وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

پرسش و پاسخ های شماره 13

پرسش و پاسخ های شماره 13

پیش نویس

      تعداد دیگری از پرسش و پاسخ های قابل توجه پست های مختلف وبلاگ و یا ارسالی با ایمیل،  پرسشها خلاصه شده،  درود و سپاس،  خوب و بد،  و این قبیل را حذف کردم،  و تا آنجا که شده اشتباه های املایی و انشایی و اهانتی آنها را اصلاح نموده ام،  ولی در کل،  امانت داری آزادی نشر و بیان را پاس داشتم.    

   1 ــ  گاهی از پاسخها ممکن است تا یک ماه طول بکشد،  همچنین درصورتی که نظر و پرسش شخصی از قلم افتاد لطفاً تکرار نماید.

   2 ــ  قبل از ارسال پرسش،  کلمات کلیدی پرسش خود را در جستجو های ارگ ایران بنویسید،  به احتمال زیاد پاسخ خود را خواهید یافت،  در صورت نیافتن پاسخ،  با مطالعه صفحات اعلام شده،  می توانید پرسش خود را گویا و جویا تر ارسال نمایید.

تصویر انوش راوید در یک سایت تاریخی،  عکس شماره 3379.

   توجه:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

لوگو جهت آینده ای بهتر در گفتگو های تاریخی و جغرافیایی شرکت کنید،  عکس شماره 1533.

   توجه:  امروزه در ادامه تحقیقات در دانش و بینش،  ممکن است پاسخها تغییر داشته باشند،  اگر در موارد آنها پرسش و شبهه دارید،  با آرامش و دید علمی مطرح نمایید.

پرسشها و پاسخها

5070 تا 5100

   پرسش 5070 انوش راوید:  استاد فرشیدراد عزیز،  آیا فلسفه هفت کشور،  بر پایه دانش جغرافیای تاریخی،  نظری است،  یا نظریه ای در جغرافیای تاریخی است،  یا موضوع دیگری است؟

   پاسخ فرشاد فرشیدراد:  هفت کشور تقسیمات علمی جغرافیایی است،  که شاید بعد نظری داشته اما چون فلسفه آن فراموش شد و تغییراتی کرد و هزاره ها گذشت از صورت نخست خارج گردید و دوباره در عصر حاضر عنوان شده اکنون یک نظریه در جغرافیای تاریخی محسوب میشود.

      یک مثال عرض کنم،  اگر روزی کسی داخل سنگی چند ملیون ساله را بشکافد و یک پیچ پیدا کند چه اتفاقی می افتد؟!   آیا تنها یک پیچ یافته است؟!  تمام دانش ما درباره روند تکامل دانش زیر سوال میرود.

      خیر او الکتریسته یافته... ریاضی پیش رفته یافته،  ساخت ابزار و ماشین و بسیاری چیزهای دیگر را یافته است.  آن پیچ حتی میتواند خبر از انسانهای هوشمند و غیر غارنشین بدهد،  آن پیچ حتی از پزشکی پیشرفته هم خبر میدهد.  چونکه دنده کردن پیچ به چشمهای قوی و انسانهای تندرست نیاز دارد.  آن پیچ به شما میگوید،  که فلز گری و آلیاژ سازی و شیمی کاربردی و متالوژی صنتعتی هم وجود داشته است.  آن پیچ به شما از دانش فیزیک و تحلیل نیروها و استاتیک نیز خبر میدهد.

      در آن سنگ در حقیقت یک کارخانه بزرگ صنعتی با تمام تجهیزات یافت شده است،  که احتمالاً در یک شهر یوده است،  و اینجا مدنیت نیز پیدا میشود،  قانونگذاری و دولتمداری نیز به تبع آن کشف میشود.

      هفت کشور در اینجا،  و آن دیاگرامی که به طور عجیبی تا کنون پنهان بود،  و در کتاب جغرافیای کهن برای نخستین بار از روی متون کهن رسم گردید،  در واقع چنان دانش شگرفی را در خود دارد،  که بسیار از آن پیچ برتر و بالاتر است،  آنهم در حدود حداقل دوازده هزار سال پیش،  و بقول آقای مرغشی "تمام دانش ما درباره روند تکامل دانش زیر سوال میرود"

   پرسش 5071 افشار:  برای من سوال بود که اریاییها از کدام شمال امده اند ولی بامطالعه کتاب استاد پاسخ کاملی برای سوالم گرفتم

   پاسخ استاد فرشیدراد:  آریاییان بیشک از شمال کوچیده،  و این در اوستا بخش وندیداد آمده،  نه تنها به ایران به تمام مناطق جنوب قطب ورود کردند،  چون سرزمین خویش را از دست داده بودند.  از سویی طبیعتاً ایران فعلی هم ساکنینی داشته،  که ربط به آریاییان نداره،  و ممکنه تشابهات ژنتیک هم داشته باشند!  من تا حالا مطالعه منسجمی ندیدم،  که اثبات کنه آریاییان از ایران فعلی بودن!  در حدود سی چهل سال پیش آقای فریدون جنیدی از بنیاد نیشابور،  چنین ادعایی کرد.  بعد خانم دکتر احسانی شاگرد ایشان در کانادا دنبال کرد،  و کم کم دستمایه برخی کسان مانند دکتر درخشانی شد.  که تقریباً همه بی پایه است،  اشتباه اینان نام ایران فعلی است،  که گمان کردند باید آریایی هم از این مکان باشد.  بالطبع مردمان آریایی نیز از همینجا کوشیده باشد!  فهم نادرست جغرافیای تاریخی این کج فهمیها را بدنبال دارد.

   نظر 5072 انوش راوید:  هنوز هیچ سند درباره اینجا و آنجا و کوچ یافت نشده،  و هیچ روش علمی برای این تحقیق هم انجام نشده است.  بررسی و توضیح در تاریخ و جغرافیای تاریخی نظری،  در اینجا.

   جالب:  وقتی می گویم بجای کتاب سنتی،  بهتر است کتاب آنلاین باشد،  برای این است،  که دسترسی به آن خیلی راحت می شود،  حداکثر تیراژ کتاب کاغذی در ایران دوهزار،  اما کتاب آنلاین ده ها هزار است،  و خود بخود آنرا می توان بقیمت خیلی ارزان و سود عالی در اختیار قرار داد.  درصورت عدم دسترسی علاقمندان علوم مربوطه به کتاب مربوطه،  باعث می شود برداشت های مختلف شود،  و این بضرر دانش و نویسنده و دانشمند مربوطه است.  لازم به یاد آوریست کتاب آنلاین متفاوت از کتاب الکترونیک است.

   پرسش و نظر 5073 ضیا:  با سلام و درود در این لینک پاسخی نیافتیم.

   پاسخ انوش راوید:  پاسخ واضح داشت،  چطور متوجه نشدید!  تیتر آن "مهمترین دوران تاریخ تمدن"  بی جهت این تیتر را نگذاشتم.

   ادامه ضیا:  ایا شما این ترجمه بیستون را قبول ندارید؟

   پاسخ انوش راوید:  در اینباره نظر خاصی ندارم،  زیرا از اساس کار کرد این کتیبه مانند کتیبه آنوبانی‌نی است.

   ادامه ضیا:  در ترجمه های درباری و تبلیغی سنگ نبشته بیستون، روش بیمار گونه و وحشیانه داریوش در کشتن، یعنی نشاندن اسیران بر نیزه را با جملاتی چون "بر دار آویختم" یا "به شمشیر کشتم" ترجمه کرده اند تا بر توحش داریوش پرده افکنند! این روش وحشیانه اعدام در یک لوح مفرغی آسوری نیز به نمایش در آمده است که نشان از انتقال این روش اعدام از آسوریان به هخامنشیان دارد.

   پاسخ انوش راوید:  شما توجه به ساختار های تاریخی اجتماع نکردید، و سطحی نگری می کنید،  عزیز در مقاله بیستون پایان شاه خدایی نوشتم،  دوران شاه خدایی یعنی همین کارها.

   ادامه ضیا:  بگفته دیودور سیسیلی مورخ قرن یکم پیش از میلاد، تیرهای مفرغی بلند برای اینگونه اعدامها در کنار تخت جمشید نصب شده بود؛ کارکرد این تیرها همچنین ایجاد رعب و وحشت در دلمردمان زیر سلطه بود.

   پاسخ انوش راوید:  دوران شاه خدایی حلوا پخش نمی کنند،  کتک و کار اجباری و اینچیزهاست.

   ادامه ضیا:  هخامنشیان اینگونه حکومت کردند؛ و سلطه گران جهان امروز نیز جز با کشتار و شکنجه مخالفان و ایجاد فضای رعب و وحشت نمی توانند پابرجا بمانند! تداوم تاریخی شکنجه و کشتار مخالفان بدست مستبدان و سلطه گران نشانگر دیرپایی و ایستایی سنتهای سیاسی زورمدارانه است. پیشرفتهای فنی و ساختاری تنها شکل کشتار و شکنجه را تغییر داده است؛ کشتار مخالفان آسانتر و گسترده تر صورت می گیرد و اگر هم شکنجه های آشکارا فیزیکی کمتر به چشم می آید، از شدت و گستره واقعی آنها کاسته نشده و شکنجه های سخت روانی را هم بر آنها افزوده است. توجیه زور و خشونت نیز تغییراتی را نشان میدهد. اگر داریوش زورمداری و فرمانروایی مطلقه و خشونتهای وحشیانه خود را زیر نام "اورمزد" توجیه می کرد، سلطه گران امروز مرامهای گوناگونی را بخدمت می گیرند. سرکردگان امپریالیسم جهانی از "صلح" و "حقوق بشر" نیز چون ابزار توجیه سلطه گری و جنگ افروزی و کشتار و شکنجه انسانها مدد می گیرند؛ "استوانه کوروش" مدل باستانی این توجیهات نوین است.

   پاسخ انوش راوید:  حتماً مقاله ساختارهای تاریخی اجتماع را بخوانید و دوره های تاریخی اجتماع را علمی و با دید جامعه شناسی تاریخی بررسی کنید.

   ادامه ضیا:  باری، با وجود تغییرات فنی و ساختاری در زندگی اجتماعی، مبانی اندیشه و رفتار سیاسی حاکمان از جهان باستان تاکنون دستخوش تغییرات بنیادی و ماهوی نشده است؛ کما اینکه دردها و نیازها و آرزوهای انسان امروز نیز با گذشته تفاوتی کیفی و بنیادی را نشان نمی دهد. بنابراین مضمون و محتوی روندها و رویدادهای سیاسی گذشته و امروز و فردا یکسانند. آزادیخواهان امروز وارث تاریخی سنتهای مبارزاتی گذشته از جهان باستان تا جهان امروزند؛ سلطه گران بومی و جهانی امروز هم میراث هخامنشیان را بر دوش می کشند. پس چه جای شگفتی است اگر می بینیم که پرستندگان کوروش و داریوش از مستبدان و مزدوران وفادار سلطه گران جهانی بوده اند؛ در حالیکه آزادیخواهان راستین همواره از نغمه های شوم نژادپرستان باستان گرای ایرانی در ستایش کوروش و داریوش و ... به خشم می آمده اند.

   پاسخ انوش راوید:  درست است،  چون ما تاریخ نویس واقعی نداشتیم،  برنامه نویس اجتماعی و سیستم آموزشی آزاد و خیلی چیزهای دیگر نداشتیم،  امیدوارم در آینده جوانهای ایرانی هوشیار تر و با دانش و درک و درایت بیشتر شوند ولی متأسفانه این سیستم آموزشی استعمار زده کار را خیلی سخت و خراب کرده.

   ادامه ضیا:  جناب استاد در وبلاگ شما پر از فحش و توهین است حال مانده ایم که چگونه میشود با این مطالب فرهنگ سازی کرد به راستی اگر فرهنگ سازی به دست شما بود چه بر سر فرهنگ می امد شما در این مطالب جواب سوال مارا نداده اید.

   پاسخ انوش راوید:  لینک بدهید در کدام سطر است تا اصلاح نمایم،  تا لینک ندهید نمی دانم جریان چیست.

   ادامه ضیا:  سوال در ستون 2بند13و14و15کتیبه بیستون چه امده است ان معنی که شما میکنید چیست؟

   پاسخ انوش راویداصل این نوشته ها کپی شده از یک کتیبه چند سده پیش است،  ماجراها را قبول ندارم،  فقط خواهش می کنم وبلاگم را با دقت بخوانید اگر از مطلبی نوشتم لینک های پیوست آنرا هم بخوانید و ببینید که چرا نوشتم.

   ادامه ضیا:  اگر امکانش است بدون توهین؟

   پاسخ انوش راوید:  بیش از ده هزار پرسش را پاسخ دادم،  هزاران فحش و ناسزا شنیدم،  یکی از اینها را با اهانت پاسخ ندادم،  شما کم لطفی می کنید،  همانگونه که به نوشته های وبلاگ هم کم لطفی کردید.   توجه،  این شخص در پاسخ من،  در صفحات پرسش و پاسخ ارگ ایران،  پرسش یکی از هم میهنان را نوشت،  که در واقع اهانت هم نداشت،  و من بنا به اصل آزادی نشر و بیان،  پرسشها و نظرات دیگران را که اهانت مستقیم و بی ادبانه نداشته باشد،  منتشر می کنم.

   مهم:  بمنظور وارد شدن در دانش های تخصصی نظری،  نیازمند زیر بنایی از دانش های مربوطه هستیم،  سیستم آموزشی ایران هیچ تفاوتی بین انواع دانش نگذاشته است،  و همیشه حجم عظیمی از حافظه محوری،  بر پایه نمره و قبولی ارائه کرده،  تا اینکه ایران در رتبه دانش نظری و مهندسی و غیره،  و تولید علم و کالا پائین ترین رتبه را بدست آورد.

   پرسش 5074 محمد:  تازی به چه معنی است؟

   پاسخ انوش راوید:  تاز، تاژ، تاج،  واژه ای باستانی ایرانی است،  شهر تاز یا توز در دشتستان بوشهر قرار داشته،  و خرابه های آن هم اکنون وجود دارد،  این شهر تاریخی دانشمندان زیادی به جهان داده است.  به اشتباه و بمنظور تاریخ نویسی استعماری تازی را مترادف با عرب گفته اند،  و موجب درهم و برهمی تاریخ ایران و اشتباه انداختن ایرانیها در دو سده گذشته شدند.  همین مردم تاز یا تاج،  در ادامه مهاجرت تاریخی،  نام خود را در اوگانستان یا افغانستان همچنان نگهداشتند،  تاجیک یا تاژیک خود را ایرانی واقعی می دانند.

   پرسش 5075 سیما:  درباره مجسمه مرد ایستاده که نوشتید اولین جنگجوی رزمی اشکانی است توضیح بدید؟

   پاسخ انوش راوید:  هیچ کجا ننوشتم اولین،  زیرا در تاریخ اولین نداریم،  هر موضوع تاریخی بنا به یک سری رشد و تکامل حاصل می شود.

  پرسش 5076 مرتضی:  به نظر شما دلیل چشم بادامی بودن مغ ها چیه؟ مگه محیط زندگی شون چجوری بوده؟

   پاسخ انوش راوید:  مغ به معنی دانا و یا روحانی است،  و این شخص می تواند از هر تیره و کیان انسان باشد.

   پرسش 5077 آرش:  درباره اروپه پادشاه ماد توضیح بدید،  چون در وبلاگتون درباره اش نیست و چرا اسمش روی قاره اروپا مونده.

   پاسخ انوش راوید:  هم اینک در جستجو های وبلاگم نوشتم اروپه،  و کلی مطلب دیدم،  تا چند هفته دیگر یک مطلب درباره پیدایش تاریخ نام اروپا می نویسم،  فعلاً لطف نمایید از همان مطالب قبلی با جستجو در وبلاگم استفاده نمایید.

   تصویر شماره هفدهم مجله "اصلاح" منتشر شده به تاریخ ربیع الثانی 1327 هجری قمری ( برابر با آوریل 1909) است،  که در تاریخ نشر خود به نام ایران در زمان قاجاریه اشاره کرده،  و وقایع داخلی آن را نیز به تفصیل بیان کرده است.  اصل آرشیو این مجله به صورت PDF موجود است.

. . .

 مستند های مربوط

مستند های بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید،  لینک آن در ستون کناری

http://arqir.com

 

کلیک کنید:  قحطی بزرگ در ایران

کلیک کنید:  آثار تمدن های ایرانی در جهان

کلیک کنید:  ترفند آتش بازی در تخت جمشید

آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   توجه 2:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری وبلاگ بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید،  و در جهت علم مربوطه وبلاگ،  با استراتژی مشخص یاری نمایید.

   توجه 3:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

ارگ ایران   http://arqir.com

 

کلیک کنید:  تماس و پرسش و نظر http://arqir.com/101-2 

ایران خاستگاه آریایی ها

ایران خاستگاه آریایی ها

   پیش گفتار

      این پست را از اینترنت کپی پیس کردم،  جهت اطلاع بیشتر در جستجوها بنویسید:  دکتر جهانشاه درخشانی،  و مطالب را بیابید.  همچنین میتواند به کتاب مهاجرت آریایی ها از استوره شناس بزرگ ایرانی،  دکتر فریدون جنیدی مراجعه نمایید،  و جهت اطلاع بیشتر در جستجوها بنویسید:  دکتر فریدون جنیدی،  و پیگیری نمایید.

   عکس دکتر جهانشاه درخشانی،  سمت راست،  عکس دکتر فریدون جنیدی،  سمت چپ،  عکس شماره 5945.

مهاجرت‌ های آریاییان و چگونگی آب ‌و هوا و دریا های باستانی ایران

تألیف دکتر جهانشاه درخشانی،  که به زبان های آلمانی و انگلیسی نیز ترجمه شده است.

      بیشتر منابع تاریخی، مردمان امروزه ایران را بازماندگان آریاییانی می‌دانند،  که از سرزمین‌های دوردستِ شمالی به سوی جنوب و سرزمین فعلی ایران کوچ کرده‌اند و مردمان بومی و تمدن‌های این سرزمین را از بین برده و خود جایگزین آنان شده‌اند.

      تاریخ این مهاجرت‌ها با اختلاف‌های زیاد در دامنه وسیعی از حدود 3000 سال تا 5000 سال پیش؛ و خاستگاه اولیه این مهاجرت‌ها نیز با اختلاف‌هایی زیادتر، در گستره وسیعی از غرب و شمال و مرکز اروپا تا شرق آسیا، حوزه دریای بالتیک، شبه‌جزیره اسکاندیناوی، دشت‌های شمال آسیای میانه و قفقاز، سیبری و حتی قطب شمال ذکر شده است. دامنه وسیع این اختلاف‌ها، خود نشان‌دهنده سستی نظریه‌ها و کمبود دلایل و برهان‌های اقامه شده برای آن است.

      اغلب متون تاریخیِ معاصر، این خاستگاه‌ها و این مهاجرت بزرگ را تنها با چند جمله و عبارت کوتاه و مبهم و غیر دقیق به پایان رسانده‌ و این مبادی مهاجرت را دقیقاً معرفی نکرده و آنرا بطور کامل و کافی مورد بحث و تحلیل قرار نداده‌اند. در این متون اغلب به رسم نقشه‌ای با چند فلش بـزرگ اکتفا شده است که از اقصی نقاط سیبـری و از چپ و راست دریای مازندران به میانه ایران زمین کشیده شده است.

      از آنجا که می‌دانیم مهاجرت‌های انسانی و جابجایی تمدن‌ها در طول تاریخ همواره به دلیل دستیابی به «شرایط بهتر برای زندگی» بوده است، در دوران باستان این «شرایط بهتر» بویژه عبارت از آب فراوان‌تر و خاک حاصلخیزتر بوده است. اگر چنانچه بتوانیم دلایلی برای این گمان فراهم سازیم که در روزگار باستان ویژگی‌های آب‌وهوایی و چشم‌انداز طبیعی در فلات ایران مناسب‌تر از روزگار فعلی بوده است؛ و از سوی دیگر مشخص شود که خصوصیات آب‌وهوایی در سرزمین‌های شمالی ایران نامناسبتر از امروز و حتی روزگار باستان بوده است؛ می‌توانیم مهاجـرت بـزرگ آریـاییـان به ایـران امروزی را با تردید مواجه کنیم و حتی احتمال مهاجرت‌هایی از ایران به نقاط دیگر جهان را مطرح سازیم.

      از آنجا که رشد و ازدیاد جمعیت همواره در زیست‌بوم‌های مناسب و سازگار با انسان رخ داده است، بعید به نظر می‌رسد که جوامع کهن، سرزمینِ با اقلیم مناسب و معتدل ایران را نادیده گرفته و در سرزمین‌های همیشه سرد و یخبندان سیبری، روزگار بسر برده و پس از آن متوجه ایران شده باشند. و همچنین می‌دانیم که در تحقیقات میدانی‌ نیز سکونتگاه‌هایی نیز در آن مناطق پیدا نشده است.

      ما در این گفتار به این فرضیه خواهیم پرداخت که ایرانیان یا آریاییان «به ایـران» کوچ نکردند، بلکه این آریاییان از جملة همان مردمان بومیِ ساکن در ایران هستند که «در ایـران» و «از ایـران» کوچ کردند و پراکنش یافتند.

 

    شواهد باستان‌زمین‌شناسی می‌دانیم که آخرین دوره یخبندان در کرة زمین، در حدود 14000 سال پیش آغاز شده و در حدود 10000 سال پیش پایان یافته است. دوره‌های یخبندان موجب ایجاد یخچال‌های بزرگ و وسیع در قطب‌ها و کوهستان‌های مرتفع ‌شده و در سرزمین‌های عرض‌های میانی و از جمله ایران به شکل دوره‌های بارانی و بین‌بارانی نمودار می‌شود. دوره‌های بارانی همزمان با دوره‌های بین‌یخچـالی و دوره‌های بین‌بـارانی همزمان با دوره‌های یخچالی دیده شده‌اند.

      رسوب‌های چاله‌های داخلی نشان می‌دهد که ایران در دوره‌های گرم بین‌یخچالی شاهد بارندگی‌های شدیدی بوده که موجب برقراری شرایط آب‌وهوایی مرطوب و گسترش جنگل‌ها در نجد ایران شده و در دوره‌های سرد یخچالی به استقبال شرایط آب‌وهوایی سرد و خشک می‌رفته است.

      بدین ترتیب در حدود 10000 سال پیش، با پایان یافتن آخرین دوره یخبندان، شرایط آب‌وهوایی گرم و مرطوب در ایران آغاز می‌شود. شواهد باستان‌زمین‌شناسی نشان می‌دهد که با آغاز دوره گرم و مرطوب و عقب‌نشینی یخچال‌ها به سوی شمال، به مرور بر میزان بارندگی‌ها افزوده می‌شود. بطوریکه در حدود 6000 سال تا 5500 سال پیش به حداکثر خود که 4 تا 5 برابر میزان متوسط امروزی بوده است، می‌رسد. متعاقب آن آب دریاچه‌های داخلی بالا می‌آید و به بالاترین سطح خود می‌رسد و تمامی چاله‌ها، کویرها، دره‌ها و آبراهه‌ها پر از آب می‌شوند. این دوره‌ای است که در اساطیر ملل مختلف با نام‌های گوناگون و از جمله توفان عصر جمشید و توفان نوح یاد شده است.

      افزایش بارندگی و طغیان رودخانه‌ها یکبار دیگر در حدود 4500 سال پیش شدت می‌گیرد، اما بزودی بارندگی‌ها پایان یافته و در حدود 4000 سال پیش خشکسالی و دورة گرم و خشکی آغاز می‌شود که در 3800 سال پیش به اوج خود می‌رسد و همانطور که پس از این خواهیم دید، این زمان مصادف با جابجایی بزرگ تمدن‌ها در فلات ایران و افول و خاموشی بسیاری از سکونتگاه‌ها و شهرها و روستاهای باستانی ایران است.

      آب‌وهوای گرم و مرطوب دوران میان 10000 تا 4000 سال پیش، پوشش گیاهیِ غنی و جنگل‌های متراکم و انبوهی را در سرزمین ایران و حتی در صحاری امروزیِ خشک و بی‌آب و علف ترتیب داده بوده است. در آن دوران گسترش جنگل‌ها و عقب‌نشینی صحراهای گرم، سرزمین سبز و خرمی را در ایران بزرگ شکل داده بود و دشت‌های شمال افـغانستان امروزی از سـاوانـاهای وسیع (جنگل‌های تُـنک) و علفزارهای مرطوب پوشیده بوده است.

      فراوانیِ دار و درخت در شمال افغانستان و بخصوص بخش غربی آن که بادغیس (در اوستا «وَئیتی‌گَئِس») خوانده می‌شود, در متن پهلوی بندهش گزارش شده است: ''واتگیسان جایی است پر از دار و پر از درخت''. این وضعیت اقلیمیِ شمال افغانستان در متون تاریخی عصرهای میانه نیز آمده است؛ مسعودی در مروج‌الذهب از بلخ زیبا با آب و درخت و چمنزارهای فراوان، یاد می‌کند؛ واعظ بلخی در فضائل بلخ از صد هزار درخت بلخ نام می‌برد؛ نظامیِ عروضی از قول شهریار سامانی آنجا را به جهت خرمی و سرسبزی از بهشت برتر می‌داند؛ و فریه سیاح، مراتع بادغیس را بهترین مراتع تمام آسیا می‌داند. امروزه بخش‌های وسیعی از بادغیس و بلـخ از صحاری خشک و شن‌های روان تشکیل شده است. این شن‌های روان و بیابان‌های سوزان بویژه در پیرامون کرمان و سیستان با گستردگی هر چه بیشتر دیده می‌شوند؛ در حالیکه در متون تاریخی دو هزار سال پیش به جنگل‌ها و چمنزارهایی در این نواحی اشاره شده است.

      در این زمان سرزمین ایران دارای مراتع بسیار غنی و زیستگاه‌های انبوه حیات وحش بوده است. در این منطقه برکه‌ها، آبگیرها و تالاب‌های طبیعی با آب شیرین که محل زیست انواع آبزیان و پرندگان بوده و همچنین جنگل‌های وسیع و نیزارهای متراکم وجود داشته است.

      بنابر داده‌های بخش‌های بالا در فاصله 10000 تا 4000 سال پیش، آب‌وهوای گرم و بارانی در سراسر فلات ایران حکمفرما بوده است که علاوه بر آن سطح زمین و رودها و همچنین مصب رودها پایین‌تر از امروز و سطح دریاچه‌ها و آبگیرها بالاتر از سطح امروزی آنها بوده و در نتیجه همه چاله‌های داخلی، سرزمین‌های پست کنار دریاچه‌ها، دره‌ها، کویرها و رودهای خشک امروزی از آب فراوان و شیرین برخوردار بوده‌اند و در سراسر ایران اقلیمی سرسبز با مراتع پهناور و فرآورده‌های گیاهی و جانوری غنی وجود داشته و شرایط مناسبی برای زندگانی انسانی مهیا بوده است.

      شواهد باستان‌شناسی شرایط آب‌وهوایی گرم و مرطوب در مابین 10000 تا 4000 سال پیش را یافته‌ها و نشانه‌های باستان‌شناختی نیز تأیید می‌کند. از سویی بخش بزرگی از تپه‌های باستانی و سکونتگاه‌های کهن ایران از نظر زمانی به همین دوره 6000 ساله گرم و پر باران تعلق دارند و همه آن‌ها در کنار کویرهای شوره‌زار، رودهای خشک و مناطق بی‌آب و علف پراکنده‌اند که این نشان از شرایط بهتر آب‌وهوایی در زمان شکل‌گیری و دوام آن تمدن‌ها دارد.

      استقرار این تمدن‌ها در کنار چاله‌ها و کویرهای خشک و نمکزار، نشانه وجود آب فراوان و شیرین در آنها بوده است و خشک‌رودهای امروزیِ مجاور تپه‌ها، آب کافی و زلال اهالی شهر یا روستا را تأمین می‌کرده است.

      از سویی دیگر درکنار دریاهای امروزی نشانه‌ای از تپه‌های باستانی به چشم نمی‌خورد. تپه‌های باستانی در جنوب با ساحل خلیج‌فارس فاصله‌ای چند صد کیلومتری دارند که نشان می‌دهد در دوران یخبندان که سطح دریاهای جنوب پایین‌تر از سطح فعلی بوده، پس از بالا آمدن آب دریا، سکونتگاه‌های انسانی به زیر آب رفته است و در دوران بین‌یخبندان که سطح دریاهای جنوب بالاتر و همچنین سطح زمین پایین‌تر بوده و رسوب‌های ناشی از سه رود بزرگِ کارون، دجله و فرات کمتر جایگیر شده بودند، آب خلیج‌فارس تا نزدیکی‌های تمدن‌های آنروز در شوش و سومر می‌رسیده است. کتیبه‌های سومری به روایت این نفوذ آب‌ها به درون میاندورود پرداخته و از شهر باستانی «اریدو» به عنوان "شهری در کنار دریا" نام برده‌اند.

      سکونتگاه‌های باستانی در شمال و در کرانه دریای مازندران نیز با ساحل فاصله‌ای ده‌ها کیلومتری دارند، که نشان می‌دهد در زمان رونق آن‌ باششگاه‌ها، سطح دریای مازندران بالاتر از امروز بوده است. همچنین باقیمانده سدهای باستانی و از جمله سد و بندهای ساخته شده بر روی دره‌ها و آبراهه‌های کوه خواجه در سیستان نیز نشانه بارندگی‌های بیشتر در زمان خود است. این بندها آب مصرفی لازم برای نیایشگاه‌ها و دیگر ساختمان‌های بالای کوه خواجه را تأمین می‌کرده‌اند. امروزه نه تنها آن آبراهه‌ها، بلکه حتی دریـاچـه هـامـون نیز کاملاً خشک شده است. خشکسالی‌های کوتاه مدت اخیر در ایران نشان داد که حتی چند سال کمبود بارندگی می‌تواند به سرعت دریاچه‌ها و آبگیرها و رودهای بزرگ را خشک سازد و چرخه حیات و محیط زیست را در آنها نابود کند. خشک شدن دریاچه ارژن در فارس و زاینده‌رود در اصفهان نمونه‌ای از این پدیده نگران کننده بود.

      نشانه‌های باستان‌شناختی، همچنین آثار رسوب‌های ناشی از سیل‌های فراوان در حدود 5500 سال پیش را تأیید می‌‌کند. به عنوان نمونه می‌توان از حفاری قره‌تپه توسط استاد میر عابدین کابلی در منطقة قم‌رود که با هدف ثبت دامنه دگرگونی‌ها و تغییرات ناشی از طغیان آب‌ها انجام شد، نام برد. بر این اساس در حدود 5500 سال پیش وقوع سیل‌های مهیبی منجر به متروک و خالی از سکنه شدن کل منطقه قم‌رود و مهاجرت مردم به ناحیه‌های مرتفع‌تر مجاور شده است.

      علاوه بر اینها, وجود نگاره‌های روی سفال از غزال، فیل، گوزن، پرندگان وابسته به آب و آبزیان، و حتی لاک‌پشت، ماهی و خرچنگ، نشانه شرایط مطلوب آب‌وهوایی در زمان گسترش آن تمدن‌ها بوده است.

      در اینجا باید به این نکته مهم نیز اشاره کرد که همزمان با دوره‌ای که در فلات ایران شرایط محیط زیست بسیار مطلوب برای جوامع انسانی وجود دارد و از آن بهره‌برداری نیز می‌شود، در سراسر سرزمین سیبری و شمال آسیای میانه و شمال قفقاز که آن ناحیه‌ها را محل کوچ و مهاجرت آریاییان به حساب می‌آورند، تنها چند نمونه معدود از گورپشته یا شواهدی از زندگی غیر یکجا‌نشینی پیدا شده است که از جمله آنها می‌توان از پناهگاه‌هایی در بخش‌های شمالی حوضه آبریز دریاچه آرال نام برد. در آن زمان، در آن سرزمین‌ها تنها سرما و یخ‌‌های باقیمانده از دوره یخبندان حکمفرما بوده و آنچه پیدا شده عموماً متعلق به عصرهای جدیدتر و کوچ ایرانیان و اقوام دیگر به آن نقاط می‌باشد.

      شواهد اسطوره‌شناسی و متون کهن از نگاه اسطوره‌شناسی و متون کهن، افسانة توفان یادگاری از دوران پر باران و مرطوب گذشته است. در متون پهلوی و از جمله بنـدهش آمده است که «تیشتر» بارانی بساخت که دریاها از او پدید آمدند و همه جای زمین را آب فرا گرفت و خشکی‌های روی زمیـن بر اثر بالا آمدن آب به هفت پاره یا هفت کشور تقسیم شدند.

      در وندیداد از دیوی بنام «مَهرَک اوشا» که در برخی نامه‌های پهلوی به «ملکوش» و در مینوی‌خرد بنام «ملکوس» آمده، نام برده شده که دیوی است مهیب که به مدت چند سال زمین را دچار باران و تگرگ و برف و باد و باران می‌کند.

      به روایت وندیداد، اهورامزدا جمشید را از این آسیب آگاه می‌سازد و دستور ساخت جایگاهی بنام «وَر» را به جمشید می‌دهد تا هر یک از آفریدگان پاک آفریدگار، از مردم و مرغان و پرندگان و چارپایان و گیاهان و تخم گیاهان و آتش و هر آنچه زندگی مردمان را بکار آید را در آن جایگاه نگاه دارد و پس از سپری شدن هجوم این دیو و فرو نشستن توفان، از آن پناهگاه بدر آیند و جهان را دوباره آبادان سازند و از نیستی برهانند.

      این سرگذشت ایرانی به شکل‌های گوناگونی روایت شده است. از جمله هندوان بر این اعتقادند که توفان بزرگ موجب گرفتاری «مانو» شد, اما «ویشنو» که خود را به شکل یک ماهی با شاخی بزرگ ساخته بود، کشتی او را راهنمایی کرد تا بتواند در «کوهستان‌های شمالی» فرود آید. ویشنو خود قبلاً مانو را از توفان بزرگ آگاه کرده و به او فرمان مقابله داده بود. مانو به هفت دانشمند و یک جفت نر و ماده که از همه جانداران گیتی در کشتی داشت، فرمان داد تا از کشتی پیاده شوند و همراه با خشکیدن آب‌ها در سرزمین‌ها گسترده شوند. مانو تخم همه گیاهان را نیز با خود برداشته بود.

      عبارت «کوهستان‌های شمالی» در داستان‌های هندیانی که در سرزمین‌های پیرامون رود سند (هند) و پنجاب زندگی می‌کردند، اشاره آشکاری است به کوچ آنان از کوهستان‌های پـامیـر و بـدخشـانِ افغانستان امـروزی که از اصلی‌ترین سرزمین‌های ایرانی بوده است.

      روایت دیگری از توفان بزرگ، داستان توفان نوح است که قدیمی‌ترین روایت شناخته شده آن به سومریان تعلق دارد و بعدها مورد اقتباس بابلیان و اکدیان قرار می‌گیرد و در کتاب عهد عتیق (تورات) هم تکرار می‌شود.

 

    سرگذشت توفان بزرگ و سیلاب‌ها، همچنین در تاریخ‌های سنتی چینیـان نیز آمده است. به موجب «کتاب‌های خیزران» در زمان «یـو» yu ، مؤسس سلسله «شیـا» یا نخستین سلسله، سیلاب‌های عظیمی سراسر امپراطوری را تا بلندترین تپه‌ها در بر گرفت. «یـو» با کمال شایستگی موفق به فرو نشاندن سیلاب‌ها در مدت سیزده سال می‌شود.

      شواهدی از وضعیت دریاهای باستانی در آثار ابوریحان بیرونی (همچون «تحدید نهایات‌الاماکن») نیز به چشم می‌خورد. بیرونی هنگام شرح ساخته شدن آبراهة سوئز به فرمان پادشاهان ایرانی، از دریایی به جای سرزمین‌های سفلای مصر یاد می‌کند؛ دریایی که وجود آن در آثار هرودت نیز نقل شده است. او اعتقاد دارد که در دوران پادشاهی میانه مصر، این دریا بحدی گسترش داشته است که کشتی‌ها نه تنها در شاخابه‌های نیل، بلکه بر روی دشت‌های خشک امروزی نیز ره می‌سپرده‌اند و هنگام عزیمت به ممفیس از کنار اهرام می‌گذشته‌اند.

      افسانه‌ها و روایت‌های شفاهیِ نقل شده از زبان مردمان مناطق کویریِ مرکزی ایران، وجود دریایی بزرگ در جای کویر خشک امروزی را تأیید می‌کند. نگارنده داستان‌های متعددی در شهرهای دامغان، ساوه، کاشان، زواره، میبد، نائین، یزد و بردسکن شنیده است که در اغلب آنها به دریای بزرگ، جزیره‌های متعدد، بندرگاه‌ و لنگرگاه و حتی به فانوس دریایی اشاره شده است. در ادامه، نگارنده به دو نکته دیگر تنها اشاره‌ای می‌کند:

      نخست، روایت فرگرد دوم وندیداد و پهناور شدن زمین و گسترش مردمان بخاطر افزونی جمعیت در زمان جمشید و به سوی نیمروز و به راه خورشید، که به گمان نگارنده سوی نیمروز یا جنوب در اینجا اشاره به سوی تابش خورشید گرم نیمروزی و گرم شدن هوا است و نه اشاره به سمت گسترش جوامع انسانی، که در اینباره تعبیر "به راه خورشید"، سمت و سوی پراکنش که از «شرق به غرب» است را بهتر روشن می‌سازد.

      و دیگر، سرگذشت فریدون در شاهنامه فردوسی و تقسیم پادشاهی جهان بین سه پسرش ایرج و سلم و تور که اشاره‌ای به مهاجرت ایرانیان از دل ایران به سوی سرزمین‌های شرقی و غربی است. سلم و توری که بعدها و به موجب گزارش‌های ایرانی به برادر کوچک خود تاختند و اشاره‌ای است به یورش باشندگان سرزمیـن‌های شرقی و غربی ایران به سرزمین مادری خود.

      اما پس از این دوران طلایی یعنی در حدود 4000 تا 3800 سال پیش خشکسالی و قحطی بزرگی به وقوع می‌پیوندد و دوره گرم و مرطوب جای خود را به دوره گرم و خشک می‌سپارد. در این زمان سطح آب‌ها به سرعت پایین می‌رود و دریاچه‌ها و رودهای کوچک‌تر خشک می‌شوند و سکونتگاه‌های انسانی را با بحرانی بزرگ مواجه می‌سازد. بحرانی که با کمبود آب آغاز شده و به سرعت تبدیل به کمبود مواد غذایی، رکود و نابودی کشاورزی، گسترش بیابان‌ها، نابودی مراتع، از بین رفتن زیست‌بوم طبیعی و عواقب بغرنج آن می‌شود.

      این خشکسالی موجب می‌شود تا مردمان ساکن در ایران، مردمانی که پس از توفان بزرگ از کوهستان‌ها فرود آمده و سرزمین‌های پیشین خود را دگر باره آباد ساخته بودند، باز هم دگرباره و علیرغم میل قلبی خود، به دنبال یافتن سرزمین‌های مناسب‌تر به جستجو و کوچ‌های دور و نزدیک بپردازند و بی‌گمان چنین رویدادهای نامطلوب طبیعی و کمبودهای نیازمندی‌های انسانی، موجب اختلاف‌ها، درگیری‌ها، جنگ‌ها و ویرانی‌ها می‌شده است. درگیری‌هایی که وقوع آن مابین ساکنان واحه‌ای کوچک و هنوز کم و بیش حاصلخیز، با تازه از راه رسیدگانِ جستجوگرِ آب و زمین، اجتناب ناپذیر است.

      این پیامدها را کاوش‌های باستان‌شناسی تقریباً در همه تپه‌های باستانی ایران تایید کرده است: «پایان دوره زندگی انسان در حدود 4000 سال پیش و همراه با لایه‌ای از سوختگی و ویرانی». نابودی و سوختگی‌ای که نه فرآیند یورش آریاییان، بلکه نتیجه درگیری‌هایی بر سر منابع محدود نیازهای بشری بوده است و تا حدود 3500 سال پیش به طول می‌انجامد، صدها سالی که به جز معدودی تمدن‌های جنوب‌غربی ایران و شهرهای میاندورود، به ندرت در تپه‌های باستانی آثار زندگی در این دوره را بدست می‌آوریم. این سال‌های سکوت نسبی در سرگذشت ایران، شباهت زیادی به شرایط پادشاهی ضحاک در شاهنامه فردوسی دارد.

      در پایان این دوره و همزمان با آغاز عصر آهن یعنی در حدود 3500 سال پیش، بهبود وضعیت آب‌و‌هوایی به تدریج آغاز می‌شود و زمینه را برای گسترش وشکوفایی تمدن‌های نوین ایـرانی فراهم می‌سازد که در حدود 2800 سال پیش به شرایط مطلوب اقلیمیِ پیشین خود دست می‌یابد.

      با توجه به نکات بالا مسئله کوچ آریاییان از شمال به سوی سرزمین فعلی ایران و آسیای میانه ممکن به نظر نمی‌رسد. آنچه بیشتر به ذهن نزدیک می‌آید، اینست که آریاییان همان مردمان بومی‌ای هستند که از روزگاران باستان در این سرزمینی که از هر حیث برای زندگانی مناسب بوده است، زیسته‌اند و آثار تمدن آنان به فراوانی در این سرزمین دیده شده و در جای دیگری اثری از سکونت آنان به دست نیامده است. بدرستی که تغییرات فرهنگی و تمدنی عصر آهن نتیجة منطقی تکامل عصر مفرغ است و نه تحولاتی ناشی از ورود اقوام دیگر به منطقه. این آریاییانِ ساکن بومی ایران، هنگام افزایش شدید بارندگی دست به مهاجرت به سوی زمین‌های مرتفع می‌زدند؛ و هنگام کاهش شدید بارندگی به زمین‌های پست و هموار پیشین باز می‌گشتند. اینان پس از توفان بزرگ دستکم دو بار از دل ایران به سوی نقاط دیگر مهاجرت کرده‌اند:

    1-  یکبار پس از عقب‌نشینی دریاها و دریاچه‌های داخلی و خشک شدن باتلاق‌های باقیمانده از توفان بزرگ، که از کوهستان‌های مجاور به سوی جلگه‌ها و دشت‌های رسوبیِ هموار و حاصلخیز، کوچ کرده و فرود آمدند؛ که در نتیجه، این مهاجرت‌ها کوچی «عمودی»، از ارتفاعات به سوی دشت‌ها و وادی‌ها بوده است. زمان آغاز این جابجایی‌ها در میانه دوره گرم و مرطوب، و پس از پایان بارندگی‌های شدیدِ موسوم به توفان عصر جمشید یا توفان نوح، و حدود 5500 سال پیش بوده است. به عنوان نمونه‌ای از اینگونه مهاجرت‌ها می‌توان از دو کوچ بزرگ نام برد: نخست، کوچ هندیان آریایی از پیرامون کوهستان‌های هندوکش به سرزمین‌های تازه خشک شدة پنجاب و پیرامون رود سند که یادمان تاریخی آن در متون کهن «ریگ‌و‌دا»ی هندوان باقی مانده است؛ و دیگری، کوچ عیلامیان و سومریان، که از کوهستان‌های غربی ایران به سرزمین‌های باتلاقیِ تازه خشک شدة خوزستان و میاندورود یا بین‌النهرین انجام شده است. در بخش‌های کهن کتاب عهد عتیق یا تورات (سِفر پیدایش، باب یکم)، رویداد کـوچ سـومـریان آشکارا مهاجرتی "از مشـرق" به سوی زمینِ سـومـر یا شِنعـار، مورد توجه و اشاره قرار گرفته است. این گروه اخیر اندیشة ایجاد تمدن را با خود تا درة نیل و مصر در آفریقا پیش بردند و مصریان با بهره‌گیری از آن به پیشرفت‌های بزرگی نائل آمدند. در این باره حتی فرضیه‌هایی دائر بر مهاجرت فنیقیان از سواحل خلیج فارس به کرانه دریای مدیترانه مطرح است. از سوی دیگر می‌دانیم که سومریان از نظر جسمانی شباهت کاملی به ساکنان بلوچستان و افغانستان امروزی و درة سند داشته‌اند؛ آثار هنری و معماری آنان گواهی می‌دهد که تمدن سومر و تمدن شمال‌غرب هندوستان یا سرزمین‌های شرقیِ ایرانی، به یکدیگر همانند بوده‌اند و بی‌گمان از یک خاستگاه سرچشمه گرفته‌اند. کاوش‌های اخیر استاد یـوسف مـجیدزاده در منطقة جـیرفـت این فرضیه را بیش از پیش تقویت کرده است.

    2-  و بار دیگر، مهاجرت‌هایی به هنگام خشکسالیِ مابین 4000 تا 3500 سال پیش که به دنبال ناحیه‌های مناسب‌تر، محل زندگانی خود را تغییر داده و از پی زیستگاه‌های بهتر، از ایران یا به تعبیر سومریان، از "سرزمین مقدس" مادری خود به سوی سرزمین‌های دیگر متوجه شدند و سکونتگاه‌هایی را که در 5500 سال پیش فراهم ساخته و مدت 1500 سال در آنها زندگی کرده بودند را بر اثر رویدادهای ناگوار اقلیمی ترک کردند.

 

      در سرزمین باستانی ایران بزرگ، اقوام و مردمان گوناگونی زندگی می‌کرده‌اند که یکی از آنان و احتمالاً نام عمومیِ فرهنگیِ همة آنان «آریـایـی» بوده است. «همة اقوام و مردمان ایرانِ امروزی»، فرزندان «همة آن اقوام و مردمان کهن» و از جمله آریاییان هستند. اینان در طول زمان و همراه با تغییرات اقلیمی و آب‌و‌هوایی دست به کوچ‌های متعدد و پرشمارِ کوچک و بزرگی زده‌اند که عمدتاً از بلندی‌های کوهستان به همواری‌های دشت و بالعکس بوده است. خاستگاه تاریخ ایرانیان را نمی‌توان تنها به انگاره مهاجرتی که زمان نامشخص، مبدأ نامعلوم، مقصدی ناپیدا و مسیری ناشناخته دارد، منسوب دانست و تنها آنان را نیاکان ایرانیان امروزی شناخت.

      در باورهای ایرانی کهن «شمال» یا «اپاختر» پایگاه اهریمن است؛ جایگاه دیوان و نابکاران و درِ ورود به دوزخ است. ایرانیانی که همواره به سرزمین مادری و خاستگاه خود و وطن خود عشق ورزیده‌اند، اگر سرزمین‌های شمالی خاستگاه آنان بود، در بارة آن اینچنین سخن نمی‌راندند.

      با توجه به همه شواهدی که تا اینجا بطور خلاصه گفته شد، به نظر می‌رسد که ایرانیان یا آریاییان «به ایران» کوچ نکردند؛ بلکه «در ایران» و «از ایران» کوچ کرده‌ و به نقاط دیگر پراکنده شده‌اند.

کلیک کنید:  استون هنچ ایرانی

کلیک کنید:  جغرافیای تاریخی ایران

کلیک کنید:  دروغ مهاجرت آریایی ها به ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبسایت به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir

 

کلیک کنید:  تماس و نظر