وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

فاجعه درک دانش بینش

 فاجعه درک دانش بینش،  بمنظور کشوری آباد،  نیازمند کار درست و علمی در سیستم آموزشی هستیم،  امیدوارم این سیستم مورد نقد و نظرهای سازنده و پیگیر روشنفکران قرار گیرد.
فاجعه درک دانش بینش
پیش نویس
      بمنظور کشوری آباد،  نیازمند کار درست و علمی در سیستم آموزشی هستیم،  امیدوارم این سیستم مورد نقد و نظرهای سازنده و پیگیر روشنفکران قرار گیرد.
فاجعه درک دانش بینش
تصویر شماره ۳۵۵۰ .
   توجه:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.
فاجعه درک دانش بینش
لوگو تاریخ مند و اندیشه ورز شوید،  عکس شماره ۱۶۰۷.
فاجعه درک دانش بینش
      یکی از فیلمهای استاد پژوهشگر فعال،  آقای حمید شفیع زاده،  سه سال پیش در برگه ای از فیسبوک بنام "ستاد مبارزه با چرندیات" پست کرده اند،  در اینجا.  این یک کار عادی است،  و هر کسی می تواند مطالب مورد علاقه اش،  یا مخالف دانش خود را پست کند،  و درباره آن بررسی نماید.  در مدت سه سال این پست بیش از ۲۶ هزار بازدید داشته،  و هزار لایک خورده،  و بیش از ۱۸۵ بار باز نشر شده است.  این نشان از علاقه ایرانیان به کپی کردن کار دیگران است،  کاری که فقط از بیرون آمده های سیستم آموزشی حافظه محوری کپی پیسی ایران بر می آید.
       در همین پست تعداد زیادی از مردم فارسی زبان نظر نوشتند،  چند نظر آنها را در این برگه کپی کردم.  نظر نوشتن کار خوبی است،  و گردونه یادگیری را می چرخاند.  اما نظر نویسهای زیر این فیلم مهم،  درکی از گردونه یادگیری ندارند،  ولی انبوه و انباشته شده از لودگی و مسخره بازی هستند.  نظرهای آنها نشان از فاجعه درک دانش بینش بخشی از فارسی زبانهاست،  نمونه برای همه موضوعها در تمام شبکه های اجتماعی زیاد است.
      باید این نظرها را برای مقامات سیستم آموزشی ایران و رادیو تلویزیون ایران فرستاد و گفت،  نتیجه کار و تلاش شما این است.  شما با سبک کار اشتباه در آموزش و پرورش،  و برنامه های لودگی و مسخره بازی در تلویزیون،  توانستید به این چنین نتیجه برسید.  اگر هر چه زودتر دست به اصلاح در امور آموزشی در تمام جنبه ها،  و تغییر سبک کار نزنید،  فاجعه درک دانش بینش تمام ایران را در بر می گیرد،  و دیگر خیلی دیر است.
   مهم:  نوشته های آقای حمید شفیع زاده،  از جانب محافل علمی مورد تأیید قرار گرفته است،  سندهای آن در لینک زیر است.  علاقمندان به علم و دانش های جدید،  از این نوشته ها استقبال سازنده کردند.
 فاجعه درک دانش بینش
      نظرهای زیر که بخش خیلی کمی از امثال است،  نشان کامل از فاجعه درک دانش بینش است.  باید روشنفکران و فعالان اجتماعی و فرهنگی،  با فاجعه درک دانش بینش در ایران مبارزه نمایند،  و در راه پاکسازی منبع تولید اقدام کنند.
فاجعه درک دانش بینش
کامنتها در ستاد چرندیات
      ستاد مبارزه با چرندیات:  پیش از این نیز ۴۰۰ دانشمند روسی اعتراف کرده‌اند که یوری گاگارین در چرخش به دور زمین قصد طواف کعبه را داشته و پس از طواف و بازگشت به زمین نام «یوسف ذوالقرنین» را انتخاب کرده است. همچنین محققان ناسا خبر دادند که زمان رسیدن «نیل آرمسترانگ» به ماه یک پرچم «لااله‌الی‌الله» در ماه در حال اهتزاز بوده است. البته همه این موارد مخفی نگه داشته شده و تنها آقای شفیع‌زاده و رائفی‌پور مطلع هستند. شنیده‌ها حاکی است که ربات مریخ‌نورد نیز هر روز پنج وعده نوای اذان با صدای استاد موذن‌زاده اردبیلی ضبط می‌کند.  کونتور که نداره، بذار ما هم بگیم!
Chiman Saeedi :  آه! مای گاش!!!
Meysam Shams :  البته من اینجا باید اشاره کنم این آقای شمس از اجداد ما بوده (همون سندباد) ایشون دو سه قاره دیگر رو هم کشف کرده که صهیونیست جهانی با لابی بین المللی اون قاره ها رو از دید عموم مخفی کرده.  البته ما اجداد معروف دیگه ای هم داشتیم مثل علی شمس (علی بابا) عبدالله شمس (علائدین) غلام شمس (گالیور) و کلی مشاهیر دیگه..  بله اینجوریاست!
Saber Sa Adb :  نمیشه که. اگه صدای موذن زاده بوده چرا روزی پنج بار پخش میشده، برا شیعه ها که فقط روزی سه باره.
Moh Ma :  خالی بندی آزاده؟  منم قراره تو مریخ دوتا کوچه پایینتر از اون تابوته که تازه پیدا کردن یه رستوران بزنیم.
Mahmood Hatam :  البته سندباد به تنهایی نرفته بود بل و سباستین هم همراهش بود. سوار کشتی یوگی و دوستان شدن و رفتن امریکا.مرحوم ثقه الاسلام شیخ کلینی در کتاب الکافی هم به این موضوع اشاره کرده که از جمله احادیث متواتره.
Arash Mirhosseini :  یکی از نشونه های یک کشور بدبخت جهان سوم اینه که چون چیزی رو برای عرضه کردن نداره و چون به شدت احساس حقارت میکنه؛ سعی میکنه به گذشته خودش چنگ بزنه و مدام در حال اثبات این حرف باشه که "ما همه چیز داشتیم"... در حقیقت وجود همین آقایون، و همین زمامداران...
Roki Roxana :  نصف نهار مبدا راس میگه از اصف گذشته من جاشو دیدم سر کوچمون یه خط افتاده بود شبیه خط ترمز دوچرخه فک کردم بچه ها کوچه ترمز کردن، اما الان که فک میکنم میبینم نصف انهار مبدا بوده که جاش مونده.
Moh Ma :  کسانی که در جمع می گوزند بهتر از کسانی هستند که در جمع گوز گوز می کنند.
Ali Momeni :  به اثبات رسیده که قبایل بومی آمریکایی هم غذا می خورند، و چون ایرانی ها هم غذا می خورند پس آنها ایرانی هستند.
Roxana Yarahmadi :  اونجا که گوینده می گه: آقای شفیع زاده که بارها به آمریکا و استرالیا سفر کرده است......  یعنی اینم شد دلیل؟ هرکی به جایی سفر کرد می تونه بشینه چرند ببافه تلویزیون هم نشون بده؟
Behnam Javadi :  این طرف چی میزنه؟ یاد کتاب توپ مرواری صادق افتادم. تو اونجا هم صادق هدایت به طنز کریستف کلمب رو مسلمون نشون داده.
Mahboub SA :  نصف النهار از اصفهان میگذشته، لابد واسه همین بهش میگن نصف جهان
Par Ham :  اینکه ایرانیها قبل از همه امریکا رو کشف کردن رو درست میگه به عنوان مثال ایالت آلاباما در واقع همون علی آباد بوده بی خود گیر ندید به این بدبخت.
Shs Amîn :  دلیل جابه جایی قاره ها هم برخورد گرز رستم با زمین بوده! اصلا اول آمریکا به ایران وصل بوده.  بزد بر زمین آن گرز گران / که از او دور ماند نصف جهان.
Nazli Amirlou :  تازه کریستف کلمب ختنه هم کرده بوده.
Hamid Niazi :  صرف نظر از اینکه این ادعا راست هست یا دروغ باید بگم اینکه هم در ایران و هم در آمریکا مورچه وجود داره نشون میده که ما اولین کسایی بودیم که آمریکا کشف کردیم!!!!
Ehsan Fa :  "نصف النهار مبدا از شهر اصفهان می گذشته است" اما احتمالا چون تو طرح بود حاکم وقت دستور تخریبش رو داد.
Vargha Hokmran :  راس میگه آقای شمس بچه خانی آباد بود. میشناختمش. راستش به من گفت میای بریم امریکا رو کشف کنیم گفتم نه بار خورده میرم رودهن این شد که خودش تنهایی رفت.
Moein Sakhtkar Haddadi :  مخلص کلامش اینه که کل دنیا زاییده و گاییده ی ایرانی ها هستند.
Chiman Saeedi :  ساقیا دمت گرم و سرت خوش باد.
Rouzbeh GhariBi :  آمریکا مال ماست ... منتها منگولهِ سندش یه مدت گم شده بود مثکه پیدا شده
AR SH :  اقا پیوست این متن یه مقاله دریاره مضرات شیشه و اثرات مخربش رو مغز هم اضافه کن.
Poorya Rashidi :  بابا حالا چه اشکال داره... این که چیزی نیست... ما یه معلم داشتیم می گفت هیتلر اهل "کرمان" بوده و "کرمان" بعدا رفته تو زبون اونا شده "ژِرمَن"! انصافا در پوست خود نمی گنجم ای هم‌وطن!
Sepehr Fatehi :  به خاطر همین خیلی به نژاد برتر آریایی اعتقاد داشته.
Sepid Ataei :  این یه طنز از صادق هدایت هستش، معلم شما جدی گرفته بوده انگار.
Ali Masoomi :  آره منم خیلی شنیدم که ژرمن ها از کرمان مهاجرت کردن به اروپا.
Mohammad Rasouli :  درسته میگن هیتلر بهشون یاد داد که اینقده دیگه شل حرف نزنند و سفت و محکم حرف بزنند سر این شد آلمانیا اینقده محکم حرف میزنند.
Poorya Rashidi :  جالب اینه که پسر همون معلم رو هر دیواری که می‌دید صلیب شکسته می کشید! این بابا اصلا نازی بوده جداندرجد!

کلیک کنید:  پادکست شماره 1068

      پاسخ دکتر حمید شفیع زاده:  در پادکست شماره 1068 در اینجا.

   نظر انوش راوید:  منظور دکتر حمید شفیع زاده درباره اساتید،  تعدادی از اساتید هستند،  که توجه به علم و دانش و پیشرفتهای نوین در سیستم آموزشی ندارند،  و هیچ وقت نسبت به مشکلات آموزشی نکاتی را نگفته و ننوشته و تذکر نداده اند.

      ولی من تقریباً همه اساتید را متفاوت از درک و دانش های امروزی می گویم،  و آنها را در جهت راهبردی آموزشی قرنهای گذشته می دانم.  قرن جدید با وجود گسترش ابزارهای جدید و انقلاب و انفجار ارتباطی و اطلاعاتی،  زمان طرح های جدید آموزشی است.  در غیر اینصورت و عدم دقت به این مهم،  همین می شود،  که در این برگه شاهد بودیم.

      هیچ یک از اساتید دقتی و نظری و دانشی در موارد آموزشهای مدرن و جامعه شناسی و روانشاسی اجتماعی و تاریخ اجتماعی و غیره برای رفتن به راه و روش جدید ارائه نداده.  آنها نمی توانند راهکاری برای رشد و تکامل آموزشی بدهند،  زیرا در سیستم آموزشی رشد کرده و مدرک گرفته اند،  که فاقد توانایی برای ایجاد اهداف قرن جدید است.

      همین مطلب مسخره بازی صفحه ای بنام ستاد مبارزه با چرندیات،  که واقعاً فاجعه درک دانش بینش است،  بیش از 200 باز نشر،  و چند هزار لایک و چند صد کامنت داشته است.  کدام یک از اساتید این قبیل موضوعها را که در اینترنت بفراوانی یافت می شود،  مورد نقد و نظر قرار داده،  و چند نفر درباره روش جدید آموزشی،  که به این فاجعه درک دانش بینش پایان دهد مقاله فعال نوشته اند.

      هیچ و هیچ که هیچ،  آیا اصلاً می دانند ابزارهای اینترنتی چیست؟،  آیا از توانایی آموزش اینترنت خبر دارند؟،  آیا در عمرشان یک وبلاگ داشته اند؟.

کلیک کنید:  مقاله مرده مقاله فعال

فاجعه درک دانش بینش
پرسشها و پاسخها
    نظرها و پرسشهای خود را در اینجا ارسال نمایید.
   نظر و پرسش شما:   ...........
. . . .
مستند های مربوط
مستند های بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید،  لینک آن در ستون کناری
آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا
    توجه ۱:  اگر وبسایت ارگ ایران به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
   توجه ۲:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری ارگ ایران بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید.  در جهت دانش مربوطه وبلاگم،  با استراتژی مشخص یاریم نمایید.
   توجه ۳:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.
ارگ ایران   http://arqir.com
 

مصاحبه های مطبوعاتی پژوهشگران ارگ

مصاحبه های مطبوعاتی پژوهشگران ارگ

پیش گفتار

      در این صفحه تعدادی از مصاحبه های مطبوعاتی گروه پژوهشگران وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ پست می شود.

 

مصاحبه بانو پرنیان حامد با روزنامه ایران

گفت‌وگو با پرنیان حامد،  تاریخ ‌پژوه

از الکساندر مقدونی تا اسکندر ایرانی

http://inn.tarnamahost.ir/News/1263.html

      ایران آنلاین/  ما همگی با این سرخوردگی بزرگ تاریخی بزرگ شده‌ایم که سلسله‌ هخامنشی را حمله‌ ویران‌گر سپاهیان اسکندر مقدونی برانداخت و جانشینان بیگانه‌ او، سلوکیان، دویست و اندی سال بر ایران حکومت کردند.

      هر چند ما همگی تصوری بدیهی از این واقعه داریم، اما نظریات موازی در علم تاریخ وجود دارد که اساس این حمله‌ی بزرگ و تصرف ایران توسط مقدونیان را زیر سوال می‌برد. پژوهش‌گران اسناد و شواهدی را یافته‌اند که به ما می‌گوید اسکندر تاریخ ایران با الکساندر مقدونی نسبتی ندارد. به مناسبت تاریخ سقوط شوش به دست سپاه اسکندر مقدونی به روایات یونانی، به سراغ پرنیان حامد رفته‌ایم تا در خصوص این نظریه‌ی موازی بیش‌تر بدانیم. او پیش از این کتاب «اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست» را در این زمینه منتشر کرده است.

   پرسش:  ادعای واقعی نبودن اسکندر مقدونی ظاهرا ریشه‌یی قدیمی دارد و حتا ابوریحان نیز به آن اشاره کرده است. لطفا کسانی را که در طول تاریخ بر این ادعا بوده‌اند بیان بفرمایید.؟

   پرنیان حامد:  تناقضات و ناهمگونی‌هایی که در مکتوبات برای یکی کردن دو شخصیت تاریخی از دیر زمان به چشم دیده می‌شود باعث سردرگمی اکثر مورخان بعدی در تاریخ ایران همچون ابوریحان بیرونی، طبری، بلعمی و.... شده است.

      خاطر نشان می‌کنم  خود مورخان  یونانی که  در باب  شخصی با نام  الکساندر با 300 سال اختلاف زمان با واقعه سخن می‌گویند با وجود درهم کردن دو سرگذشت از مکان‌هایی سخن می‌گویند که با تفسیرهای امروزی اختلاف فاحش دارد در حدی که حتی مورخان بعدی آن‌ها  همچون استرابو نیز رسما حقیقت این اتفاق را زیر سوال می‌برد. من در بررسی تاریخ سنتی کشور خودمان نیز به اسناد جالبی برخوردم که شرح آن‌ها را در کتابم آورده‌ام. اسناد تاریخی ایران از شخصیتی با لقب اسکندر سخن می‌گوید که حدود 266 سال با الکساندر مورخان یونانی اختلاف زمانی دارد و اعمال او نیز با الکساندر تفاوت دارد، اما متاسفانه این دو شخصیت به هر دلیلی توسط مفسرین تاریخ در طول زمان با هم به اشتباه ادغام شده‌اند.

      توجه دارید که نخستین مورخ یونانی- رومی که در باره‌ی الکساندر نوشته است و مکتوبات او  به ما رسیده است، دیودور سیسیلی در سال 30 ق.م است که خود 300 سال با آن واقعه اختلاف زمانی دارد و همین فاصله می‌تواند سبب هم‌آمیزی این دو شخصیت در تاریخ‌های غربی باشد.

      اسکندر تاریخ کشور ما در کلیه‌ی مکتوبات این کشور شخصی است که به سال 65 ق.م بابل را فتح کرد. طبری می‌گوید در ایام ملوک الطوایف ولادت عیسی بود این ولادت در سال 65 از غلبه الاسکندر بر سرزمین بابل در سال 51 اشکانی بود.

   پرسش:  اما متاسفانه کسی به تفاوت این دو توجه نمی‌کند. ما در متن کتاب شهرستان‌های ایران‌شهر به زبان پهلوی شاهد دو نام مختلف هستیم: یکی «گجستک سوکندر ئی اروما» و دیگری «گی گجستک الاسکندر ئی فیلیپوس» اما متاسفانه هر دوی آن‌ها به الکساندر مقدونی تفسیر و ترجمه شده است. اما آیا ممکن است در یک کتاب با یک نویسنده و در یک زمان یک نام را با دو گونه‌ی متفاوت آورده شود؟

   پرنیان حامد:  نمونه‌های بی‌شماری از این تناقضات در تاریخ کشور ما و در مکتوبات مورخان یونانی و رومی آمده است که فرصت بازگویی همه‌ی آن‌ها را در این مجال نداریم. اما بجاست که در این جا یاد کنم از چهار پیش‌کسوت بزرگوارم زنده‌یاد مهندس احمد حامی، زنده‌یاد ذبیح بهروز، زنده‌یاد اصلان غفاری و اقای دکتر محمودی بختیاری که کلیه‌ی تحقیقات پژوهش‌گران بعدی در مورد این نظریه را مرهون بنیادی هستیم که این بزرگواران پایه نهادند و امیددارم با کلیه‌ی اسنادی که امروز از دسترنج تک تک محققان این کشور گردآوری شده و فرضیه‌ی این بزرگواران را به راحتی اثبات می‌کند بتوانیم حقیقت تاریخ کشورمان و جهان را مکتوب کنیم.

   پرسش:  این که اسکندر مقدونی به ایران حمله نکرده با این که اسکندر ایرانی بوده است دو مساله‌ی متفاوت است. آیا از مورخان کسی به این مورد نیز اشاره داشته است؟

   پرنیان حامد:  پس از توضیحات فوق شاید بهتر باشد نام این دو شخص را نیز از هم جدا کنیم. یکی الکساندر مورخان یونانی که به ایران حمله کرد و این حمله در تاریخ کشور ایران نیز مکتوب و تایید شده است اما نام او در این مکتوبات کهرم، مخفف کی‌هروم، به معنی پادشاه سوریه، پسر ارجاسب است. حمله‌ی مکتوب شده در نوشته‌های تاریخی ایران مانند متن یادگار زریران با نوشته‌ی مورخان یونانی هم‌خوانی کامل دارد و حساب تاریخ ایران آن را در حدود سال 320 ق.م را نشان می‌دهد. این فرد با اسکندر در تاریخ کشور ما در همین نوشته‌های تاریخی 266 سال اختلاف زمانی دارد، لذا تکرار می‌کنم الکساندر مورخان یونانی، اسکندر مکتوب در تاریخ کشور ما نیست. اسکندر ایرانی بود، اما الکساندر به استناد نوشته‌ همان مورخان یونانی، و هم‌چنین سکه‌هایش و محل تولد او اهل شمال کشور سوریه‌ی امروزی است. اکثر مورخان کشور ما اسکندر را پسر داراب مکتوب کرده‌اند. دیگر مورخانی که اعتقاد به این مسئله ندارند او را پسر فیلقوس از نوادگان عیص بن اسحاق بن ابراهیم می‌دانند که در هیچ کدام از دو مورد بالا سخنی از کشور مقدونیه‌ی امروزی  و یا کشور گریک امروزی در میان نیست. یونان باستان به استناد همان لوح‌های بابلی، که آن را سند ورود الکساندر به کشور ایران تفسیر کرده‌اند، کشور گریک امروزی نیست که من در گزارش لوح‌های بابلی شرح آن را داده‌ام.

   پرسش:  چرایی این تحریف اگر صرفا از سوی سیاست‌مداران قرن نوزدهم و بیستم انجام می‌شد کاملا پذیرفتنی بود. اما چرا در دنیای قدیم این تحریف تا این حد عمومیت یافت و جای حقیقت تاریخی را گرفت؟

   پرنیان حامد:  علت اصلی آن دشمنی حکومت ساسانیان با سلسله اشکانی و سوگندهای فرزندان ساسان برای نابودی نسل اشکانیان است که در اسناد کشور ما مکتوب است. همان گونه که می‌دانید ما متاسفانه در این کشور از حکومت اشکانی تقریبا هیچ سندی نداریم چرا که حکومت ساسانی به علت این تنفر کلیه‌ی این مدارک را نابود کرده است. دنیای قدیم نیز همچون امروز دچار سیاست‌مدار و تعصبات منطقه‌ای و مذهبی بوده است.

      در نظر داشته باشید که اشکانیان پیرو آیین میترایی بوده‌اند و ساسانیان دین مزدایی داشته‌اند. بنا بر این جهان‌گیری اشکانیان و فتوحات گسترده‌ آنان نه تنها برای فرزندان ساسان جذابیتی نداشته، که به عنوان رقیب کوشیده‌اند آثار آن را نیز از میان بردارند. اما این آثار هنوز کمابیش در دسترس ما ست. در پرونده‌ی اسکندر ایرانی، سر سلسله‌ی اشکانیان، فتح اروپا نمایان است و اسناد اروپا از جمله صدها معبد میترایی آن را تایید می‌کند. نام منطقه‌ی اسکاندیناوی نیز سند دیگری است که در زبان آن منطقه بی‌مفهوم و در زبان پهلوی پارتی به صورت اسکان دینا وی و به مفهوم اشکان دین‌آور آمده است. علت این نام‌گذاری که از سوی مردم این منطقه ورود اسکانی‌ها به این ناحیه توجیه شده که همان اشکانی‌ها هستند و دیگر مدارک اروپا نیز این فتح را تایید می‌کند.

     در واقع مورخان یونانی با سوء استفاده از تنفر دولت ساسانیان از حکومت اشکانیان و اسکندر هم‌چنین تنفر کلیساهای اروپا از اسکندر و فتوحاتش در این ناحیه به راحتی توانستند از ادغام این دو شخصیت موجودی افسانه‌یی برای خود بسازند که البته بین نیمه‌ی اول و دوم زندگی او حدود 266 سال فاصله بوده است و این فاصله را نیز با سلسله‌ای ساختگی با نام سلوکیان پر کرده‌اند. سکوت دولت ساسانی به علت گرایش به مذهب مزدایی و از بین بردن قهرمانی‌های این شخصیت با مذهب میترایی و سکوت اروپا برای از بین بردن آثار فتوحات اسکندر در اروپا و گریز از قید مذهب میترایی و استقلال آن‌ها بوده است. دکتر محمودی بختیاری عقیده دارند شباهت نام این دو شخصیت نیز کارساز بوده است. ایشان، ذبیح بهروز و اصلان غفاری و خانم پوران فرخزاد معتقدند که اسکندر ایرانی در واقع اسِ کنتار به معنای اشک دلیر است. ترکیب نام او و لقب او یعنی اسِ کنتار، به لحاظ آوایی شباهت کمی به الکساندر داشته است و همین سوءاستفاده‌ها و سوءتفاهم‌ها را آسان‌تر کرده است.

      البته که هیچ انتظار دیگری نیست، نه از سیاست‌مداران امروز، نه از سیاست‌مداران قرن نوزدهم و بیستم، نه از متعصبان کلیسای دنیای قدیم، نه از حکومت ساسانیان که علاقه‌ای به بیان و دفاع از قهرمانی‌های این سلسله نداشتند که چنین حقیقتی را در جهان مکتوب کرده باشند. انتظار از استادان و پژوهش‌گران امروز کشور ایران است که بی‌تعصب گرد هم آیند و حقیقت این تناقضات را آشکار سازند.

   پرسش:  امروز اسناد فراوانی را برای حمله‌ی اسکندر مقدونی ذکر می‌کنند. چه‌گونه ادعای «اس کنتار» ایرانی می‌تواند با این حجم اسناد رو در رو شود؟ آیا در سوی مقابل، نظریه‌ی شما چنین اعتبار اسنادی‌یی را دارد؟

   پرنیان حامد:  کدام اسناد؟ این اسنادی که شما می‌فرمایید حتی ورود کهرمی را که ما با عنوان الکساندر مورخان یونانی می‌پذیریم، به مرزهای امروزی کشور ایران اثبات نمی‌کند. کلیه‌ی نشانی‌هایی که مورخان یونانی برای الکساندر نوشته‌اند مرزهای غربی کشور ایران امروزی است نه کشور افغانستان امروزی. زمانی که مورخ یونانی خود نوشته است رود اکسوس از کوه‌های قفقاز سرچشمه می‌گیرد به دریای کاسپیان می‌ریزد تفسیر آن به آمودریا را تنها سیاست یک سیاست‌مدار می تواند انجام دهد. کندن کوه‌های قفقاز از غرب دریای خزر و بردن آن به شرق این دریا عوام‌فریبی و سندسازی محسوب می‌شود نه اعتبار سندی برای یک واقعه. رود تانایس اگر مرز اروپا و آسیاست و شمال باختریش،  باختریش چگونه به بلخ امروزی تفسیر شده است؟ افغانستان امروزی مرز اروپا و آسیا است؟ این‌ها سند نیست این‌ها تفسیر مفسری است که به مقتضی تعصبات و سیاست گذشته و امروز عوام را می‌فریبد که علت آن هم بر ما واضح است: کوچک کردن تمدن بزرگ ایران و خاورمیانه و تمدن‌سازی برای منطقه‌ی اروپایی که به علت وجود یخ‌های قطور اصلا تمدنی نداشته است. و سپس ناگهان در تاریخ شاهد شهرسازی‌های فراوان الکساندر در ایران هستیم که برداشتی از مکتوبات تاریخ ایران در باب اسکندر خودمان است. آیا شما می‌توانید جز معبد لائودیسه که علت وجود آن در این منطقه پیمان‌نامه‌ی صلح گم‌شده‌ی ارشک و انتی‌اخوس سوم است، یک دیوار بازمانده به سبک یونانی از زمان این قهرمان خیالی در کل کشور ایران به من نشان بدهید؟ به افغانستان استناد نکنید. اسناد افغانستان نیز تحریف بی‌شرمانه‌ی دیگری است که چنان چه مایل باشید در فرصتی دیگر به آن خواهیم پرداخت. به هر تقدیر اول باید ثابت کنند این الکساندری که می‌گویند از کشور ایران عبور کرده است. و باید ثابت کنند در کشور ایران شهرها ساخته است. در تاریخ ما آمده است اسکندر در جی شهر ساخت. یک دیوار، یک الوار، یک گچ‌کاری، یک کتیبه... آخر  یک نشانه از این شهر به سبک یونانی در اصفهان به من نشان بدهید که ادعای یکی بودن این الکساندر و اسکندر ایرانیان را بپذیریم.  در واقع آن که شهر ساخته است، ایرانی بوده و به سبک خودمان شهر ساخته است، لذا اثری از شهرهای یونانی در این کشور نیست.

   پرسش:  یعنی مدعیان حمله‌ الکساندر مقدونی هیچ سند دیگری را نمی‌آورند؟

   پرنیان حامد:  از این دست اسناد مخدوش فراوان آورده‌اند که در وبلاگ گفتمان دروغ‌های تاریخ به طور مفصل آن‌ها را بررسی کرده‌ام. به عنوان نمونه به سکه استناد کرده‌‌اند. حال آن که سکه یک شیء قابل جابه‌جایی است و نمی‌تواند سند ورود این فرد به ایران باشد. هر چند همین سکه‌ها را نیز بررسی کردم و دیدم که چهره‌ی این فاتح خیالی بر هر سکه‌ای شکل دیگری است. سکه‌ها و مجسمه‌هایی که به الکساندر مورخان یونانی نسبت می‌دهند نه تنها مردی دو چهره، بل مردی صد چهره است. هر آن چه از زیر خاک می‌یابند می‌گویند این همان الکساندر است. آیا صورت مجسمه‌ی منسوب به الکساندر موزه‌‌ی ترکیه با صورت کاشی‌کاری منسوب به الکساندر یک صورت است که هر دو الکساندر باشند؟ جالب این که صورت مجسمه‌ی ترکیه مشابه صورت مجسمه‌ی مهر در اروپا و صورت کاشی‌کاری مشابه صورت معبد دورا در سوریه است. اما این دو شخص نامشابه هر دو همان الکساندر مورخان یونانی تفسیر می‌شوند. از دید شما و خوانندگان شما این سند است یا سندسازی؟

    محکم‌ترین به اصطلاح سندی که تا به امروز در باب این قهرمان خیالی به ما ارائه داده‌اند، لوح‌های بابلی است که من آن‌ها را به دقت بررسی کردم. این لوح‌ها به صورت بسیار عجیبی شکستگی و خوردگی دارند. جالب این که در ترجمه‌ی اولیه نه تنها سند ورود شخصی به جایی نیست بلکه سرلوح‌ها و نام‌های باقی مانده از آن تاکید بر زمان‌های مختلف، شاهان مختلف و وقایع مختلف می‌کنند. آن چه شما از آن به عنوان سند الکساندر مقدونی یاد می‌کنید در حقیقت تنها تفسیر مترجمی است که از روی تعصبات شخصی لوح شاهان مختلف هخامنشی و وقایع اتفاق افتاده در زمان‌های مختلف را به حدس و به استناد ذهنی شخص خودش به الکساندر مقدونی نسبت می‌دهد. این مفسرین حتی پایبند مکتوبات مورخان یونانی نیز نمانده‌اند و در هر کجا که نوشته‌ی مورخ یونانی مغایر با افکار شخصی آنان است مورخ را فورا متهم به نادانی و ناآگاهی می‌کنند. در این مورد به کوشش آقای نوید صلح‌دوست گزارشی کوتاه تهیه شده و از طریق اینترنت در اختیار مردم کشورم قرار گرفت تا اگاه باشند و بدانند این اسنادی که می‌گویند دچار چه تناقضاتی است.

   پرسش:  چرا این نظریه امروز حداقل در مجامع دانشگاهی ایرانی جایگاهی ندارد؟ آیا این به خاطر ضعف اعتباری این نظریه است یا دلایل دیگری را در این امر موثر می‌دانید؟

   پرنیان حامد:  فرضیه و نظریه‌ی اولیه‌یی که از سوی پیش‌کسوتان بزرگوار من در این کشور مطرح شد نقد درستی از تناقضات در این موضوع تاریخی بود. اسناد اولیه‌یی که این بزرگواران در رابطه با هرگز نسوختن تخت جمشید، جابه‌جایی مکان‌ها و... ارائه دادند، اسناد بنیادینی بود که نیاز به کار بیش‌تر و تحقیق بیش‌تر و اسناد محکم‌تر داشت. آن اسناد این بزرگواران را بر آن داشت که باور کنند الکساندری که مورخان یونانی ذکر کرده‌اند، همان سرسلسله‌ی اشکانیان است. من نیز کتاب خودم را در سال 1390 به چاپ رساندم و در اختیار مردم و مجامع علمی قرار گرفت. اما اسناد این کتاب که تنها شامل اسناد تاریخ کشور ایران بود، برای اثبات این حقیقت در جوامع بین‌المللی هنوز کافی نبود و برای تایید نیاز به اسناد محکم دیگری داشتیم، اسناد و شواهدی از دیگر مکتوبات جهان و مهم‌تر از آن بررسی اسناد دست اول از جمله کتیبه‌ها، لوح‌ها، سکه‌ها و... این اسناد در طول سه سال گذشته از سوی این جانب جمع‌آوری شد که به صورت همین گزارش‌های کوتاه، فیلم، کتاب و از طریق وبلاگ گفتمان دروغ‌های تاریخ در اختیار  مردم کشورم قرار داده شده و خواهد شد.

     امید است با اسناد جمع‌آوری شده استادان کشورم به تاریخ جامع و اسناد کشور خودمان کمی توجه  بیش‌تری کنند و تاریخ کشورمان را به درستی احیا کرده و تفسیرهای بی‌سند جهان در باب تاریخ کشورمان را بی‌جهت و به عنوان حقیقت بدیهی تاریخی نپذیرند و بتوانند این تناقضات را از تاریخ کشور ما بزدایند. امیدوارم استادان این رشته روزی قهرمان کشورمان را به تاریخ ما بازگردانند و الکساندر یونانیان را در همان جایگاهی که در تاریخ ایران از او یاد شده است و همان سرنوشتی که در تاریخ ایران برای او مکتوب است قرار بدهند. اما باید بدانیم که زدودن دروغی دو هزار ساله از تاریخ یک کشور کار یک روزه نیست. باید به این بزرگوارن وقت بدهیم.

   پرسش:  به رغم بزرگ بودن و موثر بودن این ادعا،مقالات پژوهشی و کتاب‌های علمی کمی در این باره منتشر شده است. علت این کمبود را چه تحلیل می‌کنید؟

   پرنیان حامد:  انتظار تغییر عقیده از افرادی که سال‌های سال زندگی خود را صرف ترجمه و نوشتن زندگی‌نامه‌ها و فتح‌نامه‌های الکساندر مقدونی در این کشور کرده‌اند، انتظاری بی‌جا است، حتی اگر به این حقیقت و تناقضات ترجمه شده توسط خودشان کاملا واقف باشند. لذا از گروه بزرگی از پژوهش‌گران و اساتیدی که به آن راه رفته‌اند باید صرف نظر کنیم و انتظاری از آنان نداشته باشیم؛ نمونه‌ی آن استاد محترم دانشگاهی بود که  دو سال پیش  حتی اجازه‌ی  نوشتن پایان‌نامه‌ی دانشجوی خود در باب این نظریه به استناد کتاب مرا نداده‌اند. انتظار دیگری از ایشان نبود. اما شما هم از علت کمبود از من نپرسید. علت‌ها این است که افرادی که سال‌ها وقت خود را صرف اشتباه کرده‌اند، راه تحقیق نسل بعدی را هم می‌بندند. امید ما به همان دانشجوی گرامی خواهد بود که استاد آینده این کشور است. پس صبر داشته باشیم و صبر داشته باشید.

گفت و گو از سید امین موسوی زاده

 

نظرات انوش راوید در بخش نظرات صفحه فوق:

  1 ــ  درود و سپاس از گرامی سید امین موسوی زاده،  علاقمند جهت مطالعه مشروح مطالب به وبلاگ گفتمان درباره دروغهای تاریخ به آدرس زیر مراجعه نمایند:

http://cae.blogfa.com

  2 ــ  درود،  بیشتر مطالب تاریخی آکادمیک غربی،  بر گرفته از تاریخ نویسی استعماری قرون 18 و 19 است،  و آنها جهت سبک کارشان تاریخ را نوشته اند.  این نوع تاریخ نویسی که بشدت همراه دروغ و دونگ است،  با انواع ترفندها بخورد مردم داده اند.  اما امروزه با وجود انفجار اطلاعاتی و ارتباطی،  باید این دروغها شناسایی و افشا و از سیستم آموزشی و علمی و مطالعاتی ایران خارج شوند،  مشروح در وبسایت ارگ

http://arq.ir

.............................................................

فیلم گزارشها و مشروح سخنرانی دانشگاه اصفهان در:

http://www.cae.blogfa.com/post/189

بازی استعماری

      مستند کوتاه زیر از داستان بلند بازی های استعماری برای نابودی تاریخ های کهن است،  استعمار و امپریالیسم از هر تلاش و ترفندی کوتاهی نمی کند،  تا در نهایت بگوید ملت های قاره کهن تاریخ نداشته اند،  و داستان های دیگر از تاریخ بگوید و بنویسد،  و بخورد ملت های ساده شده بده

  کلیک کنید:  پژوهشگران تاریخ ایران

کلیک کنید:  فرهنگستان نوین تاریخ ایران

کلیک کنید:  تاریخ مبارزات فرهنگی در ایران

آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir

 

کلیک کنید:  تماس و نظر  

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران

 جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،  صفحه یک

صفحه اطلاعات و موضوعات عمومی

منبع:  اطلاعات و تحقیقات شخصی.

   توجه: ات یا آت که در انتهای بعضی از واژه های می آید،  عربی نیست،  و ریشه در زبان و حروف هیروکلیف جی دارد.

تحلیل هایی با ریشه در دروغ

     بسیاری از برنامه سازان و تحلیل گران،  که درباره مسائل مختلف تحلیل می کند،  گاه تعجب می کند و می گویند،  چرا بعضی از مسائل ساده را دیگران و مردم متوجه نمی شود،  و یا چرا تحلیل و گفته های آنها تأثیری ندارد.  این عده برای اینکه گفته های خودشان را ارزش تاریخی هم دهند،  حتماً از یکی از دروغ های تاریخ،  که فکر می کنند واقعیت است،  استفاده می کنند.  مثلاً می گویند ملت ایران در طول تاریخ،  مورد حمله الکساندر یونانی و چنگیز مغول و این و آن قرار گرفته،  و برای همین دچار مشکلات شده است.  این عده خودشان درکی از واقعیت های تاریخی و اجتماعی ایران و قاره کهن و جهان ندارد،  و بدلیل عدم دانستن از حقیقت،  نمی توانند گفته های خودشان را جنبه دقیق و اصولی،  بنا به واقعیت های تاریخی و تاریخ اجتماعی دهند.

      برای اینکه یک تحلیلگر و یا برنامه نویس اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ایرانی یا حتی خارجی،  بتواند گفته ها و نوشته های خودش را مورد پسند برابر با قوانین علمی نماید،  لازم است از جدید ترین تحقیقات علوم انسانی منجمله تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران بدرستی بداند.  در غیر اینصورت تحلیل هایی با ریشه در دروغ ارائه می دهد،  و خود بخود چنین تحلیل و یا برنامه ای،  نمی تواند جایگاهی داشته باشد،  و شکست می خورد.  بمنظور دانستن درست و واقعی از تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران،  مطالعه و پیگیری این وبلاگ و لینک های آن پیشنهاد می شود.

تاریخ را واقعی درک کنید

      بعد از پایان سلسله هخامنشیان سرزمین وسیع ایران،  قوانین هخامنشی و مکتب اهورایی شاه خدایی خود را از دست داد،  البته گذر تاریخ اجتماعی ایران به مرحله تکاملی جدید،  از زمان داریوش بزرگ آغاز شده بود.  با دقت در کتیبه بیستون کاملاً پیدا می شود،  مانند ذکر شورش هایی که علیه شاه انجام می شد،  و نیز مسئله مهم شورش یک مغ،  که در سنگ نبشه بی ستون اولین اسیر نوشته شده (B در متن بخش کتیبه های کوتاه) و در آخر اسرا (K در متن کوتاه) را با کلاه عروجی (شیپوری) معروف دراویش قونیه حکاکی کرده اند،  و با کمی اختلاف نسبت به بقیه قرار دارد،  که گویا کمی ترس پنهان حکاک از مغ بوده است.  این فرقه دینی اساس تشکیل مجلس مغستان در حکومت اشکانیان بوده است،  در ادامه تکامل دینها که از زمان پیدایش بشر وجود داشته و ادامه دارد،  و زمان شاهنشاهی ساسانیان با نفوذ مانوی در تمام ایران اشکال مختلف مسلکی هم پدید آمد.  با کاغذ و نویسایی از قرن 8 م،  این مسلکها گسترش یافت،  و با دروغ نویسی و رجز خوانی ها و انواع دعاها و جادوها و غیب گویی و خالی بندی های الکی در کتابها،  سران آنها توانستند،  خواسته خود را به تمام ایران گسترش دهند.  در ادامه تکامل دینها و آمدن اسلام این وضع همچنان باقی بود فقط در اواخر ساسانیان چون شاهنشاهی در خطر بود،  در بخش ایران غربی با آنها مبارزه شد،  توجه نمایید جنگ پنهان با دین یکی از دلایل اصلی سرنگونی ساسانیان بود.  اینجا بگویم کسانی که در این زمان ها تاریخ می نوشتند،  از بنگاه های فکری این فرقه ها بودند.

      مانی گری، باطنی گری، صوفی گری، خراباتی گری، و غیره،  قرن های 7 تا 12 م، در ایران بزرگ در اوج خود قرار داشت،  اما مغستان همچنان با دیدگاه جدید دینی قدرت بیشتر داشت.  به پیروان مغستان،  مغول یا مغولی می گفتند،  مانند افغانستان، که فرد را،  افغان و افغانی می گویند.  داشتن قدرت بیشتر مغستان یا مغول در ایران از میان کتاب های همان فرقه های دینی ذکر شده دیده می شود،  که کلی از مغول تعریف و تمجید کرده،  و حتی چنگیز را اولوالامر شناخته اند.  ولی هیچ کدام اشاره ای نکردند،  که مغول از بیابان های شمال چین آمده است.  حرکت مغول ها که از جمیع طوایف ایرانی بویژه ایران شرقی بودند،  آغاز پایان سازمان قبیله ای ایران بود،  و تحول جدید اجتماعی نو فئودالی را بدنبال داشت،  که با حکومت صفویه شکل گرفت.  در طول تاریخ وسعت جغرافیایی ایران بزرگ امکان هماهنگی در اداره کشور را توسط یک شاه مشکل می کرد،  چون مردم او را نمی توانستند از نزدیک بشناسند،  ولی مسلک و دین بود که به راحتی حاکم می شد.  برای اینکه مطالب فوق را بهتر متوجه شوید مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید پیشنهاد می شود.

      عزیزان هم میهن ایرانی و قاره کهن هوشیار باشید و دروغها را بشناسید،  و به سوی کشف واقعیت ها بروید،  آینده و سرنوشت را بر اساس واقعیت های تاریخی گذشته خود بنویسید.  پا و ذهن را جلو بکشید و بسوی آینده نوین و تمدن جدید کنترل انرژی بروید،  ما مردم ایران بزرگ می توانیم.  فقط باید اول ترفند های دشمنان را بشناسید،  که اشکال مختلف دارد،  یکی از آنها امروزه اندک وبلاگ هایی هستند،  که ظاهری ایرانی و ملی و دینی و باستانی دارند،  و با چند تعریف آبکی از تاریخ ایران و دین و یا ملت های ایرانی،  دروغ های تاریخی را تکرار و رو نویسی می کنند،  و می خواهند گمراهی و خمودی و سر شکستگی بسازند.  آنها فقط چند بی نام نشان هستند،  که معلوم نیست کی و کجایی اند،  آنها درکی از واقعیت ها و توانایی ملت ایران ندارند.  بدین منظور بخش هایی از تاریخ افریقا را بررسی می کنم،  که شیوه کار استعمار گران و نوکران آنها را بشناسید،  از دید استعمار قاره کهن و آفریقا تفاوتی ندارد.

      پاتریس لومومبا قهرمان افریقا گفته است:  روزی تاریخ سخن خواهد گفت،  اما نه تاریخ که در بروکسل، لندن و پاریس یا واشنگتن می نویسند و تعلیم می دهند،  بلکه تاریخی که در کشور های رها شده از بند استعمار و دست نشاندگان آن می آموزند.  باری افریقا تاریخ خود را خواهد نوشت و این تاریخ هم در شمال و هم جنوب تاریخ افتخار و شرف خواهد بود.

      قوام نکرومه در کتاب معروف خود بنام افریقا باید متحد شود (ترجمه دکتر محمد توکل) نوشت:  تا زمانی که برده داری در دنیای جدید ریشه ندوانده بود کسی افریقایی ها را تحقیر نمی نمود.  جهانگردانی که از این قاره دیدن نموده بوده اند در خاطرات خود فقط با کنجکاوی و دقتی که برای غریبه ها امری طبیعی است سکنه افریقا را توصیف نموده اند.  طرز تفکر جدیدی در مورد افریقا تنها هنگامی به میان آمد که تجارت بردگان و برده داری به مقیاسی وسیع و سرسام آور افزایش یافت.

      این قطعه بنیان اجتماعی ـ اقتصادی همه جعلیات بورژوازی باختر را درباره کهتری نژاد افریقایی ها بدرستی منعکس می کند.  انسان شناسان بورژوازی برای توجیه بردگی افریقایی ها و وحشیگری فوق العاده سوداگران باختری در زمینه خرید و فروش اسیران افریقایی بعنوان برده،  نظریه نقص ارزش انسانی افریقایی ها را بمیان آورده اند.  آنها ساکنان افریقا را مردمی از نژاد پست می شمردند،  و هر گونه تأثیر آنها را در پیشرفت تمدن انسانی انکار می کردند.  اما یافته های انسان شناسی علمی و دیرین شناسی همه بیهوده گویی های انسان شناسی امپریالیستی را ب زباله دان تاریخ ریخت.  مورخان و جامعه شناسان بورژوازی نیز برای تخطئه تاریخ و فرهنگ افریقایی ها بیکار ننشستند،  آنها برای توجیه تجاوز وحشیانه استعمار گران به سرزمین افریقا چنین موعظه می کردند،  که گویا افریقا در قرون جدیدی در خواب جهل و غفلت فرو رفته بود،  هیچگونه آمادگی برای پیشرفت و توسعه نداشته،  و فقط دخالت تمدن غربی می توانست آنها را از این خواب خرگوشی بیدار و پذیرای فرهنگ و تمدن جدیدی کند.

      این جامعه شناسان به اختلاف سطح رشد اجتماعی ـ اقتصادی میان کشور های اروپایی و افریقایی در قرون جدید استناد می کردند،  و آنرا دلیل امتیاز تمدن غربی می شمردند.  طبیعی است که آهنگ رشد و تکامل تاریخ اجتماعی مردم و سرزمین ها ب علت های گوناگون بستگی دارد بعضی از کشورها در موقعیت جغرافیا ـ تاریخ سریع تر وارد مراحل جدید در ساختار های تاریخی اجتماع شده اند،  و بعضی قاره ها دیرتر و این ب هیچ وجه دلیل امتیاز کشورها و ملت های بر گزیده نیست و نمی تواند باشد،  چه بسا بسیار در فرهنگ و دانش دست آورد های سازنده و کلیدی در تاریخ تمدن بشر داشته اند.

      در میان کشور های اروپایی نیز نا برابری در آهنگ رشد وجود داشته است،  مثلاً اولین دولت سرمایه داری شهری در ونیز ب وجود آمد،  و سپس شهر های دیگر ایتالیا مانند فلورانس و جنوا و امفالی در راه اسقرار سرمایه داری گام بر داشتند.  وقتی در انگلیس انقلاب بورژوازی بپیروزی رسید،  در بیشتر کشور های اروپایی نظام فئودالی استبدادی سلطه داشت،  قبلاً در این باره توضیح داده ام.

      اختلاف سطح رشد اجتماعی ـ اقتصادی در میان کشور های افریقایی از این هم بیشتر بود،  و قاره افریقا مملو از جوامعی با سطح توسعه متفاوت بود،  بین امپراتوری حبشه و گروه های پیگمی در جنگل های کنگو،  یا بین امپراتوری سودان غربی و شکار چیان خویسان در صحرای کالاهاری تفاوت نمایانی بود.  دوره ای که در مصر نظام فئودالی پیشرفته برقرار بود،  در بسیاری از کشور های قاره نظام قبیله ای سلطه داشت،  و بسیاری از مردم افریقای گرمسیری و جنوب در مراحل مختلف نظام اشتراکی قبیله ای اولیه بودند.  اما این دلیلی بر عقب ماندگی فرهنگی نبود،  گیسلی هی فورد،  ناسیونالیست افریقایی نوشت:  حتی قبل از ارتباط بریتانیا ما مردمی توسعه یافته بودیم،  نهادها و تأسیسات خود را داشتیم،  و درباره حکومت صاحب نظر بودیم.

      پیروزی کاپیتالیسم در کشور های پیشرفته اروپا،  شرایط لازم را برای رشد شتابان تولید سرمایه داری و پیشرفت فنی فراهم آورد،  ارتش و ناوگان کشور های سرمایه داری که با سلاح های تازه مجهز شده بودند،  برتری بلامنازع بر دولت های افریقایی پیدا کردند،  بکمک گلوله های چنین ارتش و ناوگانی بود،  که دولت های سرمایه داری غرب به سرزمین های افریقایی تجاوز کردند،  و مردم آنرا به اسارت کشیدند.  بنابر این علت اصلی عقب ماندگی افریقایی ها همین تجاوز استعمار گران است،  که جهت بهره برداری بیشتر تاریخ هایی هم مطابق خواسته خود برای افریقایی ها نوشتند،  که در آن تاریخ آنها را ضعیف و بی فرهنگ و شکست خورده نوشتند،  درست مانند تاریخ هایی که برای قاره کهن ساخته و پرداخته اند.

      پرتقال اولین کشوری بود،  که به افریقا دست اندازی کرد،  پس از استعمار پرتقال، انگلیس، فرانسه، هلند، بلژیک، آلمان و غیره به این قاره تاختند،  تاخت و تاز و وحشیگری اروپائیان تأثیر هولناکی در روند پیشرفت افریقا گذاشت،  استعمار گران تاریخ و مردم افریقا را زمین خود و شکار گاه سیاهان کردند،  آنها بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت مناطق تصرف شده را نابود کردند،  و ده ها میلیون نفر را به عنوان برده به اروپا و آمریکا بردند.  تجارت بردگان موجب کاهش عظیم جمعیت و انحطاط افریقا شد،  و مدتی دراز از رشد نیرو های مولده آن جلو گیری کرد.  دانشمندان بورژوازی نیز به کمک نیروی نظامی استیلاگر خود آمدند،  و تاریخ های دروغی ساختند و نوشتند،  و انواع گوناگون نژاد شناسی، انسان شناسی، جامعه شناسی از چنته جعلیات خود بیرون ریختند،  تا بر سبعیت و درندگی استعمار آب تطهیر تمدن پیرو هلنیسم دروغی خودشان بریزند،  و برای تداوم غارت ملت های افریقا بهانه های علمی بتراشند.

کلیک کنید:  تاریخ زبان پارسی

کلیک کنید:  تاریخ ورود نام های عربی به ایران

کلیک کنید:  تاریخ پدافند ملی مردمی در ایران

  کلیک کنید:  تماس و نظر

دروغها برای چیست

      انگشت شماری که خود را تاریخ دان می دانند در تلویزیونها بویژه نوع لوس آنجلسی ظاهر می شوند،  و از تاریخ ایران دانسته و ندانسته کلی پرت و پلا و دروغ می گویند.  روزی شنونده ای از همین ها پرسید،  که ایرانی ها در زمان هخامنشیان چگونه زندگی می کردند.  این مثلاً تاریخ دان که قیافه خیلی دانا را بخود گرفته بود،  ابتدا گفت:  نوشته ای از آن زمان نیست،  ولی بلافاصله شروع به تعریف کرد و ادامه داد،  مردم آن زمان از همه امکانات برخوردار بودند.  این تاریخ دان تقریباً تمام زندگی مدرن امروز غیر از بازار بورس را نام برد،  که در هخامنشیان به خوبی وجود داشته،  و مردم در سرزمین پهناور هخامنشی در رفاه کامل بودند،  که اسکندر وحشی و بی فرهنگ آدم کش آمد،  و همه چیز را بهم ریخت و مردم بدبخت شدند.  البته جملات این تاریخ دان الکی نیاز به تفسیر ندارد،  مانند گفتن اینکه سرزمین وسیع و مردمی که در رفاه بودند،  به راحتی از وحشی و آدم کش سرزمین کوچک یونان شکست می خورند.

      تمدن و زندگی بشر الکی شکل نمی گیرد،  زمینه های تاریخ اجتماعی،  و ابزار هایی نیاز دارد،  در ساختار های تاریخی اجتماع توضیح داده ام،  یکبار دیگر خلاصه می نویسم.  باشندگان  قبایل بدوی،  فرهنگ و زندگی خاص قبیله ای بدوی داشتند،  البته نسبت به جغرافیایی که در آن زندگی می کردند تغییراتی داشت.  با ادامه رشد و تکامل فرهنگی،  مردم نقاط مختلف جهان در زمان ها و شرایط متفاوت وارد مرحله دیگر از تاریخ تمدن شدند.  سپس تمدن قبایل اولیه با طی چند هزار سال،  و با دوره هایی مانند سنگ و مس،  تکامل یافت.  مردمی که در این مرحله تمدن زندگی می کردند،  دید و بینش و توانایی آنها در اندازه همان تمدن بود.  سپس شاه خدایی آغاز گردید،  که تمدن و فرهنگ خاص خود را داشت،  سلسله های فراعنه مصر و سلسله هخامنشیان هر کدام حدود سه هزار سال نمونه های آن است.  همین گونه دوره های سازمان قبیله ای با آغاز حکومت اشکانیان در جهان شکل گرفت،  سازمان قبیله های دینی که با آغاز اسلام شکل کامل گرفت.  نو فئودالی که با روم باستان حدود اوایل میلادی در اروپا شروع و در ایران با آغاز دوره صفویه و ورود استعمار آغاز گردید.  نو بورژوازی که از قرن 15 میلادی در اروپا با تعریف دروغ از رنسانس شروع و تا بورژوازی یا سرمایه داری پیشرفته کنونی ادامه دارد.  در تمام این دوره ها زندگی مردم در بخش تمدنی خودشان یک شکل بود،  البته تفاوت های جغرافیایی قاره ای را باید در نظر گرفت.

      زندگی مردم در دو سرزمین جدا،  اما در یک نوع دوران تمدن که بسر می بردند،  اختلافات بزرگ نداشته است،  تفاوت ها بستگی جغرافیایی داشته،  ولی دیدگاه مردم در حدود یک نوع بوده.  ابزار های شناخت جامعه و کلاً زندگی،  برای مردم هر دوره تمدنی یک شکل بوده،  میزان طبقات اجتماعی با اندازه خاص خود کم و بیش داشته بود.  دانستن ابزار هایی که دیدگاه و جهان بینی انسان را برای تمدن و فرهنگ و رشد و تکامل اجتماعی استفاده می شده بسیار مهم است،  در کارگاه فکر سازی نوشته و ادامه می دهم.  یک تاریخ دان باید از دانش تاریخ اجتماعی بهره ببرد،  که بتواند تا حدودی به مسائل تحقیقات تاریخی جنبه واقعی بدهد.  در غیر اینصورت سرگردان داستانها و افسانه هایی دروغی می شود،  که به جای تاریخ برای بهره برداری استعمار گران یا ملی گرایی یا حقانیت دینی نوشته شده اند.  در صورتیکه فعالان اجتماعی،  واقعیت های تاریخ اجتماعی را ندانند،  و دور دروغ های تاریخی گردش کنند،  نمی تواند کار و تحلیل واقعی و درست انجام دهند.  در نهایت خود و جامعه را به اشتباه و گمراهی می اندازند،  در یک قرن گذشته از این اشتباه ها زیاد دیده ایم،  ولی در تمدن جدید نباید تکرار شود.

      اختلاف تمدن باعث برخورد های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی می شود،  که با مطالعه و پیگیری وبسایت ارگ انوش راوید بسیاری را می خوانید.  مثلاً امروز درباره اتمی ایران می شنویم،  که در کشور آمریکای سرمایه داری باز مانده از آخرین مرحله سرمایه داری قرن 20،  می گویند ایران باید تحریم شود،  و کلی خط و نشان می کشند.  ولی هیچ کاری نمی توانند انجام دهند،  زیرا سرمایه داری در آن کشور این اجازه را نمی دهد،  تمام جهان در ابتدای قرن 21 در سرمایه داری پیشرفته بسر می برد.  بنابر این زمینه برخورد تمدنی پیش نمی آید،  شرکتها و بازار های بورس اجازه جنگ و ستیز نمی دهند،  چون امروزه در همه جا و همه کشورها یک شکل و گسترده هستند.  ولی در آینده برخورد اجتناب ناپذیر است،  زیرا بزودی جهان وارد سه تمدن دیگر می شود،  که کاملاً با هم اختلاف دارند برای آگاهی به سازمان آینده بینی بروید.

مطالب جالب توجه

      هر وقت اعتقادات مردم هندوستان به دین و خرافات سنتی سست می شود،  به ناگه مرتاضی از آستین غیب بیرون می آید،  که هفته ها در زیر آب زنده می ماند،  یا سالها آب و غذا نمی خورد،  و امثال این چیزها.  سپس هیاهوی تبلیغاتی که علم درباره درک این موضوع درمانده است،  ولی فرشته ها و پیامبران و عالم غیب در این کار دست دارند،  و سپس مردم ساده دل مطابق معمول اغفال دروغ های تاریخ می گردند.

      تلویزیون صدای آمریکا در تاریخ 18 خرداد 89  از اسحاق نیوتن تعریف می کرد،  و در هر جمله او را به عنوان دانشمند بزرگ و اندیشمندی که می توانست رمز آینده را از کتاب مقدس بگشاید نام می برد،  و می گفت که این خیلی خیلی دانشمندان پیش بینی کرده،  که در سال 2060 دنیا به آخر می رسد،  و کلی از این پرت و پلاها در آن فیلم ساختگی از نیوتن گفتند.  این تلویزیون رسمی صدای آمریکا فکر می کند مردم این دوره در قرن 21 مانند خودشان کودن هستند،  که این چرت و پرت ها را الکی و بدون دلیل و مدرک قبول کنند،  صرفاً گفتن از کتاب مقدس باعث اغفال مردم نمی شوند.  شاید برای عده ای سئوال پیش آید،  چرا در این زمان به این شکل می گویند،  که تا نیم قرن دیگر دنیا به آخر می رسد،  آنهم از تلویزیون رسمی بزرگترین دولت جهان.  در پاسخ بگویم،  همیشه از این ترفندها در تاریخ استعماری برای پیشبرد اهدافی استفاده شده است،  در گذشته ها مردم اغفال دروغ های تاریخی می شدند،  ولی امروزه با امکانات موج نو فقط خودشان ساده حساب می شوند.  اینجا لازم به یاد آوریست بسیاری از علوم و پایه های دانش از کشور های قاره کهن می باشد،  که از قرن 16 میلادی به اروپا رفته و در دوران بورژوازی طبقه بندی قابل بازار گردیده،  قبلاً در پست های وبلاگ مانند،  هلنیسم دروغ دیگر مشروح توضیح داده ام.

   توجه:  ناسا به صدای آمریکا درباره آخر زمان پاسخ داده است،  و با عنوان "ناسا پاسخ می دهد  در اینجا نوشتم.

صحیح نویسی در تاریخ

     یکی از اشتباه های مهم در تاریخ،  ندانستن اختلاف نوع رژیم ها می باشد،  سلسله، حکومت، شاهنشاهی، را بطور گسترده در همه مراحل تاریخ نام برده اند.  سلسله یعنی حلقه های بهم پیوسته، حلقه هایی که خود جدا گانه هستند،  ولی در یک جمع یا مجموعه قرار دارند،  در تاریخ به مصر باستان می توان گفت سلسله،  که رژیم شامل حلقه هایی بود،  که از یکدیگر جدا ولی در نهایت و جمع یک رژیم بودند.  سلسله هخامنشی که دوره های اول آنرا بدون شناخت کامل ایلام گفته اند،  از آن جمله می باشد،  که با تحلیل های ساختار تاریخی اجتماع هم خوانی دارد.  بنا بر این در وبلاگ و نوشته هایم،  هخامنشیان را بعنوان سلسله نام می برم.  حکومت، به رژیم هایی گفته می شود که فرمان روایی دارند،  ولی فاقد مرکزیت و قبله گاه هایی مانند کاخ سلطنتی و یا تاج شاهی و امثال آن می باشند،  در تاریخ رژیم اشکانیان از این قبیل است،  در این وبلاگ از اشکانیان به نام حکومت اشکانیان نام می برم.  شاهنشاهی،  به رژیم هایی گفته می شود،  که پادشاهی از خاندانی خاص در رأس امور است،  و فرزند او جانشین می شود،  در این وبلاگ ساسانیان را می نویسم شاهنشاهی ساسانیان،  پادشاهی قاجاریه، پادشاهی پهلوی.  در این وبلاگ سعی می کنم واژه ها و اسامی را با تعریف هر چند کوتاه بنویسم،  تا اندکی از درهمی های موجود در کتاب های تاریخی کم کنم،  برای اطلاعات بیشتر به لینکها مراجعه شود.  امید است عزیزان تاریخ نگار به این نوع موضوعات توجه نمایند،  و در جهت بهبود واژه های تاریخی اقدام کنند.  البته توجه داشته باشند،  اینکار تبدیل به بازی با کلمات نگردد.

امروز در تاریخ

      در گذشته ها،  سرعت تحولات و تعداد حوادث مهم سازنده تاریخ کم بود،  و کلّاً تاریخ در اصطلاح خود به زمان های خیلی دور اطلاق می شد،  در قرن 20 تاریخ معاصر به جمع تاریخ پیوست،  اما در قرن 21 گذشته و تاریخ به نزدیکی زمان حاضر و عمر ما رسیده است.  به دلیل تکنولوژیکی و ارتباطی حوادث و سرعت تحولات بسیار زیاد شده،  همانگونه که در تمام زمینه ها درصد حرکت های بشری بیشتر گردیده،  خود بخود تاریخ هم چنین شده است.  برای درک بهتر این موضوع مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید پیشنهاد می شود،  و غفلت از این مهم قرن 21 باعث می شود فردی که برای آینده تلاش می کند،  در تاریخ خواهد ماند،  و کار او خیلی سریع قبل از اینکه به نتیجه برسد فسیل می شود.

      این روز ها جنگ و خشونت منطقه قاره کهن یا نام خاورمیانه ای استعمار ساخته را در بر گرفته است،  در لبنان آرامش سیاسی و امنیت اجتماعی و اقتصادی وجود ندارد،  عراق و افغانستان با بمب های خیابانی مردم بی گناه کشتار می شوند،  مردمی که برای ما ارزش دارند،  و بخشی از ایران بزرگ هستند.  اختلافات سیاسی پاکستان و جنگ داخلی آن روز به روز وخیم تر می شود،  تاجیکستان و ازبکستان در بی کاری و مشکلات غرق هستند،  و اتفاقات ناگوار دیگر که آنها را تکرار نمی کنم، هر ساعت در اخبار و گزارشات روزانه می شنویم،  در این مقاله به تحلیل جغرافی ـ تاریخ می پردازم.  استعمار و امپریالیسم از بدو پیدایش در طول تاریخ بارها به این قاره لشکر کشید،  در بخش هایی بشدت شکست خورد،  و یا در تمامی سرزمین معدوم گردیدند،  آنها به ترفند هایی روی آوردند و با اعمال نفوذ در حکومتها و ایجاد تفرقه در ساختار های تاریخی اجتماع و یا سیاسی منطقه اقداماتی می کردند،  تا منافع بیشتری به دست آورند،  که در نهایت مخارج سنگین و شکست داشتند.  اینک امپریالیسم نو که از دانش جغرافی ـ تاریخ تهی می باشد،  و نمی تواند شرایط را علمی تحلیل و تعلیل کند،  در واقع مغز اصلی آن نرم افزاری است نه بشری.

      آنچه که منطقه را حساس تر کرده،  رشد اقتصادی و اجتماعی کشورهای روسیه و چین و هند و اقمار وابسته به اقتصاد آنهاست،  و مهمتر از همه اهمیت روز افزون نفت می باشد.  سی سال پیش یکی از چهره های امپریالیستی سابق نقشه ای از خاور میانه کشید و در آن ساده گانه کشور هایی بر اساس قومها ترسیم کرده بود،  و او خیلی بی خرد تر از آن بود که بداند نیم قاره ایران بزرگ جغرافیای متفاوت با ریشه در تاریخ جهان دارد،  امپریالیسم هرگز قادر به تشخیص آن بازی خطر ناک نمی باشد.  توده مردم کشور های اروپایی و آمریکای شمالی بخاطر فراوانی دروغ های تاریخی و اجتماعی و اقتصادی در سردرگمی به سر می برند،  و در توهّم های مختلف مانند تغییرات اوبامایی دلخوشند،  اما روز به روز دارند متوجه می شوند،  که چه کلاه های بزرگی در تمام تاریخ سر آنها رفته است. 

    اینک ما ملت سرافراز ایران بزرگ باید با درک موقعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی،  خود را به شکوه  گذشته که در واقعیت های تاریخ نهفته است،  راهی نو در جهان بگشاییم و با نشان دادن توانایی در همه عرصه ها،  قدرت تاریخی خود را یکبار دیگر به حرکت در آوریم.  توانایی و قدرت الکی و بی جهت و بدون سابقه تاریخی در اندیشه توده های مردم و علم و دانش حاصل نمی شود،  ایرانی ها پر بار از این موضوعات هستند،  فقط باید دروغ های تاریخ را دور بریزند،  و آنچه واقعیت ها بوده به تحلیل و تعلیل بگیرند.  دشمنان با دروغ ها همیشه می خواستند ایرانی را شکست خورده و ضعیف و متفرق نشان دهند،  که از این بابت سود ببرند،  منجمله ایران بزرگ را خاورمیانه و آسیای میانه نامیدند،  و بروی کاغذ ملت های تاریخی نیم قاره ایران بزرگ را دسته بندی دینی و نژادی کردند.  توده ملت ایران بزرگ بیش از هزار قرن در این نیم قاره که از فلات ها و دشت ها و دریا ها تشکیل شده در کنار هم یک دل و یک صدا بودند،  نوروز و جشنهای شکوهمند دلیل آن است.

      عده ای ساده دل و بی اندیشه،  به راحتی اغفال نفوذی های دشمنان تاریخی ایران شده،  و دسته های فاشیست، آنارشیستی، کمونیستی، ناسیونالیستی کنجی و یا دینی باب دل دشمنان تاریخی این سرزمین ایجاد کرده،  و در گوشه و کنار نیم قاره کار هایی می کنند،  که مخالف واقعیت های تاریخی است.  گاه افرادی بی دانش و تهی از درک واقعیت های تاریخی در جایی از جهان آب به آسیاب دشمنان تاریخی ایران می ریزند،  و با گفته ای، تالیفی،  و یا ترفند و لابی عمد و یا سهو به زیان ملت های قوی ایران بزرگ اقداماتی انجام می دهند،  که البته در کل تأثیری در روند حرکت اجتماعی تاریخی مردم ندارد.  جوانان عزیز و آینده نگر با کمی حوصله،  و مطالعه و پیگیری وبسایت ارگ براحتی می توانند،  مسیر ملی  را تشخیص دهند و دانش های اجتماعی، جغرافیایی، تاریخی خود را بالا ببرند.

   پرسش از عموم:  آیا تفاوت ناسیونالیسم واقعی را با مکتب های مختلف اجتماعی می دانید؟ 

برخورد جدی با تاریخ

      از ابتدای جوانی به عشق دیدن و بررسی آثار تاریخی ایران،  همه جای این سرزمین زیبا و پاک و آفتابی را گشته ام،  سی و پنج سال پیش در اردیبهشت 1353 زمانی که بیست سال داشتم،  اولین گردش بزرگ علمی و تاریخی را برای یافتن شهر های برقیانوس یا دقیانوس و نیز لوت و راقیس و چند شهر دیگری که از آنها در کتاب های تاریخی و دینی نام برده اند،  اطراف کویر ها و بیابان های شکوهمند ایران را گشتم.  مسیر هایی که ممکن بود روزی آب روان داشته و امروز خشک شده باشند،  هر جا که ممکن بود زمانی شهری و آبادی بوده گشتم،  و اطلاعات تاریخی و تاریخ اجتماعی از دور و نزدیک جمع کردم،  که به مرور در نشریات منتشر نمودم،  و آنها را در این چند سال به وب منتقل کرده و می کنم.  در آن زمان جاده و امکانات بسیار کم بود،  بنابر این برای گشتنها از موتورسیکلت ایژ روسی،  که مرکب بیابان های آسیایی بود بخوبی استفاده کردم،  و بهترین لذت و خاطرات را بدست آوردم،  مشروح در سفر های انوش راوید.

      در آن سالها بیشتر توانستم آثار تاریخی را بررسی کنم،  و روستا ها و قلعه های مسکونی و تخلیه شده کویری را ببینم،  گردش های علمی که تاکنون ادامه داشته و خواهد داشت.  اما امروزه با جمع آوری اطلاعات جغرافی ـ تاریخی متوجه شده ام،  که شهر های تاریخی فوق در لایه های باستان شناسی شهر های دایر و آباد می باشند،  و دست یابی علمی به آنها در وضعیت کنونی امکان ندارد.   بسیار اوقات می شنویم هنگام ساخت و ساز در جایی به این لایه ها بر خورد می کنند،  شاید و گاهاً به اطلاع مسئولین باستان شناسی برسانند،  و اگر دانایی و عاقلی باشد آنها را بررسی و تدوین می کند.  در این دوره می بایست باستان شناسی و نگارش تاریخ و تاریخ اجتماعی،  بر اساس داده های علمی که بر گرفته از فرمول های جغرافی ـ تاریخ است،  برابر دانایی قرن 21 تدوین و طبقه بندی شوند.  یکی از مشکلات امروزی در این علوم،  مدرک گرایی و ذهن های آلوده به داده های دروغ های تاریخی است،  و نیز عدم کارایی دانشگاهی موجود و نبود سازمان های قرن 21 در علم جغرافی ـ تاریخ است.

      بدلیل محدود بودن تاریخ در مجموعه های دولتی و یا تحت حمایت شبه دولتی،  تحقیقات و کشفیات در چهار چوب مورد نیاز آنها انکشاف و گسترش یافته،  و این مسئله حذف دروغها و راه های نوین نگارش را سخت یا مسدود کرده است.  همچنین باعث گردیده به مقدار زیادی تولید اشیا و سکه های زیر خاکی تقلبی،  و خرید و فروش و قاچاق آنها فراهم آید،  که به نوبه خود در هم آمیختگی و پایین آمدن ارزش های تاریخی واقعی را به دنبال دارد.  با خلاصه شرایط ذکر شده،  ذوق و حوصله می خواهد تا علاقمندان جغرافی ـ تاریخ،  به دنبال واقعیت ها رفته و پایه های این علم را ضمن استفاده کامل از تکنولوژی و فن آوری های نوین ریخته،  و تفسیر های واقعی تر از گذشته ارایه دهند.  در گذشته برای اسم و رسم کتاب های زیادی از روی یکدیگر رو نویس و انبوه چاپ کرده،  و دروغ ها را با کمک مالی موارد ذکر شده دولتی سابق بخورد مردم داده اند.  با تخصصی و تخصصی تر شدن علوم در این قرن،  پیگیری و اداره سیستم گرایش ویژه فرد با وب امکان پذیر است،  که ارتباطات و تبادلات و تغییرات را به راحتی و سرعت در آن می توان منظور کرد،  تنظیم کتاب کاری قدیمی و از بین رفتن سرمایه و هدف است.

      در گرایشات جغرافی ـ تاریخ نیازی نیست،  که توده مردم کامل از این علم بدانند،  همانطور که بارها نوشته ام در قرن 21 هر شخص لازم است،  در توانایی های تخصصی خودش بیشترین مهارت ها را داشته باشد.  قشر فوقانی اداره کننده جامعه و مشاوران اصلی آنها باید آگاهی لازم در علم جغرافی ـ تاریخ داشته باشند،  تا بتوانند از گمراهی و اشتباه دوری کنند.  باید توجه داشت ویروس حتماً نباید از نوع خوکی و مرغی یا کامپیوتری بوده،  ویروس می تواند در رشته های علم جغرافی ـ تاریخ هم لانه کرده باشد،  بهترین آنتی ویروس و روش مقابله با این نوع ویروس های دروغ ساز و خطرناک،  مطالعه و پیگیری وبسایت ارگ انوش راوید می باشد.

   پرسش از عموم:  آیا طرح یا تزی برای تاریخ نویسی جدی دور از دروغ ها دارید؟

ساده ها در تاریخ

      در ژانویه  2010 ژنرال آمریکایی در بی بی سی می گفت،  که جنگ جویان افغانستان خیلی قدرت دارند،  سریع هستند،  و به راحتی برای ما کمین می گذارند و ما را در تله می اندازند.  ما ماشین جنگی پر سر و صدا هستیم و آنها قدرت نظامی، چریک و پارتی زان آرام و سریع و زبده.  ما در افغانستان شکست خورده و زمین گیر شده ایم،  و هر چه بیشتر بمانیم و نیرو وارد کنیم،  بیشتر در باتلاق شکست افغانستان گیر افتاده ایم.  ما باید از تاریخ به درستی درس می گرفتیم،  و به افغانستان و عراق حمله نمی کردیم.  این ژنرال بسیار آه و ناله داشت،  و BBC همراه با فیلم هایی نشان داد،  که سربازان و نفرات و تجهیزات آمریکایی و انگلیس نابود شده بودند.

      باید به آن ساده ها گفت شما اغفال دروغ های تاریخی شدید،  دروغ های حمله اسکندر مقدونی،  چنگیز مغول،  اعراب بیابان گرد و تاتار و غیره،  که پیش کسوتان استعماری شما به این دروغ ها شاخ و برگ داده و گسترده کرده اند.  شما درک آنرا ندارید که از وبلاگ انوش راوید چیزی یاد بگیرید.  ملت های قاره کهن یک ملت هستند،  در طول تاریخ کنار یکدیگر و با هم بودند،  و مبارزان و جنگجویان سترگند،  و در مقابل دشمنان خارجی بشدت می جنگیدند،  و هر گز در طول تاریخ،  هیچ نیروی خارجی نتوانسته به این قاره و به ویژه ایران بزرگ تجاوز کند.  یادتان رفته که در قرن های 18 و 19 سه حمله انگلستان به افغانستان چه شد،  یادتان رفته یا بی سواد هستید،  که نیرو های کاملاً مسلح انگلستان و هندی در خاک شمال خلیج فارس چگونه توسط اندک کشاورزان دلاور تنگستان نابود شدند.

      فقط برتری تمدنی و صدور آرام نو فئودالی و بورژوازی به قاره کهن و ایران بزرگ،  که در دوران سازمان قبیله ای به سر می برند،  دشمنان و استعمار و امپریالیسم توانستند،   اندک موفقیت غیر نظامی بدست آورند.  هرگز در طول تاریخ کسی و قهرمان کذایی به این مردم پیروز نشد،  مردمی که در صورت حمله و جنگ به عبادتگاه و مسجد پناه نمی بردند که فقط دعا کنند،  و سپس قتل عام شوند،  بلکه عبادتگاه و مسجد و تمام کوچه ها و خانه ها را به دژ نظامی تبدیل می کردند،  مردمی که همیشه تاریخ آماده جنگ و نبرد با دشمنان خارجی بودند،  حتی به راحتی از میان ورزش های بیشمار محلی این آمادگی را می توان تشخیص داد.  دشمنان تاریخی ایران بزرگ بدانند مردم مبارزی که شجاعت و دلاوری، استدلال و منطق،  را جغرافیا و تاریخ در اختیار آنها قرار داده،  و در جاهای دیگر وبلاگ توضیح داده ام،  و مردمی از هر اندیشه چپ و راست و غیره از گذشته های دور از زمان سلسله هخامنشیان،  چریک و پارتی زان بوده و خواهند بود.

کلیک کنید:  تاریخ و طبیعت

کلیک کنید:  تاریخ پاکوب های دینی

کلیک کنید:  داستان های تاریخی ایران

 

کلیک کنید:  تماس و نظر

پاسخ های بی پرسش

      شاید این عنوان کمی تعجب بر انگیز باشد،  ولی در واقع پاسخ به پرسش هایی است،  که گاهی پرسش می شوند و گاهی نمی شوند.  افرادی بدلایل خودشان عقیده دارند،  که اسکندر یونانی به ایران حمله کرده،  اشخاصی هم این ادعای تاریخ های نوشته شده استعماری را دروغ می دانند.  ولی مشکل اصلی امروزه ما ایرانیها این نیست،  که اسکندر به ایران حمله کرده یا نکرده،  این یک ماجرای تاریخی بیش از دوهزار سال پیش است.  یکی دو نفر از افرادی که می گویند الکساندر یونانی به ایران حمله کرده،  با نوشتن نظرات و تحلیل های طولانی در نظرات وبلاگ،  مثلاً با کم و زیاد کردن یک واو یا نون در سکه های قدیمی،  می خواهند حرف خود را ثابت کنند،  نمونه آنها را قبلاً پاسخ گفته ایم.  من چند بار در جا های مختلف وبلاگ نوشته ام،  این افراد خود یک وبلاگ ایجاد کنند،  فقط نیم دقیقه وقت می گیرد،  و گفته های خودشان را در آنجا بنویسند،  و لینک آنرا در نظرات این وبلاگ بزنند،  من آنرا تأیید می کنم،  تا دیگران بروند بخوانند.  همانگونه که گفتم مشکل اصلی ما این نیست،  که اسکندر یا این و آن به ایران حمله کرده یا نکرده اند،  مشکل ما در استعمار و امپریالیسم است،  که با دروغ گفتن و نوشتن در تاریخ،  سوء استفاده کرده است.  از جمله غارت و بردن اشیا باستانی،  ایجاد مرز های ساختگی در قاره کهن،  برپایی تفرقه و دشمنی بین ملتها، غیره و غیره.

      آن دسته که در نظرات وبلاگ مفصل می نویسند،  و اصرار در این حمله دروغی دارند،  برای اینکه بدانند مشکل ما در حال حاضر این نیست،  بروند سر کوچه اشان دم یک مغازه،  بگویند آقای عزیز من یک صفحه مطلب برایت می خوانم،  که اسکندر حمله کرده،  فقط یک آدامس دستمزد بده،  طرف بلافاصله او را از مغازه بیرون می کند،  و می گوید مزاحم کاسبی من نشو.  یا برود در دانشگاه بگویند این که من می گویم درست است،  هیچ کس حرف آنها گوش نمی دهد،  و می بیند استادانی که باید بکار ترویج و تحلیل علم مشغول باشند،  برای گذاران زندگی راننده آژانس تاکسی و مسکن شده اند،  و می گویند برو بابا فکر نون باش،  این اساتید بارها این حرف را بمن گفته اند،  و در جا های دیگر وبلاگ ماجرایش را نوشته ام.  در واقع تمام وبلاگ انوش راوید درد نفوذ استعمار و امپریالیسم سابق،  و امپریالیسم نو امروزی است،  که مشکل مسئله تاریخ هم در این موضوع است.  وظیفه تاریخ نویس ایرانی این است که این موضوع را در گرایش خود و تاریخ بررسی و تحلیل کند،  نه در سیاست و سیاست کاری.

      من و یک قرن خانواده ام،  صدمات فراوانی از اینها خورده ایم،  قبل از اینکه رضا پهلوی شاه ایران شود،  پدر بزرگ من رهبر حزب دمکرات های آزاد بود،  آنها می خواستند ایران را جمهوری اعلام کنند،  با ترفند های انگلیس رضا میر پنج شاه شد،  و دمکرات های آزاد دربدر شدند،  منجمله پدر بزرگم خانه نشین شد،  زندگی نامه او را در راه راستی ایرانی نوشته ام.  آنقدر استعمار انگلیس مانند هر جا که بوده،  غارت کرد و مشکلات درست کرد،  که رضا پهلوی به آلمانها پناه برد،  ولی باز هم برایش فایده ای نداشت.  سالها گذشت روزی در 1352 محمد رضا شاه پهلوی،  پدر من منوچهر راوید را خبر کرد،  پدرم به دفتر شاه رفت،  شاه با دیدن پدرم از پشت میزش بلند شد،  و لیستی را نشان داد،  و سپس به روی میز گذاشت،  و او قدم زنان بگوشه ای از دفتر بزرگش رفت،  و رو به دیوار ایستاد،  و پدرم هم در نزدیکی او ایستاد،  شاه به آرامی گفت:  انگلیسها خواب بدی برای ایران دیده اند،  و ادامه داد،  لیستی که نشان دادم مدتهاست وقت مرا گرفته،  نام اشخاص مختلف است،  به هیچ کدام از آنها اطمینان ندارم،  من فقط بشما می گویم،  و شما هم کاملاً محرمانه نگهدارید و هیچ کس نفهمد،  ما برای مقابله با انگلیسها،  نیازمند یک نیرو هستیم،  مانند نیروی مقاومت ملی فرانسه در مقابل اشغال آلمانها،  من از شما می خواهم خیلی سریع برنامه و اساس نامه این نیرو را تدوین کنید،  دو بخش سری و علنی و....  فردای این گفتگو پدرم را از کلیه کار های دولتی برکنار کردند،  و او را بطور کلی از دستگاهها خارج نمودند،  و دیگر حتی نتوانست شاه را ببیند.  شاه از میز تحریر خودش هم می ترسید،  حتی دیوارش هم گوش داشت،  او کشور خودش را مانند فرانسه که در اشغال آلمان نازی بود می دانست.

      استعمار در تمام تار و پود این مملکت نفوذ داشت،  امروز استعمار و امپریالیسم وجود قدرتمند ندارند،  ولی امپریالیسم نو با قدرت می تازد،  که ماهیتاً با دو نمونه قبلی تفاوت دارد.  می بینید که چگونه با ایران بازی می کنند،  یک جنگ بین ایران و عراق،  دو ملتی که در طول تاریخ یکی بودند راه انداختند،  امروزه می گویند ایران نباید انرژی اتمی داشته باشد،  می خواهند به بهانه بمب اتم سازی،  ایران را خوار و خفیف کنند،  ولی کور خوانده اند.  می خواهند با انواع ترفندها مشکلات اقتصادی و مالی برای ایرانیان درست کنند،  با ترفند حمله می کنیم و نمی کنیم، می خواهند ملت را در بحران نگهدارند.  در نهایت آنها با خیال باطل می خواهند مناطق نفتی و گازی ایران و تمام حوزه خلیج فارس را اشغال نمایند،  و می کوشند با ایجاد دروغ های تاریخی ملت های قاره کهن را بیش از پیش تجزیه و کوچک و کوچکتر کنند،  تا هم بتوانند آنها را سردرگم جنگ با یکدیگر کنند،  و هم منافع و منابع را بهتر غارت کنند.  آنها بخیال پوچ تصمیم دارند،  ایران را به بیش از پنج کشور،  ترکیه را دو کشور،  عراق را سه،  افغانستان را سه،  پاکستان را بیش از چهار،  ازبکستان را دو،  عربستان را دو،  و همین گونه تا سال 2020 برنامه دارند.  آنها برنامه های دراز مدت دارند،  در سازمان آینده بینی نوشته ام،  و ما در فکر این هستیم،  که بخاطر الکساندر،  به پرو پای هم بپیچیم،  که بوده یا نبوده.  آنها صدها رادیو و تلویزیون و هزاران وبسایت با اسامی دلنشین در خارج از ایران،  راه انداخته یا حمایت می کنند،  ولی هیچ کدام از آنها نامی از دشمن اصلی ملت های قاره کهن،  یعنی استعمار و امپریالیسم نمی آورند،  اگر هم بگویند بدون داده های علمی و سر زبانی است،  گویا در راه گمراهی ملت حرکت می کنند.  باید در ضمن نوشتن تاریخ،  آگاهی رساندن این موضوعات مهم را در نظر گرفت،  چون بخشی از تاریخ و تاریخ اجتماعی است.

      مثالی بزنم،  بی بی سی که در دروغ گویی های تاریخی یکه تاز است،  و در نبرد نوپدید مچ آنها را گرفتم،  و دروگویشان را افشا کردم،  شنودگان ساده ای دارد.  مانند یکی از هوادار الکساندر یونانی،  که این فرد با بر خوردش چون یاران کارگزاران و چهره های استعمار رفتار کرده،  نوشت که به بی بی سی اهانت کردی،  من نوشتم که اهانت نبود،  بلکه بعنوان یک ایرانی در محیط دمکرات اینترنت،  دروغ آنها را رد و تکذیب کردم،  و این وظیفه هر ایرانی است که به هر تهاجمی پاسخ گوید.  این فرد گفت اگر راست می گویی اهانت های من به وبلاگت را هم بنویس،  او همانند حشر استعمار،  یا همان پیش روان سپاه مغول بود،  که متوجه نشد بی بی سی و صدای آمریکا و این قبیل، هرگز گفته های و نوشته های مرا پخش نمی کند،  آنها همیشه حرف های افرادی را پخش می کنند،  که می گویند ایران و ایرانی نبوده،  نه گفته های مرا که دشمن استعمار تاریخی آنها هستم.  آن فرد چون وبلاگش بازدید کننده ای نداشت،  می خواست از وب من سوء استفاده کند.  ولی هرگز اجازه سوء استفاده به عوامل استعمار از وبلاگم را نمی دهم،  مگر بی بی سی اجازه تکذیب دروغ هایش را،  در تلویزیون یا سایت خودش بمن داد.  پنج سال زحمت کشیدم تا بازدید وبلاگ را بالا بردم،  و حتی آنالیز آمار وبلاگ هم باز است،  تا علاقمند بدانند چه کسانی و چرا به این وبلاگ آمده اند،  آن وبلاگ هایی که آنالیز آمارشان بسته است،  شاید تعداد آمار بازدیدشان تقلبی باشد،  بازدیدها و کلیک های وبلاگ من سرکاری و پنج و ده تومانی نیستند.

      در جای دیگری یک نفر با اهانت بمن می گفت،  نام قاره کهن را از فرد مورد علاقه اش برداشته ام،  من براحتی نقدی بر نظریه فرد مورد علاقه او نوشتم،  و در اینجا پست کردم.  دلیلش این  بود،  هر شخص بداند،  که باید در وبلاگ خودش موضوعات مختلف تخصص خود را بررسی و تحلیل کند.  همه ما در محیط دمکرات اینترنت برابر هستیم،  فقط این دانش و تلاش ما هست،  که حرف اول و تعداد بازدید را می رساند.  یکبار دیگر تکرار می کنم،  اساس علم و تولید دانش های جدید،  برخورد های آذرخش و تندر گونه است،  از اینکه این افراد و شکاکان علمی،  در فکر این هستند،  که مخالف تزها و دکترین این وبلاگ باشند،  برای من جای خوشحالی است،  خیلی خوشحالی،  ولی فقط از آنها می خواهم دیدگاه ها و دانش خود را در وبلاگ خودشان بنویسند.  این روزها اشخاص فرهیخته بسیاری متوجه دروغ های تاریخ شده اند،  متوجه شده اند که استعمار گذشته چقدر در تاریخ دروغ گفته است،  ما در این وبلاگ تنها نیستم،  با گشتی در اینترنت متوجه این موضوع خواهید شد.

      این را هم بگویم،  من دو سه نوبت یک تا یک و نیم ساعته می توانم پای کامپیوتر گذران وقت نمایم،  بقیه وقت را کار های دیگر دارم،  البته پیش می آید چند روز زمان بیشتری پای کامپیوتر باشم،  اما بطور کلی و دائمی نیست.  برای خواندن وبلاگ ها و نوشته های دیگران،  و ای بوک و غیره،  تایپ و لینک گذاری نوشته هایم،  که تقریباً هر صفحه آ4 آن 15 تا 20 دقیقه وقت مرا می گیرد،  همه همه باید در همین مدت انجام پذیرد.  بنابر این خواهشاً پرسش های خود را دو سه خط بنویسید،  و تحلیل و بررسی های تاریخی و غیره را در وبلاگ خودتان انجام دهید،  از خواندن و نشر آنها در این وبلاگ معذورم.  مطمئنا بانو پرنیان حامد هم،  بدلیل گذاران ادامه تحقیقات و نشریات خود،  وقت ندارند پرسش های طولانی تکراری را بخوانند،  و به اشخاصی که نمی دانند کیستند و منظور شان چیست،  پاسخ های طولانی تکراری بدهند.

   جالب:  ما ایرانیها شرافت ملی و تمدن زیبای ایرانی خاص خودمان را داریم،  فرهنگی که غربیها از درک آن عاجزند،  ما خیلی سریع جذب نیرو های ملی و مردمی می شویم،  و دشمنان تاریخی خود را دور می کنیم.  اولویت با منافع ملی ماست،  بدین منظور شناخت استراتژی ایرانی مسئله مهمی است،  کنشگران تاریخی و تاریخ اجتماعی ایران،  که زیر تیغ حقوق بگیری هستند،  نمی تواند بخوبی در این مسیر حرکت کنند.  تاریخ و تمدن ایران،  فرهنگ و هنر ایران،  دو تضاد در غرب ایجاد کرده و می کند،  وحشت و احترام،  این دو در نگارش تاریخ ایران هم توسط غربیها وارد شده است.  امروزه ما با رفتار دمکراتیک منجمله در بحث های این وبلاگ،  تولید مجدد در فرهنگ سیاسی و اجتماعی را آغاز کرده ایم.  اعتقادات چپ و راست،  اعتقاد به حمله کردن یا نکردن اسکندر و این و آن،  دیگر جایگاه در میان جوانان باهوش ایران ندارد،  زیرا آنها درک می کنند که زمین زیر پایشان دارد حرکت می کند.  با توانایی فکری نوین،  عملکرد تاریخی و علمی هم دارد تغییر می کند،  در ضمن ملت ایران اردوی ملی و مردمی را خوب می شناسند.

سوء استفاده های استعماری

      موارد بسیاری وجود دارد که استعمار و امپریالیسم،  از آنها سوءاستفاده می کند،  و نقشه های شوم سرنوشت ساز را اجرا می نماید.  این موارد مختلف است،  مانند کتاب های دینی تاریخی،  که مورد سوء استفاده قرار می دهند،  و یا داستان های بی پایه اساس تاریخی،  که در واقع هیچ سندیت تاریخی زمان اتفاق ندارند،  و یا هر پرت و پلایی که دم دستشان بیاید می باشد.  امروزه وظیفه مقابله با این ترفندها و دروغها،  که باعث مغز شویی و پیکر بندی جدید اجتماعی می شود،  بعهده جوانان باهوش است.  چهره ها و کارگزاران استعمار با وجود داشتن امکانات وسیع،  ولی از این حداقل وبلاگ انوش راوید بشدت ترسیده اند.  زیرا من دارم آگاهی را ریشه ای می رسانم،  بخوبی می دانم ما ایرانیها هیچ دشمنی قهری و نظامی با ملتی و کشوری نداریم،  همانگونه که در طول تاریخ با هیچ ملتی نداشته ایم.  با بالا بردن آگاهی،  ضمن داشتن این همه جوان سالم و با سواد،  بخوبی هماهنگی ها و حتی برتر های مختلف در جهان را پیدا خواهیم کرد.

    من وقتی از اطلاعات گفته شده در کتاب های تاریخی و دینی بعنوان سند تاریخی استفاده می کنم،  که اکثر نوشته های آن کتاب برابر با قوانین و فرمول های تاریخی و تاریخ اجتماعی باشد.  بسیار دیده ام که خیلی از کتاب های تاریخی و دینی داستان و افسانه، میتولوژی و ادبی، ساده و ابتدایی هستند،  و نقض کننده اصول طبیعی حاکم بر بشر و تاریخ تمدن می باشند.  همانگونه که بارها نوشته و گفته ام،  شناختن و دانستن این اصول و قوانین،  تخصص و سالها تحقیق و تعلیل و پیگیری نیاز دارد،  و بطور کلی از عهده افرادی که مسائل را طوطی گونه تکرار می کنند،  و یا عادت به حافظه محوری آموزش و پرورش قرن 20 دارند،  غیر ممکن است،  و آنها در فراگیری دانش تاریخ نوین توانایی ندارند.

      نمونه استفاده های استعماری کتاب استر و ماجرای پوریم است،  این کتاب و داستان پوریم مربوط به یک دین خاص می باشد،  و من از اظهار نظر درباره موضوعات دینی معذورم،  اما آنچه که از تاریخ و باستان شناسی می دانم می نویسم.  در کنار دریای مرده یا همان بحرالمیت،  در جوار خرابه های قمران،  دیواره های کوهستانی قرار دارد،  و در میانه آن غار صعب العبوری واقع است.  در سال 1947 یک عرب شبان وارد این غارها شد،  و انبوهی از طومار های قدیمی را کشف کرد.  خبر به امریکایی ها و یهودیان مستقر در فلسطین رسید.  بخشی از طومارها به تصرف یهودیان در آمد،  و بخش دیگر به وسیله امریکاییان به نیویورک انتقال یافت.  کمی بعد این بخش نیز بوسیله یهودیان،  به مبلغ دویست و پنجاه هزار دلار خریداری،  و به محل مخصوص در بیت المقدس برده شد.

      بررسی های تاریخی و تحقیقی اهمیت فوق العاده این کشف را فاش ساخت،  و آشکار نمود که طومار های دریای مرده،  نامی که اسناد فوق به آن شهرت یافته اند،  بقایای کتابخانه مخفی اسنی ها است.  این حادثه یکی از مهمترین اکتشاف باستان شناسی است،  طومار های دریای مرده شامل کتب فراوان به زبان های عبری، آرامی، یونانی، لاتین، نبطی و عربی می باشند.  در این مجموعه متن کامل عهد عتیق بجز کتاب استر نیز بدست آمده،  که قدمت آنها به یک سده پیش از میلاد مسیح میرسد.  این مجموعه ثابت میکند که در آن زمان روایت های متعددی از تورات وجود داشته است،  و دانشمندان عهد عتیق امروزی صحت و درستی آنها را تأیید کردند.  پیش از این کشف،  کهن ترین نسخه های عهد عتیق مربوط به سده های نهم و دهم میلاد می باشد.

      کتاب عهد عتیق شامل کتب مقدسی است،  که توسط پیامبران قبل از مسیح نوشته شده،  و با توجه به نسخه‌ های بسیار قدیمی که در منطقه دریای مرده پیدا شده است،  معلوم می‌شود که نسخه ‌هائی که فعلاً متداول بوده،  از نظر صحت متن و مطابقت با نسخه ‌های اصلی کاملاً معتبر و قابل اعتماد می ‌باشد.  در میان این طومار های و نسخه های بسیار قدیمی دریای مرده،  قسمت ‌هائی از تمام کتاب های عهد عتیق باستثنای کتاب استر وجود دارد،  و حتی بعضی از کتابها کامل می ‌باشند.  با استفاده از دانش باستان شناسی،  تاریخ این طومارها قرن اول و دوم قبل از میلاد تعیین شده است.  با این کشف متوجه شدند که کتاب استر که در آن به ماجرای پوریم اشاره شده است،  هیچگونه سندیت تاریخی ندارد و کاملاً مورد ظن و تردید است.

     در جای دیگری با کمک چهره ها و کارگزاران استعماری می گویند این و آن بوده و نبوده،  و در یک پاتک به وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،  مشابه کاری بی محتوا درآورده،  که کوروش نبوده و دروغ است!.  اسناد زیادی درباره کوروش بزرگ وجود دارد،  در مقاله های مختلف سلسله هخامنشیان و کوروش و داریوش نوشته ام،  و با حذف دروغها و تحقیقات بیشتر ادامه خواهم داد،  تا به واقعیت بیشتری دست یابم.  رسم بدی از دوره استعمار باقی مانده،  که تاریخ را سیاسی می کنند،  تاریخ یک علم است،  مانند تمام علوم،  با نگرش های سیاسی،  انحراف از دانش و به گمراهی رفتن پیش می آید.  اگر من در وبلاگ به ناسیونالیسم ایرانی اهمیت می دهم،  این سیاسی کاری نیست بلکه تشویق است،  از نظر من هر محله و روستا باید ناسیونالیسم تشویقی خود را داشته باشد.  معمولاً سیاسی کار در تاریخ حریف طلبی و کوچک شمردن دیگران،  همراه بزرگ طلبی و زیادی خواهی برای یک شبکه کوچک یا بزرگ است،  که با ترفندها و شگرد های مختلف می آمیزند.

      از بدو پیدایش استعمار سیاسی کاری های استعماری،  براساس سوء استفاده از دروغ های تاریخی هم پیدا شد،  و استعمار این نوع سیاسی کاری ها را حمایت و کمک می کرد تا رشد یابند،  که بتواند محیطی آلوده ایجاد کند و از آن بهره ببرد.  امروزه در قرن 21 با وجود انقلاب ارتباطات و اطلاعات،  این نوع سیاسی کاری های استعماری به اوج رسیده،  و آنها می خواهند با این کار کشور های کوچک متخاصم در قاره های جهان ایجاد کنند،  که بتوانند نفت و منابع و منافع ببرند،  و راحت و پیروز مندانه وارد تمدن جدید کنترل انرژی گردند.  یکی از وظایف دانشگاهیان و دولتی های مربوطه،  تنها پول و پله گرفتن و وقت تلف کردن نیست،  آنها باید در این باره تحلیل ها و بررسیها داشته باشند،  و مانند تز و پروژه جهت شناخت و آگاهی عمومی در اینترنت منتشر کنند.  ولی متأسفانه بعلت عدم دانش و دانستن واقعیت های تاریخی و تاریخ اجتماعی،  نمی توانند چنین کار را انجام دهند،  مطلبی و حرکتی از آنها نمی بینیم،  در باره موضوعات و مسائل فوق مقالات زیاد نوشته و ادامه می دهم.

این اول کار است

      عزیزان این اول کار است،  من دنبال حقایق تاریخی هستم،  که با دانستن صحیح تاریخ و تاریخ اجتماعی بدرستی می توان به راه آینده ای نوین رفت.  وفا داری به تاریخ و حقیقت ما را به نتایجی می رساند،  که آبروی نتایج قبلی را می برد،  شامپلیون در دویست سال پیش با خواندن خط هیرو گلیف مصر باستان به نتایجی رسید،  که آبروی کلیسا رفت،  و در راه رو های قدرت واتیکان دشمنی با او شاید باعث مرگ زود هنگامش شد.  در کل اکثریت مخاطبان اینترنتی زیر 25 سال هستند،  البته برای وبلاگ های انوش راوید هم همین گونه است،  آنها شاید در نظر اول و دید ابتدایی نتوانند مطالب را هضم کنند و یا بگیرند،  ولی برایشان راه متفاوتی در نگرش به جهان گشوده می شود.  خود آگاه یا ناخود آگاه بودن این نگرش،  در هوش و تخصص و علاقه افراد قرار گرفته است،  ولی در هر صورت زمان می برد،  بنا بر این اول کار است.  انوش راوید چون با دید ملی و مردمی نگاه می کند،  می داند تحول در تاریخ اجتماعی و رشد فکری توده ای شرایط خاص خودش را دارد.  شناختن تمنا های موجود کاری است که می بایست علم جغرافی ـ تاریخ،  و زیر مجموعه های آن را در نظر داشت.  در قرن انبوه سازی 20 گرایشات مختلف آکادمیکی شکل گرفته بود،  ولی با دانایی قرن 21 نتایج متفاوت خواهد بود.

    یکی از موضوعاتی که در اینترنت گردی می بینم،  بسیاری اشخاص مقالات مرا کپی می کنند و با نام خودشان جایی پست می کنند بدون اینکه چیزی از آن مطلب متوجه شده باشند،  عزیزانی که در باره آن مطلب پرسشی داشته باشند،  نمی توانند به پاسخ خود برسند.  از آن عزیزان کپی کار تقاضا دارم همان گونه که در میان مطالب وبلاگ نوشته ام استفاده از مطالب وبلاگ های من مشکلی ندارد، اما خواهشاً لینک آنرا بگذارید تا بتوانم پرسش ها را پاسخ دهم.  تحقیقات وسیعی برای حقیقت در تاریخ دارم که فعلاً از ترس سرنوشت شامپلیون آنها را منتشر نمی کنم،   آینده نتایج خوب واقعی تاریخی را در وبلاگ پست می کنم،  این اول کار است.

    زمانی که در آن بسر می بریم بزودی به تاریخ می پیوندد،  بسیاری از مردم حال را فقط با اکنون می بینند و نمی توانند آنر از آینده نگاه کنند،  که در آن صورت حال تاریخ خواهد بود.  فاشیستها،  نازیستها،  شونیستها، فقط می توانند حال و آینده را در اکنون ببینند و هرگز نمی توانند بفهمند بزودی همه چیز تاریخ می شود.  امروزه عده ای به اصطلاح وطن پرست، ایران پرست دارند با باند بازی کوچک و بی اهمیتی و ظاهراً به شکل میهن پرستی آرام و خزنده می گویند پارس ها برتری فوق العاده به همه دارند و اگر بتوانند جغرافیای کوچکی از ترک و کرد از ایران خارج کنند و عرب و بلوچ و ترکمن و... را نیز به نوعی کم کنند و براحتی مملکتی با تفکر عظمت طلبی تاریخی و ثروتمند از آن پارس ها باشد،  آنها و هم شکل هایشان در کل منطقه می خواهند در اتحادی با امپریالیست نو و صهیونیسم براحتی به منطقه مسلط شوند و قدرت و جنگ.  معلوم نیست فرماندهی آنها کجاست اما از کارهای نوچه های آنها در همه جا پیداست کار ها و برنامه هایشان چیزی مانند تجزیه طلبی پارس می ماند.  همانطور که در اردوی مجازی ملی و مردمی و جنگ بزرگ جغرافی ـ تاریخ نوشته ام تا کنون تعداد آنها در نظرات وبلاگ زیر ده نفر است آنها بی سواد و کودن هستند و درکی از تاریخ ندارند و نمی دانند تاریخ اجتماعی چیست فقط ساده گانه مجری دستوراتی هستند که چون برنامه رباط در کله پوکشان قرار داده اند.  ایران بزرگتر  از وجود چند تجزیه طلب پارس و یا دیگری است.  تعیین کننده مسائل زیر بنایی جامعه تاریخ است،  شبیه سازی های تاریخی اشتباه ساده گانه و بزرگی است.

   تاریخ شکوهمند ایران پر است از ماجرا های شنیدنی و خواندنی و این تاریخ تجزیه طلبی هم از تاریخ ایران است نباید از بررسی و دانستن آن ترسید،  بعد از دریافت نظراتی پیرامون این موضوع تاریخ تجزیه طلبی فارس،  یا ترک و کرد و بلوچ و غیره در تاریخ را می نویسم.  این را باید دانست جامعه صحرای بر هوت نیست جامعه تاریخ و زیر بنا دارد این نیست که یه روز آفتابی برای تفریح مردم شلوغ نمایند و شروع به انقلاب انسانی کنند، اگر قرار باشد کشوری با یک یا چند وبلاگ یا برنامه ای در رادیو و تلویزیون بهم بخورد و یا تجزیه شود آن مملکت را باید ترشی ریخت و در وجودش شک کرد.  جامعه ای که تاریخ و رزومه روشن واقعی دارد،  خود بخود همه چیز آن بصورت ملی و مردمی کنترل می شود،  آنچه که فرهنگی تهاجمی می آورد و یا توسط دستگاه های فرهنگی قدرت حاکمه اداره می شوند،  اختلافی با جامعه ایجاد می کند که به نغفع نمی باشد و توده ها آنرا دفع می کنند،  تاریخ و زیر بنای جامعه حرف اول را می زند.

      دشمنان از داستان دروغ آتش زدن تخت جمشید بدست اسکندر یونانی دروغی سوء استفاده می کنند،  و با تبلیغ شدید،  ایرانی ها را ضعیف و شکست خورده و یا تاریخ ایران باستان را منکر میشوند.  ساده ها که بعضی مثلاً از تاریخ دان های دولتی و دانشگاهی ما هستند،  بخاطر نداشتن فکر تاریخی نمی توانند واقعیت های تاریخ و حال را بیابند و درک کنند.  گویا سرنوشت ایران دارد به بازی گرفته میشود.  در کتاب های درسی بقدری زیاد دروغ های تاریخ را نوشته اند،  که دیگر کسی نتواند به واقعیت فکر کند.

      این برای اولین بار است که علم جدید جغرافی ـ تاریخ با اندیشه پارسی، گفتار پارسی، کردار پارسی،  پایه گذاری می شود،  دانش با زیر مجموعه هایی چون تاریخ و تاریخ اجتماعی.  البته با قوانین و فرمول هایی ویژه ای که تا کنون نبوده اند،  قرن 21 راه کار های نوینی می طلبد و تمنا و درک جدید هم لازم است.  ما نباید چون قرن 20 باشیم و انبوه داستان ها را در پرده نمایش آکادمیکی به عنوان علم پذیرفته و در نهایت دست خالی از عملکردها،  با ادعا های بزرگ نگاه مان به پایانه های وارداتی باشد.  قرن نو دانش های متفاوتی می خواهد که بشر را نجات دهد،  و آن نیز تخصص در تخصص می طلبد،  که هر چه ویژه تر ارایه شوند،  با ابزار های نو در سازمان های قرن 21 و آرایش جدید در فدرالیسم علمی.  آنچه مردم تا کنون در باره تاریخ می دانستند،  داستان های بی پایه و اساسی بود،  که جز به گمراه کشاندن بشریت و جنگ و دشمنی چیزی در آن یافت نمی شد.  روحی نگاه نمودن و احساسی بر خورد کردن از نتایج آن بود،  که نمونه هایی در اردوی مجازی ملی و مردمی نوشتم.

کلیک کنید:  تاریخ نجوم در ایران

کلیک کنید:  شهرستانهای تاریخی ایران

کلیک کنید:  معابد مهر و میترا در جهان و ایران

کلیک کنید:  تماس و نظر

سازندگان سرنوشت و جهانی نو

      تاریخ نوشته شده توسط چهره ها و کارگزاران استعمار،  در کل تمام دوران استعمار و امپریالیسم را باید خوب شناخت،  و با تمام وجود آن پرت و پلاها را درک کرد،  و با دانایی نوین به جنگ آنها و پاک نمودن دروغها رفت.  امروز استعمار گران اعتراف میکنند،  که آینده جهان در گوشه ای از ایران بزرگ نگارش میشود،  در واقع بدلایل جغرافیایی بسیاری از تاریخ ها و جریانات تاریخ اجتماعی در قاره کهن و بویژه ایران ساخته و پرداخته،  و سرنوشت ها نوشته شده است.  از موج دوم تمدن،  اروپا بورژوازی و صنعتی شد،  در ساختار های تاریخی اجتماع نوشته ام،  و گامی فراتر از بقیه جهان که در موج اول و فئودالی و کشاورزی باقی بود پیش رفت.   بدینسان استعمار پدیدار گشت،  و این پستی گرایی،  نوکرانی نیاز داشت،  که یا وجوداً ساده باشند،  یا خائن بسرزمین مادریشان،  تا بتواند آنها را در خدمت بی چون و چرا گیرند.  دشمنان تاریخ ایران اراجیفی برای منافع و مطامع خودشان بنام تاریخ و مرزها سر هم می کنند،  تا بتوانند دنیا را با حقه و کلک بکام خود بگردانند،  و نقشه های شوم سرنوشت سازی را بکشند.

      در این زمان هنوز از این نوکران عده قلیلی باقی اند،  که در اشکال مختلف مانند رسانه های خارجی، سایتها و وبلاگها سعی دارند،  بفرض مفلوکانه خودشان افکار روشن مردم دانا و آگاه ایران را منحرف کنند.  ولی این غلامکان نادان به جا مانده از استعمار کهن کور خوانده اند،  ملت های و قوم های ایران بزرگ تا نابودی تاریخ ساختگی و دروغی،  نوشته و پرورانده شده دوران استعماری،  و باز نویسی گذشته های پر افتخار خود،  یکدل و یکصدا خواهند بود.  این عده اندک از نوکران نادان،  که پولی یا مجانی هستند،  با نوشتن نازا و اهانت، پرت و پلا، دروغ و دونگ،  در وبها و نظرات و یا با ایمیل،  سعی می کنند تاریخ نویسان نوین ایران را،  از کار شکوهمند و مهم خود دور کنند.  آنچه که پیداست ایرانیان سرفرازان تاریخ،  سازندگان سرنوشت و جهان نو خواهند بود،  آگاهی از ترفند ها و رنگها و نیرنگ های دشمنان تاریخ ایران بزرگ،  موضوع مهمی است،  و باید در کنار بررسی های تاریخی و تاریخ اجتماعی آنرا هم در نظر داشت.

      فردی با چند حرف زشت ساده گانه در نظر های وبلاگ نوشته،  که تو نمی توانی تاریخ را تحریف یا عوض کنی،  تاریخ همینه که هست،  این گونه افراد آنقدر ترسو هستند،  که خودشان را هم معرفی نمی کنند،  می ترسند و نمی توانند برداشت های جدیدی از علوم و زندگی داشته باشد.  آنها نمی توانند درک کنند مقالات و نظرات من جهت این است که با دانایی نوین فکر کنیم و بیاندیشیم،  که آیا،  آنچه تا کنون می دانستیم واقعی است؟  حقیقت چه میتواند باشد؟  بعضی ها دوست دارند در تصورات خودشان بمانند،  چه فکر و دانششان علمی باشد یا نباشد،  می پندارند علم در همان اندازه است.  بنظرم  آنهایی که علم را در حد دانش خودشان می دانند،  می توان فسیل گفت،  که در اردوی ملی و مردمی مجازی ایران از آنها نوشته ام.  باید توجه داشت،  علم پایان ندارد،  و دست به دست و نسل به نسل بیشتر میشود،  و تغییر می کند،  در موج نوی ایران و تاریخ و فرهنگ یادگیری گفته ام.  در این میان،  ترسویی از بیچارگی هر چند گاه مرا تهدید به مرگ میکند،  او نمی داند و نمی فهمد،  اینجا ایران سرزمین دلیران است،  مردمی که نشان شرافت در تاریخ دارند،  ما عاشقان خاک پاک ایران هستیم،  خونمان می جوشد از برای نابودی دشمنان تاریخمان.

      دشمنان سادهی که با دروغ های تاریخی سعی در نفی تاریخ شکوهمند و شیرین عزیز ما را دارند،  دیگر کارشان تمام شده است،  آنها می خواهند بگویند ایران جالیز بود،  و ایرانی بادمجان،  که هر کس آمد آنها را سربریده است.  هم میهنان و جوانان عزیز با مطالعه و پیگیری وبسایت ارگ،  مچ دروغ گوها را در تاریخ بگیرید.  مقاله ها و مطالب این وبلاگ ها را،  با حفظ کامل محیط دمکرات،  به تمام زبان های مردم خوب ایران بنویسید،  تا همگان به دروغ های تاریخ چون حمله الکساندر یونانی،  و حمله چنگیز مغول،  حمله اعراب بیابانی،  حمله تیمور گورکانی،  و بسیاری دیگر از دروغها کاملاً آگاه شوند،  و این را همه بدانند،  که دشمنان تاریخی مشترک دارند.

      دشمنان تاریخ ایران می خواهند بگویند،  که مردم غیور این سرزمین تاریخی،  ترک و آذری،  کرد و لر،  لک و بختیاری،  قشقایی و ترکمن،  کابلی و زابلی،  پارسی و مادی،  خوزی و مازی،  بلوچ و گیلک،  پشتون و هزاره،  غیره و غیره که بسیارند،  همه و همه آنقدر بی اصل و نسب،  ضعیف یا بی غیرت بوده اند،  که هر کس به راحتی آمد و آنها را شکست داد و به بردگی برد.  حتی پا را فراتر می نهند،  و در بعضی جاها مثلاً می گویند،  مردم خوش تیپ و خوشگل و قوی هیکل آذربایجانی،  از بازماندگان اقوام منگول دشت های گبی و آلتا هستند،  و با حمله مغول به ایران آمده اند.  ولی مردمان ایران ساده نیستند،  که دیگر اغفال این پرت و پلاها و ترفندها شوند،  آنها می دانند مردم قوی و سالم و زیبای ایران،  از بدو پیدایش تاریخ تمدن در این آب و خاک پاک بوده،  و سرزمین خود را با قدرت نگه داشته،  و در رشد و تکامل تاریخ تمدن خیلی تأثیر داشته اند.

   پرسش از عموم:  آیا تاریخ استعمار را با تمام ترفند ها و نیرنگ ها و رنگ های آن درک کرده اید؟

فرصت تاریخی ایرانی ها

      به دلیل مسائل مختلف تاریخ ساز که در میهن عزیزمان جریان دارد،  به نظر می رسد آگاهی داشتن از دلیل مراحل و موضوعات تاریخی مربوطه اهمیت پیدا می کند،  تا مردم در دام ها و ترفند های دشمنان نیافتند.  بنابر این نگاه کوچکی به تاریخ و تاریخ اجتماعی به عنوان،  فرصت تاریخی ایرانی ها، می اندازم،  برای بهتر دانستن تاریخ اجتماعی ایران،  مطالعه و پیگیری وبسایت ارگ پیشنهاد می شود.

      طی دویست سال گذشته رقابت شدیدی بین انگلیس و روسیه برای نفوذ بیشتر در جغرافیای ایران بزرگ جریان داشت،  با قرار داد 1921 ایران و شوروی مدت طولانی این رقابت کم رنگ شده بود.  ولی در سال 1978 با ضعیف شدن روسیه،  انگلیس با حساب استراتژی و تاکتیک نفوذی پانصد ساله خود در ایران،  موفق شد گستردگی بیشتری در اشکال آشکار و مخفی در ایران بدست آورد.  در این دو سه سال گذشته،  روسیه توانسته بعد از حدود 30 سال فراز و نشیب در کشور خودشان،  از برکت نفت و گاز ثبات نسبی بدست آورده،  و با زیرکی از مشغولیات رقیبانش در عراق و افغانستان استفاده نماید،  و چنگ اندازی های جدیدی را شکل دهد.  چند سال پیش با پیدا شدن رد پای پوتین در خاک ایران،  مطالبی به عنوان شکست فکر شوم در دریای مازندران نوشتم.  همچنین در سی سال گذشته انگلیس به کار های استعماری در ایران مشغول بوده،  ولی با ایجاد نیرو های مستقل ملی و مردمی،  و یا پیدایش حفره های عمیق رنگ باخته،  تاکتیک تاریخی پانصد ساله اش بی اثر شده است.  در واقع آن دو قدرت استعماری و امپریالیستی به دنبال راه کار هایی دیگر و نوین برای نفوذ در ایران می باشند،  مردم ایران باید هوشیار و آگاه بوده که در دام های این دو قلدر منش تاریخی خود نیافتند.  مسئله مهم این است که هرگز در طول تاریخ دیده نشده تاریخ دوبار تکرار شود،  مردمی که به سرعت انقلاب 57 را سازمان دادند و به انجام رساندند،  باعث وحشت و ترس و دست پاچگی دشمنان گردیدند،  که از غیرت و قدرت ایرانیها غافل بودند.

      در قرن های 19 و 20  دو رقیب روس و انگلیس جنگ و گریز ها و عقب و جلو رفتن های مختلفی در ایران داشته اند،  و همیشه تکیه روسیه برای نفوذ به ایران بر دوش قزاق ها و نیرو های امثال بوده است،  و آن طرف بر احساسات و خواسته های عاطفی مردم تکیه داشته.  آنها در صحنه جهانی با یکدیگر یکسانند و جایگاه های خوبی دارند،  ولی با این وجود امکان سازش در ایران را ندارند،  هر چند در این مورد ممکن است مدت های کوتاهی با هم کنار بیایند،  و چون آتش بس موقت به تجدید قوا مشغول گردند،  ولی پایدار نمی تواند باشد،  چین و گاهاً ژاپن و اقمار اقتصادی آنها در جهت و یا زیر مجموعه سیاست تاریخی روسیه در ایران،  و آمریکا و گاهاً اروپا در سمت یا زیر مجموعه سیاست تاریخی بریتانیا قرار دارند،  این صف بندی سیاست گذاریها را بسیار مشکل کرده است.   آنها می ترسند که اگر طرف مقابل حتی بر نیمی از جغرافیای سیاسی و یا اقتصادی ایران مسلط شود،  تمام برنامه ها و خواست هایش از بین برود،  و فاجعه ای و شکستی جبران ناپذیر برایشان روی دهد.  البته هر کدام از زیر مجموعه ها،  خود دارای فلسفه و منطق خاص سیاسی هستند،  و بدون اطمینان به یکدیگر با نگرشی متفاوت برنامه می ریزند،  که چندان در یک جهت نیست،  باید توجه داشت،  این نقطه ضعف آنها قوت ایرانی هاست.  در هر صورت با برخورد دوباره بالا های جهان،  فرصت تاریخی در اختیار ایرانی ها قرار گرفته است.

      امروزه ایران عزیز با داشتن میلیونها جوان تحصیل کرده،  و جغرافیایی مهم با منابع بسیار،  می تواند معادلات تاریخی را در قرن 21 به نفع خود بر هم بزند.  هوشیاری و دقت، تحلیل و تعلیل اصول مهمی هستند،  که باید بر احساس و عاطفه تاریخی غلبه کند،  جوانانی که بر موج زمان سوار هستند،  به راه خود خواهند رفت و تاریخ را شکاف می دهند،  و دیوارهای ساختگی و دروغ را فرو می ریزند.  سطحی نگری و شتاب زدگی و هیجان رفتگی دور از انتظار تاریخ سازی است،  و باعث از بین رفتن انرژی های ملی می گردد،  و سوء استفاده امپریالیست نو را در پی دارد. 

      بریتانیا نیروهای وابسته خودش را در دو جناح نگه می داشت،  تا اگر جناحی از فرامین استعماری کوتاهی کرد،  جناح دیگر را به کار اصلی بگمارد تا دیگری را ترمیم نماید،  اما روسیه فقط یک جناح نظامی و فاشیستی را ترجیح می داد.  انگلیسها نفرات رده های اول سیاسی جناح ها را به ندرت و به دلایل خودشان به قتل می رساندند،  ولی روسها با فضل خاص نظامیشان فرماندهان را بی دوام می کردند و به راحتی می کشتند.  مهره های رده های دوم و سوم نیروهای محلی وابسته به استعمار انگلیس چندان کاری به سیاست های بالا دستی نداشتند،  فقط به نوکری مفتخر بودند،  ولی نوکران و نیروهای وابسته به روسیه کمتر مخ داشتند.  مطابق طبیعی و ذات بشری،  همیشه میان رده های هر کدام از نیرو های فوق اختلاف وجود داشت،  و از این وضع توده های پائین دست مردم،  برای اردوی ملی و مردمی استفاده موقت می بردند.  در قرن 21 و با گذشت زمان آنها یعنی دشمنان تاریخی ایران،  تکامل یافته اند،  مردم هم باید احتیاط کنند که احتمالاً بازیچه این نیروها نگردند،  آنها اسماً و مجازی از تمام سیاستها و گروه ها،  راست، چپ و میانه، وسط بسیار استفاده می کنند،  که جهت اغفال ملتها ساخته و شکل داده اند.  به بهانه ها و کلک های مختلف و با ظاهر ملی و کشوری،  خودشان را در همه جا،  جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، می چپانند،  تا مقاصد امپریالیستی را پیش ببرند.  شناختن دوست از دشمن و شعار های واقعی،  امر مهمی است،  که با دانستن تاریخ و اجتماعی بدون دروغ های دشمنان امکان پذیر است. 

     در آن دویست سال 18 تا 20 میلادی،  ایرانی در شرایط خوبی نبود،  اما اینک ملت ایران در رأس حرکت های نو می باشد،  و حتی می تواند جهان را در تمام بعد آن متحول نماید،  که این مسئله مهم و حیاتی است.  دقت نظر ایرانی ها از نفوذ دوباره و تاریخی استعمار گران جدید،  جلوگیری خواهد کرد.  باید توجه داشت ملت های امروز ایران آن مردم 30 یا 70 سال پیش نیستند،  امروز از سطح آگاهی و دانش و بالندگی برخور دارند،  و استفاده گسترده از وسایل تکنولوژیکی مدرن و امروزی را در بالاترین اندازه برخور دارند،  و انقلاب دانایی قرن 21 را خوب می شناسند.  هر حرکت کوچک و یا بزرگ سازنده از جانب توده مردم،  و یا ویران کننده از طرف امپریالیست نو،  به همه و همه مردم و اقشار جامعه مربوط می شود،  درواقع این و آن و من و ما ندارد،  باید در تمام موارد مردم عزیز ایران دقت و توجه داشته باشند.  همچنین لازم است پویایی این خط با جغرافیای مهم آن،  مورد تحلیل دقیق با حفظ کامل دمکراسی خواهی قرار گیرد،  و اگر کسی فقط خود را ببیند کاملاً گمراه است،  و بزرگی و شادابی ملت ایران را نشناخته.  داشتن فعالیت و تحرک های ویژه در مسیر سازندگی تاریخ ایران بسیار مهم است،  و هر اقدامی شکوفایی بیشتری برای رشد اجتماعی ایران را به دنبال دارد،  تاریخ نشان داده که حرکت های جدا سری و قهر آمیز با ملت ایران محکوم به نابودی است.  با شناخت تاریخی مطمئنن مردم ایران به عقب باز نمی گردند و تصور اینکه چهره ها و کارگزاران استعمار می توانند،  هم میهن های عزیز را بر گردانند اشتباه و سادگی دشمنان می باشد.

   قابل توجه ــ  در این میان چالش های و بحران های بزرگی پیش روی ایران قرار دارد،  بخش هایی از آن را می نویسم:

   اقتصادی مانند:  ـ کمی تولید مواد غذایی در داخل و گرانی آن در جهان، ـ  وابستگی غیر اصولی و غیر سازمانی به اقتصاد جهان،  ـ کم شدن درآمد صادراتی نفت و داشتن واردات زیاد،  ـ حجیم بودن پول و اسکناس های رایج ایرانی و نداشتن پشتیبانی اقتصادی و مالی برای آنها،  ـ کمبود آب آشامیدنی و کشاورزی و توزیع نا مناسب آب.

   اجتماعی مانند:  ـ افزایش بی برنامه جمعیت دو برابر در کل و چهار برابر شهر نشینی در 30 سال گذشته و بیش از ده برابر در یک قرن،  ـ عدم وجود افراد متخصص کاری در سطح کم سواد و با سواد عالی و نیز فراوانی افراد دارای تخصص متوسط حاصل از دانشگاه های ایران،  ـ بیکاری گسترده بدون برنامه های تولید کار.

   سیاسی مانند:  ـ عدم تجربه ملی در سازمان های قرن 21 ،  ـ نداشتن تحلیل درست از توازن قوا در بالای جهان و عدم ایجاد و حفظ توازن در منطقه،  ـ  ندانستن واقعی و به تمام معنی جغرافیای ایران توسط اندک سیاست گذاران. 

کلیک کنید:  ساتراپ ایرانی روم

کلیک کنید:  تاریخ دروایش در ایران

کلیک کنید:  تاریخ جرگه و شورا در ایران

کلیک کنید:  تماس و نظر

تکرار سفارش انوش راوید

     وبلاگ انوش راوید برای عزیزان علاقمند به تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران است،  که به آن اهمیت می دهند،  و در جهت برداشت دروغها از تاریخ ایران گام بر می دارند.  هم میهنان عزیزم در وبلاگ هایشان نشان دادند،  که شایستگی فراتر از هر تصوری را دارند،  در نوشته های آنها،  روز بروز سطحی نگری کمتر شده،  و با ادبیات علمی،  فراز و نشیب ها را خوب می شناسند،  که این می تواند جامعه شناسی نوین ایران را به تصویر بکشد.  روز بروز به تعداد جوانان با هوش دارای ذهن پویای تاریخی،  با توانایی سبک تاریخ نویسی ایرانی افزوده می شود.

     انگشت شماری که توانایی مطالعه وبسایت ارگ انوش راوید را ندارند،  بی دلیل در نظرات ناسزا می نویسند،  و کلمات زشتی بکار می برند،  که می دانم از ایرانی عزیز نمی باشد.  مانند:  جیره خوار حکومت و یا دشمن ایران،  و ناسزا های زشت می نویسند،  آنها اندکی از آزادی اندیشه و قلم نمی دانند،  و کمترین دانش فرضیه های علمی ندارند.  اینان در میان کل نظرات رسیده کمتر از یک درصد می باشند،  از آنها توقع بیش از این نمی رود،  چون قادر به خواندن و درک وبلاگ نیستند،  از روی احساسات پوچ و یا مزدوری می نویسند.  یکی دو نفر هم که مرا تهدید می کنند،  بی دلیل زحمت خود زیاد کرده و بی فایده است.  در هر صورت من در خدمت عزیزان جهت برداشت دروغ های تاریخی هستم،  فقط یک گام فاصله است تا اینجا.

     همانطور که در مقاله قرن سنت گریزی نوشتم،  هر شخص باید در جهت دانش و حرفه خود حرکت کند،  و کار فرهنگی خودش را در دنیای دمکراسی دیجیتال،  بخوبی و روشنی پیگیری نماید.  جوانان عزیز باید به توانایی خود برای کشف حقایق علمی تاریخ پی ببرند،  و ایمان فراوان داشته باشند که می توانند،  و از تکرار داستان های دروغی ساده لوحانه دشمنان خود داری کنند،  که کاری بسیار نا شایسته است.  تکرار کنم ساده نباشید،  و اغفال ترفند های دشمنان نگردید،  هر گونه کوتاهی مورد سوء استفاده استعمار نو و دشمنان برای تفرقه و جدایی و نیست در جهان شدن خواهد بود.  آنهایی که برای ما تاریخ دروغی نوشته اند،  خیلی بی سواد و مغرض بوده اند،  از   دروغ های آنها نهراسید،  با دست توانا و معرفت خاص ایرانی به دروغ های الکساندر و مغول و غیره بگوید:  نه، نه.  آنها می خواهند ما نتوانیم از حقوق تاریخی ایران دفاع کنیم،  و بگویند،  ایرانی ها ترسو و شکست خورده بودند!  بی تاریخ و اصل و نسب بودند!  خیال و تصوری باطل و ساده گانه تر از دروغ های شان را دارند.

      تحولات در جهان قرن 21 به سرعت می گذرد،  و هر روز شاهد مسائل جدید علمی و اجتماعی و غیره هستیم،  بنا بر این اندیش مندان در بخش تاریخ و جامعه شناسی تاریخی،  مسئولیت سنگین رساندن آگاهی صحیح را بعهده دارند.  نباید وابسته به دانش اندک گذشته،  و چند اثر بجای مانده باشیم،  که معلوم نیست واقعی و درست می باشند،  در اینجا توضیح داده ام.  گستردگی حرکت های مختلف جهانی،  در تمام بخشها را باید جدی گرفت،  و با نگرشی اصولی از باز نگری تاریخ باز نماند،  ندانستن واقعیتها باعث شکست و ناکامی غیر قابل جبران می شود.  در شرایطی که جهان و اطراف ما به ارتش های مختلف با سلاح های خطرناک مجهز هستند،  و با دانش جعلیات و رجزخوانی و معرکه گیری تاریخی برنامه های شوم سرنوشت سازی دارند،  ما باید واقعیت های تاریخی و جغرافیایی را بدور از دروغها خوب بشناسیم،  و از آنها نهراسیم و نگران نباشیم.  در حقیقت با دانستن واقعیتهاست،  که می توان بهترین برنامه ریزیها را برای آینده نوین داشت.

       تعدادی از عزیزان هم میهن،  ندانسته در وبلاگ ها و نوشته ها و گفته های خودشان،  از قهرمانان  کاغذی داستان های دروغ های تاریخی دشمنان ایران،  به عنوان قهرمان و کبیر نام می برند،  مثلاً می گویند اسکندر مقدونی کبیر!  امیدوارم هر چه زود تر با مطالعه وبلاگ انوش راوید بخود آیند،  و  خون شهیدان و فدا کاران ایران بزرگ در طول تاریخ را بیاد بیاورند.  بعضی از اساتید و گویندگان و مجریان،  در دروغ های تاریخی غرق شده اند،  و نمی خواهند واقعیتها را بپذیرید،  وظیفه جوانان با هوش ایرانی است که به آنها کمک کنند،  تا بسوی واقعیت های تاریخی بروند.  آنها می توانند با مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید،  حرکت نوینی را آغاز کنند،  و به میهن و ملت بزرگ و زیبای ایران باز گردند.  آن عده ای که همچنان داستان های دروغی دشمن و استعمار و امپریالیسم،  را باور دارند،  و عوامل آنها را قهرمان و کبیر می گویید،  باید از ملت عزیز ایران شرمنده باشند.

      نفوذی های دشمن با دروغ هایشان،  می خواهند جوانان قدرتمند ایران عزیز را،  از تاریخ و سرگذشت شیرین خود سرخورده کنند.  آنها می دانند وقتی ملتی به تاریخ و سرگذشت خود بی اعتنا و یا سرخورده شد،  بدین ترتیب به راحتی می توانند به آن ملت القاء کنند،  که ریشه خوبی ندارند،  و سپس در ادامه خواسته استعماری شان،  آن ملت بی تاریخ شده را چون درخت بی ریشه،  براحتی جا بجا کنند و تکه نمایند.  دشمنان ملت بزرگ ایران بدین ترتیب بر اسب مراد خود  سوار می شوند،  و در ادامه تاریخ استعماری،  آنها بیش از پیش خواهند تاخت.  ولی آنها کور خوانده اند،  انوش مچ آنها را می گیرد و افشا می کند،  در این راه جوانان با ذهن پویای جغرافیا ـ تاریخ در ایران فراونند.  در دوره اینترنت به سادگی می توان به افشا گری تاریخی دست زد،  ولی دشمنان هم بی کار نمی نشینند،  و می گویند که انوش  توهم دارد،  و همه چیز را دروغ می گوید،  و شکستها و بدبختی های تاریخی ایران را ساخته و پرداخته استعمار و دشمن می داند.  عزیزان این آخرین فکر آنها برای دفاع از دروغها و حفظ نوکران نشان است،  که خود نشان دهند پوچ بودن تاریخ ها و قهرمانان ساختگی آنهاست.

تاریخ و برنامه های کلی

     تاریخ و تاریخ اجتماعی زیر بنای فکری و تحلیلی،  تمام تئوریسین ها و برنامه نویس های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی است،  اگر آنها از تاریخ بدرستی ندانند،  در برنامه ریزی هایشان اشتباه عمده می کنند.  مانند هیتلر که به دنبال آریایی ها جهانی را به کشتن و ویرنی داد،  صدام برای تکرار جنگ قادسیه،  کشتار و خرابی راه انداخت و خودش نابود شد.  آمریکا که می پنداشت اسکندر مقدونی و چنگیز مغول چه راحت به افغانستان و عراق پیروز شدند،  آمد و کشتن ها راه انداخت و اقتصاد جهان را به نابودی کشاند،  و هزاران هزار مثال دیگر.  امروز همین اشتباه در داده های تاریخی،  که در ذهن خود آگاه و نا خود آگاه تیوریسین هاست،  دارند با پاکستان بازی می کنند،  شمال آنرا بمب باران کردند تا مسلمانان را تحریک کنند،  و به حرکت علیه دولت مرکزی آن کشور بر انگیزانند،  و دولت آن کشور را با ترفند ضعیف کرده تا شیعه و سنی بازی در منطقه راه بیاندازند.  برای تکرار هیاهو های تاریخی،  مانند امویه و عباسی و محمود غزنوی،  می پندارند که می توانند عربستان را وزنه ای حساب کنند،  و این طرف با ندانستن تاریخ واقعی بازی ساده تری را پیش گرفته است.

      انگشت شماری در باور دروغ های تاریخ اصرار دارند،  و پا فشاری می کنند،  که اسکندر مقدونی و چنگیز مغول و اعراب بیابانی،  به ایران حمله کرده و در ایران بزرگ کشتار کرده.  می خواهند بگویند و باور داشته باشند،  که مبارزان تاریخ ایران تروریست و حشیشی نامیده شده اند،  و یا قهرمانان ایران را در اندازه زیاد و بدی،  رو در روی یکدیگر قرار داده اند،  و آنها را کوچک شمرده و ملت را خیانت کار گفته اند،  مانند بابک خرم دید و افشین و بسیاری دیگر.  این انگشت شمار مانده در داستان های تاریخی،  نمی توانند اندکی تحلیل کنند،  که برای اولین بار چه کسی دروغ های تاریخی و پرت و پلا ها را گفته،  و چرا چنین نوشته اند،  نقش دشمنان ایران و استعمار و امپریالیسم در این میان چه بوده.  یکی از همین انگشت شمار ساده دل گذشته خواه به من نوشته:  یاوه می گویی و سفسطه می کنی ما درباره تاریخ ایران خیلی زحمت کشیده ایم.  انوش راوید هم می گوید شما اندک زحمتی نکشیده اید،  دروغ های بی پایه اساس و بدون مدرک تاریخی را،  که چون داستان و افسانه برای ایران بزرگ نوشته اند،  از روی دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ تکرار کرده و رونویسی کرده اید.  حتی نتوانسته اید اندیشه کنید،  و ذهن پیشرو تاریخی با دانایی قرن 21 را داشته باشید،  که آن دروغ ها را تحلیل کرده و به تاریخ و فرهنگ یادگیری بسپارید.  

     تأثیر دروغ هایی مانند،  تاریخ یونان، تاریخ مغول، تاریخ عرب، تاریخ ترک، تاریخ اروپا،  در سرگذشت ایران را باید با دید واقعی نگاه کرد،  برای این منظور مطالعه و پیگیری وبسایت ارگ انوش راوید می تواند کمک بزرگی باشد.  هر گونه داده دروغ از تاریخ ایران بزرگ باعث اشتباه در برنامه ریزی های کلان شده،  و در نهایت صدمات جبران نا پذیری را در پی خواهد داشت.  وظیفه تاریخ دان تنها ذکر داستان های گذشته نیست،  کار سنگین او اتصال گذشته و آینده است،  این اتصال به تنهایی توسط یک یا چند نفر امکان ندارد،  بلکه باید در سازمان های قرن21 انجام شود.  تاریخ زیر بنای اصلی آینده نگری است،  و اگر تاریخ دانی قبل از مطالعه وبسایت ارگ در تاریخ و تاریخ اجتماعی اشتباه می کرده،  و در باره دروغ ها تحقیق و تحلیل نمی کرد،  او ندانسته بود.  مانند گفته بسیاری که در نظر های وبلاگ نوشته اند،  که چرا با اینکه ناسیونالیست هستم،  تا کنون به دروغ بودن ها فکر نکردم،  و یا نوشته اند،  با این وبلاگ بخود آمدم و تاریخ را با دید دیگری خواهم دید. 

       مهم ترین و سنگین ترین وظیفه در این قرن به عهده تاریخ گویان است،  که باید با سنت گریزی و دانایی قرن 21  داستان های تاریخی را تجزیه و تحلیل نموده،  و با دیدی نو و سبک تاریخ نگاری پارسی نگارش کنند.  برای این منظور باید در فرصت های مناسب و با حوصله تمام این وبلاگ و لینک های مربوط به مقالات را مطالعه نمایند.  افرادی که نمی توانند دروغ ها را دور بریزند،  و می خواهند به هر قیمتی شده آنها را حفظ نمایند و باور داشته باشند،  بزودی از دانش گرایش های مختلف تاریخی کنار زده خواهند شد.  بارها در وبلاگ نوشته ام،  که اگر این قبیل افراد درک وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران را ندارند،  فوراً خارج شوند،  و در جای دیگری گذران وقت کنند.  این وبلاگ برای هدر دادن زمان نیست،  برای اشخاصی می باشد،  که می خواهند جدید و جدید تر اندیشه و کار،  تحقیق و تحلیل کنند.

      ما برای برداشت دروغها از تاریخ ایران،  نباید روی شانس و امداد غیبی حساب باز کنیم،  بلکه باید با تحقیق و تحلیل، دانستن واقعیتها و سبک کار، هوش و زرنگی،  دشمنان تاریخ و سرگذشت ایران عزیز را شکست دهیم،  و درخت تنومند ایران بزرگ را از چنگال دروغ ها رهایی بخشیم.  جهان خواران استعماری را نباید دست کم گرفت،  آنها همیشه دروغ گفته و دروغ می گویند،  می دزدند و غارت می کنند.  در ضمن باید توجه داشت،  اندک اشخاصی که بخواهند مقابل دمکراسی قرن 21 قرار گیرند،  دقیقاً مقابل انبوه جوانان با هوش ایران بزرگ و قاره کهن قرار گرفته،  و خود بخود بی معنی می شوند و بزودی پایان می یابند.  سئوال مهمی که پیش می آید این است،  آن انگشت شمار ناچیز،  که با خواندن و یا دیدن این وبلاگ در دروغ های تاریخی پا فشاری دارند،  و با کوتوله ای تمام قصد مقابل با وبلاگ برداشت دروغ ها از تاریخ را دارند،  چه هستند؟

ارگ   http://arq.ir

کلیک کنید:  تماس و نظر

وقتی کم می آورند

      دروغ نویسها وقتی کم می آورند،  سعی می کنند دروغ های بزرگتری بگویند،  بدون اینکه تخصص آن دروغ را داشته باشند،  مانند تمام دروغ هایی که در تاریخ نوشته اند.  با کمی دقت و هوشیاری و استفاده از امکانات تکنولوژی امروزی،  مانند جستجو در اینترنت،  دروغ هر جمله را می توان فهمید،  و به راحتی افشا نمود.  دروغ نویسها چون کارشان پایه و اساس علمی در تاریخ ندارد،  هر کدامشان بنا به سلیقه و دانش اندک خودشان چیزی نوشته اند،  به همین جهت وقتی کتاب دروغی را می خوانیم،  متوجه می شویم که با دروغ مشابه دیگر کلی اختلاف در آمار و غیره دارد.  آن عده از مردم علاقمند به تاریخ و یا تاریخ دان های الکی،  که نمی توانند دروغها را درک کنند،  و داستان های پرت و پلای بی پایه و اساس و سند و مدرک را تاریخ می دانند،  روز بروز بر تعدادشان کاسته می شود،  و بزودی چنین اشخاصی وجود نخواهند داشت.

      ماجرا به این دروغ های تاریخ مورد نظر وبلاگ انوش راوید ختم نمی شود،  باید توجه داشت اصل این دروغ های قدیمی تولید استعمار و سپس امپریالیسم بود.  اما در ادامه تاریخ سازی و امپریالیسم نو،  تاریخ و سرنوشت های دروغ جدید زاده خواهد شد،  که باید با آنها نیز مبارزه کرد،  دروغ های جدید اساس کشورها بویژه در قاره کهن را هدف قرار داده است.  این نوع نبرد نو پدید بیشتر بخاطر غارت و نفت،  نگهداری حکومت های دست نشانده،  بحران اقتصادی در غرب و سپس پیشرفت های مدنی و اقتصادی در چین و کشو ر های آسیای جنوب شرقی و آسیای جنوبی است.  وظیفه تمام جوانان باهوش ایرانی است،  که این ترفند ها را بشناسند و با تفسیر و تحلیل های عمیق و جامع با آنها مقابله نمایند.

   توجه:  جوانان با هوش امروز تحلیل و دلیل می خواهند،  که ریشه در تاریخ و تاریخ اجتماعی داشته باشد،  آنها چون گذشتگان فقط با چند جمله هیچ چیز را نمی پذیرند،  و اگر دشمنان توانایی بیشتری در تحلیل و تفسیر و گفتن دروغ داشته باشند،  آنوقت گفته های کوتاه بدون تعلیل های علمی ما،  بی تأثیر و یا بر عکس می شود.  اگر هم درصد جوانان باهوش کم باشد،  و یا گفته ها و شنیده ها را سریع بپذیرند،  آنوقت باید فهمید کشور رشد و تکامل تاریخی خود را بخوبی طی نکرده و عقب افتاده است،  در آن صورت کار و نگرشی متفاوت می خواهد.  من سعی می کنم به این مسائل دقت کنم،  با مطالعه و پیگیری وبسایت ارگ متوجه خواهید شد،  همچنین آماده بهبود سبک کار خود هم می باشم.

کلیک کنید:  دروغ داستان قادسیه

کلیک کنید:  نبرد چالدران دروغ دیگر

کلیک کنید:  هلنیسم دروغ بزرگ استعمار و غرب

کلیک کنید:  تماس و نظر

بازی با تاریخ و تاریخ اجتماعی

      فیلم های تاریخی تقلبی،  که در پست قبیلی و نیز جنگ نرم و تهاجم فرهنگی به آن اشاره نموده ام،  و تلویزیون های ماهواره ای خارجی،  مانند بی بی سی و منوتو 2 نشان می دهند.  بنظر من این فیلمها به هیچ وجه تاریخ نمی باشند،  بلکه دروغ و تحریف شده هستند،  که جهت مقاصد شوم استعماری منجمله،  شستشوی مغزی، اختلاف افکنی ملی و قومی، دروغ پردازی، ساده اندیش پروری، سپردن سرنوشت به پادشاهان و رهبران، تقویت تزهای مسلکی و دینی، خشونت و کشتار و بی رحمی شرقی ها،  و غیره می باشند.  می بایست در این باره بحث های روشنگری و روشنفکری انجام پذیرد،  و در اینترنت منتشر شود،  تنها قیام های میدان تحریر ها کافی نیست.

      دشمنان ملت های قاره کهن و شمال آفریقا،  با انواع ترفندها مشغول جنگ و سرکوب و به انقیاد کشاندن ملت های بیدار شده هستند.  یکی از مهمترین وظایف دانشگاه ها آگاهی دادن در این موارد است،  و فقط جمع کردن پول نیست،  یا استادانی که حداکثر در بهترین شرایط کار های مانند رانندگی آژانس را مهمتر از تحلیل و تحقیق تخصصی می دانند.  جوانان باهوش می توانند نسبت به سرنوشت و تاریخ خود هوشیارانه اقدام کنند،  جنگ بزرگ بین ما ملت های شمال آفریقا و قاره کهن،  با استعمار گران سابق است.  می بایست در این نبرد دوست و دشمن،  و انواع سلاح ها و اندیشه ها را شناخت،  و همه را در جهت این مبارزه تاریخی،  که اکنون از ابتدای قرن 21 با شیوه های جدید در اختیار است،  بکار برد.

      بویژه ما ایرانی ها که در مرکز تهاجم فرهنگی و تاریخی استعمار قرار داریم،  ما ایرانیان وظیفه اصلی برای ورود سریعتر و بهتر به تمدن جدید کنترل انرژی،  در منطقه را داریم.  مثلاً بی بی سی که ادعا می کند بی طرف است،  شیعیان و مردمان جنوب خلیج فارس را،  که رگ و ریشه ایرانی دارند،  می گوید شرق عربستان،  در صورتیکه با نگاهی به نقشه متوجه می شوید،  شرق عربستان فاقد سکنه می باشد،  و اندک جمعیت آن نیز شیعه نیستند،  اینها نمی خواهند در موضوعاتی حقیقت را بگویند،  و یا نام خلیج فارس را در چنین مواردی بگویند.

   توجه کنید،  نباید اجازه دهید ما ایرانی ها را اینقدر تحقیر کنند،  و بگویند که از همه شکست خورده اید،  و با دروغ و دونگ بگویند،  هر دشمنی براحتی به ایران تجاوز کرده،  و ملت های غیور،  ترک و کرد و لر و لک و فارس و ترکمن و بلوچ و عرب و غیره را شکست داده،  و کشته و اسیر گرفته است.  نباید در مقابل دروغ های تاریخی و کتابها و فیلم های حقه بازی استعماری ساکت باشید،  می بایست از شرافت تاریخی خود دفاع کرده،  و همه بگویید و بنویسید که ایرانی اغفال این دروغها نمی شود.  عده ای کمی ایرانی ها که افتخار تاریخی خود را شکست از دشمنان،  و تکرار دروغ های استعماری می دانند،  یا از یاران چهره ها و کارگزاران استعمار ند،  یا بشدت نا آگاه هستند،  باید جوانان با هوش به آنها کمک کنند،  تا دروغها را دور بریزند.

   پرسش از عموم:   آیا در اطراف خود آثاری از دروغ های تاریخی دشمنان را دارید؟

دروغ گویی بردگی ایرانی

      در خیلی از دروغ نامه ها می خوانیم،  که در زمان مغولان و اعراب و گاهی دیگران،  ایرانیان را اسیر می کردند،  و در بازار برده می فروختند،  و کلی رجز خوانی و چاخان های مختلف دیگر،  درباره ضعف ایرانی نوشته و گفته اند.  من یک پرسش دارم،  که در واقع آزمایش کمی علمی هم می باشد،  خودتان،  بله خود شما که دارید این را می خوانید،  خود را در آن گذشته ها فرض کنید،  با همان فضا،  دقت کنید با همه چیز تاریخیش،  اسیر شده اید در دست دشمنی که می گویید عقب افتاده است،  و شما متمدن و با سواد،  چه می کنید و چگونه رفتار می کنید؟  آیا سریع ورق را به نفع خودتان بر نمی گردانید؟  آیا اصولاً امکان هست شما را در بازار برده بفروشند؟  و ده ها سئوال دیگر از خود بپرسید.  و از خود بپرسید چرا اجازه میدهید اینهمه  دروغ بخوردتان بدهند،  بپرسید مگر با دشمن ایران همدستیم که این دروغها را می پذیریم.

       برده ها که بودند؟  از زمان سلسله هخامنشیان،  ایرانیان پایگاهی در زنگبار داشتند،  نمونه تعریف آنرا در داستان های تاریخی ایرانی نوشته ام.  و در زمان پادشاهی ساسانیان،  و پس از آن در زمان خلفا ایرانی،  این مکان به یک شهر ایرانی نشین تجارت پیشه تبدیل شد،  که خود داستانی دارد،  اینک از حوصله این پست خارج است،  و بزودی درباره آن می نویسم.  در دوره خلفا اعرابی که بازرگان برده بودند،  در این مکان بچه های چهار و پنچ ساله  قاره آفریقا را می خریدند،  و به خلیج فارس می فرستاده،  و به فروش می رساندند،  صاحبانشان آنها را در ده سالگی اخته می کردند،  و چون جزیره زنگبار در اختیار ایرانی ها بود،  نام های فارسی برای این برده های کوچک می گذاشتند.  بقیه این ماجراهای تاریخی را احتمالاً می دانید،  و در آینده بیشتر مینویسم.

کلیک کنید:  تماس و نظر

ادامه کار پانصد ساله

      اگر بپذیریم نیمی از یک کتاب دینی یا تاریخی قدیمی دروغ است،  در نتیجه از نظر علمی نمی توان پذیرفت نیمه دیگر آن صحیح است.  و هم چنین اگر نویسنده آن کتاب بر ما معلوم نیست و یا وابستگی طایفه ای و عقیده ای آن بر ما روشن نیست،  و یا تاریخ نگارش آن را بدرستی نمی دانیم و شناسه ای برای آن نیست،  پس نمی توانیم بخش هایی از آن کتاب را درست دانست و از آن در تاریخ استفاده کرد.  بنابر این وقتی عده ای دشمن ساده می آیند،  داستانها و ماجراهایی دروغی چون،  پوریم یهود، اسکندر مقدونی، ارب و تازی، چنگیز مغول، تیمور تاتار،  را با استناد به آن کتابها که نمی دانند منشأ اصلی آن کجاست و چیست،  می پذیرند.  بنابر این از نظر علمی باید به آنها و دلیل نگارش و گفتن و تکرار این دروغها از رسانه های دشمن از قبیل تلویزیون صدای آمریکا و بی بی سی لندن و غیره،  توسط عوامل استعمار و استکبار،   به دیده کار و فعالیت دشمنان ایران در ادامه راه پانصد ساله آنها دانست.  تاریخ دان های ایرانی باید فکر کنند و بیاندیشند و بخود آیند و این دروغها را شناسایی نمایند،  و نسبت به دور ریختن آنها و بازنویسی صحیح تاریخ شیرین ایران اقدام کنند.  بدلیل دروغ بودن،  در تمام این ماجرا های تاریخی،  نقش مردم در آنها خالی است،  مثلاً در ماجرای دروغی پوریم که می گویند در یکی، دو میلیون کیلومتر مربع انجام گردیده،  مردم کاملاً فراموش شده اند،  مردمی که در آن پهنه،  از تیره های گوناگون و در طایفه ها و قبیله ها و قلعه های مختلف سکونت داشتند،  از یک طرف و مردمی که تأمین کننده،  نیرو و اسلحه،  خدمات و غیره ارتش مهاجم بودند،  از طرف دیگر جایی ندارند.  انگار مردم خوب و شجاع ایران چوب کبریت بودند،  و آن نیروی افسانه ای دشمن،  آدم آهنی اتمی بوده است.  عزیزان وبلاگ انوش راوید را با دقت مطالعه و پیگیری نمایید،  نقش مردم و جامعه شناسی تاریخی را ببینید،  بیایید با جدیت دروغ های تاریخی را بیابید و آنها را از مغز خود دور بریزید.

   پرسش 611:  چرا در مقالات وبلاگ،  استعمار و امپریالیسم زیاد گفته و نوشته شده است؟

   پاسخ انوش راوید:  البته از واژه هایی که در ارتباط با موضوع وبلاگ کلیدی هستند،  زیاد استفاده نمودم،  منجمله استعمار و امپریالیسم.  روزانه دروغ های زیادی از زبان رئیس جمهورها، مقامات و مردم در سراسر جهان گفته می شود،  ولی فقط یک یا چند تای آنها از میان انبوه بی نهایت دروغ تأثیر در تاریخ دارند، و انبوه بقیه فراموش می شوند.  نیرویی یک یا چند دروغ مورد نظر را می پروراند،  بزرگ و مهم می کند و بخورد مردم می دهد،  تا منافع و مصالح خود را پیش ببرد.  این نیرو در طی پانصد سال گذشته استعمار،  و در ادامه آن امپریالیسم بوده،  که از دروغ های تاریخی بهره بردند.  بنابر این برای شناختن دروغها لازم است،  هم زمان نیروی محرک و تولید و پخش کننده آنرا هم شناخت،  نمونه آنرا در دروغگویی BBC در تاریخ نوشته ام.

تحلیل درست شکل تاریخی جامعه

      برای تحلیل های تاریخی و اجتماعی،  باید از ساختار های تاریخی اجتماع بدرستی دانست،  موضوع اصلی که تمام شکل و آهنگ، خرد و کل جامعه بر آن قرار گرفته است.  ساختار جامعه بر اثر فرایند ها دوره ای زمان بر شکل گرفته می شود،  اگر این فرایند بر اثر دخالت های خارجی و یا تاریخی کامل نشود،  نارس خواهد بود.  یعنی رشد و تکامل تاریخ اجتماعی بخوبی سپری نشده است،  و محصول آن دچار مشکل شده و به نوعی با حرکت حوادث از بین خواهد رفت.  می بینیم مردم در بسیاری از کشورها و سرزمین ها،  بی جهت شورش و انقلاب می کنند،  و سیستمی را که در آن هستند،  بهم می ریزند،  و وارد دستگاه دیگری می شوند،  که تفاوتی با قبلی نداشته.  این بر اثر نارس بودن فرایند رشد و تکامل جامعه خود آنها می باشد،  جامعه ای که در آن روشنفکران و تحلیل گران درکی از ساختار های تاریخی اجتماع خود نداشتند.

      با در نظر گرفتن فرمولها و فرایند ساختار های تاریخی اجتماع،  بسیاری از موضوعات و بحثها و نوشته های تاریخی و اجتماعی که امروزه از آنها بهره می برند،  در هم می ریزد،  و باید دوباره نویسی شوند.  این مسئله  مهمی است،  که تا کنون به آن توجه نشده،  ولی برای ورود به آینده نوین باید دقیقاً بررسی شوند.  خیلی از تاریخ نویسها و تحلیل گران امروزی اجتماعی و سیاسی گیج شده و می گویند،  نمی دانیم چرا این یا آن ملت یکصد سال است دارند انقلاب می کنند،  ولی به آزادی نرسیده اند.  این قبیل درکی از شکل تاریخی اجتماع ندارند،  مثلاً نمی توانند بدرستی تحلیل نمایند،  انقلاب مشروطه ایران پایان دوران فئودالی و آغاز بورژوازی بود،  یعنی شاهنشاهی تشکیلات فئودالی در آخرین مرحله تکامل آن بر کنار گردید،  و شاه نو بورژوازی وارد میدان شد.  در نتیجه می بینیم مردم و کشور در راه رشد و تکامل اجتماعی خود پیش رفته است.  اگر در 40 سال پیش از مردم می پرسیدند،  شاه برای چه است؟  بیشتر می گفتند،  مگه مملکت بدون شاه می شود،  درست درک نوع فئودالی،  بر جامعه حاکم بود.

      اگر این مهم در نظر گرفته نشود،  تمام تاریخ و تاریخ اجتماعی و تاریخ سیاسی و همه و همه،  داستان های بی پایه و اساس می مانند،  که دلایل شکل گیری آنها مشخص نیست،  و فاقد بهره برداری علمی می باشند.  با کمی دقت در گفته ها و نوشته های بسیار از تاریخ نویسان و تاریخ گویان،  داستان گونه ای بدون تحلیل آنها،  برای فرد متخصص کاملاً مشخص است.  آنچه که از تاریخ و تاریخ اجتماعی تاکنون بوده،  در پس زمینه ذهن تحلیل گران و برنامه نویسها و روشنفکران است،  و اگر زود تر علمی و آکادمیک فرمول بندی نگردد،  و چون داستان گفته و نوشته شود،  باعث اشتباه برای ورود به آینده خواهد بود.  بدین منظور مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید می تواند کمک بزرگی باشد.

کلیک کنید:  تماس و نظر

نمایش کوتاه مسخره

      دوشنبه 11 مرداد 89 تلویزیون بی بی سی مقداری اشیا تاریخی افغانستان را نشان داد و با یک نمایش مسخره کوتاه گفت:  آثار جدید و رد پایی از اسکندر مقدونی در افغانستان کشف شده است.  اما تمام اشیای هنری مربوط  به زمان سلسله هخامنشیان و حکومت اشکانیان و دوران کوشانی بود،  و هیچکدام اثری از اسکندر مقدونی نداشت.  این بی بی سی می خواهد چند هزار سال تاریخ شکوهمند ایران بزرگ را با چند سال دروغ اسکندر مقدونی عوض کند.  حال اگر من می گویم دروغ می گویند،  اندکی افراد ناراحت شده و می گویند نگو دروغ می گوید و ساده ها باور می کنند.  البته این نوع فیلم بازی کردن و دروغ گفتن BBC که کم نیست،  تأیید گفته من است،  که دروغ می گویند و ساده ها باور می کنند.

   در این باره و دروغ گفتن ها بارها نوشته و توضیح داده ام،  ولی اینجا نظری را بررسی می نمایم،  فرد بی نام نشانی در نظرات نوشته:

     همانگونه که این فرد بی نام نشان نوشته قبول دارد،  که در تاریخ دروغ هست ولی آنها را باور می کند،  حال یک پرسش دارم،  کسی که می داند در تاریخ دروغ هست ولی باور می کند،  بنظر شما چگونه آدمی است؟.  یکبار دیگر دانایی قرن 21 را یاد آوری نمایم،  و دوباره و صد باره بگویم قرار نیست تمام مردم و تمام تخصص ها تاریخ را حرفه ای بدانند.  همانطور که بارها نوشته ام منظور و هدف وبسایت انوش راوید،  فقط افرادی می باشند،  که تخصص و حرفه اشان یکی از گرایشات علم جغرافی ـ تاریخ است،  نه عموم مردم.

آخرین تیر های دشمنان تاریخ ایران

    اینروزها از هر دری با هر شگردی وارد می شوند،  که بگویند داریوش و کوروش و هخامنشیان یا دروغ بوده یا دروغ گفته اند.  قرن 21 زمان تخصص و تخصصی تر شدن است،  وقت این نیست که هر شخصی وارد هر دانشی شود و اظهار نظر کند،  اگر اینگونه باشد آینده پیش رو خراب خواهد بود.  مطلب زیر یکی از این ترفند هاست عیناً در زیر بررسی و پاسخ می گویم،  شگرد چی ها! * تا وقتی انوش راوید هست شما بیچاره اید.

     عین مطلب:

    قبل از هر چیز به تصویر زیر نگاهی بیندازید:

 *

 فکر می‌کنم کاملا واضح باشد که ۱۳ نفر در این تصویر نقش شده‌اند:  داریوش با دو نفر پشت‌ سرش در مقابل ۹ نفر دیگر و ۱ نفر هم که در زیر پای داریوش قرار گرفته.

  حالا بگذارید به کتیبه داریوش نگاهی بیندازیم:

  و داریوش شاه اعلام می‌ کند:  من آن ‌چه با اراده‌ اورمزد کردم،  من آن را در یک ‌سال انجام دادم،  پس از آن‌ که شاه شدم.  من نوزده نبرد کردم:  با اراده‌ اورمزد، من آن ‌ها را در هم شکستم و من نه شاه را گرفتم… سنگ ‌نبشته‌ داریوش بزرگ در بیستون، ترجمه و تفسیر:  فرانسواز سورینی، کلاریس هرن اشمیت، فلورنس ملبرن لابا، برگردان از فرانسه به فارسی: دکتر داریوش اکبرزاده.

اولین سوال این است،  که چرا تعداد اسیران نقش شده در تصویر (۱۰ نفر) با عددی که داریوش در کتیبه ذکر می‌کند ۹ نفر هماهنگی ندارد؟  نفر دهم کیست که نامش در کتیبه نیست؟

آیا نفر دهم بعدا به نقش اضافه شده؟  اگر جواب مثبت است، چرا؟ باز هم اگر جواب مثبت است کدام یک از نقوش بعدا اضاقه شده اولین اسیر ایستاده یا آخرین اسیر ایستاده و نامش چیست؟

سوال دیگر این ‌که چرا قد و قواره‌ همه‌ اسیران یک ‌اندازه است (۱۲۶ سانتی‌ متر) و آخرین نفر قدش بلندتر از بقیه است،  با کلاهش ۱۷۸ سانتی‌متر؟  چرا اصلا این یکی کلاه به سر دارد؟  چرا یکی از اسیران در زیر پا نقش شده و مابقی ایستاده‌اند؟  آن که در زیر پای داریوش افتاده کدام شورشگر است؟

در جلوی داریوش ۹ اسیر هستند که به گردن ۹ نفرشان طناب بسته شده و تنها نزدیکترین اسیر ایستاده به داریوش طناب بر گردن ندارد، چرا؟

سوال دیگر این ‌که، آیا شما تا به حال شنیده‌اید که دو نفر با نام «بردیا» در زمان داریوش سر به شورش بردارند؟ اگر شنیده‌اید که هیچ، اما اگر نشنیده‌اید به ادامه‌ کتیبه داریوش توجه کنید:

یکی در نام، گئومات مغ - او به دروغ اعلام کرد من بردیا، پسر کوروش (هستم)، او پارسیان را شورشی کرد… یکی در نام  Misdatta، پارسی - او به دروغ اعلام کرد من بردیا پسر کوروش (هستم) و پارسیان را شورشی کرد…  همان سنگ ‌نبشته‌.

به بخش‌های دیگری از کتیبه داریوش دقت کنید:

 و پس بود مردی، گئومات مغ نام… او به مردم به دروغ اعلام کرد من بردیا، برادر کمبوجیه هستم… آن ‌گاه من با اراده‌ اورمزد به گاه دهمین روز از ماه Bagiyadis با مردانی کم، گئومات مغ با او، مردان وفاداری که پیروانش بودند، کشتم… همان سنگ ‌نبشته.

و در جای دیگر آمده است:

 و اعلام می ‌کند داریوش شاه:  یک مردی در نام  Misdatta، ساکن شهری در نام  Turrauma، در ناحیه ‌ای در نام Iautias در پارس، او برای دومین بار در پارس شورید. او مردم را چنین گفت، با این گفتار: من بردیا پسر کوروش هستم…  همان سنگ ‌نبشته‌.

مطمئنا این فرد همان فرد قبلی نیست چرا که گئومات مغ قبلا توسط داریوش کشته شده بود و از طرفی این فرد دوم برای دومین مرتبه شورش کرده است و گفته است که من بردیا هستم. آیا این فرد در مرتبه‌ اول هم ادعا کرده بود که بردیا است؟  آیا در ظرف یک ‌سال حداقل دو نفر ادعا کرده‌اند که بردیا هستند؟  اصولا در کتیبه‌ داریوش با این موضوع مواجه هستیم که کسانی (شورشیان) خود را به جای دیگری جا زده‌اند (دو شورشی دیگر نیز خود را «نبوکدرچر» پسر «نبونید» جا زده‌اند.  سوال این است که چطور چنین اتفاقی می‌افتاده و امکان ‌پذیر بوده است؟  آیا به این خاطر است که مردم عادی صورت شاهان و شاهزادگان را نمی‌دیدند؟

   پاسخ مطلب فوق در اینجا کتیبه داریوش بزرگ در بیستون دقیقاً ذکر شده است،  آنرا مطالعه نمایید،  آن کتیبه یک تاریخ واقعی است،  مستند و بی چون چرا می باشد،  وظیفه تمام ایرانی های عزیز می باشد،  که آنرا با دقت مطالعه نمایند و در حفظ آن بکوشند.  اما به بهانه این پرسش مطلبی نوشته ام که توجه شما را به آن جلب می کنم:

روزی تاریخ سخن می گوید

      چند نفر انگشت شمار مذبوحانه به دروغ های تاریخی ساخته و پرداخته استعمار بشدت چسبیده،  آنها یا ساده اند یا نوکر و جیره خوار بازمانده همان استعمار گران تاریخ نویس،  که نمی خواهند مردم ایرانی و قاره کهن واقعیت های تاریخی را بدانند.  آنها از وبسایت ارگ انوش راوید بشدت ترسیده اند،  و در وبلاگ های کذایی با نام های مهم ایرانی،   ولی بی نشان خودشان و نظرات وبلاگ های دیگران،  با نشر اکاذیب سنگین می نویسند،  وطن فروش و خائن،  و آخرین ترفند های خود را برای اینکه آگاهی به میان مردم نرود تلاش می کنند.  آنها آنقدر نمی دانند که وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران که تاریخ را با دقت و ریزه کاری علمی با دانایی نوین بررسی می کند مغالطه می گویند.  و دروغ های حمله اسکندر مقدونی، اعراب بیابانی، چنگیز مغول، تیمور ازبک، محمود پشتون به ایران را واقعی می گویند،  آنقدر شعور ندارند که تشخیص دهند،  در طول تاریخ و تا قرن 20 کشور هایی بنام یونان، عربستان، مغولستان، ازبکستان، پشتونستان، اصلاً وجود خارجی نداشتند،  و به هیچ عنوان و شکل این سرزمین ها و مردمان آنها در تاریخ ابراز وجود نداشته اند،  فقط در دروغ حمله به ایران به روی کاغذ نام آنها گفته شده،  آن سرزمین ها فوق العاده کم جمعیت و بی اهمیت بوده اند.  در اواخر قرن 19 و اوایل 20 استعمار انگلستان آنها را بزحمت سرهم و جمع و جور کرد،  و بشکل یک کشور از چنگال عثمانی و روسیه در آورد.  استعمار می خواسته با این دروغها بگوید که ایرانی ها بقدری ضعیف و شکست خورده بودند،  که از مردمان کشور هایی که هر گز در تاریخ وجود نداشته اند شکست خورده است،  می خواهند شخصیت تاریخی ایرانی را زیر سئوال ببرند،  و یا خورد کنند.  چون از ایران و ایرانی می ترسند،  چون از ملل قاره کهن می ترسند،  و می خواهند با این دروغها دشمنی و تفرقه و نفاق تاریخی ایجاد کنند و بهره ببرند.  نمونه آن امروزه ترساندن کشور های اربی (عرب) از ایران و فروش میلیارد ها دلار اسلحه به آنها می باشد.  یکی از مقامات آمریکایی چندی پیش گفت،  ایرانی ها و اربها (عرب) هزاران سال با یکدیگر دشمنی دارند،  آنها در ادامه منافع امپریالیسم به این دروغهای تاریخی دامن می زنند.  و نیز همان دشمنان تاریخی می خواهند القا کنند،  که ایرانی ها توهم دشمنی دارند،  این دشمنان می خواهند با ترفند های مختلف خود را پنهان کنند،  و غافل گیری های برنامه ای نمایند،  اما آنها کور خوانده اند،  ایرانی ها با هوش و هوشیار و مراقب هستند.

      عزیزان هم میهن ایرانی و قاره کهن هوشیار باشید و دروغها را بشناسید،  و به سوی کشف واقعیت ها بروید،  آینده و سرنوشت را بر اساس واقعیت های تاریخی گذشته خود بنویسید،  در این راه مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید کمک بزرگی است.  پا و ذهن را جلو بکشید و بسوی آینده نوین و تمدن جدید کنترل انرژی بروید،  ما مردم ایران بزرگ می توانیم،  فقط باید اول ترفند های دشمنان را بشناسید،  که اشکال مختلف دارد یکی از آنها امروزه اندک وبلاگ هایی هستند،  که ظاهری ایرانی و ملی و دینی و باستانی دارند،  و با چند تعریف آبکی از تاریخ ایران و دین و یا ملت های ایرانی،  دروغ های تاریخی را تکرار و رو نویسی می کنند،  و می خواهند گمراهی و خمودی و سر شکستگی بسازند.  آنها فقط چند ساده بی نام نشان هستند،  که معلوم نیست پدر و مادر آنها کی و کجایی اند،  و درکی از واقعیت ها و توانایی ملت ایران ندارند.  بدین منظور بخش هایی از تاریخ افریقا را بررسی می کنم که شیوه کار استعمار گران و نوکران آنها را بشناسید،  از دید استعمار قاره کهن و آفریقا تفاوتی ندارد.

      پاتریس لومومبا قهرمان افریقا گفته است:  روزی تاریخ سخن خواهد گفت،  اما نه تاریخ که در بروکسل، لندن و پاریس یا واشنگتن می نویسند و تعلیم می دهند،  بلکه تاریخی که در کشور های رها شده از بند استعمار و دست نشاندگان آن می آموزند.  باری افریقا تاریخ خود را خواهد نوشت و این تاریخ هم در شمال و هم جنوب تاریخ افتخار و شرف خواهد بود.

      قوام نکرومه در کتاب معروف خود بنام افریقا باید متحد شود (ترجمه دکتر محمد توکل) نوشت:  تا زمانی که برده داری در دنیای جدید ریشه ندوانده بود کسی افریقایی ها را تحقیر نمی نمود.  جهانگردانی که از این قاره دیدن نموده بوده اند در خاطرات خود فقط با کنجکاوی و دقتی که برای غریبه ها امری طبیعی است سکنه افریقا را توصیف نموده اند.  طرز تفکر جدیدی در مورد افریقا تنها هنگامی به میان آمد که تجارت بردگان و برده داری به مقیاسی وسیع و سرسام آور افزایش یافت.

      این قطعه بنیان اجتماعی ـ اقتصادی همه جعلیات بورژوازی باختر را درباره کهتری نژاد افریقایی ها بدرستی منعکس می کند.  انسان شناسان بورژوازی برای توجیه بردگی افریقایی ها و وحشیگری فوق العاده سوداگران باختری در زمینه خرید و فروش اسیران افریقایی بعنوان برده،  نظریه نقص ارزش انسانی افریقایی ها را بمیان آورده اند.  آنها ساکنان افریقا را مردمی از نژاد پست می شمردند،  و هر گونه تأثیر آنها را در پیشرفت تمدن انسانی انکار می کردند.  اما یافته های انسان شناسی علمی و دیرین شناسی همه بیهوده گویی های انسان شناسی امپریالیستی را ب زباله دان تاریخ ریخت.  مورخان و جامعه شناسان بورژوازی نیز برای تخطئه تاریخ و فرهنگ افریقایی ها بیکار ننشستند،  آنها برای توجیه تجاوز وحشیانه استعمار گران به سرزمین افریقا چنین موعظه می کردند،  که گویا افریقا در قرون جدیدی در خواب جهل و غفلت فرو رفته بود،  هیچگونه آمادگی برای پیشرفت و توسعه نداشته،  و فقط دخالت تمدن غربی می توانست آنها را از این خواب خرگوشی بیدار و پذیرای فرهنگ و تمدن جدیدی کند.

      این جامعه شناسان به اختلاف سطح رشد اجتماعی ـ اقتصادی میان کشور های اروپایی و افریقایی در قرون جدید استناد می کردند،  و آنرا دلیل امتیاز تمدن غربی می شمردند.  طبیعی است که آهنگ رشد و تکامل تاریخ اجتماعی مردم و سرزمین ها ب علت های گوناگون بستگی دارد بعضی از کشورها در موقعیت جغرافی ـ تاریخ سریع تر وارد مراحل جدید در ساختار های تاریخی اجتماع شده اند،  و بعضی قاره ها دیرتر و این ب هیچ وجه دلیل امتیاز کشورها و ملت های بر گزیده نیست و نمی تواند باشد،  چه بسا بسیار در فرهنگ و دانش دست آورد های سازنده و کلیدی در تاریخ تمدن بشر داشته اند.

      در میان کشور های اروپایی نیز نا برابری در آهنگ رشد وجود داشته است،  مثلاً اولین دولت سرمایه داری شهری در ونیز ب وجود آمد و سپس شهر های دیگر ایتالیا مانند فلورانس و جنوا و امفالی در راه اسقرار سرمایه داری گام بر داشتند.  وقتی در انگلیس انقلاب بورژوازی ب پیروزی رسید،  در بیشتر کشور های اروپایی نظام فئودالی استبدادی سلطه داشت،  قبلاً در این باره توضیح داده ام.

      اختلاف سطح رشد اجتماعی ـ اقتصادی در میان کشور های افریقایی از این هم بیشتر بود،  و قاره افریقا مملو از جوامعی با سطح توسعه متفاوت بود،  بین امپراتوری حبشه و گروه های پیگمی در جنگل های کنگو،  یا بین امپراتوری سودان غربی و شکار چیان خویسان در صحرای کالاهاری تفاوت نمایانی بود.  دوره ای که در مصر نظام فئودالی پیشرفته برقرار بود،  در بسیاری از کشور های قاره نظام قبیله ای سلطه داشت،  و بسیاری از مردم افریقای گرمسیری و جنوب در مراحل مختلف نظام اشتراکی قبیله ای اولیه بودند.  اما این دلیلی بر عقب ماندگی فرهنگی نبود،  گیسلی هی فورد،  ناسیونالیست افریقایی نوشت:  حتی قبل از ارتباط بریتانیا ما مردمی توسعه یافته بودیم،  نهادها و تأسیسات خود را داشتیم،  و درباره حکومت صاحب نظر بودیم.

      پیروزی کاپیتالیسم در کشور های پیشرفته اروپا،  شرایط لازم را برای رشد شتابان تولید سرمایه داری و پیشرفت فنی فراهم آورد،  ارتش و ناوگان کشور های سرمایه داری که با سلاح های تازه مجهز شده بودند، برتری بلامنازع بر دولت های افریقایی پیدا کردند،  ب کمک گلوله های چنین ارتش و ناوگانی بود،  که دولت های سرمایه داری غرب به سرزمین های افریقایی تجاوز کردند،  و مردم آنرا به اسارت کشیدند.  بنابر این علت اصلی عقب ماندگی افریقایی ها همین تجاوز استعمار گران است،  که جهت بهره برداری بیشتر تاریخ هایی هم مطابق خواسته خود برای افریقایی ها نوشتند،  که در آن تاریخ آنها را ضعیف و بی فرهنگ و شکست خورده نوشتند،  درست مانند تاریخ هایی که برای قاره کهن ساخته و پرداخته اند.

      پرتقال اولین کشوری بود،  که به افریقا دست اندازی کرد،  پس از استعمار پرتقال، انگلیس، فرانسه، هلند، بلژیک، آلمان و غیره به این قاره تاختند،  تاخت و تاز و وحشیگری اروپائیان تأثیر هولناکی در روند پیشرفت افریقا گذاشت،  استعمار گران تاریخ و مردم افریقا را زمین خود و شکار گاه سیاهان کردند،  آنها بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت مناطق تصرف شده را نابود کردند،  و ده ها میلیون نفر را به عنوان برده به اروپا و آمریکا بردند.  تجارت بردگان موجب کاهش عظیم جمعیت و انحطاط افریقا شد،  و مدتی دراز از رشد نیرو های مولده آن جلو گیری کرد.  دانشمندان بورژوازی نیز به کمک نیروی نظامی استیلاگر خود آمدند،  و تاریخ های دروغی ساختند و نوشتند،  و انواع گوناگون نژاد شناسی، انسان شناسی، جامعه شناسی از چنته جعلیات خود بیرون ریختند،  تا بر سبعیت و درندگی استعمار آب تطهیر تمدن پیرو هلنیسم دروغی خودشان بریزند،  و برای تداوم غارت ملت های افریقا بهانه های علمی بتراشند.

کلیک کنید:  تاریخ ورود نام های عربی به ایران

کلیک کنید:  نام های ایرانی در قاره های جدید

کلیک کنید:  اثر های جهانی تمدن های کهن آت و جی

آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir

 

کلیک کنید:  تماس و نظر

چند پرسش و پاسخ تاریخی

   

پرسش و پاسخ 54

   توضیح:  این صفحه مربوط به پست خلاصه کتاب "تاریخ حضور مسلمانان و ایرانیان در قاره آمریکا پیش از کریستف کلمب"  است که در اینجا پست کرده ام.

    دکتر حمید شفیع زاده:  با سلام خلاصه ای از کتاب را خدمتتان فرستادم در دوره های بعد باز قسمت های دیگری خدمتتان می فرستم،  سوالی داشتم قبیله ای در کانادا می باشد که بسیار شبیه ایرانی ها می باشند به نام پاتاواتومی آنها به خودشان بودوادمی که در زبان انها معنی نگهبان آتش می دهد،  می خواستم بدانم در زبان های قدیمی ایرانی این کلمه قابل معنی و معادل سازی می باشد،  با تشکر فراوان حمید شفیع زاده.

   لینک های ویکی پدیدا درباره سرخپوستان و زبانهای آنها:

The Potawatomi /ˌpɑːtəˈwɑːtəm/,[1] also spelled Pottawatomie and Pottawatomi (among many variations), are a Native American people of the upper Mississippi River and Western Great Lakes region. They traditionally speak the Potawatomi language, a member of the Algonquian family. In the Potawatomi language, they generally call themselves Bodéwadmi, a name that means "keepers of the fire" and that was applied to them by the Ojibwe. They originally called themselves Neshnabé, a cognate of the word Anishinaabe. The Potawatomi were part of a long-term alliance, called the Council of Three Fires, with the Ojibwe/Jibwe (Chippewa) and Odaawaa/[O]dawa (Ottawa). In the Council of Three Fires, the Potawatomi were considered the "youngest brother."

   پاسخ انوش راوید:  درود و سپاس از توجه و مهر شما پژوهشگر عزیز.

      درباره پرسش خودتان درباره این موضوع استاد هستید،  و متشکرم که نظر من هم در این مورد می پرسید،  قبلاً در وبلاگ درباره مشابهت کامل نماد های سرخپوستان کانادا با آثار کوبکلی تپه نوشته ام،  نماد هایی که تا یکی دو قرن پیش در کانادا بوجود آمده اند،  و آثار دوازده هزار ساله کوبکلی تپه،  مشروح در اینجا.

      من بمنظور ریشه یابی زبان،  از پیران مدرسه نرفته روستا های دور دست ایران و افغانستان کمک می گیرم،  و به آنها اعتقاد علمی دارم،  ولی بشدت به نوشته های آکادمیک غربی،  بی اعتماد هستم،  و همیشه سعی کردم از زبان این پیران ریشه یابی کنم.

      درباره پاتاواتومی و بودوادمی،  باید از چند پیرمرد بی سواد مدرسه نرفته که دوستم هستند بپرسم،  البته آوای درست آنها را نیز باید از پیرمردان مدرسه نرفته و انگلیسی ندانسته آن سرخپوستان پرسید،  چه بسا که پیر مرد مدرسه نرفته ای در گوشه ای دور دست از ایران،  با آن پیرمرد سرخپوست کانادایی هم زبان باشد،  نمونه هایی دیگر در این مورد را شخصاً دیده ام.

      بنظر من انسان امروزی با زبان ابتدایی،  در حدود بندر عباس بوجود آمد،  و سپس در تمام جهان پخش شدند،  در این باره در وبلاگ توضیحاتی نوشته ام،  و با دانستن این موضوع که علم پایانی ندارد،  رشد و تکامل آن در کار جمعی است،  و ما هنوز اول راه هستیم،  بخشی از تحقیقات آزاد از داده های تاریخی مردمی را در وبلاگم می نویسم.

     در کل به این نتیجه رسیده ام،  در 12 تا 14 هزار سال پیش با مناسب شدن آب و هوای نیمکره شمالی،  در آخرین دوران یخبندان،  انسانها از "تمدن کهن آت این نامی است که من به این تمدن داده ام،  زمینی نه دریایی،  در جهان پخش شدند.  در آمریکا آثار کلاویس را بجا گذشتند،  و بازماندگان کلاویس نماد های آثار کوبکلی تپه را نیز باز سازی کرده اند،  و تا به امروز انجام دادند و نگهداشتند.

      در 7 تا 4 هزار سال پیش بار دیگر با مناسب شدن آب و هوای نیم کره شمالی،  مردم جنوب ایران،  که من به آنها "تمدن کهن جی" می گویم،  از دریا و زمین در جهان پخش شدند،  و آثار آنها در همه جهان باقی مانده است.

      بنابر این ریشه تمام مردم و زبانها و فرهنگ های دنیا از جنوب ایران است،  من ابتدا بنا به تحقیقات آکادمیک غربی،  می پنداشتم این انسان در کنیا یا اتیوپی،  به زبان دست یافته،  و در زمان بسیار طولانی تر رشد و تکامل یافته،  و در جهان پخش شدند،  ولی متوجه شدم کاملاً اشتباه و مغرضانه غربی است.  همان نتیجه ای که از دروغ های حمله این و آن به ایران گرفتند،  و قاره کهن را تجزیه کردند،  و استادان ایرانی براحتی اغفال این ترفند شدند.  شگرد هایی که اگر جلوی آنرا نگرفت،  بیش از گذشته به ملت های منطقه صدمه خواهند زد،  و داریم می بینیم که دارند می زنند.

      دروغ های تاریخ ایران براحتی خنده دار است،  ولی ذهن های دانشگاهی ایرانی انباشته شده از آنهاست،  و نمی توانند از خود شان دور کنند.  در یک جا می گویند ایرانی تمام دنیا را گرفته،  و چه زیاد قدرت فرهنگی و اجتماعی و تاریخ و سیاسی و صنعتی و غیره داشته است،  ولی در هر دوره تاریخی براحتی و مانند آب خوردن از هر بیابان گرد و آدم بی تمدن شکست خورده است.  کدامش را باور کنیم!

      در ادامه مهاجرت تاریخی،  انسانها در دوره های شرایط زمین،  در جهان پخش شدند،  طی هزارها با شرایط آب و هوایی و زیستی،  و مهاجرت های درهم،  شکل های متفاوت یافته اند،  ولی همه ریشه در یک اصل دارند،  مانند پرسر بودن داریوش بزرگ،  در اینجا.  یا مانند اروپائیها،  که مهاجران اشکور ایران به مرکزیت اروپه هستند،  این مردم نام مرکز خودشان را به سرزمین جدید نهادند.

   ــ  ارروپه = ار = ایر یا ایران +  روپه = بالاسری، پایتخت، مرکز، شهر.

  ــ  اشکور = اشک = اسک = اس = S + پاک + ور = سرزمین،  اسلام = اس + لام = پاک قدس.

     طی سه سال تحقیقات مشترک من با بانوی گرامی پرنیان حامد،  برای موضوع های فوق،  اسناد تاریخی و جدید در وبلاگ نوشته ایم،  و خیلی خوشحال هستیم،  که شما عزیز نیز با ما هم گام هستید.

 گفتگوی دوستانه با یک عزیز

   نظر 698 مهرای از  mehre2.blogfa.com:  از نظر من همه گویشوران ایرانی به هر زبان و گویشی ایرانی هستند و از حقوق برابر انسانی برخودار بایست باشند و به همین لحاظ من به اصطلاح زبانهای ایرانی موافق نیستم و میگویم آریوپارسی یا آریوایرانی باشد تا ترکی و عربی و ارمنی و آسوری.. نیز بتوانند از پسوند ایرانی یا پارسی استفاده کنند.  اینگونه همگرایی بیشتر شود و تفرقه افکنان طرد شوند و محکوم.

   ولی واقعیت را بایست گفت دو همچنین ملاحظات تمامیت ارضی و میهن پرستی بشود و چیز های تاریخی که در کل علم و دقیق نیستند باعث نشود ناخواسته منافع ملی و هبستگی ایرانیان دستخوش هجمه یا تخریب قرار گیرد از سوی مغرضان و ما بایست دقت کنیم در این باره. شما نیز تاکنون در همین راستا دیده ام میخواهم دقت فرمایید. مطالبی در این وبلاگ ارائه شده نشان میدهد کتاب دده قوردم مذبوط به عثمانی است همین قرون آواخر و نه زمانی شما میگوید،  http://darvakebaran.blogspot.com  ،  بنگرید به این وبلاگ،  http://kuroshebozorg2.persianblog.ir/post/183

   پاسخ انوش راوید:  درود،  دوست وبلاگی عزیزم جناب آقای مهرای ساغشکی،  شما دیده اید که تمام نظرات موافق و مخالف و انتقادی را در دو وبلاگ جداگانه پست می کنم،  زیرا قبل از هر چیزی ما ایرانیان نیازمند برپا داشتن و نگهداری آزادی اندیشه و قلم هستیم،  که تا نباشد هیچ نخواهیم بود و داشت و شد.

      قبل از اینکه واژه پارس در جهان متمدن پدید آید،  مردم تنها تمدن جهان در هزاره اول خورشیدی ایرانی خود را ار یا ایر می نامیدند،  و سرزمین خودشان را ایران،  مشروح در اینجا و در اینجا.  با پراکنده شدن آنها در جهان طی هزاران سال گویش های مختلف گرفتند،  سپس با پدید آمدن تمدن های دیگر در گوشه و کنار جهان،  این گویش ها شامل دستور و تغییرات مجدد شد،  و زبان های جدید بوجود آمد،  اما همه آنها ریشه در زبان اولیه خود،  که همان زبان مردم ار است هستند.

      در هزاره چهارم خورشیدی ایرانی با پیدا شدن دینها،  موبدان و روحانیون این دینها،  بمنظور مهم کردن دینشان و گفتن و نوشتن دعاها،  در گویشها دست بردند،  زبان های جدید بر پایه همان گویش خودشان ساختند،  و طی یک هزاره آن زبانها گسترش یافته است،  که در داستان های نمرود و برج نمرد می خوانیم.  بخشی از دستان ساختن زبان را،  در تاریخ زبان عربی نوشته ام،  و در پی کامل کردن آن مقاله هستم.

      من می خواهم از واقعیت های تاریخی بنویسم،  آن واقعیتی که درک می کنم،  نه آنچه که دیگران دیکته و تحمیل کرده اند،  و با انواع دروغ و ترفند بخورد مردم داده اند،  مانند همان ترفند کتابی که نام برده اید.  پارس به معنی پرسر است،  پرسر نام روحانیون پر به سر مدی (یا مری یا مادی) بوده است، که پارسا هم گفته شدند،  مشروح در اینجا.  بخشی از آنان بعلت های ناشناخته دینی از مدیا جدا شده،  و به جنوب در تپه رحمت رفته و عبادتگاه خودشان را ساختند،  و طی نیم هزاره از دل آنها داریوش بزرگ بوجود آمد،  داریوش بزرگ بمنظور همآهنگی دولتی و ملی،  زبان دری را از گویش های مختلف موجود بوجود آورد،  و زبان رسمی درباری کرد.  سپس این زبان نیز پارسی،  بنام آن پارساها نامید شد،  درباره این تاریخها در موضوعات مربوطه و مختلف وبلاگ توضیح کامل نوشته ام.

      اگر ما نتوانیم واقعیت های تاریخی را بدرستی کشف کنیم،  و بخواهیم پای بند اصول قرون گذشته و یا من درآوردی باشیم،  خود بخود دشمنان هم که کم نیستند چنین خواهند کرد،  و چه شود.  آنچه که می دانم در شرایط سیاسی ایجاد شده،  که بعلت سادگی و انباشت دروغها و ترفندها در منطقه قاره کهن است،  دارند کشور های این قاره را تجزیه می کنند،  کشور هایی که خود بر اثر تجزیه قاره در دو قرن پیش بوجود آمده اند.  امپریالیسم نو می خواهد!  فقط چند منطقه نفت و گاز خیز را از لیبی تا انتهای بلوچستان پاکستان در اختیار بگیرد،  و بقیه قاره را بجان هم اندازد تا....  داستان استعمار سر دراز دارد،  و همه آنها بر پایه دروغها و ترفند های تاریخی شکل گرفته و خواهد گرفت.

    مهرای عزیز تندرست و پیروز باشید،  و تحقیقات و نوشته های خودتان را با شور و شوق و دانش بیشتر از گذشته ادامه دهید،  ما می خوانیم و استفاده می کنیم.

   لازم:  ضمن سپاس از طرح شما،  درباره نقشه ای که درباره دریاچه بزرگ داخلی ایران کشیدید،  و در مقاله ای از آن استفاده کردم،  لازم به توضیح است،  در هزاره اول خورشیدی ایرانی،  یعنی هفت هزار سال پیش،  بالای عرض 35 درجه شمالی،  یخها شروع می شدند،  و باید سفید کشیده شوند،  و آبهای خلیج فارس و دریا های آزاد هم باید حدود 100 متر کمتر کشیده شود،  زیرا آبهای دریا های آزاد درون آن دریاچه یخ بزرگ قرار داشتند.

    بنا به تحقیقات من در اینجا،  حدود 4500 سال پیش دریاچه بزرگ بر اثر گرم شدن زمین و آب شدن یخها تحت فشار قرار می گیرد و شکافته و سیل راه می افتد،  مردم تمدن کهن جی از 120 سال پیش از این واقعه،  دریاچه را تحت نظر داشتند،  ولی در هر صورت غافل گیر شدند،  فقط نوح بود که می دانست چه سرنوشت شومی زودتر از موعد در انتظار مردم است.

      قبل از این سیل،  سطح آب خلیج فارس و دریا های آزاد حدود 100 متر پائین تر بودند،  در مومبای هندوستان شهری کشف شده است، که در عمق 60 متری سطح آب دریا قرار دارد.

   توضیح:  اگر درباره مطلبی از وبلاگ من پرسش و نظری می نویسید،  لطفاً لینک آنرا هم بنویسید زیرا بعضی از نوشته های من مربوط به چندین سال پیش است،  و نیاز به اصلاح و بازنویسی دارند و نمی دانم کجا هستند.

  ــ  فارسی = فا = بزرگی و شکوه + ر = حرف رابط = سی = نور، روشنایی، دیدگان، خورشید.  فارسی = شکوه دیدگان = بزرگی نور = زبان انسان،  زبان مردم ایران،  اولین زبان تمدن و بشر.

انسی = ان = بیرون آمده، زاده شده + سی = نور، روشنایی، دیدگان، خورشید.

انسی = انسان = انشان =  ایران = کشور فارسی زبان کوروش بزرگ.  انسان = زاده خورشید،  فرزند خورشید و نور.

اور سی = پنجره = اور = شهر، محوطه + سی = نور، دیدن.  جهت اطلاع بیشتر به معنی نام شهرها و روستا های ایران مراجعه شود.

عزیزان جهت پیگیری مطالب ب وبلاگ  mehre2.blogfa.comمراجعه نمایند.

   عکس نگهداری آثار تاریخی ایران در یک موزه مهم ایران،  مشروح در صفحه فیسبوک انوش راوید،  عکس شماره 7757.

  کلیک کنید:  تاریخ زبان عربی

کلیک کنید:  تاریخ مهاجرت در ایران و جهان

کلیک کنید:  تاریخ نگهداری آثار تاریخی در ایران

آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir

 

کلیک کنید:  تماس و نظر


پرسش و پاسخ ویژه 95

تعداد دیگری از پرسش و پاسخ های قابل توجه

      بمنظور گسترش محیط دمکرات و آزادی اندیشه و قلم اینترنتی،  این پرسش و پاسخ ها توسط بانو پرنیان حامد پاسخ داده می شود،  جهت پرسش و پاسخ های انوش راوید در اینجا بروید.

   توجه:  عزیزان،  بمنظور تحقیقات بیشتر،  گاه ممکن است پاسخها مدت زیاد تری زمان ببرد،  لطفاً حوصله نمایید،  مطمئنا بمنظور پیش برد اهداف ایرانی،  هیچ نظر و پرسش بی پاسخ نمی ماند.  در ضمن اگر پرسش تأیید شد،  و پاسخ آن نبود،  در اولین پست بعدی پاسخ داده می شود،  اگر پرسشی از قلم افتاد،  لطفاً یاد آوری نمایید.

   توجه 2:  نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است،  و نظر وبلاگ نمی باشد،  پاسخ ها دانش وبلاگ است.

   نظر ساسان 1982:  در اینترنت جستجو کردم و به چند مورد دیگر کشف سکه در اسکاندیناوی برخوردم. سکه ها مربوط به عهد ساسانی است که تعدادش به 13000 میرسد. و در جزیره Gotland سوید کشف شده،  لینک مرتبط

http://www.freerepublic.com/focus/news/746713/posts

   اما دو مورد دیگر که در نروژ یافت شده. یکی در جنوب شرقی اسلو در شهر Østfold. این سکه ها مربوط به 750 پس از میلاد است و در بین سالهای 825 تا 850 وارد نروژ شده اما تعداد یا وزن آن روشن نیست. این سکه ها در موزه تاریخ و فرهنگ در کنار دانشگاه اسلو نگهداری میشود. این لیک توضیح خیلی کوتاهی در این باره میدهد و بیشتر به یابنده آن پرداخته

http://www.ba.no/nyheter/irix/article3842560.ece

   کارشناس نروژی در این روزنامه میگوید که بعید است که پارسها به این منطقه آمده باشند و به احتمال زیاد سکه ها یا از Gotland سوید آمده اند یا از روسیه.  مورد دیگر که در حدود همین منطقه یافت شده پایه سنگی یک کلیساست که با خط پارسی باستان یا اوستایی (بقول این سایت) روی آن هک شده. وبلاگ هیچ توضیحی در مورد این یافته نمیدهد و تنها قدمت این کلیسا را مورد پرسش قرار داه

http://arkeologiavisa.blogspot.no/2014_02_01_archive.html

   اگر به مطلب تازه ای در این مورد برخورم برایتان ارسال میکنم، با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام و سپاس از شما،  روزنامه را شخصا به زبان آلمانی خواندم نوشته بود سکه ها همه ساسانی هستند. شما هم تایید کردید. سکه هم به هر تقدیر قابل جابجایی است این را هم می دانیم. اما این پایه کلیسا آن هم دقیقا در اسلویی که من آن کتیبه اژدها کش با کلاه مادی را  در کتاب با شاهنامه فردوسی تطبیق دادم سندی است که اگر واقعا  اینطور باشد دیگر هیچ جای شکی در حقانیت  اسکندر نامه شاهنامه و به اروپا رفتن اسکانی ها باقی نخواهد گذاشت از ایران که سایت ها فیلتر بود الان از اینجا اقدام می کنم با یک دنیا سپاس از شما، پاینده باشید.

   پرسش مرتضی 1983:  درود بر خانم حامد گرامی ... در مورد واژه ی چینستان در بندهش , باید گفت که در خود زبان پهلوی نیز نام چین, سین بوده است. مثلا در متن پهلوی خسرو و ریدکی قبادان در دستنویس mk بند ۴۶ متن:

۴۶_  اما با زنجبیل چینی ( و ) هلیله پرورده هیچ انبه ( ای ) برابر نیست.

حال آوانویسی متن:

بی اباگ سنجیبیل ئی سینیگ هلیلگ ئی پروردگ ایچ امبگ پهیکار نیست.

پس سین در اصل همان چین است. هر چند در زند بهمن یشت در آوانویسی صادق هدایت واژه ی چینیگ به چشم میخورد, ولی سین و چین در اصل یکی هستند. لذا گمان نمی کنم به خاطر ایزد سین, به جنوب میانرودان چین استان بگویند. سین همان چین است ولی چین در زند بهمن یشت به نظر چین امروزی می آید و سین بندهش خوزستان است.  خوشحال میشوم نظرتان را با بنده در میان بگذارید . سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما ، شما دارید گفته های کتاب را تایید می کنید نظر من همان است که در کتاب است. "هرجا در تاریخ  ایران (تا زمان اشکانیان) نام چین یا چین استان آمده است منظور خوزستان است نه کشور چین امروزی." 

   پرسش X 1984:  با درود،  در همین تالار پرسمان یکجا فرمودید اسکندر(احتمالا مقدونی) 36 سال پیش از کوروش بزرگ میزیسته و در جای دیگر گفتید 15 سال پیش از آن. بالاخره کدام یک از ایندو درست است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما  روی کتاب مبداء نا معلوم داشتم که 36 سال قبل از کوروش را نشان می دهد. سه سال پیش روی همین وبلاگ نوشتم 36 سال پیش دو سال پیش نوشتم بین 36 تا 15 سال پیش الان زیج شهریاری را دقیقا حساب کردم مبداء من نیروسنه اوستا بخترنرسه است لذا اگر اینطور باشد حمله کهرم می شود حدود 15  سال قبل از کوروش کبیر. برای همه ان پاسخ های دیگر هم از لغت حدود استفاده کردم. شما بین 36 الی 15 قبل از کوروش کبیر را در نظر بگیرید به حساب من 15 سال حدود بگذارید تا بنده در مستند دقیقا خدمتتان بگویم چند سال  قبل از کوروش کبیر بود (تاریخ مکتوب شده بین اسکندر و الکساندر 226 سال اختلاف زمان دارد شما برای 15 سال دارید از من بهانه می گیرید؟ صبر بفرمایید تاریخ دقیق را بعد از حساب دقیق زیج شهریاری براییتان ارسال می کنم)

   ادامه پرسش:  دوم: همین اسکندر طبق کتیبه های بابلی در شهر پلا درسوریه فرمانروایی میکرده، مطابق منابع یونانی الکساندر هم در شهر Pella پایتخت آندروس در یونان بوده. دلیل شما بر اینکه این پلای بابلی همان Pella در یونان نیست چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر در سوریه نبوده !  کهرم  در سوریه بوده که قائدتا باید الکساندر مورخین یونانی باشد

 1.  چه ربطی به اسکندر تاریخ ما دارد که 226 سال بعد ظاهر می شود؟

 2.  من نباید چیزی ثابت کنم .  من ثابت کردم که اسکندر تاریخ ما ربطی به الکساندر مورخ یونانی ندارد و الکساندر مورخ یونانی هم از سوریه راه افتاده نه از یونان و مقدونیه چون متون بغازکوی نام پلا و پلائیت را در شمال سوریه نشان می دهند و رود اندروس هم در فرشا شمال سوریه است و سکه های الکساندر هم تنها به گویش شمال سوریه در سال 330 ق.م الکساندر خوانده می شود.

    شما الان باید سند بیاورید که قدمت نام پلا در کشور مقدونیه امروزی چقدر است (سند دست اول می خواهم  چون سند دست اول ارائه دادم) و از چه زمانی نام این سرزمین مقدونیه شده و از چه زمانی نام آن مکان پلا شده (از دوره بیزانس این هم جوابتان) اگر اسناد شما هم تاریخ 330 ق.م میلاد را نشان داد آنوقت تازه از من سوال کنید چرا این مقدونیه است و آن یکی نیست!

   ادامه پرسش:  حال اگر قبول کنیم که کی هروم اهل پلای سوریه بود پس الکساندر مقدونی Pella که بود و چه کرد و در چه تاریخی می زیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  الکساندر همان کی هروم است تنها با اسکندر تاریخ ما ربطی ندارد 226 سال اختلاف زمان کی هروم یعنی شاه سوریه یعنی الکساندر مورخین یونانی و اسکندر تاریخ ماست.

"اسکندر تاریخ ایران ، الکساندر یونانی نیست" هم عنوان کتاب  است. 

   نظر 1985:  سلام،  بنیادی مطالعاتی و تحقیقاتی در شرف تاسیس می باشد و در حال حاضر مشغول به بررسی دوران قاجار و تهیه رفرنسی بصورت مرجع جهت دانشگاهیان و غیر ایرانی و غیر می باشد. چنانچه مایل به همکاری می باشید بسیار ممنون خواهم شذ اطلاع فرمایید.

   پاسخ انوش راوید :  حضور برادر گرامی جناب آقای وحید شیخ احمد صفاری،  با احترام و درود و سپاس از توجه حضرتعالی،  گرامی خیلی علاقمند بودم که از نزدیک در کنار عزیزان بنیاد باشم، ولی من در روستای جل چلاسر زندگی می کنم،  و بیشتر اوقات نیز در مسافرت تاریخی دور دست هستم،  در هر صورت با کمال میل اینترنتی در خدمت خواهم بود،  جهت اطلاع برای علاقمندان مطالعه کننده این وبلاگ لینک شما را در زیر قرار می دهم،  مجدد سپاسگزارم.

پژوهشکده مطالعات و تحقیقات (پمتاک)   http://www.pmtk.blogfa.com

   نظر 1986:  با سلام خسته نباشید یک بار دیگر از خانم حامد تشکر میکنم بخاطر تهیه مستند تفسیر لوحه های بابلی. من تا حالا بارها دیدمش و هربار که می بینم خیلی لذت میبرم چون خانم حامد فوق العاده زیبا و مستدل و با صلابت صحبت میکنند. و لهجه فوق العاده ایشان بسیار قدرتمند است تشکر فراوان دارم از ایشان و از اقای راوید امیدوارم همیشه تندرست و پیروز و زنده باشید .....

   پاسخ پرنیان حامد:  باسلام از شما سپاسگزارم و با سپاس از آقای نوید صلح دوست برای تهیه این مستند، امید داریم توانسته باشیم خدمتی به کشورمان کرده باشیم،  پاینده باشید.

   عکس جام زیبای دوران هخامنشی،  از طلای 22 عیار با 14 سانتی‌متر ارتفاع و تصویر دو زن که هر دو آنها تاجی به‌ شکل مار بر سر دارند،  و روی آن برجسته شده است.  به گفته کارشناسان موزه‌ بریتانیا و دانشگاه اکسفورد، این جام متعلق به ابتدای سلسله هخامنشیان است،  عکس شماره 5239 از موزه مجازی ارگ.

   مهم:  انگلیسها درباره این جام مقداری پرت و پلا گفته اند،  که زیر تخت پدربزرگ جان‌ وبر بوده و...،  گوش تان به این دروغها نباشد،  این اشیا دزدی از ایران است و باید پس دهند.

 ارگ   http://arq.ir

سخن وبسایت ارگ

ارگ

سخن، مرام، اساس، سبک کار

پیش گفتار

هر وبلاگ یا سازمان، شرکت یا حزب، در این دوران و قرن نوین، نیازمند طرح تدوین شده است، که شامل: مرامنامه، اساسنامه، استراتژی، تاکتیک، سبک کار، و... باشد، عدم دقت به این اصول، آن شرکت یا سازمان یا وب را سردرگم می کند، و به اهدافش نمی رساند.

ارگ به معنی قلعه کوچک در میان قلعه بزرگ است، که دارای برج و بار باشد، و در آن فرمانروای شهر، ایالت و یا کشور اقامت داشته است، و غالباً وی از آنجا مبادرت به اداره امور می کرد. از این وب ارگ، هدایت و اداره، جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران، و ایران و ایرانیان، و... انجام می شود.

عکس انوش راوید در 1346 خورشیدی، مشروح در تولد در تاریخ، عکس شماره 112 .

سخن وبلاگ ارگ

سخن وبلاگ ارگ به عاشقان دانستن حقیقت است، که اندیشه خدمت به دانش و ایران دارند، سخن وبلاگ به تحصیل کرده ها و روشنفکران است، که اندیشه و عمل شان تابع منطق و حقایق علمی است. بدین منظور حرکت وبلاگ بحث در جهت معیار هایی با اتکا به حقایق علمی و تجربی و موازین منطقی محقق است. در زمانی حساس که راه زندگی و رشد ملتها، به شیوه فرا امپریالیستی در خطر و بحران است، لازم می گردد که اندیشمندان و روشنفکران مورد نظر این وبلاگ، در محیط دمکرات مجازی گرد هم آیند. در تشخیص دروغها و یافتن واقعیتها و حقایق علمی در جغرافیا ـ تاریخ و تکامل اجتماعی و فرهنگی به اندازه توانایی خود کار، و به گسترش واقعیتها در میان مردم بکوشند. کوتاهی از این مهم سپردن دوران به دروغ پردازان است، که با دشمنی دیرینه، خواهان شکست و تجزیه ذهنی و ذاتی ملت های قاره کهن، جهت تخریب و انقراض می باشند.

وبلاگ ارگ (جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران) بر پایه دروغ های تاریخی نمی باشد، بلکه در ضدیت کامل با کلیت دروغ، و مخالف سرسخت دروغ های تاریخی و اجتماعی است. بنابر این منابع و مطالب کتاب هایی، که اصالت واقعی و صحیح بودن مقالات آنها مشکوک می باشد، فقط به منظور بررسی چگونگی نوشته هایشان در وبلاگ استفاده می شود. آنچه که امروزه برای علوم انسانی، بویژه تاریخ و تاریخ اجتماعی مسئله ساز شده، انبوه دروغها و ترفندها است، که هر کس به فراخور حال و موقعیت خود بکار برده است. برای تصفیه و پاکسازی آنها باید از روش های اصولی استفاده کرد، تکیه بر مطالب مشکوک و تکرار طوطی گونه آنها، همان گمراهی تاریخی است.

بدین جهت باید در نظر داشت، استدلال ها و استنباط های قیاسی، که همراه تحلیل های عمیق و داده های واقعی تاریخی و آماری است، نهایت به تکوین تعلیل های جدید، برابر اصول علمی می انجامد، که در تمام مراجع ذیصلاح مسند و منبع به حساب می آید، که اساس و پایه وبلاگ ارگ، بر این مبنا می باشد. در مقالات وبلاگ از ذکر مستقیم و یا نوشتن کلاسیک انبوه زیرنویس منابع خود داری شده، ولی با استفاده از واژه های کلیدی کتاب های داری اهمیت، تشخیص ذهنی برای حرفه ای ها مقدور شده است. مبتدی های مرتبط با این دانش، ضمن مطالعه و پیگیری وبلاگ، بعد از مدتی خود می توانند، رمز و راز یا در واقع علم وبلاگ را بیابند و درک کنند. همیشه خواهش کرده ام، افرادی که علاقه و یا دانشی در تاریخ و تاریخ اجتماعی ندارند، این وبلاگ را مطالعه نکنند، و اگر اشتباه وارد شده اند، سریع خارج شوند، چون سردرگم می شوند.

مرامنامه وبلاگ ارگ

1 ــ احترام کامل به مردم ایران و تمام انسانها، 2 ــ حفظ بی چون و چرای دمکراسی واقعی، 3 ــ کار فرهنگی جهت زدودن دروغ و نیرنگ و فریب در تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران بزرگ و قاره کهن، 4 ــ رعایت کامل قوانین کشور ایران و بین المللی، 5 ــ دفاع از تاریخ و تاریخ اجتماعی و جغرافیای تاریخی ایران.

اساسنامه وبلاگ ارگ

1 ــ تحقیق و تحلیل های ویژه در تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران و جهان، 2 ــ ایجاد آموزش و درک بیشتر از واقعیت های تاریخی و حس حرکت زمین زیر پا، 3 ــ کار فرهنگی دفاع از تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران، در محیط دمکرات وب. 4 ــ تلاش برای ایجاد فرهنگستان مستقل تاریخ و جغرافیای تاریخی ایران.

سبک کار وبلاگ ارگ

وب ارگ یا جنبش ارگ، فعالیتی مجازی در محیط اینترنت و غیر حضوری، ویژه علاقمندان به دانش جغرافیا ـ تاریخ است، که نیازی به رهبری از بالا مانند سبک کار قرون گذشته ندارد، بلکه برنامه ای با آینده نگری و سازمان های نوین قرن 21 است. با توجه به جامعه امروزی و تحقیقات متوجه می شویم، سبک کار قرون گذشته بویژه دوران تولید انبوه قرن 20 برای پیشبرد اهداف در این زمان کار ساز نمی باشد. بسیاری هنوز در گذشته مانده و می پندارند، که برای کار می بایست رهبر و سازمان هرمی شکل داشت، تا بتوان هدایت کلی را به دست گرفت. در صورتیکه در قرن موج نو با انقلاب اطلاعاتی و ارتباطی این گونه هرم ها به راحتی آسیب پذیر هستند، و به هیچ عنوان و شکل نمی توان آنرا ثابت نگه داشت. اگر سازمان هرمی در این قرن ثابت بماند، دلیل بر عدم توانایی تحلیل و تعلیل نیرو های تشکیل دهنده آن است، که به نوبه خود عدم کارایی را در پی دارد. گاه در این زمان دیده می شود، مدیریت یا رهبری با پول هرم تشکیلاتی را نگه می دارد، ولی هر روزه مخارج بیشتری می طلبد، و در نهایت حفظ آن امکان ندارد.

یک تعریف ــ اگر بعضی پدر یا پدر بزرگی را محک بزنید متوجه می شوید، که آنها می پندارند، اگر نباشند بچه ها و نوه ها توانایی ادامه زندگیشان کم است، و می پندارند همه دانایی در آنها جمع است. در گذشته داستانی و خطی می ساختند، و میلیونها انسان گرد آن متعصّبانه جمع می شدند، اما در این زمان وضع کاملاً فرق می کند، دانایی قرن 21 حاکم و در حال انکشاف است. این زمان طبقات زیرین هر هرم را جوانان تحصیل کرده تشکیل خواهند داد، بسیاری از آنها خود مدیران سازمان بزرگ و کوچکی هستند، آنها براحتی هر تغییر و تحول را درک کرده و جهت گیری می کنند. به همین جهت خیلی سریع هر هرم تشکیلاتی از هم می پاشد، و به بیشمار هرم تبدیل می شود. فرمانده مهمی در خاطرات خود نوشته بود، که زمان جنگ اول جهانی سربازان بی چون و چرا دستور فرماندهان را اجرا می کردند، اما در جنگ دوم جهانی می بایست برای آنها تعریفی از دستور می کردیم، ولی در آینده، هر سربازی فرمانده خواهد بود. آن فرمانده در نیم قرن پیش این مهم را دانسته و درک کرده بود، بنابر این نمی توان با اصول کاری گذشته وارد آینده شد. وبلاگ جنبش ارگ نمی خواهد و نمی گذارد زمان تکلیف را روشن کند، بلکه می داند که این علم و دانش و اندیشه است، که باید بر زمان اثر گذارد.

تمام اطراف ما هر چه می بینیم و حس می کنیم، از یک مدیریت کاملاً علمی برخوردار است، باید این مدیریت را که از اتم و سلول و ملکول تشکیل شده درک و تشریح نمود. نباید مانند انسان عصر حجر آنرا فقط ساخته و پرداخته بالا و پائین دانست، و خارج از توانایی تحلیل و تحقیق خودمان به حساب آوریم. به این ترتیب با دید آینده نگری، مدیریت قرن 21 در فضا شکل می گیرد، همان گونه که آن اتم ها و ملکول ها و سلول ها در فضا بیک دیگر اتصال دارند، و مجموع آنها عنصری یا عناصری را تشکیل می دهند. در این زمان با تعریف علمی خاص تشکیلاتی، عنصر مدیریت و سازمان هم در فضا شکل می گیرد. البته درک این جملات برای افراد جا مانده در اندیشه پدر بزرگ مآبانه قرون گذشته مشکل است، ولی مطمئنا جوانان باهوش امروزی به آنها کمک خواهند کرد، تا متوجه شوند.

در نتیجه برای ایجاد عنصر مدیریت و رهبری، جنبش و سازمان، سبک کار و غیره، نیازمند تعریف علمی با اصول دانش و تکنولوژی جدید می باشیم، که این تشریح علمی از توانایی یک اتم و یا یک فرد خارج است. بدین جهت ابتدا جنبش نو پدید بوجود می آید، و سپس در مسیر رشد و تکامل تعریف ها حاصل می شود، بظاهر ممکن است اندکی افراد فکر کنند، که سبک کار جدید غیر ممکن یا زمان بر است، ولی در آن واقعیتی نهفته که افراد با هوش آنرا درک و پی گیری می کنند. با تعریف های جدید و جامعه شناختی قرن نو، داشتن تشکیلات و جنبشی هرمی شکل که بتواند، با گسترده کردن محیط زیرین به اهداف خود برسد، تصور پوچ و غیر قابل اجرا می باشد.

امید است، ایرانیان دانش پژوه موضوع و مطلب این وبلاگ را بگیرند، و با دانش خودشان در آمیزند و به جامعه بفرستند، که حتماً ره آوردی نیکو در پی خواهد داشت. در غیر اینصورت چنان ماند که، من تیری در چله اینترنت گذاشته، و بسوی دشمن وبلاگ ارگ، یا دروغ های تاریخی و اجتماعی رها کرده باشم، که این باعث می شود دشمن موذی هوشیار تر، و ما همچنان پراکنده و بی دل و یار بوده، و در انتظار سرنوشت و دروغ های دیگری باشیم، که برایمان بنویسند.

عزیزان بیائید با دین و دانش والای مان خودمان سرنوشتی نو بنگاریم، و بدین منظور از هم میهنان عزیز خواهشمندم در جهت سخن این وبلاگ نظر بنویسند، تا به اهداف مورد اشاره یعنی باز نویسی علمی تاریخ و سرنوشت رسید. ایران عزیز با داشتن امکانات گسترده طبیعی، سیاسی، اقتصادی، و ظرفیت های عالی انسانی، علمی، فناوری، و سابقه درخشان تاریخی، براحتی میتواند حرکت بسوی تمدن جدید را، پویا طی کند. این وظیفه اندیشمندان است، که با درک تغییرات و با دانایی قرن 21، استراتژی منطقی و کار آمدی پیش بینی نمایند. بنابراین احتیاج است در جهت فرآیند تدوین برنامه های آینده نگر، همه اوضاع اقتصادی و اجتماعی و سیاسی قرن 21 جهان را در نظر داشته باشند، و لازم است چالش هایی که کشور با آن روبروست، از قبیل نقاط قوت و ضعفها و فرصتها را کاملاً شناسایی کنند. درایت پیش بینی آیند اینست که از گذشته خود واقعی و بدور از دروغ بدانیم، امروز خود را با محک های دقیق بشناسیم، دارایی ها و بود و نبود های آشکار و پنهان را در تمام زمینه ها و چیزها خوب ببینیم.

انوش راوید سعی می نماید با مقالات خود در وبلاگ، چشم اندازی تهیه کند که به شکل همه جانبه و با درنگ های جدید، بلکه تحرکی نو به فضا بدهد. با شرایط بسیار خوبی که در همه زمینه ها داریم، و همچنین داشتن تمدن تاریخی مهم، نمی توانیم قبول کنیم که نقشی پایین دست در منطقه و گیتی داشته باشیم. احتمالاً بد بینانه نبینید، بحثها نگاه نژادی و ملی نیست، ایران و همه مردم ایران است، مردم و کشور ما باید جایگاهی بلند تر و معظم تر داشته باشند. انسان با هوش در قرن 21 حتی با یک نگاه به سر نوشته های انوش چون: قرن سنت گریزی، بسوی تمدن جدید، موج سوم، انسان قرن 21، چالش قرن، تغییرات مطلوب، خود بخود پیگیری میشود که اینها چه هستند، و در پی سئوالها و نظرها و آزمون و تامل گردونه یادگیری می رود.

هم میهنان عزیز احتمالاً این قبیل حرفها را شنیده، شاید هم چند بار شنیده اید و خوانده اید، ولی بد نیست یکبار دیگر و از دیدگاهی دیگر ببینید، درصورتیکه از پس اینها، سئوالها و نقد های علمی باشد، می توان به آینده نو راحت امیدوار بود، که در نتیجه آن نا امیدی دشمن تاریخی را بدنبال دارد، ولی اگر لودگی و یا ناسزا گویی شود، متوجه میشویم کار روشن گری سخت و دشوار، و راه دشمن هموار است.

مهم: یکی دیگر از برنامه وبلاگ مبارزه با دشمنان آزادی است، که دشمنی دیرینه با آزادی و فرهنگ ایرانی دارند، که اندکی مأمور استعمار و امپریالیسم و بعضی گمراه شدگان تاریخی هستند.

پرسش از عموم: آیا شما نظر دیگری دارید؟

عکس یک ارگ تاریخی ایران، مشروح در تاریخ قلعه های ایران، عکس شماره 4548.

پا و ذهن را جلو بکشید

یکی از برنامه هایی که وبلاگ انوش راوید دنبال می کند این است، که بلاگر های جوان ایرانی که جزو فعال ترین عزیزان هستند، و نفوذ خاص در جامعه دارند، پا و ذهن خود را جلو و به دانایی نوین بکشند. بسیار دیده می شود که بخاطر آموزش در آموزشگاه هایی که به شیوه قرن 20 اداره می گردد، جوانان نمی توانند بخوبی تلفیق نوین دهند. اکثراً نیازمند راهنمایی و کمک فکری هستند، تا تفاوت قرن گذشته با این قرن را متوجه شوند. با هوش ترها اگر تاکنون متوجه اختلافات بزرگ دو قرن نشده باشند، با مطالعه این وبلاگ سریع راه اندیشه خود را می یابند، ولی برای بقیه روش های مختلف لازم است تا بگیرند، البته با یک وبلاگ کار مشکلی است. به هیچ وجه نباید در انتظار معجزه و ریسمان و آسمان بود، باید زحمت کشید و کار کرد، تا بتوان مملکتی خوب با مردمی دانا داشت.

تاریخ و تاریخ اجتماعی، بود و نبود مردم، حرکت و نگاه آنها، مربوط به زمان و مکان خودشان با محدودیت های مخصوص بوده. مثلاً کسی که چند قرن پیش در روستا و یا قبیله دویست نفری و یا شهر چند هزار نفری، در دور ای مختلف ساختار تاریخی اجتماع زندگی می کرده، چه دانا یا ساده بوده، درک کاملاً متفاوتی از همه موضوعات با هم داشته اند. به همین منوال قرن گذشته هم که مرحله نهایی انقلاب صنعتی بوده، با این قرن که انفجار دانش با مجموعه ای از انقلابات اطلاعاتی و ارتباطی و غیره است، کاملاً متفاوت می باشد. ما در این قرن امکانات وسیع زندگی و فراگیری داریم که در گذشته نبود، مثلاً من که زندگی نامه خود را در تولد در تاریخ نوشته ام، در روستای کوچک جل و چلاسر تمام امکانات زندگی مدرن را دارم. در صورتیکه همین 25 سال پیش اینجا، شبکه آب و برق، جاده و غیره نداشت، مردم 25 سال پیش کجا، و امروزی ها کجا. بنابر این نباید بشر گذشته را به این قرن منتقل کرد، بلکه باید پیگیر انفجار دانش بود، تا در موج آن سوار شد و جهان را از تخریب و انقراض نجات داد.

با نگاهی به وبلاگها متوجه می شویم، بخاطر همان آموزشها، که در ابتدای این مطلب و در قرن سنت گریزی گفتم، بسیاری از افراد مانند قرن قبلی ها هستند. نباید گذاشت که این موضوع تبدیل به یک مشکل اجتماعی و عقب افتادگی شود، بویژه که بسیار از مجریان آدم های قرن گذشته هستند، و یک نوع تلقین نا خواسته گذر به گذشته در جریان است. از عزیزان و بویژه جوانان با هوش می خواهم، برای این بخش کمک باشند، تا اقدام اصولی اینترنتی انجام پذیرد، که همه بتوانند پا و ذهن را جلو بکشند.

کلیک کنید: انواع روش های تاریخ نویسی

خواست این وبلاگ

ایرانیان باستان دستگاه خلقت را میدان جنگ خوبی با بدی، یا محل نبرد بین روشنایی با تاریکی می دانستند، و انسان را مبارز این میدان می شماردند، کاری که جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ پیشه کرده است، یعنی مبارزه با تاریکی و دروغ و بدی، بر پایه و اساس انسانی. در گذشته ها دشمنان علیه ما دروغ نوشته و رجز خوانی نموده و تاریخ را جعل کرده اند، چند قرن بعد استعمار و دشمنان تاریخ ایران آنها را بزرگ نمایی کرده، و با ترفند هایی گسترش داده و یا با نفوذ در سیستم آموزشی ایران، به عنوان تاریخ بخورد بچه های عزیز داده اند. در جاهایی ساده دلان و ساده ترها دروغ ها را دست مایه کوبیدن ایرانی ها کرده اند. بیائید با اعتماد به نفس ایرانی و ذکاوت خود هر کجا دروغی دیدید آنرا افشا کنید، و دروغ ها را متذکر شوید، و به دنیال واقعیت ها بگردید، و این را سر آغاز کار بزرگ ملی برای برداشت دروغها از تاریخ ایران نمایید. توجه داشته باشید، این وبلاگ جهت این است که با دانایی قرن 21 فکر و تحقیق و تحلیل کرده، که واقعیت های تاریخی چه بوده است؟ و چشم و گوش بسته هر چه را نپذیرفت و به عنوان علم تاریخ قبول نکرد، البته توجه داشت که این وبلاگ هم خود تاریخ نیست. در دویست سال گذشته کارگزاران و چهره های استعمار برای جعل تاریخ و ملیتها و مرزها خیلی فعال بوده، و هر کاری خواستند با حمایت کشور هایشان کرده اند، و امروزه دروغ ها تبدیل به خطر شده اند، چون در هر صورت ددمنشانه دروغ گفته اند. این وبلاگ را با دقت بخوانید تا بیشتر متوجه پلیدی و ترفند های آنها شوید.

خواست این وبلاگ چیست؟ برنامه ریز های دولتی و غیر دولتی و در هر زمینه کاری و فکری، نیازمند آن است، که بدرستی از تاریخ و تاریخ اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی دانسته شود، مراحل بی قاعـده و هنجار رشد تاریخ و همچنین آهنگ تاریخی، به تمام معنی و تمام مسائل ایران را به واقعیت بدانند، تا بتوانند به درستی برنامه ریزی نمایند، البته اکثراً بطور مستقیم به این دانش مراجعه نمی کنند، یعنی آنچه که در طول زندگی خوانده اند، و در ذهن دارند مورد استفاده قرار می دهند، که خود این یک نقطه ضعف برنامه ریزی است، که در این سایت بخش سازمان آینده بینی بررسی می شود. اشتباهی که آمریکا در عراق کرد، ولی امروزه برای مراحل جدید تهاجم دیگرش، دارد به دنبال حقیقت های تاریخی می گردد. برای همین دشمن با ترفند هایش نمی خواهد سیاسیون، و برنامه ریز های ایرانی به واقعیت های تاریخی دست پیدا کنند، تا در گمراهی باشند، و نتوانند مسیر درست را بروند.

کلیک کنید: استراتژی ملی مردمی ایرانیان

تعریف های نوین علم

یکی دیگر از برنامه های وبلاگ، تفهیم و تحریک یا تقاضا برای ایجاد تعریف های جدید است، آنچه که از علوم بویژه جغرافیا ـ تاریخ در گذشته تعریف شده، در بسیاری موارد می تواند کاملاً متفاوت با واقعیت های علمی باشد. در گذشته و گذشته ها، خیلی موضوعات و مسائل برای مردم حتی دانشمندان دوران تعریف نشده بود، و در طول زمان و به مرور و کم کم به دانشها افزوده می گردید. از ابتدای قرن 21 و انقلاب کامپیوتری و اینترنتی که در آینده نگری توضیح داده ام، انفجار در دانایی بشر پدید آمده، و باید آن را درک نمود. این کم دانستن و نداشتن تعریف برای موضوعات و مسائل باعث می شد، علم و دانش، تحلیل و تحقیق، در همان اندازه دوران خودش باشد، که شامل تاریخ و تاریخ اجتماعی و در کل علم جغرافیا ـ تاریخ هم می شد. مثالها در تاریخ ایران زیاد است، که در وبلاگ خیلی نوشته و ادامه می دهم، اما در اینجا یک مثال غیر ایرانی هم می زنم.

در 24 اوت سال 70 ق.م، از صبح زود زمین لرزه هایی اطراف کوه وزو Vesuvio، شهر پمپئی Popeiiو خلیج ناپل ایتالیای کنونی را می لرزاند، ولی کسی به این لرزشها توجه نمی کرد، مردم می پنداشتند خدایان کمی شوخی دارند. ساعت یک بعد از ظهر از کوه دودی سفید و خاکستری غلیظ به ارتفاع 10 تا 15 کیلومتر به آسمان بلند شد، و باد آنرا بروی شهر آورد و شهر در تاریکی فرو رفت، مردم خیلی تعجب کردند ولی باز هم اهمیت نمی دادند، و کار خدایان می دانستند. از ساعت 5 بعد از ظهر باران سنگ ریزه شروع شد، مردم ترسیدند و به یکباره سعی در فرار از شهر پمپئی کردند، تا به اطراف بروند. باران سنگی که بر اثر ترکیب مواد شیمیایی خاکستر های به هوا رفته با هوای سرد در آسمان ایجاد شده بود، باعث شد که بیشتر مردم نتوانند از شهر 20000 نفری خارج شوند، و حدود 5000 نفر در شهر گرفتار و گیر افتادند. از ابتدای شب با ادامه فعالیت کوه حرکت توده های عظیم مواد با سرعت 100 کیلومتر در ساعت بطرف پائین شروع شد، 18 ساعت پس از آتش فشان شدت آن زیاد شده بود. ابتدا مردم در شهر پمپئی و هراکولانوم و روستاهای اطراف بر اثر استنشاق گاز های سمی کشته، و سپس در موج نهایی زیر 20 تا 25 متر مواد مذاب و نیمه مذاب مدفون شدند.

برای مردم که به این راحتی گیر افتاده و کشته شدند، آتش فشان و فعالیت کوه آتش فشانی تعریف نشده بود، آنها این را به خدایان نسبت می دادند، زیرا دانش آنها همین اندازه بود. اما امروزه با وجود امکانات وسیع علمی و انقلاب و انفجار اطلاعاتی و دانایی که به شتاب ادامه دارد، باید بیش از گذشته بدانیم، بهتر و بهتر، بیشتر و بیشتر به تحلیل و تحقیق، بررسی و کاوش پرداخته شود. در سال 1594 م، اتفاقی در هنگام حفر کانال آبیاری، آثار تاریخی شهر پمپئی و اطراف آنرا کشف و اکتشافات را آغاز کردند. اکتشافات تا کنون ادامه دارد، اما تا همین ده سال پیش و قبل از تکنولوژی کامپیوتری درباره اتفاقات پمپئی به خوبی نمی دانستند.

یک مثال دیگر را کوتاه بگویم، در انقلاب مشروطیت ایران هیچ کدام از مردم دوران نمی دانستند، که بدلایل تاریخی و تاریخ اجتماعی، تمدن جدید بورژوازی یا در واقع نو بورژوازی در ایران شکل گرفته است. در حقیقت انقلابیون داشتند با دوران فئودالی پادشاهی قاجار مبارزه می کردند، زیرا تمام مردم چه دانا و یا عامی تعریفی از بورژوازی و فئودالی نداشتند. اگر در این قرن 21 با وجود ذهن های پویای تاریخی، نتوانیم تعریف های جدید، برابر با اصول و قوانین علمی در تمام موارد منجمله جغرافیا ـ تاریخ ارائه دهیم، نمی توانیم وارد تمدن جدید شویم.

چرا مطالب ادامه دارند

تمامی مطالب وبلاگ انوش راوید، شامل، ادامه دارد و بازنویسی می شود است، زیرا این مقالات گوشه کوچکی از زیر مجموعه علم جغرافیا ـ تاریخ است، و برای علم پایانی نیست. عزیزان برای دریافت ادامه مطالب می بایست به صفحه نخست مراجعه نمایند. روزی نیوتن قانونی برای جاذبه نوشت و دویست سال می پنداشتند همان است، بعد انیشتین قانونی و فاکتوری آورد و باز پنداشتند دیگر همان است، و تاکنون اشتباه فهمیده و خیلی اشتباه بوده است. اکنون در قرن 21 متوجه شده اند، هر چه گذشتگان که دانشمندان بنامی بوده و گفته اند اشتباه بوده، و هر چه علم جلو تر می رود، تازه می فهمند که هیچ از جاذبه نمی دانند. علم جغرافیا ـ تاریخ هم همین گونه است، خواهشاً مپندارید آنچه که می دانیم واقعیت و تمام علم است، و همه چیز تمام شده است، در تاریخ و فرهنگ یاد گیری توضیح نوشته ام.

یاد آوری نمایم، این وبلاگ خود تاریخ نیست، یا هر وب و کتاب خود تاریخ نیست، بلکه نظرات نویسنده آنها می باشد، که می تواند با وجود داشتن منابع و مستندات، باز هم خود تاریخ نباشند. تاریخ را باید فرهنگستان تاریخ بنویسد و تأیید موقت نماید، فرهنگستانی که باید اعضای آن انتخابی باشند، و از میان دانشوران داوطلب زیر مجموعه علم جغرافیا ـ تاریخ برگزیده گردند. برای رسیدن به چنین فرهنگستانی، کار و زمان، آمادگی ذهنی و پویایی لازم است، البته افراد اهل علم و دانش واقعی، خود می دانند و می توانند راه ناهموار و مشکل این کار را چگونه بپیمایند. وجود فرهنگستان های علمی در تمام زمینه ها و گرایشات، در جهت استراتژی ملی و مردمی ایران است، که برای آینده نوین ایران بسیار مهم می باشد.

ایجاد چنین فرهنگستان هایی از توانایی افرادی که مزد بگیر دولتی هستند تقریباً خارج می باشد، بمنظور رسیدن به آن بهتر است، اشخاص دانشور تاریخ و تاریخ اجتماعی یکدیگر را در اینترنت بیابند، و با کمک تکنولوژی های نوین برای رسیدن به فرهنگستان تاریخ ملی ایران گام بردارند. بدین منظور آماده تبادل نظر و اندیشه هستم، عزیزان علاقمند می توانند در صفحه ویژه پرسش و پاسخ ها در اینجا پیگیری نمایند. کوتاهی از این مورد سپردن گذشته و آینده ایران بدست کسانی است، که چه بسا صلاحیت ملی و مرمی نداشته باشند، و یا از چهره ها و کارگزاران خاص باشند.

کلیک کنید: فرهنگستان تاریخ ایران

علم ادامه دارد

تقریباً در تمام مقاله هایم نوشته ام ادامه دارد و بازنویسی می شود، علت آن امکان وسیع و خوب اینترنت است، در گذشته یک کتاب چاپ می کردند، خیلی که هنر می شد می نوشتند بخش دوم آن در کتاب بعدی. ولی امروزه به راحتی یک مطلب می نویسیم، و می توانیم آنرا بازنویسی کنیم و ادامه دهیم. در کل همگان متوجه شده اند، برای علم پایانی نیست، و هر آن ممکن است علم دچار تغییرات اساسی شود. مثلاً روزی عده ای می گفتند که اسکندر از یونان آمده، ولی امروز با وجود تحقیقات پژوهشگرانی مانند بانو پرنیان حامد، در کتاب، اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست، و یا وبلاگ: جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران، متوجه شده اند، که آن اسکندر قبلی، داستان بوده و تمام کسانی که در باره اش نوشته اند، هرگز نخواسته اند فکر کنند که برای علم پایانی نیست، و به شوخی بگویم کتاب هایشان کاغذ باطله شده، و فقط بدرد خرد کردن و کارتن سازی می خورد، یعنی بهدر رفتن میلیونها که هیچ، میلیاردها ساعت درس و کتاب، مشق و اندیشه جوانان و مردم بوده است. و چه برنامه ریزی های سیاسی و نظامی از بابت آن دروغ انجام شده، و چه کشته ها و خرابی های بیشماری داشته است.

هر دو پدر بزرگ من افراد فرهیخته بودند، هر دو در مکتب خانه درس خوانده بودند، حاج میرزا حسین را ندیده بودم، شش ساله بودم که در سن 80 سالگی فوت کرد ، از او در راه راستی ایرانی نوشته ام. ولی پدر بزرگ مادریم خیلی بحث و صحبت می کردم، می گفتم: مکتب خانه چگونه بود؟ می گفت: خیلی خوب بود، می گفتم: در فیلمها دیده ام فلک می کردند و کتک می زدند، می گفت: آنها تبلیغ منفی می کنند تا مدرسه های امروزی را جا اندازند. او خیلی باسواد بود، در مشاعره هیچ کس نمی توانست مقابلش مقاومت کند. او شناسنامه مادرم را از اراک گرفت، یادم می آید از او می پرسیدم: چرا از تهران رفتید و از شهر ارک شناسنامه مادر مرا گرفتید. می گفت: اصلیت ما عراقی است، عراق خاک چین است و تهران خاک خوارزم است، خوارزم سر راه و گذر است و خیل حوادث تاریخی داشته، انگلیسها برای اینکه تهران به آنها نزدیک تر است*، با کلک و نفوذ اینجا را پایتخت کردند، ولی باید یک شهر از چین پایتخت ایران می شد، خاک خوارزم کم برکت و محصول است.

در آن زمان حدود 35 - 40 سال پیش، که خیلی جوان بودم، فکر می کردم پرت و پلا می گوید، و کتاب های تاریخی و ادبی ایران بی اعتبار هستند، و آنچه که ما در کتاب های درسی خوانده ایم واقعیت است، ولی اینک متوجه شده ام همانگونه که او گفته بود، در مکتب خانه دروغ نمی گفتند، یاد خاله قصه گو افتادم که می گفت: در مدرسه بشما دروغ می گویند. مثلاً در ادامه صحبتها با پدر بزرگم او می گفت: 1300 سال پیش وقتی شیرازه امور خراسان** از هم پاشید و فشل شد، عربها به خراسان حمله کردند، و مردم گبری آنجا بمرور مسلمان شدند، ولی یک اسلام ترکیبی بود، و با نا امنی و درهم شدن خراسان، مردم از راه چین و ترکستان، به خراسان رفتند و شهر های خودشان را به خراسان بردند، و زبان فارسی را هم در خراسان پربارتر کردند. دین اسلامی را که برده بودند، با دین مغ های مانوی آنجا ترکیب کردند، و شیعه را در مزار*** و بلخ شکل دادند، و روزی با مغ های شمال خراسان دست بیکی کردند، اول آمدند اینجا خوارزم**** را گرفتند، و بعد رفتند بغداد را گرفتند و شیعه را انکشاف دادند.

حالا امروزه برای بدست آوردن معنی و اسناد این گفته ها باید کلی زحمت بکشم، و صدها کتاب را ورق بزنم، در صورتی که اگر آن روز در مدرسه حداقل چیزی بما نمی گفتند، چه برسد دروغ، از او می خواستم بیشتر توضیح دهد و می پرسیدم، از کجا می داند و در کدام کتاب و ادبیات نوشته شده است. ولی برعکس بشدت با او مخالفت می کردم، مانند تعدادی از جوانان امروزه که دروغ های تاریخ را واقعیت می دانند، و ندانسته با واقعیتها مخالفت می کنند. می گفتم: مغولها از کشور مغولستان آمده اند، آنها مغ و مغ بچه نبودند، او سر خود را تکان می داد و گویا در ذهن خود می گفت: وضع خیلی خرابه، انگلیسها شما را بدجوری شستشوی مغزی داده اند. او خیلی اطلاعات و دانش ادبی و تاریخی شیوه قدیمی داشت، بزودی بخشی از آنها را خواهم نوشت.

پست قبلی در مورد مصر باستان و استان مصر ایران مطلبی نوشتم، و این هم مانند بقیه ادامه دارد و بازنویسی می شود، بخاطر این مقاله باید کلی کتاب را زیر و رو کنم، و کلی موزه ها را بگردم، ماجرایش مربوط به 4500 سال پیش است، و تاریخ آن زمان مانند یک راز است، راز هم یعنی علم کشف نشده. بار ها همه مردم، به هزار و دو هزار و چهار هزار سال پیش فکر کرده و تحقیق کرده اند، اما کسی که می خواهد از تاریخ بدرستی و واقعی بداند، باید مطابق فرمولها و قوانین فرهنگ یادگیری، برای هر جمله و کلمه، کلی پرسش مطرح می کند، تا به پاسخ برسد، و تازه متوجه می شود، هر چه تلاش می کند باز تاریخ بصورت یک راز است. آیا هرگز فکر کرده اید 1000 ، 2000 ، 4000 سال دیگر، وقتی مردم آن زمان امروز ما را مطالعه می کنند چه می فهمند؟ آیا با وجود اینهمه حافظه و کاغذ و کتاب، آنها می توانند این مطالب را بخوانند؟ آنها چگونه هستند و چگونه درک می کنند؟ آیا امروز ما، در آینده یک راز خواهد بود؟ همانند فرو ریختن ساختمان های دو قلوی مرکز تجارت جهانی در همین ده سال پیش، که هنوز برای مردم یک راز است، آیندگان تاریخ خود را چگونه خواهند دید؟

* ــ با پیدایش تلگراف و ماشین بخار و خط آهن باکو – اروپا، تهران به اروپا نزدیک شده بود.

** ــ منظور خورآسان بود، به نام های جغرافیایی و هویت مکانی در اینجا مراجعه نمایید.

*** ــ منظور مزار شریف و زیارتگاه آن شهر بود، به تاریخ نوبهار و بلخ مراجعه شود.

**** ــ خوار یا خوارزم، یک قرن پیش مردم به بیابان های قم تا تهران و ورامین، دشت خوار می گفتند.

کلیک کنید: نظریه های تاریخی و اجتماعی

چاپ کتاب نه

زمین دارد زیر پای ما حرکت می کند، بارها در این باره گفته ام و در قرن سنت گریزی کاملاً توضیح داده ام، دیگر زمان چاپ کتاب برای زمینه های تخصصی نیست. چند صد سال پیش یک دانشمند در تمام علوم می گفت و می نوشت، تا اینکه به قرن تولید انبوه 20 رسید، و همه مردم می خواستند در تمام علوم بدانند، و خود را جای دانشمند قرن های گذشته قرار دهند. اما در این قرن بخاطر گسترش و عمق دانش امکان ندارد، کسی از تمام علوم بخواند و فرا گیرد، فقط لازم است اطلاعات عمومی به اندازه مورد نیاز تخصص خود بداند. بنابر این اشخاص متخصص و دانش جویان در زمینه دانش وبلاگ انوش راوید به راحتی در تمام گیتی دسترسی به این وبلاگ دارند. در وبلاگ دانش سریع تبادل نظر و نو نویسی و طراحی می شود، در صورتیکه در کتاب ضمن مخارج سنگین این امکان نیست، و با قطع درخت و تولید کاغذ جهان را به تخریب و انقراض نزدیک می کند.

توجه: تعدادی از پستها رمز دار است، و یا در بالای بعضی از صفحات وبلاگ نوشته شده: صفحه ویژه متخصصین جغرافی ـ تاریخ، خواهشمندم افرادی که تمام وبلاگ را نخوانده، و در این علم آگاهی کمی دارند، این صفحه ها را مطالعه نکنند، و از آنها خارج شوند.

عکس انوش در ارگ کریم خان زند شیراز، در سفر های انوش راوید، عکس شماره 4504.

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

تاریخ و فرهنگ یادگیری


تاریخ و فرهنگ یاد گیری

   پیش گفتار

      اگر ما بدانیم،  یادگیری در تاریخ چه بوده و حال چگونه است،  به راحتی راه های نو یافته می شود،  و دروغ های بزرگ و مشکلات مختلف برداشته می شود.   وبلاگ های  انوش راوید  نباید تاثیرش فقط این باشد که واکنشی ناظر بر تعجب ایجاد کند،  بلکه باید به مردم کمک کند،  که به  چیزها،  به گونه ای متفاوت بنگرند،  و دانایی قرن 21 و سنت گریز و موج جدید را بشناسند،  و سعی کنند دنیای خود را بدان گونه که می خواهند، شکل دهند.  ایران عزیز با داشتن جوانان پر شور و با نشاط و پویا،  که همگی آمادگی برای یادگیری های نوین دارند،  و می توانند گردونه یاد گیری را درون جامعه برده و روان بگردانند.  از ابتدای تاریخ،  ایران بزرگ بدلیل داشتن چهار فصل کامل و پنچ فرهنگ،  یاد گیری در بهترین شرایط بوده است.  یادگیری نوین با آموزش های خاص حاصل می شود،  که چون در جاهای دیگر وبلاگ نوشته ام،  از تکرار آن خود داری می نمایم.  در اینجا از تاریخ یاد گیری و گردونه آن می گویم که در هیچ کتاب تاریخی و جامعه شناسی از آنها گفته نشده،  ولی بسیار مهم می باشند،  با این فرهنگ ملت های ایران بزرگ می توانند ترفند ها و بازی های دشمنان را بخوانند و همیشه دست بالا داشته باشند،  و سوی خوبی و آینده نوین کنترل انرژی برود.  این مقاله باز نویسی می شود و ادامه دارد.

کلیک کنید:  آموزش و پرورش وامانده

تاریخ یاد گیری

     حدود یکصد هزار سال پیش انسان برای یک کار معمولی،  مثلاً یاد گیری یک گره ساده باریکه ای از چرم،  مجبور بود بیست هزار سال صبر کند،  معادل صدها نسل.  با یاد گیری گره توانست حیوانات را حمل کند،  بارو بنه ببندد،  اسیر بگیرد که آغاز برده داری شود.  که این خود ده هزار سال زمان برد،  در این بخش یادگیری قبایل اولیه از یکدیگر می آموختد و به یکدیگر یاد می دادند.  در این دوره که بارو بنه داشتند و حیوانات بسته بود و برده هم بود،  ظرف غذا می خواستند تا نیازها را بر طرف کند،  برای یادگیری ظرف و آتش هم حدود هشت هزار سال زمان از طبیعت می خواستند.  حال که همه اینها بود و قبیله می توانست دور هم جمع شود و حال کند،  مفت خور هم می خواست تا این مردم ساده را از رعد و برق و ماه و خورشید و غیره بترساند و سواری گیرد.  برای پیدا شدن جادوگر مفت خوار اشاعه دهنده خرافات و ترس شش هزار سال لازم بود،  در تمام این مراحل،  به مرور تکامل تکلم را همراه داشت.  جامعه بشری در این زمان از تاریخ یادگیری،  دوران سنگ و قبایل بی سازمان بسر می برد.

      زمان و دوره یادگیری بشر به مرور کاهش می یافت و چیزها هم پیچیده تر می شد،  اینک همه چیز مهیا است،  آتش و ظرف و برده و اسب،  ذوب فلز برای پیروز در جنگ ها و گرفتن اسیر و دام بیشتر لازم بود،  یاد گیری آن چهار هزار سال تلاش در پی داشت.  شمشیر فلزی، جنگ های بیشتری می طلبید و این جنگها سردارانی می خواستند و پادشاهی که پیروز تاریخ جنگ ها باشند.  یادگیری پرداخت و ساخت پادشاه دو هزار سال وقت انسان را تلف کرد.  پادشاه بود و پیروز جنگ دیگر شاه نمی توانست مفت خواری کوچک تر را تحمل کند،  بنا بر این جادو گران و کاهنان معابد یا به ظاهر در خدمت بودند و یا از بین رفتند.  نبرد جامعه بشری سه ضلعی شد،  در یکطرف مردم و خاک،  ضلع دیگر پادشاه و کاخ،  جای دیگر کاهنان و معبد.  جامعه بشری در این زمان دوره مفرغ و آهن،  در شکل سازمان قبیله ای بود.

     این سه ضلع جامعه برای ارتباط با یکدیگر نیازمند خط بودند، علامت و شکلک کافی نبود،  پیدایش خطی که تا اندازه ای خوب باشد،  هزار سال اندیشمندان را مشغول کرد،  تاریخ زبان و نویسایی.  حال که خط بود باید هر کدام از سه ضلع برای خود خط مشی و قوانین و مانیفست داشته باشد،  مردم از کار و خودشان بگویند،  شاه ها از پیروزی ها و چشم در آوردن ها و کشتن ها،  کاهنان از خدایان و معجزه ها و دینشان بنویسند.  برای این منظور پانصد سال از وقت بشری گذشت تا یاد بگیرند هر طبقه ای از خود بنویسد.  در این زمان ها یادگیری ساخت سلاح و ابزار و چیز های مختلف به مرور کاهش می یافت و هنر پرداخت به ساخت آنها در هر دوره پیچیده تر می گردید.  خطوط بی نقطه  و ضعیف بودند و خواندن آنها برای همه میسر نبود،  برای کامل شدن خطها و نوشتن دستور زبان ها، دویست و پنجاه سال وقت صرف شد.  بشر در این دوره تاریخی در پدیده شاه خدایی بسر می برد.

    در ادامه تاریخ یادگیری،  جغرافیای طبیعی نقش بیشتری بازی کرد،  جامعه بشری با یادگیری های متفاوت روبرو گردید،  جاهایی بودند که توانستند روند زمان یادگیری را دائم کاهش دهند،  و تکنیک آنرا بالا ببرند و سریع خود را از جامعه قبلی به جامعه بعدی منتقل کنند،  و نقاط دیگر جهان توانایی کمتری یافتند،  و در جامعه خود در جا زدند.  حکومت روم در اروپا از زمان مسیحی شدن بمدت سیصد سال با سازمان قبیله ای مبارزه کرد و آنرا از بین برد،  ولی پیروزی از آن ضلع دینی بود که در کمین دو ضلع دیگر نشسته بودند.  ضلع دینی برای بقا،  ضلع پادشاهان را کوبید و ضلع مردم را خواب نمود،  حاصل آن پیدایش فئودالی بود،  جامعه فئودالی بدلایل مختلف از جامعه های قبلی جلوتر حساب می شود.  در  ایران بزرگ یادگیری با پراکندگی جغرافیایی در شکل فرهنگ های پنج گانه ظاهر شد،  سه فرهنگ جلگه ای اطراف و فرهنگ قنات و فرهنگ کوهستان،  حاصل نهایی آن افتادن از جامعه شاه خدایی هزاره اول قبل از میلاد به جامعه قبیله ای دینی شد.  ترکیب این پنج فرهنگ و شکل جدید جامعه،  آزادی و رشد فکری را به دنبال داشت که در نهایت آن پیدایش هزاران اندیشمند در نیمه اول هزاره دوم میلادی به جهان می باشد.

      ابتدا بشر برای یادگیری یک گره ساده  بیست هزار سال وقت صرف کرد،  ولی امروزه زمان یادگیری آنقدر کم گردیده که غیر قابل تصور شده است،  و هر لحظه کمتر می شود.  تفاوت یادگیری از گذشته تا به امروز تخصصی و تخصصی تر شدن مرتب آن است،  به شکلی که امروزه نیازمند سازمان های بسیاری در تجربه های ویژه است،  تا کاری پیش رود،  سازمان هایی با شکل و فرمول های  فدرالیسم علمی.

چرخه یادگیری

       کمیت بخشیدن به دانایی قرن 21  کار ساده ای نیست و غالب اندیشمندان نو با کارا نمودن این دانایی مشکل دارند.  ابتدا باید از نظریه یاد گیری شروع کرد،  ما یاد گرفته ایم درسی را رو خوانی کنیم و سپس آنرا در یک امتحان به نمایش بگذاریم.  و در نهایت دریافته ایم که در مدرسه هیچ چیز نیاموخته ایم که در خاطر مانده باشد،  بجز این مطلب که کسانی بوده اند و قبلاً همه چیز دانش را برای ما مهیا کرده اند،  و ما فقط طوطی وار تکرار کرده ایم.   در واقع آموزش های سنتی ما میگویند،   یادگیری چیزی در حدود پاسخگویی به یک پرسش یا حل یک مسئله از پیش شناخته شده است.  هنگامی که سئوالی نداشته باشیم،  به پاسخ هم نیاز نداریم،  و پرسش های دیگران هم سریع فراموش میشوند.  آنچه اندیشه  موج سوم  را انقلابی میسازد،  این واقعیت است که زمین و زمان و زندگی و کار و مواد و حتی سرمایه را منابعی محدود تلقی کنیم،  اما باید با  دانایی قرن 21  آنها را از همه لحاظ پایان ناپذیر نمود.  با نظریه آموزشی صحیح  و علمی می توان به دانایی قرن دست یافته و می شود براحتی همه چیز را فرموله نمود.  بهترین تصویر از شیوه یاد گیری به مثابه چرخی است که به چهار قسمت تقسیم گردیده:

       پرسشها،  نظریه ها،  آزمونها،  تاملات.  این را میتوان به یک چرخه توصیف کرد که همواره دور میزند.  در واقع،  مجموعه پرسشی که پاسخ مطلوب خود را دریافت کرده،  آزمون شده و در باره آن تامل شده باشد،  و در نهایت به مجموعه پرسش دیگر منتهی میشود.  این چرخه ویژه آفرینش و زندگی است و تماماً برابر علوم و قواعد می باشد.  چنانچه آن را متوقف کرد،  متحجر،  و نا بود کننده است.  در آموزشهای سنتی از این چرخه خبری نیست و از آن بی اطلاعند و این چرخ برای کسی نمی چرخد.  انسان متولد می شود که بیاموزد،  کافی است به یک بچه نگاه کنیم تا ببینیم که این چرخه با چه شدتی می چرخد.  بیاندیشید،  چرا با شروع آموزش ابتدایی  سرعت این چرخش کم میشود،  و هر چه آموزشهای سنتی بیشتر،  و فرد بزرگتر می شود از سرعت این چرخش کاسته می گردد.  اگر اطلاعات و دانش ما در باره این موضوع بیشتر باشد در می یابیم که چرا نسبت به تغییر اکراه داریم،  و در نتیجه برای آنکه به میدان عمل تغییرات کشیده شویم،  به بحران و فاجعه نیاز داریم.  این ویژگی های ما و محیط ماست که چرخ را متوقف یا قفل میکند،  به هر حال باید چرخ را شناخت.

   پرسش:  آیا تا کنون شما از سازمانهای دولتی و یا غیر دولتی خواسته ای موج سومی داشته اید؟

تصویر گردونه یادگیری،  عکس شماره 7170 .

    پرسش یاد گیری،   به لحاظ منطقی چرخه نظریه یاد گیری با یک سئوال آغاز میشود،  موضوع و مسئله ای که باید حل گردد،  معضلی که لازم است در باره آن تصمیم گیری شود،  و یا چالشی و مشکلی که باید با آن مقابله صورت پذیرد.  پس اگر از اینجا آغاز نکیم،  و همچنین گفته شود، که این مسئله ما نیست،  بنا بر این چرخه یادگیری را تا مرحله نهایی که تکامل است به حرکت در نخواهیم آورد.  در این صورت،  یادگیری بخشی از وجود ما نخواهد شد.   ما در مدرسه توانسته ایم فرمولی را حفظ کنیم،  و روزی دگر آن را در ورقه امتحان بنویسیم،  اما بعد از امتحان فراموشش کرده ایم.  دلیل آن نوعی یاد گیری برای پاسخگویی به سوالات دیگران بود.  گاهی این درسهای مدرسه برای عده ای که با هوش ترند پرسشهای ناگفته ای مطرح میکند،  که این راز توانایی بشر در سراسر تاریخ و زندگیست.  این پرسش امتحان کلاسی نیست،  بلکه چیزی برای رسیدن به تمایلات یا نیاز به اکتشاف است.  یادگیری نوع ذات بشر در نهایت اکتشاف است،  و اکتشاف هم اتفاق نمی افتد مگر اینکه از کودکی توانایی آنرا پرورش داد تا از ابتدا یاد بگیرند عمیقاً نگاه کنند،  اصل آزاد گذاشتن تفکر و ایجاد بستر مناسب آموزشی،  شکوفایی و سازندگی را در پی دارد.  ضرورت زندگی بشر در اختراع است،  و در آخر نگاه کنجکاوانه،  اکتشاف می باشد،  پرسشها ایجاد شده به پاسخهای ممکن نیاز دارند،  پاسخها در مراحل بعدی چرخه نظریه یادگیری بدست می آیند.

     نظریه یادگیری فوق العاده گسترده می باشد،  و در این اینجا و فعلاً فقط به منظور بررسی ایده های ممکن در جهت ایجاد اندیشه های نو اختصاص دارد.  مانند:  مرحله گمانه زنی،  تفکر آزاد،  قالب بندی مجدد،  جستجوی سر نخها، و کاربردی کردن آنها.   مثلاً:  یکی از راه های یافتن پاسخ ممکن و کار آمد،  چون باز کردن چیزی شبیه یک کتاب تاریخ است،   برای دلیل یافتن آن فرمول یا درسی که از حافظه فراگیری در مدارس سنتی فراری کرده،  باید نوشته های آن کتاب تاریخ را گمانه زنی کنیم،  و در باره آن آزادانه تفکر کنیم،  و مجدّداً قالب بندی نماییم،  و سر نخها را جستجو کنیم.  و برای پاسخ ممکن تلاش نماییم و به اکتشاف بپردازیم.  اینجاست که متوجه میشویم آنچه تا کنون خوانده بودیم دانسته دیگران بود نه تمام دانش.   راه های دیگری هم برای یافتن پاسخهای ممکن وجود دارد،  دوستان خوب که به ما یاد می دهند با هوش خودمان زندگی کنیم،  مربیان استخدام شده شخصی و یا در یک آموزشگاه کارآمد،  یا حتی تخیل  شخصی ما در باره موضوعات. آیا شما میتوانید با هوش خودتان زندگی کنید؟  

       داشتن ایده ها و نظریه ها که یک چهارم چرخ می باشد،  بسیار مهم است،  ولی هیچگاه کافی نخواهند بود.  مرحله بعدی چرخ آن است که این نظریه ها در واقعیت آزموده شوند.  بعضی از این ایده ها را می توان کارا و شایسته نمود،  ولی بعضی ارزشی نخواهند داشت.  مانند:  در تاریخ دروغ بسیار نوشته اند،  چرا؟  برای پاسخ باید گردونه نظریه یادگیری را کامل نماییم و به مرحله تکامل برسیم تا یاد بگیریم،  و چرایی دیگر.  بنا بر این تغییر فقط هنگامی تحمل می شود که ما درک کنیم چرا اتفاق افتاده است.  به کرات من از مدیران دولتی و غیره دولتی خواسته ام که موج سوم را توضیح دهند و نظریه بدهند و آنرا در جهت قرن 21 کارا نمایند،  ولی آنها یک گزارش خشک و خالی اداری نوع رسوم موج دومی داده اند،  بدون آنکه توانایی تفسیر یا تشریح آن چه می گویند داشته باشند.  این قبیل افراد تغییر نکرده اند و تغییر هم نخواهند کرد.  آنها از موقعیت خود چیزی نیاموخته اند و بعید است قادر باشند عبور امواج را درک کنند.  برای اینقبیل افراد و کم هوشها چرخ یادگیری شناخته نمی شود و هر گز بحرکت در نمی آید.  آنها نه سئوالی دارند و نه در پی پاسخی هستند.  آدمهایی که از نظر ذهنی و مالی راضی اند به آنچه که موجهای قبلی به آنها داده،  تغییرات را دوست ندارند و داوطلبانه چیزی از موج سوم یاد نمی گیرد یا تغییر نمی کنند و علاقه ای به دانایی قرن 21  ندارند.  بلکه همانطور که قبلاً گفتم  باید زمین زیر پای آنها حرکت کند.  البته حرکت در آوردن گردونه یا چرخ یاد گیری مشکل است،  عده ای در مرحله پرسش زمین گیر میشوند.  این عده مثل بچه ها به این دلخوشند که بپرسند،  چرا،  چگونه،  کی،  کجا،  و به محض آنکه پاسخی دریافت می کنند،  هر پاسخی که باشد، راضی میشوند.  زیرا این پرسش هاست که آنها را مجذوب می کند،  نه پاسخها.  آنها یاد نمی گیرند،  و دیگران هم از سوالات آنها چیزی دستگیر شان نمیشود.

   پرسش:  آیا این قبیل سئوال و جوابها از ثمرات آموزشگاه های سنتی است؟

    نظریه های یادگیری،  مرحله بعدی چرخه،  نظریه است که متخصصان خاص خود را دارد.   در محیط آموزشی که  قوانین آزاد چرخه نظریه یاد گیری را رعایت کرده اند،  این متخصصان و اندیشمندان نظریه پرداز بخوبی پرورش می یابند.   آنها فضلایی هستند که پاسخ سوالات دیگران را همیشه در جیب دارند.  آنها پاسخ را تفسیر می کنند و یاد می دهند،  و سپس سئوالهای فرضی و جدید را ایجاد و مطرح می کنند.  دانش برای دانش،  محرک این افراد است.  آنها یاد گرفته و عادت کرده اند که اطلاعات لازمه دانش خود را گرد آوری کنند،  آنها همیشه بدنبال علل و معلولند،  و حرکتی از واقعیتند که چیزهای زیادی می دانند،  اما به مفهومی دیگر و برای تفسیر عملکرد ،  چندان چیزی برای تکامل چرخه نیاموخته اند.  من اشخاصی می شناسم که هر گفتگویی،  در تخصص خودشان و یا بعضی دیگر در هر زمینه را،  به یک سخنرانی تبدیل می کنند،  معمولاً آنها زیادی خوانده و چیزی را فراموش نکرده اند،  و مشتاق هستند که این اطلاعات را با هر کس که حاضر باشد به حرفها یشان گوش کنند در میان بگذارد.  برای پاسخ به سوالات و گرفتن نظریه و بحث پیرامون مسائل و سوالات این افراد خوبند و میتوان برای تکامل گردونه از آنها بهره برد.   بنگاه های زیرک،  کارکنان خود را تشویق می کنند تا ابتکار عمل را بدست داشته باشند و ایده ها و نظریه های تازه ارایه دهند.

      در قرن 21  ارزش واقعی سازمان ها به ایده ها و نظریه ها و بصیرتها و اطلاعاتی است که در مغز کارکنان و نظریه پرداز های آنها ست که براحتی توانایی استفاده از بانکهای اطلاعاتی را هم دارند.  در قرن 21  دارایی شرکتها به تعداد کامیونها و خطوط تولید و ظواهر موج دومی نیست.  در صورتیکه در محیطی آزاد نظریه پردازان نتوانند،  به ارایه اندیشه ها و سوالات و پاسخ هایشان بپردازند،  جامعه با بحران مواجه میشود،  و توانایی وارد شدن به موج سوم و دنیای دانایی قرن 21  را نخواهد داشت.  امروزه پرسشهای اساسی در باره کار فرد باید در این زمینه ها باشد:  در حال حاضر چه میزان از کار وی مستلزم پردازش اطلاعات است؟  چه مقدار از آن روزمره و یکنواخت شده و چه مقدار برنامه پذیر است؟  در چه سطحی از بر کندن قرار دارد؟  تا چه حد به بانک اطلاعاتی مرکزی و سیستم اطلاعاتی مدیریتی دسترسی دارد؟   از چه میزان خودمختاری و مسئولیت برخوردار است؟.  این مثالی و اندکی از سوالات در چرخ است که در نظریه باید به آن پرداخت کرد،  تا مرحله بعدی چرخ.  شما چه سوالات و چه نظریه هایی دارید؟

     آزمون یادگیری،   مرحله آزمون چرخ نیز مشتاقان خاص خود را دارد که همان مردان عمل یا عمل گرایان هستند.  این افراد در شرایط مناسب آموزشی و پرورشی و با دانش قرن 21   قادر خواهند بود که این بخش چرخ را هدایت کنند،  اینان برای نظریه یا اندیشه چندان وقتی نمی گذارند،  ولی در واکنش فوری به یک مسئله،  با نزدیکترین ابزاری که در دست دارند به آن حمله می کنند.  آنها عقیده دارند که با انرژی می توان همه چیز را به تصرف در آورد،  و اگر این نظر در وهله اول جواب ندهد،  باید بارها و بارها آن را تکرار کرد.  که غالبا نتیجه خواهد داد.  درصورت نداشتن آموزش لازمه این قرن،  افراد مرحله آزمون نخواهند دانست چگونه ادامه دهند و چکار کنند،   مشکل این است که آنها نمی دانند،  چرا.  فرمول آنها این است که:  به آن حمله می کنیم مسئله حل خواهد شد.   موفقیت بدون تفکر قبلی یا تامل بعدی،  به شما کمک نمی کند که این فرایند را تکرار کنید یا آن را ارتقا دهید،  هر چند ممکن است،   مسئله مورد نظر را حل کند.

       عمل گرایان مرحله آزمون چرخ می توانند کار آمد باشند، اما به سختی می توانند راز کار خود را به دیگران منتقل سازند،  چرا که بخشهای دیگر چرخ را نمی دانند و طی نکردنده اند.  راز اصلی در دانایی این قرن نهفته است،  که این دانایی باید در کل جامعه نهادینه شود.  در قرن 21  یکی از ارزشهای سازمانهای موج سومی بکار گیری دانایی به صورت عملیاتی است.  همچنین عملگرایی مرحله آزمون چرخ در این قرن نیاز به تخصص های ویژه دارد،  که هر روز بالا رفتن سطح تخصص و مهارتهای لازم و مورد کارشان را باید در نظر داشته باشند.  مرتبا بدست آوردن تخصص ها دشوار تر و گراتر میشود،  که نیاز به قدرت عمل آموزشگاه هایی دارد که بر اساس دانایی و جبر قوانین  قرن سنت گریزی  پایه ریزی شده باشند.

   پرسش:  بنظر شما آموزشگاه ها برای  دانایی قرن 21  توانایی لازم را دارند؟

       اندیشه گران یادگیری،   در سر انجام چرخ باید از کسانی نام برد که با شور و شوق به مرحله تأمل می پردازند.  آنها مدام به عملکردهای گذشته می پردازند،  و خواستار آن هستند که موارد غلط را شناسایی و کارهای درست را تشریح،  و راهکارهای بهتری ارایه دهند. در مرحله تأمل چرخ نظریه آموزشی،  کسانی هستند که سرشان شلوغ است،  غالباً وقتی برای کنجکاوی بیشتر ندارند.  آنها عقاید خود را مدتها قبل شکل داده اند و دلیلی نمی بینند که آن را تغییر دهند.  اگر با آنها موافق باشیم آنها را ثابت قدم می نامیم،  و آنچه مخالف باشیم به آنها متعصب می گوییم.  آنها که در اندیشه و فکرند،  سئوال های جدیدی می پرورانند.  این مرحله چرخ هم مانند بخشهای دیگر آن، نیازمند آموزشگاه های کار آمد قرن می باشد،  که بتوانند در دادن آموزشهای لازم،  مفید واقع شوند،  تا اندیشه های سازنده قرن 21   توسط تأمل گرایان چرخ پردازش گردد.

      اینان در مرحله تأمل چرخ،  نیازمند استفاده گسترده از اطلاعات می باشند تا بتوانند با دانایی قرن نو درنگ نمایند.  باید قادر باشند،  فهرستی از مشکلاتی که  کارها و تولیدات و جامعه ما را در چهار چوب تخصص شان با آن مواجه هستند،  تهیه نمایند.  باید متهور و خلاق باشند تا بتوانند نا خشنودیها را تفسیری کار آمد نمایند.  تفاوت امواج را بشناسند و تغییرات ناپیوسته را بدانند و قادر به فکر کردن و عبور از آنها باشند.  نسبت به تغییر و تحولات عظیم و قدرتمندی که در اطراف ما جریان دارد و واکنشهای هر چه سریع تری را می طلبد، آگاه باشند و هر دم بر سرعت تفکر و دانش خود بیافزایند.  یکی از ارزشهای سازمانهای موج سومی دور اندیشی این گروه در چرخ است.

   پرسش:  آیا میدانید،  چگونه باید تفکر جامعه ما به این جهت کشیده شود؟

یادگیری واقعیت زندگی

       ما غالباً و بیشتر اوقات، هر چهار مرحله را طی نمی کنیم.  بویژه در آموزشگاه های سنتی خبری از این چهار مرحله نیست.  چهار مرحله ای که انسان با آنها بدنیا می آید،  ولی اکثراً در آن آموزشگاه ها از بین میرود.  یادگیری واقعی در اندازه قرن 21  بسیار دشوار است،    تغییرات  سنجیده ای که در بطن طبیعت می باشد،  و از علوم پایه تشکیل شده،  با یادگیری برای نوع بشر همراه است،  که می توان با اصول نظریه چرخ یاد گیری به بهترین شکل آن دست یافت.  این نوع از یادگیری که از تجربه و زندگی حاصل می شود،  همان نوعی است که اگر خواهان تغییر باشیم اهمیت دارد.  یادگیری واقعی را نباید با تعاریف پیش پا افتاده از یادگیری آموزشگاهای سنتی اشتباه گرفت:  یادگیری فقط دانستن پاسخها نیست.  دانستن پاسخها در بهترین حالت یادگیری تجزیه و تحلیل مسائل است،  و در بدترین حالت نوعی یادگیری حفظ کردنی،  و در اساسی ترین وجه خود،  نشان دادن نوعی واکنش مشروط است.  این یادگیری سنتی باعث تغییر یا رشد شخصیت شخص نمی شود،  و چرخ را به حرکت در نمی آید.  یادگیری نه شبیه مطالعه است،  نه شبیه کار آموزی،  بلکه از هر دو آنها مهمتر و بزرگترین است.

       یادگیری واقعی،  نوعی قالب ذهنی و عادت است،  شیوه ای از پرسیدن و اندیشیدن و آزمودن و دور اندیشی درباره چیزها و رشد کردن است.  معیار سنجش یادگیری،  امتحان دادن نیست،  که معمولا در آموزشگاه های سنتی فقط برای آزمون مرحله نظریه از آن استفاده میشود.  بلکه فقط تجربه رشد اساسی فکر و دانش است،  تجربه ای که درک کردن و آزموده شدن در آن است.  یادگیری خودکار نیست،  بلکه به انرژی،  اندیشه،  شهامت،  و حمایت نیاز دارد.  به آسانی می توان آن را کنار گذاشت،  به استراحت پرداخت،  و به تجربه دیگران اکتفا کرد،  اما این برخورد به معنای توقف رشد است.  یادگیری فقط برای روشنفکران نیست که غالباً در مرحله نظریه پردازی می درخشند،  اما فاقد کنجکاوی و حس ماجرا جویی هستند،  و لذا در جریان زندگی مقدار اندکی بر تجربه خود اضافه می کنند.  یادگیری دریافت آن چیزهایی نیست که دیگران از قبل می دانند،  بلکه حل مسائل ما برای مقاصدی است که خود برگزیده ایم،  و از طریق طرح،  مسئله،  اندیشه،  آزمون و تامل حاصل می شود،  و سر انجام راه حلی که به دست می آید به بخش جدیدی از زندگی ما تبدیل میشود.

   پرسش:  شما چقدر حس کنجکاوی و ماجراجویی دارید؟

     در قرن 21   موج سوم با سرعت جانشین امواج قبلی میشود،  بنابر این ما باید توانایی بالایی در به حرکت در آوردن چرخه آموزشی داشته باشیم.  ما باید نو آور باشیم و با زیرکی ابتکار عمل را بدست بگیریم و با ارایه،  پرسشها و نظریه ها و آزمونها و دور اندیشی که در خور دانایی قرن جدید است،  ثابت کنیم می توانیم وارد قرن 21  شویم،  حتی باید در صورت لزوم با شجاعت مقررات سنتی را نقص نماییم.  البته،  به حرکت در آوردن و متحرک نگاه داشتن،  چرخه آموزشی که میتوان از آن بنام چرخ زندگی یاد کرد،  کاری بس دشوار است.  بیشتر مردم که آگاهی و بینشی نو در زندگی ندارند،  و نیز شناختی واقعی از چرخ ندارند،  و همچنین توانایی خود را در بخشهای چرخ نمی دانند،  لذا اغلب اوقات موفق نمیشوند کار مفیدی پیش ببرند.   و در یکی از بخش های این چرخ زمین گیر میگردند،  و در این هنگام فقط یک بحران یا فاجعه می تواند شخص را به حرکت در آورد.

       خوشبختانه روان کننده هایی وجود دارند که این کار را آسان می کنند،  و از آنها می توان تحت عنوان،  شرایط لازم برای تغییر راحت نام برد.  سه روان کننده از این دست وجود دارد که هر یک از آنها به تفسیر نیاز دارند.  اگر آنها را کنار بگذاریم یا نادیده بگیریم،  باب تغییر یا یاد گیری به گونه ای موثر بسته خواهد شد.  در نظام موج سومی پیچیدگی های موج قبلی که حاکم بر روح و جسم مردم بود،  کم رنگتر و کم رنگتر گردیده و بنا بر این آزادی عمل زیادی بوجود می آید،  ایده های قدیمی امواج قبلی که بزرگترین موانع و الزاما برترین بود،  هر چه بیشتر منسوخ و منسوخ تر میشوند.  سازمانها در جهت انطباق با دگر گونی های بسیار سریع،  و در جهت تغییر ساختار تشکیلات موج دومی خود،  سعی در به حرکت آوردن چرخه آموزشی دارند.  و در استفاده از ابزارهای لازم چون ماهواره و دانش و اطلاعات الکترونیکی کوتاهی نمی کنند.  تحولات پرشتاب در امر آموزش و تغییرات باعث میگردد صرفه جویی های حاصل از سرعت جای صرفه جویی های حاصل از مقیاس را بگیرد.  رقابت آموزشی آنقدر شدید و سرعت های مورد نظر آنقدر بالاست که ضرب المثل قدیمی،  وقت طلاست،  بیش از پیش در اصل امروزین تجلی یافته،  که هر مقطع زمانی بیش از مقطع زمانی قبلی ارزش دارد.

روان کننده های یادگیری

     خود خواهی مناسب، همانطور که گفتم چرخ یادگیری روان کنندهایی دارد که اولین آن،  خود خواهی مناسب است،  که منظور از آن،  نوعی خودخواهی و قبول داشتن خود همراه با توانایی مسئولیت پذیری برای چرخ زندگی است.   حکم مهم تاریخی ایرانی که می گوید:  همسایگانتان را تا هفتاد خانه آنطرف تر،  بیشتر از خودتان دوست داشته باشید،  این همان مسئولیت پذیری است.  ولی معدودی از مردم فقط به خود عشق می ورزند و همه چیز را برای خود می خواهند،   که این آن خود خواهی مناسب نیست.  و همچنین باید گفت که بیزاری از خود یا فقدان توجه مثبت نسبت به خود،  راه درست و آغاز یادگیری نیست.   کسانی که بهتر و بیشتر یاد می گیرند و راحت تر تغییر میکنند،  آنهایی هستند که،  مسئولیت خود و آینده خویش را بپذیرند،  و نسبت به آن دیدگاهی روشن داشته باشند،  و اطمینان حاصل کنند که به آن خواهند رسید،  و  باور داشته باشند که میتوانند.  همه اینها آسان به نظر میرسد،  اما واقعاً این طور نیست.  داشتن دیدگاهی از آینده،  در وهله اول مستلزم آن است که باور داشته باشید آینده ای وجود دارد.  برای همه ما دوره هایی پیش می آید که نسبت به چنین چیزی تردید داریم.  در این حالتها نه یادگیریی وجود خواهد داشت،   و نه تغییری اتفاق می افتد.

        سپس این پرسش پیش می آید که چه نوع آینده ای را برای خود می خواهیم.  معقول و خودخواهانه است که این آینده منطبق بر قابلیتها و تواناییهای ما باشد،  اما گاهی اوقات ما آخرین کسی هستیم که این چیزها را می دانیم.  این آینده نباید آینده ای خیالی و لذا نوعی واقعیت گریزی باشد.  موج سومی که در این وب توصیف می کنم جامعه را به سوی آینده ای بهتر و متمدن تر و معقولانه تر و دمکراتیک تر پیش میبرد.  اما اگر بین خط مشی های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی موج دوم و موج سوم تفاوتی قائل نشویم و آنها را تشخیص ندهیم،   چرخ یادگیری قرن سنت گریزی،  تحقق نخواهد یافت.  عدم موفقیت ما در این تشخیص مهم به خوبی توجیه می کند که چرا این همه نو آوری و بدعت خیر خواهانه فقط باعث وخیم تر شدن اوضاع میشود.   افرادی که با خود خواهی مناسب و در کار خود با جسارت تمام نو آوری می کنند،   نسبت به ساختارهای سنتی و کهنه اجتماعی ایران که برای آینده مورد نظرشان باید از بنیاد دگرگون شود،  گاهی خود را می بازند.  اما شاید از خود بپرسید که واقعیت کدام است،  سنتی گذشته و یا دانایی آینده؟

      تا زمانی که دیدگاهی واقعی و مناسب از مسئولیت و آینده خود نداشته باشیم،  روی امواج زندگی شناور خواهیم بود.  کسانی که زیر سیطره مادی گرایی قرار دارند،  علاقه و تمایل آنها کار کردن برای چیزهایی که نیاز دارند نیست،  بلکه کار کردن برای آن چیزهایی است که خواستار آنند،  یا بنوعی در ایران میگوییم چشم هم چشمی،  و این گونه بدست آوردن خواسته ها و چیزها را نمی توان پیروزی به حساب آورد.  زیرا همواره چشم و هم چشمی های بیشتری در راه خواهد بود،  که در این شرایط باید به آنها رسید و پشت سر گذاشت.  این دیدگاه،  نوعی فکر نکردن و دنبال کردن خود خواهی همسایه ها و دیگران است،  نه پذیرش مسئولیت شخصی مناسب.  برای مقابله با این نوع گرایش،  باید یک فرایند آموزشی اجتماعی وسیع راه انداخت،  یعنی یک طرح تجربی برای ایجاد اندیشه مناسب در جامعه.  بنا براین مسئولیت ایجاد دگرگونی با یکایک فرهیختگان ایرانی است.  باید از خودمان آغاز کنیم،  باید یاد بگیریم که دریچه ذهن خود را به روی واقعیات تازه اعجاب انگیز و عمیق نبندیم.  بینش های تازه ای که غیر عملی می نمایاند در نطفه خفه نکنیم.  با وضع موجود هر قدر هم به نظر عده ای پوچ و ستمگرانه و بی فایده باشد، غیر منطقی برخورد نکنیم.   همچنین عجولانه اندیشه های سنتی گذشته را کنار نزنیم،  بلکه آنها را بازیافت و باز نگری نماییم،  و  سازگار با قرن 21  کنیم.  اینها به معنای مبارزه برای کسب آزادی بیان است،  یعنی اینکه مردم حق داشته باشند حرف خود را بزنند ولو اینکه بدعت آمیز و کفر گونه باشد.

       خود خواهی مناسب بدان معناست که فرایند نوسازی جامعه را برای ورود به قرن 21   از هم اکنون آغاز کنیم.  هیچ کس دقیقاً نمی داند که آینده چگونه است و آبستن چیست،  و یا در جامعه موج سومی چه چیز کار ساز تر است.  بنابر این بجای اندیشیدن به خواسته هایی که به آنها نیازی نداریم،  باید با جسارت برای آینده موج سومی سازمان های نوین ملی و فرا ملی را به جامعه کهنه تحمیل کرد.  البته قبل از اینکه روی الگوهای جدید در این سطح وسیع کار کنیم،  بهتر است آنرا در سطح محدود محلی و ناحیه ای تمرین کنیم.  سرخوردگی و نارضایتی های وسیع امروزی از تغییرات ناپیوسته،  می تواند توسط استعمار و یا عوام فریبانی که به دنبال غارت مستبدانه هستند به گمراهی تبدیل شود.  ولی ما با دانایی قرن 21   می توانیم در راه نوسازی دمکراتیک جامعه که نیاز مبرزم است،  به کار ببریم.

   پرسش:  نیاز شما چیست؟  خواسته شما چیست؟

      توانایی دیدن،   دومین روان کننده یا شرط لازم چرخ یاد گیری،  قالب ریزی دوباره و توانایی دیدن چیزها،  مسائل،  موقعیتها،  یا مردم،  به شیوه ای دیگر است.  در واقع نگاه کردن سه بعدی و یا به صورت واژگون  به تمامی بود و نبود دنیا می باشد.  یا به تعریفی،  قرار دادن آنها در چشم انداز یا بافتی دیگر است.  نگاه کردن به آنها بعنوان جایگاه فرصتها است،  نه مسائل کوچک و دشواریها،  و به هیچ عنوان موضوعات زندگی و جهان نمی توانند فاجعه باشند.  هر آن قالب ریزی دوباره با بینش قرن 21   برای ما مهم است،  زیرا مسائل را علمی تر باز می کند.  مانند یک حرکت غیر منتظره در صحنه شطرنج،  که می تواند کل صحنه را در چشم اندازی جدید قرار دهد.  برای دریافت مفهوم های و قالب ریزی های جدید،  ما باید امکانات تازه ای بگشاییم،  مانند سازمانهای غیر  متمرکز و فدرالی.  افراد و کارفرمایان هوشیار برای موفقیت خود،  به قالب ریزی با دانایی قرن 21  اهمیت میدهند.  صاحبان اندیشه های اجتماعی برای نفوذ شان باید سرعت تحولات و تغییرات ناپیوسته موج سومی را  با قالب ریزی های نو کنترل نمایند.

      در بازار داد و ستدها باید تعریف جدیدی از قابلیتها و رشد و نزول در موقعیتها را قالب ریزی دوباره کرد.  بعضی از مردم با هوش ذاتاً خصوصیت قالب ریزی مجدد را دارند،  و با اولین اشاره و نشانه ها طرحی نو می ریزند.  ولی اکثریت نمی توانند به تنهایی اینکار را انجام دهند و همواره به کمک و راهنمایی اندیشه سازان نیاز دارند،  البته در اندازه خودشان.  ما باید با اندیشه  سنت گریزی  به خودمان کمک کنیم که چیزها را به شیوه ای تازه ببینیم،  و واژگانی جدید بیابیم.  بسیاری از مردم زندانی گذشته اند،  فکر کردن به چیزها در شیوه هایی غیر از آنچه که به آن عادت داشته اند برایشان ترسناک و دشوار است.  شیوه های موجهای قبلی و قرون گذشته که آنها را به بردگی گرفته هیچ مسئله ای را حل نمی کند و چیزی را تغییر نمی دهد.  ما باید خود را عادت دهیم که درباره آنچه وجود دارد بپرسیم،  چرا؟  و در مورد هرگونه امکان قالب ریزی بگوییم،  چرا نه؟  و این باید به عادتی سودمند تبدیل شود.  افراد باهوشی که می خواهند در قرن 21  بخوبی زندگی کنند،  باید بتوانند به راحتی تغییر کنند،  و تفکری واژگون بسازند،  و همیشه آمادگی قالب ریزی طرح های نو را داشته باشند،  و اینها را بصورت عادت ذهنی جدیدی برای خود بکنند.

   پرسش:  آیا شما قالب ریزی دوباره دارید؟

      توانایی منفی،   یکی دیگر از روان کننده های چرخه یادگیری،  توانایی منفی می باشد،  که نوعی نگرش ذهنی است،  یاد گیرندگان موج سومی در چرخه آموزشی به پرورش آن نیاز دارند،   باید توانایی منفی را بشناسیم تا بتوانیم  با کمک آن اشتباه های خود را به تجربه تبدیل کنیم.  توانایی منفی  کمک می کند که بزرگترین اشتباه های اجتناب ناپذیر بعدی کمتر دردناک باشند و تبدیل به سازندگی و تجربه شوند.  در هر صورت یادگیری واقعی و تغییر هیچگاه روشن و قطعی نیست.  هنگامی که تغییر می کنیم تا اندازه درک و دانایی مان قدم به قلمرو ناشناخته ها می گذاریم.  ما درباره این قلمرو ناشناخته آنقدر اطلاع نداریم که از بابت نتیجه آن مطمئن باشیم.  گاهی اوقات ممکن است به غلط آنرا درک کنیم.  تردید و اشتباه ها هم نباید ما را آزرده و خسته کند،  زیرا از همین هاست که می توانیم با زیرکی یاد یگیریم.  برای بدست آوردن هر پیروزی بطور متوسط امکان نه بار شکست دور از انتظار نیست. ما فقط گزارش موفقیتها را می شنویم،  شکستها بر موجودی تجربه افزوده می شوند.  شرکتهای نفتی به ازای هر چاهی که از آن نفت فوران می کند،  نه چاه خالی و اشتباه حفر می کنند.  خطا کردن بخشی از راه وصول به حقیقت است.  اگر کوشش نکنید موفق نمی شوید،  و اگر شکست بخورید،  باید بدانید،  همواره روزی دیگر و فرصتی دیگر وجود دارد.

      کسانی که جوانی درخشانی داشته اند،  و در دوران اولیه زندگی،  پشت سر هم موفقیت کسب کرده اند،  گاهی اوقات هنگامی که پا به سن می گذارند،  خصوصیات تجربه گری بسیار کمی دارند،  ولی بیشترین محافظه کاری را از خود نشان می دهند،  چرا که در نظر آنها ترس از شکست پر هیبت تر می نماید.  تغییر از طریق اکتشاف صورت می گیرد،  نه پیمودن راههای قبلی،  یادگیری را با عدم قطعیت و تردیدها و مسائلی که باید حل شوند آغاز کنید. در غیر اینصورت همواره با تعجبی نا خوشایند با تغییرات روبرو خواهید شد.   اساتید آموزشگاه های سنتی موج دومی،  هیچگونه تردید معقولی نسبت به راههای گذشته ندارند،  و بدون تردید معقول،  اصول چهار گانه چرخه یاد گیری موج سومی وجود نخواهد داشت،  توانایی منفی درک نمیشود و در نهایت تغییری صورت نمی پذیرد،  از نظر آنها فقط همان چیزی که از موج دوم شناخته شده بود،  قابل قبول است.  توانایی منفی،  یعنی ظرفیت زندگی کردن با عدم قطعیت و خطا،  که به همه کس داده نشده است.  این توانایی آشکارا در شخص باوری پدید می آورد که عدم قطعیت را تحت الشعاع قرار می دهد.  داشتن توانایی منفی آسان است،  هر چند شخص ممکن است نتواند چگونگی آن را بفهمد،  اما باور کنید،  که همه و همه خوب خواهند بود.

   پرسش:  شما چند تجربه شکست داشته اید؟

باور داشتن خود

      خودخواهی مناسب،  قالب ریزی دوباره،  توانایی منفی،  جملگی شکننده اند.  متوقف کردن این روان کنندهای چرخه یادگیری اغلب به گونه ای نا خواسته آسانتر از تشویق و گسترش ذهنی و عملی آنها ست.  تصمیم گیری دیگران درباره ما و اینکه اجازه بدهیم دیگران آینده و سرنوشت برای ما بسازند،  زائل کننده این روان کننده هاست.  انسان باید شخصاً روی خودش سرمایه گذاری کند و منتظر نشود و فرصت ندهد تا دیگران برایش برنامه ریزی کنند و تصمیم بگیرند.  یکی از بدترین شکل تصمیم گیری دیگران برای ما، تنظیم برنامه های درسی آموزشگاههای سنتی موج دومی است،  که در واقع باز دارنده روان کننده ها می باشد. علاقه مندی و احساس مسئولیت به خود و جامعه باعث میشود درک کنیم تامین کننده های دروس آموزشگاه های سنتی همه چیز دان نیستند،  بلکه سردرگم هستند و علاقه ای به تغییرات ندارند،  در نتیجه علاقه ای به ما ندارند،  پس ما باید به اشکال موج سومی با آنها که ضد چرخه یاد گیری و روان کننده های آن هستند برخورد کنیم.

      یادگیری،  با اینکه خود را باور داشته باشیم یا همان خود خواهی مناسب آغاز میشود،  اگر بدانیم و بفهمیم سازمانی فاقد کار آرایی آشکار است و در عالم موج دومی گیر کرده و نمی تواند تغییر کند و در نهایت به قهقرا می افتد و آینده ما و جامعه بنوعی با آن صدمه می بیند،  می بایست با راه حلهای موج سومی قرن 21  و دانایی با آن برخورد کنیم و باور داشته باشیم می توانیم آنها را درست نماییم و از تحقیر جا نزنیم و نگذاریم باور به خود را از دست دهیم.  انسانهای موج قبلی در پی آن هستند که خود و شغلشان را حفظ نمایند،  که این برخلاف حرکت زمین زیر پایشان است.  اعتماد نداشتن به خود زیان آور است،  افراد حقیری که به خود شک دارند،  شاید به طرح پرسش هایی بپردازند،  اما برای دریافت پاسخ یا انجام اقدام عملی،  اصرار چندانی ندارند.  کسانی که به خود شک دارند،  غالباً از موفقیت می ترسند.  موفقیت آنها را تحت فشار قرار می دهد که مسئولیت بیشتری را برای اقدامات بیشتر بپذیرند.  برای بعضی ها برخورد با شکست آسانتر است،  بخصوص اگر برای آن برنامه ریزی کرده باشند.  باید آنقدر اعتماد به نفس داشت که شکست یا موفقیت خود را براحتی پذیرفت و در جهت ادامه یاد گیری بکار برد.

   پرسش:  آیا تا کنون به سازمان های موج دومی تذکری در جهت تغییرات داده اید؟

      شجاعت و هدف،  با داشتن هدف چرخه یاد گیری به حرکت در می آید،  و با دانایی قرن 21  در چرخه یاد گیری اهداف و مقاصد علمی شکل می گیرند.  با  هدف است که انگیزه برای یادگیری و در راستای نیاز ها و قابلیتهای ما و یا برای گروه و سازمان و اجتماع ایجاد میشود.  جامعه ای که درون موج های قبلی است،  اولویتها و هدفش را به ما تحمیل می کند،  و اگر ما نتوانیم شجاع و آدم جدید باشیم،  ممکن نیست هدف خود را به زیر دستانمان اعمال کنیم.  به هر روی اگر هدفهای ما برای عبور از قرن گذشته،  با هدفهای دیگران و اهداف جامعه منطبق نباشد،  این استراتژی به شکست منجر خواهد شد.  شاید بتوانیم راه خود را پیدا کنیم،  اما به آنها و سازمانهای کهنه،  چیزی یاد نخواهیم داد.  بیزاری و سرخوردگی بسیاری از مردم نسبت به سازمانها،  و بی تفاوتی و تنبلی آشکار افراد موج قبلی جمع شده در آن تشکیلات که بی هدف باقی مانده اند،  میتواند هدف خوبی برای آدمهای نو و یا موج جدید باشد.

      در یک دنیای معقول،  هدفها براحتی مورد بحث و گفتگو قرار می گیرند.   سازمان های فدرال در قرن جدید با طرح سنت گریزی به افراد میدان می دهد،  و می توانند با قوه تشخیص خود سرقت مقاصد کنند.  بوروکرات های مرتب و منظم موج دومی با این نوع هدف مخالفند که باعث از بین رفتن هر گونه انگیزه یادگیری می شود.  سازمان های قدیمی و فسیل شده،  خطاها و زیان های حاصل شده را به امید عدم تکرار با تنبیه پاسخ میدهند،  ولی این باعث میشود راهی جدید،  تجربه و آزموده نگردد.  اگر به عمل خوب پاداش داده و تجربه خراب بخشیده و نادیده گرفته شود،  عمل  و تجربه های خوب تکرار میشود.  باید ساخت صحیح این موضوع در آموزشگاه های سنتی هدف موج سومی ها گردد.

      بخشیدن گذشته،   دشوار تر از بخشیدن دیگران،  بخشیدن خویشتن است.  این مهم یکی از موانع واقعی تغییر می باشد.  ما باید گذشته خود را بپذیریم و سپس به آن پشت کنیم.  سازمانها غالباً این کار را با تغییر نام خود انجام میدهند،  اما افراد با تغییر خانه یا همسر به این اقدام مبادرت می کنند.  ضرورتی ندارد بخشیدن خود تا این حد هیجان انگیز باشد.  باید برای خود،  فضا،  مقصود،  هدف،  پرسش و پاسخ ایجاد کرد.  برای تغییر راحت و سنجیده،  ابتدا باید چرخه یاد گیری شخصی خود را به حرکت در آورید،  روان کننده ها این کار را آسانتر می کنند،  قدری خود خواهی مناسب،  تلاش مستمر به منظور قالب ریزی دوباره سهم مان از جهان،  و آمادگی برای بخشیدن خودمان.  بدین منظور باید دوستانی و یا امکاناتی نو در اینترنت پیدا کنید که مربیتان باشند،  تا بتوانید دنیای دیگر را بشناسید و وارد آن شوید و شجاع باشید و نترسید که مبادا اشتباه کنید.

   پرسش:  فضا و مقصود و هدف شما در قرن 21 چیست؟

. . . ادامه دارد و باز نویسی می شود . . .

کلیک کنید:  تاریخ دمکراسی در ایران

کلیک کنید:  تاریخ انقلاب های انسانی ایران

کلیک کنید:  تاریخ ورود نام های عربی به ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

چند مطلب 153

چند مطلب 153

   عکس وضعیت نگهداری آثار،  عکس شماره 7138:  1 ــ  باقی مانده های ستون های کاخ اختصاصی بار عام کوروش بزرگ در پاسارگاد.  2 ــ  سرستون 2500 ساله شیر در پارسه.  3 ــ  بازمانده ستون های کاخ هخامنشی در شوش.  4 ــ  آخرین آدامس جویده شده توسط الکس فرگوسن در زمین باز.  چرا در خارج اینقدر ساده اندیشند.

فیلم پزشک ابن سینا

      فیلم «پزشک» با بازی «بن کینگزلی» بازیگر آمریکایی برنده‌ اسکار در نقش «ابو علی سینا»، پزشک و فیلسوف معروف ایرانی،  در اروپا به پرده سینما رفت  این فیلم اقتباس سینمایی از رمان پرفروش «پزشک» نوشته‌ نوآ گوردون» است.  فیلم «پزشک» داستان پسر یتیمی را روایت می‌کند،  که پس از مرگ مادرش بر اثر یک بیماری ناشناخته،  قسم می‌خورد پزشک شود،  و مرگ را مغلوب کند.  او به شهر اصفهان می‌رود،  تا نزد پزشک مشهور «ابن سینا» درس بخواند.  این فیلم سینمایی که در آلمان و مراکش مقابل دوربین رفته است،  تاکنون به کشور های اسپانیا،‌ آلمان، هلند و چند کشور آمریکای لاتین فروخته شده،  و مذاکرات برای نمایش آن در دیگر کشورها ادامه دارد.

     فیلیپ استولزل»، کارگردان آلمانی که «صورت شمالی» و «گوته جوان عاشق» را در کارنامه کاری خود دارد،  فیلم «پزشک» را کارگردانی کرده است.  فیلمنامه این اثر اقتباسی را «جان برگر» به نگارش درآورده است.  بن کینگزلی که نقش «ابوعلی سینا» را در این فیلم بازی بازی کرده است،  یکی از هشت بازیگر آسیایی‌الاصلی است،  که نامزد دریافت جایزه اسکار شده،  و بعد از «میوشی یومیکی» دومین بازیگر آسیایی‌الاصلی است،  که این جایزه را برده است.  وی در سال 2008 از دانشگاه « هال» دکترای افتخاری ادبیات دریافت کرد.  وی بازیگر فیلم‌ های سرشناسی چون «فهرست شیندلر» و «جزیره شاتر» است،  که در سال 1998 رییس هیات داوران جشنواره فیلم برلین بود.

عکس آگهی فیلم پزشک،  عکس شماره 7664.

      این فیلم جزء معدود فیلم هایی است،  که در مقابل اروپای طاعون زده و فقیر،  ایران را کشوری به غایت ثروتمند،  متمدن و با فرهنگ نشان می‌دهد.  فیلم بر ایران و ایرانی بودن ابن سینا و زبان فارسی تاکید خاصی دارد،  که شنیدن زبان فارسی حین فیلم برای بیننده فارسی زبان خالی از لطف نیست.  بن کینگزلی که پیش از این نیز در فیلم خانه ای از شن و مه،  در نقش سرهنگی ایرانی بازی کرده بود،  این بار نیز در نقش بزرگترین طبیب جهان قدیم،  "ابن سینا"  خوش درخشیده است.  اولویه ماریتنز،  در نقش شاه ایران نیز با کمک گرفتن از جذابیت ظاهریش،  و نقش پر زرق و برقش، پر ابهت ظاهر می‌شود.  علاوه بر داستان فیلم،  که به برهه ای از تاریخ ایران زمین می‌پردازد،  برای تماشاگر ایرانی جذابیت های فراوانی دارد.  دانستن اینکه اولین بیمارستان جهان،  اولین مدرسه پزشکی جهان،  اولین عمل آب مروارید چشم،  و اولین عمل آپاندیس جهان،  در ایران انجام گرفته است،  و دیدن همه آنها بر پرده عظیم نقره ای،  یسیار غرور آفرین است،  درست برعکس فیلم 300 جدید،  که در پائین تر از آن نوشته ام.

فرزندان ایران زمین

   درود،  در طول این چند روز،  بارها و بارها این عکس ناراحت کننده را در فیسبوک و خبرگزاری های مختلف دیده ایم،  و مطالب متنوعی در اینباره خوانده ایم،  و هر شخصی از زاویه ای به آن نگریسته و نوشته است.  همانگونه که اگر مشکلی برای فامیل و آشنا پیش آید،  ناراحت می شویم،  خود بخود هر ایرانی که بویی از انسانیت داشته باشد،  برای دیگر ایرانیان هم ناراحت و دل آزرده می گردد،  و موضوع را جهت رفع مشکل مطرح می کند.  در این مورد افرادی به خطا و جفا خواهان برخورد تند و خشن و انتقام جویی از اهل سنت بودند،  یا افرادی مانند آقای نوری زاد،  ساده اندیشانه تروریست های وابسته به کشور عربستان سعودی را،  با هموطنان سنّی یکی دانسته،  و دست دوستی به طرف آنها دراز کرده،  و آغوش برایشان گشوده است.

      به نظر من نگاه احساسی لطیف یا خشن به این موضوع،  هرگز مشکلی را حل نخواهد کرد،  در صورتی که اقدامات لازم توسط ملت ایران یا حکومت ایران انجام نشود،  مجددا مطابق چند سال گذشته شاهد چنین حوادثی خواهیم بود.  با توجه به اینکه گروه های تروریستی مانند گروه جنایتکار "جیش العدل" از امکانات و پول و حمایت لجستیک کشور های همسایه استفاده میکند،  فرستادن چند سرباز وظیفه بی دفاع و بی پناه،  در آن کویر و بیایان های وسیع،  به مسلخ فرستادن فرزندان مظلوم ایران است.  در طول سال های گذشته بر همگان ثابت شده است،  که این جنگی تمام عیار و غیر متعارف و غیر کلاسیک است،  که پیروزی در آن از توان و قدرت نیروی انتظامی و تعدادی سرباز وظیفه با آموزش و امکانات محدود خارج است.

عکس سربازان ایران در گروگان گیری بدست تروریست های جیش العدل،  عکس شماره 7663.

      ما ملت ایران تنها شده ایم،  و مطابق تمام تاریخ شکوهمند خود،  باید به رفع مشکل بپردازیم،  هر چند که ممکن است فکر کنیم،  از توان ما یا هر یک از ما خارج است.  ولی اینگونه نیست،  با کمی هوشیاری و دقت و برنامه های پایه ای،  می توانیم کار های بزرگی را انجام دهیم،  در غیر اینصورت برایمان کار هایی خواهند کرد کارستان.  دولت پاکستان که در واقع در دست نظامیان است،  بوی گاز و نفت ایران آنها گیج کرده،  و کشور عربستان نیز بر پایه دروغ های تاریخی،  داعیه تاریخی بر ایران را دارد.  آنها با پول فراوان انواع سلاحها تهیه کرده اند،  منجمله آواکس،  و با آن تمام مخابرات مرزی را کنترل می کنند،  منجمله تلفن های همراه سربازان را.  بسیاری به اشتباه می گویند عربستان اینهمه سلاحی که تهیه کرده نیروی متخصص و نظامی برای استفاده از آنها را ندارد،  ولی دارد و خوب هم دارد.  توجه فرمایید غفلت از این موضوعها صدمات غیر قابل جبرانی به ایران و ایرانی وارد می کند.

عکس رقص رئیس جمهور های آمریکا و فرانسه در کشور عربستان،  عکس شماره 7196.

      در گذشته نه چندان دور در تاریخ،  یعنی تا همین 70 – 80 سال پیش یک درجه دار انگلیسی رئیس روسای را در این کشورها عوض می کرد،  و هر کاری می خواست می کرد.  ولی امروز رئیس جمهور ها باید بروند در آنجا برقصند،  و کلی قر و فر بریزند و...،  تا بلکه بتواند حداقل کار و برنامه ای پیش ببرند.  با حساب این چند دهه،  و نفت و پول،  اگر این رشد و روند ادامه پیدا کند،  تاریخ و جغرافیا در قاره کهن تعریف دیگری پیدا می کند،  بهمین جهت نباید موضوعات پیش آمده را دستکم و یا کم اهمیت دانست.

   عکس مزار محمدتقی پسیان،  عکس شماره 5744.  مرا اگر بکشند قطرات خونم کلمه ایران را ترسیم خواهد کرد،  و اگر بسوزانند خاکسترم نام وطن را تشکیل خواهد داد.  "محمدتقی پسیان"،  منبع عکس اینترنت.

دشمنان تاریخ ایران

      دشمنان تاریخ ایران،  از ابتدای قرن 20 بشدت فعال شدند،  آنها با انواع ترفندها در کتاب های درسی و دانشگاهی،  در رادیو و تلویزیون،  فیلمها و مستندها و غیره،  می خواهند بگویند ایرانیها غیر ایرانی هستند،  و این آریاییها از سرزمین های دور دست شمالی به ایران آمده اند.  آنها با استفاده از دروغ و دونگ با اشاره به منابع الکی و آبکی،  از ابتدا در گوش دانش آموزان ایرانی می خوانند،  که شما غریبه این سرزمین و غاصب هستید،  شما در طول تاریخ از همه شکست خورده اید،  شما هیچ و پوچید،  نمونه در اینجا.  جوانان باهوش ایران مراقب باشید،  این نبرد نو پدید امروزه بشدت ادامه دارد،  و استعمار و امپریالیسم و با کمک عوامل خودش در این راه بشدت می کوشند.

   عکس منبع آب،  این از منابع آبکی است،  که در نوشته های تاریخی ایران بفراوانی یافت می شود،  و به آن اشاره می کنند،  عکس شماره 7198.

      این دروغها درصورتی است،  که اولین تمدن جهان در ایران بوجود آمد،  که دارای خط و فرهنگ و علم بود،  و جهان با این تمدن کهن جی،  به رشد و تکامل رسید،  و هر آنچه که امروز از زبان و خط و... در تمام گیتی وجود دارد،  ریشه در این تمدن کهن ایرانی دارد.  جوانان باهوش ایران،  دشمنان غربی و تاریخی ایران زمین هر آن ترفند جدید بکار می برند،  تا بتوانند مقاصد شوم استعماری خود را پیش ببرند،  هوشیار باشید و اغفال نشوید،  و با مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید،  آماده شوید برای افشای دروغ و دونگ،  ترفند و نیرنگ دشمنان تاریخی ایران،  بویژه استعمار انگلیس و روس.

کلیک کنید:  دروغ مهاجرت آریایی ها به ایران

بیاد سربازان اسیر میهنم

      ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﮔﺮ:  ﺗﺮﮐﺶ ﺧﻤﭙﺎﺭﻩ ﭘﻴﺸﻮﻧﻴﺶ ﺭﻭ ﭼﺎﮎ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ،  ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻣﻴﮑﺮﺩ،  ﺩﻭﺭﺑﻴﻦ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺎﻻﻱ ﺳﺮﺵ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺧﺮﻳﻦ ﻧﻔﺴﺎﺷ ﻮ ﻣﻴﺰﺩ ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺍﺧﺮ ﭼﻪ ﺣﺮﻓﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭﻱ؟

ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺖ:  ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻂ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻣﻴﻔﺮﺳﺘﻦ، ﻋﮑﺲ ﺭﻭﻱ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻧﮑﻨﻦ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺿﺒﻂ ﻣﻴﺸه،  ﻳﻪ ﺣﺮﻑ ﺑﻬﺘﺮﻱ ﺑﮕﻮ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻃﻨﺎﺯﻱ ﮔﻔﺖ ..ﺍﺧﻪ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻲ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﻢ ﺭﺏ ﮔﻮﺟﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ،  اﺯ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﻳﮏ سرباز.  فدای غیرت تک تکشون.

عکس یک رزمنده ایران،  امروز اینها کجایند؟  عکس شماره 7080.

میرزا کوچک خان

      در هر کشور و سرزمینی جنگ های داخلی،  بخاطر برخورد تمدن ها در ساختارهای تاریخی اجتماع صورت می گیرد،  و تمدنی که در دوران قبلی قرار دارد،  با عده ای که نمایندگان آن تمدن هستند،  از بین می روند یا شهید می شوند،  ولی این جنگ های داخلی  نباید باعث جبه گیری های قهری شود،  بلکه باید آنها را به تحقیق و تحلیل گرفت تا بتوان آینده ای بهتر را ترسیم نمود.  یاد آوری نمایم گروه های مختلف طبقاتی و اجتماعی و تاریخی ایرانی،  که در این نبردها،  کشتن و کشته شدنها بوده اند،  همه ایرانی بوده،  و چه بسا از هر دو طرف که بودند،  قهرمانان ملی و مردمی بنامی بوده،  و در تحلیل و تفسیری های مختلف،  از افتخار ایران بودند.

   عکس تابلوی در محل شهادت میرزا کوچک خان روستای خانقاه گیلوان از دهستان شال،  و توابع بخش شاهرود شهرستان خلخال،  در مرز استان گیلان با استان اردبیل.  عکس شماره 6323.

اولین اتوبوس در ایران

      اولین اتوبوس در ایران توسط یک تاجر بلژیکی در شهر رشت به کار گرفته شد،  اما به مرور زمان و با توجه به میزان کرایه،  سودآوری و زیر ساخت های حمل و نقل توجیه اقتصادی آن رد شد،  و به همین دلیل اتوبوس به کار گرفته شده به یکی از تجار ایرانی به نام (معین التجار) فروخته شد. او نیز پس از انقلاب مشروطه اتوبوس خود را به تهران آورد،  و با کرایه هر نفر 3 شاهی مشغول به فعالیت شد،  که به مرور زمان تقاضا برای استفاده از این خودرو بیشتر از قبل شد،  و پس از چند سال با ورود چند اتوبوس توسط تجار مختلف به شهر رونق زیادی در جا به جایی مسافر شکل گرفت.  اما اغلب اتوبوس های شاغل با توجه به مسافت طی شده از اروپا تا مقصد به کارگیری در ایران،  بعد مسافت و زمان حمل،  مستهلک بودند،  و هزینه حمل و نقل بالایی را طلب می کردند،  که در نهایت باعث پایه گذاری صنعت اتومبیل سازی در ایران شد. براین اساس اولین اتوبوس های مونتاژ شده در سال 1290 شمسی وارد تهران شدند،  که حدود 5 درصد جا به جایی مسافران آن زمان توسط 500 دستگاه اتوبوس انجام می‌گرفت.

عکس اولین اتوبوس در ایران،  عکس شماره 1266.

      در زمان صدارت وثوق الدوله در سال 1298 با توجه به افزایش نارضایتی مردم از نحوه جا به جایی مسافر،  دولتمردان بر آن شدند تا با ایجاد یک اداره به سازماندهی و نظم بخشیدن به حمل و نقل شهری بپردازند،  که پس از مدتی بحث و تفحص این اداره در بلدیه (شهرداری) پایه گذاری شد. شهرداری موظف شد قوانینی وضع کند تا تسهیلات لازم را برای مسافران ایجاد کند،  که این قوانین شامل میزان کرایه، زمان کار ناوگان، تثبیت خطوط و آیین نامه انضباطی بود.  در اولین گام شهرداری تمام اتوبوس ها را موظف به دریافت پلاک شناسایی خودرو نمود،  و در زمان کریم آقا بوذرجمهری،  جهت کنترل خطوط هر خط دارای ناظری شد،  تا بر رعایت ناوگان خطوط نظارت کند.  در شهریور سال 1320 نیز تعداد 100 دستگاه اتوبوس در تهران کار می کردند،  که حدود 90 دستگاه آن بنز بود.  در همین سال اتوبوس های «زایس» روسی وارد ایران شدند،  و در سال 1331 دولت آقای سهیلی اجازه فعالیت شرکت های خصوصی حمل و نقل را صادر کرد. منبع اینترنت.

شهر باستانی هترا

      هترا شهری باستانی است،  که در استان نینوا،  کشور عراق قرار دارد،  (عراق = ار = ایران + راق = کوهستان = ایران کوهستانی،  مشروح در اینجا).  هترا در ۲۹۰ کیلومتری شمال شهر بغداد و ۱۵۰ کیلومتری جنوب غرب شهر موصل قرار دارد.  اما در دوران باستان این شهر در فاصله ۵۰ کیلومتری شمال غرب پایتخت آشور باستان واقع بود.  شهر هترا دارای معماری خاصی است،  که می ‌توان سه نوع تمدن ایرانی، یونی آنی و رومیه ای را در آن دید.

عکس بخشی از شهر هترا،  عکس شماره 7038.

      هترا که شهری قلعه مانند،  یکی از معدود آثار به جا مانده از دوران اشکانی است،  و در یونسکو به ثبت رسیده است.  سرستون‌ها و سنتوری یونی آنی به جا مانده در این بنا،  نشانهٔ نزدیکی فرهنگی و جغرافیایی اشکانی و یونی آنی است.  درباره این شهر باید تحقیقات بدور از دروغ های تاریخ،  توسط جوانان متخصص ایرانی صورت پذیرد.

کاخ فراموش شده ساسان

      کاخ ساسان در 13 کیلومتری جنوب شهرسان سروستان واقع شده است.  این کاخ از دید زمانی احتمالا به بهرام پنجم ساسانی،  منسوب است.  این کاخ همانند آتشکده‌ فیروزآباد است،  ولی از آن بسیار پیچیده‌ تر و پر تاق و گنبدتر است.  اندازه‌ آن 37*43 متر است.

عکس کاخ ساسانی در شهرستان سروستان،  عکس شماره 7039.

      در این سازه‌ ساسانی به ستون‌ها و گنبدها و تاق‌ های بی همتایی در میان سازه‌ های ساسانی بر می‌ خوریم.  با توجه به زمین‌ های پیرامون این کاخ،  می‌توان گمان برد این همان نخچیرگاه بزرگی است،  که بهرام گور (فرزند یزدگرد یکم) در آن به شکار می ‌پرداخته است.

   عکس ساحل صخره ‌ای دریای مکران،  استان سیستان و بلوچستان،  در این ساحل پدیده موج فشان را می‌توان دید.  در فصل مرداد و مصادف با وزش باد های موسمی،  ارتفاع این امواج به ۱۵ متر می‌رسد.  عکس شماره 7040.

فهرست ایرانی است

      در ستون کناری،  لینک فهرست وبلاگ را قرار داده ام،  بسیاری می پندارند فهرست واژه ای عربی است،  در صورتیکه در زبان عربی ریشه یابی ندارد،  زیرا فهرست واژه ای ایرانی است.  فه اول فهمیدن به معنی آگاهی و رست به معنی رستن و روییدن است،  که در جمع می شود محل آگاه شدن رستن نوشته ها.  خود تاریخ زبان عربی ریشه در زبان کهن ایرانی دارد،  حتی آثار تاریخی مرکز کشور عربستان این موضوع را بوضوح می گوید.

   عکس بخشی از کتیبه ای که به مکعب الحمرا شهرت یافته است،  این اثر مهم تاریخی سه سال پیش در استان حائل کشور عربستان کشف شده است.  این اثر با جمع دیگری از آثار باستانی تازه کشف شده آن کشور،  در نیمه دوم 2012 و نیمه اول 2013 در اروپا و آمریکا،  با نام جاده های عربستان بنمایش گذاشته شده،  می توانید از اینترنت اطلاعات بیشتر بدست آورید.  بنا به گفته کارشناسان و مسئولان عربستانی و غربی،  در این کتیبه آثار باستانی ایران و مد (ماد) بخوبی دیده می شود.  عکس شماره 4638.

بزرگترین پیروزی تاریخ شرق بر غرب

      کسانی که فیلم اسپارتاکوس را دیده اند،  احتمالا نام کراسوس را به یاد می آورند.  کنسول مغرور رومی،  که هزاران برده نگون بخت را در دو طرف جاده های منتهی به روم،  به صلیب کشید.  بد نیست سرنوشت سیاه این ژنرال رومی را بدانید،  قابل توجه مزدوران بیگانگان در ایران، این سرنوشتی است که انتظار آنها را نیز میکشد.

      هنگامی که کراسوس قدرت خویش را در روم تثبیت نمود،  تصمیم گرفت همچون پیشینیان متجاوز خویش (همچون اسکندر خیالی)،  به سوی شرق پیشروی نماید.  بزرگترین مانع وی در شرق ایران بود،  که در آن دوران تحت حاکمیت پادشاهان اشکانی قرار داشت.  هنگامی که اُرُد شاه آن دوران ایران و سیزدهمین پادشاه اشکانی،  به این تصمیم نابخردانه کراسوس پی برد،  سفیری را به نزد وی در شهر رم فرستاد،  و او را از جنگ برحذر داشت.  سردار مغرور و گستاخ رومی در پاسخ درخواست صلح سفیر چنان پاسخ داد:  زمانی که به تیسفون آمدم،  پاسخ پادشاه شما را خواهم داد. سفیر دلاور و میهن دوست پارتی،  کف دستش را به کراسوس نشان داد و گفت:  اگر در کف دست من مویی میبینی،  تیسفون ما را هم خواهی دید.  کراسوس با تدارک سه لشکر عظیم،  به ایران حمله ور شد. این ایام مصادف بود با جشن عروسی شاهزاده ایران با دختر حاکم ارمنستان.

عکس نقاشی نبرد تاریخی،  عکس شماره 4433.

      یکی از سه لشکر روم، راه ارمنستان در پیش گرفت.  لشکر دیگر راه میان رودان و تیسفون (بغداد امروزین) را در پیش گرفت،  و خود کراسوس با لشکر سوم به سوی آذربایجان روانه شد.  ارد فرماندهی اصلی لشکر و نیز دفاع از سرزمین آذربایجان را به سورنا،  بزرگ خاندان سورن سپرد،  که تا پایان دوران ساسانی از خانواده های بزرگ ایران بودند.  این سردار دلاور با تاکتیک جنگ و گریز،  کراسوس را به میانه های سرزمین کوهستانی و پر پیچ و تاب آذربایجان کشاند،  و در یک فرصت استثنایی گروهی از بهترین سوارکاران پارتی به قلب لشگر رومی زدند،  و سر کراسوس و پسرش را از تن جدا کردند،  و بر سر نیزه ها کردند.  لشگریان رومی که از این رویداد شگفت انگیز شوکه شده بودند،  راه فرار را در پیش گرفتند،  و بسیاری از رومیها کشته و اسیر شدند.  دو لشگر دیگر نیز کاری از پیش نبردند.  سر این دو متجاوز را به کیسه ای انداختند،  و به ارمنستان بردند،  و به عنوان هدیه،  زیر پای عروس ایران انداختند.

   جالب:  از دیدگاه تاریخ نگاران،  این بزرگترین پیروزی نظامی شرق بر غرب گفته شده است.

تظاهرات یا شورش اوکراین

      بنظر من آماده سازی ها،  از مدتها پیش آماده شده بود،  برنامه ریزان این طرح،  می خواستند ابتدا در ژنو توافق با ایران انجام پذیرد،  و روسیه و چین در ژنو مقاومتی نکنند.  پس از توافق ژنو عملیات اوکراین شروع شد،  و در مدت بازی های زمستانی سوچی کشور روسیه،  عملیات اوکراین را به اوج خودش رساندند،  تا از همه جهت دست پوتین بسته باشد.  اگر ما موضوعات و مسائل تاریخی را درست تجزیه و تحلیل کنیم،  با حساب ریتم ها،  تا حدودی می توانیم آینده را پیش بینی نماییم.

عکس اعتراضات و تظاهرات آرام و خشن اوکراین،  عکس شماره 7665 .

دومین 300 مسخره

      فیلم ضد ایرانی  300  به کارگردانی «زاک اسنایدر» محصول کمپانی صهیونیستی «برادران وارنر»  در سال 2006 میلادی به نمایش درآمد ، و جنجال زیادی به پا کرد.  این فیلم مورد انتقاد بسیاری قرار گرفت،  و حتی برخی از رسانه ‌های غربی به این مسئله،  که این فیلم یک تحریف تاریخی کامل است،  اعتراف کردند.  قسمت جدید این فیلم هم،  که از استودیو برادران وارنر است،  در ابتدا 300 نبرد آرتمیشیا،  نام داشت،  سپس به 300 قیام یک امپراطور تغییر نام داده شد.  قسمت جدید را «نوآم مارون» متولد اسرائیل،  کارگردان فیلم های،  یک روز خوب برای مرگی سخت،  و آدم ‌های باهوش،  انجام داده است.  داستان دروغ این فیلم،  کاملا در ادامه قسمت اول ساخته شده،  و درباره مبارزه دریایی آتنی‌ها با خشایار‌شاه است.

عکس لوگوی سری جدید فیلم ۳۰۰ بنام قیام یک امپراطور،  عکس شماره 6357 .

      قیام یک امپراطور،  همچون قسمت قبلی فیلم،  بر اساس کمیک بوکی از «فرانک میلر» ساخته می‌شود.  اگر چه کمیک بوک «300»  دارای دو جلد است،  ولی مشخص نیست که «میلر» آن را به همین دو قسمت محدود کرده و یا آنکه قرار است آن را ادامه دهد.  در فیلم جدید 300،  همچون قسمت قبل،  «رودریگو ساناتورو» نقش خشایارشا را به عهده دارد.  دیگر بازیگرانی که در این فیلم ایفای نقش می‌کنند،  عبارتند از: «اوا گرین»، «جک اُکونل»، «اندرو تیرنان» ، «کالان مالوی»، «اندرو پلیوین».  جوانان باهوش متخصص ایران،  ضمن حفظ محیط دمکرات،  نقد و انتقاد خود را درباره این دروغها و حقه بازیها همه جا بنویسید و بگویید.

عکس قاشق چنگال ساسانی

عکس بدون شرح،  عکس شماره 5625.

کلیک کنید:  تاریخ سکه های ایران

کلیک کنید:  موزه مجازی وبلاگ انوش راوید

کلیک کنید:  تاریخ مزدوران و عوامل بیگانه در ایران

 سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

سفرنامه های تاریخی ایران


سـفر نامه های تاریخی

   پیش گفتار

     امیدوارم جوانان با هوش ایرانی به راحتی از کنار داده ها و اطلاعات تاریخی و تاریخ اجتماعی،  که در اطراف آنها به فراوانی وجود دارد،  نگذرند.  به هر شکل که می دانند و می توانند آنها را گردآوری و منتشر نمایند،  تا ایران و ایرانی به خوبی و موفقیت وارد تمدن کنترل انرژی شود.

   عکس منظره جنگل مه گرفته،  عکس های بیشتر جنگل و مناظر شمال در چلاسر و جل،  عکس شماره 384 س.

سفرنامه شمال ایران به تهران

   1 ــ  انزلی و رشت به تهران

      سپیده دم 22 ژوئیه 1910 میلادی،  ساعت چهار بامداد کشتی بخار خرامان به بندر انزلی نزدیک می شود،  در هوای مرطوب و گرم از دور سوی جنوب،  ساحلی تخت و هموار پیدا شد،  که درختان روی آن کپه کپه گرد هم روییده،  و ابر های تیره و سنگین از فراز آسمان بر آنها سایه افکنده است،  نوری مات و کدر همه جا را فرا گرفته،  و فضایی لذت بخش فراهم آورده،  که چون گران ترین تابلو های نقاشی است.  به تدریج که به ساحل نزدیکتر می شویم،  بعضی جزئیات روشنتر دیده می شود،  از آن جمله دسته های عظیم و انبوه شاخه های نی،  آلونک های پوشیده از ساقه های برنج،  مناره های براق یک مسجد،  چندین خانه و بلاخره کانالی که دریاچه داخلی،  یعنی مرداب انزلی را به دریا پیوند می هد.  جلگه ای جنگلی سبز تیره، باتلاقها و نیزار های انبوه،  فضایی نمور و داغ که به راستی جانفرسا ولی عشقی است،  قایقی با بادبان چهار گوشه از این سوی کانال به سوی دیگر می رود.  قایق های دیگری هم دیده می شوند،  که انتهای بدنه آنها مثل قایق های بامبوی ژاپنی کمانی شکل و برجسته است،  سرنشینان آنها شلوار بسیار کوتاه چیت و یک پیراهن سینه چاک بر تن دارند.  چهره آنان بر اثر تابش آفتاب مثل چرم دباغی شده صیقلی است،  سر های تراشیده آنها را عرق چینی نمدی پوشانده،  که دو رشته کاکل از زیر آن بیرون آمده،  می گویند در روز مرگ و دم واپسین ملک الموت،  مومنین را با همین دو رشته کاکل از زمین بلند می کنند،  و یکسر به بهشت می برند.  در عقب قایق دو زن نشسته اند،  که سرا پای بدنشان را پارچه سیاه پوشانده و دستمالی سپید این پوشش را به سرشان محکم بسته است،  هیچ جای بدنشان دیده نمی شود،  حتی چشم هایشان.  پوشش آنها از کمال حیا و عفتشان حکایت می کند،  با این زنها که خود را چنین از نگاه ها می پوشانند،  به راستی هیچگونه هم صحبتی و آشنایی مقدور نیست.

      آنقدر خوشحالم که با 23 سال سن به آرزوی خودم رسیدم،  و به ایران زیبا پای گذاردم،  از وقتی که سن و سالی نداشتم عمویم از سفر به ایران می گفت و داستان های حیرت انگیز تعریف می کرد،  از گذشته ها و مردم ایران به خوشی یاد می کرد،  و از زمین رنگارنگی که گویا در جهانی دیگر است می گفت،  و از آن به بعد برای سفر به ایران افسون شده بودم.  از اسکله ای با بوی مرداب،  سوار کالسکه ای شدم که گذشت زمان در آن کوچک ترین تأثیری نداشته است،  در جاده ای بسیار دلربا که گاه جنگلی و جاهایی برنج کاری بود،  به شهر رشت و باغ های آن رسیدیم.  ساعت 2 بعد از ظهر است و گرما مرطوب کشنده،  ولی برای آرزو های من هیجان انگیز،  در نزدیک بازار شهر دوست عموی من بدیدارم آمد و به منزل او رفتم،  نقشه ها و دیدار هایی برایم چیده بود،  اما من همان بعد از ظهر گشتی در شهر زدم و شتابی برای رفتن به تهران داشتم،  در هر صورت به او وعده دادم،  هنگام بازگشت چند روز با او باشم.

      در کشتی به اجبار استراحت داشتم،  و اصلاً خسته نبودم،  بنا بر این ساعت 7 شب 23 جولای 1909 خود را درون کالسکه ای دیدم،  که بسمت تهران می رفت،  کالسکه ای فرتوت که بیش از نیم قرن از عمرش می گذشت،  اینها وظیفه حمل مسافر از رشت به تهران را با سختی و جان کندن به عهده دارند.  همینکه هوا تاریک می شود جاده ای که در روز خلوت و ساکت است،  به جنب و جوش می افتد،  قهوه خانه های ایرانی در کنار راه نزدیک به هم ردیف و قطار شده اند،  اینها اتاقک های گلی ایوان مانندی هستند،  که نمایشان یکسره باز است،  و چراغ های نقتی آنها را روشن کرده اند.  شب مردم اطراف و کسانی که در شالیزار ها و مزارع تنباکو کار می کنند،  یا آنهایی که تمام روز به استراحت و خواب گذرانده اند،  در این قهوه خانه های روشن جمع می شوند،  روی حصیرها گاه لمیده و به کشیدن چپق های بزرگی مشغول می شوند،   و آن را دست به دست می گردانند،  چای یا عرق می نوشند،  و یا سرگرم تماشای جاده می شوند که شب رفت و آمد در آن بیشتر است.  آنها برای یکدیگر قصه می گویند یا سرشان به مشغولیت مهم این روزگار یعنی بحث در مسایل سیاسی گرم می شود،  در گوشه ای سخنرانی را می بینم،  که با حرکات شدید سر و دست می خواهد دلایل محکم و استوار خود را به خورد جمعیت بدهد،  و آنها با دهان های باز مانده از تعجب و تحسین به او گوش فرا می دهند،  آن طرفتر میان عده ای از ایرانی ها آتش بحثی گل انداخته است،  و همه چشمشان از شدت هیجان برق می زند.

      کاروان ها از برابر این اتاقک های گلی روشن رژه می روند،  شتر های عظیم الجثه با شکل های جالبشان شکوه مند به دنبال یکدیگر روانند و بی اعتنا به این ضیافت های کوچک می نگرند،  اما گویا تظاهر می کنند و خیلی دلشان می خواهد که آنها هم دعوت شوند.  شتر های زیبای ایرانی سرشان را که در انتهای گردنی دراز و کشدار قرار دارد تکان می دهند،  و زنگوله های خود را به صدا در می آورند،  انگاری می خواهند قهوه چی را متوجه خود کنند،  و در همین حال مزاحم کسب و کار فروشندگانی می شوند،  که در بساط گسترده کنار جاده ای خود هندوانه و خربزه های درشت،  خیار و بادمجان دارند،  و بلال های شیری لذیذ را روی ذغال افروخته و برشته می کنند،  که شب هنگام عطر آن فضا را پر کرده است.  قطار های طولانی قاطر و خر های خوشرو،  که زیر بار نمک و آهک خم به ابرو نمی آورند،  و بعضی تنه درختها و خانم های چادری را نیز حمل می کنند.  گرد و غبار چون توده های ابر در روشنی چراغ ها موج می زند،  چند ساعتی وضع جاده همین است و سپس ناگهان همه چیز تمام می شود،  و ما به خلوت و سکوت کوهستانی البرز داخل می شویم،  که چون نگهبانان راه ورود به فلات مرکزی ایران را بسته اند.  برای رسیدن به قزوین ناچار شدیم در این کوهستان خالی و خاموش یک روز و نیم راه پیمایی کنیم،  در این جاده بزرگ و منحصر بفرد ایرانی،  به ندرت کالسکه و کاروانی دیدم.

   عکس آثار بجا مانده از قهوه خانه های میان راه شمال،   مشروح در سایت های تاریخی ایران، عکس شماره 3580.

   2 ــ  اقامت سلطنتی در تهران

    اروپائیان سال 1910 وقتی در باره ایرانیها صحبت می کنند،  غالباً می گویند،  آنها هنوز در مرحله زندگی قرون وسطایی هستند.  من که از خانواده با سواد فرانسوی هستم خیلی خوب می دانم،  که بیست و پنچ قرن پیش اجداد ما در جنگل زندگی می کردند و قبایل بدوی بودند،  ولی در ایران هخامنشی شاه شاهان و نیای بزرگ همین شاهک بیچاره قاجار،  که امروز تحت نظر قزاق ها به سر می برد،  جامه های زربفت بر تن می کرد،  و میان ده هزار خدمتکار خود در کاخ های زیبای باشکوه منزل داشت.  از این رو من در صدد نیستم که بدانم امروز ایرانیها از فقدان تمدن اروپایی رنج می برند،  یا از نداشتن آن لذت می برند،  آنها شیوه عمل و ذوق و سلیقه خاص خود را دارند،  که با آنچه ما داریم متفاوت است،  و این معنی برای من کافی است.

      امسال به آرزویم می رسم و به شیوه ایرانی ها زندگی خواهم کرد،  نزدیک دیوار های شهر در عمارت بزرگ ولیعهد ظل سلطان اقامت دارم،  این عموی شاه سابق و برادر نایب السطنه از آخرین بازماندگان ایرانیان بزرگ است.  گرداگرد این عمارت باغی است با درختان بسیار زیبا و حوضی بزرگ و لبریز از آبی نیم گرم،  که در آن آب تنی می کنم،  داخل عمارت کلاه فرنگی ردیفی از اتاق های خالی مفروش با قالی های ناب ایرانی قرار دارد.  هر جا دلمان بخواهد غذا می خوریم و می خوابیم،  تعداد زیادی مستخدم در اختیار داریم،  که لحظه ای چشم از ما بر نمی دارند،  ولی در حقیقت چندان خدمتی نمی کنند.  بعضی کار و هنرشان قصه و بذله گویی و نقل روایات روزمره است،  تعدادی هم هنگام استراحت بادمان می زنند،  و یا قوزک پاها را می مالند،  چند نفری کارشان چاق کردن غلیان است،  و چند تای دیگر فقط برای این هستند،  که هنگام خروج از حمام لنگ و قطیفه به دستنان دهند،  بیشتر اوقات این جماعت خدمت کارها بیکارند.

      نه میزی دارم و نه تختخوابی،  پشت به بالش و مخده روی زانو هایم چیز می نویسم و امیدوارم این عادت لذت بخش و مطبوع را تمام عمر حفظ کنم.  وسایل خوابم تشک نازکی است،  که روز ها لوله می کنند و بر می چینند،  و شبها هر جا هوس کردم،  روی یکی از مهتابی ها یا ایوان های خانه پهن می کنند.  وسایل شخصی من همه در جامه دان های بزرگ در بسته قرار دارد،  از آنجا که زندگی سفری بیش نیست هر لحظه که ملک الموت احضارم کند غافل گیر نخواهم شد.  جز برای ناهار که وسط روز در ظهر است،  برای هیچ چیز دیگر وقت ثابت و معینی وجود ندارد،  معمولاً شبها شام باید در حدود ساعت نه حاضر باشد،  ولی غالباً زودتر از نیمه شب کشیده و خورده نمی شود،  دو سه ساعت پس و پیش در آشپزی ایرانی تأثیری نمی گذارد،  نه آن را بدتر می کند نه بهتر.  مراسم و تشریفات مربوط به غذا صرفنظر از وقت و ساعت آن بدین قرار است:  دو آشپز باشی سینی های بزرگ غذا را،  که روی آنها قاب های خوراک با سرپوش های قلعی جالبی،  به شکل کلاه خود چیده شده اند،  روی سر حمل می کنند،  به دنبال آنها چندین خدمتکار با حرکاتی موزون،  پوشش لحاف مانندی را که آستری چرمی دارد وسط اتاق پهن می کنند، و روی آن سفره ای می کشند.

      آشپز باشی ها پای برهنه روی سفره قدم می گذارند،  و قاب های غذا را به ترتیب مخصوص و سنتی می چینند،  در وسط سفره برنج که جزء لاینفک غذای ایرانی است،  به صورت مخروطی عظیم با زعفران ناب ایرانی آرایش شده است.  در چهار طرف آن چهار قاب خورش قرار دارد،  که از گوشت گوسفند با سبزی یا بادمجان و یا اسفنج تهیه شده،  و در قشر عظیمی از روغن غوطه ورند،  قدح بزرگ آبگوشت که در آن نصف ران گوسفند با لوبیا و نخود و گوجه فرنگی است.  سفره را با میوه های فصل مزین کرده،  و پنیر گوسفندی ایرانی کنار نان لواش نازک ایرانی و انواع ترشی و ماست هم از اقلام دیگر سفره است،  نفری یک بشقاب و یک قاشق و پارچ بزرگ آب و لیوان های رنگارنگ گلی لعاب دار.  وقتی سفره آماده شد،  برای خوردن همه روی زمین قرار می گیرند،  ایرانی ها به قدری راحت و آسوده روی پاهای خود می نشینند،  که واقعاً ما تعجب می کنیم.  همین که همه گرداگرد سفره نشستند دست به خوردن می برند،  همین که غذا تمام شد خدمتکاری با یک سینی پیش می آید،  که روی آن آفتابه و لگن با سرپوش مشبک و صابون و حوله ای برای دست شستن قرار دارد.

     ایران این روز های آشفتگی های سیاسی و اجتماعی دارد و مردم نگران هستند،  اما این وضع هرگز به اعماق باغ پر درختی که من در آن اقامت دارم نمی رسد،  یکی از کاخ های ظل السلطان را حین کودتای محمد علی شاه تاراج و چپاول کردند،  ولی حالا در تهران ارامش نسبی بر قرار است.  عموماً اروپائیان سوار بر کالسکه در شهر می گردند،  که از گرد و غبار خیابان های بدون سنگفرش خاکی راحت تر بگذرند،  و نیز تنبلی خود را هم پنهان کنند،  ولی من پیاده می گردم تا بیشتر با مردم تماس داشته باشم.  سردار اسعد که پیشاپیش سواران بختیاری به اتفاق انقلابیون قفقازی به فرماندهی سپهدار تهران را به تصرف در آورده است،  با یکی از شخصیت های بزرگ مردمی حاج میرزا حسین،  کنار هم در خیابان مسجد و مدرسه سپهسالار قدم می زنند،  و مردم احترام به جا می آورند،  و چند سرباز در پشت سر آنها می روند،  و همینکه دیدند جایی توقف می کنند جلوی پایشان قالیچه پهن می کنند،  و برایشان چای می آورند.

     مسجد و مدرسه سپهسالار نخستین و بزرگ ترین مسجد و مدرسه عالی در تهران است،   معماری این مسجد از نزدیک ترین تلفیقها میان معماری ایرانی و معماری مساجد استانبول است.  مسجد سپهسالار گنبد ویژه دو گوش خوابیده دارد،  تعداد ده مناره که بیش از اندازه متداول است،  نشان از سبک معماری مساجد ترکیه دارد.  این بنا با بهره گیری از کاشی کاریها و مجموعه هنرهای معماری دوره قاجار طراحی و ساخته شده است.  در سال 1879م،  میرزا حسین خان سپهسالار دستور ساخت مسجدی را داد،  که اکنون از زیبا ترین بنا های شهر تهران به شمار میرود.  طراحی مسجد را ممتحن الدوله به عهده گرفت،  و معمار آن حاج حسن قمی بود،  ساخت هسته اصلی بنا نزدیک به 5 سال طول کشیده است.  در دوره های بعدی تکمیل بخش هایی از مسجد همچنان ادامه یافت،  و در سال 1903 م،  محل تالار گل خانه قدیمی ساخته شد.  چیز دیگری که به این مجموعه اهمیتی دو چندان می بخشد کتابخانه مسجد است،  که در سال  1880 م،  سپهسالار با خرید کتابخانه ۴۰۰۰ نسخه ای اعتضادالسلطنه آن را پایه گذاری کرد.  ورودی اصلی این مسجد با عقب نشینی نسبت به پیاده رو،  از الگوی جلوخان تبعیت کرده،  و ورودی شرقی نیز چنین الگویی را به صورت ساده تری داراست.  از ویژگی های مهم فضای مسجد سپهسالار وجود مهتابی ها و بهارخواب های وسیع در طبقه فوقانی است،  که از برجسته ترین ابداعات معماری قاجاری به شمار میرود. 

      مردم که از لحاظ درجه و شأن متفاوت هستند،  همه در معاشرت با یکدیگر کمال ادب را رعایت می کنند،  هرگز سخن درشت یا جوابی خشن و منفی میانشان رد و بدل نمی گردد،  هر چه هست ادب و کلام محبت آمیز و عبارات برگزیده و تعارف می باشد.  عصر ها به خیابان لاله زار می روم،  مغازه های مدرن و لباس اروپایی و عکاسها و ادارات فرهنگی و تجاری خارجی در همین جاست،  تنها تراموای شهر نیز در این خیابان می باشد،  این تراموا دارای دو واگن روباز در جلو و عقب،  و یکی سر پوشیده در وسط است،  که با یک در کشویی بسته می شود،  که مخصوص خانم هاست.  ساعت پنج عصر چندین بچه با نعره روزنامه های تهران، لیبرال و ایران نو را به فروش می رسانند،  کارکنان اداری و تجاری که مرخص شده اند،  در خیابان پرسه می زنند.  سپور آب پاش با یک مشک از پوست گوسفند آب از نهر برداشته،  و خیابان را آب پاشی می کند،  و دیگر همراهش گاه جارو می کشد.  نیرو های ملیون با لباس های بدون فرم،  در حالی که تفنگی بردوش دارند و یا هفت تیری به کمر بسته اند،  در دسته های چند نفری مأموران پلیس شهر شده اند. 

  3 ــ  تهران قدیم را ببینید

     خیابان هایی که نظم هندسی آنها فقط درختان چنار است،  مردها با کلاه نمدی و لباس بلند و رفتار متین،  خانم ها با چادر سیاه و روبند سفید،  که در هیچ جای دنیا نمونه ندارند،  بچه هایی که سرخی گونه ها خبر از سلامتی آنها می دهد و به بازی و کار مشغولند.  خرکچی ها و درشکه ها به این سو آن سو می روند،  شترها با بدنی به رنگ قرمز آجری چشمک زنان به جلال و شکوه نمایش رنگارنگ تهران می افزایند،  طلوع و غروب خورشید در تهران واقعاً زیباست،  ستاره گان شب بی نهایت هستند و انگار قابل لمس و نورانی می درخشند.  در زیر تهران هزار نهر جاریست،  که بعضی به آن شهر لقب هزار نهر داده اند،  آب آنها از قناتها کاریز هایی است،  که در عمق چند متری زمین کنده اند،  و آب های کوهستان را به شهر می رسانند،  هر مالکی در باغش آب جاری دارد،  و با سر افرازی آن را نشان می دهد و با صدایی بلند می گوید،  عجب آب صاف و پاکی،  بهترین آب تهران است.  اما در واقع چندان پاک نیست،  هر یک از قنات های ایجاد شده بیش از صد سال عمر دارند،  با سرنوشتی مصیبت بار،  جایی گنبد آنرا خراب کرده اند و جایی خود بخود فرو ریخته،  دهانه قنات ها باز و سوراخ آنها شبها دهان اژده ها برای غریبه هاست.  تعداد این سوراخ ها در تهران زیاد است،  حتی در جا های پر رفت آمد و به کمین افراد و حیوانات سر به هوا نشسته اند،  و یا گرد و غبار و آشغال های خیابان به آنجا فرو می رود.

      در قسمت بالای تهران مانند خیابان علاء الدوله،  که به آن خیابان سفارت خانه ها هم می گویند،  وقتی آب از قنات خارج می شود،  نهری پر آب و زلال و خنک است،  صبح اول وقت مهتر ها اسبها را به آنجا می آورند،  و در کف نهر نگه می دارند تا تیمار کنند.  پائینتر فرش های کثیف که گرد و خاک و حشرات گوناگون دارد،  در نهر پهن می کنند و بعد با پا های برهنه آنها را لگد مال می کنند، آب جوی از اینها کثیف می شود.  پایین تر اشخاص موقر و سنگین می آیند و روی زانو نشسته و از همین آب وضو می گیرند،  عده دیگری دست و صورت و گردن خود را می شویند،  و آب دهان خود را مجدداً داخل نهر می ریزند.  ایرانی ها از بیماری باکی ندارند،  گویی نوش دارو خورده اند و هیچ سمی به وجودشان کارگر نیست،  بی پروا از آبی می نوشند که برای اروپائیان مهلک و کشنده است،  مثلی دارند که می گویند آب جاری پاک است!.  به نوبت آب جویها را در محله ها روانه آب انبار های داخل خانه ها می کنند،  ابتدا جوی آب را توسط آب جاری تمیز می کنند و سپس گاری هایی که توسط الاغ حرکت می کند و آهک می فروشند،  برای ضد عفونی به آب انبار ها روی آب می پاشند.  آب آشامیدنی سالم و خوب را که از چشمه های کوهپایه ای البرز است،  توسط تانکرهای چوبی بزرگ که شیر آب چوبی هم دارد،  و توسط دو یا چها چرخ به یک یا دو اسب متصل است،  در سطح شهر میگردانند و مردم نیازمند در سطل های چوبی و چرمی یا کوزه می خرند.

      نبش خیابانی که به سفارت فرانسه می رود،  قهوه خانه کوچکی پشت به دیوار در هوای آزاد دایر است،  تشکیلات خیلی ساده و مختصری دارد،  یک میز با یک سماور.  پشت آن میز چادری به بلندای قامت یک مرد دور تا دور محوطه کوچکی کشیده شده،  یک طرف آن پرده آویخته است که با حرکت هوا موج می زند،  و به منزله در محوطه است.  سماور ذغالی با چایی که افزودنی ایرانی دارد،  و در کنار آن منقلی است،  که مقداری ذغال افروخته و قرمز دارد،  درست مانند منقل هایی می باشد که در حفریات شهر بزرگ و قدیمی ری تاریخی پیدا شده است.  مردانی با حالت خسته و چشم های غم گرفته و رنگ پریده از راه می رسند،  با بیحالی پرده را کنار می زنند و داخل می شوند،  قهوه چی منقل و انبر بدست با یک توده کوچک آتش به دنبال آنها وارد چادر می شود.  لحظاتی بعد مردی بیرون می آید،  در حالی که قدم هایش چالاک،  چشمانش زنده و گونه هایش گلگون شده اند،  پیداست که با هزینه کردن دو سه شاهی،  چند دقیقه داخل این چادر نازک در عالم خلسه و رویا پوچ فرو رفته و انرژی کاذب کسب کرده است.

      به نظر دوست ایرانیم،  یکی از نشانه های سعادت این است،  که با یاری همدل و یا یک عزیز،  در سایه درختی کنار جوی آبی بیاساید،  همیشه در گوشه و کنار تهران عده ای در حاشیه نهری،  این لذت و شادی معصومانه را می چشند.  فروشندگان دوره گرد چای و یا شیرینی و بستنی،  که گاری و یا کالسکه کوچکی دارند،  در بسیاری  خیابان ها و جاها به چشم می خورد.  درویشان که دائماً ذکر و نام خدا و ائمه را بر لب دارند،  با موهای ژولیده و چوب دستی و کشکولی در دست زیاد دیده می شوند،  که بیشتر به گدایان حرفه ای می مانند تا درویش،  هنگام عبور پیش پا می آیند و صدقه می خواهند.  در بعضی از ساعات روز آب نهر بند می آید،  زیرا آب قنات را به محله دیگری هدایت می کنند،  خانه هایی در تهران غیر از حوض آب انبار دارند،  و از آب نهر در آن می ریزند،  و با آهک آنرا ضد عفونی می کنند.

عکس تاریخی دروازه یوسف آباد،  مشروح در بنا های تاریخی ایران،  عکس شماره 557 .

   4 ــ  مسافرت در ایران قدیم

      برای عزیمت به مشهد یک جاده کالسکه رو وجود دارد،  که از دامنه جنوبی رشته کوه البرز می گذرد،  در چاپار خانه ها و منازل این راه اسب تازه نفس پیدا می شود،  و از این طریق ده روزه به مشهد می روند،  ولی این راه یکنواخت و از چیز های جالب و دیدنی خالی است.  راه دیگر اما خطر ناکی هم وجود دارد،  که در واقع جاده ای خاکی و نساخته و مخصوص کاروان هاست،  این راه از معابر کوهستانی به یکی از بنادر کوچک در جنوب دریای مازندران یعنی مشهد سر یا بندر گز می رود.  از آنجا یک کشتی بخاری روسی یک بار در هفته به بندر کراسنوودسک ابتدای خط آهن ماوراء خزر رفت و آمد می کند،  که این بندر را به مرو و بخارا، سمرقند و تاشکند وصل می نماید.  این جاده مالرو از تهران آغاز،  دماوند را دور می زند،  و از کوهستان های سخت و بلند و جنگل های غیر قابل نفوذ و بکر حاشیه دریای خزر می گذرد،  و به جلگه با برکت و پر نعمت مازندران می رسد.  با اینکه این جاده خسته کننده ترین جاده هاست،  ولی به مناسبت زیبایی مناظر و چشم انداز های اطرافش و نیز تنوع و رنگارنگی و بکری شهرت دارد،  و جاده مازندران خوانده می شود.  این مسیر را انتخاب کردم،  حالا باید کاروان کوچکی ترتیب دهم،  این مشکل با همکاری دوستان ایرانی مهربانم که در این مدت یار من بودند حل گردید.  چاروادار و چهار اسب خوب وارد پیدا شد،  و شخصی که آشپزی کند و یار و مترجم راه باشد، جوان بلند قامت یهودی به نام ابراهیم که سفارش شده مدرسه آلیانس کلیمیان است،  که می شویم سه نفر و روز حرکت را هم تعیین کردیم.

      سردار اسعد وزیر داخله دو قزاق تعیین می کند،  که ما را تا خارج تهران همراهی کنند،  دیگ و چراغ الکلی و آذوقه و بنه راه هم تهیه می شود.  بالاخره ساعت حرکت فرا می رسد،  ساعت 6 بعد از ظهر 23 سپتامبر 1910 م،  قاطر ها را بار می کنیم و قزاق های سردار اسعد هم حاضر و آماده اند.  من پای در رکاب می کنم ابراهیم مثل بقیه جوان های ایرانی زبل بالای قاطرش می پرد،  و چاروادار باریک و بلند هم افسار اولین قاطر جلویی را می گیرد،  و در حالی که خورشید در حال غروب کردن است و هوا نسبتاً تاریک،  با بدرقه دو سه مرد و بچه های صاحبخانه حرکت می کنیم.  پس از عبور از دروازه دوشان تپه یا تپه خرگوش ها،  که اقامتگاه و شکار گاه تابستانی شاه است،  سمت راست قدم در جاده مازندران می گذاریم و بطرف شمال شرق می رویم.  بیابان از همان پشت دروازه های شهر شروع می شود،  بیرون دیوار های شهر هر چه هست یکسره سنگ و ریگ است.  از هم اکنون رنگ تیره شب جلگه خشک و بی آب و علفی را که ما در آن جای داریم فرو می گیرد،  در برابر ما کوهستان هنوز کبود فام است،  و گنبد عظیم مخروطی بلندای دماوند که شیار های برف از بالا به پایین آن کشیده شده هنوز باز مانده نور خورشید را در آسمان جذب خود می کند.

      چاروا دار های ایران تحسین بر انگیزند،  چاروا دار ما هم پیاده و با قدم های نرم فوق العاده سریع حرکت می کند،  تحمل و مقاومت این انسانها تعجب انگیز است،  فاصله هشت تا ده فرسنگ راه را یکسره در بیابان یا کوهستان در سرما و گرما و شب و روز طی می کنند،  در منزل گاه راه یک کاسه برنج و لبنیات و در توقفگاه ها چای شیرین تنها نوش آنهاست.  شب به نخستین رشته تپه ها می رسیم،  بیش از نیمی از قرص ماه زیر تکه های گرد و مدور ابرهای خاکستری رنگ پنهان شده است قزاق های شجاع تفنگ بدست بعنوان پیشاهنگ کاروان پیش می تازند.  حالا دیگر جاده خاکی خیلی باریکتر شده است،  در فاصله مختصری برابر مان گرد و خاک به هوا بر می خیزد،  کاروانی با بار بریج و لبنیات به ما نزدیک می شود،  صد ها شتر آرام آرام پیش می آیند،  و همچنان سر هایشان را مثل کسی که دچار شکلی از مالیخولیایی شده باشد تاب می دهند،  و کمی اسبان ما  از بوی آنها ناراحت می شوند،  و از کنارمان می گذرند.  نیمه شب به روستای کوچک کمار می رسیم،  به قزاق ها پول میدهم و آنان را مرخص می کنم،  در کاروانسرا به من اطاقی رو به مهتابی می دهند،  رختخواب مسافرتیم را پهن می کنم و سریع خوابم می برد،  و بنظرم تا آمده ام بخوابم چاروادار بیدارمان می کند،  هنوز پنچ صبح و هوا خنک و با شکوه ولی آسمان روشن و نورانی است،  به زحمت بر می خیزم رختخواب را لوله می کنم و برای خوردن ناشتایی به چایخانه کاروانسرای کوهستانی در پائین می روم.

      غیر از ما چند کاروان کوچک و بزرگ هم به کمار رسیده بودند،  چاروادار ما می خواست زود تر از آنها حرکت کنیم تا در راه های باریک کوهستان پشت سر آنها نباشیم.  خیلی سریع حرکت را شروع کردیم،  مسیر کاملاً خلوت و هوا فوق العاده دلپذیر است،  در کوهستان ساکت با صدای بلند داد می زنم زنده باد البرز خوش منظره و ایران زیبای دوست داشتنی،  و از طنین فریادم کیف میکنم.  ساعت 10 صبح به دوراهی می رسیم،  که سمت راست آن به دماوند می رود،  چاروادار ما بیست سالی است که در راه تهران بار فروش کار می کند،  و هرگز از جاده اصلی منحرف نشده است.  از این دوراهی تا دماوند هفت ساعت راه است می خواهم قبل از غروب آفتاب به آنجا برسم،  و چند ساعت در روز شهر را که به گفته گوبینو از قدیمی ترین شهر های جهان است ببینم.  آفتاب سوزان است و ابراهیم چتر نیمه شکسته اش را بالای سرش گشوده،  چشم انداز بسیار زیبا و دلپذیر است و مزارعی دیده می شود،  ساعتی بعد در حومه شهر دماوند هستیم و می ایستیم تا استراحتی کنیم،  عطر گل و گلپر همه جا را پرکرده و چشمه های و جوی های بیشمارند،  خود را می شوییم و چای و غذایی می خوریم.

   عکس تاریخی کاروانسرای تهران،  حدود 1300 خورشیدی،  مشروح در تاریخ مسافرت در ایران،  عکس شماره 1232.

   5 ــ  دماوند شهری از دل تاریخ

      به دیدن شهر دماوند می رویم،  شهری زیبا در دل کوهستان،  با نهر های فراوان و رودخانه ای شفاف،  سراسر گل و باغ و عطر خوش،  درختان بلوط و چنار کهن سال که شهر و دو مسجد تاریخی را احاطه کرده اند.  اما اقامت در دماوند مقدور نیست،  در جاده های ایران چاروا دار فرمانده است،  و او تصمیم گرفته شب به پلور دومین منزل گاه راه مازندران برسد،  خستگی و کوفتگی و هیچ چیز هم سرش نمی شود.  اشاره می کند و می گوید دو ساعته به گردنه ای که بالای کوه می بینید،  می رسیم و پلور پشت همین گردنه است،  اگر زود راه بیفتیم غروب پلوریم و در آنجا همه چیز هست.  ساعت چهار بعد از ظهر من و ابراهیم سوار شده و رئیس کاروان کوچک ما افسار بدست حرکت می کنیم،  بسوی ارتفاعات بلند تر،  از مسیر های مال رو که چه عرض کنم بسیار خطر ناک.  همه جا طراوت و هوا خنک و شاد است،  شاید دیگر هیچ وقت حس نشود،  جاده مالرو مثل ریسمان باریک بطور مار پیچ در میان کوهستان پیچده و بالا رفته است.  در قله کوه امامزاده ای دیده می شود که مرتفع ترین نوع خود در جهان است،  نوک قله سه هزار متری،  داریم آهسته و بزحمت بالا می رویم.

     بعد از رسیدن به امامزاده و کمی استراحت و صرف چای،  به طرف شمال در سراشیبی به راهمان ادامه می دهیم و بسوی دره لار می رویم،  از همین مسیر به پلور خواهیم رسید.  برای رفع کرخی و گرم کردن پاهایمان پیاده روی را شروع می کنیم، اما با تاریکی شب مجبور می شویم دوباره سوار اسب شویم،  چون آنها در شب بهتر از ما می بینند،  پتوها را بدور خود می پیچیم.  در این  شب تاریک و پرتگاه های کوهستان های بلند، زندگی ما دست اسب ها و چاروادار است،  که با شجاعت و بدون ترس هستند،  و انگار دارند به مهمانی شبانه می روند.  اسبی که من سوار آن هستم بیش از سی بار جاده مازندران را رفته و به مسیر کاملاٌ وارد است،  برای همین پیشاپیش می رود،  اسب من مسیر شهر دماوند به امامزاده را نمی دانست،  در روز و به جلوداری چاروادار حرکت کردیم.  جاده سکوت است و هیچ کاروانی نیست کاروان ها در منزل اول و یا دوم شب را مانده اند،  و چند مسافر هم در امامزاده اقامت گزیده بودند،  ساعت یک بامداد خسته و داغون به پلور رسیدیم،  جایی که چاروادار گفته بود پشت همین کوه است.

      پلور خیلی شلوغ بود و شتران و اسبان در همه جا بودند،  بار و بنه های حیوانات هم زمین گذاشته بودند،  در هر گوشه ای هم عده ای زیر چادر های سیاه کوچک و بزرگ که از پشم بز و شتر است خوابیده بودند.  در پلور به امید جای مناسبی بودم ولی یک اتاق کوچک که چند نفر در آن بودند به من دادند،  همان ابتدای ورود چاروادارمان به اتاق دوستانش رفت،  من و ابراهیم هم گوشه ای رفتیم و نان و لبنیات خوردیم،  رختخواب های خود را پهن کرده و سریع از شدت خستگی و خنکی هوا خوابمان برد.  اما باز هم تا آمدیم بخوابیم ساعت پنج چاروادار بی رحم بیدارمان کرد،  که باید حرکت کنیم تا هم جلو تر از بقیه باشیم و هم در وسط راه رینه جاهایی که جاده باریک و پرتگاه است،  به کاروان های در حال برگشت بر نخوریم.  دو باره مانند روز گذشته قبل از طلوع آفتاب خسته و کوفته و خواب آلود،  روی زینها نشستیم و آماده حرکت،  البته وضع شلوغ بود همه کاروانیان مشغول بار کردن شتران و قاطران بودند که آنها نیز حرکت کنند.

    سپیده صبح است من تازه توانستم پلور را ببینم،  روستای کوچک و جالب با خانه هایی گلی در امتداد رودخانه لار،  بیشتر در آمد مردم از دامداری و رهگذر کاروانیان است.  دوباره خود را در دل کوهستان دیدیم،  طرف چپمان دامن های دماوند است و طرف راستمان رودخانه،  جاده باریک و سراشیبی و پر از قلوه سنگ است که از زیر سم اسبان می غلتند.  بعد از دو ساعت که در جاده کسی را ندیده بودیم به نا گه کاروانی از عشایر را دیدیم که در آخر تابستان داشتند کوهستان را ترک می کردند تا به جلگه های گرم بروند،  الاغ ها که بارها در دو طرفشان آویزان بود و زن و بچه ها سوار بودند،  و گله های بیشمار گوسفند و بز به همراهشان می آمدند.  خوشبختانه سریع و بی دردسر توانستیم از کنار آنها بگذریم،  جاده پستی و بلندی و پرتگاه زیاد دارد ولی دیدن قله دماوند و ابر های اطرافش هواس آدم را پرت می کند.  اسبها به راحتی راه خود را بلد هستند و می دانند در کجا پا بگذارند،  و چاروادار به ما می گوید،  در این جا هر گز از اسب پایین نیایید،  من به توانایی اسبم ایمان آوردم و ترس روز اولم کاملاً ریخته است.  بخاطر همین قبیل شرایط سخت در ایران است،  که مردمش به قضا و قدر عقیده دارند و هرگز نیامده اند دلایل علمی برای چیز ها بیابند. 

      ساعت یازده صبح به رینه که اقامتگاه وسط روز ماست رسیدیم،  رینه روستایی زیبا نشسته در کمر گاه کوهستان است، خانه هایش بروی صخره ها و باغ ها و چشمه ها و جویبار ها بسیار است.  به چایخانه ای می رویم و قهوچی با مهربانی چای و تخم مرغ به ما می دهد،  و او به من می گوید،  چرا با وجود جاده کالسکه رو رشت از این راه خطر ناک به شمال می روم!.  چاروادار می گوید ما باید سه ساعت دیگر راه بیافتیم،  تا کاروانهایی که از مقابل ما و یا از پشت سر ما می آیند به رینه رسیده باشند،  و ما بتوانیم باز هم در جاده خلوط به سمت منزل بعدی بایجان برویم و شب در بایجان اقامت کنیم.  از فرصت استفاده می کنم و به اتفاق ابراهیم گشت در ده رینه را شروع می کنیم،  ساعتی بعد به اتفاق چاروادار ابتدای مسیر بایجان در میان باغی به استراحت می پردازیم،  که تا حدود دو ساعت دیگر حرکت کنیم.  البته دلم می خواست شبی را در وسط کوهستان البرز نزدیک قله دماوند در روستای زیبای ایرانی بخوابم،  اما این چاروادارها انگار فقط باید با سرعت برود و بیایند.

عکس تاریخی راه تهران آمل یا جاده هراز،  مشروح در تاریخ راه در ایران،  عکس شماره 1231.

  6 ــ  از وسط البرز تا مازندران

    واقعیت برای این چاروادار سمج سرسخت آفتاب سوخته که حرف هم  نمی زند،  فقط راهی است که باید بپیماید،  فکر و ذکر او رسیدن به مقصد نهایی است،  یعنی هنوز سه ساعت راه پیمایی در راهی خطر ناک تا بایجون،  دیگر حق استراحت نداریم.  فقط با سه کلمه چاروادار به ابراهیم گفت،  باید راه بیافتیم،  با تأسف و ناراحتی کوهستان زیبای البرز ایران را ترک می کنم،  و خیلی سریع به رویاهایم پایان داده می شود.  در ارتفاعات سه هزار متری با درهای عمیق بالا و پایین می رویم،  چشمم به صخره عظیمی می افتد که آنجا مسکن عده ای غارنشین است،  چقدر زیبا و تحسین بر انگیز چگونه اینها به غارهایشان می روند،  و چطوری زندگی می کنند.  دیدم مردانی دارند از رودخانه ماهی می گیرند و تعدادی بارهایشان را به پشت بسته،  و از تناب های آویخته شده از صخره،  خود را بالا می کشند که به منزلشان بروند،  خیلی برایم جالب بود دلم می خواست توقف کنم و با آنها حرفی بزنم اما می دانم چاروادار نمی گذارد.  حدود سی یا چهل حفره غار مانند کنده بودند،  که آنها را کاملاً از دست دشمنان و حیوانات وحشی و گرما و سرما محفوظ می دارد،  می خواستم شبی با آنها تجربه کنم ولی چاروادار می گفت شب نشده باید گردنه را عبور کنیم.

      ضمن دو ساعت بالا و پایین رفتن همراه با صدای گوش خراش رودخانه خروشان،  به چند خانه محقر میان راه رینه و بایجون برای اندکی استراحت رسیدیم.  نیم ساعت وقت داشتیم چای گرم و شیرین که تنها نوشیدنی جاده های ایران است نوشیدیم،  این جا هم مردم مانند بقیه مسیر های ایران کلی به ما مهربانی کردند.  ساعت چهار نیم بعد از ظهر سوار اسبها  شده و از کناره رودخانه راه افتادیم و از پلی کمانه شکل گذشتیم،  مناظر اطرافمان دارد تغییر می کند.  دوباره بالا و پایین رفتن ها و راه های باریک و پرتگاه شروع می شود،  آثار سنگی کلبه های قدیمی خراب شده زیاد دیده می شود،  در واقع نشان می دهد،  که این راه قرنها به همین صورت دایر بوده است.  قبل از غروب آفتاب به دره ای بزرگ می رسیم،  که در دامنه آن بایجون اقامتگاه شبانه ماست،  شنیدم که آبگرم دارد و مردم برای معالجه به اینجا می آیند.  در یک خانه نو ساز اتاق خوبی می گیریم،  در همسایگی ما عده ای مسافر هستند،  که دو روز است اینجا هستند و برای آبگرم آمده اند، و دارند برای شام خود آبگوشت مرغ درست می کنند،  که بوی آن در فضا پیچیده است.  با ابراهیم گشتی در ده زدم و تخم مرغ و شیر و ماست خریدیم،  و بعد از چند روز شیر کاکوئو درست کردم،  ساعتی با همسایگان هم صحبت شدیم و ساعت نه بساط خواب را پهن کرده،  و هر سه با صدای رسیدن کاروان های پشت سر مان خوابیدیم.

    ساعت چهار و نیم صبح روز چهارم مسافرت بار کردن اسبها را شروع کرده و آماده حرکت شدیم،  خوشحال بودم که امشب در مازندران سبز خواهم بود،  و از سرعت عمل این چاروادار راحت می شوم.  دوباره از کنار رودخانه چیلیک و کوهستان بالا و پایین رفتن شروع شد،  ساعت ده برای استراحت و چای توقف می کنیم.  قهوه چی چای و پنیر و انگور و گردو و نان می آورد،  دو مرد مسلح که می بینند من خارجی هستم به ما نزدیک می شوند،  و می گویند از تهران چه خبر دارید،  ابراهیم کمی با آنها حرف می زند.  بعد از ساعتی استراحت راه می افتیم و دو ساعت بالا و پایین رفتن ادامه داشت،  که کم کم مناظر نیمه جنگلی پیدا می شوند،  و خیلی سریع پس از یک کوه خود را در منطقه کاملاً جنگلی می یابیم.  ساعت چهار بعد از ظهره،  هوا مرطوب و گرم شده ولی جاده گشاد و بهتر است،  ساعتی دیگر به عمارت که کاروانسرای خوبی دارد و اقامتگاه شبانه ماست می رسیم.  اتاقی می گیریم وسایل خود را پیاده و آب و غذا تهیه میکنیم،  اما فوری پشه های مناطق گرم جنگلی خدمتمان می رسند،  چند شب در کوهستان حداقل از پشه راحت بودیم.

      ساعت پنج صبح ادامه مسافرت خود را شروع می کنیم،  درختان تنومند ما را احاطه کرده اند،  بدنمان نمناک است،  گله های گاو در اطراف زیاد دیده می شود،  گاه گاهی گراز های وحش هم دیده می شوند.  وسط روز کنار رودخانه و قهوه خانه ای توقف می کنیم آب رودخانه نسبتاً گرم است،  و بعد از چند روز آب تنی می کنم دو باره چای و آبگوشت محلی می خوریم سگ های این جا آرام و بی خطر هستند،  و گربه های زیبایی هم دیده می شود.  بعد از صرف غذا و کمی استراحت حرکت می کنیم،  اندکی که می رویم باید از رودخانه رد شویم،  آب با فشار به بدنه اسبها می خورد و آنها پشت سر هم به یکدیگر چسبیده اند،  و قاطر چی در جلو پیاده می رود و ما سواره میخکوب شده ایم.  همه جا نهر است و رودخانه،  و دائم از آنها عبور می کنیم،  بیشه و علفزار و جنگل عطر گل و گیاه،  لاک پشت و قورباغه و مار ،  پا کوب کاروان ها و مردم،  مار پیچی در میان آنها درست کرده است.  به مزارع برنج و پنبه می رسیم چاروادار می گوید،  اگر شب در اینجا نمانیم نیمه شب به بار فروش می رسیم،  بشدت مخالفت می کنم و می گویم دیگر نمی توانم بیایم،  شب در کلبه ای چوبی با سقف پوشالی پر از پشه و مگس و عنکبوت،  اقامت می کنیم.

     غیر از ما دو کاروان و تعدادی قاطر در اینجا هستند،  برنج و مرغ و خربزه شیرین می خوریم،  سپس مطابق همیشه چای نوشیدیم و یکی دو ساعت دور هم بودن،  ایرانی ها از دست خارجی چیزی نمی خورند و اگر استکان چای هم به من بدهند بلا فاصله آنرا آب می کشند،  تا مثلاً پاک شود و نجس نماند.  ایرانی ها رفتار شان متین است،  و خیلی مهربان و خوب هستند،  آنها تاریخ مهمی دارند،  در اروپا خیلی ها دوست دارند از تاریخ ایران بدانند،  اما موضوعات شک بر انگیزی می خواهد،  این ایرانیان شجاع را که نمونه های آنان را در این مسافرت دیدم،  ضعیف و شکست خورده در تاریخ نشان دهد.  در میان رختخواب مرطوب شده خودم می خوابم،  هم از این مسافرت کیف کرده و هم بشدت خسته شده ام،  همین فکرها را می کردم که خوابم برد.  صبح زود برای اولین بار زودتر از چاروادار بیدار شدم،  وسایل نمناکم را جمع کردم و از قهوه چی بابت این همه جیغ و فریاد گوش خراش مردم دهاتی در تمام شب پرسیدم،  گفت برای اینکه گراز ها به مزارع صدمه نزنند سرو صدا می کنند.  روز ششم سفرمان از میان مزارع و چندین دهکده رد می شویم،  سمت راستمان کوهستان سبز البرز دیده می شود،  جاده خاکی خوبه و در اطراف آن علفزار است،  و رفت و آمد مردم محلی در آن جریان دارد،  گاهی گاری ها و کاروان هایی دیده می شوند.  حدود ساعت ده صبح به شهر بار فروش می رسیم،  و طبق قرار چاروادار باید ما را به منزل دوست تاجرم ببرد،  از چند خیابان و کوچه می گذریم به آدرس می رسیم،  نفس راحتی می کشم که از دست چاروادار زبل ایرانی راحت می شوم.

عکس تاریخی از بازار بارفروش،  حدود 1300 خورشیدی،  عکس شماره 587 .

   نظر:  امروزه با سه ساعت در اتوموبیلی راحت،  از تهران به آمل و بابل می رویم،  ولی فقط یک قرن پیش چقدر دردسر و مشکل بود،  و چند روز سختی می کشیدند.

کلیک کنید:  بنا های تاریخی ایران

کلیک کنید:  داستان های تاریخی ایرانی

کلیک کنید:  تاریخ کاروان و ساربان در ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

تاریخ شطرنج و تخته نرد

تاریخ شطرنج در ایران

   پیش گفتار

       دقیقاً مشخص نیست مبدا شطرنج چیست،  از کجا آمده و توسط چه کسی اختراع شده،  از کدامین شهر و دیار شروع شده،  آیا در یک برهه و زمان خاص پدید آمده،  و همراه گذر زمان پیشرفت کرد است؟.  این پرسشها و خیلی سوال های دیگر ذهن بسیاری افراد و مورخان برجسته شطرنج را مشغول کرده است.  بیشترین دست نوشته های قبول شده،  حاکی از آن است،  که شطرنج در 600 م،  در هند ظاهر شده است،  و بسرعت در پارس شایع شد،  در حدود 800 م،  در فرهنگ عرب جا گرفت.  اما اینجا موضوع مهم اینست،  که هند منظور استان هند ایران است،  نه کشور هندوستان،  در کشور هندوستان و ادبیات آنجا زودتر از هزاره دوم میلادی هیچ اثر از شطرنج وجود ندارد.  این پست ادامه دارد و باز نویسی می شود،  جهت اطلاع از جدیدترین نوشته ها،  به فهرست مقالات انوش راوید بروید.

 ــ شط = شت = درهم ریختن، درهم شدن + رنج = رنگ.

 ــ  شطرنج = شترنگ = درهم شدن یا شطرنجی شدن رنگ.

 ــ  شط العرب = شت ارب = درهم شدن رودهای ارب.

 ــ  شته = درهم کننده برگ گیاه.

   گویای اولیه شطرنج

      هیچ شواهد قابل تاییدی از روز های اولیه شکل گیری شطرنج وجود ندارد،  هیچ تخته شطرنج یا ست کامل شطرنج پیدا نشده است.  ممکن است بتوان از بعضی اشیا پیدا شده توسط باستان شناسان مهره های ابتدایی شطرنج را یافت کرد،  اما آن ها به راحتی هدفی را برای انجام بازی پیدا نمی کردند.  شواهدی هم که به دست آمده از ادبیات می باشد و حتی گاهی موضوع دارای تفسیر است ...

   چترنگ فارسی ــ  اصل شطرنج در ایران به زمان شاهنشاهی ساسانیان بر می گردد،  یکی از فصل های شاهنامه فردوسی توضیح می دهد،  که چطور فرستاده پادشاه هند این بازی را به انوشیروان معرفی می کند.  در همان فصل افسانه ای می گوید،  از یک جنگ مدنی (غیر نظامی) که بین دو پسر پادشاه هند در گرفته است.  همانگونه که گفتم این هند استان هند ایران است نه کشور هندوستان به استانهای تاریخی ایران مراجعه شود.  ابوالحسن علی مسعودی،  استفاده از شطرنج به عنوان ابزاری برای استراتژی های نظامی، ریاضیات، قمار بازی و حتی وابستگی مهم آن با طالع بینی هندی و جاهای دیگر را شرح داده است.  مسعودی متذکر می شود که عاج فیل در هند به طور عمده ای برای ساخت مهره های شطرنج و تخته نرد استفاده می شد،  و در کتاب کلیله و دمنه چنین یاد کرد،  که این بازی در دوران حکمرانی انوشیروان از هند به فارس رفته است،  و رفته رفته بازی chaturanga به shatranj تغییر یافت و شکل یک بازی دو نفره که شبیه به chaturanga بود و می توانست یک برنده داشته باشد.  اینجا یاد آوری نمایم،  در زمان ساسانیان نصف النهار مبدأ از هند ایران می گذشت،  به تاریخ نجوم در ایران مراجعه شود.  در ضمن صف آرایی نظامی در بازی شطرنج،  درست مانند نظام جمع ایرانی بوده است،  که نمونه این نظام جمع در هیچ کجا وجود نداشته،  به تاریخ نظام جمع در ایران مراجعه شود.

   شطرنج در ایران باستان

      با وجود پژوهش های بسیار تا کنون هیچ یک در پژوهشگران خارجی و ایرانی به نتیجه قطعی و روشنی درباره پیدایش شطرنج و مخترع آن نیافته اند.  سرانجام برخی به یافتن بعضی روایت ها و افسانه ها و برخی به بررسی سابقه تاریخی شطرنج بر اساس مدارک مستند پرداختند.  مدارک مستند گواه آن است که ایرانیان قبل از دوران ساسانیان یعنی نزدیک به 2000 سال با شطرنج آشنا بودند.  از لحاظ تاریخی کهن ترین سندی که در آن از واژه شطرنج سخن رفته،  دست نوشته کار نامه اردشیر بابکان است.  این دست نوشته در حدود سال 600 م،  به زبان پهلوی با 5600 کلمه نوشته شده است،  که در آن از واژه‌ی شطرنج سخن رفته است،  در آن‌جا می‌خوانیم که در زمان اردوان پنجم،  واپسین پادشاه اشکانی (٢١٦- ٢٢٦ میلادی)،  درباریان ایران شطرنج بازی می‌کردند.  اردوان از دانایان دربار خواسته بود که آیین شکار و چوگان و چترنگ (شطرنج) و دیگر هنرها را به اردشیر بیاموزند.   آنچه امروز در دست همگان است تنها پهلوی است،  که مربوط به نخستین دوره شاهنشاهی ساسانیان است.  در زمان اردوان پنجم،  آخرین پادشاه حکومت اشکانیان (217 – 226 م) شطرنج مورد توجه درباریان آن زمان بوده است.  یعنی حدود 17 قرن قبل طبقات ممتاز ایران باستان با این هنر آشنا بوده اند.  دکتر محمد مقدم در یادداشتی چنین راهنمایی نمودند:

   دو نوشته پهلوی درباره شطرنج داریم، یکی ماتیکان شترنگ که یک جزوه شش صفحه ای درباره بازی شطرنج و نرد است،  و طبق روایت درباره اختراع این بازی مطلب مختصری دارد.  دیگری زیر عنوان چارشن (گزارش) شترنگ است،  که آن هم درباره شطرنج و نرد است.

      گمان نمی رود این دو نوشته،  که در مورد اختراع شطرنج و نرد،  ماتیکان شترنگ و چارشن (گزارش) می باشد،  از اختراعات فرد واحدی باشد.  گفته شده که شطرنج در ایران و نرد در هندوستان اختراع شده  البته این همان هند استان ایران است،  اما در کارنامه اردشیر بابکان (متن پهلوی) می بینیم،  که این آلات از زمانی قدیمی تر در ایران وجود داشته،  چنان که نوشته شده:  ...و اردشیر به یاری یزدان به چوگان و سواری، چترنگ و دیگر فرهنگ، از همگی آنان برتر و چیره تر بود.  ولی باز تمامی نویسندگان قدیم و جدید (فارسی و عربی) بدون هیچ گونه تردیدی شطرنج را هدیه هندوستان (هند استان ایران) به ایران (منظور درباره شاهنشاهی ساسانیان) می دانند،  در واقع واژه ها و اصطلاح های شطرنج،  ریشه ایرانی دارند.

      ریشه یابی واژگان شطرنج بر پایه اصول و قواعد زبان شناسی می گوید،  که شطرنج کاملاً ایرانی است،  مانند این واژه ها:  1 ــ  شاه:  که اصلی ترین مهره شطرنج است،  واژه فارسی با ریشه قدیمی خشایثیا است،  این واژه به خط میخی در سنگ نوشته های میخی کوه بیستون کنده شده است.  در زبان کشور هندوستان آن را راجا می گویند،  در شطرنج ایران،  مهره شاه همان معنی واژه فارسی شاه را می دهد.  2 ــ  وزیر:  در ایام قدیم نزد ایرانیان برای واژه وزیر،  فرزین را به کار برده اند،  ولی در کشور هندوستان واژه وزیر را منتری گویند. 3ــ  فیل:  در فارسی قدیم پیل گفته می شده،  ولی اصلاً در زبان سانسکریت نمی باشد.  4ــ  پیاده:  که در زبان فارسی قدیم به پای معروف بوده،  اما در زبان کشور هندوستان ماتیکا گفته شده.  ...و خیلی واژه های دیگر وجود دارد،  که نشانه از آن دارند،  که مهره های شطرنج و خود شطرنج اصلیتی ایرانی دارند.

کلیک کنید:  استان های تاریخی ایران

شطرنج در فرهنگ ایران

      خصوصیات شطرنج با نظام اجتماعی ایرانیان دوران ساسانی و پیش از آن هماهنگی جالبی دارد،  به این معنی که روح سلحشوری و به ویژه ترتیب آرایش سپاهیان به دو رده پیاده نظام در جلو و سواران مرکب از اسب، فیل و ارابه در عقب آن، به تاریخ نظام جمع در ایران مراجعه شود.   مهم تر از آن اهمیتی خاص قائل شدن برای شاه بود،  که در واقع شاه همه چیز در فر و شکوه او خلاصه می شده است.  بنابر این با توجه به آنچه گفته شد و با جمع بندی عواملی که شرح آن ها گذشت یعنی با در نظر گرفتن قدمت بیشتر اسناد تاریخی ایران،  تحلیل اصطلاح های علم شطرنج بر پایه اصول دانش زبان شناسی و هماهنگی شطرنج با فرهنگ اجتماعی ایران،  می توان پذیرفت که این هنر،  چنانکه امروز متداول و مطلوب جهانیان می باشد،  فن تکامل یافته ای با سابقه ای دو هزار ساله است،  که بدون تردید از ایران سر برآورده است،  به شهادت اسناد تاریخی ایرانیان در دوران پیش از اسلام برای پایه گذاری شطرنج گام های اساسی بر داشته اند.  بعد از اسلام تا قرن 16 م،  ایرانیان در گسترش شطرنج تلاشی پر ارج داشته اند،  و بعد از آن نیز همانند سایر علوم و فنون به عنوان هدیه ای نفیس و پر بها،  تقدیم جهان غرب شده است.

قوانین شطرنج

   پیش گفتار

     بمنظور پیشبرد اهداف ملی ایران و ایرانی و قاره کهن پرورش ذهن و فکر مهم است،  این پرورش احتیاج به ابزار هایی دارد،  بخش هایی را در کارگاه فکر سازی نوشته ام.  در اینجا یکی دیگر از این ابزار های پرورش فکر را که شطرنج و مجموعه قوانین آن می باشد می نویسم،  امید است مورد توجه و استفاده قرار گیرد.

متن کامل و رسمى قوانین شطرنج

      قوانین شطرنج فیده،  شامل بازى زنده شطرنج بر روى صفحه است،  این قوانین در هفتاد و یکمین کنگره فیده در نوامبر ٢٠٠٠ در شهر استانبول کشور ترکیه به تصویب رسیده است،  و از اول ژوئیه ٢٠٠١ جارى خواهد بود.  متن انگلیسى این قوانین، متن معتبر اصلى شمرده مى شود،  در متن انگلیسى ، ضمیر هاى مذکر شامل ضمیر هاى مونث نیز می باشد،  متن فارسى از متن انگلیسى ترجمه،  و توسط انوش راوید باز نویسی شده استاین قوانین شطرنج نمى تواند همه موقعیت هاى محتمل را که ممکن است،  در بازى پدید آید شامل شود،  و نیز نمى تواند تمام مسائل عملى را حل و فصل کند.  در حالت هایى که دقیقاً در مواد قوانین حاضر پیش بینى نشده باشد،  مى توان با بررسى موقعیت هاى مشابهى که در قوانین حاضر مورد بحث قرار گرفته است به تصمیم صحیح رسید.  در قوانین شطرنج،  فرض بر این است که داوران از صلاحیت لازم،  قضاوت درست و بیطرفى کامل برخوردار هستند.  مقرراتى که زیاده از حد جنبه تفصیلى یابد،  ممکن است اختیار قضاوت را از داور سلب کند،  و لذا مانع آن شود که او با مراعات انصاف،  منطق و عوامل خاص به حل مسائل بپردازد.  فیده همه شطرنج بازان و فدراسیونها را به پذیرش این نظر فرا مى خواند.  هر فدراسیون عضو فیده مختار است که مقررات تفصیلى ترى را به اجرا درآورد،  مشروط به اینکه:

  * الف ــ  به هیچ وجه با قوانین شطرنج رسمى فیده در تعارض نباشد.

  * ب  ــ  به قلمرو همان فدراسیونها منحصر شود.

  * ج ــ  براى هیچ یک از رویاروییها و مسابقات قهرمانى یا انتخابى تحت پوشش فیده،   یا مسابقات عنوان گیرى درجه گیرى تحت پوشش فیده اعتبار نیابد.

   مقررات بازى

   ماده ١ ــ  ماهیت و اهداف بازى شطرنج:

  *  1 / 1 ــ  بازى شطرنج بین دو حریف انجام مى شود،  که مهره هاى خود را به نوبت بر یک صفحه مربع به نام صفحه شطرنج حرکت مى دهند.  بازیکن داراى مهره هاى سفید بازى را آغاز مى کند،  نوبت حرکت بازیکن موقعى است،  که حرکت حریف او انجام شده باشد.

  *  1 /2 ــ  هدف هر بازیکن قرار دادن شاه حریف در معرض حمله است،  به نحوى که حریف هیچ حرکت قانونى براى اجتناب از گرفته شدن شاه در حرکت بعد نداشته باشد.  بازیکنى که موفق به این امر شود اصطلاحاً شاه حریف را کیش و مات کرده است،  و بازى را برده است.  حریف که شاه او کیش و مات شده است،  بازى را باخته است .

  *  1/3 ــ  اگر پوزیسیون طورى باشد که هیچ یک از دو بازیکن نتواند احتمالاً کیش و مات کند،  بازى مساوى است.

  ماده ٢ ــ  پوزیسیون اولیه مهره ها در صفحه شطرنج:

  *  2 / 1 ــ صفحه شطرنج یک شبکه از ۶۴ مربع مساوى است،  که یک در میان به رنگ سفید و سیاه هستند،  مربع هاى سفید و مربع هاى سیاه صفحه شطرنج بین دو بازیکن قرار مى گیرد،  به نحوى که آخرین مربع سمت راست هر بازیکن سفید باشد.

  *  2/2 ــ  در ابتداى بازى یکى از بازیکنان ١۶ مهره به رنگ روشن،  بازیکن دیگر ١۶ مهره به رنگ تیره دارد،  این مهره ها عبارتند از:

  * یک شاه سفید،  * یک وزیر سفید،  * دو رخ سفید،  * دو فیل سفید،  * دو اسب سفید،  * هشت پیاده سفید،

  * یک شاه سیاه،  * یک وزیر سیاه،  * دو رخ سیاه،  * دو فیل سیاه،  * دو اسب سیاه،  * هشت پیاده سیاه،

  *  2 / 3 ــ  پوزیسیون اولیه مهره ها در صفحه شطرنج به صورت زیر است:

  *  2 / 4 ــ  هشت ستون عمودى مربعها را ستون مى نامند،  هشت ردیف افقى مربعها را عرض  مى خوانند.  خط مستقیمى که از مربع هاى همرنگ بگذرد،  و محل تلاقى این مربعها را به هم وصل کند قطر نامیده مى شود.

  ماده ٣ ــ  حرکت مهره ها:

  *  3 / 1 ــ  بازی کن مجاز نیست مهره اى را به مربعى حرکت دهد،  که در اشغال مهره خود است،  اگر مهره اى به مربعى حرکت کند،  که در اشغال مهره حریف است،  مهره حریف گرفته مى شود،  و از صفحه شطرنج خارج مى شود،  و این بخشى از همان حرکت به حساب مى آید.  در صورتى که مهره اى بتواند طبق ماده هاى   ٣/ ٢ تا ٣/ ٨ مهره اى را بگیرد،  اصطلاحاً مى گویند،  آن مهره به مهره حریف حمله کرده است .

  *  3 / 2 ــ  فیل در قطرى که خودش در آن قرار گرفته است،  به هر مربعى مى تواند حرکت کند.

  *  3 / 3 ــ  رخ در ستون یا عرضى که خودش در آن قرار گرفته است،  به هر مربعى مى تواند حرکت کند.

  *  3 / 4 ــ  وزیر در ستون،  عرض یا قطرى که خودش در آن قرار گرفته است،  به هر مربعى مى تواند حرکت کند.

  *  3 / 5 ــ  فیل یا رخ یا وزیر نمى تواند از روى مهره اى که در مسیر حرکتش قرار دارد عبور کند.

  *  3 / 6 ــ  اسب مى تواند به مربع هایى حرکت کند که نزدیکترین مربعها به مربع استقرار آن باشد.  ولى در یک عرض، ستون یا قطر واحد نباشد.

  *  3 / 7 ــ  الف،  پیاده مى تواند رو به جلو و به مربع اشغال نشده اى که بلافاصله در همان ستون در مقابل آن است حرکت کند.

  ــ  ب،  پیاده در حرکت نخست خود مى تواند همانند حالت الف،  حرکت کند،  یا آنکه دو مربع در همان ستون پیشروى کند،  مشروط به اینکه هر دو مربع اشغال نشده باشند.

  ــ  ج،  پیاده مى تواند به مربع تحت اشغال مهره حریف که به طور مورب در مقابل آن و در ستون مجاور باشد حرکت کند و آن مهره را بگیرد.

  ــ  د،  اگر یک پیاده حریف در یک حرکت دو مربع از مربع اولیه اش پیشروى کرده باشد،  پیاده اى که به مربع عبور این پیاده حریف حمله کرده است،  مى تواند پیاده حریف را بگیرد،  طورى که انگار آن پیاده حریف فقط یک مربع حرکت کرده است.   این گرفتن را فقط در حرکت بعد از این پیشروى مى توان انجام داد،  و آن را گرفتن  آن پاسان در حین عبور مى نامند.

  ــ  هـ ،  وقتى پیاده اى به دور ترین عرض نسبت به موقعیت اولیه اش برسد،  باید به عنوان بخشى از همان حرکت آن را با وزیر، رخ، فیل یا اسب همرنگ آن پیاده عوض کرد.  حق انتخاب بازیکن منحصر به مهره هایى نیست که قبلاً گرفته شده باشند.  این تعویض پیاده با مهره دیگر را ترفیع مى نامند،  و اثر مهره جدید آنى است.

  *  3 / 8 ــ  الف،  شاه مى تواند به دو صورت مختلف حرکت کند، با:

  ــ 1 ،  حرکت کردن به هر مربع مجاور که در معرض حمله یک یا چند مهره حریف نباشد  .حتى اگر این مهره هاى حریف قادر به حرآت نباشند ، مربع هاى مسیر حرکت آنها در معرض حمله شمرده مى شوند.

  ــ 2 ،  قلعه رفتن،  این حرکت شاه و یکى از دو رخ همرنگ آن در یک عرض واحد است، و یک حرکت شاه به حساب مى آید،  و به صورت زیر انجام مى شود:

  ــ  شاه از مربع اولیه اش دو مربع به طرف رخ جابه جا مى شود،  سپس آن رخ به مربعى منتقل مى شود که شاه همان موقع از آن عبور کرده است .

  @ ــ  در حالت هاى زیر قلعه رفتن غیر قانونى است:

  ــ  الف،  شاه قبلاً حرکت کرده است،  یا، ب،  با رخى که قبلاً حرکت کرده است.

  @ ــ  درحالت هاى زیر قلعه رفتن به طور موقت ممنوع است:

  ــ  الف،  مربعى که شاه در آن قرار دارد،  یا مربعى که شاه باید از آن عبور کند،  یا مربعى که شاه قرار است آن را اشغال کند،  در معرض حمله یک یا چند مهره حریف باشد.

  ــ  ب،  بین شاه و رخى که قلعه رفتن قرار است،  با آن انجام شود،  مهره اى وجود داشته باشد.

  ــ  پ،  شاه در  کیش است،  اگر در معرض حمله یک یا چند مهره حریف باشد،  ولو این مهره ها خود قادر به حرکت نباشند،  اعلام کیش اجبارى نیست.

  *  3 / 9 ــ  هیچ مهره اى نمى تواند حرکتى انجام دهد که شاه او را در معرض کیش قرار دهد یا آن را در معرض کیش باقى بگذارد.

   ماده ۴ ــ  عمل حرکت دادن مهره ها:

  *  4 / 1 ــ  هر حرکت را باید فقط با یک دست انجام داد.

  *  4 / 2 ــ  بازیکنى که نوبت حرکت اوست،  مى تواند یک یا چند مهره را در مربع هاى آنها مرتب کند،  مشروط به اینکه ابتدا قصد خود را بیان دارد،  مثلاً با گفتن:  ژادوب، یا آی اجست،  J adoube  یا I adjust ...

  *  4 / 3 ــ  بجز آنچه در ماده 4 / 2 آمده است،  اگر بازیکنى که نوبت اوست،  عمداً در صفحه شطرنج:

  ــ  الف،  یک یا چند مهره خود را لمس کند،  باید اولین مهره لمس شده اى را که مى توان حرکت داد حرکت بدهد،  یا،  ــ  ب،  یک یا چند مهره حریف را لمس کند،  باید اولین مهره لمس شده اى را که مى توان گرفت

بگیرد،  یا، ــ  ج،  یک مهره از هر رنگ،  مهره خود یا حریف را لمس کند،  باید مهره حریف را با مهره خود بگیرد،  یا اگر این عمل قانونى نبود،  اولین مهره لمس شده اى را که مى توان حرکت داد،  یا گرفت،  حرکت بدهد یا بگیرد.  اگر قابل تشخیص نباشد که مهره خودى اول لمس شده است،  یا مهره حریف،  مهره بازیکن را باید لمس شده قبل از مهره حریفش به حساب آورد.

  *  4 / 4 ــ  الف،  اگر بازیکنى عمداً شاه و رخ خود را لمس کند،  باید در آن جناح قلعه برود،  به شرطى که این کار قانونى باشد.

  ــ  ب،  اگر بازیکنى عمداً رخى را لمس کند،  و سپس شاه خود را لمس کند، مجاز نیست در آن نوبت در آن جناح قلعه برود،  و موقعیت مشمول ماده الف 4 / 3  خواهد بود.

  ــ  ج،  اگر بازیکنى به قصد قلعه رفتن شاه را لمس کند،  یا هم زمان شاه و رخ را لمس کند ولى قلعه رفتن در آن جناح غیر قانونى باشد،  بازیکن باید حرکتى قانونى با شاه خود انجام دهد،  که ممکن است،  شامل قلعه رفتن در جناح دیگر نیز باشد.  اگر شاه اصلاً حرکت قانونى نداشته باشد،  بازیکن مختار است هر حرکتى که قانونى باشد انجام دهد.

  *  4 / 5 ــ   اگر هیچ کدام از مهره هاى لمس شده را نتوان حرکت داد یا گرفت،  بازیکن مى تواند هر حرکتى که قانونى باشد انجام دهد.

  *  4 / 6 ــ  بازیکن به محض آنکه عمداً مهره اى را لمس کند،  حق اعتراض به تخطى حریف از هر یک از مواد این قوانین را از دست مى دهد.

  *  4 / 7 ــ  وقتى مهره ای،  به عنوان حرکتى قانونى یا بخشى از حرکتى قانونى،  در مربعى رها شود،  دیگر نمى توان آن را به مربع دیگرى حرکت داد.  حرکت موقعى انجام شده محسوب مى شود که تمامى شروط مقتضى ماده ٣ تامین شده باشد.

   ماده ۵ ــ  اتمام بازى:

  *  5 / 1 ــ  الف،  بازیکنى که با حرکت قانونى،  شاه حریف را کیش و مات کرده باشد،  بازى را برده،  و بازى بلافاصله به اتمام مى رسد،  به شرطى که حرکتى موجب پوزیسیون کیش و مات شده است قانونى باشد .

  ــ  ب،  بازیکن که حریفش اعلام کند تسلیم شده،  یا واگذار کرده،  بازى را برده است . بازى بلافاصله به اتمام مى رسد.

  *  5 / 2 ــ  الف،  وقتى بازیکنى که نوبت اوست،  هیچ حرکت قانونى نداشته باشد و شاهش نیز در معرض کیش نباشد،  بازى مساوى می شود،  و مى گویند بازى پات شده است،  و بلافاصله به اتمام مى رسد،  به شرطی حرکتى که موجب پوزیسیون پات شده است قانونى باشد.

  ــ  ب،  هرگاه پوزیسیونى پدیدار شود،  که در آن هیچ یک از دو بازیکن نتواند با سلسله حرکت هاى قانونى حریف را کیش و مات کنند،  بازى مساوى است،  مى گویند بازى به پوزیسیون مرده رسیده است،  و بازى بلافاصله به اتمام مى رسد،  به شرطى حرکتى که موجب این پوزیسیون شده،  قانونى باشد.

  ــ  پ،  با توافق دو بازیکن در حین بازى،  بازى مساوى مى شود،  و بازى بلافاصله به اتمام مى رسد،  نگاه کنید به ماده 9 / 1 .

  ــ  د،  اگر پوزیسیون یکسانى بخواهد حداقل براى سومین بار در صفحه شطرنج پدیدار شود،  یا حداقل سه بار در صفحه شطرنج پدیدار شده باشد،  بازى مى تواند مساوى شود،  نگاه کنید به ماده 9 / 2 .

  ــ  ذ،  اگر آخرین ۵٠ حرکت پیاپى را هر دو بازیکن بدون جابجایى هیچ پیاده اى و بدون گرفتن هیچ مهره اى انجام داده باشند،  بازى مى تواند مساوى شود،  نگاه کنید به ماده 9 / 3 .

    مقررات مسابقه

   ماده ۶ ــ  ساعت شطرنج: ... ادامه دارد.

   دانلود کامل در:  ورزشها و بازی های ایرانی.

   عکس یک شطرنج تاریخی،  و عکس های تاریخی بازی شطرنج،  از دید دیوان شمس،  عکس شماره 5691.

تاریخ و فلسفه تخته نرد

      آیا میدانید تخته نرد،  چگونه و توسط چه کسی ابداع شد؟  و چه فلسفه زیبا و عبرت آموزی در پس آن نهان است؟  آنچه که من می دانم تخته نرد،  در هزاره اول خورشیدی ایرانی در تمدن کهن جیرفت اختراع شد،  و  توسط بزرگمهر تکامل یافت،  یا به نوعی ابداع مجدد گردید،  و داستان زیر در پیدایش آن آمده است.  یاد آوری نمایم،  در واقع شطرنج و تخته نرد،  مانند تمام موضوعات و مسائل دیگر،  طی روندی برابر تاریخ و فرهنگ یادگیری تکامل پیدا کرده اند.

کلیک کنید:  تخته نرد در تمدن کهن جی

      در زمان پادشاهی انوشیروان خسرو پسر قباد،  پادشاه هند استان که خوزستان کنونی ایران است،  دیورسام بزرگ،  برای سنجش خرد و دانایی ایرانیان و اثبات برتری خود شطرنجی را که مهره های آن از زمرد و یاقوت سرخ بود،  به همراه هدایایی نفیس به دربار ایران در خورآسان فرستاد،  و تخت ریتوس دانا را مأمور انجام این کار کرد.  او در نامه ‌ای به پادشاه ایران نوشت:  از آنجا که شما شاهنشاه ما هستید،  دانایان شما نیز باید از دانایان ما برتر باشند.  پس یا روش و شیوه آنچه را که به نزد شما فرستاده‌ ایم (شطرنج) باز گویید و یا پس از این ساو و باج برای ما بفرستید.  شاه ایران پس از خواندن نامه چهل روز زمان خواست،  و هیچ یک از دانایان در این چند روز چاره و روش آن را نیافت،  تا اینکه روز چهلم بزرگمهر که جوانترین وزیر انوشیروان بود،  به پا خاست و گفت:  این شطرنج را چون میدان جنگ ساخته‌ اند،  که دو طرف با مهره های خود با هم می ‌جنگند و هر کدام خرد و دور اندیشی بیشتری داشته باشد،  پیروز می‌شود.  او راز های کامل بازی شطرنج و روش چیدن مهره ها را یافت و گفت،  شاهنشاه سه بار بر او درود فرستاد،  و دوازده هزار سکه به او پاداش داد.  پس از آن تخت ریتوس با بزرگمهر به بازی پرداخت،  بزرگمهر سه بار بر تخت ریتوس پیروز شد.  روز بعد بزرگمهر تخت ریتوس را به نزد خود خواند و وسیله بازی دیگری را نشان داد و گفت:  اگر شما این را پاسخ دادید ما باجگزار شما می شویم و اگر نتوانستید باید باجگزار ما باشید.  دیورسام چهل روز زمان خواست، اما هیچ یک از دانایان آن سرزمین نتوانستند وین اردشیر را چاره گشایی کنند،  و به این ترتیب شاه هنداستان پذیرفت که باجگزار ایران باشد.

  *  تخته نرد:  کره زمین

  * 30 مهره:  نشان گر 30 شبانه روز یک ماه

  *  24 خانه:  نشانگر 24ساعت شبانه روز

  *  4 قسمت زمین:  4 فصل سال

  *  5 دست بازی:  5 وقت یک شبانه روز

  *  2 رنگ سیاه و سپید:  شب و روز

  *  هر طرف زمین 12 خانه دارد:  12 ماه سال

  *  زمین بازی:  آسمان

  *  تاس:  ستاره بخت و اقبال

  *  گردش تاس ها:  گردش ایام

  *  مهره ها:  انسان ها

  *  گردش مهره در زمین:  گردش زندگی انسانها

  *  برداشتن مهره در پایان هر بازی:  مرگ انسان ها

  *  اعداد تاس:  1 =  یکتایی و خداپرستی،  2 =  آسمان و زمین،  3 =  پندار نیک؛ گفتار نیک، کردار نیک،  4 =  شمال، جنوب، شرق، غرب،  5 =  خورشید؛ ماه، ستاره، آتش، رعد،  6 =  شش روز آفرینش.

   جالب:  تاس واژه ای ایرانی است،  و به معنی مکعب سر شده است.

   ــ  تاس = تا = تا شده،  چند ضلعی، مکعب + سر = سر،  جهت اطلاع بیشتر به معنی نامها مراجعه نمایید.

عکس یک تخته نرد با نقش جهان،  عکس شماره 5668 .

کلیک کنید:  تاریخ لشکر و جنگ در ایران

کلیک کنید:  تاریخ مزدوران بیگانه در ایران

کلیک کنید:  تاریخ ورزش و بازی در ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

بزرگان تاریخ انقلاب مشروطیت

بزرگان تاریخ انقلاب مشروطیت

   پیش گفتار

     هر ایرانی باید تاریخ و بزرگان تاریخ میهن خود را بشناسد،  این صفحه پیوست تاریخ انقلاب مشروطیت است.

منابع اینترنت. . . . ادامه دارد . . .

اسعد بختیاری

   علی‌قلی‌خان بختیاری (زاده ۱۲۳۶ - درگذشته ۱ آبان ۱۲۹۶) معروف به سردار اسعد بختیاری،  از رؤسای روشن‌فکر و تحصیل‌ کرده ایل بختیاری و فرمانده فاتحان تهران،  در جریان انقلاب مشروطه در ایران بود.

علی‌قلی‌خان پسر سوم حسین‌قلی خان ایلخانی بود،  که پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی به فرمان محمدعلی ‌شاه،  به پشتیبانی از برادرش نجف‌قلی‌ خان صمصام ‌السلطنه و پسر عموی خود، ابراهیم‌ خان ضرغام‌ السلطنه، در اعتراض به این عمل برخاسته و پس از فتح اصفهان به دست سواران بختیاری،  از راه عراق،  خود را به بختیاری رسانده و شخصاً فرماندهی سواران بختیاری را،  در فتح تهران و احیای مشروطیت، عهده‌دار شد.

وی در برهه‌ ای از تاریخ ایران،  در منصب وزیر جنگ و دوره ‌ای نیز عهده‌دار وزارت داخله بود.  از دیگر وقایع مهم در زمان حیات سیاسی علیقلی ‌خان، اکتشاف نفت در مناطق جنوب و جنوب ‌غربی فلات ایران،  توسط کنسرسیوم دارسی،  در استان خوزستان و چاه شماره یک مسجدسلیمان بود.

عکس و تابلو نقاشی سردار اسعد،  عکس شماره 5411 .

      یک قرن پیش در مسیر تاریخ،  بزرگمردی ایستاده بر اریکه قدرت،  پادشاهی در قبضه قدرت اوست.  همین دیروز سلطان محمد علیشاه قاجار را از اریکه قدرت به زیر کشانده است.  سه هزار جنگجوی شجاع بختیاری تحت فرمانش نظم و انضباط را در تهران پایتخت ایران برقرار کرده اند.  و ما در این بازگشت بی پایان ملاحظه می کنیم،  که سفرای روس و انگلیس شتابان پیش می آیند،  آنان هم واقعیت را پذیرفته اند،  آری پیشنهاد پذیرش پادشاهی ایران را به سردار بختیاری ارائه می دهند.  نشریات اروپایی از سلسله پادشاهی جدیدی که بزودی در ایران تاسیس خواهد شد می نویسند،  و از سردار اسعد بختیاری و قوم بختیاری یاد می کنند،  که بزودی در ایران زمامدار حکومت خواهند شد.

      آنان از اصالت آریایی و ایرانی این سلسله پادشاهی می گویند،  و سفرای روس و انگلیس همچنان ایستاده اند،  تا که این خبر مهم یعنی پذیرش پادشاهی ایران را توسط حاج علی قلی خان سردار اسعد بختیاری،  به ممالک متبوعشان مخابره کنند،  که ناگهان خان بختیاری از جای بر میخیزد،  و با عصبانیت فریاد میزند،  که نه نه هرگز من نه از روی خودخواهی و جاه طلبی به این قیام دست زده ام،  و نه به تاج و تخت پادشاهی چشم دوخته ام،  من از برای وطن و حاکمیت قانون جان و مال و هستی ایل و تبارم را به قربانگاه آورده ام،  و فورا دستور میدهد مجلس بزرگان در بهارستان تشکیل،  و برای پادشاه جدید چاره جویی کنند.  این بزرگمرد در اوج قدرت از قدرت کناره گیری میکند،  و تنها شش ما ه وزارت را آنهم برای تحکیم پایه های قدرت حاکمیت مشروطیت پذیرا میشود.

      سردار اسعد بختیاری پدر انقلاب مشروطیت را باید تاثیر گذار ترین شخصیت در این انقلاب دموکراسی خواهانه به حساب آورد،  چرا که پس از یکصد سال از وفاتش هنوزکه هنوز است در رابطه با نقش و جایگاه این شخصیت تحصیلکرده و دانشمند در محافل علمی بحث و مباحثه ادامه دارد. علیقلی خان سرداراسعد فرزند سوم از میان شش پسر و دوازده دختر حسینقلی خان ایلخانی بختیاری است.  وی درعنفوان جوانی پس از شهادت پدرش در اصفهان به همراه برادر بزرگترش اسفندیارخان سردار اسعد اول گرفتار زندان مسعود میرزای ظل السلطان شاهزاده و حاکم اصفهان گردید. سبب قتل حسین قلیخان اقتدار نظامی وی بود،  که دربار قاجار را سخت به وحشت افکنده بود.

      علیقلی خان پس از یکسال با وساطت امین الساطان صدراعظم از زندان رهایی یافته به درجه سرتیپی نایل و بعنوان فرمانده گارد سلطنتی منصوب گردید. مشروطه خواهی وی از زمان گرفتاری اش در زندان اصفهان آغاز گردید،  و در تهران با آزادی خواهان متعددی به چاره اندیشی در جهت استقرار حاکمیت قانون تماس حاصل کرده،  به جمع آوری همدست در این راستا مبادرت نمود.  این درست ۲۳ سال قبل از تحصن بازاریان و آزادیخواهان تهران در سفارت انگلیس و حرم شاه عبدالعظیم جهت خواسته عدالت خانه و در نهایت مشروطیت بوده است.

      طی این سالها مذاکرات مربوط به احداث جاده ای جهت انتقال مال التجاره خارجی از بنادر جنوبی خوزستان از مسیر بختیاری میان خوانین بختیاری با شرکت موسوم به برادران لینچ انجام و این قرارداد با لحاظ کردن منافع بختیاری به امضاء رسید،  احداث پل شالوکه تا سال های اخیر مورد استفاده بود،  از جمله توافقات انجام شده و عملی شده این مذاکرات و قرارداد بوده است،  که شخص سردار اسعد نظارت مستقیم بر این مذاکرات داشت.

      با امضای فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه قاجار و استقرار مشروطیت سردار اسعد به پاریس رفته و دو سال در آن سامان اقامت گزید.  پس از وقایعی که منجر به تعطیلی مجلس و به توپ بسته شدن خانه ملت گردید.  دوباره آزادی خواهان ایرانی مقیم خارج از کشور با محوریت حاج علیقلی خان سردار اسعد در محلی بنام کافه دولاپه در پاریس اقدام به چاره اندیشی کردند.  مبارزات پراکنده داخلی خصوصا در تبریز بدلیل شناختی که تبریزیان از خوی جنایتکارانه و جاه طلبانه محمدعلیشاه در زمان ولایتعهدی و حکومت بر تبریز داشتند بتدریج آغاز گردید.  ولی استعداد نظامی این قیامها هرگز در حد تهدید حکومت مرکزی نبود.

      سردار اسعد از حضور لطفعلی خان امیرمفخم و نصیر خان سردار جنگ و خسرو خان سردار ظفر به همراهی تعدادی سوار در اردوی دولتی برای سرکوب آزادیخواهان تبریز سخت نگران شده فرصت را غنیمت شمرده یوسف خان امیر مجاهد را از پاریس به بختیاری اعزام و اقدام به جمع آوری نیرو و تجهیزات جهت مبارزه با استبداد محمد علیشاهی نمود.  امیرمجاهد میان جعفرقلی خان امیر بهادر پسر ارشد سردار اسعد و نجفقلی خان صمصام السلطنه آشتی ایجاد کرده بنا بر خواست سردار اسعد صمصام السلطنه را وادار به حمله به اصفهان نمود.  صمصام در میانه شک و تردید و ترس از قدرت گرفتن امیر مفخم و خاندان حاجی ایلخانی مصصم گردید هرچه سریعتر اصفهان را تصرف نماید.  چنین شد تا که ۱۱۰سوار بختیاری با سرفرماندهی ابراهیم خان ضرغام السلطنه اصفهان را که تحت حکومت اقبالدوله کاشی،  که ۴۵۰۰سرباز دولتی را در اختیار داشته و خود از جمله مستبدین شناخته شده بود،  با شهامتی کم نظیر در تاریخ به تصرف در آورده و روز بعد صمصام السلطنه با هشتصد سوار بختیاری وارد اصفهان شده بعنوان حاکم جدید و آزادی خواه مصدر امور گردید.  تصرف اصفهان در واقع کمر استبداد را شکسته و دو ابر قدرت وقت که منافع استعماری خود را در ایران با خطر مواجهه می دیدند سخت به تکاپو افتاده دست به اقداماتی زدند.

      سردار اسعد بختیاری از چهره های مشهور سیاسی اجتماعی تاریخ معاصر ایران و از مفاخر ملی به شمار می رود. وی که از سران بزرگ مشروطیت بود، نقش زیادی در تحولات کشور به ویژه در دوران نهضت مشروطیت داشت.  در خصوص زندگی و مبارزات وی نظرات متفاوتی ابراز شده است.  در این نوشتار زندگانی وی را به اختصار بررسی می نماییم.

      در کتاب تاریخ بختیاری در شرح احوالات وی این گونه آمده است: «...علیقلی خان سردار اسعد، چهارمین فرزند برومند حسینقلی خان ایلخانی کل بختیاری است...  در سال 1274 ق/1857 م.  در قشلاق بختیاری متولد شد»  پدر سردار اسعد «حسینقلی خان ایلخانی» از رجال متنفذ دورن قاجاریه و ایلخانی بختیاری بود،  که توانست با متحد کردن طوایف مختلف بختیاری به قدرت و موقعیت بزرگی در آن روزگار دست یابد.  مادر سردار اسعد، «بی بی مهری جان، دختر نجف خان و نوه الیاس خان بختیاری» است.  سردار اسعد در کودکی به تعلیم زبان فارسی و عربی پرداخت و بعدها مطالعات خود را در زمینه های دیگر تکمیل نمود.  بنابر اصول تربیت ایلی فنون رزم،  اسب سواری و تیر اندازی را در دامان طبیعت زیبای بختیاری فرا گرفت.

      قدرت روز افزون حسینقلی خان ایلخانی موجب هراس حکام قاجاریه گردید،  که در صدد نابودی وی برآمدند و نهایتاً به دستور ناصرالدین شاه و توسط ظل السلطان حاکم اصفهان به قتل رسید.  (27 رجب 1299 ق/1882 م.) پس از قتل حسینقلی خان ایلخانی بلافاصله اسفندیار خان و علیقلی خان سردار اسعد که دو تن از پسران ارشد وی بودند،  دستگیر شده و سپس به تهران منتقل و در آنجا زندانی می شوند.  سردار اسعد پس از یکسال با وساطت امین اسلطان صدراعظم که روابط نزدیکی با بختیاری داشت از زندان آزاد می گردد،  و در آنجا به ریاست جمعی از سواران بختیاری که عهده دار امور نظم و امنیت پایتخت بودند برگزیده شد. «سردار اسعد هنگام قتل ناصرالدین شاه در سال 1313 هـ.ش با درجه سرتیپی ریاست یکصد سوار بختیاری را داشت،  و جزو اداره امور دیوانی بود»

      در سال 1318 ق/1900م. سردار اسعد از راه هندوستان به مسافرت اروپا رفت و مدت دو سال در آن دیار اقامت داشت در این مدت زبان فرانسه را فرا گرفت و علاوه بر سیر و سیاحت،  به مطالعه تاریخ و فرهنگ و قوانین اروپا پرداخت و در محافل رسمی و پارلمان های کشور های اروپایی حضور یافت،  و به عنوان یکی از رجال سیاسی اجتماعی اشتهار یافت.  بار دیگر در سال 1324ق/1906م. به منظور معالجه چشم به اروپا سفر کرد،  و در همین سفر بود که با مشروطه خواهان آشنا شد،  و در محافل آنها راه یافت.  مشروطه طلبان از وی برای پیروزی نهضت مشروطیت کمک خواستند. تلگراف علما نجف مبنی بر حمایت از مشروطه نیز عاملی گردید تا سردار اسعد که روحیه آزادی خواهی و عدالت طلبی داشت،  برای حمایت از مشروط راسخ تر گردد.

      دکتر مهدی ملک زاده مورخ و از رجال مشروطیت در کتاب خود با «انقلاب مشروطیت ایران» در خصوص شخصیت سردار اسعد می نویسد:  «سردار اسعد به اروپا مسافرت کرد و در پاریس پایتخت فرانسه که در آن موقع مهد تمدن و آزادی و اندیشه های تازه و نوین بود اقامت گزید و در اندک مدتی جذب افکار مترقی و آزادی خواهانه اطرافیان خود شد.  چرا که از تجربه تلخی که از دوران استبدادی به خاطر داشت از صمیم قلب آرزو می کرد که روزی ایران از زیر یوغ استبداد رها شده و بتواند به یک آزادی واقعی و عدالت اجتماعی دست یابد»

    عکس تابلوی پنجگانه «فاتحین تهران» که امروزه در کاخ صاحبقرانیه جای گرفته است.  این تابلو به شیوه روایتی مرسوم زمانه رخداد های این جنبش اجتماعی را روایت کرده است،  عکس شماره 5410.

   فتح تهـران

    پس از این وقایع سردار اسعد تلگراف هایی به برادر خود صمصام السطنه می نماید و از وی می خواهد با متحد نمودن بختیاری و گردآوری سواران برای حمایت از مشروطه عازم فتح اصفهان و تهران شوند،  و خود نیز راهی ایران شد. او از راه هندوستان وارد خوزستان گردید،  و سپس به بختیاری عزیمت نمود.  فتح اصفهان به درخواست علما و روحانیون اصفهان صورت گرفت.  سردار اسعد و بختیاری ها روابط نزدیکی با روحانی بزرگ اصفهان حاج آقا نوراله نجفی اصفهانی داشتند.  بنا به گفته دانشورعلوی (از مشروطه خواهان) در کتاب تاریخ مشروطه ایران: «[سردار اسعد] با حاج آقا نوراله و دیگر آزادی خواهان عضو کمیته برای جلسه ای تشکیل داد،  و تصمیم تصرف اصفهان به وسیله بختیاری ها در همین نشست گرفته شده بود».  در این حال صمصام السلطه و ابراهیم خان ضرغام السطنه (از رجال نامدارمشروطه) به اتفاق سواران بختیاری اصفهان را فتح کردند.

      بعد از فتح اصفهان سردار اسعد، رهبری سپاه بختیاری را برای فتح تهران به عهده گرفت. در کتاب تاریخ ایران نوشته حسن پیرنیا در مورد فتح اصفهان و تهران به دست بختیاری ها آمده است «علیقلی خان سردار اسعد، از روسای روشنفکر این طایفه [بختیاری] که در فرنگستان بود به اصفهان آمد و به دستیاری صمصام السلطنه، اصفهان را از دست قوای دولتی گرفت و ملیّون از چند طرف به عزم فتح تهران و برانداختن شاه عازم پایتخت شدند. و در جنگ مختصری که در قریه بادامک نزدیک کرج اتفاق افتاد، قوای قزاق و سیلاخوریِ حامیان شاه را شکست دادند و در صبح جمادی الاخری 1327 ق،  وارد تهران شدند.»   (25 تیر ماه 1288هـ.ش/1909م.) محمد علی شاه به سفارت روسیه پناهنده شد و حکومت مشروطه با خواست مردم اسقرار یافت.  «روز آدینه بیست و پنجم تیرماه 1288 (27 جمادی الثانی1327) در تهران روز پر جوشی بود... سردار اسعد و سپهسالار بهارستان را نشیمنگاه گرفته،  و مردم دسته دسته به آنجا می شتافتند..»

      پروفسور گارثویت نیز در همین زمینه می نویسد: «بختیاری ها در خلال سال های 1911ـ1905 در یک مسیر مهم و پر تشنج گام نهادند و رهبری جنبش مشروطیت ایران را به عهده گرفتند»  و در جای دیگر ضمن اشاره به ویژگی های برجسته شخصیت سردار اسعد می گوید:  «پر واضح است سردار اسعد می توانست که نقش والا و برجسته ای در جنبش مشروطیت ایفا کند.»  سردار اسعد در کابینه اول مشروطه وزیر داخله بود و در آن شرایط بحرانی به شایستگی کشور را اداره کرد.  همچنین در کابینه های بعدی برادرش صمصام السلطنه با رای مجلس شورای ملی رئیس الوزرا (نخست وزیر) حکومت مشروطه گردید.  بختیاری ها در جنگ های پس از استقرار مشروطه نیز برای دفاع از حکومت مشروطه رشادت های فراوانی نشان دادند.  مجلس شورای ملی دوران مشروطه به پاس خدمات سردار اسعد به کشور از او تجلیل و لوح سپاس ویژه ای به وی اهدا کردند.  اما بعدها به دلیل بروز اختلافات فراوان میان مشروطه خواهان، ظهور چهره های جدید و دخالت های بیگانه ، سردار اسعد و بختیاری ها به تدریج از حکومت مشروطه کنار زده شدند.

عکس نیرو های قوم بختیاری در فتح تهران،  عکس شماره 5413.

   ویژگی های شخصیتی سردار اسعد:  بی تردید سردار اسعد فردی آزادی خواه، وطن پرست و بیگانه ستیز بود،  و در تاریخ و فرهنگ ایران زمین و بختیاری نقش ارزنده ای داشت،  و به عنوان انسانی فرهنگ دوست و روشنفکر خدمات شایانی را در عرصه های فرهنگی و اجتماعی به ثمر رساند.  ادبا و بزرگان تاریخ معاصر ایران از جمله علامه قزوینی، علامه دهخدا ، ملک الشعرا بهار، وحید دستجردی، دکتر مهدی ملکزاده (فرزند ملک المتکلمین) و... از شخصیت ممتاز وی تجلیل کردند.

      سردار اسعد از چهره های حامی فرهنگ و هنر ایران بود. برای اولین بار در بختیاری مدارس جدید را تاسیس نمود،  از جمله در مرکز استان چهارمحال بختیاری و جونقان اولین مدارس جدید را تاسیس کرد.  و معلمینی را از تهران برای تدریس به منطقه اعزام داشت.  وی علاقمند به نشر کتاب بود آثاری را از زبان فرانسه ترجمه نمود و به دستور وی کتاب تاریخ بختیاری تنظیم گردید.  بسیاری از جوانان بختیاری به تشویق و با همت وی برای تحصیل به خارج اعزام شدند.  شخصیت آرام و عدالت جوی وی باعث گردید که در بختیاری به عنوان میانجی مورد قبول همه باشد و برای رفع اختلافات ایل پیشگام بود. علیرغم دیدگاه های متفاوتی که در خصوص شخصیت و مبارزات سردار اسعد گفته شده است،  وی به عنوان یکی از اسطوره های سرزمین بختیاری همواره مطرح است.

      سردار اسعد در روز پنج شنبه 14 محرم 1336 ه.ق. برابر با 1917 میلادی در حالیکه از هر دو چشم نابینا و زمین گیر شده بود درگذشت.  جنازه‌ اش از طرف دولت با تشریفات رسمی و احترام نظامی در حالی که جسد وی روی توپ حمل می‌شد تشیع گردید و به اصفهان منتقل گردید و با احترام و شکوه خاصی در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.

      در روز ۱۹ بهمن ۱۲۸۷ انقلابیون به کمک محمدولی خان تنکابنی و یپرم خان رشت را تسخیر کردند.  پس از آن تمام گیلان به تصرف آزادی خواهان در آمد.  به موجب این پیروزی آن‌ها رونوشتی به سفرای خارجی نوشتند،  که نزاعی با شاه ندارند و فقط در صدد احیای مشروطه ‌اند. صدای انقلاب رشت به گوش شهرهای دیگر ایران و کشور های آزاد جهان رسید،  و باعث دلگرمی مجاهدان تبریز شد.  ستارخان و باقرخان تلگراف های مهیجی ارسال کردند،  و متحصنین سفارت های عثمانی و انگلیس به جشن پرداختند.

محمد ولی ‌خان تُنِکابُنی

      محمدولی‌خان تُنِکابُنی  ۱۳۰۵-۱۲۲۵ خورشیدی معروف به سپهدار تنکابنی،  سپهدار حکمران گیلان، سیاست ‌مدار و پنج دوره رئیس ‌الوزرای ایران.   وی پسر حبیب‌الله خان سردار و نوه محمدولی‌خان ساعدالدوله از سرداران محمد شاه قاجار در محاصره هرات بود.  او ابتدا ساعدالدوله و بعد نصرالسلطنه لقب داشت و در دوران جنبش مشروطه به سپهدار اعظم ملقب بود.  او یکی از دو فاتح معروف تهران در جریان انقلاب مشروطه بود،  فاتح دیگر سردار اسعد بختیاری است.

      وی در ابتدا از سرداران محمد علی شاه بود و حاکم منطقه تنکابن بود،  که توسط شاه به حکومت گیلان منصوب شد.  در شکستن بست مشروطه خواهان در مسجد شاه و در کشتار آزدیخواهان تبریز نقش ایفا کرده بود.  بعدها با محمد علی شاه اختلاف پیدا کرد،  و به املاکش در تنکابن رفت.  در دوران استبداد صغیر آزادیخواهان گیلان بدلیل اینکه وی فنون نظامی را می‌دانست،  و با محمد علی شاه هم اختلاف داشت او را به ‌عنوان رهبر برای فتح تهران برگزیدند.  وی توسط کمیته ستار و میرزا کریم خان رشتی مغز متفکر و گرداننده واقعی حوادث،  در راس مجاهدین گیلان قرار گرفت.  او بعد از پیروزی نهضت مشروطه لقب سپهدار گرفت.

   عکس سمت راست محمد ولی‌ خان تُنِکابُنی،  عکس چپ یـِپرم داویدیان گانتاکتسی معروف به یپرم خان ارمنی از انقلابیون و یکی از رهبران نظامی انقلاب مشروطه‌ است،  عکس شماره 5412.

      اولین فتح تهران توسط نیرو های سردار اسعد بختیاری،  و نیروهای سپهدار محمد ولی خان تنکابنی در ۲۸ تیر ۱۲۸۸ بود،  شاه و اطرافیانش به سفارت روس پناه بردند.  اسماعیل خان قشقایی معروف به صولت‌الدوله وی یکی از مقتدرترین ایلخان‌های ایل قشقائی بود.  قوم قشقایی در تمام مراحل فتح تهران دوشادوش نیرو های سردار اسعد بختیاری جنگیدند.

      نخستین بار در ۱۲۸۸ هجری خورشیدی رئیس‌الوزرا شد،  و تا ۱۲۹۴ هجری قمری که با لقب سپهسالار اعظم به این مقام رسید،  چهار بار دیگر رئیس‌الوزرا بود.  در دوره رضا شاه پهلوی بسیاری از املاک و اموال او را گرفتند،  و بالاخره خودکشی کرد.  خانواده او نام خانوادگی خلعتبری را برگزیدند.

سردار بی‌بی مریم بختیاری

      بی بی مریم بختیاری دختر حسینقلی خان ایلخانی، خواهر علیقلی خان سردار اسعد و همسر ضرغام السلطنه بختیاری و مادر علیمردان خان بختیاری از زنان مبارز عصر مشروطیت است.  زاد روز ۱۲۵۳،  درگذشت ۱۳۱۶ خورشیدی،  آرامگاه تخت فولاد, تکیه میرفندرسکی،  اصفهان. 

عکس سردار مریم بختیاری در سال ۱۳۱۳ خورشیدی،  عکس شماره 5414.

  او از زنان تحصیل کرده و روشنفکر عصر بود و به طرفداری از آزادیخواهانِ جنبشِ مشروطه برخاست. وی به مثابه زندگی ایلیاتی در فنون تیراندازی و سوارکاری ماهر بود و چون همسر و جانشینِ خان بود عده‌ای سوار در اختیار داشت و در مواقع ضروری به یاری مشروطه خواهان می‌پرداخت.

      نقش بی بی مریم در فتح تهران ــ  بی بی مریم، یکی از مشوقین اصلی سردار اسعد بختیاری برای فتح تهران محسوب می‌شد.  وی طی نامه‌ها و تلگراف ‌های مختلف بین سران ایل و سخنرانی‌های مهیج و گیرا، افراد ایل را جهت مبارزه با استبداد صغیر (استبداد محمدعلی شاهی) آماده می‌کرد،  و همواره، به عنوان یکی از شخصیت‌ های ضد استعماری و استبدادی عصر قاجار مطرح بوده ‌است.

      بی بی مریم بختیاری، قبل از فتح تهران، مخفیانه با عده‌ای سوار وارد تهران شده و در خانه پدری حسین ثقفی منزل کرد.  به مجرد حمله سردار اسعد به تهران، پشت بام خانه را که مشرف به میدان بهارستان بود سنگربندی نمود و با عده‌ای سوار بختیاری، از پشت سر با قزاق‌ها مشغول جنگ شد.  او شخصاً تفنگ به دست گرفت و با قزاقان جنگید.  نقش او در فتح تهران، میزان محبوبیتش را در ایل افزایش داد و طرفداران بسیاری یافت، به طوری که به لقب سرداری مفتخر شد،  مشروح در کتاب "خاطرات سردار مریم".

ستار خان سردار ملی

      ستارخان ملقب به سردار ملی،  از سرداران جنبش مشروطه ‌خواهی ایران از شهر تبریز استان آذربایجان.  زادروز۱۲۸۳ قمری / ۲۸ مهر ۱۲۴۵خورشیدی / ۱۸۶۶ میلادی،  درگذشت ۲۸ ذی الحجه ۱۳۳۲ / ۲۵ آبان ۱۲۹۳ / ۱۶ نوامبر ۱۹۱۴ (حدود ۴۸ سال)،  آرامگاه شهر ری - باغ طوطی در جوار شاه عبدالعظیم.   والدین حاج حسن قره داغی، همسر فاطمه،  فرزندان یدالله، سلطان، معصومه.

عکس ستار خان،  عکس شماره 5415.

از گفته ها:  "من می‌خواهم هفت دولت زیر پرچم ایران باشد"

     ستارخان با نام اصلی ستارخان قره‌داغی از سرداران جنبش مشروطه ایران ملقب به سردار ملی است.  وی با ایستادگی در برابر نیروهای دولتی ضد مشروطه در تبریز جانفشانی‌ های بسیاری کرد.  ستار قره‌داغی سومین پسر حاج حسن قره‌داغی در روستای بیشک ورزقان در آذربایجان به دنیا آمد.  وی در مقابل قشون عظیم محمدعلی‌شاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطه ‌خواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود،  ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد.  ستارخان مردم را بر ضد اردوی دولتی فراخواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدان و باقرخان سالار ملی،  مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد،  و نگذاشت تبریز به دست طرفداران محمدعلی‌شاه بیفتد.

باقر خان سالار ملی

باقر خان،  مشهور به سالار ملّی،  جز قهرمانان ملی ایران ،  و از مبارزان جنبش مشروطه است.  او، فرزند حاج رضا بنا، در سال ۱۲۴۰ شمسی در محله خیابان تبریز زاده شد.  شغل وی بنّائی بود ولی در جریان مشروطیت به مجاهدین پیوست.  ریاست مجاهدین محله خیابان تبریز را بعهده داشت.  پس از به توپ بستن مجلس،  به دستور انجمن ایالتی همراه با ستارخان به جنگ مسلحانه با قشون دولتی که تبریز را در محاصره داشت، پرداخت.  همزمان با او،  ستارخان در محله امیرخیز،  محله دیگر تبریز،  با دولتیان جنگ می‌کرد.  در اثر همکاری او با ستّارخان کار مشروطه‌ طلبان پیشرفت کرده و تبریز از محاصره درآمد.  پس از پیروزی مجاهدین،  مجلس شورای ملی باقرخان را به لقب سالار ملی ملقب ساخت،  و از او تقدیر نمود.

عکس از راست به چپ: ستارخان، سیف‌الله بهاری، باقرخان،  عکس شماره 5416.

. . . ادامه دارد . . .

کلیک کنید:  تاریخ ماجراجویی در ایران

کلیک کنید:  تاریخ جرگه و شورا در ایران

کلیک کنید:  تاریخ مزدوران بیگانه در ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir