وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

اسپارتاکوس و انقلاب ضد برده‌ داری

پیام تبریک نوروز از اینجا

   ــ  تبریک سال نو در http://cae.blogfa.com است،  ولی پیام های آن را بدلیل اهمیت،  در این پست تکرار می کنم.

      هفت هزار و سی و پنجمین نوروز ایرانی را به همه ایرانیان در تمام گیتی تبریک می گوییم،  و امیدواریم آئین های کهن ایرانی هرچه بهتر و علمی تر اجرا شود.  یکی از مهمترین آئین های ایرانی،  با چهارشنبه سوری و خانه تکانی آغاز می شود،  که نماد ایجاد تغییر در دید و ذهن و آگاهی است،  تغییر در اندیشه و اساس و پایه می باشد.  شناختن کهنه ها و دور ریختن هاست،  پرت کردن آنچه که لازم نیست،  و ممکن است دست و پا گیر باشد.  این را باید دانست،  چهارشنبه سوری فقط برای سرو صدا و ایجاد آتش و بازی ها نیست،  خانه تکانی نوروزی فقط برای نظافت نیست،  در آنها فلسفه تغییر نهفته است،  از گذشته های دور ایرانیان می دانستند،  یک شخص و در کل جامعه،  بدون تغییر فسیل شده و فاسد و بیمار است،  و خواه ناخواه تحلیل می ورد،  و نابود می شود.

      در شرایط فعلی ایران که عدم درک ضرورت تغییر و نفوذ استعمار و امپریالیسم دیده می شود،  جشن های امروزی چهارشنبه سوری و نوروز،  چندان برابر خواسته تاریخی ایرانی نمی باشد.  باید شاد بودن الکی،  قر و فر دادن های بی معنی را در این روزها کنار گذاشت،  و بفکر ایجاد تغییرات بنیادی در درک چهارشنبه سوری و نوروز بود،  تا بتوان آنچه را که برای ایران لازم است،  در قرن نو پیاده کرد،  شاید به مفهوم واقعی انسانی رسید.  همچنین لازم است،  گفتمان های مختلف را پیشه کرد،  آزادی و دمکراسی نوروز را دوباره کشف نمود،  و نیز بطور کامل به حقوق و گپ و اندیشه دیگران احترام گذاشت،  و کلاً اخلاق خوب ایرانی را شناخت و پرپا کرد،  تا درصورت توانستن به ایجاد تغییرات،  ثمره آن پا پر جا بماند،  و دوام دار شود.

کدام سال ایرانی درست است

      عده ای سال 1392 هجری خورشیدی را 7077 خورشیدی ایرانی می گویند،  و عده ای 7035 را،  و عده ای بسیاری از مردم را سرگردان کرده اند،  که کدام سال واقعی ایرانی است،  و اصولاً مبدآ سال ایرانی،  که بنام آریایی میترایی معروف شده است چه می باشد.  هر کدام از این دو سال،  یا چند گونه مبداً سال ایرانی،  برای خودشان دلایلی دارند،  که این دلایل هر چه می باشد تفاوتی نمی کند،  زیرا ما می توانیم مثلاً گردونه مهری،  که در یک کاسه هفت هزار ساله است،  مبداً سال بدانیم،  یا یک اثر معبد باستان شناسی و یا چیز دیگری را،  که با پرتو نگاری و تعریف باستان شناسی چند هزار ساله می دانند،  مبداً سال بدانیم.  هیچ کدام از این سرآغاز های سال مشکلی نخواهد داشت،  خوبی سال خورشیدی همین است،  حتا می توان هر اتفاق دیگری را سر آغاز دانست.  مانند تغییرات تاریخی و اجتماعی در 1392 سال پیش را،  که در مدت یک قرن گذشته،  مبداً رسمی و دولتی سال ایرانیان در کشور های ایران و افغانستان شده است.

      اما مشکل در اینها نیست،  مشکل در عدم هماهنگی ملی و مردمی در تعیین سال است،  که البته این عدم هماهنگی،  در مسائل دیگر هم خود نمایی می کند،  این وضع را فقط و فقط جوانان باهوش متخصص ایرانی می توانند تغییر دهند،  با گفتن و نوشتن و بحث کردن درباره موضوع تقویم ایرانی و مبداً سال ایرانی.  ما ایرانیها در ابتدای ورود به تمدن جدید هستیم،  و باید موضوعات و مسائل اجتماعی خود را مطرح و بیان کنیم،  و درباره آنها عمیق تعلیل و تحلیل نماییم.  مهمتر از همه  قدرت نفوذ استعمار و امپریالیسم،  برای درهم ریختن تعادل و تفکر ایرانی بسیار زیاد است.  باید با دانستن و بر پا کردن محیط دمکرات،  درباره موضوعات مختلف گفتگو و تبادل نظر نمود،  مطمئن باشید هیچ کس و هیچ نیرویی نمی تواند تغییرات در علم و دانش و حرکت های اجتماعی و تاریخ اجتماعی ایجاد کند،  فقط و فقط تدابیر یکایک جوانان باهوش ایرانی است،  که باید ملت ایران را به قرن نو رهنمون شود.

   پرسش از عموم:  آیا درباره سال ایرانی،  معروف به آریایی میترایی نظر و تحلیل دارید؟

      اگر فقط بگوییم و شعار دهیم:  ملت قهرمان ایران در چهار هزار سال پیش،  اولین مهاجران متمدن به اروپا بودند،  و در دو هزار سال پیش اسکندر ایرانی فاتح بود،  و دین و زبان را به اروپا برد،  از اینکه بگویم پایه گذاران علوم در زمان هایی از تاریخ دانشمندان ایرانی بودند،  هیچ کدام دردی از ایران درمان نمی کند،  و به خودی خود هیچ چیز را تغییر نمی دهند.  بلکه بمنظور اهداف ایرانی،  باید قدرت درک و دانایی و تغییر را در خود بالا ببریم.  آنهم امکان پذیر نیست،  مگر اینکه جوانان باهوش ایران،  حرکت های تخصصی نو را آغاز کنند،  تا طی برنامه ریزی زمان بندی شده،  تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران تغییر کند.

      نوروز پیام دارد،  پیام انسانی دارد،  پیام نوروز در ژن مردم کشور های ایران، افغانستان، آذربایجان، کردستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، سرحدات، بلوچستان، و بسیاری از مردم کشور های دیگر نهفته است.  پیامی است که بدون هیچ دغدغه و مشکل،  و با سادگی و صفای کامل،  در یکساعت و روز های مشخص صدها میلیون انسان را به حرکت های نو وا می دارد.

تاریخ جدید ایرانی

      درباره چگونگی تغییر سال آریایی میترایی از 7035 به  7077 آریایی میترایی،  پرسش زیر را از یک تغییر دهنده،  جمع تغییر دهندگان شماره سال پرسیدیم.

   پرسش انوش راوید:  ما در مورد تقویم آریایی میترایی،  پیرو تحقیقات 23 سال پیش آقای .... بودیم،  و تاکنون از سالی استفاده می کردیم،  که نشان می دهد امسال 1392 هجری خورشیدی،  برابر با  7035 آریایی میترایی است،  و درباره آن نیز اسناد داریم.  حال چگونه است که یکباره سال 7077 شده است؟  آیا تغییرات در تحقیق و تحلیل و یا دیدگاه ایجاد شده است؟

   پاسخ زیر را دریافت کردیم:

   درود فراوان و مهر بسیار و سپاس از توجه و پرسش اندیشمندانه شما

   در کنگره امسال نو زرتشتی های جهان،  که در نوروز برگزار شد،  تصمیم گرفته شد تا تاریخ پادشاهی رضا شاه بزرگ که هفتاد و هفت سال پیش بوده است جایگزین 35 شود.

      ایشان در ادامه یاد آور شده اند،  که چون رضا شاه پهلوی به ایران خدمت کرده اند،  تصمیم گرفته اند سال 7000 آریایی میترایی را به دوران آن شاه تغییر دهند.

1315 = 77 – 1392

     مبدأ 7000 سال به سال 1315 می افتد،  نه ابتدا و نه انتها سلطنت یک شاه است،  و نه در این سال اتفاق خاصی افتاده است،  فقط دو مورد قابل ذکر در تاریخ نویسی وجود دارد،  که هیچ کدام نمی توانند مبدأ تاریخی باشند:

  ــ  21 مارس برابر با اول فروردین 1315 هـ. خ،  اعلام رسمی نام ایران بکشور های جهان بجای پرس یا پرشیا.

  ــ  تأسیس فرهنگستان بمنظور وضع لغات تازه مورد احتیاج در فارسی،  و تبدیل بعضی لغات بیگانه بواژه های فارسی.

      قبلاً و در مدت 35 سال گذشته،  مبدآ از 7000 سال،  در 1357 قرار داشت:

1357 = 35 – 1392

      اینگونه تغییرات بدون تحقیق و تحلیل های علمی،  و از روی احساسات سیاسی و مسلکی،  نمی تواند مورد تأیید تمامی ایرانیان باشد،  و کلاً علمی نیست.  سال ایرانی مربوط به همه ایرانیان با تمام عقاید و مسلکها می باشد،  و نمی توان آنرا با توجه به خوبی و یا بدی هر تولد و یا واقعه،  برای تمام مردم تغییر داد.  اگر قرار است این تغییرات صورت گیرد،  ما در ایران حاکمان و شاه های بسیار خوبی داشتیم،  اندیشمندان و دانشمندان بزرگی داشتیم،  چرا نباید مبدأ 7000 سال را به تولد رازی و سینا و فردوسی،  و یا نادر شاه و شاه عباس و کوروش هخامنشی و... تغییر داد.  اگر شاهی و حاکمی در نظر عده ای از مردم خوب و دلنشین است،  آیا می توان آنرا به دل و دانش همه مردم گسترش داد،  این پرسش مهمی است،  زیرا قرار است از یک سال ایرانی،  همه مردم با توجه به تحقیق و تحلیل های علمی درباره آن،  استفاده کنند،  و باید مورد توجه همه مردم قرار گیرد.

      درباره تحقیق اولیه،  که سال آریایی میترایی را 7035 نشان می داد،  ما می توانستیم بنا به یک تحلیل دیگر،  یک کاسه ای ایرانی با نشان گردونه مهر را،  که عده ای باستان شناس در سال 1978 میلادی برابر با 1357 هجری خورشیدی،  مربوط به 7000 سال پیش می دانستند،  مبدأ آغاز تحول نجوم ذکر شده ایرانی بدانیم.  بنابر این چون این کاسه در سال 1357 عمر 7000 ساله داشت،  ما می توانستیم مبدأ 7000 ساله را در 1978 میلادی،  برابر با 1357 هجری خورشیدی بدانیم.

      ولی چون تخمین یک کاسه،  می تواند با 200 یا 300 سال اختلاف باشد،  ما همیشه می خواستیم یک سال دقیق تر را برای مبدأ میترایی بر گزینیم.  از آنجا که برآورد کاسه مورد نظر ما،  با تحقیق دیگر توسط آقای سیاوش، + اوستا هر دو یک مبدآ 7000 ساله داشت،  برای اینکه هماهنگی ایجاد شده پابرجا بماند،  و مورد قبول و اشاعه شود،  در هر صورت آنرا پذیرفته،  و در چند سال گذشته در وبلاگ با این سال تبریک های خود را می گفتیم.  در مدت این وبلاگ،  جوانان ایران از ما می خواستند،  تمامی  سال های ذکر شده در وبلاگ را،  با سال ایرانی هم ذکر کنیم،  اما تاکنون بدلایلی اینکار را نکردیم،  و فقط تبریک سال را با سال ایرانی می گفتیم.

      حال باید ببینم چه سالی می تواند،  سال علمی و واقعی ایرانی یا آریایی میترایی باشد،  عزیزان اگر یادتان باشد در نیمه دوم  سال 1391 خورشیدی،  در تمام نشریات و رادیو و تلویزیون ها مطرح می کردند،  که شب یلدای 1391 هـ.خ،  جهان به پایان می رسد.  آنها بنای حرف خودشان را از پیشگویی های نورث داموس می دانستند،  که چنین گفته بود،  ولی نورث داموس هیچ چیز فوق العاده نمی دانست،  او هم مطابق تمام اندیشمندان دوران رونسانس اروپا،  متکی به علومی بود که از ایران به اروپا رفته بود.  البته بسیاری از کتابها و دانش های ایران قدیم،  هم اکنون در زیر زمین واتیکان مخفی می باشد،  زیرا با افشای آنها علم و دین جهان دگرگون خواهد شد.  نورث داموس نمی دانست که ایرانیان نگفته بودند جهان به پایان می رسد،  بلکه گفته بودند سال ایرانی به پایان می رسد،  و ما بنا به تحقیقات مختلف و تحلیل های خودمان می دانیم،  که عدد هفت در نزد ایرانیان کهن مقدس بود،  سال و تاریخ جهان با گذشت هفت هزار شماره به پایان می رسد،  و سال شمار جدید آغاز می شود.  یعنی براحتی می توان اعلام کرد سال 1392 هجری خورشیدی،  برابر است با سال 7000 آریایی میترایی،  یعنی هم اینک و بطور واقع و دقیق،  ما در سال 7000 ایرانی هستیم،  دقیق تر بگویم از سال دیگر ما تبریکات سال نو خودمان را،  با سال شمار جدید ایرانی بر این پایه خواهیم گفت.

      یکبار دیگر تکرار کنم،  بنا به تحقیقات و تحلیل های ما،  که تاکنون نوشته و باز هم به مرور خواهیم نوشت،  امسال 7000 ایرانی یا آریایی میترایی است،  و سال دیگر 7001 ایرانی است.  همچنین از همین امسال برابر با 2013 میلادی،  از این سال شمار 7000 میترایی،  برای بهبود و ذکر سالیان،  در کلیه مطالب وبلاگ استفاده می کنیم.

      عزیزان،  جوانان باهوش ایران،  در سرزمین وسیع و تاریخی ما،  شاه های بزرگی و حاکمان مهمی آمدند و رفتند،  اندیشمندان و دانشمندان بزرگ و عالمگیر هم بفراوانی در ایران پدید آمدند،  تمام اینها از آن ملت بودند،  همه اینها از دل ملت ایران بودند،  هیچ کدام بالاتر از ملت نبودند،  و ما نمی توانیم هیچ یک را برتر و مفید تر و مهمتر بدانیم،  هر کدام از آنها در شرایط خاص خودشان،  که مربوط به ساختار های تاریخی اجتماع بود،  آمدند و رفتند،  کار های خوب و نیک،  یا بد و بی دانش کردند،  هر کدام را باید بطور جداگانه به تحقیق و تحلیل گرفت،  ولی هیچ کدام بالاتر از مردم نبودند،  اصل پابرجا بودن ملت ایران است،  اصل رشد و شکوفایی مردم می باشد،  نه این و آن.  کارگزاران و  چهره های استعمار و امپریالیسم،  همیشه می خواستند وانمود کنند،  که ملت ایران هیچ بوده می باشد،  و ملت ایران در تمام تاریخ از همه شکست خورده،  و از همه باخته است،  و اگر هم کاری در ایران پیش رفته،  توسط این شاه و آن حاکم بوده،  و ملت ایران در این میان هیچ کاره است.  عزیزان اغفال ترفند های دشمنان ملت ایران نشوید،  این خود مردم هستند،  که اصل قضیه تاریخ می باشند،  و مردم ایران قدرت تاریخی ایران بوده و می باشند.

      این را هم باید حتماً بگویم،  سال ایرانی نباید توسط هیچ دین و شاه و مسلک مصادره شود،  سال ایرانی برای مردم ایران از همه گروه ها می باشد،  که ریشه در اولین پیدایش نجوم و سال شماری در ایران دارد.  سال ایرانی یا آریایی،  باید برای ده ها ملت و کشور هم فرهنگ باشد،  نه فقط برای گروهی.  نمی توان شمارش آنرا بیش از حساب علمی بالا برد،  و خیال پردازی کرد،  که باعث مسخره بازی می شود.  سال ایرانی باید آبروی تاریخی ملت ایران باشد،  نه بازیچه ترفند های و خواسته های گروهی.  این ملت ایران بود و می باشد،  که قدرتمندانه پابرجا است،  و رشد و تکامل خودش را ادامه داده و می دهد،  تمام شاهان و حاکمان،  اندیشمندان و دانشمندان،  با هر دیدگاهی چه خوب یا بد،  چه سازنده و چه ویران کنند،  آمدند و رفتند و باز هم خواهند آمد و رفت.

      بارها تکرار کرده ام و بازهم تکرار می کنم،  جوانان باهوش ایران،  خود شما،  که از وجود ملت هستید،  می توانید تغییر دهنده و پیش برنده رشد و تکامل و تأثیر گذارنده در سرنوشت و تاریخ باشید،  نه فرد دیگری.  شما در تمام تاریخ طولانی این سرزمین بوده و خواهید بود،  نباید اغفال ترفند های دشمنان تاریخ ایران گردید،  ترفند هایی که امروزه در تعدادی از نشریات اینترنتی،  و بوضوح در اندکی از تلویزیون های فارسی زبان بیگانه در سراسر جهان دیده می شود.

عکس کاسه های باستانی زیر خاکی

   عکس ظروف 7000 ساله ایرانی،  با علامت گردونه مهر،  که در موزه های ایران و جهان بفراوانی دیده می شوند،  عکس شماره 2953.

   توجه:  آریایی همان ایرانی است،  مهری و میترایی هم دین نیست،  بلکه کهن ترین آیین می باشد،  که عبادت و شکر گزاری از طبیعت و برکت های جهان است،  بارها در وبلاگ به این موضوع اشاره و توضیح داده شده است.

کلیک کنید:  تقویم ایرانی

شاهنامه فردوسی در فیلم

     تعدادی از فیلم های سینمایی و مستند،  که از شاهنامه فردوسی اقتباس شده اند،   و در سینمای ایران و دیگر کشورها،  تولید و نمایش داده شده است.

   فردوسی (عبدالحسین سپنتا،  ۱۳۱۳) ــ  ششمین فیلم سینمایی ایران است،  سپنتا به مناسبت هزاره فردوسی، فیلمی در باره زندگی این شاعر همراه با قطعه هایی از شاهنامه می سازد،  که به قول خودش حاصل آشنایی نیمی از عمر او با ادب فارسی است.  با نمایش خصوصی فیلم،  که چون آثار دیگر سپنتا در هند ساخته شده،  رضاشاه دستور تغییر صحنه های ملاقات فردوسی با محمود غزنوی را می دهد.  در نتیجه این صحنه ها برای نمایش مجدد در سال ۱۳۱۳ با بازی نصرت الله محتشم (مامور سفارت ایران در هند)،  در نقش محمود غزنوی بازسازی می شود.  فردوسی خالی از افت های سینمایی نیست،  کارگردان برای بیان تیرگی و اندوه مرگ در صحنه تشییع جنازه شاعر از فیلم برداری ضد نور استفاده کرده است.  فیلم از نظر داستان گویی موفق است،  مانند صحنه ای که فردوسی در ایام پیری از پنجره اتاقش به بچه هایی نگاه می کند،  که شعر های او را حین بازی کردن می خوانند.  در این فیلم فردوسی نبرد رستم و سهراب را می سراید،  و فیلم ساز این قسمت از شاهنامه را به تصویر می کشد.

   رستم و سهراب (مهدی رئیس فیروز، ۱۳۳۶) ــ  این فیلم برداشت ضعیفی از داستان رستم و سهراب، غنی ترین داستان شاهنامه است.  فیلمنامه را دکتر جنتی نوشته،  که سابقه ادبی دارد،  و فیلم به روایتی اسطوره ای در چنگال فیلم فارسی است.  فیلم تصویر نادرستی از اثر حماسی فردوسی به دست می داد،  و از نظر تجاری نیز موفق نبود.  گذشته از نقایص فنی،  اشتباهات زیادی در فیلم دیده می شد.  زنی که مار به دست در حضور رستم می رقصد،  لحظه ای بعد ماری در دست ندارد،  ریش رستم گاه دو شقه است،  و گاه معمولی،  دندان های طلای زنانی که پای می کوبند و می رقصند،  برق می زند و...

   بیژن و منیژه (سیامک یاسمی، ۱۳۳۷) ــ  در دهه ۱۳۳۰ جریان فیلم فارسی بر سینمای ایران مسلط است،  شاید به دلیل وقت گیر بودن،  و هزینه زیاد اقتباس سینمایی از شاهنامه،  در این سالها کمتر کسی چنین فیلم هایی می سازد،  و اگر هم بسازد، نتیجه اش فیلمی با مایه های تجاری و قید و بند فیلم فارسی است.  بیژن و منیژه از این دست فیلم هاست،  فیلمی در رده دیگر آثار تجاری یاسمی.  نقطه مثبت بیژن و منیژه،  فیلم برداری نسبتاً خوب کوشان است.  ساخت فیلم که با آواز های فراوان پروانه همراه است،  هشت ماه به طور انجامیده است.

   سیاوش در تخت جمشید (فریدون رهنما، ۱۳۴۶) ــ  این فیلم برداشتی امروزی از داستان رستم و اسفندیار است،  در این فیلم که نخستین کار این شاعر و منتقد سینمایی است.  پدر و پسر ثروتمندی بر سر یک زن با یکدیگر درگیر می شوند،  تا کار به نبرد رودرو می انجامد.  نوری علاء درباره فیلمش می گوید: می خواستم جنگی به وجود آورم،  که گرچه امروزی است،  ولی صورت همان جنگ رستم و اسفندیار را به خود بگیرد.  آدم های فیلم با ابزاری می جنگند،  که خیلی شبیه ابزار جنگی آن زمان است،  میل همان گرز است،  سنج همان سپر است،  اینها تغییر شکل یافته های همان ابزار جنگی هستند.  در فیلم ما شبکه ای را می بینیم،  که آدم های فیلم را در جبر قرار می دهد،  و آنها را به جان هم می اندازد.  برای من موقعیت آنها مطرح است.  به نظر می رسد تحمیل بازیگران اصلی به فیلم، بیشترین صدمه را به آن وارد کرده است.

   پسر ایران از مادرش بی خبر است (فریدون رهنما، ۱۳۵۲) ــ  رهنما این فیلم را در سال ۵۲ می سازد،  این بار در برگردانی تمثیلی بر اساس داستانی از شاهنامه،  شرایط جامعه به تصویر کشیده می شود.  دلیل موفقیت آثار رهنما را باید در نوع نگاه او به واقعیت جست.  از نظر او که خود منتقد و شاعری تواناست،  داستانی حماسی که ۱۰ قرن قبل سروده شده،  می تواند با روایت دراماتیک و در قالبی نمادین،  واقعیت امروزه را عرضه کند.  از دید رهنما نوع برخورد و پیوند فیلم ساز با واقعیت است،  که آن را جاودانه می کند.  بدون این پیوند، واقعیت گنگ و گریزان،  و در هم است.  این واقعیت جویی رهنما را به کاوش های فرهنگی و هنری این سرزمین کشانده است.  در پسر ایران از مادرش بی خبر است،  رهنما دلهره مبهم خود را در چگونگی پیوند درست تاریخ و فرهنگ گذشته با امروز نشان می دهد.  رهنما در این فیلم از جلوه های ویژه نیز در جهت ارائه جهان فیلم استفاده می کند.

  ــ  بعد از انقلاب اسلامی،  آثار کمی بر اساس داستان های شاهنامه ساخته شده است،  مانند پرچم های قلعه کاوه که نتوانسته اند،  حداقل انتظارات را نسبت به این گنجینه عظیم ملی پاسخ دهند.

   فیلم های کوتاه و مستند ــ  در سینمای ایران،  همواره فیلم های کوتاه و مستند،  با تلاش بی پیرایه و صادقانه فیلم سازان ساخته شده اند.  در زمینه فیلم های اقتباسی شاهنامه در سینمای آماتور و مستند،  می توان به فیلم های انجمن سینمای جوان،  و نیز جشن توس مراجعه کرد.  در این زمینه آثار متعددی ساخته شده،  که از این میان می شود به بعضی از آنها اشاره کرد:  سوگ یک دلاور (ولی محمدی)،  نان، عشق و توس (حمید تمجیدی)، ماجرای شاهنامه (اریک بالایان)، فردوسی (حسین قوانلو)، سوگ سیاوش (احمد طالبی نژاد)،  که برداشتی تاریخی - اجتماعی و تازه بر اساس مرگ سیاوش و تناور شدن سیاوش های دیگر است،  زورخانه (عباس شباویز)، شاهنامه و مردم (نصیب نصیبی)، فردوسی و مردم (حسین ترابی)، سیمرغ (ابراهیم حیدرزاده)، زال و سیمرغ (علی بنایی) فیلم انیمیشن در خور توجهی است،  که جنبه های خاص شاهنامه را به زیبایی بررسی می کند،  سیری در پرده های شاهنامه (جمشید سپاهی)،  مینیاتور های شاهنامه (ایرج گرگین)،  شاهنامه از خطی تا چاپی (منوچهر خادم زاده)،  پرتو حماسه (منوچهر طیاب)،  مرگ سیاوش (بیژن مهاجر)،  و... از نمونه های مستند در این زمینه اند.  از  http://ferdosi-toosi.blogsky.com

عکس صفحه ای از شاهنامه

اسپارتاکوس و انقلاب ضد برده‌ داری سوم

      اسپارتاکوس،  به یونانی Σπάρτακος  به لاتین Spartacus  ،  از اهالی شمال دریای اژه و تراسی،  تاریخ تولد ۱۰۹ ق.م،  تاریخ مرگ ۷۱ ق.م، بود.  او در جنگ رم با قبایل،  اسیر ارتش روم شده بود.  اسپارتاکوس را بعد از اسارت به مرکز آموزش گلادیاتور های شهر رم فروختند،  در آنجا بردگان را برای مبارزه با یکدیگر آماده می‌ کردند،  در آن مرکز اسپارتاکوس آموزش نظامی به گلاتیاتورها می داد.  اسپارتاکوس با دیدن ظلم و ستمی که به اساس انسانیت و بر بردگان در روم باستان وارد می ‌شد،  کوتاه نیامد،  و توانایی انسانی او بر خواسته های کوتاه دنیایی و مادی او پیروز شد،  و در سال ۷۳ ق.م،  دست به قیام زد.  قیام خیلی زود گسترده شد،  او بهمراه بردگانی که به قیام پیوسته بودند،  در راه آزادی به پیروزی‌ هایی نیز دست یافتند.

      پیام قیام ضد برده‌ داری اسپارتاکوس،  به سرعت در سرتاسر روم پیچید،  بردگان در کشور های اطراف دست به شورش زدند،  و اربابان خود را کشتند،  و خانه‌ ها و انبار های آنان را به آتش کشیدند.  هزاران برده از رنگ و نژاد های گوناگون به سپاه اسپارتاکوس پیوستند،  و تحت رهبری او به مبارزه پرداختند.  سنای روم چندین سپاه به مقابله آنها فرستاد،  اما برده‌ ها این سپاهیان را در هم شکستند.  بدین ترتیب، اسپارتاکوس چند سال در برابر سپاه منظم و مجهز روم پایداری کرد،  و انقلاب سوم ضد برده داری شکل گرفت.

      دولت بردار رم بشدت از قیام برده ها و کارگران بی پول و کشاورزان بی زمین به وحشت افتاده بود،  و قوی ترین و گران ترین نیروها را تجهیز کرد.  مارکوس لیسینیوس کراسوس،  فرماندهی سپاهیان روم را برای درهم شکستن انقلاب بردگان در دست گرفت.  او در سال ۷۱ ق.م،  با ترفند خرید تجهیزات حمل و نقل منجمله کشتی ها،  اسپارتاکوس را در موقعیت نظامی بدی قرار داد،  و در جنگی سخت شکست داد.  در پایان جنگ هیچ یک از همرزمان اسپارتاکوس حاضر به معرفی او به رومیان نشدند،  رهبر قیام همراه بیش از ۶۰۰۰ نفر به صلیب کشیده شد،  و قیامش پایان یافت،  با این حال ۵۰۰۰ برده نیز از دستگیری نجات یافتند.

درس های قیام اسپارتاکوس

      هنگام خواندن تاریخ و مطالب تاریخ اجتماعی،  نباید به سرنوشت ها سطحی و مانند فیلم سینمایی نگاه کرد،  بلکه باید دید عمیق به درون واقعیت ها داشت.  از ابتدای دوران پیدایش استعمار،  همیشه تاریخ نویس های استعمار و امپریالیسم،  سعی می کردند مسائل و حتی علم را آنگونه،  که بمنظور حفظ موقعیت آنها می باشد بگویند و بنویسند.  آنقدر در بعضی موضوعات دقت داشتند،  که می بینیم آگاهی هایی را که باید بچه های دبستانی یاد بگیرند و بدانند،  فقط اشخاص علاقمند می توانند در سنین بالا به آنها دست یابند،  که به نوبه خود باعث عقب افتادن علم و کاهش رشد و تکامل طبیعی انسانی و تمدن می شود. 

   توجه:  حکومت رم،  در ابتدا توسط مهاجران بین النهرین و ایران ایجاد شد،  مشروح در اینجا،  این مردم یک نمونه حکومت بین النهرینی در اروپا شکل دادند.  آنها در آن سرزمین مالکیت تاریخی و ذاتی بر زمین نداشتند،  ولی با توانایی های علمی و نظامی خود،  که از سرزمین اصلی به اروپا برده بودند،  خیلی زود قدرت گرفتند،  و توانستند زمین های قبایل مختلف کهن اروپا را تصاحب کنند،  و بخشی از افراد این قبایل را برده زمین کردند.  اینگونه تصاحب زمین و برده داری باعث شد،  اولین بار در دنیا،  ساختار اجتماعی فئودال زمین دار برده دار ایجاد گردد.  در زمان اگستوس امپراتور رم،  بخشیدن زمین های غصب شده قبایل،  به سران و سرداران رم،  بشدت اوج گرفت،  و رسماً و قانوناً اولین تیول داری و فئودالی در جهان شکل کامل گرفت.

      این شیوه از ساختارهای تاریخی اجتماع به نوبه خود تقاضا هایی برای اداره امور نیاز داشت،  مانند دین جدید می خواست،  زیرا دین های قدیمی قبایل،  بر اساس پرستش و عبادت به طبیعت بود،  زیرا آنها نعمت و برکت خود را از طبیعت می گرفتند.  ولی بعد از اینکه برده و یا سرف یا رعیت شده بودند،  باید گونه دیگری پرستش و عبادت می کردند،  زیرا دیگر طبیعت آنها را آزاد نکرده بود،  و غذا و جا به آنها نمی داد،  اینک ارباب بود که به آنها اندکی غذا و جا،  در مقابل کار طاقت فرسا می داد.  بمرور طی 200 سال دین و قانون جدید ایجاد شد،  و اینها نیز به نوبه خود رشد و تکامل دیگری برای تمدن در پی داشتند.

   جالب:  اول اینکه قیام اسپارتاکوس و بهم پیوستن و گردهم آیی هزاران برده،  در اولین قرن تمدن جدید فئودالی برداری،  درس هایی برای فئودالها داشت،  آنها متوجه شدند،  که با دین ها و علائق قدیمی اشخاصی،  که برده شده بودند،  نمی توان آنها را اداره کرد،  ابتدا باید روح و ذهن آنها را تصاحب کرد،  و سپس بدن آنها را.  دوم اینکه شکست اسپارتاکوس و قیام،  نه بر اثر عدم توانایی نظامی در مقابل قدرت رم بود،  بلکه باز می گشت به همان سنت و دین های متعدد طبیعی،  که آن افراد برده شده داشتند،  که خود بخود باعث تفرقه در سبک مبارزه و برداشت از زندگی و بود و نبود می شد،  که خرافات مختلف را در خود داشت.

   مهم:  چشمها را نباید بست،  و در شعر و رویا فرو رفت،  بلکه باید ذهن و پا را جلو کشید،  و با دیدگانی باز،  گذشته و آینده و دنیا را دید.  ضد تاریخها می خواهند،  مردم سطحی نگر باشند،  ولی جوانان باهوش ایران،  با توانایی تاریخی و ذاتی ایرانی خودشان،  بشدت با آنها مقابله می کنند،  و بسوی دانایی تخصصی و حرفه ای تر شدن می روند،  مشروح در قرن سنت گریزی.

   توجه:  عزیزان،  کشور های عرب جنوب خلیج فارس،  با درآمد سالیانه 700 میلیارد دلار و جمعیتی کمتر از 30 میلیون نفر،  دارند قاره کهن منجمله ایران را به بازی می گیرند،  و به آشوب می کشند،  اگر ایرانی هستید!  اگر میهن دوست هستید!  هوشیار باشید،  و فقط به چند دروغ تاریخ،  که سرآمد اتفاق های امروزی می باشد،  منحصراً به عنوان بررسی های راست و دروغ نپردازید،  بلکه پا و ذهن را جلو بکشید،  و دید عمیق تر داشته باشید،  اصل میهن و ایران را بدون درک های واقعی از گذشته و آینده،  نمی توانید تحقیق و تحلیل و تفسیر کنید.  سطحی نگری به تاریخ و تاریخ اجتماعی در این زمانه جایی ندارد،  جوامع با جوانان کم ذهن،  رو به نابودی می روند.  در این قرن آشوب های سیاسی و مالی و اجتماعی جهان را فرا گرفته،  که آنهم بدلیل نفوذ عمیق سرمایه داری لجام گسیخته به تمام جوانب است،  باید بیش از پیش هوشیار باشید،  اگر ایران نباشد،  تاریخ ایران هم نخواهد بود،  و دروغ یا راست،  حمله اسکندر، حمله عرب، مغول و غیره به ایران،  دیگر بی معنی خواهد شد.  بخود آیید که در آغاز دوره هزاره هفت ایرانی هستیم،  و خطر در بیخ گوش ایران و ایرانی است.

   عکس جمعی از مردم تهران زمان انقلاب مشروطیت،  عکس شماره 459،  تفاوت آشکار این قیام با قیام اسپارتاکوس بخوبی دیده می شود.  دو هزار سال قبل از انقلاب مشروطیت،  اسپارتاکوسیها با حرکت های خونین خود،  نتوانستند آزاد شوند،  ولی مسیر تاریخ تمدن را از حکومت های برداری،  به حکومت های فئودالی تغییر دادند،  در انقلاب مشروطیت دوران فئودالی ایران به بورژوازی تغییر داده شد،  و باز مردم اسیر بودند،  یعنی هر دو قیام با فاصله دو هزار سال،  یک نتیجه نهایی داشت.

   آگاهی:  عزیزان،  کشور های عرب جنوب خلیج فارس،  با درآمد سالیانه 700 میلیارد دلار و جمعیتی کمتر از 30 میلیون نفر،  دارند قاره کهن منجمله ایران را به بازی می گیرند،  و به آشوب می کشند،  اگر ایرانی هستید!  اگر میهن دوست هستید!  هوشیار باشید،  و فقط به چند دروغ تاریخ،  که سرآمد اتفاق های امروزی می باشد،  منحصراً به عنوان بررسی های راست و دروغ نپردازید،  بلکه پا و ذهن را جلو بکشید،  و دید عمیق تر داشته باشید،  اصل میهن و ایران را بدون درک های واقعی از گذشته و آینده،  نمی توانید تحقیق و تحلیل و تفسیر کنید.  سطحی نگری به تاریخ و تاریخ اجتماعی در این زمانه جایی ندارد،  جوامع با جوانان کم ذهن،  رو به نابودی می روند.  در این قرن آشوب های سیاسی و مالی و اجتماعی جهان را فرا گرفته،  که آنهم بدلیل نفوذ عمیق سرمایه داری لجام گسیخته به تمام جوانب است،  باید بیش از پیش هوشیار باشید،  اگر ایران نباشد،  تاریخ ایران هم نخواهد بود،  و دروغ یا راست،  حمله اسکندر، حمله عرب، مغول و غیره به ایران،  دیگر بی معنی خواهد شد.  بخود آیید که در آغاز دوره هزاره هفت ایرانی هستیم،  و خطر در بیخ گوش ایران و ایرانی است.

   عکس تعدادی از انبوه اندیشمند و دانشمندان تاریخ ایران،  که بنیان گذاران علوم بودند،  عکس شماره 2977.

کلیک کنید:  جنگ افزار های آینده

کلیک کنید:  محوطه های تاریخی ایران

کلیک کنید:  سکستان بزرگ تاریخی ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://www.ravid.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد