وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 9

کنکاش 9

   پرسش 1326:  کاس های حاکم بر بابل رومیان بودند؟ رومیان مگر از نژاد ماد نیستند ؟راستی کلدانیان چه وقتی حاکم بابل شدند و ایا همین کاس ها بوده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کاس ها با موهای بور و چشمان آبی همان نژاد رومیانی هستند که شما تصور کردید از اروپا آمده اند و نژاد اروپایی است!

   قدمت قابل اثبات کاسپ ها در ایران 3000 قبل از میلاد یعنی 5000 سال پیش است، که در این زمان در اروپا فقط نژاد گوش دراز سلتها (گالیرها) بوده و قابل اثبات می باشد.  لاجرم نژاد مو بور و چشم آبی ایرانی است و از ایران به روسیه و اروپا مهاجرت کرده است و نه بر عکس!

   این گروه که در شمال ایران, قزوین, همدان, کاشان, آذربایجان, کرمانشاه, لرستان و کردستان ساکن بودند،  به بابلی ها اسپ می فروختند و پیرو آیین مهر بوده اند.  سومریان؛ اکد ها و بابلیها قبل از این داد و ستد ارابه های خود را به گاو می بستند.

   کاسها کم کم در بابل رخنه کردند و از 1800 ق.م نام آنها در تاریخ بابل راه یافت.  بابلی ها به کاسها که از شرق به این منطقه دستبرد می زدند بربر می گفتند.  بربر به زبان سومری نام آفتاب است. سومریان و بابلیان به کاسپ های آفتاب پرست بربر می گفتند! کاس ها در سال  1520  ق. م بابل را گرفتند.  در سال 1160 ق.م پس از 360 سال فرمانروایی بر بابل کاسها از ایلامیان شکست خورداند سروریشان در بابل خاتمه یافت و به کوهستان های لرستان بازگشتند.

   هم اکنون در کناره دریای خزر, لرستان, آذربایجان, کردستان و ... مردمی سفید پوست با چشمان آبی و مو های بور درلرستان  تیره کاکاوند, حسن وند, بومیان نور آباد؛ در بخش های زاغه, الشتر, دلفان, سلسله کرمانشاه و .... همه از نژاد کاسپها و رومیان ایرانی هستند،  که اروپا را فتح کرده و این نژاد را به آنجا منتقل کرده اند.

   کی سر (قیصر) روم خداندان کیانی (کلدانی) است که پادشاه معروف آن کیا کی سر = هوخشتره = هو سر وه = کی خسرو بوده است (سلسله مادها در ایران).   کاسها اجداد رومیان هستند به زمانها (سلسله مراتب زمانی) بیشتر دقت کنید که اینگونه مخلوط نکنید.   

   پرسش 1327:  به نظر شما هجوم ما ایرانیان به وبلاگ کاخ سفید و ملک عبدالله نسبت به مالکییت جزایر سه گانه کار درستی بوده؟ این که ما به اعراب بگیم ملخ خور یا روی وبلاگ ملک عبدالله بنویسیم اقرا گ چ ژ پ (بخوان گ چ ژ پ) کار درستی است؟ مگر ما میتوانیم بخوانیم ذ ظ ض ص ث ع غ . اتحاد ما ایرانیان کار واجبی است ولی توهین به اقوام مختلف مخصوصا اعراب که در ایران هم زندگی میکنند, کاری نا پسند و بس بی فرهنگیست. به نظر شما بهترین کار ممکن نسبت به این موضوع چیست؟

   انوش راوید:  بارها در وبلاگ نوشته ام،  اهانت به هیچ یک از ملتها و مردم کشورها بویژه مردم قاره کهن را در این وبلاگ منتشر نمی کنیم. همچنین از موضوعات و مسائلی که جنبه سیاسی و مسلکی و مکتبی باشند،  فقط با دیدگاه تحقیق و تحلیل های علمی در چهار چوب علمی برابر با قوانین تاریخ اجتماعی می نویسیم و بررسی می کنیم.  برای ورود به قرن نو هر شخص باید تخصصی و حرفه ای تر باشد،  و از دوری و پراکندگی در پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک خوداری نماید.

   پرسش 1328:  من مطالب وبلاگتون رو مطالعه کردم. واقعا خسته نباشین. تشکر میکنم ازتون. میخواستم ازتون بخوام اگه امکانش هست کتابی رو بهم معرفی کنین که تاریخ ورود استعمار و چگونگی ورود استعمار رو به طور کامل بررسی کرده باشه

   پاسخ پرنیان حامد:  ایران هیچگاه مستعمره رسمی کشوری نبوده است که شرح آن را در کتابی نوشته باشند! اما به علت وضع جغرافیایی همیشه دچار سیاست کثیف استعماری بوده است، که با خواندن همین تاریخ مکتوب ایران از دوران صفویه به بعد با کمی تفکر خود به آن پی می برید.  ایران با ارتشی مجهز در زمان صفویه برای تحدید عثمانی از سوی پرتقالی ها.  ایران بدون ارتش و با شمشیر به جنگ روسیه در زمان فتعلی شاه برای تهدید روسیه از سوی انگلیس. ایران در خطر تجزیه بین روس و انگلیس. دربار قاجاریه زیر نفوذ انگلیس و مرگ امیر کبیر. مجلس ایران و مکافات با دخالت های انگلیس ها.  پیدا شدن نفت در ایران و سیاست های مختلف برای خارج کردن این ماده به اروپا و هزاران نمونه دیگر در تاریخ ایران وجود سیاست کثیف بی گانه را در کشورمان تایید می کند.

انوش راوید:  بیشتر کتاب های موجود درباره استعمار و امپریالیسم،  دارای جنبه مکتبی و حزبی است،  در واقع من آن کتابی که بر پایه علم و واژه های علمی باشد ندیدم،  بزودی درباره این موضوع بیشتر خواهم نوشت.

   نظر 1329:  به نظرم شبیه خیالبافی است.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام  زحمتی بکشید حد اقل در یک جمله کامل نظرتان را بنویسید که ما هم بدانیم شباهت این همه سند و مدرک به خیالبافی در چیست؟

   انوش راوید:  در صورتیکه منظورتان مقاله مصر باستان و استان مصر ایران است،  ابتدا گوشزد نمایم،  من تمایل ندارم در کار نو تحقیقی و نظریه پردازی پایه ای،  به افراد بی نام نشان،  که با پراندن کلمه ای می خواهند محیط آزاد را آلوده نمایند،  پاسخ گویم یا بحثی نمایم.  با تجربه چند سال وبلاگ نویسی،  بنظرم اینقبیل می توانند از عواملی باشند،  که نمی خواهند جوانان ایرانی نسبت به واقعیت های تاریخی آگاهی پیدا نمایند،  و به تعلیل و تحلیل های مستقل ملی و مردمی بپردازند.  در صورتی که شما از این قبیل نمی باشید،  بفرمائید کدام بخش و چه موضوعی شبیه خیال بافی است،  و بنا به قوانین یادگیری در موارد مورد نظرتان پرسش کنید.  این مقاله یک میان نظریه،  در بخش گمانه زنی های غیر عملی،  بر اساس تاریخ نویسی مکتب آنال، اعم از گزارش‌ها، دفاتر تاریخ و... می باشد.  در طرح های اینگونه،  می توان با ایجاد بینش نو تحقیق،  پیش زمینه ای برای افراد متخصص جوان ایجاد کرد،  که آنها درگیر تحقیقات جدید موضوعات موردی شوند.

   پرسش 1330:  مشکل یک نام برای دو شهر در تاریخ ساسانیان شاید بیشتر هم بوده باشد!  چون که میدانید شهری به نام "هرات" در خود ایران نیز داریم .!!

   پاسخ پرنیان حامد:

   هرات : 1. جنوب استان یزد ایران، 2. کشور افغانستان،

   خراسان : 1. شهری در شمال شرقی کشور ترکیه، 2. شهری در استان خوزستان، 3 . استانی در شرق ایران،

   مشهد : 1. شهری در استان کهکیلویه، 2. مشهد مرغاب شیراز، 3 . شهری در استان خراسان،

   کرمانشاه : 1. کرمانشاهون شهری در یزد مرز کرمان، 2 . استانی در غرب ایران،

   گیلان :1. شهری در استان کرمانشاه، 2. استانی در شمال ایران،

   این مکافات آنقدر زیاد است  که باورتان نمی شود. 

   پرسش 1331:  خیلی از بیگانه پرستان در مورد طاق کسری میگویند که ان را رومیان ساخته اند نه ایرانیان, همانطور که فردوسی نیز میگوید ولی همین افراد اسکندر نامه ی شاهنامه فردوسی بزرگ را الحاقی میدانند!

   پاسخ پرنیان حامد:  طاق کسری (کسری همان کی سر است)  را کی سر ها ی رومی اهل رومیه مدائن ساختند. رومیان ایرانی بودند! رومیان کسری های ایرانند! اسکندر نامه فردوسی را الحاقی می دانستیم چون تصور اینکه وطن پرستی چون فردوسی 6000 بیت برای یونانی بیگانه شعر  گفته باشد, غیر ممکن بود. دو راه موجود است یا اسکندرنامه فردوسی الحاقی است و یا اسکندر یونانی اجنبی نیست.

   پرسش 1332:  اگر فرضیه رفتن الکساندر به هندوستان امروزی به خاطر زمان ها و فواصل, مردود است چطور رسیدن اسکندر ماد نژاد به اروپا و مصر و عربستان افغانستان مردود نیست؟ اسکندر این همه شهر ساخته این ها فقط در 14 سال ساخته است؟  بنده همیشه مخالف سخنان شما بودم ولی گویا در سخنانتان حقیقتی نهفته است که ما هیچ وقت نخواستیم به آن پی ببریم. میشود بنده را از این مهم اگاه سازید؟ راستی تخمه امان در کتیبه های داریوش اول نوشته شده؟

   پاسخ پرنیان حامد:

   1. "اسکندر گجستک ارومی مصر نشین" مکتوب در متون پهلوی است و نشان می دهد قبل از فتح ایران و حکومت 14 ساله اش مصر را فتح کرده است.

   2. اسکندر نه به افغانستان رفته است و نه به هند امروزی! از دجله تا هندیجان ایران رفته است. (اسناد این مدعا در کتاب است). 

   3. بنده در کشور خودم می توانم 14 ساله دستور ساخت 7 بنا را بدهم!. آقا الکساندر یونانی شمشیر به دست در حال جنگ در  کشور غریبه و هزاران کیلومتر دور تر از کشورش نمی توانسته از سوریه تا هند امروزی این همه شهر را با خاک یکسان کند و بسازد!  بنا هایی که اسکندر ساخته  است (به غیر از اسکندریه مصر که قبل از این 14 سال ساخته است)  همه نزدیک هم و در امتداد دجله است (این گفته کجا از سوریه تا افغانستان و هند کجا!)

   4. از هندیجان ایران تا مکه راهی نیست!

   5. در اروپا جز از دیوار اسکندری که به خواست مردم محلی بوده است (لاجرم خودشان در ساخت آن کمک کرده اند) شهری نساخته است! معابد میترایی یادگارهایی است که پس از رفتن او به یاد او ساخته اند!

   شما گویا به سال و کیلومتر و شرایط در حال جنگ و در حال صلح توجهی ندارید!:

   اسکندر73 ق.م  به روایت تاریخ ایران:

   اسکندر بعد از آنکه بر دارا پیروز شد 14 سال شاه بوده است در این 14 سال:

   - از آذربایجان در حال جنگ تا هندیجان رفته است که برابر 1000 کیلومتر است.

   - از هندیجان بدون جنگ تا الجزایر رفته است که برابر 5000 کیلومتر است.

   - از الجزایر تا قطب شمال روی هم 6000 کیلومتر رفته است.

   - از انگلستان از راه دریا 8 ماه به لبنان بازگشته است.

   نتیجه کار او: در طول 14 سال 12000 کیلومتر را پیموده است، در اروپا تنها دو جنگ کرده است و یک دیوار ساخته است در ایران دستور ساخت 7 شهر را داده است.

   الکساندر 320 ق.م به روایت مفسرین:

   - الکساندر به سال 334 ق.م حرکت می کند 3 سال بعد یعنی به سال 331 ق.م در حال جنگ بی امان  با داریوش سوم به بین النهرین می رسد.

   - سر راه مصر را هم فتح کرده است  سوریه تا قاهره حدود 800 کیلومتر قاهره تا بغداد حدود 1000 کیلومتر + 1200 کیلومتر از مقدونیه تا سوریه =  حدود 3000 کیلومتر در طول 3 سال در حال جنگ با دو ابر قدرت زمانه ایران و مصر! (شگفتا عجب منطقی).

   - الکساندر به سال 329 ق.م در سغد و بلخ افغانستان و در همان سال به هند حمله کرده است. سر راه هم تخت جمشید سوزانده است به همدان رفته است از آنجا به خراسان رفته است از خراسان به سیستان رفته است از سیستان به کرمان رفته از آنجا به افغانستان و بلخ و سغد! 

   - مهران تا تخت جمشید = 800 کیلومتر.

   - تخت جمشید تا همدان = 800 کیلومتر.

   - همدان تا مشهد = 1000 .

   مشهد تا زاهدان = 800 (آیا واقعا از مشهد به زاهدان و کرمان رفته و برگشته است ! خیلی غیر منطقی است!)

   زاهدان تا کرمان = 400 کیلومتر.

   کرمان تا مشهد = 800 کیلومتر.

   مشهد تا بلخ = 600 کیلومتر.

   از بلخ تا دهلی نو = 1000 کیلومتر.

   یعنی او با سپاه و در حال جنگ 2 ساله 6200 کیلومتر را پیموده است و تا به اینجا 5 ساله 9200 کیلومتر را در حال جنگ بی امان وسط کوه و کویر پیموده است! زن گرفته است وسط راه صبر کرده شهر ساخته است و ...!  الکساندر به سال 323 به استناد لوح بابلی در این شهر چشم از جهان فروبست.  یعنی 6 سال طول کشیده است که تقریبا بدون جنگ از دهلی نو تا بابل 2600 کیلومتر را طی کند! (این راه را 6 ساله آمده آن راه صعب العبور را در حال جنگ 2 ساله!).

   الکساندر چگونه 2 ساله در حال جنگ با یک لشکر دور ایران را زده است و از راه  بلخ افغانستان به هند رفته است. در راه زن گرفته است و کلی شهر ساخته است؟  الکساندر چگونه 5 ساله حدود 10000 کیلومتر را با یک لشکر پیموده و دو ابرقدرت آن روزگار را در این مدت کوتاه سرنگون کرده است؟ آیا  افراد این سپاه آدم آهنی بودند و نیاز به استراحت نداشتند؟     از دیدگاه شما الکساندر 5 ساله در حال جنگ و شهرسازی 10000 کیلومتر می پیماید اما غیر ممکن است که اسکندر 14 ساله تقریبا بدون جنگ 12000 کیلومتر را پیموده باشد عجب جالب است.

   از مردم آل فسیل بدانیم  نوشته انوش راوید:

       آل فسیل آنچه را که می داند،  به آن اعتقاد پیدا می کنند،  و به آن تعصب شدید می ورزد.  شاهی و رئیس جمهوری،  بتی و مرامی،  و خلاصه هر چیز که در مغزشان جا باز کرد،  همان را نهایت می دانند،  و هیچ چیز دیگر و نو آوری را نمی توانند بپذیرند.  اگر آنها چیز های جدید و متنوع علمی تر در تخصص خود را بپذیرند،  دیگر نخواهند توانست مخلص آنچه که برای آن هستند در خدمت باقی بمانند. 

   مردم آل فسیل اشخاصی هستند که به آنها احمق نمی شود گفت،  خائن نیستند،  چه بسا وطن پرستان و مومنینی خوب و وفا دارانی به نام باشند،  نا آگاه نیستند، چه بسا از اهالی علم و شعر در میان آنها بسیار است.  آنها فقط از نظر مغزی و ذهنی جا مانده در گذشته هستند،  و نمی توانند خود را جلو بکشند و تغییرات را درک نمایند،  و نمی دانند نو آوری در علم و هنر و غیره چیست،  هر چند که تعریف آنرا بدانند.... 

   انوش راوید:  بمنظور بهتر دانستن حرکت های نظامی،  لازم است جوانان عزیز،  از تاریخ تاکتیک در ایران و تاریخ لشکر و جنگ در ایران بدانند.

   پرسش 1333:  با دیدن مثلت در بالای مهرابه ی معبد میترایی که نشان دادید بر من اشکار شد که ان شکل مثلثی که بر بالای بنا های یونانی است و شرح حال ماجرایی است و یا نشان از ایزدی است که به ان "سنتوری " میگویند از معماری میترایی ایرانی عاریه گرفته شده .ننگ بر ما که از معماری های یونانی و مایا و گوتیک و... میتوانیم سخن گوییم ولی از معماری میترایی خیر ..

(مربوط به پرسش و پاسخ 1296 http://www.cae.blogfa.com/post/48  پرسش و پاسخ ویژه 34 )

   پاسخ پرنیان حامد:


عکس شماره 6152 .

   1.  بازسازی معبد مهری در پنجکنت تاجیکستان که شباهت عجیبی به عکسهای بازسازی تخت جمشید دارد.

   2.  ویرانه مهرابه بزرگ کنگاور به نام ناهید مادر خداوند.

   3.  بازسازی نمای مهرابه گارنی ارمنستان.

   4.  مهرابه سه دیر (دورا-اورپوی) سوریه،  ردیف ستونها از سر در تا مهراب.

   5.  نقش برجسته مهرابه دیبورگ المان که در بالای ان همین نقش مثلث کنده کاری شده است و بر حسب اتفاق روزگار تنها صورت شاه بر صندلی وسط خرد شده است تا قابل تشخیص نباشد که کیست!

   6.  سر در مهرابه که بر ان دلفین, صدف, چلیپا و گل نیلوفر دیده می شود.

   شما مهندس معماری آینده این کشور هستید؛ ما را از این ننگ برهانید!

   ادامه پرسش:  در ویکیپدیا زیر آن عکسی که برای شما فرستاده بودم تو ویکی پدیا زیر عکس نوشته بود که افرودیت است و فکر کرده بودم منظور علیرضا همین است و در کل هیچ ربطی به مسادونی و یونان ندارد.

   پاسخ پرنیان حامد:  بدرستی نمی دانم خود علیرضا بگوید منظورش کدام بوده است؟ مجسمه  ای خانم که هیچ شباهتی به افرودیت ندارد! خود افرودیت هم جای سوال فراوان دارد به استناد ایلیاد و اودیسه هومر این زن قبرسی بوده است و از همبستری با آنشیز تراوایی  نوه ی آسارکوس ( آشارک + us پسوند آشوری),  انه ای را بار می گیرد  که پدر آسکانیوس (آشکان + us پسوند آشوری) بوده است این زن  از مادران اشکانیان است و مورد تکریم آنان! این چه ارتباطی به یونانی ها و حمله الکساندر به ای خانم دارد که آن را سند گرفته اند؟  ای خانم و بگرام هر دو چه از نظر معماری و چه از نظر اسناد یافت شده در آن یا ساخت و یا بازسازی اشکانیان است.

   ادامه پرسش:  این هم عکس از سکه های یافت شده در سوریه از الکساندر= مرد هزار چهره،  برای اطلاعات بیشتر به کاوشات یوسف کانجو را پیگیری کنید.


عکس شماره 6153 .

   پرسش 1334:  ...و البته امیدوارم هیچ وقت شما رو عصبانی هم نبینم و همیشه باآرامش و بدون خستگی کار کنید. کاش این مطالبتون رو چاپ هم می کردید و میذاشتید توی حوزه ی عمومی نقد و شناخته بشن. به امید موفقیت

   پاسخ پرنیان حامد:  تصور بر آن بود که با ارائه این همه سند ایرانیان خشنود و به کمک آنان در جوامع بین المللی از فرهنگ کشورمان دفاع خواهیم کرد که رویایی بود بیهوده!  گویا بهتر است لغت وطن پرستان کشورمان را با اجنبی پرستان ایرانی عوض کنیم،  بزرگوار عصبانی نیستم به شدت دلگیرم از آنچه می بینم! امر بفرمایید کدام قسمت را چاپ و در کدام حوزه عمومی به نقد بگذاریم؟

   انوش راوید:  امیدواریم روزی برسد،  که همه جوانان عزیز ایران،  در ادامه تاریخ دمکراسی ایران،  دید دمکرات داشته باشند،  و بتوانند حداقل آزادی اندیشه و قلم را در محیط مجازی تا رسیدن به آینده جدید تجربه نمایند.

   پرسش 1335:  اگر روم = مدائن . پس مقدونیه ی روم نیز که مورخین مسلمان از آن نام برده اند هم باید در همان اطراف باشد؟ نه؟ نام پدر بیوراسپ را اروند اسپ آورده اند,  آیا با نام رود اروند ارتباط دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  توجه دارید که 1. روم = رومیه مدائن  زمان 73 ق.م،  2. بعد از درگیری ها با خاندان اشک های ارمنستان روم = هروم = سوریه (تا حدود اوایل  حکومت ساسانی)، 3. بعد از حمله بعدی  روم = قسطنطنیه = استانبول ترکیه ......

   مورخین مسلمان  در زمان اسکندر از مقدونی نام بردند،  که می تواند مغ دونی = دشت مغان باشد.  دشت مغان با اروم  (احتمالا ارومیه) که در کارنامه اردشیر بابکان آمده است و همچنین با مدائن زیاد فاصله ندارد. یک مغ دونی دیگر هم پیدا کردم  بغاز کوی،  ممکن است بغ + از + کوی نینوا باشد ("از" پسوندی بر شهر هایی چون شیر + از محل  شیرها = شیراز و اهو + از  محل اهو ها = اهواز است)،  بغ + از = محل بغ ها و مغ ها این هم می تواند،  مغ دونی باشد، که با مدائن فاصله زیادی ندارد. در اسناد ساسانی اصلا نه لغت مقدونی آمده و نه لغت یونان. دشت مغان و یا بغازکوی هیچکدام نه یونان است و نه اروپا!

   نظر 1336:  باسلام. من یک نوجوان 15ساله هستم. از سن 9سالگی در مورد تاریخ ایران و به خصوص زرتشتیت شروع به تحقیق کردم و صد البته تحقیق هایم چون تحقیق های همسن و سالانم به جستجو های گوگل محدود نشد و حتی برای تحقیق در بعضی موارد به یادگیری زبان دین دبیره پرداختم. من اکثر مطالب شما را خواندم. و میدانم که مورخ باید دیدی ژرف و بلند و توامان با دیده پرسش داشته باشد. اما در مواردی نمی توان با یک دید یک جانبه همه چیز را زیر سوال برد. من مطالب شما را در رابطه با دروغ های تاریخ خواندم و تاثیر همین دید های یک جانبه را دیدم. می دانم که شما نظرات خود را با دلیل بیان کردید اما باید دلایل مخالف را نیز دید و ان ها را رد کرد. (به جای انکه دلایل خود را تحمیل کرد) لطفا در تحقیق های بعدی خود این موضوع را مد نظر داشته باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام.  از آشنایی با شما بسیار خشنودم و به شما تبریک می گویم،  که با این سن کم اینگونه ژرف اندیش هستید.  بر این وبلاگ تک تک نظرات خوانندگان  موافق و یا مخالف (جز از افرادی که با فحاشی به اقوام  و باورهای دیگران توهین می کنند) باز و بررسی می شود.  شما بگویید بررسی کدام یک از این نظرات کامل نیست تا آن را هر چه بیشتر بررسی کنیم. با سپاس

   پرسش 1337:  با سپاس از شما برای پاسخ هایتان. آقای راوید بنده را میگویید ال فسیل؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر آقای راوید دو سال پیش مقاله ای نوشته بودند،  با عنوان آل فسیل  و من قسمتی از آن را کپی کردم.  مدارک ارائه شده و تاریخ های نوشته شده در مورد الکساندر یونانی دارای تناقض شدید می باشد.  شما هم با سواد هستید و هم وطن پرست،  اما یک لحظه به آنچه به شما تحمیل شده است،  حتی شک هم نمی کنید، چرا؟ مدارکی از مکتوبات ایران جمع آوری و برای تفسیر و بررسی چاپ و ارائه شد.  شما بدون توجه, بدون آنکه حتی آن را نگاه کنید فقط می گویید "نه" و اسناد درهم اروپایی و یونانی را ارائه می دهید!  تناقض این اسناد از تاریخ مکتوب ایران, که به شما تلقین کرده اند افسانه است,  خیلی بیشتر است! باور ندارید؟ بررسی کنیم:    

   1 .  پاپیروس مصری که نام الکساندر بر ان است و از دیدگاه شما  سند فتح مصر به دست الکساندر می باشد!  عکس شماره 6155.

   الکسیندرس،  این اگر نام   AleksAnderos است،  چرا به جای عقاب دوم نماد "A"  برگ نی نماد "i" آمده است؟

ALKSINDRS   را به هر شکلی می توان خواند جز از نام  الکساندر!

   این چرا "ال - AL " به معنی خدا و ایزد در خود این سرزمین + کسی "kesi  " نام نژاد کاس ها + " endrus اندوس" نباشد؟

   یا لغت سین در وسط آن که در نام خاندان و پادشاهان بابل (نارام سین, ریم سین, سین موبالیت, ای سین) دیده می شود نباشد؟ و آن را ال = ایزد + اک = اکد + سین نخوانیم؟

   یا چرا مربوط به  صحرای سین و کوه سین آیی همان اطراف نباشد؟

   چرا آن را به صورت  al-kes-indo-rus ایزد کاس های هند و روس نخوانیم؟

   هزار طریقه دیگر هم می توان خواند هزار تعبییر دیگر هم می توان کرد،  تنها تعبیر الکساندر به خاطر "ای -i  " در وسط این لغت از همه غیر منطقی تر است،  چرا که خط هیروگلیف مصری همانگونه که در اول این لغت می بینید "آ - A " دارد!

عکس لوح بابلب

   2.  لوح بابلی که مرگ الکساندر کبیر را در تاریخ 11 June 323 BC ثبت کرده است!  عکس شماره 6156.

      جانشین الکساندر کبیر به استناد مکتوبات تاریخ سردار او سلوکس بوده است، که در سال 306 ق.م تاجگذاری کرده است! اختلاف زمانی 17 سال در این میان به چشم می خورد. این لوح نمی تواند به الکساندر کبیر ارتباطی داشته باشد! این لوح رویداد مرگ الکساندر دیگری است،  که شاید برای مهمانی به بابل رفته بوده و در آنجا جان سپرده است!

   3 .  مجسمه الکساندر کبیر در ترکیه با سکه های الکساندر ها مطابقت ندارد!  و چهره سکه هایی که آن ها را سکه الکساندر کبیر حدود  320 ق.م نوشته اند،  شبیه به هم نیست!  عکس شماره 6157.

عکس سکه های تاریخی

   4 .  نوشته مورخین یونانی و رومی که همه آنان 300 سال بعد از واقعه بوده اند می تواند مخلوطی از این دو اتفاق باشد.  به سال مکتوبات این مورخین توجه بفرمایید:

    Diodorus  (دیودوروس نیمه دوم 100 ق.م  حدود 50 ق.م)

   Arrian  7B 29   (آریان به سال 297 بعد از میلاد)

    Plutarch    پلوتارک (سال 64 تا 125 بعد از میلاد)  

   Curtius  (کرتیوس  حدود 100 بعد از میلاد )

   justin     جاستین (200 یا 400 بعد از میلاد)

   توجه دارید که قدیمی ترین آنها حدود 50 ق.م است.  گویند کلیه نوشته ها از زمان الکساندر یونانی تا 50 ق.م مفقود شده است! (نوشته های هومر, هرودوت و کتزیاس چرا مفقود نشده است!) این راویان با 300 سال اختلاف زمان به راحتی ممکن است مخلوطی از سرگذشت دو فرد را نوشته باشند.  در نوشته ها تناقض فراوان است چنانکه جاستین اصلا راجع به الکساندری سخن می گوید که والی اشکانی در هیرکان (آندروگوراس) بوده است! لاجرم نمی توانیم به این اسناد مکتوب 100% اطمینان داشته باشیم،  و باید آنها را جمله به جمله بررسی و با حقیقت زمانی و مخصوصا مکان های جغرافیایی و تاریخ ایران مطابقت بدهیم و تنها در صورت درست بودن حداقل سه شرط بالا آن را بپذیریم.

   تاریخ کشورمان با وجود کلیه حملات و آتش سوزی ها و ویرانی ها هنوز در دسترس ما می باشد. بیایید این مکتوبات درهمی که به ما دیکته کرده اند و برایمان تاریخ جدید نوشته اند کنار بگذارید و تاریخ کشور خودمان را احیا کنید. من حکومت هخامنشی را هم از روی همین تاریخ بازمانده در ایران برایتان پیدا می کنم (در شاهنامه فردوسی پیدا کردم) و می نویسم. شما هم به جای زخم زبان به من کمک کنید،  و از این فرقه ال فسیل دست بردارید.

   پرسش 1338:  از اینکه در وبلاگ شما می خوانیم همه چیز از ایران بوده، و حالا می خوانیم رومیها هم ایرانی بودند، به نوعی ناراحت میشوم انگار که ما از کره دیگر آمده بودیم، و بقیه مردم دنیا هیچ بودند، یا در یک نگاه کلی فکر می کنیم خالی بندی است.

   پاسخ پرنیان حامد:  متاسفم که موجبات ناراحتی شما را فراهم آوردیم.  موضوع لغت ایرانی که خود ریشه از نژاد ایر-ها و مردمان اطراف اران را شامل می شود نیست. اولین تمدن بشری شناخته شده از روی آثار باستانی سومریان بین النهرینی هستند، که خود مهاجرینی از شرق یعنی سیستان و بروجرد (میمند با یازده هزار سال قدمت) بوده اند. ما تافته جدا بافته نیستیم اما وارث اولین تمدن بشری در جهانی هستیم که با سیاست ها و گزافه گویی ها و اسناد جعلی می خواهند آن را انکار کنند. متاسفانه  هر چه در اروپا کاوش شد مدرک یا سندی که قدمت تمدنی بیش از 2100 سال را در این ناحیه به اثبات برساند و یا نژاد و نسلی مو بور و چشم ابی قبل از زمان ذکر شده, یافت نشد.  در حالی که نژاد کاس های مو بور و چشم آبی قدمتی حدود 5000 سال دارند. همچنین کلیه اسناد مکتوب محل روم را در مدائن تایید می کند. همچنین حقیقت جهان مهاجرت نژاد کاسها به اروپا و پیوند آنان با بومیان گوش دراز این منطقه را تایید می کند. من چگونه  و با چه جملاتی این حقیقت را بیان کنم که حمل بر نژاد پرستی  نشود؟

   انوش راوید: آن چه که در وبلاگ می گوییم با اسناد تاریخی است، به نوع دیگر که در ایران و ایرانیان بررسی کرده ام، بدلیل چهار راهی بودن ایران است، ضمن در نظر گرفتن سه جلگه بزرگ تمدن های اولیه در سه طرف ایران، خود بخود از مجموع تمدن های قاره کهن در ایران جمع شدند. همانگونه که در پاسخ بالا هم نوشتم، قرن 21 زمان تخصصی و تخصصی تر بودن است، نیازی نیست که توده مردم بی تخصص چه فکر می کنند، که آیا تاریخ خالی بندی است یا نه، اگر به مسئله مهم حرفه ای بودن در قرن نو توجه نشود، امکان رفتن به آینده جدید ایران غیر ممکن است.

   پرسش 1340:  قربانی کردن روزی دو نفر از نژاد سومریان آیاهمان اشاره فردوسی به جوانانی که از ترس قربانی شدن از دست ضحاک فرار میکنند نیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  برای خدای  مردوک انسان  قربانی می کردند و فردوسی دقیقا به این مسئله اشاره کرده است. شاید شکستن بت های بابل و قربانی نکردن اسماعیل (ع) هم مربوط به شکستن این قانون کثیف انسان کشی باشد.

   پرسش 1341: 1. در پرسشی درارتباط با زرتشت، نظر شما را درباره ی تاریخ رسمی جویا شده بودم و فرموده بودید منظورتان از تاریخ رسمی چیست؟ منظورم همان تاریخی است که همه درباره ی زرتشت می دانیم چون در مطالبی از سایت احساس کردم نظر شما چیز دیگری است و البته در جواب من هم به نوعی به آن اشاره کرده اید ولی باز هم برایم مبهم بود دوست داشتم اگر نظر متفاوتی از آنچه ما درباره ی زرتشت می دانیم دارید ارائه بفرمایید. البته فرموده اید در کتاب آمده اما بنده با اجازه ی شما نظر کلی تان را می خواستم جویا شوم.

   پاسخ پرنیان حامد:  آنچه در مورد زمان زردشت تا به امروز نوشته اند چنان درهم و مبهم است که به درستی نمی توان متوجه شد 7000 سال پیش یا 2400 سال پیش بوده است.  در بررسی انجام شده  که در کتاب به تفسیر مکتوب است و اسناد آن ارائه شده است (بیشتر این اسناد از خود اوستا است), زردشت به معنی پیامبر و اهورا به معنی خدا و اولین زردشت اهورا ( پیامبر خدا) به استناد خود اوستا جم می باشد. لذا لیست تعدادی از زردشت ها تهیه و در کتاب ارائه داده شد. تاریخ  زردشت زمان  گشتاسپ که در متون ساسانی از او یاد شده است  حدود 36 سال قبل از کوروش کبیر می باشد. همچنین به استناد خود اوستا در دین زردشتی دو کیش (فرقه) موجود بوده که در کتاب به تفسیر و بررسی شده است. همچنین "گفتار نیک, کردار نیک و پندار نیک" به استناد خود اوستا از سخنان زردشت زمان گشتاسپ نیست.

    جسارت کردم و از شما تقاضا کردم به کتاب رجوع کنید علت:  اول آنکه  این گونه کوتاه سخن بدون اسناد و مدارکی که در کتاب است ارزش علمی ندارد دوم آنکه این گونه کوتاه سخن گفتن ممکن است باعث سوء تفاهم و ایجاد کدورت برای هم وطنان زردشتی مان شود. مذهب زردشتی با قدمت 7000 سال به هیچ روی از طرف اینجانب رد یا مردود نشده است. تنها آخرین زردشت در زمان گشتاسپ از دید تاریخ ایران (بلعمی) و نوشته های مردمی ملی چون شاهنامه فردوسی بیشتر بررسی شده است. محبت بفرمایید برای اطلاع بیشتر به کتاب رجوع کنید این بحثی نیست که بتوانم آن را در یک جمله خلاصه کنم.

 ادامه پرسش:  2 ــ  درباره ی واژه ی مصر که می فرمایید ایرانی است تا آن جا که بنده می دانم واژه ای عربی و به معنای شهر است اگر توضیح بیش تری ارائه دهید ممنون می شوم و این که در دوره ی باستان ایرانی ها به این سرزمین دقیقا چه می گفته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در کتیبه های داریوش اول نام سرزمینی که امروز به آن مصر می گوییم به صورت: mudraya 

مودر ای آ  = مودرای  آمده است.  در بندهش به صورت گیپتوس و نیو گیپتوس نوشته شده است (سرزمینی از فلسطین تا ممفیس).

   ادامه پرسش:  3 ــ  با توجه به مطلب شما درباره ی مصر، آیا شباهت واژگان جیرفت و جیزه می تواند نشان از نوعی رابطه باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  همچنین شباهت عجیب نام خانوادگی سینایی در سیرجان کرمان و کوه سینایی در صحرای سینا و...

   انوش راوید :  مصر واژه کهن اتیوپیایی است،  زبان کهن اتیوپیایی مادر همه زبان های سامی و حامی بوده،  اتیوپی اولین جایگاه حرکت همو ساپین بوده است،  به مقاله نگاه کوتاهی به اعماق تاریخ در پست قبلی مراجعه شود.  اتیوپی باستان و ایرانیان به کشور Egypt مصر می گفتند.  همچنین شباحت بسیاری از واژه ها در کشور های یمن و عمان، کشور مصر و حوالی تنگه هرمز و جنوب غربی ایران،  به زبان کهن اتیوپیایی باز می گردد. 

   ادامه پرسش:  4 ــ  در مورد چین چه نظری دارید؟ خود چینی ها کشورشان را با نام دیگری می خوانند. آیا همان قاعده ی اجچت و مصر و یونان و گرییس را درمورد آن قائل هستید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در بندهش (از مکتوبات ساسانی) آمده است :

 "و آنان که به سرزمین سین هستند که چین استان است"

   سین ها مردم ماه پرست زاگروس بودند اگر نام سرزمینشان چینستان بوده است این سرزمین نمی تواند چین امروزی باشد.

همچنین نام  کوهی به صورت ابرسین در این کتاب آمده است و در توضیح محل آن می خوانیم:

  "بزرگترین است کوه همه پارس (پارت p ls)  بن او به سیستان (زرنک) و سرش در چینستان (hwcyst n) و تیغه ای از آن نیز به خراسان (خور آزمیا) است، (بندهش).

   کوهی که سر آن در کشور چین و بن آن در سیستان باشد نمی تواند در پارس باشد! این کوه ابرسین زاگروس است و چینستان کشور چین امروزی و مرز های آن در افغانستان و یا مغولستان نیست.

   اختلاف و اشتنباه مکانی در کتاب بررسی و بر این وبلاگ عینا کپی شده است،  برای دیدن مدارک عنایت بفرمایید از طریق آرشیو وبلاگ سه قسمت مکانها را مطالعه بفرمایید.

   انوش راوید:  تا آنجا که من می دانم،   قبل از قرن 14 میلادی،  کشور چین برای اروپائیان شناخته شده نبود،  سپس آنها با اشتباه یا دروغ سفر مارکو پلو به چین قاره کهن را سفر به کشور چین گفتند.  در این باره خانم فرانس وود و محققین دیگری نوشته اند،  می توانید در اینترنت به زبان انگلیسی بیابید.

   ادامه پرسش:  5 ــ  من فکر می کنم یکی از مشکلات تاریخی، تشبیه مصر گذشته با مصر امروزی است در حالی که این دو از لحاظ مساحت تفاوت داشته و مصر قدیم به این وسعت نبوده است؟ نظر شما چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد: هرودوت فلسطین را مصر خوانده است. مورخین بعد از اسلام به کلیه شاه نشین ها مصر می گفتند. مقدسی در احسن التقالیم می نویسد: من مصر را به شهری می گویم که سلطان بزرگ در آن نشیند و دیوانها در آنجا باشد و والیان از آنجا فرستاده شوند و شهرهای یک قلیم به آن وابسته باشند "سپس نام مصرها  به صورت زیر آمده است:    سمرقند؛ ایرانشهر, شهرستان, اردبیل, همدان؛ اهواز, شیراز, سیرجان, منصوره, زبید, مکه, بغداد, موصل, دمشق, فسطاط, قیروان.  شما کدام مصر را می گویید ؟

   ادامه پرسش:   6 ــ  با توجه به امکان اطلاع رسانی شما بد نیست یک کارگروه ایجاد کنید و در آن از کسانی که به زبان های خارجی چیره هستند بخواهید که فهرستی از واژگان مشترک بین زبان فارسی و آن زبان ها را ارائه دهند. مثل زبان های آلمانی، ایتالیایی، فرانسوی، اسپانیایی، انگلیسی، روسی و بسیاری زبان های دیگر اروپایی. (مثال: دوستی می گفت در لهستانی به پنج می گویند: پینچ.  با تشکر فراوان

   پاسخ پرنیان حامد:  استاد فریدون جنیدی کتابی دارند که در آن حدود 100 واژه از کشور های اسکاندیناوی را با زبان پارتی مقایسه کرده اند.

   بدینوسیله از کلیه خوانندگانی  که واژه های فارسی مشابه با زبان های اروپا را در اختیار دارند تقاضا داریم چنانچه مایل هستند آنها را با سند  برای ما ارسال کنند،  تا بر جستاری لیست این نامها را بر این وبلاگ در اختیار خوانندگان قرار دهیم. با سپاس.

   پرسش 1342:  آیا این دو روایت به هم شبیه نیستند؟

   1... (و افراسیاب ایران زمین را گرفته بود و بعضی گویند بازگشت و دیگر روایت انست که به سواد بغداد رستم با وی حرب کرد و سوی ترکستان تاختش.  بعد از این کیکاووس گرد پادشاهی بگشت و بزمین هاماوران شاه او را مهمان برد با بزرگان و در مستی همه را بند بر نهاد و بقلعه فرستاد. (به بند کشیدن در مستی؟))

  2... (آنها ( سکه ها) برای 28 سال سروران آسیا شدند و بسیاری جاها را ویرانه کردند و اموال ومتملکات مردم را مصادره میکردند تا آنکه هوخشتره توطئه ای چید و بخش اعظم سکه ها (اسکیت ها) را به میهمانی فراخواند و باده نوشانده مست کرد! و همه شان را قتل عام کرد و خودش سلطنت را بدست گرفت!!)

   روایت اول مربوط به کیکاووس و روایت دوم مربوط هوخشتره از زبان هرودوت است. ممکن است این روایت را هرودوت وارونه نوشته باشد؟ گویی ماخذ تاریخ هرودوت, تاریخ ایران است.

   پاسخ پرنیان حامد:  فکر نمی کنید این دو روایت بر عکس هم باشد؟  پادشاه هاماوران کی کاووس را در مستی اسیر کرد او را هم نکشت،  رستم پس از هفتخوان او را آزاد می کند،  در حالی که هوخشتره سکا ها را دعوت کرد و در حال مستی همه را سر برید (گفته های هرودوت در مورد پادشاهان ماد مخصوصا هوخشتره ای که خاندان او یونی ها را نیست و نابود کرده است خالی از عقده و دروغ نیست, در مورد مادها به هیچ روی به گفته یونانی ها اتکا نکنید).

   روی تاریخ های مکتوب به دقت نگاه کنید کی کاووس دیااکویی است که سارگن شاه آشور (با نماد افراسیاب در تاریخ ایران ) او را به حماه سوریه تبعید کرده است که در تاریخ ایران رستم پس از هفت خوان او را آزاد می کند و هوخشتره کی خسرویی است که  نینوا را فتح کرد و آشوربانی پال (با نماد افراسیاب) را کشت که در تاریخ ایران به انتقام خون پدر سر افراسیاب تورانی را در تشت می برد. ماخذ تاریخ هرودوت به نوشته شخص خودش تاریخ ایران است. تاریخ هرودوت با این جمله آغاز می شود "به گفته ایرانیان که در تاریخ تبحر دارند ....."

   پرسش 1343:  بیوراسپ پسر اروند اسپ است, آیا اروند به رود اروند ارتباطی دارد؟ همانطور خزراسپ به خزر؟ در مورد این نام در زین الخبار در پاورقی ان واژه ی akhad دیده میشد که انگار اکد (سامیان) بوده باشد! و آیا نام نرسی که شاهان اشکانی داشتند به معنی فرشته ای است؟ (و چون کاوه بر ضحاک بیرون امد مغان چنین گویند: که ایزد سبحانه و تعالی سوی افریدون وحی فرستاد نام فرشت هاو نیرو سنگ تا با کاوه دست یکی کند ..... در پاورقی نیرو سنگ: نروسنک. نریوسنگ در لغت به معنی پیک مردان و فرشته وحی است مثل جبرییل که در فارسی نرسی شده ... در اوستا این نام نیریوسنگ بمعنی رسول خدایان است.

   پاسخ پرنیان حامد:  خزر اسپ 100% با خزر ارتباط دارد اما نه دریای کاسپیان به اطراف دریای سیاه در تاریخ ایران خزر می گفتند. اروند اسپ نیز به راحتی می تواند با اروند ارتباط داشته باشد به شرط انکه اسناد کتاب را برای جا به جایی مکانها پذیرفته باشید. (فقط مراقب باشید این نام در بندهش ارود اسپ است و (ن) ندارد). اکدها همان سامی ها هستند.

   نیریوسنگهه (اوستا) نریوسنگ (پهلوی) نرسی یا نرسه (فارسی) به معنی نمایش مرد در اوستا نام ایزد پیک آور اهورا است.  در یک استوره کهن درباره  این ایزد آمده است:  اهوره او را چون کرد 15 ساله آفرید و برهنه پس اهریمن قرار داد تا زنان با دیدن او دل در او بندند و او را از اهریمن بخواهند!

   در باب این ایزد لخت پشت سر شیطان هیچ ندارم که به شما بگوییم اما حقیقت آن است که نرسی, جم, تهمورس و اسپیدور برادر و پسران ویونگهان بودند. این برادران نماد چهار نژاد جمشید می باشند. احتمال این که اشکانیان از شاخه نرسی باشند می باشد. در مورد متن شما فریدون از نژاد جم است. اسپیدور با ضحاک همدستان شد و این که نژاد نرسی در زمان جنگ فریدون و ضحاک به فریدون کمک کرده باشند ممکن و منطقی تر از تفسیر ایزدی لخت پشت شیطان است!

   پرسش 1344:  1.  آیا مقدونیه در خاک روم بوده؟  اسکندر بمقدونیاى روم بپادشاهى بنشست، و چون دارا بروم کس فرستاد بسبب مالى که هر سال، پدر اسکندر بفارس میفرستاد، ذو القرنین نداد، و بروى بیرون آمد و حرب کرد.

   پاسخ پرنیان حامد:  هر دو قسمت سوال شما تکراری بود که از قسمت بالا برایتان کپی می کنم:  پس از حمله اعراب مورخین در زمان اسکندر از مقدونی نام بردند که می تواند مغ دونی = دشت مغان باشد. دشت مغان با اروم (احتمالا ارومیه) که در کارنامه اردشیر بابکان آمده است و همچنین با مدائن زیاد فاصله ندارد.  یک مغ دونی دیگر هم پیدا کردم  بغاز کوی ممکن است بغ + از + کوی نینوا باشد ("از" پسوندی بر شهر ها یی چون شیر + از محل  شیرها = شیراز و اهو + از محل اهو ها = اهواز است) بغ + از = محل بغ ها و مغ ها این هم می تواند مغ دونی باشد که با مدائن فاصله زیادی ندارد.  در اسناد ساسانی اصلا نه لغت مقدونی آمده و نه لغت یونان. دشت مغان و یا بغازکوی هیچکدام نه یونان است و نه اروپا!

   ادامه پرسش:  2.  آیا میتواند مصر همان سوریه و شام باشد؟ چون در کتاب آورده اید که اندلس همان مصر امروزی میتوتند باشد و همچنین در تاریخ هایی مثل اخبار الطوال, پادشاه مصر از طرف اسکندر به سوی قندافه میرود برای صلح.

   پاسخ پرنیان حامد:  هرودوت فلسطین را مصر خوانده است. مورخین بعد از اسلام به کلیه شاه نشین ها مصر می گفتند. مقدسی در احسن التقالیم می نویسد: من مصر را به شهری می گویم که سلطان بزرگ در آن نشیند و دیوانها در آنجا باشد و والیان از آنجا فرستاده شوند و شهرهای یک قلیم به آن وابسته باشند "سپس نام مصرها  به صورت زیر آمده است:  سمرقند؛ ایرانشهر, شهرستان, اردبیل, همدان؛ اهواز, شیراز, سیرجان, منصوره, زبید, مکه, بغداد, موصل, دمشق, فسطاط, قیروان.  شما کدام مصر را می گویید؟

   پرسش 1345:  نظر شما در مورد این متن چیست؟ (و چون وی (اسکندر) بمرد جهان بی شاه ماند و هر کس ولایتی و شهری بگرفتند .... تا اشک بیرون آمد و انطیخس که انطاکیه بنا کرده است بیرون آمد و با اشک حرب کرد. سرانجام اشک مر انطیخس را هزیمت کرد و آن پادشاهی بگرفت. در پاورقی آمده:  منظور ار انطیخس بنا کننده ی انطاکیه است. چون مراد انتیوکوس بن سلوکوس است) یعنی در همان سال های اولیه ی اسکندر, اشک پادشاهی انطیخس را گرفت و این انطیخس پسر سلوکوس سردار الکساندر بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در تاریخ ایران پس از اسکندر اشک به تخت نشست و بدون هیچ تاخیری. شما پاورقی که برابر تفسیر است را کنار بگذارید بعد به من بگویید کدام انطیخیس؟

   اینجا را ببینید: "مهرداد دوم که مایل بود تمام سوریه را جزو متصرفات خود کند, ابتدا به گوماژن حمله برد و آنتیوکوس دوازدهم (89-84.ق.م) که خطر را در سرحد مملکت خود می دید به کمک لائودیسه دختر آنتیوکوس هشتم که ملکه قسمتی از سرزمین سوریه بود, رفت ولی در این جنگ کشته شد. و بعد هم آنتیوکوس سیزدهم (69-64) از رومیان شکست می خورد و حکومت سلوکیان بر چیده می شود.

   یک بار دیگر تکرار می کنم:  بعد از اسکندر 90 الی 240 پادشاه داشتیم همه این 90 پادشاه جانشین اسکندر هستند بسته به آنکه مورخ اهل کدام ناحیه بوده است از آن خاندان با عنوان جانشین او نام بردند.  مورخ سوریه می گویید سلوکید بود مورخ ارمنی می گوید اشک بود مورخ رومی می گوید کی سر بود. مورخ پارسی می گوید داریوش چهارم بود! شما بگردید بقیه 90 تا را پیدا کنید هر خاندانی می تواند بگوید ما جانشین اسکندر بودیم. این لغت الکساندر را مراقب باشید؛  شروع پادشاهی سلوکیان در سوریه البته پس از الکساندر هایی بوده است که یکی از آنها هم تا هندیجان رفته بود اما این هیچ ارتباطی به پایان سلسله سلوکی و  جانشینان اسکندر ندارد.  (برای به هم چسباندن و پر کردن  این 266 سال, خدا را شکر انقدر مهرداد و فرهاد و ارد و گودز  و الکساندر و سلوکید و آنتیوکوس و ... داریم که تا آخر عمرمان باید بپرسیم کدام یک؟).

   پرسش 1346:  آیا شما معتقدید زرتشت زمان گشتاسپ را کهرم کشته؟ جایی خوانده بودم: ...و عمر او (زرتشت) 77 سال بود.  آخر او مردی بکشت که او را "براتروکرش" گفتندی ... براتروکرش در پاورقی:  تور بن بداین وش. جکسن در کتاب زرتشت ص28 این را با اختلاف های پهلوی ratorkresh یا lratresh و غیره آورده که در داتستان دینک پهلوی 2/218 : برادر کرش است.  وی تورانی است و از خاندان karap (کرپ) بود. همینطور در جایی دیگر خوانده بودم که قاتل زرتشت از افسران ارجاسپ بوده !

   پاسخ پرنیان حامد:  همانگونه که در کتاب نیز ذکر شده است تصور می رود زردشت زمان گشتاسپ که مسبب این جنگ نیز بوده است در همین جنگ یعنی حمله  کی هروم = پادشاه سوریه از خاندان تورانی (آشوری) به باختریش کشته شده است.  تور بن بداین + us این نام پسوند وس آشوری دارد.

   پرسش 1347:  آیا چیترا = میترا؟ در کتیبه ی بهیستون در مورد فروتیش (فروتیس) داریوش میگوید: ...به اراده اهورامزدا قشون من بر قشونی که از من برگشته بود پیروز شد و چیتر تخم را گرفته نزد من آوردند. من گوشها و بینی او را بریدم و چشم های او را بر کندم... .چیتر تخم با چیترا = میترا ارتباطی دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:   چیسا تاخما اهل ساگارتی, فرورتیس مدی نیست! جنگ بعدی است! البته هر دو ادعا کردند که از نژاد هوخشتره هستند.

Zi-is-sa-in-tak-ma  اصل cica(n)taxma  فارسی باستان citratakma) = چیساتاخما)

من ارتباطی با میترا (میثره) در این لغت نمی بینم !

   پرسش1348:  به نظر شما محل جنگ تروی در بین النهرین بوده یا صور؟ هر کجا که بوده مسلما در اطراف ساحلی باید بوده باشد! چون نوشته اند که مردم اخایی (یونانیان) با کشتی هایشان آمدند...

   پاسخ پرنیان حامد:  آیا برای گذر از رودخانه هایی چون دجله و فرات در آن زمان نیاز به کشتی نبوده است؟  آیا سفر  با کشتی بر رودخانه و در مسیر آب برای آنان اسان تر از پیاده روی نبوده است؟ اودیسه  را در راه بازگشت دائما آب به سر جای اولش باز می گرداند!  آیا این نشان مسافرت به خلاف جهت رودخانه نیست؟  بعد آب او را می برد به سرزمین آلسین ! (ال = ایزد و سین!) سرزمین فیه شه! در phoe.ni.cian  فنقیه! در خلیج  phorcys  خلیج فارس! عجیب است که هرودوت هم گفته فنقیان مهاجرینی از خلیج فارس بودند!  شما توجه دارید که در مورد چند هزار سال پیش سخن می گوییم (تکنولوژی امروز را فراموش کنید یک جوی آب هم برایشان دریا بوده است)

   دوست گرامی کدام صور؟

   صور بر نقشه جغرافیا ی امروزی در ساحل میترانه  پایین تر از بیروت در لبنان است!

   اینها که تفسیر می کنند تروی شمال غربی کشور ترکیه بر ساحل دریای اژه و روبه روی جزیره امروز است!

   هرودوت که نوشته فنقی ها خود مدعی هستند مهاجرینی از ساحل خلیج فارس بوده اند!

   محل جنگ تروی نیاز به اسناد زیادی دارد.  اول از همه باید کلیه تفسیر هایی را که تا به امروز شنیده ایم فراموش کنیم. سپس باید شجره نامه هایی که در آن آمده است دقیقا بررسی کنیم تا آنجا که من می بینم جنگ بین خاندان اکی یا اشایی (آشوریان) و خاندان ایلیوس یا ایلیون (بابلی ها) بوده است.  باب به معنی معبد است باب +ایلوس و باب +ایلون = بابیلون و بابیلیوس هر دو نامهای بابل هستند!   * من مشغول جمع آوری سند در این مورد هستم اجازه بفرمایید بدون اسناد قابل قبول بیش از این در این باب سخنی نگوییم.

   نظر 1349:  کتاب تاریخ ایران را می خواندم در صفحه ای از آن کتاب نوشته بود رومیان همه ی اتفاقات مربوط به ایران را ثبت می کردند ولی وقایع سالهای هشتاد قبل از میلاد الی 227 پس از میلاد بر ما پوشیده است. که این بیانگر تحقیقات خانم پرنیان حامد می باشد (تصویر روی جلد کتاب وصفحه ی فوق به امیل تان ارسال گردید).  عکس شماره 6158.

عکس کتاب تاریخ ایران

عکس کتاب تاریخ ایران،  غربیها کاملاً قبول دارند که 150 سال از تاریخ ایران نیست،  عکس شماره 6158.

   پرسش 1350:  آیا فانوس اسکندریه را ایرانیان ساخته اند؟ :یکی از جانشینان اسکندر به نام بطلیموس دوم در جزیره ای به نام فار در نزدیکی بندر اسکندریه در مصر ساخته شد. معمار این بنا شخصی به نام سوسترات بود. برجی که برفراز آن آتشی بود تا شبها راهنمای ناخدایان برای رسیدن به بندر اسکندریه باشد. یونانی ها ارتفاع این برج را 272 متر بیان کردند که به نظر اغراق آمیز می رسد. اعراب که 10 قرن بعد وارد مصر شدند، ارتفاع خرابۀ این برج را 16متر بیان کردند. طبقه های مرمرین برج در ابتدا چهار گوش و سپس دایره مانند می شد. این برج پایه ای چهار گوش که 69 متر ارتفاع آن بوده است که دیوار هشت ضلعی و 38 متر است و برج 9متری دیگری بر روی آن بنا شد که در رأس برج، آتشدان بزرگی قرار داشت که نور آن به وسیلۀ آیینۀ بزرگی تقویت می شد.د ر سال 1375میلادی این برج، بر اثر زلزله شدید ویران شده و از میان رفت و چیزی از آن باقی نماند.

   پاسخ پرنیان حامد:   نه در تاریخ بلعمی –  طبری نه در شاهنامه فردوسی و نه .... اشاره ای به ساخت چنین بنایی توسط اسکندر و یا الکساندر نشده است.  تنها در روایت طرطوسی به صورت مبهمی اشاره به ساخت چنین بنایی شده است.  تاریخ طرطوسی بسیار گنگ می باشد و در آن شاهد تفاوت زمانی فاحش می باشیم (به طور مثال افلاطون را در زمان و همراه اسکندر نوشته است!)  به هر تقدیر در میان این افسانه گنگ سخن از ساخت اسکله ای بر آب است که طریقه ساخت آن را شرح داده است.

   " و هزاران عمود را تیز کردند هر یکی صد در صد گز ان ها را به دریا آوردند, سر تیز آنها در آب کردند آنگاه کدینگ های گاز ران بر سر  آن ها زدند تا در زمین سخت کردند هر هزار را به هفت تنوره, آنگاه خیک های گاو آوردند و بدمیدند و میخها فرو دوختند. آنگاه ارزیر فرو ریختند تا آن خیکها آن چنبر ها را اندرو می داشت چند ده گز ...." همانگونه که مشاهده می کنید سخن از ساخت اسکله ای در وسط دریا است که منطقی به نظر می رسد.  بزرگی این بنا را 20 گز در 20 گز نوشته است (1 گز = 1,04 متر)  همچنین سخن از 360 سوراخ بر این مناره است که روز های سال را نشان می داده است,  باد نمایی به شکل انسانی پرنده به دست و آیینه ای که در آن دروازه روم پیدا بوده است!

   در این صورت این ساختمان در مصر هرودوت = فلسطین امروزی و نزدیک به هروم = سوریه امروزی در خلیج اسکندرون بوده است.  طرطوسی می نویسد:

   " آن آیینه تا به زمان عمر عبدالعزیز بود و هر وقت که سواری از روم بیرون آمدی مسلمانان بدیدندی و رومیان بر مسلمانان ظفر نیافتندی. رومیان بیامدند و مر مسلمانان را گفتند که در میان اینها گنج است که اسکندر نهاده است و ما نخست یافته ایم.  مسلمانان بیامدند بطمع و آنرا ویران کردند و آن طلسم را بشکستند و آن گنبد را فرو بردند و آن گنج را نیافتند زیرا که نبود ....."

   پس در زمان طرطوسی حدود قرن ششم هجری این بنا در میان نبوده است که زلزله 1375 آنرا از میان برده باشد!

معماری مناره و ساختمان هایی به شکل رصد خانه در ایران قبل از اسکندر روال بوده است نمونه آن کعبه زردشت است. محل این مناره هم در این افسانه حدود کشور فلسطین امروزی و بلندی آن حدود 20 متر بوده است. بیش از این نمی توانم بنایی که اثری از آن باقی نمانده است را بررسی کنم. عکس شماره 6160.

عکس تصویر خیالی از فانوس اسکندریه

عکس تصویر خیالی از فانوس اسکندریه،  عکس شماره 6160 .

   نظر1351:  چهره های این مردان اشکانی بر حسب اتفاق روز! خراب شده است،  عکس شماره 6161.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام اصلا ناراحت نباشید!  فقط چهره ها که نیست! کتیبه مهرداد در بیستون را ببینید چگونه وزیر صفویه روی آن قبض آب و برق نوشته است. کله مجسمه را ببینید کندند بردند!  معبد میترایی را ببینید چگونه این وسط فقط چهره شاه وسط تراشیده شده است.  تاریخ بلعمی – طبری را نگاه کنید چگونه 200 و اندی پس و پیش شده است. اوستا را نگاه کنید چگونه قسمت پدر مادر و نژاد زردشت  نیست شده است و آنچه ابوریحان بیرونی از اوستا نوشته دیگر نیست! در نقش رستم بهرام دوم ساسانی کله پیگره ها را تراشیده است کله خود را جای آن گذاشته است آنوقت سمت راست یک پیکره جا مانده است! به لطف ساسانیان یک متن اشکانی یافت نمی شود!  به نظر شما یک کاسه بدی زیر نیم کاسه نیست؟

   پرسش 1351:  ایا استون هنج یکی تقویم میترایی است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تقویم نیست این یکی از بی شرمانه ترین جعل های سند تاریخی است. علت آن هم دقیقا این جمله است:

    این بنا در سه مرحله ساخته شده ‌است که تقریباً آغاز بنای آن از سال ۳۱۰۰  قبل از میلاد بوده‌ است.  این مسئله ثابت می‌کند که استون هنج از اهرام مصر هم قدیمی تر است. (برداشت از ویکی پدیا).

   ببینید دوست گرامی تصور می کنم همه ما از اندکی حداقل اندکی خرد برخوردار باشیم.  وقتی می گویند اهرام مصر از جابه جایی سنگ های تنومند ساخته شده است، یعنی یک تمدنی آنقدر پیشرفته بوده است که توانسته اند این سنگ ها را جابه جا کنند بتراشند و روی هم بگذارند. آثار این تمدن در مصر مشخص است این مردم زبان داشتند, خط داشتند, کتیبه ها و پاپیروسها و مجسمه ها و کاسه ها و مومیایی ها و .... موجود است، هر جای این سرزمین را هم بکنید اثری از تمدن از زیر خاک بیرون می آید. بفرمایید این استون هنج را کدام تمدن ساخته است؟ آثار آنها کجاست؟ زبان و کتیبه ها کجاست؟ این سنگها را چه کسانی و با چه وسیله ای روی هم گذاشتند؟ نه خطی در اروپا است نه زبانی, نه اثر از تمدنی! این تنها چیزی است که از تمدن اروپا قبل از رومیان موجود است. تازه آن هم نزدیک به میلاد, 400-300 ق.م بیشترین قدمتی است که می توان برای آن رقم زد.

عکس آثار تاریخی انگلستان

   چه کسی و در چه زمانی این سنگها را به تقلید از ایلام روی هم گذاشته و قدمت آن را بدون فرهنگ و تمدن کنار آن بی شرمانه بیش از ایلام جلوه می دهد؟ قدمت سنگهای آن 3100 ق.م است؟  زمان روی هم گذاشته شدن این سنگها را با چه وسیله ای اندازه گرفتند؟  لوحی , خطی, شکلی؟

   پرسش 1352:  آیا مکان های رومی را ایرانیان ساخته اند؟  مانند سیرکوس ماکسیموس، تالار تریجان، پانتئون و کولوزیوم ....

   پاسخ پرنیان حامد:  قدمت بناهای یاد شده همه پس از میلاد است.  آنوقت در تاریخ آمده است:  دقیانوس جشن هزارمین سال بن افکنی روم را گرفته است! کجاست این روم حداقل  -3500 -3000 ساله ای که دقیانوس برایش جشن گرفته است؟ هیچ اثری با چنین قدمتی در اروپا دیده نمی شود!   یکی از این بناها  را برای شما بررسی خواهم کرد قضاوت با خودتان،  عکس 6164:

عکس کولوسئوم در ایتالیا

   کولوسئوم،  ساخت کولوسئوم توسط وسپاسیان (Vespasian) امپراطور سالهای ۶۹ تا ۷۰ روم پایه گذاری شد،  پس از آن پسرش تیتوس (Titus) در سال ۸۰ بعد از میلاد آنرا بنا کرد، که نهایتا توسط دومیتیان (Domitian) برادر تیتوس به پایان رسید (برداشت از ویکی پدیا).  معماری این بنا برای ما بسیار آشنا و در هر گوشه کناری در کشورمان این معماری به چشم می خورد،  عکس شماره 6165.

عکس های مناظر تاریخی و دیدنی

   این سبک معماری از سبک معماری میترایی یعنی طاق های گنبدی و پنجره هایی شبیه به در غار ها می باشد این سبک در کلیه معابد میترایی اروپا نیز به چشم می خورد.  یکی از میراث باقی مانده کشورمان  بیانگر ریشه این معماری می باشد. که قدمت آنرا به یازده هزار سال برآورد کرده اند عکس شماره 6166:

عکس های میمند تاریخی

   ردیف درهای این غار ها  الهام بخش معماری بیشتر پل ها در ایران, مهرابه های ایران و اروپا, میدان مشهور اصفهان, طاق کسری و ... می باشد. کتیبه های این مکان و افسانه های محلی  نشان از مهری بودن سازندگان آن دارد:

   ترجمهٔ کتیبه‌ های میمند:  هنگامی که کوه‌ها در این میمند شکاف بردارند و افسانه‌ های میمند به حقیقت بپیوندند گنجینهٔ میمند پدیدار خواهد گشت و فقط یک نفر می تواند به آن دست پیدا کند که او از سوی خورشید می آید.

   طبق افسانه‌ های میمند روزی این روستا به وسیلهٔ مردی که از سوی خورشید می آید ایران را به شکوه قدیمی باز می گرداند.  فراموش نکرده اید که کلیه پادشاهان روم تا به زمان کنستانتین (پایان سلسله اشکانی در ایران) به آیین مهر بوده اند.

   پرسش 1253:  آیا این سخنان با هم ارتباطی ندارد؟  شما گفته بودید در این بیت: به جای شهنشاه دارا تویی /// چو خورشید ماه ما را تویی... ماه خدای پارسیان و خورشید خدای ماد ها بوده و منظور 2 نژاد ایران است پس: 1. دارا از جهرم به شهر استخر میرود. در آنجا لشکر جمع میکند و برای جنگ سوم آماده میشود ... سکندر چو از کارش آگاه شد /// که دارا به تخت افسر ماه شد.... افسر ماه معنی افسر پارسی نمیدهد معنی افسر یا شاه هخامنشی؟  2. - چون بیایند خورشید نشان سهمناکی بنماید و ماه از رنگ بگردد و در جهان تیرگی و سهمناکی و تاریکی باشد.... خورشید نشان سهمناکی بنماید و ماه از رنگ بگردد منظور این نیست که ماد ها (خورشید) به پادشاهی برسند و پارسیان (ماه) از حکومت عزل بشوند یا حکومتشان کمرنگ شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  می خواهید به کمک شاهنامه فردوسی ثابت کنید که دارا, داریوش سوم است؟  نمی توانید متاسفم فردوسی از سه شاه سخن گفته است. کتاب صفحه 135:

  بروم اندرون شاه بود فیلقوس <><> یکی بود با رای او شاه سوس (شوش؟)

    نبشتند نامه که پور همای  <><>    سپاهی بیاورد بی مر ز جای

   در این دو بیت سخن از سه پادشاه به میان است: 1. فیلقوس شاه روم، 2. شاه شوش (هخامنشیان) که با فیلقوس متحد بوده است، 3. داراب پور همای.  در نتیجه دارا پسر دارا ب که با اسکندر پسر فیلقوس جنگیده و شکست خورده است داریوش سوم هخامنشی نیست.

   پرسش 1354:  آیا اسکندر ذوالقرنین قران نیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ذوالقرنین لقب است و به هر جهانگیری ذوالقرنین ( فاتح شرق و غرب) می گفتند.  فریدون, کی خسرو, کوروش کبیر و .... همه ذوالقرنین هستند. اسکندر ذوالقرنین هست اما در مورد قران و روایات اسلامی من صلاحیت اظهار نظر ندارم. در این باب محبت بفرمایید به مجتهدین اسلامی رجوع کنید.

   پرسش 1355:  در جایی خواندم که اسکندر در کنک دژ (احتمالا تخت جمشید) کتب را با کتابخانه اش را سوزاند. آیا این اتش سوزی در تخت جمشید دیده میشود؟ چرا اسکندر باید کتب علمای عجم را به یونان بفرستد نزد ارسطاطالیس؟ ایا ارسطو استاد اسکندر ایرانی بوده؟ چرا در تواریخ سنتی ایران, انطیخس و سلوکوس و.. را رومی میخوانند و جانشین اسکندر؟ ایا الکساندر کاخ شوش را نسوزانده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  دوست گرامی سوالات شما را هزار بار بر وبلاگ پاسخ داده ام!  از شما تقاضا دارم برای اطلاع و اسناد به ارشیو وبلاگ و یا به کتاب رجوع کنید.  کوتاه آنکه:

   در دژی از سنگ با نام نپشتک؛ نفشت؛ دربیشت, اسکندر (ماد نژاد میترا آیین) دوازده هزار پوست گاوی که سخنان زردشت زمان گشتاسپ با طلا بر آن نوشته شده بود سوزانده است.  او  این معبد سنگی را نسوزانده است! تخت جمشید هیچگاه در آتش نسوخته است زیرا:

   تخت جمشید روی سنگ آهک و با سنگ اهک ساخته شده است  سنگ اهک خالص, کربنات کلسیم caco3 است که در فشار یک جو, در گرمای 894,4 درجه با گرفتن cl/g  391 گرما, میپزد و به 44,05 درصد co2  و 56,07 درصد cao تجزیه می شود. گاز co2 به هوا می رود و آهک زنده Caoمی ماند. آهک زنده Cao  با آب ترکیب آهک شکفته ca(oH)2 میدهد و cl/g 280 گرما آزاد می شود آب, آهک شکفته را میشوید و با آن, آب آهک درست می کند و روان میگردد. اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود باید سنگ های بالاتنه آن در شعله های آتش و سنگ های کف آن زیر جسم های سوزان فرو ریخته, کمی پخته باشد آب باران و برف با پوسته آهک پخته ترکیب آهک شکفته داده باشد و آن را شسته باشد سنگ هایی را که از زیر خاک بیرون آورده اند بویژه سنگ های کف همگی سالمند و لبه شان تیز و کنده گری شان مانند روز نخست به جا مانده است این می رساند که تخت جمشید نسوخته و سطح سنگ های آهکی آن نپخته است و ترکیبی از آب باران و شسته شدن آن نیز موجود نمی باشد. (احمد حامی)

   در متون پهلوی نه لغت یونان هست و نه لغت مقدونی. نوشته اسکندر ارومی مصر نشین. روم= رومیه = مدائن. کتابها را فرستاده به مدائن. یون ها یکی از خاندان آشوری بودند که در بین النهرین و پایتخت آنها نینوا بوده است. علمای یونانی که در تاریخ ایران ذکر شده است به جزایر دریای اژه ارتباطی ندارد. ارسطالیس = ارش تالیس معلوم نیست که ارسطوی یونانی باشد. پدر اسکندر ایلیوس از بابل حمله کرده است و سرزمین یونی ها (نینوا) را تسخیر کرده است و برای پسرش یک معلم یونی گرفته دلیل بر گریس بودن هیچکدام نیست. الکساندر ها 320 ق.م (کهرم = کی هروم = پادشاه سوریه در تاریخ ایران) پادشاهان سوریه بودند و جانشین آنها سلوکیان پادشاهان سوریه بودند. در تاریخ ایران 266 بعد نام سرگذشت شخص دیگری با لقب اسکندر آمده است که با الکساندر ارتباطی ندارد و پس از او ملوک الطوایفی در ایران ایجاد شد که یکی از این 90 پادشاه انتیوگوس دوازدهم بوده است. سرگذشت این دو نفر (الکساندر و اسکندر) به عمد با هم مخلوط شده است .........

   من انتظار ندارم شما کل ارشیو وبلاگ را آن هم با این خطوط کند اینترنت مطالعه کنید اما  محبت بفرمایید ارشیو وبلاگ را حداقل یک بار با سرعت نگاه کنید, پاسخ همه سوالات شما بر وبلاگ توضیح داده شده و اسناد از کتب کپی شده است.

   پرسش 1356:  در بیشتر تواریخ, اسم مادر اسکندر بصورت المفاد امده که گویی معرب المپیاس, مادر الکساندر است در این مورد توضیحی دارید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  وقتی روایات دو شخص با اختلاف 266 سال با هم مخلوط شد و 2000 و اندی سال هیچکس توجهی به آن نکرد,  از هم مجزا کردن آنها کار بسیار مشکلی خواهد بود! اکثر تاریخ های قابل قبول نام مادر اسکندر را ناهید نوشتند. المفاد مطلق به مورخی است که خود به درستی نمی دانسته در مورد چه کسی سخن می گویید! المفاد را از کدام تاریخ نوشته اید؟ من همه جا نام مادر اسکندر را ناهید دیده ام. احتمالا نام مادر کهرم پسر ارجاسپ المفاد بوده است.

   پرسش 1357:  نماد های میترایی روی سکه های سلوکیان چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  دو ردیف  بالا علائم پشت سکه سلوکیان و دو ردیف پایین نمادهای میتراییان است،  عکس شماره 6167.

   پرسش 1358:  خانم حامد این عکس 6155 پاپیروس مصری الکساندر نیست. اقای راوید عکس انرا در یک مقاله ای گذاسته اند و ان واژه ای که روی سکه های الکساندر دیده میشود, روی ان پاپیروس به یونانی نوشته شده. در ضمن ان موزاییک دیواری که الکساندر در حال جنگ با داریوش دانسته شده, ایا شما باور دارید که اسکندر است؟ اگر نیست ایا میدانید کیست؟ از اقای راوید بخواهید عکس ان پاپیروس که در وبلاگشان گذاشته بودند و واژه ی الکساندر در ان دیده میشود و ان موزاییک دیواری الکساندر را به شما نشان بدهند. راستی در این لوح بابلی ننوشته که الکساندر با رشوه دادن به فرماندار بابل, توانست بابل را فتح کند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  عکس 6155 عکسی است که با عنوان پاپیروس مصری سند فتح مصر به دست الکساندر یونانی بر کلیه خطوط اینترنت از جمله ویکی پدیا ارائه شده است. اصل و ترجمه آنچه در بی بی سی از آن سخن گفته اند و لاجرم باید بر جستار موزه  بریتیش ظاهر شود در دسترس  نیست! (هیچ تفسیری از هیچ جستار و کانال تلویزیونی را از شما نمی پذیرم دوست گرامی اصل مدرک را به من نشان بدهید) شما هر آنچه که می خواهید بررسی شود ارسال بفرمایید من جز این؛ سند دیگری پیدا نمی کنم!  لطفا عکس موزایک را ارسال کنید. این که من می بینم موهای سیاه دارد و به هیچ سکه و مجسمه ای شبیه نیست. شاید موزایک دیگری را می گویید! روی لوح بابلی هر چه که نوشته است اول شما تکلیف مرا با سند تاریخ مرگ او و 17 سال اختلاف زمانی با جانشینش روشن کنید که بدانیم در مورد چه کسی صحبت می کنیم بعد ببینیم چه کرده است .

   پرسش 1359:  نمیخواهید بگویید که ارسطو استاد اسکندر ایرانی! بوده؟ به امید ایرانی شدن ناپلئون - ژولیوس سزار - عمر - چنگیز و اشوکا ..... جعلیات تاریخی که تمامی نداره. شما سخنان مورخین یونانی در مورد ارسطو و هخامنشیان را قبول ندارید ولی اشتباهات جغرافیایی که در ان زمان این دانش محدود بوده را پذیرفته اید؟! ایا مورخین یونانی نام هخامنشیان را نبرده اند که داریوشش را دایوش مادی تصور کرده اید؟ چرا به قول تاریخ ایران, اسکندر کتب عجم را به یونان فرستاد نزد ارسطو؟ چرا گفته اند که اسکندر کنک دژ (تخت جمشید) را که کتب ایرانیان در ان بوده را با کتابخانه اش اتش زد؟ چرا در تاربخ ایران او را بار ها ویران گر نامیدند؟ چرا او را فرزند فلیقوس (فیلیپوس) و المفاد( المپیاس) نامیدند؟ نقشه های جغرافیایی که از زمان اسکندر به جا مانده چرا یونانی است که در ان به دریای پارس اشاره شده؟...

   پاسخ پرنیان حامد:  من که گفتم آرش تالیس گریس  نیست. یولیوس = ایلیوس و سزار cae sar  = کی سر. کی سر = کسری ایلیوس هم ایتالیایی نیست.  بسیار زیبا کل تاریخ را برایمان جعل کردند و کیسر را به سزارین تفسیر کردند! عالیه دوست گرامی. مورخ یونانی نوشته داریوش خودش هم نمی دانسته کدام داریوش. خودم تاریخ دارم توی کشورم چرا چیزی که به اشتباه برایم دیکته شده بپذیرم! هرودوت تولد کوروش کبیر و تولد هوخشتره را  از ان دور ها با هم قاطی کرده است. حساب زمانی تاریخ مورخین یونانی به این علت قاطی است. خودم در کشورم تاریخ دارم تاریخ کشورم را حساب می کنم! چرا حرف مورخی که از هزاران  کیلومتر آنطرف تر قاطی کرده معیار قرار بدهم!

   شما اول ببینید دقیقا اسم کدام دژ را نوشته است بعد تاریخ ایران را برایمان تفسیر کنید!. ببینید اسم مادر اسکندر را ناهید نوشته یا المفاد بعد با من سخن بگویید. ببینید نژاد یونانی کجا بوده نژاد گریس کجا تا بعد فرهنگ و اختلاف یون های آشوری و گریش های اژه را با هم بررسی کنیم.

   در عجبم از هموطنانی چون شما! از استان آذربایجان کشورم که چه ساده و بدون توجه به اطراف و گویشتان لغت باستانی هیر و هیربد هیرکان, و دو بازمانده هیر و هیران در آذربایجان شرقی را به معنی قهرمان نادیده گرفته و آن را به این سادگی به یونانی ها و لغت بی قدمت هیرو شان واگذار می کنید! با وجود آنکه از کیان آذری نیستم از فرهنگ و قدمت کلیه اقوام کشورم دفاع خواهم کرد و از فرهنگ, قدمت, لغت و آذربایجان فروشانی چون شما بی زارم! به خود بییاید و زحمات اجدادتان را اینگونه به باد ندهید!

   پرسش 1360:  به جنگ الانان فرستادیش  //// سپاه و درفش و کمر دادیش.... در این بیت الانان چیست؟ ایا الان + ان است یا الام + ان یا چیزی دیگریست؟ سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  هرچه هست به هیچ روی (ن) آن تبدیل به (م) نمی شود. ال به معنی ایزد در بین النهرین است. اما تفسیر آن به دو جمع  با (آن) در این لغت هم مشکل است! آلان ها مردم شمال رود ارس بودند.

   پرسش 1361:  جسارتا شما چرا اشکالات املایی را تصحیح نمیکنید؟ مثلا آن دوست عزیز نوجوانمان نوشته بود: (می دانم که شما نظرات خود را با دلیل بیان کردید اما باید دلایل مخالف را نیز دید و آن ها را رد کرد) منظور ایشان رد نکرد بوده که اشتباه تایپی بوده .... میخواستم از شما بپرسم اشکانیان به سمت مشرق ایران مهاجرت نکرده اند؟ مثلا در نیسای ترکمنستان قصر های اشکانی دیده میشود... یا مثلا شهر هایی از قبیل "ارسک" و "ایسک" در جنوب شرقی دشت کویر و شهر "اسکان" در سیستان بلوچستان و شهر "روم" در اطراف خراسان جنوبی و سیستان, و شهر اشک آباد ترکمنستان که حالا شده عشق آباد. در غرب ایران هم شهر هایی مانند "اسکو" دیده میشود. پرسش بعدی این که آیا نام یا واژه ی "پیران" به قومی نسبت داده شده؟ گویی تورانی هستند شاید سکا ییان باشند. مثلا در ایران شهری به نام پیران شهر در جنوب شهر اشنویه در جنوب ارومیه وجود دارد.

   انوش راوید:  من عین نظر را کپی پیس و امانت داری می کنم،  فقط تا آنجا که بتوانم غلط املایی آشکار را درست می کنم. تا آنجا که بتوانیم در پاسخها اصلاح می کنیم، و منظور را می رسانیم.

   پاسخ پرنیان حامد:  اشکانیان شاهان شرق ایران نیز شدند.  آنها به دنبال مزداییان مهاجر شرق را هم فتح کردند.  پیران از کیان وسیه تورانی است و احتمالا فرود پسر سیاوش از اجداد فرورتیس مدی است.

   انوش راوید:  ما نوع بشر هموساپین،  همه یک نژاد هستیم،  هر کجا که صحبت از نژاد های ایرانی و آریایی و تورانی و رومی می شود،  من آنرا کیان می نویسم.

   پرسش 1362:  1 ــ  فکر نکنم شهر هایی مانند اهواز و شیراز از فلسفه ی (نام+از) پیروی کنند. آقای راوید قبلا نوشته بودند که: (لوح‌های میخی خط ایلامی یافته شده در تخت جمشید به کارگاه‌ های مهمی در تی/شی-را-ایز-ایز-ایش (تیرازیس یا شیرازیس) اشاره می‌کند که بی‌شک همان شیراز امروزی است، همچنین آثاری شامل سه پایه برنزی مربوط به هزاره دوم پیش از میلاد در جنوب شرقی شیراز کشف شده است.). شیراز احنمالا شی-تی+را+ایز+ایس بوده. نام اهواز در عهد ساسانی هرمز اردشیر بوده و بعد از حمله ی قشنگ اعراب که فقط برای اسلام بوده نه چیز دیگر, این شهر به "اخواز" به معنی شهر خوزی ها (خوجی ها) تبدیل شد و بعد از مدتی به اهواز تحریف شد.

   2 ــ  همچنین امروز میبینم که برای پایستگی و اثبات سخنتون درباره ی "بغ+از+کوی" ، "شیر+از" و "اهو+از(یا آهو+از)" رو آوردید! ولی بهتره که این فرنود رو هم برای شهر اهواز به دیده بگیرید.!!

   خوز (نژاد بومیان خوزستان و کارون و اروند) همانگونه که بسیار دیده شده دچار دگرش های گفتاری شده و به "هوز" دگر شده!  و اگر به تاریخ های اسلامی (یادم نیست نام نسک اسلامی رو!!) هم نگاهی بندازید نامش رو هوزی می دونند و هیچ وابستگی به آهو و ... نداره!!

  خوز >>خ-ه>> هوز >>چندینه عربی شده>> اهواز

  همچون سلجوق >>سلاجق و ... با سپاس فراوان!

   *  به علت شباهت نظر از سوی دو خواننده این دو نظر یکجا پاسخ داده شد.

   پاسخ پرنیان حامد:  متاسفانه با وجود اسناد فراوانی که برای اثبات گفته شما در اختیار دارم, اساتید کشورمان مخصوصا اساتید ادبیات به هیچ روی قانع نشده و این اسناد را با دلایلی (چه بسا قانع کننده در بعضی موارد رد کردند!) برای اطلاع شما و سایر خوانندگان اسناد موجود و علل رد آنان را بازگو می کنم و قضاوت را به خودتان واگذار می کنم:

نام اهواز به صورت اخواز و به معنی سرزمین خوزان است،  که در زمان حمله اعراب  خوز به هوز و اهواز تحریف شده است به دلیل زیر رد شد: 1. نام کهن این سرزمین خوز یا هوز  استان بوده است،  که نام این استان بدون تغییر امروز نیز دیده می شود و چنانچه نام اهواز تحریف خوز در زمان اعراب باشد نام استان نیز باید امروز به صورت اهوازستان به چشم می خورد. 2. شهر اهواز ساخته اردشیر  ساسانی و  نام آن  هرمزاردشیر بوده است و نام جدید آن به قاعده دستور زبان (و نه زبان و اسناد کهن) به صورت اهو+ از می باشد! 3 . همچنین اصرار من با ارائه اسنادی از اوستا به صورت: "نام هایی چون رام اردشیر و رام هرمز در این منطقه نشان ایزد رام اوستا در این منطقه می باشد و امکان دارد لغت اهواز یا اخواز تحریفی از نام رود خواسترا (توصیفی برای ایزد رام) هواسترا باشد"نیز به کلی مردود! 4 و استدلال نام اراخوزی در کتیبه بیستون داریوش اول به صورت ارا+ خوزی (هوزی) و تحریف آن به صورت اهوازی به علت وجود این لغت در دو کتیبه تخت جمشید و نقش رستم به صورت هروویتیش نیز مردود شد! (من شخصا مطمئن هستم اراخوزی در خوزستان است و نه رخج!)

   در مورد نام شیراز که  به علت جمله زیر مرا نیز به شدت به شک انداختند: "شیراز شهری جدید با نامی جدید با تخت جمشید و آثار کهن این استان کاملا بی ارتباط و به علت وجود شیر های فراوان و مشهور در این منطقه نام این شهر جدید به قاعده شیر+ از به معنی محل شیران می باشد. متاسفانه از روی کتیبه ایلامی  تنها می توان نام شیراز را کهن انگاشت و وجود شیر های فراوان و مشهور را در این منطقه نمی توان انکار کرد!

   پرسش 1363:  چند تا پرسش دیگه و اسم پیش اومد که دیروز نوشتم ولی نشد که بفرستم دوباره می‌نویسم شون:

  1 ــ  همونجور که میدونید شهرستان مهاباد (ارومیه) کُرد زبان هستند (آذری یا تاتی شاخه ای از پهلوی) که همونجور که نشانگر ترک نبودن آذرآبادگان هست یک چیز دیگه رو هم میگه: آیا مه+آباد (یک شهر هم در ازدستان به این نام هست که افسانه هایی شایسته بررسی دارد) میتونه یکجور واژه مغ+ان رو بازنمایی کنه؟ مغان به چم زیستگاه موبدان و مه+آباد به چم آباد شده به دست موبدان!

  پاسخ پرنیان حامد:  یعنی واژه مه را = مغ بگیریم؟!

   ادامه پرسش:  2 ــ  توی چندجا دیدم که شما گفتید دارا همان داریوش سوم نیست، در جایی گفتید که اسکندر پادشاهی رو از هخامنشیان گرفت! آیا اسکندر که اشکانی هم باشه و هخامنشیان رو نابود کرده باشه میتونه با داریوش سوم نجنگیده باشه؟!

  پاسخ پرنیان حامد:  دارا (از خاندان هوو است که هیچکدام پادشاهان آن قابل مقایسه با هخامنش ها نیستند)  و کید هند (لقب پادشاهان استخر است)  و فور هند (فور نام پادشاهان و نژاد میتانی بوده است).  سه جنگ او در کنار دجله از بالا تا پایین بوده است. به کتاب رجوع کنید.

   پرسش 1364:  دیگه نیاز نیست که کسی الکساندر رو واسم از اسکندر سوا کنه، فهمیدیم که زه+آک نماد پادشاهی سامیان میانرودان بوده، ماردوش همان مردوک خدای میانرودان بوده، اشکانیان چندین پادشاه در یک زمان بودند، شاهنامه ها افسانه نیستند و... ولی با این واگرایی شاهان دودمان های گوناگونی همچون پیشدادیان، مادیان، کیانیان، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان چکار میشه کرد؟ چه جوری میشه این پراکندگی رو همگرا کرد؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  با رمز گشایی  شاهنامه فردوسی:

  تو این را دروغ و فسانه مدان  <><>  به یک سان روشن زمانه مدان

  از او هرچه اندر خورد با خرد  <><>    دگر بر ره رمز معنی برد

     ..................

  خردمند کین داستان بشنود  <><>  به دانش گراید به این نگرود         

  ولیکن چو معنیش یادآوری <><>  شود رام و کوته کند داروی

   .................

   ضحاک و جمشید, فریدون و ایرج, سیمرغ و دیو و اژدها و ....  را در کتاب برایتان رمزگشودم. شاهنامه را با دید افسانه ننگرید. فردوسی حتی زحمت همگرا کردن این ساسله ها را نیز برایمان کشیده است. روحت شاد ای ناجی زبان و تاریخ ایران.


   انوش راوید:  عکس تاریخی آخرین شیر ایران،  دوره گردان زاگرسی که با آخرین شیر ایران امرار معاش می کردند،  حدود 1300 خورشیدی،  مشروح در تاریخ شیر ایران,  عکس شماره 640.  گذشته ها در محل آبریز آب چشمه و آب انبارهای ایران سر شیر می گذاشتند که از دهان او آب بیرون می آمد،  در جایی که آب کم بود آنرا با چوب می بستند تا آب از بین نرود،  اکنون نام شیر آب به این علت وجود دارد.  محلولی که از آن می چکید شیراب یا شیره،  و مجموع آن را اشیره می گفتند،  که شخصاً از زبان یک بختیاری کوچرو شنیدم،  گاه در مشک برای دوغ،  و یا خمره برای شیره،  که بعد ها به زبان عربی رفت و عشیره شد،  درست مانند اجم یعنی نتیجه و مجموعه جم،  که به عربی رفت و شد عجم،  همانگونه که بانوی گرامی پرنیان حامد در بالا فرمودند،  من نیز می دانم اساتید ادبیات فارسی مانند اساتید تاریخ،  خیلی کم کاری و کم لطفی نسبت به داده های ایرانی دارند.  برای اطلاع بیشتر به تاریخ ایل و عشایر ایران مراجعه شود.

   عکس 6166  انوش در میمند کنار شیخ محمودی،  مراجعه شود به تنها مسجد و حسینه غاری جهان در اینجا.

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد