وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 4

کنکاش 3

   پرسش 1098:  سلام، در کل وبلاگ جالبیه موفق باشید؛  با اینکه با قسمتهایش مخالفم. ولی در کل قبول دارم تحریفات زیادی را در زمان گذشته حتی حال نیز وارد تاریخ ایران کردن امیدوارم که شما از آن دسته نباشید!

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام و سپاس از شما, من نه به دسته ای تعلق دارم و نه با گروهی هم پیمان! ایرانی وطن پرستی هستم که در تحقیقات تاریخی به اشکالاتی بر خوردم که با واقعیت سازگار نبود,  این مسئله در کتابی مطرح شده است که امید است اسناد این کتاب از سوی اساتید ایران مورد بررسی قرار گیرد.

   انوش راوید:  آنچه در این چند سال وبلاگ نویسی،  و روابط عادی اجتماعی متوجه شده ام،  آبی از اساتید کلاسیک گرم نمی شود،  علاقمندان باعث تغییر در علم می شوند،  نه متخصصان حقوق بگیر دانشگاهی و دولتی.  پس،  انوش و پرنیان و تعداد انگشت شمار علاقمند به تاریخ ایران هستند،  که می توانند دروغ های تاریخ را بشناسانند و بسوی واقعیتها بروند،  و علم تاریخ نویسی ایرانی را بنا نهند.  البته کارشان هم خوب پیش می رود،  چون تاریخ واقعی را درک می کنند.

   پرسش 1099:  با درود. خانم پرنیان حامد و آقای انوش راوید آیا شما این نوشته های ویکی پدیا در باره زبان سریانی و تغییر آن با زبان یونانی بعد از چیرگی خیالی اسکندر بر ایران را تایید میکنید؟

(سُریانی (به سریانی: ܣܘܪܝܝܐ تلفظ: سوریایا) نام یکی از لهجه‌های زبان آرامی و عبرانی است که خاستگاهش شمال میانرودان است. که به خط سطرنجیلی نگارش می‌شده است. این زبان پس از چیرگی اسکندر بر ایران و در درازای فرمانروایی سلوکیان با واژگان یونانی درآمیخت و چهره‌ای دیگر یافت. از این پس سریانی زبانی دانشیک گردید. نوشته‌های گرانبهایی درباره روزگار ساسانی و اشکانی به این زبان نوشته شده است و هنوز هم این زبان گویشورانی دارد.) یعنی چی زبان دانشیک ؟ 

   پاسخ پرنیان حامد:  نه دوست عزیز به هیچ عنوان چنین مزخرفات بی سند و بی سر و ته ی را باور ندارم.  آنچنان برای عوام فریبی همه چی را به هم آمیخته اند که آدم جدی حالت شوک بهش دست می دهد!  بیا دوست عزیز از اول شروع می کنیم با سند:

  "فنقیها در 1300ق.م خطی اختراع کردند که مادر خط های آرامی, سریانی, یون ان, فارسی و عربی شد.  یونی ان در 1100قبل از میلاد این خط را از فنقی ها گرفتند.  کهنترین سند یونی مربوط به 800 ق.م است که از راست به چپ نوشته شده است. "خوب این اولین اشکال اگر الکساندر یونانی 320 ق.م برایمان زبان ساخته با این سند 800 ق.م که حدود 500 سال قبل از او بوده چه کنیم؟  یونی 500 سال قبل از الکساندرش داشته به این خطی که مال بین النهرین بوده می نوشته!  خودش هم یکی از خاندان های آشوری بوده که وسط بین النهرین بوده:

   زبان یون ان همان زیان سریانی و آشوری است که از زبان های رسمی آن زمان و نمونه آن در کتیبه های هخامنشی,  و مخصوصا در سکه ها و آثار به جا مانده اشکانیان به چشم می خورد.  شخصی به نام هوخشتره که حکومت آشوریان را بر انداخت،  پرچم, زبان, فرهنگ, مکان .... آنان را تسخیر کرده احتمالا به این دلیل اشکانیان به زبان آشوری سکه می زدند.  در همین زمان شکست خورده گان این جنگ ( یونی ها خیونان, هیونان اوستا) به جزایر دریای اژه پناه بردند؛  که آنها هم زبان, فرهنگ, مجسمه, .... آشوریان را به محل زندگی قبیله نیمه وحشی گریس در این جزایر بردند،  و از پیوند این گروه با مردمان بومی سرزمین های دریای اژه کشور و نژادی به وجود آمد که ما ایرانیان به علت شناخت قوم مهاجر یونی به این کشور یونان و اروپاییان به علت شناخت قوم محلی این منطقه به آن گریس می گویند (قدیمی ترین ساختمان و بنا در کشور گریش مربوط به 2700 ق.م حدودا کمی پس از هوخشتره می باشد). این اشکانیان نیستند که به زبان یونانی می نوشتند, این گریس ها هستند که به زبان آشوری حرف می زنند و می نویسند!

   این لغت دانشیک را من هم نمی دانم یعنی چه می گردم اگر چیزی یافتم برایتان ارسال می کنم.

   پرسش و نظر 1100:  مثل اینکه دروغ های ویکی پدیا تمامی نداره........ تو ویکی پدیا نام بانو پوران فرخزاد را جستم و اثارش اینگونه امد: برخی از آثار :دانشنامه زنان فرهنگساز ایران و جهان (در دو جلد با عنوان اصلی «زن از کتیبه تا تاریخ»)، انتشارات زریاب، ۱۳۷۸کارنمای زنان کارای ایرانی، نشر قطره، ۱۳۸۱اوهام سرخ شقایق: برگزینی از اشعار زنان زمان، نشر ناژین، ۱۳۸۰زنان همیشه: گزیده اشعار کلاسیک، نیمایی و آزاد شاعران زن ایران (۱۳۳۰ - ۱۳۸۰)، انتشارات نگاه ۱۳۸۱نیمه‌های ناتمام: سیری در شعر زنان از رابعه تا فروغ، کتابسرای تندیس، ۱۳۸۰دستان سخن گوی شاملو

مسیح مادر (نشان زن در زندگانی و آثار احمد شاملو)، ۱۳۸۲زن شبانهٔ موعود (نشان زن در آثار سهراب سپهری)، انتشارات نگاه ۱۳۸۳کسی که مثل هیچ کس نیست: دربارهٔ فروغ فرخ‌زاد، با همکاری مسعود قاسم‌زاده، نشر کاروان ۱۳۸۱سفری در خط زماناز همت بلند...، نشر جام، ۱۳۶۲چنگ مشوش، تهران‌صدا، ۱۳۷۴در انتهای آتش آیینه، کتابسرای تندیس ۱۳۸۱[سلام مادر]، با همکاری شهلا تجویدی، علی‌اصغر تجویدی(شیرازی)، رضا معصومی، نشر جام ۱۳۸۱کارنامهٔ به دروغ: (جستاری نو در شناخت اسکندر مغانی از الکساندر مقدونی)، انتشارات علمی، ۱۳۷۶

 ویکی پدیا به دروغ نوشته جستاری نو در شناخت اسکندر مغانی از الکساندر مقدونی,وقتی اسکندر مغانی را جست و جو کردم دیدم تصویر و صفحه ی اسکندر مقدونی امد........... اینا دیگه دروغ رو پکوندن!!!

   پاسخ پرنیان حامد:  با ویکی پدیا خیلی بحث کردم زیر بار نمی روند،  شاید هم زمان لازم دارند نمی دانم این آدرس محل بحث است،  بازهم خوب است که این گفتار را باز کرده اند.

بحث:  اسکندر - ویکیپدیا

www.ziemiaprzyszlosci.pl/samochody/w/fa/  بحث:اسکندر ذخیره شده

رفتن به سفر جنگی اسکندر مقدونی به ایران وهندوستان بزرگترین دروغ تاریخ است.‏:  کتاب اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی نیست..

   پرسش 1101:  میگویند که کوروش وصیت کرد پیکرش را مومیایی نکنند و در خاک دفن کنند تا ذرات پیکرش خاک ایران را تشکیل دهند, پس برای چه مومیایی شد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  گزنفنون حکیم یونانی در کتابی با عنوان سیرت کورش کبیر ادعا کرده است که کورش کبیر در ایام کهنسالی!  در خواب دید که مرگ او نزدیک است پس فرزندان خود را کنار بالین جمع کرده و پس از این وصیت از جهان رفت.  قسمتی از این نوشته:  "فرزندانم وقتی من مردم بدنم را در طلا و نقره و امثال آن نپوشانید زودتر آن را در آغوش خاک بسپارید چه سعادتی از این بالاتر که بدن انسان در دل خاکی که منشا این همه ثروت های زیبا و چیزهای نیک و دلپسند است سپرده شود."

  1 ــ  خودتان هم به خوبی می دانید کورش کبیر در جنگ کشته شده است. لاجرم این وصیت نامه در سالخوردگی کوروش کبیر نمی تواند سندیت تاریخی داشته باشد!  از ارادت جناب آقای گزنفنون یونانی به کوروش کبیر سپاسگزاریم سخنان زیبایی مکتوب کرده است.  اما متاسفانه یا این سند مردود است و یا کشته شدن کوروش کبیر در جنگ!  این وصیت نامه می تواند متعلق به کوروش اول هخامنشی باشد،  که با کهولت سن از میان رفته و نام پسرش نیز کمبوجیه بوده است.

  2 ــ  اگر کورش کبیر مومیایی نبوده,  از کجا می دانند جسد او در مقبره نیست؟  نبش قبری در این مقبره موجود نیست!

   پرسش 1102:  میگویند اسکندر مقدونی پس از فتح امپراطوری پارس وقتی به پاسارگاد رسید به وصییت کوروش, در مقبره ی وی را مهر و موم کرد و چند بار قربانی به پیشگاه وی پیشکش کرد؟ این جوک هم راسته؟

   پاسخ پرنیان حامد:  100% وقتی میتری دات  (اسکندر ماد نژاد از مغ دونی یعنی دشت مغان) به مقبره کوروش کبیر رسیده است چند بار قربانی به پیشگاه بزرگترین پادشاه ماد پسر ماندانا و نتیجه هوخشتره (کی خسرو)  پیشکش کرده است.  100% مقبره او را از هر گزندی در امان داشته است.  کمی فکر کنید ببینید الکساندر یونانی از جزایر دریای اژه به چه مناسبت چنین کاری کرده باشد!  هر جای تاریخ را بگیرید دلیل تازه ای در می آید که اسکندر تاریخ ایران نمی تواند الکساندر یونانی باشد.

   پرسش 1103:  آیا قله ی نارنج در یزد, ساخته شده توسط سلیمان (ع) است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  غیر ممکن است . حضرت سلیمان(ع) به زمان کی کاووس بوده.  محل این حضرت در بیت المقدس و اطراف بوده است،  و هیچ سندی موجود نیست که این حضرت به آذربایجان (به علت نام تخت سلیمان در این محل) و یا یزد رفته باشد.  این سلیمان باید سپیتمان باشد و منظور زردشت زمان گشتاسپ است.  هر دو محل به استناد تاریخ ایران برای او ساخته شده است.

   پرسش 1104:  آیا 200 سال و اندی به عقب کشیدن پادشاهی کوروش کبیر به خاطر جای دادن حکومت سلوکیان بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله،  مکافات همین است,  فقط برعکس است.  اسکندر را کردند الکساندر 266 سال زیادی آمد.  اشکانیان را که خود قبل از آن شاه بودند و نه شاه شاهان همه را کردند شاهشاهان اشکانیان شد به جای 200 و اندی 500 و اندی باز کم آمد سلوکیان را زدند روش چون اشکانیان و سلوکیان در مرز نینوا دائما جنگ و گریز داشتند.  کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست صفحه 21:

   ــ  مورخین یونانی با سوء استفاده از تنفر دولت ساسانیان از حکومت اشکانیان و اسکندر همچنین تنفر کلیسا های اروپا از اسکندر و فتوحاتش در این ناحیه به راحتی توانستند از ادغام این دو شخصیت موجودی افسانه ای برای خود  بسازند که البته بین نیمه اول و دوم زندگی او حدود 266سال فاصله بوده است.  و این فاصله را نیز با سلسله ای ساختگی با نام سلوکیان پر کرده اند (حال که روی کاغذ فتح کرده ایم و کسی اعتراضی ندارد چرا 266 سال را حکومت نکنیم!) سکوت دولت ساسانی به علت گرایش به مذهب مزدایی و از بین بردن قهرمانی های این شخصیت با مذهب میترایی و سکوت اروپا برای از بین بردن آثار فتوحات اسکندر در اروپا و گریز از قید مذهب میترایی و استقلال آنها بوده است.

   پرسش 1105:  آیا کوروش بزرگ مومیایی شده، و وصیت نامه داشته است؟ آیا اسناد در این باره وجود دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  از کوروش کبیر وصیت نامه معتبری در دست نیست،  وصیتی که گزنفنون حکیم یونانی نوشته است نمی تواند مطلق به کورش کبیر باشد،  چرا که او در جنگ کشته شده است،  و نه در پیری و در بستر!  (دو سوال بالاتر توضیح داده شد) مدرک دیگری از یونانیان در دست است،  که اشاره به مومیایی بودن کوروش کبیر دارد که به نظر منطقی تر است.  متاسفانه در تاریخ ایران هیچ سرگذشتی از شاهان هخامنشی ذکر نشده است و جز از نام کوروش کبیر که خود نیمی ماد بوده نام آنان نیست.  باید خودمان کمر همت ببندیم و تاریخ دقیق هخامنشی را از روی اسنادی که در کشورمان (کتیبه و قصرها و...) داریم بنویسیم.

   پرسش 1106:  اگر اسکندر به ایران جمله نکرده،  چاله اسکندرون چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  دوست عزیز,  اون چاله مال اسکندر مغانی بوده است.

   پرسش 1107:  باسلام و خسته نباشید و عرض ارادت.  از شما میخوام که چند تا کتاب خوب تاریخی در مورد قومیت ها و نزاد ایرانیان و مناطق اقامت انها به من معرفی کنید و احیانا کتاب هایی که به نظرتون اطلاعات تاریخی خوبی به من میده. با سپاس.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  قسمت مکان های کتاب را برای آقای راوید ارسال کردم،  به زودی بر روی این وبلاگ می زنند. این قسمت را پرینت بگیرید با وجود اینکه بسیار سخت است،  هر طور شده  یک بار آن را مطالعه کنید بعد اگر می توانید شعر بخوانید شاهنامه فردوسی را بخوانید اگر نه به یکی از تاریخ های مکتوب ایرانی رجوع کنید: (بندهش, تاریخ بلعمی, آثارالباقیه ....).  برای باز کردن رمز شاهنامه فردوسی هم می توانید به کتاب "اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست"  قسمت شاهنامه فردوسی افسانه نیست رجوع کنید.

   پرسش 1108:  آیا ازمایش کربن 14 برای تعیین قدمت تخت جمشید و پاسارگاد کارایی دارد؟ اگر کارایی داشته باشه میشه قدمت هخامنشیان را تشخیص داد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تا آنجا که من اطلاع دارم کربن 14 می تواند با 200-300 سال حدود و تقریب قدمتی را مشخص کند. خوب بگوییند بین2200 تا 2500 سال قدمت این مکان است که مشکل ما حل نمی شود! البته مشکل آن دسته دوستانی که قدمت این مکان را 500سال می دانند در هر صورت حل شده است , قدمت این بنا با ازمایش کربن 14 حدود 2500 تا 2200 سال پیش تخمین زده شده است. اما مشکل ما متاسفانه روی این 266 سال وسط است که بی توجه 2500 سال را ملاک کردند. حال ما راه مان را ادامه می دهیم یک وقت هم دیدید بلند شدند آمدند آزمایش دقیق تری روی آن کردند و به نتیجه ی دقیق تری دست یافتند.

   پرسش 1109:  سرنوشت داریوش سوم چه میشود؟ داریوش دست روی دست گذاشت تا الکساندر بیاید و پایتخت دوست داشتنی اش بابل را بگیرد؟ یا اینکه الکساندر فقط بابل را گرفت و بعد دلش سوخت و برگشت به مقدونیه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  نام داریوش سوم به گفته یونانی ها کیدمان می باشد.  امان به استناد کتیبه داریوش شاه نژاد آنان است.

  داریوش شاه گوید:  این است این کارهایی که پس از شاهی به انجام رساندم،  یکی در نام کمبوجیه (پسر کوروش) از (تخمه) امان شهریاری را در اختیار داشت.....

  داریوش شاه گوید:  پادشاهی را که از تخمه امان غصب شده بود من ان را دوباره بازگرداندم و در جای خود باز نشاندم درست همان گونه که پیشتر بود.......

   آنچه باقی می ماند لغت کید است،  که در شاهنامه فردوسی با عنوان کید هند آمده است،  هنداستان  تاریخ ایران ... به مقاله پست های قبلی نام های جغرافیای تاریخی مراجعه نمایید.

   دارا داریوش سوم هخامنشی نیست،  اسکندر الکساندر نیست،  الکساندر قصر باختریش را فتح کرد و تا هندیجان رفت شکی نداریم،  اما با داریوش سوم 266 سال اختلاف تاریخی دارد.  آنکه با داریوش سوم درگیر بود اسکندر است،  او هم به هند امروزی نرفته است.  از کتاب :

   در تاریخ  کشور هندوستان امروزی نه پادشاهی با نام فور موجود است و نه جانشینی با نام سورگ و هیچ سند یا روایتی  بر حمله اسکندر ایرانی و یا الکساندر یونانی به این کشورموجود نمی باشد؟!

   پرسش 1110:  میراث یونانی که امروزه می بینیم و تا افغانستان پراکنده شده و BBC  در تارنمایش چند مقاله در اینباره دارد،  توسط چه گروهی به آنجا رسیده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  میراثی از یونان جز تعدادی سکه،  اشیای قابل جابجایی در افغانستان هند و ایران موجود نیست.  سکه ها هم علامت ضرابخانه دارند،  متاسفانه هیچکدام علامت ضرابخانه این محل را ندارند.  کجاست قصرهای یونانی ها در هند و ایران و افغانستان؟  چند سال است حکومت سلوکیانی که برایمان دیکته کردند؟  یک خانه هم برای خودشان نساختند در این 100 سال؟؟؟؟

   پرسش 1111:  آیا همة مورخین و دانشمندان یونانی و رومی دروغ گفته اند و توطئة مشترکی داشته اند که گفته اند پسر فیلیپ تا هندوستان را فتح کرد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر بالا هم توضیح داده شد،  مورخین درست نوشتند،  مفسرین آن نوشته های تاریخی خودشان را به مسخره کشیدند.  الکساندر شما 320 ق.م تا هندیجان را فتح کرد،  در تاریخ ایران مکتوب است،  اعتراضی نداریم. سپس کشته شده است،  سرنوشت او را به اشتباه به شخص دیگری پیوند زدند،  که 266 سال بعد بوده است.

   پرسش 1112:  آیا پاپیروسی که در عراق از الکساندر یافت شده و آقا انوش در وبلاگشان آنرا مسخره کرده اند در انگلستان نگاهداری و مطالعه میشود و خطاب به مردم بابل است، ساختگی و توطئة مشترک امپریالیسم است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با آقای انوش راوید همچون دو وطن پرست صحبت کنید،  ایشان حتما دلایل قاطعی بر رد آن و نوشتن این مقاله دارند.  مطمئن باشید ایشان انقدر روشن فکر هستند که اگر اسنادی بر رد حرف ایشان داشته باشید گفته و اسناد شما را نیز زیر همین مقاله بگذارند.

   انوش راوید:  به روشنی مشخص است،  پاپیروس نام برده،  که در نبرد نو پدید از آن نوشته ام،  دروغ و اشتباه ترجمه شده است،  در ضمن من مسخره نکردم،  فقط به حکم یک ایرانی در محیط دمکرات و آزادی قلم و اندیشه در اینترنت،  آنرا تکذیب و رد کرده ام.  بارها سفارش کرده ام نیرنگها و ترفند های استعمار انگلستان را بشناسید و افشا کنید.

   پرسش 1113: آیا ابوریحان بیرونی و علامة دهر شیخ الرئیس ابوعلی سینا هم تحریف شده اند یا تحریف کرده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر تحریفی در کار این بزرگان نیست!  چه کسی چنین ادعایی کرده؟

   پرسش 1114:  آیا در تاریخ و بخصوص منابع ایرانی (دینی و غیردینی) پیشا اشکانی نام «اسکندر» برای ایرانی دیگری هم بکار رفته است؟  اصلاً کجا نوشته که نام بانی اشکانیان اسکندر بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  متوجه سوال شما نمی شوم؟!  میتری دات اشک هفتم در سال 73 قبل از میلاد اولین شاه اشکانی است که لغت شاه شاهان را بر سکه خود زده است.  تاریخ را هم زیر ورو کردیم صحبت از 73-90 ق.م است.  او فاتح سوریه و  لقب او اسک اندروس بوده است.

   پرسش 1115:  آیا کتب دینی زردشتیان که اسکندر را گجسته نامیدند نیز در خلال یک توطئه مشترک جهانی نوشته شده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  متاسفم  بلی.  کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست صفحه 21 :

    مورخین یونانی با سوء استفاده از تنفر دولت ساسانیان از حکومت اشکانیان و اسکندر همچنین تنفر کلیسا های اروپا ازاسکندر و فتوحاتش در این ناحیه به راحتی توانستند از ادغام این دو شخصیت موجودی افسانه ای برای خود  بسازند که البته بین نیمه اول و دوم زندگی اوحدود 266سال فاصله بوده است.  و این فاصله را نیز با سلسله ای ساخته گی با نام سلوکیان پر کرده اند (حال که روی کاغذ فتح کرده ایم و کسی اعتراضی ندارد چرا 266 سال را حکومت نکنیم!) سکوت دولت ساسانی به علت گرایش به مذهب مزدایی و از بین بردن قهرمانی های این شخصیت با مذهب میترایی وسکوت اروپا برای از بین بردن آثار فتوحات اسکندر در اروپا و گریز از قید مذهب میترایی و استقلال آنها بوده است.

   پرسش 1116:  آیا این سخن مسخره که اسکندر اشکانی تمام ایران را تصرف کرد نه اسکندر مقدونی،  فقط مصرف داخلی دارد و برای ناآگاهانی که نمی فهمند گفته شده یا اینکه برای آکادمی های تاریخ اروپایی و آمریکایی هم میشود فرستاد و فرار نکرد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر اشکانی همان اسکندر مغ دونی است،  که الکساندر یونانی نیست،  اسناد در آلمان مورد قبول و کافی بود.  من که قصد فرار ندارم،  محکم پاش ایستادم،  کتاب به زودی به زبان آلمانی ترجمه خواهد شد.  شما را نمی دانم چه تصمیمی دارید.  اسناد را به هر آکادمی دوست دارید معرفی کنید،  من پاسخ گو هستم حتی اگر ایرانیانی چون شما  نیز به عوض کمک با من درگیر شوند.
   پرسش 1117:  حالا اروپایی هیچی،  آیا چنین سخنی را می توان در دانشگاه های ایران هم گفت؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کلی مرا تشویق کردند،  از اساتید ادبیات فارسی گرفته تا ...،  از اساتیدی که با این کتاب مخالفند،  می خواهم نقد و نظر خود را با آرامش دمکراتیک بگویند،  تا برای چاپ دوم کاملا تصحیح شود.

   پرسش 1118:  آیا شما موافق هستید یک اداره برای فرهنگ زبان پارسی مستقل از دولتی که به زبان کشورش اهمیتی نمیدهد, دایر شود؟ ایا میخواهید از واژگان زیبا و پارسی خاجه و بانو به جای واژگان زشت و نا پسند و بیگانه و ترکی اقا (به معنی غلام سفید پوست) و خانیم (خانم: به معنی رئیسه) استفاده شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا مخالف باشیم دوست عزیز؟  الان مدتی است مدید که مردم کشورمان به جای استفاده از واژه های زیبای پارسی به لغات عجیب و غریبی روی آورده اند و جمله ها و اصطلاحاتی مصرف می کنند که جدی اگر 2 سال از کشور خارج شده باشید 2-3 ماه طول می کشد تا متوجه شوید مردم چه می گویند! دولت اهمیت می دهد یا نمی دهد تقصیر ملت است که از خود متفاوت اشتباه خلق می کند! مشکل این است که شما نمی توانید از فردا به یک اجتماع حکم کنید به جای خانم بگویید بانو! اجتماع باید در این روند پیش برود و این جایگزینی نیز سالها طول میکشد. فعلا که  متاسفانه روبه نابودی زبان پارسی میرویم. مسئله بعدی هم این است که من و شما باید بدون کتاب لغت حرف هم را متوجه بشویم.  این جمله پارسی واقعی: "ژاژخایی ژکاره ی ژکور"  ببخشید عمدی نیست در گفتن این جمله سه لغت پارسی اصل را پشت هم کردم با شما دعوا کردم. جمله مفهوم دارد و پارسی اصل است. شما به عنوان یک ایرانی پارسی زبان متوجه میشوید دارم با شما دعوا می کنم؟ می دانید اجتماع کنونی ایران حداقل 30 سال وقت لازم دارد تا بتواند جمله بالا را بدون کتاب لغت متوجه شود؟ زبان ثابت نمی ایستد زبان دائما تغییر می کند اجتماعی که با هم زندگی می کنند، ناخداگاه در جریان این تغییرات هستند و حرف همدیگر را می فهمند, اگر به عقب برگردانید مردم دیگر حرف هم را نمی فهمند. تنها کاری که می توان کرد آن است که این تغییرات را در روند زیبا سوق داد. متاسفانه  فردا صبح هم نتیجه نمیگیریم اما سعی خودمان را بکنیم دوست عزیز.

   پرسش 1119:  با درود... ایا اسکندر مغانی اوستا را سوزاند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بلی اسکندر مغانی با فرقه میترایی از مذهب زردشتی (اصل مذهب زردشتی) اوستای زردشت زمان گشتاسپ را که فرقه جدیدی در این مذهب با عنوان مزدایی ساخته بود سوزانده است.

   پرسش 1120:  درود بر همه.ایا میشود نام و ادرس چند تا از معابد میترایی در اروپه را به بنده بگویید؟ خیلی ممنون.

   پاسخ پرنیان حامد:  حدود 40 معبد در کنار limes   (استحکامات مرزی امپراطوری روم 500 کیلومتر از rheibrohl  تا کنار رودخانه دانوب) را 100% معبد میترایی (مهرابه) تشخیص داده اند که نمونه ای از آنها:

   در کشور آلمان:  شهر کلنkoln  دو مهرابه یکی در شمال غربی شهر دومی نزدیک کلیسای مشهور شهر است. همچنین شهر های دیبورگ  dieburg نویهایمneuheim  مانهایم manheim  کونیگزهافن konigshafen  (نزدیک استراسبورگ) روکینگن  ruckingen هدرهایم  hedernheimساربروکن Saarbrucken  .... نیز معبد مهری (مهرابه) دارند.

   کشور اتریش:  مهرابه شهر دویچه التن بورگ deutsch-altenburg (شرق وین نزدیک مجارستان )

   کشور ایتالیا:  مهرابه زیر کلیسای سانتاپریکا santa prisca  در رم, مهرابه کاپوا capua  در شمال ناپل, مهرابه flicissimo   در شهرک اوستیا ostia  پیش بندر شهر رم )جالب است بدانید در این شهرک شانزده مهرابه یافت شده است که flicissimo  مشهور ترین آنها است)  ...

   کشور اسپانیا:  مهرابه مریدا merida (غرب این کشور سر راه مادرید به لیسبون) ...

   کشور انگلستان:  مهرابه لندن در نزدیکی وال بروک walbrook   ...

   پرسش و نظر 1121:  درود اینجوری که من جسته گریخته خوندم اشکانیان در زمان واپسین پادشاهان هخامنشی ساتراپ پارت را از چنگ هخامنشیان بیرون کشیدند و سپس مهرداد که بگفته شما اسکندر است خود شاهنشاه هخامنشی را شکست داده و خود را شاهنشاه خوانده ! درسه؟!

   پاسخ پرنیان حامد: اینگونه به نظر می آید.  از شما برای این اطلاعات بسیار سپاسگزارم . حتی در متون پهلوی و یکی از کتیبه های معبد میترایی آلمان  به نظر می آید که می دانستند زمین گرد است.  از کجا؟ سوال خوبی است نه؟

   بخشی از کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست:
      اسکندر تاریخ ایران, میتری دات با لقب کی سر که لقب پادشاهان ماد بوده و همان هو (خوب) + سر اوستا است،  که در زبان لاتین به صورت cae یا kei = کی + sarیا ser = سر در آمده است،  پادشاه روم و پایتخت آن رومیه که مدائن است, از نژاد مردمان ایلیوس که در زمان طوطانس آشوری مغلوب یونی ان شدند،  و پدرش ایلیوس (فیلقوس) با شکست دادن یونی ان انتقام آن را گرفته است, نه تنها یونانی یا گریش نبوده است، بلکه دشمن یونی ان و مردم سرزمینهای دریای اژه بوده است.
   فرمانروایی بیدادانه دیوان ژولیده موی از تخم خشم (میتری دات اشک هفتم) و همان اسکندر ارومی مصر نشین (جولیو سزار کنسول مصر)  تاریخ ایران است.  قدر مسلم پس از جنگ تروی و به آتش کشیده شدن این شهر به دست یونانیان،  اجداد جولیو سزار نمی توانستند از وسط لشکر یونانیان بگذرند،  تا طبق نوشته مورخین و مفسرین اروپا خود را به رم در ایتالیا برسانند.  آنان عقب نشینی کرده و خود را به روم در مرزهای ترکیه و رومیه در مدائن رسانده اند.  جولیوس سزار نمی تواند متولد رم در ایتالیا باشد،  این نیز یک دروغ بزرگ تاریخ و بازی با کلمات است.  آخر مگر در زبان لاتین لغات roum و room یکی هستند؟  به چه سند و مجوزی در تاریخ, رومیه = مدائن و رم پایتخت ایتالیا را یکی انگاشته اند؟ کی سر ایلیوس (بغ پور شاه) فاتح ایتالیا است،  و نه متولد این مکان! او و پسر خوانده اش augustus octavius = آرش اشک هشتم فرهنگ و مذهب رومیه را به این مکان برده و به علت فتوحات و حکومت آنان بر این منطقه نام قبیله و مذهب آنان بر این مناطق حکمفرما شده است.

  2010 سال پیش،  تاریخ تاجگذاری و فتح کامل اروپا به دست اسکندر و ارش (شاهپور خسرو نژاد اشک هشتم)  octavius  میباشد،  که هنوز هم مبدا تاریخ اروپاییان است،  چه که ولادت حضرت عیسی پسر مریم به استناد متون پهلوی و نوشته تاریخ بلعمی و مورخین شرقی چون عبدالله بن عباس:

   ــ    از گاه عیسی علیه السلام تا پیغامبر ما (محمد) صلی الله علیه و سلم پانصد و پنجاه و یک سال بود.
   تاریخ تولد عیسی پسر مریم حدود 1909 سال پیش،  و در روز هفتم اکتبر بوده است.  2010 سال پیش تاریخ فتح اروپا به دست اسکندر (میتری دات کسری ارومیه ای) و بنیانگذاری حکومت ارومیان با مذهب میترایی در اروپا و 24 دسامبر روز تولد میترا بوده است .
   در دیباچه کتاب دین میترایی آقای احمد اجودانی می نویسد:

  ــ  آنچه در تاریکی مانده این است، که چه پیش آمد بزرگی در سده های سوم, دوم و سده نخست پیش از زایش عیسا روی داده،  که یکباره مهر پرستی با شتاب شگفت انگیزی در سراسر جهان شناخته شده. آن زمان گسترش یافته و سالها دین فرمانسالاران رم بوده است،  و چه شده که دوباره پرده ای از راز,  چنان آن را پوشانید که مردمان,  دیگر دل و دلیری آن را نداشتند که آن را کنار زده, از آن دین آشکارا سخن گویند!؟
      این پیش آمد بزرگ چیزی نیست جز فتح اروپا به دست میتری دات،  و رواج دین میترایی در این منطقه،  و می دانیم که حتی اروپاییان برای پذیرفته شدن در مقام پیک خورشید و پیر باید اول به عنوان یک perse ایرانی شناخته می شدند.  حاکمان ایرانی،  و حکومت از آن ایرانیان فاتح بوده است.  همچنین میدانیم که یک چنین رسوخ عمیقی در دین و مبدا و فرهنگ اروپاییان از طریق 10-20 دزد دریایی و یا 200-300 سرباز رومی غیر ممکن و یاوه دیگری است،  که مورخین و مفسرین اروپایی به خورد جهانیان می دهند.  این حکومت و دین حدود 300 سال فرمانسالار رم و اروپا بوده است،  و پرده راز چیزی نیست جز پنهان نمودن این سرگذشت به دست اروپاییان و کشیش های کلیسا های مسیحی اروپا،  و متاسفانه دولت ساسانی در ایران به علت اختلاف مذهبی و نژادی که با آنان داشتند.  اینان دست به دست هم داده،  و موجودیت یک قهرمان ایرانی را از صفحات تاریخ حذف کردند.  امروز به هر سند, لوح و کتیبه ای که رجوع کنید،  قسمت هایی که ممکن است کمکی بر اثبات این امر باشد،  بر حسب اتفاق روزگار،  درست در همان قسمت مورد نیاز تراشیده شده است!  امروز زمانی که معبد میترایی در اروپا کشف می شود،  قبل از پاکسازی کامل آن از این اسناد به کسی اجازه ورود به آن را نمی دهند!  و آنچه در دسترس ماست همان است که مردمان دلیر ایران و اروپا سینه به سینه در دلشان نگه داشتند،  و در فرهنگ های ما به جا مانده است.  همچون اکثر اسطوره های رومی در کتاب انه اید اثر ویرژیل آمده است :
   اما فرزندش اسکانیوس (اشکانی + وس یونانی! یا بهتر بگوییم پسوند وس زبان آشوری) که اکنون لقب ایولو (ایلوس = پسر خدا) بر او نهاده شده استاو هنگامی که قدرت سلطنتی ایلیوم هنوز پا بر جا بود ایلو (در زبان بابلی به معنی خدا و باب ایلو = بابل است) نامیده می شد.  به مدت سی سال کامل،  بر اساس گردش ماه, حکومت خواهد کرد...  سپس فرزندان هکتور به مدت سیصد سال حکومت خواهند کرد،  تا آنکه راهبه ای از تبار سلطنتی به نام ایلیا (ایلیا به معنی بیت المقدس است) از مارس،  مارس را خودشان = آرس نوشته اند،  و آرس = آرش است،  آیا منظور کی آرش است،  یا شاید کی بغ آرش (بی ارش = گیو ارش) حاکم مکران + کرمان باشد!  و یک دو قلو به دنیا خواهد آورد.  سپس رومولوس,  شادمان از پوشش حنایی رنگ و گرگ سان خود - چون یک گرگ او را پرورده استمردم را به انقیاد در می آورد... (رومولوس و برادرش مشهور به پسران گرگ.  مسعودی می نویسد:  بانیان شهر رومیه پادشاهانی بودند،  که به پسران گرگ شهرت داشتند،  و نام رومیه (مدائن ) از نام آنها آمده،  و نام رومی را به نام ایشان و شاهان دیگر افزودند.

   بلعمی می نویسد:  رومیان از آنجا که بغداد است تا شام داشتندی،  و در جای دیگر از همین تاریخ آمده است:  و فرزندان عیص (اشک) به روم و خزر اند،  و فرزندان او روم است.  در شاهنامه فردوسی گیو پسر گودرز از خاندان گشواد،  را زیر بیرق گرگ پیکر می بینیم.  و نامهای دیگر گیو عبارتند از:  دیو - بی – وی - ویوویب – بیب – وای ......
   روزی خواهد رسید که خاندان آسارکوس، (آشارک + us جد آنه پدر اسکانیوس = اشکان،  + us حتی) فتیا و مسینی شکوهمند را به انقیاد در آورند،  و آرگوس را مسخر کنند .... سپس یک قیصر تراوایی از نژاد اشرافی متولد خواهد شد،  (تولد این فرد همانطور که می بینید در ایتالیا و رم نیست.  در تراوای ترکیه و یا شاید هم در صور امروزی بوده است)،  مرزهای قلمروش فقط به اقیانوس ها محدود خواهد بود,  معروفیتش به ستارگان خواهد رسید,  و نام او ژولیوس است,  نامی که از ایولوی بزرگ به او رسد.  شما او را روزی در آسمان خواهید دید که در میان غنایم جنگی شرق غنوده است,  مردم به درگاه او نیایش و از او طلب یاری خواهند کرد...  وفاداران سپید موی و وستا (سپیتمان؟ و اوستا؟),  رموس و برادرش کویرینوس (کوی + ایرین + us ؟) قانون وضع خواهند کرد. .... این است مردی که آمدنش (اینجا نیست می آید!) را بارها به تو نوید داده اند قیصر آگوست (کی سر آرش) فرزند خدا (ایلوس در مذهب میترایی ایرانی پسر خدا) که بار دیگر عصر طلایی را به لاتیوم باز می گرداند,  جایی که روزگاری ساتورن بر آن حکومت کرد.  او سرزمین گارمانت ها و هندوان (اگوستوس در هندوستان امروزی؟) در فراسوی مسیر سالانه خورشید و ستارگان, جایی که اطلس آسمان بر دوش, سپهر ستاره بار را بر شانه های خود می چرخاند گسترش خواهد داد.
   مردی که خبر آمدنش از هم اکنون نیز سرزمین های کاسپیان (اگوستوس در کاشان, قزوین, کناره دریای خزر, همدان امروزی؟) و مئوتی را پریشان, و دهانه هفتگانه نیل را آشفته و هراسان کرده است (پس این شخص در حال حاضر مشغول پریشان کردن هندوستان و سرزمین های کاسپ ها و دهانه هفتگانه نیل است،  و پس از آن به سوی رم در ایتالیا خواهد آمد.!).

   خانواده ژولیوس سزار مدعی بودند،  که از اعقاب ونوس (ناهید) و ایولو (فیلقوس ایلوس = پسر خورشید) فرزند آنه هستند.  آگوستوس نیز که برادر زاده یا خواهر زاده ژولیوس بود،  پس از قتل سزار (کی سر = شاه) وارث دارایی های او شد.  وی نام سزار را بر خود نهاد (نام کی سر؟ یا لقب کی سر یعنی شاه؟)  نام خود را از ک. اکتاویوس (اشک هشتم) به ک. ژولیوس سزار (کی سر = caeser ) تغییرداد (تغییری در کار نیست! چون به مقام شاهی رسیده کی سر شده،  و ایلیوس یا بغ پور پسر خورشید میتراییان لغب آنان بوده است.  آخر اگر اروپاییان نام سزار را از سزارین می دانند!  اگوست را که سزارین نکرده بودند!)  و خود را فرزند او نامید.  اگوستوس لقبی افتخاری بود،  که بعدا به او نهاده شد. (ارش لقب افتخاری است که به پادشاهان روم می دادند).

   پرسش 1122:  آیا در  کتیبه داریوش اول سخن از نژاد(تخمه) آمان به میان است ؟ پس چرا بیشتر ترجمه ها به صورت نژادمان (از تخمه ی ما)  می باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  متاسفانه گویا عدم توجه در ترجمه های کتیبه داریوش اول در بیستون،  موجب تحریف آن شده است:
Mana taumaya یعنی تخمه ما (نژاد ما) دودمان ما،
Amakam tauma یعنی از تخم (نژاد , دودمان) Amakam آمان.

   پرسش 1123:  آیا بر روی سکه های الکساندر, الساندروس و یا الذ اندروی نوشته شده است؟  پس چرا این نام را امروزه به صورت االکساندروس نوشته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خط سکه ها به زبان یونانی باستان 320 ق.م می باشد،  که متاسفانه آن را با  با خط نگارش یونانی مدرن  ترجمه می کنند:

Xi (uppercase Ξ, lowercase ξ) is the 14th letter of the Greek alphabet. It is pronounced [ˈksi] in Modern Greek, and generally /ˈzaɪ/ or /ˈsaɪ/ in English. In the system of Greek numerals, it has a value of 60.
Xi Ξ is not to be confused with the letter chi, uppercase Χ, lowercase χ; Greek:
χ which gave its form to the Latin letter X.
In ancient times, some local forms of the Greek alphabet used the chi Χ instead of xi Ξ to represent the /ks/ sound
.

   بنده اصلا نه با Modern Greek  کار دارم،  نه با مفسرین تاریخ و زبان مدرن گریک! دارم سکه 320 ق.م را می خوانم روی آن نوشته alezandros   و یا   alesandros !  و همانگونه که می بینید (ک) را از زبان مدرن یونانی وارد زبان باستانی کرده اند،  و سکه 320 ق.م را با زبان مدرن این کشور می خوانند! به جمله آخر توجه کنید تازه یونانی برای ks از حرف  Χ استفاده می کرده،  مفسر یونانی مدرن آمده میگوید خیر Ξ  که صدای /ˈzaɪ/ or /ˈsaɪ/  می دهد Χ بوده و Χ یونانی صدای kh می دهد،  و ...... هر کجا هر چه به نفع شان باشد،  ترجمه می کنند،  می نویسند و تفسیر میکنند!

   پرسش 1124:  نظر شما در مورد گفته ی  شادروان استاد وحید مازندرانی  که الکساندر (پاریس) پسر پرپام در کتاب ایلیاد هومر را «جد الکساندر کبیر» معرفی کرده است چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خوانندگان عزیز توجه داشته باشید بنده در "کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست"  تنها مدعی بودم که اسکندری که نام او در متون ایرانی آمده با الکساندر یونانی تفاوت دارد،  و شخص دیگری بوده است. اما گویا به استناد مدارک اساتید یونانی خوانده کشور مان چون مرحوم استاد وحید مازندرانی،  الکساندر هم یونانی نبوده!

   هرودوت می نویسد:  بعدها بنابر نظر راویان مزبور ,الکساندر پاریس پسر پرپام که این اتفاق را به یاد داشت, بران شد که با حمله و تعرض زنی از یونان برای خود به چنگ آورد،  پس هلن را به غنیمت ربود.  لاجرم الکساندر پاریس به گفته هرودوت و هومر،  نه تنها یونانی نبوده که دشمن یونانی ها نیز بوده است،  و پس از این زن ربایی به استناد ایلیاد و اودیسه هومر،  جنگ سختی میان آن ها در می گیرد،  که به نابودی تروی و الکساندر پاریس و خانواده اش می انجامد.

   ...:  شادروان استاد وحید مازندرانی،  که الکساندر (پاریس) پسر پرپام،  در کتاب ایلیاد هومر را «جد الکساندر کبیر» معرفی کرده است.

   بدین ترتیب حتی الکساندر320 ق.م نیز یونانی نبوده است،  چه رسد به اسکندر 73 ق.م.  بنده حتما برای قسمت دوم تیتراین کتاب "الکساندر یونانی" بیشتر مطالعه کرده،  و پس از پیدا کردن نژاد واقعی او،  این یونانی را تغییر خواهم داد،  با سپاس از شما به تاکید و گوشزد به این مهم.

   پرسش 1125:  درباره منطقه جغرافیایی پارت واسپارت توضیح دهید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تا به امروز به ما گفته بودند باختریش همان بلخ امروزی است. لاجرم تورانیان و سرزمین داهه محل زندگی پارت ها (اشکانیان) نیز به شرق ایران تعببیر شده است.  اسنادی در کتاب ارائه شده است که هم اکنون این قسمت کتاب بر روی این وبلاگ در اختیار شما,  و برای بررسی به Call_for_5th_Geonames_Conference ارسال شده است.  چنانچه این مدارک مورد قبول باشد:

   محل زندگی پارت ها در غرب ایران امروز و باختریش استان بزرگی رو به روی نینوا بوده است،  و تورانیان همان آشوریانی بودند که یکی از قبایل آن هیونها یون ها و یا به پارسی یون ان نام داشتند (که قبل از مهاجرت به یونان امروزی هیچ ارتباطی با قبیله ی گریش در جزایر دریای اژه نداشتند). و آنکه در مقابل خشایار شاه ایستادگی کرده است اس (تک خال, والی, شاه, ساتراپ) پارت بوده است، که محل این واقعه نیز تحریف شده است! حال هی برایمان فیلم 200 و300 و 500 بسازند. اسناد تاریخی گویای حقیقت دیگری است.

   پرسش 1126: اریوبرزن همان فرشید ورد شاهنامه برادر اسفندیار تورانی است؟ فرشیدورد هم اشوری بوده است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسفندیار پسر گشتاسپ ایرانی است و به استناد  یادگار زریران با تورانیان جنگیده اند و ارجاسپ تورانی و سپس پسر او کهرم (کی هروم)  هیونی (یونی) را شکست داده اند.  فرشیدورد برادر اسفندیار سرداری ایرانی بوده است!

   پرسش 1127:  با درود .ایا نوشته های کتاب اخبار الطوال در مورد اسکندر درست است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با درود این تاریخ هم حدودا همان است که طبری , بلعمی , ابوریحان بیرونی , فردوسی .... آن را به تفصیل گفتند.

   پرسش 1128:  ایا الکساندر (الس اندروس) لغب سلوکیان پادشاهان سوریه است و ایا لغب مگنوس داشته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  لقب سلوکیان نیست , لقب پادشاهان سلسله قبلی این ناحیه  بوده است.  در توضیح لغت magnus که فرانامی برای بسیاری از پادشاهان از جمله الکساندر یونانی است در کتاب آمده است:

-         Magnus  در ترجمه های اروپایی تبدیل به der gross  المانی و the great  انگلیسی شده است! و این لغت همان مغان فارسی+ us است . مغ ان = بغ ان!

   پرسش 1129:  نژادشان اشوری بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  نژاد پادشاهان سلوکی و الس آندروس ها آشوری بوده است که همان  قبیله هیون های تورانیان (آشوریان) اوستا است.

   پرسش 1130:  ایا اسکندر ارامگاه دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کدام اسکندر ؟ الکساندر آشوری 320 ق.م یا اسکندر تاریخ ایران (میتری دات ) 73 ق.م؟

   پرسش 1131:  ایا معماری و خدایان باستان یونان ریشه در اشوریان داشته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله هم خدایان آشوری و هم خدایان بین النهرین و هم اهورا میتراو هم ایزد بهرام و هفت سپند مزدایی و آناهیتا و هم خدایان مصر دور هم جمع شدند و به زبان یونانی مدرن ترجمه شدند و با عنوان میتولوژی  به دنیا ارائه شدند.

   پرسش 1132:  زبان گریش ها قبل از مهاجرت یون های اشوری چه بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  شاید با گرزی برهنه از ترس حیوانات وحشی بر سر درخت  پناه گرفته بودند.  قدمتی بیش از 2700 سال بر این منطقه دیده نمی شود!  لوح و کتیبه ای قبل از تاریخ ذکر شده ندارند که بدانیم با چه زبانی صحبت می کردند.  زبان یونی موجود در بین النهرین که آثار هومر به این زبان نوشته شده قدمت زیادی دارد.  اما این مدارک به سرزمین های دریای اژه منتقل شده است.

   پرسش 1133:  ایا هخامنشیان اشوری بوده اند نه پارسی؟نماد فروهر واسه همین از اشوریان گرفته شده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  نماد فروهر مطلق به ایلامیانی بوده است که توسط آشوریان (آشور بانی پال) و کوروش اول هخامنشی نیست و نابود شدند که آثار و هنر آنان را هخامنشی ها و آشوریان به یغما بردند.  نژاد ایلام را می گفتند ایر- آن (ایرج) و نژاد اشوریان را می گفتند توران (توران) که هر دو از یک نژاد (پسران فریدون و جمشید)هستند. تا به حال در ایران امروزی به اسامی رایج چون همایون = هما + یون یا کتایون = کتا + یون توجه کرده اید؟ یونی ها خاندانی از ایران بزرگ بوده و گریش ها فرهنگ خود را مدیون این ایرانیان مهاجری می باشند که از فرزندان فریدون بوده اند.

   نژادهای اوستا:

1.      ایریه = ایرانی

2.      تویریه = تورانیان  به معنی دلیر توریه نام مردمان ان سرزمین که به ایرانیان پیوند نزدیک داشتند خاندانهای مشهور آنان : دانو, خیون یا هیون (یونی ان), فریان , ویسه ,....) آنها دیو پرست و دژدین بودند و به آنها انیران (غیر ایرانی) گفته می شده است.  ترک خوانده می شدند و ترکستان سرزمین توران خوانده شده است.

3.      سیریم = هروم = روم  نام اقوام و سرزمینی باستانی که بعدها نام سلم = سرم یکی از سه پسر فریدون از ان گرفته شده،  در ادبیات پهلوی هروم = روم جانشین ان شده است و در نوشته های ساسانی و اسلامی آسیای کوچک و سوریه را به این نام نوشته اند در شاهنامه فردوسی سلم شهریار روم است.

4.      ساینی =  سرزمینی ست که نتوانستند جای آن را تعیین کنند ( شاید سئین مردمان چین استان )

5.      داهی = سرزمین قبیله داهه در کرانه سیردریا

به شما خاطر نشان می کنم کوروش هخامنشی افتخار کشورمان ایران است و این مسئله ای انکار ناپذیر کتاب صفحه 107:

   بنیانگذار حکومت هخامنشیان در ایران کورش کبیر شاه انشان پسر کمبوجیه اول نوه کورش اول از طرف پدری و پسر ماندانا دختر استیاک و نتیجه هوخشتره (کی خسرو) از طرف مادری بوده است.  او با یکی کردن دو گروه خاندان هخامنشی که در زمان جدش چش پش به دو گروه تقسیم شده بودند و در اختیار گرفتن ارتش ماد (چه از طریق جنگ و چه از طریق حق سلطنت مادرش در ماد به علت نبودن وارث پسری از استیاک) حکومتی قدرتمند در ایران امروز بوجود آورد. در نتیجه رفتارهای شایسته او, آزاد گذاشتن مذاهب و توجه به حقوق بشر با استقبال مردم بابل روبه رو می شود و یهودیان او را مسیح موعود می خوانند.

   کورش کبیر با روشی که برای حکومت اتخاذ کرده است,  قوانینی که وضع کرده است و آزادی که به مردم و مذاهب  داده است نه تنها یکی از بزرگترین افتخارات ایران است بلکه اولین نمونه انسانیت در جهان و پایه گذار حقوق بشر و آزادی مذاهب در جهان می باشد.    تنها سعی دارم نظر شما را به قدمت تاریخ  مکتوب کشورتان جلب کنم کتاب صفحه 8:

   کورش کبیر هخامنشی , البته از بزرگترین افتخارات این مرز و بوم است , اما او نیز همچون فردوسی, ابوریحان بیرونی, بلعمی, طبری ..., شما و من, وارث و حافظ فرهنگ و تمدن بزرگی بود که از گذشتگانی همچون جمشید, رستم, گیو, کی خسرو (پدر بزرگ او) و هزاران دلاور و شخصیت  تاریخ ایران, که متاسفانه ما آنان را افسانه انگاشتیم, به او رسیده بوده است. اگر هرودوت یونانی را پدر تاریخ جهان گفته اند! خود هرودوت میگوید: "به گفته ایرانیان که در تاریخ تبحر دارند" ماخذ تاریخ هرودوت تاریخ ایران است.  و دریغا که ما ایرانیان تاریخ واقعی جهان را که به همت بزرگانی چون فردوسی, ابوریحان بیرونی, بلعمی, طبری..... در دسترس ماست افسانه پنداشتیم, و از یاوه های مفسرین تاریخ یونان و اروپا برای خود تاریخی جدید خلق کرده, به هیچ افتخار می کنیم

   پرسش 1134:  اسفندیار تورانی که کی هروم را شکست داده متولد چه سالی بوده و ایا نامش در تاریخ جهان امده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسفندیار ایرانی که کی هروم تورانی را شکست داده حدود 36 سال قبل از کورش کبیر بوده که نام او در تمامی تاریخ های ایرانی و متون پهلوی و اوستا به کرات آمده است که به علت سهل انگاری ما ایرانیان تا به امروز به جهان عرضه نشده است.

   پرسش 1135:  در کتاب نمودار شاهنامه امده که داراب با ناهید ازدواج میکند و فرزندی به نام اسکندر به دنیا می اورند و با روشنک دخت دارا ازدواج میکند........ چرا برخی اسکندر را پور فیلقوس مینامند؟ وی پور داراب نبوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تاریخ هایی چون تاریخ طبری که او را پور فیلقوس نامیده است،  نیز در پاورقی به این روایت پسر داراب نیز اشاره دارد.  زنی باردار بی اطلاع شوهر که به خانه ی پدر در کشور دیگری برود شامل روایات مختلف می شود.  مهم آن است که خود فیلقوس کیست؟  فیلقوس که پارسی آن ایلیوس است،  خود پادشاه مردم ایلوس (بابل) بوده است و دشمن یونی ها!  توجه داشته باشید که دارا نیز داریوش سوم نیست این بیت شاهنامه را ببینید:  کتاب صفحه 135

  بروم اندرون شاه بود فیلقوس                یکی بود با رای او شاه سوس(شوش؟)

  نبشتند نامه که پور همای                       سپاهی بیاورد بی مر ز جای

   در این دو بیت سخن از سه پادشاه به میان است 1. فیلقوس شاه روم 2. شاه شوش (هخامنشیان) که با فیلقوس متحد بوده است 3. داراب پور همای.  در نتیجه دارا پسر دارا ب که با اسکندر پسر فیلقوس جنگیده و شکست خورده است داریوش سوم هخامنشی نیست. 

   پرسش 1136:  در کتاب سلمان پاک نوشته شده که مدائن (تیسپون و سلوکیه) هم چون قسطنطنیه ی روم داری هفت ناحیه بوده است: در غرب در زیجان, بهر سیر, جندیشاپور متصر به نهر الملک,در مشرق افانبر, رومیه و همچنین نونیفاذ و کردفاذ...... این رومیه ای که شما میگین همین یکی از هفت ناحیه از مدائن بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله دوست عزیز همین رومیه را می گویم که در تاریخ باستان با نام روم مشهور بوده در حالی که قسطنطنیه تازه 230 بعد از میلاد ساخته و به نام روم شهرت یافت.

   پرسش 1137:  درود بر اساتید . در کتاب زرتشت پیامبری که از نو باید شناخت تالیف ارباب کیخسرو شاهرخ, که از پیش گویی های حضرت زرتشت ع است در بند 30 نوشته شده: ترا این نیز که اندر ان گاه باشد که خداوند پیروزمندی اندر زمین اروم بسیار شهر و بسی شهرستان گیرد و بس خواسته به اوار (غنیمت - چپاول ) از زمین اروم بیاورد 31. پس ان خداوند پیروزمند بمیرد, و از ان فرزندان او به خداوندی نشینند ....... پرسش این جاست که این پیروز مند از زمین اروم همان اسکندر از هروم = اروم = رومیه است؟ میدانیم واژه ی خدا از خوتای به چم صاحب و مالک است و به خداوندی نشینی فرزندان وی همان پادشاهی فرزندان یا شاید هم همان ملوک الطوایفی است, نه؟ با سپاس از روشنگران راه راستی. بدرود

   پاسخ پرنیان حامد:  کتاب "اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست" صفحه 159 تا 166

   اما آنچه در اینجا و اضافه بر این متون جالب به بررسی میباشد متون پهلوی باقی مانده اند که با وجود بغض و نفرتی که در زمان ساسانیان از این شخص بوده است،  باز شاید بتوان از لابه لای این متون مدارکی بر تایید گفته های بالا جمع آوری کرد.

   در اکثر متون پهلوی اشاره به پیشگویی زردشت می باشد.  حالا یا این مسئله واقعا پیشگویی بوده است یا پس گویی از محدوده بحث ما خارج است انچه مسلم است آینده گان کیش مزدایی قدر مسلم به این متون دست برده و آنان را تصحیح کرده اند و همین امر باعث می شود که بتوانیم به این گفته ها از نظر تاریخ اتفاقات افتاده تا حدودی اعتماد کنیم.  در بخش 25 گزیده های زاداسپرم در ذکر اخرین پیشگویی آمده است:

-         به 300 سالگی دین , اندر روز کسوف بود , پس دین بیاشوبد و خدایی بلرزد.

   و در متن زند وهومن یسن شرح این ماجرا به تفضیل آمده است:

   زردشت به خواب درختی می بیند که 4 شاخه زرین , سیمین, پولادین , و آهنی دارد و اهورا مزدا آن را به 4 زمان تعبیر می کند که ما تنها زمان آهنی ان را در اینجا بازگو می کنیم.

-         و آن از آهن الوده فرمانروایی بیدادانه دیوان ژولیده موی از تخم خشم است. 

   در اینجا خشم اسم معنی نیست و مفهوم دیو خشمsmodee    را دارد ( صادق هدایت).

    در جاماسپ نامه "در پانزدهم" آمده است:

-           از آن فراز ایشان خود به خود افتند و یکدیگر را تباه کنند.  (آیا منظور برادر کشی های پایان دوران هخامنشی نیست؟) پس تازیان ژولیده موی از تخمه خشم بیایند به اندک زور و زاور (قدرت) ایران شهر را سیصد و هشتاد و دو سال و نه ماه و هفت روز و چهار زمان فراز گیرند.

   لغت تازی را مارکورات در کتاب" شهرستانهای ایرانشهر" از لغت تاختن به معنی تاخت و تاز و غارتگری مشتق می داند و معتقد است که هیچ ربطی نه با قبیله طی و نه با لغت تاژیک دارد که از تات می آید و ترکان ایرانیان را به این لفظ می خواندند. (شاید ترکها مادها را به این لفظ می خواندند چه که پارس ها خود دائما گرفتار تاخت و تاز تازیان بوده اند از زمان ضحاک تازی تا به زمان متنی که هم اکنون سعی بر تجزیه و تحلیل ان داریم!)

   بانو پوران فرخزاد در باب واژه تازی می نویسد:

-         به هر سان با پذیرش یکی بودن واژنام  تاجیک = تاژیک = تازیک , به ناچار این پرسش نیز به میان می آید که چرا ایرانی ها اعراب را هم تازیک = تازی میخوانند!... پاسخ این پرسش به کینه ژرف پارسیان (توجه کنید فقط پارسیان نه دیگر ایرانیان) به دوده ی اشکانی باز می گردد که خود را ریگ مند فرمانروایی هخامنشی می دانستند , کینه ای که در تمامی دوران شهریاری اشکانی ادامه داشت و پیوسته از اشکانیان با نام تازیک – تازی نه به معنای راستین واژگانی آن بل به معنای مهاجم و غاصب و یا تازشگر یاد می کردند که واژه ی تازشگر هم از همین ریشه بر آمده است. و چون واژه ها در گذاره زمان با معنی های دیگری هم در آمیزه می شود پس از یورش اعراب به ایران, ایرانیان نیز بنا بر همان عادت دیرینه به آنان فرا نام تازی – تازیک را بخشیدند چنانکه ارامنه به سبب دشمنانگی دیرینه با ترکها هنوزاهنوز هم آنان را داجیک می خوانند.

   ترکها ایرانیان را تازیک می خوانند و ارامنه ترکها را!  منظور بی شک همان میانه ارامنه و ترکها و پارسها بوده که روزی قلمرو مادها نام داشته و امروزه اثری از آن بر جا نیست و به نظر می آید که به این محل داهه = داهی = تاجی = تاژی = تازی گفته می شده و تبار اشکانیان که همان اسک های جدا شده از قبیله بزرگ اسکیت (ساکایی – سگزی) یا پارت ها بودند که پهنه زندگانیشان در خورآسان  بزرگ در شمال غربی ایران امروز  داهی  نامیده می شد و بی شک واژه دهستان نیز از این واژه است و با خراسان امروزی, تاجیکستان امروزی و سیستان امروزی در شرق ایران امروز هیچ ارتباطی ندارد.

   همچنین صادق هدایت در مقدمه کتاب " زند وهومن یسن" می نویسد:

-         نکته جالب توجه این است که گردآورنده این دستچین از پادشاهان ساسانی بعد از خسرو اول (انوشه روان) اسمی به میان نمی آورد. در اینصورت نباید اشاره به حمله عرب و مغول باشد... نتیجه می شود که اصل زند یا شرح  وهومن یسن در اواخر پادشاهی خسرو اول یا کمی بعد از او از اوستا ترجمه شده است.  زیرا از پادشاهان بعد ساسانی اسمی نمی برد. گویا منتخبات فعلی خیلی بعد از حمله اعراب به توسط نویسنده ای گردآوری شده که شرح تاخت و تاز و غارتگری آنها را (اعراب) به طور مبهمی با هجوم سرکرده گان تورانی مخلوط میکند.

شرح دوره آهنین در زند وهومن یسن به مدارک بالا حمله ماد های (تازیان) میترایی به ایرانشهر و به لرزه در آمدن دین مزدایی و حکومت بیدادانه (حکومت اسکندر واشکانیان) است که 300 سال پس از زردشت زمان گشتاسپ اتفاق افتاده است .  و در ادامه  زند وهومن یسن آمده است:

-         در آن پست ترین هنگام , یکصد گونه و یکهزار گونه و ده هزار گونه دیوان ژولیده موی از تخم خشم برسند. آن بد تخمان از گسته خوراسان به ایرانشهر بریزند. افراشته درفش باشند و زین سیاه دارند و موی ژولیده بر پشت دارند. و ... آنان به یاری جادو به ده های ایران که من اورمزد افریدم بریزند. انگاه بس چیزها را سوزند و آلایند و خانه از خانه داران, ده از دهگانان, آبادی و بزرگی و دهگانی و راستی در دین و پیمان و زنهار و شادی و همگی آفرینش من اورمزد که دادم و این دین ویژه مزدیسنان و آتش بهرام که به داد بر پا شده است, به نیستی رسد و زنگیان (منظور یا زرنک است محل حکومت رستم و یا حبشه که هیچکدام به اعراب ارتباطی ندارند)  و آوارگان پیدا ایند و ان روستای بزرگ شهر و آن شهر بزرگ, ده و آن ده بزرگ دودمانی شود و از آن دودمان بزرگ بیش از استخوان نماند (ملوک الطوایفی؟) ........ و فرمانروایی بیدادانه کنند. (فرمانروایی بیدادانه در آغاز متن کارنامه اردشیر بابکان صفتی برای حکمرانی اسکندر و اشکانیان میباشد) .... و آزادگان و بزرگان و دهگانان نیک از ده و جای خویش, از بن جای و دودمان خویش به در به دری شوند و از خردان و ناچیزان, چیز به نیاز خواهند و به درویشی و آوارگی رسند. از ده نفر , نه نفر این مردم به سوی باختر تباه شوند. (این احتمالا همان مهاجرت دسته جمعی مزداییان است که دو محل بودن یک نام را در تاریخ ایران سبب شده است. توصیف این واقعه کاملا به حمله اسکندر ماد نژاد با مذهب میترایی می ماند) ... پادشاهی از ایشان چرمین کمران, و تازیان, ارومیان به ایشان (انیران, خیونان, ترک اتور, توپیذ, اودرک, کوهیاران, چینیان، کابلیان, سغدیان, ارومیان, خیونان سپید سرخ پوش (باز تاییدی بر ملوک الطوایفی ایران بعد از اسکندر) رسد. ... چه همه ده های ایران به سم اسب ایشان کنده شود. درفش ایشان تا به پذشخوارگر (پتش – خوره – گر) برسد با فرمانروایی ستمگرانه جایگاه دین را از آنجا ببرند, و تاخت و تاز ایشان از آنجا خواهد رسید.  و در ادامه در "در ششم" توضیح بیشتری می آید:

-         اورمزد گفت که " ای سپیتمان زرتشت پس از نشانه سیاه , فرمانروایی از این خشم تخمگان به شیذ اسپان کرسیاک  دروج در ده سلمان رسد.  در مورد درفش سیاه صادق هدایت می نویسد:

   شاید منظور درفش سیاه است در افسانه اساطیری به موجب فردوسی علامت تورانیان است و درفش افراسیاب و پشوتن سیاه می باشد.   اما در این زمان تورانیانی موجود نبوده است چه که دولت آشور یا تورانیان توسط هوخشتره پادشاه ماد سرنگون و پرچم سیاه انان در اختیار فاتحان یعنی مادها بوده است.  و در مورد ده سلمان صادق هدایت می نویسد:

سرزمین سلم پسر فریدون. این لغت دیلمان نیز خوانده میشود که نام محلی در همان حوالی است.

    ماهونداد (نام یکی از شارحین است) گفت که ارومیان باشند. روشن  (روشن پسر آذر فرنبغ فرخزاد که در زمان مامون میزیسته) گفت که: سرخ کلاه (قزلباشان که ترکان سرخ کلاه می باشند و در زمان صفویه اسم آنها مشهور است) و سرخ زین و سرخ درفش باشند،  و اینها نشانه ایشان باشد.

   نشان رنگ میترایی , ارومیه و کشور ترکیه امروزی محل زندگی ماد های میترایی کیش در آن زمان است.  چون بیایند خورشید نشان سهمناکی بنماید و و ماه از رنگ بگردد و در جهان تیرگی و سهمناکی و تاریکی باشد, به آسمان نشانهای گوناگون پیدا آید.

  این هم نشان کسوفی که در زاداسپرم 300 سال بعد از زردشت پیش بینی شده است و آن را نشان حمله اسکندر به ایرانشهر گفته اند.  حال جمله"پایان هزاره زردشتی" که دائما در زند وهومن یسن به آن اشاره شده است چه محاسبه و چه حسابی است و اصلا از متن اصلی است و یا بعدها به آن اضافه شده است که این پیشگویی را مطابق حمله اعراب بنمایند نیاز به بررسی بیشتری دارد.  در هر صورت چون متون پهلوی اختلاف بین زردشت و اسکندر را 300 سال نوشته اند در مورد شروع و پایان هزاره یکی از دو اصل جور در نمی آید یا زردشت زمان گشتاسپ در اول هزاره نبوده و یا حمله اسکندر در آخر هزاره نبوده و یا طبق معمول هر روایت را از یک قوم گرفتند که مبدا و حساب هزاره های آنها متفاوت بوده و در یکی زردشت اول هزاره و در دیگری در تاریخ 700 هزاره بوده است و بی توجه به این مهم همه را با هم مخلوط کرده اند!

   اگر افسانه آمدن پادشاهان مجوس به بیت المقدس برای جستجوی عیسی پسر مریم را که در اکثر روایات موجود است بپذیریم لاجرم حضرت عیسی پسر مریم هوشیدر زردشتی است در این صورت حمله اسکندر تاریخ ایران درست در پایان هزاره است!   در مورد نام دروج شیذاسپان کرسیاک:

   کرسانی اوستا نام یکی از دشمنان دین مزدایی است دارمستتر ان را کلیسا حدس زده است و اکوان پسر گرکرسیاک را اسکندر تصور کرده است گمان میکند عیسویان و مخصوصا دشمن منفور ایران اسکندر است که از جانب روم عیسویان  به ایران آمده اکوان شاید اسکندر باشد اما در این زمان هنوز عیسی و عیسوی موجود نبوده که از رم در ایتالیا به ایران آمده باشد! رومیه = مدائن, عیسی = عیص بن اسحق و کلیسا هم حتما چون صلیب و ... از نمادهایی است که مطلق به اسکندر میترایی بوده و کشیشان عیسوی اروپا بعدها آن را به عیسی ناصری نسبت داده اند. (شیذ اسپان نامی است تورانی (آشوری)

   یکصد گونه و یکهزار گونه و ده هزار گونه باشد. درفش سرخ دارند و پیشرفت ایشان بسیار, به این ده های ایران که من اورمزد آفریدم بتازند تا کنار اروند (رود فرات) تا دوان پایتخت آشورستان.  ایدون ایشان از خشم تخمه گان صد گونه و هزارگونه و ده هزار گونه بکشند, و درفش, نشان سپاه بیشمار ایشان دیوان ژولیده موی بازگردند و سپاه پیشانی فراخ ترک و کلمیر دشمن به این ده های ایران که من اورمزد آفریده ام برسند. بدانید که افراشته درفش باشند, چه درفش را افراشته گیرند ترکان چرمین کمر و شید اسپ کرسیاک ارومایی (ارومیه ای!) با هم فرا رسند و بجنگند

صحبت از جنگ شیذاسپان کرسیاک با ترکها به میان است  اشاره دوباره به سند بالا بی جا نیست: اسکندر برفت تا آنجا که گور سیاوش بود ... پس آنجا فرمود که فرود آمدند و لشکرگاه بزدند. و آن ترکان خود ندانستند که او از نژاد لهراسپ است. می پنداشتند که او از روم است و پسر فیلقوس است ... و لشکر در قلعه سیاوشکرد افتادند و شمشیر در نهادند و لشکر شاه در شهر آمدند و شاه (اسکندر اشکانی) بر تخت توران شاه بنشست ... توران شاه را می آورند بند بر نهاده ... بفرمود تا او را گردن زدند و گفت: این کین جدم لهراسپ است که ارجاسپ او را در بلخ کشته است, چنان که در شهنامه معروف است. (اسکندرنامه تصحیح ایرج افشار)

  چون آن ترکان و تازیان و ارومیان هر سه به یکجا رسند گویند که در دشت نهاوند باشد ...( ترک و تاژیک و ارومیه ای یک بار در دولت ماد و بار دوم در زمان اشکانیان در هم ادغام شده اند).  و پس از این ماجرا و پرسش زردشت از اهورامزدا که ناجی کیست؟ جریان موعود اول هوشیدر پسر زردشت به میان می آید که در نوشته محل تولد او در چین و هندوستان گفته شده و اینکه در زمان تولد این ناجی ستاره نشان نماید و او را بانوان شاه بپرورند. و همین پیشگویی باعث شده است که مجوسان در زمان تولد عیسی پسر مریم به هند که کشور هندوستان امروزی نیست و چینستان که کشور چین امروزی نیست بروند.

-         و چون عیسی در ایام هیرودیس پادشاه در بیت لحم یهودیه تولد یافت ناگاه مجوسی چند از مشرق به اورشلیم آمده گفتند کجاست آن مولود که پادشاه یهود است زیرا که ستاره او را در مشرق دیده ایم و برای پرستش او آمده ایم (انجیل متی باب 2).   طبق نوشته ی زند و هومن یسن حدود100 سال پس از اسکندر عیسی ناصری روز هفتم اکتبر (در ماه ابان و به روز باذ) به دنیا آمده است!

   کشیشان کلیسا های اروپایی به کمک دولت ساسانی برای نابود کردن آثار اسکندر ایرانی از تاریخ با استفاده از  زمان و مکان این پیشگویی نام عیسی بن مریم را که در این زمان پیشگویی شده به دنیا آمده است به جای نام و مذهب میترا در اروپا گذاشته اند.  در یادگار جاماسپ (جاماسپ نامه در شانزدهم)  آمده است:

   ترا این نیز گویم که اندر آن گاه باشد که خداوند پیروزمندی اندر زمین اروم (اسکندر از ارومیه) بسیار شهر و بسی شهرستان گیرد, و بس خواسته به آوار (غنیمت – چپو) از زمین اروم بیاورد پس ان خداوند پیروزمند بمیرد, و از آن فراز فرزندان او به خداوندی نشینند. و شهر به چیرگی پایند و بسا ستمگری و بیدادی مردم ایرانشهر کنند. و بسا هیر(مال) همگان به دست ایشان رسد. و پس نیز به افسردگی و نابودی رسند... ایشان تازیان با ارومیان و ترکان اندر گمیزند (مخلوط شوند) و کشور را بوشفند (شلوغ کنند) ... و شهر شهر و ده ده و روستا روستا با یکدیگر کوخشش (ستیزه) و کارزار کنند و از یکدیگر چیز بستانند (ملوک الطوایفی پس از اسکندر).  اسکندر تاریخ ایران:

   آک وان = پادشاه  حوالی دریاچه وان محدوده ای از حکومت مادها, اس کندروس = پادشاه بیستون در محدوده حکومت مادها که تا به سوریه گسترده بوده است اسک اندروس شخصی تازی = داهی به معنی ماد از نژاد سکا ها, اسکها یا اشکش شاهنامه یا همان عیص (اشک) بن اسحاق (اشاک) به نوشته متون بعد از اسلام از اروم = ارومیه یا اموریه (عموریه) = کردستان  با پرچم سیاه آشوریان که مغلوب مادها بودند. با  لباس و کلاه قرمز که علامت مذهب میترایی است, منفور متون مزدایی به علت از بین بردن این فرقه زردشتی و محبوب روایات ملی و مردمی  چون شاهنامه فردوسی و تحریف شده کلیساهای اروپایی و دولت ساسانی به راهزنی از ارکه لائوس به علت فتوحاتش در اروپا و ترویج مذهب میترایی در این ناحیه.

   اسکندر مغانی, میتری دات , اشک هفتم با لقب بغ پور شاه اشکانی  یکی از ابرمردان تاریخ ایران فاتح اروپا مروج مذهب میترایی یکی از افتخارات ملی کشور و تاریخ  ایران می باشد و با راهزن بی سلوک و مذهب کشور گریش از ده سی هزار نفره ارکه لائوس و مرکز پلا هیچ ارتباطی ندارد و نسبت دادن فتوحات و افتخارات این ابر مرد تاریخ ایران به راهزن گریش دزدی مورخان یونانی (گریش) از تاریخ ایران محسوب می شود.

   پرسش 1138:  فیلیپ اصلا شاه بوده؟ نسبت هایی که به خوانواده ی سلطنتی الکساندر میدن درسته؟ ایا او یکی از مشهور ترین اعضای سلسله ی ارگیاد و یکی از امپراطور های تاریخ باستان بود؟ از هوخشتره تا کوروش 400 سال فاصله بوده؟ اخه گفتید هوخشتره (کیخسرو) تقریبا 2700 سال پیش اشوریان را شکست داد و کوروش کبیر 2300 سال پیش بوده! با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  هوخشتره 521 ق.م + 2012 = 2533 سال پیش به حساب تاریخ مکتوب ایران است. 2700 گفته یونانی هایی است که کوروش را هم 2500 سال پیش نوشتند که همان اختلاف حدود 200 سال است. حساب یونانی هم بر اصول "اول مرغ بود یا تخم مرغ" استوار است و سندی بر این حساب ندارند. می گوید هرودوت از اردشیر هخامنشی نوشته پس تا این زمان زنده بوده (اصلا معلوم نیست هرودوت از کدام پادشاه ایران سخن گفته چون سر گذشت کوروش کبیرش در تاریخ ایران سر گذشت هوخشتره با اختلاف 200 سال است و نه کوروش کبیر) و چون این زمان x تاریخ بوده پس کوروش 2500 ق.م بوده پس قدمت بنای من 2700 سال بوده پس ............ اون ایکس تاریخ که معلوم نیست زمان کدام پادشاه است و اون x سرگذشت تولد کوروش کبیر هرودوت که سرگذشت تولد شخصی 200 سال قبل از او بوده حساب مرغ و تخمه مرغ است که ارزش و سند تاریخی ندارد و متاسفانه از کم کاری ما ایرانیانی که تاریخ مکتوب داریم،  مرغ و تخمه مرغ شده پایه و اساس  تاریخ مکتوب جهان! از همه تاریخ های مکتوب کتاب ها 266 سال به استناد مدارک ایرانی که مکتوب در اختیار دارید کم کنید تا به حقیقت  تاریخی برسید.

   در مورد فیلیپ کدام فیلیپ؟ پدر اسکندر ایلوس (فیلقوس ) را می گویید یا پدر کهرم (الکساندر ) ارجاسپ؟ هر دو در تاریخ ایران شجره نامه بلند بالا دارند که در کتاب هم مکتوب است. پدر اسکندر هم مکتوب است که با یونی ها جنگیده است و خود یونی نبوده است. پدر کهرم هم مکتوب است که یونی کامل بوده است. کدام شجره نامه را لازم دارید؟

   پرسش 1139:  درود . (اسکندر در قربانگاه شهر بیت المقدس برای ستاره مشتری قربانی کرده است.) این سخن راسته؟ و همچنین جایی خواندم که (اسکندر بر سر کوهی با اسرافیل دیده میشود و بر مسیح و روح القدس سوگند میخورد! اوستا بند 24) اینم راسته؟ سپاس.

   پاسخ پرنیان حامد:  اوستا بند 24 ؟؟! محبت کنید دقیقا بنویسید کجای اوستا؟؟  اوستا کجا! (اوستا در هر صورت قبل از خاندان هخامنشی مکتوب شده! اگر الکساندر و اسکندر خاندان هخامنشی را منقرض کرده اند که اوستا نمی تواند مکتوب کرده باشد! مگر منظور همان کهرمی باشد که به زمان گشتاسپ و زردشت حمله کرده است کجای اوستا لغت اسکندر را نوشته بند 24 از کدام قسمت؟)  اسکندر 320 یا 73 ق.م کجا! میلاد حضرت عیسی 73 و یا 320 سال بعد از اسکندر کجا! که اسکندر به حضرت عیسی (ع) قسم خورده باشد. اسکندر به عیسو (عیص ) و میترا (پسر خورشید خدا) قسم  خورده است! در کتاب چند بار نوشته ام؟ شما بشمارید. نمونه ای از ان صفحه 188:

  بدین مسیحا و فرمان راست    <><><>                 بدارنده کو بر زبانم گواست

  بیزدان و دین صلیب بزرگ     <><><>                 بجان و سر شهریار بزرگ  

  بزنار و شماس و روح القدس  <><><>                 کزین پس مرا خاک در اندلس

  نه بیند نه لشکر فرستم به جنگ  <><><>              نه امیزم از هر دری نیز رنگ

  نه با پاک فرزند تو بد کنم          <><><>               نه فرمان دهم نه بدی خود کنم

  بجان باز بندم وفای ترا            <><><>               بچیزی نجویم جفای ترا

  برادر بود نیکخواهت مرا         <><><>                 بجای صلیب است گاهت مرا  

   در مورد معنی لغات بالا سخن گفته ایم اما اینجا نیز بار دیگر تکرار می کنیم که اسکندر قبل از عیسی پسر مریم بوده است و از نوادگان عیص = ایسو = عیسی بوده که در زبان فارسی = اشک فرزند اشکان است. فردوسی به عمد این لغات را به میان آورده تا بدانیم که این نمادها از ان اشکانیان بوده و بعدها به عیسی پسر مریم نسبت داده شده است.  کتاب صفحه 117

   خود لغت فیلقوس از واژه فیلوس یا ایلوس که در دار و دبستان مذاهب از ان به معنی ابن الله = پسر خدا  و با عنوان مهمله عیسی (عیص = ایسا!) یاد شده است. و می دانیم که اسکندر ارومی با مذهب مهری و تمامی شهریاران اشکانی باور داشته اند که فغفور = بغ پور = پسر خورشید بوده و چون خورشید خدای آنان بوده است به معنی پسر خدا بوده است. فیلوس یا فیلقوس به معنی پسر خدا که همان بغ پور است پدر اسکندر ایرانی با مذهب مهری بوده است.

   پرسش 1140:  درود بر شما .ایا الکساندر ها ( یا بهتر الس اندروس ها) والی های یونی هخامنشیان در منطقه ی سوریه ( اندروس) بوده اند که بعد از ان ها سلوکیان امده اند؟ کیش و مذهب انها چیست؟ خط و زبان رومیان چه بوده؟ و چه تغییری کرد؟ سپاسگزارم همیشه موفق باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  توجه دارید که یونی بودند نه یونانی امروزی! همه شان ایرانی بودند این هم سند،  کتاب صفحه 116:

از سرداران و مردمان سپاه خشایارشا به روایت هرودوت می توان از مگا پانوس در هیرکانی نام برد. از طرف دیگر کتیبه ای در شهر کاپادوس در ناحیه فرشا یا رود اندروس کشف شده که روی ان نوشته است:   "ساگاریوس پسر مگاپارنس سردار آریارمنا موبد مهر شد"

   پادشاه اندروس (اشک اندروس) شخصی ایرانی بوده است،  اسک ایناروس = اشک + ایناروس (به ناحیت سوریه) اسکینار (پادشاه سوریه) هم میتواند لقبی بر پادشاه همین منطقه یعنی مکران باشد.

اردشیر اول مگابیزوس را به عنوان والی به ایناروس فرستاد،  پادشاه ایناروس (اشک ایناروس) نیز ایرانی بوده است.

There were two rulers of Parthia named Andragoras mentioned by Justin, one of them Alexander the Great's satrap of Parthia (xii. 4. 12) and the second the governor of Parthia who was crushed by Arsaces I (xli. 4. 7)

  . از دو حاکمان آندروگوراس اشکانی که به نام ذکر شده اند، یکی از آنها الکساندر ساتراپ بزرگ از اشکانی (xii. 4. 12) و دوم والی اشکانی است که  Arsaces (xli. 4. 7) او را شکست داده است.

   پرسش 1141:  با درود .شما جایی نبشتید که اریوبرزن با اسکندر جنگید و جایی دگر نبشتید که این اریوبرزن همان فرشید ورت است که با کی هروم جنگیده! در این مورد توضیح دهید و ایا اشکانیان ماد نژاد بوده اند؟ با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  ببینید اریو برزن باز لقب است و به زبان یونانی! نام واقعی او چیست؟ من نمی دانم. گفتم اگر این سردار هخامنشی است (کدام سردار تاریخ ایران و اسکندر نامه ها است نام ببرید؟) با میتری دات (اسکندر) 73 ق.م   جنگیده است و اگر منظور فرشیدور است (که به نظر من اینگونه می نماید) 320 ق.م در مقابل کی هروم (الکساندر یونانی ) در زمانی که به نوشته تاریخ ایران شاه و سپاهش در قلعه اسطخر محاصره شده بودند, ایستادگی کرده است و او برادر اسفندیار (ایرانی) پسر شاه گشتاسپ بوده است. و اسفندیار به انتقام خون او کهرم را کشته است.

   پرسش 1142:  آیا ارشک هخامنشی (ارسس) نمی تونه همان ارشک اشکانی بنیانگذار اشکانیان باشه؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  خوب در این صورت با ید حکومت  داریوش سوم  14 سال + حمله اسکندر به ایران 14 سال  + خاندان سلوکیان در ایران 100 سال را واقعا  از تاریخ  فاکتور بگیریم! یک بار برایتان نوشتم برایمان تاریخ نوشتند و دیکته کردند  خودشان هم توش ماندند.

   پرسش 1143:  اگر مهرداد دوم همان اسکندر رومی باشه باید شش پادشاه دیگر پیش از او پادشاه باشند مه در اسکندر نامه ها و نسک های کهن پس از اسکندر رو نام بردند میشه روشنگری بیشتری کنید؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  در مورد پادشاهان پس از او در دو سوال بالا توضیح داده شد. در مورد شش پادشاه قبل از او که در تمام تاریخ های ایرانی مکتوب است به قرار زیر است (خاندان اشکانیان این جدول از آثار الباقیه می باشد و این مقایسه در کتاب یک مقایسه شخصی است) همچنین همان گونه که بار ها در کتاب ذکر شده است اینجا نیز دوباره تکرار می کنم:  زمانها در شاهنامه فردوسی از بعد از بهمن که حدود داریوش اول هخامنشی است منطقی و گویا آثار مکتوب از این زمان به بعد بیشتر بوده است و فردوسی توانسته از این پس سرگذشت تک تک پادشاهان را بیان کند لاجرم گشتاسپ و لهراسپ نیز نماد چند پادشاه است یکی از گشتاسپ ها به نظر همان اخشویرش مشهور است آن یکی که قبل از او بوده باید بیشتر بررسی شود.  کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،   صفحه 64:

خاندان هوو                                             خاندان هخامنشی                          خاندان اشکانیان

لهراسپ27سال                                        ؟                                   اس ایکنار,اش جبار (اشک اول)

لهراسپ 25سال                                       هخامنش 25 سال

لهراسپ 35سا                                         چش پش 35 سال                         اشکان (اشک دوم)

لهراسپ 33سال +گشتاسپ 7سال                کورش اول 40سال                       اشک ( اشک سوم)

گشتاسپ 41سال                                      کمبوجیه اول 41سال

گشتاسپ 31سال                                      کورش کبیر 31سال                       شاهپور (اشک چهارم)

گشتاسپ 6سال                                         کمبوجیه 6سال                            

گشتاسپ 35سال+بهمن 1 سال                    داریوش اول 36 سال

بهمن 21 سال                                          خشایارشا 21 سال                        بلاش (اشک پنجم)

بهمن 41سال                                           اردشیر اول 41سال

بهمن 21سال                                           داریوش دوم 20 سال

بهمن 16سال + همای 30سال                    اردشیر دوم 46سال                      اشکان (اشک ششم)

همای 2سال+داراب 12سال+دارا6سال         اردشیر سوم 20سال

دارا 2سال                                              ارشک 2سال

 دارا                                                       داریوش سوم 6 سال        اشک ,بغ پور شاه (اشک هفتم)

   بغ پور یعنی پسر خورشید خدا (مهر ) یعنی مهرداد،  کتاب صفحه 121:

-          کی کاوس --> سیاوخش --> اش --> اشغان --> اردوان --> اشک --> اشک (مسعودی)

-          کی کاوس --> سیاوش --> اش جبار --> اشغان ==> اشغانیان  (مسعودی)

-          کی کاوس --> سیاوش -->اس یکنار --> اشکان --> اشک--> شاهپور -->بلاش --> اشکان --> اشک (بغ پور) (اثارالباقیه ابوریحان بیرونی)

کی قباد --> کی ارش --> اسک ==> اشکانیان  (ثعالبی)

   پرسش 1144ب:  از چه نسک و بُنمایه ای باور می کنید که نوشته گزنفون درباره ی گفته های واپسین کوروش بزرگ دروغ یا نادرسته، شاید کوروش در جنگ با ماساژت ها کشته نشده باشه چون تا جایی که میدونم کوروش دیواری در برابر تاخت و تاز ماساژت ها از کناره ی دریای ورکانه تا بلخ و افغانستان ساخته که تا سدها سال هم پابرجا بوده با این گفته ها چگونه کوروش به جنگ ماساژت های تازنده رفته مگه میشه؟! روشنگری کنید ممنون میشم! بدرود!

   پاسخ پرنیان حامد:  ببینید یک یونانی مثل هرودوت  و چند تای دیگر گفته اند کوروش رفته جنگ کشته شده است! بعد یونانی بعدی گزنفنون و دارو دسته می گویند در بستر پیری وصیت کرده و مرده است! شما یکی از این دو دسته را انتخاب کنید تا من گفته های همان دسته که انتخاب کردید برایتان بررسی کنم ببینید از خنده روده بر می شوید یا نه!

   من زمانی که از پلوتارک یا هرودوت یا ... برای شما سند می آورم مثل سوال بالا فورا تایید فردوسی یا طبری و یا ...ایرانی را هم برایتان مکتوب می کنم.  در صورتی که اسناد یونانی با تاریخ ایران یکی نیاشد نوشته خارجی را با عنوان سندی بر تاریخ کشورم نمی پذیرم!

   یک دسته اساتید ایرانی (تاریخ داخلی, تاریخ نوشته شده ی خارجی , باستان شناس ,ادبیات فارسی,...) باید دور هم بشینند و بدون تعصب از اول همه را بررسی کنند و منطقی ها را بیرون بکشند و  یک تاریخ جامع برایمان بنویسند بگذارند آنجا! این کار نه کار من به تنهایی است و نه کار شما! یک قسمت از این تاریخ را من بررسی کردم به نظر می آید که اسکندر , الکساندر یونانی نیست اسنادی که بود نوشتم چاپ کردم. تازه همین هم که نوشتم نیاز به بررسی و تصحیح دارد که امید دارم اساتید ایرانی کمر همت به این کار ببندند.

   نظر انوش راوید:  در سخن وبلاگ نوشته ام،  که تاریخ را باید فرهنگستان ملی مردمی تاریخ ایران بنویسد،  و تأیید موقت نماید،  شرایط آن را هم توضیح داده ام.

   پرسش 1145ب:  درود .این کید هند که میگید در شاهنامه ی فردوسی ارجمند امده همان کید (منجم) هندی نیست که در کارنامه اردشیر پاپکان نامش امده؟http://www.mehriran.ir/pages/ebooks/index.pdf در بند 29 این کتاب نوشته شده:29. پادشاهی همه از ایرانیان بشود, وبه نا ایرانیان رسد, و بسیاری کیش و ایین گروش باشد,و اوزدن (کشتن) یکدیگر را به کرپه (ثواب) دارند و مردم کشی خوار باشد 30. ترا این نیز گویم که اندر ان گاه(زمان) باشد که خداوند پیروز مندی اندر زمین اروم بسیار شهر و بسی شهرستان گیرد ,و بس خواسته به اوار (غنیمت-چپاول) از زمین اروم بیاورد . 31.پس ان خداوند بمیرد و از ان فراز فرزندان او به خداوندی نشینند 32. و شهر به چیزی پایند. و بس ستمگیری و بیدادی به مردم ایرانشهر کنند و بس هیر (مال) همگان بدست ایشان رسد ......... یعنی چی (پادشاهی همه از ایرانیان بشود, وبه نا ایرانیان رسد ) ؟ نمیدانم شاید هم منظور هخامنشیان باشد که تاریخ ایران انها را ایرانی حساب نمیکند ولی انها را پادشاهان ایران میداند! (اندر ان گاه(زمان) باشد که خداوند پیروز مندی اندر زمین اروم بسیار شهر و بسی شهرستان گیرد ) و شاید هم منظور از پیروز مندی اندر زمین اروم همان اسکندر ارومی باشد ؟ نمیدانم.. نظر شما چیست ؟ با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  این قسمت متن پهلوی که یکی از اسناد مهم  بر ایرانی بودن اسکتدر است در کتاب به تفسیر و قسمتی از آن چند سوال بالاتر بر روی این وبلاگ کپی شده است. (پرسش و پاسخ 19) در ضمن داریوش اول هخامنشی در کتیبه خود مادها را انیران معرفی کرده است. اسکندر ارومی هم از نژاد ماد بوده برای همین در متون ساسانی انیران محسوب می شود. تاریخ ایران هم که تاریخ ایر-آن است و نه خاندان هخامنشی از آنان با عنوان هند استان نام برده و کوروش کبیر نیز به علت ماد بودن و زمان او که قبل از این کتیبه کذایی داریوش اول است در تاریخ ایران (مادها) مکتوب است. همچنین در این تاریخ مکتوب است که جمشید به هند رفت و تخت جمشید را ساخت بعد هم مکتوب است که ساسان پسر بهمن به هند رفت که جد اردشیر بابکان بوده است. این نشان های  هخامنشی ها در تاریخ ایران است منتها حکومت ساسانی آن چنان بغضی از مادها داشته که تمام متون و کتیبه های اشکانی را نیست و نابود کرده است! همچنین به محبت داریوش بزرگ کتیبه های کوروش و کمبوجیه و بردیا و باقی اثار شاهان ماد قبل از آنان  نیست و نابود است!

   پرسش  1146ب:  نام پادشاهانی همچون ارد - وونن - تیرداد - فرهاد - مهرداد و ... در نسک هایی که نوشتید نبودند آیا نام هایی که شما گفته اید از نام های دیگر پادشاهان هستند؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر نام همین پادشاهان است.  شما از القاب مذهبی آنان استفاده کردید و توجه به مفهوم لغتی با عنوان ملوک الطوایفی نیز ندارید!

   مهر داد و تیر داد =  داد به زان پهلوی، در اصل دات و به معنی قانون می باشد! مهردات یعنی قانون مهری یعنی این فرد به قانون مهری بوده است.  تیر دات یعنی به قانون ایزد تیشتر (ایزد باران) یعنی این فرد به این سلوک بوده است.

   ارد:  منظور شما از ارد هورودیس است؟  پلوتارخ مورخ یونانی در وصف سورنا می نویسد:  خاندان ایشان از باستان زمان این امتیاز را داشتند که چون شاه نوینی به تخت می نشست تاج بر سر او می گزاردند وهورودیس – ارد - پادشاه کنونی را هنگامی که بیرون کرده بودند او بازگردانید.  طبری می نویسد:  و ملکی بود از ملوک عجم از لب آب دجله از این سوی هم از ملوک الطوایف اشکانیان نام او هودوس... (در پاورقی خودوس, هیردوس , فردوس, ارد).

   ونون:  نامی که رومیان به او گذاشتند!؟ اسم خودش چی بوده؟ اگر ونون پسر فرهاد 14 (پاکر) است که نام اصلی او هم به استناد کتیبه زیر مهرداد است!

    در سال 4 ارشک بلاش شاه شاهان پسر مهرداد شاه در میشان علیه مهرداد شاه پسر پاکر شاه شاهان جنگید مهرداد شاه را از آنجا بیرون راند همه میشان را گرفت این پیکر ایزد بهرام را از میشان اورد به عنوان نظر به معبد تیریه (عراق) نهاد.

   سوال بعدی کدام مهرداد؟ ببینید اشکانیان ملوک الطوایفی بودند می دانید یعنی چه؟ یعنی 240 خاندان در یک زمان هر کدام به یک گوشه ای شاه بودند هر کس زورش به بقیه می رسید شاه شاهان. هر کدام از یک نژاد بودند خود اشکانیان 3-4 خاندان بودند زمانی که از خاندان بعدی یکی شاهشاهان می شد شجره نامه او را هم به اجبار می نوشتند مفسرین تاریخ ایران برداشتند همه اینها را زیر هم نوشتند یکجوری 266 سال را پر کنند! نمونه این از آن در تاریخ مکتوب خود ایران در سوال بالا ذکر شد نمونه بعدی تاریخ ترجمه شده یونانیان (حسن پیرنیا روحش شاد باد ولی بد گرفتاری برایمان به ارمغان آورد) از اشک اول با عنوان آشوبی در بابل شروع می شود. پدر او فری یاپت و برادر او تیرداد و پسر او اردوان سال (208 ق.م) بعد دوباره از نو مهردادی بی کس و کار با عنوان آشوب در بابل! پسر او فرهاد (فری یاپت) پسران او ارد (تیرداد) و مهرداد (ارشک)  پسر تیرداد باز فرهاد (فری یاپت) سال (57 ق.م) و باز همان داستان تکرار می شود!

   از آن شجره نامه ابوریحان بیرونی خوشتان نمی آید؟ این شجره اشکانیان شاهنامه ها و تاریخ طبری: کتاب صفحه 67:

  تاریخ بلعمی                                                       شاهنامه فردوسی شاهنامه ابومنصوری

اشک پسر داراب 10سال                                                               اشک بن دارا    13 سال

اشک 10سال (اشک هفتم)                         اشک از نژاد قباد                         اشک بن اشک   25 سال

شاهپور 60سال   (اشک هشتم)                   شاهپور خسرو نژاد                       شاهپور بن اشک 30 سال

گودرز 10 سال    (اشک نهم)                     گودرز اشکانیان               بهرام بن شاهپور 51 سال

بیژن 21سال(اشک دهم)                            بیژن کیانی                      نرسی بن بهرام   25 سال

گودرز 19 سال(اشک یازدهم)                                                                     هرمز بن نرسی  40 سال

نرسی 40سال(اشک دوازدهم)                                نرسی                             بهرام بن هرمز    5 سال

هرمز 17 سال(اشک سیزدهم)                    اورمزد                           هرمز              7 سال

اردوان 12 سال   (اشک چهاردهم)                                                  فیروز بن هرمز 20 سال

کسری 40سال(اشک پانزدهم)                                 ارش                              نرسی بن فیروز 30 سال

بلاش 24 سال(اشک شانزدهم)                    اردوان                          

اردوان 13 سال   (اشک هفدهم)         بهرام اشکانی(اردوان بزرگ)      اردوان   20 سال

            276 سال                                   دویست و اندی سال                                               266 سال

 

   این هم 14 بیت فردوسی که در آن 2-3 گروه نژاد مختلف اشکانی به خوبی مشخص شده که هم شاخشان کوتاه است و هم بیخشان متاسفانه!  و توضیح این شاخ و بیخ در تاریخشان باعث بوجود امدن اشکانیان 400-500 سال شده است! کتاب صفحه 66.

 پس از روزگار سکندر جهان        <><><>  چه گوید کرا بود تخت مهان

 چنین گفت گوینده دهقان چاچ         <><><>  کزآن پس  کسی را نبد تخت و تاج

 بزرگان که از تخم ارش بدند           <><><>  دلیر و سبکبار و سرکش بدند

 به گیتی به هر گوشه ای بر یکی      <><><>  گرفته به هر کشوری اندکی

 چو بر تختشان شاد بنشاندند                       <><><>  ملوک الطوایف همی خواندند

 از اینگونه بگذشت سالی دویست      <><><>             تو گفتی که اندر جهان شاه نیست

 نخست اشک بود از نژاد قباد                   <><><>     دگر گرد شاهپور خسرو نژاد

 دگر بود گودرز از اشکانیان         <><><>    چو بیژن که بود از نژاد کیان

 چو نرسی و اورمزد بزرگ          <><><>    چو ارش که بود نامدار سترک

 چو زو بگذری نامدار اردوان                 <><><>       خردمند و با رای و روشن روان

 چو بنشست بهرام از اشکانیان      <><><>    ببخشید گنجی بارزانیان

 ورا خواندند اردوان بزرگ       <><><>        که از میش بگسست چنگال گرگ

 ورا بود شیراز تا اصفهان         <><><>      که داننده خواندیش مرز مهان

 چو کوتاه بود شاخ و هم بیخشان     <><><>  نگوید جهاندیده تاریخشان

      زیر هم نوشتن پادشاهان نژاد های مختلف ملوک الطوایفی که گویا 240 خاندان بودند و جمع کردن سالهای حکومت آنان و ارائه آن با عنوان سالهای از اسکندر تا اردشیر پاپکان  بزرگترین فاجعه ای است که در تاریخ نگاری ایران رخ داده است!

   پرسش 1144:  توی فارستانه ابن بلخی شما پادشاهان اشکانی) اشغانی (20 تن و زمان پادشاهی آنان روی هم رفته 428 سال هست! آیا شما این نسک رو استوار و بدون دروغ می دونید؟!

   پاسخ:  خیر دروغی در کار نیست! اشتباه, سوء تفاهمی در کار است! این نسک از روی روایت حمزه اصفهانی به قرار زیر در "کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست"  صفحه 235-236-237 بررسی شده است:

  *  در مورد نسخه موبد که روایتی از حمزه اصفهانی در کتاب آثارالباقیه ابوریحان بیرونی می باشد، به نظر می آید که اولین فاجعه در تاریخ اشکانیان باشد، در این روایت پس از اردوان بن بلاشان نام 7 پادشاه دیگر آمده است و مفدار زمان حکومت اشکانیان را + جماعتی از رومیان که در اول آورده است به 496 سال نوشته است اصل این شجره در کتاب آثارالباقیه به صورت زیر است:

   ــ   نسخه موبد:  اسکندر رومی14سال،  ــ  سپس جماعتی از رومیان حکومت کردند که وزراء ایشان ایرانی بودند،  و شمار آنان 14 می باشد 68سال:

   ــ  اشک بن دارا بن دارابن دارا:  10 سال،  ــ  اشک بن اشکان:  20 سال،  ــ  شاپور بن اشکان: 60 سال،  ــ  بهرام بن شاپور: 11 سال،  ــ  بلاش بن شاپور:  11 سال،  ــ  هرمز بن بلاش: 40 سال،  ــ  فیروزبن هرمز: 17 سال،  ــ  بلاش بن فیروز:  12 سال،  ــ  خسرو بن ملاذان:  40 سال،  ــ  بلاشان:  24 سال،  ــ  اردوان بن بلاشان:  13 سال،  ــ  اردوان کبیر بن اشکانان:  20 سال،  ــ  خسرو بن اشکانان:  14 سال،  ــ  بهافرید بن اشکانان:  15 سال،  ــ    جودرز بن اشکانان:  22 سال،  ــ  بلاش بن اشکانان:  30 سال،  ــ  نرسی بن اشکانان:  20 سال،  ــ  اردوان اخیر:  31 سال.

   اول آنکه اگر جماعت چهارده نفری رومی حکومت کرده اند که باید زمان ان خیلی بیشتر از 68 سال باشد! گروه 14 نفره رومی احتمالا منظور12 نفر زیر + 2 دارا پدران اشک می باشند:

   ــ  اسکندر رومی:  14 سال،  ــ  اشک بن دارا بن دارا بن دارا:  10 سال،  ــ  اشک بن اشکان:  20 سال،  ــ  شاپور بن اشکان: 60  سال،  بهرام بن شاپور:  11 سال،  ــ  بلاش بن شاپور:  11 سال،  ــ  هرمز بن بلاش:  40 سال،  ــ  فیروزبن هرمز:  17 سال،  ــ  بلاش بن فیروز:  12 سال،  ــ  خسرو بن ملاذان:  40 سال،  ــ  بلاشان:        24 سال،  ــ  اردوان بن بلاشان:  13 سال.

   دوم آنکه اردوان بن بلاش به استناد همان جدول اوستا که در کنار آن است، آخرین پادشاه اشکانی بوده و 7 نفر نامبره شده پس از او به احتمال زیاد شجره نامه اوست که از اشکانان می باشد و با رومی ها یکی نبوده بل یکی از   240 خدایی که در ایران بوده است که به آنان ملوک الطوایفی می گفتند, است!  پس شاید بتوان شجره نامه موبد را به صورت زیر نوشت:

  ــ  اسکندر رومی:  14 سال،  ــ  اشک بن دارا بن دارا بن دارا:  10 سال،  ــ  اشک بن اشکان:  20 سال،  ــ  شاپور بن اشکان:  60 سال،  ــ  بهرام بن شاپور:  11 سال،  ــ         بلاش بن شاپور:  11 سال،  ــ  اردوان کبیر بن اشکانان:  20 سال،  ــ  هرمز بن بلاش:  40 سال،  ــ              خسرو بن اشکانان:  14 سال،  ــ  فیروزبن هرمز:  17سال،  ــ  بهافرید بن اشکانان:  15 سال،  ــ  بلاش بن فیروز:  12 سال،  ــ  جودرز بن اشکانان:  22سال،  ــ  خسرو بن ملاذان:  40 سال،  ــ  بلاش بن اشکانان:  30 سال،  ــ  بلاشان:  24 سال،  ــ  نرسی بن اشکانان:  20 سال،  ــ  اردوان بن بلاشان:  13 سال،  اردوان اخیر:  31 سال.  جمع:  258 سال.

      زیر هم نوشتن پادشاهان نژاد های مختلف ملوک الطوایفی که گویا 240 خاندان بودند،  و جمع کردن سالهای حکومت آنان و ارائه ان با عنوان سالهای از اسکندر تا اردشیر پاپکان  بزرگترین فاجعه ای است که در تاریخ نگاری ایران رخ داده است!

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است. 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد