وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 7

کنکاش 7

   پرسش 1227:  می خواستم بدانم نظر کلی شما درباره ی شش صد سال جنگ های ایران و روم چیست؟  آیا این نبردها اتفاق افتاده اند؟  و یا اساسا روم به آن معنایی که امروز می شناسیم وجود داشته؟  و نیز این که روم شرقی و روم غربی از دیدگاه شما چگونه تعریف می شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام بله نبرد رومی ها با ساسانیان مزدایی  اتفاق افتاده است،  اما روم با آن معنی که امروز می شناسیم در ایتالیا وجود نداشته بلکه این روم = رومیه = مدائن بوده است،  و به علت فتح اروپا توسط ایرانیان این منطقه تحت نفوذ حاکم اصلی در رومیه بوده است،  تا آنکه رومیان که خود نژادی از اشکانیان بوده اند،  در درگیری و جنگ با نژاد اشکانیان ارمنستان مجبور به عقب نشینی به استانبول ترکیه شده اند،  که با ساسانیان نیز درگیر بوده اند.  در کتاب با سند بررسی شده است،  که قسمتی از آن را برای شما کپی می کنم،  کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست صفحه 215:

   در تاریخ روم آمده است تا 285م اداره امپراطوری مشترک بوده و سپس به روم غربی و شرقی تقسیم می شود.  در تاریخ بلعمی آمده است:  این رومیان از آنجا که اکنون بغداد است تا شام داشتندی،  (بیشتر هم نبوده تا شام آخرش بوده و به رم و ایتالیا هیچ ارتباطی نداشته!)  و اول ایشان پسر داراءالکبر (پسر داراب = اسکندر) بود، نام او اشک بن اشکان کبیر از فرزندان کسه (کی اپیوه) پسر قباد.  در جای دیگر از همین تاریخ می خوانیم:

   از روم ملکی برخاست از رومیه (مدائن) و آهنگ اشک (از پارتیان احتمالا) کرد نام آن ملک قسطنطنین (کنستانتین) و جای نشست ملکان روم اندر شهر رومیه (مدائن) بود،  و این رومیه شهری بزرگ است اندر همه روم شهر از آن بزرگتر نبود (تا بدین جا یعنی تا زمان کنستانتین روم در ناحیه عراق و ترکیه امروزی و مرکز ان مدائن بوده است!) این قسطنطنین سپاهی بزرگ بیاورد از آنجا و روی به اشک نهاد که با او حرب کند. این اشک دانست که با او بس نیابد سوی هر ملکی از ملوک الطوایف کس فرستاد و نیرو خواست ....، از رومیان بسیار بکشت و برده کرد و قسطنطنین بگریخت. او شهری دیگر بنا کرد استوار و جایی محکم و آن را قسطنطنیه نام کردند، و آنجا بنشست به ملک خویش و امروز هم جایگاه ملکان روم هم بدان شهر قسطنطنیه است.

   تاریخ طبری:  رومیان از پس این شکست تهیج شدند و قسطنطنیه را بنا کردند،  و قسطنطنین پس از آن مسیحی شد،  و این تاریخ زمان بنای شهر استانبول بدست رومیان به عنوان پایتخت است.  چه موقع این گروه به رم در ایتالیا رسیدند در تاریخ ایران مکتوب نیست .

   دقیانوس اگر جشن هزارمین سال بن افکنی روم را گرفته است،  مربوط به زمان کی خسرو (کیاکسار) و تقسیمات او می شود و منظور رومیه = مدائن بوده،  و نه رم در ایتالیا! کنستانتین پس از شکست در این جنگ فرهنگ, اسناد, مدارک, اشیاء  و نام روم را از رومیه در مدائن به استانبول ترکیه منتقل کرده است ........

   پرسش 1228:  بسیار سپاسگزارم که زندگی نامه ی شادروان استاد ابراهیم پورداوود را گذاشتید. زندگی نامه ی شادروان استاد احمد حامی (پدر عمران و راه سازی ایرانزمین) را هم اگر میشود بگذارین. زندگی نامه ایشان به من که رشته ام معماری است مرتبط میشود.

   پاسخ پرنیان حامد:  آقای انوش راوید زحمت کشیدند،  مقاله ای با عنوان پژوهشگران نوین تاریخ ایران،  http://www.cae.blogfa.com/post/15     در باب زندگی نامه استاد احمد حامی به تاریخ 4 دی 1390 نوشتند،  و بر وبلاگ گذاشتند.  باور کنید انتظار نمی رود که خوانندگان تمام وبلاگ را بخوانند، اما شاید بد نباشد گاهی بالای وبلاگ "ارشیو وبلاگ" را گذاشت،  و نگاهی هر چند گذرا به آن افکند،  شاید موضوعی چون این برایتان جالب باشد !

   پرسش 1229:  ایا سندی موجود است که ثابت کند بخشی از تاریخ, توسط خود ایرانیان تحریف شده باشد؟ ایا در مورد حمله مغول ها میخواهید تحقیق کنید؟ زیرا به نظر استاد انوش راوید حمله مغول های شمال چین دروغ است! (امار و ارقام کشته شده ها که 100% دروغ است).

   پاسخ پرنیان حامد:  سندی بر تحریف؟  که به درستی متوجه آن نمی شوم.  اما قسمت های کنده شده از کتیبه ها, قسمت های پاک شده از اوستا, نبودن متون و اسناد اشکانی به محبت حکومت ساسانی, نبودن کتیبه های کوروش و بردیا و ماد ها به محبت داریوش اول. کنده شدن سر مجسمه بیستون, حکاکی وقف نامه شیخ علی خان زنگنه صدر اعظم شاه سلیمان صفوی در سال 1685  وسط کتبیه مهرداد دوم در بیستون و .... اینها تحریف است مگر نه !

   من تازه رسیدم به تاریخ اشکانیانی که از کشورمان نیست و نابود شده است،  و چنانچه وقت و بخت با من یاری کند تصمیم به بررسی اشکانیان و  نوشتن کتابی با عنوان "جمهوری اشکانیان" دارم که قسمت تاریخ نابود شده ای از ایران را احیا کنم. همچنین اگر مجالی باشد مشغول بررسی اسطوره های ایران هستم که آن را نیز با عنوان "اسطوره یا تاریخ واقعی جهان" خواهم نوشت. در عوض آقای انوش راوید مشغول بررسی جدی حمله مغول و عرب به ایران می باشند،  که امید داریم به زودی شاهد چاپ کتاب های این بزرگوار نیز باشیم.  (حال بین خودمان باشد می دانید وسعت مغولستان چقدر است؟  فرض بر آن که یک خاندان ایرانی که نیمی از آنها هم در گوشه غربی مغولستان ساکن بوده اند،  به خاندان همسایه پریده و وارد ایران شدند،  چه ربطی به چینی ها دارد؟  کرمانی برود اصفهان را بگیرد آیا می شود جنگ جهانی؟ صبر کنید ببینیم مدارکی که آقای راوید مشغول جمع آوری هستند چه می گویند).

   انوش راوید:  تحقیق و تحلیل در تاریخ تمام نشدنی است،  و ادامه دارد و خواهد داشت،  بویژه از ابتدای قرن 15 میلادی رسم بر این شده بود،  که عده ای کتاب هایی می نوشتند،  و آنرا بعنوان کتاب های خاص می فروختند،  نمونه آن بنام کتاب وینیچ است،  که عکس و تعریف کوتاه آن در همین صفحه می باشد.  پاسخ شما در باره دروغ حمله مغول های کشور مغولستان،  را بارها نوشته ام،  و باز هم در پرسش و پاسخ ها در اینجا،  پاسخ به پرسش شما را خواهم نوشت،  زیرا این وبلاگ گفتمان،  ویژه اسکندر و الکساندر یونانی است.  خواهشاً درصورتیکه تخصص شما تاریخ است،  با حوصله مطالعه نمایید،  نه مانند پرسش بالا درباره شادروان احمد حامی،  که حدود سه ماه است پست شده و شما متوجه آن نشده اید.  در ضمن نظرات مختلف دلیل بر تأیید تاریخ نمی باشد،  در این باره و بارها توضیح نوشته ام،  به سخن وبلاگ مراجعه نمایید،  همچنین مطلبی با عنوان فرایند تاریخ سازی در این صفحه می باشد.

   ادامه > انوش:  البته بدلایل نشر و تیراز و پخش کتاب در ایران،  و نیز محطیط زیست و جنگل و چوب و کاغذ و غیره،  و مهمتر از همه تغییرات سریع علم،  بنا به فرمول های تاریخ و فرهنگ یادگیری است،  که چندان علاقه ای به چاپ کتاب ندارم،  همین وبلاگ مرا بس است.  نمونه تغییرات سریع در علم زیاد است،  و امروزه همگان بطور روزانه با انواع گوشی و کامپیوتر با آن سرکار داریم،  در مورد نانو تکنولوژی حداکثر چند ماه،  و طولانی ترین زمان تغییرات از آن تاریخ است،  مثلاً با آمدن کتاب مورد نظر این وبلاگ،  تمام کتابها و نوشته های قدیمی مربوط به دوران های این تحقیق،  زیر سئوال و تردید رفته،  و به واقع دور اندازی شده اند.  در مورد جمهوری اشکانیان،  کلی با بانو پرنیان حامد گرامی تفاهم دارم،  من بعنوان حکومت اشکانیان،  و دوره ساختار تاریخ اجتماعی آنها را سازمان قبیله ای نوشته ام،  که همان جمهوری آن دوران می شود.

   پرسش 1230:  نمیدانم چرا استاد رضا مرادی غیاث آبادی این مطالب را مینویسند و کوروش بزرگ را از چنگیز مغول بد تر نشان میدهند!! هرچند که ایشان هم برای تاریخ ایران بسیار زحمت کشیده اند و میکشند و مقالات و نظراتشان قابل احترام است. این شهر"الحضر" انگار همان شهر "هترا" به صورت معرب است. شاید هم صد دروازه هم باشد. در مورد ربط جشن نوروز و بابل, بنده نیز در منابع دینی خوانده بودم در زمان ابراهیم ع, نمرودیان دو جشن بزرگ داشتند: 1. نوروز 2. مهرگان و در شب برگزاری یکی از این دو جشن که شهر خالی شد ابراهیم خلیل بت ها را شکست. همچنین وقتی که بابلیان مشغول برگزاری جشنی بوده اند (شاید یکی از این دو جشن؟), کوروش بابل را تصزف میکند (اگر درست گفته باشم). اینکه جشن نوروز در بابل چه قدمتی دارد را دارم درباره اش تحقیق میکنم. اون سکه های یافت شده در سوریه را که دیدم, جایی که کشف شده بودند بیشتر به ضربخانه شباهت داشت چون که انواع سکه های الکساندروس درون جعبه های برنزی بوده!!

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما جایی شنیدم که استاد غیاث آبادی گفته اند آنچه بر اینترنت با نام ایشان می گذرد سخنان ایشان نیست. نمی دانم که شایعه است یا حقیقت! به هر صورت من گفته های ایشان را در باره کوروش کبیر نخوانده ام که بخواهم قضاوتی کنم. چنانچه آدرس اینترنتی بر این گفتار موجود است محبت بفرمایید. در باب جشن نوروز در بابل همانگونه که گفته شد در ایام کهن 4 روز اول نوروز تعطیل و سوگواری برای اسیر شدن مردوک در کوهها بوده است و در اساطیر ما آمده است فریدون در این زمان ماردوس(mardush-marduk)  را به کوه اسیر کرد. اون سکه های یافت شده سوریه اگر آدرس اینترنت دارند بنویسد. اگر سکه ای از آنها عکس واضح پشت و رو دارد اینجا کپی کنید من علامت ضربخانه آن را ببینم تا بتوانیم تشخیص بدهیم سکه مال کجاست.

   انوش راوید:  در وبسایت استاد غیاث آبادی نوشته شده که از قول او مطالبی نوشته اند،  شما که در تالار های گفتگو و اینطرف و آنطرف می بینید،  که عده ای بی نام نشان و بی هویت که از آنها بارها در این وبلاگ مطالب نوشته ام،  مشغول لجن پراکنی هستند،  و بخیال خام و پوچ خود می خواهند هماهنگی ملی ایرانیان را برهم بزنند،  نسبت به نبرد نو پدید هوشیار باشید.

   پرسش 1231:  1 ــ  متاسفانه برخی این مسئله را برای خود علم کرده اند که مثلا در تاریخ ایران باستان نام دانشمندی به گوش نمی خورد و با این حیله ی بچه گانه می خواهند کل تمدن و فرهنگ چند هزارساله ی ایران زمین را زیر سوال ببرند. مگر در تمدن چین یا هند یا مصر با آن اهرام بزرگش نام چند دانشمند را سراغ داریم. همین الان در ایران صدها دانشمند داریم ولی مردم فقط اسم سه چهارتای آن هارا بلدند چون این ها ستاره شده اند. اتفاقا من می خواهم عکس این شبهه را زیر سوال ببرم و بگویم این همه دانشمند مثل افلاطون، سقراط، ارسطو، ارشمیدس، ذیمقراطیس، بقراط، اقلیدس، فیثاغورث ووو در کشور کوچکی به نام یونان و در یک مقطع تاریخی خاص به چه معناست؟! چرا از دوره ی یونان باستان تا به حال دیگر از آن همه دانشمند در یونان خبری نیست و از آن زمان موجودیت خود یونان زیر سوال بوده بعد از استقلال نیز این کشور تا به حال عضو فقیر و کم تاثیری در جامعه ی اروپایی بوده چه برسد به جهان.

   پاسخ پرنیان حامد:  ببینید تمدن بزرگی به نام آشور که این وسط بوده به کلی از تاریخ حذف شده است،  این دانشمندان گریش نژاد دریای اژه نیستند! این ها یونی نژاد یکی از قبایل آشور هستند. هوخشتره ماد جد کوروش کبیرکه حمله کرد اینها بلند شدند کتاب ها را برداشتند رفتند در جزایری پناه گرفتند، که مردمی نیمه لخت با نژاد گریس در آن زندگی می کردند. تفسیر طبری- بلعمی را در کتاب اسکندر تاریخ ایران ... در این باب بخوانید.

   ادامه پرسش:  2 ــ  با توجه به نظر جناب عالی در رد حمله ی اسکندر، چه نظری درباره ی مقدمات و عوامل به وجود آورنده ی این قضیه دارید منظورم اقدامات داریوش و خشایار و استفاده ی اسکندر از این قضیه برای روشن کردن آتش کینه ی یونانیان و باقی داستان که می دانید، است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  من نه اسکندر را رد کرده ام و نه حتی الکساندر یونانی را, با بررسی اسناد ایرانی به این نتیجه رسیده می شود که 1. تاریخ  مکتوب ایران با مقایسه ترجمه تاریخ های دیگر جهان 266 سال اضافه زمانی می آورد 2. محل های نوشته شده در تاریخ ایران و مکتوبات مورخین یونانی در غرب ایران امروز است و نه در شرق مرز های امروزی، لذا اسکندری که از او در متون پهلوی و تاریخ ایران و اسکندر نامه ها یاد شده است الکساندر یونانی نیست. همچنین شجره نامه اسکندر در تاریخ ایران او را از نژاد ماد و مذهب او را میترایی معرفی کرده است! که زمان او به استناد متون پهلوی و متون باز نویسی شده پس از اسلام و همچنین سکه ها ی اشکانی حدود 73 ق.م است و نه قصر شاه را سوزانده و نه دختران شاه را دزدیده و نه ....،  بلکه به استناد همین متون و معابد میترایی اروپا, او  فاتح اروپا است. حال اگر همین متون را تا 320 ق.م عقب برویم در کمال تعجب در تاریخ ایران مکتوب است که شخصی با عنوان کهرم (کی هروم) با نژاد یونی (هیون) به قصر شاه حمله کرده قصر را می سوزاند و دختران شاه را به اسارت می برد که نوشته تاریخ ایران دقیقا مطابق با اسناد مورخین یونانی است. که در کتاب پشت هم مقایسه شد. کتاب را مطالعه بفرمایید.

   ادامه پرسش:  3 ــ  اصولا توجیهی برای لشکرکشی داریوش به اروپا و رفتن تا دانوب برای سرکوب بیابان گردان بوده؟

  پاسخ پرنیان حامد:  استناد به تاریخ هرودوت و کتبیه های او در بیستون است .

    ادامه پرسش:  4 ــ  در مورد این روایت چه نظری دارید که می گوید سپاه داریوش از کنار شهر های یونانی گذشت و تا دانوب رفت بعد در راه بازگشت و زمانی که بیش تر سپاه از دریا گذشته بودند، یونانیان به باقی مانده ی سپاه که گروه کوچکی بودند و هنوز از دریا نگذشته بودند، حمله کرده و تمام ماجراهایی که می دانید، اتفاق افتاد. عجیب نیست که داریوش چه در رفت و چه در برگشت از اروپا، هیچ اقدامی در مورد این دولت شهرها نکرده باشد!

   پاسخ پرنیان حامد:  حال فرض بفرمایید داریوش شاه از ایران رفته به ترکیه و از تنگه بسفر گذشته از کنار دریای سیاه رفته تا بوخارست رسیده به دانوب بفرمایید کدام شهر یونانی وسط این راه است؟ مگر آنکه منظور شهر های یونی های آشوری بوده که آن را هم هوخشتره از آن ایران کرده بود نیاز به جنگ نبوده. همچنین می دانید از دانوب بوخارست تا مثلا دانوب در آلمان چقدر راه است؟ منظور از اروپا چیست؟

   ادامه پرسش:  5 ــ  تمدن بزرگ و طولانی روم چه طور نامش به ایتالیا تغییر پیدا کرد. البته می گویند در آن دوران هم واژه ی ایتالیا وجود داشته و به بخشی از روم گفته می شده و بعدا جایگزین واژه ی روم شده اما برای این تمدن عظیم عجیب است؛ چه این که هنوز نام تمدن های ایران، هند، چین و مصر باقی مانده است. نکته ی دیگر این که در کشور روم تمام نام ها شبیه یونانی ها بوده مثلا رومولوس، کراسوس، هراکلیوس، دیوجانوس و ... یعنی آخر نام آن ها اوس داشته اما امروزه می بینیم در همان کشور نام ها شکلی دیگر یافته مثلا، موسولینی، پرودی، برلوسکونی و ... یعنی آخر نام ها، یی دارد. آیا ایتالیا ادامه ی روم است؟ یا...  با تشکر

   پاسخ پرنیان حامد:  متاسفانه به استناد اسناد کتاب اسکندر تاریخ ایران ... من چیزی با عنوان رم = روم و یا ایتالیا نه یافتم و نه می شناسم. روم در تمام اسناد مکتوب = رومیه = مدائن است،  ایتالیا یی هم در کار نیست. حکومت رومیان تاریخ هم در مدائن بوده و از نژاد گیو و گودرزی هستند،  که سر پل زهاب کتبیه دارند و افسانه نیستند. پسوند "وس" پسوند آشوری است نه یونانی! که حتی در شجره نامه های آشوری میترا (مهر – میثره) به صورت میثروس آمده است. اسامی نوشته شما اسامی آشوری است که با اروپا ارتباطی ندارد، که هیچ نام خود اروپا از اروپه شاه ماد به عاریه گرفته شده است، و در اروپا قبل از رفتن رومیان مدائن به این مکان نژاد سلتن (گالیر) های گوش دراز می زیستند، قدیمی ترین آثار اروپا معابد میترایی سده قبل از میلاد است، هیچ اثر و یا لوح و یا کتیبه و .... هم قبل از تاریخ ذکر شده در این مکان نیست که بتوان تمدن, خط, ... در این مکان به اثبات برسانیم. موفق باشید.

   پرسش 1232:  با تشکر فراوان به دلیل زحمت فراوان شما در تدوین جنبش دروغ ها از تاریخ ایران, سوالاتی در ذهنم نسبت به مطالب شما مطرح شده است که نیازمند ارائه پاسخ از طرف شما می باشم :

  1 ــ  اولا حجم انبوهی از طلا و جواهرات از تخت جمشید صحت دارد ؟ 2-در صورت مثبت بودن سوال فوق حجم طلاهای مسروقه چه مقدار و به چه مکانی, و توسط چه کسی صورت گرفته است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما  صحت دارد اما به کجا رفت نمی دانیم.  این مسئله مربوط به گذشته است از جلوی چشممان تابوت تمام طلا را بردند! کی بود؟ کی برد؟ کجا رفت؟ دو سه سال نشده هنوز! سندش که هست اگر شما  پیداش کردید من برای شما طلا های تخت جمشید را که 1300 ه.ق  بردند  پیدا می کنم.

   ادامه پرسش:  2 ــ  طبق بازدید که بنده از نقش رستم داشتم متوجه شکستگی درب  ostodanhaشدم. سوال من این است که با توجه به صحبت های راهنما در این باره شکستگی درب ها و بی حرمتی به اجساد توسط چه کسی صورت گرفته است؟  4- تخریب تخت جمشید طبیعی بوده است یا توسط افراد خاصی صورت گرفته است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بزرگوار سوالات شما جالب است. اما چگونه باید به آن پاسخ گفت؟ حداقل 2300 سال قدمت تخت جمشیدی است که هر که رد شد یک انگولکی بهش کرد و گویا افراد محلی هم برای ساختن خانه از سنگ های آن استفاده می کردند و ... حال شما می فرمایید شکستگی در بی حرمتی به اجساد است!  شما با سازمان میراث فرهنگی ایران تماس بگیرید بپرسید چرا کمر همت به مرمت این بنا ها نمی بندند؟ شما اجازه نامه اش را بگیرید من شخصا بلند می شوم می روم در و دیوار را برایتان سیمان می کنم! کار دیگری از من در این مورد بر نمی آید! من فقط یک کلمه گفتم اسکندر, الکساندر یونانی نیست!

   پرسش 1233:  کلا تاریخ ابن خلدون جلد 1 را چگونه ارزیابی میکنید در مورد نوشته هایش در باب کوروش و داریوش مادی پسر مادای و اخشویرش (خشایارشا؟) و بهمن دراز دست (اردشیر دراز دست؟) و اسکندر؟ در این تاریخ رومیان را "لاطین" نامیده شده و احتمالا منظور یونانی زاده است؟ و همچنین اسکندر را صراحتا یونانی گفته و پسر فیلیپوس و المپیاس که گویی معرب این دو نام میشود فیلقوس و المفیاد !! و جانشین اسکندر نیز سلوکوس امده!! و کوروش را سردار بهمن نامیده که به دستور او بابل را فتح میکند. و در جایی از این تاریخ در هم, نام یکی از پدران بخت النصر به صورت داریوش امده!! (گویا این نام اشوری یا کلدانی است). چرا داریوش را داریوش مادی خوانده؟؟ هر چند این تاریخ بسیار در هم مانند تاریخ هرودوتوس نوشته شده!!

   پاسخ پرنیان حامد:  انوقت این هم از نقل های همین ابن خلدون است این را می خواهید چه کار کنید؟:

   طبری میگوید:  در ایام ملوک الطوایف ولادت عیسی (ع) بود. این ولادت در سال 65 از از غلبه الاسکندر بر سرزمین بابل در سال 51 اشکانی بود. (نقل از ابن خلدون).  به چه سندی اخشویرش = خشایارشا هخامنشی است؟ که بهمن,  اردشیر هخامنشی باشد؟! بعد داریوش مدی چه ارتباطی به داریوش هخامنشی دارد؟

   بخت النصر (فاتخ بیت المقدس).   برخلالتغز.   بلطشاصر.   داریوش مادی (داری ماهی 9 سال).   کورش (بانی بیت المقدس)  قومبسوس.  داریوس.

   نام داریوش مدی که در شجره نامه ملوک کلده  قبل از کوروش کبیر است،  چه ارتباطی به داریوش هخامنشی دارد؟ من هم که همین را گفتم:  الکساندر یونانی در زمان احشویرس = گشتاسپ به ایران آمده است، که حدود 36 سال قبل از کوروش کبیر است، و اسکندر اما 65 ق.م آمد و ابن خلدون هم همین را حدودا نوشته بدون اینکه خودش متوجه باشد، (امان از تفسیر های بعدی و افسانه های شاه و پریان).  سلوکید های سوریه هم جانشینان الکساندر ها بودند اما نه در ایران و افغانستان ( باختریش, بلخ نیست) همان از موصل تا آذربایجانی که گرفته بودند را می گوید! به تاریخ های افراد نزدیکتر همچون خود طبری, ابوریحان بیرونی, بندهش,فردوسی ... بیشتر اتکا کنید. هرچه دور شوید جنجال این ادغام دو شخصیت با تفسیر های بعدی بیشتر درهم تان خواهد کرد.

  نظر 1234:  گوش جان میسپاریم به ایاتی چند از سخنان اسمانی استاد غیاث آبادی :

   (واکنش‌های خشم‌آلود، هتاکانه، بی‌ادبانه و مهاجمانه ‌ای که در روزهای اخیر برخی از کورش ‌پرستان در مواجهه با سلسله نوشته‌های «رنج‌های بشری» از خود نشان دادند، علاوه بر اینکه حاکی از تأثیر عمیق نوشته‌هایم بوده، محاسن دیگری هم داشت:  کورش پرستان به خوبی نشان دادند که همچون شخص کورش بزرگ، اشخاصی مهاجم، متجاوز، نابودگر، هتاک، دشمن آزادی بیان، دشمن حقوق بشر، بی‌تمدن، کم‌تحمل و تمامیت‌خواه هستند).

 حتما این رو عمه ی من نوشته!! ایشان اسناد خود رو نشان دادند ما هم حرفی نزدیم و به ایشان احترام گذاشتیم ولی چرا دم و دقیقه ول کن کوروش بزرگ نیستن؟ به قول خودشان پان ایرانیسم ها که مشوق ایشان برای نگارش این مقالات هستند, نمیترسه یه بلایی سرش بیارن؟همون بلایی که مسلمانان افراطی سر شاعر گرانقدر, دقیقی اوردند!!؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اول آنکه پس فردا یک وبلاگ به نام پرنیان حامد باز کردند،  و هرچه دوست داشتند از جانب من نوشتند یقه ی چه کسی را می توان گرفت؟ سندیت محکم بیاورید این گفته از آن خود ایشان است.  دوم آنکه از شما تقاضا کردم آنچه در مورد کوروش کبیر نوشته اند را کپی کنید بررسی کنیم.  لابد با سندی دارد سخنی می گوید که پان ترک حامی و پان ایرانیسم (لغتی غلط باید پان پارس باشد) های مخالف مجال نمیدهند ببینیم چه می گوید، عصبانی اش کردند فحش را کشیده به جان همه تان با کوروش و....

   من مخالفم با هرچه افراطی بازی چه اینطرفی چه آنطرفی! آفرین به همه افرادی که تصمیم به ترور ایشان نیز گرفته اند! متن رد کوروش کبیر و علل آن را کپی کنید بررسی کنیم.

   پرسش 1235:  آقای انوش گرامی منظورتان از"در وبسایت استاد غیاث آبادی نوشته شده که از قول او مطالبی نوشته اند" چیست؟ در وبسایت رسمی استاد غیاث آبادی هر روز مقاله ای ضد کوروش کبیر نوشته میشه!! نمونش مقاله ی "کوروش واقعی, کوروش افسانه ای" و دیگر مقالات بروید به سایت ....  ببینید. هر چند تا حدود نسبتا زیادی هم درست میگویند!!

    انوش راوید:  ضمن سپاس از توجه شما،  چند ماه پیش ایمیلی دریافت کردم که نوشته بود در وبسایت استاد غیاث آبادی نوشته شده که از قول او مطالبی نوشته اند،  به وب سایتش رفتم دیدم همین متن را با کلی التماس و دعا و قسم نوشته است،  که من نبودم.  عزیزان،  فرد مهم نیست،  هر آن ممکن است نظرات هر فرد تغییر کند،  کل دانش به مفهوم حرفه ای مهم است.  در واقع توجه شما باید به نبرد نو پدید باشد،  من در پست قبلی گفته های این فرد را تأیید یا رد نکردم،  چون نخوانده بودم،  و اگر هم بخوانم تا مطالب بنابه فرایند تاریخ نویسی که در پست قبلی نوشتم،  و همچنین تاریخ نویسی نوین ایرانی،  نباشد،  برایم  چون یک قصه خواهد بود،  تکرار می کنم به نبرد نو پدید به تمام معنی آن،  و ایجاد فرهنگستان مجازی تاریخ توجه و دقت کنید،  توضیح بیشتر و مشروح کامل در کوروش تا پیرنیا در اینجا.

   پرسش 1236:  از اینکه با وب شما آشنا شدم خدارو شکر میکنم....  جسارت و شجاعت در زمانی که برخی ها فهم حداقلی داشته و هوچیگری های بیش-ملی گرایانه دارند برام قابل ستایش هست، اگر چه طبیعی است که شاید اختلاف نظر هایی هم داشته باشیم.   راستی بنده یکسری سوالات و ابهامات در خصوص گذشته ایران دارم که بعدا مطرح می کنم خدمت شما و امیدوارم همینطور عاقلانه و بدور از هر تعصبی مثل چندین نوشته ای که از شما خوندم پاسخم رو بدید.  با تشکر، همیشه خدامحور،‌متعالی و وطن دوست باشید،  یا علی.

   پاسخ پرنیان حامد:  به نام خداوند جان و خرد.   برای پاسخگویی هر سوالی که در حد سواد من باشد (تاریخ ایران تا حکومت اشکانیان) در خدمت شما هستم و جدا سعی بر آرامش و حذر از هر تعصب بی جا خواهم کرد و سوالات شما را چه موافق و چه مخالف نظر شخصی پاسخ خواهم گفت و دعا گوی شما خواهم بود اگر ایرادی اشکالی که می بینید بیان بفرمایید، علی یارتان 

   پرسش 1237:  نظر شما درباره ی زرتشت چیست؟ منظورم این است که تاریخ رسمی را تایید می کنید یا این که نظریه ی جدیدی دارید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  منظور شما از تاریخ رسمی کدام تاریخ است؟ در کتاب"اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی نیست" زردشت ها به استناد خود اوستا تاریخ طبری – بلعمی گفته های اشخاصی چون گریستین سن, شاهنامه فردوسی .... بررسی شده است. من نه یک کلمه حرف میزنم و نه اظهار نظر شخصی می کنم نه نظریه و تئوری می دهم. خود خوانندگان, خود مغان زردشتی ایران و جهان بخوانند خدا را شکر شعار خودشان, گفتار نیک, پندار نیک, کردار نیک است پس نیک اندیش باشند و قضاوت کنند و به ما نیز اطلاع دهند آنچه گفتیم کفر است یا تصمیم می گیرند با تایید آنچه آمده است،  آیین و مذهبشان را از این ابهام نجات بدهند و به کیش اصلی خود بازگردند و قدمت و اصل این مذهب را نجات بدهند .

   پرسش 1238:  این" للخنوز " پشت سکه ی اشکانیان همان نام "خنوخ" نیست؟ شاید واسه همین عده ای بر این باورند که خنوخ (ادریس نبی) همان میترا است!! ایا میترا پیامبری بوده؟! ابن کثیر دمشقی مینویسد در احوال خنوخ: او اولین کسی بود که دانش ستاره شناسی را ایجاد کرد و بر او چند صد صحیفه نازل شد.  خداوند وی را به اسمان برد و خنوخ با خدا راه میرفت و نایاب شد زیرا خدا او را برگرفت!! و مردم یونان او را "هرمس فرزانه" مینامند. صابی (بانی دین صابین) نوه ی اوست. خداوند میفرمایند: (در این قران از ادریس (خنوخ) یاد کن که او پیامبری درست کار و راست گوی بود. و ما او را به پایگاهی بلند براوردیم (مریم/19/57-56). پایگاه بلند در اسمان چه معنی میدهد؟؟ هر چند خیلی بعید است که خنوخ همان میترا باشد ولی ما همینجوری گفتیم. دیدید که ابن کثیر خنوخ را هرمس از قول یونانیان میداند ایا شما بر این باورید که هرمس همان بوذاسپ است؟ که دین صابیان (صابی=نوه ی خنوخ) را در ایم طهمورث اورده؟ ایا صابیان میترا پرستند؟ در آبادان خودمان این صابیان که بش صبی میگیم کم نیستند و بازمانده بابلیان هستند ....

   پاسخ پرنیان حامد:  میترا به نظر انسانی چون من و شما،  پیامبر بوده است در نوشته های مانی که در غار تورفان کشف شد چنین جمله ای مکتوب است:  مهر فرستاده بزرگ ایزدان آورنده کیش برگزیدگان است.

   و اما در مورد صابیان.  بوداسپ در  کتاب:  شخصی با نام بزسپ (بوذاسپ) که در ایام تهمورث بیرون امد و دین صابیان آورد.  خوارزمی صاحب مفاتیح العلوم گوید:  کلدانیان آنان اند که صابیان و حرانیان نامیده می شوند و بقایای ایشان در حران و عراق هستند و پیغمبر خود بوذاسپ را می دانند که در هند ظهور کرد و برخی از ایشان می گویند که هرمس بوده است.

   کیانیها که پادشاه بابل بودند و اهل بابل ایشان را کلدانیان می گویند.  هرمس نام شخصی در شجره نامه رومیان پسران گرگ (خاندان گشواد ایرانی و حاکمان بابل) می باشد.  بوذاسپ که در هند که کشور هندوستان (اریابهارات) امروزی نیست ظهور کرده است و مردمان را دبیری فارسی اموخته است از زمان او مردم افتاب پرستیدند و زنار بسته اند (مذهب میترایی) پسوند نام او اسپ است که این پسوند در نامهای ایرانی قدیم دیده می شود. این پیامبر هیچ ارتباطی با بودای (شاهزاده سیزارتا) هندوستان امروزی که هزاره ای پس از او به دنیا امده است ندارد! جمشید هم اگر  به هند فرارا کرده است از کردستان امروزی به شیراز رفته است و فریدون از تخمه او از تخت جمشید به اسپهان (کرمانشاه) بازگشته است.

صابیان همان کلدانیان هستند و کلدانیان همان کیانیان یعنی مادهای بوذاسپ مذهب (میترایی) که پادشاهان ایران شهر, اکباتان, بابل و... بودند.  صابیان استان شما گویا تایید کردند این گفته را تا آنجا که به من اطلاع دادند؟!

   پرسش 1239:  منظورتان از اینکه کتابتان حامی مورخان یونانی است چیست؟ حامی کتاب الکساندر از پلوتارک است یا حامی کتاب اناباسیس الکساندر از اریان؟

   پاسخ پرنیان حامد:  حامی کلیه مورخین یونانی است که گفتند الکساندر پس از فتح باختریش به رود اوکسوس رسید و در راه سوگود در بیابان گم شد و دچار بی آبی شد!  و به علت تفسیر غلط مکان اوکسوس و باختریش و سوگود آنان را متهم به یاوه گویی وبی سواد ی و بی اطلاعی از مکانهای جغرافیایی کردند.

   بفرمایید نقشه باز کنید: از بلخ افغانستان در کنار آمودریا تا سغد یکی از سرسبزتری جلگه های عالم! الکساندر به روایت مورخین یونانی گرفتار کدام بیابان بی آب و علف شده است؟ حال همان نقشه را نگاه کنید از موصل و آذربایجان تا هندیجان ایران چند بیابان بی آب وعلف می بینید؟

   مورخ بی گناه یونانی گفته الکساندر رفته تا هندیجان ایران, مفسر آمده با تفسیرات عجیب آبروی او را برده است.  با اثبات باختریش, بلخ امروزی در افغانستان نیست سوگود, سغد نیست از روی متون ایرانی و کتیبه داریوش, کتاب من در این یک مورد خاص, مورخین یونانی را از اتهام بی سوادی, دروغگویی و عدم اطلاع جغرافیایی مبرا کرده است و با رد تفسیرهای به عمد مفسرین, حامی ابرو و حیثیت آنان است.

   پرسش 1240:  شما عکس لوحی از شخصی ایرانی به عنوان اسکندر نشان دادید که گویی ریش داشت ولی این مجسمه ی موزه استانبول و مجسمه های معابد میترایی اروپا با اون کلاه فریگی و شنل رومی و دامن کوتاه, اصلا ریش نداشته؟؟ اوین شلیطه پوش دنیا که میگفتید میترا است همان اسکندر شده؟! موفق باشید

   پاسخ پرنیان حامد:  یک دفعه دیگر اگر از قول من چیزی تفسیر کردید!!  کدام لوح ریش دار عکس اسکندری است که خود من به درستی هنوز نمی دانم چه کسی است؟ یک کلمه  گفتم "گویا اسکندر الکساندر یونانی نیست" همین و بس! با این درهم ریختگی تاریخ من اصلا نمی دانم میتری دات کبیر شاه پنتوس بوده یا مهرداد شاه اشکانی یا جولیوسزار یا همه اینها یک آدم بوده و از هم به عمد سوا کردند! آقا گفتند مجسمه ترکیه! سند گذاشتم بیشتر شبیه میترای اروپاست تا سکه های الکساندر! بعد هم گفتم این کله مجسمه میترای اروپا سکه دارد.! اما یک سوال شما هر روز ریش در نمی آورید؟ بی ریش و با ریش سند است؟

   پرسش 1241:  نظر شما در مورد این متن چیست؟

  در فاصله زمانی ساخت شهر مادی هگمتانه (از آخرین شاه ماد) و ساخت شهر سِلوکی سِلوکیه (از نخستین شاه سلوکی) هیچ شهری در ایران ساخته نشد. این زمان برابر است با زمان پادشاهی کورش بزرگ و بازماندگان هخامنشی او.

   پاسخ پرنیان حامد:  شهر مادی هکمتانه توسط اولین شاه ماد ساخته شده و نه آخرین! نخستین شاه سلوکی 36 سال قبل از کوروش کبیر است. ممکن است چون پادشاهان ماد فرصت زیادی برای قصر سازی نداشتند تا زمان هوخشتره در گیر جنگ با آشور بودند.  این چه ارتباطی با هخامنشی دارد؟  خود کوروش به استناد مدارک یونانی سازنده شهر کوروش است!  تخت جمشید که هیچ با کتیبه داریوش اول در مورد ساخت قصر شوش چه می کنید؟

    پرسش 1242:  گویند که در حفاری های بابل,الواحی پیدا شده شده است که ثابت میکند کوروش بزرگ دختر یک مرد بابلی را به علت بدهی, گروگان گرفته بود!! و در موسسه ی اگیبی آن دختر را گذاشته بود! (موسسه ی اگیبی یک ربا خانه و فحشا خانه بوده و از این دختران گرو گرفته شده برای بهره کشی جنسی استفاده میشده!!) همچنین هزینه تاسیس این رباخانه از غارت لیدیه به دست کوروش بزرگ تامین شده؟؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ترا به خدا ما را نخندانید! چشم الان به کل لینک هایی که فرستادید رجوع می کنم.  اما قبل از آن به شما خاطرنشان می کنم بابل با آن فرهنگ و آن معبدی که زنان خود را در جلوی آن وقف کرده بودند نیازی به فاحشه خانه نداشته که کوروش کبیر برایشان بسازد کل بابل از دید فرهنگ و ادیان امروزی  فاحشه خانه عمومی بوده است.   بزرگترین اشتباهش این بود که بیت المقدس را آباد و قوم بنی اسرایل را رها کرد که مسیح موعود بخوانندش و امروز این مسخره بازی را راه بیاندازند.

   پرسش 1243:  این روایت مربوط به اسکندر است یا الکساندر, که میگویند شخصی به نام "بسوس" (اردشیر چهارم), داریوش سوم را میکشد و باختری بوده انگار. و الکساندر نیز این فرد را عقاب میکند و جلوی مردم میگوید که قصد کشتن داریوش را نداشته و اردشیر چهارم را میکشد. طبری هم میگه که دارا را با دو تن از نگهبانان دارا که از مرد همدان بوده اند به دارا ضربت میزنند و سبب مرگش میشوند و اسکندر نیز قاتلین داریوش را میشکد!! حال این روایت از ان کیست؟!! یونانیان این روایات را به الکساندر چسبوندند یا ایرانیان این روایات را به اسکندر؟  نژاد خاندان هوو چی بوده؟ و آیا بسوس و اکسودات مدعی سلطنت در زمان داریوش سوم بوده اند و اسکندر انها را سرکوب کرده؟ یا یکی از این دو خود اسکندر بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  عجب آشوبی است! روایت ها و چسب را کنار بگذارید اول ریشه یابی کنید تا بعد بشینیم مثل نخود لوبیا آنها را سوا کنیم! سوال اول: دارا, داریوش سوم هخامنشی نیست. قبول دارید؟

    پرسش 1245:  گویی تاریخ هایی مثل ابن کثیر, طبری, ابن خلدون و.. دچار پیوند دو شخصیت اسکندر و الکساندر شده اند،  که جانشین اسکندر را بطلیموس (البته در بعضی جاها) مینامند.

   پاسخ پرنیان حامد:  جانشین الکساندر بطلمیوس است, جانشین اسکندر در این تاریخ ها اشک پسر داراب است!

   ادامه پرسش  ــ  طبری: (...فیلقوس پدر اسکندر یونانی از مردم مقدونیه یونان بود و شاه آنجا و ولایت های دیگر بود...)

   پاسخ پرنیان حامد:  طبری همچین اشتباهی  نکرده ! حرف تو دهن مورخ نگذارید!

 -        به زمین روم اندر پادشاهی بود که ان را یونان گفتندی و آنجا ملکی بود نام او فیلقوس و از فرزندان عیص ابن اسحق بود و اندر پادشاهی یونان شهری بود نام ان مقدونیه و آن جایگاه این ملک بود و این فیلقوس چون ملک یونان بگرفت نشست او به این مقدونیه بود و همه سرزمین یونان او را بود ...

   نوشته فیلقوس از نژاد کردهای ایرانی بود ( حضرت ابراهیم (ع) )  در کشور ترکیه پادشاهی نژاد یون ها (آشوری ها) بود (نینوا) که فیلقوس ان را بگرفت!  

   پرسش 1246:  قبلا شما گفتید که اسنادی دارید که امکان روشنگری را نسبت به جمهوری اشکانیان و ایین میثرایی و ایلیاد هومر را فراهم میسازد ... در ایلیاد هومر از رود ها, کوه ها, مردمان, مکان ها,  نژاد ها و افرادی سخن به میان است که بدرستی ویژگی های انها نمایان و روشن نیست!! همچنین در اوستا! ایا در این مورد پژوهش هایی در دست دارید؟؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله مشغول جمع آوری اسناد معتبر هستم برای من مشخص است که هومر از کجای جهان و کدام جنگ سخن می گویید،  اما بدون سند معتبر یک کلام سخن نخواهم گفت.

   پرسش 1247:  به هیچ وجه نمیتواند نژادی که به ایران یورش بردند را ماد های ساکن مکه نامید! اسماعیل 4 زن عرب داشت از هر کدام هم 4 فرزند و این فرزندان هم زنان قحطانی گرفتند و الی اخر .... چرا با گذشت این همه سال از نژاد بنی اسماعیل چیزی از نژاد کرد مونده؟؟ تازه بیشتر مهاجمان به ایران هم بنی اسماعیل نبوده اند!!

   پاسخ پرنیان حامد:  اول آنکه من نگفتم ماد ها به جای اعراب به ایران حمله کردند،  (باز شما به جای من سخن گفتید؟!) فقط گفتم اسکندر که رفت مکه زیارت کعبه که یادگار جدش ابراهیم (ع) بود.  حکومت را از قحطانی و خزاعه گرفت داد به بنی اسماعیل این را هم خواب ندیدم به استناد فردوسی نوشتم.

   فردوسی می گوید:  اسکندر رفت مکه زد قحطانی ها و خراعه را تار و مار کرد و حکومت را به اسماعیلیان باز گرداند.

دوم گفتم در این زمان (زمان اسکندر) نژاد عرب در یمن و عمان بودند و تا مکه به زور می رسیدند و اسماعیلیان به این آسونی نمی گذاشتند رد شوند و مدینه هم که یهودی نشین بوده است لاجرم عربستان در آن زمان تا سر مرز مکه بوده است.

   سوم:  اسامی دو زنی که حضرت اسماعیل (ع) در مکه گرفت و سرنوشت فرزندان او چنین است:  نام زن اول حضرت اسماعیل لیا بود که از او فرزندی نداشت از زن دوم که خواهر او سیده بود دوازده فرزند دارد و این دو خواهر هر دو دختران مهتر قبیله جهرم مضاض بن عمرو بودند نام فرزندان حضرت اسماعیل نابت, قیدار, ادبیل میشا, مسمع, دما, ماس, ادد, قطورا؛ قس, طیما, قیدمان. که فقط نابت و قیدار در مکه ماندند دختر او بسمه هم زن پسر عموی خود عیص شد.  بفرمایید دو زن دیگر حضرت اسماعیل (ع) کدامند و از چه نژادی بودند؟ من جدی نمی دانم.

   این را هم مسعودی مکتوب کرده است،  مسعودی در کتاب التنبه و الاشراف آورده است:

   عیص بن اسحاق از دختران کنعانی زن گرفت و فرزندان فراوان آورد چنان که گویند عمالیق که همان عرب های صحرا نشین شام هستند از فرزندان نقار بن عیص =عیصو و رعوتیل بن عیص = عیصو بوده اند.  اما علمای عرب این را فقط در مورد رومیان می پذیرند و در مورد عمالیق و دیگران انکار می کنند.

   پرسش 1248:  ایا تبدیل نام "ارمنیه" به ارمنستان در زمان پارتیان رخ داده؟ با مهاجرت گوم مری ها به اناتولی, یونانیان در اناتولی بوده اند؟؟ راجب به کتیبه ی رباطک منظورتان را نفهمیدم. خط اگر فنیقی است, چرا علنا کانیشکا مینویسد "خط "یاوونی"(یونانی). خواهش میخواهید پاسخ بدهید (من به درک) به کسی مودبانه جواب بدهید نه مثل این: (آفرین به شما تصور نمی کردم بتوانید کله مجسمه را به این راحتی تشخیص بدهید افرین) .... با تشکر از شما برای سوژه کردن بنده.

   پاسخ پرنیان حامد:  بزرگوار سوء تفاهمی است! من با شما شوخی نکردم جدی گفتم تکرار می کنم آفرین به شما, دانش و معلوماتتان, تشخیص مجسمه میثره از روی گاو کشی آن است و تصور نمی کردم کسی بتواند کله خالی را با این سرعت تشخیص بدهد.

   آنچه در تاریخ ایران مکتوب است این نام ارمین استان بوده است در کتیبه های داریوش ارمینا و ارمین آمده است تصور نمی کنم تغییر زیادی در  نام این استان باشد.

   منظور شما از یونانی ها کیستند؟  نژاد یونی یکی از قبایل آشور را می گویید یا نژاد کریس های جزایر دریای اژه؟

زبان یونی آشوری چه ارتباطی به الکساندر دارد؟ چه ارتباطی به جزایر گریش دارد؟ چه ارتباطی به نژاد گریش دارد؟ خود یونی ها هم خط را از فنقی ها گرفتند که به خط یونی مشهور شد این خط چه ارتباطی به گریس و مردمش دارد؟ یونی قبیله ای از آشور در نینوا بوده است.  نام کشوری که در جزایر دریای اژه با مرکز آتن است چیست؟  greek

چه کسانی به آن یونان می گویند؟  فقط ما چرا؟  چون قوم یونی که به این محل مهاجرت کردند از پسران تور پسر فریدون و هم نژادمان بودند. لغت مکتوب کانیشکا زبان گریس است؟ یا یاوونی به معنی هیونی = یونی = یون ها (به جمع عربی = یون آن به جمع فارسی. این خط و زبان گریس نیست که سند رفتن الکساندر به افغانستان باشد!

   پرسش 1249:  طبری میگه در سال 30 از پادشاهی گشتاسپ, زرادشت پسر اسفیمان ظهور کرد و او را به سوی وی خواند. ایا این زمان (ظهور زرتشت) برابر است با سال بیست و سوم از شروع پادشاهی کمبوجیه اول؟؟ اگر اشتر= استر= استارا و.. مادر بهمن بوده پس زن گشتاسپ بوده و طبق متون عهد عتیق (استر = زن اخشویرش). گشتاسپ = اخشویرش. نه؟ ایا خواندن هوو در بابل حکمرانی میکردند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  گشتاسپ نماد 120 سال پادشاهی دو یا چند پادشاه است. استر یا زن گشتاسپ یا زن اسفندیار است مشکل این است که نسبت اسفندیار و گشتاسپ در جایی پدر پسر در جای دیگر برادر و در جای دیگر اسفندیار را پسر برادر گشتاسپ زریر نوشته و این زمان روی تاریخ طبری دستخوردگی 200 ساله دارد! اخشویرش یکی از این گشتاسپ هایی است که دستخورده است.  طبق معمول انتظار دیگری هم نداشتیم! این تاریخ ها که دستخوره است متون پهلوی ساسانی (مزدایی) هم که جز تعریف و تمجید بی جا از گشتاسپ متاسفانه هیچ اطلاع درستی به ما نمی دهند.  شاهنامه هم که بیشتر این قسمت سروده دقیقی است و نه فردوسی این قسمت را هم از روی همان متون پهلوی نوشته این را هم فراموش کنید. می ماند چند شجره نامه درهم مثل این که دو اخشویرش دارد:

   اسب – جاماسپ-  کیرش (کی رش) – احشویرش -  کیورش (کی اورش) - احشویرش

   و متن ویس و رامین که گویا به این دوران ربطی دارد و احتمالا موبد شاه آن همین گشتاسپ می تواند باشد که بچه نداشته و ویس (نام یکی از خاندان های تورانی = آشوری ویسه بوده) می تواند همین استر شما باشد که بین دو برادر بر سر او کشمکش بوده است و در آخر می ماند عقل سلیم من و شما این مقایسه مکتوب بر این وبلاگ اخشویرش و خشایارشا:  http://cae.blogfa.com/post/3

   ــ  اخشویرش هر کس که هست خشایارشا هخامنشی نمی تواند باشد.

   خاندان هوو در آذربایجان بوده است درست محلی که الان تخت سلیمان (نامی تحریف شده! این نام تخت سپیتمان باید باشد) چرا که پادشاهان ساسانی بعد از تاجگذاری برای زیارت معبدی که گشتاسپ برای زردشت ساخت, پیاده به این ناحیه می رفتند. اطراف این معبد یعنی تخت سلیمان امروزی با آثار قصر سوخته الکساندر به روایت مورخین یونانی را جستجو کنیم, بلخ بامیان (شرقی) را هم که لهراسپ به عنوان پایتحت خود انتخاب می کند درست همین نقطه است. تا به این زمان پایتخت باختریش یعنی موصل بوده است. لاجرم استان باختریش از موصل تا آذربایجان بوده است.

   برای اطلاع شما هم هیچکدام از خاندان های ایرانی با حکومت این خاندان موافق نبودند.

   پرسش 1250:  سکه های الکساندر شبیه سکه ی آمون خدای مصریان نیست؟؟ جفتشون شاخ دارن.

   پاسخ پرنیان حامد:  یعنی می خواهید بگویید الکساندر نه یونانی نه مقدونی بلکه مصری بوده است؟  مراقب باشید کالیستین دروغین را به همین علت در جهان توبیخ می کنند! گذشته از شوخی اون الکساندر یونانی, ماساونی, حامی پلا احتمالا به مصر هم سری زده است. باور کنید نمی توانم به این سادگی روایات را از هم جدا کنم, باید برای تک تک آنها سند جمع کنیم.  فعلا فقط ادعا شد "گویا اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی, ماسادنی, ارگ لائوسی نیست"

   پرسش 1251:  نظرتان در مورد این متن چیست؟: (پروفسور ویسهوفر در مقدمه کتاب نفیسشان «قیام گئوماته و آغاز پادشاهی داریوش اول» می نویسند :

   اگر بازسازی و گنجاندن مضمونِ پاره- شکستة کتیبة موجود در موزة نیس به دست برگر در فرمان کوروش را بپذیریم، بنابر متنs  مندرج در این تکه شکسته، کوروش به صراحت آشور بانیپال، پادشاه بزرگ [خونخوار] آشور را الگوی سیاسی خود می نامد.

"I saw the written name of my predecessor Assur-banipal"

   ترجمه:  من نام نوشته شده جدم [سلفم] آشور بانیپال را دیدم.

   برگرفته از کتاب : A political history of the Achaemenid empire اثر معروف داندمایف.) .... منظور کوروش اینه که آشور بانیپال جدش!! بوده یا اون رو الگوی خود معرفی کرده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  به استناد ایلیاد هومر همدستان جد پدریش چش پش و  کوروش اول هخامنشی  برای نابود کردن ایلام بوده است. 

   اما از شما سوالی دارم:  آشور بانیپال، پادشاه بزرگ [خونخوار] آشور.  این خونخواری که اینجا نوشتید یعنی چی؟ تاریخ و افسانه و اسطوره و ... را مطالعه بفرمایید به من بگویید تا قبل از کوروش کبیر چه کسی خونخوار نبوده؟ کی خسرو با این همه فر کیانی سر افراسیاب  را در تشت می برد, افراسیاب سر سیاوش را در تشت بریده بود, هوخشتره نینوا را با خاک یکسان کرد بخترشه بیت المقدس را با خاک یکسان کرد. آشور بانی پال هم ایلام را با خاک یکسان کرده است و .... هر پادشاهی در تاریخ به هر جایی رسیده است نابود کرده, به باور های مردم محلی بی احترامی کرده, مردم را سر بریده و اسیر کرده است از فرعون های مصر گرفته مردم را اجیر برای ساخت قصرها کردند تا کی کاووس و ....

حال در این منجلاب تاریخ فردی با نام کوروش کبیر هخامنشی از انشان وسط ایران کنونی بر می خیزد و از این کشت و کشتار و اسیر گیری و توهین به مذاهب  و سر بریدن ها و توی کاسه سر مردگان شراب خوردن ها و آویزان کردن کله مردگان به زین اسپ و دار زدن مردم شهر به صورت عمومی بر دروازه های شهر و با خاک یکسان کردن شهر ها و .... کمی صرف نظر می کند و با شکست خوردگان رفتار بهتری می کند. این شخص هر نژادی که دارد, هر شخصی که هست با این رفتار برای اولین بار در تاریخ؛ آثاری از انسانیت را بروز داده است و به حقوق مردم کمی احترام گذاشته لاجرم این شخص بنیانگذار حقوق بشر در جهان است و باعث افتخار نژاد ماد (از طرف مادری ) و نژاد پارس (از طرف پدری ) است.

   همچنین روایات هرودوت از داستان  تولد تا جنگ و کشتار مربوط به هوخشتره است و نه کوروش کبیر و داستان کباب کردن فرزند وزیر مربوط به شاه آشور است و نه پادشاه ماد! حال دائما دنبال سند بگردند که کوروش چند اشتباه کرده است. مطمئن باشند در زمان جنگ شیرینی به هم تعارف نمی کردند! تفاوت او با دیگران در رفتار او پس از پیروزی بر محلی با مردم بی دفاع بوده است. مه بابل را با خاک یکسان کرد, نه لیدی را و نه یهودیان را قتل عام کرد و به همه اسیران احترام گذاشت در روند حکومت هخامنشی هم اولین حکومتی است که به کارگران ساختمانی قصرها حقوق می دادند و بی گاری نمی کشیدند! کوروش کبیر افتخار کلیه نژاد های ایران است و از داریوش شاه اول (با وجود آنچه در کتاب و بلاگ آمده است) هم باید برای آبادیانی کشور و راهها و ... سپاسگزار باشیم بقیه حکومت هخامنشی هم بسیار عادی بوده است و هرکس تعریف بی جا کند از روی تعصب بی مورد است.

   انوش راوید:  همین قرن 20 کشتار هایی که در اروپا بوقوع پیوست،  روی تمام قتل و جنایات باستانی را سفید کرد،  کشتار هایی که تا همین 20 سال پیش ادامه داشت.

  نظر و پرسش 1252:  سایت رسمی ایشان (پژوهش های ایرانی) یک وبلاگ ساختگی نیست!  یک سال است که این سخنان را میگویند. هر چند میدانم که شما سرتان را بردید زیر برف و خودتان را به کوچه علی چپ زده اید. فکر کرده اید منشور کوروش خونخوار که در شرایط پیروزی نوشته شده, به سخنانش میشود اتکا کرد !!

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام 5-6 طومار پرسش ارسال فرمودید که چون سخن بالا فقط شعار است! شعار ندهید  یا سند بیاورید! یا سوال علمی مکتوب کنید. من نه سرم زیر برف است و نه خودم را به راهی می زنم اما (ح ق ی ق ت ) حقیقت با  سند بدون شعار اضافی  با عقل سلیم و قضاوت صحیح تنها چیزی است که می پذیرم. من خود به تاریخ چنین چیزی را بر این وبلاگ مکتوب کرده ام. توجه ندارید؟ حوصله ندارید؟ نمی خواهید بخوانید؟ نخوانید مهم نیست اما قضاوت بی جا هم در مورد نخوانده ها نکنید!

   انوش راوید:  جهت سایت مورد نظر و تحلیل آن مراجعه شود به از کوروش تا پیرنیا در اینجا.

   ادامه پاسخ:  در کل طومارهای شعار های شما قسمتی بود که قابل بررسی است :

   پرسش های 1252:  1 ــ  کورش هخامنشی در متون اوستایی نام کورش در متون اوستایی (اعم از یسناها، یشت‌ها، ویسپرد، وندیداد و خرده‌اوستا) نیامده است.

   پاسخ پرنیان حامد:  اوستا قبل از کوروش هخامنشی نوشته شده است!  چگونه نام او باید در این کتاب باشد؟ به جای این همه شعار کمی هم فکر کنید!

   انوش راوید:  اصل اوستا اولیه که اندک بود،  حدود 20 تا 25 سال قبل از کوروش بزرگ،  بروی پوست نوشته شده بود،  این اوستا در ریگا،  که امروزه حدس می زنند در حومه منطقه باستانی تخت سلیمان،  بروی روستای نصرت آباد تکاب،  همجوار تخته قرار داشته است،  و این روستای خیلی وسیع و سبز و خرم و حاصل خیز را،  منطقه باستانی اعلام کرده اند،  و مشکلاتی برای باشندگان محلی،  که از مردمان عزیز کرد و ترک هستند،  فراهم شده است،  به تاریخ شهر ری مراجعه شود.  در آن زمان که اوستا نوشته می شد،  کوروش بزرگ هنوز فرمانروای ایران نشده بود.  ادامه اوستا نویسی مربوط به زمان  شاهنشاهی ساسانیان است،  که حدود یکهزار سال بعد انجام پذیرفته،  و بهمین جهت کوروش بزرگ فراموش شده بود.  توجه نمایید ما درباره تاریخ باستان می گوییم نه تاریخ قرون جدید،  محدودیت های آن زمان را در نظر بگیرید.  در ضمن خواهشاً کوروش بزرگ را از دل تاریخ بیرون نیاورید،  تا او را مقدس نمایید،  او یک پادشاه بزرگ بود،  با صفت های چنین پادشاهانی در دوران تمدن شاه خدایی،  از ساختار های تاریخی اجتماع،  نه یک مقدس.  در این وبلاگ تاریخ واقعی بررسی و تحقیق و تحلیل می شود،  به هیچ مقدس و مقدس سازی و ضدیت با نوع مقدس کاری نداریم،  اینها عقایدند که در کار علم جغرافیا ـ تاریخ معنی ندارد،  بلکه به علوم دیگر مانند روانشاسی اجتماعی،  و یا روانکاوی فردی نیازمند است.

   ادامه پرسش:  2 ــ  کورش هخامنشی در متون شرق‌ ایرانی نام کورش در متون شرق ایرانی (اعم از سغدی، بلخی، خوارزمی، سکایی و جز آنها) نیامده است.

   پاسخ پرنیان حامد:  متون شرقی ایرانی؟! سوگود, سغد نیست. باختریش, بلخ نیست. خورآزمیا, خوارزم نیست. سکایی ها در حوالی در یای سیاه بودند! سوگود, باختریش, خورآزمیا در غرب ایران امروز بوده اند،  و نام کوروش در متون بابلی و منشور او در بابل یافت شده است!

   انوش راوید:  با اشتباه دانستن از نام های جغرافیایی که در این وبلاگ نوشته شده است،  و بدرستی نداستن جغرافیای تاریخی ایران،  این گونه مشکلات و پرسشها پدید می آید،  البته مشکلی نیست و باعث می شود آگاهی از تاریخ های واقعی بیشتر مورد توجه قرار گیرد.

   ادامه پرسش:  3 ــ  کورش هخامنشی در متون فارسی باستان،  در متون فارسی باستان هخامنشی اطلاعاتی باره کورش وجود ندارد،  اما در دو جا نام او به شکل‌های زیر آمده است.  یکبار در کتیبه‌های کوتاه و مکرر پاسارگاد: «من کورش، شاه هخامنشی»؛ و دیگری در کتیبه داریوش در بیستون که کمبوجیه و بردیا پسران کورش معرفی شده‌اند: «پسر کورش به نام کمبوجیه از دودمان ما در اینجا شاه بود»، «مغ گئومات به دروغ چنین می‌گفت که من بردیا پسر کورش هستم»، «وَهیَزداتَه به دروغ چنین می‌گفت که من بردیا پسر کورش هستم».

   پاسخ پرنیان حامد:  انتظاری نداریم که داریوش شاهی که نسل او را از زمین برداشته, کتیبه ای از او یا پسرانش باقی گذاشته باشد! به همت داریوش شاه اول هیچ کتیبه ای از آنها در ایران باقی نمانده است.

   ادامه پرسش:  4 ــ  کورش هخامنشی در متون پهلوی اشکانی،  نام کورش در متون پهلوی اشکانی (پارتی) نیامده است.

   پاسخ پرنیان حامد:  به کوشش دولت ساسانی اصلا متنی از اشکانیان باقی نمانده است که نام کوروش در آنها باشد یا نباشد! سه متن (ویس و رامین , یادگار زریران , درخت آسوری) متن اشکانی حدس زده می شود! یک مشت صورت حساب و سند مالکیت + چند سکه + زیر نویس یک خطی چند مجسمه, کل متون باقی مانده اشکانی در ایران است. متن کجا بود که در آنها دنبال اسم کوروش بگردیم و قضاوت کنیم؟ 

   ادامه پرسش:  5 ــ  کورش هخامنشی در متون پهلوی ساسانی،  نام کورش در متون پهلوی ساسانی (اعم از کتیبه‌ها و کتاب‌ها) نیامده است.

   پاسخ پرنیان حامد:  ساسانیان خود را از نژاد خاندان هوو می دانستند و مزدا آیین بودند. در این متون جز از نام و بررسی سرگذشت این خاندان  تقریبا با هیچکس دیگری کاری نداشتند !

   ادامه پرسش:  6 ــ  کورش هخامنشی در متون مانوی نام کورش در متون مانوی نیامده است.

   پاسخ پرنیان حامد:  محبت بفرمایید شجره نامه ها بررسی زندگی نامه شاهانی که در متون مانوی آمده است مکتوب بفرمایید! که ما بتوانیم قضاوت کنیم "همه را نوشته جز کوروش!

    ادامه پرسش:  7 ــ  کورش هخامنشی در متون فارسی,

الف) کورش هخامنشی در شاهنامه فردوسی نام کورش در شاهنامه فردوسی نیامده است.

ب) کورش هخامنشی در شعر و ادبیات فارسی نام کورش در شعر و ادبیات فارسی نیامده است.

ج) کورش هخامنشی در تاریخ‌نامه‌های ایرانی

نام کورش چند بار به شکل‌های کورش، قورش، قورس همراه با شرح مختصری از او در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، تاریخ پادشاهان و پیامبران حمزه اصفهانی و چند متن دیگر آمده که بازتاب و تلخیصی از کتاب تورات یهودیان است. تفصیل این روایت‌ها را در بخش بعدی که به «بررسی نام و شرح حال کورش هخامنشی در منابع عبرانی» اختصاص خواهد داشت، دنبال می‌کنیم. حمزه اصفهانی نام کورش را یک نام عبرانی یهودی می‌داند.

این همه آنچه بود که در متون ایرانی در باره کورش بزرگ آمده است. سکوت منابع ایرانی در قبال نام کورش نشان می‌دهد که ایرانیان با اینکه اندکی با نام او آشنا بوده‌اند، اما کورش در بهترین حالت شخصیتی ناچیز بوده است که ایرانیان برای او اهمیتی قائل نبوده‌اند.

   پاسخ پرنیان حامد:  به لطف داریوش اول هخامنشی و سلسله ساسانی سندی نداشتند که از او نام ببرند! کتیبه ها و منشور کوروش را ما یافته ایم. آنها این اسناد را هم نداشتند!

   پرسش 1253:  آیا شهر هنزا یا الحضر عربی همان کی هروم سرزمین خورشید نیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کی یعنی شاه،  هروم به دو محل در متون قدیمی می گفتند یکی رومیه مدائن است و دومی سوریه. لغت عربی الحضر مشکل تبدیل به هروم بشود!

   پرسش 1254:  این در 50 لوح کشف شده در بابل به دست امده!  صریحا نوشته شده در سال هشتم پادشاهی کوروش در بابل، دختری به نام تابموتو به دلیل اینکه پدرش یک سکه طلا و ده سکه نقره به مؤسسه مالی یا رباخانه اگیبی بدهی داشت، به گرو گرفته شد تا زمانی که پدرش بدهی خود را تسویه کند .به جای خندیدن , ترجمه ها را بخوانید و ان را نقد کنید . این هم ادرس ها  ............

   پاسخ پرنیان حامد:  در بابل رسم دختران چنین بوده است: هر دختری می باید قبل از ازدواج خود را وقف ایشتر می کرده است،  یعنی به ازای قیمتی با هر مردی که جلو می آمده هم بستر می شده است. شهر بابل به علت این رسم از دید فرهنگ امروزی ما فاحشه خانه عمومی بوده است (که عیب و عار نبوده است تصور آن برای ما امروز وحشتناک است و به دور از عفت اجتماعی!) حال کوروش کبیر دختر او را به کدام عیاش خانه فرستاده است کل شهر فاحشه خانه بوده است !

باز هم صد رحمت به کوروش کبیر 1 دختر را با سند مکتوب و علت آن برای قرض پدرش نگه داشته است حتی سند رسمی هم نوشته مبادا گم بشود پادشاهان قبل و بعد از او کل زنان و دختران شهر را به اسارت می بردند, به آنان تجاوز می کردند و آنان را می کشتند!

   خنده ام می گیرد که برای رد کوروش کبیر چه اسناد جالبی ارائه می شود :  نقاشی که دو هزار سال پس از او کشیده شده است،  نبودن نام او در اوستایی که قبل از او نوشته شده است،  ارائه لوحی که نشانگر احترام او حتی برای دختر بچه ای که پدر مغلوب در جنگ و مقروض او را نه تنها به رسم ان زمان تکه تکه نکرده است،  بلکه زحمت نوشتن لوح رسید او را هم به خود داده است !

    کوروش کبیر نه خداوند بوده, نه بت است و نه .... او هم مانند دیگران جنگ کرده است و  جنگ برابر کشت و کشتار است.  تنها عمل خیر او این است که به رسم آن روزگار مردم را به اسارت نگرفت و از با خاک یکسان کردن شهر ها خودداری کرد. مردم تسلیم شده را قتل عام نکرد و به باور های مردم احترام گذاشت اولین پادشاه جهان است که چنین کاری کرده است و باعث افتخار ما ایرانیان است.  یک دختر به اسارت برده است؟ کل زنان شهر مطلق به شاهان فاتح بوده اند! خنده ام می گیرد!

   انوش راوید:  خوشبختانه در این چند سال اینترنت باعث انکشاف افکار شده،  و پرسش های زیادی درباره موضوعات و مسائل مختلف تاریخی مطرح گردیده،  که در نهایت منجر به ایجاد شتاب در گذر تمدن در ایران می شود.

   پرسش 1255:  آیا شهر "ارومیه" و "ارزروم" از واژه اروم = هروم ریشه دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در متون پهلوی اسکندر ارومی آمده است،  این لغت می تواند به ارومیه = محل ارومی ها تبدیل شود.

   پرسش 1256:  آیا این سخن صحت دارد؟ " در افسانه های مان نا یی امده که زرتشت را از دریاچه ی ارومیه دانسته اند و نسخه ی دوم زرتشت هم از همین مکان میاید" !! (انگار زرتشت, سی دی بازیست). این سخن مسخره سندیت دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  زردشت زمان گشتاسپ به استناد متون پهلوی ساسانی در آذربایجان بوده است. متاسفانه من هم منظور از کپی و نسخه را به درستی متوجه نمی شوم. اما اسنادی موجود است که نشان می دهد زردشت یک نفر نیست (به کتاب رجوع کنید).

  پرسش 1257:  آیا زرتشت 258 سال قبل از اسکندر بوده در اروومیه؟ و نویسندگان دین کرت در عصر ساسانی این سخن را تکرار کرده اند؟ پیروز باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  زردشت زمان گشتاسپ  به استناد متون ساسانی در آذربایجان بوده است و به استناد اسن متون حدود 300 سال قبل از اسکندر بوده است رقم دقیق 258 را از کجا آوردید؟

   انوش راوید:  در این پرسش و پاسخها،  به هیچ عنوان به هیچ یک از ادیان و اعتقادات کاری نداریم،  و هیچ گونه موافقت و ضدیت با هیچ یک از ادیان مطرح نیست،  فقط بررسی های مجاز و قانونی بخشی آنها از دید تاریخ واقعی انجام می پذیرد.

   پرسش 1258:  ایا شما قبول دارید که تاریخ طبری (تاریخی ضد شیعه), یک تاریخ تحریف شده است همانطور که ملک الشعرای بهار میگوید: نسخه های متفاوت از این (تاریخ طبری) است و همشون با هم تفاوت دارند و کسانی حاشیه نوشته بودند و ان حاشیه ها وارد متن شده .....

   پاسخ پرنیان حامد:  مسعودی می نویسد:  مولف تاریخ طبری, فقیه عصر و پارسای روزگار خویش بود.

   ابو محمد فرغانی می نویسد:  ابن جریر از کسانی بود که در کار دینداری ملامت هیچ نکوهشگری بدو متوجه نمی شود و با اینکه از نادانان, حسودان و ملحدان اذیت های فراوان به او رسید اما اهل دین و دانش به هیچ رو منکر دانش و پارسایی وی در این جهان نبودند ....

 (تاریخی ضد شیعه) این تهمت را به استناد کدام مدرک به طبری زده اید؟

   تاریخ طبری به گفته ملک الشعرای بهار در قسمت حکومت گشتاسپ و بهمن 200 و اندی  سال دستخوردگی دارد (مهم نیست حاشیه وارد آن شده باشد این قسمت عوض شده است). این همان 266 سال اختلاف الکساندر و اسکندر است. این هم مدرک دیگری بوده که همچون دیگر مدارک از میان برده اند   .

پرسش 1259:  شما سخنان بهرام مشیری را نسبت به مسلمان بودن فردوسی توسی شنیده اید؟؟ ایا فردوسی غیر مسلمان بوده؟ البته بهرام مشیری مزخرف هم کم نمیگوید نمونه اش در برنامه افق و بحث بر سر تحریف شدن قران و کشف قران جدید در صنعا ی یمن بوده !

  پاسخ پرنیان حامد:  متاسفانه سخنان ایشان را نشنیده ام که قضاوتی کنم.

پرسش 1260:  من اصل اون الواح بابلی و پاپیروس الکساندر را پیدا نکردم ولی در مستند های بی بی سی انها را با ترجمه اش نشان میدهند : BBC - In the footsteps of Alexander The Great 1 - YouTube Alexanders Greatest Battle 2 of 4 - YouTube Alexanders Greatest Battle 4 of 4 - YouTube British Museum - Welcome to the British Museum

the_museum/departments/staff/middle_east/irving_finkel.aspx

   پاسخ پرنیان حامد:  دیدید دوست گرامی! مگر نباید اصل و ترجمه انگلیسی آن بر سایت British Museum باشد؟ من که هرچه می گردم پیدا نمی کنم! ببینید با BBC و ویکی پدیا و هر که هر تفسیری دوست دارد کاری نداریم! اگر مدرکی هست چرا من و شما اجازه نداریم ببینیم؟ باز هم تکرار می کنم من لوح و پاپیروس را رد نمی کنم, فقط یک لحظه خط آن را ببینم که مطلق به زمان اسکندر است یا الکساندر! هر که هر چه برای خودش تفسیر می کند را نمی پذیرم ببخشید.

  پرسش 1261:  1 ــ  در رویداد نامه ی نبونید امده که کوروش هگمتانه را غارت کرد و اشیای قیمتی را برداشت 2. همچنین در منشورش اشاره شده که بر پا هایش بوسه میزدند مردم بابل (رو چه حسابی)؟ 3 . اریانوس هم از طرف کالیستنس میگوید که: (کوروش پسر کمبوجیه، نخستین انسانی بود که احترام سجده دید و گفته اند بعد از آن این رسم موهون در ایران امری مقبول شد) .4 ایا این سجده دیدن ها و پا بوسیدن ها به درخواست کوروش کبیر بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  1. کدام هگمتانه را غارت کرده است به گفته هرودوت دو هکمتانه موجود بوده است، اول: هکمتانه مادها (همدان) دوم هکمتانه سوریه. تصور من بر این است که او نیازی نداشته همدان را غارت کند چرا که مادرش تنها وارث تارج و تخت ماد و کل پادشاهی ماد از آن شخص کوروش بوده است. آیا شما برای دزدی به خانه خود می روید؟

 2 .  تا زمان کوروش کبیر وقتی شهری تصرف می شده است همه مردم شهر را قتل عام می کردند کوروش اولین پادشاهی است که چنین کاری را نکرد و مردم بابل به پای او افتاده اند.  3. این پادشاه جدی قابل احترام سجده بوده است او بنیان گزار حقوق بشر در جهان است و باعث افتخار من و شما. اما تکرار می کنم کوروش هخامنشی نه خدا بوده است نه پیامبر, و نه بنیانگزار تاریخ ایران؛ قدمت تاریخ مکتوب ایران بیش از این شاه است. 4. خیر خواست کوروش نبوده خواست مردم نجات یافته از مرگ بابل و بنی اسرائیل آزاد شده بوده است.

   پرسش 1262:  ایا همان طور که در تاریخ مکتوب است, "امان ماند" که در منابع بابلی امده همان نژاد ماد است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بلی اینگونه به نظر می آید.

   پرسش 1263:  درباره قلعه بمپور یک چیزی رو باید بگم و اون اینکه همکار تازه تون بانو پرنیان حامد شاهنامه ها رو از بیخ درست می دونند و اسفندیار و رستم و بهمن و برادرانش همه در سیستان و زابلستان، اگه همین سرزمین باشد (گرد هم آمده اند اسفندیار) اسپندیار (هم پیش از مرگش بهمن را به رستم سپرده و او به دست رستم پرورش یافته و شاه شده است! آیا این داستان) که من از اون ناآگاه بودم و شما گفتید (به تاریخ راستین نزدیک نیست؟! بلوچستان که هیچ ولی به گفته فردوسی، رستم یلی بوده در سیستان که نام زابلستان و هیرمند و ... هم بی گمان نام تاریخی سیستان که همانا زابلستان باشد را نشان می دهد.

   پاسخ پرنیان حامد:  از قول من تفسیر نکنید! به کتاب رجوع کنید. کتاب صفحه  131:

با مدارک بالا می توان گفت سیمرغ مردم جنوب بین النهرین که در پزشکی پیشرفته بوده اند. این مردم حامی خاندان سام و پسر او زال و نوه او رستم بوده اند. خاندان سام به رغم پافشاری بی مورد مفسرین تاریخ در سیستان و در شرق ایران امروز نبوده اند. محل آنان در متون قدیمی زرنک نوشته شده که این لغت هیچ ارتباطی با سیستان که زرنک را به این نام ترجمه کرده اند ندارد. این گروه که از نژاد تورانیان (آشوریان) می باشند (شجره نامه بندهش) حکومت قسمتهای جنوبی آشور را به دست داشته اند (نیمروز توران و نه نیمروز ایران!) این خاندان که به ایرانیان بیش از آشوریان علاقه داشتند در تمام طول تاریخ حامی ایرانیان بوده اند. در شرایط سخت این خاندان از سئن های مرغ (که براثر افتادگی ن در ان لغت سینمرغ تبدیل به سیمرغ شده است) که در جنوب بین النهرین ساکن بودند کمک می گرفتند.  طبق روایت بندهش و اوستا به محل زندگی سین ها چین استان (چینستان) می گفتند و در همسایگی جنوبی آنان در سواحل خلیج فارس استان یا کشوری با نام هند قرار داشته است، که امروزه به آن هندیجان گفته می شود.

   انوش راوید:  "به تاریخ راستین نزدیک نیست"،  را در کجا و با چه منظور و مطلبی نوشته ام،  لینک آنرا بنویسید،  از نظر جغرافیایی تاریخی ایران،  با دانش های موجود مشکل داریم.  به جغرافیایی تاریخی ایران و یا نام های جغرافیایی در ایران،  مراجعه نمایید.  درباره شاهنامه فردوسی،  واقعیت بودن و نبودن تمام یا بخشی،  از ابتدای قرن 20 بحث جریان داشته،  امروزه با وجود تحلیل های بانو پرنیان حامد،  واقعیت های آن آشکار گردیده است.  اما همگان تا کنون در مورد جغرافیای مکان ها اشتباه می کردند،  و به همین جهت نمی توانستند شاهنامه را بدرستی تعریف و تحلیل کنند.  در هر صورت علم ثابت نیست و نباید هیچ کس آنرا تمام شده پندارد،  هر روز باید ذهن و پا را بیشتر از گذشته جلو کشید،  و به واقعیت های بیشتری در علوم دست یافت،  جوانان باهوش ایران نباید از سرعت پیشرفت دانش عقب بیافتند.

   تذکر:  درباره قلعه بمپور به:  تاریخ دژ های ایران مراجعه شود.

   پرسش 1264:  در شاهنامه ضحاک تازی است که بسیاری رو به چالش انداخته و همه میگن که عرب بوده! عرب ها که تنها در یمن و عمان و بخش کوچکی از عربستان کنونی می زیستند و همه در اندیشه ی دزدی از یکدیگر بودند به ضحاک تازی وابستگی داره؟! شما که بهتر می دونید ایرانیان پیش از اسلام بیگانگان رو با دو واژه نام می بردند: انیرانی – تازی، که من درست نمی دونم چرا؟! ولی میتونم بپذیرم که به بیگانگان تازی می گفتند در زمان جمشید به مادیان، در زمان اسلام به تازیان و امروز هم میبینیم که ریشه تاجیک رو تازیک می دونند که رفته رفته زبانشان دچار دگرش شد و امروز هم با زبان ما یکی نیست. شاید هم تاج + یک بوده که شاهزادگان دودمانی ایرانی باشند! همچنین ویرانه کاخی هم در کوه یزدگرد هست که من درست ندیدمش اینکه شما میگید شاید نام کدخدا یا خانی بوده برای من پذیرفتنی نیست، چون شهرستان ملایر (مل+آگر) در زمان ساسانیان بخشی از نهاوند بوده و گریختن یزدگرد سوم به نزدیکی نهاوند در تاریخ گفته شده و بی گمان به این کوه هم وابستگی داره!

   پاسخ پرنیان حامد:  در این بحثی که با آقای انوش راوید پیش گرفته اید،  تنها می توانم در مورد ضحاک ماد نژاد یعنی لغت تازی به شما کمک کنم کتاب صفحه 160 :

لغت تازی را مارکورات در کتاب"شهرستانهای ایرانشهر" از لغت تاختن به معنی تاخت و تاز و غارتگری مشتق می داند و معتقد است که هیچ ربطی نه با قبیله طی و نه با لغت تاژیک دارد که از تات می آید و ترکان ایرانیان را به این لفظ می خواندند. (شاید ترکها مادها را  به این لفظ می خواندند چه که پارس ها خود دائما گرفتار تاخت و تاز تازیان بوده اند از زمان ضحاک تازی تا به زمان متنی که هم اکنون سعی بر تجزیه و تحلیل آن داریم!).

   بانو پوران فرخزاد در باب واژه تازی می نویسد:

      ــ  به هر سان با پذیرش یکی بودن واژنام  تاجیک = تاژیک = تازیک,  به ناچار این پرسش نیز به میان می آید که چرا ایرانی ها اعراب را هم تازیک = تازی میخوانند!... پاسخ این پرسش به کینه ژرف پارسیان (توجه کنید فقط پارسیان نه دیگر ایرانیان) به دوده ی اشکانی باز می گردد، که خود را ریگ مند فرمانروایی هخامنشی می دانستند, کینه ای که در تمامی دوران شهریاری اشکانی ادامه داشت و پیوسته از اشکانیان با نام تازیک – تازی نه به معنای راستین واژگانی آن بل به معنای مهاجم و غاصب و یا تازشگر یاد می کردند، که واژه ی تازشگر هم از همین ریشه بر آمده است، و چون واژه ها در گذاره زمان با معنی های دیگری هم در آمیزه می شود پس از یورش اعراب به ایران, ایرانیان نیز بنا بر همان عادت دیرینه به آنان فرا نام تازی – تازیک را بخشیدند چنانکه ارامنه به سبب دشمنانگی دیرینه با ترکها هنوزاهنوز هم آنان را داجیک می خوانند .

   ترکها ایرانیان را تازیک می خوانند و ارامنه ترکها را! منظور بی شک همان میانه ارامنه و ترکها و پارسها بوده که روزی قلمرو مادها نام داشته و امروزه اثری از آن بر جا نیست و به نظر می آید که به این محل داهه = داهی = تاجی = تاژی = تازی گفته می شده و تبار  اشکانیان که همان اسک های جدا شده از قبیله بزرگ اسکیت (ساکایی – سگزی) یا پارت ها بودند که پهنه زندگانیشان در خورآسان بزرگ در شمال غربی ایران امروز داهی  نامیده می شد و بی شک واژه دهستان نیز از این واژه است و با خراسان امروزی, تاجیکستان امروزی و سیستان امروزی در شرق ایران امروز هیچ ارتباطی ندارد.

   انوش راوید:  همانگونه که نوشتم درباره هر نام تاریخی چه کوه باشد و دشت،  یا شهر و آبادی باشد،  باید تحقیق و تحلیل های مستقل صورت پذیرد،  و در نهایت در فرهنگستان تاریخ ایران گرد آوری شوند.  هر شهر و آبادی ایران بیش از 5 طبقه تاریخی دارد،  اطراف خود را نگاه کنید،  هر خیابان در مدت 50 سال گذشته،  چند بار نام عوض کرده،  حتی هر شهرداری ادعای ساخت آنرا داشته است.  همیشه نوشته ام در رشته و گرایش خود،  تحقیق و تحلیل مستقل کنید،  و وابسته به داده های کلی عمومی و عادی و غیره نباشید،  جوانان باهوش می داند چه می گویم.  توجه نمایید پاسخ های من در جهت برپایی محیط مجازی دمکرات،  و آزادی اندیشه و قلم است،  و نیز اینکه جوانان باهوش متوجه شوند،  می توانند تغییرات ناپیوسته در قرن سنت گریزی ایجاد نمایند.

      یکبار دیگر یاد آوری نمایم،  چند هزار سال تاریخ ایران بزرگ،  در 5 میلیون کیلومتر مربع،  با میلیاردها انسان که آمدند و رفتند،  را نباید در انداره چند صد نام پادشاه،  و با چند ده کتاب تاریخ محدود کرد،  ما در ایران نیازمند تحقیقات و تحلیل های بسیاری هستیم.  همانگونه که قبلاً در مورد کوه و شهر مورد نظر شما نوشتم،  باید جوانان باهوش متخصص بررسی های مستقل داشته باشند.  کوچک و محدود کردن تاریخ ایران،  یک ترفند استعماری بوده است،  با کار علمی با آن مقابله کنید.

   پرسش 1265:  چطور می شود که کرمانشاه شهری که در زمان اشکانیان یکی از پایگاه های مهم انها بوده در زمان ساسانیان به عنوان اخرین پایتخت ساسانیان تبدیل می شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  متوجه سوال شما نمی شوم!  اما شاید سخنان زنده یاد مهرداد بهار کمکی به شما باشد در غیر اینصورت سوال خود را به گونه ای دیگر مطرح بفرمایید:

   باید توجه داشت که نام واژه کرمانشاه  محتملا تبدیلی است از کرمینشان , کرمیشان و کرمانشان که نام کهن این سرزمین در دوره میانه تاریخ ما است, و کرمانشاهیان خود را کرمانشانی می خوانند. این که این نام با لقب بهرام چهارم (= کرمانشاه) که بانی شهر بوده است مربوط می شود, می تواند مورد تردید قرار گیرد. شباهت لقب بهرام چهارم با نام این منطقه, سبب این تصور ها و رسمیت یافتن نام کرمانشاه در ادوار اخیر تر شده است (مهرداد بهار)

   پرسش 1266:  نمیدانم شنیده اید یا نه؟ تازگی بازی جدید در اوردن که فردوسی زرتشتی بوده! نمونش مزخرفات بهرام مشیری (خودشان را مسخره کرده اند یا ما را؟ هر کس برای احیای تاریخ و زبان و فرهنگ ایران کوشش کند زرتشتی است)؟

   پاسخ پرنیان حامد:  فردوسی اگر زردشتی بود کلامی هم خودش در بابش می نوشت،  و عینا گفته های دقیقی را کپی نمی کرد، و هر کس ادعا می کند او زردشتی بوده است، سخنان او را پس از گفته دقیقی در مورد گشتاسپ و اسفندیار بخواند ببیند نظر او همچون متون زردشتی تایید این شاه است یا تکذیب او!

   نظر 1267:  درود بر شما بانو پرنیان حامد. کتاب گرانمایه ی شما را تهیه کردم . دست مریزاد. همیشه پاینده باشید و سربلند.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما .  با سپاس از شما،  حال واقعا منتظر نظر و نقد شما پس از خواندن آن می باشم  و بسیار خوشحال می شوم که پس از خواندن کتاب, در مورد این کتاب بر این وبلاگ  با من سخن گفته شود. پاینده باشید .

   نظر 1268:  استاد انوش راوید: (در ضمن خواهشاً کوروش بزرگ را از دل تاریخ بیرون نیاورید، تا او را مقدس نمایید، او یک پادشاه بزرگ بود، با صفت های چنین پادشاهانی در دوران تمدن شاه خدایی، از ساختار های تاریخی اجتماع، نه یک مقدس. در این وبلاگ تاریخ واقعی بررسی و تحقیق و تحلیل می شود، به هیچ مقدس و مقدس سازی و ضدیت با نوع مقدس کاری نداریم(.   درود بر فروهر شما که حرف دل ما رو زدید. اگر جسارتی از من در طرح سوال رخ داده, همین جا معذرت خواهی میکنم.

   انوش راوید:  بارها نوشته ام، این وبلاگ برای تعارف و تعریف از یکدیگر نیست، برای بررسی های تاریخ و تاریخ اجتماعی با حفظ محیط مجازی دمکرات است.  در چنین جوی گاه مطالبی گفته می شود،  که بنظر دیگری ممکن است خوشایند نباشد،  ولی در نهایت به نتیجه خوبی خواهیم رسید، که حتی غیر قابل باور خواهد بود.  ما در زمانه انفجار اطلاعاتی هستیم،  همانگونه که نوشتید از تلویزیون های خارجی و وبهای بیگانه دارند هر چیزی را برای ملتها می بافند و می گویند،  ما باید یاد بگیریم که چگونه در حرفه امان،  اینهمه داده،  راست و دروغ را تجزیه و تحلیل کنیم،  بدون اینکه به فعالیت اصلی و تخصصی ما صدمه بخورد.

      در ضمن بزودی مطالبی درباره کوروش بزرگ می نویسم،  که در زمان او چرا و چگونه گذر مهم تاریخی تمدن آغاز شد،  و در ادامه رشد و تکامل تاریخ اجتماعی،  تمدن شاه خدایی بنا به فرمولها و فاکتور های تاریخ و فرهنگ یادگیری،  طی حدود 200 سال در این گذر تاریخی به تمدن سازمان قبیله ای سپرده شد.

   نظر و پرسش 1269:  ﺁﻗﺎﯼﺍﻧﻮﺵ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺷﻌﺎﺭ ﺍﺻﻠﯽ ﺗﺎﻥ ﮐﻪ ﺯﺩﻭﺩﻥ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺳﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﺁﺯﺍﺩ ﺩﺭﻭﻍ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﺮﻭﯾﺞ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﺪ ﻣﺜﻼ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﮐﺎﺭﻩ ﺗﺨﺖ ﺟﻤﺸﯿﺪ ﺭﺍ پاﯾﺘﺨﺖ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯿﺎﻥ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ. ﻇﺎﻫﺮﺍﻫﯿﭻ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺗﺨﺘﮕﺎﻩ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ ﻣﺎﯾﻪ ﺗﺎﺳﻒ ﺍﺳﺖ.

   پاسخ پرنیان حامد:  تخت جمشید پایتخت نبوده یک معبد بوده که هخامنشیان آن را بازسازی و بزرگ کرده اند!  چرا بدون خواندن نظر دیگران در مورد عقایدشان اظهار نظر می کنید؟  شما خجالت نمی کشید از جانب ما سخن می گویید؟  کتاب اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست،  صفحه 14:

   تخت جمشید تنها یک معبد میترایی بوده که شاهان هخامنشی برای اجرای مراسم مذهبی و جشن های بزرگ چون نوروز به این مکان می رفتند و محل قبرهای این شاهان در اطراف آن گواهی بر این مدعا می باشد.  فرضیه آقای پورپیرار را هم فراموش کنید،  این فرضیه مردود است.

   * کلیه طرفداران آقای ناصر پورپیرار که ادب اجتماعی هم ندارند و دائما بر این وبلاگ فحش می نویسند به: http://www.cae.blogfa.com/post/4    رجوع کرده و از آقای ناصر پورپیرار بخواهند که شخصا به سوالات من پاسخ گویند (بفرمایید ببینید ایشان هشت سال پیش با دستکاری عکس ها چه کلاه گشادی به سرتان گذاشته اند و جواب هم نمی دهند).

   پرسش 1270:  انطور که از کتاب متوجه شدم در باب اهورا میترا و اهورا مزدا, این بود که مزداییان زیاد اهل قربانی کردن نیستن. ایا در رویداد نامه ی نبونید و کوروش بزرگ, سخن از قربانی کردن گاو نر و گوسفند به میان است؟ (در روز چهارم، کمبوجیه پسر کوروش، برفت به نیایشگاه [...؟ (اِزیدَه؟)] نَـبـو که .... گـاو نـر .... او بدان جایگه برفت و پیشکشی‌هایی را با دست خویش بر پیکر نَبو فراز برد ... نیزه‌ها و تیردان‌های چرمی از ... (سپس از نزد) نَبو بسوی اِسَگیلَه فرا رفت. او در برابر بِـل و خدا مـاربـیـتـی (؟)، گوسفندی را پیشکش بکرد.) به نظر نمیاد که کمبوجیه نیز مزدایی باشد! پرسش دیگر اینکه ایا این نام "اهورامزدا" ممکن است همان "اشورامزاس" خدای اشوریان بوده باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در توصیف تاجگزاری کوروش در بابل نیز سخن از قربانی گاو است (کتاب ص 107 - 108) و این آیین میترایی (با قدمت 5000 سال در چغامیش و به احتمالی 11 هزار سال در میمند) آیین زدشتی است که ما آن را به فریدون و جمشید نسبت می دهیم و آیین واقعی ایرانیان باستان بوده است و کوروش و کمبوجیه بر این آیین بودند و داریوش اول با قسم به اهورا مزدا این آیین را در ایران نابود کرد. اگر مدارک کتاب در باب محل ورود مزدایسم به ایران مورد قبول است لاجرم همان آشورا مزاس هم می تواند باشد. دقت کنید گو در پارسی باستان به معنی گاو است و سپند به معنای مقدس لاجرم گوسپند یعنی گاو مقدس.

   نظر 1271:  چرندیات بهرام مشیری در مورد فردوسی را در یوتوب بخوانید و بخندید. البته همین چرندیات ایشان روی خیلی ها اثر گذاشته و دارند نسبت به مسلمان بودن فردوسی تحقیق میکنند. (خوبه اولین بخش های شاهنامه اندر ستایش پیامبر (ص) است).  تا دیروز میگفتن فردوسی چاپلوس پادشاهان ایران و سلطان محمود بوده حال بازی جدید در اورده اند. (در ان زمان کتاب هایی از خطر نابودی در امان بوده اند که در کتابخانه سلطنتی نگه داشته میشدند فردوسی میخواست چاپلوسی کنه میرفت تو دربار سلطان محمود پیش شاعران درباری واسه پاچه خاری و از همشون هم سرامد تر بوده ولی این کار را نکرد!).

   پاسخ پرنیان حامد:  باید به آنها گفت،  آیا ممکن است فردوسی را راحت بگذارید؟ کوروش کبیر تمام شد نوبت فردوسی است؟ اگر یک نفر حرف حق بزند اما هم کیش شما نباشد, حرف او را می پذیرید یا نه؟ نمی توانید آیین و کیش فردوسی را مشخص کنید چون شخصا انسانی است که به همه احترام گذاشته, اگر هم مکتوب کرده همه عقاید مختلف را از زبان افراد گفته است, شما بگویید مسلمان بوده, آقا بفرمایند زردشتی بود, آن یکی بگوید ملحد بود, من سند می آورم همه را بود و هیچکدام را نبود.

   آنچه مهم است آنکه  فردوسی یک انسان بود انسانی که به همه احترام گذاشته, انسانی که از تعصبات بی جا دوری گزیده, انسانی که زندگی خود را وقف زبان و تاریخ کشورش کرده است. روحش شاد باد,  یادش جاودان،  هر که ایرانی است از هر قوم و کیشی که هست, به احترام زحماتش به او احترام خواهد گذاشت, از هر قوم و کیشی که بود.

   انوش راوید:  نقد و تحلیل کردن نوشته ها و گفته های دیگران،  یکی از ارکان جامعه دمکرات است،  ولی ایراد گرفتن و ممانعت از آزادی اندیشه و قلم،  مخالفت با آزادی و دمکراسی است.  با سپاس از شما که به این موضوع مهم توجه دارید.

   پرسش و نظر 1272:  ببخشید شما چرا اون 300 تا یادداشت رو نمی خونید؟ ظاهرا که هر دو طرف در کار تاریخ هستند ولی حال خوندن نوشته های هم رو ندارند! واقعا!

   پاسخ پرنیان حامد:  عجب داستانی است! از کجا می گویید نخواندم؟ شما گویا متوجه نیستید چگونه از جانب من تفسیر می کنید! فکر می کنید! می خوانید و نمی خوانید. یک لحظه کلیک بفرمایید:

http://www.cae.blogfa.com/post/4

   ببینید اگر نخوانده بودم می توانستم این سوالات را مطرح کنم؟  بعد بفرمایید ایشان چرا جواب نمی دهند؟ این چه جواب علمی است در مورد جلد سیاه و گلاب گیری به من داده اند؟   بفرمایید از ایشان  بپرسد:

  1  ــ  آقای ناصر پورپیرار عکسی که آقای پورترک به شما داده اند مربوط به سال 1300 با لنز ضعیف است که کتیبه آن در سایه عکس و هنوز از گل و لای پاک نشده است, شما با بزرگ کردن عکس سایه کتیبه که در اصل عکس موجود است از میان برده اید! این چه سندی است ارائه دادید؟

  2  ــ  آقای ناصر پورپیرار برای مرمت کله ستونی که بر حسب اتفاق کتیبه ای بر آن بوده است, به سیمان 2500 سال پیش دسترسی نداشتند, معلوم است که در محل مرمت خطی بر آن افتاده است. این چه سندی است که شما ارائه دادید؟

  3  ــ  آقای ناصر پورپیرار شما اگر می گویید در زمان خشایارشا هخامنشی یهودیان به ایران حمله کرده و ایران را خالی از سکنه کرده اند؛ پس نمی توانید بگویید خشایارشا از زیر بته آمده است! پس شما وجود خود او, داریوش اول پدر او و کوروش کبیر را به استناد گفته خودتان نمی توانید رد کنید!

  4  ــ  آقای ناصر پورپیرار شما اگر به قران استناد می کنید, مکان هایی را که شما خالی از سکنه نوشتید به استناد همان قرآن دارای سکنه و پادشاه و قوم و پیامبر و تمدن و .... بودند!

  5  ــ  آقای ناصرپورپیرار نبودن شاهنامه به دستخط فردوسی سند بر مردود بودن این اثر نیست، چرا به اساتید کشورمان فحش می دهید! شخصیت داشته باشد!

  6  ــ  آقای ناصر پورپیرار کاش به جای آفتابه و لگن و گلاب گیری و جلد سیاه سعدی! چهار تا جواب علمی صحیح به من می دادید که امروز طرفدارانتان بر این وبلاگ اینگونه رو سیاه نمی شدند!

   انوش راوید:  با این نظر مشخص است که شما نظر نویس وبلاگ ما را نخوانده اید،  من بارها در وبلاگ سفارش کردم هر شخص باید در حرفه خودش خوب و زیاد بخواند،  تا بتواند حرفه ای شود،  به سخن وبلاگ مراجعه نمایید.  من نیز هر آنچه که درباره تاریخ ایران است،  ابتدا تند خوانی می کنم،  و سپس در صورت جالب بودن با دقت مطالعه می کنم.  تمام نوشته های آقای ناصر پور پیرار و همان 300 یاداشت را هم خوانده ام.،  اما همانگونه که در پرسش و پاسخ قبلی بانو پرنیان حامد هم گفتند،  نوشته های این آقا از نظر تحقیق و تحلیل تاریخ مورد قبول ما نیست،  در انتهای پرسش و پاسخ 31 نوشته شده است.

   پرسش 1273:  چون میدونم میدونم که پاسخگو هستید چندین پرسش دیگه که واسم پیش اومده رو می‌پرسم:

    1 ــ  آیا ho+land وابستگی به خاندان هوو داره؟! از اونجایی که واژگان دگرگون میشن شاید huland بوده باشه!

   پاسخ پرنیان حامد:  تصور نمی کنم بتوان چنین تفسیری کرد چرا که نام این سرزمین در آلمان به صورت  hochhand  = hoch  بالا,  یعنی سرزمین بالایی و در اسکاندیناوی به صورت    niederhand   ,   nieder = پایین یعنی سرزمین پایینی می باشد هلند ی که ما می گوییم تحریف هخ لند آلمانی است.

   2 ــ  من چند سال پیش به ساختار تاز+ی و بسیاری واژه ایرانی دیگه رسیدم، خواستم از تازی این بود که تازیان زمان جمشید و فریدون عرب نبودند و شاید ماد بودند! نه اینکه شما واژه‌ کاوی کنید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  واژه کاوی نکردم! سند گذاشتم روی وبلاگ که  تازیان تا قبل از حمله اعراب،؛  به سرزمین ماد ها گفته می شده است.  ضحاک تازی هم از نژاد اکدها (سامی) بوده است،  که خدای آنان مردوس (مردوک) با نماد دو مار بوده است.  به کتاب رجوع کنید.

   3 ــ  درست یادم باشه شما به کسی که گفته بود نام ‌خانوادگی اش اسکندری است بسیار کوبنده گفته بودید که از دودمان اسکندر رومی هستید!! ولی هم‌اندیشتان استاد راوید به سادگی از کنار نام کوه یادشده کی گذرند و اون رو به مردم و کدخداهای اونجا در گذر زمان می بندند با اینکه وابستگی این کوه و یزدگرد چیزی رو درست نمیکنه ولی از این پاسخ ایشون شگفت‌آور بود با اینکه میدونم چه اندازه ایشون رو با برخی پرسشهای چرندم خسته کردم!

   پاسخ پرنیان حامد:  هیچ پرسشی چرند نیست! شما تا زمانی که حرمت اجتماعی را نگه دارید و در پرسش شما توهین به قوم, ادیان و باورها نباشد, بر این وبلاگ باز و روی آن سخن خواهیم گفت تا با بررسی با هم به نتیجه برسیم. حتی گاهی خوانندگان گرامی , در تایید و یا تکذیب اسنادی را کپی می کنند که برای من ارزش فراوانی دارد. با هم دوست گرامی تنها با کمک هم می توانیم به نتیجه منطقی برسیم.  در مورد سوال شما:

   سر سلسله اشکانی چه ارتباطی به ته سلسله ساسانی دارد؟  کوبنده گفتم هنوز هم می گوییم از کرمانشاه (بیستون) کندروس از خاندان اس (تک خال, ساتراپ, شاه,) کندروس هستند چه ارتباطی به یزدگرد دارد؟  کرمانشاه چه ربطی به ملایر دارد؟ دارابگرد یعنی داراب کرد،  یعنی شهری که داراب ساخت. جمگرد (جم کرد) هم به همین منوال! یزدگرد یا یزد کرد یعنی چی؟ خودتان بگویید ارتباطی به یزدگرد ساسانی دارد یا نه! 100 بار نوشتم:

      آنچه در مورد مکان ها گفته می شود فقط تا اول سلسله اشکانی صدق می کند نه بیشتر! باز می نویسید ساسانی!

تصور می کنید من می توانم تک تک قلعه های ایران و افغانستان را برایتان زیر و رو کنم؟ یک جواب کلی به شما میدهم ترا به خدا شما هم کمی زحمت بکشید فکر کنید و مقایسه کنید!

   4 ــ  استاد راوید یک چیز دیگر از شما می پرسم: به این سخن که نام شهرهای ایران با تازش عرب ها دگرگون شده بهایی نمی دهم چون ده ها و شهرهای کوچکی رو به تازگی دیدم که نامشون امروزه عربی شده و پیرترها هنوز نام کهنش رو بکار می برند:  گوراب > امروز تابلو زدن جوراب > آیندگان این شهر را کانون جوراب و دستکش خواهند دانست!  گرا > جراء خودم هم شگفت زده شدم از این نامهای عربی!

   انوش راوید:  به تاریخ ورود نام های عربی به ایران مراجعه نمایید،  در ضمن خود شما تحقیق و تحلیل مستقل داشته باشید،  ایران ما نیازمند جوانان با هوشی است،  که در گرایش خودشان هوشیارانه کار کنند.

   5 ــ  با جنبش شما در واژه‌ کاوی واژه های کهن من هم یه چیزی رو چند روز پیش گمانه زدم اگه شما وارسی کنید!!

دیو > هیولا / غول,  دیو+ان > اداره,  دیو+انه > جن‌زده / مجنون

   آیا وابستگی میان دیو و دیوان است؟!! آیا دیواندار همان کسی نیست که امروز به او منشی می گویند!

   آیا نمی توان اینگونه برداشت کرد که دیو را در زمان های بسیار دور (دودمان پیشدادیان) به انسان های باسواد می گفتند و در این باره هم نوشتند که شاهان از دیوان سواد نوشتن آموختند! تا اینجاش رو نوشتم ولی درباره ی تهمورس دیوبند شما جی میگید؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  دیو در کتاب بررسی شد؛ dieu  هم بررسی شد, نام دیو که از نام های گیو است نیز بررسی شد, دیویسنی و مزدیسنی هم گفته شد .....

وندیداد قسمتی از اوستا به زبان پهلوی  van dieu dat  به معنی قانون دیو ستیزی است که دیو ان خدای اروپاییان شده است! و همان divius  بر سکه های پادشاهان روم است که از نام های گیو است و دیویسنی آیین مهریان بوده است و ..... نتیجه در کتاب صفحه 130:

   دیو:  به تفسیر امروزی موجوداتی قول پیکر افسانه ای به رنگهای سفید و سیاه که گه گاهی شاخ بر سر دارند!....

   در دین زردشتی به هر کسی که آن را نمی پذیرفته دیو گفته اند.  جالب آنکه بسیاری از این دیوهای افسانه ای در ریگ ودای هندی نه تنها دیو نمی باشند،  که از الاهه گان و خدایان هستند.  لغت دیو منظور تنها افراد و مردمانی عادی چون من و شما بودند که دین زردشتی را قبول نداشتند. این گروه مردمان گاهی در جنگها به اسارت در می آمدند و چون دیگر اسرای جنگی دنیا مجبور به بیگاری های سخت چون ساختن قصر برای پادشاهان می شدند. ارژنگ دیو شخصی به نام ارژنگ که مخالف مذهب زردشتی بوده است,  دیو سفید مزندری یک آدم از نژاد سفید (سفید پوست) و اهل مزندر که مذهب زردشتی را قبول نداشته است, دیو های شاخدار مردمی از نژاد سکاهای تیز خود .....

    6 ــ  شما که در چندین جا پاسخ من رو با این سخن که تاریخ نوشته شده رو کنار بذارید پاسخ دادید بگویید که چگونه و از چه نوشته ی ایرانی به این سخن رسیدید که اسکندر همان مهرداد دوم است؟ تندیس مهرداد دوم چیزی درباره ی سالهای پادشاهی نوشته؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  شما که از جانب من می گویید و تفسیر می فرمایید, بفرمایید در کتاب نوشتم که اسکندر, مهرداد دوم اشکانی بود یا در وبلاگ؟! من تنها نوشتم از زمان مهرداد دوم اشکانی آنها خود را شاه شاهان نامیده اند. می دانید انها یعنی چی؟ ملوک الطوایفی چند پادشاهی داشت؟  می دانید چند مهرداد درست در همین زمان در تاریخ ها نوشته اند؟ می دانید که اصلا در کتاب سکه مهرداد کبیر شاه پنتوس آمده است و نه مهرداد دوم اشکانی؟ می دانید ایلیوس کی سر (جولیو سزار) را اسکندر تاریخ ایران خواندم؟ می دانید سکه مهرداد کبیر شاه پنتوس چه شباهتی با جولیو سزار دارد؟ می دانید کله مجسمه بیستون عینا در اروپا هست؟ می دانید سکه میترا در اروپا چه شباهتی با سکه اگوستوس دارد؟ من خود در این درهمی به دنبال اسکندرم! چه کسی به شما اجازه داد از جانب من تصمیم بگیرید که اسکندر مهرداد دوم اشکانی است؟

    7 ــ  با این نموداری که شما کشیدید گشتاسپ باید در زمان کوروش در کشور خوارزم خاوری (ازبکستان) پادشاهی می کرده و کوروش هم بر پارس و ماد و لیدی و بابل!؟! شاید من گیج شده باشم دوباره! از پاسخگویی تون پیشاپیش سپاس! پاینده باشید ! زودتر کتاب رو باز چاپ کنید!

   پاسخ پرنیان حامد:  با آن نمودار تقریبی و حساب هزاره ها (بازهم حدود) که در ضمیمه کتاب است, جنگ یادگار زریران (کهرم) در زمان گشتاسپ و زردشت حدود 36 سال قبل از کوروش کبیر در خورآزمیا باختری و بلخ بامیان (آذربایجان) بوده است و تازه پس از کشته شدن اسفندیار (داریوش مدی در شجره نامه ها) کوروش کبیر در حال یکی کردن دو قوم هخامنشی بوده  و در این زمان  فقط پادشاه انشان بوده است.

  درباره خرید کتاب ــ  به اینجا بروید.

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

نظرات 1 + ارسال نظر
گارسیا دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:23 ق.ظ

با سلام خدمت شما استاد گرامی و بزرگوار
ایا میتوان گفت داریوش سوم که در نوشته های تاریخی از شاخه فرعی خاندان هخامنشی معرفی شده است از نوادگان کوروش کبیر بوده با توجه به این مسئله که ان زمان حکومت در اختیار نوادگان داریوش بوده که ان زمان شاخه اصلی بودند
با تشکر از شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد