وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

پاسخ به شبهات دروغ حمله اعراب به ایران

پاسخ به شبهات دروغ حمله اعراب به ایران

 پیش گفتار

        تاریخ یک علم،  مانند تمام علوم و از زیر مجموع ها و گرایشات علم جغرافی ـ تاریخ می باشد، این علم یکی از اساسی ترین پایه های دانش بشری است.  بنا بر این می بایست هم چون تمام علوم به تاریخ و تاریخ اجتماعی نگاه و بررسی کرد،  در صورت عدم شناخت تاریخ به عنوان علم پایه،  این علم تبدیل به داستان و افسانه و ادبیات می شود.  هر زمان که به ادبیات تبدیل شود،  موضوعات احساسی را شامل شده و نقطه نفوذ دشمنان را پیش می آورد.  مطالعه و تحقیق در تاریخ نباید شامل سانسور و قیچی شود،  باید فرهنگستان تاریخ برابر سازمان های نوین قرن 21 توسط اشخاص فرهیخته این علم تشکیل شود،  و بخش های مختلف تاریخ توسط آنها نگارش و تأیید موقت شود.

 کلیک کنید:  جدید ترین پرسش و پاسخها

  ....این پست ادامه دارد و باز نویسی می شود....

کلیک کنید:  دروغ حمله اعراب به ایران

   پرسش خواننده وبلاگ:  سپاس از تلاش و کوشایی شما بازسازی درست تاریخ.خواهشمندم  تار و پود ها را بیشتر شکافته و ادامه دهید. در مورد نژاد ایران پس از یورش تازیان (به گفته های تاریخ های دژم و دروگ) دست خوش دگرگونی و تازی شدن گردید و اینکه اگر جنگ ها نبودند چطور برای افراد توضیح دهیم که پس چگونه شکوه ساسانی و آن روند ایرانیت از بین رفت.

   پاسخ انوش راوید:  درود و سپاس،  بارها به این پرسش پاسخ گفته ام،  به پاسخ به شبهات دروغ حمله اعراب به ایران،  و پرسش و پاسخ های همین وبلاگ مراجعه شود،  در هر صورت یکبار دیگر به نوعی دیگر پاسخ می دهم.  اگر از تاریخ شاهنشاهی ساسانیان بدانید متوجه می شود،  که این شاهنشاهی بر بخشی از ایران،  که ساختار سازمان قبیله ای داشت،  شاه خدایی دینی،  یعنی یک دوره قبل تاریخ تمدن ایران را پیاده نمود.  این موضوع دقیقاً بر خلاف رشد و تکامل بود،  و در همین دوره سازمان قبیله ای در بخش های مختلف ایران رشد و تکامل پیدا،  و بسوی سازمان قبیله ای دینی می رفت،  و خود بخود و مطابق قوانین ساختارهای تاریخی اجتماع،  شاهنشاهی ساسانیان یک دوره از تاریخ تمدن از توده مردم عقب افتاد،  و مردم با یک هیجان و شورش،  بخش باقی مانده ایران در شاه خدایی را از سر راه رشد و تکامل تاریخ اجتماعی برداشتند.  اگر تخصص شما تاریخ و تاریخ اجتماعی باشد،  متوجه این چند سطر خواهید شد،  در غیر اینصورت بی خیال این وبلاگ شوید.

      بسیاری می گویند شکوه عظمت ساسانیان،  بدست عده ای اعراب بیابانی سرنگون و نابود شد،  ولی آنها ندانسته برخلاف فرمول های تاریخ تمدن می گویند،  زیرا امکان ندارد کشوری که چند دوره تمدنی پیشرفته تر باشد،  از مردم کم جمعیت تری شکست بخورد.  آنها که پایان یک دوره تاریخ ایران را،  با تفسیر های بدون تحقیق و تحلیل و سند،  با سادگی بیان می کنند،  در قرن 21 با وجود تکنولوژی های نوین،  باید تخصصی و تخصصی تر با تاریخ و تاریخ اجتماعی برخورد کنند،  ایران ما به جوانان متخصص آینده نگر خیلی نیاز دارد.

   پرسش:  چرا در دروغ حمله اعراب نامی از عمر و عثمان و دیگران سران عرب برده نشده است،  اگر دروغ است پس اینها چه هستند؟

   پاسخ:  در تاریخ دروغ های بسیاری نهفته است،  که بررسی همه آنها مجال و تحقیق می خواهد.   چون این موضوع مسئله ای اسلامی و دارای حساسیت ویژه است،  ظرافت خاصی لازم دارد.  اگر تخصص کار بردی شما یکی از گرایشات علم جغرافی ـ تاریخ است،  خود مستقلاً و بنا به دلایل محکم واقعی تحقیق نمایید و برای پویایی در اینترنت منتشر نمایید،  و اگر جهت اطلاع عمومی و یا بازگشت معنوی می خواهید از این تاریخ بدانید،  باید حوصله نمایید.  چند هزار سال تاریخ را در مدت چند صد سال دروغ به خورد ملتها داده اند،  بر طرف نمودن و زدودن دروغ ها و رفتن به روشنایی و واقعیت زمان لازم دارد.  مشروح را در وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران می نویسم.

   پرسش:   شما "جنگ قادسیه" را منکر شدید،  و دلیل تان این است که آمار و ارقامی که در مستندات تاریخی ارائه گردیده هیچ تناسبی باهم ندارد.  صد و بیست هزار نفر جنگجوی ایرانی در مقابل چند هزار مبارز عرب با شمشیر های زنگ زده که در نهایت پیروزی با اعراب بود!!!  اما اگر به جای انکار قادسیه اعداد و ارقام فله ای را تصحیح می کردید خیلی بهتر بود.

   پاسخ:  اعداد اغراق آمیز دروغی در تمام کتاب های تاریخ فوق العاده متفاوت هستند،  قبلاً بسیاری آمده اند آنها را تعلیل کنند،  بنا بر این کار بی فایده ای است،  اصل مطلب دروغی هدف مهم می باشد.  این گفته ها،  داستان های رجز خوانی قبیله ای است،  که البته قبایل دائم به یک دیگر می گفتند که شمشیر بین ما حاکم است،  اما آیا آنها غیر از قبایل بدوی چیز دیگری بودند،  خود شما نوشته اید قبایل بیابان گرد، قبایل بیابانگرد فقط بیابانگرد هستند هیچ استراتژی و تاکتیک ندارند،  و هیچ ترفندی نمی دانند و در سادگی مطلق بسر می برند،  و به راحتی و برای ساده ترین موضوع با یکدیگر درگیر می شوند،  و زندگی را کاملاً دایره ای می دانند.  آیا تعریفی از بیابان گرد دارید؟

  پرسش:  اگر جنگ قادسیه دروغ است پس تیسفون چگونه فتح شد،  و چرا و چگونه سلسله ساسانی منقرض شد. اگر جنگ قادسیه دروغ است پس چگونه ایرانی های زرتشتی مسلمان شدند.  شاید نظر شما این است که اسلام را در طبقی از زرین گذاشتند و با ناز و نوازش به ایرانیان تقدیم کردند.  

   پاسخ:  بعضی از بخش های تاریخ و تاریخ اجتماعی به ادیان مربوط می باشد،  در این باره کار ها و تحقیقات زیادی مانده،  می بایست با احتیاط مطالعات متفاوت و ضمن ظرافت خاص پیگیری شود.  در انقراض حکومت ساسانیان در صفحه پادشاهی ساسانیان بررسی می شود،  فقط خاطر نشان کنم تاریخ را بدون تاریخ اجتماعی نخوانید و در ضمن جغرافیا به تمام معنی آنرا در نظر داشته باشد.  تغییرات دینی و فرهنگی مردم شرایط زمانی مربوط را می طلبد،  و به این معنا نیست که کسی بیاید و با قدرت مردم را از دین شان باز گرداند،  به بخش دین ها و آیین های تاریخ ایران مراجعه نمایید.

  پرسش:  اگر جنگ قادسیه دروغ است پس داستان کتاب سوزی معروف صعد بن وقاص و کتابخانه اسکندریه هم که به فرمان عمر بود دروغ است.

   پاسخ:  برای تمام این کتاب سوزی ها و داستانها در تاریخ زیاد از روی یک منبع دروغ گفته شده است،  هیچ سند واقعی تاریخی در دست نمی باشد،  در این باره در چند جای وبلاگ ها توضیح داده ام.  افرادی هستند که به این دروغ پا فشاری می کنند،  آنها ندانسته می گویند که ایرانی ها از هر کتاب یک یا چند نسخه انگشت شمار داشتند،  این عده قلیل ندانسته می گویند که ایرانی ها بقدری ضعیف بودند،  که از دشمنی با تمدن و فرهنگ پایین تر به چنین روزی افتادند.  این موضوع در فرمول های تاریخ اجتماعی غیر ممکن است،  که تمدن پایین دست قبیله ای بدوی به سازمان قبیله ای و یا دوره نمونه سازی شده شاه خدایی ساسانیان پیروز شود.

   پرسش:  فکرنکنم شما دیگر این منطق بیابان گردان عرب را انکار بکنید،  که بر هر سرزمینی راه می یافتند یک منطق بیشتر نداشتند:  یا مسلمان شوید یا جزیه دهید،  و یا اینکه بین ما و شما شمشیر حکم خواهد کرد.  شما اگر تاریخ خوارزم را بخوانید می بینید ابوریحان بیرونی چقدراز حاکمان عربی محلی گله و شکایت می کند،  که تاریخ نیاکان ما را از بین میبرند.   

   پاسخ:  فکر کردن و نکردن،  بدون تحقیق و تحلیل توهم است.  اعراب بیابانگرد در دوران قبایل بدوی بسر می بردند،  و آن نوع تمدن،  فرهنگ خاص خودش را داشت.  در این باره چندین بار در وبلاگ توضیح داده ام،  می توانید به ساختار های تاریخی اجتماع و کار گزاران و چهره های استعمار مراجعه نمایید.

      هم اینک شما بله خود شما در این قرن و دوره انفجار اطلاعات و تکنولوژی نمی دانید ،  واقعاً نمی دانید در گوشه های قاره کهن،  خاک طبیعی و تاریخی وطن اصلی ما چه می گذرد،  در یمن چه خبر است،  در ازبکستان چه می گذرد، در چچن و اینگوش چطور،  و غیره و غیره.  حتی از اتفاقات در داخل خاک کشور ایران که مقیم آن هم هستید به درستی چیزی نمی دانید،  حال چه رسد به ابوریحان بیرونی پر ارزش و فردوسی عزیز،  که صدها و هزاران کیلومتر دور تر و صدها سال فاصله زمانی با وقایع داشتند،  و در دورانی بسر می بردند که تمدن قاره کهن در شکل سازمان قبیله ای بود.  آنها بعضی اطلاعات شان را از حکیم باشی های معروف روم و یونان می گرفتند،  دوره گردانی که از آینه و تیله و سحر و جادو آورده و می فروختند،  و در تقلب و جعل استاد بودند.  در کتاب های آن عزیزان بیشمار ایرانی و نیز در کتاب های تاریخ طبابت و تجارت روم و یونان به این موضوع اشاره شده است، به تاریخ ری مراجعه شود، در ضمن در شاهنامه از اینها به نام کاتوزیان گفته شده است.  این حکیم باشی های رومی و یونانی از دروغ های تاریخی می گفتند،  البته از روی دشمنی ابراز نمی کردند،  بلکه از آنچه که می دانستند و شنیده بودند می گفتند.  دروغ هایی که در فلسطین و اسرائیل ساخته شده،  و در روم پرداخته و شاخ و برگ زده و انتشار داده بودند،  حکومت روم دشمنی تاریخی هزار ساله با ایرانی و مردم قاره کهن داشت.  بنا بر این در تولید و ایجاد اختلاف قومی و ملی در قاره کهن دروغ ها و اراجیف را بزرگ و مهم می کرد،  و هر رجز خوانی میدانی را واقعی جلوه می داد،  در دروغ اسکندر مقدونی و دروغ چنگیز مغول نوشته ام و از تکرار خود داری می کنم.  گاهی هم عزیزان دانشمند قدیم قاره کهن نوشته های تاریخی خودشان را از کتاب هایی می گرفتند که خود و منابع آنها مشکوک بوده،  در دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ نوشته ام.

      از پایان حکومت های شاه خدایی و در دوره سازمان قبیله ای،  آزادی و تنوع و اندیشه متبلور شد،  و با ورود و ساخت کاغذ به فراوانی از قرن 8 میلادی،  ایران بدلیل مرکزیت قاره کهن و وجود دو جاده معروف فرهنگی،  یعنی جاده ابریشم و جاده ادویه بهترین جایگاه و جولان گاه ایده و فلسفه و علم و منطق شد،  که تا پیدایش بورژوازی استعمار ادامه داشت.   در این زمان اروپا در دوره سیاه فئودالی و با خواسته های فئودالی بسر می برد.   چون سازمان قبیله ای نیازی به طبقه بندی و کلاسه اسناد و علم نداشت،  بنا بر این شکلی از آکادمی در ایران پدید نیامد،  و هر دانش با دانشمندی شروع و با شاگردانش خاتمه می یافت.  ولی اروپا که تمدنی جلوتر بود،  به مجرد وارد شدن به بورژوازی سرمایه داری،  طبقه بندی، باز سازی، انبار و جمع بندی، خرید و فروش علم باعث شد،  بسیاری از همان علوم قاره کهن در آکادمی های اروپایی به نام آنها رقم بخورد.  به ساختار های تاریخی اجتماع مراجعه شود.

   پرسش:  نخست از هر چیز یک شاخه از نوشتار شما که بسیار بسیار جای اندیشه دارد همان است که یورش تازیان را به ایرانزمین دروغ خوانده اید.  و در آخر نوشتارتان گفته اید که خودتان هم نمیدانید که چگونه فرهنگ اعراب بر ایران غالب شد و گفته اید این یک راز است که باید کشف کرد.  در صورتی که نوشتار فردوسی بزرگ را هم نادیده گرفته اید،  هنگامی که یورش اعراب را در شاهنامه آورده است.

   پاسخ:  راز یعنی علم کشف نشده،  مشغول تحقیقات هستم بزودی نتیجه را منتشر می کنم.

   پرسش:  میشود به من بگویید که 227 سال مبارزه فرهنگی و مبارزه مسلحانه ایران هنگام ورود اعراب بدین سرزمین برای چه بوده است؟

   پاسخ:  همین اینک ما در جهان شاهد حداقل روزی یک مبارزه مهم و بزرگ هستیم،  برای بیش از دو قرن کمتر از یکصد داستان مبارزه موجود است،  دربار آنها با دیدی واضح، واقعی، اصولی بنگرید،  این وظیفه همه جوانان ایران است که بتوانند در عمق کاوش کنند و تنها سطحی نباشند.

   پرسش:  شما چه اصرار دارید بگویید حمله اعراب دروغه؟

   پاسخ:  در وبلاگ جنبش تاریخ را تحلیل و بررسی می کنم،  سپس با داده های واقعی در تاریخ و تاریخ اجتماعی،  دروغ ها را شناسایی،  و با تحقیقات جدید که در کارگاه فکر سازی توضیح داده ام،  به نگارش تاریخ نوین می پردازم.

   پرسش:  چرا پس از ورود اسلام به ایران (البته اگر به زور نباشد) به یکباره اسامی عربی در ایران به شدت رایج شد؟

   پاسخ:  رایج شدن اسامی عربی و آرامی و نبطی و غیره در ایران طی مدت هزار سال از نیمه حکومت اشکانیان تا ابتدای سلجوقی زمان برد،  یعنی دقیقا در تمام مدت هزاره اول میلادی.  عجله نکنید و تحمل داشته باشید به زودی مقاله تاریخ نام در ایران را می نویسم.

   پرسش:  چرا به یکباره زبان ایرانیان که زبان پهلوی بود به زبان فارسی کنونی تغییر یافت؟

   پاسخ:  این هم طی هزار سال فوق اتفاق افتاد،  به تاریخ زبان در ایران مراجعه و پیگیری نمایید.

   پرسش:  مگر ایرانیانی که در آن زمان زندگی میکردند دیوانه بودند،  که یکدفعه فرهنگ و هویت غنی خود را کنار بگذارند و فرهنگ! عربهای قبایل بیابانگرد .... (جمله ای غیر قابل نوشتن) را قبول کنند؟!

   پاسخ:  ایرانی ها فرهنگ خود را کنار نگذاشتند بلکه آنرا به تمام مردم قاره کهن دادند،  زیرا این سرزمین در میان قاره و مرکز ارتباطات و تمدن آن قرار داشت و توانسته بود طی تاریخ از این راه به برتری تمدنی دست یابد،  زمانی که مردم ایران در تمدن سازمان قبیله ای زندگی می کردند بقیه قاره در تمدن قبایل اولیه بودند.  برای درک این موضوع لازم است وبلاگ را کامل مطالعه و پیگیری نمایید.  به هیچ عنوان تمدن و فرهنگ غنی از تمدن پائین دست تاریخ اجتماعی شکست نمی خورد،  به ساختارهای تاریخی اجتماع مراجعه نمایید.

   پرسش:  مگه دو بیتی معروف فردوسی رو درباره اعراب نخوندین؟

   پاسخ:  همیشه در تاریخ جنگ و ستیز میان دو تمدن وجود داشته،  قبایل اولیه با سازمان قبیله ای می جنگید،  نو فئودالی با سازمان قبیله ای،  تشکیلات فئودالی با نو بورژوازی و غیره.  بیشتر این جنگها به تمام یک سرزمین و مردم مربوط نمی شد که دلایل در تاریخ اجتماعی دارد،  ایران نیز در مسیر رشد و تکامل تمدنی قرار داشت بنابر این اختلافات وجود داشت و دائم زد و خورد اتفاق می افتاد.  همانگونه که بارها نوشته ام کتاب هایی دینی و داستانی صرفاً منابع تاریخی حساب نمی شوند بلکه نیاز به تحلیل دارند،  با مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید کلید و رمز بررسی های تاریخی را بدست آورید.  در ضمن به تعریف شاهنامه مراجعه نمایید.

   پرسش:  مدتی پیش در چند سایت خوندم که در نزدیکی شهر سلیمانیه عراق پوست پاره ای از جنس آهو مربوط به سیزده قرن پیش پیدا شده،  در آن از حمله اعراب به شهر زور اشعاری سروده و برخی از بیتهای آن چنین است،  نیایشگاه ها ویران شد،  اتش ها خاموش شد،  عرب های ستمکار خراب کردند،  روستاها را تا شهر زور زنان و دختران را به اسارت گرفتند.   نکنه این هم دروغه؟  اصلا تحقیق کنید که این حقیقت داره یا نه؟

   پاسخ:  امروزه ساختن و پرداختن این چیزهای تاریخی نما برای پول خیلی رونق گرفته است،  به هیچ عنوان قابل قبول نمی باشد و از طرف منابع علمی چنین پوستی تأیید نشده است.

   پرسش:  در مورد موضوع حمله اعراب به ایران دومین دروغ بزرگ تاریخ،  بر اساس چه مدارکی به صراحت بیان کرده اید،  در آن زمان هر قبیله ای در جغرافیا و شرایط طبیعی خودش خودکفا بود،  و برای کسی فقر و غنی بشکل فکر امروز معنی نداشت،  و ثروت معنی دوران بورژوازی و موج دومی را نمی داد.
   پاسخ:  با نگاهی به قبایل امروزی و قبایلی از قرون جدید که درباره آنها تألیفات علمی باقی است،  به راحتی هر جامعه شناس تاریخی متوجه می شود.  برای مثال به یکی از قبایل آفریقا و آمازون و اقیانوس آرام بروید،  متوجه می شوید که آنها به اندازه نیاز شان خود کفا هستند،  و چیزی از معنی ثروت در جوامع مدرن نمی دانند.  در این باره فیلم های مستند زیادی موجود است،  البته این پرسش نمی تواند از جانب شکاکان باشد،  بلکه از عدم آگاهی تاریخی زمین ما و تخریب و انقراض ناشی می شود.

   ما درباره زمانی می گوییم که جمعیت نسبی ایران کنونی کمتر از 2 در کیلو متر مربع بود،  جاده ها، کشاورزی، ارتباطات و غیر در اندازه آن زمان و بسیار محدود بود.  بنا به کل اطلاعات تاریخی و تاریخ اجتماعی و باستان شناسی که اکنون ما می توانیم از آنها بهره بریم می گوید،  در آن زمان هر روستا و شهر در اطراف خودش تا حدود دو سه منزل خود کفا بوده است.  اگر هر قبیله ای به جای سرزمین بومی تاریخی خودش جای دیگری می رفت،  می بایست زندگی در محیط جدید را یاد بگیرد،  تا زنده بماند.  شاید درک این موضوعات برای عده ای مشکل باشد،  درصورت تمایل با مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید نتیجه خوبی خواهند گرفت.
   پرسش:  آیا دلیلی برای اثبات این مطلب دارید؟  هرگز هیچ سپاه فاتح در اولین نبردها با دشمن چنین نمی کند،  که باعث شود حریف سخت کوش شود تا اسیر نگردد.
   پاسخ:  در تمام کتاب های تاریخ جنگها نوشته شده است،  که با اسرا خوش رفتاری می کردند،  تا نتیجه بهتری از ادامه نبرد هایشان بگیرند.  البته توجه داشته باشید،  در تمام جنگها دو گونه نیروی نظامی وجود دارد،  حرفه ای ها و ذخیره ها،  که هر کدام از آنها تحت تأثیر دو مکتب بودند،  دین خودشان و پول پرستی،  به تاریخ لشکر و جنگ مراجعه نمایید و پیگیری نمایید.
   پرسش:  شما مخالف این نظر هستید،  که اعراب بیابان گرد از بیابان ها خسته شده بودند،  از آب و هوای ایران خوششان آمد،  و برای همین به ایران آمدند،  و کشتند و غارت کردند و ماندند.  آیا تا بحال به عربستان یا امارات رفته اید،  آیا ترجیح میدهید بجای ایران در آن کشورها زندگی کنید؟  البته در 1500 سال پیش.
   پاسخ:  در این باره در وبلاگ توضیح داده ام،  دید افراد در هر ساختار تاریخی اجتماع متفاوت بوده است،  و نمی توان خرد یک فرد را که در قبیله بدوی زندگی می کرد،  با یک فرد که در دو مرحله جلوتر تاریخ اجتماعی در سازمان قبیله ای بسر می برد،  یکی دانست.  آیا شما می توانید فردی از قبیله ای در گینه نو را که حتی در نزد قبیله خودش دانا به حساب می آید،  با فردی از قبایل امروزی سودان یا سومالی یکی بدانید،  یا هر مثال دیگری.  برای درک این موضوع مطالعات تاریخ اجتماعی خود را گسترش دهید،  و به مسافرت های تحقیقاتی بروید.  دوبی امروزه در بورژوازی پیشرفته بسر می برد،  و ایران هم همین گونه است،  و ما مردمان امروزی دارای دیدگاه های بورژوازی هستیم،  واقعاً که درک آن ساده است.

   توجه،  یک پرسش می پرسم،  آیا برای آینده،  شکل تاریخی اجتماع یا ساختار اجتماعی که در آن بسر می بریم برای ایجاد تغییر و تحول نقشی خواهد داشت؟  و چگونه؟

      در گذشته قبایل وابسته به سرزمین خود بودند،  و خستگی از زمین برای آنها معنی نداشت،  آنگونه که شما می گویید،  گویا آنها گول تبلیغات جام های جهان نما را خورده بودند.  هر قبیله وقتی سرزمین خود را ترک می کرد،  برای اینکه بتواند در سرزمین جدید زنده بماند و زندگی کند،  نیازمند این بود که چیز های جدیدی یاد بگیرد.  این موضوع چند نسل زمان می برد،  و آنها نمی توانستند در زمین دیگری به خوبی و فوری جان بگیرند،  چه رسد به اینکه خوب بازی کنند،  به تاریخ یادگیری مراجعه شود.

      دروغ خوش آمدن از آب و هوای ایران توسط عرب های بدوی،  مانند دروغی است که نوشته اند اعراب از آب و هوای تیسفون خوششان نیامد و به بغداد رفتند.  دروغ گو ها چون بی سواد بودند و نمی دانستند و نمی خواستند بفهمند،  که از نظر آب و هوایی تیسفون و بغداد یکی است،  کاملاً یکی است،  به اطلاعات جغرافیایی رجوع نمایید.

   پرسش:  اگر حمله اعراب نبود چگونه ایرانیان به هند پناه آوردند؟

   پاسخ:  ایرانیان از گذشته های دور به هندوستان رفت و آمد داشتند،  این موضوع ربطی به اعراب ندارد.

   پرسش:  چگونه ایرانیان یکنواخت دین زرتشت را کنار نهاده و به اسلام روی آوردند؟

   پاسخ:  ایران وسیع بود،  و جملگی در ساختار اجتماعی سازمان قبیله ای بازمانده از مجلس مهستان بودند،  و دین های مختلفی در ایران وجود داشت،  به تاریخ ادیان و آئین های ایرانی و همچنین تاریخ ورود نام های عربی به ایران بروید.
   پرسش:  می گویید، حمله اعراب به ایران دروغ است،  آیا بعدش هم که مردم میخواستند آنها را بیرون کنند دروغ است.  آیا بابک خرمدین دروغ است،  بروید سری به قلعه بابک بزنید،  مطمعناً توسط انگلیسیها در قرن 19 ساخته نشده است.

   پاسخ:  حکومت هایی که در دروغ های تاریخ به نام خلفای عرب نوشته اند،  در واقع حکومت های ایرانی با ترکیبی از فارس و ترک و کرد و عرب بوده اند.  این تکامل ادامه حرکت تاریخ اجتماعی ایران و گذر از شاهنشاهی ساسانیان به حکومت های دارای انرژی سازمان قبیله ای دینی می باشد،  که بر گرفته از تمام ملت های ایران بوده است،  به موضوعات مربوطه در وبلاگ مراجعه شود.  مشغول بررسی سکه شناسی و آثار تاریخی بجای مانده هستم تا دقیق تر آنها را شناسایی و ترتیب بندی نمایم،  به دروغ نبرد قادسیه و تاریخ ورود نام های عربی به ایران مراجعه شود.  یک نمونه بگویم در تاریخ بسیار نوشته اند که خلفا توسط غلامان ترک و غیره عزل و نصب می شدند،  ولی یکی از این همه تاریخ دان الکی نپرسیده،  اینها چگونه خلفایی بودند که توسط غلامان برکنار می شدند،  نپرسیده و تحقیق نکرده که پس اصلاً خود خلفا ترک یا کرد بودند.

      در تاریخ هر کشوری جنگ داخلی و قهرمان از هر طرف وجود داشته است،  حتی در تاریخ معاصر ایران همین گونه است،  عده ای می خواهند حکومتی را بر دارند،  و عده ای می خواهند حکومت کنند،  اما باید توجه داشت جهش های تاریخ اجتماعی و عبور از ساختار تاریخی اجتماع است،  که کل ماجرا را تغییر می دهد.  در زمان بابک خرم دین و افشین تاریخ اجتماعی ایران برای هر دو طرف یکی بود،  ایران تازه وارد سازمان قبایل دینی شده بود.  هزار سال پیش از آن در زمان سورنا و جنگ او با اسکندر اشکانی،  بدلیل گذر تاریخ اجتماعی از شاه خدایی به سازمان قبیله ای،  باعث شد مرحله جدید یا اسکندر اشکانی پیروز شود.  در جنگ داخلی سورنا از شاه خدایی دفاع می کرد،  و اسکندر اشکانی نمایند مرحله جدید تاریخ اجتماعی یعنی سازمان قبیله ای بود.  بابک و افشین هر دو نمایندگان سازمان قبیله ای دینی بودند،  که شکل تکامل یافته در طول هزار سال از مجلس مهستان بوده است،  و هیچ کدام برتری در ساختار تاریخی اجتماع نداشتند،  کسی هم منکر قهرمانی آنها نمی باشد،  مانند قهرمانان نیم قرن گذشته ایران.  در ضمن قلعه بابک سابقه تاریخ بالاتر از زمان خرم دینان دارد،  بابک و خرم دینان بخشی از تکامل تاریخ اجتماعی ایران می باشند،  که بزودی در باره آنها می نویسم.

   یک پرسش دارم که در واقع کلید درک تاریخ است،  آیا بابک همانگونه که نوشتم وابسته و دارای انرژی سازمان قبیله ای دینی بود،  یا وابسته به شکل اجتماعی نوع درجه دوم شاه خدایی شاهنشاهی ساسانیان بود؟

   پرسش:  اگر اعراب به ایران حمله نکردند،  نان بربری چگونه به تمام ایران راه یافت؟

   پاسخ:  می گویند اصل نان بربری از اقوامی بوده،  که به آنها بربر می گفتند،  و در شمال آفریقا ساکن بودند.  نان بربری هم مانند بسیاری چیز های فرهنگی و کالایی دیگر،  در طول تاریخ از جایی به جای دیگر رفته،  و امر طبیعی تاریخ تمدن بشر است.  امروز این نمونه زیاد است،  آیا اسپاگتی و پیتزا دلیل اشغال تمام دنیا توسط ایتالیاست؟

   پرسش:  چگونه اسلام به سراسر روسیه و تا نیمه اروپا و اسپانیا رفت؟

   پاسخ:  اسلام در طول تاریخ به مرور و طی یکهزار سال به روسیه و تا نیمه اروپا رفت،  این کار توسط تمام ملت های قاره کهن،  و به نسبت سهم تاریخی خود انجام گرفته است.  در طول تاریخ ردپای ایرانی های مسلمان جهت تبلیغات اسلامی در کشمیر، سین کیانک، جنوب فیلیپین،  و بسیاری جاهای دیگر بخوبی و مستند دیده می شود.  تاریخ جنگ های رم و روم شرقی با ایران زیاد است،  ادامه و پایان این جنگها تا سقوط روم شرقی بدست سلجوقیان عثمانی بوده است.  در دوره ای از تاریخ که به عنوان خلفای عربی گفته اند،  ولی در واقع خلفایی از تمام مردم بودند،  این جنگها و کشمکش ها هم بوده،  و روم شرقی چند صد سال در مقابل این جنگها و رشد جمعیت مسلمانان مقاومت نمود.  تا بالاخره با دسیسه های نو بورژوازی اروپا،  این حکومت فئودالی عمق تاریخ سرنگون شد.  بعضی از بخش های این تاریخ،  تاریک و بدون اسناد و مدرک واقعی می باشد،  و بصورت داستان سرهم کرده اند،  تا چیزی برای پیشبرد منافع خودشان بخورد ملتها بدهند.  قبل از اینکه دشمنان تاریخی و استعمار و امپریالیسم دروغ دیگری سرهم کنند،  باید جوانان با هوش ایرانی،  نسبت به کشف واقعیت های تاریخی اقدام کنند.  درباره دروغ حمله اعراب به اسپانیا قبلاً نوشته ام،  آثار زیادی از معماری ایرانی در زمان حکومت اسلامی اسپانیا وجود دارد.

   پرسش:  چگونه در صدر اسلام روم از مسلمانان شکست خورد؟

   پاسخ:  همانگونه که در پاسخ بالا نوشتن،  این ادامه جنگ های ایران و روم بود،  و این داستان ها نیاز به اسناد و مدارک واقعی دارد،  و نمی توان آنها را بر اساس نوشته های مشکوک تاریخ دانست.

   پرسش:  اگر اعراب به ایران حمله نکردند،  پس اعراب جنوب خراسان چگونه به آنجا رفتند؟

   پاسخ:  در طول تاریخ مهاجرت و همچنین تبعید اقوام خیلی زیاد بوده،  دلایل این قبیل مهاجرتها و تبعیدها که در گذشته های دور بوده چندان روشن نیست.  ولی اگر ملتی پیروز می شد،  نمی رفت در بیابانی دور دست و چون شکست خورده ها زندگی کند.  35 سال پیش از این روستاها دیدن کردم،  و در سفرهای انوش راوید نوشته ام.

   توجه داشته باشید،  پاسخ بسیاری از این پرسشها خیلی ساده است،  کافی است کمی مغز را بکار انداخت و با اندکی تحقیق و تعلیل پاسخ را بدست آورد.  باید به روش یادگار از آموزش و پروش قرن گذشته،  که در ذهن ها جا خوش کرده چیره شد،  و بسوی تحقیق های نوین رفت،  بدین منظور کارگاه فکر سازی کمک بزرگی است.

   تذکر انوش:  تعداد اندکی از افراد بی نام نشان بازمانده اندیشه استعماری سابق،  با ناسزا و پرت و پلا های احمقانه،  سعی می کنند مزاحم و مانع تاریخ نویسی نوین توسط ایرانی های باهوش شوند.  آنها با خیال ناپاکشان می خواهند ملت های قاره کهن همچنان بر دروغ های تاریخی،  که دشمنان تاریخ این قاره نوشته اند،  باور داشته باشند،  تا مانع اتحاد و یگانگی ملت های یکپارچه و یک سرنوشت قاره کهن گردند.  این انگشت شمار با مغلطه کاری مذبوحانه از شگرد های مختلف استفاده می کنند،  منجمله بروی جوانان ساده ای که دروغها را ندانسته باور کرده اند کار می کنند.  ولی نمی دانند ایرانی ها خیلی با هوش تر از این ترفند های احمقانه هستند،  و بزودی تمام دروغهای تاریخی را دور می ریزند،  و دم این عده مشکوک را می گیرند و دور می اندازند.

   پرسش:  در جایی نوشته بودید ، خلفای ایرانی و یا خلفای بغداد،  ممکن است دلیل آنرا بنویسید چرا؟

   پاسخ انوش راوید:  اول از همه اگر خلفای عباسی عرب بودند،  نام پایتخت خود را عربی می کردند،  و در شهر های ایرانی کازمین و سومرا کاخ و ویلا نمی ساختند،  یا حداقل نام آنها را عوض می کردند.  دوم اینکه عباس نام کاملاً فارسی است،  اب + آس،  (اب = بالا،  مثال،  ابر = بالا و رونده و در جهت،  یا ابوی = اب + وی، که به اشتباه می گویند عربی است) + (آس = نمونه، تک خال)،  البته تعدادی افراد،  عباس را عبوس گفته اند،  که اشتباه است.  سوم اینکه چرا مرکز حکومتی خود را در شهر معابد ایرانی یعنی بغداد قرار دادند،  که در یک فرسخی تیسفون داشت،  که در واقع حومه دینی تیسفون بود،  یعنی در آن زمان در میان توده دشمن،  مانند این است که صدام بعد از اشغال موقت خرمشهر،  یا گیلان غرب،  بیاید پایتخت خود را در آنجا بگذارد،  پس آنها از همان مردم بودند،  نه غریبه،  هیچ وقت مخصوصاً در گذشته ها هیچ اشغال گر،  مرکز حکومتی خود را در نزدیکی دشمن قرار نمی داد،  و همه مراکز حکومتی خود را در جغرافیا و مقر های طایفه ای خود قرار می دادند.  چهارم اینکه هیچ سند و مدرک،  که علوم امروزی آنرا تأیید کند،  وجود ندارد،  که خلفای عباسی غیر ایرانی بودند.  پنجم اینکه ابوالعباس اولین خلیفه عباسی،  در 750 میلادی بدست ایرانیان بخلافت رسید،  و در تمام دوران عباسی ایرانیان وزیر و دانایان بودند،  پس اصلاً با هیچ عقل جور در نمی آید،  که اب آس ها غیر ایرانی بوده باشند.

   پرسش:  در تاریخ خوانده ایم عربها با حمله به لبنان و مصر و الجزایر و 26 کشور عربی زبان مردمان آنجا را عربی کردند چرا شما می گویید که اعراب حمله نکردند؟

   پاسخ:  تاریخ این کشور ها چیز دیگری می گوید،  و شما فقط دروغ هایی را که خواسته اند بخوردتان بدهند،  یاد گرفته و تکرار می کنید،  حداقل بروید تاریخ های دیگر هم بخوانید.  زبان عربی امروزی ترکیبی از زبان های سواحلی آفریقا و کوشی،  قبطی و نوبه ای مصر باستان، کلدانی و آرامی،  شکل گرفته و دستور آن زبان نیز در ابتدای هزاره دوم میلادی توسط پارسی ها نگارش شده است،  که این خود تاریخ مفصلی دارد.  سرزمین های آفتابی عربی با سواحل طولانی،  که مشکل بیماری های اپیدمی کمتر داشت،  و مطیع بودن تاریخی جمعیت این سرزمینها،  باعث رشد جمعیت عربی شد.  نمونه مطیع بودن عربها در تاریخ کاملاً پیداست،  این مربوط به شرایط اقلیمی و ساخت فرهنگ برابر اصول جغرافیایی است،  که در ایران و ایرانیان نوشته ام.  در دوران استعمار انگلستان و فرانسه و هلند از سران عربها بهره می بردند،  که تا امروز در بسیاری از کشورها هنوز دیده می شود.  در سطح پائین از عربها بیشتر برای ملوانی، نگهبانی و کلید داری زندانها استفاده می کردند،  و کمتر برای جنگها،  در قرن گذشته بیشتر زندان بانان آمریکای جنوبی عرب بودند،  نمونه آن در خاطرات پاپیون می باشد.  چه بسا در شاهنشاهی ساسانیان اعراب چنین شغل های داشتند.  در بعضی از پاپیروس های مصری چنین کار هایی برای اعراب نوشته شده است.  البته این نوع فرهنگ هیچ دلیلی برای برتری یا ضعف فرهنگی نمی باشد،  تمام ملتها و فرهنگ های قاره کهن ارزش خاص خودشان را دارند.  هر ملتی و مردمی که مطیع تر بودند،  استعمار و امپریالیسم دور بیشتری به آنها میداد،  حتی استقلال می داد،  قبل از استعمار پادشاهان این کار را می کردند.  بعد از اشغال مصر توسط هخامنشیان کار و قدرت سلسله های مصر باستان فرو ریخت،  درست مانند فرو پاشی پادشاهی بابری در هندوستان بعد از نادرشاه و روی کار آمدن مهاراجه ها و باز شدن ورود استعمار انگلیس.  با سپاه هخامنشیان اعراب زیادی به مصر وارد شدند،  و با آزادی نسبی اجتماعی و پس از طی هزار سال زبان عربی جایگزین زبان قبطی یکی از اجداد عربی بود شد،  و زبان عربی زبان اصلی مردم مصر گردید،  که اینهمه قبل از اسلام بود،  برای بیشتر دانستن به تاریخ زبان عربی در مصر مراجعه شود.  سپس زبان عربی از مصر به بقیه شمال اروپا راه یافت،  و این اصلاً به حمله اعراب صدر اسلام مربوط نمی شود.  ادامه دارد

 توجه:   همانگونه که بارها نوشته ام و در سر تیتر وبلاگ هم ذکر شده تمام مطالب وبلاگ نظرات شخصی من می باشد،  و بارها در وبلاگ تکرار کرده ام،  که این مقالات خود تاریخ نمی باشد،  به سخن وبلاگ مراجعه شود،  باید آزادی اندیشه و قلم را بخاطر داشت.  افرادی که علاقمند باشند وبلاگ را با دقت مطالعه می کنند و از آن بهره میبرند،  فردی هم که علاقه ندارد و نمی پسندد،  بهتر است فوراً از وبلاگ خارج شود،  و وقت گرانبها را بهدر ندهد،  حتی از نظر نوشتن خود داری کند،  اگر کسی بر عکس این خواسته رفتار کند،  به نظر من مشکل دارد.

   نظر:  متاسفانه پاسخ های شما به پرسش هایم را بررسی کردم تمامی پاسخ ها بدون هیچگونه مرجع معتبری ارایه شده بود.  در تمامی پاسخ ها عنوان شده بود نوکران فراماسونری و پاسخ های غیر علمی, در قرن 21 با این استدلال ها نمی توانید از نظریات خود دفاع کنید.  در زمینه اختلاف بین ملت ها هم قابل ذکر است که در اروپای 60 سال پیش بزرگترین نبرد قرن حاضر رخ داد با بیش از 50 ملیون کشته و امروزه شاهد اتحادیه اروپا هستیم. جنگ بین ملل یک واقعیت است و ربطی به دشمن و دوست ندارد.
   پاسخ:  به لینکها مراجعه نمایید،  تا مراجع و تحقیقها و تحلیلها را بیابید،  خیلی سریع و کم خوانده یا نخوانده،  نمی توانید به نتیجه برسید،  و بکلی پرت می شوید.  تمام مشکلات از همین استعمار و امپریالیسم و عوامل آنها است،  اگر به اندازه کمی دید داشته باشید،  متوجه آنها خواهید شد،  در غیر اینصورت بی خیال این وبلاگ.  برای هر مثال تاریخی باید در همان دوران تمدن و ساختار های تاریخی اجتماع مثال زد،  نمی توان اروپای قرن 20 دوران امپریالیسم را به دوران های دیگر در تمدن تسری داد،  بویژه آنکه که چند تمدن عقب تر بوده باشند،  این گونه دلیل بر ندانستن حداقل تاریخ نویسی است.  تا قبل از قرن 15 میلادی تمامی قاره کهن در سازمان قبیله ای دینی بسر می بردند،  و از آن تاریخ کم کم بخشی هایی از ایران و ترکیه وارد تمدن جدید نو فئودالی شدند.  در دوران قبایلی جنگها و زدو خوردها در شرایط قبیله ای بود،  نه مرزهای سیاسی،  اواسط صفویه و با ورود استعمار و پدید آمدن فئودالی در ایران تازه مرز سیاسی شکل گرفت،  و اولین نقشه جغرافیای سیاسی در ترکیه و سپس در ایران بوجود آمد.  قبل از آن تاریخ نقشه جغرافیای سیاسی وجود نداشت،  زیرا مرزها قبیله ای بودند،  نه سیاسی،  و متعاقب آن هم جنگها هم قبیله ای بودند نه سیاسی.  در همان اوایل قرن 16 که نبرد چالدران بوقوع پیوست،  ده ها و صدها جنگ دیگر هم در میان قبایل و مسلکها در جریان بود،  ولی فقط جنگ چالدران را بزرگ کردند و پرداختند و بخورد ملتها دادند.  مگر چند بار این مسائل را باید توضیح داد،  بروید لینکها و بخش های مربوطه را بخوانید،  و تخصصی پرس و جو نماید،  نه اینکه فکر اظهار فضل داشته باشید و بگویید،   ...و پاسخ های غیر علمی, در قرن 21 با این استدلال ها نمی توانید از نظریات خود دفاع کنید،  بارها نوشته ام،  اگر گرایش شما در تاریخ و تاریخ اجتماعی است،  این وبلاگ را پیگیری نمایید، در غیر اینصورت الکی وقت خود را هدر ندهید،  فوراً از وبلاگ خارج شوید.  همانگونه که بارها و همچنین در سخن وبلاگ نوشته ام،  این وبلاگ برای حدود یکهزار جوان باهوش ایرانی است نه برای شما،  برای آنهایی که می توانند آنرا درک نمایند،  و همان ها هستند که در نهایت گذشته و آینده را با سبک نوین خواهند نوشت.  من شما را در چند پرسش و پاسخ قبلی که در همین رابطه جنگ چالدران بود،  تست کردم،  و گفتم نظرات و دانش خود را مقاله کنید و بفرستید،  تا در وبلاگ پست کنم،  و شما فقط می توانستید چنین بی منطق اظهار وجود کنید.  در ضمن دفاع از نظریه دروغ های تاریخ بخوبی در حال انجام است،  غیر از آمار بالای وبلاگ،  هر شخص با گشتی در اینترنت براحتی متوجه می شود،  که به مقدار بسیار زیادی مطالب وبلاگ در سایت های مختلف کپی پیس شده است.

   نظر و پرسش:  ز شیر شتر خوردن و سوسمار عرب را به جایی رسیده است کار که تاج کیانی کند ارزو تفو بر تو ای چرخ گردون تفو (فردوسی ) این بیت رو برا چی فردوسی گفته و هم این بیت رو عمر کرد اسلام را اشکار بیاراست گیتی چو باغ بهار........... این به جز حمله اعراب رو میرسونه؟ تازه اسم عمر و بوبکر وعثمان رو از شاهنامه ی چاپ جدید حذف کردند.........

   پاسخ:  دقیقاً جواب پرسش بالا،  پاسخ شما هم می باشد،  من که نمی دانم که هستید نه نامی و نه آدرسی دارید،  فقط اینگونه نظر نوشتن،  خوراک محیط را برای فعالیت پرسش و پاسخ های من مناسب و فراهم می کند.  من که منکر حمله تازی ها به شاهنشاهی ساسانیان نیستم،  بزرگ نمایی این حمله را منکر هستم،  تازیان که بسیاری عقیده دارند اعراب نمی باشند،  تا حدود مرو در خراسان غربی پیشرفت کردند،  آنهم شکسته و درهم و نامعلوم نوشته و گفته شده،  و از نظر تاریخ نویسی نوین کم اعتبار است.  البته این مرو با مرو کنونی هوایی حدود 1400 کیلومتر و زمینی 2000 کیلومتر فاصله دارد.  آن نیرو های اعراب که در تاریخ بزرگ نمایی شده،  حتی کمی توانایی نداشتند به ترکستان ایران و استان چین ایران وارد شوند،  چه برسد به شرق ایران،  آخرین حدود آنها در میانه استان کرمانشاه امروزی بود،  به جغرافیای تاریخی ایران مراجعه نمایید و پیگیری کنید.  کجای این حمله به کشور ایران کنونی بوده است،  بخش هایی از یک استان ایران که در دست آخرین پادشاه شاهنشاهی ساسانیان بود،  آنهم با یاری خود مردم گرفته شد.  نباید بخش هایی از تاریخ را به همه جا گسترش داد،  جهت اطلاع بیشتر فصل دوم دروغ حمله اعراب به ایران را که بزودی پست می کنم بخوانید،  و جهت شاهنامه فردوسی به پست مربوطه مراجعه نمایید و پیگیری کنید.

   پرسش:  اگر حمله اعراب دروغ است،  پس چه بر سر امپراتوری ایران ساسانی آمده است؟

   پاسخ انوش راوید:  این پرسش را بارها در پرسش و پاسخ ها جواب داده ام،  اساس تاریخ های دروغی نوشته شده،  توسط آکادمسین های استعماری،  بر پایه این است که هر چه آنها گفته و نوشته اند،  و با اسناد و مدارک تقلبی جا زده اند واقعیت است،  و در ادامه همان سبک کار استعماری،  آموزش های سنتی قرن 20 نیز اجازه تحقیق و تحلیل های مستقل نداده،  و گفته هر چه در کتابها می باشد،  باید همان را پاسخ دهید و نمره بگیرید.  اساس این پرسش از همین موضوع است،  باز گردم به پاسخ اصلی،  بر سر ساسانیان همان آمده است،  که بر سر 50 رژیم و سلسله و پادشاهی ایران تا کنون آمده،  و علت آنها ادامه رشد و تکامل تاریخ تمدن بوده است.

       در تاریخ تمدن چندین گذر مهم تاریخی داریم،  که تمدن قبلی به تمدن جدید می رود،  و پس از طی زمان لازم در تاریخ و فرهنگ یادگیری،  مرحله گذر و تمدن جدید شروع می شود.  شاهنشاهی ساسانیان بر بخشی از حکومت اشکانیان بنا شد،  و مردم سرزمین وسیع ایران دیگر نمی خواستند،  به دوره قبل از اشکانیان یعنی شاه خدایی بازگردند،  و آنها بیشتر تمایل به تمدن جمهوری قبیله ای اشکانی داشتند،  که مرحله ای پیشرفته از شاه خدایی بود،  عزیزان بارها در این باره توضیح داده ام،  به لینکها مراجعه نمایید.  بهمین جهت در دوران شاهنشاهی ساسانیان،  برخورد دائم با قبایل کاملاً مشهود است،  و در تاریخ بسیار نوشته شده است.  معمولاً و آنچه که تاکنون می دانیم،  حکومت های پادشاهی و شاهنشاهی بدون یاری عوامل دینی خودشان،  نمی توانستند به مردم حکومت کنند،  در دوران پادشاهی قاجاریه و شاهنشاهی پهلوی بوضوح مشخص است.  در اینگونه حکومتها کشور سه بخش عمده را شامل می شود،  یک ضلع توده مردم،  یک ضلع حاکمان و نظامیان آنها،  یک ضلع روحانیون وابسته به حکومت.

      این یک اصل است،  و در تمام تاریخ دیده می شود،  شاهنشاهی ساسانیان برای ادامه حکومتشان ضلع سوم کشور یعنی روحانیون را قدرت بخشیدند،  و آنها باعث شدند مردم از دین و ملکشان زده شوند،  و حتی مهاجرت های عمده پیش آمد،  که از پس آنها سیستان و خراسان به جای کنونی آنها رفت،  در جغرافیای تاریخی و جاهای دیگر وبلاگ مشروح نوشته ام،  به جغرافیای تاریخی و یا نام های جغرافیایی مراجعه شود.  همین عامل فشار دینی به مردم باعث شد،  توده های مردم دنبال دین و موضوع جدید بگردند،  و ده ها دین و فرقه مذهبی ساخته یا احیا شد،  منجمله صابرین و مزدکی و مانوی،  و سپس اسلام توسط بخشی از مردم برگزیده شد،  و در نبرد هایی،  که در ایران دو قرن زمان برد،  مردم مسلمان شدند،  ولی در کوهستان های آنها تاکنون عده ای ایزدی باقی مانده اند (یزدیان کردستان عراق)،  در چین استان تا آخر صفویه مردم مسلمان شدند،  در نورستان اوگان استان،  تا همین 150 سال پیش مسلمان شدند،  تمام این ماجراها هیچ ربطی به دروغ حمله اعراب ندارد.

   سفارش:  عزیزان بگردید جزئیات را بیابید،  از بانو پرنیان حامد یاد بگیرید،  که فقط از میان حدود 10 کتاب تاریخی ایرانی،  جزئیات تاریخ اسکندر ایرانی را یافت.  من نیز بمرور هر آنچه را که حاصل از تحقیق و تحلیل های شخصیم می باشد،  منتشر کرده و می کنم.

   پرسش:  در اواخر ساسانیان ایران و روم و چین کجا بودند؟

   پاسخ انوش راوید:  ایران از خط میانه زاگرس تا کناره شرقی فرات بمرکزیت تیسفون و حومه بزرگ بغداد بود،  چین همان چین استان،  که شرق زاگرس تا خراسان کنونی را شامل می شد،  و بمرکزیت شهر کاشان بود،  روم کشور ترکیه کنونی به مرکزیت شهر استانبول بود.  در واقع داستان سه فرستاده یا پیک مسلمانان،  به این سرزمینها رفتند،  و در دروغ های تاریخی چین را به کشور چین،  و روم را به کشور ایتالیا برده اند.

   پرسش:  بنظر من شما بخوبی نتوانستید ساختگی بودن داستانهای دروغ حمله اعراب ر ا نشان دهید،  آیا درست می گویم؟

   پاسخ انوش راوید:  بارها نوشته ام تاریخ یک علم است مانند همه علوم،  و پایانی برای آن نیست،  و هر آن دچار تغییرات می شود،  و نوشته ام آنچه که من می گویم نظرات شخصی من است،  نه خود تاریخ.  این نوشته ها برای این است،  که جوانان باهوش ایران دقت کنند و هوشیار تر باشند،  که ممکن است واقعیت های چیز دیگری باشد،  و براحتی و سادگی اغفال دروغ های قدیم و جدید نشوند.  بارها نوشته ام تاریخ را باید فرهنگستان تاریخ ایران بنویسد، و تأیید موقت نماید،  فرهنگستان که از میان اندیشمندان تاریخ (نه حافظه محوران دانشگاهی) تشکیل شده باشد،  مشروح در سخن وبلاگ.  در مورد مسائل تاریخ مطرح شده در وبلاگ،  هزاران صفحه و پست نوشته و صدها پرسش را پاسخ گفته ایم،  گویا نظر شما دو علت عمده دارد،  یا اینکه نخوانده اید،  یا توجه نداشته اید.

      در واقع ظلم و ستم و خودکامگی حاکمان،  شاه و دین درباری،  در اواخر دوران شاهنشاهی ساسانیان،  باعث قیام های مردم ایران گردید.  نباید با سادگی اغفال ترفند های تاریخ نویسی های شاه های وابسته به استعمار و امپریالیسم شد،  و در ادامه خواسته آنها،  حمله بیگانگان را،  براحتی و بدون هیچ سند و مدرک تاریخی،  بجای تاریخ واقعی و حرکت های مردمی جا زد.  با دروغ اینگونه حملات،  کلاه بزرگی سر روشنفکران گذاشته اند،  در واقع این دروغها باعث شده،  اصل تاریخ یعنی قدرت مردم حذف گردد.  دشمنان ملت و تاریخ ایران،  هیچ سند و مدرک،  غیر از یک مشت کاغذ جعلی برای این دروغ های حمله به ایران ارائه نمی دهند،  یک سنگ نوشته،  یک قلعه،  حتا یک مهر و شمشیر بجا مانده از این دروغ های بزرگ،  در ایران و یا سرزمین حمله کنندگان،  بعنوان سند و دلیل حمله،  و توانایی نظامی و تدارکاتی و پشتیبانی و غارت وجود ندارد.  می گویند عرب و مغول انبوه انبوه اجناس قیمتی به کشور های خودشان بردند،  ولی حتی یکی از آنها در موزه هایشان وجود ندارد،  درصورتیکه از اسکندر ایرانی که بیش از هزار سال پیش از آنها بوده،  هزاران سند و مدرک واقعی در ایران و اروپا وجود دارد.  دشمنان تاریخ ایران،  مبارزات منفی و مثبت توده های مردم را،  در اندازه اقدام های تروریستی،  شورش های کور و درهم،  و یا در پناه لشکر شاه دیگر،  پائین آورده و داستان سرایی کرده اند.

   پرسش:  آیا عربها قوی تر و سازمان یافته تر از ایرانیان بودند که توانستند به ایران پیروز شوند؟

   پاسخ انوش راوید:  هیچ نشان تاریخی از اینکه اعراب در 1500 سال پیش،  تا دوره اول اسلام سازمان یافته باشند،  وجود ندارد.  هم اکنون اعراب کشور عربستان و یمن اردن و حتی عراق،  در سازمان قبیله ای دینی هستند،  و قبل از اسلام آنها فقط در قبایل اولیه بودند،  به داستان لورنس عربستان مراجعه نمایید.

عکس تعدادی از اندیشمندان و دانشمندان تاریخ ایران،  عکس شماره 2977.

   مهم:  بعد از ساسانیان،  ایرانیان حتی یک مرحله تاریخ اجتماعی از دوران سازمان قبیله ای اشکانیان پیشرفته شدند،  و وارد سازمان قبیله ای دینی در ساختار های تاریخی اجتماع شدند،  و در حدود پنج قرن با وجود آزادی اندیشه و قلم بوجود آمده،  توانستند بیشترین تعداد اندیشمند و دانشمند را به جهان عرضه کنند،  که آنها پایه گذار علوم امروزی شدند.  هر یک از آنها افتخار ما ایرانیان می باشند،  اگر اسلام بزور و قدرت شمشیر وارد ایران شده بود،  هرگز چنین اتفاقی مهمی در تاریخ ایران نمی افتاد.

      هر یک از آنها در قرون اولیه اسلام بشدت ملی گرایی ایرانی داشتند،  اگر ایرانیان بزور و با حمله و کشتار اعراب مسلمان شده بودند،  با اسلام و دست آورد های بیگانه مبارزه می کردند،  و آنرا نفی می نمودند،  نه اینکه در انکشاف اسلام بکوشند.  اگر شخصی در این زمانه خود را تاریخ دان ملی می نامد،  و بگوید ایرانیان با حمله و کشتار اعراب مسلمان شدند،  درست برعکس ناسیونالیسم این انبوه اندیشمند و دانشمند تاریخ ایران گفته،  بنابر این بوضوح تضاد در حس ملی گرایی و درک تاریخی او آشکار می شود.

   پرسش:  پیامد های حمله اعراب به ایران تا به امروز باقی است آنرا چه می گوید؟

   پاسخ انوش راوید:  این دیدگاه شماست،  ایرانیان از بدو اسلام بیشترین تلاش را برای گسترش اسلام نموده اند،  بارها در این باره توضیح نوشته ام،  از دستور و اصول زبان عربی قبل از اسلام،  تا تفسیرها و حدیث های دینی،  از مسجد و دانشگاه الازهر تا مساجد کنونی در افریقا و آمریکای جنوبی،  این چه کار به یورش دروغ دارد.  عزیزان فقط ببینید چه کسی با گفتن و نوشتن داستان دروغ و کشتار اعراب در ایران،  و دروغ حمله و کشتار ساسانیان از اعراب،  سود می برد،  فقط و فقط استعمار و امپریالیسم،  همان نیرویی که کنترل سیستم آموزشی جهان را در قرن گذشته،  و حتی امروزه در اختیار دارد.

   پرسش:  پس جنگ های متعدد بین ایرانیان و اعراب را چه می گویید؟

   پاسخ انوش راوید:  همیشه و در تمام دوران تاریخ،  جنگ های داخلی بین مردم یک کشور یا یک سرزمین وجود داشته،   جنگ های داخلی قرون اولیه اسلام در ایران،  بین مسلمانان ایران و ایرانیان غیر مسلمان بوده است. همانگونه که این جنگها بصورت گسترده تا 150 سال پیش ادامه داشت،  آخرین آنها در نورستان بوده است.  هم اکنون بین طالبان،  و حکومت بخش شرقی ایران قدیم،  کم و بیش جنگ ادامه دارد.  بسیاری از این جنگها بدیل سیاسی توسط استعمار گران بزرگتر و مهمتر جلوه داده شده است،  تا بتوانند از تاریخ گل آلود شده،  نفت و معادن و منابع و منافع سید کنند.

   جالب:  جنگ نرم و سخت بین بازماندگان ایرانی دوران ساسانی،  با ایرانیان بعد از آن،  تاکنون ادامه دارد،  و در جریان است.  این جنگ می تواند باعث رشد و انکشاف علم،  منجمله تاریخ شود،  فقط جوانان باهوش ایرانی باید دقت کنند،  بازیچه دست عوامل استعماری نشوند.

نقد داستان کتاب سوزان

      درباره داستان به آتش کشیدن کتابخانه های ایران بدست اعراب صدر اسلام خیلی مطالب گفته و نوشته شده است،  ولی بطور کلی فاقد اسناد لازم هستند.  باید تاریخ را با تمام معنی آن خواند و دید،  و تمام اصول تاریخ تمدن و جغرافیا را در نظر داشت.  یکی از سایت هایی که درباره این موضوع خیلی داغ و درد دل دارد مطالب و دلایل آنرا به نقد و تحلیل می گیرم:

   سایت مربوطه:  1 ــ  ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه عن القرون الخالیه چنین می نویسد:  و علت اینکه ما از اخبار بی خبر مانده ایم،  این است قتیبة بن مسلم باهلی،  نویسندگان و هیربدان خوارزم را از دم شمشیر گذرانید،  و آنچه مکتوبات (خوارزمیان)، از کتاب و دفتر داشتند،  همه را طعمه آتش کرد، (سال های ۹۰ هجری)،  و از وقت خوارزمیان امی و بی سواد مانده اند....

   انوش:  فاصله زمانی ابوریحان تا 90 هجری حدود 300 سال است،  در آن نوشته کتاب هیچ مدرک و سندی ارایه نشده است،  در ضمن مشخص نیست که اصل باشد نه.  در ضمن بازگو کننده امروزی مکان جغرافیایی خوارزم را مشخص نکرده است،  کدام خوارزم و در کجا بوده است،  چند نام بودن جغرافیایی در گذشته بسیار بوده است به جغرافیایی تاریخی ایران مراجعه شود.

   سایت مربوطه:  2 ــ  جرجی زیدان، ادیب، مورخ و روزنامه نگار لبنانی مسیحی در کتاب تاریخ التمدن الاسلامی (ترجمه علی جواهر کلام)،  که تا به حال بیش از ۳۰ بار در جهان عرب به چاپ رسیده،  و در ایران در سال ۱۳۳۵ به عنوان کتاب برگزیده سال انتخاب شده،  ده صفحه تمام را به انهدام کتابخانه های ایران توسط سعد بن ابی وقاص که دستور آن را طی فرمانی از سوی خلیفه عمر دریافت داشته بود، می پردازد.  جرجی زیدان در این کتاب چنین می نویسد:  خود من تا چند سال پیش که کتاب تاریخ “مصر الحدیث” (تاریخ نوین مصر) را نوشتم،  با نظر آنهاییکه چنین آتش سوزی را بعید میدانند موافق بودم،  ولی در سالهای اخیر بر اثر مطالعات بیشتر و دسترسی به منابع زیادتر،  نظر طرفداران این انهدام را بر اساس شش دلیل استوار ترجیح دادم.  (تاریخ تمدن اسلامی، ترجمه فارسی، ص ۴۳۴ تا ۴۴۴).
انوش:  در این کتاب نیز همین چند دلیل را،  که بدون سند و مدرک تکرار شده،  پشت سرهم کرده،  در اینجا 6 شماره را به آنها اختصاص داده،  و یکی را به این کتاب که بتواند 7 مورد سرهم کند،  بلکه بتواند کلاه بگذارد.

   سایت مربوطه:  3 ــ  ابن بطوطه جهانگرد مشهور قرن هفتم هجری در سفرنامه خود موسوم به تحفة الانظار فی غرائب الاسفار، می نویسد:  ایرانیان به شیوه ای بودند که به علوم عقلی اهمیت بسیار می دادند و دایره آن علوم در کشور ایشان توسعه یافته بود.  زیرا دولت های ایشان در منتهای پهناوری و عظمت بود...،  و چون کشور ایران به دست اعراب فتح شد.  کتب بسیار در آن سرزمین یافتند،  سعد بن ابی وقاص به عمر بن خطاب نامه ای نوشت تا درباره امر کتب و به غنیمت بردن آنها برای مسلمانان کسب اجازه بکند.  لیکن عمر به وی نوشت،  آنها را در آب فرو افکنید، چه اگر آنها کتب راهنمایی و راستی باشند،  خداوند ما را به رهبری هدایت کننده تز از آنها هدایت کرده است.
انوش:  این نیز مانند داستان نقد شماره یک است،  همان داستان که هیچ اثری از آثار کتاب سوزان وجود ندارد،  مثلاً بنویسند چه کتاب هایی از چه علومی و کدام نویسندگان،  فقط از انبوه کتاب می نویسند.  از قدیم گفته اند دروغ هر چه بزرگتر باشد باور کردنش راحتر است،  کتاب هایی که نامی از آنها در کتاب های موجود نیست.

   سایت مربوطه:  4 ــ   دولتشاه سمرقندی در تذکرة الشعرا، (چای لیدن،۳۰)،  به یکی دیگر از ماجرا های کتاب سوزی،  توسط اعراب، در دوره خلافت عباسیان، می پردازد:  حکایت کنند که امیر عبدالله ابن طاهر به روزگار خلفای عباسی امیر خراسان بود.  روزی در نیشابور نشسته بود،  شخصی کتابی آورد و به تحفه پیش او نهاد.  پرسید که این چه کتابی است؟  گفت:  این قصه وامق و عذرا است و خوب حکایتی است،  که حکما به امر نوشیروان جمع کرده اند. امیر فرمود:  ما قرآن خوانیم،  به غیر از قرآن و حدیث پیغمبر چیزی نمی خواهیم...  این کتاب تألیف مغان است و پیش ما مردود است...  سپس حکم کرد که در قلمرو من هر جا که از تصانیف عجم و مغان کتابی باشد،  جمله را بسوزانند.
   انوش:  در اینجا نیز ذکر نشده کدام خراسان و بطور کلی داستان را تغییر ماهیت داده که متعاقب آن عدم واقعیت را می رساند خراسان در آن زمان استان کرمانشاه کنونی بوده است به جغرافیایی تاریخی ایران مراجعه نمایید.

   سایت مربوطه:  5 ــ  یکی از بزرگترین ترین کتابخانه های ایران در شهر “ری” توسط محمود غزنوی در سال ۴۲۰ هجری، ویران گشت.  شاه محمود غزنوی پس از به بار آوردن خسارات فراوان به این شهر کهن و متمدن ایرانی، تمام کتب فلسفی و نجوم آن را به آتش کشید.  سپس با غرور و افتخار نامه ای به خلیفه القادر نوشته و می گوید:  طایفه بزرگی از بدباطنان را بر دار کشیده است.
   انوش:  این نیز اشتباه در جغرافیا دارد،  ری نیز از شهرهای خراسان غربی بود نه ری کنونی،  ری کنونی خاک استان چین بود،  به استان های تاریخی ایران بروید.  به همین جهت دو موضوع را زیر پرسش می برد،  اول شناسایی موقعیت سلطان محمود و سپس خلیفه القادر.

   سایت مربوطه:  6 ــ  قزوینی می گوید در کتابخانه ری ۱۱۴ هزار جلد کتاب وجود داشت که تنها فهرست آن ۱۰ جلد تمام بوده است!  نه تنها کتابخانه مرو بلکه اکثر کتابخانه های ایران در قرون سوم تا پنجم هجری،  در جرگه ی بزرگ ترین کتابخانه های عصر خود به شمار می رفتند.  به عنوان مثال کتابخانه ها و مراکز فرهنگی و علمیِ مرو،  بلخ و بخارا و نیشابور از مهم ترین و بزرگ ترین کتابخانه های عصر خود بودند. علی میرفطروس پژوهشگر برجسته تاریخ ایران و جهان،  در مقاله ای پژوهشی چنین می نویسد:  تنها در یکی از 10 ــ 12 کتابخانه شهر مرو،  هزار جلد کتاب از انواع و اقسام علوم (ریاضیات، طبیعیّات، هندسه، نجوم، ادبیات و …) وجود داشت بطوریکه «یاقوت حَمَوی» (سیّاح معروف عرب) توانست ۲۰۰ جلد کتاب از کتابخانه «مرو» به امانت بگیرد... این در حالی است که در همان زمان (قرن سیزدهم میلادی) بقول «آدام متز»:  بزرگترین کتابخانه شهر «بامبرگ» (آلمان)، فقط ۹۶ جلد کتاب داشت.
   انوش:   شخصی که کمی دانش داشته باشد،  مطالب فوق را به هیچ عنوان تاریخ نمی داند،  آنها مقداری پرت و پلای بدون اسناد و مدرک هستند،  که توسط عوامل و چهره های استعمار جهت ایجاد دشمنی بین ایرانی و عرب،  نشر و گسترده شده است.  در آنها هیچ اشاره ای به نام و نوع کتابها و هزاران پرسش دیگر نشده،  حتی نویسنده های امروزی این پرت و پلا های فوق،  اندک دانش درباره جغرافیایی تاریخی ایران نداشته اند.  اندک افرادی که اینگونه مطالب بی سند و مدرک را،  که مطلقاً با قوانین و فرمولها و فاکتور های تاریخی هماهنگ نیست تاریخ بداند،  حسابشان با دانستن تاریخ جداست.  عکس زیر نمونه 5 جلد کتاب خطی کاغذی توجه کنید نه پوستی را گذاشته ام،  که حدود یک متر مربع می شوند،  کتاب پوستی حجم بسیار زیادی داشته،  برای یک کتابخانه برابر با تعداد 114 هزار جلد گفته شده در بالا،  اگر قفسه بندی چوبی 4 یا 5 طبقه هم باشد،   جمع مساحت زیر بنا با راه رو ها و غیره،  حدود 20 هزار متر مربع می شود،  چیزی حدود یک هزار اتاق 12 متری آنزمان،  جوان باهوش قرن 21 براحتی می تواند موضوعات را تحلیل و تعبیر کند.  خود بخود شهر و ملتی که چنین کتابخانه ای داشته باشد،  قدرت بالایی هم در دفاع خواهد داشت،  و نیز آثار تاریخی بجای مانده آن نیز خیلی گسترده و وسیع خواهد بود.

   سایت مربوطه:  7 ــ  حاج خلیفه در “کشف الظنون” (تاریخ عصر امپراتوری عثمانی) چنین می نویسد:  چون مسلمانان ممالک ایران را گشودند و بر کتابهای ایرانیان دست یافتند، سعد وقاص نامه به عمر نوشت و درباره این کتابها از او کسب تکلیف کرد و عمر رضی اله عنه در پاسخ وی نوشت که همه آنها را در آب یا بریز یا بسوزان، چه اگر در آنها رستکاری است،  خداوند ما را در قرآن به رستگاری بیشتر راهنمایی فرموده است،  و اگر در آنها گمراهی است خداوند ما را با کتاب خود از گمراهی رهایی داده است،  چنین بود که سعد وقاص این کتابها را در آب انداخت یا بسوزانید و به این طریق، علوم ایرانیان از میان رفت. (نقل از کتاب تاریخ تمدن اسلامی،جرجی زیدان).
   انوش:  در این شماره 7 هم،  همان چند مورد بالا را تکرار کرده است،  که بتواند شمارش دلایل کتاب سوزان را بالا ببرد،  خ.. خودتی!  با این دروغها نمی توانند دروغ حمله اعراب به ایران را آبدار کنند.  در تمام این نوشته ها و پرت و پلا،  هرگز از نام کتابخانه ها،  محله هایی که کتابخانه ها در آن وجود داشته،  از نوع کاغذ کتاب و بسیار چیز های دیگر نوشته نشده است.

      عزیزان و جوانان باهوش ایران،  ما ایرانیها به مقدار زیادی کتاب های خطی و تاریخی داریم،  تعداد زیادی از آنها هنوز در موزه ها و کتابخانه های تاریخی باقی است،  که خوانده و برگردان نشده اند.  تعداد زیادی هم در 200 سال گذشته از کشور خارج شده،  که باید رد پای آنها را پیدا کرد،  و به کشور بازگرداند.  به کتابخانه های بزرگ ایران و افغانستان و تاجیکستان و عراق و هندوستان بروید،  و کتاب های تاریخی ایران را بیابید،  و جهت نشر آنها را معرفی نمایید.  دشمنان و دزدان عتیقه و آثار تاریخی ایران،  به بهانه اینکه کتاب های تاریخی ایران سوزانده شده است،  به نوعی از یافتن آنها توسط جوانان باهوش ایران جلوگیری می کنند،  و مانع می شوند.  البته نوع کتاب تاریخی و تاریخ دوام آنرا هم باید در نظر داشت،  بهمین جهت به،  تاریخ کاغذ و نشر در ایران و تاریخ کتاب و کتابداری در ایران مراجعه شود.

      در اینجا یکبار دیگر یاد آوری نمایم،  اگر شخصی دروغ گفت،  در مقابل دروغ او نمی توان مدارک و سند آورد،  زیرا او دروغ گفته و مدرکی نشان نداده،  و چون اصل دروغ است منابع ندارد،  بلکه باید دروغ او را به تحلیل گرفت.  در بخش های تاریخ من با جغرافیای تاریخی و یا ساختار های تاریخی،  و بسیار موضوعات دیگر نسبت به رد و تکذیب دروغها اقدام کرده ام،  که لینکها در میان مطالب مربوطه می باشند

عکس تعدادی کتاب خطی کاغذی،  عکس شماره 4021 .

کلیک کنید:  شورش پوست کنی

کلیک کنید:  سخنرانی انوش راوید

کلیک کنید:  تاریخ ابزار جنگ و نبرد

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://www.ravid.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد