وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

ترجمه منشور کوروش بزرگ

ترجمه منشور کوروش بزرگ

پیش نویس

      کوروش بزرگ تنها یک شاه و یا یک بزرگ دوران باستان نبوده،  بلکه امروزه خار،  که چه عرض کنم،  تیر قوی و کوبنده ملت ایران و جوانان دانای ایران به پیکر دشمنان ایران و تاریخ ایران است.

      این استوانه در سال 1285 خورشیدی در شهر باستانی بابل عراق کشف شد.  به گفته باستان شناسان،  مربوط به سال 538 قبل از میلاد است،  که به دستور کوروش هخامنشی پس از فتح بابل نوشته شده است.  استوانه کوروش بزرگ اکنون در لندن نگهداری می شود.

تصویر انوش راوید با لوح کوروش بزرگ،  زمستان 1389،  عکس شماره 3337.

   توجه:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

لوگو داشته های تاریخی ما آرزوی دیگران است،  عکس شماره 1616.

این برگه پیوست کوروش بزرگ ایران و ایرانیان است.

. . . ادامه دارد و باز نویسی می شود . . .

ماجرای کشف و تاریخ استوانه

      استوانهٔ کوروش بزرگ یا منشور حقوق بشر کوروش،  لوحی از گل پخته ‌است،  که در ۵۳۸ ق.م،  به

فرمان کوروش هخامنشی،  بزرگ سلسله هخامنشیان نگاشته شده‌ است.  نیمهٔ نخست این لوح از زبان رویداد نگاران بابلی،  و نیمهٔ پایانی آن سخنان و دستور های کورش هخامنشی به زبان و خط میخی اکدی (بابلی نو) نوشته شده‌ است.

      این استوانه در ۱۲۵۸ خورشیدی یا ۱۸۷۹ میلادی،  هنگام کاوش‌ های باستان‌شناسی گروه بریتانیایی،  توسط هرمزد رسام،  باستان‌شناس بریتانیایی آسوری ‌تبار،  در محوطهٔ باستانی بابل در بین‌النهرین (میان‌رودان)،  در نیایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک، خدای بزرگ بابلی) در شهر بابل باستانی پیدا شد،  و در بخش ایران باستان موزه بریتانیا شهر لندن نگهداری می‌شود.

      این استوانه شامل نوشته‌ هایی به خط میخی است،  جنس آن از گل رس است،  ۲۲٫۵ سانتی‌متر طول و ۱۱ سانتی‌متر عرض دارد،  و دور تا دور آن ۴۵ سطر (به جز بخش‌ های تخریب ‌شده) به خط و زبان اکدی (بابلی نو) نوشته شده ‌است.  بررسی‌ های بعدی نشان داد که نوشته‌ های استوانه در ۵۳۸ ق.م،  به فرمان کوروش بزرگ پس از شکست دادن نبونید و تصرف کشور بابل،  نوشته شده ‌است.

      از سوی دیگر، در سال ۱۳۷۵ آشکار شد بخشی از یک لوح استوانه ‌ای،  که آن را متعلق به نبونید پادشاه بابل می ‌دانستند،  در حقیقت پاره‌ ای از استوانهٔ کوروش بزرگ،  از سطر های ۳۶ تا ۴۳ است.  پس از آگاهی این پاره از لوح استوانه ‌ای،  که در دانشگاه ییل (Yale) در آمریکا نگهداری می‌ شد،  به موزه بریتانیا در لندن انتقال داده شد،  و به استوانهٔ اصلی پیوست گردید.

   مهم:  این استوانه یا لوح،  را می توان اولین بیانیه حقوق بشر نامید،  چون اولین تلاش در ساختارهای تاریخی اجتماع برای گذر از دوران برده داری شاه خدایی،  به دوران شاهنشاهی بود.  این گذر بیش از 200 سال زمان برد،  یعنی تمام دوران هخامنشی.  در این موارد زیاد نوشتم،  در انتهای سلسله هخامنشیان،  دوران به سازمان قبیله ای از ساختارهای تاریخی اجتماع،  یعنی حکومت اشکانیان سپرده شد.

عکس استوانه یا منشور کوروش بزرگ

عکس استوانه یا منشور کوروش بزرگ،  عکس شماره 1001 .

ترجمه اصلی و کامل منشور کوروش

از دکتر شاهرخ رزمجو

      بیشتر ترجمه هایی که از آن منتشر شده است نادرست و متفاوت با متن واقعی آن می باشد این ترجمه توسط دکتر شاهرخ رزمجو موزه دار ایران باستان از بخش خاورمیانه در موزه بریتانیا و دارای مدرک دکترای باستان شناسی از دانشگاه لندن و استاد دانشگاه تهران منتشر شده است .

توضیح ــ  قسمت هایی که درون قلاب [ ] مشخص قرار دارند به دلیل آسیب دیدگی توسط گروه مترجم بازسازی شده اند.

پرانتز ها برای توضیح بیشتر و تکمیل جملات اضافه شده اند

شماره ها مربوط به سطر های استوانه منشور کوروش می باشند و قسمت های نقطه چین در استوانه از بین رفته اند .

ترجمه ی اصلی و کامل منشور کوروش

1-  [ آن هنگام که ............ مردوک ] پادشاه همه آسمان ها و زمین،  کسی که ..... که با ..... یش،  سرزمین های دشمنانش را لگد کوب می کند

 2-  ............... با دانایی گسترده، ......... کسی که گوشه های جهان را زیر نظر دارد

 3-  ..... ........... فرزند ارشد [ او ] ( بلشزر) ، فرومایه ای به سروری سرزمینش گمارده شد

 4-  ........ ....... [ اما ] او [ فرمانروایی ] ساختگی برای آنان قرار داد

 5-  نمونه ای ساختگی از اسگیل [ ساخت و ] ................. برای (شهر) اور و جاهای دیگر فرستاد

 6- آیین هایی که شایسته آنها ( خدایان / پرستشگاه ها) پیشکشی [ هایی نا پاک ] ............ [گستاخانه] ........ هر روز یاوه سرایی می کرد و [ اهانت آمیز ]

 7-  ( او ) پیشکشی های روزانه را باز داشت،  او در [ آیین ها دست برد و] ................... درون پرستشگاه ها برقرار [ کرد ] در اندیشه اش به ترس از مردوک - شاه خدایان - پایان داد

 8-  هر روز به شهرش ( شهر مردوک) بدی روا می داشت ................. همه مردما [ نش را .......] (مردمان مردوک) با یوغی رها نشدنی به نابودی کشاند .

 9-  انلیل خدایان (مردوک) از شکوه ایشان بسیار خشمگین شد و ............... قلمرو آنان خدایانی که درون آن ها می زیستند محراب هایشان را رها کردند

 10-  خشمگین از اینکه او (نبونید) - (آنان را) - ( خدایان غیر بابلی) - به شوانه (بابل) وارد کرده بود [دل ] مردوک بلند [ پایه ؛ انلیل خدایان ] به رحم آمد ...... ( او) بر همه زیستگاه هایی که جایگاه های مقدسشان ویران گشته بود

 11-  و مردم سرزمین سومر و آکد،  اندیشه کرد (و) بر آنان رحم آورد،  او همه سرزمین ها را جست و بررسی کرد

 12-  شاهی دادگر را جستجو کرد که دلخواهش باشد،  او کوروش شاه (شهر) انشان را به دستانش گرفت و او را به نام خواند،  (و) شهریاری او بر همگان را به آوای بلند اعلام کرد

 13-  او (مردوک) سرزمین گوتی (و) همه سپاهیان ماد را در برابر پاهای او (کوروش) به کرنش درآورد و همه مردمان سر سیاه (عامه مردم) را که (مردوک) به دستان او (کوروش) سپرده بود

 14ـ  به دادگری و راستی شبانی کرد،  مردوک سرور بزرگ که پرورنده مردمانش است،  به کارهای نیک او (کوروش) و دل راستینش به شادی نگریست

 15-  (و) او را فرمان داد تا به سوی شهرش (شهر مردوک) بابل برود،  او را واداشت (تا) راه، تین تیر (بابل) را در پیش گیرد و همچون دوست و همراهی در کنارش گام برداشت

 16-  سپاهیان گسترده اش که شمارشان همچون آب یک رودخانه شمردنی نبود،  پوشیده در جنگ افزارها در کنارش روان بودند

 17-  (مردوک) سروری که با یاری اش به مردگان زندگی بخشید (و) آنکه همه را از سختی و دشواری رهانید، او (نبونید) شاهی که از او نمی هراسید را در دستش (کوروش) نهاد

 18-  همه مردم تین تیر (بابل) تمامی سرزمین های سومر و اکد،  بزرگان و فرمانداران در برابرش کرنش کردند (و) بر پاهایش بوسه زدند،  از پادشاهی او شادمان گشتند و چهره هایشان درخشان شد

 19-  (مردوک) سروری که با یاری اش به مردگان زندگی بخشید (و) آن که همه را از سختی و دشواری رهانید،  آنان او را ستایش کردند و نامش را ستودند

 20-  منم کوروش،  شاه جهان،  شاه بزرگ،  شاه نیرومند،  شاه بابل،  شاه سومر و آکد،  شاه چهار گوشه جهان

 21-  پسر کمبوجیه،  شاه بزرگ،  شاه شهر انشان،  نوه کوروش،  شاه بزرگ،  [شاه شهر] انشان، از نسل چیش پیش،  شاه بزرگ،  شاه شهر انشان

  22-  دودمان جاودانه پادشاهی که (خدایان) بل و نبو،  فرمانرواییش را دوست دارند (و) پادشاهی او را با دلی شاد، یاد می کنند،  آنگاه که با آشتی به [درون] بابل آمدم

 23-  جایگاه سروری (خود) را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم،  مردوک،  سرور بزرگ،  قلب گشاده کسی که بابل را دوست دارد [همچون سرنوشتم] به من [بخشید] (و) من هر روز ترسنده در پی نیایش او بودم

 24-  سپاهیان گسترده ام با آرامش درون بابل گام بر می داشتند،  نگذاشتم کسی در همه [سومر و] آکد هراس آفرین باشد

 25-  در پی امنیت [شهر] بابل و همه جایگاه های مقدسش بودم، برای مردم بابل ...................، که بر خلاف [خواست خدایان] یوغی بر آنان نهاده بود که شایسته شان نبود

 26-  خستگی هایشان را تسکین دادم (و) از (بندها) رهایشان کردم، مردوک، سرور بزرگ، از رفتار [نیک من] شادمان گشت (و)

 27-  به من، کوروش، شاهی که از او می ترسد و کمبوجیه پسر تنی [ام و به] همه سپاهیانم

 28-  برکتی نیکو ارزانی داشت، بگذار ما با شادی در برابرش باشیم، در آرامش، به [فرمان] والایش، همه شاهانی که بر تخت نشسته اند

 29-  از هر گوشه (جهان) از دریای پایین، آنان که در سرزمین های دور دست زندگی می کنند،

 (و) همه شاهان سرزمین (آمورو) که در چادر ها زندگی می کنند، همه آنان،

 30-  باج سنگینشان را به شوانه (بابل) آوردند و بر پاهایم بوسه زدند از (شوانه / بابل) تا شهر آشور و شوش

 31-  آکد، سرزمین اشنونه، زمبن، شهر متورنو، در تا مرز گوتی [جایگاه های مقدس آن سوی] دجله که از دیرباز محراب هایشان ویران شده بود

 32-  خدایانی را که درون آنها ساکن بودند به جایگاه هایشان باز گردانیدم و (آنان را) در جایگاه ابدی خودشان نهادم، همه مردمان آنان (آن خدایان) را گرد آوردم و به سکونتگاه هایشان بازگرداندم و

 33-  خدایان سرزمین سومر و آکد را که نبونید - در میان خشم سرور خدایان - به شوانه (بابل) آورده بود، به فرمان مردوک، سرور بزرگ، به سلامت

 34-  به جایگاهشان باز گرداندم، جایی که دلشادشان می سازد باشد تا خدایانی که به درون نیایشگاه هایشان باز گرداندم

 35-  هر روز در برابر بل و نبو، روزگاری دراز (عمری طولانی) برایم خواستار شوند (و) کارهای نیکم را یاد آور شوند و به مردوک، سرورم چنین بگویند که: کوروش، شاهی که از تو می ترسد و کمبوجیه پسرش

 36-  بگذار آنان سهمیه رسان نیایشگاه هایمان باشند تا روزگاران دراز ...... و باشد که مردمان بابل [شاهی او را] بستایند، من همه سرزمین ها را در صلح قرار دادم

 37-  .................... [غاز] دو مرغابی، ده کبوتر، بیشتر از [پیشکشی پیشین] غاز و مرغابی و کبوتری که ........

 38-  .......... [روزانه] افزودم ...................... در پی استوار کردن باروی دیوار ایمگور - انلیل، دیوار بزرگ بابل برآمدم

 39-  ........ دیواری از آجر پخته، بر کناره خندقی که شاه پیشین ساخته بود، ولی ساختش را به پایان [نبرده بود] ........ کار آن را [من ...... به پایان بردم]

 40-  .......... که [شهر را از بیرون در بر نگرفته بود] که هیچ شاهی پیش از من (با) کارگران به بیگاری [گفته شده سرزمینش در] شوانه (بابل) نساخته بود

 41- ............. (آن را) [با قیر] و آجر پخته از نو بنا کردم و [ساختش را به پایان رساندم]

 42-  [دروازه های بزرگ از چوب سدر] با روکش مفرغین، من همه آن درها را با آستانه [ها و قطعات مسی] کار گذاردم

 43-  ........... [کتیبه ای از ] آشور بانیپال، شاهی پیش از من [روی آن] نوشته شده بود [درون آندیدم]

 44- ........... [او .... مردوک] سرور بزرگ، آفریننده ..................................

 45-  .......... [... من ....] همچون هدیه ای [پیشکش کردم] ......... برای خشنودی ات، تا به جاودان

متن فارسی منشور کوروش

      منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان.  پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه انشان، نوه کوروش، شاه بزرگ، ...، نبیره چیش پیش، شاه بزرگ، شاه انشان ... از دودمانی که همیشه شاه بوده اند و فرامان روایی اش را ‌بل و نبو گرامی می دارند و [از طیب خاطر، و] با دل خوش پادشاهی او را خواهانند .

      آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم مقدم مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مردوک خدای بزرگ دل های مردم بابل را به سوی من گردانید، ...، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. او بر من، کوروش که ستایشگر او هستم و بر کمبوجیه پسرم ، و همچنین بر کَس و کار [و، ایل و تبار]، و همه سپاهیان من، برکت و مهربانی ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مردوک، همه شاهان بر اورنگ پادشاهی نشسته اند. همه پادشاهان از دریای بالا تا دریای پائین [مدیترانه تا خلیج فارس؟]، همه مردم سرزمین های دوردست، از چهار گوشه جهان، همه پادشاهان آموری و همه چادرنشینان مرا خراج گذاردند و در بابل روی پاهایم افتادند [پا هایم را بوسیدند]. از...، تا آشور و شوش من شهر های آگاده، اشنونا، زمبان، متورنو، دیر، سرزمین گوتیان و همچنین شهر های آنسوی دجله که ویران شده بود، از نو ساختم. فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود باز گرداندم. همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، به جایگاه های خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم. همچنین پیکره خدایان سومر و اکد را که نبونید، بدون هراس از خدای بزرگ، به بابل آورده بود، به خشنودی مردوک خدای بزرگ و به شادی و خرمی به نیایشگاه های خودشان باز گرداندم.  باشد که دل ها شاد گردد ....

      بشود که خدایانی که آنان را به جایگاه های نخستین شان بازگرداندم، ... [قبل از « بل » و « نبو »] هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگی بلند باشند، چه بسا سخنان پُر برکت و نیکخواهانه برایم بیابند، و به خدای من مردوک بگویند: کوروش شاه، پادشاهی است که تو را گرامی می دارد و پسرش کمبوجیه ....

    اینک که به یاری مزدا تاج سلطنت ایران و بابل و کشور های چهار گوشه جهان را به سر گذاشته ام اعلام می کنم تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد دین و آئین و رسوم ملت هائی را که من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان مندین و آئین و رسوم ملت هائی که من پادشاه آنها هستم یا ملت های دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند. من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد هرگز سلطنت خود را بر هیچ ملتی تحمیل نخواهم کرد و هر ملتی آزاد است که مرا به سلطنت خود قبول کند یا نکند و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند من برای سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد. من تا روزی که پادشاه ایران هستم نخواهم گذاشت کسی به دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد من حق وی را از ظالم خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد. من تا روزی که پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال غیر منقول یا منقول دیگری را به زور یا به طریق دیگر بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال تصرف نماید و من تا روزی که زنده هستم نخواهم گذاشت که شخصی دیگری را به بیگاری بگیرد و بدون پرداخت مزد وی را به کار وا دارد.

      من امروز اعلام می کنم که هر کسی آزاد است که هر دینی را که میل دارد بپرستد و در هر نقطه که میل دارد سکونت کند مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غصب ننماید و هر شغلی را که میل دارد پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است به مصرف برساند مشروط بر اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند. هیچکس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده مجازات کرد. من برده داری را برانداختم. به بدبختی های آنان پایان بخشیدم.

      من تا روزی که به یاری مزدا زنده هستم و سلطنت می کنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان را به عنوان غلام و کنیز بفروشند و حکام و زیر دستان من مکلف هستند که در حوزه حکومت و ماموریت خود مانع از فروش و خرید مردان و زنان بعنوان غلام و کنیز بشوند و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد. از مزدا خواهانم که مرا در راه اجرای تعهّداتی که نسبت به ملت های ایران و بابل و ملل چهار جانب جهان بر عهده گرفته ام موفق گرداند.

متن انگلیسی منشور کورش

    I am Kourosh (Cyrus), King of the world, great king, mighty king, king of Babylon, king of the land of Sumer and Akkad, king of the four quarters, son of Camboujiyah (Cambyases), great king, king of Anshân, grandson of Kourosh (Cyrus), great king, king of Anshân, descendant of Chaish-Pesh (Teispes), great king, king of Anshân, progeny of an unending royal line, whose rule Bel and Nabu cherish, whose kingship they desire for their hearts, pleasure. When I well -disposed, entered Babylon, I set up a seat of domination in the royal palace amidst jubilation and rejoicing. Marduk the great god, caused the big-hearted inhabitations of Babylon to .................. me, I sought daily to worship him. At my deeds Marduk, the great lord, rejoiced and to me, Kourosh (Cyrus), the king who worshipped him, and to Kaboujiyah (Cambyases), my son, the offspring of (my) loins, and to all my troops he graciously gave his blessing, and in good sprit before him we glorified exceedingly his high divinity. All the kings who sat in throne rooms, throughout the four quarters, from the Upper to the Lower Sea, those who dwelt in ..................., all the kings of the West Country, who dwelt in tents, brought me their heavy tribute and kissed my feet in Babylon. From ... to the cities of Ashur, Susa, Agade and Eshnuna, the cities of Zamban, Meurnu, Der as far as the region of the land of Gutium, the holy cities beyond the Tigris whose sanctuaries had been in ruins over a long period, the gods whose abode is in the midst of them, I returned to their places and housed them in lasting abodes.

 

    I gathered together all their inhabitations and restored (to them) their dwellings. The gods of Sumer and Akkad whom Nabounids had, to the anger of the lord of the gods, brought into Babylon. I, at the bidding of Marduk, the great lord, made to dwell in peace in their habitations, delightful abodes.

 

    May all the gods whom I have placed within their sanctuaries address a daily prayer in my favour before Bel and Nabu, that my days may be long, and may they say to Marduk my lord, "May Kourosh (Cyrus) the King, who reveres thee, and Kaboujiyah (Cambyases) his son ..." Now that I put the crown of kingdom of Iran, Babylon, and the nations of the four directions on the head with the help of (Ahura) Mazda, I announce that I will respect the traditions, customs and religions of the nations of my empire and never let any of my governors and subordinates look down on or insult them until I am alive. From now on, till (Ahura) Mazda grants me the kingdom favor, I will impose my monarchy on no nation. Each is free to accept it , and if any one of them rejects it , I never resolve on war to reign. Until I am the king of Iran, Babylon, and the nations of the four directions, I never let anyone oppress any others, and if it occurs , I will take his or her right back and penalize the oppressor.

 

    And until I am the monarch, I will never let anyone take possession of movable and landed properties of the others by force or without compensation. Until I am alive, I prevent unpaid, forced labor. To day, I announce that everyone is free to choose a religion. People are free to live in all regions and take up a job provided that they never violate other's rights.

 

    No one could be penalized for his or her relatives' faults. I prevent slavery and my governors and subordinates are obliged to prohibit exchanging men and women as slaves within their own ruling domains. Such a traditions should be exterminated the world over.

 

    I implore to (Ahura) Mazda to make me succeed in fulfilling my obligations to the nations of Iran (Persia), Babylon, and the ones of the four directions.

 

. . . .

مستند های مربوط

مستند های بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید،  لینک آن در ستون کناری

http://arqir.com

کلیک کنید:  اتحاد مهم تاریخی فرهنگی

کلیک کنید:  تحلیل گذر های تاریخی در ایران

کلیک کنید:  تاریخ نگهداری آثار تاریخی در ایران

آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   توجه 2:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری وبلاگ بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید،  و در جهت علم مربوطه وبلاگ،  با استراتژی مشخص یاری نمایید.

   توجه 3:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

ارگ ایران   http://arqir.com

 

کلیک کنید:  تماس و پرسش و نظرhttp://arqir.com/101-2

کوروش کبیر و تاریخ

کوروش کبیر و تاریخ

      با وجود احترامی که برای کلیه اساتید کشورم قائل هستم،  با احترام گله دارم از استاد رضا مرادی غیاث آبادی از ارائه اسناد نیمه برای رد انسانیت کوروش کبیر هخامنشی افتخار ملی ایران.  کوروش کبیر نه خدا است و نه پیامبر.  اما اولین پادشاهی است که با آزاد گذاشتن مذاهب، نکشتن اسیران جنگی و ... حقوق بشر را برای اولین بار در تاریخ تا حدودی رعایت کرده است.  از این جهت او را بنیان گذار حقوق بشر در جهان نام نهادند که افتخار ملی کشور ما ایران است.

   ــ  چرا استاد!!،  با ارائه اسنادی نیمه و بدون توضیح منطقی چرا این افتخار را اینگونه پایمال می فرمایند؟

      ایشان در این راه سندی از بابل را به میان آورده اند،  که حاوی حکم بردگی دختر بچه ای توسط خاندان اگیبی به علت عدم پرداخت وام توسط پدر او بوده است،  که با سربرگ کوروش کبیر به عنوان پادشاه منطقه نوشته شده است.  سپس این استاد،  کوروش کبیر را متهم به ربا خواری و برده داری و بهره وری جنسی از این دختر بچه کرده اند!  همچنین ایشان از آخرین پادشاه بابل بت بی گناهی ساختند،  که با هیچکدام از مدارکی که در دست داریم هم خوانی ندارد،  تا بتوانند کوروش کبیر را راهزن خونخواری جلوه دهند!!.

آقای غیاث آبادی از شما گله دارم

      شما بهتر از من می دانید که رباخواری و بانکداری از زمان پادشاهی کاندالانو (48-626 ) در بابل توسط دو خاندان اگیبی و ارانو شکل گرفته است و بنیانگذار بانکداری و ربا خواری در خاندان اگیبی بابل شخصی با نام یعقوب و این خاندان یهودی بوده اند.  jnes 1944-38-42 cf.w.h.dubberdtein ,Assyrian,Babylonian) chrondogy)

      شما بهتر از من رسم این وام، که خیلی قبل از کوروش کبیر در بابل روا بوده است را می دانید.  می دانید که در ازای پولی که قرض می دادند شخصی را نگه می داشتند که اگر کسی که وام گرفته است پول را پس نیاورد او را به عنوان برده به جای پول از میان رفته بفروشند.

      شما بهتر از من می دانید که در بابل رسم بوده است که هر لوحی را با نام شاه زمانه آغاز کنند،  چه حکم شاه و چه برگه بی اهمیت وام بانکی خاندان یهودی اگیپی با نام شاه آغاز می شود قبل از کوروش کبیر به نام نبوکد نصر رباخواری و برده گیری کرده اند پس از فتح بابل توسط کوروش کبیر با نام او.  این چه ارتباطی با کوروش کبیر دارد؟.   این تنها نشانگر آن است که کوروش کبیر واقعا در روند زندگی،  باور ها و... کشورهای تسخیر شده دخالت نکرده است و مردمی که در حقیقت اسیران جنگی او بودند را آزاد گذاشته است تا به زندگی خود همان گونه که بوده است ادامه بدهند.

      شما بهتر از من می دانید که کوروش کبیر با سپردن جزئیات و کارهای عادی به گوبریاس در سال 538 بابل را ترک کرد و به همدان رفت.  تصور دارید که پادشاهی که فاتح لیدی و بابل و... بوده است ایستاده تا یک دختر بچه را در بابل به فاحشه خانه بفرستد؟

      شما بهتر از من می دانید که  تصویری که یونانیان از آخرین پادشاه بابل پیش چشم ما می گذارند همان مرد بی کفایتی را نشان می دهد که در شرف جشن سال نو با باده گساری های سربازان مست در داستان تسخیر بابل به دست کوروش کبیر که در نوشته های هرودوت و کسنفون پیدا می شود همان مست بازاری است که نویسنده دانیال به باز پس شب بلشوز نسبت داده است. حال بابلی و یهودی اسیر کوروش بوده و بی مورد از او تعریف کرده باشند یونانی که اسیر او نبوده است.

استاد چه می کنید؟  این چگونه نتیجه گیری و قضاوت از جانب شماست؟

پرنیان حامد  مرداد 1391

<><><><><><><><><><> 

   انوش راوید:  برای آگاهی و روشن شدن بیشتر دانش و فکر جوانان باهوش متخصص ایران،  و ادامه روش و کار وبلاگ گفتمان تاریخ،  مطالب یک وب را در زیر بررسی می کنم.

   وبلاگ رضا مرادی غیاث آبادی:  رنج‌های بشری ۶۷:  وادار کردن دختران به فحشا در زمان کورش بزرگ.

   رضا مرادی غیاث آبادی سه شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۱:  کورش بزرگ هخامنشی در منشور مشهورش نکاتی دال بر برانداختن برده‌داری یا برانداختن بهره‌کشی از انسان‌ها آورده است. اما این ادعا با کتیبه‌های دیگر عصر هخامنشی موافقت ندارد. برای مثال به موجب لوحه شماره ۲۵۲ از سال هشتم پادشاهی کورش در بابل، دختری به نام تابموتو به دلیل اینکه پدرش یک سکه طلا و ده سکه نقره به مؤسسه مالی یا رباخانه اگیبی بدهی داشت، به گرو گرفته شد تا زمانی که پدرش بدهی خود را تسویه کند. دخترانی که به گرو گرفته می‌شدند، برای بهره‌کشی جنسی اجاره داده می‌شدند تا خسارت تأخیر را جبران کنند.

   پاسخ پرنیان حامد:  شما آقای رضا مرادی غیاث آبادی بهتر از من می دانید که رباخواری و بانکداری از زمان پادشاهی کاندالانو (48-626 ) در بابل توسط دو خاندان اگیبی و ارانو شکل گرفته است،  و بنیانگذار بانکداری و ربا خواری در خاندان اگیبی بابل شخصی با نام یعقوب و این خاندان یهودی بوده اند.

jnes 1944-38-42 cf.w.h.dubberdtein ,Assyrian,Babylonian) chrondogy)

   شما بهتر از من رسم این وام، که خیلی قبل از کوروش کبیر در بابل روا بوده است را می دانید.  می دانید که در ازای پولی که قرض می دادند شخصی را نگه می داشتند که اگر کسی که وام گرفته است پول را پس نیاورد او را به عنوان برده به جای پول از میان رفته بفروشند.

   شما بهتر از من می دانید که در بابل رسم بوده است که هر لوحی را با نام شاه زمانه آغاز کنند، چه حکم شاه و چه برگه بی اهمیت وام بانکی خاندان یهودی اگیپی با نام شاه آغاز می شود قبل از کوروش کبیر به نام نبوکد نصر رباخواری و برده گیری کرده اند پس از فتح بابل توسط کوروش کبیر با نام او. این چه ارتباطی با کوروش کبیر دارد؟. این تنها نشانگر آن است که کوروش کبیر واقعا در روند زندگی، باور ها و... کشورهای تسخیر شده دخالت نکرده است و مردمی که در حقیقت اسیران جنگی او بودند را آزاد گذاشته است تا به زندگی خود همان گونه که بوده است ادامه بدهند.

   شما بهتر از من می دانید که کوروش کبیر با سپردن جزئیات و کارهای عادی به گوبریاس در سال 538 بابل را ترک کرد و به همدان رفت. تصور دارید که پادشاهی که فاتح لیدی و بابل و... بوده است ایستاده تا یک دختر بچه را در بابل به فاحشه خانه بفرستد؟

   شما بهتر از من می دانید که تصویری که یونانیان از آخرین پادشاه بابل پیش چشم ما می گذارند همان مرد بی کفایتی را نشان می دهد که در شرف جشن سال نو با باده گساری های سربازان مست در داستان تسخیر بابل به دست کوروش کبیر که در نوشته های هرودوت و کسنفون پیدا می شود همان مست بازاری است که نویسنده دانیال به باز پس شب بلشوز نسبت داده است. حال بابلی و یهودی اسیر کوروش بوده و بی مورد از او تعریف کرده باشند یونانی که اسیر او نبوده است.

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

   پرسش خواننده وبلاگ گفتمان تاریخ:  آقای غیاث آبادی کوروش کبیررا متهم به شاهی کرده اند که برای کشور گشایی و جمع آوری ثروت به ماد ولیدی بی گناه حمله کرده است. آیا اسناد تاریخی این اتهام را تایید می کند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ... سپاه دومی به فرماندهی خود استیاگس به پایتخت پارس رسید, آنجا سپاه شورش کرد, شاه خود را گرفت و به دست کوروش سپرد. همدان گرفته شد و ثروتش را از زر و سیم و چیزهای گرانبها به انشان بردند.

(سالنامه ستون 1 بند 11 ,9 -22 استوانه ابوحبه ,ستون 1,بند 11 38-40)

 کوروش به ماد حمله کرده است،  یا از پارس دفاع کرده است؟  چه کسی لشکر کشیده است استیاک یا کوروش کبیر؟

 ... به شنیدن خبر اینکه هم پیمان مادی اش از تخت پادشاهی به زیر افتاده ,کروسوس لیدیه با شتاب سپاه خود را گرد آورد و از مرز پیشین هالیس گذشت تا از مانده شاهنشاهی بهره ای گیرد.  (هرودت, دفتر 1,71)

 چه کسی به دنبال بهره و مال لشکر کشیده است و جنگ را آغاز کرده است کوروش کبیر یا کروسوس شاه لیدی؟

   ادامه پرسش:  آقای غیاث آبادی کوروش کبیررا متهم به سوزاندن وحشیانه  کروسوس با چند جوان لیدیایی بر هیزم کرده اند.

   پاسخ پرنیان حامد:  در ماه مه به سرزمین لیدیه پیش راند. او شاه آنجا را کشت پادگان خود را در آنجا گذاشت، (سالنامه نبونید ستون 2,بند 11, 16 , 18).

      پریستاران اپواون اعلام کردند که خود بغ , پادشاه از تخت افتاده (کروسوس) .... بسوی شمال برد. (هرودوت)

در واقع کروسوس از یک رسم شرقی پیروی نمود و خود را فدا کرد که از خواریهای معمولی که بر سر یک پادشاه اسیر پیش از کشته شدنش می آمد رهایی یابد میسون نگارگر گرانیک روی گلدانی کروسوس را بر تخت روی توده چوب کشیده در حالی که بنده ای آماده افروختن آن است. (ا.ت.اومستد).

      افسانه های هرودوت در باب پشیمانی کوروش و اعلام پریستاران اپولون قدر مسلم به خاطر این بوده است که پادشاهان لیدی اپولون دلفی را گرامی می داشتند و اپولون دلفی برای کروسوس پیغامی دو پهلو فرستاد که او را به کام مرگ کشید و از شرمندگی این موضوع ناگهان در افسانه های هرودوت کروسوس تا زمان کمبوجیه زنده می ماند که با واقعیت مغایرت فراوان دارد . شاه لیدی قبل از فتح کامل لیدی به استناد اومستد خودکشی کرده است.

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

   وبلاگ رضا مرادی غیاث آبادی:  رنج‌های بشری ۱۷۸:  کورش بزرگ و نابودی لیدی و به بردگی گرفتن آنان

   رضا مرادی غیاث آبادی جمعه ۹ تیر ۱۳۹۱:  پیش از این به نابودی برخی از تمدن‌های کهن به دست کورش و دیگر هخامنشیان اشاره کردیم. یکی دیگر از تمدن‌هایی که به دست کورش بر افتاد و از بین رفت، تمدن کهن و درخشان لیدی بود. با اینکه اهالی لیدی در همان زمان کوشیدند تا از سلطه هخامنشیان رهایی یابند، اما این قیام که به رهبری پاکتیاس بر پا شد، به فرمان کورش بزرگ و به خشن‌ترین شکل ممکن سرکوب شد. کورش با اعزام سپاهی به فرماندهی مازارس دستور داد که تمامی قیام‌کنندگان را به بردگی بکشند و رهبر آنان را زنده به نزد او بفرستند. او همچنین دستور داد لیدیایی‌ها را چنان خرد و منکوب سازند که راه هرگونه شورشی علیه سلطه پارسیان هخامنشی بسته شود.

   پاسخ پرنیان حامد:   لیدیه به صورت شهرستان سپرده یا ساردیس در آمد. فرماندار آن تابائوس پارسی بود. کارگزاری شهرستانها هنوز در مرحله آزمایشی بود. بنابراین کوروش گماشتن یک بومی را به نام پاکتیاس برای نگهبانی کنج کروسوس به آزمایش گذاشت (هرودوت دفتر1,153)

   1.  لذا کوروش اصلا لیدی را غارت نکرد و گنج را در محل باقی گذاشت.

   2.  و عجب آزمایشی پس داده است این پاتیاس گماشته!:

      پس از حرکت به سوی همدان پاکتیاس شورید و باگنجی که به او سپرده شده بود سربازان مزدور یونانی به کار گرفت. تابالوس در باروی ساردیس محاصره شد تا آنکه نیروی کمکی به فرماندهی مازارس مادی شورشیان را دور راند و سلاح لیدیان را به کلی از آنان گرفت پاکتیاس به کیمه گریخت و پریستار اپولون در برانخیدی میلتوس او را به کوروش تحویل داد (هرودوت 141,152) سوء استفاده از حسن نیت پادشاه فاتح را چگونه باید پاسخ می دادند؟

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

   پرسش خواننده وبلاگ گفتمان تاریخ:  نبونئید چگونه پادشاهی بود که آقای غیاث آبادی او را اینچنین بی گناه جلوه می دهد آیا اسناد تاریخی نیز این گفته را تایید می کند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  نبوکد نصر در سال 562 ق.م درگذشت پسرش امل مردوک کمتر از دو سال فرمانروایی کرد و 13 اوت 560 جای خود را به نرگال شراوسور داد که تا 22مه 566 بر تخت بود و سپس پسر جوانش لاباشی مردوک بر تخت نشست.  سه روز بعد لوحی از رقیب او نبونئید در دست است در این لوح آمده است که لاباشی جوان بی فهمی بود که بر خلاف خواست بغان بر تخت نشست و اشاره به انقلابی در کاخ شاه است که نبونئید مقام خود را به آن مدیون است. پس از کمتر از دو ماه شاه جوان با شکنج هراسناک کشته شد و نبونئید یگانه فرمانروای بازمانده شاهنشاهی کلدی گشت (parker and dubberstein .op cit cf bressus,frag52 )

      گرچه نبونید نامزده دسته ضد کلدی بود ولی خودش اهل بابل نبود. پدرش نبوبلتسواقبی نامی بود که (امیر دانا) خوانده می شد و پریستار پرستشگاه سین ایزد ماه در حران بود (استوانه ابوحبه ستون 1,بند 1,6 نیز نگاه کنید به کتیبه حران). او آرزو داشت حران را از چنگ مادها بیرون آورد و این پرستشگاه را نوسازی کند. لذا مردوک به او آمدن کوروش را نوید می دهد (استوانه ابوحبه ستون 1 بند 11, گزنفنون دفتر 1,5).

      پس برای نابود کردن مادها با کوروش همدست می شود و پس از درگیری کوروش با ماد سپاهی جمع کرده به سوی حران می رود و بابل را به پسرش بلشزر (بل شر اوسو ) می سپارد و سپاه او تا سال 555ق.م مشغول ساختن معبد سین در حران بودند.

      سال بعد به سوریه حمله کرد و ژانویه 553ق.م شاه ادوم را کشت و سپاهیانش به مرز مصر رسیدند. سپس ادوم را ترک کرد و تا دل شبه جزیره عربستان پیش راند و کاخی مانند بابل آنجا ساخت (داستان نبونئید به شعر ستون 2 بند 11,22) شاه به بابل نیامد جشن سال نو گرفته نشد (سالنامه ستون 2 بند 11) مردم بابل که از نمایش بزرگ سالیانه با فرصتهای پول در آوردن محروم شدند طبعا خشمگین شدند.

      کوروش در راه لیدی معبد سین در حران را خراب کرد و از این پس این کوروش ناجی در کتبیه های نبونئید با عنوان غارتگر و قاتل خوانده شد.  در سال 546 ق.م مردم بابل بر اثر احمال های او دچار بی پولی و در بابل گشنگی و قحطسالی حاکم شد. گوبریاس شاه ایلام بر ضد او شورش کرد.  پس از بازگشت کوروش به بابل حمله کرد و مردم بابل از او استقبال کردند.  * این است سرگذشت نبونید بی گناه غیاث آبادی گفته.

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

   وبلاگ رضا مرادی غیاث آبادی:  رنج‌های بشری ۱۷۹: کورش بزرگ و قتل‌عام مردم نینوا

   رضا مرادی غیاث آبادی جمعه ۹ تیر ۱۳۹۱:  چنانکه گفته شد، یکی از منابعی که برای وصف سجایای کورش به فراوانی بدان استناد می‌شود، کورش‌نامه (سیروپدی) نوشته گزنفون است. اما در این استنادها معمولاً به بازگویی بخش‌های دلپسند آن اکتفا می‌شود و بقیه متن را نادیده می‌انگارند. گزنفون آورده است که کورش برای حمله و تسخیر شهر نینوا، روز عید را انتخاب کرد که مردم سرگرم جشن و شادی هستند. او به سپاهیان خود می‌گوید که خانه‌های مردم قابل احتراق است و ما می‌توانیم با پشتیبانی خدا و با مشعل‌های فراوانی که داریم، آنها را به آتش بکشیم تا ساکنان شهر در میان شعله‌های آتش بسوزند. آنان در حالیکه بانگ جشن و شادی در شهر پیچیده بود، وارد شهر شدند و هر آنکس را که می‌دیدند به ضرب تیغ از پای در می‌آوردند. گزنفون نقل کرده که: «کورش به سواره نظام و سربازان خود فرمان داد هر کس را که در کوچه‌ها یافتند، بکشند». پس از این پیروزی، اولین اقدام کورش و سپاهیانش این بود که در برابر خدایان به میمنت این پیروزی شکرگزاری کنند و سهمی از غنائم ناشی از غارت شهر را به معابد خدایان اختصاص داد. کورش همچنین فرمان داد تا خانه‌های بزرگان شهر را مصادره کنند و به سردارانی که مجاهدت بیشتری کرده بودند، واگذار شوند. او به مردان تحت امر خود اختیار داد تا اسیران جنگی را تحت مالکیت خود نگه دارند. کورش به مردم نینوا فرمان داد که از حاکمی که او معین می‌کند، فرمانبرداری کنند و به کشت و کار مشغول شوند تا بتوانند خراج و غنائم لازم را پرداخت کنند. برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: گزنفون، کورش‌ نامه، ترجمه رضا مشایخی، چاپ ششم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴ تا ۲۱6

   پاسخ پرنیان حامد:  کوروش کبیر با گشودن شاهنشاهی مادی, ادعا های مادی را برای فرمانروایی بر آسور,  بین النهرین, سوریه, ارمنستان و کاپادوکیه بدست گرفت. کوروش کبیر اصلا با آشوریان نجنگیده است که مردم نینوا را قتل عام کرده باشد (اشتباه هرودوت در تعریف سرگذشت هوخشتره و کوروش همه مورخین یونان را به این اشتباه انداخته است. هوخشتره نینوا را فتح کرد پژوهشگر نه کوروش کبیر!

      کوروش خردمندانه تاخت به بابل را به عقب انداخت و بسوی آشور که تابع ماد و آماده پذیرفتن بی چون و چرای او بودند, پیش راند (ا.ت. ا.مستد).

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

   وبلاگ رضا مرادی غیاث آبادی:  رنج‌های بشری ۱۷۷: کورش بزرگ و نابودی تمدن عیلامی خوزیان

   رضا مرادی غیاث آبادی جمعه ۹ تیر ۱۳۹۱:  پیش از این به نابودی برخی از تمدن‌های کهن ایران‌ زمین به دست کورش و دیگر هخامنشیان اشاره کردیم. یکی دیگر از تمدن‌های کهن ایران‌زمین که به دست کورش بزرگ بر افتاد و از میان رفت، فرهنگ و تمدن کهن و درخشان عیلامیان/ خوزیان بود. تمدنی که به مدت زمانی بس طولانی یعنی متجاوز از دو هزار سال در جنوب ‌غربی فلات ایران تداوم داشت و آثار هنری و معماری فراوانی از آن برجای مانده است. این در حالی بود که پس از سلطه هخامنشیان بر این سرزمین چیزی جز کاخ سلطنتی آنان در شوش ساخته نشد. کاخی که بنا به اظهارات داریوش در کتیبه ششم او در شوش (DSf) پارسیان کمترین نقشی در ساخت آن نداشتند. با اینکه خوزیان دستکم یکبار کوشیدند تا در زمان داریوش یکم از سلطه هخامنشیان رهایی یابند و تا حد زیادی نیز در اینکار موفق شدند، اما به گفته داریوش در کتیبه بیستون با سرکوب شدید او مواجه شدند و برای همیشه منکوب گردیدند و از صفحه تاریخ محو شدند. در این زمینه پی‌یر بریان آورده است: «قتل‌ عام‌ هایی که پس از جنگ به وسیله سپاهیان کورش انجام گرفته است، از شدت و خشونت ارتش نو بابلی حکایت می‌کند. احتمالاً در همین زمان (یا شاید اندکی پیش یا بعد از آن) است که شوش نیز مسخر کورش گشته و آخرین پادشاهی نو عیلامی برای همیشه نابود شده است».

   پاسخ پرنیان حامد:  از نخستین سالهای فرمانروایی نبونئد, خاندان کلدی باروی بلند شوش مهمتریم شهر ایلام را امن در دست داشت. یکی از برجسته ترین سرکردگان نبوکدنصر به نام گوبریاس (گوبارو) به فرمانداری گوتیوم (ایلام به زبان بابلی) گماشته شده بود در سال 546 ق.م گوبریاس به طرفداری کوروش شورید و نبونئید فقط توانست بغان (دست نشانده) شوش را با بردن آنها به بابل برهاند. در 9 ژوئن 546 سپاهیان ایلامی به اکد در آمده بودند و به فرماندار وفادار اوروک تاخت می بردند.  (سالنامه ستون 2 بند 11,21,22 داستان نبونئد به شعر ستون 4 بند 1,2 کوروش استوانه بند 11,13,30,31 کزنفون پرورش کوروش دفتر 4,6 و دفتر 5,5).

      شورش گوبریاس ایلامی در زمان حکومت نبونئد بوده است و نه در زمان کوروش کبیر. محقق آنکه ایلام و شوش را از میان برد آشور بانی پال پادشاه آشور بوده نه کوروش کبیر اشتباه گرفتید!

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

   وبلاگ رضا مرادی غیاث آبادی:  رنج‌های بشری ۱۴۹: آیا کورش بزرگ سازنده بود یا ویرانگر؟

   رضا مرادی غیاث آبادی دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۱:  سؤال این است،  آیا کورش بزرگ شخصیتی سازنده داشت یا شخصیتی ویرانگر؟ پاسخ این پرسش ساده است، چرا که معیار آن ساده است. با توجه به اینکه از زمان فرمانروایی کورش آثار سازندگی به دست نیامده؛ اما آثار و شواهد نابودی تمدن‌های بسیاری دیده شده است، می‌توان گفت که کورش بزرگ شخصیتی ویرانگر داشته است. وقتی در راهروهای موزه‌ها قدم می‌زنیم و یا در برگ‌های کتاب‌ها سیر می‌کنیم، می‌توان توجه کرد که هر آنچه آثار باستانی و هنری از تمدن‌های ایران‌ زمین و منطقه برجای مانده است، متعلق به پیش از فرمانروایی کورش هستند. جام‌ های مارلیک، جام‌ های مفرغین لرستان، ابزارهای کشاورزی کاسی، زیورآلات و هنر فلزگری زیویه، تندیس‌ های املش و کلاردشت، و بسیاری ساخت ‌و سازهای زیبای هنری و فنی دیگر که آخرین نمونه‌ های آنها متعلق به ماقبل سلطه کورش است و پس از غلبه او نشانه ‌ای از آنها در موزه‌ها و کاوش ‌های باستان ‌شناختی دیده نمی‌شود. علاوه بر همه اینها، چنانکه می‌دانیم در زمان کورش و حتی در زمان دیگر هخامنشیان نه تنها شهری ساخته نشده که حتی بقایای یک شهر شناسایی نشده است.

 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

پرنیان حامد:  جناب محقق پاسارگاد را چه کسی ساخته است؟

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

   وبلاگ رضا مرادی غیاث آبادی:   جایزه برای یافتن آریا و آریایی در شاهنامه فردوسی

   رضا مرادی غیاث آبادی یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۱:  به هر کسی که نشان بدهد نام‌ های «آریا» یا «آریایی» در کجای شاهنامه فردوسی بکار رفته است، یک پیاله یخ ‌دربهشت خنک با طعم زعفران و آبلیموی دست‌لمبو جایزه داده می‌شود. جایزه‌های قبلی که «پشمک فرد اعلای یزد» و «باقلوای شیراز با طعم هل و گلاب» بود، همچنان به قوت خود باقیست.

   پاسخ پرنیان حامد:  اران : آیرها arians) haravia) : هرات نیست،  طرز لباس پوشیدن انها از سبک مادی است با کمی تغییر در کلاه یا اسلحه.

      آریان یا آلان در شمال رود ارس در قفقاز حدودآذربایجان شرقی است (احمد حامی)

   -        834 ق.م،  در سند آشوری نام پارس و ماد در جنوب دریاچه ارومیه با هم آمده است.  پارس ها به جنوب مهاجرت کردند،  و سرزمینهای سر راه خود را پارس, پارسوا, پارسوماش, و پارسه نام نهادند. (احمد توکلی).

   آریا ها مردم ایر نژاد کنار رودخانه اران هستند،  و پارس ها و ماد ها را شامل می شود.

در شاهنامه فردوسی خودتان بشمرید چند بار لغت ایران امده است ؟

* دریغ است که ایران ویران شود <><> کنام پلنگان و شیرانی (چون شمایان) شود *

       اینگونه که از وبلاگ آقای رضا مرادی غیاث آبادی  پیداست،  ایشان از تاریخ و تحقیقات تاریخی چیزی نمی دانند،  بهتر است صاحبان حداقل اشخاصی پیدا کنند که کمی اطلاعات درباره تاریخ و تاریخ اجتماعی و جغرافیای تاریخی بدانند.  تصور نمی کنم شیرازی ها دل خوشی از او داشته باشند،  او نباید به آذربایجان هم سفر کند،  زیرا ابرو و حیثیت آذری های کشورمان را هم برده است.  اصلا قومی در ایران وجود دارد که او به اجدادشان توهین نکرده باشید؟

با احترام به هم میهنان عزیزم،  پرنیان حامد  شهریور 1391

   تصویر کاریکاتور طنز اجتماعی،  سرهای تبری با فکل و کراوات،  که از طرف استعمار و امپریالیسم و چهره ها و عوامل آنها،  اسم و رسم دار شده اند،  دروغ در تاریخ و تاریخ اجتماعی می کارند،  و آبیاری می کنند،  تا در زمان مناسب تبر به ریشه ملتها بزنند و نابود کنند.  عکس شماره 7158.

<><><><><><><><><><> 

   وبلاگ گفتمان تاریخ:   تصور اول  بر این بود که در سخنان آقای غیاث آبادی سوء تفاهمی پیش آمده است،  لذا از ایشان در نهایت ادب تقاضا کردیم  تجدید نظر بفرمایند.  تصور بعدی آن بود که ایشان ناآگاه هستند،  لذا اسنادی برای اطلاع ایشان ارائه شد.  اما گویا تصورات مال بیهوده است،  ایشان با ترفند اسناد را دگرگون جلو می دهند،  و می خواهند تاریخ ایران و ملت بزرگ ایران را به خیال خام خودشان بگمراهی بکشانند.   لذا برای اطلاع عموم،  اصل کپی نوشته های این فرد:

رنج‌های بشری ۲۰۸: بازار برده‌فروشان تخت‌جمشید

رضا مرادی غیاث آبادی  پنجشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۱

به موجب لوحه‌های هخامنشی در صفه مجاور تخت‌جمشید محلی به نام «اووادئیچَیَه/ خوادایتشیه» (در عیلامی: «مَتِسیش») وجود داشته که یکی از بازارهای معتبر برده‌فروشی در آنجا بوده است. اووادئیچیه مقر رئیس تشریفات تخت‌جمشید و مرکز امور دیوانی و اداری تخت‌جمشید بوده و نام آن با نام تخت‌جمشید در نسبت با یکدیگر بکار رفته است. دستکم در چهار لوح هخامنشی فروش برده در اووادئیچیه ثبت شده است. قیمت متوسط یک برده در این بازار برابر با هشتاد گوسفند یا سه گاو و یا شش الاغ بوده است. در یکی از چهار لوحه از فروش یک زن برده با دو دخترش که یکی از آنها خردسال بوده، یاد شده است. زنان و دختران برده علاوه بر بیگاری‌های معمول، برای بهره‌کشی جنسی نیز اجاره داده می‌شدند و فرزندان حاصل از آن به فروش می‌رسیدند. روشی که در زمان کورش بزرگ نیز متداول بوده و بعدها برای تولید برده در دین زرتشتی تداوم پیدا کرد. برای آگاهی بیشتر بنگرید به: رجبی، پرویز، هزاره‌های گمشده، جلد سوم، تهران، ۱۳۸۱، صفحه ۲۹۹؛ کخ، هاید ماری، از زبان داریوش، ترجمه پرویز رجبی، تهران، ۱۳۷۶، صفحه ۶۰ تا ۶۱ و ۹۵ تا ۹۶؛ هینتس، والتر، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، تهران، ۱۳۸۷، صفحه ۳۴۷ و ۴۷۲ تا ۴۷۴٫

Dandamaev, M. A., Slavery in Babylonia, Translated by Victoria A. Powell, Northern Illinois University Press, 2009, p 70.

رنج‌های بشری ۲۱۸: جیره غذایی برده‌های هخامنشی به موجب الواح تخت‌جمشید

رضا مرادی غیاث آبادی   سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۱

پیش از این گفته شد که دستمزد یک کارگر هخامنشی به موجب لوحه‌های تخت‌جمشید ۱۵ کیلو جو در ماه بوده است که گاهی مورد مرحمت شاهانه قرار می‌گرفتند و نیم کیلو جوی دیگر به آنان داده می‌شد. و نیز گفته شد که دستمزد زنان در حدود دو سوم مردان، یعنی ۱۰ کیلو جو در ماه بوده است. اما پرسشی که پیش می‌آید، این است که دستمزد یا جیره غذایی بردگان به چه میزان بوده است؟ لوحه‌های هخامنشی نشان می‌دهد که دستمزد یک برده برابر با دستمزد یک زن یعنی معادل با ۱۰ کیلو جو در ماه بوده است. در نتیجه می‌توان گفت که حقوق زنان هخامنشی با حقوق بردگان برابری می‌کرده است. والتر هینتس گفته است که این برده‌ها همچون اسیران جنگی فقط «وظیفه» داشتند و نه «حق». او در پاسخ به این سؤال که یک کارگر با دستمزدی تا این اندازه اندک چگونه گذران زندگی می‌کرده است، می‌گوید که آنان برای خود و خانواده خود کلبه ساده‌ای از خشت و گل می‌ساختند و در کنار آن پیاز و سبزی می‌کاشتند. او همچنین اضافه می‌کند: «پیداست که زندگی یک کارگر ساده در ایران باستان یک زندگی پررنج و نیاز بوده است».

بنگرید به: هینتس، والتر، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، تهران، ۱۳۸۷، صفحات ۳۴۷ و ۳۴۸ و ۳۵۱٫

..............................................................................................

   پاسخ پرنیان حامد:  ‌گویا ایشان متوجه نیستند، که برده سازی و برده فروشی را خاندان اگیپی یهودی آن هم از زمان خیلی پیشتر از هخامنشی در بابل روا کرده اند. گویا ایشان نمی فهمد اسیر جنگی در جهان حتی تا به امروز  نه حق دارد نه حقوق، و تنها دولتی که در جهان برای برده و اسیر حق و حقوق گذاشته است دولت هخامنشی بوده است.

   مسئله سوء استفاده جنسی از زنان برده که دائما مطرح می کنند، نشانه ناآگاهی کامل ایشان از فرهنگ این زمان است. ایشان حتی نمی دانند که دختران بابلی و حتی دختران خاندان اشراف قبل از ازدواج باید خود را وقف ایشتر کرده با اولین مردی که می آمده آمیزش می کرده اند.  در مقابل  معبد ایشتر فاحشه خانه عمومی بوده است، کدام نادانی در چنین جوی به سراغ زن برده می رفته؟

   (این فرهنگ از دید ما امروز مطرود و بسیار زشت است، اما رسم آن زمان بوده و این کار را مقدس می دانستند. آقای غیاث آبادی دارند از فرهنگ امروزی سوء استفاده و عوام را با این سخنان می فریبند).

   گویا ایشان آنقدر باقلوا و پشمک نوش جان کرده اند که خردشان را به کلی از دست داده اند. حداقل هنگام کپی پیس ترجمه لوحها برای کتاب های قبلی تان،  کاش یکبار آنها را خوانده بودید!

    چشم تان را باز کنید ببینید برده گیری، فروش زن و بچه مردم، ربا خواری و... از چه زمانی و از چه کسانی به یادگار مانده است، و بگویید این چه ارتباطی با خاندان هخامنشی دارد؟ چرا به لوحهای بابلی قبل از هخامنشی با سربرگ نبونید و دیگر پادشاهان رجوع نمی کنید، تا ببینید برده داری در بابل چه فاجعه ای بوده است؟:

   بابل:

   پرستشگاه های بابلی وام را بدون بهره پرداخت می کردند، اما ملک داران بابلی گرفتن بهره جریمه را از آشوری ها آموخته بودند.

   بانکداری خصوصی در بابل از زمان کاندالانو (648-626 ق.م) توسط خاندان یهودی اگیبی بوجود آمد که بنیانگذار آن شخصی با نام یعقوب بود، در برابر وام شخصی را به گرو نگه می داشتند، و چنانچه وام سر موقع پس داده نمی شد او را به عنوان برده می فروختند.  در سراسر نیمه اول حکومت هخامنشی نرخ این بهره را ثابت نگه داشته بودند.

   یک افزایش برون از اندازه جمعیت بردگان در آغاز دوره هخامنشی  سختیهایی بر سر طبقه میانه بابل آورد،  بردگان جای زنان را در صنایع می گرفتند و این سان سبب کاهش درآمد خانواده ها می شدند. شمار روزافزونی از این بردگان در داد و ستدهایی که در گذشته بدست مردمان آزاد انجام می گرفت، در این زمان  شاگردی و کارآموزی می کردند. آرایشگران و نانوایان برده پدید آمدند بردگان اجازه داشتند برای خودشان به سوداگری بپردازند، و کار به جایی کشید که جای خرده بازرگانان را بگیرند.

   تخت جمشید و شوش:

   در لوحهای یافت شده از سال 473 ق.م که پرداخت های کارگزاران ساختمانی را نشان می دهد،  شاهدیم زنها یک شکل مزد گرفته اند، که برابر مزد میانگیر یک پیشه ور مرد است.

   در لوحهای سالهای 467-466 ق.م به 27 زن هر یک، یک و دو سوم شکل مزد داده شده است، که خیلی بیشتر از مزد میانگین یک مرد است.

   حال که مزد برده برابر مزد زن بوده لذا باید به دولت هخامنشی افتخار کنیم، که مزد برده اش بیش از مزد کارگر آزادش بوده است.

   هینتس، والتر گویا نادانی بیش نیست که نمی داند برده و اسیر جنگی در هیچ کجای دنیا حتی تا به امروز نه حق دارد و نه حقوق! برای اولین و آخرین بار در جهان دولت هخامنشی برای برده هایش هم حق قائل شده و هم حقوق، آنوقت این نادان تفسیر می کند حقوق برده و اسیر جنگی کم بوده است؟  آقای غیاث آبادی کم آورده تر از او هم به چنین نادانی استناد می کند!

   برای ساخت کدام قصر باستانی در جهان به برده و اسیر جنگی پول پرداخت شده است؟ مصر، لیدی، اکباتان، یونان، آشور یا حتی حضرت سلیمان؟ همه از برده و اسیر جنگی بیگاری (یعنی کار بی مزد) کشیدند. آنقدر کم آورده اید، که می گویید در زمان هخامنشی  حقوق اسیران و برده ها کم بوده است؟ کدام اسیر جنگی جهان حتی امروز حق و حقوق دارد؟  چرا خودتان را مضحکه خاص و عام، بویژه جوانان باهوش تحصیل کرده ایران می کنید؟

تولید برده در دین زرتشتی!!

از پدر و مادرتان خجالت بکشید. از اقوام آذری تان خجالت بکشید.

     ایرانویج:  بر کرانه رود دایتا به ناحیت آذربایجان است (بندهش) ایران ویج میان خونیره به سوی اپاختر (شمال) است. در باره اینکه زرتشت کجا از هرمزد دین پذیرفت .... در ایران ویج در آذربایجان پذیرفت (روایت پهلوی).

   در شاهنامه سخن از آتشکده ای است که گشتاسپ  برای زردشت می سازد، و پادشاهان پیاده به زیارت آن می آمدند.  در زمان ساسانیان پادشاهان پس از تاجگذاری از مدائن پیاده به زیارت معبد تخت سلیمان (سپیتمان به استناد تاریخ طبری پاورقی صفحه 600 کتاب تاریخ بلعمی به تصحیح ملک الشعرای بهار چاپ انتشارات هرمس 1386)  در آذربایجان غربی می رفتند.

   از خاندان آذری کشورمان خجالت بکشید، این تفسیرات دین زردشتی که می کنید تف سر بالا توی صورت شخص خودتان است. واقعا  تفو باد بر شما و دشمنان تاریخ ایران،  که برای اندکی چیز مشکوک، به کلیه اقوام کشورمان توهین می کنند.

پرنیان حامد  آذر 1391

  ارگ   http://arq.ir

 

کلیک کنید:  تماس و نظر و پرسش

ناسیونالیسم واقعی ایرانی

ناسیونالیسم واقعی ایرانی

   پیش گفتار

      آنچه که می تواند یک ملت را در مسیر حوادث دوران جدید تمدن بخوبی عبور دهد،  ناسیونالیسم علمی تحقیقی و تحلیلی است،  که برپایه دانایی استوار باشد.  ناسیونالیسم یا ملی گرایی علمی،  فراتر از هر دیدگاه و اندیشه و پندار است،  و از آنجا که علم و دانایی همسو هستند،  مسائل و موضوعات را نه بر اساس احساسات و بینش های کوچک،  بلکه در تحقیق و تحلیل های نوین می بیند،  که در فضای آزاد و دمکرات درونی و بیرونی از خود شخص ایجاد شده باشند.

 

همه دارند بز می گیرند

جای ناسیونالیسم قوی علمی تحقیق و تحلیلی فرا بوم ایرانی خالی است

      امروزه با شرایط ایجاد شده در جهان،  اعم از تکنولوژی ارتباطی تا سیاسی و اجتماعی منطقه ای،  در ایران جای یک ناسیونالیسم قوی ایرانی همه گیر،  که دید از بالا داشته باشد،  و تمام عقاید و اندیشه های مختلف ملت ایران،  چپ و راست،  بالا و پائین،  شرق و غرب،  شمال و جنوب،  را تحت پوشش بگیرند،  و همه را ایرانی و دارای تاریخ در ایران بداند،  بشدت خالی است.

      با خالی بودن چنین ناسیونالیسم قوی علمی تحقیقی و تحلیل گر،  همه یک ارتش یک یا چند نفره درست کرده اند،  و بدون احترام بیکدیگر،  دارند با هم می جنگند،  و اصلاً انگار نه انگار که همه ایرانی هستند،  اون کمونیسته بشدت دارد به کوروش بزرگ حمله می کند،  اسلامی دارد بشدت به سبز و قرمز حمله می کند،  سبزه به سیاهه،  سلطنتی به اسلامی،  غربیه به مرکزیه و مرکزیه به و الا آخر.  اینها دشمنی در جهت اهداف استعمار و امپریالیسم است،  تبادل افکار و گفتگو یا حتی دمکراسی زمخت اولیه نیست.

      خوشبختانه بعلت عدم شجاعت،  این جنگ فقط سرد و اعصاب خوردکن جریان دارد.  گویا هیچ کدام دیگری را ایرانی نمی داند،  و نمی تواند تصور کند،  که بعلت داشتن دمکراسی تاریخی در نوروز،  همیشه تاریخ در ایران،  فضای مجادله و بحث جریان داشته،  و همین موضوع در قرون 8 تا 14 میلادی،  بیشترین اندیشمندان تاریخ بشریت از ایران بوده است.  جای یک ناسیونالیسم قوی علمی تحقیقی و تحلیل گر خالی است،  که با دید از بالا،  بتواند ایرانی را از بز گیری نجات دهد.

   عکس کاریکاتور بز گیری از نشریات ایرانی،   در رابطه با دستگیری بابک زنجانی،  عکس شماره 7223.

   عکس دو مجری در تلویزیون فارسی زبان لوس آنجلسی،  عکس شماره 7224 .   آنها بخاطر دشمنی با اسلام،  بشدت ناسیونالیسم ایرانی را می کوبند،  و ضعیف و خوار و شکست خورده در طول تاریخ نشان می دهند،  آنها با داد و فریاد می گویند،  که اعراب وحشی به ایران حمله کردند،  و ایرانی را کشتند،  و همه چیز را نابود کردند.  آنها ذره ای درک ندارند،  که این موضوع دروغ و دونگ استعماری است،  شاید خود آنها دانسته یا ندانسته نیز از عوامل پولی یا رایگان استعمار هستند،  که در دروغ حمله اعراب به ایران را پافشاری می کنند.  زیرا دلیلی ندارد درصورتیکه بخش عظیمی از ملت ایران دربند اسلام هستند،  چنین گویند و به آنها و مرامشان اهانت کنند،  یا به نوعی به تاریخ ملت های همسایه حمله کنند،  و آنها وحشی در تاریخ بنامند،  همچنین باعث دلخوری علاقمندان به تاریخ ایران شوند،  که چرا و چگونه،  ملت بزرگ و پر جمعیت و متمدن ایران،  از یک مشت عرب عقب افتاده،  که آنها می گویند،  شکست خورد و تار و مار شد!  در این باره پاسخ و توضیحات در وبلاگ زیاد نوشته ام.

طرح جهان قرن جدید

جای ناسیونالیسم قوی علمی تحقیق و تحلیلی فرا بوم ایرانی خالی است

      در چند هفته گذشته همگان از ماجرای اوکراین و روسیه بسیار شنیده اید،  منهم زیاد شنیدم،  اما دریغ از یک تحقیق و تحلیل ایرانی در این باره،  همه چشم و گوش به اخبار و گفته های خارجی داده اند.  هرگز کسی فکر این را نکرده پس ملت ایران و انبوهی از ارتش های یک یا چند نفره سیاسی و اجتماعی ایرانی،  چرا هیچ تحقیق و تحلیل ایرانی در این باره نمی دهند،  و درباره طرح جهان قرن جدید مطلبی گفته نمی شود.

      روسیه و اوکراین،  بدلایل سرمایه داری امپریالیسم نو حاکم بر جهان،  هر دو بسرعت در حال رفتن به یک ساختار تاریخی اجتماع،  یعنی ناسیونالیسم افراطی یا فاشیسم هستند.  آنها بزودی دارای منافع مشترک می شوند،  و همراه قدرت های جدید در همان موضوع،  یعنی فاشیسم و زیاد خواهی،  مانند پاکستان و چین و هند،  دنبال قربانی خواهند گشت،  و چه قربانی بهتر از ضعیفترین کشور های ثروتمند خاور میانه،  رهبران کشور های آزاد پیشرفته نیز فعلاً فقط بلدند جلوی دوربینها بخندند و ژست بگیرند،  و یواشکی پول بدزدند،  آنها برای ما نخواهند بود.

      نباید اغفال طرح موقت دشمنی روسیه و اوکراین را خورد،  مردم روسیه روز بروز بیشتر می خواهند روسیه بزرگ و قدرتمند ایجاد شود،  آنها حتی ممکن است در قیافه های مختلفی ظاهر شوند،  اما همه اش همان اندیشه پتری است.  با این وجود در ایران جای یک ملی گرایی قوی علمی تحقیقی و تحلیلی فرا بوم،  بمنظور مقابله با تهدیدات مختلف از اطراف کشور خالی است،  برای بقای تاریخی بشدت نیازمند آنیم.

عکس یک تانک جنگی،  مشروح در اینجا،  عکس شماره 7225 .

ابله یا احمق

   عکس شماره 7218 ،  این عکس و نوشته روی آنرا از یک تایپیک فیسبوک برداشتم،  و برای مطلب زیر مناسب دیدم:

      یکی از به اصطلاح تاریخ دان های مثلاً ایرانی،  در یک تلویزیون برون مرزی فارسی زبان سخن می راند،  و می گفت،  که اسکندر به ایران حمله کرد و کشت و آتش زد و غارت کرد،  اعراب و مغول و تاتار و افغان و چند مورد دیگر را نام برد،  که به ایران حمله کردند و کشتند و آتش زدند و غارت کردند.  یکی نبود به این بگوید خوب یک باره بگو ایرانی بادمجان بود و ایران جالیز.  او بقدری در دروغ های تاریخ غرق بود،  که هرگز نمی توانست فکر کند،  این تاریخ های و گفته ها و نوشته ها،  توسط استعمار و امپریالیسم بمنظور سبک کارشان،  در دو سه قرن گذشته،  مهندسی تاریخ و تاریخ اجتماعی شده اند،  و تاریخ دروغ و تزویر و برعکس گردیده است.  جای ناسیونالیسم قوی علمی تحقیق و تحلیلی فرا بوم ایرانی خالی است.

 

 شریان آزادی خشک و خشن

جای ناسیونالیسم قوی علمی تحقیق و تحلیلی فرا بوم ایرانی خالی است

      برای رسیدن به جامعه دمکرات تجربه نیاز است،  گاه این تجربه بعلت عدم آگاهی و دانش از دمکراسی،  شکل زمخت و خشن بخود می گیرد.  البته ایرانیها در تاریخ و فرهنگ خودشان دمکراسی تاریخی داشته اند،  از نوروز و اعیاد ایرانی پیداست.  بهمین جهت برای رسیدن به آزادی نوین،  چندان با مشکل روبرو نخواهند بود،  فقط اندکی در شریان اینترنتی و مجازی آنرا تجربه خواهند کرد،  و سپس براحتی بکل جامعه منتقل خواهد شد.

      تاریخ دمکراسی زمخت و خشن خود داستانی است،  گذر از دوران استبداد قبیله ای،  واسطه فئودالی می خواهد،  و گذر از استبداد فئودالی،  دوران بورژوازی می خواهد،  و گذر از استبداد بورژوازی به دمکراسی هم واسطه می خواهد،  و این واسطه می تواند با شرایط ملی،  دمکراسی زمخت و خشن باشد.  در صورتیکه این مسیر جهشی طی شود،  ممکن است سر به دیوار بخورد و یا به آتش پریده شود،  جهش در تکامل معنی ندارد،  ندانستن بخش هایی از گذر علم را جهت توجیه جهش می گویند.

      رعایت اصول علم تکامل و رشد تاریخ اجتماعی مهم است،  عدم دانستن و یا رعایت نکردن این دانش توسط روشنفکران،  جامعه را به سمتی می برد،  که مدت کوتاهی گمان می شود،  وارد دمکراسی شده،  ولی در حقیقت بازیچه امپریالیسم بودن است.  نمونه های آنرا صد سال گذشته در تاریخ ایران بسیار داریم،  فکر می کنند که چرا با این همه انقلاب و ماجرای تاریخی،  هنوز دمکراسی واقعی نیامده است،  این همان موضوع کلیدی است،  ادامه و مشروح در اینجا.

کلیک کنید:  تمدن ایرانی

کلیک کنید:  طبقات اجتماعی ایران

کلیک کنید:  معنی نام شهرها و روستاها

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir

 

کلیک کنید:  تماس و نظر


دین کوروش بزرگ

   پیش گفتار

      درباره دین کوروش کبیر بحث های زیادی در اینترنت وجود دارد،  و نیازمند تحقیقات جدید می باشد،  این مقاله در ادامه تحقیقات من بازنویسی می شود.

کوروش و احترام به همه ادیان

      بسیاری از مردم توقع دارند و تصور می کنند،  که هر شخص باید دینی خاص داشته باشد،  و پیرو یک آئین باشد،  آنها فکر می کنند،  که بشر از ابتدای پیدایش در طبیعت دین داشته،  یا باید داشته باشد.  و یا یک شخص باید قوانین دست نوشته یا آسمانی گذشتگان خود را قبول داشته باشد،  و با تعصب کم و بیش دینی،  دیگران را نفی کند،  و یا دشمن حساب نماید.  در طول تاریخ روشنفکران و اندیشمندان زیادی بودند،  که اعتقادات دینی و آئینی نداشتند،  بسیاری از آنها حتی مجبور بودند،  اندیشه آزاد خود را از دست جهل دوران پنهان نمایند.

      در این میان بخش زیادی از مردم،  خصوصا ایرانیان بر این عقیده اند،  که کوروش بزرگ نیز مانند دیگر پادشاهان هخامنشی زرتشتی بوده است،  یا پرسر وعمامه داشت.  اما باید این نکته را یادآور شویم،  که کوروش با وجود احترام فراوانی که برای اهورامزدا و آیین زرتشت قائل بود،  هیچ گاه زرتشتی نبوده است. در واقع کوروش به تمام ادیان و مذاهب و خدایانی که به شکل ها و نام های گوناگون در بین جوامع مختلف مورد تقدیس و پرستش مردم بودند،  احترام فراوانی می گذاشت.  او ضمن آزادی قوم یهود از چنگ «نبونید» فرمان بازسازی معبد یهوه در اورشلیم را صادر می کند،  و خدایان سومر و آکد را به نیایشگاه های خودشان باز می گرداند.

      حالا چگونه می شود عنوان مذهب و دین خاصی را به کوروش نسبت داد،  با توجه به این که او هم به اهورامزدا احترام فراوان می گذاشت،  و هم به مردوک خدای بابل و هم به یهوه خدای یهودیان،  هم کلاه بودایی بر سر داشت؟  برای پاسخ به این سوال،  سوال دیگری پیش می آید،  و آن این است که اگر کوروش یک دین خاص داشت،  چرا با توجه به قدرت و محبوبیتی،  که در نزد جوامع داشت،  هیچ گاه مردم را به آن دین دعوت نکرد،  و آنان را در پرستش خدای خود آزاد گذاشت؟

    عکس سنگ نگاره کوروش بزرگ در پاسارگاد،  با کلاه دینی بودایی،  و عکس دوشیزگان هنرمندان نمایش آئین بودا در کشور کامبوج،  پوشش های دیگر آنها نیز شباهت کامل با آثاری در ایران دارد،  عکس شماره 6423.

      بانوی پژوهشگر گرامی پرنیان حامد معتقد هستند:  کوروش به آئین مهر بود،  که آنرا ریشه اصلی و اولیه زرتشتی دانسته،  او به آئین دیویسنا بود،  که مزدیسنا با آن اختلاف داشت.  این دیدگاه که پشتوانه تحقیقاتی دارد،  درست همان تعریف چند خط اول این صفحه را می گوید.

      با توجه به سخنانی که کوروش به هنگام ورود به بابل ایراد می کند،  و آن چه در استوانه گلین برای ملت ها بیان می کند،  تنها یک مسئله نمایان است،  و آن هم آن است که کوروش در اصل به آزادی اندیشه اعتقاد داشت،  زیرا می دانست در شرایط آن زمان،  که تمدن در حال گذر از برده داری به قبیله ای در ساختار های تاریخی اجتماع بود،  خود بخود اعتقادات مختلف پدید می آمد،  و باید از بالا به همه نظر کند،  نه از کنار یکی از آنها.

  "ما هم باید کوروش بزرگ را الگوی خود قرار دهیم،  و به تمام مذاهب و اندیشه های جهان احترام بگذاریم."

مزدیسنا و دیویسنا

      درباره مزدیسنا و دیویسنا تعاریفی کرده اند،  که چندان مرا خوش نیامده است:

   *  درباره دیویسنا می گویند به معنی پرستنده دیو اصطلاحی است،  که در کیش زردشتی به پرستندگان دیو یا همان خدایان باستانی هند و ایرانی که به آیین زردشت نگرویده بودند اطلاق می‌شود.

   *  درباره مزدَیَسنا می گویند صفت است،  و به‌ معنای پرستندهٔ اهورامزدا است،  مزدا هم همان خدای یگانه‌ است.

      در این دو تعبیر به هیچ عنوان ریشه یابی واژه ای و تاریخی در هیچ جا ندیدم،  مثلاً خدای یگانه را از کجا درک کرده و آورده اند،  یا دیو را چطور؟

   دیویسنا = دیو = دانا، بزرگ، نویسنده دیوان + یس + نا =  قوانین ناب دانشمندان،  تعریف دیو و دیوان در اینجا.

   مزد = مسد = م+ ز یا س + د = پدید آورنده ما و من + یس + نا =  قوانین ناب خدایی،  اطلاع بیشتر در اینجا.

   یس = ی = سنگین و قوی و آخرین + س = سر و مغز،  یس = قوانین، نظامنامه،  که یاسا را برای چنگیز مغول گفته اند.

   نا = ن = برکت + آ = اولین،  بالاترین،  نا = دارای بهترین برکت، ناب.

   مسجد = مزگت = مسگت = مزدگد =  جایگاه مزد یا مس.

   اورمز = اورمزد = هرمز = اور = شهر + پدید آورنده شهر.

      بمنظور معنی و ریشه یابی دیویسنا و مزدیسنا،  ده ها سایت فارسی و انگلیسی را باز کردم،  دیدم این واژه ها را با آوا های گوناگون نوشته اند،  و هر آوا در هر نوشتاری قدیم و جدید،  و در هر زمان و مکان جغرافیایی و انسانی،  تغییر دارد،  ولی در کل یک مفهوم را می رسانند.

      لازم به یاد آوریست،  همیشه در طول تاریخ بین قوانین علمی و دانشمندان،  با درک های اندیشه ای و تصوری،  در تمام سرزمینها،  مسئله و اختلاف بوده است.

   عکس یک اثر از آخرین دوره تمدن کهن جی،  در نگاره این وزنه بخوبی مشخص است،  که شیر های میترایی درست مانند نگاره های تخت جمشید،  دارند گاو را می کشند،  یعنی در آخرین دوره تمدن جی،  گاو پرستی جای خود را به میترایی داده بود.  با این عکس می توان نتیجه گرفت میترایی،  بیش از 4000 سال وجود داشته است،  عقاب های جد نشان فروهر نیز نظاره گر هستند.  عکس شماره 4169.

کلیک کنید:  معابد مهر و میترا

کلیک کنید:  تاریخ دین و آئین در ایران

کلیک کنید:  معنی نام شهرها و روستا های ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir

 

کلیک کنید:  تماس و نظر

گرامیداشت کوروش بزرگ

گرامیداشت کوروش بزرگ

روز جهانی کوروش بزرگ بر ایرانیان فرخنده باد

   کوروش تنها نام یک شخص نیست،  بلکه نام مهمترین گذر تمدنی از شاه خدایی است،  جهت اطلاع به ساختارهای تاریخی اجتماع مراجعه شود.

      بیست و نهم اکتبر برابر با هفت آبان،  روز جهانی کوروش (سایرس دی) نام گذاری شده است.  از دیرباز ایرانیان، پارسیان سراسر جهان، یهودیان، دوستداران حقوق بشر و هواداران اداره جهان،  به صورت ملل مشترک المنافع تاریخی آن را گرامی داشته و رعایت می کنند.  این روز به مناسبت تکمیل تصرف بابل به دست ارتش ایران،  29 اکتبر 539 ق.م،  و آغاز گذر مهم تاریخی و پایان دوران شاه خدایی،  در دنیای باستان برقرار شده است.  2548 سال پیش در همین ماه،  اعلامیه تاریخی کوروش بزرگ در زمینه حقوق افراد و ملل انتشار یافت،  که نخستین سنگ بنای یک دولت مشترک المنافع جهانی و هر سازمان بین المللی حقوق بشر بشمار می آید.  حقوق انسان از دیدگاه کوروش همان زمان مکتوب شد و موجود است،  و استوانه کوروش نامیده می شود.  یکبار دیگر این روز خجسته را به همه ایرانیان و دوستان شادباش عرض می کنم.

تصویر استوانه کوروش بزرگ،  مشروح در اینجا،  عکس شماره 1001 .

      تمام سعی دشمنان ایرانیان این است که بگویند،  این ملت ضعیف و بی فرهنگ بوده و از همه شکست خورده و ملتی است که سر راه تمام مهاجمان بوده،  و فاقد یک هویت ملی است.  آنها هزاران هزار ترفند بکار بسته اند،  از دروغ گفتن و دروغ نوشتن،  جعل و تحریف تاریخ و غیره،  تا بلکه بتوانند جوانان با هوش ایران را بگمراهی و سرخوردگی بکشانند.  البته تا قرن گذشته امکان این بود،  که اندکی موفق بشوند،  ولی در این قرن با وجود تکنولوژی های نوین آنها خود نیز تغییر ساختار داده اند،  و با تغییرات ناپیوسته چهره متفاوتی یافته اند،  دانستن و شناختن این دشمنان،  که کی و چه می باشد خیلی مهم است.

      در هر صورت ما ایرانیان یک ملت بزرگ و مهم در تاریخ بوده و می باشیم،  براحتی این موضوع را در اخبار امروزه جهان متوجه می شوید،  پس چنین ملتی خواه ناخواه دشمنانی داشته و خواهد داشت.  بهمین جهت باید هوشیار بود،  و از حیثیت جغرافیایی و تاریخی و فرهنگی تاریخی خود،  با دانایی نوین از ایران و ایرانی دفاع نماییم.  این دشمنان گاه ضد کورش،  مانند غیاث آبادی،  ضد تاریخ مانند پورپیرار،  ضد جغرافیا مانند این و آن،  ظاهر می شوند.  هر یک از ما ایرانیها باید بتوانیم،  در تخصص خودمان حرفه و حرفه ای تر شویم،  تا آنها سرخورده شوند و شکست یابند،  و از بین بروند.

تصویر پرچم ها و درفش های دوران سلسله هخامنشیان،  عکس شماره 2765 .

کوروش  برای  جهان  بود

      بعضی از عزیزان می گویند،  کوروش بزرگ از ما نیست یا هست،  و حتی می گویند فقط برای پارسی ها می باشد.  کوروش برای یک ملت نبود،  کوروش با نجات قوم بنی اسرائیل از اسارت بابل،  در واقع به دوره 6 ـ 7 هزار ساله ای که پادشاهان چون خدا بودند،  پایان داد.  چند هزار سال بود،  شاه ها مردم را می کشتند و چشم در می آوردند،  و بت ها می ساختند.  ولی ذات تکامل اجتماعی بشر اجازه نمی داد،  که این مسیر قرنها ثابت باشد،  و تا ابد ادامه داشته باشد.  بنابر این تقاضای وجودی بشر و روشنفکر های آن زمان،  در کوروش گرد آمد و خواسته یا ناخواسته،  جهان را آماده پذیرش دین هایی خدایی جدید می کرد.  باید گیتی تکانی می شد،  به شرق و غرب می رفتند فرعونها را به زیر می کشیدند.  انسان داشت تحولی در سیر تمدن را تجربه می کرد،  معابد گذشته را آتش زدند و نابود کردند،  و یا نیمه کاره رها نمودند،  کار سازی این دوره جدید برای تمدن دینی،  یکصد سال بود،  و پیامد آن تا دو هزار سال بدرازا کشید.

      کوروش از آن همه جهان است،  کوروش دین های خدایی را از زندان  نابونائید یا بخت النصر،  حکومت بابل آزاد کرد،  و با اعلامیه کوروش،  گفته شد،  که فصل دیگری از تاریخ اجتماعی بشر آغاز گردیده است.  باید دید در این اقدامات کوروش چه نیرو هایی تاثیر داشتند،  قدرت های خدایی و غیبی،  یا دانایانی از میان بردگان بنی اسرائیل،  یا از اطرافیان،  یا دانایان از پارس یا ماد،  پارت یا تاز.  کلاً آنچه از سابقه زندگی کوروش میدانیم،  می توانسته برای این مهم تاثیر داشته باشد.  قبل از حرکت کوروش بزرگ،  جنگها و برخورد ها و آدم کشی ها برای سر یا خواسته پادشاهان بود،  ولی بعد از این حرکت تاریخ ساز،  تا ابتدای بورژوازی در ساختار های تاریخی اجتماع،  جمع شدن ها،  یکی شدن ها،  جنگها و برخوردها و آدم کشی ها برای دینها بود.  تا قبل از کوروش شاهان بی واسطه خدا بودند،  ولی بعد از آن،  و در دوره دو هزار ساله دین های تک خدایی،  حاکمان با آویختن صلیب و رنگ،  واسطه مردم با خدا شدند.  کوروش بزرگ باعث شد دین خدا از زندان دین شاهان در آید،  و سریع توانست طی یک قرن معابد پادشاهان،  که می پنداشتند ذاتاً خدا هستند از جا کنده شود.

  ولی این  هخاها  که پیش قراول نجات بشریت بودند،  و در واقع جغرافیای چهار سویی ایران این مهم را بعهده آنان گذاشته بود،  برنامه ای و راهی برای ادامه داشتند.  شاید چون امکانات نبود،  و بطور علمی درکی از رشد و تکامل نمی دانستند،  نمی توانستند کار و برنامه ای گرد آورند.  بدین جهت تا ظهور منجی هایی از دین های جدید،  این دوره تمدن نیازمند واسطه هایی بود، مانند،  میترا و زرتشت،  مانی و مزدک،  که پیش زمینه قانون ها دین های آسمانی و فکری،  برای طی مسیر دو هزار ساله آماده شود.  باید توجه داشت،  هیچ تمدنی و هیچ فرهنگی بدون وجود،  دلایل و فاکتور های جغرافیا ـ تاریخ شکل نمی گیرد.

   پرسش از عموم:  آیا از جامعه شناسی تاریخی در زمان کوروش بزرگ،  بدور از دروغ های تاریخی چیزی می دانید؟

تکرار سفارش انوش

      وبلاگ انوش راوید برای عزیزان علاقمند به تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران است،  که به آن اهمیت می دهند،  و در جهت برداشت دروغها از تاریخ ایران گام بر می دارند.  هم میهنان عزیزم در وبلاگ هایشان نشان دادند،  که شایستگی فراتر از هر تصوری را دارند،  در نوشته های آنها،  روز بروز سطحی نگری کمتر شده،  و با ادبیات علمی،  فراز و نشیب ها را خوب می شناسند،  که این می تواند جامعه شناسی نوین ایران را به تصویر بکشد.  روز بروز به تعداد جوانان با هوش دارای ذهن پویای تاریخی،  با توانایی سبک تاریخ نویسی ایرانی افزوده می شود.

     همانطور که در مقاله قرن سنت گریزی نوشتم،  هر شخص باید در جهت دانش و حرفه خود حرکت کند،  و کار فرهنگی خودش را در دنیای دمکراسی دیجیتال،  بخوبی و روشنی پیگیری نماید.  جوانان عزیز باید به توانایی خود برای کشف حقایق علمی تاریخ پی ببرند،  و ایمان فراوان داشته باشند که می توانند،  و از تکرار داستان های دروغی ساده لوحانه دشمنان خود داری کنند،  که کاری بسیار نا شایسته است.  تکرار کنم،  ساده نباشید،  و اغفال ترفند های دشمنان نگردید،  هر گونه کوتاهی مورد سوء استفاده استعمار نو و دشمنان برای تفرقه و جدایی و نیست در جهان شدن خواهد بود.  آنهایی که برای ما تاریخ دروغی نوشته اند،  خیلی بی سواد و مغرض بوده اند،  از   دروغ های آنها نهراسید،  با دست توانا و معرفت خاص ایرانی به دروغ های الکساندر و مغول و غیره بگوید:  نه، نه.  آنها می خواهند ما نتوانیم از حقوق تاریخی ایران دفاع کنیم،  و بگویند،  ایرانی ها ترسو و شکست خورده بودند!  بی تاریخ و اصل و نسب بودند!  دشمنان تاریخ ایران خیال و تصوری باطل و ساده لوحانه تر از دروغ های شان را دارند.

      تحولات در جهان قرن 21 به سرعت می گذرد،  و هر روز شاهد مسائل جدید علمی و اجتماعی و غیره هستیم،  بنابر این اندیشمندان در بخش تاریخ و جامعه شناسی تاریخی،  مسئولیت سنگین رساندن آگاهی صحیح را بعهده دارند.  نباید وابسته به دانش اندک گذشته،  و چند اثر بجای مانده باشیم،  که معلوم نیست واقعی و درست می باشند،  در اینجا توضیح داده ام.  گستردگی حرکت های مختلف جهانی،  در تمام بخشها را باید جدی گرفت،  و با نگرشی اصولی از باز نگری تاریخ باز نماند،  ندانستن واقعیتها باعث شکست و ناکامی غیر قابل جبران می شود.  در شرایطی که جهان و اطراف ما به ارتش های مختلف با سلاح های خطرناک نوین مجهز هستند،  و با دانش جعلیات و رجزخوانی و معرکه گیری تاریخی برنامه های شوم سرنوشت سازی دارند،  ما باید واقعیت های تاریخی و جغرافیایی را بدور از دروغها خوب بشناسیم،  و از آنها نهراسیم و نگران نباشیم.  حقیقت با دانستن واقعیتهاست،  و با درست دانستن دانش تاریخ،  می توان بهترین برنامه ریزیها را برای آینده نوین داشت.

       تعدادی از عزیزان هم میهن،  ندانسته در وبلاگ ها و نوشته ها و گفته های خودشان،  از قهرمانان  کاغذی داستان های دروغ های تاریخی دشمنان ایران،  به عنوان قهرمان و کبیر نام می برند،  مثلاً می گویند الکساندر کبیر!  امیدوارم هر چه زود تر با مطالعه وبلاگ انوش راوید بخود آیند،  و  خون شهیدان و فدا کاران ایران بزرگ در طول تاریخ را بیاد بیاورند.  بعضی از اساتید و گویندگان و مجریان،  در دروغ های تاریخی غرق شده اند،  و نمی خواهند واقعیتها را بپذیرید،  وظیفه جوانان با هوش ایرانی است که به آنها کمک کنند،  تا بسوی واقعیت های تاریخی بروند.  آنها می توانند با مطالعه و پیگیری وبسایت ارگ انوش راوید،  حرکت نوینی را آغاز کنند،  و به میهن و ملت بزرگ و زیبای ایران باز گردند.  آن عده ای که همچنان داستان های دروغی دشمن و استعمار و امپریالیسم،  را باور دارند،  و عوامل آنها را قهرمان و کبیر می گویید،  باید از ملت عزیز ایران شرمنده باشند.

تاریخ و برنامه های کلی

     تاریخ و تاریخ اجتماعی زیر بنای فکری و تحلیلی،  تمام تئوریسین ها و برنامه نویس های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی است،  اگر آنها از تاریخ بدرستی ندانند،  در برنامه ریزی هایشان اشتباه عمده می کنند.  مانند هیتلر که به دنبال آریایی ها جهانی را به کشتن و ویرانی داد،  صدام برای تکرار جنگ قادسیه،  کشتار و خرابی راه انداخت و خودش نابود شد.  آمریکا که می پنداشت اسکندر مقدونی و چنگیز مغول چه راحت به افغانستان و عراق پیروز شدند،  آمد و کشتن ها راه انداخت و اقتصاد خود و جهان را به نابودی کشاند،  و هزاران هزار مثال دیگر.  امروز همین اشتباه در داده های تاریخی،  که در ذهن خود آگاه و نا خود آگاه تیوریسین هاست،  دارند با پاکستان بازی می کنند،  شمال آنرا بمب باران کردند تا مسلمانان را تحریک کنند،  و به حرکت علیه دولت مرکزی آن کشور بر انگیزانند،  و دولت آن کشور را با ترفند ضعیف کرده تا شیعه و سنی بازی در منطقه راه بیاندازند.  برای تکرار هیاهو های تاریخی،  مانند امویه و عباسی و محمود غزنوی،  می پندارند که می توانند عربستان را وزنه ای حساب کنند،  و این طرف با ندانستن تاریخ واقعی بازی ساده تری را پیش گرفته است.

     تأثیر دروغ هایی مانند،  تاریخ یونان، تاریخ مغول، تاریخ عرب، تاریخ ترک، تاریخ اروپا،  در سرگذشت ایران را باید با دید واقعی نگاه کرد،  برای این منظور مطالعه و پیگیری این وبلاگ می تواند کمک بزرگی باشد.  هر گونه داده دروغ از تاریخ ایران بزرگ باعث اشتباه در برنامه ریزی های کلان شده،  و در نهایت صدمات جبران ناپذیری را در پی خواهد داشت.  وظیفه تاریخ دان تنها ذکر داستان های گذشته نیست،  کار سنگین او اتصال گذشته و آینده است،  این اتصال به تنهایی توسط یک یا چند نفر امکان ندارد،  بلکه باید در سازمان های قرن21 انجام شود.  تاریخ زیر بنای اصلی آینده نگری است،  و اگر تاریخ دانی قبل از مطالعه این وبلاگ در تاریخ و تاریخ اجتماعی اشتباه می کرده،  و در باره دروغ ها تحقیق و تحلیل نمی کرد،  او ندانسته بود.  مانند گفته بسیاری که در نظر های وبلاگ نوشته اند:  با اینکه ناسیونالیسم هستم، چرا تاکنون به دروغ بودن ها فکر نکردم،  و لی با این وبلاگ بخود آمدم،  و تاریخ را با دید دیگری خواهم دید. 

       مهم ترین و سنگین ترین وظیفه در این قرن به عهده تاریخ گویان است،  که داستان های تاریخی را تجزیه و تحلیل نمایند،  و با دیدی نو و سبک تاریخ نگاری ایرانی نگارش کنند.  برای این منظور باید در فرصت های مناسب و با حوصله تمام این وبلاگ و لینک های مربوط به مقالات را مطالعه نمایند.  افرادی که نمی توانند دروغ ها را دور بریزند،  و می خواهند به هر قیمتی شده آنها را حفظ نمایند و باور داشته باشند،  بزودی از دانش گرایش های مختلف تاریخی کنار زده خواهند شد.  بارها در وبلاگ نوشته ام،  که اگر این قبیل افراد درک وبلاگ را ندارند،  فوراً خارج شوند،  و در جای دیگری گذران وقت کنند.  این وبلاگ برای هدر دادن زمان نیست،  برای اشخاصی می باشد،  که می خواهند جدید و جدید تر اندیشه و کار،  تحقیق و تحلیل کنند.

            انگشت شماری در باور دروغ های تاریخ اصرار دارند،  و پا فشاری می کنند،  که اسکندر مقدونی و چنگیز مغول و اعراب بیابانی،  به ایران حمله کرده و در ایران بزرگ کشتار کرده.  می خواهند بگویند و باور داشته باشند،  که مبارزان تاریخ ایران تروریست و حشیشی نامیده شده اند،  و یا قهرمانان ایران را در اندازه زیاد و بدی،  رو در روی یکدیگر قرار داده اند،  و آنها را کوچک شمرده و ملت را خیانت کار گفته اند،  مانند بابک خرم دین و افشین و بسیاری دیگر.  ما برای برداشت دروغها از تاریخ ایران،  نباید روی شانس و امداد غیبی حساب باز کنیم،  بلکه باید با تحقیق و تحلیل، دانستن واقعیتها و سبک کار، هوش و درایت،  دشمنان تاریخ و سرگذشت دروغی ایران عزیز را شکست دهیم،  و درخت تنومند ایران بزرگ را از چنگال دروغها رهایی بخشیم.  جهان خواران استعماری را نباید دست کم گرفت،  آنها همیشه دروغ گفته و دروغ می گویند،  می دزدند و غارت می کنند.  در ضمن باید توجه داشت،  اندک اشخاصی که بخواهند مقابل دمکراسی قرن 21 قرار گیرند،  دقیقاً مقابل انبوه جوانان با هوش ایران بزرگ و قاره کهن قرار گرفته،  و خود بخود بی معنی می شوند و بزودی پایان می یابند.

تصویر مردم تهران در دوران انقلاب مشروطیت،  عکس شماره 1288.

کلیک کنید:  جنگ افزار های آینده

کلیک کنید:  سخنرانی انوش راوید

کلیک کنید:  اردوی مجازی ملی مردمی

    توجه:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir

 

کلیک کنید:  تماس و نظر