تاریخ زبان اربی (عربی)
پیش گفتار
این صفحه پیوست دروغ حمله اعراب به ایران است، ادامه دارد و بازنویسی می شود.
تاریخ ارب یا عرب
اعراب که بودند، از زمانی که یونیان تراوا در بصره کنونی، توسط مسین ها در هم ریخته شدند، یونانیها پراکنده شده، و بخشی به یونان کنونی و بخشی به بابل رفتند، در بابل با ترکیب جدید جمعیتی، تمدن جدید را بنا نهادند. یاد آوری نمایم هم یونانیان تراوا، و هم مسین های استان میسان امروز عراق، هر دو از یک تیره انسانی و سین یا ایرانی بودند. یک بررسی کوتاه کنم، مردم نیمه جنوب ایران به تمام مردم ایران سین و سینان و چین می گفتند، و مردم نیمه شمالی به تمام مردم ایران گز و کاس و غز می گفتند، و در کل مردم ایران را فرزندان جمشید می دانستند، جم یعنی از آسمان آمده و شید هم یعنی اشعه و نور خورشید، جمشید = نور از آسمان آمده. جم توسط اندیشمندی در دوران پهلوی شناخته و تعریف شد، و جام جم رادیو و تلویزیون از آن ساخته شد، یعنی جامی که توسط ایر یا هوا می آید.
درست اعراب، ارب یا اربی است، اربی ها از مردمان ماد بودند، درست آوای ماد، مد است، مد همان مد دریاست، یعنی بالا رونده و گسترش شونده. امروز نیز نام مکان های زیادی ارب دارد، مانند: اربیل، اربید، اربیان، و بسیاری دیگر هم بجای الف با ع نوشته شده است. با رونق گرفتن بابل که بمعنی پر آب است، اربی ها و مسین های یونانی، که همگی از یک تیره انسانی بودند، حکومت ضحاک را ایجاد کردند، ضحاک نام ایرانی است، بمعنی حاشیه یا سایه خدا، زه = حاشیه، هاک = خدا، به حروف الفبا کاری نداشته باشید، آنها قرار دادی انسانها هستند، به آوا دقت کنید، جهت اطلاع به حروف الفبای تمدن جیرفت بروید. زه مانند: زهوار = زوار، زهکشی = جوب کشی حاشیه ای، یا زمین = زهمین، زه + مین = خاک، مانند: گزوین = خاک گز که بعد ها قزوین شد، یا کازمین = خاک کاز = کاس، که بعدها کاظمین شد. یاد آوری نمایم به تمدن جیرفت نیز ارب ته گفته شده است.
وقتی به جندق رفته بودم، یک کشاورز جندقی، که عکس او در وبلاگ است، من و همراهم را به باغ انارش برد، و انار های درشت خوشمزه ای به ما داد، از او پرسیدم باغت چند متر است، گفت زه مین من 400 متر است. بعد از انقلاب کشاورزی در 7 یا 8 هزار سال پیش، مردم چیزی از مساحت و متر مربع نمی دانستند، مین یا خاک خود را با جوب کوچکی حاشیه گذار می کردند، این حاشیه زه نام داشت، و می گفتند این زه مین من است، بعد ها تغییر آوا داده و شد زمین. درباره ضحاک یا حاشیه خدا، در تاریخ زیاد دیده ایم پادشاهان و رهبرانی که خود را سایه و نماینده خدا می دانستند.
بابل را نیز به این جهت پر آب نام نهاده بودند، که اروند رود = فرات در میان آن قرار داشت، ار = نام تیره انسانی مدی + وند = دارند + رود. در ادامه تاریخ، اروند رود به بخش تلاقی دجله و فرات تا خلیج فارس می گفتند. حکومت 1000 ساله ضحاک یا همان زه هاک یا با آوای دیگر زه آک، از یک طایفه تشکیل نشده بود، بلکه این حاشیه های خداوند مانند پاپ ها، از خانواده های مختلف بودند، بهمین جهت از آنها ضحاکیان و اینقبیل نام برده نشده است. در حکومت دینی بابل مانند تمام دوران بشر رشد و تکامل ادامه داشت، و مطابق همیشه تاریخ بشر، کاهنان این دین هم می خواستند زبان دیگری برای دین داشته باشند، که مردم متوجه آن نشوند. با ترکیب مردمی و جمعیتی زبان عربی شکل گرفت، و توسط کاهنان پرداخته شد، با عمومیت و همه گیر شدن این زبان، اهمیت دین من در آوری ضحاک ها هم به پایان رسید، زیرا راز آنها افشا شد. یکی از این راز ها ورد هایی بود، که کاهنان ضحاک برای زوار عباتگاه ایشتار می خواندند. از جالب ترین این عبادتها درمان نازایی زنها بود، مردانی که زنانشان نازا بودند، آنها را بدرگاه ایشتار می آوردند، تا در آنجا توسط مرد دیگری هم خوابه شوند، بعد از مراجعت به شهر و دیار خودشان، زن حامله می شد، و سال بعد هم این عمل تکرار می شد، مرد بیچاره نمی دانست مشکل نازایی زن، از اوست، نه زن بیچاره، و فکر می کرد اینگونه عبادت او، باعث بچه دار شدن بوده است. این پدید بد دین های اولیه، تا اواخر قرن 20 در بعضی نقاط کشور هندوستان وجود داشت، تا اینکه در دهه 80 و 90 میلادی دولت آن کشور با این موضوع برخورد جدی نمود.
عکس منظره ای از بابل و رود فرات، و دروازه ایشتار، عکس شماره 6431، بیشتر قصرها و باغ های بابل را نبوکدنصر بعنوان هدیه برای ملکه آرمدیا بنا نهاد تا او دلتنگ باغ های وطنش نشود، و آنها باغ های سمیرامیس نامیده شده اند. در کتیبه ای نوشته شده است: ای بازدید کنندگان آرامتر به بابل وارد شوید، زیرا بر اجساد سومریها قدم می گذارید. تمام آثار تاریخی نامها و تاریخها، حکایت از ایرانی بودن می کند، چون عربی در کار نبوده است، فقط زبان عربی بعنوان زبان دینی وجود داشته است.
در بایل با شکل گرفتن زبان عربی و گسترش آن لهجه های مختلف هم پیدا شد، و اسامی ایرانی در آنجا با آوای جدید گفته شد، مانند محمود = مه + مود = ماد، محمد = ماه + مد، عباس = اب آس، سعد وقاص = ساد + وگاس، عمر = او + مر = جایگاه و همه. بسیاری از نام هایی که می گویند عربی است، در زبان رسمی عربی فاقد ریشه یابی تاریخی می باشند. یاد آوری نمایم، من در هیچ تاریخ علمی و ژن شناسی و استخوان شناسی، نژاد یا تیره انسانی، از عرب ندیدم، با دقت و مطالع متوجه می شوید، که مردم سوریه و لبنان و مصر از ده ها گونه تیره هستند، مردم میانه کشور عربستان در ریاض و حومه، قیافه های مادی یا مدی دارند، مردم حاشیه دریای سرخ آن کشور رگه هایی از حبشی و شمال آفریقا دارند، مردم جنوب خلیج فارس از تیره های ایرانی و تمدن جیرفت هستند، به هیچ عنوان و هیچ تعریف علمی نژاد یا تیره عربی نداریم.
یکی از مهم ترین بدعت های پایه گذاری شده بعد از سردمداری و درویشی دوران صفویه، این است که ایرانیها می خواهند از سریعترین و ساده ترین راه به نتیجه برسند، مثلاً تاریخ نویسان ایرانی حتی اگر بهترین پژوهشگر باشد، هر کجا کم می آورند، می گویند این و آن حمله کردند، و اسناد را آتش زدند و خراب کردند و بردند. در صورتی که ما هزاران جلد کتاب خطی خوانده نشده در کتابخانه ها داریم، که البته می دانم امروزه کسی نمی تواند آنها را بخواند، زیرا با ادبیات دوران میانه ایران نوشته شده است. مانند هزاران جلد کتاب خطی فاسد شده کشف شده در ترکیه، که کسی به آنها اهمیت نداد، و نمی توانستند چیزی بخوانند، یا از آنها مطلبی بفمهند، قبلاً عکس آنها را در وبلاگ گذاشتم.
در این باره ها خیلی گفتن و نوشتن دارم، آنها را در وبلاگ پیگیری می کنم، وقتی ما بدانیم، که شهر بابل نامی ایرانی است، ضحاک نام ایرانی است، اربی و اروند و این و آن نام های ایرانی و بویژه مدی هستند، پس تاریخ دگرگون می شود. مانند قربانی کردن دو نو جوان برای هاک یا مردوک، این نوع قربانی کردند تا کارتاژ شمال آفریقا گسترده شده بود، و همین موضوع باعث انهدام کارتاژ گردید، قبلاً در وبلاگ نوشته ام. البته نمونه آن نیز در اینکا های مکزیک وجود داشت، که با کشف اشیای ایرانی در پرو متوجه شدیم، چه بسا این فرهنگ از بازماندگان جادو گران اوگاندایی بوده است، که هم چنان دولت کشور اوگاندا با آن مبارزه می کند. او گاندا = او= آب + گان = خروشان + دا = بلندی. وقتی از هر دو نو جوان انتخاب شده برای قربانی، یکی را فراری می دادند، نژاد کرد پدید آمد، دلیل بر وجود مد ایرانی در بابل می باشد. در شاهنامه فردوسی آمده است:
* یکی مرد بود اندر آن روزگار <><> زدشت سواران نیزه گذار *
* که مرداس نام گرانمایه بود <><> بداد و دهش بر ترین پایه بود *
دشت نیزه گذاران یا دشت تازیان، بابل و اطراف آن در حاشیه فرات یکی از مراکز مهم تولید غذا در کشور عراق بوده و می باشد، همچنین یکی از مراکز بهترین اسب های عربی (درست آن اربی یا مدی) است. از قدیم و حتی از زمان هومر درباره سوار کاری آنها بسیار گفته اند، و آنها را تازی نامیده اند، یعنی سواران تازنده، البته در جایی تازی هم به معنی زنگ بالا معنی کرده اند، تازی = (تا = بالا + زی یا زنگ = طایفه ای بختیاری)، که در سوار کاری معروف بودند، و در دوران قجر تغییر نام داده شدند، در وبلاگ عکسی از یک سوار زنگ بالا گذاشته ام. مرداس = مرد = بخشی از ماد + آس = تک خال، در کل یعنی انتخاب شده یا آس ماد، جهت اطلاع بیشتر به حروف هیروکلیف جی مراجعه نمایید.
عکس یک سوار بختیاری، عکس شماره 4412 ، بخشی از اقوام بختیاری در گذشته تازینگ بودند، تازی = (تا = بالا + زی یا زنگ = طایفه ای بختیاری).
وقتی با پیگیری شاهنامه متوجه شویم بابل نام ایرانی است، و عرب وجود تیره ای در ساختار و الگوی ژنتیکی ندارد، و زبان عربی ساخته و پرداخته ایرانی است، تازیها نیز یک طایفه چند قوم ایرانی بودند، پس حمله اعراب عربستان به ایران بی معنی می شود، و در شاهنامه وجود ندارد. در شاهنامه از حمله تیره های بنام عرب نامی برده نشده است، البته در جا هایی از شاهنامه از عرب گفته شده است، که این منظور ارب های مادی است، که در بالا توضیح دادم، و در بازنویسی های کاتبان از دوره حکومت صفویه به بعد، در نگارشها، ارب به عرب تغییر داده شده است.
فردوسی بمنظور اینکه توده های مردم بتوانند شاهنامه را بخوانند، و از آن سر درآورند، مجبور بوده نام های دوران خودش را بنویسد، در ضمن اگر می خواسته از نام های باستانی هم استفاده کنند، بدلیل تغییر خط منابع در دسترس او، با خط دوران زندگی او، و با تغییر آوا ها که در هر زمان پیش می آمد، نوشته تاریخی او غیر حقیقی می نمود. در هر صورت اینجا یاد آوری نمایم، کلیه کتاب های تاریخی، که از تاریخ برای ما گفته اند، خام هستند، و صرفاً نمی توان آنها را بعنوان تاریخ دانست، بلکه باید بخشی را بعنوان نظریه یا تحلیل انتخاب کرد، و برابر با قوانین علمی هم آهنگ نمود، و سپس از آن بخش بمنظور تکمیل کننده علم بهره برد.
همه جا بگویید و بنویسید: ای بیگانگان، سیمرغ طلایی را که از حسنلو برده اید پس دهید، هزاران کتیبه ای که از تخت جمشید برده اید پس دهید، انبوه آثار تاریخی و باستانی را که از ایران برده اید پس دهید.
دشمنان ملت و تاریخ ایران با دروغ گویی و دروغ نویسی در تاریخ می خواستند ایرانیان را کوچک ضعیف و شکست پذیر نشان دهند، تا منابع ببرند و غارت کنند، آنها یا می دانستند یا نمی دانستند، ولی در هر صورت یک هدف داشتند. تعدادی از آنها نیز اگر از شاهنامه سر در می آوردند، ولی از آنجا که نوکر استعمار و امپریالیسم بودند، آنرا مانند نوشته بالا تحریف می کردند، و دروغ می گفتند. الان که دارم این را می نویسم، یکی از این لجن پراکنها، دارد در یکی از تلویزیون های بیگانه، می گوید که اعراب به ایران حمله کردند و کشتند و غارت کردند و به اسارت بردند، دارد می گوید فقط در یک مورد 300 هزار زن ایرانی بردند، و به آنها تجاوز کردند، آنقدر پرت و پلا بدون سند و مدرک می گوید، که فقط فوق سادگان باید باور کنند و باور هم می کنند.
قبلاً در وبلاگ بارها توضیح داده ام، که ایرانیان بدلایل شرایط اجتماعی حاکم در زمان شاهنشاهی ساسانیان بدینها و مذاهب مختلف گرویدند، منجمله ایزدیان که امروزه به یزدیان معروف است، به صابرین، که امروزه به مندایی معروف است، به قبطی مسیحی در نیمه جنوب و کلیسای شرقی در نیمه شمالی ایران، مغتسله که مانوی و مزدکی از آن آمد، و غیره، بیشتر این ادیان از همان بیت المقدس پدید آمد، که بعدها به بابل معروف شد، و تاریخ نویسان جدید به اشتباه یا عمد، آنرا به فلسطین کنونی برده اند. زبان رسمی این دین همان زبان ساخته شده مردم ارب مادی است، که بعدها عربی گفته شد. سپس و در نهایت مردم ایران دین اسلام را پذیرفتند، که چند علت داشت، اولی رشد و تکامل فکری و اجتماعی، دوم تأیید دانشمندان و اندیشمندان زمان، و سوم حفظ یکپارچگی مردمی، تا از کشت و کشتار ادیان از یکدیگر جلوگیری شود.
در اینجا در رابطه با بیت المقدس توضیح کوتاهی بدهم، در دروغ جنگ صلیبی، فرنگی های صلیبی می خواستند بین النهرین را بگیرند، ولی آنها در فلسیطین و اسرائیل و لبنان زمین گیر و نابود شدند. در آن زمان آنجاها کمتر از 500 هزار نفر جمعیت داشت، زیرا خاک و آب اجازه جمعیت بیشتر را نمی داد. صلیبیها مجبور شدند بیت المقدس را 1000 کیلومتر به غرب ببرند، و بگویند که آنرا فتح کردند، و از آن تاریخ بیت المقدس در کتاب های تاریخی اروپایی، و متعاقباً بقیه جهان جابجا شد، جهت پرسش و پاسخ ها به اینجا مراجعه نمایید.
عکس بخشی از کتیبه ای که به مکعب الحمرا شهرت یافته است، این اثر مهم تاریخی سه سال پیش در استان حائل کشور عربستان کشف شده است. این اثر با جمع دیگری از آثار باستانی تازه کشف شده آن کشور، در نیمه دوم 2012 و نیمه اول 2013 در اروپا و آمریکا، با نام جاده های عربستان بنمایش گذاشته شده، می توانید از اینترنت اطلاعات بیشتر بدست آورید. بنا به گفته کارشناسان و مسئولان عربستانی و غربی، در این کتیبه آثار باستانی ایران و مد (ماد) بخوبی دیده می شود. عکس شماره 4638.
عکس مراسم رقص "تمنای باران" در روستای باستانی سلم آباد شهرستان درمیان استان خراسان جنوبی کشور ایران، در بهار 7000 آریایی میترایی، این مراسم بازمانده از آئین مهر و میترا می باشد، عکس شماره 4395، درست بعد از پایان این مراسم دیدنی رقص، باران مفصلی آمد!!
دشمنی و تحریف شاهنامه
چند خط نمونه از شاهنامه ای که با تعریف تحریفی در بعضی از وبلاگها دیده می شود:
تاختن سعد وقاس به ایران و فرستادن یزدگرد رستم را به جنگ او
در شانزدهمین سال پادشاهی یزدگرد، عمر، خلیفه اعراب، سعد وقاص را با سپاه زیادی برای جنگ با یزدگرد به ایران فرستاد. سعد وقاص یکی از ژنرال های جنگ آزموده اعراب است، که در جنگ های زیادی شرکت داشته است. یزدگرد چون از این سخن آگاه می شود، سپاه زیادی برای مقابله با اعراب فراهم می آورد.
* عمر، سعد وقاص را با سپاه <><> فرستادتا جنگ جوید شاه *
* چو آگاه شد زان سخن یزدگرد <><> زهر سو سپاه اندر آورد گرد *
. . . چند تفسیر و سروده دیگر . . .
یزدگرد ادامه می دهد: ژنرال اینان آدمی به نام سعد وقاص است، که جویای گاه و کام است. من پرچم سپاه ایران را بدست تو می سپارم، بدون درنگ لشکر ایران را برای جنگ با اعراب آماده کن.
* سپهدار شان سعد وقاص نام <><> که جویای گاه ست و جویای کام *
* درفش بزرگی و گنج و سپاه <><> ترا داده ام ای پهلو نیکخواه *
* سپه را بیارای و بر ساز جنگ <><> نباید که گیری زمانی درنگ *
. . . چند تفسیر و سروده دیگر . . .
رستم این را می گوید و زمین را می بوسد و از دربار یزدگرد بیرون می آید. او سراسر شب را در اندیشه این کار بزرگ به سر می آورد، صبح روز بعد رستم پهلوان و سردار سپاه را گرد می آورد و برای جنگ با سپاه اعراب آماده می شود.
* زمین را ببوسید و آمد به در <><> همه شب همی بود پر اندیشه سر *
* چو خورشید تابنده بنمود روی <><> بیامد دمان رستم کینه جوی *
* برفت و گرانمایگان را ببرد <><> هر آنکس که بودند بیدار و گرد *
در تفسیر های فوق تحریف وجود دارد، در سه نمونه ذکر شده، از اعراب در ابیات شاهنامه گفته نشده و نشده، ولی در تفسیر چنین وانمود می کند، که شاهنامه درباره اعراب عربستانی گفته است، و این از ترفند های چهره های استعماری است، که برای خوشایند استعمار و امپریالیسم، و اغفال جوانان اینکار را می کنند. البته مهم نیست اینگونه کارها باعث می شود، ما نیز کار متقابل و دفاع تاریخی کنیم. در ضمن یاد آوری نمایم، هر نوشته و گفته ای چه از من باشد یا نباشد، کم و کاست دارد، و باید با دید علمی بررسی و اصلاح شود.
ــ سعد وقاص = ساد + وگاس = شاد و خجسته سرزمین گاس یا گز.
کلیک کنید: تاریخ سکه های ساسانی اسلامی
پرسش و پاسخ
پرسش: اگر اعراب به ایران حمله نکردند چرا زبان علمی در زمان ابوعی سینا، زاکریای رازی، ابن حیان و... عربی بوده است؟
پاسخ انوش راوید: همانگونه که بارها تاریخ زبان عربی نوشته ام، زبان عربی، بمنظور امور دینی و هماهنگی های اجتماعی بود، و بویژه مخصوص کاهنان معابد بابل بود، و در آنجا شکل گرفت و تدوین شد،. بدلایل تاریخ اجتماعی، این زبان بسرعت گسترش یافت. با شکل گیری اسلام زبان عربی تا اندلس کشور اسپانیا گسترش یافت، یعنی از ابتدای ایران غربی تا انتهای اروپای غربی. با این زبان ملت های زیادی حرف می زدند و می نوشتند و می خواندند، خود بخود علم با این زبان شکل گرفت، و دانشمندان و اندیشمندان برای اینکه بتوانند علم فراگیرند و متاع علمی خودشان را بفروشند یا هدیه دهند، مجبور بودند با زبان عربی بگویند و بنویسند. تا اینکه از 6500 آریایی میترایی با قدرت گرفتن عثمانیها، تا حدودی مرز های ایران کنون ایران شکل گرفت، و متعاقب آن شیعه و سنی و غیره بوجود آمد، و عموماً ارتباط علمی بزبان عربی قطع شد. از این تاریخ تا زمان پیدایش زبان های اروپایی در دو سه سده بعد، زبان فارسی در ایران و هندوستان و ترکستان و... زبان علمی گردید.
کلیک کنید: ادامه پرسش و پاسخ ها
توجه: امروز عده معدودی مذبوحانه سعی می کنند، تا نگذارند جوانان ایران از تاریخ و گذشته خود بخوبی و درستی بدانند. اگر جوانان باهوش هر ملت، از سرگذشت تاریخی ملت و کشور خود بدرستی ندانند، نخواهند توانست برای آینده سرزمین و کشور شان برنامه ریزی های درست و خوب داشته باشند. آن عده معدود با انواع ترفند ها می خواهند مقاصد شوم استعمار و امپریالیسم را پیش ببرند، همانگونه که دائم دارید می بینید و می شنوید، دشمنان ایران بیش از 35 سال است با هر اقدامی چه نرم و چه سخت، در تلاشند که ایران و ایرانیان را بی هویت و عقب افتاده و بی کشور کنند، و سپس نفت و منابع و منافع ببرند و غارت کنند. عزیزان، جوانان باهوش ایران، در هر صورت و هر گفته و نوشته دقت کنید، و از این موضوع مهم غافل نشوید، و اغفال ترفند های دشمنان تاریخ ایران نگردید.
عکس تصویر دانشمندان و اندیشمندان تاریخی ایران، عکس شماره 2977.
کلیک کنید: حروف الفبای تمدن جیرفت
کلیک کنید: تاریخ تقویم آریایی میترایی ایران
کلیک کنید: تاریخ ایلات و کوچ نشینیها در ایران
سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس
توجه: اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: وبلاگ انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران: حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ، حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ، و مقالات مهم مانند، سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار، و گفتمان تاریخ، و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ: