وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 11

کنکاش 11

   پرسش 1408:  شما بر این نظر هستید که مورخین یونانی سرگذشت الکساندر و اسکندر را قاطی نوشته اند. در اثار الباقیه در ذکر پادشاهان ایران و کلده بنا به قول اهل مغرب نام اخرین شاه هخامنشی را دارا بن دارا بن دارا نامیده و بنا به قول دیگر درا بن ارسیس. ایا غربی ها بر این عقیده بوده اند که داریوش همان دارا بوده که اخرین شاه هخامنشی را دارا نوشته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ابوریحان بیرونی رسما بالای همین جدول نوشته این جدول غلط است و چنین نبوده است، (سخنان او بر همین وبلاگ عینا نوشته شد).  داریوش سوم هم پسر داریوش پسر داریوش نبوده است. داریوش سوم همچنین  پسر اردشیر سوم نبوده است.  بنابر این همانگونه که ابوریحان بیرونی اخطار داده است اهل مغرب تاریخ ما را به هم ریخته اند.

   پرسش 1409:  آیا به این خاطر هم بوده که مورخین یونانی ها وقتی گرفتند سرنوشت اسکندر مادی را به الکساندر مسادونی گره زدند. انوقت دارا را داریوش کردند؟ (در حالی که دارا داریوش نیست). مثلا سرنوشت کشتن 2 یار همیشگی دارا که مهیار و جانوسیار بوده اند . دقیقا در الکساندر نامه ها نیز امده و الکساندر 2 نفر از خواجه های یا یاران داریوش سوم که از پشت سر وی را کشتند. الکساندر نیز ان دو را کشت!! این شباهات در داستان های اسکندر و الکساندر شانسی شبیه هم نیستند. لابد یکی از روی یکی دیگر نوشته شده است. ایا یونانیان از روی داستان های اسکندر و جنگ وی با دارا گرفتند سرنوشت قهرمانشان را به اسکندر گره زدند یا بلعکس ایرانیان گرفتند سرنوشت الکساندر را به ایرانیان نسبت دادند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ایرانی چیزی را به چیزی گره نزده است.  رسما در تاریخ ما آمده است 320 ق.م کهرم (کی هروم) از نژاد یونی پسر خزراسپ یا ارج اسپ  به ایران حمله کرد قصر شاه را سوزاند دخترهای او را به اسارت گرفت تا هندیجان ایران رفت، او را گرفتند و کشتند. در همین تاریخ ها 266 سال بعد نوشته اسکندر و سرگذشت دیگری از او گفته است. یونانی برداشته مرگ کهرم را فاکتور گرفته به علت شباهت لقب آنها یعنی کی هروم فتوحات اسکندر را به الکساندر نسبت داده است و متاسفانه ایرانیان از زمان ساسانی به علت سیاست و تا به امروز به علت مرور زمان هیچ اعتراضی نکرده اند.

   هر لغتی را که دیدند بی مورد گفتند اهان این همان است که یونانی گفته است و تفسیر کردند و کردند و کردند .....

   ادامه پرسش:  مثال دیگر قضیه ی ارسطو است که برخی از نصایح ان در تواریخ اسلامی مانند دینوری نفوذ کرده! ارسطو نمیتواند استاد اسکندر ایرانی باشد.

   پاسخ پرنیان حامد:  و یک نمونه این تفسیرها نام او در ارادیف نامه ای که به راحتی می توان آن را هزار جور خواند و به تفسیر کرد اما می گویند خیر همان الکساندری است که یونانی گفته است. نمونه هایی از بررسی این نام را بر وبلاگ آوردم که باز برای شما اینجا کپی می کنم:

   دو حرف اول آن را به جای (ا ل) برای شما (خ ر) بخوانم و آن را به خرو (خریدرو) اوستا = دیو خشم = خشم خونین درفش (ائشم خرویدرو) از سپاهبدان اهریمن  تفسیر کنم و قسمت دوم نام را نیز به زناشویی خشم و منوشک نسبت بدهم که از این زناشویی گروه فره کاستان (کوخرید) اهریمنی زاده شدند و برای شما از زند و هومن یسن سند بیاورم که منظور این گروهند:  آن از آهن الوده فرمانروایی بیدادانه ژولیده مو از تخم خشم باشد. ... دیوان ژولیده موی از تخم خشم آن بد تخمان از گسته خراسان به ایرانشهر بریزند. .... فرمانروایی از این خشم تخمگان (ترکان چرمین کمر در نسخه پازند) به شیداسپان کرسیاک ارومایی  دروج در ده سلمان (دیلمان) رسد ....

   یا تفسیر را کنار بگذارم و لغت را مستقیم به صورت:

   ارد ش ا خ ی ل = ار ت ش ا خ ی ل = ارتشاخ یل بخوانم و سپس در شجره نامه اشکانیان بلعمی – طبری:     اشک پسر حره پسر رسستان پسر ارتشاخ پسر هرمز پسر ساهم پسر روان پسر اسفندیار نام او را بیابم و به یاد داشته باشم که: ساسانیان, اشکانیان را نتیجه تدبیر خائنانه اشک (برادر ساسان) دانسته اند و قسم خورده انتقام بودند و بنابراین اسکندر را اشک ارتشاخ برادر ساسان از نوادگان بهمن معرفی کنم.

   یا اگر بدون یونانی و مورخین آن هیچ سندی از کشور خودمان پذیرفته نیست! آن را به صورت:

   اراکساندر بخوانم و آن را به رود آراکس هرودوت = ارس  نسبت بدهم و به اراکس  اندر تفسیر کنم که با ارومی (ارومی + یه = محل زندگی ارومی ها)  نیز همخوانی داشته باشد؟

    نمونه دیگر آن همین ارسطو خواننده عزیز دیگری نیز این سوال را مطرح کردند که برای شما کپی می کنم:

   گرامی همه این نامها به حدس ترجمه شدند گفتند اسکندر در متون پهلوی باید همان الکساندر یونانی باشد پس ارسطاطالیس همان اریسطوکراس یونانی است حالا ارسطاطالیس کجا اریسطو کجا؟

   قدر مسلم بهترین راه برای جدا کردن این دو شخصیت این است که برای تاریخ ایران نیز به عنوان یک ایرانی جایی در مغزمان باز کنیم و این تاریخ را بدون مقایسه بخوانیم باور کنیم بعد ببینیم کجا را یونانی از تاریخ ایران بلند کرده است. ارسطاطالیس می شود ارش تاتالیس اریستو (ی) دارد!

   ببینید الان روی این سکه الکساندر علامت  ( Ξ ) علامت ایونی است. به گفته خود شما نیز بیشتر سکه های او در سوریه یافت شده است به گفته من هم این نام الس آندروس (شاه سوریه) است از نژاد یونی. نتیجه این است که خود الکساندر هم از سوریه بوده است. حال ایلیوس پدر اسکندر یک معلم یونی نژاد (اهل نینوا = عراقی) برای پسرش آورده که نام او مشابه اریستو یونانی ها بوده است. یا خود الکساندر سوریه ای شاگرد ارسطو یونی بوده؟ اصلا الکساندر شاگرد کسی بوده یا نبوده؟

    ببینید قدر مسلم آنچه روایت یونانی در مورد الکساندر نوشته شده بعد از واقعه اسکندر ایرانی بوده است. روی وبلاگ تاریخ زندگی تک تک آنها را آوردم پلوتارک، اریان ... همه بعد از 100 ق.م هستند و مورخ یونانی که سرگذشت الکساندر یونانی را 320 ق.م نوشته باشد نداریم.

   حالا یونانی به عمد قاطی نوشته یا یونانی کار خودش را کرده مفسرین ایرانی امروزی بی مورد قاطی کردند و  برای خودشان لغت ارکساندر ارادیف نامه را به الکساندر تفسیر و ترجمه کردند که ارسطاطالیس آن بشود ارسطوی یونانی که اصلا معلوم نیست معلم الکساندر سوریه ای بوده یا نبوده! همش تفسیر است همش تفسیر کردند برای خودشان.  دیده نوشته ارسطاطالیس گفته اهان همان ارسطوی یونانی است. کتاب صفحه 155 و 156 را باز کنید دقیقا بخوانید این سرزمین یونی از بین رفته ای که حکمای یونی (ایونی) در آن بوده اند که بلعمی و طبری دارند از آن سخن می گویند و این ارسطاطالیس از آنجا بوده است اصلا نه می تواند یونان باشد و نه ماسادنی این نینواست که از آن سخن می گویند ارسطاطالیس هم ارسطو نیست. اصلا معلوم نیست که الکساندر هم شاگرد ارسطو بوده باشد. یونانی نشسته دیده یکی رفت ایران را گرفت به تاریخش نگاه کرده دیده یک ایونی هم قبلا به طرف ایران رفته بود برداشته یک مزخرفی سرهم کرده دولت ساسانی و کشیش های کلیسا برداشتند پیراهن عثمانش کردند. امروز هم برای اینکه تاریخ و قدمت و فرهنگ ما را بکوبند که نفهمیم فاتح اروپا بوده ایم هی ترجمه اش می کنند و بزرگش می کنند.  برایمان فیلم می سازند تحویل می دهند. 

   ادامه پرسش:  راستی آن شجره نامه ای که بیرونی در مورد شاهان آشور نوشته از زیان بروسوس نبوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  نمی دانم دوست گرامی ابوریحان بیرونی ماخذی برای آن ننوشته است.

   ادامه پرسش:  یونانیان عادت داشته اند که نام های غریبه را به لهجه ی یونانی مینوشتند و برای همین است که در ان شجره نامه نام های شاهان اشوری پسوند وس دارد . چرا نام های مثل اشور بانی پال در ان شجره نامه نیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اگر ماخد شجره نامه یونانی باشد حق با شماست همانگونه که گفتم ابوریحان بیرونی ماخذ نداده است که بتوانیم قضاوت کنیم. تصور می کنم آشور+ بانی+ پال لقب است نه نام واقعی او. صفت پادشاهی مذهبی کشوری چون داری هوش و خشتریه و ....

   پرسش 1410:  آیا اوانویسی کتیبه کرچه میش به زبان یونانی است؟ ترجمه اش چیست؟ با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  زبان یونانی در این زمان موجود نبوده است. این زبان مادر همین زبان یونانی است. ترجمه آن:  در این کتیبه ها از دلاوری ها و جنگ های خدایی سخن به میان است که صفات و کارهای زئوس را دارد و خدایان اطراف او نیز کپی بارگاه زئوس است.

   پرسش 1411:  ببخشید در تاریخ سنتی ایران نوشته که کیخسرو گرفت کرسیوز را با شکنجه کشت! اگر کرسیوز, کرسیوس شاه لیدیه باشه, در این صورت کیخسرو چه ربطی هوخشتره داره؟ در رویدادنامه نبونید - کوروش نوشته که کوروش پادشاه انشان از پایین اربیل گذشت و به سمت لی... ( لیدیه یا لیکیه) رفت, پادشاه آنجا را کشت و دارایی آن را گرفت ... به نظر شما این لی..., منظور لیدیه و پادشاه آن کرسوس نیست؟ ماجرای کرسیوز به کوروش بزرگ ربطی نداره؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کرسوس همان کرسیوز است. هوخشتره اینطرف لیدی را با خاک یکسان کرد سر این شاه را هم گذاشت توی تشت برید (حال هرودوت گفته کبابش کرد) از رودخانه گذشت رفت آن طرف لیدی را خراب کند آفتاب گرفت ترسید صلح کرد. هرودوت متاسفانه هوخشتره را با کوروش کبیری که نتیجه اش بوده است در هم کرده است.  می گوید سولون زمان کوروش کبیر بوده است.  این که نمی شود  100 سال فاصله سولون با کوروش است. اینهایی که هرودوت نوشته سولون با کرسوس زمان هوخشتره است به کوروش ربطی ندارد اون کرسوسی هم که تا زمان کمبوجیه زنده بوده این کرسوس نیست!

   کتیبه بابل که هیچ روی خود گزارش کوروش توی اکباتان نوشته پادشاه لیدی در جنگ کشته شد و لیدی فتح شد، تمام شد. نه کباب کرده است و نه به صلیب کشیده است و نه .... اون هرودوت بی کار نشسته 3000 کیلومتر دورتر هر کس هر چی گفته است برداشته سرهم کرده نوشته اصلا معلوم نیست کی به کیه! عزیز من تاریخ به این صافی دقیقی جلوی ماست چرا باورش نمی کنید به خدا زمان سولون هم با این تاریخ ایران درست تر است تا سرهم شده های هرودوت! کی خسرو هوخشتره ای است که سر کرسیوز (کرسوس) را توی تشت برید سولون دقیقا زمان هوخشتره بوده است.

   پرسش 1412:  در مورد روم نظرتان این است که این روم غیر از رومی است که ما در تاریخ ها می خوانیم و خلط مبحث شده. پرسش من این است اگر این پادشاهان روم مربوط به منطقه ای که امروزه ایتالیا خوانده می شوند نیستند، پس در این سرزمین چه کسانی حکومت می کرده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در اروپا تا زمان  رومیان یعنی حدود 100 ق.م نژاد سلت هایی زندگی می کردند که گوش های بزرگی داشتند و هر آنچه در اروپا یافت شده است مربوط به این گروه است. عکس و مجسمه یافت شده از آنان در کتاب و بر همین وبلاگ بار ها کپی شده است. کلیه بناهای میترایی و کلوسئوم و ... مربوط به بعد از میلاد است. آجری از قصر جولیو سزار یا اگوستوس که قبل از میلاد بوده اند را در رم امروزی به من نشان بدهید و بفرمایید دقیانوس چگونه هزارمین سال بن افکنی روم در ایتالیا را جشن گرفته است از این بن چرا یک آجر هم یافت نمی شود؟

   ادامه پرسش:  منظورم همان حدود ایتالیا است و ضمنا به طور حتم ما و اروپایی ها یک تاریخ را می خوانیم و همه برداشت یکسانی از روم داریم حال ما تاریخ خود را به علت حجم زیاد و شباهت های بسیار قاطی کرده ایم و به اشتباه به اروپایی ها (رومی ها) نسبت داده ایم اما آنها چه چیزی را با هم اشتباه گرفته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تاریخ و قدمتی که نداشتند از تاریخ ایران بر داشته به نام خود رغم زده اند کسی هم اعتراضی نداشته است تا امروز.  تکرار می کنم دولت ساسانی به علت تنفری که از اشکانیان داشتند حتی آثار آنان را نیز نیست و نابود کردند و کلیساهای اروپا با این سیاست از زیر قید حاکمان ایرانی بیرون آمده اند.  آنچه از آن در این راه تا به امروز سود برده اند عقب نشینی آرام آرام  رومیان مدائن بر اثر جنگ به سوی اروپا بوده است. اروپایی که اسکندر فتح کرده بود و پس از او 300 سال یعنی درست تا پایان حکومت اشکانی در ایران مستعمره رومی های مادنژاد مدائن و پس از آن ترکیه نشین ایرانی بوده است.

   ادامه پرسش:  پادشاهان ما را از آن خود می دانند پس چه کسانی بر آن ها حکومت می کرده اند که نامشان را هم نمی دانند. شاید هم عددی نبوده اند و ما بی خودی تمدن روم را به آن ها نسبت می دهیم.

   پاسخ پرنیان حامد:  تمدنی نداشتند،  خطی نداشتند که مکتوب کنند،  تمدن روم از آن اروپا نیست.  این تمدن به ناگاه وارد این منطقه شده است. فلسفه از طریق 20 دزد دریایی و 100 سرباز رومی هم باز سخن خنده داری است که به خورد جهانیان می دهند.

   نظر و پرسش 1413:  باعث افتخاره که در ایران هنوز کسانی هستند که به این کشور عشق بورزند و دلشان برای ایران بتپد.... وقتی نوشته های زیبای شما رو می خواندم در چشمان ام اشک موج می زد... این تاریخ نگاران تازی باعث می شوند که ما پیوندمان با گذشته از هم گسسته شود. خواهشمندم متن ها جدیدتان را برای بنده ارسال بفرمایید.

   یادمه یه بار گفتین چین در ادبیات ایران همون کشور چین الان نیست.اگه اشتباه نکنم تو شاهنامه هژیر رستم رو یه پهلوون چینی معرفی میکنه، با توجه به نزدیکی جغرافیایی ایران به کشور چین کنونی به نظرتون سهراب نباید فرق یه ایرانی و یه چینی رو متوجه بشه؟ یا اینکه این هم دلیلیه بر این موضوع که چین منطقه ای از ایران بوده؟ میدونم به موضوع ربطی نداره ولی خواهشا بررسی کنین.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما سخن شما به کتاب کاملا مربوط است.  با سپاس از ریز نگری شما و ارائه سندی دیگر: چین استان تاریخ ایران  کشور چین امروزی نیست دامنه  غربی کوه ابر + سین = زاگرس امروزی است،  (اسناد این مدعا در کتاب است).

   نظر و پرسش 1414:  جناب آقای انوش راوید با عرض خسته نباشید در مورد حرفاتون باید بگم که شما می گویید که کتاب آثارالباقیه عن القرون الخالیه هیچ مدرک و سندی ارایه نشده چرا شما از این کتاب در مورد حکومت اشکانیان، اشک بن اشکان نام برده شده رو استفاده میکنید سوالی دیگر که میخواهم بپرسم این است که آیا کتاب اوستا آتش گرفته یا نه چرا موبدان زردشتی از این حمله اسکندر مقدونی تخت جمشید سخن میگویند؟

   انوش راوید:  چنین چیزی درباره کتاب آثارالباقیه نگفته ام، از کجا خوانده اید لینک آنرا بنویسید؛ شنیده ام از قول من مطالب و پرتوپلا در وبلاگی نوشته اند، تمام کتاب های تاریخی دارای ارزش خاص خودشان هستند، و از آنها بهره می گیریم.

   پاسخ پرنیان حامد:  مزدیسنای اوستا دو بار در ایران توسط طرفداران دیویسنا (مهریان) به آتش کشیده شده است بار اول توسط کهرم (کی هروم) پسر ارجاسپ یونی نژاد آشوری سوریه نشین،  در قصر گشتاسپ در آذربایجان که این کهرم همان الکساندر مورخین یونانی است. بار دوم توسط اسکندر ماد نژاد مهر ایین از نوادگان گیو و گودرز در تخت جمشید. دیو dieu نام دیگر گیو و دیویسنا آیین جمشید و فریدون است. در کتب به جامانده از زمان ساسانی او را اسکندر ارومی (هرومی –خرومی) نوشتند نامی از مقدونی نیست. برای اطلاع بیشتر از این اختلاف نژادی (پارس و ماد) و اختلاف فرقه ای ( مزدایی و میترایی) در آیین زردشتی به کتاب رجوع بفرمایید. کتاب آثار الباقیه یکی از گنج هایی است که برایمان به یادگار  باقی مانده است. روحش شاد ابوریحان بیرونی این دانشمند گرامی کشورمان. در حفظ این گنج به جا مانده بکوشیم.

   پرسش1415:  سلام دوست گرامی...  یک مورد جالب پیدا کردم ، نیاز به اظهار نظر اهل فن دارد......به نظرم زبان اردو ساخته و پرداخته استعمار باشد. هیچ سند و داکیومنتی از آن قبل از تصرف هندوستان توسط انگلیس ندیدم.میدانید که قبل از استیلای انگلیس زبان هندوستان فارسی بود. برای فاصله انداختن بین هند و سایر فارسی زبانان ، اردو را ساخته و پرداخته نمودند.چگونه ؟ نمیدانم.به هر حال نیاز به قضاوت و بررسی یک نفر اهل فن دارد .متشکرم

   انوش راوید:  زبان اردو سابقه تاریخی دارد،  در زمانی که پارسیان در هندوستان حکومت داشتند و به پادشاهی مغول هند معروف شدند،  زبان پارسی زبان رسمی و درباری سرزمین هندوستان بود.  از دوران سلسله هخامنشی نام کشور هندوستان را هنداستان گفتند،  زیرا از نظر آب و هوایی مانند هنداستان یا خوزستان کنونی بود.

     درباره زبان اردو و سابقه تاریخی،  آن با آقای سید صادق حسینی اشکوری در مجمع ذخایر اسلامی واقع در شهر قم خیابان آذر کوی 23 پلاک یک تلفن 02517713740 تماس بگیرید.

    لازم به یاد آوری است،  در قرن 19 و نیمه اول 20،  وقتی دولت بریتانیا برای کشورها مرز های جغرافیای سیاسی تعیین می کرد،  همان زمان هم زبان رسمی کشورها را تعیین می کرد،  و این زبانها را بگونه ای انتخاب می کردند،  که ملتها در زبان های مختلف به یک اندازه جمعیت داشته باشند،  و بتوانند آنها را به نوعی رو در روی یکدیگر قرار دهند،  کلاً ترفند های استعماری را بکار می بردند.


   عکس بخشی از فهرست نامه های کتاب های خطی بزبان اردو در کشور های هندوستان و پاکستان و ایران،  عکس شماره 5701.

   پرسش 1416:  در مورد بن افکنی روم که تقریبا با ملوک الطوایفی هوخشتره اغاز شده, سال 890 رومی برابر با 137 میلادی بوده است که اختلاف ان 753 سال است! یعنی 735 سال قبل از میلاد مسیح , روم وجود داشته! جالب است!

   پرنیان حامد:  521-558 ق.م به حساب اسناد کتاب اسکندر تاریخ ... 753 شما حساب تاریخی است که به استناد مدارک کتاب 226 سال را باید از آن کم کنید. به هر تقدیر دقیانوس رومی جشن هزارمین سال بنیاد روم را جشن گرفته است که تاریخ آن را مکتوب کرده است.  سوال این است که قصر و بنیاد این روم کجای رم در ایتالیا است که یک آجر نیز از آن یافت نشده است؟ لابد باز هم آتشفشان و زلزله پاسخ ما خواهد بود!

   نظر 1417:  کار خیلی قشنگی کردید هم در مورد دلاور مردان ورزش ایران و هم در مورد کوروش بزرگ. استاد غیاث آبادی نیز خواهد خواند!!

   پرنیان حامد:  درود بر شما با سپاس از شما ، شما بخوانید و بدانید و خود قضاوت کنید و هر سند دیگری خواستید بفرمایید تقدیم کنم، برای من کافی است. ایشان نیز مایل هستند بخوانند و کلاهشان را خود قاضی کنند.

کوروش کبیر

   خوانندگان گرامی

      با وجود احترامی که برای کلیه اساتید کشورم قائل هستم،  با احترام گله دارم از استاد رضا مرادی غیاث آبادی از ارائه اسناد نیمه برای رد انسانیت کوروش کبیر هخامنشی افتخار ملی ایران.

      کوروش کبیر نه خدا است و نه پیامبر . اما اولین پادشاهی است که با آزاد گذاشتن مذاهب، نکشتن اسیران جنگی و ... حقوق بشر را برای اولین بار در تاریخ  تا حدودی رعایت کرده است. از این جهت او را بنیان گذار حقوق بشر در جهان نام نهادند که افتخار ملی کشور ما ایران است.

      حال استاد کشورمان با ارائه اسنادی نیمه و بدون توضیح منطقی چرا این افتخار را اینگونه پایمال می فرمایند؟

      ایشان در این راه سندی از بابل را به میان آورده اند که حاوی حکم بردگی دختر بچه ای توسط خاندان اگیبی به علت عدم پرداخت وام توسط پدر او بوده است،  که با سربرگ کوروش کبیر به عنوان پادشاه منطقه نوشته شده است. سپس این استاد بزرگوار کوروش کبیر را متهم به ربا خواری و برده داری و بهره وری جنسی از این دختر بچه کرده اند ! همچنین ایشان از آخرین پادشاه بابل بت بی گناهی ساختند که با هیچکدام از مدارکی که در دست داریم هم خوانی ندارد، تا بتوانند کوروش کبیر را راهزن خونخواری جلوه دهند.

   استاد گرامی آقای غیاث آبادی از شما گله دارم

      شما بهتر از من می دانید که رباخواری و بانکداری از زمان پادشاهی کاندالانو (48-626 ) در بابل توسط دو خاندان اگیبی و ارانو شکل گرفته است و بنیانگذار بانکداری و ربا خواری در خاندان اگیبی بابل شخصی با نام یعقوب و این خاندان یهودی بوده اند.  jnes 1944-38-42 cf.w.h.dubberdtein ,Assyrian,Babylonian) chrondogy)

      شما بهتر از من رسم این وام، که خیلی قبل از کوروش کبیردر بابل روا بوده است را می دانید. می دانید که در ازای پولی که قرض می دادند شخصی را نگه می داشتند که اگر کسی که وام گرفته است پول را پس نیاورد او را به عنوان برده به جای پول از میان رفته بفروشند.

      شما بهتر از من می دانید که در بابل رسم بوده است که هر لوحی را با نام شاه زمانه آغاز کنند، چه حکم شاه و چه برگه بی اهمیت وام بانکی خاندان یهودی اگیپی با نام شاه آغاز می شود قبل از کوروش کبیر به نام نبوکد نصر رباخواری و برده گیری کرده اند پس از فتح بابل توسط کوروش کبیر با نام او. این چه ارتباطی با کوروش کبیر دارد؟.  این تنها نشانگر آن است که کوروش کبیر واقعا در روند زندگی، باور ها و ... کشورهای تسخیر شده دخالت نکرده است و مردمی که در حقیقت اسیران جنگی او بودند را آزاد گذاشته است تا به زندگی خود همان گونه که بوده است ادامه بدهند.

      شما بهتر از من می دانید که کوروش کبیر با سپردن جزئیات و کارهای عادی به گوبریاس در سال 538 بابل را ترک کرد و به همدان رفت. تصور دارید که پادشاهی که فاتح لیدی و بابل و ... بوده است ایستاده تا یک دختر بچه را در بابل به فاحشه خانه بفرستد؟

      شما بهتر از من می دانید که  تصویری که یونانیان از آخرین پادشاه بابل پیش چشم ما می گذارند همان مرد بی کفایتی را نشان می دهد که در شرف جشن سال نو با باده گساری های سربازان مست در داستان تسخیر بابل به دست کوروش کبیر که در نوشته های هرودوت و کسنفون پیدا می شود همان مست بازاری است که نویسنده دانیال به باز پس شب بلشوز نسبت داده است. حال بابلی و یهودی اسیر کوروش بوده و بی مورد از او تعریف کرده باشند یونانی که اسیر او نبوده است.

      استاد گرامی چه می کنید؟ این چگونه نتیجه گیری و قضاوت از جانب شماست؟

     خطاب به استاد کشورم آقای رضا مرادی غیاث آبادی

با احترام پرنیان حامد

   پرسش 1418:  سلام و خسته نباشید . به شما تبریک میگویم به خاطر وبلاگ زیبایتان و مطالب ارزنده ای که گذاشتید.  فقط پرسش بنده از شما تمام کتب پهلوی به جا مانده چند تا هستند؟ ممنون از شما.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما باسپاس از شما.  به جز اوستا شاید حدود 5 -4 کتاب که بتوان تاریخ از آن ماخذ بگیریم:  بندهش، یادگار زریران، ارادیف نامه و...

   پرسش 1419:  سلام .2 سوالی از شما داشتم . اینکه دوشخص مگابیزوس و مگاپارنس ماد بوده اند ( به خاطر مگا = مغ در اول نامشان مانند مگاواس) یا که یونانی بوده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام  . 1. مگابیزوس نام یکی از هفت نفری از خاندان اشراف است که داریوش را در کشتن اسمردیس (گئومات) یاری داده است نام او در تاریخ حسن پیرنیا به صورت بغایش (مگابیز یونانی ها) و در ترجمه تاریخ هرودوت نیز به همین گونه آمده است.  2. مگابیزوس والی اردشیر هخامنشی در ایناروس بود که به علت رفتار خوب با اسیران یونانی نزد آتنی ها احترام داشت و مگاپارنس هم سردار ایرانی است، مگاباتس هم سردار ایرانی در جنگ داریوش اول با یونانی ها بود این افراد هیچکدام یونانی نبودند! لقب بغ در اول نام انان نشانگر مهری بودن آنان است.  پارس و ماد از زمان کوروش کبیر در ایران ادغام شده بودند. به هر تقدیر این افراد یونانی نیستند.

   ادامه پرسش:  بعد انکه نام اسکندر در مواردی به صورت سکوندر امده این به معنی سکا بودن وی نیست؟ چون در بیستون نام یک سکایی دیگر بصورت سکونخا امده است. سلامت باشید

   پاسخ پرنیان حامد:  وقتی در نوشته هرودوت بودینی ها یکی از خاندان سکایی است و در دیگر نوشته او بودینی یکی از اقوام مادها است شما چه نتیجه می گیرید؟

   پرسش 1420:  دورد . اش جبار در شجره نامه اشکانیان در اثارالباقه را میتوان به صورت اس جبال (ر=ل) یا اسک جبال تفسیر کرد؟ در تاریخ های ایرانی پادشاهان جبال (کوه ها) به معنی شاهان ماد بوده. سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما بله دوست گرامی می توان این کار را کرد. نیازی به اشک (ک) ئندارید اس در فارسی به معنی تک خال است خود اس را می توانید والی، شاه تفسیر کنید. پادشاهان جبال، جبابره همان مادها بودند.

   پرسش 1421:  بادرود/ در آذربایجان سکه هایی با نقش مریم مقدس که فرو رفته و ضخیم است پیدا شده ماجرا چیه چرا مریم؟  آیا این منطقه مسیحی نشین بوده. اگه ممکنه روشنگری کنید. مطمن باشید چنین سکه هایی سالها پیش توسط حفاران پیدا شده من عکسشو دیدم.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما . سکه را ببینم یا گزارشی از آنها ببینم تا بتوانم سخن بگویم و اظهار نظر کنم. طبری آیین مردم بلخ بامیان را ترسایی نوشته است حال بلخ بامیان اگر آنگونه که در کتاب سند آورده شد که آذربایجان است (که هست) بنابر این طبری از ترسایی بودن آنان قبل از اسلام خبر می دهد (میترا، مهر هم همچون عیسی ناصری از مادری بدون پدر زاده شده است نقش مادر مهر که فرزند خود را در دست دارد در لوح های معابد مهری اروپا هست) ممکن است این سکه ها مربوط به مادر مهر باشد. ممکن است این سکه ها مربوط به عیص باشد.  شما عکسهای یک نمونه از این سکه را یا حداقل گزارشی که تاریخ سکه ها را نوشته باشد ارسال بفرمایید تا بتوانیم قضاوت کنیم با سپاس.

   پرسش1422 ب:  اقای راوید من مدتی است وبلاگ شما را مطالعه می کنم مطالب جالب و خوبی دارید چند پرسش داشتم خواهشاً صاف و بی پرده پاسخ دهید.

  1 ــ  آیا شما پان فارس هستید؟

   انوش راوید:  خیر من پان چلاسری هستم،  روستایی که در آن زندگی می کنم،  البته بارها به این پرسش پاسخ داده ام،  جهت مشروح به پرسش و پاسخ های قبلی مراجعه نمایید.

   2 ــ  ضمن تسلیت بخاطر زلزله،  نظرتان در باره ملت آذربایجان یا ملت ترک چیست؟

   انوش راوید:  ما ایرانی ها همه آذری بوده ایم،  آذر و خور و آتش و درخشان،  بنوعی در نام تمام استان های تاریخی ایران بوده و می باشد،  آذر یک پسوند و پیشوند نشان دهند دینی و اعتقادی مردم بوده،  نه تیره و کیان و قوم.  ملت ایران دارای اقوام و تیره های مختلف است،  که دلایل دینی و جغرافیایی منجمله اقتصادی و سیاسی،  باعث شده که تاریخ را کنار هم بسازند،  و سرنوشت مشترک داشته باشند.  در بسیاری از جاها دیده ام که بعضی جوانان عزیز آذربایجان در وب هایشان نوشته اند ما آذری نیستیم و ترکیم،  البته که شما آذری نیستید،  شما مسلمان یا یکی از ادیان امروزی هستید،  مثلاً امروزه ما مسلمان هستیم،  مانند این است که مردم پاکستان بگویند، ما پاک (اسلام) نیستیم پنجابی و بلوچ و تاجیک و.. هستیم.  مثال جالب دیگر من کم و بیش و جسته و گریخته 30 است،  که در استان مازندران زندگی می کنم،  و خودم را مازندرانی می دانم،  استان مازندران یکی از کثیرالقوم ترین استان های ایران است،  و همه مازندرانی گفته می شوند.  ولی آیا یک کرد امروزه پولدار شده از داشتن زمین در کلاردشت قوماً مازندرانی است،  یا یک ترک پولدار میدان بار رامسر کیان مازندرانی دارد،  یا آیا من تیره ای مازندرانی دارم؟  در این استان مانند استان های آذربایجان و خراسان و غیره،  هیچ کس از تیره و کیان نام استانش نیست و یا حداقل مشخص نیست.  یک نفر یا ملت را می توانند با نام روستا و شهر و استان و کشور او بگویند،  و هم می توانند نام تیره و قوم و طایفه او را بگویند،  این بستگی به تقاضای مطلب است،  نه صرفاً دادن علم مربوطه.  همچنین در جاهایی دیدم آذر را آزر می نویسند که شاید آنرا ترکی نمایند،  خط و علائم خطوط یک قرارداد بین مردم است،  که بتوانند مطلب را بنویسند و بخوانند آذر را هم می توان آظر و عاذر و.. نوشت این موضوع هیچ چیز را عوض نمی کند،  خطی که امروزه با آن می نویسیم سابقه هزار ساله دارد،  ولی زبان سابقه در عمق بوجود آمدن بشر دارد.  در ابتدای تاریخ در زمان دوران سنگ اولیه هموساپین در بخشی از زاگرس پیدا شد،  و سپس در تمام قاره کهن پخش گردید.  شکیل ترین زبان تاریخ نویسی اولیه را در شاهنامه فردوسی داریم،  که این هموساپین را از زمانی که سه تیره مختلف در فلات ایران بود،  نوشت و تاریخ نویسی کرده است،  و در صفحه 54 کتاب توضیح داده شده است.

   3 ــ  چرا در حکومت هزار ساله ترکان در ایران زبان کتابت اغلب فارسی بوده است؟

   انوش راوید:  بنظر من تاریخ را باید با واقعیت های تاریخ دید،  حکومت هزار ساله فوق بنظر من درست نمی باشد،  از ابتدای قرن 16 با ورود شرلیها و هفتصد تن همراهشان،  تاریخ استعماری در ایران شروع می شود.  قبل از آن تاریخ وضع بگونه ای دیگر بوده است،  ایران و کل قاره کهن در ساختار تاریخی اجتماع در سازمان قبیله ای دینی بود،  بدون داشتن حکومت های متمرکز و قدرتمند.  ولی اینها دلیل بر عدم وجود کتابها به زبان های مختلف ایرانی نیست،  کم کاری جوانان باهوش هر دیار،  نسبت به کشف و شناسایی کتب تاریخی خود،  دلیل اصلی آن است.

   عکس چند هزار جلد کتاب های خطی کشف شده در ترکیه،  که بیشتر آنها پوسیده و فاسد بودند،  عکس شماره 4326.  من نیز شخصی را در تهران می شناختم، که چند صد جلد کتاب خطی خیلی قدیمی در منزلش گردآوری کرده بود،  و از ترسش به هیچ کس نشان نمی داد.

   پرسش:  آیا شما از وجود چند کتاب خطی تاریخی آگاهی دارید؟  یا ÷÷می پندارید اعراب صدر اسلام همه را به آتش کشیده اند؟

   پرسش 1423 ب:  در بعضی از رادیو تلویزیون های خارجی فارسی زبان می گویند ایران اشتباه است درست آن پرشیا است و آنها از پرشیا بجای ایران استفاده می کنند نظر شما چیست؟

   انوش راوید:  بنا به توصیف نام های مکان های کتاب اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست،  ایران ایر + آن  نام سرزمینی است که مردم استان های مختلف در آنجا زندگی می کردند،  یکی از آن استانها پرشیا یا پرسیا بود.  بعدها سطح زبانی پارس و سپس فارس گردید،  فارس واژه ای جدید می باشد،  و در قرن 21 مانند همه واژه ها،  نیازمند بازنگری در فرهنگستان های ایران است.

       در تاریخ باستان ایران،  زبان پارسی یا پرشی،  زبان بخش هایی از ملت ایران بود،  در دوران سلسله هخامنشیان و بویژه داریوش،  بمنظور هماهنگی در سراسر کشور بزرگ و اداره امور،  زبان دری (درباری یا داریوشی) ساخته شد،  سپس در دوره های دیگر زبان دری گسترش یافت و یکبار دیگر در زمان فتعلیشاه قاجار و ناصرالدین شاه قاجار زبان دری زبان رسمی کشور شد.  در قرون وسط این زبان در ایران به اشتباه فارسی گفته شد،  این زبان به عربی مربوط نیست،  و ماقبل از عربی است،  ارابی ها بخشی از ملت های سرزمین پهناور هخامنشی بودند.  تا یک قرن پیش ساکنین شهر های ایران که بنوعی مرکزیت حکومتی محلی داشتند،  به دری حرف می زدند،  و ساکنیان روستا های اطراف آن شهرها،  به زبان های تاریخی ایرانی گپ می زدند.  سپس با وجود مدرسه و کتاب و رادیو و تلویزیون زبان دری به تمام ایران گسترش یافت،  و به اشتباه زبان فارسی گفته شد.  بنظر من امروزه باید جوانان باهوش هر دیار،  زبان تاریخی قدیمی خود را دریابند،  و سعی در تدوین نمودن و گسترش دادن،  و فراگیری آن نمایند.

   عکس دبستانی در بامیان افغانستان،  عکس شماره 11488.  عده ای به اشتباه و غلط می گویند که مردم بامیان بازماندگان دروغ حمله مغول کشور مغولستان هستند.  گسترش زبان دری در بامیان،  بر اثر مهاجرت مردم غرب ایران بزرگ از بامیان خورآسان به بامیان شرق ایران بزرگ بوده است.  قیافه بعضی از مردم در اثر ترکیب با ثمره تاجران دختر،  و یا ازدواج با زوار بودایی سرزمین های آسیای شرقی می باشد.  همه این اتفاقها بیش از هزار سال قبل از دروغ حمله مغول بوده است،  به تاریخ اقوام ایرانی مراجعه شود.

   پرسش:  آیا آنهایی که سنگ زبان پارسی را بسینه می زنند،  تاکنون فکری برای کمک به گسترش و آموزش زبان دری به این قبیل کودکان دری زبان کرده،  یا برنامه ای برای یاری رساند به این قبیل داشته اند.

   پرسش 1424:  نرسی بن بهرام لغب کیسور دارد. ایا این لغب همان کیسر است؟ یا کی سور = شاه سوریه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کی سر است گرامی،  همان  kei ser آلمانی و cae sar  ایتالیایی است.  این لقب کی سر گویا بی ارتباط با هروم = سوریه نیست. پادشاهان ایرانی که لقب کی سر فارسی را دارند همانگونه که مشاهده می فرمایید همه فاتح و شاه سوریه نیز بودند.

   پرسش 1425:  ببخشید در نام کی ایپی ونگهو , اگر ونگهو دگر گون شده ی رنگهه است, پس باید این شخص مانند کیخسرو با نینوا ارتباط داشته باشد, یا شاید ونگهو معنی دیگری میدهد.یه سوال دیگرم اینه شخصی به نام کی اوجی در تاریخ بلعمی را میتوان کمبوجیه اول دانست؟ ممنون از وبلاگ خوبتون.

   پاسخ پرنیان حامد:  از کی اپیوه متاسفانه هیچ سندی یافت نکردم.  کتاب صفحه 85 توضیحی در باب شرورگین دوم با لقب سارگن آمده است.  این شخص که جانشین شلم ناصر پنجم است پسر او نیست در کتیبه خود نوشته که از آب گرفته شده است. در تاریخ ایران این روایت به کی قباد پدر کی اپیوه نسبت داده شده است. در شاهنامه رستم کی قباد از نژاد ایرانی را از کوه البرز آورد. یک اتفاقی در این زمان تاریخ بین ایران و آشور است. به احتمال زیاد کی قباد همان شرورگین دوم است که پادشاهی آشور را گرفته است لذا نام و القاب  پسر او کی  اپی رنگهه = پادشاه آشور و یا کی اپی وه (وه نام رودی در کنار دجله سند صفحه 264 کتاب)، همچون کیخسرو با آشور ارتباط دارد.

     در باب سوال دوم شما اگر کی اوجی یا کی اوزه همان کامبیز و یا کمبوجیه اول باشد لذا کوروش کبیر = لهراسپ است. آیا چنین چیزی را می پذیرید؟ گفته های تاریخ چنین چیزی را تایید نمی کند سرگذشت لهراسپ و کوروش کبیر قابل مقایسه نیست. کی رش، کمبوج، داری هوش، ارت خشتر اینها همه لقب است برای همین هم 1-2-3 دارند. کی اوجی می تواند صد در صد به کمبوجیه ترجمه شود (همان است) اما کدام کمبوجیه از کدام خاندان و در کدام شجره نامه؟ در شجره نامه مادها یا پارس ها؟ داریوش مدی در شجره نامه ابوریحان رسما ماد نژاد است به پارسها هیچ ارتباطی ندارد.  خاندان هوو گرامی باور کنید با خاندان هخامنشی هیچ ارتباطی ندارد. یکی از مشکلات تاریخ ما این القاب تکراری است که دائم سعی می کنیم به هم ربط بدهیم.

   پرسش 1426:  در تاریخ بلعمی نوشته : این رومیان از انجا که اکنون بغداد است تا شام داشتندی . و اول ایشان پسر دارائ الاکبر بود. نام او اشک بن اشکان کبیر ... ببخشید ایا این اشک بن اشکان همان اسکندر است؟ در این صورت اشکان = فیلقوس! ص 228 کتاب, در شجره نامه تاریخ بلعمی بعد از نام دارا, نام اسکندر امده ولی مدت پادشاهی وی را نزده و بعد از نام اسکندر نام اشک (پسر داراب) 10 سال, این اشک 10 سال, اسکندر است؟ بعد از این نیز اشک دیگری 10 سال شاه بوده که باید اشک پسر دارا باشد, نه؟ سپاس

  پاسخ پرنیان حامد:  با سلام  کتاب صفحه 67 :

    توجه داشته باشید که  بغ پور شاه اشک هفتم پسر داراب روی هم 20 سال حکومت کرده است که از این مدت 6 سال شاه اشکانیان و پس از حمله به دارا و شکست دادن او 14 سال شاه شاهان بوده است. 

   فردوسی در شاهنامه نوشته هر دو را به درستی نوشته اشک از نژاد قباد. صفحه 122 کتاب شجره نامه تایید می کند که اشکان پسر بلاش همان فیلیوس یا ایلیوس است (از نژاد قبادی که به درستی در شاهنامه آمده است). اشک پسر داراب همان اسکندر پسر داراب است (کس دیگری را نداریم در تاریخمان نوشته دارا پسر داراب و اسکندر پسر مشکوک داراب)، لذا اشک پسر داراب صد در صد همان اسکندری است که در شجره نامه اشکانی پسر اشکان آمده است که تاریخ ایران هم شک دارد واقعاً پسر چه کسی بود. (برای همین اینگونه این 20 سال حکومت او در شجره نامه ها قاطی شده است). اشک پسر دارا همان شاهپور است. اشک پسر داراب از نژاد قباد اسکندر است.

   پرسش 1427:  این پرسش یکم قدیمی است ولی باز می پرسم .. اگر ضحاک تازی, اکدی بوده پس چرا میگویید از اجداد ماد ها بوده؟ رابطه ی سامیان و ماد ها را میشود از اینکه در منابع اسلامی, رومیان را سامی نوشتند را فهمید همچنین عرب ها به رومیان نیز عجم میگفتند. در کتاب امده: مردم باختر گویند: مردی از عجم که نام او به عبرانی ارباق است و به فارسی دهاک و به تازی ضحاک بر این؟ پادشاه (ثرنوقلنقریراس اشوری) خروج کرد .... خب پس تا اینجا یعنی هوخشتره = استیاگ؟ ایا نام ichtovygo در بیستون را نمیتوان تغییر یافته و یا استیاگ, به زیان پارسی باستان دانست؟ ایچتویگو یا اسحتویگو .. با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  برای بار هزارم از شما و همه خوانندگان وبلاگ تقاضا می کنم با لغت تازی برابر تازنده با ترجمه اشتباه عرب یاد نکنید، همچنین لقب ضحاک (اژدی هاک) آشوری را به نژاد ارتباط ندهید.

   گرامی باری دیگر مرور می کنیم:

  1. تازی به معنی تازشگران به پارس است این تازشگران در زمان های مختلف از نژاد های مختلف بوده اند. اولین تازشگران تاریخ به این منطقه اکدهای سامی نژاد بودند که به سومریان حمله کرده اند (لاجرم ضحاک ماردوش تازی است اما عرب نیست).

   * تازشگران بعدی در زمان هخامنشیان مادها بودند،  * تازشگران از دید ساسانیان اشکانیان بودند،  * تازشگران پایان حکومت ساسانی اعراب بودند.

   همه این تازشگران صفت تازی دارند اما از یک نژاد و محل نیستند بستگی به زمان تازش دارد تا بگوییم منظور از تازی کدام نژاد است.

  2. ضحاک (اژدی هاک) لقبی آشوری است. دو شخص با این لقب در تاریخ می شناسیم که از یک نژاد نیستند. ضحاک ماردوش (اکد سامی) که جمشید (سومریان) را شکست داد که از نژاد اکدی است و صفت تازی دارد.

ضحاک  لقب پسر کی خسرو (هوخشتره) نام اصلی این مرد اخروی بوده است پس از آنکه پدرش هوخشتره نینوا را فتح کرد پسر او به لقب ضحاک (استیاک یونانی) رسیده است این پسر با لقب ضحاک از نژاد ماد است (شک نداریم).

  عجم (اجم) یعنی از نژاد جمشید : اکد و سامی (تورانی) و پارس و کرد و لر و آذری و... (ایرانی) و رومی (سلم) همه از پسران فریدون و جمشید هستند و همه عجم هستند.

   هوخشتره آشور را فتح کرد خودش و پسرش هر دو لقب ضحاک آشوری را نیز دارند. تصور می کنید چرا فاتحان شرق و غرب یک دفعه در تاریخ صدتا اسم دارند؟ برای آنکه هر قوم آنها را با نام شاه محلی خود نوشته است آشوری نوشته ضحاک، ایرانی نوشته هو سر وه (خسرو) و ... اینها همه لقب ا از دید اقوام مختلف است.

   پرسش 1428:  اگر تمدن روم متعلق به ایتالیا نیست پس ساختمانی که در رم کشف شده و بعنوان اتش نشانی از ان استفاده میکردند و بوسیله اگوستوس ساخته شده را کی درست کرده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ادعا شد اسکندر جولیو سزار است و رم که هیچ اروپا تا اسکاندیناوی را فتح کرد اگوستوس جانشین او نه تنها دستور ساخت اتش نشانی داد،  بلکه معابد میترایی را نیز در اروپا ساخت. ادعا شد کلیه ساختمان های عظیم پس از میلاد در اروپا ساخته شده است. چهار معبد و یک اتش نشانی را در راه هم می توانستند بسازند. ببخشید ممکنه اطلاعات این اتش نشانی و سال ساخت ان را ارسال بفرمایید با سپاس.

   پرسش1429:  نظرتون در مورد فیلم پرنس پارسی چیست؟

   انوش راوید:  این فیلم را ندیدم،  مطمئن داستان است،  اینگونه فیلم های ساخت هالیود دو منظور داشته و دارند،  ابتدا پول سازی برای تهیه کنندگان،  دوم آماده سازی ذهنی توده ها برای طرح های جهانی شدن.  تهیه کننده گان می بینید کدام موضوع برای مردم جذاب تر است،  آنرا بنا به برنامه های استعمار و امپریالیسم می سازند،  که امروزه با رشد و تکامل به آن امپریالیسم نو یا فرا امپریالیسم می گویم.  طرح های جهانی شدن نیز در راستای اهداف فرا امپریالیسم است،  با یک دید کلی بنظر می رسد،  منظور از آن این است که دیگر مرز و کشوری وجود نداشته باشد،  و همه مردم در یک ریتم و آهنگ بسر خواهند برد،  ولی اینگونه نیست.  جهانی شدن طرح های مختلفی دارد،  برپا کنندگان آن توانایی های زیادی در رسانه ها و فیلم سازی دارند،  و بخوبی هم اجرا می کنند.  ولی اندک روشنفکران جهان با امکانات اندک خود،  سعی می کنند آگاهی به توده ها برسانند،  و با ترفند های آنها مقابله کنند.  دشمنان بشر می خواهند با ایجاد جنگ های قومی و قبیله ای و دینی،  مردم کشورها را در گیر کنند،  و با ایجاد انواع بیماریها و قحطی،  جمعیت جهان را ضعیف و نابود کنند،  و فقط عده ای از افراد مورد نظرشان و در کل حدود یک میلیارد جمعیت باقی بماند.  درباره اهداف جهانی شدن و امپریالیسم نو بسیار گفته و نوشته شده است،  باید توجه داشت بعضی از آنها را خود طراحان دشمنان بشریت جهت به گمراهی کشاندن افکار جوانان باهوش نوشته،  و باز خواهند نوشت.  در هر صورت امروزه هر جوان باهوش ایرانی باید در زمینه تخصصی خودش حرفه ای تر و حرفه تر باشد تا بتوان ایران را نظری و تحلیلی و فیزیک و... بهتر و بهتر ساخت.

   پرسش 1430:  ببخشید یک پرسش برایم پیش آمد چون دیدم صحبت های آقاای غیاث آبادی را محکوم کرده اید ولی مدتی پیش بحث ایشان در سایت بود و این طور خواندم که سخنان ایشان در کوبیدن برخی نکات تاریخی از خود ایشان نبوده و به نام ایشان در سایت ها نوشته اند و خود ایشان هم محکوم کرده است.اگر ممکن است شفاف سازی بفرمایید. با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام و در نهایت تاسف آقای غیاث آبادی استاد کشورمان که برای ما نیز احترام فراوانی داشتند اسنادی را به عموم ارائه می دهند که در نهایت عموم را به گمراهی کشانده اند. شما به طور مثال  این سند که ایشان ارائه دادند توجه کنید:

  آقای غیاث آبادی:  کوروش کبیر به استناد نوشته مورخین یونانی با شیر سگ بزرگ شده است.

    ادامه پاسخ:  شما به عنوان یک خواننده گرامی از خاندن چنین چیزی چه تصور و برداشتی خواهید کرد؟  من به عنوان یک پژوهشگر جزء این کشور موظف هستم به اطلاع عموم برسانم:

   در متون یونانی عنوان سگ dag,sak بازگو کننده نژاد سکایی است،  یونانیان به سکاییان سگ و سگزی می گفتند این لغت منظور حیوانی به نام سگ نیست. در همین متون یونانی (درست یا غلط) آمده است:  کوروش را یک خانواده چوپان سکایی بزرگ کرده اند.  کوروش به استناد این متون با شیر زن سکایی بزرگ شده است.

    من اطمینان دارم آقای غیاث آبادی این مسئله را بهتر از من می دانند،  چرا این متون را اینگونه تفسیر و به خورد مردم میدهند؟  ایشان دارند عوام را فریب می دهند.  گرامی من موظف هستم مردم را روشن کنم اما بازهم تکرار می کنم نه کوروش پرستم نه داریوش پرست،  به دنبال حقیقت هستم و البته در این میان از سخن ناحق به شدت بدم می آید.

   انوش راوید: با مطالعه مجدد سایت ایشان متوجه شدم،  در کل یکی به نعل می زند یکی به میخ، در هر صورت در محیط دمکرات اینترنت پاسخ گفتیم.  بارها سفارش کرده و نوشته ام،  شناخت دروغ های تاریخ و رفتن بسوی واقعیت ها،  بدون درک از استعمار و امپریالیسم و عوامل آنها غیر ممکن است.

   پرسش 1431:  با سلام شما در مورد اقوام ایرانی ساکن در شرق آسیا اعلان همگانی داده اید البته من چندی پیش در سایت مطلبی نوشتم و همین قضیه را گوشزد کرد ولی متاسفانه نمی دانم جناب عالی یا سرکار خانم پرنیان اهمیتی به مطلب من ندادید و صرفا در میان یکی از مطالب سایت درخواست همکاری را که اینجانب پیشنهاد داده بودم مطرح کردید. به نظر من این فایده ندارد مثلا یک اعلان همگانی در صفحه ی اصلی سایت قرار دهید تا افراد مختلف از مورخین، زبان شناسان، جغرافی دانان و بسیاری از مطلعین و آگاهان به فراخور توانایی و دانایی خود به این مجموعه کمک کنند. ماشاء الله هم علاقه مند زیاد داریم و هم آدم های دانا مثلا ما الان دانشجوی زبان ژاپنی یا چینی داریم که می توانند در زمینه ی تخصصی خود کمک کنند و بسیاری دیگر در رشته های مختلف. شما دست تنها هستید و این طوری سرعت کار خیلی پایین است.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام حضور شما جناب حقیقت ما از روز اول تقاضای همکاری دوستان, خواننگان, پژوهشگران, اساتید کشورمان را برای نجات تاریخ ایران کرده ایم و کلیه جستارها و عزیزانی که این دعوت را پذیرفته اند بر این جستار لینک،  و از معلوماتشان نهایت استفاده را می کنیم.

   ادامه انوش راوید:  مطلب این قوم نوشته من است، و به گفته شما و بقیه دوستان و خوانندگان وبلاگ هم خیلی اهمیت می دهیم،  البته زمان لازم است،  چشم پیگیری می کنم.  در ضمن ملاحظاتی هم در نظر می گیرم،  سال گذشته یکی از وب هایم به آدرس ravid.blogsky.com بازدید بالای هزار نفر در روز پیدا کرد،  و بی دلیل آنرا فیل + تر کردند،  مجبورم آرام و با گردا و گردای کمتر بمیدان برم.

   پرسش 1432:  خانم حامد شما در کتاب مردوک را خدای  ضحاک ماردوش  معرفی کرده اید ایا کوروش کبیربه استناد استوانه او در بابل   این ایزد را پرستش می کرد ؟ مذهب کوروش کبیر چه بوده است ؟ چرا مسلمانان کوروش کبیر را دوست ندارند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام کوروش کبیر مذهب را بر پادشاه ممنوع اعلام کرد.  او به کلیه باورهای بین النهری احترام گذاشته است که مردوک نیز از آن جمله است:

   بغان بزرگ همه سرزمینها همه سرزمینها را به دست من سپردند بومی را که برای جای زندگانی آرام ساخته ام (کوروش استوانه بند 1-5).

  1.  کوروش انلیل , انو و شمش پرست :  منم کوروش سازنده ی اساگیلا و ازدیا پسر کمبوجیه شاه بزرگ (کتیبه بر ساختمان اوروک).

  2.  کوروش پرستنده خدایان آشور , ایلام ,بابل بغان شوش به ایلام, بغان آشور به ان پایتخت باستانی بازگشت داده شدند بغان دیگر که از دیر زمانی مورد اختلاف آشور و بابل بود نیز همچنان سود بردند ... (کوروش استوانه بند 11 30 32).

  * فر گفت کوروش به بابلیان و احترام به خداوندشان مردوک صادر شده بود:

   چون مهر گستر به بابل در آمدم مردوک خاوند بزرگ مردمان آزاده بابل را بسوی من گردانید ... مردوک خداوند بزرگ از کار های نیکم شادگشت و از روی مهر مرا آفرین داد مرا کوروش شاهی که او را پرستش می کند و کمبوجی پسرم را و.... (کوروش استوانه بند 11 26 30 34 35).  یعنی من و پسرم به خدای شما مردوک هم احترام می گذاریم همانگونه که به خدای بقیه اقوام آشور و ایلام و... احترام گذاشتیم!

  3.  کوروش نبو و بیل پرست باشد،  همه بغانی که به شهرهای خودشان برگرداندیم هر روز نزد بیل و نبو برای من زندگی درازی بخواهند ... (کوروش استوانه بند 11 26 30 34 35) منم کوروش پادشاه گردون شاه نیرومند شاه سومر و اکد .... تخمه شاهانه از دیر زمان که فرمانرواییش را بیل و نبو دوست می دارند ... (کوروش استوانه بند 11 -20).

  4.  کوروش یهوه پرست یهودی:  پیامبران یهود کوروش را همچو پادشاهی که آنها را به صهیون باز خواهد گرداند خوش آمد گفتند،  (رجوع کنید به عزرا باب 1 6 3 5  و فرمان آرامی کوروش).

  5.  کوروش مسیح موعود حضرت موسی (اشعیا بابهای 35-40-55).

   بالاخره این کوروش چی پرست بود؟

    می دانید مفهوم احترام به عقاید و باورهای اقوام مختلف چیست؟ همین است که کوروش همه خدایان بین النهرین را در مکان خودشان قبول کرد و به مردم و عقایدشان احترام گذاشت. (کفر و یا حق آن کار کوروش نبوده است چون پیامبر نبود).

   زحمتی بکشید در تاریخ پس از کوروش بررسی کنید ببینید هر قومی که وارد ایران شد و ایران را با خاک یکسان کرد،  در مقابل آرامگاه کوروش زانو زد و قربانی کرد چرا؟  تکرار می کنم حتی الکساندر (کهرم پسر ارجاسپ) بر این مقبره قربانی کرد و حتی مسلمانان بر آن ایات قران نوشتند که از خرابی در امان باشد (بگذریم که امروز حتی مسلمانان غریبه برای این کلام قران در این مقبره هم احترامی قائل نیستند) از خودتان بپرسید چرا همه مردم و مذاهب جهان برای این پادشاه احترام قائل بوده اند؟

   توجه:  پرسش های زیر در مورد لوح های بابلی است،

 کلیک کنید:  تحلیل لوح های بابلی

   پرسش 1433:  با سلام و درود بر جناب راوید و سرکار خانم حامد و تشکر به جهت توجه و لطفی که به عرایض بنده دارید. پرسشم این بود که با توجه به نظریه ی جناب آقای راوید مبنی بر، رد ماجرای مهاجرت آریایی ها و نیز یکی از پژوهش گران کشورمان که در جایی می خواندم که ایشان هم اعتقاد دارند آریایی ها از ابتدا در کناره خلیج فارس مستقر بوده اند و ماجرای مهاجرت را رد کرده اند، با این حساب آیا باید اقوام ژرمن و هندی را در زیر مجموعه ی اقوام ایرانی تعریف کرد؟ اگر جواب بله است، در این صورت، آیا اصطلاحات هند و ایرانی یا هند و اروپایی درست است؟  با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  کتاب صفحه 45-46 :

   مشکل اصطلاح "هند و اروپایی" آن است که هندی که از آن سخن به میان است آریابهارات (کشور هندوستان امروزی) نیست بلکه دولت و فرهنگ هخامنشیان پارس نژاد و اروپای ان اروپه باستانی است، که مردم آن از تخمه  تهمورث منظور آیر ها می باشند، که اگر جمع "ها" عربی را از آن برداشته و فارسی آن را که "ان" است به کار بریم آیران یا ایران نتیجه می شود، نژاد آیران که هرودوت آن را به صورت arians  اریان آورده است در اران  در شمال رود ارس بوده اند، و کوچهای اری ان (اریایی ها) از این منطقه صورت گرفته است، این تغییر مکان که بر اثر جنگها و ..... از طرفی به سوی اروپای امروزی (فتوحات اسکندر در اروپا) و از سوی دیگر به سوی آریابهارات (مهاجرت شکست خوردگان جنگی و مزدا کیش در جنگ اسکندر) صورت گرفته است اصطلاح هند و اروپا را به وجود آورده است. در مورد هند و کرمان (ژرمان) و یا آریایی های کرمانی (ژرمانی) نیز جز آنکه بگویم محل کرمانشهری که در تاریخ ایران آمده است کرمانشاه امروزی است، بهتر است هیچ نگوییم که خود این نام به خوبی گویای واقعیت آن است.  

   هند , هند استان , هندویش در ناحیه هندیجان و جنوب غربی ایران امروز بوده است.

   فرهنگ کشور هندوستان امروزی (آریابهارات) هرچه که بوده است و هر قدمتی که دارد و هر تاثیری که در فرهنگ ایران کرده است بحثی است که از موضوع این کتاب خارج است حتی اگر کسی بگوید دولت هخامنشی و پارسیان پس از لشکرکشی به آریابهارات دارای فرهنگی عظیم تر و پیشرفته تری شدند قابل  پذیرش است در این کتاب تنها و تنها ادعا شده است که محل هند استانی که در تاریخ ایران آمده است, استان یا کشوریست که مرزهای غربی آن در هندیجان (کرانه شمال غربی خلیج فارس) و مرزهای شرقی آن پس از لشکرکشی داریوش کبیر به آریابهارات در شرق این سرزمین و قبل از این لشکر کشی به گفته هرودوت کویر لوت در مرکز ایران امروزی بوده است.

   انوش راوید:  نام گذاری خانواده زبان های هند و اروپائی،  توسط ویلیام جونز در سال ١٧٨٨ درست زمانی که انگلستان در اوج بی رحمی استعماری خود بود انجام شد.  واقعیت این زبان و خانواده هندو ایرانی است، هند خوزستان و ایران ایلام، بنظر من در جمع بندی های مختلف، که در میان مطالب وبلاگ نوشتم، اولین انسان های متمدن هموساپین در زاگرس ایران بوجود آمدند.  آنها ابتدا سومریان را تأسیس کردند،  سپس در تمام جهان پراکنده شدند،  در میان مطالب وبلاگ بارها توسط بانو پرنیان حامد و من گفته شده است.  البته تا زمانیکه این تحقیقات شخصی مورد قبول و تأیید دانشگاه های اروپایی و آمریکایی قرار گیرد، هنوز خیلی کار داریم،  و احتمال اینکه آنها بپذیرند خیلی کم است،  ولی ما نباید کاری به آنها داشته باشیم،  و باید تحقیق و تحلیل های خود را با حفظ آزادی اندیشه و قلم ارائه دهیم.

پرسش 1434:  سلام . دستتون درد نکنه . پس قضیه ی خیانت شخصی به نام مازیار که موجب شکست در جنگ گاگملا چی بود؟ خیلی ممنون

   پاسخ پرنیان حامد:  تعدادی از لوحهای بابلی که می گویند سند حمله الکساندر یونانی به ایران است،  نوشته ام.  اول این لوحها را بدون تفسیر و استناد به مدارک یونانی ها تحلیل کنیم.  الان به قسمت پایین توجه کنید سه  نام مختلف بر این لوحها هست که هیچکدام پسر فیلیپ نیستند. اول ببینیم از روی این لوحها چند تا الکساندر و چند بار به ایران و بابل حمله کرده اند،  بعد با کمال میل بررسی کنیم ببینیم این مازیار زمان کدام یک از این الکساندر ها بوده است و خیانت او چه بوده است، و اصلا به چه کسی خیانت کرده است،  و به نفع چه کسی. بدون استناد به مورخین یونانی و تفسیر های مترجم از روی اصل لوحهایی که می بینید،  شما به من بگویید کدام الکساندر پسر فیلیپ است، سه اسم مختلف روی این لوحها هست (به بررسی پاین رجوع کنید).

   پرسش 1435:  درود . واقعا دستتون درد نکنه . ان طور که میشه نتیجه گرفت الکساندر لقبی بوده است. در زمان اردشیر سوم شورش هایی در سراسر امپراطوری هخامنشی بوده است. در مصر, فنیقیه, فریگیه, لیکیه, بابل, لیدی و.. شاید ماجرای سرکوب اشوب بابل به خاطر همین کار باشد. ولی فرضیه ی شما به استناد متون پهلوی و.. این بوده که هخامنشیان در سال 90-7. ق.م از بین رفته اند که با این تاریخ ها ی الواح بابلی جور در نمیاید . پیروز باشید

   پاسخ پرنیان حامد:  هیچکدام از لوحهای بابلی تاریخ ندارد که ما قضاوت کنیم 330 ق.م است یا 73 ق.م الکساندر لقب نیست. اسم سه نفر آدم مختلف به سه صورت بر این لوحها آمده است که هیچکدام پسر فیلیپ نیست. همه این لوحها را سند حمله الکساندر به ایران و بابل نوشتند حال آنکه اصلا معلوم نیست چه کسی پسر چه کسی بوده است (به تفسیر زیر توجه بفرمایید)

   ادامه پرسش :  راستی بانو , این تمام این الواح بوده؟ این لوح که مربوط به جانشینان الکساندر کبیر بوده و این لوح نبرد الکساندر با اعراب! و نبر گوگملا در اینجا هس ؟ خیلی سپاسگزارم

   پاسخ پرنیان حامد:  لوح نبرد ارابی ها (که اعراب نیستند) و مرگ الکساندر در بابل در میان لوحها نیست فعلا شما به من بگویید کدام الکساندر کیست و در چه سالی بوده است. آن لوحها را هم برای شما می نویسم شما اول با توجه به بررسی که در پاین این صفحه آمده است به من بگویید کدام اسم الکساندر کبیر است و پسر چه کسی است؟

   ادامه پرسش:   داریوش سوم به ایلام فرار نکرده !‌ مگر به ماد نرفته بود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسم داریوش سوم روی این لوحها  کجاست؟ یک اسم داریوش روی لوح هست که داریوش اول است یعنی کبیر. من کاری به مورخین یونانی ندارم الان گرامی اسم داریوش سوم کجای لوحها آمده است؟

   ادامه پرسش :  these Ionians a bull [lacuna] short, fatty tissue [lacuna].

ایونی ها گریک greek ها نیستند تنها ما به علت شناخت قوم یونی به این کشور یونان می گوییم ایونی ها نژادی از بین النهرن هستند که با گریک greek ها هیچ ارتباطی ندارنداین نژاد یکی از خاندان آشوری بودند.  در خود لوح لغت ایونی امده ؟ بابلی ها به لغت ایونی و هانا میگفتند ؟

 Ia-ma-na-a-a

   پاسخ پرنیان حامد:  این لغت روی لوح است یک مترجم نوشته ایونی ها یک مترجم نوشته گریک ها یک مفسر زیر آن توضیح داده است که به سپاه الکساندر گریک نمی گفتند و می گفتند  Hanaeans

9’. Lendering (2004, 180-181) draws attention to the fact that in the cuneiform sources, the soldiers of Alexander are usually called Hanaeans, not Greeks

این آشوب را باید به عنوان سند بپذیریم؟

   ادامه پرسش:  بر لوح BM 36304 در بند سوم و چهارم, نوشته شده که بغواس که به او اردشیر میگفتند؟ و الیکسا از سواره نظام (troop) وی بوده؟ ایا لغت ارداویراف نامه = ارکساندر با این ارتباط دارد؟

[..... in] the land of Ú-zu-ia-a-nu, a city of the land of Gutium ایا uzuiaanu همان زو یا زاب نیست؟ سرزمینی نزدیک به نینوا است. نام "زاب" در شمال غرب ایران است. ولی در زمان هخامنشیان, ایلامیان در سرزمین خوزستان بوده اند. مطمئن هستند که گوتیان همان ایلامیان هستند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  این لغت : mbi-/e\-[es?-su?]( بی / ا / اسو  ) با دو علامت؟ از طرف خواننده لوح است. یعنی شک هم دارد. بی همان بغ است (بی بی شهربانو ری  یا بی ستون = بغ ستون) این لغت بغ اسو است. بند 7 این لوح رسما نام داریوش اول امده است. بنابر این نه این بغ واس است نه آن یکی الکساندر است نه این یکی اردشیر دوم یا سوم یا چهارم! این لوح مربوط به یکی از 19 جنگ داریوش اول است هیچ ربطی هم به الکساندر یونانی  ندارد.  

گوتیوم , ایلام به زبان بابلی است. اوزیان همان هوزیان هستند نمی دانم آیا میتوان آن را به زاب و زو نسبت داد! بله گرامی مطمئن هستم گوتیوم به زبان بابلی همان ایلام است.

   پرسش 1436:  سلام . ببخشید منظورتان را نمیفهمم. (در سال 7 الکساندر کبیر پسر ایدم سلوکید ژنرال شد،). کلمه ی سلوکید متعلق به ایدم پدر الکساندر است؟ یا سلوکید متعلق به الکساندر است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام  لوح های بابلی را آنگونه که هست بدون تفسیر و قصه های مترجمین و مفسرین برای شما اصل و ترجمه را بر وبلاگ گذاشته و توجه شما را با رنگ قرمز به تضاد هایی که در این لوحها وجود دارد جلب کردم.

   این هم تضاد دیگری که آن را در اینجا تحلیل و توجه شما را به آن جلب می کنم. اینکه مترجم به استناد گفته مورخین یونانی بگوید الکساندر چهارم بود یا پنجم برای من قابل قبول نیست. اصل لوح را بدون تفسیر یونانی و اروپایی  نگاه کنید .

از خوانندگان گرامی دعوت می کنم به تضاد زیر نیز در لوح های بابلی توجه بفرمایید

  به لوحهای بابلی توجه کنید :
 
1 ـ  نام الکساندر در لوح BM 36390 موجود نیست نام پادشاه فراری نیز در این لوح نیست.  بنابر این این لوح تنها سند پادشاهی است که به ایلام فرار کرده است کدام شاه و چرای آن را نمی دانیم.
 ...........................................
  2 ـ  نام الکساندر در لوح BM 36761 به صورت A-l[ek-sa-an-dar-ri-is ..،  نام پادشاه شکست خورده در این لوح موجود نیست.  نژاد ایونی بر لوح ذکر شده است و خورشید و ماه گرفتگی در آن است که حدس می زنیم سال 330 ق.م است (که این هم مثل اینکه نیست)
........................................
  3 ـ  نام الکساندر در لوح (BM 36304) به صورت a-lik-sa بدون شکستگی یعنی نام کامل این است.

   نام داریوش در این لوح /da-ri\-ia-a-muš یعنی داریوش اول هخامنشی است، (هیچ دلیلی نیست که آن را به زور به داریوش سوم نسبت بدهیم(
   به استناد لوح BM 35603 این نام /da-ri\-ia-a-muš نام داریوش اول و این نام mDa-ra-a-muš نام داریوش سوم است.
بغ اسو نام اردشیر دارد (به بهمن نوه گشتاسپ هم لقب اردشیر داده اند)

.................................................. ..

   4 ـ  لوح  BM 36613
نام الکساندر در آن به صورت A-lek-sa-a]n-/dar\-ri-is است،  در این لوح به وضوح نامهای

 [........... year x]th of Arses, son of Ochos, who [is called (king)] Artaxerxes, [..........]بند 6

ارشک پسر اخوس که به او اردشیر (سوم) می گفتند آمده است. همچنین به تفسیر مترجم می تواند اردشیر دوم پسر داریوش دوم باشد.  یعنی (338-336 BCE)  .و یا (404-358 BCE) .
در بابل برای این الکساندر با لقب شاه عزا داری می کنند. این تناقض وحشتناک است
نام مشابه لوح BM 36761 پس ایونی زمان خورشید گرفتگی به زمان ارسس (ارشک) پسر اخوس است
.................................................. ..

  5 ـ در لوح شجره نامه بابل BM 35603 نام الکساندر به صورت  A-lik-sa-an-dar،  آمده است که هیچکدام نامهای بالا نیست.
.................................................. ..
لوح بعدی BM 40591
[EN.NUN šá gi-né-e šá TA ITI MN EN TIL ITI APIN MU 7.KAM mA-lek-sa-an-da]rLUGAL /A\ [mKI.MIN mSe-lu]-ku l[úGAL ERÍN.MEŠ]

[Diary from month ? to the end of month VIII, year 7 of] king [Alexand]er, son of idem; Seleucus (being) g[eneral.]

نتیجه اول :  این نام را A-lek-sa-an-da]r نوشته پسر ایدم بود،  یعنی اون ادم ایونی که وارد بابل شده در زمان اردشیر دوم یا اردشیر سوم بابلی ها برای او اعلان عزا کرده اند و موقع ورود او به بابل خورشید و ماه گرفته بود پسر ایدم است.

لوح بعدی :(BM 35603

[.. .. m] A-lik-sa-an-d[ar .. .. .. |(.. ..) ] [...] Alexand[er III] [..

 

[mP]i-/lip\-su ŠEŠ-šú šá mA-lik-sa-| a[n]-/dar\ Ph]ilip, brother of Alexander

  نتیجه دوم:   : A-lik-sa-an-d[ar نام برادرش فیلیپ است نام پدرش A-lik همان مخففی است که با داریوش اول در گیر بوده است.
mA-lik-sa-an-dar A ša mA-lik M[u
]? 6Alexander[IV], son of Alex[ander III]: 6 years?.
   اولی , دومی , سومی جلوی اسم الکساندر تفسیر مترجم است و نمی تواند درست باشد چون با لوحهای قبلی که آن را سند فتح بابل توسط الکساندر می داند مغایرت پیدا می کند!

   مترجم هر کسی که هست و هرچه دوست دارد بنویسد چاره دیگری ندارد یک سند به او  ارائه دادند توی جهان آن هم گفته مورخین یونانی است.  این از بی لیاقتی تاریخ دانان گذشته ایران است.

    به هر تقدیر روی این لوحها سه الکساندر هست دو تای ان پدر و پسر هستند که پدر به زمان داریوش اول آمده است . یکی از آنها هم پسر ایدم است.

کلیک کنید:  تحلیل لوح های بابلی

   پرسش:  با سلام واژه ی خاخام را معادل خان خان ها دانسته بودید ولی قاآن را من درآوردی؛ می شود بیش تر توضیح دهید؛ هم چنین روی خوشی هم به رایانه و چرخ بال نشان نداده اید. توضیح شما راهگشاست.  با توجه به تغییر برخی حروف کلمات در زبان فارسی در طول و در لهجه های گوناگون و نیز زبان های دیگر ایرانی و تفاوت تلفظ ها آیا لغت کوشان ( نام قوم کوشان) را می توان تلفظی متفاوت ار کاس دانست یا سخا را تلفظی متفاوت از سکا دانست و ارتباط معنا داری بین قوم سخا در روسیه که خودتان معرفی کرده اید با قوم باستانی سکا برقرار کرد.  جناب راوید آیا الفبایی که ما امروزه عربی می دانیم و برخی زبان ها از جمله فارسی به آن نوشته می شوند در اصل از فارسی و ایرانی گرفته نشده است؟ به نظر این جا جای درنگ و تامل وجود دارد. با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  به علت گویش های پیشینه, تغییر حروف الفبا در کشور ایران و ترجمه های یونانی از نام افراد و محل ها گاهی برای یافتن اصل لغات به خود اجازه میدهیم با در نظر داشتن قوائد موجود آنها را بررسی و صورتهای مختلف آن را بنویسیم.

  1.  در زبان پهلوی به علت تند نویسی در آن زمان و شباهت حروف به هم می توان آن ها را برای بررسی جایگزین کرد. مثال: در این متون حروف (ا با فتحه, هـ  , خ) قابل جایگزینی است.  لذا لغت مکتوب ایونی, خیونی و هیونی را به هر سه صورت می توان خواند،  که تفسیر شد لذا خیونی های اوستا و تاریخ ایران همان ایونی های غرب ایران هستند و....

  2.  در زمان ترجمه مستقیم این متون به زبان لاتین به علت نبودن بعضی صدا ها تغییراتی در آن ایجاد شده است مثلا به جای خ در آنها از x  که صدای ks  می دهد استفاده شده است (این تغییر همچنین از تغییر الفبای یونانی در زمان رنسانس نیز می تواند سرچشمه گرفته باشد) لذا لغت سخا = سکسا که میتواند همان لغت سکستان و سکایی ها باشد.

  3.  در زبان پهلوی س و ش جایگزینی دارد،  لذا لغت کوشان یا کوشیان را می توانیم کوسان یا کوسیان بخوانیم که به جمع عربی ها تبدیل به کوس ها یا کوسی ها همچنین او را در مواردی چون اوهرمزد را برابر (ا) یعنی اهورمزد نوشته اند،  لذا این لغت را می توانید کاسی یا کاشی = مردم کاشان بخوانید.

   در باب الفبای زبان عربی این الفبای کوفی است،  که خود آن از الفبای آرامی و فنقی مشتق شده است.  این الفبا قبل از حمله اعراب در کوفه که قسمتی از ایران بوده است رایج بوده است،  و برخی سکه ساسانیان مزین به این الفبا می باشد.  در باب دستور زبان عربی نیز این دستور را ابن مقفع ایرانی برای نوشته است،  لذا قدمت این زبانی که به عنوان عربی می شناسیم،  به پس از حمله اعراب به ایران باز می گردد.

   پرسش:  سلام بر آقای راوید و سرکار خانم پرنیان و تشکر به جهت پاسخگویی به پرسش های پیشینم. بهتر نیست تا الان یک نقشه ی راه از حکومت های دوره ی باستان داشته باشیم منظورم این است که جلوی چشم خوانندگان یک طرح کلی از دوره ی پیش از اسلام بگذاریم. چون بحث خیلی دارد تخصصی درباره ی هخامنشیان به ویژه اسکندر پیش می رود. الان مطمئنا دیگر همه با خواندن این مطالب می خواهند بدانند فضای ایران پیش از اسلام چگونه بوده است. همان طور که عرض کردم یک طرح کلی به عنوان نقشه ی راه نیاز است و گرنه بحث های تخصصی که زمان می برد و احتمالا مسایل دوره هخامنشی هم به این زودی زود در این وبلاگ به جمع بندی نخواهد رسید چه برسد به اشکانیان و ساسانیان.

   پرنیان حامد:  با سلام در بخش مکانها و ضمیمه ان در کتاب چند نقشه حدودی رسم شد که این قسمت کتاب عینا بر این وبلاگ در چهار قسمت برگردان شده است شما می توانید این نقشه ها را در صفحات زیر بیابید

http://cae.blogfa.com/post/23      http://cae.blogfa.com/post/22

   انوش راوید:  بمنظور پیشبرد اهداف وبلاگ،  ما جوانان باهوش متخصص و حرفه ای،  در زمینه سبک کار وبلاگ می خواهیم،  که بتوانند مستقل بدون وابستگی به هر دانشگاه و گروه دولتی یا غیر دولتی،  تحقیق و تحلیل کنند.  در شرایط فعلی کشور،  هر گونه طرح های عمومی و فراخوان یا به نوعی نقشه راه،  حتی برای یک کار علمی،  بعنوان کار تشکیلاتی تلقی می شود،  و احتمال وارد شدن صدمات به اشخاص مسئول و غیر مسئول می باشد.  به منظور ادامه کار و رشد و تکامل،  ارتقاء و انکشاف،  جوانان باهوش پیرو وبلاگ باید هوشیاری خاص برای این موارد داشته باشند،  در میان مطالب وبلاگ تلویحاً توضیح نوشته ام،  از این به بعد هم سعی می کنم،  موضوع های نظر شما را با توضیح بیشتر و واضح تر بنویسم.

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است. 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد