وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

چند مطلب خواندنی شماره 151

اولین کاشفان جهان

پیش گفتار

      جوانان باهوش عزیز ایران،  همانگونه که امروزه می بینید،  از همه طرف به ایران و ایرانی،  حملات سخت و نرم می شود،  بیاید از تاریخ و جغرافیای کشور خودتان،  با تمام قدرت دفاع نمایید.  واقعیت های تاریخی را از این وبلاگ بگیرید،  و در گسترش و پیشبرد اهداف وبلاگ،  کار و تلاش کنید،  به امید اینکه فردایی با دانایی نوین ایرانی داشته باشیم.

تعریف دیگر از کشف آمریکا

      در مطلب دو عکس از پیکره سنگی پوکوتیا،  و کاسه مگافوئنته،  که در یکی دو پست قبلی نوشتم،  عزیزانی کنجکاو شدند بیشتر بدانند.  مقدار زیادی از این دست آثار باستانی،  در اختیار کشیش پدر پائلو کارلو گرسلی که از مبلغین کاتولیک ایتالیایی مقیم شهر .. اکوادور بود قرار داشت،  که اندکی بعد از مرگ این کشیش در 1982 آنها دزدیده و ناپدید شدند.  در آن زمان کسی بفکر این نبود،  که این اشیا باستانی مربوط به حدود 1500 ق.م است،  و از هندو چین و خلیج فارس به آمریکای جنوبی رفته،  و بعنوان اشیای مقدس در اختیار بومیان کوهستان های اکوادر و پرو قرار داشته است.  امروزه اهل فن گمان می کنند،  هنوز از این دست اشیای باستانی و ماقبل از تاریخ در غار های مخفی،  میان کوهستان اندیس قاره آمریکای جنوبی وجود داشته باشد،  جویندگان گنج برای بدست آوردن آنها در تلاش هستند.  جوانان باهوش ایران باید نسبت به این موضوع دقت نظر داشته باشند،  زیرا بخشی از آنها تاریخ ایران هستند،  و براحتی می توانند ثابت کننده اولین کشف قاره آمریکا باشند.

   عکس آثار باستانی و زیر خاکی،  که در اختیار پدر گرسلی بود،  عکس شماره 4429 ،  شامل ورقه های متعدد مسی با نوشته هایی،  که کاملاً متفاوت از کار های تاریخی بومی است.  مجسمه های متعدد که نشان های از کار های بین النهرین باستان دارد،  کار های طلایی کنده کاری شده،  بنا به گفته اشخاصی که این گنجینه را دیده بودند، این آثار خیلی زیاد بودند.

   عکس سمت چپ کتیبه روی ورقه مس کشف شده،  در کشور اکوادور آمریکای جنوبی،  نزد پدر گرسپی که در چند پست قبلی از آن نوشتم،  سمت راست کتیبه سنگی کشف شده،  در تمدن کهن جی استان کرمان.  دقیقاً شباهت بین دو خطوط مشخص است،  با حساب داده های تاریخی،  که می گوید اولین بار حدود پنج هزار سال پیش مس توسط مردمان استان کرمان کشف شد،  و کتیبه مسی که در اکوادور کشف گردیده،  که درست مانند خطوط کتیبه سنگی استان کرمان ایران است.  این ورقه های مسی اتفاقی در آمریکای جنوبی نبوده اند،  آنها توسط دانش خاص دریانوردی و غیره به آنجا رفته اند،  بایید در این باره توسط جوانان باهوش ایران تحقیق شود،  مخصوصاً در موزه های کشور های پرو و اکوادور.  عکس شماره 4436.

   عکس پیکره سنگی پوکوتیا،  و دیگری کاسه مگافوئنته،  متعلق به حدود پنج و نیم هزار سال پیش، که دو در تیاهواناکو کشور بولیوی نزدیک مرز کشور پرو پیدا شده اند،  و در 2002 میلادی شناسایی علمی شده اند.  روی هر دو مصنوع حروف الفبای سومری حکاکی شده،  و در موزه فلزات گران بها (موزه طلا) این کشور نگهداری می شوند.  هر دو این آثار زیر خاکی دینی هستند،  و براحتی می توان رابطه دین و اهرام آسیای جنوب شرقی و قاره آمریکا را با ایران و نیایشگاه چغازنبیل متوجه شد.  مطمئن این اشیا مستقیم از خلیج فارس به آمریکا نرفته اند،  و در این میان واسطه های تجاری و فرهنگی دریایی در شرق دور داشته اند.  این ها دلیل وجود تجارت ماقبل از تاریخی ایران می باشند،  عکس شماره 4428.



جام های معروف تاریخ ایران

   پیش گفتار

     در ایران آثار باستانی بفراوانی کشف شده است،  همچنین جام های زیادی کشف شده اند،  که در جهان بی همتا هستند و نمونه ندارند و معروف شده اند،  تعدادی از آنها را در این پست می نویسم،  و به مرور ادامه می دهم.  امید است روزی و شرایطی برسد،  که جوانان وطن پرست ایرانی،  بسیاری از این آثار را از گوشه و کنار جهان گرد آوری کنند،  و در موزه های ایران جای دهند.

عکس بخشی از جام های ایرانی در گوگل،  عکس شماره 4480.

جام حسنلو

      جام طلای حسنلو یکی از آثار باستانی برجسته ایران است،  که در جریان کاوش‌های تپه حسنلوی نقده یا همان سولدوز در سال ۱۳۳۶ کشف شد.  این اثر قدمتی ۳۲۰۰ ساله دارد،  و احتمالا نقش بسزایی در شکل‌گیری هنر دوره بعد از آن،  یعنی دوره مادها داشته ‌است.  ارتفاع جام 25 سانت و قطر دهانه 60 سانت،  وزن950گرم،  و از طلای خالص است،  و توسط قلم زنی روی آن نقش هایی شکل گرفته است،  که باور های مذهبی و آیینی قوم ماننایی ایران کهن را روایت میکند.

عکس جام حسنلو،  عکس شماره 4488.

      دور تا دور جام زرین حسنلو پر از نگار هایی است،  که بی گمان از داستان و فلکوریک ایران کهن می گویند.  گویا این جام در پیوند با آیین های دینی بوده،  و چند داستان دینی و اسطوره ای روی آن کشیده شده است،  و نزدیکی به چیز های بسیاری دارد،  که در سرزمین های میان آناتولی خاوری و سوریه شمالی،  تا کوه های زاگرس پیدا شده است.  نگار های این جام بسیار زیبا در دو رسته و گاهی در سه رسته کار شده اند،  و سامان ویژه ای ندارند.

      در بالای جام یک رسته نگار زنجیره ای است،  در بالاترین رسته سه ایزد،  هر یک نشسته بر یک گردونه ای می بینیم،  دو تا از گردونه ها با اسپ و یکی از آنها با گاو کشیده می شود.  در برار ایزد سوم کاهنی ایستاده که جامی بلند در دست دارد،  گویا او گوسپندی را پیشکش می کند،  که دو مرد پشت سر وی آورده اند.  شاید این سه ایزد، نخست، ایزد هوا،  که بیشتر با گاو نری که گردونه او را می کشد همراه است.  ایزد دوم،  ایزد زمین است،  که کلاه شاخداری بر سر دارد.  ایزد سوم،  ایزد خورشید است،  که با گردی خورشید بالدار شناخته می شود.  زیر پای ایزد هوا پیکاری میان یک پهلوان،  که سپر های کوچکی در دست دارد،  و جانوری نیمه آدم گونه،  که نیمی از تن وی در درون کوهی است،  دیده می شود.  دنباله این کوه به گونه اژدهایی سه سر در آمده.  جوی آبی که از دهان گاو سر بر آورده،  داستان پیکار را با داستان بالا پیوند می زند.

عکس طرح های جام حسنلو،  عکس شماره 4489.

      در ادامه صحنه بالایی جام خدای ماه سوار بر ارابه ای است،  که دو گاو نر آنها را می کشند،  به پهلوان در حال جنگ کمک میکند.  در پایین جام یک رسته نوار و در زیر جام گردی یی با نگار بوریا،  که چهار گوسپند شاخ دار در چهار سوی آن کنده شده اند،  دیده می شوند.  تصاویر جام با تولد کودکی آغاز میشود،  کودک بین مادر خود و یک روحانی دست به دست میشود.  کودک دارای استخوان بندی درشتی است،  و روحانی وسیله برنده ای در دست دارد.  به نظر میرسد روحانی با شکافتن پهلوی مادر،  او را به دنیا آورده است.  تعبیر دیگر این صحنه عمل ختنه است،  ولی شواهدی دال بر انجام عمل ختنه در هزاره چهارم خورشیدی ایرانی در بین قوم ماننا و مادها در دست نیست.  اقوام زرتشتی و ودائی سوابقی از این دست ندارند.  تنها مصریان، یهودیان، برخی اقوام سامی و اعراب،  که با هم رابطه تجاری فرهنگی داشتند،  ختنه می کردند،  در ضمن باید گفت شرط پذیرش اسلام در آسیای میانه انجام عمل ختنه بود.

      پشت سر صحنه تولد،  صحنه مرگ و شکنجه دیوی دیده میشود.  این کشتار توسط پهلوان عظیم الجثه ای انجام میشود،  که زوبینی در دست راست دارد،  و در دست چپ قبضه کمانی را گرفته است،  و به نشانه قدرت سر کمان را بر پای خود گذاشته است.  این حالت نگه داشتن کمان سند معتبری از نشان دادن قدرت است،  مادها نیز از آن تبعیت میکردند.  مانند این تصویر را در قزقاپان کردستان عراق داریم،  در گور دخمه مشهور مادی نیز این حالت نگه داشتن کمان دیده میشود،  در مقبره شاهان هخامنشی و دیواره بیستون نیز مشاهده میشود.

      موجودی که دشمن زنان تازه فارغ و نوزادان است،  در این صحنه به صورت دیو آدم نشان داده شده است.  نامی از این دیو در متون زرتشتی آمده است،  - دیو آل-  که نوزادان را می بلعد و ناقل حصبه و تب و لرز است.  چند قمه را در کنار مادر میتوان دید،  که مستقیما با باور های ایران باستان رابطه دارد.  آنها با وسیله نوک تیز اجنه و شیاطینی که به زن فارغ شده در شب ششم حمله،  و نوزادان را اذیت می کنند،  را فراری میدهند.  ایرانیان باستان به قنداق نوزاد نیز سوزنی وصل میکردند،  این سنت هنوز هم به چشم میخورد.

      در کنار آنها پدر نوزاد نذورات خود را به معبدی هدیه میدهد،  که نشان از ایمان و اعتقاد مذهبی است،  او در گیسوان خود سنجاقی فرو برده است.  نماد معبد به صورت میزی نشان داده شده است،  که پایه هایش سم گاو است،  صندلی روحانی نیز به همین شکل است،  این نمادها نشانه هایی از دام دار بودن این قوم است.  در آثار بدست آمده از لایه 4 حسنلو و نیز میادین دیگر باستانی آثاری اینگونه بسیار دیده شده است،  در گوشه دیگری حیوانی درنده آماده حمله به نوزاد است،  که در کمال زیبایی حکاکی شده است.

      در صحنه مرکزی جام راکبی قدرتمند سوار بر شیر غول پیکر در حال تاخت است،  در دست راست گرز و در دست چپ آینه دارد،  به نشانه حمایت از خدای خورشید آفتاب را بر خود انعکاس میدهد.  در کپل شیر نیز نماد خورشید - سواستیکا- دیده میشود.  شیر نماد خورشید در زمین است،  گردونه خورشید اولین بار در 6000 سال قبل میان شاخ بز های کوهی استیلیزه شوش بوسیله سفالگران تصویر شده است.  پس از آن در سفال های باکون نزدیک تخت جمشید و نقاط دیگر باستانی دیده شده است.  در آغاز هزاره چهارم خورشیدی ایرانی،  در جام کلاردشت دقیقا بر کپل شیر و در قوری معروف مارلیک نیز حک شده است.  حمله شیر بر گاو در تخت جمشید نیز نشانه حمله خورشید بر ماه است،  این علامت را شرق شناسان آلمانی،  بمنظور آریایی بودن آلمانیها،  به عنوان صلیب شکسته نازی برگزیده اند.

      عقاب یا قوچ الهه باروری است،  در معبد سرخدم لرستان الهه باروری در سر پهن سنجاق های سر،  به وفور دیده میشود.  اینها نذورات زنان نازایی بوده است،  که به معبد می آوردند،  این سنجاقها نقش قوچ گل انار و ماهی دارند.  در اینجا الهه ای به نشانه باروری و نمادین زمین زراعی و شخم خورده ای را با دست های خود نمایش میدهد،  قوچ هم در کنار او نشانه باروری است.

      صحنه اصلی اسطوره مانایی در جام حسنلو نبرد هیولایی با پیکر آدم،  تنه صخره و دمی از مار با سر های سه گانه،  با پهلوانی که سپر های آهنین در دو دست خود دارد می باشد.  در یشت 44،43،19 داستانی آمده است،  که دیوی با همین هیبت زمین را فرا می گیرد.  در صورتی که هر جای بدن او زخم شود،  حیوانات متعفن بیرون میزنند.  اژیدهاک سه پوزه شش چشم،  با بدنی پر از چلپاسه و کژدم،  و نیروی اهریمنی و زشت،  در مقابله با فریدون در شاهنامه فردوسی به یادگار مانده است.

      به فرمان خدای ماه آب باران از او نازل میشود،  و از دهان گاو سیلابی میریزد،  که صخره هیولا را بشکند.  "تیشتر" نازل کننده باران تحت فرمان خدای ماه،  که جزر و مد را از او میدانند،  و بدون قربانی کردن نمیتواند کار کند است.  در کنار او دو نفر برای او قربانی می آورند،  تا او بتواند باران ببارد،  خدای ماه در جرگه دو خدای خورشید و زمین است.  صحنه بالایی جام نشان از این سه خدای در حال حرکت دارد،  که هر یک بر ارابه ای نشسته اند.  در پایین جام یک رسته نوار و در زیر جام گردی یی با نگار بوریا که چهار گوسپند شاخ دار در چهار سوی آن کنده شده اند دیده می شوند.

عکس انوش در تپه حسنلو و محل کشف جام حسنلو،  عکس شماره 4486.

مجموعه ای که جام بود

      در فیلم مستند مجموعه ای که جام بود،  می گوید:  جام حسنلو،  کاسه طلایی منقوش و محتمل مقدس یادگاری از گذشتگان ایران است،  جام زرینی که از آغوش استخوان های تاریخی فردی بدست آمد.  شاید دلاوری بوده،  که برای حفظ جام از دست مهاجمان،  آنرا در پس شمشیر بلندش پنهان کرده بود،  شمشیر نیز در کنار او قرار داشت،  خرواری آوار و خاک بالای سرش.  این جام توسط کارگران کاوشگر ایرانی یافت شد،  این کارگران آنرا 24 ساعت از دست جویندگان گنج خارجی، که بنام محقق و باستان شناس بودند،  و با زدن کانال در دستگاه دولتی و دل خاک،  ده ها کامیون آثار باستانی حسنلو،  و اینجا و آنجا را از ایران خارج کردند و بردند.  کارگر کاشف جام،  که در اوج فقر است،  می گفت افتخار می کنم،  که توانست جام را به موزه ایران باستان برسانم،  من در مقابل کشف آن هیچ پولی نمی خواهم،  فقط آرزو دارم فرزندم هم مثل من درست کار شود.

      یکی دیگر از کارگران تعریف می کرد،  که عبدالعلی جوان نماز،  یک خمره پیدا کرد،  زد خمره را شکست از درون خمره یک پرنده طلایی درآمد،  دمش عین خروس اما کاکولش افشون و شاخ شاخ بود،  خارجی ها بردند و دیگر کسی آنرا ندید.  کارگران می گفتند،  خارجیها بعد از پیدا شدن اون خروس،  کارگران را جمع کردند،  نفری دو قرون انعام و نفری دو قرون دستمزد دادند،  و رفتند و رفتند و دیگه بر نگشتند.

    عکس کارگری که جام حسنلو را پیدا و پنهان کرد،  تا خارجی های سرپرست کاوش،  آنرا ندزدند و با خود نبرند،  1339 خورشیدی،  عکس شماره 4483.  او می گوید خارجی ها خیلی خیلی چیزها با خود بردند،  آنها فقط سه کامیون سرنیزه از حسنلو بردند،  و دیگر کسی آنها را ندید.

     عزیزان نگویید که این و آن خارجی کاشف اینجا و آنجا بودند،  آنها فقط و فقط غارتگر بودند،  نه دانشی داشتند نه معرفتی،  ایکاش انبوه آثار تاریخی حسنلو و دیگر نقاط غارت شده ایران همچنان در دل خاک ایران زمین پنهان بودند،  تا اینکه غارت شوند.  بگردید واقعیت های تاریخ را بیابید،  مانند همین جام حسنلو،  که کاشف آن یک کارگر مومن و معتقد به راه راستی ایرانی بوده است.  برای اطلاع بیشتر درباره منطقه و جام حسنلو،  دیدن فیلم مستند، مجموعه ای که جام بود،  کار منوچهر عسگری نسب را پیشنهاد می کنم،  جهت این فیلم می توانید از شبکه مستند به آدرس mostanad.iribtv.ir تقاضای پخش آنرا کنید.

جام مارلیک

     کاوش های مارلیک یکی از بی سابقه ترین کاوش های جهان است،  زیرا تاکنون کم تر دیده شده است،  که در کاوش های باستان شناختی،  گنجینه ای چنین گران‌بها چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت به دست آید.  در این کاوش ها هم چنین انبوهی جام های طلا، نقره، مفرغ، موزاییک، چینی و بدل چینی به دست آمد.  در میان جام هایی که در این کاوش ها به دست آمد؛  نمونه های بی مانندی وجود دارد،  که در هیچ یک از کاوش های علمی جهان مانند آن‌ها پیدا نشده است.  از آن میان جام مارلیک را می توان نام برد،  که از زرناب است و ارتفاع آن به 18 سانتی متر می رسد.  ارتفاع نقش برجسته های این جام تا دو سانتی متر نیز می رسد،  که نشان دهنده مهارت استاد کاری است،  که با ضربات چکش ان را آفریده است.

عکس جام معروف مارلیک،  عکس شماره 4490 .

     نقش وسط جام،  درخت زندگی است،  و در دو سوی درخت دو گاو بالدار دیده می‌شوند،  که در حال بالا رفتن از درخت هستند.  نمایش بدن حیوان به حالت نیم رخ و نمایش سر آن‌ها از رو به رو،  از ویژگی های هنر ایرانی است،  و همین هویت ایرانی جام و سازنده آن را نشان می دهد.  در کف جام، یک گل تزیینی زیبا نقش شده است،  و در میان گل ، نقش خورشید دیده می‌شود،  که شعاع های خود را به طور منظم پراکنده است.

      جام شیر دال و گاو بال‌دار ــ  یکی از اشیای باستانی است،  که در تپه مارلیک در استان گیلان واقع در ایران کشف شده‌ است.  در قسمت بالای این جام زرین دوره تمدن مارلیک،  نقش شیر افسانه‌ای دال وجود دارد،  شیر افسانه‌ ای دال نیمی از بدنش شیر و نیم دیگرش دال (عقاب) است.  این جام متعلق به حدود اوایل هزاره چهارم خورشیدی ایرانی است.

عکس جام طلایی شیر دال و گاو بال‌دار،  عکس شماره 4495.

  این جام از غاری در شمال غربی ایران دزدیده،  و سال 2003 از یک قاچاقچی عتیقه مصادره شد،  و در آمریکا نگهداری میشد،  تا اینکه پس از سفر رییس جمهور ایران به آمریکا در مهر 1392 توسط آمریکایی ها به ایران تحویل داده شد،  و اینک در موزه ایران باستان نگهداری می شود.  شیردال‌ها را دارای قدرت شفابخش و همچنین پاسبانی از گنجینه‌ها می‌دانسته ‌اند.  طرح این موجود افسانه‌ ای در بسیاری از مجسمه‌ها و بنا های باستانی ایران به کار رفته‌ است.

   جام هیولای دوسر و غزال ــ  از آثار به جا مانده از فرهنگ و تمدن مارلیک،  و متعلق به نیمه هزاره سوم خورشیدی ایرانی است،  و محل کشف آن تپه مارلیک،  و محل نگهداری آن موزه لوور است.  کاربرد اصلی این جام نامشخص است،  اما به نظر می‌رسد ساغر یا از این قبیل ظروف بوده ‌است.  جنس این ظرف الکتروم (آلیاژ نقره و طلا) می‌باشد.  بر روی این اثر قلم‌کاری و برجسته‌کاری صورت گرفته ‌است.  بر روی جام، هیولا یا اژدهایی با فک باز وجود دارد،  که با هر پنجه خود غزالی را در چنگ گرفته است.

عکس جام هیولای دوسر و غزال،  عکس شماره 4496 .

   تُنگ زرین املش ــ  در نیمه هزاره چهارم خورشیدی ایرانی ساخته شده است،  یک دسته دارد،  که بر روی بدنه پرچ شده،  و نگار های زنجیره ای بر روی تنه می باشد.  در زیر آن نگار ستاره چهار پَر و چهار نگار پیکان مانند دیده می شود.  پهنای دهانه تُنگ زرین املش،  چهار سانتی متر،  تَه آن پنج و بلندی آن نزدیک به ده سانتی متر می باشد.

عکس تنگ زرین املش،  عکس شماره 4497 .

. . . ادامه دارد . . .

کلیک کنید:  تاریخ ریتون در ایران

کلیک کنید:  زیارتگاه های تاریخی ایران

کلیک کنید:  تاریخ معابد مهر و میترا در ایران


یک مطلب جالب

   مطلب زیر را از اینترنت گرفتم و چون جالب دیدم عیناً کپی پیس می کنم:

معنی واژه های دختر و پسر

   مرد از مُردن است،  زیرا زایندگی ندارد،  مرگ نیز با مرد هم ریشه است.

   زَن از زادن است،  و زِندگی نیز از زن است.

  دختر از ریشه دوغ است،  که در میان مردمان آریایی به معنی شیر بوده،  و ریشه واژه‌ دختر «دوغ دَر» بوده،  به معنی «شیر دوش» زیرا در جامعه کهن ایران باستان کار اصلی او شیر دوشیدن بود . به daughter در انگلیسی توجه کنید،  واژه daughter نیز همین دختر است،  gh در انگلیس کهن تلفظی مانند تلفظ آلمانی آن داشته و «خ» گفته می شده.  در اوستا این واژه به صورت دوغْــذَر doogh thar و در پهلوی دوخت آمده است.  دوغ‌ در در اثر فرسایش کلمه به دختر تبدیل شد.

   پسر ، « پوسْتْ دَر » بوده،  کار کندن پوست جانوران بر عهده پسران بود،  و آنان چنین نامیده شدند.  پوست در، به پسر تبدیل شده است.  در پارسی باستان puthar پوثرَ و در پهلوی پوسَـر و پوهر و در هند باستان پسورَ است.  در بسیاری از گویش های کردی،  از جمله کردی فهلوی (فَیلی) هنوز پسوند «دَر» به کار می رود.  مانند «نان دَر» به معنی کسی است،  که وظیفه‌ غذا دادن به خانواده و اطرافیانش را بر عهده دارد.

   حرف « پـِ » در « پدر » از پاییدن است،  پدر یعنی پاینده کسی که می‌پاید،  یا مراقب خانواده اش است،  و آنان را می ‌پاید،  پدر در اصل پایدر یا پادر بوده است.  جالب است که تلفظ « فادر » در انگلیسی بیشتر به « پادَر » شبیه است تا تلفظ پدر.

   خواهر ( خواهَر ) از ریشه «خواه » است،  یعنی آنکه خواهان خانواده و آسایش آن است،  خواه + ــَر یا ــار،  در اوستا خواهر به صورت خْـوَنگْهَر آمده است .

   برادر در اصل بَرا + در است،  یعنی کسی که برای ما کار انجام می‌دهد.  یعنی کار انجام‌ دهنده برای ما و برای آسایش ما .

   مادر  یعنی پدید آورنده‌ ما،  از:  مد و ماده،  بمعنای سازنده و تولید،  و گسترش دهنده،  مانند مد دریا.

دیو و دایو

   دیو در ایران باستان ــ  در شاهنامه فردوسی آمده: .... اوست که کشتی بر آب راند و از کشوری بکشور دیگر رفت،  پنجاه سال هم در انجام این کار بود.  چون این کارها را بپرداخت،  پای فراتر نهاد،  بفر کیانی تختی ساخت،  بگوهر اندر نشانده و بهر جای که خواستی رفتن.  دیوها آنرا برداشته از هامون به آسمان بر افراشتی،  خورشید سان در آن تخت نشسته در هوا همی گشت...  مشروح در اینجا.

   عکس فرکیانی جمشید،  و پرواز آن برای سفر،  عکس شماره 2505،  البته در شاهنامه فردوسی منظور دیو باسوادها و متخصص های آن دوران می باشد،  که توانسته بودند با دانش خود تختی بسازند،  که توانایی پرواز داشته باشد.  ولی در تصویر های یکی دو قرن اخیر دیو و دیوان را با اشکال ترسناک شبیه انسان نما کشیده اند،  درصورتیکه دیو از دیواندار و دیوان می آید،  (دی = روز + و = دارنده جایگاه) که قبلاً "و" را در واژه وتن (وطن) تشریح کرده ام،  (دیو = دی + و = روزدار، روزنویس).

      اما دیو ترسناک اصطلاحی امروزی چیست،  و واژه آن چه بوده است،  بمنظور آگاهی ابتدا باید سنگ های ایکا را ببینید و بدانید.  دیو ترسناک توهمی امروزی،  دایو یا در واقع دایناسور بوده است.

سنگ های جالب ایکا

      ایکا نام شهری است،  که مرکز استان کواستال می باشد،  و در 300 کیلومتری شهر لیما پایتخت کشور پرو قرار دارد.  این شهر در حاشیه بیابان آتاکاما و نزدیک رودخانه ایکا بنا شده است،  جایی میان کوه و اقیانوس آرام،  و فاصله چندانی با نازکا ندارد.  در این شهر سنگ هایی یافت شده اند،  که به سنگ های ایکا معروف شده اند،  و از آثار باستانی ایکاست.  اکثر طرفداران نظریه فرازمینی ها با آن آشنایی دارند،  اما داستان این سنگ ها از نظر محققان بسیار مخدوش است،  زیرا غربیها نمی خواهند بگویند،  که مردمی از تمدن کهن جی،  آشنایی کامل با پیدایش و تاریخ زمین داشتند،  و آنها این علم و داستانها را در گذشته های دور تر به پرو منتقل کردند.

   عکس سنگ های ایکا،  عکس شماره 7067.  آنها در واقع مجموعه ای از سنگ های اندوزیتی هستند،  که سطح آنها پوشیده از تصاویر دایناسورها و فناوری پیشرفته است،  و آن را متعلق به عهد باستان می دانند.  همان طور که در تصاویر نیز پیداست،  اندازه سنگ ها متفاوت است.  مطابق ادعای هایی  سنگ ها را در حوالی شهر های اکوکاجی و ایکا یافت شده اند.  جهت اطلاع بیشتر در اینترنت بنویسید:  سنگ های ایکا یا به انگلیسی:   ica stones،  ولی تمدن کهن جی و کلنی نشین های این تمدن در ایرلند و انگلستان و دیگر نقاط جهان را بخاطر داشته باشید،  قبلاً در اینباره زیاد نوشته ام.

   ــ  دایناسور = دایو = دیو اصطلاحی امروزی + نا = زیاد + سور = بزرگ، جشنواره،  در کل می شود دیو بزرگ بزرگ،  این واژه نشان می دهد در تمدن کهن جیرفت،  از دایناسور شناخت کامل داشتند.  دایو = دا = بلند + یو،  دار = دا + ر = علامت وابسته.  جهت اطلاع بیشتر به معنی نام شهر ها و روستا های ایران بروید.


   عکس کلاه خود های دلاوران ایرانی جنگ ایران و عراق،  عکس گویا است،  اما امروزه بسیاری از جوانان ایران،  خیلی بی خیال مرز های تاریخی و جغرافیایی کشور هستند،  عکس شماره 7181.

کلیک کنید:  تاریخ نجوم در ایران

کلیک کنید:  تاریخ سکه های آق قوینلو

کلیک کنید:  تاریخ مواد مخدر و اعتیاد در ایران

 

بزرگان تاریخ دو قرن اخیر ایران

پیش گفتار و بخش اول در اینجا

   رئیسعلی دلواری:  نماد رهبر بزرگ نهضت مقاومت مردم جنوب ایران،  در برابر استعمارگران است،  سرداری که نام «دلیران تنگستان» را برای همیشه جاودانه کرد،  و خاک جنوب ایران ، رشادت های او و همرزمانش را خوب به یاد دارد.  رئیسعلی دلواری نماد مقاومت مردم جنوب ایران است،  نامی که روزی بر اندام استعمارگران و متجاوزان انگلیس لرزه می انداخت.  کسی که 12 شهریور ماه سالروز شهادتش به نام «روز ملی مبارزه با استعمار انگلیس» نام گذاری شد.  اما شاید کمتر کسی بداند که مزار این سردار بزرگ و نامی ایران،  جایی به غیر از بوشهر و دلوار و حتی خاک ایران است.

   خانه ما کوه است،  و انهدام و تخریب آن ها خارج از حیطه قدرت و امکان امپراطوری بریتانیا است.  این پاسخ رئیسعلی به نامه تهدید آمیز بریتانیایی ها بود.  آنها رئیسعلی و یارانش را تهدید کرده بودند:  چنانچه بر ضد دولت انگلستان قیام و اقدام کنید،  مبادرت به جنگ می نماییم،  در این صورت خانه هایتان ویران و نخل هایتان را قطع خواهیم کرد.

      رئیسعلی دلواری فرزند رئیس محمد،  کدخدای ده دلوار بود،  در سال 1299 هجری قمری متولد شد.  او در عصر مشروطیت جوانی بیست و چهارساله، بلند همت، شجاع، در صدق و وفا بی مانند بود.  اگرچه سواد کامل و معلومات کافی نداشت، اما پاکی سرشت و صفات حمیده او طوری بود،  که زبانزد خاص و عام بود.

      رئیس علی بعد از این که قوای اشغالگر انگلستان بوشهر را به تصرف خود درآوردند،  با شجاعتی وصف ناپذیر به مقابله پرداخت،  و شکست سنگینی بر قوای انگلستان وارد کرد،  و در حین مبارزه با دشمنان اسلام و ایران،  از پشت مورد هدف گلوله یکی از سربازان خائن خود قرار گرفت،  و در منطقه تنگک صفر،  در بیست و سوم شوال1333 هجری قمری به شهادت رسید.

   عکس مزار رئیسعلی دلواری،  دلاور دلوار، غریب در کشور عراق،  عکس شماره 5741.  پیکر او را ابتدا در نزدیکی امامزاده ای در روستای «کله بند» به خاک سپردند.  اما از آنجا که رئیسعلی وصیت کرده بود،  او را در نزدیکی بارگاه مولایش حضرت علی (ع) دفن کنند،  پیکر او به قبرستان وادی السلام شهر نجف کشورعراق منتقل،  و آنجا به خاک سپرده شد.  جایی که شاید حتی کمتر کسی از زائران ایرانی عتبات عالیات هم از آن باخبر باشند.

   نظر انوش راوید:  شاید بخاطر این به راق بردند،  که یاد دلاور و دلاوری در جنوب ایران فراموش شود.

مزار های غریب تاریخی

سرداران ایرانی که مزارشان را کسی نمی شناسد

   پیش گفتار

     این مزارها را شاید کمتر کسی بشناسد،  مزار سردارانی،  که نام و رشادت هایشان در تاریخ ایران ثبت شده است.

   سرداری که مزارش انباری است

     مشتریان بازار تهران شاید هرگز ندانند،  مسیری که بارها آن را طی کرده اند،  و امامزاده ای که از کنارش گذشتنه اند،  پیکر کسی را در خود جای داده،  که روزگاری «شمشیر زن ترین جنگجوی شرق» بود.  «لطفعلی خان زند» جوان شجاع و دلاور ایرانی،  که آخرین پادشاه سلسله زندیه در ایران بود،  تبحر خاصی در شمشیر زنی داشت.

      لطفعلی خان زند از معدود پادشاهان عادل و محبوب ایران بود،  که  در زمان صدارتش،  خدمات بزرگی برای توسعه و پیشرفت ایران انجام داد.  لطفعلی خان مردی  راستگو، جوانمرد، صریح لهجه و دارای اراده قوی بود.  صفاتی که او را بیشتر از همه،  شبیه به کریم خان زند می کند.  او همانند کریم خان زند خوش خلق و دادگستر و نیک فطرت،  و با ترحم و نوع پرور بود،  و می گفت:  «نمی توانم چهره ای اندوهگین را ببینم و نمی توانم تحمل کنم که من سیر باشم وهم نوع من گرسنه.».

      گفته می شود او در مشرق زمین اولین کسی بود،  که به فکر تاسیس نوعی بیمه اجتماعی افتاد،  که البته عمرش کفاف عملیاتی کردن این فکر را نداد.

عکس آرامگاه لطفعلی خان زند،  در بازار تهران،  عکس شماره 5742 .

      سرانجام لطفعلی خان زند،  با خیانت «حاج ابراهیم خان کلانتر» حاکم شیراز،  در حالی که پس از ساعت ها جنگ تن به تن و دلاورانه،  غرق در خون بود،  به اسارت آغا محمدخان قاجار افتاد،  و به فجیع ترین شکل ممکن به قتل رسید.  پیکر او را در امامزاده زید تهران دفن کردند.  جایی که حالا بخشی از بازار بزرگ تهران است،  و کمتر کسی از آن اطلاعی دارد.  چند وقت پیش گزارش هایی منتشر شد،  که نشان می داد اتاقی که مزار لطفعلی خان زند در آن قرار دارد،  تبدیل به انباری شده است.

      برای یافتن آدرسی از آرامگاه و آستان مقدس،  در ورودی های مختلف بازار هیچ تابلو و علامتی وجود ندارد،  و تنها منابع آدرس یابی مغازه داران و ساکنین آن منطقه هستند،  که باید به آدرس های آنها اعتماد کرد.  پس از گذر از چندین پیچ و راسته در بازار تهران،  تابلویی در جوار محل مورد نظر نصب شده،  که نشان می دهد امامزاده زید(ع) در کجا قرار گرفته،  و به غیر از این تابلو که در جوار آستان نصب شده،  هیچ تابلوی دیگری از امامزاده یا حتی آرامگاه لطفعلی خان زند،  در طول بازار یا نصب نشده،  یا در انبوهی از جمعیت قابل مشاهده نیست.

      آرامگاه لطفعلی خان زند نیز در گوشه ای از محوطه امامزاده واقع شده،  اما گردشگران اجازه ورود به آرامگاه لطفعلی خان زند را ندارند،  چرا که در آرامگاه قفل شده،  و ورود به آن نیز با اجازه کتبی از میراث فرهنگی امکان پذیر است.

   مزار سردار ملی تبریز

      شاید اگر الان از شما بپرسند مزار «ستارخان» در کجا قرار دارد،  بی واسطه و بلافاصله ذهن تان به سمت تبریز برود.  شهری که زادگاه «سردار ملی» بود،  و شروع نهضت مشروطیت از آنجا شکل گرفت.  اما جالب است بدانید مزار ستارخان،  جایی غیر از تبریز قرار دارد.

عکس مزار ستار خان،  در شهر ری،  عکس شماره 5743 .

     شهر ری و حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)،  پذیرای پیکر یکی از رهبران انقلاب مشروطیت در ایران بوده است.  سردار رشید و شجاع اهل تبریز،  که خاطره مبارزاتش در تاریخ ایران ثبت شده،  حالا در گوشه ای از صحن حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) آرمیده است.  هرچند طی سال های اخیر،  نوادگان ستارخان تلاش کرده اند تا پیکر او را با کسب مجوز های شرعی،  از شهرری به تبریز منتقل کنند،  اما تا به حال چنین اقدامی انجام نشده است،  و مزار سردار ملی و دلاور تبریزی، همچنان مهمان مردم شهرری و تهران است.

. . . ادامه دارد . . .

کلیک کنید:  شورش پوست کنی

کلیک کنید:  آثار تاریخی کشور عراق

کلیک کنید:  تاریخ انقلاب های انسانی ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

ایران پرستی قدیم و آینده

ایران پرستی قدیم و آینده

پیش نویس

      در قرن های 18 و 19 افتخار وطن پرستی در اروپا باعث دریافت مدال و نشان بود،  و به این موضوع خیلی افتخار می کردند.  قرن گذشته یا قرن 20،  وطن پرستی با پول در هم آمیخت،  و وطن پرستی بدون پول و درآمد بی معنی بود،  زیرا نیاز ادامه حیات یک کشور نیازمند ثروت بود،  و ثروت دارای زیر مجموعه تولید کنندگان ثروت کشور بود،  این تولید کنندگان یا مردم،  خود بخود آلوده پول می شدند.  اما در قرن 21 وضع فرق دارد،  تمدن بشر دارد شکل دیگری بخود می گیرد،  و می رود در یک گذر تاریخی،  جهان از تمدن قبلی،  یعنی آخرین دوره بورژوازی،  سریع وارد تمدن جدید کنترل انرژی بر پایه دانش محور شود.

تصویر انوش راوید در یک روستای قدیمی سمنان کنار یک کشاورز،  عکس شماره 3472.

   توجه:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

لوگو در دانش و بینش انقلابی باشید،  عکس شماره 1610.

برگه 420  پیوست مدنی و اجتماعی ایران است

. . . ادامه دارد و بازنویسی می شود . . .

ادامه پیش نویس

      پیش درآمد های تمدن جدید کنترل انرژی دانش محور،  که هم اکنون در اینجا دیده می شود،  عده ای که تا دیروز شعار ادامه انرژی اتمی را می دادند،  یکباره گردش نمودند و باعث غافل گیری شدند،  درصورتیکه این موضوع یکی از دلایل آغاز تمدن جدید است.  در این تمدن جدید تخصص حرف اول را می زند،  شما خود قضاوت کند.

   پرسش از عموم:  چرا وطن پرستها و حکومتی های کلی و جزئی،  یکباره تغییر عقیده درباره انرژی اتمی ملی ایرانی را دادند؟

وطن پرستی ایرانیان

      در رابطه با وطن پرستی ایرانیان،  مردمی با زبان های ترکی و کردی و لری و گیلکی و عربی و غیره،  که حدود سی زبان و گویش می شوند،  همه در خاک ایران و با تاریخ مشترک هستند،  و با یک تاریخ و یک فرهنگ در کنار هم زیسته اند.  این مردم خود بخود بخاطر شرایط تاریخی مشترک،  حس ایران و میهن دوستی پیدا کرده اند،  و در تمام اتفاقات تاریخی حس مشترک داشته اند،  که در آخرین آنها،  یعنی جنگ ایران و عراق بخوبی آنرا نشان دادند.  از اواخر جنگ دوم جهانی امپریالیسم ها اقدام به تقسیم بندی جهان نمودند،  و  سرزمینها و کشورها را گاه جدا جدا و تجزیه کردند،  یا شرایط آنرا را ایجاد نمودند،  اثرات آن تا به امروز پیداست.

      در واقعیت تاریخی،  ملت ایران جدا از ملت قاره کهن نیست،  قاره ای که همه مردم آن دارای تاریخ و فرهنگ مشترک بودند،  ابتدا با پایه ریزی عثمانی،  و دروغ نبرد چالدران،  قاره را از مرز کنونی ایران و ترکیه و عراق به دو نیمه کردند، سپس به مرور کشور های مختلف از آن ایجاد کردند.  یعنی یک کشور و سرزمین،  که در 500 سال پیش وجود داشت،  شد دو کشور ایران و عثمانی،  و سپس تا به امروز بیش از 30 کشور شده است،  که با طرح های جدید می خواهند،  در آینده نزدیک آنرا بیش از 100 کشور و بمرور بیشتر بکنند.  آنها فقط با ترفند و دروغ توانستند اینکار را بکنند،  دروغ در تاریخ، دروغ در هویت و ملیت،  دروغ در وطن پرستی و غیره.

   نقشه خیالی تجزیه بخشی از خاورمیانه طرح قدیم،  در نقشه خیالی تجزیه طرح جدید،  وضع بسیار خنده دار تر است،  زیرا کشورها را در اندازه یک استان کوچک کرده اند،  عکس شماره 4125.

      بسیاری می بینم عزیزان از وطن پرستی و ایرانیت خودشان به وفور می گویند،  ولی آنها هرگز فکر نکردند که در مدت 500 سال،  ایران را به بیش از 30 کشور رسانیده اند،  و بنا به ریتم و آهنگ و تعریف و تحلیل های تاریخی و تاریخ اجتماعی،  این وضع تحت تأثیر فرمول ها و فاکتور های تاریخ و فرهنگ یادگیری،  سرعت بیشتر گرفته است.  این جوانان هرگز هیچ یک از این اقدامات را محکوم نکرده اند،  حتی لازم نیست راه دور در تاریخ بروند،  در همین چند سال گذشته، جدا شدن بحرین، از دست رفتن 40 درصد دریای خزر،  از دست دادن مناطق گازی و نفتی در کناره های مرزی،  هیچ کدام را محکوم نکرده اند،  فقط مطابق برنامه و تقدیمی های استعمار،  شعار و شعار وطن و ایران به هوا بلند است،  و در اندیشه آنها استعمار و امپریالیسم بطور کل فراموش شده است.

      فقط با گفتن و نوشتن وطن پرستی و ایران دوستی،  نمی توان با این ترفندها مقابله کرد،  همانگونه که از 500 سال پیش تاکنون،  انبوه وطن پرستان نتوانستند مقابله کنند.  برای شناخت این ترفندها و جلوگیری از آنها،  نیازمند تخصص ها حرفه ای است،  نه تخصص های الکی مانند امروز ایران،  که بسیاری از جوانان با مدارک تحصیلی زیادی،  یا سرگردانند یا در آژانس تاکسی و خانه و امثال مشغول کارها لکی تر حرفه اشان هستند.  ایران و میهن دوستی کار شایسته ایست،  اما مهمتر از آن شناخت ایران و جایگاه آن است،  درصورت عدم شناخت درست و عدم درک از موقعیت امروز تاریخ تمدن، وطن دوستی فایده ای نخواهد داشت.

      این وبلاگ خوانندگان زیادی در بین جوانان باهوش دارد،  در آمار و نظرات وبلاگ دیده می شود،  آنها می خوانند و پیگیری می کنند.  من شخصاً از شعار دادن های الکی خود داری می کنم،  و همیشه سعی می کنم تحقیق و تحلیل های تاریخی را بنویسم،  قبلاً درباره هویت و ناسیونالیسم، استراتژی ملی مردمی،  و… زیاد نوشته ام.  البته فقط و تنها نوشتن نیست،  برای هر پست مطلب وبلاگ،  ساعتها از اینترنت مطلب می خوانم،  و این غیر از 50 سال مطالعه و بحث های تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی است،  که با بزرگان علم و ادب داشته ام.

     همانگونه که می دانید و خودتان هم برخورد داشته اید،  امروزه کشور ما در ادامه تاریخ 500 سال گذشته،  مورد حمله های شدید قرار گرفته است،  آنها اول می خواهند با نبرد نوپدید آتش تهیه بریزند،  و سپس کار اصلی خود را پیش ببرند، حال اگر ما در کشور متخصص واقعی در تمام حرفه ها نداشته باشیم،  چه می شود؟  آیا فقط داشتن تعدادی زیادی وطن پرست،  با تخصص های الکی و مدرکی،  کافی است؟  ما ایرانیان همه به وطن پرستان متخصص علاقمندیم و نیاز داریم،  اما آیا آنها شناخت از تاریخ و جغرافیای ایران را دارند،  یا خواهند داشت؟  یا اینکه اغفال ترفند وطن پرستی نبرد نوپدید شده اند؟

    پرسش از عموم:  درصورت موفقیت دشمنان و ادامه ترفند 500 ساله تجزیه ایران و قاره کهن،  آیا شما وطن پرست کدام جا خواهید بود؟

      برای پاسخ به این پرسش نیاز به فرد متخصص واقعی در تاریخ و تاریخ اجتماعی است،  که بتواند آن را بشکافت و با تحقیق های گسترده،  تحلیل های جدید ارایه دهد.  افراد الکی متخصص مدرکی خواهند گفت،  نه از اول همین 30 کشور بوده اند،  و جوانان وطن پرست بدون درک از  آهنگ و ریتم تاریخی خواهند گفت،  دشمنان غلط می کنند و ما نمی گذاریم،  و بسیار چنین گفته اند،  باور نمی کنید در جستجوها بنویسید "نقشه خاورمیانه جدید"  و ببینید که هزاران نفر وطن پرست در نظرات آن وبها،  همین ها را گفته اند ،  حتی می توانید بمنظور اطلاعات تکمیلی در جستجوها بنویسید New Middle East map  و به سایت های مربوطه بروید و ببینید،  در خارج چه خبر است.

   پرسش از عموم:  بنظر شما در آینده با حساب تمدن جدید دانش محوری،  وطن پرستی نیز یک تخصص علمی خواهد بود؟  یا هر کس براحتی با احساس خودش می تواند وطن پرستی را ارایه دهد؟

   ــ  یکبار دیگر از جوانان عزیزی که می گویند  "من وطن پرستم و یا دوست دارم یک ایرانی متخصص باشم،  تا یک غیره ایرانی متخصص"  بسیار سپاس دارم،  و آرزوی تندرستی و پیروزی برای آنها را دارم.

بخار ملی  و مردمی

      پیرو دو مقاله،  یک سناریوی خفن و کار امروز روشنفکران،  باید خاطر نشان نمایم در دنیای موج نو،  دشمنان تاریخی ایران از کوچکترین تحلیل گران تا قوی ترین برنامه ریزان،  متوجه شده اند ایرانیان چقدر بخار یا غیرت و حمیت ملی و مردمی دارند،  چقدر سواد و شعور و درک و بینش دارند،  چه اندازه حرکت و تولید، آینده بینی و جهان بینی دارند.  همچنین با دانستن اینکه هنوز در عراق و افغانستان هر از چند گاه،  ممکن است در کمینی و بمبی گیر افتند،  ولی در ایران آسوده خواهند بود،  و تازه به اشتباه و ترس بی جهت خودشان از ایرانی پی بردند،  و دلخور بخاطر اشتنباه از حمله های صدمه دیده به افغانستان و عراق هستند.  حال می بینند ایران براحتی می توانست،  جایگاه ویژه ای در تحلیلها و برنامه هایشان داشته باشد،  ولی با درک اشتباه از تاریخ و دروغ های تاریخی اغفال شده بودند.

      شاید این جملات کمی نامفهوم باشد،  در هر صورت من در جل و چلاسر هستم،  هر چند چلاسر و جل خیلی خوش آب و هوا،  خوب و دلپذیر است،  ولی همیشه در دسترس هستم،  و خود بخود جملات کمی پیچیده می شوند.  در  یک شبانه روز سه چهار ساعت وقت خود را پای کامپیوتر می گذرانم،  تا بلکه کمی بخار ملی و مردمی را بشناسم و بشناسانم،  نمونه بود و نبود بخار ملی و مردمی در دروغ های تاریخ است،  که از قرن 20 به ایرانی تزریق کرده و جا انداختند.  گفتند،  هر کس و لشکر بی تمدن از و دور دست آمد،  و شما ایرانی ها را هزار هزار سربرید و کشت،  به اسارت و بردگی برد،  به زنانتان تجاوز کرد.  آنقدر این پرت و پلاها را توسط عوامل و چهره های استعماری تکرار کردند و گفتند،  تا ایرانی باورش شد بخار مخار در ایرانی وجود نداشته و ندارد.  هیچ کدام از انبوه دانایان ایرانی هم هرگز نگفت،  بلاخره اگر کمی هم بخار ملی مردمی در تاریخ وجود داشته باشد،  چنین چیز هایی غیر ممکن است،  و اگر بخار ملی و مردمی نبوده و نباشد،  پس دیگر هیچ چیز نبوده و نخواهد بود.  اصلاً هیچ کدام از انبوه مردمی که کیلو کیلو مدارک دانشگاهی دارند،  از خود نپرسیدند که ممکن است،  این پرت و پلا های دروغ های تاریخی،  برای از بین بردن بخار ملی و مردمی ایرانی است،  که تا به روزی برسند و بتوانند براحتی ایرانیها را زمین گیر کنند،  و حداکثر پای کامپیوتر و فیسبوک و اینترنت،  ملت را بی بخار ملی و مردمی گیر اندازند.

      برگردم به امروز که گفتم با وجود انفجار ارتباطی و اطلاعاتی،  دشمنان تاریخی ایران براحتی و خوبی متوجه شده اند، که ترفند های دروغ های تاریخی آنها،  اینک به ثمر رسیده و ایرانی ها بشدت زمین گیر شده اند.  سرنوشت سازان می خواهند با شرایط ایجاد شده در گیتی،  هلوی ایران را پوست کنده و قورت دهند،  بنظر آنها و دید عادی و عمومی،  همه چیز درست است.  اما هنوز در ایران،  کور سویی از تعدادی چراغ های نفتی و پی سوزها،  در گوشه و کنار بچشم می خورد،  و ایران با وجود داشتن جوانان با هوش و سالم،  براحتی می تواند با یک حرکت ملی و مردمی،  و دور ریختن دروغ های تاریخی،  بخار ملی و مردمی را باز یافته،  و در همه جا عرض اندام نماید.  ایرانی می تواند لانه های تباهی و فساد را برچیند،  کوی و برزن شهر های تاریخی،  کوه و دشت سرزمین سربلند،  و تمام زیبایی ایران تاریخی را،  با قدرت تاریخی خود بدست گیرند،  و استعمار و امپریالیسم را برای همیشه از تاریخ ایران پاک کند،  و با درک قرن سنت گریزی،  بسوی تمدن جدید برود.

      خوب، درست،  ولی در هر صورت با شعار که نمی شود،  شعار های بی محتوای علمی و عملی،  درست همان عدم بخار ملی و مردمی است.  برای پس گرفتن و باز آوری بخار ملی و مردمی باید کار کرد،  کار درست و حساب شده،  با برنامه و طرح و نقشه تدوین شده در اینترنت.  چه کسی می داند و می تواند این ره اولیه را برود،  چقدر زمان می خواهد،  مخارج و دیگر ملزومات آن چیست،  و ده ها پرسش دیگر.  بنظر من لازم است ابتدا توسط روشنفکران نظریه پردازی شود،  سپس توسط تمامی آنها جمع بندی گردد،  زمان بندی هایی مشخص شود،  تا یک کار جمعی و علمی از آن بیرون آید.  خاطر نشان نمایم کوتاهی از این مهم،  صدمات غیر قابل جبرانی در پی خواهد داشت،  دروغ های بیشتر و نقشه های شوم سرنوشت از راه خواهند رسید.

عکس تاریخی بازار تهران،  حدود 1300 خورشیدی،  عکس شماره 1267.

یک سناریوی خفن

      وقتی می گویم دروغها را از تاریخ بردارید،  تا باعث اغفال نشود،  بی جهت نمی گویم،  بارها غربیها اغفال دروغ حمله اسکندر مقدونی به ایران شدند،  و به ایران و افغانستان و عراق لشکر کشیدند،  که چون اسکندر مقدونی پیروز شوند،  ولی بشدت سکندری خوردند.  این آخری هم یک مرد 32 ساله نروژی بنام آندرس برویک،  گول این دروغ مهم تاریخی را خورد،  و یک تنه رفت و حدود یکصد دانش آموز را کشت.  این قاتل تحت تأثیر فیلم 300 و دروغ پیروزی های اسکندر مقدونی قرار داشت،  و در وبلاگ خود نوشته بود:  ما اروپائیان اصیل می توانیم چون سربازان اسکندر مقدونی،  هر یک هزاران نفر دشمن را بکشیم.  در  مثال های دیگر صدام اغفال دروغ نبرد قادسیه شد،  و به ایران حمله کرد،  و در نهایت بعد از بدبختی های بسیار بالای دار رفت.  مواردی که اغفال این دروغ های تاریخی شده اند زیاد است،  هر چه دیر تر دروغها از تاریخ برداشته شود،  مشکلات بیشتری برای بشر پیش خواهد آمد.

      چه کسانی از دروغ های تاریخ سود می برند ــ  آنهایی که کوچکترین و پست ترین مردمان هستند،  و با در دست گرفتن و داشتن بیشترین رادیو و تلویزیونها و نشریات، امور فرهنگی و تبلیغاتی، رسانه ها و غیره،  سعی می کنند دیگران و ملت های بزرگ را به بازی بگیرند،  و در تاریخ کوچک و بزرگ، شکست خورده و پیروز، نشان دهند،  و بخیال خام خودشان بتوانند برای ادامه تمدن و سرنوشت بشری برنامه ریزی کنند،  ولی بدبختی دروغها گریبان خود آنها را می گیرد.  همانگونه که بارها نوشته ام،  ملتها خود باید تحقیق و تحلیل کنند،  و خود تاریخ و سرنوشت شان را بنویسند،  و برای رفتن به آینده ای نوین،  با دقیق دانستن واقعیت های تاریخی،  برنامه ریزی کنند.  باید توجه داشت بدون دانستن واقعیتها و تخصص لازم، نمی تواند طرح و نقشه،  برنامه و اجرا داشت،  به همین جهت باید ذهن را از دروغ های تاریخی پاک نمود،  و اغفال ترفند های جدید و شگرد های پیچده نشد.

عکس آندرس برویک قاتل نروژی،  عکس شماره 7179 .

      بنظر من یک سناریو خفن پشت ماجرای جنایت کار نروژی و مانند اوست،  که در اشکال مختلف وجود دارند و پیش می آیند،  اینقبیل ماجراها را نباید فقط محلی و کشوری نگاه و بررسی نمود،  آنها بیشتر انرژی و مکتب خود را از محافل برنامه نویس های آینده بین در ایالات متحده آمریکا می گیرند.  آنچه که در تبلیغات و سیاست گذاری های مختلف جهانی پیداست، پیش روی بشر جنگ صلیبی بزرگی خواهد بود،  سیاستگزاران و برنامه ریزان این نبرد،  می خواهند منابع نفتی قاره کهن را بدست بگیرند،  تا بتوانند حداقل برای مدت نیم قرن به کل جهان حکومت کنند،  و آسیای در حال پیشرفت سریع و اروپا را محتاج نفت نگه دارند.  اما نمی خواهند سرزمین های نفتی را با جمعیت محلی در اختیار داشته باشند،  حتی ممکن است از بمب اتم و سلاح های کشتار جمعی استفاده کنند.  کار قاتل نروژی برای ریختن آب در آسیاب و تبلیغات آشکار و پنهان این نوع گروه هاست،  ما ایرانیها در نقطه مرکزی خطر قرار داریم،  احتمالاً ماجرا های آخر زمان آنها،  بعد از دوره چهار ساله اوباما رئیس جمهور فعلی آمریکا آغاز می شود.

      باید هوشیار بود،  منابع و منافع و استراتژی ملی و مردمی را خوب شناخت،  و برای مقابله با این برنامه ها،  که هر آن ممکن است بصورت شبیخون باشد،  طرح و نقشه داشت.  آنچه که از ظاهر ایران و مردم آن پیداست،  هیچ تاکتیک و آموزش لازم در کار نیست،  و کلیه موضوعات سطحی نگری می شوند،  و مردم در خواب و بی اطلاعی نگه داشته شده اند. بارها در این وبلاگ سعی نموده ام آگاهی های لازم را برسانم،  ولی دشمنان در نشر ترفندها و حقه هایشان،  بدلیل داشتن رسانه ها کاملاً دست بالا را دارند.  پیشنهاد می کنم در مدت کوتاهی که مانده،  روشنفکران ایران دوست یکدیگر را دریابند، تا بتوانند دو منظور را پیگیری کنند،  اول آگاهی دادن بیشتر و بیشتر به مردم و کل کشور،  دوم طرح سیاست گذاری های مناسب برای آینده.  خاطر نشان نمایم،  آنچه از تاریخ واقعی پیداست،  معمولاً هر آنچه را که قدرتها خواسته و تصمیم گرفته اند،  کاملاً انجام شدنی نبوده،  این در ذات پنهان طبیعت است،  که رشد و تکامل تمام انواع بشر همچنان ادامه داشته باشد.

   عکس تاریخی روحانیون در سفارت انگلیس زمان انقلاب مشروطیت،  مشروح در تاریخ انقلاب مشروطیت،  عکس شماره 1221.

کار امروز روشنفکر

      بشر در تاریخ گذر های تمدنی متعددی داشت،  که آخر یک تمدن قدیمی به مرحله تمدن جدید دیگر بود،  مانند گذر از تمدن قبیله های اولیه به تمدن شاه خدایی که حدود دو هزار سال زمان برد،  و یا از فئودالی به نو بورژوازی که در ایران حدود 20 تا 30 سال بود،  و در اروپا که اصل تاریخ این مرحله است،  تمام دوره رنسانس دروغی را شامل می شود.  این موضوع را در ساختار های تاریخی اجتماع توضیح داده و از تکرار آن خود داری می کنم.  دقت کنید در گذشته های دور برای گذر از تمدنی به تمدن دیگر قرنها زمان می برد،  و هر چه نزدیک شویم این زمان کوتاه شده و امروزه گذر تمدنی از انتهای بورژوازی قرن 20 به تمدن کنترل انرژی قرن 21 زمان بسیار کوتاهی می برد.   ورود به تمدن کنترل انرژی متفاوت با تمام گذر های تاریخ تمدن خواهد بود،  چون قرن گذشته همه جهان در تمدن سرمایه داری قرار داشت،  ولی امروزه متفاوت است.

      در این زمان کار بزرگی بر عهده روشنفکر جوان ایرانی است،  بخشی از آن را می نویسم،  و بزودی ادامه می دهم. اگر روشن فکران،  تمدن جدید قرن 21 را نشناسند،  و نتوانند آن را به مردم و حکومت بشناسانند،  و برای وارد شدن به تمدن نو تأثیر گذارند،  بدون اینکه متوجه شویم،  یکی دو دوره تاریخی یا حتی بیشتر،  در ساختار تاریخی اجتماع،  از جهان پیشرفته عقب می افتیم.  زیرا،  بنا به دانش تاریخ و فرهنگ یاد گیری،  زمان و دوره گذر های تاریخ اجتماعی  در این قرن خیلی سریع شده،  و بر این جا ماندگی اثر می گذارد.  در نهایت با دانستن فرمول های تاریخ اجتماعی و فاکتور های تاریخی، کشور های بالا دست تمدنی،  براحتی هر آنچه که بخواهند،  به زیر دست تحمیل می کنند.  همچنین جبران این عقب ماندگی در شرایط تمدن قرن 21،  خیلی مشکل و در واقع غیر ممکن است،  زیرا با گذشت زمان در این دوره انفجار اطلاعات و ارتباطات،  اختلاف فهم و دانش تمدانها بسیار زیاد می شود.

      بنظر من در * ابتدا،  روشنفکر ایرانی،  باید با شناخت دوره های تمدنی در تاریخ،  تمدن جدید را بخوبی بشناسد و تحلیل نماید،  تا بتواند با دست پر و دانش خوب آنرا به جامعه بشناساند.  آنچه که بیشتر از همه برای این کار مورد نیاز است،  کشف رمز ترفندها و حقه های تاریخی است،  که بیشتر در دروغ های تاریخ نمایان شده،  و باعث گردده  پیش زمینه ذهن تحلیل گران تاریخی و اجتماعی را تخریب کند،  و بدین ترتیب آنها نمی نتوانند،  خوب نقشه بکشند و برنامه ریزی نمایند.  * دوم،  روشن فکر همیشه باید،  پا و ذهن را جلو بکشد،  و خود را از گذشته بکند،  و فقط در تخصص خود، گذشته و تاریخ را به تحلیل و تفسیر بگیرد.  البته می دانم درک این موضوع یعنی کندن از گذشته،  برای تعدادی مشکل است،  اما یک روشن فکر نمی تواند،  در یکی از دوره های قبلی در ساختار های تاریخی اجتماع،  و با آن اندیشه ها باشد، و بخواهد تمدن جدید را بشناسد و وارد آن شود.

      * سپس،  روشنفکر باید ذات بشری در هر دوره تاریخی را در نظر بگیرد،  باید توجه داشت،  کل ذات بشری از ابتدای تاریخ تقریباً ثابت بوده،  ولی در هر دوره از تاریخ بشر،  ساختار تاریخی اجتماع بر آن تأثیر گذاشته،  و اندکی دچار تغییرات شده.  من به رشد و تکامل عقیده دارم،  و چیزی بعنوان بحران های اجتماعی قبول ندارم،  تمام آن دوره هایی که بنام بحران نامیده شده،  با تحلیلها و تفسیر های درست،  متوجه می شویم رشد و تکامل بوده است.  * چهارم،  روشن فکران باید خود را سازمان دهند،  و چون بدلایل اختلاف سلیقه و فکر،  مادی و کشوری،  نمی تواند تحت پوشش یک حزب یا تشکیلات قرار بگیرند،  باید ورود به تمدن جدید را بصورت یک مکتب عقلی، فلسفی، دینی، مرامی،  و غیره قرار داده،  و همگی آنرا بعنوان دین و دیون جدید بدانند.  با نگرش های تاریخی و بررسی دگر،  این موضوع می تواند به توده های مردم اثر گذارده، و آنها نیز کشور را وادار به اطاعت خواهند کرد.

   تصویر یک روشنفکر در گذشته ها،  او می بایست عده محدودی را جمع نماید،  و برایشان حرف بزند،  اما امروزه با وجود تکنولوژی های پیشرفته،  روشنفکر باید بتواند بدور از نفوذ استعمار و امپریالیسم،  کار خودش را با گستردگی انجام دهد،  عکس شماره 2517 از شاهنامه فردوسی.

کلیک کنید:  تماس و پرسش و نظر http://arqir.com/101-2

هویت ملی

     هویت در اصل لفظى از تمدن کهن جی است،  که به بین النهرین و آرام رفت،  و از ضمیر هو بمعنى او می باشد،  در دوره هاى شکوفایى تمدن اسلامى حکومت های بعد از اسلام ایران که بالاترین ارزش علمی در منطق و فلسفه ظاهر شد، و در تاریخ علم و دانایی ایران گفته ام،  از کلمه هو، هویت،  ماهو، ماهیت را اشتقاق نمودند.  منظور از هویت، جهت شناسه هایی انسان و یا جامعه او می باشد.  پیشینه مسأله هویت Identity  به آغاز تاریخ انسان باز می گردد،  بشر همیشه به دنبال تعریف برای قوم و قبیله، ملیت و کشور، تمایز و شناسایی خود بوده است.  هویت ملی غیر از هویت شخصی و خانوادگی است،  و برای تمام ملت ‌های جهان اهمیت خاصی دارد،  منجمله در حوزه های اجتماعی و فرهنگی،  سیاست و اقتصاد.  دانشمندان مردم شناس، و جامعه شناس،  سیاسیون و اقتصادیها،  مطالعات گسترده ای درباره آن کرده اند،  و همراه نظر شخصی ام در میان مطالب وبلاگ انوش راوید از آنها استفاده کرده ام.

      آنچه ضمن در نظر گرفتن سابقه فرهنگی و تاریخی بیشتر مورد تأکید قرار گرفته،  خواستگاه سیاسی هویت ملی و نقش نظام های سیاسی معاصر در هویت سازی است.  هویت ملی برای یک ملت به منزله‌ روح برای بدن و عامل همبستگی و شکل ‌گیری روح جمعی است،  که فقدان آن به منزله‌ مرگ خواهد بود،  و نیز وجه مشخصه و معرفه یک ملت در میان ملل دیگر است.  در واقع قوام و دوام زندگی توأم با عزت و آزادی یک ملت به هویت ملی در معنای عام و گسترده آن بستگی دارد.  هویت ملی مسأله‌ ای انفرادی، ‌شخصیتی و روانی نیست،  بلکه پدیده‌ ای جمعی است،  که به بنیاد های فرهنگی، تاریخی و اعتقادی یک ملت مربوط می‌ شود.  امروزه تفسیر هایی از هویت و یا بحران هویت می‌ شود،  که منظور از آن تعارضات ناشی از مدرنیته و شکاف میان نسل‌ جدید و قدیم و یا به طور کلی مشکلات نسل جوان است.  ولی بدرستی با بحث هویت ملی قابل انطباق نیست،  بلکه بیش تر مقوله ‌ای روان ‌شناسانه یا جامعه ‌شناسانه است.

      هویت ملی شخصیت واقعی یک قوم و یا یک ملت است،  و از ویژگیها و امتیازات مردم یک سرزمین می باشد،  و ریشه در اعماق تاریخ و فرهنگ یک ملت دارد،  و با سرشت تک ‌تک افراد یک جامعه درآمیخته است.  معمولاً بارزترین و عمیق ترین انگاره های هویتی یک کشور در فرهنگ آن قوم تجسم می یابد،  که در جشن های ملی ایرانی نوشته ام.  مفهوم هویت در حقیقت پاسخی به سؤال چه کسی بودن و چگونه شناسایی شدن است،  پاسخ به این سؤالات است که یک انسان را از هم نوع خود متمایز می کند.  ارزش های او را از ارزش های دیگری ممتاز مینماید،  تعلق فرد را به گروه خاصی نشان می دهد.  بالاخره هویت جمعی او را تعریف کرده،  نشان می دهد که او کیست و به چه جامعه ای و به چه ارزش هایی تعلق دارد.  همواره با تحولات سیاسی ساختار های تاریخی اجتماع انسان ها در کنار هویت فردی خویش،  دارای هویت جمعی نیز بوده اند،  که آنها را به جمع بزرگ تری پیوند می داده،  که با شکل جغرافیایی زندگی انسان همساز بوده است.  زمانی که انسانها در قالب قبیله ای زندگی می کردند،  هویت جمعی خویش را در پیوند با قبیله و ارزش های آن می دیدند.  تحول زندگی قبیله ای به واحد های اجتماعی و سیاسی جدید،  مفهوم هویت جمعی انسان را نیز متحول کرد.

      شکل گیری دوره های تاریخی تمدن،  مفهوم جدیدی از هویت جمعی را به میان آورد،  که هویت های فردی و قومی تا حد بسیاری در درون آن قرار گرفتند.  هویت به مثابه یک پدیده سیال چند وجهی حاصل فرایند مستمر تاریخی است،  که تحت تأثیر شرایط محیطی،  همواره در حال تغییر بوده و پدیده ای ثابت و منجمد و فسیل نمی باشد.  چون جوامع انسانی از یکسو در برخورد و تعامل دائم با شرایط و تغییرات جهانی و محیط طبیعی و از سوی دیگر در برخورد و ارتباط مستمر با جوامع دیگرند،  هر گونه تغییر هویت ممکن مینماید.  بوجود آمدن هویت ملی، فرایندی طولانی و پیچیده دارد،  عوامل جغرافیایی، قومی، زبانی، اعتقادی، معیشتی، تاریخی، اعیاد و رسوم و … همه و همه طی اعصار و قرون دست به دست هم می ‌دهند و هویت یک ملت را می‌ سازند.  سپس در قالب تعلیم و تربیت و به طور کلی فرهنگ در معنای عام و گسترده آن،  از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌ شوند،  مثل شیر که از مادر به فرزند داده می شود.  از این رو است،  که کسانی ایرانی، کسانی آلمانی، فرانسوی، چینی، هندی، انگلیسی، عرب و … دانسته می ‌شوند.  هر چند همه‌ آنها در مفهوم انسانیت یکسان هستند،  اما به اتکای هویت خویش از دیگران باز شناخته می ‌شوند،  این عامل شناسایی و تشخیص معطوف به سجایای ملی آنها می باشد،  که همان هویت ملی است.

      در شکل ‌گیری هویت ملی،  عوامل گوناگونی به صورت هماهنگ و ممزوج در یکدیگر مؤثرند،  حتی رنگ‌ها، نمادها و به طور کلی هنر و معماری نیز سهم بسیار مهمی دارند،  ثبات سیاسی و امنیت ملی کشورها نیز با مقوله‌ هویت ملی پیوند دارد.  به همین نحو برای ما ایرانیان نیز هویت ملی اهمیت خاصی دارد،  و ضمن در نظر گرفتن نگرش های نو به جهان،  باید نسبت به تقویت و تحکیم آن تلاشی مضاعف داشته باشیم.  بخصوص در مواقعی که جهان پیرامونی ما با مشکلات و بحران‌ هایی مواجه می‌ شود،  و به دلایل جغرافیایی دامنه‌ این بحرانها به ایران نیز می ‌رسد‌.  از جمله وقتی که مشکلات اقتصادی و اجتماعی جهانی چهره می ‌نماید،  باید ‌تلاش بیشتری برای حفظ هویت ملی و صیانت از آن به عنوان سرمایه ‌ای،  که بقای یک ملت است داشته باشیم.  هنر ایرانی، زبان فارسی، عرفان و اعتقادات اسلامی، آداب و رسوم و اعیاد همه و همه اجزای اساسی هویت ملی ما ایرانیان است،  که طی قرون و اعصار شکل گرفته،  و به ما رسیده،  و به صورت مشاهیر و مفاخر، اخلاق و ادبیات، معنویت و وحدت، همدلی و همزبانی و…  تجلی یافته است.  این سرمایه‌ پرارزش و میراث گران‌ ملی ایران است،  و متعلق و مربوط به همه می باشد،  و همگان باید در نگهداری از آن کوشا باشند.

      هویت فرایند پاسخگویی آگاهانه هر فرد یا قوم یا ملت به پرسش هایی از خود است،  از گذشته خود و اینکه چه بوده و چه هست.  به عبارت دیگر متعلق به کدام قوم، ملت و نژاد است؟  خاستگاه اصلی و دائمی اش کجا است؟  دارای چه فرهنگ و تمدنی بوده و چه نقشی در توسعه تمدن جهانی داشته،  و امروزه صاحب چه جایگاه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در نظام جهانی است؟  و بالاخره، ارزش های گرفته شده از هویت تاریخی او تا چه حد در تحقق اهداف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه مورد بحث کار ساز خواهد بود.  بنابر این هویت ملی،  زمانی به عنوان یک مفهوم برجسته خود نمایی کرد،  که احساسات نهفته در جوامع ملی بر اساس یک اراده معطوف به قصد و آگاهی،  پایه ای برای یک طرح سیاسی،  فرهنگی و یا اقتصادی قرار گرفت.  اسباب این آگاهی و ظهور شعور ملی را تمدن جدید فراهم کرد،  که تاریخ ایران از پایه گذاران تمدن است،  در ایران و ایرانیان توضیح داده ام.  تاریخ نیز به صور خاص نقش حساسی در هویت ملی یک ملت دارد،  ریشه‌ های هویت یک ملت در تاریخ ‌آن قرار دارد،  و به مانند درختی است،  که همه اجزای فرهنگی یک ملت بر اساس آن وحدت می ‌یابند.  البته استعمار گران با نوشتن و گفتن دروغ در تاریخ ایران بزرگ و قاره کهن سعی کردند صدمه به هویت ملی مردم بزنند،  که این ترفند آنها با افشا گری های انوش راوید در وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران باطل شد.

      تاریخ نشان می ‌دهد،  که چگونه سرگذشت مشترکی برای همه ما ایرانی ها وجود داشته،  و چرا سرنوشتی واحد برای همه ما در آینده بینی دیده می شود.  اشتراک در منش و سرشت به ما متذکر می ‌شود،  که تنوع صوری و تعدد و مظاهر زندگی این مردم بر بنیاد یک وحدت قرار دارد،  و درک و فهم آن نیز منوط به شناخت آن مبانی مشترک و مبادی واحد است. اگر میراث تاریخی مشترک، یعنی داستانها و افسانه ها، اساطیر و حماسه ها، آداب و سنن، خاطرات خوش و ناخوش، احساسات و علائق عاطفی مشترک و توجه مستمر نفس به آن میراث ها موضوعیت داشته باشد.  بدین ترتیب با تحلیلی ساده متوجه می شویم،  که هویت ملی برتر از هویت های قومی چند گانه خواهد بود،  و وحدت ملی به سبب وجود چند قومیت سست نخواهد شد.  البته به شرطی که فرهنگ و قوم، فرقه های مذهبی و سیاسی و قشر و طبقات سیاسی و اجتماعی خاصی منحصراً نتوانند قدرت را قبضه کنند. و با خود کامگی و برتری خواهی، و کمک استعمار و امپریالیسم آزادی و احساس همبستگی و همزیستی را از بین ببرند.  بی تردید پرداختن به مسأله هویت ملی با توجه به ساختار گوناگون از نظر قومی، نژادی، مذهبی و فرهنگی جامعه ایرانی و در شرایط بین المللی و منطقه ای بحران زده کنونی،  پراهمیت و بسیار حساس است.

      در عصر جهانی شدن و انفجار اطلاعات و ارتباطات،  و در شرایطی که تحولات جهانی و منطقه ‌ای در عرصه‌ های سیاست،  اقتصاد و فرهنگ پر شتاب است،  تأکید بر هویت ملی و توجه خاص به تاریخ در این زمینه اهمیت ویژه‌ای دارد. در روند توسعه سیاسی که می بایست پیام آور جامعه ای قانونمند و اعتراف و احترام به حقوق افراد و گروه ها باشد،  ایجاد حس وفاداری و تعهد یکسان و هماهنگ میان تمام افراد و گروه ها نسبت به اصول و ارزش های مشترک جامعه به محوریت هویت ملی ضروری است.  منظور از اصول و ارزش های مشترک به طور خلاصه، جان، مال، حیثیت مردم، حفظ تمامیت ارضی، استقلال و حاکمیت کشور،  ضمن درک کامل از دمکراسی نهادی و فدرالیسم ملی است.  حال که اقتدار و توانایی کشوری در حفظ این اصول و ارزش ها در برابر تهدیدها، به عنوان پدافند ملی تعریف می شود،  این هویت ملی است که حس وفاداری را همواره جان تازه می بخشد،  و آن را یکسان در جهت منافع مشترک جامعه بسیج می کند.

      در جامعه ای پویا و شاد،  متنوع و گوناگون از نظر قومی، مذهبی و فرهنگی مثل ایران،  هویتی موفق و کار ساز است که صفت ملی آن در بر گیرنده تمام هویت های قومی، مذهبی و فرهنگی این سرزمین باشد،  و نه در گذرنده آنها.  بنابر این در اینجا تاریخ مشترک ایران بزرگ در قاره کهن نقش اصلی را دارد،  اگر فرایند هویت سازی در ایران بر پایه بنیاد گرایی های قومی و دینی صورت گیرد،  به بن بست خواهد رسید.  یعنی هیچگاه نباید تصور کرد،  که هویت های گوناگون نمی توانند هویت ملی واحدی را تشکیل دهند،  یا نباید تصور کرد وجود هویت های مختلف جامعه در تضاد با مفهوم هویت ملی و منافی با آن هستند.  تاریخ هویت ملی جامعه ایران بیانگر این واقعیت است،  که همه گروه های فرهنگی و دینی برای شکل دهی و سامان بخشیدن به هویت ملی مشارکت داشته اند.  به همین جهت از بایسته های تحکیم و همین طور پویایی هویت ملی، باز نگری و تعریف عناصر ثابت و متغیر آن و باز سازی آنها مطابق با نیازها،  واقعیت ها و شرایط جامعه است،  و این هویت ملی جامع و پویا است،  که می تواند ضامن وحدت ملی باشد.

      ایجاد و تحکیم وحدت ملی،  بدون استناد به هویت ملی و تعریف از آن میسر نیست،  این تعریف نیز مشتمل بر خصائص فرهنگی است،  که به اقتضای وقت از کلیت فرهنگی قوم دست چین می شود،  و اقتضای زمانه و چرخ فتنه انگیز را نیز سیاست رقم می زند.  هویت ملی حتی هنگامی که در قالب مذهبی تعریف می شود،  رنگ و بوی ملی به خود می گیرد،  مثلاً می گویند در نبرد دروغین چالدران که بر خورد مذاهب شیعه و ثنی بوده است،  شاهنامه خوانی می کردند.  برای تعریف هویت ملی لازم است،  بر عناصری تکیه و تأکید داشت که از جامعیت و شمول بیشتری نسبت به دیگر عناصر در جامعه برخوردار باشند،  تا بتوانند تمامی گروه ها را در خود بگنجانند.  اگر چه در تعریف هویت ملی ایرانی اجماع نظری وجود ندارد یا من ندیدم،  اما در حقیقت شناسایی و تعریف آن از عناصر و تاریخ ایران باستان در ترکیب با عناصر ایران امروزی کاملاً به روشنی دیده می شود.

      در نوشته های هویت ملی،  پژوهشها و بررسیها و مطالعات انجام گرفته می بینیم،  هویت ملی امر ثابتی نیست،  که بر شیوه ها یا پدیده ثابت تاریخ اجتماعی قرار داشته باشد،  هویت ملی همواره از نو ساخته و سامان دهی می شود،  بویژه با دانایی نوین.  چنانچه به دور از ایدئولوژی های مانع ساز به این مقوله بپردازیم،  شاهد فرایند تحول هویت ملی در طول تاریخ این مرز و بوم خواهیم بود.  ممکن است در این میان پرسشی مطرح شود،  که اگر هویت ملی امری متغیر و متحول است،  در جامعه ای مانند ایران با ویژگی ها و گوناگون های فراوان و نیز با در نظر داشتن شرایط جهانی و روند جهانی شدن،  و آثار و نتایج فرهنگی آن چه چیزی یا چه عناصری باعث شناسایی ما به عنوان یک ایرانی خواهند بود؟  می باید در هر دوره و مرحله تاریخی بررسی و ارزیابی کنیم،  که چه نوع باور های فرهنگی عناصر هویت ملی ما را تشکیل داده اند، و تعریف علمی جدیدی داشته باشیم.  چنانچه بخواهیم به عنوان یک ایرانی که دارای هویتی واحد و نه ثابت باشیم،  باید عناصر مختلف تشکیل دهنده هویت را بر اساس تاریخ، فرهنگ، واقعیت های جامعه و منافع و نیاز های روز،  بازسازی و باز ترکیب کنیم.  واقعیت جامعه ما رنگارنگ با نهادی مشترک است،  و اگر هدف ما انسجام و یکپارچگی و وحدت ملی است،  باید با توجه به این نوع ساختار اجتماعی و فرهنگی،  برنامه روشن و آگاهانه داشت.  روش هایی لازم است،  که در آن ضلع مردم نقش اصلی را داشته باشند،  تا هدف های تولید ملی و هویت ملی جدید حاصل شود.

تصویر تاریخی آرایشگر یا سلمانی در تهران،  حدود 1300 خورشیدی،  عکس شماره 1253.

   سلمان = سل = سر + مان = مانیدن = تنظیم کردن،  جهت اطلاع بیشتر،  به زبان تمدن جی مراجعه نمایید.

اران است نه آران

      در بسیاری از جاها می بینم که می گویند جمهوری آذربایجان،  همان آران است،  و می نویسند آران یا اران غیر ایرانی بوده اند.  درصورتیکه اشتباه است،  ار = ایر = اول نام دیار های ایرانی مانند:  اردستان، اردکان، اربیل، اردبیل و غیره، که ار و ایر همان مردم ار یا ایر هستند + ران و یا ان،  می شود جایگاه مردم ایر یا ار،   و اینها همان نام گذاری آریایی های دوره های بعد هستند،  و در اصل بعد از گرم شدن زمین در هزاره اول خورشیدی ایرانی،  مردم ارتا یا ار + تا،  تا یعنی مکعب یا جایگاه + ار یعنی جایگاه مردم ار،  که همان مردم تمدن کهن جی است،  از مناطق حدود خلیج فارس شروع به مهاجرت به نقاط دیگر کردند.  در آن زمان دریاچه بزرگ مرکزی ایران،  شامل دریاچه های بهم پیوسته ارومیه و قم تا ارتفاع 1350 متری زیر آب حاصل از آب شدن یخ های دوران یخبندان کوچک قرار داشت.  به همین جهت بسیاری از این مهاجرتها به بخش های شمالی جغرافیایی کنونی ایران،  توسط قایق انجام می پذیرفت،  و در این مسافرت ها داستان های زیادی نقل شد،  از آبهای خروشان و یا دریا هایی که در میان کوه های پیچیده شده بود.  بسیاری از این ها بصورت داستان های یونانی تکرار شد،  زیرا بخشی از این مهاجران مردامان یهمنی بودند،  یهمن = یومن = یمنو = یونی آن = یونان = چهار چارک کامل شده خلیج فارس،  برابر با منطقه بصره و کویت و آبادان.

     ارها در این مهاجرت هر کجا رفتند اسکله هایی در کناره این دریاچه بزرگ بنا کردند،  که کررگ یا کرج یا کلج،  بنا به تغییر گویش ها نامیدند،  کر= کرانه + رج همان رگ است،  که در اسکله ها قایق ها در آن قرار می گیرند.  اکنون اینگونه شهر ها با همین نامها در ارتفاع 1350 متری اطراف آن دریاچه بزرگ کهن قرار دارند،  این مردم نام خود را به آن سرزمین ها گذاشتند،  و شد نام هایی با پیشوند ار یا ایر.  سپس از هزاره دوم خورشیدی ایرانی،  از دل این ملت،  قومها و مردمان دیگر با گویش های دیگر پدید آمدند،  که در شاهنامه فردوسی از 30 گونه زبان و خط نام برده شده است.

      مردم مهاجر ار در نقاط جدید با مردم ناشناخته دیگری،  که بازمانده دوره قبل،  یعنی مهاجران تمدن کهن آتلانتیس بودند،  برخورد کردند،  این مردم آثاری چون گوبکلی تپه را بیادگار گذاشته بودند،  و بر اثر سرما مدت 5 هزار سال در مقاومت برابر طبیعت،  و بصورت پراکنده باقی بودند.  در این باره به لینکها مراجعه نمایید،  فقط خواهش می کنم،  تاریخ را با دید کوچک،  صرفاٌ تاریخ های نوشته شده قرن های گذشته نبینید و ندانید.

      این نوشته برای آنهایی است،  که می گویند اران غیر ایرانی است،  و با این گفته براحتی قفقاز را از تاریخ ایران جدا می کنند.  ممکن است بر اثر توطئه های مختلف،  در پانصد سال پیش قاره کهن به دو کشور ایران و عثمانی تقسیم شد،  و تا به امروز این دو کشور به بیش از 30 کشور رسیده است،  و بنا به همین ریتم ادامه پیدا خواهد کرد.  ولی تاریخ و واقعیت های تاریخی همچنان باقی خواهند بود،  ما نباید اجازه دهیم دروغ های و داستان ها جای تاریخ را بگیرند.

   عکس تخریب آثار تاریخی تیموری در بخارا و سمرقند به بهانه بازسازی،  اینگونه تخریبها و یا غارت ها،  بشدت در تمام قاره کهن بوسیله عوامل مشکوک ضد تاریخ این قاره ادامه دارد،  و جوانان باهوش تاریخی و باستانی ایران،  حتی یک بیانیه در وب هایشان در این موارد نمی دهند،  و اغفال ترفند های استعماری شده،  و بجای همدلی و حرکت بسوی تکامل تاریخ تمدن،  یکدیگر را به چالش و جر و بحث کشانده اند.  عکس شماره 4107.

عهد نامه گلستان ۲۰۰ ساله شد

      عهد نامه گلستان،  و جدایی مناطق قفقاز از ایران ۲۰۰ ساله شد،  ۲۴ اکتبرِ  ۲۰۱۳ درست دویست سال از امضای عهدنامه گلستان می‌گذرد.  عهدنامه‌ای که در زمان فتحعلی شاه قاجار میان ایران و روسیه تزاری امضا شد،  و به موجب آن مناطق دربند، باکو، شیروان، قره‌باغ و قسمتی از تالش به روسیه منظم شد،  و دولت ایران از کلیه دعاوی خود بر گرجستان و داغستان و ابخازی صرفنظر کرد.

      این عهد نامه در ۲۴ اکتبر سال ۱۸۱۳ میلادی،  در قریه گلستان واقع در کرانه رود سیوا،  منطقه قره‌باغ اران تاریخی اتفاق افتاده است.  نمایندگی دولت ایران،  میرزا ابوالحسن خان شیرازی،  و لیوتنان ژنرال نیکلایی فئودوروویچ رتیش چفRitishev،  فرمانده نیرو های قفقاز (اران تاریخی)،  به نمایندگی از دولت روسیه،  معاهده ‌ای را امضاء می ‌کنند،  که عهدنامه گلستان نام می‌گیرد.

      به موجب این معاهده،  مناطق قره‌باغ، گنجه، شکی، شیروان، قوبه، دربند، باکو، هر جا از ولایات تالش که بالفعل در تصرف روسیه بود،  داغستان و گرجستان،  از ایران جدا می‌شوند،  و به روسیه تزاری منظم می‌گردند.  همچنین دولت ایران از کلیه دعاوی خود بر گرجستان و داغستان و ابخازی صرفنظر می‌کند.  مقرر می‌شود،  که احدی از دولت‌ های دیگر،  به جز دولت روس،  کشتی‌ های جنگی در دریای خزر نداشته باشند.  در مقابل روسیه تنها تعهد می‌کند،  که هر گاه ولیعهد ایران محتاج به کمک و امدادی از دولت روسیه باشد مضایقه ننماید.  متن این عهدنامه توسط سر گور اوزلی،  دیپلمات انگلیسی (کارگزار رسمی استعماری) مقیم ایران تنظیم شده بود،  که نفوذ فراوانی در دربار ایران داشت،  و میانجی امضای این عهدنامه هم بود.

عکسی نقاشی از رقت ایستاده و قدرت نشسته،  هنگام عقد عهد نامه،  عکس شماره 5760.

   پرسش از عموم ایران دوستان:  آیا تاکنون بیانیه ای در رابطه با عهد نامه گلستان داده اید؟

 مستند های مربوط

مستند های بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید،  لینک آن در ستون کناری

http://arqir.com

 

کلیک کنید:  راه راستی ایرانی

کلیک کنید:  پاسخ به شبهات تاریخ

کلیک کنید:  هلنیسم الکی دروغ دیگر

آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   توجه 2:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری وبلاگ بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید،  و در جهت علم مربوطه وبلاگ،  با استراتژی مشخص یاری نمایید.

   توجه 3:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

ارگ ایران   http://arqir.com

 

کلیک کنید:  تماس و پرسش و نظر http://arqir.com/101-2