وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

زبان عربی از زبان فارسی است

زبان عربی از زبان فارسی است را خیلی از اندیشمندان دارای نام و نشان و غیر آشنا گفته و نوشته اند.  آنچه که می دانیم اولین پیدایش تمدن در جنوب ایران بود،  تمدن یعنی شهر نشینی همراه نویسایی،  اولین و قدیمیترین آثار نویسایی در ایران کشف شده.  بدون نویسایی زبان گفتاری نیز شکل کامل نمی گرفت،  و همچنان مانند زبان انسانهای اولیه تک آوایی کوتاه باقی میماند.

زبان عربی از زبان فارسی است

تصویر سالن کتیبه ای زبان عربی در یک موزه،  عکس شمار 8130.
 این برگه بشماره 1453 پیوست لینک زیر است:
لوگو آزادی اندیشه و بیان اینترنتی را پاس داریم،  عکس شماره 1608.
زبان عربی از زبان فارسی است

زبان عربی از زبان فارسی است

پژوهش زیر از کدبان حمید فرهاد است.
بخش دوم در اینجا.
از بچگی در تعدادی جاها میشنیدیم:  "زبان عربی زبان بهشت و فارسی زبان جهنم"
      همیشه برام سوال بود،  چرا به زبان مراکشی یا مصری یا رومی و... نگفتند زبان جهنم؟؟  چون زبان فارسی تنها زبان منطقه است،  که علیرغم 200 سال سکوت و سالها گردن زدن،  ماند و با ادبیات عالی ماند،  و در خاک پاک ایران فرهنگی زبان عربی را شکست داد و عقب راند.
      حتما شما هم  از خود پرسیده اید،  که عربها در بیابانهای بی آب و علف این حروف را از کجا آورده اند؟  جایی که خود صحابه محمد ص میگویند:  در زمان ظهور اسلام در عربستان به تعداد انگشتان دست باسواد نبود،  و محمد ص با سوادها را آزاد میکرد،  بنابر نقل منابع تاریخی،  یعرب بن قحطان را پدر عرب اصیل معرفی کرده اند،  که اصالتا یمنی است،  و جالبه بدانید یمن پیش از اسلام همیشه در دست ایران و فارس نشین بوده است،  همانطور که امارات و عمان و کویت و قطر و...  بودند.
      جوهری در صحاح اللغه گفته است،  که اولین کسی که به زبان عربی سخن گفت یعرب بن قحطان است،  و ریشه همه قبایل عربی یمن همین شخص است.  (صحاح اللغه، ماده عرب).  در مجمع البحرین این دیدگاه جوهری را آورده است.  در کتاب لسان العرب هم آورده است،  که اولین کسی که خداوند زبان او را به زبان عربی به سخن آورد،  یعرب بن قحطان است،  و این یعرب پدر و ریشه قبایل یمن است،  و همین قبایل یمنی را عرب عاربه می گویند.
      زبان عربی آنها خالص و زبان عربی غیر قحطانی‌ها،  که به عدنانی معروفند عربی ناخالص می‌گویند.
   پرسش مهم:  چگونه ممکن است در چنین جایی خط عربی درست شده و تکامل یافته باشد؟
      جوانان ما بدانند عربی زبان خدا و بهشت نیست،  بلکه نه تنها خطش را از فارسی گرفته،  بلکه ریشه هاش را هم فقط با لهجه و معرب کردن از زبانهای دیگر بویژه زبانهای فارسی و لاتین گرفته....  و این خدایی بودن را بعدها ساختند!  اگر از همین زبان بهشتی بپرسید،  این ریشه به چه معنی است،  نمیدانند!
      برعکس وقتی از یک فارس بپرسید راه بُر یعنی چه؟  میگه یعنی کسی که مسیر راه رو قطع کرده و جلوی افراد را میگیرد.  یا بادی یعنی چیزی که بود و نبودش نمیشه زیاد حساب کرد،  و هر لحظه ممکنه تغییر کند.  ولی اگر از عرب بپرسین اصطبلل یعنی چی؟  نمیداند چون از stable گرفته شده...  ولی فارس میداند که قابل ایستادن است.
      ...و دهها و صدها نمونه مانند این را میتوانید در قسمت فارسی لاتین بفهمیم،  ولی در عربی هیچ ریشه ای معنی عربی ندارد،  چون همه از زبانهای دیگر بویژه فارسی و لاتین گرفته است.  با اینهمه ممکنه بعضی جایگزینها درست نباشد.
      حتما این را میدونید،  علاوه بر ساخت خط عربی،  گذاشتن نقطه و زیر و زبر و ووو... نیز بوسیله ایرانیان انجام شده است،  مانند سیبَوَیه شیرازی.  حروف عربی از روی حروف پهلوی درست شده،  حروف رو چرخاندن و پیچاندن و یکی دو تا هم جاشو عوض کردن،  مثلا و را بجای آ گذاشتند!.
   تصویر الفبای هام دبیره دوره ساسانی،  که تا سده سوم هجری قمری بکار میرفت،  عکس شماره 9639.
      در واقع اولین معرب از زبان فارسی الفیای پهلوی است،  که با کمی تغییر عربی گفته شد.   درباره کلمات هم از همین روش استفاده کردن،  یعنی فارسی را روان کردند و گفتند عربی است!!  و گرنه عربها د رشنهای روان چگونه اینهمه وسعت کلام داشتند؟  جایی که جنگل نداشته چطور مُنبت داشته؟  آب نداشته چگونه سد داشته؟  جایی که همه با هم میجنگیدن چطور تبلیغ و تبعیت و مدیریت داشتند؟!  جواب یک کلام است،  فقط میتوانستند این کلمات را از زبان پارسی باستان،  که بسیار شبیه زبانهای لاتین امروز بوده گرفته باشند!
      بسادگی میتوان با مقایسه کلمات عربی ثابت کرد،  که همه ریشه های عربی از فارسی و لاتین است!  ولی عربها تا قرن نوزده و بیست با مردم لاتین تماس همگانی نداشتند،  و برعکس با دیدن نقشه پیش از اسلام میبینیم،  عربها در محاصره کامل ایران بودند.  ایرانیان عربستان را قابل حمله و گرفتن نمیدانستند،  و اعراب به ایرانیان بعنوان فرهنگ برترنگاه میکردند،  و تقریبا تمام کلمات و ریشه های عربی را از زبان پارسی باستان گرفتند.
       داشتن حروفی مانند خ و بسیاری نشانه ها بما میگوید،  این معربها نمیتواند از انگلیسی باشد،  بلکه در بسیاری موارد هنوز کلمه معرب شده در فارسی بکار میرود،  که نمیتوان برای آن شبیه و مانند در زبانهای لاتین پیدا کرد.  مانند-  زیر: ذیل- قفس: قفص- استوار: استمرار- گزافه: اضافه- بازو: عضود-...و صدها مثل این که شبیه آنها در انگلیسی نیستند.
      کلماتی مانند عین که از  eyeگرفته شده نشان میده این کلمه در فارسی آی خوانده نمیشد وای بوده...  فراموش نکنید که  aدر فارسی آ تلفظ میشده و مانند انگلیسی ای خوانده نمیشد.
      اینکه برخی میگویند از یونانی معرب شده درست نیست،  چون اولا که یونانیان روابط گسترده با عربها نداشتند،  و دوم اینکه حتا تا زمان عمر عربها از دریا میترسیدند!  سوم اینکه بسیاری از معربها نشان میدهند این کلمه فقط از فارسی گرفته شده،  مثلا عامه از- همه -  گرفته شده،  که در انگلیسی هومو شده.  یا عین: چشم از عی گرفته شده،  که در انگیسی آی تلفظ میشه...
      پس یک منبع برای معربات میماند،  و آن زبان فارسیست،  که در زمانهای دور به لاتین شباهت زیادی داشته است.  فارسی در چند هزار سال پیش مانند انگلیسی بوده،  ولی  دقیقا کی؟  نمیدانم
ولی چرا بعضی ایرانیها همه کلمات ساده فارسی را معرب میکنند؟   چون هم به افتخارات تاریخ دینی افزوده میشود،  وهم اینکه کلمه را هر جور خواستند معنی میکنند،  و از آن کلمات دیگر میسازند!
      البته عربی بدلیل قالبی بودن با گرفتن هر کلمه چند کلمه ساخته،  که به وسعت زبان فارسی کمک کرده،  ولی ریشه قالب های عربی هم باز از لاتین است،  و بیشتر ریشه های عربی فارسی است.
      ممکن است بپرسید آیا عربی شاخه ای از زبانهای آریایی است؟  نه چون حروفی را هم که دارند مانند ارث بمعنی زمین ارض میگویند،  یا یوک را طوق میگویند،  ووو...،  درحالیکه این کلمات در عربی براحتی تلفظ میشوند، .... و یا کلماتی را که ده حرف دارد،  به سه یا چار حرف معرب میکنند،  و نگران خرابی آن نیستند!!  هدف تخریب و دزدی کلمه است.  در واقع عربها با لهجه کلمه را تصاحب میکنند،  و نون لال بودن خودشان را میخورند.
      از طرفی ساختن کلمات معرب هیچ  قانون خاصی ندارند،  گاهی سر کلمه گاهی ته و وسط و گاهی فقط وزن کلمه را میگیرند،  و معرب میکنند.  روند عربی با زبانهای آریایی همخوانی ندارد،  چون اینها پسوندی پیشوندی هستند،  ولی عربی قالبی است!  عربی بیشتر حروف را ندارد،  و گاهی چند تا دارد مثل س ث ص – ق غ – ت ط –ذ  ز ض ظ – و بعضی مثل گ را جای ق میگویند!
زبان عربی از زبان فارسی است

معرب چگونه ساخته میشود

      عربها هرگز هیچ کلمه ای را تلفظ درست نمیکنند،  و از همون اول بد میگن و تغییر میدن و برای خراب کردن کلمه از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند،  درست مث دزدی که جنس رو اوراق و رنگ میکنه! و بعدم معانی جدید عربی بهش میدن!! مثلا مَنجِر را ازmanager  میگیرن و معنی میکنند کسی که خوب شتر را براند!! خوب خرما بچیند!....
     یا ذیل که از زیر گرفته شده ببینید چه معنیها که بهش بستند،  تا بگن عربیه!  ذیل: پایان هر چیزى،  «ذَیْلُ الثوبِ»:  پائین دامن که بر زمین کشیده شود،  «ذَیْلُ الفرسِ»:  دم اسب،  «ذَیْلُ الریحِ»: اثر باد روى شن و رمل،  آنچه از خاک که با باد روى زمین پراکنده شود، «فى ذَیْلهِ» در پائین آن،  «طاهِرُ الذّیل»: پاک دامن و بری ء،  «تَمسَّکَ بِاذْیَالِهِ»: دست به دامن او شد، «اذْیالُ النّاس»: مردم دور دست، «ذُیولُ القَضِیَّة»: نتیجه و عاقبت کار، «ذیولُ النَّاس»: اواخر مردم.  البته معنی همه اینها همونه ولی جوری به نخل و شتر و شن و باد و ته دامن میبندن که انگار عربیه!!
      یا در را ببینید:  ابتدا عده ای عربی کار ایرانی،  بنام پیاده نظام عرب: در را درب مینویسند،  بعد دروب و دارب و مدروب و یدرب و استدراب،  و....  صد سال بعد دیگران بهمراه عربی کارهای ایرانی میگن در از درب عربی گرفته شده!  و ما ناچاریم برای در کلمه دیگر بسازیم،  و....  این بلایی است که در هزاران سال برسر کلمات ما آمده!
   مهم:  هی اونا گرفتن و ما گفتیم اینکه عربیه بریم یکی دیگه بسازیم!!
....
در قالبها اینگونه است:
فعل: انجام دادن کار- fulfil
فاعل: انجام دهنده – fulfiler
باب تفعیل مصدری ازto + فعل ----
یا انفعال en +…. -
ity = ایت 
بسیاری قالبها در طول زمان و تجربی انجام شده.
در ساختن ریشه های معرب:
معمولا- س- را- ش میکنند مثل اشم- smell
چ - را - ش یا س میکنند مثل چاکر:  شاکر
یا حرفی اضافه میکنند مثل ذنب :sin
ک و گ را ق میکنند grandeur = قدر و kill = قتل
یا فقط اول کلمه را میگن: مثل ناسیون nation:  ناس - portantas im-: عظیم
یا فقط بر وزن کلمه میسازن: معما anigma—--- ریهقان: زعفران زرپران- منجنیق: سرپیچی سد شکن banchuning
یا کلمه را به قالبشان نزدیک میکنند مثل استوری: اسطوره
      همانطور که خودشان میگن معرب هرچه خرابتر بهتر! و در نظر داشته باشید که کلمات مانند انسانها جابجا که بشوند عوض میشوند.  مانند شوآف:  که نمایشه ولی در عربی خود نمایی و آرایش و جلا دادن و تراشیدن و.... معنی شده و این قانون در بسیاری موارد صادقه!
من مدعی بی عیب بودن کتاب نیستم،  ولی مسیر درسته و از همین روش میتوان همه ریشه های معربها را پیدا کرد.
....
آتی:آینده -بعدی- lately
آخر:پایان تازگی- after
آدم:معرب فارسی اَدم- بیدُم -تنها جاندار بیدُم Adam
آسف:غمگین متاسف ناراحت- up set
آشغال:زباله دانی-trashgal
آصف:پیشتازصف شکن ایمن- ensafe
آفت:ازبین بردن–oufate
آل:راسته همگی all
آلت:وسیله-element
آمر:امرگر فرمانده- order
آمین:چنین  باد-amen
آن:لحظه دم- ontime
آیه:نشانه–signea
اب:ابو پدر بابا abba
ابا:فروکشی لغو-ebb up
ابتدایی:دراول -intialy
ابتر:دم بریده -halfter
ابتلا:آلودگی-infect on
ابدی: همیشگی- habity-
ابط:بغل زیربغل-armpit
ابطال:باطلکردن abolite
ابلق:سیاهشده -ablack
ابله:نادان-pobele
ابن: پسر son-boy-
ابهام:تاریکی گنگی ambigy
اتصال:پیوند  attachale
اتفاق:بیهوا حادثه–eventog
اتلاف:ازبین بردن تضعیف-attenuate
اتمام:تمام شدن –entire
اتهام:کیفرخواست تهمت–indictom
اتی:اتا:بیگانه بیرونی-outly
اثاث:کالا مواد اسبابهاstuffs
اثبات:دلیل برهان آوردن - assert
اثر:دنباله ردیاب– etracer
اثنا:درحین هنگام-at same
اثوی:ایست ماندن -stay
اثیر:ماده بین ستارهether
اجاره:مزدوری کرایه afare
اجحاف:حصارکشی محدودیت-hedge off
اجر:مزد اجرت–wage
اجنب:بیگانه-alienive 
اجیر:مزدور موظفwager
احباط:کشف افشا -overture
احتضار:درحال مرگ extermise
احتمالی:شاید گمانی-untaly 
احتیاج:نیاز اشتیاق eneedage-
احمق:نادان کم عقل- untaught-
احول:چپول کجبین-bevel eyes
اخبر:ماهرترین-expert
اختصاص:ویژهکاری-assignase
اختلاس:دزدی -stealise
اختلاف: درگیری –strife
اختیار:اجازه گزینش authorit
اخذ:گرفتن دریافت- extract -seize
اخراج:بیرونکردن خرجکردن-exite-exos
اخفا:مخفی شدن ازبین رفتن-expire
اخلال: درفاصله درمیان بینظمی- interval
اخوت: برادری اتحاد زیاد- unitivate
ادا:حرکت اضافی انجام دادن-add up
ادامه: درازشدن –elongate
ادبار:بدبختی ناملایمات ضرر-adverse
ادبیات:ویرایشی Editable 
ادت:آلت وسیله-doodad
ادخار:اذخار: ذخیره کردن معربstore-
ادرار: مقرری سفارش- order-
ادراک: فهم درک- -intellect-
ادغام:درهم رفتن فرورفتن- elide
اذا:اگر زیراهرگاه because
اذن:اجازه پروانه- license-authorize
اذن:گوش دادن- -attend
اذان: ذکرکردن-assign
اذعان: اعتراف پذیرش-admission
ارابه:آراسته-باچرخ منظم بود arrayeded
ارایه:تحویل تقدیم نشاندادن- enrender-
ارباب:بالاترازپدرover bab
ارتفاع: بلندی سطح –elevate
ارتماس: یکباره غوطه وری- immersive
ارجاع:رجوع دادن وصل کردن- in join
ارغنون:نام آلت موسیقی ارگ: organ
ارن:نشان دادن نشاط سروصدا راندن-enrun
اریب: مایل کج پیچش خمش oblique –awry
ازا: برابر مقابلensame -
ازدیاد: زیاد شدن افزونی-- increased
ازل:ابتدا همیشه- usual-
ازمه: پرهیز روگردانی- abstinence
ازهر:بسیاردرخشان- آذر وآذرخش
ازیزویزویز صدای جوشیدن-seethe
اس:پایه بنیان-base
اسبق:سابق عقبتر as back
استاذ:معرب استاد
استثنا: بجز راه دوم- exceptae
استحکام: نیرومندی قوی- strong
استخراج:بیرون کشی extract -
استراحت:راحت بودن restate-
استعداد:آمادگی شایستگی- aptitude
استقامت:پایداری ایستادگی- -stamina 
استقلال:قل: حاکم کنترل گر- control- govern-
استمرار: معرب استوار
استنباط:درک فهمیدن- understand-esprit
استوره:داستان وافسانه -اسطوره- story
استول:دزدی دستبرد-stole 
اسد:شیر؛ تاجدار crested
اسر:شاشبند حبس بول -closure bool
اسراف:زیاده روی اضافی -extra
اسره:خاندان خانواده اهل خانه- household
اسطبل:ایست گاه- stable
اسطرلاب:استاره یاب–طالع بینی- asterolabe
اسطقوس: اس وقوس- پایه وقوس
اسعاف:کمک-assistaf
اسف:معرب افسوس-دریغ -alas
اسکان:خانه نشینی- housecan
اسم: نام نام کوچک- first name
اسنان:دندانها  sting-
اسهال:آسان سهل روان- easiale
اسیر:برده –slaver
اشاره:ذکرکردن نشان دادن-mentionare
اشباع: سیر مطلق پر–absolt-
اشراع:آغاز شروع- start
اشتقاق:شقه کردن شریک شدن shareder-
اشم:بو نفس-smell-
اصابت: برخورد- onset
اصرار:تاکید پافشاری stick
اصطکاک:برخورد ضربت –strike 
اصطبل:ایستگاه- stable   
اصغر:صغر:کوچکی-lesser
اصلی:پایهای اساسیessaly
اصناف:شغل راه اندازان setup off-
اضافه:زیادی-معرب گزافه
اضطراب:فشارعصبی stress up-
اضطراری:ضروری نیازی- instantly
اضعاف: کم کردن خاموش کردن- is off
اطفاء:خاموش کردن- to off
اطلاع: توجه آگاهی- attentive
اطلاق: رهایی گشایش- utility
اطلاق:نامگذاری اسم نام-appellative
اطمینان:دلگرمی همیشگی eternan-
اظهار : اذعا –assert- assertae
اظهار: پشتیبانی وصل شدن-straddle
اعتبار:آبرو منزلت قدرت- authorite
اعتراف:تسلیم پذیرش - admit off
اعتصاب: ایستایی سکته- stroke
اعتقاد:باور-ideaide
اعتماد: ایمان دلگرمی- enfaith-
اعتنا: توجه دقت رسیدگی- attenda
اعدام:دارزدن نابودکردن - on hanged
اعراض:روگردانی - refusal
اعراف:جای بلند بهوا رفتن- airoff
اعزل:نازا بیبارسترون- sterile
اعصاب: رشته ها -string
اعطا: بخشیدن وقف donate -  admit
اعلام:جارکشی آگاهی تحسین- acclaim
اغاثه: کمک assistant 
اغراق: زیاده گویی بزرگنمایی-exagge-
اغلاط:غلط نویسی- incorrect
اغما: غما:بیهوشی- -coma
اغوا:گول زدن جذب کردن- enguide -entice
افترا: تهمت بهتان بدنامی-defamea
افتضاح: ناخوشایند نامطبوع- infamale
افراط: زیاده روی –-- overate
افشا:آشکار کردن-معربexpose-
افطار:خوردن روزه شکنی-eatare
افق:ته پایین افتادن- efog-
افک: بی اثر کردن-uneffect
افول:زشتی بدی-awful
اقامت:مهار بازداری منع-in habit
اقتدا:نیت قصد-intentae
اقتدار:قدرتمندی فرمانروایی-authority
اقدام: راه اندازی روشن کردن –act on
اقلیم:بوم وبر سرزمین آب وهوایی-clime
اکره: عمله کارگر- worker
اکید: تایید پسند تصدیق-accate-
الا:ای هی هان –hallo-
التماس:خواهش –entreaties
التیام: بهداشت سلامتی- healthem
الحاق:افزودن تقویت- allying
الصاق:چسبیدن اتصال- sticked
الفت:وابستگی دوستی- affiliate
القا:کم کم وارد کردن- instill
الله: ال آلامیترا-کوتاهشده مادر آسمانی
الم: درد ناراحتی ailment-
اله:مقدس ایزد بت- holy
الهام:وحی نجوا- inhalam
الی: الا بسوی اینتا- into
ام: مادر mam-
اماله:میل زدن میل کشی 
امام: سردسته-headmam
امت:متعهدین بیعت داران-committed
امتحان: وسوسه تلاش –temptation
امتلق: تخلیه بیرون آوردن- emptilage
امداد: کمک کمکرسانی- added
امرط:کم مو -معرب امرد
امساک:دست نزدن مانع شدن-abstacle
امضا: اثر نشان- insign
امعا: روده شکم-maw
امل:امید هدف-   aimel
امیر:فرمانده مورد پسند آمر–admir
ان: معرب من
ان: همانا براستی in deed 
انبیق:کوزه عرقگیر alembic
انت:معرب تو
انتخاب:گزینش- elect up-
انتظار:چشم براهی نگرانی expectar
انتها: پایان آخرسرانجام فرجام – end off
انثی:ماده زن مونث- abscess, entry
انجر:معرب لنگر
انجیل: بشارت کتاب مسیحیان-evangel
انحراف:کجی حراف–infele off
انحصار:محصورکردن-encare-restrict
انحطاط:سرازیری پستی-downhillate
انزاه:پاکی بیگناهی innocent
انزجار:تنفرجداشدن–injure
انزوا:گوشه گیری عایق کاری- insulate 
انس:آشنایی رفاقت علاقه- fondness
انسجام:پیکربندی ترتیب- insequence
انسداد:بستن- معرب shut down
انشا :نوشتن بوجودآوردن - inscribe essay-
انشعاب:شعبه زدن شاخه زدن-enbranch
انصاب:نصب کردن- معرب ازinstall 
انصاف:عدالت بیطرفی- معرب - justice up
انصراف:رها کردن معرب cancel off
انضمر:خشک لاغر ضعیف- معرب slimar
انعام: حیوانات چارپایان-animal
انفال:اموال بیصاحب ثبت نشده-un filed
انفیه:نفسی با دمگیری-از sniff
انقراض: نابودی –معرب enxerose
انقضا: پایان تمام شدن بستن- معرب enclose-
انکار:چشمپوشی – معرب از –ignor-negare
انکاف: کافی بودن- معربenough-
انهدام:همه گیری  خرابی مطلق- pandemy 
او: یا اینکه ممکنه- or
اوجب: فوری واجب-معربurgent 
اوراق:ورق ورق آشغال
اوری:آمدن بر آمدن- معرب آوردن
اول: اولی- معرب early-
اهتزاز: برافراشتن-بالارفتن-exalt
اهرم: بازو- arm-
اهلا: سلام – الهلو- -hello-
اهمیت: مهم بودن- matterity
اهل:ایل: دوست وفامیل قبیله-phyle 
ای:کدام کدامین -any
اید:کمک پشتیبانی- aid
ایثار:فداکاری قربانی- slay
ایذا:آزار تیزی اذیت –ایذی teasy
ایراد:رد کردن القا-induct
ایشام:اصلاح ویرایش-emediation
ایضا:اینهم همانند-is and-is an
ایمان: aiman
ایمن:آزاد مصون –immune
 
بخش دوم در اینجا.
...............
   برچسبها:  زبان عربی, زبان فارسی, معرب ساختگی, قالبهای عربی, زبان خدا, زبان بهشت, زبان جهنم, ریشه عربی, کدبان ایرانی, حمید فرهاد.
   هشتگها:  #عربی.
............
زبان عربی از زبان فارسی است
    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ ایران به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  تارنمای ارگ ایران،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین عکسها و مطالب ارگ ایران را بیابید.
   توجه 2:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجوهای ستون کناری ارگ ایران بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید،  و در جهت دانش مربوطه این تارنما،  با استراتژی مشخص یاریم نمایید.
   توجه 3:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و تارنمای دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند.
   ــ  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
پرسشهای خود را ابتدا در جستجوهای تارنما بنویسید،  به احتمال زیاد پاسخ خود را می یابید
جهت آینده ای بهتر دیدگاه خود را بنویسید،  و در گفتگوهای تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی شرکت کنید.
برای دریافت فهرست منابع نوشته ها،  در بخش نظرات زیر برگه مورد نظر پیام بگذارید.

تاریخ زبان اربی (عربی)

تاریخ زبان اربی (عربی)
پیش گفتار
این صفحه پیوست دروغ حمله اعراب به ایران است.
      یکی از شبهاتی که در تاریخ نویسی استعماری به آن دامن می زنند،  این است که می گویند اعراب به ایران حمله کردند،  و زبان عربی را به ایرانیان تحمیل کرده،  و بخش هایی از زبان فارسی عربی است.  از این داستانها و پرت و پلا های بدون سند و مدرک،  برای همه کشورها گفته و می گویند،  تا ملتها را خورد و ضعیف و شکست خورده نشان دهند،  و نیز رو در روی یکدیگر بگذارند،  که بتوانند مقاصد شوم استعماری خودشان را پیش ببرند.
تصویر یکی از کتیبه های دیواری اسپی مزگت،  مشروح در اینجا،  عکس شماره 3361.
. . . ادامه دارد و بازنویسی می شود . . .
   توجه:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.
تصویر لوگوی مراقب باشید در دام تاریخ نویسی استعماری نیافتید،  عکس شماره 1606.
تاریخ ارب یا عرب
      اعراب که بودند،  از زمانی که یونی آنی تراوا،  در بصره کنونی،  توسط مسین ها در هم ریخته شدد،  مردم یونی آنی یا یونانیها پراکنده شده،  و بخشی به یونان کنونی و بخشی به بابل رفتند،  در بابل با ترکیب جدید جمعیتی،  تمدن جدید را بنا نهادند،  مشروح در اینجا.  یاد آوری نمایم هم یونانیان تراوا،  و هم مسین های استان میسان امروز عراق،  هر دو از یک تیره انسانی و سین یا ایرانی بودند.  یک بررسی کوتاه کنم،  مردم نیمه جنوب ایران به تمام مردم ایران سین و سینان و چین می گفتند،  و مردم نیمه شمالی به تمام مردم ایران گز و کاس و غز می گفتند،  و در کل مردم ایران را فرزندان جمشید می دانستند،  جم یعنی از آسمان آمده و شید هم یعنی اشعه و نور خورشید،  جمشید = نور از آسمان آمده.  جم توسط اندیشمندی در دوران پهلوی شناخته و تعریف شد،  و جام جم رادیو و تلویزیون از آن ساخته شد،  یعنی جامی که توسط ایر یا هوا می آید.
      درست اعراب،  ارب یا اربی است،  اربی ها از مردمان ماد بودند،  درست آوای ماد،  مد است،  مد همان مد دریاست،  یعنی بالا رونده و گسترش شونده.  امروز نیز نام مکان های زیادی ار + ب دارد،  مانند:  اربیل، اربید، اربیان،  و بسیاری دیگر هم بجای الف با ع نوشته شده است.  ار = ایر = ایران،  ار + ز = ارز = عرض = زمین.
      با رونق گرفتن بابل که بمعنی پر آب است،  اربی ها و مسین های یونانی،  که همگی از یک تیره انسانی بودند،  زیرا تمام بشر یک نژاد است،   حکومت ضحاک را ایجاد کردند.  ضحاک نام ایرانی است،  بمعنی حاشیه یا سایه خدا،  زه = حاشیه،  هاک = خدا،  به حروف الفبا کاری نداشته باشید،  آنها قرار دادی انسانها هستند،  به آوا دقت کنید،  جهت اطلاع به حروف هیروکلیف جی بروید.  زه مانند:  زهوار = زوار،  زهکشی = جوب کشی حاشیه ای،  یا زمین = زهمین،  زه + مین = خاک،  مانند:  گزوین = خاک گز که بعد ها قزوین شد،  یا کازمین = خاک کاز = کاس،  که بعدها کاظمین شد.  یاد آوری نمایم به تمدن کهن جی نیز ارب ته = ارب + ته گفته شده است.
      وقتی به جندق رفته بودم،  یک کشاورز جندقی،  که عکس او در وبلاگ است،  من و همراهم را به باغ انارش برد،  و انار های درشت خوشمزه ای به ما داد،  از او پرسیدم باغت چند متر است،  گفت زه مین من 400 متر است.  بعد از انقلاب کشاورزی در 7 یا 8 هزار سال پیش،  مردم چیزی از مساحت و متر مربع نمی دانستند،  مین یا خاک خود را با جوب کوچکی حاشیه گذار می کردند،  این حاشیه زه نام داشت،  و می گفتند این زه مین من است،  بعد ها تغییر آوا داده و شد زمین.  درباره ضحاک یا حاشیه خدا،  در تاریخ زیاد دیده ایم پادشاهان و رهبرانی که خود را سایه و نماینده خدا می دانستند.
       بابل را نیز به این جهت پر آب نام نهاده بودند،  که اروند رود = فرات در میان آن قرار داشت،  ار = نام تیره انسانی مدی + وند = دارند + رود.  در ادامه تاریخ،  اروند رود به بخش تلاقی دجله و فرات تا خلیج فارس می گفتند.  حکومت 1000 ساله ضحاک یا همان زه هاک  یا با آوای دیگر زه آک،  از یک طایفه تشکیل نشده بود،  بلکه این حاشیه های خداوند مانند پاپ ها،  از خانواده های مختلف بودند،  بهمین جهت از آنها ضحاکیان و اینقبیل نام برده شده است.  در حکومت دینی بابل مانند تمام دوران بشر رشد و تکامل ادامه داشت،  و مطابق همیشه تاریخ بشر،  کاهنان این دین هم می خواستند زبان دیگری برای دین داشته باشند،  که مردم متوجه آن نشوند.  با ترکیب مردمی و جمعیتی زبان عربی شکل گرفت،  و توسط کاهنان پرداخته شد،  با عمومیت و همه گیر شدن این زبان،  اهمیت دین من در آوری ضحاک ها هم به پایان رسید،  زیرا راز آنها افشا شد.  یکی از این راز ها ورد هایی بود،  که کاهنان ضحاک برای زوار عباتگاه ایشتار می خواندند.  از جالب ترین این عبادتها درمان نازایی زنها بود،  مردانی که زنانشان نازا بودند،  آنها را بدرگاه ایشتار می آوردند،  تا در آنجا توسط مرد دیگری هم خوابه شوند،  بعد از مراجعت به شهر و دیار خودشان،  زن حامله می شد،  و سال بعد هم این عمل تکرار می شد،  مرد بیچاره نمی دانست مشکل نازایی زن،  از اوست،  نه زن بیچاره،  و فکر می کرد اینگونه عبادت او،  باعث بچه دار شدن بوده است.  این پدید بد دین های اولیه،  تا اواخر قرن 20 در بعضی نقاط کشور هندوستان وجود داشت،  تا اینکه در دهه 80 و 90 میلادی دولت آن کشور با این موضوع برخورد جدی نمود.
  عکس منظره ای از بابل و رود فرات،  و دروازه ایشتار،  عکس شماره 6431،  بیشتر قصرها و باغ های بابل را نبوکدنصر بعنوان هدیه برای ملکه آرمدیا بنا نهاد،  تا او دلتنگ باغ های وطنش نشود،  و آنها باغ های سمیرامیس نامیده شده اند.  در کتیبه ای نوشته شده است:  ای بازدید کنندگان آرامتر به بابل وارد شوید،  زیرا بر اجساد سومریها قدم می گذارید.  تمام آثار تاریخی نامها و تاریخها،  حکایت از ایرانی بودن می کند،  چون عربی در کار نبوده است،  فقط گویش عربی بعنوان زبان دینی وجود داشته است.
     در بایل با شکل گرفتن زبان عربی و گسترش آن لهجه های مختلف هم پیدا شد،  و اسامی ایرانی در آنجا با آوای جدید گفته شد،  مانند محمود = مه + مود = ماد،  محمد = ماه + مد، عباس = اب آس،  سعد وقاص = ساد + وگاس، عمر = او + مر = جایگاه و همه.  بسیاری از نام هایی که می گویند عربی است،  در زبان رسمی عربی فاقد ریشه یابی تاریخی می باشند.  یاد آوری نمایم،  من در هیچ تاریخ علمی و ژن شناسی و استخوان شناسی،  نژاد یا تیره انسانی،  از عرب ندیدم،  با دقت و مطالع متوجه می شوید،  که مردم سوریه و لبنان و مصر از ده ها گونه تیره هستند،  مردم میانه کشور عربستان در ریاض و حومه،  قیافه های مادی یا مدی دارند،  مردم حاشیه دریای سرخ آن کشور رگه هایی از حبشی و شمال آفریقا دارند،  مردم جنوب خلیج فارس از تیره های ایرانی و تمدن کهن جی هستند،  به هیچ عنوان و هیچ تعریف علمی نژاد یا تیره عربی نداریم.
     یکی از مهم ترین بدعت های پایه گذاری شده بعد از سردمداری و درویشی دوران صفویه،  این است که ایرانیها می خواهند از سریعترین و ساده ترین راه به نتیجه برسند،  مثلاً تاریخ نویسان ایرانی حتی اگر بهترین پژوهشگر باشد،  هر کجا کم می آورند،  می گویند این و آن حمله کردند،  و اسناد را آتش زدند و خراب کردند و بردند.  در صورتی که ما هزاران جلد کتاب خطی خوانده نشده در کتابخانه ها داریم،  که البته می دانم امروزه کسی نمی تواند آنها را بخواند،  زیرا با ادبیات دوران میانه ایران نوشته شده است.  مانند هزاران جلد کتاب خطی فاسد شده کشف شده در ترکیه،  که کسی به آنها اهمیت نداد،  و نمی توانستند چیزی بخوانند،  یا از آنها مطلبی بفمهند،  قبلاً عکس آنها را در وبلاگ گذاشتم.
    در این باره ها خیلی گفتن و نوشتن دارم،  آنها را در وبلاگ پیگیری می کنم،  وقتی ما بدانیم،  که شهر بابل نامی ایرانی است،  ضحاک نام ایرانی است،  اربی و اروند و این و آن نام های ایرانی و بویژه مدی هستند،  پس تاریخ دگرگون می شود.  مانند قربانی کردن دو نو جوان برای هاک یا مردوک،  این نوع قربانی کردند تا کارتاژ شمال آفریقا گسترده شده بود،  و همین موضوع باعث انهدام کارتاژ گردید،  قبلاً در وبلاگ نوشته ام.  البته نمونه آن نیز در اینکا های مکزیک وجود داشت،  که با کشف اشیای ایرانی در پرو متوجه شدیم،  چه بسا این فرهنگ از بازماندگان جادو گران اوگاندایی بوده است،  که هم چنان دولت کشور اوگاندا با آن مبارزه می کند.  او گاندا = او= آب + گان = خروشان + دا = بلندی.  وقتی از هر دو نو جوان انتخاب شده برای قربانی،  یکی را فراری می دادند،  نژاد کرد پدید آمد،  دلیل بر وجود مد ایرانی در بابل می باشد.  در شاهنامه فردوسی آمده است:
* یکی مرد بود اندر آن روزگار <><> زدشت سواران نیزه گذار *
* که مرداس  نام  گرانمایه بود <><> بداد و دهش بر ترین پایه بود *
    دشت نیزه گذاران یا دشت تازیان،  بابل و اطراف آن در حاشیه فرات یکی از مراکز مهم تولید غذا در کشور عراق بوده و می باشد،  همچنین یکی از مراکز بهترین اسب های عربی (درست آن اربی یا مدی) است.  از قدیم و حتی از زمان هومر درباره سوار کاری آنها بسیار گفته اند،  و آنها را تازی نامیده اند،  یعنی سواران تازنده،  البته در جایی تازی هم به معنی زنگ بالا معنی کرده اند،  تازی = (تا = بالا + زی یا زنگ = طایفه ای بختیاری)،  که در سوار کاری معروف بودند،  و در دوران قجر تغییر نام داده شدند،  در وبلاگ عکسی از یک سوار زنگ بالا گذاشته ام.  در تاریخ های سنتی ایرانی مانند بندهش،  تاز و تاژ نام ایرانی و طایفه بزرگ ایرانی بود،  قبلاً درباره آنها نوشته ام در جستجوها بیابید.  مرداس = مرد = بخشی از ماد + آس = تک خال،  در کل یعنی انتخاب شده یا آس ماد،  جهت اطلاع بیشتر به حروف هیروکلیف جی مراجعه نمایید.
     عکس یک سوار بختیاری،  عکس شماره 4412 ،  بخشی از اقوام بختیاری در گذشته تازینگ بودند،  تازی = (تا = بالا + زی یا زنگ = طایفه ای بختیاری).
      وقتی با پیگیری شاهنامه متوجه شویم بابل نام ایرانی است،  و عرب وجود تیره ای در ساختار و الگوی ژنتیکی ندارد،  و زبان عربی ساخته و پرداخته ایرانی است،  تازیها نیز یک طایفه چند قوم ایرانی بودند،  پس حمله اعراب عربستان به ایران بی معنی می شود،  و در شاهنامه وجود ندارد.  در شاهنامه از حمله تیره های بنام عرب نامی برده نشده است،  البته در جا هایی از شاهنامه از عرب گفته شده است،  که این منظور ارب های مادی است،  که در بالا توضیح دادم،  و در بازنویسی های کاتبان از دوره حکومت صفویه به بعد،  در نگارشها،  ارب به عرب تغییر داده شده است.
      فردوسی بمنظور اینکه توده های مردم بتوانند شاهنامه را بخوانند،  و از آن سر درآورند،  مجبور بوده نام های دوران خودش را بنویسد،  در ضمن اگر می خواسته از نام های باستانی هم استفاده کنند،  بدلیل تغییر خط منابع در دسترس او،  با خط دوران زندگی او،  و با تغییر آوا ها  که در هر زمان پیش می آمد،  نوشته تاریخی او غیر حقیقی می نمود.  در هر صورت اینجا یاد آوری نمایم،  کلیه کتاب های تاریخی،  که از تاریخ برای ما گفته اند،  خام هستند،  و صرفاً نمی توان آنها را بعنوان تاریخ دانست،  بلکه باید بخشی را بعنوان نظریه یا تحلیل انتخاب کرد،  و برابر با قوانین علمی هم آهنگ نمود،  و سپس از آن بخش بمنظور تکمیل کننده علم بهره برد.
    همه جا بگویید و بنویسید:  ای بیگانگان،  سیمرغ طلایی را که از حسنلو برده اید پس دهید،   هزاران کتیبه ای که از تخت جمشید برده اید پس دهید،  انبوه آثار تاریخی و باستانی را که از ایران برده اید پس دهید.
      دشمنان ملت و تاریخ ایران با دروغ گویی و دروغ نویسی در تاریخ،  می خواستند ایرانیان را کوچک ضعیف و شکست پذیر نشان دهند،  تا منابع ببرند و غارت کنند،  آنها یا می دانستند یا نمی دانستند،  ولی در هر صورت یک هدف داشتند.  تعدادی از آنها نیز اگر از شاهنامه سر در می آوردند،  ولی از آنجا که نوکر استعمار و امپریالیسم بودند،  آنرا مانند نوشته بالا تحریف می کردند،  و دروغ می گفتند.  الان که دارم این را می نویسم،  یکی از این لجن پراکنها،  دارد در یکی از تلویزیون های بیگانه،  می گوید که اعراب به ایران حمله کردند و کشتند و غارت کردند و به اسارت بردند،  دارد می گوید فقط در یک مورد 300 هزار زن ایرانی بردند،  و به آنها تجاوز کردند،  آنقدر پرت و پلا بدون سند و مدرک می گوید،  که فقط فوق سادگان باید باور کنند،  و باور هم می کنند.
      قبلاً در وبلاگ بارها توضیح داده ام،  که ایرانیان بدلایل شرایط اجتماعی حاکم در زمان شاهنشاهی ساسانیان بدینها و مذاهب مختلف گرویدند،  منجمله ایزدیان که امروزه به یزدیان معروف است،  به صابرین،  که امروزه به مندایی معروف است،  به قبطی مسیحی در نیمه جنوب و کلیسای شرقی در نیمه شمالی ایران،  مغتسله که مانوی و مزدکی از آن آمد،  و غیره،  بیشتر این ادیان از همان بیت المقدس پدید آمد،  که بعدها به بابل معروف شد،  و تاریخ نویسان جدید به اشتباه یا عمد،  آنرا به فلسطین کنونی برده اند.  زبان رسمی این دین همان زبان ساخته شده مردم ارب مادی است،  که بعدها عربی گفته شد.  سپس و در  نهایت مردم ایران دین اسلام را پذیرفتند،  که چند علت داشت،  اولی رشد و تکامل فکری و اجتماعی،  دوم تأیید دانشمندان و اندیشمندان زمان،  و سوم حفظ یکپارچگی مردمی،  تا از کشت و کشتار ادیان از یکدیگر جلوگیری شود.
     در اینجا در رابطه با بیت المقدس توضیح کوتاهی بدهم،  در دروغ جنگ صلیبی،  فرنگی های صلیبی می خواستند بین النهرین را بگیرند،  ولی آنها در فلسطین و اسرائیل و لبنان زمین گیر و نابود شدند.  در آن زمان آنجاها کمتر از 500 هزار نفر جمعیت داشت،  زیرا خاک و آب اجازه جمعیت بیشتر را نمی داد.  صلیبیها مجبور شدند بیت المقدس  را 1000 کیلومتر به غرب ببرند،  و بگویند که آنرا فتح کردند،  و از آن تاریخ بیت المقدس در کتاب های تاریخی اروپایی،  و متعاقباً بقیه جهان جابجا شد،  جهت پرسش و پاسخ ها به اینجا مراجعه نمایید.
   عکس بخشی از کتیبه ای که به مکعب الحمرا شهرت یافته است،  این اثر مهم تاریخی سه سال پیش در استان حائل کشور عربستان کشف شده است.  این اثر با جمع دیگری از آثار باستانی تازه کشف شده آن کشور،  در نیمه دوم 2012 و نیمه اول 2013 در اروپا و آمریکا،  با نام جاده های عربستان بنمایش گذاشته شده.  بنا به گفته کارشناسان و مسئولان عربستانی و غربی،  در این کتیبه آثار باستانی ایران و مد (ماد) بخوبی دیده می شود.  عکس شماره 4638،  مشروح در اینجا.
   عکس مراسم رقص "تمنای باران" در روستای باستانی سلم آباد شهرستان درمیان استان خراسان جنوبی کشور ایران،  در بهار 7000 آریایی میترایی،  این مراسم بازمانده از آئین مهر و میترا می باشد،  عکس شماره 4395،  درست بعد از پایان این مراسم دیدنی رقص،  باران مفصلی آمد!!
دشمنی و تحریف شاهنامه
      چند خط نمونه از شاهنامه ای که با تعریف تحریفی در بعضی از وبلاگها دیده می شود:
تاختن سعد وقاس به ایران و فرستادن یزدگرد رستم را به جنگ او
      در شانزدهمین سال پادشاهی یزدگرد،  عمر،  خلیفه اعراب،  سعد  وقاص را با سپاه زیادی برای جنگ با یزدگرد به ایران فرستاد.  سعد وقاص یکی از ژنرال های جنگ آزموده اعراب است،  که در جنگ های زیادی شرکت داشته است.  یزدگرد چون از این سخن آگاه می شود، سپاه زیادی برای مقابله با اعراب فراهم می آورد.
* عمر، سعد وقاص را با سپاه <><> فرستادتا جنگ جوید شاه  *
* چو آگاه شد زان سخن یزدگرد <><> زهر سو سپاه اندر آورد گرد *
    . . . چند تفسیر و سروده دیگر . . .
      یزدگرد ادامه می دهد:  ژنرال اینان آدمی به نام سعد وقاص است،  که جویای گاه و کام است.  من پرچم سپاه ایران را بدست تو می سپارم،  بدون درنگ لشکر ایران را برای جنگ با اعراب آماده کن.
* سپهدار شان سعد وقاص نام <><> که جویای گاه ست و جویای کام  *
* درفش بزرگی و گنج و سپاه <><> ترا داده ام ای پهلو نیکخواه  *
* سپه را بیارای و بر ساز جنگ <><> نباید که گیری زمانی درنگ  *
    . . . چند تفسیر و سروده دیگر . . .
      رستم این را می گوید و زمین را می بوسد و از دربار یزدگرد بیرون می آید.  او سراسر شب را در اندیشه این کار بزرگ به سر می آورد،  صبح روز بعد رستم پهلوان و سردار سپاه را گرد می آورد و برای جنگ با سپاه اعراب آماده می شود.
* زمین را ببوسید و آمد به در <><> همه شب همی بود پر اندیشه سر  *
* چو خورشید تابنده بنمود روی <><> بیامد دمان رستم کینه جوی  *
* برفت و گرانمایگان را ببرد <><> هر آنکس که بودند بیدار و گرد *
      در تفسیر های فوق تحریف وجود دارد،  در سه نمونه ذکر شده،  از اعراب در ابیات شاهنامه گفته نشده و نشده،  ولی در تفسیر چنین وانمود می کند،  که شاهنامه درباره اعراب عربستانی گفته است،  و این از ترفند های چهره های استعماری است،  که برای خوشایند استعمار و امپریالیسم،  و اغفال جوانان اینکار را می کنند.  البته مهم نیست اینگونه کارها باعث می شود،  ما نیز کار متقابل و دفاع تاریخی کنیم.  در ضمن یاد آوری نمایم،  هر نوشته و گفته ای چه از من باشد یا نباشد،  کم و کاست دارد،  و باید با دید علمی بررسی و اصلاح شود. 
   ــ  سعد وقاص = ساد + وگاس = شاد و خجسته سرزمین گاس یا گز.
تصویر شاهنامه ای،  عکس 2600 .
پرسش و پاسخ
   پرسش:  اگر اعراب به ایران حمله نکردند چرا زبان علمی در زمان ابوعی سینا، زاکریای رازی، ابن حیان و... عربی بوده است؟
   پاسخ انوش راوید:  زبان عربی در ادامه تغییر های گویش در زمان و مکان و نیز بمنظور امور دینی و هماهنگی های اجتماعی بود،  و بویژه مخصوص کاهنان معابد بابل بود،  و در آنجا شکل گرفت و تدوین شد،  و بدلایل تاریخ اجتماعی،  این زبان بسرعت گسترش یافت.  با شکل گیری اسلام زبان عربی تا اندلس کشور اسپانیا گسترش یافت،  یعنی از ابتدای ایران غربی تا انتهای اروپای غربی.  با این زبان ملت های زیادی حرف می زدند و می نوشتند و می خواندند،  خود بخود علم با این زبان شکل گرفت،  و دانشمندان و اندیشمندان برای اینکه بتوانند علم فراگیرند و متاع علمی خودشان را بفروشند یا هدیه دهند،  مجبور بودند با زبان عربی بگویند و بنویسند.  تا اینکه از 6500 خورشیدی ایرانی با قدرت گرفتن عثمانیها،  تا حدودی مرز های ایران کنون ایران شکل گرفت،  و متعاقب آن شیعه و سنی و غیره بوجود آمد،  و عموماً ارتباط علمی بزبان عربی قطع شد.  از این تاریخ تا زمان پیدایش زبان های اروپایی در دو سه سده بعد،  زبان فارسی در ایران و هندوستان و ترکستان و... زبان علمی گردید.
   توجه:  امروز عده معدودی مذبوحانه سعی می کنند،  تا نگذارند جوانان ایران از تاریخ و گذشته خود بخوبی و درستی بدانند.  اگر جوانان باهوش هر ملت،  از سرگذشت تاریخی ملت و کشور خود بدرستی ندانند،  نخواهند توانست برای آینده سرزمین و کشور شان برنامه ریزی های درست و خوب داشته باشند.  آن عده معدود با انواع ترفند ها می خواهند مقاصد شوم استعمار و امپریالیسم را پیش ببرند،  همانگونه که دائم دارید می بینید و می شنوید،  دشمنان ایران بیش از 35 سال است با هر اقدامی چه نرم و چه سخت،  در تلاشند که ایران و ایرانیان را بی هویت و عقب افتاده و بی کشور کنند،  و سپس نفت و منابع و منافع ببرند و غارت کنند.
   ــ  جوانان باهوش ایران،  به هر گفته و نوشته دقت کنید،  و از موضوع مهم  تاریخ نویسی استعماری غافل نشوید،  و اغفال ترفند های دشمنان تاریخ ایران نگردید.
 آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا
    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
   توجه 2:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.
ارگ   http://arqir.com