وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

موزه مجازی سالن دو

موزه مجازی وبلاگ انوش راوید

سالن 2،  بازدید و کپی برداری رایگان

پیش گفتار در سالن یک در اینجا

توجه:  جهت سالن های دیگر به فهرست های ستون کناری وبلاگ مراجعه نمایید.

جام زندگی ایران

   عکس جام زندگی،  یکی از ارزنده ترین ظروف باستانی ایرانی است،  که چند سال پیش اتفاقی در ارجان بهبان کشف شد.  یک بشقاب مفرغی است،  که پنج ردیف نقش مربوط به آداب و رسوم زندگی آنزمان دارد،  بهمین جهت بنام جام زندگی معروف شد.  در این نقشها بخشی از تاریخ فراموش شده ایلام نقش بسته شده است،  مشروح نقش های جام زندگی در اینجا،  عکس شماره 2851.

 

لباس زنان ایران دوران اشکانیان

    عکس تصویری از بازسازی یک لباس زنانه اشکانی بر گرفته از پوشش تندیس یک بانوی اشکانی مربوط به سده 49 خورشیدی ایرانی، عکس شماره 5351.  این بازسازی لباس های بانوان ایرانی تمدن ها و سلسله های ایران پیش از اسلام به کوشش بانوی هنرمند ایرانی مریم انتظامی مقیم کشور هلند انجام گرفته است.

      پژوهش ها در باره نوع پوشش اشکانیان بر تندیس ها و منابع بجا مانده از این دوران نشان میدهد ﻟﺒﺎﺱ ﺍﺷﮑﺎﻧﻲ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺳﻴﺮ ﺗﮑﺎﻣﻞ ﺗﻦ ﭘﻮﺵ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﻲ ﺍﺳﺖ.  ﻟﺒﺎﺱ ﺯﻧﺎﻥ اشکانی غربی ﻓﺎﻗﺪ ﺩﻭﺧﺖ ﻭ ﻣﺘﺸﮑﻞ ﺍﺯ ﻗﻄﻌﺎﺕ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﻋﺮﻳﺾ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﻭ ﺷﮑﻞ ﮐﻠﻲ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺑﺮﺵ ﻫﺎﻱ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﭘﺎﺭﭼﻪ، ﺭﻭﻳﻪ ﺩﻭﺯﻱ، ﺣﻤﺎﻳﻞ ﻭ ﮐﻤﺮﺑﻨﺪ ﻫﺎﻱ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺍی ﺷﮑﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ،  و تنوع آن بیشتر در قطعه های تزیینی این لباسها بوده است.

یادگار دوشیزه اشکانی

   عکس تندیسی از یک زن اشکانی در شهر باستانی هترا یا الحضر ایران باستان،  محل نگهداری موزه عراق،  عکس شماره 5352.  نوع پوشش این بانوی اشکانی که در تندیس وی مشاهده میشود بسیار جالب و در عین حال زیباست.

      بطور کلی ﺯﻧﺎﻥ ﻋﻬﺪ ﺍﺷﮑﺎﻧﯽ ﻗﺒﺎﯾﯽ ﺗﺎ ﺯﺍﻧﻮ و حتی تا مچ پا ﺑﺮﺗﻦ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ،  و ﺷﻨﻠﯽ ﺑﺮﺳﺮ ﻣﯽ گذاﺷتند،  ﻭ ﻧﯿﺰ ﻧﻘﺎﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ،  ﮐﻪ ﻣﻌﻤﻮﻻً چون چادر ﺑﻪ ﭘﺲ ﺳﺮ ﻣﯽﺁﻭﯾﺨﺘﻨﺪ.  همچنین بانوان اشکانی پوششی عمامه مانند به همراه چادری مخصوص بر سر مینهادند،  که این نوع چادر از عهد هخامنشیان به ارث رسیده بود،  البته ﭼﺎﺩﺭ ﺯﻧﺎﻥ ﺍﺷﮑﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺭﻧگ های ﺷﺎﺩ ﺍﺭﻏﻮﺍﻧﯽ ﯾﺎ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.  ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭﻩ امپراطوری ایران ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ،  ﮐﻪ ﺣﺎﮐﯽ ﺍﺯ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻭ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﭘﺬﯾﺮﯼ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ دور جدید تمدن در ساختار های تاریخی اجتماع ﺍﺳﺖ . امروزه نیز این پوشش در قبایل بختیاری و لر و کرد هم دیده می شود.

تندیس نابود شده اشکانی

   عکس تندیس بانوی پارتی با قدمت دو هزار سال،  در شهر هاترا (الحضر) کشور عراق،  که مورد آماج بی اعتنائی و نامهربانی و سرانجام تخریب قرار گرفته است،  عکس شماره 5353.  این تندیس چه چیزها از اقتدار حکومت اشکانیان دیده،  و خود یادواره هنر و خلاقیت ایرانیان باستان است.

      با توجه به امضای قرارداد بین ایران و عراق،  علت این اتفاق جنگ های داخلی این کشور گفته می شود،  که باعث گردیده،  به این قبیل آثار ایرانی رسیدگی و مرمت نشوند،  و به این روز بیافتند.  حال این تندیس بانوی اشکانی با پوشش مخصوص خود ( گلونی)،  که هم اکنون هم این لباس در میان بانوان ایرانی کرد و لر و لک استفاده میشود.  این تندیس هنر تاریخی ایرانی،  تنها و غریب هر روز انتظار می کشد،  که آخرین ضربه از سوی دشمنان تاریخ ایران و دشمنان ناسیونالیسم ایرانی،  بر قامت دو هزار ساله اش زده شود،  و برای همیشه از صفحه روزگار محو شود،  کجایند دلاوران تاریخ ایران؟

ﻫﻨﺮ ﺯﻳﺒﺎﯼ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺍﺷﮑﺎنی

   عکس ﻳﮏ ﺟﺎﻡ ﺭﻳﺘﻮﻥ ﻧﻘﺮﻩ ﺍﯼ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺷﮑﺎﻧﯽ،  عکس شماره 5354.  ﺍﺯ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎﯼ ﺍﻳﻦ ﺭﻳﺘﻮﻥ ﺿﺨﺎﻣﺖ ﺑﺎﻻﯼ ﻓﻠﺰ ﻧﻘﺮﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﺧﺖ ﺁﻥ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ،  ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺤﮑﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﺍﺛﺮ ﻣﯽ ﺍﻓﺰﺍﻳد.  ﻗﺴﻤﺖ ﺯﻳﺮﻳﻦ ﺍﻳﻦ ﺭﻳﺘﻮﻥ،  با ﻧﻘﺸﯽ شبیه به ﻳﮏ گونه گربه وحشی،  که در فلات ایران یافت میشود،  ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ،  ﮐﻪ خروسی ﺭﺍ ﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ،  و به چنگ خویش گرفته است،  ﻭ ﺟﻨﺲ ﺍﻳﻦ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﭼﻨﮓ گربه وحشی ایرانی این ریتون ﺍﺯ ﻃﻼ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ.

      قدمت این اثر نزدیک به 1900 سال است،  و محل نگهداری آن در موزه میهو ژاپن میباشد،  گربه وحشی فلات ایران موسوم به کاراکال است.

هنر زرین ناب هخامنشی

    عکس یک سینی زیبا از جنس طلای تمام عیار (طلای خالص)،  ﺑﺎ ﻧﻘﺶ ﺩﻭ ﺑﺰ کوهی در وسط این اثر،  که به شکل خلاقانه و ظریف نقش شده است،  عکس شماره 5355.

      نقش بز کوهی در دیگر آثار زرین عهد هخامنشیان از جمله تکوک ها ، طوق ها و دستبندها و ریتون ها مشاهده میشود.  این سینی زرین هخامنشی متعلق به ﺳﺪﻩ  45 تا 46 خورشیدی ایرانی می باشد،  یعنی حدود 2400 تا 2500 سال پیش.  ﻣﺤﻞ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ:  ایران، تهران، مجموعه ﻣﻮﺯﻩ ﺭﺿﺎ ﻋﺒﺎسی.

تندیسی از ﺑﺮﻧﺰﯼ تمدن ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ

   عکس تندیسی ﺍﺯ ﺗﻨﺪﯾس هاﯼ ﺑﺮﻧﺰﯼ تمدن ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ،  ﮐﻪ زمان ساخت آن ﺑﻪ 2800 ﺗﺎ 2400 ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ،  عکس شماره 5356 .

      این اثر برنزی ماهرانه،  که ﺣﻔﺮﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺁن ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ،  ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺟﻔﺖ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍست،  ﺣﻔﺮﻩ ﻣﯿﺎﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯿﻠﻪ ﻓﻠﺰ ﯼ ﺍﺳﺖ،  ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺟﻔﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻣﺘﺼﻞ ﮐﻨﺪ تعبیه شده است.  شکل ظاهری این تندیس ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﯿﻤﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺍﺳﺐ ﺑﺎﻟﺪﺍﺭ،  ﺑﺎ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭ ﻣﻮ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻓﺮﺧﻮﺭﺩﻩ ﺩﺭ ﺩﻭ ﺳﻮﯼ ﺻﻮﺭﺕ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﺍﺳﺖ.  ﺷﺎﺥ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺍﺯ ﻣﺎﻭﺭﺍﯾﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺍﺭد.

     از تمدن لرستان چند هزار ساله لرستان،  آثار زیادی از جنس طلا، نقره و برنز با نقش و نگار های ماهرانه و ظریف به دست آمده است،  که بیشتر آنان در خارج از وطن و در موزه های کشور های بیگانه نگاهداری میشوند.  محل کشف ایران، لرستان،  قدمت:  نزدیک به سه هزار سال،  محل نگهداری:  ایالات متحده آمریکا، بوستون، موزه ﻫﻨﺮ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺑﻮﺳﺘﻮﻥ.

رقص های آئینی تاریخی

 

   عکس رقص های آئینی،  یکی بر بوم سنگ از تیمره حدود 12 تا 14 هزار سال پیش،  و دیگری بر تکه سفال مکشوفه در اطراف چشمه علی شهر ری،  متعلق به سده 45 خورشیدی ایرانی،  که در موزه لور فرانسه نگهداری می شود.   یک مراسم در دو تمدن با فاصله زمانی حدود 10 هزار سال،  عکس شماره 5953،  از محمد ناصری فرد،  اینترنت.

   ــ  تیمره = تی = T + مره = مرو، مروه.  جهت اطلاع بیشتر مراجعه شود به،  معنی نام شهرها و روستا های ایران.

شطرنج تاریخی

   عکس ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﻬﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﻄﺮﻧﺞ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﯿﺸﺎﺑﻮﺭ ﮐﺸﻒ ﺷﺪﻩ،  ﻭ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺳﺪﻩ ﺩﻭﺍﺯﺩﻫﻢ ﻣﯿﻼﺩﯼ ﯾﻌﻨﯽ ﺣﺪﻭﺩ900 ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺍﺳﺖ،  عکس شماره 5357 . محل کشف:  ایران، نیشابور،  قدمت 900 سال،  محل نگاهداری:  آمریکا، ﻣﻮﺯﻩ ﻣﺘﺮﻭﭘﻮﻟﯿﺘﻦ ﻧﯿﻮﯾﻮﺭﮎ.

      ﻣﻬﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ تقریبا کامل یافت شده،  ﺷﺎﻣﻞ ﻫﻔﺪﻩ ﻣﻬﺮﻩ ﻓﯿﺮﻭﺯﻩ ﺍﯼ ﻭ ﭘﺎﻧﺰﺩﻩ ﻣﻬﺮﻩ تقریبا ﺑﻨﻔﺶ ﺭﻧﮓ ﺍﺳﺖ.  ﻣﻬﺮﻩ ﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﺨﺖ ﺷﺎﻫﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ.  ﻣﻬﺮﻩ ﻭﺯﯾﺮ،  ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﻄﺮﻧﺞ نوع ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ ﻣﻠﮑﻪ محسوب می شود،  ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﺨﺖ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯼ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ.  ﻣﻬﺮﻩ ﻓﯿﻞ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭘﺎﯾﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﯾﺮه ﻭ ﺑﺨﺶ ﺑﺎﻻﯾﯽ ﺁﻥ ﻣﺴﻄﺢ ﺍﺳﺖ،  ﻭ ﺩﻭ ﺑﺮﺁﻣﺪﮔﯽ ﮐﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻋﺎﺝ ﻫﺎﯼ ﻓﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺟﻠﻮﯼ ﺁﻥ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.  ﻣﻬﺮﻩ ﺍﺳﺐ ﻧﯿﺰ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭘﺎﯾﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﯾﺮﻭﯼ ﺍﺳﺖ،  ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﺟﻠﻮﯼ ﺁﻥ ﺑﺮﺁﻣﺪﮔﯽ ﻣﺜﻠﺚ ﺷﮑﻠﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ،  ﮐﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺳﺐ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ.  ﺭﺥ، ﻣﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﺑﺎ ﭘﺎﯾﻪ ﻣﺴﺘﻄﯿﻞ ﺷﮑﻞ ﺍﺳﺖ،  ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺭﺩﯾﻒ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.  سربازان پیاده نظام این شطرنج ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﻣﻬﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﮔﻨﺒﺪﯼ ﺷﮑﻞ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺑﺮﺁﻣﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﺑﺎﻻﯼ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺩﺭ ﺭﺩﯾﻒ ﺟﻠﻮ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ.

هنر زیبای ایرانی اشکانی

   عکس یک انگشتر زیبای طلایی با نگینی از جنس عقیق،  بر روی نگین سرخ رنگ این حلقه زیبا تصویر طاووس نقش شده است،  و متعلق به دوره اشکانیان ایران میباشد،  عکس شماره 5358.

      بر روی این انگشتری مانند برخی از آثار زرین دیگر تاریخ ایران کهن،  نقش و نگار و میناکاری و غیره انجام نشده است،  اما به راستی اوج زیبایی این حلقه طلا در ظرافت و سادگی اش می باشد.  قدمت این اثر بیش از 1900 سال است،  و محل نگهداری آن امروزه در موزه کیلولند ایالات متحده آمریکا می باشد

هنر زیبای پارسیان هخامنشی

   عکس یک طوق ﮔﺮﺩﻥ ﺯﺭﯾﻦ مربوط به عهد هخامنشیان،  عکس شماره 5359.  ﺍﯾﻦ ﻃﻮﻕ ﻃﻼﯾﯽ قدمتی ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻪ ﺩﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﻭ ﭘﺎﻧﺼﺪ ﺳﺎل دارد،  ﺩﻭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺳﺮ ﻭ ﺑﺪﻥ ﺷﯿﺮﺩﺍﻝ،  ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ،  ساخته و ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯽ ﻃﻮﻕﻫﺎﯼ ﻃﻼﯾﯽ ﺑﺎ ﺷﮑﻞ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺗﯽ ﭼﻮﻥ ﺷﯿﺮ، ﺑﺰ ﮐﻮﻫﯽ، ﻗﻮﭺ ﯾﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﭘﯿﺮﺍﯾﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽﺷﺪه است،  و این نقش ها همچنین در دیم ها و بشقاب ها و ریتون های عهد هخامنشی دیده میشوند.

      ﺍﯾﻦ ﺍﺛﺮ ﺯﯾﺒﺎی ایرانی،  ﺑﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺷﺨﺼﯽ ﭘﺘﺮ ﺍﻭﻝ ملقب به پترکبیر ﺗﺰﺍﺭ ﺳﺮﺷﻨﺎﺱ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺗﻌﻠﻖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ.  ﭘﺘﺮ ﮐﺒﯿﺮ ﻋﻼﻗﻪ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺟﻤﻊ ﺁﻭﺭﯼ ﺁﺛﺎﺭ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﺯﺭﯾﻦ ﺩﺍﺷﺖ،  ﻭ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺁﺛﺎﺭ ﺗﻤﺪﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺗﺒﺎﺭ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺳﮑﺎﯾﯽﻫﺎ ﻭ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯿﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ موزه شخصی خود افزود.  ﺍﯾﻦ گردنبند طلایی زیبا با زرگری ماهرانه امروزه ﺩﺭ ﻣﻮﺯﻩ ﺍﺭﻣﯿﺘﺎﮊ شهرﺳﻦ ﭘﺘﺮﺯﺑﻮﺭﮒ کشور روسیه ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﻣﯽﺷﻮﺩ.

انگشتر پادشاهی اشکانی

   عکس انگشتر پادشاهی اشکانی،  عکس شماره 5360.  این انگشتر شاهی اشکانی،  که تصویر شخص شاهنشاه اشکانی بر آن حک شده است،  و به عنوان مهر پادشاهی هم از آن استفاده می شده است،  متعلق به خسرو اشکانی (اشک بیست و چهارم)،  بیست و چهارمین پادشاه از سلسله اشکانی است،  که در سال 107 میلادی بر تخت نشست بود.  این انگشتر پادشاهی خسرو با حلقه ای با سنگ گرانبها (یا شیشه) و نگین رویی تمام نقره با تصویر چهره خود خسرو پادشاه اشکانی میباشد.

      این انگشتری گرانبها و نایاب از شاهان اشکانی،  که به نوعی سندی از حکومت اشکانیان است،  از نظر اینکه تقریباً تمامى شاهان سلسله اشکانى انگشتر شاهى با تصویر چهره خود را داشته اند،  و فقط این یک انگشتر یافته شده،  و در دست است،  بسیار مورد توجه و پر اهمیت می باشد.  قدمت:  بیش از 1900 سال،  محل نگهداری:  موزه لندن.

 منار جام یا منار غور

 

   عکس منار جام،  در مناطق کوهستانی ولایت غور کشور افغانستان.  این منار که به منار غور هم معروف است،  در قرن دوازدهم میلادی ساخته شده،  ۶۵ متر ارتفاع دارد،  و در ۲۰۰۲ مرکز حفظ میراث جهانی یونسکو خواستار ثبت این منار در فهرست میراث فرهنگی جهان شد.  این بنا بعد از قطب منار در دهلی نو، هندوستان بلندترین مناره خشتی جهان است،  عکس شماره 5361.

شاهکاری از هنر زرگران ایران



   عکس یک سگک کمربند شاهی طلایی خروس نشان،  با تزیین بیش از چهل تکه یاقوت سرخ مربوط به شاهنشاهی ساسانیان،  عکس شماره 5362.

   تاریخنگار غربی هم عصر ساسانیان ایران،  وصف دقیقی از هرمز چهارم پادشاه ساسانی کرده است:  هرمزد بر تخت شاهی نشسته بود،  و تاجی از زر و گوهر نشان،  که با تلالؤ زمرد های درشت همراه بود،  و شلواری زربفت پوشیده بود،  بسیار گرانبها،  و جامه او سراسر از شکوه و جلال بود،  و همچنین کمربند شاهی وی مزین بود به یک سگک زرین بسیار گرانبها.

      از این گفته فلاکت میتوان حدس زد،  که سگک جامه شاهی بین ساسانیان معمول بود،  و قطعا این سگک خروس نشان زیبا یکی از آنهاست.  همچنین در آیین زرتشت که آیین دربار ساسانی نیز بوده است،  رابطه ای میان خروس و امشاسپند اول آیین زرتشت و هومن است،  که سحرگاهان خروس با بانگ خویش مردمان را به تلاش و کوشش زندگانی فرا میخواند.  محل نگاهداری، ایران، موزه مجموعه خصوصی،  قدمت:  بیش از هزار و چهارصد سال.

هنر ناب ایران عهد اشکانی

   عکس یک گردنبند تمام طلای گرانبها با ضخامت و وزنی بالا مربوط به عهد اشکانیان،  که با سنگ های قیمتی کبود مزین شده است،  عکس شماره 5363.

     نمونه همین گردنبند یک عدد دیگر وجود دارد،  دقیقا با همین شکل و ساختار با این تفاوت،  که در آن روی سنگ های قیمتی آن تصویر شاپور دوم ذوالاکتاف پادشاه مقتدر ساسانی نقش شده است.  این نشان میدهد که این گنجینه گرانبهای اشکانی،  پس از این امپراطوری به ساسانیان به ارث رسیده،  و ساسانیان همواره به این هنر ارج نهاده،  و از روی این گردنبد قیمتی یکی دیگر را ساخته اند.

بسیار بسیار جای شکرش باقیست،   که هم اکنون هر دوی این گردنبند های اشکانی و ساسانی در کشور عزیزمان ایران نگهداری میشوند.  محل نگاهداری:  ایران، تهران، مجموعه موزه رضا عباسی،  قدمت:  بیش از 1800سال.

یک جفت گوشواره باستانی

   عکس یک جفت گوشواره طلایی زیبا مربوط به عهد اشکانی،  که با سنگ های گرانبها با نوع متفاوت مزین شده است،  عکس شماره 5364.  این جفت گوشواره در عراق در کنار اسکلت یک زن پارتی کشف شده است،  و اینکه هر دو لنگه این گوشواره موجود می باشند،  ارزش و زیبایی این اثر را می افزاید.

      در قسمت سه تیکه میانی این گوشوار اشکانی،  طلا و سنگ قیمتی تقریبا به شکل قلب عشاق امروزی می باشد،  که این خود جای شگفت و تامل درباره فرهنگ و تمدن اشکانی دارد.  محل نگاهداری:  موزه موصل، کشورعراق.

اوج هنر پارسیان

   عکس یک جام ریتون بسیار زیبا،  شاهکارى از هنروران ایران،  سده پنجم میلادى،  ساخته شده از سنگ شفاف مربوط به عهد ساسانى،  عکس شماره 5365.  این اثر کم نظیر یک جام با دسته اى به شکل سر یک گوزن را با شاخ هاى بلند را نشان میدهد،  که با ظرافت کم نظیرى در قسمت پوزه حیوان لایه نازک طلا بکار رفته است.  جام هاى ریتون دیگرى با این شکل و جنس نقره و طلا در ایران کهن کشف شده است،  اما این اثر سنگى یک شاهکار دیگریست.

شاهکارى دیگر از هنر زرگران ایرانیان باستان

   بشقاب زیباى طلاى منقوش به شاه ساسانى در حال شکار در نخجیرگاه سلطنتى،  عکس شماره 5366.  این بشقاب زرین تصویر خسرو پرویز شاهنشاه مقتدر ساسانى را در دشت فراخ و پر از انواع گونه حیوانات را نشان میدهد.

      از زمان هخامنشیان تا ساسانیان معمول ترین تفریح شاهان شکار بوده است،  شکارگاه هاى پادشاهان جرگه هاى بزرگى بود،  که گرد آن دیوار کشیده بودند،  و در آنجا شیر و گراز و خرس نگاه میداشتند.  محل نگهدارى این بشقاب زیبا، موزه رضا عباسى، ایران، تهران.

هنر ناب ایران هخامنشی

   عکس ﻳﮏ ﺩﺳﺘﺒﻨﺪ ﻃﻼیی زیبا مربوط به ﺩﻭﺭﻩ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯽ،  عکس شماره 5367.  دیم یا ﺩﺳﺘﺒﻨﺪ گرانبهای ﺯﻳﺒﺎﻳﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻭ ﺍﻧﺘﻬﺎ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺷﯿﺮ ﺧﺘﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.  ﺟﻨﺲ:  ﻃﻼﯼ ﺧﺎﻟﺺ،  ﻗﺪﻣﺖ:  ﺩﻭﺭﻩ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯽ،  ﻣﺤﻞ ﮐﺸﻒ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯾﯽ ﻫﻤﺪﺍﻥ،  ﻣﺤﻞ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ:  ﻣﻮﺯﻩ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﻭ ﻣﺮﺩﻣﺸﻨﺎﺳﯽ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﻨﺴﯿﻠﻮﺍﻧﯿﺎ (ایالات متحده آمریکا).

سکه طلای هخامنشی

   عکس سکه طلای 2500 ساله بجا مانده از سلسله هخامنشیان،  با نقش یورش شیر به گاو،  محل نگهداری موزه هنر متروپلیتن نیویورک، عکس شماره 5565.

توپ به غنیمت گرفته شده

  

   عکس توپ برنجی 400 ساله،  به غنیمت گرفته شده از شکست ارتش پرتقال در مقابل سپاه شاه عباس صفوی در جزیره هرمز،  ساخته شده در1591 میلادی،  زمان فیلیپ دوم پادشاه پرتقال و اسپانیا در پرتقال.  محل نگهداری،  محوطه موزه نادری (آرامگاه نادر شاه افشار) مشهد،  عکس شماره 5567.

شجره نامه بی نظیر

   عکس نسخه ای دست نویس و کم نظیر از شجره نامه دو خاندان سلجوقیان و خوارزمشاهیان،  که به زبان پارسی است،  عکس شماره 5667.  این نسخه خطی زیبا به شکل مینیاتوری و بخط پارسی نگاشته شده است،  و هم اکنون در موزه «Ankara Etnografya Müzesi» شهر آنکارا کشور ترکیه نگهداری می شود.

کلیک کنید:  استوانه کوروش بزرگ

کلیک کنید:  محوطه های تاریخی ایران

کلیک کنید:  سنگ گور های افراشته در ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

تاریخ و فرهنگ یادگیری


تاریخ و فرهنگ یاد گیری

   پیش گفتار

      اگر ما بدانیم،  یادگیری در تاریخ چه بوده و حال چگونه است،  به راحتی راه های نو یافته می شود،  و دروغ های بزرگ و مشکلات مختلف برداشته می شود.   وبلاگ های  انوش راوید  نباید تاثیرش فقط این باشد که واکنشی ناظر بر تعجب ایجاد کند،  بلکه باید به مردم کمک کند،  که به  چیزها،  به گونه ای متفاوت بنگرند،  و دانایی قرن 21 و سنت گریز و موج جدید را بشناسند،  و سعی کنند دنیای خود را بدان گونه که می خواهند، شکل دهند.  ایران عزیز با داشتن جوانان پر شور و با نشاط و پویا،  که همگی آمادگی برای یادگیری های نوین دارند،  و می توانند گردونه یاد گیری را درون جامعه برده و روان بگردانند.  از ابتدای تاریخ،  ایران بزرگ بدلیل داشتن چهار فصل کامل و پنچ فرهنگ،  یاد گیری در بهترین شرایط بوده است.  یادگیری نوین با آموزش های خاص حاصل می شود،  که چون در جاهای دیگر وبلاگ نوشته ام،  از تکرار آن خود داری می نمایم.  در اینجا از تاریخ یاد گیری و گردونه آن می گویم که در هیچ کتاب تاریخی و جامعه شناسی از آنها گفته نشده،  ولی بسیار مهم می باشند،  با این فرهنگ ملت های ایران بزرگ می توانند ترفند ها و بازی های دشمنان را بخوانند و همیشه دست بالا داشته باشند،  و سوی خوبی و آینده نوین کنترل انرژی برود.  این مقاله باز نویسی می شود و ادامه دارد.

کلیک کنید:  آموزش و پرورش وامانده

تاریخ یاد گیری

     حدود یکصد هزار سال پیش انسان برای یک کار معمولی،  مثلاً یاد گیری یک گره ساده باریکه ای از چرم،  مجبور بود بیست هزار سال صبر کند،  معادل صدها نسل.  با یاد گیری گره توانست حیوانات را حمل کند،  بارو بنه ببندد،  اسیر بگیرد که آغاز برده داری شود.  که این خود ده هزار سال زمان برد،  در این بخش یادگیری قبایل اولیه از یکدیگر می آموختد و به یکدیگر یاد می دادند.  در این دوره که بارو بنه داشتند و حیوانات بسته بود و برده هم بود،  ظرف غذا می خواستند تا نیازها را بر طرف کند،  برای یادگیری ظرف و آتش هم حدود هشت هزار سال زمان از طبیعت می خواستند.  حال که همه اینها بود و قبیله می توانست دور هم جمع شود و حال کند،  مفت خور هم می خواست تا این مردم ساده را از رعد و برق و ماه و خورشید و غیره بترساند و سواری گیرد.  برای پیدا شدن جادوگر مفت خوار اشاعه دهنده خرافات و ترس شش هزار سال لازم بود،  در تمام این مراحل،  به مرور تکامل تکلم را همراه داشت.  جامعه بشری در این زمان از تاریخ یادگیری،  دوران سنگ و قبایل بی سازمان بسر می برد.

      زمان و دوره یادگیری بشر به مرور کاهش می یافت و چیزها هم پیچیده تر می شد،  اینک همه چیز مهیا است،  آتش و ظرف و برده و اسب،  ذوب فلز برای پیروز در جنگ ها و گرفتن اسیر و دام بیشتر لازم بود،  یاد گیری آن چهار هزار سال تلاش در پی داشت.  شمشیر فلزی، جنگ های بیشتری می طلبید و این جنگها سردارانی می خواستند و پادشاهی که پیروز تاریخ جنگ ها باشند.  یادگیری پرداخت و ساخت پادشاه دو هزار سال وقت انسان را تلف کرد.  پادشاه بود و پیروز جنگ دیگر شاه نمی توانست مفت خواری کوچک تر را تحمل کند،  بنا بر این جادو گران و کاهنان معابد یا به ظاهر در خدمت بودند و یا از بین رفتند.  نبرد جامعه بشری سه ضلعی شد،  در یکطرف مردم و خاک،  ضلع دیگر پادشاه و کاخ،  جای دیگر کاهنان و معبد.  جامعه بشری در این زمان دوره مفرغ و آهن،  در شکل سازمان قبیله ای بود.

     این سه ضلع جامعه برای ارتباط با یکدیگر نیازمند خط بودند، علامت و شکلک کافی نبود،  پیدایش خطی که تا اندازه ای خوب باشد،  هزار سال اندیشمندان را مشغول کرد،  تاریخ زبان و نویسایی.  حال که خط بود باید هر کدام از سه ضلع برای خود خط مشی و قوانین و مانیفست داشته باشد،  مردم از کار و خودشان بگویند،  شاه ها از پیروزی ها و چشم در آوردن ها و کشتن ها،  کاهنان از خدایان و معجزه ها و دینشان بنویسند.  برای این منظور پانصد سال از وقت بشری گذشت تا یاد بگیرند هر طبقه ای از خود بنویسد.  در این زمان ها یادگیری ساخت سلاح و ابزار و چیز های مختلف به مرور کاهش می یافت و هنر پرداخت به ساخت آنها در هر دوره پیچیده تر می گردید.  خطوط بی نقطه  و ضعیف بودند و خواندن آنها برای همه میسر نبود،  برای کامل شدن خطها و نوشتن دستور زبان ها، دویست و پنجاه سال وقت صرف شد.  بشر در این دوره تاریخی در پدیده شاه خدایی بسر می برد.

    در ادامه تاریخ یادگیری،  جغرافیای طبیعی نقش بیشتری بازی کرد،  جامعه بشری با یادگیری های متفاوت روبرو گردید،  جاهایی بودند که توانستند روند زمان یادگیری را دائم کاهش دهند،  و تکنیک آنرا بالا ببرند و سریع خود را از جامعه قبلی به جامعه بعدی منتقل کنند،  و نقاط دیگر جهان توانایی کمتری یافتند،  و در جامعه خود در جا زدند.  حکومت روم در اروپا از زمان مسیحی شدن بمدت سیصد سال با سازمان قبیله ای مبارزه کرد و آنرا از بین برد،  ولی پیروزی از آن ضلع دینی بود که در کمین دو ضلع دیگر نشسته بودند.  ضلع دینی برای بقا،  ضلع پادشاهان را کوبید و ضلع مردم را خواب نمود،  حاصل آن پیدایش فئودالی بود،  جامعه فئودالی بدلایل مختلف از جامعه های قبلی جلوتر حساب می شود.  در  ایران بزرگ یادگیری با پراکندگی جغرافیایی در شکل فرهنگ های پنج گانه ظاهر شد،  سه فرهنگ جلگه ای اطراف و فرهنگ قنات و فرهنگ کوهستان،  حاصل نهایی آن افتادن از جامعه شاه خدایی هزاره اول قبل از میلاد به جامعه قبیله ای دینی شد.  ترکیب این پنج فرهنگ و شکل جدید جامعه،  آزادی و رشد فکری را به دنبال داشت که در نهایت آن پیدایش هزاران اندیشمند در نیمه اول هزاره دوم میلادی به جهان می باشد.

      ابتدا بشر برای یادگیری یک گره ساده  بیست هزار سال وقت صرف کرد،  ولی امروزه زمان یادگیری آنقدر کم گردیده که غیر قابل تصور شده است،  و هر لحظه کمتر می شود.  تفاوت یادگیری از گذشته تا به امروز تخصصی و تخصصی تر شدن مرتب آن است،  به شکلی که امروزه نیازمند سازمان های بسیاری در تجربه های ویژه است،  تا کاری پیش رود،  سازمان هایی با شکل و فرمول های  فدرالیسم علمی.

چرخه یادگیری

       کمیت بخشیدن به دانایی قرن 21  کار ساده ای نیست و غالب اندیشمندان نو با کارا نمودن این دانایی مشکل دارند.  ابتدا باید از نظریه یاد گیری شروع کرد،  ما یاد گرفته ایم درسی را رو خوانی کنیم و سپس آنرا در یک امتحان به نمایش بگذاریم.  و در نهایت دریافته ایم که در مدرسه هیچ چیز نیاموخته ایم که در خاطر مانده باشد،  بجز این مطلب که کسانی بوده اند و قبلاً همه چیز دانش را برای ما مهیا کرده اند،  و ما فقط طوطی وار تکرار کرده ایم.   در واقع آموزش های سنتی ما میگویند،   یادگیری چیزی در حدود پاسخگویی به یک پرسش یا حل یک مسئله از پیش شناخته شده است.  هنگامی که سئوالی نداشته باشیم،  به پاسخ هم نیاز نداریم،  و پرسش های دیگران هم سریع فراموش میشوند.  آنچه اندیشه  موج سوم  را انقلابی میسازد،  این واقعیت است که زمین و زمان و زندگی و کار و مواد و حتی سرمایه را منابعی محدود تلقی کنیم،  اما باید با  دانایی قرن 21  آنها را از همه لحاظ پایان ناپذیر نمود.  با نظریه آموزشی صحیح  و علمی می توان به دانایی قرن دست یافته و می شود براحتی همه چیز را فرموله نمود.  بهترین تصویر از شیوه یاد گیری به مثابه چرخی است که به چهار قسمت تقسیم گردیده:

       پرسشها،  نظریه ها،  آزمونها،  تاملات.  این را میتوان به یک چرخه توصیف کرد که همواره دور میزند.  در واقع،  مجموعه پرسشی که پاسخ مطلوب خود را دریافت کرده،  آزمون شده و در باره آن تامل شده باشد،  و در نهایت به مجموعه پرسش دیگر منتهی میشود.  این چرخه ویژه آفرینش و زندگی است و تماماً برابر علوم و قواعد می باشد.  چنانچه آن را متوقف کرد،  متحجر،  و نا بود کننده است.  در آموزشهای سنتی از این چرخه خبری نیست و از آن بی اطلاعند و این چرخ برای کسی نمی چرخد.  انسان متولد می شود که بیاموزد،  کافی است به یک بچه نگاه کنیم تا ببینیم که این چرخه با چه شدتی می چرخد.  بیاندیشید،  چرا با شروع آموزش ابتدایی  سرعت این چرخش کم میشود،  و هر چه آموزشهای سنتی بیشتر،  و فرد بزرگتر می شود از سرعت این چرخش کاسته می گردد.  اگر اطلاعات و دانش ما در باره این موضوع بیشتر باشد در می یابیم که چرا نسبت به تغییر اکراه داریم،  و در نتیجه برای آنکه به میدان عمل تغییرات کشیده شویم،  به بحران و فاجعه نیاز داریم.  این ویژگی های ما و محیط ماست که چرخ را متوقف یا قفل میکند،  به هر حال باید چرخ را شناخت.

   پرسش:  آیا تا کنون شما از سازمانهای دولتی و یا غیر دولتی خواسته ای موج سومی داشته اید؟

تصویر گردونه یادگیری،  عکس شماره 7170 .

    پرسش یاد گیری،   به لحاظ منطقی چرخه نظریه یاد گیری با یک سئوال آغاز میشود،  موضوع و مسئله ای که باید حل گردد،  معضلی که لازم است در باره آن تصمیم گیری شود،  و یا چالشی و مشکلی که باید با آن مقابله صورت پذیرد.  پس اگر از اینجا آغاز نکیم،  و همچنین گفته شود، که این مسئله ما نیست،  بنا بر این چرخه یادگیری را تا مرحله نهایی که تکامل است به حرکت در نخواهیم آورد.  در این صورت،  یادگیری بخشی از وجود ما نخواهد شد.   ما در مدرسه توانسته ایم فرمولی را حفظ کنیم،  و روزی دگر آن را در ورقه امتحان بنویسیم،  اما بعد از امتحان فراموشش کرده ایم.  دلیل آن نوعی یاد گیری برای پاسخگویی به سوالات دیگران بود.  گاهی این درسهای مدرسه برای عده ای که با هوش ترند پرسشهای ناگفته ای مطرح میکند،  که این راز توانایی بشر در سراسر تاریخ و زندگیست.  این پرسش امتحان کلاسی نیست،  بلکه چیزی برای رسیدن به تمایلات یا نیاز به اکتشاف است.  یادگیری نوع ذات بشر در نهایت اکتشاف است،  و اکتشاف هم اتفاق نمی افتد مگر اینکه از کودکی توانایی آنرا پرورش داد تا از ابتدا یاد بگیرند عمیقاً نگاه کنند،  اصل آزاد گذاشتن تفکر و ایجاد بستر مناسب آموزشی،  شکوفایی و سازندگی را در پی دارد.  ضرورت زندگی بشر در اختراع است،  و در آخر نگاه کنجکاوانه،  اکتشاف می باشد،  پرسشها ایجاد شده به پاسخهای ممکن نیاز دارند،  پاسخها در مراحل بعدی چرخه نظریه یادگیری بدست می آیند.

     نظریه یادگیری فوق العاده گسترده می باشد،  و در این اینجا و فعلاً فقط به منظور بررسی ایده های ممکن در جهت ایجاد اندیشه های نو اختصاص دارد.  مانند:  مرحله گمانه زنی،  تفکر آزاد،  قالب بندی مجدد،  جستجوی سر نخها، و کاربردی کردن آنها.   مثلاً:  یکی از راه های یافتن پاسخ ممکن و کار آمد،  چون باز کردن چیزی شبیه یک کتاب تاریخ است،   برای دلیل یافتن آن فرمول یا درسی که از حافظه فراگیری در مدارس سنتی فراری کرده،  باید نوشته های آن کتاب تاریخ را گمانه زنی کنیم،  و در باره آن آزادانه تفکر کنیم،  و مجدّداً قالب بندی نماییم،  و سر نخها را جستجو کنیم.  و برای پاسخ ممکن تلاش نماییم و به اکتشاف بپردازیم.  اینجاست که متوجه میشویم آنچه تا کنون خوانده بودیم دانسته دیگران بود نه تمام دانش.   راه های دیگری هم برای یافتن پاسخهای ممکن وجود دارد،  دوستان خوب که به ما یاد می دهند با هوش خودمان زندگی کنیم،  مربیان استخدام شده شخصی و یا در یک آموزشگاه کارآمد،  یا حتی تخیل  شخصی ما در باره موضوعات. آیا شما میتوانید با هوش خودتان زندگی کنید؟  

       داشتن ایده ها و نظریه ها که یک چهارم چرخ می باشد،  بسیار مهم است،  ولی هیچگاه کافی نخواهند بود.  مرحله بعدی چرخ آن است که این نظریه ها در واقعیت آزموده شوند.  بعضی از این ایده ها را می توان کارا و شایسته نمود،  ولی بعضی ارزشی نخواهند داشت.  مانند:  در تاریخ دروغ بسیار نوشته اند،  چرا؟  برای پاسخ باید گردونه نظریه یادگیری را کامل نماییم و به مرحله تکامل برسیم تا یاد بگیریم،  و چرایی دیگر.  بنا بر این تغییر فقط هنگامی تحمل می شود که ما درک کنیم چرا اتفاق افتاده است.  به کرات من از مدیران دولتی و غیره دولتی خواسته ام که موج سوم را توضیح دهند و نظریه بدهند و آنرا در جهت قرن 21 کارا نمایند،  ولی آنها یک گزارش خشک و خالی اداری نوع رسوم موج دومی داده اند،  بدون آنکه توانایی تفسیر یا تشریح آن چه می گویند داشته باشند.  این قبیل افراد تغییر نکرده اند و تغییر هم نخواهند کرد.  آنها از موقعیت خود چیزی نیاموخته اند و بعید است قادر باشند عبور امواج را درک کنند.  برای اینقبیل افراد و کم هوشها چرخ یادگیری شناخته نمی شود و هر گز بحرکت در نمی آید.  آنها نه سئوالی دارند و نه در پی پاسخی هستند.  آدمهایی که از نظر ذهنی و مالی راضی اند به آنچه که موجهای قبلی به آنها داده،  تغییرات را دوست ندارند و داوطلبانه چیزی از موج سوم یاد نمی گیرد یا تغییر نمی کنند و علاقه ای به دانایی قرن 21  ندارند.  بلکه همانطور که قبلاً گفتم  باید زمین زیر پای آنها حرکت کند.  البته حرکت در آوردن گردونه یا چرخ یاد گیری مشکل است،  عده ای در مرحله پرسش زمین گیر میشوند.  این عده مثل بچه ها به این دلخوشند که بپرسند،  چرا،  چگونه،  کی،  کجا،  و به محض آنکه پاسخی دریافت می کنند،  هر پاسخی که باشد، راضی میشوند.  زیرا این پرسش هاست که آنها را مجذوب می کند،  نه پاسخها.  آنها یاد نمی گیرند،  و دیگران هم از سوالات آنها چیزی دستگیر شان نمیشود.

   پرسش:  آیا این قبیل سئوال و جوابها از ثمرات آموزشگاه های سنتی است؟

    نظریه های یادگیری،  مرحله بعدی چرخه،  نظریه است که متخصصان خاص خود را دارد.   در محیط آموزشی که  قوانین آزاد چرخه نظریه یاد گیری را رعایت کرده اند،  این متخصصان و اندیشمندان نظریه پرداز بخوبی پرورش می یابند.   آنها فضلایی هستند که پاسخ سوالات دیگران را همیشه در جیب دارند.  آنها پاسخ را تفسیر می کنند و یاد می دهند،  و سپس سئوالهای فرضی و جدید را ایجاد و مطرح می کنند.  دانش برای دانش،  محرک این افراد است.  آنها یاد گرفته و عادت کرده اند که اطلاعات لازمه دانش خود را گرد آوری کنند،  آنها همیشه بدنبال علل و معلولند،  و حرکتی از واقعیتند که چیزهای زیادی می دانند،  اما به مفهومی دیگر و برای تفسیر عملکرد ،  چندان چیزی برای تکامل چرخه نیاموخته اند.  من اشخاصی می شناسم که هر گفتگویی،  در تخصص خودشان و یا بعضی دیگر در هر زمینه را،  به یک سخنرانی تبدیل می کنند،  معمولاً آنها زیادی خوانده و چیزی را فراموش نکرده اند،  و مشتاق هستند که این اطلاعات را با هر کس که حاضر باشد به حرفها یشان گوش کنند در میان بگذارد.  برای پاسخ به سوالات و گرفتن نظریه و بحث پیرامون مسائل و سوالات این افراد خوبند و میتوان برای تکامل گردونه از آنها بهره برد.   بنگاه های زیرک،  کارکنان خود را تشویق می کنند تا ابتکار عمل را بدست داشته باشند و ایده ها و نظریه های تازه ارایه دهند.

      در قرن 21  ارزش واقعی سازمان ها به ایده ها و نظریه ها و بصیرتها و اطلاعاتی است که در مغز کارکنان و نظریه پرداز های آنها ست که براحتی توانایی استفاده از بانکهای اطلاعاتی را هم دارند.  در قرن 21  دارایی شرکتها به تعداد کامیونها و خطوط تولید و ظواهر موج دومی نیست.  در صورتیکه در محیطی آزاد نظریه پردازان نتوانند،  به ارایه اندیشه ها و سوالات و پاسخ هایشان بپردازند،  جامعه با بحران مواجه میشود،  و توانایی وارد شدن به موج سوم و دنیای دانایی قرن 21  را نخواهد داشت.  امروزه پرسشهای اساسی در باره کار فرد باید در این زمینه ها باشد:  در حال حاضر چه میزان از کار وی مستلزم پردازش اطلاعات است؟  چه مقدار از آن روزمره و یکنواخت شده و چه مقدار برنامه پذیر است؟  در چه سطحی از بر کندن قرار دارد؟  تا چه حد به بانک اطلاعاتی مرکزی و سیستم اطلاعاتی مدیریتی دسترسی دارد؟   از چه میزان خودمختاری و مسئولیت برخوردار است؟.  این مثالی و اندکی از سوالات در چرخ است که در نظریه باید به آن پرداخت کرد،  تا مرحله بعدی چرخ.  شما چه سوالات و چه نظریه هایی دارید؟

     آزمون یادگیری،   مرحله آزمون چرخ نیز مشتاقان خاص خود را دارد که همان مردان عمل یا عمل گرایان هستند.  این افراد در شرایط مناسب آموزشی و پرورشی و با دانش قرن 21   قادر خواهند بود که این بخش چرخ را هدایت کنند،  اینان برای نظریه یا اندیشه چندان وقتی نمی گذارند،  ولی در واکنش فوری به یک مسئله،  با نزدیکترین ابزاری که در دست دارند به آن حمله می کنند.  آنها عقیده دارند که با انرژی می توان همه چیز را به تصرف در آورد،  و اگر این نظر در وهله اول جواب ندهد،  باید بارها و بارها آن را تکرار کرد.  که غالبا نتیجه خواهد داد.  درصورت نداشتن آموزش لازمه این قرن،  افراد مرحله آزمون نخواهند دانست چگونه ادامه دهند و چکار کنند،   مشکل این است که آنها نمی دانند،  چرا.  فرمول آنها این است که:  به آن حمله می کنیم مسئله حل خواهد شد.   موفقیت بدون تفکر قبلی یا تامل بعدی،  به شما کمک نمی کند که این فرایند را تکرار کنید یا آن را ارتقا دهید،  هر چند ممکن است،   مسئله مورد نظر را حل کند.

       عمل گرایان مرحله آزمون چرخ می توانند کار آمد باشند، اما به سختی می توانند راز کار خود را به دیگران منتقل سازند،  چرا که بخشهای دیگر چرخ را نمی دانند و طی نکردنده اند.  راز اصلی در دانایی این قرن نهفته است،  که این دانایی باید در کل جامعه نهادینه شود.  در قرن 21  یکی از ارزشهای سازمانهای موج سومی بکار گیری دانایی به صورت عملیاتی است.  همچنین عملگرایی مرحله آزمون چرخ در این قرن نیاز به تخصص های ویژه دارد،  که هر روز بالا رفتن سطح تخصص و مهارتهای لازم و مورد کارشان را باید در نظر داشته باشند.  مرتبا بدست آوردن تخصص ها دشوار تر و گراتر میشود،  که نیاز به قدرت عمل آموزشگاه هایی دارد که بر اساس دانایی و جبر قوانین  قرن سنت گریزی  پایه ریزی شده باشند.

   پرسش:  بنظر شما آموزشگاه ها برای  دانایی قرن 21  توانایی لازم را دارند؟

       اندیشه گران یادگیری،   در سر انجام چرخ باید از کسانی نام برد که با شور و شوق به مرحله تأمل می پردازند.  آنها مدام به عملکردهای گذشته می پردازند،  و خواستار آن هستند که موارد غلط را شناسایی و کارهای درست را تشریح،  و راهکارهای بهتری ارایه دهند. در مرحله تأمل چرخ نظریه آموزشی،  کسانی هستند که سرشان شلوغ است،  غالباً وقتی برای کنجکاوی بیشتر ندارند.  آنها عقاید خود را مدتها قبل شکل داده اند و دلیلی نمی بینند که آن را تغییر دهند.  اگر با آنها موافق باشیم آنها را ثابت قدم می نامیم،  و آنچه مخالف باشیم به آنها متعصب می گوییم.  آنها که در اندیشه و فکرند،  سئوال های جدیدی می پرورانند.  این مرحله چرخ هم مانند بخشهای دیگر آن، نیازمند آموزشگاه های کار آمد قرن می باشد،  که بتوانند در دادن آموزشهای لازم،  مفید واقع شوند،  تا اندیشه های سازنده قرن 21   توسط تأمل گرایان چرخ پردازش گردد.

      اینان در مرحله تأمل چرخ،  نیازمند استفاده گسترده از اطلاعات می باشند تا بتوانند با دانایی قرن نو درنگ نمایند.  باید قادر باشند،  فهرستی از مشکلاتی که  کارها و تولیدات و جامعه ما را در چهار چوب تخصص شان با آن مواجه هستند،  تهیه نمایند.  باید متهور و خلاق باشند تا بتوانند نا خشنودیها را تفسیری کار آمد نمایند.  تفاوت امواج را بشناسند و تغییرات ناپیوسته را بدانند و قادر به فکر کردن و عبور از آنها باشند.  نسبت به تغییر و تحولات عظیم و قدرتمندی که در اطراف ما جریان دارد و واکنشهای هر چه سریع تری را می طلبد، آگاه باشند و هر دم بر سرعت تفکر و دانش خود بیافزایند.  یکی از ارزشهای سازمانهای موج سومی دور اندیشی این گروه در چرخ است.

   پرسش:  آیا میدانید،  چگونه باید تفکر جامعه ما به این جهت کشیده شود؟

یادگیری واقعیت زندگی

       ما غالباً و بیشتر اوقات، هر چهار مرحله را طی نمی کنیم.  بویژه در آموزشگاه های سنتی خبری از این چهار مرحله نیست.  چهار مرحله ای که انسان با آنها بدنیا می آید،  ولی اکثراً در آن آموزشگاه ها از بین میرود.  یادگیری واقعی در اندازه قرن 21  بسیار دشوار است،    تغییرات  سنجیده ای که در بطن طبیعت می باشد،  و از علوم پایه تشکیل شده،  با یادگیری برای نوع بشر همراه است،  که می توان با اصول نظریه چرخ یاد گیری به بهترین شکل آن دست یافت.  این نوع از یادگیری که از تجربه و زندگی حاصل می شود،  همان نوعی است که اگر خواهان تغییر باشیم اهمیت دارد.  یادگیری واقعی را نباید با تعاریف پیش پا افتاده از یادگیری آموزشگاهای سنتی اشتباه گرفت:  یادگیری فقط دانستن پاسخها نیست.  دانستن پاسخها در بهترین حالت یادگیری تجزیه و تحلیل مسائل است،  و در بدترین حالت نوعی یادگیری حفظ کردنی،  و در اساسی ترین وجه خود،  نشان دادن نوعی واکنش مشروط است.  این یادگیری سنتی باعث تغییر یا رشد شخصیت شخص نمی شود،  و چرخ را به حرکت در نمی آید.  یادگیری نه شبیه مطالعه است،  نه شبیه کار آموزی،  بلکه از هر دو آنها مهمتر و بزرگترین است.

       یادگیری واقعی،  نوعی قالب ذهنی و عادت است،  شیوه ای از پرسیدن و اندیشیدن و آزمودن و دور اندیشی درباره چیزها و رشد کردن است.  معیار سنجش یادگیری،  امتحان دادن نیست،  که معمولا در آموزشگاه های سنتی فقط برای آزمون مرحله نظریه از آن استفاده میشود.  بلکه فقط تجربه رشد اساسی فکر و دانش است،  تجربه ای که درک کردن و آزموده شدن در آن است.  یادگیری خودکار نیست،  بلکه به انرژی،  اندیشه،  شهامت،  و حمایت نیاز دارد.  به آسانی می توان آن را کنار گذاشت،  به استراحت پرداخت،  و به تجربه دیگران اکتفا کرد،  اما این برخورد به معنای توقف رشد است.  یادگیری فقط برای روشنفکران نیست که غالباً در مرحله نظریه پردازی می درخشند،  اما فاقد کنجکاوی و حس ماجرا جویی هستند،  و لذا در جریان زندگی مقدار اندکی بر تجربه خود اضافه می کنند.  یادگیری دریافت آن چیزهایی نیست که دیگران از قبل می دانند،  بلکه حل مسائل ما برای مقاصدی است که خود برگزیده ایم،  و از طریق طرح،  مسئله،  اندیشه،  آزمون و تامل حاصل می شود،  و سر انجام راه حلی که به دست می آید به بخش جدیدی از زندگی ما تبدیل میشود.

   پرسش:  شما چقدر حس کنجکاوی و ماجراجویی دارید؟

     در قرن 21   موج سوم با سرعت جانشین امواج قبلی میشود،  بنابر این ما باید توانایی بالایی در به حرکت در آوردن چرخه آموزشی داشته باشیم.  ما باید نو آور باشیم و با زیرکی ابتکار عمل را بدست بگیریم و با ارایه،  پرسشها و نظریه ها و آزمونها و دور اندیشی که در خور دانایی قرن جدید است،  ثابت کنیم می توانیم وارد قرن 21  شویم،  حتی باید در صورت لزوم با شجاعت مقررات سنتی را نقص نماییم.  البته،  به حرکت در آوردن و متحرک نگاه داشتن،  چرخه آموزشی که میتوان از آن بنام چرخ زندگی یاد کرد،  کاری بس دشوار است.  بیشتر مردم که آگاهی و بینشی نو در زندگی ندارند،  و نیز شناختی واقعی از چرخ ندارند،  و همچنین توانایی خود را در بخشهای چرخ نمی دانند،  لذا اغلب اوقات موفق نمیشوند کار مفیدی پیش ببرند.   و در یکی از بخش های این چرخ زمین گیر میگردند،  و در این هنگام فقط یک بحران یا فاجعه می تواند شخص را به حرکت در آورد.

       خوشبختانه روان کننده هایی وجود دارند که این کار را آسان می کنند،  و از آنها می توان تحت عنوان،  شرایط لازم برای تغییر راحت نام برد.  سه روان کننده از این دست وجود دارد که هر یک از آنها به تفسیر نیاز دارند.  اگر آنها را کنار بگذاریم یا نادیده بگیریم،  باب تغییر یا یاد گیری به گونه ای موثر بسته خواهد شد.  در نظام موج سومی پیچیدگی های موج قبلی که حاکم بر روح و جسم مردم بود،  کم رنگتر و کم رنگتر گردیده و بنا بر این آزادی عمل زیادی بوجود می آید،  ایده های قدیمی امواج قبلی که بزرگترین موانع و الزاما برترین بود،  هر چه بیشتر منسوخ و منسوخ تر میشوند.  سازمانها در جهت انطباق با دگر گونی های بسیار سریع،  و در جهت تغییر ساختار تشکیلات موج دومی خود،  سعی در به حرکت آوردن چرخه آموزشی دارند.  و در استفاده از ابزارهای لازم چون ماهواره و دانش و اطلاعات الکترونیکی کوتاهی نمی کنند.  تحولات پرشتاب در امر آموزش و تغییرات باعث میگردد صرفه جویی های حاصل از سرعت جای صرفه جویی های حاصل از مقیاس را بگیرد.  رقابت آموزشی آنقدر شدید و سرعت های مورد نظر آنقدر بالاست که ضرب المثل قدیمی،  وقت طلاست،  بیش از پیش در اصل امروزین تجلی یافته،  که هر مقطع زمانی بیش از مقطع زمانی قبلی ارزش دارد.

روان کننده های یادگیری

     خود خواهی مناسب، همانطور که گفتم چرخ یادگیری روان کنندهایی دارد که اولین آن،  خود خواهی مناسب است،  که منظور از آن،  نوعی خودخواهی و قبول داشتن خود همراه با توانایی مسئولیت پذیری برای چرخ زندگی است.   حکم مهم تاریخی ایرانی که می گوید:  همسایگانتان را تا هفتاد خانه آنطرف تر،  بیشتر از خودتان دوست داشته باشید،  این همان مسئولیت پذیری است.  ولی معدودی از مردم فقط به خود عشق می ورزند و همه چیز را برای خود می خواهند،   که این آن خود خواهی مناسب نیست.  و همچنین باید گفت که بیزاری از خود یا فقدان توجه مثبت نسبت به خود،  راه درست و آغاز یادگیری نیست.   کسانی که بهتر و بیشتر یاد می گیرند و راحت تر تغییر میکنند،  آنهایی هستند که،  مسئولیت خود و آینده خویش را بپذیرند،  و نسبت به آن دیدگاهی روشن داشته باشند،  و اطمینان حاصل کنند که به آن خواهند رسید،  و  باور داشته باشند که میتوانند.  همه اینها آسان به نظر میرسد،  اما واقعاً این طور نیست.  داشتن دیدگاهی از آینده،  در وهله اول مستلزم آن است که باور داشته باشید آینده ای وجود دارد.  برای همه ما دوره هایی پیش می آید که نسبت به چنین چیزی تردید داریم.  در این حالتها نه یادگیریی وجود خواهد داشت،   و نه تغییری اتفاق می افتد.

        سپس این پرسش پیش می آید که چه نوع آینده ای را برای خود می خواهیم.  معقول و خودخواهانه است که این آینده منطبق بر قابلیتها و تواناییهای ما باشد،  اما گاهی اوقات ما آخرین کسی هستیم که این چیزها را می دانیم.  این آینده نباید آینده ای خیالی و لذا نوعی واقعیت گریزی باشد.  موج سومی که در این وب توصیف می کنم جامعه را به سوی آینده ای بهتر و متمدن تر و معقولانه تر و دمکراتیک تر پیش میبرد.  اما اگر بین خط مشی های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی موج دوم و موج سوم تفاوتی قائل نشویم و آنها را تشخیص ندهیم،   چرخ یادگیری قرن سنت گریزی،  تحقق نخواهد یافت.  عدم موفقیت ما در این تشخیص مهم به خوبی توجیه می کند که چرا این همه نو آوری و بدعت خیر خواهانه فقط باعث وخیم تر شدن اوضاع میشود.   افرادی که با خود خواهی مناسب و در کار خود با جسارت تمام نو آوری می کنند،   نسبت به ساختارهای سنتی و کهنه اجتماعی ایران که برای آینده مورد نظرشان باید از بنیاد دگرگون شود،  گاهی خود را می بازند.  اما شاید از خود بپرسید که واقعیت کدام است،  سنتی گذشته و یا دانایی آینده؟

      تا زمانی که دیدگاهی واقعی و مناسب از مسئولیت و آینده خود نداشته باشیم،  روی امواج زندگی شناور خواهیم بود.  کسانی که زیر سیطره مادی گرایی قرار دارند،  علاقه و تمایل آنها کار کردن برای چیزهایی که نیاز دارند نیست،  بلکه کار کردن برای آن چیزهایی است که خواستار آنند،  یا بنوعی در ایران میگوییم چشم هم چشمی،  و این گونه بدست آوردن خواسته ها و چیزها را نمی توان پیروزی به حساب آورد.  زیرا همواره چشم و هم چشمی های بیشتری در راه خواهد بود،  که در این شرایط باید به آنها رسید و پشت سر گذاشت.  این دیدگاه،  نوعی فکر نکردن و دنبال کردن خود خواهی همسایه ها و دیگران است،  نه پذیرش مسئولیت شخصی مناسب.  برای مقابله با این نوع گرایش،  باید یک فرایند آموزشی اجتماعی وسیع راه انداخت،  یعنی یک طرح تجربی برای ایجاد اندیشه مناسب در جامعه.  بنا براین مسئولیت ایجاد دگرگونی با یکایک فرهیختگان ایرانی است.  باید از خودمان آغاز کنیم،  باید یاد بگیریم که دریچه ذهن خود را به روی واقعیات تازه اعجاب انگیز و عمیق نبندیم.  بینش های تازه ای که غیر عملی می نمایاند در نطفه خفه نکنیم.  با وضع موجود هر قدر هم به نظر عده ای پوچ و ستمگرانه و بی فایده باشد، غیر منطقی برخورد نکنیم.   همچنین عجولانه اندیشه های سنتی گذشته را کنار نزنیم،  بلکه آنها را بازیافت و باز نگری نماییم،  و  سازگار با قرن 21  کنیم.  اینها به معنای مبارزه برای کسب آزادی بیان است،  یعنی اینکه مردم حق داشته باشند حرف خود را بزنند ولو اینکه بدعت آمیز و کفر گونه باشد.

       خود خواهی مناسب بدان معناست که فرایند نوسازی جامعه را برای ورود به قرن 21   از هم اکنون آغاز کنیم.  هیچ کس دقیقاً نمی داند که آینده چگونه است و آبستن چیست،  و یا در جامعه موج سومی چه چیز کار ساز تر است.  بنابر این بجای اندیشیدن به خواسته هایی که به آنها نیازی نداریم،  باید با جسارت برای آینده موج سومی سازمان های نوین ملی و فرا ملی را به جامعه کهنه تحمیل کرد.  البته قبل از اینکه روی الگوهای جدید در این سطح وسیع کار کنیم،  بهتر است آنرا در سطح محدود محلی و ناحیه ای تمرین کنیم.  سرخوردگی و نارضایتی های وسیع امروزی از تغییرات ناپیوسته،  می تواند توسط استعمار و یا عوام فریبانی که به دنبال غارت مستبدانه هستند به گمراهی تبدیل شود.  ولی ما با دانایی قرن 21   می توانیم در راه نوسازی دمکراتیک جامعه که نیاز مبرزم است،  به کار ببریم.

   پرسش:  نیاز شما چیست؟  خواسته شما چیست؟

      توانایی دیدن،   دومین روان کننده یا شرط لازم چرخ یاد گیری،  قالب ریزی دوباره و توانایی دیدن چیزها،  مسائل،  موقعیتها،  یا مردم،  به شیوه ای دیگر است.  در واقع نگاه کردن سه بعدی و یا به صورت واژگون  به تمامی بود و نبود دنیا می باشد.  یا به تعریفی،  قرار دادن آنها در چشم انداز یا بافتی دیگر است.  نگاه کردن به آنها بعنوان جایگاه فرصتها است،  نه مسائل کوچک و دشواریها،  و به هیچ عنوان موضوعات زندگی و جهان نمی توانند فاجعه باشند.  هر آن قالب ریزی دوباره با بینش قرن 21   برای ما مهم است،  زیرا مسائل را علمی تر باز می کند.  مانند یک حرکت غیر منتظره در صحنه شطرنج،  که می تواند کل صحنه را در چشم اندازی جدید قرار دهد.  برای دریافت مفهوم های و قالب ریزی های جدید،  ما باید امکانات تازه ای بگشاییم،  مانند سازمانهای غیر  متمرکز و فدرالی.  افراد و کارفرمایان هوشیار برای موفقیت خود،  به قالب ریزی با دانایی قرن 21  اهمیت میدهند.  صاحبان اندیشه های اجتماعی برای نفوذ شان باید سرعت تحولات و تغییرات ناپیوسته موج سومی را  با قالب ریزی های نو کنترل نمایند.

      در بازار داد و ستدها باید تعریف جدیدی از قابلیتها و رشد و نزول در موقعیتها را قالب ریزی دوباره کرد.  بعضی از مردم با هوش ذاتاً خصوصیت قالب ریزی مجدد را دارند،  و با اولین اشاره و نشانه ها طرحی نو می ریزند.  ولی اکثریت نمی توانند به تنهایی اینکار را انجام دهند و همواره به کمک و راهنمایی اندیشه سازان نیاز دارند،  البته در اندازه خودشان.  ما باید با اندیشه  سنت گریزی  به خودمان کمک کنیم که چیزها را به شیوه ای تازه ببینیم،  و واژگانی جدید بیابیم.  بسیاری از مردم زندانی گذشته اند،  فکر کردن به چیزها در شیوه هایی غیر از آنچه که به آن عادت داشته اند برایشان ترسناک و دشوار است.  شیوه های موجهای قبلی و قرون گذشته که آنها را به بردگی گرفته هیچ مسئله ای را حل نمی کند و چیزی را تغییر نمی دهد.  ما باید خود را عادت دهیم که درباره آنچه وجود دارد بپرسیم،  چرا؟  و در مورد هرگونه امکان قالب ریزی بگوییم،  چرا نه؟  و این باید به عادتی سودمند تبدیل شود.  افراد باهوشی که می خواهند در قرن 21  بخوبی زندگی کنند،  باید بتوانند به راحتی تغییر کنند،  و تفکری واژگون بسازند،  و همیشه آمادگی قالب ریزی طرح های نو را داشته باشند،  و اینها را بصورت عادت ذهنی جدیدی برای خود بکنند.

   پرسش:  آیا شما قالب ریزی دوباره دارید؟

      توانایی منفی،   یکی دیگر از روان کننده های چرخه یادگیری،  توانایی منفی می باشد،  که نوعی نگرش ذهنی است،  یاد گیرندگان موج سومی در چرخه آموزشی به پرورش آن نیاز دارند،   باید توانایی منفی را بشناسیم تا بتوانیم  با کمک آن اشتباه های خود را به تجربه تبدیل کنیم.  توانایی منفی  کمک می کند که بزرگترین اشتباه های اجتناب ناپذیر بعدی کمتر دردناک باشند و تبدیل به سازندگی و تجربه شوند.  در هر صورت یادگیری واقعی و تغییر هیچگاه روشن و قطعی نیست.  هنگامی که تغییر می کنیم تا اندازه درک و دانایی مان قدم به قلمرو ناشناخته ها می گذاریم.  ما درباره این قلمرو ناشناخته آنقدر اطلاع نداریم که از بابت نتیجه آن مطمئن باشیم.  گاهی اوقات ممکن است به غلط آنرا درک کنیم.  تردید و اشتباه ها هم نباید ما را آزرده و خسته کند،  زیرا از همین هاست که می توانیم با زیرکی یاد یگیریم.  برای بدست آوردن هر پیروزی بطور متوسط امکان نه بار شکست دور از انتظار نیست. ما فقط گزارش موفقیتها را می شنویم،  شکستها بر موجودی تجربه افزوده می شوند.  شرکتهای نفتی به ازای هر چاهی که از آن نفت فوران می کند،  نه چاه خالی و اشتباه حفر می کنند.  خطا کردن بخشی از راه وصول به حقیقت است.  اگر کوشش نکنید موفق نمی شوید،  و اگر شکست بخورید،  باید بدانید،  همواره روزی دیگر و فرصتی دیگر وجود دارد.

      کسانی که جوانی درخشانی داشته اند،  و در دوران اولیه زندگی،  پشت سر هم موفقیت کسب کرده اند،  گاهی اوقات هنگامی که پا به سن می گذارند،  خصوصیات تجربه گری بسیار کمی دارند،  ولی بیشترین محافظه کاری را از خود نشان می دهند،  چرا که در نظر آنها ترس از شکست پر هیبت تر می نماید.  تغییر از طریق اکتشاف صورت می گیرد،  نه پیمودن راههای قبلی،  یادگیری را با عدم قطعیت و تردیدها و مسائلی که باید حل شوند آغاز کنید. در غیر اینصورت همواره با تعجبی نا خوشایند با تغییرات روبرو خواهید شد.   اساتید آموزشگاه های سنتی موج دومی،  هیچگونه تردید معقولی نسبت به راههای گذشته ندارند،  و بدون تردید معقول،  اصول چهار گانه چرخه یاد گیری موج سومی وجود نخواهد داشت،  توانایی منفی درک نمیشود و در نهایت تغییری صورت نمی پذیرد،  از نظر آنها فقط همان چیزی که از موج دوم شناخته شده بود،  قابل قبول است.  توانایی منفی،  یعنی ظرفیت زندگی کردن با عدم قطعیت و خطا،  که به همه کس داده نشده است.  این توانایی آشکارا در شخص باوری پدید می آورد که عدم قطعیت را تحت الشعاع قرار می دهد.  داشتن توانایی منفی آسان است،  هر چند شخص ممکن است نتواند چگونگی آن را بفهمد،  اما باور کنید،  که همه و همه خوب خواهند بود.

   پرسش:  شما چند تجربه شکست داشته اید؟

باور داشتن خود

      خودخواهی مناسب،  قالب ریزی دوباره،  توانایی منفی،  جملگی شکننده اند.  متوقف کردن این روان کنندهای چرخه یادگیری اغلب به گونه ای نا خواسته آسانتر از تشویق و گسترش ذهنی و عملی آنها ست.  تصمیم گیری دیگران درباره ما و اینکه اجازه بدهیم دیگران آینده و سرنوشت برای ما بسازند،  زائل کننده این روان کننده هاست.  انسان باید شخصاً روی خودش سرمایه گذاری کند و منتظر نشود و فرصت ندهد تا دیگران برایش برنامه ریزی کنند و تصمیم بگیرند.  یکی از بدترین شکل تصمیم گیری دیگران برای ما، تنظیم برنامه های درسی آموزشگاههای سنتی موج دومی است،  که در واقع باز دارنده روان کننده ها می باشد. علاقه مندی و احساس مسئولیت به خود و جامعه باعث میشود درک کنیم تامین کننده های دروس آموزشگاه های سنتی همه چیز دان نیستند،  بلکه سردرگم هستند و علاقه ای به تغییرات ندارند،  در نتیجه علاقه ای به ما ندارند،  پس ما باید به اشکال موج سومی با آنها که ضد چرخه یاد گیری و روان کننده های آن هستند برخورد کنیم.

      یادگیری،  با اینکه خود را باور داشته باشیم یا همان خود خواهی مناسب آغاز میشود،  اگر بدانیم و بفهمیم سازمانی فاقد کار آرایی آشکار است و در عالم موج دومی گیر کرده و نمی تواند تغییر کند و در نهایت به قهقرا می افتد و آینده ما و جامعه بنوعی با آن صدمه می بیند،  می بایست با راه حلهای موج سومی قرن 21  و دانایی با آن برخورد کنیم و باور داشته باشیم می توانیم آنها را درست نماییم و از تحقیر جا نزنیم و نگذاریم باور به خود را از دست دهیم.  انسانهای موج قبلی در پی آن هستند که خود و شغلشان را حفظ نمایند،  که این برخلاف حرکت زمین زیر پایشان است.  اعتماد نداشتن به خود زیان آور است،  افراد حقیری که به خود شک دارند،  شاید به طرح پرسش هایی بپردازند،  اما برای دریافت پاسخ یا انجام اقدام عملی،  اصرار چندانی ندارند.  کسانی که به خود شک دارند،  غالباً از موفقیت می ترسند.  موفقیت آنها را تحت فشار قرار می دهد که مسئولیت بیشتری را برای اقدامات بیشتر بپذیرند.  برای بعضی ها برخورد با شکست آسانتر است،  بخصوص اگر برای آن برنامه ریزی کرده باشند.  باید آنقدر اعتماد به نفس داشت که شکست یا موفقیت خود را براحتی پذیرفت و در جهت ادامه یاد گیری بکار برد.

   پرسش:  آیا تا کنون به سازمان های موج دومی تذکری در جهت تغییرات داده اید؟

      شجاعت و هدف،  با داشتن هدف چرخه یاد گیری به حرکت در می آید،  و با دانایی قرن 21  در چرخه یاد گیری اهداف و مقاصد علمی شکل می گیرند.  با  هدف است که انگیزه برای یادگیری و در راستای نیاز ها و قابلیتهای ما و یا برای گروه و سازمان و اجتماع ایجاد میشود.  جامعه ای که درون موج های قبلی است،  اولویتها و هدفش را به ما تحمیل می کند،  و اگر ما نتوانیم شجاع و آدم جدید باشیم،  ممکن نیست هدف خود را به زیر دستانمان اعمال کنیم.  به هر روی اگر هدفهای ما برای عبور از قرن گذشته،  با هدفهای دیگران و اهداف جامعه منطبق نباشد،  این استراتژی به شکست منجر خواهد شد.  شاید بتوانیم راه خود را پیدا کنیم،  اما به آنها و سازمانهای کهنه،  چیزی یاد نخواهیم داد.  بیزاری و سرخوردگی بسیاری از مردم نسبت به سازمانها،  و بی تفاوتی و تنبلی آشکار افراد موج قبلی جمع شده در آن تشکیلات که بی هدف باقی مانده اند،  میتواند هدف خوبی برای آدمهای نو و یا موج جدید باشد.

      در یک دنیای معقول،  هدفها براحتی مورد بحث و گفتگو قرار می گیرند.   سازمان های فدرال در قرن جدید با طرح سنت گریزی به افراد میدان می دهد،  و می توانند با قوه تشخیص خود سرقت مقاصد کنند.  بوروکرات های مرتب و منظم موج دومی با این نوع هدف مخالفند که باعث از بین رفتن هر گونه انگیزه یادگیری می شود.  سازمان های قدیمی و فسیل شده،  خطاها و زیان های حاصل شده را به امید عدم تکرار با تنبیه پاسخ میدهند،  ولی این باعث میشود راهی جدید،  تجربه و آزموده نگردد.  اگر به عمل خوب پاداش داده و تجربه خراب بخشیده و نادیده گرفته شود،  عمل  و تجربه های خوب تکرار میشود.  باید ساخت صحیح این موضوع در آموزشگاه های سنتی هدف موج سومی ها گردد.

      بخشیدن گذشته،   دشوار تر از بخشیدن دیگران،  بخشیدن خویشتن است.  این مهم یکی از موانع واقعی تغییر می باشد.  ما باید گذشته خود را بپذیریم و سپس به آن پشت کنیم.  سازمانها غالباً این کار را با تغییر نام خود انجام میدهند،  اما افراد با تغییر خانه یا همسر به این اقدام مبادرت می کنند.  ضرورتی ندارد بخشیدن خود تا این حد هیجان انگیز باشد.  باید برای خود،  فضا،  مقصود،  هدف،  پرسش و پاسخ ایجاد کرد.  برای تغییر راحت و سنجیده،  ابتدا باید چرخه یاد گیری شخصی خود را به حرکت در آورید،  روان کننده ها این کار را آسانتر می کنند،  قدری خود خواهی مناسب،  تلاش مستمر به منظور قالب ریزی دوباره سهم مان از جهان،  و آمادگی برای بخشیدن خودمان.  بدین منظور باید دوستانی و یا امکاناتی نو در اینترنت پیدا کنید که مربیتان باشند،  تا بتوانید دنیای دیگر را بشناسید و وارد آن شوید و شجاع باشید و نترسید که مبادا اشتباه کنید.

   پرسش:  فضا و مقصود و هدف شما در قرن 21 چیست؟

. . . ادامه دارد و باز نویسی می شود . . .

کلیک کنید:  تاریخ دمکراسی در ایران

کلیک کنید:  تاریخ انقلاب های انسانی ایران

کلیک کنید:  تاریخ ورود نام های عربی به ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

چند مطلب 153

چند مطلب 153

   عکس وضعیت نگهداری آثار،  عکس شماره 7138:  1 ــ  باقی مانده های ستون های کاخ اختصاصی بار عام کوروش بزرگ در پاسارگاد.  2 ــ  سرستون 2500 ساله شیر در پارسه.  3 ــ  بازمانده ستون های کاخ هخامنشی در شوش.  4 ــ  آخرین آدامس جویده شده توسط الکس فرگوسن در زمین باز.  چرا در خارج اینقدر ساده اندیشند.

فیلم پزشک ابن سینا

      فیلم «پزشک» با بازی «بن کینگزلی» بازیگر آمریکایی برنده‌ اسکار در نقش «ابو علی سینا»، پزشک و فیلسوف معروف ایرانی،  در اروپا به پرده سینما رفت  این فیلم اقتباس سینمایی از رمان پرفروش «پزشک» نوشته‌ نوآ گوردون» است.  فیلم «پزشک» داستان پسر یتیمی را روایت می‌کند،  که پس از مرگ مادرش بر اثر یک بیماری ناشناخته،  قسم می‌خورد پزشک شود،  و مرگ را مغلوب کند.  او به شهر اصفهان می‌رود،  تا نزد پزشک مشهور «ابن سینا» درس بخواند.  این فیلم سینمایی که در آلمان و مراکش مقابل دوربین رفته است،  تاکنون به کشور های اسپانیا،‌ آلمان، هلند و چند کشور آمریکای لاتین فروخته شده،  و مذاکرات برای نمایش آن در دیگر کشورها ادامه دارد.

     فیلیپ استولزل»، کارگردان آلمانی که «صورت شمالی» و «گوته جوان عاشق» را در کارنامه کاری خود دارد،  فیلم «پزشک» را کارگردانی کرده است.  فیلمنامه این اثر اقتباسی را «جان برگر» به نگارش درآورده است.  بن کینگزلی که نقش «ابوعلی سینا» را در این فیلم بازی بازی کرده است،  یکی از هشت بازیگر آسیایی‌الاصلی است،  که نامزد دریافت جایزه اسکار شده،  و بعد از «میوشی یومیکی» دومین بازیگر آسیایی‌الاصلی است،  که این جایزه را برده است.  وی در سال 2008 از دانشگاه « هال» دکترای افتخاری ادبیات دریافت کرد.  وی بازیگر فیلم‌ های سرشناسی چون «فهرست شیندلر» و «جزیره شاتر» است،  که در سال 1998 رییس هیات داوران جشنواره فیلم برلین بود.

عکس آگهی فیلم پزشک،  عکس شماره 7664.

      این فیلم جزء معدود فیلم هایی است،  که در مقابل اروپای طاعون زده و فقیر،  ایران را کشوری به غایت ثروتمند،  متمدن و با فرهنگ نشان می‌دهد.  فیلم بر ایران و ایرانی بودن ابن سینا و زبان فارسی تاکید خاصی دارد،  که شنیدن زبان فارسی حین فیلم برای بیننده فارسی زبان خالی از لطف نیست.  بن کینگزلی که پیش از این نیز در فیلم خانه ای از شن و مه،  در نقش سرهنگی ایرانی بازی کرده بود،  این بار نیز در نقش بزرگترین طبیب جهان قدیم،  "ابن سینا"  خوش درخشیده است.  اولویه ماریتنز،  در نقش شاه ایران نیز با کمک گرفتن از جذابیت ظاهریش،  و نقش پر زرق و برقش، پر ابهت ظاهر می‌شود.  علاوه بر داستان فیلم،  که به برهه ای از تاریخ ایران زمین می‌پردازد،  برای تماشاگر ایرانی جذابیت های فراوانی دارد.  دانستن اینکه اولین بیمارستان جهان،  اولین مدرسه پزشکی جهان،  اولین عمل آب مروارید چشم،  و اولین عمل آپاندیس جهان،  در ایران انجام گرفته است،  و دیدن همه آنها بر پرده عظیم نقره ای،  یسیار غرور آفرین است،  درست برعکس فیلم 300 جدید،  که در پائین تر از آن نوشته ام.

فرزندان ایران زمین

   درود،  در طول این چند روز،  بارها و بارها این عکس ناراحت کننده را در فیسبوک و خبرگزاری های مختلف دیده ایم،  و مطالب متنوعی در اینباره خوانده ایم،  و هر شخصی از زاویه ای به آن نگریسته و نوشته است.  همانگونه که اگر مشکلی برای فامیل و آشنا پیش آید،  ناراحت می شویم،  خود بخود هر ایرانی که بویی از انسانیت داشته باشد،  برای دیگر ایرانیان هم ناراحت و دل آزرده می گردد،  و موضوع را جهت رفع مشکل مطرح می کند.  در این مورد افرادی به خطا و جفا خواهان برخورد تند و خشن و انتقام جویی از اهل سنت بودند،  یا افرادی مانند آقای نوری زاد،  ساده اندیشانه تروریست های وابسته به کشور عربستان سعودی را،  با هموطنان سنّی یکی دانسته،  و دست دوستی به طرف آنها دراز کرده،  و آغوش برایشان گشوده است.

      به نظر من نگاه احساسی لطیف یا خشن به این موضوع،  هرگز مشکلی را حل نخواهد کرد،  در صورتی که اقدامات لازم توسط ملت ایران یا حکومت ایران انجام نشود،  مجددا مطابق چند سال گذشته شاهد چنین حوادثی خواهیم بود.  با توجه به اینکه گروه های تروریستی مانند گروه جنایتکار "جیش العدل" از امکانات و پول و حمایت لجستیک کشور های همسایه استفاده میکند،  فرستادن چند سرباز وظیفه بی دفاع و بی پناه،  در آن کویر و بیایان های وسیع،  به مسلخ فرستادن فرزندان مظلوم ایران است.  در طول سال های گذشته بر همگان ثابت شده است،  که این جنگی تمام عیار و غیر متعارف و غیر کلاسیک است،  که پیروزی در آن از توان و قدرت نیروی انتظامی و تعدادی سرباز وظیفه با آموزش و امکانات محدود خارج است.

عکس سربازان ایران در گروگان گیری بدست تروریست های جیش العدل،  عکس شماره 7663.

      ما ملت ایران تنها شده ایم،  و مطابق تمام تاریخ شکوهمند خود،  باید به رفع مشکل بپردازیم،  هر چند که ممکن است فکر کنیم،  از توان ما یا هر یک از ما خارج است.  ولی اینگونه نیست،  با کمی هوشیاری و دقت و برنامه های پایه ای،  می توانیم کار های بزرگی را انجام دهیم،  در غیر اینصورت برایمان کار هایی خواهند کرد کارستان.  دولت پاکستان که در واقع در دست نظامیان است،  بوی گاز و نفت ایران آنها گیج کرده،  و کشور عربستان نیز بر پایه دروغ های تاریخی،  داعیه تاریخی بر ایران را دارد.  آنها با پول فراوان انواع سلاحها تهیه کرده اند،  منجمله آواکس،  و با آن تمام مخابرات مرزی را کنترل می کنند،  منجمله تلفن های همراه سربازان را.  بسیاری به اشتباه می گویند عربستان اینهمه سلاحی که تهیه کرده نیروی متخصص و نظامی برای استفاده از آنها را ندارد،  ولی دارد و خوب هم دارد.  توجه فرمایید غفلت از این موضوعها صدمات غیر قابل جبرانی به ایران و ایرانی وارد می کند.

عکس رقص رئیس جمهور های آمریکا و فرانسه در کشور عربستان،  عکس شماره 7196.

      در گذشته نه چندان دور در تاریخ،  یعنی تا همین 70 – 80 سال پیش یک درجه دار انگلیسی رئیس روسای را در این کشورها عوض می کرد،  و هر کاری می خواست می کرد.  ولی امروز رئیس جمهور ها باید بروند در آنجا برقصند،  و کلی قر و فر بریزند و...،  تا بلکه بتواند حداقل کار و برنامه ای پیش ببرند.  با حساب این چند دهه،  و نفت و پول،  اگر این رشد و روند ادامه پیدا کند،  تاریخ و جغرافیا در قاره کهن تعریف دیگری پیدا می کند،  بهمین جهت نباید موضوعات پیش آمده را دستکم و یا کم اهمیت دانست.

   عکس مزار محمدتقی پسیان،  عکس شماره 5744.  مرا اگر بکشند قطرات خونم کلمه ایران را ترسیم خواهد کرد،  و اگر بسوزانند خاکسترم نام وطن را تشکیل خواهد داد.  "محمدتقی پسیان"،  منبع عکس اینترنت.

دشمنان تاریخ ایران

      دشمنان تاریخ ایران،  از ابتدای قرن 20 بشدت فعال شدند،  آنها با انواع ترفندها در کتاب های درسی و دانشگاهی،  در رادیو و تلویزیون،  فیلمها و مستندها و غیره،  می خواهند بگویند ایرانیها غیر ایرانی هستند،  و این آریاییها از سرزمین های دور دست شمالی به ایران آمده اند.  آنها با استفاده از دروغ و دونگ با اشاره به منابع الکی و آبکی،  از ابتدا در گوش دانش آموزان ایرانی می خوانند،  که شما غریبه این سرزمین و غاصب هستید،  شما در طول تاریخ از همه شکست خورده اید،  شما هیچ و پوچید،  نمونه در اینجا.  جوانان باهوش ایران مراقب باشید،  این نبرد نو پدید امروزه بشدت ادامه دارد،  و استعمار و امپریالیسم و با کمک عوامل خودش در این راه بشدت می کوشند.

   عکس منبع آب،  این از منابع آبکی است،  که در نوشته های تاریخی ایران بفراوانی یافت می شود،  و به آن اشاره می کنند،  عکس شماره 7198.

      این دروغها درصورتی است،  که اولین تمدن جهان در ایران بوجود آمد،  که دارای خط و فرهنگ و علم بود،  و جهان با این تمدن کهن جی،  به رشد و تکامل رسید،  و هر آنچه که امروز از زبان و خط و... در تمام گیتی وجود دارد،  ریشه در این تمدن کهن ایرانی دارد.  جوانان باهوش ایران،  دشمنان غربی و تاریخی ایران زمین هر آن ترفند جدید بکار می برند،  تا بتوانند مقاصد شوم استعماری خود را پیش ببرند،  هوشیار باشید و اغفال نشوید،  و با مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید،  آماده شوید برای افشای دروغ و دونگ،  ترفند و نیرنگ دشمنان تاریخی ایران،  بویژه استعمار انگلیس و روس.

کلیک کنید:  دروغ مهاجرت آریایی ها به ایران

بیاد سربازان اسیر میهنم

      ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﮔﺮ:  ﺗﺮﮐﺶ ﺧﻤﭙﺎﺭﻩ ﭘﻴﺸﻮﻧﻴﺶ ﺭﻭ ﭼﺎﮎ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ،  ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻣﻴﮑﺮﺩ،  ﺩﻭﺭﺑﻴﻦ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺎﻻﻱ ﺳﺮﺵ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺧﺮﻳﻦ ﻧﻔﺴﺎﺷ ﻮ ﻣﻴﺰﺩ ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺍﺧﺮ ﭼﻪ ﺣﺮﻓﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭﻱ؟

ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺖ:  ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻂ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻣﻴﻔﺮﺳﺘﻦ، ﻋﮑﺲ ﺭﻭﻱ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻧﮑﻨﻦ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺿﺒﻂ ﻣﻴﺸه،  ﻳﻪ ﺣﺮﻑ ﺑﻬﺘﺮﻱ ﺑﮕﻮ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻃﻨﺎﺯﻱ ﮔﻔﺖ ..ﺍﺧﻪ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻲ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﻢ ﺭﺏ ﮔﻮﺟﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ،  اﺯ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﻳﮏ سرباز.  فدای غیرت تک تکشون.

عکس یک رزمنده ایران،  امروز اینها کجایند؟  عکس شماره 7080.

میرزا کوچک خان

      در هر کشور و سرزمینی جنگ های داخلی،  بخاطر برخورد تمدن ها در ساختارهای تاریخی اجتماع صورت می گیرد،  و تمدنی که در دوران قبلی قرار دارد،  با عده ای که نمایندگان آن تمدن هستند،  از بین می روند یا شهید می شوند،  ولی این جنگ های داخلی  نباید باعث جبه گیری های قهری شود،  بلکه باید آنها را به تحقیق و تحلیل گرفت تا بتوان آینده ای بهتر را ترسیم نمود.  یاد آوری نمایم گروه های مختلف طبقاتی و اجتماعی و تاریخی ایرانی،  که در این نبردها،  کشتن و کشته شدنها بوده اند،  همه ایرانی بوده،  و چه بسا از هر دو طرف که بودند،  قهرمانان ملی و مردمی بنامی بوده،  و در تحلیل و تفسیری های مختلف،  از افتخار ایران بودند.

   عکس تابلوی در محل شهادت میرزا کوچک خان روستای خانقاه گیلوان از دهستان شال،  و توابع بخش شاهرود شهرستان خلخال،  در مرز استان گیلان با استان اردبیل.  عکس شماره 6323.

اولین اتوبوس در ایران

      اولین اتوبوس در ایران توسط یک تاجر بلژیکی در شهر رشت به کار گرفته شد،  اما به مرور زمان و با توجه به میزان کرایه،  سودآوری و زیر ساخت های حمل و نقل توجیه اقتصادی آن رد شد،  و به همین دلیل اتوبوس به کار گرفته شده به یکی از تجار ایرانی به نام (معین التجار) فروخته شد. او نیز پس از انقلاب مشروطه اتوبوس خود را به تهران آورد،  و با کرایه هر نفر 3 شاهی مشغول به فعالیت شد،  که به مرور زمان تقاضا برای استفاده از این خودرو بیشتر از قبل شد،  و پس از چند سال با ورود چند اتوبوس توسط تجار مختلف به شهر رونق زیادی در جا به جایی مسافر شکل گرفت.  اما اغلب اتوبوس های شاغل با توجه به مسافت طی شده از اروپا تا مقصد به کارگیری در ایران،  بعد مسافت و زمان حمل،  مستهلک بودند،  و هزینه حمل و نقل بالایی را طلب می کردند،  که در نهایت باعث پایه گذاری صنعت اتومبیل سازی در ایران شد. براین اساس اولین اتوبوس های مونتاژ شده در سال 1290 شمسی وارد تهران شدند،  که حدود 5 درصد جا به جایی مسافران آن زمان توسط 500 دستگاه اتوبوس انجام می‌گرفت.

عکس اولین اتوبوس در ایران،  عکس شماره 1266.

      در زمان صدارت وثوق الدوله در سال 1298 با توجه به افزایش نارضایتی مردم از نحوه جا به جایی مسافر،  دولتمردان بر آن شدند تا با ایجاد یک اداره به سازماندهی و نظم بخشیدن به حمل و نقل شهری بپردازند،  که پس از مدتی بحث و تفحص این اداره در بلدیه (شهرداری) پایه گذاری شد. شهرداری موظف شد قوانینی وضع کند تا تسهیلات لازم را برای مسافران ایجاد کند،  که این قوانین شامل میزان کرایه، زمان کار ناوگان، تثبیت خطوط و آیین نامه انضباطی بود.  در اولین گام شهرداری تمام اتوبوس ها را موظف به دریافت پلاک شناسایی خودرو نمود،  و در زمان کریم آقا بوذرجمهری،  جهت کنترل خطوط هر خط دارای ناظری شد،  تا بر رعایت ناوگان خطوط نظارت کند.  در شهریور سال 1320 نیز تعداد 100 دستگاه اتوبوس در تهران کار می کردند،  که حدود 90 دستگاه آن بنز بود.  در همین سال اتوبوس های «زایس» روسی وارد ایران شدند،  و در سال 1331 دولت آقای سهیلی اجازه فعالیت شرکت های خصوصی حمل و نقل را صادر کرد. منبع اینترنت.

شهر باستانی هترا

      هترا شهری باستانی است،  که در استان نینوا،  کشور عراق قرار دارد،  (عراق = ار = ایران + راق = کوهستان = ایران کوهستانی،  مشروح در اینجا).  هترا در ۲۹۰ کیلومتری شمال شهر بغداد و ۱۵۰ کیلومتری جنوب غرب شهر موصل قرار دارد.  اما در دوران باستان این شهر در فاصله ۵۰ کیلومتری شمال غرب پایتخت آشور باستان واقع بود.  شهر هترا دارای معماری خاصی است،  که می ‌توان سه نوع تمدن ایرانی، یونی آنی و رومیه ای را در آن دید.

عکس بخشی از شهر هترا،  عکس شماره 7038.

      هترا که شهری قلعه مانند،  یکی از معدود آثار به جا مانده از دوران اشکانی است،  و در یونسکو به ثبت رسیده است.  سرستون‌ها و سنتوری یونی آنی به جا مانده در این بنا،  نشانهٔ نزدیکی فرهنگی و جغرافیایی اشکانی و یونی آنی است.  درباره این شهر باید تحقیقات بدور از دروغ های تاریخ،  توسط جوانان متخصص ایرانی صورت پذیرد.

کاخ فراموش شده ساسان

      کاخ ساسان در 13 کیلومتری جنوب شهرسان سروستان واقع شده است.  این کاخ از دید زمانی احتمالا به بهرام پنجم ساسانی،  منسوب است.  این کاخ همانند آتشکده‌ فیروزآباد است،  ولی از آن بسیار پیچیده‌ تر و پر تاق و گنبدتر است.  اندازه‌ آن 37*43 متر است.

عکس کاخ ساسانی در شهرستان سروستان،  عکس شماره 7039.

      در این سازه‌ ساسانی به ستون‌ها و گنبدها و تاق‌ های بی همتایی در میان سازه‌ های ساسانی بر می‌ خوریم.  با توجه به زمین‌ های پیرامون این کاخ،  می‌توان گمان برد این همان نخچیرگاه بزرگی است،  که بهرام گور (فرزند یزدگرد یکم) در آن به شکار می ‌پرداخته است.

   عکس ساحل صخره ‌ای دریای مکران،  استان سیستان و بلوچستان،  در این ساحل پدیده موج فشان را می‌توان دید.  در فصل مرداد و مصادف با وزش باد های موسمی،  ارتفاع این امواج به ۱۵ متر می‌رسد.  عکس شماره 7040.

فهرست ایرانی است

      در ستون کناری،  لینک فهرست وبلاگ را قرار داده ام،  بسیاری می پندارند فهرست واژه ای عربی است،  در صورتیکه در زبان عربی ریشه یابی ندارد،  زیرا فهرست واژه ای ایرانی است.  فه اول فهمیدن به معنی آگاهی و رست به معنی رستن و روییدن است،  که در جمع می شود محل آگاه شدن رستن نوشته ها.  خود تاریخ زبان عربی ریشه در زبان کهن ایرانی دارد،  حتی آثار تاریخی مرکز کشور عربستان این موضوع را بوضوح می گوید.

   عکس بخشی از کتیبه ای که به مکعب الحمرا شهرت یافته است،  این اثر مهم تاریخی سه سال پیش در استان حائل کشور عربستان کشف شده است.  این اثر با جمع دیگری از آثار باستانی تازه کشف شده آن کشور،  در نیمه دوم 2012 و نیمه اول 2013 در اروپا و آمریکا،  با نام جاده های عربستان بنمایش گذاشته شده،  می توانید از اینترنت اطلاعات بیشتر بدست آورید.  بنا به گفته کارشناسان و مسئولان عربستانی و غربی،  در این کتیبه آثار باستانی ایران و مد (ماد) بخوبی دیده می شود.  عکس شماره 4638.

بزرگترین پیروزی تاریخ شرق بر غرب

      کسانی که فیلم اسپارتاکوس را دیده اند،  احتمالا نام کراسوس را به یاد می آورند.  کنسول مغرور رومی،  که هزاران برده نگون بخت را در دو طرف جاده های منتهی به روم،  به صلیب کشید.  بد نیست سرنوشت سیاه این ژنرال رومی را بدانید،  قابل توجه مزدوران بیگانگان در ایران، این سرنوشتی است که انتظار آنها را نیز میکشد.

      هنگامی که کراسوس قدرت خویش را در روم تثبیت نمود،  تصمیم گرفت همچون پیشینیان متجاوز خویش (همچون اسکندر خیالی)،  به سوی شرق پیشروی نماید.  بزرگترین مانع وی در شرق ایران بود،  که در آن دوران تحت حاکمیت پادشاهان اشکانی قرار داشت.  هنگامی که اُرُد شاه آن دوران ایران و سیزدهمین پادشاه اشکانی،  به این تصمیم نابخردانه کراسوس پی برد،  سفیری را به نزد وی در شهر رم فرستاد،  و او را از جنگ برحذر داشت.  سردار مغرور و گستاخ رومی در پاسخ درخواست صلح سفیر چنان پاسخ داد:  زمانی که به تیسفون آمدم،  پاسخ پادشاه شما را خواهم داد. سفیر دلاور و میهن دوست پارتی،  کف دستش را به کراسوس نشان داد و گفت:  اگر در کف دست من مویی میبینی،  تیسفون ما را هم خواهی دید.  کراسوس با تدارک سه لشکر عظیم،  به ایران حمله ور شد. این ایام مصادف بود با جشن عروسی شاهزاده ایران با دختر حاکم ارمنستان.

عکس نقاشی نبرد تاریخی،  عکس شماره 4433.

      یکی از سه لشکر روم، راه ارمنستان در پیش گرفت.  لشکر دیگر راه میان رودان و تیسفون (بغداد امروزین) را در پیش گرفت،  و خود کراسوس با لشکر سوم به سوی آذربایجان روانه شد.  ارد فرماندهی اصلی لشکر و نیز دفاع از سرزمین آذربایجان را به سورنا،  بزرگ خاندان سورن سپرد،  که تا پایان دوران ساسانی از خانواده های بزرگ ایران بودند.  این سردار دلاور با تاکتیک جنگ و گریز،  کراسوس را به میانه های سرزمین کوهستانی و پر پیچ و تاب آذربایجان کشاند،  و در یک فرصت استثنایی گروهی از بهترین سوارکاران پارتی به قلب لشگر رومی زدند،  و سر کراسوس و پسرش را از تن جدا کردند،  و بر سر نیزه ها کردند.  لشگریان رومی که از این رویداد شگفت انگیز شوکه شده بودند،  راه فرار را در پیش گرفتند،  و بسیاری از رومیها کشته و اسیر شدند.  دو لشگر دیگر نیز کاری از پیش نبردند.  سر این دو متجاوز را به کیسه ای انداختند،  و به ارمنستان بردند،  و به عنوان هدیه،  زیر پای عروس ایران انداختند.

   جالب:  از دیدگاه تاریخ نگاران،  این بزرگترین پیروزی نظامی شرق بر غرب گفته شده است.

تظاهرات یا شورش اوکراین

      بنظر من آماده سازی ها،  از مدتها پیش آماده شده بود،  برنامه ریزان این طرح،  می خواستند ابتدا در ژنو توافق با ایران انجام پذیرد،  و روسیه و چین در ژنو مقاومتی نکنند.  پس از توافق ژنو عملیات اوکراین شروع شد،  و در مدت بازی های زمستانی سوچی کشور روسیه،  عملیات اوکراین را به اوج خودش رساندند،  تا از همه جهت دست پوتین بسته باشد.  اگر ما موضوعات و مسائل تاریخی را درست تجزیه و تحلیل کنیم،  با حساب ریتم ها،  تا حدودی می توانیم آینده را پیش بینی نماییم.

عکس اعتراضات و تظاهرات آرام و خشن اوکراین،  عکس شماره 7665 .

دومین 300 مسخره

      فیلم ضد ایرانی  300  به کارگردانی «زاک اسنایدر» محصول کمپانی صهیونیستی «برادران وارنر»  در سال 2006 میلادی به نمایش درآمد ، و جنجال زیادی به پا کرد.  این فیلم مورد انتقاد بسیاری قرار گرفت،  و حتی برخی از رسانه ‌های غربی به این مسئله،  که این فیلم یک تحریف تاریخی کامل است،  اعتراف کردند.  قسمت جدید این فیلم هم،  که از استودیو برادران وارنر است،  در ابتدا 300 نبرد آرتمیشیا،  نام داشت،  سپس به 300 قیام یک امپراطور تغییر نام داده شد.  قسمت جدید را «نوآم مارون» متولد اسرائیل،  کارگردان فیلم های،  یک روز خوب برای مرگی سخت،  و آدم ‌های باهوش،  انجام داده است.  داستان دروغ این فیلم،  کاملا در ادامه قسمت اول ساخته شده،  و درباره مبارزه دریایی آتنی‌ها با خشایار‌شاه است.

عکس لوگوی سری جدید فیلم ۳۰۰ بنام قیام یک امپراطور،  عکس شماره 6357 .

      قیام یک امپراطور،  همچون قسمت قبلی فیلم،  بر اساس کمیک بوکی از «فرانک میلر» ساخته می‌شود.  اگر چه کمیک بوک «300»  دارای دو جلد است،  ولی مشخص نیست که «میلر» آن را به همین دو قسمت محدود کرده و یا آنکه قرار است آن را ادامه دهد.  در فیلم جدید 300،  همچون قسمت قبل،  «رودریگو ساناتورو» نقش خشایارشا را به عهده دارد.  دیگر بازیگرانی که در این فیلم ایفای نقش می‌کنند،  عبارتند از: «اوا گرین»، «جک اُکونل»، «اندرو تیرنان» ، «کالان مالوی»، «اندرو پلیوین».  جوانان باهوش متخصص ایران،  ضمن حفظ محیط دمکرات،  نقد و انتقاد خود را درباره این دروغها و حقه بازیها همه جا بنویسید و بگویید.

عکس قاشق چنگال ساسانی

عکس بدون شرح،  عکس شماره 5625.

کلیک کنید:  تاریخ سکه های ایران

کلیک کنید:  موزه مجازی وبلاگ انوش راوید

کلیک کنید:  تاریخ مزدوران و عوامل بیگانه در ایران

 سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

سفرنامه های تاریخی ایران


سـفر نامه های تاریخی

   پیش گفتار

     امیدوارم جوانان با هوش ایرانی به راحتی از کنار داده ها و اطلاعات تاریخی و تاریخ اجتماعی،  که در اطراف آنها به فراوانی وجود دارد،  نگذرند.  به هر شکل که می دانند و می توانند آنها را گردآوری و منتشر نمایند،  تا ایران و ایرانی به خوبی و موفقیت وارد تمدن کنترل انرژی شود.

   عکس منظره جنگل مه گرفته،  عکس های بیشتر جنگل و مناظر شمال در چلاسر و جل،  عکس شماره 384 س.

سفرنامه شمال ایران به تهران

   1 ــ  انزلی و رشت به تهران

      سپیده دم 22 ژوئیه 1910 میلادی،  ساعت چهار بامداد کشتی بخار خرامان به بندر انزلی نزدیک می شود،  در هوای مرطوب و گرم از دور سوی جنوب،  ساحلی تخت و هموار پیدا شد،  که درختان روی آن کپه کپه گرد هم روییده،  و ابر های تیره و سنگین از فراز آسمان بر آنها سایه افکنده است،  نوری مات و کدر همه جا را فرا گرفته،  و فضایی لذت بخش فراهم آورده،  که چون گران ترین تابلو های نقاشی است.  به تدریج که به ساحل نزدیکتر می شویم،  بعضی جزئیات روشنتر دیده می شود،  از آن جمله دسته های عظیم و انبوه شاخه های نی،  آلونک های پوشیده از ساقه های برنج،  مناره های براق یک مسجد،  چندین خانه و بلاخره کانالی که دریاچه داخلی،  یعنی مرداب انزلی را به دریا پیوند می هد.  جلگه ای جنگلی سبز تیره، باتلاقها و نیزار های انبوه،  فضایی نمور و داغ که به راستی جانفرسا ولی عشقی است،  قایقی با بادبان چهار گوشه از این سوی کانال به سوی دیگر می رود.  قایق های دیگری هم دیده می شوند،  که انتهای بدنه آنها مثل قایق های بامبوی ژاپنی کمانی شکل و برجسته است،  سرنشینان آنها شلوار بسیار کوتاه چیت و یک پیراهن سینه چاک بر تن دارند.  چهره آنان بر اثر تابش آفتاب مثل چرم دباغی شده صیقلی است،  سر های تراشیده آنها را عرق چینی نمدی پوشانده،  که دو رشته کاکل از زیر آن بیرون آمده،  می گویند در روز مرگ و دم واپسین ملک الموت،  مومنین را با همین دو رشته کاکل از زمین بلند می کنند،  و یکسر به بهشت می برند.  در عقب قایق دو زن نشسته اند،  که سرا پای بدنشان را پارچه سیاه پوشانده و دستمالی سپید این پوشش را به سرشان محکم بسته است،  هیچ جای بدنشان دیده نمی شود،  حتی چشم هایشان.  پوشش آنها از کمال حیا و عفتشان حکایت می کند،  با این زنها که خود را چنین از نگاه ها می پوشانند،  به راستی هیچگونه هم صحبتی و آشنایی مقدور نیست.

      آنقدر خوشحالم که با 23 سال سن به آرزوی خودم رسیدم،  و به ایران زیبا پای گذاردم،  از وقتی که سن و سالی نداشتم عمویم از سفر به ایران می گفت و داستان های حیرت انگیز تعریف می کرد،  از گذشته ها و مردم ایران به خوشی یاد می کرد،  و از زمین رنگارنگی که گویا در جهانی دیگر است می گفت،  و از آن به بعد برای سفر به ایران افسون شده بودم.  از اسکله ای با بوی مرداب،  سوار کالسکه ای شدم که گذشت زمان در آن کوچک ترین تأثیری نداشته است،  در جاده ای بسیار دلربا که گاه جنگلی و جاهایی برنج کاری بود،  به شهر رشت و باغ های آن رسیدیم.  ساعت 2 بعد از ظهر است و گرما مرطوب کشنده،  ولی برای آرزو های من هیجان انگیز،  در نزدیک بازار شهر دوست عموی من بدیدارم آمد و به منزل او رفتم،  نقشه ها و دیدار هایی برایم چیده بود،  اما من همان بعد از ظهر گشتی در شهر زدم و شتابی برای رفتن به تهران داشتم،  در هر صورت به او وعده دادم،  هنگام بازگشت چند روز با او باشم.

      در کشتی به اجبار استراحت داشتم،  و اصلاً خسته نبودم،  بنا بر این ساعت 7 شب 23 جولای 1909 خود را درون کالسکه ای دیدم،  که بسمت تهران می رفت،  کالسکه ای فرتوت که بیش از نیم قرن از عمرش می گذشت،  اینها وظیفه حمل مسافر از رشت به تهران را با سختی و جان کندن به عهده دارند.  همینکه هوا تاریک می شود جاده ای که در روز خلوت و ساکت است،  به جنب و جوش می افتد،  قهوه خانه های ایرانی در کنار راه نزدیک به هم ردیف و قطار شده اند،  اینها اتاقک های گلی ایوان مانندی هستند،  که نمایشان یکسره باز است،  و چراغ های نقتی آنها را روشن کرده اند.  شب مردم اطراف و کسانی که در شالیزار ها و مزارع تنباکو کار می کنند،  یا آنهایی که تمام روز به استراحت و خواب گذرانده اند،  در این قهوه خانه های روشن جمع می شوند،  روی حصیرها گاه لمیده و به کشیدن چپق های بزرگی مشغول می شوند،   و آن را دست به دست می گردانند،  چای یا عرق می نوشند،  و یا سرگرم تماشای جاده می شوند که شب رفت و آمد در آن بیشتر است.  آنها برای یکدیگر قصه می گویند یا سرشان به مشغولیت مهم این روزگار یعنی بحث در مسایل سیاسی گرم می شود،  در گوشه ای سخنرانی را می بینم،  که با حرکات شدید سر و دست می خواهد دلایل محکم و استوار خود را به خورد جمعیت بدهد،  و آنها با دهان های باز مانده از تعجب و تحسین به او گوش فرا می دهند،  آن طرفتر میان عده ای از ایرانی ها آتش بحثی گل انداخته است،  و همه چشمشان از شدت هیجان برق می زند.

      کاروان ها از برابر این اتاقک های گلی روشن رژه می روند،  شتر های عظیم الجثه با شکل های جالبشان شکوه مند به دنبال یکدیگر روانند و بی اعتنا به این ضیافت های کوچک می نگرند،  اما گویا تظاهر می کنند و خیلی دلشان می خواهد که آنها هم دعوت شوند.  شتر های زیبای ایرانی سرشان را که در انتهای گردنی دراز و کشدار قرار دارد تکان می دهند،  و زنگوله های خود را به صدا در می آورند،  انگاری می خواهند قهوه چی را متوجه خود کنند،  و در همین حال مزاحم کسب و کار فروشندگانی می شوند،  که در بساط گسترده کنار جاده ای خود هندوانه و خربزه های درشت،  خیار و بادمجان دارند،  و بلال های شیری لذیذ را روی ذغال افروخته و برشته می کنند،  که شب هنگام عطر آن فضا را پر کرده است.  قطار های طولانی قاطر و خر های خوشرو،  که زیر بار نمک و آهک خم به ابرو نمی آورند،  و بعضی تنه درختها و خانم های چادری را نیز حمل می کنند.  گرد و غبار چون توده های ابر در روشنی چراغ ها موج می زند،  چند ساعتی وضع جاده همین است و سپس ناگهان همه چیز تمام می شود،  و ما به خلوت و سکوت کوهستانی البرز داخل می شویم،  که چون نگهبانان راه ورود به فلات مرکزی ایران را بسته اند.  برای رسیدن به قزوین ناچار شدیم در این کوهستان خالی و خاموش یک روز و نیم راه پیمایی کنیم،  در این جاده بزرگ و منحصر بفرد ایرانی،  به ندرت کالسکه و کاروانی دیدم.

   عکس آثار بجا مانده از قهوه خانه های میان راه شمال،   مشروح در سایت های تاریخی ایران، عکس شماره 3580.

   2 ــ  اقامت سلطنتی در تهران

    اروپائیان سال 1910 وقتی در باره ایرانیها صحبت می کنند،  غالباً می گویند،  آنها هنوز در مرحله زندگی قرون وسطایی هستند.  من که از خانواده با سواد فرانسوی هستم خیلی خوب می دانم،  که بیست و پنچ قرن پیش اجداد ما در جنگل زندگی می کردند و قبایل بدوی بودند،  ولی در ایران هخامنشی شاه شاهان و نیای بزرگ همین شاهک بیچاره قاجار،  که امروز تحت نظر قزاق ها به سر می برد،  جامه های زربفت بر تن می کرد،  و میان ده هزار خدمتکار خود در کاخ های زیبای باشکوه منزل داشت.  از این رو من در صدد نیستم که بدانم امروز ایرانیها از فقدان تمدن اروپایی رنج می برند،  یا از نداشتن آن لذت می برند،  آنها شیوه عمل و ذوق و سلیقه خاص خود را دارند،  که با آنچه ما داریم متفاوت است،  و این معنی برای من کافی است.

      امسال به آرزویم می رسم و به شیوه ایرانی ها زندگی خواهم کرد،  نزدیک دیوار های شهر در عمارت بزرگ ولیعهد ظل سلطان اقامت دارم،  این عموی شاه سابق و برادر نایب السطنه از آخرین بازماندگان ایرانیان بزرگ است.  گرداگرد این عمارت باغی است با درختان بسیار زیبا و حوضی بزرگ و لبریز از آبی نیم گرم،  که در آن آب تنی می کنم،  داخل عمارت کلاه فرنگی ردیفی از اتاق های خالی مفروش با قالی های ناب ایرانی قرار دارد.  هر جا دلمان بخواهد غذا می خوریم و می خوابیم،  تعداد زیادی مستخدم در اختیار داریم،  که لحظه ای چشم از ما بر نمی دارند،  ولی در حقیقت چندان خدمتی نمی کنند.  بعضی کار و هنرشان قصه و بذله گویی و نقل روایات روزمره است،  تعدادی هم هنگام استراحت بادمان می زنند،  و یا قوزک پاها را می مالند،  چند نفری کارشان چاق کردن غلیان است،  و چند تای دیگر فقط برای این هستند،  که هنگام خروج از حمام لنگ و قطیفه به دستنان دهند،  بیشتر اوقات این جماعت خدمت کارها بیکارند.

      نه میزی دارم و نه تختخوابی،  پشت به بالش و مخده روی زانو هایم چیز می نویسم و امیدوارم این عادت لذت بخش و مطبوع را تمام عمر حفظ کنم.  وسایل خوابم تشک نازکی است،  که روز ها لوله می کنند و بر می چینند،  و شبها هر جا هوس کردم،  روی یکی از مهتابی ها یا ایوان های خانه پهن می کنند.  وسایل شخصی من همه در جامه دان های بزرگ در بسته قرار دارد،  از آنجا که زندگی سفری بیش نیست هر لحظه که ملک الموت احضارم کند غافل گیر نخواهم شد.  جز برای ناهار که وسط روز در ظهر است،  برای هیچ چیز دیگر وقت ثابت و معینی وجود ندارد،  معمولاً شبها شام باید در حدود ساعت نه حاضر باشد،  ولی غالباً زودتر از نیمه شب کشیده و خورده نمی شود،  دو سه ساعت پس و پیش در آشپزی ایرانی تأثیری نمی گذارد،  نه آن را بدتر می کند نه بهتر.  مراسم و تشریفات مربوط به غذا صرفنظر از وقت و ساعت آن بدین قرار است:  دو آشپز باشی سینی های بزرگ غذا را،  که روی آنها قاب های خوراک با سرپوش های قلعی جالبی،  به شکل کلاه خود چیده شده اند،  روی سر حمل می کنند،  به دنبال آنها چندین خدمتکار با حرکاتی موزون،  پوشش لحاف مانندی را که آستری چرمی دارد وسط اتاق پهن می کنند، و روی آن سفره ای می کشند.

      آشپز باشی ها پای برهنه روی سفره قدم می گذارند،  و قاب های غذا را به ترتیب مخصوص و سنتی می چینند،  در وسط سفره برنج که جزء لاینفک غذای ایرانی است،  به صورت مخروطی عظیم با زعفران ناب ایرانی آرایش شده است.  در چهار طرف آن چهار قاب خورش قرار دارد،  که از گوشت گوسفند با سبزی یا بادمجان و یا اسفنج تهیه شده،  و در قشر عظیمی از روغن غوطه ورند،  قدح بزرگ آبگوشت که در آن نصف ران گوسفند با لوبیا و نخود و گوجه فرنگی است.  سفره را با میوه های فصل مزین کرده،  و پنیر گوسفندی ایرانی کنار نان لواش نازک ایرانی و انواع ترشی و ماست هم از اقلام دیگر سفره است،  نفری یک بشقاب و یک قاشق و پارچ بزرگ آب و لیوان های رنگارنگ گلی لعاب دار.  وقتی سفره آماده شد،  برای خوردن همه روی زمین قرار می گیرند،  ایرانی ها به قدری راحت و آسوده روی پاهای خود می نشینند،  که واقعاً ما تعجب می کنیم.  همین که همه گرداگرد سفره نشستند دست به خوردن می برند،  همین که غذا تمام شد خدمتکاری با یک سینی پیش می آید،  که روی آن آفتابه و لگن با سرپوش مشبک و صابون و حوله ای برای دست شستن قرار دارد.

     ایران این روز های آشفتگی های سیاسی و اجتماعی دارد و مردم نگران هستند،  اما این وضع هرگز به اعماق باغ پر درختی که من در آن اقامت دارم نمی رسد،  یکی از کاخ های ظل السلطان را حین کودتای محمد علی شاه تاراج و چپاول کردند،  ولی حالا در تهران ارامش نسبی بر قرار است.  عموماً اروپائیان سوار بر کالسکه در شهر می گردند،  که از گرد و غبار خیابان های بدون سنگفرش خاکی راحت تر بگذرند،  و نیز تنبلی خود را هم پنهان کنند،  ولی من پیاده می گردم تا بیشتر با مردم تماس داشته باشم.  سردار اسعد که پیشاپیش سواران بختیاری به اتفاق انقلابیون قفقازی به فرماندهی سپهدار تهران را به تصرف در آورده است،  با یکی از شخصیت های بزرگ مردمی حاج میرزا حسین،  کنار هم در خیابان مسجد و مدرسه سپهسالار قدم می زنند،  و مردم احترام به جا می آورند،  و چند سرباز در پشت سر آنها می روند،  و همینکه دیدند جایی توقف می کنند جلوی پایشان قالیچه پهن می کنند،  و برایشان چای می آورند.

     مسجد و مدرسه سپهسالار نخستین و بزرگ ترین مسجد و مدرسه عالی در تهران است،   معماری این مسجد از نزدیک ترین تلفیقها میان معماری ایرانی و معماری مساجد استانبول است.  مسجد سپهسالار گنبد ویژه دو گوش خوابیده دارد،  تعداد ده مناره که بیش از اندازه متداول است،  نشان از سبک معماری مساجد ترکیه دارد.  این بنا با بهره گیری از کاشی کاریها و مجموعه هنرهای معماری دوره قاجار طراحی و ساخته شده است.  در سال 1879م،  میرزا حسین خان سپهسالار دستور ساخت مسجدی را داد،  که اکنون از زیبا ترین بنا های شهر تهران به شمار میرود.  طراحی مسجد را ممتحن الدوله به عهده گرفت،  و معمار آن حاج حسن قمی بود،  ساخت هسته اصلی بنا نزدیک به 5 سال طول کشیده است.  در دوره های بعدی تکمیل بخش هایی از مسجد همچنان ادامه یافت،  و در سال 1903 م،  محل تالار گل خانه قدیمی ساخته شد.  چیز دیگری که به این مجموعه اهمیتی دو چندان می بخشد کتابخانه مسجد است،  که در سال  1880 م،  سپهسالار با خرید کتابخانه ۴۰۰۰ نسخه ای اعتضادالسلطنه آن را پایه گذاری کرد.  ورودی اصلی این مسجد با عقب نشینی نسبت به پیاده رو،  از الگوی جلوخان تبعیت کرده،  و ورودی شرقی نیز چنین الگویی را به صورت ساده تری داراست.  از ویژگی های مهم فضای مسجد سپهسالار وجود مهتابی ها و بهارخواب های وسیع در طبقه فوقانی است،  که از برجسته ترین ابداعات معماری قاجاری به شمار میرود. 

      مردم که از لحاظ درجه و شأن متفاوت هستند،  همه در معاشرت با یکدیگر کمال ادب را رعایت می کنند،  هرگز سخن درشت یا جوابی خشن و منفی میانشان رد و بدل نمی گردد،  هر چه هست ادب و کلام محبت آمیز و عبارات برگزیده و تعارف می باشد.  عصر ها به خیابان لاله زار می روم،  مغازه های مدرن و لباس اروپایی و عکاسها و ادارات فرهنگی و تجاری خارجی در همین جاست،  تنها تراموای شهر نیز در این خیابان می باشد،  این تراموا دارای دو واگن روباز در جلو و عقب،  و یکی سر پوشیده در وسط است،  که با یک در کشویی بسته می شود،  که مخصوص خانم هاست.  ساعت پنج عصر چندین بچه با نعره روزنامه های تهران، لیبرال و ایران نو را به فروش می رسانند،  کارکنان اداری و تجاری که مرخص شده اند،  در خیابان پرسه می زنند.  سپور آب پاش با یک مشک از پوست گوسفند آب از نهر برداشته،  و خیابان را آب پاشی می کند،  و دیگر همراهش گاه جارو می کشد.  نیرو های ملیون با لباس های بدون فرم،  در حالی که تفنگی بردوش دارند و یا هفت تیری به کمر بسته اند،  در دسته های چند نفری مأموران پلیس شهر شده اند. 

  3 ــ  تهران قدیم را ببینید

     خیابان هایی که نظم هندسی آنها فقط درختان چنار است،  مردها با کلاه نمدی و لباس بلند و رفتار متین،  خانم ها با چادر سیاه و روبند سفید،  که در هیچ جای دنیا نمونه ندارند،  بچه هایی که سرخی گونه ها خبر از سلامتی آنها می دهد و به بازی و کار مشغولند.  خرکچی ها و درشکه ها به این سو آن سو می روند،  شترها با بدنی به رنگ قرمز آجری چشمک زنان به جلال و شکوه نمایش رنگارنگ تهران می افزایند،  طلوع و غروب خورشید در تهران واقعاً زیباست،  ستاره گان شب بی نهایت هستند و انگار قابل لمس و نورانی می درخشند.  در زیر تهران هزار نهر جاریست،  که بعضی به آن شهر لقب هزار نهر داده اند،  آب آنها از قناتها کاریز هایی است،  که در عمق چند متری زمین کنده اند،  و آب های کوهستان را به شهر می رسانند،  هر مالکی در باغش آب جاری دارد،  و با سر افرازی آن را نشان می دهد و با صدایی بلند می گوید،  عجب آب صاف و پاکی،  بهترین آب تهران است.  اما در واقع چندان پاک نیست،  هر یک از قنات های ایجاد شده بیش از صد سال عمر دارند،  با سرنوشتی مصیبت بار،  جایی گنبد آنرا خراب کرده اند و جایی خود بخود فرو ریخته،  دهانه قنات ها باز و سوراخ آنها شبها دهان اژده ها برای غریبه هاست.  تعداد این سوراخ ها در تهران زیاد است،  حتی در جا های پر رفت آمد و به کمین افراد و حیوانات سر به هوا نشسته اند،  و یا گرد و غبار و آشغال های خیابان به آنجا فرو می رود.

      در قسمت بالای تهران مانند خیابان علاء الدوله،  که به آن خیابان سفارت خانه ها هم می گویند،  وقتی آب از قنات خارج می شود،  نهری پر آب و زلال و خنک است،  صبح اول وقت مهتر ها اسبها را به آنجا می آورند،  و در کف نهر نگه می دارند تا تیمار کنند.  پائینتر فرش های کثیف که گرد و خاک و حشرات گوناگون دارد،  در نهر پهن می کنند و بعد با پا های برهنه آنها را لگد مال می کنند، آب جوی از اینها کثیف می شود.  پایین تر اشخاص موقر و سنگین می آیند و روی زانو نشسته و از همین آب وضو می گیرند،  عده دیگری دست و صورت و گردن خود را می شویند،  و آب دهان خود را مجدداً داخل نهر می ریزند.  ایرانی ها از بیماری باکی ندارند،  گویی نوش دارو خورده اند و هیچ سمی به وجودشان کارگر نیست،  بی پروا از آبی می نوشند که برای اروپائیان مهلک و کشنده است،  مثلی دارند که می گویند آب جاری پاک است!.  به نوبت آب جویها را در محله ها روانه آب انبار های داخل خانه ها می کنند،  ابتدا جوی آب را توسط آب جاری تمیز می کنند و سپس گاری هایی که توسط الاغ حرکت می کند و آهک می فروشند،  برای ضد عفونی به آب انبار ها روی آب می پاشند.  آب آشامیدنی سالم و خوب را که از چشمه های کوهپایه ای البرز است،  توسط تانکرهای چوبی بزرگ که شیر آب چوبی هم دارد،  و توسط دو یا چها چرخ به یک یا دو اسب متصل است،  در سطح شهر میگردانند و مردم نیازمند در سطل های چوبی و چرمی یا کوزه می خرند.

      نبش خیابانی که به سفارت فرانسه می رود،  قهوه خانه کوچکی پشت به دیوار در هوای آزاد دایر است،  تشکیلات خیلی ساده و مختصری دارد،  یک میز با یک سماور.  پشت آن میز چادری به بلندای قامت یک مرد دور تا دور محوطه کوچکی کشیده شده،  یک طرف آن پرده آویخته است که با حرکت هوا موج می زند،  و به منزله در محوطه است.  سماور ذغالی با چایی که افزودنی ایرانی دارد،  و در کنار آن منقلی است،  که مقداری ذغال افروخته و قرمز دارد،  درست مانند منقل هایی می باشد که در حفریات شهر بزرگ و قدیمی ری تاریخی پیدا شده است.  مردانی با حالت خسته و چشم های غم گرفته و رنگ پریده از راه می رسند،  با بیحالی پرده را کنار می زنند و داخل می شوند،  قهوه چی منقل و انبر بدست با یک توده کوچک آتش به دنبال آنها وارد چادر می شود.  لحظاتی بعد مردی بیرون می آید،  در حالی که قدم هایش چالاک،  چشمانش زنده و گونه هایش گلگون شده اند،  پیداست که با هزینه کردن دو سه شاهی،  چند دقیقه داخل این چادر نازک در عالم خلسه و رویا پوچ فرو رفته و انرژی کاذب کسب کرده است.

      به نظر دوست ایرانیم،  یکی از نشانه های سعادت این است،  که با یاری همدل و یا یک عزیز،  در سایه درختی کنار جوی آبی بیاساید،  همیشه در گوشه و کنار تهران عده ای در حاشیه نهری،  این لذت و شادی معصومانه را می چشند.  فروشندگان دوره گرد چای و یا شیرینی و بستنی،  که گاری و یا کالسکه کوچکی دارند،  در بسیاری  خیابان ها و جاها به چشم می خورد.  درویشان که دائماً ذکر و نام خدا و ائمه را بر لب دارند،  با موهای ژولیده و چوب دستی و کشکولی در دست زیاد دیده می شوند،  که بیشتر به گدایان حرفه ای می مانند تا درویش،  هنگام عبور پیش پا می آیند و صدقه می خواهند.  در بعضی از ساعات روز آب نهر بند می آید،  زیرا آب قنات را به محله دیگری هدایت می کنند،  خانه هایی در تهران غیر از حوض آب انبار دارند،  و از آب نهر در آن می ریزند،  و با آهک آنرا ضد عفونی می کنند.

عکس تاریخی دروازه یوسف آباد،  مشروح در بنا های تاریخی ایران،  عکس شماره 557 .

   4 ــ  مسافرت در ایران قدیم

      برای عزیمت به مشهد یک جاده کالسکه رو وجود دارد،  که از دامنه جنوبی رشته کوه البرز می گذرد،  در چاپار خانه ها و منازل این راه اسب تازه نفس پیدا می شود،  و از این طریق ده روزه به مشهد می روند،  ولی این راه یکنواخت و از چیز های جالب و دیدنی خالی است.  راه دیگر اما خطر ناکی هم وجود دارد،  که در واقع جاده ای خاکی و نساخته و مخصوص کاروان هاست،  این راه از معابر کوهستانی به یکی از بنادر کوچک در جنوب دریای مازندران یعنی مشهد سر یا بندر گز می رود.  از آنجا یک کشتی بخاری روسی یک بار در هفته به بندر کراسنوودسک ابتدای خط آهن ماوراء خزر رفت و آمد می کند،  که این بندر را به مرو و بخارا، سمرقند و تاشکند وصل می نماید.  این جاده مالرو از تهران آغاز،  دماوند را دور می زند،  و از کوهستان های سخت و بلند و جنگل های غیر قابل نفوذ و بکر حاشیه دریای خزر می گذرد،  و به جلگه با برکت و پر نعمت مازندران می رسد.  با اینکه این جاده خسته کننده ترین جاده هاست،  ولی به مناسبت زیبایی مناظر و چشم انداز های اطرافش و نیز تنوع و رنگارنگی و بکری شهرت دارد،  و جاده مازندران خوانده می شود.  این مسیر را انتخاب کردم،  حالا باید کاروان کوچکی ترتیب دهم،  این مشکل با همکاری دوستان ایرانی مهربانم که در این مدت یار من بودند حل گردید.  چاروادار و چهار اسب خوب وارد پیدا شد،  و شخصی که آشپزی کند و یار و مترجم راه باشد، جوان بلند قامت یهودی به نام ابراهیم که سفارش شده مدرسه آلیانس کلیمیان است،  که می شویم سه نفر و روز حرکت را هم تعیین کردیم.

      سردار اسعد وزیر داخله دو قزاق تعیین می کند،  که ما را تا خارج تهران همراهی کنند،  دیگ و چراغ الکلی و آذوقه و بنه راه هم تهیه می شود.  بالاخره ساعت حرکت فرا می رسد،  ساعت 6 بعد از ظهر 23 سپتامبر 1910 م،  قاطر ها را بار می کنیم و قزاق های سردار اسعد هم حاضر و آماده اند.  من پای در رکاب می کنم ابراهیم مثل بقیه جوان های ایرانی زبل بالای قاطرش می پرد،  و چاروادار باریک و بلند هم افسار اولین قاطر جلویی را می گیرد،  و در حالی که خورشید در حال غروب کردن است و هوا نسبتاً تاریک،  با بدرقه دو سه مرد و بچه های صاحبخانه حرکت می کنیم.  پس از عبور از دروازه دوشان تپه یا تپه خرگوش ها،  که اقامتگاه و شکار گاه تابستانی شاه است،  سمت راست قدم در جاده مازندران می گذاریم و بطرف شمال شرق می رویم.  بیابان از همان پشت دروازه های شهر شروع می شود،  بیرون دیوار های شهر هر چه هست یکسره سنگ و ریگ است.  از هم اکنون رنگ تیره شب جلگه خشک و بی آب و علفی را که ما در آن جای داریم فرو می گیرد،  در برابر ما کوهستان هنوز کبود فام است،  و گنبد عظیم مخروطی بلندای دماوند که شیار های برف از بالا به پایین آن کشیده شده هنوز باز مانده نور خورشید را در آسمان جذب خود می کند.

      چاروا دار های ایران تحسین بر انگیزند،  چاروا دار ما هم پیاده و با قدم های نرم فوق العاده سریع حرکت می کند،  تحمل و مقاومت این انسانها تعجب انگیز است،  فاصله هشت تا ده فرسنگ راه را یکسره در بیابان یا کوهستان در سرما و گرما و شب و روز طی می کنند،  در منزل گاه راه یک کاسه برنج و لبنیات و در توقفگاه ها چای شیرین تنها نوش آنهاست.  شب به نخستین رشته تپه ها می رسیم،  بیش از نیمی از قرص ماه زیر تکه های گرد و مدور ابرهای خاکستری رنگ پنهان شده است قزاق های شجاع تفنگ بدست بعنوان پیشاهنگ کاروان پیش می تازند.  حالا دیگر جاده خاکی خیلی باریکتر شده است،  در فاصله مختصری برابر مان گرد و خاک به هوا بر می خیزد،  کاروانی با بار بریج و لبنیات به ما نزدیک می شود،  صد ها شتر آرام آرام پیش می آیند،  و همچنان سر هایشان را مثل کسی که دچار شکلی از مالیخولیایی شده باشد تاب می دهند،  و کمی اسبان ما  از بوی آنها ناراحت می شوند،  و از کنارمان می گذرند.  نیمه شب به روستای کوچک کمار می رسیم،  به قزاق ها پول میدهم و آنان را مرخص می کنم،  در کاروانسرا به من اطاقی رو به مهتابی می دهند،  رختخواب مسافرتیم را پهن می کنم و سریع خوابم می برد،  و بنظرم تا آمده ام بخوابم چاروادار بیدارمان می کند،  هنوز پنچ صبح و هوا خنک و با شکوه ولی آسمان روشن و نورانی است،  به زحمت بر می خیزم رختخواب را لوله می کنم و برای خوردن ناشتایی به چایخانه کاروانسرای کوهستانی در پائین می روم.

      غیر از ما چند کاروان کوچک و بزرگ هم به کمار رسیده بودند،  چاروادار ما می خواست زود تر از آنها حرکت کنیم تا در راه های باریک کوهستان پشت سر آنها نباشیم.  خیلی سریع حرکت را شروع کردیم،  مسیر کاملاً خلوت و هوا فوق العاده دلپذیر است،  در کوهستان ساکت با صدای بلند داد می زنم زنده باد البرز خوش منظره و ایران زیبای دوست داشتنی،  و از طنین فریادم کیف میکنم.  ساعت 10 صبح به دوراهی می رسیم،  که سمت راست آن به دماوند می رود،  چاروادار ما بیست سالی است که در راه تهران بار فروش کار می کند،  و هرگز از جاده اصلی منحرف نشده است.  از این دوراهی تا دماوند هفت ساعت راه است می خواهم قبل از غروب آفتاب به آنجا برسم،  و چند ساعت در روز شهر را که به گفته گوبینو از قدیمی ترین شهر های جهان است ببینم.  آفتاب سوزان است و ابراهیم چتر نیمه شکسته اش را بالای سرش گشوده،  چشم انداز بسیار زیبا و دلپذیر است و مزارعی دیده می شود،  ساعتی بعد در حومه شهر دماوند هستیم و می ایستیم تا استراحتی کنیم،  عطر گل و گلپر همه جا را پرکرده و چشمه های و جوی های بیشمارند،  خود را می شوییم و چای و غذایی می خوریم.

   عکس تاریخی کاروانسرای تهران،  حدود 1300 خورشیدی،  مشروح در تاریخ مسافرت در ایران،  عکس شماره 1232.

   5 ــ  دماوند شهری از دل تاریخ

      به دیدن شهر دماوند می رویم،  شهری زیبا در دل کوهستان،  با نهر های فراوان و رودخانه ای شفاف،  سراسر گل و باغ و عطر خوش،  درختان بلوط و چنار کهن سال که شهر و دو مسجد تاریخی را احاطه کرده اند.  اما اقامت در دماوند مقدور نیست،  در جاده های ایران چاروا دار فرمانده است،  و او تصمیم گرفته شب به پلور دومین منزل گاه راه مازندران برسد،  خستگی و کوفتگی و هیچ چیز هم سرش نمی شود.  اشاره می کند و می گوید دو ساعته به گردنه ای که بالای کوه می بینید،  می رسیم و پلور پشت همین گردنه است،  اگر زود راه بیفتیم غروب پلوریم و در آنجا همه چیز هست.  ساعت چهار بعد از ظهر من و ابراهیم سوار شده و رئیس کاروان کوچک ما افسار بدست حرکت می کنیم،  بسوی ارتفاعات بلند تر،  از مسیر های مال رو که چه عرض کنم بسیار خطر ناک.  همه جا طراوت و هوا خنک و شاد است،  شاید دیگر هیچ وقت حس نشود،  جاده مالرو مثل ریسمان باریک بطور مار پیچ در میان کوهستان پیچده و بالا رفته است.  در قله کوه امامزاده ای دیده می شود که مرتفع ترین نوع خود در جهان است،  نوک قله سه هزار متری،  داریم آهسته و بزحمت بالا می رویم.

     بعد از رسیدن به امامزاده و کمی استراحت و صرف چای،  به طرف شمال در سراشیبی به راهمان ادامه می دهیم و بسوی دره لار می رویم،  از همین مسیر به پلور خواهیم رسید.  برای رفع کرخی و گرم کردن پاهایمان پیاده روی را شروع می کنیم، اما با تاریکی شب مجبور می شویم دوباره سوار اسب شویم،  چون آنها در شب بهتر از ما می بینند،  پتوها را بدور خود می پیچیم.  در این  شب تاریک و پرتگاه های کوهستان های بلند، زندگی ما دست اسب ها و چاروادار است،  که با شجاعت و بدون ترس هستند،  و انگار دارند به مهمانی شبانه می روند.  اسبی که من سوار آن هستم بیش از سی بار جاده مازندران را رفته و به مسیر کاملاٌ وارد است،  برای همین پیشاپیش می رود،  اسب من مسیر شهر دماوند به امامزاده را نمی دانست،  در روز و به جلوداری چاروادار حرکت کردیم.  جاده سکوت است و هیچ کاروانی نیست کاروان ها در منزل اول و یا دوم شب را مانده اند،  و چند مسافر هم در امامزاده اقامت گزیده بودند،  ساعت یک بامداد خسته و داغون به پلور رسیدیم،  جایی که چاروادار گفته بود پشت همین کوه است.

      پلور خیلی شلوغ بود و شتران و اسبان در همه جا بودند،  بار و بنه های حیوانات هم زمین گذاشته بودند،  در هر گوشه ای هم عده ای زیر چادر های سیاه کوچک و بزرگ که از پشم بز و شتر است خوابیده بودند.  در پلور به امید جای مناسبی بودم ولی یک اتاق کوچک که چند نفر در آن بودند به من دادند،  همان ابتدای ورود چاروادارمان به اتاق دوستانش رفت،  من و ابراهیم هم گوشه ای رفتیم و نان و لبنیات خوردیم،  رختخواب های خود را پهن کرده و سریع از شدت خستگی و خنکی هوا خوابمان برد.  اما باز هم تا آمدیم بخوابیم ساعت پنج چاروادار بی رحم بیدارمان کرد،  که باید حرکت کنیم تا هم جلو تر از بقیه باشیم و هم در وسط راه رینه جاهایی که جاده باریک و پرتگاه است،  به کاروان های در حال برگشت بر نخوریم.  دو باره مانند روز گذشته قبل از طلوع آفتاب خسته و کوفته و خواب آلود،  روی زینها نشستیم و آماده حرکت،  البته وضع شلوغ بود همه کاروانیان مشغول بار کردن شتران و قاطران بودند که آنها نیز حرکت کنند.

    سپیده صبح است من تازه توانستم پلور را ببینم،  روستای کوچک و جالب با خانه هایی گلی در امتداد رودخانه لار،  بیشتر در آمد مردم از دامداری و رهگذر کاروانیان است.  دوباره خود را در دل کوهستان دیدیم،  طرف چپمان دامن های دماوند است و طرف راستمان رودخانه،  جاده باریک و سراشیبی و پر از قلوه سنگ است که از زیر سم اسبان می غلتند.  بعد از دو ساعت که در جاده کسی را ندیده بودیم به نا گه کاروانی از عشایر را دیدیم که در آخر تابستان داشتند کوهستان را ترک می کردند تا به جلگه های گرم بروند،  الاغ ها که بارها در دو طرفشان آویزان بود و زن و بچه ها سوار بودند،  و گله های بیشمار گوسفند و بز به همراهشان می آمدند.  خوشبختانه سریع و بی دردسر توانستیم از کنار آنها بگذریم،  جاده پستی و بلندی و پرتگاه زیاد دارد ولی دیدن قله دماوند و ابر های اطرافش هواس آدم را پرت می کند.  اسبها به راحتی راه خود را بلد هستند و می دانند در کجا پا بگذارند،  و چاروادار به ما می گوید،  در این جا هر گز از اسب پایین نیایید،  من به توانایی اسبم ایمان آوردم و ترس روز اولم کاملاً ریخته است.  بخاطر همین قبیل شرایط سخت در ایران است،  که مردمش به قضا و قدر عقیده دارند و هرگز نیامده اند دلایل علمی برای چیز ها بیابند. 

      ساعت یازده صبح به رینه که اقامتگاه وسط روز ماست رسیدیم،  رینه روستایی زیبا نشسته در کمر گاه کوهستان است، خانه هایش بروی صخره ها و باغ ها و چشمه ها و جویبار ها بسیار است.  به چایخانه ای می رویم و قهوچی با مهربانی چای و تخم مرغ به ما می دهد،  و او به من می گوید،  چرا با وجود جاده کالسکه رو رشت از این راه خطر ناک به شمال می روم!.  چاروادار می گوید ما باید سه ساعت دیگر راه بیافتیم،  تا کاروانهایی که از مقابل ما و یا از پشت سر ما می آیند به رینه رسیده باشند،  و ما بتوانیم باز هم در جاده خلوط به سمت منزل بعدی بایجان برویم و شب در بایجان اقامت کنیم.  از فرصت استفاده می کنم و به اتفاق ابراهیم گشت در ده رینه را شروع می کنیم،  ساعتی بعد به اتفاق چاروادار ابتدای مسیر بایجان در میان باغی به استراحت می پردازیم،  که تا حدود دو ساعت دیگر حرکت کنیم.  البته دلم می خواست شبی را در وسط کوهستان البرز نزدیک قله دماوند در روستای زیبای ایرانی بخوابم،  اما این چاروادارها انگار فقط باید با سرعت برود و بیایند.

عکس تاریخی راه تهران آمل یا جاده هراز،  مشروح در تاریخ راه در ایران،  عکس شماره 1231.

  6 ــ  از وسط البرز تا مازندران

    واقعیت برای این چاروادار سمج سرسخت آفتاب سوخته که حرف هم  نمی زند،  فقط راهی است که باید بپیماید،  فکر و ذکر او رسیدن به مقصد نهایی است،  یعنی هنوز سه ساعت راه پیمایی در راهی خطر ناک تا بایجون،  دیگر حق استراحت نداریم.  فقط با سه کلمه چاروادار به ابراهیم گفت،  باید راه بیافتیم،  با تأسف و ناراحتی کوهستان زیبای البرز ایران را ترک می کنم،  و خیلی سریع به رویاهایم پایان داده می شود.  در ارتفاعات سه هزار متری با درهای عمیق بالا و پایین می رویم،  چشمم به صخره عظیمی می افتد که آنجا مسکن عده ای غارنشین است،  چقدر زیبا و تحسین بر انگیز چگونه اینها به غارهایشان می روند،  و چطوری زندگی می کنند.  دیدم مردانی دارند از رودخانه ماهی می گیرند و تعدادی بارهایشان را به پشت بسته،  و از تناب های آویخته شده از صخره،  خود را بالا می کشند که به منزلشان بروند،  خیلی برایم جالب بود دلم می خواست توقف کنم و با آنها حرفی بزنم اما می دانم چاروادار نمی گذارد.  حدود سی یا چهل حفره غار مانند کنده بودند،  که آنها را کاملاً از دست دشمنان و حیوانات وحشی و گرما و سرما محفوظ می دارد،  می خواستم شبی با آنها تجربه کنم ولی چاروادار می گفت شب نشده باید گردنه را عبور کنیم.

      ضمن دو ساعت بالا و پایین رفتن همراه با صدای گوش خراش رودخانه خروشان،  به چند خانه محقر میان راه رینه و بایجون برای اندکی استراحت رسیدیم.  نیم ساعت وقت داشتیم چای گرم و شیرین که تنها نوشیدنی جاده های ایران است نوشیدیم،  این جا هم مردم مانند بقیه مسیر های ایران کلی به ما مهربانی کردند.  ساعت چهار نیم بعد از ظهر سوار اسبها  شده و از کناره رودخانه راه افتادیم و از پلی کمانه شکل گذشتیم،  مناظر اطرافمان دارد تغییر می کند.  دوباره بالا و پایین رفتن ها و راه های باریک و پرتگاه شروع می شود،  آثار سنگی کلبه های قدیمی خراب شده زیاد دیده می شود،  در واقع نشان می دهد،  که این راه قرنها به همین صورت دایر بوده است.  قبل از غروب آفتاب به دره ای بزرگ می رسیم،  که در دامنه آن بایجون اقامتگاه شبانه ماست،  شنیدم که آبگرم دارد و مردم برای معالجه به اینجا می آیند.  در یک خانه نو ساز اتاق خوبی می گیریم،  در همسایگی ما عده ای مسافر هستند،  که دو روز است اینجا هستند و برای آبگرم آمده اند، و دارند برای شام خود آبگوشت مرغ درست می کنند،  که بوی آن در فضا پیچیده است.  با ابراهیم گشتی در ده زدم و تخم مرغ و شیر و ماست خریدیم،  و بعد از چند روز شیر کاکوئو درست کردم،  ساعتی با همسایگان هم صحبت شدیم و ساعت نه بساط خواب را پهن کرده،  و هر سه با صدای رسیدن کاروان های پشت سر مان خوابیدیم.

    ساعت چهار و نیم صبح روز چهارم مسافرت بار کردن اسبها را شروع کرده و آماده حرکت شدیم،  خوشحال بودم که امشب در مازندران سبز خواهم بود،  و از سرعت عمل این چاروادار راحت می شوم.  دوباره از کنار رودخانه چیلیک و کوهستان بالا و پایین رفتن شروع شد،  ساعت ده برای استراحت و چای توقف می کنیم.  قهوه چی چای و پنیر و انگور و گردو و نان می آورد،  دو مرد مسلح که می بینند من خارجی هستم به ما نزدیک می شوند،  و می گویند از تهران چه خبر دارید،  ابراهیم کمی با آنها حرف می زند.  بعد از ساعتی استراحت راه می افتیم و دو ساعت بالا و پایین رفتن ادامه داشت،  که کم کم مناظر نیمه جنگلی پیدا می شوند،  و خیلی سریع پس از یک کوه خود را در منطقه کاملاً جنگلی می یابیم.  ساعت چهار بعد از ظهره،  هوا مرطوب و گرم شده ولی جاده گشاد و بهتر است،  ساعتی دیگر به عمارت که کاروانسرای خوبی دارد و اقامتگاه شبانه ماست می رسیم.  اتاقی می گیریم وسایل خود را پیاده و آب و غذا تهیه میکنیم،  اما فوری پشه های مناطق گرم جنگلی خدمتمان می رسند،  چند شب در کوهستان حداقل از پشه راحت بودیم.

      ساعت پنج صبح ادامه مسافرت خود را شروع می کنیم،  درختان تنومند ما را احاطه کرده اند،  بدنمان نمناک است،  گله های گاو در اطراف زیاد دیده می شود،  گاه گاهی گراز های وحش هم دیده می شوند.  وسط روز کنار رودخانه و قهوه خانه ای توقف می کنیم آب رودخانه نسبتاً گرم است،  و بعد از چند روز آب تنی می کنم دو باره چای و آبگوشت محلی می خوریم سگ های این جا آرام و بی خطر هستند،  و گربه های زیبایی هم دیده می شود.  بعد از صرف غذا و کمی استراحت حرکت می کنیم،  اندکی که می رویم باید از رودخانه رد شویم،  آب با فشار به بدنه اسبها می خورد و آنها پشت سر هم به یکدیگر چسبیده اند،  و قاطر چی در جلو پیاده می رود و ما سواره میخکوب شده ایم.  همه جا نهر است و رودخانه،  و دائم از آنها عبور می کنیم،  بیشه و علفزار و جنگل عطر گل و گیاه،  لاک پشت و قورباغه و مار ،  پا کوب کاروان ها و مردم،  مار پیچی در میان آنها درست کرده است.  به مزارع برنج و پنبه می رسیم چاروادار می گوید،  اگر شب در اینجا نمانیم نیمه شب به بار فروش می رسیم،  بشدت مخالفت می کنم و می گویم دیگر نمی توانم بیایم،  شب در کلبه ای چوبی با سقف پوشالی پر از پشه و مگس و عنکبوت،  اقامت می کنیم.

     غیر از ما دو کاروان و تعدادی قاطر در اینجا هستند،  برنج و مرغ و خربزه شیرین می خوریم،  سپس مطابق همیشه چای نوشیدیم و یکی دو ساعت دور هم بودن،  ایرانی ها از دست خارجی چیزی نمی خورند و اگر استکان چای هم به من بدهند بلا فاصله آنرا آب می کشند،  تا مثلاً پاک شود و نجس نماند.  ایرانی ها رفتار شان متین است،  و خیلی مهربان و خوب هستند،  آنها تاریخ مهمی دارند،  در اروپا خیلی ها دوست دارند از تاریخ ایران بدانند،  اما موضوعات شک بر انگیزی می خواهد،  این ایرانیان شجاع را که نمونه های آنان را در این مسافرت دیدم،  ضعیف و شکست خورده در تاریخ نشان دهد.  در میان رختخواب مرطوب شده خودم می خوابم،  هم از این مسافرت کیف کرده و هم بشدت خسته شده ام،  همین فکرها را می کردم که خوابم برد.  صبح زود برای اولین بار زودتر از چاروادار بیدار شدم،  وسایل نمناکم را جمع کردم و از قهوه چی بابت این همه جیغ و فریاد گوش خراش مردم دهاتی در تمام شب پرسیدم،  گفت برای اینکه گراز ها به مزارع صدمه نزنند سرو صدا می کنند.  روز ششم سفرمان از میان مزارع و چندین دهکده رد می شویم،  سمت راستمان کوهستان سبز البرز دیده می شود،  جاده خاکی خوبه و در اطراف آن علفزار است،  و رفت و آمد مردم محلی در آن جریان دارد،  گاهی گاری ها و کاروان هایی دیده می شوند.  حدود ساعت ده صبح به شهر بار فروش می رسیم،  و طبق قرار چاروادار باید ما را به منزل دوست تاجرم ببرد،  از چند خیابان و کوچه می گذریم به آدرس می رسیم،  نفس راحتی می کشم که از دست چاروادار زبل ایرانی راحت می شوم.

عکس تاریخی از بازار بارفروش،  حدود 1300 خورشیدی،  عکس شماره 587 .

   نظر:  امروزه با سه ساعت در اتوموبیلی راحت،  از تهران به آمل و بابل می رویم،  ولی فقط یک قرن پیش چقدر دردسر و مشکل بود،  و چند روز سختی می کشیدند.

کلیک کنید:  بنا های تاریخی ایران

کلیک کنید:  داستان های تاریخی ایرانی

کلیک کنید:  تاریخ کاروان و ساربان در ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

تاریخ شطرنج و تخته نرد

تاریخ شطرنج در ایران

   پیش گفتار

       دقیقاً مشخص نیست مبدا شطرنج چیست،  از کجا آمده و توسط چه کسی اختراع شده،  از کدامین شهر و دیار شروع شده،  آیا در یک برهه و زمان خاص پدید آمده،  و همراه گذر زمان پیشرفت کرد است؟.  این پرسشها و خیلی سوال های دیگر ذهن بسیاری افراد و مورخان برجسته شطرنج را مشغول کرده است.  بیشترین دست نوشته های قبول شده،  حاکی از آن است،  که شطرنج در 600 م،  در هند ظاهر شده است،  و بسرعت در پارس شایع شد،  در حدود 800 م،  در فرهنگ عرب جا گرفت.  اما اینجا موضوع مهم اینست،  که هند منظور استان هند ایران است،  نه کشور هندوستان،  در کشور هندوستان و ادبیات آنجا زودتر از هزاره دوم میلادی هیچ اثر از شطرنج وجود ندارد.  این پست ادامه دارد و باز نویسی می شود،  جهت اطلاع از جدیدترین نوشته ها،  به فهرست مقالات انوش راوید بروید.

 ــ شط = شت = درهم ریختن، درهم شدن + رنج = رنگ.

 ــ  شطرنج = شترنگ = درهم شدن یا شطرنجی شدن رنگ.

 ــ  شط العرب = شت ارب = درهم شدن رودهای ارب.

 ــ  شته = درهم کننده برگ گیاه.

   گویای اولیه شطرنج

      هیچ شواهد قابل تاییدی از روز های اولیه شکل گیری شطرنج وجود ندارد،  هیچ تخته شطرنج یا ست کامل شطرنج پیدا نشده است.  ممکن است بتوان از بعضی اشیا پیدا شده توسط باستان شناسان مهره های ابتدایی شطرنج را یافت کرد،  اما آن ها به راحتی هدفی را برای انجام بازی پیدا نمی کردند.  شواهدی هم که به دست آمده از ادبیات می باشد و حتی گاهی موضوع دارای تفسیر است ...

   چترنگ فارسی ــ  اصل شطرنج در ایران به زمان شاهنشاهی ساسانیان بر می گردد،  یکی از فصل های شاهنامه فردوسی توضیح می دهد،  که چطور فرستاده پادشاه هند این بازی را به انوشیروان معرفی می کند.  در همان فصل افسانه ای می گوید،  از یک جنگ مدنی (غیر نظامی) که بین دو پسر پادشاه هند در گرفته است.  همانگونه که گفتم این هند استان هند ایران است نه کشور هندوستان به استانهای تاریخی ایران مراجعه شود.  ابوالحسن علی مسعودی،  استفاده از شطرنج به عنوان ابزاری برای استراتژی های نظامی، ریاضیات، قمار بازی و حتی وابستگی مهم آن با طالع بینی هندی و جاهای دیگر را شرح داده است.  مسعودی متذکر می شود که عاج فیل در هند به طور عمده ای برای ساخت مهره های شطرنج و تخته نرد استفاده می شد،  و در کتاب کلیله و دمنه چنین یاد کرد،  که این بازی در دوران حکمرانی انوشیروان از هند به فارس رفته است،  و رفته رفته بازی chaturanga به shatranj تغییر یافت و شکل یک بازی دو نفره که شبیه به chaturanga بود و می توانست یک برنده داشته باشد.  اینجا یاد آوری نمایم،  در زمان ساسانیان نصف النهار مبدأ از هند ایران می گذشت،  به تاریخ نجوم در ایران مراجعه شود.  در ضمن صف آرایی نظامی در بازی شطرنج،  درست مانند نظام جمع ایرانی بوده است،  که نمونه این نظام جمع در هیچ کجا وجود نداشته،  به تاریخ نظام جمع در ایران مراجعه شود.

   شطرنج در ایران باستان

      با وجود پژوهش های بسیار تا کنون هیچ یک در پژوهشگران خارجی و ایرانی به نتیجه قطعی و روشنی درباره پیدایش شطرنج و مخترع آن نیافته اند.  سرانجام برخی به یافتن بعضی روایت ها و افسانه ها و برخی به بررسی سابقه تاریخی شطرنج بر اساس مدارک مستند پرداختند.  مدارک مستند گواه آن است که ایرانیان قبل از دوران ساسانیان یعنی نزدیک به 2000 سال با شطرنج آشنا بودند.  از لحاظ تاریخی کهن ترین سندی که در آن از واژه شطرنج سخن رفته،  دست نوشته کار نامه اردشیر بابکان است.  این دست نوشته در حدود سال 600 م،  به زبان پهلوی با 5600 کلمه نوشته شده است،  که در آن از واژه‌ی شطرنج سخن رفته است،  در آن‌جا می‌خوانیم که در زمان اردوان پنجم،  واپسین پادشاه اشکانی (٢١٦- ٢٢٦ میلادی)،  درباریان ایران شطرنج بازی می‌کردند.  اردوان از دانایان دربار خواسته بود که آیین شکار و چوگان و چترنگ (شطرنج) و دیگر هنرها را به اردشیر بیاموزند.   آنچه امروز در دست همگان است تنها پهلوی است،  که مربوط به نخستین دوره شاهنشاهی ساسانیان است.  در زمان اردوان پنجم،  آخرین پادشاه حکومت اشکانیان (217 – 226 م) شطرنج مورد توجه درباریان آن زمان بوده است.  یعنی حدود 17 قرن قبل طبقات ممتاز ایران باستان با این هنر آشنا بوده اند.  دکتر محمد مقدم در یادداشتی چنین راهنمایی نمودند:

   دو نوشته پهلوی درباره شطرنج داریم، یکی ماتیکان شترنگ که یک جزوه شش صفحه ای درباره بازی شطرنج و نرد است،  و طبق روایت درباره اختراع این بازی مطلب مختصری دارد.  دیگری زیر عنوان چارشن (گزارش) شترنگ است،  که آن هم درباره شطرنج و نرد است.

      گمان نمی رود این دو نوشته،  که در مورد اختراع شطرنج و نرد،  ماتیکان شترنگ و چارشن (گزارش) می باشد،  از اختراعات فرد واحدی باشد.  گفته شده که شطرنج در ایران و نرد در هندوستان اختراع شده  البته این همان هند استان ایران است،  اما در کارنامه اردشیر بابکان (متن پهلوی) می بینیم،  که این آلات از زمانی قدیمی تر در ایران وجود داشته،  چنان که نوشته شده:  ...و اردشیر به یاری یزدان به چوگان و سواری، چترنگ و دیگر فرهنگ، از همگی آنان برتر و چیره تر بود.  ولی باز تمامی نویسندگان قدیم و جدید (فارسی و عربی) بدون هیچ گونه تردیدی شطرنج را هدیه هندوستان (هند استان ایران) به ایران (منظور درباره شاهنشاهی ساسانیان) می دانند،  در واقع واژه ها و اصطلاح های شطرنج،  ریشه ایرانی دارند.

      ریشه یابی واژگان شطرنج بر پایه اصول و قواعد زبان شناسی می گوید،  که شطرنج کاملاً ایرانی است،  مانند این واژه ها:  1 ــ  شاه:  که اصلی ترین مهره شطرنج است،  واژه فارسی با ریشه قدیمی خشایثیا است،  این واژه به خط میخی در سنگ نوشته های میخی کوه بیستون کنده شده است.  در زبان کشور هندوستان آن را راجا می گویند،  در شطرنج ایران،  مهره شاه همان معنی واژه فارسی شاه را می دهد.  2 ــ  وزیر:  در ایام قدیم نزد ایرانیان برای واژه وزیر،  فرزین را به کار برده اند،  ولی در کشور هندوستان واژه وزیر را منتری گویند. 3ــ  فیل:  در فارسی قدیم پیل گفته می شده،  ولی اصلاً در زبان سانسکریت نمی باشد.  4ــ  پیاده:  که در زبان فارسی قدیم به پای معروف بوده،  اما در زبان کشور هندوستان ماتیکا گفته شده.  ...و خیلی واژه های دیگر وجود دارد،  که نشانه از آن دارند،  که مهره های شطرنج و خود شطرنج اصلیتی ایرانی دارند.

کلیک کنید:  استان های تاریخی ایران

شطرنج در فرهنگ ایران

      خصوصیات شطرنج با نظام اجتماعی ایرانیان دوران ساسانی و پیش از آن هماهنگی جالبی دارد،  به این معنی که روح سلحشوری و به ویژه ترتیب آرایش سپاهیان به دو رده پیاده نظام در جلو و سواران مرکب از اسب، فیل و ارابه در عقب آن، به تاریخ نظام جمع در ایران مراجعه شود.   مهم تر از آن اهمیتی خاص قائل شدن برای شاه بود،  که در واقع شاه همه چیز در فر و شکوه او خلاصه می شده است.  بنابر این با توجه به آنچه گفته شد و با جمع بندی عواملی که شرح آن ها گذشت یعنی با در نظر گرفتن قدمت بیشتر اسناد تاریخی ایران،  تحلیل اصطلاح های علم شطرنج بر پایه اصول دانش زبان شناسی و هماهنگی شطرنج با فرهنگ اجتماعی ایران،  می توان پذیرفت که این هنر،  چنانکه امروز متداول و مطلوب جهانیان می باشد،  فن تکامل یافته ای با سابقه ای دو هزار ساله است،  که بدون تردید از ایران سر برآورده است،  به شهادت اسناد تاریخی ایرانیان در دوران پیش از اسلام برای پایه گذاری شطرنج گام های اساسی بر داشته اند.  بعد از اسلام تا قرن 16 م،  ایرانیان در گسترش شطرنج تلاشی پر ارج داشته اند،  و بعد از آن نیز همانند سایر علوم و فنون به عنوان هدیه ای نفیس و پر بها،  تقدیم جهان غرب شده است.

قوانین شطرنج

   پیش گفتار

     بمنظور پیشبرد اهداف ملی ایران و ایرانی و قاره کهن پرورش ذهن و فکر مهم است،  این پرورش احتیاج به ابزار هایی دارد،  بخش هایی را در کارگاه فکر سازی نوشته ام.  در اینجا یکی دیگر از این ابزار های پرورش فکر را که شطرنج و مجموعه قوانین آن می باشد می نویسم،  امید است مورد توجه و استفاده قرار گیرد.

متن کامل و رسمى قوانین شطرنج

      قوانین شطرنج فیده،  شامل بازى زنده شطرنج بر روى صفحه است،  این قوانین در هفتاد و یکمین کنگره فیده در نوامبر ٢٠٠٠ در شهر استانبول کشور ترکیه به تصویب رسیده است،  و از اول ژوئیه ٢٠٠١ جارى خواهد بود.  متن انگلیسى این قوانین، متن معتبر اصلى شمرده مى شود،  در متن انگلیسى ، ضمیر هاى مذکر شامل ضمیر هاى مونث نیز می باشد،  متن فارسى از متن انگلیسى ترجمه،  و توسط انوش راوید باز نویسی شده استاین قوانین شطرنج نمى تواند همه موقعیت هاى محتمل را که ممکن است،  در بازى پدید آید شامل شود،  و نیز نمى تواند تمام مسائل عملى را حل و فصل کند.  در حالت هایى که دقیقاً در مواد قوانین حاضر پیش بینى نشده باشد،  مى توان با بررسى موقعیت هاى مشابهى که در قوانین حاضر مورد بحث قرار گرفته است به تصمیم صحیح رسید.  در قوانین شطرنج،  فرض بر این است که داوران از صلاحیت لازم،  قضاوت درست و بیطرفى کامل برخوردار هستند.  مقرراتى که زیاده از حد جنبه تفصیلى یابد،  ممکن است اختیار قضاوت را از داور سلب کند،  و لذا مانع آن شود که او با مراعات انصاف،  منطق و عوامل خاص به حل مسائل بپردازد.  فیده همه شطرنج بازان و فدراسیونها را به پذیرش این نظر فرا مى خواند.  هر فدراسیون عضو فیده مختار است که مقررات تفصیلى ترى را به اجرا درآورد،  مشروط به اینکه:

  * الف ــ  به هیچ وجه با قوانین شطرنج رسمى فیده در تعارض نباشد.

  * ب  ــ  به قلمرو همان فدراسیونها منحصر شود.

  * ج ــ  براى هیچ یک از رویاروییها و مسابقات قهرمانى یا انتخابى تحت پوشش فیده،   یا مسابقات عنوان گیرى درجه گیرى تحت پوشش فیده اعتبار نیابد.

   مقررات بازى

   ماده ١ ــ  ماهیت و اهداف بازى شطرنج:

  *  1 / 1 ــ  بازى شطرنج بین دو حریف انجام مى شود،  که مهره هاى خود را به نوبت بر یک صفحه مربع به نام صفحه شطرنج حرکت مى دهند.  بازیکن داراى مهره هاى سفید بازى را آغاز مى کند،  نوبت حرکت بازیکن موقعى است،  که حرکت حریف او انجام شده باشد.

  *  1 /2 ــ  هدف هر بازیکن قرار دادن شاه حریف در معرض حمله است،  به نحوى که حریف هیچ حرکت قانونى براى اجتناب از گرفته شدن شاه در حرکت بعد نداشته باشد.  بازیکنى که موفق به این امر شود اصطلاحاً شاه حریف را کیش و مات کرده است،  و بازى را برده است.  حریف که شاه او کیش و مات شده است،  بازى را باخته است .

  *  1/3 ــ  اگر پوزیسیون طورى باشد که هیچ یک از دو بازیکن نتواند احتمالاً کیش و مات کند،  بازى مساوى است.

  ماده ٢ ــ  پوزیسیون اولیه مهره ها در صفحه شطرنج:

  *  2 / 1 ــ صفحه شطرنج یک شبکه از ۶۴ مربع مساوى است،  که یک در میان به رنگ سفید و سیاه هستند،  مربع هاى سفید و مربع هاى سیاه صفحه شطرنج بین دو بازیکن قرار مى گیرد،  به نحوى که آخرین مربع سمت راست هر بازیکن سفید باشد.

  *  2/2 ــ  در ابتداى بازى یکى از بازیکنان ١۶ مهره به رنگ روشن،  بازیکن دیگر ١۶ مهره به رنگ تیره دارد،  این مهره ها عبارتند از:

  * یک شاه سفید،  * یک وزیر سفید،  * دو رخ سفید،  * دو فیل سفید،  * دو اسب سفید،  * هشت پیاده سفید،

  * یک شاه سیاه،  * یک وزیر سیاه،  * دو رخ سیاه،  * دو فیل سیاه،  * دو اسب سیاه،  * هشت پیاده سیاه،

  *  2 / 3 ــ  پوزیسیون اولیه مهره ها در صفحه شطرنج به صورت زیر است:

  *  2 / 4 ــ  هشت ستون عمودى مربعها را ستون مى نامند،  هشت ردیف افقى مربعها را عرض  مى خوانند.  خط مستقیمى که از مربع هاى همرنگ بگذرد،  و محل تلاقى این مربعها را به هم وصل کند قطر نامیده مى شود.

  ماده ٣ ــ  حرکت مهره ها:

  *  3 / 1 ــ  بازی کن مجاز نیست مهره اى را به مربعى حرکت دهد،  که در اشغال مهره خود است،  اگر مهره اى به مربعى حرکت کند،  که در اشغال مهره حریف است،  مهره حریف گرفته مى شود،  و از صفحه شطرنج خارج مى شود،  و این بخشى از همان حرکت به حساب مى آید.  در صورتى که مهره اى بتواند طبق ماده هاى   ٣/ ٢ تا ٣/ ٨ مهره اى را بگیرد،  اصطلاحاً مى گویند،  آن مهره به مهره حریف حمله کرده است .

  *  3 / 2 ــ  فیل در قطرى که خودش در آن قرار گرفته است،  به هر مربعى مى تواند حرکت کند.

  *  3 / 3 ــ  رخ در ستون یا عرضى که خودش در آن قرار گرفته است،  به هر مربعى مى تواند حرکت کند.

  *  3 / 4 ــ  وزیر در ستون،  عرض یا قطرى که خودش در آن قرار گرفته است،  به هر مربعى مى تواند حرکت کند.

  *  3 / 5 ــ  فیل یا رخ یا وزیر نمى تواند از روى مهره اى که در مسیر حرکتش قرار دارد عبور کند.

  *  3 / 6 ــ  اسب مى تواند به مربع هایى حرکت کند که نزدیکترین مربعها به مربع استقرار آن باشد.  ولى در یک عرض، ستون یا قطر واحد نباشد.

  *  3 / 7 ــ  الف،  پیاده مى تواند رو به جلو و به مربع اشغال نشده اى که بلافاصله در همان ستون در مقابل آن است حرکت کند.

  ــ  ب،  پیاده در حرکت نخست خود مى تواند همانند حالت الف،  حرکت کند،  یا آنکه دو مربع در همان ستون پیشروى کند،  مشروط به اینکه هر دو مربع اشغال نشده باشند.

  ــ  ج،  پیاده مى تواند به مربع تحت اشغال مهره حریف که به طور مورب در مقابل آن و در ستون مجاور باشد حرکت کند و آن مهره را بگیرد.

  ــ  د،  اگر یک پیاده حریف در یک حرکت دو مربع از مربع اولیه اش پیشروى کرده باشد،  پیاده اى که به مربع عبور این پیاده حریف حمله کرده است،  مى تواند پیاده حریف را بگیرد،  طورى که انگار آن پیاده حریف فقط یک مربع حرکت کرده است.   این گرفتن را فقط در حرکت بعد از این پیشروى مى توان انجام داد،  و آن را گرفتن  آن پاسان در حین عبور مى نامند.

  ــ  هـ ،  وقتى پیاده اى به دور ترین عرض نسبت به موقعیت اولیه اش برسد،  باید به عنوان بخشى از همان حرکت آن را با وزیر، رخ، فیل یا اسب همرنگ آن پیاده عوض کرد.  حق انتخاب بازیکن منحصر به مهره هایى نیست که قبلاً گرفته شده باشند.  این تعویض پیاده با مهره دیگر را ترفیع مى نامند،  و اثر مهره جدید آنى است.

  *  3 / 8 ــ  الف،  شاه مى تواند به دو صورت مختلف حرکت کند، با:

  ــ 1 ،  حرکت کردن به هر مربع مجاور که در معرض حمله یک یا چند مهره حریف نباشد  .حتى اگر این مهره هاى حریف قادر به حرآت نباشند ، مربع هاى مسیر حرکت آنها در معرض حمله شمرده مى شوند.

  ــ 2 ،  قلعه رفتن،  این حرکت شاه و یکى از دو رخ همرنگ آن در یک عرض واحد است، و یک حرکت شاه به حساب مى آید،  و به صورت زیر انجام مى شود:

  ــ  شاه از مربع اولیه اش دو مربع به طرف رخ جابه جا مى شود،  سپس آن رخ به مربعى منتقل مى شود که شاه همان موقع از آن عبور کرده است .

  @ ــ  در حالت هاى زیر قلعه رفتن غیر قانونى است:

  ــ  الف،  شاه قبلاً حرکت کرده است،  یا، ب،  با رخى که قبلاً حرکت کرده است.

  @ ــ  درحالت هاى زیر قلعه رفتن به طور موقت ممنوع است:

  ــ  الف،  مربعى که شاه در آن قرار دارد،  یا مربعى که شاه باید از آن عبور کند،  یا مربعى که شاه قرار است آن را اشغال کند،  در معرض حمله یک یا چند مهره حریف باشد.

  ــ  ب،  بین شاه و رخى که قلعه رفتن قرار است،  با آن انجام شود،  مهره اى وجود داشته باشد.

  ــ  پ،  شاه در  کیش است،  اگر در معرض حمله یک یا چند مهره حریف باشد،  ولو این مهره ها خود قادر به حرکت نباشند،  اعلام کیش اجبارى نیست.

  *  3 / 9 ــ  هیچ مهره اى نمى تواند حرکتى انجام دهد که شاه او را در معرض کیش قرار دهد یا آن را در معرض کیش باقى بگذارد.

   ماده ۴ ــ  عمل حرکت دادن مهره ها:

  *  4 / 1 ــ  هر حرکت را باید فقط با یک دست انجام داد.

  *  4 / 2 ــ  بازیکنى که نوبت حرکت اوست،  مى تواند یک یا چند مهره را در مربع هاى آنها مرتب کند،  مشروط به اینکه ابتدا قصد خود را بیان دارد،  مثلاً با گفتن:  ژادوب، یا آی اجست،  J adoube  یا I adjust ...

  *  4 / 3 ــ  بجز آنچه در ماده 4 / 2 آمده است،  اگر بازیکنى که نوبت اوست،  عمداً در صفحه شطرنج:

  ــ  الف،  یک یا چند مهره خود را لمس کند،  باید اولین مهره لمس شده اى را که مى توان حرکت داد حرکت بدهد،  یا،  ــ  ب،  یک یا چند مهره حریف را لمس کند،  باید اولین مهره لمس شده اى را که مى توان گرفت

بگیرد،  یا، ــ  ج،  یک مهره از هر رنگ،  مهره خود یا حریف را لمس کند،  باید مهره حریف را با مهره خود بگیرد،  یا اگر این عمل قانونى نبود،  اولین مهره لمس شده اى را که مى توان حرکت داد،  یا گرفت،  حرکت بدهد یا بگیرد.  اگر قابل تشخیص نباشد که مهره خودى اول لمس شده است،  یا مهره حریف،  مهره بازیکن را باید لمس شده قبل از مهره حریفش به حساب آورد.

  *  4 / 4 ــ  الف،  اگر بازیکنى عمداً شاه و رخ خود را لمس کند،  باید در آن جناح قلعه برود،  به شرطى که این کار قانونى باشد.

  ــ  ب،  اگر بازیکنى عمداً رخى را لمس کند،  و سپس شاه خود را لمس کند، مجاز نیست در آن نوبت در آن جناح قلعه برود،  و موقعیت مشمول ماده الف 4 / 3  خواهد بود.

  ــ  ج،  اگر بازیکنى به قصد قلعه رفتن شاه را لمس کند،  یا هم زمان شاه و رخ را لمس کند ولى قلعه رفتن در آن جناح غیر قانونى باشد،  بازیکن باید حرکتى قانونى با شاه خود انجام دهد،  که ممکن است،  شامل قلعه رفتن در جناح دیگر نیز باشد.  اگر شاه اصلاً حرکت قانونى نداشته باشد،  بازیکن مختار است هر حرکتى که قانونى باشد انجام دهد.

  *  4 / 5 ــ   اگر هیچ کدام از مهره هاى لمس شده را نتوان حرکت داد یا گرفت،  بازیکن مى تواند هر حرکتى که قانونى باشد انجام دهد.

  *  4 / 6 ــ  بازیکن به محض آنکه عمداً مهره اى را لمس کند،  حق اعتراض به تخطى حریف از هر یک از مواد این قوانین را از دست مى دهد.

  *  4 / 7 ــ  وقتى مهره ای،  به عنوان حرکتى قانونى یا بخشى از حرکتى قانونى،  در مربعى رها شود،  دیگر نمى توان آن را به مربع دیگرى حرکت داد.  حرکت موقعى انجام شده محسوب مى شود که تمامى شروط مقتضى ماده ٣ تامین شده باشد.

   ماده ۵ ــ  اتمام بازى:

  *  5 / 1 ــ  الف،  بازیکنى که با حرکت قانونى،  شاه حریف را کیش و مات کرده باشد،  بازى را برده،  و بازى بلافاصله به اتمام مى رسد،  به شرطى که حرکتى موجب پوزیسیون کیش و مات شده است قانونى باشد .

  ــ  ب،  بازیکن که حریفش اعلام کند تسلیم شده،  یا واگذار کرده،  بازى را برده است . بازى بلافاصله به اتمام مى رسد.

  *  5 / 2 ــ  الف،  وقتى بازیکنى که نوبت اوست،  هیچ حرکت قانونى نداشته باشد و شاهش نیز در معرض کیش نباشد،  بازى مساوى می شود،  و مى گویند بازى پات شده است،  و بلافاصله به اتمام مى رسد،  به شرطی حرکتى که موجب پوزیسیون پات شده است قانونى باشد.

  ــ  ب،  هرگاه پوزیسیونى پدیدار شود،  که در آن هیچ یک از دو بازیکن نتواند با سلسله حرکت هاى قانونى حریف را کیش و مات کنند،  بازى مساوى است،  مى گویند بازى به پوزیسیون مرده رسیده است،  و بازى بلافاصله به اتمام مى رسد،  به شرطى حرکتى که موجب این پوزیسیون شده،  قانونى باشد.

  ــ  پ،  با توافق دو بازیکن در حین بازى،  بازى مساوى مى شود،  و بازى بلافاصله به اتمام مى رسد،  نگاه کنید به ماده 9 / 1 .

  ــ  د،  اگر پوزیسیون یکسانى بخواهد حداقل براى سومین بار در صفحه شطرنج پدیدار شود،  یا حداقل سه بار در صفحه شطرنج پدیدار شده باشد،  بازى مى تواند مساوى شود،  نگاه کنید به ماده 9 / 2 .

  ــ  ذ،  اگر آخرین ۵٠ حرکت پیاپى را هر دو بازیکن بدون جابجایى هیچ پیاده اى و بدون گرفتن هیچ مهره اى انجام داده باشند،  بازى مى تواند مساوى شود،  نگاه کنید به ماده 9 / 3 .

    مقررات مسابقه

   ماده ۶ ــ  ساعت شطرنج: ... ادامه دارد.

   دانلود کامل در:  ورزشها و بازی های ایرانی.

   عکس یک شطرنج تاریخی،  و عکس های تاریخی بازی شطرنج،  از دید دیوان شمس،  عکس شماره 5691.

تاریخ و فلسفه تخته نرد

      آیا میدانید تخته نرد،  چگونه و توسط چه کسی ابداع شد؟  و چه فلسفه زیبا و عبرت آموزی در پس آن نهان است؟  آنچه که من می دانم تخته نرد،  در هزاره اول خورشیدی ایرانی در تمدن کهن جیرفت اختراع شد،  و  توسط بزرگمهر تکامل یافت،  یا به نوعی ابداع مجدد گردید،  و داستان زیر در پیدایش آن آمده است.  یاد آوری نمایم،  در واقع شطرنج و تخته نرد،  مانند تمام موضوعات و مسائل دیگر،  طی روندی برابر تاریخ و فرهنگ یادگیری تکامل پیدا کرده اند.

کلیک کنید:  تخته نرد در تمدن کهن جی

      در زمان پادشاهی انوشیروان خسرو پسر قباد،  پادشاه هند استان که خوزستان کنونی ایران است،  دیورسام بزرگ،  برای سنجش خرد و دانایی ایرانیان و اثبات برتری خود شطرنجی را که مهره های آن از زمرد و یاقوت سرخ بود،  به همراه هدایایی نفیس به دربار ایران در خورآسان فرستاد،  و تخت ریتوس دانا را مأمور انجام این کار کرد.  او در نامه ‌ای به پادشاه ایران نوشت:  از آنجا که شما شاهنشاه ما هستید،  دانایان شما نیز باید از دانایان ما برتر باشند.  پس یا روش و شیوه آنچه را که به نزد شما فرستاده‌ ایم (شطرنج) باز گویید و یا پس از این ساو و باج برای ما بفرستید.  شاه ایران پس از خواندن نامه چهل روز زمان خواست،  و هیچ یک از دانایان در این چند روز چاره و روش آن را نیافت،  تا اینکه روز چهلم بزرگمهر که جوانترین وزیر انوشیروان بود،  به پا خاست و گفت:  این شطرنج را چون میدان جنگ ساخته‌ اند،  که دو طرف با مهره های خود با هم می ‌جنگند و هر کدام خرد و دور اندیشی بیشتری داشته باشد،  پیروز می‌شود.  او راز های کامل بازی شطرنج و روش چیدن مهره ها را یافت و گفت،  شاهنشاه سه بار بر او درود فرستاد،  و دوازده هزار سکه به او پاداش داد.  پس از آن تخت ریتوس با بزرگمهر به بازی پرداخت،  بزرگمهر سه بار بر تخت ریتوس پیروز شد.  روز بعد بزرگمهر تخت ریتوس را به نزد خود خواند و وسیله بازی دیگری را نشان داد و گفت:  اگر شما این را پاسخ دادید ما باجگزار شما می شویم و اگر نتوانستید باید باجگزار ما باشید.  دیورسام چهل روز زمان خواست، اما هیچ یک از دانایان آن سرزمین نتوانستند وین اردشیر را چاره گشایی کنند،  و به این ترتیب شاه هنداستان پذیرفت که باجگزار ایران باشد.

  *  تخته نرد:  کره زمین

  * 30 مهره:  نشان گر 30 شبانه روز یک ماه

  *  24 خانه:  نشانگر 24ساعت شبانه روز

  *  4 قسمت زمین:  4 فصل سال

  *  5 دست بازی:  5 وقت یک شبانه روز

  *  2 رنگ سیاه و سپید:  شب و روز

  *  هر طرف زمین 12 خانه دارد:  12 ماه سال

  *  زمین بازی:  آسمان

  *  تاس:  ستاره بخت و اقبال

  *  گردش تاس ها:  گردش ایام

  *  مهره ها:  انسان ها

  *  گردش مهره در زمین:  گردش زندگی انسانها

  *  برداشتن مهره در پایان هر بازی:  مرگ انسان ها

  *  اعداد تاس:  1 =  یکتایی و خداپرستی،  2 =  آسمان و زمین،  3 =  پندار نیک؛ گفتار نیک، کردار نیک،  4 =  شمال، جنوب، شرق، غرب،  5 =  خورشید؛ ماه، ستاره، آتش، رعد،  6 =  شش روز آفرینش.

   جالب:  تاس واژه ای ایرانی است،  و به معنی مکعب سر شده است.

   ــ  تاس = تا = تا شده،  چند ضلعی، مکعب + سر = سر،  جهت اطلاع بیشتر به معنی نامها مراجعه نمایید.

عکس یک تخته نرد با نقش جهان،  عکس شماره 5668 .

کلیک کنید:  تاریخ لشکر و جنگ در ایران

کلیک کنید:  تاریخ مزدوران بیگانه در ایران

کلیک کنید:  تاریخ ورزش و بازی در ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir