وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

آیا میدانید، آنچه را که باید تخصصی دانست

آیا میدانید،  آنچه را که باید تخصصی دانست

      این آیا می دانید ها را از اینترنت گرفتم،  برای اینکه بدانیم کدام حقیقت است و کدام الکی و پرت و پلا،  خود تحقیق و بررسی و تخصص می خواهد،  ولی در کل جالب دیدم،  بهمین جهت پست کردم.  در ضمن عزیز یا عزیزانی که برای اولین بار این آیا می دانید ها را در اینترنت منتشر کردند،  لطف نمایند در نظرات بنویسند،  تا لینک آنها را قرار دهم.

تصویر شماره 7784

آیا میدانید با هوش ترین زن دنیا ۵ فوق لیسانس دارد و ضریب هوشی او ۲۰۰ است و دنبال کار است.

آیا میدانید اولین فردی که در اروپا اقامت گرفت یک زن ایرانی بود و بعد مساله اقامت خارجی ها مطرح شد.

آیا میدانید ایرانیان در انگلیس ثروتمندترین قشر جامعه هستند حتی ثروتمندتر از ملکه الیزابت.

آیا میدانید ایرانیان در آمریکا فرهیخته ترین افراد جامعه آمریکا هستند.

آیا میدانید رئیس کامپیوتر ناسا یک ایرانی هست.

آیا میدانید حدود ۲۵۰ ایرانی در ناسا محقق داریم.

آیا میدانید کورش کبیر بر جهان حکومت میکرد به نوعی قدرت جهان در دست ایران بود.

آیا میدانید سال ۲۰۰۱ در فرانسه سال ایران نام داشت.

آیا میدانید اگر ۳ قاره آسیا و آمریکا و آفریقا را به هم وصل کنیم ایران در مرکز جهان است.

آیا میدانید فرشته ها با سرعت نور حرکت میکنند و زمان بر آنها کند میشود.

آیا میدانید انسان در سال ۳۰۰۰ قد متوسط ۲ متر و ۱۲۰ سال عمر و پوست قهوه ای خواهد داشت.

آیا میدانید وزن ۱ قاشق چایخوری از سیاه چاله ها ۲ میلیارد تن است.

آیا میدانید یک سیاهچاله در کهکشان راه‌ شیری است که هر ثانیه ۱۰۰۰ بار دور خود می‌چرخد.

آیا میدانید ضریب هوشی انسان های معمولی بین ۸۵ تا ۱۰۵ است.

آیا میدانید هر تار موی انسان میتواند تا وزن ۱۰۰ گرم رشد کند.

آیا میدانید بلندترین موی سر دنیا ۶ متر است.

آیا میدانید وزن موی سر هر فرد در طول عمرش با وزن ۲ فیل آفریقایی برابر است.

آیا میدانید چشم انسان معادل یک دوربین ۱۳۵ مگا پیکسل است.

آیا میدانید سریعترین عنکبوت دنیا دارای سرعت ۱۶ km در ساعت است که در افریقاست.

آیا میدانید یک انسان نهایتا میتواند با سرعت ۳۵ km در ساعت بدود.

آیا میدانید نوعی عنکبوت میتواند ۳۰۰ برابر وزنش را بلند کند.

آیا میدانید طول موج نور مرئی بین ۷۰۰ - ۴۰۰ نانومتر است.

آیا میدانید خورشید کوچکترین ستاره دنیا است.

آیا میدانید وقتی به خورشید نگاه میکنید صحنه ۸ دقیقه قبل از آن را مشاهده میکنید.

آیا میدانید زمین در آغاز پیدایش خود ۲۰۰۰ بار بزرگتر از حجم کنونی خود را داشته است.

آیا میدانید مساحت سوراخ اوزون ۲۴ میلیون کیلومتر مربع یا به اندازه آمریکای شمالی است.

آیا میدانید سالانه ۱.۳ میلیون متر مکعب چوب صرف چوبهای غذا خوری در چین میشود.

آیا میدانید در طوفان شن کویر بین ۶۰ تا ۲۰۰ میلیون تن شن جابجا میشود.

آیا میدانید ماموتها که ۱۰ هزار سال پیش منقرض شدند تا ۶ سالگی شیر مادرشان را میخوردند.

آیا میدانید شیارهاى کف دست کمکی براى بهتر گرفتن اشیاء است.

آیا میدانید جوانان هندی شادترین و ژاپنی افسرده ترین های جهانند.

آیا میدانید لاشخورها قادر به دیدن یک موش کوچک از ارتفاع ۴ کیلومتری میباشند.

آیا میدانید مردم فیلیپین به بیش از ۱۰۰۰ لهجه سخن میگویند.

آیا میدانید عمر مفید انسانها در کف دستشان نوشته شده است نگاه کنید ۱۸- ۸۱ = ۶۳.

آیا میدانید مسن ترین انسان دنیا با ۱۴۲ سال سن الان در ایران زندگی میکند.

آیا میدانید به گفته صندوق پول جهان ایران در تورم رتبه ۵ جهان است و تا چند سال دیگر ۱ خواهد شد.

آیا میدانید ایران فلاتی به وسعت ۱/۶۴۸/۱۹۵ کیلومتر مربع است.

آیا میدانید گرانترین کفش دنیا ۱ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان است.

آیا میدانید گرانترین سینمای خانگی ۲۱۰ میلیون تومان است.

آیا میدانید گرانترین بلندگوی جهان ۲۱۰ میلیون تومان قیمت دارد.

آیا میدانید گرانترین ساعت دنیا سویسی بوده و ۱ میلیارد تومان است.

آیا میدانید گرانترین ماشین دنیا یک الگانس که با الماس تزیین شده و بیش از ۱ میلیارد است.

آیا میدانید فاصله بین مچ دست تا ارنج برابر با طول کف پا است.

آیا میدانید مورچه ها هم شمردن بلدند و قدم هایشان را برای مسیر یابی میشمارند.

آیا میدانید یک نانومتر یک میلیاردیم متر یا حدوداً به طول ۱۰ اتم هیدروژن است.

آیا میدانید مصرف زغال اخته از تنگی عروق خون جلوگیری میکند.

آیا میدانید خورشید در مدار کهکشان شیری با سرعت ۹۰۰۰۰۰ کیلومتر در ساعت حرکت میکند.

آیا میدانید ادرار گربه زیر نور سیاه می‌درخشد.

آیا میدانید دوئل در پاراگوئه آزاد است به شرطی که طرفین خون خود را بر گردن بگیرند.

آیا میدانید هر بار که یک تمبر را میلیسید ۱۰.۱ کالری انرژی مصرف می‌کنید.

آیا میدانید فورییه ۱۸۶۵ تنها زمانی بود که ماه کامل نشد.

آیا میدانید کوتاهترین جمله کامل در زبان انگلیسی I am است.

آیا میدانید این مطالب را از وبلاگ http://www.arq.ir می خوانید.

آیا میدانید اگر یک ماهی قرمز را در یک اتاق تاریک قرار دهید، کم کم رنگش سفید می‌شود.

آیا میدانید در مصر باستان افراد روحانی تمام موهای بدن خود را می‌کندند حتی ابروها و موژه‌ها.

آیا میدانید کوتاه ترین جنگ در سال ۱۸۹۶ بین زانزیبار و انگلستان که ۳۸ دقیقه طول کشید.

آیا میدانید ۷۰% نفت استخراجی خاورمیانه از کانال سوئز می گذرد.

آیا میدانید قدمت سیلک کاشان در ایران به ۱۰ هزار سال پیش باز میگردد و کهنترین قدمت را در جهان دارد.

آیا میدانید بنای برج دوقولوی تجارت جهانی نیویورک توسط ۲ ایرانی بنا شد.

آیا میدانید مشاور وزیر بازرگانی امریکا یک ایرانی است.

آیا میدانید نام قدیم یونان، هلاس برگرفته از هلیوس خدای خورشید بوده است.

آیا میدانید فقط قورباغه های نر قور قور می کنند.

آیا میدانید نام قدیمی اندونزی ، هندهلند بوده است.

آیا میدانید کشور ایران هفدهمین کشور وسیع دنیاست.

آیا میدانید مرد در قیاس با زن مى‌تواند حروف ریزترى را بخوانند. ولی شنوایى زن بهتر از مرد است.

آیا میدانید ۲۸٪ قاره آمریکا دست نخورده است. این میزان در مورد آفریقاى شمالى ۳۸٪ است.

آیا میدانید افراد باهوش داراى روى و مس بیشترى در موهایشان هستند.

آیا میدانید جوانترین پدر و مادر جهان یک زوج ۸ و ۹ ساله بودند.

آیا میدانید نخستین رمانى که توسط ماشین تایپ نوشته شد، تام سایر بود.

آیا میدانید در ۷۵% از خانواده های آمریکایی زنان مسئول رسیدگی به امور مالی خونه هستند.

آیا میدانید به طور میانگین هر فرد ۱۱۴۰ بار در سال تلفن میزند.

آیا میدانید س.ک.س ۳۶۰ کالری از بدن رو در هر ساعت میسوزاند.

آیا میدانید در امریکا پول از کاغذ درست نشده بلکه از کتان ساخته شده.

آیا میدانید والت دیسنی از موش می ترسید.

آیا میدانید اعلامیه استقلال آمریکا بر روی کاغذهای ساخته شده با برگ حشیش نوشته شده.

آیا میدانید اگه یه دونه کشمش رو داخل شامپاین تازه بیندازید مدام بالا و پائین می ره.

آیا میدانید در سال ۱۹۹۶ ، ۳۱۵ مورد اشتباه در دیکشنری معروف Webster’s وجود داشت.

آیا میدانید شکلات بر عصب و قلب سگ تاثیر بد دارد، با کمی شکلات میتوان یک سگ را کشت.

آیا میدانید در کازینو های قماربازی las Vegas هیچ ساعتی وجود نداره.

آیا میدانید اسم Wendy برای خانمها از کتاب peter pan بیرون آمده.

آیا میدانید ۱ قطره لیکور عقرب را دیوانه می کند و عقرب خودش را نیش می زند و می کشد.

آیا میدانید در انگلیس قدیم قانون بود که شما نباید همسرتان رابا چیزی ضخیمتر از شصتتان بزنید.

آیا میدانید کتاب رکودهای گینس، رکورددار دزدیده شدن از کتابخانه های عمومی می باشد.

آیا میدانید فضانوردان نباید قبل از رفتن به فضا لوبیا بخورند. چون باد شکم لباس فضا را خراب میکنه.

آیا میدانید مایع موجود در نارگیل نارس را می توان بجای پلاسمای خون استفاده کرد.

آیا میدانید درخت بلوط تا قبل از پنجاه سالگی میوه نمی دهد.

آیا میدانید اولین محصولی که بر روی آن بارکد زده شد آدامس Wrigley بود.

آیا میدانید تنها شاه دل در میان شاههای پاسور سبیل ندارد.

آیا میدانید زهره تنها سیاره ای است که در جهت عقربه های ساعت بدور خودش می چرخد.

آیا میدانید بیشتر گرد و غبار موجود در منزل از پوست مرده ای است که از بدن شما می ریزد.

آیا میدانید مروارید در سرکه حل می شود.

آیا میدانید بالا بردن گاو از پله ها امکان پذیر است، اما پائین آوردن انها از پله امکان ندارد.

آیا میدانید کواک اردک تنها صدایی است که بازتاب ندارد و هیچ کسی هم دلیل آنرا نمی داند.

آیا میدانید مسواک باید حداقل ۲ متر با دستشوئی فاصله داشته باشد.

آیا میدانید عقربه بزرگ ساعت با سرعت ۰.۰۰۰۰۰۲۷۵ مایل بر ساعت حرکت می کند.

آیا میدانید تا قبل از سال ۱۹۸۲ چیزی به اسم نوشابه رژیمی وجود نداشت.

آیا میدانید بعضی از قالیچه های ایرانی ۵۰۰ سال طول می کشد تا از بین بروند.

آیا میدانید هر ساله در شب هالووین بیشتر از ۲,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ دلار شیرینی فروخته می شود.

آیا میدانید برای اینکه ۷۰۰ گرم به وزن شما اضافه بشه باید ۹ کیلو سیب زمینی بخورید.

آیا میدانید کالبد شکافی انسانهای جدید بسیار بیشتر از انسانهای قدیمی طول میکشد.

آیا میدانید شیرینی تنها مزه ای است که جنین در رحم مادر هم می فهمد.

آیا میدانید زنبور عسل ۵ چشم دارد که ۲ تا اصلی در بغل سر و ۳ تا بر روی سر اون قرار داره.

آیا میدانید ۲۰ درصد آب شیرین جهان میان آمریکا و کانادا قرار دارد.

آیا میدانید بهترین شکارچی در خشکی خرس قطبی است.

آیا میدانید خرس قطبی هنگامی که روی دو پا می‌ایستد حدود ۳ متر است.

آیا میدانید در بین انواع خرس ، خرس پاندا بزرگترین جمجمه را دارد.

آیا میدانید خرس با تمام سنگینی خود میتواند با سرعت ۵۰ کیلومتر در ساعت بدود.

آیا میدانید حس بویایی خرس تقریبا ۱۰۰ برابرقوی تر از انسان است.

آیا میدانید خرس نوزاد ۶۰۰ بار از مادر خود کوچکتر است.

آیا میدانید کوههای آلپ در سال حدود یک سانتیمتر بلند میشوند.

آیا میدانید بیماری قند اولین عامل کوری در مردم جهان است.

آیا میدانید گرده گل هرگز فاسد نمیشود.

آیا میدانید دانشمندان دریافته اند که مورچه همچون انسان صبح ها خمیازه میکشند.

آیا میدانید ویروس عامل آنفلوآنزا بیش از ۲۰۰ نوع دارد.

آیا میدانید هیتلر از مکانهای بسته بسیار وحشت داشت.

آیا میدانید فنلاند از ۱۷۹ هزار و ۵۸۵ جزیره تشکیل شده است.

آیا میدانید زنبور از بوی عرق بدش میاید و به کسی که بدنش بو دهد یا عطر زده باشد حمله می‌کند.

آیا میدانید رنگ سفید برای زنبور عسل آرامش دهنده و رنگ قهوه ای ناراحت کننده است.

آیا میدانید انسان با خوردن ۲۰ نیش از زنبور عسل در آن واحد خواهد مرد.

آیا میدانید بدن زنبور داران می‌تواند بیش از ۱۰۰ نیش زنبور عسل را تحمل کنند.

آیا میدانید زنبور بی نظمی را دوست ندارد،‌ اگر جلوی کندوی آنها بایستید به شما حمله خواهند کرد.

آیا میدانید سختی آب مشابه سختی بتن است.

آیا میدانید رعد و برقی به طول ۶.۱ کیلومتر دارای برقی کافی برای روشن کردن ۱ میلیون لامپ است.

آیا میدانید هنگام صحبت برای بیا ن هر کلمه ۷۲ ماهیچه به کار گرفته می‌شود.

آیا میدانید خون میگوها آبی رنگ است، عنکبوتها خونی روشن و شفاف دارند.

آیا میدانید دانه نوعی درخت غول پیکر از خانواده کاج فقط ۰.۰۰۵ گرم وزن دارد.

آیا میدانید ۸۵% گیاهان در اقیانوسها رشد میکنند.

آیا میدانید تنها چیزی که در اسید حل نمی‌شود الماس است و فقط خیلی زیاد آن را از بین می‌برد.

آیا میدانید زرافه تازه متولد شده ۲ متر قد دارد.

آیا میدانید در تقسیمات لشگری به ده هزار سرباز ، تومان گفته و فرمانده آنرا امیر تومان می نامند.

آیا میدانید تقریبا ۱۱ ساعت و ۱ ربع بعد از ظهر شرعی اخر وقت نماز مغرب و عشا است.

آیا میدانید از دست دادن تنها ۱٪ از اب بدن موجب تشنگی میشود.

آیا میدانید شما به طور متوسط ۱۵۰۰۰ بار در روز پلک میزنید.

آیا میدانید حدود ۱۳٪ مردم چپ دست هستند . این رقم در گذشته ۱۱ ٪ بود.

آیا میدانید دو سوم وزن بدن از اب تشکیل شده که ۹۲٪ خون ۷۵٪ مغز ۷۵٪ عضلات از اب تشکیل شده اند.

آیا میدانید خورشید ۳۳۰,۳۳۰ مرتبه بزرگتر از زمین است.

آیا میدانید هر انسان میتواند ۱ دقیقه نفس خود را حبس کند و رکوردش در جهان ۸.۵ دقیقه است.

آیا میدانید در ۱۵۰ سال گذشته قد افراد در کشور های صنعتی ۱۰ سانت رشد داشته است.

آیا میدانید هر تکه کاغذ را نمی توان بیش از ۹ بار تا کرد.

آیا میدانید ۷۵٪ جرم اتمفسردر ۱۰ کیلومتر ضخامت پائین جو قرار گرفته است.

آیا میدانید تغییر فاصله زمین و خورشید تاثیری بر دما ندارد بلکه زوایه تابش خورشید موثر است.

آیا میدانید تبخیر از سطح خاک عمده ترین منبع هدررفت آب بصورت تبخیر در ایران است.

آیا میدانید بر هر سانتی متر از سطح زمین ۱۰۵ کیلو گرم هوا وجود دارد.

آیا میدانید در فصل زمستان در مناطق سردسیر لیمنوگراف از کار انداخته و از اشل استفاده می کنند.

آیا میدانید به ازای هر ۱ ٪ افزایش نمک محلول در آب ۱ ٪ از شدت تبخیر کاسته می شود.

آیا میدانید اگر تمام یخهای قطبی ذوب شوند آب دریاها ۱۴ متر بالا می آید.

آیا میدانید بیشترین قربانیان سیل زنان و سپس کودکان هستند.

آیا میدانید در سالهای آتی جنگهائی بر سر آب در جهان رخ خواهد داد.

آیا میدانید ارتفاع تبخیر در ایران ۲ متر و ارتفاع متوسط بارندگی ۲۴ سانت است.

آیا میدانید اعصابی که در بدن شما وجود دارند به اندازه فاصله زمین تا ماه است.

آیا میدانید دراز ترین ناخن دست دنیا مربوط به زنی امریکایی است که هر ناخن او ۶ متر است.

آیا میدانید در یک سانتی متر از پوست شما ۱۲ متر عصب و ۴ متر رگ و مویرگ وجود دارد.

آیا میدانید رشد کودک در بهار بیشتر است.

آیا میدانید در امریکا سالیانه ۸۵ میلیون تن کاغذ مصرف می شود.

آیا میدانید اسب ماده ۳۰ و اسب نر ۳۶ دندان دارد.

آیا میدانید حس بویایی مورچه با حس بویایی سگ برابری می کند.

آیا میدانید این مطالب را از وبلاگ http://www.arq.ir می خوانید.

آیا میدانید زمان لازم برای اینکه آب اقیانوسها ۱ دور در چرخه هیدرولوژیکی بچرخد ۳۰۰۰ سال است.

آیا میدانید این زمان برای یخهای قطبی ۸۰۰۰ سال و برای آبهای زیر زمینی ۵۰۰۰ سال می باشد.

آیا میدانید فقط ۰.۱ ٪ از ابهای زمین قابل استفاده برای اشامیدن است.

آیا میدانید اقآیان روزانه ۴۰ تار مو وخانم ها ۷۰ تا موی خود را از دست می دهند.

آیا میدانید وزن اسکلت انسان بالغ ۱۳ تا ۱۵ کیلوگرم است.

آیا میدانید زرافه میتواند با زبانش گوشهایش را تمیز کند.

آیا میدانید اسبها در مقابل گاز اشک آور مصون اند.

آیا میدانید مساحت دریاچه ارومیه ۶ هزار کلیومتر مربع و عمیق ترین جای آن ۱۴ متر میباشد.

آیا میدانید نعناع سکسکه و تنگی نفس را شفا میدهد .

آیا میدانید ۲۰۰ ویروس شناخته شده که به دستگاه تنفس اثر و باعث سرماخوردگی می‌شوند.

آیا میدانید دریای مدیترانه بین ۳ قاره اروپا ، آسیا و آفریقا قرار دارد.

آیا میدانید جرم زمین هشتاد و یک برابر ماه است.

آیا میدانید انسان اولیه (ناندرتال ها) و اجداد اولیه انسان هر دو در یک زمان در اروپا بودند.

آیا میدانید وزن کره زمین ۶ * ۱۰ به توان ۱۸ کیلوگرم که با F = G * M۱ * M۲ / R۲ بدست امده.

آیا میدانید نوزاد بیش از ۳۰۰ استخوان دارد که با رشد بعضی از آنها به یکدیگر جوش می خورند.

آیا میدانید تقریباً یک سوم وزن یک زن و یک دوم وزن یک مرد را ماهیچه تشکیل می دهد.

آیا میدانید ۳۰ برابر جمعیتی که امروزه بر روی کره زمین است در زیر خاک مدفون اند.

آیا میدانید با یک مداد می توان خطی به طول ۵۶ کیلومتر کشید.

آیا میدانید عقرب ها تنها موجوداتی هستند که اشعه رادیو اکتیو تاثیری بر انها ندارند.

آیا میدانید عقرب ها دو دشمن دارند که یکی از انها یک نوع سار و دیگری مگس است.

آیا میدانید شیشه به ظاهر جامد به است ولی مایعی است که با سرعت بسیار کند حرکت میکند.

آیا میدانید اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد.

آیا میدانید نور میتواند در یک ثانیه ۷.۵ دور دور زمین بچرخد.

آیا میدانید اگر تمام رگهای خونی را در یک خط بگذاریم تقریبا ۹۷,۰۰۰ کیلو متر می شود.

آیا میدانید سرعت صوت در فولاد ۱۴ بار سریعتر از سرعت آن در هوا ست.

آیا میدانید وقتی مگس بر روی یک میله فولادی مینشیند به اندازه ۲ میلیونیم میلیمتر خم میشود.

آیا میدانید فشار در مرکز خورشید تقریبا ۷۰۰ میلیون تن بر ۴,۵ متر مربع است.

آیا میدانید طول عمر مردم سوید و ژاپن از دیگر ملل جهان بیشتر است.

آیا میدانید داغ ترین نقطه زمین در دالول اتیوپی است که دمای هوا در سایه ۹۴ درجه است.

آیا میدانید ۱ لیتر سرکه در زمستان سنگین تر از تابستان است.

آیا میدانید ۶۰٪ از ماهواره های جهان نظامی و ۴۰٪ بقیه غیر نظامی است.

آیا میدانید در هر ثانیه ۵۰۰۰ بیلیون بیلیون الکترون به صفحه TV برخورد میکند تا تصویر را ایجاد کند.

آیا میدانید یک بیلیون برابر با میلیون ضرب در میلیون است.

آیا میدانید شانس شبیه بودن دو اثر انگشت ۱ به ۶۴ میلیارد است.

آیا میدانید یک گالن روغن سوخته، می‌تواند تقریبا ۱ میلیون گالن آب تمیز را آلوده کند.

آیا میدانید خوردن ۱ سیب اول صبح، بیشتر از قهوه باعث دور شدن خواب آلودگی می‌شود.

آیا میدانید قدیمی‌ترین آدامسی که جویده شده، متعلق به ۹۰۰۰ سال پیش بوده است.

آیا میدانید اسکیمو‌ها هم از یخچال استفاده می‌کنند، منتها برای محافظت غذا در مقابل یخ زدن.

آیا میدانید جویدن آدامس هنگام خورد کردن پیاز، مانع از اشک‌ریزی شما می‌شود.

آیا میدانید در ۴۰۰۰ سال قبل، هیچ حیوانی اهلی نبود.

آیا میدانید به طور متوسط روزانه، ۱۲ نوزاد به خانواده‌های اشتباه داده می‌شوند.

آیا میدانید هیچکس نمی‌داند چرا صدای اردک‌ها اکو نمی‌شود.

آیا میدانید سس کچاپ در سال ۱۸۳۰ به عنوان یک دارو به فروش می‌رفته است.

آیا میدانید این مطالب را از وبلاگ http://www.arq.ir می خوانید.

آیا میدانید لئو‌ناردو داوینچی ۱۰ سال طول کشید تا لب‌های مونالیزا را نقاشی کند.

آیا میدانید وقتی پاهایت‌ را آرام بالا بیاوری و به پشت بخوابی، در ماسه فرو نمی‌روی.

آیا میدانید Stewardesses طولانی ترین کلمه ایست که می‌توانید با دست چپ تایپش کنید.

آیا میدانید اکثر افراد در کمتر از ۷ دقیقه خوابشان می‌برد.

آیا میدانید یک انسان ۸ ثانیه بعد از قطع گردن هنوز به هوش است.

آیا میدانید سالی ۵۰۰ شهاب سنگ به زمین برخورد میکنند

آیا میدانید خورشید روزی ۱۲۶,۰۰۰ میلیارد اسب بخار انرژی به زمین می فرستد.

آیا میدانید کوچکترین زمین فوتبال ساخته شده یک بیست هزارم یک تار مو است.

آیا میدانید با دویدن می توان مسافر زمان بود و کسری از ثانیه از دیگران بیشتر عمر کرد.

آیا میدانید ۸۰% حرفهایی که در طول روز میزنیم باخودمان است.

آیا میدانید در واشنگتن‌ بیشتر از مردمانش، تلفن وجود دارد.

آیا میدانید ۵۶% افرادی که دست چپ هستند، تایپیستند.

آیا میدانید برای تولید ۱ لیتر بنزین ۲۳,۵ تن گیاه در گذشته مدفون شده است.

آیا میدانید هر ۱ دقیقه نسل یک موجود زنده منقرض میشود.

آیا میدانید داوینچی همزمان با یک دست مینوشت و با دست دیگر نقاشی میکشید.

آیا میدانید گوش و بینی در تمام طول عمر رشد میکنند.

آیا میدانید اب دریا بهترین ماسک صورت است.

آیا میدانید در ساخت برج ایفل ۲,۵ میلیون پیچ و مهره به کار رفته است.

آیا میدانید طول تمام رگهای بدن ما ۵۶۰ هزار کیلومتر است.

آیا میدانید بینی انسان قادر به تشخیص ۱۰,۰۰۰ نوع بو مختلف است.

آیا میدانید انرژی که خورشید در ۱ ثانیه تولید میکند برای مصرف ۱ میلیون سال زمین کافی است.

آیا میدانید غیر ممکن است که بتوانید با چشمان باز، عطسه کنید.

آیا میدانید ما در طول زندگیمان ۱۸ کیلو پوست می‌اندازیم.

آیا میدانید رنگ مورد علاقه ۸۰% از آمریکایی‌ها، آبی می‌باشد.

آیا میدانید وقتی شخصی در سریلانکا سرش را از طرفی به طرف دیگر تکان می‌دهد، یعنی باشه.

آیا میدانید در این دنیا تعداد جوجه‌ها از آدم‌ها بیشتر است.

آیا میدانید این مطالب را از وبلاگ http://www.arq.ir می خوانید.

آیا میدانید دکمه # (فون) که روی کیبرد می‌باشد، «اُکتُسرپ» خوانده می‌شود.

آیا میدانید نوارهای لاستیکی خیلی طول می‌کشد تا سرد شوند.

آیا میدانید «Dreamt» تنها کلمه‌ایست که در زبان انگلیسی با mt تمام می‌شود.

آیا میدانید «یویو» اولین بار به عنوان یک سلاح در فیلیپین استفاده می‌شد.

آیا میدانید مغز در هنگام خواب فعالتر از وقتی‌ است که تلویزیون می‌بینید.

آیا میدانید اگر مادران در زمان بارداری سیب به خصوص سبز استفاده کنند نوزادانشان زیبا میشوند.

آیا میدانید مادران باردار از انگور و جوانه گندم و امگا۳ استفاده کنند بچه های انها تیز هوش میشوند.

آیا میدانید خورشید در هر یک ثانیه ۴,۲۰۰ هزار تن جرم خود را بصورت انرژی در فضا منتشر می کند.

آیا میدانید خورشید فقط ۱ بر ۴۰,۰۰۰ جرم خود را از دست داده است.

آیا میدانید ایران ۱۰۱۸ شهر دارد.

آیا میدانید پرآب ترین رود ایران کارون در خوزستان است.

آیا میدانید بام ایران استان چهار محال بختیاری است.

آیا میدانید هر فردی در طول ۲۴ ساعت ۲۳ هزار بار نفس می کشد.

آیا میدانید تنها دریاچه آب شیرین ایران دریاچه پریشان در کازرون است.

آیا میدانید بلندترین نقطه ایران قله دماوند است.

آیا میدانید ۶۰ گاو قادر هستند در عرض کمتر از ۱ روز ۱ تن شیر تولید کنند.

آیا میدانید پروانه ها ۱۲۰۰ چشم دارند.

آیا میدانید گربه و سگ می توانند راست دست یا چپ دست باشند.

آیا میدانید خرس ها ۴۲ دندان دارند.

آیا میدانید لایه بیرونی پوست انسان هر ۲ هفته یکبار با سلولهای جدید تعویض میشود.

آیا میدانید ابتلای یک نوزاد به دیابت از طرف مادر دیابتی ۱.۵ ٪ و از طرف پدر دیابتی ۶ میباشد.

آیا میدانید بیشترین جراحیهای پلاستیک در اسپانیا انجام میشود.

آیا میدانید بیشترین عمل زیبایی در ایران انجام میشود.

آیا میدانید در بین ۹۱ کشور توسعه یافته جهان, ایران در فرار مغزها رتبه نخست را دارد.

آیا میدانید این مطالب را از وبلاگ http://www.arq.ir می خوانید.

آیا میدانید ایران دارای بیشترین فرهنگ غلط در جهان است.

آیا میدانید مردم فیلیپین به بیش از ۱۰۰۰ لهجه سخن میگویند.

آیا میدانید کلمه شاهراه از راهی که کورش بین سارد پایتخت کارون و پاسارگاد احداث کرد گرفته اند.

آیا میدانید بیشترین روزنامه در چین به چاپ میرسد، روزانه ۱۰۰ میلیون یا ۱۰ ٪ روزنامه جهان.

آیا میدانید خلیج فارس ۵۰۰ هزار سال قدمت دارد.

آیا میدانید اردنی ها چاقترین مردمان دنیایند،۷۵٪ از خانم ها و ۶۰ ٪ آقایون اردنی چاق هستند.

آیا میدانید اولین مردمانی که نخ را کشف کردند و موفق به ریسیدن آن شدند ایرانیان بودند.

آیا میدانید ۵۰ ٪ جمعیت جهان هیچگاه در طول حیات خود از تلفن استفاده نکرده است.

آیا میدانید مزه سیب، پیاز و سیب زمینی یکی ست و بخاطر بوی آنهاست که طعم متفاوتی دارند.

آیا میدانید آدولف هیتلر گیاهخوار بوده است.

آیا میدانید سالانه ۵۰۰ فیلم در امریکا و ۷۰۰ فیلم در هند ساخته میشود.

آیا میدانید فیلها قادرند روزانه ۶۰ گالن آب و ۲۵۰ کیلوگرم یونجه مصرف کنند.

آیا میدانید کانگوروها قادرند ۳ متر به بالا و ۸ متر به جلو بپرند.

آیا میدانید بزرگترین مجسمه بودا در چین قرار دارد که بلندای آن ۴۱۶ و پهنای آن ۶۸ متر میباشد.

آیا میدانید این مطالب را از وبلاگ http://www.arq.ir می خوانید.

آیا میدانید عطسه یک شخص بیمار ۵ هزار قطره ریز که حاوی ویروس است در فضا پخش میکند.

آیا میدانید پیاز بعلت داشتن انسولین و اینولین برای مبتلای به مرض قند مفید است.

آیا میدانید اصلاح صورت را اسکندر مقدونی مد کرد؟ بطوری که هرگز اصلاح نکرده به میدان جنگ نمی رفت.

آیا میدانید فیلها از بوی عسل بدشان می آید. حتی بوی عسل فیل ها را فراری می دهد.

آیا میدانید خانومها بیشتر از آقایون مبتلا به بیماری دیابت میشوند.

آیا میدانید زنان در طول عمرشان ۱۸ هزار ساعت بیشتر از آقایون تلفنی صحبت میکنند.

آیا میدانید دلفین ها هر ۳ سال، فقط ۱ بچه بدنیا میاورند و عمر متوسط آنها ۴۰ سال میباشد.

آیا میدانید انسان ۹ هزار سال پیش از میلاد برای اولین بار به کشاورزی پرداخت.

آیا میدانید نوشیدن قهوه در طولانی مدت در فشار خون خانم‌ها تعادل ایجاد می‌کند.

آیا میدانید کوکاکولا باعث ایجاد فشار خون‌ می‌شود.

آیا میدانید سال ۱۷۹۰ جمعیت آمریکا ۴ میلیون بود و از این ۴ میلیون ۷۰۰ هزار نفر برده بودند.

آیا میدانید زرتشت یعنی ستاره زرین.

آیا میدانید قطر شاهرگ گردن ۶ میلیمتر میباشد.

آیا میدانید ناخن انگشت میانی سریعتر از دیگر انگشتها رشد میکند.

آیا میدانید نروژ سومین کشور صادر کننده نفت میباشد.

آیا میدانید با برداشتن تخمدانها عمر بیمار بطور متوسط ۸ سال کمتر میشود.

آیا میدانید اسکنر ۴۸ سال پیش اختراع شده است.

آیا میدانید ۱۰۰ سال پیش پزشکان آمریکایی میگفتند زنانی که باهوش هستند باردار نمی شوند.

آیا میدانید ستاره دریایی فاقد مغز میباشد.

آیا میدانید سالانه ۵۰۰۰ کارگر در معادن چین جان خود را از دست میدهند.

آیا میدانید مروارید درون سرکه ذوب میگردد.

آیا میدانید ارزش مادی تمام عناصر بدن انسان کمتر از ۱۰۰۰ تومان است.

آیا میدانید ساعت اتمی ساخته اند که در ۴۰۰ میلیون سال یک ثانیه هم تغییر نمی کند.

آیا میدانید بال زدن یک پروانه هم زمین را تکان میدهد.

آیا میدانید ما مغزمان رو کنترل میکنیم یا مغزمان ما را؟

آیا میدانید ۲۰۰ میلیون موجود زنده روی زمین وجود دارد که انسان یکی از انها است.

آیا میدانید یک قطره اب دارای ۱۰۰ میلیارد اتم است.

آیا میدانید ایران به ۲۰ کشور تسلیحات نظامی صادر میکند.

آیا میدانید ۸۰ ٪ موجودات دنیا را حشرات تشکیل داده اند.

آیا میدانید تنها حیوانی که نمی تواند شنا کند شتر است.

آیا میدانید روباه همه چیز را خاکستری می بیند.

آیا میدانید گربه قادر نیست مزه شیرین را تشخیص دهد.

آیا میدانید یک گرم سم مار کبری می تواند ۱۵۰ نفر را بکشد.

آیا میدانید حس چشایی نوعی پروانه بزرگ ۱۳ هزار بار دقیق تر از انسان است.

آیا میدانید لاما شتر بدون کوهانی است که به هنگام عصبانیت بر صورت طرف مقابل تف می اندازد.

آیا میدانید قلب گنجشک ۱۰۰ بار در دقیقه می تپد. گنجشک ها روی زمین می پرند.

آیا میدانید فیل تنها حیوانی است که می تواند ایستادن روی سر و گردن را یاد بگیرد.

آیا میدانید یک موش کور ۱۴ سانتی می تواند در یک شب تونلی به طول ۹۱/۴ متر حفر کند.

آیا میدانید این مطالب را از وبلاگ http://www.arq.ir می خوانید.

آیا میدانید مرغ ها برای تخمگزاری احتیاجی به خروس ندارند. خروس فقط برای بارور کردن تخم است.

آیا میدانید کرم های ابریشم در ۵۶ روز ۸۶ هزار برابر وزن خود غذا می خورند.

آیا میدانید دارکوب ها قادرند ۲۰ بار در ثانیه به تنه درخت ضربه بزنند.

آیا میدانید زمان گردش سیاره عطارد بدور خود ۲ برابر زمان گردش آن بدور خورشید میباشد.

آیا میدانید ۹۰ ٪ سم مارها از پروتئین تشکیل یافته است.

آیا میدانید قلب میگو ها در سر آنها قرار دارد.

آیا میدانید گونه ای از خرگوش قادر است ۱۲ ساعت پس از تولد جفت گیری کند.

آیا میدانید سطح شهر مکزیک سالانه ۲۵ سانتیمتر نشست میکند.

آیا میدانید موشهای صحرایی سالانه یک سوم ذخایر غذایی جهان را نابود میسازند.

آیا میدانید بیشترین سرعت که انسان دست یافته ۴۰,۰۰۰ کیلومتربا سفینه آپالو ۱۰ است.

آیا میدانید چین بیشتر از هر کشوری همسایه دارد، چین با ۱۳ کشور هم مرز است.

آیا میدانید موریانه ها قادرند تا ۲ روز زیر آب زنده بمانند.

آیا میدانید کبد انسان در ۳۰۰ تا ۵۰۰ روز نو میشود، یعنی اینکه از سلولهای جدیدی برخوردار میشود.

آیا میدانید درازترین دم به سوسمار آبهای شور تعلق دارد که درازای آن به ۳ متر میرسد.

آیا میدانید قدمت خالکوبی به بیش از ۵۰۰۰ سال میرسد.

آیا میدانید اغلب مارها دارای ۶ ردیف دندان میباشند.

آیا میدانید شمپانزه ها قادرند مقابل آینه چهره خود را تشخیص دهند اما میمونها نمیتوانند.

آیا میدانید قلب والها تنها ۹ بار در دقیقه میتپد.

آیا میدانید درازترین جانور یک نوع کرم خاکی است که درازای آن به بیش ۵۵ متر میرسد.

آیا میدانید اولین کلیسای ساخت بشر یعنی کلیسای پطرس مقدس در انطاکیه ترکیه میباشد.

آیا میدانید تقریبا ۶۵ ٪ وزن انسان را اکسیژن تشکیل میدهد.

آیا میدانید رشد تعداد ماشینها در جهان ۳ برابر رشد جمعیت انسانهاست.

آیا میدانید وزیر دفاع اسراییل و ریس حزب کارگر آن ایرانی الاصل میباشند.

آیا میدانید بیشترین آمار طلاق در جهان متعلق به ایران است.

آیا میدانید کوکا کولا در اصل سبز رنگ است.

آیا میدانید اسم قاره ها با همان حرفی که آغاز میشود پایان میابد.

آیا میدانید شما نمیتوانید با حبس نفستان خود کشی کنید.

آیا میدانید محال است آرنج دستتان را بلیسید.

آیا میدانید خوک‌ها به دلیل فیزیک بدنی قادر به دیدن آسمان نیستند.

آیا میدانید فندک قبل ازکبریت اختراع شد.

آیا میدانید بیشتر سر دردهای معمولی از کم نوشیدن آب است.

آیا میدانید زکریای رازی به غیر از الکل کاشف گوگرد هم هست.

آیا میدانید رکورد ضربه زدن به توپ پیگ پنگ در مدت زمان ۶۰ ثانیه ۱۷۳ ضربه است.

آیا میدانید مهمترین عامل افزایش طول عمر داشتن تناسب اندام به همراه وزنی مناسب است.

آیا میدانید ۷۰ در صد جمعیت ایران زیر ۳۰ سال سن دارند و ایران جوانترین جمعیت دنیا را دارد.

آیا میدانید خوردن کاهو مانع ریزش و سفید شدن موها میگردد.

آیا میدانید برای جلو گیری از جوانه زدن سیب زمینی درون سبد ان یک عدد سیب قرار دهید.

آیا میدانید اب دریا دارای طلاست و این مقدار در حدود ۴ گرم در هر میلیون تن اب است.

آیا میدانید یک نوع وزغ وجود دارد که در بدن خود سم کافی برای کشتن ۲۲۰۰ انسان را دارد.

آیا میدانید ۳۵۰ هزار نوع کفش دوزک در جهان وجود دارد.

آیا میدانید وال برای شکار از صدای بسیار بلندی که دارد استفاده میکند و طعمه را فلج یا میکشد.

آیا میدانید سریعترین قطار دنیا سرعت ۵۸۱ کلیومتر دارد، این نوع قطارها در ژاپن وجود دارند.

آیا میدانید چشم انسان حدود ۱۳۵ میلیون سلول بینایی دارد.

آیا میدانید مراسم مومیایی کردن در مصر باستان ۷۰ روز به طول میانجامید.

آیا میدانید صدایی بلندتر از زمانیکه سفینه ایی به فضا پرتاب میشود در جهان وجود ندارد.

آیا میدانید این مطالب را از وبلاگ http://www.arq.ir می خوانید.

آیا میدانید در قدیم ارزش نمک بیش از طلا بوده ، از نمک برای نگهداری غذا استفاده میشده است.

آیا میدانید شکستگی استخوان ناشی از پوکی استخوان در زنان دو برابر مردان است.

آیا میدانید در حدود ۹۷٪ از زنان چینی فاسد می باشند.

آیا میدانید توماس ادیسون از تاریکی وحشت داشت.

آیا میدانید چشم شتر مرغ از مغزش بزرگتر است.

آیا میدانید الفبای مردم هاوایی ۱۲ حرف دارد.

آیا میدانید مورچه ها نمیخوابد.

آیا میدانید اسکندر و ژولیوس سزار صرع داشتند.

آیا میدانید ادامس توسط یک فرمانده جنگی اختراع شد.

آیا میدانید کد کشور روسیه ۰۰۷ است.

آیا میدانید ارتفاع برج ایفل در سرما و گرما بر اثر انقباض و انبساط ۱۶ ساتنی متر تغییر میکند.

آیا میدانید عقرب میتواند سه سال بدون غذا زندگی کند.

آیا میدانید یک سوسک حمام می‌تواند ۹ روز بدون سر زندگی کند تا اینکه از گرسنگی بمیرد.

آیا میدانید یک کوروکودیل نمی‌تواند زبانش را بیرون در بیاورد.

آیا میدانید حلزون می‌تواند ۳ سال بخوابد.

آیا میدانید به طور میانگین مردم از عنکبوت بیشتر می‌ترسند تا از مرگ.

آیا میدانید خطوط هوایی آمریکا با کم کردن ۱ زیتون از سالاد هر مسافر توانست ۴۰,۰۰۰$ جمع کند.

آیا میدانید ملت آمریکا بطور میانگین روزانه ۷۳,۰۰۰ متر مربع پیتزا می‌خورند.

آیا میدانید بچه‌ها بدون کشکک زانو متولد میشوند که در سن ۲ تا ۶ سالگی ظاهر می‌شوند.

آیا میدانید پروانه‌ها با پاهایشان می‌چشند.

آیا میدانید گربه‌‌ها می‌توانند ۱۰۰ صدا با حنجره خود تولید کنند در حالیکه سگ‌ها کمتر از ۱۰.

آیا میدانید کوبیدن سر به دیوار ۱۵۰ کالری در ساعت مصرف می‌کند.

آیا میدانید نزدیکترین ستاره به ما ۱ سال نوری فاصله دارد.

آیا میدانید انسان برای اولین بار در ۱۷۸۳ پرواز را تجربه کرد و توانست ۸ کیلومتر با بالن پرواز کند.

آیا میدانید ۱۵۰ میلیون سال پیش امریکایی ج از افریقایی ج از نظر جغرافیایی جدا شده است.

آیا میدانید جمیعت جهان تا ۵۰ سال آینده از مرز ۹ میلیارد نفر خواهد گذشت.

آیا میدانید گرمترین سیاره زهره می باشد این سیاره درجه حرارت ثابتی دارد که ۴۶۲ می باشد.

آیا میدانید عمر خورشید ۵ میلیارد سال می باشد.

آیا میدانید عمر کهکشان راه شیری ۱۰ میلیارد سال می باشد.

آیا میدانید نقره ۱۰۰ ها بار از مواد ضد عفونی قوی تر است و ۶۵۰ نوع میکروب را از بین می برد.

آیا میدانید مساحت کره زمین ۵۱۵ میلیون کیلومتر است.

آیا میدانید کهکشان راه شیری بیش از ۱۰۰ ملیون ستاره دارد.

آیا میدانید حنجره زرافه تار صوتی ندارد و گنگ است.

آیا میدانید تنها غذائی که فاسد نمی شود عسل است.

آیا میدانید پلک زدن زنان ۲ برار پلک زدن مردان است.

آیا میدانید قدیمترین بنا در شمال توکیو است ۵۰ هزار سال قدمت دارد.

آیا میدانید روزانه ۱۴,۰۰۰ نفر به بیماری ایدز مبتلا می شوند.

آیا میدانید مقاوم تریم ماهیچه در بدن زبان است.

آیا میدانید لایه پوستی که آرنج دست را پوشیده هر ۱۰ روز یکبار عوض میشود.

آیا میدانید در هر قطره آب ۳۳ میلیارد الکترون وجود دارد.

آیا میدانید مرغ با شنیدن موسیقی بزرگترین تخم را میگـــذارد.

آیا میدانید مورچه کارگر تا ۵ سال و مورچه ملکه تا ۲۵ سال عمر میکند.

آیا میدانید زنبور عسل ۲ معده دارد یکی برای جمع آوری عسل و دیگری برای هضم غذا.

آیا میدانید مورچه نسبت به بدن اش بزرگترین مغز را دارد

آیا میدانید جنین انسان بعد از ۱۷ هفته می تواند خواب هم ببیند.

آیا میدانید گربه و سگ ۵ نوع گروه خون دارند در حالیکه انسان ۴ نوع گروه خون دارد.

آیا میدانید ۱۳۰۰ تا از کره زمین در سیاره مشتری جای میگیرد.

آیا میدانید در شیلی صحرایی وجود دارد که هزاران سال میشود در آن باران نباریده.

آیا میدانید خرگوش و طوطی تنها حیواناتی اند که بدون برگشتن به عقب پشت سر خود را ببینند.

آیا میدانید طول قد هر انسان سالم برابر ۸ وجب دست خود اوست.

آیا میدانید شبکه چشم انسان ۱۳۵ میلیون سلول دارد که مسولیت تشخیص رنگها را بر عهده دارند.

آیا میدانید بدن انسان ۵۰ هزار کیلومتر رشته عصبی دارد.

آیا میدانید تنها موجودای که میتواند به پشت بخوابد انسان است.

آیا میدانید چشم سالم انسان میتواند ۱۰ ملیون رنگ مختلف را ببیند و از هم دیگر جدا نماید.

آیا میدانید همه نوزادان میگو نر میشوند و بعد از چند هفته بخشی از نوزادان به ماده تبدیل میشوند.

آیا میدانید افرادی که در اثر گزندگی زنبور میمیرند بیش از افرادی است که در اثر مار گزدگی میمیرند.

آیا میدانید حس بویایی خرس تقریباً ۱۰۰ برابر قوی تر از حس بویایی انسان است.

آیا میدانید عریض ترین آبشار جهان خن است عرضی ۱۱ کیلو متر و ارتفاع بین ۱۶ تا ۲۱ متر دارد.

آیا میدانید بدن انسان قادر است در ظرف ۱ ساعت ۲ لیتر عرق تولد کند.

آیا میدانید با چشم غیر مجهز به تلسکوب می توان ۶ هزار ستاره را در آسمان مشاهده کرد.

آیا میدانید کشور تایوان از نظر موقیعت جغرافیائی در خطرناکترین نقطعه جهان قرار دارد.

آیا میدانید در جهان فقط ۷ هزار ببر وجود دارد.

آیا میدانید تشکیل و تولد سیاره ای مشابه زمین حداقل به ۳ میلیون سال نیاز دارد.

آیا میدانید برای فرار از جاذبه زمین به سرعت ۱۱ کیلومتر در ثانیه نیاز است.

آیا میدانید ظروف پلاستیکی ۵۰ هزار سال در برابر تجزیه و فرسودگی مقاوم اند.

آیا میدانید آب گرم زودتر از آب سرد یخ میزند.

آیا میدانید از یک درخت معمولی می توان ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ کیلو کاغذ تولید کرد.

آیا میدانید آهن فلزی است که بیشتر از دیگر فلزات در جهان مصرف دارد.

آیا میدانید مغز بیشتر انرژی را در بدن مصرف میکنند به همین دلیل هم از سایر نقاط بدن گرمتر است.

آیا میدانید انجیر خشک کرده ۶ برابر انجیر تازه مقوی تر است.

آیا میدانید سالانه ۸۶ ملیون نفر به جمعیت جهان اضافه می شود.

آیا میدانید با پیشرفت علم هنوز برای دانشمندان ساختن عسل کشف نشده است.

آیا میدانید ۹۰%مردم در نیمکره شمالی زندگی میکنند.

آیا میدانید درخت خرما نر هرگز بار نمی آورد.

آیا میدانید پروتین تخم مرغ بیشتر از شیر و گوشت است.

آیا میدانید سرکه قدیمیترین تیزابی است که توسط مصریان در حدود ۳ هزار سال قبل کشف شد.

آیا میدانید در دنیا از هر ۵ نفر ۴ نفر موهایش تیره میباشد.

آیا میدانید خرس کوالا هرگز آب نمی‌نوشد و آب مورد نیاز خود را با خوردن برگ گیاهان تامین می‌کند.

آیا میدانید دریاچه بایکال کهنسالترین دریاچه دنیا است ، قدمت آن به ۷۰ میلیون سال میرسد.

آیا میدانید مساحت خیلج فارس ۲۴۰ هزار کیلومتر مربع میباشد.

آیا میدانید اولـیـن تــمـاس تـلفـنی ایـران سـال ۱۲۸۵ خـورشـیـدی در تـهـران برقرار شد.

آیا میدانید نوعی کوسه دارای ۳۵۰۰ دندان می بـــاشد که از هیچ یک از آنها استفاده نمیکند.

آیا میدانید بـدن انـســان برای حفظ تعادل خود در حـال ایستادن از ۳۰۰ عضله استفاده میکند.

آیا میدانید سرعت سریعترین حلزون ۲.۳ میلیمتر در ثانیه میباشد یعنی ۱ کیلومتر در ۵ شبانه و روز.

آیا میدانید چـگـالـی زمـیـن از سیارات دیـگر منظومه شمسی بیشتر است.

آیا میدانید هر فرد هنـگام غــذا خوردن بطور مـتـوسط ۲۹۵ بار عمل بلعیدن را انجام می دهد.

آیا میدانید این مطالب را از وبلاگ http://www.arq.ir می خوانید.

آیا میدانید خواب کمتر از ۶ ساعت و بیشتر از ۸ خطر ابتلا به دیابت را افزایش میدهد.

آیا میدانید خطر ابتلا به آنفلوانزای مرغی ۱ بر ۱۰۰ میلیون میباشد.

آیا میدانید که دروان حاملگی کرگدن نیز به ۴۹۰ روز است.

آیا میدانید پستانداران بغیر از انسان و میمون، رنگها را بدرستی تشخیص نمیدهند.

آیا میدانید مونالیزا فاقد ابرو میباشد زیرا در دوران رنسانس تراشیدن ابرو مد بوده است.

آیا میدانید تقریبا نیمی از کل نشریات جهان در دو کشور آمریکا و کانادا منتشر میگردند.

آیا میدانید نوشابه های زرد رنگ زیان بارتر از نوشابه های سیاه رنگ هستند.

آیا میدانید شش چپ اندکی از شش راست کوچکتر تا فضای کافی برای قرارگیری قلب فراهم آید.

آیا میدانید هر چشم مگس دارای ۱۰ هزار عدسی میباشد.

آیا میدانید مقاومت موش صحرایی در برابر بی آبی بیشتر از شتر میباشد.

آیا میدانید جمعیت میمون های هند بالغ بر ۵۰ میلیون می باشد.

آیا میدانید تعداد چشمان عقربها به ۱۲ عدد میرسد.

آیا میدانید اثر سیب در بیـدار نـگـهـداشتن افـراد در شـب بـیشـتر از قـهــوه و کافئین است.

آیا میدانید فاصله سطح کره زمـیـن تـا مـرکز آن حدود ۶۳۷۰ کیلومتر است.

آیا میدانید اغلب ماتیکها حاوی فلسهای ماهی میباشند.

آیا میدانید دارچین بسیار کشنده است اگر به صورت وریدی به انسان تزریق شود باعث مرگ میشود.

آیا میدانید فقط یک نفر از ۱ میلیارد نفر بیش از ۱۱۶ سال عمر می‌کند.

آیا میدانید عمومی ترین نام در دنیا محمد است.

آیا میدانید بلندترین زن دنیا ۲.۳۶ سانتی متر قد دارد.

آیا میدانید طولانی ترین لباس عروس دنیا به طول ۱۰ متر است.

آیا میدانید روز تولد شما حداقل با ۹ میلیون نفر دیگر یکی است.

آیا میدانید جلیقه ضد گلوله، ضد آتش، برف‌ پاک‌کن شیشه و چاپگر های لیزری را زنان اختراع کردند.

آیا میدانید تمامی خرس‌های قطبی چپ ‌دست هستند.

آیا میدانید فیلها تنها جانورانی هستند که قادر به پریدن نیستند.

آیا میدانید بطور متوسط ، مردم آنقدر از عنکبوتها میترسند که نمیتوانند آنها را بکشند.

آیا میدانید مورچه همیشه بر روی سمت راست بدن خود سقوط میکند.

آیا میدانید صندلی الکتریکی توسط یک دندانپزشک اختراع شد.

آیا میدانید استفاده از هدفون در هر ساعت باکتری های موجود در گوش را تا ۷۰۰ برابر افزایش میدهد.

آیا میدانید نظیر اثرانگشت ، اثر زبان هر شخص نیز متفاوت است.

آیا میدانید زنان تقریبا ۲ برابر مردان چشمک می‌زنند.

آیا میدانید انسان‌های راست دست به طور میانگین ۹ سال بیش از چپ دست‌ها عمر می‌کنند.

آیا میدانید لئوناردوداوینچی قیچی را اختراع کرد.

آیا میدانید درآمد مایکل جوردن از کمپانی نایک، بیش از درآمد تمام کارکنان این کمپانی است.

آیا میدانید هیچ کلمه ای در زبان انگلیسی با کلمه month هم قافیه نمی‌شود.

آیا میدانید مورچه ها بعد از مرگ در اثر سم پاشی به پهلوی راست می‌افتند.

آیا میدانید هر انسانی در طول زندگی‌اش به طور میانگین ۸ عنکبوت را در حال خواب می‌خورد.

آیا میدانید گربه ماهی بیش از ۲۷,۰۰۰ عضو چشایی دارد.

آیا میدانید کشتی ملکه الیزابت دوم بابت هر گالون سوخت فقط ۱.۵ متر حرکت می‌کند.

آیا میدانید هر آمریکایی به طور میانگین ۲ کارت اعتباری دارد.

آیا میدانید حشراتی مانند مورچه و زنیور و … هم دیکتاتوری دارند.

آیا میدانید اگر اکسیژن هوا بیشتر بود حشرات بزرگتر و یک سنجاقک به اندازه یک شاهین میشد.

آیا میدانید سریع ترین جت دنیا دارای سرعت ۳۶۰۰ کیلو متر است.

آیا میدانید طول همه ریشه های یک نیشکر ۲۰ کیلومتر است.

آیا میدانید ملکه میوه ها جوز هندی است.

آیا میدانید این مطالب را از وبلاگ http://www.arq.ir می خوانید.

آیا میدانید وزن خورشید ۲ میلیارد میلیارد میلیارد تن است.

آیا میدانید نعره یک نوع شیر تا ۳ کیلومتری شنیده میشود.

آیا میدانید چشم جغد ۸۰ بار از چشم انسان قوی تر است.

آیا میدانید ۵۰ ٪ جمعیت جهان هیچگاه در طول حیات خود از تلفن استفاده نکرده است.

آیا میدانید مورچه در مایکروویو زنده میماند.

آیا میدانید دود سیگار موجود در محیط بیشتر از مواد قندى در پوسیدگی دندان کودکان نقش دارد.

آیا میدانید پروانه ها، چشم های مرکب دارند که تعداد آنها گاهی به ۱۸ هزار می رسد.

آیا میدانید یک نوع پشه وجود دارد که در ثانیه ۱۰۰۰ بار بال میزند.

آیا میدانید نمک از ۵ هزار سال پیش در سفره ما انسانها بوده است.

آیا میدانید قانون تبدیل ماده به انرژی انشتین چیست >> انرژی = جرم ضرب در مجذور سرعت نور.

آیا میدانید کره زمین از ۱۰۲ عنصر بوجود آمده و این ۱۰۲ عنصر در بدن انسان وجود دارد.

آیا میدانید اگر در ۱ سال هیچ مگسی نمیرد حجم مگس های متولد شده با حجم زمین برابر میشود.

آیا میدانید تعداد چینی‌های که انگلیسی بلدند، از آمریکایی‌های که انگلیسی بلدند، بیشتر است.

آیا میدانید وزن کوه یخی متوسط الحجم ۲۰ میلیون تن است.

آیا میدانید که در تهران روزانه ۲۷ نفر به خاطر الودگی هوا جان خود را از دست می دهند.

آیا میدانید قدمت انرژی تاریک در فضا به ۹ میلیارد سال میرسد.

آیا میدانید انسان سالانه بیش از ۱۰ میلیون مرتبه پلک می زند.

آیا میدانید ناخن‌های انگشتان دست، تقریبا چهار برابر ناخن‌های پا رشد می‌کنند.

آیا میدانید دلفین‌ها هم مانند گرگ‌ها هنگام خواب یک چشمشان را باز می‌گذارند.

آیا میدانید مغز انسان ۲ ٪ از وزن بدن است ولی ۲۵% اکسیژن دریافتی را به تنهایی مصرف میکند.

آیا میدانید بیشتر سردردهای معمولی از کم نوشیدن آب می باشد.

آیا میدانید که یک چهارم خاک روسیه در سال پوشیده از برف است.

آیا میدانید ابررسانا موادی که می‌تواند در حرارت پایین جریان را بدون مقاومت از خود عبور دهند.

آیا میدانید ظروف پلاستیکی تقریبا ۵۰ هزار سال در برابر تجزیه و فساد مقاومند.

آیا میدانید در تمام وجود شما بیش از یک مشت گچ «کلسیم» وجود دارد.

آیا میدانید موش دو پای افریقائی از میدان دیدی برابر ۳۶۰ درجه برخوردار است.

آیا میدانید زمان بارداری فیل به ۲ سال می رسد.

آیا میدانید بیشترین ضربان قلب را قناریها با ۱۰۰۰ بار در دقیقه دارند.

استفاده درست از مایکروویو خانگی

        شخص جوانی جهت درست کردن یک فنجان قهوه،  یک لیوان آب را در مایکروویو قرار داد،  کاری که قبلا بارها انجام داده بود،  او این بار قصد داشت آن آب فنجان را جوش آورد.  وقتی که دستگاه خاموش می شود،  لیوان محتوی آب را از مایکروویو خارج می کند،  اما وقتی لیوان را برداشت،  آب نمی جوشید،  ولی بلافاصله تمام آب داخل لیوان به همانند انفجار به صورتش پاشیده شد،  و لیوان سالم و خالی در دستش باقی ماند،  و فوراً لیوان را زمین انداخت.  در این حادثه تمام صورتش تاول زد،  و دچار سوختگی درجه یک و دو گردید،  به گونه ای که ممکن است جای زخم ها بر صورتش بماند،  و بخشی از بینایی چشم چپ او هم از دست برود.  زمانی که در بیمارستان بود،  از پزشکان شنید،  موارد مشابه دیگر اتفاق افتاده است،  و متوجه شد هیچ گاه نباید آب خالص را به تنهایی در دستگاه مایکروویو قرار داد.  بلکه بمنظور گرم کردن آب به این روش،  حتماً باید چیزی درون لیوان گذاشت،  تا انرژی کسب شده توسط آب پخش گردد.  مثلاً یک همزن چوبی یا چای کیسه ای یا چیز دیگر.

   توضیح یک شرکت سازنده اجاق مایکروویو خانگی:  آب یا هر مایعی که اشعه مایکروویو کسب می کند،  و به دمای جوش می رسد،  الزاماً همیشه به حالت جوشش حباب نمایان نمی شود،  یعنی قل قل نمی کند،  بلکه ممکن است دمای بسیار زیادی کسب کند،  اما همچنان بی حرکت و بدون حباب بماند و قل قل نکند.  مایع یا آبی که دمای فوق العاده زیاد را توسط امواج مایکروویو کسب می کند،  ممکن است پس از حرکت دادن و یا هم زدن و یا مثلاً قراردادن چای کیسه ای در آن،  به حالت ظاهری جوشیدن برسد،  و قبل از آن هیچ نشانه ای از جوشیدن و دمای بالا از خود نشان ندهد.  برای جلوگیری از این اتفاق،  و جلوگیری از صدمه دیدن،  هرگز هیچ مایعی را به اندازه یک لیوان،  بیشتر از دو دقیقه در مایکروویو قرار ندهید.  همچنین بعد از خاموش شدن مایکروویو اجازه دهید،  سی ثانیه مایع همچنان در مایکروویو باقی بماند،  و آن را قبل از سی ثانیه بیرون نیاورید.  از اینترنت گرفتم.

   تصویر یک آشپزخانه با دو اجاق مایکروویو،  عکس شماره 7021 .  مشروح در غذا های چلاسری در اینجا.

دو موضوع خنده دار

   از خنده های تاریخمان بگویم:  اورنج، نارنج، تورنج، حالا با (گ یا ج) فرق چندانی نداره،  نام های ایرانی مرکبات هستند،   ولی در دوره حکومت صفویه، اورنجمان را که در هرمز و بندر، بود،  ملوانان کشور پرتقال،  برای شاه در اصفهان کادو آوردند،  شاه هم گفت،  به اسم اینها که قسمتی از کشور ما را گرفته اند بگویید،  پرتقال!!  لازم به ذکر است اورنج که در انگلیسی به معنی میوه پرتقال است،  هیچ هم وزن و تشابه اسمی ندارد،  زیرا نام ایرانی است.

   خنده دیگر،   ریال به زبان پرتقالی است،  که همان رویال انگلیسی بمعنی سلطنتی است،  آنهم در زمان  پرتقالیها که جنوب ایران را اشغال کرده بودند،  به پول ایران آمد.   33 سال بعد از سلطنت،  با وجود پول شناسی خوب،  هنوز واحد پول ایران سلطنتی است!!

تصویر سامانی تاجیکستان

   عکس پائین اسکناس ریال ایران مربوط به 33 سال پیش با تصویر شاه سابق،  و بالا اسکناس سامانی کشور تاجیکستان با تصویر بزرگان علم و ادب ایران،  عکس شماره 7057.

 

کلیک کنید:  نانو تکنولوژی

کلیک کنید:  تاریخ زبان پارسی

کلیک کنید:  ماجرای خواندنی تاریخی

آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir

 

کلیک کنید:  تماس و نظر

تاریخ نامهای جغرافیایی

تاریخ نام های جغرافیایی و هویت مکانها

   چکیده

     در تاریخ نام های جغرافیایی و هویت مردم و مکانها،  ریشه در عمق تاریخ اجتماعی دارد،  زمانی که انسانها در قبایل اولیه زندگی می کردند،  از نام هایی بهره می گرفتند،  که نشانی از طبیعت و حیوانات داشت،  در دوره ای که شاه هان بزرگ فرمانروایی می نمودند،  نام هایی که در خور سلاطین و خاندان آنها بود بوجود آمد،  و زمانی که انسانها به دینها روی آورند،  مکانها با نام دینها در آمیخت.  مردم در طول تاریخ نام هایی بر می گزیدند،  که در اندازه دانایی زمان آنها بود،  و به این ترتیب هویتها آشکار می شد.  ولی آیا امروزه هویت ها با نام حیوانات یا شاه هان و یا موضوعات دینی شکل می گیرد؟  در قرن 21 هویت ها بر اساس اقتصاد و شیوه مدنیت شناسایی می شوند،  نمونه آن در همین دوره و نزدیکی ماست،  به اتحادیه اروپا نگاه کنید،  چگونه عده ای با هر تلاشی می خواهند شکلی به آن دهند و پا بر جا بماند،  ولی با عدم موفقیت روبروست،  زیرا هویتها می خواهند بر اساس اقتصاد شکل گیرند،  اقتصادی که بتواند نیاز های فزاینده مردم را پوشش دهد.  کشور عراق را ببینید با اینکه نفت دارد و همه مسلمان هستند ولی سه بخش عمده در تلاش هستند هویت خود را بر اساس اقتصاد منطقه اشان سامان دهند،  در صورتیکه بیش از 400 سال،  بسیاری از کشورها بدون دردسر تحت پوشش عثمانی با یک هویت بودند،  در این موارد مثال زیاد است.  در نتیجه و بطور خلاصه در قرن 21 تعیین نام های جغرافیایی،  هویت مکانها،  تقسیمات کشوری،  استراتژی های جغرافیایی،  و غیره،  باید بر پایه اقتصادی ضمن رعایت تاریخ اجتماعی انجام پذیرد.

   مقدمه

      در گذشته ها و هر دوره از ساختار های تاریخی اجتماع،  نام های ویژه آن دوره را برای مکان های جغرافیایی بر می گزیدند،  اما امروزه در قرن 21 با وجود انقلاب دانش های نو،  درک متفاوتی از جغرافیا، مکان، مدنیت، و غیره بوجود آمده است.  به همین گونه نگارش مطالب نیز دیدگاه دیگری می طلبد،  که کاملاً متضاد با تمام تاریخ است،  نگارش های نوین باید پوششها و درهم آمیختگی های تخصصی جهانی داشته باشند.  منجمله مطالب در اینترنت منتشر شوند،  بخشی از آنها در لینکها قرار می گیرند،  و بنا به اهمیت کد گذاری و قابل دست یابی گردند،  به این ترتیب می تواند بهترین روش علمی فراخوان مقاله،  و درک متقابل از توانایی تحقیق و تحلیل در قرن نو باشد.

      یکی از علت هایی که باید دید نوین برای این فراخوان داشت،  مثلاً نام استان های:  چین، مصر، مکران، هند، روم، تور، خورآسان، باختر، تبت، سیستان غربی و غیره در جغرافیای کنونی ایران،  بگوش بسیاری نخورده،  یا حداقل موقعیت جغرافیایی آنها را در ایران تاریخی نمی دانند.  یا به گفته دیگر،  کسی که دانش جغرافیا ـ تاریخ او اندک و خلاصه شده در دروغ های تاریخی باشد،  چگونه می تواند نام گذاری جغرافیایی و هویت شناسی نماید.

 

برگزیدن نام های جغرافیایی

      تا قبل از قرن 20 اقتصاد جهان بر اساس اقتصاد کشاورزی یا اقتصاد گیاه بود،  مصالح خانه ها از گیاه بود، وسایل حمل و نقل از گیاه بود،  تجارت با گیاه،  کشتی ها و تجهیزات از گیاه بود،  و کلاً زندگی و بود و نبود از گیاه و بر پایه اقتصاد کشاورزی و جغرافیای کشاورزی بود.  در قرن انبوه سازی 20 با دلایل ویژه قرن اقتصاد بر پایه انرژی و تولید انبوه چرخید،  اما از ابتدای قرن 21 وضع دگرگون شد،  و دوباره نقش جغرافیای اقتصاد کشاورزی نمود پیدا کرد.  درک تفاوت قرنها و خواسته ها در طول زمان خیلی مهم است،  و در نهایت بشر را بسوی زندگی جدید در قرن نو می برد،  عدم تحلیل این موضوع،  صدمات جبران ناپذیری وارد می کند.  نمونه آن در کشورها زیاد است،  کم آب شدن و خشک شدن دریاچه ارومیه،  کم آب یا خشک شدن دریاچه های کوچک داخلی ایران،  کم یا زیاد شدن بارندگی در نقاط مختلف ایران،  برهم خوردن نظم کشاورزی و دامی،  افزایش و جهش آفات و میکروب های کشاورزی و دامی،  و خیلی موارد دیگر.  بهمین جهت بهترین روش برای جلوگیری از این قبیل مشکلات،  ابتدا ایجاد هویت بر پایه نیاز های قرن 21،  و سپس نامگذاری های جدید بر اساس تاریخ اجتماعی است.

      هر منطقه جغرافیایی که بر پایه جغرافیایی کشاورزی ایجاد شود،  به راحتی خود مردم می توانند تصمیم بگیرند،  که چگونه بر رود های حوزه آبریز و آبخیز منطقه سد ببندند،  یا آب برداشت کنند،  و چگونه با آفات و مشکلات کنار آیند.  برای نمونه دریاچه ارومیه را مثال می زنم،  که در دو استان و چند موقعیت قومی قرار دارد،  و تازه در نهایت تصمیم و ساماندهی آن در تهران انجام می شود.  بطور کلی شناخت تاریخی و زمین شناسی برای آن انجام نگرفته،  و نیز مصلحت و نیاز های تولیدی و انسانی هم در نظر گرفته نشده،  که در نهایت به مشکل بر خورده است.  اگر این دریاچه را بنا به مصلحت و دانش تاریخ در نظر می گرفتند،  و کل منطقه جغرافیایی آنرا تحت یک پوشش اقتصادی قرار می دادند،  و با نام گذاری های تاریخی هویت های مردمی را شکل می دادند،  بجای دردسر تبدیل به ارزش می شد.  در واقع هویت با ساختار های تاریخی اجتماع شکل می گیرد،  و این هم خود دانشی است و افراد متخصص در تاریخ نویسی نوین ایرانی می دانند،  و می توانند آنرا بسرانجام برسانند،  نه هر کس و یا اشباه شدگان در دروغ های تاریخی.

 

   از کجا باید شروع کرد

      برای اینکه بتوانیم آینده نگری مفید و موثر و خوب داشته باشیم، ابتدا باید جغرافیای طبیعی و کشاورزی ایران را بشناسیم، سپس بسراغ نام گذاری و هویت شناسی رفت،  و ساماندهی جغرافیا و اقتصاد کشاورزی را بر آن استوار کرد.  ایران کنونی دارای چند موقعیت جغرافیایی است،  البته با نگرشی به واقعیت های تاریخی، متوجه می شویم که در طول تاریخ هر کدام از این جغرافیا،  تشکیلات حکومتی و اداری مخصوص بخود داشته اند،  که بر اساس همان اقتصاد شکل گرفته بودند.  بطور دقیق ایران دارای هشت اقلیم و موقعیت آب و هوایی، آبریز و آبخیز است،  که بهترین شیوه نامگذاری و هویت منطقه خود را داشته اند،  و با باز بینی تاریخی متوجه آن می شویم.

    تعدادی از نام های مکانها از کتاب،  اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست:

   مکانهای نامبرده در تاریخ ایران واقعا در کجای مرزهای ایران امروز میباشند؟

      آنچه ما امروزه به عنوان نقشه ایران و اطراف در دسترس داریم,  با آنچه در تاریخ قدیم ایران و جهان آمده است مطابقت ندارد. می دانیم که در زمان ساسانیان با مشکل دو محل بودن یک نام برای شهرها مواجه بوده اند و ساسانیان سعی بر برطرف کردن این مشکل به عمل آورده اند. در متون ساسانی بی وقفه از در غرب بودن بلخ و ... سخن به میان است.  آنطور که به نظر می آید بر اثر یک مهاجرت دسته جمعی ایرانیان از غرب به شرق این مرز و بوم نقشه و نام شهر های غربی این سرزمین عینا در شرق آن پیاده شده است. این گروه نه تنها نام شهرها که فرهنگ و اشیا و کتب و ...را نیز با خود جابجا کرده اند.

      علت مهاجرتی به این صورت و با نامگذاری محل های جدید مطابق قدیم به رسم یادگار و از بین نرفتن این اسامی,  تنها می تواند حمله ناگهانی یک گروه و فرار گروه دیگر از محل زندگی خود باشد و چون میدانیم که دولت ساسانی نیز دچار این دوگانگی بوده است، پس این مهاجرت نمی تواند از حمله اعراب سرچشمه گرفته باشد.  اما حمله اسکندر مادی با مذهب میترایی و حکومت اشکانیان پس از او می تواند علتی بر مهاجرت مزدایی آن که در غرب ایران بوده اند،  به مرزهای شرقی این کشور باشد. این گروه برای نجات مذهب و فرهنگ و جانشان نه تنها به شرق فرار کرده اند، که برای باقی ماندن نامهای محل های گذشته این اسامی را در شرق ایران بر روی محل های جدید عینا پیاده کرده اند. این سخن که این اتفاق در زمان حمله اسکندر به وقوع پیوسته باشد تنها فرضیه ای بیش نیست،  و زمان بوجود آمدن این دوگانگی اسمی در شهرهای ایران را نمی توان به سادگی اثبات کرد. اما در اینکه اسامی دوگانه هستند جای شک نمی باشد. فاصله ها, کوهها, دریاها, مرزها,.... هیچکدام با تاریخ همخوانی منطقی ندارد.  یا میتوان کل تاریخ جهان در مورد ایران را افسانه تصور کرد, که در این صورت فاصله هایی چون شش هزار کیلومتر نیازی به شک کردن و تفکر منطقی ندارد،  یا آنکه محل واقعی اسم های گفته شده را از میان متون قدیمی پیدا کنیم.  در مثال زیر به غیر منطقی شدن تاریخ بر اثر این اشتباه شرق و غرب توجه بفرمایید:

   در تاریخ بلعمی آمده است:  در جنگ کی خسرو و افراسیاب،  افراسیاب بگریخت و از حد ترکستان به حد روم شد، (پس روم و توران مرز مشترک داشتند،  و تورانیان در غرب ایران بوده اند).

      در غیر اینصورت باید بگویم افراسیاب از مرزهای شرقی ایران امروز از وسط سپاه ایران حدود 3000 کیلومتر را طی کرده تا به حد روم رسیده است.  البته منطقی تر آن است که تصور کنیم که افراسیاب حدود 2500-3000 سال پیش با هواپیمای خصوصی خود این راه را طی کرده باشد!

   و در جای دیگر از همین تاریخ می خوانیم:

   بعد از کشته شدن افراسیاب کی خسرو سپاه را از آذربایگان بازگردانید،  و به پادشاهی و مملکت خویش بازآمد به خراسان (نجران) و به بلخ. (تاریخ بلعمی)

   کی خسرو با سپاهش در آذربایجان چه کار می کرده،  اگر تورانیان در شرق ایران بوده اند؟  آذربایگان در شمال غربی ایران است!

   این اشتباه مکان شرق و غرب نه تنها تاریخ بلعمی,  شاهنامه فردوسی, آثار ابوریحان بیرونی و کلیه متون باقی مانده از دوران قبل از اسلام را به مسخره کشیده است،  که در تاریخ کهن دیگر اقوام در مورد ایران نیز تاثیر کرده،  و آنان را دیوانه و افسانه سرا قلمداد کرده اند.  به طور مثال کتسیاس یونانی پزشک اردشیر دوم هخامنشی در آثار خود از باکتریا سخن می گوید،  و اشاره میکند "زمانی که من آنجا بودم"،  البته او دیوانه نیست و محلی که او از آن سخن میگوید،  باختریش در شمال غربی ایران بوده است،  و نه بلخ امروزی در شرق ایران،  با فاصله ای حدود 3000 کیلومتر کتسیاس واقعا برای مسافرت به دربار هخامنشی ایران از باکتریا در شمال غربی ایران عبور کرده است،  و راست می گوید! به مثالی دیگر توجه بفرمایید:

   در تاریخ بلعمی آمده است:  رستم مهتر سگستان از خاندان تورانیان پادشاه نیمروز،  که از کی کاووس و کی خسرو،  به پاس زحماتش عنوان پادشاهی می گیرد.  سکا ها که در جنوب دریای سیاه بودند!؟  اگر پادشاه نیمروز به معنی جنوب بوده است،  پس شاید منظور جنوب شاهنشاهی سکستان است!  که این هم  محلی در شمال غربی ایران امروز می باشد.  این چه ارتباطی به جنوب شرقی ایران امروز یعنی سیستان دارد؟

   چون نمیتوان این سوالات را برای تک تک شخصیت های تاریخ ایران مطرح کرد،  به بررسی کلی می پردازیم:

   آنچه از نگاه کردن به نقشه ها و مقایسه آنها به ذهن می رسد،  آن است که این گروه مهاجرین دریای سیاه را با دریای خزر تعویض کرده و اکباتان سوریه را اکباتان مدی ها در همدان قرار داده،  و باقی شهر های شرقی را با همان معیاری که در غرب بوده است،  کپیه برداری و نامگذاری کرده اند.

            -  دو اگباتانه موجود است:  1. اگباتانه مدی ها،  2. اگباتانه در سوریه، (هرودوت اصلی)

   - نام اصلی دریای خزر امروزی دریای کاسپین یا دریای کاسپیان بوده است.  کاسپ ها یا کوسیان در هزاره سوم ق.م،  مردمی سفید پوست با چشمانی کبود و موهای بور در دره سفید رود و گیلان امروز بوده اند،  که مذهب آنان میترایی بوده و به پرورش اسب اشتغال داشته اند.  آنان سپس به قزوین (کاس پین) و همدان رفته اند،  که پیش از مادها مرکز آنها بوده و کارکاسی نامیده می شده است.  نژاد مو بور چشم کبود در فومن, اسالم, تالش, آذربایجان, لرستان (تیره کاکاوند, حسنوند, بومیان نور آباد) و....،  همه از فرزندان کاسپ ها می باشند،  نام دریای شمال ایران نیز دریای کاسپیان بوده،  و از چه موقع نام خزر به آن داده شده است به درستی معلوم نیست.

- خزر در شاهنامه فردوسی:

   به قیصر خزر بود نزدیکتر                       وز ایشان بدش روز تاریکتر

   به مرز خزر مهتر الیاس بود                     که پور جهاندیده مهراس بود

    به روم, خزر نزدیکتر است تا باختریش پایتخت ایران،  که در شمال غربی ایران و کنار رود سیحان و جیحان بوده است.  توجه کنید پادشاه روم برای حمله به خزر نیازی نداشته که از باختریش که در نواحی آذربایجان امروزی است بگذرد،  بنابر این خزری که در این بیت آمده است نمی تواند کرانه های دریای کاسپین باشد.  خزر نام محلی در جنوب دریای سیاه بوده است.

   بعد از مرگ آلیات (الیاس) کرسوس پسر او که 35 ساله بود به جای پدر به پادشاهی رسید. (تاریخ هرودوت اصلی)

     اسامی پادشاهان لیدی منطبق بر شاهنامه فردوسی و محل آنان در جنوب دریای سیاه بوده است،

نامهای شهرها و استان های مهم ایران قدیم را یک به یک بررسی کنیم،  از باختریش (باکتریا) پایتخت ایران قدیم در کنار رود سیحون و جیحان (جیحون) شروع کنیم:

   باختریش (باکتریا) بلخ امروزی در شرق ایران نیست،  و رود جیحون با سیحون و جیحان در کشور ترکیه امروزی مطابقت دارد:

 باختر به زبان فارسی به معنی غرب است،  عجیب آنکه ما این منطقه را در شرقی ترین استان کشور ایران محسوب کرده ایم،  همچنین پروفسور بارنت میگوید:  باکتریا bakhtrish  (bactrians)  سبک لباس پوشیدن آنها بالا تنه مادی با شلوارهای کتان دهبانی یعنی گشاد و باد کرده است.  شلوار گشاد باد کرده  امروزه در نواحی کردستان به چشم میخورد،  و مادها نیز در شمال غربی ایران بوده اند.  همچنین اگر این شهر یا استان به کنار جیحون است،  جیحون بی شک در شمال غربی ایران بوده است.

   رود جیحون:  منوچهر از رود جیحون رود های بسیار کند،  و رود فرات را به سوی مغرب روان کرد. (تاریخ بلعمی)

   حتما منظور رود جیحان یا سیحون در ترکیه بوده است،  که ما رودی از استان خراسان امروزی تا بین النهرین نداریم!  فاصله مرزهای شرقی و غربی ایران حدود 3000 کیلومتر و در مرکز ایران کویر صعب العبور می باشد.

   در نقاشی دیواری یکی از کاخ های آموری در ماری در کناره فرات تصویر چهار نهر حک شده است،  و توضیح این نهرها در "سفر تکوین" چنین آمده است:  نهری از عدن بیرون آمد تا باغ را سیراب کند،  و از آنجا متقسم گشته چهار شاخه شد،  نام اولین قیشون است که تمام سرزمین حویله را که در آنجا طلا است احاطه میکند،  و طلای آن سرزمین نیکوست،  و در آنجا مروارید و سنگ جزع است,  و نام نهر دوم جیحون که تمام سرزمین کوش را احاطه میکند،  و نام نهر سوم حدقل که به جانب شرق آشور جاریست و نهر چهارم فرات است.

   سرزمین های اوستا و کتیبه های داریوش اول:

   نسایه:  در میان مرو و باختریش است (افرینش اهرمن: گناه سست باوری)،  داریوش شاه گوید:  من مغ گئومات را در دژ سکا اوواتیش در ناحیه نسایه در ماد کشتم ماد در شمال غربی ایران امروزی بوده است.

   مرو:  نیرومند و پاک (افرینش اهرمن: خواهش های گناه آلود)،  چون نسایه در ماد است مرو هم همانجا در شمال غربی ایران بوده.

   باختریش: (baktris)،  زیبای افراشته درفش (آفرینش اهرمن: برور = مور دانه گش) حال که نسایه در سرزمین مادها بوده پس باختریش نیز در همان منطقه است،  همچنین سوگود در سنگ نوشته های نقش رستم از باکتریا بیش از 400 کیلومتر دور است.  سوگود نزدیک سکایان است،  و با 400 کیلومتر به مرزهای شرقی ایران نمی رسیم،  باختریش در شمال غربی ایران است.

   جلگه سوگود:  (suguda)،  (آفرینش اهرمن خرفستری به نام سکیتیه بیافرید = مرگ در گله گاوان) داریوش شاه گوید:  این شهریاری که من دارم از سکا ها که آنها آنطرف سغد هستند .... سکا ها شمال غربی ایران بودند،  پس سغد هم در همان نواحی است.

   در داستان کیومرث او به دماوند (دنباوند) بود،  و برای انتقام پسرش از مرده ها به سوی شرق می رود،  و آنجا شهری میسازد با نام بلخ.  گوید در بلخ دره ای است آنجا که این دره را گر گویند و رودی اندر وی همی آید.  همچنین سنگی بر رود است،  که آب از یک طرف داخل میشود،  و از طرفی دیگر خارج می شود. (تاریخ بلعمی)

   دنباوند کوه، دماوند امروزی نیست،  که شرق آن استان خراسان امروزی و بلخ امروزی باشد!  در کتیبه های آشوری از کوه بیکنی یا کوه بلورین در مکان دماوند امروزی یاد شده است، دنباوند؛  دماوند امروزی نیست.

  کوه دنباوند:  بیوراسپ (ضحاک) به آن بسته شده از پتشخوار است،  کوه کومش و گرگان (هیرکان ) بدان پیوسته اند. (بندهش)

   پتشخوار کوه (patis-xwarh/mahist xwarrah) (مهست فرخواری کوه): به طبرستان و گیلان  است (بندهش)،  در فارسی با نام کوههای جنوبی طبرستان آمده است.   طبرستان به ناحیه جنوب غربی دریای خزر گفته می شود،  گیلان غرب  شهری در استان کرمانشاه امروزی است.

    هیرکان (گرگان! ):  هیرکان گرگان امروزی نیست.  هیرکان از یکسو همسایه آسوری ها (ارومیه) و مرز دیگرش به دریای خزر است،  مردمش با آران ها هم پیمان می شدند.  در آذربایجان خاوری است.  هنوز هم مکان هایی با نام هیر= کشتزار دهی در جنوب خاوری اردبیل و هیران دهی پیرامون آستارا موجود است، (احمد حامی).  گزنفون می نویسد:  هیرکانی ها همسایه آشوری ها و لیدی ها بودند.

    میدانیم که لهراسپ بلخ بامیان را به عنوان پایتخت انتخاب می کند،  و گشتاسپ پسرش آتشکده ای در پایتختش می سازد،  و پادشاهان پیاده به زیارت آن می آمدند (شاهنامه).  در زمان ساسانیان پادشاهان پس از تاجگذاری،  از مدائن پیاده به زیارت معبد تخت سلیمان در آذر بایجان غربی می رفتند.

   -  "و کان زرادشت فیما زعم  قوم من علماء اهل الکتاب من اهل فلسطین.  خادما لبعض ثلامذه ارمیاء النبی خاصا به اثیرا عنده فخانه فکذب علیه فدعا الله علیه فبرص فلحق ببلاد آذربایجان، ( تاریخ طبری). طبری نیز زردشت را مهاجری از فلسطین به آذربایجان میداند و محل حکومت گشتاسپ یعنی بلخ در ناحیت آذربایجان بوده است نه شرق ایران امروزی.

   خورآزمیا [h]uvarasmiya اووآرزمیی،  نه خراسان امروزی است،  و نه خوارزم امروزی!

  در تاریخ بلعمی با نام نجران آمده است،  و در جای دیگر از همین تاریخ می گوید:  این مردمان نجران هم از عرب بودند،  از بنی تغلب و سبب ترسایی ایشان آن بود از میان بت پرستان که ایشان از اول بت پرست بودند.  به یاد نداریم که مذهب رسمی خراسان امروزی هیچگاه ترسایی بوده باشد!  همچنین در نقشه جغرافیای امروزی تعداد زیادی خراسان موجود است،  به طور مثال:  خراسان نام شهری در شمال شرقی ترکیه امروزی است. این شهر در شرق ارزروم می باشد.  به قسمتی از کتاب مادها و پارسها اثر ویلیام کالیکان توجه بفرمایید:

   نظر عمومی مورخین بر این است که در خورزمیا choresmia  در زمان کورش مردم از ظهور قائد و پیامبر مذهبی به نام سپیتما زاراتوشتر یا همان زردشت به خوبی استقبال کردند.  محل این پیامبر در متون قدیم ایران به کرات ایران ویج و آذربایجان است،  پس این خوارزمی در خراسان امروزی نیست،  و به حوالی آذربایجان امروزی است.

   با این که می توان مطمئن بود که از جانب شرق کورش حدود متصرفات خود را  به رود سیر دریا  jaxartes محدود نمود،  ولی از استحکامات و برج و باروی جنگی که به گفته نویسندگان کلاسیک به وسیله کورش ساخته و نام شهر کرشاتا (شهر کوروش ) یا سیروپولیس هم آورده شده،  از نظر باستانشناسی اثری دیده نمی شود.

   جانب شرق یعنی چه؟  جمله بعدی سخن از رودخانه سیردریا به میان است jaxarts  که به نوشته همان نویسندگان کلاسیک از کوه های قفقاز سرچشمه می گیرد،  و به دریای کاسپین می ریزد!  البته این مکان در شرق یونان و اروپای امروزی می باشد،  ولی در شرق ایران امروزی نیست!  چه عجب است که از قلعه و استحکامات کوروش در شرق ایران امروز خبری نیست؟  اگر تمامی زمین های خراسان امروزی را هم بکنید این برج و بارو را در آن محل نخواهید یافت.  کرش اتا یا کرداوروش باید احتمالا همان کنداورش یا کندروش محل جنگ های داریوش کبیر با مادها باشد و خور (خورشید) آزمیا که ریشه از خوزستان دارد،  باید در همان نواحی خور میشان = کرمانشاه باشد.  در ماوراء این رودخانه اقوام ماساژتها که نژاد آریایی بودند به کورش تسلیم نشدند.  این مردم که خوراکشان ماهی بود (ماهی خوراک اصلی مردم کناره دریا هاست!)،  و بنا به گفته نیمه افسانه ای هرودوت ملکه تامیریس بر آنها حکومت می کرده با کورش به رزم پرداخته اند،  و در همین جنگها بود که کورش جان خود را از دست داد.

   سوگود:  سغد امروزی نیست،  محلی در کشور ترکیه امروزی می باشد.

  -  زمین سوکوستان به راه  ترکستان به چین (hwcyst n) به ناحیت اباختر است، (بندهش)  در بندهش از کشوری به نام سوکوستان در نزدیکی دایئتی در ایران ویج نام برده شده،  که آن را گوپت هم گفته اند.  دکتر احمد تفصیلی نوشته است (گوبد پسر اغریث است جزء اول نام او گو است که همان سغد است،  بنابر این نام وی به معنی حاکم گو است، (اوستا).  سوغود در سنگ نوشته های نقش رستم از باکتریا بیش از 400 کیلومتر دور است.

   داریوش شاه گوید:  این شهریاری که من دارم از سکا ها که آنها آنطرف سغد هستند،  از آنجا تا به حبشه ... (کتیبه داریوش کبیر)

   پارس, پارت:  کلیه اسامی که از ریشه لغت پارس می باشند،  در غرب ایران امروز می باشند.

834 ق.م،  در سند آشوری نام پارس و ماد در جنوب دریاچه ارومیه با هم آمده است.  پارس ها به جنوب مهاجرت کردند،  و سرزمین های سر راه خود را پارس, پارسوا, پارسوماش, و پارسه نام نهادند. (احمد توکلی).

   پارسه:  فارس

   پارسوا:  محلی در نزدیکی (namri)  در باختر دریاچه ارومیه است.  اولین پارسوا را سابقاً در میاندوآب و سلدوزی دانسته،  و در قرن اخیر با قاطعیت بیشتر آن را در ماهیدشت کرمانشاه یا حوالی روانسر نوشته اند. (احمد توکلی).   

   پارسوماش:  در حاشیه کوه بختیاری محلی هم مرز اعیلام است.

   اران:  آیرها arians) haravia) هرات نیست،  طرز لباس پوشیدن آنها از سبک مادی است،  با کمی تغییر در کلاه یا اسلحه.

   آریان یا آلان در شمال رود ارس در قفقاز حدود آذربایجان شرقی است. (احمد حامی).

   ایرانشهر:  ایرانشهری که در تاریخ ایران از آن یاد شده است کشور ایران امروزی نیست.  ایر ان شهر،  منظور شهر آیرها است،  که می تواند به راحتی همین اران در شمال رود ارس و در نواحی آذربایجان شرقی باشد.

   کندروس:  این ناحیه مهمترین ناحیه برای این کتاب است،  چرا که اسکندر را اس کندر یا اس کندروس = شاه کندروس میدانم،  و خوشبختانه داریوش کبیر در کتیبه اش به آن اشاره می کند:

   - پس از بابل خارج شدم و به ماد رسیدم فرورتیش که خود را پادشاه ماد نامیده بود با سپاه خود به شهر (کوندروش) کندروش = کندروس در ماد در آمد تا با من نبرد کند.

   - نبرد کندرو که در جلگه دامنه بیستون انجام شد،  برای داریوش اهمیت بسیار داشت،  و از این جهت سخره های بیستون را که شاهد پیروزی او بود،  برای نقر نوشته های خود انتخاب کرد. (ویلیام کالیکان)

   رنگهه: ( rangha)  نینوا پایتخت آشوریان.

   کرج, کرخ میسان:  در غرب ایران است.

   -  (ایساباداردشیر) به زمان اردشیر بابکان:  خود برفت از اهواز و به میسان شد. پادشاه دیگر بود و شهر همچندان اهواز.  ملکی بود نام او بندو او را بکشت و شهری بنا کرد کرخ میسان (کرج میسان).  (تاریخ بلعمی).

   - شاهنامه فردوسی:

   ز بغداد گردان با زنگه شاوران                   گزیده سپاهی ز گردان کرخ

   میسان:  خور میثن یعنی میهن خورشید و نام باستانی کرمانشاه است.  ( احمد حامی).

   سپاهان:  محلی در نزدیکی خوزستان و در غرب ایران امروز است.

   - اوله رود:  را سرچشمه از سپاهان است،  به خوزستان بگذرد به دجله فراز ریزد.  او را در سپاهان مسرگان رود خوانند.  (بندهش)

   اسپهان : اصفهان امروزی نیست.

   مردی در بابل بر ضحاک خارج شد و علمی ببست و مردم اصفهان (اسپهان) از نژاد اویند. (تاریخ طبری)

به زمین اصفهان (اسپهان) مردی بود کشاورز کُردی و به دیهی و نام او کاوه ...

   این اسپهان به ناحیت بابل و کردستان امروزی است!  با اصفهان امروزی چه ارتباطی دارد؟

   فردوسی در مورد جوانانی که از دست ضحاک نجات پیدا می کنند می گوید:

   کنون کُرد از آن تخمه دارد نژاد

   گیو و گودرز پادشاهان اصفهان ( اسپهان)،  و سپاهان و... بوده اند،  کتیبه ها و آثار این پادشاهان سر پل زهاب امروزی است،  و نه در اصفهان امروز!

این خود پیکر گودرز شاه بزرگ پسر گیو شاه بزرگ است.

   چینستان:  چین استان, حینستان،  کشور چین امروزی نیست.  استانی در جنوب بین النهرین بوده است.

 و آنان که به سرزمین سین اند که چین استان است. (بندهش)

 سین یا سئن خدای ماه در آسیای غربی, خدای سامی ها (اکد) بوده است. سامی ها در نواحی خوزستان و شمال زاگرس بودند. میان دو رود را از نظر نژاد مردمان در آن زمان به دو دسته تقسیم کرده بودند:                 

 شمال:   1. آشنویه = هوری، 2. ماری،  3 . آشوری  که مردم آن را هیکوس میگفتند.

 جنوب:  1. السین،  2. لارسا،  3. بابل   اتحادیه ای که پایتخت آن بابل بوده است.

-  السین مردمان سرزمینی از سرزمینهای جنوبی بین النهرین.

   در شاهنامه فقفور چین آمده است.  فقفور که همان بغ پور میترایی است،  لقب پادشاهانی است که به این دین و آیین بودند.  تا به امروز نشنیده ایم که در کشور چین امروزی مذهب میترایی رایج بوده باشد.

- کی خسرو در جنگ با تورانیان به میلاد می گوید به ترکستان اندر شو به راه چینستان. (تاریخ بلعمی)

   پس از سوی ایران  چینستان محلی است،  سر راه ترکستان و اول چینستان بوده بعد ترکستان.

همچنین اسکندر از چینستان به مغرب و حجاب ظلمت رسید.  (تاریخ بلعمی)

 طبق روایت بندهش و اوستا به محل زندگی سین ها چین استان (چینستان) می گفتند،  و در همسایگی جنوبی آنان در سواحل خلیج فارس استان یا کشوری با نام هند قرار داشته است،  که امروزه به آن هندیجان گفته می شود.

 

   هند:  هند تاریخ ایران کشور هندوستان امروزی نیست،  هندیجان در جنوب ایران است.  نام باستانی کشور هندوستان امروزی آریا بهارات  و نام امروزی آن india ایندیا می باشد،  و تنها ما ایرانیان این کشور را با عنوان هندوستان می شناسیم!

در " کفالایای مانی" آمده است،  که او در سده سوم میلادی از بابل با کشتی به هند, به فارس و از آنجا به بابل به میشان و به خوزستان رفته است, هندی که مانی به آنجا رفته, هند جنوب خوزستان است،  و گرنه شبه قاره هندوستان امروزی در سده سوم میلادی نامش هند نبوده است.  از این گذشته مانی شناسان باختر مانی را در راه هند روانه کشور کوشانیان و کابل کرده اند،  که نمی شود با کشتی به آنجا ها رفت.  زمان هم برای مانی برای رفتن و برگشتن به شبه قاره هند امروزی کافی نبوده است،  زیرا مانی در واپسین سال پادشاهی اردشیر با کشتی به هند رفته و پس از به تخت نشستن شاپور که پشتیبان مانی بود به تیسفون بازگشته،  و به دیدن شاپور رفته و کتاب شاپورگان را به نام او نوشته است.  از رفتن مانی به هند تا بر تخت نشستن شاپور کمتر از یکسال بوده،  و مانی در آغاز پادشاهی او به دیدنش رفته است.  مانی نمی توانسته دو, سه ساله به هندوستان امروز رفته باشد،  یکسال در آنجا دین خود را تبلیغ کرده،  و از راه فارس به بابل برگشته باشد. (احمد حامی)

   اسامی هند در ایران:

هند اولیا:  که در زبان فارسی هند کوهستانی است،  قسمتی در جنوب خوزستان است.  امروزه نام آن هندیجان است،  و رود پر آب آن هندیان (زهره) به خلیج فارس می ریزد.  مردم آن گنوسی ها هستند.

هندزمین:  دهی در تارم جنوب زنجان.                     -           هندکندی:  دهی در تارم شمال زنجان.

هندخاله:  دهی در شهرستان فومن.                        -           هندوکلا:  در شهر آمل.

هندومرز:  در نوشهر.                                          -           هندآباد:  در سردشت.

هندمینی:  در شهر ایلام.                                       -           هندی من:  در شهرستان سنندج.

هنده:  در بروجرد.                                               -           هندی:  در خرم آباد.

هندآباد:  در نیشابور.                                           -           هندوارک:  در سبزوار.

هندوالان:  در طبس.                                            -           هندیز:  در سیرجان.

هندچوب:  در نایئن.                                             -           هندو آباد:  در اردکان.

هندوکش:  در شهر فریدون.                       -          هندرائی: جزیره ای در خلیج فارس.

چشم هندی:  در موسیان.                                                                          (احمد حامی)

هندوستان دورترین نقاط مشرقی مسکون است،  در مشرق هند زمینهایی است که به کلی شنزار است!  در این بیابان ها پر از خاک طلاست.  (هرودوت اصلی)  گویا این خاک طلا را حیوانی که او آن را مورچه مینامد در موقع حفاری لانه به بیرون می ریخته است،  و مردم آن را (در موقع استراحت این حیوان در گرمای ظهر در زیر زمین) با شتر جمع آوری می کردند،  در هر صورت توضیحات او با هندوستان امروزی جور نمی باشد.

از روی شکل های تخت جمشید پروفسور بارنت میگوید:  هندی ها (hindush) با سینه های برهنه و هدیه آنها الاغ و گرد طلا است،  (نه فیل نه عاج فیل که الاغ حیوانی که معلوم نیست  اصلا در کل هندوستان موجود باشد!)

در زمان پادشاهی ایرج به یمن اندر ملکی بود او را رایش از بهر آن خواندندی که بسیار غنیمتها بیاورد و جنگها کرد و پادشاهی او تا زمین هندوستان برسید،  (بین یمن و هندوستان امروزی کشور پهناوری با نام  ایران موجود است!  که بر حسب اتفاق روزگار در آن زمان پادشاهی قدرتمند با نام ایرج داشته است،  که یا این رایش باید ایران را گرفته باشد تا همسایه هندوستان شده باشد،  که چنین سخنی در تاریخ نیست و یا این هند, هندوستان امروزی نیست!) و با ایشان جنگ و کشتن کرد و خواسته ها و بردگان از زمین هندوستان بیاورد.  (تاریخ بلعمی)

به زمان آسا (پسرزاده سلیمان ابن داوود) میان او و ملک هندوستان زرج حرب افتاد،  (هندوستان تا بیت المقدس!).  (تاریخ بلعمی)

   سرزمین هند امروزی یکی از بخشهای ایران هخامنشی به شمار می رفته،  و نام آن در آن زمان آریا بهارات بوده است.  در هند باستان = آریابهارات  لشکر کشی داریوش بزرگ را سرآغاز تاریخ خود می دانسته اند.  خاندان موریان در زمان هخامنشی و spooner پس از آن در این منطقه شاهان ایرانی بوده اند.

   در کتاب ایران بزرگ آقای امید عطائی فرد می نویسد:

آنچه که امروزه به نادرست "هند و اروپایی" و" هند و ژرمنی" خوانده می شود،  و نامی از ایران ندارد باید آریایی خواند.  کاربرد اصطلاح  "هند و اروپایی" خیانت و نادانی درباره تاریخ و فرهنگ است.  ایرانیان (آریاها) دیرین ترین مردمان,  و نیاکان تیره های هندی و اروپایی به شمار می روند.

   مشکل اصطلاح "هند و اروپایی" آن است که هندی که از آن سخن به میان است آریابهارات (کشور هندوستان امروزی) نیست،  بلکه  دولت و فرهنگ هخامنشیان پارس نژاد و اروپای آن اروپه باستانی است،  که مردم آن از تخمه ی تهمورث منظور آیر ها می باشند،  که اگر جمع "ها" عربی را از آن برداشته و فارسی آن را که "ان" است به کار بریم آیران یا ایران نتیجه می شود،  نژاد آیران که هرودوت آن را به صورت arians  آریان آورده است در آران  در شمال رود ارس بوده اند،  و کوچ های اری ان (آریایی ها) از این منطقه صورت گرفته است،  این تغییر مکان که بر اثر جنگها و.... از طرفی به سوی اروپای امروزی (فتوحات اسکندر در اروپا)،  و از سوی دیگر به سوی آریابهارات (مهاجرت شکست خوردگان جنگی و مزدا کیش در جنگ اسکندر)،  صورت گرفته است اصطلاح هند و اروپا را به وجود آورده است.  در مورد هند و کرمان (ژرمان) و یا آریایی های کرمانی (ژرمانی) نیز جز آنکه بگویم محل کرمانشهری که در تاریخ ایران آمده است کرمانشاه امروزی است،  بهتر است هیچ نگوییم که خود این نام به خوبی گویای واقعیت آن است.  

   هند, هند استان, هندویش در ناحیه هندیجان و جنوب غربی ایران امروز بوده است.

   فرهنگ کشور هندوستان امروزی (آریابهارات)،  هرچه که بوده است و هر قدمتی که دارد و هر تاثیری که در فرهنگ ایران کرده است،  بحثی است که از موضوع این کتاب خارج است،  حتی اگر کسی بگوید دولت هخامنشی و پارسیان پس از لشکرکشی به آریابهارات دارای فرهنگی عظیم تر و پیشرفته تری شدند قابل پذیرش است در این کتاب تنها و تنها  ادعا شده است که محل هند استانی که در تاریخ ایران آمده است,  استان یا کشوریست که مرزهای غربی آن در هندیجان (کرانه شمال غربی خلیج فارس) و مرزهای شرقی آن پس از لشکرکشی داریوش کبیر به آریابهارات در شرق این سرزمین و قبل از این لشکر کشی به گفته هرودوت کویر لوت در مرکز ایران امروزی بوده است.

   تبت:  با تبت امروزی ارتباطی ندارد و محلی در غرب ترکیه امروزی بوده است،  این نام دو بار در تاریخ بلعمی آمده است: 

پس از کشته شدن ارجاسب به دست اسفندیار،  از کاسه رود (بندهش: روت کاسیک) و مهرروذ (بندهش :رود مهروا) گذشته و به شهر افراسیاب و هشت کنگ (شاهنامه فردوسی: بهشت کنک) رسیده آنجا را می گیرد.  از آنجا بگذشت و همه ترکستان سراسر بگشت تا به تبت برسید.

زاید پادشاه یمن به زمان گشتاسپ:  بر در هندوستان بنشست.  ملک چین او را هزیمت کرد. آنگاه خود به لشکر شد به چین و راه ترکستان بر گرفت و به حد تبت اندر شد،  و دوازده هزار مرد عرب به تبت دست باز داشت تا اگر از خاقان هزیمت شود به پناه ایشان باز آید و پشت او نگاه دارند و برفت و خاقان را بشکست و چینستان را غارت کرد،  و از راه هند به یمن بازگشت.  و آن عرب را که به تبت گذاشته بود همه آنجا بماند و امروز به نواحی تبت از نسل عرب یمنی هنوز مانده است!  و استر و چهارپای نیکو به ترکستان همه از ایشان خرند!

   فقط می تواند محلی در غرب ترکیه امروز باشد.

   سند:  هیچ ارتباطی با محل سند امروزی ندارد محلی در آشور بوده است.

  - کاسه رود (بندهش: روت کاسیک):  به آب توس شهر بیاید.  آن را آنجا کسف رود خوانند. این همان رود وه است که آنجا کاسه خوانند.  در سند نیز کاسه خوانند.  (بندهش)

   نام این رود از ریشه لغت کاس ها یا کاسپها  نژادی در شمال و غرب ایران است.  وه = آشور این هم در غرب ایران بوده است.

   یونان:  در مورد این  کشور نیز باید بدانیم که تنها ما ایرانیان آن را به این نام می خوانیم چرا؟

یونی ها قبیله ای که در غرب آسیا بودند در اثر جنگ ها به جزایر یونان امروزی مهاجرت کردند،  یا بهتر بگویم پناه بردند.  آنها نه تنها لوازم خود که فرهنگ و نام مکانها را نیز با خود برده اند و ما به علت شناخت این قوم آن جزایر را به یونان میشناسیم،  در حالی که اروپاییان که با قبیله گریش رو به رو بودند این کشور را با نام آنها می شناسند (greece).  یونی ها به نظر همان قبیله هیونی یا خیونی تورانیان می باشند،  که در تاریخ ایران نام آنها فراوان آمده است،  و در آن زمان در  غرب ترکیه امروزی و مرز آنان با ایران رود سیحان یا جیحان بوده است.

   مصر:  کشور مصر امروزی نیست.  نام کشور مصر امروزی egipt است،  و باز تنها ما ایرانیان آن را با نام مصر می شناسیم!  هرودوت می نویسد:

جماعت فنقی ها بنا بر سنت اظهار می دارند،  که در عهد قدیم, ساکن حدود خلیج فارس بوده اند،  و سپس به کرانه های سوریه و در سامانی تا حدود مصر که فلسطین نام دارد  مهاجرت کرده اند

سرزمینها در کتیبه داریوش:

    بیستون                                              تخت جمشید                                نقش رستم

1.پارسیان ( parsa )                                           ----                                          پارس

2. عیلامی[h]uraga))                               خوزستان = اووج                      خوزستان = اوو 

3. بابلی ( babirus)                                بابل = بابیروش                          بابل = بابیروش

4. آشور  (atura)                                    آشور = آثورا                             آشور = آثورا

5. عربان  (arabaya)                              عربستان = اربای                        عربستان =اربای

6. مصر  (mudraya)                              مصر = مودرای آ                       مصر = مودرای

7. مردم دهیو (tyaiy darayahya)                         ساکن خشکی دریا *                    سکهای**

8. ساردی ( sparda) ***                      سارد = سپرد                              سارد = سپرد

9. ایونی ( yauna )                                 یونان = ی اونا                           یونان = ی و ن

10. ماد (mada)                                                ماد = ماد                                   ماد = ماد          

11. آرمینا (aimena)                              ارمنستان = ارمین                       ارمنستان = ارمین

12. کاپادوکیان (kat[a]patuka)                کپدوکیه = کت پتوک                    کپدوکیه = کت پتوک

13. پارتیان  (partava)                           پرثو = پرثو                               پارت = پرثو      

14. زرنگ  (saraka) سیستان !               زرنگ = زرک                            زرنگ = زرک   

15. ایرها  (haraiva) هرات !                   هرات = هرئی و                          هرات = هرئی و

16. خوارازمی ([h]uvarasmiya)              خوارزم = اووآرزمیی                   خوارزم = اووآرزم یس

 

 

 

17. باکتریا (baktris) بلخ !                    بلخ = باختریش                          بلخ = باختریش

18 . سوگود (suguda) سغد !                  سغد = سوگد                               سغد = سوگود

19. گندار  (gandarav) قندهار !               گندار = گدار                               گندار = گ دار

20. سگاها (saka)                                 سکایی ها = سکا                         ---

21. ثت گوشیان (tatagus)                      ثت گوش = ث ت گوش                 ثت گوش = ث ت گوش

22. اراخوزی harauvatis)) رخج !           رخج = هرووتیش                      رخج = هرووتیش

23. ماکا (maka) مکه                             مک  = مک                                مک ها = مچی یا

24. ---------                                        هند = ه ئیدوش                           هند = هیدوش

25.---------                                         --------                                                حبشه = کوشی یا

26.----------                                       --------                                                سکودر = سکودر

 * آنهایی که ساکن خشکی هستند = ت ی ئیی اشک ه یا اتا ,  

   آنهایی که ساکن دریاها هستند =  ت ی ئیی دری ه با اتا ,

   و کشورهای ماوراء دریا  = دهیا و ت یا پر دری

 ** سکایی های هوم نوش = سکا هوم ورگا,

   سکایی های تیز خود = سکا تی گرخ ودا,

   سکا های ماوراء دریا = سکا تی ئیی,

   یونانی های سپر روی سر = ی ونا تک برا پوتای آ.

   *** اسپارت = سارد و لیدی

عکس شماره 6104 .

  تجزیه و تحلیل  پروفسور بارنت (R.D.barnett)  در مورد لباس ها و مردمان:

  علاوه بر مادی ها پارس ها و اهالی شوش که شناختن انها محقق است:

3.  بابل  babiruviya(babilonians) :  با کلاه های مخروطی منگوله دار.

4.  آشور  (athra) :  این گروه که اغلب با عنوان آشوری اند با پاپوش به سبک اسیای صغیر و شنلی که روی شانه یک شرابه یا منگوله دار بشتر در مجسمه ایونی دیده می شود از نظر او اهل لیدی هستند.

5.  عرب ها  arabaya (arbians) :  عربها با جماز.

6.  مصر egyptians)mudraya ) :  تشخیص انها به علت شکستگی سنگ سخت است.

7.  سکا های کلاه نوک تیز (saka-tigrakhauda): طرز لباس پوشیدن انها از سبک مادی است با کمی تغییر در کلاه .

9.  یونانی ها  yauna)ionians ) : این گروه همان سبک شنل آشوری ها را دارند.

11.  آرمنی ها  armenians armina)) :  طرز لباس پوشیدن انها از سبک مادی است با کمی تغییر در کلاه یا اسلحه. 

12. کاپادوکیه capadocians) katpatuka) : با شنلهای قلابدار به سبک فریژی ( اقوام باستانی اسیای صغیر) تیز کلاه هستند

13.  پارت ها parthians) parthava) : طرز لباس پوشیدن انها از سبک مادی است با کمی تغییر در کلاه یا اسلحه. 

14.  درنگیان  drangianians : در مورد شناخت این اقوام شک و تردید وجود دارد.

15.  آیرها arians) haravia) : طرز لباس پوشیدن انها از سبک مادی است با کمی تغییر در کلاه یا اسلحه. 

16.  خوارازمی choresmians  : در مورد شناخت این اقوام شک و تردید وجود دارد.

17.  باکتریا bakhtrish  (bactrians) : سبک لباس پوشیدن انهابالا تنه مادی با شلوارهای کتان دهبانی یعنی گشاد و باد کرده است. (شلوار کردی!)

18.  سوگود sogdians (cilicians) : کیلیکی ها  cilician  که به تازگی انها را سغدیان شناختند.

19.  گاندارها gandarians : در مورد شناخت این اقوام شک و تردید وجود دارد.

20.  سگارتی asagartia: طرز لباس پوشیدن انها از سبک مادی است با کمی تغییر در کلاه یا اسلحه. 

24.  هند hindush (indians) : که سینه های برهنه دارند و هدیه از گرد طلا و الاغ های ممتاز به همراه دارند.

25.  حبشه kushiya (ethiopians) : با قیافه های سیاه پوستان و هدیه هایی از عاج و بچه زرافه  okapi.

26.  اسکادرا  skudra :از روی کلاه خودهای تراسی و اسلحه انها که با ذکر هرودوت جور است میتوان انها را شناخت.

27.  لیبیputaya  (libyan): با گوزن

    اسمهای واقعی را مشاهده کردید،  حال بگوید باختریش (به معنی غرب)  و سبک لباس مادی و شلوار کردی چه ارتباطی با بلخ در شرق ایران دارد؟  یا لغت زرک یا زرنگ چرا باید سیستان در شرق ایران معنی دهد؟  و یا چرا باید منظور از هیندوش ها با الاغ هندوستان امروزی باشد؟  باور بفرمایید که به همان مدارکی که این شهرها را در شرق ایران نوشته اند،  می توان به راحتی آنها را در غرب ایران تصور کرد.  تنها تفاوت آن اینکه تاریخ واقعی ایران مشخص خواهد شد و کیلومترها منطقی تر خواهد شد چه که 6000 کیلومتر مسافتی است که در قدیم به این راحتی که از آن سخن گفته شده قابل پیمودن نبوده,  که هر روز رستم از سیستان به چین سری زده باشد.  همچنین کویر های ایران و کوه های صعب العبور همالیا نیز محلی نبوده که بتوان به این سادگی هر روز از آنها گذر کرد.

   در این قسمت به اجبار بررسی کوتاهی در حد حوصله خوانندگان عزیز در مورد مکان ها انجام شد،  چرا که درهم ریختگی شرق و غرب این مکانها چه در روایات ایرانیان و چه در روایات دیگر اقوام در مورد ایران تاثیری منفی گذاشته و تاریخ ایران را درهم کرده است.  برای اطلاع بیشتر اسناد دیگری نیز از متون پهلوی و فارسی که آنان نیز بسیار جالب توجه و مورد بحث میباشند.

عکس های شماره 6105 و 6106.

برداشت از کتاب پژوهشی در اساطیر ایران استاد مهرداد بهار

   گزیده های زادسپرم:  پس از باران بزرگ آغاز آفرینش ... زمین به شش پاره بگسست پاره ای به اندازه نیمه همه زمین,  از میانه جدا شد و نیمه دیگر که پیرامونش بود به شش پاره هم اندازه گسست که کشور خوانده میشوند .... خونیره که پاره میانه است,  آن شش کشور دیگر را مانند افسر اسر می باشد.  بخشی از دریای فراخگرد پیرامونش گردیده است.  میان آن و شش کشور دیگر در سوی نیمروز دریا و بیشه (بیابان؟) می باشد.  در اباختر (شمال) کوه هایی بلند سر بر آورده که از یکدیگر جدا و هویدا می گردند،  اورمزد در خونیره و شش امشاسپند بدان شش کشور آشکار شوند.

 نقشه سرزمین خونریث, خونیزس در مرکز،  عکس های شماره 6107 و 6108 .

جهان هفت گانه اوستا:

1.  خونریث, خونیرس:  مرکز ( پادشاه ان اشوزدنگهه پور وذاخشتی و دیگری پور سایوژدری).

2.  واوروبرشتی, وردبرشت:  شمال باختری (پادشاه آن خوسپ khosp).

3.  واوروجرشی, وروجرش:  شمال خاوری (پادشاه آن چخراواک  chatravat).

4.  ویدذنشو, ویددخش:  جنوب باختری (پادشاه آن ایریزراسپ اوسپوسیان  osposynan).

5.  فردذنشو, فردوخش: جنوب خاوری (پادشاه آن پیتوئیت اوسپوسینیان spitoeit o sposeynan).

6.  سوهی:  در باختر (پادشاه آن هوئزرکاخهر  hov arazo kachr,خوپریشترو  keva pari shtro).

7.  ارزهی:  (پادشاه آن اشاشه گهتی  asha shah gahti  ,نیونگدان  nivangdan)

 

   نژاد های اوستا:

ایریه = ایرانی

تویریه = تورانیان،  به معنی دلیر توریه (شاید توریت) نام مردمان آن سرزمین که به ایرانیان پیوند نزدیک داشتند خاندان های مشهور آنان:  دانو, خیون یا هیون (شاید یونی ها), فریان, ویسه ,....) آنها دیو پرست و دژدین بودند،  وبه آنها انیران (غیر ایرانی) گفته می شده است. ترک خوانده می شدند،  و ترکستان سرزمین توران خوانده شده است.

سیریم = هروم = روم،   نام اقوام و سرزمینی باستانی که بعدها نام سلم = سرم یکی از سه پسر فریدون از آن گرفته شده،  در ادبیات پهلوی هروم = روم جانشین آن شده است،  و در نوشته های ساسانی و اسلامی آسیای کوچک و سوریه را به این نام نوشته اند،  در شاهنامه فردوسی سلم شهریار روم است.

ساینی =  سرزمینی است که نتوانستند جای آن را تعیین کنند، ( شاید سئین مردمان چین استان).

داهی = سرزمین قبیله داهه در کرانه سیردریا.

 

   شانزده قسمت خونیرس در اوستا:

 1. ایرانویج:  بر کرانه رود دایتا (افرینش اهرمن مار سرخ +10 ماه سرما 2 ماه گرما)  به ناحیت اذربایجان است (بندهش) ایران ویج میان خونیره به سوی اپاختر(شمال) است .در باره اینکه زرتشت کجا از هرمزد دین پذیرفت ... در ایران ویج در اذربایجان پذیرفت (روایت پهلوی) گوبد شاه در ایران ویج در کشور خونیره است و پادشاهشان سروش است (مینوی خرد)

 2. جلگه سوگود: ( surig bum=suguda ) سغد! (آفرینش اهرمن خرفستری به نام سکیتیه بیافرید= مرگ در گله گاوان) داریوش شاه گوید: این شهریاری که من دارم از سکا ها که آنها آنطرف سغد هستند ... سکا ها شمال غربی ایران بودند،  پس سغد هم همان نواحی است. ارنگ رود: آن است که گفته شد که از هارا کوه بتازد. آید به سغد بوم (دشت سوری مانشن آمده که با بین النهرین یکی است) که گام نیز خوانند اید و به گیپتوس بوم که مصر نیز خوانند بگذرد او را آنجا نیوگیپتوس خوانند. گو = اسورستان = آشور.  

 3. مرو:  نیرومند و پاک (آفرینش اهرمن: خواهش های گناه آلود) چون نسایه در ماد است،  مرو هم همانجا در شمال غربی ایران بوده است.

 4. نسایه:  در میان مرو و باختریش است (آفرینش اهرمن: گناه سست باوری)  داریوش شاه گوید: من مغ گئومات را  در دژ سکا اوواتیش در ناحیه نسایه در ماد کشتم،  ماد در شمال غربی ایران امروزی بوده است.

 5. باختریش: (baktris) بلخ!  زیبای افراشته درفش (آفرینش اهرمن: برور = مور دانه گش) حال که نسایه در سرزمین مادها بوده پس باختریش نیز در همان منطقه است،  همچنین سوگود در سنگ نوشته های نقش رستم از باکتریا بیش از 400 کیلومتر دور است.  سوگود نزدیک سکایان است و با 400 کیلومتر به مرزهای شرقی ایران نمی رسیم باختریش در شمال غربی ایران است.

 6. هریو: هرئی و (haravia-arians) هرات!  ودریاچه اش (آفرینش اهرمن: سرشک و آبگونه پر مایع)

 7. وئه کرته: کابل!  بد سایه (آفرینش اهرمن: پری خنثی تی را آفرید که به کرشاسپ پیوست) کابل = (که = کوه ) + (بل = فراوان) است،  و خود نامی باستانی است، ( احمد حامی) این نام به وئه کرته چه ارتباطی دارد؟

 8. اورو:  دارای چراگاه (آفرینش اهرمن: خودکامگی و فریفتاری)

 9. خننت: در هیرکان (آفرینش اهرمن: گناه کون مرزی) هیرکان از یکسو همسایه آسوری ها (ارومیه) و مرز دیگرش به دریای خزر است،  مردمش با اران ها هم پیمان می شدند.  در آذربایجان خاوری است. هنوز هم مکانهایی با نام هیر = کشتزار دهی در جنوب خاوری اردبیل و هیران دهی پیرامون آستارا موجود است. (احمد حامی)

 10. هرهویتی: آراخوی (harauvatis) رخج!  زیبا (آفرینش اهرمن: گناه خاک سپاری مردگان)

 11. هیرمند:  رایومند فره مند (آفرینش اهرمن: جادویی زیانبار جادووان)

 12. رگا:  ری!  سه رد در آن فرمانروایند (آفرینش اهرمن: برانگیختن سست باوری)

 13. چخر: نیرومند و پاک (آفرینش اهرمن: مردار سوزان)

 14. ورن:  چهار گوشه بود که فریدون در آن زاده شد, عرصه کشمکش فریدون و اژدی هاک

(آفرینش اهرمن: دشتان نا به هنجار زنان و بیدادگری فرمانروایان بی گانه)

ورن نام دیو هوسهای جنسی است. سارگن سامه (2334- 2279) عنوان پادشاه چهار گوشه را داشت.  چهار گوشه یا چهارآب شاید منظور سرزمین میان چهار دریای: دریای خزر, خلیج فارس, مدیترانه و دریای سیاه باشد.        

 15. هفت رود: (دشتان نابهنجار زنان و گرمای سخت).

 16. سرزمین گرداگرد رود رنگها: (rangha = نینوا) جایی که مردمان بی سر زندگی میکنند (منظور بی سرور بی شاه است).

عکس های شماره 6109 و 6110 .

 

کوهها:

   کوههای غیر قابل عبور(   awardag )

- هارا کوه   (البرز!):

  اوستا (hara) با صفت ( berezaiti ) در پهلوی (harboz) نخستین کوهی که از زمین روییده است. دگر کوهها از هارا فراز رستند به شمار   2244 کوه (بندهش).

 1. هوگر ( hu.kairya) بلند: آب اردوسیور (آناهیتا) از آن فرو می آید به بلندی هزار مرد است و به فراخگردمی ریزد. (بندهش)

 2. تیرگ هوگر: چگاد دائیتی در میان آن است (/taera  terag ) یکصد مرد بالاست. (بندهش)

 3. ارزور گریوه: چگادی به در دوزخ است،  که همواره سکونت دیوان بدو است،  که همه دروغ ورزی آنجا کنند، (بندهش)

 4. اوسیندام کوه:  از خماهن از گوهر آسمان است میان دریای فراخگرد است آب از هوگر برآن فرو ریزد

   کوه ابورسین (ابرسین):

- بزرگترین است کوه همه پارس(پارت p ls)  بن او به سیستان( زرنک) وسرش در چینستان (hwcyst n) و تیغه ای از آن نیز به خراسان( خور آزمیا ) است. (بندهش)،  نام این کوه در اوستا (upairi-saena ) آمده است.

   در مورد این کوه یکی  از دو صورت زیر را می توان پذیرفت:

به تحلیل هایی که تا امروز شده است یک سر این کوه در کشور چین امروزی و سر دیگر ان در استان سیستان و بلوچستان کشور ایران امروزی است و تیغه ای از ان از استان خراسان امروزی در شرق ایران می گذرد. در این صورت اول باید بپذیرم که گذشتگان جغرافیا نمی دانسته اند دوم مرز های این کشور ها و استانها را انقدر زیاد و کم کنیم تا در ناحیه رشته کوههای هیمالیا به هم  برسند ! و در آخر از توضیح اولی که در بندهش با عنوان بزرگترین کوه پارس و پارت است صرفنظر کرده چه که کوههای هیمالیا نه در پارس است و نه در پارت ! همچنین نام اوستایی این کوه را که بیانگر سه نژاد مردمانی است که در این کوه بوده اند باید به کلی فراموش کنیم:

ایشکت اوپ ایری  -  سئن

   لغت ایشکت ریشه از ایشکوزایی به معنی سکاها دارد.

   سکاها = ایشکوزائی به زبان آشوری و ایشکوزی به زبان عبری از کوههای قفقاز و تورس گذشته اند بازمانده آنها در 200  ق.م در جزیره کریمه در کنار دریای سیاه بوده اند.

   لغت اوپ دگرگون شده اروپه = تخمه تهمورث و ایری مردم ایر نژادی هستند که در شمال غربی ایران امروزی می زیسته اند.

  سئن و یا سین به نژاد مردمان جنوب بین النهرین می گویند،  که امروزه به صورت عربی السین و الصین در آمده است.

   ابرسین کوه بزرگترین کوه پارس و پارت است در غرب ایران امروز می باشد که بن آن در زرنک در حوالی کردستان امروزی و سرش در چین استان در ناحیه جنوبی بین النهرین امروزی و تیغه ای از آن نیز به خورآزمیا در نواحی کرمانشاه امروزی می باشد، لاجرم شمال این کوه در ناحیه ایشکوزی ها (سکاها) و جنوب آن در ناحیه مردمان سئن نژاد و تیغه ای از آن در محل ایر های اروپه نژاد در کرمانشاه بوده است،  و با نام اوستایی آن  ایشکت اروپه, ایری -  سئن مطابقت دارد، و این کوه قسمتی از رشته کوههای زاگرس در غرب ایران امروزی است، و چنانچه این توضیخ مورد قبول باشد نه تنها تمامی کوههایی که از ابرسین رسته اند در غرب ایران امروزی اند که هارا کوه هوگر و تیرک هوگر که ابرسین جزئی از آن است نیز در غرب ایران امروزی و کشور ترکیه و ارمنستان می باشند.   

 1. زرذز  zeredaz)) (منوش کوه manusa): آن کوه که منوچهر بدان زاده شد به خراسان (کرمانشاه) به مرز ترکستان (آشور) است، به ابرسین پیوسته است.  (بندهش)

 2. کوه ایر arazisa)):  به ماه (مرکند واژه مادی است که از دو واژه ( مر= ماه +  کند) است، شهری نزدیک به نخجوان در جنوب ارس, شمال باختری آذربایجان می باشد. (احمد حامی) و همدان (در کتیبه های آشوری هکمتانه پایتخت مادها است) تا خوارزم (خورآزمیا به ناحیت کرمانشاه) از کوه ابرسین رسته است. (بندهش)

 3. کوه قاف (کپک): از ابرسین رسته است،  در ارمنی کهن کاپ (kap) است. (بندهش)

 - در پهلوی (kof kapk/kof kap ) در ارمنی کهن (kap/kapk) آمده است.  نام قفقاز می تواند با این نام مربوط باشد.

 4. کوه بس شگفت: آن که به پارس است از کوه ابرسین است. (بندهش)

 5. کوه سیاهمند (syamaka): آنکه از ایشان کابل (وئه کرته) و آن ناحیت ها تا به ناحیه چین (hwcyst n) رسته است. (بندهش)  از شاخه های ابرسین است. (اوستا)

 6. کوه برفمند (vafraya): آنکه از ایشان کابل (وئه کرته) و آن ناحیت ها تا به ناحیه چین (hwcyst n) رسته است. (بندهش)  از شاخه های ابرسین است. (اوستا)

   همانطور که می بینید وئه کرته که کابل امروزی ترجمه شده است،  در غرب ایران به ناحیت جنوب بین النهرین است.

کوههای زیر همه از ابرسین, منوش و دیگر کوهها که بر شمرده شد رسته اند، زیرا داواد کوه که به (hwcyst n) پیوسته است هم از ابرسین کوه است.

 7. کوه گنابد: به همان پشت گشتاسپان است، آنجا به ریوند که خانه آذر برزین مهر است نه فرسنگ به خاوران سوی است. (بندهش)

 8. کوه کومش:  را آمد به فریاد خوانند آن است، که گشتاسپ ارجاسپ را بدان شکست داد.  به پتشخوار پیوسته است. (بندهش)

 9. کوه میان دشت: از کوه کومش گسسته است، گویند چون شکست به ایرانیان آمد، کوه میان شکست ایرانیان نجات پیدا کردند. (بندهش)

 10. کوه اسپروز:  بالای چینستان (سئن) (hwcyst n) است. (بندهش)    

-  در تاریخ بلعمی آمده است: کی کاوس به جنگ دیو سفید مزندری می رود و اسیر می شود. رستم از سیستان (زرنک) برای نجات و می آید که در شاهنامه فردوسی به هفتخوان رستم مشهور است، و به خوان ششم او به کوه اسپروز می رسد.

 - شاهنامه پس از کشته شدن ارژنگ دیو:

   چو برگشت خورشید گیتی فروز             بیامد دمان تا به کوه اسپروز

 11. کوه پهرگر:  به خراسان (خورآزمیا به ناحیت کرمانشاه امروزی) است. (بندهش)

 12. کوه دنباوند: بیوراسپ (ضحاک) به آن بسته شده از پتشخوار است، کوه کومش و گرگان (هیرکان) بدان پیوسته اند. (بندهش)

      طبق اسناد آورده شده در این کتاب کارزار فریدون و ضحاک در ناحیه کردستان امروزی بوده است، همچنین کوه دنباوند به استناد بندهش از کوههای ابرسین است،  که برابر با رشته کوههای زاگرس در غرب ایران امروز فرض شده این کوه به کوههای هیرکان پیوسته است. هیرکان از یکسو همسایه آسوری ها (ارومیه) و مرز دیگرش به دریای کاسپین است، مردمش با اران ها هم پیمان می شدند. در آذربایجان خاوری است. گزنفون می نویسد: هیرکانی ها همسایه آشوری ها و لیدی ها بودند.  همچنین در کتیبه های آشوری از کوه بیکنی یا کوه بلورین در مکان دماوند امروزی یاد شده است،  دنباوند دماوند امروزی نیست.

 13. کوه راوگ بشن: به زراود است، این جا را کلاد خوانند از دو سوی کوه و میان دره است دژ فرود آنجاست، به سبب دژ آنجا را کلاد خوانند در بوم سرخس (saraxz/siraxz/sylhc) است. (بندهش)

 14. کوه دایباد (داواد): به پارس است. به (hwcyst n) پیوسته از ابرسین است. (بندهش)

 15. کوه مرغ: به لاران است، (بندهش) به نظر میاید این کوه در ناحیه سئن ها بوده است، و لاران میتواند لارسا امروزی در بین النهرین جنوبی باشد.

 16. کوه بهستون: به سپاهان کرمینشان (klmyns n-glmyns n) است. (بندهش)  

  کوه بیستون در کرمانشاه امروزی است.  چطور ممکن است که سپاهان در شرق ایران امروز باشد؟

 17. کوه زرین: به ترکستان است (بندهش) کوه زرین در منطقه حکومت آشوریان است.

 18. کوه کومش و گرگان! ( هیرکان ): به پتشخوار کوه پیوسته است.

 19. اوسیندکوه :  به آذربایجان است (بندهش) اگر اوسیند کوه به آذربایجان است و از ابرسین کوه, چطور ممکن است یک سر ابرسین کوه در کشور چین امروزی و سر دیگر آن در سیستان و بلوچستان امروزی باشد؟

همانطور که مشاهده می فرمایید پتشخوار کوه از طریق کوههایی چون کوه دنباوند , کوه کومش , کوه هیرکان با کوه ابرسین مرتبط است و این کوه نمی تواند در شرق ایران امروز باشد.

20. پتشخوار کوه (patis-xwarh/mahist xwarrah) (مهست فرخواری کوه):

 به طبرستان و گیلان است. (بندهش)

 - در فارسی با نام کوههای جنوبی طبرستان آمده است.  طبرستان به ناحیه جنوب غربی دریای کاسپین گفته می شود. منظور از گیلان نیز میتواند شهر گیلان غرب در استان کرمانشاه امروزی باشد.

 21. کوه اسنوند (asnvant):  کوهی در آذربایجان که کیخسرو آتشکده آذرگشسب را بر آن بنا کرد در کنار دریاچه چیچست (ارومیه) است. (اوستا)

 22. کوه کوئی راس(kaoirisa): بر ایران ویج است (بندهش) ایران ویج به ناحیت آذربایجان است. (بندهش)

 23. کوه اسپندیار (sp nto.data): بر دریاچه ریوند است. (بندهش)

 24. کوه ریوند (raevand):  آذر برزین مهر بر آن نشست، به خراسان (خور آزمیا در نواحی کرمانشاه) است. (بندهش)

 25. اوشد اشتار( usi.dam/usidar na): به سیستان (زرنک) است. (بندهش)

 26. کوه کدروسپ (kadrva.aspa) دارای اسپ کهربا:  کوهی است به توس (tws str) شهر که دریاچه سوبر (subar) بر آن است، دریاچه سوبر به ابرشهر بوم (abar sahr) بر سر کوه توس است. (بندهش)

   ابرشهر بوم در مرزهای فرمانروایی رستم است،  و باید در حوالی زرنک و نیمروز محل فرمانروایی سام و خاندانش باشد.

 27. ارزور ( arazura ): به ناحیت روم است، (بندهش) پایتخت روم رومیه = مدائن است.

 28. بوم کوه (bumya/bum.kof): آنکه بر آن بوم و خانه است. (بندهش)

 29. رویشمند کوه (royisnomand/rodita): آنکه گیاه بر آن روید. (بندهش)

 30. بگیر کوه (bagir/bakir): خانه افراسیاب تور به آن است. امروزه در آن شهر رام پیروز و ده هزار شهرستان است. (بندهش)

 31. کوه بادغیس (vaiti-gaesa): به مرز بادغیس ناحیه ای پر آب و درخت است. (بندهش)

  دریا ها:

فراخکرد:  واوروکش (اوستا و پیش نام سرزمینهای شمالی در اوستا است).

   به ناحیت نیمروز کناره هارا است،  که 3/1 این زمین را در بر دارد. از این رو فراخکرد نامیده شد که یکهزار دریا در او داشته شده است. باشد که آنها را چشمگان اردیسور و باشد که خانیگان دریا خوانند. هر دریا و آبخوان چنان است که مردی نیکو 40 روز اسب بتازد به دور آن گردد یکهزار و هشتصد فرسنگ بزرگ است. کوه اوسیندام میان دریای فراخکرد است. (بندهش)

   تعریف بالا نشانگر مجموعه ای از دریا هاست ( دریای عرب, خلیج عدن, دریای سرخ, دریای مدیترانه, دریای اژه, دریای آدریاتیک) که در شمال آنها رشته کوههایی (کوههای حجاز, کوه های لبنان, کوههای تورس و قره دنیز, کوههای آپنین) میباشند،  و در میان یکی از این دریا ها کوه یا بلندی موجود است. (شاید  قبرس)

   پودیگ (puitika): از دریاهای شورمایه ور است از همه بزرگتر است در آن جزر و مد است هم ناحیت دریای فراخکرد است،  و به آن پیوسته است. (بندهش)  در دوره ساسانی نیز با خلیج فارس تطبیق داده شده است.

   سدویس: میان فراخکرد و پهلوی پودیگ را دریایی گرفته که دریای سدویس خوانند. بند این دریا به ماه و باد پیوسته است به افزایش و کاهش ماه بر آید و فرو رود. از آن روی که گردش آن به نیمروز است بند دریای سدویس نیز به سدویس ستاره بسته است،  که دریاها و ناحیت نیمروز در پاسبانی اوست. در دریای سدویس دو باد وزد یکی فورد آهنج و یکی بر آهنج است. (بندهش)  

   توضیحات بالا مطابق با دریای عمان امروزی می باشد.

  کمرود (kamrod ): آن است که اباختر است به طبرستان (بندهش)، در دوره ساسانی  با دریای کاسپین تطبیق داده شده است.

   سیاه بن (siyaw-bun): به روم است از دریاهای کوچک آن آبگیر و دریای کیانسه است که به سیستان است در آغاز مار و سوسمار و وزغ در آن نبود و آب آن شیرین بود (بندهش)،  در دوره ساسانی با دریای سیاه تطبیق داده شده است.

رودها :

 1. ارنگ رود: آن است که گفته شد که از هارا کوه بتازد. آید به سغد بوم (به ناحیت دشت سوری مانشن آمده که با بین النهرین یکی است) که گام نیز خوانند اید و به گیپتوس بوم که مصر نیز خوانند بگذرد او را آنجا نیوگیپتوس خوانند. (بندهش)

   ارنگ رود و سغد بوم بی شک در غرب ایران امروزی هستند و منظور از مصر کشور مصر امروزی نیست احتمالا مرز های شرقی کشور مصر آن زمان همانطور که هرودوت نیز اشاره کرده است تا فلسطین امروزی بوده است. همچنین این رود از هارا کوه سرچشمه می گرفته پس هارا کوه به هیچ وجه نمی تواند رشته کوهای البرز در شمال ایران امروز باشد.

 2. وه رود: به خراسان (خورآزمیا در حوالی کرمانشاه امروزی است) بگذرد به سند بوم شود به هندوگان به دریا ریزد. او را آنجا مهران رود نامند هندوگان رود نیز خوانند. (بندهش)

   در متون قدیم چون زاداسپرم نام وه رود (veh بهرود) و اروند رود در کنار هم و در یک ناحیه آمده است   "از باختر کناره دو رود اروند و بهرود" به استناد اثبات آقای دکتر بهرام فره وشی در کتاب ایرانویج و شاهنامه فردوسی اروند رود دجله امروزی است. اگر پهلوانی ندانی زبان     بتازی تو اروند را دجله خوان وهرود در نزدیکی دجله و در غرب ایران امروزی است،  و شهرهایی که در کنار این رود از آنان نامبرده شده است: خراسان (خورآزمیا) سند بوم و هندوگان ( ساحل شمال غربی خلیج فارس) همگی در غرب ایران امروزی است.

 3. فرات رود: آن را سرچشمه از روم است به آسورستان گذرد به دجله ریزد "ستایم فرات پر ماهی را که منوچهر برای روان خویش کند و آب بسته و بخورانید" (بندهش)

   منوچهر از رود جیحون رود های بسیار کند و رود فرات را به سوی مغرب روان کرد. (تاریخ بلعمی)

   توضیحات این رود با رود فرات امروزی مطابقت کامل دارد. در این صورت: 1- رود جیحون در تاریخ ایران با رود جیحون در استان خراسان امروزی هیچ ارتباطی ندارد. 2- لغت روم در تاریخ ایران با پایتخت کشور ایتالیا, رم هیچ ارتباطی ندارد.

 4. دجله رود: از دیلمان (dilman نام سرزمینهای کهن در غرب دریاچه ارومیه تا وان) در خوزستان به دریا می ریزد. (بندهش)

 5. دایئتی رود: از ایران ویج بیاید به (dwtdt n/gwtst n) بشود پر از سوسمار است. (بندهش)

ایران ویج به ناحیت آذربایجان است. (بندهش)

 6. زنده رود: به کوه پنجستان  گذرد باز به ارنگ رود ریزد. (بندهش)

 7. هریر رود: از ابرسین کوه است. (بندهش)، کوه ابرسین به نظر قسمتی از رشته کوههای زاگرس می باشد،  چطور ممکن است هریر رود در شرق ایران و مطابق با هری رود امروزی باشد؟

 8. زیشمند رود: به ناحیه سغد (سوگود) به خجند رود باز ریزد. (بندهش)، سغد یا سوگود در بندهش به ناحیت دشت سوری مانشن آمده که با بین النهرین یکی است در این صورت زیشمند رود در بین النهرین است، و چون به خجند رود باز می ریزد خجند رود و اسامی که در اطراف آن آمده است همگی در نواحی بین النهرین می باشند.

 9. خجندرود: به میان سمرقند و خرنمانه برود او را رود جخشر خوانند. (بندهش)، سمرقند و خرنمانه  اسامی از شهرهای بین النهرین بوده اند.

 10. مرو رود: فرهمند به خراسان (خورآزمیا) است، از ابرسین کوه بتازد. ( بندهش)، ابرسین کوه = زاگرس است،  خراسان و مرو اسامی شهرهایی در نزدیکی کوههای زاگرس در غرب ایران امروز می باشند.

 11. بخل رود: از ابرسین کوه (کوههای زاگرس ) بامیان آید به وهرود (وهرود نزدیک رود دجله است) ریزد. ( بندهش)

 12. سپید رود: به آذربایجان است. (بندهش)

 13. ترت رود:  ترتر رود که کور نیز خوانند از دریای سیراو (شاید سوان در ارمنستان) بیاید و به دریای گرگان! (هیرکان) ریزد. (بندهش) 

 14. زهابک رود: رود دز آن است که از آذربایجان بیاید به پارسوا ریزد. (بندهش)

 15. اوله رود: را سرچشمه از سپاهان است به خوزستان بگذرد به دجله فراز ریزد. او را در سپاهان مسرگان رود خوانند. (بندهش)

 16. هراز رود: به طبرستان است آن را سرچشمه آبها از کوه دنباوند است. (بندهش)

 17. تورمیه رود: به وهرود باز ریزد. (بندهش)

 18. وندیش رود: آن است که به پارس است که سکان نیز خوانند.

 19. کاسه رود: به آب توس شهر بیاید. آن را آنجا کسف رود خوانند. این همان رود وه است که آنجا کاسه خوانند. در سند نیز کاسه خوانند. (بندهش)، اگر کاسه رود همان رود وه است، باید در نزدیکی دجله باشد. لغت کاسه نیز که ریشه از نژاد کاس های ایرانی در شمال و غرب ایران امروز دارد، تائیدی بر غرب بودن این رود دارد. حال اگر کاسه رود از توس شهر و سند می گذشته پس هر دو شهر محلی در غرب ایران امروزی بوده اند.

 20. واتئنی رود: به سیستان (زرنک) است، و سرچشمه آن کیانسه بود. (بندهش)

 21. مهین رود: که چهرمهین آب است به گنگ دژ است. (بندهش)

 22. دارابه رود: به ایران ویج است. (بندهش)

   مرزهای مشترک در تاریخ ایران

   مرز مشترک توران و روم:

   در تاریخ بلعمی آمده است: در جنگ کی خسرو و افراسیاب، افراسیاب بگریخت و از حد ترکستان به حد روم شد، (پس روم و ترکستان توران مرز مشترک داشتند، و تورانیان در غرب ایران بوده اند). شاهنامه فردوسی به زمانی که رستم و ایرانیان انتقام سیاوش را از تورانیان می گرفتند:

     همه غارت و کشتن اندر گرفت               همه بوم و بر دست بر سر گرفت

     زتوران زمین تا به سقلاب روم              ندیدند یک مرز آباد و بوم

            همچنین برای کاموس تورانی آمده است:

            ز مرز سپنجاب تا مرز روم                        سپاهی که بود اندر آباد بوم

   بعد از کشته شدن افراسیاب کی خسرو سپاه را از آذربایگان بازگردانید، (آنجا چه کار می کرده اگر تورانیان در شرق ایران بوده اند؟ آذربایگان در شمال غربی ایران است.) و به پادشاهی و مملکت خویش بازآمد به خراسان (نجران) و به بلخ. (تاریخ بلعمی)

   مرز مشترک تورانیان با سلیمان در حجاز یمن و سبا:

      و از پس کیقباد پسرش بود کیکاوس و ملک عجم همه او داشت و حد مشرق از سوی ترکستان افراسیاب، (شرق ترکیه امروز) داشت.  و هر چه از پی آن بود همه تا ناحیت حجاز و سبا و یمن و حد مغرب سلیمان را بود. (تاریخ بلعمی)

   آب زره مرز مشترک مصر, بربر,مکران, توران:

   شاهنامه فردوسی  به زمان کی کاوس (آب زره):

             همی راند تا در میان سه شهر                   زگیتی برین گونه جوینده بهر

             به دست چپش مصر و بربر به راست         رهش در میانه بدانسو که خواست

             به پیش اندرون شهر هاماوران                 به هر کشوری در سپاهی گران

             خبر شد بدیشان که کاوس شاه                   بر آمد به آب زره با سپاه

   و جای دیگر زمانی که کی خسرو, افراسیاب را در توران زمین دنبال میکرد:

            مرز ایران --> جیحون --> سغد و کشانی + صد فرسنگ --> گل زر یون --> بهشت دژ --> چین -->  مکران --> آب زره (دریای ژرف) + هفت ماه --> کنگ دژ

   و نامه او به کی کاوس:

             کشیدم لشکر به ماچین و چین                   وزان روی رانم به مکران زمین

             و از آن پس از آب زره بگذرم                   اگر پاک یزدان بود یاورم

  (آب زره در میان سه کشور مصر و بربر و شام! = آب زره پس از چین و مکران!)

   همچنین کی کاووس :

             از ایران بشد تا به توران و چین                گذر کرد از آن پس به مکران زمین

             ز مکران شد آراسته تا زره                       میان ها ندیدند بند و گره

             شه بربرستان بیاراست جنگ                    زمانه دگرگونه تر شد به رنگ

             چو آمدش از شهر بربر گذر                      سوی کوه قاف آمد و باختر

   (از تهران تا پکن حدود 6000 کیلوتر است + مکران + زره تا برسد به بربرستان این غیر ممکن است! مکران, بربر, چین و توران آب زره همه در غرب ایران امروز است).  بربر به زبان سومری نام آفتاب است بابلی ها به "ه تی ت" (کاسها) بربر میگفتند. (احمد حامی)

   توران و سکستان = سرزمین سکا ها به ناحیت دریای سیاه:

   تورانیان به زمان کینه کاموس می گویند :

             ز چین و ز بربر سپاه آوریم                      که کاموس را کینه خواه آوریم

             ز برگوش و سگسار و مازندران                کس اریم با گرزهای گران

       مرزهای توران و تازیان شاهنامه فردوسی:

             رود تازیان سوی توران زمین!                 کند خارسان مرز ماچین و چین

   مهراب کابلی پدر رودابه زن رستم:

             آبا آنکه مهرآب از این پایه نیست              بزرگ است و گرد و سبک مایه نیست

             همانست کز گوهر اژدهاست                      و گر چند بر تازیان پادشاست

   (مهراب کابلی پادشاه تازیان! پس کابل در غرب ایران است)

   مرز ایران و روم:

   لهراسب بخترشه میگویید ولایت زمین عراق و شام و یمن تا در مغرب همه تورا و اهواز نیز تا در روم همه تورا. (تاریخ بلعمی)

    به زمان ملک منوچهر، وجای ملک عجم به زمین بابل بود، آنجا که امروز بغداد است و شهرهای اهواز و کوه(کرد) و بصره و گروهی به زمین پارس نشستندی و زمین مصر از ملک او بیرون بود و از زمین شام و حجاز و یمن اندر ملک او بود. (تاریخ بلعمی)

   مرز هند, یمن و تورانیان به زمان ایرج:

    در زمان پادشاهی ایرج به یمن اندر ملکی بود او را رایش از بهر آن خواندندی که بسیار غنیمتها بیاورد و جنگها کرد و پادشاهی او تا زمین هندوستان برسید،  و با ایشان جنگ و کشتن کرد و خواسته ها و بردگان از زمین هندوستان بیاورد، (هند و یمن مرز مشترک داشتند). و باز از یمن به کوه طی بیرون آمد و به عراق آمد به ناحیت انبار و موصل و به آذربادگان شد و این زمینها همه به دست ترکان (تورانیان) اندر بود، (مرز یمن و تورانیان به زمان ایرج). (تاریخ بلعمی)

   مرز ارمنستان و توران:

   شاهنامه فردوسی دادخواهی ارمانیان (ارمنیان) از کی خسرو:

   سر مرز توران در شهر ماست                   به یک روی از ایشان به ما بر بلاست

   سوی شهر ایران یکی بیشه بود    که ما را بدان بیشه اندیشه بود

   منبع:   http://cae.blogfa.com 

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://www.ravid.ir 

برخورد جدی با تاریخ

   دروغها برای چیست

      انگشت شماری که خود را تاریخ دان می دانند در تلویزیونها بویژه نوع لوس آنجلسی ظاهر می شوند،  و از تاریخ ایران دانسته و ندانسته کلی پرت و پلا و دروغ می گویند.  روزی شنونده ای از همین ها پرسید،  که ایرانی ها در زمان هخامنشیان چگونه زندگی می کردند.  این مثلاً تاریخ دان که قیافه خیلی دانا را بخود گرفته بود،  ابتدا گفت:  نوشته ای از آن زمان نیست،  ولی بلافاصله شروع به تعریف کرد و ادامه داد،  مردم آن زمان از همه امکانات برخوردار بودند.  این تاریخ دان تقریباً تمام زندگی مدرن امروز غیر از بازار بورس را نام برد،  که در هخامنشیان به خوبی وجود داشته،  و مردم در سرزمین پهناور هخامنشی در رفاه کامل بودند،  که اسکندر وحشی و بی فرهنگ آدم کش آمد،  و همه چیز را بهم ریخت و مردم بدبخت شدند.  البته جملات این تاریخ دان الکی نیاز به تفسیر ندارد،  مانند گفتن اینکه سرزمین وسیع و مردمی که در رفاه بودند،  به راحتی از وحشی و آدم کش سرزمین کوچک یونان شکست می خورند.

      تمدن و زندگی بشر الکی شکل نمی گیرد،  زمینه های تاریخ اجتماعی،  و ابزار هایی نیاز دارد،  در ساختار های تاریخی اجتماع توضیح داده ام،  یکبار دیگر خلاصه می نویسم.  باشندگان  قبایل بدوی،  فرهنگ و زندگی خاص قبیله ای بدوی داشتند،  البته نسبت به جغرافیایی که در آن زندگی می کردند تغییراتی داشت.  با ادامه رشد و تکامل فرهنگی،  مردم نقاط مختلف جهان در زمان ها و شرایط متفاوت وارد مرحله دیگر از تاریخ تمدن شدند.  سپس تمدن قبایل اولیه با طی چند هزار سال،  و با دوره هایی مانند سنگ و مس،  تکامل یافت.  مردمی که در این مرحله تمدن زندگی می کردند،  دید و بینش و توانایی آنها در اندازه همان تمدن بود.  سپس شاه خدایی آغاز گردید،  که تمدن و فرهنگ خاص خود را داشت،  سلسله های فراعنه مصر و سلسله هخامنشیان هر کدام حدود سه هزار سال نمونه های آن است.  همین گونه دوره های سازمان قبیله ای با آغاز حکومت اشکانیان در جهان شکل گرفت،  سازمان قبیله های دینی که با آغاز اسلام شکل کامل گرفت.  نو فئودالی که با روم باستان حدود اوایل میلادی در اروپا شروع و در ایران با آغاز دوره صفویه و ورود استعمار آغاز گردید.  نو بورژوازی که از قرن 15 میلادی در اروپا با تعریف دروغ از رنسانس شروع و تا بورژوازی یا سرمایه داری پیشرفته کنونی ادامه دارد.  در تمام این دوره ها زندگی مردم در بخش تمدنی خودشان یک شکل بود،  البته تفاوت های جغرافیایی قاره ای را باید در نظر گرفت.

      زندگی مردم در دو سرزمین جدا،  اما در یک نوع دوران تمدن که بسر می بردند،  اختلافات بزرگ نداشته است،  تفاوت ها بستگی جغرافیایی داشته،  ولی دیدگاه مردم در حدود یک نوع بوده.  ابزار های شناخت جامعه و کلاً زندگی،  برای مردم هر دوره تمدنی یک شکل بوده،  میزان طبقات اجتماعی با اندازه خاص خود کم و بیش داشته بود.  دانستن ابزار هایی که دیدگاه و جهان بینی انسان را برای تمدن و فرهنگ و رشد و تکامل اجتماعی استفاده می شده بسیار مهم است،  در کارگاه فکر سازی نوشته و ادامه می دهم.  یک تاریخ دان باید از دانش تاریخ اجتماعی بهره ببرد،  که بتواند تا حدودی به مسائل تحقیقات تاریخی جنبه واقعی بدهد.  در غیر اینصورت سرگردان داستانها و افسانه هایی دروغی می شود،  که به جای تاریخ برای بهره برداری استعمار گران یا ملی گرایی یا حقانیت دینی نوشته شده اند.  در صورتیکه فعالان اجتماعی،  واقعیت های تاریخ اجتماعی را ندانند،  و دور دروغ های تاریخی گردش کنند،  نمی تواند کار و تحلیل واقعی و درست انجام دهند.  در نهایت خود و جامعه را به اشتباه و گمراهی می اندازند،  در یک قرن گذشته از این اشتباه ها زیاد دیده ایم،  ولی در تمدن جدید نباید تکرار شود.

      اختلاف تمدن باعث برخورد های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی می شود،  که با مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید بسیاری را می خوانید.  مثلاً امروز درباره اتمی ایران می شنویم،  که در کشور آمریکای سرمایه داری باز مانده از آخرین مرحله سرمایه داری قرن 20،  می گویند ایران باید تحریم شود،  و کلی خط و نشان می کشند.  ولی هیچ کاری نمی توانند انجام دهند،  زیرا سرمایه داری در آن کشور این اجازه را نمی دهد،  تمام جهان در ابتدای قرن 21 در سرمایه داری پیشرفته بسر می برد.  بنابر این زمینه برخورد تمدنی پیش نمی آید،  شرکتها و بازار های بورس اجازه جنگ و ستیز نمی دهند،  چون امروزه در همه جا و همه کشورها یک شکل و گسترده هستند.  ولی در آینده برخورد اجتناب ناپذیر است،  زیرا بزودی جهان وارد سه تمدن دیگر می شود،  که کاملاً با هم اختلاف دارند برای آگاهی به سازمان آینده بینی بروید.

   بور پارسی است

     در تاریخ مهاجرت انسان اولیه از بور و سفید گفتم،  در زبان پهلوی بور (boor) به معنای سرخی مایل به قهوه ای و بوران (booran) به معنای گلگون و سرخ فام می باشد،  و از این روست که به افراد سرخ و سفید هم بور می گوییم.  در نام سرزمین های بسیاری این واژه بکار رفته است،  که شاید یک دلیل آن رنگ خاک و کوه های سرخ رنگ آن سرزمین ها باشد، مانند،  روستای بورآلان در آذربایجان غربی، روستای بوران نزدیکی آمل در استان مازندران، روستا های بوران علیا و بوران سفلی در استان اردبیل، روستای بوربور در استان همدان، روستای بورسر جنوب ایران در نزدیکی چابهار، بورک نزدیکی لردگان در استان چهارمحال و بختیاری، بورنجان در استان فارس، بورنگ در استان خراسان جنوبی، بوروی در سیستان و بلوچستان، بوری آباد در استان خراسان رضوی، روستای بوریان در استان خراسان شمالی. 

   مطالب جالب توجه

      هر وقت اعتقادات مردم هندوستان به دین و خرافات سنتی سست می شود،  به ناگه مرتاضی از آستین غیب بیرون می آید،  که هفته ها در زیر آب زنده می ماند،  یا سالها آب و غذا نمی خورد،  و امثال این چیزها.  سپس هیاهوی تبلیغاتی که علم درباره درک این موضوع درمانده است،  ولی فرشته ها و پیامبران و عالم غیب در این کار دست دارند،  و سپس مردم ساده دل مطابق معمول اغفال دروغ های تاریخ می گردند.

      تلویزیون صدای آمریکا در تاریخ 18 خرداد 89  از اسحاق نیوتن تعریف می کرد،  و در هر جمله او را به عنوان دانشمند بزرگ و اندیشمندی که می توانست رمز آینده را از کتاب مقدس بگشاید نام می برد،  و می گفت که این خیلی خیلی دانشمندان پیش بینی کرده،  که در سال 2060 دنیا به آخر می رسد،  و کلی از این پرت و پلاها در آن فیلم ساختگی از نیوتن گفتند.  این تلویزیون رسمی صدای آمریکا فکر می کند مردم این دوره در قرن 21 مانند خودشان کودن هستند،  که این چرت و پرت ها را الکی و بدون دلیل و مدرک قبول کنند،  صرفاً گفتن از کتاب مقدس باعث اغفال مردم نمی شوند.  شاید برای عده ای سئوال پیش آید،  چرا در این زمان به این شکل می گویند،  که تا نیم قرن دیگر دنیا به آخر می رسد،  آنهم از تلویزیون رسمی بزرگترین دولت جهان.  در پاسخ بگویم،  همیشه از این ترفندها در تاریخ استعماری برای پیشبرد اهدافی استفاده شده است،  در گذشته ها مردم اغفال دروغ های تاریخی می شدند،  ولی امروزه با امکانات موج نو فقط خودشان ساده حساب می شوند.  اینجا لازم به یاد آوریست بسیاری از علوم و پایه های دانش از کشور های قاره کهن می باشد،  که از قرن 16 میلادی به اروپا رفته و در دوران بورژوازی طبقه بندی قابل بازار گردیده،  قبلاً در پست های وبلاگ مانند،  هلنیسم دروغ دیگر مشروح توضیح داده ام.

   توجه:  ناسا به صدای آمریکا درباره آخر زمان پاسخ داده است،  و با عنوان "ناسا پاسخ می دهد  در اینجا نوشتم.

   صحیح نویسی در تاریخ

     یکی از اشتباه های مهم در تاریخ،  ندانستن اختلاف نوع رژیم ها می باشد،  سلسله، حکومت، شاهنشاهی، را بطور گسترده در همه مراحل تاریخ نام برده اند.  سلسله یعنی حلقه های بهم پیوسته، حلقه هایی که خود جدا گانه هستند،  ولی در یک جمع یا مجموعه قرار دارند،  در تاریخ به مصر باستان می توان گفت سلسله،  که رژیم شامل حلقه هایی بود،  که از یکدیگر جدا ولی در نهایت و جمع یک رژیم بودند.  سلسله هخامنشی که دوره های اول آنرا بدون شناخت کامل ایلام گفته اند،  از آن جمله می باشد،  که با تحلیل های ساختار تاریخی اجتماع هم خوانی دارد.  بنا بر این در وبلاگ و نوشته هایم،  هخامنشیان را بعنوان سلسله نام می برم.  حکومت، به رژیم هایی گفته می شود که فرمان روایی دارند،  ولی فاقد مرکزیت و قبله گاه هایی مانند کاخ سلطنتی و یا تاج شاهی و امثال آن می باشند،  در تاریخ رژیم اشکانیان از این قبیل است،  در این وبلاگ از اشکانیان به نام حکومت اشکانیان نام می برم.  شاهنشاهی،  به رژیم هایی گفته می شود،  که پادشاهی از خاندانی خاص در رأس امور است،  و فرزند او جانشین می شود،  در این وبلاگ ساسانیان را می نویسم شاهنشاهی ساسانیان،  پادشاهی قاجاریه، پادشاهی پهلوی.  در این وبلاگ سعی می کنم واژه ها و اسامی را با تعریف هر چند کوتاه بنویسم،  تا اندکی از درهمی های موجود در کتاب های تاریخی کم کنم،  برای اطلاعات بیشتر به لینکها مراجعه شود.  امید است عزیزان تاریخ نگار به این نوع موضوعات توجه نمایند،  و در جهت بهبود واژه های تاریخی اقدام کنند.  البته توجه داشته باشند،  اینکار تبدیل به بازی با کلمات نگردد.

 کلیک کنید:  مطالب متنوع و عکس های جالب در ایران و ایرانیان

   امروز در تاریخ

      در گذشته ها،  سرعت تحولات و تعداد حوادث مهم سازنده تاریخ کم بود،  و کلّاً تاریخ در اصطلاح خود به زمان های خیلی دور اطلاق می شد،  در قرن 20 تاریخ معاصر به جمع تاریخ پیوست،  اما در قرن 21 گذشته و تاریخ به نزدیکی زمان حاضر و عمر ما رسیده است.  به دلیل تکنولوژیکی و ارتباطی حوادث و سرعت تحولات بسیار زیاد شده،  همانگونه که در تمام زمینه ها درصد حرکت های بشری بیشتر گردیده،  خود بخود تاریخ هم چنین شده است.  برای درک بهتر این موضوع مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید پیشنهاد می شود،  و غفلت از این مهم قرن 21 باعث می شود فردی که برای آینده تلاش می کند،  در تاریخ خواهد ماند،  و کار او خیلی سریع قبل از اینکه به نتیجه برسد فسیل می شود.

      این روز ها جنگ و خشونت منطقه قاره کهن یا نام خاورمیانه ای استعمار ساخته را در بر گرفته است،  در لبنان آرامش سیاسی و امنیت اجتماعی و اقتصادی وجود ندارد،  عراق و افغانستان با بمب های خیابانی مردم بی گناه کشتار می شوند،  مردمی که برای ما ارزش دارند،  و بخشی از ایران بزرگ هستند.  اختلافات سیاسی پاکستان و جنگ داخلی آن روز به روز وخیم تر می شود،  تاجیکستان و ازبکستان در بی کاری و مشکلات غرق هستند،  و اتفاقات ناگوار دیگر که آنها را تکرار نمی کنم، هر ساعت در اخبار و گزارشات روزانه می شنویم،  در این مقاله به تحلیل جغرافی ـ تاریخ می پردازم.  استعمار و امپریالیست از بدو پیدایش در طول تاریخ بارها به این قاره لشکر کشید،  در بخش هایی بشدت شکست خورد،  و یا در تمامی سرزمین معدوم گردیدند،  آنها به ترفند هایی روی آوردند و با اعمال نفوذ در حکومتها و ایجاد تفرقه در ساختار های تاریخی اجتماع و یا سیاسی منطقه اقداماتی می کردند،  تا منافع بیشتری به دست آورند،  که در نهایت مخارج سنگین و شکست داشتند.  اینک امپریالیسم نو که از دانش جغرافی ـ تاریخ تهی می باشد،  و نمی تواند شرایط را علمی تحلیل و تعلیل کند،  در واقع مغز اصلی آن نرم افزاری است نه بشری.

      آنچه که منطقه را حساس تر کرده،  رشد اقتصادی و اجتماعی کشورهای روسیه و چین و هند و اقمار وابسته به اقتصاد آنهاست،  و مهمتر از همه اهمیت روز افزون نفت می باشد.  سی سال پیش یکی از چهره های امپریالیستی سابق نقشه ای از خاور میانه کشید و در آن احمقانه کشور هایی بر اساس قومها ترسیم کرده بود،  و او خیلی بی خرد تر از آن بود که بداند نیم قاره ایران بزرگ جغرافیای متفاوت با ریشه در تاریخ جهان دارد،  امپریالیسم هرگز قادر به تشخیص آن بازی خطر ناک نمی باشد.  توده مردم کشور های اروپایی و آمریکای شمالی بخاطر فراوانی دروغ های تاریخی و اجتماعی و اقتصادی در سردرگمی به سر می برند،  و در توهّم های مختلف مانند تغییرات اوبامایی دلخوشند،  اما روز به روز دارند متوجه می شوند،  که چه کلاه های بزرگی در تمام تاریخ سر آنها رفته است. 

    اینک ما ملت سرافراز ایران بزرگ باید با درک موقعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی،  خود را به شکوه  گذشته که در واقعیت های تاریخ نهفته است،  راهی نو در جهان بگشاییم و با نشان دادن توانایی در همه عرصه ها،  قدرت تاریخی خود را یکبار دیگر به حرکت در آوریم.  توانایی و قدرت الکی و بی جهت و بدون سابقه تاریخی در اندیشه توده های مردم و علم و دانش حاصل نمی شود،  ایرانی ها پر بار از این موضوعات هستند،  فقط باید دروغ های تاریخ را دور بریزند،  و آنچه واقعیت ها بوده به تحلیل و تعلیل بگیرند.  دشمنان با دروغ ها همیشه می خواستند ایرانی را شکست خورده و ضعیف و متفرق نشان دهند،  که از این بابت سود ببرند،  منجمله ایران بزرگ را خاورمیانه و آسیای میانه نامیدند،  و بروی کاغذ ملت های تاریخی نیم قاره ایران بزرگ را دسته بندی دینی و نژادی کردند.  توده ملت ایران بزرگ بیش از هزار قرن در این نیم قاره که از فلات ها و دشت ها و دریا ها تشکیل شده در کنار هم یک دل و یک صدا بودند،  نوروز و جشنهای شکوهمند دلیل آن است.

      عده ای ساده دل و بی اندیشه،  به راحتی اغفال نفوذی های دشمنان تاریخی ایران شده،  و دسته های فاشیست، آنارشیستی، کمونیستی، ناسیونالیستی کنجی و یا دینی باب دل دشمنان تاریخی این سرزمین ایجاد کرده،  و در گوشه و کنار نیم قاره کار هایی می کنند،  که مخالف واقعیت های تاریخی است.  گاه افرادی بی دانش و تهی از درک واقعیت های تاریخی در جایی از جهان آب به آسیاب دشمنان تاریخی ایران می ریزند،  و با گفته ای، تالیفی،  و یا ترفند و لابی عمد و یا سهو به زیان ملت های قوی ایران بزرگ اقداماتی انجام می دهند،  که البته در کل تأثیری در روند حرکت اجتماعی تاریخی مردم ندارد.  جوانان عزیز و آینده نگر با کمی حوصله،  و مطالعه و پیگیری وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران براحتی می توانند،  مسیر ملی  را تشخیص دهند و دانش های اجتماعی، جغرافیایی، تاریخی خود را بالا ببرند.

   پرسش:  آیا تفاوت ناسیونالیسم واقعی را با مکتب های مختلف اجتماعی می دانید؟ 

   برخورد جدی با تاریخ

      از ابتدای جوانی به عشق دیدن و بررسی آثار تاریخی ایران،  همه جای این سرزمین زیبا و پاک و آفتابی را گشته ام،  سی و پنج سال پیش در اردیبهشت 1353 زمانی که بیست سال داشتم،  اولین گردش بزرگ علمی و تاریخی را برای یافتن شهر های برقیانوس یا دقیانوس و نیز لوت و راقیس و چند شهر دیگری که از آنها در کتاب های تاریخی و دینی نام برده اند،  اطراف کویر ها و بیابان های شکوهمند ایران را گشتم.  مسیر هایی که ممکن بود روزی آب روان داشته و امروز خشک شده باشند،  هر جا که ممکن بود زمانی شهری و آبادی بوده گشتم،  و اطلاعات تاریخی و تاریخ اجتماعی از دور و نزدیک جمع کردم،  که به مرور در نشریات منتشر نمودم،  و آنها را در این چند سال به وب منتقل کرده و می کنم.  در آن زمان جاده و امکانات بسیار کم بود،  بنابر این برای گشتنها از موتورسیکلت ایژ روسی،  که مرکب بیابان های آسیایی بود بخوبی استفاده کردم،  و بهترین لذت و خاطرات را بدست آوردم.

      در آن سالها بیشتر توانستم آثار تاریخی را بررسی کنم،  و روستا ها و قلعه های مسکونی و تخلیه شده کویری را ببینم،  گردش های علمی که تاکنون ادامه داشته و خواهد داشت.  اما امروزه با جمع آوری اطلاعات جغرافی ـ تاریخی متوجه شده ام،  که شهر های تاریخی فوق در لایه های باستان شناسی شهر های دایر و آباد می باشند،  و دست یابی علمی به آنها در وضعیت کنونی امکان ندارد.   بسیار اوقات می شنویم هنگام ساخت و ساز در جایی به این لایه ها بر خورد می کنند،  شاید و گاهاً به اطلاع مسئولین باستان شناسی برسانند،  و اگر دانایی و عاقلی باشد آنها را بررسی و تدوین می کند.  در این دوره می بایست باستان شناسی و نگارش تاریخ و تاریخ اجتماعی،  بر اساس داده های علمی که بر گرفته از فرمول های جغرافی ـ تاریخ است،  برابر دانایی قرن 21 تدوین و طبقه بندی شوند.  یکی از مشکلات امروزی در این علوم،  مدرک گرایی و ذهن های آلوده به داده های دروغ های تاریخی است،  و نیز عدم کارایی دانشگاهی موجود و نبود سازمان های قرن 21 در علم جغرافی ـ تاریخ است.

      بدلیل محدود بودن تاریخ در مجموعه های دولتی و یا تحت حمایت شبه دولتی،  تحقیقات و کشفیات در چهار چوب مورد نیاز آنها انکشاف و گسترش یافته،  و این مسئله حذف دروغها و راه های نوین نگارش را سخت یا مسدود کرده است.  همچنین باعث گردیده به مقدار زیادی تولید اشیا و سکه های زیر خاکی تقلبی،  و خرید و فروش و قاچاق آنها فراهم آید،  که به نوبه خود در هم آمیختگی و پایین آمدن ارزش های تاریخی واقعی را به دنبال دارد.  با خلاصه شرایط ذکر شده،  ذوق و حوصله می خواهد تا علاقمندان جغرافی ـ تاریخ،  به دنبال واقعیت ها رفته و پایه های این علم را ضمن استفاده کامل از تکنولوژی و فن آوری های نوین ریخته،  و تفسیر های واقعی تر از گذشته ارایه دهند.  در گذشته برای اسم و رسم کتاب های زیادی از روی یکدیگر رو نویس و انبوه چاپ کرده،  و دروغ ها را با کمک مالی موارد ذکر شده دولتی سابق بخورد مردم داده اند.  با تخصصی و تخصصی تر شدن علوم در این قرن،  پیگیری و اداره سیستم گرایش ویژه فرد با وب امکان پذیر است،  که ارتباطات و تبادلات و تغییرات را به راحتی و سرعت در آن می توان منظور کرد،  تنظیم کتاب کاری قدیمی و از بین رفتن سرمایه و هدف است.

      در گرایشات جغرافی ـ تاریخ نیازی نیست،  که توده مردم کامل از این علم بدانند،  همانطور که بارها نوشته ام در قرن 21 هر شخص لازم است،  در توانایی های تخصصی خودش بیشترین مهارت ها را داشته باشد.  قشر فوقانی اداره کننده جامعه و مشاوران اصلی آنها باید آگاهی لازم در علم جغرافی ـ تاریخ داشته باشند،  تا بتوانند از گمراهی و اشتباه دوری کنند.  باید توجه داشت ویروس حتماً نباید از نوع خوکی و مرغی یا کامپیوتری بوده،  ویروس می تواند در رشته های علم جغرافی ـ تاریخ هم لانه کرده باشد،  بهترین آنتی ویروس و روش مقابله با این نوع ویروس های دروغ ساز و خطرناک،  مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید می باشد.

   پرسش:  آیا طرح یا تزی برای تاریخ نویسی جدی دور از دروغ ها دارید؟

   ساده ها در تاریخ

      در ژانویه  2010 ژنرال آمریکایی در بی بی سی می گفت،  که جنگ جویان افغانستان خیلی قدرت دارند،  سریع هستند،  و به راحتی برای ما کمین می گذارند و ما را در تله می اندازند.  ما ماشین جنگی پر سر و صدا هستیم و آنها قدرت نظامی، چریک و پارتی زان آرام و سریع و زبده.  ما در افغانستان شکست خورده و زمین گیر شده ایم،  و هر چه بیشتر بمانیم و نیرو وارد کنیم،  بیشتر در باتلاق شکست افغانستان گیر افتاده ایم.  ما باید از تاریخ به درستی درس می گرفتیم،  و به افغانستان و عراق حمله نمی کردیم.  این ژنرال بسیار آه و ناله داشت،  و BBC همراه با فیلم هایی نشان داد،  که سربازان و نفرات و تجهیزات آمریکایی و انگلیس نابود شده بودند.

      باید به آن احمقها گفت شما اغفال دروغ های تاریخی شدید،  دروغ های حمله اسکندر مقدونی،  چنگیز مغول،  اعراب بیابان گرد و تاتار و غیره،  که پیش کسوتان استعماری شما به این دروغ ها شاخ و برگ داده و گسترده کرده اند.  شما درک آنرا ندارید که از وبلاگ انوش راوید چیزی یاد بگیرید.  ملت های قاره کهن یک ملت هستند،  در طول تاریخ کنار یکدیگر و با هم بودند،  و مبارزان و جنگجویان سترگند،  و در مقابل دشمنان خارجی بشدت می جنگیدند،  و هر گز در طول تاریخ،  هیچ نیروی خارجی نتوانسته به این قاره و به ویژه ایران بزرگ تجاوز کند.  یادتان رفته که در قرن های 18 و 19 سه حمله انگلستان به افغانستان چه شد،  یادتان رفته یا بی سواد هستید،  که نیرو های کاملاً مسلح انگلستان و هندی در خاک شمال خلیج فارس چگونه توسط اندک کشاورزان دلاور تنگستان نابود شدند.

      فقط برتری تمدنی و صدور آرام نو فئودالی و بورژوازی به قاره کهن و ایران بزرگ،  که در دوران سازمان قبیله ای به سر می برند،  دشمنان و استعمار و امپریالیسم توانستند،   اندک موفقیت غیر نظامی بدست آورند.  هرگز در طول تاریخ کسی و قهرمان کذایی به این مردم پیروز نشد،  مردمی که در صورت حمله و جنگ به عبادتگاه و مسجد پناه نمی بردند که فقط دعا کنند،  و سپس قتل عام شوند،  بلکه عبادتگاه و مسجد و تمام کوچه ها و خانه ها را به دژ نظامی تبدیل می کردند،  مردمی که همیشه تاریخ آماده جنگ و نبرد با دشمنان خارجی بودند،  حتی به راحتی از میان ورزش های بیشمار محلی این آمادگی را می توان تشخیص داد.  دشمنان تاریخی ایران بزرگ بدانند مردم مبارزی که شجاعت و دلاوری، استدلال و منطق،  را جغرافیا و تاریخ در اختیار آنها قرار داده،  و در جاهای دیگر وبلاگ توضیح داده ام،  و مردمی از هر اندیشه چپ و راست و غیره از گذشته های دور از زمان سلسله هخامنشیان،  چریک و پارتی زان بوده و خواهند بود.

   سلام یا درود

      فردی می گفت که درود بی معنی است،  و سلام خوبه، یکی دیگر نوشت درود بگوید که زبان پارسی است.  عزیزان،  درود و سلام هر دو به یک معنی جا افتاده و جاری است،  همچنین تشکر و سپاسگزاری،  هر دو یک معنی را می دهد.  هیچ کدام از این انبوه واژه ها و لغات که از دیر باز در قاره کهن بکار برده می شود،  از زبان ملتی خاص نیست،  کسی بدرستی نمی داند، آرامی، نبطی، پارسی، عربی، فارسی یا از دیگر زبان های این قاره است.  کلیه واژه ها، اسامی و لغات،  که توسط ملت های قاره کهن بکار برده می شود،  مختص همین قاره است،  و برای دانستن ریشه های آنها دانش واقعی زبان شناسی تاریخی لازم است.

      من در اکثر این قبیل موارد برای ساکت کردن اندک شمار نق زن های کم و بیش،  که حوصله دانایی قرن 21 را ندارند،  ضمن دلایل نویسندگی و کسب تبادل اینترنتی،  از همه واژه ها و یا ترکیبی از آنها استفاده می کنم.  ما باید هویت خود را در قاره کهن و وابسته به آن بنگریم،  باید وسیع تر فکر کرد،  و واقعاً اندیشه خود را گسترش داد.  دنبال بهانه های کوچک که این واژه عربی یا فارسی و ترکی است نباید بود،  اغفال این ترفند های دشمنان تاریخی را نباید خورد.  در قاره کهن ما ایرانیان کاری بیشتر و بزرگتر از همه ملل و کشور های این قاره داریم،  از بدو تاریخ ما در مرکز قاره قرار داشتیم و چهار راه بودیم،  بنابر این در همیشه تاریخ وظیفه ما ایرانی ها برای حفظ تاریخ و جغرافیای قاره بیشتر بوده است.

      ضمن حفظ آزادی قلم و اندیشه فکر خود را جهت مدیریت نوین قاره در جهان قرن 21 بکار برید،  و به خود اطمینان داشته باشید.  بعلل مختلف مردم این قاره سلامت جسمی و فکری دارند،  و به راحتی می توانند جایگاه مهم تاریخی قاره و ایران را بدست آورند.  انگشت شماری که در وبلاگ ها تفرقه افکنی می کنند،  و سعی دارند روشنفکران را به انحراف بکشانند،  بدانید وظیفه و شغل آنها این است،  با افشای این انگشتان بی اهمیت به جای مانده از دوران استعمار به پیش روید،  و معلم باشید و درس نگرش های نو به جهان و آموزش قرن سنت گریزی بدهید.  به تفسیر و تحلیل های عمیق و اصولی دست بزنید،  اینکه سلام،  فارسی یا عربی است،  گمراهی مطلق است.  الهام بخش جهان و موج نو باشید.

   پرسش:  آیا سلام از سلم ایرانی می آید؟

زکریای رازی

      ابوبکر محمد پسر زکریای رازی،  فیلسوف و عالم طبیعی و شیمی دان و پزشک بزرگ ایران،  ملقب به جالینوس المسلمین،  از مفاخر مشاهیر جهان و یکی از نوابغ روزگار قدیم است.  تولد او در اوایل شعبان سال 251 هجری در شهر ری بود،  و در همین شهر به تحصیلات خود در فلسفه و ریاضیات و نجوم و ادبیات مبادرت کرد،  بعید نیست که توجه او به تحصیل علم کیمیا نیز،  در ایام جوانی بوده باشد.  علاقه و اشتغال وی به علم طب بعد از سنین جوانی ادامه داشت،   بنابر قول ابوریحان بیرونی،  پس از مطالعات و تجارب آن استاد در کیمیا،  مود توجه اش قرار گرفت و عملی شده،  و در نتیجه عارضه ای در چشم وی از تجارب کیمیا پدید آمده.   نوشته اند:  رازی در سی سالگی به بغداد رفت،  و چون بر بیمارستان مقتدر گذر کرد،  به طب دلبستگی یافت و به تحصیل این علم پرداخت،  و چون در آن چیره دست شد،  به ری بازگشت و به خدمت منصوربن اسحاق حاکم ری در آمد،  و سرپرست بیمارستان ری شد. بعدها به بغداد رفت،  و ریاست بیمارستان مقتدر را بر عهده گرفت،  و شهرت وی در بغداد به جایی رسید،  که سابقه نداشت.

      محل و تاریخ وفات محمد رازی به درستی مشخص نیست،  بیرونی وفات او را در ماه شعبان سال 313 هجری نوشته،  و تعداد تألیف های وی را بیش از پنجاه و شش کتاب و رساله دانسته است.  از مهمترین آثار او یکی «الحاوی» است،  که به نظر از «قانون» ابن سینا مهمتر است.  این کتاب چند قرن مورد مطالعه و مراجعه،  بلکه تنها کتاب اصلی درسی طب در جهان بشمار می رفته است.  الحاوی دائره المعارفی بوده که اکنون تمام آن در دست نیست.  محمد رازی این کتاب را به صورت یادداشت های متعددی تهیه کرده بود،  و بعد از مرگ وی به دستور ابن عمید از روی یادداشت های او کتاب را استنساخ و تنظیم کردند.  مقدار زیادی از نتایج آزمایشها و مطالعات رازی در این کتاب جمع است.  اثر دیگر رازی «طب المنصوری» است،  که به نام منصور بن اسحاق حاکم ری تألیف و تنظیم شده است.  طب المنصوری و برخی از رساله های طبی دیگر محمد رازی به زبان لاتینی ترجمه و چاپ شده و مورد استفاده اروپاییان بوده است.  کتاب «من لا یحضره الطبیب» اثر دیگر وی،  شامل دستور های ساده برای معالجات گوناگون است.  کتاب دیگر او «برء الساعه» است.  در علم کیمیا باید رازی را سرآمد دانشمندان اسلامی دانست،  از کار های مهم او که متکی به آزمایش های متعدد بوده،  کشف جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) و الکل است.  محمد رازی کتاب های متعدد در کیمیا به رشته تحریر در آورده است،  که از آن جمله «کتاب الاکسیر» و «کتاب التدبیر» را باید نام برد.

      این فیلسوف و پزشک نامی ایران،  علاوه بر علم وسیع کیمیا و پزشکی جهانگیر، در فلسفه نیز دارای تحقیقات عمیقی است،  که مورد توجه و اهمیت می باشد.  از کتابها و آثار فلسفی او اکنون جز تعداد معدودی در دست نیست،  ولی آن چه از فهرست بیرونی و سایر مأخذ بر می آید،  وی کتاب های متعدد در کلیات مسایل طبیعی و منطقیات و ما بعدالطبیعیه داشته است،  و آنها عبارتند از کتاب های:  سمع الکیان الهیولی الصغیر و الهیولی الکبیر، (ابن ندیم:  کتاب الهیولی المطلقه و للجسم محرکا من ذاته طبعا، فی العاده، المدخل الی المنطق، کتاب البرهان، کیفیه الاستدلال، العلم الالهی علی رای سقراط العلم الالهی الکبیر فی الفلسفه القدیمه، رساله در انتقاد اهل اعتزال، قصیده الهیه، الحاصل فی العلم اللهی، الشکوک علی ابرقلس، ردنامه فرفوریس به انابون المصری، النفس الصغیر، النفس الکبیر، الطب الروحانی، فی السیره الغلسفیه، امارات الاقبال الدوله،  و چند رساله دیگر فلسفی،  که در رد بر مخالفان خود در مسئله قدم هیولی و لذت و معاد و ناقدان خود بر علم الهی و رد بر سیس ثنوی نگاشت.  کتاب دیگری نیز در رد نبوات و در نقض ادیان داشت،  به نام «فی النبوات» و شاید برای تکمیل اقوال خود در همین کتاب، کتاب معروف دیگر خود را به نام «حیل المتنبین» مشهور به «مخاریق الانبیاء» نگاشته بوده است.

      محمد رازی علاوه بر تالیف های فلسفی، شروح و جوامعی هم از آثار متقدمین مانند ارسطو و افلاطون داشت.  از افلاطیون رساله طیماوس را شرح کرد،  و از ارسطو جوامعی در منطق چون جوامع قاطیفوریاس و باری ارمینیاس و انالوطیقا ترتیب داد،  و نیز کتابی در منطق به روش و با اصطلاحات متکلمین اسلام تدوین کرد.  دائره المعارف دانشمندان علم و صنعت درباره محمد بن زکریای رازی آمده است.  محمد رازی نه فقط در طب به تجربه دست می زد،  بلکه آزمایش را در کلیه مباحث علوم طبیعی ضروری می دانست.  وی آزمایش های شیمیایی خود را با چنان دقتی تشریح و توصیف کرده،  که امروزه هم هر شیمی دانی می تواند عیناً آن را مجددا به معرض آزمایش درآورد.  رازی مواد شیمیایی را طبقه بندی کرد،  در بابی وزن مخصوص تحقیقاتی به عمل آورد و به اکتشافات مهمی از قبیل اکتشاف الکل و اسید سولفوریک نایل آمد.  وی نخستین کسی است که کلیه اشیای عالم را به سه طبقه حیوانات، نباتات، جامدات تقسیم کرده است.  مسعودی در کتاب التنبیه و الاشراف گفته است:  رازی در سال 310 هجری کتابی در سه مقاله راجع به فلسفه فیثاغوری نگاشت،  و بعید نیست این توجه به فلسفه فیثاغوری جدید،  نتیجه تعلم رازی نزد ابوزید بلخی بوده باشد،  که از شاگردان کندی و متوجه فلسفه فیثاغوری جدید بود.  محمد رازی در پایان عمر به سبب کثرت کار و مطالعه نابینا شد.

عکس تصویری از دانشمندان سدهای میانه ایران و عراق و افغانستان،  عکس شماره 2977 .

سورین یا سورنا

      بعد از پادشاه بالاترین مناصب و مراتب منصب سورنا بود که سپهسالاری باشد،  خانوادة سورنا از حیث مکنت و قدرت یک درجه کمتر از پادشاه بود.  اما لفظ سورنا یا سورن،  هنوز نمیدانیم اسم خاص شخصی بوده یا لقب،  همین قدر میدانیم که از اول حکومت اشکانیان خانوادة سورنا منصب سپهسالاری داشته،  و این منصب پدر بر پسر خاص این خانواده بوده،  و از کارها که به سپهسالارها اختصاص یافته،  اینکه هر وقت یکی از سلاطین اشکانی به تخت سلطنت جلوس میکرد،  سورنا میآمد و تاج سلطنت را به سر او میگذاشت.  در کتاب ایران باستان در باب سورنا سردار معروف عهد اشکانیان چنین مذکور است:  سورنا از حیث نژاد و ثروت و نام بعد از پادشاه مقام اول را داشت،  از جهت شجاعت و حزم در میان پارتیها اول کس بود ....  وقتی که مسافرت می کرد هزار شتر بار و بنه او،  و دویست ارابه حرم او را حمل می کرد،  و هزار سوار غرق آهن و پولاد و بیش از آن سپاهیان سبک اسلحه همراه او بودند ....

      در دررالتیجان آمده:  ...اما سورنا یا سورن را باید سپهسالار لشکر دانست،  که از خویشان نزدیک پادشاه اشکانی بود،  و از اکابر رجال با مکنت و تموّل دولت اشکانیان به شمار میآمد ....  در مقدمه تاریخ سیاسی پارت،  تألیف نیلسن دوبواز آمده:   به حدس قوی این والیان (ساتراپها – حکام ولایات) و امرا همه منسوب به خاندان های بزرگ ایرانی بودند،  مانند سورنها یا قارنها،  که حقوق و حدود این خاندانها و تکالیف ایشان نسبت به شاهنشاه و رعایا تدریجاً به صورت ارثی درآمده بود،  مثلاً همیشه یکی از افراد خاندان سورن در روز تاجگذاری،  تاج را بر سر شاهنشاه می نهاد و یکی از قارنها کمربند او را میبسته است ....

      خاندان سورن به مدت چند قرن،  شرف و اعتبار خود را محفوظ نگاه داشته بودهاند،  چنانکه به زمان شاهنشاهی ساسانیان نیز نام آنان در ردیف خاندانهای بزرگ مذکور بوده است.  کریستین سن در کتاب ایران در زمان ساسانیان آورده:  خاندان ساسانی نخستین دودمان از دودمان های هفتگانه کشور محسوب می شده و باقی دودمانها را نام چنین بوده است:  قارن پهلو، سورن پهلو، اسپاهپذ پهلو، اسپندیاذ، مهران و دیگری گویا زیک بوده است.  بنا بر آن چه گذشت،  و به قرینه این که شاهان اشکانی فصل بهار را در شهر ری می گذرانده،  و آن را پایتخت بهاره خویش قرار داده بوده اند،  و به حکم موقعیت مقام سران خاندان سورن نیز باید ملازم دربار ایشان باشند.

     یاد آوری ــ  درباره تاریخ دوران حکومت اشکانیان،  بانو پرنیان حامد دانش خوبی دارند،  هر پرسشی داشتید در وبلاگ گفتمان تاریخ مطرح نمایید.

   تذکر درباره نظر نوشتن

      نظراتی که قانوناً نشر اکاذیب محسوب می شود،  یا به مردم و ملل عزیز قاره کهن و ایران بزرگ اهانت می کند،  حذف می کنم.  آگهی وبلاگ هایی که نسبت به ملل و مردم قاره کهن و ایران بزرگ مسخره بازی کرده باشند،  حذف می کنم.  شکلک های زیادی که کندی عمل اینترنت می آورد،  حذف می کنم.  آگهی های مفصل و طولانی خلاصه را می کنم.

      در نوشتن پرسش و نظر،  جملات و پاراگراف های سئوالی، توصیفی، تحلیلی، خبری،  را از یکدیگر جدا نمایید.  وظیفه اهل علم و دانش است،  که ادامه قرن 21 را از درهم و برهمی نجات داده،  و حداقل اصول را در تمام جنبه ها رعایت نماید،  منجمله نگارش،  در صورت تمایل از کارگاه فکر سازی استفاده نمایید.  در بسیاری از پرسشها و نظرات وبلاگ این اصول رعایت نشده،  برای اینکه دیگران بتوانند در محیط دمکرات بهره ببرند،  مجبور می شوم خود پرسشها را مشخص و جدا کنم،  ولی نمی دانم با احساسات شخصی بعضی از نویسندگان نظرات چه کنم.

      عزیزانی که می خواهند در تحقیقات تاریخی نوین همکاری نمایند،  خاطر نشان نمایم جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،  یک کار اینترنتی و مجازی است نه تشکیلاتی،  قبلاً در سخن وبلاگ و تعریف جنبش توضیح داده ام.  هر شخص به اندازه و فراخور دانش و توانایی خود اقدام به تحقیق از کتابها،  بازدید های علمی،  تحلیل های فراستی و غیره نماید،  و در نهایت در اینترنت منتشر کند.  در هر صورت اگر از من راهنمایی برای تحقیقات نوین در تاریخ و تاریخ اجتماعی می خواهید،  لازم است سن، گرایش مورد علاقه و محل زندگی خود را بنویسید،  تا بتوانم راهنمایی نمایم.  امید است روزی محققین تاریخ به آن توانایی برسند،  که بتوانند در محیط دمکرات،  فرهنگستان اینترنتی و مجازی تاریخ را تأسیس نمایند.

   پرسش:  آیا سرچشمه احساسات تاریخی و تاریخ اجتماعی،  بازمانده از دوران قبیله ای است،  یا ژنتیکی می باشد؟

   عکس انوش در کعبه زرتشت سایت پاسارگاد،  تابستان 1387 خورشیدی،  مشروح در اینجا،  عکس شماره 4462.

کلیک کنید:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگ ترین دروغ تاریخ

کلیک کنید:  داستان های تاریخی ایران

کلیک کنید:  تاریخ و طبیعت

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است. 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://www.ravid.ir

ناسا پاسخ می‌دهد

تاریخ حوادث ناگوار در ایران

      بدنبال زلزله و آتش سوزی در دبستان،  که در ادامه تاریخی سلسله حوادث طبیعی و غیر طبیعی ایران هستند،  و باز هم و بازهم،  باعث افسوس و افسردگی،  وغمگین شدن ما ملت گردید،  تصمیم گرفتم یک پست بنام تاریخ حوادث ناگوار در ایران باز نمایم،  و در اینجا پست کنم.

   پرسش:  چرا ما ملت پشت سر هم و سریالی گرفتار حوادث طبیعی و غیر طبیعی هستیم؟

    عکس شماره 7014 ،   بالا خانه ویران شده زلزله چهارشنبه شب 15 آذر 91 ،  ساعت 20:38 ، به بزرگی 5/5 ریشتر،  در 25 کیلومتری زهان شهرستان زیر کوه،  و  42 کیلومتری قاین در خراسان جنوبی،  و شهرستان های بیرجند و درمیان،  که مجموع ۲۵ روستا آسیب دیدند،  برخی از روستاها تنها در حد ترک خوردگی دیوارها بود،  اما ۱۲ روستا دچار مشکل اساسی شدند،  و طبق برآورد ما بین ۴۰ تا ۱۰۰ درصد این روستاها تخریب شدند.

   عکس پائین یک کلاس درس سوخته مدرسه ابتدایی روستای شین آباد از توابع شهرستان مرزی پیرانشهر،  که صبح روز چهارشنبه 15 آذر،  دچار آتش سوزی شد،  و 29 نفر از دانش آموزان دچار سوختگی شدند،  و حال چند تن وخیم است.

هنر ریتون سازی در ایران باستان

   تعریف ریتون

      ریتون Rhyton یا تکوک یا ساغر،  ظرفی از طلا یا نقره یا چیز دیگری است،  که بخشی از آن را بشکل جانوران مانند شیر، گاو، ببر، گوزن، آهو، اسب، گاونر، بز وحشی، ماهی، مرغ، شاخ و غیره بود،  و در اندازه های مختلف می ساختند.  در ادبیات فارسی هزار سال گذشته،  بجای ریتون از ساغر یا جام نام برده اند،  که در آن شراب الکی یا غیر الکی می خورند. ایرانیان دوران باستان،  مهارت زیادی در ریتون سازی داشتند،  شاید ساخت این جامها با شکل های خاص،  به ابنیه و کاخ هایی که مادها و پارسها و پارتها، در آن سکنا داشتند،  هم خوانی داشته باشد،  و روح بلند طبیعت دوستی آنان را دو چندان جلوه می داده است.

      بسیاری به اشتباه ریتون را که به گوش آنها غریبه می آمد،  مانند موارد دیگر تاریخ،  به اشتباه یا عمد،  دروغ گفته اند،  که واژه ای یونانی است.  تون یعنی محل و جای محدود،  که واژه ای رایج در کشاورزی بسیاری از روستا های ایران است،  مانند تون برنج یا تون جالیز،  یا حتی تون حمام،  و در نهایت تونگ یا تنگ.  ری هم بمعنی دراز و بلند است،  مانند ری کردن برنج،  یا راه ری،  که آنهم به اشتباه کم کاران و کم دایان ایرانی،  به جاده ابریشم معروف شده است.  ری + تون =  ریتون = جای محدود بلند.  امیدوام جوانان باهوش متخصص ایرانی،  نسبت به حذف دروغ های تاریخ،  که بدست بدخواهان و بی سوادها،  به تمام موارد تاریخ ایران وارد شده،  اقدام کنند،  آنها هر گوشه ای را به راحتی بخشیده یا واگذار کرده اند.

      در بعضی تحلیل های بی سند امروز نوشته شده:  ایرانیان عهد کهن ظروف را به شکل کله جانوران قوی بنیه می ساختند،  و بر این باور بودند ضمن نوشیدن از این جام ها،  زور و قوه جانور به آنها منتقل می شود.  یا نوشته اند:  ...به نظرمیرسد،  که این دلیل بیشتر با باورها و عقاید آریایی ها سنخیت داشته است،  چرا که در ساخت کاخ ها استفاده از مجسمه حیوانات عظیم الجثه و خارق العاده  گریفون ها  Griffon بیانگر عظمت آریایی ها بوده،  و نیز جنبه محافظت از کاخ و معابد را داشته است.  از نظر من این نظرات بی بنیان و غیر قابل قبول است،  ساخت و اشاره به عوامل طبیعت نشان از اعتقاد به طبیعت و نگهداری از طبیعت است،  نه دلایل خرافی و ساده اندیشی.

   طریقه ساخت ریتون

   ساخت ریتون فلزی با چکش ــ  در این روش شمش یا ورقه مسطح و سرد فلز را به وسیله چکش کاری،  یا به کار بردن قالب های محدب،  یا دیگر قالب ها و سایر ابزار فلزکاری به شکل مطلوب و مورد پسند در می آورند.

   ساخت ریتون فلزی یا سفالی از طریقه ریخته گری با قالب ریزی ــ  در این روش ابتدا مدل و قالب شکل ظرف را از موم می ساختند،  و تمام یا بخشی از تزینات لازم را بر روی آن کنده کاری یا حکاکی می کردند،  سپس قالب را در محفظه ای از خاک رس بسیار نرم قرار می دادند،  و روی آن فلز گداخته می ریختند،  حرارت فلز مذاب موم را ذوب می کرد،  و ظرف بعد از سرد شدن پرداخت می شد.  برای ساخت ریتون های سفالی ابتدا قالب مخصوص با شکل های مورد نظر از فلز یا چوب ساخته می شد،  سپس گل رس را در قالب قرار می دادند و پس از خشک شدن ظرف را در کوره های مخصوص با رنگ های متنوع لعاب می دادند.

   اشکال ریتون

      در ساخت ریتون ها معمولا از طبیعت و حیواناتی که در محیط اطراف آنان زندگی می کردند،  الهام می گرفتند،  که از نظر آنها مظهر زیبایی و قدرت طبیعت به شمار می آمدند.  شکل مورد نظر را برای ریتون انتخاب می نمودند. گاهی ذهن خلاق باعث شکل گیری حیوانات تخیلی و غیر واقعی می شد،  و آن را با نهایت دقت و ظرفیت به ظهور می رساندند.  معمولا جانورانی انتخاب می شد،  که در طبیعت بر همتایان خود برتری داشتند،  و مظهر قدرت و حکم فرمایی و برکت بودند،  تا بهتر بتوانند قدرت و شوکت طبقه حاکم را آشکار سازند،  و یا ویژگی خاصی داشتند،  مثل شتر که صفت اصلی او بردباری در برابر بی آبی است.

      در هر جغرافیای طبیعی و حیوانی،  اشکال گوناگونی از ریتونها دیده شده است،  در همدان بیشتر سر شیر و کله قوچ،  در زیویه کردستان و کوه های سر به فلک کشیده زاگرس کله قوچ و بز وحشی.  در کلاردشت مازندران ببر،  در مناطق کویری و گرم و خشک شتر،  کشف شده است.  اشکال مختلفی از ریتونها در موزه های جهان نگه داری می شود،  ریتون های طلایی موزه متروپولیتن Metropulitin  به شکل شیر،  ریتون های نقره ای کلکسیون کورکی ین kevorkian به شکل گاو،  ریتون های نقره ای کلکسیون شی مل Schimmel به شکل قوچ،  ریتون های نقره ای موزه لنینگراد به شکل قوچ،  ریتون های نقره ای موزه لوور Lover به شکل بز و اسب،  ریتون های موزه بیرتیش British به شکل گریفون،  ریتون های نقره ای موزه ارمیتاژErmitaga  به شکل بز بالدار،  ریتون های طلایی کلکسیون شخصی در نیویورک به شکل آهو،  و سایر ریتون های طلایی و نقره ای هخامنشی که تزیین بخش موزه های ایران می باشند.

   موارد کاربرد

      پیوسته ریتون در مراسم تشریفات درباری و دینی، اعیاد و جشن های طبقه حاکم ایران باستان مورد استفاده قرار می گرفت،  و رونق بخش مجلس اشراف بود،  و بطور کلی غیر از این مورد،  کاربرد دیگری نداشته است.  استفاده از این نوع ظروف در تمام طبقات اجتماعی به کار می رفت،  اما نوع جنس آنان متفاوت بود،  طبقات پایین جامعه از ریتون های سفالین،  و طبقات بالا ریتون های طلا و نقره را مورد استفاده قرار می دادند.  چون دهانه ریتون به صورت سر باز و گشاده بود،  در مراسم مذهبی بیشتر به صورت گلاب دانها به کار می رفته است،  و با ریختن عطر در آن،  و قرار دادن در اتاق ها و تالارها، معابد و آتشکده ها،  فضای موجود را معطر و روحانی می کردند.  با ورود اسلام و به دلیل باورها و اعتقادات خاص دین اسلام،  از جمله منبع شراب خواری، مخالفت با چهره نگاری انسان و حیوان در هنر، عملا هنر ریتون سازی نیز به فراموشی سپرده شد.

عکس دو ریتون طلایی و نقره ای،  از موزه های ایران،  عکس شماره 2963 .

ناسا پاسخ می‌دهد

آیا شب یلدای امسال پایان دنیاست؟ پاسخ به سوالاتی درباره ۲۱ دسامبر

      مدت‌هاست شایعات مختلفی در مورد به پایان رسیدن دنیا،  در 21 دسامبر 2012 برابر با اول دی 1391،  در وبلاگها و شبکه‌ های اجتماعی رد و بدل می‌شود،  و هر روز ابعاد گسترده‌ تری به خود می‌گیرد.  پایگاه اطلاع رسانی ناسا در واکنش به شایعات مبنی بر پایان رسیدن دنیا در این روز،  پرسش و پاسخ هایی را نوشته است.  البته سر نخ شایعه کنندگان اصلی در دست استعمار و امپریالیسم است،  مانند صدای آمریکا،  در برنامه هایی چون آخر زمان یا پایان جهان و...، و بعضی از شبکه های ماهواره ای معلوم حال فارسی زبان و غیره،  در برنامه هایی مانند نورستراداموس و...،  که حرکت های مشخصی را دنبال می کنند.  آنها برای این شایعات منابع و استناد های مختلفی نیز مطرح کرده،  منجمله تقویم قوم مایا،  پیش‌گویی‌ های نوستراداموس و حتی منابع مذهبی و باستانی،  و نتیجه می ‌گیرند،  که دنیا باید در این روز به پایان برسد.

      این موضوع فقط مختص ایران نیست،  و در سرتاسر دنیا مطرح شده است،  و گمان می رود یکی دیگر از ترفند های سرمایه داری غرب است.  شایعه دیگری نیز در این زمینه گفته می شود،  منجمله بحث خاموشی سه روزه زمین،  و ورود زمین به دوره جدیدی از حیات و آفرینش.  این شایعات عجیب و غریب و گسترش آن موجب گردیده،  تا ناسا سازمان هوانوردی و فضایی آمریکا،  به این ادعاها واکنش نشان دهد،  و پرسش و پاسخ هایی زیر را جهت آگاهی عمومی به علم،  و موارد شایعات مطرح کند.  پرسش و پاسخ زیر از پایگاه اطلاع‌ رسانی می باشد:

   پرسش:  آیا در سال 2012 خطری زمین را تهدید می‌ کند؟  بسیاری می‌ گویند که جهان در دسامبر 2012 به پایان می ‌رسد.

   پاسخ ناسا:  جهان در سال 2012 به پایان نمی ‌رسد.  سیاره ما بیش از 4 میلیارد سال به خوبی عمر کرده،  و دانشمندان معتبر دنیا هم می‌ گویند،  در سال 2012 هیچ خطری زمین را تهدید نمی‌ کند.

   پرسش:  ریشه این پیش‌گویی که زمین در سال 2012 به پایان می‌رسد،  از کجا آمده؟

   پاسخ ناسا:  این داستان اولین بار با این ادعا آغاز شد که سیاره ‌ای به نام «نیبیرو» که سومری‌ها آن را کشف کرده‌ اند،  در حال حرکت به سوی زمین است.  ابتدا گفته می‌شد که این فاجعه در ماه می 2003 رخ می‌ دهد،  و زمانی که این تاریخ گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد،  زمان موعد به دسامبر 2012 تغییر کرد،  و به تقویم باستانی «مایا» ها که تحول بزرگ در سال زمستان 2012 را پیش‌بینی کرده بود،  ربط داده شد.  به همین دلیل هم تاریخ 20 دسامبر به عنوان روز موعد پیش‌بینی شد.

   پرسش:  آیا تقویم مایاها در دسامبر 2012 به پایان می ‌رسد؟

   پاسخ ناسا:  دقیقا همانطور که تقویم‌ هایی که در خانه دارید،  پس از 31 دسامبر به پایان نمی‌ رسد،  تقویم مایا هم پس از 21 دسامبر 2012 تمام نمی‌ شود.  این تاریخ پایان یک دوره بزرگ تقویم مایا است،  و پس از آن همانطور که تقویم شما با اول ژانویه ادامه می‌ یابد،  این تقویم هم با آغاز یک دوره بزرگ دیگر ادامه می‌ یابد.

   پرسش:  آیا ناسا وقوع تاریکی سرتاسری زمین در تاریخ 23 دسامبر تا 25 دسامبر را پیش‌بینی می‌کند؟

   پاسخ ناسا:  قطعا نه،  نه ناسا و نه هیچ سازمان علمی دیگری چنین پیش‌بینی نکرده است.  گزارش ‌های غلطی که در این مورد منتشر شده،  ادعا کرده‌ اند که چیزی نظیر بروز «به خط شدن گیتی» موجب حاکم شدن این تاریکی می ‌شود.  اصلا چنین ترازی وجود ندارد،  (سوال بعد را ببینید). این شایعات برگرفته از یک پیام آماده‌ سازی است،  که «چارلز بولدن» مسئول ناسا منتشر کرده.  این پیام بخشی از یک برنامه دولتی است،  که با هدف بالا بردن آمادگی مردم انجام گرفته،  اما هیچ‌گاه در آن صحبتی از بروز تاریکی نشده است.

   پرسش:  آیا این امکان وجود دارد،  که کرات به نحوی در یک راستا قرار گیرند،  که بر زمین تأثیر بگذارند؟

   پاسخ ناسا:  حداقل تا چند دهه آینده چنین همراستایی رخ نمی‌ دهد،  و حتی اگر هم چنین پدیده‌ ای اتفاق افتد،  تأثیر آن بر زمین بسیار ناچیز است.  به عنوان نمونه،  در سال 1962 چنین هم ترازی رخ داد،  و دو مورد دیگر هم در سال‌ های 1982 و 2000 اتفاق افتاد.  در هر دسامبر زمین و خورشید با مرکز کهکشان راه شیری هم تراز می‌ شوند،  اما این یک رخداد سالانه است،  که هیچ تبعات ندارد.

   پرسش:  آیا اصلا سیاره‌ یا کره کوتوله قهوه ‌ای رنگ به نام «نیبیرو»، «کره ایکس» و یا «اریس» وجود دارد،  که در حال نزدیک شدن به زمین باشد،  و سیاره ما را در معرض تخریب گسترده قرار دهد؟

   پاسخ ناسا:  نیبیرو یا داستان‌ های دیگری که در مورد سیارات نزدیک‌ شونده به زمین مطرح می ‌شود،  همگی شوخی ‌های اینترنتی هستند.  این ادعاها هیچ ریشه ‌ای در واقعیت ندارند.  اگر واقعا نیبیرو یا سیاره ایکسی وجود داشت،  که به سمت زمین حرکت می کرد،  و قرار بود در سال 2012 به زمین برخورد کند،  اخترشناسان حداقل از ده سال قبل آن را شناسایی و ردیابی می‌ کردند،  و این سیاره باید اکنون با چشم غیر مسلح قابل رویت می ‌شد،  واضح است که چنین چیزی وجود ندارد.  البته «اریس» واقعی است،  اما آن هم سیاره ‌ای کوتوله شبیه به «پلوتون» است،  که همواره در بیرون از منظومه شمسی باقی می ‌ماند.  نزدیک‌ ترین فاصله‌ ای که این سیاره می‌ تواند با زمین داشته باشد،  4 میلیارد مایل است.

   پرسش:  آیا در سال 2012 زمین مورد اصابت یک شهاب سنگ قرار می ‌گیرد؟

   پاسخ ناسا:  زمین همواره در معرض تأثیرات ستاره‌ های دنباله‌دار و شهاب ‌سنگ‌ها قرار دارد،  اما اصابت‌ های بزرگ بسیار نادر است.  آخرین برخود بزرگ یک شهاب ‌سنگ با زمین به 65 میلیون سال قبل باز می ‌گردد،  که موجب انقراض دایناسورها شد.  امروزه اختر شناسان ناسا بررسی‌ های موسوم به «بررسی ایمنی فضایی» انجام می‌ دهند،  تا اجرام بزرگ نزدیک به زمین را مدت‌ها پیش از برخورد شناسایی کنند.  ما پیش از این مشخص کرده‌ ایم،  که هیچ شهاب سنگ بزرگی مانند آنچه که دایناسورها را منقرض کرد،  زمین را تهدید نمی ‌کند.

   پرسش:  موضع دانشمندان در قبال ادعای به پایان رسیدن دنیا در سال 2012 چیست؟

   پاسخ ناسا:  ریشه علمی ادعای بروز فاجعه و تغییرات شدید در سال 2012 کجاست؟  مدارک آن کجاست؟  هیچ مدرکی وجود ندارد،  و همه این‌ها تصوراتی هستند،  که در کتاب‌ها، فیلم‌های سینمایی، برنامه‌ های مستند و یا حتی در اینترنت ساخته شده ‌اند،  ما نمی‌توانیم این حقیقت را تغییر دهیم.  هیچ مدرک معتبری که ادعای رخ دادن پدیده ‌های غیرعادی در دسامبر 2012 را تائید کند،  وجود ندارد.  منبع: اینترنت

   عکس دودکش نیروگاه سوخت فسیلی،  آنچه که امروزه پیداست،  احترام نگذاشتن به طبیعت،  باعث دگرگونی آب و هوا می گردد،  و در نهایت صدمات غیر قابل جبران وارد خواهد شد،  مشروح در تخریب و انقراض،  عکس شماره 7015.  در هجدهمین کنفرانس کیوتو،  که چند روز گذشته با شرکت سیاست مدارانی از حدود 200 کشور،  بمنظور تمدیدی پیمان کیوتو،  در دوحه قطر برگزار شد،  نتیجه مهمی در بر نداشت.  این کنفرانس در راستای پیمان کیوتو برای جلوگیری از تغییرات اقلیمی و آب و هوا،  و آب شدن یخچال های طبیعی،  و بالا آمدن آب اقیانوسها،  و جلوگیری از مصرف سوخت های فسیلی و گلخانه ای شدن زمین است.

      در حالیکه سطح آب اقیانوسها بالا می آید،  و جهان با توفان های خطرناک و ویرانگر روبرو شده است،  این کنفرانس بدست سرمایه داران نفتی جهان،  که در رأس آنها کشور آمریکا است،  سرگردان گردیده.  آمریکا نمی خواهد مصرف سوخت فسیلی در جهان پائین آید،  که خود بخود باعث پائین آمدن قیمت نفت می شود،  و به اقتصاد نفتی آن کشور صدمه می خورد،  و حتی نخواهد توانست برنامه تأمین نفت از شن های زیر زمین کشور خود را به انجام برساند.  به همین جهت یکی از ترفند های آنها پخش دروغها در جهان است،  منجمله آخر زمان دروغی،  یا حتی بمنظور بالا کشیدن منابع و معادن کشور کم جمعیت مغولستان،  دارند برای چنگیز خان بی قبر،  مقبره می سازند،  و در بوق و کرنا می کند،  که مردم مغولستان چنگیز خان داشته اند،  و نباید معادن و منابع خود را در اختیار کشور چین بگذارند.   اینقبیل داستانها سر دراز تاریخی دارد،  جوانان ایران در این موارد هیچ اشاره ای در وب هایشان ندارند،  درصورتیکه تاریخ ایران و زندگی ایرانیان به این شگرد های دشمنان تاریخ بستگی دارد.

آینده سیاسی ایران

      تاکنون درباره آینده های کسب و کار و تکنولوژی و تولید و صنایع و حمل و نقل در آینده بینی گفته و نوشته ام،  ولی تاکنون درباره آینده سیاسی کمتر نوشته ام.  آینده سیاسی متفاوت از گذشته است،  در گذشته حکومتها با انواع ترفندها اداره کشورها،  و کشور های بزرگتر و اصلی،  با شگرد های خاص اداره جهان را داشتند.  ولی در آینده تمام مردم برای اداره سرنوشت سیاسی کشور خود و جهان،  دخالت مستقیم خواهند داشت،  در اخبارها می بینیم که مردم با اشغال خیابانها حکومتها را بدست می آورند،  و یا حرف خود را می زنند و تحمیل می کنند.  اولین این حرکتها در بهار عربی دیده شد،  و روز به روز گسترش جهانی و رشد و تکامل پیدا کرده و می کند. علت اصلی پدید آمدن این آینده سیاسی،  وجود تکنولوژی های نوین است،  که مردم می توانند با هم حرف بزنند،  برنامه بریزند و در خیابان جمع شوند،  یا مجالس اینترنتی تشکیل دهند.

      با انقلاب ایران در بیش از 30 سال پیش،  مردم جهان متوجه شده اند،  با فتح یک خیابان یک امتیاز اصلی می گیرند،  و با دو سه خیابان،  بالا تر و بهتر می گویند،  و می توانند سرنوشت سیاسی بسازند.  ولی در این روند یک مشکل است،  هنوز ترفند های استعمار و امپریالیسم کارشکنی می کند،  از دیوار ها و سفارتها بالا می روند،  می شکنند و می کشند،  و بنام مردم می اندازند.  با شکلک هایی مانند فیلم موهوم و کاریکاتور در این طرف و آن طرف،  می خواهند وانمود کنند اینجا سیاره میمونهاست،  که بالا و پائین می پرند و خراب می کنند،  تا بتوانند ادامه ترفندشان را بکار برند.  یکی از این ترفندها سرگرم کردن جوانان با فیس بوک و امثال است،  که در واقع برای آگهی ها و بدست آوردن اطلاعات خودشان است،  و عده ای نیز اغفال شده با چند پیام و نظر کوتاه و عکس،  فکر می کنند که آخر مبارزه،  و زیبایی و دانش را پیاده کرده اند،  و خوشحال از چند لایک می شوند،  ولی براحتی از محتوا و واقعیت خالی و خارج می گردند.

      در این قرن جوانان باهوش هر کشور براحتی می توانند،  واقعیت ها را تشخیص دهند،  و دروغ های دشمنان را دور بریزند،  ترفندها و بازی های سیاسی را بشناسند و در مقابل آنها بایستند.  یکی از مهمترین شگرد های سیاسی برای پائین کشیدن ذهن های پویا،  دروغ گفتن و نوشتن در علوم انسانی است،  که با اینکار دو برنامه اصلی را پیگیری می کنند،  اول ملتها را بی هویت می کنند،  و رو در روی یکدیگر قرار می دهند،  و دوم جوانان علاقمند به کشور و ملیت را مشغول ذهنی و فکری می کنند،  بهمین جهت برای آینده بینی سیاسی،  ابتدا باید از تاریخ بدرستی دانست.  مشروح در آینده بینی.

فرمول تصاعد در علوم انسان

      بارها و در سخن وبلاگ نوشته ام،  بدرستی دانستن از تاریخ و تاریخ اجتماعی برای برنامه نویسان و تحلیل گران خیلی مهم است،  اگر آنها در پس ذهنی خود،  به اشتباه یا دروغ از تاریخ بدانند،  خود بخود در طرح و تز هایشان اشتباه می کنند،  و به سرنوشت افرادی چون صدام و بوش و... مبتلا می شوند.  در همین قرن گذشته داده ها و اطلاعات محدود و کم می رسید،  و اغلب زیر نفوذ استعمار و امپریالیسم دستکاری می شد،  اما امروز این وضع متفاوت شده،  و افراد باهوش هدایت کننده جامعه،  که از نظر من یک درصد جوانان را تشکیل می دهند،  بنا به فرمول های تاریخ و فرهنگ یاد گیری،  بطور تصاعدی در علوم انسانی رشد می کنند،  و باید ده هد و صدها برابر از نسل های قبلی خودشان جلو باشند،  اگر جامعه ای چنین نبود،  مطمئن آن سرزمین دچار بیماری و عقب افتادگی است.

      در این میان باید دخالتها و ترفند های استعمار و امپریالیسم را در نظر گرفت،  شاید عده ای بگویند کدام ترفند و دخالت،  نمونه زیاد است،  هم اکنون که این مطلب را می نویسم،  سه شنبه 12 آذر 91 است،  و اخبار ساعت 14 کانال یک تلویزیون ایران،  دارد یک پهباد جاسوسی آمریکایی را نشان می دهد،  از نوع اسکن ایگل،  که بدست بچه های سپاه ایران افتاده است،  و این دومین مورد در یکسال می باشد،  در این باره چند روز پیش رئیس جمهور آمریکا گفته بود،  که اینکار را ادامه می دهیم.  از این قبیل در اشکال مختلف فراوان است،  یکی از آنها هم ساختن و پرداختن حزبها و تشکیلات کاغذی است،  که بفراوانی با نام های بزرگ و مهم یا به اصطلاح دهنم پرکن،  در رسانه هایشان برای کشور های مقصود و منظور می گویند و می سازند.  ولی تجربه چیز دیگری را می گوید،  درست حدود 30 سال پیش،  بعد از گلاست نوست و پروستریکا،  دیدیم چگونه توده های مردم جمهوری های ترکمنستان و بویژه آذربایجان،  جملگی،  یعنی همه مردم وارد ایران می شدند،  هفته ها و ماه ها انبوه جمعیت می آمدند و می رفتند،  در و دیوار شهر های مرزی را با دست لمس می کردند،  و بصورت خود می کشیدند،  مانند یک زیارت بزرگ بود،  آنها عشقشان ایران بودند،  از این صحنه ها فیلم برداری شده،  و در اخبارها نشان می دادند.  تا اینکه دست پلید سیاست بازی از آستین استعمار و امپریالیسم بیرون آمد،  و راه ورود آن ایرانیان به بخشی از خاک کشور شان را گرفت،  ایران سرزمین همه ایرانیها است.

      بهمین جهت همیشه سفارش می کنم نباید اغفال ترفند های استعمار و امپریالیسم شد،   باید واقعیت ها را درک کرد و با بالا بردن دانایی و درک واقعی از تخصص منجمله تاریخ و تاریخ اجتماعی،  با ترفند های دشمنان مقابله کرد.  بدین منظور امیدوارم روزی برسد،  که هر جوان باهوش ایرانی در تخصص خودش،  دارای تز و دکترین قوی علمی باشد.

   گلاست نوست = فضای باز سیاسی،  و پروستریکا = بازسازی اقتصادی،  که زمان گورباچوف در اتحاد شوروی اتفاق افتاد.

 نقش برجسته های کازرون تاریخی

      در شهرستان کازرون ۱۰ نقش برجسته مربوط به دوران تاریخی و باستانی وجود دارد،  که ۹ نقش برجسته مربوط به شاهنشاهی ساسانیان،  و یک نقش برجسته هم مربوط به دوره اسلامی است.  از ویژگی های منحصر به فرد سه نقش برجسته های کازرون،  وجود تصاویری مربوط به زن در ایران باستان است،  موردی که در آثار تاریخی ایران به ندرت مشاهده می شود.  این سه نقش،  در سه نقطه متفاوت شهرستان کازرون قرار دارند،  و شامل:  نقش قندیل، نقش بهرام، و نقش پریشو، هستند.  بخش قابل توجهی از دیواره زیرین نقش برجسته تاریخی و پرارزش پری شو،  نقش برجسته زن ایران باستان است،  که بدون امنیت و کوچکترین حفاظت فیزیکی،  به حال خود رها گردیده،  و توسط شخص یا اشخاصی تخریب شده است.

   عکس نقش برجسته پریشو،  و بخش تخریب شده آن،  که بر اثر ضربات پتک یا وسایل مشابه از دیواره کوه جدا شده است،  عکس شماره 4485.  بخش جدا شده ارتفاعی حدود دو متر و عرض حدود ۸۰ سانتی متر دارد،  براساس مشاهده میدانی صورت گرفته،  می توان اینگونه استنباط کرد که بر اثر ضربات پیاپی وسیله ای پتک مانند،  به یک محدوده مشخص،  بخشی از دیواره کوه به صورت تقریبا یک دست از آن جدا شده،  و به زمین افتاده است،  و در حال حاضر قطعه سنگ بزرگ جدا شده از این دیواره،  در زیر نقش پری شو افتاده است.  این نقش روی یک صخره در فاصله ۲۵ متری از ساحل شمال غربی تالاب پریشان،  و در ارتفاع حدود هشت متری از سطح زمین است.  در نزدیکی این نقش برجسته،  آثار یک قلعه تاریخی نیز بر فراز تپه ای دیده می شود،  تمامی این موارد حاکی از اهمیت تاریخی این منطقه است،  و لزوم حفاظت از آن را بیش از پیش نمایان می کند.

      پیش از این نیز صدمات مشابه به دو نقش برجسته دیگر شهرستان کازرون وارد آمده است،  نقش برجسته بهرام دوم در تنگ چوگان،  و نقش برجسته قندیل در بخش چنارشاهیجان.  چندی پیش ضارب این نقوش دستگیر شد،  و هدف اصلی خود را از این تخریب ها،  کشف گنج اعلام کرد.  با توجه به همانندی موجود میان صدمه وارد شده به نقش پری شو،  و تخریب های پیشین نقوش برجسته کازرون،  به احتمال زیاد این تخریب در راستای تخریب های قبلی،  و با هدف مشابه حذف تاریخی و فرهنگی صورت گرفته باشد.  پیشتر از سوی فعالان میراث فرهنگی به کرات هشدار هایی در خصوص لزوم افزایش سطح حفاظتی نقوش برجسته و کنترلها و مراقبت ها به مسئولان داده شده بود.  اما تا به امروز باوجود وعده های داده شده،  کوچکترین اقدامی در خصوص حفاظت از این گنجینه های تاریخی صورت نگرفته است.  منبع اینترنت،  باز نویسی شده.

   پرسش:  با این گونه تخریبها،  که روز بروز بیشتر می شود،  چگونه می توان به بررسی های جدید تاریخ پرداخت،  و برداشت دروغها از تاریخ را پیگیری کرد؟  و چگونه باید از این تخریبها پیشگیری نمود؟

   عکس انوش کنار دریاچه در حال خشک شدن ارومیه،  تابستان 1389 ،  مشروح در دریاچه های ایران،  عکس شماره 4543.  این دریاچه هم در ادامه دستکاری های بشر به طبیعت،  در حال از بین رفتن می باشد،  و ممکن است به سرنوشت دریاچه آرال تبدیل شود.

   کلیک کنید:  آثار تاریخی عراق

   کلیک کنید:  مکتب عرفان و شعر

   کلیک کنید:  نوروز در تخت جمشید

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است. 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://www.ravid.ir

رنسانس در روستا های ایران

عاشورا در چلاسر و جل

      تقریباً تمام مردم بخش مرکزی شهرستان تنکابن،  و روستا های چلاسر و جل این بخش مسلمان شیعه هستند،  و مراسم مذهبی را بخوبی برگزار می کنند.  در تمام مدت این مراسم،  روح ساده و پاک خدمت گذاری و صمیمیت و صفا در جریان است،  و کمک و یاری در روستا بخوبی جریان دارد.

   عکس مراسم و عزاداری عاشورا در چلاسر،  تاریخ 12 محرم 1434 هجری قمری،  عکس های شماره 3551 تا 3554.  عاشورا،  به معنی دهم است،  و دهمین روز از ماه محرم در گاه‌شماری هجری قمری،  روز مقدس مسلمانان است.  شهرت این روز نزد شیعیان به دلیل وقایع عاشورای سال ۶۱ هجری قمری است،  که در این روز حسین بن علی،  امام سوم شیعیان و یاران وی،  در رویداد کربلا در جنگ با لشکر عمر سعد شهید شدند،  شیعیان در این روز سوگواری می‌ کنند.

شوراها در جهت ملی مردمی

      این روزها مسایل و موضوعات زیادی پیرامون ناسیونالیسم یا ملی گرا مطرح است،  و همچنین درباره سیاسی و تحلیلی بودن،  گفته و نوشته های زیادی می شود.  ولی هیچ برنامه ای برای آنها نیست،  و طرح های و تدوین شده ملی و مردمی در اینباره وجود ندارد.  شاید یک نمونه جالب کوچک و مهم آن،  انتخابات شورا های روستایی و شهری در ایران است،  که هیچ تحلیل علمی برای انتخابات آن وجود ندارد.  کسی که انتخاب می شود کیست،  و تا چه اندازه توانایی دارد،  کسی که انتخاب می کند،  چه دانشی و بهره ای دارد،  و یا حوزه انتخابیه باید چگونه و چه شرایطی داشته باشد.  در واقع بشکل ساده و ابتدایی،  گفته شده هر روستا و شهری باید شورا داشته باشد،  یک انتخابات و عکس در و دیوار،  و سپس با رای گیری همه چیز تمام می شود،  و عده ای به عنوان شورا انتخاب می گردند.

      در نهایت هیچ رشد و تکاملی در این روند دیده نمی شود،  درباره حوزه انتخابیه هیچ تعریف و تحلیل وجود ندارد،  فقط گفته می شود شورای روستایی و شهری،  باید چند نفر اعضا شورا داشته باشند.  در تمام مدت پیدایش شورا های شهر و روستا،  هیچ یک از اندیشمندان تعریف و تحلیل جامع،  در جهت رشد و تکامل ملی مردمی ننوشته،  و ارائه نداده است.  و نیز تعریف درباره انتخابات کنندگان و انتخاب شوندگان،  که برابر با دانایی قرن نو باشد وجود ندارد.  لازم است چند مورد را در نظر داشت:

   پرسش:  چرا یک روستای بسیار کم جمعیت باید دارای شورا باشد؟

   پرسش:  سطح تحصیلات انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان چقدر باید باشد؟

   پرسش:  تحلیل و شاخص هر نفر و هر شورا برای رسیدن به اهدافش چگونه است؟

   پرسش:  چرا شوراها مجبور نیستند عملکرد های خود را با وبی در اینترنت منتشر نمایند؟

   پرسش:  آیا انتخاب شوندگان تست و پرسش های نامه پر کرده اند،  که چه برنامه هایی دارند؟

   پرسش:  چرا نباید مجمع یک دهستان،  یک شورای کار آمد،  و با علم و سواد بیشتر داشته باشد؟

   پرسش:  چرا شورا ها برای دریافت و مخارج پولی،  که از بابت امضای اسناد،  و کمک های مختلف می گیرند،  قانوناً مجبور به گزارش دادن به مردم نیستند؟

   .... و ده ها پرسش دیگر  پاسخ داده شود،  تا بیشتر از پیش شوراها در جهت ملی مردمی باشند....

رنسانس در روستا های ایران

      تابستان ایران چون تمام فصلها زیبا و دلپذیر است،  طبیعت همیشه دوست داشتنی و قابل لمس است بشرطی که تاریخ و طبیعت را بدانیم.  مخصوصاً روستا های قشنگ با مردمان پاک و مهربان ایرانی،  بیش از تصور دوست داشتنی است، حتی غیر ایرانی ها هم دوست دارند در روستاهای ایران باشند،  بویژه در چلاسر و جل. 

      معمولاً نام رنسانس یا زنده کردن اروپا بر یک مدت از تاریخ اطلاق میشود،  که از فتح قسطنطنیه در سال 1453 به وسیله ترکان عثمانی آغاز می گردد،  و به مرگ الیزابت ملکه معروف انگلیس در سال 1603 خاتمه پیدا می کند،  در مختصر تاریخ جهان توضیح داده ام.  20 سال گذشته در ایران عزیز با حرکتی نو روبرو بودیم،  که آنرا می توان رنسانس روستایی یا زنده کردن روستا های ایران نامید.  در این مدت شاهد بودیم که جوانان روستایی بخاطر سلامت محیط و هوش خوب به درجه های بالای علمی رسیده اند،  و از بینش ثابت گذشته گذر کرده و تحولاتی فکری را در روستا بوجود آورده اند.  تحولاتی که از بدو پیدایش روستا تا ابتدای قرن 21  تقریباً ثابت بوده است،  و طی قرنهای گذشته هرگز تصور آن نمی رفت که واژگون شود.  این تغییرات بسیار قابل ملاحظه می باشند،  در این دوره که از نظر تاریخی بسیار کوتاه می باشد،  اصلاحات مدرن و اجتماعی بوقوع پیوسته است.  احیا یا زنده کردن روستاها بدون اخطار قبلی و یا اقدامات مقدماتی شروع شد،  و این مسئله از نظر تولیدات سنتی روستاها تاثیر زیادی داشته و امروزه این نوع کارها در حال از بین رفتن است.  همچنین باعث شده تولیدات کشاورزی و دامی نیز تغییرات اساسی نماید.  امروزه جوانان روستایی دیگر نمی توانند چون کشاورزان گذشته در کار های سنتی درگیر باشند،  آنها می خواهند از جدیدترین روش های علمی و صنعتی برای کار و تولید استفاده کنند.  این مسئله تضاد و در هم آمیختگی کار تولید محصولات روستایی را بوجود آورده،  که خود مشکلی است،  و نیازمند تدبیری نو می باشد.  برای اتخاذ روش های نو و هماهنگ سازی های مدرن رسیدن به آینده ای نوین دانایی قرن 21 لازم است،  که در قرن سنت گریزی قابل بررسی و تدبیر باشد.  بنابر این لازم است سازمان های جدید دولتی یا غیر دولتی تشکیل شود،  تا برنامه هایی علمی جهت این مهم و زنده شدن روستاها را به عهده بگیرد.  توجه نکردن به رنسانس روستایی ایران خطراتی دارد،  منجمله پاشیده شدن شیرازه کار و تولید در روستاها.  لازم به یاد آوری است از گذشته ها ملت ایران دشمنانی داشته،  و آنها همیشه سعی می کردند ایرانی ها را ضعیف نشان دهند،  در اینباره در  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران  توضیح داده ام،  که مطالعه آن را به عزیزان توصیه می کنم.

      در روستا های زیبای ایران بدلیل محیط و فضا و زندگی پاک و امکانات کامل مدرن،  که امروزه براحتی در اختیار همگان است،  قشر جدید و تاریخ ساز روشنفکر روستایی بوجود آمده،  که میتوانند دست در دست روشنفکران دیگر راهی خوب برای ورود به جهانی دگرگون در قرنی نو را بیابند.  در اواخر دهه اول قرن  21 هستیم و می بینیم و می دانیم بسیاری از کشورها به دست آورد های بزرگ علمی و اجتماعی رسیده اند،  حرکت سریع رشد تمدن کاملاً در تمام زمینه های این قرن پیداست.  آینده متفاوتی  که آینده نگران امروز آن را پیش بینی میکنند حتماً اتفاق می افتد،  و باید با دیدی نو بدانیم که چگونه خواهد بود تا بتوانیم بر آن تاثیر گذاریم،  البته قبول پیشرفت های ویژه این قرن در دید تعدادی کمی از مردم که در جهالت عمیق و با مغزی فسیل شده هستند،  غیر ممکن است.  در این روزگار ما میتوانیم با دانش و بینش نو مسئول سرنوشت خود و اطرافمان باشیم،  و دیدی علمی و نو به همه چیز داشته باشیم.  برای گذر تاریخی از این سالهای مهم که راهی جدید و مرز های نو می طلبد،  فرای دانش و فکر سنتی دیروزی لازم است،  البته بسیاری از عـقـل های  قرن های گذشته هم که امروز باقی مانده در حال از بین رفتن می باشند.  مردم نیازمند ابزاری هستند که به آنها آگاهی لازم را بدهد،  وبلاگ انوش راوید  سعی می کند راهی جدید را طی کند،  و در این مسیر از عزیزان همراهی می طلبد.  با وجود وب و اینترنت براحتی امکان آن می باشد تا روشنفکران با تبادل نظر راهی نو برای دیگر هم میهنان عزیزشان بگشایند.  یکی از کار هایی که میتوان انجام داد این است،  که موضوعات و مسائل مطرح شده در مقالات وبلاگ را مورد نقد و بررسی علمی قرار داد،  خواهشاً در صورت امکان مطالب را مطالعه نمایید،  با اندیشه و تاملی در خور  قرن 21 و فرهنگ یاد گیری نظر  خود را بفرمایید.

      اهرم های تغییرات و حرکت از قرن سابق به این قرن در دست روشنفکران اینترنتی است،  اما اول باید بوسیله ای از چگونگی این حرکت سریع آگاه شد،  و با هماهنگی به رشد تمدن نو رسید،  که برای شخصیت ایرانی برازنده است.  جوانان عزیز ایرانی بویژه آن هایی که در روستاها زندگی می کنند،  باید خیلی به خود و توانائی شان امیدوار باشند،  زیرا کلید زندگی سالم در دستان آنها می باشد.  در هر صورت با وجود وب و اینترنت براحتی امکان آن می باشد تا جوانان روشنفکر ایرانی در محیطی دمکرات با تبادل نظر پرداخته،  و راهی نو برای دیگر هم میهنان عزیزشان بگشایند.  همچنین بدین وسیله میتوان بدون هرگونه اختلال در مسائل جانبی زندگی به مرامی نو دست یافت،  که دسترسی و حذف آن برای دشمنان تاریخی ایران نیست.  برنامه های نوین که ابتدا در اینترنت،  و سپس در جامعه منتشر می شود،  می تواند مسیر فکری توده مردم را همه جا،  از روستا تا اینترنت تحت تاثیر قرار دهد،  و نگاهی نو و بینش علمی به آینده بینی و سرنوشت باشد.  آنچه که روشنفکران جامعه می توانند انجام دهند ابتدا خود را قبول،  و سپس عشق به مردم و میهن داشته باشند،  کارگاه فکر سازی در این راه کمک می باشد.  توانایی و نوع برخورد برای چگونگی این انجام به زمان و تجربه و همگرایی روشنفکران،  همراه برداشت موج نو می باشد.  مدت 5 سال است که هزاران جوان عزیز ایرانی از وبلاگم بازدید کرده اند،  حدود یک سوم این خوبان نظراتی نوشته اند،  که باعث تشویق من برای ادامه داشتن وبلاگ شده است،  ولی متأسفانه فقط چند نفر از اساتید با تجربه ایرانی را می شناسم که با اینترنت دوستند،  می بایست جوانان آنها را تشویق نمایند که وارد دنیای جدید شوند.

   پرسش:  بنظر شما روشنفکر روستایی چگونه آدمی است؟  و برای پیشبرد اهدافش چکار باید بکند؟  

موزه تاریخ مردم شناسی روستایی

      مردم با معرفت روستا های ایران با فرهنگ عالی و آداب کم و بیش متفاوت،  بسیار زیبا و دوست داشتنی هستند،  آنها تاثیر گذار و تامین کننده نیاز شهرها در طول تاریخ درخشان ایران عزیز بودند.  قرن 21 با شکل نو که حاصل تمدنی دگرگون جدید است،  روستاها را تازه کرده و در بر گرفته،  که جبری لازم و اساسی است.  بنابر این باید برای حفظ و نگه داشت فرهنگ و ساخته های تاریخی روستاها،  موزه تاریخ مردم شناسی در هر بخشی و دهستانی ایجاد شود.  البته بهتر است ساخت و تامین و نگهداری آنها را به خود روستاها سپرده،  تا بهتر بتوانند تاریخ خود را گردآوری و نگهداری نمایند.  واقعاً باید به این مسئله توجه داشت،  همانطور که در وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران  گفته ام،  ما ایرانی ها دشمنان بسیار داریم،  دشمنانی که می خواهند بگویند ایران بزرگ تاریخ ندارد،  و اکنون هم دارند هزار دروغ دیگر می گویند.   کوتاهی از داشتن موزه تاریخ مردم شناسی روستایی خطر نفوذ دشمنان تاریخی ایران را در ساده دلان بدنبال دارد،  زیرا دشمنان امکانات وسیع رادیویی و تلویزیونی و غیره دارند،  که می توتنند با آنها براحتی خواسته ها و دروغ های خودشان را تحمیل کنند.  تحصیل کرده ها و روشنفکران روستاها،  با اینکه مشکلات و مسائل اقتصادی و اجتماعی خاص خودشان را دارند،  ولی باید به این مهم توجه کنند که حفظ آثار آبا و اجدادی آنها بسیار مهم است.

       مثلاً در روستای چلاسر که یکی از تاریخی ترین روستا های غرب مازندران است،  خانه های سنتی از بین رفته،  وسایل و تجهیزات خانه های قدیمی نیز همینطور،  وسایل کار و کشاورزی و لباس های سنتی فراموش شده.  هر کس به این روستای تاریخ بیاید می پندارد که اینجا فقط سی سال است که ساخته شده.  یکبار دیگر می گویم کوتاهی از این مورد در آینده پشیمانی زیادی خواهد داشت.  در چلاسر براحتی میتوانستند،  حمام تاریخی و یا یکی از منازل تاریخی روستای را که خراب شده،  اندکی ترمیم کنند و آنرا به موزه تاریخ مردم شناسی همه روستا های اطراف آن تبدیل کنند.  بدین منظور اهل علم و نو آور روستا می توانند،  با کنار گذاشتن مسائل کوچک،  جمع تاریخ و جغرافیای روستا را تشکیل دهند،  مکانی تاریخی را بازسازی کنند،  و به جمع آوری آثار تاریخی و فرهنگی بپردازند،  و به تبلیغ و حفظ آن همت ملی گمارند.  البته بنا به سلیقه های مختلف و کمک های دولتی که باید به نوعی جذب کرد،  موزه ای خوبتر خواهند داشت،  که میتواند با بازدید کنندگان از آن درآمد خوبی برای روستا باشد.

     روستا های زیبای ایران،  با استعداد های کمیاب خود و با جوانان تحصیل کرده و با هوش هر روز بهتر می درخشند،   می توان با اندکی تلاش فرهنگی و علمی و کاری،  خوب ترینها را که بتوان تصور کرد در روستاها داشت.  فقط لازم است جوانان روستاها اندکی از خود گذشتگی کنند،  و کمی هم اهمیت و همیت ملی خرج نمایند،  تا روستاها ستاره های تابناک در جغرافیای پهناور ایران گردند.  برای بالا بردن توانایی های روستاها ابتدا باید مشکلات را شناخت،  خطرات را بررسی کرد،  راه کار های سازنده ارایه داد،  همکاری های دولتی و غیر دولتی را جذب کرد،  آگاهی لازم به جوانان تحصیل کرده برای این مسیر داد.  مردم خوب و غیرتمند ایران بالاترین قدرت برای بدست آوردن خواسته های ملی و میهنی و سازندگی را دارند،  و می توانند بهشتی افسانه ای بسازند.  مسیر تکامل اجتماعی و فرهنگی ایران با چهره ای نو که در گیتی و تاریخ نمونه ندارد،  قدرتمندانه پیش می رود و آنچنان شگرف خواهد شد که جهانی را دگرگون می کند.  آرزومندم،  همه امیدوارانه در جهت بهتر و برتر از گذشته بودن گام بردارند.

   پرسش:  آیا شما برای سازندگی بهتر پیشنهادی دارید؟  و هر روستا بدون هماهنگی با دیگر ارگان های دولتی و غیر دولتی می تواند مسیر تحولات را در قرن 21 سپری کند؟

    عکس یک خانه قدیمی و یک ساکن قدیمی،  که او مانند همه قدیمی های ایران پر از صفا و صمیمیت و مهربانی و راستی و درستی است.  ایکاش تعدادی از اینگونه خانه ها،  که در روستا های ایران کم نیستند،  تا قبل از نابودی کامل تبدیل به موزه شوند،  عکس شماره 3561.

خانه های چوب گلی

      تا اواخر قرن 20 تمام خانه های روستایی گیلان و مازندران خون گلی و زگالی  Zegali  و دار ور چین  Daar var chin  بودند،  مشروح در اینجا،  ساخت و نگهداری این خانه ها مشکل بود و به مرور بسیار گران تمام می شد.  با وجود فراوانی و ارزانی سیمان و آهن ،  مردم خونه گلی را فراموش کردند،  خانه ایی که بخاطر ساختاری از گل و چوب و پوشال و سفال در آنها،  عایق بندی بطور کامل رعایت شده بود.  با داشتن سبک معماری در تابستان ها خنک و در زمستان گرم بود،  همچنین حرارت مرکز داشت که از هیزم و ذغال بود،  یعنی کنترل انرژی رعایت شده بود.  اما امروزه در منطقه چلاسر و جل تمام خانه های گلی قدیمی را خراب و نابود کردند،  ولی فقط یک خانه گلی موجود است،  آنهم در ابتدای قرن 21 یعنی دوران تمدن کنترل انرژی بنا شده.      

      این خانه گلی در سال 1382 میان طبیعت زیبای چلاسر و جل،  به شیوه خانه های بومی جلگه های شمالی ایران طراحی،  و با مصالح سنتی از قبیل چوب سفال و کاهگل ساخته شده است.  بسیاری از مصالح به کار گرفته شده در خانه گلی از بازیافت تخریب دیگر خانه های سنتی منطقه می باشد.  سفال های بام قدمت چند دهه دارند،  و از خانه های قدیمی استان گیلان جمع آوری شده اند،  سفالها تا حدود 50 سال پیش توسط اساتید سفالگر زحمت کش گیلانی در کوره های سفالگری ساخته می شدند،  تاریخ سفال ایران.  الور های نرده های ایوان خانه گلی 30 ساله هستند،  و از چوب درخت ملج می باشند.  اسکلت خانه گلی از ستون های قطور درختان شمشاد و شاقوز (شبخوس) تشکیل گردیده،  که در زمان رضا شاه پهلوی بریده شده بودند.  مشروح در اینجا.

      خانه های گلی شمالی نمونه های بی مانند تاریخی هستند،  آنها محیطی آرام و دور از دغدغـه زندگی شهری دارند،  برای آنهایی که رویای زندگی در طبیعت را دارند،  و تجربه دیگری از اقامت در کلبه چوبی و گلی،  از نمونه های بی مانند تاریخی است.  خانه گلی چلاسر دارای 2 اتاق بزرگ در دو طبقه مجزا،  یک بالکن بزرگ جنوبی ، یک آشپزخانه و دو سرویس بهداشتی ایرانی و فرنگی است.

   پرسش:  آیا شما دوست دارید در خانه چوب گلی اقامت موقت یا زندگی دائم داشته باشید؟

عکس دو خانه چوب گلی و بازدید انوش راوید از این خانه ها،  عکس شماره 3562 .

ناسا پاسخ می ‌دهد

آیا شب یلدای امسال پایان دنیاست؟ پاسخ به سوالاتی درباره ۲۱ دسامبر

      مدت‌هاست شایعات مختلفی در مورد به پایان رسیدن دنیا در 21 دسامبر 2012 برابر با اول دی ماه 1391،  در وبلاگها و شبکه‌ های اجتماعی رد و بدل می‌شود،  و هر روز ابعاد گسترده‌ تری به خود می‌گیرد.  پایگاه اطلاع رسانی ناسا در واکنش به شایعات مطرح شده،  مبنی بر به پایان رسیدن دنیا در روز 21 دسامبر (اول دی ماه)،  به سوالات مربوط به این شایعه پاسخ داده است.

      شایع کنندگان اصلی،  که سر نخ آن در دست استعمار و امپریالیسم است،  مانند صدای آمریکا بتمام زبانها،  در برنامه هایی چون آخر زمان یا پایان جهان و...، و بعضی شبکه های ماهواره ای معلوم حال فارسی زبان در برنامه هایی مانند نورستراداموس و... هستند.  آنها برای این شایعات منابع و استناد های مختلفی نیز مطرح می‌ کنند،  منجمله تقویم قوم مایا،  پیش‌گویی‌ های نوستراداموس و حتی منابع مذهبی و باستانی،  و نتیجه می ‌گیرند که دنیا باید در این روز به پایان برسد.  این موضوع فقط مختص ایران نیست،  و در سرتاسر دنیا مطرح شده است،  و گمان می رود یکی دیگر از ترفند های سرمایه داری غرب است.  شایعه دیگری نیز در این زمینه گفته می شود،  منجمله بحث خاموشی سه روزه زمین،  و ورود زمین به دوره جدیدی از حیات و آفرینش.  این شایعات عجیب و غریب و گسترش آن موجب گردیده،  تا ناسا سازمان هوانوردی و فضایی آمریکا،  به این ادعاها واکنش نشان دهد،  و پرسش و پاسخ هایی را جهت آگاهی عمومی به علم،  و موارد شایعات مطرح کند.

   پرسش و پاسخ زیر از پایگاه اطلاع‌ رسانی می باشد:

   پرسش:  آیا در سال 2012 خطری زمین را تهدید می‌ کند؟  بسیاری می‌ گویند که جهان در دسامبر 2012 به پایان می ‌رسد.

   پاسخ ناسا:  جهان در سال 2012 به پایان نمی ‌رسد.  سیاره ما بیش از 4 میلیارد سال به خوبی عمر کرده،  و دانشمندان معتبر دنیا هم می‌ گویند،  در سال 2012 هیچ خطری زمین را تهدید نمی‌ کند.

   پرسش:  ریشه این پیش‌گویی که زمین در سال 2012 به پایان می‌رسد،  از کجا آمده؟

   پاسخ ناسا:  این داستان اولین بار با این ادعا آغاز شد که سیاره ‌ای به نام «نیبیرو» که سومری‌ها آن را کشف کرده‌ اند،  در حال حرکت به سوی زمین است.  ابتدا گفته می‌شد که این فاجعه در ماه می 2003 رخ می‌ دهد،  و زمانی که این تاریخ گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد،  زمان موعد به دسامبر 2012 تغییر کرد،  و به تقویم باستانی «مایا» ها که تحول بزرگ در سال زمستان 2012 را پیش‌بینی کرده بود،  ربط داده شد.  به همین دلیل هم تاریخ 20 دسامبر به عنوان روز موعد پیش‌بینی شد.

   پرسش:  آیا تقویم مایاها در دسامبر 2012 به پایان می ‌رسد؟

   پاسخ ناسا:  دقیقا همانطور که تقویم‌ هایی که در خانه دارید،  پس از 31 دسامبر به پایان نمی‌ رسد،  تقویم مایا هم پس از 21 دسامبر 2012 تمام نمی‌ شود.  این تاریخ پایان یک دوره بزرگ تقویم مایا است،  و پس از آن همانطور که تقویم شما با اول ژانویه ادامه می‌ یابد،  این تقویم هم با آغاز یک دوره بزرگ دیگر ادامه می‌ یابد.

   پرسش:  آیا ناسا وقوع تاریکی سرتاسری زمین در تاریخ 23 دسامبر تا 25 دسامبر را پیش‌بینی می‌کند؟

   پاسخ ناسا:  قطعا نه،  نه ناسا و نه هیچ سازمان علمی دیگری چنین پیش‌بینی نکرده است.  گزارش ‌های غلطی که در این مورد منتشر شده،  ادعا کرده‌ اند که چیزی نظیر بروز «به خط شدن گیتی» موجب حاکم شدن این تاریکی می ‌شود.  اصلا چنین ترازی وجود ندارد،  (سوال بعد را ببینید). این شایعات برگرفته از یک پیام آماده‌ سازی است،  که «چارلز بولدن» مسئول ناسا منتشر کرده.  این پیام بخشی از یک برنامه دولتی است،  که با هدف بالا بردن آمادگی مردم انجام گرفته،  اما هیچ‌گاه در آن صحبتی از بروز تاریکی نشده است.

   پرسش:  آیا این امکان وجود دارد،  که کرات به نحوی در یک راستا قرار گیرند،  که بر زمین تأثیر بگذارند؟

   پاسخ ناسا:  حداقل تا چند دهه آینده چنین همراستایی رخ نمی‌ دهد،  و حتی اگر هم چنین پدیده‌ ای اتفاق افتد،  تأثیر آن بر زمین بسیار ناچیز است.  به عنوان نمونه،  در سال 1962 چنین هم ترازی رخ داد،  و دو مورد دیگر هم در سال‌ های 1982 و 2000 اتفاق افتاد.  در هر دسامبر زمین و خورشید با مرکز کهکشان راه شیری هم تراز می‌ شوند،  اما این یک رخداد سالانه است،  که هیچ تبعات ندارد.

   پرسش:  آیا اصلا سیاره‌ یا کره کوتوله قهوه ‌ای رنگ به نام «نیبیرو»، «کره ایکس» و یا «اریس» وجود دارد،  که در حال نزدیک شدن به زمین باشد،  و سیاره ما را در معرض تخریب گسترده قرار دهد؟

   پاسخ ناسا:  نیبیرو یا داستان‌ های دیگری که در مورد سیارات نزدیک‌ شونده به زمین مطرح می ‌شود،  همگی شوخی ‌های اینترنتی هستند.  این ادعاها هیچ ریشه ‌ای در واقعیت ندارند.  اگر واقعا نیبیرو یا سیاره ایکسی وجود داشت،  که به سمت زمین حرکت می کرد،  و قرار بود در سال 2012 به زمین برخورد کند،  اخترشناسان حداقل از ده سال قبل آن را شناسایی و ردیابی می‌ کردند،  و این سیاره باید اکنون با چشم غیر مسلح قابل رویت می ‌شد،  واضح است که چنین چیزی وجود ندارد.  البته «اریس» واقعی است،  اما آن هم سیاره ‌ای کوتوله شبیه به «پلوتون» است،  که همواره در بیرون از منظومه شمسی باقی می ‌ماند.  نزدیک‌ ترین فاصله‌ ای که این سیاره می‌ تواند با زمین داشته باشد،  4 میلیارد مایل است.

   پرسش:  آیا در سال 2012 زمین مورد اصابت یک شهاب سنگ قرار می ‌گیرد؟

   پاسخ ناسا:  زمین همواره در معرض تأثیرات ستاره‌ های دنباله‌دار و شهاب ‌سنگ‌ها قرار دارد،  اما اصابت‌ های بزرگ بسیار نادر است.  آخرین برخود بزرگ یک شهاب ‌سنگ با زمین به 65 میلیون سال قبل باز می ‌گردد،  که موجب انقراض دایناسورها شد.  امروزه اختر شناسان ناسا بررسی‌ های موسوم به «بررسی ایمنی فضایی» انجام می‌ دهند،  تا اجرام بزرگ نزدیک به زمین را مدت‌ها پیش از برخورد شناسایی کنند.  ما پیش از این مشخص کرده‌ ایم،  که هیچ شهاب سنگ بزرگی مانند آنچه که دایناسورها را منقرض کرد،  زمین را تهدید نمی ‌کند.

   پرسش:  موضع دانشمندان در قبال ادعای به پایان رسیدن دنیا در سال 2012 چیست؟

   پاسخ ناسا:  ریشه علمی ادعای بروز فاجعه و تغییرات شدید در سال 2012 کجاست؟  مدارک آن کجاست؟  هیچ مدرکی وجود ندارد،  و همه این‌ها تصوراتی هستند،  که در کتاب‌ها، فیلم‌های سینمایی، برنامه‌ های مستند و یا حتی در اینترنت ساخته شده ‌اند،  ما نمی‌توانیم این حقیقت را تغییر دهیم.  هیچ مدرک معتبری که ادعای رخ دادن پدیده ‌های غیرعادی در دسامبر 2012 را تائید کند،  وجود ندارد.  منبع: اینترنت.

 نامه به یک همدل در تهران

      این چند روز نیمه اول آذر،  برعکس هوای بد تهران،  هوای اینجا بقدری خوب است،  که بزحمت چند دقیقه پای کامپیوتر می مانم،  تقریباً تمام وقتم را در باغ می گذرانم.  برگ های زرد و قرمز زیر پا خش خش می کنند،  و پرندگان رنگارنگ مهاجر در اطراف می پرند و چهچهه می زنند،  فضا بدون حشرات ولی پر از عطر شگفت انگیز پائیز به زمستان است.  نوشیدن قهوه با شیر محلی هنگام قدم زدن زیر درختان لخت شده از برگ،  یا خوردن کرامولی یاقوتی و نارنگی محلی و تمشک پارچین،  خیلی لذت داره.  دیروز آخرین خرمالو عسلی را از درخت چیدم و درجا بلعیدم،  برای این مورد رقیبان سرسختی دارم،  آنها پرندگان خوشگل هستند،  و یک جوری برسر خرمالو با هم دعوا داریم.

      اگر و اگر اینجا بودید،  کمی در باغ راه می رفتیم و کمی می نشستیم،  هدیه هم با چای چلاسری و شیرینی محلی،  که با شکر قهوه ای و بادرنگ جل باصفا درست شده،  پذیرایی می کرد.  سپس با ذهن های باز و آسوده شده در فضای ملکوتی طبیعی،  درباره وبلاگ کمی طرح های غیر قابل تصور می ریختیم،  و بیش از پیش با کمک انرژی طبیعی، دانایی بیشتری به جامعه جوان باهوش می فرستادیم.  طبیعت افسانه ای است،  که امروزه در شهرها چیز شده،  چیزی دور از دسترس،  و کم کم چندی دیگر برای لمس و حس آن،  باید تا صد سال دوم صبر کرد.

      دیروز خورشید خانم همسایه،  یک کوله بار سبزی محلی برایمان آورد،  امروز چاشت سبزی پلو با کره محلی و کوکو سبزی با تخم مرغ محلی تکشی داشتیم،  خیلی کیف داد،  مخصوصاً که من زیر درخت تنومند جنگلی برگ ریخته وسط حیاط خوردم،  این درخت رو خیلی دوست دارم.  ولی ایکاش و ایکاش می شد کلان شهر های ایران را در سرزمین وسیع ایران پخش کرد،  یا پخش می کردند،  تا همگان از تمام موهبت های طبیعت بی نظیر ایران زیبا استفاده کنند،  و نیز از آب و هوای بد،  غذا های مصنوعی و صنعتی،  و شرایط سخت زندگی کلان شهر ها خلاص شوند.

   پرسش:  چرا مردم ایران در شهر های پر جمعیت گرد آمده اند،  و روستا های تاریخی ایران کم اهمیت شده اند،  آیا در شهرها کار های استراتژیک و درآمد های ملی وجود دارد،  یا مصرف های وارداتی بزرگ؟

عکس مادر انوش راوید هنگام چیدن پرتقال در باغ چلاسر،  آذر 1391،  عکس شماره 3572 .

تاریخ صنعت چای ایران

پیش گفتار

    در ده سال گذشته،  صنعت چای ایران بشدت آسیب دیده است،  ولی مسئولین و دست اندر کاران مردمی این صنعت،  سعی در نگهداری و رونق بخشیدن به آن را دارند.  این مقاله بزودی بازنویسی می شود،  و ادامه می یابد و در اینجا پست می شود. 

   کشت و صنعت چای در ایران

      از زمان سلسله هخامنشیان که مصر را فتح کردند،  قهوه نوشیدنی ایرانی ها گردید که از مصر و افریقا می آوردند،  از ابتدای دوران استعمار با ورود تجار اروپایی چای جایگزین آن شد،  جهانگردان از مصرف چای در قرن هفدهم یعنی عصر صفویه گزارش هایی نوشته اند.  کشت و صنعت چای در ایران قدمتی صد ساله دارد که اولین بار محمد میرزای کاشف السلطنه ملقب به چایکار 1244-1308 نخستین کسی است که در سال 1278، 1900م  سه هزار نهال چای را از دره کانگرای در هیماچال پراوش هندوستان به ایران آورد و به طور موفق در زمینی واقع در لاهیجان غرس نمود.  پس از آن مظفر الدین شاه امتیاز کشت چای در تمام نقاط ایران را به او واگذارد،  وی با توجه به شرایط آب و هوایی مشابه شمال ایران و هندوستان،  کوشش کرد در منطقه لاهیجان و اطراف،  کشت چای را توسعه بخشد.  کاشف السطنه روشنفکر و نوآور میهن دوستی بود که در سال 1285ش به فرمان رسمی مجلس شورای ملی نخستین شهرداری به سبک جدید را در تهران بنیان گذاشت و خود نخستین شهردار تهران شد.  کاشف السلطنه در زمانی که ایران زیر نفوذ استعمار بود و مقامات محلی در مقابل هر حرکت پیشرویی به شدت مقاوت نشان می داند،  توانست کشت و صنعت چای را در ایران بنیان گذارد و اولین صنعت تبدیلی غذایی ایجاد شود و نخستین کارخانه چایسازی در سال 1312 احداث گردید .

      اکنون چای به نوشیدنی اصلی مردم ایران جهت تمدد اعصاب و تجدید نیرو تبدیل شده است،  چای در همۀ خانه ها جای دارد و با سنت و تشریفات متنوع مردم ما تهیه و مصرف می گردد.  در مراسم، اعیاد، جشنها و سوگواریها،  در شهرها و روستاها و عشایر،  جایگاه خود را دارد، در میانه وقت کار نوشیدنی لذت بخش همگان است.  مردم حتی به هنگام مسافرت،  در کنار همۀ ضروریات،  وسایل تهیۀ چای را به همراه دارند.  قهوه خانه ها و چایخانه ها در سراسر ایران از دیر باز جایگاه تجمع سنتی به حساب می آیند،  که خود مرکزی جهت انتقال و بازگویی جنبه های مهمی از فرهنگ و اسطوره ها و قصه های ایرانی شده است.

      چای ایرانی از کیفیت بالایی در دنیا برخوردار است،  از این رو نباید انگیزه تولید این محصول استراتژیک را از کشاورزان گرفت،  تا آنان مجبور به تغییر کاربری زمین های خود شوند،  و از سویی این امر باعث خروج منابع و ارز کشور  گردد.  امید است با بهبود سطح کیفی چای ایرانی،  زحمت چایکاران داخلی نادیده گرفته نشود که درآمدشان از همین چای است،  باید تلاش نمود به کمیت و کیفیت اهمیت بیشتری داده شود.  گیاه چای ایران از بوته ‏‏‏‏های چینی آسامیک است،  و  اکثر کشاورزان باغات شمال چای را با دست می چینند،  که به تبع طعم و رنگ بهتری از کار ماشینی دارد،  ولی غیر پیشرفته و زحمت و نیرو بر می باشد،  و محصولشان را به صورت غیر استاندارد به کارخانه ها حمل می‏کنند.  جمعیت ایران در حدود 1% جمعیت جهان است اما بالغ بر 5% مصرف کل چای جهان به ایران اختصاص دارد،  و سومین مصرف کننده بزرگ چای در جهان است.  اگر چه ایران نیز با حدود 6/2% تولید چای هشتمین تولید کننده چای جهان محسوب می شود،  اما فقط 6/47% مصرف خود را می تواند از تولید داخلی تأمین نماید.  میزان مصرف چای خشک بنابر آمار های رسمی سالیانه در حدود یکصد هزار تن است،  که تقریباً نیمی از این مقدار تولید داخلی است.  گاه تولید داخلی تا هفتاد هزار تن نیز در سال های گذشته گزارش شده است،  این مقدار چای تولیدی در حدود 35000 هکتار از اراضی شمال کشور عمدتاً گیلان به ویژه در منطقۀ لاهیجان و نوار باریکی از غرب مازندران مانند چلاسر و جل به عمل می آید.  باغات چای لاهیجان با 7932 هکتار وسعت، 25% کل مساحت زیر کشت چای کشور را تشکیل می دهند.  در حدود یکصد و سی کارخانه چایسازی،  برگ های سبز را به چای خشک تبدیل می کنند.  برای تأمین نیاز مصرف به جز تولید داخلی،  سالانه در حدود پنجاه هزار تن چای خارجی به طور رسمی و حدود بیست هزار تن غیر قانونی وارد کشور می شود،  که تعیین نسبت های اقتصادی واردات با تولید داخلی بسیار حائز اهمیت می باشد.

      با ضریب تبدیل 5/22%  یک کیلوگرم چای خشک از 44/4 کیلوگرم برگ سبز چای به دست می آید،  بر اساس آمار فائو سطح زیر کشت کل در جهان 2788000 هکتار است که 7/94% درصد آن متعلق به کشور های در حال توسعه و 3/5% بقیه به کشورهای توسعه یافته اختصاص دارد.  مصرف سرانه انواع مختلف چای در جهان از 395 تا 460 گرم در نوسان بوده است،  که متوسط رشد سالیانه مصرف انواع چای در حدود 6/1% است.  بیشترین مقدار مصرف سرانه چای در جهان به انگلستان و ایرلند اختصاص دارد،  که بعلت داشتن صادرات مجدد مصرف داخلی آنها قابل تشخیص نمی باشد.  لیبی، ترکیه، آذربایجان، ایران، سیلان، بنگلادش، هندوستان و ایتالیا نیز جزو کشور های پرمصرف هستند.  سهم چای مصرفی در سبد هزینه خانوار ایرانی در حدود 2/0% تا 5/0% است.  تولید جهانی چای در حدود 5/4 میلیون تن برآورد می شود که از این مقدار سهم کشور های هندوستان، سیلان و کنیا به ترتیب برابر 850 هزار تن ، 300 هزار تن و 250 هزار تن است.  این کشورها از صادر کنندگان مهم چای در جهان به شمار می روند،  تولید کننده های چای، سریلانکا، چین، ژاپن، کنیا، اوگاندا، گرجستان، می باشند.  اقتصاد چای در ایران،  به مناسبات اقتصاد سیاسی جهان بستگی دارد،  سالانه حدود 3/2 میلیون تن چای در دنیا تولید می شود،  گردش مالی چای جهان در سال حدود 500 میلیارد دلار می باشد.  با افزایش قیمت چای در بازار جهانی،  در بازار داخلی هم طی یک سال اخیر روند صعودی داشته است،  علت افزایش قیمت چای در جهان مانند بقیه محصولات غذایی بوده است.

      هم اکنون 104 کارخانه چایسازی از مجموع 128 کارخانۀ بخش خصوصی  عضو سندیکا هستند،  مرکز اصلی سندیکا در شهر لاهیجان است.  سندیکای کارخانجات چای شمال نهادی صنفی و مدنی است،  که در سال 1341 جهت هماهنگی در امر تولید و مشارکت در سیاست گزاری های مربوط به صنعت چای با عضویت کارخانجات چایسازی تأسیس گردید.  سندیکا در سال های فعالیت خود و به خصوص از سال 1377 که به طور رسمی در تصمیم گیری های مربوط به چای حضور داشته است.  در کشور ما در حدود 58000 خانوار چایکار به امر باغداری چای و حدود 8500 نفر به طور تمام و نیمه وقت در فعالیت های صنعت چای اشتغال دارند.  شمار اشتغال کل مربوط به چای را می توان با برآورد سهم کاری شاغلان بخش تجارت چای، خرده فروشان چای، قهوه خانه ها و نظایر آن بدست می آورد.  نیروی های اصلی تولید چای در کشور کوشیده اند،  تا با بهینه سازی اقتصاد کشت و صنعت چای،  این محصول ملی را رونق بخشیده و در جهت خودکفایی و رفاه مصرف کنندگان گام بردارند.  امید واریم روزی برسد که مردم چای ایرانی را به چای خارجی ترجیح دهند.

عکس منظره باغ چای در روستای جل،  عکس شماره 3566 .

داستان کوروش و پانته آ

      تاریخ ایران داستان های شکوهمندی دارد،  که سرتاسر معرفت و جوانمردی، میهن دوستی و عشق است،  که درس و کلاس برای تمام روشنفکران و عاقلان جهان گردیده،  و در هر کجا توانسته اند بازگو نموده اند.

      در لغت نامه دهخدا زیر عنوان پانته آ بر اساس روایت گزنفون نوشته شده است:  هنگامی که مادها پیروز مندانه از جنگ شوش برگشتند،  غنیمت هایی با خود آورده،  و تعدادی را برای پیشکش به کوروش بزرگ عرضه کردند.  در میان غنائم زیبا ترین زن شوش به نام پانته آ بود،  همسرش به نام آبراداتاس برای مأموریتی از جانب شاه خویش رفته بود.  چون وصف زیبایی پانته آ را به کورش گفتند،  کورش درست ندانست،  زنی شوهردار را از همسرش بازستاند.  حتی هنگامی که توصیف زیبایی زن از حد گذشت،  و به کورش پیشنهاد کردند که حداقل فقط یک بار زن را ببیند،  از ترس اینکه به او دل ببازد، نپذیرفت.  پس او را تا باز آمدن همسرش به یکی از نگاهبان به نام آراسپ سپرد.  اما اراسپ خود عاشق پانته آ گشت،  و خواست از او کام بگیرد،  بناچار پانته آ از کورش کمک خواست.

      کوروش آراسپ را سرزنش کرد،  و چون آراسپ مرد نجیبی بود،  به شدت شرمنده شد،  و از طرف کوروش به دنبال آبراداتاس رفت،  تا او را به سوی ایران فرا بخواند.  هنگامی که آبرداتاس به ایران آمد،  و از موضوع با خبر شد،  به پاس جوانمردی کوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند.  هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته آ دستان او را گرفت،  و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت:  سوگند به عشقی که میان من و توست، کوروش به واسطه جوانمردی که نسبت بما کرد،  اکنون حق دارد که ما را وفادار ببیند.  زمانی که اسیر او و از آن او شدم،  او نخواست که مرا برده خود بداند،  و نیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند،  بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد،  مثل اینکه من زن برادر او باشم.

      آبراداتاس در جنگ مورد اشاره کشته شد،  و پانته آ بر سر جنازه او رفت و شیون آغاز کرد.  کوروش به ندیمان پانته آ سفارش کرد،  تا مراقب باشند که خود را نکشد،  اما پانته آ در یک لحظه از غفلت ندیمان استفاده کرد،  و با خنجری که به همراه داشت،  سینه خود را درید،  و در کنار جسد همسر به خاک افتاد،  و ندیمه نیز از شرمنده شدن نسبت به کورش و غفلتی که کرده بود،  خود را کشت.  هنگامی که خبر به گوش کوروش رسید،  بر سر جنازه ها آمد.   اگر در تصویر دقت کنید،  دو جنازه ی زن و یک مرد می بینید،  و باقی داستان که در تابلو مشخص است.  معلوم نیست چرا ایرانیان سعی نمیکنند داستان های غنی خود را گسترش دهند،  و به جای آن به سراغ داستان هایی دروغی و بی محتوا میروند،  که عربها چگونه زنان سرزمین های اشغالی را به صیغه خود در می آوردند.  تعدادی داستان زیبای ایرانی را در داستان های تاریخی ایرانی نوشته ام.

   عکس شماره 4009 ،  تابلوی اثر وینسنت لوپز نقاش اسپانیایی قرن 18 می باشد،  نقش آن یکی از داستان های تاریخ ایران باستان است. 

   کلیک کنید:  تاریخ لباس مردانه

   کلیک کنید:  تاریخ کاغذ در ایران

   کلیک کنید:  تاریخ مواد مخدر در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://www.ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 13

کنکاش 13

   توجه 2:  نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است،  و نظر وبلاگ نمی باشد،  پاسخ ها دانش وبلاگ است.

   پرسش 1483:  کمبوجیه چگونه پادشاهی بود؟

    پاسخ پرنیان حامد:  بسیار سوال سختی است گرامی،  هرودوت از او بسیار بد نوشته است . ت. ا اومستد ثابت کرده است که آنچه هرودوت نوشته است مردود است او حتی در باب کشتن گاو مقدس مصر سند آورده است که کمبوجیه برای گاو حتی معبد هم ساخته است ( چنانچه لازم است سند را ارئه بدهم).

   از آنجا که به دنبال حقیقت هستم کوروش هخامنشی را افتخار ایران و ایرانی می دانم و با این گفتار و جعلیات که امروزه معمول شده است تا آخرین نفس مبارزه خواهم کرد.

   اما درباب داریوش هخامنشی متاسفانه چنین نظری ندارم و صفحه ای از کفتار کتاب "اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست" را که نظر من است با اجازه  برای شما عینا برگردان می کنم شاید بتوان در مورد بردیا و کمبوجیه به حقایقی جدید رسید،  شاید:

.....................................................................................

   . پسر او کمبوجیه بر تخت سلطنت نشست و مصر را فتح کرد. در راه بازگشت از مصر به طرزی مشکوک کشته شده است. فراموش نکنیم که داریوش اول در این سفر همراه او بوده است. بردیا پسر کوچک کوروش در ایران بر تخت سلطنت می نشیند که پس از چند ماه بدست داریوش اول کشته می شود.

   واقعی ترین سندی که در این مورد در دسترس ماست کتیبه های خود داریوش اول می باشد. این کتیبه ها اسنادی بی مانند برای تایین مکانها, مردمان و... می باشد. اما در اینکه داریوش شاه کلیه وقایع و نسبت ها را راست گفته باشد جای تردید می باشد. پذیرفتن بی چون و چرای این وقایع تنها به علت آنکه کتیبه داریوش شاه می باشد کاری عجولانه و غیر منطقی می باشد. بیائید این کتیبه ها را با در نظر گرفتن موقعیت این شاه و بدون تعصبات ایران پرستی و... بیشتر بررسی کنیم:

   -     داریوش شاه گوید این است این کارهایی که پس از شاهی به انجام رساندم یکی در نام کمبوجیه (پسر کوروش) از (تخمه) امان شهریاری را در اختیار داشت. کمبوجیه برادری (در نام بردیا) داشت و آنها از (یک) پدر و مادر بودند و کمبوجیه بردیا را کشت. مردم ندانستند که بردیا کشته شده است.

   چطور ممکن است که مردم ندانسته باشند که بردیا کشته شده؟ این همه برادر کشی در تاریخ ایران موجود است هیچ شاهی با مردم تعارف نداشته است! حتی اگر کمبوجیه نمی خواسته که این مرگ به نام او رغم زده شود می گفتند "تب نوبه گرفته و مرده است" بردیا در این زمان زنده بوده است و کشته شدن بردیا به دست کمبوجیه دروغ محض است.

   -    سپس کمبوجیه مصر را رفت. آنگاه مردم پیمان شکنان شدند و "دروغ" در دهیوها بسی (گسترده شد) در پارس, همچنین در ماد و در دیگر دهیوها. داریوش شاه گوید آنگاه یک نفر مغ به نام "گئومات" در پیشیااوواد در نزدیکی کوه آراکادریش شورشی بر پا کرد. او به دروغ به مردم می گفت من بردیا پسر کورش برادر کمبوجیه هستم. سپس همه مردم شورش کردند و از کمبوجیه به سوی گئومات رفتند و هم پارسی و هم ماد و هم دیگر کشورها. در روز نهم گرماپاد وی پادشاهی را در دست گرفت. پس از آن کمبوجیه به مرگ خودش درگذشت.

   کمبوجیه پس از فتح مصر برای فتوحات بیشتر از جانب غرب کلی از سپاه ایران را به هلاکت می رساند رفتار او در مصر مطابق با سنن پدرش نبوده است و.... اینکه در ایران مردم بر علیه کمبوجیه شورش کرده و بردیا برادر کوچک او را بر تخت سلطنت نشانده باشند کاملا منطقی به نظر می آید اما اینکه کمبوجیه در حال بازگشت از مصر برای مقابله با این شورش به مرگ خودش درگذشته باشد تنها می تواند یک معجزه باشد! در روایتی آمده است که شمشیر کمبوجیه به پایش فرو رفته و مرده است. مرگ او بر اثر بیماری یا سکته قلبی نبوده بر اثر زخم شمشیر بوده است چه کسی ماموریت داشته کمبوجیه را قبل از رسیدن به ایران هلاک کند؟ داریوش اول در این سفر همراه کمبوجیه بوده است چرا مرگ او را مرگی طبیعی وانمود میکند؟

   -    داریوش شاه گوید هیچکس نه پارسی و نه مادی نه از تخمه امان نبود که پادشاهی را از دست مغ گئومات بگیرد مردم خیلی از او می ترسیدند ......

   حتما مردم راضی بودند از این پادشاهی و اگر نه این همان مردمی بودند که پس از کشته شدن او از هر طرف سر به شورش گذاشتند می ترسیدند مفهومی ندارد!

   -    داریوش شاه گوید در روز 10 ماه باگایادیش من با بسیاری از مردم مغ گئومات و همه پیروانش را کشتم. پادشاهی را  از او گرفتم.

   مردمی در کار نبودند داریوش شاه با شش نفر دیگر از سران خاندان اشراف وارد قصر او شده و سر او را زدند و تا آنجا که ما می دانیم به این روش در فارسی غصب تاج و تخت میگویند چرا که مردم هم راضی به پادشاهی داریوش اول نبودند پس نمی توان آن را انقلاب مردمی نام نهاد. کشتن پیروان هم حتما منظور همان مراسم مغ کشان است.

   -    داریوش شاه گوید پادشاهی را که از تخمه امان غصب شده بود من آن را دوباره بازگرداندم و در جای خود باز نشاندم درست همان گونه که پیشتر بود. نیایشگاه هایی که مغ گئومات ویران کرده بود بنا کردم, من چراگاه و دام ها و رعیت را با اموالی که مغ گئومان از آنها گرفته بود به مردم بازگرداندم ....

   گویند بردیا در مدت کوتاه سلطنت خود در قوانین اجتماعی تعدیل هایی بوجود آورد مالیات را به مدت 3 سال به تمامی مردم بخشید,عوارض را لغو کرد, مدت خدمت سربازان را در سپاه به آنان بخشید. شیوه عقیدتی او بر پایه عدل و داد مهری بوده است. بردیا را پایه گذار مسلک مزدک می دانند "همانطور که آب و اتش و زمین از آن همه است پس همه چیز باید مساوی باشد برای همه" داریوش اموالی که بردیا از اشرافیان زورگو گرفته و به مردم داده بود، دوباره به همان خاندان اشرافی بازگردانده است.

   و بعد شاهد شورش های مردمی بر علیه این شاه بزرگوار از زبان خود ایشان هستیم:

   -    داریوش شاه گوید این است آنچه که من در زمان یکسال پس از پادشاهی انجام دادم. من 19 نبرد کردم

و این اسامی افرادی که داریوش شاه در سال اول سرکوب کرده است:

  1.    "اسرینا " پسر "اوپادرام" در اعیلام  میگفت من پادشاه اعیلام هستم، مردم به سوی او رفتند.

  2.    "نیدینتوبل" پسر" اینایرا" در بابل می گفت من نبوکد نصر پسر نبونید هستم. مردم به سوی او رفتند.

داریوش شاه گوید آنگاه که من در بابل بودم این کشورها نافرمان شدند: پارس اعیلام ماد آشور مصر پارت مرو سته گوش و سکاییه.

  3.    " مارتیا " پسر" چین چیخ ری" در پارس و اعیلام میگفت من ایمانیش پادشاه اعیلام هستم.

  4.    " فراورتیش " در ماد می گفت من خشتریه از دودمان هوخشتره هستم، سپاه ماد به سوی او رفتند.

  5.    "چیساتاخما " اهل ساگارتی می گفت من از دودمان هوخشتره هستم.

  6.    پارت و هیرکان بر من شوریدند.

  7.    "فرادا " در مرو  شورش کرد.

  8.    "وهیزاداتا "در پارس شورش کرد او می گفت من بردیا پسر کورش هستم.

  9.    "اراخی "پسر" خالدیت" در بابل می گفت من نبوکدنصر پسر نبونید هستم.

   -    داریوش شاه گوید این است آنچه من در سال دوم و سوم پس از پادشاهی انجام دادم.

  10.    اتامائیتا در اعیلام شورش کرد.

  11.   سکا هایی که کلاه نوک تیز داشتند با من جنگ کردند سردار آنان "سکونخا " بود.

    باور کنیم که این همه شورشی و یاغی که داریوش شاه را سه سال مجبور به جنگ بی امان کردند از یک مغ گئومات غاصب می ترسیدند؟  یا منطقی تر آن است که تصور کنیم این شورش ها به خونخواهی مرگ پادشاه اصلی ایران  بردیا بر ضد قاتل او صورت گرفته است و مردم هیچ رضایتی به پادشاهی داریوش نداشته اند.

   -    داریوش شاه گوید تو که از این پس این نوشته ها را خواهی خواند به کارهایی که من انجام داده ام باور داشته باش و آنرا دروغ نپندار ... من اهورا مزدا را گواه می گیرم که آنچه در یکسال و همان سال انجام داده ام راست است نه دروغ .... مبادا آنکه از این پس کسی این نوشته را بخواند و آنچه بدست من انجام شد در دیده او بسیار آید و این او را باور نیاید و دروغ پندارد. داریوش شاه گوید اهورامزدا و دیگر ایزدانی که هستند به این سبب مرا یاری دادند که من خائن و دروغ گو و شرور نبودم.

   داریوش شاه کبیر, در تاریخ ایران قبل و پس از شما کلی دروغگو و خائن و شرور موجود بوده اند که به مقام شاهی رسیدند و اهورامزدا و دیگر ایزدان هم به آنان یاری کردند. چه کسی این شاه کبیر را دروغگو خوانده که او آنقدر دروغ نبودن آن را به رخ ما کشیده است! این همه اصرار تنها می تواند تاییدی بر دروغگو بودن او باشد.

اختلافاتی که داریوش شاه در ایران بین پارس ها و مادها و بین مزداییها و میترایی ها بوجود آورد نه تنها تمامی زحمات کورش کبیر را نقش بر آب کرد که این اختلافات تا آخرین روز حکومت هخامنشی گریبانگیر جانشینان او شد. حکومت اشکانیان (مادی میترایی) حکومت هخامنشی (پارسی مزدایی) را برکنار میکند و حکومت ساسانی (پارسی مزدایی) حکومت اشکانیان را و مردم ایران بعد از هزار سال گرفتاری و کشمکش و کشت و کشتار به اعراب بی گانه پناه می آورند.

   داریوش شاه با کشتن مغ های میترایی و معرفی آنان با عنوان بی گانه در کتیبه های خود اختلاف مذهبی سهمناکی را در ایران پایه گذاری می کند که این اختلافات تا زمان حمله اعراب در ایران به وضوح به چشم می خورد و کشته شدن پسر او خشایارشا بدست شخصی با نام میتری دات (از فرقه میترایی) از نتیجه همین اختلافات بوده است.

   نابسامانی که پس از اردشیر اول بر سرحکومت در ایران پدید آمده است چیزی جز عوارض سرکوبی آشوب گران بابلی بدست داریوش اول نمی باشد.

    پس از مرگ داریوش دوم نیز چیزی جز آشوب اختلاف و برادر کشی به چشم نمی خورد. کورش صغیر برادر اردشیر دوم با همکاری مادها و میتراییان به برادر حمله کرده و پایه های حکومت هخامنشی را متزلزل می سازد.

اردشیر دوم معبد های میترایی را بازسازی میکند در کتیبه های او نام اهورا میترا دیده میشود. به اهورا میترا سوگند یاد میکند و از او کمک می طلبد.

   اردشیر سوم بیشتر افراد خانواده شاهی نزدیکان خود و مدعیان سلطنت را در آغاز سلطنت خود به قتل میرساند و خود به دست میترایی با نام "بغ واس" مسموم می شود پسر او ارشک نیز بدست همین شخص کشته می شود

مادهای میترایی از تک تک فرزندان و نوادگان داریوش اول انتقام روز مغ کشان را گرفته و در زمانی که دیگر کسی از این خاندان برای حکومت باقی نمانده بود با از میان برداشتن تنها باز مانده با نام  داریوش سوم حکومت ایران را از آن خود ساختند. 

   پرسش 1484:  درود!چندی بود درباره نام اسکندر پژوهش میکردم که به این فرجام نیمه رسیدم::

   ذو = دارنده  و   قرن = شاخ ، ...

   قرنین = دوشاخ ، امروز میگویند شاخ آفریکا! ، به گفته بیشتر تاریخدانان دوران اسلامی قرنین همان شرق و غرب است.  ذوالقرنین=دارنده شرق و غرب.

   پاسخ پرنیان حامد:  کتاب صفحه 54

    ذوالقرنین منظور شخصی که شرق و غرب را فتح کرده باشد. در تاریخ ایران فریدون, کی خسرو, کورش کبیر, اسکندر و... ذوالقرنین هستند.

   در تاریخ ایران تقریبا پس از هر جهانگیری یک ملوک الطوایفی بوجود آمده است ......

   (در باب ذوالقرنین قران من صلاحیت تشخیص ندارم باید به مراجع اسلامی رجوع کنید)

   پرسش 1485:  اسکندر ، در کارنامه اردشیر بابکان الاسکندر:

   اس >> اش در زبان آریایی تا جایی که شنیدم و می‌دانم به چم "ستاره یا مهر" است که به همراه "مان" واژه جایگاه خورشید یا ستاره را می‌رساند ، آسمان ، پیشوند "اس" را برابر با شاه میگیرم چراکه ستارگان (از آن دسته خورشید) نماد بزرگی و روشنایی هستند و شاه هم همچین جایگاهی داشته است.

    کندر >> با ویژگیهای زبان های آریایی، کنتر، کانتر، کانتری (کشور)، کنت (خانه، سرزمین، در کنت + هار، سمر + کنت و کن)، کن + در.

   در دم چیزی که از این ساخت فهمیده میشه ، "شاه‌ِ سرزمینِ..." است، برای تکواژ "در" یا "تر" یا "ثر" یا ... تاکنون چیزی نیافتم ولی خواهم یافت.

   پاسخ پرنیان حامد:  کتاب صفحه 115:

   حال که اسکندر لقبی یونانی نیست آن را ریشه یابی کنیم: اس + محل این ترکیب در بسیاری از نامهای پادشاهان دیده می شود. نمونه روشنی از آن نام بردیا از زبان یونانیان است.  بردیا = اسمردیس در نوشته یونانیان است. اس مردیس یا بهتر بگوییم اس مدیس یعنی پادشاه ( تک خال) مادها. جالب آنکه یونانیان بردیا را تک خال (پادشاه, والی, ساتراپ) ماد می دانستند. و ما می دانیم که او ولایت باختریش (باکتریا, بلخ) را از جانب پدر داشته است. این هم سندی دیگر بر اینکه باکتریا در منطقه مادها است و بلخ امروز در شرق ایران نیست. نمونه های دیگر اس + محل: اس تیاک = اژدی هاک فارسی که حداقل دوبار در تاریخ ایران این نام به وضوح امده است 1. ضحاک تازی 2. پسر هوخشتره پادشاه مادها. نمونه های دیگر این ترکیب: اس فیان (پدران در شجره نامه جمشید در بندهش), اس بن, اس پاتیه, اس پارت و..... می باشند.  اس به معنی تک خال در زبان فارسی امروزی را شاید بتوان به معنی پادشاه یا والی در نظر گرفت و اس + محل را لقبی بر پادشاه آن منطقه تصور کرد.

    لغت اسکندر هم میتواند به شرح بالا اس + کندر باشد و هم میتواند اسک + اندر:

   اسکندروس = اس کندروس. کندروس در کتیبه های داریوش کبیر محل جنگ فرورتیس مادی با او, همان محلی است که کتیبه های پیروزی او در آن قرار دارد که امروزه به آن بیستون میگوییم و محلی در کرمانشاه است. اس کندروس = پادشاه کرمانشاه (کرمان فارسی باستان) همچنین می دانیم کندروسیان= مکران است.

   پرسش 1486:  مطلبی درباره حمله اسکندر به ایران خواندم که نویسنده ادعا کرده حمله اسکندر به ایران دروغ است باستان شناسان از محوطه تخت جمشید پرده های سوخته کشف کردند که حمله اسکندربه ایران را ثابت میکند نویسنده مقاله چه توجیهی درباره نوشتارش دارد؟ من از تنگ ارم برازجان دیدن کردم ارامگاه خواهر کوروش و کاخ اردشیر بابکان را در وضع مناسبی نیست و متاسفانه بسیاری ازگردشگران این منطقه را نمیشناسند استانهای جنوبی کشور دراری اثار باستانی است از روسای محترم میراث فرهنگی استانهای بوشهر و خوزستان تقاضا دارم به این موضوع توجه بیشتری داشته باشند سپاسگزارم.

   پاسخ پرنیان حامد:  یک تکه پارچه نیمه سوخته را در حیاط منزلتان خاک کنید و هر روز مقداری آب به آن بدهید. پس از دو یا حد اکثر سه سال محل دفن پارچه را حفاری بفرمایید. آیا اثری از پارچه نیمه سوخته شما باقی خواهد ماند؟ چطور ممکن است پرده های نیمه سوخته ی تخت جمشید بعد از 2000 سال از بین نرفته باشند. ترا به خدا هر مزخرفی که به شما می گویند باور نکنید. این هم سند ی که می رساند تخت جمشید هرگز نسوخته (سند آن بر همین صفحه چند سوال پاین تر)

   برای از بین رفتن آثار باستانی ایران و بی توجهی سازمان میراث فرهنگی متاسف هستم گرامی اما کاری از دست ما بر نمی آید سخن شما عینا بر جستار باز خواهد شد. پاینده باشید.

   پرسش 1487:  آیا کوروش برای ساخت تخت جمشید و کلاا در طول پادشاهیش به مردم ظلم کرده. یا اصلا ظلمی کرده است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تخت جمشید را داریوش و پسرانش ساختند دستمزد کارگران را هم پرداخت کردند. سندی نداریم که کوروش به کسی ظلم کرده باشد هر چه اقوام مختلف در باره او نوشتند تعریف و قدر دانی است. با کمال تاسف جز از برخی ایرانیانی که امروز نمی دانم چگونه این جعل ها را با عنوان سند به جامعه ارائه می دهند.

   ادامه پرسش:  پس چه کسی تخت جمشید رو به آتش کشید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  هیچکس،  تخت جمشید آتش نگرفته آنچه می گویند آتش گرفته احتمالا قصر باختریش بوده است. هیچ اثری از سوختگی در پارس کده دیده نمی شود! کدام آثار سوختگی؟ قسمتی از کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست:

   گویند که الکساندر یونانی تخت جمشید را به آتش کشید! به گفته های استاد احمد حامی در این مورد رجوع میکنیم:

            تخت جمشید هیچگاه در آتش نسوخته است زیرا:

تخت جمشید روی سنگ آهک و با سنگ آهک ساخته شده است،  سنگ آهک خالص, کربنات کلسیم caco3 است که در فشار یک جو, در گرمای 894,4 درجه با گرفتن cl/g  391 گرما میپزد و به 44,05 درصد co2  و 56,07 درصد cao تجزیه می شود. گاز co2 به هوا می رود و آهک زنده Cao می ماند.  آهک زنده Cao , با آب ترکیب آهک شکفته ca(oH)2 میدهد و cl/g 280 گرما آزاد می شود. آب, آهک شکفته را میشوید و با آن, آب آهک درست می کند و روان میگردد.

   اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود باید سنگهای بالاتنه آن در شعله های آتش و سنگ های کف آن زیر جسمهای سوزان فروریخته, کمی پخته باشد آب باران و برف با پوسته آهک پخته ترکیب آهک شکفته داده باشد و آن را شسته باشد.

   سنگهایی را که از زیر خاک بیرون آورده اند بویژه سنگهای کف همگی سالمند و لبه شان تیز و کنده گری شان مانند روز نخست به جا مانده است این می رساند که تخت جمشید نسوخته و سطح سنگهای آهکی آن نپخته است و ترکیبی از آب باران و شسته شدن آن نیز موجود نمی باشد. (احمد حامی)

   پرسش 1488:  سلام . نام دورا اورپوس , در یکی از کتیبه های معابد میترایی اروپا , نام کشندگان گاو امده که یکی از انها در کنار شهر دورا اورپوس بوده است.  احتمالا از سرداران رومی - اشکانی است. (رجوع شود به کتاب مهر ایرانی - استاد فریدون جنیدی).

   متاسفانه تاریخ دانان ایرانی حواسشون به این است که کوروش رو سگ شیر داده یا خیر؟

   اسناد نوشتاری این کشفیات را نشان داده اند؟

   می دانید که ما متنی از اشکانیان نداریم و اینها خیلی ارزشمند هستند.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام کشف اسناد سالها قبل بوده است . این اسناد در اختیار می باشند اما طبق معمول سالم نیستند و در قسمتهای مهم زدگی دارند.

   پرسش 1489:  درود . در مورد ایالات خراج گزار هخامنشی ( هرودت) چند سوال دارم :

1. کلخید ها , اهل گرجستان امروزی هستند ؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما بله به همین حدود است.

   ادامه پرسش:  2. مردم پریکان ( پری تکان ) , که می گویند با ولایت اصفهان تطبیق داده می شود و قسمتی از ان را فریدون گویند, همان پارت است؟ شاید همان پریان ( پرنی + ان ) باشند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسپها اصفهان امروزی نیست حدود کردستان است (اسناد در کتاب و بر وبلاگ) لذا همان پارت در شمال غربی ایران است.

   ادامه پرسش:  3. هرودوت در از ایالت 17 نام حبشی های اسیایی را می اورد . منظور کجاست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  شمال غربی ایران امروزی.

   ادامه پرسش:  4. ایالت 12 نام باختری ها و اگل ها را می اورد. اگل ها چه قومی اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  دقیقا نمی دانم (فرصت بدهید به جای همین کمانک پاسخ شما را خواهم نوشت)

   ادامه پرسش:  5. قومی به نام " ماکرون " در ایالت19 امده است و سرزمین های این ایالت بیشتر در قفقازیه غرب است. ماکرون همان مکران در تاریخ ایران نیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  مشکل بتوان چنین تفسیری کرد.  مکران در تاریخ ایران حدود دریای سرخ است مکران در ضمیمه مکان های کتاب:

آب زره مرز مشترک مصر, بربر,مکران , توران :

شاهنامه فردوسی  به زمان کی کاوس (آب زره):

                  همی راند تا در میان سه شهر              زگیتی برین گونه جوینده بهر

                  به دست چپش مصر و بربر به راست     رهش در میانه بدانسو که خواست

                  به پیش اندرون شهر هاماوران                         به هر کشوری در سپاهی گران

                  خبر شد بدیشان که کاوس شاه              بر آمد به آب زره با سپاه

و جای دیگر زمانی که کی خسرو , افراسیاب را در توران زمین دنبال میکرد:

      مرز ایران --> جیحون --> سغد و کشانی + صد فرسنگ --> گل زر یون --> بهشت دژ --> چین -->  مکران --> آب زره (دریای ژرف) + هفت ماه --> کنگ دژ

 و نامه او به کی کاوس :

                  کشیدم لشکر به ماچین و چین              وزان روی رانم به مکران زمین

                  واز آن پس از آب زره بگذرم              اگر پاک یزدان بود یاورم

( آب زره در میان سه کشور مصر و بربر و شام! = آب زره پس از چین و مکران !)

همچنین کی کاووس :

                  از ایران بشد تا به توران و چین                       گذر کرد از آن پس به مکران زمین

                  ز مکران شد آراسته تا زره                            میان ها ندیدند بند و گره

                  شه بربرستان بیاراست جنگ               زمانه دگرگونه تر شد به رنگ

                  چو آمدش از شهر بربر گذر                سوی کوه قاف امد و باختر

( از تهران تا پکن حدود 6000 کیلوتر است + مکران + زره تا برسد به بربرستان این غیر ممکن است! مکران, بربر, چین و توران آب زره همه در غرب ایران امروز است).

بربر به زبان سومری نام آفتاب است بابلی ها به "ه تی ت" (و کاسها) بربر میگفتند (احمد حامی).

   ادامه پرسش:  6. هرودوت : اعراب همه ساله 1000 تالار کندر می دهند! ( نمی دانستیم عرب ها تجارت کندر داشتند)،  پاینده باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  این اعراب نیست این ارابی ها هستند جالب آنکه هرودوت می نویسد به ارابی رفته است از آتن تا یمن و عمان! تقریبا غیر ممکن است این ارابی و منظور او کنار دلتای سینا است.

پرسش 1490:  درود .  چرا ارابی ها را تبدیل به اعراب کرده اند؟ ایا سرزمین کوشی یا همان حبشه امروزی است؟ به این متن دقت کنید:

  هرودوت : این حبشی ها مانند هندی ها های کالان تی, تخم می کارند و در خانه های زیر زمینی سکنی دارند. کلخید ها هم مردمان مجاور انها تا قلل کوه های قفقاز به طیب خاطر هدایای می فرستند.

   پاسخ پرنیان حامد:  مفسرین تبدیل کردند می گویند اعراب شمالی و اعراب جنوبی شمالی ها اصلا عرب نبودند نژاد عرب در این زمان فقط در جنوب شبه جزیره عربستان اون ته ته یعنی یمن و عمان بودند. خودش نوشته مردم مجاور در کوه های قفقاز هستند پس در نزدیکی کوه های قفقازند.

   ادامه پرسش:  هدایای این ها در هر 4 سال عبارت است از 100 پسر بچه و 100 دختر . حکومت پارسی ها تا این کوه هاست (کوه های قفقاز)  صفحاتی که ماورای این کوههاست حکومت پارسی را نمی شناسند. (؟)

   پاسخ پرنیان حامد:  یعنی ساکنین شمال کوه قفقاز حکومت پارس را به رسمیت نمی شناسند همان ماساژت هایی هستند که کوروش را کشتند.

   ادامه پرسش:  به قول هردوت حکومت پارسی تا کوه های قفقاز است. پس چرای جای دیگر می گوید: مردم ینیان (یونی ها) و ماگنت های اسیایی ... اولین ایالت خراج گزار هستند؟ این جمله هرودوت خیلی عجیب است؟ یعنی ینیان و دیگر اقوام تا کوه های قفقاز بوده اند؟ سپاس.

   پاسخ پرنیان حامد:  ببخشید متوجه سوال شما نمی شوم. یکی مرز شمالی است یکی مرز غربی متوجه سوال نشدم واضح سوالتان را بنویسید، با سپاس.

   نظر 1491:  درود . در مورد گلدان تاریخی , گفته میشود که کرزوس است. گویا این شخص قبل از فتح لیدی توسط کوروش بزرگ, خود کشی کرده است. تاجی از برگ زیتون بر سر دارد که در جنوب بین النهرین به جز یونان و ترکیه هم, وجود داشته است.

   ستون های یونیک هم دیده میشود که در اثار باستانی ایران هم دیده میشود. مانند مقبره داو دختر در استان فارس که متعلق به معماری ماد است. ستون های این شکلی هم در مقبره صخره ای صحنه, مقبره صخره ای فخریکا, مقبره صخره ای قیز قاپان و.. که متعلق به ماد ها است را میبینیم.

   پرنیان حامد:  با سپاس از شما.

   انوش راوید:  سپاس از توجه شما،  اما گفته می شود و گویا مد نظر من نبود،  آنها خیلی چیزها می گویند،  نباید بدون تحلیل به آنها اعتماد کرد،  بلکه باید اکتشاف کرد.  دوست دارم عزیزان تحقیقات شخصی خودشان را در این موضوع و تمام موضوعات بنویسند،  درست مانند نیمه دوم نظر شما.  بنظر من مهمترین مسئله دور انداختن شیوه تحقیق آموزش های سنتی است،  دیده ام دانشجویان برای تحقیق،  گشتی در اینترنت یا چند مطلب می زنند،  و شکسته و درهم مطالبی را جور می کنند،  و آنرا تحقیق می گویند.  درصورتیکه تحقیق بسیار وسیع تر است.  آنچه که از این وبلاگ می خواهم،  تنها گفتن و نوشتن از دروغ های تاریخ و یافتن چند واقعیت نیست،  بالاترین اصل،  یافتن چند نفر مستقل با ذهن های پویای تاریخی،  برای اثر گذاری به ساختار تاریخی کنونی است.

   پرسش 1492:  متن نامه درود... تورقی شد نه چنان بایسته از سیاهه عالی وکژی های تاریخ نویسی در ایران امروز... جای خوشوقتی است اگر بدانم دوست من گام آهنگ سه دهه پسین ما را چگونه میبیند... بدرود.

   انوش راوید:  وقتی ما از تاریخ 3000 سال پیش می گویم،  خیلی کلی از تاریخ تمدن، جغرافیای سیاسی و اقتصادی و کرنولوژی تاریخ و غیره می نویسیم،  زیرا زمینه و آثار و بنای دانش تاریخ باستان چنین است.  وقتی از 300 سال پیش می گوییم،  جغرافیای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و غیره تا حدودی تفکیک شده است،  چون داده های بیشتری در اختیار داریم.  ولی وقتی می خواهیم از 30 سال پیش بنویسیم، هر کدام از موضوعات جغرافیا ـ تاریخ این دوره مورد نظر،  تخصص ویژه خود را می خواهد،  و یک شخص بصورت حرفه ای نمی تواند همه را جمع بندی نماید،  مگر اینکه بخواهد یک دید کلی و سطحی ارائه دهد.  بدین منظور از شما می خواهم تعیین کنید،  مد نظر شما کدام بخش از تاریخ 30 سال گذشته می باشد،  تا با یاری عزیزانی،  در پستی به تحقیق و تحلیل بگیریم.

   پرسش 1493:  سلام . ایا کوشانیان در غرب ایران بوده اند؟  گویا با سلوکید ها درگیر بودند؟  آثار انها مانند کتیبه رباطک و... متعلق به شرق ایران است یا غرب؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کوسیان یا کاس هایی که با سلوکیان در گیر بودند در غرب ایران بودند. تمام کناره دریای کاس ها (کاسپیان) تا به شرق همین نژاد بودند. سلوکیان در غرب ایران امروز با کاسها در گیر شدند سلوکیان نمی توانستند در زمان قدرت اشکانیان در ایران هنوز در افغانستان بوده باشند رود اکسوس امو دریا در افغانستان نیست به نوشته خود یونانی ها این رود از کوههای قفقاز سرچشمه می گیرد به دریای کاسپپین می ریزد. کوسانیان در کنار این رود با سلوکیان در گیر بودند این نژاد تا شرق ایران گسترده بوده است (تنها راه رفتن به افغانستان در آن زمان کناره دریای خزر است، که سرتاسر محل زندگی کوسانیان (کاس ها) بوده است.)  آثار آنان در شرق دلیل بر ورود سلوکیان یا الکساندر به افغانستان نیست. 

   نظر خواننده وبلاگ 1494:  ذوالقرنین – سلیمان(ع) – داریوش
لطفا نظر خود را بگویید،  چرا به فراماسونری شیطان پرستی می گویند؟
Mason
یعنی بنّا ؛ free یعنی آزاد - freemason یعنی بنای آزاد،  طبق قرآن،  والشیاطین کل بنّاء و غواص،  شیاطین برای سلیمان بنّایی و غواصی می کردند.  از طرفی:
   سلیمان درحالیکه شیاطین برایش بنّایی می کردند می میرد و پس از با خبر شدن از مرگ او شیاطین فرار می کنند (آزاد می شوند)  پس می توان ادعا کرد که freemason یا بناهای آزاد به این داستان مرتبط است. بنابراین کسانی که از بنا های آزاد (شیاطین بنای آزاد شده از بند سلیمان) تبعیت می کنند و به آنها گرایش پیدا می کنند فراماسونر یعنی طرفدار بنّا های آزاد = شیاطین رها شده از بند سلیمان می گویند. پس فریمیسون ها شیطان های بنای آزاد هستند و طرفداران آنها شیطان پرست هستند.  با این گفته ها باید دنبال یک بنای عظیم نیمه کاره گشت و آن هم تخت جمشید است.  در شاهنامه شخصیت جمشید کاملا مشابه سلیمان است.  چرا که فردوسی او را صاحب انگشتری و دیو و پری می داند.  نکته ی مسئله اینجاست که طبق قرآن سلیمان از خدا پادشاهی عظیمی طلب میکند که به بعد از او داده نشود و خدا دعایش را مستجاب می کند. پس بزرگترین امپراطوری تاریخ مربوط به سلیمان نبی است و آن همانست که امروزه به هخامنشیان مشهور است .طبق قرآن لشکر طالوت ازرودی گذشته و به حاکم ظالم بابل یورش می برند و بنی اسرائیل را از ظلم او نجات می دهند.  دراینجا داوود (ع) که در لشکر طالوت بوده جالوت را می کشد و پس از چندی به مقام نبوت و سپس به پادشاهی می رسد. سلیمان پسر داوود پس میراث پدرش را به ارث می برد و پادشاه و نبی می شود. و طبق قرآن همانطور که گفته شد بزرگترین حکومت جهان مربوط به اوست. از طرفی در تاریخ شبیه این قضایا درمورد کوروش اتفاق می افتد که با لشکرش از رودی گذشته و حاکم بابل را شکست می دهند و یهود را از ظلم او نجات می دهند. و پسرش داریوش صاحب بناهای سنگی عظیمی در ایران است از جمله کاخ آپادانای شوش و بنای سنگی و عظیم نیمه کاره، در شیراز معروف به تخت جمشید است. همانطور که گفتم جمشید در شاهنامه شباهت شگرفی با سلیمان دارد یعنی صاحب انگشتری و دیو پری است. درواقع من در اینجا این نظر را مطرح می کنم که کوروش همان داوود و داریوش همان سلیمان نبی است و بنای تخت جمشید همان بنایی است که شیاطین بنّا برای سلیمان می ساختند و با مرگ سلیمان بنّایی را رها کرده و نیمه کارهرها می کنند و انجمن بنّایان آزاد را شکل می دهند که سپس تحت امر اسکندردر می آیند و امروزه کسانی که از بنّایان آزاد (freemason) پیروی میکنند شیطان پرست نامیده می شوند. اسکندر که از مرگ سلیمان با خبر شد به ایران آمد تا انگشتری و حلقه ی قدرت او را تصاحب کند. و با بدست آوردن حلقه قدرت شیاطین را تحت امر خود در آورد. وتبعوا ما تتلوا الشیاطین علی ملک سلیمان) و عده ای از مردم از آنچه شیاطین در ملک سلیمان می خواندند تبعیت کرده و کافر شدند و سلیمان کافر نشد بلکه شیاطین کافر شدند (و ما کفر سلیمان ولکن الشیاطین کفروا) و بهمردم سحر می آموختند. (و یعلمون الناس السحر) و آنچه را که بر دو ملکههاروت و ماروت در بابل نازل شده بود را به مردم یاد می دادند. (و ما انزل علی الملکین ببابل هاروت و ماروت) همین جا هم نکته ای نهفته است بابل همجزء ملک سلیمان بوده است. و بنابراین اینکه یهود می گویند ملک سلیمانمحدود به فلسطین است اشتباه است. بلکه شامل نیل تا فرات بلکه آن طرف تریعنی تا بلخ بوده است. امروزه مسجد الاقصی برای این مهم است که طبق قرآندر فتنه ی دوم یهود در زمین، تمام مردم دنیا از فتنه ی یهود آگاه شده و از آنها متنفر شده و در مسجد داخل می شوند. (لیدخلوا المسجد)

   پاسخ پرنیان حامد:   به نام خداوند جان و خرد،  با سلام و احترام،  مکتوب فرمودید:

   طبق قرآن : والشیاطین کل بنّاء و غواص   شیاطین برای سلیمان بنّایی و غواصی می کردند.

   پاسخ پرنیان:  لذا این بنا باید در کنار دریا باشد.

   سپس نوشتید:

   ...ادامه :‌  با این گفته ها باید دنبال یک بنای عظیم نیمه کاره گشت و آن هم تخت جمشید است.

   پاسخ پرنیان:  بفرمایید دریا در کنار تخته جمشید کجای نقشه جغرافیا است که شیاطین برای حضرت سلیمان (ع) در آن غواصی می کردند؟‌

   مکتوب فرمودید :

   ... ادامه:  در شاهنامه شخصیت جمشید کاملا مشابه سلیمان  است.

   پاسخ پرنیان:  بین جمشید و حضرت سلیمان (ع) در همه تاریخ ها 3000 سال فاصله است طبری (فقیه، مجتهد و مرجع اسلامی) حضرت سلیمان را به زمان کی کاووس نوشته است نه به زمان جمشید دیگر تاریخ ها نیز همین گفته را تایید می کنند. به یک مجتهد اسلامی رجوع کنید تصور می کنم آنچه شما می گویید در حد کفر گفتن است نسبت دادن پیامبر بنی اسرائیل به خاندان سومریان (جمشید). تصور نمی کنم مجتهدین اسلامی این گفته شما را تصدیق کنند، من صلاحیت سخن در این باب را ندارم تنها از نظر تاریخی به شما خاطر نشان می کنم چنین تشابهی غیر ممکن است. به مجتهدین کشورمان رجوع کنید.

   مکتوب فرمودید:

   ادامه نظر :  بزرگترین امپراطوری تاریخ مربوط به سلیمان نبی است و آن همانست که امروزه به هخامنشیان مشهور است.

   پاسخ پرنیان:  حضرت سلیمان در بیت المقدس بودند ان هم به زمان کی کاووس (حکومت مادها) در ایران این چه ارتباطی به هخامنشی ها دارد؟ هخامنشی در زمان حضرت سلیمان قدرتی نداشتند!

   ادامه نظر :  طبق قرآن لشکر طالوت از رودی گذشته و به حاکم ظالم بابل یورش می برند و بنی اسرائیل را از ظلم او نجات می دهند.

   پاسخ پرنیان:  لشکر طالوت از بیت المقدس به بابل حمله می کند پایتخت آنان بیت المقدس است نه تخت جمشید! پس از آزاد کردن اسیران یهود نیز به بیت المقدس بازگشته اند.‌

   ادامه نظر :‌ از طرفی در تاریخ شبیه این قضایا در مورد کوروش اتفاق می افتد که با لشکرش از رودی گذشته و حاکم بابل را شکست می دهند و یهود را از ظلم او نجات می دهند. و پسرش داریوش صاحب بناهای سنگی عظیمی در ایران است از جمله کاخ آپادانای شوش و بنای سنگی و عظیم نیمه کاره، در شیراز معروف به تخت جمشید است.

   پاسخ پرنیان:  بله البته با حدود 400 سال اختلاف زمانی و اینکه داریوش پسر کوروش نبوده است (اقای عزیز شما اگر می خواهید فرضیه تاریخی بنویسید حداقل الفبای اول آن را بخوانید داریوش پسر کوروش نیست بیت المقدس نمی تواند تخت جمشید باشد می دانید چقدر فاصله این دو مکان است شما می دانید سه هزار سال پیش ماشین و هواپیما و جت و موشک نبوده است؟ چگونه این راه را می آمدند و می رفتند).

   ادامه نظر :  واقع من در اینجا این نظر را مطرح می کنم که کوروش همان داوود و داریوش همان سلیمان نبی است.

   پاسخ پرنیان:  داریوش حضرت سلیمان است؟ کفر می گویید؟ قبل از اینکه این نظریات را در اینترنت منتشر کنید لطف کنید به یک مجتهد رجوع کنید شما دارید نا خواسته کفر می گویید.

   نظر خواننده وبلاگ 1495:  با سلام،  من بسیاری از مطالب وبلاگ شما را مطالعه کرده ام و باور دارم بسیاری روایت های تاریخی که به طور رسمی وجود دارند اشتباه است و از تلاش شما برای برداشتن دروغها از تاریخ ایران تشکر می کنم هر چند مطالبی در مورد تاریخ ایران و دنیا وجود دارد که لازم است آنرا بیان کنم:

   بر اساس نظریات افرادی مانند سیچین-گاردنر و دانیکن در گذشته دور انسان هایی از فضا به سیاره زمین سفر کردند این فرازمینی ها دارای تمدنی بسیار پیشرفته بودند و در اسطوره های سومری آنوناکی نامیده می شوند. آنوناکی ها موجوداتی قد بلند با پوستی سفید و موهای روشن و چشمانی آبی بودند. این نژاد فضایی خالق بسیاری از تمدن های پیشرفته زمین مانند سومر- بابل- مصر فراعنه- هند و ایران بودند. این نژاد در هر کجا حکومت می کرد مانند خدایان پرستش می شدند و فرزندان آنها هم تبدیل به پادشاهان می شدند. البته باید گفت که در آن زمان انسان های بومی سیاره زمین هم وجود داشتند که تبدیل به رعیت آنوناکی ها شدند. در طول زمان اقوام بسیاری از آنها به وجود آمدند که دارای خصوصیاتی چون آنوناکی ها بودند از جمله آنها قوم آریایی بود که بعد از آخرین عصر یخبندان در حدود 12000 سال پیش وارد آسیای مرکزی و سپس فلات ایران شدند زمانی که آریایی ها وارد ایران شدند .......

    ساکنان فلات ایران عیلامی ها بودند که دارای پوستی سبزه و موهای سیاه و چشمانی قهوه ای بودند (اکثریت ساکنان فعلی ایران) هر چند کاسپین ها که از تبار آنوناکی ها بودند قبل از آریایی ها وارد ایران شده بودند. به هر حال آریایی ها سلسله های چون ماد - هخامنشیان- اشکانیان و ساسانیان را در ایران به وجود آوردند دقت کنید آنها عیلامی ها را نابود نکردند و با آنان هم مخلوط نشدند. در اواخر دوره ساسانیان به دنبال تغییرات آب و هوایی در ایران آریایی ها اقدام به ترک ایران و مهاجرت به شمال و شرق اروپا کردند. البته این امر در زمان های قبل تر هم انجام شده بود اما در این دوره سرعت پیشتری گرفت تا این که در اواخر حکومت ساسانیان عملا ایران از آریایی ها تخلیه شده بود و تنها جمعیت کمی از ساکنان بومی ایران باقی ماندند که در نهایت اعراب توانستند بر آنها مسلط شوند و گرنه هرگز امکان پیروزی اعراب بیابان گرد بر ارتش قدرتمند ساسانی وجود نداشت در مورد حمله اسکندر مقدونی هم باید گفت که اسکندر به این دلیل توانست ایران فتح کند چون از تبار آنوناکی ها بود و ادعای شاهنشاهی ایران را داشت. به هر حال بعد از خروج آریایی ها از ایران این کشور هرگز مانند دوره های قبل قدرتمند نشد.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام نظریه شما عینا بر وبلاگ گفتمان باز خواهد شد.  اما نظریه شما چند ایراد کوچک دارد که آنها را قرمز کردم:

  پرسش های پرنیان:  قوم آریایی کیستند؟  نام آنها از کجا آمده است؟  از کجا وارد فلات ایران شدند؟  فرازمینی ها در کجای کره زمین فرود آمدند؟‌

   پرسش 1496:  آیا تخت جمشید تکمیل بوده است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  منظور شما از تکمیل چیست؟

   تخت جمشید یک محل مقدس بوده است،  که در ان مراسم نوروز و مهرگان و دیگر انجام می شده است.  بنای اصلی و اولیه آن احتمالا فقط یک معبد جزئی بوده است، که مربوط به خیلی پیش از هخامنشی بوده است. شاهان هخامنشی بر این مکان یادگار به جای گذاشته اند، هر شاه یک قسمتی برای خودش ساخته و لوحی بر آن زده است برخی شاهان هم فقط تعمیر کردند و یا مثلا پله گذاشتند لوح زدند.

این مکان نه پایتخت بوده و نه هرگز آتش گرفته است.

   حالا مثلا داریوش سوم یک قسمتی از آن را شروع کرده سلسله خاتمه یافته کسی هم دیگر ادامه نداده است آیا دلیل بر نیمه کاره بودن کل این معبد و یا دلیل بر دروغ بودن هخامنشی در ایران است؟

   تخت جمشید در حقیقت معبد وسط یک قبرستان بزرگ است،  دور تا دور آن را ببینید همش مقبره است این محل مقدس است نه پایتخت مشهد مرغاب، که به فارسی می شود مرگاب مرگابه،  ابه یعنی معبد مرگ آبه یعنی قبرستان.

  ببخشید سوال شما مثل این است که من از شما بپرسم،  آیا سندی برای تمام شدن محل بهشت زهرای تهران دارید؟

یا بپرسم،  آیا سندی برای اتمام امام رضا در مشهد دارید؟

   جای مقدس که تمام نمی شود، هر کس بیایید و به آن اعتقاد باشد به آن چیزی اضافه می کند، که اگر نظر عوض شود و یا سلسله بر اثر جنگ اتمام یابد نیمه کاره می ماند.

   نظر خواننده وبلاگ 1497:  سلام. بسیار لذت بردم. من یک باستان شناس هستم. اتفاقی وارد وبتون شدم. اما از این به بعد مرتب بهتون سر میزنم. سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام گرامی حضور شما باعث دلگرمی ما است.  چنانچه ایرادی از لحاظ باستان شناسی در سخنان اینجانب یافتید،  محبت بفرمایید گوشزد کنید، با سپاس.

   پرسش 1498:  سلام بر دوستان .چگونه میشود قدمت روم و یونان را دانست؟ از کدام مرجع؟  مثلا از کجا مطمئن باشیم که یونان 3000 سال قدمت دارد؟ و یا روم ایتالیا 100 قبل از میلاد؟  قدیمی ترین بنا های روم و یونان چه نام دارند و چه قدمتی دارند؟ سپاس گذار میشود اگر مرا راهنمایی کنید.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام از روی آثار باستانی  یعنی بناها.  قدیمی ترین ساختمان یونان اکروپلیس 2700 ساله است. رم ایتالیا بعد از میلاد است قدیمی ترین ساختمان آن 70 بعد از میلاد است. (یک آتش نشانی هست می گویند به زمان اگستوس یعنی قبل میلاد می شود احتمالا معبد میترایی بوده است) بقیه ساختمانهای رم همه بعد از میلاد است. 

  پرسش 1499:  در مورد جنگ حران که بین روم و ایران رخ داده و جولیو سزار و سولا در ان شرکت داشت سندی موجود است؟  نوشته های مورخین رومی و یونانی است؟  اگر جولیو سزار اسکندر است چرا باید با ایران بجنگد؟  همچنین گفته میشود جولیو سزار میترا پرست نبوده است، بلکه مارس و دیگر ایزدان یونانی را می پرستیده است؟

قدیمی ترین معبد میترایی اروپا چه نام و چه قدمتی دارد؟ خسته نباشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  سند جنگ نوشته مورخین یونانی و رمی است. جولیو = ایلیوس ilius  کی سر cae sar است، (خودتان لاتین آن را ببینید چی خوانده می شود؟) کی سر روم در مدائن بود اسکندر ارومی به ایین میترا و از نژاد ماد بود اختلاف نژادی و آیینی از زمان داریوش اول در ایران شکل گرفت مزدیسنا و دیویسنا دو فرقه آیین زردشتی این مشکلات را در ایران به وجود آورد (اسناد این مدعا  در کتاب و وبلاگ است،  می توانید به آنها رجوع کنید). جولیو سزار به آیین میترایی بود و با ایزدان یونانی کاری نداشت (خود ایزدان یونانی زیر سوال هستند گرامی  مارس که می فرمایید ارش است و...) تقویم جولیو سزار تقویم اریایی – میترایی است و گویند رومیان که سر سلسله آنان جولیو سزار بود آیین میترایی را در اروپا رواج دادند سند ان هم حدود 120 معبد میترایی از بالا تا پایین اروپا با قدمت حدود میلاد مسیح،  پاینده باشید.

  نظر خواننده وبلاگ 1500:  سلام،  این شما هستید که کفر می گویید طبق قرآن حکومت سلیمان بزرگترین حکومت بشری است و همینطور اینکه شامل یایل هم بوده است. حکومت سلیمان کل آسیای میانه را در بر می گرفته است. و دریایی که شیاطین برای سلیمان غواصی می کردند همین خلیج فارس است که هنوز هم از آن مروارید استخراج می شود. در ثانی کلا تاریخ هخامنشی یک نظریه است و هیچ کس نمی تواند آن را اثبات کند مخصوصا اینکه یک دوره ی خلاء اسنادی در 1000 تا 600 قبل از میلاد داریم.   یک موضوع بغرنج در باستان‌شناسی ایران در ارتباط با تشکیل شاهنشاهی هخامنشی است. به این ترتیب که تاکنون مشخص نبود مردمی که شاهنشاهی هخامنشی را ساختند، ابتدا در چه زمانی، از چه مسیری و چگونه به فارس وارد شدند. در واقع، در حال حاضر از نظر باستان‌ شناختی مدرکی ملموس از دوره شکل ‌گیری شاهنشاهی هخامنشیان در فارس موجود نیست، زیرا از سال‌ های حدود ۹۰۰ پیش از میلاد تا ۵۵۰ پیش از میلاد، یک خلأ ۳۰۰ ساله وجود دارد؛  از طرفی تا صد سال پیش مردم فارس به پاسارگاد مشهد مادر سلیمان می گفتند. به هر حال نظر من شاید ناقص باشد اما به طور ملموس تری با اثار یافت شده در آسیای میانه فیت می شود. و همچنین اینکه در اورشلیم هیچ اثری از نام و نشانه ای از سلیمان نیست.

   پاسخ پرنیان حامد:   با سلام حضور محترم،  قبل از هر سخنی گویا معرف شما جناب آقای حقیقت می باشند که برای ایشان احترام زیادی قائل هستیم،  لذا با بیان دیگردوستانه  به شما خاطرنشان می کنم "داریوش اول هخامنشی همان حضرت سلیمان پیامبر خدا است" ناخواسته از جانب شما کفر است که می گویید. شما کتیبه های داریوش را بخوانید این شخص نمی تواند پیامبر باشد،  اما بازهم تکرار می کنم به یک شخص صلاحیت دار در باب اصول مذهبی رجوع کنید من صلاحیت این تشخیص را ندارم لطفا به مجتهد اسلامی  رجوع کنید (ببینید چند بار این جمله را نوشتم)،  از نظر تاریخی اما:

   1- هیچ مسئله بغرنجی در باستانشناسی نیست این سند:

834-ق.م  در سند آشوری نام پارس و ماد در جنوب دریاچه ارومیه با هم امده است. پارس ها به جنوب مهاجرت کردند. و سرزمینهای سر راه خود را پارس, پارسوا, پارسوماش, و پارسه نام نهادند.

از این به بعد هم سند کتیبه های هخامنشی نام سرسلسله هخامنش و تک تک شاهان را مشخص می کند قبل از آن هم باید در کنار دریاچه ارومیه به دنبال اسناد پارسها بگردید از لحاظ باستانشناسی ایرادی نیست.

   2- جناب حقیقت محبت کردند مقاله باستانشناس گرامی کشورمان ﻣﺤﻤﺪﺗﻘﻲ ﻋﻄﺎﻳﻲ را برای ما  فرستادند، (انوش:  مقاله در اینجا است) آنچه ایشان می گویند همین است ایشان نیز عقیده دارند هخامنشی ها مهاجرین از آذربایجان به پارس هستند. آنچه ایشان به دنبال آن هستند این است که آثار خاندان قبل از این مهاجرت به پارس که در این منطقه هست تا ورود هخامنشی 300 سال فاصله دارد که به دنبال خاندان بین هخامنشی و گروه قبل هستند این چه ارتباطی به خاندان هخامنشی و شجره نامه آنان دارد؟

   آنچه ما مطرح کردیم اما از لحاظ تاریخ و زمان بود و مسئله دیگری است:

   از لحاظ تاریخی 266 سال اشتباه تاریخی است که به زور برایمان دیکته کردند که اسکندر (73 ق.م) و الکساندر (320 ق.م) را یکی کنند. اشکال 300 سالی که می فرمایید از اینجا است و نه از خاندان هخامنشی.

   3- مشهد مرغابی که  می گفتند فارسی آن می شود مرگاب = مرگ +ابه (معبد) روی هم و در آخر می شود قبرستان. اما برای آنکه کوتاه سخن بگوییم به شما خاطر نشان می کنم تخت سلیمان هم  داریم. می دانید کجاست؟ آتشکده ای که گشتاسپ برای زردشت سپیتمان در آذربایجان ساخته است و شاهان ساسانی پیاده از مدائن به زیارت آن می رفتند (زردشت سلیمان 36 سال قبل از کوروش کبیر حضرت سلیمان نبی نیست) طبری مجتهد اسلامی بود این هم طبری:

   بدان که زردشت (عربی: زرادشت بن سلیمان و در حاشیه نقل از  بندهشن: سپتیامان ص 676) به وقت پادشاهی گشتاسب بیرون آمد و دعوی پیغمبری کرد از خدای تعالی و شریعت مغان او نهاد. (تاریخ بلعمی- طبری)

   در مورد نام عربی زردشت که در پاورقی صفحه 600 کتاب تاریخ بلعمی (به تصحیح ملک الشعرای بهار چاپ انتشارات هرمس 1386) به صورت زرادشت بن سلیمان آمده است نیاز به بررسی بیشتری از جانب بزرگان و عالمان این مرز و بوم است.  تنها سوالاتی که در ذهن این حقیر از دیدن این نام نقش بسته است آنکه:  چرا نام محل مقدسی  که پادشاهان ساسانی پس از تاجگذاری از مدائن پیاده به زیارت آن در آذربایجان می رفته اند تخت سلیمان بوده و هست؟ اثبات حضور حضرت سلیمان در آذربایجان ایران تقریبا غیر ممکن می نماید! تخت سلیمان با احترامی که شاهان ساسانی برای آن قائل بوده اند به نظر همان آتشکده مشهور و مقدسی است که گشتاسپ در زمان زردشت  ساخته و پادشاهان پیاده به زیارت آن می امدند که وصف آن در شاهنامه فردوسی نیز آمده است اما چرا تخت سلیمان و نه تخت سپیتمان!؟ آیا ممکن است لغت سپیتمان (سپیدمان) به زبان پهلوی همان لغت سلیمان باشد؟ ......  (اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست)،  اسم زردشت سپیتمان به عربی شده زردشت سلیمان که با خضرت سلیمان پیامبر بنی اسرائیل هیچ ربطی ندارد.

   نظر خواننده وبلاگ 1501:  با سلام خدمت بانو پرنیان حامد و جناب آقای راوید در مورد این دوستمان که در مورد حضرت سلیمان (ع) و جمشید نظر داده اند لازم است عرض کنم، ایشان مدتی است این فرضیه را با من مطرح کرده اند و خودم به نوعی طرفدار این قضیه شده ام و اتفاقا بنده ایشان را با این سایت آشنا و ترغیب کردم که فرضیه ی خود را در این جا مطرح کند. در ادامه لازم است نکاتی را به عرض برسانم،  کاش بانو حامد این دوست ما را که چون کبوتری سرگشته و غریب به دنبال آشیانی امن می گشت از این خانه ی آرامش نمی راندند.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام و احترام حضور شما. آشیان امن گرامی محلی نیست که بی مورد از کسی تعریف کنند، اشیان امن محلی است که حداقل سعی کنند حقیقتی که می بینند به شما گوش زد کنند "داریوش اول هخامنشی همان حضرت سلیمان نبی است"  از دید من حقیر کفر است،  و نظر خودم را با توجه به اطلاعاتی که از کتیبه های داریوش دارم گفتم. ایشان اگر به دنبال حقیقت هستند نباید برنجند!

   ادامه نظر:  در اشتباه این که داریوش پسر کوروش است شکی نیست متاسفانه بنده یادم رفت به ایشان تذکر بدهم که این مطلب را مطرح نکند دلیل این گفتار ایشان هم این است این دوست ما در رشته ی تاریخ تحصیل نکرده و گرنه تحصیلات عالیه ی دانشگاهی دارند مسلما اشتباهاتی وجود خواهد داشت فرضیه ی بسیار تازه و چالش برانگیزی هم هست و مسلما به راهنمایی اساتید بزرگی چون شما و جناب راوید نیاز دارد تا به سر منزل مقصود برسد.

   پاسخ پرنیان حامد:  هیچ نیازی به مدرک دانشگاهی نیست اما وقتی ایشان می خواهند تیتر بنویسند سلیمان همان داریوش است حداقل باید بدانند سلیمان کیست و داریوش کیست اصلا ببینند چنین چیزی ممکن است حال هم دیر نشده است ایشان بخوانند ببینند داریوش کیست حضرت سلیمان کیست جمشید کیست ببینند اصلا زمان و مکان این افراد حتی نزدیک هم هست که چنین فرضیه ای را ارئه بدهند. آنوقت  با این اختلاف وحشتناک زمانی چگونه می خواهند برای گفته شان سند بیاورند؟

   ادامه نظر خواننده:  به نظر من بانو حامد فقط نکات منفی قضیه را بررسی کردند و ای کاش جناب راوید هم بیش تر از این توضیح می فرمودند.

   پاسخ پرنیان حامد:  آقای راوید از شما تقاضا دارم نظر شخصی خودتان را در باب این فرضیه مکتوب بفرمایید آیا شما در این فرضیه نکته مثبتی می بینید؟ و آیا به نظر شما  پایه و اساس این فرضیه طوری هست که قابل ترمیم باشد؟  آیا شما می پذیرید که ایرانیان همان قوم بنی اسرائیل و محل اسرائیل در حقیقت تخت جمشید ایران است؟

   انوش راوید:  پاسخ در پست های قبلی با عنوان "سبک کار متفاوت برای قرن متفاوت".

    پرسش 1502:  در مورد دریا و فاصله ی آن با تخت جمشید باید عرض کنم به نسبت نقاط دیگر، زیاد هم نیست ضمن این که مثلا دیوی به سلیمان پیشنهاد داد که حاضر است تخت بلقیس را به فاصله ی نشستن سلیمان برای او از یمن تا فلسطین حاضر کند.

    پاسخ پرنیان حامد:  روی همه تاریخ ها نوشته بیت المقدس  که نزدیک آب هم هست. شما به من بگویید چرا باید همه تاریخ ها و سخنان منطقی را رد کنیم  با کلی اما و شاید بگوییم تخت جمشید بود؟ 

   نظر و پرسش 1503:  این که فرمودید: «حضرت سلیمان در بیت المقدس بودند آن هم به زمان کی کاووس (حکومت مادها) در ایران این چه ارتباطی به هخامنشی ها دارد؟ هخامنشی در زمان حضرت سلیمان قدرتی نداشتند!» خب ببینید حرف ایشان هم همین است که می خواهد بین هخامنشیان و حکومت سلیمان تطبیق ایجاد کند و گرنه این که بگوییم چون نیست یعنی نسیت دیگر، فکر کنم خلاف دیدگاه خود شما و جناب راوید باشد.  نمی خواهیم بگوییم حتما چنین است یا چنان بوده. همه ی آن اعداد و ارقامی که فرمودید از فاصله زمانی جمشید و سلیمان و... در جای خود قابل احترام است ولی بحث در این است که این وبلاگ برای بازنویسی تاریخ و برداشت اشتباه ها از آن است پس می توان دست کم فکر کرد که برخی چیزهایی که ما می پنداریم اشتباه است چه آن ها که قبول داریم و چه آن هایی که می خواهیم قبول کنیم. مهم این است با تحقیق و پژوهش درست به حقیقت برسیم بنابر این آن اعداد و ارقام به تنهایی دلیل محکمی برای عدم پژوهش نمی باشند حتی اگر در کتاب طبری آمده باشد. جناب راوید هم مطالب مربوط به حمله ی اعراب را که در تاریخ طبری آمده قبول ندارند. آنچه مهم است این که سلیمان قدرت و حکومتی داشته پس آثارش کو؟ اما شبیه همان عظمت را در تخت جمشید داریم ولی سلیمانش کو؟ به نظر من نکته ی مثبت این فرضیه همین جاست.

   پاسخ پرنیان حامد:  ببخشید اما تخت جمشید کتیبه دارد لذا این عظمت صاحبی هم دارد.  برای  حضرت سلیمان که زمانش هم به این قصر نمی خورد یک جای دیگر پیدا کنید.  حضرت سلیمان مگر پیامبر بنی اسرائیل نیست؟ من و شما بنی اسرائیل و یهودی و جهود هستیم که تخت جمشید تخت پیامبر اسرائیل باشد؟  ببخشید به یک مجتهد اسلامی رجوع کنید.

   ادامه نظر:  این نکته قابل توجه است که مقبره ی کوروش را قبر مادر سلیمان می گفتند و تخت سلیمان هم که نیاز به معرفی ندارد.

   پاسخ پرنیان حامد:  مادر سپیتمان (به عربی سلیمان ) است نام او هم دوغدوی بود آن هم تخت سپیتمان (سلیمان عربی ) است ساسانیان یهودی نبودند که پیاده به زیارت تخت پیامبر یهود بروند! زردشتی بودند و به زیارت تخت سپیتمانی می رفتند که ترجمه عربی ان سلیمان شده است و با حضرت سلیمان پیامبر بنی اسرائیل که در قرآن آمده است هیچ ارتباطی ندارد.

  پرسش 1504:  در مورد سومری بودن جمشید که فرمودید اگر توضیح بفرمایید مزید امتنان است چون جمشید را آریایی می دانند البته خودم را در جایگاهی نمی بینم که روی حرف شما حرف بزنم بلکه مقصودم از این پرسش یادگیری است.

   پاسخ پرنیان حامد:  آریایی یعنی چی؟ آریایی لغت یونانی ایری است. ایر-ها می شود ایر-ان قوم ایر در کنار رودخانه اران بودند. جمشید 700 سال پادشاهی کرد یعنی چی؟ یعنی یک نفر به اسم جمشید 700 سال زندگی کرده است؟ این نماد یک سلسله حکومتی است جمشید، ضحاک، فریدون، رستم، افراسیاب .... یک انسان که نیست! جمشید نماد حکومت 700 ساله سومریان است که توسط اکدهای سامی مردوک (مردوس= مردوش = ماردوش) پرست منقرض شده است و فریدون نماد گروه کاسها و ایلامی هایی هستند که آنها را پس از 1000 سال منقرض کردند این هم نمونه اسناد کتاب در باب جمشید و ضحاک و فریدون:

   جمشید 700 سال از خاندان پیشدادی،

   سومری ها (2350- 3500 ق.م) در جنوب عراق کنونی ظاهر شدند. احتمالا بومییان فلات مجاور بودند که ایران امروز است و از نفوذگاه رود کرخه از شوش به منطقه میان دو رود مهاجرت کرده اند (احمد توکلی).

   خواستگاه مردمان کله پهن سومری از نظر بدنی و زبان از سامی ها کاملا جدا و هنوز از مسائل حل نا شده تاریخ است. رخ داد هایی خاص موجب پیدایی این مردمان از ناحیه جنوب شرقی یا از طریق جنوب ایران و خلیج فارس شد و آشنایی این مردمان با کشتیرانی نظر دوم را بیشتر تایید میکند (جان گری).

  * گذر کرد زان پس به کشتی بر آب             <><> زکشور به کشور بر آمد شتاب *

   سومریان دولت شهرهای خودکفا را بنا نهادند که ساختار کشاورزی تکنیک و بازرگانی آن برای فرمانروایی دینی معابد بزرگ طراحی شده بود.

   خورشید:  نزد سومریان و به ویژه در لارسا laresa و سیپارتsippar  با نام اوتوutu  مورد تکریم بود.

   ماه : از کشفیات در مرکز اصلی سین sin در اورur  چنین بر می آید که ماه (خدای سین) در بین النهرین جنوبی از خدایان مشهور سومر بوده است (جان گری).

   ضحاک 1000سال (ماردوش(mardus

   اکد ها ( سامی ها) وارد منطقه سومریان می شوند.

  * فرومایه  ضحاک  بیدادگر <><> بدین  چاره  بگرفت  گاه پدر *

  * بسر بر نهاد افسر تازیان <><>             بریشان ببخشود سود و زیان *

   (2279-2334 ق.م) سارگن سامی سومری ها را مغلوب کرد او عنوان "فرمانروای چهارگوشه جهان" را داشت او شهر اور را پایتخت خود کرد.  نارام سین و راشا-کالا-شار (جهانشاه,عالم شاه) پسر او آخرین پادشاهان این سلسله اند بعد از آنان قدرت به  اعیلام + باقیمانده سومریان رسید. (احمد توکلی).

  * سواران ایران همه شاه جوی <><> نهادند یکسر به ضحاک روی *

  * بشاهی بر او  آفرین خواندند <><> ورا شاه ایران  زمین  خواندند *

   سارگن سامی + نارام سین + راشا-کالا-شار = اژدهای سه سر سه پوزه شش چشم منظور سه نسل یا سه نفر است.

   مظهر مردوک شبیه دو مار سیاه است.

  * بفرمود  تا دیو چون  جفت  اوی <><> همی  بوسه ای  داد  بر  کتف  اوی *

  * دو مار سیاه از دو کتفش برست <><> غمی گشت و از هر سوئی چاره جست *

   مردوک  :در دوره اموریان شکل میگیرد. رهبری انجمن خدایان در سرزمین بابل در اصل در دست دو خدای بین النهرین انو و انلیل بود انلیل در راس مجمع خدایان سومری قرار داشت. انو در غبار اعصار قدرت خویش را از دست داد.  مقام انلیل نیز به مردوک marduk  رسید. پس از سقوط سلسله اور سوم و روی کار امدن اموریان در جنوب بین النهرین خدای سامی مردوک قدرت را به دست میگیرد. اما صعود مردوک در سلسله مراتب خدایان بابلی در عصر حمورابی (1792-1750ق.م) آغاز میگردد و نفوذ تدریجی آن تنها پس از سقوط خاندان حمورابی است که به قدرت مطلقه مردوک می انجامد و سرانجام وی قادر میگردد تا شخصیت همه دیگر خدایان را در خود مستحیل سازد و نام هر یک از آنان را چون صفتی برای مردوک به کار رود (مهرداد بهار). 

   آب : اینانا =  ایشتر خدای بانو خدای حاصل خیزی و خواستگاه آب = اناهیتا به زمان سامی ها شناخته شد (جان گری).                                               

   فریدون از خاندان پیشدادی         

  * بیاورد ضحاک را چون نوند <><> بکوه دماوند کردش به بند *

   در جشنهای سال نو بابلی, در این روزهای بحرانی کارها تعطیل و نخستین چهار روز سال نو از تقویم حذف می شود. هم خوانی وبرگردان بخشی از اسطوره ان در جهت همدلی با اسیر شدن مردوک در کوهساران یا جهان زیرین است (جان گری)  فریدون ضحاک را به کوه دنباوند بست. 

   کاسها (1157-1595 ق.م) حکومتی از دماوند تا سوریه و لبنان و دریای مدیترانه داشتند.  آنها فرهنگ سومری را تقلید کردند.  آنان 430 سال حکومت کردند.  اعیلامی ها آنان را شکست دادند، (احمد توکلی).    

  * پرستیدن  مهرگان  دین  اوست  <><> تن اسانی  و خوردن  آیین اوست *

  * کنون یادگار است از او ماه مهر <><> بکوش و به رنج ایچ منمای چهر *

   پرسش 1505:  در مورد تصویر تخت جمشید و توضیح آن که فکر کنم از جناب راوید است «عده ای آنرا بهانه ای از ناتمام بودن این بنای عظیم دانسته اند» عارضم که کاری به کسانی که می خواهند به این وسیله چیزهایی را زیر سوال ببرند ندارم اما توضیحات تصویر حجاری پایین سمت چپ (سر اسب) را خود من در تخت جمشید دیدم که نوشته، نیمه کاره مانده البته فقط این حجاری، نه این که همه ی تخت جمشید. فکر کنم منظور شما هم همین است. ایشان هم منظورشان نیمه کاره بودن همه ی تخت جمشید نبوده و برخی اجزا منظورشان بوده است.

   پاسخ پرنیان حامد:  حضور محترم ایشان گفتم خدمت شما هم می گوییم مکانهای مقدس جهان همه و همیشه نیمه کاره هستند و خواهند بود. هر شخصی که به این آیین و اعتقاد باشد چیزی به آن اضافه خواهد کرد که ممکن است هزاران سال پس از ساخت آن بوده باشد و نیمه کاره مانده باشد.  تخت جمشید یک مکان مقدس یا بهتر بگوییم یک قبرستان مقدسی بوده که حتی ساسانی ها هم بر آن کتیبه و یادگار دارند. پایتخت هم نبوده و هرگز آتش نگرفته است. ساسانیان روی این مکان مراسم اجرا می کردند و کتیبه دارند. نیمه کاره بودن تخت جمشید بهانه ای است برای رد کردن وجود شاهان هخامنشی در جهان، و خوش حالم که شما با آن گروه کاری ندارید.

   ادامه پرسش:  در مورد اختلاف زمانی 400 ساله احتمالا اشتباه تایپی بوده اگر منظور فاصله ی بین کوروش و داریوش باشد.

   پاسخ پرنیان حامد:  حدود 400 سال بین کی کاووس و داریوش هخامنشی است حدود 600 سال بین کی کاووس و فریدون حدود 1666 سال بین فریدون و جمشید.  ایشان تیتر نوشتند جمشید همان حضرت سلیمان یعنی حدود 2600 سال را نادیده گرفتند و همان داریوش اول هخامنشی یعنی 400 سال دیگر را هم نادیده گرفتند. فقط با تیتر ایشان حدود 3000 سال در تاریخ نادیده گرفته شده است! این هم شجرا نامه زردشت سپیتمان خدمت شما باشد و بدانید حتی اگر ثابت کنید سپیتمان همان سلیمان است باز هم هفت نسل بین داریوش اول هخامنشی و سپیتمان بوده است از آن طرف نیز حدود 2000 سال بین منوچهر و جمشید است. ایرانیان هم قوم بنی اسرائیل نیستند و نبودند که پایتخت حضرت سلیمان پیامبر بنی اسرائیل تخت جمشید باشد. تخت جمشید هم اسرائیل نیست و نبوده است و نخواهد بود.  لذا به ایشان بفرمایید در باب این فرضیه با این همه اشکال  تجدید نظر بفرمایند. گاهی فرضیه ها ناخواسته خطرناک است من مطمئن هستم منظور ایشان از این فرضیه این نبوده است اما نتیجه سخن ایشان این است که "قوم بنی اسرائیلی که آنقدر پیامبران خدا را اذیت کردند و قران به بدی از آنان یاد کرده است همان ایرانیان هستند!"

بفرمایید تجدید نظر بفرمایند فرضیه ایشان نه از لحاظ نژادی، نه جغرافیایی، نه زمانی، نه تاریخی و..... قابل اثبات نیست.  با سپاس از شما

   شجره نامه زردشت :

                                     منوچهر

                                     دوراسرو

                                     رجن

                                     ایزم

                                    وئیدیشت

                                    اسپیتمان

                                     هریتار

                                    ارغیارشن

                                    پیترسپ

                                    جاشنوش

                                    هئچت اسپ

                                    پترسپ

            آراستی                               پورشسپ

             مدیوماه                  هندئنیش   زردشت  ودرگا

                                         ایستواستر    فرنی     پورچستا 

   ادامه نظر و پرسش از پرسش و پاسخ 53:  با سلام،  جواب پرسش قوم آریایی کیستند:

قوم آریایی که گاهی آنها را شمال نشینان یا هاپیربوریان می خوانند از مناطق دور قطب شمال سرچشمه می گیرند که به تدریج در آسیا-اروپا و قسمت هایی از آفریقا ساکن شدند .آنها مردمانی بودند با موهای طلایی و چشمان آبی و آیین آنها پرستش مهر بود.  جواب پرسش نام آنها از کجا آمده:

   نام قوم آریایی در زبان انگلیسی و فرانسوی aryan است که از واژه ray به معنای اشعه سرچشمه می گیرد چون این نژاد دارای پوست روشن و موهایی طلایی است به آن نژاد نور یا اشعه می گویند.

  جواب پرسش فرازمینی ها در کجای کره زمین فرود آمدند:

آنها در کل کره زمین از هند گرفته تا خاورمیانه و اروپا و آمریکا مستقر شدند آنها همچنین در قاره آتلانتیس همان که در اسطوره های ایرانی از آن به عنوان گنگ دژ یاد شده ساکن شدند.

   انوش راوید:  این روزها فیلم های مستند زیادی درباره زمین شناسی تولید شده است،  که براحتی از شبکه مستند قابل دریافت هستند،  هر چند که باید آنها را با دید تخصصی تر بررسی کرد،  و صرفاً به آن دانش های ارائه شده در آن فیلمها متکی نبود،  ولی بضوح مشخص است:  دوران سرمای از 15 هزار سال پیش شروع به عقب نشینی به شمال کرد،  ولی تا 10 هزار سال پیش دوران سرما اجازه زندگی در مناطق بالای 50 درجه شمالی را نمی داد،  قدیمی ترین انسان 12000 هزار سال پیش سرخ پوستان جنوب آلاسکا و کانادا بودند،  که در یک دوره سرمای 3هزار ساله کوچک دیگر از بین رفتند،  و در 8 هزار سال پیش در جنوب گروئنلند سخاها بودند،  البته در نیمه جنوبی اروپا از 40 هزار سال پیش رد پای انسان دیده شده....

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  تصور نکنید اینکه گفتار شما را قرمز می کنم  و سوالاتی مطرح می کنم می خواهم به شما جسارت کنم  تنها علاقه دارم خودتان به یک نتیجه منطقی برسید.  لذا محبت کنید گفته های آقای انوش راوید را در نظر گرفته و به این سوالات نیز پاسخ بدهید:

   1.  مناطق دور قطب از شدت سرما قابل سکونت نبوده است چگونه از آنجا آمده اند؟ علم باستانشناسی اولین انسان را در آفریقا و اولین تمدن جهان را در بین النهرین رقم زده است. آثار و اجساد مردمی که شما می گویید کجاست؟

   2. قدمت زبان فرانسه و انگلیسی چقدر است؟ این دو زبان از کدام زبانهای جهان و در کجای جهان ریشه گرفتند که این نام را به کمک این دو زبان ترجمه کرده اید؟

   3.  نژاد مردم اروپا تا قبل از رومیان سلت هایی بودند که گوش دراز داشتند عکس مجسمه آنها بر تمام وبلاگ پخش است آیا این مردمی که شما می گویید همین سلت ها هستند که آمدند ایران؟  پس چرا گوشهای ما دراز نیست؟  پس در اروپا که اون نژادی که شما می گویید مو بور و چشم آبی تا حدود 100 ق.م نبوده است آثار اروپا نژاد گوش دراز مو سیاه را نشان می دهد! اما در ایران یک نژاد به اسم کاسها بودند:

   نام اصلی دریای خزر امروزی دریای کاسپین یا دریای کاسپیان بوده است. کاسپ ها یا کوسیان در هزاره سوم ق.م  مردمی سفید پوست با چشمانی کبود و موهای بور در دره سفید رود و گیلان امروز بوده اند که مذهب آنان میترایی بوده و به پرورش اسب اشتغال داشته اند. آنان سپس به قزوین (کاس پین) و همدان رفته اند که پیش از مادها مرکز آنها بوده و کارکاسی  نامیده می شده است. نژاد مو بور چشم کبود در فومن, اسالم, تالش, آذربایجان, لرستان (تیره کاکاوند, حسنوند, بومیان نور آباد,) و .... همه از فرزندان کاسپ ها می باشند نام دریای شمال ایران نیز دریای کاسپیان بوده و از چه موقع نام خزر به آن داده شده است به درستی معلوم نیست.

   یعنی حدود 5000 سال پیش این نژاد کنار دریای کاسپین بودند آیا می توانی ثایت کنی نژاد اروپایی 5000 سال نه 4000 سال نه حتی 3000 سال  پیش چشم آبی و مو بور بودند؟

   4.  گنگ دژ یک جایی وسط کشور ترکیه امروزی است به قاره اتلانتیس چه ارتباطی دارد؟

   5 . این پاسخ به پرسش های اول خودم آیا با در نظر گرفتن سخنان بالا آنچه به شما می گوییم منطقی تر نیست؟

اریایی ها به زبان یونانی همان قومی هستند که از شمال قفقاز تا کنار رود اران زندگی می کردند آنان به خودشان ایر-ونی می گفتند و ما این قوم را ایر می شناسیم ایر ها کم کم به سمت جنوب حرکت کردند (این قوم دارای پوستی روشن و چشمانی کبود و مو های بور بودند (کاسها) اهریمن اوستا = اری+ مان (خاندان اری، مثل اریارمن) و تا سرزمین اور (اهورا = اورا) پیشرفتند و با مردم بومی جنگ کردند. پارسها و مادها در اسناد آشوری در کنار هم و در نزدیک دریاچه ارومیه اقامت داشتند پارس ها به جنوب مهاجرت کردند.  جمع فارسی این خاندان = ایر- ان امروز نام کشور ما است.

   در زمان جمهوری اشکانیان خاندان رومیان مدائن به سوی اروپایی که اسکندر اشکانی آن را فتح کرده بود رانده شدند  در زمان ساسانی به علت اختلاف نژادی و مذهبی بقیه خاندان اشکانی نیز رو به غرب گذاشتند.

عکس مجسمه تاریخی،  این نژاد اروپایی قبل از ورود رومیان به این منطقه است،  عکس شماره 6169.

   و اما در باب فرازمینی ها :  بر لوحهای قدیم بین النهرین هم علامات عجیبی نظر شخص خود مرا نیز به این موضوع جلب کرده است اما شما به من بگویید کجا فرود آمده اند در مصر؟ در ایران؟ یا در امریکا و اروپا؟ نژادی که می گویید از کجا شروع به مهاجرت کرده است؟ پاسخ بین النهرین است نه؟  پس اگر هم بخواهیم فرضیه فرا زمینی بپذیریم هم  کسی اینطرف نیامده است همه از اینطرف حرکت کرده اند. به هر تقدیر باز هم  با سپاس از شما نظریه شما با کمی جایگزینی مطابق اسناد شاید بتوانیم به نتایجی برسیم.  پاینده باشید.

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است. 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://www.ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 12

کنکاش 12

   توجه 2:  نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است،  و نظر وبلاگ نمی باشد،  پاسخ ها دانش وبلاگ است.

   پرسش 1439:  درود بر شما. گروه ما از دهه هفتاد برروی اشکنتار و الکساندر نشست و همایش برگزار کرده اگر مایل به همکاری هستید با ما در پیوند باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما و با سپاس از شما . آقای راوید تقاضا دارم این گروه را بر وبلاگ گفتمان پیوند بدهید,  باشد که با همکاری یکدیگر  به جایی برسیم.

   انوش راوید:  لینک شماره 278 در پیوند های وبلاگ می باشد.

   پرسش 1440:  با سلام ویژه خدمت آقای راوید و خانم حامد. ﺳﭘﺗﻳﻣﻭﺱ ﺳﻭﺭﻭﺱ ﺍﻣﭘﺭﺍ تور ﺭﻭﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ Parthicus Maximus ﻣﯽ ﺷﻧﺎﺧﺗﻧﺩ ﮐﻪ ﻣﻌﻧﯽ ﺁﻥ ﺑﺯﺭگ ﻭ ﺭﻳﻳﺱ ﭘﺎﺭﺗﯽ ﺍﺳﺕ ﻭ ﻓﻳﻠﻳپ ﻋﺭﺏ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ های Parthicus MaximusPersicus Maximus ﺑﺯﺭگ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﻭ Parthicus Adiabenicus ﻓﺎﺗﺢ ﭘﺎﺭﺕ ﻣﯽ ﺷﻧﺎﺧﺗﻧﺩ. این مطلب را در جایی می خواندم. نمی دانم مستند است یا خیر؛ اگر توضیحی درباره ی آن دارید، ممنون می شوم که بفرمایید.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام در کتاب و بر وبلاگ رسما ادعا شد که رومیان یکی از خاندان پارتی ها بودند و مقرر حکومت آنان در رومیه مدائن بود.  اسناد این مدعا در کتاب و مقداری نیز بر وبلاگ  است که متاسفانه چون بحثی زنجیره ای است نمی توانم آن را در یک جمله برای شما خلاصه کنم.

   پرسش 1441:  سلام . ایا شمشیر اکیناکه که توسط هخامنشیان استفاده می شده توسط ایرانیان ساخته شده؟ نقاشی ای از یک سرباز پارتی در پالمیرا که لباس رومی دارد و این شمشیر را دارد: http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:PalmyraParthianCavalryman.jpg

   پاسخ پرنیان حامد :  درود بر شما. آیا این همان شمشیر هندی نیست؟ همان عکسی که از خاندان سلطنتی اور (هندیجان) بر وبلاگ است؟

   پرسش 1442:  هرودوت در باب هند: .... قسمت هایی که در جهت شرق و طلوع افتاب در انسوی اقوام پارس و ماد و ساسپیر و کولشید قرار دارند, از یکطرف به دریای اریتره و از جانب شمال به دریای خزر (؟) و رود اراکس که به سوی مشرق جاری است محدود میباشند. در اینجا اراضی تا حدود هند مسکون است اما از هند به بعد در جهت طلوع فجر (خاور) بایر (بیابان) است و هیچکس نمیتواند چیزی در باره ان نقل کند .... ایا این هند همان هندیجان است؟ همچنین هرودت میگوید که سکیلاکس یونانی ضمن انکه موافق جریان رود سند پیش می رفت بسوی شرق! گرائید و بدین ترتیب به اقیانوس هند وارد شد. در حالی که رود سند کنونی انحرافی بسوی شرق ندارد. ایا منظور هندیجان است؟ داریوش به هند کنونی لشکر کشید یا هندیجان؟ با تشکر

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام دقیقا همین سند نیز در کتاب موجود است مرز شرقی هند هرودوت کویر لوت ایران است داریوش اول به آریابهارات یعنی هند امروزی لشکر کشید این کتاب:

    * هندوستان دورترین نقاط مشرقی مسکون است. در مشرق هند زمینهایی است که به کلی شنزار است! در این بیابان ها پر از خاک طلاست (هرودوت اصلی) گویا این خاک طلا را حیوانی که او آن را مورچه مینامد در موقع حفاری لانه به بیرون می ریخته است و مردم آن را (در موقع استراحت این حیوان در گرمای ظهر در زیر زمین) با شتر جمع آوری می کردند در هر صورت توضیحات او با هندوستان امروزی جور نمی باشد.

    * از روی شکل های تخت جمشید پروفسور بارنت میگوید: هندی ها (hindush) با سینه های برهنه و هدیه آنها الاغ و گرد طلا است (نه فیل نه عاج فیل که الاغ حیوانی که معلوم نیست اصلا در کل هندوستان موجود باشد!)

سرزمین هند امروزی یکی از بخشهای ایران هخامنشی به شمار می رفته و نام آن در آن زمان آریا بهارات بوده است. در هند باستان = آریابهارات لشکر کشی داریوش بزرگ را سرآغاز تاریخ خود می دانسته اند. خاندان موریان در زمان هخامنشی و spooner پس از آن در این منطقه شاهان ایرانی بوده اند .......

   هند , هند استان , هندویش در ناحیه هندیجان و جنوب غربی ایران امروز بوده است.

   فرهنگ کشور هندوستان امروزی (آریابهارات) هرچه که بوده است و هر قدمتی که دارد و هر تاثیری که در فرهنگ ایران کرده است بحثی است که از موضوع این کتاب خارج است حتی اگر کسی بگوید دولت هخامنشی و پارسیان پس از لشکرکشی به آریابهارات دارای فرهنگی عظیم تر و پیشرفته تری شدند قابل  پذیرش است در این کتاب تنها و تنها  ادعا شده است که محل هند استانی که در تاریخ ایران آمده است, استان یا کشوریست که مرزهای غربی آن در هندیجان (کرانه شمال غربی خلیج فارس) و مرزهای شرقی آن پس از لشکرکشی داریوش کبیر به آریابهارات در شرق این سرزمین و قبل از این لشکر کشی به گفته هرودوت کویر لوت در مرکز ایران امروزی بوده است.

   پرسش 1443:  سلام . در تاریخ هرودوت کتاب 4 امده : در قسمت مرکزی اسیا پارس ها سکونت دارند که تا دریای جنوب که به دریای اریتره معروف است پراکنده می باشند. بالاتر از انها در جهت باد شمال ماد ها سکونت دارند و بالاتر از ماد ها ساسپیر ها قرار دارند ..... سوال این است که دریای سرخ اگر اریتره است چرا جنوب منطقه ی پارسیان گفته شده؟ در پاورقی اریتره امده : دریای اریتره اقیانوس هند و دریای های منشعب از انست که در دنیای باستان به این نام خوانده میشد. منشاء این نام گذاری یکی از افسانه های قدیم است که به حکایت ان ان اریتراس فرزند پرسه در این دریا غرق شد! ... شخصییت های ایلیاد در دریای اریتره چکار میکنند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام برای آنکه اریتره خلیج فارس است و نه دریای سرخ.  به استناد  تاریخ هرودوت نام خلیج فارس اریتره  Erythraean بوده است:

Herodotus, Histories 1.189-191

(1.189) Cyrus on his way to Babylon came to the banks of the Gyndes [i.e., Diyala], a stream which, rising in the Matienian mountains,  runs through the country of the Dardanians, and empties itself into the river Tigris. The Tigris, after receiving the Gyndes, flows on by the city of Opis[i.e., Baghdad], and discharges its waters into the Erythraean sea [i.e., the Persian Gulf].

  برای اینکه هزار بار بر این وبلاگ نوشتم جنگ تروی در بین النهرین بوده است و یونانی های آن آشوریان خیونی بودند نمی خواهند باور کنند. خدا را شکر حداقل شما دارید بررسی می کنید.

   پرسش 1444:  در شاهنامه سیمرغ در کوه البرز می زید کوهی که در هند است! (همان بخشی از ابرکوه که در هند ایران کشیده شده) در نوشتاری درباره عرفان فردوسی دیدم که چه اندازه نویسندگان دنبال پیوند دادن فردوسی به فلسفه و عرفان و تصوف و ... هستند و هند رو نه زمینی که نمادی آسمانی میدانند!  گویی که دیگر نوشتاری درباره سیمرغ نخوانده اند و این داستان ها رو تنها فردوسی نوشته!  ولی یک پرسش کوچک؛ اگر سیمرغ نام پرنده نبوده پس چرا عطار در منطق الطیر سیمرغ رو پرنده به شمار آورده؟ آیا عطار هم دچار کژفهمی شده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما  عطار 600 سال بعد از حمله  اعراب به ایران بود. هرچه فاصله زمانی بیشتر می شود باور به افسانه ها بیشتر در حقیقت دیگر کسی به دنبال حقیقت نمی رود و آنچه مکتوب است را مستقیم می پذیرد. منطق الطیر آنقدر زیباست که اجازه بدهید در باب سیمرغ زیبای عطار تجزیه تحلیل تاریخی و مکانی انجام ندهیم و آن را با عنوان گروه مرغان از عطار بپذیریم.

   انوش راوید:  برای شاهنامه و فردوسی و عطار و هر یک از بزرگان علم و ادب ایران،  نیازمند سالها تحقیق و مطالعه و شرکت در همایش و گفتن و نوشتن است،  ساده گویی در این موارد جنبه فرهنگی و علمی ندارد،  بلکه تحزیغی است.

   پرسش 1445:  سلام ببخشید خواستم مورد این مطلب که بستنی به دست فردی ایرانی به اسم کریم باستانی اختراع شده بدونم راسته یا نه! در وبم متن کاملش هست!  یک سوال دیگه نظر شما درمورد کتاب 15 جلدی یونانیان و بربر ها روی دیگر تاریخ بدونم!

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام . چند شب پیش روزنامه اطلاعات پیتزا را هم ثابت کرده بود که ایرانی است. شراب هم به استناد صورت حساب های هخامنشیان ایرانی است. بستنی هم لابد ایرانی بوده است. زمانی که فرهنگی 7000 سال قدمت دارد شکی نیست که زودتر به چیزی مشابه پیتزا و بستنی  و ...رسیده است.  کتاب را نخوانده ام لذا اجازه اظهار نظر ندارم. 

   انوش راوید:  نام کشورهای هند و چین و اروپا و بسیار نام های اصلی دیگر هم ایرانی است،  زیرا تمدن پیش از تاریخ با سومریان زاگرس شروع شده است.

   پرسش 1446:  سلام . پس در این الواح 3 الکساندر هست , 1. الکساندر پسر ایدم که در بابل برایش عزا گرفتند در زمان ارشک پسر اخوس 2. الیکسا 3که با داریوش اول درگیر بوده که شاید نامش در بیستون باشد. الکساندر پسر الیکسا.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام روی اصل لوح را خودتان مشاهده کنید. بدون تفسیر لوح را بخوانید آیا جز این است؟

   پرسش 1447:  سلام . اون شجره نامه بندهش از ایرج تا منوچهر , فقط نفر اولی زن بوده و باقی آنها مرد بوده اند. طبری نیز این را تایید کرده.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام . در تاریخ بلعمی (ترجمه تاریخ طبری) آمده است:

   افریدون را پسری بود و ایرج را دختری افریدون دختر ایرج به پسر خود داد و نام این دختر گوشک بود از این دو فرزند دختری آمد زوشک نام. و این دختر را دختری آمد نامش فروسنک ..... (تاریخ بلعمی صفحه 195) در تاریخ طبری نیز همین توضیح دختران آمده است. در ردیف شجره که نوشته است همه را با "ابن" نوشته است حتی اولی را تصور می کنم اشتباهی در "ابن" و "بنت" رخ داده است چرا که خود او در ادامه توضیحی که آورده است همه را دختر نوشته است. با سپاس از توجه و ریزنگری  شما این شجره نامه در همه جا گروهی زن را نشان می دهد.

   پرسش 1448:  این پرسش درباره دیوار چین می باشد،  که در بخش نظرات پست قبلی است.

   انوش راوید:  جهت پاسخ به تاریخ پاکوب های دینی در ایران مراجعه نمایید.

   پرسش 1449:  سلام . شما نظر هرودت در مورد نام گذاری قاره اروپا را قبول دارید؟ وی نام اروپا را زیاد اورده و نقلی نوشته مبنی بر ریشه این نام (اروپا) از اوروپه دختر اژنور پادشاه افسانه ای فنیقیه است. کتاب 4 / بند 45 ص 110 و 111

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام همانگونه که در کتاب نیز مکتوب است حدودا این گفته را قبول دارم

   پرسش 1450:  سلام خدمت شما. می خواستم بگم که خیلی جاها مورخین ایرانی جملاتی نوشتند که زیاد به نفع ایرانی بودن اسکندر نیست . مثلا در مورد طبری چند مثال میزنم:

  1. اسکندر روشنک دختر دارا را به زنی گرفت و به هندوستان و نواحی مشرق تاخت, سپس از انجا بازگشت و اهنگ اسکندریه کرد و به سرزمین سواد بمرد و او را در تابوتی از طلا به اسکندریه بردند (مانند الکساندر که وی را به مصر بردند)

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام با این درهمی که در تاریخ موجود است از کجا می دانید  جسد الکساندر را به مصر بردند؟ تصور بر این است که اسکندر را به مصر بردند و الکساندر در لبنان به خاک سپرده شد. باستان شناسان حتی ادعا می کنند جسد او را در مقدونیه یافتند. هیچکس در باب مقبره الکساندر یونانی در مصر ادعایی تا به امروز نکرده است لاجرم طبری در مورد اسکندر می گویید و نه الکساندر.

  ادامه پرسش:  2. مدت پادشاهی اسکندر 14 سال بود و به روزگار وی ملک روم فراهم امد و پیش از اسکندر پراکنده بود و ملک پارسیان پراکنده شد و پیش از اسکندر فراهم بود.

   پاسخ پرنیان حامد:  و اگر منظور از روم مدائن باشد (که هست) چه ارتباطی با الکساندر ماسادونی دارد؟

   ادامه پرسش:  3. گویند اسکندر کتب علوم و نجوم و حکمت را از پارسیان گرفت که به سریانی و سپس به رومی برگردانیده شد،  روم = یونان؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر متاسفانه به استناد مدارک باستانشناسی روم نه رم ایتالیا است و نه یونانی امروزی. از پارسیان گرفت به زبان مادها و ایونی  ترجمه کرد چه ارتباطی با نژاد و زبان گریش در جزایر دریای اژه دارد؟

   ادامه پرسش:  4. رومیان و بسیاری از نسب شناسان گویند که اسکندر پسر فیلقوس (فیلیپ؟) بود. بعضی ها گفته اند: پسر بیلبوس پسر مطریوس و بقولی مصریم پسر هرمس پسر هردس پسر مبطون پسر رومی پسر لمطی پسر یونان پسر یافث پسر ثوبه پسر سرحون پسر رومیه .... پسر عیص پسر اسحاق پسر ابراهیم بود (این شجره نامه ی عجیب درست است؟)

   پاسخ پرنیان حامد:  پسر ایلیوس بود باب ایلیوس هم همان بابل امروزی است و این شجره نامه عجیب می تواند درست باشد. روم مدائن است و با ایتالیا ربطی ندارد. یون همان خیونی و ایونی های ترکیه هستند که از نژاد آشوری بودند و با گریش (greek) و اژه هیچ ارتباطی ندارد.

   ادامه پرسش:  5. به پندار پارسیان شاهی اسکندر 14 سال و به پندار نصاری مدت شاهی وی 13 سال و چند ماه بود و قتل دارا سال سوم شاهی وی بود.

   پاسخ پرنیان حامد:  دارا داریوش سوم نیست و این پندار ها تناقضی با سخن ما ندارد.

   ادامه پرسش:  7. گویند اسکندر بگفت تا شهر ها سازند و 13 شهر ساخت و همه اسکندریه نام کرد, یک به اصفهان که جی نامید و 3 شهر به خراسان بود که هرات و مرو و سمرقند بود و به سرزمین یونان و دیار هیلاقوس نیز شهری برای پارسیان ساخت با شهر های دیگر (در یونان برای ایرانی ها اسکندر شهر ساخت؟ عجیبه)

   پاسخ پرنیان حامد:  بله البته به تفسیر های امروزی بسیار عجیب است که الکساندر برای پارسها در یونان شهر ساخته باشد. اما واقعیت این است که این سرگذشت اسکندر است و خود ایرانی است.

   ادامه پرسش:  8. پس از اسکندر یونانیان چنانکه گویند بطلیموس پسر لوگوس را به شاهی برداشتند و پادشاهی وی 88 سال بود.

   پاسخ پرنیان حامد:  البته در مصر به استناد همین تاریخ بعد از اسکندر 90 پادشاه داشتیم و در هر قسمتی یک پادشاه بوده است که به آن ملوک الطوایفی یا بهتر بگوییم جمهوری می گفتند.

   ادامه پرسش:  9. به روزگار یونانیان در زندگی اسکندر و پس از او بیش از انکه پادشاهی به رومیان رسد شاهی از یونانیان بود و بنی اسرائیل در بیت المقدس و اطراف ان دین و ریاست داشتند... تا پس از قتل یحیی بن زکریا پارسیان و رومیان اثارشان را ویران کردند و خودشان را از انجا براندند. (در همین تاریخ امده که گودرز پسر اشکان بنی اسرائیل را نابود کرد ولی چطور رومیان و پارسیان با هم گفته شده؟)

   پاسخ پرنیان حامد:  شما محبت کنید یونانیان را ایونیان (اشوریان) و مردم ترکیه و رومیان را رومیه مدائن بخوانید همه چیز درست و منطقی می شود. گودرز پسر اشکان قبل از اسکندر است.

   ادامه پرسش:  9. طبری یک لیست از شاهان یونانی پس از اسکندر نوشته که همشون بطلیموس هستند و بعدش نوشته: همه ی اینان یونانی بودند همه شاهان یونانی پس از اسکندر بطلیموس لقب می گرفتند چنانکه شاهان پارسی خسرو ... یونانیان را مقدونی نیز میگفتند ... طبری ادامه میدهد: پس از قالوبطری چنانکه گویند پادشاهی شام! از رومیان خالص شد و نخستین کس از انها که شاه شد کایوس یولیوس بود که پنج سال شاهی کرد (اگر جولیو سزار همان اسکندر است که این 5 سال شاه بوده و اسکندر 14 سال؟ نکته اینکه رومیان شاهان شام گفته شده اند)

   پاسخ پرنیان حامد:  شام یونان امروزی است؟ شجره نامه یونانی های طبری از کهرم (الکساندر)  تا اسکندر است. به شجره نامه از قول کاتبین ایونی  شما برای خواندن تاریخ مخلوط شده و به هم پیچیده با ید قولهای مختلف را تفکیک کنید. ابوریحان بیرونی زحمت کشیده است خودش برای شما تفکیک کرده است. این همان تذکری است که اول کتاب سه بار به آن اشاره شده است،  کتاب صفحه 31:

   مسئله دیگری که در تاریخ ایران درهم ریختگی  زیادی به وجود آورده است مسئله مبدا تاریخ اقوام مختلف و صفاتی است که هر قومی به بزرگان خود نسبت داده است. ابوریحان بیرونی نیز در مقدمه کتاب آثارالباقیه به آن اشاره می کند:

   *  ...و منتها راه موجود این است که از اهل کتب و ملل و اصحاب اراء و نحل که اینگونه تواریخ مورد استناد آنهاست تقلید و پیروی کنیم و آنچه آنان برای خود مبنا قرار داده اند ما نیز چنین کنیم و پس از آنکه فکر خود را از عوامل زیان آوری که بدان معتاد شده از قبیل تعصب و غلبه و پیروی از هوا و ریاست طلبی که سبب هلاک بسیاری از مردم است و مانع دیدار حق و حقیقت پاک ساختیم ....

    مسئله مبنای تاریخ هر قوم که ابوریحان بیرونی بارها در این کتاب به آن اشاره کرده است امری بسیار مهم است که تا به امروز به آن توجهی نشده است. زمانی که مبدا راویان یهود با راویان زردشتی و منجمان بابل و... با هم یکی نمی باشند ما نیز باید تاریخ ذکر شده آنان را با مبدا زمانی خودشان و جدا گانه بررسی و محاسبه کنیم و نه آنکه روایات مختلف را زیر هم نوشته آنان را با هم جمع کنیم!.  دوم القاب مشترکی هستند که هر قومی آن را به قهرمانان خود نسبت داده است. با دیدن لقبی چون ذوالقرنین لازم است بپرسیم کدام ذوالقرنین؟ از افریدون که ذوالقرنین کبیر است و پس از او کی خسرو و بعد از او کورش کبیر و در آخر اسکندر همه ذوالقرنین هستند و در روایات اقوام مختلف این صفت به یکی از آنان داده شده است! ترکها هم که اغوس (اگوست) را ذوالقرنین می دانند از این قبیل اند پرسشهایی چون: کدام ملوک الطوایفی؟ کدام زردشت؟ و کدام اسکندر؟ از اسکندر پسر پرپام که نام او پاریس بوده است لقب اسکندر موجود بوده است تا زمان اسکندر سوروس پادشاه روم در سالهای 235-222 بعد از میلاد اینها همه اسکندر هستند!

   این مسئله مشکلات فراوانی در تاریخ به وجود اورده است به طور مثال در تاریخ بلعمی امده است:

-        آن گاه اشکانیان از پس اشک بن داراب مملکت را 260سال بداشتند.

   و در جای دیگر از همین تاریخ :

-        و از وقت ذوالقرنین تا بدان وقت که اردشیر بابکان آمد 523 سال بود

   خواننده سردرگم از خود می پرسد: چه کنیم؟ بالاخره 260 سال است یا 523 سال؟ خیلی ساده آنکه روایت دوم از آن یهودیان است و آنان کورش کبیر را ناجی, مسیح و ذوالقرنین می دانستند و در این روایت منظور از ذوالقرنین اسکندر نمی باشد از زمان کورش کبیر تا به زمان اردشیر بابکان  یعنی سلسله هخامنشی + سلسله اشکانیان حدود 523 سال است.

   تاریخ بلعمی به علت جمع آوری کلیه روایات اطراف گاهی دچار تناقض می شود. بلعمی و طبری در موقعیتی که قرار داشتند تنها به نابود نشدن تاریخ فکر می کردند .به همین خاطر آنچه موجود بوده است مکتوب کرده اند. خیلی ساده با جستجوی ماخذ روایت می توان این تناقض ها را تجزیه و تحلیل کرد. دو مسئله ای که در تاریخ بلعمی با زمان ارتباط دارد و در اثر روایات مختلف دچار تناقض شدید می باشد:  1. ذوالقرنین 2. ملوک الطوایفی می باشد که مورد بررسی قرار خواهد گرفت. (برای اطلاع بیشتر به شجره نامه ایرانیان و حساب هزاره آخر منجمین بابل در آخر کتاب رجوع کنید)

   .......................................................................................

   شما به من بگویید جولیو سزار قبل از فتح یونان (که نوشته 5 سال پس از این فتح پادشاه یونان بوده است) پادشاه کجا بوده است؟ قصر او و پسرش اگستوس که هر دو قبل از میلاد هستند کجای جهان است. قدیمی ترین قصر رومی در ایتالیا حدود 50 سال بعد از میلاد است یعنی 100 سال بعد از جولیو سزار.

   به روایت راویان یونانی او 5 سال شاه یونان بود لابد سال 9 از پادشاهی اش یونان را فتح کرده است. شما دوست دارید تاریخ را آن گونه که برایتان دیکته کرده اند بخوانید، من علاقه دارم حقیقت منطقی این تاریخ را پیدا کنم،  لذا تاریخ را با این همه تناقض مفسرین نمی خوانم.

   ادامه پرسش:  10 . پس از کایوس یولیوس, اگوستوس 36 سال شاهی شام داشت! و به سال42 پادشاهی وی عیسی پسر مریم تولد یافت و تولد وی 303 سال پس از قیام اسکندر بود. (پس چطور در متن زند وهومن یسن نوشته 100 سال بعد از اسکندر, عیسی متولد شد؟)

   پاسخ پرنیان حامد:  باور بفرمایید من هم همین چطورها را گذاشتم زیر هم و به این نتیجه رسیدم تاریخها مخلوطی از دو اسکندر است و تصور می کنم به عنوان ایرانی وظیفه داریم این دو را از هم جدا کنیم 303 سال دقیقا می شود پس از قیام کهرم (الکساندر یونانی) و نه قیام اسکندر. باز دو روایتی است که زیر هم نوشته شده و با هم جمع شده است.

   ادامه پرسش:  11. هشام کلبی گوید : پس از اسکندر بلاکوس سیلکس شاه شد. پس از او انتیحس شاه شد. انتیحس شهر انطاکیه را ساخت و سواد کوفه در تصرف این پادشاهان بود و در ناحیه جبال و اهواز و فارس رفت و امد داشتند تا مردی به نام اشک ظهور کرد که پسر دارای بزرگ بود (ایا این اسکندر است؟) و تولد و رشد وی به ری (رگا؟) بود. و گروهی بسیار فراهم کرد و قصد انتیحس کرد و بر سواد تسلط پیدا کرد و از موصل تا ری و اصفهان بدستش افتاد و بدلیل نسب و شرف که داشت او را برتری دادند ....

   پاسخ پرنیان حامد:  بله گرامی این اسکندر است. ریگا نزدیک موصل است (نه تهران امروزی) لغت اول اسکندر نیست الکساندر است (کهرم = کی هروم) نام اول را به الکساندر تغییر بدهید, اشک پسر دارا را اسکندر بنویسید و ریگا را محلی بین موصل و آذربایجان در نظر بگیرید این گفته هشام کلبی را به شرط ذکر شده  صد در صد می پذیرم (اسکندر آن می خواهد جولیو سزار باشد می خواهد مهرداد پنتوس باشد می خواهد مهرداد دوم اشکانی باشد می خواهد جمع هر سه باشد که اینگونه به علت تناقض و گفته راویان مختلف جهان از هم جدا شده است چون هر راوی او را به منطقه خود نسبت داده است گفته هشام کلبی همان است که ادعا شد).

   ادامه پرسش:  11. گویند از اخبار پارسیان پس از اسکندر ملک دارا بدست کسانیجز شاهان پارسی افتاد ولی همگیشان مطیع شاه دیار جبل! بودند و اطاعت وی میکردند.

   پاسخ پرنیان حامد:  شما تا به حال دو جانشین اسکندر را پیدا کردید من هم حدود 10 جانشین دیگر را پیدا کردم 78 جانشین دیگر باقی مانده است که باید از روایت راویان مکانهای مختلف جهان پیدا کنیم  یا اینکه به فردوسی پناه ببریم و فقط به همان لیست شاه شاهان اکتفا کنیم،  کتاب صفحه 67:

-        به کارنامه اردشیر بابکان چنین  نوشته بود که ایرانشهر از پس مرگ اسکندر ارومی 240 ملک داشت سپاهیان و پارس و خطه های نزدیکتر دست اردوان سالار بود.

-        در تاریخ بلعمی نیز سخن از 90 پادشاهی است که البته می گوید: ولیکن میانه پادشاهی داشتند از آنجا که اکنون بغداد است تا ری و ملوک الطوایف ایشان را ملوک بزرگ خوانندی و ایشان اشکانیان اند.

   فردوسی  در مورد این 240 ملک یا 90 پادشاه می گوید:

 * چو کوتاه بد شاخ و هم بیخشان  <><>  نگوید جهاندیده  تاریخشان *

 * از  ایشان جز از نام  نشنیده ام  <><>  نه در نامه خسروان دیده ام *

   یعنی در اسناد کتبی ساسانیان خداینامکها (نامه خسروان) که در دسترس من است نام این 240 پادشاه  نیست. فردوسی در همین 14 بیت کوتاه نام کلیه پادشاهان اشکانی (شاه شاهان آن زمان) را آورده است که هنوز هم بعد از این همه تحقیقات تاریخی و حفاری ما به اندازه این 14 بیت اطلاعات در مورد خاندان اشکانیان نداریم!

   ادامه پرسش:  12 . پس از مرگ دارا ملکش به اسکندر رسید و اسکندر پادشاه عراق و روم و مصر و شام شد. (چرا نام یونان نیامده؟)

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا نام رم ایتالیا نیامده؟ مگر ننوشته اسکندر ارومی مصر نشین؟ با سپاس از شما همین تناقض ها مرا وادار به نوشتن کتاب کرد و از علاقه مندان به تاریخ و اساتید کشور ایران باری دیگر تقاضا دارم به تاریخ و اسناد کشور خودشان که در این کتاب جمع آوری شده است توجهی داشته باشند.

   پرسش 1451:  درود! یه چیزی درباره ساتراپی پارت به ذهنم رسید سردرگم شدم

از اونجایی که گمان می‌رود زبان های لری و کردی بخشی از پهلوی باشد و من این را دست‌کم درباره زبان لر ب بیش از 90٪ می‌دانم و می‌بینم به دو گونه نام پارت خوانده می‌شود:

1- پَرتَ اُ : پرت آب دور از آب

2- پَهلَ اُ : پهل آب نزدیک آب

به دید شما این ها برپاد/بر ضد هم نیستند؟

شاید نشانگر کوچ بزرگی باشد که در یکی از جاهای نخست آب فراوان بوده و در جای دیگر اندک یا وارونه.  این‌ها رو چگونه می‌بینید؟

   انوش راوید: پرت و پهلو، زبان فارسی است، آب، زبان دری هخامنشی است، در گویش های مختلف ایرانی اُ و آوگفته می شود. من پارت را پرت یا پرت زن می دانم، که به معنی ژاندارم است، و بعد ها در روم باستان با آوای دیگر ایرانی پارتی زان گفتند ، و در جنگ دوم جهانی، عالم گیر شد. کلنل محمد تقی خان پسیان، رئیس ژاندارم های ایران در نطقی گفته بود: پرت زن های ما، تهران را می گیرند.

   برای پاسخ به ادامه پرسش در مورد کوچ بگویم،  فیلم مستندی درباره بدبختی و بی آبی یکی از روستاهای نزدیک مومبای کشور هندوستان دیدم،  اهالی محلی آن روستا آب را درست مانند ایرانیها آب می گفتند،  درصورتیکه در هیچ یک از روستاهای تاریخی ایران،  قدیمی های مدرسه نرفته با آوای امروزی آب نمی گویند،  این یکی از نشان هایی است،  که در زمان هخامنشیان مهاجر نشینان هند جدید،  از شهر نشینان ایران آن روز بودند،  که با زبان دری هخامنشی آموزش دیده بودند.  در ضمن کوچ و کوچ نشینی در ایران و قاره کهن سابقه طولانی دارد،  که تاکنون هیچ بررسی علمی تاریخی نشده است،  این وظیفه جوانان باهوش متخصص است که تحقیق و تعلیل نمایند.

   نظر 1452:  وقتی در برابر غرب قد علم کنی هزار دروغ دربارت میسازن اما اگه مطیع باشی هرچی پیروزی واختراعه بنامت میکنن.

   پاسخ پرنیان حامد:  اصلا مهم نیست هر چه دوست دارند بسازند. من به راهم ادامه می دهم نه دنبال نام و نشان هستم نه نیازی به شهرت دارم. حقیقت را بررسی و تا آنجا که در توانم باشد در اختیار مردم کشورم قرار خواهم داد. دیدن چنین پیغامی از سوی شما امید بزرگی است که با افراد روشنی روبه رو هستم که تا این حد به سیاست بازی آگاهند لذا با امید به آگاهی شما،  در این باب به راه مان ادامه خواهیم داد.

   انوش راوید: ما نباید به آنها کاری داشته باشیم، بلکه باید کار خودمان را بدون دشمنی و در محیط دمکرات بکنیم و خوب هم انجام دهیم.  کشورها و مردمی که رو در روی امپریالیسم قرن 20 غرب در می آمدند،  همان که گفتید انجام می دادند.  ولی امروزه امپریالیسم نو متفاوت از گذشته است،  دکترین و سیاست متفاوتی دارد،  اما مقداری از اثرات امپریالیسم سابق هنوز باقی است،  و لنگ لنگان دارد به پایان کامل خط و مدار خودش می رسد.  بزودی مقاله ای با نام شکافتن مرکز مدار،  درباره چگونگی تحقیق و تحلیل و راه یافتن به مرکز برنامه ای امپریالیسم نو،  و تک کردن و شکافتن اتم های آن،  در سازمان آینده بینی می نویسم.

   پرسش 1453:  سلام سوالی داشتم،  خواستم بدونم در جهان غرب که همه پیروزی های یونان بر ایران رو که در کتب تواریخ هرودوت اودمه رو افتخار خودشون میدونن کسی هست که به گفته های توییسدید و افلاتون که گفتن یونانیان از کشورشان دفاع نمی کردند هم توجه میکنه؟؟ اگر نظرشو اعلام میکنه آیا به اون بهایی داده میشه؟؟

در کشوری که هر نقطه از اون کشتی خیزه چرا میگویند ایرانیان در جنگ تن به تن ناتوان بودند و با کشته شدن فرمانده از صحنه فرار میکردند!! سخنی که هم در باب هخامنشیان و اشکانیان و الالخصوص ساسانیان گفته شده!!!!

شما همیشه داستان های زیادی از غیرت به میهن ایرانیان میگویید!! و از توانایی های مردم افغانستان!! ولی چرا واقعا در دفاع از کشورشان ناکام مانده اند!! آیا بی توجه هستند که زنانشان را به زیر بدن بیگانگان میروند!! در فیلمی جدید به کارگردانی یک افغانی گلشیفته فراهانی در نقش یک زن افغان هست که با حمله ی امریکا و هجوم آنان به روستایشان سرباز امریکایی به روی وی میافتد!!! البته میخواهند ما را با این فیلم بی غیرت و شکست خورده جلوه بدهند ولی خب چرا مردم افغان کاری نمیکنند یا واقعا این چنین است یا نه؟؟؟

   انوش راوید: دوبار انگلستان در اوایل و اواخر قرن 19 با ارتش های مجهز به افغانستان حمله کرد،  و افغانها با تفنگ سرپر و شمشیر آنها را بشدت شکست دادند.  در یکی از این نبردها فقط یک نفر را زنده گذاشتند،  که به هند برود و برای انگلیسها تعریف پیروزی افغانها را بکند،  (تاریخ افغانستان نوشته میر غلام محمد غبار).  دو کشور ایران و افغانستان هرگز به اشغال نظامی استعمار گران در نیامدند،  و استعمار و امپریالیسم هم با ترفند های سیاسی به این دو کشور مسلط شدند.  این ترفندها به اشکال مختلف ادامه دارد،  در دروغ گفتن و نوشتن در تاریخ و سرگذشت این مردم،  یا ساختن فیلم های هجوی و غیره.  وظیفه جوانان باهوش ایران است،  که هر شخص در تخصص خود،  برای حرفه ای تر شدن گام بردارد،  تا بتواند بهتر ترفندها را بشناسد و با آنها مقابله نماید.

      سرزمین ها و ملت هایی که با لشکر کشی اشغالگران امپریالیسم بشدت مبارزه جنگی کردند:  ایران، افغانستان، ازبکستان، ترکمنستان، قرقیزستان، آذربایجان، کردستان، کاشغرستان (سیانکیانگ یا استان جدید چین). همانگونه که می بینید مردمی که منشأ و سرشت آنها در نوروز و ایران است،  در آسیا و قاره کهن و آفریقا،  مقابل دشمنان بشدت مبارزه می کنند.  دشمنان تاریخی بارها سعی کردند،  جنگ و ستیز بین ملت های تاریخی ایران بزرگ ایجاد کنند،  ولی هیچ وقت موفق نبودند.  زیرا این ملتها قهرمانان، کشتی، وزنه برداری، باستانکاری، بندبازی، سوارکاری(شامل سرعت و مانع و چوگان و بزکشی)،  و بسیاری از ورزش های دیگر هستند،  که ریشه در آموزش و سنت آنها دارد،  و در ادبیات تاریخی ایران بوضوح نمایان است.

      البته با همان ترفند های استعماری، بسیاری از فرهنگ و داستانها فلکوریک ایرانی را بنام اروپایی جا زده اند،  که تعدادی از آنها را بانوی گرامی پرنیان حامد ذکر کرده اند.  یکی از معروف ترین آنها کروات است،  که قوم ایرانی کروات به گردن آنها انداخته،  و غربی ها با سادگی می گویند، خوب، انگلیسها کمی تغییرات در آن داده اند،  که بشکل امروزی در آمده است!.  از عزیزان استان کرمانشاه می خواهم،  به قبایل و روستاها بروند،  و از کروات و دستمال گردن آن زحمتکشان عکس بگیرند،  و در اینترنت منتشر کنند تا غربیها بیشتر کنف شوند.

    در ضمن مردم افغانستان در حال مبارزه هستند،  این موضوع را چند بار در میان مطالب نوشته ام،  منجمله سازمان یافته ترین ملت در کل جهان، مردم افغانستان می باشند.  تقریباً تمام جوانان این کشور به نوعی عضو یک حزب یا سازمان سیاسی یا دینی هستند، و این از برکت دفاع تاریخی آن ملت، برای مبارزه با دشمنان است.  امروزه این سازمان یافتگی،  بخاطر ناآگاهی سیاسی و اجتماعی اشغالگران غربی آن کشور،  در شناخت ملت های ایرانی بیشتر شده است.  همین موضوع باعث گردیده، دانش سیاسی و اجتماعی مردم افغانستان بالا رود، و در ادامه رشد و تکامل تاریخی،  آن کشور در جدول ساختار های تاریخی اجتماع، ارتقاع مفهوم دار یابد.

   در فیلمی که گفتید،  خانم هنرپیشه با اینکه شوهر پیر بیهوش (مرگ مغزی) دارد،  مورد تجاوز یک سرباز جوان طالبان قرار می گیرد،  و سپس آن دو عاشق هم می شوند،  در فیلم مشکلات دینی و اجتماعی برای آنها پیش می آید.  مردم باغیرت افغانستان،  به هیچ عنوان اجازه نمی دهند،  زنانشان زیر سربازهای بیگانه بروند،  حتی گفتن در این مورد نیز باعث خشم آنها می شود.  در هر سرزمین تعدادی خانه های مربوطه و افراد فاسد وجود،  که به کار های خلاف طبیعت و اجتماع و قانون مشغول هستند.

   پرسش 1454:  سلام . اگر هند = هندیجان , زبان سانسکرت و تمدن دراویدی ها و متون کهن هندی و ایین ودا و... مربوط به هندیجان است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام هند = هندیجان در متون کهن تا به زمان فتح آریابهارات = هند امروزی بدست داریوش اول هخامنشی سپس هند = هندیجان تا مرزهای شرقی آریابهارات و....

   لذا بودا همان بوذاسپ پیامبر زمان تهمورث است، اما شاهزاده سیزارتا که صده ها بعد ادعا کرد من بودا هستم از آریابهارات = هند امروزی بود. سانسکرت زبان مردم آریابهارات بود، آیین ودا را فراری های مزدایی به آریابهارات بردند و....  کتاب صفحه 46:

   هند , هند استان , هندویش در ناحیه هندیجان و جنوب غربی ایران امروز بوده است.

   فرهنگ کشور هندوستان امروزی (آریابهارات) هرچه که بوده است و هر قدمتی که دارد و هر تاثیری که در فرهنگ ایران کرده است بحثی است که از موضوع این کتاب خارج است حتی اگر کسی بگوید دولت هخامنشی و پارسیان پس از لشکرکشی به آریابهارات دارای فرهنگی عظیم تر و پیشرفته تری شدند قابل  پذیرش است در این کتاب تنها و تنها  ادعا شده است که محل هند استانی که در تاریخ ایران آمده است, استان یا کشوریست که مرزهای غربی آن در هندیجان (کرانه شمال غربی خلیج فارس) و مرزهای شرقی آن پس از لشکرکشی داریوش کبیر به آریابهارات در شرق این سرزمین و قبل از این لشکر کشی به گفته هرودوت کویر لوت در مرکز ایران امروزی بوده است.

   پرسش 1455:  درباره اسکاندیناوی در اینترنت جستجو میکردم که به چیزی برخوردم چون نوشتار درازیست و مجال نیست نشانی برگه رو میدم اگر زمان داشتید بخونید،  درباره همسانی زبان آذری با زبان اسکاندیناوی و مهرپرستی و... است،  ولی برخی سخنانشان دور از راستیست.

   پاسخ پرنیان حامد:  در باب همسانی لغات زبانهای اسکاندیناوی و زبان پهلوی پارتی،  استاد ارجمند کشورمان دکتر فریدون جنیدی کتابی تهیه و در آن حدود 100 لغت این زبانها را به ریشه یابی و اصل آن لغات را از زبان پهلوی پارتی در اختیار ما قرار داده اند.

   در باب نشانی وبلاگ فوق بفرمایید کدام سخنانشان مد نظر شما و به دور از راستی می باشد تا برای شما بررسی کنیم.

   پرسش 1456:  به گونه ای شانسی نوشته ای از دوستی رو خواندم که یک بیت از فردوسی بود که به مرز کشورها اشاره شده بود:

ازین مرز تا آن بسی راه نیست <><>  سمنگان و ایران و توران یکی‌ست

   میتونید این بخش شاهنامه رو از اینجا بخونید:  http://ganjoor.net/ferdousi/shahname/sohrab/sh6

   این نوشته به نزدیک بودن این سه سرزمین به یکدیگر اشاره دارد و مرزهای امروزی ایران و افغانستان و یونان نیست درسته؟ شما سمنگان رو در چینستان می‌دونید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کتاب صفحه 267تا 270،  مرزهای مشترک در تاریخ ایران:

   مرز مشترک توران و روم:

   در تاریخ بلعمی آمده است:  در جنگ کی خسرو و افراسیاب،  افراسیاب بگریخت و از حد ترکستان به حد روم شد، (پس روم و ترکستان توران مرز مشترک داشتند و تورانیان در غرب ایران بوده اند)

   شاهنامه فردوسی  به زمانی که رستم و ایرانیان انتقام سیاوش را از تورانیان می گرفتند:

همه غارت و کشتن اندر گرفت            همه بوم و بر دست بر سر گرفت

زتوران زمین تا به سقلاب روم            ندیدند یک مرز آباد و بوم

   همچنین برای کاموس تورانی آمده است:

ز مرز سپنجاب تا مرز روم                 سپاهی که بود اندر آباد بوم

   بعد از کشته شدن افراسیاب کی خسرو سپاه را از آذربایگان بازگردانید (آنجا چه کار می کرده اگر تورانیان در شرق ایران بوده اند؟ آذربایگان در شمال غربی ایران است.) و به پادشاهی و مملکت خویش بازآمد به خراسان ( نجران) و به بلخ. (تاریخ بلعمی)

.................................................................

   مرز مشترک تورانیان با سلیمان در حجاز یمن و سبا:

   و از پس کیقباد پسرش بود کیکاوس و ملک عجم همه او داشت و حد مشرق از سوی ترکستان افراسیاب (شرق ترکیه امروز) داشت.  و هرچه از پی آن بود همه تا ناحیت حجاز و سبا و یمن و حد مغرب سلیمان را بود. (تاریخ بلعمی)

.................................................................

    آب زره مرز مشترک مصر, بربر,مکران , توران:

   شاهنامه فردوسی  به زمان کی کاوس (آب زره):

همی راند تا در میان سه شهر              زگیتی برین گونه جوینده بهر

به دست چپش مصر و بربر به راست     رهش در میانه بدانسو که خواست

به پیش اندرون شهر هاماوران             به هر کشوری در سپاهی گران

خبر شد بدیشان که کاوس شاه               بر آمد به آب زره با سپاه

   و جای دیگر زمانی که کی خسرو, افراسیاب را در توران زمین دنبال میکرد:

     مرز ایران --> جیحون --> سغد و کشانی + صد فرسنگ --> گل زر یون --> بهشت دژ --> چین -->  مکران --> آب زره (دریای ژرف) + هفت ماه --> کنگ دژ

    و نامه او به کی کاوس :

کشیدم لشکر به ماچین و چین               وزان روی رانم به مکران زمین

واز آن پس از آب زره بگذرم              اگر پاک یزدان بود یاورم

   (اب زره در میان سه کشور مصر و بربر و شام! = آب زره پس از چین و مکران !)

   همچنین کی کاووس:

از ایران بشد تا به توران و چین           گذر کرد از آن پس به مکران زمین

ز مکران شد آراسته تا زره                           میان ها ندیدند بند و گره

شه بربرستان بیاراست جنگ               زمانه دگرگونه تر شد به رنگ

چو آمدش از شهر بربر گذر                سوی کوه قاف آمد و باختر

   (از تهران تا پکن حدود 6000 کیلوتر است + مکران + زره تا برسد به بربرستان این غیر ممکن است! مکران , بربر, چین و توران آب زره همه در غرب ایران امروز است)

بربر به زبان سومری نام آفتاب است بابلی ها به "ه تی ت" (کاسها) بربر میگفتند (احمد حامی)

.................................................................

   توران و سکستان = سرزمین سکا ها به ناحیت دریای سیاه:

   تورانیان به زمان کینه کاموس می گویند :

ز چین و ز بربر سپاه آوریم                که کاموس را کینه خواه آوریم

ز برگوش و سگسار و مازندران                     کس اریم با گرزهای گران

.................................................................

    مرزهای توران و تازیان شاهنامه فردوسی:

رود تازیان سوی توران زمین!            کند خارسان مرز ماچین و چین

   مهراب کابلی  پدر رودابه زن رستم:

ابا آنکه مهراب از این پایه نیست                    بزرگ است و گرد و سبک مایه نیست

همانست کز گوهر اژدهاست                وگر چند بر تازیان پادشاست

   (مهراب کابلی پادشاه تازیان! پس کابل در غرب ایران است)

.................................................................

   مرز ایران و روم:

   لهراسب بخترشه میگویید ولایت زمین عراق و شام و یمن تا در مغرب همه تورا و اهواز نیز تا در روم همه تورا. (تاریخ بلعمی)

   به زمان ملک منوچهر و جای ملک عجم به زمین بابل بود آنجا که امروز بغداد است و شهرهای اهواز و کوه (کرد) و بصره و گروهی به زمین پارس نشستندی و زمین مصر از ملک او بیرون بود و از زمین شام و حجاز و یمن اندر ملک او بود. (تاریخ بلعمی)

.................................................................

    مرزهند , یمن و تورانیان به زمان ایرج:

    در زمان پادشاهی ایرج به یمن اندر ملکی بود او را رایش از بهر آن خواندندی که بسیار غنیمتها بیاورد و جنگها کرد و پادشاهی او تا زمین هندوستان برسید و با ایشان جنگ و کشتن کرد و خواسته ها و بردگان از زمین هندوستان بیاورد (هند و یمن مرز مشترک داشتند)  و باز از یمن به کوه طی بیرون آمد و به عراق آمد به ناحیت انبار و موصل و به آذربادگان شد و این زمینها همه به دست ترکان (تورانیان) اندر بود ( مرز یمن و تورانیان به زمان ایرج)، (تاریخ بلعمی).

.................................................................

   مرز ارمنستان و توران:

شاهنامه فردوسی دادخواهی ارمانیان (ارمنیان) از کی خسرو:

سر مرز توران در شهر ماست             به یک روی از ایشان به ما بر بلاست

سوی شهر ایران یکی بیشه بود            که ما را بدان بیشه اندیشه بود

.................................................................

   پرسش 1457:  شما نوشتید که نام mDa-ra-a-muš داریوش سوم است . پس نام داریوش سوم در این الواح امده ؟ بی سوس هم باید همان اردشیر چهارم باشد که در باختر پادشاه بود و به دست الکساندر کشته شده . نه ؟

   پاسخ پرنیان حامد:  روی لوح بابلی مد نظر شما   (BM 36304)،  که لغت بسوس نیز بر آن است نام mDaria-m] آمده است که به استناد خود لوح های بابلی داریوش کبیر است و نه داریوش سوم.  خود مترجم نیز رسما نوشته است که این نام داریوش اول است اما ما می نویسیم داریوش سوم سوال این است که به چه مجوزی؟ شما بند هفت لوح  و برگردان گفته مترجم و سوال مرا مشاهده بفرمایید:

[...... from] /Babylon?\ [to?] Darius, the king, went.

   به استناد لوح BM 35603 این نام /da-ri\-ia-a-muš نام داریوش اول و این نام mDa-ra-a-muš  نام داریوش سوم است. مترجم در توضیح آورده است.

/da-ri\-ia-a-muš: Grayson assumed that Darius I was at issue, but we can now be certain that Darius III was meant (so Glassner 1993, 206). 

   دلیل؟ سند؟  به چه سندی این مترجم حالا مطمئن است داریوش اول, داریوش سوم است؟ نه اردشیر داریوش سوم است. نه بغ اسوس داریوش سوم است نه الیکسا, الکساندریس است. به چه مجوزی در این لوح داریوش اول تبدیل به داریوش سوم شده است؟

   سپس بند 4 همین لوح را مشاهده بفرمایید نوشته در زمان اخوس پسر اردشیر، حال به من بگویید در زمان پسر اردشیر سوم (اخوس) الکساندر وسط بابل چه می کرده است؟ و این سند با گفته کدام مورخ یونانی مطابقت دارد؟ و تکلیف داریوش سوم این وسط چه می شود که  لغت بی (بی بی شهربانو و یا بی ستون که بی بعد ها تبدیل به بغ شد) بی اسو mbi-/e\-[es?-su?] را به بسوس = اردشیر چهارم وسط حکومت ارشک پسر اردشیر سوم تعبییر کنیم؟

   آبا شما توجه دارید آنچه به عنوان سند برای خودشان تعبییر و تفسیر کرده اند چقدر تناقض دارد؟ در زمان ارشک پسر اردشیر سوم بابل برای الکساندر یونانی اعلان عزا کرده است که بسوس یونانی = اردشیر چهارم نیز در آن گوشه کنارهاست که داریوش آن نیز نام داریوش اول هخامنشی مکتوب است!

   این سند حمله الکساندر یونانی به ایران است؟!

     ببخشید این فقط تعبیر و تفسیر اروپایی است این سند احتمالا سند ورود داریوش دوم هخامنشی با لقب اخوس پسر اردشیر اول هخامنشی به بابل است و الیکسای آن الکساندریس لوح قبلی نیست!

   آیا شما به تناقض های این لوح هایی که روی هم آن ها را اسناد ورود الکساندر یونانی به ایران می دانند توجه دارید؟

    روی لوح نوشته a-lik-sa روی لوح بعدی نوشته A-lik-sa-an-d[ar   پسر این a-lik-sa بود و نام برادرش فیلیپ بود  روی لوح بعدی نوشته A-lek-sa-a]n-/dar\-ri-is که سردار او سلوکس بود پسر ایدم بود.  آنوقت این  A-lik-sa-an-dar الکساندری است که ادعا می کنند با داریوش سوم در ایران جنگیده است و هخامنشیان را منقرض کرده است این که پسر فیلیپ نیست؟! این پسر الیکسا است!

   فراموش کنید دوست گرامی این لوح ها را درهم کرده اند برای خودشان سند فتح ایران درست کرده اند. این لوحها متاسفانه سند هیچی نیست مگر آنکه آنها را دوباره بدون پیش فرض حمله الکساندری به ایران دوباره بررسی کنند تا بدانیم لوح مربوط به کدام پادشاه و در چه زمانی است و چند الکساندر موجود است و جریان جدی چیست.  به تاریخ کشور خودمان پناه بیاورید. ابوریحان بیرونی نوشته است فیلیپ برادر اسکندر بود و دو تاریخ اسکندری را نشان می دهد. یکی پسر فیلقوس است یکی برادرش فیلقوس است.

اسکندر تاریخ ایران ، الکساندر یونانی نیست

   آنچه مورخین ایرانی نوشته اند با اسناد کشف شده نزدیک تر است و آنقدر اما و شاید در کار نیست.

  پرسش 1458:  با سپاس از مقالات بسیار گیرای شما، من مقاله ی شما درباره ی تاریخ چین را خواندم و باید بگویم که بسیار مختصر بود هر آینه با جای کمی که برای هر مطلب می گذارند این مسئله قابل درک هست ولی جای نظر دادن و مشخصات نویسنده در وبلاگ تان خالی هست. از سویی می خواستم پرسشی از شما بپرسم چون شما را در تاریخ توانا دیدم. من چند سال پیش در کتابخانه کتابی را خواندم درباره ی وقایع جهان در قرون معاصر بود ولی درست نامش را به یاد ندارم و چون به داده های بخش چین نیاز داشتم آن را خواندم، با واقعه ای برخوردم که در همان کتاب نوشته شده بود درباره ی روانه شدن چینی ها در آب به دست فرمانده یی به نام جان، از آن مطلب این ها را به یاد دارم. می خواستم بپرسم به راستی چنین اتفاقی افتاده و درستی این مطلب تا چه حد است . با سپاس.

   پاسخ انوش راوید:  نویسنده مطالب وبلاگ خودم هستم،  در وبلاگ گفتمان تاریخ، بانوی پژوهشگر گرامی پرنیان حامد هم می نویسند.  درباره تاریخ چین مختصری که به تاریخ ایران مربوط باشد می نویسم،  زیرا تاریخ آن سرزمین بسیار بسیار است و از توانایی من خارج می باشد.

   پرسش 1459:  با سلام و خسته نباشید، این همه کلمه های ترکی در زبان فارسی از کجا ناشی می شود؟  ما همیشه گفته ایم، هجوم مغولان و ترکان و حکومت های چند صد ساله ی آنان، منشا این اثر بوده، حال که می گوییم، حمله ای در کار نبوده و این لشکریان و جماعت به ایران نیامده اند،  پس این واژگان از کجا آمده اند؟

   پاسخ انوش راوید:  در  تاریخ زبان ترکی در ایران.

   پرسش و اسناد 1460:  بانو پرنیان درود.  اسنادی هست که میخواستم با شما در میان بگذارم:  از مکان هایی که مورخین یونانی در باب سفر الکساندر به هندوستان نوشته اند:  رود عاربیوس و سرزمین عارابیت است. عارابیوس و ارابیت, ریشه از ارابی ها ندارد؟  قوم عرب 320 ق.م در کنار هندیجان (هندوستان) نبوده اند. ارابی ها باید فنیقی ها باشند که مهاجرینی از خلیج پارس باشند. پس الکساندر در خلیج پارس نزدیک هند با ارابی ها درگیر شده است. همچنین سرزمین اریتیان, باید نزدیک خلیج پارس باشد و اریتیان باید از اریتره یا خلیج پارس ریشه داشته باشند. هچنین یونانیان نوشته اند که الکساندر به شهر نیسا نزدیک سند رفت و همان مورخین نسایه را میان بیستون و همدان نوشته اند که با نوشته ی داریوش در بیستون یکی است:  من مغ گئوماترا در بلوک سکااوواتیش در ناحیه ی نسایه در ماد کشتم. ( ماد = شمال غربی ایران).

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما،  ارابی در این زمان سرزمین فنقیه و اراب ها همان یهودیان و فنقی ها و دریای اراب مدیترانه است. عربی در کار نبوده است، در این زمان. اریتره خلیج فارس است.  درضمن یونانی ها نوشتند الکساندر بعد از اکسوس گرفتار صحرا شد.

   . چند مکان دیگر در هند را صفحه 149 از اول صفحه نوشته بودم،  که همه نشان می دهد هندیجان است و نه هند امروزی.

   پرسش 1461: سلام.  این الواح بابلی نمی تواند سند حمله الکساندر به هخامنشی ها باشد, می تواند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر نمی تواند،  ممکن است یکی از آنها آن هم به زور و زحمت،  سند حمله کهرم به بابل باشد،  که آن هم به نظر من نیست.

   پرسش 1462:  در مورد میلاد می خواستم بپرسم که بعضی از اساتید عقیده دارند که میلاد, همان میتری دات است و بعضی نیز عقیده دارند که بلاد یا بلاش هم شاید باشد!

   پاسخ پرنیان حامد:  میلاد به معنی تولد است. 24 دسامبر شب یلدا است یلدا به معنی تولد (میلاد) است،  یلدا جشن تولد میثره (مهر میترا) در ایران است.  میترا دات یا میتری دات یعنی قانون میترایی (دات یعنی قانون).  بنابر این 24 دسامبر تولد یا میلاد قانون میتریی است. علت بلاد یا بلاش را نمی دانم (دلیل آنها را می دانید؟).

   برای اطلاع بیشتر شما این دات به معنی قانون در زبان پهلوی که پشت اسم ها می آید بعد ها تبدیل به داد شد (ت و د،  در زبان پهلوی یکی است) بغداد،  تیرداد همان مهرداد،  و.... همه اسم یا بهتر بگوییم لقب مذهبی است.

   .  بر اثر مهاجرت دسته جمعی در ایران حکومت ساسانیان گرفتار یک نام برای دو محل بودند،  که سعی در رفع آن کردند بار دیگر تکرار میکنم،  ــ  برای بررسی مکانها در تاریخ ایران:

   1.  از شروع تا زمان حمله اسکندر و حکومت 300 ساله اشکانیان  کلیه این نامها (چین استان, هند استان, خورآزمیا, خورآسان، کرمان شهر, ایرآن شهر ... در غرب ایران امروزی بودند.

   2.  برای بررسی تاریخ ساسانیان باید بپرسیم کدام خراسان؟  و این سوال شامل بررسی حمله اعراب به ایران نیز می باشد.  توجه ندارید که اعراب دوبار در اختلاف زمانی حدود 30 سال خراسان را فتح کرده اند؟

   3.  اما به شما خاطرنشان می کنم فردوسی در همین خراسان امروزی متولد شده است،  و امام رضا (ع) نیز در همین خراسان امروزی بوده است،  در این زمان این اختلاف مکانی به کلی حل شده است.

   پرسش 1463:  سلام .  1.  پس درست گفتم رود ارابیوس متعلق به ارابی هایی است که فنیقی بودند و در زمان الکساندر در اطراف خلیج پارس سکونت داشته اند.

   پاسخ پرنیان حامد:  رود ارابی یک جایی بین سوریه و خلیج فارس است.  فنقی ها در زمان هرودوت (حدود 150 سال قبل از الکساندر و اسکندر و ... داریوش سوم  قرنها بوده که مهاجرت خود را کرده بودند)

   ادامه پرسش:  2.  در مورد جابه جایی مکان ها هنوز شک دارم. کتاب بندهش متعلق به ساسانیان است و در آن مکان ها بلخ و مرو .. در غرب ایران است.

   پاسخ پرنیان حامد:  چی نوشتم؟  نوشتم در زمان ساسانی باید از خودمان بپپرسیم کدام بلخ؟ کدام مرو؟ حتی در تاریخ اسلام آمده که مسلمانان دو بار خراسان را فتح کردند آن هم با فاصله حدود 30 سال  یعنی چی؟ یعنی اول خورآسان را فتح کردند که در غرب و نزدیک خوزستان است،  و حدود 30 سال بعد خراسان امروزی را! تا حمله اعراب به ایران باید بپرسید کدام؟  شرقی یا غرب؟‌ بعد از روی اسناد و توضیحی که از دور و بر آن آمده نتیجه بگیرید کدام را می گوید.  این هم نوشته من بر همین  وبلاگ،  ــ  برای بررسی مکانها در تاریخ ایران:

   1.  از شروع تا زمان حمله اسکندر و حکومت 300 ساله اشکانیان  کلیه این نامها (چین استان, هند استان, خورآزمیا, خورآسان کرمان شهر, ایرآن شهر ... در غرب ایران امروزی بودند.

   2.  برای بررسی تاریخ ساسانیان باید بپرسیم کدام خراسان؟  و این سوال شامل بررسی حمله اعراب به ایران نیز می باشد.  توجه ندارید که اعراب دوبار در اختلاف زمانی حدود 30 سال خراسان را فتح کرده اند؟

   3.  اما به شما خاطرنشان می کنم فردوسی در همین خراسان امروزی متولد شده است،  و امام رضا (ع) نیز در همین خراسان امروزی بوده است،  در این زمان این اختلاف مکانی به کلی حل شده است. 

   ادامه پرسش:  3.  سوال دیگر که داشتم در مورد کاخ شوش است. اردشیر دوم در کتیبه اش نوشته که این کاخ در زمان پدر بزرگش اردشیر سوخته شده. ایا الکساندر ان را سوزانده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله،  این نوشته را دیده ام . اما کدام الکساندر،  ببینید 3 تا الکساندر روی لوح های بابلی است، که اولی آن با این نوشته همخوانی دارد.  با این سرعت نمی توانیم نتیجه بگیریم کدام بود.  راست جریان این است،  گرامی،  من تا به امروز تصور می کردم با دو اسکندر سرو کار خواهم داشت.  با این لوح های بابلی شدند چهار، پنج تا!!

   1 الیک که زمان داریوش اول بوده،  2 پسرش الیکسایی که احتمالا زمان داریوش دوم بوده،  3 الکساندیسی که پسر ایدم است،  و در لحظه ورود او به بابل ماه گرفته،  4 اسکندری که پسر ایلیوس است.

   اسکندری که پسر ایلیوس است، صد در صد ایرانی است، اما من نمی دانم با این سه تا دیگر چه کنم؟ کدام کهرم است خدا می داند لوح های بابلی را هم که با مته سوراخ سوراخ کردند. باید دنبال اسناد دیگر بروم. شما می خواهید سریع به نتیجه برسید نمی شود. هفت سال طول کشیده تا من گفتم آقایان این اسکندر و الکساندر یکی نیست. حالا هم باید بروم دنبال اسناد طبق معمول سوراخ سوراخ شده،  و سوخته و کنده شده بلکه وسط اینها یک سندی پیدا کنم ببینیم جریان این همه الکساندر چه بوده است.  تنها مطمئن باشید دروغ گفتند، اینها سند نیست و اسکندر الکساندر نیست،  و الکساندر هم خودش یکی نیست.

   پرسش 1464:  1.  الکساندر اگر تا هندیجان رفته پس چطور تا اسطخر رفته؟

   پاسخ پرنیان حامد:  الکساندر یا همان بالاخره کهرمی که توی تاریخ ماست و نمی دانیم کدام است، از باختریش دنبال شاه کرد، شاه رفت اسطخر پناه گرفت. کهرم با سپاهش به طرف اور رفت (که می گویند هند) آنجا شکست خورد و به طرف اسطخر برگشت تا محاصره اسطخر را نگه دارد و شاه را بکشد که نتوانست. (اسطخر وسط راه نیست؟)

   پرسش 1465:  شما گفتید که الکساندر جلوی قبر کوروش گوسفند قربانی کرده ,ایا منظورتان طبق تاریخ کنونی بوده یا خودتان این را قبول دارید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  طبق تاریخ کنونی،  من تا این الکساندر ها را از هم جدا نکنم هیچی ندارم که بگوییم. باید بدانم کدام یکی از اینها کهرم بود. البته داریوش اول پوست همه را جدی کنده است اینکه از لج او یکی از اینها از سوریه آمده باشد و برای کوروش کبیری که داریوش اول تار و مار کرده بود قربانی کرده باشد خیلی غیر منطقی نیست. اما مشکل این است که کهرم قبل از کوروش کبیر بود. آنکه قربانی کرده به احتمال زیاد همان اسکندر یعنی میتری داتی است که از نژاد او یعنی مادها بود و آیین او آیین کوروش بود و .....

   پرسش 1466: در الواح بابلی چطور توسط مفسرین فهمیده شده که داریاموس همان داریوش اول است؟ ایا منظور داریوش مادی نیست؟ سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  روی شجره نامه لوح بابل،  BM 35603 obv; British Museum یک مشت اسم پشت هم آمده است. که اصلا معلوم نیست کدام کوروش است و کدام کمبوجیه (در تاریخ های مکتوب نام پسر کوروش اول را هم کمبوجیه گفتند نام پسر نتیجه او کوروش کبیر را هم کمبوجیه پشت هر دو هم داری هوش می آید یکی داریوش مدی است آن یکی داریوش کبیر) حالا وسط اسامی همین لوح هم  با قلم چکش کوبیده شده بعد از  داریوش اول نوشته نیدین بل و بعد داریوش سوم. اصلا معلوم نیست روی این شجره نامه کی به کی است! باور کنید. خوب مفسر هم گناهی ندارد یک تاریخ گذاشتند جلوش آن هم تاریخ هرودوت و یونانی هاست مجبور است به همان استناد کند. این ببخشید اما از بی عرضگی ما ایرانیان است که الان هنوز من باید با آقایان  سروکله بزنم تا تازه به ایشان بگوییم این تاریخی که ما داریم افسانه نیست این تاریخ بدون اما و شاید و تفسیر با اسناد پیدا شده همخوانی دارد.  گرامی باید صبر داشته باشید تاریخ دوهزار سال دروغ و اشتباه دو روزه درست نمی شود.

   پرسش 1467:  سلام . 1.  در تاریخ هرودوت اشاره به سنگ نوشته ای توسط داریوش اول در سرزمین "بسفر" شده است که باید در شمال غربی ترکیه باشد. هرودوت نوشته که داریوش یک کتیبه به خط اشوری و یک کتیبه به خط یونانی نوشت. ایا خط یونانی با خط اشوری فرق دارد؟ شاید منظور از خط اشوری, خط پارسی باستان باشد که توسط داریوش ساخته شد؟ در ان مکان اشوری ها سکونت داشته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خط آشوری خط میخی بوده در این زمان. خط یونانی خط فنقی همین خطی که بر سکه ها است. که آرامی و بعدها پهلوی و فارسی و عربی هم از همین خط است.  این هم یک سند دیگر که زبان یونانی و آشوری یکی بوده فقط به دو خط.  آشوری ها در نینوا بودند در این زمان ته مانده آنها به بسفور رسیده بودند و بقیه آنها به جزایر اژه پناه برده بودند.  در یک کلام مختصر این هرودت هرودوتی که می گویند متولد ترکیه امروزی بوده و اصلا زبان گریک ها را بلد نبوده است بعد ها این زبان را یاد گرفت. زبان او ایونی همین زبانی که با دو خط داریوش نوشته بوده است. ایلیاد هومر هم به همین زبان است اصلا به زبان گریک نیست.  پس اگر بخواهیم به حساب نقشه امروز بگذاریم،  هرودت ترک بود و هومر هم عراقی چه ربطی به یونان امروزی دارند؟

   ادامه پرسش:  2.  در مورد یونی ها انطور که متوجه شدم یکی از خاندان اشوری هستند. ایا کلمات کتیبه کرچه میش به یونانی امروزی شبیه است و یا مادر زبان یونانی است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کرچه میش به زبان هیتی است.  ببینید شما اصلا گذشت زمان را نه در مهاجرت ها و نه در زبان در نظر نمی گیرید هیتی 4 هزار سال قبل زبان مردم این قسمت بوده که در تکامل تبدیل به ایونی و بعد به گریک امروزی شده است.  یک زبان دیگر هم این پاین بوده نزدیک شما به نام هوری که می گویند اصل کتیبه کرچه میش مال هوری ها بوده که به زبان هیتی ترجمه شده است.

   یک سوال :  شما می توانید برای من ثابت کنید این زبان فارسی که من دارم با شما سخن می گوییم همان زبان حوری 4هزار سال پیش است؟  نمی شود که در این 4 هزار سال هزار اتفاق افتاده است  اعراب که زبان را عوض کردند یک قاطی عجیبی از پارسی و چند زبان دیگر ریختند وسط الان هم که در چند سال اخیر کلی لغت فرانسه و انگلیسی و... قاطی فارسی شده است.  حدودا هیتی باید مادر ایونی و گریک امروزی باشد.

   ادامه پرسش:  سوال دیگری که داشتم در مورد معماری است.   ستون های دوریتی که اشکانیان استفاده می کردند و ستون های کرنتی در ایران چه قدمتی دارند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  حدود 4هزار سال به استناد اون سنگی که از ایلام پیدا کردم و این ستون روی آن هست.  روی وبلاگ سوال خودتان بود همان که آشور بانی پال را نوشته بودم اون سنگی که از ایلام باقی مانده و بر آن عکس معبد ایلامی که آشور بانی پال با خاک یکسان کرد، کشیده شده بود همین ستون را نشان می دهد دوباره نگاه کنید به دقت.  ستون های دوریتی و کرنتی را قبل از اشکانیان،هخامنشی ها استفاده می کردند (هم شوش، هم تخت جمشید) بنابر این با اشکانیان کاری نداریم آنها از هخامنشی گرفتند. سوال این است که یونان از تخت جمشید و شوش دزیده است یا ایران از اکراپلیس که پاسخ آن با آن سنگ ایلامی چهار هزار ساله مشخص است یونانی دزد از ایران و ایلام دزدیده است.

   پرسش 1468: با سلام یعنی  اسناد اقای غیاث ابادی  بار علمی ندارد؟ ایا شما اقای غیاث ابادی را با عنوان یک استاد قبول دارید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در باب آقای غیاث آبادی، خوب است بدانید آقای غیاث آبادی نزد ما هم  احترام زیادی داشتند. ایشان متاسفانه با به هم مخلوط کردن اسناد با استادی و زبر دستی غیر قابل وصف، ما را نیز مبهوت کردند،  باور بفرمایید لحظه اول با دیدن سند لوح بابلی بر رباخواری و بردگی این دختر من نیز مبهوت ماندم.  با بررسی این اسناد و تحلیل آنها همانگونه که مشاهده می فرمایید بر وبلاگ گفتمان در نهایت ادب و احترام از ایشان تقاضا داشتیم که تجدید نظر بفرمایند که متاسفانه ایشان با چاپ کتاب و پیش کشیدن باقلوا و پشمک احترام خودشان را در میان ما از میان بردند.  از آنجا که اسناد ایشان در دید اول قابل باور برای عام است تحلیل برخی از این اسناد و جداسازی و حقیقت آنها بر این جستارانجام شد.  باشد که مردم سرزمینم ایران، با روشنگری تاریخ و فرهنگ کشورمان را از گزند پورپیرار ها و غیاث آبادی ها حفظ کنند.

   پرسش 1469:  سلام . در جنوب بین النهرین نزدیک چسبیده به خلیج پارس, منطقه ای به نام MESEN هست. ایا این مکان همان مکان سین ها (چین استان) است. ایا همان مسینی ها ی ایلیاد و ادیسه نیست؟ شهر سیپار (یا سیپارت) نمیتواند اسپارت یونانی ها باشد؟ مرسی

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام . جرا دوست گرامی به راحتی می تواند باشد (که هست). جز از سین که هنوز باید بیشتر دقت کنیم دقیقا کجا بوده است (سین حران داریم و سین اور نیز همین مکانی است که شما فرمودید و دو سین دیگر که باید بررسی دقیق شود) هم سیپارت بین النهرین می تواند اسپارت نوشته یونانی ها باشد و هم مسینی که شما پیدا کردید.  با سپاس حال یک بار دیگر ایلیاد هومر را با این دید بخوانید ببینید چقدر از اما و شایدها حل می شود و چگونه بر نقشه جغرافیا به راحتی می توانید گفته های هومر را دنبال کنید.

   پرسش 1470:  ایرانیان قدیم چه دینی داشتند، مهری یا میترایی یا زرتشتی؟ و اینها چه فرقی با هم دارند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  آیین جمشید و فریدون زردشتی با فرقه میترایی بود (دیو یسنا) اولین زردشت (پیامبر) اهورا(خدا) به استناد خود اوستا جمشید بود.  در زمان گشتاسپ (36 سال قبل از کوروش کبیر هخامنشی) شخصی خود را زردشت (پیامبر) معرفی کرد،  و آیین قدیمی میترایی را دستکاری و فرقه جدیدی با عنوان مزدایی (مزدیسنا) ارائه داده است،  که باعث اختلافات و جنگ های شدیدی در ایران شد.

   اشکانیان به آیین میترایی و ساسانیان به آیین مزدایی با هم درگیر شدند. افرادی که از آیین قدیمی ایرانی دفاع می کردند همه کشته شده اند. موبدان ساسانی با این آیین جدید مردم ایران را حدود چهارصد سال زجر دادند و آیین اصیل ایرانی یعنی زردشتی مهری (میترایی) را به کلی از میان بردند. وقتی می گوییم به آیین جمشید و فریدون می شود میترایی و نه مزدایی،  که مزداییان آنان را به زور به خود نسبت می دهند (برای اطلاع و اسناد بیشتر به کتاب رجوع کنید).

   پرسش 1471:  1 - آیا میشود تاریخ ایران رو با جمشید اولین زرتشت به سال 14000 و دومین زرتشت یعنی مهریا میترا در8500 سال پیش و سومین زرتشت چند سال قبل از کوروش نوشت.

   پاسخ پرنیان حامد:   بله میتوان چنین کرد،  تاریخ آخرین زردشت (زمان گشتاسپ) به حساب تاریخ ایران 36 سال قبل از کوروش کبیر است. در باب مهر اگر او را با نماد فریدون انگاریم، دوره کاسها و در مورد جمشید اولین زردشت دوره سومریان در بین النهرین است که متاسفانه به چهارده هزار سال نمی رسد.

   ادامه پرسش:  2- اگر اسکندر ایرانی فرزند اسحاق پیامبر باشد، آیا میشود یهودی ها از ریشه ما ایرانی ها باشند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اگر اسکندر ماد نژاد از نوادگان عیص (اشک) پسر اسحاق (اشاک) باشد لذا او از نوادگان ابراهیم است که خود این پیامبر از کردستان ایران بوده است.  تصور نمی کنم اینگونه از نظر نژادی یکی باشیم. تنها چون تورانیان (آشوریان) از فرزندان فریدون (تور) بوده اند در آن صورت ممکن است یهود و ایرانی یک نژاد باشند. به هر تقدیر یهود قوم کوچکی از ایران بزرگ بود، که دائما توسط خاندان گشواد (گیو و گودرزو نوادگان آنان) بیت المقدس با خاک یکسان شده است.

   ادامه پرسش:  3- چرا زرتشتی ها به این راحتی قبول کردند تاریخ غربی ها رو به سه هزار و خورده ای پذیرند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چون مزداییان (مزدیسنا) قدمتی در همین حدود دارد در حالی که قدمت فرقه اصلی زردشتی یعنی دیویسنا (میترایی) به حداقل 6000 سال میرسد. نابود شدن میترایی در ایران را مدیون دولت ساسانی هستیم

   ادامه پرسش:  4- یه پیشنهاد آیا میشود فیلمی کوتاه در مورد اسکندر ایرانی ساخت و در جشنواره ها شرکت داد تا حقیقت این امر ثایت شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با کمال میل اون کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست با کل اسناد داخل آن و این وبلاگ با کل اسناد اضافه بر کتاب در اختیار شما. من تا به این لحظه سه بار با صدا و سیما در این باب صحبت کردم. شما هم پیشنهاد کنید شاید حرف شما را بپذیرند. پاینده باشید

   پرسش 1473:  ممنون از ایجاد طرز تفکرات جدیدتون.  یه سوال از خدمتتون دارم در مورد حمله دروغین اسکندر به ایران.  توی مقالتون در مورد آریو برزن توضیحی داده نشده. این رو چطور توجیح میکنید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما،  گرامی نمونه سوال شما را بارها بر وبلاگ پاسخ داده ام.

   اول آنکه کسی از اسکندر دروغین سخنی نگفته است.  تنها ادعا شد به استناد تاریخ و مدارک دو شخصیت در هم ادغام شده اند یکی 320 ق.م با نام یا لقب  کهرم (کی هروم) و دیگری در سال 90-73 ق.م با نام یا لقب اسکندر. این دو فرد به هم ارتباطی ندارد کسی که مورخین یونانی از او سخن گفتند کهرم پسر ارجاسپ است چرا که الکساندر هیچگاه به اروپا و قطب شمال نرفته است (نوشته مورخین یونانی با نوشته تاریخ های ایرانی در باب کهرم تقریبا یکی است و همخوانی دارد). اریوبرزن کدام دلاور است؟  نام او چیست؟ نمونه پرسش را برای شما از پست های قبلی وبلاگ در زیر است،  چنانچه نیاز به روشنگری بیشتری است در خدمت شما هستم.

   نمونه پرسش:  با درود .شما جایی نبشتید که اریوبرزن با اسکندر جنگید و جایی دگر نبشتید که این اریوبرزن همان فرشید ورت است که با کی هروم جنگیده! در این مورد توضیح دهید و ایا اشکانیان ماد نژاد بوده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ببینید اریو برزن باز لقب است و به زبان یونانی!  نام واقعی او چیست؟ من نمی دانم. گفتم اگر این سردار هخامنشی است (کدام سردار تاریخ ایران و اسکندر نامه ها است نام ببرید؟) با میتری دات (اسکندر) 73 ق.م   جنگیده است و اگر منظور فرشیدورد است (که به نظر من اینگونه می نماید) 320 ق.م در مقابل کی هروم (الکساندر یونانی) در زمانی که به نوشته تاریخ ایران شاه و سپاهش در قلعه اسطخر محاصره شده بودند, ایستادگی کرده است و او برادر اسفندیار (ایرانی) پسر شاه گشتاسپ بوده است. و اسفندیار به انتقام خون او کهرم را کشته است.

   پرسش 1474:  سلام. چند وقتی بود در مورد غیاث ابادی بحث می کردید . ایشان جدیدا اسنادی اورده اند مبنی بر فروش برده توسط هخامنشیان ! راستی حقوق کارگران در ان زمان چگونه بوده؟

      به موجب لوحه‌های هخامنشی در صفه مجاور تخت‌جمشید محلی به نام «اووادئیچَیَه/خوادایتشیه» (در عیلامی: «مَتِسیش») وجود داشته که یکی از بازارهای معتبر برده‌فروشی در آنجا بوده است. اووادئیچیه مقر رئیس تشریفات تخت‌جمشید و مرکز امور دیوانی و اداری تخت‌جمشید بوده و نام آن با نام تخت‌جمشید در نسبت با یکدیگر بکار رفته است.دستکم در چهار لوح هخامنشی فروش برده در اووادئیچیه ثبت شده است. قیمت متوسط یک برده در این بازار برابر با هشتاد گوسفند یا سه گاو و یا شش الاغ بوده است. در یکی از چهار لوحه از فروش یک زن برده با دو دخترش که یکی از آنها خردسال بوده، یاد شده است. زنان و دختران برده علاوه بر بیگاری‌های معمول، برای بهره‌کشی جنسی نیز اجاره داده می‌شدند و فرزندان حاصل از آن به فروش می‌رسیدند. روشی که در زمان کورش بزرگ نیز متداول بوده و بعدها برای تولید برده در دین زرتشتی تداوم پیدا کرد.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام . مسئله برده و برده فروشی یک بار بر این وبلاگ تحلیل شده است:

  ( کوروش بزرگ قسمت اول و دوم:   http://cae.blogfa.com/post/62  و http://cae.blogfa.com/post/68  (

   سند آوردیم برده داری رسم یهودیان در بابل قبل از دوران هخامنشی بوده است و در ازاء وام شخصی را نگه می داشتند که در صورت عدم پرداخت وام او را به عنوان برده می فروختند. سند آوردیم سر لوح های بابلی به نام شاه زمانه بوده است چه در زمان کوروش و چه قبل از او با نام شاه زمان سند می زدند و این ارتباطی به کوروش نداشته است. سند آوردیم که در مقابل معبد ایشتر در بابل زنان خود را وقف ایشتر می کردند لذا نیازی به بهره برداری جنسی از این بردگان نبوده است (رسوم گذشته با رسوم امروزی تفاوت داشته است).

   کارگرانی که شوش و تخت جمشید را ساخته اند حقوق خود را گرفته اند این حقوق بر حسب پول زمان حساب شده است که در بیشتر موارد به جای پول تقاضای جنس شده است که تک تک پرداخت شده است و رسید این پول ها بر لوحهایی بود که از تخت جمشید در آوردند و به دانشگاه امریکا برده اند.

   پرسش 1475:  درود. بنده 2 پرسش و پیش نهاد دارم با اجازه شما.

  1. دیو در متون پهلوی باید اشاره به شخص ضد مزدیسنا یا قومی مانند ماد باشد. پری هم باید منظور پرنیان (قوم پرنی) باشد؟ در متون ساسانی نوشته شده:  کشته باد دیو و کشته باد پری و کلی لعنت و فحش و دیگر حرفها.

  2. دقت کرده باشید در کارنامه اردشیر پاپکان امده که پاپک (طبق نوشته های تاریخی پدر اردشیر پاپکان), دخترش را به ساسان شبان (کرد) می دهد.

   و همچنین اگر باز دقت کرده باشید این فرد از تخمه ی دارای دارایان بوده است و در فرماندروایی بد اسکندر رومی, نهان و پنهان بود و با چوپانان بسر می برد!

   چطور ساسان در زمان اردشیر پاپکان بوده و در زمان فرمانروایی اسکندر رومی, این فرد با چوپانان بوده؟ 266 سال فاصله از اسکندر تا اردشیر پاپکان بوده! اگر اسکندر همان الکساندر باشه که بدتر! 500 سال فاصله دارند.

   باید منظور جانشینان اسکندر = اشکانیان منظور باشد . البته عده ای هم عمر طولانی داشته اند مانند: سلمان پارسی, 500 سال عمرید. سپاس

پاسخ پرنیان حامد:  با سلام 1. مسئله دیو و پرنیان که نام شخصی من نیز هست بارها بر این وبلاگ توضیح داده شده است مطالعه بفرمایید یکسال پیش نوشتم پرنیان همان قوم پرنی ها است.

   2.  کتاب صفحه 30

    و همچنین به استناد ابیات شاهنامه فردوسی:

   چو دارا برزم اندرون کشته شد   ............. همه دوده را روز برگشته شد

   پسر بد مر او را یکی شادکام ................ خردمند و دانا و ساسان بنام

   پدر را بر نگونه چون کشته دید  ..............سر بخت ایرانیان گشته دید

   از ان لشکر روم بگریخت اوی   ............  بدام بلا در نیاویخت اوی

   بهندوستان در بزاری بمرد.................. ز ساسان یکی کودکی ماند خرد

   برین همنشان تا چهارم پسر ................ همی نام ساسانش کردی پدر

   یک ساسان نبوده است پنج ساسان بودند از اسکندر تا اردشیر بابکان حدود 266 سال است.

   پرسش 1476:  با درود . خیلی وقت پیش اردوان سوالی کردند به این صورت:

   "پرسش:  توی تاریخ اشکانیان اومده که فریاپت پدر ارشک پسر اردشیر (یا داریوش) دوم هست این رو چگونه ارزیابی می کنید؟!

   پاسخ از بانو پرنیان حامد:  من که می گوییم برداشتند برایمان تاریخ نوشتند خودشان هم توش ماندند شما باور ندارید! داری هوش (داریوش) و یا ارد +شیر هر دو لقب مذهبی است, پادشاهان هخامنشی داشتند ولی پادشاهان ماد قبل از آنها این القاب را داشتند.این تاریخی که شما اینجا آوردید از همان تاریخ یونانیان است که شاهان را با هم قاطی کردند و برایمان دیکته کردند. کتیبه داریم تخت جمشید نوشته: ارشک پسر اردشیر سوم است. حالا منظور از این فریاپت خود اردشیر سوم پسر اردشیر دوم است؟ و بعد طبق همین تاریخ های دیکته شده ارشک (ارشاک) پسر فریاپت در سال 247 ق.م در باختریش از فرمان اکاتوکلیس (سردار الکساندر) سر کشید و دولت اشکانی را در ایران استوار کرد.."

   آیا ارشک پسر اردشیر سوم با اشکانیان ارتباط دارد ؟ کتیبه تخت جمشید : ارشک پسر اردشیر سوم باید از ارشک پسر اتیاب اوشنا جدا است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  پاسخ همان است که برای اردوان نوشتم یک تاریخی را برداشتند ساخته اند برایمان دیکته کردند که خودشان هم در آن گیر کرده اند شما اگر سوالات مرا پاسخ بدهید من هم به سوال شما پاسخ می دهم. اخوس کیست؟ اردشیر سوم است یا داریوش دوم که پسر او ارشک باشد؟ داریوش سوم کیست؟ کتیبه و قبر او کجاست؟

   درست مثل لوحهای بابلی که می گفتند سند ورود الکساندر به ایران است که اصلا نیست کتیبه های هخامنشی را هم برای خودشان به هم پیچیدند که یکجوری فاصله اسکندر و الکساندر را پر کنند باید بشینیم از اول با سند تک تک پادشاهان هخامنشی پس از اردشیر اول (تا اینجا مشخص است) را بررسی کنیم تاریخ کشورمان را از اول طوری درست بنویسیم که اینگونه از آن سوء استفاده نشود که یکهو پورپیرار هایی از این ایرادات بتواند سوء استفاده کند و تاریخ هخامنشی را مردود کند.

   پرسش 1477:  سلام بر شما . ببخشید به استناد کدام مدارک باستان شناسی , رم در ایتالیا نیست؟

  سوالی دارم به جز شما , کسی هم اشاره داشته که زبان اشوری همان زبان یونانی است ؟ نام های شاهان اشوری , پسوند وس ندارد. شجره نامه ابوریحان هم گویا از اهل مغرب گرفته شده و شاید یونانی هست. موفق باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام چه کسی گفت رم در ایتالیا نیست؟  گفتیم روم یا رومیه شهر رم در ایتالیا نیست! به کدام مدرک باستانشناسی روم سه چهار هزار ساله در ایتالیایی است که قدمت قدیمی ترین ساختمان آن به زور به دوهزار سال میرسد؟

   زبان یونانی (greek) از زبان ایونی (yuni ) گرفته شده است بزرگترین و قدیمی ترین نویسنده این زبان هومر است که ایلیاد و اودیسه را به زبان ایونی نوشته است (و نه به زبان گریک). هومر متولد کجاست؟ نینوا کتابهای خود را کجا نوشته است؟ در نینوا. نینوا کجاست؟ وسط عراق امروزی.

   "داد و ستد گران صیدونی به اژه تاخت و تاز کردند،  و واژه و کالا،  با یونانیان عقب مانده داد و ستد و رد و بدل کردند،  یک هدیه گرانبهاتر نیز آوردند الفبا ...." (ا.ت.اومستد تاریخ شاهنشاهی هخامنشی صفحه 18)

کافیه یا بازهم سند لازم دارید؟

   نظر 1478:  استاد عزیز تر از جانم وقتی مطالبتان را میخواندم اشک از چشمانم جاری بود چون حقایقی را نوشته بودید که سالها باتمام وجودم فهمیده بودم باتمام وجود به ایرانی اصیل چون شما افتخار میکنم و برایمان ایرانی به اقتدار کورش کبیر آرزومندم.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سپاس از شما بانوی گرامی امیدداریم بتوانیم با یاری عزیرانی چون شما در راه روشنگری اجتماعی قدم برداریم و تاریخ کشورعزیزمان ایران را احیا کنیم. پاینده باشید بانو.

   پرسش 1479:  سلام، ممنون از اینکه زمان گذاشته و اطلاعاتتونو به صورت خلاصه در اختیار ما قرار میدهید. در این دوره که وقت کم است و اطلاعات سرمایه از اینکه میتونم از جیب شما آنچه میخواهم برداشت کنم ممنونم. در این مدت دو ساله که با شما آشنا شدم بارها از خودم پرسیدم که آیا شما در اعتدال هستید یا خیر که امیدوارم در آینده نیز به پرسش خیر نرسم!

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام و سپاس از توجه شما امید دارم هرگز به پاسخ خیر نرسید اما از آنجا که ما نیز ممکن است خطایی کنیم از شما تقاضا دارم چنانچه روزی ما را خارج از عتدال دیدید به ما نیز بگویید.

   پرسش 1480:  دوست عزیز اینکه شما میگویید حمله اسکندر دروغ است و خیلی چیزها دیگر .... باید بگم اینها فقط گمانه زنی از شماست و برای توجیه این دلایل بی ربط به هیچ کجا نمیتوانید استناد کنید ... منظورم اینه شما خوشگل تر دروغ میگید ..

   پاسخ پرنیان حامد:  استناد می کنیم به ابوریحان بیرونی، استناد می کنیم به بلعمی و طبری، استناد می کنیم به شاهنامه فردوسی، استناد می کنیم به بندهش و اوستا، استناد می کنیم به لوحهای بابلی، استناد می کنیم به مورخین یونانی، استناد می کنیم به سکه ها ، استناد می کنیم به .......

   اسکندر تاریخ ایران ، الکساندر یونانی نیست

   سودی نمی برم به شما دروغ بگوییم،  آنکه سود برد مفسرین اروپایی و یونانی ها بودند که به شما دروغ گفتند فرهنگ و تاریخ کشورتان را به اسم خودشان رغم زدند!

   انوش راوید:  زنده باد اینهمه هوش!!!، حمله الکساندر یونانی به ایران دروغ است،  اسکندر خود ایرانی بوده است، مگر چقدر باید نوشت و توضیح داد و سند آورد...

   پرسش 1481:  سلام. این کاسه متعلق به سومریان است ؟ نماد وسط ان چلیپای میترا است ؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام کاسه متعلق به سومریان است قدمت آن هفت هزار سال است نماد آن چلیپای میترایی است که روی همه معابد میترایی اروپا هم دیده می شود.

   انوش راوید:  این تشخیص من نبود،  بلکه تشخیص دانشگاه ها و باستان شناس های آلمانی بوده، و آمریکائیها هم تأیید کرده اند،  و من نقل قول کردم،  و این دلیل زاگرسی بودن سومریها و قدمت چلیپا و نجوم بیش از هفت هزار سال پیش است.

   پرسش 1482:  گفته اید که در یکی دو قرن گذشته دیو را بمعنی دیو می گویند،  ولی در وندیداد و تاریخ اصیل ایران منظور از دیو چیست؟  حافظ هم 700 سال پیش گفته دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند.  فردوسی هم از تاریخ اصیل استفاده کرده و کمک گرفتن پادشاهان از دیو رو نوشته،  تو قرآن هم هست....  (انوش راوید:  این نظر بی نام نشان را باز نویسی نمودم،  و بخشی از آن را بخاطر داشتن بی فرهنگی و بی نزاکتی حذف کردم،  مخصوصاً وقتی از سلسله هخامنشیان می نویسم،  عده ای سرخورده می شوند).

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام یک سوالی دارم از شما : چه اتفاق بدی می افتد اگر سوال یا نظرتان را با ادب بیان کنید؟  شما حتما باید توهین کنید؟.

   دیو یسنا چیه؟ آیین خاندان گیو و گودرز، چگونه می خوانند این لغت را؟ dieu  این لغت در زبان فرانسه و ایتالیایی چه معنی میدهد؟ خدا.

   دیو های اوستا چرا در ریگ ودا فرشته هستند،  و برعکس؟ اختلاف مذهبی.  پس هر کس آیین دیگری را قبول نکرده است دیو بوده است.

   دیوان یعنی چی؟ دیوان عالی کشور یعنی چی؟ یعنی الان یک مشت دیو نشستند اونجا؟ دیوان حافظ یعنی چی؟ یعنی حافظ قصه دیو های سه شاخ را برایتان نوشته اون تو؟

   آنگونه که ما به تاریخ اصیل نگاه می کنیم،  این است که  در صدد احیای آن هستیم و داریم سعی می کنیم آن را از تهمت افسانه بودن نجات بدهیم. کلی تحقیق کردیم ببینیم این دیو و پری که اینجا نوشته چیه، آنوقت شما پای برهنه آمدید می گویید دیو سه سر شش چشم بود. به تاریخ هخامنشی هم همین کثافت را زدید، که اسم اون خلیج را بکنید خلیج عرب،  اجازه استخراج نفت و گاز را از ما بگیرید، زن و بچه مردم را گشنه بگذارید. بروید یک کار بهتری برای خودتان پیدا کنید، نمی گذاریم تاریخ اصیل ایران و تاریخ هخامنشی را نابود کنید.  سخن دارید با ادب بیان کنید در غیر این صورت پاسخی به شما نخواهیم داد.   کتاب صفحه 130:

   دیو :  به تفسیر امروزی موجوداتی قول پیکر افسانه ای به رنگ های سفید و سیاه که گه گاهی شاخ بر سر دارند ...!

   در دین زردشتی به هر کسی که آن را نمی پذیرفته دیو گفته اند.  جالب آنکه بسیاری از این دیو های افسانه ای در ریگ ودای هندی نه تنها دیو نمی باشند، که از الاهه گان و خدایان هستند. لغت دیو منظور تنها افراد و مردمانی عادی چون من و شما بودند، که دین زردشتی را قبول نداشتند. این گروه مردمان گاهی در جنگها به اسارت در می آمدند و چون دیگر اسرای جنگی دنیا مجبور به بیگاری های سخت چون ساختن قصر برای پادشاهان می شدند.  ارژنگ دیو شخصی به نام ارژنگ که مخالف مذهب زردشتی بوده است, دیو سفید مزندری یک آدم از نژاد سفید (سفید پوست) و اهل مزندر که مذهب زردشتی را قبول نداشته است, دیو های شاخدار مردمی از نژاد سکاهای تیز خود .....

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://www.ravid.ir

تحلیل لوح های تاریخی بابلی

تحلیل و تفسیر لوح های بابلی

با سلام و درود خدمت خوانندگان عزیز
       در ادامه پرسش و پاسخ ها و بحث ها در وبلاگ گفتمان درباره دروغهای تاریخ،  پس از بررسی لوح های بابلی در باب الکساندر،   نکاتی در آن یافت شد که لازم می دانم با شما در میان بگذارم،  این لوحها دارای تناقض فراوان است،  و نشان از چند الکساندر دارند،  برداشت ترجمه از:

http://www.livius.org

با سپاس از توجه شما  پرنیان حامد

TEXT / Obverse: || BM 36390

1’ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. ..] x [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ] || /x x\ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

1’ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. ..] x [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ] || /x x\ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

بر سربرگ لوح نام پادشاهی ذکر نشده است این لوح در این قسمت خراب است.

2’ [.. .. .. .. .. .. .. ..] /x\ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..] ||13 8 ŠÚ /x\ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

2’ [.. .. .. .. .. .. .. ..] /x\ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..] || The 13th (20 September 331), moonset to sunrise: 32 minutes .. /x\ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

تاریخ 20 سپتامبر 331 حدس مترجم است،  در اصل لوح فقط وضعیت ماه مشخص شده است.

3’ [.. .. .. ..] /GE6\ gab-<bi->šú ŠÚ 10 UŠ /GE6\ [GIN .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..] ||he-pí MÚL.BABBAR ŠÚ /GENNA\ /(blank?)\

3’ [.. .. .. .. lunar] eclipse, in its totality covered. 40 minutes of the night [totality? .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]||broken Jupiter set; Saturnus /(blank?\

4’ [.. .. ..] ina ÍR MAR ina ZALÁG KUR GIN.ME x [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..] || 4 Ú KAxŠID ina AN.KU10 NAM.ÚŠ.ME u šip-&i ina? [.. .. ..]

4’ [.. .. ...] During totality the west wind blew, during clearing the east wind. [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..] || fourth?; during the eclipse deaths and plague? in [.. .. ..]

5’ [.. .. kal] U4 DIR AN ZA GE6 15 16 GE6 DI[R .. .. .. .. .. .. sin SIG MÚL ár šá SAG HUN] || 3 2/3 KÙŠ sin he-pí ana NIM DIB MÚL GAL š[á .. .. ..]

5’ [occurred. All] day clouds were in the sky. Night of the 15th, sunset to moonrise: 64 minutes; cl[ouds were in the sky; the moon was] 7 1/3º [below Alpha Arietis*,] the moon having past [.. .. .. .. .. ..] to the east; a meteor which [.. .. ..]

6’ [.. .. A]N ŠUR UD.DA-su ina KI IGI ŠÚ.ŠÚ GÍR G[ÍR .. .. .. .. .. GE6 17 .. .. .. .. ..] || /x\ v he-pí v AN DUL ina ZALÁG sin ár [is le10 NN MM]

6’ [.. ..] ... flashed, its light was seen on the ground; very overcast, lightning fl[ashed, .. .. .. .. .. Night of the 17th, .. .. .. .. ..] broken rain DUL; last part of the night, the moon was [nº] behind [Alpha Tauri.]

7’ [DI]R AN ZA GE6 18 IZI.ŠUB ina KI KU SI ? [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ] || KI KU4-ba a-na tar-@i É dAG GÁL [.. .. ..]

7’ [Clou]ds were in the sky. Night of the 18th, a stroke of lightening in the district KU SI? [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]|| KI entered, opposite the temple of Nabû (it) occurred [.. .. ..]

8’ [.. U]R? KU IZI KÚ GE6 19 USAN IZI.Š[UB .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. in]||a ZALÁG sin ár MAŠ.MAŠ šá SIPA 20 SI dele-bat e [GÌR ár šá A NN MM]

.. a d]og? was burned. Night of the 19th, first part of the night, a stroke [of lightning occurred in .. .. .. .. .. .. ..; last] part of the night, the moon was 1 2/3º behind Gamma Geminorum; Venus was [nº] above [Beta Virginis,]

9’ [dele-bat nn] SI NIM DIB GE6 20 ina ZALÁG sin SIG MAŠ.MAŠ á[r (.. .. .. .. .. .. .. .. .. ) NNKÙ]||Š sin 2/3 KÙŠ ana ŠÚ LAL 21 LÁL-tim NU PAP G[E6 22 ina ZALÁG]

9’ [Venus] having past [n]º to the east. Night of the 20th, last part of the night, the moon was [n]/º\ below Beta Geminorum, the moon being 1 1/3º back to the west. The 21st (=28 September 331), equinox; I did not watch. Ni[ght of the 22nd, last part of the night,]

تاریخ 28 سپتامبر حدس مترجم است،  در این لوح چنین تاریخی موجود نیست.

10’ [sin SIG SA]G UR-A 6 KÙŠ sin ½ KÙŠ ana NIM DIB GE6 2[3 (.. .. .. .. .. .. .. ..) ina ZALÁG sin á]||r LUGAL 1 KÙŠ GE6 24 DIR AN ZA GE6 25 D[IR AN .. .. ..]

10’ [the moon was] 12º [below] Epsilon Leonis, the moon having passed 1º to the east. Night of the 2[3rd, (.. .. .. .. .. .. ..) last part of the night, the moon was] 1/2º behind Alpha Leonis. Night of the 24th, clouds were in the sky. Night of the 25th, cl[ouds were in the sky.]

11’ [.. ..] AN kab-bar DUL 25 ina še-rì DIR AN ZA GE6 [26 ina ZALÁG sin SIG DELE šá IGI ABSIN NN MM]|| /2/3\? KÙŠ ana ŠÚ LAL ár dele-bat 1 KÙŠ 8 SI ana NIM GUB [.. .. ..]

11’ [. . . .] thick rain DUL. The 25th, in the morning, clouds were in the sky. Night of [the 26th, last part of the night, the moon was nº below Gamma Virginis, the moon] being 1 1/3?º back to the west, it stood 2 1/3º behind Venus to the east. [(.. .. ..)]

12’ GE6 29 AN.KU10 šamáš šá DIB in 1 GE6 GIN GE6 30 ina ZAL[ÁG .. .. .. .. .. ITI BI KI.LAM (a-na 1 GÍN KÙ.BABBAR) še-im .. || .. .. .. ZÚ.LUM] /1?\ GUR ka-si 3 (g) GUR ina TIL ITU /4\?[.. .. ..]

12’ Night of the 29th (6 October 331 BC), solar eclipse which was omitted; (it was expected for) about the 4th minute of the night after sunset. Night of the 30th, last part of the [night, .. .. .. .. .. . That month, the exchange value (of 1 shekel silver) was: barley: ... , dates:] 180? litres; mustard: 540 litres, at the end of the month /720?\ [litres; cress: n litres;]

تاریخ 6 اکتبر 331 حدس مترجم است،  در اصل لوح موجود نیست.

13’ ŠE.GIŠ 1 PI SÍG.HI.A 5 MA i-nu-šú MUL.BABBAR ina GÍR.TAB dele-[bat ina A ina TIL ITI ina ABSIN GENNA ina zibme GU4.UD ||u AN šá ŠÚ-ú N]U IGI.MEŠ ITI BI I[LLU .. .. .. .. ..]

13’ sesame: 36 litres; wool 5 pounds. At that time, Jupiter was in Scorpius; Ve[nus was in Leo, at the end of the month, in Virgo; Saturn was in Pisces; Mercury and Mars, which had set, were n]ot visible. That month, the ri[ver level .. ..]

14’ ITU BI U4 11.KAM hat-tu4 ina ma-dàk-tu4 ina qud-me LUGAL GAR-m[a .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

14’ That month (VI = Ululu), on the 11th (18 September 331 BC), panic occurred in the camp before the king. [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. The Hanaeans]

331 ق.م حدس مترجم است،  و نام پادشاهی در اصل و ترجمه آن دیده نمی شود.

15’ ana tar-@i LUGAL ŠUB-ú <U4> 24.KAM ina še-rì LUGAL ŠÚ za-qip-t[u4 .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

15’ encamped in front of the king. On the 24th (1 October 331 BC), in the morning, the king of the world [erected his] standard [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

تاریخ 331 حدس مترجم است،  و هنوز نام هیچ پادشاهی ذکر نشده است.

16’ GABA a-ha-meš im-ha-@u-ma BAD5.BAD5ERÍN.MEŠ kab-t[u4 .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

16’ Opposite each other they fought and a heavy defeat of the troops [of the king he inflicted. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

17’ LUGAL ERÍN.MEŠ-šú ú-maš-šìr-ú-ši-ma ana URU.MEŠ-šú-nu [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

17’ The king, his troops deserted him and to their cities [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

18’ [ana K]UR Gu-ti-i ZÁH-it-u’ (blank)

18’ [to the l]and of the Gutians they fled.

پادشاه به ایلام فرار کرده است،  اما کدام پادشاه؟ در تاریخ ایران گشتاسپ هم به ایلام فرار کرد،

نامی از شاه فراری بر این لوح نیست.

------------------------------------------------------------------------------------

19’ [DU6 1] /13\,30 + [x] na GE6 2 sin e /MUL\.[BABBAR .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

19’ [Month VII, the 1st (of which followed the 30th of the preceding month);] sunset to moonset: 54+x minutes. Night
of the 2nd, the moon was above Jupi[ter.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

20’ [.. .. GE6] 7 /SAG\ [GE6 .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

20’ [.. .. Night] of the 7th, beginning [of the night .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

broken off

متاسفانه بر لوح  BM 36390

نه نامی از پادشاه فاتح موجود است، و نه نامی از پادشاه فراری نام پادشاهان و تاریخ ها حدس مترجم و به استناد تاریخهای نوشته شده توسط یونانی ها می باشد.

TEXT / Reverse: BM 36761

1’ [.. ..] x [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ITI BI KI.LAM]

1’ [.. ..] x [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. That month (= VII = Tashritu, the exchange value]

نام پادشاه وقت بر سر لوح نیست.

2’ [a]-na 1 GÍN K[Ù.BABBAR še-im .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

2’ for 1 shekel of [silver was: barley: ...; dates: ...; mustard: ...; cress: ...; sesame: ... wool: ...]

3’ [I]TU BI TA 1 E[N .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

3’ That month (= VII = Tashritu), from the 1st until [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. . On the nth day messengers]

4’ ana E.KI GIN-ku um-ma /É.SAG.ÍL\ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

4’ came to Babylon (saying) as follows: "Esagila [will be restored .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

5’ u DUMU.MEŠ E.KI a-na NÍG.GA É.SAG.ÍL [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

5’ and the Babylonians [will give their tithes] to the treasury of Esagila [ .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

6’ /U4\ 11.KAM ina URU UD.KIB.NUN.KI &è-e-mu šá mA-l[ek-sa-an-dar-ri-is .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

6’ On the 11th day (18 October 331) in Sippar an order of Al[exander, the king of the world, to the Babylonians (...) was sent]

نام پادشاه فاتح برای اولین بار در این دو لوح دیده می شود به طریقه نوشته نام این پادشاه بر اصل لوح دقیقا دقت بفرمایید.

7’ [um-m]a?a-na É.MEŠ-ku-nu ul er-ru-ub U4 13.KA[M .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

7’ [as follow]s: “Into your houses I shall not enter.” On the 13th day (20 October 331) [Greeks entered]

قسمت قرمز شده بر اصل لوح نیست و حدس مترجم است،  [um-m]a?a-na لغت مانا به گریک تبدیل شده است!  به قسمت 9 رجوع کنید.

8’ [KÁ.SI]KIL.LA KÁ ka-mi-i šá É.SAG.GÍL ù .. [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

8’ [the Sikil]la gate, the Outer gate of Esagila and [they prostrated themselves. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

9’ [.. .. ..] U4 14.KAM lúIa-ma-na-a-a MU-tim GU4 [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

9’ [.. .. ..]. The 14th day (21 October), these Greeks a bull, [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

لغت مانا به Greeks ترجمه شده است!

توضیح مترجم در قسمت پایین 7’
Greeks. Greeks must have been mentioned in the break in view of the fact that “these Greeks” are mentioned in line 9’. Lendering (2004, 180-181) draws attention to the fact that in the cuneiform sources, the soldiers of Alexander are usually called Hanaeans, not Greeks

آیا لغت مانایی آن  با هانایی آن ارتباطی دارد؟

ترجمه دیگر از این بند به صورت زیر است:

the fourteenth, these Ionians a bull [lacuna] short, fatty tissue [lacuna].

ایونی ها گریک  greek ها نیستند تنها ما به علت شناخت قوم یونی به این کشور یونان می گوییم ایونی ها نژادی از بین النهرن هستند،  که با گریک greek ها هیچ ارتباطی ندارنداین نژاد یکی از خاندان آشوری بودند.

10’ [.. TI] (blank) LUGÚD.DA.MEŠ uzuME.HÉ.ME[Š .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

10’ [n] short [ribs, n] fatty tissues (of the intestines as sacrifice) [sacrificed .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

11’ [U4 ..-KAM m]A-lek-sa-an-dar-ri-is LUGAL ŠÚ ana E.KI K[U4.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

11’ [On the nth day] Alexander, the king of the world, entered Babylon [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

به نام پادشاه فاتح الکساندار یس در این لوح دقت داشته باشید.

12’ [ANŠE.KU]R.RA.MEŠ ù ú-/nu-ut\ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

12’ [Hor]ses and equipment [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

13’ [lúŠÀ.TAM?] u DUMU.MEŠ E.KI u UN./MEŠ\ [KUR? .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

13’ [The šatammu?] and the Babylonians and the people [of the land? .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

14’ [.. .. .. KU]Š ši-piš-tú ana [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

14’ [.. .. ..] a parchment letter to [the Babylonians .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

15’ [.. .. .. .. ..]x um-ma x[ .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

15’ [.. .. ..] as follows: [“.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

بر این لوح نامی از داریوش سوم و یا کلیه نامهایی که به او نسبت می دهند, نیست.  بر این دو لوح اصلا نام پادشاه مغلوب موجود نیست. به استناد مورخین یونانی حدس می زنند که باید داریوش سوم باشد. به استناد تاریخ ایران اما گشتاسپ بود که به سوی شرق در سرزمین ایران گریخت

این لوح می تواند سند حمله کهرم (کی هروم) پسر ارجاسپ به بابل باشد او تا هندیجان ایران را فتح کرده است. بابل بر سر راه او بود.

تاریخ این لوحها به استناد مکتوبات مورخین یونانی 331 ق.م حدس زده شده است،  حال آنکه  این ماه و خورشید گرفتگی به استناد مدارک ناسا سال 331 نیست این سال 330 است که بدین ترتیب 20 سپتامبر و 5 اکتبر آن نیز دقیقا درست خواهد بود.

لوح یافت شده در بابل سند فتح بابل توسط یون ان (کهرم پسر ارجاسپ خیونی ) به استناد تاریخ ایران ماه گرفتگی قابل رویت آن در بابل

Day 13 [20 September]: Sunset to moonrise: 8º. There was a lunar eclipse

دقیقا به تاریخ 20 سپتامبر  سال 330 ق.م  و خورشید گرفتگی غیر قابل رویت آن در بابل به تاریخ 5 اکتبر سال 330 .ق میلاد. می باشد

روز سیزدهم [برابر با بیست سپتامبر ، خسوف روی داد،

04036 -0330 Sep 20  22:24:32  14417 -28810   51   T   -p   0.3630  2.1730  1.2105

بیست و نهم : کسوفی که از قلم افتاده بود ، پس از حدوداً 1º  شب پس از غروب تصور می رفت

03992 -0330 Oct 05  23:39:58  14416 -28809   77   P   t-   1.1169  0.7567  72N  37W   0

دیگر آنکه الکساندر(کهرم) اگر در ماه اکتبر سال 330 وارد بابل شده باشد،  نمی توانسته به استناد گفته مورخین یونانی شش ماه قبل وارد تخت جمشید شده باشد،  و آن را آتش زده باشد؟!

ژانویه-مه 330 : توقف در تخت جمشید (پلوتارک)
اواسط مه : آتش گرفتن تخت جمشید (کنت کورث)

 

آشوبی نا معلوم بر چند  لوح بابلی به علت استناد به مورخین یونانی :

(BM 36304)

TEXT: OBVERSE

TRANSLATION

@ = tsade
line numbers with link refer to commentary


1' [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. x x .. .. ..]


2' [.. .. .. .. .. .. .. .. .. ..] (blank)


------------------------------------------

------------------------------------------

3' [MU ... ITI ŠU? .. .. .. .. .. inagišG]U.ZA-šú id-de-ku-šú mbi-/e\-[es?-su?]

[Year 330?  month IV? …… from] his [thr]one they removed him. Be[ssos?],

سال 330 حدس مترجم به استناد مورخین یونانی است،

لغت بی اسو به معنی بغ اسو یا بغ اسوس است.

4' [šámAr-tak-šat-su (?)] MU-šú MU-’u um{DIŠ (over erasure)}a-lik-sa u ERÍN-[MEŠ-šú]

[whom Artaxerxes?] as his name they named, and Alexa(nder) and his troops

که به او ارتاخشت = اردشیر می گفتند،  داریوش سوم اردشیر نیست!

نام الیکسا در لوح هیچ خرابی ندارد و کامل است،  این نام با نام فاتح بابل در لوح قبل تفاوت فحش دارد.

A-l[ek-sa-an-dar-ri-is ..   BM 36761

مترجم در توضیح آورده است که این نام کوتاه شده نام الکساندر است.

1. به چه مناسبت کوتاه شده باشد چنین چیزی در هیچ لوح بابلی سابقه ندارد؟

2. ا لیک a-lik چگونه کوتاه شده الک A-lek خواهد شد؟

این نام با نام الکساندر هیچ ارتباطی ندارد.

5' [.. .. .. .. .. ERÍN]-MEŠ-šú i-@u-tu TA ERÍN.ME[Š ..]

[ ....... with] his few [troop]s from the troops [...... (...)]

6' [.. .. .. .. x x i]d-dukERÍN ha-ni-e ERÍN.MEŠ-šú š[á .. ..]

[(...) ...............] he killed/defeated. The Hanaean troops, his troops wh[ich ......]

7' [.. .. .. ..] AN /RA?\ [..] m/da-ri\-ia-a-muš LUGAL GIN [MEŠ?]

[...... from] /Babylon?\ [to?] Darius, the king, went.

به استناد لوح BM 35603 این نام /da-ri\-ia-a-muš نام داریوش اول و این نام mDa-ra-a-muš نام داریوش سوم است. مترجم در توضیح اورده است.

/da-ri\-ia-a-muš: Grayson assumed that Darius I was at issue, but we can now be certain that Darius III was meant (so Glassner 1993, 206).

دلیل ؟ سند ؟ به چه سندی این مترجم حالا مطمئن است داریوش اول, داریوش سوم است؟ نه اردشیر داریوش سوم است. نه بغ اسوس داریوش سوم است نه الیکسا, الکساندریس است. به چه مجوزی در این لوح داریوش اول تبدیل به داریوش سوم شده است؟

------------------------------------------

------------------------------------------

8' [ITI NE? U]4 15 mki-di-nu inagišTUKUL GAZ KIN U4  [.. .. ..]

[Month V? d]ay 15 (14 Aug.?) Kidinnu was killed by the sword. In the month Ulûlu (VI=28 Aug. - 26 Sep.), on the [..th] day

------------------------------------------

------------------------------------------

9' [.. .. .. ..] KUR Ú-zu-ia-a-nu URU šá KUR gu-ti-i

[..... in] the land of Ú-zu-ia-a-nu, a city of the land of Gutium,

10' [...] (blank)

[....].

------------------------------------------

------------------------------------------

11' [.. .. .. .. .. TA] É.GAL E.KI ul-te-@u  NÍG./ŠU ši\-na-ti

[Year 329? ... Month.. .. from] the palace of Babylon they brought out, /their (fem.) goods\ [(..)]

12' [.. .. .. .. .. ana] e-pe-šú šágiš x ina [.. .. .. .. .. /a\ .. ]

[.. .. .. .. .. .. for] the making of the xx [.. .. .. .. .. ..]

13' [.. .. .. .. .. .. ..] ana e-pe-šú šá /EZEN\ šádEN ana DUMU.M[EŠ E.KI SUM-’u]

[.. .. .. .. .. .. ..] for the performance of the festival of Bêl to the [Babylon]ians [they gave].

------------------------------------------

------------------------------------------

14' [.. .. .. .. .. .. ..]dEN /A-šú\ a-na mu-ma-’-ir-[ú-tu]

[Year 328? .. .. .. .. ..]-Bêl, /his son(?)\, to the office of satrap

15' [ip-qid .. .. .. .. .. ..] /HUL-tì ana\ LU[GAL] /ik-pu-du\

[they/he appointed .. .. .. ..] evil to the ki[ng] they plotted.

16' [.. .. .. .. .. .. .. .. ..] (blank)

[...]

------------------------------------------

------------------------------------------

17' [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .]. ar .[. .. .. ..]

[...] x [...]

broken off


TEXT: REVERSE


1’ [.............] (blank)


------------------------------------------

------------------------------------------

2’ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. ..] x ina GIŠ TUKUL x [.. .. ..]

[......] with the sword [....]

3’ [.. .. .. .. .. .. .. .. ..]x ip-qid ITU BI 1-en [.. .. ..]

[......] he appointed. That month, a certain [...]

4’ [.. .. .. .. .. .. .. ..]x m?pi-ta-nuERÍN[.MEŠ-šú]

[......]x Pi-ta-nu, his troop[s]

5’ [.. .. .. .. .. .. URU/ÍD] UD.KIB.NUN.KI A.MEŠ-šú a-na[.. .. ..]

[he assembled, .......] the Euphrates/Sippar his sons/its water to [...]

------------------------------------------

------------------------------------------

6’ [.. .. .. .. .. ..] (blank)


7’ [.. .. .. .. ip-q]id? NÍG.ŠU.MEŠ u mim-ma ana aš-ri DINGIR /ú\ [-tú .. ..]

[Month ...... he appoi]nted(?). The valuables that belong to the territories of the godhead [...]

8’ [.. .. .. .. ..] na-din (blank)

[...] was given. (blank)

------------------------------------------

------------------------------------------

9’ [.. .. .. .. ..] MAH-tum ina KA mAl!-pu-ul-us!-[su .. .. ..]

[Month  ......] numerous [...] at the command of Alpulus[su ...]

10’ [ana PN Ia-ma-n]a?-a-a SUM-’u U4 10 KAM /x x x\ [.. .. ..]

[...... to PN, the Gree]k, they gave. Day 10th, (erasure) [...]

مانا گریک نیست ترجمه ای با ایونی آن قابل قبول تر است،  که خود جای نیز جای سوال دارد،  آیا  مانایی ها ایونی بودند؟  به هر تقدیر این لغت با نژاد گریک هیچ ارتباطی ندارد.

11’ [.. .. .. .. .. ina] KA LUGAL TAR (erasure) (blank).

[......] at the command of the king it was cut off (erasure) (blank).

------------------------------------------

------------------------------------------

12’ [.. .. .. .. ..-s]u? ú-mar-ri ma-dak-ta-šú ŠUB-d[i ..]

[.......]....... his camp he pitched [...]

------------------------------------------

------------------------------------------

13’ [.. .. .. .. .. .. .. .K]UR /ma-ak\-ka-du-nu [...]
(broken off)

[...] Macedonia [...

1. لغت ماکادون چگونه تبدیل به ماسادونیا می شود؟ تبدیل این ک به س به استناد کدام مدرک جهان است؟

2. درهر سه کتیبه داریوش کبیر  لغت ماکا آمده است.

 ماکا (maka) مکه        مک  = مک                                  مک ها = مچی یا

این لغت مقدونیه امروزی نیست!

پس از آنکه داریوش مقدونیه امروزی را فتح کرد بر کتیبه نقش رستم شاهد نام محل جدید یعنس اسکودره که نام خود را از شهر سکودرا مقدونی گرفته است, می باشیم

ماکا دونی نه ماسادونی است و نه محل مقدونیه امروزی!

 

قسمتی از شجره نامه بابلی مربوط به بند 7 لوح بالا :

BM 35603 obv; British Museum

 

12' [MU x

mK]ur-aš

Cyrus [the Great]

[x years]

539-530

13' [MU x

mKambu-z]i-i

Cambyses [II]

[x years]

530-522

14' [MU x

mDaria-m]

Darius [the Great]

[x years]

522-486

Lacuna

Lacuna


TEXT: REVERSE

TRANSLATION


1' [š]á MU šá-nu-ú

mNidin-dB[êl]

[...] whose second name is Nidin-Bêl

[...]

336??

2' [M]U 5

mDa-ra-a-muš

Darius [III Codomannus]

5 years

336-331

3' MU 7?

mA-lik-sa-an-dar

Alexander [the Great]

7? years

331-323

 

(BM 36613 (

The document may have been written at the time of the march of Alexander the Great towards Babylon after the battle of Gaugamela in 331 BC or refer to his return in 323 BC.

line numbers with link refer to commentary
@ = tsade


1' [..................................] x [..........]

[..................................] x [..........]

2' [..........................K]ÚR?ina IZI x[...........]

[.............................the ene]my? with fire [ ..........]

3' [.............................]x-ú uERÍN.MEŠ [...........]

[..........................] ... and the troops [.........]

4' [..........................AN.BA]R?šá ŠUII-šú SAHAR.HI.A TA d[ur?..........]

[................... iro]n? of his own hands the debris from the w[all? of(?) ......]

5' [....................-M]EŠ?id-de-ku-ú u4-mu [šu-ú ..........]  (or: u4-mu [šá ..........])

[...............the x]s? were/they removed. [That?] day [..........]    (or: The day [when .......])

6' [...............MU x K]AM mÁr-šú A šámÚ-ma-kuš šámÁr-tak-šat-s[u (LUGAL) MU-šú na-bu-ú ........]

[........... year x]th of Arses, son of Ochos, who [is called (king)] Artaxerxes, [..........]

سال نامعلوم از حکومت ارسس= ارشک پسر اخوس= اردشیر سوم, که به او اردشیر می گفتند(338-336 BCE) .

یعنی 6 یا 8 سال قبل از ورود الکساندر به بابل به استناد لوح های بابلی و گفته مورخین یونانی.

7' [...........] KU4-ú ù É dA-nu-ni-tum lìb-bi UR[U UD.KIB.NUN.KI (?) ..........]

[....................] enteredpl and the temple of Anunitu inside the cit[y of Sippar ..........]   (or: inside Er[idu])

8' [........ mA-lek-sa-a]n-/dar\-ri-is LUGAL šu-dur-' at-tu-nu DUMU.MEŠ E.[KI ..........]

[.........................for?Alexan]der, the king, they were mourning?. You Babylonians [..........,]

الکساندر 8 سال قبل از آنچه قرار بود وسط بابل چه کار میکند؟  مقام شاه را از کجا آورده است؟  the king مگر به استناد نوشته مورخین یونانی فیلیپ پدر او تا 334 زنده نبوده است؟

چه کسی پاسخگوی این همه تضاد در این ترجمه ها است؟ چرا لوحهای بابلی بدون پیش فرض و استناد به مورخین یونانی ترجمه نمی شود که این همه تضاد در آن پیش نیاید؟

این نام A-lek-sa-a]n-/dar\-ri-is چرا دوباره با نام مکتوب در لوح شجره نامه بابل BM 35603    فرق دارد؟

چند الکساندر به بابل حمله کرده اند؟

توضیح مترجم برای شاه بالا کار را ازآنچه بود خراب تر می کند!:

It is also possible that the king in question is not king Arses – Artaxerxes IV Arses, but Arses – Artaxerxes II Mnemon. Artaxerxes II was son of Darius II Nothus, whose original name was Ochos. If so, we have to translate: “Arses, son of Ochos (Darius II), whose second name is king Artaxerxes (II).” An attack on Sippar in the 42th year of Artaxerxes II is mentioned in a recently published astronomical diary (Hunger & Van der Spek 2006

it cannot be excluded that it refers to Arses - Artaxerxes II Mnemon (404-358 BCE).

الکساندر کبیر سال 356 به دنیا آمده است! در سن دو سالگی چگونه بابل را فتح کرده است!؟

و باز توضیح مترجم:

Grammatically the appositional clause “who is called Artaxerxes” in our text can either refer to Aršû (Arses) or to Umakuš (Ochos). If it refers to Ochos, the Arses must be the son of Ochos/ Artaxerxes III. If it refers to Arses, this Arses can be both Artaxerxes II, son of Ochos/Darius and Arses (Artaxerxes IV), son of Ochos/Artaxerxes III. Due to the lack of context it is difficult to decide.

تفاوتی ندارد الکساندر کبیر نه به زمان ارشک پسر اردشیر سوم  و نه به زمان اردشیر دوم بابل را فتح نکرده است!

و توضیح بعدی مترجم:

If so, our document may refer to the death of Alexander or the death of Hephaestion. Hephaestion was Alexander’s most intimate friend and his death at Ecbatana (October 324) into a paroxysm of grief.

کوچه علی چپ عجب کوچه زیبایی است! مرگ الکساندر و یا شاید مرگ دوست او وسط پادشاهی ارشک پسر اردشیر سوم و یا حتی پادشاهی اردشیر دوم!

9' M]EŠ u É.MEŠ ana NÍG.GA É.SAG.GIL u DUMU.MEŠ E.KI GU[R.MEŠ? ...........]

[.... the ....]s and the houses to the possession of Esagila and the Babylonians (will) retur[nsg/pl? .........]  (or: retur[nedsg/pl?..........)

10' [.............]x É.SAG.GIL DÙ-uš-u' ú-qu x x[..........]

[.......] Esagila they (will re)build?” (or: rebuilt). The army [....

11' [................. ERÍ]N.MEŠ i-@u-tu x[..........]

[....................] few [troo]ps [...........

12' [..........................]/.. ..\[..........]

......................

Remainder lost

Remainder lost

 

بررسی نام پدر الکساندرکبیر  از مقایسه سه لوح بابلی :

Alexander, son of idem [=Alexander], year 7, month V

AD I, pp. 230-1, no. –309 (BM 40591 = 81-4-28, 136)

11’ [EN.NUN šá gi-né-e šá TA ITI MN EN TIL ITI APIN MU 7.KAM mA-lek-sa-an-da]r LUGAL /A\ [mKI.MIN mSe-lu]-ku l[úGAL ERÍN.MEŠ]

[Diary from month ? to the end of month VIII, year 7 of] king [Alexand]er, son of idem; Seleucus (being) g[eneral.]

مترجم نوشته است این الکساندر پسر ایدم  الکساندر چهارم است.

 

 

(BM 35603 rev; British Museum;

TEXT: OBVERSE
line numbers with link refer to commentary

TRANSLATION

1[.. .. m] A-lik-sa-an-d[ar .. .. .. |(.. ..) ]

[...] Alexand[er III] [...]

مترجم این الکساندر را الکساندر سوم نوشته است که همان الکساندر کبیر مورخین یونانی است.

2[mP]i-/lip\-su ŠEŠ-šú šá mA-lik-sa-| a[n]-/dar\ x

[Ph]ilip, brother of Alexander, […].

نام برادر او فیلیپ است.

3 [..]MU LUGAL ina KUR NU TUK mAn-ti-gu-nu-us

For [n] years there was no king in the country. Antigonus,

تعداد سالی که مشخص نیست پادشاهی نبوده است و Antigonus نامی که ژنرال بوده است کشور را اداره می کرد.

4[l]úGAL ERÍN.MEŠ KURú?-ma-'i-ir

general-in-chief of the army, ruled the land.

5mA-lik-sa-an-dar A ša mA-lik M[U]? 6

Alexander [IV], son of Alex[ander III]: 6 years?.

الکساندر چهارم پسر الکساندر سوم!

پس الکساندر چهارم در سال 6 پسر الکساندر سوم (کبیر ) است.

6 MU 7 k[ám] ša ši-i MU I kám mSi-lu-ku LUGAL

Year 7 (SE = 305/304 BCE), which is year 1: Seleucus (I Nicator was) king.

و سال 7 از الکساندر سوم  سلوکید پادشاه شده است.

به لوح قبل رجوع می کنیم.

[Diary from month ? to the end of month VIII, year 7 of] king [Alexand]er, son of idem; Seleucus (being) g[eneral.]

نتیجه چیست ؟

در سال 7 الکساندر کبیر پسر ایدم سلوکید ژنرال شد،

الکساندر کبیر اصلا پسر فیلیپ نیست! برادرش فیلیپ نامی بوده است.

کلیک کنید:  گفتمان درباره دروغهای تاریخ

ارگ   http://arq.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 11

کنکاش 11

   پرسش 1408:  شما بر این نظر هستید که مورخین یونانی سرگذشت الکساندر و اسکندر را قاطی نوشته اند. در اثار الباقیه در ذکر پادشاهان ایران و کلده بنا به قول اهل مغرب نام اخرین شاه هخامنشی را دارا بن دارا بن دارا نامیده و بنا به قول دیگر درا بن ارسیس. ایا غربی ها بر این عقیده بوده اند که داریوش همان دارا بوده که اخرین شاه هخامنشی را دارا نوشته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ابوریحان بیرونی رسما بالای همین جدول نوشته این جدول غلط است و چنین نبوده است، (سخنان او بر همین وبلاگ عینا نوشته شد).  داریوش سوم هم پسر داریوش پسر داریوش نبوده است. داریوش سوم همچنین  پسر اردشیر سوم نبوده است.  بنابر این همانگونه که ابوریحان بیرونی اخطار داده است اهل مغرب تاریخ ما را به هم ریخته اند.

   پرسش 1409:  آیا به این خاطر هم بوده که مورخین یونانی ها وقتی گرفتند سرنوشت اسکندر مادی را به الکساندر مسادونی گره زدند. انوقت دارا را داریوش کردند؟ (در حالی که دارا داریوش نیست). مثلا سرنوشت کشتن 2 یار همیشگی دارا که مهیار و جانوسیار بوده اند . دقیقا در الکساندر نامه ها نیز امده و الکساندر 2 نفر از خواجه های یا یاران داریوش سوم که از پشت سر وی را کشتند. الکساندر نیز ان دو را کشت!! این شباهات در داستان های اسکندر و الکساندر شانسی شبیه هم نیستند. لابد یکی از روی یکی دیگر نوشته شده است. ایا یونانیان از روی داستان های اسکندر و جنگ وی با دارا گرفتند سرنوشت قهرمانشان را به اسکندر گره زدند یا بلعکس ایرانیان گرفتند سرنوشت الکساندر را به ایرانیان نسبت دادند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ایرانی چیزی را به چیزی گره نزده است.  رسما در تاریخ ما آمده است 320 ق.م کهرم (کی هروم) از نژاد یونی پسر خزراسپ یا ارج اسپ  به ایران حمله کرد قصر شاه را سوزاند دخترهای او را به اسارت گرفت تا هندیجان ایران رفت، او را گرفتند و کشتند. در همین تاریخ ها 266 سال بعد نوشته اسکندر و سرگذشت دیگری از او گفته است. یونانی برداشته مرگ کهرم را فاکتور گرفته به علت شباهت لقب آنها یعنی کی هروم فتوحات اسکندر را به الکساندر نسبت داده است و متاسفانه ایرانیان از زمان ساسانی به علت سیاست و تا به امروز به علت مرور زمان هیچ اعتراضی نکرده اند.

   هر لغتی را که دیدند بی مورد گفتند اهان این همان است که یونانی گفته است و تفسیر کردند و کردند و کردند .....

   ادامه پرسش:  مثال دیگر قضیه ی ارسطو است که برخی از نصایح ان در تواریخ اسلامی مانند دینوری نفوذ کرده! ارسطو نمیتواند استاد اسکندر ایرانی باشد.

   پاسخ پرنیان حامد:  و یک نمونه این تفسیرها نام او در ارادیف نامه ای که به راحتی می توان آن را هزار جور خواند و به تفسیر کرد اما می گویند خیر همان الکساندری است که یونانی گفته است. نمونه هایی از بررسی این نام را بر وبلاگ آوردم که باز برای شما اینجا کپی می کنم:

   دو حرف اول آن را به جای (ا ل) برای شما (خ ر) بخوانم و آن را به خرو (خریدرو) اوستا = دیو خشم = خشم خونین درفش (ائشم خرویدرو) از سپاهبدان اهریمن  تفسیر کنم و قسمت دوم نام را نیز به زناشویی خشم و منوشک نسبت بدهم که از این زناشویی گروه فره کاستان (کوخرید) اهریمنی زاده شدند و برای شما از زند و هومن یسن سند بیاورم که منظور این گروهند:  آن از آهن الوده فرمانروایی بیدادانه ژولیده مو از تخم خشم باشد. ... دیوان ژولیده موی از تخم خشم آن بد تخمان از گسته خراسان به ایرانشهر بریزند. .... فرمانروایی از این خشم تخمگان (ترکان چرمین کمر در نسخه پازند) به شیداسپان کرسیاک ارومایی  دروج در ده سلمان (دیلمان) رسد ....

   یا تفسیر را کنار بگذارم و لغت را مستقیم به صورت:

   ارد ش ا خ ی ل = ار ت ش ا خ ی ل = ارتشاخ یل بخوانم و سپس در شجره نامه اشکانیان بلعمی – طبری:     اشک پسر حره پسر رسستان پسر ارتشاخ پسر هرمز پسر ساهم پسر روان پسر اسفندیار نام او را بیابم و به یاد داشته باشم که: ساسانیان, اشکانیان را نتیجه تدبیر خائنانه اشک (برادر ساسان) دانسته اند و قسم خورده انتقام بودند و بنابراین اسکندر را اشک ارتشاخ برادر ساسان از نوادگان بهمن معرفی کنم.

   یا اگر بدون یونانی و مورخین آن هیچ سندی از کشور خودمان پذیرفته نیست! آن را به صورت:

   اراکساندر بخوانم و آن را به رود آراکس هرودوت = ارس  نسبت بدهم و به اراکس  اندر تفسیر کنم که با ارومی (ارومی + یه = محل زندگی ارومی ها)  نیز همخوانی داشته باشد؟

    نمونه دیگر آن همین ارسطو خواننده عزیز دیگری نیز این سوال را مطرح کردند که برای شما کپی می کنم:

   گرامی همه این نامها به حدس ترجمه شدند گفتند اسکندر در متون پهلوی باید همان الکساندر یونانی باشد پس ارسطاطالیس همان اریسطوکراس یونانی است حالا ارسطاطالیس کجا اریسطو کجا؟

   قدر مسلم بهترین راه برای جدا کردن این دو شخصیت این است که برای تاریخ ایران نیز به عنوان یک ایرانی جایی در مغزمان باز کنیم و این تاریخ را بدون مقایسه بخوانیم باور کنیم بعد ببینیم کجا را یونانی از تاریخ ایران بلند کرده است. ارسطاطالیس می شود ارش تاتالیس اریستو (ی) دارد!

   ببینید الان روی این سکه الکساندر علامت  ( Ξ ) علامت ایونی است. به گفته خود شما نیز بیشتر سکه های او در سوریه یافت شده است به گفته من هم این نام الس آندروس (شاه سوریه) است از نژاد یونی. نتیجه این است که خود الکساندر هم از سوریه بوده است. حال ایلیوس پدر اسکندر یک معلم یونی نژاد (اهل نینوا = عراقی) برای پسرش آورده که نام او مشابه اریستو یونانی ها بوده است. یا خود الکساندر سوریه ای شاگرد ارسطو یونی بوده؟ اصلا الکساندر شاگرد کسی بوده یا نبوده؟

    ببینید قدر مسلم آنچه روایت یونانی در مورد الکساندر نوشته شده بعد از واقعه اسکندر ایرانی بوده است. روی وبلاگ تاریخ زندگی تک تک آنها را آوردم پلوتارک، اریان ... همه بعد از 100 ق.م هستند و مورخ یونانی که سرگذشت الکساندر یونانی را 320 ق.م نوشته باشد نداریم.

   حالا یونانی به عمد قاطی نوشته یا یونانی کار خودش را کرده مفسرین ایرانی امروزی بی مورد قاطی کردند و  برای خودشان لغت ارکساندر ارادیف نامه را به الکساندر تفسیر و ترجمه کردند که ارسطاطالیس آن بشود ارسطوی یونانی که اصلا معلوم نیست معلم الکساندر سوریه ای بوده یا نبوده! همش تفسیر است همش تفسیر کردند برای خودشان.  دیده نوشته ارسطاطالیس گفته اهان همان ارسطوی یونانی است. کتاب صفحه 155 و 156 را باز کنید دقیقا بخوانید این سرزمین یونی از بین رفته ای که حکمای یونی (ایونی) در آن بوده اند که بلعمی و طبری دارند از آن سخن می گویند و این ارسطاطالیس از آنجا بوده است اصلا نه می تواند یونان باشد و نه ماسادنی این نینواست که از آن سخن می گویند ارسطاطالیس هم ارسطو نیست. اصلا معلوم نیست که الکساندر هم شاگرد ارسطو بوده باشد. یونانی نشسته دیده یکی رفت ایران را گرفت به تاریخش نگاه کرده دیده یک ایونی هم قبلا به طرف ایران رفته بود برداشته یک مزخرفی سرهم کرده دولت ساسانی و کشیش های کلیسا برداشتند پیراهن عثمانش کردند. امروز هم برای اینکه تاریخ و قدمت و فرهنگ ما را بکوبند که نفهمیم فاتح اروپا بوده ایم هی ترجمه اش می کنند و بزرگش می کنند.  برایمان فیلم می سازند تحویل می دهند. 

   ادامه پرسش:  راستی آن شجره نامه ای که بیرونی در مورد شاهان آشور نوشته از زیان بروسوس نبوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  نمی دانم دوست گرامی ابوریحان بیرونی ماخذی برای آن ننوشته است.

   ادامه پرسش:  یونانیان عادت داشته اند که نام های غریبه را به لهجه ی یونانی مینوشتند و برای همین است که در ان شجره نامه نام های شاهان اشوری پسوند وس دارد . چرا نام های مثل اشور بانی پال در ان شجره نامه نیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اگر ماخد شجره نامه یونانی باشد حق با شماست همانگونه که گفتم ابوریحان بیرونی ماخذ نداده است که بتوانیم قضاوت کنیم. تصور می کنم آشور+ بانی+ پال لقب است نه نام واقعی او. صفت پادشاهی مذهبی کشوری چون داری هوش و خشتریه و ....

   پرسش 1410:  آیا اوانویسی کتیبه کرچه میش به زبان یونانی است؟ ترجمه اش چیست؟ با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  زبان یونانی در این زمان موجود نبوده است. این زبان مادر همین زبان یونانی است. ترجمه آن:  در این کتیبه ها از دلاوری ها و جنگ های خدایی سخن به میان است که صفات و کارهای زئوس را دارد و خدایان اطراف او نیز کپی بارگاه زئوس است.

   پرسش 1411:  ببخشید در تاریخ سنتی ایران نوشته که کیخسرو گرفت کرسیوز را با شکنجه کشت! اگر کرسیوز, کرسیوس شاه لیدیه باشه, در این صورت کیخسرو چه ربطی هوخشتره داره؟ در رویدادنامه نبونید - کوروش نوشته که کوروش پادشاه انشان از پایین اربیل گذشت و به سمت لی... ( لیدیه یا لیکیه) رفت, پادشاه آنجا را کشت و دارایی آن را گرفت ... به نظر شما این لی..., منظور لیدیه و پادشاه آن کرسوس نیست؟ ماجرای کرسیوز به کوروش بزرگ ربطی نداره؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کرسوس همان کرسیوز است. هوخشتره اینطرف لیدی را با خاک یکسان کرد سر این شاه را هم گذاشت توی تشت برید (حال هرودوت گفته کبابش کرد) از رودخانه گذشت رفت آن طرف لیدی را خراب کند آفتاب گرفت ترسید صلح کرد. هرودوت متاسفانه هوخشتره را با کوروش کبیری که نتیجه اش بوده است در هم کرده است.  می گوید سولون زمان کوروش کبیر بوده است.  این که نمی شود  100 سال فاصله سولون با کوروش است. اینهایی که هرودوت نوشته سولون با کرسوس زمان هوخشتره است به کوروش ربطی ندارد اون کرسوسی هم که تا زمان کمبوجیه زنده بوده این کرسوس نیست!

   کتیبه بابل که هیچ روی خود گزارش کوروش توی اکباتان نوشته پادشاه لیدی در جنگ کشته شد و لیدی فتح شد، تمام شد. نه کباب کرده است و نه به صلیب کشیده است و نه .... اون هرودوت بی کار نشسته 3000 کیلومتر دورتر هر کس هر چی گفته است برداشته سرهم کرده نوشته اصلا معلوم نیست کی به کیه! عزیز من تاریخ به این صافی دقیقی جلوی ماست چرا باورش نمی کنید به خدا زمان سولون هم با این تاریخ ایران درست تر است تا سرهم شده های هرودوت! کی خسرو هوخشتره ای است که سر کرسیوز (کرسوس) را توی تشت برید سولون دقیقا زمان هوخشتره بوده است.

   پرسش 1412:  در مورد روم نظرتان این است که این روم غیر از رومی است که ما در تاریخ ها می خوانیم و خلط مبحث شده. پرسش من این است اگر این پادشاهان روم مربوط به منطقه ای که امروزه ایتالیا خوانده می شوند نیستند، پس در این سرزمین چه کسانی حکومت می کرده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در اروپا تا زمان  رومیان یعنی حدود 100 ق.م نژاد سلت هایی زندگی می کردند که گوش های بزرگی داشتند و هر آنچه در اروپا یافت شده است مربوط به این گروه است. عکس و مجسمه یافت شده از آنان در کتاب و بر همین وبلاگ بار ها کپی شده است. کلیه بناهای میترایی و کلوسئوم و ... مربوط به بعد از میلاد است. آجری از قصر جولیو سزار یا اگوستوس که قبل از میلاد بوده اند را در رم امروزی به من نشان بدهید و بفرمایید دقیانوس چگونه هزارمین سال بن افکنی روم در ایتالیا را جشن گرفته است از این بن چرا یک آجر هم یافت نمی شود؟

   ادامه پرسش:  منظورم همان حدود ایتالیا است و ضمنا به طور حتم ما و اروپایی ها یک تاریخ را می خوانیم و همه برداشت یکسانی از روم داریم حال ما تاریخ خود را به علت حجم زیاد و شباهت های بسیار قاطی کرده ایم و به اشتباه به اروپایی ها (رومی ها) نسبت داده ایم اما آنها چه چیزی را با هم اشتباه گرفته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تاریخ و قدمتی که نداشتند از تاریخ ایران بر داشته به نام خود رغم زده اند کسی هم اعتراضی نداشته است تا امروز.  تکرار می کنم دولت ساسانی به علت تنفری که از اشکانیان داشتند حتی آثار آنان را نیز نیست و نابود کردند و کلیساهای اروپا با این سیاست از زیر قید حاکمان ایرانی بیرون آمده اند.  آنچه از آن در این راه تا به امروز سود برده اند عقب نشینی آرام آرام  رومیان مدائن بر اثر جنگ به سوی اروپا بوده است. اروپایی که اسکندر فتح کرده بود و پس از او 300 سال یعنی درست تا پایان حکومت اشکانی در ایران مستعمره رومی های مادنژاد مدائن و پس از آن ترکیه نشین ایرانی بوده است.

   ادامه پرسش:  پادشاهان ما را از آن خود می دانند پس چه کسانی بر آن ها حکومت می کرده اند که نامشان را هم نمی دانند. شاید هم عددی نبوده اند و ما بی خودی تمدن روم را به آن ها نسبت می دهیم.

   پاسخ پرنیان حامد:  تمدنی نداشتند،  خطی نداشتند که مکتوب کنند،  تمدن روم از آن اروپا نیست.  این تمدن به ناگاه وارد این منطقه شده است. فلسفه از طریق 20 دزد دریایی و 100 سرباز رومی هم باز سخن خنده داری است که به خورد جهانیان می دهند.

   نظر و پرسش 1413:  باعث افتخاره که در ایران هنوز کسانی هستند که به این کشور عشق بورزند و دلشان برای ایران بتپد.... وقتی نوشته های زیبای شما رو می خواندم در چشمان ام اشک موج می زد... این تاریخ نگاران تازی باعث می شوند که ما پیوندمان با گذشته از هم گسسته شود. خواهشمندم متن ها جدیدتان را برای بنده ارسال بفرمایید.

   یادمه یه بار گفتین چین در ادبیات ایران همون کشور چین الان نیست.اگه اشتباه نکنم تو شاهنامه هژیر رستم رو یه پهلوون چینی معرفی میکنه، با توجه به نزدیکی جغرافیایی ایران به کشور چین کنونی به نظرتون سهراب نباید فرق یه ایرانی و یه چینی رو متوجه بشه؟ یا اینکه این هم دلیلیه بر این موضوع که چین منطقه ای از ایران بوده؟ میدونم به موضوع ربطی نداره ولی خواهشا بررسی کنین.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما سخن شما به کتاب کاملا مربوط است.  با سپاس از ریز نگری شما و ارائه سندی دیگر: چین استان تاریخ ایران  کشور چین امروزی نیست دامنه  غربی کوه ابر + سین = زاگرس امروزی است،  (اسناد این مدعا در کتاب است).

   نظر و پرسش 1414:  جناب آقای انوش راوید با عرض خسته نباشید در مورد حرفاتون باید بگم که شما می گویید که کتاب آثارالباقیه عن القرون الخالیه هیچ مدرک و سندی ارایه نشده چرا شما از این کتاب در مورد حکومت اشکانیان، اشک بن اشکان نام برده شده رو استفاده میکنید سوالی دیگر که میخواهم بپرسم این است که آیا کتاب اوستا آتش گرفته یا نه چرا موبدان زردشتی از این حمله اسکندر مقدونی تخت جمشید سخن میگویند؟

   انوش راوید:  چنین چیزی درباره کتاب آثارالباقیه نگفته ام، از کجا خوانده اید لینک آنرا بنویسید؛ شنیده ام از قول من مطالب و پرتوپلا در وبلاگی نوشته اند، تمام کتاب های تاریخی دارای ارزش خاص خودشان هستند، و از آنها بهره می گیریم.

   پاسخ پرنیان حامد:  مزدیسنای اوستا دو بار در ایران توسط طرفداران دیویسنا (مهریان) به آتش کشیده شده است بار اول توسط کهرم (کی هروم) پسر ارجاسپ یونی نژاد آشوری سوریه نشین،  در قصر گشتاسپ در آذربایجان که این کهرم همان الکساندر مورخین یونانی است. بار دوم توسط اسکندر ماد نژاد مهر ایین از نوادگان گیو و گودرز در تخت جمشید. دیو dieu نام دیگر گیو و دیویسنا آیین جمشید و فریدون است. در کتب به جامانده از زمان ساسانی او را اسکندر ارومی (هرومی –خرومی) نوشتند نامی از مقدونی نیست. برای اطلاع بیشتر از این اختلاف نژادی (پارس و ماد) و اختلاف فرقه ای ( مزدایی و میترایی) در آیین زردشتی به کتاب رجوع بفرمایید. کتاب آثار الباقیه یکی از گنج هایی است که برایمان به یادگار  باقی مانده است. روحش شاد ابوریحان بیرونی این دانشمند گرامی کشورمان. در حفظ این گنج به جا مانده بکوشیم.

   پرسش1415:  سلام دوست گرامی...  یک مورد جالب پیدا کردم ، نیاز به اظهار نظر اهل فن دارد......به نظرم زبان اردو ساخته و پرداخته استعمار باشد. هیچ سند و داکیومنتی از آن قبل از تصرف هندوستان توسط انگلیس ندیدم.میدانید که قبل از استیلای انگلیس زبان هندوستان فارسی بود. برای فاصله انداختن بین هند و سایر فارسی زبانان ، اردو را ساخته و پرداخته نمودند.چگونه ؟ نمیدانم.به هر حال نیاز به قضاوت و بررسی یک نفر اهل فن دارد .متشکرم

   انوش راوید:  زبان اردو سابقه تاریخی دارد،  در زمانی که پارسیان در هندوستان حکومت داشتند و به پادشاهی مغول هند معروف شدند،  زبان پارسی زبان رسمی و درباری سرزمین هندوستان بود.  از دوران سلسله هخامنشی نام کشور هندوستان را هنداستان گفتند،  زیرا از نظر آب و هوایی مانند هنداستان یا خوزستان کنونی بود.

     درباره زبان اردو و سابقه تاریخی،  آن با آقای سید صادق حسینی اشکوری در مجمع ذخایر اسلامی واقع در شهر قم خیابان آذر کوی 23 پلاک یک تلفن 02517713740 تماس بگیرید.

    لازم به یاد آوری است،  در قرن 19 و نیمه اول 20،  وقتی دولت بریتانیا برای کشورها مرز های جغرافیای سیاسی تعیین می کرد،  همان زمان هم زبان رسمی کشورها را تعیین می کرد،  و این زبانها را بگونه ای انتخاب می کردند،  که ملتها در زبان های مختلف به یک اندازه جمعیت داشته باشند،  و بتوانند آنها را به نوعی رو در روی یکدیگر قرار دهند،  کلاً ترفند های استعماری را بکار می بردند.


   عکس بخشی از فهرست نامه های کتاب های خطی بزبان اردو در کشور های هندوستان و پاکستان و ایران،  عکس شماره 5701.

   پرسش 1416:  در مورد بن افکنی روم که تقریبا با ملوک الطوایفی هوخشتره اغاز شده, سال 890 رومی برابر با 137 میلادی بوده است که اختلاف ان 753 سال است! یعنی 735 سال قبل از میلاد مسیح , روم وجود داشته! جالب است!

   پرنیان حامد:  521-558 ق.م به حساب اسناد کتاب اسکندر تاریخ ... 753 شما حساب تاریخی است که به استناد مدارک کتاب 226 سال را باید از آن کم کنید. به هر تقدیر دقیانوس رومی جشن هزارمین سال بنیاد روم را جشن گرفته است که تاریخ آن را مکتوب کرده است.  سوال این است که قصر و بنیاد این روم کجای رم در ایتالیا است که یک آجر نیز از آن یافت نشده است؟ لابد باز هم آتشفشان و زلزله پاسخ ما خواهد بود!

   نظر 1417:  کار خیلی قشنگی کردید هم در مورد دلاور مردان ورزش ایران و هم در مورد کوروش بزرگ. استاد غیاث آبادی نیز خواهد خواند!!

   پرنیان حامد:  درود بر شما با سپاس از شما ، شما بخوانید و بدانید و خود قضاوت کنید و هر سند دیگری خواستید بفرمایید تقدیم کنم، برای من کافی است. ایشان نیز مایل هستند بخوانند و کلاهشان را خود قاضی کنند.

کوروش کبیر

   خوانندگان گرامی

      با وجود احترامی که برای کلیه اساتید کشورم قائل هستم،  با احترام گله دارم از استاد رضا مرادی غیاث آبادی از ارائه اسناد نیمه برای رد انسانیت کوروش کبیر هخامنشی افتخار ملی ایران.

      کوروش کبیر نه خدا است و نه پیامبر . اما اولین پادشاهی است که با آزاد گذاشتن مذاهب، نکشتن اسیران جنگی و ... حقوق بشر را برای اولین بار در تاریخ  تا حدودی رعایت کرده است. از این جهت او را بنیان گذار حقوق بشر در جهان نام نهادند که افتخار ملی کشور ما ایران است.

      حال استاد کشورمان با ارائه اسنادی نیمه و بدون توضیح منطقی چرا این افتخار را اینگونه پایمال می فرمایند؟

      ایشان در این راه سندی از بابل را به میان آورده اند که حاوی حکم بردگی دختر بچه ای توسط خاندان اگیبی به علت عدم پرداخت وام توسط پدر او بوده است،  که با سربرگ کوروش کبیر به عنوان پادشاه منطقه نوشته شده است. سپس این استاد بزرگوار کوروش کبیر را متهم به ربا خواری و برده داری و بهره وری جنسی از این دختر بچه کرده اند ! همچنین ایشان از آخرین پادشاه بابل بت بی گناهی ساختند که با هیچکدام از مدارکی که در دست داریم هم خوانی ندارد، تا بتوانند کوروش کبیر را راهزن خونخواری جلوه دهند.

   استاد گرامی آقای غیاث آبادی از شما گله دارم

      شما بهتر از من می دانید که رباخواری و بانکداری از زمان پادشاهی کاندالانو (48-626 ) در بابل توسط دو خاندان اگیبی و ارانو شکل گرفته است و بنیانگذار بانکداری و ربا خواری در خاندان اگیبی بابل شخصی با نام یعقوب و این خاندان یهودی بوده اند.  jnes 1944-38-42 cf.w.h.dubberdtein ,Assyrian,Babylonian) chrondogy)

      شما بهتر از من رسم این وام، که خیلی قبل از کوروش کبیردر بابل روا بوده است را می دانید. می دانید که در ازای پولی که قرض می دادند شخصی را نگه می داشتند که اگر کسی که وام گرفته است پول را پس نیاورد او را به عنوان برده به جای پول از میان رفته بفروشند.

      شما بهتر از من می دانید که در بابل رسم بوده است که هر لوحی را با نام شاه زمانه آغاز کنند، چه حکم شاه و چه برگه بی اهمیت وام بانکی خاندان یهودی اگیپی با نام شاه آغاز می شود قبل از کوروش کبیر به نام نبوکد نصر رباخواری و برده گیری کرده اند پس از فتح بابل توسط کوروش کبیر با نام او. این چه ارتباطی با کوروش کبیر دارد؟.  این تنها نشانگر آن است که کوروش کبیر واقعا در روند زندگی، باور ها و ... کشورهای تسخیر شده دخالت نکرده است و مردمی که در حقیقت اسیران جنگی او بودند را آزاد گذاشته است تا به زندگی خود همان گونه که بوده است ادامه بدهند.

      شما بهتر از من می دانید که کوروش کبیر با سپردن جزئیات و کارهای عادی به گوبریاس در سال 538 بابل را ترک کرد و به همدان رفت. تصور دارید که پادشاهی که فاتح لیدی و بابل و ... بوده است ایستاده تا یک دختر بچه را در بابل به فاحشه خانه بفرستد؟

      شما بهتر از من می دانید که  تصویری که یونانیان از آخرین پادشاه بابل پیش چشم ما می گذارند همان مرد بی کفایتی را نشان می دهد که در شرف جشن سال نو با باده گساری های سربازان مست در داستان تسخیر بابل به دست کوروش کبیر که در نوشته های هرودوت و کسنفون پیدا می شود همان مست بازاری است که نویسنده دانیال به باز پس شب بلشوز نسبت داده است. حال بابلی و یهودی اسیر کوروش بوده و بی مورد از او تعریف کرده باشند یونانی که اسیر او نبوده است.

      استاد گرامی چه می کنید؟ این چگونه نتیجه گیری و قضاوت از جانب شماست؟

     خطاب به استاد کشورم آقای رضا مرادی غیاث آبادی

با احترام پرنیان حامد

   پرسش 1418:  سلام و خسته نباشید . به شما تبریک میگویم به خاطر وبلاگ زیبایتان و مطالب ارزنده ای که گذاشتید.  فقط پرسش بنده از شما تمام کتب پهلوی به جا مانده چند تا هستند؟ ممنون از شما.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما باسپاس از شما.  به جز اوستا شاید حدود 5 -4 کتاب که بتوان تاریخ از آن ماخذ بگیریم:  بندهش، یادگار زریران، ارادیف نامه و...

   پرسش 1419:  سلام .2 سوالی از شما داشتم . اینکه دوشخص مگابیزوس و مگاپارنس ماد بوده اند ( به خاطر مگا = مغ در اول نامشان مانند مگاواس) یا که یونانی بوده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام  . 1. مگابیزوس نام یکی از هفت نفری از خاندان اشراف است که داریوش را در کشتن اسمردیس (گئومات) یاری داده است نام او در تاریخ حسن پیرنیا به صورت بغایش (مگابیز یونانی ها) و در ترجمه تاریخ هرودوت نیز به همین گونه آمده است.  2. مگابیزوس والی اردشیر هخامنشی در ایناروس بود که به علت رفتار خوب با اسیران یونانی نزد آتنی ها احترام داشت و مگاپارنس هم سردار ایرانی است، مگاباتس هم سردار ایرانی در جنگ داریوش اول با یونانی ها بود این افراد هیچکدام یونانی نبودند! لقب بغ در اول نام انان نشانگر مهری بودن آنان است.  پارس و ماد از زمان کوروش کبیر در ایران ادغام شده بودند. به هر تقدیر این افراد یونانی نیستند.

   ادامه پرسش:  بعد انکه نام اسکندر در مواردی به صورت سکوندر امده این به معنی سکا بودن وی نیست؟ چون در بیستون نام یک سکایی دیگر بصورت سکونخا امده است. سلامت باشید

   پاسخ پرنیان حامد:  وقتی در نوشته هرودوت بودینی ها یکی از خاندان سکایی است و در دیگر نوشته او بودینی یکی از اقوام مادها است شما چه نتیجه می گیرید؟

   پرسش 1420:  دورد . اش جبار در شجره نامه اشکانیان در اثارالباقه را میتوان به صورت اس جبال (ر=ل) یا اسک جبال تفسیر کرد؟ در تاریخ های ایرانی پادشاهان جبال (کوه ها) به معنی شاهان ماد بوده. سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما بله دوست گرامی می توان این کار را کرد. نیازی به اشک (ک) ئندارید اس در فارسی به معنی تک خال است خود اس را می توانید والی، شاه تفسیر کنید. پادشاهان جبال، جبابره همان مادها بودند.

   پرسش 1421:  بادرود/ در آذربایجان سکه هایی با نقش مریم مقدس که فرو رفته و ضخیم است پیدا شده ماجرا چیه چرا مریم؟  آیا این منطقه مسیحی نشین بوده. اگه ممکنه روشنگری کنید. مطمن باشید چنین سکه هایی سالها پیش توسط حفاران پیدا شده من عکسشو دیدم.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما . سکه را ببینم یا گزارشی از آنها ببینم تا بتوانم سخن بگویم و اظهار نظر کنم. طبری آیین مردم بلخ بامیان را ترسایی نوشته است حال بلخ بامیان اگر آنگونه که در کتاب سند آورده شد که آذربایجان است (که هست) بنابر این طبری از ترسایی بودن آنان قبل از اسلام خبر می دهد (میترا، مهر هم همچون عیسی ناصری از مادری بدون پدر زاده شده است نقش مادر مهر که فرزند خود را در دست دارد در لوح های معابد مهری اروپا هست) ممکن است این سکه ها مربوط به مادر مهر باشد. ممکن است این سکه ها مربوط به عیص باشد.  شما عکسهای یک نمونه از این سکه را یا حداقل گزارشی که تاریخ سکه ها را نوشته باشد ارسال بفرمایید تا بتوانیم قضاوت کنیم با سپاس.

   پرسش1422 ب:  اقای راوید من مدتی است وبلاگ شما را مطالعه می کنم مطالب جالب و خوبی دارید چند پرسش داشتم خواهشاً صاف و بی پرده پاسخ دهید.

  1 ــ  آیا شما پان فارس هستید؟

   انوش راوید:  خیر من پان چلاسری هستم،  روستایی که در آن زندگی می کنم،  البته بارها به این پرسش پاسخ داده ام،  جهت مشروح به پرسش و پاسخ های قبلی مراجعه نمایید.

   2 ــ  ضمن تسلیت بخاطر زلزله،  نظرتان در باره ملت آذربایجان یا ملت ترک چیست؟

   انوش راوید:  ما ایرانی ها همه آذری بوده ایم،  آذر و خور و آتش و درخشان،  بنوعی در نام تمام استان های تاریخی ایران بوده و می باشد،  آذر یک پسوند و پیشوند نشان دهند دینی و اعتقادی مردم بوده،  نه تیره و کیان و قوم.  ملت ایران دارای اقوام و تیره های مختلف است،  که دلایل دینی و جغرافیایی منجمله اقتصادی و سیاسی،  باعث شده که تاریخ را کنار هم بسازند،  و سرنوشت مشترک داشته باشند.  در بسیاری از جاها دیده ام که بعضی جوانان عزیز آذربایجان در وب هایشان نوشته اند ما آذری نیستیم و ترکیم،  البته که شما آذری نیستید،  شما مسلمان یا یکی از ادیان امروزی هستید،  مثلاً امروزه ما مسلمان هستیم،  مانند این است که مردم پاکستان بگویند، ما پاک (اسلام) نیستیم پنجابی و بلوچ و تاجیک و.. هستیم.  مثال جالب دیگر من کم و بیش و جسته و گریخته 30 است،  که در استان مازندران زندگی می کنم،  و خودم را مازندرانی می دانم،  استان مازندران یکی از کثیرالقوم ترین استان های ایران است،  و همه مازندرانی گفته می شوند.  ولی آیا یک کرد امروزه پولدار شده از داشتن زمین در کلاردشت قوماً مازندرانی است،  یا یک ترک پولدار میدان بار رامسر کیان مازندرانی دارد،  یا آیا من تیره ای مازندرانی دارم؟  در این استان مانند استان های آذربایجان و خراسان و غیره،  هیچ کس از تیره و کیان نام استانش نیست و یا حداقل مشخص نیست.  یک نفر یا ملت را می توانند با نام روستا و شهر و استان و کشور او بگویند،  و هم می توانند نام تیره و قوم و طایفه او را بگویند،  این بستگی به تقاضای مطلب است،  نه صرفاً دادن علم مربوطه.  همچنین در جاهایی دیدم آذر را آزر می نویسند که شاید آنرا ترکی نمایند،  خط و علائم خطوط یک قرارداد بین مردم است،  که بتوانند مطلب را بنویسند و بخوانند آذر را هم می توان آظر و عاذر و.. نوشت این موضوع هیچ چیز را عوض نمی کند،  خطی که امروزه با آن می نویسیم سابقه هزار ساله دارد،  ولی زبان سابقه در عمق بوجود آمدن بشر دارد.  در ابتدای تاریخ در زمان دوران سنگ اولیه هموساپین در بخشی از زاگرس پیدا شد،  و سپس در تمام قاره کهن پخش گردید.  شکیل ترین زبان تاریخ نویسی اولیه را در شاهنامه فردوسی داریم،  که این هموساپین را از زمانی که سه تیره مختلف در فلات ایران بود،  نوشت و تاریخ نویسی کرده است،  و در صفحه 54 کتاب توضیح داده شده است.

   3 ــ  چرا در حکومت هزار ساله ترکان در ایران زبان کتابت اغلب فارسی بوده است؟

   انوش راوید:  بنظر من تاریخ را باید با واقعیت های تاریخ دید،  حکومت هزار ساله فوق بنظر من درست نمی باشد،  از ابتدای قرن 16 با ورود شرلیها و هفتصد تن همراهشان،  تاریخ استعماری در ایران شروع می شود.  قبل از آن تاریخ وضع بگونه ای دیگر بوده است،  ایران و کل قاره کهن در ساختار تاریخی اجتماع در سازمان قبیله ای دینی بود،  بدون داشتن حکومت های متمرکز و قدرتمند.  ولی اینها دلیل بر عدم وجود کتابها به زبان های مختلف ایرانی نیست،  کم کاری جوانان باهوش هر دیار،  نسبت به کشف و شناسایی کتب تاریخی خود،  دلیل اصلی آن است.

   عکس چند هزار جلد کتاب های خطی کشف شده در ترکیه،  که بیشتر آنها پوسیده و فاسد بودند،  عکس شماره 4326.  من نیز شخصی را در تهران می شناختم، که چند صد جلد کتاب خطی خیلی قدیمی در منزلش گردآوری کرده بود،  و از ترسش به هیچ کس نشان نمی داد.

   پرسش:  آیا شما از وجود چند کتاب خطی تاریخی آگاهی دارید؟  یا ÷÷می پندارید اعراب صدر اسلام همه را به آتش کشیده اند؟

   پرسش 1423 ب:  در بعضی از رادیو تلویزیون های خارجی فارسی زبان می گویند ایران اشتباه است درست آن پرشیا است و آنها از پرشیا بجای ایران استفاده می کنند نظر شما چیست؟

   انوش راوید:  بنا به توصیف نام های مکان های کتاب اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست،  ایران ایر + آن  نام سرزمینی است که مردم استان های مختلف در آنجا زندگی می کردند،  یکی از آن استانها پرشیا یا پرسیا بود.  بعدها سطح زبانی پارس و سپس فارس گردید،  فارس واژه ای جدید می باشد،  و در قرن 21 مانند همه واژه ها،  نیازمند بازنگری در فرهنگستان های ایران است.

       در تاریخ باستان ایران،  زبان پارسی یا پرشی،  زبان بخش هایی از ملت ایران بود،  در دوران سلسله هخامنشیان و بویژه داریوش،  بمنظور هماهنگی در سراسر کشور بزرگ و اداره امور،  زبان دری (درباری یا داریوشی) ساخته شد،  سپس در دوره های دیگر زبان دری گسترش یافت و یکبار دیگر در زمان فتعلیشاه قاجار و ناصرالدین شاه قاجار زبان دری زبان رسمی کشور شد.  در قرون وسط این زبان در ایران به اشتباه فارسی گفته شد،  این زبان به عربی مربوط نیست،  و ماقبل از عربی است،  ارابی ها بخشی از ملت های سرزمین پهناور هخامنشی بودند.  تا یک قرن پیش ساکنین شهر های ایران که بنوعی مرکزیت حکومتی محلی داشتند،  به دری حرف می زدند،  و ساکنیان روستا های اطراف آن شهرها،  به زبان های تاریخی ایرانی گپ می زدند.  سپس با وجود مدرسه و کتاب و رادیو و تلویزیون زبان دری به تمام ایران گسترش یافت،  و به اشتباه زبان فارسی گفته شد.  بنظر من امروزه باید جوانان باهوش هر دیار،  زبان تاریخی قدیمی خود را دریابند،  و سعی در تدوین نمودن و گسترش دادن،  و فراگیری آن نمایند.

   عکس دبستانی در بامیان افغانستان،  عکس شماره 11488.  عده ای به اشتباه و غلط می گویند که مردم بامیان بازماندگان دروغ حمله مغول کشور مغولستان هستند.  گسترش زبان دری در بامیان،  بر اثر مهاجرت مردم غرب ایران بزرگ از بامیان خورآسان به بامیان شرق ایران بزرگ بوده است.  قیافه بعضی از مردم در اثر ترکیب با ثمره تاجران دختر،  و یا ازدواج با زوار بودایی سرزمین های آسیای شرقی می باشد.  همه این اتفاقها بیش از هزار سال قبل از دروغ حمله مغول بوده است،  به تاریخ اقوام ایرانی مراجعه شود.

   پرسش:  آیا آنهایی که سنگ زبان پارسی را بسینه می زنند،  تاکنون فکری برای کمک به گسترش و آموزش زبان دری به این قبیل کودکان دری زبان کرده،  یا برنامه ای برای یاری رساند به این قبیل داشته اند.

   پرسش 1424:  نرسی بن بهرام لغب کیسور دارد. ایا این لغب همان کیسر است؟ یا کی سور = شاه سوریه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کی سر است گرامی،  همان  kei ser آلمانی و cae sar  ایتالیایی است.  این لقب کی سر گویا بی ارتباط با هروم = سوریه نیست. پادشاهان ایرانی که لقب کی سر فارسی را دارند همانگونه که مشاهده می فرمایید همه فاتح و شاه سوریه نیز بودند.

   پرسش 1425:  ببخشید در نام کی ایپی ونگهو , اگر ونگهو دگر گون شده ی رنگهه است, پس باید این شخص مانند کیخسرو با نینوا ارتباط داشته باشد, یا شاید ونگهو معنی دیگری میدهد.یه سوال دیگرم اینه شخصی به نام کی اوجی در تاریخ بلعمی را میتوان کمبوجیه اول دانست؟ ممنون از وبلاگ خوبتون.

   پاسخ پرنیان حامد:  از کی اپیوه متاسفانه هیچ سندی یافت نکردم.  کتاب صفحه 85 توضیحی در باب شرورگین دوم با لقب سارگن آمده است.  این شخص که جانشین شلم ناصر پنجم است پسر او نیست در کتیبه خود نوشته که از آب گرفته شده است. در تاریخ ایران این روایت به کی قباد پدر کی اپیوه نسبت داده شده است. در شاهنامه رستم کی قباد از نژاد ایرانی را از کوه البرز آورد. یک اتفاقی در این زمان تاریخ بین ایران و آشور است. به احتمال زیاد کی قباد همان شرورگین دوم است که پادشاهی آشور را گرفته است لذا نام و القاب  پسر او کی  اپی رنگهه = پادشاه آشور و یا کی اپی وه (وه نام رودی در کنار دجله سند صفحه 264 کتاب)، همچون کیخسرو با آشور ارتباط دارد.

     در باب سوال دوم شما اگر کی اوجی یا کی اوزه همان کامبیز و یا کمبوجیه اول باشد لذا کوروش کبیر = لهراسپ است. آیا چنین چیزی را می پذیرید؟ گفته های تاریخ چنین چیزی را تایید نمی کند سرگذشت لهراسپ و کوروش کبیر قابل مقایسه نیست. کی رش، کمبوج، داری هوش، ارت خشتر اینها همه لقب است برای همین هم 1-2-3 دارند. کی اوجی می تواند صد در صد به کمبوجیه ترجمه شود (همان است) اما کدام کمبوجیه از کدام خاندان و در کدام شجره نامه؟ در شجره نامه مادها یا پارس ها؟ داریوش مدی در شجره نامه ابوریحان رسما ماد نژاد است به پارسها هیچ ارتباطی ندارد.  خاندان هوو گرامی باور کنید با خاندان هخامنشی هیچ ارتباطی ندارد. یکی از مشکلات تاریخ ما این القاب تکراری است که دائم سعی می کنیم به هم ربط بدهیم.

   پرسش 1426:  در تاریخ بلعمی نوشته : این رومیان از انجا که اکنون بغداد است تا شام داشتندی . و اول ایشان پسر دارائ الاکبر بود. نام او اشک بن اشکان کبیر ... ببخشید ایا این اشک بن اشکان همان اسکندر است؟ در این صورت اشکان = فیلقوس! ص 228 کتاب, در شجره نامه تاریخ بلعمی بعد از نام دارا, نام اسکندر امده ولی مدت پادشاهی وی را نزده و بعد از نام اسکندر نام اشک (پسر داراب) 10 سال, این اشک 10 سال, اسکندر است؟ بعد از این نیز اشک دیگری 10 سال شاه بوده که باید اشک پسر دارا باشد, نه؟ سپاس

  پاسخ پرنیان حامد:  با سلام  کتاب صفحه 67 :

    توجه داشته باشید که  بغ پور شاه اشک هفتم پسر داراب روی هم 20 سال حکومت کرده است که از این مدت 6 سال شاه اشکانیان و پس از حمله به دارا و شکست دادن او 14 سال شاه شاهان بوده است. 

   فردوسی در شاهنامه نوشته هر دو را به درستی نوشته اشک از نژاد قباد. صفحه 122 کتاب شجره نامه تایید می کند که اشکان پسر بلاش همان فیلیوس یا ایلیوس است (از نژاد قبادی که به درستی در شاهنامه آمده است). اشک پسر داراب همان اسکندر پسر داراب است (کس دیگری را نداریم در تاریخمان نوشته دارا پسر داراب و اسکندر پسر مشکوک داراب)، لذا اشک پسر داراب صد در صد همان اسکندری است که در شجره نامه اشکانی پسر اشکان آمده است که تاریخ ایران هم شک دارد واقعاً پسر چه کسی بود. (برای همین اینگونه این 20 سال حکومت او در شجره نامه ها قاطی شده است). اشک پسر دارا همان شاهپور است. اشک پسر داراب از نژاد قباد اسکندر است.

   پرسش 1427:  این پرسش یکم قدیمی است ولی باز می پرسم .. اگر ضحاک تازی, اکدی بوده پس چرا میگویید از اجداد ماد ها بوده؟ رابطه ی سامیان و ماد ها را میشود از اینکه در منابع اسلامی, رومیان را سامی نوشتند را فهمید همچنین عرب ها به رومیان نیز عجم میگفتند. در کتاب امده: مردم باختر گویند: مردی از عجم که نام او به عبرانی ارباق است و به فارسی دهاک و به تازی ضحاک بر این؟ پادشاه (ثرنوقلنقریراس اشوری) خروج کرد .... خب پس تا اینجا یعنی هوخشتره = استیاگ؟ ایا نام ichtovygo در بیستون را نمیتوان تغییر یافته و یا استیاگ, به زیان پارسی باستان دانست؟ ایچتویگو یا اسحتویگو .. با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  برای بار هزارم از شما و همه خوانندگان وبلاگ تقاضا می کنم با لغت تازی برابر تازنده با ترجمه اشتباه عرب یاد نکنید، همچنین لقب ضحاک (اژدی هاک) آشوری را به نژاد ارتباط ندهید.

   گرامی باری دیگر مرور می کنیم:

  1. تازی به معنی تازشگران به پارس است این تازشگران در زمان های مختلف از نژاد های مختلف بوده اند. اولین تازشگران تاریخ به این منطقه اکدهای سامی نژاد بودند که به سومریان حمله کرده اند (لاجرم ضحاک ماردوش تازی است اما عرب نیست).

   * تازشگران بعدی در زمان هخامنشیان مادها بودند،  * تازشگران از دید ساسانیان اشکانیان بودند،  * تازشگران پایان حکومت ساسانی اعراب بودند.

   همه این تازشگران صفت تازی دارند اما از یک نژاد و محل نیستند بستگی به زمان تازش دارد تا بگوییم منظور از تازی کدام نژاد است.

  2. ضحاک (اژدی هاک) لقبی آشوری است. دو شخص با این لقب در تاریخ می شناسیم که از یک نژاد نیستند. ضحاک ماردوش (اکد سامی) که جمشید (سومریان) را شکست داد که از نژاد اکدی است و صفت تازی دارد.

ضحاک  لقب پسر کی خسرو (هوخشتره) نام اصلی این مرد اخروی بوده است پس از آنکه پدرش هوخشتره نینوا را فتح کرد پسر او به لقب ضحاک (استیاک یونانی) رسیده است این پسر با لقب ضحاک از نژاد ماد است (شک نداریم).

  عجم (اجم) یعنی از نژاد جمشید : اکد و سامی (تورانی) و پارس و کرد و لر و آذری و... (ایرانی) و رومی (سلم) همه از پسران فریدون و جمشید هستند و همه عجم هستند.

   هوخشتره آشور را فتح کرد خودش و پسرش هر دو لقب ضحاک آشوری را نیز دارند. تصور می کنید چرا فاتحان شرق و غرب یک دفعه در تاریخ صدتا اسم دارند؟ برای آنکه هر قوم آنها را با نام شاه محلی خود نوشته است آشوری نوشته ضحاک، ایرانی نوشته هو سر وه (خسرو) و ... اینها همه لقب ا از دید اقوام مختلف است.

   پرسش 1428:  اگر تمدن روم متعلق به ایتالیا نیست پس ساختمانی که در رم کشف شده و بعنوان اتش نشانی از ان استفاده میکردند و بوسیله اگوستوس ساخته شده را کی درست کرده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ادعا شد اسکندر جولیو سزار است و رم که هیچ اروپا تا اسکاندیناوی را فتح کرد اگوستوس جانشین او نه تنها دستور ساخت اتش نشانی داد،  بلکه معابد میترایی را نیز در اروپا ساخت. ادعا شد کلیه ساختمان های عظیم پس از میلاد در اروپا ساخته شده است. چهار معبد و یک اتش نشانی را در راه هم می توانستند بسازند. ببخشید ممکنه اطلاعات این اتش نشانی و سال ساخت ان را ارسال بفرمایید با سپاس.

   پرسش1429:  نظرتون در مورد فیلم پرنس پارسی چیست؟

   انوش راوید:  این فیلم را ندیدم،  مطمئن داستان است،  اینگونه فیلم های ساخت هالیود دو منظور داشته و دارند،  ابتدا پول سازی برای تهیه کنندگان،  دوم آماده سازی ذهنی توده ها برای طرح های جهانی شدن.  تهیه کننده گان می بینید کدام موضوع برای مردم جذاب تر است،  آنرا بنا به برنامه های استعمار و امپریالیسم می سازند،  که امروزه با رشد و تکامل به آن امپریالیسم نو یا فرا امپریالیسم می گویم.  طرح های جهانی شدن نیز در راستای اهداف فرا امپریالیسم است،  با یک دید کلی بنظر می رسد،  منظور از آن این است که دیگر مرز و کشوری وجود نداشته باشد،  و همه مردم در یک ریتم و آهنگ بسر خواهند برد،  ولی اینگونه نیست.  جهانی شدن طرح های مختلفی دارد،  برپا کنندگان آن توانایی های زیادی در رسانه ها و فیلم سازی دارند،  و بخوبی هم اجرا می کنند.  ولی اندک روشنفکران جهان با امکانات اندک خود،  سعی می کنند آگاهی به توده ها برسانند،  و با ترفند های آنها مقابله کنند.  دشمنان بشر می خواهند با ایجاد جنگ های قومی و قبیله ای و دینی،  مردم کشورها را در گیر کنند،  و با ایجاد انواع بیماریها و قحطی،  جمعیت جهان را ضعیف و نابود کنند،  و فقط عده ای از افراد مورد نظرشان و در کل حدود یک میلیارد جمعیت باقی بماند.  درباره اهداف جهانی شدن و امپریالیسم نو بسیار گفته و نوشته شده است،  باید توجه داشت بعضی از آنها را خود طراحان دشمنان بشریت جهت به گمراهی کشاندن افکار جوانان باهوش نوشته،  و باز خواهند نوشت.  در هر صورت امروزه هر جوان باهوش ایرانی باید در زمینه تخصصی خودش حرفه ای تر و حرفه تر باشد تا بتوان ایران را نظری و تحلیلی و فیزیک و... بهتر و بهتر ساخت.

   پرسش 1430:  ببخشید یک پرسش برایم پیش آمد چون دیدم صحبت های آقاای غیاث آبادی را محکوم کرده اید ولی مدتی پیش بحث ایشان در سایت بود و این طور خواندم که سخنان ایشان در کوبیدن برخی نکات تاریخی از خود ایشان نبوده و به نام ایشان در سایت ها نوشته اند و خود ایشان هم محکوم کرده است.اگر ممکن است شفاف سازی بفرمایید. با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام و در نهایت تاسف آقای غیاث آبادی استاد کشورمان که برای ما نیز احترام فراوانی داشتند اسنادی را به عموم ارائه می دهند که در نهایت عموم را به گمراهی کشانده اند. شما به طور مثال  این سند که ایشان ارائه دادند توجه کنید:

  آقای غیاث آبادی:  کوروش کبیر به استناد نوشته مورخین یونانی با شیر سگ بزرگ شده است.

    ادامه پاسخ:  شما به عنوان یک خواننده گرامی از خاندن چنین چیزی چه تصور و برداشتی خواهید کرد؟  من به عنوان یک پژوهشگر جزء این کشور موظف هستم به اطلاع عموم برسانم:

   در متون یونانی عنوان سگ dag,sak بازگو کننده نژاد سکایی است،  یونانیان به سکاییان سگ و سگزی می گفتند این لغت منظور حیوانی به نام سگ نیست. در همین متون یونانی (درست یا غلط) آمده است:  کوروش را یک خانواده چوپان سکایی بزرگ کرده اند.  کوروش به استناد این متون با شیر زن سکایی بزرگ شده است.

    من اطمینان دارم آقای غیاث آبادی این مسئله را بهتر از من می دانند،  چرا این متون را اینگونه تفسیر و به خورد مردم میدهند؟  ایشان دارند عوام را فریب می دهند.  گرامی من موظف هستم مردم را روشن کنم اما بازهم تکرار می کنم نه کوروش پرستم نه داریوش پرست،  به دنبال حقیقت هستم و البته در این میان از سخن ناحق به شدت بدم می آید.

   انوش راوید: با مطالعه مجدد سایت ایشان متوجه شدم،  در کل یکی به نعل می زند یکی به میخ، در هر صورت در محیط دمکرات اینترنت پاسخ گفتیم.  بارها سفارش کرده و نوشته ام،  شناخت دروغ های تاریخ و رفتن بسوی واقعیت ها،  بدون درک از استعمار و امپریالیسم و عوامل آنها غیر ممکن است.

   پرسش 1431:  با سلام شما در مورد اقوام ایرانی ساکن در شرق آسیا اعلان همگانی داده اید البته من چندی پیش در سایت مطلبی نوشتم و همین قضیه را گوشزد کرد ولی متاسفانه نمی دانم جناب عالی یا سرکار خانم پرنیان اهمیتی به مطلب من ندادید و صرفا در میان یکی از مطالب سایت درخواست همکاری را که اینجانب پیشنهاد داده بودم مطرح کردید. به نظر من این فایده ندارد مثلا یک اعلان همگانی در صفحه ی اصلی سایت قرار دهید تا افراد مختلف از مورخین، زبان شناسان، جغرافی دانان و بسیاری از مطلعین و آگاهان به فراخور توانایی و دانایی خود به این مجموعه کمک کنند. ماشاء الله هم علاقه مند زیاد داریم و هم آدم های دانا مثلا ما الان دانشجوی زبان ژاپنی یا چینی داریم که می توانند در زمینه ی تخصصی خود کمک کنند و بسیاری دیگر در رشته های مختلف. شما دست تنها هستید و این طوری سرعت کار خیلی پایین است.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام حضور شما جناب حقیقت ما از روز اول تقاضای همکاری دوستان, خواننگان, پژوهشگران, اساتید کشورمان را برای نجات تاریخ ایران کرده ایم و کلیه جستارها و عزیزانی که این دعوت را پذیرفته اند بر این جستار لینک،  و از معلوماتشان نهایت استفاده را می کنیم.

   ادامه انوش راوید:  مطلب این قوم نوشته من است، و به گفته شما و بقیه دوستان و خوانندگان وبلاگ هم خیلی اهمیت می دهیم،  البته زمان لازم است،  چشم پیگیری می کنم.  در ضمن ملاحظاتی هم در نظر می گیرم،  سال گذشته یکی از وب هایم به آدرس ravid.blogsky.com بازدید بالای هزار نفر در روز پیدا کرد،  و بی دلیل آنرا فیل + تر کردند،  مجبورم آرام و با گردا و گردای کمتر بمیدان برم.

   پرسش 1432:  خانم حامد شما در کتاب مردوک را خدای  ضحاک ماردوش  معرفی کرده اید ایا کوروش کبیربه استناد استوانه او در بابل   این ایزد را پرستش می کرد ؟ مذهب کوروش کبیر چه بوده است ؟ چرا مسلمانان کوروش کبیر را دوست ندارند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام کوروش کبیر مذهب را بر پادشاه ممنوع اعلام کرد.  او به کلیه باورهای بین النهری احترام گذاشته است که مردوک نیز از آن جمله است:

   بغان بزرگ همه سرزمینها همه سرزمینها را به دست من سپردند بومی را که برای جای زندگانی آرام ساخته ام (کوروش استوانه بند 1-5).

  1.  کوروش انلیل , انو و شمش پرست :  منم کوروش سازنده ی اساگیلا و ازدیا پسر کمبوجیه شاه بزرگ (کتیبه بر ساختمان اوروک).

  2.  کوروش پرستنده خدایان آشور , ایلام ,بابل بغان شوش به ایلام, بغان آشور به ان پایتخت باستانی بازگشت داده شدند بغان دیگر که از دیر زمانی مورد اختلاف آشور و بابل بود نیز همچنان سود بردند ... (کوروش استوانه بند 11 30 32).

  * فر گفت کوروش به بابلیان و احترام به خداوندشان مردوک صادر شده بود:

   چون مهر گستر به بابل در آمدم مردوک خاوند بزرگ مردمان آزاده بابل را بسوی من گردانید ... مردوک خداوند بزرگ از کار های نیکم شادگشت و از روی مهر مرا آفرین داد مرا کوروش شاهی که او را پرستش می کند و کمبوجی پسرم را و.... (کوروش استوانه بند 11 26 30 34 35).  یعنی من و پسرم به خدای شما مردوک هم احترام می گذاریم همانگونه که به خدای بقیه اقوام آشور و ایلام و... احترام گذاشتیم!

  3.  کوروش نبو و بیل پرست باشد،  همه بغانی که به شهرهای خودشان برگرداندیم هر روز نزد بیل و نبو برای من زندگی درازی بخواهند ... (کوروش استوانه بند 11 26 30 34 35) منم کوروش پادشاه گردون شاه نیرومند شاه سومر و اکد .... تخمه شاهانه از دیر زمان که فرمانرواییش را بیل و نبو دوست می دارند ... (کوروش استوانه بند 11 -20).

  4.  کوروش یهوه پرست یهودی:  پیامبران یهود کوروش را همچو پادشاهی که آنها را به صهیون باز خواهد گرداند خوش آمد گفتند،  (رجوع کنید به عزرا باب 1 6 3 5  و فرمان آرامی کوروش).

  5.  کوروش مسیح موعود حضرت موسی (اشعیا بابهای 35-40-55).

   بالاخره این کوروش چی پرست بود؟

    می دانید مفهوم احترام به عقاید و باورهای اقوام مختلف چیست؟ همین است که کوروش همه خدایان بین النهرین را در مکان خودشان قبول کرد و به مردم و عقایدشان احترام گذاشت. (کفر و یا حق آن کار کوروش نبوده است چون پیامبر نبود).

   زحمتی بکشید در تاریخ پس از کوروش بررسی کنید ببینید هر قومی که وارد ایران شد و ایران را با خاک یکسان کرد،  در مقابل آرامگاه کوروش زانو زد و قربانی کرد چرا؟  تکرار می کنم حتی الکساندر (کهرم پسر ارجاسپ) بر این مقبره قربانی کرد و حتی مسلمانان بر آن ایات قران نوشتند که از خرابی در امان باشد (بگذریم که امروز حتی مسلمانان غریبه برای این کلام قران در این مقبره هم احترامی قائل نیستند) از خودتان بپرسید چرا همه مردم و مذاهب جهان برای این پادشاه احترام قائل بوده اند؟

   توجه:  پرسش های زیر در مورد لوح های بابلی است،

 کلیک کنید:  تحلیل لوح های بابلی

   پرسش 1433:  با سلام و درود بر جناب راوید و سرکار خانم حامد و تشکر به جهت توجه و لطفی که به عرایض بنده دارید. پرسشم این بود که با توجه به نظریه ی جناب آقای راوید مبنی بر، رد ماجرای مهاجرت آریایی ها و نیز یکی از پژوهش گران کشورمان که در جایی می خواندم که ایشان هم اعتقاد دارند آریایی ها از ابتدا در کناره خلیج فارس مستقر بوده اند و ماجرای مهاجرت را رد کرده اند، با این حساب آیا باید اقوام ژرمن و هندی را در زیر مجموعه ی اقوام ایرانی تعریف کرد؟ اگر جواب بله است، در این صورت، آیا اصطلاحات هند و ایرانی یا هند و اروپایی درست است؟  با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  کتاب صفحه 45-46 :

   مشکل اصطلاح "هند و اروپایی" آن است که هندی که از آن سخن به میان است آریابهارات (کشور هندوستان امروزی) نیست بلکه دولت و فرهنگ هخامنشیان پارس نژاد و اروپای ان اروپه باستانی است، که مردم آن از تخمه  تهمورث منظور آیر ها می باشند، که اگر جمع "ها" عربی را از آن برداشته و فارسی آن را که "ان" است به کار بریم آیران یا ایران نتیجه می شود، نژاد آیران که هرودوت آن را به صورت arians  اریان آورده است در اران  در شمال رود ارس بوده اند، و کوچهای اری ان (اریایی ها) از این منطقه صورت گرفته است، این تغییر مکان که بر اثر جنگها و ..... از طرفی به سوی اروپای امروزی (فتوحات اسکندر در اروپا) و از سوی دیگر به سوی آریابهارات (مهاجرت شکست خوردگان جنگی و مزدا کیش در جنگ اسکندر) صورت گرفته است اصطلاح هند و اروپا را به وجود آورده است. در مورد هند و کرمان (ژرمان) و یا آریایی های کرمانی (ژرمانی) نیز جز آنکه بگویم محل کرمانشهری که در تاریخ ایران آمده است کرمانشاه امروزی است، بهتر است هیچ نگوییم که خود این نام به خوبی گویای واقعیت آن است.  

   هند , هند استان , هندویش در ناحیه هندیجان و جنوب غربی ایران امروز بوده است.

   فرهنگ کشور هندوستان امروزی (آریابهارات) هرچه که بوده است و هر قدمتی که دارد و هر تاثیری که در فرهنگ ایران کرده است بحثی است که از موضوع این کتاب خارج است حتی اگر کسی بگوید دولت هخامنشی و پارسیان پس از لشکرکشی به آریابهارات دارای فرهنگی عظیم تر و پیشرفته تری شدند قابل  پذیرش است در این کتاب تنها و تنها ادعا شده است که محل هند استانی که در تاریخ ایران آمده است, استان یا کشوریست که مرزهای غربی آن در هندیجان (کرانه شمال غربی خلیج فارس) و مرزهای شرقی آن پس از لشکرکشی داریوش کبیر به آریابهارات در شرق این سرزمین و قبل از این لشکر کشی به گفته هرودوت کویر لوت در مرکز ایران امروزی بوده است.

   انوش راوید:  نام گذاری خانواده زبان های هند و اروپائی،  توسط ویلیام جونز در سال ١٧٨٨ درست زمانی که انگلستان در اوج بی رحمی استعماری خود بود انجام شد.  واقعیت این زبان و خانواده هندو ایرانی است، هند خوزستان و ایران ایلام، بنظر من در جمع بندی های مختلف، که در میان مطالب وبلاگ نوشتم، اولین انسان های متمدن هموساپین در زاگرس ایران بوجود آمدند.  آنها ابتدا سومریان را تأسیس کردند،  سپس در تمام جهان پراکنده شدند،  در میان مطالب وبلاگ بارها توسط بانو پرنیان حامد و من گفته شده است.  البته تا زمانیکه این تحقیقات شخصی مورد قبول و تأیید دانشگاه های اروپایی و آمریکایی قرار گیرد، هنوز خیلی کار داریم،  و احتمال اینکه آنها بپذیرند خیلی کم است،  ولی ما نباید کاری به آنها داشته باشیم،  و باید تحقیق و تحلیل های خود را با حفظ آزادی اندیشه و قلم ارائه دهیم.

پرسش 1434:  سلام . دستتون درد نکنه . پس قضیه ی خیانت شخصی به نام مازیار که موجب شکست در جنگ گاگملا چی بود؟ خیلی ممنون

   پاسخ پرنیان حامد:  تعدادی از لوحهای بابلی که می گویند سند حمله الکساندر یونانی به ایران است،  نوشته ام.  اول این لوحها را بدون تفسیر و استناد به مدارک یونانی ها تحلیل کنیم.  الان به قسمت پایین توجه کنید سه  نام مختلف بر این لوحها هست که هیچکدام پسر فیلیپ نیستند. اول ببینیم از روی این لوحها چند تا الکساندر و چند بار به ایران و بابل حمله کرده اند،  بعد با کمال میل بررسی کنیم ببینیم این مازیار زمان کدام یک از این الکساندر ها بوده است و خیانت او چه بوده است، و اصلا به چه کسی خیانت کرده است،  و به نفع چه کسی. بدون استناد به مورخین یونانی و تفسیر های مترجم از روی اصل لوحهایی که می بینید،  شما به من بگویید کدام الکساندر پسر فیلیپ است، سه اسم مختلف روی این لوحها هست (به بررسی پاین رجوع کنید).

   پرسش 1435:  درود . واقعا دستتون درد نکنه . ان طور که میشه نتیجه گرفت الکساندر لقبی بوده است. در زمان اردشیر سوم شورش هایی در سراسر امپراطوری هخامنشی بوده است. در مصر, فنیقیه, فریگیه, لیکیه, بابل, لیدی و.. شاید ماجرای سرکوب اشوب بابل به خاطر همین کار باشد. ولی فرضیه ی شما به استناد متون پهلوی و.. این بوده که هخامنشیان در سال 90-7. ق.م از بین رفته اند که با این تاریخ ها ی الواح بابلی جور در نمیاید . پیروز باشید

   پاسخ پرنیان حامد:  هیچکدام از لوحهای بابلی تاریخ ندارد که ما قضاوت کنیم 330 ق.م است یا 73 ق.م الکساندر لقب نیست. اسم سه نفر آدم مختلف به سه صورت بر این لوحها آمده است که هیچکدام پسر فیلیپ نیست. همه این لوحها را سند حمله الکساندر به ایران و بابل نوشتند حال آنکه اصلا معلوم نیست چه کسی پسر چه کسی بوده است (به تفسیر زیر توجه بفرمایید)

   ادامه پرسش :  راستی بانو , این تمام این الواح بوده؟ این لوح که مربوط به جانشینان الکساندر کبیر بوده و این لوح نبرد الکساندر با اعراب! و نبر گوگملا در اینجا هس ؟ خیلی سپاسگزارم

   پاسخ پرنیان حامد:  لوح نبرد ارابی ها (که اعراب نیستند) و مرگ الکساندر در بابل در میان لوحها نیست فعلا شما به من بگویید کدام الکساندر کیست و در چه سالی بوده است. آن لوحها را هم برای شما می نویسم شما اول با توجه به بررسی که در پاین این صفحه آمده است به من بگویید کدام اسم الکساندر کبیر است و پسر چه کسی است؟

   ادامه پرسش:   داریوش سوم به ایلام فرار نکرده !‌ مگر به ماد نرفته بود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسم داریوش سوم روی این لوحها  کجاست؟ یک اسم داریوش روی لوح هست که داریوش اول است یعنی کبیر. من کاری به مورخین یونانی ندارم الان گرامی اسم داریوش سوم کجای لوحها آمده است؟

   ادامه پرسش :  these Ionians a bull [lacuna] short, fatty tissue [lacuna].

ایونی ها گریک greek ها نیستند تنها ما به علت شناخت قوم یونی به این کشور یونان می گوییم ایونی ها نژادی از بین النهرن هستند که با گریک greek ها هیچ ارتباطی ندارنداین نژاد یکی از خاندان آشوری بودند.  در خود لوح لغت ایونی امده ؟ بابلی ها به لغت ایونی و هانا میگفتند ؟

 Ia-ma-na-a-a

   پاسخ پرنیان حامد:  این لغت روی لوح است یک مترجم نوشته ایونی ها یک مترجم نوشته گریک ها یک مفسر زیر آن توضیح داده است که به سپاه الکساندر گریک نمی گفتند و می گفتند  Hanaeans

9’. Lendering (2004, 180-181) draws attention to the fact that in the cuneiform sources, the soldiers of Alexander are usually called Hanaeans, not Greeks

این آشوب را باید به عنوان سند بپذیریم؟

   ادامه پرسش:  بر لوح BM 36304 در بند سوم و چهارم, نوشته شده که بغواس که به او اردشیر میگفتند؟ و الیکسا از سواره نظام (troop) وی بوده؟ ایا لغت ارداویراف نامه = ارکساندر با این ارتباط دارد؟

[..... in] the land of Ú-zu-ia-a-nu, a city of the land of Gutium ایا uzuiaanu همان زو یا زاب نیست؟ سرزمینی نزدیک به نینوا است. نام "زاب" در شمال غرب ایران است. ولی در زمان هخامنشیان, ایلامیان در سرزمین خوزستان بوده اند. مطمئن هستند که گوتیان همان ایلامیان هستند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  این لغت : mbi-/e\-[es?-su?]( بی / ا / اسو  ) با دو علامت؟ از طرف خواننده لوح است. یعنی شک هم دارد. بی همان بغ است (بی بی شهربانو ری  یا بی ستون = بغ ستون) این لغت بغ اسو است. بند 7 این لوح رسما نام داریوش اول امده است. بنابر این نه این بغ واس است نه آن یکی الکساندر است نه این یکی اردشیر دوم یا سوم یا چهارم! این لوح مربوط به یکی از 19 جنگ داریوش اول است هیچ ربطی هم به الکساندر یونانی  ندارد.  

گوتیوم , ایلام به زبان بابلی است. اوزیان همان هوزیان هستند نمی دانم آیا میتوان آن را به زاب و زو نسبت داد! بله گرامی مطمئن هستم گوتیوم به زبان بابلی همان ایلام است.

   پرسش 1436:  سلام . ببخشید منظورتان را نمیفهمم. (در سال 7 الکساندر کبیر پسر ایدم سلوکید ژنرال شد،). کلمه ی سلوکید متعلق به ایدم پدر الکساندر است؟ یا سلوکید متعلق به الکساندر است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام  لوح های بابلی را آنگونه که هست بدون تفسیر و قصه های مترجمین و مفسرین برای شما اصل و ترجمه را بر وبلاگ گذاشته و توجه شما را با رنگ قرمز به تضاد هایی که در این لوحها وجود دارد جلب کردم.

   این هم تضاد دیگری که آن را در اینجا تحلیل و توجه شما را به آن جلب می کنم. اینکه مترجم به استناد گفته مورخین یونانی بگوید الکساندر چهارم بود یا پنجم برای من قابل قبول نیست. اصل لوح را بدون تفسیر یونانی و اروپایی  نگاه کنید .

از خوانندگان گرامی دعوت می کنم به تضاد زیر نیز در لوح های بابلی توجه بفرمایید

  به لوحهای بابلی توجه کنید :
 
1 ـ  نام الکساندر در لوح BM 36390 موجود نیست نام پادشاه فراری نیز در این لوح نیست.  بنابر این این لوح تنها سند پادشاهی است که به ایلام فرار کرده است کدام شاه و چرای آن را نمی دانیم.
 ...........................................
  2 ـ  نام الکساندر در لوح BM 36761 به صورت A-l[ek-sa-an-dar-ri-is ..،  نام پادشاه شکست خورده در این لوح موجود نیست.  نژاد ایونی بر لوح ذکر شده است و خورشید و ماه گرفتگی در آن است که حدس می زنیم سال 330 ق.م است (که این هم مثل اینکه نیست)
........................................
  3 ـ  نام الکساندر در لوح (BM 36304) به صورت a-lik-sa بدون شکستگی یعنی نام کامل این است.

   نام داریوش در این لوح /da-ri\-ia-a-muš یعنی داریوش اول هخامنشی است، (هیچ دلیلی نیست که آن را به زور به داریوش سوم نسبت بدهیم(
   به استناد لوح BM 35603 این نام /da-ri\-ia-a-muš نام داریوش اول و این نام mDa-ra-a-muš نام داریوش سوم است.
بغ اسو نام اردشیر دارد (به بهمن نوه گشتاسپ هم لقب اردشیر داده اند)

.................................................. ..

   4 ـ  لوح  BM 36613
نام الکساندر در آن به صورت A-lek-sa-a]n-/dar\-ri-is است،  در این لوح به وضوح نامهای

 [........... year x]th of Arses, son of Ochos, who [is called (king)] Artaxerxes, [..........]بند 6

ارشک پسر اخوس که به او اردشیر (سوم) می گفتند آمده است. همچنین به تفسیر مترجم می تواند اردشیر دوم پسر داریوش دوم باشد.  یعنی (338-336 BCE)  .و یا (404-358 BCE) .
در بابل برای این الکساندر با لقب شاه عزا داری می کنند. این تناقض وحشتناک است
نام مشابه لوح BM 36761 پس ایونی زمان خورشید گرفتگی به زمان ارسس (ارشک) پسر اخوس است
.................................................. ..

  5 ـ در لوح شجره نامه بابل BM 35603 نام الکساندر به صورت  A-lik-sa-an-dar،  آمده است که هیچکدام نامهای بالا نیست.
.................................................. ..
لوح بعدی BM 40591
[EN.NUN šá gi-né-e šá TA ITI MN EN TIL ITI APIN MU 7.KAM mA-lek-sa-an-da]rLUGAL /A\ [mKI.MIN mSe-lu]-ku l[úGAL ERÍN.MEŠ]

[Diary from month ? to the end of month VIII, year 7 of] king [Alexand]er, son of idem; Seleucus (being) g[eneral.]

نتیجه اول :  این نام را A-lek-sa-an-da]r نوشته پسر ایدم بود،  یعنی اون ادم ایونی که وارد بابل شده در زمان اردشیر دوم یا اردشیر سوم بابلی ها برای او اعلان عزا کرده اند و موقع ورود او به بابل خورشید و ماه گرفته بود پسر ایدم است.

لوح بعدی :(BM 35603

[.. .. m] A-lik-sa-an-d[ar .. .. .. |(.. ..) ] [...] Alexand[er III] [..

 

[mP]i-/lip\-su ŠEŠ-šú šá mA-lik-sa-| a[n]-/dar\ Ph]ilip, brother of Alexander

  نتیجه دوم:   : A-lik-sa-an-d[ar نام برادرش فیلیپ است نام پدرش A-lik همان مخففی است که با داریوش اول در گیر بوده است.
mA-lik-sa-an-dar A ša mA-lik M[u
]? 6Alexander[IV], son of Alex[ander III]: 6 years?.
   اولی , دومی , سومی جلوی اسم الکساندر تفسیر مترجم است و نمی تواند درست باشد چون با لوحهای قبلی که آن را سند فتح بابل توسط الکساندر می داند مغایرت پیدا می کند!

   مترجم هر کسی که هست و هرچه دوست دارد بنویسد چاره دیگری ندارد یک سند به او  ارائه دادند توی جهان آن هم گفته مورخین یونانی است.  این از بی لیاقتی تاریخ دانان گذشته ایران است.

    به هر تقدیر روی این لوحها سه الکساندر هست دو تای ان پدر و پسر هستند که پدر به زمان داریوش اول آمده است . یکی از آنها هم پسر ایدم است.

کلیک کنید:  تحلیل لوح های بابلی

   پرسش:  با سلام واژه ی خاخام را معادل خان خان ها دانسته بودید ولی قاآن را من درآوردی؛ می شود بیش تر توضیح دهید؛ هم چنین روی خوشی هم به رایانه و چرخ بال نشان نداده اید. توضیح شما راهگشاست.  با توجه به تغییر برخی حروف کلمات در زبان فارسی در طول و در لهجه های گوناگون و نیز زبان های دیگر ایرانی و تفاوت تلفظ ها آیا لغت کوشان ( نام قوم کوشان) را می توان تلفظی متفاوت ار کاس دانست یا سخا را تلفظی متفاوت از سکا دانست و ارتباط معنا داری بین قوم سخا در روسیه که خودتان معرفی کرده اید با قوم باستانی سکا برقرار کرد.  جناب راوید آیا الفبایی که ما امروزه عربی می دانیم و برخی زبان ها از جمله فارسی به آن نوشته می شوند در اصل از فارسی و ایرانی گرفته نشده است؟ به نظر این جا جای درنگ و تامل وجود دارد. با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  به علت گویش های پیشینه, تغییر حروف الفبا در کشور ایران و ترجمه های یونانی از نام افراد و محل ها گاهی برای یافتن اصل لغات به خود اجازه میدهیم با در نظر داشتن قوائد موجود آنها را بررسی و صورتهای مختلف آن را بنویسیم.

  1.  در زبان پهلوی به علت تند نویسی در آن زمان و شباهت حروف به هم می توان آن ها را برای بررسی جایگزین کرد. مثال: در این متون حروف (ا با فتحه, هـ  , خ) قابل جایگزینی است.  لذا لغت مکتوب ایونی, خیونی و هیونی را به هر سه صورت می توان خواند،  که تفسیر شد لذا خیونی های اوستا و تاریخ ایران همان ایونی های غرب ایران هستند و....

  2.  در زمان ترجمه مستقیم این متون به زبان لاتین به علت نبودن بعضی صدا ها تغییراتی در آن ایجاد شده است مثلا به جای خ در آنها از x  که صدای ks  می دهد استفاده شده است (این تغییر همچنین از تغییر الفبای یونانی در زمان رنسانس نیز می تواند سرچشمه گرفته باشد) لذا لغت سخا = سکسا که میتواند همان لغت سکستان و سکایی ها باشد.

  3.  در زبان پهلوی س و ش جایگزینی دارد،  لذا لغت کوشان یا کوشیان را می توانیم کوسان یا کوسیان بخوانیم که به جمع عربی ها تبدیل به کوس ها یا کوسی ها همچنین او را در مواردی چون اوهرمزد را برابر (ا) یعنی اهورمزد نوشته اند،  لذا این لغت را می توانید کاسی یا کاشی = مردم کاشان بخوانید.

   در باب الفبای زبان عربی این الفبای کوفی است،  که خود آن از الفبای آرامی و فنقی مشتق شده است.  این الفبا قبل از حمله اعراب در کوفه که قسمتی از ایران بوده است رایج بوده است،  و برخی سکه ساسانیان مزین به این الفبا می باشد.  در باب دستور زبان عربی نیز این دستور را ابن مقفع ایرانی برای نوشته است،  لذا قدمت این زبانی که به عنوان عربی می شناسیم،  به پس از حمله اعراب به ایران باز می گردد.

   پرسش:  سلام بر آقای راوید و سرکار خانم پرنیان و تشکر به جهت پاسخگویی به پرسش های پیشینم. بهتر نیست تا الان یک نقشه ی راه از حکومت های دوره ی باستان داشته باشیم منظورم این است که جلوی چشم خوانندگان یک طرح کلی از دوره ی پیش از اسلام بگذاریم. چون بحث خیلی دارد تخصصی درباره ی هخامنشیان به ویژه اسکندر پیش می رود. الان مطمئنا دیگر همه با خواندن این مطالب می خواهند بدانند فضای ایران پیش از اسلام چگونه بوده است. همان طور که عرض کردم یک طرح کلی به عنوان نقشه ی راه نیاز است و گرنه بحث های تخصصی که زمان می برد و احتمالا مسایل دوره هخامنشی هم به این زودی زود در این وبلاگ به جمع بندی نخواهد رسید چه برسد به اشکانیان و ساسانیان.

   پرنیان حامد:  با سلام در بخش مکانها و ضمیمه ان در کتاب چند نقشه حدودی رسم شد که این قسمت کتاب عینا بر این وبلاگ در چهار قسمت برگردان شده است شما می توانید این نقشه ها را در صفحات زیر بیابید

http://cae.blogfa.com/post/23      http://cae.blogfa.com/post/22

   انوش راوید:  بمنظور پیشبرد اهداف وبلاگ،  ما جوانان باهوش متخصص و حرفه ای،  در زمینه سبک کار وبلاگ می خواهیم،  که بتوانند مستقل بدون وابستگی به هر دانشگاه و گروه دولتی یا غیر دولتی،  تحقیق و تحلیل کنند.  در شرایط فعلی کشور،  هر گونه طرح های عمومی و فراخوان یا به نوعی نقشه راه،  حتی برای یک کار علمی،  بعنوان کار تشکیلاتی تلقی می شود،  و احتمال وارد شدن صدمات به اشخاص مسئول و غیر مسئول می باشد.  به منظور ادامه کار و رشد و تکامل،  ارتقاء و انکشاف،  جوانان باهوش پیرو وبلاگ باید هوشیاری خاص برای این موارد داشته باشند،  در میان مطالب وبلاگ تلویحاً توضیح نوشته ام،  از این به بعد هم سعی می کنم،  موضوع های نظر شما را با توضیح بیشتر و واضح تر بنویسم.

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است. 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 10

کنکاش 10

   پرسش 1365:  من برای پسرم اسم رستان را انتخاب کرده ام که پس از تولد روی آن بگذارم.ولی تنها می دانیم که اسمی در شاهنامه است و هر چه تلاش کردم که پیدا کنم چه شخصیتی دارد به هیچ نتیجه ای نرسیدم. لطفااگر اطلاع دارید به من کمک کنید. با تشکر

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما, بانوی گرامی من جز از رسستان خاندان اشکانی آن هم به استناد تاریخ بلعمی- طبری و نه شاهنامه فردوسی,  رستان دیگری نمی شناسم, مگر آنکه این دلاور زمان ساسانی در شاهنامه باشد.  رسستان به استناد تاریخ بلعمی:  اشک پسر حره پسر رسستان پسر ارتشاخ پسر هرمز پسر ساهم پسر روان پسر اسفندیار است.  از خوانندگان عزیز تقاضا دارم چنانچه رستان دیگری در شاهنامه فردوسی می شناسند،  ما را یاری نمایند.  با آرزوی تولدی زیبا و سلامتی پسرتان، پاینده باشید.

   انوش راوید:  شاهنامه  EBook  و PDF   را جستجو زدم،  رستان نیافتم.

   پرسش 1366:  آیا ارومیه , در اصل اورمیه بوده؟ در این صورت به روم نمیتونه ارتباطی داشته باشه؟ تازه چرا رومیان اسامی ایرانی نداشتند؟ همش پسوند وس و اس داشتند!

   پاسخ پرنیان حامد:  عجب سوالی است دوست گرامی!  رومیان نام ایرانی نداشتند چون پسوند آشوری (وس) و (اس) را در نوشته ها به آن افزودند؟  عجیب است که نام میترا (میثره) در شجره نامه آشوری ها میثروس میثره + وس آمده است! لابد این هم ایرانی نبوده!  یک نگاهی هم به اسامی پادشاهان هخامنشی عنایت می فرمایید؟  کور(وس) داری (وس) ... اینها هم ایرانی نیستند؟

   ارومیه را چگونه اور میه کنیم؟  ترا به خدا رحم کنید! محل زندگی ارومی ها را چگونه پایتخت اور ها با یک (م) اضافه کنیم؟ اون لغت اصلا می تونه خرومی باشه! اما ارومیه هیچ گونه نمی تواند اور می  باشد.

   پرسش 1367:  در کجا می توان به نتیجه تحقیقات پیدایش اقوام آریایی و راندن اقوام جنوب غربی ایران دست یافت.

   پاسخ پرنیان حامد:  در جنگ اهورا (اورا = اور+ ان پادشاهی جنوب غربی بین النهرین با پایتختی حدود هندیجان ایران  با اهریمن (اریمن = اریا من = آریایی ها , man  در زبان کهن به معنی ایل است = ایل اری) مردم شمالی  بین النهرین در حوالی رود اران امروزی.  جنگ اقوام شمال غربی ایران امروز با اقوام جنوب غربی ایران امروزی که امروز هم پس از هفت هشت هزار سال هنوز ا هنوز شاهد ادامه آن هستیم.

   انوش راوید: همانگونه که در وبلاگ آینده بینی نوشتم، یکی از مهم ترین علوم آینده علم ژنتیک است،  ولی در ایران این علم پیگیری اساسی و اصولی نمی شود، و درباره ژن های ایرانیان تحقیقات قابل قبول انجام نشده است.  در دانشگاه حیدر آباد هندوستان،  تیمی به سرپرستی دکتر تنگوراژ،  زیست شناس ملکولی و ژنی،  در تحقیقاتشان ثابت کرده اند،  مردم نیمه شمال هندوستان 30 تا 70 درصد با اروپائیان فامیل هستند،  ولی با مردم جنوب هندوستان بسیار غریبه تر می باشند.  او همچنین می گوید:  مردم شمال هندوستان از اقوامی بودند،  که 30 تا چهل هزار سال پیش از اقوام دیگری که در غرب بودند تجزیه شده،  بخشی از آن مردم به اروپا رفتند،  و بخشی به هندوستان آمدند.  این تحقیقات در اینترنت به زبان انگلیسی بدست می آید.

   همچنین در پست بهار 91 وبلاگ فوق،  از وضع وخیم آموزش و پرورش نوشته ام،  خلاصه ای را تکرار می کنم، چگونه باید به جوان های عزیز باهوش ایران گفت، وقتی متوجه شدید که این تاریخ هایی که گفته اند،  و شما را مجبور کردند بخوانید،  داستان های دروغ بوده،  یا حداقل 90 درصد آن دروغ است،  دیگر وقت آن شده که پا و ذهن را جلو کشیده،  و به مرحله بعدی و تحقیقات اصولی و علمی تر رفت.  نکته های مختلف کوچک در تاریخ کم نیست،  باید با تحقیقات شخصی زمان بر به آنها رسید،  همه نقاط مبهم را که نباید برای بدست آوردن پاسخ فوری پرسید،  حافظه های کوچک شده این زمانه (به نسبت انواع داده ها)،  نمی توانند آنها را نگه دارند،  یا طبقه بندی نمایند.  آموزش و پروش یاد نداده چگونه پا و ذهن را جلو کشیده،  و سریع یا حداقل چگونه از مراحل عبور کرد،  ما سعی می کنیم این موارد را گوشزد نماییم.

   پرسش 1368:  وقتی اسکندر با دارا میجنگید, هخامنشیان دست رو دست گذاشتند و بیکار نشستند؟ در حوزه ی پادشاهیشان جنگ شده و هیچی نگفتند؟ ایا کوه مهر اطراف تخت جمشید به میترایی بودن تخت جمشید ارتباط دارد؟ کوه مهر = میترا؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر دوست گرامی.  سخن از آشوب وحشتناکی در کل بین النهرین از بالای دجله تا خلیج فارس است که بی مورد آن را به کشور هندوستان امروزی کشانده اند!  فور هند (که نام او یعنی فور تنها در نژاد پادشاهان میتانی دیده می شود و نه هند امروزی) و کید هند (که کید ان لقب پادشاهان اسطخر است) نیز لشکر کشیده اند بی کار نبودند!  آنوقت اسکندر کید هند را سوار فیل سفید می کند پس از چند صد سال اردشیر بابکان سوار فیل سفید و فیل سفید بای ساسانیان نماد قدرت است! اینها اقسانه نیست! اینها نمادهایی است که باهم ارتباط دارند. شما محبت کنید برای بررسی بیشتر این نمادها به کتاب رجوع کنید:

   مهر = میثره = میترا  , کوه مهر هم بی ارتباط با ایین میترایی نخواهد بود 

   انوش راوید:  با سپاس از مهدی عزیز که پوست الکساندر را کند.

    پرسش 1369:  1 ــ  بخت النصر دقیقا کیست؟ ما نفهمیدیم نبونید است یا بخت النصر پسر گیو است یا پسر رهام؟ گویا یهودیان به هر شخص ویرانگر, بخت النصر میگفتند! حمزه اصفهانی به نقل از اذر فروبغ پسر فرخزاد اورده: بخت نرسیه (bokhte narsiya) سرداری از قبیله سلم بود که لهراسپ شاه او را از ایرانشهر به (اروم موکاداس) فرستاد, از بهر دین ترویج دین زرتشتی در میان پیروان ایین جمشیدی ....... میبینید بانو پرنیان! در اروم موکاداس ایین جمشیدی موجود بوده!

   پاسخ پرنیان حامد :  بختر شه, ( بخت النصر, بخت نرسیه) لقب خاندان باقی مانده از گیو و گودرز اولین آن پسر رهام و نوه گیو از خاندان سلم و رومیان تاریخ ایران در زیر پرچم گرگ نشان که نام دیگر گیو = دیو و در اروپا به صورت نام خدا dieu   در آمده است.  خاندان گشواد هزار بار بیت المقدس را با خاک یکسان کردند. آیین جمشیدی همان آیین میترایی است.

   ادامه پرسش:  این که بعضی از اطلاعات تاریخی ایران عجیب هستند مثل این: (در کتاب منحول (نهایه الارب) در ذکر سلطنت (تبع) ابن ملکیکرب, گوید (قلمس) لقب امیه بن عوف بود که بر قبیله (معد) شاه شد و در ذکر سلطنت قلمس گوید که وی (کنانه) و (مضر) را گرد هم اورد, عامل (تبع) مذکور را از تهامه و حجاز بیرون کرد. او هر ساله حج میگزارد و در حرم خطبه میخواند, 300 سال عمر کرد و از سوی اسکندر هم بر عرب پیشوایی یافت, وی تا زمان شاپور ذوالاکتاف هم بزیست) 300 سال زندگی کرده از اسکندر تا شاپور ذوالاکتاف؟  فردوسی و دیگران از سفر اسکندر.

   پاسخ پرنیان حامد:  شما هر چه از سالهای 300 – 400 ه.ق دورتر بروید تاریخ ها قاطی تر و پیچیده تر خواهند شد. چرا که راویان این تاریخ ها به تاریخ های دیگر نیز دست یافته و جدی آنچنان همه را به هم پیچانده اند که جدا کردن آنها تقریبا غیر ممکن است.  اما تصور می کنم منظور سلسله و جانشینان او تا 300 سال بوده است. (سوالتان این گونه به دست من رسیده است! اگر ادامه داشته محبت بفرمایید دوباره ارسال بفرمایید،  با سپاس)

   پرسش 1370:  خدا را شکر که ایرانیان 1000 سال اروپا را نگرفتند،  زیرا آنها کل تاریخ ما را حذف میکردند.

   پاسخ پرنیان حامد:  خدا را شکر.  اما فراموش نکنید که 300 سالی که حکومت اشکانی در ایران بوده است درست 300 سال حکومت رومیان در اروپا با آیین میترایی نیز بوده است، و کلیه معابد میترایی در این دوره در اروپا ساخته شده است،  و درست پس از میان رفتن قدرت در ایران (محل ارسال دستور) کنستانتین مستقل می شود،  و مذهب خود را عوض می کند.  جالب است نه!

   پرسش 1371:  استاد بزرگوار غیاث ابادی در مورد کوروش بزرگ در منابع رومانیایی (مانند موکسالیه) اورده اند:

(ساسانیان نام افرادی که به خاطر مغایرت و مخالفت با باورهای زرتشتی ساسانی، را حذف کرده بوده‌اند تا رو به فراموشی بروند. نام‌هایی همچون خاندان زال و رستم، کورش، داریوش و دیگر پادشاهان هخامنشی، پادشاهان دلاور و آزادمنش اشکانی، و نمونه‌های بی‌شمار دیگر.

   در این متن، کورش (Kir) به سرزمین «پارس» منسوب شده و از کسی بنام «داریوش مادی» (Darie Mideanul)  یاد شده که عموی کورش دانسته‌ شده و با یاری هم شاهنشاهی بابل را درهم شکسته‌اند.

   داریوش مادی با «داریوش ایستاسپ» (Darie Istasp) که در ادامه به او اشاره می‌شود، متفاوت هستند.) جالب است که ساسانیان از اشکانیان چه عقده ای داشته اند و جالب است که در متون رومانیایی نام "داریوش مدی" امده که با کمک کوروش بزرگ بابل را درهم شکست و در متون ایرانی نیز مانند اثار الباقیه داریوش مدی قبل کورش بزرگ شاه بابل بوده. شاید الکساندر به این شخص حمله کرده باشد...

   پاسخ پرنیان حامد:  من تصور می کنم (تصور می کنم) نماد داریوش مدی در تاریخ ایران اسفندیار است و در این تاریخ  کهرم به اسفندیار حمله کرده و با او در گیر می شود. در کتاب صفحه 242-248 مبدا تاریخی بررسی شد و در ادامه از اساتید کشور برای نجات و بازنویسی این تاریخ مدد خواسته شد. شما به این بررسی رجوع کنید.

   پرسش 1372:  رومیه در مدائن همان ویه انتیوک (رومگان) نیست؟ اورده شده که:

   (پایتخت امپراطوری از هفت شهر مستقل تشکیل شده بود. اسامی این شهر ها عبارتند از: 1. تیسفون کهنه یا عتیق،  2. تیسفون نو یا "اسبانبر" که در اواخر حکومت ساسانی مستقل شد،  3  . و یه انتیوک (روگان) این شهر به فرمان خسرو اول و با کمک مهندسان و اسرای رومی ساخته شد، 4  و یه اردشیر یا "سلوکیه" 5.  ساباط یا "ولاش اباد که به فرمان شاه ولاش ساخته شد. سه شهر نخست در بخش شرقی و چهار شهر بعدی در سمت غربی دجله احداث شده بود. اعراب پایتخت ساسانی را مدائن میگفتند. گروهی معتقدند که مدائن به معنای شهر ها (مدینه) است که درست نیست و مدائن واژه ارامی است.) انتیوک چه شباهتی با نام انتیوکوس دارد!

   پاسخ پرنیان حامد:  انتیوک می تواند انتیوک + وس (پسوند آشوری) باشد اما این ماخد نوشته ساخت آن در زمان خسرو اول بوده است. باید ماخدی بیابیم که اثبات کهنتر بودن شهر باشد که  فقط بازسازی آن را به خسرو نسبت بدهد. از ارسال این نوشته از شما سپاسگزارم. خوب است که این نامها را در مدائن فراموش نکنیم و در جستجوی سند برای قدمت بیشتر آن باشیم.

   پرسش 1373:  ایا در زمان ساسانی سرزمین نیمروز که مرکز ان بابل بوده, 1 مکان بوده یا 2 مکان؟ اگر زرنک و نیمروز تقریبا در یک مکان بوده اند, چرا زرنک را در سیستان کنونی فرض کرده اند؟  این متن را توجه کنید:

(یکی از واپسین روز های پاییز سال 626 ترسایی, سپهبد مردان شیر مردان شاه, پاذگوسبان نیمروز به همراه ازادبه شهر بان حیره و دسته ای چالاک تیزرو از میان جاده کوهستانی به سوی دستگرد روان بودند.... مردان شیر روی اسب خم شد و به تندی میتاخت. هنوز نتوانسته بود سخنان سایب را فراموش کند. زیر لب نجوا کرد: براستی او چه میخواست بگوید؟ چه کسانی در نیم روز زندگی میکنند؟ مگر گروهی بیابانگرد؟)

 نیمروز محل سکون اعراب گفته شده؟ منظور حتما شمال عربستان است و سخن از زمان خسرو پرویز است......

   پاسخ پرنیان حامد:  تصور می کنم  نیمروز نام خطی بر زمین از شمال تا جنوب است که دو رسد خانه چغامیش و کعبه زردشت روی این خط بوده است (فراموش نکنید در آن زمان زمین گرد نبوده است خط ها را با در نظر گرفتن مسطح بودن زمین از دید مردم آن روزگار تجسم کنید) زرنک = سیستان امروزی را هم به کلی فراموش کنید غیر ممکن است. (این خط مبدا ایران با نام نیمروز را هم انگلیس ها به گرینوچ منتقل کردند).

   انوش راوید:  به تاریخ نجوم در ایران مراجعه شود.

   ادامه پرسش:  در ادامه از کودکی خرد سال سخن گفته شده, ایا میدانید چه کسیست؟ (شاید عیسی باشد)10. و از ان سوی کسانی که در جستجوی بچه خرد سالی باشند پدیدار شود. در ادامه از گرگی دو پا سخن گفته که شاید منظور رومیان باشند 11. سپس به یاری یکدیگر و زیر یک درفش به ده های ایران ایند و گروه بیشماری از شیداشسپ تخمه خشم لشکر سهمناک پیشانی فراخ, گرگ دو پا, دیوان چرمین کمر بشکنند .12. در کنار اروند رود سه کارزار کنند یکی به ... یکی به سپیذ زور و یکی به دشت نهاوند .. جنگ اول نامش نیامده ایا این جنگ ها حمله اعراب است یا اسکندر؟ اروند (دجله) نزدیک فرات است و 2 جنگ اول اسکندر با دارا نزدیک فرات نبود؟ در ادامه: 3. هنگام گرگان به سر رسد و هنگام میشان اندر اید. (منظور از گرگ چیست؟ رومیان؟) 4. و اذر فرنبغ و اذر گشنسب و اذر برزین , مهر را به پایگاه خود نشاند و هیزم و بوی خوش از روی داد بدهند . منظور از "مهر را باز به پایگاه خود نشاند" کر کنم زیاد غیر قابل حدس نباشد ....

   پاسخ پرنیان حامد:  متن سوال نیمه است! اگر ممکن است  سوالات طولانی را به اقای راوید ایمیل کنید که کامل برسد. این جنگ در کتاب بررسی شده است! بر وبلاگ هم دو سه بار کپی شد! این جنگ اسکندر است و نه اعراب.  آذر فرنبغ و آذر گشنسب و آذر برزین, مهر،  اینها نام سه آتش مقدس هستند.  چرا سومی را با (,) جدا کردید؟  آذربرزین مهر روی هم نام یک آتش و آتشکده مقدس است!

   پرسش 1374:  ایا قبل از حمله مغول (یا کلا در زمانی خاص), خاور (گرفته شده از خور = خورشید) معنی غرب را میداده و باختر معنی مشرق؟ در متن جاماسپ نامه آمده: 55. از 10 نفر 9 نفر بسوی باختر تباه شوند. (احتمالا بعد از حمله اسکندر) اشتباه نکنم در تاریخ ایران, ماد ها را پادشاهان جبال گفته اند (کوه ها). در این متن منظور از کوهیاران, ماد ها نیست؟ 58. و خداوندی و پادشاهی به بندگان غیر ایرانی رسد, چون خیونان ترک, اتور, و توپیذ چون اودرک. کوهیاران (؟) و چینیان و کابلیان و سغدیان و ارومیان و خینان سپید سرخ پوش به ده های این من فرمانروا باشند... یونانیان در اینجا چه میکنند؟ اتور همان آشور نیست؟ تلفظ پارسی باستان آشور, اثور بوده...

   پاسخ پرنیان حامد:  ا گر هم چنین بوده است باختر به معنی شمال بوده = غرب شده است باختر هیچگاه شرق نبوده است! جمله متن برگنده شدن نسلشان در شمال (یا غرب) را بازگو می کند یعنی از شما یا غرب رفتند به شرق چون در غرب یا شمال ریشه کن شدند قتل عام شدند! یونانی های اژه نیستند اینها خاندان اشوری (تورانی) هستند. (ت) (ث) نمی شود! مگر آنکه در بازنویسی نقطه آن افتاده باشد! (ت) با (د) یکی است! آتور تا آنجا که می دانم یعنی آتش!

   پرسش 1375:  ضمن تشکر از مطالب بسیار زیباتون دلم میخواد بگم کاش میشد یک صفحه غیر تخصصی برای افرادی که با تاریخ آشنایی کامل ندارن گذاشته میشد و تاریخ را خیلی ساده و داستانوار (واقعی) مینوشتین. شاید باشن کسانی که هنوز سلسله پادشاهان را بترتیب نمیدونن, نمیدونن کوروش بزرگ چند همسر و چند فرزند داشت. هنوز هستن کسانی که علت حمله اعراب به ایران را نمیدونن و ..... با سپاس بسیار.

   پاسخ پرنیان حامد:  دوستان گرامی اینجا در حال حاضر سخن از تحریف تاریخ ایران توسط مفسرین تاریخ است. مسئله مطرح شده و بر روی آن بحث است که چنانچه این فرض و اسناد آن درست باشد دگرگونی اساسی در تاریخ ایران ایجاد خواهد شد.  من از کدام تاریخ با شما سخن بگوییم؟ از تاریخ دیکته شده ای که هزار اما و شاید در آن یافته ام, یا از تاریخ مکتوب ایران که به ما تلقین کردند که افسانه است تا دنبال آن نرویم؟

   انوش راوید: عزیزان 13 تا 20 ساله پیگیری کننده مطالب وبلاگ، خواهشمندم مطالب وبلاگ را بصورت خلاصه و با زبان ساده، که هم سن و سال های شما که تازه وارد تاریخ شده اند،  بتوانند بخوانند و بفهمند،  بنویسید تا بنام خودتان در یک پست قرار دهم.

   پرسش 1376:  این را خوانده اید: طبق آخرین اطلاعات باستان شناسان و کتیبه های کشف شده از دوران باستان و تحقیقات فراوان در این زمینه به تازگی دلیل اصلی شکست سپاه داریوش سوم هخامنشی در برابر اسکندر مقدونی کشف شده است. این مطلب برای همه روشن است که در آن زمان سپاه اسکتدر در برابر سپاه عظیم ایران بسیار ناچیز و اندک بود.  یکی از دلایلی که برای این شکست قبلا مطرح شده بود نامنظمی لشکریان داریوش بود. اما طبق اطلاعات جدید و بدست آمده در آن هنگام که داریوش و تمامی سپاهیان ایران در مقابل اسکند با تمام قدرت ایستاده بودند در زمان حمله اسکندر گروهی از سپاهیان ایران که قبلا از اسکندر رشوه گرفته بودند و هموطنان خود حمله ور شدند. این شد که داریوش توسط گروهی خیانت کار و اسکند محاصره شد و با اندکی از سرداران با وفای خود برای جمع آوری سپاهی جدید راهی مکانی دیگر شدند. در اولین شب اقامت وی در یکی از نواحی ایران توسط یکی از سرداران خود به قتل رسید و این شد که بزرگترین امپراطوری جهان که کوروش بزرگ آنرا بر پایه دموکراسی و احترام به تمامی ادیان و اندیشه های گوناگون بنا نهاده بود برای همیشه به تاریخ پیوست. اما خاطره اش برای همیشه در دل تمامی ایرانیان جاودان خواهد ماند . منبع    BBC Historical Movies

 پاسخ پرنیان حامد:  لابد سند ان هم لوح بابلی است که اختلاف الکساندر  و جانشینش سلوکس را 17 سال نشان می دهد؟  سندی که اصلا معلوم نیست به کدام الکساندر مربوط می شود!

پرسش 1377:  1 ــ  مهر سایه گستر معنی خورشید میدهد؟ کوروش بزرگ:  چون مهر سایه گستر به بابل وارد شدم. به شادی و خوشی در کاخ شاهانه نشیمن گزیدم.

   پاسخ پرنیان حامد:  به هر تقدیر به آیین میترایی وارد بابل شده است و تاجگذاری کرده است.

  ادامه پرسش:  2 ــ  ایا بنا به گفته ی استرابو, نام کوروش بزرگ قبل از پادشاهیش AGRADATUS بوده؟ گفته شده پس از شاه شدن نامش را تغییر داده و از رود کر نام دومش را برگزیده! ( خیلی بعید است)

   پاسخ پرنیان حامد:  هر دو لقب است هم "کوی رش یا کی رش یا کی اور رش" و هم اگرا دات یعنی قانون اگرا (که نمی دانم اگرای آن یعنی چی باید ببینیم ترجمه کدام فرقه اگرا است)

   ادامه پرسش:  خانم پرنیان حامد,  فکر نمیکنید داریوش بزرگ شاهنشاهیش را شرح داده از مغرب تا مشرق در این متن؟ ((داریوش: این است شاهنشای که من دارم از سکا ها که انسوی سغد (شرق؟) هستند تا به حبشه (غرب), از سند (شرق؟) تا به سارد (غرب) که ان را اورمزد که بزرگترین خدایان است به من ارزانی فرمود))

   پاسخ پرنیان حامد:  آنوقت چگونه مغ گئو مات را در نسا در سرزمین ماد ها کشته است؟  آنوقت سوگود (سغد) وسط بین النهرین است و با 400 کیلومتر از وسط بین النهرین چگونه برسیم به افعانستان؟  کوه ابرسین صفحه 258 کتاب را که = زاگروس است چه کنیم؟ رود هایی که از آن سرچشمه می گیرند صفحه 264 کتاب را چه کار کنیم؟ سکایی که همه مورخین نوشتند جنوب دریای سیاه بودند را چگونه ببریم اینطرف دریای خزر. متاسفم شمال و جنوب فتوحاتش را مشخص کرده نه شرق و غرب امپراطوری اش را!.

پرسش 1378:  خیر نمیخواستم. منظورم کمک گرفتن دارا از هخامنشیان بوده. به نظر شما افسر ماه چه معنی ای میدهد؟

 پاسخ پرنیان حامد:  دارا از فور کمک می گیرد که به موقع  نمی رسد (فور لقب پادشاهان میتانی) کید هم در میان است. با آن جام و جریان آن فیل سفید. ببینید اگر دارا, داریوش سوم نباشد چه سندی دارید که خاندان هخامنشی اصلا توسط اسکندر منقرض کامل شده باشد؟ یکی از ملوک الطوایفی هم هخامنشی ها نمی توانند باشند؟ (البته نه به عنوان شاه شاهان و با آن قدرت سابق تنها با عنوان شاه محلی) این بیت فردوسی را ببینید:

  بزرگان که از تخم ارش بدند <><>  دلیر و سبکبار و سرکش بدند

  به گیتی به هر گوشه ای بر یکی <><>  گرفته به هر کشوری اندکی

  چو بر تختشان شاد بنشاندند  <><>      ملوک الطوایف همی خواندند

   دو بیت بعد نوشته نخست اشک بود از نژاد قباد یعنی تخم ارش با اشکانی و شاهان آن ارتباطی ندارد.  آنوقت کی ارش در تاریخ بلعمی شاه خوزستان آمده است.  توی تخت جمشید هم یک کتیبه مشکوک شکسته نوشته "من ارشک پسر اتیابوشنا"!

   ماه خدای اکد های سامی بوده است و این پرستش از شمال زاگرس تا جنوب آن یعنی پایتخت اور بوده است. قدر مسلم پی از ظهور زردشت زمان گشتاسپ, خاندان هوو در آذر بایجان دست از فرقه  میترایی زردشتی برداشته و دیگر خورشید پرست نبوده اند لاجرم دارا افسر ماه بوده است.

   نظر 1379:  1. بیشتر ناراحتی ما از این است با این که آنقدر آثار تاریخی داریم که کل دنیا به چشم ندیده و حتی در یونسکو آثار ثبت شده ی ایران در هر زمینه ای بیش از هر کشوری است! بعد از ایران اسپانیا حتی یک یک ششم ایران هم آثار ثبت شده نارد!!!! ولی آثار تاریخی ایران باستان عظمت دیوار چین و کالسیوم را ندارند! البته شاید بعضی قلعه های تاریخی مثل رودخام و الموت و ....باشند ولی باز بنگرید عظمت تمدن مایا ها را!!

   راستی یک سوال در مورد مصر ایران و اینا و شباهت نماد ها در ایران و مصر که فنیقی ها از مصر ایران به مصر امروزی رفتند!!! ولی نگاه کنید نماد فروهر هم در ایران و هم در مصر و هم در مکزیک وجود دارد!!؟

   پاسخ پرنیان حامد:  قدیمی ترین سند فروهر قبل از آشور و هخامنشی مربوط به ایلامی هایی است که آشور بانی پال این تمدن را با خاک یکسان کرده و آثار انان را به غارت برده است.

   انوش راوید:  پاسخ شما را بارها در وبلاگ نوشته ام،  در دو پست قبلی هم می باشد،  استعمار و امپریالیسم دست از سر ایران بر نمی دارند،  آنها هزار جور بازی در می آورند،  ببینید برای انرژی اتمی ایران چقدر حرف در می آورند،  انواع و اقسام تحریم ها را می گذارند،  و هر گونه مزاحمت که بتوانند برای دولت ایران می کنند.  این بازی های آنها از بدو پیدایش استعمار در ایران بوده و خواهد بود،  جوانان باهوش ایران باید هوشیار تر و آگاه تر باشند،  تا اغفال ترفند های دشمنان تاریخ ایران نشوند.

   پاسخ پرسش شما را به مرور می نویسم،  در دو پست قبلی از مهاجرت اقوام به ایران شروع کردم،  در پست قبلی از شکل گیری اقوام ایرانی نوشتم، و به زودی اینها را بخش بندی می کنم.  اگر یک پلیس جنایی بخواهد یک جنایت را کشف کند،  از سر نخ و ابتدای شکل گیری آن آغاز می کند،  بدون در نظر گرفتن تمام موضوعات که یک کارآگاه خوب باید بداند نمی توان کلید جنایت دروغ های تاریخ را کشف کرد،  با وجود بانوی گرامی پرنیان حامد،  خیلی کار ما ایرانی شده است.

   توجه:  عزیزان اطلاع تاریخی و جغرافیای شهر های خود جمع آوری نمایید،  و با عکس بفرستید تا در وبلاگ بنام خودتان منتشر نمایم.  بدانید این وظیفه ملی و مردمی شماست،  که تا می توانید اطلاعات شهر خود را جمع آوری نمایید،  باید همگان و همه جهان بیش از پیش بدانند،  که بزرگی و زیبایی ایران بی همتاست.

   ادامه پرسش:  2 ــ  تاریخ فارسنامه ی ابن بلخی را چقدر قبول دارید؟؟ در آن اشک از اسکندر خواست انطیخس را از ملک برون برد تا وصیت دارا اجرا شود و اینگونه هم شد!!! و انطیخص و امثالش بر ایران حکم نراندند!!!! البته کتاب در دست دو اروپایی ترجمه و چاپ شده!!! 

   پاسخ پرنیان حامد:  ملوک الطوایف 90 پادشاه داشت یکی اشک بود حدود ارمنستان  یکی انطیخس بود حدود سوریه و .... 88 خاندان دیگر هم جانشین او بودند و می توانند ادعا کنند.

   ادامه پرسش:  3 ــ  در مورد تاریخ نقاشی در ایران کتابی دارم ولی پر از دروغ و همش در مورد تاثیر هنر یونانی و... حرف میزند یا تاثیر حمله ی مغول!! چرا هنرمندان ایرانی به چهره های چشم بادومی اینقدر علاقه دارند! آیا مثل الان است که ژاپنی ها انیمه میسازند با چشمانی گرد!

   پاسخ پرنیان حامد:  چشم بادامی  یک ژن بشری است که نسل آن حتی قبل از حمله مغول تا خراسان ایران دیده می شده است! این چه ارتباطی به حمله مغول دارد!

   ادامه پرسش:  4 ــ  کتاب جمهوری اشکانیان شما کی چاپ میشود؟؟ من منتظرم!

   پاسخ پرنیان حامد:  چاپ ! دوست گرامی بفرمایید اول کی نوشته می شود! این تاریخ آنقدر سهمناک است که جدی نمی دانم با اشکانیان چه کنم! آنقدر پرت و پلا به خوردمان داده اند که باورتان نمی شود.  فعلا هنوز مشغول روی هم انداختن هستم.  باید سرکذشت های مشابه را روی هم بگذارم ببینم بالاخره در این 200 و اندی حکومت اشکانی چند مهرداد چند فرهاد و ... داشتیم.

   ادامه پرسش:  5 ــ  نظر شما در مورد رمان پسر ایرانی چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  این کتاب را نمی شناسم،  لطفا آن را معرفی کنید. (در باب؟ نویسنده؟ انتشارات)  

   ادامه پرسش:  در تاریخ ابن اثیر به سراحت میگوید اسکندر یونانی!! مربوط میشود به حکمرانی اسکندر بر مکران یا تحریف در کتاب است؟؟

   پاسخ پرنیان حامد:  جمله های بعد و قبل را نگاه کنید ببینید اگر منظور پادشاهی او در یونان است که درست است اما اگر نوشته از خاندان یونی منظورش کهرم و مخلوطی از کهرم و اسکندر است.

    ادامه پرسش:  7 ــ  طبق لیست حکمرانان ایران بنا به اهل غرب در ضمیمه ی کتاب!!! از کوروش بانی بیت المقدس طبق همان سال هایی که خودش گفته کم کنیم آخر اسکندر پس از داریوش چهارم میشود حدود هفتاد میلادی البته اگر کوروش را سی و شش سال پس از الکساندر فرض کنیم!!!! اگر اسکندر را شصت و پنج قبل از میلاد فرض کنید آنوقت سال حکمرانی کوروش نه 2312 شما میشود و نه 2500 سال!!! یک چیزی میانه ی این دو میشود!!!! و اگر کورش را 2500 سال قبل حساب کنیم آنوقت اسکندر میقدون حدود 120 قبل از میلاد در میاید!!! کلا طبق آن لیست که بین داریوش سوم تا اسکندر چند شه اضاف دارد (که به نظر من مشکل از اینجا نیست) طبق سال هایی که برای هر شاه در نظر گرفته اسکندر 65 ق م و کوروش 300 ق م جور در نمیاید و باید از یکی از این دو صرف نظر کرد!!!

   پاسخ پرنیان حامد:  دیدید آفرین به شما و دقتتان 141 سال اینجا اضافه بر مکتوبات ایران که هخامنشی = 222 سال نوشتند.  125 سال روی اشکانی - سلوکی  اضافه کردند که الکساندر را با اسکندر یکی کنند. این اصل چیزی است که غربیان نوشتند و هخامنشی ان =  363 سال می شود که با هخامنشی ما = 222 سال تفاوت دارد! که درهم ریختگی بعدی ان کورش کبیرش = 433 ق.م می شود که با حمله الکساندرشان حدود 100 سال اختلاف زمانی خواهد داشت و بعد 222 سال را از روی تاریخ ایران تصحیح کردند یک کلاف سر در گمی درست کردند که خودشان هم توش مانده اند بعد از پس آن هی مهرداد و فرهاد آوردند یکجوری سر و ته این قضیه را هم بیاورند, نمی شود تاریخ کشور خودمان را از روی تاریخ کشور خودمان حساب کنیم! عجیب است لقمه را چرا از پشت سرتان می پیچانید!؟

   می دانید ابوریحان بیرونی در مورد این جدول چی نوشته است:

  "در کتاب سیر و اخبار که از روی کتب اهل مغرب نقل شده ملوک ایران و بابل را نام برده اند و از فریدون که نزد آنان یافول نام دارد شروع کرده اند تا دارا که آخرین پادشاه ایران است.  ولی با آنچه ما می دانیم از حیث عدد ملوک و نام های ایشان و مدت پادشاهی و اخبار در دیگر احوال ایشان اختلاف دارد. و آنچه به وهم سبقت می جوید این است که ملوک ایران را با عمال ایشان در بابل رویهمرفته نام برده اند و اگر ما اقوال مذکور را در اینجا برای خوانندگان نقل نکنیم اولا متاع خود را به سنگ تمام نفروخته ایم ثانیا در دلهای خوانندگان تولید نگرانی کرده ایم و ما این اقوال را در جدولی جداگانه قرار می دهیم تا آنکه اراء و اقاویل بهم مخلوط نشود."

   روحش شاد از آن موقع داشته  اخطار می داده  که اهل مغرب تاریخ ما را به عمد قاطی کرده اند هیچکس توجه نکرده است. دوست گرامی ما هم جدول را آوردیم تا  در دلهای خوانندگان تولید نگرانی نکرده  باشیم و تصور نشود که هخامنشی ها از جانب ما مردودند!

   اما تاریخ سلطنت کوروش را برای شما از تاریخ ایرانی حساب کردم که حکومت ساسانی ان = 431 است و حکومت اشکانی ان 276 سال است و حکومت اسکندرش 14 سال و حکومت هخامنشی اش 222 سال مکتوب است. جمع این اعداد برابر 943 سال است یعنی به حساب تاریخ مکتوب خودمان کوروش کبیر حدودا 943 سال قبل از حمله اعراب به ایران بوده است که جمع آن با 1360 سال پیشی که اعراب به ایران حمله کردند برابر حدودا 2303 سال پیش (حدود 10 سال پس و پیش روی آن حساب کنید)  می شود 291 ق.میلادی (که اروپایی ها به حضرت عیسی نسبت می دهند و ق.م می نویسند در حالی که این تاریخ میلاد ارومیان در اروپاست ) و برابر است با 354  ق. میلاد واقعی حضرت عیسی.  

   من تاریخی که یونانی و اروپایی  برایم حساب کرده نمی پذیرم چون از میلادش ایراد دارد تا حساب شاهانش و اضافه کردن به عمد 266 سال در آن! حکومتی با نام سلوکی در ایران که بر روی مبدا تاریخ ایران تاثیر گذاشته باشد را هم به هزار دلیل نمی شناسم. کافی است دوست گرامی جدی کافی است به خودتان بیایید ابوریحان بیرونی از 300 ه.ق دارد اخطار می دهد به خودتان بیایید. هیچ مبدا و ماخد قاطی کرده ای در مورد کشورم را نمی پذیرم. چرا که خودم در کشورم تاریخ دارم که حساب آن از این تاریخ ها خیلی دقیق تر است.

پرسش 1380:  آیا مورخین باستانی یونانی از روی عمد الکساندر را با اسکندر یکی کرده اند و دروغ نوشته اند؟ آیا سه جنگ الکساندر در مکان هایی که گفته اند رخ نداده؟ مانند گوگمل و ایسوس و..؟ یا این مکان ها در غرب ایران بوده؟ آیا جاماسپ نامه که بهش استناد کردید آن قسمتش مربوط به حمله ی کهرم نبوده؟ اخه توش نوشته اتور و ترکان و ارومین. 

   پاسخ پرنیان حامد:  لیست و سال مورخین را دیدید؟  قدیمی ترین مورخی که در مورد الکساندر نوشته است 50 ق.م بوده است! سندی قبل از او در دست نیست! کدام مورخ کدام یکی را نوشته؟ جاستین اصلا راجع به الکساندری سخن می گوید که والی اشکانی در هیرکان (آندروگوراس) بوده است! تکرار می کنم در تاریخ ایران ذکر شده کی هروم به پایتخت گشتاسپ حمله کرد آن را سوزاند دخترانش را به اسارت برد و تا هندیجان پیش رفت، به حساب تاریخ ایران 320 ق.م این اما 266 سال قبل از شخصی است که با نام اسکندر در تاریخمان آمده است! (مورخین قاطی نوشتند معلوم نیست چه کسی از کدام یکی سخن می گویید اما مفسیرین به عمد این دو را به هم دوختند)

   گوگمل = گوگ مله واژه کردی است و از دو پاره گوگه (گ گ) به معنی گوساله است همچنین در کردستان و یزد به گردن مله می گویند.  گوگه مله یعنی گردنه گوساله نمونه این نام:  گوگا در جنوب تبریز, گوگ آلا در مراغه؛ گوگ تپه در میاندوآب؛ .... به نوشته مورخین جای گوگمل در 19 فرسنگی شرق اربیل و پنج فرسنگی جنوب غربی موصل بوده است. اربیل در 84 کیلومتری شرق موصل است پس گوگمل باید در 195 کیلومتری شرق موصل باشد چگونه ممکن است در سی کیلومتری جنوب غربی موصل هم باشد؟ جای گوگملی که مورخین یونانی نشانی داده اند باید در کوهستان میان سردشت (در ایران) و قلعه دزه (در عراق) بوده باشد (احمد حامی).

   جاماسپ نامه و زندوهومن یسن هر دو نوشته اند به 300 سالگی دین = 300 سال پس از زردشت و گشتاسپ این اتفاق افتاده است .

   پرسش 1381:  چرا در متون پهلوی مانند اداویراز نامه, نام الکسندر آمده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  همین الان بر جستار:

   http://www.tarikhema.ir/forum/topic-t906-75.html#p26519  دقیقا بحث بر سر همین نام تلقین شده ای است که برایتان هزار جور می توانم بخوانم و فقط چون حمله الکساندر نامی تلقین شده است این نام را به این صورت خوانده اند قسمتی از این گفتگو:

   پاسخ بزرگواری با نام ایرج از این جستار به سوال من برای خواندن این لغت در زبان پهلوی:  

   پرنیان حامد:  اما بزرگوار نه آنکه حمل بر جسارت باشد تنها پرسش است.

   از شما تقاضا دارم باری دیگر مرا روشن بفرمایید:
   چرا حرف دوم این لعت را به جای ( ر) (ل) می خوانید در حالی که در ترکیب بعدی که الان برای سوال بعدی ارسال خواهم کرد این ترکیب در اول کلمه را احتمالا (ارومی) و نه (الومی) خواهید خواند؟  
   مرا ببخشید جدا نمی خواهم جسارت کنم و روی سخن شما که صد البته دانسته هایی خیلی بیش از من دارید سخن بگویم. اما از شما استدعا دارم باری دیگر و بدون پیش فرض ها ترکیب دو اوای اول این کلمه را و گونه های مختلف خواندن آن را برای من توضیح بدهید. با سپاس
   ایرج:  بستگی به جمله دارد. در زمانهای کهن یکی از شیوه‌های نویسندگی ایرانیان، تندنویسی بود. بنابراین واکهای نزدیک به هم (مانند ل و ر) را برپایهء ساده‌ترین شکلش می‌نوشتند. برای نمونه نویسهء ل یک زائدهء اضافه نسبت به نویسهء ر دارد اما در تندنویسی این زائده گذاشته نمی‌شود. پس برای خوانش واژه‌ها نیاز به جمله داریم. اما خوانش نامهای خاص نیاز به اطلاعات بیشتری دارد همچون تقارن با دیگر دبیره‌ها.

   پرنیان حامد:  بزرگوار پس این لغت به صورت های گوناگون خوانده خواهد شد و ترجمه الکساندر از متن کارنامه  اردشیر بابکان تنها به علت پیش فرض دیکته شده حمله الکساندری است که بر سکه اش نیز الس آندروس (یا بهتر بگویم الح سندوروس و به تفسیر یونانی الکس = حامی, آندروس = ناحیه فرشا در سوریه = حامی سوریه)  نوشته شده و آن هم به همین سبک با کلی تفسیر و اما و شاید الکساندر خوانده شده است!   لاجرم اجازه می فرمایید این لغت را مثلا:  

   دو حرف اول آن را به جای (ا ل ) برای شما (خ ر) بخوانم و آن را به خرو (خریدرو) اوستا = دیو خشم = خشم خونین درفش (ائشم خرویدرو) ازسپاهبدان اهریمن  تفسیر کنم و قسمت دوم نام را نیز به زناشویی خشم و منوشک نسبت بدهم که از این زناشویی گروه فره کاستان (کوخرید) اهریمنی زاده شدند و برای شما از زند و هومن یسن سند بیاورم که منظور این گروهند:  آن ازآهن الوده فرمانروایی بیدادانه ژولیده مو از تخم خشم باشد. ... دیوان ژولیده موی از تخم خشم آن بد تخمان از گسته خراسان به ایرانشهر بریزند .... فرمانروایی از این خشم تخمگان (ترکان چرمین کمر در نسخه پازند) به شیداسپان کرسیاک ارومایی دروج در ده سلمان (دیلمان) رسد ....

   یا تفسیر را کنار بگذارم و لغت را مستقیم به صورت:

   ارد ش ا خ ی ل = ار ت ش ا خ ی ل = ارتشاخ یل بخوانم و سپس در شجره نامه اشکانیان بلعمی – طبری:  اشک پسر حره پسر رسستان پسر ارتشاخ پسر هرمز پسر ساهم پسر روان پسر اسفندیار:  نام او را بیابم و به یاد داشته باشم که: ساسانیان, اشکانیان را نتیجه تدبیر خائنانه اشک (برادر ساسان) دانسته اند و قسم خورده انتقام بودند و بنابراین اسکندر را اشک ارتشاخ برادر ساسان از نوادگان بهمن معرفی کنم.

   یا اگر بدون یونانی و مورخین آن هیچ سندی از کشور خودمان پذیرفته نیست! آن را به صورت:

   اراکساندر بخوانم و آن را به رود آراکس هرودوت = ارس  نسبت بدهم و به اراکس  اندر تفسیر کنم که با ارومی (ارومی + یه = محل زندگی ارومی ها)  نیز همخوانی داشته باشد؟

    بزرگوارآیا می توانم چنین کنم؟ بزرگوار آیا می توانم تاریخ کشورم را به تفسیر تاریخ کشور خودم و اوستا بخوانم و تفسیر یونانی و اروپایی را که به عمد در تاریخ کشورم دخالت کرده اند کنار بگذارم؟

   پرسش 1397:  آیا بیت کاسی (باکسایا )در عراق. قرقیسیا (کارکاسیه در سوریه). قرقیسین (در همدان و قزوین) صحیح است؟ قرقیزستان نیز با کاسی ها ارتباطی دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله درست است.  نامهای  باستانی قزوین = کاس پین ، همدان (اکباتان ) = کارکاسی 

به استناد تاریخ هرودوت از آنجا که دو اکباتان موجود بوده است لاجرم کارکاسیه سوریه همان اکباتان سوریه است. بیت کاسی در عراق نیز در رابطه با کاس ها است. همچنین نام واقعی  دریای کاس پیان در شمال ایران (دریای خزر) نیز یادگار کاسپها بوده است. در باب قرقیزستان نیز تصور می کنم با کاسها مرتبط باشد.

   پرسش 1398:  جسارت است خانم پرنیان ولی اقای  Xاز نام کاخی را اورد که 3000 سال قدمت داشته و در جزیره کرت در جنوب یونان است شما که گفته بودید قدیمی ترین ساختمان در جزایر دریای اژه 2700 سال دارد که در اصل بنا به تاریخ ایران 2500 سال است! کهن ترین ساختمان یونان امروزی چه نام دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد :  اصلا جسارت نیست بسیار عالی برای 300 سال (266 ) سالی که از دستکاری در تاریخ ایران برای خودشان قدمت اضافه کرده اند اصلا با کسی بحثی ندارم.  میمند یازده 11000 سال. چغامیش 6000 الی 7000 سال و.... بفرمایید ایشان برای آنکه ثابت کنند یونانی برای ما فرهنگ آورده هنوز 3000 - 4000 سال از ایلام  کم دارند.  تازه بعد باید چیزی مشابه میمند با بیش از  11000 سال قدمت را در یونان به ما نشان بدهند تا بگوییم فرهنگ ایلامی از میمند نبوده است و اتنی و یونانی برایمان در ایلام خانه سازی کرده اند.

   پرسش 1399:  اقایX فرمودند که زرتشت در زمان ویشتاسپ و پسرش داریوش ظهور کرد و این را به استناد به سخنی از مورخین یونانی و رومی زد. ایا ممکن است این داریوش همان داریوش مادی یا اسفندیار باشد؟ ایشان تکلیف 17 سال جانشین الکساندر و سلوکوس را تعیین فرمودند هرچند که در کتاب هلنی ها در ایران از دکتر محمد حسین خنجی خوانده بودم که چند سال بعد از مرگ الکساندر 22 سال اشوب و قتل بین سرداران الکساندر بود (ایشان نوشته اند 40 سال) و بطلیموس در سال 322 پ.م در جنگ با پردیکاس گرفت وی را کشت!

   پاسخ پرنیان حامد:  اول آنکه هرودوت نام پدر داریوش را هیستاسپ نوشته است ای نه گشتاسب است و نه ویشتاسپ. دوم آنکه شجره نامه خاندان هوو به هیچ تقدیر با هخامنشی یکی نمی شود. شما کتاب را ببینید دانه دانه با هم مقایسه کردم به هیچ روی قابل یکی شدن نیستند. سوم آنکه در تاریخ ایران بین اسکندر و جانشینان آنان 22 سال فاصله دیده نمی شود! مورخین یونانی نیز از 6 سال آشوب سخن گفته اند حال شد 17 و بعد 22 و ایشان می فرمایند 40 سال! ببینید چه تاریخ مشکوک و پر از تفسیری را ملاک و مبدا تاریخ ایران قرار داده اند! سند دقیق از مورخین یونانی بیاورند حکومت سلوکیان در ایران و در افغانستان از چه تاریخی آغاز شده است.

   پرسش 1400:  ایا شما در این متن بین مهرداد ششم و منجی زرتشت (هوشیدر) ارتباطی میبینید؟ (.... بالجمله ضد هلنی و علیه سلطه سیاسی شاهان سلوکی جانشینان اسکندر گجسته باشد که در عین حال یاد اور افسانه تولد عیسی حسب روایت انجیل متی است. میگویند کتاب دانیال یهودی هم که پیشگویی هایش جنبه ضد هلنی (سلوکی) دارد,  بر اثر بهمن یشت و ملاحم گشتاسپ (جاماسپ نامه) و هم متاثر از ان نوشته امده است, ملاحم ضد یونانی مزبور نوید بخش زوال هرومیان و رهنمون به احیای شاهنشاهی ایران بر اسیا باشد. چنانکه در بهمن یشت موعود مسیح زرتشتی (پشوتن) پسر گشتاسپ خوانده شده در پیشگویی گشتاسپ (کتاب جاماسپ) نام وی شاه بزرگ امده, هم از اینرو برایش دوباره خاندان هخامنشی مطلوب و مراد بوده است. انگاه در سده یکم ق.م مهرداد ششم ایرانی (اوپاتور) پونتوسی (63-121ق.م) که خود را از تبار داریوش هخامنشی میدانست, یک پادشاه پهلوان دانشمند شرقشناس یوناندوست اما ضد رومی قهار و خستگی ناپذیر هم به سال 90ق.م در جزوه تبلیغات ضد رومی خود پیشگویی های جاماسپ نامه را به یونانی ترجمه کرد که البته زهر ضد مقدونی ان را گرفت و بر لحن ضد رومی ان افزود و تغییر داد. به هر حال انتشار ترجمه یونانی جاماسپ نامه مهرداد پونتوسی, در محافل یهودی و مسیحی هم از بابت ظهور موعود موثر شد, پس انگاه نویسنده ی لاتین (لاکتانتیو lactanz هم شرحی درباره ان نوشت). همچنین تخت سلیمان را در ادامه "اورمیه" نوشته است!

    پاسخ پرنیان حامد:  ادعا نشد که مهرداد پنتوس هوشیدر زردشتی است! خیر تصور نمی کنم مهرداد پنتوس هوشیدر باشد.  تخت سلیمان با ارومیه فاصله زیادی ندارد! به راحتی می توان گفت تخت سلیمان ارومیه است.

   پرسش 1383:  آیا سکا ها از سپر آشوری استفاده میکرده اند؟  داریوش کبیر: (سکاهایی که کلاه خُود می پوشیدند، بابل، آشور، عربستان، مصر، ارمنستان، کاتپه توکا، سارد، یونیه، سکاهایی که آن سوی دریا هستند، سکاهایی که سپر یونی ها را داشتند). راستی عکس شماره 4426 که میگویند که شبیه مجسمه ایست که به دروغ میگویند الکساندر یونانی است, شباهت بسیارب به صورت سنگ لوح مدنا در رم دارد. نه؟ ص 192کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر نیست.

   پاسخ پرنیان حامد:  صفحه 51 کتاب تفسیر پروفسور بارنت از لباس اقوام شماره 7 ،  سبک لباس پوشیدن مادی. شماره 20 طرز لباس پوشیدن مادی شماره 26 کلاه خودهای تراسی.  اول شبیه لوح مدنا است لوح مدنا خود شبیه مجسمه مریدای اسپانیاست،  و هر دو شبیه میترا در معابد اروپا هستند.

   پرسش 1384:  یکی از دوستان (سایرذ) در مورد سال های کوروش و اسکندر نظری داده بودند, حکام ایران و بابل بنا بر قول اهل مغرب بسیار عجیب است زیرا حکومت هخامنشی را بیش از 300 سال نوشته. ارسال نوشته های بنده کمترین کاریست که میتوانم برای شما و احیای تاریخ ایران کنم. در ضمن شهر ویه انتویک همان رومگان (روم+گان) است که اشتباها نوشتم روگان!   در مورد هروم = روم جایی نوشته ای خواندم که شاید برای شما جالب باشد: {خارس میتیلنی و گزنفون و موسی خورنی و منابع ملی ایران خواستگاه و محل فرمانروایی زرتشت را در شهر رغه ی اذربایجان یعنی برزه (بلند), هروم (بلند) و کزن (مقر و پایتخت) نشان میدهند که در سمت کوه سهند قرار داشته} و در مورد بلخ نیز: {ناحیه ی ساتراپی گئوماته, سرزمین سکاییان دربیکی و شهر سوروگانه در نزدیکی بلخ بود} دربیکی ها در شمال غربی بوده اند؟ فکر کنم قبلا پاسخم را داده بودید ولی در قفقاز سد کوروش بقایایش موجود است و نهری در همان اطراف است که به نهر سیروس مشهور است! در مورد ویکی پدیا و اشکانیان سوالاتی از شما دارم که خوشحال میشوم از دانش شما بهره جویم...

   پاسخ پرنیان حامد:  با سپاس از ارسال نوشته ها، گاهی نوشته های شما بسیار جالب و کمک زیادی می کند. تا آنجا که توان و سواد داشته باشم. برای پاسخگویی در خدمت شما هستم.

   پرسش 1385:  در مورد ویکی پدیا پرسش هایی دارم :

  1 ــ  {ظاهراً شکی نیست که مدیریت دربار اشکانی برای اداره کشور از زبان آرامی بهره می‌جستند (مدارک یافته شده در نسا) و این دلیلی است از دید دشمنانه آنان نسبت به زبان یونانی، زیرا سرانجام نیز کاربرد زبان یونانی را منسوخ نمودند. گام بعدی آنان در این زمینه ایجاد زبان اداری ایرانی بود.} ویکی پدیا نیز قبول دارد که خط اداری اشکانیان ارامی بوده !

   2 ــ  در مورد لقب شاه شاهان ویکی پدیا چه مزخرفی نگاشته!: {وظیفه نوسازی قدرت اشکانیان بر دوش پسر اردوان یکم یعنی مهرداد دوم (۱۲۳/۱۲۴ تا ۸۸/۸۷ پیش از میلاد) افتاد. او نخست در ۱۲۲/۱۲۱ پیش از میلاد بر هوسپائوسینس لشکر کشید و او را شکست داده تبدیل به امیری دست نشانده کرد. بدین سان میانرودان تا رود فرات از جمله شهر مرزی مهم دورا- اروپوس در سال ۱۱۳ پیش از میلاد به قلمرو شاهنشاهی اشکانی پیوست. سپس دولتهای کوچک شمال میانرودان یعنی گوردی ین، آدیابن و اُسرائن فرمانبردار پارتیان شدند. آنگاه به خاور و سکاییان روی آورد و پس از لشکر کشی پیروزمندانه سکاییان زیر فرمان دودمان سورن را به دولتی دست نشانده تبدیل نمود. وی پا را از مهرداد یکم نیز فراتر نهاد و رهسپار ارمنستان شد، آرتاواز شاه ارمنستان را فرمانبردار خویش نمود و تیگران پسر آرتاواز را به عنوان گروگان به پارت فرستاد. رویدادهای بعدی باعث مداخله دوباره ایران شد و ارتش پارت، تیگران را به عنوان شاهی دست نشانده بر تخت پدر نشاند که او نیز ناچار «هفتاد دره» را در حدود۱۰۰ پیش از میلاد به ایران واگذاشت. در سال ۹۶ پیش از میلاد نخستین دیدار میان اورباز فرستاده مهرداد دوم و کورنلیوس سولا فرمانده سپاه روم با موضوع ابراز دوستی مهرداد و در حقیقت آگاه شدن از اهداف رومیان روی داد. مهرداد دوم دوباره شکوه را به ایران بازگرداند و همچون نیای همنامش، خود را«شاهنشاه» نامید. او با ووتی فغفور چین از سلسله هان (۱۴۱ تا ۷۸ پیش از میلاد) روابط سیاسی.....} فغفور به معنی پسر خدا چه ربطی به چین داره؟ ایا شما متن 2 را قبول دارید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  دوست گرامی این جریان کم کم دارد خیلی با مزه می شود.  یک کم دیگر تاریخ اشکانی از دیدگاه های مختلف بخوانیم  ....  این یکی از ویکی پدیا هم بامزه تر است :

   تیگران پادشاه ارمنستان با مهرداد پادشاه اشکانی مخالفت کرد و به کردستان حمله و قسمتی از آن را گرفت و با مهرداد ششم پادشاه پنت واقع در آسیای صغیر اتحاد کرد و دختر خویش کلئوپاترا را به وی داد! (کلئوپاترا که شاه مصر بود! و با جولیو سزار هم بستر بود! عجب جالب!)  در سال 92 ق.م  سولا برای جنگ با مهرداد پنتوس آمد مهرداد دوم سفیر خود را فرستاد و صلح کرد؟ (ببخشید اما عجب شیر تو شیری است!)

   مهرداد دوم در سال 76 ق.م در گذشت اما تا 66 ق.م  22 سال دوران قترت است و از جانشین او خبری نداریم (عجب داستانی است!)

    همه را قبول دارم و هیچکدام را قبول ندارم! این تاریخ ها باید جمله به جمله بررسی شوند.  این تاریخ ها از دیدگاه های مختلف نوشته شده است جولیو سزار آن به احتمال خیلی زیاد مهرداد پنتوس با پایتخت قیصریه و کی سر تاریخ ایران اسکندر است. اما آیا مهرداد دوم نیز همین شخصیت از دیدگاه مورخین شرقی است؟ حتی برای شرق و غرب نیز باید ببینیم کدام مورخ در کدام ناحیه سخن می گوید! البته که مورخی که در  سوریه نشسته و تاریخ نوشته است باختریش و بلخ و موصل و ... همه برایش شرق است اما دلیل نمی شود این شرق، شرق ایران امروز باشد. البته که برای او جانشین اسکندر سلوکید است اما دلیل بر ان نیست که سلوکید در تخت جمشید و افغانستان و هند هم شاه بوده باشد! برای او مهرداد پنتوس است برای اروپایی جولیو سزار برای من اسکندر تاریخ ایران.

   ادامه پرسش:  3 ــ  {پس از فتح ایران به دست اسکندر مقدونی و مرگ او، ایران به سلوکوس سردار مقدونی رسید؛ نخستین برخورد او با همسایگان ایران در مرزهای جنوب شرقی روی داد که نتیجه آن واگذاری بخش خاوری ایران به چاندراگوپتا پادشاه هند از سلسله شاهنشاهی مائوریا|مائوریا بود. در حدود۲۸۱ پیش از میلاد اقوام بربر (به گفته منابع یونانی) به شمال شرقی ایران یورش بردند و شماری از شهرها از جمله چند مهاجرنشین یونانی را ویران ساختند. آنتیوخوس یکم پس از دفع این یورشها شمار مهاجرنشینان یونانی را افزایش داد و مرگیان را به صورت سنگر و بارویی درآورد، همچنین دو لشکر کشی به مرزهای شمال شرقی ایران انجام داد، یکی دریایی به فرماندهی پاتروکلس در امتداد کرانه‌های خاوری دریای مازندران و دیگری زمینی به فرماندهی دموداماس به آن سوی سیردریا (سیحون) که به تأسیس دو استان آنتیوکیس و سلوکیس انجامید.} انتیوکوس اول به شرق ایران از راه دریا! به فرماندهی پاتروکلی در امتداد کرانه های دریای مازندران حمله کرد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  این که در دو جمله اول می گوید شرق را گرفت و به قول مفسرین مرگیا = مرو وسط افغانستان را سنگر کرد‍! پس پاتروکلس دیگه چرا دوباره سوار کشتی رفته تازه آمودریا را دوباره گرفته! (فراموش کنید)

   ادامه پرسش:  4 ــ  در مورد حاکم اندروگوراس چی نوشته! 4. (در ۲۵۰ پیش از میلاد آندراگوراس شَهرَب پارت و دیودوتوس شَهرَب (ساتراپی) باکتریا (بلخ) اعلام استقلال نمودند؛ دیودوتوس خود را شاه خواند و قلمرو یونانی - بلخی را تأسیس نمود......... به عقیده یوزف ولسکی، ارشک (اشک) در سالهای ۲۳۸/۲۳۹ پیش از میلاد و در زمان پادشاهی سلوکوس دوم کالینیکوس به پارت یورش برد و بر آندراگوراس پیروز شد، سپس بر هیرکانی (گرگان) تاخت و آنجا را تسخیر نمود و شالوده‌های دستگاه اشکانی و پادشاهی پارت‌ها را پی ریزی نمود.) این ارشک جد اسکندر نبوده؟ اگر بوده کدامین بوده؟ و اگر به پارت یورش برده و بر اندروگوراس ظفر یافته پس اندروگوراس در غرب بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  وقتی هیرکان  به استناد مدارک ایرانی و نوشته مورخین یونانی نمی تواند گرگان باشد و در غرب دریای کاسپین و همسایه آشور و لیدی بوده است ( گزنفنون) لاجرم کل این ماجرا در غرب ایران امروزی است.

   ارشک اشک اول در سال 250 ق.م فاتح هیرکان، دژ دارا، و شهر صد دروازه شد و تیرداد در سال 227 ق.م با سلوکس می جنگد و سلوکس به سوریه باز می گردد! (تمام شد اینجا تمام می شود سلوکیانی که تا غرب دریای خزر پیش آمده بودند ریختند بیرون رفتند پی کارشان مهرداد دوم هم رفت دورا ارپوس = سوریه را گرفت شد اشک آندروس. بعد از او 90 شاه داشتیم که یکی از این سلوکیان سوریه نِژادش را به هخامنشی می بندند ادعای شاهی می کند باز راه می افتند که رومیان نابودشان می کنند . (جالب است)

   ادامه پرسش:  5 ــ  {آنتیخوس پس از باز پس گیری شهرهای تامبراکس و سورینکس و چند پیروزی بر پارتهای در حال عقب نشینی از پیش روی در استپها خودداری نمود و بنا به دلایل نامعلوم (شاید پس از شکست از اوتیدم (جانشین دیودوتوس دوم شاه یونانی - بلخی) با اشک دوم صلح نمود.  نکته جالب توجه در این عقب نشینی پارتها، کشتار همه یونانیان شهر سورینکس بود؛ این مساله در تضاد با جمله‌های حک شده بر پشت سکه‌های اشکانی در آن دوره (فیل هلن [یونان دوست]) است و این نشانه دهنده سیاست واقع بینانه شاهان اشکانی و آگاهی آنان از پیوندهای میان یونانیان و سلوکیان می‌باشد. پس از اشک دوم دقیقا مشخص نیست چه کسی جانشین او شده، نامهایی همچون وَردان، وُنون، بلاش، خسرو و پارتامازیس آمده‌ اند،.} خودشان هم به تضاد فیل هلن و جنگ اشکانیان با یونانیان اعتراف دارند. راستی آیا بر پشت سکه های اشکانیان, اندروس آمده؟ یا شاید هم الکساندر؟!!!

   پاسخ پرنیان حامد:  اشک سوم را اردوان اول نوشتند یکی هم فریاپت نوشته نمی دانم در این گیر و دار اشک سوم چه کسی است ! ترا به خدا این 25 -26 اشک را کنار بگذارید بیایید تاریخ خودمان را بررسی کنیم باور کنید زودتر از این شیر تو شیری که ساختند به نتیجه می رسیم! من بر پشت سکه اشکانی آندروس و یا الکساندر ندیده ام!

   ادامه پرسش:  و آخرین برداشت از ویکی پدیا :  6. ( گِرِهُمَ یا گرهمه در گات‌ها یکی از چندین دیو یسنان است که با زرتشت دشمنی می‌نمودند. در ترجمهٔ پهلوی اوستا این نام به صورت گرهمک آمده‌است. شاید بتوان این گرهم را با گهرِم شاهنامه که از دیو یسنان و پسر ارجاسب است و به دست اسفندیار کشته شده، یکی دانست) آیا کهرم را گرهم میشود خواند یا این یک دروغ است؟ راستی اشکانیان با هخامنشان خویشاوندی داشته اند؟ (شایان ذکر است که بسیاری از پادشاهان اشکانی ادعای خویشاوندی با هخامنشیان را داشته‌اند. این مدعی در سکه‌ها و دیگر مستندات مکتوب که گویای رنج بردن پادشاهان هخامنشی و اشکانی از بیماری ارثی نوروفیبروماتوسیس است، قابل مشاهده است.). در رم حمامی است به نام "دیو کلتیان" دیو در این کلمه چه معنایی میدهد؟ (شاید دیو همان گیو باشد)

   پاسخ پرنیان حامد:  نام گرهم سه بار همراه با کرپ در گاهان آمده است که هر دو پیشوایان دیویسنا بوده اند.  کرپان علمای مذهبی ایین دیویسنا  بودند که حیوانات را قربانی می کردند (مهریان) و زردشت زمان گشتاسپ با آنان که از خاندان کاویان بودند دشمنی داشته است.  به استناد شاهنامه فردوسی دشمنی زردشت و گشتاسپ با خاندان گشواد گودز و گیو بوده است که حکومت خاندان هوو را به رسمیت نشناختند. گیو و گودرز از خاندان کاویانی و از نوادگان کاوه آهنگر قهرمان ملی ایران بوده اند. از دیگر دشمنان آنان خاندان رستم ها پهلوانان ملی کشورمان بوده اند.

   لغت گرهم را باید با تعویض گ به ک و جا به جایی (ر) و ( ه )  تبدیل به کهرم کنیم که مشکل به نظر می رسد.  اما قاتل زردشت  "تور برادر وش" از کرپان بوده است.  اشکانیان بر مبنای آنچه مکتوب است با هخامنشی نسبت داشته اند.  دیو dieu    به معنی خدا در زبان فرانسه و ایتالیایی از نامهای گیو مکتوب است و دیو یسنای آیین میترایی نیز همین نام را دارد.  همچنین می توانید معماری حمام ذکر شده در رم را با حمام میمند کرمان مقایسه کنید.

   پرسش 1386:  اگر مهرداد شاه پنتوس بوده پس چرا پنتوس در قلمرو اشک ها بنا بر این عکس نبوده است.

   پاسخ پرنیان حامد:   ببخشید می توانید بگویید معیار این نقشه ها چیست؟ به استناد کدام اسناد کشیده شده است؟ مگر بر مبنای نوشته مورخین رومی و یونانی نیست؟ من الان سند می آورم شما به استناد سندهای من باقی نقشه را جزو قلمرو اشکانیان رنگ بزنید:

   سند اول کپی چند دقیقه پیش دوستی گرامی از خود ویکی پدیا:  آنگاه به خاور، سکاییان روی آورد و پس از لشکر کشی پیروزمندانه سکاییان زیر فرمان دودمان سورن را به دولتی دست نشانده تبدیل نمود.  وی پا را از مهرداد یکم نیز فراتر نهاد و رهسپار ارمنستان شد، آرتاواز شاه ارمنستان را فرمانبردار خویش نمود و تیگران پسر آرتاواز را به عنوان گروگان به پارت فرستاد.  سکاییان زیر فرمان سورن در قسمت شرق دریای سیاه محبت بفرمایید از قیصریه ترکیه تا شمال ارمنستان را به استناد سند خودشان  جزو قلمرو اشکانی رنگ بزنید.

    سند دوم . اسکاندیناوی در زبان مردم محلی مفهومی ندارد.  دلیل این نامگذاری را ورود افرادی با کشتی به نام اسکانی می دانند.  اسکاندیناوی به زبان پارتی – پهلوی  = اسکان دینا وی = اشکان دین آور و اسکانی = ورود نژاد اشکانی به سوئد با کشتی است.  لذا محبت بفرمایید در این نقشه به استناد تاریخ مکتوب ایران از ایران به مصر و سپس به الجزایر و بعد از جزیره سیسیل خط مستقیم تا کلن، کل کشور گل = فرانسه و کل اسکاندیناوی و سپس شمال جزایر بریتانیا تا دیوار جولیو سزار را جزو قلمروی اشکانی رنگ بفرمایید و روی آن بزرگ بنویسید قلمرو  جمهوری اشکانی – رومی  ایران در جهان به استناد معابد میترایی این مناطق و مکتوبات تاریخ ایران 300  سال بود. (برای ریز اسناد به کتاب رجوع کنید).

   پرسش 1387:  همه گنج ارجاسپ در باز کرد.... به کپان درم سختن آغاز کرد ... چو 300 شتر جامه ی چینیان.... ز منسوج و زربفت وز پرنیان.... . آیا اشکانیان ( پرنی+ان) صنعت نساجی داشته اند؟ البته این فرش زربفت اشکانی را عکسش رو دیدم: این ابرشیم رو اشکانیان ساخته اند یا چینیان؟ مرسی

عکس ابریشم اشکانی،  عکس شماره 2717 .

   پاسخ پرنیان حامد:   گرامی پرنیان در زبان متداول امروز به معنای حریر و ابریشم نیست؟ چرا ابریشم به قوم پرنی ان  نسبت داده شده است؟  چین استان تاریخ ایران که در آن ابریشم می بافتند کشور چین امروزی نیست محل سین های ماه پرست در غرب ایران امروز بوده است.

   پرسش 1388:  معانی این ابیات تو مخم نمیره!؟ ز ترکان چینی فراوان نماند...و گر ماند کس نام ایشان نخواند....... به توران زمین شهریاری نماند .... ز ترکان چین نامداری نماند...... (اثر جاودانه ی فردوسی بزرگ, شاهنامه). اگر ثابت بشه که تورانیان در غرب بوده اند, پس چینیان هم در غرب بوده اند. که ثابت شده جفتشون در غرب بوده اند .....

   پاسخ پرنیان حامد:  ثابت شد هر دو در غرب ایران است،  به استناد مکانهای بندهش، کتیبه داریوش اول و...

   پرسش 1389:  نام اشکبوس تورانی, پسوند وس اشوری داره؟ (چو نوش آذر او را به هامون بدید .... بزد دست و تیغ از میان برکشید .... کمرگاه طرخان بدو نیم کرد .... دل کهرم از درد پر بیم کرد..... بجوشید ارجاسپ از جایگاه ..... بپوشید خفتان و رومی کلاه) اگر به قول عده ی کثیری از تاریخ دانان, تورانیان در شرق! بوده اند, کلاه رومی روی سر کهرم چکار میکنه؟ نوش آذر امکان داره که یوتاب خاهر اریوبرزن باشه یا خیر؟

   پاسخ پرنیان حامد:  آذرنوش (نوش آذز) پسر اسفندیار است و فرشیدورد برادر اسفندیار بوده است که هر دو در این جنگ بسیار رشادت کرده و کشته شدند یکی از اینها باید همان اریوبرزن باشد (نمی دانم کدام) با تعریف فردوسی از جنگ او به نظر می رسد که فرشیدورد، همان اریوبرزن باشد.

   پرسش 1390:  استاد غیاث آبادی در مورد چهار طاقی های رومی مطالب جالبی نگاشته اند در یکی از آنها آمده: {نخستین چارتاقی رومی در خاک اروپا که موفق به شناسایی مناسبات خورشیدی آن شدیم، چارتاقی‌ای در شرق اتریش است که با نام‌های «هایدنتور  (Heidentor) و نیز دروازه شرک  (Pagan Gate) و دروازه بت‌پرست  (Heathen`s Gate) شناخته می‌شود. نام هایدنتور شکل تغییرکردهٔ Heydnisch Tor به معنای «دروازه کفر» است که در ابتدای عصر مسیحیت بر این بنا گذاشته بودند و بر این باور بوده‌اند که این بنا به دست غیر مسیحیان کافر (و احتمالاً پیروان میترا) بنا شده است. واژه Heiydnisch یا Heide در زبان آلمانی به معنای کافر و واژهٔ Tor (هم‌ریشه با Door انگلیسی و «در» پهلوی و فارسی) به معنای دروازه است. همچنین احتمال دارد واژهٔ Pagan با واژهٔ ایرانی «بغان» از یک خاستگاه باشند} ممکن است پگان همان مغ+ان باشد . نه؟

   پاسخ پرنیان حامد:    Pagan   بغ آن است.  در ناحیه مورد نظر شما معابد میترایی نیز یافت شده است.

   پرسش 1391:  من دانشجوی کارشناسی ارشد هنر هستم و به سبب اینکه که به بررسی تداوم حیات اندیشه و باور در مردمان یک قوم و تمدن علاقه دارم و اینکه اندیشه از بین نمی رود و با دگرگونی هایی به نسل های بعد و اقوام بعد منتقل می شود، موضوع پایان نامه خود را به گونه ای در این زمینه انتخاب کرده ام.  اگر به من کتاب هایی در این زمینه معرفی کنید بسیار مرا یاری کرده اید.  تحقیق من درباره ایران باستان و ایلام است.  در وبلاگ شما من بن مایه ای ندیدم که از آن ها یاری بگیرم. با سپاس فراوان

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما بانوی گرامی،  با کمال تاسف در باب ایلام در کشورمان بسیار سهل انگاری شده و اطلاعات بسیار محدود است،  شاید یکی ار علل آن از میان رفتن بازمانده ها توسط گروه کاوشگر اول فرانسوی باشد.

   به هر تقدیر شاید کتاب :

    عیلام  تالیف پیر آمیه ( pierre amiet) ترجمه شیرین بیانی انتشارات دانشگاه تهران 1281 چاپ چهارم 1384

بتواند کمکی باشد.  همچنین کتاب:

   مادی ها و پارسی ها تالیف ویلیام کالیکان ترجمه گودرز اسعد بختیاری انتشارات سمیر چاپ 1387 ــ  بررسی تاریخ هنر و باستانشناسی ایران نیز شاید بتواند شما را در جهت بررسی آثار کشف شده مدد کند.  کتابی نیز با عنوان:

   تاریخ ملل قدیم آسیای غربی تالیف احمد بهمنش انتشارات دانشگاه تهران 239 به تاریخ 1333 نیز بررسی در مورد بین النهرین و از آن جمله ایلام می باشد، که شاید در کتابخانه دانشگاه آن را بیابد.

   به هر تقدیر چنانچه سوال خاصی در این باب دارید،  به صورت سوال ارسال بفرمایید،  شاید بتوانم کمکی به شما کنم. موفق باشید.

   پرسش 1393:  آیا سیزده بدر رفتن ایرانی ها مربوط به فرار و از شهر خارج شدن مردم بخاطر گریزاز کشتار پوریم است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر رسم سیزده به در و خارج شدن از شهر،  از رسوم قدیمی می باشد که حتی در زمان حضرت ابراهیم به ان اشاره شده است.  مردم برای جشن از شهر خارج شدند که حضرت ابراهیم بت ها را شکست!.

   پرسش 1394:  آیا ماجرای استر و مردخای و سیزده بدر که در کتب یهودیان بر علیه هامان و کشتار 70000 قوم ایرانی نوشته شده از نظر شما صحت دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ممکن است بعد از هزاران باری که ایرانیان بنی اسرائیل را نابود کردند و به اسارت بردند یک با هم این قوم از گوشه ای به ایران حمله کرده باشند. اما نه در زمان خشایار شاه (اسناد در این قسمت ارائه داده شده است     http://www.cae.blogfa.com/post/3       و نه چنین فتح بزرگی.  این مکتوبات از روی عقده نوشته شده است و امروزه  برای سرکوب ایران و فرهنگ ان بازیچه سیاست مداران یهود شده است.  پوریم از لحاظ علم تاریخ شناسی به کلی مردود شده است چون اسناد آن کاملا بی سر و ته است. این یک بازی سیاسی برای سرکوب ایران و فرهنگ کشورمان است.  پوریم ازرش علمی ندارد نگذارید این سیاست کثیف را اعمال کنند،  و علم تاریخ را با بازی سیاسی درهم کنند.

   پرسش 1395:  شما گفته بودید که هرودوت داستان زایش کوروش رو با کیخسرو جابجا نوشته میشه دوران کودکی کوروش رو بازگو کنید آیا او فرزندزاده ی استیاگ است؟ پسرچوپان فرانام کیخسرو بوده یا کوروش؟

   پاسخ پرنیان حامد:   بچه در به در در شمال غربی ایران، هوخشتره بوده است، که به استناد تاریخ ایران دو نژاده یعنی مادر او آشوری و پدرش ماد بوده است. کتاب صفحه 80 - 83 که در تاریخ ایران با لقب کی خسرو (هو سر وه) یعنی کی سر وه (رودخانه ای نزدیک آشور) آمده است. لاجرم افسانه کباب کردن فرزند وزیر مربوط به پادشاه آشور است و این چوپانی که می گویید همان چوپانی است که کی خسرو و مادش را پیران نزد او برده بود تا پدربزرگ او را نکشد. همانگونه که در کتاب نیز تفسیر شد این در به دری نمی تواند سرگذشت پسر پادشاه مقتدر پارس کمبوجیه که خود زنده بوده است باشد! این سرگذشت تولد هوخشتره ای است که پدر او زنده نبوده تا از فرزندش دفاع کنند. همچنین هرودوت از مکانی حدود جنوب دریای سیاه سخن می گویید که نمی تواند محل تولد کوروش کبیر پسر پادشاه پارس باشد.

 ادامه پرسش:  فارسنامه: بهمن پور اسفندیار سخت کریم و نیکوسیرت بود و او را ازدشیر بهمن درازدست (1) گفتندی ... و تاختن به رومیه کرد و خراج بر ایشان نهاد (2) و بخت‌النصر سپهبُد عراق و شام (3) ... جهودان را بکشت و از بیت‌المقدس آواره کرد (4) ... بهمن نوه ی بخت‌النر را برکنار کرد و بجایش کِیرُش نامی گماشت (5) ... خاندانش کیرش بن احشوارش بن کیروش بن جاماسپ بن لهراسپ (6) ...صص 52 - 54 فارسنامه ابن بلخی 1385

  1 ــ  اردشیر درازدست هخامنشی رو با بهمن درهم‌ آمیخته؟

  2 ــ  انگار خشایارشا به رومیه (یونان و آسیای میانه؟) تاخته بود؟

  3 ــ  بخت‌آلنصر (پدر نمرود) انگار همان بخت‌النصر پیش از کوروش است؟

  4 ــ  کاری که بخت‌النصر کرده و یهودیان را به زندان افکنده؟

  5 ــ  کِیروش آیا همان کوروش است؟ یا پدرش بوده؟

  6 ــ  کوروش پور کمبوجیه پور کوروش پور چیش‌پیش پور هخامنش؟

  7 ــ  کیروش بن احشوارش بن کیرش بن جاماسپ بن لهراسب؟ گویا بسیار تاریخ ما درهم و برهم هست!

فارسنامه درباره اشکانیان:  مدت ملک ایشان 429 سال در نامها و عدد ایشان بین تواریخ و نسابت خلاف بسیار است ... عذذ ایشان بیست شاه است. (شما گفتید که شاهان اشکانی هر کدام در جایی شاه بودند و روی‌هم‌ رفته کمی بیش از 200 سال پادشاهی کردند ولی در این نسک همه رو پشت سر هم نوشته و هر کدام پس از کشته شدن پادشاه پیشین به تخت نشستند که با سخنان شما دوگانگی دارد)!

   پاسخ پرنیان حامد:  گرامی همین الان نوشتم ابوریحان بیرونی در مورد این اختلافات چه گفته است !

   "در کتاب سیر و اخبار که از روی کتب اهل مغرب نقل شده ملوک ایران و بابل را نام برده اند...."  تاریخ هایی که قول ملوک مغرب را قاطی دارند حسابی درهم هستند. ابوریحان بیرونی دانه دانه جدا کرده است. در کتاب آثارالباقیه همین جدول اشکانی همزه اصفهانی را کنار سه شجره نامه موبد و ... گذاشته اختلافش را ببینید من هم عینا در کتاب و بر وبلاگ کپی کردم برای شما تفسیر کردم چه اشتباهی شده است! این شجره نامه که اوردید که جاماسپ وزیر گشتاسپ پسر لهراسپ نبوده است! این شجره به اسپ نامی ختم می شود نه لهراسپ!!

  یک تاریخ بلعمی را در کتاب منطق آوردم سند آوردم نوشتم چرا اینجوری است،  کتاب صفحه 31:

  این مسئله مشکلات فراوانی در تاریخ به وجود آورده است به طور مثال در تاریخ بلعمی آمده است:

   -  آن گاه اشکانیان از پس اشک بن داراب مملکت را 260سال بداشتند.

   و در جای دیگر از همین تاریخ:

   -  و از وقت ذوالقرنین تا بدان وقت که اردشیر بابکان آمد 523 سال بود.

   خواننده سردرگم از خود می پرسد: چه کنیم؟ بالاخره 260 سال است یا 523 سال؟ خیلی ساده آنکه روایت دوم از آن یهودیان است و آنان کورش کبیر را ناجی, مسیح و ذوالقرنین می دانستند و در این روایت منظور از ذوالقرنین اسکندر نمی باشد از زمان کورش کبیر تا به زمان اردشیر بابکان یعنی سلسله هخامنشی + سلسله اشکانیان حدود 523 سال است.

   تاریخ بلعمی به علت جمع آوری کلیه روایات اطراف گاهی دچار تناقض می شود. بلعمی و طبری در موقعیتی که قرار داشتند تنها به نابود نشدن تاریخ فکر می کردند. به همین خاطر آنچه موجود بوده است مکتوب کرده اند. خیلی ساده با جستجوی ماخذ روایت می توان این تناقض ها را تجزیه و تحلیل کرد.

  من که نمی توانم بشینم دانه دانه تاریخ ها را برایتان لغت به لغت غلط گیری کنم !

   پرسش 1396:  ایا شما قبول دارید شهر رومیه را در زمان ساسانیان ساخته اند؟ ( یا اگر بدون یونانی و مورخین آن هیچ سندی از کشور خودمان پذیرفته نیست! آن را به صورت:

   اراکساندر بخوانم و آن را به رود آراکس.... شباهتی نیست بین اراکساندر و اراکسدیر؟!   گرگ در جای جای عقاید و باور ها ترکمن ها دیده میشود (مانند احتراز آوردن نام گرگ, رسم قورت چکه و بازیهایی مانند قورت توتموش و اراکسدیر و...) در افسانه های اغوز نامه نیز گرگی اسمانی (گوک بوری) یا گرگ خاکستری (بوز قورت) اغوز خان را در بسیاری از فتوحات یاری و راهنما میکند: اغوز خان اسبها را زین کرد و پرچم ها را بر افراشت و لشکر را برای جنگ با او روم خاقان حرکت داد. پس از 40 روز وی در دامنه ی کوهی به نام بوز داغی (کوه یخ) اردو زد و به خواب رفت. در روشنایی سحر گاهان نوری چون آفتاب بر فضای اندرون خیمه اش تابید و از میان آن گرگ بزرگ و خاکستری رنگی که یال پر پشتی داشت پدید آمد و گفت که او را راهنمایی خواهد کرد.  لشکر به راه افتاد و در این هنگام همگان دیدند که گرگی بزرگ پیشاپیش لشکریان بود ....

   پاسخ پرنیان حامد:  رومیه را در زمان ساسانیان بازسازی کرده اند.

   پرسش 1401:  این شهر زیرزمینی در ترکیه مال زرتشتیان نیست ! در این باره استاد غیاث ابادی مطالب ارزنده ای نوشتند.

   انوش راوید:  در مطلب توضیحی نوشته شده،  که مربوط به دوره های مختلف تاریخی است،  و یکی از آنها زرتشی بودند.

   نظر 1402:  خیلی ممنون اقای راوید حرکتتان خیلی قشنگ بود این روزها دیگه کسی به این چیزها اهمیت نمی دهد و براشون مهم نیست تاریخشان تحریف می شود با نه...

   انوش راوید:  قرن جدید دور تخصصی و تخصصی تر بودن است،  هر ملتی و کشوری موفق خواهد شد،  که حرفه باشند،  یعنی کردار حرفه ای،  پندار حرفه ای،  رفتار حرفه ای.  بهمین جهت حتی اگر انگشت شماری به تاریخ واقعی اهمیت بدهند،  و حرفه ای عمل کنند موفقیت است،  مشروح در پرسش و پاسخ های متفاوت در اینجا.

   پرسش 1403:  کوروش‌نامه گزنوفون (رضا مشایخی):::

هیرکانی >> این اقوام غیر از اقوامی هستند که در هیرکانی گرگان ، در ساحل دریای خزر سکونت داشتند ، غرض مولف در اینجا اقوامی است که در 4 یا 5 روز فاصله در جنوب بابل سکنا داشتند.

فریژ >> فریژ کوچک (سواحل دریای روم-محل شهر تروا) فریژ بزرگ در مرکز آسیای کوچک و ...) این ها رو میشه روشنگری کنید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تقاضا دارم این پرسش را دوباره سر فرصت بنویسید. متوجه نمی شوم چی را روشنگری کنم دوست گرامی! این سند برای مکان هیرکانی کتاب صفحه 38:

 هیرکان (گرگان! ) :  هیرکان گرگان امروزی نیست .

-        هیرکان از یکسو همسایه آسوری ها(ارومیه) و مرز دیگرش به دریای خزر است مردمش با اران ها هم پیمان می شدند.  در اذربایجان خاوری است . هنوز هم مکانهایی با نام هیر=کشتزار دهی در جنوب خاوری اردبیل و هیران دهی پیرامون استارا موجود است.(احمد حامی)

-        گزنفون می نویسد: هیرکانی ها همسایه اشوری ها و لیدی ها بودند.

   پرسش 1404:  راستی منبع این سخن را نیز ارسال کنید مرسی:

   * 1 ــ مادها:  بوزها, پارتاکن ها, استروخات ها, اری زانت ها, بودین ها, مغ ها

   * 2 ــ پارسها:  پاسارگادی ها, مرفی ها, ماسپیان ها, پانتالی ها, دروزی ها, ژرمن ها. پارسها همچنین چهار قبیله چادر نشین داشتند که عبارتند از:  ساگارتی ها, مرد ها, دروپیک ها, داآن ها.

   پاسخ پرنیان حامد:  ایران قدیم حسن پیرنیا صفحه 60 نقل از هرودوت.

   پرسش 1405:  آیا از گودرز پسر گیو لوح بابلی موجود است؟ در اثار الباقیه به کوشش محمد رضا زاد هوش این طور تفسیر آمده:  (ــ (ص 373) جودرز بن سابور (بختنصر) که هم در تعلیقه گذشت,  ویرانگر بیت المقدس در تاریخی نامعلوم ولی اسما (بختنصر) حسب روایت یکی از شاهان اشکانی به نام گودرز بن شاپور بوده که هم گذشت او را با بخترشه / بوختارشاه (بخت نرسه – بختنصر ثانی) گودرزی فاتح بیت المقدس (سده یکم میلادی) یکی دانسته اند. شادروان پورداوود علت انطباق مزبور را غرور ملی ایرانیان دانسته, که پادشاه گردنکشی مثل بختنصر بابلی (605-562 ق.م) را از فرزندان و از سرداران کی لهراسپ شمرده اند.  ولیکن الواح بابلی نشان میدهد که یک فرمانروای اشکانی به نام گودرز (حدود 91 ق.م) عملا زمام امور بابل را تا سال 81 ق.م) در دست داشته است).  گوتارزس گئوپوتروس) (گودرز بن گیو) که هم در نگاره بیستون یاد شده, اخیرا با گودرز مذکور در شاهنامه فردوسی (که پسرش گیو نام دارد) همانستی پیدا کرده وی نه تنها در منازعات رقابت آمیز با مهردادیان پارتی ماد (فرمانروای میانرودان) توانست اقتدار خاندان خود را بر بابل زمین بسط دهد, بلکه یک لشکر کشی جاه طلبانه هم به شرق ایران نمود و از ری گذشت و تا حدود مرو پیش رفت. اینجانب اگر هویت گودرز بن شاپور بن افغور شاه اشکانی را که بیرونی یاد کرده با همین gotarzes geopathros حسب اسناد قدیمیتر یکی نموده ام.  ولی هم با توجه به تعلیقه بایستی بخت نرسیه (بختارشه – بخت نصر) فاتح اورشلیم را (سده یکم) از فرزندان او دانست. التباس و انتسابهای مربوط به وی هم چنان که اشارت رفت, بعد ها از دوره ساسانی و از طریق روایات متداول بابلی و یهودی فرا امده است). این اثر گاهی جملات جالبی در ان دیده میشود.

   پاسخ پرنیان حامد:  gotarzes geopathro تصور می کنم این لغت می شود: گودرز پدر گیو، اما نسل اندر نسل نام گیو و گودرز داشتند. کتیبه گودرزی که پسر گیو است سر پل زهاب است.

   پرسش 1406:  چکیده‌ وار::

   1- در ایران دودمان مادها (خاندان دیااکو) نام‌برده شدند؟ آیا دیااکو همان کیقباد است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  فروتیس مدی = دیااکو، سیاوش = خشتریه، کی خسرو= هوخشتره، (اسناد در کتاب صفحه 79-80)

   2- لهراسپ همان آستیاگ هست؟ اگر نیست نام استیاگ در تاریخ ایران چه نگاشته شده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر در تاریخ ایران پس از کی خسرو از جا به جایی پادشاهی از این خاندان به خاندان هوو سخن به میان است لذا استیاک = اخروی پسر کی خسرو خواهد شد.

   3- آیا گشتاسپ در زمان خودش شاهنشاه بوده یا تنها شاه باختریش بوده؟ و در این زمان شاهنشاهی در ایران بوده یا نه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در تاریخ ایران مکتوب است که گشتاسپ  شاهنشاه بود و دیگران سرهنگ های او بوده اند. قسمت آخر سوالتان را متوجه نمی شوم، دوباره با جمله دیگر مکتوب بفرمایید.

   پرسش 1407:  درودبرشما میهن دوست 3سوال:

   1 ــ  چرا فرهنگمان شده فرهنگ عربی؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چون تازیان و ارابی ها بر ایران چیره شدند.

   2 ــ  چرا مرده پرست شدیم؟

   پاسخ پرنیان حامد:  مرده پرستی در چه روندی؟ در آیین مزدیسنا به نیاکانشان احترام می گذاشتند حتی نوشته اند در سال نو به یاد نیاکان و مردگانشان مراسم مخصوص اجرا می کردند.  منظور شما از مرده پرست دقیقا چیست؟

   3 ــ  و آیا زرتشت همان بودا یا ابراهیم خلیل نیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر به هیچ سندی چنین چیزی قابل اثبات نیست. شما اگر سندی دارید به ما نیز بگویید.  بودا می تواند بوذاسپ باشد اما نه زردشت زمان گشتاسپ و ابراهیم خلیل نیز به هیچ روی زردشت نمی تواند باشد.

  ادامه پرسش:   لطفا جواب قانع کننده سفسطه نفرمایید . استاد گرامی سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  موضوع سفسطه نیست بارها بر این وبلاگ نوشته ام من نه صلاحیت قضاوت در متون مذهبی اسلامی را دارم و نه پژوهشگر دوران ساسانی و اسلام هستم تا آخر حکومت اشکانی بیش نمی توانم پاسخ گویم باز سوال می فرمایید!

   انوش راوید:  تاریخ فرهنگ ما ایرانی ها بطور کلی با اعراب تفاوت دارد،  و هیچ وجه مشترک ندارد،  اول از همه ما جشن نوروز داریم آنها ندارند،  دوم جشن های متعدد داریم و آنها ندارند،  سوم در تمام مراسم و شهر ها و روستاها زنان با مردان برابر و در یک جمع هستند،  ولی اعراب اینگونه نیستند،  بویژه در جشنها و مراسم سنتی ایرانی.  اختلافها خیلی زیاد است،  و نمی توان در چند سطر نوشت، آنچه که شما مد نظرتان است،  و نگذاشته اند آنرا متوجه شوید،  نفوذ استعماری در فرهنگها می باشد،  که باعث شده شما فکر کنید فرهنگتان عربی شده است،  در پرسش و پاسخ متفاوت در اینجا توضیح نوشته ام.  اما در کل ما ملت های قاره کهن بدلیل نزدیکی و داشتن تبادل فرهنگی و تجاری،  بخش هایی از تمدن و فرهنگ یکدیگر را گرفته ایم،  و این یک مسئله در تاریخ تمدن است،  نه نفوذ یکی بر دیگری،  زیرا بهمان نسبت که ما فرهنگ مردمان غرب و جنوب غرب قاره کهن را داریم،  فرهنگ مردمان شرق و شمال شرق این قاره را نیز کسب کرده ایم،  و همینگونه آنها از فرهنگ ما دارند،  و اتفاقاً وجود و نفوذ فرهنگ ایرانی در کشور های اردن و سوریه و عراق و... است،  که استعمار توانسته از اختلاف در فرهنگ جنگ و ستیز داخلی در آن کشورها ایجاد کند.  این داستان سر دراز دارد،  لازم است که مطالعه و تحقیقات خود را درصورتیکه تخصص تان است،  بیشتر و حرفه تر نمایید.

    در هیچ کجا نوشته و گفته نشده،  که ایرانیها مرده پرست بوده یا هستند،  آنچه که از تلقین و نفوذ استعمار در ایران بوده را بکل جامعه و تاریخ تسری ندهید.  در مراسم دینی اسلامی و زرتشتی و مسیحی و در گذشته میترایی و مانوی و مزدکی ایرانی،  اثری از مرده پرستی وجود ندارد،  ولی اگر نگاهی بدینها و مراسم در دیگر کشورها بیاندازید،  متوجه خواهید شد که آنها خیلی متفاوت به دنیای مردگان می نگرند،  که در اندازه پرستش است.  در این باره در تاریخ مردن در ایران مطالبی نوشته،  و بزودی آنرا ادامه می دهم.  با کار روی مردگان و قبرستانها باید به بخش های مهمی از تاریخ دست یافت،  این مهم در ایران خیلی بی اهمیت حساب می شود،  و فقط همه بشدت به چند کتاب تاریخی نوشته شده استعماری و یا بازنویسی شده عوامل استعمار  چسبیده اند.

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.


   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir