وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 13

کنکاش 13

   توجه 2:  نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است،  و نظر وبلاگ نمی باشد،  پاسخ ها دانش وبلاگ است.

   پرسش 1483:  کمبوجیه چگونه پادشاهی بود؟

    پاسخ پرنیان حامد:  بسیار سوال سختی است گرامی،  هرودوت از او بسیار بد نوشته است . ت. ا اومستد ثابت کرده است که آنچه هرودوت نوشته است مردود است او حتی در باب کشتن گاو مقدس مصر سند آورده است که کمبوجیه برای گاو حتی معبد هم ساخته است ( چنانچه لازم است سند را ارئه بدهم).

   از آنجا که به دنبال حقیقت هستم کوروش هخامنشی را افتخار ایران و ایرانی می دانم و با این گفتار و جعلیات که امروزه معمول شده است تا آخرین نفس مبارزه خواهم کرد.

   اما درباب داریوش هخامنشی متاسفانه چنین نظری ندارم و صفحه ای از کفتار کتاب "اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست" را که نظر من است با اجازه  برای شما عینا برگردان می کنم شاید بتوان در مورد بردیا و کمبوجیه به حقایقی جدید رسید،  شاید:

.....................................................................................

   . پسر او کمبوجیه بر تخت سلطنت نشست و مصر را فتح کرد. در راه بازگشت از مصر به طرزی مشکوک کشته شده است. فراموش نکنیم که داریوش اول در این سفر همراه او بوده است. بردیا پسر کوچک کوروش در ایران بر تخت سلطنت می نشیند که پس از چند ماه بدست داریوش اول کشته می شود.

   واقعی ترین سندی که در این مورد در دسترس ماست کتیبه های خود داریوش اول می باشد. این کتیبه ها اسنادی بی مانند برای تایین مکانها, مردمان و... می باشد. اما در اینکه داریوش شاه کلیه وقایع و نسبت ها را راست گفته باشد جای تردید می باشد. پذیرفتن بی چون و چرای این وقایع تنها به علت آنکه کتیبه داریوش شاه می باشد کاری عجولانه و غیر منطقی می باشد. بیائید این کتیبه ها را با در نظر گرفتن موقعیت این شاه و بدون تعصبات ایران پرستی و... بیشتر بررسی کنیم:

   -     داریوش شاه گوید این است این کارهایی که پس از شاهی به انجام رساندم یکی در نام کمبوجیه (پسر کوروش) از (تخمه) امان شهریاری را در اختیار داشت. کمبوجیه برادری (در نام بردیا) داشت و آنها از (یک) پدر و مادر بودند و کمبوجیه بردیا را کشت. مردم ندانستند که بردیا کشته شده است.

   چطور ممکن است که مردم ندانسته باشند که بردیا کشته شده؟ این همه برادر کشی در تاریخ ایران موجود است هیچ شاهی با مردم تعارف نداشته است! حتی اگر کمبوجیه نمی خواسته که این مرگ به نام او رغم زده شود می گفتند "تب نوبه گرفته و مرده است" بردیا در این زمان زنده بوده است و کشته شدن بردیا به دست کمبوجیه دروغ محض است.

   -    سپس کمبوجیه مصر را رفت. آنگاه مردم پیمان شکنان شدند و "دروغ" در دهیوها بسی (گسترده شد) در پارس, همچنین در ماد و در دیگر دهیوها. داریوش شاه گوید آنگاه یک نفر مغ به نام "گئومات" در پیشیااوواد در نزدیکی کوه آراکادریش شورشی بر پا کرد. او به دروغ به مردم می گفت من بردیا پسر کورش برادر کمبوجیه هستم. سپس همه مردم شورش کردند و از کمبوجیه به سوی گئومات رفتند و هم پارسی و هم ماد و هم دیگر کشورها. در روز نهم گرماپاد وی پادشاهی را در دست گرفت. پس از آن کمبوجیه به مرگ خودش درگذشت.

   کمبوجیه پس از فتح مصر برای فتوحات بیشتر از جانب غرب کلی از سپاه ایران را به هلاکت می رساند رفتار او در مصر مطابق با سنن پدرش نبوده است و.... اینکه در ایران مردم بر علیه کمبوجیه شورش کرده و بردیا برادر کوچک او را بر تخت سلطنت نشانده باشند کاملا منطقی به نظر می آید اما اینکه کمبوجیه در حال بازگشت از مصر برای مقابله با این شورش به مرگ خودش درگذشته باشد تنها می تواند یک معجزه باشد! در روایتی آمده است که شمشیر کمبوجیه به پایش فرو رفته و مرده است. مرگ او بر اثر بیماری یا سکته قلبی نبوده بر اثر زخم شمشیر بوده است چه کسی ماموریت داشته کمبوجیه را قبل از رسیدن به ایران هلاک کند؟ داریوش اول در این سفر همراه کمبوجیه بوده است چرا مرگ او را مرگی طبیعی وانمود میکند؟

   -    داریوش شاه گوید هیچکس نه پارسی و نه مادی نه از تخمه امان نبود که پادشاهی را از دست مغ گئومات بگیرد مردم خیلی از او می ترسیدند ......

   حتما مردم راضی بودند از این پادشاهی و اگر نه این همان مردمی بودند که پس از کشته شدن او از هر طرف سر به شورش گذاشتند می ترسیدند مفهومی ندارد!

   -    داریوش شاه گوید در روز 10 ماه باگایادیش من با بسیاری از مردم مغ گئومات و همه پیروانش را کشتم. پادشاهی را  از او گرفتم.

   مردمی در کار نبودند داریوش شاه با شش نفر دیگر از سران خاندان اشراف وارد قصر او شده و سر او را زدند و تا آنجا که ما می دانیم به این روش در فارسی غصب تاج و تخت میگویند چرا که مردم هم راضی به پادشاهی داریوش اول نبودند پس نمی توان آن را انقلاب مردمی نام نهاد. کشتن پیروان هم حتما منظور همان مراسم مغ کشان است.

   -    داریوش شاه گوید پادشاهی را که از تخمه امان غصب شده بود من آن را دوباره بازگرداندم و در جای خود باز نشاندم درست همان گونه که پیشتر بود. نیایشگاه هایی که مغ گئومات ویران کرده بود بنا کردم, من چراگاه و دام ها و رعیت را با اموالی که مغ گئومان از آنها گرفته بود به مردم بازگرداندم ....

   گویند بردیا در مدت کوتاه سلطنت خود در قوانین اجتماعی تعدیل هایی بوجود آورد مالیات را به مدت 3 سال به تمامی مردم بخشید,عوارض را لغو کرد, مدت خدمت سربازان را در سپاه به آنان بخشید. شیوه عقیدتی او بر پایه عدل و داد مهری بوده است. بردیا را پایه گذار مسلک مزدک می دانند "همانطور که آب و اتش و زمین از آن همه است پس همه چیز باید مساوی باشد برای همه" داریوش اموالی که بردیا از اشرافیان زورگو گرفته و به مردم داده بود، دوباره به همان خاندان اشرافی بازگردانده است.

   و بعد شاهد شورش های مردمی بر علیه این شاه بزرگوار از زبان خود ایشان هستیم:

   -    داریوش شاه گوید این است آنچه که من در زمان یکسال پس از پادشاهی انجام دادم. من 19 نبرد کردم

و این اسامی افرادی که داریوش شاه در سال اول سرکوب کرده است:

  1.    "اسرینا " پسر "اوپادرام" در اعیلام  میگفت من پادشاه اعیلام هستم، مردم به سوی او رفتند.

  2.    "نیدینتوبل" پسر" اینایرا" در بابل می گفت من نبوکد نصر پسر نبونید هستم. مردم به سوی او رفتند.

داریوش شاه گوید آنگاه که من در بابل بودم این کشورها نافرمان شدند: پارس اعیلام ماد آشور مصر پارت مرو سته گوش و سکاییه.

  3.    " مارتیا " پسر" چین چیخ ری" در پارس و اعیلام میگفت من ایمانیش پادشاه اعیلام هستم.

  4.    " فراورتیش " در ماد می گفت من خشتریه از دودمان هوخشتره هستم، سپاه ماد به سوی او رفتند.

  5.    "چیساتاخما " اهل ساگارتی می گفت من از دودمان هوخشتره هستم.

  6.    پارت و هیرکان بر من شوریدند.

  7.    "فرادا " در مرو  شورش کرد.

  8.    "وهیزاداتا "در پارس شورش کرد او می گفت من بردیا پسر کورش هستم.

  9.    "اراخی "پسر" خالدیت" در بابل می گفت من نبوکدنصر پسر نبونید هستم.

   -    داریوش شاه گوید این است آنچه من در سال دوم و سوم پس از پادشاهی انجام دادم.

  10.    اتامائیتا در اعیلام شورش کرد.

  11.   سکا هایی که کلاه نوک تیز داشتند با من جنگ کردند سردار آنان "سکونخا " بود.

    باور کنیم که این همه شورشی و یاغی که داریوش شاه را سه سال مجبور به جنگ بی امان کردند از یک مغ گئومات غاصب می ترسیدند؟  یا منطقی تر آن است که تصور کنیم این شورش ها به خونخواهی مرگ پادشاه اصلی ایران  بردیا بر ضد قاتل او صورت گرفته است و مردم هیچ رضایتی به پادشاهی داریوش نداشته اند.

   -    داریوش شاه گوید تو که از این پس این نوشته ها را خواهی خواند به کارهایی که من انجام داده ام باور داشته باش و آنرا دروغ نپندار ... من اهورا مزدا را گواه می گیرم که آنچه در یکسال و همان سال انجام داده ام راست است نه دروغ .... مبادا آنکه از این پس کسی این نوشته را بخواند و آنچه بدست من انجام شد در دیده او بسیار آید و این او را باور نیاید و دروغ پندارد. داریوش شاه گوید اهورامزدا و دیگر ایزدانی که هستند به این سبب مرا یاری دادند که من خائن و دروغ گو و شرور نبودم.

   داریوش شاه کبیر, در تاریخ ایران قبل و پس از شما کلی دروغگو و خائن و شرور موجود بوده اند که به مقام شاهی رسیدند و اهورامزدا و دیگر ایزدان هم به آنان یاری کردند. چه کسی این شاه کبیر را دروغگو خوانده که او آنقدر دروغ نبودن آن را به رخ ما کشیده است! این همه اصرار تنها می تواند تاییدی بر دروغگو بودن او باشد.

اختلافاتی که داریوش شاه در ایران بین پارس ها و مادها و بین مزداییها و میترایی ها بوجود آورد نه تنها تمامی زحمات کورش کبیر را نقش بر آب کرد که این اختلافات تا آخرین روز حکومت هخامنشی گریبانگیر جانشینان او شد. حکومت اشکانیان (مادی میترایی) حکومت هخامنشی (پارسی مزدایی) را برکنار میکند و حکومت ساسانی (پارسی مزدایی) حکومت اشکانیان را و مردم ایران بعد از هزار سال گرفتاری و کشمکش و کشت و کشتار به اعراب بی گانه پناه می آورند.

   داریوش شاه با کشتن مغ های میترایی و معرفی آنان با عنوان بی گانه در کتیبه های خود اختلاف مذهبی سهمناکی را در ایران پایه گذاری می کند که این اختلافات تا زمان حمله اعراب در ایران به وضوح به چشم می خورد و کشته شدن پسر او خشایارشا بدست شخصی با نام میتری دات (از فرقه میترایی) از نتیجه همین اختلافات بوده است.

   نابسامانی که پس از اردشیر اول بر سرحکومت در ایران پدید آمده است چیزی جز عوارض سرکوبی آشوب گران بابلی بدست داریوش اول نمی باشد.

    پس از مرگ داریوش دوم نیز چیزی جز آشوب اختلاف و برادر کشی به چشم نمی خورد. کورش صغیر برادر اردشیر دوم با همکاری مادها و میتراییان به برادر حمله کرده و پایه های حکومت هخامنشی را متزلزل می سازد.

اردشیر دوم معبد های میترایی را بازسازی میکند در کتیبه های او نام اهورا میترا دیده میشود. به اهورا میترا سوگند یاد میکند و از او کمک می طلبد.

   اردشیر سوم بیشتر افراد خانواده شاهی نزدیکان خود و مدعیان سلطنت را در آغاز سلطنت خود به قتل میرساند و خود به دست میترایی با نام "بغ واس" مسموم می شود پسر او ارشک نیز بدست همین شخص کشته می شود

مادهای میترایی از تک تک فرزندان و نوادگان داریوش اول انتقام روز مغ کشان را گرفته و در زمانی که دیگر کسی از این خاندان برای حکومت باقی نمانده بود با از میان برداشتن تنها باز مانده با نام  داریوش سوم حکومت ایران را از آن خود ساختند. 

   پرسش 1484:  درود!چندی بود درباره نام اسکندر پژوهش میکردم که به این فرجام نیمه رسیدم::

   ذو = دارنده  و   قرن = شاخ ، ...

   قرنین = دوشاخ ، امروز میگویند شاخ آفریکا! ، به گفته بیشتر تاریخدانان دوران اسلامی قرنین همان شرق و غرب است.  ذوالقرنین=دارنده شرق و غرب.

   پاسخ پرنیان حامد:  کتاب صفحه 54

    ذوالقرنین منظور شخصی که شرق و غرب را فتح کرده باشد. در تاریخ ایران فریدون, کی خسرو, کورش کبیر, اسکندر و... ذوالقرنین هستند.

   در تاریخ ایران تقریبا پس از هر جهانگیری یک ملوک الطوایفی بوجود آمده است ......

   (در باب ذوالقرنین قران من صلاحیت تشخیص ندارم باید به مراجع اسلامی رجوع کنید)

   پرسش 1485:  اسکندر ، در کارنامه اردشیر بابکان الاسکندر:

   اس >> اش در زبان آریایی تا جایی که شنیدم و می‌دانم به چم "ستاره یا مهر" است که به همراه "مان" واژه جایگاه خورشید یا ستاره را می‌رساند ، آسمان ، پیشوند "اس" را برابر با شاه میگیرم چراکه ستارگان (از آن دسته خورشید) نماد بزرگی و روشنایی هستند و شاه هم همچین جایگاهی داشته است.

    کندر >> با ویژگیهای زبان های آریایی، کنتر، کانتر، کانتری (کشور)، کنت (خانه، سرزمین، در کنت + هار، سمر + کنت و کن)، کن + در.

   در دم چیزی که از این ساخت فهمیده میشه ، "شاه‌ِ سرزمینِ..." است، برای تکواژ "در" یا "تر" یا "ثر" یا ... تاکنون چیزی نیافتم ولی خواهم یافت.

   پاسخ پرنیان حامد:  کتاب صفحه 115:

   حال که اسکندر لقبی یونانی نیست آن را ریشه یابی کنیم: اس + محل این ترکیب در بسیاری از نامهای پادشاهان دیده می شود. نمونه روشنی از آن نام بردیا از زبان یونانیان است.  بردیا = اسمردیس در نوشته یونانیان است. اس مردیس یا بهتر بگوییم اس مدیس یعنی پادشاه ( تک خال) مادها. جالب آنکه یونانیان بردیا را تک خال (پادشاه, والی, ساتراپ) ماد می دانستند. و ما می دانیم که او ولایت باختریش (باکتریا, بلخ) را از جانب پدر داشته است. این هم سندی دیگر بر اینکه باکتریا در منطقه مادها است و بلخ امروز در شرق ایران نیست. نمونه های دیگر اس + محل: اس تیاک = اژدی هاک فارسی که حداقل دوبار در تاریخ ایران این نام به وضوح امده است 1. ضحاک تازی 2. پسر هوخشتره پادشاه مادها. نمونه های دیگر این ترکیب: اس فیان (پدران در شجره نامه جمشید در بندهش), اس بن, اس پاتیه, اس پارت و..... می باشند.  اس به معنی تک خال در زبان فارسی امروزی را شاید بتوان به معنی پادشاه یا والی در نظر گرفت و اس + محل را لقبی بر پادشاه آن منطقه تصور کرد.

    لغت اسکندر هم میتواند به شرح بالا اس + کندر باشد و هم میتواند اسک + اندر:

   اسکندروس = اس کندروس. کندروس در کتیبه های داریوش کبیر محل جنگ فرورتیس مادی با او, همان محلی است که کتیبه های پیروزی او در آن قرار دارد که امروزه به آن بیستون میگوییم و محلی در کرمانشاه است. اس کندروس = پادشاه کرمانشاه (کرمان فارسی باستان) همچنین می دانیم کندروسیان= مکران است.

   پرسش 1486:  مطلبی درباره حمله اسکندر به ایران خواندم که نویسنده ادعا کرده حمله اسکندر به ایران دروغ است باستان شناسان از محوطه تخت جمشید پرده های سوخته کشف کردند که حمله اسکندربه ایران را ثابت میکند نویسنده مقاله چه توجیهی درباره نوشتارش دارد؟ من از تنگ ارم برازجان دیدن کردم ارامگاه خواهر کوروش و کاخ اردشیر بابکان را در وضع مناسبی نیست و متاسفانه بسیاری ازگردشگران این منطقه را نمیشناسند استانهای جنوبی کشور دراری اثار باستانی است از روسای محترم میراث فرهنگی استانهای بوشهر و خوزستان تقاضا دارم به این موضوع توجه بیشتری داشته باشند سپاسگزارم.

   پاسخ پرنیان حامد:  یک تکه پارچه نیمه سوخته را در حیاط منزلتان خاک کنید و هر روز مقداری آب به آن بدهید. پس از دو یا حد اکثر سه سال محل دفن پارچه را حفاری بفرمایید. آیا اثری از پارچه نیمه سوخته شما باقی خواهد ماند؟ چطور ممکن است پرده های نیمه سوخته ی تخت جمشید بعد از 2000 سال از بین نرفته باشند. ترا به خدا هر مزخرفی که به شما می گویند باور نکنید. این هم سند ی که می رساند تخت جمشید هرگز نسوخته (سند آن بر همین صفحه چند سوال پاین تر)

   برای از بین رفتن آثار باستانی ایران و بی توجهی سازمان میراث فرهنگی متاسف هستم گرامی اما کاری از دست ما بر نمی آید سخن شما عینا بر جستار باز خواهد شد. پاینده باشید.

   پرسش 1487:  آیا کوروش برای ساخت تخت جمشید و کلاا در طول پادشاهیش به مردم ظلم کرده. یا اصلا ظلمی کرده است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تخت جمشید را داریوش و پسرانش ساختند دستمزد کارگران را هم پرداخت کردند. سندی نداریم که کوروش به کسی ظلم کرده باشد هر چه اقوام مختلف در باره او نوشتند تعریف و قدر دانی است. با کمال تاسف جز از برخی ایرانیانی که امروز نمی دانم چگونه این جعل ها را با عنوان سند به جامعه ارائه می دهند.

   ادامه پرسش:  پس چه کسی تخت جمشید رو به آتش کشید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  هیچکس،  تخت جمشید آتش نگرفته آنچه می گویند آتش گرفته احتمالا قصر باختریش بوده است. هیچ اثری از سوختگی در پارس کده دیده نمی شود! کدام آثار سوختگی؟ قسمتی از کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست:

   گویند که الکساندر یونانی تخت جمشید را به آتش کشید! به گفته های استاد احمد حامی در این مورد رجوع میکنیم:

            تخت جمشید هیچگاه در آتش نسوخته است زیرا:

تخت جمشید روی سنگ آهک و با سنگ آهک ساخته شده است،  سنگ آهک خالص, کربنات کلسیم caco3 است که در فشار یک جو, در گرمای 894,4 درجه با گرفتن cl/g  391 گرما میپزد و به 44,05 درصد co2  و 56,07 درصد cao تجزیه می شود. گاز co2 به هوا می رود و آهک زنده Cao می ماند.  آهک زنده Cao , با آب ترکیب آهک شکفته ca(oH)2 میدهد و cl/g 280 گرما آزاد می شود. آب, آهک شکفته را میشوید و با آن, آب آهک درست می کند و روان میگردد.

   اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود باید سنگهای بالاتنه آن در شعله های آتش و سنگ های کف آن زیر جسمهای سوزان فروریخته, کمی پخته باشد آب باران و برف با پوسته آهک پخته ترکیب آهک شکفته داده باشد و آن را شسته باشد.

   سنگهایی را که از زیر خاک بیرون آورده اند بویژه سنگهای کف همگی سالمند و لبه شان تیز و کنده گری شان مانند روز نخست به جا مانده است این می رساند که تخت جمشید نسوخته و سطح سنگهای آهکی آن نپخته است و ترکیبی از آب باران و شسته شدن آن نیز موجود نمی باشد. (احمد حامی)

   پرسش 1488:  سلام . نام دورا اورپوس , در یکی از کتیبه های معابد میترایی اروپا , نام کشندگان گاو امده که یکی از انها در کنار شهر دورا اورپوس بوده است.  احتمالا از سرداران رومی - اشکانی است. (رجوع شود به کتاب مهر ایرانی - استاد فریدون جنیدی).

   متاسفانه تاریخ دانان ایرانی حواسشون به این است که کوروش رو سگ شیر داده یا خیر؟

   اسناد نوشتاری این کشفیات را نشان داده اند؟

   می دانید که ما متنی از اشکانیان نداریم و اینها خیلی ارزشمند هستند.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام کشف اسناد سالها قبل بوده است . این اسناد در اختیار می باشند اما طبق معمول سالم نیستند و در قسمتهای مهم زدگی دارند.

   پرسش 1489:  درود . در مورد ایالات خراج گزار هخامنشی ( هرودت) چند سوال دارم :

1. کلخید ها , اهل گرجستان امروزی هستند ؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما بله به همین حدود است.

   ادامه پرسش:  2. مردم پریکان ( پری تکان ) , که می گویند با ولایت اصفهان تطبیق داده می شود و قسمتی از ان را فریدون گویند, همان پارت است؟ شاید همان پریان ( پرنی + ان ) باشند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسپها اصفهان امروزی نیست حدود کردستان است (اسناد در کتاب و بر وبلاگ) لذا همان پارت در شمال غربی ایران است.

   ادامه پرسش:  3. هرودوت در از ایالت 17 نام حبشی های اسیایی را می اورد . منظور کجاست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  شمال غربی ایران امروزی.

   ادامه پرسش:  4. ایالت 12 نام باختری ها و اگل ها را می اورد. اگل ها چه قومی اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  دقیقا نمی دانم (فرصت بدهید به جای همین کمانک پاسخ شما را خواهم نوشت)

   ادامه پرسش:  5. قومی به نام " ماکرون " در ایالت19 امده است و سرزمین های این ایالت بیشتر در قفقازیه غرب است. ماکرون همان مکران در تاریخ ایران نیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  مشکل بتوان چنین تفسیری کرد.  مکران در تاریخ ایران حدود دریای سرخ است مکران در ضمیمه مکان های کتاب:

آب زره مرز مشترک مصر, بربر,مکران , توران :

شاهنامه فردوسی  به زمان کی کاوس (آب زره):

                  همی راند تا در میان سه شهر              زگیتی برین گونه جوینده بهر

                  به دست چپش مصر و بربر به راست     رهش در میانه بدانسو که خواست

                  به پیش اندرون شهر هاماوران                         به هر کشوری در سپاهی گران

                  خبر شد بدیشان که کاوس شاه              بر آمد به آب زره با سپاه

و جای دیگر زمانی که کی خسرو , افراسیاب را در توران زمین دنبال میکرد:

      مرز ایران --> جیحون --> سغد و کشانی + صد فرسنگ --> گل زر یون --> بهشت دژ --> چین -->  مکران --> آب زره (دریای ژرف) + هفت ماه --> کنگ دژ

 و نامه او به کی کاوس :

                  کشیدم لشکر به ماچین و چین              وزان روی رانم به مکران زمین

                  واز آن پس از آب زره بگذرم              اگر پاک یزدان بود یاورم

( آب زره در میان سه کشور مصر و بربر و شام! = آب زره پس از چین و مکران !)

همچنین کی کاووس :

                  از ایران بشد تا به توران و چین                       گذر کرد از آن پس به مکران زمین

                  ز مکران شد آراسته تا زره                            میان ها ندیدند بند و گره

                  شه بربرستان بیاراست جنگ               زمانه دگرگونه تر شد به رنگ

                  چو آمدش از شهر بربر گذر                سوی کوه قاف امد و باختر

( از تهران تا پکن حدود 6000 کیلوتر است + مکران + زره تا برسد به بربرستان این غیر ممکن است! مکران, بربر, چین و توران آب زره همه در غرب ایران امروز است).

بربر به زبان سومری نام آفتاب است بابلی ها به "ه تی ت" (و کاسها) بربر میگفتند (احمد حامی).

   ادامه پرسش:  6. هرودوت : اعراب همه ساله 1000 تالار کندر می دهند! ( نمی دانستیم عرب ها تجارت کندر داشتند)،  پاینده باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  این اعراب نیست این ارابی ها هستند جالب آنکه هرودوت می نویسد به ارابی رفته است از آتن تا یمن و عمان! تقریبا غیر ممکن است این ارابی و منظور او کنار دلتای سینا است.

پرسش 1490:  درود .  چرا ارابی ها را تبدیل به اعراب کرده اند؟ ایا سرزمین کوشی یا همان حبشه امروزی است؟ به این متن دقت کنید:

  هرودوت : این حبشی ها مانند هندی ها های کالان تی, تخم می کارند و در خانه های زیر زمینی سکنی دارند. کلخید ها هم مردمان مجاور انها تا قلل کوه های قفقاز به طیب خاطر هدایای می فرستند.

   پاسخ پرنیان حامد:  مفسرین تبدیل کردند می گویند اعراب شمالی و اعراب جنوبی شمالی ها اصلا عرب نبودند نژاد عرب در این زمان فقط در جنوب شبه جزیره عربستان اون ته ته یعنی یمن و عمان بودند. خودش نوشته مردم مجاور در کوه های قفقاز هستند پس در نزدیکی کوه های قفقازند.

   ادامه پرسش:  هدایای این ها در هر 4 سال عبارت است از 100 پسر بچه و 100 دختر . حکومت پارسی ها تا این کوه هاست (کوه های قفقاز)  صفحاتی که ماورای این کوههاست حکومت پارسی را نمی شناسند. (؟)

   پاسخ پرنیان حامد:  یعنی ساکنین شمال کوه قفقاز حکومت پارس را به رسمیت نمی شناسند همان ماساژت هایی هستند که کوروش را کشتند.

   ادامه پرسش:  به قول هردوت حکومت پارسی تا کوه های قفقاز است. پس چرای جای دیگر می گوید: مردم ینیان (یونی ها) و ماگنت های اسیایی ... اولین ایالت خراج گزار هستند؟ این جمله هرودوت خیلی عجیب است؟ یعنی ینیان و دیگر اقوام تا کوه های قفقاز بوده اند؟ سپاس.

   پاسخ پرنیان حامد:  ببخشید متوجه سوال شما نمی شوم. یکی مرز شمالی است یکی مرز غربی متوجه سوال نشدم واضح سوالتان را بنویسید، با سپاس.

   نظر 1491:  درود . در مورد گلدان تاریخی , گفته میشود که کرزوس است. گویا این شخص قبل از فتح لیدی توسط کوروش بزرگ, خود کشی کرده است. تاجی از برگ زیتون بر سر دارد که در جنوب بین النهرین به جز یونان و ترکیه هم, وجود داشته است.

   ستون های یونیک هم دیده میشود که در اثار باستانی ایران هم دیده میشود. مانند مقبره داو دختر در استان فارس که متعلق به معماری ماد است. ستون های این شکلی هم در مقبره صخره ای صحنه, مقبره صخره ای فخریکا, مقبره صخره ای قیز قاپان و.. که متعلق به ماد ها است را میبینیم.

   پرنیان حامد:  با سپاس از شما.

   انوش راوید:  سپاس از توجه شما،  اما گفته می شود و گویا مد نظر من نبود،  آنها خیلی چیزها می گویند،  نباید بدون تحلیل به آنها اعتماد کرد،  بلکه باید اکتشاف کرد.  دوست دارم عزیزان تحقیقات شخصی خودشان را در این موضوع و تمام موضوعات بنویسند،  درست مانند نیمه دوم نظر شما.  بنظر من مهمترین مسئله دور انداختن شیوه تحقیق آموزش های سنتی است،  دیده ام دانشجویان برای تحقیق،  گشتی در اینترنت یا چند مطلب می زنند،  و شکسته و درهم مطالبی را جور می کنند،  و آنرا تحقیق می گویند.  درصورتیکه تحقیق بسیار وسیع تر است.  آنچه که از این وبلاگ می خواهم،  تنها گفتن و نوشتن از دروغ های تاریخ و یافتن چند واقعیت نیست،  بالاترین اصل،  یافتن چند نفر مستقل با ذهن های پویای تاریخی،  برای اثر گذاری به ساختار تاریخی کنونی است.

   پرسش 1492:  متن نامه درود... تورقی شد نه چنان بایسته از سیاهه عالی وکژی های تاریخ نویسی در ایران امروز... جای خوشوقتی است اگر بدانم دوست من گام آهنگ سه دهه پسین ما را چگونه میبیند... بدرود.

   انوش راوید:  وقتی ما از تاریخ 3000 سال پیش می گویم،  خیلی کلی از تاریخ تمدن، جغرافیای سیاسی و اقتصادی و کرنولوژی تاریخ و غیره می نویسیم،  زیرا زمینه و آثار و بنای دانش تاریخ باستان چنین است.  وقتی از 300 سال پیش می گوییم،  جغرافیای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و غیره تا حدودی تفکیک شده است،  چون داده های بیشتری در اختیار داریم.  ولی وقتی می خواهیم از 30 سال پیش بنویسیم، هر کدام از موضوعات جغرافیا ـ تاریخ این دوره مورد نظر،  تخصص ویژه خود را می خواهد،  و یک شخص بصورت حرفه ای نمی تواند همه را جمع بندی نماید،  مگر اینکه بخواهد یک دید کلی و سطحی ارائه دهد.  بدین منظور از شما می خواهم تعیین کنید،  مد نظر شما کدام بخش از تاریخ 30 سال گذشته می باشد،  تا با یاری عزیزانی،  در پستی به تحقیق و تحلیل بگیریم.

   پرسش 1493:  سلام . ایا کوشانیان در غرب ایران بوده اند؟  گویا با سلوکید ها درگیر بودند؟  آثار انها مانند کتیبه رباطک و... متعلق به شرق ایران است یا غرب؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کوسیان یا کاس هایی که با سلوکیان در گیر بودند در غرب ایران بودند. تمام کناره دریای کاس ها (کاسپیان) تا به شرق همین نژاد بودند. سلوکیان در غرب ایران امروز با کاسها در گیر شدند سلوکیان نمی توانستند در زمان قدرت اشکانیان در ایران هنوز در افغانستان بوده باشند رود اکسوس امو دریا در افغانستان نیست به نوشته خود یونانی ها این رود از کوههای قفقاز سرچشمه می گیرد به دریای کاسپپین می ریزد. کوسانیان در کنار این رود با سلوکیان در گیر بودند این نژاد تا شرق ایران گسترده بوده است (تنها راه رفتن به افغانستان در آن زمان کناره دریای خزر است، که سرتاسر محل زندگی کوسانیان (کاس ها) بوده است.)  آثار آنان در شرق دلیل بر ورود سلوکیان یا الکساندر به افغانستان نیست. 

   نظر خواننده وبلاگ 1494:  ذوالقرنین – سلیمان(ع) – داریوش
لطفا نظر خود را بگویید،  چرا به فراماسونری شیطان پرستی می گویند؟
Mason
یعنی بنّا ؛ free یعنی آزاد - freemason یعنی بنای آزاد،  طبق قرآن،  والشیاطین کل بنّاء و غواص،  شیاطین برای سلیمان بنّایی و غواصی می کردند.  از طرفی:
   سلیمان درحالیکه شیاطین برایش بنّایی می کردند می میرد و پس از با خبر شدن از مرگ او شیاطین فرار می کنند (آزاد می شوند)  پس می توان ادعا کرد که freemason یا بناهای آزاد به این داستان مرتبط است. بنابراین کسانی که از بنا های آزاد (شیاطین بنای آزاد شده از بند سلیمان) تبعیت می کنند و به آنها گرایش پیدا می کنند فراماسونر یعنی طرفدار بنّا های آزاد = شیاطین رها شده از بند سلیمان می گویند. پس فریمیسون ها شیطان های بنای آزاد هستند و طرفداران آنها شیطان پرست هستند.  با این گفته ها باید دنبال یک بنای عظیم نیمه کاره گشت و آن هم تخت جمشید است.  در شاهنامه شخصیت جمشید کاملا مشابه سلیمان است.  چرا که فردوسی او را صاحب انگشتری و دیو و پری می داند.  نکته ی مسئله اینجاست که طبق قرآن سلیمان از خدا پادشاهی عظیمی طلب میکند که به بعد از او داده نشود و خدا دعایش را مستجاب می کند. پس بزرگترین امپراطوری تاریخ مربوط به سلیمان نبی است و آن همانست که امروزه به هخامنشیان مشهور است .طبق قرآن لشکر طالوت ازرودی گذشته و به حاکم ظالم بابل یورش می برند و بنی اسرائیل را از ظلم او نجات می دهند.  دراینجا داوود (ع) که در لشکر طالوت بوده جالوت را می کشد و پس از چندی به مقام نبوت و سپس به پادشاهی می رسد. سلیمان پسر داوود پس میراث پدرش را به ارث می برد و پادشاه و نبی می شود. و طبق قرآن همانطور که گفته شد بزرگترین حکومت جهان مربوط به اوست. از طرفی در تاریخ شبیه این قضایا درمورد کوروش اتفاق می افتد که با لشکرش از رودی گذشته و حاکم بابل را شکست می دهند و یهود را از ظلم او نجات می دهند. و پسرش داریوش صاحب بناهای سنگی عظیمی در ایران است از جمله کاخ آپادانای شوش و بنای سنگی و عظیم نیمه کاره، در شیراز معروف به تخت جمشید است. همانطور که گفتم جمشید در شاهنامه شباهت شگرفی با سلیمان دارد یعنی صاحب انگشتری و دیو پری است. درواقع من در اینجا این نظر را مطرح می کنم که کوروش همان داوود و داریوش همان سلیمان نبی است و بنای تخت جمشید همان بنایی است که شیاطین بنّا برای سلیمان می ساختند و با مرگ سلیمان بنّایی را رها کرده و نیمه کارهرها می کنند و انجمن بنّایان آزاد را شکل می دهند که سپس تحت امر اسکندردر می آیند و امروزه کسانی که از بنّایان آزاد (freemason) پیروی میکنند شیطان پرست نامیده می شوند. اسکندر که از مرگ سلیمان با خبر شد به ایران آمد تا انگشتری و حلقه ی قدرت او را تصاحب کند. و با بدست آوردن حلقه قدرت شیاطین را تحت امر خود در آورد. وتبعوا ما تتلوا الشیاطین علی ملک سلیمان) و عده ای از مردم از آنچه شیاطین در ملک سلیمان می خواندند تبعیت کرده و کافر شدند و سلیمان کافر نشد بلکه شیاطین کافر شدند (و ما کفر سلیمان ولکن الشیاطین کفروا) و بهمردم سحر می آموختند. (و یعلمون الناس السحر) و آنچه را که بر دو ملکههاروت و ماروت در بابل نازل شده بود را به مردم یاد می دادند. (و ما انزل علی الملکین ببابل هاروت و ماروت) همین جا هم نکته ای نهفته است بابل همجزء ملک سلیمان بوده است. و بنابراین اینکه یهود می گویند ملک سلیمانمحدود به فلسطین است اشتباه است. بلکه شامل نیل تا فرات بلکه آن طرف تریعنی تا بلخ بوده است. امروزه مسجد الاقصی برای این مهم است که طبق قرآندر فتنه ی دوم یهود در زمین، تمام مردم دنیا از فتنه ی یهود آگاه شده و از آنها متنفر شده و در مسجد داخل می شوند. (لیدخلوا المسجد)

   پاسخ پرنیان حامد:   به نام خداوند جان و خرد،  با سلام و احترام،  مکتوب فرمودید:

   طبق قرآن : والشیاطین کل بنّاء و غواص   شیاطین برای سلیمان بنّایی و غواصی می کردند.

   پاسخ پرنیان:  لذا این بنا باید در کنار دریا باشد.

   سپس نوشتید:

   ...ادامه :‌  با این گفته ها باید دنبال یک بنای عظیم نیمه کاره گشت و آن هم تخت جمشید است.

   پاسخ پرنیان:  بفرمایید دریا در کنار تخته جمشید کجای نقشه جغرافیا است که شیاطین برای حضرت سلیمان (ع) در آن غواصی می کردند؟‌

   مکتوب فرمودید :

   ... ادامه:  در شاهنامه شخصیت جمشید کاملا مشابه سلیمان  است.

   پاسخ پرنیان:  بین جمشید و حضرت سلیمان (ع) در همه تاریخ ها 3000 سال فاصله است طبری (فقیه، مجتهد و مرجع اسلامی) حضرت سلیمان را به زمان کی کاووس نوشته است نه به زمان جمشید دیگر تاریخ ها نیز همین گفته را تایید می کنند. به یک مجتهد اسلامی رجوع کنید تصور می کنم آنچه شما می گویید در حد کفر گفتن است نسبت دادن پیامبر بنی اسرائیل به خاندان سومریان (جمشید). تصور نمی کنم مجتهدین اسلامی این گفته شما را تصدیق کنند، من صلاحیت سخن در این باب را ندارم تنها از نظر تاریخی به شما خاطر نشان می کنم چنین تشابهی غیر ممکن است. به مجتهدین کشورمان رجوع کنید.

   مکتوب فرمودید:

   ادامه نظر :  بزرگترین امپراطوری تاریخ مربوط به سلیمان نبی است و آن همانست که امروزه به هخامنشیان مشهور است.

   پاسخ پرنیان:  حضرت سلیمان در بیت المقدس بودند ان هم به زمان کی کاووس (حکومت مادها) در ایران این چه ارتباطی به هخامنشی ها دارد؟ هخامنشی در زمان حضرت سلیمان قدرتی نداشتند!

   ادامه نظر :  طبق قرآن لشکر طالوت از رودی گذشته و به حاکم ظالم بابل یورش می برند و بنی اسرائیل را از ظلم او نجات می دهند.

   پاسخ پرنیان:  لشکر طالوت از بیت المقدس به بابل حمله می کند پایتخت آنان بیت المقدس است نه تخت جمشید! پس از آزاد کردن اسیران یهود نیز به بیت المقدس بازگشته اند.‌

   ادامه نظر :‌ از طرفی در تاریخ شبیه این قضایا در مورد کوروش اتفاق می افتد که با لشکرش از رودی گذشته و حاکم بابل را شکست می دهند و یهود را از ظلم او نجات می دهند. و پسرش داریوش صاحب بناهای سنگی عظیمی در ایران است از جمله کاخ آپادانای شوش و بنای سنگی و عظیم نیمه کاره، در شیراز معروف به تخت جمشید است.

   پاسخ پرنیان:  بله البته با حدود 400 سال اختلاف زمانی و اینکه داریوش پسر کوروش نبوده است (اقای عزیز شما اگر می خواهید فرضیه تاریخی بنویسید حداقل الفبای اول آن را بخوانید داریوش پسر کوروش نیست بیت المقدس نمی تواند تخت جمشید باشد می دانید چقدر فاصله این دو مکان است شما می دانید سه هزار سال پیش ماشین و هواپیما و جت و موشک نبوده است؟ چگونه این راه را می آمدند و می رفتند).

   ادامه نظر :  واقع من در اینجا این نظر را مطرح می کنم که کوروش همان داوود و داریوش همان سلیمان نبی است.

   پاسخ پرنیان:  داریوش حضرت سلیمان است؟ کفر می گویید؟ قبل از اینکه این نظریات را در اینترنت منتشر کنید لطف کنید به یک مجتهد رجوع کنید شما دارید نا خواسته کفر می گویید.

   نظر خواننده وبلاگ 1495:  با سلام،  من بسیاری از مطالب وبلاگ شما را مطالعه کرده ام و باور دارم بسیاری روایت های تاریخی که به طور رسمی وجود دارند اشتباه است و از تلاش شما برای برداشتن دروغها از تاریخ ایران تشکر می کنم هر چند مطالبی در مورد تاریخ ایران و دنیا وجود دارد که لازم است آنرا بیان کنم:

   بر اساس نظریات افرادی مانند سیچین-گاردنر و دانیکن در گذشته دور انسان هایی از فضا به سیاره زمین سفر کردند این فرازمینی ها دارای تمدنی بسیار پیشرفته بودند و در اسطوره های سومری آنوناکی نامیده می شوند. آنوناکی ها موجوداتی قد بلند با پوستی سفید و موهای روشن و چشمانی آبی بودند. این نژاد فضایی خالق بسیاری از تمدن های پیشرفته زمین مانند سومر- بابل- مصر فراعنه- هند و ایران بودند. این نژاد در هر کجا حکومت می کرد مانند خدایان پرستش می شدند و فرزندان آنها هم تبدیل به پادشاهان می شدند. البته باید گفت که در آن زمان انسان های بومی سیاره زمین هم وجود داشتند که تبدیل به رعیت آنوناکی ها شدند. در طول زمان اقوام بسیاری از آنها به وجود آمدند که دارای خصوصیاتی چون آنوناکی ها بودند از جمله آنها قوم آریایی بود که بعد از آخرین عصر یخبندان در حدود 12000 سال پیش وارد آسیای مرکزی و سپس فلات ایران شدند زمانی که آریایی ها وارد ایران شدند .......

    ساکنان فلات ایران عیلامی ها بودند که دارای پوستی سبزه و موهای سیاه و چشمانی قهوه ای بودند (اکثریت ساکنان فعلی ایران) هر چند کاسپین ها که از تبار آنوناکی ها بودند قبل از آریایی ها وارد ایران شده بودند. به هر حال آریایی ها سلسله های چون ماد - هخامنشیان- اشکانیان و ساسانیان را در ایران به وجود آوردند دقت کنید آنها عیلامی ها را نابود نکردند و با آنان هم مخلوط نشدند. در اواخر دوره ساسانیان به دنبال تغییرات آب و هوایی در ایران آریایی ها اقدام به ترک ایران و مهاجرت به شمال و شرق اروپا کردند. البته این امر در زمان های قبل تر هم انجام شده بود اما در این دوره سرعت پیشتری گرفت تا این که در اواخر حکومت ساسانیان عملا ایران از آریایی ها تخلیه شده بود و تنها جمعیت کمی از ساکنان بومی ایران باقی ماندند که در نهایت اعراب توانستند بر آنها مسلط شوند و گرنه هرگز امکان پیروزی اعراب بیابان گرد بر ارتش قدرتمند ساسانی وجود نداشت در مورد حمله اسکندر مقدونی هم باید گفت که اسکندر به این دلیل توانست ایران فتح کند چون از تبار آنوناکی ها بود و ادعای شاهنشاهی ایران را داشت. به هر حال بعد از خروج آریایی ها از ایران این کشور هرگز مانند دوره های قبل قدرتمند نشد.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام نظریه شما عینا بر وبلاگ گفتمان باز خواهد شد.  اما نظریه شما چند ایراد کوچک دارد که آنها را قرمز کردم:

  پرسش های پرنیان:  قوم آریایی کیستند؟  نام آنها از کجا آمده است؟  از کجا وارد فلات ایران شدند؟  فرازمینی ها در کجای کره زمین فرود آمدند؟‌

   پرسش 1496:  آیا تخت جمشید تکمیل بوده است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  منظور شما از تکمیل چیست؟

   تخت جمشید یک محل مقدس بوده است،  که در ان مراسم نوروز و مهرگان و دیگر انجام می شده است.  بنای اصلی و اولیه آن احتمالا فقط یک معبد جزئی بوده است، که مربوط به خیلی پیش از هخامنشی بوده است. شاهان هخامنشی بر این مکان یادگار به جای گذاشته اند، هر شاه یک قسمتی برای خودش ساخته و لوحی بر آن زده است برخی شاهان هم فقط تعمیر کردند و یا مثلا پله گذاشتند لوح زدند.

این مکان نه پایتخت بوده و نه هرگز آتش گرفته است.

   حالا مثلا داریوش سوم یک قسمتی از آن را شروع کرده سلسله خاتمه یافته کسی هم دیگر ادامه نداده است آیا دلیل بر نیمه کاره بودن کل این معبد و یا دلیل بر دروغ بودن هخامنشی در ایران است؟

   تخت جمشید در حقیقت معبد وسط یک قبرستان بزرگ است،  دور تا دور آن را ببینید همش مقبره است این محل مقدس است نه پایتخت مشهد مرغاب، که به فارسی می شود مرگاب مرگابه،  ابه یعنی معبد مرگ آبه یعنی قبرستان.

  ببخشید سوال شما مثل این است که من از شما بپرسم،  آیا سندی برای تمام شدن محل بهشت زهرای تهران دارید؟

یا بپرسم،  آیا سندی برای اتمام امام رضا در مشهد دارید؟

   جای مقدس که تمام نمی شود، هر کس بیایید و به آن اعتقاد باشد به آن چیزی اضافه می کند، که اگر نظر عوض شود و یا سلسله بر اثر جنگ اتمام یابد نیمه کاره می ماند.

   نظر خواننده وبلاگ 1497:  سلام. بسیار لذت بردم. من یک باستان شناس هستم. اتفاقی وارد وبتون شدم. اما از این به بعد مرتب بهتون سر میزنم. سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام گرامی حضور شما باعث دلگرمی ما است.  چنانچه ایرادی از لحاظ باستان شناسی در سخنان اینجانب یافتید،  محبت بفرمایید گوشزد کنید، با سپاس.

   پرسش 1498:  سلام بر دوستان .چگونه میشود قدمت روم و یونان را دانست؟ از کدام مرجع؟  مثلا از کجا مطمئن باشیم که یونان 3000 سال قدمت دارد؟ و یا روم ایتالیا 100 قبل از میلاد؟  قدیمی ترین بنا های روم و یونان چه نام دارند و چه قدمتی دارند؟ سپاس گذار میشود اگر مرا راهنمایی کنید.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام از روی آثار باستانی  یعنی بناها.  قدیمی ترین ساختمان یونان اکروپلیس 2700 ساله است. رم ایتالیا بعد از میلاد است قدیمی ترین ساختمان آن 70 بعد از میلاد است. (یک آتش نشانی هست می گویند به زمان اگستوس یعنی قبل میلاد می شود احتمالا معبد میترایی بوده است) بقیه ساختمانهای رم همه بعد از میلاد است. 

  پرسش 1499:  در مورد جنگ حران که بین روم و ایران رخ داده و جولیو سزار و سولا در ان شرکت داشت سندی موجود است؟  نوشته های مورخین رومی و یونانی است؟  اگر جولیو سزار اسکندر است چرا باید با ایران بجنگد؟  همچنین گفته میشود جولیو سزار میترا پرست نبوده است، بلکه مارس و دیگر ایزدان یونانی را می پرستیده است؟

قدیمی ترین معبد میترایی اروپا چه نام و چه قدمتی دارد؟ خسته نباشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  سند جنگ نوشته مورخین یونانی و رمی است. جولیو = ایلیوس ilius  کی سر cae sar است، (خودتان لاتین آن را ببینید چی خوانده می شود؟) کی سر روم در مدائن بود اسکندر ارومی به ایین میترا و از نژاد ماد بود اختلاف نژادی و آیینی از زمان داریوش اول در ایران شکل گرفت مزدیسنا و دیویسنا دو فرقه آیین زردشتی این مشکلات را در ایران به وجود آورد (اسناد این مدعا  در کتاب و وبلاگ است،  می توانید به آنها رجوع کنید). جولیو سزار به آیین میترایی بود و با ایزدان یونانی کاری نداشت (خود ایزدان یونانی زیر سوال هستند گرامی  مارس که می فرمایید ارش است و...) تقویم جولیو سزار تقویم اریایی – میترایی است و گویند رومیان که سر سلسله آنان جولیو سزار بود آیین میترایی را در اروپا رواج دادند سند ان هم حدود 120 معبد میترایی از بالا تا پایین اروپا با قدمت حدود میلاد مسیح،  پاینده باشید.

  نظر خواننده وبلاگ 1500:  سلام،  این شما هستید که کفر می گویید طبق قرآن حکومت سلیمان بزرگترین حکومت بشری است و همینطور اینکه شامل یایل هم بوده است. حکومت سلیمان کل آسیای میانه را در بر می گرفته است. و دریایی که شیاطین برای سلیمان غواصی می کردند همین خلیج فارس است که هنوز هم از آن مروارید استخراج می شود. در ثانی کلا تاریخ هخامنشی یک نظریه است و هیچ کس نمی تواند آن را اثبات کند مخصوصا اینکه یک دوره ی خلاء اسنادی در 1000 تا 600 قبل از میلاد داریم.   یک موضوع بغرنج در باستان‌شناسی ایران در ارتباط با تشکیل شاهنشاهی هخامنشی است. به این ترتیب که تاکنون مشخص نبود مردمی که شاهنشاهی هخامنشی را ساختند، ابتدا در چه زمانی، از چه مسیری و چگونه به فارس وارد شدند. در واقع، در حال حاضر از نظر باستان‌ شناختی مدرکی ملموس از دوره شکل ‌گیری شاهنشاهی هخامنشیان در فارس موجود نیست، زیرا از سال‌ های حدود ۹۰۰ پیش از میلاد تا ۵۵۰ پیش از میلاد، یک خلأ ۳۰۰ ساله وجود دارد؛  از طرفی تا صد سال پیش مردم فارس به پاسارگاد مشهد مادر سلیمان می گفتند. به هر حال نظر من شاید ناقص باشد اما به طور ملموس تری با اثار یافت شده در آسیای میانه فیت می شود. و همچنین اینکه در اورشلیم هیچ اثری از نام و نشانه ای از سلیمان نیست.

   پاسخ پرنیان حامد:   با سلام حضور محترم،  قبل از هر سخنی گویا معرف شما جناب آقای حقیقت می باشند که برای ایشان احترام زیادی قائل هستیم،  لذا با بیان دیگردوستانه  به شما خاطرنشان می کنم "داریوش اول هخامنشی همان حضرت سلیمان پیامبر خدا است" ناخواسته از جانب شما کفر است که می گویید. شما کتیبه های داریوش را بخوانید این شخص نمی تواند پیامبر باشد،  اما بازهم تکرار می کنم به یک شخص صلاحیت دار در باب اصول مذهبی رجوع کنید من صلاحیت این تشخیص را ندارم لطفا به مجتهد اسلامی  رجوع کنید (ببینید چند بار این جمله را نوشتم)،  از نظر تاریخی اما:

   1- هیچ مسئله بغرنجی در باستانشناسی نیست این سند:

834-ق.م  در سند آشوری نام پارس و ماد در جنوب دریاچه ارومیه با هم امده است. پارس ها به جنوب مهاجرت کردند. و سرزمینهای سر راه خود را پارس, پارسوا, پارسوماش, و پارسه نام نهادند.

از این به بعد هم سند کتیبه های هخامنشی نام سرسلسله هخامنش و تک تک شاهان را مشخص می کند قبل از آن هم باید در کنار دریاچه ارومیه به دنبال اسناد پارسها بگردید از لحاظ باستانشناسی ایرادی نیست.

   2- جناب حقیقت محبت کردند مقاله باستانشناس گرامی کشورمان ﻣﺤﻤﺪﺗﻘﻲ ﻋﻄﺎﻳﻲ را برای ما  فرستادند، (انوش:  مقاله در اینجا است) آنچه ایشان می گویند همین است ایشان نیز عقیده دارند هخامنشی ها مهاجرین از آذربایجان به پارس هستند. آنچه ایشان به دنبال آن هستند این است که آثار خاندان قبل از این مهاجرت به پارس که در این منطقه هست تا ورود هخامنشی 300 سال فاصله دارد که به دنبال خاندان بین هخامنشی و گروه قبل هستند این چه ارتباطی به خاندان هخامنشی و شجره نامه آنان دارد؟

   آنچه ما مطرح کردیم اما از لحاظ تاریخ و زمان بود و مسئله دیگری است:

   از لحاظ تاریخی 266 سال اشتباه تاریخی است که به زور برایمان دیکته کردند که اسکندر (73 ق.م) و الکساندر (320 ق.م) را یکی کنند. اشکال 300 سالی که می فرمایید از اینجا است و نه از خاندان هخامنشی.

   3- مشهد مرغابی که  می گفتند فارسی آن می شود مرگاب = مرگ +ابه (معبد) روی هم و در آخر می شود قبرستان. اما برای آنکه کوتاه سخن بگوییم به شما خاطر نشان می کنم تخت سلیمان هم  داریم. می دانید کجاست؟ آتشکده ای که گشتاسپ برای زردشت سپیتمان در آذربایجان ساخته است و شاهان ساسانی پیاده از مدائن به زیارت آن می رفتند (زردشت سلیمان 36 سال قبل از کوروش کبیر حضرت سلیمان نبی نیست) طبری مجتهد اسلامی بود این هم طبری:

   بدان که زردشت (عربی: زرادشت بن سلیمان و در حاشیه نقل از  بندهشن: سپتیامان ص 676) به وقت پادشاهی گشتاسب بیرون آمد و دعوی پیغمبری کرد از خدای تعالی و شریعت مغان او نهاد. (تاریخ بلعمی- طبری)

   در مورد نام عربی زردشت که در پاورقی صفحه 600 کتاب تاریخ بلعمی (به تصحیح ملک الشعرای بهار چاپ انتشارات هرمس 1386) به صورت زرادشت بن سلیمان آمده است نیاز به بررسی بیشتری از جانب بزرگان و عالمان این مرز و بوم است.  تنها سوالاتی که در ذهن این حقیر از دیدن این نام نقش بسته است آنکه:  چرا نام محل مقدسی  که پادشاهان ساسانی پس از تاجگذاری از مدائن پیاده به زیارت آن در آذربایجان می رفته اند تخت سلیمان بوده و هست؟ اثبات حضور حضرت سلیمان در آذربایجان ایران تقریبا غیر ممکن می نماید! تخت سلیمان با احترامی که شاهان ساسانی برای آن قائل بوده اند به نظر همان آتشکده مشهور و مقدسی است که گشتاسپ در زمان زردشت  ساخته و پادشاهان پیاده به زیارت آن می امدند که وصف آن در شاهنامه فردوسی نیز آمده است اما چرا تخت سلیمان و نه تخت سپیتمان!؟ آیا ممکن است لغت سپیتمان (سپیدمان) به زبان پهلوی همان لغت سلیمان باشد؟ ......  (اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست)،  اسم زردشت سپیتمان به عربی شده زردشت سلیمان که با خضرت سلیمان پیامبر بنی اسرائیل هیچ ربطی ندارد.

   نظر خواننده وبلاگ 1501:  با سلام خدمت بانو پرنیان حامد و جناب آقای راوید در مورد این دوستمان که در مورد حضرت سلیمان (ع) و جمشید نظر داده اند لازم است عرض کنم، ایشان مدتی است این فرضیه را با من مطرح کرده اند و خودم به نوعی طرفدار این قضیه شده ام و اتفاقا بنده ایشان را با این سایت آشنا و ترغیب کردم که فرضیه ی خود را در این جا مطرح کند. در ادامه لازم است نکاتی را به عرض برسانم،  کاش بانو حامد این دوست ما را که چون کبوتری سرگشته و غریب به دنبال آشیانی امن می گشت از این خانه ی آرامش نمی راندند.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام و احترام حضور شما. آشیان امن گرامی محلی نیست که بی مورد از کسی تعریف کنند، اشیان امن محلی است که حداقل سعی کنند حقیقتی که می بینند به شما گوش زد کنند "داریوش اول هخامنشی همان حضرت سلیمان نبی است"  از دید من حقیر کفر است،  و نظر خودم را با توجه به اطلاعاتی که از کتیبه های داریوش دارم گفتم. ایشان اگر به دنبال حقیقت هستند نباید برنجند!

   ادامه نظر:  در اشتباه این که داریوش پسر کوروش است شکی نیست متاسفانه بنده یادم رفت به ایشان تذکر بدهم که این مطلب را مطرح نکند دلیل این گفتار ایشان هم این است این دوست ما در رشته ی تاریخ تحصیل نکرده و گرنه تحصیلات عالیه ی دانشگاهی دارند مسلما اشتباهاتی وجود خواهد داشت فرضیه ی بسیار تازه و چالش برانگیزی هم هست و مسلما به راهنمایی اساتید بزرگی چون شما و جناب راوید نیاز دارد تا به سر منزل مقصود برسد.

   پاسخ پرنیان حامد:  هیچ نیازی به مدرک دانشگاهی نیست اما وقتی ایشان می خواهند تیتر بنویسند سلیمان همان داریوش است حداقل باید بدانند سلیمان کیست و داریوش کیست اصلا ببینند چنین چیزی ممکن است حال هم دیر نشده است ایشان بخوانند ببینند داریوش کیست حضرت سلیمان کیست جمشید کیست ببینند اصلا زمان و مکان این افراد حتی نزدیک هم هست که چنین فرضیه ای را ارئه بدهند. آنوقت  با این اختلاف وحشتناک زمانی چگونه می خواهند برای گفته شان سند بیاورند؟

   ادامه نظر خواننده:  به نظر من بانو حامد فقط نکات منفی قضیه را بررسی کردند و ای کاش جناب راوید هم بیش تر از این توضیح می فرمودند.

   پاسخ پرنیان حامد:  آقای راوید از شما تقاضا دارم نظر شخصی خودتان را در باب این فرضیه مکتوب بفرمایید آیا شما در این فرضیه نکته مثبتی می بینید؟ و آیا به نظر شما  پایه و اساس این فرضیه طوری هست که قابل ترمیم باشد؟  آیا شما می پذیرید که ایرانیان همان قوم بنی اسرائیل و محل اسرائیل در حقیقت تخت جمشید ایران است؟

   انوش راوید:  پاسخ در پست های قبلی با عنوان "سبک کار متفاوت برای قرن متفاوت".

    پرسش 1502:  در مورد دریا و فاصله ی آن با تخت جمشید باید عرض کنم به نسبت نقاط دیگر، زیاد هم نیست ضمن این که مثلا دیوی به سلیمان پیشنهاد داد که حاضر است تخت بلقیس را به فاصله ی نشستن سلیمان برای او از یمن تا فلسطین حاضر کند.

    پاسخ پرنیان حامد:  روی همه تاریخ ها نوشته بیت المقدس  که نزدیک آب هم هست. شما به من بگویید چرا باید همه تاریخ ها و سخنان منطقی را رد کنیم  با کلی اما و شاید بگوییم تخت جمشید بود؟ 

   نظر و پرسش 1503:  این که فرمودید: «حضرت سلیمان در بیت المقدس بودند آن هم به زمان کی کاووس (حکومت مادها) در ایران این چه ارتباطی به هخامنشی ها دارد؟ هخامنشی در زمان حضرت سلیمان قدرتی نداشتند!» خب ببینید حرف ایشان هم همین است که می خواهد بین هخامنشیان و حکومت سلیمان تطبیق ایجاد کند و گرنه این که بگوییم چون نیست یعنی نسیت دیگر، فکر کنم خلاف دیدگاه خود شما و جناب راوید باشد.  نمی خواهیم بگوییم حتما چنین است یا چنان بوده. همه ی آن اعداد و ارقامی که فرمودید از فاصله زمانی جمشید و سلیمان و... در جای خود قابل احترام است ولی بحث در این است که این وبلاگ برای بازنویسی تاریخ و برداشت اشتباه ها از آن است پس می توان دست کم فکر کرد که برخی چیزهایی که ما می پنداریم اشتباه است چه آن ها که قبول داریم و چه آن هایی که می خواهیم قبول کنیم. مهم این است با تحقیق و پژوهش درست به حقیقت برسیم بنابر این آن اعداد و ارقام به تنهایی دلیل محکمی برای عدم پژوهش نمی باشند حتی اگر در کتاب طبری آمده باشد. جناب راوید هم مطالب مربوط به حمله ی اعراب را که در تاریخ طبری آمده قبول ندارند. آنچه مهم است این که سلیمان قدرت و حکومتی داشته پس آثارش کو؟ اما شبیه همان عظمت را در تخت جمشید داریم ولی سلیمانش کو؟ به نظر من نکته ی مثبت این فرضیه همین جاست.

   پاسخ پرنیان حامد:  ببخشید اما تخت جمشید کتیبه دارد لذا این عظمت صاحبی هم دارد.  برای  حضرت سلیمان که زمانش هم به این قصر نمی خورد یک جای دیگر پیدا کنید.  حضرت سلیمان مگر پیامبر بنی اسرائیل نیست؟ من و شما بنی اسرائیل و یهودی و جهود هستیم که تخت جمشید تخت پیامبر اسرائیل باشد؟  ببخشید به یک مجتهد اسلامی رجوع کنید.

   ادامه نظر:  این نکته قابل توجه است که مقبره ی کوروش را قبر مادر سلیمان می گفتند و تخت سلیمان هم که نیاز به معرفی ندارد.

   پاسخ پرنیان حامد:  مادر سپیتمان (به عربی سلیمان ) است نام او هم دوغدوی بود آن هم تخت سپیتمان (سلیمان عربی ) است ساسانیان یهودی نبودند که پیاده به زیارت تخت پیامبر یهود بروند! زردشتی بودند و به زیارت تخت سپیتمانی می رفتند که ترجمه عربی ان سلیمان شده است و با حضرت سلیمان پیامبر بنی اسرائیل که در قرآن آمده است هیچ ارتباطی ندارد.

  پرسش 1504:  در مورد سومری بودن جمشید که فرمودید اگر توضیح بفرمایید مزید امتنان است چون جمشید را آریایی می دانند البته خودم را در جایگاهی نمی بینم که روی حرف شما حرف بزنم بلکه مقصودم از این پرسش یادگیری است.

   پاسخ پرنیان حامد:  آریایی یعنی چی؟ آریایی لغت یونانی ایری است. ایر-ها می شود ایر-ان قوم ایر در کنار رودخانه اران بودند. جمشید 700 سال پادشاهی کرد یعنی چی؟ یعنی یک نفر به اسم جمشید 700 سال زندگی کرده است؟ این نماد یک سلسله حکومتی است جمشید، ضحاک، فریدون، رستم، افراسیاب .... یک انسان که نیست! جمشید نماد حکومت 700 ساله سومریان است که توسط اکدهای سامی مردوک (مردوس= مردوش = ماردوش) پرست منقرض شده است و فریدون نماد گروه کاسها و ایلامی هایی هستند که آنها را پس از 1000 سال منقرض کردند این هم نمونه اسناد کتاب در باب جمشید و ضحاک و فریدون:

   جمشید 700 سال از خاندان پیشدادی،

   سومری ها (2350- 3500 ق.م) در جنوب عراق کنونی ظاهر شدند. احتمالا بومییان فلات مجاور بودند که ایران امروز است و از نفوذگاه رود کرخه از شوش به منطقه میان دو رود مهاجرت کرده اند (احمد توکلی).

   خواستگاه مردمان کله پهن سومری از نظر بدنی و زبان از سامی ها کاملا جدا و هنوز از مسائل حل نا شده تاریخ است. رخ داد هایی خاص موجب پیدایی این مردمان از ناحیه جنوب شرقی یا از طریق جنوب ایران و خلیج فارس شد و آشنایی این مردمان با کشتیرانی نظر دوم را بیشتر تایید میکند (جان گری).

  * گذر کرد زان پس به کشتی بر آب             <><> زکشور به کشور بر آمد شتاب *

   سومریان دولت شهرهای خودکفا را بنا نهادند که ساختار کشاورزی تکنیک و بازرگانی آن برای فرمانروایی دینی معابد بزرگ طراحی شده بود.

   خورشید:  نزد سومریان و به ویژه در لارسا laresa و سیپارتsippar  با نام اوتوutu  مورد تکریم بود.

   ماه : از کشفیات در مرکز اصلی سین sin در اورur  چنین بر می آید که ماه (خدای سین) در بین النهرین جنوبی از خدایان مشهور سومر بوده است (جان گری).

   ضحاک 1000سال (ماردوش(mardus

   اکد ها ( سامی ها) وارد منطقه سومریان می شوند.

  * فرومایه  ضحاک  بیدادگر <><> بدین  چاره  بگرفت  گاه پدر *

  * بسر بر نهاد افسر تازیان <><>             بریشان ببخشود سود و زیان *

   (2279-2334 ق.م) سارگن سامی سومری ها را مغلوب کرد او عنوان "فرمانروای چهارگوشه جهان" را داشت او شهر اور را پایتخت خود کرد.  نارام سین و راشا-کالا-شار (جهانشاه,عالم شاه) پسر او آخرین پادشاهان این سلسله اند بعد از آنان قدرت به  اعیلام + باقیمانده سومریان رسید. (احمد توکلی).

  * سواران ایران همه شاه جوی <><> نهادند یکسر به ضحاک روی *

  * بشاهی بر او  آفرین خواندند <><> ورا شاه ایران  زمین  خواندند *

   سارگن سامی + نارام سین + راشا-کالا-شار = اژدهای سه سر سه پوزه شش چشم منظور سه نسل یا سه نفر است.

   مظهر مردوک شبیه دو مار سیاه است.

  * بفرمود  تا دیو چون  جفت  اوی <><> همی  بوسه ای  داد  بر  کتف  اوی *

  * دو مار سیاه از دو کتفش برست <><> غمی گشت و از هر سوئی چاره جست *

   مردوک  :در دوره اموریان شکل میگیرد. رهبری انجمن خدایان در سرزمین بابل در اصل در دست دو خدای بین النهرین انو و انلیل بود انلیل در راس مجمع خدایان سومری قرار داشت. انو در غبار اعصار قدرت خویش را از دست داد.  مقام انلیل نیز به مردوک marduk  رسید. پس از سقوط سلسله اور سوم و روی کار امدن اموریان در جنوب بین النهرین خدای سامی مردوک قدرت را به دست میگیرد. اما صعود مردوک در سلسله مراتب خدایان بابلی در عصر حمورابی (1792-1750ق.م) آغاز میگردد و نفوذ تدریجی آن تنها پس از سقوط خاندان حمورابی است که به قدرت مطلقه مردوک می انجامد و سرانجام وی قادر میگردد تا شخصیت همه دیگر خدایان را در خود مستحیل سازد و نام هر یک از آنان را چون صفتی برای مردوک به کار رود (مهرداد بهار). 

   آب : اینانا =  ایشتر خدای بانو خدای حاصل خیزی و خواستگاه آب = اناهیتا به زمان سامی ها شناخته شد (جان گری).                                               

   فریدون از خاندان پیشدادی         

  * بیاورد ضحاک را چون نوند <><> بکوه دماوند کردش به بند *

   در جشنهای سال نو بابلی, در این روزهای بحرانی کارها تعطیل و نخستین چهار روز سال نو از تقویم حذف می شود. هم خوانی وبرگردان بخشی از اسطوره ان در جهت همدلی با اسیر شدن مردوک در کوهساران یا جهان زیرین است (جان گری)  فریدون ضحاک را به کوه دنباوند بست. 

   کاسها (1157-1595 ق.م) حکومتی از دماوند تا سوریه و لبنان و دریای مدیترانه داشتند.  آنها فرهنگ سومری را تقلید کردند.  آنان 430 سال حکومت کردند.  اعیلامی ها آنان را شکست دادند، (احمد توکلی).    

  * پرستیدن  مهرگان  دین  اوست  <><> تن اسانی  و خوردن  آیین اوست *

  * کنون یادگار است از او ماه مهر <><> بکوش و به رنج ایچ منمای چهر *

   پرسش 1505:  در مورد تصویر تخت جمشید و توضیح آن که فکر کنم از جناب راوید است «عده ای آنرا بهانه ای از ناتمام بودن این بنای عظیم دانسته اند» عارضم که کاری به کسانی که می خواهند به این وسیله چیزهایی را زیر سوال ببرند ندارم اما توضیحات تصویر حجاری پایین سمت چپ (سر اسب) را خود من در تخت جمشید دیدم که نوشته، نیمه کاره مانده البته فقط این حجاری، نه این که همه ی تخت جمشید. فکر کنم منظور شما هم همین است. ایشان هم منظورشان نیمه کاره بودن همه ی تخت جمشید نبوده و برخی اجزا منظورشان بوده است.

   پاسخ پرنیان حامد:  حضور محترم ایشان گفتم خدمت شما هم می گوییم مکانهای مقدس جهان همه و همیشه نیمه کاره هستند و خواهند بود. هر شخصی که به این آیین و اعتقاد باشد چیزی به آن اضافه خواهد کرد که ممکن است هزاران سال پس از ساخت آن بوده باشد و نیمه کاره مانده باشد.  تخت جمشید یک مکان مقدس یا بهتر بگوییم یک قبرستان مقدسی بوده که حتی ساسانی ها هم بر آن کتیبه و یادگار دارند. پایتخت هم نبوده و هرگز آتش نگرفته است. ساسانیان روی این مکان مراسم اجرا می کردند و کتیبه دارند. نیمه کاره بودن تخت جمشید بهانه ای است برای رد کردن وجود شاهان هخامنشی در جهان، و خوش حالم که شما با آن گروه کاری ندارید.

   ادامه پرسش:  در مورد اختلاف زمانی 400 ساله احتمالا اشتباه تایپی بوده اگر منظور فاصله ی بین کوروش و داریوش باشد.

   پاسخ پرنیان حامد:  حدود 400 سال بین کی کاووس و داریوش هخامنشی است حدود 600 سال بین کی کاووس و فریدون حدود 1666 سال بین فریدون و جمشید.  ایشان تیتر نوشتند جمشید همان حضرت سلیمان یعنی حدود 2600 سال را نادیده گرفتند و همان داریوش اول هخامنشی یعنی 400 سال دیگر را هم نادیده گرفتند. فقط با تیتر ایشان حدود 3000 سال در تاریخ نادیده گرفته شده است! این هم شجرا نامه زردشت سپیتمان خدمت شما باشد و بدانید حتی اگر ثابت کنید سپیتمان همان سلیمان است باز هم هفت نسل بین داریوش اول هخامنشی و سپیتمان بوده است از آن طرف نیز حدود 2000 سال بین منوچهر و جمشید است. ایرانیان هم قوم بنی اسرائیل نیستند و نبودند که پایتخت حضرت سلیمان پیامبر بنی اسرائیل تخت جمشید باشد. تخت جمشید هم اسرائیل نیست و نبوده است و نخواهد بود.  لذا به ایشان بفرمایید در باب این فرضیه با این همه اشکال  تجدید نظر بفرمایند. گاهی فرضیه ها ناخواسته خطرناک است من مطمئن هستم منظور ایشان از این فرضیه این نبوده است اما نتیجه سخن ایشان این است که "قوم بنی اسرائیلی که آنقدر پیامبران خدا را اذیت کردند و قران به بدی از آنان یاد کرده است همان ایرانیان هستند!"

بفرمایید تجدید نظر بفرمایند فرضیه ایشان نه از لحاظ نژادی، نه جغرافیایی، نه زمانی، نه تاریخی و..... قابل اثبات نیست.  با سپاس از شما

   شجره نامه زردشت :

                                     منوچهر

                                     دوراسرو

                                     رجن

                                     ایزم

                                    وئیدیشت

                                    اسپیتمان

                                     هریتار

                                    ارغیارشن

                                    پیترسپ

                                    جاشنوش

                                    هئچت اسپ

                                    پترسپ

            آراستی                               پورشسپ

             مدیوماه                  هندئنیش   زردشت  ودرگا

                                         ایستواستر    فرنی     پورچستا 

   ادامه نظر و پرسش از پرسش و پاسخ 53:  با سلام،  جواب پرسش قوم آریایی کیستند:

قوم آریایی که گاهی آنها را شمال نشینان یا هاپیربوریان می خوانند از مناطق دور قطب شمال سرچشمه می گیرند که به تدریج در آسیا-اروپا و قسمت هایی از آفریقا ساکن شدند .آنها مردمانی بودند با موهای طلایی و چشمان آبی و آیین آنها پرستش مهر بود.  جواب پرسش نام آنها از کجا آمده:

   نام قوم آریایی در زبان انگلیسی و فرانسوی aryan است که از واژه ray به معنای اشعه سرچشمه می گیرد چون این نژاد دارای پوست روشن و موهایی طلایی است به آن نژاد نور یا اشعه می گویند.

  جواب پرسش فرازمینی ها در کجای کره زمین فرود آمدند:

آنها در کل کره زمین از هند گرفته تا خاورمیانه و اروپا و آمریکا مستقر شدند آنها همچنین در قاره آتلانتیس همان که در اسطوره های ایرانی از آن به عنوان گنگ دژ یاد شده ساکن شدند.

   انوش راوید:  این روزها فیلم های مستند زیادی درباره زمین شناسی تولید شده است،  که براحتی از شبکه مستند قابل دریافت هستند،  هر چند که باید آنها را با دید تخصصی تر بررسی کرد،  و صرفاً به آن دانش های ارائه شده در آن فیلمها متکی نبود،  ولی بضوح مشخص است:  دوران سرمای از 15 هزار سال پیش شروع به عقب نشینی به شمال کرد،  ولی تا 10 هزار سال پیش دوران سرما اجازه زندگی در مناطق بالای 50 درجه شمالی را نمی داد،  قدیمی ترین انسان 12000 هزار سال پیش سرخ پوستان جنوب آلاسکا و کانادا بودند،  که در یک دوره سرمای 3هزار ساله کوچک دیگر از بین رفتند،  و در 8 هزار سال پیش در جنوب گروئنلند سخاها بودند،  البته در نیمه جنوبی اروپا از 40 هزار سال پیش رد پای انسان دیده شده....

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  تصور نکنید اینکه گفتار شما را قرمز می کنم  و سوالاتی مطرح می کنم می خواهم به شما جسارت کنم  تنها علاقه دارم خودتان به یک نتیجه منطقی برسید.  لذا محبت کنید گفته های آقای انوش راوید را در نظر گرفته و به این سوالات نیز پاسخ بدهید:

   1.  مناطق دور قطب از شدت سرما قابل سکونت نبوده است چگونه از آنجا آمده اند؟ علم باستانشناسی اولین انسان را در آفریقا و اولین تمدن جهان را در بین النهرین رقم زده است. آثار و اجساد مردمی که شما می گویید کجاست؟

   2. قدمت زبان فرانسه و انگلیسی چقدر است؟ این دو زبان از کدام زبانهای جهان و در کجای جهان ریشه گرفتند که این نام را به کمک این دو زبان ترجمه کرده اید؟

   3.  نژاد مردم اروپا تا قبل از رومیان سلت هایی بودند که گوش دراز داشتند عکس مجسمه آنها بر تمام وبلاگ پخش است آیا این مردمی که شما می گویید همین سلت ها هستند که آمدند ایران؟  پس چرا گوشهای ما دراز نیست؟  پس در اروپا که اون نژادی که شما می گویید مو بور و چشم آبی تا حدود 100 ق.م نبوده است آثار اروپا نژاد گوش دراز مو سیاه را نشان می دهد! اما در ایران یک نژاد به اسم کاسها بودند:

   نام اصلی دریای خزر امروزی دریای کاسپین یا دریای کاسپیان بوده است. کاسپ ها یا کوسیان در هزاره سوم ق.م  مردمی سفید پوست با چشمانی کبود و موهای بور در دره سفید رود و گیلان امروز بوده اند که مذهب آنان میترایی بوده و به پرورش اسب اشتغال داشته اند. آنان سپس به قزوین (کاس پین) و همدان رفته اند که پیش از مادها مرکز آنها بوده و کارکاسی  نامیده می شده است. نژاد مو بور چشم کبود در فومن, اسالم, تالش, آذربایجان, لرستان (تیره کاکاوند, حسنوند, بومیان نور آباد,) و .... همه از فرزندان کاسپ ها می باشند نام دریای شمال ایران نیز دریای کاسپیان بوده و از چه موقع نام خزر به آن داده شده است به درستی معلوم نیست.

   یعنی حدود 5000 سال پیش این نژاد کنار دریای کاسپین بودند آیا می توانی ثایت کنی نژاد اروپایی 5000 سال نه 4000 سال نه حتی 3000 سال  پیش چشم آبی و مو بور بودند؟

   4.  گنگ دژ یک جایی وسط کشور ترکیه امروزی است به قاره اتلانتیس چه ارتباطی دارد؟

   5 . این پاسخ به پرسش های اول خودم آیا با در نظر گرفتن سخنان بالا آنچه به شما می گوییم منطقی تر نیست؟

اریایی ها به زبان یونانی همان قومی هستند که از شمال قفقاز تا کنار رود اران زندگی می کردند آنان به خودشان ایر-ونی می گفتند و ما این قوم را ایر می شناسیم ایر ها کم کم به سمت جنوب حرکت کردند (این قوم دارای پوستی روشن و چشمانی کبود و مو های بور بودند (کاسها) اهریمن اوستا = اری+ مان (خاندان اری، مثل اریارمن) و تا سرزمین اور (اهورا = اورا) پیشرفتند و با مردم بومی جنگ کردند. پارسها و مادها در اسناد آشوری در کنار هم و در نزدیک دریاچه ارومیه اقامت داشتند پارس ها به جنوب مهاجرت کردند.  جمع فارسی این خاندان = ایر- ان امروز نام کشور ما است.

   در زمان جمهوری اشکانیان خاندان رومیان مدائن به سوی اروپایی که اسکندر اشکانی آن را فتح کرده بود رانده شدند  در زمان ساسانی به علت اختلاف نژادی و مذهبی بقیه خاندان اشکانی نیز رو به غرب گذاشتند.

عکس مجسمه تاریخی،  این نژاد اروپایی قبل از ورود رومیان به این منطقه است،  عکس شماره 6169.

   و اما در باب فرازمینی ها :  بر لوحهای قدیم بین النهرین هم علامات عجیبی نظر شخص خود مرا نیز به این موضوع جلب کرده است اما شما به من بگویید کجا فرود آمده اند در مصر؟ در ایران؟ یا در امریکا و اروپا؟ نژادی که می گویید از کجا شروع به مهاجرت کرده است؟ پاسخ بین النهرین است نه؟  پس اگر هم بخواهیم فرضیه فرا زمینی بپذیریم هم  کسی اینطرف نیامده است همه از اینطرف حرکت کرده اند. به هر تقدیر باز هم  با سپاس از شما نظریه شما با کمی جایگزینی مطابق اسناد شاید بتوانیم به نتایجی برسیم.  پاینده باشید.

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است. 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://www.ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 12

کنکاش 12

   توجه 2:  نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است،  و نظر وبلاگ نمی باشد،  پاسخ ها دانش وبلاگ است.

   پرسش 1439:  درود بر شما. گروه ما از دهه هفتاد برروی اشکنتار و الکساندر نشست و همایش برگزار کرده اگر مایل به همکاری هستید با ما در پیوند باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما و با سپاس از شما . آقای راوید تقاضا دارم این گروه را بر وبلاگ گفتمان پیوند بدهید,  باشد که با همکاری یکدیگر  به جایی برسیم.

   انوش راوید:  لینک شماره 278 در پیوند های وبلاگ می باشد.

   پرسش 1440:  با سلام ویژه خدمت آقای راوید و خانم حامد. ﺳﭘﺗﻳﻣﻭﺱ ﺳﻭﺭﻭﺱ ﺍﻣﭘﺭﺍ تور ﺭﻭﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ Parthicus Maximus ﻣﯽ ﺷﻧﺎﺧﺗﻧﺩ ﮐﻪ ﻣﻌﻧﯽ ﺁﻥ ﺑﺯﺭگ ﻭ ﺭﻳﻳﺱ ﭘﺎﺭﺗﯽ ﺍﺳﺕ ﻭ ﻓﻳﻠﻳپ ﻋﺭﺏ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ های Parthicus MaximusPersicus Maximus ﺑﺯﺭگ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﻭ Parthicus Adiabenicus ﻓﺎﺗﺢ ﭘﺎﺭﺕ ﻣﯽ ﺷﻧﺎﺧﺗﻧﺩ. این مطلب را در جایی می خواندم. نمی دانم مستند است یا خیر؛ اگر توضیحی درباره ی آن دارید، ممنون می شوم که بفرمایید.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام در کتاب و بر وبلاگ رسما ادعا شد که رومیان یکی از خاندان پارتی ها بودند و مقرر حکومت آنان در رومیه مدائن بود.  اسناد این مدعا در کتاب و مقداری نیز بر وبلاگ  است که متاسفانه چون بحثی زنجیره ای است نمی توانم آن را در یک جمله برای شما خلاصه کنم.

   پرسش 1441:  سلام . ایا شمشیر اکیناکه که توسط هخامنشیان استفاده می شده توسط ایرانیان ساخته شده؟ نقاشی ای از یک سرباز پارتی در پالمیرا که لباس رومی دارد و این شمشیر را دارد: http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:PalmyraParthianCavalryman.jpg

   پاسخ پرنیان حامد :  درود بر شما. آیا این همان شمشیر هندی نیست؟ همان عکسی که از خاندان سلطنتی اور (هندیجان) بر وبلاگ است؟

   پرسش 1442:  هرودوت در باب هند: .... قسمت هایی که در جهت شرق و طلوع افتاب در انسوی اقوام پارس و ماد و ساسپیر و کولشید قرار دارند, از یکطرف به دریای اریتره و از جانب شمال به دریای خزر (؟) و رود اراکس که به سوی مشرق جاری است محدود میباشند. در اینجا اراضی تا حدود هند مسکون است اما از هند به بعد در جهت طلوع فجر (خاور) بایر (بیابان) است و هیچکس نمیتواند چیزی در باره ان نقل کند .... ایا این هند همان هندیجان است؟ همچنین هرودت میگوید که سکیلاکس یونانی ضمن انکه موافق جریان رود سند پیش می رفت بسوی شرق! گرائید و بدین ترتیب به اقیانوس هند وارد شد. در حالی که رود سند کنونی انحرافی بسوی شرق ندارد. ایا منظور هندیجان است؟ داریوش به هند کنونی لشکر کشید یا هندیجان؟ با تشکر

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام دقیقا همین سند نیز در کتاب موجود است مرز شرقی هند هرودوت کویر لوت ایران است داریوش اول به آریابهارات یعنی هند امروزی لشکر کشید این کتاب:

    * هندوستان دورترین نقاط مشرقی مسکون است. در مشرق هند زمینهایی است که به کلی شنزار است! در این بیابان ها پر از خاک طلاست (هرودوت اصلی) گویا این خاک طلا را حیوانی که او آن را مورچه مینامد در موقع حفاری لانه به بیرون می ریخته است و مردم آن را (در موقع استراحت این حیوان در گرمای ظهر در زیر زمین) با شتر جمع آوری می کردند در هر صورت توضیحات او با هندوستان امروزی جور نمی باشد.

    * از روی شکل های تخت جمشید پروفسور بارنت میگوید: هندی ها (hindush) با سینه های برهنه و هدیه آنها الاغ و گرد طلا است (نه فیل نه عاج فیل که الاغ حیوانی که معلوم نیست اصلا در کل هندوستان موجود باشد!)

سرزمین هند امروزی یکی از بخشهای ایران هخامنشی به شمار می رفته و نام آن در آن زمان آریا بهارات بوده است. در هند باستان = آریابهارات لشکر کشی داریوش بزرگ را سرآغاز تاریخ خود می دانسته اند. خاندان موریان در زمان هخامنشی و spooner پس از آن در این منطقه شاهان ایرانی بوده اند .......

   هند , هند استان , هندویش در ناحیه هندیجان و جنوب غربی ایران امروز بوده است.

   فرهنگ کشور هندوستان امروزی (آریابهارات) هرچه که بوده است و هر قدمتی که دارد و هر تاثیری که در فرهنگ ایران کرده است بحثی است که از موضوع این کتاب خارج است حتی اگر کسی بگوید دولت هخامنشی و پارسیان پس از لشکرکشی به آریابهارات دارای فرهنگی عظیم تر و پیشرفته تری شدند قابل  پذیرش است در این کتاب تنها و تنها  ادعا شده است که محل هند استانی که در تاریخ ایران آمده است, استان یا کشوریست که مرزهای غربی آن در هندیجان (کرانه شمال غربی خلیج فارس) و مرزهای شرقی آن پس از لشکرکشی داریوش کبیر به آریابهارات در شرق این سرزمین و قبل از این لشکر کشی به گفته هرودوت کویر لوت در مرکز ایران امروزی بوده است.

   پرسش 1443:  سلام . در تاریخ هرودوت کتاب 4 امده : در قسمت مرکزی اسیا پارس ها سکونت دارند که تا دریای جنوب که به دریای اریتره معروف است پراکنده می باشند. بالاتر از انها در جهت باد شمال ماد ها سکونت دارند و بالاتر از ماد ها ساسپیر ها قرار دارند ..... سوال این است که دریای سرخ اگر اریتره است چرا جنوب منطقه ی پارسیان گفته شده؟ در پاورقی اریتره امده : دریای اریتره اقیانوس هند و دریای های منشعب از انست که در دنیای باستان به این نام خوانده میشد. منشاء این نام گذاری یکی از افسانه های قدیم است که به حکایت ان ان اریتراس فرزند پرسه در این دریا غرق شد! ... شخصییت های ایلیاد در دریای اریتره چکار میکنند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام برای آنکه اریتره خلیج فارس است و نه دریای سرخ.  به استناد  تاریخ هرودوت نام خلیج فارس اریتره  Erythraean بوده است:

Herodotus, Histories 1.189-191

(1.189) Cyrus on his way to Babylon came to the banks of the Gyndes [i.e., Diyala], a stream which, rising in the Matienian mountains,  runs through the country of the Dardanians, and empties itself into the river Tigris. The Tigris, after receiving the Gyndes, flows on by the city of Opis[i.e., Baghdad], and discharges its waters into the Erythraean sea [i.e., the Persian Gulf].

  برای اینکه هزار بار بر این وبلاگ نوشتم جنگ تروی در بین النهرین بوده است و یونانی های آن آشوریان خیونی بودند نمی خواهند باور کنند. خدا را شکر حداقل شما دارید بررسی می کنید.

   پرسش 1444:  در شاهنامه سیمرغ در کوه البرز می زید کوهی که در هند است! (همان بخشی از ابرکوه که در هند ایران کشیده شده) در نوشتاری درباره عرفان فردوسی دیدم که چه اندازه نویسندگان دنبال پیوند دادن فردوسی به فلسفه و عرفان و تصوف و ... هستند و هند رو نه زمینی که نمادی آسمانی میدانند!  گویی که دیگر نوشتاری درباره سیمرغ نخوانده اند و این داستان ها رو تنها فردوسی نوشته!  ولی یک پرسش کوچک؛ اگر سیمرغ نام پرنده نبوده پس چرا عطار در منطق الطیر سیمرغ رو پرنده به شمار آورده؟ آیا عطار هم دچار کژفهمی شده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما  عطار 600 سال بعد از حمله  اعراب به ایران بود. هرچه فاصله زمانی بیشتر می شود باور به افسانه ها بیشتر در حقیقت دیگر کسی به دنبال حقیقت نمی رود و آنچه مکتوب است را مستقیم می پذیرد. منطق الطیر آنقدر زیباست که اجازه بدهید در باب سیمرغ زیبای عطار تجزیه تحلیل تاریخی و مکانی انجام ندهیم و آن را با عنوان گروه مرغان از عطار بپذیریم.

   انوش راوید:  برای شاهنامه و فردوسی و عطار و هر یک از بزرگان علم و ادب ایران،  نیازمند سالها تحقیق و مطالعه و شرکت در همایش و گفتن و نوشتن است،  ساده گویی در این موارد جنبه فرهنگی و علمی ندارد،  بلکه تحزیغی است.

   پرسش 1445:  سلام ببخشید خواستم مورد این مطلب که بستنی به دست فردی ایرانی به اسم کریم باستانی اختراع شده بدونم راسته یا نه! در وبم متن کاملش هست!  یک سوال دیگه نظر شما درمورد کتاب 15 جلدی یونانیان و بربر ها روی دیگر تاریخ بدونم!

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام . چند شب پیش روزنامه اطلاعات پیتزا را هم ثابت کرده بود که ایرانی است. شراب هم به استناد صورت حساب های هخامنشیان ایرانی است. بستنی هم لابد ایرانی بوده است. زمانی که فرهنگی 7000 سال قدمت دارد شکی نیست که زودتر به چیزی مشابه پیتزا و بستنی  و ...رسیده است.  کتاب را نخوانده ام لذا اجازه اظهار نظر ندارم. 

   انوش راوید:  نام کشورهای هند و چین و اروپا و بسیار نام های اصلی دیگر هم ایرانی است،  زیرا تمدن پیش از تاریخ با سومریان زاگرس شروع شده است.

   پرسش 1446:  سلام . پس در این الواح 3 الکساندر هست , 1. الکساندر پسر ایدم که در بابل برایش عزا گرفتند در زمان ارشک پسر اخوس 2. الیکسا 3که با داریوش اول درگیر بوده که شاید نامش در بیستون باشد. الکساندر پسر الیکسا.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام روی اصل لوح را خودتان مشاهده کنید. بدون تفسیر لوح را بخوانید آیا جز این است؟

   پرسش 1447:  سلام . اون شجره نامه بندهش از ایرج تا منوچهر , فقط نفر اولی زن بوده و باقی آنها مرد بوده اند. طبری نیز این را تایید کرده.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام . در تاریخ بلعمی (ترجمه تاریخ طبری) آمده است:

   افریدون را پسری بود و ایرج را دختری افریدون دختر ایرج به پسر خود داد و نام این دختر گوشک بود از این دو فرزند دختری آمد زوشک نام. و این دختر را دختری آمد نامش فروسنک ..... (تاریخ بلعمی صفحه 195) در تاریخ طبری نیز همین توضیح دختران آمده است. در ردیف شجره که نوشته است همه را با "ابن" نوشته است حتی اولی را تصور می کنم اشتباهی در "ابن" و "بنت" رخ داده است چرا که خود او در ادامه توضیحی که آورده است همه را دختر نوشته است. با سپاس از توجه و ریزنگری  شما این شجره نامه در همه جا گروهی زن را نشان می دهد.

   پرسش 1448:  این پرسش درباره دیوار چین می باشد،  که در بخش نظرات پست قبلی است.

   انوش راوید:  جهت پاسخ به تاریخ پاکوب های دینی در ایران مراجعه نمایید.

   پرسش 1449:  سلام . شما نظر هرودت در مورد نام گذاری قاره اروپا را قبول دارید؟ وی نام اروپا را زیاد اورده و نقلی نوشته مبنی بر ریشه این نام (اروپا) از اوروپه دختر اژنور پادشاه افسانه ای فنیقیه است. کتاب 4 / بند 45 ص 110 و 111

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام همانگونه که در کتاب نیز مکتوب است حدودا این گفته را قبول دارم

   پرسش 1450:  سلام خدمت شما. می خواستم بگم که خیلی جاها مورخین ایرانی جملاتی نوشتند که زیاد به نفع ایرانی بودن اسکندر نیست . مثلا در مورد طبری چند مثال میزنم:

  1. اسکندر روشنک دختر دارا را به زنی گرفت و به هندوستان و نواحی مشرق تاخت, سپس از انجا بازگشت و اهنگ اسکندریه کرد و به سرزمین سواد بمرد و او را در تابوتی از طلا به اسکندریه بردند (مانند الکساندر که وی را به مصر بردند)

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام با این درهمی که در تاریخ موجود است از کجا می دانید  جسد الکساندر را به مصر بردند؟ تصور بر این است که اسکندر را به مصر بردند و الکساندر در لبنان به خاک سپرده شد. باستان شناسان حتی ادعا می کنند جسد او را در مقدونیه یافتند. هیچکس در باب مقبره الکساندر یونانی در مصر ادعایی تا به امروز نکرده است لاجرم طبری در مورد اسکندر می گویید و نه الکساندر.

  ادامه پرسش:  2. مدت پادشاهی اسکندر 14 سال بود و به روزگار وی ملک روم فراهم امد و پیش از اسکندر پراکنده بود و ملک پارسیان پراکنده شد و پیش از اسکندر فراهم بود.

   پاسخ پرنیان حامد:  و اگر منظور از روم مدائن باشد (که هست) چه ارتباطی با الکساندر ماسادونی دارد؟

   ادامه پرسش:  3. گویند اسکندر کتب علوم و نجوم و حکمت را از پارسیان گرفت که به سریانی و سپس به رومی برگردانیده شد،  روم = یونان؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر متاسفانه به استناد مدارک باستانشناسی روم نه رم ایتالیا است و نه یونانی امروزی. از پارسیان گرفت به زبان مادها و ایونی  ترجمه کرد چه ارتباطی با نژاد و زبان گریش در جزایر دریای اژه دارد؟

   ادامه پرسش:  4. رومیان و بسیاری از نسب شناسان گویند که اسکندر پسر فیلقوس (فیلیپ؟) بود. بعضی ها گفته اند: پسر بیلبوس پسر مطریوس و بقولی مصریم پسر هرمس پسر هردس پسر مبطون پسر رومی پسر لمطی پسر یونان پسر یافث پسر ثوبه پسر سرحون پسر رومیه .... پسر عیص پسر اسحاق پسر ابراهیم بود (این شجره نامه ی عجیب درست است؟)

   پاسخ پرنیان حامد:  پسر ایلیوس بود باب ایلیوس هم همان بابل امروزی است و این شجره نامه عجیب می تواند درست باشد. روم مدائن است و با ایتالیا ربطی ندارد. یون همان خیونی و ایونی های ترکیه هستند که از نژاد آشوری بودند و با گریش (greek) و اژه هیچ ارتباطی ندارد.

   ادامه پرسش:  5. به پندار پارسیان شاهی اسکندر 14 سال و به پندار نصاری مدت شاهی وی 13 سال و چند ماه بود و قتل دارا سال سوم شاهی وی بود.

   پاسخ پرنیان حامد:  دارا داریوش سوم نیست و این پندار ها تناقضی با سخن ما ندارد.

   ادامه پرسش:  7. گویند اسکندر بگفت تا شهر ها سازند و 13 شهر ساخت و همه اسکندریه نام کرد, یک به اصفهان که جی نامید و 3 شهر به خراسان بود که هرات و مرو و سمرقند بود و به سرزمین یونان و دیار هیلاقوس نیز شهری برای پارسیان ساخت با شهر های دیگر (در یونان برای ایرانی ها اسکندر شهر ساخت؟ عجیبه)

   پاسخ پرنیان حامد:  بله البته به تفسیر های امروزی بسیار عجیب است که الکساندر برای پارسها در یونان شهر ساخته باشد. اما واقعیت این است که این سرگذشت اسکندر است و خود ایرانی است.

   ادامه پرسش:  8. پس از اسکندر یونانیان چنانکه گویند بطلیموس پسر لوگوس را به شاهی برداشتند و پادشاهی وی 88 سال بود.

   پاسخ پرنیان حامد:  البته در مصر به استناد همین تاریخ بعد از اسکندر 90 پادشاه داشتیم و در هر قسمتی یک پادشاه بوده است که به آن ملوک الطوایفی یا بهتر بگوییم جمهوری می گفتند.

   ادامه پرسش:  9. به روزگار یونانیان در زندگی اسکندر و پس از او بیش از انکه پادشاهی به رومیان رسد شاهی از یونانیان بود و بنی اسرائیل در بیت المقدس و اطراف ان دین و ریاست داشتند... تا پس از قتل یحیی بن زکریا پارسیان و رومیان اثارشان را ویران کردند و خودشان را از انجا براندند. (در همین تاریخ امده که گودرز پسر اشکان بنی اسرائیل را نابود کرد ولی چطور رومیان و پارسیان با هم گفته شده؟)

   پاسخ پرنیان حامد:  شما محبت کنید یونانیان را ایونیان (اشوریان) و مردم ترکیه و رومیان را رومیه مدائن بخوانید همه چیز درست و منطقی می شود. گودرز پسر اشکان قبل از اسکندر است.

   ادامه پرسش:  9. طبری یک لیست از شاهان یونانی پس از اسکندر نوشته که همشون بطلیموس هستند و بعدش نوشته: همه ی اینان یونانی بودند همه شاهان یونانی پس از اسکندر بطلیموس لقب می گرفتند چنانکه شاهان پارسی خسرو ... یونانیان را مقدونی نیز میگفتند ... طبری ادامه میدهد: پس از قالوبطری چنانکه گویند پادشاهی شام! از رومیان خالص شد و نخستین کس از انها که شاه شد کایوس یولیوس بود که پنج سال شاهی کرد (اگر جولیو سزار همان اسکندر است که این 5 سال شاه بوده و اسکندر 14 سال؟ نکته اینکه رومیان شاهان شام گفته شده اند)

   پاسخ پرنیان حامد:  شام یونان امروزی است؟ شجره نامه یونانی های طبری از کهرم (الکساندر)  تا اسکندر است. به شجره نامه از قول کاتبین ایونی  شما برای خواندن تاریخ مخلوط شده و به هم پیچیده با ید قولهای مختلف را تفکیک کنید. ابوریحان بیرونی زحمت کشیده است خودش برای شما تفکیک کرده است. این همان تذکری است که اول کتاب سه بار به آن اشاره شده است،  کتاب صفحه 31:

   مسئله دیگری که در تاریخ ایران درهم ریختگی  زیادی به وجود آورده است مسئله مبدا تاریخ اقوام مختلف و صفاتی است که هر قومی به بزرگان خود نسبت داده است. ابوریحان بیرونی نیز در مقدمه کتاب آثارالباقیه به آن اشاره می کند:

   *  ...و منتها راه موجود این است که از اهل کتب و ملل و اصحاب اراء و نحل که اینگونه تواریخ مورد استناد آنهاست تقلید و پیروی کنیم و آنچه آنان برای خود مبنا قرار داده اند ما نیز چنین کنیم و پس از آنکه فکر خود را از عوامل زیان آوری که بدان معتاد شده از قبیل تعصب و غلبه و پیروی از هوا و ریاست طلبی که سبب هلاک بسیاری از مردم است و مانع دیدار حق و حقیقت پاک ساختیم ....

    مسئله مبنای تاریخ هر قوم که ابوریحان بیرونی بارها در این کتاب به آن اشاره کرده است امری بسیار مهم است که تا به امروز به آن توجهی نشده است. زمانی که مبدا راویان یهود با راویان زردشتی و منجمان بابل و... با هم یکی نمی باشند ما نیز باید تاریخ ذکر شده آنان را با مبدا زمانی خودشان و جدا گانه بررسی و محاسبه کنیم و نه آنکه روایات مختلف را زیر هم نوشته آنان را با هم جمع کنیم!.  دوم القاب مشترکی هستند که هر قومی آن را به قهرمانان خود نسبت داده است. با دیدن لقبی چون ذوالقرنین لازم است بپرسیم کدام ذوالقرنین؟ از افریدون که ذوالقرنین کبیر است و پس از او کی خسرو و بعد از او کورش کبیر و در آخر اسکندر همه ذوالقرنین هستند و در روایات اقوام مختلف این صفت به یکی از آنان داده شده است! ترکها هم که اغوس (اگوست) را ذوالقرنین می دانند از این قبیل اند پرسشهایی چون: کدام ملوک الطوایفی؟ کدام زردشت؟ و کدام اسکندر؟ از اسکندر پسر پرپام که نام او پاریس بوده است لقب اسکندر موجود بوده است تا زمان اسکندر سوروس پادشاه روم در سالهای 235-222 بعد از میلاد اینها همه اسکندر هستند!

   این مسئله مشکلات فراوانی در تاریخ به وجود اورده است به طور مثال در تاریخ بلعمی امده است:

-        آن گاه اشکانیان از پس اشک بن داراب مملکت را 260سال بداشتند.

   و در جای دیگر از همین تاریخ :

-        و از وقت ذوالقرنین تا بدان وقت که اردشیر بابکان آمد 523 سال بود

   خواننده سردرگم از خود می پرسد: چه کنیم؟ بالاخره 260 سال است یا 523 سال؟ خیلی ساده آنکه روایت دوم از آن یهودیان است و آنان کورش کبیر را ناجی, مسیح و ذوالقرنین می دانستند و در این روایت منظور از ذوالقرنین اسکندر نمی باشد از زمان کورش کبیر تا به زمان اردشیر بابکان  یعنی سلسله هخامنشی + سلسله اشکانیان حدود 523 سال است.

   تاریخ بلعمی به علت جمع آوری کلیه روایات اطراف گاهی دچار تناقض می شود. بلعمی و طبری در موقعیتی که قرار داشتند تنها به نابود نشدن تاریخ فکر می کردند .به همین خاطر آنچه موجود بوده است مکتوب کرده اند. خیلی ساده با جستجوی ماخذ روایت می توان این تناقض ها را تجزیه و تحلیل کرد. دو مسئله ای که در تاریخ بلعمی با زمان ارتباط دارد و در اثر روایات مختلف دچار تناقض شدید می باشد:  1. ذوالقرنین 2. ملوک الطوایفی می باشد که مورد بررسی قرار خواهد گرفت. (برای اطلاع بیشتر به شجره نامه ایرانیان و حساب هزاره آخر منجمین بابل در آخر کتاب رجوع کنید)

   .......................................................................................

   شما به من بگویید جولیو سزار قبل از فتح یونان (که نوشته 5 سال پس از این فتح پادشاه یونان بوده است) پادشاه کجا بوده است؟ قصر او و پسرش اگستوس که هر دو قبل از میلاد هستند کجای جهان است. قدیمی ترین قصر رومی در ایتالیا حدود 50 سال بعد از میلاد است یعنی 100 سال بعد از جولیو سزار.

   به روایت راویان یونانی او 5 سال شاه یونان بود لابد سال 9 از پادشاهی اش یونان را فتح کرده است. شما دوست دارید تاریخ را آن گونه که برایتان دیکته کرده اند بخوانید، من علاقه دارم حقیقت منطقی این تاریخ را پیدا کنم،  لذا تاریخ را با این همه تناقض مفسرین نمی خوانم.

   ادامه پرسش:  10 . پس از کایوس یولیوس, اگوستوس 36 سال شاهی شام داشت! و به سال42 پادشاهی وی عیسی پسر مریم تولد یافت و تولد وی 303 سال پس از قیام اسکندر بود. (پس چطور در متن زند وهومن یسن نوشته 100 سال بعد از اسکندر, عیسی متولد شد؟)

   پاسخ پرنیان حامد:  باور بفرمایید من هم همین چطورها را گذاشتم زیر هم و به این نتیجه رسیدم تاریخها مخلوطی از دو اسکندر است و تصور می کنم به عنوان ایرانی وظیفه داریم این دو را از هم جدا کنیم 303 سال دقیقا می شود پس از قیام کهرم (الکساندر یونانی) و نه قیام اسکندر. باز دو روایتی است که زیر هم نوشته شده و با هم جمع شده است.

   ادامه پرسش:  11. هشام کلبی گوید : پس از اسکندر بلاکوس سیلکس شاه شد. پس از او انتیحس شاه شد. انتیحس شهر انطاکیه را ساخت و سواد کوفه در تصرف این پادشاهان بود و در ناحیه جبال و اهواز و فارس رفت و امد داشتند تا مردی به نام اشک ظهور کرد که پسر دارای بزرگ بود (ایا این اسکندر است؟) و تولد و رشد وی به ری (رگا؟) بود. و گروهی بسیار فراهم کرد و قصد انتیحس کرد و بر سواد تسلط پیدا کرد و از موصل تا ری و اصفهان بدستش افتاد و بدلیل نسب و شرف که داشت او را برتری دادند ....

   پاسخ پرنیان حامد:  بله گرامی این اسکندر است. ریگا نزدیک موصل است (نه تهران امروزی) لغت اول اسکندر نیست الکساندر است (کهرم = کی هروم) نام اول را به الکساندر تغییر بدهید, اشک پسر دارا را اسکندر بنویسید و ریگا را محلی بین موصل و آذربایجان در نظر بگیرید این گفته هشام کلبی را به شرط ذکر شده  صد در صد می پذیرم (اسکندر آن می خواهد جولیو سزار باشد می خواهد مهرداد پنتوس باشد می خواهد مهرداد دوم اشکانی باشد می خواهد جمع هر سه باشد که اینگونه به علت تناقض و گفته راویان مختلف جهان از هم جدا شده است چون هر راوی او را به منطقه خود نسبت داده است گفته هشام کلبی همان است که ادعا شد).

   ادامه پرسش:  11. گویند از اخبار پارسیان پس از اسکندر ملک دارا بدست کسانیجز شاهان پارسی افتاد ولی همگیشان مطیع شاه دیار جبل! بودند و اطاعت وی میکردند.

   پاسخ پرنیان حامد:  شما تا به حال دو جانشین اسکندر را پیدا کردید من هم حدود 10 جانشین دیگر را پیدا کردم 78 جانشین دیگر باقی مانده است که باید از روایت راویان مکانهای مختلف جهان پیدا کنیم  یا اینکه به فردوسی پناه ببریم و فقط به همان لیست شاه شاهان اکتفا کنیم،  کتاب صفحه 67:

-        به کارنامه اردشیر بابکان چنین  نوشته بود که ایرانشهر از پس مرگ اسکندر ارومی 240 ملک داشت سپاهیان و پارس و خطه های نزدیکتر دست اردوان سالار بود.

-        در تاریخ بلعمی نیز سخن از 90 پادشاهی است که البته می گوید: ولیکن میانه پادشاهی داشتند از آنجا که اکنون بغداد است تا ری و ملوک الطوایف ایشان را ملوک بزرگ خوانندی و ایشان اشکانیان اند.

   فردوسی  در مورد این 240 ملک یا 90 پادشاه می گوید:

 * چو کوتاه بد شاخ و هم بیخشان  <><>  نگوید جهاندیده  تاریخشان *

 * از  ایشان جز از نام  نشنیده ام  <><>  نه در نامه خسروان دیده ام *

   یعنی در اسناد کتبی ساسانیان خداینامکها (نامه خسروان) که در دسترس من است نام این 240 پادشاه  نیست. فردوسی در همین 14 بیت کوتاه نام کلیه پادشاهان اشکانی (شاه شاهان آن زمان) را آورده است که هنوز هم بعد از این همه تحقیقات تاریخی و حفاری ما به اندازه این 14 بیت اطلاعات در مورد خاندان اشکانیان نداریم!

   ادامه پرسش:  12 . پس از مرگ دارا ملکش به اسکندر رسید و اسکندر پادشاه عراق و روم و مصر و شام شد. (چرا نام یونان نیامده؟)

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا نام رم ایتالیا نیامده؟ مگر ننوشته اسکندر ارومی مصر نشین؟ با سپاس از شما همین تناقض ها مرا وادار به نوشتن کتاب کرد و از علاقه مندان به تاریخ و اساتید کشور ایران باری دیگر تقاضا دارم به تاریخ و اسناد کشور خودشان که در این کتاب جمع آوری شده است توجهی داشته باشند.

   پرسش 1451:  درود! یه چیزی درباره ساتراپی پارت به ذهنم رسید سردرگم شدم

از اونجایی که گمان می‌رود زبان های لری و کردی بخشی از پهلوی باشد و من این را دست‌کم درباره زبان لر ب بیش از 90٪ می‌دانم و می‌بینم به دو گونه نام پارت خوانده می‌شود:

1- پَرتَ اُ : پرت آب دور از آب

2- پَهلَ اُ : پهل آب نزدیک آب

به دید شما این ها برپاد/بر ضد هم نیستند؟

شاید نشانگر کوچ بزرگی باشد که در یکی از جاهای نخست آب فراوان بوده و در جای دیگر اندک یا وارونه.  این‌ها رو چگونه می‌بینید؟

   انوش راوید: پرت و پهلو، زبان فارسی است، آب، زبان دری هخامنشی است، در گویش های مختلف ایرانی اُ و آوگفته می شود. من پارت را پرت یا پرت زن می دانم، که به معنی ژاندارم است، و بعد ها در روم باستان با آوای دیگر ایرانی پارتی زان گفتند ، و در جنگ دوم جهانی، عالم گیر شد. کلنل محمد تقی خان پسیان، رئیس ژاندارم های ایران در نطقی گفته بود: پرت زن های ما، تهران را می گیرند.

   برای پاسخ به ادامه پرسش در مورد کوچ بگویم،  فیلم مستندی درباره بدبختی و بی آبی یکی از روستاهای نزدیک مومبای کشور هندوستان دیدم،  اهالی محلی آن روستا آب را درست مانند ایرانیها آب می گفتند،  درصورتیکه در هیچ یک از روستاهای تاریخی ایران،  قدیمی های مدرسه نرفته با آوای امروزی آب نمی گویند،  این یکی از نشان هایی است،  که در زمان هخامنشیان مهاجر نشینان هند جدید،  از شهر نشینان ایران آن روز بودند،  که با زبان دری هخامنشی آموزش دیده بودند.  در ضمن کوچ و کوچ نشینی در ایران و قاره کهن سابقه طولانی دارد،  که تاکنون هیچ بررسی علمی تاریخی نشده است،  این وظیفه جوانان باهوش متخصص است که تحقیق و تعلیل نمایند.

   نظر 1452:  وقتی در برابر غرب قد علم کنی هزار دروغ دربارت میسازن اما اگه مطیع باشی هرچی پیروزی واختراعه بنامت میکنن.

   پاسخ پرنیان حامد:  اصلا مهم نیست هر چه دوست دارند بسازند. من به راهم ادامه می دهم نه دنبال نام و نشان هستم نه نیازی به شهرت دارم. حقیقت را بررسی و تا آنجا که در توانم باشد در اختیار مردم کشورم قرار خواهم داد. دیدن چنین پیغامی از سوی شما امید بزرگی است که با افراد روشنی روبه رو هستم که تا این حد به سیاست بازی آگاهند لذا با امید به آگاهی شما،  در این باب به راه مان ادامه خواهیم داد.

   انوش راوید: ما نباید به آنها کاری داشته باشیم، بلکه باید کار خودمان را بدون دشمنی و در محیط دمکرات بکنیم و خوب هم انجام دهیم.  کشورها و مردمی که رو در روی امپریالیسم قرن 20 غرب در می آمدند،  همان که گفتید انجام می دادند.  ولی امروزه امپریالیسم نو متفاوت از گذشته است،  دکترین و سیاست متفاوتی دارد،  اما مقداری از اثرات امپریالیسم سابق هنوز باقی است،  و لنگ لنگان دارد به پایان کامل خط و مدار خودش می رسد.  بزودی مقاله ای با نام شکافتن مرکز مدار،  درباره چگونگی تحقیق و تحلیل و راه یافتن به مرکز برنامه ای امپریالیسم نو،  و تک کردن و شکافتن اتم های آن،  در سازمان آینده بینی می نویسم.

   پرسش 1453:  سلام سوالی داشتم،  خواستم بدونم در جهان غرب که همه پیروزی های یونان بر ایران رو که در کتب تواریخ هرودوت اودمه رو افتخار خودشون میدونن کسی هست که به گفته های توییسدید و افلاتون که گفتن یونانیان از کشورشان دفاع نمی کردند هم توجه میکنه؟؟ اگر نظرشو اعلام میکنه آیا به اون بهایی داده میشه؟؟

در کشوری که هر نقطه از اون کشتی خیزه چرا میگویند ایرانیان در جنگ تن به تن ناتوان بودند و با کشته شدن فرمانده از صحنه فرار میکردند!! سخنی که هم در باب هخامنشیان و اشکانیان و الالخصوص ساسانیان گفته شده!!!!

شما همیشه داستان های زیادی از غیرت به میهن ایرانیان میگویید!! و از توانایی های مردم افغانستان!! ولی چرا واقعا در دفاع از کشورشان ناکام مانده اند!! آیا بی توجه هستند که زنانشان را به زیر بدن بیگانگان میروند!! در فیلمی جدید به کارگردانی یک افغانی گلشیفته فراهانی در نقش یک زن افغان هست که با حمله ی امریکا و هجوم آنان به روستایشان سرباز امریکایی به روی وی میافتد!!! البته میخواهند ما را با این فیلم بی غیرت و شکست خورده جلوه بدهند ولی خب چرا مردم افغان کاری نمیکنند یا واقعا این چنین است یا نه؟؟؟

   انوش راوید: دوبار انگلستان در اوایل و اواخر قرن 19 با ارتش های مجهز به افغانستان حمله کرد،  و افغانها با تفنگ سرپر و شمشیر آنها را بشدت شکست دادند.  در یکی از این نبردها فقط یک نفر را زنده گذاشتند،  که به هند برود و برای انگلیسها تعریف پیروزی افغانها را بکند،  (تاریخ افغانستان نوشته میر غلام محمد غبار).  دو کشور ایران و افغانستان هرگز به اشغال نظامی استعمار گران در نیامدند،  و استعمار و امپریالیسم هم با ترفند های سیاسی به این دو کشور مسلط شدند.  این ترفندها به اشکال مختلف ادامه دارد،  در دروغ گفتن و نوشتن در تاریخ و سرگذشت این مردم،  یا ساختن فیلم های هجوی و غیره.  وظیفه جوانان باهوش ایران است،  که هر شخص در تخصص خود،  برای حرفه ای تر شدن گام بردارد،  تا بتواند بهتر ترفندها را بشناسد و با آنها مقابله نماید.

      سرزمین ها و ملت هایی که با لشکر کشی اشغالگران امپریالیسم بشدت مبارزه جنگی کردند:  ایران، افغانستان، ازبکستان، ترکمنستان، قرقیزستان، آذربایجان، کردستان، کاشغرستان (سیانکیانگ یا استان جدید چین). همانگونه که می بینید مردمی که منشأ و سرشت آنها در نوروز و ایران است،  در آسیا و قاره کهن و آفریقا،  مقابل دشمنان بشدت مبارزه می کنند.  دشمنان تاریخی بارها سعی کردند،  جنگ و ستیز بین ملت های تاریخی ایران بزرگ ایجاد کنند،  ولی هیچ وقت موفق نبودند.  زیرا این ملتها قهرمانان، کشتی، وزنه برداری، باستانکاری، بندبازی، سوارکاری(شامل سرعت و مانع و چوگان و بزکشی)،  و بسیاری از ورزش های دیگر هستند،  که ریشه در آموزش و سنت آنها دارد،  و در ادبیات تاریخی ایران بوضوح نمایان است.

      البته با همان ترفند های استعماری، بسیاری از فرهنگ و داستانها فلکوریک ایرانی را بنام اروپایی جا زده اند،  که تعدادی از آنها را بانوی گرامی پرنیان حامد ذکر کرده اند.  یکی از معروف ترین آنها کروات است،  که قوم ایرانی کروات به گردن آنها انداخته،  و غربی ها با سادگی می گویند، خوب، انگلیسها کمی تغییرات در آن داده اند،  که بشکل امروزی در آمده است!.  از عزیزان استان کرمانشاه می خواهم،  به قبایل و روستاها بروند،  و از کروات و دستمال گردن آن زحمتکشان عکس بگیرند،  و در اینترنت منتشر کنند تا غربیها بیشتر کنف شوند.

    در ضمن مردم افغانستان در حال مبارزه هستند،  این موضوع را چند بار در میان مطالب نوشته ام،  منجمله سازمان یافته ترین ملت در کل جهان، مردم افغانستان می باشند.  تقریباً تمام جوانان این کشور به نوعی عضو یک حزب یا سازمان سیاسی یا دینی هستند، و این از برکت دفاع تاریخی آن ملت، برای مبارزه با دشمنان است.  امروزه این سازمان یافتگی،  بخاطر ناآگاهی سیاسی و اجتماعی اشغالگران غربی آن کشور،  در شناخت ملت های ایرانی بیشتر شده است.  همین موضوع باعث گردیده، دانش سیاسی و اجتماعی مردم افغانستان بالا رود، و در ادامه رشد و تکامل تاریخی،  آن کشور در جدول ساختار های تاریخی اجتماع، ارتقاع مفهوم دار یابد.

   در فیلمی که گفتید،  خانم هنرپیشه با اینکه شوهر پیر بیهوش (مرگ مغزی) دارد،  مورد تجاوز یک سرباز جوان طالبان قرار می گیرد،  و سپس آن دو عاشق هم می شوند،  در فیلم مشکلات دینی و اجتماعی برای آنها پیش می آید.  مردم باغیرت افغانستان،  به هیچ عنوان اجازه نمی دهند،  زنانشان زیر سربازهای بیگانه بروند،  حتی گفتن در این مورد نیز باعث خشم آنها می شود.  در هر سرزمین تعدادی خانه های مربوطه و افراد فاسد وجود،  که به کار های خلاف طبیعت و اجتماع و قانون مشغول هستند.

   پرسش 1454:  سلام . اگر هند = هندیجان , زبان سانسکرت و تمدن دراویدی ها و متون کهن هندی و ایین ودا و... مربوط به هندیجان است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام هند = هندیجان در متون کهن تا به زمان فتح آریابهارات = هند امروزی بدست داریوش اول هخامنشی سپس هند = هندیجان تا مرزهای شرقی آریابهارات و....

   لذا بودا همان بوذاسپ پیامبر زمان تهمورث است، اما شاهزاده سیزارتا که صده ها بعد ادعا کرد من بودا هستم از آریابهارات = هند امروزی بود. سانسکرت زبان مردم آریابهارات بود، آیین ودا را فراری های مزدایی به آریابهارات بردند و....  کتاب صفحه 46:

   هند , هند استان , هندویش در ناحیه هندیجان و جنوب غربی ایران امروز بوده است.

   فرهنگ کشور هندوستان امروزی (آریابهارات) هرچه که بوده است و هر قدمتی که دارد و هر تاثیری که در فرهنگ ایران کرده است بحثی است که از موضوع این کتاب خارج است حتی اگر کسی بگوید دولت هخامنشی و پارسیان پس از لشکرکشی به آریابهارات دارای فرهنگی عظیم تر و پیشرفته تری شدند قابل  پذیرش است در این کتاب تنها و تنها  ادعا شده است که محل هند استانی که در تاریخ ایران آمده است, استان یا کشوریست که مرزهای غربی آن در هندیجان (کرانه شمال غربی خلیج فارس) و مرزهای شرقی آن پس از لشکرکشی داریوش کبیر به آریابهارات در شرق این سرزمین و قبل از این لشکر کشی به گفته هرودوت کویر لوت در مرکز ایران امروزی بوده است.

   پرسش 1455:  درباره اسکاندیناوی در اینترنت جستجو میکردم که به چیزی برخوردم چون نوشتار درازیست و مجال نیست نشانی برگه رو میدم اگر زمان داشتید بخونید،  درباره همسانی زبان آذری با زبان اسکاندیناوی و مهرپرستی و... است،  ولی برخی سخنانشان دور از راستیست.

   پاسخ پرنیان حامد:  در باب همسانی لغات زبانهای اسکاندیناوی و زبان پهلوی پارتی،  استاد ارجمند کشورمان دکتر فریدون جنیدی کتابی تهیه و در آن حدود 100 لغت این زبانها را به ریشه یابی و اصل آن لغات را از زبان پهلوی پارتی در اختیار ما قرار داده اند.

   در باب نشانی وبلاگ فوق بفرمایید کدام سخنانشان مد نظر شما و به دور از راستی می باشد تا برای شما بررسی کنیم.

   پرسش 1456:  به گونه ای شانسی نوشته ای از دوستی رو خواندم که یک بیت از فردوسی بود که به مرز کشورها اشاره شده بود:

ازین مرز تا آن بسی راه نیست <><>  سمنگان و ایران و توران یکی‌ست

   میتونید این بخش شاهنامه رو از اینجا بخونید:  http://ganjoor.net/ferdousi/shahname/sohrab/sh6

   این نوشته به نزدیک بودن این سه سرزمین به یکدیگر اشاره دارد و مرزهای امروزی ایران و افغانستان و یونان نیست درسته؟ شما سمنگان رو در چینستان می‌دونید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کتاب صفحه 267تا 270،  مرزهای مشترک در تاریخ ایران:

   مرز مشترک توران و روم:

   در تاریخ بلعمی آمده است:  در جنگ کی خسرو و افراسیاب،  افراسیاب بگریخت و از حد ترکستان به حد روم شد، (پس روم و ترکستان توران مرز مشترک داشتند و تورانیان در غرب ایران بوده اند)

   شاهنامه فردوسی  به زمانی که رستم و ایرانیان انتقام سیاوش را از تورانیان می گرفتند:

همه غارت و کشتن اندر گرفت            همه بوم و بر دست بر سر گرفت

زتوران زمین تا به سقلاب روم            ندیدند یک مرز آباد و بوم

   همچنین برای کاموس تورانی آمده است:

ز مرز سپنجاب تا مرز روم                 سپاهی که بود اندر آباد بوم

   بعد از کشته شدن افراسیاب کی خسرو سپاه را از آذربایگان بازگردانید (آنجا چه کار می کرده اگر تورانیان در شرق ایران بوده اند؟ آذربایگان در شمال غربی ایران است.) و به پادشاهی و مملکت خویش بازآمد به خراسان ( نجران) و به بلخ. (تاریخ بلعمی)

.................................................................

   مرز مشترک تورانیان با سلیمان در حجاز یمن و سبا:

   و از پس کیقباد پسرش بود کیکاوس و ملک عجم همه او داشت و حد مشرق از سوی ترکستان افراسیاب (شرق ترکیه امروز) داشت.  و هرچه از پی آن بود همه تا ناحیت حجاز و سبا و یمن و حد مغرب سلیمان را بود. (تاریخ بلعمی)

.................................................................

    آب زره مرز مشترک مصر, بربر,مکران , توران:

   شاهنامه فردوسی  به زمان کی کاوس (آب زره):

همی راند تا در میان سه شهر              زگیتی برین گونه جوینده بهر

به دست چپش مصر و بربر به راست     رهش در میانه بدانسو که خواست

به پیش اندرون شهر هاماوران             به هر کشوری در سپاهی گران

خبر شد بدیشان که کاوس شاه               بر آمد به آب زره با سپاه

   و جای دیگر زمانی که کی خسرو, افراسیاب را در توران زمین دنبال میکرد:

     مرز ایران --> جیحون --> سغد و کشانی + صد فرسنگ --> گل زر یون --> بهشت دژ --> چین -->  مکران --> آب زره (دریای ژرف) + هفت ماه --> کنگ دژ

    و نامه او به کی کاوس :

کشیدم لشکر به ماچین و چین               وزان روی رانم به مکران زمین

واز آن پس از آب زره بگذرم              اگر پاک یزدان بود یاورم

   (اب زره در میان سه کشور مصر و بربر و شام! = آب زره پس از چین و مکران !)

   همچنین کی کاووس:

از ایران بشد تا به توران و چین           گذر کرد از آن پس به مکران زمین

ز مکران شد آراسته تا زره                           میان ها ندیدند بند و گره

شه بربرستان بیاراست جنگ               زمانه دگرگونه تر شد به رنگ

چو آمدش از شهر بربر گذر                سوی کوه قاف آمد و باختر

   (از تهران تا پکن حدود 6000 کیلوتر است + مکران + زره تا برسد به بربرستان این غیر ممکن است! مکران , بربر, چین و توران آب زره همه در غرب ایران امروز است)

بربر به زبان سومری نام آفتاب است بابلی ها به "ه تی ت" (کاسها) بربر میگفتند (احمد حامی)

.................................................................

   توران و سکستان = سرزمین سکا ها به ناحیت دریای سیاه:

   تورانیان به زمان کینه کاموس می گویند :

ز چین و ز بربر سپاه آوریم                که کاموس را کینه خواه آوریم

ز برگوش و سگسار و مازندران                     کس اریم با گرزهای گران

.................................................................

    مرزهای توران و تازیان شاهنامه فردوسی:

رود تازیان سوی توران زمین!            کند خارسان مرز ماچین و چین

   مهراب کابلی  پدر رودابه زن رستم:

ابا آنکه مهراب از این پایه نیست                    بزرگ است و گرد و سبک مایه نیست

همانست کز گوهر اژدهاست                وگر چند بر تازیان پادشاست

   (مهراب کابلی پادشاه تازیان! پس کابل در غرب ایران است)

.................................................................

   مرز ایران و روم:

   لهراسب بخترشه میگویید ولایت زمین عراق و شام و یمن تا در مغرب همه تورا و اهواز نیز تا در روم همه تورا. (تاریخ بلعمی)

   به زمان ملک منوچهر و جای ملک عجم به زمین بابل بود آنجا که امروز بغداد است و شهرهای اهواز و کوه (کرد) و بصره و گروهی به زمین پارس نشستندی و زمین مصر از ملک او بیرون بود و از زمین شام و حجاز و یمن اندر ملک او بود. (تاریخ بلعمی)

.................................................................

    مرزهند , یمن و تورانیان به زمان ایرج:

    در زمان پادشاهی ایرج به یمن اندر ملکی بود او را رایش از بهر آن خواندندی که بسیار غنیمتها بیاورد و جنگها کرد و پادشاهی او تا زمین هندوستان برسید و با ایشان جنگ و کشتن کرد و خواسته ها و بردگان از زمین هندوستان بیاورد (هند و یمن مرز مشترک داشتند)  و باز از یمن به کوه طی بیرون آمد و به عراق آمد به ناحیت انبار و موصل و به آذربادگان شد و این زمینها همه به دست ترکان (تورانیان) اندر بود ( مرز یمن و تورانیان به زمان ایرج)، (تاریخ بلعمی).

.................................................................

   مرز ارمنستان و توران:

شاهنامه فردوسی دادخواهی ارمانیان (ارمنیان) از کی خسرو:

سر مرز توران در شهر ماست             به یک روی از ایشان به ما بر بلاست

سوی شهر ایران یکی بیشه بود            که ما را بدان بیشه اندیشه بود

.................................................................

   پرسش 1457:  شما نوشتید که نام mDa-ra-a-muš داریوش سوم است . پس نام داریوش سوم در این الواح امده ؟ بی سوس هم باید همان اردشیر چهارم باشد که در باختر پادشاه بود و به دست الکساندر کشته شده . نه ؟

   پاسخ پرنیان حامد:  روی لوح بابلی مد نظر شما   (BM 36304)،  که لغت بسوس نیز بر آن است نام mDaria-m] آمده است که به استناد خود لوح های بابلی داریوش کبیر است و نه داریوش سوم.  خود مترجم نیز رسما نوشته است که این نام داریوش اول است اما ما می نویسیم داریوش سوم سوال این است که به چه مجوزی؟ شما بند هفت لوح  و برگردان گفته مترجم و سوال مرا مشاهده بفرمایید:

[...... from] /Babylon?\ [to?] Darius, the king, went.

   به استناد لوح BM 35603 این نام /da-ri\-ia-a-muš نام داریوش اول و این نام mDa-ra-a-muš  نام داریوش سوم است. مترجم در توضیح آورده است.

/da-ri\-ia-a-muš: Grayson assumed that Darius I was at issue, but we can now be certain that Darius III was meant (so Glassner 1993, 206). 

   دلیل؟ سند؟  به چه سندی این مترجم حالا مطمئن است داریوش اول, داریوش سوم است؟ نه اردشیر داریوش سوم است. نه بغ اسوس داریوش سوم است نه الیکسا, الکساندریس است. به چه مجوزی در این لوح داریوش اول تبدیل به داریوش سوم شده است؟

   سپس بند 4 همین لوح را مشاهده بفرمایید نوشته در زمان اخوس پسر اردشیر، حال به من بگویید در زمان پسر اردشیر سوم (اخوس) الکساندر وسط بابل چه می کرده است؟ و این سند با گفته کدام مورخ یونانی مطابقت دارد؟ و تکلیف داریوش سوم این وسط چه می شود که  لغت بی (بی بی شهربانو و یا بی ستون که بی بعد ها تبدیل به بغ شد) بی اسو mbi-/e\-[es?-su?] را به بسوس = اردشیر چهارم وسط حکومت ارشک پسر اردشیر سوم تعبییر کنیم؟

   آبا شما توجه دارید آنچه به عنوان سند برای خودشان تعبییر و تفسیر کرده اند چقدر تناقض دارد؟ در زمان ارشک پسر اردشیر سوم بابل برای الکساندر یونانی اعلان عزا کرده است که بسوس یونانی = اردشیر چهارم نیز در آن گوشه کنارهاست که داریوش آن نیز نام داریوش اول هخامنشی مکتوب است!

   این سند حمله الکساندر یونانی به ایران است؟!

     ببخشید این فقط تعبیر و تفسیر اروپایی است این سند احتمالا سند ورود داریوش دوم هخامنشی با لقب اخوس پسر اردشیر اول هخامنشی به بابل است و الیکسای آن الکساندریس لوح قبلی نیست!

   آیا شما به تناقض های این لوح هایی که روی هم آن ها را اسناد ورود الکساندر یونانی به ایران می دانند توجه دارید؟

    روی لوح نوشته a-lik-sa روی لوح بعدی نوشته A-lik-sa-an-d[ar   پسر این a-lik-sa بود و نام برادرش فیلیپ بود  روی لوح بعدی نوشته A-lek-sa-a]n-/dar\-ri-is که سردار او سلوکس بود پسر ایدم بود.  آنوقت این  A-lik-sa-an-dar الکساندری است که ادعا می کنند با داریوش سوم در ایران جنگیده است و هخامنشیان را منقرض کرده است این که پسر فیلیپ نیست؟! این پسر الیکسا است!

   فراموش کنید دوست گرامی این لوح ها را درهم کرده اند برای خودشان سند فتح ایران درست کرده اند. این لوحها متاسفانه سند هیچی نیست مگر آنکه آنها را دوباره بدون پیش فرض حمله الکساندری به ایران دوباره بررسی کنند تا بدانیم لوح مربوط به کدام پادشاه و در چه زمانی است و چند الکساندر موجود است و جریان جدی چیست.  به تاریخ کشور خودمان پناه بیاورید. ابوریحان بیرونی نوشته است فیلیپ برادر اسکندر بود و دو تاریخ اسکندری را نشان می دهد. یکی پسر فیلقوس است یکی برادرش فیلقوس است.

اسکندر تاریخ ایران ، الکساندر یونانی نیست

   آنچه مورخین ایرانی نوشته اند با اسناد کشف شده نزدیک تر است و آنقدر اما و شاید در کار نیست.

  پرسش 1458:  با سپاس از مقالات بسیار گیرای شما، من مقاله ی شما درباره ی تاریخ چین را خواندم و باید بگویم که بسیار مختصر بود هر آینه با جای کمی که برای هر مطلب می گذارند این مسئله قابل درک هست ولی جای نظر دادن و مشخصات نویسنده در وبلاگ تان خالی هست. از سویی می خواستم پرسشی از شما بپرسم چون شما را در تاریخ توانا دیدم. من چند سال پیش در کتابخانه کتابی را خواندم درباره ی وقایع جهان در قرون معاصر بود ولی درست نامش را به یاد ندارم و چون به داده های بخش چین نیاز داشتم آن را خواندم، با واقعه ای برخوردم که در همان کتاب نوشته شده بود درباره ی روانه شدن چینی ها در آب به دست فرمانده یی به نام جان، از آن مطلب این ها را به یاد دارم. می خواستم بپرسم به راستی چنین اتفاقی افتاده و درستی این مطلب تا چه حد است . با سپاس.

   پاسخ انوش راوید:  نویسنده مطالب وبلاگ خودم هستم،  در وبلاگ گفتمان تاریخ، بانوی پژوهشگر گرامی پرنیان حامد هم می نویسند.  درباره تاریخ چین مختصری که به تاریخ ایران مربوط باشد می نویسم،  زیرا تاریخ آن سرزمین بسیار بسیار است و از توانایی من خارج می باشد.

   پرسش 1459:  با سلام و خسته نباشید، این همه کلمه های ترکی در زبان فارسی از کجا ناشی می شود؟  ما همیشه گفته ایم، هجوم مغولان و ترکان و حکومت های چند صد ساله ی آنان، منشا این اثر بوده، حال که می گوییم، حمله ای در کار نبوده و این لشکریان و جماعت به ایران نیامده اند،  پس این واژگان از کجا آمده اند؟

   پاسخ انوش راوید:  در  تاریخ زبان ترکی در ایران.

   پرسش و اسناد 1460:  بانو پرنیان درود.  اسنادی هست که میخواستم با شما در میان بگذارم:  از مکان هایی که مورخین یونانی در باب سفر الکساندر به هندوستان نوشته اند:  رود عاربیوس و سرزمین عارابیت است. عارابیوس و ارابیت, ریشه از ارابی ها ندارد؟  قوم عرب 320 ق.م در کنار هندیجان (هندوستان) نبوده اند. ارابی ها باید فنیقی ها باشند که مهاجرینی از خلیج پارس باشند. پس الکساندر در خلیج پارس نزدیک هند با ارابی ها درگیر شده است. همچنین سرزمین اریتیان, باید نزدیک خلیج پارس باشد و اریتیان باید از اریتره یا خلیج پارس ریشه داشته باشند. هچنین یونانیان نوشته اند که الکساندر به شهر نیسا نزدیک سند رفت و همان مورخین نسایه را میان بیستون و همدان نوشته اند که با نوشته ی داریوش در بیستون یکی است:  من مغ گئوماترا در بلوک سکااوواتیش در ناحیه ی نسایه در ماد کشتم. ( ماد = شمال غربی ایران).

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما،  ارابی در این زمان سرزمین فنقیه و اراب ها همان یهودیان و فنقی ها و دریای اراب مدیترانه است. عربی در کار نبوده است، در این زمان. اریتره خلیج فارس است.  درضمن یونانی ها نوشتند الکساندر بعد از اکسوس گرفتار صحرا شد.

   . چند مکان دیگر در هند را صفحه 149 از اول صفحه نوشته بودم،  که همه نشان می دهد هندیجان است و نه هند امروزی.

   پرسش 1461: سلام.  این الواح بابلی نمی تواند سند حمله الکساندر به هخامنشی ها باشد, می تواند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر نمی تواند،  ممکن است یکی از آنها آن هم به زور و زحمت،  سند حمله کهرم به بابل باشد،  که آن هم به نظر من نیست.

   پرسش 1462:  در مورد میلاد می خواستم بپرسم که بعضی از اساتید عقیده دارند که میلاد, همان میتری دات است و بعضی نیز عقیده دارند که بلاد یا بلاش هم شاید باشد!

   پاسخ پرنیان حامد:  میلاد به معنی تولد است. 24 دسامبر شب یلدا است یلدا به معنی تولد (میلاد) است،  یلدا جشن تولد میثره (مهر میترا) در ایران است.  میترا دات یا میتری دات یعنی قانون میترایی (دات یعنی قانون).  بنابر این 24 دسامبر تولد یا میلاد قانون میتریی است. علت بلاد یا بلاش را نمی دانم (دلیل آنها را می دانید؟).

   برای اطلاع بیشتر شما این دات به معنی قانون در زبان پهلوی که پشت اسم ها می آید بعد ها تبدیل به داد شد (ت و د،  در زبان پهلوی یکی است) بغداد،  تیرداد همان مهرداد،  و.... همه اسم یا بهتر بگوییم لقب مذهبی است.

   .  بر اثر مهاجرت دسته جمعی در ایران حکومت ساسانیان گرفتار یک نام برای دو محل بودند،  که سعی در رفع آن کردند بار دیگر تکرار میکنم،  ــ  برای بررسی مکانها در تاریخ ایران:

   1.  از شروع تا زمان حمله اسکندر و حکومت 300 ساله اشکانیان  کلیه این نامها (چین استان, هند استان, خورآزمیا, خورآسان، کرمان شهر, ایرآن شهر ... در غرب ایران امروزی بودند.

   2.  برای بررسی تاریخ ساسانیان باید بپرسیم کدام خراسان؟  و این سوال شامل بررسی حمله اعراب به ایران نیز می باشد.  توجه ندارید که اعراب دوبار در اختلاف زمانی حدود 30 سال خراسان را فتح کرده اند؟

   3.  اما به شما خاطرنشان می کنم فردوسی در همین خراسان امروزی متولد شده است،  و امام رضا (ع) نیز در همین خراسان امروزی بوده است،  در این زمان این اختلاف مکانی به کلی حل شده است.

   پرسش 1463:  سلام .  1.  پس درست گفتم رود ارابیوس متعلق به ارابی هایی است که فنیقی بودند و در زمان الکساندر در اطراف خلیج پارس سکونت داشته اند.

   پاسخ پرنیان حامد:  رود ارابی یک جایی بین سوریه و خلیج فارس است.  فنقی ها در زمان هرودوت (حدود 150 سال قبل از الکساندر و اسکندر و ... داریوش سوم  قرنها بوده که مهاجرت خود را کرده بودند)

   ادامه پرسش:  2.  در مورد جابه جایی مکان ها هنوز شک دارم. کتاب بندهش متعلق به ساسانیان است و در آن مکان ها بلخ و مرو .. در غرب ایران است.

   پاسخ پرنیان حامد:  چی نوشتم؟  نوشتم در زمان ساسانی باید از خودمان بپپرسیم کدام بلخ؟ کدام مرو؟ حتی در تاریخ اسلام آمده که مسلمانان دو بار خراسان را فتح کردند آن هم با فاصله حدود 30 سال  یعنی چی؟ یعنی اول خورآسان را فتح کردند که در غرب و نزدیک خوزستان است،  و حدود 30 سال بعد خراسان امروزی را! تا حمله اعراب به ایران باید بپرسید کدام؟  شرقی یا غرب؟‌ بعد از روی اسناد و توضیحی که از دور و بر آن آمده نتیجه بگیرید کدام را می گوید.  این هم نوشته من بر همین  وبلاگ،  ــ  برای بررسی مکانها در تاریخ ایران:

   1.  از شروع تا زمان حمله اسکندر و حکومت 300 ساله اشکانیان  کلیه این نامها (چین استان, هند استان, خورآزمیا, خورآسان کرمان شهر, ایرآن شهر ... در غرب ایران امروزی بودند.

   2.  برای بررسی تاریخ ساسانیان باید بپرسیم کدام خراسان؟  و این سوال شامل بررسی حمله اعراب به ایران نیز می باشد.  توجه ندارید که اعراب دوبار در اختلاف زمانی حدود 30 سال خراسان را فتح کرده اند؟

   3.  اما به شما خاطرنشان می کنم فردوسی در همین خراسان امروزی متولد شده است،  و امام رضا (ع) نیز در همین خراسان امروزی بوده است،  در این زمان این اختلاف مکانی به کلی حل شده است. 

   ادامه پرسش:  3.  سوال دیگر که داشتم در مورد کاخ شوش است. اردشیر دوم در کتیبه اش نوشته که این کاخ در زمان پدر بزرگش اردشیر سوخته شده. ایا الکساندر ان را سوزانده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله،  این نوشته را دیده ام . اما کدام الکساندر،  ببینید 3 تا الکساندر روی لوح های بابلی است، که اولی آن با این نوشته همخوانی دارد.  با این سرعت نمی توانیم نتیجه بگیریم کدام بود.  راست جریان این است،  گرامی،  من تا به امروز تصور می کردم با دو اسکندر سرو کار خواهم داشت.  با این لوح های بابلی شدند چهار، پنج تا!!

   1 الیک که زمان داریوش اول بوده،  2 پسرش الیکسایی که احتمالا زمان داریوش دوم بوده،  3 الکساندیسی که پسر ایدم است،  و در لحظه ورود او به بابل ماه گرفته،  4 اسکندری که پسر ایلیوس است.

   اسکندری که پسر ایلیوس است، صد در صد ایرانی است، اما من نمی دانم با این سه تا دیگر چه کنم؟ کدام کهرم است خدا می داند لوح های بابلی را هم که با مته سوراخ سوراخ کردند. باید دنبال اسناد دیگر بروم. شما می خواهید سریع به نتیجه برسید نمی شود. هفت سال طول کشیده تا من گفتم آقایان این اسکندر و الکساندر یکی نیست. حالا هم باید بروم دنبال اسناد طبق معمول سوراخ سوراخ شده،  و سوخته و کنده شده بلکه وسط اینها یک سندی پیدا کنم ببینیم جریان این همه الکساندر چه بوده است.  تنها مطمئن باشید دروغ گفتند، اینها سند نیست و اسکندر الکساندر نیست،  و الکساندر هم خودش یکی نیست.

   پرسش 1464:  1.  الکساندر اگر تا هندیجان رفته پس چطور تا اسطخر رفته؟

   پاسخ پرنیان حامد:  الکساندر یا همان بالاخره کهرمی که توی تاریخ ماست و نمی دانیم کدام است، از باختریش دنبال شاه کرد، شاه رفت اسطخر پناه گرفت. کهرم با سپاهش به طرف اور رفت (که می گویند هند) آنجا شکست خورد و به طرف اسطخر برگشت تا محاصره اسطخر را نگه دارد و شاه را بکشد که نتوانست. (اسطخر وسط راه نیست؟)

   پرسش 1465:  شما گفتید که الکساندر جلوی قبر کوروش گوسفند قربانی کرده ,ایا منظورتان طبق تاریخ کنونی بوده یا خودتان این را قبول دارید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  طبق تاریخ کنونی،  من تا این الکساندر ها را از هم جدا نکنم هیچی ندارم که بگوییم. باید بدانم کدام یکی از اینها کهرم بود. البته داریوش اول پوست همه را جدی کنده است اینکه از لج او یکی از اینها از سوریه آمده باشد و برای کوروش کبیری که داریوش اول تار و مار کرده بود قربانی کرده باشد خیلی غیر منطقی نیست. اما مشکل این است که کهرم قبل از کوروش کبیر بود. آنکه قربانی کرده به احتمال زیاد همان اسکندر یعنی میتری داتی است که از نژاد او یعنی مادها بود و آیین او آیین کوروش بود و .....

   پرسش 1466: در الواح بابلی چطور توسط مفسرین فهمیده شده که داریاموس همان داریوش اول است؟ ایا منظور داریوش مادی نیست؟ سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  روی شجره نامه لوح بابل،  BM 35603 obv; British Museum یک مشت اسم پشت هم آمده است. که اصلا معلوم نیست کدام کوروش است و کدام کمبوجیه (در تاریخ های مکتوب نام پسر کوروش اول را هم کمبوجیه گفتند نام پسر نتیجه او کوروش کبیر را هم کمبوجیه پشت هر دو هم داری هوش می آید یکی داریوش مدی است آن یکی داریوش کبیر) حالا وسط اسامی همین لوح هم  با قلم چکش کوبیده شده بعد از  داریوش اول نوشته نیدین بل و بعد داریوش سوم. اصلا معلوم نیست روی این شجره نامه کی به کی است! باور کنید. خوب مفسر هم گناهی ندارد یک تاریخ گذاشتند جلوش آن هم تاریخ هرودوت و یونانی هاست مجبور است به همان استناد کند. این ببخشید اما از بی عرضگی ما ایرانیان است که الان هنوز من باید با آقایان  سروکله بزنم تا تازه به ایشان بگوییم این تاریخی که ما داریم افسانه نیست این تاریخ بدون اما و شاید و تفسیر با اسناد پیدا شده همخوانی دارد.  گرامی باید صبر داشته باشید تاریخ دوهزار سال دروغ و اشتباه دو روزه درست نمی شود.

   پرسش 1467:  سلام . 1.  در تاریخ هرودوت اشاره به سنگ نوشته ای توسط داریوش اول در سرزمین "بسفر" شده است که باید در شمال غربی ترکیه باشد. هرودوت نوشته که داریوش یک کتیبه به خط اشوری و یک کتیبه به خط یونانی نوشت. ایا خط یونانی با خط اشوری فرق دارد؟ شاید منظور از خط اشوری, خط پارسی باستان باشد که توسط داریوش ساخته شد؟ در ان مکان اشوری ها سکونت داشته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خط آشوری خط میخی بوده در این زمان. خط یونانی خط فنقی همین خطی که بر سکه ها است. که آرامی و بعدها پهلوی و فارسی و عربی هم از همین خط است.  این هم یک سند دیگر که زبان یونانی و آشوری یکی بوده فقط به دو خط.  آشوری ها در نینوا بودند در این زمان ته مانده آنها به بسفور رسیده بودند و بقیه آنها به جزایر اژه پناه برده بودند.  در یک کلام مختصر این هرودت هرودوتی که می گویند متولد ترکیه امروزی بوده و اصلا زبان گریک ها را بلد نبوده است بعد ها این زبان را یاد گرفت. زبان او ایونی همین زبانی که با دو خط داریوش نوشته بوده است. ایلیاد هومر هم به همین زبان است اصلا به زبان گریک نیست.  پس اگر بخواهیم به حساب نقشه امروز بگذاریم،  هرودت ترک بود و هومر هم عراقی چه ربطی به یونان امروزی دارند؟

   ادامه پرسش:  2.  در مورد یونی ها انطور که متوجه شدم یکی از خاندان اشوری هستند. ایا کلمات کتیبه کرچه میش به یونانی امروزی شبیه است و یا مادر زبان یونانی است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کرچه میش به زبان هیتی است.  ببینید شما اصلا گذشت زمان را نه در مهاجرت ها و نه در زبان در نظر نمی گیرید هیتی 4 هزار سال قبل زبان مردم این قسمت بوده که در تکامل تبدیل به ایونی و بعد به گریک امروزی شده است.  یک زبان دیگر هم این پاین بوده نزدیک شما به نام هوری که می گویند اصل کتیبه کرچه میش مال هوری ها بوده که به زبان هیتی ترجمه شده است.

   یک سوال :  شما می توانید برای من ثابت کنید این زبان فارسی که من دارم با شما سخن می گوییم همان زبان حوری 4هزار سال پیش است؟  نمی شود که در این 4 هزار سال هزار اتفاق افتاده است  اعراب که زبان را عوض کردند یک قاطی عجیبی از پارسی و چند زبان دیگر ریختند وسط الان هم که در چند سال اخیر کلی لغت فرانسه و انگلیسی و... قاطی فارسی شده است.  حدودا هیتی باید مادر ایونی و گریک امروزی باشد.

   ادامه پرسش:  سوال دیگری که داشتم در مورد معماری است.   ستون های دوریتی که اشکانیان استفاده می کردند و ستون های کرنتی در ایران چه قدمتی دارند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  حدود 4هزار سال به استناد اون سنگی که از ایلام پیدا کردم و این ستون روی آن هست.  روی وبلاگ سوال خودتان بود همان که آشور بانی پال را نوشته بودم اون سنگی که از ایلام باقی مانده و بر آن عکس معبد ایلامی که آشور بانی پال با خاک یکسان کرد، کشیده شده بود همین ستون را نشان می دهد دوباره نگاه کنید به دقت.  ستون های دوریتی و کرنتی را قبل از اشکانیان،هخامنشی ها استفاده می کردند (هم شوش، هم تخت جمشید) بنابر این با اشکانیان کاری نداریم آنها از هخامنشی گرفتند. سوال این است که یونان از تخت جمشید و شوش دزیده است یا ایران از اکراپلیس که پاسخ آن با آن سنگ ایلامی چهار هزار ساله مشخص است یونانی دزد از ایران و ایلام دزدیده است.

   پرسش 1468: با سلام یعنی  اسناد اقای غیاث ابادی  بار علمی ندارد؟ ایا شما اقای غیاث ابادی را با عنوان یک استاد قبول دارید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در باب آقای غیاث آبادی، خوب است بدانید آقای غیاث آبادی نزد ما هم  احترام زیادی داشتند. ایشان متاسفانه با به هم مخلوط کردن اسناد با استادی و زبر دستی غیر قابل وصف، ما را نیز مبهوت کردند،  باور بفرمایید لحظه اول با دیدن سند لوح بابلی بر رباخواری و بردگی این دختر من نیز مبهوت ماندم.  با بررسی این اسناد و تحلیل آنها همانگونه که مشاهده می فرمایید بر وبلاگ گفتمان در نهایت ادب و احترام از ایشان تقاضا داشتیم که تجدید نظر بفرمایند که متاسفانه ایشان با چاپ کتاب و پیش کشیدن باقلوا و پشمک احترام خودشان را در میان ما از میان بردند.  از آنجا که اسناد ایشان در دید اول قابل باور برای عام است تحلیل برخی از این اسناد و جداسازی و حقیقت آنها بر این جستارانجام شد.  باشد که مردم سرزمینم ایران، با روشنگری تاریخ و فرهنگ کشورمان را از گزند پورپیرار ها و غیاث آبادی ها حفظ کنند.

   پرسش 1469:  سلام . در جنوب بین النهرین نزدیک چسبیده به خلیج پارس, منطقه ای به نام MESEN هست. ایا این مکان همان مکان سین ها (چین استان) است. ایا همان مسینی ها ی ایلیاد و ادیسه نیست؟ شهر سیپار (یا سیپارت) نمیتواند اسپارت یونانی ها باشد؟ مرسی

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام . جرا دوست گرامی به راحتی می تواند باشد (که هست). جز از سین که هنوز باید بیشتر دقت کنیم دقیقا کجا بوده است (سین حران داریم و سین اور نیز همین مکانی است که شما فرمودید و دو سین دیگر که باید بررسی دقیق شود) هم سیپارت بین النهرین می تواند اسپارت نوشته یونانی ها باشد و هم مسینی که شما پیدا کردید.  با سپاس حال یک بار دیگر ایلیاد هومر را با این دید بخوانید ببینید چقدر از اما و شایدها حل می شود و چگونه بر نقشه جغرافیا به راحتی می توانید گفته های هومر را دنبال کنید.

   پرسش 1470:  ایرانیان قدیم چه دینی داشتند، مهری یا میترایی یا زرتشتی؟ و اینها چه فرقی با هم دارند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  آیین جمشید و فریدون زردشتی با فرقه میترایی بود (دیو یسنا) اولین زردشت (پیامبر) اهورا(خدا) به استناد خود اوستا جمشید بود.  در زمان گشتاسپ (36 سال قبل از کوروش کبیر هخامنشی) شخصی خود را زردشت (پیامبر) معرفی کرد،  و آیین قدیمی میترایی را دستکاری و فرقه جدیدی با عنوان مزدایی (مزدیسنا) ارائه داده است،  که باعث اختلافات و جنگ های شدیدی در ایران شد.

   اشکانیان به آیین میترایی و ساسانیان به آیین مزدایی با هم درگیر شدند. افرادی که از آیین قدیمی ایرانی دفاع می کردند همه کشته شده اند. موبدان ساسانی با این آیین جدید مردم ایران را حدود چهارصد سال زجر دادند و آیین اصیل ایرانی یعنی زردشتی مهری (میترایی) را به کلی از میان بردند. وقتی می گوییم به آیین جمشید و فریدون می شود میترایی و نه مزدایی،  که مزداییان آنان را به زور به خود نسبت می دهند (برای اطلاع و اسناد بیشتر به کتاب رجوع کنید).

   پرسش 1471:  1 - آیا میشود تاریخ ایران رو با جمشید اولین زرتشت به سال 14000 و دومین زرتشت یعنی مهریا میترا در8500 سال پیش و سومین زرتشت چند سال قبل از کوروش نوشت.

   پاسخ پرنیان حامد:   بله میتوان چنین کرد،  تاریخ آخرین زردشت (زمان گشتاسپ) به حساب تاریخ ایران 36 سال قبل از کوروش کبیر است. در باب مهر اگر او را با نماد فریدون انگاریم، دوره کاسها و در مورد جمشید اولین زردشت دوره سومریان در بین النهرین است که متاسفانه به چهارده هزار سال نمی رسد.

   ادامه پرسش:  2- اگر اسکندر ایرانی فرزند اسحاق پیامبر باشد، آیا میشود یهودی ها از ریشه ما ایرانی ها باشند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اگر اسکندر ماد نژاد از نوادگان عیص (اشک) پسر اسحاق (اشاک) باشد لذا او از نوادگان ابراهیم است که خود این پیامبر از کردستان ایران بوده است.  تصور نمی کنم اینگونه از نظر نژادی یکی باشیم. تنها چون تورانیان (آشوریان) از فرزندان فریدون (تور) بوده اند در آن صورت ممکن است یهود و ایرانی یک نژاد باشند. به هر تقدیر یهود قوم کوچکی از ایران بزرگ بود، که دائما توسط خاندان گشواد (گیو و گودرزو نوادگان آنان) بیت المقدس با خاک یکسان شده است.

   ادامه پرسش:  3- چرا زرتشتی ها به این راحتی قبول کردند تاریخ غربی ها رو به سه هزار و خورده ای پذیرند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چون مزداییان (مزدیسنا) قدمتی در همین حدود دارد در حالی که قدمت فرقه اصلی زردشتی یعنی دیویسنا (میترایی) به حداقل 6000 سال میرسد. نابود شدن میترایی در ایران را مدیون دولت ساسانی هستیم

   ادامه پرسش:  4- یه پیشنهاد آیا میشود فیلمی کوتاه در مورد اسکندر ایرانی ساخت و در جشنواره ها شرکت داد تا حقیقت این امر ثایت شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با کمال میل اون کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست با کل اسناد داخل آن و این وبلاگ با کل اسناد اضافه بر کتاب در اختیار شما. من تا به این لحظه سه بار با صدا و سیما در این باب صحبت کردم. شما هم پیشنهاد کنید شاید حرف شما را بپذیرند. پاینده باشید

   پرسش 1473:  ممنون از ایجاد طرز تفکرات جدیدتون.  یه سوال از خدمتتون دارم در مورد حمله دروغین اسکندر به ایران.  توی مقالتون در مورد آریو برزن توضیحی داده نشده. این رو چطور توجیح میکنید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما،  گرامی نمونه سوال شما را بارها بر وبلاگ پاسخ داده ام.

   اول آنکه کسی از اسکندر دروغین سخنی نگفته است.  تنها ادعا شد به استناد تاریخ و مدارک دو شخصیت در هم ادغام شده اند یکی 320 ق.م با نام یا لقب  کهرم (کی هروم) و دیگری در سال 90-73 ق.م با نام یا لقب اسکندر. این دو فرد به هم ارتباطی ندارد کسی که مورخین یونانی از او سخن گفتند کهرم پسر ارجاسپ است چرا که الکساندر هیچگاه به اروپا و قطب شمال نرفته است (نوشته مورخین یونانی با نوشته تاریخ های ایرانی در باب کهرم تقریبا یکی است و همخوانی دارد). اریوبرزن کدام دلاور است؟  نام او چیست؟ نمونه پرسش را برای شما از پست های قبلی وبلاگ در زیر است،  چنانچه نیاز به روشنگری بیشتری است در خدمت شما هستم.

   نمونه پرسش:  با درود .شما جایی نبشتید که اریوبرزن با اسکندر جنگید و جایی دگر نبشتید که این اریوبرزن همان فرشید ورت است که با کی هروم جنگیده! در این مورد توضیح دهید و ایا اشکانیان ماد نژاد بوده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ببینید اریو برزن باز لقب است و به زبان یونانی!  نام واقعی او چیست؟ من نمی دانم. گفتم اگر این سردار هخامنشی است (کدام سردار تاریخ ایران و اسکندر نامه ها است نام ببرید؟) با میتری دات (اسکندر) 73 ق.م   جنگیده است و اگر منظور فرشیدورد است (که به نظر من اینگونه می نماید) 320 ق.م در مقابل کی هروم (الکساندر یونانی) در زمانی که به نوشته تاریخ ایران شاه و سپاهش در قلعه اسطخر محاصره شده بودند, ایستادگی کرده است و او برادر اسفندیار (ایرانی) پسر شاه گشتاسپ بوده است. و اسفندیار به انتقام خون او کهرم را کشته است.

   پرسش 1474:  سلام. چند وقتی بود در مورد غیاث ابادی بحث می کردید . ایشان جدیدا اسنادی اورده اند مبنی بر فروش برده توسط هخامنشیان ! راستی حقوق کارگران در ان زمان چگونه بوده؟

      به موجب لوحه‌های هخامنشی در صفه مجاور تخت‌جمشید محلی به نام «اووادئیچَیَه/خوادایتشیه» (در عیلامی: «مَتِسیش») وجود داشته که یکی از بازارهای معتبر برده‌فروشی در آنجا بوده است. اووادئیچیه مقر رئیس تشریفات تخت‌جمشید و مرکز امور دیوانی و اداری تخت‌جمشید بوده و نام آن با نام تخت‌جمشید در نسبت با یکدیگر بکار رفته است.دستکم در چهار لوح هخامنشی فروش برده در اووادئیچیه ثبت شده است. قیمت متوسط یک برده در این بازار برابر با هشتاد گوسفند یا سه گاو و یا شش الاغ بوده است. در یکی از چهار لوحه از فروش یک زن برده با دو دخترش که یکی از آنها خردسال بوده، یاد شده است. زنان و دختران برده علاوه بر بیگاری‌های معمول، برای بهره‌کشی جنسی نیز اجاره داده می‌شدند و فرزندان حاصل از آن به فروش می‌رسیدند. روشی که در زمان کورش بزرگ نیز متداول بوده و بعدها برای تولید برده در دین زرتشتی تداوم پیدا کرد.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام . مسئله برده و برده فروشی یک بار بر این وبلاگ تحلیل شده است:

  ( کوروش بزرگ قسمت اول و دوم:   http://cae.blogfa.com/post/62  و http://cae.blogfa.com/post/68  (

   سند آوردیم برده داری رسم یهودیان در بابل قبل از دوران هخامنشی بوده است و در ازاء وام شخصی را نگه می داشتند که در صورت عدم پرداخت وام او را به عنوان برده می فروختند. سند آوردیم سر لوح های بابلی به نام شاه زمانه بوده است چه در زمان کوروش و چه قبل از او با نام شاه زمان سند می زدند و این ارتباطی به کوروش نداشته است. سند آوردیم که در مقابل معبد ایشتر در بابل زنان خود را وقف ایشتر می کردند لذا نیازی به بهره برداری جنسی از این بردگان نبوده است (رسوم گذشته با رسوم امروزی تفاوت داشته است).

   کارگرانی که شوش و تخت جمشید را ساخته اند حقوق خود را گرفته اند این حقوق بر حسب پول زمان حساب شده است که در بیشتر موارد به جای پول تقاضای جنس شده است که تک تک پرداخت شده است و رسید این پول ها بر لوحهایی بود که از تخت جمشید در آوردند و به دانشگاه امریکا برده اند.

   پرسش 1475:  درود. بنده 2 پرسش و پیش نهاد دارم با اجازه شما.

  1. دیو در متون پهلوی باید اشاره به شخص ضد مزدیسنا یا قومی مانند ماد باشد. پری هم باید منظور پرنیان (قوم پرنی) باشد؟ در متون ساسانی نوشته شده:  کشته باد دیو و کشته باد پری و کلی لعنت و فحش و دیگر حرفها.

  2. دقت کرده باشید در کارنامه اردشیر پاپکان امده که پاپک (طبق نوشته های تاریخی پدر اردشیر پاپکان), دخترش را به ساسان شبان (کرد) می دهد.

   و همچنین اگر باز دقت کرده باشید این فرد از تخمه ی دارای دارایان بوده است و در فرماندروایی بد اسکندر رومی, نهان و پنهان بود و با چوپانان بسر می برد!

   چطور ساسان در زمان اردشیر پاپکان بوده و در زمان فرمانروایی اسکندر رومی, این فرد با چوپانان بوده؟ 266 سال فاصله از اسکندر تا اردشیر پاپکان بوده! اگر اسکندر همان الکساندر باشه که بدتر! 500 سال فاصله دارند.

   باید منظور جانشینان اسکندر = اشکانیان منظور باشد . البته عده ای هم عمر طولانی داشته اند مانند: سلمان پارسی, 500 سال عمرید. سپاس

پاسخ پرنیان حامد:  با سلام 1. مسئله دیو و پرنیان که نام شخصی من نیز هست بارها بر این وبلاگ توضیح داده شده است مطالعه بفرمایید یکسال پیش نوشتم پرنیان همان قوم پرنی ها است.

   2.  کتاب صفحه 30

    و همچنین به استناد ابیات شاهنامه فردوسی:

   چو دارا برزم اندرون کشته شد   ............. همه دوده را روز برگشته شد

   پسر بد مر او را یکی شادکام ................ خردمند و دانا و ساسان بنام

   پدر را بر نگونه چون کشته دید  ..............سر بخت ایرانیان گشته دید

   از ان لشکر روم بگریخت اوی   ............  بدام بلا در نیاویخت اوی

   بهندوستان در بزاری بمرد.................. ز ساسان یکی کودکی ماند خرد

   برین همنشان تا چهارم پسر ................ همی نام ساسانش کردی پدر

   یک ساسان نبوده است پنج ساسان بودند از اسکندر تا اردشیر بابکان حدود 266 سال است.

   پرسش 1476:  با درود . خیلی وقت پیش اردوان سوالی کردند به این صورت:

   "پرسش:  توی تاریخ اشکانیان اومده که فریاپت پدر ارشک پسر اردشیر (یا داریوش) دوم هست این رو چگونه ارزیابی می کنید؟!

   پاسخ از بانو پرنیان حامد:  من که می گوییم برداشتند برایمان تاریخ نوشتند خودشان هم توش ماندند شما باور ندارید! داری هوش (داریوش) و یا ارد +شیر هر دو لقب مذهبی است, پادشاهان هخامنشی داشتند ولی پادشاهان ماد قبل از آنها این القاب را داشتند.این تاریخی که شما اینجا آوردید از همان تاریخ یونانیان است که شاهان را با هم قاطی کردند و برایمان دیکته کردند. کتیبه داریم تخت جمشید نوشته: ارشک پسر اردشیر سوم است. حالا منظور از این فریاپت خود اردشیر سوم پسر اردشیر دوم است؟ و بعد طبق همین تاریخ های دیکته شده ارشک (ارشاک) پسر فریاپت در سال 247 ق.م در باختریش از فرمان اکاتوکلیس (سردار الکساندر) سر کشید و دولت اشکانی را در ایران استوار کرد.."

   آیا ارشک پسر اردشیر سوم با اشکانیان ارتباط دارد ؟ کتیبه تخت جمشید : ارشک پسر اردشیر سوم باید از ارشک پسر اتیاب اوشنا جدا است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  پاسخ همان است که برای اردوان نوشتم یک تاریخی را برداشتند ساخته اند برایمان دیکته کردند که خودشان هم در آن گیر کرده اند شما اگر سوالات مرا پاسخ بدهید من هم به سوال شما پاسخ می دهم. اخوس کیست؟ اردشیر سوم است یا داریوش دوم که پسر او ارشک باشد؟ داریوش سوم کیست؟ کتیبه و قبر او کجاست؟

   درست مثل لوحهای بابلی که می گفتند سند ورود الکساندر به ایران است که اصلا نیست کتیبه های هخامنشی را هم برای خودشان به هم پیچیدند که یکجوری فاصله اسکندر و الکساندر را پر کنند باید بشینیم از اول با سند تک تک پادشاهان هخامنشی پس از اردشیر اول (تا اینجا مشخص است) را بررسی کنیم تاریخ کشورمان را از اول طوری درست بنویسیم که اینگونه از آن سوء استفاده نشود که یکهو پورپیرار هایی از این ایرادات بتواند سوء استفاده کند و تاریخ هخامنشی را مردود کند.

   پرسش 1477:  سلام بر شما . ببخشید به استناد کدام مدارک باستان شناسی , رم در ایتالیا نیست؟

  سوالی دارم به جز شما , کسی هم اشاره داشته که زبان اشوری همان زبان یونانی است ؟ نام های شاهان اشوری , پسوند وس ندارد. شجره نامه ابوریحان هم گویا از اهل مغرب گرفته شده و شاید یونانی هست. موفق باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام چه کسی گفت رم در ایتالیا نیست؟  گفتیم روم یا رومیه شهر رم در ایتالیا نیست! به کدام مدرک باستانشناسی روم سه چهار هزار ساله در ایتالیایی است که قدمت قدیمی ترین ساختمان آن به زور به دوهزار سال میرسد؟

   زبان یونانی (greek) از زبان ایونی (yuni ) گرفته شده است بزرگترین و قدیمی ترین نویسنده این زبان هومر است که ایلیاد و اودیسه را به زبان ایونی نوشته است (و نه به زبان گریک). هومر متولد کجاست؟ نینوا کتابهای خود را کجا نوشته است؟ در نینوا. نینوا کجاست؟ وسط عراق امروزی.

   "داد و ستد گران صیدونی به اژه تاخت و تاز کردند،  و واژه و کالا،  با یونانیان عقب مانده داد و ستد و رد و بدل کردند،  یک هدیه گرانبهاتر نیز آوردند الفبا ...." (ا.ت.اومستد تاریخ شاهنشاهی هخامنشی صفحه 18)

کافیه یا بازهم سند لازم دارید؟

   نظر 1478:  استاد عزیز تر از جانم وقتی مطالبتان را میخواندم اشک از چشمانم جاری بود چون حقایقی را نوشته بودید که سالها باتمام وجودم فهمیده بودم باتمام وجود به ایرانی اصیل چون شما افتخار میکنم و برایمان ایرانی به اقتدار کورش کبیر آرزومندم.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سپاس از شما بانوی گرامی امیدداریم بتوانیم با یاری عزیرانی چون شما در راه روشنگری اجتماعی قدم برداریم و تاریخ کشورعزیزمان ایران را احیا کنیم. پاینده باشید بانو.

   پرسش 1479:  سلام، ممنون از اینکه زمان گذاشته و اطلاعاتتونو به صورت خلاصه در اختیار ما قرار میدهید. در این دوره که وقت کم است و اطلاعات سرمایه از اینکه میتونم از جیب شما آنچه میخواهم برداشت کنم ممنونم. در این مدت دو ساله که با شما آشنا شدم بارها از خودم پرسیدم که آیا شما در اعتدال هستید یا خیر که امیدوارم در آینده نیز به پرسش خیر نرسم!

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام و سپاس از توجه شما امید دارم هرگز به پاسخ خیر نرسید اما از آنجا که ما نیز ممکن است خطایی کنیم از شما تقاضا دارم چنانچه روزی ما را خارج از عتدال دیدید به ما نیز بگویید.

   پرسش 1480:  دوست عزیز اینکه شما میگویید حمله اسکندر دروغ است و خیلی چیزها دیگر .... باید بگم اینها فقط گمانه زنی از شماست و برای توجیه این دلایل بی ربط به هیچ کجا نمیتوانید استناد کنید ... منظورم اینه شما خوشگل تر دروغ میگید ..

   پاسخ پرنیان حامد:  استناد می کنیم به ابوریحان بیرونی، استناد می کنیم به بلعمی و طبری، استناد می کنیم به شاهنامه فردوسی، استناد می کنیم به بندهش و اوستا، استناد می کنیم به لوحهای بابلی، استناد می کنیم به مورخین یونانی، استناد می کنیم به سکه ها ، استناد می کنیم به .......

   اسکندر تاریخ ایران ، الکساندر یونانی نیست

   سودی نمی برم به شما دروغ بگوییم،  آنکه سود برد مفسرین اروپایی و یونانی ها بودند که به شما دروغ گفتند فرهنگ و تاریخ کشورتان را به اسم خودشان رغم زدند!

   انوش راوید:  زنده باد اینهمه هوش!!!، حمله الکساندر یونانی به ایران دروغ است،  اسکندر خود ایرانی بوده است، مگر چقدر باید نوشت و توضیح داد و سند آورد...

   پرسش 1481:  سلام. این کاسه متعلق به سومریان است ؟ نماد وسط ان چلیپای میترا است ؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام کاسه متعلق به سومریان است قدمت آن هفت هزار سال است نماد آن چلیپای میترایی است که روی همه معابد میترایی اروپا هم دیده می شود.

   انوش راوید:  این تشخیص من نبود،  بلکه تشخیص دانشگاه ها و باستان شناس های آلمانی بوده، و آمریکائیها هم تأیید کرده اند،  و من نقل قول کردم،  و این دلیل زاگرسی بودن سومریها و قدمت چلیپا و نجوم بیش از هفت هزار سال پیش است.

   پرسش 1482:  گفته اید که در یکی دو قرن گذشته دیو را بمعنی دیو می گویند،  ولی در وندیداد و تاریخ اصیل ایران منظور از دیو چیست؟  حافظ هم 700 سال پیش گفته دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند.  فردوسی هم از تاریخ اصیل استفاده کرده و کمک گرفتن پادشاهان از دیو رو نوشته،  تو قرآن هم هست....  (انوش راوید:  این نظر بی نام نشان را باز نویسی نمودم،  و بخشی از آن را بخاطر داشتن بی فرهنگی و بی نزاکتی حذف کردم،  مخصوصاً وقتی از سلسله هخامنشیان می نویسم،  عده ای سرخورده می شوند).

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام یک سوالی دارم از شما : چه اتفاق بدی می افتد اگر سوال یا نظرتان را با ادب بیان کنید؟  شما حتما باید توهین کنید؟.

   دیو یسنا چیه؟ آیین خاندان گیو و گودرز، چگونه می خوانند این لغت را؟ dieu  این لغت در زبان فرانسه و ایتالیایی چه معنی میدهد؟ خدا.

   دیو های اوستا چرا در ریگ ودا فرشته هستند،  و برعکس؟ اختلاف مذهبی.  پس هر کس آیین دیگری را قبول نکرده است دیو بوده است.

   دیوان یعنی چی؟ دیوان عالی کشور یعنی چی؟ یعنی الان یک مشت دیو نشستند اونجا؟ دیوان حافظ یعنی چی؟ یعنی حافظ قصه دیو های سه شاخ را برایتان نوشته اون تو؟

   آنگونه که ما به تاریخ اصیل نگاه می کنیم،  این است که  در صدد احیای آن هستیم و داریم سعی می کنیم آن را از تهمت افسانه بودن نجات بدهیم. کلی تحقیق کردیم ببینیم این دیو و پری که اینجا نوشته چیه، آنوقت شما پای برهنه آمدید می گویید دیو سه سر شش چشم بود. به تاریخ هخامنشی هم همین کثافت را زدید، که اسم اون خلیج را بکنید خلیج عرب،  اجازه استخراج نفت و گاز را از ما بگیرید، زن و بچه مردم را گشنه بگذارید. بروید یک کار بهتری برای خودتان پیدا کنید، نمی گذاریم تاریخ اصیل ایران و تاریخ هخامنشی را نابود کنید.  سخن دارید با ادب بیان کنید در غیر این صورت پاسخی به شما نخواهیم داد.   کتاب صفحه 130:

   دیو :  به تفسیر امروزی موجوداتی قول پیکر افسانه ای به رنگ های سفید و سیاه که گه گاهی شاخ بر سر دارند ...!

   در دین زردشتی به هر کسی که آن را نمی پذیرفته دیو گفته اند.  جالب آنکه بسیاری از این دیو های افسانه ای در ریگ ودای هندی نه تنها دیو نمی باشند، که از الاهه گان و خدایان هستند. لغت دیو منظور تنها افراد و مردمانی عادی چون من و شما بودند، که دین زردشتی را قبول نداشتند. این گروه مردمان گاهی در جنگها به اسارت در می آمدند و چون دیگر اسرای جنگی دنیا مجبور به بیگاری های سخت چون ساختن قصر برای پادشاهان می شدند.  ارژنگ دیو شخصی به نام ارژنگ که مخالف مذهب زردشتی بوده است, دیو سفید مزندری یک آدم از نژاد سفید (سفید پوست) و اهل مزندر که مذهب زردشتی را قبول نداشته است, دیو های شاخدار مردمی از نژاد سکاهای تیز خود .....

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://www.ravid.ir

تحلیل لوح های تاریخی بابلی

تحلیل و تفسیر لوح های بابلی

با سلام و درود خدمت خوانندگان عزیز
       در ادامه پرسش و پاسخ ها و بحث ها در وبلاگ گفتمان درباره دروغهای تاریخ،  پس از بررسی لوح های بابلی در باب الکساندر،   نکاتی در آن یافت شد که لازم می دانم با شما در میان بگذارم،  این لوحها دارای تناقض فراوان است،  و نشان از چند الکساندر دارند،  برداشت ترجمه از:

http://www.livius.org

با سپاس از توجه شما  پرنیان حامد

TEXT / Obverse: || BM 36390

1’ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. ..] x [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ] || /x x\ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

1’ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. ..] x [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ] || /x x\ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

بر سربرگ لوح نام پادشاهی ذکر نشده است این لوح در این قسمت خراب است.

2’ [.. .. .. .. .. .. .. ..] /x\ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..] ||13 8 ŠÚ /x\ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

2’ [.. .. .. .. .. .. .. ..] /x\ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..] || The 13th (20 September 331), moonset to sunrise: 32 minutes .. /x\ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

تاریخ 20 سپتامبر 331 حدس مترجم است،  در اصل لوح فقط وضعیت ماه مشخص شده است.

3’ [.. .. .. ..] /GE6\ gab-<bi->šú ŠÚ 10 UŠ /GE6\ [GIN .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..] ||he-pí MÚL.BABBAR ŠÚ /GENNA\ /(blank?)\

3’ [.. .. .. .. lunar] eclipse, in its totality covered. 40 minutes of the night [totality? .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]||broken Jupiter set; Saturnus /(blank?\

4’ [.. .. ..] ina ÍR MAR ina ZALÁG KUR GIN.ME x [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..] || 4 Ú KAxŠID ina AN.KU10 NAM.ÚŠ.ME u šip-&i ina? [.. .. ..]

4’ [.. .. ...] During totality the west wind blew, during clearing the east wind. [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..] || fourth?; during the eclipse deaths and plague? in [.. .. ..]

5’ [.. .. kal] U4 DIR AN ZA GE6 15 16 GE6 DI[R .. .. .. .. .. .. sin SIG MÚL ár šá SAG HUN] || 3 2/3 KÙŠ sin he-pí ana NIM DIB MÚL GAL š[á .. .. ..]

5’ [occurred. All] day clouds were in the sky. Night of the 15th, sunset to moonrise: 64 minutes; cl[ouds were in the sky; the moon was] 7 1/3º [below Alpha Arietis*,] the moon having past [.. .. .. .. .. ..] to the east; a meteor which [.. .. ..]

6’ [.. .. A]N ŠUR UD.DA-su ina KI IGI ŠÚ.ŠÚ GÍR G[ÍR .. .. .. .. .. GE6 17 .. .. .. .. ..] || /x\ v he-pí v AN DUL ina ZALÁG sin ár [is le10 NN MM]

6’ [.. ..] ... flashed, its light was seen on the ground; very overcast, lightning fl[ashed, .. .. .. .. .. Night of the 17th, .. .. .. .. ..] broken rain DUL; last part of the night, the moon was [nº] behind [Alpha Tauri.]

7’ [DI]R AN ZA GE6 18 IZI.ŠUB ina KI KU SI ? [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ] || KI KU4-ba a-na tar-@i É dAG GÁL [.. .. ..]

7’ [Clou]ds were in the sky. Night of the 18th, a stroke of lightening in the district KU SI? [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]|| KI entered, opposite the temple of Nabû (it) occurred [.. .. ..]

8’ [.. U]R? KU IZI KÚ GE6 19 USAN IZI.Š[UB .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. in]||a ZALÁG sin ár MAŠ.MAŠ šá SIPA 20 SI dele-bat e [GÌR ár šá A NN MM]

.. a d]og? was burned. Night of the 19th, first part of the night, a stroke [of lightning occurred in .. .. .. .. .. .. ..; last] part of the night, the moon was 1 2/3º behind Gamma Geminorum; Venus was [nº] above [Beta Virginis,]

9’ [dele-bat nn] SI NIM DIB GE6 20 ina ZALÁG sin SIG MAŠ.MAŠ á[r (.. .. .. .. .. .. .. .. .. ) NNKÙ]||Š sin 2/3 KÙŠ ana ŠÚ LAL 21 LÁL-tim NU PAP G[E6 22 ina ZALÁG]

9’ [Venus] having past [n]º to the east. Night of the 20th, last part of the night, the moon was [n]/º\ below Beta Geminorum, the moon being 1 1/3º back to the west. The 21st (=28 September 331), equinox; I did not watch. Ni[ght of the 22nd, last part of the night,]

تاریخ 28 سپتامبر حدس مترجم است،  در این لوح چنین تاریخی موجود نیست.

10’ [sin SIG SA]G UR-A 6 KÙŠ sin ½ KÙŠ ana NIM DIB GE6 2[3 (.. .. .. .. .. .. .. ..) ina ZALÁG sin á]||r LUGAL 1 KÙŠ GE6 24 DIR AN ZA GE6 25 D[IR AN .. .. ..]

10’ [the moon was] 12º [below] Epsilon Leonis, the moon having passed 1º to the east. Night of the 2[3rd, (.. .. .. .. .. .. ..) last part of the night, the moon was] 1/2º behind Alpha Leonis. Night of the 24th, clouds were in the sky. Night of the 25th, cl[ouds were in the sky.]

11’ [.. ..] AN kab-bar DUL 25 ina še-rì DIR AN ZA GE6 [26 ina ZALÁG sin SIG DELE šá IGI ABSIN NN MM]|| /2/3\? KÙŠ ana ŠÚ LAL ár dele-bat 1 KÙŠ 8 SI ana NIM GUB [.. .. ..]

11’ [. . . .] thick rain DUL. The 25th, in the morning, clouds were in the sky. Night of [the 26th, last part of the night, the moon was nº below Gamma Virginis, the moon] being 1 1/3?º back to the west, it stood 2 1/3º behind Venus to the east. [(.. .. ..)]

12’ GE6 29 AN.KU10 šamáš šá DIB in 1 GE6 GIN GE6 30 ina ZAL[ÁG .. .. .. .. .. ITI BI KI.LAM (a-na 1 GÍN KÙ.BABBAR) še-im .. || .. .. .. ZÚ.LUM] /1?\ GUR ka-si 3 (g) GUR ina TIL ITU /4\?[.. .. ..]

12’ Night of the 29th (6 October 331 BC), solar eclipse which was omitted; (it was expected for) about the 4th minute of the night after sunset. Night of the 30th, last part of the [night, .. .. .. .. .. . That month, the exchange value (of 1 shekel silver) was: barley: ... , dates:] 180? litres; mustard: 540 litres, at the end of the month /720?\ [litres; cress: n litres;]

تاریخ 6 اکتبر 331 حدس مترجم است،  در اصل لوح موجود نیست.

13’ ŠE.GIŠ 1 PI SÍG.HI.A 5 MA i-nu-šú MUL.BABBAR ina GÍR.TAB dele-[bat ina A ina TIL ITI ina ABSIN GENNA ina zibme GU4.UD ||u AN šá ŠÚ-ú N]U IGI.MEŠ ITI BI I[LLU .. .. .. .. ..]

13’ sesame: 36 litres; wool 5 pounds. At that time, Jupiter was in Scorpius; Ve[nus was in Leo, at the end of the month, in Virgo; Saturn was in Pisces; Mercury and Mars, which had set, were n]ot visible. That month, the ri[ver level .. ..]

14’ ITU BI U4 11.KAM hat-tu4 ina ma-dàk-tu4 ina qud-me LUGAL GAR-m[a .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

14’ That month (VI = Ululu), on the 11th (18 September 331 BC), panic occurred in the camp before the king. [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. The Hanaeans]

331 ق.م حدس مترجم است،  و نام پادشاهی در اصل و ترجمه آن دیده نمی شود.

15’ ana tar-@i LUGAL ŠUB-ú <U4> 24.KAM ina še-rì LUGAL ŠÚ za-qip-t[u4 .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

15’ encamped in front of the king. On the 24th (1 October 331 BC), in the morning, the king of the world [erected his] standard [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

تاریخ 331 حدس مترجم است،  و هنوز نام هیچ پادشاهی ذکر نشده است.

16’ GABA a-ha-meš im-ha-@u-ma BAD5.BAD5ERÍN.MEŠ kab-t[u4 .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

16’ Opposite each other they fought and a heavy defeat of the troops [of the king he inflicted. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

17’ LUGAL ERÍN.MEŠ-šú ú-maš-šìr-ú-ši-ma ana URU.MEŠ-šú-nu [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

17’ The king, his troops deserted him and to their cities [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

18’ [ana K]UR Gu-ti-i ZÁH-it-u’ (blank)

18’ [to the l]and of the Gutians they fled.

پادشاه به ایلام فرار کرده است،  اما کدام پادشاه؟ در تاریخ ایران گشتاسپ هم به ایلام فرار کرد،

نامی از شاه فراری بر این لوح نیست.

------------------------------------------------------------------------------------

19’ [DU6 1] /13\,30 + [x] na GE6 2 sin e /MUL\.[BABBAR .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

19’ [Month VII, the 1st (of which followed the 30th of the preceding month);] sunset to moonset: 54+x minutes. Night
of the 2nd, the moon was above Jupi[ter.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

20’ [.. .. GE6] 7 /SAG\ [GE6 .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

20’ [.. .. Night] of the 7th, beginning [of the night .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

broken off

متاسفانه بر لوح  BM 36390

نه نامی از پادشاه فاتح موجود است، و نه نامی از پادشاه فراری نام پادشاهان و تاریخ ها حدس مترجم و به استناد تاریخهای نوشته شده توسط یونانی ها می باشد.

TEXT / Reverse: BM 36761

1’ [.. ..] x [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ITI BI KI.LAM]

1’ [.. ..] x [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. That month (= VII = Tashritu, the exchange value]

نام پادشاه وقت بر سر لوح نیست.

2’ [a]-na 1 GÍN K[Ù.BABBAR še-im .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

2’ for 1 shekel of [silver was: barley: ...; dates: ...; mustard: ...; cress: ...; sesame: ... wool: ...]

3’ [I]TU BI TA 1 E[N .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

3’ That month (= VII = Tashritu), from the 1st until [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. . On the nth day messengers]

4’ ana E.KI GIN-ku um-ma /É.SAG.ÍL\ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

4’ came to Babylon (saying) as follows: "Esagila [will be restored .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

5’ u DUMU.MEŠ E.KI a-na NÍG.GA É.SAG.ÍL [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

5’ and the Babylonians [will give their tithes] to the treasury of Esagila [ .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

6’ /U4\ 11.KAM ina URU UD.KIB.NUN.KI &è-e-mu šá mA-l[ek-sa-an-dar-ri-is .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

6’ On the 11th day (18 October 331) in Sippar an order of Al[exander, the king of the world, to the Babylonians (...) was sent]

نام پادشاه فاتح برای اولین بار در این دو لوح دیده می شود به طریقه نوشته نام این پادشاه بر اصل لوح دقیقا دقت بفرمایید.

7’ [um-m]a?a-na É.MEŠ-ku-nu ul er-ru-ub U4 13.KA[M .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

7’ [as follow]s: “Into your houses I shall not enter.” On the 13th day (20 October 331) [Greeks entered]

قسمت قرمز شده بر اصل لوح نیست و حدس مترجم است،  [um-m]a?a-na لغت مانا به گریک تبدیل شده است!  به قسمت 9 رجوع کنید.

8’ [KÁ.SI]KIL.LA KÁ ka-mi-i šá É.SAG.GÍL ù .. [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

8’ [the Sikil]la gate, the Outer gate of Esagila and [they prostrated themselves. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

9’ [.. .. ..] U4 14.KAM lúIa-ma-na-a-a MU-tim GU4 [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

9’ [.. .. ..]. The 14th day (21 October), these Greeks a bull, [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

لغت مانا به Greeks ترجمه شده است!

توضیح مترجم در قسمت پایین 7’
Greeks. Greeks must have been mentioned in the break in view of the fact that “these Greeks” are mentioned in line 9’. Lendering (2004, 180-181) draws attention to the fact that in the cuneiform sources, the soldiers of Alexander are usually called Hanaeans, not Greeks

آیا لغت مانایی آن  با هانایی آن ارتباطی دارد؟

ترجمه دیگر از این بند به صورت زیر است:

the fourteenth, these Ionians a bull [lacuna] short, fatty tissue [lacuna].

ایونی ها گریک  greek ها نیستند تنها ما به علت شناخت قوم یونی به این کشور یونان می گوییم ایونی ها نژادی از بین النهرن هستند،  که با گریک greek ها هیچ ارتباطی ندارنداین نژاد یکی از خاندان آشوری بودند.

10’ [.. TI] (blank) LUGÚD.DA.MEŠ uzuME.HÉ.ME[Š .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

10’ [n] short [ribs, n] fatty tissues (of the intestines as sacrifice) [sacrificed .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

11’ [U4 ..-KAM m]A-lek-sa-an-dar-ri-is LUGAL ŠÚ ana E.KI K[U4.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

11’ [On the nth day] Alexander, the king of the world, entered Babylon [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

به نام پادشاه فاتح الکساندار یس در این لوح دقت داشته باشید.

12’ [ANŠE.KU]R.RA.MEŠ ù ú-/nu-ut\ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

12’ [Hor]ses and equipment [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

13’ [lúŠÀ.TAM?] u DUMU.MEŠ E.KI u UN./MEŠ\ [KUR? .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

13’ [The šatammu?] and the Babylonians and the people [of the land? .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ]

14’ [.. .. .. KU]Š ši-piš-tú ana [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

14’ [.. .. ..] a parchment letter to [the Babylonians .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

15’ [.. .. .. .. ..]x um-ma x[ .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

15’ [.. .. ..] as follows: [“.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

بر این لوح نامی از داریوش سوم و یا کلیه نامهایی که به او نسبت می دهند, نیست.  بر این دو لوح اصلا نام پادشاه مغلوب موجود نیست. به استناد مورخین یونانی حدس می زنند که باید داریوش سوم باشد. به استناد تاریخ ایران اما گشتاسپ بود که به سوی شرق در سرزمین ایران گریخت

این لوح می تواند سند حمله کهرم (کی هروم) پسر ارجاسپ به بابل باشد او تا هندیجان ایران را فتح کرده است. بابل بر سر راه او بود.

تاریخ این لوحها به استناد مکتوبات مورخین یونانی 331 ق.م حدس زده شده است،  حال آنکه  این ماه و خورشید گرفتگی به استناد مدارک ناسا سال 331 نیست این سال 330 است که بدین ترتیب 20 سپتامبر و 5 اکتبر آن نیز دقیقا درست خواهد بود.

لوح یافت شده در بابل سند فتح بابل توسط یون ان (کهرم پسر ارجاسپ خیونی ) به استناد تاریخ ایران ماه گرفتگی قابل رویت آن در بابل

Day 13 [20 September]: Sunset to moonrise: 8º. There was a lunar eclipse

دقیقا به تاریخ 20 سپتامبر  سال 330 ق.م  و خورشید گرفتگی غیر قابل رویت آن در بابل به تاریخ 5 اکتبر سال 330 .ق میلاد. می باشد

روز سیزدهم [برابر با بیست سپتامبر ، خسوف روی داد،

04036 -0330 Sep 20  22:24:32  14417 -28810   51   T   -p   0.3630  2.1730  1.2105

بیست و نهم : کسوفی که از قلم افتاده بود ، پس از حدوداً 1º  شب پس از غروب تصور می رفت

03992 -0330 Oct 05  23:39:58  14416 -28809   77   P   t-   1.1169  0.7567  72N  37W   0

دیگر آنکه الکساندر(کهرم) اگر در ماه اکتبر سال 330 وارد بابل شده باشد،  نمی توانسته به استناد گفته مورخین یونانی شش ماه قبل وارد تخت جمشید شده باشد،  و آن را آتش زده باشد؟!

ژانویه-مه 330 : توقف در تخت جمشید (پلوتارک)
اواسط مه : آتش گرفتن تخت جمشید (کنت کورث)

 

آشوبی نا معلوم بر چند  لوح بابلی به علت استناد به مورخین یونانی :

(BM 36304)

TEXT: OBVERSE

TRANSLATION

@ = tsade
line numbers with link refer to commentary


1' [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. x x .. .. ..]


2' [.. .. .. .. .. .. .. .. .. ..] (blank)


------------------------------------------

------------------------------------------

3' [MU ... ITI ŠU? .. .. .. .. .. inagišG]U.ZA-šú id-de-ku-šú mbi-/e\-[es?-su?]

[Year 330?  month IV? …… from] his [thr]one they removed him. Be[ssos?],

سال 330 حدس مترجم به استناد مورخین یونانی است،

لغت بی اسو به معنی بغ اسو یا بغ اسوس است.

4' [šámAr-tak-šat-su (?)] MU-šú MU-’u um{DIŠ (over erasure)}a-lik-sa u ERÍN-[MEŠ-šú]

[whom Artaxerxes?] as his name they named, and Alexa(nder) and his troops

که به او ارتاخشت = اردشیر می گفتند،  داریوش سوم اردشیر نیست!

نام الیکسا در لوح هیچ خرابی ندارد و کامل است،  این نام با نام فاتح بابل در لوح قبل تفاوت فحش دارد.

A-l[ek-sa-an-dar-ri-is ..   BM 36761

مترجم در توضیح آورده است که این نام کوتاه شده نام الکساندر است.

1. به چه مناسبت کوتاه شده باشد چنین چیزی در هیچ لوح بابلی سابقه ندارد؟

2. ا لیک a-lik چگونه کوتاه شده الک A-lek خواهد شد؟

این نام با نام الکساندر هیچ ارتباطی ندارد.

5' [.. .. .. .. .. ERÍN]-MEŠ-šú i-@u-tu TA ERÍN.ME[Š ..]

[ ....... with] his few [troop]s from the troops [...... (...)]

6' [.. .. .. .. x x i]d-dukERÍN ha-ni-e ERÍN.MEŠ-šú š[á .. ..]

[(...) ...............] he killed/defeated. The Hanaean troops, his troops wh[ich ......]

7' [.. .. .. ..] AN /RA?\ [..] m/da-ri\-ia-a-muš LUGAL GIN [MEŠ?]

[...... from] /Babylon?\ [to?] Darius, the king, went.

به استناد لوح BM 35603 این نام /da-ri\-ia-a-muš نام داریوش اول و این نام mDa-ra-a-muš نام داریوش سوم است. مترجم در توضیح اورده است.

/da-ri\-ia-a-muš: Grayson assumed that Darius I was at issue, but we can now be certain that Darius III was meant (so Glassner 1993, 206).

دلیل ؟ سند ؟ به چه سندی این مترجم حالا مطمئن است داریوش اول, داریوش سوم است؟ نه اردشیر داریوش سوم است. نه بغ اسوس داریوش سوم است نه الیکسا, الکساندریس است. به چه مجوزی در این لوح داریوش اول تبدیل به داریوش سوم شده است؟

------------------------------------------

------------------------------------------

8' [ITI NE? U]4 15 mki-di-nu inagišTUKUL GAZ KIN U4  [.. .. ..]

[Month V? d]ay 15 (14 Aug.?) Kidinnu was killed by the sword. In the month Ulûlu (VI=28 Aug. - 26 Sep.), on the [..th] day

------------------------------------------

------------------------------------------

9' [.. .. .. ..] KUR Ú-zu-ia-a-nu URU šá KUR gu-ti-i

[..... in] the land of Ú-zu-ia-a-nu, a city of the land of Gutium,

10' [...] (blank)

[....].

------------------------------------------

------------------------------------------

11' [.. .. .. .. .. TA] É.GAL E.KI ul-te-@u  NÍG./ŠU ši\-na-ti

[Year 329? ... Month.. .. from] the palace of Babylon they brought out, /their (fem.) goods\ [(..)]

12' [.. .. .. .. .. ana] e-pe-šú šágiš x ina [.. .. .. .. .. /a\ .. ]

[.. .. .. .. .. .. for] the making of the xx [.. .. .. .. .. ..]

13' [.. .. .. .. .. .. ..] ana e-pe-šú šá /EZEN\ šádEN ana DUMU.M[EŠ E.KI SUM-’u]

[.. .. .. .. .. .. ..] for the performance of the festival of Bêl to the [Babylon]ians [they gave].

------------------------------------------

------------------------------------------

14' [.. .. .. .. .. .. ..]dEN /A-šú\ a-na mu-ma-’-ir-[ú-tu]

[Year 328? .. .. .. .. ..]-Bêl, /his son(?)\, to the office of satrap

15' [ip-qid .. .. .. .. .. ..] /HUL-tì ana\ LU[GAL] /ik-pu-du\

[they/he appointed .. .. .. ..] evil to the ki[ng] they plotted.

16' [.. .. .. .. .. .. .. .. ..] (blank)

[...]

------------------------------------------

------------------------------------------

17' [.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .]. ar .[. .. .. ..]

[...] x [...]

broken off


TEXT: REVERSE


1’ [.............] (blank)


------------------------------------------

------------------------------------------

2’ [.. .. .. .. .. .. .. .. .. ..] x ina GIŠ TUKUL x [.. .. ..]

[......] with the sword [....]

3’ [.. .. .. .. .. .. .. .. ..]x ip-qid ITU BI 1-en [.. .. ..]

[......] he appointed. That month, a certain [...]

4’ [.. .. .. .. .. .. .. ..]x m?pi-ta-nuERÍN[.MEŠ-šú]

[......]x Pi-ta-nu, his troop[s]

5’ [.. .. .. .. .. .. URU/ÍD] UD.KIB.NUN.KI A.MEŠ-šú a-na[.. .. ..]

[he assembled, .......] the Euphrates/Sippar his sons/its water to [...]

------------------------------------------

------------------------------------------

6’ [.. .. .. .. .. ..] (blank)


7’ [.. .. .. .. ip-q]id? NÍG.ŠU.MEŠ u mim-ma ana aš-ri DINGIR /ú\ [-tú .. ..]

[Month ...... he appoi]nted(?). The valuables that belong to the territories of the godhead [...]

8’ [.. .. .. .. ..] na-din (blank)

[...] was given. (blank)

------------------------------------------

------------------------------------------

9’ [.. .. .. .. ..] MAH-tum ina KA mAl!-pu-ul-us!-[su .. .. ..]

[Month  ......] numerous [...] at the command of Alpulus[su ...]

10’ [ana PN Ia-ma-n]a?-a-a SUM-’u U4 10 KAM /x x x\ [.. .. ..]

[...... to PN, the Gree]k, they gave. Day 10th, (erasure) [...]

مانا گریک نیست ترجمه ای با ایونی آن قابل قبول تر است،  که خود جای نیز جای سوال دارد،  آیا  مانایی ها ایونی بودند؟  به هر تقدیر این لغت با نژاد گریک هیچ ارتباطی ندارد.

11’ [.. .. .. .. .. ina] KA LUGAL TAR (erasure) (blank).

[......] at the command of the king it was cut off (erasure) (blank).

------------------------------------------

------------------------------------------

12’ [.. .. .. .. ..-s]u? ú-mar-ri ma-dak-ta-šú ŠUB-d[i ..]

[.......]....... his camp he pitched [...]

------------------------------------------

------------------------------------------

13’ [.. .. .. .. .. .. .. .K]UR /ma-ak\-ka-du-nu [...]
(broken off)

[...] Macedonia [...

1. لغت ماکادون چگونه تبدیل به ماسادونیا می شود؟ تبدیل این ک به س به استناد کدام مدرک جهان است؟

2. درهر سه کتیبه داریوش کبیر  لغت ماکا آمده است.

 ماکا (maka) مکه        مک  = مک                                  مک ها = مچی یا

این لغت مقدونیه امروزی نیست!

پس از آنکه داریوش مقدونیه امروزی را فتح کرد بر کتیبه نقش رستم شاهد نام محل جدید یعنس اسکودره که نام خود را از شهر سکودرا مقدونی گرفته است, می باشیم

ماکا دونی نه ماسادونی است و نه محل مقدونیه امروزی!

 

قسمتی از شجره نامه بابلی مربوط به بند 7 لوح بالا :

BM 35603 obv; British Museum

 

12' [MU x

mK]ur-aš

Cyrus [the Great]

[x years]

539-530

13' [MU x

mKambu-z]i-i

Cambyses [II]

[x years]

530-522

14' [MU x

mDaria-m]

Darius [the Great]

[x years]

522-486

Lacuna

Lacuna


TEXT: REVERSE

TRANSLATION


1' [š]á MU šá-nu-ú

mNidin-dB[êl]

[...] whose second name is Nidin-Bêl

[...]

336??

2' [M]U 5

mDa-ra-a-muš

Darius [III Codomannus]

5 years

336-331

3' MU 7?

mA-lik-sa-an-dar

Alexander [the Great]

7? years

331-323

 

(BM 36613 (

The document may have been written at the time of the march of Alexander the Great towards Babylon after the battle of Gaugamela in 331 BC or refer to his return in 323 BC.

line numbers with link refer to commentary
@ = tsade


1' [..................................] x [..........]

[..................................] x [..........]

2' [..........................K]ÚR?ina IZI x[...........]

[.............................the ene]my? with fire [ ..........]

3' [.............................]x-ú uERÍN.MEŠ [...........]

[..........................] ... and the troops [.........]

4' [..........................AN.BA]R?šá ŠUII-šú SAHAR.HI.A TA d[ur?..........]

[................... iro]n? of his own hands the debris from the w[all? of(?) ......]

5' [....................-M]EŠ?id-de-ku-ú u4-mu [šu-ú ..........]  (or: u4-mu [šá ..........])

[...............the x]s? were/they removed. [That?] day [..........]    (or: The day [when .......])

6' [...............MU x K]AM mÁr-šú A šámÚ-ma-kuš šámÁr-tak-šat-s[u (LUGAL) MU-šú na-bu-ú ........]

[........... year x]th of Arses, son of Ochos, who [is called (king)] Artaxerxes, [..........]

سال نامعلوم از حکومت ارسس= ارشک پسر اخوس= اردشیر سوم, که به او اردشیر می گفتند(338-336 BCE) .

یعنی 6 یا 8 سال قبل از ورود الکساندر به بابل به استناد لوح های بابلی و گفته مورخین یونانی.

7' [...........] KU4-ú ù É dA-nu-ni-tum lìb-bi UR[U UD.KIB.NUN.KI (?) ..........]

[....................] enteredpl and the temple of Anunitu inside the cit[y of Sippar ..........]   (or: inside Er[idu])

8' [........ mA-lek-sa-a]n-/dar\-ri-is LUGAL šu-dur-' at-tu-nu DUMU.MEŠ E.[KI ..........]

[.........................for?Alexan]der, the king, they were mourning?. You Babylonians [..........,]

الکساندر 8 سال قبل از آنچه قرار بود وسط بابل چه کار میکند؟  مقام شاه را از کجا آورده است؟  the king مگر به استناد نوشته مورخین یونانی فیلیپ پدر او تا 334 زنده نبوده است؟

چه کسی پاسخگوی این همه تضاد در این ترجمه ها است؟ چرا لوحهای بابلی بدون پیش فرض و استناد به مورخین یونانی ترجمه نمی شود که این همه تضاد در آن پیش نیاید؟

این نام A-lek-sa-a]n-/dar\-ri-is چرا دوباره با نام مکتوب در لوح شجره نامه بابل BM 35603    فرق دارد؟

چند الکساندر به بابل حمله کرده اند؟

توضیح مترجم برای شاه بالا کار را ازآنچه بود خراب تر می کند!:

It is also possible that the king in question is not king Arses – Artaxerxes IV Arses, but Arses – Artaxerxes II Mnemon. Artaxerxes II was son of Darius II Nothus, whose original name was Ochos. If so, we have to translate: “Arses, son of Ochos (Darius II), whose second name is king Artaxerxes (II).” An attack on Sippar in the 42th year of Artaxerxes II is mentioned in a recently published astronomical diary (Hunger & Van der Spek 2006

it cannot be excluded that it refers to Arses - Artaxerxes II Mnemon (404-358 BCE).

الکساندر کبیر سال 356 به دنیا آمده است! در سن دو سالگی چگونه بابل را فتح کرده است!؟

و باز توضیح مترجم:

Grammatically the appositional clause “who is called Artaxerxes” in our text can either refer to Aršû (Arses) or to Umakuš (Ochos). If it refers to Ochos, the Arses must be the son of Ochos/ Artaxerxes III. If it refers to Arses, this Arses can be both Artaxerxes II, son of Ochos/Darius and Arses (Artaxerxes IV), son of Ochos/Artaxerxes III. Due to the lack of context it is difficult to decide.

تفاوتی ندارد الکساندر کبیر نه به زمان ارشک پسر اردشیر سوم  و نه به زمان اردشیر دوم بابل را فتح نکرده است!

و توضیح بعدی مترجم:

If so, our document may refer to the death of Alexander or the death of Hephaestion. Hephaestion was Alexander’s most intimate friend and his death at Ecbatana (October 324) into a paroxysm of grief.

کوچه علی چپ عجب کوچه زیبایی است! مرگ الکساندر و یا شاید مرگ دوست او وسط پادشاهی ارشک پسر اردشیر سوم و یا حتی پادشاهی اردشیر دوم!

9' M]EŠ u É.MEŠ ana NÍG.GA É.SAG.GIL u DUMU.MEŠ E.KI GU[R.MEŠ? ...........]

[.... the ....]s and the houses to the possession of Esagila and the Babylonians (will) retur[nsg/pl? .........]  (or: retur[nedsg/pl?..........)

10' [.............]x É.SAG.GIL DÙ-uš-u' ú-qu x x[..........]

[.......] Esagila they (will re)build?” (or: rebuilt). The army [....

11' [................. ERÍ]N.MEŠ i-@u-tu x[..........]

[....................] few [troo]ps [...........

12' [..........................]/.. ..\[..........]

......................

Remainder lost

Remainder lost

 

بررسی نام پدر الکساندرکبیر  از مقایسه سه لوح بابلی :

Alexander, son of idem [=Alexander], year 7, month V

AD I, pp. 230-1, no. –309 (BM 40591 = 81-4-28, 136)

11’ [EN.NUN šá gi-né-e šá TA ITI MN EN TIL ITI APIN MU 7.KAM mA-lek-sa-an-da]r LUGAL /A\ [mKI.MIN mSe-lu]-ku l[úGAL ERÍN.MEŠ]

[Diary from month ? to the end of month VIII, year 7 of] king [Alexand]er, son of idem; Seleucus (being) g[eneral.]

مترجم نوشته است این الکساندر پسر ایدم  الکساندر چهارم است.

 

 

(BM 35603 rev; British Museum;

TEXT: OBVERSE
line numbers with link refer to commentary

TRANSLATION

1[.. .. m] A-lik-sa-an-d[ar .. .. .. |(.. ..) ]

[...] Alexand[er III] [...]

مترجم این الکساندر را الکساندر سوم نوشته است که همان الکساندر کبیر مورخین یونانی است.

2[mP]i-/lip\-su ŠEŠ-šú šá mA-lik-sa-| a[n]-/dar\ x

[Ph]ilip, brother of Alexander, […].

نام برادر او فیلیپ است.

3 [..]MU LUGAL ina KUR NU TUK mAn-ti-gu-nu-us

For [n] years there was no king in the country. Antigonus,

تعداد سالی که مشخص نیست پادشاهی نبوده است و Antigonus نامی که ژنرال بوده است کشور را اداره می کرد.

4[l]úGAL ERÍN.MEŠ KURú?-ma-'i-ir

general-in-chief of the army, ruled the land.

5mA-lik-sa-an-dar A ša mA-lik M[U]? 6

Alexander [IV], son of Alex[ander III]: 6 years?.

الکساندر چهارم پسر الکساندر سوم!

پس الکساندر چهارم در سال 6 پسر الکساندر سوم (کبیر ) است.

6 MU 7 k[ám] ša ši-i MU I kám mSi-lu-ku LUGAL

Year 7 (SE = 305/304 BCE), which is year 1: Seleucus (I Nicator was) king.

و سال 7 از الکساندر سوم  سلوکید پادشاه شده است.

به لوح قبل رجوع می کنیم.

[Diary from month ? to the end of month VIII, year 7 of] king [Alexand]er, son of idem; Seleucus (being) g[eneral.]

نتیجه چیست ؟

در سال 7 الکساندر کبیر پسر ایدم سلوکید ژنرال شد،

الکساندر کبیر اصلا پسر فیلیپ نیست! برادرش فیلیپ نامی بوده است.

کلیک کنید:  گفتمان درباره دروغهای تاریخ

ارگ   http://arq.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 11

کنکاش 11

   پرسش 1408:  شما بر این نظر هستید که مورخین یونانی سرگذشت الکساندر و اسکندر را قاطی نوشته اند. در اثار الباقیه در ذکر پادشاهان ایران و کلده بنا به قول اهل مغرب نام اخرین شاه هخامنشی را دارا بن دارا بن دارا نامیده و بنا به قول دیگر درا بن ارسیس. ایا غربی ها بر این عقیده بوده اند که داریوش همان دارا بوده که اخرین شاه هخامنشی را دارا نوشته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ابوریحان بیرونی رسما بالای همین جدول نوشته این جدول غلط است و چنین نبوده است، (سخنان او بر همین وبلاگ عینا نوشته شد).  داریوش سوم هم پسر داریوش پسر داریوش نبوده است. داریوش سوم همچنین  پسر اردشیر سوم نبوده است.  بنابر این همانگونه که ابوریحان بیرونی اخطار داده است اهل مغرب تاریخ ما را به هم ریخته اند.

   پرسش 1409:  آیا به این خاطر هم بوده که مورخین یونانی ها وقتی گرفتند سرنوشت اسکندر مادی را به الکساندر مسادونی گره زدند. انوقت دارا را داریوش کردند؟ (در حالی که دارا داریوش نیست). مثلا سرنوشت کشتن 2 یار همیشگی دارا که مهیار و جانوسیار بوده اند . دقیقا در الکساندر نامه ها نیز امده و الکساندر 2 نفر از خواجه های یا یاران داریوش سوم که از پشت سر وی را کشتند. الکساندر نیز ان دو را کشت!! این شباهات در داستان های اسکندر و الکساندر شانسی شبیه هم نیستند. لابد یکی از روی یکی دیگر نوشته شده است. ایا یونانیان از روی داستان های اسکندر و جنگ وی با دارا گرفتند سرنوشت قهرمانشان را به اسکندر گره زدند یا بلعکس ایرانیان گرفتند سرنوشت الکساندر را به ایرانیان نسبت دادند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ایرانی چیزی را به چیزی گره نزده است.  رسما در تاریخ ما آمده است 320 ق.م کهرم (کی هروم) از نژاد یونی پسر خزراسپ یا ارج اسپ  به ایران حمله کرد قصر شاه را سوزاند دخترهای او را به اسارت گرفت تا هندیجان ایران رفت، او را گرفتند و کشتند. در همین تاریخ ها 266 سال بعد نوشته اسکندر و سرگذشت دیگری از او گفته است. یونانی برداشته مرگ کهرم را فاکتور گرفته به علت شباهت لقب آنها یعنی کی هروم فتوحات اسکندر را به الکساندر نسبت داده است و متاسفانه ایرانیان از زمان ساسانی به علت سیاست و تا به امروز به علت مرور زمان هیچ اعتراضی نکرده اند.

   هر لغتی را که دیدند بی مورد گفتند اهان این همان است که یونانی گفته است و تفسیر کردند و کردند و کردند .....

   ادامه پرسش:  مثال دیگر قضیه ی ارسطو است که برخی از نصایح ان در تواریخ اسلامی مانند دینوری نفوذ کرده! ارسطو نمیتواند استاد اسکندر ایرانی باشد.

   پاسخ پرنیان حامد:  و یک نمونه این تفسیرها نام او در ارادیف نامه ای که به راحتی می توان آن را هزار جور خواند و به تفسیر کرد اما می گویند خیر همان الکساندری است که یونانی گفته است. نمونه هایی از بررسی این نام را بر وبلاگ آوردم که باز برای شما اینجا کپی می کنم:

   دو حرف اول آن را به جای (ا ل) برای شما (خ ر) بخوانم و آن را به خرو (خریدرو) اوستا = دیو خشم = خشم خونین درفش (ائشم خرویدرو) از سپاهبدان اهریمن  تفسیر کنم و قسمت دوم نام را نیز به زناشویی خشم و منوشک نسبت بدهم که از این زناشویی گروه فره کاستان (کوخرید) اهریمنی زاده شدند و برای شما از زند و هومن یسن سند بیاورم که منظور این گروهند:  آن از آهن الوده فرمانروایی بیدادانه ژولیده مو از تخم خشم باشد. ... دیوان ژولیده موی از تخم خشم آن بد تخمان از گسته خراسان به ایرانشهر بریزند. .... فرمانروایی از این خشم تخمگان (ترکان چرمین کمر در نسخه پازند) به شیداسپان کرسیاک ارومایی  دروج در ده سلمان (دیلمان) رسد ....

   یا تفسیر را کنار بگذارم و لغت را مستقیم به صورت:

   ارد ش ا خ ی ل = ار ت ش ا خ ی ل = ارتشاخ یل بخوانم و سپس در شجره نامه اشکانیان بلعمی – طبری:     اشک پسر حره پسر رسستان پسر ارتشاخ پسر هرمز پسر ساهم پسر روان پسر اسفندیار نام او را بیابم و به یاد داشته باشم که: ساسانیان, اشکانیان را نتیجه تدبیر خائنانه اشک (برادر ساسان) دانسته اند و قسم خورده انتقام بودند و بنابراین اسکندر را اشک ارتشاخ برادر ساسان از نوادگان بهمن معرفی کنم.

   یا اگر بدون یونانی و مورخین آن هیچ سندی از کشور خودمان پذیرفته نیست! آن را به صورت:

   اراکساندر بخوانم و آن را به رود آراکس هرودوت = ارس  نسبت بدهم و به اراکس  اندر تفسیر کنم که با ارومی (ارومی + یه = محل زندگی ارومی ها)  نیز همخوانی داشته باشد؟

    نمونه دیگر آن همین ارسطو خواننده عزیز دیگری نیز این سوال را مطرح کردند که برای شما کپی می کنم:

   گرامی همه این نامها به حدس ترجمه شدند گفتند اسکندر در متون پهلوی باید همان الکساندر یونانی باشد پس ارسطاطالیس همان اریسطوکراس یونانی است حالا ارسطاطالیس کجا اریسطو کجا؟

   قدر مسلم بهترین راه برای جدا کردن این دو شخصیت این است که برای تاریخ ایران نیز به عنوان یک ایرانی جایی در مغزمان باز کنیم و این تاریخ را بدون مقایسه بخوانیم باور کنیم بعد ببینیم کجا را یونانی از تاریخ ایران بلند کرده است. ارسطاطالیس می شود ارش تاتالیس اریستو (ی) دارد!

   ببینید الان روی این سکه الکساندر علامت  ( Ξ ) علامت ایونی است. به گفته خود شما نیز بیشتر سکه های او در سوریه یافت شده است به گفته من هم این نام الس آندروس (شاه سوریه) است از نژاد یونی. نتیجه این است که خود الکساندر هم از سوریه بوده است. حال ایلیوس پدر اسکندر یک معلم یونی نژاد (اهل نینوا = عراقی) برای پسرش آورده که نام او مشابه اریستو یونانی ها بوده است. یا خود الکساندر سوریه ای شاگرد ارسطو یونی بوده؟ اصلا الکساندر شاگرد کسی بوده یا نبوده؟

    ببینید قدر مسلم آنچه روایت یونانی در مورد الکساندر نوشته شده بعد از واقعه اسکندر ایرانی بوده است. روی وبلاگ تاریخ زندگی تک تک آنها را آوردم پلوتارک، اریان ... همه بعد از 100 ق.م هستند و مورخ یونانی که سرگذشت الکساندر یونانی را 320 ق.م نوشته باشد نداریم.

   حالا یونانی به عمد قاطی نوشته یا یونانی کار خودش را کرده مفسرین ایرانی امروزی بی مورد قاطی کردند و  برای خودشان لغت ارکساندر ارادیف نامه را به الکساندر تفسیر و ترجمه کردند که ارسطاطالیس آن بشود ارسطوی یونانی که اصلا معلوم نیست معلم الکساندر سوریه ای بوده یا نبوده! همش تفسیر است همش تفسیر کردند برای خودشان.  دیده نوشته ارسطاطالیس گفته اهان همان ارسطوی یونانی است. کتاب صفحه 155 و 156 را باز کنید دقیقا بخوانید این سرزمین یونی از بین رفته ای که حکمای یونی (ایونی) در آن بوده اند که بلعمی و طبری دارند از آن سخن می گویند و این ارسطاطالیس از آنجا بوده است اصلا نه می تواند یونان باشد و نه ماسادنی این نینواست که از آن سخن می گویند ارسطاطالیس هم ارسطو نیست. اصلا معلوم نیست که الکساندر هم شاگرد ارسطو بوده باشد. یونانی نشسته دیده یکی رفت ایران را گرفت به تاریخش نگاه کرده دیده یک ایونی هم قبلا به طرف ایران رفته بود برداشته یک مزخرفی سرهم کرده دولت ساسانی و کشیش های کلیسا برداشتند پیراهن عثمانش کردند. امروز هم برای اینکه تاریخ و قدمت و فرهنگ ما را بکوبند که نفهمیم فاتح اروپا بوده ایم هی ترجمه اش می کنند و بزرگش می کنند.  برایمان فیلم می سازند تحویل می دهند. 

   ادامه پرسش:  راستی آن شجره نامه ای که بیرونی در مورد شاهان آشور نوشته از زیان بروسوس نبوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  نمی دانم دوست گرامی ابوریحان بیرونی ماخذی برای آن ننوشته است.

   ادامه پرسش:  یونانیان عادت داشته اند که نام های غریبه را به لهجه ی یونانی مینوشتند و برای همین است که در ان شجره نامه نام های شاهان اشوری پسوند وس دارد . چرا نام های مثل اشور بانی پال در ان شجره نامه نیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اگر ماخد شجره نامه یونانی باشد حق با شماست همانگونه که گفتم ابوریحان بیرونی ماخذ نداده است که بتوانیم قضاوت کنیم. تصور می کنم آشور+ بانی+ پال لقب است نه نام واقعی او. صفت پادشاهی مذهبی کشوری چون داری هوش و خشتریه و ....

   پرسش 1410:  آیا اوانویسی کتیبه کرچه میش به زبان یونانی است؟ ترجمه اش چیست؟ با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  زبان یونانی در این زمان موجود نبوده است. این زبان مادر همین زبان یونانی است. ترجمه آن:  در این کتیبه ها از دلاوری ها و جنگ های خدایی سخن به میان است که صفات و کارهای زئوس را دارد و خدایان اطراف او نیز کپی بارگاه زئوس است.

   پرسش 1411:  ببخشید در تاریخ سنتی ایران نوشته که کیخسرو گرفت کرسیوز را با شکنجه کشت! اگر کرسیوز, کرسیوس شاه لیدیه باشه, در این صورت کیخسرو چه ربطی هوخشتره داره؟ در رویدادنامه نبونید - کوروش نوشته که کوروش پادشاه انشان از پایین اربیل گذشت و به سمت لی... ( لیدیه یا لیکیه) رفت, پادشاه آنجا را کشت و دارایی آن را گرفت ... به نظر شما این لی..., منظور لیدیه و پادشاه آن کرسوس نیست؟ ماجرای کرسیوز به کوروش بزرگ ربطی نداره؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کرسوس همان کرسیوز است. هوخشتره اینطرف لیدی را با خاک یکسان کرد سر این شاه را هم گذاشت توی تشت برید (حال هرودوت گفته کبابش کرد) از رودخانه گذشت رفت آن طرف لیدی را خراب کند آفتاب گرفت ترسید صلح کرد. هرودوت متاسفانه هوخشتره را با کوروش کبیری که نتیجه اش بوده است در هم کرده است.  می گوید سولون زمان کوروش کبیر بوده است.  این که نمی شود  100 سال فاصله سولون با کوروش است. اینهایی که هرودوت نوشته سولون با کرسوس زمان هوخشتره است به کوروش ربطی ندارد اون کرسوسی هم که تا زمان کمبوجیه زنده بوده این کرسوس نیست!

   کتیبه بابل که هیچ روی خود گزارش کوروش توی اکباتان نوشته پادشاه لیدی در جنگ کشته شد و لیدی فتح شد، تمام شد. نه کباب کرده است و نه به صلیب کشیده است و نه .... اون هرودوت بی کار نشسته 3000 کیلومتر دورتر هر کس هر چی گفته است برداشته سرهم کرده نوشته اصلا معلوم نیست کی به کیه! عزیز من تاریخ به این صافی دقیقی جلوی ماست چرا باورش نمی کنید به خدا زمان سولون هم با این تاریخ ایران درست تر است تا سرهم شده های هرودوت! کی خسرو هوخشتره ای است که سر کرسیوز (کرسوس) را توی تشت برید سولون دقیقا زمان هوخشتره بوده است.

   پرسش 1412:  در مورد روم نظرتان این است که این روم غیر از رومی است که ما در تاریخ ها می خوانیم و خلط مبحث شده. پرسش من این است اگر این پادشاهان روم مربوط به منطقه ای که امروزه ایتالیا خوانده می شوند نیستند، پس در این سرزمین چه کسانی حکومت می کرده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در اروپا تا زمان  رومیان یعنی حدود 100 ق.م نژاد سلت هایی زندگی می کردند که گوش های بزرگی داشتند و هر آنچه در اروپا یافت شده است مربوط به این گروه است. عکس و مجسمه یافت شده از آنان در کتاب و بر همین وبلاگ بار ها کپی شده است. کلیه بناهای میترایی و کلوسئوم و ... مربوط به بعد از میلاد است. آجری از قصر جولیو سزار یا اگوستوس که قبل از میلاد بوده اند را در رم امروزی به من نشان بدهید و بفرمایید دقیانوس چگونه هزارمین سال بن افکنی روم در ایتالیا را جشن گرفته است از این بن چرا یک آجر هم یافت نمی شود؟

   ادامه پرسش:  منظورم همان حدود ایتالیا است و ضمنا به طور حتم ما و اروپایی ها یک تاریخ را می خوانیم و همه برداشت یکسانی از روم داریم حال ما تاریخ خود را به علت حجم زیاد و شباهت های بسیار قاطی کرده ایم و به اشتباه به اروپایی ها (رومی ها) نسبت داده ایم اما آنها چه چیزی را با هم اشتباه گرفته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تاریخ و قدمتی که نداشتند از تاریخ ایران بر داشته به نام خود رغم زده اند کسی هم اعتراضی نداشته است تا امروز.  تکرار می کنم دولت ساسانی به علت تنفری که از اشکانیان داشتند حتی آثار آنان را نیز نیست و نابود کردند و کلیساهای اروپا با این سیاست از زیر قید حاکمان ایرانی بیرون آمده اند.  آنچه از آن در این راه تا به امروز سود برده اند عقب نشینی آرام آرام  رومیان مدائن بر اثر جنگ به سوی اروپا بوده است. اروپایی که اسکندر فتح کرده بود و پس از او 300 سال یعنی درست تا پایان حکومت اشکانی در ایران مستعمره رومی های مادنژاد مدائن و پس از آن ترکیه نشین ایرانی بوده است.

   ادامه پرسش:  پادشاهان ما را از آن خود می دانند پس چه کسانی بر آن ها حکومت می کرده اند که نامشان را هم نمی دانند. شاید هم عددی نبوده اند و ما بی خودی تمدن روم را به آن ها نسبت می دهیم.

   پاسخ پرنیان حامد:  تمدنی نداشتند،  خطی نداشتند که مکتوب کنند،  تمدن روم از آن اروپا نیست.  این تمدن به ناگاه وارد این منطقه شده است. فلسفه از طریق 20 دزد دریایی و 100 سرباز رومی هم باز سخن خنده داری است که به خورد جهانیان می دهند.

   نظر و پرسش 1413:  باعث افتخاره که در ایران هنوز کسانی هستند که به این کشور عشق بورزند و دلشان برای ایران بتپد.... وقتی نوشته های زیبای شما رو می خواندم در چشمان ام اشک موج می زد... این تاریخ نگاران تازی باعث می شوند که ما پیوندمان با گذشته از هم گسسته شود. خواهشمندم متن ها جدیدتان را برای بنده ارسال بفرمایید.

   یادمه یه بار گفتین چین در ادبیات ایران همون کشور چین الان نیست.اگه اشتباه نکنم تو شاهنامه هژیر رستم رو یه پهلوون چینی معرفی میکنه، با توجه به نزدیکی جغرافیایی ایران به کشور چین کنونی به نظرتون سهراب نباید فرق یه ایرانی و یه چینی رو متوجه بشه؟ یا اینکه این هم دلیلیه بر این موضوع که چین منطقه ای از ایران بوده؟ میدونم به موضوع ربطی نداره ولی خواهشا بررسی کنین.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما سخن شما به کتاب کاملا مربوط است.  با سپاس از ریز نگری شما و ارائه سندی دیگر: چین استان تاریخ ایران  کشور چین امروزی نیست دامنه  غربی کوه ابر + سین = زاگرس امروزی است،  (اسناد این مدعا در کتاب است).

   نظر و پرسش 1414:  جناب آقای انوش راوید با عرض خسته نباشید در مورد حرفاتون باید بگم که شما می گویید که کتاب آثارالباقیه عن القرون الخالیه هیچ مدرک و سندی ارایه نشده چرا شما از این کتاب در مورد حکومت اشکانیان، اشک بن اشکان نام برده شده رو استفاده میکنید سوالی دیگر که میخواهم بپرسم این است که آیا کتاب اوستا آتش گرفته یا نه چرا موبدان زردشتی از این حمله اسکندر مقدونی تخت جمشید سخن میگویند؟

   انوش راوید:  چنین چیزی درباره کتاب آثارالباقیه نگفته ام، از کجا خوانده اید لینک آنرا بنویسید؛ شنیده ام از قول من مطالب و پرتوپلا در وبلاگی نوشته اند، تمام کتاب های تاریخی دارای ارزش خاص خودشان هستند، و از آنها بهره می گیریم.

   پاسخ پرنیان حامد:  مزدیسنای اوستا دو بار در ایران توسط طرفداران دیویسنا (مهریان) به آتش کشیده شده است بار اول توسط کهرم (کی هروم) پسر ارجاسپ یونی نژاد آشوری سوریه نشین،  در قصر گشتاسپ در آذربایجان که این کهرم همان الکساندر مورخین یونانی است. بار دوم توسط اسکندر ماد نژاد مهر ایین از نوادگان گیو و گودرز در تخت جمشید. دیو dieu نام دیگر گیو و دیویسنا آیین جمشید و فریدون است. در کتب به جامانده از زمان ساسانی او را اسکندر ارومی (هرومی –خرومی) نوشتند نامی از مقدونی نیست. برای اطلاع بیشتر از این اختلاف نژادی (پارس و ماد) و اختلاف فرقه ای ( مزدایی و میترایی) در آیین زردشتی به کتاب رجوع بفرمایید. کتاب آثار الباقیه یکی از گنج هایی است که برایمان به یادگار  باقی مانده است. روحش شاد ابوریحان بیرونی این دانشمند گرامی کشورمان. در حفظ این گنج به جا مانده بکوشیم.

   پرسش1415:  سلام دوست گرامی...  یک مورد جالب پیدا کردم ، نیاز به اظهار نظر اهل فن دارد......به نظرم زبان اردو ساخته و پرداخته استعمار باشد. هیچ سند و داکیومنتی از آن قبل از تصرف هندوستان توسط انگلیس ندیدم.میدانید که قبل از استیلای انگلیس زبان هندوستان فارسی بود. برای فاصله انداختن بین هند و سایر فارسی زبانان ، اردو را ساخته و پرداخته نمودند.چگونه ؟ نمیدانم.به هر حال نیاز به قضاوت و بررسی یک نفر اهل فن دارد .متشکرم

   انوش راوید:  زبان اردو سابقه تاریخی دارد،  در زمانی که پارسیان در هندوستان حکومت داشتند و به پادشاهی مغول هند معروف شدند،  زبان پارسی زبان رسمی و درباری سرزمین هندوستان بود.  از دوران سلسله هخامنشی نام کشور هندوستان را هنداستان گفتند،  زیرا از نظر آب و هوایی مانند هنداستان یا خوزستان کنونی بود.

     درباره زبان اردو و سابقه تاریخی،  آن با آقای سید صادق حسینی اشکوری در مجمع ذخایر اسلامی واقع در شهر قم خیابان آذر کوی 23 پلاک یک تلفن 02517713740 تماس بگیرید.

    لازم به یاد آوری است،  در قرن 19 و نیمه اول 20،  وقتی دولت بریتانیا برای کشورها مرز های جغرافیای سیاسی تعیین می کرد،  همان زمان هم زبان رسمی کشورها را تعیین می کرد،  و این زبانها را بگونه ای انتخاب می کردند،  که ملتها در زبان های مختلف به یک اندازه جمعیت داشته باشند،  و بتوانند آنها را به نوعی رو در روی یکدیگر قرار دهند،  کلاً ترفند های استعماری را بکار می بردند.


   عکس بخشی از فهرست نامه های کتاب های خطی بزبان اردو در کشور های هندوستان و پاکستان و ایران،  عکس شماره 5701.

   پرسش 1416:  در مورد بن افکنی روم که تقریبا با ملوک الطوایفی هوخشتره اغاز شده, سال 890 رومی برابر با 137 میلادی بوده است که اختلاف ان 753 سال است! یعنی 735 سال قبل از میلاد مسیح , روم وجود داشته! جالب است!

   پرنیان حامد:  521-558 ق.م به حساب اسناد کتاب اسکندر تاریخ ... 753 شما حساب تاریخی است که به استناد مدارک کتاب 226 سال را باید از آن کم کنید. به هر تقدیر دقیانوس رومی جشن هزارمین سال بنیاد روم را جشن گرفته است که تاریخ آن را مکتوب کرده است.  سوال این است که قصر و بنیاد این روم کجای رم در ایتالیا است که یک آجر نیز از آن یافت نشده است؟ لابد باز هم آتشفشان و زلزله پاسخ ما خواهد بود!

   نظر 1417:  کار خیلی قشنگی کردید هم در مورد دلاور مردان ورزش ایران و هم در مورد کوروش بزرگ. استاد غیاث آبادی نیز خواهد خواند!!

   پرنیان حامد:  درود بر شما با سپاس از شما ، شما بخوانید و بدانید و خود قضاوت کنید و هر سند دیگری خواستید بفرمایید تقدیم کنم، برای من کافی است. ایشان نیز مایل هستند بخوانند و کلاهشان را خود قاضی کنند.

کوروش کبیر

   خوانندگان گرامی

      با وجود احترامی که برای کلیه اساتید کشورم قائل هستم،  با احترام گله دارم از استاد رضا مرادی غیاث آبادی از ارائه اسناد نیمه برای رد انسانیت کوروش کبیر هخامنشی افتخار ملی ایران.

      کوروش کبیر نه خدا است و نه پیامبر . اما اولین پادشاهی است که با آزاد گذاشتن مذاهب، نکشتن اسیران جنگی و ... حقوق بشر را برای اولین بار در تاریخ  تا حدودی رعایت کرده است. از این جهت او را بنیان گذار حقوق بشر در جهان نام نهادند که افتخار ملی کشور ما ایران است.

      حال استاد کشورمان با ارائه اسنادی نیمه و بدون توضیح منطقی چرا این افتخار را اینگونه پایمال می فرمایند؟

      ایشان در این راه سندی از بابل را به میان آورده اند که حاوی حکم بردگی دختر بچه ای توسط خاندان اگیبی به علت عدم پرداخت وام توسط پدر او بوده است،  که با سربرگ کوروش کبیر به عنوان پادشاه منطقه نوشته شده است. سپس این استاد بزرگوار کوروش کبیر را متهم به ربا خواری و برده داری و بهره وری جنسی از این دختر بچه کرده اند ! همچنین ایشان از آخرین پادشاه بابل بت بی گناهی ساختند که با هیچکدام از مدارکی که در دست داریم هم خوانی ندارد، تا بتوانند کوروش کبیر را راهزن خونخواری جلوه دهند.

   استاد گرامی آقای غیاث آبادی از شما گله دارم

      شما بهتر از من می دانید که رباخواری و بانکداری از زمان پادشاهی کاندالانو (48-626 ) در بابل توسط دو خاندان اگیبی و ارانو شکل گرفته است و بنیانگذار بانکداری و ربا خواری در خاندان اگیبی بابل شخصی با نام یعقوب و این خاندان یهودی بوده اند.  jnes 1944-38-42 cf.w.h.dubberdtein ,Assyrian,Babylonian) chrondogy)

      شما بهتر از من رسم این وام، که خیلی قبل از کوروش کبیردر بابل روا بوده است را می دانید. می دانید که در ازای پولی که قرض می دادند شخصی را نگه می داشتند که اگر کسی که وام گرفته است پول را پس نیاورد او را به عنوان برده به جای پول از میان رفته بفروشند.

      شما بهتر از من می دانید که در بابل رسم بوده است که هر لوحی را با نام شاه زمانه آغاز کنند، چه حکم شاه و چه برگه بی اهمیت وام بانکی خاندان یهودی اگیپی با نام شاه آغاز می شود قبل از کوروش کبیر به نام نبوکد نصر رباخواری و برده گیری کرده اند پس از فتح بابل توسط کوروش کبیر با نام او. این چه ارتباطی با کوروش کبیر دارد؟.  این تنها نشانگر آن است که کوروش کبیر واقعا در روند زندگی، باور ها و ... کشورهای تسخیر شده دخالت نکرده است و مردمی که در حقیقت اسیران جنگی او بودند را آزاد گذاشته است تا به زندگی خود همان گونه که بوده است ادامه بدهند.

      شما بهتر از من می دانید که کوروش کبیر با سپردن جزئیات و کارهای عادی به گوبریاس در سال 538 بابل را ترک کرد و به همدان رفت. تصور دارید که پادشاهی که فاتح لیدی و بابل و ... بوده است ایستاده تا یک دختر بچه را در بابل به فاحشه خانه بفرستد؟

      شما بهتر از من می دانید که  تصویری که یونانیان از آخرین پادشاه بابل پیش چشم ما می گذارند همان مرد بی کفایتی را نشان می دهد که در شرف جشن سال نو با باده گساری های سربازان مست در داستان تسخیر بابل به دست کوروش کبیر که در نوشته های هرودوت و کسنفون پیدا می شود همان مست بازاری است که نویسنده دانیال به باز پس شب بلشوز نسبت داده است. حال بابلی و یهودی اسیر کوروش بوده و بی مورد از او تعریف کرده باشند یونانی که اسیر او نبوده است.

      استاد گرامی چه می کنید؟ این چگونه نتیجه گیری و قضاوت از جانب شماست؟

     خطاب به استاد کشورم آقای رضا مرادی غیاث آبادی

با احترام پرنیان حامد

   پرسش 1418:  سلام و خسته نباشید . به شما تبریک میگویم به خاطر وبلاگ زیبایتان و مطالب ارزنده ای که گذاشتید.  فقط پرسش بنده از شما تمام کتب پهلوی به جا مانده چند تا هستند؟ ممنون از شما.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما باسپاس از شما.  به جز اوستا شاید حدود 5 -4 کتاب که بتوان تاریخ از آن ماخذ بگیریم:  بندهش، یادگار زریران، ارادیف نامه و...

   پرسش 1419:  سلام .2 سوالی از شما داشتم . اینکه دوشخص مگابیزوس و مگاپارنس ماد بوده اند ( به خاطر مگا = مغ در اول نامشان مانند مگاواس) یا که یونانی بوده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام  . 1. مگابیزوس نام یکی از هفت نفری از خاندان اشراف است که داریوش را در کشتن اسمردیس (گئومات) یاری داده است نام او در تاریخ حسن پیرنیا به صورت بغایش (مگابیز یونانی ها) و در ترجمه تاریخ هرودوت نیز به همین گونه آمده است.  2. مگابیزوس والی اردشیر هخامنشی در ایناروس بود که به علت رفتار خوب با اسیران یونانی نزد آتنی ها احترام داشت و مگاپارنس هم سردار ایرانی است، مگاباتس هم سردار ایرانی در جنگ داریوش اول با یونانی ها بود این افراد هیچکدام یونانی نبودند! لقب بغ در اول نام انان نشانگر مهری بودن آنان است.  پارس و ماد از زمان کوروش کبیر در ایران ادغام شده بودند. به هر تقدیر این افراد یونانی نیستند.

   ادامه پرسش:  بعد انکه نام اسکندر در مواردی به صورت سکوندر امده این به معنی سکا بودن وی نیست؟ چون در بیستون نام یک سکایی دیگر بصورت سکونخا امده است. سلامت باشید

   پاسخ پرنیان حامد:  وقتی در نوشته هرودوت بودینی ها یکی از خاندان سکایی است و در دیگر نوشته او بودینی یکی از اقوام مادها است شما چه نتیجه می گیرید؟

   پرسش 1420:  دورد . اش جبار در شجره نامه اشکانیان در اثارالباقه را میتوان به صورت اس جبال (ر=ل) یا اسک جبال تفسیر کرد؟ در تاریخ های ایرانی پادشاهان جبال (کوه ها) به معنی شاهان ماد بوده. سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما بله دوست گرامی می توان این کار را کرد. نیازی به اشک (ک) ئندارید اس در فارسی به معنی تک خال است خود اس را می توانید والی، شاه تفسیر کنید. پادشاهان جبال، جبابره همان مادها بودند.

   پرسش 1421:  بادرود/ در آذربایجان سکه هایی با نقش مریم مقدس که فرو رفته و ضخیم است پیدا شده ماجرا چیه چرا مریم؟  آیا این منطقه مسیحی نشین بوده. اگه ممکنه روشنگری کنید. مطمن باشید چنین سکه هایی سالها پیش توسط حفاران پیدا شده من عکسشو دیدم.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما . سکه را ببینم یا گزارشی از آنها ببینم تا بتوانم سخن بگویم و اظهار نظر کنم. طبری آیین مردم بلخ بامیان را ترسایی نوشته است حال بلخ بامیان اگر آنگونه که در کتاب سند آورده شد که آذربایجان است (که هست) بنابر این طبری از ترسایی بودن آنان قبل از اسلام خبر می دهد (میترا، مهر هم همچون عیسی ناصری از مادری بدون پدر زاده شده است نقش مادر مهر که فرزند خود را در دست دارد در لوح های معابد مهری اروپا هست) ممکن است این سکه ها مربوط به مادر مهر باشد. ممکن است این سکه ها مربوط به عیص باشد.  شما عکسهای یک نمونه از این سکه را یا حداقل گزارشی که تاریخ سکه ها را نوشته باشد ارسال بفرمایید تا بتوانیم قضاوت کنیم با سپاس.

   پرسش1422 ب:  اقای راوید من مدتی است وبلاگ شما را مطالعه می کنم مطالب جالب و خوبی دارید چند پرسش داشتم خواهشاً صاف و بی پرده پاسخ دهید.

  1 ــ  آیا شما پان فارس هستید؟

   انوش راوید:  خیر من پان چلاسری هستم،  روستایی که در آن زندگی می کنم،  البته بارها به این پرسش پاسخ داده ام،  جهت مشروح به پرسش و پاسخ های قبلی مراجعه نمایید.

   2 ــ  ضمن تسلیت بخاطر زلزله،  نظرتان در باره ملت آذربایجان یا ملت ترک چیست؟

   انوش راوید:  ما ایرانی ها همه آذری بوده ایم،  آذر و خور و آتش و درخشان،  بنوعی در نام تمام استان های تاریخی ایران بوده و می باشد،  آذر یک پسوند و پیشوند نشان دهند دینی و اعتقادی مردم بوده،  نه تیره و کیان و قوم.  ملت ایران دارای اقوام و تیره های مختلف است،  که دلایل دینی و جغرافیایی منجمله اقتصادی و سیاسی،  باعث شده که تاریخ را کنار هم بسازند،  و سرنوشت مشترک داشته باشند.  در بسیاری از جاها دیده ام که بعضی جوانان عزیز آذربایجان در وب هایشان نوشته اند ما آذری نیستیم و ترکیم،  البته که شما آذری نیستید،  شما مسلمان یا یکی از ادیان امروزی هستید،  مثلاً امروزه ما مسلمان هستیم،  مانند این است که مردم پاکستان بگویند، ما پاک (اسلام) نیستیم پنجابی و بلوچ و تاجیک و.. هستیم.  مثال جالب دیگر من کم و بیش و جسته و گریخته 30 است،  که در استان مازندران زندگی می کنم،  و خودم را مازندرانی می دانم،  استان مازندران یکی از کثیرالقوم ترین استان های ایران است،  و همه مازندرانی گفته می شوند.  ولی آیا یک کرد امروزه پولدار شده از داشتن زمین در کلاردشت قوماً مازندرانی است،  یا یک ترک پولدار میدان بار رامسر کیان مازندرانی دارد،  یا آیا من تیره ای مازندرانی دارم؟  در این استان مانند استان های آذربایجان و خراسان و غیره،  هیچ کس از تیره و کیان نام استانش نیست و یا حداقل مشخص نیست.  یک نفر یا ملت را می توانند با نام روستا و شهر و استان و کشور او بگویند،  و هم می توانند نام تیره و قوم و طایفه او را بگویند،  این بستگی به تقاضای مطلب است،  نه صرفاً دادن علم مربوطه.  همچنین در جاهایی دیدم آذر را آزر می نویسند که شاید آنرا ترکی نمایند،  خط و علائم خطوط یک قرارداد بین مردم است،  که بتوانند مطلب را بنویسند و بخوانند آذر را هم می توان آظر و عاذر و.. نوشت این موضوع هیچ چیز را عوض نمی کند،  خطی که امروزه با آن می نویسیم سابقه هزار ساله دارد،  ولی زبان سابقه در عمق بوجود آمدن بشر دارد.  در ابتدای تاریخ در زمان دوران سنگ اولیه هموساپین در بخشی از زاگرس پیدا شد،  و سپس در تمام قاره کهن پخش گردید.  شکیل ترین زبان تاریخ نویسی اولیه را در شاهنامه فردوسی داریم،  که این هموساپین را از زمانی که سه تیره مختلف در فلات ایران بود،  نوشت و تاریخ نویسی کرده است،  و در صفحه 54 کتاب توضیح داده شده است.

   3 ــ  چرا در حکومت هزار ساله ترکان در ایران زبان کتابت اغلب فارسی بوده است؟

   انوش راوید:  بنظر من تاریخ را باید با واقعیت های تاریخ دید،  حکومت هزار ساله فوق بنظر من درست نمی باشد،  از ابتدای قرن 16 با ورود شرلیها و هفتصد تن همراهشان،  تاریخ استعماری در ایران شروع می شود.  قبل از آن تاریخ وضع بگونه ای دیگر بوده است،  ایران و کل قاره کهن در ساختار تاریخی اجتماع در سازمان قبیله ای دینی بود،  بدون داشتن حکومت های متمرکز و قدرتمند.  ولی اینها دلیل بر عدم وجود کتابها به زبان های مختلف ایرانی نیست،  کم کاری جوانان باهوش هر دیار،  نسبت به کشف و شناسایی کتب تاریخی خود،  دلیل اصلی آن است.

   عکس چند هزار جلد کتاب های خطی کشف شده در ترکیه،  که بیشتر آنها پوسیده و فاسد بودند،  عکس شماره 4326.  من نیز شخصی را در تهران می شناختم، که چند صد جلد کتاب خطی خیلی قدیمی در منزلش گردآوری کرده بود،  و از ترسش به هیچ کس نشان نمی داد.

   پرسش:  آیا شما از وجود چند کتاب خطی تاریخی آگاهی دارید؟  یا ÷÷می پندارید اعراب صدر اسلام همه را به آتش کشیده اند؟

   پرسش 1423 ب:  در بعضی از رادیو تلویزیون های خارجی فارسی زبان می گویند ایران اشتباه است درست آن پرشیا است و آنها از پرشیا بجای ایران استفاده می کنند نظر شما چیست؟

   انوش راوید:  بنا به توصیف نام های مکان های کتاب اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست،  ایران ایر + آن  نام سرزمینی است که مردم استان های مختلف در آنجا زندگی می کردند،  یکی از آن استانها پرشیا یا پرسیا بود.  بعدها سطح زبانی پارس و سپس فارس گردید،  فارس واژه ای جدید می باشد،  و در قرن 21 مانند همه واژه ها،  نیازمند بازنگری در فرهنگستان های ایران است.

       در تاریخ باستان ایران،  زبان پارسی یا پرشی،  زبان بخش هایی از ملت ایران بود،  در دوران سلسله هخامنشیان و بویژه داریوش،  بمنظور هماهنگی در سراسر کشور بزرگ و اداره امور،  زبان دری (درباری یا داریوشی) ساخته شد،  سپس در دوره های دیگر زبان دری گسترش یافت و یکبار دیگر در زمان فتعلیشاه قاجار و ناصرالدین شاه قاجار زبان دری زبان رسمی کشور شد.  در قرون وسط این زبان در ایران به اشتباه فارسی گفته شد،  این زبان به عربی مربوط نیست،  و ماقبل از عربی است،  ارابی ها بخشی از ملت های سرزمین پهناور هخامنشی بودند.  تا یک قرن پیش ساکنین شهر های ایران که بنوعی مرکزیت حکومتی محلی داشتند،  به دری حرف می زدند،  و ساکنیان روستا های اطراف آن شهرها،  به زبان های تاریخی ایرانی گپ می زدند.  سپس با وجود مدرسه و کتاب و رادیو و تلویزیون زبان دری به تمام ایران گسترش یافت،  و به اشتباه زبان فارسی گفته شد.  بنظر من امروزه باید جوانان باهوش هر دیار،  زبان تاریخی قدیمی خود را دریابند،  و سعی در تدوین نمودن و گسترش دادن،  و فراگیری آن نمایند.

   عکس دبستانی در بامیان افغانستان،  عکس شماره 11488.  عده ای به اشتباه و غلط می گویند که مردم بامیان بازماندگان دروغ حمله مغول کشور مغولستان هستند.  گسترش زبان دری در بامیان،  بر اثر مهاجرت مردم غرب ایران بزرگ از بامیان خورآسان به بامیان شرق ایران بزرگ بوده است.  قیافه بعضی از مردم در اثر ترکیب با ثمره تاجران دختر،  و یا ازدواج با زوار بودایی سرزمین های آسیای شرقی می باشد.  همه این اتفاقها بیش از هزار سال قبل از دروغ حمله مغول بوده است،  به تاریخ اقوام ایرانی مراجعه شود.

   پرسش:  آیا آنهایی که سنگ زبان پارسی را بسینه می زنند،  تاکنون فکری برای کمک به گسترش و آموزش زبان دری به این قبیل کودکان دری زبان کرده،  یا برنامه ای برای یاری رساند به این قبیل داشته اند.

   پرسش 1424:  نرسی بن بهرام لغب کیسور دارد. ایا این لغب همان کیسر است؟ یا کی سور = شاه سوریه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کی سر است گرامی،  همان  kei ser آلمانی و cae sar  ایتالیایی است.  این لقب کی سر گویا بی ارتباط با هروم = سوریه نیست. پادشاهان ایرانی که لقب کی سر فارسی را دارند همانگونه که مشاهده می فرمایید همه فاتح و شاه سوریه نیز بودند.

   پرسش 1425:  ببخشید در نام کی ایپی ونگهو , اگر ونگهو دگر گون شده ی رنگهه است, پس باید این شخص مانند کیخسرو با نینوا ارتباط داشته باشد, یا شاید ونگهو معنی دیگری میدهد.یه سوال دیگرم اینه شخصی به نام کی اوجی در تاریخ بلعمی را میتوان کمبوجیه اول دانست؟ ممنون از وبلاگ خوبتون.

   پاسخ پرنیان حامد:  از کی اپیوه متاسفانه هیچ سندی یافت نکردم.  کتاب صفحه 85 توضیحی در باب شرورگین دوم با لقب سارگن آمده است.  این شخص که جانشین شلم ناصر پنجم است پسر او نیست در کتیبه خود نوشته که از آب گرفته شده است. در تاریخ ایران این روایت به کی قباد پدر کی اپیوه نسبت داده شده است. در شاهنامه رستم کی قباد از نژاد ایرانی را از کوه البرز آورد. یک اتفاقی در این زمان تاریخ بین ایران و آشور است. به احتمال زیاد کی قباد همان شرورگین دوم است که پادشاهی آشور را گرفته است لذا نام و القاب  پسر او کی  اپی رنگهه = پادشاه آشور و یا کی اپی وه (وه نام رودی در کنار دجله سند صفحه 264 کتاب)، همچون کیخسرو با آشور ارتباط دارد.

     در باب سوال دوم شما اگر کی اوجی یا کی اوزه همان کامبیز و یا کمبوجیه اول باشد لذا کوروش کبیر = لهراسپ است. آیا چنین چیزی را می پذیرید؟ گفته های تاریخ چنین چیزی را تایید نمی کند سرگذشت لهراسپ و کوروش کبیر قابل مقایسه نیست. کی رش، کمبوج، داری هوش، ارت خشتر اینها همه لقب است برای همین هم 1-2-3 دارند. کی اوجی می تواند صد در صد به کمبوجیه ترجمه شود (همان است) اما کدام کمبوجیه از کدام خاندان و در کدام شجره نامه؟ در شجره نامه مادها یا پارس ها؟ داریوش مدی در شجره نامه ابوریحان رسما ماد نژاد است به پارسها هیچ ارتباطی ندارد.  خاندان هوو گرامی باور کنید با خاندان هخامنشی هیچ ارتباطی ندارد. یکی از مشکلات تاریخ ما این القاب تکراری است که دائم سعی می کنیم به هم ربط بدهیم.

   پرسش 1426:  در تاریخ بلعمی نوشته : این رومیان از انجا که اکنون بغداد است تا شام داشتندی . و اول ایشان پسر دارائ الاکبر بود. نام او اشک بن اشکان کبیر ... ببخشید ایا این اشک بن اشکان همان اسکندر است؟ در این صورت اشکان = فیلقوس! ص 228 کتاب, در شجره نامه تاریخ بلعمی بعد از نام دارا, نام اسکندر امده ولی مدت پادشاهی وی را نزده و بعد از نام اسکندر نام اشک (پسر داراب) 10 سال, این اشک 10 سال, اسکندر است؟ بعد از این نیز اشک دیگری 10 سال شاه بوده که باید اشک پسر دارا باشد, نه؟ سپاس

  پاسخ پرنیان حامد:  با سلام  کتاب صفحه 67 :

    توجه داشته باشید که  بغ پور شاه اشک هفتم پسر داراب روی هم 20 سال حکومت کرده است که از این مدت 6 سال شاه اشکانیان و پس از حمله به دارا و شکست دادن او 14 سال شاه شاهان بوده است. 

   فردوسی در شاهنامه نوشته هر دو را به درستی نوشته اشک از نژاد قباد. صفحه 122 کتاب شجره نامه تایید می کند که اشکان پسر بلاش همان فیلیوس یا ایلیوس است (از نژاد قبادی که به درستی در شاهنامه آمده است). اشک پسر داراب همان اسکندر پسر داراب است (کس دیگری را نداریم در تاریخمان نوشته دارا پسر داراب و اسکندر پسر مشکوک داراب)، لذا اشک پسر داراب صد در صد همان اسکندری است که در شجره نامه اشکانی پسر اشکان آمده است که تاریخ ایران هم شک دارد واقعاً پسر چه کسی بود. (برای همین اینگونه این 20 سال حکومت او در شجره نامه ها قاطی شده است). اشک پسر دارا همان شاهپور است. اشک پسر داراب از نژاد قباد اسکندر است.

   پرسش 1427:  این پرسش یکم قدیمی است ولی باز می پرسم .. اگر ضحاک تازی, اکدی بوده پس چرا میگویید از اجداد ماد ها بوده؟ رابطه ی سامیان و ماد ها را میشود از اینکه در منابع اسلامی, رومیان را سامی نوشتند را فهمید همچنین عرب ها به رومیان نیز عجم میگفتند. در کتاب امده: مردم باختر گویند: مردی از عجم که نام او به عبرانی ارباق است و به فارسی دهاک و به تازی ضحاک بر این؟ پادشاه (ثرنوقلنقریراس اشوری) خروج کرد .... خب پس تا اینجا یعنی هوخشتره = استیاگ؟ ایا نام ichtovygo در بیستون را نمیتوان تغییر یافته و یا استیاگ, به زیان پارسی باستان دانست؟ ایچتویگو یا اسحتویگو .. با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  برای بار هزارم از شما و همه خوانندگان وبلاگ تقاضا می کنم با لغت تازی برابر تازنده با ترجمه اشتباه عرب یاد نکنید، همچنین لقب ضحاک (اژدی هاک) آشوری را به نژاد ارتباط ندهید.

   گرامی باری دیگر مرور می کنیم:

  1. تازی به معنی تازشگران به پارس است این تازشگران در زمان های مختلف از نژاد های مختلف بوده اند. اولین تازشگران تاریخ به این منطقه اکدهای سامی نژاد بودند که به سومریان حمله کرده اند (لاجرم ضحاک ماردوش تازی است اما عرب نیست).

   * تازشگران بعدی در زمان هخامنشیان مادها بودند،  * تازشگران از دید ساسانیان اشکانیان بودند،  * تازشگران پایان حکومت ساسانی اعراب بودند.

   همه این تازشگران صفت تازی دارند اما از یک نژاد و محل نیستند بستگی به زمان تازش دارد تا بگوییم منظور از تازی کدام نژاد است.

  2. ضحاک (اژدی هاک) لقبی آشوری است. دو شخص با این لقب در تاریخ می شناسیم که از یک نژاد نیستند. ضحاک ماردوش (اکد سامی) که جمشید (سومریان) را شکست داد که از نژاد اکدی است و صفت تازی دارد.

ضحاک  لقب پسر کی خسرو (هوخشتره) نام اصلی این مرد اخروی بوده است پس از آنکه پدرش هوخشتره نینوا را فتح کرد پسر او به لقب ضحاک (استیاک یونانی) رسیده است این پسر با لقب ضحاک از نژاد ماد است (شک نداریم).

  عجم (اجم) یعنی از نژاد جمشید : اکد و سامی (تورانی) و پارس و کرد و لر و آذری و... (ایرانی) و رومی (سلم) همه از پسران فریدون و جمشید هستند و همه عجم هستند.

   هوخشتره آشور را فتح کرد خودش و پسرش هر دو لقب ضحاک آشوری را نیز دارند. تصور می کنید چرا فاتحان شرق و غرب یک دفعه در تاریخ صدتا اسم دارند؟ برای آنکه هر قوم آنها را با نام شاه محلی خود نوشته است آشوری نوشته ضحاک، ایرانی نوشته هو سر وه (خسرو) و ... اینها همه لقب ا از دید اقوام مختلف است.

   پرسش 1428:  اگر تمدن روم متعلق به ایتالیا نیست پس ساختمانی که در رم کشف شده و بعنوان اتش نشانی از ان استفاده میکردند و بوسیله اگوستوس ساخته شده را کی درست کرده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ادعا شد اسکندر جولیو سزار است و رم که هیچ اروپا تا اسکاندیناوی را فتح کرد اگوستوس جانشین او نه تنها دستور ساخت اتش نشانی داد،  بلکه معابد میترایی را نیز در اروپا ساخت. ادعا شد کلیه ساختمان های عظیم پس از میلاد در اروپا ساخته شده است. چهار معبد و یک اتش نشانی را در راه هم می توانستند بسازند. ببخشید ممکنه اطلاعات این اتش نشانی و سال ساخت ان را ارسال بفرمایید با سپاس.

   پرسش1429:  نظرتون در مورد فیلم پرنس پارسی چیست؟

   انوش راوید:  این فیلم را ندیدم،  مطمئن داستان است،  اینگونه فیلم های ساخت هالیود دو منظور داشته و دارند،  ابتدا پول سازی برای تهیه کنندگان،  دوم آماده سازی ذهنی توده ها برای طرح های جهانی شدن.  تهیه کننده گان می بینید کدام موضوع برای مردم جذاب تر است،  آنرا بنا به برنامه های استعمار و امپریالیسم می سازند،  که امروزه با رشد و تکامل به آن امپریالیسم نو یا فرا امپریالیسم می گویم.  طرح های جهانی شدن نیز در راستای اهداف فرا امپریالیسم است،  با یک دید کلی بنظر می رسد،  منظور از آن این است که دیگر مرز و کشوری وجود نداشته باشد،  و همه مردم در یک ریتم و آهنگ بسر خواهند برد،  ولی اینگونه نیست.  جهانی شدن طرح های مختلفی دارد،  برپا کنندگان آن توانایی های زیادی در رسانه ها و فیلم سازی دارند،  و بخوبی هم اجرا می کنند.  ولی اندک روشنفکران جهان با امکانات اندک خود،  سعی می کنند آگاهی به توده ها برسانند،  و با ترفند های آنها مقابله کنند.  دشمنان بشر می خواهند با ایجاد جنگ های قومی و قبیله ای و دینی،  مردم کشورها را در گیر کنند،  و با ایجاد انواع بیماریها و قحطی،  جمعیت جهان را ضعیف و نابود کنند،  و فقط عده ای از افراد مورد نظرشان و در کل حدود یک میلیارد جمعیت باقی بماند.  درباره اهداف جهانی شدن و امپریالیسم نو بسیار گفته و نوشته شده است،  باید توجه داشت بعضی از آنها را خود طراحان دشمنان بشریت جهت به گمراهی کشاندن افکار جوانان باهوش نوشته،  و باز خواهند نوشت.  در هر صورت امروزه هر جوان باهوش ایرانی باید در زمینه تخصصی خودش حرفه ای تر و حرفه تر باشد تا بتوان ایران را نظری و تحلیلی و فیزیک و... بهتر و بهتر ساخت.

   پرسش 1430:  ببخشید یک پرسش برایم پیش آمد چون دیدم صحبت های آقاای غیاث آبادی را محکوم کرده اید ولی مدتی پیش بحث ایشان در سایت بود و این طور خواندم که سخنان ایشان در کوبیدن برخی نکات تاریخی از خود ایشان نبوده و به نام ایشان در سایت ها نوشته اند و خود ایشان هم محکوم کرده است.اگر ممکن است شفاف سازی بفرمایید. با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام و در نهایت تاسف آقای غیاث آبادی استاد کشورمان که برای ما نیز احترام فراوانی داشتند اسنادی را به عموم ارائه می دهند که در نهایت عموم را به گمراهی کشانده اند. شما به طور مثال  این سند که ایشان ارائه دادند توجه کنید:

  آقای غیاث آبادی:  کوروش کبیر به استناد نوشته مورخین یونانی با شیر سگ بزرگ شده است.

    ادامه پاسخ:  شما به عنوان یک خواننده گرامی از خاندن چنین چیزی چه تصور و برداشتی خواهید کرد؟  من به عنوان یک پژوهشگر جزء این کشور موظف هستم به اطلاع عموم برسانم:

   در متون یونانی عنوان سگ dag,sak بازگو کننده نژاد سکایی است،  یونانیان به سکاییان سگ و سگزی می گفتند این لغت منظور حیوانی به نام سگ نیست. در همین متون یونانی (درست یا غلط) آمده است:  کوروش را یک خانواده چوپان سکایی بزرگ کرده اند.  کوروش به استناد این متون با شیر زن سکایی بزرگ شده است.

    من اطمینان دارم آقای غیاث آبادی این مسئله را بهتر از من می دانند،  چرا این متون را اینگونه تفسیر و به خورد مردم میدهند؟  ایشان دارند عوام را فریب می دهند.  گرامی من موظف هستم مردم را روشن کنم اما بازهم تکرار می کنم نه کوروش پرستم نه داریوش پرست،  به دنبال حقیقت هستم و البته در این میان از سخن ناحق به شدت بدم می آید.

   انوش راوید: با مطالعه مجدد سایت ایشان متوجه شدم،  در کل یکی به نعل می زند یکی به میخ، در هر صورت در محیط دمکرات اینترنت پاسخ گفتیم.  بارها سفارش کرده و نوشته ام،  شناخت دروغ های تاریخ و رفتن بسوی واقعیت ها،  بدون درک از استعمار و امپریالیسم و عوامل آنها غیر ممکن است.

   پرسش 1431:  با سلام شما در مورد اقوام ایرانی ساکن در شرق آسیا اعلان همگانی داده اید البته من چندی پیش در سایت مطلبی نوشتم و همین قضیه را گوشزد کرد ولی متاسفانه نمی دانم جناب عالی یا سرکار خانم پرنیان اهمیتی به مطلب من ندادید و صرفا در میان یکی از مطالب سایت درخواست همکاری را که اینجانب پیشنهاد داده بودم مطرح کردید. به نظر من این فایده ندارد مثلا یک اعلان همگانی در صفحه ی اصلی سایت قرار دهید تا افراد مختلف از مورخین، زبان شناسان، جغرافی دانان و بسیاری از مطلعین و آگاهان به فراخور توانایی و دانایی خود به این مجموعه کمک کنند. ماشاء الله هم علاقه مند زیاد داریم و هم آدم های دانا مثلا ما الان دانشجوی زبان ژاپنی یا چینی داریم که می توانند در زمینه ی تخصصی خود کمک کنند و بسیاری دیگر در رشته های مختلف. شما دست تنها هستید و این طوری سرعت کار خیلی پایین است.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام حضور شما جناب حقیقت ما از روز اول تقاضای همکاری دوستان, خواننگان, پژوهشگران, اساتید کشورمان را برای نجات تاریخ ایران کرده ایم و کلیه جستارها و عزیزانی که این دعوت را پذیرفته اند بر این جستار لینک،  و از معلوماتشان نهایت استفاده را می کنیم.

   ادامه انوش راوید:  مطلب این قوم نوشته من است، و به گفته شما و بقیه دوستان و خوانندگان وبلاگ هم خیلی اهمیت می دهیم،  البته زمان لازم است،  چشم پیگیری می کنم.  در ضمن ملاحظاتی هم در نظر می گیرم،  سال گذشته یکی از وب هایم به آدرس ravid.blogsky.com بازدید بالای هزار نفر در روز پیدا کرد،  و بی دلیل آنرا فیل + تر کردند،  مجبورم آرام و با گردا و گردای کمتر بمیدان برم.

   پرسش 1432:  خانم حامد شما در کتاب مردوک را خدای  ضحاک ماردوش  معرفی کرده اید ایا کوروش کبیربه استناد استوانه او در بابل   این ایزد را پرستش می کرد ؟ مذهب کوروش کبیر چه بوده است ؟ چرا مسلمانان کوروش کبیر را دوست ندارند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام کوروش کبیر مذهب را بر پادشاه ممنوع اعلام کرد.  او به کلیه باورهای بین النهری احترام گذاشته است که مردوک نیز از آن جمله است:

   بغان بزرگ همه سرزمینها همه سرزمینها را به دست من سپردند بومی را که برای جای زندگانی آرام ساخته ام (کوروش استوانه بند 1-5).

  1.  کوروش انلیل , انو و شمش پرست :  منم کوروش سازنده ی اساگیلا و ازدیا پسر کمبوجیه شاه بزرگ (کتیبه بر ساختمان اوروک).

  2.  کوروش پرستنده خدایان آشور , ایلام ,بابل بغان شوش به ایلام, بغان آشور به ان پایتخت باستانی بازگشت داده شدند بغان دیگر که از دیر زمانی مورد اختلاف آشور و بابل بود نیز همچنان سود بردند ... (کوروش استوانه بند 11 30 32).

  * فر گفت کوروش به بابلیان و احترام به خداوندشان مردوک صادر شده بود:

   چون مهر گستر به بابل در آمدم مردوک خاوند بزرگ مردمان آزاده بابل را بسوی من گردانید ... مردوک خداوند بزرگ از کار های نیکم شادگشت و از روی مهر مرا آفرین داد مرا کوروش شاهی که او را پرستش می کند و کمبوجی پسرم را و.... (کوروش استوانه بند 11 26 30 34 35).  یعنی من و پسرم به خدای شما مردوک هم احترام می گذاریم همانگونه که به خدای بقیه اقوام آشور و ایلام و... احترام گذاشتیم!

  3.  کوروش نبو و بیل پرست باشد،  همه بغانی که به شهرهای خودشان برگرداندیم هر روز نزد بیل و نبو برای من زندگی درازی بخواهند ... (کوروش استوانه بند 11 26 30 34 35) منم کوروش پادشاه گردون شاه نیرومند شاه سومر و اکد .... تخمه شاهانه از دیر زمان که فرمانرواییش را بیل و نبو دوست می دارند ... (کوروش استوانه بند 11 -20).

  4.  کوروش یهوه پرست یهودی:  پیامبران یهود کوروش را همچو پادشاهی که آنها را به صهیون باز خواهد گرداند خوش آمد گفتند،  (رجوع کنید به عزرا باب 1 6 3 5  و فرمان آرامی کوروش).

  5.  کوروش مسیح موعود حضرت موسی (اشعیا بابهای 35-40-55).

   بالاخره این کوروش چی پرست بود؟

    می دانید مفهوم احترام به عقاید و باورهای اقوام مختلف چیست؟ همین است که کوروش همه خدایان بین النهرین را در مکان خودشان قبول کرد و به مردم و عقایدشان احترام گذاشت. (کفر و یا حق آن کار کوروش نبوده است چون پیامبر نبود).

   زحمتی بکشید در تاریخ پس از کوروش بررسی کنید ببینید هر قومی که وارد ایران شد و ایران را با خاک یکسان کرد،  در مقابل آرامگاه کوروش زانو زد و قربانی کرد چرا؟  تکرار می کنم حتی الکساندر (کهرم پسر ارجاسپ) بر این مقبره قربانی کرد و حتی مسلمانان بر آن ایات قران نوشتند که از خرابی در امان باشد (بگذریم که امروز حتی مسلمانان غریبه برای این کلام قران در این مقبره هم احترامی قائل نیستند) از خودتان بپرسید چرا همه مردم و مذاهب جهان برای این پادشاه احترام قائل بوده اند؟

   توجه:  پرسش های زیر در مورد لوح های بابلی است،

 کلیک کنید:  تحلیل لوح های بابلی

   پرسش 1433:  با سلام و درود بر جناب راوید و سرکار خانم حامد و تشکر به جهت توجه و لطفی که به عرایض بنده دارید. پرسشم این بود که با توجه به نظریه ی جناب آقای راوید مبنی بر، رد ماجرای مهاجرت آریایی ها و نیز یکی از پژوهش گران کشورمان که در جایی می خواندم که ایشان هم اعتقاد دارند آریایی ها از ابتدا در کناره خلیج فارس مستقر بوده اند و ماجرای مهاجرت را رد کرده اند، با این حساب آیا باید اقوام ژرمن و هندی را در زیر مجموعه ی اقوام ایرانی تعریف کرد؟ اگر جواب بله است، در این صورت، آیا اصطلاحات هند و ایرانی یا هند و اروپایی درست است؟  با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  کتاب صفحه 45-46 :

   مشکل اصطلاح "هند و اروپایی" آن است که هندی که از آن سخن به میان است آریابهارات (کشور هندوستان امروزی) نیست بلکه دولت و فرهنگ هخامنشیان پارس نژاد و اروپای ان اروپه باستانی است، که مردم آن از تخمه  تهمورث منظور آیر ها می باشند، که اگر جمع "ها" عربی را از آن برداشته و فارسی آن را که "ان" است به کار بریم آیران یا ایران نتیجه می شود، نژاد آیران که هرودوت آن را به صورت arians  اریان آورده است در اران  در شمال رود ارس بوده اند، و کوچهای اری ان (اریایی ها) از این منطقه صورت گرفته است، این تغییر مکان که بر اثر جنگها و ..... از طرفی به سوی اروپای امروزی (فتوحات اسکندر در اروپا) و از سوی دیگر به سوی آریابهارات (مهاجرت شکست خوردگان جنگی و مزدا کیش در جنگ اسکندر) صورت گرفته است اصطلاح هند و اروپا را به وجود آورده است. در مورد هند و کرمان (ژرمان) و یا آریایی های کرمانی (ژرمانی) نیز جز آنکه بگویم محل کرمانشهری که در تاریخ ایران آمده است کرمانشاه امروزی است، بهتر است هیچ نگوییم که خود این نام به خوبی گویای واقعیت آن است.  

   هند , هند استان , هندویش در ناحیه هندیجان و جنوب غربی ایران امروز بوده است.

   فرهنگ کشور هندوستان امروزی (آریابهارات) هرچه که بوده است و هر قدمتی که دارد و هر تاثیری که در فرهنگ ایران کرده است بحثی است که از موضوع این کتاب خارج است حتی اگر کسی بگوید دولت هخامنشی و پارسیان پس از لشکرکشی به آریابهارات دارای فرهنگی عظیم تر و پیشرفته تری شدند قابل  پذیرش است در این کتاب تنها و تنها ادعا شده است که محل هند استانی که در تاریخ ایران آمده است, استان یا کشوریست که مرزهای غربی آن در هندیجان (کرانه شمال غربی خلیج فارس) و مرزهای شرقی آن پس از لشکرکشی داریوش کبیر به آریابهارات در شرق این سرزمین و قبل از این لشکر کشی به گفته هرودوت کویر لوت در مرکز ایران امروزی بوده است.

   انوش راوید:  نام گذاری خانواده زبان های هند و اروپائی،  توسط ویلیام جونز در سال ١٧٨٨ درست زمانی که انگلستان در اوج بی رحمی استعماری خود بود انجام شد.  واقعیت این زبان و خانواده هندو ایرانی است، هند خوزستان و ایران ایلام، بنظر من در جمع بندی های مختلف، که در میان مطالب وبلاگ نوشتم، اولین انسان های متمدن هموساپین در زاگرس ایران بوجود آمدند.  آنها ابتدا سومریان را تأسیس کردند،  سپس در تمام جهان پراکنده شدند،  در میان مطالب وبلاگ بارها توسط بانو پرنیان حامد و من گفته شده است.  البته تا زمانیکه این تحقیقات شخصی مورد قبول و تأیید دانشگاه های اروپایی و آمریکایی قرار گیرد، هنوز خیلی کار داریم،  و احتمال اینکه آنها بپذیرند خیلی کم است،  ولی ما نباید کاری به آنها داشته باشیم،  و باید تحقیق و تحلیل های خود را با حفظ آزادی اندیشه و قلم ارائه دهیم.

پرسش 1434:  سلام . دستتون درد نکنه . پس قضیه ی خیانت شخصی به نام مازیار که موجب شکست در جنگ گاگملا چی بود؟ خیلی ممنون

   پاسخ پرنیان حامد:  تعدادی از لوحهای بابلی که می گویند سند حمله الکساندر یونانی به ایران است،  نوشته ام.  اول این لوحها را بدون تفسیر و استناد به مدارک یونانی ها تحلیل کنیم.  الان به قسمت پایین توجه کنید سه  نام مختلف بر این لوحها هست که هیچکدام پسر فیلیپ نیستند. اول ببینیم از روی این لوحها چند تا الکساندر و چند بار به ایران و بابل حمله کرده اند،  بعد با کمال میل بررسی کنیم ببینیم این مازیار زمان کدام یک از این الکساندر ها بوده است و خیانت او چه بوده است، و اصلا به چه کسی خیانت کرده است،  و به نفع چه کسی. بدون استناد به مورخین یونانی و تفسیر های مترجم از روی اصل لوحهایی که می بینید،  شما به من بگویید کدام الکساندر پسر فیلیپ است، سه اسم مختلف روی این لوحها هست (به بررسی پاین رجوع کنید).

   پرسش 1435:  درود . واقعا دستتون درد نکنه . ان طور که میشه نتیجه گرفت الکساندر لقبی بوده است. در زمان اردشیر سوم شورش هایی در سراسر امپراطوری هخامنشی بوده است. در مصر, فنیقیه, فریگیه, لیکیه, بابل, لیدی و.. شاید ماجرای سرکوب اشوب بابل به خاطر همین کار باشد. ولی فرضیه ی شما به استناد متون پهلوی و.. این بوده که هخامنشیان در سال 90-7. ق.م از بین رفته اند که با این تاریخ ها ی الواح بابلی جور در نمیاید . پیروز باشید

   پاسخ پرنیان حامد:  هیچکدام از لوحهای بابلی تاریخ ندارد که ما قضاوت کنیم 330 ق.م است یا 73 ق.م الکساندر لقب نیست. اسم سه نفر آدم مختلف به سه صورت بر این لوحها آمده است که هیچکدام پسر فیلیپ نیست. همه این لوحها را سند حمله الکساندر به ایران و بابل نوشتند حال آنکه اصلا معلوم نیست چه کسی پسر چه کسی بوده است (به تفسیر زیر توجه بفرمایید)

   ادامه پرسش :  راستی بانو , این تمام این الواح بوده؟ این لوح که مربوط به جانشینان الکساندر کبیر بوده و این لوح نبرد الکساندر با اعراب! و نبر گوگملا در اینجا هس ؟ خیلی سپاسگزارم

   پاسخ پرنیان حامد:  لوح نبرد ارابی ها (که اعراب نیستند) و مرگ الکساندر در بابل در میان لوحها نیست فعلا شما به من بگویید کدام الکساندر کیست و در چه سالی بوده است. آن لوحها را هم برای شما می نویسم شما اول با توجه به بررسی که در پاین این صفحه آمده است به من بگویید کدام اسم الکساندر کبیر است و پسر چه کسی است؟

   ادامه پرسش:   داریوش سوم به ایلام فرار نکرده !‌ مگر به ماد نرفته بود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسم داریوش سوم روی این لوحها  کجاست؟ یک اسم داریوش روی لوح هست که داریوش اول است یعنی کبیر. من کاری به مورخین یونانی ندارم الان گرامی اسم داریوش سوم کجای لوحها آمده است؟

   ادامه پرسش :  these Ionians a bull [lacuna] short, fatty tissue [lacuna].

ایونی ها گریک greek ها نیستند تنها ما به علت شناخت قوم یونی به این کشور یونان می گوییم ایونی ها نژادی از بین النهرن هستند که با گریک greek ها هیچ ارتباطی ندارنداین نژاد یکی از خاندان آشوری بودند.  در خود لوح لغت ایونی امده ؟ بابلی ها به لغت ایونی و هانا میگفتند ؟

 Ia-ma-na-a-a

   پاسخ پرنیان حامد:  این لغت روی لوح است یک مترجم نوشته ایونی ها یک مترجم نوشته گریک ها یک مفسر زیر آن توضیح داده است که به سپاه الکساندر گریک نمی گفتند و می گفتند  Hanaeans

9’. Lendering (2004, 180-181) draws attention to the fact that in the cuneiform sources, the soldiers of Alexander are usually called Hanaeans, not Greeks

این آشوب را باید به عنوان سند بپذیریم؟

   ادامه پرسش:  بر لوح BM 36304 در بند سوم و چهارم, نوشته شده که بغواس که به او اردشیر میگفتند؟ و الیکسا از سواره نظام (troop) وی بوده؟ ایا لغت ارداویراف نامه = ارکساندر با این ارتباط دارد؟

[..... in] the land of Ú-zu-ia-a-nu, a city of the land of Gutium ایا uzuiaanu همان زو یا زاب نیست؟ سرزمینی نزدیک به نینوا است. نام "زاب" در شمال غرب ایران است. ولی در زمان هخامنشیان, ایلامیان در سرزمین خوزستان بوده اند. مطمئن هستند که گوتیان همان ایلامیان هستند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  این لغت : mbi-/e\-[es?-su?]( بی / ا / اسو  ) با دو علامت؟ از طرف خواننده لوح است. یعنی شک هم دارد. بی همان بغ است (بی بی شهربانو ری  یا بی ستون = بغ ستون) این لغت بغ اسو است. بند 7 این لوح رسما نام داریوش اول امده است. بنابر این نه این بغ واس است نه آن یکی الکساندر است نه این یکی اردشیر دوم یا سوم یا چهارم! این لوح مربوط به یکی از 19 جنگ داریوش اول است هیچ ربطی هم به الکساندر یونانی  ندارد.  

گوتیوم , ایلام به زبان بابلی است. اوزیان همان هوزیان هستند نمی دانم آیا میتوان آن را به زاب و زو نسبت داد! بله گرامی مطمئن هستم گوتیوم به زبان بابلی همان ایلام است.

   پرسش 1436:  سلام . ببخشید منظورتان را نمیفهمم. (در سال 7 الکساندر کبیر پسر ایدم سلوکید ژنرال شد،). کلمه ی سلوکید متعلق به ایدم پدر الکساندر است؟ یا سلوکید متعلق به الکساندر است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام  لوح های بابلی را آنگونه که هست بدون تفسیر و قصه های مترجمین و مفسرین برای شما اصل و ترجمه را بر وبلاگ گذاشته و توجه شما را با رنگ قرمز به تضاد هایی که در این لوحها وجود دارد جلب کردم.

   این هم تضاد دیگری که آن را در اینجا تحلیل و توجه شما را به آن جلب می کنم. اینکه مترجم به استناد گفته مورخین یونانی بگوید الکساندر چهارم بود یا پنجم برای من قابل قبول نیست. اصل لوح را بدون تفسیر یونانی و اروپایی  نگاه کنید .

از خوانندگان گرامی دعوت می کنم به تضاد زیر نیز در لوح های بابلی توجه بفرمایید

  به لوحهای بابلی توجه کنید :
 
1 ـ  نام الکساندر در لوح BM 36390 موجود نیست نام پادشاه فراری نیز در این لوح نیست.  بنابر این این لوح تنها سند پادشاهی است که به ایلام فرار کرده است کدام شاه و چرای آن را نمی دانیم.
 ...........................................
  2 ـ  نام الکساندر در لوح BM 36761 به صورت A-l[ek-sa-an-dar-ri-is ..،  نام پادشاه شکست خورده در این لوح موجود نیست.  نژاد ایونی بر لوح ذکر شده است و خورشید و ماه گرفتگی در آن است که حدس می زنیم سال 330 ق.م است (که این هم مثل اینکه نیست)
........................................
  3 ـ  نام الکساندر در لوح (BM 36304) به صورت a-lik-sa بدون شکستگی یعنی نام کامل این است.

   نام داریوش در این لوح /da-ri\-ia-a-muš یعنی داریوش اول هخامنشی است، (هیچ دلیلی نیست که آن را به زور به داریوش سوم نسبت بدهیم(
   به استناد لوح BM 35603 این نام /da-ri\-ia-a-muš نام داریوش اول و این نام mDa-ra-a-muš نام داریوش سوم است.
بغ اسو نام اردشیر دارد (به بهمن نوه گشتاسپ هم لقب اردشیر داده اند)

.................................................. ..

   4 ـ  لوح  BM 36613
نام الکساندر در آن به صورت A-lek-sa-a]n-/dar\-ri-is است،  در این لوح به وضوح نامهای

 [........... year x]th of Arses, son of Ochos, who [is called (king)] Artaxerxes, [..........]بند 6

ارشک پسر اخوس که به او اردشیر (سوم) می گفتند آمده است. همچنین به تفسیر مترجم می تواند اردشیر دوم پسر داریوش دوم باشد.  یعنی (338-336 BCE)  .و یا (404-358 BCE) .
در بابل برای این الکساندر با لقب شاه عزا داری می کنند. این تناقض وحشتناک است
نام مشابه لوح BM 36761 پس ایونی زمان خورشید گرفتگی به زمان ارسس (ارشک) پسر اخوس است
.................................................. ..

  5 ـ در لوح شجره نامه بابل BM 35603 نام الکساندر به صورت  A-lik-sa-an-dar،  آمده است که هیچکدام نامهای بالا نیست.
.................................................. ..
لوح بعدی BM 40591
[EN.NUN šá gi-né-e šá TA ITI MN EN TIL ITI APIN MU 7.KAM mA-lek-sa-an-da]rLUGAL /A\ [mKI.MIN mSe-lu]-ku l[úGAL ERÍN.MEŠ]

[Diary from month ? to the end of month VIII, year 7 of] king [Alexand]er, son of idem; Seleucus (being) g[eneral.]

نتیجه اول :  این نام را A-lek-sa-an-da]r نوشته پسر ایدم بود،  یعنی اون ادم ایونی که وارد بابل شده در زمان اردشیر دوم یا اردشیر سوم بابلی ها برای او اعلان عزا کرده اند و موقع ورود او به بابل خورشید و ماه گرفته بود پسر ایدم است.

لوح بعدی :(BM 35603

[.. .. m] A-lik-sa-an-d[ar .. .. .. |(.. ..) ] [...] Alexand[er III] [..

 

[mP]i-/lip\-su ŠEŠ-šú šá mA-lik-sa-| a[n]-/dar\ Ph]ilip, brother of Alexander

  نتیجه دوم:   : A-lik-sa-an-d[ar نام برادرش فیلیپ است نام پدرش A-lik همان مخففی است که با داریوش اول در گیر بوده است.
mA-lik-sa-an-dar A ša mA-lik M[u
]? 6Alexander[IV], son of Alex[ander III]: 6 years?.
   اولی , دومی , سومی جلوی اسم الکساندر تفسیر مترجم است و نمی تواند درست باشد چون با لوحهای قبلی که آن را سند فتح بابل توسط الکساندر می داند مغایرت پیدا می کند!

   مترجم هر کسی که هست و هرچه دوست دارد بنویسد چاره دیگری ندارد یک سند به او  ارائه دادند توی جهان آن هم گفته مورخین یونانی است.  این از بی لیاقتی تاریخ دانان گذشته ایران است.

    به هر تقدیر روی این لوحها سه الکساندر هست دو تای ان پدر و پسر هستند که پدر به زمان داریوش اول آمده است . یکی از آنها هم پسر ایدم است.

کلیک کنید:  تحلیل لوح های بابلی

   پرسش:  با سلام واژه ی خاخام را معادل خان خان ها دانسته بودید ولی قاآن را من درآوردی؛ می شود بیش تر توضیح دهید؛ هم چنین روی خوشی هم به رایانه و چرخ بال نشان نداده اید. توضیح شما راهگشاست.  با توجه به تغییر برخی حروف کلمات در زبان فارسی در طول و در لهجه های گوناگون و نیز زبان های دیگر ایرانی و تفاوت تلفظ ها آیا لغت کوشان ( نام قوم کوشان) را می توان تلفظی متفاوت ار کاس دانست یا سخا را تلفظی متفاوت از سکا دانست و ارتباط معنا داری بین قوم سخا در روسیه که خودتان معرفی کرده اید با قوم باستانی سکا برقرار کرد.  جناب راوید آیا الفبایی که ما امروزه عربی می دانیم و برخی زبان ها از جمله فارسی به آن نوشته می شوند در اصل از فارسی و ایرانی گرفته نشده است؟ به نظر این جا جای درنگ و تامل وجود دارد. با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  به علت گویش های پیشینه, تغییر حروف الفبا در کشور ایران و ترجمه های یونانی از نام افراد و محل ها گاهی برای یافتن اصل لغات به خود اجازه میدهیم با در نظر داشتن قوائد موجود آنها را بررسی و صورتهای مختلف آن را بنویسیم.

  1.  در زبان پهلوی به علت تند نویسی در آن زمان و شباهت حروف به هم می توان آن ها را برای بررسی جایگزین کرد. مثال: در این متون حروف (ا با فتحه, هـ  , خ) قابل جایگزینی است.  لذا لغت مکتوب ایونی, خیونی و هیونی را به هر سه صورت می توان خواند،  که تفسیر شد لذا خیونی های اوستا و تاریخ ایران همان ایونی های غرب ایران هستند و....

  2.  در زمان ترجمه مستقیم این متون به زبان لاتین به علت نبودن بعضی صدا ها تغییراتی در آن ایجاد شده است مثلا به جای خ در آنها از x  که صدای ks  می دهد استفاده شده است (این تغییر همچنین از تغییر الفبای یونانی در زمان رنسانس نیز می تواند سرچشمه گرفته باشد) لذا لغت سخا = سکسا که میتواند همان لغت سکستان و سکایی ها باشد.

  3.  در زبان پهلوی س و ش جایگزینی دارد،  لذا لغت کوشان یا کوشیان را می توانیم کوسان یا کوسیان بخوانیم که به جمع عربی ها تبدیل به کوس ها یا کوسی ها همچنین او را در مواردی چون اوهرمزد را برابر (ا) یعنی اهورمزد نوشته اند،  لذا این لغت را می توانید کاسی یا کاشی = مردم کاشان بخوانید.

   در باب الفبای زبان عربی این الفبای کوفی است،  که خود آن از الفبای آرامی و فنقی مشتق شده است.  این الفبا قبل از حمله اعراب در کوفه که قسمتی از ایران بوده است رایج بوده است،  و برخی سکه ساسانیان مزین به این الفبا می باشد.  در باب دستور زبان عربی نیز این دستور را ابن مقفع ایرانی برای نوشته است،  لذا قدمت این زبانی که به عنوان عربی می شناسیم،  به پس از حمله اعراب به ایران باز می گردد.

   پرسش:  سلام بر آقای راوید و سرکار خانم پرنیان و تشکر به جهت پاسخگویی به پرسش های پیشینم. بهتر نیست تا الان یک نقشه ی راه از حکومت های دوره ی باستان داشته باشیم منظورم این است که جلوی چشم خوانندگان یک طرح کلی از دوره ی پیش از اسلام بگذاریم. چون بحث خیلی دارد تخصصی درباره ی هخامنشیان به ویژه اسکندر پیش می رود. الان مطمئنا دیگر همه با خواندن این مطالب می خواهند بدانند فضای ایران پیش از اسلام چگونه بوده است. همان طور که عرض کردم یک طرح کلی به عنوان نقشه ی راه نیاز است و گرنه بحث های تخصصی که زمان می برد و احتمالا مسایل دوره هخامنشی هم به این زودی زود در این وبلاگ به جمع بندی نخواهد رسید چه برسد به اشکانیان و ساسانیان.

   پرنیان حامد:  با سلام در بخش مکانها و ضمیمه ان در کتاب چند نقشه حدودی رسم شد که این قسمت کتاب عینا بر این وبلاگ در چهار قسمت برگردان شده است شما می توانید این نقشه ها را در صفحات زیر بیابید

http://cae.blogfa.com/post/23      http://cae.blogfa.com/post/22

   انوش راوید:  بمنظور پیشبرد اهداف وبلاگ،  ما جوانان باهوش متخصص و حرفه ای،  در زمینه سبک کار وبلاگ می خواهیم،  که بتوانند مستقل بدون وابستگی به هر دانشگاه و گروه دولتی یا غیر دولتی،  تحقیق و تحلیل کنند.  در شرایط فعلی کشور،  هر گونه طرح های عمومی و فراخوان یا به نوعی نقشه راه،  حتی برای یک کار علمی،  بعنوان کار تشکیلاتی تلقی می شود،  و احتمال وارد شدن صدمات به اشخاص مسئول و غیر مسئول می باشد.  به منظور ادامه کار و رشد و تکامل،  ارتقاء و انکشاف،  جوانان باهوش پیرو وبلاگ باید هوشیاری خاص برای این موارد داشته باشند،  در میان مطالب وبلاگ تلویحاً توضیح نوشته ام،  از این به بعد هم سعی می کنم،  موضوع های نظر شما را با توضیح بیشتر و واضح تر بنویسم.

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است. 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 10

کنکاش 10

   پرسش 1365:  من برای پسرم اسم رستان را انتخاب کرده ام که پس از تولد روی آن بگذارم.ولی تنها می دانیم که اسمی در شاهنامه است و هر چه تلاش کردم که پیدا کنم چه شخصیتی دارد به هیچ نتیجه ای نرسیدم. لطفااگر اطلاع دارید به من کمک کنید. با تشکر

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما, بانوی گرامی من جز از رسستان خاندان اشکانی آن هم به استناد تاریخ بلعمی- طبری و نه شاهنامه فردوسی,  رستان دیگری نمی شناسم, مگر آنکه این دلاور زمان ساسانی در شاهنامه باشد.  رسستان به استناد تاریخ بلعمی:  اشک پسر حره پسر رسستان پسر ارتشاخ پسر هرمز پسر ساهم پسر روان پسر اسفندیار است.  از خوانندگان عزیز تقاضا دارم چنانچه رستان دیگری در شاهنامه فردوسی می شناسند،  ما را یاری نمایند.  با آرزوی تولدی زیبا و سلامتی پسرتان، پاینده باشید.

   انوش راوید:  شاهنامه  EBook  و PDF   را جستجو زدم،  رستان نیافتم.

   پرسش 1366:  آیا ارومیه , در اصل اورمیه بوده؟ در این صورت به روم نمیتونه ارتباطی داشته باشه؟ تازه چرا رومیان اسامی ایرانی نداشتند؟ همش پسوند وس و اس داشتند!

   پاسخ پرنیان حامد:  عجب سوالی است دوست گرامی!  رومیان نام ایرانی نداشتند چون پسوند آشوری (وس) و (اس) را در نوشته ها به آن افزودند؟  عجیب است که نام میترا (میثره) در شجره نامه آشوری ها میثروس میثره + وس آمده است! لابد این هم ایرانی نبوده!  یک نگاهی هم به اسامی پادشاهان هخامنشی عنایت می فرمایید؟  کور(وس) داری (وس) ... اینها هم ایرانی نیستند؟

   ارومیه را چگونه اور میه کنیم؟  ترا به خدا رحم کنید! محل زندگی ارومی ها را چگونه پایتخت اور ها با یک (م) اضافه کنیم؟ اون لغت اصلا می تونه خرومی باشه! اما ارومیه هیچ گونه نمی تواند اور می  باشد.

   پرسش 1367:  در کجا می توان به نتیجه تحقیقات پیدایش اقوام آریایی و راندن اقوام جنوب غربی ایران دست یافت.

   پاسخ پرنیان حامد:  در جنگ اهورا (اورا = اور+ ان پادشاهی جنوب غربی بین النهرین با پایتختی حدود هندیجان ایران  با اهریمن (اریمن = اریا من = آریایی ها , man  در زبان کهن به معنی ایل است = ایل اری) مردم شمالی  بین النهرین در حوالی رود اران امروزی.  جنگ اقوام شمال غربی ایران امروز با اقوام جنوب غربی ایران امروزی که امروز هم پس از هفت هشت هزار سال هنوز ا هنوز شاهد ادامه آن هستیم.

   انوش راوید: همانگونه که در وبلاگ آینده بینی نوشتم، یکی از مهم ترین علوم آینده علم ژنتیک است،  ولی در ایران این علم پیگیری اساسی و اصولی نمی شود، و درباره ژن های ایرانیان تحقیقات قابل قبول انجام نشده است.  در دانشگاه حیدر آباد هندوستان،  تیمی به سرپرستی دکتر تنگوراژ،  زیست شناس ملکولی و ژنی،  در تحقیقاتشان ثابت کرده اند،  مردم نیمه شمال هندوستان 30 تا 70 درصد با اروپائیان فامیل هستند،  ولی با مردم جنوب هندوستان بسیار غریبه تر می باشند.  او همچنین می گوید:  مردم شمال هندوستان از اقوامی بودند،  که 30 تا چهل هزار سال پیش از اقوام دیگری که در غرب بودند تجزیه شده،  بخشی از آن مردم به اروپا رفتند،  و بخشی به هندوستان آمدند.  این تحقیقات در اینترنت به زبان انگلیسی بدست می آید.

   همچنین در پست بهار 91 وبلاگ فوق،  از وضع وخیم آموزش و پرورش نوشته ام،  خلاصه ای را تکرار می کنم، چگونه باید به جوان های عزیز باهوش ایران گفت، وقتی متوجه شدید که این تاریخ هایی که گفته اند،  و شما را مجبور کردند بخوانید،  داستان های دروغ بوده،  یا حداقل 90 درصد آن دروغ است،  دیگر وقت آن شده که پا و ذهن را جلو کشیده،  و به مرحله بعدی و تحقیقات اصولی و علمی تر رفت.  نکته های مختلف کوچک در تاریخ کم نیست،  باید با تحقیقات شخصی زمان بر به آنها رسید،  همه نقاط مبهم را که نباید برای بدست آوردن پاسخ فوری پرسید،  حافظه های کوچک شده این زمانه (به نسبت انواع داده ها)،  نمی توانند آنها را نگه دارند،  یا طبقه بندی نمایند.  آموزش و پروش یاد نداده چگونه پا و ذهن را جلو کشیده،  و سریع یا حداقل چگونه از مراحل عبور کرد،  ما سعی می کنیم این موارد را گوشزد نماییم.

   پرسش 1368:  وقتی اسکندر با دارا میجنگید, هخامنشیان دست رو دست گذاشتند و بیکار نشستند؟ در حوزه ی پادشاهیشان جنگ شده و هیچی نگفتند؟ ایا کوه مهر اطراف تخت جمشید به میترایی بودن تخت جمشید ارتباط دارد؟ کوه مهر = میترا؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر دوست گرامی.  سخن از آشوب وحشتناکی در کل بین النهرین از بالای دجله تا خلیج فارس است که بی مورد آن را به کشور هندوستان امروزی کشانده اند!  فور هند (که نام او یعنی فور تنها در نژاد پادشاهان میتانی دیده می شود و نه هند امروزی) و کید هند (که کید ان لقب پادشاهان اسطخر است) نیز لشکر کشیده اند بی کار نبودند!  آنوقت اسکندر کید هند را سوار فیل سفید می کند پس از چند صد سال اردشیر بابکان سوار فیل سفید و فیل سفید بای ساسانیان نماد قدرت است! اینها اقسانه نیست! اینها نمادهایی است که باهم ارتباط دارند. شما محبت کنید برای بررسی بیشتر این نمادها به کتاب رجوع کنید:

   مهر = میثره = میترا  , کوه مهر هم بی ارتباط با ایین میترایی نخواهد بود 

   انوش راوید:  با سپاس از مهدی عزیز که پوست الکساندر را کند.

    پرسش 1369:  1 ــ  بخت النصر دقیقا کیست؟ ما نفهمیدیم نبونید است یا بخت النصر پسر گیو است یا پسر رهام؟ گویا یهودیان به هر شخص ویرانگر, بخت النصر میگفتند! حمزه اصفهانی به نقل از اذر فروبغ پسر فرخزاد اورده: بخت نرسیه (bokhte narsiya) سرداری از قبیله سلم بود که لهراسپ شاه او را از ایرانشهر به (اروم موکاداس) فرستاد, از بهر دین ترویج دین زرتشتی در میان پیروان ایین جمشیدی ....... میبینید بانو پرنیان! در اروم موکاداس ایین جمشیدی موجود بوده!

   پاسخ پرنیان حامد :  بختر شه, ( بخت النصر, بخت نرسیه) لقب خاندان باقی مانده از گیو و گودرز اولین آن پسر رهام و نوه گیو از خاندان سلم و رومیان تاریخ ایران در زیر پرچم گرگ نشان که نام دیگر گیو = دیو و در اروپا به صورت نام خدا dieu   در آمده است.  خاندان گشواد هزار بار بیت المقدس را با خاک یکسان کردند. آیین جمشیدی همان آیین میترایی است.

   ادامه پرسش:  این که بعضی از اطلاعات تاریخی ایران عجیب هستند مثل این: (در کتاب منحول (نهایه الارب) در ذکر سلطنت (تبع) ابن ملکیکرب, گوید (قلمس) لقب امیه بن عوف بود که بر قبیله (معد) شاه شد و در ذکر سلطنت قلمس گوید که وی (کنانه) و (مضر) را گرد هم اورد, عامل (تبع) مذکور را از تهامه و حجاز بیرون کرد. او هر ساله حج میگزارد و در حرم خطبه میخواند, 300 سال عمر کرد و از سوی اسکندر هم بر عرب پیشوایی یافت, وی تا زمان شاپور ذوالاکتاف هم بزیست) 300 سال زندگی کرده از اسکندر تا شاپور ذوالاکتاف؟  فردوسی و دیگران از سفر اسکندر.

   پاسخ پرنیان حامد:  شما هر چه از سالهای 300 – 400 ه.ق دورتر بروید تاریخ ها قاطی تر و پیچیده تر خواهند شد. چرا که راویان این تاریخ ها به تاریخ های دیگر نیز دست یافته و جدی آنچنان همه را به هم پیچانده اند که جدا کردن آنها تقریبا غیر ممکن است.  اما تصور می کنم منظور سلسله و جانشینان او تا 300 سال بوده است. (سوالتان این گونه به دست من رسیده است! اگر ادامه داشته محبت بفرمایید دوباره ارسال بفرمایید،  با سپاس)

   پرسش 1370:  خدا را شکر که ایرانیان 1000 سال اروپا را نگرفتند،  زیرا آنها کل تاریخ ما را حذف میکردند.

   پاسخ پرنیان حامد:  خدا را شکر.  اما فراموش نکنید که 300 سالی که حکومت اشکانی در ایران بوده است درست 300 سال حکومت رومیان در اروپا با آیین میترایی نیز بوده است، و کلیه معابد میترایی در این دوره در اروپا ساخته شده است،  و درست پس از میان رفتن قدرت در ایران (محل ارسال دستور) کنستانتین مستقل می شود،  و مذهب خود را عوض می کند.  جالب است نه!

   پرسش 1371:  استاد بزرگوار غیاث ابادی در مورد کوروش بزرگ در منابع رومانیایی (مانند موکسالیه) اورده اند:

(ساسانیان نام افرادی که به خاطر مغایرت و مخالفت با باورهای زرتشتی ساسانی، را حذف کرده بوده‌اند تا رو به فراموشی بروند. نام‌هایی همچون خاندان زال و رستم، کورش، داریوش و دیگر پادشاهان هخامنشی، پادشاهان دلاور و آزادمنش اشکانی، و نمونه‌های بی‌شمار دیگر.

   در این متن، کورش (Kir) به سرزمین «پارس» منسوب شده و از کسی بنام «داریوش مادی» (Darie Mideanul)  یاد شده که عموی کورش دانسته‌ شده و با یاری هم شاهنشاهی بابل را درهم شکسته‌اند.

   داریوش مادی با «داریوش ایستاسپ» (Darie Istasp) که در ادامه به او اشاره می‌شود، متفاوت هستند.) جالب است که ساسانیان از اشکانیان چه عقده ای داشته اند و جالب است که در متون رومانیایی نام "داریوش مدی" امده که با کمک کوروش بزرگ بابل را درهم شکست و در متون ایرانی نیز مانند اثار الباقیه داریوش مدی قبل کورش بزرگ شاه بابل بوده. شاید الکساندر به این شخص حمله کرده باشد...

   پاسخ پرنیان حامد:  من تصور می کنم (تصور می کنم) نماد داریوش مدی در تاریخ ایران اسفندیار است و در این تاریخ  کهرم به اسفندیار حمله کرده و با او در گیر می شود. در کتاب صفحه 242-248 مبدا تاریخی بررسی شد و در ادامه از اساتید کشور برای نجات و بازنویسی این تاریخ مدد خواسته شد. شما به این بررسی رجوع کنید.

   پرسش 1372:  رومیه در مدائن همان ویه انتیوک (رومگان) نیست؟ اورده شده که:

   (پایتخت امپراطوری از هفت شهر مستقل تشکیل شده بود. اسامی این شهر ها عبارتند از: 1. تیسفون کهنه یا عتیق،  2. تیسفون نو یا "اسبانبر" که در اواخر حکومت ساسانی مستقل شد،  3  . و یه انتیوک (روگان) این شهر به فرمان خسرو اول و با کمک مهندسان و اسرای رومی ساخته شد، 4  و یه اردشیر یا "سلوکیه" 5.  ساباط یا "ولاش اباد که به فرمان شاه ولاش ساخته شد. سه شهر نخست در بخش شرقی و چهار شهر بعدی در سمت غربی دجله احداث شده بود. اعراب پایتخت ساسانی را مدائن میگفتند. گروهی معتقدند که مدائن به معنای شهر ها (مدینه) است که درست نیست و مدائن واژه ارامی است.) انتیوک چه شباهتی با نام انتیوکوس دارد!

   پاسخ پرنیان حامد:  انتیوک می تواند انتیوک + وس (پسوند آشوری) باشد اما این ماخد نوشته ساخت آن در زمان خسرو اول بوده است. باید ماخدی بیابیم که اثبات کهنتر بودن شهر باشد که  فقط بازسازی آن را به خسرو نسبت بدهد. از ارسال این نوشته از شما سپاسگزارم. خوب است که این نامها را در مدائن فراموش نکنیم و در جستجوی سند برای قدمت بیشتر آن باشیم.

   پرسش 1373:  ایا در زمان ساسانی سرزمین نیمروز که مرکز ان بابل بوده, 1 مکان بوده یا 2 مکان؟ اگر زرنک و نیمروز تقریبا در یک مکان بوده اند, چرا زرنک را در سیستان کنونی فرض کرده اند؟  این متن را توجه کنید:

(یکی از واپسین روز های پاییز سال 626 ترسایی, سپهبد مردان شیر مردان شاه, پاذگوسبان نیمروز به همراه ازادبه شهر بان حیره و دسته ای چالاک تیزرو از میان جاده کوهستانی به سوی دستگرد روان بودند.... مردان شیر روی اسب خم شد و به تندی میتاخت. هنوز نتوانسته بود سخنان سایب را فراموش کند. زیر لب نجوا کرد: براستی او چه میخواست بگوید؟ چه کسانی در نیم روز زندگی میکنند؟ مگر گروهی بیابانگرد؟)

 نیمروز محل سکون اعراب گفته شده؟ منظور حتما شمال عربستان است و سخن از زمان خسرو پرویز است......

   پاسخ پرنیان حامد:  تصور می کنم  نیمروز نام خطی بر زمین از شمال تا جنوب است که دو رسد خانه چغامیش و کعبه زردشت روی این خط بوده است (فراموش نکنید در آن زمان زمین گرد نبوده است خط ها را با در نظر گرفتن مسطح بودن زمین از دید مردم آن روزگار تجسم کنید) زرنک = سیستان امروزی را هم به کلی فراموش کنید غیر ممکن است. (این خط مبدا ایران با نام نیمروز را هم انگلیس ها به گرینوچ منتقل کردند).

   انوش راوید:  به تاریخ نجوم در ایران مراجعه شود.

   ادامه پرسش:  در ادامه از کودکی خرد سال سخن گفته شده, ایا میدانید چه کسیست؟ (شاید عیسی باشد)10. و از ان سوی کسانی که در جستجوی بچه خرد سالی باشند پدیدار شود. در ادامه از گرگی دو پا سخن گفته که شاید منظور رومیان باشند 11. سپس به یاری یکدیگر و زیر یک درفش به ده های ایران ایند و گروه بیشماری از شیداشسپ تخمه خشم لشکر سهمناک پیشانی فراخ, گرگ دو پا, دیوان چرمین کمر بشکنند .12. در کنار اروند رود سه کارزار کنند یکی به ... یکی به سپیذ زور و یکی به دشت نهاوند .. جنگ اول نامش نیامده ایا این جنگ ها حمله اعراب است یا اسکندر؟ اروند (دجله) نزدیک فرات است و 2 جنگ اول اسکندر با دارا نزدیک فرات نبود؟ در ادامه: 3. هنگام گرگان به سر رسد و هنگام میشان اندر اید. (منظور از گرگ چیست؟ رومیان؟) 4. و اذر فرنبغ و اذر گشنسب و اذر برزین , مهر را به پایگاه خود نشاند و هیزم و بوی خوش از روی داد بدهند . منظور از "مهر را باز به پایگاه خود نشاند" کر کنم زیاد غیر قابل حدس نباشد ....

   پاسخ پرنیان حامد:  متن سوال نیمه است! اگر ممکن است  سوالات طولانی را به اقای راوید ایمیل کنید که کامل برسد. این جنگ در کتاب بررسی شده است! بر وبلاگ هم دو سه بار کپی شد! این جنگ اسکندر است و نه اعراب.  آذر فرنبغ و آذر گشنسب و آذر برزین, مهر،  اینها نام سه آتش مقدس هستند.  چرا سومی را با (,) جدا کردید؟  آذربرزین مهر روی هم نام یک آتش و آتشکده مقدس است!

   پرسش 1374:  ایا قبل از حمله مغول (یا کلا در زمانی خاص), خاور (گرفته شده از خور = خورشید) معنی غرب را میداده و باختر معنی مشرق؟ در متن جاماسپ نامه آمده: 55. از 10 نفر 9 نفر بسوی باختر تباه شوند. (احتمالا بعد از حمله اسکندر) اشتباه نکنم در تاریخ ایران, ماد ها را پادشاهان جبال گفته اند (کوه ها). در این متن منظور از کوهیاران, ماد ها نیست؟ 58. و خداوندی و پادشاهی به بندگان غیر ایرانی رسد, چون خیونان ترک, اتور, و توپیذ چون اودرک. کوهیاران (؟) و چینیان و کابلیان و سغدیان و ارومیان و خینان سپید سرخ پوش به ده های این من فرمانروا باشند... یونانیان در اینجا چه میکنند؟ اتور همان آشور نیست؟ تلفظ پارسی باستان آشور, اثور بوده...

   پاسخ پرنیان حامد:  ا گر هم چنین بوده است باختر به معنی شمال بوده = غرب شده است باختر هیچگاه شرق نبوده است! جمله متن برگنده شدن نسلشان در شمال (یا غرب) را بازگو می کند یعنی از شما یا غرب رفتند به شرق چون در غرب یا شمال ریشه کن شدند قتل عام شدند! یونانی های اژه نیستند اینها خاندان اشوری (تورانی) هستند. (ت) (ث) نمی شود! مگر آنکه در بازنویسی نقطه آن افتاده باشد! (ت) با (د) یکی است! آتور تا آنجا که می دانم یعنی آتش!

   پرسش 1375:  ضمن تشکر از مطالب بسیار زیباتون دلم میخواد بگم کاش میشد یک صفحه غیر تخصصی برای افرادی که با تاریخ آشنایی کامل ندارن گذاشته میشد و تاریخ را خیلی ساده و داستانوار (واقعی) مینوشتین. شاید باشن کسانی که هنوز سلسله پادشاهان را بترتیب نمیدونن, نمیدونن کوروش بزرگ چند همسر و چند فرزند داشت. هنوز هستن کسانی که علت حمله اعراب به ایران را نمیدونن و ..... با سپاس بسیار.

   پاسخ پرنیان حامد:  دوستان گرامی اینجا در حال حاضر سخن از تحریف تاریخ ایران توسط مفسرین تاریخ است. مسئله مطرح شده و بر روی آن بحث است که چنانچه این فرض و اسناد آن درست باشد دگرگونی اساسی در تاریخ ایران ایجاد خواهد شد.  من از کدام تاریخ با شما سخن بگوییم؟ از تاریخ دیکته شده ای که هزار اما و شاید در آن یافته ام, یا از تاریخ مکتوب ایران که به ما تلقین کردند که افسانه است تا دنبال آن نرویم؟

   انوش راوید: عزیزان 13 تا 20 ساله پیگیری کننده مطالب وبلاگ، خواهشمندم مطالب وبلاگ را بصورت خلاصه و با زبان ساده، که هم سن و سال های شما که تازه وارد تاریخ شده اند،  بتوانند بخوانند و بفهمند،  بنویسید تا بنام خودتان در یک پست قرار دهم.

   پرسش 1376:  این را خوانده اید: طبق آخرین اطلاعات باستان شناسان و کتیبه های کشف شده از دوران باستان و تحقیقات فراوان در این زمینه به تازگی دلیل اصلی شکست سپاه داریوش سوم هخامنشی در برابر اسکندر مقدونی کشف شده است. این مطلب برای همه روشن است که در آن زمان سپاه اسکتدر در برابر سپاه عظیم ایران بسیار ناچیز و اندک بود.  یکی از دلایلی که برای این شکست قبلا مطرح شده بود نامنظمی لشکریان داریوش بود. اما طبق اطلاعات جدید و بدست آمده در آن هنگام که داریوش و تمامی سپاهیان ایران در مقابل اسکند با تمام قدرت ایستاده بودند در زمان حمله اسکندر گروهی از سپاهیان ایران که قبلا از اسکندر رشوه گرفته بودند و هموطنان خود حمله ور شدند. این شد که داریوش توسط گروهی خیانت کار و اسکند محاصره شد و با اندکی از سرداران با وفای خود برای جمع آوری سپاهی جدید راهی مکانی دیگر شدند. در اولین شب اقامت وی در یکی از نواحی ایران توسط یکی از سرداران خود به قتل رسید و این شد که بزرگترین امپراطوری جهان که کوروش بزرگ آنرا بر پایه دموکراسی و احترام به تمامی ادیان و اندیشه های گوناگون بنا نهاده بود برای همیشه به تاریخ پیوست. اما خاطره اش برای همیشه در دل تمامی ایرانیان جاودان خواهد ماند . منبع    BBC Historical Movies

 پاسخ پرنیان حامد:  لابد سند ان هم لوح بابلی است که اختلاف الکساندر  و جانشینش سلوکس را 17 سال نشان می دهد؟  سندی که اصلا معلوم نیست به کدام الکساندر مربوط می شود!

پرسش 1377:  1 ــ  مهر سایه گستر معنی خورشید میدهد؟ کوروش بزرگ:  چون مهر سایه گستر به بابل وارد شدم. به شادی و خوشی در کاخ شاهانه نشیمن گزیدم.

   پاسخ پرنیان حامد:  به هر تقدیر به آیین میترایی وارد بابل شده است و تاجگذاری کرده است.

  ادامه پرسش:  2 ــ  ایا بنا به گفته ی استرابو, نام کوروش بزرگ قبل از پادشاهیش AGRADATUS بوده؟ گفته شده پس از شاه شدن نامش را تغییر داده و از رود کر نام دومش را برگزیده! ( خیلی بعید است)

   پاسخ پرنیان حامد:  هر دو لقب است هم "کوی رش یا کی رش یا کی اور رش" و هم اگرا دات یعنی قانون اگرا (که نمی دانم اگرای آن یعنی چی باید ببینیم ترجمه کدام فرقه اگرا است)

   ادامه پرسش:  خانم پرنیان حامد,  فکر نمیکنید داریوش بزرگ شاهنشاهیش را شرح داده از مغرب تا مشرق در این متن؟ ((داریوش: این است شاهنشای که من دارم از سکا ها که انسوی سغد (شرق؟) هستند تا به حبشه (غرب), از سند (شرق؟) تا به سارد (غرب) که ان را اورمزد که بزرگترین خدایان است به من ارزانی فرمود))

   پاسخ پرنیان حامد:  آنوقت چگونه مغ گئو مات را در نسا در سرزمین ماد ها کشته است؟  آنوقت سوگود (سغد) وسط بین النهرین است و با 400 کیلومتر از وسط بین النهرین چگونه برسیم به افعانستان؟  کوه ابرسین صفحه 258 کتاب را که = زاگروس است چه کنیم؟ رود هایی که از آن سرچشمه می گیرند صفحه 264 کتاب را چه کار کنیم؟ سکایی که همه مورخین نوشتند جنوب دریای سیاه بودند را چگونه ببریم اینطرف دریای خزر. متاسفم شمال و جنوب فتوحاتش را مشخص کرده نه شرق و غرب امپراطوری اش را!.

پرسش 1378:  خیر نمیخواستم. منظورم کمک گرفتن دارا از هخامنشیان بوده. به نظر شما افسر ماه چه معنی ای میدهد؟

 پاسخ پرنیان حامد:  دارا از فور کمک می گیرد که به موقع  نمی رسد (فور لقب پادشاهان میتانی) کید هم در میان است. با آن جام و جریان آن فیل سفید. ببینید اگر دارا, داریوش سوم نباشد چه سندی دارید که خاندان هخامنشی اصلا توسط اسکندر منقرض کامل شده باشد؟ یکی از ملوک الطوایفی هم هخامنشی ها نمی توانند باشند؟ (البته نه به عنوان شاه شاهان و با آن قدرت سابق تنها با عنوان شاه محلی) این بیت فردوسی را ببینید:

  بزرگان که از تخم ارش بدند <><>  دلیر و سبکبار و سرکش بدند

  به گیتی به هر گوشه ای بر یکی <><>  گرفته به هر کشوری اندکی

  چو بر تختشان شاد بنشاندند  <><>      ملوک الطوایف همی خواندند

   دو بیت بعد نوشته نخست اشک بود از نژاد قباد یعنی تخم ارش با اشکانی و شاهان آن ارتباطی ندارد.  آنوقت کی ارش در تاریخ بلعمی شاه خوزستان آمده است.  توی تخت جمشید هم یک کتیبه مشکوک شکسته نوشته "من ارشک پسر اتیابوشنا"!

   ماه خدای اکد های سامی بوده است و این پرستش از شمال زاگرس تا جنوب آن یعنی پایتخت اور بوده است. قدر مسلم پی از ظهور زردشت زمان گشتاسپ, خاندان هوو در آذر بایجان دست از فرقه  میترایی زردشتی برداشته و دیگر خورشید پرست نبوده اند لاجرم دارا افسر ماه بوده است.

   نظر 1379:  1. بیشتر ناراحتی ما از این است با این که آنقدر آثار تاریخی داریم که کل دنیا به چشم ندیده و حتی در یونسکو آثار ثبت شده ی ایران در هر زمینه ای بیش از هر کشوری است! بعد از ایران اسپانیا حتی یک یک ششم ایران هم آثار ثبت شده نارد!!!! ولی آثار تاریخی ایران باستان عظمت دیوار چین و کالسیوم را ندارند! البته شاید بعضی قلعه های تاریخی مثل رودخام و الموت و ....باشند ولی باز بنگرید عظمت تمدن مایا ها را!!

   راستی یک سوال در مورد مصر ایران و اینا و شباهت نماد ها در ایران و مصر که فنیقی ها از مصر ایران به مصر امروزی رفتند!!! ولی نگاه کنید نماد فروهر هم در ایران و هم در مصر و هم در مکزیک وجود دارد!!؟

   پاسخ پرنیان حامد:  قدیمی ترین سند فروهر قبل از آشور و هخامنشی مربوط به ایلامی هایی است که آشور بانی پال این تمدن را با خاک یکسان کرده و آثار انان را به غارت برده است.

   انوش راوید:  پاسخ شما را بارها در وبلاگ نوشته ام،  در دو پست قبلی هم می باشد،  استعمار و امپریالیسم دست از سر ایران بر نمی دارند،  آنها هزار جور بازی در می آورند،  ببینید برای انرژی اتمی ایران چقدر حرف در می آورند،  انواع و اقسام تحریم ها را می گذارند،  و هر گونه مزاحمت که بتوانند برای دولت ایران می کنند.  این بازی های آنها از بدو پیدایش استعمار در ایران بوده و خواهد بود،  جوانان باهوش ایران باید هوشیار تر و آگاه تر باشند،  تا اغفال ترفند های دشمنان تاریخ ایران نشوند.

   پاسخ پرسش شما را به مرور می نویسم،  در دو پست قبلی از مهاجرت اقوام به ایران شروع کردم،  در پست قبلی از شکل گیری اقوام ایرانی نوشتم، و به زودی اینها را بخش بندی می کنم.  اگر یک پلیس جنایی بخواهد یک جنایت را کشف کند،  از سر نخ و ابتدای شکل گیری آن آغاز می کند،  بدون در نظر گرفتن تمام موضوعات که یک کارآگاه خوب باید بداند نمی توان کلید جنایت دروغ های تاریخ را کشف کرد،  با وجود بانوی گرامی پرنیان حامد،  خیلی کار ما ایرانی شده است.

   توجه:  عزیزان اطلاع تاریخی و جغرافیای شهر های خود جمع آوری نمایید،  و با عکس بفرستید تا در وبلاگ بنام خودتان منتشر نمایم.  بدانید این وظیفه ملی و مردمی شماست،  که تا می توانید اطلاعات شهر خود را جمع آوری نمایید،  باید همگان و همه جهان بیش از پیش بدانند،  که بزرگی و زیبایی ایران بی همتاست.

   ادامه پرسش:  2 ــ  تاریخ فارسنامه ی ابن بلخی را چقدر قبول دارید؟؟ در آن اشک از اسکندر خواست انطیخس را از ملک برون برد تا وصیت دارا اجرا شود و اینگونه هم شد!!! و انطیخص و امثالش بر ایران حکم نراندند!!!! البته کتاب در دست دو اروپایی ترجمه و چاپ شده!!! 

   پاسخ پرنیان حامد:  ملوک الطوایف 90 پادشاه داشت یکی اشک بود حدود ارمنستان  یکی انطیخس بود حدود سوریه و .... 88 خاندان دیگر هم جانشین او بودند و می توانند ادعا کنند.

   ادامه پرسش:  3 ــ  در مورد تاریخ نقاشی در ایران کتابی دارم ولی پر از دروغ و همش در مورد تاثیر هنر یونانی و... حرف میزند یا تاثیر حمله ی مغول!! چرا هنرمندان ایرانی به چهره های چشم بادومی اینقدر علاقه دارند! آیا مثل الان است که ژاپنی ها انیمه میسازند با چشمانی گرد!

   پاسخ پرنیان حامد:  چشم بادامی  یک ژن بشری است که نسل آن حتی قبل از حمله مغول تا خراسان ایران دیده می شده است! این چه ارتباطی به حمله مغول دارد!

   ادامه پرسش:  4 ــ  کتاب جمهوری اشکانیان شما کی چاپ میشود؟؟ من منتظرم!

   پاسخ پرنیان حامد:  چاپ ! دوست گرامی بفرمایید اول کی نوشته می شود! این تاریخ آنقدر سهمناک است که جدی نمی دانم با اشکانیان چه کنم! آنقدر پرت و پلا به خوردمان داده اند که باورتان نمی شود.  فعلا هنوز مشغول روی هم انداختن هستم.  باید سرکذشت های مشابه را روی هم بگذارم ببینم بالاخره در این 200 و اندی حکومت اشکانی چند مهرداد چند فرهاد و ... داشتیم.

   ادامه پرسش:  5 ــ  نظر شما در مورد رمان پسر ایرانی چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  این کتاب را نمی شناسم،  لطفا آن را معرفی کنید. (در باب؟ نویسنده؟ انتشارات)  

   ادامه پرسش:  در تاریخ ابن اثیر به سراحت میگوید اسکندر یونانی!! مربوط میشود به حکمرانی اسکندر بر مکران یا تحریف در کتاب است؟؟

   پاسخ پرنیان حامد:  جمله های بعد و قبل را نگاه کنید ببینید اگر منظور پادشاهی او در یونان است که درست است اما اگر نوشته از خاندان یونی منظورش کهرم و مخلوطی از کهرم و اسکندر است.

    ادامه پرسش:  7 ــ  طبق لیست حکمرانان ایران بنا به اهل غرب در ضمیمه ی کتاب!!! از کوروش بانی بیت المقدس طبق همان سال هایی که خودش گفته کم کنیم آخر اسکندر پس از داریوش چهارم میشود حدود هفتاد میلادی البته اگر کوروش را سی و شش سال پس از الکساندر فرض کنیم!!!! اگر اسکندر را شصت و پنج قبل از میلاد فرض کنید آنوقت سال حکمرانی کوروش نه 2312 شما میشود و نه 2500 سال!!! یک چیزی میانه ی این دو میشود!!!! و اگر کورش را 2500 سال قبل حساب کنیم آنوقت اسکندر میقدون حدود 120 قبل از میلاد در میاید!!! کلا طبق آن لیست که بین داریوش سوم تا اسکندر چند شه اضاف دارد (که به نظر من مشکل از اینجا نیست) طبق سال هایی که برای هر شاه در نظر گرفته اسکندر 65 ق م و کوروش 300 ق م جور در نمیاید و باید از یکی از این دو صرف نظر کرد!!!

   پاسخ پرنیان حامد:  دیدید آفرین به شما و دقتتان 141 سال اینجا اضافه بر مکتوبات ایران که هخامنشی = 222 سال نوشتند.  125 سال روی اشکانی - سلوکی  اضافه کردند که الکساندر را با اسکندر یکی کنند. این اصل چیزی است که غربیان نوشتند و هخامنشی ان =  363 سال می شود که با هخامنشی ما = 222 سال تفاوت دارد! که درهم ریختگی بعدی ان کورش کبیرش = 433 ق.م می شود که با حمله الکساندرشان حدود 100 سال اختلاف زمانی خواهد داشت و بعد 222 سال را از روی تاریخ ایران تصحیح کردند یک کلاف سر در گمی درست کردند که خودشان هم توش مانده اند بعد از پس آن هی مهرداد و فرهاد آوردند یکجوری سر و ته این قضیه را هم بیاورند, نمی شود تاریخ کشور خودمان را از روی تاریخ کشور خودمان حساب کنیم! عجیب است لقمه را چرا از پشت سرتان می پیچانید!؟

   می دانید ابوریحان بیرونی در مورد این جدول چی نوشته است:

  "در کتاب سیر و اخبار که از روی کتب اهل مغرب نقل شده ملوک ایران و بابل را نام برده اند و از فریدون که نزد آنان یافول نام دارد شروع کرده اند تا دارا که آخرین پادشاه ایران است.  ولی با آنچه ما می دانیم از حیث عدد ملوک و نام های ایشان و مدت پادشاهی و اخبار در دیگر احوال ایشان اختلاف دارد. و آنچه به وهم سبقت می جوید این است که ملوک ایران را با عمال ایشان در بابل رویهمرفته نام برده اند و اگر ما اقوال مذکور را در اینجا برای خوانندگان نقل نکنیم اولا متاع خود را به سنگ تمام نفروخته ایم ثانیا در دلهای خوانندگان تولید نگرانی کرده ایم و ما این اقوال را در جدولی جداگانه قرار می دهیم تا آنکه اراء و اقاویل بهم مخلوط نشود."

   روحش شاد از آن موقع داشته  اخطار می داده  که اهل مغرب تاریخ ما را به عمد قاطی کرده اند هیچکس توجه نکرده است. دوست گرامی ما هم جدول را آوردیم تا  در دلهای خوانندگان تولید نگرانی نکرده  باشیم و تصور نشود که هخامنشی ها از جانب ما مردودند!

   اما تاریخ سلطنت کوروش را برای شما از تاریخ ایرانی حساب کردم که حکومت ساسانی ان = 431 است و حکومت اشکانی ان 276 سال است و حکومت اسکندرش 14 سال و حکومت هخامنشی اش 222 سال مکتوب است. جمع این اعداد برابر 943 سال است یعنی به حساب تاریخ مکتوب خودمان کوروش کبیر حدودا 943 سال قبل از حمله اعراب به ایران بوده است که جمع آن با 1360 سال پیشی که اعراب به ایران حمله کردند برابر حدودا 2303 سال پیش (حدود 10 سال پس و پیش روی آن حساب کنید)  می شود 291 ق.میلادی (که اروپایی ها به حضرت عیسی نسبت می دهند و ق.م می نویسند در حالی که این تاریخ میلاد ارومیان در اروپاست ) و برابر است با 354  ق. میلاد واقعی حضرت عیسی.  

   من تاریخی که یونانی و اروپایی  برایم حساب کرده نمی پذیرم چون از میلادش ایراد دارد تا حساب شاهانش و اضافه کردن به عمد 266 سال در آن! حکومتی با نام سلوکی در ایران که بر روی مبدا تاریخ ایران تاثیر گذاشته باشد را هم به هزار دلیل نمی شناسم. کافی است دوست گرامی جدی کافی است به خودتان بیایید ابوریحان بیرونی از 300 ه.ق دارد اخطار می دهد به خودتان بیایید. هیچ مبدا و ماخد قاطی کرده ای در مورد کشورم را نمی پذیرم. چرا که خودم در کشورم تاریخ دارم که حساب آن از این تاریخ ها خیلی دقیق تر است.

پرسش 1380:  آیا مورخین باستانی یونانی از روی عمد الکساندر را با اسکندر یکی کرده اند و دروغ نوشته اند؟ آیا سه جنگ الکساندر در مکان هایی که گفته اند رخ نداده؟ مانند گوگمل و ایسوس و..؟ یا این مکان ها در غرب ایران بوده؟ آیا جاماسپ نامه که بهش استناد کردید آن قسمتش مربوط به حمله ی کهرم نبوده؟ اخه توش نوشته اتور و ترکان و ارومین. 

   پاسخ پرنیان حامد:  لیست و سال مورخین را دیدید؟  قدیمی ترین مورخی که در مورد الکساندر نوشته است 50 ق.م بوده است! سندی قبل از او در دست نیست! کدام مورخ کدام یکی را نوشته؟ جاستین اصلا راجع به الکساندری سخن می گوید که والی اشکانی در هیرکان (آندروگوراس) بوده است! تکرار می کنم در تاریخ ایران ذکر شده کی هروم به پایتخت گشتاسپ حمله کرد آن را سوزاند دخترانش را به اسارت برد و تا هندیجان پیش رفت، به حساب تاریخ ایران 320 ق.م این اما 266 سال قبل از شخصی است که با نام اسکندر در تاریخمان آمده است! (مورخین قاطی نوشتند معلوم نیست چه کسی از کدام یکی سخن می گویید اما مفسیرین به عمد این دو را به هم دوختند)

   گوگمل = گوگ مله واژه کردی است و از دو پاره گوگه (گ گ) به معنی گوساله است همچنین در کردستان و یزد به گردن مله می گویند.  گوگه مله یعنی گردنه گوساله نمونه این نام:  گوگا در جنوب تبریز, گوگ آلا در مراغه؛ گوگ تپه در میاندوآب؛ .... به نوشته مورخین جای گوگمل در 19 فرسنگی شرق اربیل و پنج فرسنگی جنوب غربی موصل بوده است. اربیل در 84 کیلومتری شرق موصل است پس گوگمل باید در 195 کیلومتری شرق موصل باشد چگونه ممکن است در سی کیلومتری جنوب غربی موصل هم باشد؟ جای گوگملی که مورخین یونانی نشانی داده اند باید در کوهستان میان سردشت (در ایران) و قلعه دزه (در عراق) بوده باشد (احمد حامی).

   جاماسپ نامه و زندوهومن یسن هر دو نوشته اند به 300 سالگی دین = 300 سال پس از زردشت و گشتاسپ این اتفاق افتاده است .

   پرسش 1381:  چرا در متون پهلوی مانند اداویراز نامه, نام الکسندر آمده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  همین الان بر جستار:

   http://www.tarikhema.ir/forum/topic-t906-75.html#p26519  دقیقا بحث بر سر همین نام تلقین شده ای است که برایتان هزار جور می توانم بخوانم و فقط چون حمله الکساندر نامی تلقین شده است این نام را به این صورت خوانده اند قسمتی از این گفتگو:

   پاسخ بزرگواری با نام ایرج از این جستار به سوال من برای خواندن این لغت در زبان پهلوی:  

   پرنیان حامد:  اما بزرگوار نه آنکه حمل بر جسارت باشد تنها پرسش است.

   از شما تقاضا دارم باری دیگر مرا روشن بفرمایید:
   چرا حرف دوم این لعت را به جای ( ر) (ل) می خوانید در حالی که در ترکیب بعدی که الان برای سوال بعدی ارسال خواهم کرد این ترکیب در اول کلمه را احتمالا (ارومی) و نه (الومی) خواهید خواند؟  
   مرا ببخشید جدا نمی خواهم جسارت کنم و روی سخن شما که صد البته دانسته هایی خیلی بیش از من دارید سخن بگویم. اما از شما استدعا دارم باری دیگر و بدون پیش فرض ها ترکیب دو اوای اول این کلمه را و گونه های مختلف خواندن آن را برای من توضیح بدهید. با سپاس
   ایرج:  بستگی به جمله دارد. در زمانهای کهن یکی از شیوه‌های نویسندگی ایرانیان، تندنویسی بود. بنابراین واکهای نزدیک به هم (مانند ل و ر) را برپایهء ساده‌ترین شکلش می‌نوشتند. برای نمونه نویسهء ل یک زائدهء اضافه نسبت به نویسهء ر دارد اما در تندنویسی این زائده گذاشته نمی‌شود. پس برای خوانش واژه‌ها نیاز به جمله داریم. اما خوانش نامهای خاص نیاز به اطلاعات بیشتری دارد همچون تقارن با دیگر دبیره‌ها.

   پرنیان حامد:  بزرگوار پس این لغت به صورت های گوناگون خوانده خواهد شد و ترجمه الکساندر از متن کارنامه  اردشیر بابکان تنها به علت پیش فرض دیکته شده حمله الکساندری است که بر سکه اش نیز الس آندروس (یا بهتر بگویم الح سندوروس و به تفسیر یونانی الکس = حامی, آندروس = ناحیه فرشا در سوریه = حامی سوریه)  نوشته شده و آن هم به همین سبک با کلی تفسیر و اما و شاید الکساندر خوانده شده است!   لاجرم اجازه می فرمایید این لغت را مثلا:  

   دو حرف اول آن را به جای (ا ل ) برای شما (خ ر) بخوانم و آن را به خرو (خریدرو) اوستا = دیو خشم = خشم خونین درفش (ائشم خرویدرو) ازسپاهبدان اهریمن  تفسیر کنم و قسمت دوم نام را نیز به زناشویی خشم و منوشک نسبت بدهم که از این زناشویی گروه فره کاستان (کوخرید) اهریمنی زاده شدند و برای شما از زند و هومن یسن سند بیاورم که منظور این گروهند:  آن ازآهن الوده فرمانروایی بیدادانه ژولیده مو از تخم خشم باشد. ... دیوان ژولیده موی از تخم خشم آن بد تخمان از گسته خراسان به ایرانشهر بریزند .... فرمانروایی از این خشم تخمگان (ترکان چرمین کمر در نسخه پازند) به شیداسپان کرسیاک ارومایی دروج در ده سلمان (دیلمان) رسد ....

   یا تفسیر را کنار بگذارم و لغت را مستقیم به صورت:

   ارد ش ا خ ی ل = ار ت ش ا خ ی ل = ارتشاخ یل بخوانم و سپس در شجره نامه اشکانیان بلعمی – طبری:  اشک پسر حره پسر رسستان پسر ارتشاخ پسر هرمز پسر ساهم پسر روان پسر اسفندیار:  نام او را بیابم و به یاد داشته باشم که: ساسانیان, اشکانیان را نتیجه تدبیر خائنانه اشک (برادر ساسان) دانسته اند و قسم خورده انتقام بودند و بنابراین اسکندر را اشک ارتشاخ برادر ساسان از نوادگان بهمن معرفی کنم.

   یا اگر بدون یونانی و مورخین آن هیچ سندی از کشور خودمان پذیرفته نیست! آن را به صورت:

   اراکساندر بخوانم و آن را به رود آراکس هرودوت = ارس  نسبت بدهم و به اراکس  اندر تفسیر کنم که با ارومی (ارومی + یه = محل زندگی ارومی ها)  نیز همخوانی داشته باشد؟

    بزرگوارآیا می توانم چنین کنم؟ بزرگوار آیا می توانم تاریخ کشورم را به تفسیر تاریخ کشور خودم و اوستا بخوانم و تفسیر یونانی و اروپایی را که به عمد در تاریخ کشورم دخالت کرده اند کنار بگذارم؟

   پرسش 1397:  آیا بیت کاسی (باکسایا )در عراق. قرقیسیا (کارکاسیه در سوریه). قرقیسین (در همدان و قزوین) صحیح است؟ قرقیزستان نیز با کاسی ها ارتباطی دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله درست است.  نامهای  باستانی قزوین = کاس پین ، همدان (اکباتان ) = کارکاسی 

به استناد تاریخ هرودوت از آنجا که دو اکباتان موجود بوده است لاجرم کارکاسیه سوریه همان اکباتان سوریه است. بیت کاسی در عراق نیز در رابطه با کاس ها است. همچنین نام واقعی  دریای کاس پیان در شمال ایران (دریای خزر) نیز یادگار کاسپها بوده است. در باب قرقیزستان نیز تصور می کنم با کاسها مرتبط باشد.

   پرسش 1398:  جسارت است خانم پرنیان ولی اقای  Xاز نام کاخی را اورد که 3000 سال قدمت داشته و در جزیره کرت در جنوب یونان است شما که گفته بودید قدیمی ترین ساختمان در جزایر دریای اژه 2700 سال دارد که در اصل بنا به تاریخ ایران 2500 سال است! کهن ترین ساختمان یونان امروزی چه نام دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد :  اصلا جسارت نیست بسیار عالی برای 300 سال (266 ) سالی که از دستکاری در تاریخ ایران برای خودشان قدمت اضافه کرده اند اصلا با کسی بحثی ندارم.  میمند یازده 11000 سال. چغامیش 6000 الی 7000 سال و.... بفرمایید ایشان برای آنکه ثابت کنند یونانی برای ما فرهنگ آورده هنوز 3000 - 4000 سال از ایلام  کم دارند.  تازه بعد باید چیزی مشابه میمند با بیش از  11000 سال قدمت را در یونان به ما نشان بدهند تا بگوییم فرهنگ ایلامی از میمند نبوده است و اتنی و یونانی برایمان در ایلام خانه سازی کرده اند.

   پرسش 1399:  اقایX فرمودند که زرتشت در زمان ویشتاسپ و پسرش داریوش ظهور کرد و این را به استناد به سخنی از مورخین یونانی و رومی زد. ایا ممکن است این داریوش همان داریوش مادی یا اسفندیار باشد؟ ایشان تکلیف 17 سال جانشین الکساندر و سلوکوس را تعیین فرمودند هرچند که در کتاب هلنی ها در ایران از دکتر محمد حسین خنجی خوانده بودم که چند سال بعد از مرگ الکساندر 22 سال اشوب و قتل بین سرداران الکساندر بود (ایشان نوشته اند 40 سال) و بطلیموس در سال 322 پ.م در جنگ با پردیکاس گرفت وی را کشت!

   پاسخ پرنیان حامد:  اول آنکه هرودوت نام پدر داریوش را هیستاسپ نوشته است ای نه گشتاسب است و نه ویشتاسپ. دوم آنکه شجره نامه خاندان هوو به هیچ تقدیر با هخامنشی یکی نمی شود. شما کتاب را ببینید دانه دانه با هم مقایسه کردم به هیچ روی قابل یکی شدن نیستند. سوم آنکه در تاریخ ایران بین اسکندر و جانشینان آنان 22 سال فاصله دیده نمی شود! مورخین یونانی نیز از 6 سال آشوب سخن گفته اند حال شد 17 و بعد 22 و ایشان می فرمایند 40 سال! ببینید چه تاریخ مشکوک و پر از تفسیری را ملاک و مبدا تاریخ ایران قرار داده اند! سند دقیق از مورخین یونانی بیاورند حکومت سلوکیان در ایران و در افغانستان از چه تاریخی آغاز شده است.

   پرسش 1400:  ایا شما در این متن بین مهرداد ششم و منجی زرتشت (هوشیدر) ارتباطی میبینید؟ (.... بالجمله ضد هلنی و علیه سلطه سیاسی شاهان سلوکی جانشینان اسکندر گجسته باشد که در عین حال یاد اور افسانه تولد عیسی حسب روایت انجیل متی است. میگویند کتاب دانیال یهودی هم که پیشگویی هایش جنبه ضد هلنی (سلوکی) دارد,  بر اثر بهمن یشت و ملاحم گشتاسپ (جاماسپ نامه) و هم متاثر از ان نوشته امده است, ملاحم ضد یونانی مزبور نوید بخش زوال هرومیان و رهنمون به احیای شاهنشاهی ایران بر اسیا باشد. چنانکه در بهمن یشت موعود مسیح زرتشتی (پشوتن) پسر گشتاسپ خوانده شده در پیشگویی گشتاسپ (کتاب جاماسپ) نام وی شاه بزرگ امده, هم از اینرو برایش دوباره خاندان هخامنشی مطلوب و مراد بوده است. انگاه در سده یکم ق.م مهرداد ششم ایرانی (اوپاتور) پونتوسی (63-121ق.م) که خود را از تبار داریوش هخامنشی میدانست, یک پادشاه پهلوان دانشمند شرقشناس یوناندوست اما ضد رومی قهار و خستگی ناپذیر هم به سال 90ق.م در جزوه تبلیغات ضد رومی خود پیشگویی های جاماسپ نامه را به یونانی ترجمه کرد که البته زهر ضد مقدونی ان را گرفت و بر لحن ضد رومی ان افزود و تغییر داد. به هر حال انتشار ترجمه یونانی جاماسپ نامه مهرداد پونتوسی, در محافل یهودی و مسیحی هم از بابت ظهور موعود موثر شد, پس انگاه نویسنده ی لاتین (لاکتانتیو lactanz هم شرحی درباره ان نوشت). همچنین تخت سلیمان را در ادامه "اورمیه" نوشته است!

    پاسخ پرنیان حامد:  ادعا نشد که مهرداد پنتوس هوشیدر زردشتی است! خیر تصور نمی کنم مهرداد پنتوس هوشیدر باشد.  تخت سلیمان با ارومیه فاصله زیادی ندارد! به راحتی می توان گفت تخت سلیمان ارومیه است.

   پرسش 1383:  آیا سکا ها از سپر آشوری استفاده میکرده اند؟  داریوش کبیر: (سکاهایی که کلاه خُود می پوشیدند، بابل، آشور، عربستان، مصر، ارمنستان، کاتپه توکا، سارد، یونیه، سکاهایی که آن سوی دریا هستند، سکاهایی که سپر یونی ها را داشتند). راستی عکس شماره 4426 که میگویند که شبیه مجسمه ایست که به دروغ میگویند الکساندر یونانی است, شباهت بسیارب به صورت سنگ لوح مدنا در رم دارد. نه؟ ص 192کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر نیست.

   پاسخ پرنیان حامد:  صفحه 51 کتاب تفسیر پروفسور بارنت از لباس اقوام شماره 7 ،  سبک لباس پوشیدن مادی. شماره 20 طرز لباس پوشیدن مادی شماره 26 کلاه خودهای تراسی.  اول شبیه لوح مدنا است لوح مدنا خود شبیه مجسمه مریدای اسپانیاست،  و هر دو شبیه میترا در معابد اروپا هستند.

   پرسش 1384:  یکی از دوستان (سایرذ) در مورد سال های کوروش و اسکندر نظری داده بودند, حکام ایران و بابل بنا بر قول اهل مغرب بسیار عجیب است زیرا حکومت هخامنشی را بیش از 300 سال نوشته. ارسال نوشته های بنده کمترین کاریست که میتوانم برای شما و احیای تاریخ ایران کنم. در ضمن شهر ویه انتویک همان رومگان (روم+گان) است که اشتباها نوشتم روگان!   در مورد هروم = روم جایی نوشته ای خواندم که شاید برای شما جالب باشد: {خارس میتیلنی و گزنفون و موسی خورنی و منابع ملی ایران خواستگاه و محل فرمانروایی زرتشت را در شهر رغه ی اذربایجان یعنی برزه (بلند), هروم (بلند) و کزن (مقر و پایتخت) نشان میدهند که در سمت کوه سهند قرار داشته} و در مورد بلخ نیز: {ناحیه ی ساتراپی گئوماته, سرزمین سکاییان دربیکی و شهر سوروگانه در نزدیکی بلخ بود} دربیکی ها در شمال غربی بوده اند؟ فکر کنم قبلا پاسخم را داده بودید ولی در قفقاز سد کوروش بقایایش موجود است و نهری در همان اطراف است که به نهر سیروس مشهور است! در مورد ویکی پدیا و اشکانیان سوالاتی از شما دارم که خوشحال میشوم از دانش شما بهره جویم...

   پاسخ پرنیان حامد:  با سپاس از ارسال نوشته ها، گاهی نوشته های شما بسیار جالب و کمک زیادی می کند. تا آنجا که توان و سواد داشته باشم. برای پاسخگویی در خدمت شما هستم.

   پرسش 1385:  در مورد ویکی پدیا پرسش هایی دارم :

  1 ــ  {ظاهراً شکی نیست که مدیریت دربار اشکانی برای اداره کشور از زبان آرامی بهره می‌جستند (مدارک یافته شده در نسا) و این دلیلی است از دید دشمنانه آنان نسبت به زبان یونانی، زیرا سرانجام نیز کاربرد زبان یونانی را منسوخ نمودند. گام بعدی آنان در این زمینه ایجاد زبان اداری ایرانی بود.} ویکی پدیا نیز قبول دارد که خط اداری اشکانیان ارامی بوده !

   2 ــ  در مورد لقب شاه شاهان ویکی پدیا چه مزخرفی نگاشته!: {وظیفه نوسازی قدرت اشکانیان بر دوش پسر اردوان یکم یعنی مهرداد دوم (۱۲۳/۱۲۴ تا ۸۸/۸۷ پیش از میلاد) افتاد. او نخست در ۱۲۲/۱۲۱ پیش از میلاد بر هوسپائوسینس لشکر کشید و او را شکست داده تبدیل به امیری دست نشانده کرد. بدین سان میانرودان تا رود فرات از جمله شهر مرزی مهم دورا- اروپوس در سال ۱۱۳ پیش از میلاد به قلمرو شاهنشاهی اشکانی پیوست. سپس دولتهای کوچک شمال میانرودان یعنی گوردی ین، آدیابن و اُسرائن فرمانبردار پارتیان شدند. آنگاه به خاور و سکاییان روی آورد و پس از لشکر کشی پیروزمندانه سکاییان زیر فرمان دودمان سورن را به دولتی دست نشانده تبدیل نمود. وی پا را از مهرداد یکم نیز فراتر نهاد و رهسپار ارمنستان شد، آرتاواز شاه ارمنستان را فرمانبردار خویش نمود و تیگران پسر آرتاواز را به عنوان گروگان به پارت فرستاد. رویدادهای بعدی باعث مداخله دوباره ایران شد و ارتش پارت، تیگران را به عنوان شاهی دست نشانده بر تخت پدر نشاند که او نیز ناچار «هفتاد دره» را در حدود۱۰۰ پیش از میلاد به ایران واگذاشت. در سال ۹۶ پیش از میلاد نخستین دیدار میان اورباز فرستاده مهرداد دوم و کورنلیوس سولا فرمانده سپاه روم با موضوع ابراز دوستی مهرداد و در حقیقت آگاه شدن از اهداف رومیان روی داد. مهرداد دوم دوباره شکوه را به ایران بازگرداند و همچون نیای همنامش، خود را«شاهنشاه» نامید. او با ووتی فغفور چین از سلسله هان (۱۴۱ تا ۷۸ پیش از میلاد) روابط سیاسی.....} فغفور به معنی پسر خدا چه ربطی به چین داره؟ ایا شما متن 2 را قبول دارید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  دوست گرامی این جریان کم کم دارد خیلی با مزه می شود.  یک کم دیگر تاریخ اشکانی از دیدگاه های مختلف بخوانیم  ....  این یکی از ویکی پدیا هم بامزه تر است :

   تیگران پادشاه ارمنستان با مهرداد پادشاه اشکانی مخالفت کرد و به کردستان حمله و قسمتی از آن را گرفت و با مهرداد ششم پادشاه پنت واقع در آسیای صغیر اتحاد کرد و دختر خویش کلئوپاترا را به وی داد! (کلئوپاترا که شاه مصر بود! و با جولیو سزار هم بستر بود! عجب جالب!)  در سال 92 ق.م  سولا برای جنگ با مهرداد پنتوس آمد مهرداد دوم سفیر خود را فرستاد و صلح کرد؟ (ببخشید اما عجب شیر تو شیری است!)

   مهرداد دوم در سال 76 ق.م در گذشت اما تا 66 ق.م  22 سال دوران قترت است و از جانشین او خبری نداریم (عجب داستانی است!)

    همه را قبول دارم و هیچکدام را قبول ندارم! این تاریخ ها باید جمله به جمله بررسی شوند.  این تاریخ ها از دیدگاه های مختلف نوشته شده است جولیو سزار آن به احتمال خیلی زیاد مهرداد پنتوس با پایتخت قیصریه و کی سر تاریخ ایران اسکندر است. اما آیا مهرداد دوم نیز همین شخصیت از دیدگاه مورخین شرقی است؟ حتی برای شرق و غرب نیز باید ببینیم کدام مورخ در کدام ناحیه سخن می گوید! البته که مورخی که در  سوریه نشسته و تاریخ نوشته است باختریش و بلخ و موصل و ... همه برایش شرق است اما دلیل نمی شود این شرق، شرق ایران امروز باشد. البته که برای او جانشین اسکندر سلوکید است اما دلیل بر ان نیست که سلوکید در تخت جمشید و افغانستان و هند هم شاه بوده باشد! برای او مهرداد پنتوس است برای اروپایی جولیو سزار برای من اسکندر تاریخ ایران.

   ادامه پرسش:  3 ــ  {پس از فتح ایران به دست اسکندر مقدونی و مرگ او، ایران به سلوکوس سردار مقدونی رسید؛ نخستین برخورد او با همسایگان ایران در مرزهای جنوب شرقی روی داد که نتیجه آن واگذاری بخش خاوری ایران به چاندراگوپتا پادشاه هند از سلسله شاهنشاهی مائوریا|مائوریا بود. در حدود۲۸۱ پیش از میلاد اقوام بربر (به گفته منابع یونانی) به شمال شرقی ایران یورش بردند و شماری از شهرها از جمله چند مهاجرنشین یونانی را ویران ساختند. آنتیوخوس یکم پس از دفع این یورشها شمار مهاجرنشینان یونانی را افزایش داد و مرگیان را به صورت سنگر و بارویی درآورد، همچنین دو لشکر کشی به مرزهای شمال شرقی ایران انجام داد، یکی دریایی به فرماندهی پاتروکلس در امتداد کرانه‌های خاوری دریای مازندران و دیگری زمینی به فرماندهی دموداماس به آن سوی سیردریا (سیحون) که به تأسیس دو استان آنتیوکیس و سلوکیس انجامید.} انتیوکوس اول به شرق ایران از راه دریا! به فرماندهی پاتروکلی در امتداد کرانه های دریای مازندران حمله کرد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  این که در دو جمله اول می گوید شرق را گرفت و به قول مفسرین مرگیا = مرو وسط افغانستان را سنگر کرد‍! پس پاتروکلس دیگه چرا دوباره سوار کشتی رفته تازه آمودریا را دوباره گرفته! (فراموش کنید)

   ادامه پرسش:  4 ــ  در مورد حاکم اندروگوراس چی نوشته! 4. (در ۲۵۰ پیش از میلاد آندراگوراس شَهرَب پارت و دیودوتوس شَهرَب (ساتراپی) باکتریا (بلخ) اعلام استقلال نمودند؛ دیودوتوس خود را شاه خواند و قلمرو یونانی - بلخی را تأسیس نمود......... به عقیده یوزف ولسکی، ارشک (اشک) در سالهای ۲۳۸/۲۳۹ پیش از میلاد و در زمان پادشاهی سلوکوس دوم کالینیکوس به پارت یورش برد و بر آندراگوراس پیروز شد، سپس بر هیرکانی (گرگان) تاخت و آنجا را تسخیر نمود و شالوده‌های دستگاه اشکانی و پادشاهی پارت‌ها را پی ریزی نمود.) این ارشک جد اسکندر نبوده؟ اگر بوده کدامین بوده؟ و اگر به پارت یورش برده و بر اندروگوراس ظفر یافته پس اندروگوراس در غرب بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  وقتی هیرکان  به استناد مدارک ایرانی و نوشته مورخین یونانی نمی تواند گرگان باشد و در غرب دریای کاسپین و همسایه آشور و لیدی بوده است ( گزنفنون) لاجرم کل این ماجرا در غرب ایران امروزی است.

   ارشک اشک اول در سال 250 ق.م فاتح هیرکان، دژ دارا، و شهر صد دروازه شد و تیرداد در سال 227 ق.م با سلوکس می جنگد و سلوکس به سوریه باز می گردد! (تمام شد اینجا تمام می شود سلوکیانی که تا غرب دریای خزر پیش آمده بودند ریختند بیرون رفتند پی کارشان مهرداد دوم هم رفت دورا ارپوس = سوریه را گرفت شد اشک آندروس. بعد از او 90 شاه داشتیم که یکی از این سلوکیان سوریه نِژادش را به هخامنشی می بندند ادعای شاهی می کند باز راه می افتند که رومیان نابودشان می کنند . (جالب است)

   ادامه پرسش:  5 ــ  {آنتیخوس پس از باز پس گیری شهرهای تامبراکس و سورینکس و چند پیروزی بر پارتهای در حال عقب نشینی از پیش روی در استپها خودداری نمود و بنا به دلایل نامعلوم (شاید پس از شکست از اوتیدم (جانشین دیودوتوس دوم شاه یونانی - بلخی) با اشک دوم صلح نمود.  نکته جالب توجه در این عقب نشینی پارتها، کشتار همه یونانیان شهر سورینکس بود؛ این مساله در تضاد با جمله‌های حک شده بر پشت سکه‌های اشکانی در آن دوره (فیل هلن [یونان دوست]) است و این نشانه دهنده سیاست واقع بینانه شاهان اشکانی و آگاهی آنان از پیوندهای میان یونانیان و سلوکیان می‌باشد. پس از اشک دوم دقیقا مشخص نیست چه کسی جانشین او شده، نامهایی همچون وَردان، وُنون، بلاش، خسرو و پارتامازیس آمده‌ اند،.} خودشان هم به تضاد فیل هلن و جنگ اشکانیان با یونانیان اعتراف دارند. راستی آیا بر پشت سکه های اشکانیان, اندروس آمده؟ یا شاید هم الکساندر؟!!!

   پاسخ پرنیان حامد:  اشک سوم را اردوان اول نوشتند یکی هم فریاپت نوشته نمی دانم در این گیر و دار اشک سوم چه کسی است ! ترا به خدا این 25 -26 اشک را کنار بگذارید بیایید تاریخ خودمان را بررسی کنیم باور کنید زودتر از این شیر تو شیری که ساختند به نتیجه می رسیم! من بر پشت سکه اشکانی آندروس و یا الکساندر ندیده ام!

   ادامه پرسش:  و آخرین برداشت از ویکی پدیا :  6. ( گِرِهُمَ یا گرهمه در گات‌ها یکی از چندین دیو یسنان است که با زرتشت دشمنی می‌نمودند. در ترجمهٔ پهلوی اوستا این نام به صورت گرهمک آمده‌است. شاید بتوان این گرهم را با گهرِم شاهنامه که از دیو یسنان و پسر ارجاسب است و به دست اسفندیار کشته شده، یکی دانست) آیا کهرم را گرهم میشود خواند یا این یک دروغ است؟ راستی اشکانیان با هخامنشان خویشاوندی داشته اند؟ (شایان ذکر است که بسیاری از پادشاهان اشکانی ادعای خویشاوندی با هخامنشیان را داشته‌اند. این مدعی در سکه‌ها و دیگر مستندات مکتوب که گویای رنج بردن پادشاهان هخامنشی و اشکانی از بیماری ارثی نوروفیبروماتوسیس است، قابل مشاهده است.). در رم حمامی است به نام "دیو کلتیان" دیو در این کلمه چه معنایی میدهد؟ (شاید دیو همان گیو باشد)

   پاسخ پرنیان حامد:  نام گرهم سه بار همراه با کرپ در گاهان آمده است که هر دو پیشوایان دیویسنا بوده اند.  کرپان علمای مذهبی ایین دیویسنا  بودند که حیوانات را قربانی می کردند (مهریان) و زردشت زمان گشتاسپ با آنان که از خاندان کاویان بودند دشمنی داشته است.  به استناد شاهنامه فردوسی دشمنی زردشت و گشتاسپ با خاندان گشواد گودز و گیو بوده است که حکومت خاندان هوو را به رسمیت نشناختند. گیو و گودرز از خاندان کاویانی و از نوادگان کاوه آهنگر قهرمان ملی ایران بوده اند. از دیگر دشمنان آنان خاندان رستم ها پهلوانان ملی کشورمان بوده اند.

   لغت گرهم را باید با تعویض گ به ک و جا به جایی (ر) و ( ه )  تبدیل به کهرم کنیم که مشکل به نظر می رسد.  اما قاتل زردشت  "تور برادر وش" از کرپان بوده است.  اشکانیان بر مبنای آنچه مکتوب است با هخامنشی نسبت داشته اند.  دیو dieu    به معنی خدا در زبان فرانسه و ایتالیایی از نامهای گیو مکتوب است و دیو یسنای آیین میترایی نیز همین نام را دارد.  همچنین می توانید معماری حمام ذکر شده در رم را با حمام میمند کرمان مقایسه کنید.

   پرسش 1386:  اگر مهرداد شاه پنتوس بوده پس چرا پنتوس در قلمرو اشک ها بنا بر این عکس نبوده است.

   پاسخ پرنیان حامد:   ببخشید می توانید بگویید معیار این نقشه ها چیست؟ به استناد کدام اسناد کشیده شده است؟ مگر بر مبنای نوشته مورخین رومی و یونانی نیست؟ من الان سند می آورم شما به استناد سندهای من باقی نقشه را جزو قلمرو اشکانیان رنگ بزنید:

   سند اول کپی چند دقیقه پیش دوستی گرامی از خود ویکی پدیا:  آنگاه به خاور، سکاییان روی آورد و پس از لشکر کشی پیروزمندانه سکاییان زیر فرمان دودمان سورن را به دولتی دست نشانده تبدیل نمود.  وی پا را از مهرداد یکم نیز فراتر نهاد و رهسپار ارمنستان شد، آرتاواز شاه ارمنستان را فرمانبردار خویش نمود و تیگران پسر آرتاواز را به عنوان گروگان به پارت فرستاد.  سکاییان زیر فرمان سورن در قسمت شرق دریای سیاه محبت بفرمایید از قیصریه ترکیه تا شمال ارمنستان را به استناد سند خودشان  جزو قلمرو اشکانی رنگ بزنید.

    سند دوم . اسکاندیناوی در زبان مردم محلی مفهومی ندارد.  دلیل این نامگذاری را ورود افرادی با کشتی به نام اسکانی می دانند.  اسکاندیناوی به زبان پارتی – پهلوی  = اسکان دینا وی = اشکان دین آور و اسکانی = ورود نژاد اشکانی به سوئد با کشتی است.  لذا محبت بفرمایید در این نقشه به استناد تاریخ مکتوب ایران از ایران به مصر و سپس به الجزایر و بعد از جزیره سیسیل خط مستقیم تا کلن، کل کشور گل = فرانسه و کل اسکاندیناوی و سپس شمال جزایر بریتانیا تا دیوار جولیو سزار را جزو قلمروی اشکانی رنگ بفرمایید و روی آن بزرگ بنویسید قلمرو  جمهوری اشکانی – رومی  ایران در جهان به استناد معابد میترایی این مناطق و مکتوبات تاریخ ایران 300  سال بود. (برای ریز اسناد به کتاب رجوع کنید).

   پرسش 1387:  همه گنج ارجاسپ در باز کرد.... به کپان درم سختن آغاز کرد ... چو 300 شتر جامه ی چینیان.... ز منسوج و زربفت وز پرنیان.... . آیا اشکانیان ( پرنی+ان) صنعت نساجی داشته اند؟ البته این فرش زربفت اشکانی را عکسش رو دیدم: این ابرشیم رو اشکانیان ساخته اند یا چینیان؟ مرسی

عکس ابریشم اشکانی،  عکس شماره 2717 .

   پاسخ پرنیان حامد:   گرامی پرنیان در زبان متداول امروز به معنای حریر و ابریشم نیست؟ چرا ابریشم به قوم پرنی ان  نسبت داده شده است؟  چین استان تاریخ ایران که در آن ابریشم می بافتند کشور چین امروزی نیست محل سین های ماه پرست در غرب ایران امروز بوده است.

   پرسش 1388:  معانی این ابیات تو مخم نمیره!؟ ز ترکان چینی فراوان نماند...و گر ماند کس نام ایشان نخواند....... به توران زمین شهریاری نماند .... ز ترکان چین نامداری نماند...... (اثر جاودانه ی فردوسی بزرگ, شاهنامه). اگر ثابت بشه که تورانیان در غرب بوده اند, پس چینیان هم در غرب بوده اند. که ثابت شده جفتشون در غرب بوده اند .....

   پاسخ پرنیان حامد:  ثابت شد هر دو در غرب ایران است،  به استناد مکانهای بندهش، کتیبه داریوش اول و...

   پرسش 1389:  نام اشکبوس تورانی, پسوند وس اشوری داره؟ (چو نوش آذر او را به هامون بدید .... بزد دست و تیغ از میان برکشید .... کمرگاه طرخان بدو نیم کرد .... دل کهرم از درد پر بیم کرد..... بجوشید ارجاسپ از جایگاه ..... بپوشید خفتان و رومی کلاه) اگر به قول عده ی کثیری از تاریخ دانان, تورانیان در شرق! بوده اند, کلاه رومی روی سر کهرم چکار میکنه؟ نوش آذر امکان داره که یوتاب خاهر اریوبرزن باشه یا خیر؟

   پاسخ پرنیان حامد:  آذرنوش (نوش آذز) پسر اسفندیار است و فرشیدورد برادر اسفندیار بوده است که هر دو در این جنگ بسیار رشادت کرده و کشته شدند یکی از اینها باید همان اریوبرزن باشد (نمی دانم کدام) با تعریف فردوسی از جنگ او به نظر می رسد که فرشیدورد، همان اریوبرزن باشد.

   پرسش 1390:  استاد غیاث آبادی در مورد چهار طاقی های رومی مطالب جالبی نگاشته اند در یکی از آنها آمده: {نخستین چارتاقی رومی در خاک اروپا که موفق به شناسایی مناسبات خورشیدی آن شدیم، چارتاقی‌ای در شرق اتریش است که با نام‌های «هایدنتور  (Heidentor) و نیز دروازه شرک  (Pagan Gate) و دروازه بت‌پرست  (Heathen`s Gate) شناخته می‌شود. نام هایدنتور شکل تغییرکردهٔ Heydnisch Tor به معنای «دروازه کفر» است که در ابتدای عصر مسیحیت بر این بنا گذاشته بودند و بر این باور بوده‌اند که این بنا به دست غیر مسیحیان کافر (و احتمالاً پیروان میترا) بنا شده است. واژه Heiydnisch یا Heide در زبان آلمانی به معنای کافر و واژهٔ Tor (هم‌ریشه با Door انگلیسی و «در» پهلوی و فارسی) به معنای دروازه است. همچنین احتمال دارد واژهٔ Pagan با واژهٔ ایرانی «بغان» از یک خاستگاه باشند} ممکن است پگان همان مغ+ان باشد . نه؟

   پاسخ پرنیان حامد:    Pagan   بغ آن است.  در ناحیه مورد نظر شما معابد میترایی نیز یافت شده است.

   پرسش 1391:  من دانشجوی کارشناسی ارشد هنر هستم و به سبب اینکه که به بررسی تداوم حیات اندیشه و باور در مردمان یک قوم و تمدن علاقه دارم و اینکه اندیشه از بین نمی رود و با دگرگونی هایی به نسل های بعد و اقوام بعد منتقل می شود، موضوع پایان نامه خود را به گونه ای در این زمینه انتخاب کرده ام.  اگر به من کتاب هایی در این زمینه معرفی کنید بسیار مرا یاری کرده اید.  تحقیق من درباره ایران باستان و ایلام است.  در وبلاگ شما من بن مایه ای ندیدم که از آن ها یاری بگیرم. با سپاس فراوان

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما بانوی گرامی،  با کمال تاسف در باب ایلام در کشورمان بسیار سهل انگاری شده و اطلاعات بسیار محدود است،  شاید یکی ار علل آن از میان رفتن بازمانده ها توسط گروه کاوشگر اول فرانسوی باشد.

   به هر تقدیر شاید کتاب :

    عیلام  تالیف پیر آمیه ( pierre amiet) ترجمه شیرین بیانی انتشارات دانشگاه تهران 1281 چاپ چهارم 1384

بتواند کمکی باشد.  همچنین کتاب:

   مادی ها و پارسی ها تالیف ویلیام کالیکان ترجمه گودرز اسعد بختیاری انتشارات سمیر چاپ 1387 ــ  بررسی تاریخ هنر و باستانشناسی ایران نیز شاید بتواند شما را در جهت بررسی آثار کشف شده مدد کند.  کتابی نیز با عنوان:

   تاریخ ملل قدیم آسیای غربی تالیف احمد بهمنش انتشارات دانشگاه تهران 239 به تاریخ 1333 نیز بررسی در مورد بین النهرین و از آن جمله ایلام می باشد، که شاید در کتابخانه دانشگاه آن را بیابد.

   به هر تقدیر چنانچه سوال خاصی در این باب دارید،  به صورت سوال ارسال بفرمایید،  شاید بتوانم کمکی به شما کنم. موفق باشید.

   پرسش 1393:  آیا سیزده بدر رفتن ایرانی ها مربوط به فرار و از شهر خارج شدن مردم بخاطر گریزاز کشتار پوریم است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر رسم سیزده به در و خارج شدن از شهر،  از رسوم قدیمی می باشد که حتی در زمان حضرت ابراهیم به ان اشاره شده است.  مردم برای جشن از شهر خارج شدند که حضرت ابراهیم بت ها را شکست!.

   پرسش 1394:  آیا ماجرای استر و مردخای و سیزده بدر که در کتب یهودیان بر علیه هامان و کشتار 70000 قوم ایرانی نوشته شده از نظر شما صحت دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ممکن است بعد از هزاران باری که ایرانیان بنی اسرائیل را نابود کردند و به اسارت بردند یک با هم این قوم از گوشه ای به ایران حمله کرده باشند. اما نه در زمان خشایار شاه (اسناد در این قسمت ارائه داده شده است     http://www.cae.blogfa.com/post/3       و نه چنین فتح بزرگی.  این مکتوبات از روی عقده نوشته شده است و امروزه  برای سرکوب ایران و فرهنگ ان بازیچه سیاست مداران یهود شده است.  پوریم از لحاظ علم تاریخ شناسی به کلی مردود شده است چون اسناد آن کاملا بی سر و ته است. این یک بازی سیاسی برای سرکوب ایران و فرهنگ کشورمان است.  پوریم ازرش علمی ندارد نگذارید این سیاست کثیف را اعمال کنند،  و علم تاریخ را با بازی سیاسی درهم کنند.

   پرسش 1395:  شما گفته بودید که هرودوت داستان زایش کوروش رو با کیخسرو جابجا نوشته میشه دوران کودکی کوروش رو بازگو کنید آیا او فرزندزاده ی استیاگ است؟ پسرچوپان فرانام کیخسرو بوده یا کوروش؟

   پاسخ پرنیان حامد:   بچه در به در در شمال غربی ایران، هوخشتره بوده است، که به استناد تاریخ ایران دو نژاده یعنی مادر او آشوری و پدرش ماد بوده است. کتاب صفحه 80 - 83 که در تاریخ ایران با لقب کی خسرو (هو سر وه) یعنی کی سر وه (رودخانه ای نزدیک آشور) آمده است. لاجرم افسانه کباب کردن فرزند وزیر مربوط به پادشاه آشور است و این چوپانی که می گویید همان چوپانی است که کی خسرو و مادش را پیران نزد او برده بود تا پدربزرگ او را نکشد. همانگونه که در کتاب نیز تفسیر شد این در به دری نمی تواند سرگذشت پسر پادشاه مقتدر پارس کمبوجیه که خود زنده بوده است باشد! این سرگذشت تولد هوخشتره ای است که پدر او زنده نبوده تا از فرزندش دفاع کنند. همچنین هرودوت از مکانی حدود جنوب دریای سیاه سخن می گویید که نمی تواند محل تولد کوروش کبیر پسر پادشاه پارس باشد.

 ادامه پرسش:  فارسنامه: بهمن پور اسفندیار سخت کریم و نیکوسیرت بود و او را ازدشیر بهمن درازدست (1) گفتندی ... و تاختن به رومیه کرد و خراج بر ایشان نهاد (2) و بخت‌النصر سپهبُد عراق و شام (3) ... جهودان را بکشت و از بیت‌المقدس آواره کرد (4) ... بهمن نوه ی بخت‌النر را برکنار کرد و بجایش کِیرُش نامی گماشت (5) ... خاندانش کیرش بن احشوارش بن کیروش بن جاماسپ بن لهراسپ (6) ...صص 52 - 54 فارسنامه ابن بلخی 1385

  1 ــ  اردشیر درازدست هخامنشی رو با بهمن درهم‌ آمیخته؟

  2 ــ  انگار خشایارشا به رومیه (یونان و آسیای میانه؟) تاخته بود؟

  3 ــ  بخت‌آلنصر (پدر نمرود) انگار همان بخت‌النصر پیش از کوروش است؟

  4 ــ  کاری که بخت‌النصر کرده و یهودیان را به زندان افکنده؟

  5 ــ  کِیروش آیا همان کوروش است؟ یا پدرش بوده؟

  6 ــ  کوروش پور کمبوجیه پور کوروش پور چیش‌پیش پور هخامنش؟

  7 ــ  کیروش بن احشوارش بن کیرش بن جاماسپ بن لهراسب؟ گویا بسیار تاریخ ما درهم و برهم هست!

فارسنامه درباره اشکانیان:  مدت ملک ایشان 429 سال در نامها و عدد ایشان بین تواریخ و نسابت خلاف بسیار است ... عذذ ایشان بیست شاه است. (شما گفتید که شاهان اشکانی هر کدام در جایی شاه بودند و روی‌هم‌ رفته کمی بیش از 200 سال پادشاهی کردند ولی در این نسک همه رو پشت سر هم نوشته و هر کدام پس از کشته شدن پادشاه پیشین به تخت نشستند که با سخنان شما دوگانگی دارد)!

   پاسخ پرنیان حامد:  گرامی همین الان نوشتم ابوریحان بیرونی در مورد این اختلافات چه گفته است !

   "در کتاب سیر و اخبار که از روی کتب اهل مغرب نقل شده ملوک ایران و بابل را نام برده اند...."  تاریخ هایی که قول ملوک مغرب را قاطی دارند حسابی درهم هستند. ابوریحان بیرونی دانه دانه جدا کرده است. در کتاب آثارالباقیه همین جدول اشکانی همزه اصفهانی را کنار سه شجره نامه موبد و ... گذاشته اختلافش را ببینید من هم عینا در کتاب و بر وبلاگ کپی کردم برای شما تفسیر کردم چه اشتباهی شده است! این شجره نامه که اوردید که جاماسپ وزیر گشتاسپ پسر لهراسپ نبوده است! این شجره به اسپ نامی ختم می شود نه لهراسپ!!

  یک تاریخ بلعمی را در کتاب منطق آوردم سند آوردم نوشتم چرا اینجوری است،  کتاب صفحه 31:

  این مسئله مشکلات فراوانی در تاریخ به وجود آورده است به طور مثال در تاریخ بلعمی آمده است:

   -  آن گاه اشکانیان از پس اشک بن داراب مملکت را 260سال بداشتند.

   و در جای دیگر از همین تاریخ:

   -  و از وقت ذوالقرنین تا بدان وقت که اردشیر بابکان آمد 523 سال بود.

   خواننده سردرگم از خود می پرسد: چه کنیم؟ بالاخره 260 سال است یا 523 سال؟ خیلی ساده آنکه روایت دوم از آن یهودیان است و آنان کورش کبیر را ناجی, مسیح و ذوالقرنین می دانستند و در این روایت منظور از ذوالقرنین اسکندر نمی باشد از زمان کورش کبیر تا به زمان اردشیر بابکان یعنی سلسله هخامنشی + سلسله اشکانیان حدود 523 سال است.

   تاریخ بلعمی به علت جمع آوری کلیه روایات اطراف گاهی دچار تناقض می شود. بلعمی و طبری در موقعیتی که قرار داشتند تنها به نابود نشدن تاریخ فکر می کردند. به همین خاطر آنچه موجود بوده است مکتوب کرده اند. خیلی ساده با جستجوی ماخذ روایت می توان این تناقض ها را تجزیه و تحلیل کرد.

  من که نمی توانم بشینم دانه دانه تاریخ ها را برایتان لغت به لغت غلط گیری کنم !

   پرسش 1396:  ایا شما قبول دارید شهر رومیه را در زمان ساسانیان ساخته اند؟ ( یا اگر بدون یونانی و مورخین آن هیچ سندی از کشور خودمان پذیرفته نیست! آن را به صورت:

   اراکساندر بخوانم و آن را به رود آراکس.... شباهتی نیست بین اراکساندر و اراکسدیر؟!   گرگ در جای جای عقاید و باور ها ترکمن ها دیده میشود (مانند احتراز آوردن نام گرگ, رسم قورت چکه و بازیهایی مانند قورت توتموش و اراکسدیر و...) در افسانه های اغوز نامه نیز گرگی اسمانی (گوک بوری) یا گرگ خاکستری (بوز قورت) اغوز خان را در بسیاری از فتوحات یاری و راهنما میکند: اغوز خان اسبها را زین کرد و پرچم ها را بر افراشت و لشکر را برای جنگ با او روم خاقان حرکت داد. پس از 40 روز وی در دامنه ی کوهی به نام بوز داغی (کوه یخ) اردو زد و به خواب رفت. در روشنایی سحر گاهان نوری چون آفتاب بر فضای اندرون خیمه اش تابید و از میان آن گرگ بزرگ و خاکستری رنگی که یال پر پشتی داشت پدید آمد و گفت که او را راهنمایی خواهد کرد.  لشکر به راه افتاد و در این هنگام همگان دیدند که گرگی بزرگ پیشاپیش لشکریان بود ....

   پاسخ پرنیان حامد:  رومیه را در زمان ساسانیان بازسازی کرده اند.

   پرسش 1401:  این شهر زیرزمینی در ترکیه مال زرتشتیان نیست ! در این باره استاد غیاث ابادی مطالب ارزنده ای نوشتند.

   انوش راوید:  در مطلب توضیحی نوشته شده،  که مربوط به دوره های مختلف تاریخی است،  و یکی از آنها زرتشی بودند.

   نظر 1402:  خیلی ممنون اقای راوید حرکتتان خیلی قشنگ بود این روزها دیگه کسی به این چیزها اهمیت نمی دهد و براشون مهم نیست تاریخشان تحریف می شود با نه...

   انوش راوید:  قرن جدید دور تخصصی و تخصصی تر بودن است،  هر ملتی و کشوری موفق خواهد شد،  که حرفه باشند،  یعنی کردار حرفه ای،  پندار حرفه ای،  رفتار حرفه ای.  بهمین جهت حتی اگر انگشت شماری به تاریخ واقعی اهمیت بدهند،  و حرفه ای عمل کنند موفقیت است،  مشروح در پرسش و پاسخ های متفاوت در اینجا.

   پرسش 1403:  کوروش‌نامه گزنوفون (رضا مشایخی):::

هیرکانی >> این اقوام غیر از اقوامی هستند که در هیرکانی گرگان ، در ساحل دریای خزر سکونت داشتند ، غرض مولف در اینجا اقوامی است که در 4 یا 5 روز فاصله در جنوب بابل سکنا داشتند.

فریژ >> فریژ کوچک (سواحل دریای روم-محل شهر تروا) فریژ بزرگ در مرکز آسیای کوچک و ...) این ها رو میشه روشنگری کنید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تقاضا دارم این پرسش را دوباره سر فرصت بنویسید. متوجه نمی شوم چی را روشنگری کنم دوست گرامی! این سند برای مکان هیرکانی کتاب صفحه 38:

 هیرکان (گرگان! ) :  هیرکان گرگان امروزی نیست .

-        هیرکان از یکسو همسایه آسوری ها(ارومیه) و مرز دیگرش به دریای خزر است مردمش با اران ها هم پیمان می شدند.  در اذربایجان خاوری است . هنوز هم مکانهایی با نام هیر=کشتزار دهی در جنوب خاوری اردبیل و هیران دهی پیرامون استارا موجود است.(احمد حامی)

-        گزنفون می نویسد: هیرکانی ها همسایه اشوری ها و لیدی ها بودند.

   پرسش 1404:  راستی منبع این سخن را نیز ارسال کنید مرسی:

   * 1 ــ مادها:  بوزها, پارتاکن ها, استروخات ها, اری زانت ها, بودین ها, مغ ها

   * 2 ــ پارسها:  پاسارگادی ها, مرفی ها, ماسپیان ها, پانتالی ها, دروزی ها, ژرمن ها. پارسها همچنین چهار قبیله چادر نشین داشتند که عبارتند از:  ساگارتی ها, مرد ها, دروپیک ها, داآن ها.

   پاسخ پرنیان حامد:  ایران قدیم حسن پیرنیا صفحه 60 نقل از هرودوت.

   پرسش 1405:  آیا از گودرز پسر گیو لوح بابلی موجود است؟ در اثار الباقیه به کوشش محمد رضا زاد هوش این طور تفسیر آمده:  (ــ (ص 373) جودرز بن سابور (بختنصر) که هم در تعلیقه گذشت,  ویرانگر بیت المقدس در تاریخی نامعلوم ولی اسما (بختنصر) حسب روایت یکی از شاهان اشکانی به نام گودرز بن شاپور بوده که هم گذشت او را با بخترشه / بوختارشاه (بخت نرسه – بختنصر ثانی) گودرزی فاتح بیت المقدس (سده یکم میلادی) یکی دانسته اند. شادروان پورداوود علت انطباق مزبور را غرور ملی ایرانیان دانسته, که پادشاه گردنکشی مثل بختنصر بابلی (605-562 ق.م) را از فرزندان و از سرداران کی لهراسپ شمرده اند.  ولیکن الواح بابلی نشان میدهد که یک فرمانروای اشکانی به نام گودرز (حدود 91 ق.م) عملا زمام امور بابل را تا سال 81 ق.م) در دست داشته است).  گوتارزس گئوپوتروس) (گودرز بن گیو) که هم در نگاره بیستون یاد شده, اخیرا با گودرز مذکور در شاهنامه فردوسی (که پسرش گیو نام دارد) همانستی پیدا کرده وی نه تنها در منازعات رقابت آمیز با مهردادیان پارتی ماد (فرمانروای میانرودان) توانست اقتدار خاندان خود را بر بابل زمین بسط دهد, بلکه یک لشکر کشی جاه طلبانه هم به شرق ایران نمود و از ری گذشت و تا حدود مرو پیش رفت. اینجانب اگر هویت گودرز بن شاپور بن افغور شاه اشکانی را که بیرونی یاد کرده با همین gotarzes geopathros حسب اسناد قدیمیتر یکی نموده ام.  ولی هم با توجه به تعلیقه بایستی بخت نرسیه (بختارشه – بخت نصر) فاتح اورشلیم را (سده یکم) از فرزندان او دانست. التباس و انتسابهای مربوط به وی هم چنان که اشارت رفت, بعد ها از دوره ساسانی و از طریق روایات متداول بابلی و یهودی فرا امده است). این اثر گاهی جملات جالبی در ان دیده میشود.

   پاسخ پرنیان حامد:  gotarzes geopathro تصور می کنم این لغت می شود: گودرز پدر گیو، اما نسل اندر نسل نام گیو و گودرز داشتند. کتیبه گودرزی که پسر گیو است سر پل زهاب است.

   پرسش 1406:  چکیده‌ وار::

   1- در ایران دودمان مادها (خاندان دیااکو) نام‌برده شدند؟ آیا دیااکو همان کیقباد است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  فروتیس مدی = دیااکو، سیاوش = خشتریه، کی خسرو= هوخشتره، (اسناد در کتاب صفحه 79-80)

   2- لهراسپ همان آستیاگ هست؟ اگر نیست نام استیاگ در تاریخ ایران چه نگاشته شده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر در تاریخ ایران پس از کی خسرو از جا به جایی پادشاهی از این خاندان به خاندان هوو سخن به میان است لذا استیاک = اخروی پسر کی خسرو خواهد شد.

   3- آیا گشتاسپ در زمان خودش شاهنشاه بوده یا تنها شاه باختریش بوده؟ و در این زمان شاهنشاهی در ایران بوده یا نه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در تاریخ ایران مکتوب است که گشتاسپ  شاهنشاه بود و دیگران سرهنگ های او بوده اند. قسمت آخر سوالتان را متوجه نمی شوم، دوباره با جمله دیگر مکتوب بفرمایید.

   پرسش 1407:  درودبرشما میهن دوست 3سوال:

   1 ــ  چرا فرهنگمان شده فرهنگ عربی؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چون تازیان و ارابی ها بر ایران چیره شدند.

   2 ــ  چرا مرده پرست شدیم؟

   پاسخ پرنیان حامد:  مرده پرستی در چه روندی؟ در آیین مزدیسنا به نیاکانشان احترام می گذاشتند حتی نوشته اند در سال نو به یاد نیاکان و مردگانشان مراسم مخصوص اجرا می کردند.  منظور شما از مرده پرست دقیقا چیست؟

   3 ــ  و آیا زرتشت همان بودا یا ابراهیم خلیل نیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر به هیچ سندی چنین چیزی قابل اثبات نیست. شما اگر سندی دارید به ما نیز بگویید.  بودا می تواند بوذاسپ باشد اما نه زردشت زمان گشتاسپ و ابراهیم خلیل نیز به هیچ روی زردشت نمی تواند باشد.

  ادامه پرسش:   لطفا جواب قانع کننده سفسطه نفرمایید . استاد گرامی سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  موضوع سفسطه نیست بارها بر این وبلاگ نوشته ام من نه صلاحیت قضاوت در متون مذهبی اسلامی را دارم و نه پژوهشگر دوران ساسانی و اسلام هستم تا آخر حکومت اشکانی بیش نمی توانم پاسخ گویم باز سوال می فرمایید!

   انوش راوید:  تاریخ فرهنگ ما ایرانی ها بطور کلی با اعراب تفاوت دارد،  و هیچ وجه مشترک ندارد،  اول از همه ما جشن نوروز داریم آنها ندارند،  دوم جشن های متعدد داریم و آنها ندارند،  سوم در تمام مراسم و شهر ها و روستاها زنان با مردان برابر و در یک جمع هستند،  ولی اعراب اینگونه نیستند،  بویژه در جشنها و مراسم سنتی ایرانی.  اختلافها خیلی زیاد است،  و نمی توان در چند سطر نوشت، آنچه که شما مد نظرتان است،  و نگذاشته اند آنرا متوجه شوید،  نفوذ استعماری در فرهنگها می باشد،  که باعث شده شما فکر کنید فرهنگتان عربی شده است،  در پرسش و پاسخ متفاوت در اینجا توضیح نوشته ام.  اما در کل ما ملت های قاره کهن بدلیل نزدیکی و داشتن تبادل فرهنگی و تجاری،  بخش هایی از تمدن و فرهنگ یکدیگر را گرفته ایم،  و این یک مسئله در تاریخ تمدن است،  نه نفوذ یکی بر دیگری،  زیرا بهمان نسبت که ما فرهنگ مردمان غرب و جنوب غرب قاره کهن را داریم،  فرهنگ مردمان شرق و شمال شرق این قاره را نیز کسب کرده ایم،  و همینگونه آنها از فرهنگ ما دارند،  و اتفاقاً وجود و نفوذ فرهنگ ایرانی در کشور های اردن و سوریه و عراق و... است،  که استعمار توانسته از اختلاف در فرهنگ جنگ و ستیز داخلی در آن کشورها ایجاد کند.  این داستان سر دراز دارد،  لازم است که مطالعه و تحقیقات خود را درصورتیکه تخصص تان است،  بیشتر و حرفه تر نمایید.

    در هیچ کجا نوشته و گفته نشده،  که ایرانیها مرده پرست بوده یا هستند،  آنچه که از تلقین و نفوذ استعمار در ایران بوده را بکل جامعه و تاریخ تسری ندهید.  در مراسم دینی اسلامی و زرتشتی و مسیحی و در گذشته میترایی و مانوی و مزدکی ایرانی،  اثری از مرده پرستی وجود ندارد،  ولی اگر نگاهی بدینها و مراسم در دیگر کشورها بیاندازید،  متوجه خواهید شد که آنها خیلی متفاوت به دنیای مردگان می نگرند،  که در اندازه پرستش است.  در این باره در تاریخ مردن در ایران مطالبی نوشته،  و بزودی آنرا ادامه می دهم.  با کار روی مردگان و قبرستانها باید به بخش های مهمی از تاریخ دست یافت،  این مهم در ایران خیلی بی اهمیت حساب می شود،  و فقط همه بشدت به چند کتاب تاریخی نوشته شده استعماری و یا بازنویسی شده عوامل استعمار  چسبیده اند.

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.


   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 9

کنکاش 9

   پرسش 1326:  کاس های حاکم بر بابل رومیان بودند؟ رومیان مگر از نژاد ماد نیستند ؟راستی کلدانیان چه وقتی حاکم بابل شدند و ایا همین کاس ها بوده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کاس ها با موهای بور و چشمان آبی همان نژاد رومیانی هستند که شما تصور کردید از اروپا آمده اند و نژاد اروپایی است!

   قدمت قابل اثبات کاسپ ها در ایران 3000 قبل از میلاد یعنی 5000 سال پیش است، که در این زمان در اروپا فقط نژاد گوش دراز سلتها (گالیرها) بوده و قابل اثبات می باشد.  لاجرم نژاد مو بور و چشم آبی ایرانی است و از ایران به روسیه و اروپا مهاجرت کرده است و نه بر عکس!

   این گروه که در شمال ایران, قزوین, همدان, کاشان, آذربایجان, کرمانشاه, لرستان و کردستان ساکن بودند،  به بابلی ها اسپ می فروختند و پیرو آیین مهر بوده اند.  سومریان؛ اکد ها و بابلیها قبل از این داد و ستد ارابه های خود را به گاو می بستند.

   کاسها کم کم در بابل رخنه کردند و از 1800 ق.م نام آنها در تاریخ بابل راه یافت.  بابلی ها به کاسها که از شرق به این منطقه دستبرد می زدند بربر می گفتند.  بربر به زبان سومری نام آفتاب است. سومریان و بابلیان به کاسپ های آفتاب پرست بربر می گفتند! کاس ها در سال  1520  ق. م بابل را گرفتند.  در سال 1160 ق.م پس از 360 سال فرمانروایی بر بابل کاسها از ایلامیان شکست خورداند سروریشان در بابل خاتمه یافت و به کوهستان های لرستان بازگشتند.

   هم اکنون در کناره دریای خزر, لرستان, آذربایجان, کردستان و ... مردمی سفید پوست با چشمان آبی و مو های بور درلرستان  تیره کاکاوند, حسن وند, بومیان نور آباد؛ در بخش های زاغه, الشتر, دلفان, سلسله کرمانشاه و .... همه از نژاد کاسپها و رومیان ایرانی هستند،  که اروپا را فتح کرده و این نژاد را به آنجا منتقل کرده اند.

   کی سر (قیصر) روم خداندان کیانی (کلدانی) است که پادشاه معروف آن کیا کی سر = هوخشتره = هو سر وه = کی خسرو بوده است (سلسله مادها در ایران).   کاسها اجداد رومیان هستند به زمانها (سلسله مراتب زمانی) بیشتر دقت کنید که اینگونه مخلوط نکنید.   

   پرسش 1327:  به نظر شما هجوم ما ایرانیان به وبلاگ کاخ سفید و ملک عبدالله نسبت به مالکییت جزایر سه گانه کار درستی بوده؟ این که ما به اعراب بگیم ملخ خور یا روی وبلاگ ملک عبدالله بنویسیم اقرا گ چ ژ پ (بخوان گ چ ژ پ) کار درستی است؟ مگر ما میتوانیم بخوانیم ذ ظ ض ص ث ع غ . اتحاد ما ایرانیان کار واجبی است ولی توهین به اقوام مختلف مخصوصا اعراب که در ایران هم زندگی میکنند, کاری نا پسند و بس بی فرهنگیست. به نظر شما بهترین کار ممکن نسبت به این موضوع چیست؟

   انوش راوید:  بارها در وبلاگ نوشته ام،  اهانت به هیچ یک از ملتها و مردم کشورها بویژه مردم قاره کهن را در این وبلاگ منتشر نمی کنیم. همچنین از موضوعات و مسائلی که جنبه سیاسی و مسلکی و مکتبی باشند،  فقط با دیدگاه تحقیق و تحلیل های علمی در چهار چوب علمی برابر با قوانین تاریخ اجتماعی می نویسیم و بررسی می کنیم.  برای ورود به قرن نو هر شخص باید تخصصی و حرفه ای تر باشد،  و از دوری و پراکندگی در پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک خوداری نماید.

   پرسش 1328:  من مطالب وبلاگتون رو مطالعه کردم. واقعا خسته نباشین. تشکر میکنم ازتون. میخواستم ازتون بخوام اگه امکانش هست کتابی رو بهم معرفی کنین که تاریخ ورود استعمار و چگونگی ورود استعمار رو به طور کامل بررسی کرده باشه

   پاسخ پرنیان حامد:  ایران هیچگاه مستعمره رسمی کشوری نبوده است که شرح آن را در کتابی نوشته باشند! اما به علت وضع جغرافیایی همیشه دچار سیاست کثیف استعماری بوده است، که با خواندن همین تاریخ مکتوب ایران از دوران صفویه به بعد با کمی تفکر خود به آن پی می برید.  ایران با ارتشی مجهز در زمان صفویه برای تحدید عثمانی از سوی پرتقالی ها.  ایران بدون ارتش و با شمشیر به جنگ روسیه در زمان فتعلی شاه برای تهدید روسیه از سوی انگلیس. ایران در خطر تجزیه بین روس و انگلیس. دربار قاجاریه زیر نفوذ انگلیس و مرگ امیر کبیر. مجلس ایران و مکافات با دخالت های انگلیس ها.  پیدا شدن نفت در ایران و سیاست های مختلف برای خارج کردن این ماده به اروپا و هزاران نمونه دیگر در تاریخ ایران وجود سیاست کثیف بی گانه را در کشورمان تایید می کند.

انوش راوید:  بیشتر کتاب های موجود درباره استعمار و امپریالیسم،  دارای جنبه مکتبی و حزبی است،  در واقع من آن کتابی که بر پایه علم و واژه های علمی باشد ندیدم،  بزودی درباره این موضوع بیشتر خواهم نوشت.

   نظر 1329:  به نظرم شبیه خیالبافی است.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام  زحمتی بکشید حد اقل در یک جمله کامل نظرتان را بنویسید که ما هم بدانیم شباهت این همه سند و مدرک به خیالبافی در چیست؟

   انوش راوید:  در صورتیکه منظورتان مقاله مصر باستان و استان مصر ایران است،  ابتدا گوشزد نمایم،  من تمایل ندارم در کار نو تحقیقی و نظریه پردازی پایه ای،  به افراد بی نام نشان،  که با پراندن کلمه ای می خواهند محیط آزاد را آلوده نمایند،  پاسخ گویم یا بحثی نمایم.  با تجربه چند سال وبلاگ نویسی،  بنظرم اینقبیل می توانند از عواملی باشند،  که نمی خواهند جوانان ایرانی نسبت به واقعیت های تاریخی آگاهی پیدا نمایند،  و به تعلیل و تحلیل های مستقل ملی و مردمی بپردازند.  در صورتی که شما از این قبیل نمی باشید،  بفرمائید کدام بخش و چه موضوعی شبیه خیال بافی است،  و بنا به قوانین یادگیری در موارد مورد نظرتان پرسش کنید.  این مقاله یک میان نظریه،  در بخش گمانه زنی های غیر عملی،  بر اساس تاریخ نویسی مکتب آنال، اعم از گزارش‌ها، دفاتر تاریخ و... می باشد.  در طرح های اینگونه،  می توان با ایجاد بینش نو تحقیق،  پیش زمینه ای برای افراد متخصص جوان ایجاد کرد،  که آنها درگیر تحقیقات جدید موضوعات موردی شوند.

   پرسش 1330:  مشکل یک نام برای دو شهر در تاریخ ساسانیان شاید بیشتر هم بوده باشد!  چون که میدانید شهری به نام "هرات" در خود ایران نیز داریم .!!

   پاسخ پرنیان حامد:

   هرات : 1. جنوب استان یزد ایران، 2. کشور افغانستان،

   خراسان : 1. شهری در شمال شرقی کشور ترکیه، 2. شهری در استان خوزستان، 3 . استانی در شرق ایران،

   مشهد : 1. شهری در استان کهکیلویه، 2. مشهد مرغاب شیراز، 3 . شهری در استان خراسان،

   کرمانشاه : 1. کرمانشاهون شهری در یزد مرز کرمان، 2 . استانی در غرب ایران،

   گیلان :1. شهری در استان کرمانشاه، 2. استانی در شمال ایران،

   این مکافات آنقدر زیاد است  که باورتان نمی شود. 

   پرسش 1331:  خیلی از بیگانه پرستان در مورد طاق کسری میگویند که ان را رومیان ساخته اند نه ایرانیان, همانطور که فردوسی نیز میگوید ولی همین افراد اسکندر نامه ی شاهنامه فردوسی بزرگ را الحاقی میدانند!

   پاسخ پرنیان حامد:  طاق کسری (کسری همان کی سر است)  را کی سر ها ی رومی اهل رومیه مدائن ساختند. رومیان ایرانی بودند! رومیان کسری های ایرانند! اسکندر نامه فردوسی را الحاقی می دانستیم چون تصور اینکه وطن پرستی چون فردوسی 6000 بیت برای یونانی بیگانه شعر  گفته باشد, غیر ممکن بود. دو راه موجود است یا اسکندرنامه فردوسی الحاقی است و یا اسکندر یونانی اجنبی نیست.

   پرسش 1332:  اگر فرضیه رفتن الکساندر به هندوستان امروزی به خاطر زمان ها و فواصل, مردود است چطور رسیدن اسکندر ماد نژاد به اروپا و مصر و عربستان افغانستان مردود نیست؟ اسکندر این همه شهر ساخته این ها فقط در 14 سال ساخته است؟  بنده همیشه مخالف سخنان شما بودم ولی گویا در سخنانتان حقیقتی نهفته است که ما هیچ وقت نخواستیم به آن پی ببریم. میشود بنده را از این مهم اگاه سازید؟ راستی تخمه امان در کتیبه های داریوش اول نوشته شده؟

   پاسخ پرنیان حامد:

   1. "اسکندر گجستک ارومی مصر نشین" مکتوب در متون پهلوی است و نشان می دهد قبل از فتح ایران و حکومت 14 ساله اش مصر را فتح کرده است.

   2. اسکندر نه به افغانستان رفته است و نه به هند امروزی! از دجله تا هندیجان ایران رفته است. (اسناد این مدعا در کتاب است). 

   3. بنده در کشور خودم می توانم 14 ساله دستور ساخت 7 بنا را بدهم!. آقا الکساندر یونانی شمشیر به دست در حال جنگ در  کشور غریبه و هزاران کیلومتر دور تر از کشورش نمی توانسته از سوریه تا هند امروزی این همه شهر را با خاک یکسان کند و بسازد!  بنا هایی که اسکندر ساخته  است (به غیر از اسکندریه مصر که قبل از این 14 سال ساخته است)  همه نزدیک هم و در امتداد دجله است (این گفته کجا از سوریه تا افغانستان و هند کجا!)

   4. از هندیجان ایران تا مکه راهی نیست!

   5. در اروپا جز از دیوار اسکندری که به خواست مردم محلی بوده است (لاجرم خودشان در ساخت آن کمک کرده اند) شهری نساخته است! معابد میترایی یادگارهایی است که پس از رفتن او به یاد او ساخته اند!

   شما گویا به سال و کیلومتر و شرایط در حال جنگ و در حال صلح توجهی ندارید!:

   اسکندر73 ق.م  به روایت تاریخ ایران:

   اسکندر بعد از آنکه بر دارا پیروز شد 14 سال شاه بوده است در این 14 سال:

   - از آذربایجان در حال جنگ تا هندیجان رفته است که برابر 1000 کیلومتر است.

   - از هندیجان بدون جنگ تا الجزایر رفته است که برابر 5000 کیلومتر است.

   - از الجزایر تا قطب شمال روی هم 6000 کیلومتر رفته است.

   - از انگلستان از راه دریا 8 ماه به لبنان بازگشته است.

   نتیجه کار او: در طول 14 سال 12000 کیلومتر را پیموده است، در اروپا تنها دو جنگ کرده است و یک دیوار ساخته است در ایران دستور ساخت 7 شهر را داده است.

   الکساندر 320 ق.م به روایت مفسرین:

   - الکساندر به سال 334 ق.م حرکت می کند 3 سال بعد یعنی به سال 331 ق.م در حال جنگ بی امان  با داریوش سوم به بین النهرین می رسد.

   - سر راه مصر را هم فتح کرده است  سوریه تا قاهره حدود 800 کیلومتر قاهره تا بغداد حدود 1000 کیلومتر + 1200 کیلومتر از مقدونیه تا سوریه =  حدود 3000 کیلومتر در طول 3 سال در حال جنگ با دو ابر قدرت زمانه ایران و مصر! (شگفتا عجب منطقی).

   - الکساندر به سال 329 ق.م در سغد و بلخ افغانستان و در همان سال به هند حمله کرده است. سر راه هم تخت جمشید سوزانده است به همدان رفته است از آنجا به خراسان رفته است از خراسان به سیستان رفته است از سیستان به کرمان رفته از آنجا به افغانستان و بلخ و سغد! 

   - مهران تا تخت جمشید = 800 کیلومتر.

   - تخت جمشید تا همدان = 800 کیلومتر.

   - همدان تا مشهد = 1000 .

   مشهد تا زاهدان = 800 (آیا واقعا از مشهد به زاهدان و کرمان رفته و برگشته است ! خیلی غیر منطقی است!)

   زاهدان تا کرمان = 400 کیلومتر.

   کرمان تا مشهد = 800 کیلومتر.

   مشهد تا بلخ = 600 کیلومتر.

   از بلخ تا دهلی نو = 1000 کیلومتر.

   یعنی او با سپاه و در حال جنگ 2 ساله 6200 کیلومتر را پیموده است و تا به اینجا 5 ساله 9200 کیلومتر را در حال جنگ بی امان وسط کوه و کویر پیموده است! زن گرفته است وسط راه صبر کرده شهر ساخته است و ...!  الکساندر به سال 323 به استناد لوح بابلی در این شهر چشم از جهان فروبست.  یعنی 6 سال طول کشیده است که تقریبا بدون جنگ از دهلی نو تا بابل 2600 کیلومتر را طی کند! (این راه را 6 ساله آمده آن راه صعب العبور را در حال جنگ 2 ساله!).

   الکساندر چگونه 2 ساله در حال جنگ با یک لشکر دور ایران را زده است و از راه  بلخ افغانستان به هند رفته است. در راه زن گرفته است و کلی شهر ساخته است؟  الکساندر چگونه 5 ساله حدود 10000 کیلومتر را با یک لشکر پیموده و دو ابرقدرت آن روزگار را در این مدت کوتاه سرنگون کرده است؟ آیا  افراد این سپاه آدم آهنی بودند و نیاز به استراحت نداشتند؟     از دیدگاه شما الکساندر 5 ساله در حال جنگ و شهرسازی 10000 کیلومتر می پیماید اما غیر ممکن است که اسکندر 14 ساله تقریبا بدون جنگ 12000 کیلومتر را پیموده باشد عجب جالب است.

   از مردم آل فسیل بدانیم  نوشته انوش راوید:

       آل فسیل آنچه را که می داند،  به آن اعتقاد پیدا می کنند،  و به آن تعصب شدید می ورزد.  شاهی و رئیس جمهوری،  بتی و مرامی،  و خلاصه هر چیز که در مغزشان جا باز کرد،  همان را نهایت می دانند،  و هیچ چیز دیگر و نو آوری را نمی توانند بپذیرند.  اگر آنها چیز های جدید و متنوع علمی تر در تخصص خود را بپذیرند،  دیگر نخواهند توانست مخلص آنچه که برای آن هستند در خدمت باقی بمانند. 

   مردم آل فسیل اشخاصی هستند که به آنها احمق نمی شود گفت،  خائن نیستند،  چه بسا وطن پرستان و مومنینی خوب و وفا دارانی به نام باشند،  نا آگاه نیستند، چه بسا از اهالی علم و شعر در میان آنها بسیار است.  آنها فقط از نظر مغزی و ذهنی جا مانده در گذشته هستند،  و نمی توانند خود را جلو بکشند و تغییرات را درک نمایند،  و نمی دانند نو آوری در علم و هنر و غیره چیست،  هر چند که تعریف آنرا بدانند.... 

   انوش راوید:  بمنظور بهتر دانستن حرکت های نظامی،  لازم است جوانان عزیز،  از تاریخ تاکتیک در ایران و تاریخ لشکر و جنگ در ایران بدانند.

   پرسش 1333:  با دیدن مثلت در بالای مهرابه ی معبد میترایی که نشان دادید بر من اشکار شد که ان شکل مثلثی که بر بالای بنا های یونانی است و شرح حال ماجرایی است و یا نشان از ایزدی است که به ان "سنتوری " میگویند از معماری میترایی ایرانی عاریه گرفته شده .ننگ بر ما که از معماری های یونانی و مایا و گوتیک و... میتوانیم سخن گوییم ولی از معماری میترایی خیر ..

(مربوط به پرسش و پاسخ 1296 http://www.cae.blogfa.com/post/48  پرسش و پاسخ ویژه 34 )

   پاسخ پرنیان حامد:


عکس شماره 6152 .

   1.  بازسازی معبد مهری در پنجکنت تاجیکستان که شباهت عجیبی به عکسهای بازسازی تخت جمشید دارد.

   2.  ویرانه مهرابه بزرگ کنگاور به نام ناهید مادر خداوند.

   3.  بازسازی نمای مهرابه گارنی ارمنستان.

   4.  مهرابه سه دیر (دورا-اورپوی) سوریه،  ردیف ستونها از سر در تا مهراب.

   5.  نقش برجسته مهرابه دیبورگ المان که در بالای ان همین نقش مثلث کنده کاری شده است و بر حسب اتفاق روزگار تنها صورت شاه بر صندلی وسط خرد شده است تا قابل تشخیص نباشد که کیست!

   6.  سر در مهرابه که بر ان دلفین, صدف, چلیپا و گل نیلوفر دیده می شود.

   شما مهندس معماری آینده این کشور هستید؛ ما را از این ننگ برهانید!

   ادامه پرسش:  در ویکیپدیا زیر آن عکسی که برای شما فرستاده بودم تو ویکی پدیا زیر عکس نوشته بود که افرودیت است و فکر کرده بودم منظور علیرضا همین است و در کل هیچ ربطی به مسادونی و یونان ندارد.

   پاسخ پرنیان حامد:  بدرستی نمی دانم خود علیرضا بگوید منظورش کدام بوده است؟ مجسمه  ای خانم که هیچ شباهتی به افرودیت ندارد! خود افرودیت هم جای سوال فراوان دارد به استناد ایلیاد و اودیسه هومر این زن قبرسی بوده است و از همبستری با آنشیز تراوایی  نوه ی آسارکوس ( آشارک + us پسوند آشوری),  انه ای را بار می گیرد  که پدر آسکانیوس (آشکان + us پسوند آشوری) بوده است این زن  از مادران اشکانیان است و مورد تکریم آنان! این چه ارتباطی به یونانی ها و حمله الکساندر به ای خانم دارد که آن را سند گرفته اند؟  ای خانم و بگرام هر دو چه از نظر معماری و چه از نظر اسناد یافت شده در آن یا ساخت و یا بازسازی اشکانیان است.

   ادامه پرسش:  این هم عکس از سکه های یافت شده در سوریه از الکساندر= مرد هزار چهره،  برای اطلاعات بیشتر به کاوشات یوسف کانجو را پیگیری کنید.


عکس شماره 6153 .

   پرسش 1334:  ...و البته امیدوارم هیچ وقت شما رو عصبانی هم نبینم و همیشه باآرامش و بدون خستگی کار کنید. کاش این مطالبتون رو چاپ هم می کردید و میذاشتید توی حوزه ی عمومی نقد و شناخته بشن. به امید موفقیت

   پاسخ پرنیان حامد:  تصور بر آن بود که با ارائه این همه سند ایرانیان خشنود و به کمک آنان در جوامع بین المللی از فرهنگ کشورمان دفاع خواهیم کرد که رویایی بود بیهوده!  گویا بهتر است لغت وطن پرستان کشورمان را با اجنبی پرستان ایرانی عوض کنیم،  بزرگوار عصبانی نیستم به شدت دلگیرم از آنچه می بینم! امر بفرمایید کدام قسمت را چاپ و در کدام حوزه عمومی به نقد بگذاریم؟

   انوش راوید:  امیدواریم روزی برسد،  که همه جوانان عزیز ایران،  در ادامه تاریخ دمکراسی ایران،  دید دمکرات داشته باشند،  و بتوانند حداقل آزادی اندیشه و قلم را در محیط مجازی تا رسیدن به آینده جدید تجربه نمایند.

   پرسش 1335:  اگر روم = مدائن . پس مقدونیه ی روم نیز که مورخین مسلمان از آن نام برده اند هم باید در همان اطراف باشد؟ نه؟ نام پدر بیوراسپ را اروند اسپ آورده اند,  آیا با نام رود اروند ارتباط دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  توجه دارید که 1. روم = رومیه مدائن  زمان 73 ق.م،  2. بعد از درگیری ها با خاندان اشک های ارمنستان روم = هروم = سوریه (تا حدود اوایل  حکومت ساسانی)، 3. بعد از حمله بعدی  روم = قسطنطنیه = استانبول ترکیه ......

   مورخین مسلمان  در زمان اسکندر از مقدونی نام بردند،  که می تواند مغ دونی = دشت مغان باشد.  دشت مغان با اروم  (احتمالا ارومیه) که در کارنامه اردشیر بابکان آمده است و همچنین با مدائن زیاد فاصله ندارد. یک مغ دونی دیگر هم پیدا کردم  بغاز کوی،  ممکن است بغ + از + کوی نینوا باشد ("از" پسوندی بر شهر هایی چون شیر + از محل  شیرها = شیراز و اهو + از  محل اهو ها = اهواز است)،  بغ + از = محل بغ ها و مغ ها این هم می تواند،  مغ دونی باشد، که با مدائن فاصله زیادی ندارد. در اسناد ساسانی اصلا نه لغت مقدونی آمده و نه لغت یونان. دشت مغان و یا بغازکوی هیچکدام نه یونان است و نه اروپا!

   نظر 1336:  باسلام. من یک نوجوان 15ساله هستم. از سن 9سالگی در مورد تاریخ ایران و به خصوص زرتشتیت شروع به تحقیق کردم و صد البته تحقیق هایم چون تحقیق های همسن و سالانم به جستجو های گوگل محدود نشد و حتی برای تحقیق در بعضی موارد به یادگیری زبان دین دبیره پرداختم. من اکثر مطالب شما را خواندم. و میدانم که مورخ باید دیدی ژرف و بلند و توامان با دیده پرسش داشته باشد. اما در مواردی نمی توان با یک دید یک جانبه همه چیز را زیر سوال برد. من مطالب شما را در رابطه با دروغ های تاریخ خواندم و تاثیر همین دید های یک جانبه را دیدم. می دانم که شما نظرات خود را با دلیل بیان کردید اما باید دلایل مخالف را نیز دید و ان ها را رد کرد. (به جای انکه دلایل خود را تحمیل کرد) لطفا در تحقیق های بعدی خود این موضوع را مد نظر داشته باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام.  از آشنایی با شما بسیار خشنودم و به شما تبریک می گویم،  که با این سن کم اینگونه ژرف اندیش هستید.  بر این وبلاگ تک تک نظرات خوانندگان  موافق و یا مخالف (جز از افرادی که با فحاشی به اقوام  و باورهای دیگران توهین می کنند) باز و بررسی می شود.  شما بگویید بررسی کدام یک از این نظرات کامل نیست تا آن را هر چه بیشتر بررسی کنیم. با سپاس

   پرسش 1337:  با سپاس از شما برای پاسخ هایتان. آقای راوید بنده را میگویید ال فسیل؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر آقای راوید دو سال پیش مقاله ای نوشته بودند،  با عنوان آل فسیل  و من قسمتی از آن را کپی کردم.  مدارک ارائه شده و تاریخ های نوشته شده در مورد الکساندر یونانی دارای تناقض شدید می باشد.  شما هم با سواد هستید و هم وطن پرست،  اما یک لحظه به آنچه به شما تحمیل شده است،  حتی شک هم نمی کنید، چرا؟ مدارکی از مکتوبات ایران جمع آوری و برای تفسیر و بررسی چاپ و ارائه شد.  شما بدون توجه, بدون آنکه حتی آن را نگاه کنید فقط می گویید "نه" و اسناد درهم اروپایی و یونانی را ارائه می دهید!  تناقض این اسناد از تاریخ مکتوب ایران, که به شما تلقین کرده اند افسانه است,  خیلی بیشتر است! باور ندارید؟ بررسی کنیم:    

   1 .  پاپیروس مصری که نام الکساندر بر ان است و از دیدگاه شما  سند فتح مصر به دست الکساندر می باشد!  عکس شماره 6155.

   الکسیندرس،  این اگر نام   AleksAnderos است،  چرا به جای عقاب دوم نماد "A"  برگ نی نماد "i" آمده است؟

ALKSINDRS   را به هر شکلی می توان خواند جز از نام  الکساندر!

   این چرا "ال - AL " به معنی خدا و ایزد در خود این سرزمین + کسی "kesi  " نام نژاد کاس ها + " endrus اندوس" نباشد؟

   یا لغت سین در وسط آن که در نام خاندان و پادشاهان بابل (نارام سین, ریم سین, سین موبالیت, ای سین) دیده می شود نباشد؟ و آن را ال = ایزد + اک = اکد + سین نخوانیم؟

   یا چرا مربوط به  صحرای سین و کوه سین آیی همان اطراف نباشد؟

   چرا آن را به صورت  al-kes-indo-rus ایزد کاس های هند و روس نخوانیم؟

   هزار طریقه دیگر هم می توان خواند هزار تعبییر دیگر هم می توان کرد،  تنها تعبیر الکساندر به خاطر "ای -i  " در وسط این لغت از همه غیر منطقی تر است،  چرا که خط هیروگلیف مصری همانگونه که در اول این لغت می بینید "آ - A " دارد!

عکس لوح بابلب

   2.  لوح بابلی که مرگ الکساندر کبیر را در تاریخ 11 June 323 BC ثبت کرده است!  عکس شماره 6156.

      جانشین الکساندر کبیر به استناد مکتوبات تاریخ سردار او سلوکس بوده است، که در سال 306 ق.م تاجگذاری کرده است! اختلاف زمانی 17 سال در این میان به چشم می خورد. این لوح نمی تواند به الکساندر کبیر ارتباطی داشته باشد! این لوح رویداد مرگ الکساندر دیگری است،  که شاید برای مهمانی به بابل رفته بوده و در آنجا جان سپرده است!

   3 .  مجسمه الکساندر کبیر در ترکیه با سکه های الکساندر ها مطابقت ندارد!  و چهره سکه هایی که آن ها را سکه الکساندر کبیر حدود  320 ق.م نوشته اند،  شبیه به هم نیست!  عکس شماره 6157.

عکس سکه های تاریخی

   4 .  نوشته مورخین یونانی و رومی که همه آنان 300 سال بعد از واقعه بوده اند می تواند مخلوطی از این دو اتفاق باشد.  به سال مکتوبات این مورخین توجه بفرمایید:

    Diodorus  (دیودوروس نیمه دوم 100 ق.م  حدود 50 ق.م)

   Arrian  7B 29   (آریان به سال 297 بعد از میلاد)

    Plutarch    پلوتارک (سال 64 تا 125 بعد از میلاد)  

   Curtius  (کرتیوس  حدود 100 بعد از میلاد )

   justin     جاستین (200 یا 400 بعد از میلاد)

   توجه دارید که قدیمی ترین آنها حدود 50 ق.م است.  گویند کلیه نوشته ها از زمان الکساندر یونانی تا 50 ق.م مفقود شده است! (نوشته های هومر, هرودوت و کتزیاس چرا مفقود نشده است!) این راویان با 300 سال اختلاف زمان به راحتی ممکن است مخلوطی از سرگذشت دو فرد را نوشته باشند.  در نوشته ها تناقض فراوان است چنانکه جاستین اصلا راجع به الکساندری سخن می گوید که والی اشکانی در هیرکان (آندروگوراس) بوده است! لاجرم نمی توانیم به این اسناد مکتوب 100% اطمینان داشته باشیم،  و باید آنها را جمله به جمله بررسی و با حقیقت زمانی و مخصوصا مکان های جغرافیایی و تاریخ ایران مطابقت بدهیم و تنها در صورت درست بودن حداقل سه شرط بالا آن را بپذیریم.

   تاریخ کشورمان با وجود کلیه حملات و آتش سوزی ها و ویرانی ها هنوز در دسترس ما می باشد. بیایید این مکتوبات درهمی که به ما دیکته کرده اند و برایمان تاریخ جدید نوشته اند کنار بگذارید و تاریخ کشور خودمان را احیا کنید. من حکومت هخامنشی را هم از روی همین تاریخ بازمانده در ایران برایتان پیدا می کنم (در شاهنامه فردوسی پیدا کردم) و می نویسم. شما هم به جای زخم زبان به من کمک کنید،  و از این فرقه ال فسیل دست بردارید.

   پرسش 1338:  از اینکه در وبلاگ شما می خوانیم همه چیز از ایران بوده، و حالا می خوانیم رومیها هم ایرانی بودند، به نوعی ناراحت میشوم انگار که ما از کره دیگر آمده بودیم، و بقیه مردم دنیا هیچ بودند، یا در یک نگاه کلی فکر می کنیم خالی بندی است.

   پاسخ پرنیان حامد:  متاسفم که موجبات ناراحتی شما را فراهم آوردیم.  موضوع لغت ایرانی که خود ریشه از نژاد ایر-ها و مردمان اطراف اران را شامل می شود نیست. اولین تمدن بشری شناخته شده از روی آثار باستانی سومریان بین النهرینی هستند، که خود مهاجرینی از شرق یعنی سیستان و بروجرد (میمند با یازده هزار سال قدمت) بوده اند. ما تافته جدا بافته نیستیم اما وارث اولین تمدن بشری در جهانی هستیم که با سیاست ها و گزافه گویی ها و اسناد جعلی می خواهند آن را انکار کنند. متاسفانه  هر چه در اروپا کاوش شد مدرک یا سندی که قدمت تمدنی بیش از 2100 سال را در این ناحیه به اثبات برساند و یا نژاد و نسلی مو بور و چشم ابی قبل از زمان ذکر شده, یافت نشد.  در حالی که نژاد کاس های مو بور و چشم آبی قدمتی حدود 5000 سال دارند. همچنین کلیه اسناد مکتوب محل روم را در مدائن تایید می کند. همچنین حقیقت جهان مهاجرت نژاد کاسها به اروپا و پیوند آنان با بومیان گوش دراز این منطقه را تایید می کند. من چگونه  و با چه جملاتی این حقیقت را بیان کنم که حمل بر نژاد پرستی  نشود؟

   انوش راوید: آن چه که در وبلاگ می گوییم با اسناد تاریخی است، به نوع دیگر که در ایران و ایرانیان بررسی کرده ام، بدلیل چهار راهی بودن ایران است، ضمن در نظر گرفتن سه جلگه بزرگ تمدن های اولیه در سه طرف ایران، خود بخود از مجموع تمدن های قاره کهن در ایران جمع شدند. همانگونه که در پاسخ بالا هم نوشتم، قرن 21 زمان تخصصی و تخصصی تر بودن است، نیازی نیست که توده مردم بی تخصص چه فکر می کنند، که آیا تاریخ خالی بندی است یا نه، اگر به مسئله مهم حرفه ای بودن در قرن نو توجه نشود، امکان رفتن به آینده جدید ایران غیر ممکن است.

   پرسش 1340:  قربانی کردن روزی دو نفر از نژاد سومریان آیاهمان اشاره فردوسی به جوانانی که از ترس قربانی شدن از دست ضحاک فرار میکنند نیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  برای خدای  مردوک انسان  قربانی می کردند و فردوسی دقیقا به این مسئله اشاره کرده است. شاید شکستن بت های بابل و قربانی نکردن اسماعیل (ع) هم مربوط به شکستن این قانون کثیف انسان کشی باشد.

   پرسش 1341: 1. در پرسشی درارتباط با زرتشت، نظر شما را درباره ی تاریخ رسمی جویا شده بودم و فرموده بودید منظورتان از تاریخ رسمی چیست؟ منظورم همان تاریخی است که همه درباره ی زرتشت می دانیم چون در مطالبی از سایت احساس کردم نظر شما چیز دیگری است و البته در جواب من هم به نوعی به آن اشاره کرده اید ولی باز هم برایم مبهم بود دوست داشتم اگر نظر متفاوتی از آنچه ما درباره ی زرتشت می دانیم دارید ارائه بفرمایید. البته فرموده اید در کتاب آمده اما بنده با اجازه ی شما نظر کلی تان را می خواستم جویا شوم.

   پاسخ پرنیان حامد:  آنچه در مورد زمان زردشت تا به امروز نوشته اند چنان درهم و مبهم است که به درستی نمی توان متوجه شد 7000 سال پیش یا 2400 سال پیش بوده است.  در بررسی انجام شده  که در کتاب به تفسیر مکتوب است و اسناد آن ارائه شده است (بیشتر این اسناد از خود اوستا است), زردشت به معنی پیامبر و اهورا به معنی خدا و اولین زردشت اهورا ( پیامبر خدا) به استناد خود اوستا جم می باشد. لذا لیست تعدادی از زردشت ها تهیه و در کتاب ارائه داده شد. تاریخ  زردشت زمان  گشتاسپ که در متون ساسانی از او یاد شده است  حدود 36 سال قبل از کوروش کبیر می باشد. همچنین به استناد خود اوستا در دین زردشتی دو کیش (فرقه) موجود بوده که در کتاب به تفسیر و بررسی شده است. همچنین "گفتار نیک, کردار نیک و پندار نیک" به استناد خود اوستا از سخنان زردشت زمان گشتاسپ نیست.

    جسارت کردم و از شما تقاضا کردم به کتاب رجوع کنید علت:  اول آنکه  این گونه کوتاه سخن بدون اسناد و مدارکی که در کتاب است ارزش علمی ندارد دوم آنکه این گونه کوتاه سخن گفتن ممکن است باعث سوء تفاهم و ایجاد کدورت برای هم وطنان زردشتی مان شود. مذهب زردشتی با قدمت 7000 سال به هیچ روی از طرف اینجانب رد یا مردود نشده است. تنها آخرین زردشت در زمان گشتاسپ از دید تاریخ ایران (بلعمی) و نوشته های مردمی ملی چون شاهنامه فردوسی بیشتر بررسی شده است. محبت بفرمایید برای اطلاع بیشتر به کتاب رجوع کنید این بحثی نیست که بتوانم آن را در یک جمله خلاصه کنم.

 ادامه پرسش:  2 ــ  درباره ی واژه ی مصر که می فرمایید ایرانی است تا آن جا که بنده می دانم واژه ای عربی و به معنای شهر است اگر توضیح بیش تری ارائه دهید ممنون می شوم و این که در دوره ی باستان ایرانی ها به این سرزمین دقیقا چه می گفته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در کتیبه های داریوش اول نام سرزمینی که امروز به آن مصر می گوییم به صورت: mudraya 

مودر ای آ  = مودرای  آمده است.  در بندهش به صورت گیپتوس و نیو گیپتوس نوشته شده است (سرزمینی از فلسطین تا ممفیس).

   ادامه پرسش:  3 ــ  با توجه به مطلب شما درباره ی مصر، آیا شباهت واژگان جیرفت و جیزه می تواند نشان از نوعی رابطه باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  همچنین شباهت عجیب نام خانوادگی سینایی در سیرجان کرمان و کوه سینایی در صحرای سینا و...

   انوش راوید :  مصر واژه کهن اتیوپیایی است،  زبان کهن اتیوپیایی مادر همه زبان های سامی و حامی بوده،  اتیوپی اولین جایگاه حرکت همو ساپین بوده است،  به مقاله نگاه کوتاهی به اعماق تاریخ در پست قبلی مراجعه شود.  اتیوپی باستان و ایرانیان به کشور Egypt مصر می گفتند.  همچنین شباحت بسیاری از واژه ها در کشور های یمن و عمان، کشور مصر و حوالی تنگه هرمز و جنوب غربی ایران،  به زبان کهن اتیوپیایی باز می گردد. 

   ادامه پرسش:  4 ــ  در مورد چین چه نظری دارید؟ خود چینی ها کشورشان را با نام دیگری می خوانند. آیا همان قاعده ی اجچت و مصر و یونان و گرییس را درمورد آن قائل هستید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در بندهش (از مکتوبات ساسانی) آمده است :

 "و آنان که به سرزمین سین هستند که چین استان است"

   سین ها مردم ماه پرست زاگروس بودند اگر نام سرزمینشان چینستان بوده است این سرزمین نمی تواند چین امروزی باشد.

همچنین نام  کوهی به صورت ابرسین در این کتاب آمده است و در توضیح محل آن می خوانیم:

  "بزرگترین است کوه همه پارس (پارت p ls)  بن او به سیستان (زرنک) و سرش در چینستان (hwcyst n) و تیغه ای از آن نیز به خراسان (خور آزمیا) است، (بندهش).

   کوهی که سر آن در کشور چین و بن آن در سیستان باشد نمی تواند در پارس باشد! این کوه ابرسین زاگروس است و چینستان کشور چین امروزی و مرز های آن در افغانستان و یا مغولستان نیست.

   اختلاف و اشتنباه مکانی در کتاب بررسی و بر این وبلاگ عینا کپی شده است،  برای دیدن مدارک عنایت بفرمایید از طریق آرشیو وبلاگ سه قسمت مکانها را مطالعه بفرمایید.

   انوش راوید:  تا آنجا که من می دانم،   قبل از قرن 14 میلادی،  کشور چین برای اروپائیان شناخته شده نبود،  سپس آنها با اشتباه یا دروغ سفر مارکو پلو به چین قاره کهن را سفر به کشور چین گفتند.  در این باره خانم فرانس وود و محققین دیگری نوشته اند،  می توانید در اینترنت به زبان انگلیسی بیابید.

   ادامه پرسش:  5 ــ  من فکر می کنم یکی از مشکلات تاریخی، تشبیه مصر گذشته با مصر امروزی است در حالی که این دو از لحاظ مساحت تفاوت داشته و مصر قدیم به این وسعت نبوده است؟ نظر شما چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد: هرودوت فلسطین را مصر خوانده است. مورخین بعد از اسلام به کلیه شاه نشین ها مصر می گفتند. مقدسی در احسن التقالیم می نویسد: من مصر را به شهری می گویم که سلطان بزرگ در آن نشیند و دیوانها در آنجا باشد و والیان از آنجا فرستاده شوند و شهرهای یک قلیم به آن وابسته باشند "سپس نام مصرها  به صورت زیر آمده است:    سمرقند؛ ایرانشهر, شهرستان, اردبیل, همدان؛ اهواز, شیراز, سیرجان, منصوره, زبید, مکه, بغداد, موصل, دمشق, فسطاط, قیروان.  شما کدام مصر را می گویید ؟

   ادامه پرسش:   6 ــ  با توجه به امکان اطلاع رسانی شما بد نیست یک کارگروه ایجاد کنید و در آن از کسانی که به زبان های خارجی چیره هستند بخواهید که فهرستی از واژگان مشترک بین زبان فارسی و آن زبان ها را ارائه دهند. مثل زبان های آلمانی، ایتالیایی، فرانسوی، اسپانیایی، انگلیسی، روسی و بسیاری زبان های دیگر اروپایی. (مثال: دوستی می گفت در لهستانی به پنج می گویند: پینچ.  با تشکر فراوان

   پاسخ پرنیان حامد:  استاد فریدون جنیدی کتابی دارند که در آن حدود 100 واژه از کشور های اسکاندیناوی را با زبان پارتی مقایسه کرده اند.

   بدینوسیله از کلیه خوانندگانی  که واژه های فارسی مشابه با زبان های اروپا را در اختیار دارند تقاضا داریم چنانچه مایل هستند آنها را با سند  برای ما ارسال کنند،  تا بر جستاری لیست این نامها را بر این وبلاگ در اختیار خوانندگان قرار دهیم. با سپاس.

   پرسش 1342:  آیا این دو روایت به هم شبیه نیستند؟

   1... (و افراسیاب ایران زمین را گرفته بود و بعضی گویند بازگشت و دیگر روایت انست که به سواد بغداد رستم با وی حرب کرد و سوی ترکستان تاختش.  بعد از این کیکاووس گرد پادشاهی بگشت و بزمین هاماوران شاه او را مهمان برد با بزرگان و در مستی همه را بند بر نهاد و بقلعه فرستاد. (به بند کشیدن در مستی؟))

  2... (آنها ( سکه ها) برای 28 سال سروران آسیا شدند و بسیاری جاها را ویرانه کردند و اموال ومتملکات مردم را مصادره میکردند تا آنکه هوخشتره توطئه ای چید و بخش اعظم سکه ها (اسکیت ها) را به میهمانی فراخواند و باده نوشانده مست کرد! و همه شان را قتل عام کرد و خودش سلطنت را بدست گرفت!!)

   روایت اول مربوط به کیکاووس و روایت دوم مربوط هوخشتره از زبان هرودوت است. ممکن است این روایت را هرودوت وارونه نوشته باشد؟ گویی ماخذ تاریخ هرودوت, تاریخ ایران است.

   پاسخ پرنیان حامد:  فکر نمی کنید این دو روایت بر عکس هم باشد؟  پادشاه هاماوران کی کاووس را در مستی اسیر کرد او را هم نکشت،  رستم پس از هفتخوان او را آزاد می کند،  در حالی که هوخشتره سکا ها را دعوت کرد و در حال مستی همه را سر برید (گفته های هرودوت در مورد پادشاهان ماد مخصوصا هوخشتره ای که خاندان او یونی ها را نیست و نابود کرده است خالی از عقده و دروغ نیست, در مورد مادها به هیچ روی به گفته یونانی ها اتکا نکنید).

   روی تاریخ های مکتوب به دقت نگاه کنید کی کاووس دیااکویی است که سارگن شاه آشور (با نماد افراسیاب در تاریخ ایران ) او را به حماه سوریه تبعید کرده است که در تاریخ ایران رستم پس از هفت خوان او را آزاد می کند و هوخشتره کی خسرویی است که  نینوا را فتح کرد و آشوربانی پال (با نماد افراسیاب) را کشت که در تاریخ ایران به انتقام خون پدر سر افراسیاب تورانی را در تشت می برد. ماخذ تاریخ هرودوت به نوشته شخص خودش تاریخ ایران است. تاریخ هرودوت با این جمله آغاز می شود "به گفته ایرانیان که در تاریخ تبحر دارند ....."

   پرسش 1343:  بیوراسپ پسر اروند اسپ است, آیا اروند به رود اروند ارتباطی دارد؟ همانطور خزراسپ به خزر؟ در مورد این نام در زین الخبار در پاورقی ان واژه ی akhad دیده میشد که انگار اکد (سامیان) بوده باشد! و آیا نام نرسی که شاهان اشکانی داشتند به معنی فرشته ای است؟ (و چون کاوه بر ضحاک بیرون امد مغان چنین گویند: که ایزد سبحانه و تعالی سوی افریدون وحی فرستاد نام فرشت هاو نیرو سنگ تا با کاوه دست یکی کند ..... در پاورقی نیرو سنگ: نروسنک. نریوسنگ در لغت به معنی پیک مردان و فرشته وحی است مثل جبرییل که در فارسی نرسی شده ... در اوستا این نام نیریوسنگ بمعنی رسول خدایان است.

   پاسخ پرنیان حامد:  خزر اسپ 100% با خزر ارتباط دارد اما نه دریای کاسپیان به اطراف دریای سیاه در تاریخ ایران خزر می گفتند. اروند اسپ نیز به راحتی می تواند با اروند ارتباط داشته باشد به شرط انکه اسناد کتاب را برای جا به جایی مکانها پذیرفته باشید. (فقط مراقب باشید این نام در بندهش ارود اسپ است و (ن) ندارد). اکدها همان سامی ها هستند.

   نیریوسنگهه (اوستا) نریوسنگ (پهلوی) نرسی یا نرسه (فارسی) به معنی نمایش مرد در اوستا نام ایزد پیک آور اهورا است.  در یک استوره کهن درباره  این ایزد آمده است:  اهوره او را چون کرد 15 ساله آفرید و برهنه پس اهریمن قرار داد تا زنان با دیدن او دل در او بندند و او را از اهریمن بخواهند!

   در باب این ایزد لخت پشت سر شیطان هیچ ندارم که به شما بگوییم اما حقیقت آن است که نرسی, جم, تهمورس و اسپیدور برادر و پسران ویونگهان بودند. این برادران نماد چهار نژاد جمشید می باشند. احتمال این که اشکانیان از شاخه نرسی باشند می باشد. در مورد متن شما فریدون از نژاد جم است. اسپیدور با ضحاک همدستان شد و این که نژاد نرسی در زمان جنگ فریدون و ضحاک به فریدون کمک کرده باشند ممکن و منطقی تر از تفسیر ایزدی لخت پشت شیطان است!

   پرسش 1344:  1.  آیا مقدونیه در خاک روم بوده؟  اسکندر بمقدونیاى روم بپادشاهى بنشست، و چون دارا بروم کس فرستاد بسبب مالى که هر سال، پدر اسکندر بفارس میفرستاد، ذو القرنین نداد، و بروى بیرون آمد و حرب کرد.

   پاسخ پرنیان حامد:  هر دو قسمت سوال شما تکراری بود که از قسمت بالا برایتان کپی می کنم:  پس از حمله اعراب مورخین در زمان اسکندر از مقدونی نام بردند که می تواند مغ دونی = دشت مغان باشد. دشت مغان با اروم (احتمالا ارومیه) که در کارنامه اردشیر بابکان آمده است و همچنین با مدائن زیاد فاصله ندارد.  یک مغ دونی دیگر هم پیدا کردم  بغاز کوی ممکن است بغ + از + کوی نینوا باشد ("از" پسوندی بر شهر ها یی چون شیر + از محل  شیرها = شیراز و اهو + از محل اهو ها = اهواز است) بغ + از = محل بغ ها و مغ ها این هم می تواند مغ دونی باشد که با مدائن فاصله زیادی ندارد.  در اسناد ساسانی اصلا نه لغت مقدونی آمده و نه لغت یونان. دشت مغان و یا بغازکوی هیچکدام نه یونان است و نه اروپا!

   ادامه پرسش:  2.  آیا میتواند مصر همان سوریه و شام باشد؟ چون در کتاب آورده اید که اندلس همان مصر امروزی میتوتند باشد و همچنین در تاریخ هایی مثل اخبار الطوال, پادشاه مصر از طرف اسکندر به سوی قندافه میرود برای صلح.

   پاسخ پرنیان حامد:  هرودوت فلسطین را مصر خوانده است. مورخین بعد از اسلام به کلیه شاه نشین ها مصر می گفتند. مقدسی در احسن التقالیم می نویسد: من مصر را به شهری می گویم که سلطان بزرگ در آن نشیند و دیوانها در آنجا باشد و والیان از آنجا فرستاده شوند و شهرهای یک قلیم به آن وابسته باشند "سپس نام مصرها  به صورت زیر آمده است:  سمرقند؛ ایرانشهر, شهرستان, اردبیل, همدان؛ اهواز, شیراز, سیرجان, منصوره, زبید, مکه, بغداد, موصل, دمشق, فسطاط, قیروان.  شما کدام مصر را می گویید؟

   پرسش 1345:  نظر شما در مورد این متن چیست؟ (و چون وی (اسکندر) بمرد جهان بی شاه ماند و هر کس ولایتی و شهری بگرفتند .... تا اشک بیرون آمد و انطیخس که انطاکیه بنا کرده است بیرون آمد و با اشک حرب کرد. سرانجام اشک مر انطیخس را هزیمت کرد و آن پادشاهی بگرفت. در پاورقی آمده:  منظور ار انطیخس بنا کننده ی انطاکیه است. چون مراد انتیوکوس بن سلوکوس است) یعنی در همان سال های اولیه ی اسکندر, اشک پادشاهی انطیخس را گرفت و این انطیخس پسر سلوکوس سردار الکساندر بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در تاریخ ایران پس از اسکندر اشک به تخت نشست و بدون هیچ تاخیری. شما پاورقی که برابر تفسیر است را کنار بگذارید بعد به من بگویید کدام انطیخیس؟

   اینجا را ببینید: "مهرداد دوم که مایل بود تمام سوریه را جزو متصرفات خود کند, ابتدا به گوماژن حمله برد و آنتیوکوس دوازدهم (89-84.ق.م) که خطر را در سرحد مملکت خود می دید به کمک لائودیسه دختر آنتیوکوس هشتم که ملکه قسمتی از سرزمین سوریه بود, رفت ولی در این جنگ کشته شد. و بعد هم آنتیوکوس سیزدهم (69-64) از رومیان شکست می خورد و حکومت سلوکیان بر چیده می شود.

   یک بار دیگر تکرار می کنم:  بعد از اسکندر 90 الی 240 پادشاه داشتیم همه این 90 پادشاه جانشین اسکندر هستند بسته به آنکه مورخ اهل کدام ناحیه بوده است از آن خاندان با عنوان جانشین او نام بردند.  مورخ سوریه می گویید سلوکید بود مورخ ارمنی می گوید اشک بود مورخ رومی می گوید کی سر بود. مورخ پارسی می گوید داریوش چهارم بود! شما بگردید بقیه 90 تا را پیدا کنید هر خاندانی می تواند بگوید ما جانشین اسکندر بودیم. این لغت الکساندر را مراقب باشید؛  شروع پادشاهی سلوکیان در سوریه البته پس از الکساندر هایی بوده است که یکی از آنها هم تا هندیجان رفته بود اما این هیچ ارتباطی به پایان سلسله سلوکی و  جانشینان اسکندر ندارد.  (برای به هم چسباندن و پر کردن  این 266 سال, خدا را شکر انقدر مهرداد و فرهاد و ارد و گودز  و الکساندر و سلوکید و آنتیوکوس و ... داریم که تا آخر عمرمان باید بپرسیم کدام یک؟).

   پرسش 1346:  آیا شما معتقدید زرتشت زمان گشتاسپ را کهرم کشته؟ جایی خوانده بودم: ...و عمر او (زرتشت) 77 سال بود.  آخر او مردی بکشت که او را "براتروکرش" گفتندی ... براتروکرش در پاورقی:  تور بن بداین وش. جکسن در کتاب زرتشت ص28 این را با اختلاف های پهلوی ratorkresh یا lratresh و غیره آورده که در داتستان دینک پهلوی 2/218 : برادر کرش است.  وی تورانی است و از خاندان karap (کرپ) بود. همینطور در جایی دیگر خوانده بودم که قاتل زرتشت از افسران ارجاسپ بوده !

   پاسخ پرنیان حامد:  همانگونه که در کتاب نیز ذکر شده است تصور می رود زردشت زمان گشتاسپ که مسبب این جنگ نیز بوده است در همین جنگ یعنی حمله  کی هروم = پادشاه سوریه از خاندان تورانی (آشوری) به باختریش کشته شده است.  تور بن بداین + us این نام پسوند وس آشوری دارد.

   پرسش 1347:  آیا چیترا = میترا؟ در کتیبه ی بهیستون در مورد فروتیش (فروتیس) داریوش میگوید: ...به اراده اهورامزدا قشون من بر قشونی که از من برگشته بود پیروز شد و چیتر تخم را گرفته نزد من آوردند. من گوشها و بینی او را بریدم و چشم های او را بر کندم... .چیتر تخم با چیترا = میترا ارتباطی دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:   چیسا تاخما اهل ساگارتی, فرورتیس مدی نیست! جنگ بعدی است! البته هر دو ادعا کردند که از نژاد هوخشتره هستند.

Zi-is-sa-in-tak-ma  اصل cica(n)taxma  فارسی باستان citratakma) = چیساتاخما)

من ارتباطی با میترا (میثره) در این لغت نمی بینم !

   پرسش1348:  به نظر شما محل جنگ تروی در بین النهرین بوده یا صور؟ هر کجا که بوده مسلما در اطراف ساحلی باید بوده باشد! چون نوشته اند که مردم اخایی (یونانیان) با کشتی هایشان آمدند...

   پاسخ پرنیان حامد:  آیا برای گذر از رودخانه هایی چون دجله و فرات در آن زمان نیاز به کشتی نبوده است؟  آیا سفر  با کشتی بر رودخانه و در مسیر آب برای آنان اسان تر از پیاده روی نبوده است؟ اودیسه  را در راه بازگشت دائما آب به سر جای اولش باز می گرداند!  آیا این نشان مسافرت به خلاف جهت رودخانه نیست؟  بعد آب او را می برد به سرزمین آلسین ! (ال = ایزد و سین!) سرزمین فیه شه! در phoe.ni.cian  فنقیه! در خلیج  phorcys  خلیج فارس! عجیب است که هرودوت هم گفته فنقیان مهاجرینی از خلیج فارس بودند!  شما توجه دارید که در مورد چند هزار سال پیش سخن می گوییم (تکنولوژی امروز را فراموش کنید یک جوی آب هم برایشان دریا بوده است)

   دوست گرامی کدام صور؟

   صور بر نقشه جغرافیا ی امروزی در ساحل میترانه  پایین تر از بیروت در لبنان است!

   اینها که تفسیر می کنند تروی شمال غربی کشور ترکیه بر ساحل دریای اژه و روبه روی جزیره امروز است!

   هرودوت که نوشته فنقی ها خود مدعی هستند مهاجرینی از ساحل خلیج فارس بوده اند!

   محل جنگ تروی نیاز به اسناد زیادی دارد.  اول از همه باید کلیه تفسیر هایی را که تا به امروز شنیده ایم فراموش کنیم. سپس باید شجره نامه هایی که در آن آمده است دقیقا بررسی کنیم تا آنجا که من می بینم جنگ بین خاندان اکی یا اشایی (آشوریان) و خاندان ایلیوس یا ایلیون (بابلی ها) بوده است.  باب به معنی معبد است باب +ایلوس و باب +ایلون = بابیلون و بابیلیوس هر دو نامهای بابل هستند!   * من مشغول جمع آوری سند در این مورد هستم اجازه بفرمایید بدون اسناد قابل قبول بیش از این در این باب سخنی نگوییم.

   نظر 1349:  کتاب تاریخ ایران را می خواندم در صفحه ای از آن کتاب نوشته بود رومیان همه ی اتفاقات مربوط به ایران را ثبت می کردند ولی وقایع سالهای هشتاد قبل از میلاد الی 227 پس از میلاد بر ما پوشیده است. که این بیانگر تحقیقات خانم پرنیان حامد می باشد (تصویر روی جلد کتاب وصفحه ی فوق به امیل تان ارسال گردید).  عکس شماره 6158.

عکس کتاب تاریخ ایران

عکس کتاب تاریخ ایران،  غربیها کاملاً قبول دارند که 150 سال از تاریخ ایران نیست،  عکس شماره 6158.

   پرسش 1350:  آیا فانوس اسکندریه را ایرانیان ساخته اند؟ :یکی از جانشینان اسکندر به نام بطلیموس دوم در جزیره ای به نام فار در نزدیکی بندر اسکندریه در مصر ساخته شد. معمار این بنا شخصی به نام سوسترات بود. برجی که برفراز آن آتشی بود تا شبها راهنمای ناخدایان برای رسیدن به بندر اسکندریه باشد. یونانی ها ارتفاع این برج را 272 متر بیان کردند که به نظر اغراق آمیز می رسد. اعراب که 10 قرن بعد وارد مصر شدند، ارتفاع خرابۀ این برج را 16متر بیان کردند. طبقه های مرمرین برج در ابتدا چهار گوش و سپس دایره مانند می شد. این برج پایه ای چهار گوش که 69 متر ارتفاع آن بوده است که دیوار هشت ضلعی و 38 متر است و برج 9متری دیگری بر روی آن بنا شد که در رأس برج، آتشدان بزرگی قرار داشت که نور آن به وسیلۀ آیینۀ بزرگی تقویت می شد.د ر سال 1375میلادی این برج، بر اثر زلزله شدید ویران شده و از میان رفت و چیزی از آن باقی نماند.

   پاسخ پرنیان حامد:   نه در تاریخ بلعمی –  طبری نه در شاهنامه فردوسی و نه .... اشاره ای به ساخت چنین بنایی توسط اسکندر و یا الکساندر نشده است.  تنها در روایت طرطوسی به صورت مبهمی اشاره به ساخت چنین بنایی شده است.  تاریخ طرطوسی بسیار گنگ می باشد و در آن شاهد تفاوت زمانی فاحش می باشیم (به طور مثال افلاطون را در زمان و همراه اسکندر نوشته است!)  به هر تقدیر در میان این افسانه گنگ سخن از ساخت اسکله ای بر آب است که طریقه ساخت آن را شرح داده است.

   " و هزاران عمود را تیز کردند هر یکی صد در صد گز ان ها را به دریا آوردند, سر تیز آنها در آب کردند آنگاه کدینگ های گاز ران بر سر  آن ها زدند تا در زمین سخت کردند هر هزار را به هفت تنوره, آنگاه خیک های گاو آوردند و بدمیدند و میخها فرو دوختند. آنگاه ارزیر فرو ریختند تا آن خیکها آن چنبر ها را اندرو می داشت چند ده گز ...." همانگونه که مشاهده می کنید سخن از ساخت اسکله ای در وسط دریا است که منطقی به نظر می رسد.  بزرگی این بنا را 20 گز در 20 گز نوشته است (1 گز = 1,04 متر)  همچنین سخن از 360 سوراخ بر این مناره است که روز های سال را نشان می داده است,  باد نمایی به شکل انسانی پرنده به دست و آیینه ای که در آن دروازه روم پیدا بوده است!

   در این صورت این ساختمان در مصر هرودوت = فلسطین امروزی و نزدیک به هروم = سوریه امروزی در خلیج اسکندرون بوده است.  طرطوسی می نویسد:

   " آن آیینه تا به زمان عمر عبدالعزیز بود و هر وقت که سواری از روم بیرون آمدی مسلمانان بدیدندی و رومیان بر مسلمانان ظفر نیافتندی. رومیان بیامدند و مر مسلمانان را گفتند که در میان اینها گنج است که اسکندر نهاده است و ما نخست یافته ایم.  مسلمانان بیامدند بطمع و آنرا ویران کردند و آن طلسم را بشکستند و آن گنبد را فرو بردند و آن گنج را نیافتند زیرا که نبود ....."

   پس در زمان طرطوسی حدود قرن ششم هجری این بنا در میان نبوده است که زلزله 1375 آنرا از میان برده باشد!

معماری مناره و ساختمان هایی به شکل رصد خانه در ایران قبل از اسکندر روال بوده است نمونه آن کعبه زردشت است. محل این مناره هم در این افسانه حدود کشور فلسطین امروزی و بلندی آن حدود 20 متر بوده است. بیش از این نمی توانم بنایی که اثری از آن باقی نمانده است را بررسی کنم. عکس شماره 6160.

عکس تصویر خیالی از فانوس اسکندریه

عکس تصویر خیالی از فانوس اسکندریه،  عکس شماره 6160 .

   نظر1351:  چهره های این مردان اشکانی بر حسب اتفاق روز! خراب شده است،  عکس شماره 6161.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام اصلا ناراحت نباشید!  فقط چهره ها که نیست! کتیبه مهرداد در بیستون را ببینید چگونه وزیر صفویه روی آن قبض آب و برق نوشته است. کله مجسمه را ببینید کندند بردند!  معبد میترایی را ببینید چگونه این وسط فقط چهره شاه وسط تراشیده شده است.  تاریخ بلعمی – طبری را نگاه کنید چگونه 200 و اندی پس و پیش شده است. اوستا را نگاه کنید چگونه قسمت پدر مادر و نژاد زردشت  نیست شده است و آنچه ابوریحان بیرونی از اوستا نوشته دیگر نیست! در نقش رستم بهرام دوم ساسانی کله پیگره ها را تراشیده است کله خود را جای آن گذاشته است آنوقت سمت راست یک پیکره جا مانده است! به لطف ساسانیان یک متن اشکانی یافت نمی شود!  به نظر شما یک کاسه بدی زیر نیم کاسه نیست؟

   پرسش 1351:  ایا استون هنج یکی تقویم میترایی است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تقویم نیست این یکی از بی شرمانه ترین جعل های سند تاریخی است. علت آن هم دقیقا این جمله است:

    این بنا در سه مرحله ساخته شده ‌است که تقریباً آغاز بنای آن از سال ۳۱۰۰  قبل از میلاد بوده‌ است.  این مسئله ثابت می‌کند که استون هنج از اهرام مصر هم قدیمی تر است. (برداشت از ویکی پدیا).

   ببینید دوست گرامی تصور می کنم همه ما از اندکی حداقل اندکی خرد برخوردار باشیم.  وقتی می گویند اهرام مصر از جابه جایی سنگ های تنومند ساخته شده است، یعنی یک تمدنی آنقدر پیشرفته بوده است که توانسته اند این سنگ ها را جابه جا کنند بتراشند و روی هم بگذارند. آثار این تمدن در مصر مشخص است این مردم زبان داشتند, خط داشتند, کتیبه ها و پاپیروسها و مجسمه ها و کاسه ها و مومیایی ها و .... موجود است، هر جای این سرزمین را هم بکنید اثری از تمدن از زیر خاک بیرون می آید. بفرمایید این استون هنج را کدام تمدن ساخته است؟ آثار آنها کجاست؟ زبان و کتیبه ها کجاست؟ این سنگها را چه کسانی و با چه وسیله ای روی هم گذاشتند؟ نه خطی در اروپا است نه زبانی, نه اثر از تمدنی! این تنها چیزی است که از تمدن اروپا قبل از رومیان موجود است. تازه آن هم نزدیک به میلاد, 400-300 ق.م بیشترین قدمتی است که می توان برای آن رقم زد.

عکس آثار تاریخی انگلستان

   چه کسی و در چه زمانی این سنگها را به تقلید از ایلام روی هم گذاشته و قدمت آن را بدون فرهنگ و تمدن کنار آن بی شرمانه بیش از ایلام جلوه می دهد؟ قدمت سنگهای آن 3100 ق.م است؟  زمان روی هم گذاشته شدن این سنگها را با چه وسیله ای اندازه گرفتند؟  لوحی , خطی, شکلی؟

   پرسش 1352:  آیا مکان های رومی را ایرانیان ساخته اند؟  مانند سیرکوس ماکسیموس، تالار تریجان، پانتئون و کولوزیوم ....

   پاسخ پرنیان حامد:  قدمت بناهای یاد شده همه پس از میلاد است.  آنوقت در تاریخ آمده است:  دقیانوس جشن هزارمین سال بن افکنی روم را گرفته است! کجاست این روم حداقل  -3500 -3000 ساله ای که دقیانوس برایش جشن گرفته است؟ هیچ اثری با چنین قدمتی در اروپا دیده نمی شود!   یکی از این بناها  را برای شما بررسی خواهم کرد قضاوت با خودتان،  عکس 6164:

عکس کولوسئوم در ایتالیا

   کولوسئوم،  ساخت کولوسئوم توسط وسپاسیان (Vespasian) امپراطور سالهای ۶۹ تا ۷۰ روم پایه گذاری شد،  پس از آن پسرش تیتوس (Titus) در سال ۸۰ بعد از میلاد آنرا بنا کرد، که نهایتا توسط دومیتیان (Domitian) برادر تیتوس به پایان رسید (برداشت از ویکی پدیا).  معماری این بنا برای ما بسیار آشنا و در هر گوشه کناری در کشورمان این معماری به چشم می خورد،  عکس شماره 6165.

عکس های مناظر تاریخی و دیدنی

   این سبک معماری از سبک معماری میترایی یعنی طاق های گنبدی و پنجره هایی شبیه به در غار ها می باشد این سبک در کلیه معابد میترایی اروپا نیز به چشم می خورد.  یکی از میراث باقی مانده کشورمان  بیانگر ریشه این معماری می باشد. که قدمت آنرا به یازده هزار سال برآورد کرده اند عکس شماره 6166:

عکس های میمند تاریخی

   ردیف درهای این غار ها  الهام بخش معماری بیشتر پل ها در ایران, مهرابه های ایران و اروپا, میدان مشهور اصفهان, طاق کسری و ... می باشد. کتیبه های این مکان و افسانه های محلی  نشان از مهری بودن سازندگان آن دارد:

   ترجمهٔ کتیبه‌ های میمند:  هنگامی که کوه‌ها در این میمند شکاف بردارند و افسانه‌ های میمند به حقیقت بپیوندند گنجینهٔ میمند پدیدار خواهد گشت و فقط یک نفر می تواند به آن دست پیدا کند که او از سوی خورشید می آید.

   طبق افسانه‌ های میمند روزی این روستا به وسیلهٔ مردی که از سوی خورشید می آید ایران را به شکوه قدیمی باز می گرداند.  فراموش نکرده اید که کلیه پادشاهان روم تا به زمان کنستانتین (پایان سلسله اشکانی در ایران) به آیین مهر بوده اند.

   پرسش 1253:  آیا این سخنان با هم ارتباطی ندارد؟  شما گفته بودید در این بیت: به جای شهنشاه دارا تویی /// چو خورشید ماه ما را تویی... ماه خدای پارسیان و خورشید خدای ماد ها بوده و منظور 2 نژاد ایران است پس: 1. دارا از جهرم به شهر استخر میرود. در آنجا لشکر جمع میکند و برای جنگ سوم آماده میشود ... سکندر چو از کارش آگاه شد /// که دارا به تخت افسر ماه شد.... افسر ماه معنی افسر پارسی نمیدهد معنی افسر یا شاه هخامنشی؟  2. - چون بیایند خورشید نشان سهمناکی بنماید و ماه از رنگ بگردد و در جهان تیرگی و سهمناکی و تاریکی باشد.... خورشید نشان سهمناکی بنماید و ماه از رنگ بگردد منظور این نیست که ماد ها (خورشید) به پادشاهی برسند و پارسیان (ماه) از حکومت عزل بشوند یا حکومتشان کمرنگ شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  می خواهید به کمک شاهنامه فردوسی ثابت کنید که دارا, داریوش سوم است؟  نمی توانید متاسفم فردوسی از سه شاه سخن گفته است. کتاب صفحه 135:

  بروم اندرون شاه بود فیلقوس <><> یکی بود با رای او شاه سوس (شوش؟)

    نبشتند نامه که پور همای  <><>    سپاهی بیاورد بی مر ز جای

   در این دو بیت سخن از سه پادشاه به میان است: 1. فیلقوس شاه روم، 2. شاه شوش (هخامنشیان) که با فیلقوس متحد بوده است، 3. داراب پور همای.  در نتیجه دارا پسر دارا ب که با اسکندر پسر فیلقوس جنگیده و شکست خورده است داریوش سوم هخامنشی نیست.

   پرسش 1354:  آیا اسکندر ذوالقرنین قران نیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ذوالقرنین لقب است و به هر جهانگیری ذوالقرنین ( فاتح شرق و غرب) می گفتند.  فریدون, کی خسرو, کوروش کبیر و .... همه ذوالقرنین هستند. اسکندر ذوالقرنین هست اما در مورد قران و روایات اسلامی من صلاحیت اظهار نظر ندارم. در این باب محبت بفرمایید به مجتهدین اسلامی رجوع کنید.

   پرسش 1355:  در جایی خواندم که اسکندر در کنک دژ (احتمالا تخت جمشید) کتب را با کتابخانه اش را سوزاند. آیا این اتش سوزی در تخت جمشید دیده میشود؟ چرا اسکندر باید کتب علمای عجم را به یونان بفرستد نزد ارسطاطالیس؟ ایا ارسطو استاد اسکندر ایرانی بوده؟ چرا در تواریخ سنتی ایران, انطیخس و سلوکوس و.. را رومی میخوانند و جانشین اسکندر؟ ایا الکساندر کاخ شوش را نسوزانده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  دوست گرامی سوالات شما را هزار بار بر وبلاگ پاسخ داده ام!  از شما تقاضا دارم برای اطلاع و اسناد به ارشیو وبلاگ و یا به کتاب رجوع کنید.  کوتاه آنکه:

   در دژی از سنگ با نام نپشتک؛ نفشت؛ دربیشت, اسکندر (ماد نژاد میترا آیین) دوازده هزار پوست گاوی که سخنان زردشت زمان گشتاسپ با طلا بر آن نوشته شده بود سوزانده است.  او  این معبد سنگی را نسوزانده است! تخت جمشید هیچگاه در آتش نسوخته است زیرا:

   تخت جمشید روی سنگ آهک و با سنگ اهک ساخته شده است  سنگ اهک خالص, کربنات کلسیم caco3 است که در فشار یک جو, در گرمای 894,4 درجه با گرفتن cl/g  391 گرما, میپزد و به 44,05 درصد co2  و 56,07 درصد cao تجزیه می شود. گاز co2 به هوا می رود و آهک زنده Caoمی ماند. آهک زنده Cao  با آب ترکیب آهک شکفته ca(oH)2 میدهد و cl/g 280 گرما آزاد می شود آب, آهک شکفته را میشوید و با آن, آب آهک درست می کند و روان میگردد. اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود باید سنگ های بالاتنه آن در شعله های آتش و سنگ های کف آن زیر جسم های سوزان فرو ریخته, کمی پخته باشد آب باران و برف با پوسته آهک پخته ترکیب آهک شکفته داده باشد و آن را شسته باشد سنگ هایی را که از زیر خاک بیرون آورده اند بویژه سنگ های کف همگی سالمند و لبه شان تیز و کنده گری شان مانند روز نخست به جا مانده است این می رساند که تخت جمشید نسوخته و سطح سنگ های آهکی آن نپخته است و ترکیبی از آب باران و شسته شدن آن نیز موجود نمی باشد. (احمد حامی)

   در متون پهلوی نه لغت یونان هست و نه لغت مقدونی. نوشته اسکندر ارومی مصر نشین. روم= رومیه = مدائن. کتابها را فرستاده به مدائن. یون ها یکی از خاندان آشوری بودند که در بین النهرین و پایتخت آنها نینوا بوده است. علمای یونانی که در تاریخ ایران ذکر شده است به جزایر دریای اژه ارتباطی ندارد. ارسطالیس = ارش تالیس معلوم نیست که ارسطوی یونانی باشد. پدر اسکندر ایلیوس از بابل حمله کرده است و سرزمین یونی ها (نینوا) را تسخیر کرده است و برای پسرش یک معلم یونی گرفته دلیل بر گریس بودن هیچکدام نیست. الکساندر ها 320 ق.م (کهرم = کی هروم = پادشاه سوریه در تاریخ ایران) پادشاهان سوریه بودند و جانشین آنها سلوکیان پادشاهان سوریه بودند. در تاریخ ایران 266 بعد نام سرگذشت شخص دیگری با لقب اسکندر آمده است که با الکساندر ارتباطی ندارد و پس از او ملوک الطوایفی در ایران ایجاد شد که یکی از این 90 پادشاه انتیوگوس دوازدهم بوده است. سرگذشت این دو نفر (الکساندر و اسکندر) به عمد با هم مخلوط شده است .........

   من انتظار ندارم شما کل ارشیو وبلاگ را آن هم با این خطوط کند اینترنت مطالعه کنید اما  محبت بفرمایید ارشیو وبلاگ را حداقل یک بار با سرعت نگاه کنید, پاسخ همه سوالات شما بر وبلاگ توضیح داده شده و اسناد از کتب کپی شده است.

   پرسش 1356:  در بیشتر تواریخ, اسم مادر اسکندر بصورت المفاد امده که گویی معرب المپیاس, مادر الکساندر است در این مورد توضیحی دارید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  وقتی روایات دو شخص با اختلاف 266 سال با هم مخلوط شد و 2000 و اندی سال هیچکس توجهی به آن نکرد,  از هم مجزا کردن آنها کار بسیار مشکلی خواهد بود! اکثر تاریخ های قابل قبول نام مادر اسکندر را ناهید نوشتند. المفاد مطلق به مورخی است که خود به درستی نمی دانسته در مورد چه کسی سخن می گویید! المفاد را از کدام تاریخ نوشته اید؟ من همه جا نام مادر اسکندر را ناهید دیده ام. احتمالا نام مادر کهرم پسر ارجاسپ المفاد بوده است.

   پرسش 1357:  نماد های میترایی روی سکه های سلوکیان چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  دو ردیف  بالا علائم پشت سکه سلوکیان و دو ردیف پایین نمادهای میتراییان است،  عکس شماره 6167.

   پرسش 1358:  خانم حامد این عکس 6155 پاپیروس مصری الکساندر نیست. اقای راوید عکس انرا در یک مقاله ای گذاسته اند و ان واژه ای که روی سکه های الکساندر دیده میشود, روی ان پاپیروس به یونانی نوشته شده. در ضمن ان موزاییک دیواری که الکساندر در حال جنگ با داریوش دانسته شده, ایا شما باور دارید که اسکندر است؟ اگر نیست ایا میدانید کیست؟ از اقای راوید بخواهید عکس ان پاپیروس که در وبلاگشان گذاشته بودند و واژه ی الکساندر در ان دیده میشود و ان موزاییک دیواری الکساندر را به شما نشان بدهند. راستی در این لوح بابلی ننوشته که الکساندر با رشوه دادن به فرماندار بابل, توانست بابل را فتح کند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  عکس 6155 عکسی است که با عنوان پاپیروس مصری سند فتح مصر به دست الکساندر یونانی بر کلیه خطوط اینترنت از جمله ویکی پدیا ارائه شده است. اصل و ترجمه آنچه در بی بی سی از آن سخن گفته اند و لاجرم باید بر جستار موزه  بریتیش ظاهر شود در دسترس  نیست! (هیچ تفسیری از هیچ جستار و کانال تلویزیونی را از شما نمی پذیرم دوست گرامی اصل مدرک را به من نشان بدهید) شما هر آنچه که می خواهید بررسی شود ارسال بفرمایید من جز این؛ سند دیگری پیدا نمی کنم!  لطفا عکس موزایک را ارسال کنید. این که من می بینم موهای سیاه دارد و به هیچ سکه و مجسمه ای شبیه نیست. شاید موزایک دیگری را می گویید! روی لوح بابلی هر چه که نوشته است اول شما تکلیف مرا با سند تاریخ مرگ او و 17 سال اختلاف زمانی با جانشینش روشن کنید که بدانیم در مورد چه کسی صحبت می کنیم بعد ببینیم چه کرده است .

   پرسش 1359:  نمیخواهید بگویید که ارسطو استاد اسکندر ایرانی! بوده؟ به امید ایرانی شدن ناپلئون - ژولیوس سزار - عمر - چنگیز و اشوکا ..... جعلیات تاریخی که تمامی نداره. شما سخنان مورخین یونانی در مورد ارسطو و هخامنشیان را قبول ندارید ولی اشتباهات جغرافیایی که در ان زمان این دانش محدود بوده را پذیرفته اید؟! ایا مورخین یونانی نام هخامنشیان را نبرده اند که داریوشش را دایوش مادی تصور کرده اید؟ چرا به قول تاریخ ایران, اسکندر کتب عجم را به یونان فرستاد نزد ارسطو؟ چرا گفته اند که اسکندر کنک دژ (تخت جمشید) را که کتب ایرانیان در ان بوده را با کتابخانه اش اتش زد؟ چرا در تاربخ ایران او را بار ها ویران گر نامیدند؟ چرا او را فرزند فلیقوس (فیلیپوس) و المفاد( المپیاس) نامیدند؟ نقشه های جغرافیایی که از زمان اسکندر به جا مانده چرا یونانی است که در ان به دریای پارس اشاره شده؟...

   پاسخ پرنیان حامد:  من که گفتم آرش تالیس گریس  نیست. یولیوس = ایلیوس و سزار cae sar  = کی سر. کی سر = کسری ایلیوس هم ایتالیایی نیست.  بسیار زیبا کل تاریخ را برایمان جعل کردند و کیسر را به سزارین تفسیر کردند! عالیه دوست گرامی. مورخ یونانی نوشته داریوش خودش هم نمی دانسته کدام داریوش. خودم تاریخ دارم توی کشورم چرا چیزی که به اشتباه برایم دیکته شده بپذیرم! هرودوت تولد کوروش کبیر و تولد هوخشتره را  از ان دور ها با هم قاطی کرده است. حساب زمانی تاریخ مورخین یونانی به این علت قاطی است. خودم در کشورم تاریخ دارم تاریخ کشورم را حساب می کنم! چرا حرف مورخی که از هزاران  کیلومتر آنطرف تر قاطی کرده معیار قرار بدهم!

   شما اول ببینید دقیقا اسم کدام دژ را نوشته است بعد تاریخ ایران را برایمان تفسیر کنید!. ببینید اسم مادر اسکندر را ناهید نوشته یا المفاد بعد با من سخن بگویید. ببینید نژاد یونانی کجا بوده نژاد گریس کجا تا بعد فرهنگ و اختلاف یون های آشوری و گریش های اژه را با هم بررسی کنیم.

   در عجبم از هموطنانی چون شما! از استان آذربایجان کشورم که چه ساده و بدون توجه به اطراف و گویشتان لغت باستانی هیر و هیربد هیرکان, و دو بازمانده هیر و هیران در آذربایجان شرقی را به معنی قهرمان نادیده گرفته و آن را به این سادگی به یونانی ها و لغت بی قدمت هیرو شان واگذار می کنید! با وجود آنکه از کیان آذری نیستم از فرهنگ و قدمت کلیه اقوام کشورم دفاع خواهم کرد و از فرهنگ, قدمت, لغت و آذربایجان فروشانی چون شما بی زارم! به خود بییاید و زحمات اجدادتان را اینگونه به باد ندهید!

   پرسش 1360:  به جنگ الانان فرستادیش  //// سپاه و درفش و کمر دادیش.... در این بیت الانان چیست؟ ایا الان + ان است یا الام + ان یا چیزی دیگریست؟ سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  هرچه هست به هیچ روی (ن) آن تبدیل به (م) نمی شود. ال به معنی ایزد در بین النهرین است. اما تفسیر آن به دو جمع  با (آن) در این لغت هم مشکل است! آلان ها مردم شمال رود ارس بودند.

   پرسش 1361:  جسارتا شما چرا اشکالات املایی را تصحیح نمیکنید؟ مثلا آن دوست عزیز نوجوانمان نوشته بود: (می دانم که شما نظرات خود را با دلیل بیان کردید اما باید دلایل مخالف را نیز دید و آن ها را رد کرد) منظور ایشان رد نکرد بوده که اشتباه تایپی بوده .... میخواستم از شما بپرسم اشکانیان به سمت مشرق ایران مهاجرت نکرده اند؟ مثلا در نیسای ترکمنستان قصر های اشکانی دیده میشود... یا مثلا شهر هایی از قبیل "ارسک" و "ایسک" در جنوب شرقی دشت کویر و شهر "اسکان" در سیستان بلوچستان و شهر "روم" در اطراف خراسان جنوبی و سیستان, و شهر اشک آباد ترکمنستان که حالا شده عشق آباد. در غرب ایران هم شهر هایی مانند "اسکو" دیده میشود. پرسش بعدی این که آیا نام یا واژه ی "پیران" به قومی نسبت داده شده؟ گویی تورانی هستند شاید سکا ییان باشند. مثلا در ایران شهری به نام پیران شهر در جنوب شهر اشنویه در جنوب ارومیه وجود دارد.

   انوش راوید:  من عین نظر را کپی پیس و امانت داری می کنم،  فقط تا آنجا که بتوانم غلط املایی آشکار را درست می کنم. تا آنجا که بتوانیم در پاسخها اصلاح می کنیم، و منظور را می رسانیم.

   پاسخ پرنیان حامد:  اشکانیان شاهان شرق ایران نیز شدند.  آنها به دنبال مزداییان مهاجر شرق را هم فتح کردند.  پیران از کیان وسیه تورانی است و احتمالا فرود پسر سیاوش از اجداد فرورتیس مدی است.

   انوش راوید:  ما نوع بشر هموساپین،  همه یک نژاد هستیم،  هر کجا که صحبت از نژاد های ایرانی و آریایی و تورانی و رومی می شود،  من آنرا کیان می نویسم.

   پرسش 1362:  1 ــ  فکر نکنم شهر هایی مانند اهواز و شیراز از فلسفه ی (نام+از) پیروی کنند. آقای راوید قبلا نوشته بودند که: (لوح‌های میخی خط ایلامی یافته شده در تخت جمشید به کارگاه‌ های مهمی در تی/شی-را-ایز-ایز-ایش (تیرازیس یا شیرازیس) اشاره می‌کند که بی‌شک همان شیراز امروزی است، همچنین آثاری شامل سه پایه برنزی مربوط به هزاره دوم پیش از میلاد در جنوب شرقی شیراز کشف شده است.). شیراز احنمالا شی-تی+را+ایز+ایس بوده. نام اهواز در عهد ساسانی هرمز اردشیر بوده و بعد از حمله ی قشنگ اعراب که فقط برای اسلام بوده نه چیز دیگر, این شهر به "اخواز" به معنی شهر خوزی ها (خوجی ها) تبدیل شد و بعد از مدتی به اهواز تحریف شد.

   2 ــ  همچنین امروز میبینم که برای پایستگی و اثبات سخنتون درباره ی "بغ+از+کوی" ، "شیر+از" و "اهو+از(یا آهو+از)" رو آوردید! ولی بهتره که این فرنود رو هم برای شهر اهواز به دیده بگیرید.!!

   خوز (نژاد بومیان خوزستان و کارون و اروند) همانگونه که بسیار دیده شده دچار دگرش های گفتاری شده و به "هوز" دگر شده!  و اگر به تاریخ های اسلامی (یادم نیست نام نسک اسلامی رو!!) هم نگاهی بندازید نامش رو هوزی می دونند و هیچ وابستگی به آهو و ... نداره!!

  خوز >>خ-ه>> هوز >>چندینه عربی شده>> اهواز

  همچون سلجوق >>سلاجق و ... با سپاس فراوان!

   *  به علت شباهت نظر از سوی دو خواننده این دو نظر یکجا پاسخ داده شد.

   پاسخ پرنیان حامد:  متاسفانه با وجود اسناد فراوانی که برای اثبات گفته شما در اختیار دارم, اساتید کشورمان مخصوصا اساتید ادبیات به هیچ روی قانع نشده و این اسناد را با دلایلی (چه بسا قانع کننده در بعضی موارد رد کردند!) برای اطلاع شما و سایر خوانندگان اسناد موجود و علل رد آنان را بازگو می کنم و قضاوت را به خودتان واگذار می کنم:

نام اهواز به صورت اخواز و به معنی سرزمین خوزان است،  که در زمان حمله اعراب  خوز به هوز و اهواز تحریف شده است به دلیل زیر رد شد: 1. نام کهن این سرزمین خوز یا هوز  استان بوده است،  که نام این استان بدون تغییر امروز نیز دیده می شود و چنانچه نام اهواز تحریف خوز در زمان اعراب باشد نام استان نیز باید امروز به صورت اهوازستان به چشم می خورد. 2. شهر اهواز ساخته اردشیر  ساسانی و  نام آن  هرمزاردشیر بوده است و نام جدید آن به قاعده دستور زبان (و نه زبان و اسناد کهن) به صورت اهو+ از می باشد! 3 . همچنین اصرار من با ارائه اسنادی از اوستا به صورت: "نام هایی چون رام اردشیر و رام هرمز در این منطقه نشان ایزد رام اوستا در این منطقه می باشد و امکان دارد لغت اهواز یا اخواز تحریفی از نام رود خواسترا (توصیفی برای ایزد رام) هواسترا باشد"نیز به کلی مردود! 4 و استدلال نام اراخوزی در کتیبه بیستون داریوش اول به صورت ارا+ خوزی (هوزی) و تحریف آن به صورت اهوازی به علت وجود این لغت در دو کتیبه تخت جمشید و نقش رستم به صورت هروویتیش نیز مردود شد! (من شخصا مطمئن هستم اراخوزی در خوزستان است و نه رخج!)

   در مورد نام شیراز که  به علت جمله زیر مرا نیز به شدت به شک انداختند: "شیراز شهری جدید با نامی جدید با تخت جمشید و آثار کهن این استان کاملا بی ارتباط و به علت وجود شیر های فراوان و مشهور در این منطقه نام این شهر جدید به قاعده شیر+ از به معنی محل شیران می باشد. متاسفانه از روی کتیبه ایلامی  تنها می توان نام شیراز را کهن انگاشت و وجود شیر های فراوان و مشهور را در این منطقه نمی توان انکار کرد!

   پرسش 1363:  چند تا پرسش دیگه و اسم پیش اومد که دیروز نوشتم ولی نشد که بفرستم دوباره می‌نویسم شون:

  1 ــ  همونجور که میدونید شهرستان مهاباد (ارومیه) کُرد زبان هستند (آذری یا تاتی شاخه ای از پهلوی) که همونجور که نشانگر ترک نبودن آذرآبادگان هست یک چیز دیگه رو هم میگه: آیا مه+آباد (یک شهر هم در ازدستان به این نام هست که افسانه هایی شایسته بررسی دارد) میتونه یکجور واژه مغ+ان رو بازنمایی کنه؟ مغان به چم زیستگاه موبدان و مه+آباد به چم آباد شده به دست موبدان!

  پاسخ پرنیان حامد:  یعنی واژه مه را = مغ بگیریم؟!

   ادامه پرسش:  2 ــ  توی چندجا دیدم که شما گفتید دارا همان داریوش سوم نیست، در جایی گفتید که اسکندر پادشاهی رو از هخامنشیان گرفت! آیا اسکندر که اشکانی هم باشه و هخامنشیان رو نابود کرده باشه میتونه با داریوش سوم نجنگیده باشه؟!

  پاسخ پرنیان حامد:  دارا (از خاندان هوو است که هیچکدام پادشاهان آن قابل مقایسه با هخامنش ها نیستند)  و کید هند (لقب پادشاهان استخر است)  و فور هند (فور نام پادشاهان و نژاد میتانی بوده است).  سه جنگ او در کنار دجله از بالا تا پایین بوده است. به کتاب رجوع کنید.

   پرسش 1364:  دیگه نیاز نیست که کسی الکساندر رو واسم از اسکندر سوا کنه، فهمیدیم که زه+آک نماد پادشاهی سامیان میانرودان بوده، ماردوش همان مردوک خدای میانرودان بوده، اشکانیان چندین پادشاه در یک زمان بودند، شاهنامه ها افسانه نیستند و... ولی با این واگرایی شاهان دودمان های گوناگونی همچون پیشدادیان، مادیان، کیانیان، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان چکار میشه کرد؟ چه جوری میشه این پراکندگی رو همگرا کرد؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  با رمز گشایی  شاهنامه فردوسی:

  تو این را دروغ و فسانه مدان  <><>  به یک سان روشن زمانه مدان

  از او هرچه اندر خورد با خرد  <><>    دگر بر ره رمز معنی برد

     ..................

  خردمند کین داستان بشنود  <><>  به دانش گراید به این نگرود         

  ولیکن چو معنیش یادآوری <><>  شود رام و کوته کند داروی

   .................

   ضحاک و جمشید, فریدون و ایرج, سیمرغ و دیو و اژدها و ....  را در کتاب برایتان رمزگشودم. شاهنامه را با دید افسانه ننگرید. فردوسی حتی زحمت همگرا کردن این ساسله ها را نیز برایمان کشیده است. روحت شاد ای ناجی زبان و تاریخ ایران.


   انوش راوید:  عکس تاریخی آخرین شیر ایران،  دوره گردان زاگرسی که با آخرین شیر ایران امرار معاش می کردند،  حدود 1300 خورشیدی،  مشروح در تاریخ شیر ایران,  عکس شماره 640.  گذشته ها در محل آبریز آب چشمه و آب انبارهای ایران سر شیر می گذاشتند که از دهان او آب بیرون می آمد،  در جایی که آب کم بود آنرا با چوب می بستند تا آب از بین نرود،  اکنون نام شیر آب به این علت وجود دارد.  محلولی که از آن می چکید شیراب یا شیره،  و مجموع آن را اشیره می گفتند،  که شخصاً از زبان یک بختیاری کوچرو شنیدم،  گاه در مشک برای دوغ،  و یا خمره برای شیره،  که بعد ها به زبان عربی رفت و عشیره شد،  درست مانند اجم یعنی نتیجه و مجموعه جم،  که به عربی رفت و شد عجم،  همانگونه که بانوی گرامی پرنیان حامد در بالا فرمودند،  من نیز می دانم اساتید ادبیات فارسی مانند اساتید تاریخ،  خیلی کم کاری و کم لطفی نسبت به داده های ایرانی دارند.  برای اطلاع بیشتر به تاریخ ایل و عشایر ایران مراجعه شود.

   عکس 6166  انوش در میمند کنار شیخ محمودی،  مراجعه شود به تنها مسجد و حسینه غاری جهان در اینجا.

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 8

کنکاش 8

   پرسش 1274:  ایا رود سند نیز زمانی در غرب ایران بزرگ بوده؟ نام هند: (در سانسکریت سند هو sindho و در یونانی، indus   و این اسم به رود سند داده شده است و از انجا که مهاجرین به هند ابتدا مدتی در کناره این رود ساکن شدند نزد ایرانیان بدین نام, نامگذاری شدند). اگر این رود قبلا در غرب بوده, ایا به هندیجان سرازیر میشده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کتاب صفحه 264:

   وه رود:   به خراسان (خورآزمیا در حوالی کرمانشاه امروزی است) بگذرد به سند بوم شود به هندوگان به دریا ریزد. او را آنجا مهران رود نامند هندوگان رود نیز خوانند (بندهش)

  در متون قدیم چون زاداسپرم نام وه رود (veh بهرود) و اروند رود در کنار هم و در یک ناحیه امده است   "از باختر کناره دو رود اروند و بهرود"  به استناد اثبات اقای دکتر بهرام فره وشی در کتاب ایرانویج و شاهنامه فردوسی اروند رود دجله امروزی است. اگر پهلوانی ندانی زبان   بتازی تو اروند را دجله خوان.   وه رود در نزدیکی دجله و در غرب ایران امروزی است و شهرهایی که در کنار این رود از آنان نامبرده شده است:  خراسان (خورآزمیا) سند بوم و هندوگان (ساحل شمال غربی خلیج فارس) همگی در غرب ایران امروزی است.

- کاسه رود (بندهش: روت کاسیک): به آب توس شهر بیاید. آن را آنجا کسف رود خوانند.  این همان رود وه است که آنجا کاسه خوانند. در سند نیز کاسه خوانند (بندهش)

  به خراسان (خورآزمیا در حوالی کرمانشاه امروزی است) بگذرد به سند بوم شود به هندوگان به دریا ریزد. او را آنجا مهران رود نامند هندوگان رود نیز خوانند (بندهش)

   در متون قدیم چون زاداسپرم نام وه رود veh  (بهرود) و اروند رود در کنار هم و در یک ناحیه آمده است  "از باختر کناره دو رود اروند و بهرود"  به استناد اثبات اقای دکتر بهرام فره وشی در کتاب ایرانویج و شاهنامه فردوسی اروند رود دجله امروزی است. اگر پهلوانی ندانی زبان بتازی تو اروند را دجله خوان.  وه رود در نزدیکی دجله و در غرب ایران امروزی است و شهر هایی که در کنار این رود از آنان نامبرده شده است:  خراسان (خورآزمیا) سند بوم و هندوگان (ساحل شمال غربی خلیج فارس) همگی در غرب ایران امروزی است.

   کاسه رود (بندهش: روت کاسیک): به آب توس شهر بیاید. آن را آنجا کسف رود خوانند.  این همان رود وه است که آنجا کاسه خوانند. در سند نیز کاسه خوانند (بندهش)

    نام این رود از ریشه لغت کاس ها یا کاسپها  نژادی در شمال و غرب ایران است.

   پرسش 1275:  اگر مورخین یونی از کوه های هندوکش و یا سرزمین کوشانیان یاد کرده اند, پس باید این سرزمین ها را در غرب ایران جستجوی کنیم, نه؟ از کتاب: (در نقاشی دیواری یکی از کاخ های آموری در ماری در کناره فرات تصویر چهار نهر حک شده است، و توضیح این نهرها در "سفر تکوین" چنین آمده است:  نهری از عدن بیرون آمد تا باغ را سیراب کند، و از آنجا متقسم گشته چهار شاخه شد، .... و نام نهر دوم جیحون که تمام سرزمین کوش را احاطه میکند، و نام نهر سوم حدقل که به جانب شرق آشور جاریست و نهر چهارم فرات است.)  نهر جیحون در ترکیه تمام سرزمین کوش را احاطه میکند؟ ایا سرزمین کوش در اطراف بین النهرین بوده؟ کو های هندوکش (هندوکوش) هم شاید همان اطراف بوده؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  شما وقتی بپذیرید باختریش, بلخ نیست لاجرم همه در غرب است! یک سند از کتاب آوردید بقیه اسناد را پذیرفتید؟ اسناد ایرانی را نمی پذیرید بگوید از مورخین یونانی برایتان سند بیاورم که هیچکدام در هند و افغانستان نیست. اون سرزمین کوسیان است نه کوشیان! سرزمین کاس ها است که در کاس پین (دریای خرز) کاس پین (قزوین) کاس آن (کاشان) کار کاسی (همدان) و ... بوده و کاس میر است نه کاشمیر ی که تبدیل به کشمیر شد رفت شرق کشور! کوههای خاندان هندویش (هندیجان) کوش یان, کوسی ان (کاشان) را می گوید. فکر کنم  منظورشان زاگرس خودمان بود! شما رجوع کنید به صفحه 258 کتاب تفسیر کوه ابورسین را بخوانید, رود خشک میشود, دریا کج می شود و بهانه های دیگری که می گیرند, با کوه که نمی شود شوخی کرد. تفسیر  یک کوه, یک شهر, یک رود اگر به نظر شما درست آمد و اسناد آن کافی بود برای پذیرش این اشتباه مکان در تاریخ, بلخ بامیان را از افغانستان ببرید به آذربایجان بقیه هر چه گفتند با این معیار است و لاجرم جنوب آن هندیجان است و نه کشور هند امروزی. رود جیحون یکی از دو رود سیحان و جیهان در نقشه های امروزی در جنوب شرقی کشور ترکیه است. سرزمین کاس ها هم از همدان تا به این مکان و از پایین زمانی تا بابل بوده است.

   پرسش 1276:  چرا این سخن داریوش اول که میگوید: "طلا از سارد و از راه باختر اورده شد" را در کتاب نیاوردید؟ همین ثابت میکند باختر در غرب ایران, سر راه سارد تا شوش بوده. حتی بلخ امروزی هم معدن طلا ندارد!

   پاسخ پرنیان حامد:  باور کنید مدرک آنقدر زیاد است اگر می خواستم بنویسم کتاب بیش از هزار صفحه می شد.

  پرسش 1277:  1-  این گفته که ابراهیم ایرانی و از نژاد مادها بوده اگه درست باشه، پس کعبه زرتشت با کعبه ابراهیم باید یه وابستگی داشته باشه! اینجور نیست؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  چه ارتباطی داشته باشند؟ کعبه زردشت گویا رسدخانه ی است برای حساب سال و ماه کعبه ابراهیم مکانی مقدس. چه ارتباطی میان این دو بنا وجود دارد؟

   ادامه پرسش:  2- همچنین من درست نفهمیدم که اسکندر نوازاده ی ابراهیم پیامبر بوده یا سیاوش کیانی؟! اسکندر پور داراب بوده!!  با این گفته ها من اینجوری فهمیدم:

 دارا و اسکندر همان وابستگی رو به هم دارند که داریوش و کمبوجیه داشتند!

 اسکندر و داراب هم همچون داریوش و کوروش وابستگی خاندانی دارند!

   پاسخ پرنیان حامد:  به کتاب رجوع کنید. مقایسه خاندان هخامنشی و خاندان هوو را هم از سر بیرون کنید.  دارا و اسکندر به روایتی در تاریخ ایران برادر بودند. داریوش و کمبوجیه به هیچ روایتی برادر نبودند! اسکندر و داراب به روایتی پدر و پسر بودند. کوروش و داریوش به هیچ روایتی پدر و پسر نبودند. تاریخ هایی که تا به امروز خوانده اید را برای لحظاتی به کناری بگذارید از شما دعوت می کنم تاریخ جدیدی که هیچ ارتباطی به هیچ کس ندارد جداگانه مطالعه کنید. این دو خاندان ارتباطی با هم ندارند!

   پرسش 1278:  اون موزاییک دیواری که ادعا میکنند الکساندر است سوار بر بوسفالوس ,ایا همان کهرم تاریخ ایران است؟ ولی در شرح حال الکساندر امده که او موی زرد و چشمان ابی داشت که با اون موزاییک فرق دارد. سبک لباس پوشیدن مدافعان ان موزاییک با سبک لباس پوشیدن تابوت صیدون انگار یکی است! پرسش بعدی این است که واقعیت دارد که الکساندر نام شهری را به نام اسبش بوسفالوس گذاشته و همچنین نام سگش پریتاس!! را روی شهری گذاشته! 

   پاسخ پرنیان حامد:  ترا به خدا دست از روایت و افسانه بردارید برویم دنبال اصل مطلب! اسم سگ و اسب روی شهر به چه دردمان می خورد که وقت بگذاریم  بررسی کنیم بوده یا نبوده است!

   موزاییک دیواری کجا را می گویید ؟ محبت بفرمایید آدرس  لینک کنید.

      این جریان موی زرد و چشم آبی که لابد سند بر اروپایی بودن اوست را هم  فراموش کنید. این سند ببینید ایرانی ها زمانی که در اروپا نژادی با نام سلتن یا گالیر (توضیح و عکس صفحه 199-201-202 کتاب) که موجوداتی وحشی با گوش های دراز بودند (چشم آبی و موی بور را فراموش کنید) و بر سر درختان بودند.  در ایران سخن از کاس های مو بور چشم آبی است.  این نژاد مو بور چشم آبی از ایران به اروپا و روسیه رفته است نه برعکس! قدمت تاریخ را توجه بفرمایید: (کتاب صفحه 35)

   -  نام اصلی دریای خزر امروزی دریای کاسپین یا دریای کاسپیان بوده است.  کاسپ ها یا کوسیان در هزاره سوم ق.م  مردمی سفید پوست با چشمانی کبود و مو های بور در دره سفید رود و گیلان امروز بوده اند که مذهب آنان میترایی بوده و به پرورش اسب اشتغال داشته اند.  آنان سپس به قزوین (کاس پین) و همدان رفته اند که پیش از مادها مرکز آنها بوده و کارکاسی  نامیده می شده است. نژاد مو بور چشم کبود در فومن, اسالم, تالش, آذربایجان, لرستان (تیره کاکاوند, حسنوند, بومیان نور آباد,) و .... همه از فرزندان کاسپ ها می باشند، نام دریای شمال ایران نیز دریای کاسپیان بوده، و از چه موقع نام خزر به آن داده شده است به درستی معلوم نیست.

   می دانید هزاره سوم ق.م یعنی چی؟ یعنی 5000 سال پیش. می دانید تاریخ تمدن اروپا چقدر است؟ خیلی روی هم بگذاریم و نژاد گوش بزرگ را هم تمدن محسوب کنیم (که نبود!) می شود 500 ق.م یعنی 2500 سال پیش تازه نژاد اروپا گالیر بوده است بدون تمدن! می دانید از چه زمانی مو بور و چشم آبی شدند؟ از زمان ورود نژاد رومیان رومیه = مدائن به این مکان یعنی 100 ق .م می شود 2100 سال پیش. می دانید اولین نشان تمدن آنها معابد میترایی رومیان است.  

   پرسش 1279:  ایا ایرانیان به این خاطر به اسکندر میگفتن اهریمن مصر نشین که ایرانیان مقدونیه را در مصر میدانستند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر نوشته اسکندر ارومی گجستک مصر نشین.  یعنی اسکندر از نژاد ارومی + فحش + مصر نشین

ایرانیان مصر را اسکندریه می دانستند. در تاریخ ایران مکتوب است که او اول به مصر رفت سپس به ایران آمد. در متون پهلوی نه لغت مقدونیه وجود دارد و نه لغت یونان. ارومی هم یا روم = مدائن است (که به نظر من اینگونه است) و یا ارومی = ارومیه.

   پرسش 1280:  چرا اشخاص با تجربه ای مثل استاد غیاث ابادی, تخمه ی ما ترجمه کرده اند؟ یعنی از روی اشتباه بوده؟ سخنان استرابو نسبت به نام اسکاندیناوی اشتباه است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  الان خودم شخصا می روم پیش استاد غیاث آبادی اون لینک ها را هم خواندم، دارند از سخنان ایشان سوء استفاده می کنند. ببینید من هم بخواهم حقیقتی را بگوییم مثلا در مورد کوروش کبیر یا داریوش اول هخامنشی (چنانکه در مورد داریوش گفتم) و دائما طرفداران افراطی  بی منطق بگویند کوروش یا داریوش خدا و پیغمبر و عاری از هر عیب بودند, سند می آورم که نه خدا بودند و نه پیغمبر آن وقت یک مشت سوء استفاده چی این اسناد را برای ارضای تعصبات شخصی به کار گرفتند. شما چرا؟ هر سندی موافق خواسته شخصی ما نخواهد بود. کوروش هخامنشی باعث افتخار ما ایراینها است،  زیرا در آن زمانه وحشی بازی بیش از حد بوده است، اما خدا و پیغمبر که نیست!. گناه استاد غیاث آبادی چیست؟ راحتشان بگذارید استاد کشورمان است. کلی برای تاریخ ایران زحمت کشیده است. احترام زحماتشان را نگه دارید. در مورد تخمه (مان) و (امان) هم سوء تفاهمی است که باید بر طرف شود. (ترجمه امان مربوط به سوزینی فرانسواز و برگردان دکتر داریوش اکبرزاده است نشر پازینه)  بدون کتیبه های داریوش اول و از ایلیاد هومر هم می توانم ثابت کنم هخامنشی ها از امانیان بودند. نگران نشوید ایرانی هستند همان نژاد رستم خواهد بود. قبل از هخامنش هم ریشه تاریخی ندارند احتمالا سند 834 ق.م  مهاجرت پارس ها به جنوب از دریاچه ارومیه که در اسناد آشوری است, درست است و برای قدمت شیراز و پارس باید به قومی قبل از هخامنشی رجوع کنیم و قدمت تخت جمشید هم علاوه بر بازسازی ها و وسیع سازی های هخامنشیان بیش از آنان و به سومریانی می رسد که به جرات می توانم بگویم مهاجران سیستان و بلوچستان و میمند و بروجرد با یازده هزار سال قدمت به بین النهرین می باشند.  کدام سخن استرابو؟  لطفا دقیقا جمله خود او را کپی کنید (بدون تعبیر و تفسیر ویکیپدیا و این و ان! اصل جمله استرابو آنچه باعث شک شماست کپی بفرمایید)

   پرسش 1281:  اصل پرسش در نظرات 20 فروردین.....

   انوش راوید:  در نظرات 20 فروردین،  شخصی بنام بزرگمهر بختگان درباره موضوع کوروش و بی بی سی مطلبی نوشته بود،  پاسخ ایشان در تاریخ کار و کارگری در ایران می باشد.

   نظر 1282:  کتاب خانم حامد را شاید هر روز به دست میگیرم و بخشی از آن را میخوانم!!! وبلاگ های شما که اکثر وقت اینترنت مرا گرفته و کلا کتاب میخوانم و اصلا اهمیت نمیدهم که به درسم لطمه وارد میکند چون رشته ای که میخوانم یعنی ریاضی را به اجبار رفتم و هیچ علاقه ای در پیشرفت در آن ندارم!!! بگذریم...

   انوش راوید:  فرزند عزیزم،  خود بخود مجبورم کمی بشما بگویم:  ایران و تاریخ ما،  به جوانانی احتیاج دارد،  که در ابتدا درسشان را خوب بخوانند،  و در زمینه تحصیلی خود متخصص شوند،  تا بدرد جامعه و کشور بخورند. عزیزم علاقمندی به درس و رشته تحصیلی برای نوجوان سالم باهوش،  یک کار ذهنی است،  نه ذاتی و تجربی،  کافیست ذهن خود را بسمت درسهایتان بگردانید.  بویژه ما در زمینه ریاضی متخصص کم داریم،  و چون ادامه پرسش هایتان،  هنوز در ایران،  بجای ریاضیات و علوم،  از شبه و داستان بهره می گیریم.  برای ایران و آینده ایران دانشمندان زیادی می خوهیم،  منجمله دانشمندان واقعی تاریخ،  ولی دانشمند ریاضی و علوم مربوط به آن،  خیلی بیشتر احتیاج داریم،  بدانید یک دانشمند ریاضی خیلی بیشتر و بهتر به ایران خدمت خواهد کرد تا دیگری.  بنظر من شما از هم اکنون کار کنید،  تا تز آینده خود در زمینه هایی مثلاً رابطه ریاضی و تاریخ بنویسید،  که به روشی ریاضی را بکمک تاریخ بگیرید،  تا دروغها را بیشتر افشا کنید.

   پرسش 1283:  1 ــ  کراسوس در زمان ایلیوس کیسر باشد یا بعد آن!!ممکن است جنگ بین او و سورنا یک جنگ از همان درگیری های عادی اشکانیان باشد ولی وقتی ایلیوس در اروپا در حال کشورگشایی است یک شخص دیگر بیاید و ملک ایران را معرض خطر قرار بدهد آن هم در قلب آن در حالی که همان زمان ایران کل دنیای آن زمان و فراتر از آن را مورد هجوم قرار داده است!!!!آیا کراسوس فکر میکرده الکساندر فاتح بوده و دروغی بوده که در خیالش انداختند یا از سرداران ایلیوس بوده و میخواسته قدرت نمایی کند!!!!یک یونی بوده از نوادگان سلوکیان شکست خورده و تبعید شده که میخواسته انتقام بگیرد و مرز های اجدادش را باز پس!!!!یا نه!!!ولی گذشته از این حرف ها نمیشود از این نبرد همینجوری گذشت چون قدرت نظامی ایران را نشان میدهد!!!!شما برای من روشن کنید چون سوالات نمیگذارد فکرم ارام بگیرد و همینطور درس دارم و وقت نمیکنم زیاد به تحقیق بپردازم!!!!

   2 ــ  از علی بن ابیطالب (ع) روایت شده است: اسکندر بنده ای صالح بود که محبوب و دوستدار خداوند بود و مردم را به تقوا امر می کرد. مردم بر قسمتی از سرش شمشیر زدند که برای مدتی از میان ایشان غایب شد. پس چون بازگشت و بار آن ها را به سوی خداوند دعوت کرد بر قسمت دیگر سرش نیز شمشیر زدند؛ از این رو «ذوالقرنین» است.

   از علی بن ابیطالب (ع) روایت کرده اند که خداوند ابر را چنان برای او رام نمود که بر آن سوار می شد و همه اسباب را در اختیارش قرار داد و همه جا را برایش روشن ساخت چنان که شب و روز برایش یکسان شد. (تفسیر مجمع البیان، ج 15، ص 118) نظرتون راجع به این دو حدیث چیه؟؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خوب است که هر چند صبا یک بار توجه مرا به فاجعه ای با نام تاریخ مکتوب اشکانی با 28 اشک (پادشاه) و احتمالا حدود 600 سال حکومت جلب می کنید!  بالاخره آنقدر تاسف خواهم خورد که قلمی برداشته و کوبنده  بنویسم,  جمهوری اشکانی در ایران به استناد تاریخ کشور خودمان  دویست و اندی سال بود.  به هر تقدیر من هنوز قلم بر نداشتم و شما نیز باید به درس تان برسید,  اجبار را کنار بگذارید علوم به هم وابسته اند بهانه نگیرید! اگر می خواهید یاد بگیرید, تفاوتی ندارد با کدام رشته وارد دنیای علم می شوید! بروید یاد بگیرید به جای وظیفه و نمره, چگونه می توانید خودتان را در دریای یادگیری و تحقیق و...  غرق کنید!

  1-   ایران کجا بوده است؟  آیا منظور شما از ایرانی که نوشتید نژاد آیر ها است؟ مرزهای ایران - پارسان باستان کجا بوده است؟ شما می خواهید تمدن بزرگی با مرزهای وسیعی از هند امروزی تا استانبول را به زور در داخل مرزهای امروزی ایران بگنجانید و به اشتباه نام نژاد ایر ها را بر آن بگذارید، و بگویید دولت ایرانی (آیر- ان) با پایتخت شوشی که نژادشان پارس بود! ملوک الطوایفی یعنی چندین شاه در یک زمان! متوجه این لغت هستید؟ ارد پادشاه ارمنستان و آذربایجان سردار او به نام سورنا نامی ارمنی که در مکتوبات ارمنستان است. بر سر الحضر (حران) جنگ کرده اند! عراق جزو پارسان - ایران نبوده است؟  بقیه تمدن کهن پارس و ماد و... چه شد؟ 90 پادشاه ملوک الطوایفی که از نژاد پارس و ماد هم بودند کجایند؟ می خواهید این مکتوبات درهم را برایتان با تاریخ مکتوب ایران مقایسه کنم؟:

   تاریخ ایران نوشته: کی سر ایلیوس (اسکندر) حدود 73 ق.م هر جایی را گرفت پادشاهی (والی) به آن محل گذاشت.  احتمالا ارد در آذربایجان و ارمنستان و کراسوس نامی والی سوریه و 90 تا به عبارتی 240 والی دیگر. سپس به مغرب شد (رفت به اروپا) جانشین او در زمان غیبتش اکتاویوس (پسر برادر او در تاریخ روم) (اشک پسر برادر او دارا در تاریخ ایران) بوده است. کراسوس حمله کرده به ارد دستور عقب نشینی پس از مرگ کراسوس را اکتایوس (اگوستوس) وسط عراق! می دهد (آنوقت روم را می کنند رم وسط ایتالیا! اگر اکتاویوس ایتالیا بوده وسط عراق چه می کرده؟).  در زمان بازگشت ایلیوس از اروپا همین خرده شاهان ازجمله ارد پسر دارا (شاهپور اکتاویوس = اشک هشتم) را تحریک کرده و در راه بازگشت اسکندر را قبل از آنکه به پایتخت برسد احتمالا با شمشیر هلاک می کنند،  و شاهپور حکومت خرده شاهان را به رسمیت می شناسد.  جالب آن است که لقب اسکندر بغ پور شاه است که قابل بازگردانی  به میتری دات (مهرداد) است.  در تاریخ درهمی که برایمان دیکته کردند درست در این زمان حداقل سه مهرداد وجود دارد که هر کدام قسمتی از این داستان اسکندر را شامل می شوند! یک قهرمان ایرانی را برداشتند 100 تکه کردند!

   2 ــ  اول آنکه حدیث اول شما ایراد دارد،  چرا که در هیچکدام روایات اسلامی نام اسکندر, الکساندر و یا کوروش کبیر نیامده است. مسلمانان نوشتند ذوالقرنین, در قران هم نوشته ذوالقرنین. دوم آنکه ذوالقرنین لقب است (کتاب صفحه 31 کدام ذوالقرنین؟) حضرت علی (ع) از کدام ذولقرنین سخن گفته اند؟ سوم آنکه من صلاحیت آن را ندارم که  بخواهم احادیث و قران را تفسیر کنم! شما این دو حدیث را بر دارید بروید پیش یک مجتهد اسلامی بگویید شخصی ادعا کرده اسکندر به اروپا رفته و بازگشته است آیا ممکن است سخن حدیث اول حضرت علی (ع) به این رفت و برگشت او ارتباطی داشته باشد؟   

   پرسش 1284:  در مورد تخت جمشید, اگر معبدی میترایی است چطور آن را داریوش و خشایارشا و اردشیر که مزدایی بوده اند ساختند؟ داریوش که مقبره داره ولی مزدایی ها جسد هاشون را خوراک مرغان میکنند! در مورد میترایی بودن پارسه کد بیشتر توضیح میدهید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  آیینی جدید با قدمت حدود  40 سال با عنوان مزدایی بر ضد آیین قدیم و به وجود آورنده جنگها! عجیب نیست اگر  پادشاهی سیاست مدار با نام داریوش به آن سوگند بخورد, در ضمن هوای آن یکی را هم داشته باشد و آیین هر دو را اجرا کند و به هیچکدام پایبند نباشد.  سپس مقبره او مزین به چلیپای (صلیب) میترایی باشد.  داریوش و خشایار تخت جمشید را ترمیم و گسترش دادند،  آن را نساختند!  نام این محل تخت داریوش و تخت خشایارشا نیست! نام این محل تخت جمشید (نماد سومریان میترا آیین آفتاب پرست با لغت شید در آن) است.

   پرسش 1285:  آیا هخامنشیان از خط یونانی در سکه هاشون استفاده میکردند؟  توی کلکسیون موزه لوور در بخش سکه های هخامنشیان,  یکی دو تا از سکه گویی حروفی مانند: T-E-P-ZIGMA-I دارن! عکس را ببینید شاید مال هخامنشان نباشه یا این حروف را بعد ا روس سکه ضرب کردند  ......... عکس را با وضوح بالا ببینید.

   پاسخ پرنیان حامد:  این اینک باز نمی شود! محبت کنید آدرس جستار اصلی ویکی پدیا که این سکه بر آن است را ارسال کنید. احتمالا خط آرامی است.

   پرسش 1286:  خانم حامد الکساندر 3 هفته ای رسیده هند؟  یا مدت 10-12 سال؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر الکساندر در مدت 14 سال حکومتش از آنطرف اروپا را فتح کرده از این طرف با هخامنشی ها درگیر بوده رفته افغانستان و پاکستان را فتح کرده از آن طرف رفته مصر را گرفته بعد رفته اسپانیا از اسپانیا رفته هندوستان از آنجا رفته یمن از آنجا رفته مکه از مکه رفته قفقاز رسیده به انگلستان بعد پریده رفته فرانسه مطمئن هستم تا آمریکا هم رفته بود چون گفتید دونده خوبی بوده است.  دروغ گوها باید خجالت بکشند!

   1ــ  الکساندر به سال 334 ق.م حرکت می کند 3  سال بعد یعنی به سال 331 ق.م در حال جنگ بی امان  با داریوش سوم به بین النهرین می رسد.  بسیار خوب تا اینجا قابل قبول بفرمایید مصر را چه زمانی فتح کرده است؟  تصور نمی کنم شاه مصر در این زمان قدرتی کم تر از داریوش هخامنشی داشته است!  لاجرم 3 سال هم وقت لازم بوده مصر را بگیرد! چگونه 333 ق.م در حال جنگ ایسوس و در حال دنبال کردن داریوش به طرف بین النهرین 332 ق.م  از مصر سر در می آورد؟  بعد 331 ق.م در عراق است! (لابد ایشان کاشف هواپیما های جنگی هم بوده است, یا شاید با ارتش یونان سوار بر قطار سریع السیر بوده)  آقای عزیز, بزرگوار, گرامی!  کمی هم تفکر کنید الکساندر به دنبال داریوش سوم یک نک پا چگونه به مصر رفته و برگشته است؟ در مورد سال 330 ق.م سخن می گوییم! یک کاروان از بابل,  بدون جنگ 2 سال طول می کشیده تا مصر برود و برگردد،  الکساندر چگونه 6 ماهه تا مصر رفته آن را فتح کرده و برگشته؟   مکتوب بفرمایید الکساندر چه زمانی و چگونه مصر را فتح کرده است؟ (دنبال داریوش بود یا دنبال فرعون؟! تکلیف ما را معلوم کنید).

   2 ــ  مکتوب کردند الکساندر به سال 329 ق.م در سغد و بلخ افغانستان بوده است. سر راه هم تخت جمشید سوزانده است به همدان رفته است از آنجا به خراسان رفته است از خراسان به سیستان رفته است از سیستان به کرمان رفته از آنجا به افغانستان و بلخ و سغد! (از اینجاست که دردسر شروع می شود) بفرمایید الکساندر چگونه 2 ساله این راه را با آن سپاه  وسط کویر و کوه پیموده و این همه قلعه و محل ها را فتح کرده و سر راه در حال شمشیر زدن آجر و سیمان هم آورده شهر ساخته است؟ همین الان وسط تهران که هیچ وسط آلمان هم  با این همه تجهیزات 2 سال طول می کشد یک آپارتمان چهار طبقه بسازید!  آقا 320 ق.م،  چطوری 2 ساله این همه شهر ویران کرده و ساخته است و جنگیده است و فتح کرده است و... ؟

   3 ــ  الکساندر به سال 323 به استناد لوح بابلی در این شهر چشم از جهان فروبست،  و نیکاتور (نیک + آتور یعنی آتش نیک!  بماند) سلوکس اول از سرداران او در سال 306 به جای او نشست که چون حفره برای عوام فریبی خیلی گود شد ماست مالی کردند،  که از سال 312 تا 306 گرفتار جنگ بود و وقت نکرد تاج به سر بگذارد و شما بفرمایید حفره اول را چگونه پر کنیم؟  از سال 323 مرگ الکساندر تا سال 312 که سردار او سلوکید مشغول جنگ شد (تا بتواند 6 سال بعد تاجگزاری کند)،  11 سال است + 6 سال  جنگ آقا = 17 سال،  بفرمایید با این 17 سال سوراخ این وسط چه کنیم؟

    شاید لوح بابلی مرگ الکساندر دیگری را مکتوب کرده است؟ شکر خدا برای به هم ریختن تاریخ تا دلتان بخواهد الکساندر و مهرداد موجود است؟

   نظرتان در مورد این یکی چیست؟ Alexander I of Epirus king of Epirus about 342 BC   شاید این الکساندری است که 323 در بابل مرده است! چون اون که 17 سال اختلافش با جانشینش غیر منطقی است راستی دو تا دیگر هم هستند :

Alexander IV of Macedon , Alexander V of Macedon

    شاید هم یکی از این دو تا باشند.  حال  محبت بفرمایید تکلیف ما را با مرگ او و 17 سال فاصله جانشینش را مشخص بفرمایید. 

   ادامه پرسش:  تازه آقای X  با دلایل قطعی ثابت کردند،  که پشت سکه های الکساندر نوشته الکساندروس و همچنین پشت سکه های اشکانی نوشته دوستدار یونان.

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر, ایشان با استفاده از تفسیر سخن می گویند،  و تصور می کنند:  مدرک = زورگویی و فحاشی!  ایشان توجه نمی کنند سکه و زبان 320 ق.م koine geek است،  ایشان با به هم مخلوط کردن بحث ها مشغول ماست مالی می باشند.  پشت سکه اشکانی نوشته فیل للحنوز تفسیر فرمودند زبان یونانی چون فارسی 2-3 H  دارد،  آنقدر کوته فکر هستند که توجه نمی کنند علت وجود چند ه و ز و ت در فارسی حمله اعراب و مخلوط شدن الفبای آنها در فارسی است,  چه جوابی به ایشان بدهم؟  بنویسم آقا, اعراب در چه زمانی به یونان حمله کردند که 2-3 تا ه دارند؟  یا بنویسم آقا, توجه نمی کنی یونانی هر جا هر چه به نفعش نیست تفسیر روش نوشته است؟ فراموش کنید ایشان از آل فسیل و بحث با ایشان تلف کردن وقت است.

   ادامه پرسش:  حتی نام الکساندر در اثار مصری موجود است و در لوحی بابلی و پاپیروسی مصری. نام الکساندرس به معنی حامی بشر است.

   پاسخ پرنیان حامد:  تفسیر و بررسی شد شما بفرمایید الکساندر چگونه و در چه زمانی  مصر را فتح کرد و لوح بابلی مربوط به کدام الکساندر است،  تا به این سخن ادامه بدهیم.

   ادامه پرسش:  مورخین یونانی در مورد رود اکسوس این سخنان را زدند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا نمی خوانید ببینید یونانی ها سرچشمه و آبریز اکسوس را کجا نوشتند؟  اکسوس از کوههای قفقاز سرچشمه می گیرد به دریای کاسپیان می ریزد.  الکساندر هم پس از فتح باختریش تازه به اکسوس می رسد.

   ادامه پرسش:  باقی سخنان مورخین یونانی را در مورد الکساندرس پذیرفته اید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله آقا پذیرفته ام بدون تفسیر یونانی و اروپا یی و تفسیر جنابعالی روی آنها.

   مورخ یونانی نوشته 320 ق.م  یک شخصی این اطراف بود،  یونانی هم نبود.  اول مزاحم خود ما شد،  بعد هم رفت به طرف ایران سر راه قصر یک شاهی که به درستی نمی دانیم کیست (چون هرودوت مورخ خودمان جای تولد هوخشتره با کوروش کبیر را قاطی کرده لاجرم به گفته او حساب به داریوش سوم می رسد که غلط است) را سوزاند و دختران او را به اسارت گرفت و دنبال شاه کرد ارمنستان را فتح کرد و از آنجا به دنبال شاه به هندیجان رفت و در سن 33 سالگی در بابل (چون دوست نداریم بنویسیم به چه علتی تنها می نویسیم:) مرده است.

   در تاریخ ایران مکتوب است  320 ق.م شخصی با لقب کهرم = کی هروم از نژاد یونی های آشوری به طرف ایران آمد قصر شاه را در بلخ بامیان = آذربایجان سوزاند پدر و زن او را کشت, ارمنستان را فتح کرد دختران شاه را به اسارت گرفت و بدنبال شاهی که در پایتخت نبود به هندیجان رفت. شاه را در قلعه ای در پارس محاصره کرد. ایرانیان  او را گرفتند و در بابل تکه تکه کردند.

   معلومه که قبول دارم ,  در تاریخ کشور ما هم ثبت است.  کسی حرفی ندارد اما اون شاه داریوش سوم هخامنشی نبوده است.  اصلا تصور اینکه داریوش حرمسرای خود را 2000 کیلومتر از پایتخت دور کرده باشد که در ایسوس اسیر الکساندر بشوند همه را به خنده می اندازد.  چرا اسباب مسخره کردن مورخین یونانی را فراهم می کنید؟  آنکه الکساندر یونی با او جنگیده است اسفندیار و گشتاسپی هستند که حدود 36 سال قبل از کوروش کبیر سر سلسله هخامنشی بوده اند.  266 سال بعد سرگذشت شخص دیگری در تاریخ ایران با لقب اسکندر آمده است که هیچ ارتباطی با الکساندر یونانی شما ندارد.  شما اصلا توجه ندارید که اصل بحث چیست!  نوشتید بررسی کتاب, کتاب را که نخوانده اید,  یک لحظه هم مجال نمی دهید بگویم ادعا چیست که بر سر آن بحث کنیم!

   پرسش 1287:  میشود عکسی از خط یونانی در اثار اشوریان نشان دهید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  آقا جان فارسی بلدید؟  خط فنیقی و زبان آشوری = زبان گریس امروزی!

   خط هیروکلیف هیتیتی مشهور به خط فنقی، عکس شماره 6121 :

  و خط آرامی شماره 1 :

   1-  قدمت ؟ 2000 قبل از میلاد یعنی 4000 سال پیش!

   2-  گریس های دریای اژه  کجا بودند در این زمان؟  نیمه لخت از ترس جانشان سر درخت!

   3-  سند؟  قدیمی ترین آجر و بنا  در این جزایر قدمت 2700 سال پیش را دارد،  و 4000 سال پیش در این جزایر اثری از تمدن وجود ندارد!

   4-  این خط در بین النهرین قبل از حمله الکساندر  بر روی آثار چه پادشاهانی دیده می شود؟  بر روی کلیه آثار سه زبانه هخامنشی ها این خط (آرامی) دیده می شود.

   5-  آیا ترکیب زبان آشوری و خط فنقی قبل از حمله الکساندر و اشکانیان در ایران دیده می شود؟  بله بر روی سکه چهار درهمی نقره تیسافر (411 ق.م) برادر زن اردشیر دوم  درست همان لغت شاه که بر سکه های اشکانیان است دیده می شود،   پس ضرب سکه اشکانیان با این لغت به حمله الکساندر به ایران ارتباطی ندارد و این کار از قبل از الکساندر در بین النهرین روال بوده است.  عکس شماره 6123.

   ادامه پرسش:  کهن ترین سند خطی یونی که ارتباطی با یونان امروزی ندارد چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  هیروگلیف حیتی از کرچه میش (موزه آنکارا)،  عکس شماره 6124 :

   داستان روی آن که باز تاب خدایان حوریان (2300 ق.م در شرق دجله) است،  مربوط به خدای – طوفان با آذرخشی در دست و جنگهای او می باشد،  که شباهت عجیبی با بعضی قسمتها و خدایان ایلیاد هومر دارند.  مثلا خود او عکس شماره 6125 :

   آذرخش به دست نمی دانم چرا کارهای زئوس یونانی را زمانی که یونانی وجود نداشته است تقلید می کند!  حتما حدود 1650 ق.م این ایزد  نیز همچون الکساندر یونانی (احتمالا با زورقی از برگ یا شنا کنان)  از جزایر دریای اژه وارد ترکیه امروزی شده و خود را به نینوای امروزی رسانده است،  که این لوح را به خط  یونانی در این محل کنده است و پس از آن یعنی حدود 1000 سال قبل خود را به شرق دجله کشیده است! که خدای حوریان بوده است! (وقاهت که مرز ندارد لابد به زودی شاهد چنین تفسیری از یونانی ها بر ویکی پدیا خواهیم بود).

   پرسش 1288:  از کجا میدانید که مسادونی در لاتین ریشه ندارد در حالی که هرودوت از این مکان نام برده!

   پاسخ پرنیان حامد:  طبق معمول گوش نکرده مشغول جنگ هستید؟  من چه کار به لغت مسادونی دارم؟  لغت معرب شده  مقدونی که پارسی آن مگدونی است به هیچ روی تبدیل به مسادونی نمی شود! لغت مقدونی و یا مگدونی در لاتین و یونانی نه ریشه دارد و نه معنی می دهد.  این چه ربطی به آن دارد؟

   پرسش 1289:  نام جد زئوس چطوری پرس بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  پرسه پسر زئوس است،  پدر زئوس کرون است،  جد او هم اور + آن بود.  همه گان هم ایزدان بین النهرین بودند.

   پرسش 1290:  زبان رومی ها چه بوده؟ مگر انها از اتروسک ها نبوده اند؟ معماری- نام خدایان- زبان- فرهنگ و خط انها تحت تاثیر از یونان و ایتالی و اتروسک ها و بین النهرین بوده؟ خیلی از خدایانشان نام های یونانی داشته اند! سبک لباس پوشیدنشان هم یونانی بوده. مثلا برگ زیتون طلای روی سرشون جای تاج میگذاشتند. ارتباط انها و شباهتشان با ایرانیان در چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خود خدایان یونان هم عاریه حوریان هستند!  از ما گرفتند قرض دادند اروپا؟ محبت کنید اولین   پرسش و پاسخ  http://www.cae.blogfa.com/post/10  را برای لباس و نژاد مطالعه بفرمایید.  زبان رومیان مدائن پارتی بود زبان سلت (گالیر) های گوش دراز اروپا را نمی دانم چه بوده است.  

   پرسش 1291:  شما از کجا میدانید سرزمین زنان حتما در اطراف اسکاندیناوی است؟ یونانیان سرزمینی را به نام آمازون میدانند که جنگجویانش زن هستند.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام من به آمازون کاری ندارم!  سرزمین زنانی که اسکندر به آن رفته است به استناد اسناد کتاب جزیره ای بین اسکاندیناوی و انگلستان بوده است.

   نظر و پرسش 1293:  آدم به خاطر چند اشتباه در جغرافی, ده ها کتاب قطور در مورد انابیس الکساندر را رد و مردود نمیکند و به خاطر چند شباهت بین ارجاسب و فیلیپ. بسیاری از ابیات شاهنامه در مورد اسکندر, بعد ها به شاهنامه افزوده شده و چهره ی پیامبر گونه بهش داده. همانطور که شیعیان ابیاتی ساختگی در وصف امام علی (ع) وارد شاهنامه کردند. فکر کرده اید شاهنامه تاریخ است؟ خدا میداند چند بار شاهنامه تحریف شده!!

   پاسخ پرنیان حامد:  اشتباهی در جغرافیا نیست مورخ یونانی و مورخ ایرانی و کتیبه ها نیز تایید می کنند که باختریش بلخ نیست و بنده از آن دهها و صدها کتاب مفسرینی که به عمد این دروغ ها را دامن زده اند  تا فرهنگ و پیشینه ای که ندارند،  برای خودشان دست و پا کنند, با عنوان کاغذ باطله استفاده خواهم کرد. جنابعالی نه هنر موسیقی می دانید, نه می دانید کروماتیک در موسیقی چیست و نه حداقل یک بار شاهنامه را خوانده اید، که بخواهید اظهار نظر کنید. یک چیزی شنیدید مثل طوطی تکرار می کنید. اسکندرنامه فردوسی نمی تواند الحاقی باشد چرا که کروماتیک موسیقیایی که در کل شاهنامه (به جز از چند قسمت الحاقی و ابیات دقیقی) وجود دارد در این قسمت نیز به گوش می خورد. تنها علت نظریه الحاقی بودن اسکندر نامه شاهنامه تا به امروز این بوده است: " فردوسی وطن پرست غیر ممکن است برای یک یونانی شش هزار بیت گفته باشد "اسکندر, الکساندر نیست. اسکندرنامه فردوسی هم الحاقی نیست.  در ضمن فکر نکردم ثابت کردم شاهنامه تاریخ است. به کتاب رجوع کنید.   

   پرسش 1294:  کسی که یک طرفه به قاضی بره, پیروز برمیگردد. تصرف ایران و افغانستان به دست الکساندر کبیر حقیقتی است غیر قابل انکار. ایا شما با تاریخدانان بزرگ دنیا یا حداقل بزرگان تاریخ ایران در مورد الکساندر بحث و گفتگوی جدی داشته اید؟ اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی هست و خواهد بود!

   پاسخ پرنیان حامد:  برای همین است که یونانی ها تا به امروز پیروز بودند یکه تاز هر پرت و پلایی خواستند تفسیر کردند کسی نبود جلوشان را بگیرد. مغز شما را هم به راحتی آنچنان شستشویی داده اند که نه کتیبه قبول دارید نه تاریخ کشور خودتان را و نه حتی حرف اصلی مورخ یونانی را. اکسوس از کوههای قفقاز سرچشمه می گیرد به کاسپیان می ریزد (هرودوت) تصرف افغانستانی در کار نیست. چون اکسوس آمودریا نیست.

   ادامه پرسش:  ایا بطلیموس جانشین اسکندر ایرانی بوده و کتابخانه ی اسکندریه در مصر را هم اسکندر ایرانی ساخته است؟  لابد بعد از الکساندر در مصر, ایرانیان در انجا حکومت میکرده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بطلمیوس جانشین الکساندر 320 ق.م بوده است.  اسکندر 73 ق.م الکساندر نیست.

   ادامه پرسش:  اگر به استناد آنچه تا به امروز شنیده ایم اشکانیان با سلوکیان (که می گویید یونانی بوده اند) جنگیده و آنان را از سرزمین ایران بیرون ریخته اند, پس مفهوم دوستار یونان بر پشت سکه های اشکانیان چیست؟ اگر اینگونه دوست و عاشق مرام و فرهنگ هم بودند پس چرا جنگیدند؟ ببینید حتی در تفسیر هایی که تا به امروز شده نیز جای سوال است (پرنیان حامد)!

   اشکانیان یا پارتها همچنانکه پروفسور گیرشمن میگوید از اقوام سکائیه بودند و پارتیان به قبیلة پرنی (Parni) که جزوی از قوم دهه (Dahae) بود متعلق بودند، لیکن دهه مجموعه ای از قبایل «سکایی» بود که بصورت چادرنشین در استپ های بحر خزر و دریای آرال (Aral) زندگی می کردند، ارشک و تیرداد با جنگجویان خود همراه پنج تن از رؤسای دیگر، ناحیة علیای تجن را اشغال کردند، دیودتوس پادشاه بلخ بدانان آفند کردند اما ایشان گریخته به ایالت مجاور پارت هجوم بردند و حاکم آنجا را هم کشتند، تیرداد بعداً در سر حد ماوراء روسیه و ایران به نام ارشک تاجگذاری کرد، سلوکوس دوم برای دفع فتنه برآمد، لیکن اغتشاشات و آشوبهای انطاکیه پادشاه سلوکی را مجبور کرد به سوی سوریه رهسپار گردد، تیرداد دوباره شورش کرد. به علاوه حکومت سلوکی از شکستهایی که از روم (که خود یونان ثانی خوانده میشود) خورد تضعیف شده بود و در پی آن ( پارتیان )، مادها در آذربایجان، الیمایی در اصفهان مستقل شدند. مهرداد پس از اینکه خواه به واسطة بخت و خواه بواسطة تضعیف سلوکیان بواسطة دخالتهای غیرمستقیم رومیان، الیمایی را شکنجه کرد و به تقلید از پیشینیان خود، دو معبد ثروتمند اتنا (Athena) و ارتمیس (Arthemis) را غارت و چپاول کرد. همچنین در مورد Eros خدای عشق یونانیان که پروفسور گیرشمن میگوید در نقاشی های اشکانیان بکار رفته هم توضیح دهید.

   پاسخ پرنیان حامد:  چی شد آقا؟  دو کیلو متر تاریخ اشکانیان برای من رو کردید یک کلمه جواب این سوال مرا بدهید!؟  جواب کو؟

   ـــ  اگر به استناد آنچه تا به امروز شنیده ایم اشکانیان با سلوکیان (که می گویید یونانی بوده اند) جنگیده و آنان را از سرزمین ایران بیرون ریخته اند,  پس مفهوم دوستار یونان بر پشت سکه های اشکانیان چیست؟  اگر اینگونه دوست و عاشق مرام و فرهنگ هم بودند پس چرا جنگیدند؟ ببینید حتی در تفسیر هایی که تا به امروز شده نیز جای سوال است (پرنیان حامد)

     این که بدتر شد!  نوشته اید:  "مهرداد دو معبد ثروتمند اتنا (Athena) و ارتمیس (Arthemis) را غارت و چپاول کرد".  این چه جور دوستار یونانی است، که معابد یونانی چپاول می کند؟ پشت سکه اش نوشته دوستار یونان بعد معبد آتنا و آرتمیس یونانی را با خاک یکسان می کند؟ نترسید پرت و پلا گویی دل درد نمی آورد! ادامه بدهید

   ادامه پرسش:  میشود بفرمائید ساسانیان که خود را از اخلاف هخامنشیان می دانستند،  چرا اشکانیان را نتیجه تدبیر خائنانه الکساندر کبیر و فاجعه ای برای حاکمیت ملی می دانستند؟ (تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی ساسانیان، پژوهش کمبریج، ج3   بخش نخست: 584).

   پاسخ پرنیان حامد: 1. ساسانیان به کدام مدرک خود را از اخلاف هخامنشی می دانستند؟ در متون پهلوی آمده از اخلاف بهمن نوه گشتاسپ! همین جور برای خودتان می برید و می دوزید؟ سند آوردم خاندان هوو نمی توانند هخامنشی ها باشند. سند بیاورید که هستند.

   2 . ساسانیان , اشکانیان را نتیجه تدبیر خائنانه اشک (برادر ساسان) دانسته اند و قسم خورده انتقام بودند. چه ربطی به الکساندر دارد؟ منظورتان این است که الکساندر, اشک برادر ساسان است؟ نه اون که می فرمایید الکساندر (کهرم) نیست, اون اسکندر (اشک برادر ساسان) است. اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی نیست،  اشک برادر ساسان است.  اسکندر هم فاجعه ملی نبوده فاجعه مذهبی و نژادی دو اقلیم و نژاد ایران (پارس مزدایی و ماد میترایی) بوده است.

   پرسش 1295:  سخنان شما در مورد «هلنیسم» ناشی از ناآگاهی است زیرا لغت هلنیسم تنها دو سه قرن است که در ادبیات اروپا رواج یافته است،  به یونان باستان هم گریس نمی گفتند و همانطور که بنده از تاریخ نگار باستانی، توسیدید مدرک آوردم پیش از زندگی هلن، پسر دوکالیون این نام اصلاً وجود نداشته است و هر منطقه ای به نام منطقه ای خوانده میشده است که در آن سکونت داشته، و نام قبیلة پلاسگ به منطقه ای وسیعتر از مناطق دیگر اطلاق میشده، بعدها هنگامی که هلن و پسرانش در منطقة فیتیوتیس به قدرت رسیدند و نام آور گردیدند و شهر های دیگر بارها از آنان یاری طلبیدند و دعوتشان کردند، چند منطقه به علت اشتراک در برخورداری از یاری ایشان «هلنی» نام گرفتند ولی زمانی بس دراز طول کشید تا این نام بر سراسر سرزمین [هلاس] اطلاق گردد.» (توسیدید، تاریخ جنگهای پلوپونزی، ۲۶)

   پاسخ پرنیان حامد: همانگونه که در بالا اشاره فرمودید مهرداد معابد آتنا و آرتمیس را غارت کرد لاجرم لغت پشت سکه اشکانی (فیل للحنوز) به هیچ روی نمی تواند معنی دوستار یونان را بدهد. لاجرم هلن هر تفسیری که دارد یونان نمی شود (بگذریم که فیل للحنوز هم هلن نمی شود) اما در مورد هلن:  بر فرهنگ ها معمولا نام خدایان و ایزدان بوده است پسر و پدر و عمه و خاله را به میان نکشید.  یونان یک ایزد مشابه با نام هلن دارد و او هلیوس است. لطفا محبت بفرمایید قدمت این هلیوس را با سند مشخص بفرمایید:

   Helios  = یونانیان باستان او را خدای روشنی می دانستند که سوار بر ارابه با اسبان سفید روزها در آسمان جولان می داده و شب هنگام در زورق زرین به پایگاه نخستین باز می گردیده است .این که تعریف مهر (میثره, میترا) خدای مهریان است! برای این خدا, اهورا میترا  که ما هزاران سند  در کتیبه ها معابد و متون پهلوی داریم! این اهورا که یونانی نبوده!

    حال که هلییوس ایزد یونانی و مهر ایزد ایرانی یک صفت دارند یک فرهنگ آن را از فرهنگ دیگری به عاریه برده است (دزدیده است ). قدمت آثارباستانی یافت شده از آیین میترایی در ایران 7000 سال می باشد. قدمت آثار باستانی که نشان ایزد هلیوس یونانی بر آن است چقدر است؟

   به یونان باستان هم گریس نمی گفتند،  چون یونان باستان در سرزمین نژاد گریس جایی که امروز نام آن – Greece greek است؛ نبوده است.  یونان باستان کشور هیونان تورانی = یونی های آشوری بوده است.

   انوش راوید:  من دوبار به یونان سفر کردم،  مردمان خیلی خوبی داشت،  بمن و همراهم خیلی مهربانی کردند،  فقط روز اول در هتل بودیم،  سپس یک خانواده مهربان یونانی ما را بخانه خودشان دعوت کردند.  آن خانواده یک جوان دانشجو داشتند،  او در گردش های شهر آتن و اطراف راهنما و مترجم ما بود،  مشروح در سفرهای انوش راوید.  چند نفر از اعضای این خانوده در جنگ های داخلی یونان کشته شده بودند،  در آن جنگها یک سوم جمعیت کشته،  مجروح و فراری شدند.  کشور یونان تا 150 سال پیش خاک عثمانی بود،  و بعد از آن تا جنگ جهانی اول فقط بخش جنوبی آن بعنوان پادشاهی یونان زیر نظر انگلستان استقلال داشت.  من در هیچ کجا از هیچ نویسنده و تاریخ نگار قرون جدید کشور کم جمعیت یونان،  درباره تاریخ آن کشور نشنیده ام،  قبل از استقلال و در قرون وسطی،  مردم این کشور درگیر مذهب خشک و خشن بودند،  و اصلاً نمی توانستند به هیچ چیز فکر کنند،  بعد هم گرفتار عثمانی و جنگ های متعدد داخلی بودند.  امروزه از نظر استراتژی ملی ایران،  کشور یونان برای ایران دارای اهمیت خاص است.  درضمن یاد آوری نمایم،  من هلنیسم را بعد از دست اندازی های استعماری به تاریخ می دانم و بکار می برم.  گریس را نیز به همین گونه تقریباً از زمان جنگ های صلیبی می نویسم،  باید به این مسئله مهم توجه داشت:  آنچه که در از تاریخ بنام تاریخ یونان بخورد ملتها داده اند،  نتیجه فعالیت های استعماری و در جهت سبک کار آنها بوده است،  نه کار علمی خود یونانیان.

   پرسش 1296:  میشود از معماری میترایی بنویسید و مرا با آن آشنا کنید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  حدودی از معماری میترایی در معابد آن:  از آنجا که ستایش مهر در غار های طبیعی انجام می گرفته است و در نزدیک غار می بایست رودخانه ای جاری باشد. مهرکده ها چه زیر زمین و چه روی زمین با سقف های گنبدی ساخته می شدند و سقف آنان مزین به ستاره بوده است و چون درون معبد می بایست همچون غار تاریک باشد  این معابد معمولا  پنجره نداشتند. قبل از تالار نمازخانه معمولا  اتاقی است که لوازم نیایش و لباس ها در آن بودند. روش تقسیم معبد به حجره های متعدد در تمام معابد یکی است یعنی یک راهروی بلندی که دو طرف آن پر از حجره است و در انتها مهرابه بوده است که لوح مرمری میترا در حال کشتن گاو در آن بوده است و قبل از مهرابه دو نمازخانه که در آن اتش مقدس روشن بوده است (در اروپا در کلیسا ها دقیقا در چنین مکانی شمع روشن می کنند) این راهرو نمازخانه اصلی است که در حجره های آن می نشستند و به حالت نشسته یا دراز کشیده غذا می خوردند. معمولا راهروهای دیگری نیز به این راهروی اصلی وصل می شود.  جلوی معابد میترایی که در کنار رودخانه نبودند آب نما وجود داشته است.  عکس شماره 6141.

   کلیه گنبد ها, حجره ها, بازار ها, پل هایی چون پل خاجو, قهوه خانه های سنتی, و... در ایران و معماری داخلی کلیه کلیسا ها با نشان چلیپای میترایی بر سر آن الهام گرفته از معابد میترایی و ابنما در جلوی خانه ها نیز از معماری معابد میترایی است. این معابد بود.  طرح  قصر های و بنا های ستونی از جمله  صد ستون (تخت جمشید) ایران, قصر بابل و هاتوسا, آتن, قصر های رومی در اروپا و ... از روی مهرابه دو ستون و سقف مثلثی آن (انتهای شکل سمت چپ) برداشته شده است. این طرح با قدمتی حدود 6000 سال پیش بر سنگ لوحی ایلامی که طرح معبد شوش قبل از ویرانی آن توسط آشور بانی پال است, دیده می شود و مادر معماری  کلیه بناهای ستونی از جمله معبد  اکروپلیس آتن (با قدمت حد اکثر 2700 سال) و... از روی معبد شوش به عاریه گرفته شده است.  عکس های 6142 و 6143.

عکس  6142  بالا،  و 6143 پائین.

   متن نوشته عکس 6143:  من شوش شهر بزرگ و مقدس را به خواست خدایان آشور گشودم،  من وارد کاخ ها شدم و هر آنچه از سیم و زر و مال فراوان بود همه را به غنیمت برداشتم معبد شوش آجرهای زیگوارت شوش را که با سنگ لاجورد تزئین شده بود شکستم.  من تمامی معابد عیلام را با خاک یکسان کردم  شهر شوش را به ویرانه ای تبدیل کردم و بر زمینش نمک پاشیدم.  من همه دختران و زنان را به اسارت گرفتم از این پس دیگر کسی صدای شادی مردم و سم اسبان را در ایلام نخواهد شنید.

   ادامه پاسخ:  شوش را نابود کرده است, دار و ندارش را برداشته برده به آشور, آشوری خودش از دست هوخشتره فرار کرده به جزایر اژه انجا برای گریس های وحشی ساختمان معبد آتن را ساخته حالا گریش بی چشم و رو آمده برای ما ادعای تمدن می کند! عجب داستانی است!

   پرسش 1297:  شما از کجا میدانید که مجسمه افرودیت در موزه کابل خود ای خانم است؟ تا انجا که میدانم سبک مجسمه سازی ایرانی, زن را عریان نشان نمیدهد ولی روم و یونان اینگومه است. پشت سکه های اشکانی هم زنی گویی با سینه ی برهنه است گویا الهه اتنا است از فرهنگ یونانی اقتباص شده! رومیان هم همینطوره سبک مجسمه سازیشون و همچنین معماریشان. اگر رومیان ایرامی هستند از کجا فرهنگ مبارزات گلادیاتوری و تیاتر و پرستش خدایان یونانی را گرفته اند؟! یعنی کلئوسیوم را ایرانیان ساخته اند؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  اول آنکه،  مجسمه کابل لخت نیست! لباس بر تن دارد! شباهت آن با افرودیت در چیست؟ مدل مو؟ صورت؟ هیکل؟ کجای آن شبیه افرودیت است؟  (عکس وسط افرودیت, دو طرف مجسمه های یافت شده در ای خانم)  عکس شماره 6144.

   دوم آنکه،  چه کسی به شما تلقین کرده است که ایزد بانوان ایرانی و بین النهرین لخت نبودند؟

   عکس شماره 6145 ،  از چپ به راست: 1. ایزد بانوی بابل قدمت 4000 سال، 2. ایزد بانوی تل حلف قدمت 8000 سال، 3 . ایزد بانوی ایلام قدمت 5000 سال، 4. تصویر کوچک ایزد بانوان پارتی.  مجسمه بیاورید با هشت هزار سال و  پنج هزار سال قدمت که یونانی یا اروپایی ساخته باشد،  زن لخت هم نبود مهم نیست! شما گویا متوجه نیستید قدمت تمدن در یونان امروزی 2700 سال و در اروپا 2100 سال بیستر نیست دوست عزیز ندارند نه ساختمانی هست نه کتیبه ای در این نواحی است،  نه خطی داشتند نه زبانی داشتند نه تمدنی! زمانی که ایرانیان تندیس زن لخت می ساختند آقایان سر درخت بودند چرا باور نمی کنید؟

   سوم آنکه:  به نوشته پلینی مورخ رومی: (سرمت) سلم پسر فریدون از نیکان مادها بود, فرهنگ مبارزات گلادیاتوری در ایران قدمت بیشتری دارد تا یونان! (رستم و اسفدیار, رستم و سهراب, رستم و .... برداشتن تاج از وسط دو شیر و....). قدمت کلئوسیوم چند سال است؟ قبل از 100ق.م تمدن اروپا چیست؟

   همچنین شما سوالی در مورد تاج رومیان نوشته بودید:  "مثلا برگ زیتون طلای روی سرشون جای تاج می گذاشتند.  ارتباط آنها و شباهتشان با ایرانیان در چیست؟"  قدمت تاجی که می فرمایید در اروپا حداکثر 2100 سال = حکومت رومیان و در یونان حد اکثر 2700 سال = قدمت قدیمی ترین اثر در این کشور می باشد. عکس زیر مطلق به تاج ملکه اور= حدود هندیجان ایران و قدمت ان 4600 سال می باشد.  که 2000 سال قبل از یونانی و اروپایی از برگ و گل طلا ساخته شده است،  عکس شماره 6146.

   پرسش 1298:  آیا مورخین یونانی گزنفون اریان و پلوتارخ و... نامی از هخامنشیان در مقابل الکساندر نیاورده اند؟ اگر نیاوردند در بازنویسی های آثار انها نام هخامنشیان آورده شده یا که خود اشخاصی مانند اریان, به دروغ از هخامنشیان در مقابلل الکساندر یاد کرده اند؟ چرا مورخین رومی نامی از اشکانیان به عنوان رومی نیاورده اند؟ و چرا قلمرو اشکانیان را از باختر تا نزدیک سوریه نوشت اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  مورخ یونانی نوشته داریوش،  کدام داریوش؟  رو شجره نامه های ملوک ابوریحان بیرونی  نگاه کنید به من بگویید داریوش مدی که قبل از کوروش کبیر است کیست؟  باور کنید مورخ رومی هزار جا نوشته رومی ها از ماد ها رومی ها از اشکانیان بودند،  شما نمی خواهید باور کنید!

   به نوشته پلینی مورخ رومی:  (سرمت) سلم پسر فریدون از نیکان مادها  بود.  (سلم سرزمین روم را داشته یعنی رومی ها مادها بودند).   کتاب صفحه 176:

   همچون اکثر اسطوره های رومی در کتاب انه اید اثر ویرژیل آمده است:  اما فرزندش اسکانیوس (اشکانی + وس یونانی! یا بهتر بگوییم پسوند وس زبان آشوری) که اکنون لقب ایولو (ایلوس = پسر خدا) بر او نهاده شده است – او هنگامی که قدرت سلطنتی ایلیوم هنوز پا بر جا بود ایلو (در زبان بابلی به معنی خدا و باب ایلو = بابل است) نامیده می شد.  به مدت سی سال کامل, بر اساس گردش ماه, حکومت خواهد کرد .... سپس فرزندان هکتور به مدت سیصد سال حکومت خواهند.........! و یک دو قلو به دنیا خواهد آورد. سپس رومولوس, شادمان از پوشش حنایی رنگ و گرگ سان خود - چون یک گرگ او را پرورده است – مردم را به انقیاد در می آورد .... (رومولوس و برادرش مشهور به پسران گرگ. مسعودی می نویسد:  بانیان شهر رومیه پادشاهانی بودند که به پسران گرگ شهرت داشتند و نام رومیه (مدائن) از نام آنها آمده و نام رومی را به نام ایشان و شاهان دیگر افزودند.  بلعمی می نویسد رومیان از آنجا که بغداد است تا شام داشتندی،  و در جای دیگر از همین تاریخ آمده است:  و فرزندان عیص (اشک) به روم و خزر اند و فرزندان او روم است.  در شاهنامه فردوسی گیو پسر گودرز از خاندان گشواد را زیر بیرق گرگ پیکر می بینیم. و......

   روزی خواهد رسید که خاندان آسارکوس ) آشارک +us  جد آنه  پدر اسکانیوس = اشکان +us ) حتی فتیا  و مسینی شکوهمند را به انقیاد در آورند  و آرگوس را مسخر کنند .... سپس یک قیصر تراوایی از نژاد اشرافی متولد خواهد شد (تولد این فرد همانطور که می بینید در ایتالیا و رم نیست. در تراوای ترکیه و یا شاید هم در صور امروزی بوده است) مرزهای قلمروش فقط به اقیانوس ها محدود خواهد بود, معروفیتش به ستارگان خواهد رسید, و نام او ژولیوس است, نامی که از ایولوی بزرگ به او رسد.  شما او را روزی در آسمان خواهید دید که در میان غنایم جنگی شرق غنوده است, مردم به درگاه او نیایش و از او طلب یاری خواهند کرد. ... وفاداران سپید موی و وستا (سپیتمان؟ و اوستا؟),  رموس و برادرش کویرینوس (کوی + ایرین +  us؟) قانون وضع خواهند کرد. .... این است مردی که آمدنش (اینجا نیست می آید!) را بارها به تو نوید داده اند قیصر آگوست (کی سر آرش) فرزند خدا (ایلوس در مذهب میترایی ایرانی پسر خدا) که بار دیگر عصر طلایی را به لاتیوم باز می گرداند,  جایی که روزگاری ساتورن بر آن حکومت کرد. او سرزمین گارمانت ها و هندوان (اگوستوس در هندوستان امروزی؟) در فراسوی مسیر سالانه خورشید و ستارگان, جایی که اطلس آسمان بر دوش, سپهر ستاره بار را بر شانه های خود می چرخاند گسترش خواهد داد. مردی که خبر آمدنش از هم اکنون نیز سرزمین های کاسپیان (اگوستوس در کاشان, قزوین, کناره دریای خزر, همدان امروزی؟)  و مئوتی را پریشان, و دهانه هفتگانه نیل را آشفته و هراسان کرده است (پس این شخص در حال حاضر مشغول پریشان کردن هندوستان و سرزمین های کاسپ ها و دهانه هفتگانه نیل است، و پس از آن به سوی رم در ایتالیا خواهد آمد!).  خانواده ژولیوس سزار مدعی بودند که از اعقاب ونوس (ناهید) و ایولو (فیلقوس ایلوس = پسر خورشید) فرزند آنه هستند. آگوستوس نیز که برادر زاده  یا  خواهرزاده ژولیوس بود پس از قتل سزار (کی سر = شاه) وارث دارایی های او شد.  وی نام سزار را بر خود نهاد (نام کی سر؟ یا لقب کی سر یعنی شاه؟) نام خود را از،  ک. اکتاویوس (اشک هشتم) به،  ک. ژولیوس سزار (کی سر = caeser) تغییرداد (تغییری در کار نیست! چون به مقام شاهی رسیده کی سر شده و ایلیوس یا بغ پور پسر خورشید میتراییان لغب آنان بوده است. آخر اگر اروپاییان نام سزار را از سزارین می دانند! اگوست را که سزارین نکرده بودند! و خود را فرزند او نامید. اگوستوس لقبی افتخاری بود که بعدا به او نهاده شد. ارش لقب افتخاری است که به پادشاهان روم می دادند،  ...............

   این که هیچ خود الکساندر را هم اشکانی نوشتند (البته منظورش اسکندر 73 ق.م است):

   فقط مفسر دیده به نفعش نیست رد کرده است کسی هم نیست جلوی آنها را بگیرد چون ما ایرانی ها هنوز با خودمان در گیر هستیم!  نمی فهمم مگر ژوستین مورخ رومی نیست؟ صفحه 116 کتاب:

There were two rulers of Parthia named Andragoras mentioned by Justin, one of them Alexander the Great's satrap of Parthia (xii. 4. 12) and the second the governor of Parthia who was crushed by Arsaces I (xli. 4. 7)

   . از دو حاکمان آندروگوراس اشکانی که به نام ذکر شده اند، یکی از آنها الکساندر ساتراپ بزرگ از اشکانی (xii. 4. 12) و دوم والی اشکانی است که  Arsaces (xli. 4. 7) او را شکست داده است.  جایی که به نفعشان است هزار بار می نویسند ژوسین گفته! ژوستین اشتباه نمی کند! ژوستین سرور است و... جایی که به ضررشان است ژوستین می شود نفهم! عزیز من رسما نوشته،  الکساندر کبیر ساتراپ بزرگ اشکانی بوده است.  آندراگوراس هم هیرکان است که به گرگان امروزی تعبیر کردند که نمی تواند درست باشد چرا که:

   هیرکان از یکسو همسایه آسوری ها (ارومیه) و مرز دیگرش به دریای خزر است مردمش با اران ها هم پیمان می شدند.  در آذربایجان خاوری است. هنوز هم مکان هایی با نام هیر = کشتزار دهی در جنوب خاوری اردبیل و هیران دهی پیرامون آستارا موجود است، (احمد حامی).

   گزنفون می نویسد:  هیرکانی ها همسایه آشوری ها و لیدی ها بودند،  این هم می شود درست همان باختریش استانی از موصل تا آذربایجان که داهه ای است که اشتباها به شرق ایران و گرگان کشانده اند!

عکس شماره 6147 .

   مقایسه بفرمایید ببینم این پادشاهان آندروگوراس که همه را بی نام و نشان اعلام کردند! هیچ شباهتی به پادشاهان اشکانی مهرداد ها و مهرداد پنتوس و میترا اروپا ندارند؟  قیافه که هیچ کلاه, آرایش مو, تاج, ریش و بی ریش! هیچی؟ یکی از اینها را ژوستین می گوید الکساندر ساتراپ اشکانی و او احتمالا سومین سکه  آندروگوراس, دومین سکه اشکانی مهرداد پنت شخصی است که در اروپا با نام میترا سکه دارد و از رومیان مدائن است. و در تاریخ ایران از او با لقب اسکندر یاد شده و سرگذشت او و فتح اروپا توسط او در این تاریخ مکتوب است!

   نظر 1299:  "یادم باشه شما به کسی که گفته بود نام ‌خانوادگی اش اسکندری است..."

   دوست عزیز کسی نگفت فامیلش اسکندری است!  گفتم فامیل مادرم که نام طایفه ای است بزرگ در کرمانشاه و اطراف و نسل در نسل همین فامیل را داشته اند (حداقل مطمئنم تا سال ها قبل از قاجار و صدور گرین کارت یونانی برای اسکندر) مهم این است که نام اسکندر سال ها در ایران ریشه داشته است.

   انوش راوید:  من نیز نمونه های زیادی شنیده ام،  که نام اسکندر که یک اسم ایرانی است،  بر طایفه ها و مرمان زیادی بوده است.

   نظر و پرسش 1300:  درود بر شما جناب راوید و تلاش از زحمات شما . چندی است که مطالب وبلاگ شما رو بشدت پیگیر می کنم.... در مورد مطالبتون سوالی ندارم و می دانم که با بیشتر خواندن مطالب و پاسخ و پرسشها ، به پاسخ خود نیز خواهم رسید .... هدفم از این پست نخست سپاس از شما بخاطر تلاشتون است و دیگر اینکه اگر وقت ازادی داشتید حتما به وبلاگ من سر بزنید و نظر خودتون رو بیان کنید. .... ضمنا بانو پرنیان گفتند که شما قسمتی بنام جشن های باستانی دارید که من هنوز پیدا نکردم اگر راهنمایی کنید سپاسگذار میشم.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام به کلیه خوانندگان عزیزی که علاقه به  دیدن طرز لباس پوشیدن زنان ایران باستان دارند,  پیشنهاد می کنم از وبلاگ ایشان بازدید بفرمایند.

   1.  جشن های ایرانی و مقایسه ان با کارناوال در اروپا (نوشته پرنیان حامد) بر ارشیو همین وبلاگ:

 سابقه تاریخی جشن های اروپایی - پنجشنبه یکم دی 1390 http://www.cae.blogfa.com/post/14

   2.  جشن های ایرانی نوشته انوش راوید در:   جشن های ایرانی.

   پس از خواندن پرسش و پاسخ ها،  هر سوالی که دارید در خدمت شما هستیم  پاینده باشید.

   ادامه نظر:  آقای راوید در سایتتون از شهر یری در اردبیل نوشته بودید.  خوشحال شدم چون من از نزدیک این منطقه را دیده بودم.  البته دو سال پیش. اما متاسفانه دو سه هفته پیش، یکی از دوستانم که به آنجا رفته بود، دیده  که سایه بان نصفه نیمه ایرانیت را باد برده و در زمستان، تقریبا تمامی سنگها از وسط به دو نیم شده اند.  این هم شمشیر بی تدبیری مسئولان که تمدن 3500 ساله را در کمتر از چند سال از بین بردند. 

   انوش راوید:  با سپاس از توجه شما،  برابر با قوانین در نشریات رسمی کثیرانتشار مطرح می کنم،  شما نیز همین کار را بکنید.  به تاریخ نگهداری آثار تاریخی در ایران مراجعه شود.

   نظر 1301:  چه عجب ما یه وبلاگ یا سایت درست حسابی دیدیم والا هرچی میدیدیم پر از دروغ بود.  آقا خیلی ممنون از مطالب قشنگتون،  راستی من خودم خیلی رو کوروش بزرگ تعصب دارم خوبه که شما او رو با نام کبیر (که کلمه ای عربیست) صدا نمیزنید اما من انتقادی از شما دارم اینه که از شما بعیده این ابر مرد رو تو چند جای متن کوروش خطاب کردید.  منطورم اینه که بگیم کوروش بزرگ بهتره راستش رو بخواهید من خیلی ها رو دیدم خیلی راحت میگن کوروش این مهم نیست که ما کلمه بزرگ رو نگیم اما وقتی این کلمه بیاد معلوم میشه منظور کدام کوروش و چه مرده بزرگی است.  باورتون نمیشه خیلی ها رو دیدم اینقدر به این مرد بی اعتنایی و بی احترامی میکنن که بعضی وقتا قلبم میگیره خب تعجبی نداره وقتی روز بزرگداشت کوروش بزرگ توی تقویم ما جا نداره معلومه که اسمش و یادش در فکر و دل مردم ما جایی نداره.  ببخشید سرتون رو درد اوردم فکر نکنم کسی این نظر رو بخونه (کلا حرفای دلمو زدم حتی کسی هم نخونه راحت شدم).  

   انوش راوید:  بمنظور حفظ آزادی اندیشه و قلم،  و در ادامه فعالیت تاریخی این وبلاگ،  نوشته شما در متن وبلاگ پست می شود تا هزاران نفر آنرا ببینند.

   پرسش 1302:  منظور از نبطیان شام در این متن چیست؟ (از هشام کلبی نقل کرده اند که اردشیر با سپاه پارسیان به عراق امد که پادشاهی انجا را بگیرد و بابا پادشاه ارمانیان بود و اردوان پادشاه اردوانیان بود. هشام گوید: ارمانیان نبطیان سواد بودند و اردوانیان نبطیان شام بودند.) در حالی که مورخین رومی اشکانیان را وارث سوریه نداسته اند!

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما به خدا نوشتند فقط مفسر دیده به نفعش نیست رد کرده است کسی هم نیست جلوی آنها را بگیرد چون ما ایرانی ها هنوز با خودمان در گیر هستیم!  هشام کلبی که هیچ بقیه همه یک صدا نوشتند:  بلعمی می نویسد رومیان از آنجا که بغداد است تا شام داشتندی،  و در جای دیگر از همین تاریخ آمده است: و فرزندان عیص (اشک) به روم و خزر اند و فرزندان او روم است. 

   پرسش 1303:  درود بر اهالی گفتمان.  منظور از شمشیر هندی در شاهنامه چیست؟  تا انجا که میدانم به این خاطر که مزداییان اتش را مقدس میدانستند, از شمشیر هندی که در ساختش از اتش استفاده نمیشد استفتده میکردند. ایا منظور شمشیر هندیجانی یا هخامنشی است؟

   پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما احتمالا این شمشیر را می گوید محل کشف ان در خزانه سلطنتی اور = حدود هندیجان ایران است، عکس 6148.

   پرسش 1304:  این لوح بابلی مربوط به یک الکساندر دیگری است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  من نمی دانم اصلا دخالت هم نمی کنم. اون شخصی که سوال را مطرح کرده است یا بیاید تکلیف ما را با  17 سال اختلاف الکساندر و جانشینش معلوم کند.  یا بگوید لوح بابلی مرگ چه کسی را تایید می کند. هزار بار مودبانه نوشتم لوح بابلی و پاپیروس مصری و مجسمه استانبول الکساندر یونانی نیست، باورتان نمی شود؟.

   پرسش 1305:  لقب دستان رستم همان دهستان است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ممکن است باشد.

   پرسش 1306:  ایا دایئتی همان داهه است که باید در ایرانویچ باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در متون پهلوی نام هر دو هم داهه هم دائیتی مشکل این دو لغت یکی باشد!

   پرسش 1307: اگر تاریخ ایران بیان کننده ی سرنوشت ایر ان است که اسکندر از اشکانیان است که از سکاییان است! و سکاییان تورانی هستند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  مگر نام تورانیان در این تاریخ نیست؟ مگر رستم قهرمان ملی ایران  تورانی نیست؟ مگر تورانی ها پسران تور پسر فریدون از نژاد جمشید  نیستند؟

   پرسش 1308:  ماساژت ها در اطراف دریاچه ارال هستند؟  اگر کوروش بزرگ در مقابل آنها دیوار ساخته, که این دیوار در اطراف تنگه داریال در قفقاز است!

   پاسخ پرنیان حامد:  حدودا در همان منطقه باید باشد. این زن ماساژتی هم که به گفته هرودوت سر او را بریده است می تواند مادر بهمن باشد (نوشتم می تواند یعنی فرضیه است! لطفا با عنوان سند پخش نکنید با سپاس)  

   پرسش 1309:  راستی شهر داریم darium و تنگه ی داریال از نام دارا سرچشمه نگرفته؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا در صورت درست بودن فرضیه بالا هر دو از نام دارا است.

   پرسش 1310:  اینم عکس از سکه ای که احتمالا از هخامنشیان است:  نام "موزه لوور" را ویکی پدیا سرچ کنید....

   پاسخ پرنیان حامد:  اطلاعاتی در مورد سکه ننوشته احتمالا از سکه های ساتراپی است.  چون خط آرامی روی سکه های خود شاهان هخامنشی گفتند که نیست! اما نشان شاه هخامنشی بر آن است،  و خط آن نیز آرامی است،  عکس شماره 6149.

   پرسش 1311:  شما که میگید داریوش سوم فرزند اردشیر سوم نیست!  پس چطور داریوش از تخمه ی تخیلی امان است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  من نمی گویم! یونانی های قاطی کرده شما برداشتند نوشتند: داریوش سوم نوه عموی اردشیر سوم بود. نوه عموش هم همان تخم امان بوده است.  نگران نباشید اما ما بالاخره متوجه نشدیم بازی نوه عمو مال داریوش اول هخامنشی بوده یا داریوش سوم هخامنشی و این آرسام و... جد و آباد کدام بودند, گند زدند به تاریخ ایران و به تاریخ خودشان شما هم گیر دادید دست بردار نیستید.   

   پرسش 1312:  خود کلمه ی هیروگلیف" یونانی است چون یونانیان تا ان را دیدند پنداشتند این نوشته‌ها توسط کاهنان برای منظورهایی مقدس کنده‌ کاری شده‌ است. hieros به معنی (مقدس) و glupho به معنی (کنده‌ کاری)  میشود در مورد هیروگلیف های نوعی دوره ی یونانی و رومی نوضیح دهید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  قبل از آنکه یونانی از ترس جانش از  سر درخت پایین بیایید, ما لغت هیر, هیربد, هیرکان و... به معنی دلیر و فهرمان را در اوستا می بینیم. لابد مصریان نیز تمدن و خط 7000 ساله شان را مدیون دو سه تا پا برهنه یونانی بودند, که زحمت کشیدند لغت پارسی هیر را بردند گذاشتند روی خطشان؟  این تفسیر های مزخرف بی سرو ته و دزدی لغات و فرهنگ ها, ادیان و خدایان  را برای من کپی نکنید!

  پرسش 1313:  فکر نمیکردم شما فتح مصر به دست الکساندر را رد کنید! این نام به خط هیروگلیف چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  آخرین باری باشد که از جانب من حرف میزنید! همان از جانب مورخین یونانی تفسیر می کنید کافی است.  به استناد نوشته مورخین یونانی الکساندری که دنبال شاه ایران بوده است وقت نداشته مصر را فتح کند! حساب دو دو تا چهار تا سرتان می شود یا می خواهید به زور بگوید می شود پنج تا!  در  پرسش و پاسخ 1286 http://www.cae.blogfa.com/post/47

  1ــ  الکساندر به سال 334 ق.م حرکت می کند 3  سال بعد یعنی به سال 331 ق.م در حال جنگ بی امان  با داریوش سوم به بین النهرین می رسد.  بسیار خوب تا اینجا قابل قبول بفرمایید مصر را چه زمانی فتح کرده است؟  تصور نمی کنم شاه مصر در این زمان قدرتی کم تر از داریوش هخامنشی داشته است!  لاجرم 3 سال هم وقت لازم بوده مصر را بگیرد! چگونه 333 ق.م در حال جنگ ایسوس و در حال دنبال کردن داریوش به طرف بین النهرین 332 ق.م  از مصر سر در می آورد؟  بعد 331 ق.م در عراق است! (لابد ایشان کاشف هواپیما های جنگی هم بوده است, یا شاید با ارتش یونان سوار بر قطار سریع السیر بوده)  آقای عزیز, بزرگوار, گرامی!  کمی هم تفکر کنید الکساندر به دنبال داریوش سوم یک نک پا چگونه به مصر رفته و برگشته است؟ در مورد سال 330 ق.م سخن می گوییم! یک کاروان از بابل,  بدون جنگ 2 سال طول می کشیده تا مصر برود و برگردد،  الکساندر چگونه 6 ماهه تا مصر رفته آن را فتح کرده و برگشته؟   مکتوب بفرمایید الکساندر چه زمانی و چگونه مصر را فتح کرده است؟ (دنبال داریوش بود یا دنبال فرعون؟! تکلیف ما را معلوم کنید).

   لاجرم الکساندری که دنبال داریوش بوده مصر را فتح نکرده است, محبت بفرمایید از لیست الکساندر هایتان (حامیان بشرتان ترجمه مفت الس آندروس = سلسله آلس ها در آندروس = سوریه) یکی دیگر را برای فتح مصر کاندید بفرمایید سلوکید را نیز با 17 سال اختلاف جانشیین یا بهتر بگوییم قاتل الکساندر بعدی (که نمی دانم کدام است) اعلام بفرمایید!

Alexander I of Macedon

Alexander II of Macedon

Alexander of Pherae despot of Pherae between 369 and 358 BC

Alexander I of Epirus king of Epirus about 342 BC

Alexander the Great (Alexander III of Macedon), King of Macedon, 356–323 BC

Alexander IV of Macedon

Alexander V of Macedon

Alexander II of Epirus king of Epirus 272 BC

Alexander, viceroy of Antigonus Gonatas and ruler of a rump state based on Corinth c. 250 BC

Alexander Balas, ruler of the Seleucid kingdom of Syria between 150 and 146 BC

Alexander Zabinas, ruler of part of the Seleucid kingdom of Syria based in Antioch between 128 and 123 BC

Alexander Jannaeus king of Judea, 103-76 BC

   این لیست شاهان سلسله الکساندر ها از جد اونی که می گویند کبیر بوده است تا زمان فتح سوریه به دست اشکها = اسک آندروس،  بسم الله انتخاب کنید ببینم کی کجا را گرفته است؟ الکساندر نام یک نفر نیست لقب کسی بوده که سوریه را فتح می کرده است شما می خواهید خودتان را به کوچه علی چپ بزنید مهم نیست وقت مرا تلف نکنید!

   انوش راوید:  توضیح کوتاهی در باره پرسش 1314 بنویسم،  برای مقاله تاریخ کار و گرگری در ایران این چند نظر با ایمیل رسید،  آنها را کوتاه نویسی کردم.  برای بانوی گرامی پرنیان حامد هم ارسال کردم،  تا از دانش خوبشان بهره گیریم،  ایشان در تهران هستند،  و من در چلاسر و جل،  و از طریق همین وبلاگ و اینترنت،  چون بقیه عزیزان این وبلاگ با هم ارتباط داریم.  سپس پاسخها را در دو دیگاه تاریخی و تاریخ اجتماعی،  در زیر ملاحظه می فرمایید،  همانگونه که بارها نوشته ام،  برای علم پایانی نیست.

   پرسش 1314: 1 ــ  آیا داستان ضحاک واقعیت دارد؟  2 ــ  چرا ضحاک به ایران حاکم شد؟ 3  ــ  چرا ضحاک ظلم کرد؟  4 ــ  چرا مردم ایران اولین انقلاب کارگری تاریخ جهان را برهبری کاوه آهنگر انجام دادند، و به سرانجام رسانیدند؟

   پاسخ انوش راوید:  1 ــ  بنا به توصیف اسطور های علمی خاص،  که در اینجا نوشته ام،  ضحاک واقعیت دارد. 2 ــ  در ادامه تاریخ تمدن و ساختار های تاریخی اجتماع،  ایران در دوران جمشید به رشد سریع دست یافت،  که خود یک جهش بود،  بخشی از آن را در تاریخ صنعت در ایران نوشته ام.  این جهش برابر با قوانین تاریخ و فرهنگ یاد گیری از توانایی ذهنی مردم دوران قبایل اولیه خارج بود.  بهمین جهت جمشید بزرگان و سران لشگر را پیش خواند،  و به آنان گفت:  در جهان جز خود کسی را نبینم، هنر از من پدید گشت،  منم آراینده گیتی.  درست مانند حرف های تمام دیکتاتورها و خود کامگان تاریخ،  البته باید توجه داشت،  این خودکامگی ها از دو عامل اصلی حادث می شود.  ابتدا گذر های تاریخی اجتماع،  سپس جا ماندن ذهنی مردم در دوران قبلی تاریخ تمدن.  بمنظور دانستن و تحلیل آنها،  مطالعه و پیگیری وبلاگ را پیشنهاد می کنم.

  * خور و خواب و آرامتان از من است <><> همان کوشش و کارتان از من است *

   از این گفتار همه سر به پیش افکندند،  چیزی نیاراستند و گفتن.

  * منی چون به پیوست با کردگار <><> شکست اندر آورد و برگشت کار *

  * بجمشید بر تیره گون گشت روز <><> همی کاست آن فر گیتی فروز *

      درست گویا فردوسی پیشگوی تمام تاریخ بوده،  با این چند جمله تمام تاریخ نظام های دیکتاتوری را پیش گویی کرد است،  و هم چنین می گوید:  در دشت نیزه گذاران،  که همان تازیان می باشد،  و در ادامه تاریخ به اشتباه اعراب گفته اند،  پادشاه پارسایی می زیست بنام مرداس،  که بداد و دهش نامبردار بود... همین چند جمله،  باز پیش گویی تمام جریان های تاریخی است.  جمع این موضوعها باعث حاکم شدن ضحاک گردید،  ادامه و اصل ماجرا را در شاهنامه فردوسی بخوانید،  دقیقاً نوشته و توضیح داده شده است.  3  ــ  دوباره همان روند و آهنگ رفتاری که جمشید پیشه کرده بود،  اتفاق افتاد،  اتفاقی که در تمام تاریخ یکی پس از دیگری تکرار شده است.  4 ــ  در ادامه رشد و تکامل تاریخ اجتماعی،  باز مردم قیام کردند،  اما این بار بخاطر کار های سابق جمشید،  مردم دارای تشکیلات کارگری شده بودند،  فقط بنا به درک آن دوران،  نیازمند رهبر بودند،  و فردوسی دقیقاً رهبری را انتخاب کرد،  که در تمام جریان های بعدی تاریخ جهان هم بود،  یعنی آهنگر نقش عمده ای داشت.

  * خروشید و زد دست بر سرزشاه <><> که شاها منم کاوه دادخواه *

  * یکی  بی  زیان  مرد  آهنگرم <><> زشاه  آتش آید همی  بر سرم *

   تکرار پرسش 1314: 1 ــ  آیا داستان ضحاک واقعیت دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  داستان ضحاک در تاریخ ایران نماد حمله اکد های سامی (ضحاک ها) به سومریان (جمشید ها) و حکومت هزار ساله آنان بر بابل است،  که از پادشاهان مشهور آنان حمورابی است.  (2334-2279) سارگن سامی  سومریان را مغلوب کرد.

   2 ــ  چرا ضحاک به ایران حاکم شد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چون سومریان از آنان شکست خوردند,  اما مسئله ای در تاریخ بیان شده است و ان اینکه مردم از سومریان به ستوه آمده بودند،  و خود به دنبال ضحاک رفتند.  به هر تقدیر اکد ها (سامی ها)  بر سومریان غلبه کردند.

   3 ــ  چرا ضحاک ظلم کرد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  گویا اکدها در زمان حمورابی  (1750-1792) با بزرگ کردن خدایی با نام مردوک که در دوره اموریان شکل گرفته بود،  و  نماد آن دو مار سیاه است (عکس  صفحه 132 کتاب), باعث اختلاف مذهبی می شوند،  که نتیجه آن قربانی شدن مخالفان (روزی دو نفر) در مقابله مجسمه این خدا بوده است. ظالم شدن ضحاک را فردوسی بدین گونه آورده است:

  * بفرمود  تا دیو  چون  جفت اوی  <><> همی  بوسه ای  داد  بر کتف  اوی *

  * دو مار سیاه از دو کتفش برست <><> غمی گشت و از هر سوئی چاره جست *

   تغییر مذهب و پذیرش مردوک از سوی آنان, و قربانی کردن (روزی دو نفر) از  نژاد سومریان در مقابل مجسمه او در بابل علت ظالم شدن او بوده است.

   عکس مظهر مردوک خدای سامیان بین النهرین،  از صفحه 132 کتاب،  عکس شماره 6150 آلبوم عکس وبلاگ انوش راوید.

   4 ــ  چرا مردم ایران اولین انقلاب کارگری تاریخ جهان را برهبری کاوه آهنگر انجام دادند،  و به سرانجام رسانیدند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کاسها (1157-1595) و ایلامیان با دو نماد فریدون و کاوه آهنگر متحد شدند و حکومت اکدها را بر انداختند.  این قیام یک قیام مردمی ملی بوده است،  اما با کمک خود شاه صورت گرفته است. کاوه آهنگر که به شدت از حکومت زمانه و نژاد سامی به ستوه آمده است، به دنبال فردی از نژاد شاهان سومری می گردد و به کمک او سامی ها را از ایران بیرون می کنند، (انقلاب نژادی مذهبی) پس از این جنگ شاهد تقسیم بین النهرین به سه گروه رومیان (کاسهای حاکم بر بابل) ایرجها (ایلامی ها و سرزمین های شرق دجله) و تورانیان (آشوریان در سرزمین های غرب دجله) هستیم، که هم نژاد بودند اما دائما (حتی می توان گفت تا به امروز) در حال جنگ و نزاع هستند.

   پرسش 1317:  عکس خط هیروکلیف هیتیتی مشهور به خط فنقی, کدام خط فنقی است که شبیه یونانی است؟  ردیف دوم است که a-e-s-n و... داره؟

پاسخ پرنیان حامد:  خط فنقی  فقط شبیه نیست! یونانی ها خط خود را از این خط برداشته اند،  که صورت دیگر آن آرامی است که تا هند رفته است! لاجرم وقتی می نویسد: "لوحی در افغانستان به زبان آریا و خط یونانی سند ورود یونانی به این مکان است" نا آگاهی محض است،  چون خود یونانی خطش را از آرامی و فنقی به عاریه گرفته است! قدیمی ترین سند یا خط یونی که شرحی مشابه خدایان المپ در آن است کتبیه کرچه میش است که با یونان امروزی هیچ ارتباطی ندارد (خط آرامی که هخامنشی ها و همدو افغانستان قبل از الکساندر یونانی استفاده می کردند شماره 2 جدول است)

   پرسش 1318:  میشود بنویسید که هیروگلیف هیتی از کرچه میش جه حروف یونانی وجود دارد؟ من که چیزی ازش نفهمیدم! متنش چیست؟ در مورد اثار اکی ها و اشایی ها در اشور که گفته بودید در انهه اثاری از هلن موجود است, هر چه گشتم چیزی پیدا نکردم. میشود لینکی از ان اثار که جد هلن را نشان میدهد را برای من و خوانندگان دیگر بفرستید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  از شما تقاضا دارم به هم مخلوط نکنید،  جمله من دقیقا بر روی این وبلاگ به صورت زیر است:

Hellen به استناد ایلیاد هومر  نام یکی از پسران پریام و یکی از دلاورانی بوده که بر ضد یونانی ها می جنگیده است! این که خود یونانی نیست که هیچ!  دشمن یونانی ها هم بوده است.  در مورد نام جد بزرگ او نیز قبل از آنکه سخنی به میان آورید از معابد و آثار بازمانده  آکی ها, آشایی آن (Achaean) در نینوا پایتخت آشور دیدن بفرمایید. و بعد به ما بگویید چهار پسر او (jon,dorus,aiolos,achaios) که aiolos ایلوس آن جد هلن پسر پریام است و با عمو زاده گان خود یون ها و اشاین می جنگیده در بین النهرین بوده اند و یا در جزایر دریای اژه! 

   وقتی معابد  و آثار اکی ها وسط نینوا است و نه یونان! وقتی پرپام و پسرانش نه تنها یونانی نبودند که دشمن یونان بوده اند، وقتی ایلوس پسر خدا در مذهب میترایی و باب (معبد) ایلوس؛ بابل امروزی است! لاجرم هلن از جد بزرگ تا پسر پرپام بابلی هایی بودند، که با عمو زادگان خود یون های آشوری درگیر شده اند (نه ارتباطی به غرب ترکیه دارد که تروی (تروجان) را به آنجا برده اند! و نه هیچ ارتباطی به جزایر اژه) اینها شجره نامه های بین النهرین هستند که بر داشتند به یونان امروزی مرتبط کرده اند!

    بر اثر حملات متعدد به ایران  از جمله عرب و مغول, ما بسیاری از  نام های اصلی  را از دست داده ایم،  همچون دریای خزر که اصل ان دریای کاس ها = کاسپی ان بوده است, و اروپاییان این نامهای باستانی را محفوظ دارند. حال لحظه ای دقت بفرمایید خاندان هخامنشی را چگونه می نویسند: 

Achae -manes   این قهرمانان اشایی یا اخایی و خود اشیل خاندان هخامنشی است نه یونانی ها!  دوست عزیز در تاریخ مکتوب است:  آشوربانی پال با کمک کوروش اول هخامنشی, ایلام, شوش و بابل را با خاک یکسان کرد. شما از ترس اینکه هخامنشی آشوری نباشد دارید تاریخ را دگرگون می کنید! من می گویم روی شجره نامه بندهش آمده است رستم قهرمان ملی ایران از نژاد آشوری (تورانی) بوده است.  تورانی ها (آشوریان) از نژاد فریدون و جمشید هستند, به همان اندازه که من و شما ایرانی هستیم اینها هم ایرانی هستند. دوستان دارند, برای دفاع از خاندان هخامنشی تاریخ و فرهنگ ما را به یونانی واگذار می کنند! افتخار کشور ما کوروش کبیری است که از نژاد فریدون است. ایر و تور و روم هر سه ایرانی هستند. دارند اشیل هخامنشی و هومر متولد نینوا را واگذار می کنند که از چه کسی دفاع کنند؟

    پرسش 1319:  1 ــ  راست است که می گویند سربازان گارد جاوید هخامنشی و پیاده نظام اشکانی را اخته می کردند تا قدرتمند تر باشند!؟  با تشکر! از زحمات شما!

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام مگر زده  بوده به سرشان دوست عزیز مرد اخته که نمی تواند بجنگد! مرد اخته فقط به درد حرمسرای شاه می خورد.  آن هم برای اینکه همسران او از نژاد های دیگر بچه به دنیا نیاورند.  یونانیان برای آنکه به دربار هخامنشی راه پیدا کنند خودشان را اخته می کردند تا با عنوان خواجه های حرمسرا در دربار سمت پیدا کنند. در ایران هخامنشی و اشکانی هیچ کس را اخته نکردند این سخن را برای سرپوش نهادن به کار کثیف یونانی ها (اخته کردن خودشان برای مقام و پول) باب کرده اند, که منطقی هم در آن نیست.

   انوش راوید:  مگر گوسفند بوده که بخواهند چاق شود (کلی خنده)،  اخته کردن حالت مردی را از بین می برد و برای یک سرباز غیر ممکن است.  دشمنان تاریخ ایران،  از این نوع دروغها و پرت و پلاها در تاریخ ایران زیاد نوشته و گفته اند،  جوانان باهوش در تخصص مربوطه،  باید هوشیار باشند و اغفال ترفند های دشمنان نشوند.

   ادامه پرسش 1319:   2 ــ  خواستم بدانم راست است که شاهزادگان قاجار چهل کاخ و بنای دوره ی صفویه را در اصفهان نابود کردند!! درکش برای من سخت است! اگر همچین اتفاقی افتاده پس خرابه های آن کجاست؟؟ با چه امکاناتی نابود کردند آن بناها را؟؟ آیا عموم راضی بودند؟؟ چرا به مقابله نپرداختند؟؟ نه فکر نکنم درست باشد!! دبیر تاریخمان را در مورد حمله ی مغول سوال پیچ کردم ایشان درآمدند گفتند که چنگیز نیشابور را با کبوتر و گربه ای که گلوله ی آتشین به آن ها وصل بود سوزاند و فتح کرد!! گفتند برو تاریخ سری مغول را بخوان! تاریخ مطالعه کرده اند بعد اینگونه جواب شاگردشان را میدهند! می گویند به ما که سلطان خوارزمشاه آموزش نظامی را همگانی نکرده بودند تا مردم از کشورشان دفاع کنند!! بله اینم حرفیه!! آقای راوید به نظر شما چرا دبیران تاریخ فقط شاگردان را می پیچانند و تاریخ نمی آموزند! پس این همه مطالعه ی تاریخ به کجا رفت! در دوره ی راهنمایی دبیر تاریخ ما اینقدر مهملات میگفت که خود ن ظ ا م برایشان حکم برید! و دوستان من که تاریخ می خوانند فقط با فوهش و توهین و ناسزا حرفشان را به کرسی میگذارند! آْل فسیلند! امیدوارم فرهنگستان مجازی زودتر راه بیافتد تا کمی جوانان ما را از این تفکرات نادرست دور کند!! چه میشود کرد کلا نظام آموزشی جوانان را محقق بار نیاورده است! دبیری که درس پژوهش میدهد چرا خود نمی تواند از این علم استفاده کند!

   پاسخ پرنیان حامد:  این پاسخ جنبه عمومی دارد،  و برای همه دانش آموزان است،  شما دارید بهانه می گیرید که درس نخوانید؟ معلم کلاس دوم ابتدایی این کشور دارد به بچه ها خاطر نشان می کند که سرعت صوت در گاز ها بیش از سرعت آن در جامدات است. هر چه هم می گویم خانم عزیز بزرگوار سرعت صوت در آهن 15 برابر سرعت آن در هوا است، زیر بار نمی رود! شوخی نمی کنم با شما من سند کتبی گرفتم بروم آموزش پرورش اول یک پتک بزنم روی ریل راه آهن ببینند صدای آن از ریل زوتر می رسد یا از هوا و بعد با همان پتک بزنم بر سر شریفشان! این فیزیک است که شکی در آن نداریم, وای به روز تاریخی که هر کی هر چه دوست داشته نوشته است. اما شما اگر درس نخوانید برای نسل بعد هم امیدی نخواهیم داشت؛ می بینید آنچه به شما می گویند دچار تناقض است زحمت بکشید 4 تا کتاب باز کنید کمی هم از خودتان مایع بگذارید و فکر کنید تو کتاب نیست؟ یک پتک بردارید بزنید سر ریل راه آهن ببینید سرعت صوت در کدام بیشتر است. چه میشود کرد کلا نظام آموزشی جوانان را محقق بار نیاورده است، شما دارید بهانه می گیرید! می خواهید غذای جویده به شما بدهند! بلند بشوید زحمت بکشید غذایتان را خودتان بجوید مگر من در همین سیستم آموزشی درس نخواندم؟ انقلاب و جنگ هم بود. من امتحان دیپلم و کنکورم را در پناهگاه و زیر موشک باران تهران داده ام!

   انوش راوید:  پاسخ در:  کلیک کنید:  بفرمائید شام

   پرسش 1320:  جسارت است خانم پرنیان .... سکه ی میتریدات شاه پنتوس با سکه ی میترا زیاد شباهت ندارد! ایا میتریدات شاه پنتوس همان ژولیو سزار است؟ ایا ژولیو سزار همان اسکندر تاریخ ایران است؟ چند تا ژولیو سزار موجود است؟ اخه فکر کنم اکتاویوس نیز خود را ژولیو سزار نامید... کیسر به جز برای هوخشتره (کیاکیسر) برای کدام پادشاهان مادی دیگر بکار رفته است؟ با سپاس مهر افزون

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما  این چطور؟

عکس شماره 6151 ،  کتاب:

    خانواده ژولیوس سزار مدعی بودند که از اعقاب ونوس (ناهید) و ایولو (فیلقوس ایلوس = پسر خورشید) فرزند آنه هستند. آگوستوس نیز که برادر زاده یا خواهرزاده ژولیوس بود پس از قتل سزار (کی سر = شاه) وارث دارایی های او شد. وی نام سزار را بر خود نهاد (نام کی سر؟ یا لقب کی سر یعنی شاه؟) نام خود را از  ک. اکتاویوس (اشک هشتم) به ک. ژولیوس سزار (کی سر = caeser) تغییرداد (تغییری در کار نیست! چون به مقام شاهی رسیده،  کی سر شده و ایلیوس یا بغ پور پسر خورشید میتراییان لغب آنان بوده است. آخر اگر اروپاییان نام سزار را از سزارین می دانند! اگوست را که سزارین نکرده بودند!) و خود را فرزند او نامید. اگوستوس لقبی افتخاری بود که بعدا به او نهاده شد.

   قسمت دیگر کتاب:

      علت مرگ این فرد در هیچکدام تاریخ و روایات ایرانی به درستی مشخص نشده است.  تنها به نظر می رسد که او به مرگ طبیعی نمرده است. یا او را مسموم کرده اند و یا همانگونه که در سرگذشت ایلیوس کیسر آمده است به دست سران ملوک الطوایفی کشته شده است, البته نه با آن مجلس سنایی که ایتالیاییان از آن سخن می گویند و نه حتی در رومیه = مدائن  بلکه در راه رومیه بابل و به روایات دیگر شهر اور و یا شهر زور!  ما که این همه قدمت فرهنگی داریم از ملوک الطوایفی پراکنده ای سخن می گوییم! اینان مجلس سنا و سناتور هایی در زمان  جولیو سزار ساخته و انگاشته اند که از مجلس سنای امریکای امروز هم پیشرفته تر است! آنچه از آن به اشتباه با عنوان مجلس سنای روم در ایتایا نامبرده شده است چیزی نیست جز هم دست شدن پادشاه خرده هایی که خود اسکندر در ناحیه پارس, پارت و رومیه قبل از سفرش به اروپا به حکومت گذاشته بوده،  و البته بی شک رسیدن اسکندر به رومیه پایتخت اصلی اش به نفع هیچکدام از این خرده پادشاهان نبوده است، و تحریک برادر زاده او (پسر دارا) برای گرفتن انتقام خون پدر و هم پیمان شدن با او با وعده حکومت بر شاهان ملوک الطوایفی بدون جنگ و یا برکنار کردن آنان کار سختی نبوده است.

   به نوشته اسکندر نامه دارا زنی داشته با نام روشنک از خاندان گیو و گودرز که این زن حامله بوده است و دارا این زن و فرزندی که در شکم او بوده است در لحظه مرگ به اسکندر وصیت میکند و به او می سپارد.  به نوشته روایات اروپایی پس از کیسر ایلیوس پسر برادر او (و در برخی روایات پسر خواهر او) اگوستوس که کیسر او را به فرزندی قبول کرده بود به حکومت می رسد.  به نوشته تاریخ بلعمی روشنک دختر دارا بوده و برادری همراه او بوده با نام اشک. حال روشنک می تواند به راحتی دختر دارا بوده باشد و همچون همای و بهمن که پدر و دختر بوده اند, روشنک از پدر خود دارا پسری داشته با نام اشک که در واقع برادر او نیز میشود.  فردوسی می گوید نخست اشک بود از نژاد قباد.  به نوشته لب التاریخ اشک بن دارا به سلطنت بنشست که در زمان عمویش اسکندر پنهان بود.  به نوشته اسکندر نامه پسر خود اسکندر از همسر دیگرش اراقیت پادشاه پریان (پرنی ها) با نام اسکندروس از پادشاهی کناره گیری کرد (پارتها)..........

پرسش 1321:  احتمالا علیرضا این مجسمه منظورش بوده که مجسمه ی افرودیت (خدای زیبایی) تشخیص داده شده! طالبان اگر این مجسمه رو ببینه, پایگاه باستان شناسی بگرام رو منفجر میکنه!

   پاسخ پرنیان حامد:  علیرضا نوشته بود مجسمه "ای خانم"! یادمان نرفته است که مجسمه و سکه جا به جا می شوند. افرودیت خودش اهل قبرس بوده است, دیگه در مورد این ایزد بانو که هومر رسما نوشته قبرسی, بحثی نداریم حالا ایزد بانوی قبرسی وسط افغانستان چه ربطی به یونان و الکساندر یونانی دارد؟

   پرسش 1322:  خواهشا داستان کامل تروی را بنویسید.

   پاسخ پرنیان حامد:  دوست گرامی 560 صفحه ایلیاد هومر را چگونه برای شما کامل بنویسم؟ اگر می خواهید کوتاهی از آن را بنویسم اما تصور می کنم این داستان را بر اینترنت هم پیدا می کنید. مشکل برداشت های مختلف از مکان ها و مردمان 560 صفحه ایلیاد هومر است و نه خود داستان تروی!

   پرسش 1323:  از سکه های الکساندر ها,  کدام چهره فاتح باختریش است؟ و چندمین الکساندر میشود؟ اخرین الکساندر ها؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام هر چه سکه  و پاپیروس و لوح بابلی که روی آن نوشته الکساندر برداشتند نوشتند حدود 320 ق.م الکساندر کبیر هیچکدام هم شبیه هم نیستند هیچ سندی هم با گفته مورخین جور در نمی آید. من از کجا تشخیص بدهم کدام یکی فاتح باختریش است کدام یکی فاتح مصر و کدام یک را لوح بابلی نوشته است. من فقط دارم تناقض سخنان را بر شما آشکار می کنم.  به هر تقدیر مجسمه  استانبول که الکساندر کبیر یونانی نیست اون را باید با سکه هایش از گروه الکساندرها جدا کنیم و در میان رومیان دنبال مهردادی بگردیم که شبیه او باشد چون کله مجسمه میترا و سکه میترا با این مجسمه هم خوانی دارد. 73 ق.م تاریخ ایران  پسر خوانده اسکندر اشک هفتم, شاهپور اشک هشتم است که به لاتین اگوست یعنی هشت و کی سر لقب پادشاهان رومیه (مدائن ) ماد نژاد است. سکه ها با اگوستوس همخوانی دارد و ویرژیل از اگوستوس در سرزمین کاس ها (کاشان, قزوین؛ همدان؛ کناره دریای خزر تهران .....)  سخن می گوید. این سکه و مجسمه برای من اهمیت دارد بقیه را خود مفسرین بروند ببینند چه کرده اند فقط شما آگاه باشید که تفسیر ها درست نیست و 100 تا الکساندر یونانی داریم.

   پرسش 1324:  تخت جمشید به چه سندی انرا سومریان ساخته اند؟ میشود مرا روشن کنید؟ وقتی داریوش انرا میساخت, این بنا نابود شده بود یا داریوش انرا بازسازی کرد؟  گاو های نگهبان سر در ورودی در نینوا نیز دیده میشود ایا ان نیز میترایی است؟ در مورد معبد بودن تخت جمشید توضیحی ندادید. من شنیدم قسمتی از این بنا کاخ و قسمتی سرباز خانه. قسمتی حرم سرا و قسمتی معبد بوده ایا شما اعتقاد دارید تمام این بنا معبد بوده؟؟ اثار میترایی این بنا در کجا هاست؟ راستی میگویند فاضلاب تخت جمشید را یونانیان ساختند, این سخن صحت دارد؟ با سپاس فقط در مورد میترایی بودن این بنا بیشتر توضیح دهید

   پاسخ پرنیان حامد:  صفحه 75 کتاب جمشید نماد سومریان. قبول کردید این گفته را؟ تخت چه کسی است؟ گاوهای سردر ورودی در آثار به جا مانده ایلام قبل از هخامنشی و آشور دیده می شود! صفحه 13-14 کتاب تخت جمشید بی آب نمی توانسته پایتخت باشد و قبرهای اطراف آن گویای معبد بودن آن است. مزخرفات یونانی ها را کپی نکنید! سیستم آب و فاضلاب و قنات کشی را ایرانیان کشف کرده و در این کار خبره بوده اند البته شاید از یونانی اجیر با عنوان کناس استفاده کرده باشند, ولی نیازی به اظهار نظر یونانی نداشتند! 

   پرسش 1325:  یعنی ممکنه داریوشی که مورخین یونانی ازش سخن راندند همان دارای مدی باشد؟ دارای مدی پادشاه بابل بوده؟ اثار کشف شده در کتابخانه ی اسکندریه مصر, بیشتر به زبان یونانی است. اگر اسکندر ایرانی شهر اسکندریه مصر را ساخته چرا بیشتر آثار کتابخانه اسکندریه به زبان یونانی است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ممکن؟ هر چیزی ممکن است، من هم کلی ممکن برای شما مطرح کردم که با هم روی آن بحث کنیم تا به نتیجه برسیم، این یکی  منطقی است که داریوش مدی باشد چون هم سال آن با تاریخ ایران جور است و هم نوشته تاریخ ایران در این زمان با نوشته مورخین یونانی هم خوانی دارد (داریوش مدی پادشاه بابل هم بوده است)

اول آنکه من ادعا نکردم که الکساندرها مصر را نگرفتند،  فقط پرسیدم کدام الکساندر؟ دوم آنکه این زبان دوست عزیز زبان آشوری است و نه زبان مردم گریس ساکن جزایر دریای اژه! به چه زبانی بنویسم: هومر متولد نینوا است، هومر آشوری است،  از نژاد یون های آشوری است،  نه از نژاد گریک! نصف کتابخانه مصر به زبان آشوری است، چه ارتباطی به جزایر دریای اژه دارد؟

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 7

کنکاش 7

   پرسش 1227:  می خواستم بدانم نظر کلی شما درباره ی شش صد سال جنگ های ایران و روم چیست؟  آیا این نبردها اتفاق افتاده اند؟  و یا اساسا روم به آن معنایی که امروز می شناسیم وجود داشته؟  و نیز این که روم شرقی و روم غربی از دیدگاه شما چگونه تعریف می شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام بله نبرد رومی ها با ساسانیان مزدایی  اتفاق افتاده است،  اما روم با آن معنی که امروز می شناسیم در ایتالیا وجود نداشته بلکه این روم = رومیه = مدائن بوده است،  و به علت فتح اروپا توسط ایرانیان این منطقه تحت نفوذ حاکم اصلی در رومیه بوده است،  تا آنکه رومیان که خود نژادی از اشکانیان بوده اند،  در درگیری و جنگ با نژاد اشکانیان ارمنستان مجبور به عقب نشینی به استانبول ترکیه شده اند،  که با ساسانیان نیز درگیر بوده اند.  در کتاب با سند بررسی شده است،  که قسمتی از آن را برای شما کپی می کنم،  کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست صفحه 215:

   در تاریخ روم آمده است تا 285م اداره امپراطوری مشترک بوده و سپس به روم غربی و شرقی تقسیم می شود.  در تاریخ بلعمی آمده است:  این رومیان از آنجا که اکنون بغداد است تا شام داشتندی،  (بیشتر هم نبوده تا شام آخرش بوده و به رم و ایتالیا هیچ ارتباطی نداشته!)  و اول ایشان پسر داراءالکبر (پسر داراب = اسکندر) بود، نام او اشک بن اشکان کبیر از فرزندان کسه (کی اپیوه) پسر قباد.  در جای دیگر از همین تاریخ می خوانیم:

   از روم ملکی برخاست از رومیه (مدائن) و آهنگ اشک (از پارتیان احتمالا) کرد نام آن ملک قسطنطنین (کنستانتین) و جای نشست ملکان روم اندر شهر رومیه (مدائن) بود،  و این رومیه شهری بزرگ است اندر همه روم شهر از آن بزرگتر نبود (تا بدین جا یعنی تا زمان کنستانتین روم در ناحیه عراق و ترکیه امروزی و مرکز ان مدائن بوده است!) این قسطنطنین سپاهی بزرگ بیاورد از آنجا و روی به اشک نهاد که با او حرب کند. این اشک دانست که با او بس نیابد سوی هر ملکی از ملوک الطوایف کس فرستاد و نیرو خواست ....، از رومیان بسیار بکشت و برده کرد و قسطنطنین بگریخت. او شهری دیگر بنا کرد استوار و جایی محکم و آن را قسطنطنیه نام کردند، و آنجا بنشست به ملک خویش و امروز هم جایگاه ملکان روم هم بدان شهر قسطنطنیه است.

   تاریخ طبری:  رومیان از پس این شکست تهیج شدند و قسطنطنیه را بنا کردند،  و قسطنطنین پس از آن مسیحی شد،  و این تاریخ زمان بنای شهر استانبول بدست رومیان به عنوان پایتخت است.  چه موقع این گروه به رم در ایتالیا رسیدند در تاریخ ایران مکتوب نیست .

   دقیانوس اگر جشن هزارمین سال بن افکنی روم را گرفته است،  مربوط به زمان کی خسرو (کیاکسار) و تقسیمات او می شود و منظور رومیه = مدائن بوده،  و نه رم در ایتالیا! کنستانتین پس از شکست در این جنگ فرهنگ, اسناد, مدارک, اشیاء  و نام روم را از رومیه در مدائن به استانبول ترکیه منتقل کرده است ........

   پرسش 1228:  بسیار سپاسگزارم که زندگی نامه ی شادروان استاد ابراهیم پورداوود را گذاشتید. زندگی نامه ی شادروان استاد احمد حامی (پدر عمران و راه سازی ایرانزمین) را هم اگر میشود بگذارین. زندگی نامه ایشان به من که رشته ام معماری است مرتبط میشود.

   پاسخ پرنیان حامد:  آقای انوش راوید زحمت کشیدند،  مقاله ای با عنوان پژوهشگران نوین تاریخ ایران،  http://www.cae.blogfa.com/post/15     در باب زندگی نامه استاد احمد حامی به تاریخ 4 دی 1390 نوشتند،  و بر وبلاگ گذاشتند.  باور کنید انتظار نمی رود که خوانندگان تمام وبلاگ را بخوانند، اما شاید بد نباشد گاهی بالای وبلاگ "ارشیو وبلاگ" را گذاشت،  و نگاهی هر چند گذرا به آن افکند،  شاید موضوعی چون این برایتان جالب باشد !

   پرسش 1229:  ایا سندی موجود است که ثابت کند بخشی از تاریخ, توسط خود ایرانیان تحریف شده باشد؟ ایا در مورد حمله مغول ها میخواهید تحقیق کنید؟ زیرا به نظر استاد انوش راوید حمله مغول های شمال چین دروغ است! (امار و ارقام کشته شده ها که 100% دروغ است).

   پاسخ پرنیان حامد:  سندی بر تحریف؟  که به درستی متوجه آن نمی شوم.  اما قسمت های کنده شده از کتیبه ها, قسمت های پاک شده از اوستا, نبودن متون و اسناد اشکانی به محبت حکومت ساسانی, نبودن کتیبه های کوروش و بردیا و ماد ها به محبت داریوش اول. کنده شدن سر مجسمه بیستون, حکاکی وقف نامه شیخ علی خان زنگنه صدر اعظم شاه سلیمان صفوی در سال 1685  وسط کتبیه مهرداد دوم در بیستون و .... اینها تحریف است مگر نه !

   من تازه رسیدم به تاریخ اشکانیانی که از کشورمان نیست و نابود شده است،  و چنانچه وقت و بخت با من یاری کند تصمیم به بررسی اشکانیان و  نوشتن کتابی با عنوان "جمهوری اشکانیان" دارم که قسمت تاریخ نابود شده ای از ایران را احیا کنم. همچنین اگر مجالی باشد مشغول بررسی اسطوره های ایران هستم که آن را نیز با عنوان "اسطوره یا تاریخ واقعی جهان" خواهم نوشت. در عوض آقای انوش راوید مشغول بررسی جدی حمله مغول و عرب به ایران می باشند،  که امید داریم به زودی شاهد چاپ کتاب های این بزرگوار نیز باشیم.  (حال بین خودمان باشد می دانید وسعت مغولستان چقدر است؟  فرض بر آن که یک خاندان ایرانی که نیمی از آنها هم در گوشه غربی مغولستان ساکن بوده اند،  به خاندان همسایه پریده و وارد ایران شدند،  چه ربطی به چینی ها دارد؟  کرمانی برود اصفهان را بگیرد آیا می شود جنگ جهانی؟ صبر کنید ببینیم مدارکی که آقای راوید مشغول جمع آوری هستند چه می گویند).

   انوش راوید:  تحقیق و تحلیل در تاریخ تمام نشدنی است،  و ادامه دارد و خواهد داشت،  بویژه از ابتدای قرن 15 میلادی رسم بر این شده بود،  که عده ای کتاب هایی می نوشتند،  و آنرا بعنوان کتاب های خاص می فروختند،  نمونه آن بنام کتاب وینیچ است،  که عکس و تعریف کوتاه آن در همین صفحه می باشد.  پاسخ شما در باره دروغ حمله مغول های کشور مغولستان،  را بارها نوشته ام،  و باز هم در پرسش و پاسخ ها در اینجا،  پاسخ به پرسش شما را خواهم نوشت،  زیرا این وبلاگ گفتمان،  ویژه اسکندر و الکساندر یونانی است.  خواهشاً درصورتیکه تخصص شما تاریخ است،  با حوصله مطالعه نمایید،  نه مانند پرسش بالا درباره شادروان احمد حامی،  که حدود سه ماه است پست شده و شما متوجه آن نشده اید.  در ضمن نظرات مختلف دلیل بر تأیید تاریخ نمی باشد،  در این باره و بارها توضیح نوشته ام،  به سخن وبلاگ مراجعه نمایید،  همچنین مطلبی با عنوان فرایند تاریخ سازی در این صفحه می باشد.

   ادامه > انوش:  البته بدلایل نشر و تیراز و پخش کتاب در ایران،  و نیز محطیط زیست و جنگل و چوب و کاغذ و غیره،  و مهمتر از همه تغییرات سریع علم،  بنا به فرمول های تاریخ و فرهنگ یادگیری است،  که چندان علاقه ای به چاپ کتاب ندارم،  همین وبلاگ مرا بس است.  نمونه تغییرات سریع در علم زیاد است،  و امروزه همگان بطور روزانه با انواع گوشی و کامپیوتر با آن سرکار داریم،  در مورد نانو تکنولوژی حداکثر چند ماه،  و طولانی ترین زمان تغییرات از آن تاریخ است،  مثلاً با آمدن کتاب مورد نظر این وبلاگ،  تمام کتابها و نوشته های قدیمی مربوط به دوران های این تحقیق،  زیر سئوال و تردید رفته،  و به واقع دور اندازی شده اند.  در مورد جمهوری اشکانیان،  کلی با بانو پرنیان حامد گرامی تفاهم دارم،  من بعنوان حکومت اشکانیان،  و دوره ساختار تاریخ اجتماعی آنها را سازمان قبیله ای نوشته ام،  که همان جمهوری آن دوران می شود.

   پرسش 1230:  نمیدانم چرا استاد رضا مرادی غیاث آبادی این مطالب را مینویسند و کوروش بزرگ را از چنگیز مغول بد تر نشان میدهند!! هرچند که ایشان هم برای تاریخ ایران بسیار زحمت کشیده اند و میکشند و مقالات و نظراتشان قابل احترام است. این شهر"الحضر" انگار همان شهر "هترا" به صورت معرب است. شاید هم صد دروازه هم باشد. در مورد ربط جشن نوروز و بابل, بنده نیز در منابع دینی خوانده بودم در زمان ابراهیم ع, نمرودیان دو جشن بزرگ داشتند: 1. نوروز 2. مهرگان و در شب برگزاری یکی از این دو جشن که شهر خالی شد ابراهیم خلیل بت ها را شکست. همچنین وقتی که بابلیان مشغول برگزاری جشنی بوده اند (شاید یکی از این دو جشن؟), کوروش بابل را تصزف میکند (اگر درست گفته باشم). اینکه جشن نوروز در بابل چه قدمتی دارد را دارم درباره اش تحقیق میکنم. اون سکه های یافت شده در سوریه را که دیدم, جایی که کشف شده بودند بیشتر به ضربخانه شباهت داشت چون که انواع سکه های الکساندروس درون جعبه های برنزی بوده!!

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما جایی شنیدم که استاد غیاث آبادی گفته اند آنچه بر اینترنت با نام ایشان می گذرد سخنان ایشان نیست. نمی دانم که شایعه است یا حقیقت! به هر صورت من گفته های ایشان را در باره کوروش کبیر نخوانده ام که بخواهم قضاوتی کنم. چنانچه آدرس اینترنتی بر این گفتار موجود است محبت بفرمایید. در باب جشن نوروز در بابل همانگونه که گفته شد در ایام کهن 4 روز اول نوروز تعطیل و سوگواری برای اسیر شدن مردوک در کوهها بوده است و در اساطیر ما آمده است فریدون در این زمان ماردوس(mardush-marduk)  را به کوه اسیر کرد. اون سکه های یافت شده سوریه اگر آدرس اینترنت دارند بنویسد. اگر سکه ای از آنها عکس واضح پشت و رو دارد اینجا کپی کنید من علامت ضربخانه آن را ببینم تا بتوانیم تشخیص بدهیم سکه مال کجاست.

   انوش راوید:  در وبسایت استاد غیاث آبادی نوشته شده که از قول او مطالبی نوشته اند،  شما که در تالار های گفتگو و اینطرف و آنطرف می بینید،  که عده ای بی نام نشان و بی هویت که از آنها بارها در این وبلاگ مطالب نوشته ام،  مشغول لجن پراکنی هستند،  و بخیال خام و پوچ خود می خواهند هماهنگی ملی ایرانیان را برهم بزنند،  نسبت به نبرد نو پدید هوشیار باشید.

   پرسش 1231:  1 ــ  متاسفانه برخی این مسئله را برای خود علم کرده اند که مثلا در تاریخ ایران باستان نام دانشمندی به گوش نمی خورد و با این حیله ی بچه گانه می خواهند کل تمدن و فرهنگ چند هزارساله ی ایران زمین را زیر سوال ببرند. مگر در تمدن چین یا هند یا مصر با آن اهرام بزرگش نام چند دانشمند را سراغ داریم. همین الان در ایران صدها دانشمند داریم ولی مردم فقط اسم سه چهارتای آن هارا بلدند چون این ها ستاره شده اند. اتفاقا من می خواهم عکس این شبهه را زیر سوال ببرم و بگویم این همه دانشمند مثل افلاطون، سقراط، ارسطو، ارشمیدس، ذیمقراطیس، بقراط، اقلیدس، فیثاغورث ووو در کشور کوچکی به نام یونان و در یک مقطع تاریخی خاص به چه معناست؟! چرا از دوره ی یونان باستان تا به حال دیگر از آن همه دانشمند در یونان خبری نیست و از آن زمان موجودیت خود یونان زیر سوال بوده بعد از استقلال نیز این کشور تا به حال عضو فقیر و کم تاثیری در جامعه ی اروپایی بوده چه برسد به جهان.

   پاسخ پرنیان حامد:  ببینید تمدن بزرگی به نام آشور که این وسط بوده به کلی از تاریخ حذف شده است،  این دانشمندان گریش نژاد دریای اژه نیستند! این ها یونی نژاد یکی از قبایل آشور هستند. هوخشتره ماد جد کوروش کبیرکه حمله کرد اینها بلند شدند کتاب ها را برداشتند رفتند در جزایری پناه گرفتند، که مردمی نیمه لخت با نژاد گریس در آن زندگی می کردند. تفسیر طبری- بلعمی را در کتاب اسکندر تاریخ ایران ... در این باب بخوانید.

   ادامه پرسش:  2 ــ  با توجه به نظر جناب عالی در رد حمله ی اسکندر، چه نظری درباره ی مقدمات و عوامل به وجود آورنده ی این قضیه دارید منظورم اقدامات داریوش و خشایار و استفاده ی اسکندر از این قضیه برای روشن کردن آتش کینه ی یونانیان و باقی داستان که می دانید، است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  من نه اسکندر را رد کرده ام و نه حتی الکساندر یونانی را, با بررسی اسناد ایرانی به این نتیجه رسیده می شود که 1. تاریخ  مکتوب ایران با مقایسه ترجمه تاریخ های دیگر جهان 266 سال اضافه زمانی می آورد 2. محل های نوشته شده در تاریخ ایران و مکتوبات مورخین یونانی در غرب ایران امروز است و نه در شرق مرز های امروزی، لذا اسکندری که از او در متون پهلوی و تاریخ ایران و اسکندر نامه ها یاد شده است الکساندر یونانی نیست. همچنین شجره نامه اسکندر در تاریخ ایران او را از نژاد ماد و مذهب او را میترایی معرفی کرده است! که زمان او به استناد متون پهلوی و متون باز نویسی شده پس از اسلام و همچنین سکه ها ی اشکانی حدود 73 ق.م است و نه قصر شاه را سوزانده و نه دختران شاه را دزدیده و نه ....،  بلکه به استناد همین متون و معابد میترایی اروپا, او  فاتح اروپا است. حال اگر همین متون را تا 320 ق.م عقب برویم در کمال تعجب در تاریخ ایران مکتوب است که شخصی با عنوان کهرم (کی هروم) با نژاد یونی (هیون) به قصر شاه حمله کرده قصر را می سوزاند و دختران شاه را به اسارت می برد که نوشته تاریخ ایران دقیقا مطابق با اسناد مورخین یونانی است. که در کتاب پشت هم مقایسه شد. کتاب را مطالعه بفرمایید.

   ادامه پرسش:  3 ــ  اصولا توجیهی برای لشکرکشی داریوش به اروپا و رفتن تا دانوب برای سرکوب بیابان گردان بوده؟

  پاسخ پرنیان حامد:  استناد به تاریخ هرودوت و کتبیه های او در بیستون است .

    ادامه پرسش:  4 ــ  در مورد این روایت چه نظری دارید که می گوید سپاه داریوش از کنار شهر های یونانی گذشت و تا دانوب رفت بعد در راه بازگشت و زمانی که بیش تر سپاه از دریا گذشته بودند، یونانیان به باقی مانده ی سپاه که گروه کوچکی بودند و هنوز از دریا نگذشته بودند، حمله کرده و تمام ماجراهایی که می دانید، اتفاق افتاد. عجیب نیست که داریوش چه در رفت و چه در برگشت از اروپا، هیچ اقدامی در مورد این دولت شهرها نکرده باشد!

   پاسخ پرنیان حامد:  حال فرض بفرمایید داریوش شاه از ایران رفته به ترکیه و از تنگه بسفر گذشته از کنار دریای سیاه رفته تا بوخارست رسیده به دانوب بفرمایید کدام شهر یونانی وسط این راه است؟ مگر آنکه منظور شهر های یونی های آشوری بوده که آن را هم هوخشتره از آن ایران کرده بود نیاز به جنگ نبوده. همچنین می دانید از دانوب بوخارست تا مثلا دانوب در آلمان چقدر راه است؟ منظور از اروپا چیست؟

   ادامه پرسش:  5 ــ  تمدن بزرگ و طولانی روم چه طور نامش به ایتالیا تغییر پیدا کرد. البته می گویند در آن دوران هم واژه ی ایتالیا وجود داشته و به بخشی از روم گفته می شده و بعدا جایگزین واژه ی روم شده اما برای این تمدن عظیم عجیب است؛ چه این که هنوز نام تمدن های ایران، هند، چین و مصر باقی مانده است. نکته ی دیگر این که در کشور روم تمام نام ها شبیه یونانی ها بوده مثلا رومولوس، کراسوس، هراکلیوس، دیوجانوس و ... یعنی آخر نام آن ها اوس داشته اما امروزه می بینیم در همان کشور نام ها شکلی دیگر یافته مثلا، موسولینی، پرودی، برلوسکونی و ... یعنی آخر نام ها، یی دارد. آیا ایتالیا ادامه ی روم است؟ یا...  با تشکر

   پاسخ پرنیان حامد:  متاسفانه به استناد اسناد کتاب اسکندر تاریخ ایران ... من چیزی با عنوان رم = روم و یا ایتالیا نه یافتم و نه می شناسم. روم در تمام اسناد مکتوب = رومیه = مدائن است،  ایتالیا یی هم در کار نیست. حکومت رومیان تاریخ هم در مدائن بوده و از نژاد گیو و گودرزی هستند،  که سر پل زهاب کتبیه دارند و افسانه نیستند. پسوند "وس" پسوند آشوری است نه یونانی! که حتی در شجره نامه های آشوری میترا (مهر – میثره) به صورت میثروس آمده است. اسامی نوشته شما اسامی آشوری است که با اروپا ارتباطی ندارد، که هیچ نام خود اروپا از اروپه شاه ماد به عاریه گرفته شده است، و در اروپا قبل از رفتن رومیان مدائن به این مکان نژاد سلتن (گالیر) های گوش دراز می زیستند، قدیمی ترین آثار اروپا معابد میترایی سده قبل از میلاد است، هیچ اثر و یا لوح و یا کتیبه و .... هم قبل از تاریخ ذکر شده در این مکان نیست که بتوان تمدن, خط, ... در این مکان به اثبات برسانیم. موفق باشید.

   پرسش 1232:  با تشکر فراوان به دلیل زحمت فراوان شما در تدوین جنبش دروغ ها از تاریخ ایران, سوالاتی در ذهنم نسبت به مطالب شما مطرح شده است که نیازمند ارائه پاسخ از طرف شما می باشم :

  1 ــ  اولا حجم انبوهی از طلا و جواهرات از تخت جمشید صحت دارد ؟ 2-در صورت مثبت بودن سوال فوق حجم طلاهای مسروقه چه مقدار و به چه مکانی, و توسط چه کسی صورت گرفته است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما  صحت دارد اما به کجا رفت نمی دانیم.  این مسئله مربوط به گذشته است از جلوی چشممان تابوت تمام طلا را بردند! کی بود؟ کی برد؟ کجا رفت؟ دو سه سال نشده هنوز! سندش که هست اگر شما  پیداش کردید من برای شما طلا های تخت جمشید را که 1300 ه.ق  بردند  پیدا می کنم.

   ادامه پرسش:  2 ــ  طبق بازدید که بنده از نقش رستم داشتم متوجه شکستگی درب  ostodanhaشدم. سوال من این است که با توجه به صحبت های راهنما در این باره شکستگی درب ها و بی حرمتی به اجساد توسط چه کسی صورت گرفته است؟  4- تخریب تخت جمشید طبیعی بوده است یا توسط افراد خاصی صورت گرفته است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بزرگوار سوالات شما جالب است. اما چگونه باید به آن پاسخ گفت؟ حداقل 2300 سال قدمت تخت جمشیدی است که هر که رد شد یک انگولکی بهش کرد و گویا افراد محلی هم برای ساختن خانه از سنگ های آن استفاده می کردند و ... حال شما می فرمایید شکستگی در بی حرمتی به اجساد است!  شما با سازمان میراث فرهنگی ایران تماس بگیرید بپرسید چرا کمر همت به مرمت این بنا ها نمی بندند؟ شما اجازه نامه اش را بگیرید من شخصا بلند می شوم می روم در و دیوار را برایتان سیمان می کنم! کار دیگری از من در این مورد بر نمی آید! من فقط یک کلمه گفتم اسکندر, الکساندر یونانی نیست!

   پرسش 1233:  کلا تاریخ ابن خلدون جلد 1 را چگونه ارزیابی میکنید در مورد نوشته هایش در باب کوروش و داریوش مادی پسر مادای و اخشویرش (خشایارشا؟) و بهمن دراز دست (اردشیر دراز دست؟) و اسکندر؟ در این تاریخ رومیان را "لاطین" نامیده شده و احتمالا منظور یونانی زاده است؟ و همچنین اسکندر را صراحتا یونانی گفته و پسر فیلیپوس و المپیاس که گویی معرب این دو نام میشود فیلقوس و المفیاد !! و جانشین اسکندر نیز سلوکوس امده!! و کوروش را سردار بهمن نامیده که به دستور او بابل را فتح میکند. و در جایی از این تاریخ در هم, نام یکی از پدران بخت النصر به صورت داریوش امده!! (گویا این نام اشوری یا کلدانی است). چرا داریوش را داریوش مادی خوانده؟؟ هر چند این تاریخ بسیار در هم مانند تاریخ هرودوتوس نوشته شده!!

   پاسخ پرنیان حامد:  انوقت این هم از نقل های همین ابن خلدون است این را می خواهید چه کار کنید؟:

   طبری میگوید:  در ایام ملوک الطوایف ولادت عیسی (ع) بود. این ولادت در سال 65 از از غلبه الاسکندر بر سرزمین بابل در سال 51 اشکانی بود. (نقل از ابن خلدون).  به چه سندی اخشویرش = خشایارشا هخامنشی است؟ که بهمن,  اردشیر هخامنشی باشد؟! بعد داریوش مدی چه ارتباطی به داریوش هخامنشی دارد؟

   بخت النصر (فاتخ بیت المقدس).   برخلالتغز.   بلطشاصر.   داریوش مادی (داری ماهی 9 سال).   کورش (بانی بیت المقدس)  قومبسوس.  داریوس.

   نام داریوش مدی که در شجره نامه ملوک کلده  قبل از کوروش کبیر است،  چه ارتباطی به داریوش هخامنشی دارد؟ من هم که همین را گفتم:  الکساندر یونانی در زمان احشویرس = گشتاسپ به ایران آمده است، که حدود 36 سال قبل از کوروش کبیر است، و اسکندر اما 65 ق.م آمد و ابن خلدون هم همین را حدودا نوشته بدون اینکه خودش متوجه باشد، (امان از تفسیر های بعدی و افسانه های شاه و پریان).  سلوکید های سوریه هم جانشینان الکساندر ها بودند اما نه در ایران و افغانستان ( باختریش, بلخ نیست) همان از موصل تا آذربایجانی که گرفته بودند را می گوید! به تاریخ های افراد نزدیکتر همچون خود طبری, ابوریحان بیرونی, بندهش,فردوسی ... بیشتر اتکا کنید. هرچه دور شوید جنجال این ادغام دو شخصیت با تفسیر های بعدی بیشتر درهم تان خواهد کرد.

  نظر 1234:  گوش جان میسپاریم به ایاتی چند از سخنان اسمانی استاد غیاث آبادی :

   (واکنش‌های خشم‌آلود، هتاکانه، بی‌ادبانه و مهاجمانه ‌ای که در روزهای اخیر برخی از کورش ‌پرستان در مواجهه با سلسله نوشته‌های «رنج‌های بشری» از خود نشان دادند، علاوه بر اینکه حاکی از تأثیر عمیق نوشته‌هایم بوده، محاسن دیگری هم داشت:  کورش پرستان به خوبی نشان دادند که همچون شخص کورش بزرگ، اشخاصی مهاجم، متجاوز، نابودگر، هتاک، دشمن آزادی بیان، دشمن حقوق بشر، بی‌تمدن، کم‌تحمل و تمامیت‌خواه هستند).

 حتما این رو عمه ی من نوشته!! ایشان اسناد خود رو نشان دادند ما هم حرفی نزدیم و به ایشان احترام گذاشتیم ولی چرا دم و دقیقه ول کن کوروش بزرگ نیستن؟ به قول خودشان پان ایرانیسم ها که مشوق ایشان برای نگارش این مقالات هستند, نمیترسه یه بلایی سرش بیارن؟همون بلایی که مسلمانان افراطی سر شاعر گرانقدر, دقیقی اوردند!!؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اول آنکه پس فردا یک وبلاگ به نام پرنیان حامد باز کردند،  و هرچه دوست داشتند از جانب من نوشتند یقه ی چه کسی را می توان گرفت؟ سندیت محکم بیاورید این گفته از آن خود ایشان است.  دوم آنکه از شما تقاضا کردم آنچه در مورد کوروش کبیر نوشته اند را کپی کنید بررسی کنیم.  لابد با سندی دارد سخنی می گوید که پان ترک حامی و پان ایرانیسم (لغتی غلط باید پان پارس باشد) های مخالف مجال نمیدهند ببینیم چه می گوید، عصبانی اش کردند فحش را کشیده به جان همه تان با کوروش و....

   من مخالفم با هرچه افراطی بازی چه اینطرفی چه آنطرفی! آفرین به همه افرادی که تصمیم به ترور ایشان نیز گرفته اند! متن رد کوروش کبیر و علل آن را کپی کنید بررسی کنیم.

   پرسش 1235:  آقای انوش گرامی منظورتان از"در وبسایت استاد غیاث آبادی نوشته شده که از قول او مطالبی نوشته اند" چیست؟ در وبسایت رسمی استاد غیاث آبادی هر روز مقاله ای ضد کوروش کبیر نوشته میشه!! نمونش مقاله ی "کوروش واقعی, کوروش افسانه ای" و دیگر مقالات بروید به سایت ....  ببینید. هر چند تا حدود نسبتا زیادی هم درست میگویند!!

    انوش راوید:  ضمن سپاس از توجه شما،  چند ماه پیش ایمیلی دریافت کردم که نوشته بود در وبسایت استاد غیاث آبادی نوشته شده که از قول او مطالبی نوشته اند،  به وب سایتش رفتم دیدم همین متن را با کلی التماس و دعا و قسم نوشته است،  که من نبودم.  عزیزان،  فرد مهم نیست،  هر آن ممکن است نظرات هر فرد تغییر کند،  کل دانش به مفهوم حرفه ای مهم است.  در واقع توجه شما باید به نبرد نو پدید باشد،  من در پست قبلی گفته های این فرد را تأیید یا رد نکردم،  چون نخوانده بودم،  و اگر هم بخوانم تا مطالب بنابه فرایند تاریخ نویسی که در پست قبلی نوشتم،  و همچنین تاریخ نویسی نوین ایرانی،  نباشد،  برایم  چون یک قصه خواهد بود،  تکرار می کنم به نبرد نو پدید به تمام معنی آن،  و ایجاد فرهنگستان مجازی تاریخ توجه و دقت کنید،  توضیح بیشتر و مشروح کامل در کوروش تا پیرنیا در اینجا.

   پرسش 1236:  از اینکه با وب شما آشنا شدم خدارو شکر میکنم....  جسارت و شجاعت در زمانی که برخی ها فهم حداقلی داشته و هوچیگری های بیش-ملی گرایانه دارند برام قابل ستایش هست، اگر چه طبیعی است که شاید اختلاف نظر هایی هم داشته باشیم.   راستی بنده یکسری سوالات و ابهامات در خصوص گذشته ایران دارم که بعدا مطرح می کنم خدمت شما و امیدوارم همینطور عاقلانه و بدور از هر تعصبی مثل چندین نوشته ای که از شما خوندم پاسخم رو بدید.  با تشکر، همیشه خدامحور،‌متعالی و وطن دوست باشید،  یا علی.

   پاسخ پرنیان حامد:  به نام خداوند جان و خرد.   برای پاسخگویی هر سوالی که در حد سواد من باشد (تاریخ ایران تا حکومت اشکانیان) در خدمت شما هستم و جدا سعی بر آرامش و حذر از هر تعصب بی جا خواهم کرد و سوالات شما را چه موافق و چه مخالف نظر شخصی پاسخ خواهم گفت و دعا گوی شما خواهم بود اگر ایرادی اشکالی که می بینید بیان بفرمایید، علی یارتان 

   پرسش 1237:  نظر شما درباره ی زرتشت چیست؟ منظورم این است که تاریخ رسمی را تایید می کنید یا این که نظریه ی جدیدی دارید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  منظور شما از تاریخ رسمی کدام تاریخ است؟ در کتاب"اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی نیست" زردشت ها به استناد خود اوستا تاریخ طبری – بلعمی گفته های اشخاصی چون گریستین سن, شاهنامه فردوسی .... بررسی شده است. من نه یک کلمه حرف میزنم و نه اظهار نظر شخصی می کنم نه نظریه و تئوری می دهم. خود خوانندگان, خود مغان زردشتی ایران و جهان بخوانند خدا را شکر شعار خودشان, گفتار نیک, پندار نیک, کردار نیک است پس نیک اندیش باشند و قضاوت کنند و به ما نیز اطلاع دهند آنچه گفتیم کفر است یا تصمیم می گیرند با تایید آنچه آمده است،  آیین و مذهبشان را از این ابهام نجات بدهند و به کیش اصلی خود بازگردند و قدمت و اصل این مذهب را نجات بدهند .

   پرسش 1238:  این" للخنوز " پشت سکه ی اشکانیان همان نام "خنوخ" نیست؟ شاید واسه همین عده ای بر این باورند که خنوخ (ادریس نبی) همان میترا است!! ایا میترا پیامبری بوده؟! ابن کثیر دمشقی مینویسد در احوال خنوخ: او اولین کسی بود که دانش ستاره شناسی را ایجاد کرد و بر او چند صد صحیفه نازل شد.  خداوند وی را به اسمان برد و خنوخ با خدا راه میرفت و نایاب شد زیرا خدا او را برگرفت!! و مردم یونان او را "هرمس فرزانه" مینامند. صابی (بانی دین صابین) نوه ی اوست. خداوند میفرمایند: (در این قران از ادریس (خنوخ) یاد کن که او پیامبری درست کار و راست گوی بود. و ما او را به پایگاهی بلند براوردیم (مریم/19/57-56). پایگاه بلند در اسمان چه معنی میدهد؟؟ هر چند خیلی بعید است که خنوخ همان میترا باشد ولی ما همینجوری گفتیم. دیدید که ابن کثیر خنوخ را هرمس از قول یونانیان میداند ایا شما بر این باورید که هرمس همان بوذاسپ است؟ که دین صابیان (صابی=نوه ی خنوخ) را در ایم طهمورث اورده؟ ایا صابیان میترا پرستند؟ در آبادان خودمان این صابیان که بش صبی میگیم کم نیستند و بازمانده بابلیان هستند ....

   پاسخ پرنیان حامد:  میترا به نظر انسانی چون من و شما،  پیامبر بوده است در نوشته های مانی که در غار تورفان کشف شد چنین جمله ای مکتوب است:  مهر فرستاده بزرگ ایزدان آورنده کیش برگزیدگان است.

   و اما در مورد صابیان.  بوداسپ در  کتاب:  شخصی با نام بزسپ (بوذاسپ) که در ایام تهمورث بیرون امد و دین صابیان آورد.  خوارزمی صاحب مفاتیح العلوم گوید:  کلدانیان آنان اند که صابیان و حرانیان نامیده می شوند و بقایای ایشان در حران و عراق هستند و پیغمبر خود بوذاسپ را می دانند که در هند ظهور کرد و برخی از ایشان می گویند که هرمس بوده است.

   کیانیها که پادشاه بابل بودند و اهل بابل ایشان را کلدانیان می گویند.  هرمس نام شخصی در شجره نامه رومیان پسران گرگ (خاندان گشواد ایرانی و حاکمان بابل) می باشد.  بوذاسپ که در هند که کشور هندوستان (اریابهارات) امروزی نیست ظهور کرده است و مردمان را دبیری فارسی اموخته است از زمان او مردم افتاب پرستیدند و زنار بسته اند (مذهب میترایی) پسوند نام او اسپ است که این پسوند در نامهای ایرانی قدیم دیده می شود. این پیامبر هیچ ارتباطی با بودای (شاهزاده سیزارتا) هندوستان امروزی که هزاره ای پس از او به دنیا امده است ندارد! جمشید هم اگر  به هند فرارا کرده است از کردستان امروزی به شیراز رفته است و فریدون از تخمه او از تخت جمشید به اسپهان (کرمانشاه) بازگشته است.

صابیان همان کلدانیان هستند و کلدانیان همان کیانیان یعنی مادهای بوذاسپ مذهب (میترایی) که پادشاهان ایران شهر, اکباتان, بابل و... بودند.  صابیان استان شما گویا تایید کردند این گفته را تا آنجا که به من اطلاع دادند؟!

   پرسش 1239:  منظورتان از اینکه کتابتان حامی مورخان یونانی است چیست؟ حامی کتاب الکساندر از پلوتارک است یا حامی کتاب اناباسیس الکساندر از اریان؟

   پاسخ پرنیان حامد:  حامی کلیه مورخین یونانی است که گفتند الکساندر پس از فتح باختریش به رود اوکسوس رسید و در راه سوگود در بیابان گم شد و دچار بی آبی شد!  و به علت تفسیر غلط مکان اوکسوس و باختریش و سوگود آنان را متهم به یاوه گویی وبی سواد ی و بی اطلاعی از مکانهای جغرافیایی کردند.

   بفرمایید نقشه باز کنید: از بلخ افغانستان در کنار آمودریا تا سغد یکی از سرسبزتری جلگه های عالم! الکساندر به روایت مورخین یونانی گرفتار کدام بیابان بی آب و علف شده است؟ حال همان نقشه را نگاه کنید از موصل و آذربایجان تا هندیجان ایران چند بیابان بی آب وعلف می بینید؟

   مورخ بی گناه یونانی گفته الکساندر رفته تا هندیجان ایران, مفسر آمده با تفسیرات عجیب آبروی او را برده است.  با اثبات باختریش, بلخ امروزی در افغانستان نیست سوگود, سغد نیست از روی متون ایرانی و کتیبه داریوش, کتاب من در این یک مورد خاص, مورخین یونانی را از اتهام بی سوادی, دروغگویی و عدم اطلاع جغرافیایی مبرا کرده است و با رد تفسیرهای به عمد مفسرین, حامی ابرو و حیثیت آنان است.

   پرسش 1240:  شما عکس لوحی از شخصی ایرانی به عنوان اسکندر نشان دادید که گویی ریش داشت ولی این مجسمه ی موزه استانبول و مجسمه های معابد میترایی اروپا با اون کلاه فریگی و شنل رومی و دامن کوتاه, اصلا ریش نداشته؟؟ اوین شلیطه پوش دنیا که میگفتید میترا است همان اسکندر شده؟! موفق باشید

   پاسخ پرنیان حامد:  یک دفعه دیگر اگر از قول من چیزی تفسیر کردید!!  کدام لوح ریش دار عکس اسکندری است که خود من به درستی هنوز نمی دانم چه کسی است؟ یک کلمه  گفتم "گویا اسکندر الکساندر یونانی نیست" همین و بس! با این درهم ریختگی تاریخ من اصلا نمی دانم میتری دات کبیر شاه پنتوس بوده یا مهرداد شاه اشکانی یا جولیوسزار یا همه اینها یک آدم بوده و از هم به عمد سوا کردند! آقا گفتند مجسمه ترکیه! سند گذاشتم بیشتر شبیه میترای اروپاست تا سکه های الکساندر! بعد هم گفتم این کله مجسمه میترای اروپا سکه دارد.! اما یک سوال شما هر روز ریش در نمی آورید؟ بی ریش و با ریش سند است؟

   پرسش 1241:  نظر شما در مورد این متن چیست؟

  در فاصله زمانی ساخت شهر مادی هگمتانه (از آخرین شاه ماد) و ساخت شهر سِلوکی سِلوکیه (از نخستین شاه سلوکی) هیچ شهری در ایران ساخته نشد. این زمان برابر است با زمان پادشاهی کورش بزرگ و بازماندگان هخامنشی او.

   پاسخ پرنیان حامد:  شهر مادی هکمتانه توسط اولین شاه ماد ساخته شده و نه آخرین! نخستین شاه سلوکی 36 سال قبل از کوروش کبیر است. ممکن است چون پادشاهان ماد فرصت زیادی برای قصر سازی نداشتند تا زمان هوخشتره در گیر جنگ با آشور بودند.  این چه ارتباطی با هخامنشی دارد؟  خود کوروش به استناد مدارک یونانی سازنده شهر کوروش است!  تخت جمشید که هیچ با کتیبه داریوش اول در مورد ساخت قصر شوش چه می کنید؟

    پرسش 1242:  گویند که در حفاری های بابل,الواحی پیدا شده شده است که ثابت میکند کوروش بزرگ دختر یک مرد بابلی را به علت بدهی, گروگان گرفته بود!! و در موسسه ی اگیبی آن دختر را گذاشته بود! (موسسه ی اگیبی یک ربا خانه و فحشا خانه بوده و از این دختران گرو گرفته شده برای بهره کشی جنسی استفاده میشده!!) همچنین هزینه تاسیس این رباخانه از غارت لیدیه به دست کوروش بزرگ تامین شده؟؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ترا به خدا ما را نخندانید! چشم الان به کل لینک هایی که فرستادید رجوع می کنم.  اما قبل از آن به شما خاطرنشان می کنم بابل با آن فرهنگ و آن معبدی که زنان خود را در جلوی آن وقف کرده بودند نیازی به فاحشه خانه نداشته که کوروش کبیر برایشان بسازد کل بابل از دید فرهنگ و ادیان امروزی  فاحشه خانه عمومی بوده است.   بزرگترین اشتباهش این بود که بیت المقدس را آباد و قوم بنی اسرایل را رها کرد که مسیح موعود بخوانندش و امروز این مسخره بازی را راه بیاندازند.

   پرسش 1243:  این روایت مربوط به اسکندر است یا الکساندر, که میگویند شخصی به نام "بسوس" (اردشیر چهارم), داریوش سوم را میکشد و باختری بوده انگار. و الکساندر نیز این فرد را عقاب میکند و جلوی مردم میگوید که قصد کشتن داریوش را نداشته و اردشیر چهارم را میکشد. طبری هم میگه که دارا را با دو تن از نگهبانان دارا که از مرد همدان بوده اند به دارا ضربت میزنند و سبب مرگش میشوند و اسکندر نیز قاتلین داریوش را میشکد!! حال این روایت از ان کیست؟!! یونانیان این روایات را به الکساندر چسبوندند یا ایرانیان این روایات را به اسکندر؟  نژاد خاندان هوو چی بوده؟ و آیا بسوس و اکسودات مدعی سلطنت در زمان داریوش سوم بوده اند و اسکندر انها را سرکوب کرده؟ یا یکی از این دو خود اسکندر بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  عجب آشوبی است! روایت ها و چسب را کنار بگذارید اول ریشه یابی کنید تا بعد بشینیم مثل نخود لوبیا آنها را سوا کنیم! سوال اول: دارا, داریوش سوم هخامنشی نیست. قبول دارید؟

    پرسش 1245:  گویی تاریخ هایی مثل ابن کثیر, طبری, ابن خلدون و.. دچار پیوند دو شخصیت اسکندر و الکساندر شده اند،  که جانشین اسکندر را بطلیموس (البته در بعضی جاها) مینامند.

   پاسخ پرنیان حامد:  جانشین الکساندر بطلمیوس است, جانشین اسکندر در این تاریخ ها اشک پسر داراب است!

   ادامه پرسش  ــ  طبری: (...فیلقوس پدر اسکندر یونانی از مردم مقدونیه یونان بود و شاه آنجا و ولایت های دیگر بود...)

   پاسخ پرنیان حامد:  طبری همچین اشتباهی  نکرده ! حرف تو دهن مورخ نگذارید!

 -        به زمین روم اندر پادشاهی بود که ان را یونان گفتندی و آنجا ملکی بود نام او فیلقوس و از فرزندان عیص ابن اسحق بود و اندر پادشاهی یونان شهری بود نام ان مقدونیه و آن جایگاه این ملک بود و این فیلقوس چون ملک یونان بگرفت نشست او به این مقدونیه بود و همه سرزمین یونان او را بود ...

   نوشته فیلقوس از نژاد کردهای ایرانی بود ( حضرت ابراهیم (ع) )  در کشور ترکیه پادشاهی نژاد یون ها (آشوری ها) بود (نینوا) که فیلقوس ان را بگرفت!  

   پرسش 1246:  قبلا شما گفتید که اسنادی دارید که امکان روشنگری را نسبت به جمهوری اشکانیان و ایین میثرایی و ایلیاد هومر را فراهم میسازد ... در ایلیاد هومر از رود ها, کوه ها, مردمان, مکان ها,  نژاد ها و افرادی سخن به میان است که بدرستی ویژگی های انها نمایان و روشن نیست!! همچنین در اوستا! ایا در این مورد پژوهش هایی در دست دارید؟؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله مشغول جمع آوری اسناد معتبر هستم برای من مشخص است که هومر از کجای جهان و کدام جنگ سخن می گویید،  اما بدون سند معتبر یک کلام سخن نخواهم گفت.

   پرسش 1247:  به هیچ وجه نمیتواند نژادی که به ایران یورش بردند را ماد های ساکن مکه نامید! اسماعیل 4 زن عرب داشت از هر کدام هم 4 فرزند و این فرزندان هم زنان قحطانی گرفتند و الی اخر .... چرا با گذشت این همه سال از نژاد بنی اسماعیل چیزی از نژاد کرد مونده؟؟ تازه بیشتر مهاجمان به ایران هم بنی اسماعیل نبوده اند!!

   پاسخ پرنیان حامد:  اول آنکه من نگفتم ماد ها به جای اعراب به ایران حمله کردند،  (باز شما به جای من سخن گفتید؟!) فقط گفتم اسکندر که رفت مکه زیارت کعبه که یادگار جدش ابراهیم (ع) بود.  حکومت را از قحطانی و خزاعه گرفت داد به بنی اسماعیل این را هم خواب ندیدم به استناد فردوسی نوشتم.

   فردوسی می گوید:  اسکندر رفت مکه زد قحطانی ها و خراعه را تار و مار کرد و حکومت را به اسماعیلیان باز گرداند.

دوم گفتم در این زمان (زمان اسکندر) نژاد عرب در یمن و عمان بودند و تا مکه به زور می رسیدند و اسماعیلیان به این آسونی نمی گذاشتند رد شوند و مدینه هم که یهودی نشین بوده است لاجرم عربستان در آن زمان تا سر مرز مکه بوده است.

   سوم:  اسامی دو زنی که حضرت اسماعیل (ع) در مکه گرفت و سرنوشت فرزندان او چنین است:  نام زن اول حضرت اسماعیل لیا بود که از او فرزندی نداشت از زن دوم که خواهر او سیده بود دوازده فرزند دارد و این دو خواهر هر دو دختران مهتر قبیله جهرم مضاض بن عمرو بودند نام فرزندان حضرت اسماعیل نابت, قیدار, ادبیل میشا, مسمع, دما, ماس, ادد, قطورا؛ قس, طیما, قیدمان. که فقط نابت و قیدار در مکه ماندند دختر او بسمه هم زن پسر عموی خود عیص شد.  بفرمایید دو زن دیگر حضرت اسماعیل (ع) کدامند و از چه نژادی بودند؟ من جدی نمی دانم.

   این را هم مسعودی مکتوب کرده است،  مسعودی در کتاب التنبه و الاشراف آورده است:

   عیص بن اسحاق از دختران کنعانی زن گرفت و فرزندان فراوان آورد چنان که گویند عمالیق که همان عرب های صحرا نشین شام هستند از فرزندان نقار بن عیص =عیصو و رعوتیل بن عیص = عیصو بوده اند.  اما علمای عرب این را فقط در مورد رومیان می پذیرند و در مورد عمالیق و دیگران انکار می کنند.

   پرسش 1248:  ایا تبدیل نام "ارمنیه" به ارمنستان در زمان پارتیان رخ داده؟ با مهاجرت گوم مری ها به اناتولی, یونانیان در اناتولی بوده اند؟؟ راجب به کتیبه ی رباطک منظورتان را نفهمیدم. خط اگر فنیقی است, چرا علنا کانیشکا مینویسد "خط "یاوونی"(یونانی). خواهش میخواهید پاسخ بدهید (من به درک) به کسی مودبانه جواب بدهید نه مثل این: (آفرین به شما تصور نمی کردم بتوانید کله مجسمه را به این راحتی تشخیص بدهید افرین) .... با تشکر از شما برای سوژه کردن بنده.

   پاسخ پرنیان حامد:  بزرگوار سوء تفاهمی است! من با شما شوخی نکردم جدی گفتم تکرار می کنم آفرین به شما, دانش و معلوماتتان, تشخیص مجسمه میثره از روی گاو کشی آن است و تصور نمی کردم کسی بتواند کله خالی را با این سرعت تشخیص بدهد.

   آنچه در تاریخ ایران مکتوب است این نام ارمین استان بوده است در کتیبه های داریوش ارمینا و ارمین آمده است تصور نمی کنم تغییر زیادی در  نام این استان باشد.

   منظور شما از یونانی ها کیستند؟  نژاد یونی یکی از قبایل آشور را می گویید یا نژاد کریس های جزایر دریای اژه؟

زبان یونی آشوری چه ارتباطی به الکساندر دارد؟ چه ارتباطی به جزایر گریش دارد؟ چه ارتباطی به نژاد گریش دارد؟ خود یونی ها هم خط را از فنقی ها گرفتند که به خط یونی مشهور شد این خط چه ارتباطی به گریس و مردمش دارد؟ یونی قبیله ای از آشور در نینوا بوده است.  نام کشوری که در جزایر دریای اژه با مرکز آتن است چیست؟  greek

چه کسانی به آن یونان می گویند؟  فقط ما چرا؟  چون قوم یونی که به این محل مهاجرت کردند از پسران تور پسر فریدون و هم نژادمان بودند. لغت مکتوب کانیشکا زبان گریس است؟ یا یاوونی به معنی هیونی = یونی = یون ها (به جمع عربی = یون آن به جمع فارسی. این خط و زبان گریس نیست که سند رفتن الکساندر به افغانستان باشد!

   پرسش 1249:  طبری میگه در سال 30 از پادشاهی گشتاسپ, زرادشت پسر اسفیمان ظهور کرد و او را به سوی وی خواند. ایا این زمان (ظهور زرتشت) برابر است با سال بیست و سوم از شروع پادشاهی کمبوجیه اول؟؟ اگر اشتر= استر= استارا و.. مادر بهمن بوده پس زن گشتاسپ بوده و طبق متون عهد عتیق (استر = زن اخشویرش). گشتاسپ = اخشویرش. نه؟ ایا خواندن هوو در بابل حکمرانی میکردند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  گشتاسپ نماد 120 سال پادشاهی دو یا چند پادشاه است. استر یا زن گشتاسپ یا زن اسفندیار است مشکل این است که نسبت اسفندیار و گشتاسپ در جایی پدر پسر در جای دیگر برادر و در جای دیگر اسفندیار را پسر برادر گشتاسپ زریر نوشته و این زمان روی تاریخ طبری دستخوردگی 200 ساله دارد! اخشویرش یکی از این گشتاسپ هایی است که دستخورده است.  طبق معمول انتظار دیگری هم نداشتیم! این تاریخ ها که دستخوره است متون پهلوی ساسانی (مزدایی) هم که جز تعریف و تمجید بی جا از گشتاسپ متاسفانه هیچ اطلاع درستی به ما نمی دهند.  شاهنامه هم که بیشتر این قسمت سروده دقیقی است و نه فردوسی این قسمت را هم از روی همان متون پهلوی نوشته این را هم فراموش کنید. می ماند چند شجره نامه درهم مثل این که دو اخشویرش دارد:

   اسب – جاماسپ-  کیرش (کی رش) – احشویرش -  کیورش (کی اورش) - احشویرش

   و متن ویس و رامین که گویا به این دوران ربطی دارد و احتمالا موبد شاه آن همین گشتاسپ می تواند باشد که بچه نداشته و ویس (نام یکی از خاندان های تورانی = آشوری ویسه بوده) می تواند همین استر شما باشد که بین دو برادر بر سر او کشمکش بوده است و در آخر می ماند عقل سلیم من و شما این مقایسه مکتوب بر این وبلاگ اخشویرش و خشایارشا:  http://cae.blogfa.com/post/3

   ــ  اخشویرش هر کس که هست خشایارشا هخامنشی نمی تواند باشد.

   خاندان هوو در آذربایجان بوده است درست محلی که الان تخت سلیمان (نامی تحریف شده! این نام تخت سپیتمان باید باشد) چرا که پادشاهان ساسانی بعد از تاجگذاری برای زیارت معبدی که گشتاسپ برای زردشت ساخت, پیاده به این ناحیه می رفتند. اطراف این معبد یعنی تخت سلیمان امروزی با آثار قصر سوخته الکساندر به روایت مورخین یونانی را جستجو کنیم, بلخ بامیان (شرقی) را هم که لهراسپ به عنوان پایتحت خود انتخاب می کند درست همین نقطه است. تا به این زمان پایتخت باختریش یعنی موصل بوده است. لاجرم استان باختریش از موصل تا آذربایجان بوده است.

   برای اطلاع شما هم هیچکدام از خاندان های ایرانی با حکومت این خاندان موافق نبودند.

   پرسش 1250:  سکه های الکساندر شبیه سکه ی آمون خدای مصریان نیست؟؟ جفتشون شاخ دارن.

   پاسخ پرنیان حامد:  یعنی می خواهید بگویید الکساندر نه یونانی نه مقدونی بلکه مصری بوده است؟  مراقب باشید کالیستین دروغین را به همین علت در جهان توبیخ می کنند! گذشته از شوخی اون الکساندر یونانی, ماساونی, حامی پلا احتمالا به مصر هم سری زده است. باور کنید نمی توانم به این سادگی روایات را از هم جدا کنم, باید برای تک تک آنها سند جمع کنیم.  فعلا فقط ادعا شد "گویا اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی, ماسادنی, ارگ لائوسی نیست"

   پرسش 1251:  نظرتان در مورد این متن چیست؟: (پروفسور ویسهوفر در مقدمه کتاب نفیسشان «قیام گئوماته و آغاز پادشاهی داریوش اول» می نویسند :

   اگر بازسازی و گنجاندن مضمونِ پاره- شکستة کتیبة موجود در موزة نیس به دست برگر در فرمان کوروش را بپذیریم، بنابر متنs  مندرج در این تکه شکسته، کوروش به صراحت آشور بانیپال، پادشاه بزرگ [خونخوار] آشور را الگوی سیاسی خود می نامد.

"I saw the written name of my predecessor Assur-banipal"

   ترجمه:  من نام نوشته شده جدم [سلفم] آشور بانیپال را دیدم.

   برگرفته از کتاب : A political history of the Achaemenid empire اثر معروف داندمایف.) .... منظور کوروش اینه که آشور بانیپال جدش!! بوده یا اون رو الگوی خود معرفی کرده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  به استناد ایلیاد هومر همدستان جد پدریش چش پش و  کوروش اول هخامنشی  برای نابود کردن ایلام بوده است. 

   اما از شما سوالی دارم:  آشور بانیپال، پادشاه بزرگ [خونخوار] آشور.  این خونخواری که اینجا نوشتید یعنی چی؟ تاریخ و افسانه و اسطوره و ... را مطالعه بفرمایید به من بگویید تا قبل از کوروش کبیر چه کسی خونخوار نبوده؟ کی خسرو با این همه فر کیانی سر افراسیاب  را در تشت می برد, افراسیاب سر سیاوش را در تشت بریده بود, هوخشتره نینوا را با خاک یکسان کرد بخترشه بیت المقدس را با خاک یکسان کرد. آشور بانی پال هم ایلام را با خاک یکسان کرده است و .... هر پادشاهی در تاریخ به هر جایی رسیده است نابود کرده, به باور های مردم محلی بی احترامی کرده, مردم را سر بریده و اسیر کرده است از فرعون های مصر گرفته مردم را اجیر برای ساخت قصرها کردند تا کی کاووس و ....

حال در این منجلاب تاریخ فردی با نام کوروش کبیر هخامنشی از انشان وسط ایران کنونی بر می خیزد و از این کشت و کشتار و اسیر گیری و توهین به مذاهب  و سر بریدن ها و توی کاسه سر مردگان شراب خوردن ها و آویزان کردن کله مردگان به زین اسپ و دار زدن مردم شهر به صورت عمومی بر دروازه های شهر و با خاک یکسان کردن شهر ها و .... کمی صرف نظر می کند و با شکست خوردگان رفتار بهتری می کند. این شخص هر نژادی که دارد, هر شخصی که هست با این رفتار برای اولین بار در تاریخ؛ آثاری از انسانیت را بروز داده است و به حقوق مردم کمی احترام گذاشته لاجرم این شخص بنیانگذار حقوق بشر در جهان است و باعث افتخار نژاد ماد (از طرف مادری ) و نژاد پارس (از طرف پدری ) است.

   همچنین روایات هرودوت از داستان  تولد تا جنگ و کشتار مربوط به هوخشتره است و نه کوروش کبیر و داستان کباب کردن فرزند وزیر مربوط به شاه آشور است و نه پادشاه ماد! حال دائما دنبال سند بگردند که کوروش چند اشتباه کرده است. مطمئن باشند در زمان جنگ شیرینی به هم تعارف نمی کردند! تفاوت او با دیگران در رفتار او پس از پیروزی بر محلی با مردم بی دفاع بوده است. مه بابل را با خاک یکسان کرد, نه لیدی را و نه یهودیان را قتل عام کرد و به همه اسیران احترام گذاشت در روند حکومت هخامنشی هم اولین حکومتی است که به کارگران ساختمانی قصرها حقوق می دادند و بی گاری نمی کشیدند! کوروش کبیر افتخار کلیه نژاد های ایران است و از داریوش شاه اول (با وجود آنچه در کتاب و بلاگ آمده است) هم باید برای آبادیانی کشور و راهها و ... سپاسگزار باشیم بقیه حکومت هخامنشی هم بسیار عادی بوده است و هرکس تعریف بی جا کند از روی تعصب بی مورد است.

   انوش راوید:  همین قرن 20 کشتار هایی که در اروپا بوقوع پیوست،  روی تمام قتل و جنایات باستانی را سفید کرد،  کشتار هایی که تا همین 20 سال پیش ادامه داشت.

  نظر و پرسش 1252:  سایت رسمی ایشان (پژوهش های ایرانی) یک وبلاگ ساختگی نیست!  یک سال است که این سخنان را میگویند. هر چند میدانم که شما سرتان را بردید زیر برف و خودتان را به کوچه علی چپ زده اید. فکر کرده اید منشور کوروش خونخوار که در شرایط پیروزی نوشته شده, به سخنانش میشود اتکا کرد !!

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام 5-6 طومار پرسش ارسال فرمودید که چون سخن بالا فقط شعار است! شعار ندهید  یا سند بیاورید! یا سوال علمی مکتوب کنید. من نه سرم زیر برف است و نه خودم را به راهی می زنم اما (ح ق ی ق ت ) حقیقت با  سند بدون شعار اضافی  با عقل سلیم و قضاوت صحیح تنها چیزی است که می پذیرم. من خود به تاریخ چنین چیزی را بر این وبلاگ مکتوب کرده ام. توجه ندارید؟ حوصله ندارید؟ نمی خواهید بخوانید؟ نخوانید مهم نیست اما قضاوت بی جا هم در مورد نخوانده ها نکنید!

   انوش راوید:  جهت سایت مورد نظر و تحلیل آن مراجعه شود به از کوروش تا پیرنیا در اینجا.

   ادامه پاسخ:  در کل طومارهای شعار های شما قسمتی بود که قابل بررسی است :

   پرسش های 1252:  1 ــ  کورش هخامنشی در متون اوستایی نام کورش در متون اوستایی (اعم از یسناها، یشت‌ها، ویسپرد، وندیداد و خرده‌اوستا) نیامده است.

   پاسخ پرنیان حامد:  اوستا قبل از کوروش هخامنشی نوشته شده است!  چگونه نام او باید در این کتاب باشد؟ به جای این همه شعار کمی هم فکر کنید!

   انوش راوید:  اصل اوستا اولیه که اندک بود،  حدود 20 تا 25 سال قبل از کوروش بزرگ،  بروی پوست نوشته شده بود،  این اوستا در ریگا،  که امروزه حدس می زنند در حومه منطقه باستانی تخت سلیمان،  بروی روستای نصرت آباد تکاب،  همجوار تخته قرار داشته است،  و این روستای خیلی وسیع و سبز و خرم و حاصل خیز را،  منطقه باستانی اعلام کرده اند،  و مشکلاتی برای باشندگان محلی،  که از مردمان عزیز کرد و ترک هستند،  فراهم شده است،  به تاریخ شهر ری مراجعه شود.  در آن زمان که اوستا نوشته می شد،  کوروش بزرگ هنوز فرمانروای ایران نشده بود.  ادامه اوستا نویسی مربوط به زمان  شاهنشاهی ساسانیان است،  که حدود یکهزار سال بعد انجام پذیرفته،  و بهمین جهت کوروش بزرگ فراموش شده بود.  توجه نمایید ما درباره تاریخ باستان می گوییم نه تاریخ قرون جدید،  محدودیت های آن زمان را در نظر بگیرید.  در ضمن خواهشاً کوروش بزرگ را از دل تاریخ بیرون نیاورید،  تا او را مقدس نمایید،  او یک پادشاه بزرگ بود،  با صفت های چنین پادشاهانی در دوران تمدن شاه خدایی،  از ساختار های تاریخی اجتماع،  نه یک مقدس.  در این وبلاگ تاریخ واقعی بررسی و تحقیق و تحلیل می شود،  به هیچ مقدس و مقدس سازی و ضدیت با نوع مقدس کاری نداریم،  اینها عقایدند که در کار علم جغرافیا ـ تاریخ معنی ندارد،  بلکه به علوم دیگر مانند روانشاسی اجتماعی،  و یا روانکاوی فردی نیازمند است.

   ادامه پرسش:  2 ــ  کورش هخامنشی در متون شرق‌ ایرانی نام کورش در متون شرق ایرانی (اعم از سغدی، بلخی، خوارزمی، سکایی و جز آنها) نیامده است.

   پاسخ پرنیان حامد:  متون شرقی ایرانی؟! سوگود, سغد نیست. باختریش, بلخ نیست. خورآزمیا, خوارزم نیست. سکایی ها در حوالی در یای سیاه بودند! سوگود, باختریش, خورآزمیا در غرب ایران امروز بوده اند،  و نام کوروش در متون بابلی و منشور او در بابل یافت شده است!

   انوش راوید:  با اشتباه دانستن از نام های جغرافیایی که در این وبلاگ نوشته شده است،  و بدرستی نداستن جغرافیای تاریخی ایران،  این گونه مشکلات و پرسشها پدید می آید،  البته مشکلی نیست و باعث می شود آگاهی از تاریخ های واقعی بیشتر مورد توجه قرار گیرد.

   ادامه پرسش:  3 ــ  کورش هخامنشی در متون فارسی باستان،  در متون فارسی باستان هخامنشی اطلاعاتی باره کورش وجود ندارد،  اما در دو جا نام او به شکل‌های زیر آمده است.  یکبار در کتیبه‌های کوتاه و مکرر پاسارگاد: «من کورش، شاه هخامنشی»؛ و دیگری در کتیبه داریوش در بیستون که کمبوجیه و بردیا پسران کورش معرفی شده‌اند: «پسر کورش به نام کمبوجیه از دودمان ما در اینجا شاه بود»، «مغ گئومات به دروغ چنین می‌گفت که من بردیا پسر کورش هستم»، «وَهیَزداتَه به دروغ چنین می‌گفت که من بردیا پسر کورش هستم».

   پاسخ پرنیان حامد:  انتظاری نداریم که داریوش شاهی که نسل او را از زمین برداشته, کتیبه ای از او یا پسرانش باقی گذاشته باشد! به همت داریوش شاه اول هیچ کتیبه ای از آنها در ایران باقی نمانده است.

   ادامه پرسش:  4 ــ  کورش هخامنشی در متون پهلوی اشکانی،  نام کورش در متون پهلوی اشکانی (پارتی) نیامده است.

   پاسخ پرنیان حامد:  به کوشش دولت ساسانی اصلا متنی از اشکانیان باقی نمانده است که نام کوروش در آنها باشد یا نباشد! سه متن (ویس و رامین , یادگار زریران , درخت آسوری) متن اشکانی حدس زده می شود! یک مشت صورت حساب و سند مالکیت + چند سکه + زیر نویس یک خطی چند مجسمه, کل متون باقی مانده اشکانی در ایران است. متن کجا بود که در آنها دنبال اسم کوروش بگردیم و قضاوت کنیم؟ 

   ادامه پرسش:  5 ــ  کورش هخامنشی در متون پهلوی ساسانی،  نام کورش در متون پهلوی ساسانی (اعم از کتیبه‌ها و کتاب‌ها) نیامده است.

   پاسخ پرنیان حامد:  ساسانیان خود را از نژاد خاندان هوو می دانستند و مزدا آیین بودند. در این متون جز از نام و بررسی سرگذشت این خاندان  تقریبا با هیچکس دیگری کاری نداشتند !

   ادامه پرسش:  6 ــ  کورش هخامنشی در متون مانوی نام کورش در متون مانوی نیامده است.

   پاسخ پرنیان حامد:  محبت بفرمایید شجره نامه ها بررسی زندگی نامه شاهانی که در متون مانوی آمده است مکتوب بفرمایید! که ما بتوانیم قضاوت کنیم "همه را نوشته جز کوروش!

    ادامه پرسش:  7 ــ  کورش هخامنشی در متون فارسی,

الف) کورش هخامنشی در شاهنامه فردوسی نام کورش در شاهنامه فردوسی نیامده است.

ب) کورش هخامنشی در شعر و ادبیات فارسی نام کورش در شعر و ادبیات فارسی نیامده است.

ج) کورش هخامنشی در تاریخ‌نامه‌های ایرانی

نام کورش چند بار به شکل‌های کورش، قورش، قورس همراه با شرح مختصری از او در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، تاریخ پادشاهان و پیامبران حمزه اصفهانی و چند متن دیگر آمده که بازتاب و تلخیصی از کتاب تورات یهودیان است. تفصیل این روایت‌ها را در بخش بعدی که به «بررسی نام و شرح حال کورش هخامنشی در منابع عبرانی» اختصاص خواهد داشت، دنبال می‌کنیم. حمزه اصفهانی نام کورش را یک نام عبرانی یهودی می‌داند.

این همه آنچه بود که در متون ایرانی در باره کورش بزرگ آمده است. سکوت منابع ایرانی در قبال نام کورش نشان می‌دهد که ایرانیان با اینکه اندکی با نام او آشنا بوده‌اند، اما کورش در بهترین حالت شخصیتی ناچیز بوده است که ایرانیان برای او اهمیتی قائل نبوده‌اند.

   پاسخ پرنیان حامد:  به لطف داریوش اول هخامنشی و سلسله ساسانی سندی نداشتند که از او نام ببرند! کتیبه ها و منشور کوروش را ما یافته ایم. آنها این اسناد را هم نداشتند!

   پرسش 1253:  آیا شهر هنزا یا الحضر عربی همان کی هروم سرزمین خورشید نیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کی یعنی شاه،  هروم به دو محل در متون قدیمی می گفتند یکی رومیه مدائن است و دومی سوریه. لغت عربی الحضر مشکل تبدیل به هروم بشود!

   پرسش 1254:  این در 50 لوح کشف شده در بابل به دست امده!  صریحا نوشته شده در سال هشتم پادشاهی کوروش در بابل، دختری به نام تابموتو به دلیل اینکه پدرش یک سکه طلا و ده سکه نقره به مؤسسه مالی یا رباخانه اگیبی بدهی داشت، به گرو گرفته شد تا زمانی که پدرش بدهی خود را تسویه کند .به جای خندیدن , ترجمه ها را بخوانید و ان را نقد کنید . این هم ادرس ها  ............

   پاسخ پرنیان حامد:  در بابل رسم دختران چنین بوده است: هر دختری می باید قبل از ازدواج خود را وقف ایشتر می کرده است،  یعنی به ازای قیمتی با هر مردی که جلو می آمده هم بستر می شده است. شهر بابل به علت این رسم از دید فرهنگ امروزی ما فاحشه خانه عمومی بوده است (که عیب و عار نبوده است تصور آن برای ما امروز وحشتناک است و به دور از عفت اجتماعی!) حال کوروش کبیر دختر او را به کدام عیاش خانه فرستاده است کل شهر فاحشه خانه بوده است !

باز هم صد رحمت به کوروش کبیر 1 دختر را با سند مکتوب و علت آن برای قرض پدرش نگه داشته است حتی سند رسمی هم نوشته مبادا گم بشود پادشاهان قبل و بعد از او کل زنان و دختران شهر را به اسارت می بردند, به آنان تجاوز می کردند و آنان را می کشتند!

   خنده ام می گیرد که برای رد کوروش کبیر چه اسناد جالبی ارائه می شود :  نقاشی که دو هزار سال پس از او کشیده شده است،  نبودن نام او در اوستایی که قبل از او نوشته شده است،  ارائه لوحی که نشانگر احترام او حتی برای دختر بچه ای که پدر مغلوب در جنگ و مقروض او را نه تنها به رسم ان زمان تکه تکه نکرده است،  بلکه زحمت نوشتن لوح رسید او را هم به خود داده است !

    کوروش کبیر نه خداوند بوده, نه بت است و نه .... او هم مانند دیگران جنگ کرده است و  جنگ برابر کشت و کشتار است.  تنها عمل خیر او این است که به رسم آن روزگار مردم را به اسارت نگرفت و از با خاک یکسان کردن شهر ها خودداری کرد. مردم تسلیم شده را قتل عام نکرد و به باور های مردم احترام گذاشت اولین پادشاه جهان است که چنین کاری کرده است و باعث افتخار ما ایرانیان است.  یک دختر به اسارت برده است؟ کل زنان شهر مطلق به شاهان فاتح بوده اند! خنده ام می گیرد!

   انوش راوید:  خوشبختانه در این چند سال اینترنت باعث انکشاف افکار شده،  و پرسش های زیادی درباره موضوعات و مسائل مختلف تاریخی مطرح گردیده،  که در نهایت منجر به ایجاد شتاب در گذر تمدن در ایران می شود.

   پرسش 1255:  آیا شهر "ارومیه" و "ارزروم" از واژه اروم = هروم ریشه دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در متون پهلوی اسکندر ارومی آمده است،  این لغت می تواند به ارومیه = محل ارومی ها تبدیل شود.

   پرسش 1256:  آیا این سخن صحت دارد؟ " در افسانه های مان نا یی امده که زرتشت را از دریاچه ی ارومیه دانسته اند و نسخه ی دوم زرتشت هم از همین مکان میاید" !! (انگار زرتشت, سی دی بازیست). این سخن مسخره سندیت دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  زردشت زمان گشتاسپ به استناد متون پهلوی ساسانی در آذربایجان بوده است. متاسفانه من هم منظور از کپی و نسخه را به درستی متوجه نمی شوم. اما اسنادی موجود است که نشان می دهد زردشت یک نفر نیست (به کتاب رجوع کنید).

  پرسش 1257:  آیا زرتشت 258 سال قبل از اسکندر بوده در اروومیه؟ و نویسندگان دین کرت در عصر ساسانی این سخن را تکرار کرده اند؟ پیروز باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  زردشت زمان گشتاسپ  به استناد متون ساسانی در آذربایجان بوده است و به استناد اسن متون حدود 300 سال قبل از اسکندر بوده است رقم دقیق 258 را از کجا آوردید؟

   انوش راوید:  در این پرسش و پاسخها،  به هیچ عنوان به هیچ یک از ادیان و اعتقادات کاری نداریم،  و هیچ گونه موافقت و ضدیت با هیچ یک از ادیان مطرح نیست،  فقط بررسی های مجاز و قانونی بخشی آنها از دید تاریخ واقعی انجام می پذیرد.

   پرسش 1258:  ایا شما قبول دارید که تاریخ طبری (تاریخی ضد شیعه), یک تاریخ تحریف شده است همانطور که ملک الشعرای بهار میگوید: نسخه های متفاوت از این (تاریخ طبری) است و همشون با هم تفاوت دارند و کسانی حاشیه نوشته بودند و ان حاشیه ها وارد متن شده .....

   پاسخ پرنیان حامد:  مسعودی می نویسد:  مولف تاریخ طبری, فقیه عصر و پارسای روزگار خویش بود.

   ابو محمد فرغانی می نویسد:  ابن جریر از کسانی بود که در کار دینداری ملامت هیچ نکوهشگری بدو متوجه نمی شود و با اینکه از نادانان, حسودان و ملحدان اذیت های فراوان به او رسید اما اهل دین و دانش به هیچ رو منکر دانش و پارسایی وی در این جهان نبودند ....

 (تاریخی ضد شیعه) این تهمت را به استناد کدام مدرک به طبری زده اید؟

   تاریخ طبری به گفته ملک الشعرای بهار در قسمت حکومت گشتاسپ و بهمن 200 و اندی  سال دستخوردگی دارد (مهم نیست حاشیه وارد آن شده باشد این قسمت عوض شده است). این همان 266 سال اختلاف الکساندر و اسکندر است. این هم مدرک دیگری بوده که همچون دیگر مدارک از میان برده اند   .

پرسش 1259:  شما سخنان بهرام مشیری را نسبت به مسلمان بودن فردوسی توسی شنیده اید؟؟ ایا فردوسی غیر مسلمان بوده؟ البته بهرام مشیری مزخرف هم کم نمیگوید نمونه اش در برنامه افق و بحث بر سر تحریف شدن قران و کشف قران جدید در صنعا ی یمن بوده !

  پاسخ پرنیان حامد:  متاسفانه سخنان ایشان را نشنیده ام که قضاوتی کنم.

پرسش 1260:  من اصل اون الواح بابلی و پاپیروس الکساندر را پیدا نکردم ولی در مستند های بی بی سی انها را با ترجمه اش نشان میدهند : BBC - In the footsteps of Alexander The Great 1 - YouTube Alexanders Greatest Battle 2 of 4 - YouTube Alexanders Greatest Battle 4 of 4 - YouTube British Museum - Welcome to the British Museum

the_museum/departments/staff/middle_east/irving_finkel.aspx

   پاسخ پرنیان حامد:  دیدید دوست گرامی! مگر نباید اصل و ترجمه انگلیسی آن بر سایت British Museum باشد؟ من که هرچه می گردم پیدا نمی کنم! ببینید با BBC و ویکی پدیا و هر که هر تفسیری دوست دارد کاری نداریم! اگر مدرکی هست چرا من و شما اجازه نداریم ببینیم؟ باز هم تکرار می کنم من لوح و پاپیروس را رد نمی کنم, فقط یک لحظه خط آن را ببینم که مطلق به زمان اسکندر است یا الکساندر! هر که هر چه برای خودش تفسیر می کند را نمی پذیرم ببخشید.

  پرسش 1261:  1 ــ  در رویداد نامه ی نبونید امده که کوروش هگمتانه را غارت کرد و اشیای قیمتی را برداشت 2. همچنین در منشورش اشاره شده که بر پا هایش بوسه میزدند مردم بابل (رو چه حسابی)؟ 3 . اریانوس هم از طرف کالیستنس میگوید که: (کوروش پسر کمبوجیه، نخستین انسانی بود که احترام سجده دید و گفته اند بعد از آن این رسم موهون در ایران امری مقبول شد) .4 ایا این سجده دیدن ها و پا بوسیدن ها به درخواست کوروش کبیر بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  1. کدام هگمتانه را غارت کرده است به گفته هرودوت دو هکمتانه موجود بوده است، اول: هکمتانه مادها (همدان) دوم هکمتانه سوریه. تصور من بر این است که او نیازی نداشته همدان را غارت کند چرا که مادرش تنها وارث تارج و تخت ماد و کل پادشاهی ماد از آن شخص کوروش بوده است. آیا شما برای دزدی به خانه خود می روید؟

 2 .  تا زمان کوروش کبیر وقتی شهری تصرف می شده است همه مردم شهر را قتل عام می کردند کوروش اولین پادشاهی است که چنین کاری را نکرد و مردم بابل به پای او افتاده اند.  3. این پادشاه جدی قابل احترام سجده بوده است او بنیان گزار حقوق بشر در جهان است و باعث افتخار من و شما. اما تکرار می کنم کوروش هخامنشی نه خدا بوده است نه پیامبر, و نه بنیانگزار تاریخ ایران؛ قدمت تاریخ مکتوب ایران بیش از این شاه است. 4. خیر خواست کوروش نبوده خواست مردم نجات یافته از مرگ بابل و بنی اسرائیل آزاد شده بوده است.

   پرسش 1262:  ایا همان طور که در تاریخ مکتوب است, "امان ماند" که در منابع بابلی امده همان نژاد ماد است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بلی اینگونه به نظر می آید.

   پرسش 1263:  درباره قلعه بمپور یک چیزی رو باید بگم و اون اینکه همکار تازه تون بانو پرنیان حامد شاهنامه ها رو از بیخ درست می دونند و اسفندیار و رستم و بهمن و برادرانش همه در سیستان و زابلستان، اگه همین سرزمین باشد (گرد هم آمده اند اسفندیار) اسپندیار (هم پیش از مرگش بهمن را به رستم سپرده و او به دست رستم پرورش یافته و شاه شده است! آیا این داستان) که من از اون ناآگاه بودم و شما گفتید (به تاریخ راستین نزدیک نیست؟! بلوچستان که هیچ ولی به گفته فردوسی، رستم یلی بوده در سیستان که نام زابلستان و هیرمند و ... هم بی گمان نام تاریخی سیستان که همانا زابلستان باشد را نشان می دهد.

   پاسخ پرنیان حامد:  از قول من تفسیر نکنید! به کتاب رجوع کنید. کتاب صفحه  131:

با مدارک بالا می توان گفت سیمرغ مردم جنوب بین النهرین که در پزشکی پیشرفته بوده اند. این مردم حامی خاندان سام و پسر او زال و نوه او رستم بوده اند. خاندان سام به رغم پافشاری بی مورد مفسرین تاریخ در سیستان و در شرق ایران امروز نبوده اند. محل آنان در متون قدیمی زرنک نوشته شده که این لغت هیچ ارتباطی با سیستان که زرنک را به این نام ترجمه کرده اند ندارد. این گروه که از نژاد تورانیان (آشوریان) می باشند (شجره نامه بندهش) حکومت قسمتهای جنوبی آشور را به دست داشته اند (نیمروز توران و نه نیمروز ایران!) این خاندان که به ایرانیان بیش از آشوریان علاقه داشتند در تمام طول تاریخ حامی ایرانیان بوده اند. در شرایط سخت این خاندان از سئن های مرغ (که براثر افتادگی ن در ان لغت سینمرغ تبدیل به سیمرغ شده است) که در جنوب بین النهرین ساکن بودند کمک می گرفتند.  طبق روایت بندهش و اوستا به محل زندگی سین ها چین استان (چینستان) می گفتند و در همسایگی جنوبی آنان در سواحل خلیج فارس استان یا کشوری با نام هند قرار داشته است، که امروزه به آن هندیجان گفته می شود.

   انوش راوید:  "به تاریخ راستین نزدیک نیست"،  را در کجا و با چه منظور و مطلبی نوشته ام،  لینک آنرا بنویسید،  از نظر جغرافیایی تاریخی ایران،  با دانش های موجود مشکل داریم.  به جغرافیایی تاریخی ایران و یا نام های جغرافیایی در ایران،  مراجعه نمایید.  درباره شاهنامه فردوسی،  واقعیت بودن و نبودن تمام یا بخشی،  از ابتدای قرن 20 بحث جریان داشته،  امروزه با وجود تحلیل های بانو پرنیان حامد،  واقعیت های آن آشکار گردیده است.  اما همگان تا کنون در مورد جغرافیای مکان ها اشتباه می کردند،  و به همین جهت نمی توانستند شاهنامه را بدرستی تعریف و تحلیل کنند.  در هر صورت علم ثابت نیست و نباید هیچ کس آنرا تمام شده پندارد،  هر روز باید ذهن و پا را بیشتر از گذشته جلو کشید،  و به واقعیت های بیشتری در علوم دست یافت،  جوانان باهوش ایران نباید از سرعت پیشرفت دانش عقب بیافتند.

   تذکر:  درباره قلعه بمپور به:  تاریخ دژ های ایران مراجعه شود.

   پرسش 1264:  در شاهنامه ضحاک تازی است که بسیاری رو به چالش انداخته و همه میگن که عرب بوده! عرب ها که تنها در یمن و عمان و بخش کوچکی از عربستان کنونی می زیستند و همه در اندیشه ی دزدی از یکدیگر بودند به ضحاک تازی وابستگی داره؟! شما که بهتر می دونید ایرانیان پیش از اسلام بیگانگان رو با دو واژه نام می بردند: انیرانی – تازی، که من درست نمی دونم چرا؟! ولی میتونم بپذیرم که به بیگانگان تازی می گفتند در زمان جمشید به مادیان، در زمان اسلام به تازیان و امروز هم میبینیم که ریشه تاجیک رو تازیک می دونند که رفته رفته زبانشان دچار دگرش شد و امروز هم با زبان ما یکی نیست. شاید هم تاج + یک بوده که شاهزادگان دودمانی ایرانی باشند! همچنین ویرانه کاخی هم در کوه یزدگرد هست که من درست ندیدمش اینکه شما میگید شاید نام کدخدا یا خانی بوده برای من پذیرفتنی نیست، چون شهرستان ملایر (مل+آگر) در زمان ساسانیان بخشی از نهاوند بوده و گریختن یزدگرد سوم به نزدیکی نهاوند در تاریخ گفته شده و بی گمان به این کوه هم وابستگی داره!

   پاسخ پرنیان حامد:  در این بحثی که با آقای انوش راوید پیش گرفته اید،  تنها می توانم در مورد ضحاک ماد نژاد یعنی لغت تازی به شما کمک کنم کتاب صفحه 160 :

لغت تازی را مارکورات در کتاب"شهرستانهای ایرانشهر" از لغت تاختن به معنی تاخت و تاز و غارتگری مشتق می داند و معتقد است که هیچ ربطی نه با قبیله طی و نه با لغت تاژیک دارد که از تات می آید و ترکان ایرانیان را به این لفظ می خواندند. (شاید ترکها مادها را  به این لفظ می خواندند چه که پارس ها خود دائما گرفتار تاخت و تاز تازیان بوده اند از زمان ضحاک تازی تا به زمان متنی که هم اکنون سعی بر تجزیه و تحلیل آن داریم!).

   بانو پوران فرخزاد در باب واژه تازی می نویسد:

      ــ  به هر سان با پذیرش یکی بودن واژنام  تاجیک = تاژیک = تازیک,  به ناچار این پرسش نیز به میان می آید که چرا ایرانی ها اعراب را هم تازیک = تازی میخوانند!... پاسخ این پرسش به کینه ژرف پارسیان (توجه کنید فقط پارسیان نه دیگر ایرانیان) به دوده ی اشکانی باز می گردد، که خود را ریگ مند فرمانروایی هخامنشی می دانستند, کینه ای که در تمامی دوران شهریاری اشکانی ادامه داشت و پیوسته از اشکانیان با نام تازیک – تازی نه به معنای راستین واژگانی آن بل به معنای مهاجم و غاصب و یا تازشگر یاد می کردند، که واژه ی تازشگر هم از همین ریشه بر آمده است، و چون واژه ها در گذاره زمان با معنی های دیگری هم در آمیزه می شود پس از یورش اعراب به ایران, ایرانیان نیز بنا بر همان عادت دیرینه به آنان فرا نام تازی – تازیک را بخشیدند چنانکه ارامنه به سبب دشمنانگی دیرینه با ترکها هنوزاهنوز هم آنان را داجیک می خوانند .

   ترکها ایرانیان را تازیک می خوانند و ارامنه ترکها را! منظور بی شک همان میانه ارامنه و ترکها و پارسها بوده که روزی قلمرو مادها نام داشته و امروزه اثری از آن بر جا نیست و به نظر می آید که به این محل داهه = داهی = تاجی = تاژی = تازی گفته می شده و تبار  اشکانیان که همان اسک های جدا شده از قبیله بزرگ اسکیت (ساکایی – سگزی) یا پارت ها بودند که پهنه زندگانیشان در خورآسان بزرگ در شمال غربی ایران امروز داهی  نامیده می شد و بی شک واژه دهستان نیز از این واژه است و با خراسان امروزی, تاجیکستان امروزی و سیستان امروزی در شرق ایران امروز هیچ ارتباطی ندارد.

   انوش راوید:  همانگونه که نوشتم درباره هر نام تاریخی چه کوه باشد و دشت،  یا شهر و آبادی باشد،  باید تحقیق و تحلیل های مستقل صورت پذیرد،  و در نهایت در فرهنگستان تاریخ ایران گرد آوری شوند.  هر شهر و آبادی ایران بیش از 5 طبقه تاریخی دارد،  اطراف خود را نگاه کنید،  هر خیابان در مدت 50 سال گذشته،  چند بار نام عوض کرده،  حتی هر شهرداری ادعای ساخت آنرا داشته است.  همیشه نوشته ام در رشته و گرایش خود،  تحقیق و تحلیل مستقل کنید،  و وابسته به داده های کلی عمومی و عادی و غیره نباشید،  جوانان باهوش می داند چه می گویم.  توجه نمایید پاسخ های من در جهت برپایی محیط مجازی دمکرات،  و آزادی اندیشه و قلم است،  و نیز اینکه جوانان باهوش متوجه شوند،  می توانند تغییرات ناپیوسته در قرن سنت گریزی ایجاد نمایند.

      یکبار دیگر یاد آوری نمایم،  چند هزار سال تاریخ ایران بزرگ،  در 5 میلیون کیلومتر مربع،  با میلیاردها انسان که آمدند و رفتند،  را نباید در انداره چند صد نام پادشاه،  و با چند ده کتاب تاریخ محدود کرد،  ما در ایران نیازمند تحقیقات و تحلیل های بسیاری هستیم.  همانگونه که قبلاً در مورد کوه و شهر مورد نظر شما نوشتم،  باید جوانان باهوش متخصص بررسی های مستقل داشته باشند.  کوچک و محدود کردن تاریخ ایران،  یک ترفند استعماری بوده است،  با کار علمی با آن مقابله کنید.

   پرسش 1265:  چطور می شود که کرمانشاه شهری که در زمان اشکانیان یکی از پایگاه های مهم انها بوده در زمان ساسانیان به عنوان اخرین پایتخت ساسانیان تبدیل می شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  متوجه سوال شما نمی شوم!  اما شاید سخنان زنده یاد مهرداد بهار کمکی به شما باشد در غیر اینصورت سوال خود را به گونه ای دیگر مطرح بفرمایید:

   باید توجه داشت که نام واژه کرمانشاه  محتملا تبدیلی است از کرمینشان , کرمیشان و کرمانشان که نام کهن این سرزمین در دوره میانه تاریخ ما است, و کرمانشاهیان خود را کرمانشانی می خوانند. این که این نام با لقب بهرام چهارم (= کرمانشاه) که بانی شهر بوده است مربوط می شود, می تواند مورد تردید قرار گیرد. شباهت لقب بهرام چهارم با نام این منطقه, سبب این تصور ها و رسمیت یافتن نام کرمانشاه در ادوار اخیر تر شده است (مهرداد بهار)

   پرسش 1266:  نمیدانم شنیده اید یا نه؟ تازگی بازی جدید در اوردن که فردوسی زرتشتی بوده! نمونش مزخرفات بهرام مشیری (خودشان را مسخره کرده اند یا ما را؟ هر کس برای احیای تاریخ و زبان و فرهنگ ایران کوشش کند زرتشتی است)؟

   پاسخ پرنیان حامد:  فردوسی اگر زردشتی بود کلامی هم خودش در بابش می نوشت،  و عینا گفته های دقیقی را کپی نمی کرد، و هر کس ادعا می کند او زردشتی بوده است، سخنان او را پس از گفته دقیقی در مورد گشتاسپ و اسفندیار بخواند ببیند نظر او همچون متون زردشتی تایید این شاه است یا تکذیب او!

   نظر 1267:  درود بر شما بانو پرنیان حامد. کتاب گرانمایه ی شما را تهیه کردم . دست مریزاد. همیشه پاینده باشید و سربلند.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما .  با سپاس از شما،  حال واقعا منتظر نظر و نقد شما پس از خواندن آن می باشم  و بسیار خوشحال می شوم که پس از خواندن کتاب, در مورد این کتاب بر این وبلاگ  با من سخن گفته شود. پاینده باشید .

   نظر 1268:  استاد انوش راوید: (در ضمن خواهشاً کوروش بزرگ را از دل تاریخ بیرون نیاورید، تا او را مقدس نمایید، او یک پادشاه بزرگ بود، با صفت های چنین پادشاهانی در دوران تمدن شاه خدایی، از ساختار های تاریخی اجتماع، نه یک مقدس. در این وبلاگ تاریخ واقعی بررسی و تحقیق و تحلیل می شود، به هیچ مقدس و مقدس سازی و ضدیت با نوع مقدس کاری نداریم(.   درود بر فروهر شما که حرف دل ما رو زدید. اگر جسارتی از من در طرح سوال رخ داده, همین جا معذرت خواهی میکنم.

   انوش راوید:  بارها نوشته ام، این وبلاگ برای تعارف و تعریف از یکدیگر نیست، برای بررسی های تاریخ و تاریخ اجتماعی با حفظ محیط مجازی دمکرات است.  در چنین جوی گاه مطالبی گفته می شود،  که بنظر دیگری ممکن است خوشایند نباشد،  ولی در نهایت به نتیجه خوبی خواهیم رسید، که حتی غیر قابل باور خواهد بود.  ما در زمانه انفجار اطلاعاتی هستیم،  همانگونه که نوشتید از تلویزیون های خارجی و وبهای بیگانه دارند هر چیزی را برای ملتها می بافند و می گویند،  ما باید یاد بگیریم که چگونه در حرفه امان،  اینهمه داده،  راست و دروغ را تجزیه و تحلیل کنیم،  بدون اینکه به فعالیت اصلی و تخصصی ما صدمه بخورد.

      در ضمن بزودی مطالبی درباره کوروش بزرگ می نویسم،  که در زمان او چرا و چگونه گذر مهم تاریخی تمدن آغاز شد،  و در ادامه رشد و تکامل تاریخ اجتماعی،  تمدن شاه خدایی بنا به فرمولها و فاکتور های تاریخ و فرهنگ یادگیری،  طی حدود 200 سال در این گذر تاریخی به تمدن سازمان قبیله ای سپرده شد.

   نظر و پرسش 1269:  ﺁﻗﺎﯼﺍﻧﻮﺵ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺷﻌﺎﺭ ﺍﺻﻠﯽ ﺗﺎﻥ ﮐﻪ ﺯﺩﻭﺩﻥ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺳﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﺁﺯﺍﺩ ﺩﺭﻭﻍ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﺮﻭﯾﺞ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﺪ ﻣﺜﻼ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﮐﺎﺭﻩ ﺗﺨﺖ ﺟﻤﺸﯿﺪ ﺭﺍ پاﯾﺘﺨﺖ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯿﺎﻥ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ. ﻇﺎﻫﺮﺍﻫﯿﭻ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺗﺨﺘﮕﺎﻩ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ ﻣﺎﯾﻪ ﺗﺎﺳﻒ ﺍﺳﺖ.

   پاسخ پرنیان حامد:  تخت جمشید پایتخت نبوده یک معبد بوده که هخامنشیان آن را بازسازی و بزرگ کرده اند!  چرا بدون خواندن نظر دیگران در مورد عقایدشان اظهار نظر می کنید؟  شما خجالت نمی کشید از جانب ما سخن می گویید؟  کتاب اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست،  صفحه 14:

   تخت جمشید تنها یک معبد میترایی بوده که شاهان هخامنشی برای اجرای مراسم مذهبی و جشن های بزرگ چون نوروز به این مکان می رفتند و محل قبرهای این شاهان در اطراف آن گواهی بر این مدعا می باشد.  فرضیه آقای پورپیرار را هم فراموش کنید،  این فرضیه مردود است.

   * کلیه طرفداران آقای ناصر پورپیرار که ادب اجتماعی هم ندارند و دائما بر این وبلاگ فحش می نویسند به: http://www.cae.blogfa.com/post/4    رجوع کرده و از آقای ناصر پورپیرار بخواهند که شخصا به سوالات من پاسخ گویند (بفرمایید ببینید ایشان هشت سال پیش با دستکاری عکس ها چه کلاه گشادی به سرتان گذاشته اند و جواب هم نمی دهند).

   پرسش 1270:  انطور که از کتاب متوجه شدم در باب اهورا میترا و اهورا مزدا, این بود که مزداییان زیاد اهل قربانی کردن نیستن. ایا در رویداد نامه ی نبونید و کوروش بزرگ, سخن از قربانی کردن گاو نر و گوسفند به میان است؟ (در روز چهارم، کمبوجیه پسر کوروش، برفت به نیایشگاه [...؟ (اِزیدَه؟)] نَـبـو که .... گـاو نـر .... او بدان جایگه برفت و پیشکشی‌هایی را با دست خویش بر پیکر نَبو فراز برد ... نیزه‌ها و تیردان‌های چرمی از ... (سپس از نزد) نَبو بسوی اِسَگیلَه فرا رفت. او در برابر بِـل و خدا مـاربـیـتـی (؟)، گوسفندی را پیشکش بکرد.) به نظر نمیاد که کمبوجیه نیز مزدایی باشد! پرسش دیگر اینکه ایا این نام "اهورامزدا" ممکن است همان "اشورامزاس" خدای اشوریان بوده باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در توصیف تاجگزاری کوروش در بابل نیز سخن از قربانی گاو است (کتاب ص 107 - 108) و این آیین میترایی (با قدمت 5000 سال در چغامیش و به احتمالی 11 هزار سال در میمند) آیین زدشتی است که ما آن را به فریدون و جمشید نسبت می دهیم و آیین واقعی ایرانیان باستان بوده است و کوروش و کمبوجیه بر این آیین بودند و داریوش اول با قسم به اهورا مزدا این آیین را در ایران نابود کرد. اگر مدارک کتاب در باب محل ورود مزدایسم به ایران مورد قبول است لاجرم همان آشورا مزاس هم می تواند باشد. دقت کنید گو در پارسی باستان به معنی گاو است و سپند به معنای مقدس لاجرم گوسپند یعنی گاو مقدس.

   نظر 1271:  چرندیات بهرام مشیری در مورد فردوسی را در یوتوب بخوانید و بخندید. البته همین چرندیات ایشان روی خیلی ها اثر گذاشته و دارند نسبت به مسلمان بودن فردوسی تحقیق میکنند. (خوبه اولین بخش های شاهنامه اندر ستایش پیامبر (ص) است).  تا دیروز میگفتن فردوسی چاپلوس پادشاهان ایران و سلطان محمود بوده حال بازی جدید در اورده اند. (در ان زمان کتاب هایی از خطر نابودی در امان بوده اند که در کتابخانه سلطنتی نگه داشته میشدند فردوسی میخواست چاپلوسی کنه میرفت تو دربار سلطان محمود پیش شاعران درباری واسه پاچه خاری و از همشون هم سرامد تر بوده ولی این کار را نکرد!).

   پاسخ پرنیان حامد:  باید به آنها گفت،  آیا ممکن است فردوسی را راحت بگذارید؟ کوروش کبیر تمام شد نوبت فردوسی است؟ اگر یک نفر حرف حق بزند اما هم کیش شما نباشد, حرف او را می پذیرید یا نه؟ نمی توانید آیین و کیش فردوسی را مشخص کنید چون شخصا انسانی است که به همه احترام گذاشته, اگر هم مکتوب کرده همه عقاید مختلف را از زبان افراد گفته است, شما بگویید مسلمان بوده, آقا بفرمایند زردشتی بود, آن یکی بگوید ملحد بود, من سند می آورم همه را بود و هیچکدام را نبود.

   آنچه مهم است آنکه  فردوسی یک انسان بود انسانی که به همه احترام گذاشته, انسانی که از تعصبات بی جا دوری گزیده, انسانی که زندگی خود را وقف زبان و تاریخ کشورش کرده است. روحش شاد باد,  یادش جاودان،  هر که ایرانی است از هر قوم و کیشی که هست, به احترام زحماتش به او احترام خواهد گذاشت, از هر قوم و کیشی که بود.

   انوش راوید:  نقد و تحلیل کردن نوشته ها و گفته های دیگران،  یکی از ارکان جامعه دمکرات است،  ولی ایراد گرفتن و ممانعت از آزادی اندیشه و قلم،  مخالفت با آزادی و دمکراسی است.  با سپاس از شما که به این موضوع مهم توجه دارید.

   پرسش و نظر 1272:  ببخشید شما چرا اون 300 تا یادداشت رو نمی خونید؟ ظاهرا که هر دو طرف در کار تاریخ هستند ولی حال خوندن نوشته های هم رو ندارند! واقعا!

   پاسخ پرنیان حامد:  عجب داستانی است! از کجا می گویید نخواندم؟ شما گویا متوجه نیستید چگونه از جانب من تفسیر می کنید! فکر می کنید! می خوانید و نمی خوانید. یک لحظه کلیک بفرمایید:

http://www.cae.blogfa.com/post/4

   ببینید اگر نخوانده بودم می توانستم این سوالات را مطرح کنم؟  بعد بفرمایید ایشان چرا جواب نمی دهند؟ این چه جواب علمی است در مورد جلد سیاه و گلاب گیری به من داده اند؟   بفرمایید از ایشان  بپرسد:

  1  ــ  آقای ناصر پورپیرار عکسی که آقای پورترک به شما داده اند مربوط به سال 1300 با لنز ضعیف است که کتیبه آن در سایه عکس و هنوز از گل و لای پاک نشده است, شما با بزرگ کردن عکس سایه کتیبه که در اصل عکس موجود است از میان برده اید! این چه سندی است ارائه دادید؟

  2  ــ  آقای ناصر پورپیرار برای مرمت کله ستونی که بر حسب اتفاق کتیبه ای بر آن بوده است, به سیمان 2500 سال پیش دسترسی نداشتند, معلوم است که در محل مرمت خطی بر آن افتاده است. این چه سندی است که شما ارائه دادید؟

  3  ــ  آقای ناصر پورپیرار شما اگر می گویید در زمان خشایارشا هخامنشی یهودیان به ایران حمله کرده و ایران را خالی از سکنه کرده اند؛ پس نمی توانید بگویید خشایارشا از زیر بته آمده است! پس شما وجود خود او, داریوش اول پدر او و کوروش کبیر را به استناد گفته خودتان نمی توانید رد کنید!

  4  ــ  آقای ناصر پورپیرار شما اگر به قران استناد می کنید, مکان هایی را که شما خالی از سکنه نوشتید به استناد همان قرآن دارای سکنه و پادشاه و قوم و پیامبر و تمدن و .... بودند!

  5  ــ  آقای ناصرپورپیرار نبودن شاهنامه به دستخط فردوسی سند بر مردود بودن این اثر نیست، چرا به اساتید کشورمان فحش می دهید! شخصیت داشته باشد!

  6  ــ  آقای ناصر پورپیرار کاش به جای آفتابه و لگن و گلاب گیری و جلد سیاه سعدی! چهار تا جواب علمی صحیح به من می دادید که امروز طرفدارانتان بر این وبلاگ اینگونه رو سیاه نمی شدند!

   انوش راوید:  با این نظر مشخص است که شما نظر نویس وبلاگ ما را نخوانده اید،  من بارها در وبلاگ سفارش کردم هر شخص باید در حرفه خودش خوب و زیاد بخواند،  تا بتواند حرفه ای شود،  به سخن وبلاگ مراجعه نمایید.  من نیز هر آنچه که درباره تاریخ ایران است،  ابتدا تند خوانی می کنم،  و سپس در صورت جالب بودن با دقت مطالعه می کنم.  تمام نوشته های آقای ناصر پور پیرار و همان 300 یاداشت را هم خوانده ام.،  اما همانگونه که در پرسش و پاسخ قبلی بانو پرنیان حامد هم گفتند،  نوشته های این آقا از نظر تحقیق و تحلیل تاریخ مورد قبول ما نیست،  در انتهای پرسش و پاسخ 31 نوشته شده است.

   پرسش 1273:  چون میدونم میدونم که پاسخگو هستید چندین پرسش دیگه که واسم پیش اومده رو می‌پرسم:

    1 ــ  آیا ho+land وابستگی به خاندان هوو داره؟! از اونجایی که واژگان دگرگون میشن شاید huland بوده باشه!

   پاسخ پرنیان حامد:  تصور نمی کنم بتوان چنین تفسیری کرد چرا که نام این سرزمین در آلمان به صورت  hochhand  = hoch  بالا,  یعنی سرزمین بالایی و در اسکاندیناوی به صورت    niederhand   ,   nieder = پایین یعنی سرزمین پایینی می باشد هلند ی که ما می گوییم تحریف هخ لند آلمانی است.

   2 ــ  من چند سال پیش به ساختار تاز+ی و بسیاری واژه ایرانی دیگه رسیدم، خواستم از تازی این بود که تازیان زمان جمشید و فریدون عرب نبودند و شاید ماد بودند! نه اینکه شما واژه‌ کاوی کنید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  واژه کاوی نکردم! سند گذاشتم روی وبلاگ که  تازیان تا قبل از حمله اعراب،؛  به سرزمین ماد ها گفته می شده است.  ضحاک تازی هم از نژاد اکدها (سامی) بوده است،  که خدای آنان مردوس (مردوک) با نماد دو مار بوده است.  به کتاب رجوع کنید.

   3 ــ  درست یادم باشه شما به کسی که گفته بود نام ‌خانوادگی اش اسکندری است بسیار کوبنده گفته بودید که از دودمان اسکندر رومی هستید!! ولی هم‌اندیشتان استاد راوید به سادگی از کنار نام کوه یادشده کی گذرند و اون رو به مردم و کدخداهای اونجا در گذر زمان می بندند با اینکه وابستگی این کوه و یزدگرد چیزی رو درست نمیکنه ولی از این پاسخ ایشون شگفت‌آور بود با اینکه میدونم چه اندازه ایشون رو با برخی پرسشهای چرندم خسته کردم!

   پاسخ پرنیان حامد:  هیچ پرسشی چرند نیست! شما تا زمانی که حرمت اجتماعی را نگه دارید و در پرسش شما توهین به قوم, ادیان و باورها نباشد, بر این وبلاگ باز و روی آن سخن خواهیم گفت تا با بررسی با هم به نتیجه برسیم. حتی گاهی خوانندگان گرامی , در تایید و یا تکذیب اسنادی را کپی می کنند که برای من ارزش فراوانی دارد. با هم دوست گرامی تنها با کمک هم می توانیم به نتیجه منطقی برسیم.  در مورد سوال شما:

   سر سلسله اشکانی چه ارتباطی به ته سلسله ساسانی دارد؟  کوبنده گفتم هنوز هم می گوییم از کرمانشاه (بیستون) کندروس از خاندان اس (تک خال, ساتراپ, شاه,) کندروس هستند چه ارتباطی به یزدگرد دارد؟  کرمانشاه چه ربطی به ملایر دارد؟ دارابگرد یعنی داراب کرد،  یعنی شهری که داراب ساخت. جمگرد (جم کرد) هم به همین منوال! یزدگرد یا یزد کرد یعنی چی؟ خودتان بگویید ارتباطی به یزدگرد ساسانی دارد یا نه! 100 بار نوشتم:

      آنچه در مورد مکان ها گفته می شود فقط تا اول سلسله اشکانی صدق می کند نه بیشتر! باز می نویسید ساسانی!

تصور می کنید من می توانم تک تک قلعه های ایران و افغانستان را برایتان زیر و رو کنم؟ یک جواب کلی به شما میدهم ترا به خدا شما هم کمی زحمت بکشید فکر کنید و مقایسه کنید!

   4 ــ  استاد راوید یک چیز دیگر از شما می پرسم: به این سخن که نام شهرهای ایران با تازش عرب ها دگرگون شده بهایی نمی دهم چون ده ها و شهرهای کوچکی رو به تازگی دیدم که نامشون امروزه عربی شده و پیرترها هنوز نام کهنش رو بکار می برند:  گوراب > امروز تابلو زدن جوراب > آیندگان این شهر را کانون جوراب و دستکش خواهند دانست!  گرا > جراء خودم هم شگفت زده شدم از این نامهای عربی!

   انوش راوید:  به تاریخ ورود نام های عربی به ایران مراجعه نمایید،  در ضمن خود شما تحقیق و تحلیل مستقل داشته باشید،  ایران ما نیازمند جوانان با هوشی است،  که در گرایش خودشان هوشیارانه کار کنند.

   5 ــ  با جنبش شما در واژه‌ کاوی واژه های کهن من هم یه چیزی رو چند روز پیش گمانه زدم اگه شما وارسی کنید!!

دیو > هیولا / غول,  دیو+ان > اداره,  دیو+انه > جن‌زده / مجنون

   آیا وابستگی میان دیو و دیوان است؟!! آیا دیواندار همان کسی نیست که امروز به او منشی می گویند!

   آیا نمی توان اینگونه برداشت کرد که دیو را در زمان های بسیار دور (دودمان پیشدادیان) به انسان های باسواد می گفتند و در این باره هم نوشتند که شاهان از دیوان سواد نوشتن آموختند! تا اینجاش رو نوشتم ولی درباره ی تهمورس دیوبند شما جی میگید؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  دیو در کتاب بررسی شد؛ dieu  هم بررسی شد, نام دیو که از نام های گیو است نیز بررسی شد, دیویسنی و مزدیسنی هم گفته شد .....

وندیداد قسمتی از اوستا به زبان پهلوی  van dieu dat  به معنی قانون دیو ستیزی است که دیو ان خدای اروپاییان شده است! و همان divius  بر سکه های پادشاهان روم است که از نام های گیو است و دیویسنی آیین مهریان بوده است و ..... نتیجه در کتاب صفحه 130:

   دیو:  به تفسیر امروزی موجوداتی قول پیکر افسانه ای به رنگهای سفید و سیاه که گه گاهی شاخ بر سر دارند!....

   در دین زردشتی به هر کسی که آن را نمی پذیرفته دیو گفته اند.  جالب آنکه بسیاری از این دیوهای افسانه ای در ریگ ودای هندی نه تنها دیو نمی باشند،  که از الاهه گان و خدایان هستند.  لغت دیو منظور تنها افراد و مردمانی عادی چون من و شما بودند که دین زردشتی را قبول نداشتند. این گروه مردمان گاهی در جنگها به اسارت در می آمدند و چون دیگر اسرای جنگی دنیا مجبور به بیگاری های سخت چون ساختن قصر برای پادشاهان می شدند. ارژنگ دیو شخصی به نام ارژنگ که مخالف مذهب زردشتی بوده است,  دیو سفید مزندری یک آدم از نژاد سفید (سفید پوست) و اهل مزندر که مذهب زردشتی را قبول نداشته است, دیو های شاخدار مردمی از نژاد سکاهای تیز خود .....

    6 ــ  شما که در چندین جا پاسخ من رو با این سخن که تاریخ نوشته شده رو کنار بذارید پاسخ دادید بگویید که چگونه و از چه نوشته ی ایرانی به این سخن رسیدید که اسکندر همان مهرداد دوم است؟ تندیس مهرداد دوم چیزی درباره ی سالهای پادشاهی نوشته؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  شما که از جانب من می گویید و تفسیر می فرمایید, بفرمایید در کتاب نوشتم که اسکندر, مهرداد دوم اشکانی بود یا در وبلاگ؟! من تنها نوشتم از زمان مهرداد دوم اشکانی آنها خود را شاه شاهان نامیده اند. می دانید انها یعنی چی؟ ملوک الطوایفی چند پادشاهی داشت؟  می دانید چند مهرداد درست در همین زمان در تاریخ ها نوشته اند؟ می دانید که اصلا در کتاب سکه مهرداد کبیر شاه پنتوس آمده است و نه مهرداد دوم اشکانی؟ می دانید ایلیوس کی سر (جولیو سزار) را اسکندر تاریخ ایران خواندم؟ می دانید سکه مهرداد کبیر شاه پنتوس چه شباهتی با جولیو سزار دارد؟ می دانید کله مجسمه بیستون عینا در اروپا هست؟ می دانید سکه میترا در اروپا چه شباهتی با سکه اگوستوس دارد؟ من خود در این درهمی به دنبال اسکندرم! چه کسی به شما اجازه داد از جانب من تصمیم بگیرید که اسکندر مهرداد دوم اشکانی است؟

    7 ــ  با این نموداری که شما کشیدید گشتاسپ باید در زمان کوروش در کشور خوارزم خاوری (ازبکستان) پادشاهی می کرده و کوروش هم بر پارس و ماد و لیدی و بابل!؟! شاید من گیج شده باشم دوباره! از پاسخگویی تون پیشاپیش سپاس! پاینده باشید ! زودتر کتاب رو باز چاپ کنید!

   پاسخ پرنیان حامد:  با آن نمودار تقریبی و حساب هزاره ها (بازهم حدود) که در ضمیمه کتاب است, جنگ یادگار زریران (کهرم) در زمان گشتاسپ و زردشت حدود 36 سال قبل از کوروش کبیر در خورآزمیا باختری و بلخ بامیان (آذربایجان) بوده است و تازه پس از کشته شدن اسفندیار (داریوش مدی در شجره نامه ها) کوروش کبیر در حال یکی کردن دو قوم هخامنشی بوده  و در این زمان  فقط پادشاه انشان بوده است.

  درباره خرید کتاب ــ  به اینجا بروید.

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 6

کنکاش 6

   پرسش 1181 :  درود،  دو تا پرسش از خیلی وقته ذهنمو درگیر کرده .1. سرگذشت استاتیرا دختر داریوش سوم چه شد؟؟ مرگش چطور شد؟ 2 . اخرین سلسله ی فراعنه مصر که اسمش بطالمه است مگر از نام بطلیموس سردار الکساندر یونانی گرفته نشده؟؟ بسیار سپاسگزارم

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما .  من  نمی دانم منظور از  استاتیرا کیست؟

  1.  شاید نام دختر کید هند باشد ! او را نزد پدرش باز فرستادند.

  2.  نام دختر دارا روشنک بوده است.

   کتاب صفحه 209 :

   به نوشته اسکندر نامه دارا زنی داشته با نام روشنک از خاندان گیو و گودرز که این زن حامله بوده است و دارا این زن و فرزندی که در شکم او بوده است در لحظه مرگ به اسکندر وصیت میکند و به او می سپارد.  به نوشته روایات اروپایی پس از کیسر ایلیوس پسر برادر او (و در برخی روایات پسر خواهر او) اگوستوس که کیسر او را به فرزندی قبول کرده بود به حکومت می رسد.

   به نوشته تاریخ بلعمی روشنک دختر دارا بوده و برادری همراه او بوده با نام اشک. حال روشنک می تواند به راحتی دختر دارا بوده باشد و همچون همای و بهمن که پدر و دختر بوده اند, روشنک از پدر خود دارا پسری داشته با نام اشک که در واقع برادر او نیز میشود.

   فردوسی می گوید نخست اشک بود از نژاد قباد.

   به نوشته لب التاریخ اشک بن دارا به سلطنت بنشست که در زمان عمویش اسکندر پنهان بود.

   به نوشته اسکندر نامه پسر خود اسکندر از همسر دیگرش اراقیت پادشاه پریان (پرنی آن) با نام اسکندروس از پادشاهی کناره گیری کرد (پارتها)

   پرسش 1182 :  اخرین سلسله ی فراعنه مصر که اسمش بطالمه است مگر از نام بطلیموس سردار الکساندر یونانی گرفته نشده؟؟

   پاسخ پرنیان حامد:  شاید اینگونه باشد ! یک بار دیگر از اول برای شما و اطلاع خوانندگان:

   320 ق.م شخصی به نام کی هروم  (به سوریه هم هروم می گفتند و علت آن جا به جایی مردم در زمان آشوریان از البرز به سوریه و بر عکس بوده است) الس (پادشاه) اندروس (شمال سوریه) که نژاد او از یون ها یکی از خاندان آشوری بوده قیام کرده و با سپاهی از رود گذر کرده سوی باختریش (بلخ نیست از موصل تا آذربایجان است) آمده و چون شاه در پایتخت نبوده است فاتح باختریش بامیان (در آذربایجان) می شود قصر شاه را می سوزاند و دختران او را اسیر می کند و سپاه شاه را تا هندیجان ایران دنبال می کند, سپس شکست می خورد و کشته می شود. جانشینان او در سوریه سلوکیدها بودند که گاهی  به باختریش تجاوز می کردند و با قبیله اشک ها در گیر بودند،  (در تاریخ هم آمده است که سلوکیان دو بار باختریش را فتح کردند). حال این گروه مصر را گرفتند یا وصلت خانوادگی داشتند و به چه مناسبت بطالمه و بطلمیوس  از یک ریشه است بحثی است جدا!

   73 ق.م شخصی از خاندان اشک ها از رومیه (مدائن) که پدر او ایلیوس ایلیوس (بابل) پادشاه بابل نیز بوده است و یون ها را از این مکان فراری داده است, فاتح سوریه می شود. لاجرم این شخص که کی (پادشاه) سر (لقب پادشاهان ماد کی سر و از کیانیان بودند) روم = مدائن  بوده است, لقب اشک (اسک) آندروس را نیز می گیرد و به سوی مصر رفته آنجا را فتح می کند (اسکندر ارومی مصر نشین). سپس به سوی بین النهرین آمده و کل بین النهری را فتح کرده از آنجا روانه اروپا می شود و در اسکاندیناوی (اشکان دین آوی) به دنبال آب حیات! در تاریکی زمستان قطب شمال و پس از آن سوی جزایر بریتانیا رفته بر یاجوج و ماجوج ( گوگ و ماگوگ) در انگلستان دیوار می کشد و نرم پایان (نرم آنان) شمال فرانسه را شکست می دهد و به بین النهرین باز می گردد و احتمالا قبل از رسیدن به روم (مدائن) او را مسموم می کنند. این فردی است که اسکندر نامه های ایرانی در مورد سفر او نوشته اند که با الکساندر یونانی هر کس که بوده و هر چه کرده! هیچ ارتباطی ندارد "اسکندر تاریخ و قصص و مکتوبات به جای مانده زبان پهلوی ایران, الکساندر یونی نیست"

   پرسش 1183 :  درود . این سخن خنده دار که اسکندر وصییت کرد بعد از مرگش تابوتش رو جوری درست کنن که یه دستش بیرون باشه و تو دستش یه مشت خاک بریزن که نشان بده بعد از ان همه فتوحات و زمین گرفتن, از این دنیا تنها مشتی خاک نصیبش میشود, سندیت تاریخی داره؟؟ اصلا جایی نوشته شده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما. افسانه و روایت که فراوان است که هیچ! کدام مربوط به الکساندر است و کدام مربوط به اسکندر هم مشکل دوم! تا  زمان فردوسی یک تعدادی متن به زبان پهلوی موجود بوده که به صورت سند بوده است. این اسناد را هر مفسر و هر راوی برداشته به میل خودش تبدیل به افسانه شاه و پریان کرده است. چون نمی دانستند این اسناد مربوط به کجای جهان است. نرمان نژاد مردم فرانسه را تبدیل به نرم پایان کردند. نمی دانستند تاریکی مطلق کجاست و چرا. نمی دانستند آفتاب چرا در چاه فرو می رود (غروب بر اقیانوس) نمی دانستند گوش مردمان چرا بلند بوده (نژاد سلت ها در اروپا) ..... همین طور اسناد را قصه کردند و جدی افسانه ی شاه و پریان (پرنی آن) تحویل داده اند. از همه وفا دار تر به اسناد خود فردوسی بوده است (به کتاب رجوع کنید) مشکل دوم آنکه تاریخ نگاران بر داشتند دو شخصیت تاریخی یعنی الکساندر و اسکندر را آنچنان به هم پیچانده اند که جدی جدا کردن روایات در مورد این دو نیاز به پژوهش و کتاب دوم دارد. تنها راه حل این مشکل آن است که اساتید کشورمان (باستان شناس, تاریخ شناس, زبان شناس, یونانی خوانده, یهود خوانده ......) دور هم جمع شوند مدارک و اسناد را روی میز بگذارند بررسی کنند و آنچه منطقی و با سند است به عنوان تاریخ ایران ارائه بدهند.

من جای دیگر اما خوانده ام که اسکندر را با دو دست باز چون مصلوب شده ای داخل تابوت گذاشتند و دو مچ او را از تابوت بیرون گذاشتند (صلیب نشان میترایی و نماد فاتح شرق, غرب, شمال و جنوب است) شاید خاک هم کف دستش ریخته باشند! اما سندی بر کل این روایات موجود نیست.

   پرسش 1184 :  با درود .(در متن زند وهومن یسن شرح این ماجرا به تفضیل آمده است:

 زردشت به خواب درختی می بیند که 4 شاخه زرین, سیمین, پولادین, و آهنی دارد و اهورا مزدا آن را به 4 زمان تعبیر می کند که ما تنها زمان آهنی ان را..)

این نوشته ی بانو پرنیان شباهتی با خواب نبوکد نصر در کتاب دانیال دارد: (که نبوکد نصر در خواب مجسمه ای بزرگ را میبینه که سرش از طلا ی خالص و سینه و بازوان اش از نقره و شکم و ران هایش از مفرغ و ساق هایش از اهن ,پاهایش قسمتی از اهن و قسمتی از گل بود), تعبیرش را اینگونه نوشتند: (سر ان مجسمه شما (نبوکدنصر) هستید اما وقتی سلطنتتان پایان یابد سلطنتی دگر اید که از سلطنت شما ضعیفتر خواهد بود (خودشان تعبیرش به هخامنشیان کردند ولی ایا سلطنت هخامنش از از نبوکد نصر ضعیفتر بود؟!) پس از ان سلطنت سوم میاید که همان شکل مفرغی است که بر کل دنیا مسلط میشود (خودشان به سلطنت یونان تعبیرش کردند!!) پس از ان چهارمین سلطنت میاید که همان شکل اهنی خواهد بود که همه چیز را خرد خواهد کرد(؟).. پاها و انگشتان از قسمتی از اهن و قسمتی از گل است که نشان میدهد این سلطنت تقسیم خواهد شد (یعنی چه؟؟ ملوک الطوایفی؟).. مخلوط اهن و گل نشان میدهد که خانواده های سلطنتی سعی دارند با وصلت, متحد شوند ولی همانطور که اهن و گل مخلوط نمیشن اهنه نیز متحد نمیشن (یعنی چه؟شاید اتحاد ماد و پارس باشد که از طریق وصلت نیز نتونست متحد شه؟) خواهشن بررسی کنین که این خواب شامل چه سلطنت هایست..

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما . در این صورت نبوکد نصر همان گشتاسپ خواهد بود که به آیین مزدایی بوده است و کوروش کبیر (با آیین میترایی) با گرفتن بابل او را از میان بر داشته است و چنانچه او را اخشویرش بدانیم (گشتاسپ اخشویرش است اما اینکه نبوکد نصر گشتاسپ باشد نیاز به پژوهش بیشتر است) البته با اسنادی که در دست داریم:

-          تأکید نویسنده کتاب استر بر صد و بیست و هفت ایالت شاهنشاهی ایران در زمان اخشویرش (گشتاسپ)

-          و کتبیه های خشایار شاه تاکید بر حکومت هخامنشی بر بیست ایالت ایران است.

البته حکومت پارسها کوچک تر از حکومتی بوده است که هوخشتره برای خاندان هوو به میراث گذاشت.  سلطنت سوم این متن نیز به نظر حکومت اسکندر می باشد که به استناد متون ایرانی تا اسکاندیناوی را گرفته است لاجرم جهانگیر بوده است ولی یونانی در کار نیست! حکومت میتری دات اشکانی 73ق.م است. و قسمت چهارم آن حکومت (جمهوری) اشکانیان در ایران است که به هیچگونه تا به زمان اردشیر بابکان 240 خاندان این ملوک الطوایفی با هم مخلوط نشدند و هر کس در مکان خود حکومت کرد.

   متن را برای شما تفسیر کردم در مورد پذیرش این متن با عنوان سند تاریخی قضاوت به عهده خوانندگان می باشد.

   پرسش 1185 :  درود بر شما، من علاقه زیادی به تاریخ ایران زمین دارم و از این رو به جمع آوری کلکسیونی از سکه های مختلف پرداختم. در دوره حکومت اشکانیان در سکه های موجود از اوایل حکومت اشکانی تا اواسط حکومت اشکانیان نوشتار سکه ها الفبای یونانی را تشکیل میدهند خواستم بدانم با وجود اینکه حکومت اشکانی از تبار ایرانی (پرنی) بوداند،  چرا از الفبای موجود آن زمان ایران استفاده ننمودند.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما،  دوست گرامی آیا می توانید مفهوم الفبای یونانی را بگویید؟ آنچه من در پژوهش این الفبا یافتم و به کرات در این وبلاگ تکرار شده است،  منجمله در:  مقاله فریاد رسای تاریخ در همین وبلاگ.  فنقیها 1300 ق.م خطی اختراع کردند،  که مادر خط  های آرامی, سریانی, یون انی, فارسی و عربی شد.  یونی آن در 1100 ق. م،  این خط را از فنقی ها گرفتند.  کهن ترین سند یونی مربوط به 800 ق.م است،  که از راست به چپ نوشته شده است. زبان یون ان همان زیان سریانی و آشوری است،  که از زبان های رسمی آن زمان و نمونه آن در کتیبه های هخامنشی, و مخصوصا در سکه ها و آثار به جا مانده اشکانیان به چشم می خورد. شخصی به نام هوخشتره که حکومت آشوریان را بر انداخت پرچم, زبان, فرهنگ, مکان .... آنان را تسخیر کرده،  احتمالا به این دلیل اشکانیان به زبان آشوری سکه می زدند. در همین زمان شکست خورده گان این جنگ (یونی ها، خیونان, هیونان اوستا) به جزایر دریای اژه پناه بردند،  که آنها زبان, فرهنگ, مجسمه, .... آشوریان را به محل زندگی قبیله نیمه وحشی گریس در این جزایر بردند.  این اشکانیان نیستند که به زبان یونانی می نوشتند, این یونانی ها هستند که به زبان آشوری حرف می زنند و می نویسند !

      نتیجه آنکه این خط, خط بین النهرین و این زبان, زبان یون ها (هیون آن اوستا) یکی از خاندان آشوریانی بوده که در سالهای 2700 ق.م شروع به مهاجرت به جزایر دریای اژه محل زندگی گریس ها کردند، و در این مهاجرت اشیاء, فرهنگ و همچنین کتاب هایی چون ایلیاد هومری که متولد نینوا است و نه جزایر دریای اژه! را با خود برده اند. اشکانیان به زبان رسمی منطقه سکه زدند، و این ارتباطی با کشور گریس امروزی ندارد.

   ادامه پرسش:  و سئوال بعد اینکه انقراض حکومت هخامنشی توسط چه حکومت یا خاندانی صورت گرفته است و سالهای بین انقراض هخامنشیان و به قدرت رسیدن اشکانیان چه سلسله ای بر ایران حکومت داشتند. تمام متون تاریخی موجود از سلوکیان نام می برند و این نظریه رواج داشتن خط یونانی را در ایران تقویت می نماید که بعد از انقراض حکومت سلوکیان اشکانیان تا مدتها از خط یونانی استفاده نمودند.  متشکرم جاوید باد ایران زمین.

   پاسخ پرنیان حامد:  بیایید یک بار با هم بیاندیشیم انقراض سلسله هخامنشی به چه مدرک و سندی به دست الکساندر یونانی و به سال 320 ق.م بوده است؟  نوشته ی مورخین یونانی که تا به امروز  به درستی بررسی نشده است،  در باره کدام پادشاه و در چه تاریخ و در مورد کدام مکان سخن گفته اند.  مورخ یونانی نوشته رود اوکسوس از کوه های قفقاز سرچشمه می گیرد به کاسپین می ریزد تفسیر کرده اند در افغانستان است و هیچ کس اعتراضی ندارد! اگر هم بخواهیم تاریخ کشورمان را بر اساس نوشته مورخین یونانی بنویسیم باید از اول همه این نوشته ها بررسی شود. اما علی رغم سخن شما تمام متون تاریخی اینگونه ننوشتند! به استناد متون تاریخی ایران و بازمانده نوشته های پهلوی حکومت هخامنشی به دست اشک آندروس (اسک آندروس, اسکاندروس) اسکندر تاریخ ایران با لقب بغ پور = میتری دات = مهرداد  منقرض و پس از او (14 سال بعد) برادر زاده اش اشک،  اولین پادشاه خاندان اشکانی به سلطنت رسیده است.  و به رغم متون یونانی می توان بر این گفته سند نیز آورد که نمونه آن در اختیار شما نیز می باشد.  بر روی سکه های الکساندر ها و پس از آنان سکه های سلوکیان  و نیمه ای از پادشاهان اشکانی یک بار لغت شاه (به زبان یونی) حک شده است،  اما از زمان مهرداد اشکانی به بعد دوبار لغت شاه = شاه شاهان آمده است لاجرم تا این زمان شاهنشاهان هخامنشی بوده و سلسله ی آنان منقرض نبوده است.  آنچه مورخین یونانی در مورد حمله الکساندر 320 ق.م به باختریش و حکومت سلوکیان پس از او در این منطقه نوشته اند مورد تایید من نیز می باشد تنها باختریش, بلخ،  امروزی نیست،  از موصل تا آذربایجان استان باختر ایران زمین بوده است،  و هند آن نیز هنیجان ایران امروزی در غرب این کشور می باشد.  حمله ی الکساندر یونانی به ایران 320 ق.م به استناد تاریخ ایران 36 سال قبل از کوروش کبیر بوده است.  محبت بفرمایید پرسش پاسخ های وبلاگ را در این مورد (آرشیو) مطالعه بفرمایید.  برای هر سوال جدید و نظری جز آنکه بر وبلاگ مکتوب است،  در خدمت شما هستم.

  نظر 1186:  درود!  من توی یک تارنمایی که پان ترک بود یه چیزهایی خوندم درباره ی کوروش بزرگ نشونی اش هم میدم اگه سر زدید درباره ی اون هم بنویسید وبلاگ:  .......

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام آدرس ارسالی شما مطالعه شد. در مقاله ای بلند بالا و طبق روال روز! با توهین به اساتید دانشگاه تهران به نتیجه رسیده اند که کوروش کبیر, ذولقرنین قران نیست. ببینید ذوالقرنین لقب است و یعنی جهان گیر یعنی فاتح شرق و غرب. خود کوروش کبیر هم ذوالقرنین است اما با ذوالقرنین قران البته تفاوت دارد, نیازی به توهین به اسانید دانشگاه نیست! ایشان کافی بود صفات ذوالقرنین قران را با صفات کوروش کبیر مقایسه می کردند. خواننده خود متوجه این مهم می شد نیاری به توهین نیست! البته در موارد زیر شاید بهتر باشد تجدید نظری در سخنانشان بفرمایند:

  1 ــ  در مورد اختلاف زمانی بین دانیال نبی و کوروش کبیر که ایشان ذکر کرده اند توجه به 266 سال اضافه زمان تاریخ ایران نکرده اند و تاریخ جعلی میلاد مسیح را با تاریخ مورخین شرقی مخلوط کرده اند (اگر استناد به تاریخ مورخین شرقی است توجه داشته باشند که در کلیه این متون, دانیال نبی به زمان کوروش کبیر ثبت شده است! همچنین در تاریخ بلعمی طبری و آثارالباقیه نام کوروش کبیر به وضوح آمده است که نمی توانند به این سادگی منکر نام این پادشاه در تاریخ باشند)!

  2 ــ  ایشان گویا از پارس ها خیلی  دلگیر هستند, البته بنده هم با وجود پارس بودن از پادشاهی (داریوش اول) که نیمی از مردم سرزمینم را در کتیبه اش بی گانه معرفی کرده است دلگیر هستم. اما ایشان نیز چون دیگر ایر- آن  های واقعی این کشور خود را ترک می نامند! ایشان هیچ توجهی به جنگهای اجدادشان در تاریخ با ترک های تورانی ندارند! ایشان هیچ توجهی به مرزهای طبیعی قدیمی ندارند! در همین وبلاگ:

   تاریخ ایران بازگو کننده سرگذشت نژادی است که به آن ایر ها یا همان آریان هرودوت می گفتند بازماندگان این نژاد در ایران امروزی در استانهای کردستان, لرستان و آذربایجان می باشند. در سال 823 ق.م به استناد کتیبه آشوری نژاد پارسها و مادها در جنوب دریاچه ارومیه در کنار یکدیگر زندگی می کردند سپس پارسها به سوی جنوب کوچ کرده اند. تاریخ ایران این نژاد را با عنوان ایرانی و پادشاهان ایران قبول دارد. در زمان آشور بانی پال, کورش اول هخامنشی با او متحد می شود و حکومت ایلامی که از شمال زاگرس تا خلیج فارس وسعت داشته از میان می برند. سپس شخصی به نام هوخشتره (که در کتاب با اسنادی که جمع آوری شده به نظر همان کی خسرو تاریخ ایران می باشد) به آشور حمله کرده حکومت آشوریان را به بایگانی تاریخ می فرستد ...........  بدین ترتیب نام  کشوری که ما امروز در آن زندگی می کنیم در حقیقت ایران – پارس ان است و ایرانیان در حقیقت هموطنان شمال غربی کشورمان می باشند که گروهی از آنان بی مورد نام خود را ترک گذاشته اند. ترکها یا تورانیان و قبایل آنها (ویسه, فریان, دانو, یون ان ....) آشوریهایی بودند که اجداد هموطنان آذری ما آنان را با جنگ های پی در پی  به جزایر دریای اژه تبعید کردند. مرزهای طبیعی قدیم دجله و فرات بوده و هر که در شرق این رودها بوده است ایرانی و یا پارس بوده است. من شخصا نژادی از ترک و کرد و لر ندارم اما برای درک حقیقت باید  تعصب را کنار بگذاریم: ایران واقعی = کردستان, کرمانشاه, لرستان و آذربایجان و باقی شهر های جنوبی پارس است.

  3 ــ  در مورد لقب کوروش که ما آن را کبیر می گوییم و ایشان از عنوان  "کوروش به اصطلاح کبیر" استفاده کرده اند. در مورد اصل لغت کبیر که خود متاسفانه باز ترجمه شده ی از زبانهای اروپایی در ایران است و به اصل لغت پارسی هیچ توجهی نمی شود!:

   در توضیح لغت magnus که فرانامی برای بسیاری از پادشاهان از جمله الکساندر یونانی است آمده است:

  ــ    Magnus   در ترجمه های اروپایی تبدیل به der gross  آلمانی و the great  انگلیسی شده است  و این لغت همان مگان یا مغان فارسی + us است. مغ ان = بغ ان

  ــ   منظور از مغ الکساندر یونانی  از سرزمینهای دریای اژه این است که او مغ زردشتی است؟  نمی دانستیم یونانیان زردشتی بوده اند!

   ایشان توجهی ندارند که اگر یک پادشاه به حق لقب کبیر داشته باشد همان کوروش هخامنشی است و اصطلاحی در کار نیست, حقیقتی است که به آن توجهی نمی شود.

   4 ــ  در مورد در مقابل هم قرار دادن کوروش کبیر و اسلام! بنده هیچ متوجه نشدم که این دیگر چه کاری است؟ ایشان هیچ توجهی ندارند که کوروش کبیر چند قرن قبل از اسلام در ایران است؟ کوروش کبیر پادشاهی بوده که به علت آزاد گذاشتن ادیان (حتی بت پرستی) و مردم در انتخاب راه خود و نکشتن اسیران جنگی که رسم آن روزگار بوده است به عنوان نماد انسانیت شناخته شده است. این پادشاه چون به حقوق مردم احترام گذاشته است او را پایه گذار حقوق بشر در جهان می دانند. در آن زمان او اولین پادشاهی است در تاریخ که از وحشی گری و آدم کشی صرف نظر کرده است. تاریخ را مرور بفرمایند. سپس در زمان حمله اعراب به ایران مقبره ی او تنها مقبره ای است که با  نوشته شدن آیات قران داخل آن حفظ و با این کار از هر گونه آسیبی در امان مانده است! ایشان توجه ندارند که این فرد احتمالا در دین اسلام گرامی بوده است!؟ محمد رضا شاه پهلوی شاه بی عرضه و لوس ایران اسم او را آورده یا هر غلط دیگری که کرده است چه ارتباطی به شخصیت کوروش کبیر دارد؟ هر احمقی نام یک شخصیت بزرگواری را بیاورد آن شخصیت منفور است؟ این دیگر چه فلسفه ای است؟

  5 ــ  تحلیل دشت مرغاب به مرغ و پرنده از کجا آمده است؟ نام این محل باستانی و قبل از اعراب می باشد (غ) عربی (گ) پارسی است. لاجرم این دشت, دشت مرگ آب = گورستان است. چرا اینگونه تفسیر نمی کنند! قبرستان به مرغ چه ارتباطی دارد. پرچم ایلامیان و هخامنشی ها عقاب است. شاه بال دار نماد ایلام و سپس هخامنشی است  این لوح در زمان هخامنشی ساخته شده است (ایشان فرمودند کمبوجیه) پس پادشاه ایلامی نیست. یا کوروش کبیر (این فرد کوروش دوم هخامنشی است بد نیست تصحیح بفرمایند قبل از او پدربزرگش کوروش اول و بعد از او کوروش صغیر کوروش سوم است) و یا کمبوجیه است! از این دو حالت خارج نیست چرا کتیبه بالای آن را بهانه کرده اند؟ کتیبه باشد, نباشد, این طرف باشد, آن طرف باشد, چه فرقی دارد زمان ساخت را خود ایشان تعیین کردند قبول داریم لاجرم از دو حالت بالا خارج نیست این طرح یا کوروش کبیر است و یا کمبوجیه, اون تاج هم قبل از آنکه مصری باشد ایلامی بوده است.

   باز هم تنها آرزو دارم که هم وطنان آذری ما دست از این دلخوری که باعث تفرقه و در نهایت تجزیه کشورمان می باشد, بر دارند و خود را ایرانیانی بدانند که نام این کشور به احترام نژادشان (آیر آن)  از پارسی – آن   به ایر-ان تغییر نام پیدا کرده است و پارس های به قول ایشان (ناسیونالیستهای افراطی فارس, که ایران را فقط متعلق به یک قوم و زبان خاص می دانند) نیز به احترام این هم وطنان اعتراضی به این نام ندارند. همچنین توجه داشته باشند که به استناد کتیبه آشوری پارسها و ماد ها حدود 700 ق.م در کنار یکدیگر در حوالی دریاچه ارومیه می زیستند و لاجرم همه از یک نژادیم همچنین مادر کوروش کبیر نوه ی هوخشتره از اجداد خودشان است و درست نسیت انسان به آبا و اجداد خودش که با این همه بزرگواری باعث افتخار کشورش است اینگونه بد و بی راه بگویید. دست از این تعصب های بی مورد بردارید و کشورمان را از خطر بازهم بیش از این تجزیه نجات دهید! همه ما از یک آب و خاکیم, همه ما از یک نژادیم, با اتحاد برای بهبود و پیشرفت کشورمان بکوشیم. پاینده باد ایران با تمامی افتخارات, قهرمانان و تمدن هفت هزار ساله اش.

   نظر انوش:  ضمن سپاس از توجه شما،  این قبیل وبلاگها معمولاً فاقد بار علمی،  ولی دارای شونیسم و ارتجاع هستند،  آنها بسادگی اسکندر رومی یا اسکندر مغانی را اسکندر مقدونی می گویند.  یعنی بزرگترین و مهمترین سردار تاریخ سرزمین آذربایجان را نمی توانند درک و تحلیل کنند،  و آنرا به غرب واگذار می کنند،  پس چه توقعی باید از آنها داشت.  ما در این وبلاگ گفتمان نه می خواهیم درباره تیره و نژاد،  و یا فاشیست و شونیسم بگویم،  نه از حزب و مسلک و سیاست و اینقبیل،  ما فقط می خواهیم واقعیت های تاریخی را باز گو نماییم،  و کاری هم نداریم که این واقعیت های از کجای ایران و قاره کهن و یا جهان هستند،  می خواهیم یک کار علمی پیش ببریم،  در هر صورت این اول کار است،  و چشم امید ما به جوانان با هوش ایران است.

   پرسش 1188:  در مورد معبد هرکول که گیرشمن فرانسوی او را از حمله اسکندر به ایران دانسته توضیح دهید.

   پاسخ پرنیان حامد:  معبد هرکول ــ  برد نشانده به معنای با سنگ بر پا شده،  معبدی که  در مسیر مسجد سلیمان به اندیکا است،  که نیای تخت جمشید و پاسارگارد است.  رومن گریشمن برد نشانده را یکی از قدیمترین عبادتگاه های رو باز ایرانی معرفی کرده است،  که برای قرنها تشریفات مذهبی،  در هوای آزاد در آن انجام می شد.  ساختمان آن متعلق به پارسها و هخامنشیان است،  و نقوش برجسته روی سنگ های آن مربوط به عهد اشکانیان می باشد.  این معبد نه به الکساندر یونانی ارتباطی دارد،  و نه با سلسله سلوکیان،  تنها به علت کشف مجسمه زیر,  آن را معبد هرکول نامیدند:

   مجسمه ای به ارتفاع بیش از دو متر در حالی که شیری را خفه می کند،  در این معبد از خاک بیرون آورده شده است.  گویند این مجسمه هرکول است! توجه داشته باشید  مجسمه دیگری با این شمایل که زیر آن کتیبه ای بوده است این فرد را ایزد بهرام  معرفی کرده است.

   سکونتگاه هرکول ــ  غار طبیعی کرفتو یکی از بازمانده های دوران غار نشینی است،  که در استان کردستان می باشد.  بر سر در طبقه سـوم کتیبه‌ای وجـود دارد،  که به همین علت غار را معبد هرکول هم می‌نامند،  در این کتیبه آمده است:  در ایـن جا هراکلس سکونت دارد،  باشـد که پلیدی در آن راه نیابد.

   اگر هراکلس (هرکول) در کردستان سکونت داشته است،  پس کرد بوده است و نه یونانی!  هرکول نام آشوری (یونی) ایزد بهرام اهل کردستان ایران است.

در مورد هرکول هر گونه که می خواهید قضاوت کنید،  به هر تقدیر هیچکدام این دو معبد با حمله الکساندر یونانی به ایران و حتی با سلوکیان سوریه ارتباطی ندارد.

   پرسش 1189:  آیا آتشکده جاودان به دوره هوشنگ پیشدادی و کشف آتش برمیگردد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در باب آتشکده جاودان محبت بفرمایید بگویید منظور شما کل آتشکده هاست،  و یا آتشکده بخصوصی را می فرمایید،  در این صورت مکتوب بفرمایید منظور شما دقیقا کدام آتشکده ایران و در کدام شهر است؟  آتش جاودان داریم!  آتشکده های مختلف هم با آتش جاودان داریم!  اما آتشکده ها با آتش جاودان اسم دارند!  کدام را می فرمایید؟

   پرسش 1190:  این همه دروغ واسه ما گفتن و ما هیچی نفهمیدیم و همشو خیلی خوب باور کردیم عجیب نیست که پیشرفت نکردیم چون تازه فهمیدم که نفهمیم خوب اگه اینایی که نوشتن دروغه پس راستی تاریخ واقعی ما کجاست؟  

   پاسخ پرنیان حامد:  زمانی که کشوری 7000 سال قدمت تاریخی دارد,  زمانی که کشوری انواع معادن و نفت دارد.  زمانی که ... معلومه که کشور های تازه به دوران رسیده برای جبران قدمت و تمدن توی سر من و شما می زنند, تمدن و نفت مان را بر می دارند می روند. معلومه که بین پارس و آذری, لر و کرد کشورمان تفرقه می اندازند،  از آب گل آلود ماهی بگیرند.  حقیقت تاریخ کشورمان دست اساتیدی است که نمی آیند این اختلافات را کنار بگذارند و دور هم جمع شوند واقعیت را بنویسند.

   پرسش 1191:  از این سدی که اسکندروس بر روی یاگوگ ماگوگ بسته چیزی هم باقی مانده؟

   پاسخ پرنیان حامد:   Cornwall, Lands End, Gog and Magog

   قابل توجه اندکی از خوانندگان عزیز،  نظر شما را برای آخرین بار  به نمونه دیگری از سوالات طولانی, بی هدف, به دور از نزاکت اجتماعی،  و عاری از هر گونه بار علمی جلب می نمایم،  و از شما تقاضا دارم با مطرح کردن اینگونه سوالات ما را به بی راهه نکشید،   با سپاس پرنیان حامد.

   پرسش 1192:  واقعا این نامی که برای وبلاگ انتخاب کردید "گفتمان دروغ های تاریخ" بهترین نام است که میشود روی این وبلاگ گذاشت!!  زیرا واقعا تاریخ را به دروغ و تحریف کشانده اید!

   پاسخ پرنیان حامد:  با سپاس از قضاوت شما و دوستانی که کتاب و وبلاگ نخوانده را بر وبلاگ های دیگر  بررسی کرده اید،  

   ادامه پرسش:  شما که حتی نمیتوانید جواب اقای  xرا بدهید چطور توقع دارید اساتید تاریخ ایران مانند اقای غیاث ابادی و دکتر صفوی و..مزخرفات شما را تایید کنند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  آقای x کیست؟  بنده پرنیان حامد با اسم و رسم و شناسنامه.  ایشان کی باشند؟  اسمشان رسمشان؟  ایشان حتی خودشان را نیز معرفی نمی کنند با اسم مستعار با من صحبت می کنند!  من اگر هم فرضیه ام رد شود حداقل آنقدر شرف دارم  که با اسم و رسم خودم با شما صحبت می کنم،  و شخصا پای ادعا و پاسخ هایی که می دهم ایستادم!  نه آنکه چهار کلام بپرانم به بن بست که رسید نام مستعارم را عوض کنم!  آقای غیاث آبادی خودشان کتاب را می خوانند  نظر می دهند،  شما لازم نیست از جانب ایشان صحبت کنید!  شما بفرمایید با آقای x  کتاب نخوانده را بر وبلاگ های مختلف بررسی کنید!

   ادامه پرسش:  شما جزئی ترین پرسش های آقای   xرا هم نمیتوانید پاسخ دهی.

   پاسخ پرنیان حامد:  نه تنها پرسش های آقایx  بر وبلاگ Hهمه پاسخ داده شد (می دانید که ایشان از ترس پاسخ ها در نهایت بی شرمی یک ماه صفحه مربوطه را قفل کردند،  که من نتوانم جواب بدهم!  چگونه انتظار دارید بر صفحه ی قفل شده جواب بشنوید؟  با این سرعت قضاوت نکنید!) که سوالات بامزه ی ایشان بر این وبلاگ هم پاسخ داده شده است:

http://cae.blogfa.com/post/32  پرسش 1159

http://cae.blogfa.com/post/33   پرسش های 1153 - 1154 - 1155 

   برای همین هم ایشان حداقل آنقدر فهم و شعور دارند،  که خودشان را سبک نکردند و سکوت کردند،  شما از کجا پیدا شدید،  که خودتان را کاسه داغ تر از آش کردید؟

   ادامه پرسش:  1. کیدمان در کدام متون یونانی امده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کدام متن یونانی نام داریوش سوم را کدامان ننوشته؟  همه یونانی ها نام او را اینگونه نوشتند!  تا به حال که می گفتید داریوش اول در کتیبه اش ننوشته امان!  حال گریبان مورخین یونانی را گرفتید؟  در کلیه متون یونانی نام داریوش سوم به صورت کدامان آمده است،  بفرمایید کمی هم مطالعه کنید!

   ادامه پرسش:  2. اندروس چطور برای شمال سوریه امده؟ و از کجا؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا شما با تکرار این سوال،  خودتان و آقای x را مضحکه ی عام و خاص می کنید؟  مگر شروع گفتگو را بر وبلاگ  Hنخواندید؟  مگر آقای x به استناد قسمتی که از این وبلاگ (کتاب صفحه ی 115) کپی کرده اند،  ما را به باد دشنام نگرفتند:

   ایشان قرار بود مطالب آقا انوش را بیاورد.
   این وبلاگ یکی از وبلاگ های ترکیبی و فروشگاه های زنجیره ای ایشان است :
http://cae.blogfa.com/
   ایشان با کمک یک خانم از خودشان بی سوادتر بنام پرنیان حامد،  بجای آنکه معادل Alexander را ریشه یابی کنند آمده اند فارسی ِ آن اسکندر را ریشه یابی میکنند،  در یکی از مسخره ترین و رسواترین بخش های این وبلاگ آمده:

   حال که اسکندر لقبی یونانی نیست، آن را ریشه یابی کنیم (اس + محل) ....
   لغت اسکندر هم می تواند به شرح بالا اس + کندر باشد، و هم می تواند اسک + اندر: اسکندروس = اس کندروس. کندروس در کتیبه های داریوش کبیر محل جنگ فرورتیس مادی با او، همان محلی است، که کتیبه های پیروزی او در آن قرار دارد، امروزه به آن بیستون می گوییم، و محلی در کرمانشاه است. اس کندروس = پادشاه کرمانشاه (کرمان فارس باستان)، همچنین می دانیم کندروسیان = مکران است، و چنانچه به هیچ وجه حاضر به قبول فلسفه اس = پادشاه نمی باشید، می توانیم آن را به صورت اسک اندروس بخوانیم، که به نظر نویسنده هر دو محل یکی بوده، و تنها مشخص کننده این پادشاه از قسمت شرقی، و در دیگری قسمت غربی محل حکمرانی او می باشد.
   اینجانب در بخش نخست مقاله وبلاگم (ادای سهمی به یونان)  نوشته ام که نام الکساندر در یونانی به چه معناست و چرند و پرند های غیر علمی و خنده دار این دلقک های تاریخ را بر باد داده ام.

      درست 4 خط پایین تر از این مطلب مگر سند ناحیه فرشا و آندروس را در سوریه نمی بینید؟  تصور کردید من با شما و آقای x  شوخی دارم؟  چرا وقت مرا تلف می کنید؟  کتاب را که نخوانید,  وبلاگ را که نخوانید،  ادعای بررسی کتاب را می کنید؟ حد اقل صفحه ای که ما را بابت آن به باد دشنام گرفته اید کامل مطالعه می کردید!

   ادامه پرسش:  3. کجای سکه های اشکانی اسکندر یا اسکندروس امده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  سوال مرا وارانه به خودم برنگردانید!  کجای سکه الکساندر یونانی نوشته اسکآندروس که به اسکندر (اشکاندر) اشک آندروس؛ الکس آندروس یونانی می گویید؟  الکس اگر به تعبیر شما به معنی حامی است این شخص یونانی حامی آندروس بوده است,  چه ارتباطی به اسک (اشک لقب پادشاهان اشکانی) دارد؟  266 سال بعد از حامی یونانی اندروس (الس,الکس,الخ آندروس) اشکانیان فاتح سوریه شدند و پادشاه آنان در 73 ق.م  لقب اسک آندروس = اسکآندروس را داشته است.  کجای سکه الکس اندر نوشته اسک اندر؟ چرا واژه ها را به هم می ریزید؟  

   ادامه پرسش:  4.  چرا نوشته های دکتر صفوی را در مورد اسکندر و ادبیات را در وبلاگ بررسی نمیکنید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  از شما چه پنهان  یک کلمه آمدیم حرف های مرحوم استاد وحید مازندرانی را که خود آقای   xروی وبلاگ H ماخذ گرفته بودند بررسی کنیم،  یک ساعت از آن وبلاگ التماس کردند "از وبلاگتان پاک کنید"!  جایش هم خالی است،  بر روی گفتمان بروید ببینید.  حالا بیایم سخنان دکتر صفوی را بررسی کنم،  که جنگ جهانی سوم راه بیفتد!  نه دوست عزیز من بی کار نیستم  بررسی کنم,  قسم آیه بدهید پاک کن!.  شما چرا دائما از جانب این و آن سخن می گویید؟  آقای دکتر صفوی کتاب را نقد بفرمایند،  من خود پاسخ گوی ایشان هستم.  کتاب من چیزی نیست که با گفته های دکتر صفوی مغایرت داشته باشد,  که بخواهم سخنان ایشان را بررسی کنم!  این شما هستید که دارید در مورد کتابی که نخوانده اید قضاوت می کنید!  به اساتید کشورمان چه کار دارید بی خود نامشان را به میان می کشید؟  این هم سوال گفته ی بررسی شده ای که به احترام تقاضایشان  پاک شد,  جواب آن  روی وبلاگ Hهست:

   پرسش1121:  نظر شما در مورد گفته ی  شادروان استاد وحید مازندرانی  که الکساندر (پاریس ) پسر پرپام در کتاب ایلیاد هومر را «جد الکساندر کبیر » معرفی کرده است چیست؟

   ادامه پرسش:  5.  چرا اشکانیان بایستی یونانی بنویسند؟  اگر زبان یونانی آشوری است پس زبان لاتین هم آشوری است!

   پاسخ پرنیان حامد:  اشکانی یونانی نمی نوشت!  یونانی آشوری می نویسد.  زبان هومر آشوری است خودش هم متولد نینوا, زبان قبیله یون،  آشوری است.  ریشه زبان  لاتین آشوری است.  (تمدن و زبان آشوری را به نفع یونان فاکتور گرفتید و چون از هوخشتره شکست خوردند،  فراموش کردید آشوری هم وجود داشته است؟)

ادامه پرسش:  6.  کلا چرا لینک بحثتان را با اقای x نمیگذارید تا ایندگان جعل و جهل دروغگویان واقعی را ببینند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  سخنان شخصی که کتاب نخوانده را بررسی می کند،  فاقد اعتبار و ارزش علمی می باشد.

   * سخنان شخصی که به اساتید کشورمان فحش می دهد،  فاقد اعتبار و ارزش علمی می باشد.

   * سخنان شخصی که با نام مستعار سخن می گویید،  فاقد اعتبار و ارزش علمی می باشد.

   * سخنان شخصی که پژوهشگر کتابی را با فحش به مناظره علمی دعوت می کند،  فاقد اعتبار و ارزش علمی می باشد.

   *سخنان شخصی که از ترس شنیدن جواب صفحه را قفل می کند،  و نام صفحه را پس از قفل تغییر می دهد،  فاقد اعتبار و ارزش علمی می باشد.  

   * صفحه وبلاگی که هر روز دستکاری می شود،  و آنچه به نفع شان نیست تغییر می کند!  ارزش لینک کردن را ندارد.

   * جعل و جهل دروغگویان واقعی,  یونانی و یهودی زده گان کشور مان و سر سپرده گان باج بگیر اروپا که مامور تفرقه اندازی در میان پارس و ترک, کرد و لر و...,  برای تجزیه کشور ایران می باشند،  نیز بر روی همان وبلاگ به خوبی مشخص است.  بیش از این ابروی خودتان را نبرید.  

   * لحن سوال شما نیز  فاقد احترام و تربیت اجتماعی در یک محفل علمی می باشد.  آخرین باری است که اینگونه سوالات را پاسخ می دهم.

   پرسش 1193:  آیا چهار شنبه سوری به حمله ی اعراب ربطی دارد؟ چون تا قبل از حمله اعراب,ایرانیان هفته ی قبل از نوروز رو تمام جشن میگرفتند  ولی بعد این حمله به خاطر نحسی عدد 4 برای عرب ها, 4 شنبه ی اخر سال رو جشن گرفتن. ان شاالله امسال اساتید تاریخ ایران به خودشون بیان ....

   پاسخ پرنیان حامد:  چهارشنبه سوری یک شب باقی مانده ی خمسه مسترقه نوروز بهاری می باشد.  جشن های آتش بازی زمستانی ایران که چهارشنبه سوری نیز چهارمین آنها می باشد بر این وبلاگ:  

 http://cae.blogfa.com/post/14   بررسی شده است.

   پرسش 1193:  ایا ان لوح بابلی که در موزه بریتانیا نگهداری میشود و تاریخ مرگ اسکندر را نشان میدهد ( تارهی معادل 322-323 ) و همچنین مجسمه اسکندر در موزه استانبول نیز ساختگی و دروغ اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  مجسمه و لوحی که در موزه است،  که نمی تواند دروغ باشد!  سوال این است که لوح از آن کیست؟ مجسمه از ان کیست؟ سکه از آن کیست؟

   سمت چپ تصویر شماره 2703 ،  عکس مجسمه موزه استانبول،  سپس تصویر سکه هایی که از آن الکساندر یونانی 320 ق.م تشخیص داده شده اند.  کدام صورت و چانه و دماغ مطلق به الکساندر است  که لوح بابلی مرگ او را نشان میدهد؟  آنچه ما ادعا کردیم این نیست که وجود ندارند!  تنها گفتیم این اسناد مطلق به دو نفر است،  یکی الکساندر یونانی 320 ق.م،  دوم اسکندر کبیر ایرانی 73 ق.م.  انتخاب بفرمایید کدام چهره الکساندر یونانی 320 ق.م است؟

عکس شماره 2703

   تصور نمی کنید صورت مجسمه موزه استانبل بیش از آنکه به  سکه های الکساندر شباهت داشته باشد،  به سر مجسمه ی زیر شبیه باشد؟  می دانید این سر مجسمه کیست؟

عکس شماره 2711

   پرسش 1194:  ایا قبری که از الکساندر در صیدون کشف شده بود،  متعلق به ابدال اونیموس است که در سال 311 ق.م فوت کرده؟ میگویند وی بعد از جنگ ایسوس توسط الکساندر به حکومت صیدون گماشته شد.

   پاسخ پرنیان حامد:  با بررسی تاریخ ایران و نوشته های پهلوی بازمانده به  حدود سال 320 قبل از میلاد،  شخصی با لقب کی هروم (کهرم) به ایر- ان حمله کرده،  قصر باختریش را می سوزاند و دختران شاه را به اسارت می برد.  به علت تبعید دیااکو (دیوسس) پادشاه ماد توسط سارگن آشوری به سوریه،  نام این منطقه نیز در تاریخ ایران به صورت هروم (خورشید ستان ) آمده است. مشکل بتوان باور کرد تابوت یافت شده،  با سبک ساخته شده تنها مطلق به یک حاکم جزیی محلی باشد!  صحنه های جنگی بر روی ان نشانگر وجود جسد دلاوری است،  که در  جنگ با ایرانیان از میان رفته است و به استناد تاریخ ایران این دلاور از نژاد آشوری (یونی) و کی هروم (کهرم) پسر ارج اسپ (خزراسپ) است.  این چیزی است که بر این وبلاگ به استناد تاریخ ایران گفته شد, چنانچه یونان شناسان کشورمان لقب الکساندر را به صورت آلکس = حامی + آندروس تفسیر می فرمایند،  لاجرم حامی آندروس = حامی سوریه می باشد،  و این تابوت مطلق به الکساندری است که می گویند.  توجه داشته باشید تابوت یافت شده را تابوت الکساندر تشخیص داده بودند،  تنها به علت ایرانی بودن بعضی لباس ها بر روی آن نظریه تابوت الکساندر را مردود کردند, این تابوت به همان احتمالی که تابوت والی الکساندر است با احتمالی بیشتر تابوت خود اوست.

   پرسش 1195:  شما در جایی گفتید که مهرداد دوم در 73 پیش از میلاد (2085سال پیش از امروز) اروپا را گرفت و درجایی می گویید که زادروز عیسی در 1947 سال پیش از امروز است و این سال 2012 میلادی از سال پیروزی مهرداد دوم بر اروپا آغاز به گردش کرده و اروپاییان به دروغ آن را سال میلادی می گویند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  زایش عیسی 1947 + 73 سال قبل از زایش او= 2010 فتح اروپا به دست مهرداد (اسکندر تاریخ ایران).

   پرسش 1196:  تا جایی که یادم میاد در تاریخ راهنمایی از فرهاد دوم اشک هفتم و مهرداد دوم اشک نهم بنام بزرگترین شاهان اشکانی یاد شده بود،  و من با اینکه از سرگذشتشون آگاهی نداشتم این نام ها رو در یادم سپردم ولی گویا شما دو تن از شاهان پیش از مهرداد دوم را در شمار اشک ها نیاورده اید،  اگه چیز ناگفته ای در این زمینه هست که شما در اینجا نگفته اید برای روشنگری بیشتر بازگو کنید.  1- ارشک، 2- تیرداد، 3- اردوان 1،  4-  فریاپت، 5 - فرهاد 1، 6- مهرداد 1، 7 - فرهاد 2، 8 - اردوان 2 9،-  مهرداد.

   این گسل تاریخی یا فروپاشی هخامنشیان و فرمانروایی اشکانیان،  آشفتگی فراوانی داشته،  فهمیدن این داستان ها با این آشفتگی ها سخت تر شده،  و من به درستی نمی دونم که دارا و داراب چه کسانی بودند،  و چه وابستگی به هخامنشیان داشتند!

   پاسخ پرنیان حامد:  دارا , داریوش سوم نیست،  و این گروه با هخامنشی ها هیج ارتباطی ندارند،  اینان پادشاهان خاندان هوو بودند.  نمی توانم 280 صفحه سند کتاب را که خود فشرده اسناد یک کتاب 600 صفحه ای است برایتان در یک جمله اینجا کوتاه کنم!  لطفا کتاب را مطالعه کنید.  در مورد فشرده اسناد کتاب اگر سوالی باشد می توانم  بر این وبلاگ توضیح دهم,  اما در جواب این سوال شما تنها می توانم بگوییم به استناد مدارک کتاب دارا, داریوش سوم نیست.

   پرسش 1197:  شما در جایی گفتید که هخامنشیان رو دویست سال پس کشیدند تا الکساندر و سلوکیان رو جا بدند و شاهان هخامنشی همان هایی هستند که ما می دانیم پس داریوش سوم باید یکی از شاهان میانی هخامنشیان باشد؟  من که گیج شدم اسکندر شما/ مهرداد دوم کیه؟!  با برادرزاده اش ازدواج میکنه؟! من دیوونه شدم شما به این دیدگاه هم رسیدگی کنید.

   پاسخ پرنیان حامد:  شما بدجوری گیج شدید با شما موافق هستم.  شاید چون می خواهید این گفته ها را با تاریخ دیکته شده مطابق کنید لاجرم خود را گرفتار تناقض های دیکته شده کردید.  مهم نیست من الان برای شما آنچه می گوییم با تاریخ دیکته شده مطابق می کنم.  اما در بعضی موارد نیک اندیش باشید چرا که آنچه دیکته شده در بسیاری موارد منطقی ندارد:

   * در سال 320 قبل از میلاد فردی که از نژاد یونی های آشوری بوده (احتمالا از سوریه چرا که لقب او به تفسیر خود یونان دوستان  الکس = حامی, اندروس محلی در سوریه) استان باختر ایران را فتح می کند،  و تا هند ویش پیش می رود.  تا به امروز گمان بر این بوده که باختریش, بلخ امروزی و هندویش, هندوستان امروزی بوده که نتیجه گرفتند این فرد هخامنشی را منقرض کرده است،  و به هندوستان رفته است لاجرم تاریخ انقراض هخامنشی را 320 قبل از میلاد نوشتند!  با اسنادی که در کتاب ارائه شد نه باختریش می تواند بلخ امروزی باشد و نه هندویش هندوستان امروزی (کوههای قفقاز و رود اوکسوس هم که در نوشته های مورخین یونانی در باختریش هستند هیچکدام در افقانستان امروزی نیست). این فرد آذربایجان امروزی را فتح کرده و تا هندیجان ایران پیش رفته و کشته شده است.  زمان این حمله به حساب تاریخ ایران حدود (توجه کنید گفتم حدود) 36 سال قبل از کوروش کبیر در ایران است.  36 سال بعد تازه حکومت هخامنشی شکل گرفته و 220 سال بر ایران حکومت می کنند،  و با این حدود حساب 64 ق.م توسط شخص دیگری منقرض می شوند،  که لقب او را اسکندر (اشک آندروس) گفتند. حال اگر بخواهند بگویند این دو شخص یکی هستند و الکساندر همان اسکندر است،  266 سال زیاد می آورند لاجرم حکومت اشکانی را کردند 500 و اندی سال برای مهرداد و فرهاد و اردوان 1-2-3  گذاشتند،  هی همان سرگذشت را تکرار کردند تا 266 سال وسط را پر کنند.  ما هم که اسناد اصلی مان در حمله مغول و اعراب و .... سوخته است،  سکوت کرده شاهد تناقض های دیکته شده هستیم.  دوست عزیز در همین تاریخ بازمانده از سوخته ها در ایران حکومت اشکانی 200 و اندی بیش نیست,  آنچه اسکندر نامه ها نوشتند سرگذشت الکساندر یونانی نیست.  من گفتم هخامنشی را 200 سال پس کشیدند،  یعنی کل سلسله هخامنشی را نه داریوش سوم را!  سلسله هخامنشی 222 سال در تاریخ ایران به طور مثال آثار الباقیه ثبت است اما پایان آن 320 ق.م نیست،  به طور مثال: "طبری می گوید:  در ایام ملوک الطوایفی ولادت عیسی(ص) بود،  این ولادت در سال 65 از غلبه الاسکندر بر سرزمین بابل در سال 51 اشکانی بود" می بینید این اسکندری که در تاریخ ایران نوشته شده با آن الکساندری که مورخین یونانی نوشتند،   فرق دارد.  شما هم این دو نفر را از هم جدا کنید بعد ببینید آن مورخ بی گناه  یونانی در مورد الکساندر چی نوشته (کجا نوشته آرایابهارات را فتح کرد؟  نام هندوستان در آن زمان آریابهارات بوده نه هند!  کجاست لغت آریابهارات در نوشته ی مورخین یونانی) بعد بیایید ببینید در تاریخ ایران در مورد اسکندر چی نوشتن تا متوجه بشوید مفسرین بی وجدان چه بلایی به سر تاریخ اوردند.

   انوش راوید:  در این وبلاگ تاریخ و تاریخ اجتماعی،  فقط با دید تحقیق و تحلیل های علمی  بررسی می شود،  و از نوشتن شعارهای ملی و اشعار حماسی،  خوب و بد گویی های محتلف،  خود داری می شود.

   پرسش 1198:  آیا "سین" در هفت سین با "س" وابستگی دارد یا به استان سین (چینستان)؟  نمی دونم که "سین" پیش از اسلام در ایران "س" بوده یا نه؟  چون "هفت شین" و "هفت چین" هم شنیدم! 

   پاسخ پرنیان حامد:  آنچه می دانم س و ش یکی بوده است،  و دیگر آنکه هفت شین می چیدند: 1 شهد2،   شراب،  3 شرینی،  4 شکر، 5 شاهنامه،  6 شاهدانه،  7 شب بو یا شاه پسند.  همچنین می دانم که در این 3 روز اول فروردین در بابل به خاطر اسیر شدن مردوک (ماردوش) به عوض جشن عزا می گرفتند،  لاجرم این جشن پایان سلسه هزار ساله سامیان (با نماد ضحاک ماردوش)  در ایران است.  این جشن نوروز بهاری حتما با بابل (السین جنوب عراق در بابل قدیم است)،  حتما با سین که من در کتاب ادعا کردم و سند آوردم که چین استان است،  ارتباط دارد ولی خود هنوز ارتباط آن را به درستی نیافتم،  چون اگر جشن فریدون است به جمشید چه ارتباطی پیدا می کند؟  و لاجرم آنچه خود هنوز پاسخ آن را نیافته ام نمی توانم به صورت اطلاعات برای خوانندگان  بر وبلاگ بگزارم.

   پرسش 1199:  چرا باید بیشتر سکه های الکساندر در سوریه کشف بشه؟  این نوشته را دقت فرمایید:  (کشف سکه‌های عصر اسکندر مقدونی در سوریه).  گود برداری منطقه‌ای برای ساخت خانه در شهر حلب سوریه ، منجر به شناسایی بیش از 250 سکه متعلق به دوره اسکندر مقدونی شد.  به گزارش میراث آریا (chtn)، این سکه‌ها که درون جعبه‌ای برنزی قرار داشتند پس از لشگر کشی اسکندر مقدونی به خاورمیانه و مشرق زمین و در دوره هلنی‌ها در فاصله‌ قرن‌های چهارم تا اول پیش ازمیلاد ضرب شده بودند.  به گفته باستان‌شناسان این جعبه برنزی حاوی دو گروه سکه بود، که یک گروه آنرا 137 سکه چهار درخامایی تشکیل می داده که یک سمت آن تصویری از اسکندر مقدونی حک شده و سمت دیگر آن تصویر زئوس خدای یونان باستان را نشان می‌داده که روی تختی نشسته و عقابی روی بازوی وی قرار داشته است.  گروه دیگر سکه‌ها نیز 115 سکه یک دراخمایی بوده است.  باستان‌شناسان اعلام کردند، روی تعدادی از سکه‌ها تصاویر دیگری به غیر از اسکندر مقدونی حک شده بود که به احتمال فراوان متعلق به شاه فیلیپ، پدر اسکندر بوده است.

   پاسخ پرنیان حامد:  آنچه حدس ما بود آنکه یونانی که می گویند به استان باختریش (بلخ نیست) ایران حمله کرده است،  همان کی هروم (پادشاه سوریه) تاریخ ایران و همان الکساندروس (الکس = حامی , آندروس شمال سوریه) مورخین یونی است که در القاب همه آنان نام سوریه دیده می شود.  با سپاس از مدرک ارسالی شما که تایید دیگری بر حدس من است،  فراموش نمی کنیم که پیدا شدن سکه در مکانی دلیل بر حکومت آن فرد در آن مکان نیست،  (سکه در دنیا جابه جا می شود) باید مهر ضربخانه این سکه ها بررسی شود.

   پرسش 1200:  بنده نیز در وبلاگ h از قول اقای x دیدم که نوشته: خود یونانی ها خط فنقی ها را کاملا به تکامل رساندن!! شگفتا!!  پس تکلیف ان سنگ نوشته که در افغانستان کشف شده چیه؟: (سنگ‌نوشتۀ رباطک به زبان باختری و خط یونانی، از دوران کانیشکا، امپراتور مقتدر کوشانی،  در این سنگ نوشته زبان بکار رفته در آن بنام «زبان آریایی» (ariao) یاد شده،  پایگاه باستان‌شناسی سُرخ‌کوتَل در ولایت بغلان، سدهٔ دوم میلادی، موزیم ملی افغانستان در کابل) , لابد مردمان یونان , اریایی بوده اند؟  یا اینکه نژادشان را تغییر دادند که بگویند به جز فلسفه و ریاضیات و معماری و شعر و خدایان المپ نشین پرستی, در بیولوژی و دانش زیست شناسی هم سرامد هستیم؟

   پاسخ پرنیان حامد:  این سوال را از خودشان بپرسید.  گویا این متن را از روی ویکی پدیا اینجا کپی کرده بودند.  من تناقض های متن را برایتان نوشتم.  روی ویکی پدیا مطرح کنید.  بپرسید این چه مزخرفاتی است که به زبان فارسی به خورد ملت میدهند!

    انوش راوید:  اینها در ادامه نبرد نو پدید هستند،  باید جوانان باهوش ایرانی بیش از پیش هوشیار باشند،  و اغفال ترفندها دشمنان تاریخ ایران بزرگ و قاره کهن را نخورند.  دشمنانی که با اسامی الکی و گاه چهره و نماد های ایرانی گونه،  با فحاشی به ایرانیان وقع گرا و میهن دوست،  سعی در بگمراهی کشاندن تاریخ ایران را دارند،  دشمنانی که بشدت از آگاهی جوانان باهوش ایران می ترسند،  و با انگشت شمار مزودر خود،  آخرین ترفند ها را بکار می برند.  ولی جوان امروزی ایران می داند،  که باید در قرن 21 تخصصی و تخصصی تر باشد،  تا بتواند به درستی وارد قرن نو و آینده جدید دگر برای میهنش باشد.

   پرسش 1201:  منظور از تخمه امان چیست؟  اگر به قول اقا زاده های عشق مردم اخایی,  تخمه ی ما معنی دهد: داریوش شاه: هیچکس نه پارسی نه مادی نه از تخمه ی ما.........(!) . باید به این نتیجه برسیم که گویی نژاد داریوش نه از پارس بوده نه از ماد ."اندروس () یکی از جزایر جنوب غربی یونان امروزی بوده حال چرا باید بنا به تفسیر اقایان خودش را حامی این منطقه بنامد؟؟ خودش را چرا الس پلا ننامید؟ الکساندر به اولین جایی که به قول خودشان حمله کرده, کدام کشور بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  احتمالا منظور از تخمه آمان, نژاد آمانیان است. با سپاس از شما به دو نکته بسیار جالب اشاره کرده اید. این سوالات را از خود ایشان بپرسید. البته در نظر داشته باشید که نام اندروس هم همچون مقدونیه (ارگ لائوس باستانی با مرکز پلا) بعدها به جنوب غربی یونان گذارده شده است. آندروس  سوریه از قدمت بیشتری برخوردار است. اما اشاره شما بسیار به جا است چنانچه آندروس را در جنوب غربی یونان بپذیریم چه ارتباطی به الکساندر از پلا دارد؟  آنچه مورخین یونانی نوشتند آنکه الکساندر اول به یونان حمله کرده است.

   پرسش 1202:  اون اقای ایکس در همون 2 خط اول جواب یکی از مشکل ترین راه های رسیدن 2-3 هفته ای الکساندر را به اریا بهارات ورته را به زیبایی هر چه تمام تر پاسخ داده اند: (در احوال‌ الکساندر میگویند که‌ از لحاظ‌ نیروی بدنی غایت‌ آرزوی هر جوانی بود. در جمیع‌ ورزشها سرآمد بود؛ خوب‌ می دوید!!!) همین "خوب میدوید" شاید پاسخ ما بوده باشد. ایشان گویی کتیبه ی دایوش اول را از سایت اطلس تاریخ ایران, معتبر تر میدانند که در ان نوشته شده: ( داریوش شاه گوید: من مغ گئومات را در دژ سکا اوواتیش در ناحیه نسایه در ماد کشتم ماد در شمال غربی ایران امروزی بوده است.). در اینجا به گفته ایشان گویی داریوش برای سوژه کردن خود این کتیبه را کنده یا شاید نسایه پروژه عمرانی یک منطقه بوده که خود داریوش کبیر شخصا پیمانکارش بوده و حتما هم خود الکساندر که دست بلندی در شهر سازی و عمران در خارج از وطنش را دارد شخصا مهندسی اجراییش را به عهده گرفته!!!!

   پاسخ پرنیان حامد:  بسیار خوش حال هستم که شما به تناقض ها توجه دارید.

   توضیح انوش:  دو سه پرسش فوق مورد توجه یکی از عزیزان پیگیری کننده دروغهای تاریخ و یافتن واقعیت های تاریخی است،  که در ادامه یک بحث در یک تالار گفتگو می باشد.  آنجا در ادامه نبرد نو پدید،  توسط فردی با نام های الکی،  بشدت به تاریخ ایران و ملت ایران اهانت می شود،  در این باره بانو پرنیان حامد پاسخ های ملی و مردمی با تعلیل های علمی به او در آن صفحه تالار داده است.   پاسخ های ایشان در همین سری پرسش و پاسخها می باشند و خواهند بود.  از ذکر لینک آن تالار بدلیل داشتن اهانت به مردم ایران خود داری می کنم،  درصورتیکه شخصی برای ادامه تحقیقات روانشاسی اجتماعی خود،  لینک آن تالار و اطلاعات جانبی فرد مورد نظر را می خواهد به اینجا مراجعه نماید.

   پرسش 1203:  زندانی در یزد وجود دارد که بهش میگن زندان اسکندر, در این مورد توضیحی میدهید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  قدمت ساخت بنای زندان اسکندر  به  سال 631 هجری می باشد!  یعنی 1603 سال بعد از الکساندر یونانی بیگانه و 1356 سال بعد از اسکندر ایرانی،  تازه این بنا را ساخته اند!  این بنا نه سندی بر الکساندر یونانی و نه سندی بر اسکندر ایرانی نیست.  شاید علت این نامگذاری ترساندن زردشتیان یزد (مزداییان)  بوده باشد!  این بنا ارتباطی با اسکندر و الکساندر ندارد،  مگر آنکه بتوانیم قدمتی بیش از این بر آن اثبات کنیم.

   پرسش 1204:  الواحی و تعدادی پاپیروس در موزه لندن نگه داری میشود،  که نشان میدهد اسکندر قبل از پیروزی با رشوه ای فراوان به "مازئوس (فرماندار بابل)" زمینه ی پیروزی اش را فراهم کرده, اگر انها اشتباه ترجمه کرده اند, پس ترجمه ی واقعی ان چیست؟ اگر میشود روی وبلاگ بررسی لش کنید.

   پاسخ پرنیان حامد:  محبت بفرمایید آدرس دقیق اینترنت مربوط به این الواح و این پاپیروس و ترجمه کامل آن را ارسال بفرمایید.  از شما تقاضا دارم توجه داشته باشید,  ویکی پدیا تفسیر خود را دارد.  یک ادرسی ارسال بفرمایید من یک قطعه از اصل این خط را بتوانم روی آن ببینم و ترجمه آن را به زبان فرانسه یا انگلیسی و یا آلمانی تفاوتی ندارد.

   پرسش 1205:  اگر رومیان تیره ای از اشکان هستند,  چرا با اشکانیان جنگیدند؟ این مدارکی که ویکی پدیا ادعا میکنه از لذت بردن اشک ها از تئاتر های یونانی, چیست؟: (زمانی که سر کراسوس را برای ارد دوم آوردند، او در کنار آرتاواز دوم، پادشاه ارمنستان مشغول تماشای نمایش باکچای اثر اوریپید بوده است. در آن زمان از سرکراسوس به جای سر پنتئوس در نمایش استفاده شد.)

   پاسخ پرنیان حامد:  مگر طبق تاریخ مکتوبی که شما قبول دارید سه فرقه  اشکانیان باهم در جنگ نبودند؟ فرقه ارشک های آن همان رومیان هستند.  اشکانیان که خود از خاندان:

    1 .  ارشاک یا ارشک ها،  2 .  پارتیان یا پارث ها، 3 .  پادشاهی  ارمنستان،   بودند،  دائما با یکدیگر در نزاع بودند.  این هم یکی از  سناد درگیری خاندان های مختلف اشکانی:

   ــ  در سال 4 ارشک بلاش شاه شاهان پسر مهرداد شاه در میشان علیه مهرداد شاه پسر پاکر شاه شاهان جنگید مهرداد شاه را از آنجا بیرون راند همه میشان را گرفت این پیکر ایزد بهرام را از میشان آورد به عنوان نظر به معبد تیریه (عراق) نهاد.  و اما در مورد لذت بردن اشکانیان از تئاتر های یونانی و هنر جهان افتخار می کنیم پادشاهان روشنفکری چون اشکانیان داشتیم،  که فرهنگ ملل مختلف مخصوصا یونی های آشوری را تایید و تمجید کردند.  بنده هم از خواندن ایلیاد و اودیسه هومر آشوری لذت می برم یونانی هم نیستم! ایرادی دارد؟

   پرسش 1206:  این لوح زرین داریوش کبیر رو ترجمه کرده اند؟ خودش رو دزدیدند, عکس های واضح از اون موجود است.

   پاسخ پرنیان حامد:  در مورد ترجمه لوح زرین داریوش گفتند که نوشته منم داریوش شاه هخامنشی ..... موضوع تعداد زیادی  لوح زرینی که در حفاریات از تخت جمشید یافتند و بردند و گفتند درآمد سالانه بوده است! ببینید،  آیا شما باور دارید درآمد سالانه را بر روی لوح زرین بنویسند؟ همچنین سنگ کتیبه های بزرگی است که در این دانشگاه به زبان میخی موجود است و ادعا می کنند نمی توانیم آنها را بخوانیم! عکس واضح را از لوح مشهور منم داریوش دیده ام آیا عکس باقی این لوح ها نیز موجود است؟

   پرسش 1207:  برای چه سرزمین داهه را در شرق دریای کاسپین تعبیر کرده اند؟  سرزمین سلم پور فریدون که نام دیگرش "دیلمان" است,  آیا با سرزمین "دیلمون = dilmun که در نزد سومریان = (اوگ ساگ گیگا = مردمان سیاه سر) به منزله مظهر روشنایی,پاکی و سلامتی و همچنین سرزمین پر بار که در ان نه بیماری و مرگ است, ارتباطی دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  یکی از همین اسناد  سرزمین داهه است!  داهه را اگر پذیرفتید در غرب دریای کاسپین است لاجرم اشکانیان در غرب ایران بودند،  و نه شرق آن.  کوروش کبیر در غرب ایران کشته شده است نه در شرق آن! زردشت و گشتاسپ در آذربایجان بودند و نه بلخ افغانستان!  الکساندر به هندیجان رفته و نه به هند امروزی! تورانیان تاریخ ایران آشوریانند و نه ترکمن ها و....

    جمشید را در کتاب "اسکندر تاریخ ایران , الکساندر یونانی نیست" به نماد حکومت سومریان تعبیر و اثبات شد. سرزمین بی مرگی و پربار که در آن بیماری نبوده نیز به سندیت اوستا و متون پهلوی سرزمین  جمشید است. مردمان سیاه سر به استناد کتیبه های آشوری نیز مردم جنوبی بین النهرین یعنی سین, لارسا و بابل که به آن اتحادیه بابل می گفتند و کاسپ ها و ایلامیان را نیز شامل می شود گفته می شده است.  من نمی توانم دقیقا روی یک نقطه نقشه دست بگذارم و بگویم این نقطه است!  تنها می توانم به شما خاطر نشان کنم که در غرب مرز های ایران  امروزی است و نه در شرق آن.  تکرار می کنم باز نویسی تاریخ و جغرافیای دقیق ایران نیاز به اتحاد اساتید کشور مان و اجتماع این بزرگواران دارد.

   پرسش 1208:  احمد حامی چطور فهمید الکساندر تا هندیجان رفته؟ نکنه مقاله "هندیجان" تو ویکی پدیا رو خونده؟! همون اشعار باستانی بختیاری ها!

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر تصور نمی کنم ایشان به مقاله هندیجان ویکی پدیا استناد کرده باشند! زنده یاد استاد احمد حامی یکی از بزرگترین اساتید کشورتان بودند که اساتید سالخورده دانشگاه های کشورتان هر چند برخی با نظر ایشان در مورد الکساندر موافق نیستند امروز از ایشان به نیکی و بزرگواری یاد می کنند.  خوب است من و شما نیز نکته بیاموزیم و نام اسانید کشورمان را همچون نخودچی و کشمش به زبان نیاوریم!  چه موافق  نظرمان و چه مخالف نظرمان خوب است به افرادی که برای کشورمان زحمتی کشیده اند احترام بگذاریم.  استاد احمد حامی با علم سنگ شناسی که داشتند و من شما نداریم اثبات کرد تخت جمشید نسوخته است،  همچنین با علم راه شناسی ایران که آن را هم من و شما نداریم,  با بررسی متون مورخین یونانی و مقایسه این گفته ها با راههای ایران غیر ممکن بودن سفر الکساندر یونانی به هندوستان را از این راهها به اثبات رسانده است.  راههای نوشته شده با راههای ایران مطابقت ندارد.  عبور از مکانهای نوشته شده توسط مورخین یونانی در زمان درج شده غیر ممکن است،  مگر انکه منظور مورخین یونانی از هند, هندیجان ایران باشد.

   پرسش 1209:  در اروپا علاوه بر معابد میترایی, 4 تاقی های متعددی هم کشف شده (4تاقی مالبورگتو- 4 تاقی کاپارای-4 تاقی ژانوس و...) ایا اینها نیز توسط 200-300 سرباز فراری رومی ساخته شده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما,  آنچه در تاریخ نوشته شده و ما در کمال تاسف پذیرفتیم اینگونه است. اما به استناد مدارک کتاب همان گونه که مکتوب است, نتیجه این شد:

   همچنین میدانیم که یک چنین رسوخ عمیقی در دین و مبدا و فرهنگ اروپاییان از طریق 10-20 دزد دریایی و یا 200-300 سرباز رومی غیر ممکن و یاوه دیگریست که مورخین و مفسرین اروپایی به خورد جهانیان می دهند

   پرسش 1210:  منظورتان از اینکه ژولیوس سزار ایرانی بوده چیه؟ رومیان (فرزندان روموس و روملوس) مگه وام دار یونان نبوده اند؟ میشود بیشتر توضیح دهید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  باور بفرمایید نمی توانم 280 صفحه سند کتابی که خود فشرده 600 صفحه سند است  برای شما در یک جمله خلاصه کنم.  رومیان به چه سندی وام دار یونان بودند؟  ژولیوس سزار و رومیان مگر به گفته اسناد مکتوبی که شما قبول دارید  به آیین میترایی نبودند؟  از کجای یونان آیین میترایی را وام گرفتند؟  ژولیوس سزار مگر به نوشته اسناد مکتوبی که شما قبول دارید از نوادگان اسکانیوس (اشکانی + وس پسوند آشوری برای همه نام ها)  نیست؟ اسکانیوس خود مگر در جنگ تروی بر علیه یونانی ها نبوده است؟ زمانی که از یونانی ها شکست خوردند چگونه از وسط یونانی ها فرار کرده اند که به رم ایتالیا رسیده باشند؟  تصور نمی کنید که به رومیه مدائن عقب نشینی کرده باشند؟  مگر عکس مشهور  پشت سکه  رومیان  گرگی که به روموس و روملوس شیر می داده بر پشت آثار بدست آمده از اشکانیان نیست؟ مگر نام ایلیوس کی سر(ژولیو سزار )  به معنی کیسر بابل نیست؟ ........... اینها سوالاتی است که پاسخ آنها در کتاب با سند و مدرک و عکس سکه ها و مقایسه با متون ایرانی و شجره نامه بندهش و بررسی نوشته کتاب انه اید اثر ویرژیل ..... ارائه شده است.  من چگونه در یک جمله آن را به شما بگوییم؟

   پرسش 1211:  1.پرثوه, همان پارت است؟ شما بر این باورید که پارتیان در باختر ایران بوده اند؟ در این صورت چه اقوامی در شرق ایران بوده اند؟ و منطقه ی " پتی گربنا" که در پارت است, کجاست؟ 2. اگر مغ گئومات همان بردیا بوده, پس چرا یک پارسی به نام "وهیزداتا" دوباره خود را بردیا نامید در محلی به نام"تاروا "در شهر" یاویتا" ؟! تاروا و یاویتا کجای نقشه است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  پرثوه همان پارت است و من به استناد مدارک ایران بر این باورم که در غرب ایران امروز بوده است.  شما نیز لحظه ای مرزهای قراردادی امروزی را فراموش کنید و به مرزهای طبیعی جهان همچون کوهها, رودها و کویرها دقت کنید.  دو کویر در قلب کشور ایران امروزی مرز طبیعی است که در زمان آشوریان قله دماوند را انتهای جهان انگاشته اند اما شرق ایران امروز از فرهنگ و قدمتی حتی بیش از تاریخ مکتوبی که از بین النهرین در دست داریم بر خوردار است.  همانگونه که بارها بر این وبلاگ نوشته ام این فرهنگ و قدمت نیاز به پژوهش جدا دارد آنچه من در مورد آن تحقیق کرده ام و می توانم از آن سخن بگوییم تاریخ مکتوبی است که از غرب مرز طبیعی کویر لوت سخن می گویید.  به شما خاطر نشان می کنم قدمت تمدن بشری در شرق ایران بیش از تمدن بین النهرین است اما تاریخ مکتوب ایران با شرق ایران امروز ارتباطی ندارد.

   مغ گئوماتی در کار نبوده است , در کتاب به استناد کتیبه های خود داریوش اول این مهم بررسی شده است.  اما پس از کشته شدن بردیا توسط داریوش اول شاهد قیام مردم ایران هستیم که به خونخواهی بردیا خود را بردیا نامیده اند .

   پرسش 1212:  مردم کرمانشاه, نام کهن این شهر را "باختران" میدانند و همچنین اوایل انقلاب قرار بود نام کرمانشاه را به "باختران" تغییر دهند.  ایا کرمانشهر جزیی از استان باختریش بوده؟! در کتیبه داریوش شاه (شرح چگونگی ساخت کاخ شوش) اشاره شده که "طلا از سارد و از بلخ اوره شد"!!. عجیب است که بلخ امروزی معدن طلا ندارد و معادن طلای افغانستان در زرکشان غزنی، بدخشـان، خاکریز قندهار و منطقه ی تخار واقع است! ایا استان باختریش (موصل تا اذربایجان), طلا داشته؟ یا منظور داریوش شاه این بوده که طلا را از سارد و از راه بلخ اورده است؟ که در این صورت باختریش در غرب, سر راه سارد تا شوش است.

   پاسخ پرنیان حامد:  کرمانشاه مرز استان باختریش بوده است.  نام باختران برای این استان به گفته خودشان کاملا درست است. در شرح کاخ شوش طلا از سارد و از راه باختریش آمده است.  باختر در زبان پارسی به معنی غرب است.

   پرسش 1213:  نام فرزند یعقوب (ع) اشاک (ارشاک) بوده که به صورت اسحاق در امده؟ و اشک نام فرزند اسحاق بوده که به عیص درامده؟ نام شهری در فلسطین نیز "اشکلون " هست که حالا به صورت "عصقلون" تلفظ میشود. ایا نام این شهر هم مانند اشاک و اشک, تلفظ کردنش تغییر کرده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  احتمالا نام این شهر نیز شامل دگرگونی شده است.  حضرت ابراهیم از کردستان به فلسطین مهاجرت می کنند سپس هاجر و فرزندش اسماعیل را به مکه می برند.  این شرحی است که ما برای آن سند داریم.  گفته های یهودیان فاقد سند و اعتبار است.  آنکه با حضرت ابراهیم به مکه رفته است حضرت اسماعیل است.  تخصص سران سیاسی و طایفه ای یهودیان در جهان تنها بر پا کردن آشوب است به گفته این خاندانی که هزاران بار توسط ایرانیان سرکوب شده اند توجه نکنید.

   پرسش 1214:  شما به این خاطر به جای دعای "یا مقلب القلوب و البصار...",  پارسی آن را نوشتید که لغت عربی بیگانه میدانید؟  امروز تو شبکه یهودی منو تو 1 یه مشت ادم اویزون و بیسواد بی ...... که ادعای وطن پرستی میکنن (معلوم نیست تو زمان جنگ این وطن پرستان کجا بودند؟) همچین چیزی رو دیدم.  امید وارم شما از ان دسته نباشین که میدونم نیستین. الگوی من همیشه فردوسی پاکزاد بوده که نمونه ی کامل یک مسلمان واقعی و یک وطن پرست بوده....

   پاسخ پرنیان حامد:  بارها بر وبلاگ های مختلف نوشتم باری دیگر برای شما اعتراف می کنم:

      من نه وابسته به گروهی هستم, نه مخالف گروهی هستم, نه موافق گروهی هستم, نه با سیاست کار دارم و نه با شبکه های تلویزیونی و نه ................ من تنها به دنبال حقیقت هستم بارها نوشتم حتی اگر حقیقت را مورخین یونانی نوشته باشند. در تمام دوران جنگ هم در ایران بودم. فردوسی را نیز مردی وطن پرست و با عنوان الگو همچون شما قبول دارم.

      اما مراسم نوروزی مراسمی ایرانی با قدمتی حدود  7000 سال است،  و این دعای نوروزی ایرانیان با چنین قدمتی می باشد.  چرا من که خود ایرانی هستم باید این دعا را به زبان عربی بخوانم؟  آیا سزاوار است به شخصی که زبان مادری او عربی است بگوییم قران را به فارسی بخواند؟  بنده با هیچ ملیتی دشمنی ندارم اما حقیقت آن است که زبان لاتین, فرانسه؛ انگلیسی,عربی .... برای من ایرانی که زبانم فارسی است بیگانه است! و بگویید چرا باید دعای سال نو ایرانی خودم را به زبان انگلیسی, فرانسه و یا عربی بخوانم؟

   انوش راوید:  کشور فعلی ایران دارای چندین زبان و لهجه باستانی و تاریخی بوده و می باشد،  تعداد زیادی از آنها در قرن گذشته از بین رفته اند.  امیدوارم جوانان باهوش هر شهر و دیار نسبت به ثبت و ضبط و نگارش زبان های محلی خود دقت و وسواس داشته باشند.  نباید بگذاریم زبان های تاریخی ایران،  با نگرشهای نو به جهان و یا تحت تأثیر زبان پارسی قرن 21 مستحلک شوند یا از بین بروند.  اگر در آینده کتیبه ای و نوشته ای به زبانی که رفته و یا دارد می رود پیدا شود،  آنوقت باید یکی را از خارج پیدا کرد،  و چند سال زحمت کشید تا او برایمان بخواند.  با هر زبان بخش بزرگی از تاریخ ایران نیز پاک می شود،  به نگهداری زبان های ایرانی در اینجا مراجعه شود.

   پرسش 1215:  مجسمه ای دو متری که در «الحضر» پیدا شده و در موزه موصل محفوظ است. این مجسمه یکی از افسران عالیرتبه اشکانیان را نشان میدهد. شکل و شمایل این مجسمه با سبک لباس پوشیدن رومیان مو نمیزنه!! ایا "الحضر" پایتخت اشکانیان بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما احتمالا شهر صد دروازه ای که مورخین یونانی نوشتند و قوچان و ... را زیر و رو کردند و آن را پیدا نکردند باید در همین نواحی باشد.  

   پرسش 1216:  قدمت "اندروس" در ناحیه "فرشا" در شمال سوریه چند سال بیشتر از قدمت جزیره "اندروس" در جنوب غربی بونان امروزی, که شمال جزیره "تینوس" و غرب جزیره "که ا" واقع شده, بوده؟!! که الس اندروس ها والی های سوریه نامیده میشدند و اکنون جایشان را به بشار اسد داده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کتیبه ای که مشخص کننده این امر است مربوط به ساکاریوس پسر مگاپارنس است که خود را سردار اریارمنا و موبد مهر معرفی کرده است آیا کتیبه ای در آندروس یونان امروزی موجود است که این نام را بر این مکان با قدمتی بیشتر از آنچه گفته شد تایید کند؟

   پرسش 1217:  نظر شما در مورد مقالات استاد مرادی غیاث ابادی در مورد کوروش وحشی چیه؟ چرا نمیخواین باور کنین که کوروش به اصطلاح کبیر یک خونخوار وحشی بوده و الگویش یکی از خودش وحشی تر به نام اشوربانی پال بوده و موسسه رباخواری و فاحشه خانه ی به نام اگیبی داشته و مثل اعراب گرسنه ای با شمشیر به دنبال هموطنان ماد خود میدویده!! اینه چهره ی مرد واقعی حقوق بشر هست؟ چرا روایاتی که مورخین یونانی بر ضر کوروش هست را نمیگین ولی روایات به نفعش رو میگین؟

   پاسخ پرنیان حامد:  موضوغ باور ما نیست! حقیقت تاریخ چیزی جز از آنچه شما بیان می کنید را نشان می دهد. شما استناد به 4- 5 روایت و نقاشی می کنید که نقاش آن حتی به روایات یونانی که از روی آن نقاشی را تجسم کرده است توجه نکرده است! اون سر بریده یعنی سر زیباترین مرد عالم به روایت یونانیان است؟ اما من توجه شما را به حقیقت دیگری در جهان جلب می کنم. کوروش کبیر هخامنشی مردی بوده که تمامی اقوام بین النهرین و یونانی ها و... برای او احترام قائل بوده اند باورندارید :

  1 ــ  یهودیان کوروش کبیر را مسیح موعود خواندند.

  2 ــ  بابلی ها دروازه های شهر را بروی او باز کردند و ورود او را به شهر جشن گرفتند.

  3 ــ  لشکر ماد ها در مقابل او نجنگیدند و با او بیعت کردند و ضد شاه خود شوریدند. (توجه دارید که کوروش کبیر پسر ماندانا تنها فرزند استیاک بوده و در حقیقت جانشین قانونی پدر بزرگ در ماد بوده است).

  4 ــ  الکساندری که میگویید (کهرم تاریخ ایران) بر مقبره و برای او قربانی کرد.

  5 ــ  اکثر مورخین یونانی از او به نیکی یاد کرده اند.

  6 ــ  مسلمانان بر مقبره او آیه قران نوشتند که از خرابی مصون بماند.

   کوروش کبیر خود ماد بوده است! نکند با شمشیر به دنبال مادرش دویده است؟ شما گویا اصلا توجه ندارید که لابد این فرد شخصیت قابل احترامی بوده که اینهمه تعریف و تایید و تمجید از اقوام مختلفی که چشم دیدن همدیگر را نداشتند یک صدا از او شده است.  ما کلیه روایات را بررسی می کنیم! اما وقتی اکثر روایات اکثر اقوام به نفع اوست مجبوریم 4- 5 روایتی که به ضرر او نوشته شده به حساب سیاست روز و یا عقده راوی بگذاریم اگر باشد 1% اسناد جهان بر ضد کوروش کبیر است بنده با اجازه شما به 99% دیگر  استناد می کنم .

   از شما و تعدادی از هم وطنان آذری کشورم تقاضا دارم توجه کنید:  کوروش کبیری که به باد اهانت گرفته اید از اجداد خودتان و تنها و آخرین فردی است که اتحاد پارس ها و مادها را چه از نظر نژادی و چه از نظر اجتماعی حفظ کرده است.  همچنین از شما تقاضا دارم پرسش و پاسخ 1186 وبلاگ در اینجا را مطالعه کنید،  و اینگونه تف سر بالا به صورت خودتان و به صورت ما و مردم کشورتان  نیندازید!

   پرسش 1218:  درود اصلا به فرض شما اسکندر ایرانی است وفاتح کل اروپا !! چرا با این همه فتوحات باید بهش بگویند اشک آندروس (شاه سوریه)؟ چرا در متون پهلوی اسم اصلی او مهرداد گفته نشده؟ چرا الکساندر؟

   پاسخ پرنیان حامد:  پادشاهی از نژاد ماد (اشکانی) که در داهه (در غرب ایران امروزی بوده است) و باختریش (موصل تا آذربایجان) شاه محلی بوده است در  سال 73 ق.م  به سوریه که یکی از پایتخت های مهم آن زمان بوده حمله کرده و فاتح شده است.  این فرد زمانی که به پارس حمله می کند لقب اشک اندروس را هم داشته است. نام او  در متون ایرانی به صورت اشک هفتم  بغ پور شاه یعنی پسر بغ یعنی پسر خورشید خدا یعنی به قانون مهر = میترا = میثره همان میتری دات (مهرداد) یعنی دات = قانون یعنی به قانون میترایی است. این فرد با الکساندر 320 ق.م که از نژاد یونی های آشوری بوده و در تاریخ ایران با عنوان کی هروم (کهرم) آمده است هیچ ارتباطی ندارد!  الکس = حامی آندروس می شود الکساندر اما 266 سال بعد اسک = اشک لقب پادشاهان اشکانی که فاتح آندروس نیز بوده  می شود اسکندر و منظور میتری دات اشک هفتم خاندان اشکانی است.

   پرسش 1219:  نوروز متعلق به چه قوم ایرانی است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  سومریان, ایلامیان و کاسها.  این جشن متعلق به کلیه اقوام ایر و پارس می باشد.

   پرسش 1220:  خواستم نظر شما رو در مورد فیلم سینمایی راه آبی ابریشم بدونم! فیلم رو چطور می بینید! جالب اینه که تایلندی ها گفتن ایران بخشی از تاریخ کشورشان را به تصویر کشیده است! خب این هم نظریه در روزنامه های آن کشور!  توی فیلم محمد رسول الله همه دستار بر سر بودند! در حالی که هم الان و هم در گذشته اونا گتره یا همچین چیزی میذارن سرشون! و عمامه یا دستار مال قریش هست که زمان حضرت اسماعیل از بابل اومدن و طبق تاریخ بلعمی ایشون کرد بوده از به همین خاطر ایشون و نوادگانشون من جمله پیامبر اسلام دستار سرشون می ذارن و صدر اسلام هنوز باب نشده بوده!

   بهرام چوبین خاقان چین رو مفتضهانه شکست داد و کشت و پسرش رو نیز اسیر کرد! آیا منظور چین استان است؟  در ضمن برادرش وستهم هفت سال خراسان رو مستقل از حکومت مرکزی نگاه داشت! آیا منظور از خراسان هم در غرب ایران است؟ تشخیص همه ی این ها بنابر نوشته های کتاب اسکندر ایران الکساندر یونانی نیست کمی مشکله و مطالعه ی فراوان می خواهد!

   پاسخ پرنیان حامد:  کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست بررسی است تا زمان اشکانیان و به شما خاطر نشان می کنم مطابق اسناد ارائه شده تا این زمان کلیه نام ها در غرب ایران است.  بر اثر مهاجرت دسته جمعی در ایران حکومت ساسانیان گرفتار یک نام برای دو محل بودند،  که سعی در رفع آن کردند بار دیگر تکرار میکنم :

   برای بررسی مکانها در تاریخ ایران ــ  از شروع تا زمان حمله اسکندر و حکومت 300 ساله اشکانیان  کلیه این نامها (چین استان, هند استان, خورآزمیا, خورآسان، کرمان شهر, ایرآن شهر ... در غرب ایران امروزی بودند .

   برای بررسی تاریخ ساسانیان (که شما به بهرام چوبین در این زمان اشاره کردید) باید بپرسیم کدام خراسان؟  و این سوال شامل بررسی حمله اعراب به ایران نیز می باشد.  توجه ندارید که اعراب دوبار در اختلاف زمانی حدود 30 سال خراسان را فتح کرده اند.

   اما به شما خاطرنشان می کنم فردوسی در همین خراسان امروزی متولد شده است،  و امام رضا نیز در همین خراسان امروزی بوده است،  در این زمان این اختلاف مکانی به کلی حل شده است.

   ادامه پرسش:  سوالی دیگر داشتم در خصوص بندهش! که در آن به حمله ی تازیان اشاره دارد! آیا نویسنده زرتشتی آن مانند هرودوت و الکساندر نویسان عقده ی خود را بر روی کاغذ خالی کرده و انتشار دین اسلام را که قدرت را از موبدان زرتشتی گرفت را حمله اعراب نوشته است! البته می دانیم سه نسخه داشته که ممکن است دست برده باشند که در مقدمه ی کتاب هم ذکر شده که به هند برده شده و به دست مزدورانی از استعمار افتاده! و نخستین ترجمه از آن به دست انکتیل دوبرون انجام گرفته و نسخه را به فرانسه برد از هند! ن ل وسترگاد و مارتی هوگ آلمانی دیگر نسخه ها را در هند به دست آوردند!

   پاسخ پرنیان حامد:  شما به لغت تازیان توجه داشته باشید این لغت را در همه جا به اعراب ترجمه می کنند که درست نیست.  تازیان در متون پهلوی قبل از حمله اعراب به ایران مادها بوده اند،  که در کتاب اسناد لازم ارائه شده است و بر این وبلاگ کپی شده است و در پرسش پاسخ های قبلی به تفسیر شرح داده شده است.  اما در مورد تازیانی که در آخر بندهش آمده است شاید اعراب را نیز شامل شود اما کدام تازیان به کمک کدام تاریان دیگر به کجا حمله کرده اند و چند سال طول کشیده است سوالاتی است که باید بیشتر بررسی شود. همچنین شما در قسمت اول سوالتان به حضرت اسماعیل اشاره داشتید. حضرت اسماعیلی که پدرشان حضرت ابراهیم از کردستان ایران بوده است از دید بندهش از تازیان = مادها نتیجه می شود و از دید حقیقت ایرانی و از نژاد ماد بوده اند،  عربی درکار نیست! می دانید نژاد عرب در کجای جهان سکنی داشته است؟ نقشه را باز کنید انتهای شبه جزیره عربستان در عمان و یمن.  بنی اسماعیل از نژاد مادهای ایرانی (تازیان بندهش) اصلا نمی گذاشتند این اعراب به مکه برسند چه رسد به ایران!

   البته نویسنده زردشتی بندهش دل خوشی از حمله این گروه به ایران و دگرگونی مذهب در ایران نداشته است اما تصور می کنم با لغت تازیان به درستی نژادی که به ایران حمله کرده اند را مادهای ساکن مکه معرفی کرده است که با اسناد تاریخی و اسناد مذهبی مطابقت دارد و مجتهدین اسلامی این مدارک را تایید می کنند. گویا نژاد عرب به ایران حمله نکرده است.  من محقق تاریخ اسلام و حتی تاریخ ساسانی نیستم از شما تقاضا دارم برای اطلاع بیشتر و کشف حقیقت با محققین این دوره تاریخ و مجتهدین اسلامی کشورمان تماس حاصل فرمایید.

   نظر انوش راوید:  در مورد جاده ابریشم یا راه آبی ابریشم،  به کشور چین کنونی،  ساخته و پرداخته داستان نویس های قرن 20 است،  نه یک واقعیت تاریخی.  کشور چین دو هزار سال پیش تولید کننده ابریشم نبوده،  هیچ سند تاریخی در این باره وجود ندارد،  بلکه استان چین ایران تولید کننده ابریشم بوده است.  اما امروز با وجود آزمایش هایی متوجه شده اند،  که تعدادی از فراعنه مومیایی معتاد به کوکائین بوده اند.   پرسش:  چه کسی و چگونه می توانستند این کوکائین را تهیه نماید؟  وظیفه جوانان باهوش محقق ایرانی است،  که ثابت کنند ایرانیها در زمان سلسله هخامنشیان،  از راه دریا به پرو می رفتند و باز می گشتند،  و کوکائین را آورده بودند.

   مسلمانان صدر اسلام که به خورآسان ایران و پایتخت عاریه ای شاهنشاهی ساسانیان حمله کردند،  مردمان بخش های غربی ایران بودند،  آنها بدلیل تاریخی و جغرافیایی نمی توانستند به تمامی ایران کنونی وارد شوند.  مباشران هر دین با بزرگ و کوچک نمایی تاریخ،  ترفند های خاصی برای جلب توده ها داشته اند.  تاریخ استعمار انگلیس در ایران،  کلی استفاده از زرتشیان و پارسیان هندوستان را داشته است،  حتی بی بی سی در این مورد برنامه ای داشت،  که آنها چقدر به امپراتوری بریتانیا خدمت کرده اند،  البته این خدمت در مواردی دو طرفه بوده است،  که نیاز به تعلیل و تحلیل های مستقل دارد،  البته بنظر من به سود ایران بوده است.

   پرسش 1221:  چرا موزه ی بریتانیای صغیر از پس دادن گنجینه ی امودریا (شامل زیور الات طلایی از دوران هخامنش) به تاجیکستان تفره میره؟ منظور از سکه های عرب-ساسانی و ساسانی- سلوکی چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تصور نمی کنید اگر موزه های اروپا گنجینه های کشور هایی که دزدیده اند پس بدهند،  این موزه ها خالی می شود؟  آنوقت فقط دو مجسمه از سلت های دراز گوش که کل پیشینه و تاریخ باستان اروپا را تشکیل می دهد در این موزه ها باقی می ماند.  گنجینه آمودریا که هیچ اموال یونان را هم پس نمی دهد،  تازه ما هم باید منشور کوروش را با کلی منت قرض بگیریم!

      لابد اصطلاحات عرب- ساسانی و ساسانی – سلوکی هم چیزی شبیه به هند و اروپا و هند و یونانی است که ایران ان به زودی فاکتور گرفته می شود،  و به زودی شاهد عرب – هندی و هندی – یونانی خواهیم بود.  از من به شما نصیحت: هند و اروپا در کتاب تفسیر شد بخوانید،  و هند و یونان هم بر همین وبلاگ بود آن را هم بخوانید و بخندید،  و این اصطلاحات بامزه  و بی منطقی که با آن سر و ته جهان و سر و ته سلسله ها و نژادها را برای خودشان به هم دوخته اند را فراموش کنید .

   پرسش 1222:  یعنی مجسمه ی الکساندروس در ترکیه مجسمه میثره است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  آفرین به شما تصور نمی کردم بتوانید کله مجسمه را به این راحتی تشخیص بدهید،  آفرین،  قضاوت را به عهده خودتان گذاشتم.  من اسناد را کنار هم گذاشتم شما بگویید کدام است؟

      تنها به جا می دانم مسئله ای را به شما خاطر نشان کنم:  مجسمه شخصی در اروپا و در حال کشتن گاو در معابد میترایی پیدا شده است،  که به آن مهر (میثره, میترا) می گویند،  این فرد در اروپا سکه دارد که به سکه میثره مشهور است.  آنچه اسناد نشان می دهد, این است که این فرد سازنده معابد میترایی و فاتح اروپا و اسکندر تاریخ ایران است،  که چون نام او میتری دات (مهرداد) = قانون میترایی بوده است،  این مجسمه ها و سکه ها به میترا (مهر, میثره) شهرت پیدا کرده اند.

   پرسش 1223:  در کتیبه رباطک ننوشته خط یونانی خطی آریایی است, نوشته کتبیه ای به خط یونانی و زبان آریایی. چرا کانیشکا باید یونانی بنویسد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا این سوال را از خودشان نمی پرسید!؟  مگر متوجه استدلال شان نیستید؟ می گویند چون یونانی ها فاتح افغانستان بودند،  افغانی ها تا زمان حمله مغول به ایران به خط یونانی می نوشتند!  این مزخرفاتی است که در مورد ای خانم از ویکی پدیا برای من کپی کردند،  که تفسیر کنم!  به پرسش و پاسخ 21 مراجعه نمایید.  حال اگر صدهزار بار اینجا بنویسم :

      فنقیها 1300 ق.م،  خطی اختراع کردند که مادر خط  های آرامی , سریانی, یون انی, فارسی و عربی شد.  یونی آن در 1100 ق. م،  این خط را از فنقی ها گرفتند.  کهن ترین سند یونی مربوط به 800 ق.م است،  که از راست به چپ نوشته شده است.  این خط یونانی نیست این خط فنقی است،  و صدها قوم برای نوشتن از این خط استفاده می کردند،  که یکی از آنها یونی ها بودند،  دیدن این خط در جایی سند بر حضور یونی ها در این مکان نیست!  باز بر می دارند برای من سند ارسال می کنند،  که خط یونانی (در اصل فنقی) را در افغانستان دیدیم،  پس الکساندر فاتح هند است !

   پرسش 1224:  گویی اشتباهی کرده ام.  جزیره اندروس در جنوب شرقی جزایر دریای اژه است  .andros هم هست که ربطی با  anderos  ندارد. امید وارم سالی خجسته و پرکار همچون سال ها پیشتان داشته باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  هیچ ایرادی ندارد همه ما اشتباه می کنیم،  از تذکر شما نهایت سپاس را داریم.  آقای راوید از شما تقاضا دارم محبت بفرمایید،  در سوال پیشین ایشان غرب یونان را به شرق یونان تصحیح بفرمایید و یا این قسمت را همینگونه بر وبلاگ باز کنید،  که رفع هر گونه سوء تفاهمی بر ایشان باشد.

   پرسش 1225:  آیا "مگاس" معنی مغ میدهد،  و چرا بیشتر به معنی "بزرگ" ترجمه شده؟  آیا سکه های 2زبانه ی یافت شده ی از اکراتید (یونانی و پالی) نشانی از پیشروی به هند است؟ (دِمِتریوس که قادر نبود بر تمامی سرزمین ‌هایی که تصرف کرده بود فرمانروایی کند، متصرفاتش را در دره کابل و منطقۀ قندهار (شامل شهر هایی چون دِمِتریاپولیس) و اَلِکساندروپولیس، که احتمالا قندهار امروزی باشد) به برادرش آنتیماخوس یکم داد. انتیماخوس در حدود ۱۷۱ پیش از میلاد در طی یک کودتا بدست فرمانروایی ستمگر بنام اوکراتید سرنگون شد. اوکراتید پس از رسیدن به تاج و تخت، خود را، آنطور که بر روی سکه‌هایش نوشته شده، مِگاس Megas؛ "بزرگ" خواند. سکه‌های اوکراتید یکی از بزرگترین سکه‌های ضرب‌شده در عصر باستان هستند. اوکراتید که به باختر کفایت نمی‌کرد، به‌ سوی خاور و به هند لشکر کشید و برای کسب قدرتی در قلمرو دولت یونانیِ هند با این فرمانروایان یونانیِ هند درگیر شد:  آپولودوتوس یکم، آنتیماخوس دوم و مِناندِر یکم.  پیشروی‌های اوکراتید در هند بر روی سکه‌ های بیشمار دوزبانه (حک شده به یونانی و پالی) دیده می‌شود. این قتل جنگ‌های داخلی را دامن زد، که به تضعیف فرمانروایی یونانیانِ باختر منجر شد. بازماندگان اوکراتید - اوکراتید دوم و لیوکلِس یکم آخرین پادشاهان یونانیِ باختر بودند که نتوانستند از پیشرفت قبایل یوئه‌ژی از سوی شمال جلوگیری کنند.

   پاسخ پرنیان حامد: Magnus    ــ  در ترجمه های اروپایی تبدیل به der gross  آلمانی و the great  انگلیسی شده است،  و این لغت همان مگان یا مغان فارسی+ us  پسوند آشوری است.  مغ ان = بغ ان است،  که ما متاسفانه به جای استفاده لغت پارسی آن از ترجمه دوباره لغت the great   = کبیر استفاده می کنیم.  انتیماخوس در حدود ۱۷۱ پیش از میلاد در طی یک کودتا بدست فرمانروایی ستمگر بنام اوکراتید سرنگون شد.  بدین ترتیب شما بر این باور هستید که تا حدود 171 پیش از میلاد یونانی ها در کابل و قندهار بوده اند!  و اکراتید (لابد یونانی!) وسط افغانستان در این سال ها خود را بغ بزرگ میترایی= Magnus  معرفی کرده است!  بسیار خوب فقط به من بگویید این حکومت اشکانی که می گویند از ارشک 211 ق.م،  تا بلاش سوم 191م،  پادشاهان کجای جهان بودند؟  اگر باختریش را بلخ افغانستان تصور می کنید،  بالاخره یکی از روی این تاریخ های بامزه به ما هم بگوید 211 ق.م،  به بعد اشکانیان حاکم افغانستان و ایران بودند یا یونانی ها؟

   به نوشته و استناد کلیه مورخین یونانی : Oxus  از کوه های قفقاز سرچشمه گرفته و به دریای کاسپیان میریزد. Oxus   نمی تواند آمودریا در افغانستان باشد،  رودی در شمال غربی ایران امروز است. اسکندریه بر روی Oxus آی خانم با نام ازبکی! (و نه یونانی!) نیست . به نوشته و استناد کلیه متون ایرانی و کتیبه های داریوش اول :

باختریش که به زبان  پارسی معنی غرب را نیز دارد،  بلخ امروزی در افغانستان نیست،  استانی از موصل تا آذربایجان بوده است . نوشته مورخین یونانی غلط نیست،  مفسرینی که برای رساندن الکساندر به هندوستان امروزی,  باختریش را بلخ افغانستان تعبیرکرده اند،  ابروی آنها را برده اند.

   پرسش 1226:  یا میشود در مورد سنگ نوشته ی هاتیگومفا توضیح دهید: (طبق سنگ ‌نوشتۀ هاتیگومفا Hathigumpha؛ "غار فیل")،  در اودایاگیری هند، که گفته می‌شود در حدود ۱۵۷ پیش از میلاد کنده‌ کاری شده، پادشاه یاوانائی (یونانی) بنام دِمِتریوس سپاهیانش را عازم شرق هند،  و احتمالا تا شهر راجاگریها کرد،  پیش از آنکه به ‌سوی غرب عقب ‌نشینی کند.  دِمِتریوس که در نبرد شکست نخورده بود،  پس از مرگش عنوان آنیکِتوس را بر روی سکه‌ های ضرب‌ شده توسط آگاتوکولِس، یکی از بازماندگان دولت یونانی هند خویش کسب کرد. دمتریوس در این پیشروی یونانیِ هند را در خاورترین کرانه‌ های دنیای هِلِنی تاسیس کرد، و در آن یونانیان برای دوصد سال آینده فرمانروایی کردند. (حضور یونانیانِ هند در شمال‌غرب هند، شمال پاکستان، و شرق افغانستان تا سقوط آخرین امیر نشینانِ کوچک توسط کوچ‌ نشینان سکائی در حدود ۲۰ پیش از میلاد دوام کرد).

   پاسخ پرنیان حامد:  پرسش قبلی را که آن هم از شما بود  با وجود تکرار  پاسخ گفتم . محبت بفرمایید پرسش 1159 و پاسخ آنرا در اینجا را مطالعه بفرمایید،  چنانچه سوال دیگری جز آنکه مطرح شده است دارید،  برای پاسخ گویی در خدمت شما هستم.

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 5

کنکاش 5

   پرسش 1145:  در مورد تمام این ها توضیح دهید و نپیچونید!! مخصوصا در مورد اشیای کشف شده در ای خانم که در ویکی پدیا هست.

   پاسخ پرنیان حامد:  به روی چشم همین الان توضیح می دهم چرا عصبانی می شوید!  تاریخ به اندازه کافی پیچ خورده دوست عزیز،  اگر با هم تبادلی به صورت پرسش و پاسخ می کنیم،  برای رسیدن به حقیقت است، و تکرار می کنم من هیچ اصراری ندارم بگویم حق با من است.  سند, مدرک, دلیل منطقی ارائه بدهید که ایراد و اما و اگر و شاید و تفسیر بعدی در آن نباشد, آنقدر نیک اندیش هستیم که بپذیریم.  آقای انوش راوید از شما تقاضا دارم متن بلند بالای این دوست عزیز را با بررسی های این جانب در قسمت های مختلف برروی وبلاگ باز بفرمایید.  نظر هر کس هر چه باشد برای من قابل احترام است.  و بر روی این وبلاگ تا به امروز با وجود لحن خشن بعضی از دوستان در طرح سوال (نمونه سوال این پرسش و سوال قبلی) هیچگاه به کسی توهین یا جسارتی از جانب من نشده است.  اما وقتی شما هزار بار از من می پرسید در مورد مجسمه, سکه, کاسه کوزه هایی که در افغانستان یافت شده توضیح دهید و من هزار بار می نویسم اشیای قابل جا به جایی مدرک و سند حکومت فردی بر محلی نیست، و باز برای بار هزار و یکم می گویید" مخصوصا در مورد اشیای کشف شده در ای خانم که در ویکی پدیا هست مجبور می شوم به شما خاطر نشان کنم که در تحقیقات آخری, من به این نتیجه رسیدم که این اشیا را بار الاغ کرده بودند و به افغانستان بردند و نه شتر! دوست عزیز اشیا را شاید در زمان اشکانیان از بین النهرین به این منطقه برده اند.  شما نمی توانید بگویید چون مجسمه ای شبیه ابوالهول در افغانستان یافت شده است پس مصری ها فاتح ایران و افغانستان بودند! این چه استدلالی است که دائما آن را تکرار می کنید؟

   فرمودید سکه ها گفتم سکه می دهید کالا میگیرید،  سکه در جهان پخش می شود علامت ضربخانه مهم است،  که بر روی سکه الکساندرها و سلوکیان علامت ضربخانه های مشهور لائودیسه, ریگا, .... که بر سر راه یونان تا افغانستان هستند نیست! علامتی با عنوان باختر موجود است که تا به امروز بلخ تصور شده لاجرم سلوکیان را به این سند فاتح افغانستان میدانستند.  اما متاسفانه با در نظر داشتن شواهد یونانی و ایرانی گویا باختریش, بلخ امروزی نیست. لاجرم فرضیه الکساندر فاتح افغانستان که به استناد علامت ضربخانه ی باختریش بر روی سکه های او بوده است مردود می باشد.

   فرمودید معبد لائودیسه گفتم معبد 100% سلوکی است و در فریاد رسای تاریخ بررسی شد.  فرمودید تختِ سنگین در ویکی پدیا به شما خاطر نشان کردم که راهرو هایی که در ویکی پدیا از آن سخن رفته معماری معابد میترایی است،  که صدها نمونه آن در اروپا دیده می شود. این بنا معبد میترایی است.  فرمودید  معبد خورهه ذکر شد که قصر اعیان اشکانی بوده است و نه معبد! همه در فریاد رسای تاریخ بررسی شد.

    حال می فرمایید ای خانم در افغانستان است

   متن ارسال شده توسط این دوست گرامی عینا در اینجا کپی  و بررسی خواهد شد از خوانندگان عزیز تقاضا دارم توجه داشته باشند در موقع ماخذ گیری از متون یونانی و مکتوبات جهان مجبور به کپی این مدارک همانگونه که هستند می باشم لاجرم توجه داشته باشید که  این اسناد در نامها و زمانها (266سال) با اسناد ایرانی تفاوت دارند

   متن ارسالی:  اسکندر مقدونی بر روی این سکۀ طلا (بدست‌آمده از گنجینۀ میرزکه در سال ۱۹۹۳ در ولایت پکتیا) یکی از تنها دو سکۀ موجود در دنیاست که در دوران زندگی اسکندر ضرب شده‌ است (سکۀ دیگر در آرامگاه زادگاهش در وِرگینا (شهری کوچک در شمال یونان) کشف شده بود). غارت و چپاول میرزکه در سال‌های ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳- که گنجینه‌ای عظیم مشتمل بر چهار تُن (۴۰۰۰ کیلوگرم) سکه و در حدود ۷۷۰ پوند (حدود ۳۵۰ کیلوگرم) اشیاء طلا و نقره بود - بقدری گسترده و جبران ‌ناپذیر بوده که به یک رویداد افسانوی می‌ماند! این سکۀ اسکندر را که در تصویر بالا می‌بینید، بسرعت سر از لندن در آورد، و فعلا در همین شهر در کلکسیون شخصی یک نفر جای گرفته است! [صاحب این سکه تنها رسامی از این سکه را اجازه داده تا از کاپی شدن آن جلوگیری شود]. آثار باستانی دیگر از میرزکه در موزیم میهو در جاپان (ژاپن) موجود است. بقیۀ این گنجینه در سطح دنیا پراکنده شده و به کلکسیونرها در اقصا نقاط دنیا فروخته شده‌است سنگ‌ نوشته‌ای دو زبانه (یونانی و آرامی) که در قندهار کشف شده، یکی از ۳۸ ستون فرمان‌ها و حکامی‌های صخره‌ای به فرمان آشوکای بزرگ است، حدود ۲۶۲ پیش از میلاد، موزیم ملی افغانستان در کابل. سکهٔ دیودوت یکم، بنیان‌گزار دولت مستقل یونانی باختر، قدمت سکه حدود ۲۴۵ پیش از میلاد، کتابخانه ملی فرانسه، بخش مدال‌ها (Cabinet des Médailles). گفتنی‌است که زمانی مجموعهٔ مشهور ۳۵۰۰۰ سکه‌ای (مشمول سکه‌های دورهٔ یونانیانِ باختر) در گنجینه‌های موزیم کابل موجود بوده که در طول سه دهه جنگ‌های داخلی بیشتر آن به غارت رفته و اکنون شمار اندکی از آن باقی مانده‌است.[۵۱]

  پاسخ پرنیان حامد:  1.  منظور شما از سکه اسکندر چیست؟ روی کدام یک از سکه های الکساندر لغت "ا س ک ن د ر "نوشته شده است؟ روی این سکه ها لغت الس آندروس (بدون تفسیر زبان یونانی مدرن) و تازه با این تفسیر لغت "ا ل ک س آ ن د ر و س" دیده می شود "ا ل ک س "را چگونه تبدیل به "اس ک" کرده اید؟

   برای بار هزارم پیدا شدن سکه فردی در مکانی دلیل بر حکومت آن شخص بر آن مکان نیست. استان باختر ایران به پارسی یعنی استان غربی ایران و به استناد کتیبه داریوش اول و کتاب بندهش و .... این استان بلخ امروزی نیست!

 پس از بابل خارج شدم و به ماد رسیدم فرورتیش که خود را پادشاه ماد نامیده بود با سپاه خود به شهر (کوندروش) کندروش = کندروس در ماد در آمد تا با من نبرد کند.

 - نبرد کندروس که در جلگه دامنه بیستون انجام شد برای داریوش اهمیت بسیار داشت و از این جهت  سخره های بیستون را که شاهد پیروزی او بود برای نقر نوشته های خود انتخاب کرد (ویلیام کالیکان).

  نسایه:  در میان مرو و باختریش است (اوستا)  داریوش شاه گوید: من مغ گئومات را در دژ سکا اوواتیش در ناحیه نسایه در ماد کشتم. ماد در شمال غربی ایران امروزی بوده است.

   مشیر الدویه در تاریخ ایران باستان (صفحه6-1695) که ترجمه ی از آثار یونانی آن است (و کلیه مورخین یونانی نیز در این قسمت از سفر الکساندر همین را نوشته اند), در باره رفتن الکساندر و سپاهش از بلخ به سوی سغد می نویسد:

   اسکندر و سپاهیانش از بلخ (باختریش ) به سوی سغدیان (سوگود) براه افتادند و به بیابان های بی آب و علف آن کشور در آمدند! با  آنکه شبها راه می پیمودند به زودی فریاد "العطش" از سپاه بر خواست. آنان فرسنگها راه می رفتند بی آنکه به رودی برسن؟! پرتو آفتاب به ریگهای روان می تابید! ..... سپاهیان اسکندر بردباریشان به سر آمد و نا امید شدند ....... باری پس از بردن رنج فراوان به کنار آموی (oxus) رسیدند!

   بفرمایید این بیابان بی آب  با ریگ های روان و .... کجاست؟ بلخ امروزی در شش کلیومتری شمال غربی مزار شریف و در70 کیلومتری جنوب آمودریا است و در  کنار رود بلخاب که درازای آن نزدیک به 350 کیلومتر است که پس از گذشتن از کنار بلخ به سوی شهر آقچه روان گشته و سپس به آمو دریا می ریزد! دره بلخاب آباد است و از بلخ تا کنار آمودریا آبادی زیاد است مانند دیوالی, خیرآباد و غرچینک! این سپاه الکساندر چگونه در کنار رود بلخاب که به سوی آمودریا می رفتند در صحرای بی آب و علف و شن زار و ریگ روان و کدام بیابان افغانستان سر در گم بودند؟ به استناد متون و اسناد خود یونانی ها هم باختریش, بلخ نیست! سوگود سغد نیست! oxus  آمو دریا نیست! در عوض در غرب ایران امروز در فاصله موصل تا هندیجان تا دلتان بخواهد بیابان و صحرای بی آب و علف و شنزار با ریگ روان موجود است.

   ادامه متن ارسالی:  (سکهٔ طلایی اوکراتید یکم (فرمانروایی: ۱۴۵-۱۷۱ ق. م.)، یکی از نشانه‌های ثروت بیشمار یونانی ‌باختری‌ها در دورۀ فرمانروایی وی در سرزمین باختر است، موزیم بریتانیا در لندن.)

آی‌خانم (نامی است اُزبکی، "ماه‌بانو"؛ احتمالا همان شهر باستانی اسکندریه بر روی آمودریا /Alexandria on the Oxus، و بعدها اوکراتیدیه / Eucratidia).

   پاسخ پرنیان حامد: به نوشته و استناد کلیه مورخین یونانی:

Oxus از کوهای قفقاز سرچشمه گرفته و به دریای کاسپیان میریزد.  Oxus نمی تواند آمودریا در افغانستان باشد رودی در شمال غربی ایران امروز است.  اسکندریه بر روی Oxus آی خانم با نام ازبکی! (و نه یونانی!) نیست. لاجرم باقی نوشته زیبای شما در مورد اسکندریه Alexandria on the Oxus در غرب ایران امروز می باشد و به آی خانم افغانستان ارتباطی ندارد! و هند آن نیز بالاجبار هندیجان است!

   ادامه متن ارسالی:  شاید یکی از بزرگترین شهرهای "هزار شهر باختر"، که ما تا امروز می‌شناسیم، آی‌خانم باشد، که در محل پیوندگاه رودهای آمو و کوکچه در نزدیکی مرز تاجیکستان، در شمال افغانستان، بنا شده‌است. در ابتدا ساحۀ یک دژ بنام اسکندریه بر روی آمودریا (Alexandria on the Oxus) در ۳۲۸-۳۲۹ پیش از میلاد توسط سپاهیان اسکندر مقدونی بنا شد، این ساحه بعدها مستعمره‌ای یونانی شد که در آنجا سربازان و بخشی از شمار زیاد همراهان اسکندر ماندند و مادامیکه اسکندر به لشکرکشی‌هایش در هند ادامه می‌داد، آنان در دشت‌های آسیای میانه دولتی یونانی بنیان گذاردند. در ۱۵۰ سال بعدی، این دژ بتدریج وسعت پیدا کرد تا اینکه ردیف بناهایی در امتداد سواحل جنوبی آمودریا در آن افزوده شد.  

   پاسخ پرنیان حامد: متاسفم دوست عزیز یونانی ها به این منطقه نرسیده اند!  محبت کنید در سخنان زیبایتان تکلیف ما را روشن کنید.  در مورد oxus  که به استناد مدارک یونانی در غرب ایران است و اسکندریه در کنار آن سخن بگوییم و یا در مورد آمودریایی که در شرق ایران امروزی است و بنای نزدیک آن ای خانم؟

   ادامه متن ارسالی:  نقشۀ ساختمانی آی‌خانم شامل یک قصر شاهی، گنج‌خانه، حوض‌های آب‌بازی (استخرها) و فواره‌ها، پیش‌دروازه (Propylaea؛ سازه‌هایی به‌صورت راهرویی ستوندار و سرپوشیده متشکل از ۱۱۸ سرستون کُرینتی (Corinthian) که به‌عنوان دروازهٔ آغازین برای ورود به مکان‌های مقدس در یونان باستان ساخته می‌شد

   پاسخ پرنیان حامد: می بخشید وسط کلام تان : سازه های راهرویی ستون دار متشکل از گویا هزار ستون با سر ستون در تخت جمشید که نام دروازه های مختلف نیز به آن نسبت داده شده است نیز برای ورود به مکان های مقدس یونانی در شیراز توسط الکساندر و سلوکیان ساخته شده است یا قدمت معماری این گونه بنا ها  در ایران چند صد سالی قبل از الکساندر  و سلوکیان با عنوان پرستشگاه مهر موجود بوده است؟ آی خانم به سبک معماری ایرانی تخت جمشیدی است که قرنها قبل از الکساندر و سلوکیان در ایران رواج داشته است.

   ادامه متن ارسالی:  یک کتابخانۀ شاهی، یک ورزشگاه (gymnasium) که وقف هراکلس (نام یونانی: Herakles؛ نام رومی: Hercules؛ نام قهرمان اسطوره‌ای یونان و روم باستان فرزند خدای زئوس و آلکمنه)،

   پاسخ پرنیان حامد: هرکول پسر خدای اسطوره ای میتولوژی را می فرمایید که جمیع ایزدان بین النهرین با نام مستعار یونانی در آن جمع می باشند؟ این مجموعه برای به رخ کشیدن به اروپاییان جمع شده است می خواهید آن را به  رخ من ایرانی بکشید, که می دانم هلیوس آن همان ایزدمهر و هرمس آن همان بوذاسپ و.... و هرکول آن ایزد بهرام (کرساسپ اوستا  که پری خنثی تی که به زبان یونانی تبدیل به xena شده است او را فریب داده است) قدمت ایلیاد هومر بیشتر است یا اوستا؟ سند بیشتر می خواهید:

   زیر یکی از مجسمه های شخصی که یونانیان تا به امروز او را هراکلس یونانی نامیده اند آمده است:

   در سال 4 ارشک بلاش شاه شاهان پسر مهرداد شاه در میشان علیه مهرداد شاه پسر پاکر شاه شاهان جنگید مهرداد شاه را از آنجا بیرون راند همه میشان را گرفت این پیکر ایزد بهرام را از میشان آورد به عنوان نظر به معبد تیریه (عراق) نهاد.

   هراکلس ترجمه یونی نام ایزد بهرام است. ورزشگاه آی خانم تقدیم به ایزد بهرام شده است. ارتباط آن با الکساندر چیست؟ میدانید به نوشته هومر نام جد زئوس perse بوده است. این قسمت ها را توجه ندارید!

   ادامه متن ارسالی:  انبارخانه‌هایی برای جای‌دادن طلاها و سنگ‌های قیمتی که از کوه‌های مجاور استخراج می‌کردند. اجناس نفیس که از طریق تجارت و غنایم جنگی بدست می آوردند، و همچنین گورستانی (necropolis) برای تدفین مُردگانشان. ردیف بناهای ساخته‌ شده در امتداد ساحل آمودریا از روی سبک یونانی آکروپولیس (Acropolis؛ به یونانی قدیم: بلندشهر یا دژشهر) و تئاتر بزرگ یونانی (بزرگترین نوع آن در مشرق‌زمین، حتی بزرگتر از همتای بابلی‌اش) بنا شده‌ بودند.

  پاسخ پرنیان حامد:  خلاصه ای از معماری ای خان افغانستان:  نقشه شهر بسیار خوب طرح ریزی شده و شهر به محله ها تقسیم شده است. یک بخش آن به منازل رهایشی اختصاص یافته و بخش دیگر آن برای ساختمان های اداری و قلعه مستحکم نظامی و مذهبی اختصاص یافته بود. جاده عمومی از دروازه بزرگ شمال شروع و تا دریای کوکچه در سمت دیگر شهر امتداد داشت. ( نمونه آن در قصر بابل).

   شهر بسیار زیبا و با مهارت ساخته شده است، سیستم آبرسانی و آبیاری آن شامل چند کانال میباشد. این سیستم آبیاری مطابق رسم و رواج آن زمان طرحریزی شده بود. ناگفته نباید گذاشت که این رسم در بلخ نیز وجود داشت، چنانکه یکی از شبکه های وسیع آبیاری زمان باستان به نام «هژده نهر» نیز در ولایت بلخ قرار داشت. در ساختمان عمارتها و امور مهندسی آن از شیوه های کار و ساختمان محلی به عمل آمده است. (به گفته هرودوت ایرانیان در سیستم آب رسانی مهارت داشتند! نه یونانی ها)

   در ساختن آن از خشتِ خام استفاده شده و در قسمتهای تهداب آن خشتِ پُخته به کار رفته است. در معماری از تخنیک معماری محلی که حتی امروز نیز در افغانستان معمول است استفاده به عمل آمده است.  بامهای آن هموار بوده که منظره غیر یونانی دارند. (به علت وجود سنگ آهک مرغوب در یونان, یونانیان سنگتراشان زبر دستی بودند که در کار آجر پزی و کاشی کاری و .... مهارتی نداشتند!)

   بامهای عمارتها توسط خشتهای کاشی فرش گردیده و در ساختن ستونها و درهای ورودی از سنگ چونه استفاده شده و چونهء مذکور از فاصلهء «پنجاه کیلومتری» جنوب غرب شهر به این جا انتقال یافته است. نقشه  قصر طوری طرح ریزی شده  که دارای حویلی وسیع بوده و «116» پایه و ستونهای آن تا اندازه ی تحت تأثیر شیوه ی محلی هخامنشیها می باشد.

   یکی از عمارتهای فوق العاده کشف شده، عبارت از ساختمان یک معبد میباشد.  این ساختمان از خشتهای خامِ مربع شکل ساخته شده که نشانه های معماری شرقی در آن  مشاهده می شود.  این عمارت دارای سه مجسمه بوده که اصلاً به شکل ایستاده ساخته شده اند.  اما مجسمه های مذکور به طور کامل به دست نیامده است تنها  برخی علایم و نشانه های قسمت تحتانی آن ها یافت گردیده است. در قسمت شمالی شهر یک مدرسه و یک ورزشگاه قرار دارد که در آن دانش آموزان هم زمان با فراگرفتن دروس تمرینهای ورزشی را نیز انجام میدادند، زیرا ایرانیان مخصوصا هخامنشی ها برای تربیت بدنی و روحی اهمیت یکسان قایل بودند.

   در قسمت تحتانی ورزشگاه فواره آب با دو شیردهن قرار دارد که به شکل جمجمه دولفین و جمجمه شیر ساخته شده است. جالب این است که بعد از گذشت هزاران سال آب هنوز هم از این شیردهنها در حال فوران میباشد.

 کشف شهر آی خانم از نگاه تاریخ هنر نیز حایز اهمیت میباشد. حکاکی و هیلکتراشی با کیفیت عالی در آن به چشم میخورد. بقایای سه مجسمه ی کشف شده در نوع خود بی مانند اند. یکی از مجسمه ها مجسمه مَرد ریشو میباشد که با دست راست خود عمامه خویش را محکم گرفته است. مجسمه  دیگر مجسمه یک ورزشکار است. مجسمه سومی شخصیست که کفش به پا دارد. این حکاکیها و آثار تاریخی از لحاظ محتوی و مضمون دارای علایم و نشانه های محلی  میباشند که بیانگر دوره ی آغازین در انکشاف کلتور «گندهارا» میباشد. کلتور گندهارا از هنر ایرانی و هندی تشکیل شده است.

   ساحه قلعه یا ارگ مشتمل بر تعداد زیادی سردابه ها میباشد که در آن ظروف گِلی و کاشی حریق شده به دست آمده است. کتیبه های که توسط رنگ نوشته شده و کتیبه ای که اسامی باشنده گان این شهر و کسانی که وفات یافته اند در آن درج میباشد، نیز به دست آمده است. کتیبه دیگر نیز موجود است که در آن نصایح سودمند به رشتهء تحریر درآمده است:

   «هرگاه شخصی در سنین طفولیت رسوم و عادتهای بهتر را کسب نموده، در سن جوانی بر احساسات غلبه حاصل نماید و در سن کهولت نصایح خوب و سودمند بدهد، بدون شک در هنگام مرگ هیچ گونه اظهار تأسف و ندامت نخواهد کرد.»

   کتیبه ها نشان می دهند که معمار اصلی این شهر «کتیاس» بوده است. قصه ها و افسانه های محلی در مورد این شهر بیشتر تخیلی و رومانتیک به نظر میرسد. در بعضی این افسانه ها گفته میشود که آی خانم یا مهبانو، دختر زیبارویی بود که سه شهزاده بلخ به دامِ عشق او افتاده بودند. هر کدام سعی می کردند تا او را به چنگ بیاورند، تا این که روزی از روزها یکی از این شهزاده گان او را گرفت و با کشتی که توسط شیرها کشانیده میشد از دریای آمو عبور کرد. این شهزاده بالاخر به  این محل رسید و این شهر ساخته شد.

   نظریه یی که تا اندازه ی به واقعیت قرین میباشد این است که نام آی خانم از  "اناهیتا"، الهه ایران باستان مشتق گردیده است.

   باستانشناسان علایم آتش سوزی شدیدی را یافتند که شاید در اثر حمله های چادرنشینان آسیای میانه و به احتمال قوی توسط «کوشانیها» صورت گرفته باشد.

   ادامه متن ارسالی:  (سرستون کُرینتی یکی از چندین سرستون‌هاییست که در آی‌خانم (احتمالا همان شهر باستانی اسکندریه بر روی آمودریا و بعدها اوکراتیدیه یافت شده‌اند، سدۀ دوم ق م.)

   پاسخ پرنیان حامد:  این  ستون مشابه  ستون غنچه گل نیلوفر و گاو مهری در تخت جمشید و نمونه دیگر آن در برازجان ایران می باشد.

  ادامه پرسش:  سکهٔ چهار دراخمی یونانی ‌باختری که اوتیدِموس فرمانروایی: ح.۲۰۰-ح.۲۳۰ ق. م،   تندیس یک زن، آی‌خانم، سدۀ دوم ق. م.، موزیم ملی افغانستان در کابل.

   پاسخ پرنیان حامد:  گویا در ایران و افغانستان زن موجود نبوده است؟

   ادامه پرسش:  سکهٔ چهار دراخمی یونانی‌باختری که دِمِتریوس یکم فرمانروایی: ۱۸۰-۲۰۰ ق. م. را نشان می‌دهد.  لوحه‌ای که در آن کوبله توسط دو شیر کشیده می‌شود، آی‌خانم، سده دوم پیش از میلاد.

   پاسخ پرنیان حامد: سندی برای تایید افسانه محلی که برای این قصر می گویند! 

   ادامه پرسش:  نگارهٔ گُندُفَر روی سکه‌ای بجای‌مانده از دوران وی در سرزمین باستانی گندهارا، افغانستان مزیم ملی افغانستان در کابل.  سکۀ طلایی کانیشکا یکم (Kanishka I)، شاهنشاه مقتدر کوشانی.  روی سکه:  تصویر ایستادۀ شاهنشاه با پوشک کوشانی: بالاپوش (پالتو) سنگینی بر تن، بوت‌های (چکمه‌ها) بلند به پا، و شلوار بلند و پُرچین بر جانش. پیش رویش میز کوچک قربانی است و به دست چپش نیزۀ طویلی گرفته و از شانه‌هایش شعله‌های آتش ساطع می‌شوند. نوشتۀ روی سکه به زبان باختری و خط یونانی (با اضافه شدن حرف کوشانی Ϸ «ش»): ϷΑΟΝΑΝΟϷΑΟ ΚΑΝΗϷΚΙ ΚΟϷΑΝO؛ تلفظ: «Shaonanoshao Kanishki Koshano» : «شاهنشاه، کانیشکایِ کوشانی» پشت سکه: تصویر بودای ایستاده به سبک هِلِنی، که با دست راستش ژِستی نمادین از نشان اطمینان و امنیت (اَبهایا مودرا) را شکل داده، و با دست چپش چین ردایش را گرفته‌است.نوشتۀ پشت سکه به خط یونانی: BODDO «بودا». در سمت راست نشان کانیشکا (tamgha) ترسیم شده ‌است. موزیم بریتانیا

   پاسخ پرنیان حامد:  به نوشته ماخذ های اروپایی هر کدام که دوست دارید اینجا  لغتنامه معتبر جهان برایتان کپی می کنم (enzyklopaedie lexicon 2000) جلد دوم چاپ 1971 صفحه 684:

  " در شهر هایی که اسکندر در باختر ساخت بیشتر یونانی جا داد. نخستین ساتراپ بنام باختر یکی از بزرگان جزیره قبرس بود در این زمان در باختر کشور یونانی تمام عیاری درست شد که سده ها پایدار ماند تا آنجا که خط یونانی تا سده نهم میلادی در آنجا به جا ماند ! ( بدین ترتیب تقریبا  تا زمان حمله مغول به ایران! در افغانستان به زبان یونانی می نوشتند!) پیرامون سال 130 ق.م سکاهای هندو ژرمنی غیر ایرانی (شگفتا! اول که هندو های هندیجان شدند مردم آریابهارات (نام هند امروزی در آن زمان) بعد هم که ژرمان ها یکی از قبایل پارس (کرمان ها) شدند آلمانی! سپس از هند امروزی تا آلمان امروزی کشور ایران به کلی از آن حذف شده و سکاهای هندی- آلمانی غیر ایرانی نتیجه شده است عالیه جدی بفرمایید 130ق.م سکاهای فرقه ی آلمانی بودند یا فرقه هندی که به باختریش یورش بردند! این است آنچه ماخذ تاریخ ایران کردید! محل زندگی سکاها که به نوشته هرودوت در کنار دریای سیاه بوده, این که نه هند است و نه آلمان و نه افغانستان! حداقل پایبد نوشته اصلی مورخین یونانی بمانید Oxus آمودریا نیست! محل زندگی سکاها در جنوب دریای سیاه بوده است! باختریش (باختر) با این اسناد یونانی چگونه می تواند بلخ در افغانستان امروزی باشد؟)  که چوپانانی جنگجو بودند به باختر یورش بردند. فشار سکاها, یونانی ها را به سوی هندوکش! (هندوکش : در شهر فریدون) و استانهای جنوبی پس راند. کوشانیان که از روی زبانشان مردمی هند و ژرمنی بودند در سال 50 ق.م واپسین پادشاه یونانی باختر را در هندوکش در هم کوبیده پادشاه کوشان kanishka   150 ق.م تا اواخر قرن اول میلادی ....  به نام خداوند جان و خرد: سکه پادشاه سکایی از حوالی دریای سیاه که یونانی ها را از هندوکش در فریدون شهر بیرون ریخته چه ارتباطی به افغانستان دارد؟ ببخشید اشکانیان از ارشک 211 ق.م تا بلاش سوم 191م از تاریخ فاکتور گرفته شدند! یا کره ی ماه بودند! که پادشاه کوشانی از دریای سیاه آمده رفته افغانستان یونانی ها! را از افغانستان بیرون کرده باشد. یونانی ها تا زمان فرهاد دوم 128-138 ق.م در افغانستان بودند! پس تیرداد و ارشک و مهرداد اول و ....از 211 ق.م تا 150 ق.م پادشاهان کجا بودند؟  به خدا خرد هم خوب چیزی است!

   ادامه متن ارسالی:  (تندیس آفرودیت، بدست‌آمده از اتاق ۱۳ در بگرام، سدۀ نخست میلادی، گچ، موزیم ملی افغانستان در کابل.)

   پاسخ پرنیان حامد:  نه این مجسمه شباهتی به افرودیت دارد نه آن یکی هرمس بود. حال که ثابت شد آن یکی تندیس هرمس نیست مجسمه بعدی را برداشتید می گویید افرودیت است! خیر افرودیت نیست خود آی خانم است.

   ادامه متن ارسالی:  منطقۀ گندهارا قلب شاهنشاهی کوشان و زادبوم یک جامعۀ چندقومی و مدارا با گوناگونی‌های مذهبی بود. موقعیت مطلوب استراتژیک (سوق‌الجیشی) گندهارا و دسترسی مستقیم آن به راه‌های تجاری زمینی جاده ابریشم و پیوند آن با بنادر در دریای عرب، این منطقه را در طول تاریخ طولانی آن آماج لشکرگشایی‌های متعدد چون هخامنشیان، اسکندر مقدونی (۳۲۵/۲۴-۳۲۷/۲۶ ق.م.)، مائوریاهای هند، سلوکیان، شاهان یونانی باختری و بازماندگان هندو یونانی آنان (سده‌های سوم تا دوم ق.م.)، سکاها و اشکانیان (سده‌های دوم تا یکم ق.م.) ساخت. ادغام نژادها، باورها و مهارت‌هایی که در غرب و شرق رشد یافته بودند، فرهنگی دستچین و التقاطی پدید آورد که بطور روشن در هنرهای تصویری دورۀ کوشانی دیده می‌شود. درون‌ مایه‌های (تِم‌ها) برگرفته از اساطیر یونانی و رومی با نمادها و ظرافت‌های بودایی درآمیخته و نخستین ترسیم بودا در شکل یک انسان و ابتدایی‌ترین نگاره‌های شخصیت‌های مهم بودایی چون بوداسف (Bodhisattva) را در عصر کوشانیان خلق کرد.

  پاسخ پرنیان حامد: شخصی با نام بزسپ (بوذاسپ) که در ایام تهمورث بیرون آمد و دین صابیان آورد. خوارزمی صاحب مفاتیح العلوم گوید:

   کلدانیان آنان اند که صابیان و حرانیان نامیده می شوند و بقایای ایشان در حران و عراق هستند و پیغمبر خود بوذاسپ را می دانند که در هند ظهور کرد و برخی از ایشان می گویند که هرمس بوده است.  کیانیها که پادشاه بابل بودند و اهل بابل ایشان را کلدانیان می گویند.

   هرمس نام شخصی در شجره نامه رومیان پسران گرگ (خاندان گشواد ایرانی و حاکمان بابل) می باشد.

  بوذاسپ در هند که کشور هندوستان (اریابهارات) امروزی نیست ظهور کرده است و مردمان را دبیری فارسی آموخته است از زمان او مردم آفتاب پرستیدند و زنار بسته اند (مذهب میترایی) پسوند نام او اسپ است که این پسوند در نامهای ایرانی قدیم دیده می شود. این پیامبر هیچ ارتباطی با بودای (شاهزاده سیزارتا) هندوستان امروزی که هزاره ای پس از او به دنیا آمده است ندارد! جمشید هم اگر  به هند فرار کرده است از کردستان امروزی به شیراز رفته است و فریدون از تخمه او از تخت جمشید به اسپهان (کرمانشاه) بازگشته است. 

   صابیان همان کلدانیان هستند و کلدانیان همان کیانیان یعنی مادهای بوذاسپ مذهب (میترایی) که پادشاهان ایران شهر, اکباتان, بابل و... بودند.

   ادامه متن ارسالی:  گنجینۀ بگرام: در شصت کیلومتری شمال‌غرب کابل، در نزدیکی شهر امروزی چاریکار، در محل پیوندگاه غوربند و دره پنجشیر، پایتخت تابستانی شاهنشاهی کوشانیان بنا شد، در جایی بنام کاپیسا (که بعدها بگرام نام گرفت، و نباید با پایگاه هوایی بگرام امروزی اشتباه شود.).  بگرام که در یک نقطۀ گذرگاه کلیدی در امتداد جاده ابریشم بین کابل و بامیان واقع بود، زمانی توسط کوروش بزرگ، شاهنشاه هخامنشی ویران شد، و بعد از مدت کوتاهی توسط جانشینش داریوش بزرگ ترمیم شد، و بعدها توسط اسکندر مقدونی از نو بنا شده و در آن دژی برپاشد و بنام اسکندریه قفقاز (Alexandria of the Caucasus) مسمی گردید و این شهر را به یک پایگاه دفاعی برای یونانیان باختر تبدیل کرد.

پاسخ پرنیان حامد: خدا را شکر که برای رساندن الکساندر به هندوستان امروزی کوههای قفقاز را نیز کندید و به بلخ در افغانستان بردید! حداقل خودتان قبل از اینکه چنین نوشته ای را به عنوان سند به ما ارائه بدهید نقشه ی جغرافی باز کنید ببینید کوههای قفقاز در ارمنستان در چاله ی شمال غربی ایران که به دریای کاسپیان ختم می شود چگونه ممکن است از وسط افغانستان سر در بیاورد؟ اسکندریه قفقاز در ارمنستان است به افغانستان چه ربطی دارد؟

   ادامه متن ارسالی:  در اطراف جادۀ اصلی در بگرام، که توسط دیوار خشتی (آجری) بلند با برج و باروهایی در چهار گوشۀ آن مستحکم شده بود، و قصر تابستانی کوشانی واقع در این شهر کارگاه‌ها و دکان‌هایی واقع بودند. عاج‌های نفیس از هند، جعبه‌های لاکی (lacquer) از چین، ظروف شیشه‌‌ای و بُرُنزی از مصر و روم، برجسته‌ کاری‌های گچی تزئینی و دیگر اشیاء از جاده ابریشم نمایش و داد و ستد می‌شدند و احتمالا در صورت ‌کالاها نگهداری می‌شدند تا از روی آنها کاپی‌ برداری شود. علیرغم افتادن کاپیسا (بگرام) بدست ساسانیان در حدود سال ۲۴۱ میلادی، دو انبار خانه مملو از کالاهای جاده ابریشم، که برای جلوگیری از شناسایی آنها مُهر و موم شده بودند، تا مدت قریب به هفده قرن در داخل قصر در امان مانده بودند تا اینکه در سال‌های دهۀ ۱۹۳۰ میلادی توسط باستان‌ شناسان فرانسوی کشف شدند. هر یک از این آثار نفیس "گنجینۀ بگرام" گواهی است بر رونق بازرگانی در عصر کوشانی و احتمال وجود بازارهای مشابه در امتداد جاده ابریشم در سرتاسر جهان متمدن آن دوران. این کشفیات شیفتگی ما را با دست‌ ساخت‌های ماهرانه و شهروندی بسیار فرهیخته و با فرهنگ در عصر کوشانیان تجدید می‌کند.

 (جنیوس (Genius) حامل دستۀ گُل، بدست‌آمده از نیایشگاه تپه‌ کلان در پایگاه باستان‌ شناسی هَده در ولایت ننگرهار، سده‌های چهارم و پنجم میلادی، موزیم گیمه در پاریس.)

   پاسخ پرنیان حامد: اول آنکه دیوار خشتی از هنر ایران است و به یونان ارتباطی ندارد. دوم آنکه خودتان فرمودید جاده ابریشم محل تجارت و داد و ستد بوده لاجرم این مناطق پر از سکه های خارجی و اشیایی است که از دوردست به این منطقه می آوردند سوم آنکه جنیوس سده 4-5 میلادی به الکساندر یونانی چه ارتباطی دارد؟

   ادامه متن ارسالی:  مجموعه معابد بودایی در هَده: هده که یک پایگاه (ساحۀ) باستان‌شناسی یونانی-بودایی واقع در سرزمین باستانی گندهارا، در شش مایلی (ده کیلومتری) جنوب شهر جلال‌آباد در شرق افغانستان است، یکی از بزرگترین معابد و مجموعه زیارتگاه‌های بودایی در جهان، طی سده‌های نخست تا سوم میلادی بوده‌است. هده با موقعیت کلیدیش در مسیر دو هزار مایلی سفر زائران و مبلغان بودایی از هند به چین، مرکزی فعال برای ترجمه و تکثیر (نسخه‌برداری) نوشته‌های بودایی و همچنین هنر تندیس‌گری شمرده می‌شد. بیش از ۲۳٫۰۰۰ پیکره‌های یونانی- بودایی ساخته شده از خاک رُس و گچ، تزئینات معماری و سردیس‌ها و تندیس‌هایی که مردان، زنان، کودکان، دیوهای گوناگون، سالخوردگان، با حالات و پوشاک قابل تصور، از هر طبقه و مقامی، از هر گونه چهره‌ای از هر گوشۀ دنیا را نشان می‌داد - حتی چهره‌های بیشتر از آنچه که برای باز آفرینی تمام یک شهر بودایی ضرورت باشد - در سلسله کاوش‌های باستان‌شناسی و هِلِنی در هده بین دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۷۰ کشف شد. پیکره‌های بدست‌آمده از هده، عناصری از فرهنگ بودایی (یونانی) را در سبکی کامل و بی‌نظیر قابل شناسایی از هِلِنی تلفیق (باهم‌درآمیختن) می‌کنند. اگرچه به‌عقیدۀ کارشناسان خود سبک متعلق به هِلِنی واپسین (متاخر) در سده‌های دوم و اول پیش از میلاد است، اما پیکره‌های بدست‌آمده از هده احتمالا متعلق به سدۀ اول پس از میلاد و پس از آن هستند. با توجه به تاریخ کهن، کیفیت عالی، ظرافت کار، گوناگونی و کیفیت حیرت‌انگیز پیکره‌ها، هده می‌بایست یک "شهر کارخانه‌ای" بوده باشد که در آن هنرمندان یونانی و کارآموزان آنها، مجموعه معابد بودایی در هَده: هده که یک پایگاه (ساحۀ) باستان‌شناسی یونانی- بودایی واقع در سرزمین باستانی گندهارا، در شش مایلی (ده کیلومتری) جنوب شهر جلال‌آباد در شرق افغانستان است، یکی از بزرگترین معابد و مجموعه زیارتگاه‌های بودایی در جهان، طی سده‌های نخست تا سوم میلادی بوده‌است. هده با موقعیت کلیدیش در مسیر دو هزار مایلی سفر زائران و مبلغان بودایی از هند به چین، مرکزی فعال برای ترجمه و تکثیر (نسخه‌برداری) نوشته‌های بودایی و همچنین هنر تندیس‌گری شمرده می‌شد. بیش از ۲۳٫۰۰۰ پیکره‌های یونانی- بودایی ساخته ‌شده از خاک رُس و گچ، تزئینات معماری و سردیس‌ها و تندیس‌هایی که مردان، زنان، کودکان، ...  آیا این آثار کشف شده پس هستند؟؟

  پاسخ پرنیان حامد:  این قسمت کامل به دست ما نرسیده است و قسمت آبی دوباره تکرار شده است در هر صورت توضیحی از معابد بودایی در افغانستان به چشم می خورد که بی مورد لغت یونانی در داخل گیومه به آن اضافه شده است و سپس لغت هلنی نیز در جایی از آن دیده می شود. به درستی متوجه نمی شوم یونانی بودایی بوده یا هندی هلنی؟ یا هند و یونان بودایی هلنی بودند. راحت تر نیست بگویید پس از جنگ تروی، بودا از هلن خواستگاری کرد و با او ازدواج کرد چه ایرادی دارد شما که کوه قفقاز را به این آسانی کندید بردید آنطرف! سه چهار تا از آن ایزدان به عاریه گرفته شده ی یونانی را نیز که نامهای عجیبی دارند به عنوان ساقدوش معرفی کنید که عوام تصور کنند از موضوعی سخن می گویید که در حد فهم و بررسی آنان نمی باشد و هلیوس یونانی را فراموش نکنید. چون این معابد در اصل بودایی- میترایی هستند. و نشانه های آیین مهری در آن به وضوح به چشم می خورند و حال که آن را به هلنی تفسیر کردید نام یونانی شده بغ مهر = هلیوس یادتان نرود.!

   این اثار کشف شده هستند هیچکس هم منکر آنها نیست. سکه مجسمه کاسه کوزه را کاروان های تجاری جاده ابریشم برایشان برده اند. دیوارها, قصر ها و معابد و .... را هم حکومت اشکانیان و مهاجران مزدا آیین برایشان ساختند. اسکندریه قفقاز و اسکندریه oxus  نیز در ارمنستان امروزی می باشند و به افغانستان هیچ ارتباطی ندارند.

   ادامه پرسش:  (تصویر یونانی- رومی از یک گلادیاتور بر روی ظرف شیشه‌ای، پایگاه باستان‌شناسی بگرام در ولایت پروان، سده نخست میلادی، موزیم ملی افغانستان در کابل.)

   پاسخ پرنیان حامد: کاسه و کوزه ی که لغت یونانی آن بی مورد و روم آن نیز رومیه مدائن و سرداران اشکانی هستند. 

   ادامه پرسش:  (لوحۀ تزئینی بزرگی با چند زن در زیر مدخل آن، پایگاه باستان‌شناسی بگرام در ولایت پروان، سده نخست میلادی، موزیم ملی افغانستان در کابل)

   پاسخ پرنیان حامد: جدی بر این باور هستید که در عهد باستان جز در کشور یونان جای دیگری زن نبوده است، که این لوح را یونانی تشخیص می دهید؟

   ادامه پرسش:  پایتخت تابستانی کوشانیان در کاپیسا (بگرام امروزی، شمال کابل)، همچنین یک مرکز تجاری بوده، که باستان ‌شناسان در سال ۱۹۳۷ یکی از چشمگیرترین یافته‌های باستان‌شناسی را در آن بدست آوردند.

   پاسخ پرنیان حامد:  که البته همانگونه که بررسی شد  با یونان ارتباطی ندارد.

   ادامه پرسش:  (سنگ‌نوشتۀ رباطک به زبان باختری و خط یونانی، از دوران کانیشکا، امپراتور مقتدر کوشانی، در این سنگ نوشته زبان بکار رفته در آن بنام «زبان آریایی» (ariao) یاد شده[۵۳]، پایگاه باستان‌شناسی سُرخ‌کوتَل در ولایت بغلان، سدهٔ دوم میلادی، موزیم ملی افغانستان در کابل.)

   پاسخ پرنیان حامد: خط یونانی خود عاریه گرفته شده ای از خط فنقی است، لاجرم سنگ نوشته ای به زبان آریایی و خط فنقی به یونان چه ارتباطی دارد؟

   ادامه پرسش:  (چند چهره‌نگاری (Portrait)، بدست‌آمده از نیانشگاه تپه‌کلان، پایگاه باستان‌شناسی هَده در ولایت ننگرهار، سدۀ سوم میلادی،)

   پاسخ پرنیان حامد: شاید تصویر چهره ی الکساندر یونانی است که سده سوم بعد از میلاد خود شخصا با عنوان سوژه ی این چهره نگاری حضور داشته است 300 بعد از میلاد چه ارتیاطی به الکساندر یونانی دارد؟

   ادامه پرسش:  (صلح و فراوانی در دوران کوشانیان هنرمندان را قادر ساخت تا در مجموعه معابد بودایی همچون هده (جنوب جلال‌آباد)، با بهره‌گیری از هنر بومی گندهارا، نمونه‌هایی بی‌نظیر و فراموش‌نشدنی از تندیس‌گری را خلق کنند که هنر بودایی تا بحال ارائه کرده، ترسیم بوداسف (Bodhisattva) و چَندِکا، سدۀ پنجم میلادی موزیم گیمه در پاریس.)

  پاسخ پرنیان حامد:  تندیس گری 500 بعد از میلاد و ترسیم بوداسپ چه ارتباطی به یونان و الکساندر دارد؟

   با سپاس از شما برای ارسال این اسناد چنانچه به علت غیر منطقی بودن متن فوق جسارتی در لحن پاسخگو مشاهده شده است به بزرگواری خود بخشیده و شخصا به نویسنگان ویکی پدیا برای نوشتن جملاتی چون کوههای قفقاز در افغانستان و oxus = آمو دریا اعتراض بفرمایید . موفق باشید.

   پرسش 1146:  فیلیپ اصلا شاه بوده؟  نسبت هایی که به خانواده ی سلطنتی الکساندر میدن درسته؟ ایا او یکی از مشهور ترین اعضای سلسله ی ارگیاد و یکی از امپراطور های تاریخ باستان بود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ایلوس پدر اسکندر پادشاه بابل بوده است و نسبت او به کی کاووس و سیاوخش پادشاهان کیانی می رسد.  ارجاسپ (خزراسپ) پدر کهرم پادشاه بوده است و نسبت او به تور و افراسیاب (نماد پادشاهان آشوری) می رسد.

   پرسش 1147 :  در کتاب مجمل التواریخ امده : (دارای بن داراب پسر داراب بود, جزین روایت نیست و ان است که سکندر رومی بر وی خروج کرد و او را پسری بود نام او اشک , و هر چه از اشکانیان نسب نویسند, فرزندان این اشک بوده اند, و ملوک الطوایف ایشان را بزرگ داشتندی....) و در جای دیگر آمده: (صفت اشکانیان و نسب ایشان به روایت بهرام موبد شاپور: اشک بن دارا بن داراب -اشک بن اشکان -شاپور بن ادران بن اشک -بهرام بن شاپور -بلاش بن بهرام - هرمز بن بلاش -نرسه بن بلاش -فیروز بن هرمز -بلاش بن فیروز -خسرو بن ولادان بلاشان -اردوان بن بلاشان (-اردوان بزرگ بن اشکانان   -خسرو بن اشکانان -به افرید بن اشکانان -بلاش بن اشکانان نرسی بن اشکانان -اردوان کوچک افدم( اخرین) .)) این نسب نامه را تایید میکنید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر آنچه به رنگ قرمز است خود شجره نامه اردوان بلاشان اشکنان است،  که هم زمان با شاهان قبلی می شود.

   پرسش 1148 :  ولی در همین کتاب در مورد اسکندر ارومی نوشته: (بختیانوس ملک مصر حاذ بود چون از پادشاهی بیفتاد, بزمین یونان رفت متنکر, و حیلت ها کرد, تا خود را به دختر فیلقوس رسانید به جادویی, نام وی المفید (المپیاد) و از وی سکندر بزاد. و چند روایت نا معقول دیگر گویند. در مادر او که دختر فیلقوس بود شک نیست و اندر تاریخ ........) اینجا چرا اسکندر را یونانی میخواند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا تا لغت یونان را می بینید می ترسید؟ کجا نوشته یونانی بود؟ نوشته به زمین یونان برفت! هزار بار توی همین تاریخ ها نوشته در زمان طوطانس آشوری مردم ایلیوس اسیر یونی ان شدند، یعنی آشوری های یونی نژاد بابل را فتح کردند و سالها بعد فیلقوس (ایلیوس) پدر اسکندر با حمله به آنان مردم ایلیوس (بابل) را از قید یونی آن نجات و خود سرزمین یونی ها را فتح کرد.  بابل کجا!, نینوا کجا!, جزایر دریای اژه کجا؟ 

   پرسش 1149:  در جای دیگر همین کتاب در نسب نامه شاهان ایران از اسکندر با لغب ویرای کره یا همان ویران گر یاد شده!  در مورد زندان اسکندر در یزد و سد اسکندر توضیح دهید لطفا. با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  در تمام متون پهلوی نوشته اسکندر گجستک! وقتی راوی نقل می کند باید عین سند را بنویسد.

   پرسش 1150 :  در مورد همسران اسکندر و الکساندر و نام های اریوبرزن و یوتاب توضیح دهید؟ آیا بطلیموس مورخ الکساندر بوده؟ کدام مورخان یونانی درست نوشتند که الکساندر هندیجان و باختریش رو فتح کرده؟ بدرود

  پاسخ پرنیان حامد:  همسران اسکندر پسر ایلوس  : 1 . روشنک دختر دارا که رسما از او خواستگاری شده است. 2 دختر کید هند که برای ازدواج به اندازه قامتش به پای او طلا ریخته شده است.

همسران کهرم پسر ارجاسپ یونی : به آفرید (بادافره , اوستا : واریذکنا) و هما (اوستا :هومیا) بودند که آنان را پس از به آتش کشیدن قصر پادشاه ربود و با خود برد.

   در مورد اریو برزن توضیح داده شد . باز هم تکرار می کنم دو سرگذشت با هم آنچنان در آمیخته است که حال جدا کردن قهرمانان جنگها  و مورخین و مکانها و فرجام آنان, خود نیاز به پژوهش و کتاب دوم دارد. در آینده بررسی می کنم که اریو برزن فرشیدورد بوده یا خود یکی از سرداران هخامنشی بوده، که در مقابل سپاه مادها ایستادگی کرده است .

   در مورد مورخان یونانی بی گناه که نوشته اند الکساندر از سرزمین یون ها (هروم که جزایر دریای اژه نیست )! بلند شد و رفت باختریش را گرفت (که بلخ امروزی نیست) و از آنجا راهی سرزمین هندو شد (که هند امروزی با نام کهن آریابهارات نیست. اگر منظور هندوستان امروزی بود می نوشت آریابهارات چنین لغتی مکتوب  نیست!) و یا مورخ  یونانی کتزیاس که نوشته در راه شوش از شهر باختریش رد شدم و همه گفتند مردک دیوانه است, بلخ سر راه یونان و شوش نیست 3000 کیلومتر اشتباه کرده! این مورخین اشتباه نکردند! مفسرین سمج یونانی که می خواهند الکساندر را فاتح ایران جلوه دهند،  و لاجرم هندیجان را به کشور هند امروزی, باختریش را به بلخ امروزی ..... تفسیر می کنند و از جنگی در منطقه ای که با منطق و نوشته مورخین جور در می آید افسانه شاه و پریان ساختند ابرو و حیثیت  هر چه مورخ یونانی بوده بردند.

   پرسش 1150 : این تصویری که از اسکندر رو کتاب زدید چطوری بهش رسیدید؟موفق باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  تصویر جلد کتاب تنها تجسم پژوهشگر از شخصیتی است که در مورد او کنکاش کرده است،  و هیچگونه ارزش و سندیت تاریخی ندارد.  البته کلاه او کلاه ماد ها و سرخی جلد کتاب نماد میتراییان می باشد.

   پرسش 1152:  نسل اسکندر ماد بوده و نسل اشکانیان پارت؟ این درسته؟

  پاسخ پرنیان حامد:  نه دوست عزیز دو نژاد در ایران بوده است: 1. مادها، 2. پارس ها که شامل قبائل مختلف بودند و اشکانیان پارت یکی از قبایل ماد ها بوده است:

  * 1 ــ  مادها : بوزها, پارتاکن ها, استروخات ها, اری زانت ها, بودین ها, مغ ها

  * 2 ــ  پارسها : پاسارگادی ها, مرفی ها, ماسپیان ها, پانتالی ها, دروزی ها, ژرمن ها.  پارسها همچنین چهار قبیله چادر نشین داشتند که عبارتند از: ساگارتی ها, مرد ها, دروپیک ها, داآن ها.

   پرسش 1153:  شما چطور فهمیدید شماره 3 در پشت سکه اشکانیان یعنی شاه شاهان؟

   پاسخ پرنیان حامد:  پشت سکه های الکساندر ها سلوکیان و اشکانیان تا به زمان مهرداد دوم یک بار شماره 3 کوبیده شده است از زمان مهرداد اشکانی به بعد دو بار شماره 3 پشت هم آمده است.  اشتباه چاپی و یا تایپی هم نیست چرا که از این زمان به بعد تمامی سکه اشکانیان دو بار شماره 3 دارد.  یک بار شماره 3 یعنی شاه دو بار شماره 3 یعنی شاه شاه که گویا آن را در پارسی شاه شاهان می توان خواند به نظر شما شاه شاه چه مفهومی دارد؟

   پرسش 1154 :  خط کدام یک از کتیبه های آشوری همانند خط یونانیان است؟

  پاسخ پرنیان حامد:  خط یونانی (گریس) چیست؟ کتیبه ها و آثار باستانی و بنا ها و معابد در جزایر دریای اژه (یونان کنونی) که قدمت آن بیش از 2700 سال باشند کدام اند؟ قدمت چغامیش و سیلک کاشان به 5000 الی 7000 سال میرسد! کجاست آثار باستانی کتیبه نوشته ها (لوح سنگ قابل حمل نمی خواهم کتیبه ی همانند بیستون) و معابد خدایان این جزایر که قدمتی حدود 7000 سال داشته باشند؟ فنقیها در سده 1300ق.م خطی اختراع کردند که مادر خط  های آرامی, سریانی, یون ان, فارسی و عربی شد.  یونی ان  مقیم نینوا در 1100 ق.م این خط را از فنقی ها گرفتند. کهنترین سند یونی (که ارتباطی با گریس ها پیدا نمی کند)  مربوط به سده 800 ق.م است که از راست به چپ نوشته شده است.  هومر شاعر یونی به زمان افراطاناوس پادشاه آشور ایلیاد و اودیسه خود را به زبان youni نوشته که با زبان یونانی (گریس) امروزی تفاوت فاحش دارد! این شاعر در دربار افراطاناوس در نینوا بوده است. ارتباط این شاعر و نوشته هایش در نینوا (جز اینکه این نوشته ها را به جزایر دریای اژه انتقال داده اند) با گریس های ساکن جزایر دریای اژه در آن زمان چیست؟

   پرسش 1155 :  همه میدانند که در زمان ساسانیان جام ها و پیاله ها به شکل حیواناتی بوده که چهره هایشان واضح نبوده ولی در زمان اشکانیان چهره های حیوانات پیاله ها واضح تر بوده و این به خاطر تاثیر فرهنگ هلنی بوده و همه میدانند که شاهان اشکانی به تئاتر و فرهنگ یونانیان علاقه مند بوده اند .

   پاسخ پرنیان حامد:  فرهنگ هلنی چیست؟ پشت سکه های اشکانیان نوشته شده است "دوستدار هلن" به چه مجوزی آن را "دوستار یونان" ترجمه کرده اند؟ نام کدام قسمت کشور یونان امروزی و یا کدام قبیله ی یونانی هلن بوده است؟ ریشه ی لغت هلنیسم از کدام لغت یونانی  hellen ,Helena ,helios  گرفته شده و آیا مفهوم این لغات را بررسی کرده اید؟

Hellen  به استناد ایلیاد هومر  نام یکی از پسران پریام و یکی از دلاورانی بوده که بر ضد یونانی ها می جنگیده است!  این که خود یونانی نیست که هیچ!  دشمن یونانی ها هم بوده است.  در مورد نام جد بزرگ او نیز قبل از آنکه سخنی به میان آورید از معابد و آثار بازمانده  آکی ها, آشایی آن (Achaean) در نینوا پایتخت آشور دیدن بفرمایید. و بعد به ما بگویید چهار پسر او (jon,dorus,aiolos,achaios) که aiolos ایلوس آن جد هلن پسر پریام است و با عمو زاده گان خود یون ها و اشاین می جنگیده در بین النهرین بوده اند و یا در جزایر دریای اژه!

Helena   :  در افسانه های یونانی باستان آمده است که دختر زئوس و لداس بوده و از تخم پرنده بیرون آمده است! شاعران یونان باستان او را زنی زیبا و بی وفا وصف کردند.  آیا می پذیرید که نام زن بی وفایی را که از تخم بیرون آمده روی فرهنگ بزرگی گذاشته باشند؟

Helios    =  یونانیان باستان او را خدای روشنی می دانستند که سوار بر ارابه با اسبان سفید روزها در آسمان جولان می داده و شب هنگام در زورق زرین به پایگاه نخستین باز می گردیده است.

این که تعریف مهر (میثره , میترا) خدای مهریان است!  برای این خدا, اهورا میترا که ما هزاران سند در کتیبه ها معابد و متون پهلوی داریم! این اهورا که یونانی نبوده!

 حال که هلییوس ایزد یونانی و مهر ایزد ایرانی یک صفت دارند یک فرهنگ آن را از فرهنگ دیگری به عاریه برده است (دزدیده است). قدمت آثار باستانی  یافت شده از آیین میترایی در ایران 7000 سال می باشد.  قدمت آثار باستانی که نشان ایزد هلیوس یونانی بر آن است چقدر است؟

   پرسش 1156 :  زمانی که ایرانیان در گیر جنگ با مصر و بین النهرین و اشوریان بوده اند یونیان در حال فرا گیری دانش و فلسفه بوده اند و بگوید چرا ایران باستان هیچ فیلسوف و دانشمندی نداشته؟!!

   پاسخ پرنیان حامد:  زمانی که ایرانیان درگیر جنگ با مصرو آشور بوده اند یعنی حدود 3000 سال پیش مردم سرزمینهای دریای اژه به احتمال زیاد از ترس جانشان با گرزی نیمه لخت بر سر درخت بودند چرا که در این منطقه از نظر باستانشناسی سندی بر اثبات تمدنی 3000 ساله (معبد, قصر, حتی یک دیوار) یافت نشده است.  دانشمندان و فلسفه دانان نژاد یونی (و نه گریش) در این زمان مقیم کشور آشور و پایتخت ان نینوا بودند که پس از شکست از ایرانیان در جنگهای ذکر شده با کتاب و مجسمه و کاسه و کوزه شان عازم جزایر دریای اژه شدند .

البته نظر لطف شما را می رساند که به عنوان یک ایرانی از دانشمندان و فیلسوفان کشورتان بنیانگزاران علم نجوم, پزشکی, شیمی, .... جهان بی اطلاع هستید!  اما در مورد دانشمندان یونانی لابد بنیانگذاران علم حساب و هندسه! یا بهتر بگوییم گردآورنده گان (دزدان) علوم و فلسفه و ایزدان جهان:!

یونانیان باستان حروف  حساب کردن را (حروف حساب ابجد) از فنقیی ها  به عاریه گرفتند با این حروف که شمار آن تا 2000 بیش نیست نمی توان عمل  ضرب را انجام داد! بسیار متاسفم که به شما اطلاع بدهم کاشفین جدول ضرب به علت محدودیت حساب ابجد نمی توانستند یونانی ها باشند.  در عوض گیرشمن زمانی که در شوش مشغول جستجو بوده است تخته سنگی پیدا می کند که بر روی ان سه بار 1,5x40   مکتوب و زیر آن عدد 1,15 حک شده است و این نشانگر آن است که ایرانیان قرن ها پیش از فیثاغورث با جدول ضرب آشنایی داشته اند.

   پرسش 1157 :  همه میدانند که میراث یونان خیلی بیشتر از 12 سکه هست که شماها همیشه از بررسی و نمایش انها تفره میروید! شما دارید میگید که کل باستان شناسان دنیا اشتباه و دروغ میگن ولی بر شما 2 نفر وحی نازل میشه............

  پاسخ پرنیان حامد:  محبت بفرمایید میراثی که مطلق به یونان امروزی (کشور گریش در جزایر دریای اژه) می باشد ارسال بفرمایید تا آنان را برای اطلاع بیشتر در اختیار خوانندگان این وبلاگ قرار بدهیم.  ما چنین تهمتی به باستان شناسان که هیچ حتی به مورخین یونانی هم نزدیم شما از کجا به چنین نتیجه ای رسیده اید؟ ما دو نفر تنها بازگو کننده گفتار بزرگان کشورتان می باشیم که تا به امروز به هیچکدام توجهی نکردید!  و کاش به تفسیر شما لحظه ای وحی بر من نازل شده بود که هفت سال حداقل روزی هشت ساعت گرفتار کتب و اسناد گوناگون نمی شدم.

   پرسش 1158 :   باسلام ایا ضحاک تازی از نژاد مادها فرزند هوخشتره بوده؟

  پاسخ پرنیان حامد:  دوبار لقب اژدی هاک (ضحاک تازی) در تاریخ ایران آمده است.  اولی جمشید (نماد سومریان)  را از میان برد و هزار سال حکومت کرد که به نظر نمادی از حکومت 1000 ساله ی اکد ها (سامی ها) می باشد،  کتاب صفحه 75 :

   ضحاک 1000سال ( ماردوش(marduch

   اکد ها ( سامی ها) وارد منطقه سومریان می شوند.

  * فرومایه  ضحاک بیدادگر  <><><>  بدین  چاره  بگرفت  گاه  پدر *

  * بسر بر نهاد افسر تازیان  <><><>  بریشان ببخشود سود و زیان *

  2279 ــ 2334 ق.م، سارگن سامی سومری ها را مغلوب کرد او عنوان "فرمانروای چهارگوشه جهان" را داشت او شهر اور را پایتخت خود کرد. نارام سین و راشا - کالا – شار (جهانشاه,عالم شاه) پسر او آخرین پادشاهان این سلسله اند بعد از آنان قدرت به  اعیلام + باقیمانده سومریان رسید. (احمد توکلی).

 * سواران ایران همه شاه جوی  <><><>  نهادند یکسر به ضحاک روی *

 * بشاهی  بر او افرین  خواندند  <><><> ورا  شاه ایران زمین  خواندند *

   سارگن سامی + نارام سین + راشا-کالا-شار = اژدهای سه سر سه پوزه شش چشم منظور سه نسل یا سه نفر است.  مظهر مردوک شبیه دو مار سیاه است.

 * بفرمود تا دیو  چون جفت  اوی  <><><> همی  بوسه ای  داد  بر  کتف  اوی *

 * دو مار سیاه از دو کتفش برست <><><> غمی گشت و از هر سوئی چاره جست *

   و دومین بار این لقب به پسر هوخشتره ی (کی خسرو) می رسد که آشوریان را نابود کرده است لاجرم اولی می تواند از نژاد آشور و دومی از نژاد ماد یاشد.

  اخرور   axrura پسر کی خسرو --> استیاک astyages اژی دهاک

   پرسش 1159 :  نماد پرچم رومیان ( پرنده ) از ایران گرفته شده؟ میشه خواهشا پی دی اف های اوستا, یادگار زریران, زند وهومن یسن, مینوی خرد, بندهش و اثار الباقیه و اسکندر نامه ها رو واسه دانلود بذارین؟ خیلی ممنون

  پاسخ پرنیان حامد:  اون پرنده نماد پرچم کوروش کبیر بوده است.  در مورد کتاب ها فکر نمی کنم پی دی اف داشته باشند و ما نیز  اجازه ی چنین کاری را نداریم تنها می توانم اطلاعات و انتشارات کتاب های فوق را در اختیارتان بگذارم شاید در تهیه آن کمکی باشد

آثار الباقیه                      ابوریحان بیرونی               اکبر داناسرشت                            امیرکبیر         1386

دارب نامه                       طرسوسی                                    دکتر ذبح الله صفا                           علمی فرهنگی  1374

اسکندر نامه                    عبدالکافی بن ابی البرکات  ایرج اقشار                                  چشمه            1387

اوستا                             ..........                          ابراهیم پورداود                            دنیای کتاب      1386

اوستا                             .........                           دکتر جلیل دوستخواه                      مروارید         1382

یادگار زریران                  ........                            دکتر یحیی ماهیار نوابی                  اساطیر           1387

زند وهومن یسن (کارنامه اردشیر بابکان) ....                        صادق هدایت                               جامه دران       1385

کارنامه اردشیر پاپکان      .......                             قاسم هاشمی نژاد                         مرکز             1385

مینوی خرد                      .......                             احمد تفضیلی(بکوشش ژاله آموزگار)    توس          1385

بندهش                           فرنبغ دادگی                    مهرداد بهار                                توس              1385

   انوش راوید:  من نیز با Ebook موافقم و نسبت به کتاب های کاغذی ترجیح می دهم،  PDF  کتاب های فوق توسط بخش های مختلف خصوصی،  برای فروش در بازار وجود دارد،  و اگر من آنها را برای دانلود بگذارم،  ممکن است باعث ناراحتی و یا اعتراض تولید کنندگان آنها قرار گیرد.  در تهران مقابل دانشگاه تهران به فراوانی،  و در شهرستانها هم مقابل دانشگاه ها یا کتاب فروشی های بزرگ عرضه می شوند،  هم چنین می توانید از اینترنت خریداری نمایید.  در ضمن اگر یک موضوع کتاب پی دی اف در بازار نباشد،  امکان PDF نمودن آن برای من وجود ندارد،  باید به همان تولید کنندگان حرفه ای ایمیل یا تلفن زد،  و گفت که کتاب مورد نظر را به بازار عرضه نمایند.  در ضمن بعضی از کتاب های جدید دارای انحصار نشر هستند،  و نمی شود آنها را پی دی اف نمود.

   پرسش 1160 :  یکی از دوست داران یونان میگفت که فانوس اسکندریه در مصر ساخته شده الکساندر مقدونی است و واسه همین دارای طرح یونانی است! و هم چنین ادعا میکرد الک = حامی و ساندر = انسان و الکساندر = حامی انسان! و ادعا میکرد که ذوالقرنین قرانی همان الکساندر است! و کوروش کبیر را مخرب تمدن بابل و میانرودان بوده است! نظر شما چیست؟ این سنگ نگاره ای که منصوب به جنگ داریوش سوم و الکساندر میدانند را به چه پادشاهانی میدانید؟ ترجمه ی پاپیروس عراقی را که منصوب به الکساندروس میدانند, چیست؟ با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  اسناد ارسالی دوست داران یونان رویت و بر این وبلاگ بررسی شد (پرسش و پاسخ 21). صفات ذوالقرنین قرانی با صفات الکساندر یونانی هم خوانی ندارد. الکساندر یونانی نه تنها مذهبی نداشته که خود را خدا نامیده است و هر که در خدایی او شک می کرده او را گردن می زده است! ذوالقرنین قرآن هر مذهب و آیینی که داشته خود پرست نبوده است و کوروش کبیر به استناد منشور او در بابل  ناجی بابل, و به استناد تورات مسیح موعود یهودیان و بنیانگزار حقوق بشر در جهان است. مزخرف گفتن دل درد نمی آورد! بفرمایید این دوستان اصل و ترجمه اون سنگ نگاره منصوب به داریوش و الکساندر (من نمی دانم کدام سنگ نگاره را منصوب فرمودند) همچنین اصل و ترجمه ی پاپیروس عراقی (لابد پاپیروسهای والی مصردر زمان اردشیر اول آرسام را منصوب فرمودند) را ارسال بفرمایند تا بررسی شود.

   پرسش 1161 : هر دو اسکندر (میتری دات) 73 ق.م و الس اندروس 320 ق.م را میگویم. آرامگاه دارند؟

    پاسخ پرنیان حامد  

   عکس تابوت 320 ق.م،  در یکی از موزه های لبنان،  عکس‌ از روزنامه فرانکفورتر آلگماینه، 27 اوت 2007،  عکس شماره

   این تابوت متعلق به  سال 320 پیش از میلاد سیدون (صیدا) در فینیقیه باستان و لبنان امروزی است. این تابوت را متعلّق به الکساندر یونانی می دانستند که به علت ایرانی بودن بعضی لباسها در این صحنه جنگ این فرضیه را مردود کردند. صحنه جنگ روی تابوت بازگو کننده آن است که قهرمان داخل آن در جنگ کشته شده است و این تابوت به احتمال زیاد  متعلق به کهرم پسر ارجاسب یونی از نوادگان تور پسر فریدون می باشد (الس آندروس).

   و اما اسکندر به گفته فردوسی او نه در پارس خاک شده و نه در زادگاهش روم (ماد)  بلکه در اسکندریه ای که خود بنا کرده بود. از آنجا که در متون پهلوی او را اسکندر ارومی مصر نشین نوشتند. این اسکندریه که نه در پارس باشد و نه در ماد باید در مصر بوده باشد. اشعار فردوسی در این باب بسیار جالب است. شرح نزاع پارسها و رومیان (مادها) برای محل دفن اوست. سپس گویا پیشنهاد دفن او در تخت جمشید می شود:

 * یکی پارسی نیز گفت این سخن  <><><>  اگر چند گویی نیاید  به بن *

 * نمایم  شما  را  یکی  مرغزار   <><><>   ز شاهان  پیشینگان  یادگار *

 * ورا خرم خواند جهاندیده پیر  <><><>  بدو  اندرون بیشه  و  آبگیر *

 * یکی کوه بینی در آن مرغزار <><><>  که کرکس نیابد بر او بر گذار *

   به هر تقدیر به توافق نمی رسند و:

 * که خاک سکندر باسکندریست <><><> که او کرده بود روزگاری که زیست *

   ابیاتی که فردوسی از وصف عزا داری او می نویسد:

 * زلشکر سراسر بر آمد خروش  <><><>  هوا را بدرید از آواز گوش *

 * همه خاک بر سر همی ریختند  <><><>  ز مژگان همی خون دل بیختند *

 * زدند آتش اندر سرای نشست  <><><> هزار اسب را دم بریدند پست *

 * نهاده بر اسبان نگونسار زین  <><><>  تو گفتی همی بر خروشد زمین *

 * چو بردند او را به اسکندری  <><><>  جهان را دگرگونه شد داوری *

 * به ایکندری کودک و مرد و زن  <><><>  به تابوت او بر شدند انجمن *

 * و گر بر گرفتی ز مردم شمار  <><><>  مهندس فزون آمدی صدهزار *

   فردوسی سپس از زاری رومیان (سکاها) و مادرش و همسر او روشنک بر تابوتش سخن می گویید. لوح سنگی در مصر یافت شده است، که گویا  با سخنان فردوسی هم خوانی دارد.


   عکس لوح سنگ تراشیده شده که تشییع جنازه یک ایرانی را نشان می دهد و از خرابه های شهر ممفیس در مصر بدست آمده است . عزاداران عبارت از گروهی سکایی که بر سر میزنند و اسب و میرآخور وی که بر سر میزند،  و زنانی که سینه چاک کرده و گیسو می کنند. و نماد دو زن نیمه پرنده و نیمه انسان که بر سر می زنند.  این لوح قبلا در موزه برلین بوده است (با آن چه کردند؟ فکر می کنید این آثار را چرا بی صدا اینگونه نابود می کنند؟).  عکس شماره

   پرسش 1162 :  آیا ک را وارد الس اندروس کرده اند که با نام اسکندر شباهت داشته باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  الس آندروس لقب پادشاه های یونی نژاد اندروسی بوده که پادشاهان  اشکانی با از میان بردن سلوکید ها در این ناحیه به لقب اسک (اشک) اندروس نیز مفتخر بودند و مهرداد لقب اسک (اشک آندروس) را نیز داشته است. (ک) را بر الس تفسیر می کنند که من و شما را قاطی کنند! الکس آندروس هم اسک آندروس نیست! 

   پرسش 1163 :  جنگ های اشکانیان و سلوکیان از چه سال هایی بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  از زمان هوخشتره نژاد یونی با اشک ها در گیر بوده اند. نام سلوکیان یونی نژاد از زمان ارشک اشکانی به میان آمده است.

   پرسش 1164 :  آیا میشود لیستی از نام های الس اندروس ها و سلوکیان همراه با تاریخشان بنویسید.

   پاسخ پرنیان حامد:  لیست بلند بالا و سکه و اسناد آنها در تاریخ های مکتوب موجود است تنها این لیست در زمان هخامنشی است و نه پس از آنها این لیستها نشانگر شاهان (والی های) آندروس در زمان هخامنشی (شاه شاهان) است

   پرسش 1165 :  منظورتان از زرتشت زمان گشتاسپ (ویشتاسپ) این است که ما 2 تا زرتشت داشته ایم؟! چون گفته اید که اسکندر تاریخ ایران همانطور که در نامه تنسر آمده است اوستا را سوزانده بوده!

   پاسخ پرنیان حامد:  واقعیت مذهب زردشتی،  سخنانی نیست که فردی که در زمان گشتاسپ خود را زردشت معرفی کرده،  بازگو کرده است.  به کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  از صفحه  89 تا 112 رجوع کنید. آنچه اسکندر سوزانده سخنان این فردی است که آیین زردشتی را تحریف کرده است.       

   پرسش 1166 :  شما مطمئن هستید زاد روز حضرت مسیح ع 1903 سال پیش بوده ؟ میشود فرمولش را بگوید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تولد حضرت عیسی 1947 سال پیش از امروز بوده است. متاسفانه "4" در چاپ افتاده است،  که در چاپ دوم  به  1945 که با 2010 مقایسه شده بود،  تصحیح خواهد شد.

   ولادت  حضرت عیسی پسر مریم به استناد متون پهلوی و نوشته تاریخ بلعمی و مورخین شرقی چون عبدالله بن عباس:

   از گاه عیسی علیه السلام تا پیغامبر ما (محمد) صلی الله علیه و سلم پانصد و پنجاه و یک سال بود.

   طبری میگوید:  در ایام ملوک الطوایف ولادت عیسی (ع) بود این ولادت در سال 65 از غلبه الاسکندر بر سرزمین بابل در سال 51 اشکانی بود.

   در متون پهلوی سخن از پیشگویی است (به شما اطمینان می دهم زمان این پیش گویی ها در زمان حکومت ساسانی برای درست جلوه دادن آن با تاریخ اتفاقات تصحیح شده است) که به صورت زیر است:

   به 300 سالگی دین خسوف شود و دین بیاشوبد (که منظور حمله اسکندر است که به حساب تاریخ ایران حدود 300 سال بوده است) و بعد هوشیدر از زن باکره ای به دنیا می آید. در ماه آبان و به روز باذ و آسمان و ستارگان نشان خواهند کرد (زمان دقیق حساب شده از روی این متن 69 سال پس از آشوب دین یعنی حمله اسکندر بود که 65 طبری مورخ را نوشتم به تصور آنکه مبادا اشتباه کرده باشم)،  کتاب صفحه 165: 

   ...و پس از این ماجرا و پرسش زردشت از اهورامزدا که ناجی کیست؟ جریان موعود اول هوشیدر پسر زردشت به میان می آید که در نوشته محل تولد او در چین و هندوستان گفته شده و اینکه در زمان تولد این ناجی ستاره نشان نماید و او را بانوان شاه بپرورند. و همین پیشگویی باعث شده است که مجوسان در زمان تولد عیسی پسر مریم به هند که کشور هندوستان امروزی نیست و چینستان که کشور چین امروزی نیست بروند.  و چون عیسی در ایام هیرودیس پادشاه در بیت لحم یهودیه تولد یافت ناگاه مجوسی چند از مشرق به اورشلیم آمده گفتند کجاست آن مولود که پادشاه یهود است زیرا که ستاره او را در مشرق دیده ایم و برای پرستش او آمده ایم (انجیل متی باب 2).

   طبق نوشته زند و هومن یسن عیسی ناصری روز هفتم اکتبر (در ماه آبان و به روز باذ) به دنیا آمده است!  کشیشان کلیسا های اروپایی به کمک دولت ساسانی برای نابود کردن آثار اسکندر ایرانی از تاریخ با استفاده از زمان و مکان این پیشگویی نام عیسی بن مریم را که در این زمان پیشگویی شده به دنیا آمده است به جای نام و مذهب میترا در اروپا گذاشته اند.

   تذکر:  این تنها فرضیه من نبوده است مدیر روزنامه اشپیگل آلمان برای چاپ مقاله ای که این مهم را از طریق مدارک دیگر به اثبات رسانده بود از طرف واتیکان توبیخ شد. بنده تنها با رجوع به مدارک ایرانی و شرقی سندیت این مهم را در تاریخ ایران نیز یافتم.

  نظر و پرسش 1167 :  اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  مثل کتاب الاشکال الهندسیه العربیه هستش که این کتاب آثار اسلیمی و هنر زیبای ایران و ایرانی رو به اسم عرب و به کام عرب تموم کرده که جای تاسفه....

یکی از بحث های جدی میان روان شناسان دین و فیلسوفان اگزیستانسیالیسم، بحث از درد و رنج و آرامش و لذت است و اینکه انسان چگونه موجودی است؟ آیا رنج یک امر همیشگی در وجود انسان است و انسان را باید موجود بی قرار و رنجور معنا کرد یا آرامش در زندگی انسان دائمی است؟  ممنون که وقت میذارید و تشریف میارید و در بحث ما شرکت میکنید، التماس دعا  در پناه خدا

   پاسخ پرنیان حامد:  آیا شما این کتاب را مطالعه کردید؟ آیا شما می دانید که حمله الکساندر یونی به ایران در این کتاب رد نشده که هیچ از روی تاریخ ایران به اثبات رسیده است؟ آیا شما می دانید که مورخین یونانی که آنان را دیوانه قلمداد کرده بودند با اسناد این کتاب از این تهمت مبرا خواهند شد؟

   انسان برای رسیدن به حقیقت و هدف نیاز به سختی و ریاضت دارد و تا زمانی که به هدف و حقیقت مورد نظر خود نرسیده است, بی قرار و نا آرام خواهد بود و با رسیدن به حقیقت به آرامش خواهد رسید. لاجرم انسان به کلیه عناصر نامبرده نیاز دارد. دیگر نیازی به بحث نیست! حال هدف و حقیقت برخی انسانها کوچک است که به زودی به آرامش و لذت می رسند و برخی انسانها به دنبال اهداف و حقایقی والاتر هستند و به زودی به آرامش نخواهند رسید.

این وبلاگ برای صحبت در خصوص اسکندر و الکساندر می باشد،  چنانچه وبلاگی مد نظر شماست معرفی بفرمایید با کمال میل برای کسب اطلاع بیشتر در بحث شما شرکت خواهیم کرد، امید است که  خداوند پشت و پناه همه  ما باشد.

   انوش راوید:  اندکی وبلاگ و کتاب را نخوانده و حداقل از تاریخ نمی دانند،  سریع و بدون اندیشه نظر می نویسند،  مانند نظر فوق بشماره  1167 که البته در دنیای آزاد اینترنت هیچ مشکلی نیست،  من هم از نظرات و عقیده های مختلف در جای خودش استقبال می کنم.  اما در این وبلاگ که می خواهد دانش جغرافیا ـ تاریخ را بررسی کند،  جایی برای این قبیل افراد نیست،  می توانند به هزاران وب دیگر بروند،  و هر چه دلشان می خواهد بنویسند.  ولی با لطف و مرحمت بانوی گرامی پرنیان حامد به نظرات این قبیل افراد هم پاسخ داده می شود.

   پرسش 1168 :  سلام خانم حامد ما نه تمام گفته های مورخین یونانی را آیه آسمانی میدانیم و نه تمام گفته های مورخین ایرانی را آیه فضایی. در هر کدام آنها افسانه هست و واقعیت هم هست مثلا همین فردوسی گرامی که میگه تیر آرش کمانگیر تا رود سند و جیحون برای تعیین مرز ایران و توران رفت! اس ام اس هم اینقدر نمیره!

   پاسخ پرنیان حامد: دوست عزیز1. کجای شاهنامه فردوسی در مورد آرش کمانگیر نوشته؟ یک نگاه بندازید بعد با 10- 12 علامت (!) به عنوان سند برای من ارسال کنید. وقتی ارمنستان تبدیل به افغانستان می شود و کوه های قفقاز از بلخ افغانستان سر در می آورند!, بعد لاجرم آرش کمانگیر از آذربایجان تیر رها کرده در افغانستان فرود آمده, الکساندر هم 2-3 هفته ای از یونان رفته هندوستان! حقیقت آن است که پس از بررسی مکان ها آرش کمانگیر یک تیر انداخته از اینطرف رودخانه رفته تا آن طرف البته کار مهمی بوده ولی شدنی بوده و نیازی به اس م اس نداشته است.

  انوش راوید:  در باره جغرافیای تاریخی مطابق بسیاری موضوعات دیگر بشما دروغ گفته اند،  با مطالعه و پیگیری وبلاگ متوجه این دروغگویی های تاریخی می شوید.  جهت دانستن جغرافیای تاریخی سیحون و جیحون به نام های مکان های جغرافیایی در این وبلاگ،  یا به جغرافیایی تاریخی ایران و همچنین به استانهای تاریخی ایران مراجعه نمایید و پیگیری کنید.  

   پرسش 1169 :  هرودوت که از جنبش 7 یار نام میبره،  که داریوش و 6 نفر دیگه گئومات مغ را میکشند و شما هم گفتید که داریوش با 6 نفر این غصب تاج و تخت رو کرده! بعضی از گفته های شما در مورد مورخین یونانی خیلی مغرضانه و از روی تعصب هست!

   پاسخ پرنیان حامد:  من با مورخین یونانی هیچ غرضی ندارم،  من با مفسرین یونانی مکافات دارم که ابروی مورخین شان را هم با این تفسیر ها برده اند. کتاب نوشته شده در حقیقت حامی و مدافع مورخین یونانی است! 

   ادامه پرسش 1169 : همین مورخین یونانی که نمیدانند اقیانوس خوردنی است یا پوشیدنی به قول شما, اگر نبودند 1000 سال دیگه هم ما نمیفهمیدیم سلسله هخامنشی خوردنی است یا پوشیدنی! چه رسد به اسکندر و..! جز تعدادی کتیبه و لوح از آنها که حتی نمیتوانستیم آنها را بخوانیم ! که واسه این کار هم باستان شناسان خارجی کمکمان کردند! آنوقت فقط با احضار ارواح آن پادشاهان شاید تازه میتوانستیم اطلاعاتی از آنها بگیریم!

   پاسخ پرنیان حامد:  پایه و مبدا تاریخ ایران را بر اساس نوشته راوی حکایاتی کرده اید که خود به درستی نمیداند افسانه کدام شاه را نوشته است. می گویم کلی سند دیگر هم در ایران موجود است که به آنها توجه ی نشده, اساتید دور هم جمع شوند آنچه منطقی است از کلیه این تاریخ ها استخراج کنند یک تاریخ درست بنویسند.  اشکالی دارد؟  اون مفسرین یونانی و اون باستان شناسان اروپایی اگر نبودند الان هم قصرهای ایلامی سر جاش بود و هم انقدر سردر گمی در تاریخ جهان ایجاد نشده بود و متاسفانه به اطلاعتان می رسانم وقتی سرگذشت تولد هوخشتره با کورش کبیر با هم در هم شده و مبدا سنه های  نوشته های هرودوت این افسانه است لاجرم دومی و سومی هم درهم است و به لطف گروه خارجیان هنوز هم نمی دانیم هخامنشی خوردنی است یا پوشیدنی!  شما گویا حتی به اتفاقاتی که همین لحظه دارد می افتد توجهی ندارید!: کتیبه های طلای داریوش اول هخامنشی را از تخت جمشید برداشتند بردند دانشگاه  آمریکا, سالهاست بهانه کردند که نمی توانند آنها را بخوانند! معلوم نیست چه سندی در این نوشته ها یافتند که از افشای آن طفره می روند و حالا به بهانه تحریم ایران می خواهند این آثار را به حراج بگذارند می دانید حراج یعنی چه؟ یعنی نیست و نابود کردن رسمی این آثار! این کتیبه ها را بیاورید من بی کاره برایتان ترجمه می کنم چه رسد به اساتید زبان شناس کشورمان. دست بردارید دوست عزیز اروپاییان عزیزتان همه آثار ایران را به تاراج بردند نیست و نابود کردند. حواستان را جمع کنید از باقی مانده آثار و مکتوبات کشورتان دفاع کنید, شاید از داخل همین شکسته نصفه نیمه ای باقی مانده بالاخره بفهمیم هخامنشی خوردنی است یا پوشیدنی. پیروز باشید. 

   پرسش 1170 :  سلام .متوجه نشدم خاندان هوو و خاندان هخامنش و اشکانیان همشون در یک برهه زمانی شاه بوده اند؟ خواهش توضیح دهید . ممنون

پاسخ پرنیان حامد:

خاندان کیانی                                خاندان هخامنشی                                      خاندان اشکانیان

کی قباد (شاه شاهان)                                            ؟                                              

کی اپیوه                                     هخامنش

کی کاووس                                              چش پش                                                

کی خسرو                                               کورش اول                                                         

لهراسپ (خاندان هوو)                   کمبوجیه اول                                            اس ایکنار,اش جبار (اشک اول)

گشتاسپ(نماد چند پادشاه)              کورش کبیر                                            

گشتاسپ                                     کمبوجیه                                                             اشکان (اشک دوم)

گشتاسپ                                     داریوش اول                                            اشک ( اشک سوم)

گشتاسپ                                     خشایارشا                                                           شاهپور (اشک چهارم)

بهمن (نماد چند پادشاه)                  اردشیر اول

بهمن                                         داریوش دوم                                            بلاش (اشک پنجم)

بهمن                                         اردشیر دوم                                             اشکان (اشک ششم)

همای     ساسان بزرگ                  اردشیر سوم

دارا                                           ارشک

دارا                                        داریوش سوم 6 سال                        اشک ,بغ پور شاه (اشک هفتم)

...         ساسان                           ...                                 شاهپور

...         مهرمش                                                              گودرز

....        بهافرید                                                               بیژن

....        ساسان                                                               نرسی

....        بابک                                                                  اورمزد(هرمز)

...         ساسان                                                               ارش(کسری)

...                                                                                 بلاش

...         اردشیر بابکان                                                     اردوان بزرگ

حکومت ساسانی

   پرسش 1171 :  آیا استر غیر از اینکه ملکه هخامنشی بود،  در اصل یهودی بوده و 70000 ایرانی رو به کشتن داده است؟  اسم استر در واقع هاداسا بوده که چون یهودی بودن این اسم مشخص بوده نامش را به استر تغییر داده این مطلب در تلمود ذکر شده. خودشان تایید می کنند. شما که مسلمانید و ایرانی تایید نمی کنید؟ فیلمش را هم ساخته اند. اگر توانستم کلیپش را برایتان ایمیل می کنم.

   پاسخ پرنیان حامد:  استر ملکه هخامنشی نیست! استر مادر بهمنی بوده،  که پدرش اسفندیار نام دارد و حداقل 36 سال قبل از کوروش کبیر بوده است.  اخشویرش, به هیچ روی خشایار شاه نیست اسناد این مدعا در همین وبلاگ ارائه داده شده است:   http://cae.blogfa.com/post/3

   این هم مقایسه و سند غیر ممکن بودن این امر! هادسا می تواند همان هئوتوسا همسر گشتاسپ باشد من که هزار بار روی این وبلاگ نوشتم 266 سال زیادی زمان داریم! چرا توجه نمی کنید! تاریخ را دستکاری کرده اند. بیت المقدس به زمان گشتاسپ باز سازی شده است نه خشایار شاه! هادسا احتمالا نام زن گشتاسپ بوده نه خشایار شاه! حقیقت تاریخ را یافتن چه ارتباطی به مسلمانی دارد! چه ارتباطی به ایرانی! دوست عزیز استر, هاداسا, اشتر, هر چه که نام این زن بوده, این زن همسر خشایارشا هخامنشی نیست!  

   گویند استر یهودی تعدادی از ایرانیان را به کشتن داده است،  اما کلیه متون بازمانده از تاریخ ایران از جمله تاریخ طبری و بلعمی در این قسمت؛ به نوشته مرحوم استاد ملک الشعرای بهار, دستخوردگی دارد و حدود دویست سال پس و پیش است! و کلیه اسناد باستان شناسی از میان رفته و یا تراشیده شده است! اوستا در این قسمت تراشیده شده است! و... باشد که با این همه سند باقی مانده! بتوانیم حقیقت این قسمت تاریخ را بیابیم.

   انوش راوید:  فردی که پرسش فوق را بنوعی مطرح کرده بود،  اصرار داشت که ماجرای پوریم حقیقت دارد،  و از این بابت خیلی هم ناراحت بود،  که چرا در گذشته چنین اتفاق ناگواری برای ایرانیان افتاده است.  او تمام دانش خود را بر پایه اطلاعاتی قرار داده،  که از داده های استعمار و امپریالیسم می باشد،  که بارها و بارها در وبلاگ برای این مهم توضیح گفته ام،  حتی به من گفت فیلمش را هم دیده است.  وقتی می بینم عده ای در این قبیل داده های بیگانه و انیرانی پافشاری می کنند،  من نیز اصراری ندارم که این افراد دروغها را دور بریزند،  و بسوی واقعیت بروند.  همانگونه که بارها گفته ام،  این وبلاگ برای آن گروه از جوانان با هوش ایرانی است،  که می توانند وبلاگ را درک کنند،  در ضمن همیشه یاد آوری کرده ام،  این وبلاگ نظرات شخصی است،  حزب و فرقه نیست که هوادار بخواهد،  دین و مسلک نیست که پیرو بخواهد،  فروشگاه و باشگاه نیست که مشتری بخواهد،  ما،  یا در واقع ایران،  اندیشمند مستقل ملی می خواهد،  که خود او بتواند مستقل و بدون وابستگی به هر کس و هر واحدی،  برابر قوانین موج نو،  درباره تاریخ و تاریخ اجتماعی کار و تحقیق،  تعلیل و تحلیل نماید،  مشروح در سخن وبلاگ.

   پرسش 1172 :  ما وقتی کتاب بانو پرنیان حامد رو سفارش میدیم با این نوشته مواجه میشیم: (نویسنده در این کتاب، تلاش دارد به اثبات این ادعا بپردازد که برخلاف گفتة عموم تاریخ دانان «اسکندر مقدونی» (323ـ356ق) از نژاد مادها ....) مگه این اسکندری که ایشان در باره اش مینویسند در این زمان بوده؟ (323-356)؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر عزیزان،  خانه کتاب محبت کردند نظر خود را اینگونه بیان کردند،  که با گذاشتن این کمانک (323 ـ 356 ق.م) آنچه من ادعایی بر آن نداشتم، بر من تحمیل کرده اند! تیتر این کتاب: "اسکندر تاریخ ایران (83 ق.م) الکساندر یونانی نیست (320 ق.م)" خود گویای مطالب و ادعای پژوهشگر می باشد.

   نظر و پیشنهاد 1173 :  از شما و بانو پرنیان حامد تقاضا میکنم که اگر هر کسی سندی و نوشته هر چه باشد دروغ و یا راست چه مضحک و چه منطقی ... برای شما ارسال میکند در پاسخ دادن به ان شخص ابروی و حیثیت ان را زیر رادیکال نبرید! همین طوریش هم کم دشمن نداریم و با این جور پاسخ دادن ها بیشتر دشمن تراشی میکنید! ولی بسیار زیبا پاسخش دادید هر چند یکم تند بود.

   پاسخ پرنیان حامد:  دوست عزیز نه عمدی در توهین کردن به شخصی است و نه تند گویی! اما وقتی هزار بار روی وبلاگ تقاضا می کنم, خودتان به اسنادی که در دست دارید فکر کنید, خودتان حداقل یکبار این اسناد را مطالعه کنید, یونانی و اروپایی مدافع شما نیستند، آنها به نفع خودشان نوشتند و تفسیر کردند.  نیک اندیش باشید, باز مستقیم از ویکی پدیا کپی می فرستند! مجبور می شوم اینگونه بی پروا متن را برایشان بررسی کنم، شاید لحظه ای به خود بیایند و به جای در گیر شدن با هموطن خود, اندوخته های خوانده های یونانی شان را در راه بهبود تاریخ کشورشان به کار گیرند. کسی که دشمن حقیقت است همان به که دشمن بماند! ما به دنبال حقیقت هستیم حتی اگر مورخ یونانی حقیقت را گفته باشد.  سند راست و منطقی مورخین برای ما قابل احترام است،  و تفسیر دروغ و مضحک بعضی مفسرین، چه یونانی, چه ایرانی, چه ... بی ارزش و فاقد اعتبار می باشد.

   نظر 1174 :  با درود به دوستان .این روز ها خبر های خنده داری میشنویم . پسر کارگردان فیلم الکساندر کبیر امده ایران و تازه مسلمان شیعی شده!! حتما برای این مسلمان شده که از طرف پدرش به خاطر اون خیانت هایی که به تاریخ ایران کرده امرزش بخواد. تو اون فیلم وقتی الکساندر وارد قصر شاهی هخامنشیان شد انگار رفته بود به یکی از دیسکو تک های شبانه ی لندن!!! حتی این الکساندر خونخوارشون در انجا از صلح بین المللی حرف میزنه و میشه سفیر حقوق بشر!!!! بانو پرنیان حامد این خیانت ها و دروغ ها از جانب غرب و شرق همیشه بوده همه میدانیم اینا چه خیانتی به تاریخ و اثار باستانی ایران کردند.ستون های تخت جمشید در خانه ی یک سرمایه دار یهودی رفته!! در جنگ امریکا و عراق, خیلی از اشیای باستانی موزه ی بغداد به تاراج اروپا و امریکا و حتی کشور های عربی رفت!!! این روز ها هم به خاطر رکود اقتصادی یونان ,مردم یونان دارن اثار باستانی موزه هاشونو دزدیدند و میدزدن !!و واسه همین وزیر فرهنگ یونان از سمت خود استعفا داد!!! خودتان را ناراحت نکنید . خداوند همین بلا را سرشون در میاره.

   پاسخ پرنیان حامد:  مورد توجه است.

   پرسش 1175 :  مانده ام که چرا تاریخدانان در مورد سلطنت اشکانیان در پرتغال و لیتوانی و پروس و گورلاند و استونی ساکت مانده اند!!! در یک مقاله خوانده ام اردشیر به علت پیشگویی زردشت در مورد انحلال دین پس از هزار سال دستور داد دویست سال از تاریخ اشکانیان کم کنند تا پیشگویی عقب بیافتد!!! و مردم را فریب دهد!!! البته منبعی نداشت و فکر می کنم درست نباشد!! استاد احمد حامی کلی در مورد غیر ممکن بودن سفر الاکساندر گفته بعد خانم پرنیان حامد آنها را به دلیل شباهت او با کهرم تا حدودی نقض می کنم،  البته کتاب ایشان خیلی پرمهتوا بود!!! در شاهنامه قیصر برای تهدید کردن انوشیروان او را به یاد حمله اسکندر رومی انداخت آیا تمدن روم که جهان غرب آنقدر به آن افتخار می کند ایرانی است؟؟ در حالی که اسکندر انتقام جد خود لهراسپ را می گیرد که در شاهنامه هر دو مهر پرستند!!! چرا در مورد سکه های شاهان پارس در دوران سلوکیان اینقدر بیخود سکوت می کنند!!! در شاهنامه از چین تا جیحون در اختیار خاقان بود، از جیحون تا سغد در اختیار هیتالیان!!! خاقان برای بدرقه دخترش به سوی ایران تا جیحون آمد پس جیحون بین ایران و چین شاهنامه است!!! پس این چین جنوب بین النهرین به قول خانم پرنیان حامد و یا قم و همدان به قول شما باشد جیحون در ترکیه که نمی شود من که گیج شدم!!!

   پاسخ پرنیان حامد:  من اما مانده ام که تاریخ دانان چرا فراموش کردند حکومت اشکانیان را در اسکان دین آوی به معنای اشکان دین آور به زبان پهلوی در اسکاندیناوی و کل اروپا  با این همه معبد میترایی و این همه سند مکتوب کنند! در مورد آن مقاله که شما خوانده اید لابد نوشته اردشیر زمان حکومت اشکانیان را 200 سال زیاد کرد که پیش گویی عقب بیفتد ! 200 سال کم کند که 200 سال جلو می افتد نه عقب! موضوع این است که در کل تاریخ ایران حکومت اشکانی 200 و اندی سال مکتوب است. حال دائما مفسرین محترم تفسیر های مختلف کم و زیاد می کنند که اشکانیان 500 و اندی را جور کنند که نمی شود.  در این مورد چند جای کتاب توضیح داده شده است،  از جمله صفحه 30 کتاب:

   حکومت اشکانیان در ایران به استناد تاریخ ایران, متون پهلوی و گفته منجمان در حدود 266 سال بوده و اولین پادشاه آن پسر دارا بوده است، و حکومتی با عنوان سلوکیان در میان نبوده است!

   حال اگر تصور می کنید که حکومت ساسانیان به مقدار زمان حکومت اشکانیان دستبرد زده و به گفته بعضی از مورخین همچون مسعودی مقدار آن را کم کرده اند! می توانیم مطمئن باشیم که حکومت ساسانیان به شجره نامه سر سلسله خود اردشیر بابکان وفا دار بوده است!

 از مقایسه شجره نامه اردشیر بابکان با پادشاهان پس از بهمن در تاریخ ایران:

اسفندیار

بهمن  

ساسان بزرگ                                          همای

مهرمش                                                  داراب   

بهافرید                                                   دارا

ساسان                                                   اسکندر

بابک

ساسان                                                   حکومت اشکانیان

بابک شاه

اردشیر بابکان        

و همچنین به استناد ابیات شاهنامه فردوسی :

چو دارا برزم اندرون کشته شد                    همه دوده را روز برگشته شد

پسر بد مر او را یکی شادکام                        خردمند و دانا و ساسان بنام

پدر را بر نگونه چون کشته دید                    سر بخت ایرانیان گشته دید

از ان لشکر روم بگریخت اوی                     بدام بلا در نیاویخت اوی

بهندوستان در بزاری بمرد                          ز ساسان یکی کودکی ماند خرد

برین همنشان تا چهارم پسر                        همی نام ساسانش کردی پدر

   که از دارا تا اردشیر بابکان را 5 نسل نوشته است از اسکندر تا اردشیر بابکان نمی تواند بیش از حدود 266 سال باشد.

   پرسش 1176 :  احمد حامی کلی در مورد غیر ممکن بودن سفر الاکساندر گفته بعد خانم پرنیان حامد آنها را به دلیل شباهت او با کهرم تا حدودی نقض می کند.

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا آنچه من نگفتم به حساب من می گذارید؟ آن که از دوستان عزیز خانه کتاب! که با گذاشتن (320 ق.م) گفته ای را به من نسبت دادند که خواب آن را هم ندیده بودم! این هم از شما! پایه و اساس کتاب من بر گفته های استاد بزرگوارم احمد حامی است! احمد حامی از روی علم راه شناسی و زمین شناسی فرضیه رفتن الکساندر را به هند و افغانستان مردود دانسته و به گفته ایشان این فرد فقط تا هندی جان رفته است. من هم در تاریخ کاوش کردم دیدم 320 ق.م در تاریخ ایران مکتوب است که فردی با نام کهرم با نژاد یونی آمده ایران قصر شاه را سوزانده دختران شاه را به اسارت برده تا هندی جان هم رفته است اسکندر تاریخ ایران 37 ق.م , کهرم (الکساندر) یونانی نیست. باختریش بلخ نیست, هند، هندوستان امروزی نیست, ..... نیست, نیست و نیست. بیشتر تحقیق شد معلوم شد که مفسرین یونانی دو شخصیت تاریخی را به عمد و به کمک کشیش های کاتولیک و دولت ساسانی ایران در هم کرده اند و تمام تاریخ های ایران 200 سال دستخوردگی و تمام اسناد و کتیبه های ایرانی تراشیده شده است!  

   پرسش1177 :  در شاهنامه قیصر برای تهدید کردن انوشیروان او را به یاد حمله اسکندر رومی انداخت آیا تمدن روم که جهان غرب آنقدر به آن افتخار می کند ایرانی است؟؟

   پاسخ پرنیان حامد:  مگر شما کتاب را نخواندید؟ حد اقل 80 صفحه ی این کتاب سند در مورد روم = رومیه  = مدائن است!

   پرسش 1178 :  حالی که اسکندر انتقام جد خود لهراسپ را می گیرد که در شاهنامه هر دو مهر پرستند!!

   پاسخ پرنیان حامد: مگر ما با عراق جنگ کردیم هر دو شیعه نبودیم ؟ چه ارتباطی به مذهب شان دارد ؟ در ضمن اسکندر 73 ق.م انتقام جدش را گرفته چه ربطی به الکساندر یونی دارد؟

   پرسش 1179 :  چرا در مورد سکه های شاهان پارس در دوران سلوکیان سکوت می کنند اینقدر بیخود!!

   پاسخ پرنیان حامد:  دوست عزیز سکه شاهان پارس در زمان سلوکیان سکه های هخامنشی است.  سکوت چیه؟ انقدر این مسئله که مطرح کردم سخته؟ سلوکیان 320 ق.م بودند و شاه منطقه خود سوریه در زمان هخامنشی که 73 ق.م منقرض شده است. تاریخ را قاطی کردند چون سلوکیان موصل (باختریش) را گرفتند خیال کردند بلخ را گرفتند پس هخامنشی منقرض بوده! این طور نیست! باختریش بلخ نیست. الکساندر و سلوکیان به ایران هند و افغانستان نرفتند!

   پرسش  1180:  در شاهنامه از چین تا جیحون در اختیار خاقان بود.

   پاسخ پرنیان حامد:  در شاهنامه از سین تا سیحان و جیهون در اختیار خاقان بود.

   *  از جیحون تا سغد در اختیار هیتالیان!!!

   *  از سیحون و جیهان تا سوگود در اختیار هیتالیان.

در شاهنامه از چین تا جیحون در اختیار خاقان بود از جیحون تا سغد در اختیار هیتالیان!!!!خاقان برای بدرقه ی دخترش به سوی ایران تا جیحون آمد پس جیحون بین ایران و چین شاهنامه است!!!!پس این چین جنوب بین النهرین به قول خانم پرنیان حامد و یا قم و همدان به قول شما باشد جیحون در ترکیه که نمی شود من که گیج شدم!!!!!!

 

   *  خاقان برای بدرقه ی دخترش به سوی ایران تا جیحون آمد پس جیحون بین ایران و چین شاهنامه است!!!

   *  خاقان برای بدرقه دخترش به سوی ایران از نینوا تا سیحون و جیحان آمد،  پس جیحان بین سین و ایران در غرب ایران امروزی است.

   پرسش 1180 :  پس این چین جنوب بین النهرین به قول خانم پرنیان حامد و یا قم و همدان به قول شما باشد،  جیحون در ترکیه که نمی شود من که گیج شدم!

   پاسخ پرنیان حامد:   پس این سین به قول کلیه متون پهلوی و شاهنامه فردوسی  و کتاب خانم پرنیان حامد در صفحات 130 و  42 و ...... کشور چین امروزی نیست:

   چینستان, چین استان, حینستان: کشور چین امروزی نیست. استانی در جنوب بین النهرین بوده است.

1.       و آنان که به سرزمین سین اند که چین استان است (بندهش).

2.       سین یا سئن خدای ماه در آسیای غربی, خدای سامی ها (اکد) بوده است. سامی ها در نواحی خوزستان و شمال زاگرس بودند. میان دو رود را از نظر نژاد مردمان در آن زمان به دو دسته تقسم کرده بودند:                 

   شمال :   1.آشنویه = هوری،  2.ماری، 3 .آشوری،  که مردم آن را هیکوس میگفتند.

   جنوب:  1.السین 2.لارسا 3.بابل،  اتحادیه ای که پایتخت آن بابل بوده است.

    -  السین مردمان سرزمینی از سرزمینهای جنوبی بین النهرین.

   در شاهنامه فقفور چین آمده است. فقفور که همان بغ پور میترایی است لقب پادشاهانی است که به این دین و آیین بودند. تا به امروز نشنیده ایم که در کشور چین امروزی مذهب میترایی رایج بوده باشد.

  - کی خسرو در جنگ با تورانیان به میلاد می گوید،  به ترکستان اندر شو به راه چینستان (تاریخ بلعمی).

   پس از سوی ایران  چینستان محلی است سر راه ترکستان و اول چینستان بوده بعد ترکستان،  همچنین اسکندر از چینستان به مغرب و حجاب ظلمت رسید (تاریخ بلعمی).

   ــ  طبق روایت بندهش و اوستا به محل زندگی سین ها چین استان (چینستان) می گفتند،  و در همسایگی جنوبی آنان در سواحل خلیج فارس استان یا کشوری با نام هند قرار داشته است که امروزه به آن هندیجان گفته می شود.

   سیمرغ:  به تفسیر امروزی پرنده ای غول پیکر افسانه ای که دندان دارد و به فرزندان خود شیر میدهد!  و حتما بعد از خواندن شاهنامه باید به این نتیجه برسیم که این پرنده پزشکی خبره بوده است چرا که رستم را سزارین کرده و بعد از آن نیز در جنگ رستم و اسفندیار زخم های رستم را درمان میکند و این پرنده نه تنها در بهترین دانشگاه های آن زمان پزشکی خوانده است که یکی از بهترین جنگ آوران آن زمان بوده و در تاکتیکهای جنگی به خصوص یافتن نقاط ضعف دشمن بی همتا بوده است, این پرنده همچنین استاد زبان شناسی بوده و به زبان های مختلف آن زمان سخن می گفته است!!!

   باور کنید این تفسیر ها ظلم است به فردوسی طوسی،  مردی که عمر خود را وقف احیای تاریخ ایران کرده است.

  -           سیمرغ در اوستا سئن و یا مرغوسئن (مرغ و سئن) است.  و آنان که به سرزمین سین اند که چین استان است (بندهش) سین یا سئن خدای ماه در آسیای غربی, خدای سامی ها (اکد) بوده است. سامی ها در نواحی خوزستان و شمال زاگرس بودند. میان دو رود را از نظر نژاد مردمان در آن زمان به دو دسته تقسم کرده بودند:

   شمال:   1.  آشنویه = هوری،  2.  ماریف  3 . آشوری،  که مردم آن را هیکوس میگفتند.

   جنوب:  1. السین، 2. لارسا، 3. بابل،  اتحادیه ای که پایتخت ان بابل بوده است،  کوه مرغ به به لاران (لارسا) است (بندهش).

  ــ  همچنین مرغو را میتوان مرگو خواند و مرگو = مرو است، پس منظور از مرگو سئن اوستا می تواند سین های ناحیه مرو باشد.

    با مدارک بالا می توان گفت سیمرغ مردم جنوب بین النهرین، که در پزشکی پیشرفته بوده اند. این مردم حامی خاندان سام و پسر او زال و نوه او رستم بوده اند.  خاندان سام به رغم پافشاری بی مورد مفسرین تاریخ در سیستان و در شرق ایران امروز نبوده اند. محل آنان در متون قدیمی زرنک نوشته شده که این لغت هیچ ارتباطی با سیستان که زرنک را به این نام ترجمه کرده اند ندارد. این گروه که از نژاد تورانیان (اشوریان) می باشند (شجره نامه بندهش)، حکومت قسمتهای جنوبی آشور را به دست داشته اند ( نیمروز توران و نه نیمروز ایران!)، این خاندان که به ایرانیان بیش از آشوریان علاقه داشتند در تمام طول تاریخ حامی ایرانیان بوده اند. در شرایط سخت این خاندان از سئن ها که در جنوب بین النهرین ساکن بودند کمک می گرفتند. طبق روایت بندهش و اوستا به محل زندگی سین ها چین استان (چینستان) می گفتند، و در همسایگی جنوبی آنان در سواحل خلیج فارس استان یا کشوری با نام هند قرار داشته است که امروزه به آن هندیجان گفته میشود.  توجه:  جهت نقشه ها،  در همین وبلاگ به نام های جغرافیای تاریخی مراجعه نمایید.

   انوش راوید:  توضیح انوش با عنوان:  تلفظ تاریخی نام های جغرافیایی،  در اینجا.

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است. 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir