وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 9

کنکاش 9

   پرسش 1326:  کاس های حاکم بر بابل رومیان بودند؟ رومیان مگر از نژاد ماد نیستند ؟راستی کلدانیان چه وقتی حاکم بابل شدند و ایا همین کاس ها بوده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کاس ها با موهای بور و چشمان آبی همان نژاد رومیانی هستند که شما تصور کردید از اروپا آمده اند و نژاد اروپایی است!

   قدمت قابل اثبات کاسپ ها در ایران 3000 قبل از میلاد یعنی 5000 سال پیش است، که در این زمان در اروپا فقط نژاد گوش دراز سلتها (گالیرها) بوده و قابل اثبات می باشد.  لاجرم نژاد مو بور و چشم آبی ایرانی است و از ایران به روسیه و اروپا مهاجرت کرده است و نه بر عکس!

   این گروه که در شمال ایران, قزوین, همدان, کاشان, آذربایجان, کرمانشاه, لرستان و کردستان ساکن بودند،  به بابلی ها اسپ می فروختند و پیرو آیین مهر بوده اند.  سومریان؛ اکد ها و بابلیها قبل از این داد و ستد ارابه های خود را به گاو می بستند.

   کاسها کم کم در بابل رخنه کردند و از 1800 ق.م نام آنها در تاریخ بابل راه یافت.  بابلی ها به کاسها که از شرق به این منطقه دستبرد می زدند بربر می گفتند.  بربر به زبان سومری نام آفتاب است. سومریان و بابلیان به کاسپ های آفتاب پرست بربر می گفتند! کاس ها در سال  1520  ق. م بابل را گرفتند.  در سال 1160 ق.م پس از 360 سال فرمانروایی بر بابل کاسها از ایلامیان شکست خورداند سروریشان در بابل خاتمه یافت و به کوهستان های لرستان بازگشتند.

   هم اکنون در کناره دریای خزر, لرستان, آذربایجان, کردستان و ... مردمی سفید پوست با چشمان آبی و مو های بور درلرستان  تیره کاکاوند, حسن وند, بومیان نور آباد؛ در بخش های زاغه, الشتر, دلفان, سلسله کرمانشاه و .... همه از نژاد کاسپها و رومیان ایرانی هستند،  که اروپا را فتح کرده و این نژاد را به آنجا منتقل کرده اند.

   کی سر (قیصر) روم خداندان کیانی (کلدانی) است که پادشاه معروف آن کیا کی سر = هوخشتره = هو سر وه = کی خسرو بوده است (سلسله مادها در ایران).   کاسها اجداد رومیان هستند به زمانها (سلسله مراتب زمانی) بیشتر دقت کنید که اینگونه مخلوط نکنید.   

   پرسش 1327:  به نظر شما هجوم ما ایرانیان به وبلاگ کاخ سفید و ملک عبدالله نسبت به مالکییت جزایر سه گانه کار درستی بوده؟ این که ما به اعراب بگیم ملخ خور یا روی وبلاگ ملک عبدالله بنویسیم اقرا گ چ ژ پ (بخوان گ چ ژ پ) کار درستی است؟ مگر ما میتوانیم بخوانیم ذ ظ ض ص ث ع غ . اتحاد ما ایرانیان کار واجبی است ولی توهین به اقوام مختلف مخصوصا اعراب که در ایران هم زندگی میکنند, کاری نا پسند و بس بی فرهنگیست. به نظر شما بهترین کار ممکن نسبت به این موضوع چیست؟

   انوش راوید:  بارها در وبلاگ نوشته ام،  اهانت به هیچ یک از ملتها و مردم کشورها بویژه مردم قاره کهن را در این وبلاگ منتشر نمی کنیم. همچنین از موضوعات و مسائلی که جنبه سیاسی و مسلکی و مکتبی باشند،  فقط با دیدگاه تحقیق و تحلیل های علمی در چهار چوب علمی برابر با قوانین تاریخ اجتماعی می نویسیم و بررسی می کنیم.  برای ورود به قرن نو هر شخص باید تخصصی و حرفه ای تر باشد،  و از دوری و پراکندگی در پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک خوداری نماید.

   پرسش 1328:  من مطالب وبلاگتون رو مطالعه کردم. واقعا خسته نباشین. تشکر میکنم ازتون. میخواستم ازتون بخوام اگه امکانش هست کتابی رو بهم معرفی کنین که تاریخ ورود استعمار و چگونگی ورود استعمار رو به طور کامل بررسی کرده باشه

   پاسخ پرنیان حامد:  ایران هیچگاه مستعمره رسمی کشوری نبوده است که شرح آن را در کتابی نوشته باشند! اما به علت وضع جغرافیایی همیشه دچار سیاست کثیف استعماری بوده است، که با خواندن همین تاریخ مکتوب ایران از دوران صفویه به بعد با کمی تفکر خود به آن پی می برید.  ایران با ارتشی مجهز در زمان صفویه برای تحدید عثمانی از سوی پرتقالی ها.  ایران بدون ارتش و با شمشیر به جنگ روسیه در زمان فتعلی شاه برای تهدید روسیه از سوی انگلیس. ایران در خطر تجزیه بین روس و انگلیس. دربار قاجاریه زیر نفوذ انگلیس و مرگ امیر کبیر. مجلس ایران و مکافات با دخالت های انگلیس ها.  پیدا شدن نفت در ایران و سیاست های مختلف برای خارج کردن این ماده به اروپا و هزاران نمونه دیگر در تاریخ ایران وجود سیاست کثیف بی گانه را در کشورمان تایید می کند.

انوش راوید:  بیشتر کتاب های موجود درباره استعمار و امپریالیسم،  دارای جنبه مکتبی و حزبی است،  در واقع من آن کتابی که بر پایه علم و واژه های علمی باشد ندیدم،  بزودی درباره این موضوع بیشتر خواهم نوشت.

   نظر 1329:  به نظرم شبیه خیالبافی است.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام  زحمتی بکشید حد اقل در یک جمله کامل نظرتان را بنویسید که ما هم بدانیم شباهت این همه سند و مدرک به خیالبافی در چیست؟

   انوش راوید:  در صورتیکه منظورتان مقاله مصر باستان و استان مصر ایران است،  ابتدا گوشزد نمایم،  من تمایل ندارم در کار نو تحقیقی و نظریه پردازی پایه ای،  به افراد بی نام نشان،  که با پراندن کلمه ای می خواهند محیط آزاد را آلوده نمایند،  پاسخ گویم یا بحثی نمایم.  با تجربه چند سال وبلاگ نویسی،  بنظرم اینقبیل می توانند از عواملی باشند،  که نمی خواهند جوانان ایرانی نسبت به واقعیت های تاریخی آگاهی پیدا نمایند،  و به تعلیل و تحلیل های مستقل ملی و مردمی بپردازند.  در صورتی که شما از این قبیل نمی باشید،  بفرمائید کدام بخش و چه موضوعی شبیه خیال بافی است،  و بنا به قوانین یادگیری در موارد مورد نظرتان پرسش کنید.  این مقاله یک میان نظریه،  در بخش گمانه زنی های غیر عملی،  بر اساس تاریخ نویسی مکتب آنال، اعم از گزارش‌ها، دفاتر تاریخ و... می باشد.  در طرح های اینگونه،  می توان با ایجاد بینش نو تحقیق،  پیش زمینه ای برای افراد متخصص جوان ایجاد کرد،  که آنها درگیر تحقیقات جدید موضوعات موردی شوند.

   پرسش 1330:  مشکل یک نام برای دو شهر در تاریخ ساسانیان شاید بیشتر هم بوده باشد!  چون که میدانید شهری به نام "هرات" در خود ایران نیز داریم .!!

   پاسخ پرنیان حامد:

   هرات : 1. جنوب استان یزد ایران، 2. کشور افغانستان،

   خراسان : 1. شهری در شمال شرقی کشور ترکیه، 2. شهری در استان خوزستان، 3 . استانی در شرق ایران،

   مشهد : 1. شهری در استان کهکیلویه، 2. مشهد مرغاب شیراز، 3 . شهری در استان خراسان،

   کرمانشاه : 1. کرمانشاهون شهری در یزد مرز کرمان، 2 . استانی در غرب ایران،

   گیلان :1. شهری در استان کرمانشاه، 2. استانی در شمال ایران،

   این مکافات آنقدر زیاد است  که باورتان نمی شود. 

   پرسش 1331:  خیلی از بیگانه پرستان در مورد طاق کسری میگویند که ان را رومیان ساخته اند نه ایرانیان, همانطور که فردوسی نیز میگوید ولی همین افراد اسکندر نامه ی شاهنامه فردوسی بزرگ را الحاقی میدانند!

   پاسخ پرنیان حامد:  طاق کسری (کسری همان کی سر است)  را کی سر ها ی رومی اهل رومیه مدائن ساختند. رومیان ایرانی بودند! رومیان کسری های ایرانند! اسکندر نامه فردوسی را الحاقی می دانستیم چون تصور اینکه وطن پرستی چون فردوسی 6000 بیت برای یونانی بیگانه شعر  گفته باشد, غیر ممکن بود. دو راه موجود است یا اسکندرنامه فردوسی الحاقی است و یا اسکندر یونانی اجنبی نیست.

   پرسش 1332:  اگر فرضیه رفتن الکساندر به هندوستان امروزی به خاطر زمان ها و فواصل, مردود است چطور رسیدن اسکندر ماد نژاد به اروپا و مصر و عربستان افغانستان مردود نیست؟ اسکندر این همه شهر ساخته این ها فقط در 14 سال ساخته است؟  بنده همیشه مخالف سخنان شما بودم ولی گویا در سخنانتان حقیقتی نهفته است که ما هیچ وقت نخواستیم به آن پی ببریم. میشود بنده را از این مهم اگاه سازید؟ راستی تخمه امان در کتیبه های داریوش اول نوشته شده؟

   پاسخ پرنیان حامد:

   1. "اسکندر گجستک ارومی مصر نشین" مکتوب در متون پهلوی است و نشان می دهد قبل از فتح ایران و حکومت 14 ساله اش مصر را فتح کرده است.

   2. اسکندر نه به افغانستان رفته است و نه به هند امروزی! از دجله تا هندیجان ایران رفته است. (اسناد این مدعا در کتاب است). 

   3. بنده در کشور خودم می توانم 14 ساله دستور ساخت 7 بنا را بدهم!. آقا الکساندر یونانی شمشیر به دست در حال جنگ در  کشور غریبه و هزاران کیلومتر دور تر از کشورش نمی توانسته از سوریه تا هند امروزی این همه شهر را با خاک یکسان کند و بسازد!  بنا هایی که اسکندر ساخته  است (به غیر از اسکندریه مصر که قبل از این 14 سال ساخته است)  همه نزدیک هم و در امتداد دجله است (این گفته کجا از سوریه تا افغانستان و هند کجا!)

   4. از هندیجان ایران تا مکه راهی نیست!

   5. در اروپا جز از دیوار اسکندری که به خواست مردم محلی بوده است (لاجرم خودشان در ساخت آن کمک کرده اند) شهری نساخته است! معابد میترایی یادگارهایی است که پس از رفتن او به یاد او ساخته اند!

   شما گویا به سال و کیلومتر و شرایط در حال جنگ و در حال صلح توجهی ندارید!:

   اسکندر73 ق.م  به روایت تاریخ ایران:

   اسکندر بعد از آنکه بر دارا پیروز شد 14 سال شاه بوده است در این 14 سال:

   - از آذربایجان در حال جنگ تا هندیجان رفته است که برابر 1000 کیلومتر است.

   - از هندیجان بدون جنگ تا الجزایر رفته است که برابر 5000 کیلومتر است.

   - از الجزایر تا قطب شمال روی هم 6000 کیلومتر رفته است.

   - از انگلستان از راه دریا 8 ماه به لبنان بازگشته است.

   نتیجه کار او: در طول 14 سال 12000 کیلومتر را پیموده است، در اروپا تنها دو جنگ کرده است و یک دیوار ساخته است در ایران دستور ساخت 7 شهر را داده است.

   الکساندر 320 ق.م به روایت مفسرین:

   - الکساندر به سال 334 ق.م حرکت می کند 3 سال بعد یعنی به سال 331 ق.م در حال جنگ بی امان  با داریوش سوم به بین النهرین می رسد.

   - سر راه مصر را هم فتح کرده است  سوریه تا قاهره حدود 800 کیلومتر قاهره تا بغداد حدود 1000 کیلومتر + 1200 کیلومتر از مقدونیه تا سوریه =  حدود 3000 کیلومتر در طول 3 سال در حال جنگ با دو ابر قدرت زمانه ایران و مصر! (شگفتا عجب منطقی).

   - الکساندر به سال 329 ق.م در سغد و بلخ افغانستان و در همان سال به هند حمله کرده است. سر راه هم تخت جمشید سوزانده است به همدان رفته است از آنجا به خراسان رفته است از خراسان به سیستان رفته است از سیستان به کرمان رفته از آنجا به افغانستان و بلخ و سغد! 

   - مهران تا تخت جمشید = 800 کیلومتر.

   - تخت جمشید تا همدان = 800 کیلومتر.

   - همدان تا مشهد = 1000 .

   مشهد تا زاهدان = 800 (آیا واقعا از مشهد به زاهدان و کرمان رفته و برگشته است ! خیلی غیر منطقی است!)

   زاهدان تا کرمان = 400 کیلومتر.

   کرمان تا مشهد = 800 کیلومتر.

   مشهد تا بلخ = 600 کیلومتر.

   از بلخ تا دهلی نو = 1000 کیلومتر.

   یعنی او با سپاه و در حال جنگ 2 ساله 6200 کیلومتر را پیموده است و تا به اینجا 5 ساله 9200 کیلومتر را در حال جنگ بی امان وسط کوه و کویر پیموده است! زن گرفته است وسط راه صبر کرده شهر ساخته است و ...!  الکساندر به سال 323 به استناد لوح بابلی در این شهر چشم از جهان فروبست.  یعنی 6 سال طول کشیده است که تقریبا بدون جنگ از دهلی نو تا بابل 2600 کیلومتر را طی کند! (این راه را 6 ساله آمده آن راه صعب العبور را در حال جنگ 2 ساله!).

   الکساندر چگونه 2 ساله در حال جنگ با یک لشکر دور ایران را زده است و از راه  بلخ افغانستان به هند رفته است. در راه زن گرفته است و کلی شهر ساخته است؟  الکساندر چگونه 5 ساله حدود 10000 کیلومتر را با یک لشکر پیموده و دو ابرقدرت آن روزگار را در این مدت کوتاه سرنگون کرده است؟ آیا  افراد این سپاه آدم آهنی بودند و نیاز به استراحت نداشتند؟     از دیدگاه شما الکساندر 5 ساله در حال جنگ و شهرسازی 10000 کیلومتر می پیماید اما غیر ممکن است که اسکندر 14 ساله تقریبا بدون جنگ 12000 کیلومتر را پیموده باشد عجب جالب است.

   از مردم آل فسیل بدانیم  نوشته انوش راوید:

       آل فسیل آنچه را که می داند،  به آن اعتقاد پیدا می کنند،  و به آن تعصب شدید می ورزد.  شاهی و رئیس جمهوری،  بتی و مرامی،  و خلاصه هر چیز که در مغزشان جا باز کرد،  همان را نهایت می دانند،  و هیچ چیز دیگر و نو آوری را نمی توانند بپذیرند.  اگر آنها چیز های جدید و متنوع علمی تر در تخصص خود را بپذیرند،  دیگر نخواهند توانست مخلص آنچه که برای آن هستند در خدمت باقی بمانند. 

   مردم آل فسیل اشخاصی هستند که به آنها احمق نمی شود گفت،  خائن نیستند،  چه بسا وطن پرستان و مومنینی خوب و وفا دارانی به نام باشند،  نا آگاه نیستند، چه بسا از اهالی علم و شعر در میان آنها بسیار است.  آنها فقط از نظر مغزی و ذهنی جا مانده در گذشته هستند،  و نمی توانند خود را جلو بکشند و تغییرات را درک نمایند،  و نمی دانند نو آوری در علم و هنر و غیره چیست،  هر چند که تعریف آنرا بدانند.... 

   انوش راوید:  بمنظور بهتر دانستن حرکت های نظامی،  لازم است جوانان عزیز،  از تاریخ تاکتیک در ایران و تاریخ لشکر و جنگ در ایران بدانند.

   پرسش 1333:  با دیدن مثلت در بالای مهرابه ی معبد میترایی که نشان دادید بر من اشکار شد که ان شکل مثلثی که بر بالای بنا های یونانی است و شرح حال ماجرایی است و یا نشان از ایزدی است که به ان "سنتوری " میگویند از معماری میترایی ایرانی عاریه گرفته شده .ننگ بر ما که از معماری های یونانی و مایا و گوتیک و... میتوانیم سخن گوییم ولی از معماری میترایی خیر ..

(مربوط به پرسش و پاسخ 1296 http://www.cae.blogfa.com/post/48  پرسش و پاسخ ویژه 34 )

   پاسخ پرنیان حامد:


عکس شماره 6152 .

   1.  بازسازی معبد مهری در پنجکنت تاجیکستان که شباهت عجیبی به عکسهای بازسازی تخت جمشید دارد.

   2.  ویرانه مهرابه بزرگ کنگاور به نام ناهید مادر خداوند.

   3.  بازسازی نمای مهرابه گارنی ارمنستان.

   4.  مهرابه سه دیر (دورا-اورپوی) سوریه،  ردیف ستونها از سر در تا مهراب.

   5.  نقش برجسته مهرابه دیبورگ المان که در بالای ان همین نقش مثلث کنده کاری شده است و بر حسب اتفاق روزگار تنها صورت شاه بر صندلی وسط خرد شده است تا قابل تشخیص نباشد که کیست!

   6.  سر در مهرابه که بر ان دلفین, صدف, چلیپا و گل نیلوفر دیده می شود.

   شما مهندس معماری آینده این کشور هستید؛ ما را از این ننگ برهانید!

   ادامه پرسش:  در ویکیپدیا زیر آن عکسی که برای شما فرستاده بودم تو ویکی پدیا زیر عکس نوشته بود که افرودیت است و فکر کرده بودم منظور علیرضا همین است و در کل هیچ ربطی به مسادونی و یونان ندارد.

   پاسخ پرنیان حامد:  بدرستی نمی دانم خود علیرضا بگوید منظورش کدام بوده است؟ مجسمه  ای خانم که هیچ شباهتی به افرودیت ندارد! خود افرودیت هم جای سوال فراوان دارد به استناد ایلیاد و اودیسه هومر این زن قبرسی بوده است و از همبستری با آنشیز تراوایی  نوه ی آسارکوس ( آشارک + us پسوند آشوری),  انه ای را بار می گیرد  که پدر آسکانیوس (آشکان + us پسوند آشوری) بوده است این زن  از مادران اشکانیان است و مورد تکریم آنان! این چه ارتباطی به یونانی ها و حمله الکساندر به ای خانم دارد که آن را سند گرفته اند؟  ای خانم و بگرام هر دو چه از نظر معماری و چه از نظر اسناد یافت شده در آن یا ساخت و یا بازسازی اشکانیان است.

   ادامه پرسش:  این هم عکس از سکه های یافت شده در سوریه از الکساندر= مرد هزار چهره،  برای اطلاعات بیشتر به کاوشات یوسف کانجو را پیگیری کنید.


عکس شماره 6153 .

   پرسش 1334:  ...و البته امیدوارم هیچ وقت شما رو عصبانی هم نبینم و همیشه باآرامش و بدون خستگی کار کنید. کاش این مطالبتون رو چاپ هم می کردید و میذاشتید توی حوزه ی عمومی نقد و شناخته بشن. به امید موفقیت

   پاسخ پرنیان حامد:  تصور بر آن بود که با ارائه این همه سند ایرانیان خشنود و به کمک آنان در جوامع بین المللی از فرهنگ کشورمان دفاع خواهیم کرد که رویایی بود بیهوده!  گویا بهتر است لغت وطن پرستان کشورمان را با اجنبی پرستان ایرانی عوض کنیم،  بزرگوار عصبانی نیستم به شدت دلگیرم از آنچه می بینم! امر بفرمایید کدام قسمت را چاپ و در کدام حوزه عمومی به نقد بگذاریم؟

   انوش راوید:  امیدواریم روزی برسد،  که همه جوانان عزیز ایران،  در ادامه تاریخ دمکراسی ایران،  دید دمکرات داشته باشند،  و بتوانند حداقل آزادی اندیشه و قلم را در محیط مجازی تا رسیدن به آینده جدید تجربه نمایند.

   پرسش 1335:  اگر روم = مدائن . پس مقدونیه ی روم نیز که مورخین مسلمان از آن نام برده اند هم باید در همان اطراف باشد؟ نه؟ نام پدر بیوراسپ را اروند اسپ آورده اند,  آیا با نام رود اروند ارتباط دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  توجه دارید که 1. روم = رومیه مدائن  زمان 73 ق.م،  2. بعد از درگیری ها با خاندان اشک های ارمنستان روم = هروم = سوریه (تا حدود اوایل  حکومت ساسانی)، 3. بعد از حمله بعدی  روم = قسطنطنیه = استانبول ترکیه ......

   مورخین مسلمان  در زمان اسکندر از مقدونی نام بردند،  که می تواند مغ دونی = دشت مغان باشد.  دشت مغان با اروم  (احتمالا ارومیه) که در کارنامه اردشیر بابکان آمده است و همچنین با مدائن زیاد فاصله ندارد. یک مغ دونی دیگر هم پیدا کردم  بغاز کوی،  ممکن است بغ + از + کوی نینوا باشد ("از" پسوندی بر شهر هایی چون شیر + از محل  شیرها = شیراز و اهو + از  محل اهو ها = اهواز است)،  بغ + از = محل بغ ها و مغ ها این هم می تواند،  مغ دونی باشد، که با مدائن فاصله زیادی ندارد. در اسناد ساسانی اصلا نه لغت مقدونی آمده و نه لغت یونان. دشت مغان و یا بغازکوی هیچکدام نه یونان است و نه اروپا!

   نظر 1336:  باسلام. من یک نوجوان 15ساله هستم. از سن 9سالگی در مورد تاریخ ایران و به خصوص زرتشتیت شروع به تحقیق کردم و صد البته تحقیق هایم چون تحقیق های همسن و سالانم به جستجو های گوگل محدود نشد و حتی برای تحقیق در بعضی موارد به یادگیری زبان دین دبیره پرداختم. من اکثر مطالب شما را خواندم. و میدانم که مورخ باید دیدی ژرف و بلند و توامان با دیده پرسش داشته باشد. اما در مواردی نمی توان با یک دید یک جانبه همه چیز را زیر سوال برد. من مطالب شما را در رابطه با دروغ های تاریخ خواندم و تاثیر همین دید های یک جانبه را دیدم. می دانم که شما نظرات خود را با دلیل بیان کردید اما باید دلایل مخالف را نیز دید و ان ها را رد کرد. (به جای انکه دلایل خود را تحمیل کرد) لطفا در تحقیق های بعدی خود این موضوع را مد نظر داشته باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام.  از آشنایی با شما بسیار خشنودم و به شما تبریک می گویم،  که با این سن کم اینگونه ژرف اندیش هستید.  بر این وبلاگ تک تک نظرات خوانندگان  موافق و یا مخالف (جز از افرادی که با فحاشی به اقوام  و باورهای دیگران توهین می کنند) باز و بررسی می شود.  شما بگویید بررسی کدام یک از این نظرات کامل نیست تا آن را هر چه بیشتر بررسی کنیم. با سپاس

   پرسش 1337:  با سپاس از شما برای پاسخ هایتان. آقای راوید بنده را میگویید ال فسیل؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر آقای راوید دو سال پیش مقاله ای نوشته بودند،  با عنوان آل فسیل  و من قسمتی از آن را کپی کردم.  مدارک ارائه شده و تاریخ های نوشته شده در مورد الکساندر یونانی دارای تناقض شدید می باشد.  شما هم با سواد هستید و هم وطن پرست،  اما یک لحظه به آنچه به شما تحمیل شده است،  حتی شک هم نمی کنید، چرا؟ مدارکی از مکتوبات ایران جمع آوری و برای تفسیر و بررسی چاپ و ارائه شد.  شما بدون توجه, بدون آنکه حتی آن را نگاه کنید فقط می گویید "نه" و اسناد درهم اروپایی و یونانی را ارائه می دهید!  تناقض این اسناد از تاریخ مکتوب ایران, که به شما تلقین کرده اند افسانه است,  خیلی بیشتر است! باور ندارید؟ بررسی کنیم:    

   1 .  پاپیروس مصری که نام الکساندر بر ان است و از دیدگاه شما  سند فتح مصر به دست الکساندر می باشد!  عکس شماره 6155.

   الکسیندرس،  این اگر نام   AleksAnderos است،  چرا به جای عقاب دوم نماد "A"  برگ نی نماد "i" آمده است؟

ALKSINDRS   را به هر شکلی می توان خواند جز از نام  الکساندر!

   این چرا "ال - AL " به معنی خدا و ایزد در خود این سرزمین + کسی "kesi  " نام نژاد کاس ها + " endrus اندوس" نباشد؟

   یا لغت سین در وسط آن که در نام خاندان و پادشاهان بابل (نارام سین, ریم سین, سین موبالیت, ای سین) دیده می شود نباشد؟ و آن را ال = ایزد + اک = اکد + سین نخوانیم؟

   یا چرا مربوط به  صحرای سین و کوه سین آیی همان اطراف نباشد؟

   چرا آن را به صورت  al-kes-indo-rus ایزد کاس های هند و روس نخوانیم؟

   هزار طریقه دیگر هم می توان خواند هزار تعبییر دیگر هم می توان کرد،  تنها تعبیر الکساندر به خاطر "ای -i  " در وسط این لغت از همه غیر منطقی تر است،  چرا که خط هیروگلیف مصری همانگونه که در اول این لغت می بینید "آ - A " دارد!

عکس لوح بابلب

   2.  لوح بابلی که مرگ الکساندر کبیر را در تاریخ 11 June 323 BC ثبت کرده است!  عکس شماره 6156.

      جانشین الکساندر کبیر به استناد مکتوبات تاریخ سردار او سلوکس بوده است، که در سال 306 ق.م تاجگذاری کرده است! اختلاف زمانی 17 سال در این میان به چشم می خورد. این لوح نمی تواند به الکساندر کبیر ارتباطی داشته باشد! این لوح رویداد مرگ الکساندر دیگری است،  که شاید برای مهمانی به بابل رفته بوده و در آنجا جان سپرده است!

   3 .  مجسمه الکساندر کبیر در ترکیه با سکه های الکساندر ها مطابقت ندارد!  و چهره سکه هایی که آن ها را سکه الکساندر کبیر حدود  320 ق.م نوشته اند،  شبیه به هم نیست!  عکس شماره 6157.

عکس سکه های تاریخی

   4 .  نوشته مورخین یونانی و رومی که همه آنان 300 سال بعد از واقعه بوده اند می تواند مخلوطی از این دو اتفاق باشد.  به سال مکتوبات این مورخین توجه بفرمایید:

    Diodorus  (دیودوروس نیمه دوم 100 ق.م  حدود 50 ق.م)

   Arrian  7B 29   (آریان به سال 297 بعد از میلاد)

    Plutarch    پلوتارک (سال 64 تا 125 بعد از میلاد)  

   Curtius  (کرتیوس  حدود 100 بعد از میلاد )

   justin     جاستین (200 یا 400 بعد از میلاد)

   توجه دارید که قدیمی ترین آنها حدود 50 ق.م است.  گویند کلیه نوشته ها از زمان الکساندر یونانی تا 50 ق.م مفقود شده است! (نوشته های هومر, هرودوت و کتزیاس چرا مفقود نشده است!) این راویان با 300 سال اختلاف زمان به راحتی ممکن است مخلوطی از سرگذشت دو فرد را نوشته باشند.  در نوشته ها تناقض فراوان است چنانکه جاستین اصلا راجع به الکساندری سخن می گوید که والی اشکانی در هیرکان (آندروگوراس) بوده است! لاجرم نمی توانیم به این اسناد مکتوب 100% اطمینان داشته باشیم،  و باید آنها را جمله به جمله بررسی و با حقیقت زمانی و مخصوصا مکان های جغرافیایی و تاریخ ایران مطابقت بدهیم و تنها در صورت درست بودن حداقل سه شرط بالا آن را بپذیریم.

   تاریخ کشورمان با وجود کلیه حملات و آتش سوزی ها و ویرانی ها هنوز در دسترس ما می باشد. بیایید این مکتوبات درهمی که به ما دیکته کرده اند و برایمان تاریخ جدید نوشته اند کنار بگذارید و تاریخ کشور خودمان را احیا کنید. من حکومت هخامنشی را هم از روی همین تاریخ بازمانده در ایران برایتان پیدا می کنم (در شاهنامه فردوسی پیدا کردم) و می نویسم. شما هم به جای زخم زبان به من کمک کنید،  و از این فرقه ال فسیل دست بردارید.

   پرسش 1338:  از اینکه در وبلاگ شما می خوانیم همه چیز از ایران بوده، و حالا می خوانیم رومیها هم ایرانی بودند، به نوعی ناراحت میشوم انگار که ما از کره دیگر آمده بودیم، و بقیه مردم دنیا هیچ بودند، یا در یک نگاه کلی فکر می کنیم خالی بندی است.

   پاسخ پرنیان حامد:  متاسفم که موجبات ناراحتی شما را فراهم آوردیم.  موضوع لغت ایرانی که خود ریشه از نژاد ایر-ها و مردمان اطراف اران را شامل می شود نیست. اولین تمدن بشری شناخته شده از روی آثار باستانی سومریان بین النهرینی هستند، که خود مهاجرینی از شرق یعنی سیستان و بروجرد (میمند با یازده هزار سال قدمت) بوده اند. ما تافته جدا بافته نیستیم اما وارث اولین تمدن بشری در جهانی هستیم که با سیاست ها و گزافه گویی ها و اسناد جعلی می خواهند آن را انکار کنند. متاسفانه  هر چه در اروپا کاوش شد مدرک یا سندی که قدمت تمدنی بیش از 2100 سال را در این ناحیه به اثبات برساند و یا نژاد و نسلی مو بور و چشم ابی قبل از زمان ذکر شده, یافت نشد.  در حالی که نژاد کاس های مو بور و چشم آبی قدمتی حدود 5000 سال دارند. همچنین کلیه اسناد مکتوب محل روم را در مدائن تایید می کند. همچنین حقیقت جهان مهاجرت نژاد کاسها به اروپا و پیوند آنان با بومیان گوش دراز این منطقه را تایید می کند. من چگونه  و با چه جملاتی این حقیقت را بیان کنم که حمل بر نژاد پرستی  نشود؟

   انوش راوید: آن چه که در وبلاگ می گوییم با اسناد تاریخی است، به نوع دیگر که در ایران و ایرانیان بررسی کرده ام، بدلیل چهار راهی بودن ایران است، ضمن در نظر گرفتن سه جلگه بزرگ تمدن های اولیه در سه طرف ایران، خود بخود از مجموع تمدن های قاره کهن در ایران جمع شدند. همانگونه که در پاسخ بالا هم نوشتم، قرن 21 زمان تخصصی و تخصصی تر بودن است، نیازی نیست که توده مردم بی تخصص چه فکر می کنند، که آیا تاریخ خالی بندی است یا نه، اگر به مسئله مهم حرفه ای بودن در قرن نو توجه نشود، امکان رفتن به آینده جدید ایران غیر ممکن است.

   پرسش 1340:  قربانی کردن روزی دو نفر از نژاد سومریان آیاهمان اشاره فردوسی به جوانانی که از ترس قربانی شدن از دست ضحاک فرار میکنند نیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  برای خدای  مردوک انسان  قربانی می کردند و فردوسی دقیقا به این مسئله اشاره کرده است. شاید شکستن بت های بابل و قربانی نکردن اسماعیل (ع) هم مربوط به شکستن این قانون کثیف انسان کشی باشد.

   پرسش 1341: 1. در پرسشی درارتباط با زرتشت، نظر شما را درباره ی تاریخ رسمی جویا شده بودم و فرموده بودید منظورتان از تاریخ رسمی چیست؟ منظورم همان تاریخی است که همه درباره ی زرتشت می دانیم چون در مطالبی از سایت احساس کردم نظر شما چیز دیگری است و البته در جواب من هم به نوعی به آن اشاره کرده اید ولی باز هم برایم مبهم بود دوست داشتم اگر نظر متفاوتی از آنچه ما درباره ی زرتشت می دانیم دارید ارائه بفرمایید. البته فرموده اید در کتاب آمده اما بنده با اجازه ی شما نظر کلی تان را می خواستم جویا شوم.

   پاسخ پرنیان حامد:  آنچه در مورد زمان زردشت تا به امروز نوشته اند چنان درهم و مبهم است که به درستی نمی توان متوجه شد 7000 سال پیش یا 2400 سال پیش بوده است.  در بررسی انجام شده  که در کتاب به تفسیر مکتوب است و اسناد آن ارائه شده است (بیشتر این اسناد از خود اوستا است), زردشت به معنی پیامبر و اهورا به معنی خدا و اولین زردشت اهورا ( پیامبر خدا) به استناد خود اوستا جم می باشد. لذا لیست تعدادی از زردشت ها تهیه و در کتاب ارائه داده شد. تاریخ  زردشت زمان  گشتاسپ که در متون ساسانی از او یاد شده است  حدود 36 سال قبل از کوروش کبیر می باشد. همچنین به استناد خود اوستا در دین زردشتی دو کیش (فرقه) موجود بوده که در کتاب به تفسیر و بررسی شده است. همچنین "گفتار نیک, کردار نیک و پندار نیک" به استناد خود اوستا از سخنان زردشت زمان گشتاسپ نیست.

    جسارت کردم و از شما تقاضا کردم به کتاب رجوع کنید علت:  اول آنکه  این گونه کوتاه سخن بدون اسناد و مدارکی که در کتاب است ارزش علمی ندارد دوم آنکه این گونه کوتاه سخن گفتن ممکن است باعث سوء تفاهم و ایجاد کدورت برای هم وطنان زردشتی مان شود. مذهب زردشتی با قدمت 7000 سال به هیچ روی از طرف اینجانب رد یا مردود نشده است. تنها آخرین زردشت در زمان گشتاسپ از دید تاریخ ایران (بلعمی) و نوشته های مردمی ملی چون شاهنامه فردوسی بیشتر بررسی شده است. محبت بفرمایید برای اطلاع بیشتر به کتاب رجوع کنید این بحثی نیست که بتوانم آن را در یک جمله خلاصه کنم.

 ادامه پرسش:  2 ــ  درباره ی واژه ی مصر که می فرمایید ایرانی است تا آن جا که بنده می دانم واژه ای عربی و به معنای شهر است اگر توضیح بیش تری ارائه دهید ممنون می شوم و این که در دوره ی باستان ایرانی ها به این سرزمین دقیقا چه می گفته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در کتیبه های داریوش اول نام سرزمینی که امروز به آن مصر می گوییم به صورت: mudraya 

مودر ای آ  = مودرای  آمده است.  در بندهش به صورت گیپتوس و نیو گیپتوس نوشته شده است (سرزمینی از فلسطین تا ممفیس).

   ادامه پرسش:  3 ــ  با توجه به مطلب شما درباره ی مصر، آیا شباهت واژگان جیرفت و جیزه می تواند نشان از نوعی رابطه باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  همچنین شباهت عجیب نام خانوادگی سینایی در سیرجان کرمان و کوه سینایی در صحرای سینا و...

   انوش راوید :  مصر واژه کهن اتیوپیایی است،  زبان کهن اتیوپیایی مادر همه زبان های سامی و حامی بوده،  اتیوپی اولین جایگاه حرکت همو ساپین بوده است،  به مقاله نگاه کوتاهی به اعماق تاریخ در پست قبلی مراجعه شود.  اتیوپی باستان و ایرانیان به کشور Egypt مصر می گفتند.  همچنین شباحت بسیاری از واژه ها در کشور های یمن و عمان، کشور مصر و حوالی تنگه هرمز و جنوب غربی ایران،  به زبان کهن اتیوپیایی باز می گردد. 

   ادامه پرسش:  4 ــ  در مورد چین چه نظری دارید؟ خود چینی ها کشورشان را با نام دیگری می خوانند. آیا همان قاعده ی اجچت و مصر و یونان و گرییس را درمورد آن قائل هستید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در بندهش (از مکتوبات ساسانی) آمده است :

 "و آنان که به سرزمین سین هستند که چین استان است"

   سین ها مردم ماه پرست زاگروس بودند اگر نام سرزمینشان چینستان بوده است این سرزمین نمی تواند چین امروزی باشد.

همچنین نام  کوهی به صورت ابرسین در این کتاب آمده است و در توضیح محل آن می خوانیم:

  "بزرگترین است کوه همه پارس (پارت p ls)  بن او به سیستان (زرنک) و سرش در چینستان (hwcyst n) و تیغه ای از آن نیز به خراسان (خور آزمیا) است، (بندهش).

   کوهی که سر آن در کشور چین و بن آن در سیستان باشد نمی تواند در پارس باشد! این کوه ابرسین زاگروس است و چینستان کشور چین امروزی و مرز های آن در افغانستان و یا مغولستان نیست.

   اختلاف و اشتنباه مکانی در کتاب بررسی و بر این وبلاگ عینا کپی شده است،  برای دیدن مدارک عنایت بفرمایید از طریق آرشیو وبلاگ سه قسمت مکانها را مطالعه بفرمایید.

   انوش راوید:  تا آنجا که من می دانم،   قبل از قرن 14 میلادی،  کشور چین برای اروپائیان شناخته شده نبود،  سپس آنها با اشتباه یا دروغ سفر مارکو پلو به چین قاره کهن را سفر به کشور چین گفتند.  در این باره خانم فرانس وود و محققین دیگری نوشته اند،  می توانید در اینترنت به زبان انگلیسی بیابید.

   ادامه پرسش:  5 ــ  من فکر می کنم یکی از مشکلات تاریخی، تشبیه مصر گذشته با مصر امروزی است در حالی که این دو از لحاظ مساحت تفاوت داشته و مصر قدیم به این وسعت نبوده است؟ نظر شما چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد: هرودوت فلسطین را مصر خوانده است. مورخین بعد از اسلام به کلیه شاه نشین ها مصر می گفتند. مقدسی در احسن التقالیم می نویسد: من مصر را به شهری می گویم که سلطان بزرگ در آن نشیند و دیوانها در آنجا باشد و والیان از آنجا فرستاده شوند و شهرهای یک قلیم به آن وابسته باشند "سپس نام مصرها  به صورت زیر آمده است:    سمرقند؛ ایرانشهر, شهرستان, اردبیل, همدان؛ اهواز, شیراز, سیرجان, منصوره, زبید, مکه, بغداد, موصل, دمشق, فسطاط, قیروان.  شما کدام مصر را می گویید ؟

   ادامه پرسش:   6 ــ  با توجه به امکان اطلاع رسانی شما بد نیست یک کارگروه ایجاد کنید و در آن از کسانی که به زبان های خارجی چیره هستند بخواهید که فهرستی از واژگان مشترک بین زبان فارسی و آن زبان ها را ارائه دهند. مثل زبان های آلمانی، ایتالیایی، فرانسوی، اسپانیایی، انگلیسی، روسی و بسیاری زبان های دیگر اروپایی. (مثال: دوستی می گفت در لهستانی به پنج می گویند: پینچ.  با تشکر فراوان

   پاسخ پرنیان حامد:  استاد فریدون جنیدی کتابی دارند که در آن حدود 100 واژه از کشور های اسکاندیناوی را با زبان پارتی مقایسه کرده اند.

   بدینوسیله از کلیه خوانندگانی  که واژه های فارسی مشابه با زبان های اروپا را در اختیار دارند تقاضا داریم چنانچه مایل هستند آنها را با سند  برای ما ارسال کنند،  تا بر جستاری لیست این نامها را بر این وبلاگ در اختیار خوانندگان قرار دهیم. با سپاس.

   پرسش 1342:  آیا این دو روایت به هم شبیه نیستند؟

   1... (و افراسیاب ایران زمین را گرفته بود و بعضی گویند بازگشت و دیگر روایت انست که به سواد بغداد رستم با وی حرب کرد و سوی ترکستان تاختش.  بعد از این کیکاووس گرد پادشاهی بگشت و بزمین هاماوران شاه او را مهمان برد با بزرگان و در مستی همه را بند بر نهاد و بقلعه فرستاد. (به بند کشیدن در مستی؟))

  2... (آنها ( سکه ها) برای 28 سال سروران آسیا شدند و بسیاری جاها را ویرانه کردند و اموال ومتملکات مردم را مصادره میکردند تا آنکه هوخشتره توطئه ای چید و بخش اعظم سکه ها (اسکیت ها) را به میهمانی فراخواند و باده نوشانده مست کرد! و همه شان را قتل عام کرد و خودش سلطنت را بدست گرفت!!)

   روایت اول مربوط به کیکاووس و روایت دوم مربوط هوخشتره از زبان هرودوت است. ممکن است این روایت را هرودوت وارونه نوشته باشد؟ گویی ماخذ تاریخ هرودوت, تاریخ ایران است.

   پاسخ پرنیان حامد:  فکر نمی کنید این دو روایت بر عکس هم باشد؟  پادشاه هاماوران کی کاووس را در مستی اسیر کرد او را هم نکشت،  رستم پس از هفتخوان او را آزاد می کند،  در حالی که هوخشتره سکا ها را دعوت کرد و در حال مستی همه را سر برید (گفته های هرودوت در مورد پادشاهان ماد مخصوصا هوخشتره ای که خاندان او یونی ها را نیست و نابود کرده است خالی از عقده و دروغ نیست, در مورد مادها به هیچ روی به گفته یونانی ها اتکا نکنید).

   روی تاریخ های مکتوب به دقت نگاه کنید کی کاووس دیااکویی است که سارگن شاه آشور (با نماد افراسیاب در تاریخ ایران ) او را به حماه سوریه تبعید کرده است که در تاریخ ایران رستم پس از هفت خوان او را آزاد می کند و هوخشتره کی خسرویی است که  نینوا را فتح کرد و آشوربانی پال (با نماد افراسیاب) را کشت که در تاریخ ایران به انتقام خون پدر سر افراسیاب تورانی را در تشت می برد. ماخذ تاریخ هرودوت به نوشته شخص خودش تاریخ ایران است. تاریخ هرودوت با این جمله آغاز می شود "به گفته ایرانیان که در تاریخ تبحر دارند ....."

   پرسش 1343:  بیوراسپ پسر اروند اسپ است, آیا اروند به رود اروند ارتباطی دارد؟ همانطور خزراسپ به خزر؟ در مورد این نام در زین الخبار در پاورقی ان واژه ی akhad دیده میشد که انگار اکد (سامیان) بوده باشد! و آیا نام نرسی که شاهان اشکانی داشتند به معنی فرشته ای است؟ (و چون کاوه بر ضحاک بیرون امد مغان چنین گویند: که ایزد سبحانه و تعالی سوی افریدون وحی فرستاد نام فرشت هاو نیرو سنگ تا با کاوه دست یکی کند ..... در پاورقی نیرو سنگ: نروسنک. نریوسنگ در لغت به معنی پیک مردان و فرشته وحی است مثل جبرییل که در فارسی نرسی شده ... در اوستا این نام نیریوسنگ بمعنی رسول خدایان است.

   پاسخ پرنیان حامد:  خزر اسپ 100% با خزر ارتباط دارد اما نه دریای کاسپیان به اطراف دریای سیاه در تاریخ ایران خزر می گفتند. اروند اسپ نیز به راحتی می تواند با اروند ارتباط داشته باشد به شرط انکه اسناد کتاب را برای جا به جایی مکانها پذیرفته باشید. (فقط مراقب باشید این نام در بندهش ارود اسپ است و (ن) ندارد). اکدها همان سامی ها هستند.

   نیریوسنگهه (اوستا) نریوسنگ (پهلوی) نرسی یا نرسه (فارسی) به معنی نمایش مرد در اوستا نام ایزد پیک آور اهورا است.  در یک استوره کهن درباره  این ایزد آمده است:  اهوره او را چون کرد 15 ساله آفرید و برهنه پس اهریمن قرار داد تا زنان با دیدن او دل در او بندند و او را از اهریمن بخواهند!

   در باب این ایزد لخت پشت سر شیطان هیچ ندارم که به شما بگوییم اما حقیقت آن است که نرسی, جم, تهمورس و اسپیدور برادر و پسران ویونگهان بودند. این برادران نماد چهار نژاد جمشید می باشند. احتمال این که اشکانیان از شاخه نرسی باشند می باشد. در مورد متن شما فریدون از نژاد جم است. اسپیدور با ضحاک همدستان شد و این که نژاد نرسی در زمان جنگ فریدون و ضحاک به فریدون کمک کرده باشند ممکن و منطقی تر از تفسیر ایزدی لخت پشت شیطان است!

   پرسش 1344:  1.  آیا مقدونیه در خاک روم بوده؟  اسکندر بمقدونیاى روم بپادشاهى بنشست، و چون دارا بروم کس فرستاد بسبب مالى که هر سال، پدر اسکندر بفارس میفرستاد، ذو القرنین نداد، و بروى بیرون آمد و حرب کرد.

   پاسخ پرنیان حامد:  هر دو قسمت سوال شما تکراری بود که از قسمت بالا برایتان کپی می کنم:  پس از حمله اعراب مورخین در زمان اسکندر از مقدونی نام بردند که می تواند مغ دونی = دشت مغان باشد. دشت مغان با اروم (احتمالا ارومیه) که در کارنامه اردشیر بابکان آمده است و همچنین با مدائن زیاد فاصله ندارد.  یک مغ دونی دیگر هم پیدا کردم  بغاز کوی ممکن است بغ + از + کوی نینوا باشد ("از" پسوندی بر شهر ها یی چون شیر + از محل  شیرها = شیراز و اهو + از محل اهو ها = اهواز است) بغ + از = محل بغ ها و مغ ها این هم می تواند مغ دونی باشد که با مدائن فاصله زیادی ندارد.  در اسناد ساسانی اصلا نه لغت مقدونی آمده و نه لغت یونان. دشت مغان و یا بغازکوی هیچکدام نه یونان است و نه اروپا!

   ادامه پرسش:  2.  آیا میتواند مصر همان سوریه و شام باشد؟ چون در کتاب آورده اید که اندلس همان مصر امروزی میتوتند باشد و همچنین در تاریخ هایی مثل اخبار الطوال, پادشاه مصر از طرف اسکندر به سوی قندافه میرود برای صلح.

   پاسخ پرنیان حامد:  هرودوت فلسطین را مصر خوانده است. مورخین بعد از اسلام به کلیه شاه نشین ها مصر می گفتند. مقدسی در احسن التقالیم می نویسد: من مصر را به شهری می گویم که سلطان بزرگ در آن نشیند و دیوانها در آنجا باشد و والیان از آنجا فرستاده شوند و شهرهای یک قلیم به آن وابسته باشند "سپس نام مصرها  به صورت زیر آمده است:  سمرقند؛ ایرانشهر, شهرستان, اردبیل, همدان؛ اهواز, شیراز, سیرجان, منصوره, زبید, مکه, بغداد, موصل, دمشق, فسطاط, قیروان.  شما کدام مصر را می گویید؟

   پرسش 1345:  نظر شما در مورد این متن چیست؟ (و چون وی (اسکندر) بمرد جهان بی شاه ماند و هر کس ولایتی و شهری بگرفتند .... تا اشک بیرون آمد و انطیخس که انطاکیه بنا کرده است بیرون آمد و با اشک حرب کرد. سرانجام اشک مر انطیخس را هزیمت کرد و آن پادشاهی بگرفت. در پاورقی آمده:  منظور ار انطیخس بنا کننده ی انطاکیه است. چون مراد انتیوکوس بن سلوکوس است) یعنی در همان سال های اولیه ی اسکندر, اشک پادشاهی انطیخس را گرفت و این انطیخس پسر سلوکوس سردار الکساندر بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در تاریخ ایران پس از اسکندر اشک به تخت نشست و بدون هیچ تاخیری. شما پاورقی که برابر تفسیر است را کنار بگذارید بعد به من بگویید کدام انطیخیس؟

   اینجا را ببینید: "مهرداد دوم که مایل بود تمام سوریه را جزو متصرفات خود کند, ابتدا به گوماژن حمله برد و آنتیوکوس دوازدهم (89-84.ق.م) که خطر را در سرحد مملکت خود می دید به کمک لائودیسه دختر آنتیوکوس هشتم که ملکه قسمتی از سرزمین سوریه بود, رفت ولی در این جنگ کشته شد. و بعد هم آنتیوکوس سیزدهم (69-64) از رومیان شکست می خورد و حکومت سلوکیان بر چیده می شود.

   یک بار دیگر تکرار می کنم:  بعد از اسکندر 90 الی 240 پادشاه داشتیم همه این 90 پادشاه جانشین اسکندر هستند بسته به آنکه مورخ اهل کدام ناحیه بوده است از آن خاندان با عنوان جانشین او نام بردند.  مورخ سوریه می گویید سلوکید بود مورخ ارمنی می گوید اشک بود مورخ رومی می گوید کی سر بود. مورخ پارسی می گوید داریوش چهارم بود! شما بگردید بقیه 90 تا را پیدا کنید هر خاندانی می تواند بگوید ما جانشین اسکندر بودیم. این لغت الکساندر را مراقب باشید؛  شروع پادشاهی سلوکیان در سوریه البته پس از الکساندر هایی بوده است که یکی از آنها هم تا هندیجان رفته بود اما این هیچ ارتباطی به پایان سلسله سلوکی و  جانشینان اسکندر ندارد.  (برای به هم چسباندن و پر کردن  این 266 سال, خدا را شکر انقدر مهرداد و فرهاد و ارد و گودز  و الکساندر و سلوکید و آنتیوکوس و ... داریم که تا آخر عمرمان باید بپرسیم کدام یک؟).

   پرسش 1346:  آیا شما معتقدید زرتشت زمان گشتاسپ را کهرم کشته؟ جایی خوانده بودم: ...و عمر او (زرتشت) 77 سال بود.  آخر او مردی بکشت که او را "براتروکرش" گفتندی ... براتروکرش در پاورقی:  تور بن بداین وش. جکسن در کتاب زرتشت ص28 این را با اختلاف های پهلوی ratorkresh یا lratresh و غیره آورده که در داتستان دینک پهلوی 2/218 : برادر کرش است.  وی تورانی است و از خاندان karap (کرپ) بود. همینطور در جایی دیگر خوانده بودم که قاتل زرتشت از افسران ارجاسپ بوده !

   پاسخ پرنیان حامد:  همانگونه که در کتاب نیز ذکر شده است تصور می رود زردشت زمان گشتاسپ که مسبب این جنگ نیز بوده است در همین جنگ یعنی حمله  کی هروم = پادشاه سوریه از خاندان تورانی (آشوری) به باختریش کشته شده است.  تور بن بداین + us این نام پسوند وس آشوری دارد.

   پرسش 1347:  آیا چیترا = میترا؟ در کتیبه ی بهیستون در مورد فروتیش (فروتیس) داریوش میگوید: ...به اراده اهورامزدا قشون من بر قشونی که از من برگشته بود پیروز شد و چیتر تخم را گرفته نزد من آوردند. من گوشها و بینی او را بریدم و چشم های او را بر کندم... .چیتر تخم با چیترا = میترا ارتباطی دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:   چیسا تاخما اهل ساگارتی, فرورتیس مدی نیست! جنگ بعدی است! البته هر دو ادعا کردند که از نژاد هوخشتره هستند.

Zi-is-sa-in-tak-ma  اصل cica(n)taxma  فارسی باستان citratakma) = چیساتاخما)

من ارتباطی با میترا (میثره) در این لغت نمی بینم !

   پرسش1348:  به نظر شما محل جنگ تروی در بین النهرین بوده یا صور؟ هر کجا که بوده مسلما در اطراف ساحلی باید بوده باشد! چون نوشته اند که مردم اخایی (یونانیان) با کشتی هایشان آمدند...

   پاسخ پرنیان حامد:  آیا برای گذر از رودخانه هایی چون دجله و فرات در آن زمان نیاز به کشتی نبوده است؟  آیا سفر  با کشتی بر رودخانه و در مسیر آب برای آنان اسان تر از پیاده روی نبوده است؟ اودیسه  را در راه بازگشت دائما آب به سر جای اولش باز می گرداند!  آیا این نشان مسافرت به خلاف جهت رودخانه نیست؟  بعد آب او را می برد به سرزمین آلسین ! (ال = ایزد و سین!) سرزمین فیه شه! در phoe.ni.cian  فنقیه! در خلیج  phorcys  خلیج فارس! عجیب است که هرودوت هم گفته فنقیان مهاجرینی از خلیج فارس بودند!  شما توجه دارید که در مورد چند هزار سال پیش سخن می گوییم (تکنولوژی امروز را فراموش کنید یک جوی آب هم برایشان دریا بوده است)

   دوست گرامی کدام صور؟

   صور بر نقشه جغرافیا ی امروزی در ساحل میترانه  پایین تر از بیروت در لبنان است!

   اینها که تفسیر می کنند تروی شمال غربی کشور ترکیه بر ساحل دریای اژه و روبه روی جزیره امروز است!

   هرودوت که نوشته فنقی ها خود مدعی هستند مهاجرینی از ساحل خلیج فارس بوده اند!

   محل جنگ تروی نیاز به اسناد زیادی دارد.  اول از همه باید کلیه تفسیر هایی را که تا به امروز شنیده ایم فراموش کنیم. سپس باید شجره نامه هایی که در آن آمده است دقیقا بررسی کنیم تا آنجا که من می بینم جنگ بین خاندان اکی یا اشایی (آشوریان) و خاندان ایلیوس یا ایلیون (بابلی ها) بوده است.  باب به معنی معبد است باب +ایلوس و باب +ایلون = بابیلون و بابیلیوس هر دو نامهای بابل هستند!   * من مشغول جمع آوری سند در این مورد هستم اجازه بفرمایید بدون اسناد قابل قبول بیش از این در این باب سخنی نگوییم.

   نظر 1349:  کتاب تاریخ ایران را می خواندم در صفحه ای از آن کتاب نوشته بود رومیان همه ی اتفاقات مربوط به ایران را ثبت می کردند ولی وقایع سالهای هشتاد قبل از میلاد الی 227 پس از میلاد بر ما پوشیده است. که این بیانگر تحقیقات خانم پرنیان حامد می باشد (تصویر روی جلد کتاب وصفحه ی فوق به امیل تان ارسال گردید).  عکس شماره 6158.

عکس کتاب تاریخ ایران

عکس کتاب تاریخ ایران،  غربیها کاملاً قبول دارند که 150 سال از تاریخ ایران نیست،  عکس شماره 6158.

   پرسش 1350:  آیا فانوس اسکندریه را ایرانیان ساخته اند؟ :یکی از جانشینان اسکندر به نام بطلیموس دوم در جزیره ای به نام فار در نزدیکی بندر اسکندریه در مصر ساخته شد. معمار این بنا شخصی به نام سوسترات بود. برجی که برفراز آن آتشی بود تا شبها راهنمای ناخدایان برای رسیدن به بندر اسکندریه باشد. یونانی ها ارتفاع این برج را 272 متر بیان کردند که به نظر اغراق آمیز می رسد. اعراب که 10 قرن بعد وارد مصر شدند، ارتفاع خرابۀ این برج را 16متر بیان کردند. طبقه های مرمرین برج در ابتدا چهار گوش و سپس دایره مانند می شد. این برج پایه ای چهار گوش که 69 متر ارتفاع آن بوده است که دیوار هشت ضلعی و 38 متر است و برج 9متری دیگری بر روی آن بنا شد که در رأس برج، آتشدان بزرگی قرار داشت که نور آن به وسیلۀ آیینۀ بزرگی تقویت می شد.د ر سال 1375میلادی این برج، بر اثر زلزله شدید ویران شده و از میان رفت و چیزی از آن باقی نماند.

   پاسخ پرنیان حامد:   نه در تاریخ بلعمی –  طبری نه در شاهنامه فردوسی و نه .... اشاره ای به ساخت چنین بنایی توسط اسکندر و یا الکساندر نشده است.  تنها در روایت طرطوسی به صورت مبهمی اشاره به ساخت چنین بنایی شده است.  تاریخ طرطوسی بسیار گنگ می باشد و در آن شاهد تفاوت زمانی فاحش می باشیم (به طور مثال افلاطون را در زمان و همراه اسکندر نوشته است!)  به هر تقدیر در میان این افسانه گنگ سخن از ساخت اسکله ای بر آب است که طریقه ساخت آن را شرح داده است.

   " و هزاران عمود را تیز کردند هر یکی صد در صد گز ان ها را به دریا آوردند, سر تیز آنها در آب کردند آنگاه کدینگ های گاز ران بر سر  آن ها زدند تا در زمین سخت کردند هر هزار را به هفت تنوره, آنگاه خیک های گاو آوردند و بدمیدند و میخها فرو دوختند. آنگاه ارزیر فرو ریختند تا آن خیکها آن چنبر ها را اندرو می داشت چند ده گز ...." همانگونه که مشاهده می کنید سخن از ساخت اسکله ای در وسط دریا است که منطقی به نظر می رسد.  بزرگی این بنا را 20 گز در 20 گز نوشته است (1 گز = 1,04 متر)  همچنین سخن از 360 سوراخ بر این مناره است که روز های سال را نشان می داده است,  باد نمایی به شکل انسانی پرنده به دست و آیینه ای که در آن دروازه روم پیدا بوده است!

   در این صورت این ساختمان در مصر هرودوت = فلسطین امروزی و نزدیک به هروم = سوریه امروزی در خلیج اسکندرون بوده است.  طرطوسی می نویسد:

   " آن آیینه تا به زمان عمر عبدالعزیز بود و هر وقت که سواری از روم بیرون آمدی مسلمانان بدیدندی و رومیان بر مسلمانان ظفر نیافتندی. رومیان بیامدند و مر مسلمانان را گفتند که در میان اینها گنج است که اسکندر نهاده است و ما نخست یافته ایم.  مسلمانان بیامدند بطمع و آنرا ویران کردند و آن طلسم را بشکستند و آن گنبد را فرو بردند و آن گنج را نیافتند زیرا که نبود ....."

   پس در زمان طرطوسی حدود قرن ششم هجری این بنا در میان نبوده است که زلزله 1375 آنرا از میان برده باشد!

معماری مناره و ساختمان هایی به شکل رصد خانه در ایران قبل از اسکندر روال بوده است نمونه آن کعبه زردشت است. محل این مناره هم در این افسانه حدود کشور فلسطین امروزی و بلندی آن حدود 20 متر بوده است. بیش از این نمی توانم بنایی که اثری از آن باقی نمانده است را بررسی کنم. عکس شماره 6160.

عکس تصویر خیالی از فانوس اسکندریه

عکس تصویر خیالی از فانوس اسکندریه،  عکس شماره 6160 .

   نظر1351:  چهره های این مردان اشکانی بر حسب اتفاق روز! خراب شده است،  عکس شماره 6161.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام اصلا ناراحت نباشید!  فقط چهره ها که نیست! کتیبه مهرداد در بیستون را ببینید چگونه وزیر صفویه روی آن قبض آب و برق نوشته است. کله مجسمه را ببینید کندند بردند!  معبد میترایی را ببینید چگونه این وسط فقط چهره شاه وسط تراشیده شده است.  تاریخ بلعمی – طبری را نگاه کنید چگونه 200 و اندی پس و پیش شده است. اوستا را نگاه کنید چگونه قسمت پدر مادر و نژاد زردشت  نیست شده است و آنچه ابوریحان بیرونی از اوستا نوشته دیگر نیست! در نقش رستم بهرام دوم ساسانی کله پیگره ها را تراشیده است کله خود را جای آن گذاشته است آنوقت سمت راست یک پیکره جا مانده است! به لطف ساسانیان یک متن اشکانی یافت نمی شود!  به نظر شما یک کاسه بدی زیر نیم کاسه نیست؟

   پرسش 1351:  ایا استون هنج یکی تقویم میترایی است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تقویم نیست این یکی از بی شرمانه ترین جعل های سند تاریخی است. علت آن هم دقیقا این جمله است:

    این بنا در سه مرحله ساخته شده ‌است که تقریباً آغاز بنای آن از سال ۳۱۰۰  قبل از میلاد بوده‌ است.  این مسئله ثابت می‌کند که استون هنج از اهرام مصر هم قدیمی تر است. (برداشت از ویکی پدیا).

   ببینید دوست گرامی تصور می کنم همه ما از اندکی حداقل اندکی خرد برخوردار باشیم.  وقتی می گویند اهرام مصر از جابه جایی سنگ های تنومند ساخته شده است، یعنی یک تمدنی آنقدر پیشرفته بوده است که توانسته اند این سنگ ها را جابه جا کنند بتراشند و روی هم بگذارند. آثار این تمدن در مصر مشخص است این مردم زبان داشتند, خط داشتند, کتیبه ها و پاپیروسها و مجسمه ها و کاسه ها و مومیایی ها و .... موجود است، هر جای این سرزمین را هم بکنید اثری از تمدن از زیر خاک بیرون می آید. بفرمایید این استون هنج را کدام تمدن ساخته است؟ آثار آنها کجاست؟ زبان و کتیبه ها کجاست؟ این سنگها را چه کسانی و با چه وسیله ای روی هم گذاشتند؟ نه خطی در اروپا است نه زبانی, نه اثر از تمدنی! این تنها چیزی است که از تمدن اروپا قبل از رومیان موجود است. تازه آن هم نزدیک به میلاد, 400-300 ق.م بیشترین قدمتی است که می توان برای آن رقم زد.

عکس آثار تاریخی انگلستان

   چه کسی و در چه زمانی این سنگها را به تقلید از ایلام روی هم گذاشته و قدمت آن را بدون فرهنگ و تمدن کنار آن بی شرمانه بیش از ایلام جلوه می دهد؟ قدمت سنگهای آن 3100 ق.م است؟  زمان روی هم گذاشته شدن این سنگها را با چه وسیله ای اندازه گرفتند؟  لوحی , خطی, شکلی؟

   پرسش 1352:  آیا مکان های رومی را ایرانیان ساخته اند؟  مانند سیرکوس ماکسیموس، تالار تریجان، پانتئون و کولوزیوم ....

   پاسخ پرنیان حامد:  قدمت بناهای یاد شده همه پس از میلاد است.  آنوقت در تاریخ آمده است:  دقیانوس جشن هزارمین سال بن افکنی روم را گرفته است! کجاست این روم حداقل  -3500 -3000 ساله ای که دقیانوس برایش جشن گرفته است؟ هیچ اثری با چنین قدمتی در اروپا دیده نمی شود!   یکی از این بناها  را برای شما بررسی خواهم کرد قضاوت با خودتان،  عکس 6164:

عکس کولوسئوم در ایتالیا

   کولوسئوم،  ساخت کولوسئوم توسط وسپاسیان (Vespasian) امپراطور سالهای ۶۹ تا ۷۰ روم پایه گذاری شد،  پس از آن پسرش تیتوس (Titus) در سال ۸۰ بعد از میلاد آنرا بنا کرد، که نهایتا توسط دومیتیان (Domitian) برادر تیتوس به پایان رسید (برداشت از ویکی پدیا).  معماری این بنا برای ما بسیار آشنا و در هر گوشه کناری در کشورمان این معماری به چشم می خورد،  عکس شماره 6165.

عکس های مناظر تاریخی و دیدنی

   این سبک معماری از سبک معماری میترایی یعنی طاق های گنبدی و پنجره هایی شبیه به در غار ها می باشد این سبک در کلیه معابد میترایی اروپا نیز به چشم می خورد.  یکی از میراث باقی مانده کشورمان  بیانگر ریشه این معماری می باشد. که قدمت آنرا به یازده هزار سال برآورد کرده اند عکس شماره 6166:

عکس های میمند تاریخی

   ردیف درهای این غار ها  الهام بخش معماری بیشتر پل ها در ایران, مهرابه های ایران و اروپا, میدان مشهور اصفهان, طاق کسری و ... می باشد. کتیبه های این مکان و افسانه های محلی  نشان از مهری بودن سازندگان آن دارد:

   ترجمهٔ کتیبه‌ های میمند:  هنگامی که کوه‌ها در این میمند شکاف بردارند و افسانه‌ های میمند به حقیقت بپیوندند گنجینهٔ میمند پدیدار خواهد گشت و فقط یک نفر می تواند به آن دست پیدا کند که او از سوی خورشید می آید.

   طبق افسانه‌ های میمند روزی این روستا به وسیلهٔ مردی که از سوی خورشید می آید ایران را به شکوه قدیمی باز می گرداند.  فراموش نکرده اید که کلیه پادشاهان روم تا به زمان کنستانتین (پایان سلسله اشکانی در ایران) به آیین مهر بوده اند.

   پرسش 1253:  آیا این سخنان با هم ارتباطی ندارد؟  شما گفته بودید در این بیت: به جای شهنشاه دارا تویی /// چو خورشید ماه ما را تویی... ماه خدای پارسیان و خورشید خدای ماد ها بوده و منظور 2 نژاد ایران است پس: 1. دارا از جهرم به شهر استخر میرود. در آنجا لشکر جمع میکند و برای جنگ سوم آماده میشود ... سکندر چو از کارش آگاه شد /// که دارا به تخت افسر ماه شد.... افسر ماه معنی افسر پارسی نمیدهد معنی افسر یا شاه هخامنشی؟  2. - چون بیایند خورشید نشان سهمناکی بنماید و ماه از رنگ بگردد و در جهان تیرگی و سهمناکی و تاریکی باشد.... خورشید نشان سهمناکی بنماید و ماه از رنگ بگردد منظور این نیست که ماد ها (خورشید) به پادشاهی برسند و پارسیان (ماه) از حکومت عزل بشوند یا حکومتشان کمرنگ شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  می خواهید به کمک شاهنامه فردوسی ثابت کنید که دارا, داریوش سوم است؟  نمی توانید متاسفم فردوسی از سه شاه سخن گفته است. کتاب صفحه 135:

  بروم اندرون شاه بود فیلقوس <><> یکی بود با رای او شاه سوس (شوش؟)

    نبشتند نامه که پور همای  <><>    سپاهی بیاورد بی مر ز جای

   در این دو بیت سخن از سه پادشاه به میان است: 1. فیلقوس شاه روم، 2. شاه شوش (هخامنشیان) که با فیلقوس متحد بوده است، 3. داراب پور همای.  در نتیجه دارا پسر دارا ب که با اسکندر پسر فیلقوس جنگیده و شکست خورده است داریوش سوم هخامنشی نیست.

   پرسش 1354:  آیا اسکندر ذوالقرنین قران نیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ذوالقرنین لقب است و به هر جهانگیری ذوالقرنین ( فاتح شرق و غرب) می گفتند.  فریدون, کی خسرو, کوروش کبیر و .... همه ذوالقرنین هستند. اسکندر ذوالقرنین هست اما در مورد قران و روایات اسلامی من صلاحیت اظهار نظر ندارم. در این باب محبت بفرمایید به مجتهدین اسلامی رجوع کنید.

   پرسش 1355:  در جایی خواندم که اسکندر در کنک دژ (احتمالا تخت جمشید) کتب را با کتابخانه اش را سوزاند. آیا این اتش سوزی در تخت جمشید دیده میشود؟ چرا اسکندر باید کتب علمای عجم را به یونان بفرستد نزد ارسطاطالیس؟ ایا ارسطو استاد اسکندر ایرانی بوده؟ چرا در تواریخ سنتی ایران, انطیخس و سلوکوس و.. را رومی میخوانند و جانشین اسکندر؟ ایا الکساندر کاخ شوش را نسوزانده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  دوست گرامی سوالات شما را هزار بار بر وبلاگ پاسخ داده ام!  از شما تقاضا دارم برای اطلاع و اسناد به ارشیو وبلاگ و یا به کتاب رجوع کنید.  کوتاه آنکه:

   در دژی از سنگ با نام نپشتک؛ نفشت؛ دربیشت, اسکندر (ماد نژاد میترا آیین) دوازده هزار پوست گاوی که سخنان زردشت زمان گشتاسپ با طلا بر آن نوشته شده بود سوزانده است.  او  این معبد سنگی را نسوزانده است! تخت جمشید هیچگاه در آتش نسوخته است زیرا:

   تخت جمشید روی سنگ آهک و با سنگ اهک ساخته شده است  سنگ اهک خالص, کربنات کلسیم caco3 است که در فشار یک جو, در گرمای 894,4 درجه با گرفتن cl/g  391 گرما, میپزد و به 44,05 درصد co2  و 56,07 درصد cao تجزیه می شود. گاز co2 به هوا می رود و آهک زنده Caoمی ماند. آهک زنده Cao  با آب ترکیب آهک شکفته ca(oH)2 میدهد و cl/g 280 گرما آزاد می شود آب, آهک شکفته را میشوید و با آن, آب آهک درست می کند و روان میگردد. اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود باید سنگ های بالاتنه آن در شعله های آتش و سنگ های کف آن زیر جسم های سوزان فرو ریخته, کمی پخته باشد آب باران و برف با پوسته آهک پخته ترکیب آهک شکفته داده باشد و آن را شسته باشد سنگ هایی را که از زیر خاک بیرون آورده اند بویژه سنگ های کف همگی سالمند و لبه شان تیز و کنده گری شان مانند روز نخست به جا مانده است این می رساند که تخت جمشید نسوخته و سطح سنگ های آهکی آن نپخته است و ترکیبی از آب باران و شسته شدن آن نیز موجود نمی باشد. (احمد حامی)

   در متون پهلوی نه لغت یونان هست و نه لغت مقدونی. نوشته اسکندر ارومی مصر نشین. روم= رومیه = مدائن. کتابها را فرستاده به مدائن. یون ها یکی از خاندان آشوری بودند که در بین النهرین و پایتخت آنها نینوا بوده است. علمای یونانی که در تاریخ ایران ذکر شده است به جزایر دریای اژه ارتباطی ندارد. ارسطالیس = ارش تالیس معلوم نیست که ارسطوی یونانی باشد. پدر اسکندر ایلیوس از بابل حمله کرده است و سرزمین یونی ها (نینوا) را تسخیر کرده است و برای پسرش یک معلم یونی گرفته دلیل بر گریس بودن هیچکدام نیست. الکساندر ها 320 ق.م (کهرم = کی هروم = پادشاه سوریه در تاریخ ایران) پادشاهان سوریه بودند و جانشین آنها سلوکیان پادشاهان سوریه بودند. در تاریخ ایران 266 بعد نام سرگذشت شخص دیگری با لقب اسکندر آمده است که با الکساندر ارتباطی ندارد و پس از او ملوک الطوایفی در ایران ایجاد شد که یکی از این 90 پادشاه انتیوگوس دوازدهم بوده است. سرگذشت این دو نفر (الکساندر و اسکندر) به عمد با هم مخلوط شده است .........

   من انتظار ندارم شما کل ارشیو وبلاگ را آن هم با این خطوط کند اینترنت مطالعه کنید اما  محبت بفرمایید ارشیو وبلاگ را حداقل یک بار با سرعت نگاه کنید, پاسخ همه سوالات شما بر وبلاگ توضیح داده شده و اسناد از کتب کپی شده است.

   پرسش 1356:  در بیشتر تواریخ, اسم مادر اسکندر بصورت المفاد امده که گویی معرب المپیاس, مادر الکساندر است در این مورد توضیحی دارید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  وقتی روایات دو شخص با اختلاف 266 سال با هم مخلوط شد و 2000 و اندی سال هیچکس توجهی به آن نکرد,  از هم مجزا کردن آنها کار بسیار مشکلی خواهد بود! اکثر تاریخ های قابل قبول نام مادر اسکندر را ناهید نوشتند. المفاد مطلق به مورخی است که خود به درستی نمی دانسته در مورد چه کسی سخن می گویید! المفاد را از کدام تاریخ نوشته اید؟ من همه جا نام مادر اسکندر را ناهید دیده ام. احتمالا نام مادر کهرم پسر ارجاسپ المفاد بوده است.

   پرسش 1357:  نماد های میترایی روی سکه های سلوکیان چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  دو ردیف  بالا علائم پشت سکه سلوکیان و دو ردیف پایین نمادهای میتراییان است،  عکس شماره 6167.

   پرسش 1358:  خانم حامد این عکس 6155 پاپیروس مصری الکساندر نیست. اقای راوید عکس انرا در یک مقاله ای گذاسته اند و ان واژه ای که روی سکه های الکساندر دیده میشود, روی ان پاپیروس به یونانی نوشته شده. در ضمن ان موزاییک دیواری که الکساندر در حال جنگ با داریوش دانسته شده, ایا شما باور دارید که اسکندر است؟ اگر نیست ایا میدانید کیست؟ از اقای راوید بخواهید عکس ان پاپیروس که در وبلاگشان گذاشته بودند و واژه ی الکساندر در ان دیده میشود و ان موزاییک دیواری الکساندر را به شما نشان بدهند. راستی در این لوح بابلی ننوشته که الکساندر با رشوه دادن به فرماندار بابل, توانست بابل را فتح کند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  عکس 6155 عکسی است که با عنوان پاپیروس مصری سند فتح مصر به دست الکساندر یونانی بر کلیه خطوط اینترنت از جمله ویکی پدیا ارائه شده است. اصل و ترجمه آنچه در بی بی سی از آن سخن گفته اند و لاجرم باید بر جستار موزه  بریتیش ظاهر شود در دسترس  نیست! (هیچ تفسیری از هیچ جستار و کانال تلویزیونی را از شما نمی پذیرم دوست گرامی اصل مدرک را به من نشان بدهید) شما هر آنچه که می خواهید بررسی شود ارسال بفرمایید من جز این؛ سند دیگری پیدا نمی کنم!  لطفا عکس موزایک را ارسال کنید. این که من می بینم موهای سیاه دارد و به هیچ سکه و مجسمه ای شبیه نیست. شاید موزایک دیگری را می گویید! روی لوح بابلی هر چه که نوشته است اول شما تکلیف مرا با سند تاریخ مرگ او و 17 سال اختلاف زمانی با جانشینش روشن کنید که بدانیم در مورد چه کسی صحبت می کنیم بعد ببینیم چه کرده است .

   پرسش 1359:  نمیخواهید بگویید که ارسطو استاد اسکندر ایرانی! بوده؟ به امید ایرانی شدن ناپلئون - ژولیوس سزار - عمر - چنگیز و اشوکا ..... جعلیات تاریخی که تمامی نداره. شما سخنان مورخین یونانی در مورد ارسطو و هخامنشیان را قبول ندارید ولی اشتباهات جغرافیایی که در ان زمان این دانش محدود بوده را پذیرفته اید؟! ایا مورخین یونانی نام هخامنشیان را نبرده اند که داریوشش را دایوش مادی تصور کرده اید؟ چرا به قول تاریخ ایران, اسکندر کتب عجم را به یونان فرستاد نزد ارسطو؟ چرا گفته اند که اسکندر کنک دژ (تخت جمشید) را که کتب ایرانیان در ان بوده را با کتابخانه اش اتش زد؟ چرا در تاربخ ایران او را بار ها ویران گر نامیدند؟ چرا او را فرزند فلیقوس (فیلیپوس) و المفاد( المپیاس) نامیدند؟ نقشه های جغرافیایی که از زمان اسکندر به جا مانده چرا یونانی است که در ان به دریای پارس اشاره شده؟...

   پاسخ پرنیان حامد:  من که گفتم آرش تالیس گریس  نیست. یولیوس = ایلیوس و سزار cae sar  = کی سر. کی سر = کسری ایلیوس هم ایتالیایی نیست.  بسیار زیبا کل تاریخ را برایمان جعل کردند و کیسر را به سزارین تفسیر کردند! عالیه دوست گرامی. مورخ یونانی نوشته داریوش خودش هم نمی دانسته کدام داریوش. خودم تاریخ دارم توی کشورم چرا چیزی که به اشتباه برایم دیکته شده بپذیرم! هرودوت تولد کوروش کبیر و تولد هوخشتره را  از ان دور ها با هم قاطی کرده است. حساب زمانی تاریخ مورخین یونانی به این علت قاطی است. خودم در کشورم تاریخ دارم تاریخ کشورم را حساب می کنم! چرا حرف مورخی که از هزاران  کیلومتر آنطرف تر قاطی کرده معیار قرار بدهم!

   شما اول ببینید دقیقا اسم کدام دژ را نوشته است بعد تاریخ ایران را برایمان تفسیر کنید!. ببینید اسم مادر اسکندر را ناهید نوشته یا المفاد بعد با من سخن بگویید. ببینید نژاد یونانی کجا بوده نژاد گریس کجا تا بعد فرهنگ و اختلاف یون های آشوری و گریش های اژه را با هم بررسی کنیم.

   در عجبم از هموطنانی چون شما! از استان آذربایجان کشورم که چه ساده و بدون توجه به اطراف و گویشتان لغت باستانی هیر و هیربد هیرکان, و دو بازمانده هیر و هیران در آذربایجان شرقی را به معنی قهرمان نادیده گرفته و آن را به این سادگی به یونانی ها و لغت بی قدمت هیرو شان واگذار می کنید! با وجود آنکه از کیان آذری نیستم از فرهنگ و قدمت کلیه اقوام کشورم دفاع خواهم کرد و از فرهنگ, قدمت, لغت و آذربایجان فروشانی چون شما بی زارم! به خود بییاید و زحمات اجدادتان را اینگونه به باد ندهید!

   پرسش 1360:  به جنگ الانان فرستادیش  //// سپاه و درفش و کمر دادیش.... در این بیت الانان چیست؟ ایا الان + ان است یا الام + ان یا چیزی دیگریست؟ سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  هرچه هست به هیچ روی (ن) آن تبدیل به (م) نمی شود. ال به معنی ایزد در بین النهرین است. اما تفسیر آن به دو جمع  با (آن) در این لغت هم مشکل است! آلان ها مردم شمال رود ارس بودند.

   پرسش 1361:  جسارتا شما چرا اشکالات املایی را تصحیح نمیکنید؟ مثلا آن دوست عزیز نوجوانمان نوشته بود: (می دانم که شما نظرات خود را با دلیل بیان کردید اما باید دلایل مخالف را نیز دید و آن ها را رد کرد) منظور ایشان رد نکرد بوده که اشتباه تایپی بوده .... میخواستم از شما بپرسم اشکانیان به سمت مشرق ایران مهاجرت نکرده اند؟ مثلا در نیسای ترکمنستان قصر های اشکانی دیده میشود... یا مثلا شهر هایی از قبیل "ارسک" و "ایسک" در جنوب شرقی دشت کویر و شهر "اسکان" در سیستان بلوچستان و شهر "روم" در اطراف خراسان جنوبی و سیستان, و شهر اشک آباد ترکمنستان که حالا شده عشق آباد. در غرب ایران هم شهر هایی مانند "اسکو" دیده میشود. پرسش بعدی این که آیا نام یا واژه ی "پیران" به قومی نسبت داده شده؟ گویی تورانی هستند شاید سکا ییان باشند. مثلا در ایران شهری به نام پیران شهر در جنوب شهر اشنویه در جنوب ارومیه وجود دارد.

   انوش راوید:  من عین نظر را کپی پیس و امانت داری می کنم،  فقط تا آنجا که بتوانم غلط املایی آشکار را درست می کنم. تا آنجا که بتوانیم در پاسخها اصلاح می کنیم، و منظور را می رسانیم.

   پاسخ پرنیان حامد:  اشکانیان شاهان شرق ایران نیز شدند.  آنها به دنبال مزداییان مهاجر شرق را هم فتح کردند.  پیران از کیان وسیه تورانی است و احتمالا فرود پسر سیاوش از اجداد فرورتیس مدی است.

   انوش راوید:  ما نوع بشر هموساپین،  همه یک نژاد هستیم،  هر کجا که صحبت از نژاد های ایرانی و آریایی و تورانی و رومی می شود،  من آنرا کیان می نویسم.

   پرسش 1362:  1 ــ  فکر نکنم شهر هایی مانند اهواز و شیراز از فلسفه ی (نام+از) پیروی کنند. آقای راوید قبلا نوشته بودند که: (لوح‌های میخی خط ایلامی یافته شده در تخت جمشید به کارگاه‌ های مهمی در تی/شی-را-ایز-ایز-ایش (تیرازیس یا شیرازیس) اشاره می‌کند که بی‌شک همان شیراز امروزی است، همچنین آثاری شامل سه پایه برنزی مربوط به هزاره دوم پیش از میلاد در جنوب شرقی شیراز کشف شده است.). شیراز احنمالا شی-تی+را+ایز+ایس بوده. نام اهواز در عهد ساسانی هرمز اردشیر بوده و بعد از حمله ی قشنگ اعراب که فقط برای اسلام بوده نه چیز دیگر, این شهر به "اخواز" به معنی شهر خوزی ها (خوجی ها) تبدیل شد و بعد از مدتی به اهواز تحریف شد.

   2 ــ  همچنین امروز میبینم که برای پایستگی و اثبات سخنتون درباره ی "بغ+از+کوی" ، "شیر+از" و "اهو+از(یا آهو+از)" رو آوردید! ولی بهتره که این فرنود رو هم برای شهر اهواز به دیده بگیرید.!!

   خوز (نژاد بومیان خوزستان و کارون و اروند) همانگونه که بسیار دیده شده دچار دگرش های گفتاری شده و به "هوز" دگر شده!  و اگر به تاریخ های اسلامی (یادم نیست نام نسک اسلامی رو!!) هم نگاهی بندازید نامش رو هوزی می دونند و هیچ وابستگی به آهو و ... نداره!!

  خوز >>خ-ه>> هوز >>چندینه عربی شده>> اهواز

  همچون سلجوق >>سلاجق و ... با سپاس فراوان!

   *  به علت شباهت نظر از سوی دو خواننده این دو نظر یکجا پاسخ داده شد.

   پاسخ پرنیان حامد:  متاسفانه با وجود اسناد فراوانی که برای اثبات گفته شما در اختیار دارم, اساتید کشورمان مخصوصا اساتید ادبیات به هیچ روی قانع نشده و این اسناد را با دلایلی (چه بسا قانع کننده در بعضی موارد رد کردند!) برای اطلاع شما و سایر خوانندگان اسناد موجود و علل رد آنان را بازگو می کنم و قضاوت را به خودتان واگذار می کنم:

نام اهواز به صورت اخواز و به معنی سرزمین خوزان است،  که در زمان حمله اعراب  خوز به هوز و اهواز تحریف شده است به دلیل زیر رد شد: 1. نام کهن این سرزمین خوز یا هوز  استان بوده است،  که نام این استان بدون تغییر امروز نیز دیده می شود و چنانچه نام اهواز تحریف خوز در زمان اعراب باشد نام استان نیز باید امروز به صورت اهوازستان به چشم می خورد. 2. شهر اهواز ساخته اردشیر  ساسانی و  نام آن  هرمزاردشیر بوده است و نام جدید آن به قاعده دستور زبان (و نه زبان و اسناد کهن) به صورت اهو+ از می باشد! 3 . همچنین اصرار من با ارائه اسنادی از اوستا به صورت: "نام هایی چون رام اردشیر و رام هرمز در این منطقه نشان ایزد رام اوستا در این منطقه می باشد و امکان دارد لغت اهواز یا اخواز تحریفی از نام رود خواسترا (توصیفی برای ایزد رام) هواسترا باشد"نیز به کلی مردود! 4 و استدلال نام اراخوزی در کتیبه بیستون داریوش اول به صورت ارا+ خوزی (هوزی) و تحریف آن به صورت اهوازی به علت وجود این لغت در دو کتیبه تخت جمشید و نقش رستم به صورت هروویتیش نیز مردود شد! (من شخصا مطمئن هستم اراخوزی در خوزستان است و نه رخج!)

   در مورد نام شیراز که  به علت جمله زیر مرا نیز به شدت به شک انداختند: "شیراز شهری جدید با نامی جدید با تخت جمشید و آثار کهن این استان کاملا بی ارتباط و به علت وجود شیر های فراوان و مشهور در این منطقه نام این شهر جدید به قاعده شیر+ از به معنی محل شیران می باشد. متاسفانه از روی کتیبه ایلامی  تنها می توان نام شیراز را کهن انگاشت و وجود شیر های فراوان و مشهور را در این منطقه نمی توان انکار کرد!

   پرسش 1363:  چند تا پرسش دیگه و اسم پیش اومد که دیروز نوشتم ولی نشد که بفرستم دوباره می‌نویسم شون:

  1 ــ  همونجور که میدونید شهرستان مهاباد (ارومیه) کُرد زبان هستند (آذری یا تاتی شاخه ای از پهلوی) که همونجور که نشانگر ترک نبودن آذرآبادگان هست یک چیز دیگه رو هم میگه: آیا مه+آباد (یک شهر هم در ازدستان به این نام هست که افسانه هایی شایسته بررسی دارد) میتونه یکجور واژه مغ+ان رو بازنمایی کنه؟ مغان به چم زیستگاه موبدان و مه+آباد به چم آباد شده به دست موبدان!

  پاسخ پرنیان حامد:  یعنی واژه مه را = مغ بگیریم؟!

   ادامه پرسش:  2 ــ  توی چندجا دیدم که شما گفتید دارا همان داریوش سوم نیست، در جایی گفتید که اسکندر پادشاهی رو از هخامنشیان گرفت! آیا اسکندر که اشکانی هم باشه و هخامنشیان رو نابود کرده باشه میتونه با داریوش سوم نجنگیده باشه؟!

  پاسخ پرنیان حامد:  دارا (از خاندان هوو است که هیچکدام پادشاهان آن قابل مقایسه با هخامنش ها نیستند)  و کید هند (لقب پادشاهان استخر است)  و فور هند (فور نام پادشاهان و نژاد میتانی بوده است).  سه جنگ او در کنار دجله از بالا تا پایین بوده است. به کتاب رجوع کنید.

   پرسش 1364:  دیگه نیاز نیست که کسی الکساندر رو واسم از اسکندر سوا کنه، فهمیدیم که زه+آک نماد پادشاهی سامیان میانرودان بوده، ماردوش همان مردوک خدای میانرودان بوده، اشکانیان چندین پادشاه در یک زمان بودند، شاهنامه ها افسانه نیستند و... ولی با این واگرایی شاهان دودمان های گوناگونی همچون پیشدادیان، مادیان، کیانیان، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان چکار میشه کرد؟ چه جوری میشه این پراکندگی رو همگرا کرد؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  با رمز گشایی  شاهنامه فردوسی:

  تو این را دروغ و فسانه مدان  <><>  به یک سان روشن زمانه مدان

  از او هرچه اندر خورد با خرد  <><>    دگر بر ره رمز معنی برد

     ..................

  خردمند کین داستان بشنود  <><>  به دانش گراید به این نگرود         

  ولیکن چو معنیش یادآوری <><>  شود رام و کوته کند داروی

   .................

   ضحاک و جمشید, فریدون و ایرج, سیمرغ و دیو و اژدها و ....  را در کتاب برایتان رمزگشودم. شاهنامه را با دید افسانه ننگرید. فردوسی حتی زحمت همگرا کردن این ساسله ها را نیز برایمان کشیده است. روحت شاد ای ناجی زبان و تاریخ ایران.


   انوش راوید:  عکس تاریخی آخرین شیر ایران،  دوره گردان زاگرسی که با آخرین شیر ایران امرار معاش می کردند،  حدود 1300 خورشیدی،  مشروح در تاریخ شیر ایران,  عکس شماره 640.  گذشته ها در محل آبریز آب چشمه و آب انبارهای ایران سر شیر می گذاشتند که از دهان او آب بیرون می آمد،  در جایی که آب کم بود آنرا با چوب می بستند تا آب از بین نرود،  اکنون نام شیر آب به این علت وجود دارد.  محلولی که از آن می چکید شیراب یا شیره،  و مجموع آن را اشیره می گفتند،  که شخصاً از زبان یک بختیاری کوچرو شنیدم،  گاه در مشک برای دوغ،  و یا خمره برای شیره،  که بعد ها به زبان عربی رفت و عشیره شد،  درست مانند اجم یعنی نتیجه و مجموعه جم،  که به عربی رفت و شد عجم،  همانگونه که بانوی گرامی پرنیان حامد در بالا فرمودند،  من نیز می دانم اساتید ادبیات فارسی مانند اساتید تاریخ،  خیلی کم کاری و کم لطفی نسبت به داده های ایرانی دارند.  برای اطلاع بیشتر به تاریخ ایل و عشایر ایران مراجعه شود.

   عکس 6166  انوش در میمند کنار شیخ محمودی،  مراجعه شود به تنها مسجد و حسینه غاری جهان در اینجا.

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 8

کنکاش 8

   پرسش 1274:  ایا رود سند نیز زمانی در غرب ایران بزرگ بوده؟ نام هند: (در سانسکریت سند هو sindho و در یونانی، indus   و این اسم به رود سند داده شده است و از انجا که مهاجرین به هند ابتدا مدتی در کناره این رود ساکن شدند نزد ایرانیان بدین نام, نامگذاری شدند). اگر این رود قبلا در غرب بوده, ایا به هندیجان سرازیر میشده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کتاب صفحه 264:

   وه رود:   به خراسان (خورآزمیا در حوالی کرمانشاه امروزی است) بگذرد به سند بوم شود به هندوگان به دریا ریزد. او را آنجا مهران رود نامند هندوگان رود نیز خوانند (بندهش)

  در متون قدیم چون زاداسپرم نام وه رود (veh بهرود) و اروند رود در کنار هم و در یک ناحیه امده است   "از باختر کناره دو رود اروند و بهرود"  به استناد اثبات اقای دکتر بهرام فره وشی در کتاب ایرانویج و شاهنامه فردوسی اروند رود دجله امروزی است. اگر پهلوانی ندانی زبان   بتازی تو اروند را دجله خوان.   وه رود در نزدیکی دجله و در غرب ایران امروزی است و شهرهایی که در کنار این رود از آنان نامبرده شده است:  خراسان (خورآزمیا) سند بوم و هندوگان (ساحل شمال غربی خلیج فارس) همگی در غرب ایران امروزی است.

- کاسه رود (بندهش: روت کاسیک): به آب توس شهر بیاید. آن را آنجا کسف رود خوانند.  این همان رود وه است که آنجا کاسه خوانند. در سند نیز کاسه خوانند (بندهش)

  به خراسان (خورآزمیا در حوالی کرمانشاه امروزی است) بگذرد به سند بوم شود به هندوگان به دریا ریزد. او را آنجا مهران رود نامند هندوگان رود نیز خوانند (بندهش)

   در متون قدیم چون زاداسپرم نام وه رود veh  (بهرود) و اروند رود در کنار هم و در یک ناحیه آمده است  "از باختر کناره دو رود اروند و بهرود"  به استناد اثبات اقای دکتر بهرام فره وشی در کتاب ایرانویج و شاهنامه فردوسی اروند رود دجله امروزی است. اگر پهلوانی ندانی زبان بتازی تو اروند را دجله خوان.  وه رود در نزدیکی دجله و در غرب ایران امروزی است و شهر هایی که در کنار این رود از آنان نامبرده شده است:  خراسان (خورآزمیا) سند بوم و هندوگان (ساحل شمال غربی خلیج فارس) همگی در غرب ایران امروزی است.

   کاسه رود (بندهش: روت کاسیک): به آب توس شهر بیاید. آن را آنجا کسف رود خوانند.  این همان رود وه است که آنجا کاسه خوانند. در سند نیز کاسه خوانند (بندهش)

    نام این رود از ریشه لغت کاس ها یا کاسپها  نژادی در شمال و غرب ایران است.

   پرسش 1275:  اگر مورخین یونی از کوه های هندوکش و یا سرزمین کوشانیان یاد کرده اند, پس باید این سرزمین ها را در غرب ایران جستجوی کنیم, نه؟ از کتاب: (در نقاشی دیواری یکی از کاخ های آموری در ماری در کناره فرات تصویر چهار نهر حک شده است، و توضیح این نهرها در "سفر تکوین" چنین آمده است:  نهری از عدن بیرون آمد تا باغ را سیراب کند، و از آنجا متقسم گشته چهار شاخه شد، .... و نام نهر دوم جیحون که تمام سرزمین کوش را احاطه میکند، و نام نهر سوم حدقل که به جانب شرق آشور جاریست و نهر چهارم فرات است.)  نهر جیحون در ترکیه تمام سرزمین کوش را احاطه میکند؟ ایا سرزمین کوش در اطراف بین النهرین بوده؟ کو های هندوکش (هندوکوش) هم شاید همان اطراف بوده؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  شما وقتی بپذیرید باختریش, بلخ نیست لاجرم همه در غرب است! یک سند از کتاب آوردید بقیه اسناد را پذیرفتید؟ اسناد ایرانی را نمی پذیرید بگوید از مورخین یونانی برایتان سند بیاورم که هیچکدام در هند و افغانستان نیست. اون سرزمین کوسیان است نه کوشیان! سرزمین کاس ها است که در کاس پین (دریای خرز) کاس پین (قزوین) کاس آن (کاشان) کار کاسی (همدان) و ... بوده و کاس میر است نه کاشمیر ی که تبدیل به کشمیر شد رفت شرق کشور! کوههای خاندان هندویش (هندیجان) کوش یان, کوسی ان (کاشان) را می گوید. فکر کنم  منظورشان زاگرس خودمان بود! شما رجوع کنید به صفحه 258 کتاب تفسیر کوه ابورسین را بخوانید, رود خشک میشود, دریا کج می شود و بهانه های دیگری که می گیرند, با کوه که نمی شود شوخی کرد. تفسیر  یک کوه, یک شهر, یک رود اگر به نظر شما درست آمد و اسناد آن کافی بود برای پذیرش این اشتباه مکان در تاریخ, بلخ بامیان را از افغانستان ببرید به آذربایجان بقیه هر چه گفتند با این معیار است و لاجرم جنوب آن هندیجان است و نه کشور هند امروزی. رود جیحون یکی از دو رود سیحان و جیهان در نقشه های امروزی در جنوب شرقی کشور ترکیه است. سرزمین کاس ها هم از همدان تا به این مکان و از پایین زمانی تا بابل بوده است.

   پرسش 1276:  چرا این سخن داریوش اول که میگوید: "طلا از سارد و از راه باختر اورده شد" را در کتاب نیاوردید؟ همین ثابت میکند باختر در غرب ایران, سر راه سارد تا شوش بوده. حتی بلخ امروزی هم معدن طلا ندارد!

   پاسخ پرنیان حامد:  باور کنید مدرک آنقدر زیاد است اگر می خواستم بنویسم کتاب بیش از هزار صفحه می شد.

  پرسش 1277:  1-  این گفته که ابراهیم ایرانی و از نژاد مادها بوده اگه درست باشه، پس کعبه زرتشت با کعبه ابراهیم باید یه وابستگی داشته باشه! اینجور نیست؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  چه ارتباطی داشته باشند؟ کعبه زردشت گویا رسدخانه ی است برای حساب سال و ماه کعبه ابراهیم مکانی مقدس. چه ارتباطی میان این دو بنا وجود دارد؟

   ادامه پرسش:  2- همچنین من درست نفهمیدم که اسکندر نوازاده ی ابراهیم پیامبر بوده یا سیاوش کیانی؟! اسکندر پور داراب بوده!!  با این گفته ها من اینجوری فهمیدم:

 دارا و اسکندر همان وابستگی رو به هم دارند که داریوش و کمبوجیه داشتند!

 اسکندر و داراب هم همچون داریوش و کوروش وابستگی خاندانی دارند!

   پاسخ پرنیان حامد:  به کتاب رجوع کنید. مقایسه خاندان هخامنشی و خاندان هوو را هم از سر بیرون کنید.  دارا و اسکندر به روایتی در تاریخ ایران برادر بودند. داریوش و کمبوجیه به هیچ روایتی برادر نبودند! اسکندر و داراب به روایتی پدر و پسر بودند. کوروش و داریوش به هیچ روایتی پدر و پسر نبودند. تاریخ هایی که تا به امروز خوانده اید را برای لحظاتی به کناری بگذارید از شما دعوت می کنم تاریخ جدیدی که هیچ ارتباطی به هیچ کس ندارد جداگانه مطالعه کنید. این دو خاندان ارتباطی با هم ندارند!

   پرسش 1278:  اون موزاییک دیواری که ادعا میکنند الکساندر است سوار بر بوسفالوس ,ایا همان کهرم تاریخ ایران است؟ ولی در شرح حال الکساندر امده که او موی زرد و چشمان ابی داشت که با اون موزاییک فرق دارد. سبک لباس پوشیدن مدافعان ان موزاییک با سبک لباس پوشیدن تابوت صیدون انگار یکی است! پرسش بعدی این است که واقعیت دارد که الکساندر نام شهری را به نام اسبش بوسفالوس گذاشته و همچنین نام سگش پریتاس!! را روی شهری گذاشته! 

   پاسخ پرنیان حامد:  ترا به خدا دست از روایت و افسانه بردارید برویم دنبال اصل مطلب! اسم سگ و اسب روی شهر به چه دردمان می خورد که وقت بگذاریم  بررسی کنیم بوده یا نبوده است!

   موزاییک دیواری کجا را می گویید ؟ محبت بفرمایید آدرس  لینک کنید.

      این جریان موی زرد و چشم آبی که لابد سند بر اروپایی بودن اوست را هم  فراموش کنید. این سند ببینید ایرانی ها زمانی که در اروپا نژادی با نام سلتن یا گالیر (توضیح و عکس صفحه 199-201-202 کتاب) که موجوداتی وحشی با گوش های دراز بودند (چشم آبی و موی بور را فراموش کنید) و بر سر درختان بودند.  در ایران سخن از کاس های مو بور چشم آبی است.  این نژاد مو بور چشم آبی از ایران به اروپا و روسیه رفته است نه برعکس! قدمت تاریخ را توجه بفرمایید: (کتاب صفحه 35)

   -  نام اصلی دریای خزر امروزی دریای کاسپین یا دریای کاسپیان بوده است.  کاسپ ها یا کوسیان در هزاره سوم ق.م  مردمی سفید پوست با چشمانی کبود و مو های بور در دره سفید رود و گیلان امروز بوده اند که مذهب آنان میترایی بوده و به پرورش اسب اشتغال داشته اند.  آنان سپس به قزوین (کاس پین) و همدان رفته اند که پیش از مادها مرکز آنها بوده و کارکاسی  نامیده می شده است. نژاد مو بور چشم کبود در فومن, اسالم, تالش, آذربایجان, لرستان (تیره کاکاوند, حسنوند, بومیان نور آباد,) و .... همه از فرزندان کاسپ ها می باشند، نام دریای شمال ایران نیز دریای کاسپیان بوده، و از چه موقع نام خزر به آن داده شده است به درستی معلوم نیست.

   می دانید هزاره سوم ق.م یعنی چی؟ یعنی 5000 سال پیش. می دانید تاریخ تمدن اروپا چقدر است؟ خیلی روی هم بگذاریم و نژاد گوش بزرگ را هم تمدن محسوب کنیم (که نبود!) می شود 500 ق.م یعنی 2500 سال پیش تازه نژاد اروپا گالیر بوده است بدون تمدن! می دانید از چه زمانی مو بور و چشم آبی شدند؟ از زمان ورود نژاد رومیان رومیه = مدائن به این مکان یعنی 100 ق .م می شود 2100 سال پیش. می دانید اولین نشان تمدن آنها معابد میترایی رومیان است.  

   پرسش 1279:  ایا ایرانیان به این خاطر به اسکندر میگفتن اهریمن مصر نشین که ایرانیان مقدونیه را در مصر میدانستند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر نوشته اسکندر ارومی گجستک مصر نشین.  یعنی اسکندر از نژاد ارومی + فحش + مصر نشین

ایرانیان مصر را اسکندریه می دانستند. در تاریخ ایران مکتوب است که او اول به مصر رفت سپس به ایران آمد. در متون پهلوی نه لغت مقدونیه وجود دارد و نه لغت یونان. ارومی هم یا روم = مدائن است (که به نظر من اینگونه است) و یا ارومی = ارومیه.

   پرسش 1280:  چرا اشخاص با تجربه ای مثل استاد غیاث ابادی, تخمه ی ما ترجمه کرده اند؟ یعنی از روی اشتباه بوده؟ سخنان استرابو نسبت به نام اسکاندیناوی اشتباه است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  الان خودم شخصا می روم پیش استاد غیاث آبادی اون لینک ها را هم خواندم، دارند از سخنان ایشان سوء استفاده می کنند. ببینید من هم بخواهم حقیقتی را بگوییم مثلا در مورد کوروش کبیر یا داریوش اول هخامنشی (چنانکه در مورد داریوش گفتم) و دائما طرفداران افراطی  بی منطق بگویند کوروش یا داریوش خدا و پیغمبر و عاری از هر عیب بودند, سند می آورم که نه خدا بودند و نه پیغمبر آن وقت یک مشت سوء استفاده چی این اسناد را برای ارضای تعصبات شخصی به کار گرفتند. شما چرا؟ هر سندی موافق خواسته شخصی ما نخواهد بود. کوروش هخامنشی باعث افتخار ما ایراینها است،  زیرا در آن زمانه وحشی بازی بیش از حد بوده است، اما خدا و پیغمبر که نیست!. گناه استاد غیاث آبادی چیست؟ راحتشان بگذارید استاد کشورمان است. کلی برای تاریخ ایران زحمت کشیده است. احترام زحماتشان را نگه دارید. در مورد تخمه (مان) و (امان) هم سوء تفاهمی است که باید بر طرف شود. (ترجمه امان مربوط به سوزینی فرانسواز و برگردان دکتر داریوش اکبرزاده است نشر پازینه)  بدون کتیبه های داریوش اول و از ایلیاد هومر هم می توانم ثابت کنم هخامنشی ها از امانیان بودند. نگران نشوید ایرانی هستند همان نژاد رستم خواهد بود. قبل از هخامنش هم ریشه تاریخی ندارند احتمالا سند 834 ق.م  مهاجرت پارس ها به جنوب از دریاچه ارومیه که در اسناد آشوری است, درست است و برای قدمت شیراز و پارس باید به قومی قبل از هخامنشی رجوع کنیم و قدمت تخت جمشید هم علاوه بر بازسازی ها و وسیع سازی های هخامنشیان بیش از آنان و به سومریانی می رسد که به جرات می توانم بگویم مهاجران سیستان و بلوچستان و میمند و بروجرد با یازده هزار سال قدمت به بین النهرین می باشند.  کدام سخن استرابو؟  لطفا دقیقا جمله خود او را کپی کنید (بدون تعبیر و تفسیر ویکیپدیا و این و ان! اصل جمله استرابو آنچه باعث شک شماست کپی بفرمایید)

   پرسش 1281:  اصل پرسش در نظرات 20 فروردین.....

   انوش راوید:  در نظرات 20 فروردین،  شخصی بنام بزرگمهر بختگان درباره موضوع کوروش و بی بی سی مطلبی نوشته بود،  پاسخ ایشان در تاریخ کار و کارگری در ایران می باشد.

   نظر 1282:  کتاب خانم حامد را شاید هر روز به دست میگیرم و بخشی از آن را میخوانم!!! وبلاگ های شما که اکثر وقت اینترنت مرا گرفته و کلا کتاب میخوانم و اصلا اهمیت نمیدهم که به درسم لطمه وارد میکند چون رشته ای که میخوانم یعنی ریاضی را به اجبار رفتم و هیچ علاقه ای در پیشرفت در آن ندارم!!! بگذریم...

   انوش راوید:  فرزند عزیزم،  خود بخود مجبورم کمی بشما بگویم:  ایران و تاریخ ما،  به جوانانی احتیاج دارد،  که در ابتدا درسشان را خوب بخوانند،  و در زمینه تحصیلی خود متخصص شوند،  تا بدرد جامعه و کشور بخورند. عزیزم علاقمندی به درس و رشته تحصیلی برای نوجوان سالم باهوش،  یک کار ذهنی است،  نه ذاتی و تجربی،  کافیست ذهن خود را بسمت درسهایتان بگردانید.  بویژه ما در زمینه ریاضی متخصص کم داریم،  و چون ادامه پرسش هایتان،  هنوز در ایران،  بجای ریاضیات و علوم،  از شبه و داستان بهره می گیریم.  برای ایران و آینده ایران دانشمندان زیادی می خوهیم،  منجمله دانشمندان واقعی تاریخ،  ولی دانشمند ریاضی و علوم مربوط به آن،  خیلی بیشتر احتیاج داریم،  بدانید یک دانشمند ریاضی خیلی بیشتر و بهتر به ایران خدمت خواهد کرد تا دیگری.  بنظر من شما از هم اکنون کار کنید،  تا تز آینده خود در زمینه هایی مثلاً رابطه ریاضی و تاریخ بنویسید،  که به روشی ریاضی را بکمک تاریخ بگیرید،  تا دروغها را بیشتر افشا کنید.

   پرسش 1283:  1 ــ  کراسوس در زمان ایلیوس کیسر باشد یا بعد آن!!ممکن است جنگ بین او و سورنا یک جنگ از همان درگیری های عادی اشکانیان باشد ولی وقتی ایلیوس در اروپا در حال کشورگشایی است یک شخص دیگر بیاید و ملک ایران را معرض خطر قرار بدهد آن هم در قلب آن در حالی که همان زمان ایران کل دنیای آن زمان و فراتر از آن را مورد هجوم قرار داده است!!!!آیا کراسوس فکر میکرده الکساندر فاتح بوده و دروغی بوده که در خیالش انداختند یا از سرداران ایلیوس بوده و میخواسته قدرت نمایی کند!!!!یک یونی بوده از نوادگان سلوکیان شکست خورده و تبعید شده که میخواسته انتقام بگیرد و مرز های اجدادش را باز پس!!!!یا نه!!!ولی گذشته از این حرف ها نمیشود از این نبرد همینجوری گذشت چون قدرت نظامی ایران را نشان میدهد!!!!شما برای من روشن کنید چون سوالات نمیگذارد فکرم ارام بگیرد و همینطور درس دارم و وقت نمیکنم زیاد به تحقیق بپردازم!!!!

   2 ــ  از علی بن ابیطالب (ع) روایت شده است: اسکندر بنده ای صالح بود که محبوب و دوستدار خداوند بود و مردم را به تقوا امر می کرد. مردم بر قسمتی از سرش شمشیر زدند که برای مدتی از میان ایشان غایب شد. پس چون بازگشت و بار آن ها را به سوی خداوند دعوت کرد بر قسمت دیگر سرش نیز شمشیر زدند؛ از این رو «ذوالقرنین» است.

   از علی بن ابیطالب (ع) روایت کرده اند که خداوند ابر را چنان برای او رام نمود که بر آن سوار می شد و همه اسباب را در اختیارش قرار داد و همه جا را برایش روشن ساخت چنان که شب و روز برایش یکسان شد. (تفسیر مجمع البیان، ج 15، ص 118) نظرتون راجع به این دو حدیث چیه؟؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خوب است که هر چند صبا یک بار توجه مرا به فاجعه ای با نام تاریخ مکتوب اشکانی با 28 اشک (پادشاه) و احتمالا حدود 600 سال حکومت جلب می کنید!  بالاخره آنقدر تاسف خواهم خورد که قلمی برداشته و کوبنده  بنویسم,  جمهوری اشکانی در ایران به استناد تاریخ کشور خودمان  دویست و اندی سال بود.  به هر تقدیر من هنوز قلم بر نداشتم و شما نیز باید به درس تان برسید,  اجبار را کنار بگذارید علوم به هم وابسته اند بهانه نگیرید! اگر می خواهید یاد بگیرید, تفاوتی ندارد با کدام رشته وارد دنیای علم می شوید! بروید یاد بگیرید به جای وظیفه و نمره, چگونه می توانید خودتان را در دریای یادگیری و تحقیق و...  غرق کنید!

  1-   ایران کجا بوده است؟  آیا منظور شما از ایرانی که نوشتید نژاد آیر ها است؟ مرزهای ایران - پارسان باستان کجا بوده است؟ شما می خواهید تمدن بزرگی با مرزهای وسیعی از هند امروزی تا استانبول را به زور در داخل مرزهای امروزی ایران بگنجانید و به اشتباه نام نژاد ایر ها را بر آن بگذارید، و بگویید دولت ایرانی (آیر- ان) با پایتخت شوشی که نژادشان پارس بود! ملوک الطوایفی یعنی چندین شاه در یک زمان! متوجه این لغت هستید؟ ارد پادشاه ارمنستان و آذربایجان سردار او به نام سورنا نامی ارمنی که در مکتوبات ارمنستان است. بر سر الحضر (حران) جنگ کرده اند! عراق جزو پارسان - ایران نبوده است؟  بقیه تمدن کهن پارس و ماد و... چه شد؟ 90 پادشاه ملوک الطوایفی که از نژاد پارس و ماد هم بودند کجایند؟ می خواهید این مکتوبات درهم را برایتان با تاریخ مکتوب ایران مقایسه کنم؟:

   تاریخ ایران نوشته: کی سر ایلیوس (اسکندر) حدود 73 ق.م هر جایی را گرفت پادشاهی (والی) به آن محل گذاشت.  احتمالا ارد در آذربایجان و ارمنستان و کراسوس نامی والی سوریه و 90 تا به عبارتی 240 والی دیگر. سپس به مغرب شد (رفت به اروپا) جانشین او در زمان غیبتش اکتاویوس (پسر برادر او در تاریخ روم) (اشک پسر برادر او دارا در تاریخ ایران) بوده است. کراسوس حمله کرده به ارد دستور عقب نشینی پس از مرگ کراسوس را اکتایوس (اگوستوس) وسط عراق! می دهد (آنوقت روم را می کنند رم وسط ایتالیا! اگر اکتاویوس ایتالیا بوده وسط عراق چه می کرده؟).  در زمان بازگشت ایلیوس از اروپا همین خرده شاهان ازجمله ارد پسر دارا (شاهپور اکتاویوس = اشک هشتم) را تحریک کرده و در راه بازگشت اسکندر را قبل از آنکه به پایتخت برسد احتمالا با شمشیر هلاک می کنند،  و شاهپور حکومت خرده شاهان را به رسمیت می شناسد.  جالب آن است که لقب اسکندر بغ پور شاه است که قابل بازگردانی  به میتری دات (مهرداد) است.  در تاریخ درهمی که برایمان دیکته کردند درست در این زمان حداقل سه مهرداد وجود دارد که هر کدام قسمتی از این داستان اسکندر را شامل می شوند! یک قهرمان ایرانی را برداشتند 100 تکه کردند!

   2 ــ  اول آنکه حدیث اول شما ایراد دارد،  چرا که در هیچکدام روایات اسلامی نام اسکندر, الکساندر و یا کوروش کبیر نیامده است. مسلمانان نوشتند ذوالقرنین, در قران هم نوشته ذوالقرنین. دوم آنکه ذوالقرنین لقب است (کتاب صفحه 31 کدام ذوالقرنین؟) حضرت علی (ع) از کدام ذولقرنین سخن گفته اند؟ سوم آنکه من صلاحیت آن را ندارم که  بخواهم احادیث و قران را تفسیر کنم! شما این دو حدیث را بر دارید بروید پیش یک مجتهد اسلامی بگویید شخصی ادعا کرده اسکندر به اروپا رفته و بازگشته است آیا ممکن است سخن حدیث اول حضرت علی (ع) به این رفت و برگشت او ارتباطی داشته باشد؟   

   پرسش 1284:  در مورد تخت جمشید, اگر معبدی میترایی است چطور آن را داریوش و خشایارشا و اردشیر که مزدایی بوده اند ساختند؟ داریوش که مقبره داره ولی مزدایی ها جسد هاشون را خوراک مرغان میکنند! در مورد میترایی بودن پارسه کد بیشتر توضیح میدهید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  آیینی جدید با قدمت حدود  40 سال با عنوان مزدایی بر ضد آیین قدیم و به وجود آورنده جنگها! عجیب نیست اگر  پادشاهی سیاست مدار با نام داریوش به آن سوگند بخورد, در ضمن هوای آن یکی را هم داشته باشد و آیین هر دو را اجرا کند و به هیچکدام پایبند نباشد.  سپس مقبره او مزین به چلیپای (صلیب) میترایی باشد.  داریوش و خشایار تخت جمشید را ترمیم و گسترش دادند،  آن را نساختند!  نام این محل تخت داریوش و تخت خشایارشا نیست! نام این محل تخت جمشید (نماد سومریان میترا آیین آفتاب پرست با لغت شید در آن) است.

   پرسش 1285:  آیا هخامنشیان از خط یونانی در سکه هاشون استفاده میکردند؟  توی کلکسیون موزه لوور در بخش سکه های هخامنشیان,  یکی دو تا از سکه گویی حروفی مانند: T-E-P-ZIGMA-I دارن! عکس را ببینید شاید مال هخامنشان نباشه یا این حروف را بعد ا روس سکه ضرب کردند  ......... عکس را با وضوح بالا ببینید.

   پاسخ پرنیان حامد:  این اینک باز نمی شود! محبت کنید آدرس جستار اصلی ویکی پدیا که این سکه بر آن است را ارسال کنید. احتمالا خط آرامی است.

   پرسش 1286:  خانم حامد الکساندر 3 هفته ای رسیده هند؟  یا مدت 10-12 سال؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر الکساندر در مدت 14 سال حکومتش از آنطرف اروپا را فتح کرده از این طرف با هخامنشی ها درگیر بوده رفته افغانستان و پاکستان را فتح کرده از آن طرف رفته مصر را گرفته بعد رفته اسپانیا از اسپانیا رفته هندوستان از آنجا رفته یمن از آنجا رفته مکه از مکه رفته قفقاز رسیده به انگلستان بعد پریده رفته فرانسه مطمئن هستم تا آمریکا هم رفته بود چون گفتید دونده خوبی بوده است.  دروغ گوها باید خجالت بکشند!

   1ــ  الکساندر به سال 334 ق.م حرکت می کند 3  سال بعد یعنی به سال 331 ق.م در حال جنگ بی امان  با داریوش سوم به بین النهرین می رسد.  بسیار خوب تا اینجا قابل قبول بفرمایید مصر را چه زمانی فتح کرده است؟  تصور نمی کنم شاه مصر در این زمان قدرتی کم تر از داریوش هخامنشی داشته است!  لاجرم 3 سال هم وقت لازم بوده مصر را بگیرد! چگونه 333 ق.م در حال جنگ ایسوس و در حال دنبال کردن داریوش به طرف بین النهرین 332 ق.م  از مصر سر در می آورد؟  بعد 331 ق.م در عراق است! (لابد ایشان کاشف هواپیما های جنگی هم بوده است, یا شاید با ارتش یونان سوار بر قطار سریع السیر بوده)  آقای عزیز, بزرگوار, گرامی!  کمی هم تفکر کنید الکساندر به دنبال داریوش سوم یک نک پا چگونه به مصر رفته و برگشته است؟ در مورد سال 330 ق.م سخن می گوییم! یک کاروان از بابل,  بدون جنگ 2 سال طول می کشیده تا مصر برود و برگردد،  الکساندر چگونه 6 ماهه تا مصر رفته آن را فتح کرده و برگشته؟   مکتوب بفرمایید الکساندر چه زمانی و چگونه مصر را فتح کرده است؟ (دنبال داریوش بود یا دنبال فرعون؟! تکلیف ما را معلوم کنید).

   2 ــ  مکتوب کردند الکساندر به سال 329 ق.م در سغد و بلخ افغانستان بوده است. سر راه هم تخت جمشید سوزانده است به همدان رفته است از آنجا به خراسان رفته است از خراسان به سیستان رفته است از سیستان به کرمان رفته از آنجا به افغانستان و بلخ و سغد! (از اینجاست که دردسر شروع می شود) بفرمایید الکساندر چگونه 2 ساله این راه را با آن سپاه  وسط کویر و کوه پیموده و این همه قلعه و محل ها را فتح کرده و سر راه در حال شمشیر زدن آجر و سیمان هم آورده شهر ساخته است؟ همین الان وسط تهران که هیچ وسط آلمان هم  با این همه تجهیزات 2 سال طول می کشد یک آپارتمان چهار طبقه بسازید!  آقا 320 ق.م،  چطوری 2 ساله این همه شهر ویران کرده و ساخته است و جنگیده است و فتح کرده است و... ؟

   3 ــ  الکساندر به سال 323 به استناد لوح بابلی در این شهر چشم از جهان فروبست،  و نیکاتور (نیک + آتور یعنی آتش نیک!  بماند) سلوکس اول از سرداران او در سال 306 به جای او نشست که چون حفره برای عوام فریبی خیلی گود شد ماست مالی کردند،  که از سال 312 تا 306 گرفتار جنگ بود و وقت نکرد تاج به سر بگذارد و شما بفرمایید حفره اول را چگونه پر کنیم؟  از سال 323 مرگ الکساندر تا سال 312 که سردار او سلوکید مشغول جنگ شد (تا بتواند 6 سال بعد تاجگزاری کند)،  11 سال است + 6 سال  جنگ آقا = 17 سال،  بفرمایید با این 17 سال سوراخ این وسط چه کنیم؟

    شاید لوح بابلی مرگ الکساندر دیگری را مکتوب کرده است؟ شکر خدا برای به هم ریختن تاریخ تا دلتان بخواهد الکساندر و مهرداد موجود است؟

   نظرتان در مورد این یکی چیست؟ Alexander I of Epirus king of Epirus about 342 BC   شاید این الکساندری است که 323 در بابل مرده است! چون اون که 17 سال اختلافش با جانشینش غیر منطقی است راستی دو تا دیگر هم هستند :

Alexander IV of Macedon , Alexander V of Macedon

    شاید هم یکی از این دو تا باشند.  حال  محبت بفرمایید تکلیف ما را با مرگ او و 17 سال فاصله جانشینش را مشخص بفرمایید. 

   ادامه پرسش:  تازه آقای X  با دلایل قطعی ثابت کردند،  که پشت سکه های الکساندر نوشته الکساندروس و همچنین پشت سکه های اشکانی نوشته دوستدار یونان.

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر, ایشان با استفاده از تفسیر سخن می گویند،  و تصور می کنند:  مدرک = زورگویی و فحاشی!  ایشان توجه نمی کنند سکه و زبان 320 ق.م koine geek است،  ایشان با به هم مخلوط کردن بحث ها مشغول ماست مالی می باشند.  پشت سکه اشکانی نوشته فیل للحنوز تفسیر فرمودند زبان یونانی چون فارسی 2-3 H  دارد،  آنقدر کوته فکر هستند که توجه نمی کنند علت وجود چند ه و ز و ت در فارسی حمله اعراب و مخلوط شدن الفبای آنها در فارسی است,  چه جوابی به ایشان بدهم؟  بنویسم آقا, اعراب در چه زمانی به یونان حمله کردند که 2-3 تا ه دارند؟  یا بنویسم آقا, توجه نمی کنی یونانی هر جا هر چه به نفعش نیست تفسیر روش نوشته است؟ فراموش کنید ایشان از آل فسیل و بحث با ایشان تلف کردن وقت است.

   ادامه پرسش:  حتی نام الکساندر در اثار مصری موجود است و در لوحی بابلی و پاپیروسی مصری. نام الکساندرس به معنی حامی بشر است.

   پاسخ پرنیان حامد:  تفسیر و بررسی شد شما بفرمایید الکساندر چگونه و در چه زمانی  مصر را فتح کرد و لوح بابلی مربوط به کدام الکساندر است،  تا به این سخن ادامه بدهیم.

   ادامه پرسش:  مورخین یونانی در مورد رود اکسوس این سخنان را زدند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا نمی خوانید ببینید یونانی ها سرچشمه و آبریز اکسوس را کجا نوشتند؟  اکسوس از کوههای قفقاز سرچشمه می گیرد به دریای کاسپیان می ریزد.  الکساندر هم پس از فتح باختریش تازه به اکسوس می رسد.

   ادامه پرسش:  باقی سخنان مورخین یونانی را در مورد الکساندرس پذیرفته اید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله آقا پذیرفته ام بدون تفسیر یونانی و اروپا یی و تفسیر جنابعالی روی آنها.

   مورخ یونانی نوشته 320 ق.م  یک شخصی این اطراف بود،  یونانی هم نبود.  اول مزاحم خود ما شد،  بعد هم رفت به طرف ایران سر راه قصر یک شاهی که به درستی نمی دانیم کیست (چون هرودوت مورخ خودمان جای تولد هوخشتره با کوروش کبیر را قاطی کرده لاجرم به گفته او حساب به داریوش سوم می رسد که غلط است) را سوزاند و دختران او را به اسارت گرفت و دنبال شاه کرد ارمنستان را فتح کرد و از آنجا به دنبال شاه به هندیجان رفت و در سن 33 سالگی در بابل (چون دوست نداریم بنویسیم به چه علتی تنها می نویسیم:) مرده است.

   در تاریخ ایران مکتوب است  320 ق.م شخصی با لقب کهرم = کی هروم از نژاد یونی های آشوری به طرف ایران آمد قصر شاه را در بلخ بامیان = آذربایجان سوزاند پدر و زن او را کشت, ارمنستان را فتح کرد دختران شاه را به اسارت گرفت و بدنبال شاهی که در پایتخت نبود به هندیجان رفت. شاه را در قلعه ای در پارس محاصره کرد. ایرانیان  او را گرفتند و در بابل تکه تکه کردند.

   معلومه که قبول دارم ,  در تاریخ کشور ما هم ثبت است.  کسی حرفی ندارد اما اون شاه داریوش سوم هخامنشی نبوده است.  اصلا تصور اینکه داریوش حرمسرای خود را 2000 کیلومتر از پایتخت دور کرده باشد که در ایسوس اسیر الکساندر بشوند همه را به خنده می اندازد.  چرا اسباب مسخره کردن مورخین یونانی را فراهم می کنید؟  آنکه الکساندر یونی با او جنگیده است اسفندیار و گشتاسپی هستند که حدود 36 سال قبل از کوروش کبیر سر سلسله هخامنشی بوده اند.  266 سال بعد سرگذشت شخص دیگری در تاریخ ایران با لقب اسکندر آمده است که هیچ ارتباطی با الکساندر یونانی شما ندارد.  شما اصلا توجه ندارید که اصل بحث چیست!  نوشتید بررسی کتاب, کتاب را که نخوانده اید,  یک لحظه هم مجال نمی دهید بگویم ادعا چیست که بر سر آن بحث کنیم!

   پرسش 1287:  میشود عکسی از خط یونانی در اثار اشوریان نشان دهید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  آقا جان فارسی بلدید؟  خط فنیقی و زبان آشوری = زبان گریس امروزی!

   خط هیروکلیف هیتیتی مشهور به خط فنقی، عکس شماره 6121 :

  و خط آرامی شماره 1 :

   1-  قدمت ؟ 2000 قبل از میلاد یعنی 4000 سال پیش!

   2-  گریس های دریای اژه  کجا بودند در این زمان؟  نیمه لخت از ترس جانشان سر درخت!

   3-  سند؟  قدیمی ترین آجر و بنا  در این جزایر قدمت 2700 سال پیش را دارد،  و 4000 سال پیش در این جزایر اثری از تمدن وجود ندارد!

   4-  این خط در بین النهرین قبل از حمله الکساندر  بر روی آثار چه پادشاهانی دیده می شود؟  بر روی کلیه آثار سه زبانه هخامنشی ها این خط (آرامی) دیده می شود.

   5-  آیا ترکیب زبان آشوری و خط فنقی قبل از حمله الکساندر و اشکانیان در ایران دیده می شود؟  بله بر روی سکه چهار درهمی نقره تیسافر (411 ق.م) برادر زن اردشیر دوم  درست همان لغت شاه که بر سکه های اشکانیان است دیده می شود،   پس ضرب سکه اشکانیان با این لغت به حمله الکساندر به ایران ارتباطی ندارد و این کار از قبل از الکساندر در بین النهرین روال بوده است.  عکس شماره 6123.

   ادامه پرسش:  کهن ترین سند خطی یونی که ارتباطی با یونان امروزی ندارد چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  هیروگلیف حیتی از کرچه میش (موزه آنکارا)،  عکس شماره 6124 :

   داستان روی آن که باز تاب خدایان حوریان (2300 ق.م در شرق دجله) است،  مربوط به خدای – طوفان با آذرخشی در دست و جنگهای او می باشد،  که شباهت عجیبی با بعضی قسمتها و خدایان ایلیاد هومر دارند.  مثلا خود او عکس شماره 6125 :

   آذرخش به دست نمی دانم چرا کارهای زئوس یونانی را زمانی که یونانی وجود نداشته است تقلید می کند!  حتما حدود 1650 ق.م این ایزد  نیز همچون الکساندر یونانی (احتمالا با زورقی از برگ یا شنا کنان)  از جزایر دریای اژه وارد ترکیه امروزی شده و خود را به نینوای امروزی رسانده است،  که این لوح را به خط  یونانی در این محل کنده است و پس از آن یعنی حدود 1000 سال قبل خود را به شرق دجله کشیده است! که خدای حوریان بوده است! (وقاهت که مرز ندارد لابد به زودی شاهد چنین تفسیری از یونانی ها بر ویکی پدیا خواهیم بود).

   پرسش 1288:  از کجا میدانید که مسادونی در لاتین ریشه ندارد در حالی که هرودوت از این مکان نام برده!

   پاسخ پرنیان حامد:  طبق معمول گوش نکرده مشغول جنگ هستید؟  من چه کار به لغت مسادونی دارم؟  لغت معرب شده  مقدونی که پارسی آن مگدونی است به هیچ روی تبدیل به مسادونی نمی شود! لغت مقدونی و یا مگدونی در لاتین و یونانی نه ریشه دارد و نه معنی می دهد.  این چه ربطی به آن دارد؟

   پرسش 1289:  نام جد زئوس چطوری پرس بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  پرسه پسر زئوس است،  پدر زئوس کرون است،  جد او هم اور + آن بود.  همه گان هم ایزدان بین النهرین بودند.

   پرسش 1290:  زبان رومی ها چه بوده؟ مگر انها از اتروسک ها نبوده اند؟ معماری- نام خدایان- زبان- فرهنگ و خط انها تحت تاثیر از یونان و ایتالی و اتروسک ها و بین النهرین بوده؟ خیلی از خدایانشان نام های یونانی داشته اند! سبک لباس پوشیدنشان هم یونانی بوده. مثلا برگ زیتون طلای روی سرشون جای تاج میگذاشتند. ارتباط انها و شباهتشان با ایرانیان در چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خود خدایان یونان هم عاریه حوریان هستند!  از ما گرفتند قرض دادند اروپا؟ محبت کنید اولین   پرسش و پاسخ  http://www.cae.blogfa.com/post/10  را برای لباس و نژاد مطالعه بفرمایید.  زبان رومیان مدائن پارتی بود زبان سلت (گالیر) های گوش دراز اروپا را نمی دانم چه بوده است.  

   پرسش 1291:  شما از کجا میدانید سرزمین زنان حتما در اطراف اسکاندیناوی است؟ یونانیان سرزمینی را به نام آمازون میدانند که جنگجویانش زن هستند.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام من به آمازون کاری ندارم!  سرزمین زنانی که اسکندر به آن رفته است به استناد اسناد کتاب جزیره ای بین اسکاندیناوی و انگلستان بوده است.

   نظر و پرسش 1293:  آدم به خاطر چند اشتباه در جغرافی, ده ها کتاب قطور در مورد انابیس الکساندر را رد و مردود نمیکند و به خاطر چند شباهت بین ارجاسب و فیلیپ. بسیاری از ابیات شاهنامه در مورد اسکندر, بعد ها به شاهنامه افزوده شده و چهره ی پیامبر گونه بهش داده. همانطور که شیعیان ابیاتی ساختگی در وصف امام علی (ع) وارد شاهنامه کردند. فکر کرده اید شاهنامه تاریخ است؟ خدا میداند چند بار شاهنامه تحریف شده!!

   پاسخ پرنیان حامد:  اشتباهی در جغرافیا نیست مورخ یونانی و مورخ ایرانی و کتیبه ها نیز تایید می کنند که باختریش بلخ نیست و بنده از آن دهها و صدها کتاب مفسرینی که به عمد این دروغ ها را دامن زده اند  تا فرهنگ و پیشینه ای که ندارند،  برای خودشان دست و پا کنند, با عنوان کاغذ باطله استفاده خواهم کرد. جنابعالی نه هنر موسیقی می دانید, نه می دانید کروماتیک در موسیقی چیست و نه حداقل یک بار شاهنامه را خوانده اید، که بخواهید اظهار نظر کنید. یک چیزی شنیدید مثل طوطی تکرار می کنید. اسکندرنامه فردوسی نمی تواند الحاقی باشد چرا که کروماتیک موسیقیایی که در کل شاهنامه (به جز از چند قسمت الحاقی و ابیات دقیقی) وجود دارد در این قسمت نیز به گوش می خورد. تنها علت نظریه الحاقی بودن اسکندر نامه شاهنامه تا به امروز این بوده است: " فردوسی وطن پرست غیر ممکن است برای یک یونانی شش هزار بیت گفته باشد "اسکندر, الکساندر نیست. اسکندرنامه فردوسی هم الحاقی نیست.  در ضمن فکر نکردم ثابت کردم شاهنامه تاریخ است. به کتاب رجوع کنید.   

   پرسش 1294:  کسی که یک طرفه به قاضی بره, پیروز برمیگردد. تصرف ایران و افغانستان به دست الکساندر کبیر حقیقتی است غیر قابل انکار. ایا شما با تاریخدانان بزرگ دنیا یا حداقل بزرگان تاریخ ایران در مورد الکساندر بحث و گفتگوی جدی داشته اید؟ اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی هست و خواهد بود!

   پاسخ پرنیان حامد:  برای همین است که یونانی ها تا به امروز پیروز بودند یکه تاز هر پرت و پلایی خواستند تفسیر کردند کسی نبود جلوشان را بگیرد. مغز شما را هم به راحتی آنچنان شستشویی داده اند که نه کتیبه قبول دارید نه تاریخ کشور خودتان را و نه حتی حرف اصلی مورخ یونانی را. اکسوس از کوههای قفقاز سرچشمه می گیرد به کاسپیان می ریزد (هرودوت) تصرف افغانستانی در کار نیست. چون اکسوس آمودریا نیست.

   ادامه پرسش:  ایا بطلیموس جانشین اسکندر ایرانی بوده و کتابخانه ی اسکندریه در مصر را هم اسکندر ایرانی ساخته است؟  لابد بعد از الکساندر در مصر, ایرانیان در انجا حکومت میکرده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بطلمیوس جانشین الکساندر 320 ق.م بوده است.  اسکندر 73 ق.م الکساندر نیست.

   ادامه پرسش:  اگر به استناد آنچه تا به امروز شنیده ایم اشکانیان با سلوکیان (که می گویید یونانی بوده اند) جنگیده و آنان را از سرزمین ایران بیرون ریخته اند, پس مفهوم دوستار یونان بر پشت سکه های اشکانیان چیست؟ اگر اینگونه دوست و عاشق مرام و فرهنگ هم بودند پس چرا جنگیدند؟ ببینید حتی در تفسیر هایی که تا به امروز شده نیز جای سوال است (پرنیان حامد)!

   اشکانیان یا پارتها همچنانکه پروفسور گیرشمن میگوید از اقوام سکائیه بودند و پارتیان به قبیلة پرنی (Parni) که جزوی از قوم دهه (Dahae) بود متعلق بودند، لیکن دهه مجموعه ای از قبایل «سکایی» بود که بصورت چادرنشین در استپ های بحر خزر و دریای آرال (Aral) زندگی می کردند، ارشک و تیرداد با جنگجویان خود همراه پنج تن از رؤسای دیگر، ناحیة علیای تجن را اشغال کردند، دیودتوس پادشاه بلخ بدانان آفند کردند اما ایشان گریخته به ایالت مجاور پارت هجوم بردند و حاکم آنجا را هم کشتند، تیرداد بعداً در سر حد ماوراء روسیه و ایران به نام ارشک تاجگذاری کرد، سلوکوس دوم برای دفع فتنه برآمد، لیکن اغتشاشات و آشوبهای انطاکیه پادشاه سلوکی را مجبور کرد به سوی سوریه رهسپار گردد، تیرداد دوباره شورش کرد. به علاوه حکومت سلوکی از شکستهایی که از روم (که خود یونان ثانی خوانده میشود) خورد تضعیف شده بود و در پی آن ( پارتیان )، مادها در آذربایجان، الیمایی در اصفهان مستقل شدند. مهرداد پس از اینکه خواه به واسطة بخت و خواه بواسطة تضعیف سلوکیان بواسطة دخالتهای غیرمستقیم رومیان، الیمایی را شکنجه کرد و به تقلید از پیشینیان خود، دو معبد ثروتمند اتنا (Athena) و ارتمیس (Arthemis) را غارت و چپاول کرد. همچنین در مورد Eros خدای عشق یونانیان که پروفسور گیرشمن میگوید در نقاشی های اشکانیان بکار رفته هم توضیح دهید.

   پاسخ پرنیان حامد:  چی شد آقا؟  دو کیلو متر تاریخ اشکانیان برای من رو کردید یک کلمه جواب این سوال مرا بدهید!؟  جواب کو؟

   ـــ  اگر به استناد آنچه تا به امروز شنیده ایم اشکانیان با سلوکیان (که می گویید یونانی بوده اند) جنگیده و آنان را از سرزمین ایران بیرون ریخته اند,  پس مفهوم دوستار یونان بر پشت سکه های اشکانیان چیست؟  اگر اینگونه دوست و عاشق مرام و فرهنگ هم بودند پس چرا جنگیدند؟ ببینید حتی در تفسیر هایی که تا به امروز شده نیز جای سوال است (پرنیان حامد)

     این که بدتر شد!  نوشته اید:  "مهرداد دو معبد ثروتمند اتنا (Athena) و ارتمیس (Arthemis) را غارت و چپاول کرد".  این چه جور دوستار یونانی است، که معابد یونانی چپاول می کند؟ پشت سکه اش نوشته دوستار یونان بعد معبد آتنا و آرتمیس یونانی را با خاک یکسان می کند؟ نترسید پرت و پلا گویی دل درد نمی آورد! ادامه بدهید

   ادامه پرسش:  میشود بفرمائید ساسانیان که خود را از اخلاف هخامنشیان می دانستند،  چرا اشکانیان را نتیجه تدبیر خائنانه الکساندر کبیر و فاجعه ای برای حاکمیت ملی می دانستند؟ (تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی ساسانیان، پژوهش کمبریج، ج3   بخش نخست: 584).

   پاسخ پرنیان حامد: 1. ساسانیان به کدام مدرک خود را از اخلاف هخامنشی می دانستند؟ در متون پهلوی آمده از اخلاف بهمن نوه گشتاسپ! همین جور برای خودتان می برید و می دوزید؟ سند آوردم خاندان هوو نمی توانند هخامنشی ها باشند. سند بیاورید که هستند.

   2 . ساسانیان , اشکانیان را نتیجه تدبیر خائنانه اشک (برادر ساسان) دانسته اند و قسم خورده انتقام بودند. چه ربطی به الکساندر دارد؟ منظورتان این است که الکساندر, اشک برادر ساسان است؟ نه اون که می فرمایید الکساندر (کهرم) نیست, اون اسکندر (اشک برادر ساسان) است. اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی نیست،  اشک برادر ساسان است.  اسکندر هم فاجعه ملی نبوده فاجعه مذهبی و نژادی دو اقلیم و نژاد ایران (پارس مزدایی و ماد میترایی) بوده است.

   پرسش 1295:  سخنان شما در مورد «هلنیسم» ناشی از ناآگاهی است زیرا لغت هلنیسم تنها دو سه قرن است که در ادبیات اروپا رواج یافته است،  به یونان باستان هم گریس نمی گفتند و همانطور که بنده از تاریخ نگار باستانی، توسیدید مدرک آوردم پیش از زندگی هلن، پسر دوکالیون این نام اصلاً وجود نداشته است و هر منطقه ای به نام منطقه ای خوانده میشده است که در آن سکونت داشته، و نام قبیلة پلاسگ به منطقه ای وسیعتر از مناطق دیگر اطلاق میشده، بعدها هنگامی که هلن و پسرانش در منطقة فیتیوتیس به قدرت رسیدند و نام آور گردیدند و شهر های دیگر بارها از آنان یاری طلبیدند و دعوتشان کردند، چند منطقه به علت اشتراک در برخورداری از یاری ایشان «هلنی» نام گرفتند ولی زمانی بس دراز طول کشید تا این نام بر سراسر سرزمین [هلاس] اطلاق گردد.» (توسیدید، تاریخ جنگهای پلوپونزی، ۲۶)

   پاسخ پرنیان حامد: همانگونه که در بالا اشاره فرمودید مهرداد معابد آتنا و آرتمیس را غارت کرد لاجرم لغت پشت سکه اشکانی (فیل للحنوز) به هیچ روی نمی تواند معنی دوستار یونان را بدهد. لاجرم هلن هر تفسیری که دارد یونان نمی شود (بگذریم که فیل للحنوز هم هلن نمی شود) اما در مورد هلن:  بر فرهنگ ها معمولا نام خدایان و ایزدان بوده است پسر و پدر و عمه و خاله را به میان نکشید.  یونان یک ایزد مشابه با نام هلن دارد و او هلیوس است. لطفا محبت بفرمایید قدمت این هلیوس را با سند مشخص بفرمایید:

   Helios  = یونانیان باستان او را خدای روشنی می دانستند که سوار بر ارابه با اسبان سفید روزها در آسمان جولان می داده و شب هنگام در زورق زرین به پایگاه نخستین باز می گردیده است .این که تعریف مهر (میثره, میترا) خدای مهریان است! برای این خدا, اهورا میترا  که ما هزاران سند  در کتیبه ها معابد و متون پهلوی داریم! این اهورا که یونانی نبوده!

    حال که هلییوس ایزد یونانی و مهر ایزد ایرانی یک صفت دارند یک فرهنگ آن را از فرهنگ دیگری به عاریه برده است (دزدیده است ). قدمت آثارباستانی یافت شده از آیین میترایی در ایران 7000 سال می باشد. قدمت آثار باستانی که نشان ایزد هلیوس یونانی بر آن است چقدر است؟

   به یونان باستان هم گریس نمی گفتند،  چون یونان باستان در سرزمین نژاد گریس جایی که امروز نام آن – Greece greek است؛ نبوده است.  یونان باستان کشور هیونان تورانی = یونی های آشوری بوده است.

   انوش راوید:  من دوبار به یونان سفر کردم،  مردمان خیلی خوبی داشت،  بمن و همراهم خیلی مهربانی کردند،  فقط روز اول در هتل بودیم،  سپس یک خانواده مهربان یونانی ما را بخانه خودشان دعوت کردند.  آن خانواده یک جوان دانشجو داشتند،  او در گردش های شهر آتن و اطراف راهنما و مترجم ما بود،  مشروح در سفرهای انوش راوید.  چند نفر از اعضای این خانوده در جنگ های داخلی یونان کشته شده بودند،  در آن جنگها یک سوم جمعیت کشته،  مجروح و فراری شدند.  کشور یونان تا 150 سال پیش خاک عثمانی بود،  و بعد از آن تا جنگ جهانی اول فقط بخش جنوبی آن بعنوان پادشاهی یونان زیر نظر انگلستان استقلال داشت.  من در هیچ کجا از هیچ نویسنده و تاریخ نگار قرون جدید کشور کم جمعیت یونان،  درباره تاریخ آن کشور نشنیده ام،  قبل از استقلال و در قرون وسطی،  مردم این کشور درگیر مذهب خشک و خشن بودند،  و اصلاً نمی توانستند به هیچ چیز فکر کنند،  بعد هم گرفتار عثمانی و جنگ های متعدد داخلی بودند.  امروزه از نظر استراتژی ملی ایران،  کشور یونان برای ایران دارای اهمیت خاص است.  درضمن یاد آوری نمایم،  من هلنیسم را بعد از دست اندازی های استعماری به تاریخ می دانم و بکار می برم.  گریس را نیز به همین گونه تقریباً از زمان جنگ های صلیبی می نویسم،  باید به این مسئله مهم توجه داشت:  آنچه که در از تاریخ بنام تاریخ یونان بخورد ملتها داده اند،  نتیجه فعالیت های استعماری و در جهت سبک کار آنها بوده است،  نه کار علمی خود یونانیان.

   پرسش 1296:  میشود از معماری میترایی بنویسید و مرا با آن آشنا کنید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  حدودی از معماری میترایی در معابد آن:  از آنجا که ستایش مهر در غار های طبیعی انجام می گرفته است و در نزدیک غار می بایست رودخانه ای جاری باشد. مهرکده ها چه زیر زمین و چه روی زمین با سقف های گنبدی ساخته می شدند و سقف آنان مزین به ستاره بوده است و چون درون معبد می بایست همچون غار تاریک باشد  این معابد معمولا  پنجره نداشتند. قبل از تالار نمازخانه معمولا  اتاقی است که لوازم نیایش و لباس ها در آن بودند. روش تقسیم معبد به حجره های متعدد در تمام معابد یکی است یعنی یک راهروی بلندی که دو طرف آن پر از حجره است و در انتها مهرابه بوده است که لوح مرمری میترا در حال کشتن گاو در آن بوده است و قبل از مهرابه دو نمازخانه که در آن اتش مقدس روشن بوده است (در اروپا در کلیسا ها دقیقا در چنین مکانی شمع روشن می کنند) این راهرو نمازخانه اصلی است که در حجره های آن می نشستند و به حالت نشسته یا دراز کشیده غذا می خوردند. معمولا راهروهای دیگری نیز به این راهروی اصلی وصل می شود.  جلوی معابد میترایی که در کنار رودخانه نبودند آب نما وجود داشته است.  عکس شماره 6141.

   کلیه گنبد ها, حجره ها, بازار ها, پل هایی چون پل خاجو, قهوه خانه های سنتی, و... در ایران و معماری داخلی کلیه کلیسا ها با نشان چلیپای میترایی بر سر آن الهام گرفته از معابد میترایی و ابنما در جلوی خانه ها نیز از معماری معابد میترایی است. این معابد بود.  طرح  قصر های و بنا های ستونی از جمله  صد ستون (تخت جمشید) ایران, قصر بابل و هاتوسا, آتن, قصر های رومی در اروپا و ... از روی مهرابه دو ستون و سقف مثلثی آن (انتهای شکل سمت چپ) برداشته شده است. این طرح با قدمتی حدود 6000 سال پیش بر سنگ لوحی ایلامی که طرح معبد شوش قبل از ویرانی آن توسط آشور بانی پال است, دیده می شود و مادر معماری  کلیه بناهای ستونی از جمله معبد  اکروپلیس آتن (با قدمت حد اکثر 2700 سال) و... از روی معبد شوش به عاریه گرفته شده است.  عکس های 6142 و 6143.

عکس  6142  بالا،  و 6143 پائین.

   متن نوشته عکس 6143:  من شوش شهر بزرگ و مقدس را به خواست خدایان آشور گشودم،  من وارد کاخ ها شدم و هر آنچه از سیم و زر و مال فراوان بود همه را به غنیمت برداشتم معبد شوش آجرهای زیگوارت شوش را که با سنگ لاجورد تزئین شده بود شکستم.  من تمامی معابد عیلام را با خاک یکسان کردم  شهر شوش را به ویرانه ای تبدیل کردم و بر زمینش نمک پاشیدم.  من همه دختران و زنان را به اسارت گرفتم از این پس دیگر کسی صدای شادی مردم و سم اسبان را در ایلام نخواهد شنید.

   ادامه پاسخ:  شوش را نابود کرده است, دار و ندارش را برداشته برده به آشور, آشوری خودش از دست هوخشتره فرار کرده به جزایر اژه انجا برای گریس های وحشی ساختمان معبد آتن را ساخته حالا گریش بی چشم و رو آمده برای ما ادعای تمدن می کند! عجب داستانی است!

   پرسش 1297:  شما از کجا میدانید که مجسمه افرودیت در موزه کابل خود ای خانم است؟ تا انجا که میدانم سبک مجسمه سازی ایرانی, زن را عریان نشان نمیدهد ولی روم و یونان اینگومه است. پشت سکه های اشکانی هم زنی گویی با سینه ی برهنه است گویا الهه اتنا است از فرهنگ یونانی اقتباص شده! رومیان هم همینطوره سبک مجسمه سازیشون و همچنین معماریشان. اگر رومیان ایرامی هستند از کجا فرهنگ مبارزات گلادیاتوری و تیاتر و پرستش خدایان یونانی را گرفته اند؟! یعنی کلئوسیوم را ایرانیان ساخته اند؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  اول آنکه،  مجسمه کابل لخت نیست! لباس بر تن دارد! شباهت آن با افرودیت در چیست؟ مدل مو؟ صورت؟ هیکل؟ کجای آن شبیه افرودیت است؟  (عکس وسط افرودیت, دو طرف مجسمه های یافت شده در ای خانم)  عکس شماره 6144.

   دوم آنکه،  چه کسی به شما تلقین کرده است که ایزد بانوان ایرانی و بین النهرین لخت نبودند؟

   عکس شماره 6145 ،  از چپ به راست: 1. ایزد بانوی بابل قدمت 4000 سال، 2. ایزد بانوی تل حلف قدمت 8000 سال، 3 . ایزد بانوی ایلام قدمت 5000 سال، 4. تصویر کوچک ایزد بانوان پارتی.  مجسمه بیاورید با هشت هزار سال و  پنج هزار سال قدمت که یونانی یا اروپایی ساخته باشد،  زن لخت هم نبود مهم نیست! شما گویا متوجه نیستید قدمت تمدن در یونان امروزی 2700 سال و در اروپا 2100 سال بیستر نیست دوست عزیز ندارند نه ساختمانی هست نه کتیبه ای در این نواحی است،  نه خطی داشتند نه زبانی داشتند نه تمدنی! زمانی که ایرانیان تندیس زن لخت می ساختند آقایان سر درخت بودند چرا باور نمی کنید؟

   سوم آنکه:  به نوشته پلینی مورخ رومی: (سرمت) سلم پسر فریدون از نیکان مادها بود, فرهنگ مبارزات گلادیاتوری در ایران قدمت بیشتری دارد تا یونان! (رستم و اسفدیار, رستم و سهراب, رستم و .... برداشتن تاج از وسط دو شیر و....). قدمت کلئوسیوم چند سال است؟ قبل از 100ق.م تمدن اروپا چیست؟

   همچنین شما سوالی در مورد تاج رومیان نوشته بودید:  "مثلا برگ زیتون طلای روی سرشون جای تاج می گذاشتند.  ارتباط آنها و شباهتشان با ایرانیان در چیست؟"  قدمت تاجی که می فرمایید در اروپا حداکثر 2100 سال = حکومت رومیان و در یونان حد اکثر 2700 سال = قدمت قدیمی ترین اثر در این کشور می باشد. عکس زیر مطلق به تاج ملکه اور= حدود هندیجان ایران و قدمت ان 4600 سال می باشد.  که 2000 سال قبل از یونانی و اروپایی از برگ و گل طلا ساخته شده است،  عکس شماره 6146.

   پرسش 1298:  آیا مورخین یونانی گزنفون اریان و پلوتارخ و... نامی از هخامنشیان در مقابل الکساندر نیاورده اند؟ اگر نیاوردند در بازنویسی های آثار انها نام هخامنشیان آورده شده یا که خود اشخاصی مانند اریان, به دروغ از هخامنشیان در مقابلل الکساندر یاد کرده اند؟ چرا مورخین رومی نامی از اشکانیان به عنوان رومی نیاورده اند؟ و چرا قلمرو اشکانیان را از باختر تا نزدیک سوریه نوشت اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  مورخ یونانی نوشته داریوش،  کدام داریوش؟  رو شجره نامه های ملوک ابوریحان بیرونی  نگاه کنید به من بگویید داریوش مدی که قبل از کوروش کبیر است کیست؟  باور کنید مورخ رومی هزار جا نوشته رومی ها از ماد ها رومی ها از اشکانیان بودند،  شما نمی خواهید باور کنید!

   به نوشته پلینی مورخ رومی:  (سرمت) سلم پسر فریدون از نیکان مادها  بود.  (سلم سرزمین روم را داشته یعنی رومی ها مادها بودند).   کتاب صفحه 176:

   همچون اکثر اسطوره های رومی در کتاب انه اید اثر ویرژیل آمده است:  اما فرزندش اسکانیوس (اشکانی + وس یونانی! یا بهتر بگوییم پسوند وس زبان آشوری) که اکنون لقب ایولو (ایلوس = پسر خدا) بر او نهاده شده است – او هنگامی که قدرت سلطنتی ایلیوم هنوز پا بر جا بود ایلو (در زبان بابلی به معنی خدا و باب ایلو = بابل است) نامیده می شد.  به مدت سی سال کامل, بر اساس گردش ماه, حکومت خواهد کرد .... سپس فرزندان هکتور به مدت سیصد سال حکومت خواهند.........! و یک دو قلو به دنیا خواهد آورد. سپس رومولوس, شادمان از پوشش حنایی رنگ و گرگ سان خود - چون یک گرگ او را پرورده است – مردم را به انقیاد در می آورد .... (رومولوس و برادرش مشهور به پسران گرگ. مسعودی می نویسد:  بانیان شهر رومیه پادشاهانی بودند که به پسران گرگ شهرت داشتند و نام رومیه (مدائن) از نام آنها آمده و نام رومی را به نام ایشان و شاهان دیگر افزودند.  بلعمی می نویسد رومیان از آنجا که بغداد است تا شام داشتندی،  و در جای دیگر از همین تاریخ آمده است:  و فرزندان عیص (اشک) به روم و خزر اند و فرزندان او روم است.  در شاهنامه فردوسی گیو پسر گودرز از خاندان گشواد را زیر بیرق گرگ پیکر می بینیم. و......

   روزی خواهد رسید که خاندان آسارکوس ) آشارک +us  جد آنه  پدر اسکانیوس = اشکان +us ) حتی فتیا  و مسینی شکوهمند را به انقیاد در آورند  و آرگوس را مسخر کنند .... سپس یک قیصر تراوایی از نژاد اشرافی متولد خواهد شد (تولد این فرد همانطور که می بینید در ایتالیا و رم نیست. در تراوای ترکیه و یا شاید هم در صور امروزی بوده است) مرزهای قلمروش فقط به اقیانوس ها محدود خواهد بود, معروفیتش به ستارگان خواهد رسید, و نام او ژولیوس است, نامی که از ایولوی بزرگ به او رسد.  شما او را روزی در آسمان خواهید دید که در میان غنایم جنگی شرق غنوده است, مردم به درگاه او نیایش و از او طلب یاری خواهند کرد. ... وفاداران سپید موی و وستا (سپیتمان؟ و اوستا؟),  رموس و برادرش کویرینوس (کوی + ایرین +  us؟) قانون وضع خواهند کرد. .... این است مردی که آمدنش (اینجا نیست می آید!) را بارها به تو نوید داده اند قیصر آگوست (کی سر آرش) فرزند خدا (ایلوس در مذهب میترایی ایرانی پسر خدا) که بار دیگر عصر طلایی را به لاتیوم باز می گرداند,  جایی که روزگاری ساتورن بر آن حکومت کرد. او سرزمین گارمانت ها و هندوان (اگوستوس در هندوستان امروزی؟) در فراسوی مسیر سالانه خورشید و ستارگان, جایی که اطلس آسمان بر دوش, سپهر ستاره بار را بر شانه های خود می چرخاند گسترش خواهد داد. مردی که خبر آمدنش از هم اکنون نیز سرزمین های کاسپیان (اگوستوس در کاشان, قزوین, کناره دریای خزر, همدان امروزی؟)  و مئوتی را پریشان, و دهانه هفتگانه نیل را آشفته و هراسان کرده است (پس این شخص در حال حاضر مشغول پریشان کردن هندوستان و سرزمین های کاسپ ها و دهانه هفتگانه نیل است، و پس از آن به سوی رم در ایتالیا خواهد آمد!).  خانواده ژولیوس سزار مدعی بودند که از اعقاب ونوس (ناهید) و ایولو (فیلقوس ایلوس = پسر خورشید) فرزند آنه هستند. آگوستوس نیز که برادر زاده  یا  خواهرزاده ژولیوس بود پس از قتل سزار (کی سر = شاه) وارث دارایی های او شد.  وی نام سزار را بر خود نهاد (نام کی سر؟ یا لقب کی سر یعنی شاه؟) نام خود را از،  ک. اکتاویوس (اشک هشتم) به،  ک. ژولیوس سزار (کی سر = caeser) تغییرداد (تغییری در کار نیست! چون به مقام شاهی رسیده کی سر شده و ایلیوس یا بغ پور پسر خورشید میتراییان لغب آنان بوده است. آخر اگر اروپاییان نام سزار را از سزارین می دانند! اگوست را که سزارین نکرده بودند! و خود را فرزند او نامید. اگوستوس لقبی افتخاری بود که بعدا به او نهاده شد. ارش لقب افتخاری است که به پادشاهان روم می دادند،  ...............

   این که هیچ خود الکساندر را هم اشکانی نوشتند (البته منظورش اسکندر 73 ق.م است):

   فقط مفسر دیده به نفعش نیست رد کرده است کسی هم نیست جلوی آنها را بگیرد چون ما ایرانی ها هنوز با خودمان در گیر هستیم!  نمی فهمم مگر ژوستین مورخ رومی نیست؟ صفحه 116 کتاب:

There were two rulers of Parthia named Andragoras mentioned by Justin, one of them Alexander the Great's satrap of Parthia (xii. 4. 12) and the second the governor of Parthia who was crushed by Arsaces I (xli. 4. 7)

   . از دو حاکمان آندروگوراس اشکانی که به نام ذکر شده اند، یکی از آنها الکساندر ساتراپ بزرگ از اشکانی (xii. 4. 12) و دوم والی اشکانی است که  Arsaces (xli. 4. 7) او را شکست داده است.  جایی که به نفعشان است هزار بار می نویسند ژوسین گفته! ژوستین اشتباه نمی کند! ژوستین سرور است و... جایی که به ضررشان است ژوستین می شود نفهم! عزیز من رسما نوشته،  الکساندر کبیر ساتراپ بزرگ اشکانی بوده است.  آندراگوراس هم هیرکان است که به گرگان امروزی تعبیر کردند که نمی تواند درست باشد چرا که:

   هیرکان از یکسو همسایه آسوری ها (ارومیه) و مرز دیگرش به دریای خزر است مردمش با اران ها هم پیمان می شدند.  در آذربایجان خاوری است. هنوز هم مکان هایی با نام هیر = کشتزار دهی در جنوب خاوری اردبیل و هیران دهی پیرامون آستارا موجود است، (احمد حامی).

   گزنفون می نویسد:  هیرکانی ها همسایه آشوری ها و لیدی ها بودند،  این هم می شود درست همان باختریش استانی از موصل تا آذربایجان که داهه ای است که اشتباها به شرق ایران و گرگان کشانده اند!

عکس شماره 6147 .

   مقایسه بفرمایید ببینم این پادشاهان آندروگوراس که همه را بی نام و نشان اعلام کردند! هیچ شباهتی به پادشاهان اشکانی مهرداد ها و مهرداد پنتوس و میترا اروپا ندارند؟  قیافه که هیچ کلاه, آرایش مو, تاج, ریش و بی ریش! هیچی؟ یکی از اینها را ژوستین می گوید الکساندر ساتراپ اشکانی و او احتمالا سومین سکه  آندروگوراس, دومین سکه اشکانی مهرداد پنت شخصی است که در اروپا با نام میترا سکه دارد و از رومیان مدائن است. و در تاریخ ایران از او با لقب اسکندر یاد شده و سرگذشت او و فتح اروپا توسط او در این تاریخ مکتوب است!

   نظر 1299:  "یادم باشه شما به کسی که گفته بود نام ‌خانوادگی اش اسکندری است..."

   دوست عزیز کسی نگفت فامیلش اسکندری است!  گفتم فامیل مادرم که نام طایفه ای است بزرگ در کرمانشاه و اطراف و نسل در نسل همین فامیل را داشته اند (حداقل مطمئنم تا سال ها قبل از قاجار و صدور گرین کارت یونانی برای اسکندر) مهم این است که نام اسکندر سال ها در ایران ریشه داشته است.

   انوش راوید:  من نیز نمونه های زیادی شنیده ام،  که نام اسکندر که یک اسم ایرانی است،  بر طایفه ها و مرمان زیادی بوده است.

   نظر و پرسش 1300:  درود بر شما جناب راوید و تلاش از زحمات شما . چندی است که مطالب وبلاگ شما رو بشدت پیگیر می کنم.... در مورد مطالبتون سوالی ندارم و می دانم که با بیشتر خواندن مطالب و پاسخ و پرسشها ، به پاسخ خود نیز خواهم رسید .... هدفم از این پست نخست سپاس از شما بخاطر تلاشتون است و دیگر اینکه اگر وقت ازادی داشتید حتما به وبلاگ من سر بزنید و نظر خودتون رو بیان کنید. .... ضمنا بانو پرنیان گفتند که شما قسمتی بنام جشن های باستانی دارید که من هنوز پیدا نکردم اگر راهنمایی کنید سپاسگذار میشم.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام به کلیه خوانندگان عزیزی که علاقه به  دیدن طرز لباس پوشیدن زنان ایران باستان دارند,  پیشنهاد می کنم از وبلاگ ایشان بازدید بفرمایند.

   1.  جشن های ایرانی و مقایسه ان با کارناوال در اروپا (نوشته پرنیان حامد) بر ارشیو همین وبلاگ:

 سابقه تاریخی جشن های اروپایی - پنجشنبه یکم دی 1390 http://www.cae.blogfa.com/post/14

   2.  جشن های ایرانی نوشته انوش راوید در:   جشن های ایرانی.

   پس از خواندن پرسش و پاسخ ها،  هر سوالی که دارید در خدمت شما هستیم  پاینده باشید.

   ادامه نظر:  آقای راوید در سایتتون از شهر یری در اردبیل نوشته بودید.  خوشحال شدم چون من از نزدیک این منطقه را دیده بودم.  البته دو سال پیش. اما متاسفانه دو سه هفته پیش، یکی از دوستانم که به آنجا رفته بود، دیده  که سایه بان نصفه نیمه ایرانیت را باد برده و در زمستان، تقریبا تمامی سنگها از وسط به دو نیم شده اند.  این هم شمشیر بی تدبیری مسئولان که تمدن 3500 ساله را در کمتر از چند سال از بین بردند. 

   انوش راوید:  با سپاس از توجه شما،  برابر با قوانین در نشریات رسمی کثیرانتشار مطرح می کنم،  شما نیز همین کار را بکنید.  به تاریخ نگهداری آثار تاریخی در ایران مراجعه شود.

   نظر 1301:  چه عجب ما یه وبلاگ یا سایت درست حسابی دیدیم والا هرچی میدیدیم پر از دروغ بود.  آقا خیلی ممنون از مطالب قشنگتون،  راستی من خودم خیلی رو کوروش بزرگ تعصب دارم خوبه که شما او رو با نام کبیر (که کلمه ای عربیست) صدا نمیزنید اما من انتقادی از شما دارم اینه که از شما بعیده این ابر مرد رو تو چند جای متن کوروش خطاب کردید.  منطورم اینه که بگیم کوروش بزرگ بهتره راستش رو بخواهید من خیلی ها رو دیدم خیلی راحت میگن کوروش این مهم نیست که ما کلمه بزرگ رو نگیم اما وقتی این کلمه بیاد معلوم میشه منظور کدام کوروش و چه مرده بزرگی است.  باورتون نمیشه خیلی ها رو دیدم اینقدر به این مرد بی اعتنایی و بی احترامی میکنن که بعضی وقتا قلبم میگیره خب تعجبی نداره وقتی روز بزرگداشت کوروش بزرگ توی تقویم ما جا نداره معلومه که اسمش و یادش در فکر و دل مردم ما جایی نداره.  ببخشید سرتون رو درد اوردم فکر نکنم کسی این نظر رو بخونه (کلا حرفای دلمو زدم حتی کسی هم نخونه راحت شدم).  

   انوش راوید:  بمنظور حفظ آزادی اندیشه و قلم،  و در ادامه فعالیت تاریخی این وبلاگ،  نوشته شما در متن وبلاگ پست می شود تا هزاران نفر آنرا ببینند.

   پرسش 1302:  منظور از نبطیان شام در این متن چیست؟ (از هشام کلبی نقل کرده اند که اردشیر با سپاه پارسیان به عراق امد که پادشاهی انجا را بگیرد و بابا پادشاه ارمانیان بود و اردوان پادشاه اردوانیان بود. هشام گوید: ارمانیان نبطیان سواد بودند و اردوانیان نبطیان شام بودند.) در حالی که مورخین رومی اشکانیان را وارث سوریه نداسته اند!

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما به خدا نوشتند فقط مفسر دیده به نفعش نیست رد کرده است کسی هم نیست جلوی آنها را بگیرد چون ما ایرانی ها هنوز با خودمان در گیر هستیم!  هشام کلبی که هیچ بقیه همه یک صدا نوشتند:  بلعمی می نویسد رومیان از آنجا که بغداد است تا شام داشتندی،  و در جای دیگر از همین تاریخ آمده است: و فرزندان عیص (اشک) به روم و خزر اند و فرزندان او روم است. 

   پرسش 1303:  درود بر اهالی گفتمان.  منظور از شمشیر هندی در شاهنامه چیست؟  تا انجا که میدانم به این خاطر که مزداییان اتش را مقدس میدانستند, از شمشیر هندی که در ساختش از اتش استفاده نمیشد استفتده میکردند. ایا منظور شمشیر هندیجانی یا هخامنشی است؟

   پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما احتمالا این شمشیر را می گوید محل کشف ان در خزانه سلطنتی اور = حدود هندیجان ایران است، عکس 6148.

   پرسش 1304:  این لوح بابلی مربوط به یک الکساندر دیگری است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  من نمی دانم اصلا دخالت هم نمی کنم. اون شخصی که سوال را مطرح کرده است یا بیاید تکلیف ما را با  17 سال اختلاف الکساندر و جانشینش معلوم کند.  یا بگوید لوح بابلی مرگ چه کسی را تایید می کند. هزار بار مودبانه نوشتم لوح بابلی و پاپیروس مصری و مجسمه استانبول الکساندر یونانی نیست، باورتان نمی شود؟.

   پرسش 1305:  لقب دستان رستم همان دهستان است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ممکن است باشد.

   پرسش 1306:  ایا دایئتی همان داهه است که باید در ایرانویچ باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در متون پهلوی نام هر دو هم داهه هم دائیتی مشکل این دو لغت یکی باشد!

   پرسش 1307: اگر تاریخ ایران بیان کننده ی سرنوشت ایر ان است که اسکندر از اشکانیان است که از سکاییان است! و سکاییان تورانی هستند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  مگر نام تورانیان در این تاریخ نیست؟ مگر رستم قهرمان ملی ایران  تورانی نیست؟ مگر تورانی ها پسران تور پسر فریدون از نژاد جمشید  نیستند؟

   پرسش 1308:  ماساژت ها در اطراف دریاچه ارال هستند؟  اگر کوروش بزرگ در مقابل آنها دیوار ساخته, که این دیوار در اطراف تنگه داریال در قفقاز است!

   پاسخ پرنیان حامد:  حدودا در همان منطقه باید باشد. این زن ماساژتی هم که به گفته هرودوت سر او را بریده است می تواند مادر بهمن باشد (نوشتم می تواند یعنی فرضیه است! لطفا با عنوان سند پخش نکنید با سپاس)  

   پرسش 1309:  راستی شهر داریم darium و تنگه ی داریال از نام دارا سرچشمه نگرفته؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا در صورت درست بودن فرضیه بالا هر دو از نام دارا است.

   پرسش 1310:  اینم عکس از سکه ای که احتمالا از هخامنشیان است:  نام "موزه لوور" را ویکی پدیا سرچ کنید....

   پاسخ پرنیان حامد:  اطلاعاتی در مورد سکه ننوشته احتمالا از سکه های ساتراپی است.  چون خط آرامی روی سکه های خود شاهان هخامنشی گفتند که نیست! اما نشان شاه هخامنشی بر آن است،  و خط آن نیز آرامی است،  عکس شماره 6149.

   پرسش 1311:  شما که میگید داریوش سوم فرزند اردشیر سوم نیست!  پس چطور داریوش از تخمه ی تخیلی امان است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  من نمی گویم! یونانی های قاطی کرده شما برداشتند نوشتند: داریوش سوم نوه عموی اردشیر سوم بود. نوه عموش هم همان تخم امان بوده است.  نگران نباشید اما ما بالاخره متوجه نشدیم بازی نوه عمو مال داریوش اول هخامنشی بوده یا داریوش سوم هخامنشی و این آرسام و... جد و آباد کدام بودند, گند زدند به تاریخ ایران و به تاریخ خودشان شما هم گیر دادید دست بردار نیستید.   

   پرسش 1312:  خود کلمه ی هیروگلیف" یونانی است چون یونانیان تا ان را دیدند پنداشتند این نوشته‌ها توسط کاهنان برای منظورهایی مقدس کنده‌ کاری شده‌ است. hieros به معنی (مقدس) و glupho به معنی (کنده‌ کاری)  میشود در مورد هیروگلیف های نوعی دوره ی یونانی و رومی نوضیح دهید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  قبل از آنکه یونانی از ترس جانش از  سر درخت پایین بیایید, ما لغت هیر, هیربد, هیرکان و... به معنی دلیر و فهرمان را در اوستا می بینیم. لابد مصریان نیز تمدن و خط 7000 ساله شان را مدیون دو سه تا پا برهنه یونانی بودند, که زحمت کشیدند لغت پارسی هیر را بردند گذاشتند روی خطشان؟  این تفسیر های مزخرف بی سرو ته و دزدی لغات و فرهنگ ها, ادیان و خدایان  را برای من کپی نکنید!

  پرسش 1313:  فکر نمیکردم شما فتح مصر به دست الکساندر را رد کنید! این نام به خط هیروگلیف چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  آخرین باری باشد که از جانب من حرف میزنید! همان از جانب مورخین یونانی تفسیر می کنید کافی است.  به استناد نوشته مورخین یونانی الکساندری که دنبال شاه ایران بوده است وقت نداشته مصر را فتح کند! حساب دو دو تا چهار تا سرتان می شود یا می خواهید به زور بگوید می شود پنج تا!  در  پرسش و پاسخ 1286 http://www.cae.blogfa.com/post/47

  1ــ  الکساندر به سال 334 ق.م حرکت می کند 3  سال بعد یعنی به سال 331 ق.م در حال جنگ بی امان  با داریوش سوم به بین النهرین می رسد.  بسیار خوب تا اینجا قابل قبول بفرمایید مصر را چه زمانی فتح کرده است؟  تصور نمی کنم شاه مصر در این زمان قدرتی کم تر از داریوش هخامنشی داشته است!  لاجرم 3 سال هم وقت لازم بوده مصر را بگیرد! چگونه 333 ق.م در حال جنگ ایسوس و در حال دنبال کردن داریوش به طرف بین النهرین 332 ق.م  از مصر سر در می آورد؟  بعد 331 ق.م در عراق است! (لابد ایشان کاشف هواپیما های جنگی هم بوده است, یا شاید با ارتش یونان سوار بر قطار سریع السیر بوده)  آقای عزیز, بزرگوار, گرامی!  کمی هم تفکر کنید الکساندر به دنبال داریوش سوم یک نک پا چگونه به مصر رفته و برگشته است؟ در مورد سال 330 ق.م سخن می گوییم! یک کاروان از بابل,  بدون جنگ 2 سال طول می کشیده تا مصر برود و برگردد،  الکساندر چگونه 6 ماهه تا مصر رفته آن را فتح کرده و برگشته؟   مکتوب بفرمایید الکساندر چه زمانی و چگونه مصر را فتح کرده است؟ (دنبال داریوش بود یا دنبال فرعون؟! تکلیف ما را معلوم کنید).

   لاجرم الکساندری که دنبال داریوش بوده مصر را فتح نکرده است, محبت بفرمایید از لیست الکساندر هایتان (حامیان بشرتان ترجمه مفت الس آندروس = سلسله آلس ها در آندروس = سوریه) یکی دیگر را برای فتح مصر کاندید بفرمایید سلوکید را نیز با 17 سال اختلاف جانشیین یا بهتر بگوییم قاتل الکساندر بعدی (که نمی دانم کدام است) اعلام بفرمایید!

Alexander I of Macedon

Alexander II of Macedon

Alexander of Pherae despot of Pherae between 369 and 358 BC

Alexander I of Epirus king of Epirus about 342 BC

Alexander the Great (Alexander III of Macedon), King of Macedon, 356–323 BC

Alexander IV of Macedon

Alexander V of Macedon

Alexander II of Epirus king of Epirus 272 BC

Alexander, viceroy of Antigonus Gonatas and ruler of a rump state based on Corinth c. 250 BC

Alexander Balas, ruler of the Seleucid kingdom of Syria between 150 and 146 BC

Alexander Zabinas, ruler of part of the Seleucid kingdom of Syria based in Antioch between 128 and 123 BC

Alexander Jannaeus king of Judea, 103-76 BC

   این لیست شاهان سلسله الکساندر ها از جد اونی که می گویند کبیر بوده است تا زمان فتح سوریه به دست اشکها = اسک آندروس،  بسم الله انتخاب کنید ببینم کی کجا را گرفته است؟ الکساندر نام یک نفر نیست لقب کسی بوده که سوریه را فتح می کرده است شما می خواهید خودتان را به کوچه علی چپ بزنید مهم نیست وقت مرا تلف نکنید!

   انوش راوید:  توضیح کوتاهی در باره پرسش 1314 بنویسم،  برای مقاله تاریخ کار و گرگری در ایران این چند نظر با ایمیل رسید،  آنها را کوتاه نویسی کردم.  برای بانوی گرامی پرنیان حامد هم ارسال کردم،  تا از دانش خوبشان بهره گیریم،  ایشان در تهران هستند،  و من در چلاسر و جل،  و از طریق همین وبلاگ و اینترنت،  چون بقیه عزیزان این وبلاگ با هم ارتباط داریم.  سپس پاسخها را در دو دیگاه تاریخی و تاریخ اجتماعی،  در زیر ملاحظه می فرمایید،  همانگونه که بارها نوشته ام،  برای علم پایانی نیست.

   پرسش 1314: 1 ــ  آیا داستان ضحاک واقعیت دارد؟  2 ــ  چرا ضحاک به ایران حاکم شد؟ 3  ــ  چرا ضحاک ظلم کرد؟  4 ــ  چرا مردم ایران اولین انقلاب کارگری تاریخ جهان را برهبری کاوه آهنگر انجام دادند، و به سرانجام رسانیدند؟

   پاسخ انوش راوید:  1 ــ  بنا به توصیف اسطور های علمی خاص،  که در اینجا نوشته ام،  ضحاک واقعیت دارد. 2 ــ  در ادامه تاریخ تمدن و ساختار های تاریخی اجتماع،  ایران در دوران جمشید به رشد سریع دست یافت،  که خود یک جهش بود،  بخشی از آن را در تاریخ صنعت در ایران نوشته ام.  این جهش برابر با قوانین تاریخ و فرهنگ یاد گیری از توانایی ذهنی مردم دوران قبایل اولیه خارج بود.  بهمین جهت جمشید بزرگان و سران لشگر را پیش خواند،  و به آنان گفت:  در جهان جز خود کسی را نبینم، هنر از من پدید گشت،  منم آراینده گیتی.  درست مانند حرف های تمام دیکتاتورها و خود کامگان تاریخ،  البته باید توجه داشت،  این خودکامگی ها از دو عامل اصلی حادث می شود.  ابتدا گذر های تاریخی اجتماع،  سپس جا ماندن ذهنی مردم در دوران قبلی تاریخ تمدن.  بمنظور دانستن و تحلیل آنها،  مطالعه و پیگیری وبلاگ را پیشنهاد می کنم.

  * خور و خواب و آرامتان از من است <><> همان کوشش و کارتان از من است *

   از این گفتار همه سر به پیش افکندند،  چیزی نیاراستند و گفتن.

  * منی چون به پیوست با کردگار <><> شکست اندر آورد و برگشت کار *

  * بجمشید بر تیره گون گشت روز <><> همی کاست آن فر گیتی فروز *

      درست گویا فردوسی پیشگوی تمام تاریخ بوده،  با این چند جمله تمام تاریخ نظام های دیکتاتوری را پیش گویی کرد است،  و هم چنین می گوید:  در دشت نیزه گذاران،  که همان تازیان می باشد،  و در ادامه تاریخ به اشتباه اعراب گفته اند،  پادشاه پارسایی می زیست بنام مرداس،  که بداد و دهش نامبردار بود... همین چند جمله،  باز پیش گویی تمام جریان های تاریخی است.  جمع این موضوعها باعث حاکم شدن ضحاک گردید،  ادامه و اصل ماجرا را در شاهنامه فردوسی بخوانید،  دقیقاً نوشته و توضیح داده شده است.  3  ــ  دوباره همان روند و آهنگ رفتاری که جمشید پیشه کرده بود،  اتفاق افتاد،  اتفاقی که در تمام تاریخ یکی پس از دیگری تکرار شده است.  4 ــ  در ادامه رشد و تکامل تاریخ اجتماعی،  باز مردم قیام کردند،  اما این بار بخاطر کار های سابق جمشید،  مردم دارای تشکیلات کارگری شده بودند،  فقط بنا به درک آن دوران،  نیازمند رهبر بودند،  و فردوسی دقیقاً رهبری را انتخاب کرد،  که در تمام جریان های بعدی تاریخ جهان هم بود،  یعنی آهنگر نقش عمده ای داشت.

  * خروشید و زد دست بر سرزشاه <><> که شاها منم کاوه دادخواه *

  * یکی  بی  زیان  مرد  آهنگرم <><> زشاه  آتش آید همی  بر سرم *

   تکرار پرسش 1314: 1 ــ  آیا داستان ضحاک واقعیت دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  داستان ضحاک در تاریخ ایران نماد حمله اکد های سامی (ضحاک ها) به سومریان (جمشید ها) و حکومت هزار ساله آنان بر بابل است،  که از پادشاهان مشهور آنان حمورابی است.  (2334-2279) سارگن سامی  سومریان را مغلوب کرد.

   2 ــ  چرا ضحاک به ایران حاکم شد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چون سومریان از آنان شکست خوردند,  اما مسئله ای در تاریخ بیان شده است و ان اینکه مردم از سومریان به ستوه آمده بودند،  و خود به دنبال ضحاک رفتند.  به هر تقدیر اکد ها (سامی ها)  بر سومریان غلبه کردند.

   3 ــ  چرا ضحاک ظلم کرد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  گویا اکدها در زمان حمورابی  (1750-1792) با بزرگ کردن خدایی با نام مردوک که در دوره اموریان شکل گرفته بود،  و  نماد آن دو مار سیاه است (عکس  صفحه 132 کتاب), باعث اختلاف مذهبی می شوند،  که نتیجه آن قربانی شدن مخالفان (روزی دو نفر) در مقابله مجسمه این خدا بوده است. ظالم شدن ضحاک را فردوسی بدین گونه آورده است:

  * بفرمود  تا دیو  چون  جفت اوی  <><> همی  بوسه ای  داد  بر کتف  اوی *

  * دو مار سیاه از دو کتفش برست <><> غمی گشت و از هر سوئی چاره جست *

   تغییر مذهب و پذیرش مردوک از سوی آنان, و قربانی کردن (روزی دو نفر) از  نژاد سومریان در مقابل مجسمه او در بابل علت ظالم شدن او بوده است.

   عکس مظهر مردوک خدای سامیان بین النهرین،  از صفحه 132 کتاب،  عکس شماره 6150 آلبوم عکس وبلاگ انوش راوید.

   4 ــ  چرا مردم ایران اولین انقلاب کارگری تاریخ جهان را برهبری کاوه آهنگر انجام دادند،  و به سرانجام رسانیدند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کاسها (1157-1595) و ایلامیان با دو نماد فریدون و کاوه آهنگر متحد شدند و حکومت اکدها را بر انداختند.  این قیام یک قیام مردمی ملی بوده است،  اما با کمک خود شاه صورت گرفته است. کاوه آهنگر که به شدت از حکومت زمانه و نژاد سامی به ستوه آمده است، به دنبال فردی از نژاد شاهان سومری می گردد و به کمک او سامی ها را از ایران بیرون می کنند، (انقلاب نژادی مذهبی) پس از این جنگ شاهد تقسیم بین النهرین به سه گروه رومیان (کاسهای حاکم بر بابل) ایرجها (ایلامی ها و سرزمین های شرق دجله) و تورانیان (آشوریان در سرزمین های غرب دجله) هستیم، که هم نژاد بودند اما دائما (حتی می توان گفت تا به امروز) در حال جنگ و نزاع هستند.

   پرسش 1317:  عکس خط هیروکلیف هیتیتی مشهور به خط فنقی, کدام خط فنقی است که شبیه یونانی است؟  ردیف دوم است که a-e-s-n و... داره؟

پاسخ پرنیان حامد:  خط فنقی  فقط شبیه نیست! یونانی ها خط خود را از این خط برداشته اند،  که صورت دیگر آن آرامی است که تا هند رفته است! لاجرم وقتی می نویسد: "لوحی در افغانستان به زبان آریا و خط یونانی سند ورود یونانی به این مکان است" نا آگاهی محض است،  چون خود یونانی خطش را از آرامی و فنقی به عاریه گرفته است! قدیمی ترین سند یا خط یونی که شرحی مشابه خدایان المپ در آن است کتبیه کرچه میش است که با یونان امروزی هیچ ارتباطی ندارد (خط آرامی که هخامنشی ها و همدو افغانستان قبل از الکساندر یونانی استفاده می کردند شماره 2 جدول است)

   پرسش 1318:  میشود بنویسید که هیروگلیف هیتی از کرچه میش جه حروف یونانی وجود دارد؟ من که چیزی ازش نفهمیدم! متنش چیست؟ در مورد اثار اکی ها و اشایی ها در اشور که گفته بودید در انهه اثاری از هلن موجود است, هر چه گشتم چیزی پیدا نکردم. میشود لینکی از ان اثار که جد هلن را نشان میدهد را برای من و خوانندگان دیگر بفرستید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  از شما تقاضا دارم به هم مخلوط نکنید،  جمله من دقیقا بر روی این وبلاگ به صورت زیر است:

Hellen به استناد ایلیاد هومر  نام یکی از پسران پریام و یکی از دلاورانی بوده که بر ضد یونانی ها می جنگیده است! این که خود یونانی نیست که هیچ!  دشمن یونانی ها هم بوده است.  در مورد نام جد بزرگ او نیز قبل از آنکه سخنی به میان آورید از معابد و آثار بازمانده  آکی ها, آشایی آن (Achaean) در نینوا پایتخت آشور دیدن بفرمایید. و بعد به ما بگویید چهار پسر او (jon,dorus,aiolos,achaios) که aiolos ایلوس آن جد هلن پسر پریام است و با عمو زاده گان خود یون ها و اشاین می جنگیده در بین النهرین بوده اند و یا در جزایر دریای اژه! 

   وقتی معابد  و آثار اکی ها وسط نینوا است و نه یونان! وقتی پرپام و پسرانش نه تنها یونانی نبودند که دشمن یونان بوده اند، وقتی ایلوس پسر خدا در مذهب میترایی و باب (معبد) ایلوس؛ بابل امروزی است! لاجرم هلن از جد بزرگ تا پسر پرپام بابلی هایی بودند، که با عمو زادگان خود یون های آشوری درگیر شده اند (نه ارتباطی به غرب ترکیه دارد که تروی (تروجان) را به آنجا برده اند! و نه هیچ ارتباطی به جزایر اژه) اینها شجره نامه های بین النهرین هستند که بر داشتند به یونان امروزی مرتبط کرده اند!

    بر اثر حملات متعدد به ایران  از جمله عرب و مغول, ما بسیاری از  نام های اصلی  را از دست داده ایم،  همچون دریای خزر که اصل ان دریای کاس ها = کاسپی ان بوده است, و اروپاییان این نامهای باستانی را محفوظ دارند. حال لحظه ای دقت بفرمایید خاندان هخامنشی را چگونه می نویسند: 

Achae -manes   این قهرمانان اشایی یا اخایی و خود اشیل خاندان هخامنشی است نه یونانی ها!  دوست عزیز در تاریخ مکتوب است:  آشوربانی پال با کمک کوروش اول هخامنشی, ایلام, شوش و بابل را با خاک یکسان کرد. شما از ترس اینکه هخامنشی آشوری نباشد دارید تاریخ را دگرگون می کنید! من می گویم روی شجره نامه بندهش آمده است رستم قهرمان ملی ایران از نژاد آشوری (تورانی) بوده است.  تورانی ها (آشوریان) از نژاد فریدون و جمشید هستند, به همان اندازه که من و شما ایرانی هستیم اینها هم ایرانی هستند. دوستان دارند, برای دفاع از خاندان هخامنشی تاریخ و فرهنگ ما را به یونانی واگذار می کنند! افتخار کشور ما کوروش کبیری است که از نژاد فریدون است. ایر و تور و روم هر سه ایرانی هستند. دارند اشیل هخامنشی و هومر متولد نینوا را واگذار می کنند که از چه کسی دفاع کنند؟

    پرسش 1319:  1 ــ  راست است که می گویند سربازان گارد جاوید هخامنشی و پیاده نظام اشکانی را اخته می کردند تا قدرتمند تر باشند!؟  با تشکر! از زحمات شما!

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام مگر زده  بوده به سرشان دوست عزیز مرد اخته که نمی تواند بجنگد! مرد اخته فقط به درد حرمسرای شاه می خورد.  آن هم برای اینکه همسران او از نژاد های دیگر بچه به دنیا نیاورند.  یونانیان برای آنکه به دربار هخامنشی راه پیدا کنند خودشان را اخته می کردند تا با عنوان خواجه های حرمسرا در دربار سمت پیدا کنند. در ایران هخامنشی و اشکانی هیچ کس را اخته نکردند این سخن را برای سرپوش نهادن به کار کثیف یونانی ها (اخته کردن خودشان برای مقام و پول) باب کرده اند, که منطقی هم در آن نیست.

   انوش راوید:  مگر گوسفند بوده که بخواهند چاق شود (کلی خنده)،  اخته کردن حالت مردی را از بین می برد و برای یک سرباز غیر ممکن است.  دشمنان تاریخ ایران،  از این نوع دروغها و پرت و پلاها در تاریخ ایران زیاد نوشته و گفته اند،  جوانان باهوش در تخصص مربوطه،  باید هوشیار باشند و اغفال ترفند های دشمنان نشوند.

   ادامه پرسش 1319:   2 ــ  خواستم بدانم راست است که شاهزادگان قاجار چهل کاخ و بنای دوره ی صفویه را در اصفهان نابود کردند!! درکش برای من سخت است! اگر همچین اتفاقی افتاده پس خرابه های آن کجاست؟؟ با چه امکاناتی نابود کردند آن بناها را؟؟ آیا عموم راضی بودند؟؟ چرا به مقابله نپرداختند؟؟ نه فکر نکنم درست باشد!! دبیر تاریخمان را در مورد حمله ی مغول سوال پیچ کردم ایشان درآمدند گفتند که چنگیز نیشابور را با کبوتر و گربه ای که گلوله ی آتشین به آن ها وصل بود سوزاند و فتح کرد!! گفتند برو تاریخ سری مغول را بخوان! تاریخ مطالعه کرده اند بعد اینگونه جواب شاگردشان را میدهند! می گویند به ما که سلطان خوارزمشاه آموزش نظامی را همگانی نکرده بودند تا مردم از کشورشان دفاع کنند!! بله اینم حرفیه!! آقای راوید به نظر شما چرا دبیران تاریخ فقط شاگردان را می پیچانند و تاریخ نمی آموزند! پس این همه مطالعه ی تاریخ به کجا رفت! در دوره ی راهنمایی دبیر تاریخ ما اینقدر مهملات میگفت که خود ن ظ ا م برایشان حکم برید! و دوستان من که تاریخ می خوانند فقط با فوهش و توهین و ناسزا حرفشان را به کرسی میگذارند! آْل فسیلند! امیدوارم فرهنگستان مجازی زودتر راه بیافتد تا کمی جوانان ما را از این تفکرات نادرست دور کند!! چه میشود کرد کلا نظام آموزشی جوانان را محقق بار نیاورده است! دبیری که درس پژوهش میدهد چرا خود نمی تواند از این علم استفاده کند!

   پاسخ پرنیان حامد:  این پاسخ جنبه عمومی دارد،  و برای همه دانش آموزان است،  شما دارید بهانه می گیرید که درس نخوانید؟ معلم کلاس دوم ابتدایی این کشور دارد به بچه ها خاطر نشان می کند که سرعت صوت در گاز ها بیش از سرعت آن در جامدات است. هر چه هم می گویم خانم عزیز بزرگوار سرعت صوت در آهن 15 برابر سرعت آن در هوا است، زیر بار نمی رود! شوخی نمی کنم با شما من سند کتبی گرفتم بروم آموزش پرورش اول یک پتک بزنم روی ریل راه آهن ببینند صدای آن از ریل زوتر می رسد یا از هوا و بعد با همان پتک بزنم بر سر شریفشان! این فیزیک است که شکی در آن نداریم, وای به روز تاریخی که هر کی هر چه دوست داشته نوشته است. اما شما اگر درس نخوانید برای نسل بعد هم امیدی نخواهیم داشت؛ می بینید آنچه به شما می گویند دچار تناقض است زحمت بکشید 4 تا کتاب باز کنید کمی هم از خودتان مایع بگذارید و فکر کنید تو کتاب نیست؟ یک پتک بردارید بزنید سر ریل راه آهن ببینید سرعت صوت در کدام بیشتر است. چه میشود کرد کلا نظام آموزشی جوانان را محقق بار نیاورده است، شما دارید بهانه می گیرید! می خواهید غذای جویده به شما بدهند! بلند بشوید زحمت بکشید غذایتان را خودتان بجوید مگر من در همین سیستم آموزشی درس نخواندم؟ انقلاب و جنگ هم بود. من امتحان دیپلم و کنکورم را در پناهگاه و زیر موشک باران تهران داده ام!

   انوش راوید:  پاسخ در:  کلیک کنید:  بفرمائید شام

   پرسش 1320:  جسارت است خانم پرنیان .... سکه ی میتریدات شاه پنتوس با سکه ی میترا زیاد شباهت ندارد! ایا میتریدات شاه پنتوس همان ژولیو سزار است؟ ایا ژولیو سزار همان اسکندر تاریخ ایران است؟ چند تا ژولیو سزار موجود است؟ اخه فکر کنم اکتاویوس نیز خود را ژولیو سزار نامید... کیسر به جز برای هوخشتره (کیاکیسر) برای کدام پادشاهان مادی دیگر بکار رفته است؟ با سپاس مهر افزون

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما  این چطور؟

عکس شماره 6151 ،  کتاب:

    خانواده ژولیوس سزار مدعی بودند که از اعقاب ونوس (ناهید) و ایولو (فیلقوس ایلوس = پسر خورشید) فرزند آنه هستند. آگوستوس نیز که برادر زاده یا خواهرزاده ژولیوس بود پس از قتل سزار (کی سر = شاه) وارث دارایی های او شد. وی نام سزار را بر خود نهاد (نام کی سر؟ یا لقب کی سر یعنی شاه؟) نام خود را از  ک. اکتاویوس (اشک هشتم) به ک. ژولیوس سزار (کی سر = caeser) تغییرداد (تغییری در کار نیست! چون به مقام شاهی رسیده،  کی سر شده و ایلیوس یا بغ پور پسر خورشید میتراییان لغب آنان بوده است. آخر اگر اروپاییان نام سزار را از سزارین می دانند! اگوست را که سزارین نکرده بودند!) و خود را فرزند او نامید. اگوستوس لقبی افتخاری بود که بعدا به او نهاده شد.

   قسمت دیگر کتاب:

      علت مرگ این فرد در هیچکدام تاریخ و روایات ایرانی به درستی مشخص نشده است.  تنها به نظر می رسد که او به مرگ طبیعی نمرده است. یا او را مسموم کرده اند و یا همانگونه که در سرگذشت ایلیوس کیسر آمده است به دست سران ملوک الطوایفی کشته شده است, البته نه با آن مجلس سنایی که ایتالیاییان از آن سخن می گویند و نه حتی در رومیه = مدائن  بلکه در راه رومیه بابل و به روایات دیگر شهر اور و یا شهر زور!  ما که این همه قدمت فرهنگی داریم از ملوک الطوایفی پراکنده ای سخن می گوییم! اینان مجلس سنا و سناتور هایی در زمان  جولیو سزار ساخته و انگاشته اند که از مجلس سنای امریکای امروز هم پیشرفته تر است! آنچه از آن به اشتباه با عنوان مجلس سنای روم در ایتایا نامبرده شده است چیزی نیست جز هم دست شدن پادشاه خرده هایی که خود اسکندر در ناحیه پارس, پارت و رومیه قبل از سفرش به اروپا به حکومت گذاشته بوده،  و البته بی شک رسیدن اسکندر به رومیه پایتخت اصلی اش به نفع هیچکدام از این خرده پادشاهان نبوده است، و تحریک برادر زاده او (پسر دارا) برای گرفتن انتقام خون پدر و هم پیمان شدن با او با وعده حکومت بر شاهان ملوک الطوایفی بدون جنگ و یا برکنار کردن آنان کار سختی نبوده است.

   به نوشته اسکندر نامه دارا زنی داشته با نام روشنک از خاندان گیو و گودرز که این زن حامله بوده است و دارا این زن و فرزندی که در شکم او بوده است در لحظه مرگ به اسکندر وصیت میکند و به او می سپارد.  به نوشته روایات اروپایی پس از کیسر ایلیوس پسر برادر او (و در برخی روایات پسر خواهر او) اگوستوس که کیسر او را به فرزندی قبول کرده بود به حکومت می رسد.  به نوشته تاریخ بلعمی روشنک دختر دارا بوده و برادری همراه او بوده با نام اشک. حال روشنک می تواند به راحتی دختر دارا بوده باشد و همچون همای و بهمن که پدر و دختر بوده اند, روشنک از پدر خود دارا پسری داشته با نام اشک که در واقع برادر او نیز میشود.  فردوسی می گوید نخست اشک بود از نژاد قباد.  به نوشته لب التاریخ اشک بن دارا به سلطنت بنشست که در زمان عمویش اسکندر پنهان بود.  به نوشته اسکندر نامه پسر خود اسکندر از همسر دیگرش اراقیت پادشاه پریان (پرنی ها) با نام اسکندروس از پادشاهی کناره گیری کرد (پارتها)..........

پرسش 1321:  احتمالا علیرضا این مجسمه منظورش بوده که مجسمه ی افرودیت (خدای زیبایی) تشخیص داده شده! طالبان اگر این مجسمه رو ببینه, پایگاه باستان شناسی بگرام رو منفجر میکنه!

   پاسخ پرنیان حامد:  علیرضا نوشته بود مجسمه "ای خانم"! یادمان نرفته است که مجسمه و سکه جا به جا می شوند. افرودیت خودش اهل قبرس بوده است, دیگه در مورد این ایزد بانو که هومر رسما نوشته قبرسی, بحثی نداریم حالا ایزد بانوی قبرسی وسط افغانستان چه ربطی به یونان و الکساندر یونانی دارد؟

   پرسش 1322:  خواهشا داستان کامل تروی را بنویسید.

   پاسخ پرنیان حامد:  دوست گرامی 560 صفحه ایلیاد هومر را چگونه برای شما کامل بنویسم؟ اگر می خواهید کوتاهی از آن را بنویسم اما تصور می کنم این داستان را بر اینترنت هم پیدا می کنید. مشکل برداشت های مختلف از مکان ها و مردمان 560 صفحه ایلیاد هومر است و نه خود داستان تروی!

   پرسش 1323:  از سکه های الکساندر ها,  کدام چهره فاتح باختریش است؟ و چندمین الکساندر میشود؟ اخرین الکساندر ها؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام هر چه سکه  و پاپیروس و لوح بابلی که روی آن نوشته الکساندر برداشتند نوشتند حدود 320 ق.م الکساندر کبیر هیچکدام هم شبیه هم نیستند هیچ سندی هم با گفته مورخین جور در نمی آید. من از کجا تشخیص بدهم کدام یکی فاتح باختریش است کدام یکی فاتح مصر و کدام یک را لوح بابلی نوشته است. من فقط دارم تناقض سخنان را بر شما آشکار می کنم.  به هر تقدیر مجسمه  استانبول که الکساندر کبیر یونانی نیست اون را باید با سکه هایش از گروه الکساندرها جدا کنیم و در میان رومیان دنبال مهردادی بگردیم که شبیه او باشد چون کله مجسمه میترا و سکه میترا با این مجسمه هم خوانی دارد. 73 ق.م تاریخ ایران  پسر خوانده اسکندر اشک هفتم, شاهپور اشک هشتم است که به لاتین اگوست یعنی هشت و کی سر لقب پادشاهان رومیه (مدائن ) ماد نژاد است. سکه ها با اگوستوس همخوانی دارد و ویرژیل از اگوستوس در سرزمین کاس ها (کاشان, قزوین؛ همدان؛ کناره دریای خزر تهران .....)  سخن می گوید. این سکه و مجسمه برای من اهمیت دارد بقیه را خود مفسرین بروند ببینند چه کرده اند فقط شما آگاه باشید که تفسیر ها درست نیست و 100 تا الکساندر یونانی داریم.

   پرسش 1324:  تخت جمشید به چه سندی انرا سومریان ساخته اند؟ میشود مرا روشن کنید؟ وقتی داریوش انرا میساخت, این بنا نابود شده بود یا داریوش انرا بازسازی کرد؟  گاو های نگهبان سر در ورودی در نینوا نیز دیده میشود ایا ان نیز میترایی است؟ در مورد معبد بودن تخت جمشید توضیحی ندادید. من شنیدم قسمتی از این بنا کاخ و قسمتی سرباز خانه. قسمتی حرم سرا و قسمتی معبد بوده ایا شما اعتقاد دارید تمام این بنا معبد بوده؟؟ اثار میترایی این بنا در کجا هاست؟ راستی میگویند فاضلاب تخت جمشید را یونانیان ساختند, این سخن صحت دارد؟ با سپاس فقط در مورد میترایی بودن این بنا بیشتر توضیح دهید

   پاسخ پرنیان حامد:  صفحه 75 کتاب جمشید نماد سومریان. قبول کردید این گفته را؟ تخت چه کسی است؟ گاوهای سردر ورودی در آثار به جا مانده ایلام قبل از هخامنشی و آشور دیده می شود! صفحه 13-14 کتاب تخت جمشید بی آب نمی توانسته پایتخت باشد و قبرهای اطراف آن گویای معبد بودن آن است. مزخرفات یونانی ها را کپی نکنید! سیستم آب و فاضلاب و قنات کشی را ایرانیان کشف کرده و در این کار خبره بوده اند البته شاید از یونانی اجیر با عنوان کناس استفاده کرده باشند, ولی نیازی به اظهار نظر یونانی نداشتند! 

   پرسش 1325:  یعنی ممکنه داریوشی که مورخین یونانی ازش سخن راندند همان دارای مدی باشد؟ دارای مدی پادشاه بابل بوده؟ اثار کشف شده در کتابخانه ی اسکندریه مصر, بیشتر به زبان یونانی است. اگر اسکندر ایرانی شهر اسکندریه مصر را ساخته چرا بیشتر آثار کتابخانه اسکندریه به زبان یونانی است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ممکن؟ هر چیزی ممکن است، من هم کلی ممکن برای شما مطرح کردم که با هم روی آن بحث کنیم تا به نتیجه برسیم، این یکی  منطقی است که داریوش مدی باشد چون هم سال آن با تاریخ ایران جور است و هم نوشته تاریخ ایران در این زمان با نوشته مورخین یونانی هم خوانی دارد (داریوش مدی پادشاه بابل هم بوده است)

اول آنکه من ادعا نکردم که الکساندرها مصر را نگرفتند،  فقط پرسیدم کدام الکساندر؟ دوم آنکه این زبان دوست عزیز زبان آشوری است و نه زبان مردم گریس ساکن جزایر دریای اژه! به چه زبانی بنویسم: هومر متولد نینوا است، هومر آشوری است،  از نژاد یون های آشوری است،  نه از نژاد گریک! نصف کتابخانه مصر به زبان آشوری است، چه ارتباطی به جزایر دریای اژه دارد؟

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 7

کنکاش 7

   پرسش 1227:  می خواستم بدانم نظر کلی شما درباره ی شش صد سال جنگ های ایران و روم چیست؟  آیا این نبردها اتفاق افتاده اند؟  و یا اساسا روم به آن معنایی که امروز می شناسیم وجود داشته؟  و نیز این که روم شرقی و روم غربی از دیدگاه شما چگونه تعریف می شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام بله نبرد رومی ها با ساسانیان مزدایی  اتفاق افتاده است،  اما روم با آن معنی که امروز می شناسیم در ایتالیا وجود نداشته بلکه این روم = رومیه = مدائن بوده است،  و به علت فتح اروپا توسط ایرانیان این منطقه تحت نفوذ حاکم اصلی در رومیه بوده است،  تا آنکه رومیان که خود نژادی از اشکانیان بوده اند،  در درگیری و جنگ با نژاد اشکانیان ارمنستان مجبور به عقب نشینی به استانبول ترکیه شده اند،  که با ساسانیان نیز درگیر بوده اند.  در کتاب با سند بررسی شده است،  که قسمتی از آن را برای شما کپی می کنم،  کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست صفحه 215:

   در تاریخ روم آمده است تا 285م اداره امپراطوری مشترک بوده و سپس به روم غربی و شرقی تقسیم می شود.  در تاریخ بلعمی آمده است:  این رومیان از آنجا که اکنون بغداد است تا شام داشتندی،  (بیشتر هم نبوده تا شام آخرش بوده و به رم و ایتالیا هیچ ارتباطی نداشته!)  و اول ایشان پسر داراءالکبر (پسر داراب = اسکندر) بود، نام او اشک بن اشکان کبیر از فرزندان کسه (کی اپیوه) پسر قباد.  در جای دیگر از همین تاریخ می خوانیم:

   از روم ملکی برخاست از رومیه (مدائن) و آهنگ اشک (از پارتیان احتمالا) کرد نام آن ملک قسطنطنین (کنستانتین) و جای نشست ملکان روم اندر شهر رومیه (مدائن) بود،  و این رومیه شهری بزرگ است اندر همه روم شهر از آن بزرگتر نبود (تا بدین جا یعنی تا زمان کنستانتین روم در ناحیه عراق و ترکیه امروزی و مرکز ان مدائن بوده است!) این قسطنطنین سپاهی بزرگ بیاورد از آنجا و روی به اشک نهاد که با او حرب کند. این اشک دانست که با او بس نیابد سوی هر ملکی از ملوک الطوایف کس فرستاد و نیرو خواست ....، از رومیان بسیار بکشت و برده کرد و قسطنطنین بگریخت. او شهری دیگر بنا کرد استوار و جایی محکم و آن را قسطنطنیه نام کردند، و آنجا بنشست به ملک خویش و امروز هم جایگاه ملکان روم هم بدان شهر قسطنطنیه است.

   تاریخ طبری:  رومیان از پس این شکست تهیج شدند و قسطنطنیه را بنا کردند،  و قسطنطنین پس از آن مسیحی شد،  و این تاریخ زمان بنای شهر استانبول بدست رومیان به عنوان پایتخت است.  چه موقع این گروه به رم در ایتالیا رسیدند در تاریخ ایران مکتوب نیست .

   دقیانوس اگر جشن هزارمین سال بن افکنی روم را گرفته است،  مربوط به زمان کی خسرو (کیاکسار) و تقسیمات او می شود و منظور رومیه = مدائن بوده،  و نه رم در ایتالیا! کنستانتین پس از شکست در این جنگ فرهنگ, اسناد, مدارک, اشیاء  و نام روم را از رومیه در مدائن به استانبول ترکیه منتقل کرده است ........

   پرسش 1228:  بسیار سپاسگزارم که زندگی نامه ی شادروان استاد ابراهیم پورداوود را گذاشتید. زندگی نامه ی شادروان استاد احمد حامی (پدر عمران و راه سازی ایرانزمین) را هم اگر میشود بگذارین. زندگی نامه ایشان به من که رشته ام معماری است مرتبط میشود.

   پاسخ پرنیان حامد:  آقای انوش راوید زحمت کشیدند،  مقاله ای با عنوان پژوهشگران نوین تاریخ ایران،  http://www.cae.blogfa.com/post/15     در باب زندگی نامه استاد احمد حامی به تاریخ 4 دی 1390 نوشتند،  و بر وبلاگ گذاشتند.  باور کنید انتظار نمی رود که خوانندگان تمام وبلاگ را بخوانند، اما شاید بد نباشد گاهی بالای وبلاگ "ارشیو وبلاگ" را گذاشت،  و نگاهی هر چند گذرا به آن افکند،  شاید موضوعی چون این برایتان جالب باشد !

   پرسش 1229:  ایا سندی موجود است که ثابت کند بخشی از تاریخ, توسط خود ایرانیان تحریف شده باشد؟ ایا در مورد حمله مغول ها میخواهید تحقیق کنید؟ زیرا به نظر استاد انوش راوید حمله مغول های شمال چین دروغ است! (امار و ارقام کشته شده ها که 100% دروغ است).

   پاسخ پرنیان حامد:  سندی بر تحریف؟  که به درستی متوجه آن نمی شوم.  اما قسمت های کنده شده از کتیبه ها, قسمت های پاک شده از اوستا, نبودن متون و اسناد اشکانی به محبت حکومت ساسانی, نبودن کتیبه های کوروش و بردیا و ماد ها به محبت داریوش اول. کنده شدن سر مجسمه بیستون, حکاکی وقف نامه شیخ علی خان زنگنه صدر اعظم شاه سلیمان صفوی در سال 1685  وسط کتبیه مهرداد دوم در بیستون و .... اینها تحریف است مگر نه !

   من تازه رسیدم به تاریخ اشکانیانی که از کشورمان نیست و نابود شده است،  و چنانچه وقت و بخت با من یاری کند تصمیم به بررسی اشکانیان و  نوشتن کتابی با عنوان "جمهوری اشکانیان" دارم که قسمت تاریخ نابود شده ای از ایران را احیا کنم. همچنین اگر مجالی باشد مشغول بررسی اسطوره های ایران هستم که آن را نیز با عنوان "اسطوره یا تاریخ واقعی جهان" خواهم نوشت. در عوض آقای انوش راوید مشغول بررسی جدی حمله مغول و عرب به ایران می باشند،  که امید داریم به زودی شاهد چاپ کتاب های این بزرگوار نیز باشیم.  (حال بین خودمان باشد می دانید وسعت مغولستان چقدر است؟  فرض بر آن که یک خاندان ایرانی که نیمی از آنها هم در گوشه غربی مغولستان ساکن بوده اند،  به خاندان همسایه پریده و وارد ایران شدند،  چه ربطی به چینی ها دارد؟  کرمانی برود اصفهان را بگیرد آیا می شود جنگ جهانی؟ صبر کنید ببینیم مدارکی که آقای راوید مشغول جمع آوری هستند چه می گویند).

   انوش راوید:  تحقیق و تحلیل در تاریخ تمام نشدنی است،  و ادامه دارد و خواهد داشت،  بویژه از ابتدای قرن 15 میلادی رسم بر این شده بود،  که عده ای کتاب هایی می نوشتند،  و آنرا بعنوان کتاب های خاص می فروختند،  نمونه آن بنام کتاب وینیچ است،  که عکس و تعریف کوتاه آن در همین صفحه می باشد.  پاسخ شما در باره دروغ حمله مغول های کشور مغولستان،  را بارها نوشته ام،  و باز هم در پرسش و پاسخ ها در اینجا،  پاسخ به پرسش شما را خواهم نوشت،  زیرا این وبلاگ گفتمان،  ویژه اسکندر و الکساندر یونانی است.  خواهشاً درصورتیکه تخصص شما تاریخ است،  با حوصله مطالعه نمایید،  نه مانند پرسش بالا درباره شادروان احمد حامی،  که حدود سه ماه است پست شده و شما متوجه آن نشده اید.  در ضمن نظرات مختلف دلیل بر تأیید تاریخ نمی باشد،  در این باره و بارها توضیح نوشته ام،  به سخن وبلاگ مراجعه نمایید،  همچنین مطلبی با عنوان فرایند تاریخ سازی در این صفحه می باشد.

   ادامه > انوش:  البته بدلایل نشر و تیراز و پخش کتاب در ایران،  و نیز محطیط زیست و جنگل و چوب و کاغذ و غیره،  و مهمتر از همه تغییرات سریع علم،  بنا به فرمول های تاریخ و فرهنگ یادگیری است،  که چندان علاقه ای به چاپ کتاب ندارم،  همین وبلاگ مرا بس است.  نمونه تغییرات سریع در علم زیاد است،  و امروزه همگان بطور روزانه با انواع گوشی و کامپیوتر با آن سرکار داریم،  در مورد نانو تکنولوژی حداکثر چند ماه،  و طولانی ترین زمان تغییرات از آن تاریخ است،  مثلاً با آمدن کتاب مورد نظر این وبلاگ،  تمام کتابها و نوشته های قدیمی مربوط به دوران های این تحقیق،  زیر سئوال و تردید رفته،  و به واقع دور اندازی شده اند.  در مورد جمهوری اشکانیان،  کلی با بانو پرنیان حامد گرامی تفاهم دارم،  من بعنوان حکومت اشکانیان،  و دوره ساختار تاریخ اجتماعی آنها را سازمان قبیله ای نوشته ام،  که همان جمهوری آن دوران می شود.

   پرسش 1230:  نمیدانم چرا استاد رضا مرادی غیاث آبادی این مطالب را مینویسند و کوروش بزرگ را از چنگیز مغول بد تر نشان میدهند!! هرچند که ایشان هم برای تاریخ ایران بسیار زحمت کشیده اند و میکشند و مقالات و نظراتشان قابل احترام است. این شهر"الحضر" انگار همان شهر "هترا" به صورت معرب است. شاید هم صد دروازه هم باشد. در مورد ربط جشن نوروز و بابل, بنده نیز در منابع دینی خوانده بودم در زمان ابراهیم ع, نمرودیان دو جشن بزرگ داشتند: 1. نوروز 2. مهرگان و در شب برگزاری یکی از این دو جشن که شهر خالی شد ابراهیم خلیل بت ها را شکست. همچنین وقتی که بابلیان مشغول برگزاری جشنی بوده اند (شاید یکی از این دو جشن؟), کوروش بابل را تصزف میکند (اگر درست گفته باشم). اینکه جشن نوروز در بابل چه قدمتی دارد را دارم درباره اش تحقیق میکنم. اون سکه های یافت شده در سوریه را که دیدم, جایی که کشف شده بودند بیشتر به ضربخانه شباهت داشت چون که انواع سکه های الکساندروس درون جعبه های برنزی بوده!!

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما جایی شنیدم که استاد غیاث آبادی گفته اند آنچه بر اینترنت با نام ایشان می گذرد سخنان ایشان نیست. نمی دانم که شایعه است یا حقیقت! به هر صورت من گفته های ایشان را در باره کوروش کبیر نخوانده ام که بخواهم قضاوتی کنم. چنانچه آدرس اینترنتی بر این گفتار موجود است محبت بفرمایید. در باب جشن نوروز در بابل همانگونه که گفته شد در ایام کهن 4 روز اول نوروز تعطیل و سوگواری برای اسیر شدن مردوک در کوهها بوده است و در اساطیر ما آمده است فریدون در این زمان ماردوس(mardush-marduk)  را به کوه اسیر کرد. اون سکه های یافت شده سوریه اگر آدرس اینترنت دارند بنویسد. اگر سکه ای از آنها عکس واضح پشت و رو دارد اینجا کپی کنید من علامت ضربخانه آن را ببینم تا بتوانیم تشخیص بدهیم سکه مال کجاست.

   انوش راوید:  در وبسایت استاد غیاث آبادی نوشته شده که از قول او مطالبی نوشته اند،  شما که در تالار های گفتگو و اینطرف و آنطرف می بینید،  که عده ای بی نام نشان و بی هویت که از آنها بارها در این وبلاگ مطالب نوشته ام،  مشغول لجن پراکنی هستند،  و بخیال خام و پوچ خود می خواهند هماهنگی ملی ایرانیان را برهم بزنند،  نسبت به نبرد نو پدید هوشیار باشید.

   پرسش 1231:  1 ــ  متاسفانه برخی این مسئله را برای خود علم کرده اند که مثلا در تاریخ ایران باستان نام دانشمندی به گوش نمی خورد و با این حیله ی بچه گانه می خواهند کل تمدن و فرهنگ چند هزارساله ی ایران زمین را زیر سوال ببرند. مگر در تمدن چین یا هند یا مصر با آن اهرام بزرگش نام چند دانشمند را سراغ داریم. همین الان در ایران صدها دانشمند داریم ولی مردم فقط اسم سه چهارتای آن هارا بلدند چون این ها ستاره شده اند. اتفاقا من می خواهم عکس این شبهه را زیر سوال ببرم و بگویم این همه دانشمند مثل افلاطون، سقراط، ارسطو، ارشمیدس، ذیمقراطیس، بقراط، اقلیدس، فیثاغورث ووو در کشور کوچکی به نام یونان و در یک مقطع تاریخی خاص به چه معناست؟! چرا از دوره ی یونان باستان تا به حال دیگر از آن همه دانشمند در یونان خبری نیست و از آن زمان موجودیت خود یونان زیر سوال بوده بعد از استقلال نیز این کشور تا به حال عضو فقیر و کم تاثیری در جامعه ی اروپایی بوده چه برسد به جهان.

   پاسخ پرنیان حامد:  ببینید تمدن بزرگی به نام آشور که این وسط بوده به کلی از تاریخ حذف شده است،  این دانشمندان گریش نژاد دریای اژه نیستند! این ها یونی نژاد یکی از قبایل آشور هستند. هوخشتره ماد جد کوروش کبیرکه حمله کرد اینها بلند شدند کتاب ها را برداشتند رفتند در جزایری پناه گرفتند، که مردمی نیمه لخت با نژاد گریس در آن زندگی می کردند. تفسیر طبری- بلعمی را در کتاب اسکندر تاریخ ایران ... در این باب بخوانید.

   ادامه پرسش:  2 ــ  با توجه به نظر جناب عالی در رد حمله ی اسکندر، چه نظری درباره ی مقدمات و عوامل به وجود آورنده ی این قضیه دارید منظورم اقدامات داریوش و خشایار و استفاده ی اسکندر از این قضیه برای روشن کردن آتش کینه ی یونانیان و باقی داستان که می دانید، است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  من نه اسکندر را رد کرده ام و نه حتی الکساندر یونانی را, با بررسی اسناد ایرانی به این نتیجه رسیده می شود که 1. تاریخ  مکتوب ایران با مقایسه ترجمه تاریخ های دیگر جهان 266 سال اضافه زمانی می آورد 2. محل های نوشته شده در تاریخ ایران و مکتوبات مورخین یونانی در غرب ایران امروز است و نه در شرق مرز های امروزی، لذا اسکندری که از او در متون پهلوی و تاریخ ایران و اسکندر نامه ها یاد شده است الکساندر یونانی نیست. همچنین شجره نامه اسکندر در تاریخ ایران او را از نژاد ماد و مذهب او را میترایی معرفی کرده است! که زمان او به استناد متون پهلوی و متون باز نویسی شده پس از اسلام و همچنین سکه ها ی اشکانی حدود 73 ق.م است و نه قصر شاه را سوزانده و نه دختران شاه را دزدیده و نه ....،  بلکه به استناد همین متون و معابد میترایی اروپا, او  فاتح اروپا است. حال اگر همین متون را تا 320 ق.م عقب برویم در کمال تعجب در تاریخ ایران مکتوب است که شخصی با عنوان کهرم (کی هروم) با نژاد یونی (هیون) به قصر شاه حمله کرده قصر را می سوزاند و دختران شاه را به اسارت می برد که نوشته تاریخ ایران دقیقا مطابق با اسناد مورخین یونانی است. که در کتاب پشت هم مقایسه شد. کتاب را مطالعه بفرمایید.

   ادامه پرسش:  3 ــ  اصولا توجیهی برای لشکرکشی داریوش به اروپا و رفتن تا دانوب برای سرکوب بیابان گردان بوده؟

  پاسخ پرنیان حامد:  استناد به تاریخ هرودوت و کتبیه های او در بیستون است .

    ادامه پرسش:  4 ــ  در مورد این روایت چه نظری دارید که می گوید سپاه داریوش از کنار شهر های یونانی گذشت و تا دانوب رفت بعد در راه بازگشت و زمانی که بیش تر سپاه از دریا گذشته بودند، یونانیان به باقی مانده ی سپاه که گروه کوچکی بودند و هنوز از دریا نگذشته بودند، حمله کرده و تمام ماجراهایی که می دانید، اتفاق افتاد. عجیب نیست که داریوش چه در رفت و چه در برگشت از اروپا، هیچ اقدامی در مورد این دولت شهرها نکرده باشد!

   پاسخ پرنیان حامد:  حال فرض بفرمایید داریوش شاه از ایران رفته به ترکیه و از تنگه بسفر گذشته از کنار دریای سیاه رفته تا بوخارست رسیده به دانوب بفرمایید کدام شهر یونانی وسط این راه است؟ مگر آنکه منظور شهر های یونی های آشوری بوده که آن را هم هوخشتره از آن ایران کرده بود نیاز به جنگ نبوده. همچنین می دانید از دانوب بوخارست تا مثلا دانوب در آلمان چقدر راه است؟ منظور از اروپا چیست؟

   ادامه پرسش:  5 ــ  تمدن بزرگ و طولانی روم چه طور نامش به ایتالیا تغییر پیدا کرد. البته می گویند در آن دوران هم واژه ی ایتالیا وجود داشته و به بخشی از روم گفته می شده و بعدا جایگزین واژه ی روم شده اما برای این تمدن عظیم عجیب است؛ چه این که هنوز نام تمدن های ایران، هند، چین و مصر باقی مانده است. نکته ی دیگر این که در کشور روم تمام نام ها شبیه یونانی ها بوده مثلا رومولوس، کراسوس، هراکلیوس، دیوجانوس و ... یعنی آخر نام آن ها اوس داشته اما امروزه می بینیم در همان کشور نام ها شکلی دیگر یافته مثلا، موسولینی، پرودی، برلوسکونی و ... یعنی آخر نام ها، یی دارد. آیا ایتالیا ادامه ی روم است؟ یا...  با تشکر

   پاسخ پرنیان حامد:  متاسفانه به استناد اسناد کتاب اسکندر تاریخ ایران ... من چیزی با عنوان رم = روم و یا ایتالیا نه یافتم و نه می شناسم. روم در تمام اسناد مکتوب = رومیه = مدائن است،  ایتالیا یی هم در کار نیست. حکومت رومیان تاریخ هم در مدائن بوده و از نژاد گیو و گودرزی هستند،  که سر پل زهاب کتبیه دارند و افسانه نیستند. پسوند "وس" پسوند آشوری است نه یونانی! که حتی در شجره نامه های آشوری میترا (مهر – میثره) به صورت میثروس آمده است. اسامی نوشته شما اسامی آشوری است که با اروپا ارتباطی ندارد، که هیچ نام خود اروپا از اروپه شاه ماد به عاریه گرفته شده است، و در اروپا قبل از رفتن رومیان مدائن به این مکان نژاد سلتن (گالیر) های گوش دراز می زیستند، قدیمی ترین آثار اروپا معابد میترایی سده قبل از میلاد است، هیچ اثر و یا لوح و یا کتیبه و .... هم قبل از تاریخ ذکر شده در این مکان نیست که بتوان تمدن, خط, ... در این مکان به اثبات برسانیم. موفق باشید.

   پرسش 1232:  با تشکر فراوان به دلیل زحمت فراوان شما در تدوین جنبش دروغ ها از تاریخ ایران, سوالاتی در ذهنم نسبت به مطالب شما مطرح شده است که نیازمند ارائه پاسخ از طرف شما می باشم :

  1 ــ  اولا حجم انبوهی از طلا و جواهرات از تخت جمشید صحت دارد ؟ 2-در صورت مثبت بودن سوال فوق حجم طلاهای مسروقه چه مقدار و به چه مکانی, و توسط چه کسی صورت گرفته است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما  صحت دارد اما به کجا رفت نمی دانیم.  این مسئله مربوط به گذشته است از جلوی چشممان تابوت تمام طلا را بردند! کی بود؟ کی برد؟ کجا رفت؟ دو سه سال نشده هنوز! سندش که هست اگر شما  پیداش کردید من برای شما طلا های تخت جمشید را که 1300 ه.ق  بردند  پیدا می کنم.

   ادامه پرسش:  2 ــ  طبق بازدید که بنده از نقش رستم داشتم متوجه شکستگی درب  ostodanhaشدم. سوال من این است که با توجه به صحبت های راهنما در این باره شکستگی درب ها و بی حرمتی به اجساد توسط چه کسی صورت گرفته است؟  4- تخریب تخت جمشید طبیعی بوده است یا توسط افراد خاصی صورت گرفته است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بزرگوار سوالات شما جالب است. اما چگونه باید به آن پاسخ گفت؟ حداقل 2300 سال قدمت تخت جمشیدی است که هر که رد شد یک انگولکی بهش کرد و گویا افراد محلی هم برای ساختن خانه از سنگ های آن استفاده می کردند و ... حال شما می فرمایید شکستگی در بی حرمتی به اجساد است!  شما با سازمان میراث فرهنگی ایران تماس بگیرید بپرسید چرا کمر همت به مرمت این بنا ها نمی بندند؟ شما اجازه نامه اش را بگیرید من شخصا بلند می شوم می روم در و دیوار را برایتان سیمان می کنم! کار دیگری از من در این مورد بر نمی آید! من فقط یک کلمه گفتم اسکندر, الکساندر یونانی نیست!

   پرسش 1233:  کلا تاریخ ابن خلدون جلد 1 را چگونه ارزیابی میکنید در مورد نوشته هایش در باب کوروش و داریوش مادی پسر مادای و اخشویرش (خشایارشا؟) و بهمن دراز دست (اردشیر دراز دست؟) و اسکندر؟ در این تاریخ رومیان را "لاطین" نامیده شده و احتمالا منظور یونانی زاده است؟ و همچنین اسکندر را صراحتا یونانی گفته و پسر فیلیپوس و المپیاس که گویی معرب این دو نام میشود فیلقوس و المفیاد !! و جانشین اسکندر نیز سلوکوس امده!! و کوروش را سردار بهمن نامیده که به دستور او بابل را فتح میکند. و در جایی از این تاریخ در هم, نام یکی از پدران بخت النصر به صورت داریوش امده!! (گویا این نام اشوری یا کلدانی است). چرا داریوش را داریوش مادی خوانده؟؟ هر چند این تاریخ بسیار در هم مانند تاریخ هرودوتوس نوشته شده!!

   پاسخ پرنیان حامد:  انوقت این هم از نقل های همین ابن خلدون است این را می خواهید چه کار کنید؟:

   طبری میگوید:  در ایام ملوک الطوایف ولادت عیسی (ع) بود. این ولادت در سال 65 از از غلبه الاسکندر بر سرزمین بابل در سال 51 اشکانی بود. (نقل از ابن خلدون).  به چه سندی اخشویرش = خشایارشا هخامنشی است؟ که بهمن,  اردشیر هخامنشی باشد؟! بعد داریوش مدی چه ارتباطی به داریوش هخامنشی دارد؟

   بخت النصر (فاتخ بیت المقدس).   برخلالتغز.   بلطشاصر.   داریوش مادی (داری ماهی 9 سال).   کورش (بانی بیت المقدس)  قومبسوس.  داریوس.

   نام داریوش مدی که در شجره نامه ملوک کلده  قبل از کوروش کبیر است،  چه ارتباطی به داریوش هخامنشی دارد؟ من هم که همین را گفتم:  الکساندر یونانی در زمان احشویرس = گشتاسپ به ایران آمده است، که حدود 36 سال قبل از کوروش کبیر است، و اسکندر اما 65 ق.م آمد و ابن خلدون هم همین را حدودا نوشته بدون اینکه خودش متوجه باشد، (امان از تفسیر های بعدی و افسانه های شاه و پریان).  سلوکید های سوریه هم جانشینان الکساندر ها بودند اما نه در ایران و افغانستان ( باختریش, بلخ نیست) همان از موصل تا آذربایجانی که گرفته بودند را می گوید! به تاریخ های افراد نزدیکتر همچون خود طبری, ابوریحان بیرونی, بندهش,فردوسی ... بیشتر اتکا کنید. هرچه دور شوید جنجال این ادغام دو شخصیت با تفسیر های بعدی بیشتر درهم تان خواهد کرد.

  نظر 1234:  گوش جان میسپاریم به ایاتی چند از سخنان اسمانی استاد غیاث آبادی :

   (واکنش‌های خشم‌آلود، هتاکانه، بی‌ادبانه و مهاجمانه ‌ای که در روزهای اخیر برخی از کورش ‌پرستان در مواجهه با سلسله نوشته‌های «رنج‌های بشری» از خود نشان دادند، علاوه بر اینکه حاکی از تأثیر عمیق نوشته‌هایم بوده، محاسن دیگری هم داشت:  کورش پرستان به خوبی نشان دادند که همچون شخص کورش بزرگ، اشخاصی مهاجم، متجاوز، نابودگر، هتاک، دشمن آزادی بیان، دشمن حقوق بشر، بی‌تمدن، کم‌تحمل و تمامیت‌خواه هستند).

 حتما این رو عمه ی من نوشته!! ایشان اسناد خود رو نشان دادند ما هم حرفی نزدیم و به ایشان احترام گذاشتیم ولی چرا دم و دقیقه ول کن کوروش بزرگ نیستن؟ به قول خودشان پان ایرانیسم ها که مشوق ایشان برای نگارش این مقالات هستند, نمیترسه یه بلایی سرش بیارن؟همون بلایی که مسلمانان افراطی سر شاعر گرانقدر, دقیقی اوردند!!؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اول آنکه پس فردا یک وبلاگ به نام پرنیان حامد باز کردند،  و هرچه دوست داشتند از جانب من نوشتند یقه ی چه کسی را می توان گرفت؟ سندیت محکم بیاورید این گفته از آن خود ایشان است.  دوم آنکه از شما تقاضا کردم آنچه در مورد کوروش کبیر نوشته اند را کپی کنید بررسی کنیم.  لابد با سندی دارد سخنی می گوید که پان ترک حامی و پان ایرانیسم (لغتی غلط باید پان پارس باشد) های مخالف مجال نمیدهند ببینیم چه می گوید، عصبانی اش کردند فحش را کشیده به جان همه تان با کوروش و....

   من مخالفم با هرچه افراطی بازی چه اینطرفی چه آنطرفی! آفرین به همه افرادی که تصمیم به ترور ایشان نیز گرفته اند! متن رد کوروش کبیر و علل آن را کپی کنید بررسی کنیم.

   پرسش 1235:  آقای انوش گرامی منظورتان از"در وبسایت استاد غیاث آبادی نوشته شده که از قول او مطالبی نوشته اند" چیست؟ در وبسایت رسمی استاد غیاث آبادی هر روز مقاله ای ضد کوروش کبیر نوشته میشه!! نمونش مقاله ی "کوروش واقعی, کوروش افسانه ای" و دیگر مقالات بروید به سایت ....  ببینید. هر چند تا حدود نسبتا زیادی هم درست میگویند!!

    انوش راوید:  ضمن سپاس از توجه شما،  چند ماه پیش ایمیلی دریافت کردم که نوشته بود در وبسایت استاد غیاث آبادی نوشته شده که از قول او مطالبی نوشته اند،  به وب سایتش رفتم دیدم همین متن را با کلی التماس و دعا و قسم نوشته است،  که من نبودم.  عزیزان،  فرد مهم نیست،  هر آن ممکن است نظرات هر فرد تغییر کند،  کل دانش به مفهوم حرفه ای مهم است.  در واقع توجه شما باید به نبرد نو پدید باشد،  من در پست قبلی گفته های این فرد را تأیید یا رد نکردم،  چون نخوانده بودم،  و اگر هم بخوانم تا مطالب بنابه فرایند تاریخ نویسی که در پست قبلی نوشتم،  و همچنین تاریخ نویسی نوین ایرانی،  نباشد،  برایم  چون یک قصه خواهد بود،  تکرار می کنم به نبرد نو پدید به تمام معنی آن،  و ایجاد فرهنگستان مجازی تاریخ توجه و دقت کنید،  توضیح بیشتر و مشروح کامل در کوروش تا پیرنیا در اینجا.

   پرسش 1236:  از اینکه با وب شما آشنا شدم خدارو شکر میکنم....  جسارت و شجاعت در زمانی که برخی ها فهم حداقلی داشته و هوچیگری های بیش-ملی گرایانه دارند برام قابل ستایش هست، اگر چه طبیعی است که شاید اختلاف نظر هایی هم داشته باشیم.   راستی بنده یکسری سوالات و ابهامات در خصوص گذشته ایران دارم که بعدا مطرح می کنم خدمت شما و امیدوارم همینطور عاقلانه و بدور از هر تعصبی مثل چندین نوشته ای که از شما خوندم پاسخم رو بدید.  با تشکر، همیشه خدامحور،‌متعالی و وطن دوست باشید،  یا علی.

   پاسخ پرنیان حامد:  به نام خداوند جان و خرد.   برای پاسخگویی هر سوالی که در حد سواد من باشد (تاریخ ایران تا حکومت اشکانیان) در خدمت شما هستم و جدا سعی بر آرامش و حذر از هر تعصب بی جا خواهم کرد و سوالات شما را چه موافق و چه مخالف نظر شخصی پاسخ خواهم گفت و دعا گوی شما خواهم بود اگر ایرادی اشکالی که می بینید بیان بفرمایید، علی یارتان 

   پرسش 1237:  نظر شما درباره ی زرتشت چیست؟ منظورم این است که تاریخ رسمی را تایید می کنید یا این که نظریه ی جدیدی دارید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  منظور شما از تاریخ رسمی کدام تاریخ است؟ در کتاب"اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی نیست" زردشت ها به استناد خود اوستا تاریخ طبری – بلعمی گفته های اشخاصی چون گریستین سن, شاهنامه فردوسی .... بررسی شده است. من نه یک کلمه حرف میزنم و نه اظهار نظر شخصی می کنم نه نظریه و تئوری می دهم. خود خوانندگان, خود مغان زردشتی ایران و جهان بخوانند خدا را شکر شعار خودشان, گفتار نیک, پندار نیک, کردار نیک است پس نیک اندیش باشند و قضاوت کنند و به ما نیز اطلاع دهند آنچه گفتیم کفر است یا تصمیم می گیرند با تایید آنچه آمده است،  آیین و مذهبشان را از این ابهام نجات بدهند و به کیش اصلی خود بازگردند و قدمت و اصل این مذهب را نجات بدهند .

   پرسش 1238:  این" للخنوز " پشت سکه ی اشکانیان همان نام "خنوخ" نیست؟ شاید واسه همین عده ای بر این باورند که خنوخ (ادریس نبی) همان میترا است!! ایا میترا پیامبری بوده؟! ابن کثیر دمشقی مینویسد در احوال خنوخ: او اولین کسی بود که دانش ستاره شناسی را ایجاد کرد و بر او چند صد صحیفه نازل شد.  خداوند وی را به اسمان برد و خنوخ با خدا راه میرفت و نایاب شد زیرا خدا او را برگرفت!! و مردم یونان او را "هرمس فرزانه" مینامند. صابی (بانی دین صابین) نوه ی اوست. خداوند میفرمایند: (در این قران از ادریس (خنوخ) یاد کن که او پیامبری درست کار و راست گوی بود. و ما او را به پایگاهی بلند براوردیم (مریم/19/57-56). پایگاه بلند در اسمان چه معنی میدهد؟؟ هر چند خیلی بعید است که خنوخ همان میترا باشد ولی ما همینجوری گفتیم. دیدید که ابن کثیر خنوخ را هرمس از قول یونانیان میداند ایا شما بر این باورید که هرمس همان بوذاسپ است؟ که دین صابیان (صابی=نوه ی خنوخ) را در ایم طهمورث اورده؟ ایا صابیان میترا پرستند؟ در آبادان خودمان این صابیان که بش صبی میگیم کم نیستند و بازمانده بابلیان هستند ....

   پاسخ پرنیان حامد:  میترا به نظر انسانی چون من و شما،  پیامبر بوده است در نوشته های مانی که در غار تورفان کشف شد چنین جمله ای مکتوب است:  مهر فرستاده بزرگ ایزدان آورنده کیش برگزیدگان است.

   و اما در مورد صابیان.  بوداسپ در  کتاب:  شخصی با نام بزسپ (بوذاسپ) که در ایام تهمورث بیرون امد و دین صابیان آورد.  خوارزمی صاحب مفاتیح العلوم گوید:  کلدانیان آنان اند که صابیان و حرانیان نامیده می شوند و بقایای ایشان در حران و عراق هستند و پیغمبر خود بوذاسپ را می دانند که در هند ظهور کرد و برخی از ایشان می گویند که هرمس بوده است.

   کیانیها که پادشاه بابل بودند و اهل بابل ایشان را کلدانیان می گویند.  هرمس نام شخصی در شجره نامه رومیان پسران گرگ (خاندان گشواد ایرانی و حاکمان بابل) می باشد.  بوذاسپ که در هند که کشور هندوستان (اریابهارات) امروزی نیست ظهور کرده است و مردمان را دبیری فارسی اموخته است از زمان او مردم افتاب پرستیدند و زنار بسته اند (مذهب میترایی) پسوند نام او اسپ است که این پسوند در نامهای ایرانی قدیم دیده می شود. این پیامبر هیچ ارتباطی با بودای (شاهزاده سیزارتا) هندوستان امروزی که هزاره ای پس از او به دنیا امده است ندارد! جمشید هم اگر  به هند فرارا کرده است از کردستان امروزی به شیراز رفته است و فریدون از تخمه او از تخت جمشید به اسپهان (کرمانشاه) بازگشته است.

صابیان همان کلدانیان هستند و کلدانیان همان کیانیان یعنی مادهای بوذاسپ مذهب (میترایی) که پادشاهان ایران شهر, اکباتان, بابل و... بودند.  صابیان استان شما گویا تایید کردند این گفته را تا آنجا که به من اطلاع دادند؟!

   پرسش 1239:  منظورتان از اینکه کتابتان حامی مورخان یونانی است چیست؟ حامی کتاب الکساندر از پلوتارک است یا حامی کتاب اناباسیس الکساندر از اریان؟

   پاسخ پرنیان حامد:  حامی کلیه مورخین یونانی است که گفتند الکساندر پس از فتح باختریش به رود اوکسوس رسید و در راه سوگود در بیابان گم شد و دچار بی آبی شد!  و به علت تفسیر غلط مکان اوکسوس و باختریش و سوگود آنان را متهم به یاوه گویی وبی سواد ی و بی اطلاعی از مکانهای جغرافیایی کردند.

   بفرمایید نقشه باز کنید: از بلخ افغانستان در کنار آمودریا تا سغد یکی از سرسبزتری جلگه های عالم! الکساندر به روایت مورخین یونانی گرفتار کدام بیابان بی آب و علف شده است؟ حال همان نقشه را نگاه کنید از موصل و آذربایجان تا هندیجان ایران چند بیابان بی آب وعلف می بینید؟

   مورخ بی گناه یونانی گفته الکساندر رفته تا هندیجان ایران, مفسر آمده با تفسیرات عجیب آبروی او را برده است.  با اثبات باختریش, بلخ امروزی در افغانستان نیست سوگود, سغد نیست از روی متون ایرانی و کتیبه داریوش, کتاب من در این یک مورد خاص, مورخین یونانی را از اتهام بی سوادی, دروغگویی و عدم اطلاع جغرافیایی مبرا کرده است و با رد تفسیرهای به عمد مفسرین, حامی ابرو و حیثیت آنان است.

   پرسش 1240:  شما عکس لوحی از شخصی ایرانی به عنوان اسکندر نشان دادید که گویی ریش داشت ولی این مجسمه ی موزه استانبول و مجسمه های معابد میترایی اروپا با اون کلاه فریگی و شنل رومی و دامن کوتاه, اصلا ریش نداشته؟؟ اوین شلیطه پوش دنیا که میگفتید میترا است همان اسکندر شده؟! موفق باشید

   پاسخ پرنیان حامد:  یک دفعه دیگر اگر از قول من چیزی تفسیر کردید!!  کدام لوح ریش دار عکس اسکندری است که خود من به درستی هنوز نمی دانم چه کسی است؟ یک کلمه  گفتم "گویا اسکندر الکساندر یونانی نیست" همین و بس! با این درهم ریختگی تاریخ من اصلا نمی دانم میتری دات کبیر شاه پنتوس بوده یا مهرداد شاه اشکانی یا جولیوسزار یا همه اینها یک آدم بوده و از هم به عمد سوا کردند! آقا گفتند مجسمه ترکیه! سند گذاشتم بیشتر شبیه میترای اروپاست تا سکه های الکساندر! بعد هم گفتم این کله مجسمه میترای اروپا سکه دارد.! اما یک سوال شما هر روز ریش در نمی آورید؟ بی ریش و با ریش سند است؟

   پرسش 1241:  نظر شما در مورد این متن چیست؟

  در فاصله زمانی ساخت شهر مادی هگمتانه (از آخرین شاه ماد) و ساخت شهر سِلوکی سِلوکیه (از نخستین شاه سلوکی) هیچ شهری در ایران ساخته نشد. این زمان برابر است با زمان پادشاهی کورش بزرگ و بازماندگان هخامنشی او.

   پاسخ پرنیان حامد:  شهر مادی هکمتانه توسط اولین شاه ماد ساخته شده و نه آخرین! نخستین شاه سلوکی 36 سال قبل از کوروش کبیر است. ممکن است چون پادشاهان ماد فرصت زیادی برای قصر سازی نداشتند تا زمان هوخشتره در گیر جنگ با آشور بودند.  این چه ارتباطی با هخامنشی دارد؟  خود کوروش به استناد مدارک یونانی سازنده شهر کوروش است!  تخت جمشید که هیچ با کتیبه داریوش اول در مورد ساخت قصر شوش چه می کنید؟

    پرسش 1242:  گویند که در حفاری های بابل,الواحی پیدا شده شده است که ثابت میکند کوروش بزرگ دختر یک مرد بابلی را به علت بدهی, گروگان گرفته بود!! و در موسسه ی اگیبی آن دختر را گذاشته بود! (موسسه ی اگیبی یک ربا خانه و فحشا خانه بوده و از این دختران گرو گرفته شده برای بهره کشی جنسی استفاده میشده!!) همچنین هزینه تاسیس این رباخانه از غارت لیدیه به دست کوروش بزرگ تامین شده؟؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ترا به خدا ما را نخندانید! چشم الان به کل لینک هایی که فرستادید رجوع می کنم.  اما قبل از آن به شما خاطرنشان می کنم بابل با آن فرهنگ و آن معبدی که زنان خود را در جلوی آن وقف کرده بودند نیازی به فاحشه خانه نداشته که کوروش کبیر برایشان بسازد کل بابل از دید فرهنگ و ادیان امروزی  فاحشه خانه عمومی بوده است.   بزرگترین اشتباهش این بود که بیت المقدس را آباد و قوم بنی اسرایل را رها کرد که مسیح موعود بخوانندش و امروز این مسخره بازی را راه بیاندازند.

   پرسش 1243:  این روایت مربوط به اسکندر است یا الکساندر, که میگویند شخصی به نام "بسوس" (اردشیر چهارم), داریوش سوم را میکشد و باختری بوده انگار. و الکساندر نیز این فرد را عقاب میکند و جلوی مردم میگوید که قصد کشتن داریوش را نداشته و اردشیر چهارم را میکشد. طبری هم میگه که دارا را با دو تن از نگهبانان دارا که از مرد همدان بوده اند به دارا ضربت میزنند و سبب مرگش میشوند و اسکندر نیز قاتلین داریوش را میشکد!! حال این روایت از ان کیست؟!! یونانیان این روایات را به الکساندر چسبوندند یا ایرانیان این روایات را به اسکندر؟  نژاد خاندان هوو چی بوده؟ و آیا بسوس و اکسودات مدعی سلطنت در زمان داریوش سوم بوده اند و اسکندر انها را سرکوب کرده؟ یا یکی از این دو خود اسکندر بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  عجب آشوبی است! روایت ها و چسب را کنار بگذارید اول ریشه یابی کنید تا بعد بشینیم مثل نخود لوبیا آنها را سوا کنیم! سوال اول: دارا, داریوش سوم هخامنشی نیست. قبول دارید؟

    پرسش 1245:  گویی تاریخ هایی مثل ابن کثیر, طبری, ابن خلدون و.. دچار پیوند دو شخصیت اسکندر و الکساندر شده اند،  که جانشین اسکندر را بطلیموس (البته در بعضی جاها) مینامند.

   پاسخ پرنیان حامد:  جانشین الکساندر بطلمیوس است, جانشین اسکندر در این تاریخ ها اشک پسر داراب است!

   ادامه پرسش  ــ  طبری: (...فیلقوس پدر اسکندر یونانی از مردم مقدونیه یونان بود و شاه آنجا و ولایت های دیگر بود...)

   پاسخ پرنیان حامد:  طبری همچین اشتباهی  نکرده ! حرف تو دهن مورخ نگذارید!

 -        به زمین روم اندر پادشاهی بود که ان را یونان گفتندی و آنجا ملکی بود نام او فیلقوس و از فرزندان عیص ابن اسحق بود و اندر پادشاهی یونان شهری بود نام ان مقدونیه و آن جایگاه این ملک بود و این فیلقوس چون ملک یونان بگرفت نشست او به این مقدونیه بود و همه سرزمین یونان او را بود ...

   نوشته فیلقوس از نژاد کردهای ایرانی بود ( حضرت ابراهیم (ع) )  در کشور ترکیه پادشاهی نژاد یون ها (آشوری ها) بود (نینوا) که فیلقوس ان را بگرفت!  

   پرسش 1246:  قبلا شما گفتید که اسنادی دارید که امکان روشنگری را نسبت به جمهوری اشکانیان و ایین میثرایی و ایلیاد هومر را فراهم میسازد ... در ایلیاد هومر از رود ها, کوه ها, مردمان, مکان ها,  نژاد ها و افرادی سخن به میان است که بدرستی ویژگی های انها نمایان و روشن نیست!! همچنین در اوستا! ایا در این مورد پژوهش هایی در دست دارید؟؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله مشغول جمع آوری اسناد معتبر هستم برای من مشخص است که هومر از کجای جهان و کدام جنگ سخن می گویید،  اما بدون سند معتبر یک کلام سخن نخواهم گفت.

   پرسش 1247:  به هیچ وجه نمیتواند نژادی که به ایران یورش بردند را ماد های ساکن مکه نامید! اسماعیل 4 زن عرب داشت از هر کدام هم 4 فرزند و این فرزندان هم زنان قحطانی گرفتند و الی اخر .... چرا با گذشت این همه سال از نژاد بنی اسماعیل چیزی از نژاد کرد مونده؟؟ تازه بیشتر مهاجمان به ایران هم بنی اسماعیل نبوده اند!!

   پاسخ پرنیان حامد:  اول آنکه من نگفتم ماد ها به جای اعراب به ایران حمله کردند،  (باز شما به جای من سخن گفتید؟!) فقط گفتم اسکندر که رفت مکه زیارت کعبه که یادگار جدش ابراهیم (ع) بود.  حکومت را از قحطانی و خزاعه گرفت داد به بنی اسماعیل این را هم خواب ندیدم به استناد فردوسی نوشتم.

   فردوسی می گوید:  اسکندر رفت مکه زد قحطانی ها و خراعه را تار و مار کرد و حکومت را به اسماعیلیان باز گرداند.

دوم گفتم در این زمان (زمان اسکندر) نژاد عرب در یمن و عمان بودند و تا مکه به زور می رسیدند و اسماعیلیان به این آسونی نمی گذاشتند رد شوند و مدینه هم که یهودی نشین بوده است لاجرم عربستان در آن زمان تا سر مرز مکه بوده است.

   سوم:  اسامی دو زنی که حضرت اسماعیل (ع) در مکه گرفت و سرنوشت فرزندان او چنین است:  نام زن اول حضرت اسماعیل لیا بود که از او فرزندی نداشت از زن دوم که خواهر او سیده بود دوازده فرزند دارد و این دو خواهر هر دو دختران مهتر قبیله جهرم مضاض بن عمرو بودند نام فرزندان حضرت اسماعیل نابت, قیدار, ادبیل میشا, مسمع, دما, ماس, ادد, قطورا؛ قس, طیما, قیدمان. که فقط نابت و قیدار در مکه ماندند دختر او بسمه هم زن پسر عموی خود عیص شد.  بفرمایید دو زن دیگر حضرت اسماعیل (ع) کدامند و از چه نژادی بودند؟ من جدی نمی دانم.

   این را هم مسعودی مکتوب کرده است،  مسعودی در کتاب التنبه و الاشراف آورده است:

   عیص بن اسحاق از دختران کنعانی زن گرفت و فرزندان فراوان آورد چنان که گویند عمالیق که همان عرب های صحرا نشین شام هستند از فرزندان نقار بن عیص =عیصو و رعوتیل بن عیص = عیصو بوده اند.  اما علمای عرب این را فقط در مورد رومیان می پذیرند و در مورد عمالیق و دیگران انکار می کنند.

   پرسش 1248:  ایا تبدیل نام "ارمنیه" به ارمنستان در زمان پارتیان رخ داده؟ با مهاجرت گوم مری ها به اناتولی, یونانیان در اناتولی بوده اند؟؟ راجب به کتیبه ی رباطک منظورتان را نفهمیدم. خط اگر فنیقی است, چرا علنا کانیشکا مینویسد "خط "یاوونی"(یونانی). خواهش میخواهید پاسخ بدهید (من به درک) به کسی مودبانه جواب بدهید نه مثل این: (آفرین به شما تصور نمی کردم بتوانید کله مجسمه را به این راحتی تشخیص بدهید افرین) .... با تشکر از شما برای سوژه کردن بنده.

   پاسخ پرنیان حامد:  بزرگوار سوء تفاهمی است! من با شما شوخی نکردم جدی گفتم تکرار می کنم آفرین به شما, دانش و معلوماتتان, تشخیص مجسمه میثره از روی گاو کشی آن است و تصور نمی کردم کسی بتواند کله خالی را با این سرعت تشخیص بدهد.

   آنچه در تاریخ ایران مکتوب است این نام ارمین استان بوده است در کتیبه های داریوش ارمینا و ارمین آمده است تصور نمی کنم تغییر زیادی در  نام این استان باشد.

   منظور شما از یونانی ها کیستند؟  نژاد یونی یکی از قبایل آشور را می گویید یا نژاد کریس های جزایر دریای اژه؟

زبان یونی آشوری چه ارتباطی به الکساندر دارد؟ چه ارتباطی به جزایر گریش دارد؟ چه ارتباطی به نژاد گریش دارد؟ خود یونی ها هم خط را از فنقی ها گرفتند که به خط یونی مشهور شد این خط چه ارتباطی به گریس و مردمش دارد؟ یونی قبیله ای از آشور در نینوا بوده است.  نام کشوری که در جزایر دریای اژه با مرکز آتن است چیست؟  greek

چه کسانی به آن یونان می گویند؟  فقط ما چرا؟  چون قوم یونی که به این محل مهاجرت کردند از پسران تور پسر فریدون و هم نژادمان بودند. لغت مکتوب کانیشکا زبان گریس است؟ یا یاوونی به معنی هیونی = یونی = یون ها (به جمع عربی = یون آن به جمع فارسی. این خط و زبان گریس نیست که سند رفتن الکساندر به افغانستان باشد!

   پرسش 1249:  طبری میگه در سال 30 از پادشاهی گشتاسپ, زرادشت پسر اسفیمان ظهور کرد و او را به سوی وی خواند. ایا این زمان (ظهور زرتشت) برابر است با سال بیست و سوم از شروع پادشاهی کمبوجیه اول؟؟ اگر اشتر= استر= استارا و.. مادر بهمن بوده پس زن گشتاسپ بوده و طبق متون عهد عتیق (استر = زن اخشویرش). گشتاسپ = اخشویرش. نه؟ ایا خواندن هوو در بابل حکمرانی میکردند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  گشتاسپ نماد 120 سال پادشاهی دو یا چند پادشاه است. استر یا زن گشتاسپ یا زن اسفندیار است مشکل این است که نسبت اسفندیار و گشتاسپ در جایی پدر پسر در جای دیگر برادر و در جای دیگر اسفندیار را پسر برادر گشتاسپ زریر نوشته و این زمان روی تاریخ طبری دستخوردگی 200 ساله دارد! اخشویرش یکی از این گشتاسپ هایی است که دستخورده است.  طبق معمول انتظار دیگری هم نداشتیم! این تاریخ ها که دستخوره است متون پهلوی ساسانی (مزدایی) هم که جز تعریف و تمجید بی جا از گشتاسپ متاسفانه هیچ اطلاع درستی به ما نمی دهند.  شاهنامه هم که بیشتر این قسمت سروده دقیقی است و نه فردوسی این قسمت را هم از روی همان متون پهلوی نوشته این را هم فراموش کنید. می ماند چند شجره نامه درهم مثل این که دو اخشویرش دارد:

   اسب – جاماسپ-  کیرش (کی رش) – احشویرش -  کیورش (کی اورش) - احشویرش

   و متن ویس و رامین که گویا به این دوران ربطی دارد و احتمالا موبد شاه آن همین گشتاسپ می تواند باشد که بچه نداشته و ویس (نام یکی از خاندان های تورانی = آشوری ویسه بوده) می تواند همین استر شما باشد که بین دو برادر بر سر او کشمکش بوده است و در آخر می ماند عقل سلیم من و شما این مقایسه مکتوب بر این وبلاگ اخشویرش و خشایارشا:  http://cae.blogfa.com/post/3

   ــ  اخشویرش هر کس که هست خشایارشا هخامنشی نمی تواند باشد.

   خاندان هوو در آذربایجان بوده است درست محلی که الان تخت سلیمان (نامی تحریف شده! این نام تخت سپیتمان باید باشد) چرا که پادشاهان ساسانی بعد از تاجگذاری برای زیارت معبدی که گشتاسپ برای زردشت ساخت, پیاده به این ناحیه می رفتند. اطراف این معبد یعنی تخت سلیمان امروزی با آثار قصر سوخته الکساندر به روایت مورخین یونانی را جستجو کنیم, بلخ بامیان (شرقی) را هم که لهراسپ به عنوان پایتحت خود انتخاب می کند درست همین نقطه است. تا به این زمان پایتخت باختریش یعنی موصل بوده است. لاجرم استان باختریش از موصل تا آذربایجان بوده است.

   برای اطلاع شما هم هیچکدام از خاندان های ایرانی با حکومت این خاندان موافق نبودند.

   پرسش 1250:  سکه های الکساندر شبیه سکه ی آمون خدای مصریان نیست؟؟ جفتشون شاخ دارن.

   پاسخ پرنیان حامد:  یعنی می خواهید بگویید الکساندر نه یونانی نه مقدونی بلکه مصری بوده است؟  مراقب باشید کالیستین دروغین را به همین علت در جهان توبیخ می کنند! گذشته از شوخی اون الکساندر یونانی, ماساونی, حامی پلا احتمالا به مصر هم سری زده است. باور کنید نمی توانم به این سادگی روایات را از هم جدا کنم, باید برای تک تک آنها سند جمع کنیم.  فعلا فقط ادعا شد "گویا اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی, ماسادنی, ارگ لائوسی نیست"

   پرسش 1251:  نظرتان در مورد این متن چیست؟: (پروفسور ویسهوفر در مقدمه کتاب نفیسشان «قیام گئوماته و آغاز پادشاهی داریوش اول» می نویسند :

   اگر بازسازی و گنجاندن مضمونِ پاره- شکستة کتیبة موجود در موزة نیس به دست برگر در فرمان کوروش را بپذیریم، بنابر متنs  مندرج در این تکه شکسته، کوروش به صراحت آشور بانیپال، پادشاه بزرگ [خونخوار] آشور را الگوی سیاسی خود می نامد.

"I saw the written name of my predecessor Assur-banipal"

   ترجمه:  من نام نوشته شده جدم [سلفم] آشور بانیپال را دیدم.

   برگرفته از کتاب : A political history of the Achaemenid empire اثر معروف داندمایف.) .... منظور کوروش اینه که آشور بانیپال جدش!! بوده یا اون رو الگوی خود معرفی کرده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  به استناد ایلیاد هومر همدستان جد پدریش چش پش و  کوروش اول هخامنشی  برای نابود کردن ایلام بوده است. 

   اما از شما سوالی دارم:  آشور بانیپال، پادشاه بزرگ [خونخوار] آشور.  این خونخواری که اینجا نوشتید یعنی چی؟ تاریخ و افسانه و اسطوره و ... را مطالعه بفرمایید به من بگویید تا قبل از کوروش کبیر چه کسی خونخوار نبوده؟ کی خسرو با این همه فر کیانی سر افراسیاب  را در تشت می برد, افراسیاب سر سیاوش را در تشت بریده بود, هوخشتره نینوا را با خاک یکسان کرد بخترشه بیت المقدس را با خاک یکسان کرد. آشور بانی پال هم ایلام را با خاک یکسان کرده است و .... هر پادشاهی در تاریخ به هر جایی رسیده است نابود کرده, به باور های مردم محلی بی احترامی کرده, مردم را سر بریده و اسیر کرده است از فرعون های مصر گرفته مردم را اجیر برای ساخت قصرها کردند تا کی کاووس و ....

حال در این منجلاب تاریخ فردی با نام کوروش کبیر هخامنشی از انشان وسط ایران کنونی بر می خیزد و از این کشت و کشتار و اسیر گیری و توهین به مذاهب  و سر بریدن ها و توی کاسه سر مردگان شراب خوردن ها و آویزان کردن کله مردگان به زین اسپ و دار زدن مردم شهر به صورت عمومی بر دروازه های شهر و با خاک یکسان کردن شهر ها و .... کمی صرف نظر می کند و با شکست خوردگان رفتار بهتری می کند. این شخص هر نژادی که دارد, هر شخصی که هست با این رفتار برای اولین بار در تاریخ؛ آثاری از انسانیت را بروز داده است و به حقوق مردم کمی احترام گذاشته لاجرم این شخص بنیانگذار حقوق بشر در جهان است و باعث افتخار نژاد ماد (از طرف مادری ) و نژاد پارس (از طرف پدری ) است.

   همچنین روایات هرودوت از داستان  تولد تا جنگ و کشتار مربوط به هوخشتره است و نه کوروش کبیر و داستان کباب کردن فرزند وزیر مربوط به شاه آشور است و نه پادشاه ماد! حال دائما دنبال سند بگردند که کوروش چند اشتباه کرده است. مطمئن باشند در زمان جنگ شیرینی به هم تعارف نمی کردند! تفاوت او با دیگران در رفتار او پس از پیروزی بر محلی با مردم بی دفاع بوده است. مه بابل را با خاک یکسان کرد, نه لیدی را و نه یهودیان را قتل عام کرد و به همه اسیران احترام گذاشت در روند حکومت هخامنشی هم اولین حکومتی است که به کارگران ساختمانی قصرها حقوق می دادند و بی گاری نمی کشیدند! کوروش کبیر افتخار کلیه نژاد های ایران است و از داریوش شاه اول (با وجود آنچه در کتاب و بلاگ آمده است) هم باید برای آبادیانی کشور و راهها و ... سپاسگزار باشیم بقیه حکومت هخامنشی هم بسیار عادی بوده است و هرکس تعریف بی جا کند از روی تعصب بی مورد است.

   انوش راوید:  همین قرن 20 کشتار هایی که در اروپا بوقوع پیوست،  روی تمام قتل و جنایات باستانی را سفید کرد،  کشتار هایی که تا همین 20 سال پیش ادامه داشت.

  نظر و پرسش 1252:  سایت رسمی ایشان (پژوهش های ایرانی) یک وبلاگ ساختگی نیست!  یک سال است که این سخنان را میگویند. هر چند میدانم که شما سرتان را بردید زیر برف و خودتان را به کوچه علی چپ زده اید. فکر کرده اید منشور کوروش خونخوار که در شرایط پیروزی نوشته شده, به سخنانش میشود اتکا کرد !!

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام 5-6 طومار پرسش ارسال فرمودید که چون سخن بالا فقط شعار است! شعار ندهید  یا سند بیاورید! یا سوال علمی مکتوب کنید. من نه سرم زیر برف است و نه خودم را به راهی می زنم اما (ح ق ی ق ت ) حقیقت با  سند بدون شعار اضافی  با عقل سلیم و قضاوت صحیح تنها چیزی است که می پذیرم. من خود به تاریخ چنین چیزی را بر این وبلاگ مکتوب کرده ام. توجه ندارید؟ حوصله ندارید؟ نمی خواهید بخوانید؟ نخوانید مهم نیست اما قضاوت بی جا هم در مورد نخوانده ها نکنید!

   انوش راوید:  جهت سایت مورد نظر و تحلیل آن مراجعه شود به از کوروش تا پیرنیا در اینجا.

   ادامه پاسخ:  در کل طومارهای شعار های شما قسمتی بود که قابل بررسی است :

   پرسش های 1252:  1 ــ  کورش هخامنشی در متون اوستایی نام کورش در متون اوستایی (اعم از یسناها، یشت‌ها، ویسپرد، وندیداد و خرده‌اوستا) نیامده است.

   پاسخ پرنیان حامد:  اوستا قبل از کوروش هخامنشی نوشته شده است!  چگونه نام او باید در این کتاب باشد؟ به جای این همه شعار کمی هم فکر کنید!

   انوش راوید:  اصل اوستا اولیه که اندک بود،  حدود 20 تا 25 سال قبل از کوروش بزرگ،  بروی پوست نوشته شده بود،  این اوستا در ریگا،  که امروزه حدس می زنند در حومه منطقه باستانی تخت سلیمان،  بروی روستای نصرت آباد تکاب،  همجوار تخته قرار داشته است،  و این روستای خیلی وسیع و سبز و خرم و حاصل خیز را،  منطقه باستانی اعلام کرده اند،  و مشکلاتی برای باشندگان محلی،  که از مردمان عزیز کرد و ترک هستند،  فراهم شده است،  به تاریخ شهر ری مراجعه شود.  در آن زمان که اوستا نوشته می شد،  کوروش بزرگ هنوز فرمانروای ایران نشده بود.  ادامه اوستا نویسی مربوط به زمان  شاهنشاهی ساسانیان است،  که حدود یکهزار سال بعد انجام پذیرفته،  و بهمین جهت کوروش بزرگ فراموش شده بود.  توجه نمایید ما درباره تاریخ باستان می گوییم نه تاریخ قرون جدید،  محدودیت های آن زمان را در نظر بگیرید.  در ضمن خواهشاً کوروش بزرگ را از دل تاریخ بیرون نیاورید،  تا او را مقدس نمایید،  او یک پادشاه بزرگ بود،  با صفت های چنین پادشاهانی در دوران تمدن شاه خدایی،  از ساختار های تاریخی اجتماع،  نه یک مقدس.  در این وبلاگ تاریخ واقعی بررسی و تحقیق و تحلیل می شود،  به هیچ مقدس و مقدس سازی و ضدیت با نوع مقدس کاری نداریم،  اینها عقایدند که در کار علم جغرافیا ـ تاریخ معنی ندارد،  بلکه به علوم دیگر مانند روانشاسی اجتماعی،  و یا روانکاوی فردی نیازمند است.

   ادامه پرسش:  2 ــ  کورش هخامنشی در متون شرق‌ ایرانی نام کورش در متون شرق ایرانی (اعم از سغدی، بلخی، خوارزمی، سکایی و جز آنها) نیامده است.

   پاسخ پرنیان حامد:  متون شرقی ایرانی؟! سوگود, سغد نیست. باختریش, بلخ نیست. خورآزمیا, خوارزم نیست. سکایی ها در حوالی در یای سیاه بودند! سوگود, باختریش, خورآزمیا در غرب ایران امروز بوده اند،  و نام کوروش در متون بابلی و منشور او در بابل یافت شده است!

   انوش راوید:  با اشتباه دانستن از نام های جغرافیایی که در این وبلاگ نوشته شده است،  و بدرستی نداستن جغرافیای تاریخی ایران،  این گونه مشکلات و پرسشها پدید می آید،  البته مشکلی نیست و باعث می شود آگاهی از تاریخ های واقعی بیشتر مورد توجه قرار گیرد.

   ادامه پرسش:  3 ــ  کورش هخامنشی در متون فارسی باستان،  در متون فارسی باستان هخامنشی اطلاعاتی باره کورش وجود ندارد،  اما در دو جا نام او به شکل‌های زیر آمده است.  یکبار در کتیبه‌های کوتاه و مکرر پاسارگاد: «من کورش، شاه هخامنشی»؛ و دیگری در کتیبه داریوش در بیستون که کمبوجیه و بردیا پسران کورش معرفی شده‌اند: «پسر کورش به نام کمبوجیه از دودمان ما در اینجا شاه بود»، «مغ گئومات به دروغ چنین می‌گفت که من بردیا پسر کورش هستم»، «وَهیَزداتَه به دروغ چنین می‌گفت که من بردیا پسر کورش هستم».

   پاسخ پرنیان حامد:  انتظاری نداریم که داریوش شاهی که نسل او را از زمین برداشته, کتیبه ای از او یا پسرانش باقی گذاشته باشد! به همت داریوش شاه اول هیچ کتیبه ای از آنها در ایران باقی نمانده است.

   ادامه پرسش:  4 ــ  کورش هخامنشی در متون پهلوی اشکانی،  نام کورش در متون پهلوی اشکانی (پارتی) نیامده است.

   پاسخ پرنیان حامد:  به کوشش دولت ساسانی اصلا متنی از اشکانیان باقی نمانده است که نام کوروش در آنها باشد یا نباشد! سه متن (ویس و رامین , یادگار زریران , درخت آسوری) متن اشکانی حدس زده می شود! یک مشت صورت حساب و سند مالکیت + چند سکه + زیر نویس یک خطی چند مجسمه, کل متون باقی مانده اشکانی در ایران است. متن کجا بود که در آنها دنبال اسم کوروش بگردیم و قضاوت کنیم؟ 

   ادامه پرسش:  5 ــ  کورش هخامنشی در متون پهلوی ساسانی،  نام کورش در متون پهلوی ساسانی (اعم از کتیبه‌ها و کتاب‌ها) نیامده است.

   پاسخ پرنیان حامد:  ساسانیان خود را از نژاد خاندان هوو می دانستند و مزدا آیین بودند. در این متون جز از نام و بررسی سرگذشت این خاندان  تقریبا با هیچکس دیگری کاری نداشتند !

   ادامه پرسش:  6 ــ  کورش هخامنشی در متون مانوی نام کورش در متون مانوی نیامده است.

   پاسخ پرنیان حامد:  محبت بفرمایید شجره نامه ها بررسی زندگی نامه شاهانی که در متون مانوی آمده است مکتوب بفرمایید! که ما بتوانیم قضاوت کنیم "همه را نوشته جز کوروش!

    ادامه پرسش:  7 ــ  کورش هخامنشی در متون فارسی,

الف) کورش هخامنشی در شاهنامه فردوسی نام کورش در شاهنامه فردوسی نیامده است.

ب) کورش هخامنشی در شعر و ادبیات فارسی نام کورش در شعر و ادبیات فارسی نیامده است.

ج) کورش هخامنشی در تاریخ‌نامه‌های ایرانی

نام کورش چند بار به شکل‌های کورش، قورش، قورس همراه با شرح مختصری از او در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، تاریخ پادشاهان و پیامبران حمزه اصفهانی و چند متن دیگر آمده که بازتاب و تلخیصی از کتاب تورات یهودیان است. تفصیل این روایت‌ها را در بخش بعدی که به «بررسی نام و شرح حال کورش هخامنشی در منابع عبرانی» اختصاص خواهد داشت، دنبال می‌کنیم. حمزه اصفهانی نام کورش را یک نام عبرانی یهودی می‌داند.

این همه آنچه بود که در متون ایرانی در باره کورش بزرگ آمده است. سکوت منابع ایرانی در قبال نام کورش نشان می‌دهد که ایرانیان با اینکه اندکی با نام او آشنا بوده‌اند، اما کورش در بهترین حالت شخصیتی ناچیز بوده است که ایرانیان برای او اهمیتی قائل نبوده‌اند.

   پاسخ پرنیان حامد:  به لطف داریوش اول هخامنشی و سلسله ساسانی سندی نداشتند که از او نام ببرند! کتیبه ها و منشور کوروش را ما یافته ایم. آنها این اسناد را هم نداشتند!

   پرسش 1253:  آیا شهر هنزا یا الحضر عربی همان کی هروم سرزمین خورشید نیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کی یعنی شاه،  هروم به دو محل در متون قدیمی می گفتند یکی رومیه مدائن است و دومی سوریه. لغت عربی الحضر مشکل تبدیل به هروم بشود!

   پرسش 1254:  این در 50 لوح کشف شده در بابل به دست امده!  صریحا نوشته شده در سال هشتم پادشاهی کوروش در بابل، دختری به نام تابموتو به دلیل اینکه پدرش یک سکه طلا و ده سکه نقره به مؤسسه مالی یا رباخانه اگیبی بدهی داشت، به گرو گرفته شد تا زمانی که پدرش بدهی خود را تسویه کند .به جای خندیدن , ترجمه ها را بخوانید و ان را نقد کنید . این هم ادرس ها  ............

   پاسخ پرنیان حامد:  در بابل رسم دختران چنین بوده است: هر دختری می باید قبل از ازدواج خود را وقف ایشتر می کرده است،  یعنی به ازای قیمتی با هر مردی که جلو می آمده هم بستر می شده است. شهر بابل به علت این رسم از دید فرهنگ امروزی ما فاحشه خانه عمومی بوده است (که عیب و عار نبوده است تصور آن برای ما امروز وحشتناک است و به دور از عفت اجتماعی!) حال کوروش کبیر دختر او را به کدام عیاش خانه فرستاده است کل شهر فاحشه خانه بوده است !

باز هم صد رحمت به کوروش کبیر 1 دختر را با سند مکتوب و علت آن برای قرض پدرش نگه داشته است حتی سند رسمی هم نوشته مبادا گم بشود پادشاهان قبل و بعد از او کل زنان و دختران شهر را به اسارت می بردند, به آنان تجاوز می کردند و آنان را می کشتند!

   خنده ام می گیرد که برای رد کوروش کبیر چه اسناد جالبی ارائه می شود :  نقاشی که دو هزار سال پس از او کشیده شده است،  نبودن نام او در اوستایی که قبل از او نوشته شده است،  ارائه لوحی که نشانگر احترام او حتی برای دختر بچه ای که پدر مغلوب در جنگ و مقروض او را نه تنها به رسم ان زمان تکه تکه نکرده است،  بلکه زحمت نوشتن لوح رسید او را هم به خود داده است !

    کوروش کبیر نه خداوند بوده, نه بت است و نه .... او هم مانند دیگران جنگ کرده است و  جنگ برابر کشت و کشتار است.  تنها عمل خیر او این است که به رسم آن روزگار مردم را به اسارت نگرفت و از با خاک یکسان کردن شهر ها خودداری کرد. مردم تسلیم شده را قتل عام نکرد و به باور های مردم احترام گذاشت اولین پادشاه جهان است که چنین کاری کرده است و باعث افتخار ما ایرانیان است.  یک دختر به اسارت برده است؟ کل زنان شهر مطلق به شاهان فاتح بوده اند! خنده ام می گیرد!

   انوش راوید:  خوشبختانه در این چند سال اینترنت باعث انکشاف افکار شده،  و پرسش های زیادی درباره موضوعات و مسائل مختلف تاریخی مطرح گردیده،  که در نهایت منجر به ایجاد شتاب در گذر تمدن در ایران می شود.

   پرسش 1255:  آیا شهر "ارومیه" و "ارزروم" از واژه اروم = هروم ریشه دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در متون پهلوی اسکندر ارومی آمده است،  این لغت می تواند به ارومیه = محل ارومی ها تبدیل شود.

   پرسش 1256:  آیا این سخن صحت دارد؟ " در افسانه های مان نا یی امده که زرتشت را از دریاچه ی ارومیه دانسته اند و نسخه ی دوم زرتشت هم از همین مکان میاید" !! (انگار زرتشت, سی دی بازیست). این سخن مسخره سندیت دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  زردشت زمان گشتاسپ به استناد متون پهلوی ساسانی در آذربایجان بوده است. متاسفانه من هم منظور از کپی و نسخه را به درستی متوجه نمی شوم. اما اسنادی موجود است که نشان می دهد زردشت یک نفر نیست (به کتاب رجوع کنید).

  پرسش 1257:  آیا زرتشت 258 سال قبل از اسکندر بوده در اروومیه؟ و نویسندگان دین کرت در عصر ساسانی این سخن را تکرار کرده اند؟ پیروز باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  زردشت زمان گشتاسپ  به استناد متون ساسانی در آذربایجان بوده است و به استناد اسن متون حدود 300 سال قبل از اسکندر بوده است رقم دقیق 258 را از کجا آوردید؟

   انوش راوید:  در این پرسش و پاسخها،  به هیچ عنوان به هیچ یک از ادیان و اعتقادات کاری نداریم،  و هیچ گونه موافقت و ضدیت با هیچ یک از ادیان مطرح نیست،  فقط بررسی های مجاز و قانونی بخشی آنها از دید تاریخ واقعی انجام می پذیرد.

   پرسش 1258:  ایا شما قبول دارید که تاریخ طبری (تاریخی ضد شیعه), یک تاریخ تحریف شده است همانطور که ملک الشعرای بهار میگوید: نسخه های متفاوت از این (تاریخ طبری) است و همشون با هم تفاوت دارند و کسانی حاشیه نوشته بودند و ان حاشیه ها وارد متن شده .....

   پاسخ پرنیان حامد:  مسعودی می نویسد:  مولف تاریخ طبری, فقیه عصر و پارسای روزگار خویش بود.

   ابو محمد فرغانی می نویسد:  ابن جریر از کسانی بود که در کار دینداری ملامت هیچ نکوهشگری بدو متوجه نمی شود و با اینکه از نادانان, حسودان و ملحدان اذیت های فراوان به او رسید اما اهل دین و دانش به هیچ رو منکر دانش و پارسایی وی در این جهان نبودند ....

 (تاریخی ضد شیعه) این تهمت را به استناد کدام مدرک به طبری زده اید؟

   تاریخ طبری به گفته ملک الشعرای بهار در قسمت حکومت گشتاسپ و بهمن 200 و اندی  سال دستخوردگی دارد (مهم نیست حاشیه وارد آن شده باشد این قسمت عوض شده است). این همان 266 سال اختلاف الکساندر و اسکندر است. این هم مدرک دیگری بوده که همچون دیگر مدارک از میان برده اند   .

پرسش 1259:  شما سخنان بهرام مشیری را نسبت به مسلمان بودن فردوسی توسی شنیده اید؟؟ ایا فردوسی غیر مسلمان بوده؟ البته بهرام مشیری مزخرف هم کم نمیگوید نمونه اش در برنامه افق و بحث بر سر تحریف شدن قران و کشف قران جدید در صنعا ی یمن بوده !

  پاسخ پرنیان حامد:  متاسفانه سخنان ایشان را نشنیده ام که قضاوتی کنم.

پرسش 1260:  من اصل اون الواح بابلی و پاپیروس الکساندر را پیدا نکردم ولی در مستند های بی بی سی انها را با ترجمه اش نشان میدهند : BBC - In the footsteps of Alexander The Great 1 - YouTube Alexanders Greatest Battle 2 of 4 - YouTube Alexanders Greatest Battle 4 of 4 - YouTube British Museum - Welcome to the British Museum

the_museum/departments/staff/middle_east/irving_finkel.aspx

   پاسخ پرنیان حامد:  دیدید دوست گرامی! مگر نباید اصل و ترجمه انگلیسی آن بر سایت British Museum باشد؟ من که هرچه می گردم پیدا نمی کنم! ببینید با BBC و ویکی پدیا و هر که هر تفسیری دوست دارد کاری نداریم! اگر مدرکی هست چرا من و شما اجازه نداریم ببینیم؟ باز هم تکرار می کنم من لوح و پاپیروس را رد نمی کنم, فقط یک لحظه خط آن را ببینم که مطلق به زمان اسکندر است یا الکساندر! هر که هر چه برای خودش تفسیر می کند را نمی پذیرم ببخشید.

  پرسش 1261:  1 ــ  در رویداد نامه ی نبونید امده که کوروش هگمتانه را غارت کرد و اشیای قیمتی را برداشت 2. همچنین در منشورش اشاره شده که بر پا هایش بوسه میزدند مردم بابل (رو چه حسابی)؟ 3 . اریانوس هم از طرف کالیستنس میگوید که: (کوروش پسر کمبوجیه، نخستین انسانی بود که احترام سجده دید و گفته اند بعد از آن این رسم موهون در ایران امری مقبول شد) .4 ایا این سجده دیدن ها و پا بوسیدن ها به درخواست کوروش کبیر بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  1. کدام هگمتانه را غارت کرده است به گفته هرودوت دو هکمتانه موجود بوده است، اول: هکمتانه مادها (همدان) دوم هکمتانه سوریه. تصور من بر این است که او نیازی نداشته همدان را غارت کند چرا که مادرش تنها وارث تارج و تخت ماد و کل پادشاهی ماد از آن شخص کوروش بوده است. آیا شما برای دزدی به خانه خود می روید؟

 2 .  تا زمان کوروش کبیر وقتی شهری تصرف می شده است همه مردم شهر را قتل عام می کردند کوروش اولین پادشاهی است که چنین کاری را نکرد و مردم بابل به پای او افتاده اند.  3. این پادشاه جدی قابل احترام سجده بوده است او بنیان گزار حقوق بشر در جهان است و باعث افتخار من و شما. اما تکرار می کنم کوروش هخامنشی نه خدا بوده است نه پیامبر, و نه بنیانگزار تاریخ ایران؛ قدمت تاریخ مکتوب ایران بیش از این شاه است. 4. خیر خواست کوروش نبوده خواست مردم نجات یافته از مرگ بابل و بنی اسرائیل آزاد شده بوده است.

   پرسش 1262:  ایا همان طور که در تاریخ مکتوب است, "امان ماند" که در منابع بابلی امده همان نژاد ماد است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بلی اینگونه به نظر می آید.

   پرسش 1263:  درباره قلعه بمپور یک چیزی رو باید بگم و اون اینکه همکار تازه تون بانو پرنیان حامد شاهنامه ها رو از بیخ درست می دونند و اسفندیار و رستم و بهمن و برادرانش همه در سیستان و زابلستان، اگه همین سرزمین باشد (گرد هم آمده اند اسفندیار) اسپندیار (هم پیش از مرگش بهمن را به رستم سپرده و او به دست رستم پرورش یافته و شاه شده است! آیا این داستان) که من از اون ناآگاه بودم و شما گفتید (به تاریخ راستین نزدیک نیست؟! بلوچستان که هیچ ولی به گفته فردوسی، رستم یلی بوده در سیستان که نام زابلستان و هیرمند و ... هم بی گمان نام تاریخی سیستان که همانا زابلستان باشد را نشان می دهد.

   پاسخ پرنیان حامد:  از قول من تفسیر نکنید! به کتاب رجوع کنید. کتاب صفحه  131:

با مدارک بالا می توان گفت سیمرغ مردم جنوب بین النهرین که در پزشکی پیشرفته بوده اند. این مردم حامی خاندان سام و پسر او زال و نوه او رستم بوده اند. خاندان سام به رغم پافشاری بی مورد مفسرین تاریخ در سیستان و در شرق ایران امروز نبوده اند. محل آنان در متون قدیمی زرنک نوشته شده که این لغت هیچ ارتباطی با سیستان که زرنک را به این نام ترجمه کرده اند ندارد. این گروه که از نژاد تورانیان (آشوریان) می باشند (شجره نامه بندهش) حکومت قسمتهای جنوبی آشور را به دست داشته اند (نیمروز توران و نه نیمروز ایران!) این خاندان که به ایرانیان بیش از آشوریان علاقه داشتند در تمام طول تاریخ حامی ایرانیان بوده اند. در شرایط سخت این خاندان از سئن های مرغ (که براثر افتادگی ن در ان لغت سینمرغ تبدیل به سیمرغ شده است) که در جنوب بین النهرین ساکن بودند کمک می گرفتند.  طبق روایت بندهش و اوستا به محل زندگی سین ها چین استان (چینستان) می گفتند و در همسایگی جنوبی آنان در سواحل خلیج فارس استان یا کشوری با نام هند قرار داشته است، که امروزه به آن هندیجان گفته می شود.

   انوش راوید:  "به تاریخ راستین نزدیک نیست"،  را در کجا و با چه منظور و مطلبی نوشته ام،  لینک آنرا بنویسید،  از نظر جغرافیایی تاریخی ایران،  با دانش های موجود مشکل داریم.  به جغرافیایی تاریخی ایران و یا نام های جغرافیایی در ایران،  مراجعه نمایید.  درباره شاهنامه فردوسی،  واقعیت بودن و نبودن تمام یا بخشی،  از ابتدای قرن 20 بحث جریان داشته،  امروزه با وجود تحلیل های بانو پرنیان حامد،  واقعیت های آن آشکار گردیده است.  اما همگان تا کنون در مورد جغرافیای مکان ها اشتباه می کردند،  و به همین جهت نمی توانستند شاهنامه را بدرستی تعریف و تحلیل کنند.  در هر صورت علم ثابت نیست و نباید هیچ کس آنرا تمام شده پندارد،  هر روز باید ذهن و پا را بیشتر از گذشته جلو کشید،  و به واقعیت های بیشتری در علوم دست یافت،  جوانان باهوش ایران نباید از سرعت پیشرفت دانش عقب بیافتند.

   تذکر:  درباره قلعه بمپور به:  تاریخ دژ های ایران مراجعه شود.

   پرسش 1264:  در شاهنامه ضحاک تازی است که بسیاری رو به چالش انداخته و همه میگن که عرب بوده! عرب ها که تنها در یمن و عمان و بخش کوچکی از عربستان کنونی می زیستند و همه در اندیشه ی دزدی از یکدیگر بودند به ضحاک تازی وابستگی داره؟! شما که بهتر می دونید ایرانیان پیش از اسلام بیگانگان رو با دو واژه نام می بردند: انیرانی – تازی، که من درست نمی دونم چرا؟! ولی میتونم بپذیرم که به بیگانگان تازی می گفتند در زمان جمشید به مادیان، در زمان اسلام به تازیان و امروز هم میبینیم که ریشه تاجیک رو تازیک می دونند که رفته رفته زبانشان دچار دگرش شد و امروز هم با زبان ما یکی نیست. شاید هم تاج + یک بوده که شاهزادگان دودمانی ایرانی باشند! همچنین ویرانه کاخی هم در کوه یزدگرد هست که من درست ندیدمش اینکه شما میگید شاید نام کدخدا یا خانی بوده برای من پذیرفتنی نیست، چون شهرستان ملایر (مل+آگر) در زمان ساسانیان بخشی از نهاوند بوده و گریختن یزدگرد سوم به نزدیکی نهاوند در تاریخ گفته شده و بی گمان به این کوه هم وابستگی داره!

   پاسخ پرنیان حامد:  در این بحثی که با آقای انوش راوید پیش گرفته اید،  تنها می توانم در مورد ضحاک ماد نژاد یعنی لغت تازی به شما کمک کنم کتاب صفحه 160 :

لغت تازی را مارکورات در کتاب"شهرستانهای ایرانشهر" از لغت تاختن به معنی تاخت و تاز و غارتگری مشتق می داند و معتقد است که هیچ ربطی نه با قبیله طی و نه با لغت تاژیک دارد که از تات می آید و ترکان ایرانیان را به این لفظ می خواندند. (شاید ترکها مادها را  به این لفظ می خواندند چه که پارس ها خود دائما گرفتار تاخت و تاز تازیان بوده اند از زمان ضحاک تازی تا به زمان متنی که هم اکنون سعی بر تجزیه و تحلیل آن داریم!).

   بانو پوران فرخزاد در باب واژه تازی می نویسد:

      ــ  به هر سان با پذیرش یکی بودن واژنام  تاجیک = تاژیک = تازیک,  به ناچار این پرسش نیز به میان می آید که چرا ایرانی ها اعراب را هم تازیک = تازی میخوانند!... پاسخ این پرسش به کینه ژرف پارسیان (توجه کنید فقط پارسیان نه دیگر ایرانیان) به دوده ی اشکانی باز می گردد، که خود را ریگ مند فرمانروایی هخامنشی می دانستند, کینه ای که در تمامی دوران شهریاری اشکانی ادامه داشت و پیوسته از اشکانیان با نام تازیک – تازی نه به معنای راستین واژگانی آن بل به معنای مهاجم و غاصب و یا تازشگر یاد می کردند، که واژه ی تازشگر هم از همین ریشه بر آمده است، و چون واژه ها در گذاره زمان با معنی های دیگری هم در آمیزه می شود پس از یورش اعراب به ایران, ایرانیان نیز بنا بر همان عادت دیرینه به آنان فرا نام تازی – تازیک را بخشیدند چنانکه ارامنه به سبب دشمنانگی دیرینه با ترکها هنوزاهنوز هم آنان را داجیک می خوانند .

   ترکها ایرانیان را تازیک می خوانند و ارامنه ترکها را! منظور بی شک همان میانه ارامنه و ترکها و پارسها بوده که روزی قلمرو مادها نام داشته و امروزه اثری از آن بر جا نیست و به نظر می آید که به این محل داهه = داهی = تاجی = تاژی = تازی گفته می شده و تبار  اشکانیان که همان اسک های جدا شده از قبیله بزرگ اسکیت (ساکایی – سگزی) یا پارت ها بودند که پهنه زندگانیشان در خورآسان بزرگ در شمال غربی ایران امروز داهی  نامیده می شد و بی شک واژه دهستان نیز از این واژه است و با خراسان امروزی, تاجیکستان امروزی و سیستان امروزی در شرق ایران امروز هیچ ارتباطی ندارد.

   انوش راوید:  همانگونه که نوشتم درباره هر نام تاریخی چه کوه باشد و دشت،  یا شهر و آبادی باشد،  باید تحقیق و تحلیل های مستقل صورت پذیرد،  و در نهایت در فرهنگستان تاریخ ایران گرد آوری شوند.  هر شهر و آبادی ایران بیش از 5 طبقه تاریخی دارد،  اطراف خود را نگاه کنید،  هر خیابان در مدت 50 سال گذشته،  چند بار نام عوض کرده،  حتی هر شهرداری ادعای ساخت آنرا داشته است.  همیشه نوشته ام در رشته و گرایش خود،  تحقیق و تحلیل مستقل کنید،  و وابسته به داده های کلی عمومی و عادی و غیره نباشید،  جوانان باهوش می داند چه می گویم.  توجه نمایید پاسخ های من در جهت برپایی محیط مجازی دمکرات،  و آزادی اندیشه و قلم است،  و نیز اینکه جوانان باهوش متوجه شوند،  می توانند تغییرات ناپیوسته در قرن سنت گریزی ایجاد نمایند.

      یکبار دیگر یاد آوری نمایم،  چند هزار سال تاریخ ایران بزرگ،  در 5 میلیون کیلومتر مربع،  با میلیاردها انسان که آمدند و رفتند،  را نباید در انداره چند صد نام پادشاه،  و با چند ده کتاب تاریخ محدود کرد،  ما در ایران نیازمند تحقیقات و تحلیل های بسیاری هستیم.  همانگونه که قبلاً در مورد کوه و شهر مورد نظر شما نوشتم،  باید جوانان باهوش متخصص بررسی های مستقل داشته باشند.  کوچک و محدود کردن تاریخ ایران،  یک ترفند استعماری بوده است،  با کار علمی با آن مقابله کنید.

   پرسش 1265:  چطور می شود که کرمانشاه شهری که در زمان اشکانیان یکی از پایگاه های مهم انها بوده در زمان ساسانیان به عنوان اخرین پایتخت ساسانیان تبدیل می شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  متوجه سوال شما نمی شوم!  اما شاید سخنان زنده یاد مهرداد بهار کمکی به شما باشد در غیر اینصورت سوال خود را به گونه ای دیگر مطرح بفرمایید:

   باید توجه داشت که نام واژه کرمانشاه  محتملا تبدیلی است از کرمینشان , کرمیشان و کرمانشان که نام کهن این سرزمین در دوره میانه تاریخ ما است, و کرمانشاهیان خود را کرمانشانی می خوانند. این که این نام با لقب بهرام چهارم (= کرمانشاه) که بانی شهر بوده است مربوط می شود, می تواند مورد تردید قرار گیرد. شباهت لقب بهرام چهارم با نام این منطقه, سبب این تصور ها و رسمیت یافتن نام کرمانشاه در ادوار اخیر تر شده است (مهرداد بهار)

   پرسش 1266:  نمیدانم شنیده اید یا نه؟ تازگی بازی جدید در اوردن که فردوسی زرتشتی بوده! نمونش مزخرفات بهرام مشیری (خودشان را مسخره کرده اند یا ما را؟ هر کس برای احیای تاریخ و زبان و فرهنگ ایران کوشش کند زرتشتی است)؟

   پاسخ پرنیان حامد:  فردوسی اگر زردشتی بود کلامی هم خودش در بابش می نوشت،  و عینا گفته های دقیقی را کپی نمی کرد، و هر کس ادعا می کند او زردشتی بوده است، سخنان او را پس از گفته دقیقی در مورد گشتاسپ و اسفندیار بخواند ببیند نظر او همچون متون زردشتی تایید این شاه است یا تکذیب او!

   نظر 1267:  درود بر شما بانو پرنیان حامد. کتاب گرانمایه ی شما را تهیه کردم . دست مریزاد. همیشه پاینده باشید و سربلند.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما .  با سپاس از شما،  حال واقعا منتظر نظر و نقد شما پس از خواندن آن می باشم  و بسیار خوشحال می شوم که پس از خواندن کتاب, در مورد این کتاب بر این وبلاگ  با من سخن گفته شود. پاینده باشید .

   نظر 1268:  استاد انوش راوید: (در ضمن خواهشاً کوروش بزرگ را از دل تاریخ بیرون نیاورید، تا او را مقدس نمایید، او یک پادشاه بزرگ بود، با صفت های چنین پادشاهانی در دوران تمدن شاه خدایی، از ساختار های تاریخی اجتماع، نه یک مقدس. در این وبلاگ تاریخ واقعی بررسی و تحقیق و تحلیل می شود، به هیچ مقدس و مقدس سازی و ضدیت با نوع مقدس کاری نداریم(.   درود بر فروهر شما که حرف دل ما رو زدید. اگر جسارتی از من در طرح سوال رخ داده, همین جا معذرت خواهی میکنم.

   انوش راوید:  بارها نوشته ام، این وبلاگ برای تعارف و تعریف از یکدیگر نیست، برای بررسی های تاریخ و تاریخ اجتماعی با حفظ محیط مجازی دمکرات است.  در چنین جوی گاه مطالبی گفته می شود،  که بنظر دیگری ممکن است خوشایند نباشد،  ولی در نهایت به نتیجه خوبی خواهیم رسید، که حتی غیر قابل باور خواهد بود.  ما در زمانه انفجار اطلاعاتی هستیم،  همانگونه که نوشتید از تلویزیون های خارجی و وبهای بیگانه دارند هر چیزی را برای ملتها می بافند و می گویند،  ما باید یاد بگیریم که چگونه در حرفه امان،  اینهمه داده،  راست و دروغ را تجزیه و تحلیل کنیم،  بدون اینکه به فعالیت اصلی و تخصصی ما صدمه بخورد.

      در ضمن بزودی مطالبی درباره کوروش بزرگ می نویسم،  که در زمان او چرا و چگونه گذر مهم تاریخی تمدن آغاز شد،  و در ادامه رشد و تکامل تاریخ اجتماعی،  تمدن شاه خدایی بنا به فرمولها و فاکتور های تاریخ و فرهنگ یادگیری،  طی حدود 200 سال در این گذر تاریخی به تمدن سازمان قبیله ای سپرده شد.

   نظر و پرسش 1269:  ﺁﻗﺎﯼﺍﻧﻮﺵ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺷﻌﺎﺭ ﺍﺻﻠﯽ ﺗﺎﻥ ﮐﻪ ﺯﺩﻭﺩﻥ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺳﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﺁﺯﺍﺩ ﺩﺭﻭﻍ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﺮﻭﯾﺞ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﺪ ﻣﺜﻼ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﮐﺎﺭﻩ ﺗﺨﺖ ﺟﻤﺸﯿﺪ ﺭﺍ پاﯾﺘﺨﺖ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯿﺎﻥ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ. ﻇﺎﻫﺮﺍﻫﯿﭻ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺗﺨﺘﮕﺎﻩ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ ﻣﺎﯾﻪ ﺗﺎﺳﻒ ﺍﺳﺖ.

   پاسخ پرنیان حامد:  تخت جمشید پایتخت نبوده یک معبد بوده که هخامنشیان آن را بازسازی و بزرگ کرده اند!  چرا بدون خواندن نظر دیگران در مورد عقایدشان اظهار نظر می کنید؟  شما خجالت نمی کشید از جانب ما سخن می گویید؟  کتاب اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست،  صفحه 14:

   تخت جمشید تنها یک معبد میترایی بوده که شاهان هخامنشی برای اجرای مراسم مذهبی و جشن های بزرگ چون نوروز به این مکان می رفتند و محل قبرهای این شاهان در اطراف آن گواهی بر این مدعا می باشد.  فرضیه آقای پورپیرار را هم فراموش کنید،  این فرضیه مردود است.

   * کلیه طرفداران آقای ناصر پورپیرار که ادب اجتماعی هم ندارند و دائما بر این وبلاگ فحش می نویسند به: http://www.cae.blogfa.com/post/4    رجوع کرده و از آقای ناصر پورپیرار بخواهند که شخصا به سوالات من پاسخ گویند (بفرمایید ببینید ایشان هشت سال پیش با دستکاری عکس ها چه کلاه گشادی به سرتان گذاشته اند و جواب هم نمی دهند).

   پرسش 1270:  انطور که از کتاب متوجه شدم در باب اهورا میترا و اهورا مزدا, این بود که مزداییان زیاد اهل قربانی کردن نیستن. ایا در رویداد نامه ی نبونید و کوروش بزرگ, سخن از قربانی کردن گاو نر و گوسفند به میان است؟ (در روز چهارم، کمبوجیه پسر کوروش، برفت به نیایشگاه [...؟ (اِزیدَه؟)] نَـبـو که .... گـاو نـر .... او بدان جایگه برفت و پیشکشی‌هایی را با دست خویش بر پیکر نَبو فراز برد ... نیزه‌ها و تیردان‌های چرمی از ... (سپس از نزد) نَبو بسوی اِسَگیلَه فرا رفت. او در برابر بِـل و خدا مـاربـیـتـی (؟)، گوسفندی را پیشکش بکرد.) به نظر نمیاد که کمبوجیه نیز مزدایی باشد! پرسش دیگر اینکه ایا این نام "اهورامزدا" ممکن است همان "اشورامزاس" خدای اشوریان بوده باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در توصیف تاجگزاری کوروش در بابل نیز سخن از قربانی گاو است (کتاب ص 107 - 108) و این آیین میترایی (با قدمت 5000 سال در چغامیش و به احتمالی 11 هزار سال در میمند) آیین زدشتی است که ما آن را به فریدون و جمشید نسبت می دهیم و آیین واقعی ایرانیان باستان بوده است و کوروش و کمبوجیه بر این آیین بودند و داریوش اول با قسم به اهورا مزدا این آیین را در ایران نابود کرد. اگر مدارک کتاب در باب محل ورود مزدایسم به ایران مورد قبول است لاجرم همان آشورا مزاس هم می تواند باشد. دقت کنید گو در پارسی باستان به معنی گاو است و سپند به معنای مقدس لاجرم گوسپند یعنی گاو مقدس.

   نظر 1271:  چرندیات بهرام مشیری در مورد فردوسی را در یوتوب بخوانید و بخندید. البته همین چرندیات ایشان روی خیلی ها اثر گذاشته و دارند نسبت به مسلمان بودن فردوسی تحقیق میکنند. (خوبه اولین بخش های شاهنامه اندر ستایش پیامبر (ص) است).  تا دیروز میگفتن فردوسی چاپلوس پادشاهان ایران و سلطان محمود بوده حال بازی جدید در اورده اند. (در ان زمان کتاب هایی از خطر نابودی در امان بوده اند که در کتابخانه سلطنتی نگه داشته میشدند فردوسی میخواست چاپلوسی کنه میرفت تو دربار سلطان محمود پیش شاعران درباری واسه پاچه خاری و از همشون هم سرامد تر بوده ولی این کار را نکرد!).

   پاسخ پرنیان حامد:  باید به آنها گفت،  آیا ممکن است فردوسی را راحت بگذارید؟ کوروش کبیر تمام شد نوبت فردوسی است؟ اگر یک نفر حرف حق بزند اما هم کیش شما نباشد, حرف او را می پذیرید یا نه؟ نمی توانید آیین و کیش فردوسی را مشخص کنید چون شخصا انسانی است که به همه احترام گذاشته, اگر هم مکتوب کرده همه عقاید مختلف را از زبان افراد گفته است, شما بگویید مسلمان بوده, آقا بفرمایند زردشتی بود, آن یکی بگوید ملحد بود, من سند می آورم همه را بود و هیچکدام را نبود.

   آنچه مهم است آنکه  فردوسی یک انسان بود انسانی که به همه احترام گذاشته, انسانی که از تعصبات بی جا دوری گزیده, انسانی که زندگی خود را وقف زبان و تاریخ کشورش کرده است. روحش شاد باد,  یادش جاودان،  هر که ایرانی است از هر قوم و کیشی که هست, به احترام زحماتش به او احترام خواهد گذاشت, از هر قوم و کیشی که بود.

   انوش راوید:  نقد و تحلیل کردن نوشته ها و گفته های دیگران،  یکی از ارکان جامعه دمکرات است،  ولی ایراد گرفتن و ممانعت از آزادی اندیشه و قلم،  مخالفت با آزادی و دمکراسی است.  با سپاس از شما که به این موضوع مهم توجه دارید.

   پرسش و نظر 1272:  ببخشید شما چرا اون 300 تا یادداشت رو نمی خونید؟ ظاهرا که هر دو طرف در کار تاریخ هستند ولی حال خوندن نوشته های هم رو ندارند! واقعا!

   پاسخ پرنیان حامد:  عجب داستانی است! از کجا می گویید نخواندم؟ شما گویا متوجه نیستید چگونه از جانب من تفسیر می کنید! فکر می کنید! می خوانید و نمی خوانید. یک لحظه کلیک بفرمایید:

http://www.cae.blogfa.com/post/4

   ببینید اگر نخوانده بودم می توانستم این سوالات را مطرح کنم؟  بعد بفرمایید ایشان چرا جواب نمی دهند؟ این چه جواب علمی است در مورد جلد سیاه و گلاب گیری به من داده اند؟   بفرمایید از ایشان  بپرسد:

  1  ــ  آقای ناصر پورپیرار عکسی که آقای پورترک به شما داده اند مربوط به سال 1300 با لنز ضعیف است که کتیبه آن در سایه عکس و هنوز از گل و لای پاک نشده است, شما با بزرگ کردن عکس سایه کتیبه که در اصل عکس موجود است از میان برده اید! این چه سندی است ارائه دادید؟

  2  ــ  آقای ناصر پورپیرار برای مرمت کله ستونی که بر حسب اتفاق کتیبه ای بر آن بوده است, به سیمان 2500 سال پیش دسترسی نداشتند, معلوم است که در محل مرمت خطی بر آن افتاده است. این چه سندی است که شما ارائه دادید؟

  3  ــ  آقای ناصر پورپیرار شما اگر می گویید در زمان خشایارشا هخامنشی یهودیان به ایران حمله کرده و ایران را خالی از سکنه کرده اند؛ پس نمی توانید بگویید خشایارشا از زیر بته آمده است! پس شما وجود خود او, داریوش اول پدر او و کوروش کبیر را به استناد گفته خودتان نمی توانید رد کنید!

  4  ــ  آقای ناصر پورپیرار شما اگر به قران استناد می کنید, مکان هایی را که شما خالی از سکنه نوشتید به استناد همان قرآن دارای سکنه و پادشاه و قوم و پیامبر و تمدن و .... بودند!

  5  ــ  آقای ناصرپورپیرار نبودن شاهنامه به دستخط فردوسی سند بر مردود بودن این اثر نیست، چرا به اساتید کشورمان فحش می دهید! شخصیت داشته باشد!

  6  ــ  آقای ناصر پورپیرار کاش به جای آفتابه و لگن و گلاب گیری و جلد سیاه سعدی! چهار تا جواب علمی صحیح به من می دادید که امروز طرفدارانتان بر این وبلاگ اینگونه رو سیاه نمی شدند!

   انوش راوید:  با این نظر مشخص است که شما نظر نویس وبلاگ ما را نخوانده اید،  من بارها در وبلاگ سفارش کردم هر شخص باید در حرفه خودش خوب و زیاد بخواند،  تا بتواند حرفه ای شود،  به سخن وبلاگ مراجعه نمایید.  من نیز هر آنچه که درباره تاریخ ایران است،  ابتدا تند خوانی می کنم،  و سپس در صورت جالب بودن با دقت مطالعه می کنم.  تمام نوشته های آقای ناصر پور پیرار و همان 300 یاداشت را هم خوانده ام.،  اما همانگونه که در پرسش و پاسخ قبلی بانو پرنیان حامد هم گفتند،  نوشته های این آقا از نظر تحقیق و تحلیل تاریخ مورد قبول ما نیست،  در انتهای پرسش و پاسخ 31 نوشته شده است.

   پرسش 1273:  چون میدونم میدونم که پاسخگو هستید چندین پرسش دیگه که واسم پیش اومده رو می‌پرسم:

    1 ــ  آیا ho+land وابستگی به خاندان هوو داره؟! از اونجایی که واژگان دگرگون میشن شاید huland بوده باشه!

   پاسخ پرنیان حامد:  تصور نمی کنم بتوان چنین تفسیری کرد چرا که نام این سرزمین در آلمان به صورت  hochhand  = hoch  بالا,  یعنی سرزمین بالایی و در اسکاندیناوی به صورت    niederhand   ,   nieder = پایین یعنی سرزمین پایینی می باشد هلند ی که ما می گوییم تحریف هخ لند آلمانی است.

   2 ــ  من چند سال پیش به ساختار تاز+ی و بسیاری واژه ایرانی دیگه رسیدم، خواستم از تازی این بود که تازیان زمان جمشید و فریدون عرب نبودند و شاید ماد بودند! نه اینکه شما واژه‌ کاوی کنید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  واژه کاوی نکردم! سند گذاشتم روی وبلاگ که  تازیان تا قبل از حمله اعراب،؛  به سرزمین ماد ها گفته می شده است.  ضحاک تازی هم از نژاد اکدها (سامی) بوده است،  که خدای آنان مردوس (مردوک) با نماد دو مار بوده است.  به کتاب رجوع کنید.

   3 ــ  درست یادم باشه شما به کسی که گفته بود نام ‌خانوادگی اش اسکندری است بسیار کوبنده گفته بودید که از دودمان اسکندر رومی هستید!! ولی هم‌اندیشتان استاد راوید به سادگی از کنار نام کوه یادشده کی گذرند و اون رو به مردم و کدخداهای اونجا در گذر زمان می بندند با اینکه وابستگی این کوه و یزدگرد چیزی رو درست نمیکنه ولی از این پاسخ ایشون شگفت‌آور بود با اینکه میدونم چه اندازه ایشون رو با برخی پرسشهای چرندم خسته کردم!

   پاسخ پرنیان حامد:  هیچ پرسشی چرند نیست! شما تا زمانی که حرمت اجتماعی را نگه دارید و در پرسش شما توهین به قوم, ادیان و باورها نباشد, بر این وبلاگ باز و روی آن سخن خواهیم گفت تا با بررسی با هم به نتیجه برسیم. حتی گاهی خوانندگان گرامی , در تایید و یا تکذیب اسنادی را کپی می کنند که برای من ارزش فراوانی دارد. با هم دوست گرامی تنها با کمک هم می توانیم به نتیجه منطقی برسیم.  در مورد سوال شما:

   سر سلسله اشکانی چه ارتباطی به ته سلسله ساسانی دارد؟  کوبنده گفتم هنوز هم می گوییم از کرمانشاه (بیستون) کندروس از خاندان اس (تک خال, ساتراپ, شاه,) کندروس هستند چه ارتباطی به یزدگرد دارد؟  کرمانشاه چه ربطی به ملایر دارد؟ دارابگرد یعنی داراب کرد،  یعنی شهری که داراب ساخت. جمگرد (جم کرد) هم به همین منوال! یزدگرد یا یزد کرد یعنی چی؟ خودتان بگویید ارتباطی به یزدگرد ساسانی دارد یا نه! 100 بار نوشتم:

      آنچه در مورد مکان ها گفته می شود فقط تا اول سلسله اشکانی صدق می کند نه بیشتر! باز می نویسید ساسانی!

تصور می کنید من می توانم تک تک قلعه های ایران و افغانستان را برایتان زیر و رو کنم؟ یک جواب کلی به شما میدهم ترا به خدا شما هم کمی زحمت بکشید فکر کنید و مقایسه کنید!

   4 ــ  استاد راوید یک چیز دیگر از شما می پرسم: به این سخن که نام شهرهای ایران با تازش عرب ها دگرگون شده بهایی نمی دهم چون ده ها و شهرهای کوچکی رو به تازگی دیدم که نامشون امروزه عربی شده و پیرترها هنوز نام کهنش رو بکار می برند:  گوراب > امروز تابلو زدن جوراب > آیندگان این شهر را کانون جوراب و دستکش خواهند دانست!  گرا > جراء خودم هم شگفت زده شدم از این نامهای عربی!

   انوش راوید:  به تاریخ ورود نام های عربی به ایران مراجعه نمایید،  در ضمن خود شما تحقیق و تحلیل مستقل داشته باشید،  ایران ما نیازمند جوانان با هوشی است،  که در گرایش خودشان هوشیارانه کار کنند.

   5 ــ  با جنبش شما در واژه‌ کاوی واژه های کهن من هم یه چیزی رو چند روز پیش گمانه زدم اگه شما وارسی کنید!!

دیو > هیولا / غول,  دیو+ان > اداره,  دیو+انه > جن‌زده / مجنون

   آیا وابستگی میان دیو و دیوان است؟!! آیا دیواندار همان کسی نیست که امروز به او منشی می گویند!

   آیا نمی توان اینگونه برداشت کرد که دیو را در زمان های بسیار دور (دودمان پیشدادیان) به انسان های باسواد می گفتند و در این باره هم نوشتند که شاهان از دیوان سواد نوشتن آموختند! تا اینجاش رو نوشتم ولی درباره ی تهمورس دیوبند شما جی میگید؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  دیو در کتاب بررسی شد؛ dieu  هم بررسی شد, نام دیو که از نام های گیو است نیز بررسی شد, دیویسنی و مزدیسنی هم گفته شد .....

وندیداد قسمتی از اوستا به زبان پهلوی  van dieu dat  به معنی قانون دیو ستیزی است که دیو ان خدای اروپاییان شده است! و همان divius  بر سکه های پادشاهان روم است که از نام های گیو است و دیویسنی آیین مهریان بوده است و ..... نتیجه در کتاب صفحه 130:

   دیو:  به تفسیر امروزی موجوداتی قول پیکر افسانه ای به رنگهای سفید و سیاه که گه گاهی شاخ بر سر دارند!....

   در دین زردشتی به هر کسی که آن را نمی پذیرفته دیو گفته اند.  جالب آنکه بسیاری از این دیوهای افسانه ای در ریگ ودای هندی نه تنها دیو نمی باشند،  که از الاهه گان و خدایان هستند.  لغت دیو منظور تنها افراد و مردمانی عادی چون من و شما بودند که دین زردشتی را قبول نداشتند. این گروه مردمان گاهی در جنگها به اسارت در می آمدند و چون دیگر اسرای جنگی دنیا مجبور به بیگاری های سخت چون ساختن قصر برای پادشاهان می شدند. ارژنگ دیو شخصی به نام ارژنگ که مخالف مذهب زردشتی بوده است,  دیو سفید مزندری یک آدم از نژاد سفید (سفید پوست) و اهل مزندر که مذهب زردشتی را قبول نداشته است, دیو های شاخدار مردمی از نژاد سکاهای تیز خود .....

    6 ــ  شما که در چندین جا پاسخ من رو با این سخن که تاریخ نوشته شده رو کنار بذارید پاسخ دادید بگویید که چگونه و از چه نوشته ی ایرانی به این سخن رسیدید که اسکندر همان مهرداد دوم است؟ تندیس مهرداد دوم چیزی درباره ی سالهای پادشاهی نوشته؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  شما که از جانب من می گویید و تفسیر می فرمایید, بفرمایید در کتاب نوشتم که اسکندر, مهرداد دوم اشکانی بود یا در وبلاگ؟! من تنها نوشتم از زمان مهرداد دوم اشکانی آنها خود را شاه شاهان نامیده اند. می دانید انها یعنی چی؟ ملوک الطوایفی چند پادشاهی داشت؟  می دانید چند مهرداد درست در همین زمان در تاریخ ها نوشته اند؟ می دانید که اصلا در کتاب سکه مهرداد کبیر شاه پنتوس آمده است و نه مهرداد دوم اشکانی؟ می دانید ایلیوس کی سر (جولیو سزار) را اسکندر تاریخ ایران خواندم؟ می دانید سکه مهرداد کبیر شاه پنتوس چه شباهتی با جولیو سزار دارد؟ می دانید کله مجسمه بیستون عینا در اروپا هست؟ می دانید سکه میترا در اروپا چه شباهتی با سکه اگوستوس دارد؟ من خود در این درهمی به دنبال اسکندرم! چه کسی به شما اجازه داد از جانب من تصمیم بگیرید که اسکندر مهرداد دوم اشکانی است؟

    7 ــ  با این نموداری که شما کشیدید گشتاسپ باید در زمان کوروش در کشور خوارزم خاوری (ازبکستان) پادشاهی می کرده و کوروش هم بر پارس و ماد و لیدی و بابل!؟! شاید من گیج شده باشم دوباره! از پاسخگویی تون پیشاپیش سپاس! پاینده باشید ! زودتر کتاب رو باز چاپ کنید!

   پاسخ پرنیان حامد:  با آن نمودار تقریبی و حساب هزاره ها (بازهم حدود) که در ضمیمه کتاب است, جنگ یادگار زریران (کهرم) در زمان گشتاسپ و زردشت حدود 36 سال قبل از کوروش کبیر در خورآزمیا باختری و بلخ بامیان (آذربایجان) بوده است و تازه پس از کشته شدن اسفندیار (داریوش مدی در شجره نامه ها) کوروش کبیر در حال یکی کردن دو قوم هخامنشی بوده  و در این زمان  فقط پادشاه انشان بوده است.

  درباره خرید کتاب ــ  به اینجا بروید.

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 6

کنکاش 6

   پرسش 1181 :  درود،  دو تا پرسش از خیلی وقته ذهنمو درگیر کرده .1. سرگذشت استاتیرا دختر داریوش سوم چه شد؟؟ مرگش چطور شد؟ 2 . اخرین سلسله ی فراعنه مصر که اسمش بطالمه است مگر از نام بطلیموس سردار الکساندر یونانی گرفته نشده؟؟ بسیار سپاسگزارم

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما .  من  نمی دانم منظور از  استاتیرا کیست؟

  1.  شاید نام دختر کید هند باشد ! او را نزد پدرش باز فرستادند.

  2.  نام دختر دارا روشنک بوده است.

   کتاب صفحه 209 :

   به نوشته اسکندر نامه دارا زنی داشته با نام روشنک از خاندان گیو و گودرز که این زن حامله بوده است و دارا این زن و فرزندی که در شکم او بوده است در لحظه مرگ به اسکندر وصیت میکند و به او می سپارد.  به نوشته روایات اروپایی پس از کیسر ایلیوس پسر برادر او (و در برخی روایات پسر خواهر او) اگوستوس که کیسر او را به فرزندی قبول کرده بود به حکومت می رسد.

   به نوشته تاریخ بلعمی روشنک دختر دارا بوده و برادری همراه او بوده با نام اشک. حال روشنک می تواند به راحتی دختر دارا بوده باشد و همچون همای و بهمن که پدر و دختر بوده اند, روشنک از پدر خود دارا پسری داشته با نام اشک که در واقع برادر او نیز میشود.

   فردوسی می گوید نخست اشک بود از نژاد قباد.

   به نوشته لب التاریخ اشک بن دارا به سلطنت بنشست که در زمان عمویش اسکندر پنهان بود.

   به نوشته اسکندر نامه پسر خود اسکندر از همسر دیگرش اراقیت پادشاه پریان (پرنی آن) با نام اسکندروس از پادشاهی کناره گیری کرد (پارتها)

   پرسش 1182 :  اخرین سلسله ی فراعنه مصر که اسمش بطالمه است مگر از نام بطلیموس سردار الکساندر یونانی گرفته نشده؟؟

   پاسخ پرنیان حامد:  شاید اینگونه باشد ! یک بار دیگر از اول برای شما و اطلاع خوانندگان:

   320 ق.م شخصی به نام کی هروم  (به سوریه هم هروم می گفتند و علت آن جا به جایی مردم در زمان آشوریان از البرز به سوریه و بر عکس بوده است) الس (پادشاه) اندروس (شمال سوریه) که نژاد او از یون ها یکی از خاندان آشوری بوده قیام کرده و با سپاهی از رود گذر کرده سوی باختریش (بلخ نیست از موصل تا آذربایجان است) آمده و چون شاه در پایتخت نبوده است فاتح باختریش بامیان (در آذربایجان) می شود قصر شاه را می سوزاند و دختران او را اسیر می کند و سپاه شاه را تا هندیجان ایران دنبال می کند, سپس شکست می خورد و کشته می شود. جانشینان او در سوریه سلوکیدها بودند که گاهی  به باختریش تجاوز می کردند و با قبیله اشک ها در گیر بودند،  (در تاریخ هم آمده است که سلوکیان دو بار باختریش را فتح کردند). حال این گروه مصر را گرفتند یا وصلت خانوادگی داشتند و به چه مناسبت بطالمه و بطلمیوس  از یک ریشه است بحثی است جدا!

   73 ق.م شخصی از خاندان اشک ها از رومیه (مدائن) که پدر او ایلیوس ایلیوس (بابل) پادشاه بابل نیز بوده است و یون ها را از این مکان فراری داده است, فاتح سوریه می شود. لاجرم این شخص که کی (پادشاه) سر (لقب پادشاهان ماد کی سر و از کیانیان بودند) روم = مدائن  بوده است, لقب اشک (اسک) آندروس را نیز می گیرد و به سوی مصر رفته آنجا را فتح می کند (اسکندر ارومی مصر نشین). سپس به سوی بین النهرین آمده و کل بین النهری را فتح کرده از آنجا روانه اروپا می شود و در اسکاندیناوی (اشکان دین آوی) به دنبال آب حیات! در تاریکی زمستان قطب شمال و پس از آن سوی جزایر بریتانیا رفته بر یاجوج و ماجوج ( گوگ و ماگوگ) در انگلستان دیوار می کشد و نرم پایان (نرم آنان) شمال فرانسه را شکست می دهد و به بین النهرین باز می گردد و احتمالا قبل از رسیدن به روم (مدائن) او را مسموم می کنند. این فردی است که اسکندر نامه های ایرانی در مورد سفر او نوشته اند که با الکساندر یونانی هر کس که بوده و هر چه کرده! هیچ ارتباطی ندارد "اسکندر تاریخ و قصص و مکتوبات به جای مانده زبان پهلوی ایران, الکساندر یونی نیست"

   پرسش 1183 :  درود . این سخن خنده دار که اسکندر وصییت کرد بعد از مرگش تابوتش رو جوری درست کنن که یه دستش بیرون باشه و تو دستش یه مشت خاک بریزن که نشان بده بعد از ان همه فتوحات و زمین گرفتن, از این دنیا تنها مشتی خاک نصیبش میشود, سندیت تاریخی داره؟؟ اصلا جایی نوشته شده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما. افسانه و روایت که فراوان است که هیچ! کدام مربوط به الکساندر است و کدام مربوط به اسکندر هم مشکل دوم! تا  زمان فردوسی یک تعدادی متن به زبان پهلوی موجود بوده که به صورت سند بوده است. این اسناد را هر مفسر و هر راوی برداشته به میل خودش تبدیل به افسانه شاه و پریان کرده است. چون نمی دانستند این اسناد مربوط به کجای جهان است. نرمان نژاد مردم فرانسه را تبدیل به نرم پایان کردند. نمی دانستند تاریکی مطلق کجاست و چرا. نمی دانستند آفتاب چرا در چاه فرو می رود (غروب بر اقیانوس) نمی دانستند گوش مردمان چرا بلند بوده (نژاد سلت ها در اروپا) ..... همین طور اسناد را قصه کردند و جدی افسانه ی شاه و پریان (پرنی آن) تحویل داده اند. از همه وفا دار تر به اسناد خود فردوسی بوده است (به کتاب رجوع کنید) مشکل دوم آنکه تاریخ نگاران بر داشتند دو شخصیت تاریخی یعنی الکساندر و اسکندر را آنچنان به هم پیچانده اند که جدی جدا کردن روایات در مورد این دو نیاز به پژوهش و کتاب دوم دارد. تنها راه حل این مشکل آن است که اساتید کشورمان (باستان شناس, تاریخ شناس, زبان شناس, یونانی خوانده, یهود خوانده ......) دور هم جمع شوند مدارک و اسناد را روی میز بگذارند بررسی کنند و آنچه منطقی و با سند است به عنوان تاریخ ایران ارائه بدهند.

من جای دیگر اما خوانده ام که اسکندر را با دو دست باز چون مصلوب شده ای داخل تابوت گذاشتند و دو مچ او را از تابوت بیرون گذاشتند (صلیب نشان میترایی و نماد فاتح شرق, غرب, شمال و جنوب است) شاید خاک هم کف دستش ریخته باشند! اما سندی بر کل این روایات موجود نیست.

   پرسش 1184 :  با درود .(در متن زند وهومن یسن شرح این ماجرا به تفضیل آمده است:

 زردشت به خواب درختی می بیند که 4 شاخه زرین, سیمین, پولادین, و آهنی دارد و اهورا مزدا آن را به 4 زمان تعبیر می کند که ما تنها زمان آهنی ان را..)

این نوشته ی بانو پرنیان شباهتی با خواب نبوکد نصر در کتاب دانیال دارد: (که نبوکد نصر در خواب مجسمه ای بزرگ را میبینه که سرش از طلا ی خالص و سینه و بازوان اش از نقره و شکم و ران هایش از مفرغ و ساق هایش از اهن ,پاهایش قسمتی از اهن و قسمتی از گل بود), تعبیرش را اینگونه نوشتند: (سر ان مجسمه شما (نبوکدنصر) هستید اما وقتی سلطنتتان پایان یابد سلطنتی دگر اید که از سلطنت شما ضعیفتر خواهد بود (خودشان تعبیرش به هخامنشیان کردند ولی ایا سلطنت هخامنش از از نبوکد نصر ضعیفتر بود؟!) پس از ان سلطنت سوم میاید که همان شکل مفرغی است که بر کل دنیا مسلط میشود (خودشان به سلطنت یونان تعبیرش کردند!!) پس از ان چهارمین سلطنت میاید که همان شکل اهنی خواهد بود که همه چیز را خرد خواهد کرد(؟).. پاها و انگشتان از قسمتی از اهن و قسمتی از گل است که نشان میدهد این سلطنت تقسیم خواهد شد (یعنی چه؟؟ ملوک الطوایفی؟).. مخلوط اهن و گل نشان میدهد که خانواده های سلطنتی سعی دارند با وصلت, متحد شوند ولی همانطور که اهن و گل مخلوط نمیشن اهنه نیز متحد نمیشن (یعنی چه؟شاید اتحاد ماد و پارس باشد که از طریق وصلت نیز نتونست متحد شه؟) خواهشن بررسی کنین که این خواب شامل چه سلطنت هایست..

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما . در این صورت نبوکد نصر همان گشتاسپ خواهد بود که به آیین مزدایی بوده است و کوروش کبیر (با آیین میترایی) با گرفتن بابل او را از میان بر داشته است و چنانچه او را اخشویرش بدانیم (گشتاسپ اخشویرش است اما اینکه نبوکد نصر گشتاسپ باشد نیاز به پژوهش بیشتر است) البته با اسنادی که در دست داریم:

-          تأکید نویسنده کتاب استر بر صد و بیست و هفت ایالت شاهنشاهی ایران در زمان اخشویرش (گشتاسپ)

-          و کتبیه های خشایار شاه تاکید بر حکومت هخامنشی بر بیست ایالت ایران است.

البته حکومت پارسها کوچک تر از حکومتی بوده است که هوخشتره برای خاندان هوو به میراث گذاشت.  سلطنت سوم این متن نیز به نظر حکومت اسکندر می باشد که به استناد متون ایرانی تا اسکاندیناوی را گرفته است لاجرم جهانگیر بوده است ولی یونانی در کار نیست! حکومت میتری دات اشکانی 73ق.م است. و قسمت چهارم آن حکومت (جمهوری) اشکانیان در ایران است که به هیچگونه تا به زمان اردشیر بابکان 240 خاندان این ملوک الطوایفی با هم مخلوط نشدند و هر کس در مکان خود حکومت کرد.

   متن را برای شما تفسیر کردم در مورد پذیرش این متن با عنوان سند تاریخی قضاوت به عهده خوانندگان می باشد.

   پرسش 1185 :  درود بر شما، من علاقه زیادی به تاریخ ایران زمین دارم و از این رو به جمع آوری کلکسیونی از سکه های مختلف پرداختم. در دوره حکومت اشکانیان در سکه های موجود از اوایل حکومت اشکانی تا اواسط حکومت اشکانیان نوشتار سکه ها الفبای یونانی را تشکیل میدهند خواستم بدانم با وجود اینکه حکومت اشکانی از تبار ایرانی (پرنی) بوداند،  چرا از الفبای موجود آن زمان ایران استفاده ننمودند.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما،  دوست گرامی آیا می توانید مفهوم الفبای یونانی را بگویید؟ آنچه من در پژوهش این الفبا یافتم و به کرات در این وبلاگ تکرار شده است،  منجمله در:  مقاله فریاد رسای تاریخ در همین وبلاگ.  فنقیها 1300 ق.م خطی اختراع کردند،  که مادر خط  های آرامی, سریانی, یون انی, فارسی و عربی شد.  یونی آن در 1100 ق. م،  این خط را از فنقی ها گرفتند.  کهن ترین سند یونی مربوط به 800 ق.م است،  که از راست به چپ نوشته شده است. زبان یون ان همان زیان سریانی و آشوری است،  که از زبان های رسمی آن زمان و نمونه آن در کتیبه های هخامنشی, و مخصوصا در سکه ها و آثار به جا مانده اشکانیان به چشم می خورد. شخصی به نام هوخشتره که حکومت آشوریان را بر انداخت پرچم, زبان, فرهنگ, مکان .... آنان را تسخیر کرده،  احتمالا به این دلیل اشکانیان به زبان آشوری سکه می زدند. در همین زمان شکست خورده گان این جنگ (یونی ها، خیونان, هیونان اوستا) به جزایر دریای اژه پناه بردند،  که آنها زبان, فرهنگ, مجسمه, .... آشوریان را به محل زندگی قبیله نیمه وحشی گریس در این جزایر بردند.  این اشکانیان نیستند که به زبان یونانی می نوشتند, این یونانی ها هستند که به زبان آشوری حرف می زنند و می نویسند !

      نتیجه آنکه این خط, خط بین النهرین و این زبان, زبان یون ها (هیون آن اوستا) یکی از خاندان آشوریانی بوده که در سالهای 2700 ق.م شروع به مهاجرت به جزایر دریای اژه محل زندگی گریس ها کردند، و در این مهاجرت اشیاء, فرهنگ و همچنین کتاب هایی چون ایلیاد هومری که متولد نینوا است و نه جزایر دریای اژه! را با خود برده اند. اشکانیان به زبان رسمی منطقه سکه زدند، و این ارتباطی با کشور گریس امروزی ندارد.

   ادامه پرسش:  و سئوال بعد اینکه انقراض حکومت هخامنشی توسط چه حکومت یا خاندانی صورت گرفته است و سالهای بین انقراض هخامنشیان و به قدرت رسیدن اشکانیان چه سلسله ای بر ایران حکومت داشتند. تمام متون تاریخی موجود از سلوکیان نام می برند و این نظریه رواج داشتن خط یونانی را در ایران تقویت می نماید که بعد از انقراض حکومت سلوکیان اشکانیان تا مدتها از خط یونانی استفاده نمودند.  متشکرم جاوید باد ایران زمین.

   پاسخ پرنیان حامد:  بیایید یک بار با هم بیاندیشیم انقراض سلسله هخامنشی به چه مدرک و سندی به دست الکساندر یونانی و به سال 320 ق.م بوده است؟  نوشته ی مورخین یونانی که تا به امروز  به درستی بررسی نشده است،  در باره کدام پادشاه و در چه تاریخ و در مورد کدام مکان سخن گفته اند.  مورخ یونانی نوشته رود اوکسوس از کوه های قفقاز سرچشمه می گیرد به کاسپین می ریزد تفسیر کرده اند در افغانستان است و هیچ کس اعتراضی ندارد! اگر هم بخواهیم تاریخ کشورمان را بر اساس نوشته مورخین یونانی بنویسیم باید از اول همه این نوشته ها بررسی شود. اما علی رغم سخن شما تمام متون تاریخی اینگونه ننوشتند! به استناد متون تاریخی ایران و بازمانده نوشته های پهلوی حکومت هخامنشی به دست اشک آندروس (اسک آندروس, اسکاندروس) اسکندر تاریخ ایران با لقب بغ پور = میتری دات = مهرداد  منقرض و پس از او (14 سال بعد) برادر زاده اش اشک،  اولین پادشاه خاندان اشکانی به سلطنت رسیده است.  و به رغم متون یونانی می توان بر این گفته سند نیز آورد که نمونه آن در اختیار شما نیز می باشد.  بر روی سکه های الکساندر ها و پس از آنان سکه های سلوکیان  و نیمه ای از پادشاهان اشکانی یک بار لغت شاه (به زبان یونی) حک شده است،  اما از زمان مهرداد اشکانی به بعد دوبار لغت شاه = شاه شاهان آمده است لاجرم تا این زمان شاهنشاهان هخامنشی بوده و سلسله ی آنان منقرض نبوده است.  آنچه مورخین یونانی در مورد حمله الکساندر 320 ق.م به باختریش و حکومت سلوکیان پس از او در این منطقه نوشته اند مورد تایید من نیز می باشد تنها باختریش, بلخ،  امروزی نیست،  از موصل تا آذربایجان استان باختر ایران زمین بوده است،  و هند آن نیز هنیجان ایران امروزی در غرب این کشور می باشد.  حمله ی الکساندر یونانی به ایران 320 ق.م به استناد تاریخ ایران 36 سال قبل از کوروش کبیر بوده است.  محبت بفرمایید پرسش پاسخ های وبلاگ را در این مورد (آرشیو) مطالعه بفرمایید.  برای هر سوال جدید و نظری جز آنکه بر وبلاگ مکتوب است،  در خدمت شما هستم.

  نظر 1186:  درود!  من توی یک تارنمایی که پان ترک بود یه چیزهایی خوندم درباره ی کوروش بزرگ نشونی اش هم میدم اگه سر زدید درباره ی اون هم بنویسید وبلاگ:  .......

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام آدرس ارسالی شما مطالعه شد. در مقاله ای بلند بالا و طبق روال روز! با توهین به اساتید دانشگاه تهران به نتیجه رسیده اند که کوروش کبیر, ذولقرنین قران نیست. ببینید ذوالقرنین لقب است و یعنی جهان گیر یعنی فاتح شرق و غرب. خود کوروش کبیر هم ذوالقرنین است اما با ذوالقرنین قران البته تفاوت دارد, نیازی به توهین به اسانید دانشگاه نیست! ایشان کافی بود صفات ذوالقرنین قران را با صفات کوروش کبیر مقایسه می کردند. خواننده خود متوجه این مهم می شد نیاری به توهین نیست! البته در موارد زیر شاید بهتر باشد تجدید نظری در سخنانشان بفرمایند:

  1 ــ  در مورد اختلاف زمانی بین دانیال نبی و کوروش کبیر که ایشان ذکر کرده اند توجه به 266 سال اضافه زمان تاریخ ایران نکرده اند و تاریخ جعلی میلاد مسیح را با تاریخ مورخین شرقی مخلوط کرده اند (اگر استناد به تاریخ مورخین شرقی است توجه داشته باشند که در کلیه این متون, دانیال نبی به زمان کوروش کبیر ثبت شده است! همچنین در تاریخ بلعمی طبری و آثارالباقیه نام کوروش کبیر به وضوح آمده است که نمی توانند به این سادگی منکر نام این پادشاه در تاریخ باشند)!

  2 ــ  ایشان گویا از پارس ها خیلی  دلگیر هستند, البته بنده هم با وجود پارس بودن از پادشاهی (داریوش اول) که نیمی از مردم سرزمینم را در کتیبه اش بی گانه معرفی کرده است دلگیر هستم. اما ایشان نیز چون دیگر ایر- آن  های واقعی این کشور خود را ترک می نامند! ایشان هیچ توجهی به جنگهای اجدادشان در تاریخ با ترک های تورانی ندارند! ایشان هیچ توجهی به مرزهای طبیعی قدیمی ندارند! در همین وبلاگ:

   تاریخ ایران بازگو کننده سرگذشت نژادی است که به آن ایر ها یا همان آریان هرودوت می گفتند بازماندگان این نژاد در ایران امروزی در استانهای کردستان, لرستان و آذربایجان می باشند. در سال 823 ق.م به استناد کتیبه آشوری نژاد پارسها و مادها در جنوب دریاچه ارومیه در کنار یکدیگر زندگی می کردند سپس پارسها به سوی جنوب کوچ کرده اند. تاریخ ایران این نژاد را با عنوان ایرانی و پادشاهان ایران قبول دارد. در زمان آشور بانی پال, کورش اول هخامنشی با او متحد می شود و حکومت ایلامی که از شمال زاگرس تا خلیج فارس وسعت داشته از میان می برند. سپس شخصی به نام هوخشتره (که در کتاب با اسنادی که جمع آوری شده به نظر همان کی خسرو تاریخ ایران می باشد) به آشور حمله کرده حکومت آشوریان را به بایگانی تاریخ می فرستد ...........  بدین ترتیب نام  کشوری که ما امروز در آن زندگی می کنیم در حقیقت ایران – پارس ان است و ایرانیان در حقیقت هموطنان شمال غربی کشورمان می باشند که گروهی از آنان بی مورد نام خود را ترک گذاشته اند. ترکها یا تورانیان و قبایل آنها (ویسه, فریان, دانو, یون ان ....) آشوریهایی بودند که اجداد هموطنان آذری ما آنان را با جنگ های پی در پی  به جزایر دریای اژه تبعید کردند. مرزهای طبیعی قدیم دجله و فرات بوده و هر که در شرق این رودها بوده است ایرانی و یا پارس بوده است. من شخصا نژادی از ترک و کرد و لر ندارم اما برای درک حقیقت باید  تعصب را کنار بگذاریم: ایران واقعی = کردستان, کرمانشاه, لرستان و آذربایجان و باقی شهر های جنوبی پارس است.

  3 ــ  در مورد لقب کوروش که ما آن را کبیر می گوییم و ایشان از عنوان  "کوروش به اصطلاح کبیر" استفاده کرده اند. در مورد اصل لغت کبیر که خود متاسفانه باز ترجمه شده ی از زبانهای اروپایی در ایران است و به اصل لغت پارسی هیچ توجهی نمی شود!:

   در توضیح لغت magnus که فرانامی برای بسیاری از پادشاهان از جمله الکساندر یونانی است آمده است:

  ــ    Magnus   در ترجمه های اروپایی تبدیل به der gross  آلمانی و the great  انگلیسی شده است  و این لغت همان مگان یا مغان فارسی + us است. مغ ان = بغ ان

  ــ   منظور از مغ الکساندر یونانی  از سرزمینهای دریای اژه این است که او مغ زردشتی است؟  نمی دانستیم یونانیان زردشتی بوده اند!

   ایشان توجهی ندارند که اگر یک پادشاه به حق لقب کبیر داشته باشد همان کوروش هخامنشی است و اصطلاحی در کار نیست, حقیقتی است که به آن توجهی نمی شود.

   4 ــ  در مورد در مقابل هم قرار دادن کوروش کبیر و اسلام! بنده هیچ متوجه نشدم که این دیگر چه کاری است؟ ایشان هیچ توجهی ندارند که کوروش کبیر چند قرن قبل از اسلام در ایران است؟ کوروش کبیر پادشاهی بوده که به علت آزاد گذاشتن ادیان (حتی بت پرستی) و مردم در انتخاب راه خود و نکشتن اسیران جنگی که رسم آن روزگار بوده است به عنوان نماد انسانیت شناخته شده است. این پادشاه چون به حقوق مردم احترام گذاشته است او را پایه گذار حقوق بشر در جهان می دانند. در آن زمان او اولین پادشاهی است در تاریخ که از وحشی گری و آدم کشی صرف نظر کرده است. تاریخ را مرور بفرمایند. سپس در زمان حمله اعراب به ایران مقبره ی او تنها مقبره ای است که با  نوشته شدن آیات قران داخل آن حفظ و با این کار از هر گونه آسیبی در امان مانده است! ایشان توجه ندارند که این فرد احتمالا در دین اسلام گرامی بوده است!؟ محمد رضا شاه پهلوی شاه بی عرضه و لوس ایران اسم او را آورده یا هر غلط دیگری که کرده است چه ارتباطی به شخصیت کوروش کبیر دارد؟ هر احمقی نام یک شخصیت بزرگواری را بیاورد آن شخصیت منفور است؟ این دیگر چه فلسفه ای است؟

  5 ــ  تحلیل دشت مرغاب به مرغ و پرنده از کجا آمده است؟ نام این محل باستانی و قبل از اعراب می باشد (غ) عربی (گ) پارسی است. لاجرم این دشت, دشت مرگ آب = گورستان است. چرا اینگونه تفسیر نمی کنند! قبرستان به مرغ چه ارتباطی دارد. پرچم ایلامیان و هخامنشی ها عقاب است. شاه بال دار نماد ایلام و سپس هخامنشی است  این لوح در زمان هخامنشی ساخته شده است (ایشان فرمودند کمبوجیه) پس پادشاه ایلامی نیست. یا کوروش کبیر (این فرد کوروش دوم هخامنشی است بد نیست تصحیح بفرمایند قبل از او پدربزرگش کوروش اول و بعد از او کوروش صغیر کوروش سوم است) و یا کمبوجیه است! از این دو حالت خارج نیست چرا کتیبه بالای آن را بهانه کرده اند؟ کتیبه باشد, نباشد, این طرف باشد, آن طرف باشد, چه فرقی دارد زمان ساخت را خود ایشان تعیین کردند قبول داریم لاجرم از دو حالت بالا خارج نیست این طرح یا کوروش کبیر است و یا کمبوجیه, اون تاج هم قبل از آنکه مصری باشد ایلامی بوده است.

   باز هم تنها آرزو دارم که هم وطنان آذری ما دست از این دلخوری که باعث تفرقه و در نهایت تجزیه کشورمان می باشد, بر دارند و خود را ایرانیانی بدانند که نام این کشور به احترام نژادشان (آیر آن)  از پارسی – آن   به ایر-ان تغییر نام پیدا کرده است و پارس های به قول ایشان (ناسیونالیستهای افراطی فارس, که ایران را فقط متعلق به یک قوم و زبان خاص می دانند) نیز به احترام این هم وطنان اعتراضی به این نام ندارند. همچنین توجه داشته باشند که به استناد کتیبه آشوری پارسها و ماد ها حدود 700 ق.م در کنار یکدیگر در حوالی دریاچه ارومیه می زیستند و لاجرم همه از یک نژادیم همچنین مادر کوروش کبیر نوه ی هوخشتره از اجداد خودشان است و درست نسیت انسان به آبا و اجداد خودش که با این همه بزرگواری باعث افتخار کشورش است اینگونه بد و بی راه بگویید. دست از این تعصب های بی مورد بردارید و کشورمان را از خطر بازهم بیش از این تجزیه نجات دهید! همه ما از یک آب و خاکیم, همه ما از یک نژادیم, با اتحاد برای بهبود و پیشرفت کشورمان بکوشیم. پاینده باد ایران با تمامی افتخارات, قهرمانان و تمدن هفت هزار ساله اش.

   نظر انوش:  ضمن سپاس از توجه شما،  این قبیل وبلاگها معمولاً فاقد بار علمی،  ولی دارای شونیسم و ارتجاع هستند،  آنها بسادگی اسکندر رومی یا اسکندر مغانی را اسکندر مقدونی می گویند.  یعنی بزرگترین و مهمترین سردار تاریخ سرزمین آذربایجان را نمی توانند درک و تحلیل کنند،  و آنرا به غرب واگذار می کنند،  پس چه توقعی باید از آنها داشت.  ما در این وبلاگ گفتمان نه می خواهیم درباره تیره و نژاد،  و یا فاشیست و شونیسم بگویم،  نه از حزب و مسلک و سیاست و اینقبیل،  ما فقط می خواهیم واقعیت های تاریخی را باز گو نماییم،  و کاری هم نداریم که این واقعیت های از کجای ایران و قاره کهن و یا جهان هستند،  می خواهیم یک کار علمی پیش ببریم،  در هر صورت این اول کار است،  و چشم امید ما به جوانان با هوش ایران است.

   پرسش 1188:  در مورد معبد هرکول که گیرشمن فرانسوی او را از حمله اسکندر به ایران دانسته توضیح دهید.

   پاسخ پرنیان حامد:  معبد هرکول ــ  برد نشانده به معنای با سنگ بر پا شده،  معبدی که  در مسیر مسجد سلیمان به اندیکا است،  که نیای تخت جمشید و پاسارگارد است.  رومن گریشمن برد نشانده را یکی از قدیمترین عبادتگاه های رو باز ایرانی معرفی کرده است،  که برای قرنها تشریفات مذهبی،  در هوای آزاد در آن انجام می شد.  ساختمان آن متعلق به پارسها و هخامنشیان است،  و نقوش برجسته روی سنگ های آن مربوط به عهد اشکانیان می باشد.  این معبد نه به الکساندر یونانی ارتباطی دارد،  و نه با سلسله سلوکیان،  تنها به علت کشف مجسمه زیر,  آن را معبد هرکول نامیدند:

   مجسمه ای به ارتفاع بیش از دو متر در حالی که شیری را خفه می کند،  در این معبد از خاک بیرون آورده شده است.  گویند این مجسمه هرکول است! توجه داشته باشید  مجسمه دیگری با این شمایل که زیر آن کتیبه ای بوده است این فرد را ایزد بهرام  معرفی کرده است.

   سکونتگاه هرکول ــ  غار طبیعی کرفتو یکی از بازمانده های دوران غار نشینی است،  که در استان کردستان می باشد.  بر سر در طبقه سـوم کتیبه‌ای وجـود دارد،  که به همین علت غار را معبد هرکول هم می‌نامند،  در این کتیبه آمده است:  در ایـن جا هراکلس سکونت دارد،  باشـد که پلیدی در آن راه نیابد.

   اگر هراکلس (هرکول) در کردستان سکونت داشته است،  پس کرد بوده است و نه یونانی!  هرکول نام آشوری (یونی) ایزد بهرام اهل کردستان ایران است.

در مورد هرکول هر گونه که می خواهید قضاوت کنید،  به هر تقدیر هیچکدام این دو معبد با حمله الکساندر یونانی به ایران و حتی با سلوکیان سوریه ارتباطی ندارد.

   پرسش 1189:  آیا آتشکده جاودان به دوره هوشنگ پیشدادی و کشف آتش برمیگردد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در باب آتشکده جاودان محبت بفرمایید بگویید منظور شما کل آتشکده هاست،  و یا آتشکده بخصوصی را می فرمایید،  در این صورت مکتوب بفرمایید منظور شما دقیقا کدام آتشکده ایران و در کدام شهر است؟  آتش جاودان داریم!  آتشکده های مختلف هم با آتش جاودان داریم!  اما آتشکده ها با آتش جاودان اسم دارند!  کدام را می فرمایید؟

   پرسش 1190:  این همه دروغ واسه ما گفتن و ما هیچی نفهمیدیم و همشو خیلی خوب باور کردیم عجیب نیست که پیشرفت نکردیم چون تازه فهمیدم که نفهمیم خوب اگه اینایی که نوشتن دروغه پس راستی تاریخ واقعی ما کجاست؟  

   پاسخ پرنیان حامد:  زمانی که کشوری 7000 سال قدمت تاریخی دارد,  زمانی که کشوری انواع معادن و نفت دارد.  زمانی که ... معلومه که کشور های تازه به دوران رسیده برای جبران قدمت و تمدن توی سر من و شما می زنند, تمدن و نفت مان را بر می دارند می روند. معلومه که بین پارس و آذری, لر و کرد کشورمان تفرقه می اندازند،  از آب گل آلود ماهی بگیرند.  حقیقت تاریخ کشورمان دست اساتیدی است که نمی آیند این اختلافات را کنار بگذارند و دور هم جمع شوند واقعیت را بنویسند.

   پرسش 1191:  از این سدی که اسکندروس بر روی یاگوگ ماگوگ بسته چیزی هم باقی مانده؟

   پاسخ پرنیان حامد:   Cornwall, Lands End, Gog and Magog

   قابل توجه اندکی از خوانندگان عزیز،  نظر شما را برای آخرین بار  به نمونه دیگری از سوالات طولانی, بی هدف, به دور از نزاکت اجتماعی،  و عاری از هر گونه بار علمی جلب می نمایم،  و از شما تقاضا دارم با مطرح کردن اینگونه سوالات ما را به بی راهه نکشید،   با سپاس پرنیان حامد.

   پرسش 1192:  واقعا این نامی که برای وبلاگ انتخاب کردید "گفتمان دروغ های تاریخ" بهترین نام است که میشود روی این وبلاگ گذاشت!!  زیرا واقعا تاریخ را به دروغ و تحریف کشانده اید!

   پاسخ پرنیان حامد:  با سپاس از قضاوت شما و دوستانی که کتاب و وبلاگ نخوانده را بر وبلاگ های دیگر  بررسی کرده اید،  

   ادامه پرسش:  شما که حتی نمیتوانید جواب اقای  xرا بدهید چطور توقع دارید اساتید تاریخ ایران مانند اقای غیاث ابادی و دکتر صفوی و..مزخرفات شما را تایید کنند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  آقای x کیست؟  بنده پرنیان حامد با اسم و رسم و شناسنامه.  ایشان کی باشند؟  اسمشان رسمشان؟  ایشان حتی خودشان را نیز معرفی نمی کنند با اسم مستعار با من صحبت می کنند!  من اگر هم فرضیه ام رد شود حداقل آنقدر شرف دارم  که با اسم و رسم خودم با شما صحبت می کنم،  و شخصا پای ادعا و پاسخ هایی که می دهم ایستادم!  نه آنکه چهار کلام بپرانم به بن بست که رسید نام مستعارم را عوض کنم!  آقای غیاث آبادی خودشان کتاب را می خوانند  نظر می دهند،  شما لازم نیست از جانب ایشان صحبت کنید!  شما بفرمایید با آقای x  کتاب نخوانده را بر وبلاگ های مختلف بررسی کنید!

   ادامه پرسش:  شما جزئی ترین پرسش های آقای   xرا هم نمیتوانید پاسخ دهی.

   پاسخ پرنیان حامد:  نه تنها پرسش های آقایx  بر وبلاگ Hهمه پاسخ داده شد (می دانید که ایشان از ترس پاسخ ها در نهایت بی شرمی یک ماه صفحه مربوطه را قفل کردند،  که من نتوانم جواب بدهم!  چگونه انتظار دارید بر صفحه ی قفل شده جواب بشنوید؟  با این سرعت قضاوت نکنید!) که سوالات بامزه ی ایشان بر این وبلاگ هم پاسخ داده شده است:

http://cae.blogfa.com/post/32  پرسش 1159

http://cae.blogfa.com/post/33   پرسش های 1153 - 1154 - 1155 

   برای همین هم ایشان حداقل آنقدر فهم و شعور دارند،  که خودشان را سبک نکردند و سکوت کردند،  شما از کجا پیدا شدید،  که خودتان را کاسه داغ تر از آش کردید؟

   ادامه پرسش:  1. کیدمان در کدام متون یونانی امده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کدام متن یونانی نام داریوش سوم را کدامان ننوشته؟  همه یونانی ها نام او را اینگونه نوشتند!  تا به حال که می گفتید داریوش اول در کتیبه اش ننوشته امان!  حال گریبان مورخین یونانی را گرفتید؟  در کلیه متون یونانی نام داریوش سوم به صورت کدامان آمده است،  بفرمایید کمی هم مطالعه کنید!

   ادامه پرسش:  2. اندروس چطور برای شمال سوریه امده؟ و از کجا؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا شما با تکرار این سوال،  خودتان و آقای x را مضحکه ی عام و خاص می کنید؟  مگر شروع گفتگو را بر وبلاگ  Hنخواندید؟  مگر آقای x به استناد قسمتی که از این وبلاگ (کتاب صفحه ی 115) کپی کرده اند،  ما را به باد دشنام نگرفتند:

   ایشان قرار بود مطالب آقا انوش را بیاورد.
   این وبلاگ یکی از وبلاگ های ترکیبی و فروشگاه های زنجیره ای ایشان است :
http://cae.blogfa.com/
   ایشان با کمک یک خانم از خودشان بی سوادتر بنام پرنیان حامد،  بجای آنکه معادل Alexander را ریشه یابی کنند آمده اند فارسی ِ آن اسکندر را ریشه یابی میکنند،  در یکی از مسخره ترین و رسواترین بخش های این وبلاگ آمده:

   حال که اسکندر لقبی یونانی نیست، آن را ریشه یابی کنیم (اس + محل) ....
   لغت اسکندر هم می تواند به شرح بالا اس + کندر باشد، و هم می تواند اسک + اندر: اسکندروس = اس کندروس. کندروس در کتیبه های داریوش کبیر محل جنگ فرورتیس مادی با او، همان محلی است، که کتیبه های پیروزی او در آن قرار دارد، امروزه به آن بیستون می گوییم، و محلی در کرمانشاه است. اس کندروس = پادشاه کرمانشاه (کرمان فارس باستان)، همچنین می دانیم کندروسیان = مکران است، و چنانچه به هیچ وجه حاضر به قبول فلسفه اس = پادشاه نمی باشید، می توانیم آن را به صورت اسک اندروس بخوانیم، که به نظر نویسنده هر دو محل یکی بوده، و تنها مشخص کننده این پادشاه از قسمت شرقی، و در دیگری قسمت غربی محل حکمرانی او می باشد.
   اینجانب در بخش نخست مقاله وبلاگم (ادای سهمی به یونان)  نوشته ام که نام الکساندر در یونانی به چه معناست و چرند و پرند های غیر علمی و خنده دار این دلقک های تاریخ را بر باد داده ام.

      درست 4 خط پایین تر از این مطلب مگر سند ناحیه فرشا و آندروس را در سوریه نمی بینید؟  تصور کردید من با شما و آقای x  شوخی دارم؟  چرا وقت مرا تلف می کنید؟  کتاب را که نخوانید,  وبلاگ را که نخوانید،  ادعای بررسی کتاب را می کنید؟ حد اقل صفحه ای که ما را بابت آن به باد دشنام گرفته اید کامل مطالعه می کردید!

   ادامه پرسش:  3. کجای سکه های اشکانی اسکندر یا اسکندروس امده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  سوال مرا وارانه به خودم برنگردانید!  کجای سکه الکساندر یونانی نوشته اسکآندروس که به اسکندر (اشکاندر) اشک آندروس؛ الکس آندروس یونانی می گویید؟  الکس اگر به تعبیر شما به معنی حامی است این شخص یونانی حامی آندروس بوده است,  چه ارتباطی به اسک (اشک لقب پادشاهان اشکانی) دارد؟  266 سال بعد از حامی یونانی اندروس (الس,الکس,الخ آندروس) اشکانیان فاتح سوریه شدند و پادشاه آنان در 73 ق.م  لقب اسک آندروس = اسکآندروس را داشته است.  کجای سکه الکس اندر نوشته اسک اندر؟ چرا واژه ها را به هم می ریزید؟  

   ادامه پرسش:  4.  چرا نوشته های دکتر صفوی را در مورد اسکندر و ادبیات را در وبلاگ بررسی نمیکنید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  از شما چه پنهان  یک کلمه آمدیم حرف های مرحوم استاد وحید مازندرانی را که خود آقای   xروی وبلاگ H ماخذ گرفته بودند بررسی کنیم،  یک ساعت از آن وبلاگ التماس کردند "از وبلاگتان پاک کنید"!  جایش هم خالی است،  بر روی گفتمان بروید ببینید.  حالا بیایم سخنان دکتر صفوی را بررسی کنم،  که جنگ جهانی سوم راه بیفتد!  نه دوست عزیز من بی کار نیستم  بررسی کنم,  قسم آیه بدهید پاک کن!.  شما چرا دائما از جانب این و آن سخن می گویید؟  آقای دکتر صفوی کتاب را نقد بفرمایند،  من خود پاسخ گوی ایشان هستم.  کتاب من چیزی نیست که با گفته های دکتر صفوی مغایرت داشته باشد,  که بخواهم سخنان ایشان را بررسی کنم!  این شما هستید که دارید در مورد کتابی که نخوانده اید قضاوت می کنید!  به اساتید کشورمان چه کار دارید بی خود نامشان را به میان می کشید؟  این هم سوال گفته ی بررسی شده ای که به احترام تقاضایشان  پاک شد,  جواب آن  روی وبلاگ Hهست:

   پرسش1121:  نظر شما در مورد گفته ی  شادروان استاد وحید مازندرانی  که الکساندر (پاریس ) پسر پرپام در کتاب ایلیاد هومر را «جد الکساندر کبیر » معرفی کرده است چیست؟

   ادامه پرسش:  5.  چرا اشکانیان بایستی یونانی بنویسند؟  اگر زبان یونانی آشوری است پس زبان لاتین هم آشوری است!

   پاسخ پرنیان حامد:  اشکانی یونانی نمی نوشت!  یونانی آشوری می نویسد.  زبان هومر آشوری است خودش هم متولد نینوا, زبان قبیله یون،  آشوری است.  ریشه زبان  لاتین آشوری است.  (تمدن و زبان آشوری را به نفع یونان فاکتور گرفتید و چون از هوخشتره شکست خوردند،  فراموش کردید آشوری هم وجود داشته است؟)

ادامه پرسش:  6.  کلا چرا لینک بحثتان را با اقای x نمیگذارید تا ایندگان جعل و جهل دروغگویان واقعی را ببینند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  سخنان شخصی که کتاب نخوانده را بررسی می کند،  فاقد اعتبار و ارزش علمی می باشد.

   * سخنان شخصی که به اساتید کشورمان فحش می دهد،  فاقد اعتبار و ارزش علمی می باشد.

   * سخنان شخصی که با نام مستعار سخن می گویید،  فاقد اعتبار و ارزش علمی می باشد.

   * سخنان شخصی که پژوهشگر کتابی را با فحش به مناظره علمی دعوت می کند،  فاقد اعتبار و ارزش علمی می باشد.

   *سخنان شخصی که از ترس شنیدن جواب صفحه را قفل می کند،  و نام صفحه را پس از قفل تغییر می دهد،  فاقد اعتبار و ارزش علمی می باشد.  

   * صفحه وبلاگی که هر روز دستکاری می شود،  و آنچه به نفع شان نیست تغییر می کند!  ارزش لینک کردن را ندارد.

   * جعل و جهل دروغگویان واقعی,  یونانی و یهودی زده گان کشور مان و سر سپرده گان باج بگیر اروپا که مامور تفرقه اندازی در میان پارس و ترک, کرد و لر و...,  برای تجزیه کشور ایران می باشند،  نیز بر روی همان وبلاگ به خوبی مشخص است.  بیش از این ابروی خودتان را نبرید.  

   * لحن سوال شما نیز  فاقد احترام و تربیت اجتماعی در یک محفل علمی می باشد.  آخرین باری است که اینگونه سوالات را پاسخ می دهم.

   پرسش 1193:  آیا چهار شنبه سوری به حمله ی اعراب ربطی دارد؟ چون تا قبل از حمله اعراب,ایرانیان هفته ی قبل از نوروز رو تمام جشن میگرفتند  ولی بعد این حمله به خاطر نحسی عدد 4 برای عرب ها, 4 شنبه ی اخر سال رو جشن گرفتن. ان شاالله امسال اساتید تاریخ ایران به خودشون بیان ....

   پاسخ پرنیان حامد:  چهارشنبه سوری یک شب باقی مانده ی خمسه مسترقه نوروز بهاری می باشد.  جشن های آتش بازی زمستانی ایران که چهارشنبه سوری نیز چهارمین آنها می باشد بر این وبلاگ:  

 http://cae.blogfa.com/post/14   بررسی شده است.

   پرسش 1193:  ایا ان لوح بابلی که در موزه بریتانیا نگهداری میشود و تاریخ مرگ اسکندر را نشان میدهد ( تارهی معادل 322-323 ) و همچنین مجسمه اسکندر در موزه استانبول نیز ساختگی و دروغ اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  مجسمه و لوحی که در موزه است،  که نمی تواند دروغ باشد!  سوال این است که لوح از آن کیست؟ مجسمه از ان کیست؟ سکه از آن کیست؟

   سمت چپ تصویر شماره 2703 ،  عکس مجسمه موزه استانبول،  سپس تصویر سکه هایی که از آن الکساندر یونانی 320 ق.م تشخیص داده شده اند.  کدام صورت و چانه و دماغ مطلق به الکساندر است  که لوح بابلی مرگ او را نشان میدهد؟  آنچه ما ادعا کردیم این نیست که وجود ندارند!  تنها گفتیم این اسناد مطلق به دو نفر است،  یکی الکساندر یونانی 320 ق.م،  دوم اسکندر کبیر ایرانی 73 ق.م.  انتخاب بفرمایید کدام چهره الکساندر یونانی 320 ق.م است؟

عکس شماره 2703

   تصور نمی کنید صورت مجسمه موزه استانبل بیش از آنکه به  سکه های الکساندر شباهت داشته باشد،  به سر مجسمه ی زیر شبیه باشد؟  می دانید این سر مجسمه کیست؟

عکس شماره 2711

   پرسش 1194:  ایا قبری که از الکساندر در صیدون کشف شده بود،  متعلق به ابدال اونیموس است که در سال 311 ق.م فوت کرده؟ میگویند وی بعد از جنگ ایسوس توسط الکساندر به حکومت صیدون گماشته شد.

   پاسخ پرنیان حامد:  با بررسی تاریخ ایران و نوشته های پهلوی بازمانده به  حدود سال 320 قبل از میلاد،  شخصی با لقب کی هروم (کهرم) به ایر- ان حمله کرده،  قصر باختریش را می سوزاند و دختران شاه را به اسارت می برد.  به علت تبعید دیااکو (دیوسس) پادشاه ماد توسط سارگن آشوری به سوریه،  نام این منطقه نیز در تاریخ ایران به صورت هروم (خورشید ستان ) آمده است. مشکل بتوان باور کرد تابوت یافت شده،  با سبک ساخته شده تنها مطلق به یک حاکم جزیی محلی باشد!  صحنه های جنگی بر روی ان نشانگر وجود جسد دلاوری است،  که در  جنگ با ایرانیان از میان رفته است و به استناد تاریخ ایران این دلاور از نژاد آشوری (یونی) و کی هروم (کهرم) پسر ارج اسپ (خزراسپ) است.  این چیزی است که بر این وبلاگ به استناد تاریخ ایران گفته شد, چنانچه یونان شناسان کشورمان لقب الکساندر را به صورت آلکس = حامی + آندروس تفسیر می فرمایند،  لاجرم حامی آندروس = حامی سوریه می باشد،  و این تابوت مطلق به الکساندری است که می گویند.  توجه داشته باشید تابوت یافت شده را تابوت الکساندر تشخیص داده بودند،  تنها به علت ایرانی بودن بعضی لباس ها بر روی آن نظریه تابوت الکساندر را مردود کردند, این تابوت به همان احتمالی که تابوت والی الکساندر است با احتمالی بیشتر تابوت خود اوست.

   پرسش 1195:  شما در جایی گفتید که مهرداد دوم در 73 پیش از میلاد (2085سال پیش از امروز) اروپا را گرفت و درجایی می گویید که زادروز عیسی در 1947 سال پیش از امروز است و این سال 2012 میلادی از سال پیروزی مهرداد دوم بر اروپا آغاز به گردش کرده و اروپاییان به دروغ آن را سال میلادی می گویند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  زایش عیسی 1947 + 73 سال قبل از زایش او= 2010 فتح اروپا به دست مهرداد (اسکندر تاریخ ایران).

   پرسش 1196:  تا جایی که یادم میاد در تاریخ راهنمایی از فرهاد دوم اشک هفتم و مهرداد دوم اشک نهم بنام بزرگترین شاهان اشکانی یاد شده بود،  و من با اینکه از سرگذشتشون آگاهی نداشتم این نام ها رو در یادم سپردم ولی گویا شما دو تن از شاهان پیش از مهرداد دوم را در شمار اشک ها نیاورده اید،  اگه چیز ناگفته ای در این زمینه هست که شما در اینجا نگفته اید برای روشنگری بیشتر بازگو کنید.  1- ارشک، 2- تیرداد، 3- اردوان 1،  4-  فریاپت، 5 - فرهاد 1، 6- مهرداد 1، 7 - فرهاد 2، 8 - اردوان 2 9،-  مهرداد.

   این گسل تاریخی یا فروپاشی هخامنشیان و فرمانروایی اشکانیان،  آشفتگی فراوانی داشته،  فهمیدن این داستان ها با این آشفتگی ها سخت تر شده،  و من به درستی نمی دونم که دارا و داراب چه کسانی بودند،  و چه وابستگی به هخامنشیان داشتند!

   پاسخ پرنیان حامد:  دارا , داریوش سوم نیست،  و این گروه با هخامنشی ها هیج ارتباطی ندارند،  اینان پادشاهان خاندان هوو بودند.  نمی توانم 280 صفحه سند کتاب را که خود فشرده اسناد یک کتاب 600 صفحه ای است برایتان در یک جمله اینجا کوتاه کنم!  لطفا کتاب را مطالعه کنید.  در مورد فشرده اسناد کتاب اگر سوالی باشد می توانم  بر این وبلاگ توضیح دهم,  اما در جواب این سوال شما تنها می توانم بگوییم به استناد مدارک کتاب دارا, داریوش سوم نیست.

   پرسش 1197:  شما در جایی گفتید که هخامنشیان رو دویست سال پس کشیدند تا الکساندر و سلوکیان رو جا بدند و شاهان هخامنشی همان هایی هستند که ما می دانیم پس داریوش سوم باید یکی از شاهان میانی هخامنشیان باشد؟  من که گیج شدم اسکندر شما/ مهرداد دوم کیه؟!  با برادرزاده اش ازدواج میکنه؟! من دیوونه شدم شما به این دیدگاه هم رسیدگی کنید.

   پاسخ پرنیان حامد:  شما بدجوری گیج شدید با شما موافق هستم.  شاید چون می خواهید این گفته ها را با تاریخ دیکته شده مطابق کنید لاجرم خود را گرفتار تناقض های دیکته شده کردید.  مهم نیست من الان برای شما آنچه می گوییم با تاریخ دیکته شده مطابق می کنم.  اما در بعضی موارد نیک اندیش باشید چرا که آنچه دیکته شده در بسیاری موارد منطقی ندارد:

   * در سال 320 قبل از میلاد فردی که از نژاد یونی های آشوری بوده (احتمالا از سوریه چرا که لقب او به تفسیر خود یونان دوستان  الکس = حامی, اندروس محلی در سوریه) استان باختر ایران را فتح می کند،  و تا هند ویش پیش می رود.  تا به امروز گمان بر این بوده که باختریش, بلخ امروزی و هندویش, هندوستان امروزی بوده که نتیجه گرفتند این فرد هخامنشی را منقرض کرده است،  و به هندوستان رفته است لاجرم تاریخ انقراض هخامنشی را 320 قبل از میلاد نوشتند!  با اسنادی که در کتاب ارائه شد نه باختریش می تواند بلخ امروزی باشد و نه هندویش هندوستان امروزی (کوههای قفقاز و رود اوکسوس هم که در نوشته های مورخین یونانی در باختریش هستند هیچکدام در افقانستان امروزی نیست). این فرد آذربایجان امروزی را فتح کرده و تا هندیجان ایران پیش رفته و کشته شده است.  زمان این حمله به حساب تاریخ ایران حدود (توجه کنید گفتم حدود) 36 سال قبل از کوروش کبیر در ایران است.  36 سال بعد تازه حکومت هخامنشی شکل گرفته و 220 سال بر ایران حکومت می کنند،  و با این حدود حساب 64 ق.م توسط شخص دیگری منقرض می شوند،  که لقب او را اسکندر (اشک آندروس) گفتند. حال اگر بخواهند بگویند این دو شخص یکی هستند و الکساندر همان اسکندر است،  266 سال زیاد می آورند لاجرم حکومت اشکانی را کردند 500 و اندی سال برای مهرداد و فرهاد و اردوان 1-2-3  گذاشتند،  هی همان سرگذشت را تکرار کردند تا 266 سال وسط را پر کنند.  ما هم که اسناد اصلی مان در حمله مغول و اعراب و .... سوخته است،  سکوت کرده شاهد تناقض های دیکته شده هستیم.  دوست عزیز در همین تاریخ بازمانده از سوخته ها در ایران حکومت اشکانی 200 و اندی بیش نیست,  آنچه اسکندر نامه ها نوشتند سرگذشت الکساندر یونانی نیست.  من گفتم هخامنشی را 200 سال پس کشیدند،  یعنی کل سلسله هخامنشی را نه داریوش سوم را!  سلسله هخامنشی 222 سال در تاریخ ایران به طور مثال آثار الباقیه ثبت است اما پایان آن 320 ق.م نیست،  به طور مثال: "طبری می گوید:  در ایام ملوک الطوایفی ولادت عیسی(ص) بود،  این ولادت در سال 65 از غلبه الاسکندر بر سرزمین بابل در سال 51 اشکانی بود" می بینید این اسکندری که در تاریخ ایران نوشته شده با آن الکساندری که مورخین یونانی نوشتند،   فرق دارد.  شما هم این دو نفر را از هم جدا کنید بعد ببینید آن مورخ بی گناه  یونانی در مورد الکساندر چی نوشته (کجا نوشته آرایابهارات را فتح کرد؟  نام هندوستان در آن زمان آریابهارات بوده نه هند!  کجاست لغت آریابهارات در نوشته ی مورخین یونانی) بعد بیایید ببینید در تاریخ ایران در مورد اسکندر چی نوشتن تا متوجه بشوید مفسرین بی وجدان چه بلایی به سر تاریخ اوردند.

   انوش راوید:  در این وبلاگ تاریخ و تاریخ اجتماعی،  فقط با دید تحقیق و تحلیل های علمی  بررسی می شود،  و از نوشتن شعارهای ملی و اشعار حماسی،  خوب و بد گویی های محتلف،  خود داری می شود.

   پرسش 1198:  آیا "سین" در هفت سین با "س" وابستگی دارد یا به استان سین (چینستان)؟  نمی دونم که "سین" پیش از اسلام در ایران "س" بوده یا نه؟  چون "هفت شین" و "هفت چین" هم شنیدم! 

   پاسخ پرنیان حامد:  آنچه می دانم س و ش یکی بوده است،  و دیگر آنکه هفت شین می چیدند: 1 شهد2،   شراب،  3 شرینی،  4 شکر، 5 شاهنامه،  6 شاهدانه،  7 شب بو یا شاه پسند.  همچنین می دانم که در این 3 روز اول فروردین در بابل به خاطر اسیر شدن مردوک (ماردوش) به عوض جشن عزا می گرفتند،  لاجرم این جشن پایان سلسه هزار ساله سامیان (با نماد ضحاک ماردوش)  در ایران است.  این جشن نوروز بهاری حتما با بابل (السین جنوب عراق در بابل قدیم است)،  حتما با سین که من در کتاب ادعا کردم و سند آوردم که چین استان است،  ارتباط دارد ولی خود هنوز ارتباط آن را به درستی نیافتم،  چون اگر جشن فریدون است به جمشید چه ارتباطی پیدا می کند؟  و لاجرم آنچه خود هنوز پاسخ آن را نیافته ام نمی توانم به صورت اطلاعات برای خوانندگان  بر وبلاگ بگزارم.

   پرسش 1199:  چرا باید بیشتر سکه های الکساندر در سوریه کشف بشه؟  این نوشته را دقت فرمایید:  (کشف سکه‌های عصر اسکندر مقدونی در سوریه).  گود برداری منطقه‌ای برای ساخت خانه در شهر حلب سوریه ، منجر به شناسایی بیش از 250 سکه متعلق به دوره اسکندر مقدونی شد.  به گزارش میراث آریا (chtn)، این سکه‌ها که درون جعبه‌ای برنزی قرار داشتند پس از لشگر کشی اسکندر مقدونی به خاورمیانه و مشرق زمین و در دوره هلنی‌ها در فاصله‌ قرن‌های چهارم تا اول پیش ازمیلاد ضرب شده بودند.  به گفته باستان‌شناسان این جعبه برنزی حاوی دو گروه سکه بود، که یک گروه آنرا 137 سکه چهار درخامایی تشکیل می داده که یک سمت آن تصویری از اسکندر مقدونی حک شده و سمت دیگر آن تصویر زئوس خدای یونان باستان را نشان می‌داده که روی تختی نشسته و عقابی روی بازوی وی قرار داشته است.  گروه دیگر سکه‌ها نیز 115 سکه یک دراخمایی بوده است.  باستان‌شناسان اعلام کردند، روی تعدادی از سکه‌ها تصاویر دیگری به غیر از اسکندر مقدونی حک شده بود که به احتمال فراوان متعلق به شاه فیلیپ، پدر اسکندر بوده است.

   پاسخ پرنیان حامد:  آنچه حدس ما بود آنکه یونانی که می گویند به استان باختریش (بلخ نیست) ایران حمله کرده است،  همان کی هروم (پادشاه سوریه) تاریخ ایران و همان الکساندروس (الکس = حامی , آندروس شمال سوریه) مورخین یونی است که در القاب همه آنان نام سوریه دیده می شود.  با سپاس از مدرک ارسالی شما که تایید دیگری بر حدس من است،  فراموش نمی کنیم که پیدا شدن سکه در مکانی دلیل بر حکومت آن فرد در آن مکان نیست،  (سکه در دنیا جابه جا می شود) باید مهر ضربخانه این سکه ها بررسی شود.

   پرسش 1200:  بنده نیز در وبلاگ h از قول اقای x دیدم که نوشته: خود یونانی ها خط فنقی ها را کاملا به تکامل رساندن!! شگفتا!!  پس تکلیف ان سنگ نوشته که در افغانستان کشف شده چیه؟: (سنگ‌نوشتۀ رباطک به زبان باختری و خط یونانی، از دوران کانیشکا، امپراتور مقتدر کوشانی،  در این سنگ نوشته زبان بکار رفته در آن بنام «زبان آریایی» (ariao) یاد شده،  پایگاه باستان‌شناسی سُرخ‌کوتَل در ولایت بغلان، سدهٔ دوم میلادی، موزیم ملی افغانستان در کابل) , لابد مردمان یونان , اریایی بوده اند؟  یا اینکه نژادشان را تغییر دادند که بگویند به جز فلسفه و ریاضیات و معماری و شعر و خدایان المپ نشین پرستی, در بیولوژی و دانش زیست شناسی هم سرامد هستیم؟

   پاسخ پرنیان حامد:  این سوال را از خودشان بپرسید.  گویا این متن را از روی ویکی پدیا اینجا کپی کرده بودند.  من تناقض های متن را برایتان نوشتم.  روی ویکی پدیا مطرح کنید.  بپرسید این چه مزخرفاتی است که به زبان فارسی به خورد ملت میدهند!

    انوش راوید:  اینها در ادامه نبرد نو پدید هستند،  باید جوانان باهوش ایرانی بیش از پیش هوشیار باشند،  و اغفال ترفندها دشمنان تاریخ ایران بزرگ و قاره کهن را نخورند.  دشمنانی که با اسامی الکی و گاه چهره و نماد های ایرانی گونه،  با فحاشی به ایرانیان وقع گرا و میهن دوست،  سعی در بگمراهی کشاندن تاریخ ایران را دارند،  دشمنانی که بشدت از آگاهی جوانان باهوش ایران می ترسند،  و با انگشت شمار مزودر خود،  آخرین ترفند ها را بکار می برند.  ولی جوان امروزی ایران می داند،  که باید در قرن 21 تخصصی و تخصصی تر باشد،  تا بتواند به درستی وارد قرن نو و آینده جدید دگر برای میهنش باشد.

   پرسش 1201:  منظور از تخمه امان چیست؟  اگر به قول اقا زاده های عشق مردم اخایی,  تخمه ی ما معنی دهد: داریوش شاه: هیچکس نه پارسی نه مادی نه از تخمه ی ما.........(!) . باید به این نتیجه برسیم که گویی نژاد داریوش نه از پارس بوده نه از ماد ."اندروس () یکی از جزایر جنوب غربی یونان امروزی بوده حال چرا باید بنا به تفسیر اقایان خودش را حامی این منطقه بنامد؟؟ خودش را چرا الس پلا ننامید؟ الکساندر به اولین جایی که به قول خودشان حمله کرده, کدام کشور بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  احتمالا منظور از تخمه آمان, نژاد آمانیان است. با سپاس از شما به دو نکته بسیار جالب اشاره کرده اید. این سوالات را از خود ایشان بپرسید. البته در نظر داشته باشید که نام اندروس هم همچون مقدونیه (ارگ لائوس باستانی با مرکز پلا) بعدها به جنوب غربی یونان گذارده شده است. آندروس  سوریه از قدمت بیشتری برخوردار است. اما اشاره شما بسیار به جا است چنانچه آندروس را در جنوب غربی یونان بپذیریم چه ارتباطی به الکساندر از پلا دارد؟  آنچه مورخین یونانی نوشتند آنکه الکساندر اول به یونان حمله کرده است.

   پرسش 1202:  اون اقای ایکس در همون 2 خط اول جواب یکی از مشکل ترین راه های رسیدن 2-3 هفته ای الکساندر را به اریا بهارات ورته را به زیبایی هر چه تمام تر پاسخ داده اند: (در احوال‌ الکساندر میگویند که‌ از لحاظ‌ نیروی بدنی غایت‌ آرزوی هر جوانی بود. در جمیع‌ ورزشها سرآمد بود؛ خوب‌ می دوید!!!) همین "خوب میدوید" شاید پاسخ ما بوده باشد. ایشان گویی کتیبه ی دایوش اول را از سایت اطلس تاریخ ایران, معتبر تر میدانند که در ان نوشته شده: ( داریوش شاه گوید: من مغ گئومات را در دژ سکا اوواتیش در ناحیه نسایه در ماد کشتم ماد در شمال غربی ایران امروزی بوده است.). در اینجا به گفته ایشان گویی داریوش برای سوژه کردن خود این کتیبه را کنده یا شاید نسایه پروژه عمرانی یک منطقه بوده که خود داریوش کبیر شخصا پیمانکارش بوده و حتما هم خود الکساندر که دست بلندی در شهر سازی و عمران در خارج از وطنش را دارد شخصا مهندسی اجراییش را به عهده گرفته!!!!

   پاسخ پرنیان حامد:  بسیار خوش حال هستم که شما به تناقض ها توجه دارید.

   توضیح انوش:  دو سه پرسش فوق مورد توجه یکی از عزیزان پیگیری کننده دروغهای تاریخ و یافتن واقعیت های تاریخی است،  که در ادامه یک بحث در یک تالار گفتگو می باشد.  آنجا در ادامه نبرد نو پدید،  توسط فردی با نام های الکی،  بشدت به تاریخ ایران و ملت ایران اهانت می شود،  در این باره بانو پرنیان حامد پاسخ های ملی و مردمی با تعلیل های علمی به او در آن صفحه تالار داده است.   پاسخ های ایشان در همین سری پرسش و پاسخها می باشند و خواهند بود.  از ذکر لینک آن تالار بدلیل داشتن اهانت به مردم ایران خود داری می کنم،  درصورتیکه شخصی برای ادامه تحقیقات روانشاسی اجتماعی خود،  لینک آن تالار و اطلاعات جانبی فرد مورد نظر را می خواهد به اینجا مراجعه نماید.

   پرسش 1203:  زندانی در یزد وجود دارد که بهش میگن زندان اسکندر, در این مورد توضیحی میدهید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  قدمت ساخت بنای زندان اسکندر  به  سال 631 هجری می باشد!  یعنی 1603 سال بعد از الکساندر یونانی بیگانه و 1356 سال بعد از اسکندر ایرانی،  تازه این بنا را ساخته اند!  این بنا نه سندی بر الکساندر یونانی و نه سندی بر اسکندر ایرانی نیست.  شاید علت این نامگذاری ترساندن زردشتیان یزد (مزداییان)  بوده باشد!  این بنا ارتباطی با اسکندر و الکساندر ندارد،  مگر آنکه بتوانیم قدمتی بیش از این بر آن اثبات کنیم.

   پرسش 1204:  الواحی و تعدادی پاپیروس در موزه لندن نگه داری میشود،  که نشان میدهد اسکندر قبل از پیروزی با رشوه ای فراوان به "مازئوس (فرماندار بابل)" زمینه ی پیروزی اش را فراهم کرده, اگر انها اشتباه ترجمه کرده اند, پس ترجمه ی واقعی ان چیست؟ اگر میشود روی وبلاگ بررسی لش کنید.

   پاسخ پرنیان حامد:  محبت بفرمایید آدرس دقیق اینترنت مربوط به این الواح و این پاپیروس و ترجمه کامل آن را ارسال بفرمایید.  از شما تقاضا دارم توجه داشته باشید,  ویکی پدیا تفسیر خود را دارد.  یک ادرسی ارسال بفرمایید من یک قطعه از اصل این خط را بتوانم روی آن ببینم و ترجمه آن را به زبان فرانسه یا انگلیسی و یا آلمانی تفاوتی ندارد.

   پرسش 1205:  اگر رومیان تیره ای از اشکان هستند,  چرا با اشکانیان جنگیدند؟ این مدارکی که ویکی پدیا ادعا میکنه از لذت بردن اشک ها از تئاتر های یونانی, چیست؟: (زمانی که سر کراسوس را برای ارد دوم آوردند، او در کنار آرتاواز دوم، پادشاه ارمنستان مشغول تماشای نمایش باکچای اثر اوریپید بوده است. در آن زمان از سرکراسوس به جای سر پنتئوس در نمایش استفاده شد.)

   پاسخ پرنیان حامد:  مگر طبق تاریخ مکتوبی که شما قبول دارید سه فرقه  اشکانیان باهم در جنگ نبودند؟ فرقه ارشک های آن همان رومیان هستند.  اشکانیان که خود از خاندان:

    1 .  ارشاک یا ارشک ها،  2 .  پارتیان یا پارث ها، 3 .  پادشاهی  ارمنستان،   بودند،  دائما با یکدیگر در نزاع بودند.  این هم یکی از  سناد درگیری خاندان های مختلف اشکانی:

   ــ  در سال 4 ارشک بلاش شاه شاهان پسر مهرداد شاه در میشان علیه مهرداد شاه پسر پاکر شاه شاهان جنگید مهرداد شاه را از آنجا بیرون راند همه میشان را گرفت این پیکر ایزد بهرام را از میشان آورد به عنوان نظر به معبد تیریه (عراق) نهاد.  و اما در مورد لذت بردن اشکانیان از تئاتر های یونانی و هنر جهان افتخار می کنیم پادشاهان روشنفکری چون اشکانیان داشتیم،  که فرهنگ ملل مختلف مخصوصا یونی های آشوری را تایید و تمجید کردند.  بنده هم از خواندن ایلیاد و اودیسه هومر آشوری لذت می برم یونانی هم نیستم! ایرادی دارد؟

   پرسش 1206:  این لوح زرین داریوش کبیر رو ترجمه کرده اند؟ خودش رو دزدیدند, عکس های واضح از اون موجود است.

   پاسخ پرنیان حامد:  در مورد ترجمه لوح زرین داریوش گفتند که نوشته منم داریوش شاه هخامنشی ..... موضوع تعداد زیادی  لوح زرینی که در حفاریات از تخت جمشید یافتند و بردند و گفتند درآمد سالانه بوده است! ببینید،  آیا شما باور دارید درآمد سالانه را بر روی لوح زرین بنویسند؟ همچنین سنگ کتیبه های بزرگی است که در این دانشگاه به زبان میخی موجود است و ادعا می کنند نمی توانیم آنها را بخوانیم! عکس واضح را از لوح مشهور منم داریوش دیده ام آیا عکس باقی این لوح ها نیز موجود است؟

   پرسش 1207:  برای چه سرزمین داهه را در شرق دریای کاسپین تعبیر کرده اند؟  سرزمین سلم پور فریدون که نام دیگرش "دیلمان" است,  آیا با سرزمین "دیلمون = dilmun که در نزد سومریان = (اوگ ساگ گیگا = مردمان سیاه سر) به منزله مظهر روشنایی,پاکی و سلامتی و همچنین سرزمین پر بار که در ان نه بیماری و مرگ است, ارتباطی دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  یکی از همین اسناد  سرزمین داهه است!  داهه را اگر پذیرفتید در غرب دریای کاسپین است لاجرم اشکانیان در غرب ایران بودند،  و نه شرق آن.  کوروش کبیر در غرب ایران کشته شده است نه در شرق آن! زردشت و گشتاسپ در آذربایجان بودند و نه بلخ افغانستان!  الکساندر به هندیجان رفته و نه به هند امروزی! تورانیان تاریخ ایران آشوریانند و نه ترکمن ها و....

    جمشید را در کتاب "اسکندر تاریخ ایران , الکساندر یونانی نیست" به نماد حکومت سومریان تعبیر و اثبات شد. سرزمین بی مرگی و پربار که در آن بیماری نبوده نیز به سندیت اوستا و متون پهلوی سرزمین  جمشید است. مردمان سیاه سر به استناد کتیبه های آشوری نیز مردم جنوبی بین النهرین یعنی سین, لارسا و بابل که به آن اتحادیه بابل می گفتند و کاسپ ها و ایلامیان را نیز شامل می شود گفته می شده است.  من نمی توانم دقیقا روی یک نقطه نقشه دست بگذارم و بگویم این نقطه است!  تنها می توانم به شما خاطر نشان کنم که در غرب مرز های ایران  امروزی است و نه در شرق آن.  تکرار می کنم باز نویسی تاریخ و جغرافیای دقیق ایران نیاز به اتحاد اساتید کشور مان و اجتماع این بزرگواران دارد.

   پرسش 1208:  احمد حامی چطور فهمید الکساندر تا هندیجان رفته؟ نکنه مقاله "هندیجان" تو ویکی پدیا رو خونده؟! همون اشعار باستانی بختیاری ها!

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر تصور نمی کنم ایشان به مقاله هندیجان ویکی پدیا استناد کرده باشند! زنده یاد استاد احمد حامی یکی از بزرگترین اساتید کشورتان بودند که اساتید سالخورده دانشگاه های کشورتان هر چند برخی با نظر ایشان در مورد الکساندر موافق نیستند امروز از ایشان به نیکی و بزرگواری یاد می کنند.  خوب است من و شما نیز نکته بیاموزیم و نام اسانید کشورمان را همچون نخودچی و کشمش به زبان نیاوریم!  چه موافق  نظرمان و چه مخالف نظرمان خوب است به افرادی که برای کشورمان زحمتی کشیده اند احترام بگذاریم.  استاد احمد حامی با علم سنگ شناسی که داشتند و من شما نداریم اثبات کرد تخت جمشید نسوخته است،  همچنین با علم راه شناسی ایران که آن را هم من و شما نداریم,  با بررسی متون مورخین یونانی و مقایسه این گفته ها با راههای ایران غیر ممکن بودن سفر الکساندر یونانی به هندوستان را از این راهها به اثبات رسانده است.  راههای نوشته شده با راههای ایران مطابقت ندارد.  عبور از مکانهای نوشته شده توسط مورخین یونانی در زمان درج شده غیر ممکن است،  مگر انکه منظور مورخین یونانی از هند, هندیجان ایران باشد.

   پرسش 1209:  در اروپا علاوه بر معابد میترایی, 4 تاقی های متعددی هم کشف شده (4تاقی مالبورگتو- 4 تاقی کاپارای-4 تاقی ژانوس و...) ایا اینها نیز توسط 200-300 سرباز فراری رومی ساخته شده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما,  آنچه در تاریخ نوشته شده و ما در کمال تاسف پذیرفتیم اینگونه است. اما به استناد مدارک کتاب همان گونه که مکتوب است, نتیجه این شد:

   همچنین میدانیم که یک چنین رسوخ عمیقی در دین و مبدا و فرهنگ اروپاییان از طریق 10-20 دزد دریایی و یا 200-300 سرباز رومی غیر ممکن و یاوه دیگریست که مورخین و مفسرین اروپایی به خورد جهانیان می دهند

   پرسش 1210:  منظورتان از اینکه ژولیوس سزار ایرانی بوده چیه؟ رومیان (فرزندان روموس و روملوس) مگه وام دار یونان نبوده اند؟ میشود بیشتر توضیح دهید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  باور بفرمایید نمی توانم 280 صفحه سند کتابی که خود فشرده 600 صفحه سند است  برای شما در یک جمله خلاصه کنم.  رومیان به چه سندی وام دار یونان بودند؟  ژولیوس سزار و رومیان مگر به گفته اسناد مکتوبی که شما قبول دارید  به آیین میترایی نبودند؟  از کجای یونان آیین میترایی را وام گرفتند؟  ژولیوس سزار مگر به نوشته اسناد مکتوبی که شما قبول دارید از نوادگان اسکانیوس (اشکانی + وس پسوند آشوری برای همه نام ها)  نیست؟ اسکانیوس خود مگر در جنگ تروی بر علیه یونانی ها نبوده است؟ زمانی که از یونانی ها شکست خوردند چگونه از وسط یونانی ها فرار کرده اند که به رم ایتالیا رسیده باشند؟  تصور نمی کنید که به رومیه مدائن عقب نشینی کرده باشند؟  مگر عکس مشهور  پشت سکه  رومیان  گرگی که به روموس و روملوس شیر می داده بر پشت آثار بدست آمده از اشکانیان نیست؟ مگر نام ایلیوس کی سر(ژولیو سزار )  به معنی کیسر بابل نیست؟ ........... اینها سوالاتی است که پاسخ آنها در کتاب با سند و مدرک و عکس سکه ها و مقایسه با متون ایرانی و شجره نامه بندهش و بررسی نوشته کتاب انه اید اثر ویرژیل ..... ارائه شده است.  من چگونه در یک جمله آن را به شما بگوییم؟

   پرسش 1211:  1.پرثوه, همان پارت است؟ شما بر این باورید که پارتیان در باختر ایران بوده اند؟ در این صورت چه اقوامی در شرق ایران بوده اند؟ و منطقه ی " پتی گربنا" که در پارت است, کجاست؟ 2. اگر مغ گئومات همان بردیا بوده, پس چرا یک پارسی به نام "وهیزداتا" دوباره خود را بردیا نامید در محلی به نام"تاروا "در شهر" یاویتا" ؟! تاروا و یاویتا کجای نقشه است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  پرثوه همان پارت است و من به استناد مدارک ایران بر این باورم که در غرب ایران امروز بوده است.  شما نیز لحظه ای مرزهای قراردادی امروزی را فراموش کنید و به مرزهای طبیعی جهان همچون کوهها, رودها و کویرها دقت کنید.  دو کویر در قلب کشور ایران امروزی مرز طبیعی است که در زمان آشوریان قله دماوند را انتهای جهان انگاشته اند اما شرق ایران امروز از فرهنگ و قدمتی حتی بیش از تاریخ مکتوبی که از بین النهرین در دست داریم بر خوردار است.  همانگونه که بارها بر این وبلاگ نوشته ام این فرهنگ و قدمت نیاز به پژوهش جدا دارد آنچه من در مورد آن تحقیق کرده ام و می توانم از آن سخن بگوییم تاریخ مکتوبی است که از غرب مرز طبیعی کویر لوت سخن می گویید.  به شما خاطر نشان می کنم قدمت تمدن بشری در شرق ایران بیش از تمدن بین النهرین است اما تاریخ مکتوب ایران با شرق ایران امروز ارتباطی ندارد.

   مغ گئوماتی در کار نبوده است , در کتاب به استناد کتیبه های خود داریوش اول این مهم بررسی شده است.  اما پس از کشته شدن بردیا توسط داریوش اول شاهد قیام مردم ایران هستیم که به خونخواهی بردیا خود را بردیا نامیده اند .

   پرسش 1212:  مردم کرمانشاه, نام کهن این شهر را "باختران" میدانند و همچنین اوایل انقلاب قرار بود نام کرمانشاه را به "باختران" تغییر دهند.  ایا کرمانشهر جزیی از استان باختریش بوده؟! در کتیبه داریوش شاه (شرح چگونگی ساخت کاخ شوش) اشاره شده که "طلا از سارد و از بلخ اوره شد"!!. عجیب است که بلخ امروزی معدن طلا ندارد و معادن طلای افغانستان در زرکشان غزنی، بدخشـان، خاکریز قندهار و منطقه ی تخار واقع است! ایا استان باختریش (موصل تا اذربایجان), طلا داشته؟ یا منظور داریوش شاه این بوده که طلا را از سارد و از راه بلخ اورده است؟ که در این صورت باختریش در غرب, سر راه سارد تا شوش است.

   پاسخ پرنیان حامد:  کرمانشاه مرز استان باختریش بوده است.  نام باختران برای این استان به گفته خودشان کاملا درست است. در شرح کاخ شوش طلا از سارد و از راه باختریش آمده است.  باختر در زبان پارسی به معنی غرب است.

   پرسش 1213:  نام فرزند یعقوب (ع) اشاک (ارشاک) بوده که به صورت اسحاق در امده؟ و اشک نام فرزند اسحاق بوده که به عیص درامده؟ نام شهری در فلسطین نیز "اشکلون " هست که حالا به صورت "عصقلون" تلفظ میشود. ایا نام این شهر هم مانند اشاک و اشک, تلفظ کردنش تغییر کرده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  احتمالا نام این شهر نیز شامل دگرگونی شده است.  حضرت ابراهیم از کردستان به فلسطین مهاجرت می کنند سپس هاجر و فرزندش اسماعیل را به مکه می برند.  این شرحی است که ما برای آن سند داریم.  گفته های یهودیان فاقد سند و اعتبار است.  آنکه با حضرت ابراهیم به مکه رفته است حضرت اسماعیل است.  تخصص سران سیاسی و طایفه ای یهودیان در جهان تنها بر پا کردن آشوب است به گفته این خاندانی که هزاران بار توسط ایرانیان سرکوب شده اند توجه نکنید.

   پرسش 1214:  شما به این خاطر به جای دعای "یا مقلب القلوب و البصار...",  پارسی آن را نوشتید که لغت عربی بیگانه میدانید؟  امروز تو شبکه یهودی منو تو 1 یه مشت ادم اویزون و بیسواد بی ...... که ادعای وطن پرستی میکنن (معلوم نیست تو زمان جنگ این وطن پرستان کجا بودند؟) همچین چیزی رو دیدم.  امید وارم شما از ان دسته نباشین که میدونم نیستین. الگوی من همیشه فردوسی پاکزاد بوده که نمونه ی کامل یک مسلمان واقعی و یک وطن پرست بوده....

   پاسخ پرنیان حامد:  بارها بر وبلاگ های مختلف نوشتم باری دیگر برای شما اعتراف می کنم:

      من نه وابسته به گروهی هستم, نه مخالف گروهی هستم, نه موافق گروهی هستم, نه با سیاست کار دارم و نه با شبکه های تلویزیونی و نه ................ من تنها به دنبال حقیقت هستم بارها نوشتم حتی اگر حقیقت را مورخین یونانی نوشته باشند. در تمام دوران جنگ هم در ایران بودم. فردوسی را نیز مردی وطن پرست و با عنوان الگو همچون شما قبول دارم.

      اما مراسم نوروزی مراسمی ایرانی با قدمتی حدود  7000 سال است،  و این دعای نوروزی ایرانیان با چنین قدمتی می باشد.  چرا من که خود ایرانی هستم باید این دعا را به زبان عربی بخوانم؟  آیا سزاوار است به شخصی که زبان مادری او عربی است بگوییم قران را به فارسی بخواند؟  بنده با هیچ ملیتی دشمنی ندارم اما حقیقت آن است که زبان لاتین, فرانسه؛ انگلیسی,عربی .... برای من ایرانی که زبانم فارسی است بیگانه است! و بگویید چرا باید دعای سال نو ایرانی خودم را به زبان انگلیسی, فرانسه و یا عربی بخوانم؟

   انوش راوید:  کشور فعلی ایران دارای چندین زبان و لهجه باستانی و تاریخی بوده و می باشد،  تعداد زیادی از آنها در قرن گذشته از بین رفته اند.  امیدوارم جوانان باهوش هر شهر و دیار نسبت به ثبت و ضبط و نگارش زبان های محلی خود دقت و وسواس داشته باشند.  نباید بگذاریم زبان های تاریخی ایران،  با نگرشهای نو به جهان و یا تحت تأثیر زبان پارسی قرن 21 مستحلک شوند یا از بین بروند.  اگر در آینده کتیبه ای و نوشته ای به زبانی که رفته و یا دارد می رود پیدا شود،  آنوقت باید یکی را از خارج پیدا کرد،  و چند سال زحمت کشید تا او برایمان بخواند.  با هر زبان بخش بزرگی از تاریخ ایران نیز پاک می شود،  به نگهداری زبان های ایرانی در اینجا مراجعه شود.

   پرسش 1215:  مجسمه ای دو متری که در «الحضر» پیدا شده و در موزه موصل محفوظ است. این مجسمه یکی از افسران عالیرتبه اشکانیان را نشان میدهد. شکل و شمایل این مجسمه با سبک لباس پوشیدن رومیان مو نمیزنه!! ایا "الحضر" پایتخت اشکانیان بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما احتمالا شهر صد دروازه ای که مورخین یونانی نوشتند و قوچان و ... را زیر و رو کردند و آن را پیدا نکردند باید در همین نواحی باشد.  

   پرسش 1216:  قدمت "اندروس" در ناحیه "فرشا" در شمال سوریه چند سال بیشتر از قدمت جزیره "اندروس" در جنوب غربی بونان امروزی, که شمال جزیره "تینوس" و غرب جزیره "که ا" واقع شده, بوده؟!! که الس اندروس ها والی های سوریه نامیده میشدند و اکنون جایشان را به بشار اسد داده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کتیبه ای که مشخص کننده این امر است مربوط به ساکاریوس پسر مگاپارنس است که خود را سردار اریارمنا و موبد مهر معرفی کرده است آیا کتیبه ای در آندروس یونان امروزی موجود است که این نام را بر این مکان با قدمتی بیشتر از آنچه گفته شد تایید کند؟

   پرسش 1217:  نظر شما در مورد مقالات استاد مرادی غیاث ابادی در مورد کوروش وحشی چیه؟ چرا نمیخواین باور کنین که کوروش به اصطلاح کبیر یک خونخوار وحشی بوده و الگویش یکی از خودش وحشی تر به نام اشوربانی پال بوده و موسسه رباخواری و فاحشه خانه ی به نام اگیبی داشته و مثل اعراب گرسنه ای با شمشیر به دنبال هموطنان ماد خود میدویده!! اینه چهره ی مرد واقعی حقوق بشر هست؟ چرا روایاتی که مورخین یونانی بر ضر کوروش هست را نمیگین ولی روایات به نفعش رو میگین؟

   پاسخ پرنیان حامد:  موضوغ باور ما نیست! حقیقت تاریخ چیزی جز از آنچه شما بیان می کنید را نشان می دهد. شما استناد به 4- 5 روایت و نقاشی می کنید که نقاش آن حتی به روایات یونانی که از روی آن نقاشی را تجسم کرده است توجه نکرده است! اون سر بریده یعنی سر زیباترین مرد عالم به روایت یونانیان است؟ اما من توجه شما را به حقیقت دیگری در جهان جلب می کنم. کوروش کبیر هخامنشی مردی بوده که تمامی اقوام بین النهرین و یونانی ها و... برای او احترام قائل بوده اند باورندارید :

  1 ــ  یهودیان کوروش کبیر را مسیح موعود خواندند.

  2 ــ  بابلی ها دروازه های شهر را بروی او باز کردند و ورود او را به شهر جشن گرفتند.

  3 ــ  لشکر ماد ها در مقابل او نجنگیدند و با او بیعت کردند و ضد شاه خود شوریدند. (توجه دارید که کوروش کبیر پسر ماندانا تنها فرزند استیاک بوده و در حقیقت جانشین قانونی پدر بزرگ در ماد بوده است).

  4 ــ  الکساندری که میگویید (کهرم تاریخ ایران) بر مقبره و برای او قربانی کرد.

  5 ــ  اکثر مورخین یونانی از او به نیکی یاد کرده اند.

  6 ــ  مسلمانان بر مقبره او آیه قران نوشتند که از خرابی مصون بماند.

   کوروش کبیر خود ماد بوده است! نکند با شمشیر به دنبال مادرش دویده است؟ شما گویا اصلا توجه ندارید که لابد این فرد شخصیت قابل احترامی بوده که اینهمه تعریف و تایید و تمجید از اقوام مختلفی که چشم دیدن همدیگر را نداشتند یک صدا از او شده است.  ما کلیه روایات را بررسی می کنیم! اما وقتی اکثر روایات اکثر اقوام به نفع اوست مجبوریم 4- 5 روایتی که به ضرر او نوشته شده به حساب سیاست روز و یا عقده راوی بگذاریم اگر باشد 1% اسناد جهان بر ضد کوروش کبیر است بنده با اجازه شما به 99% دیگر  استناد می کنم .

   از شما و تعدادی از هم وطنان آذری کشورم تقاضا دارم توجه کنید:  کوروش کبیری که به باد اهانت گرفته اید از اجداد خودتان و تنها و آخرین فردی است که اتحاد پارس ها و مادها را چه از نظر نژادی و چه از نظر اجتماعی حفظ کرده است.  همچنین از شما تقاضا دارم پرسش و پاسخ 1186 وبلاگ در اینجا را مطالعه کنید،  و اینگونه تف سر بالا به صورت خودتان و به صورت ما و مردم کشورتان  نیندازید!

   پرسش 1218:  درود اصلا به فرض شما اسکندر ایرانی است وفاتح کل اروپا !! چرا با این همه فتوحات باید بهش بگویند اشک آندروس (شاه سوریه)؟ چرا در متون پهلوی اسم اصلی او مهرداد گفته نشده؟ چرا الکساندر؟

   پاسخ پرنیان حامد:  پادشاهی از نژاد ماد (اشکانی) که در داهه (در غرب ایران امروزی بوده است) و باختریش (موصل تا آذربایجان) شاه محلی بوده است در  سال 73 ق.م  به سوریه که یکی از پایتخت های مهم آن زمان بوده حمله کرده و فاتح شده است.  این فرد زمانی که به پارس حمله می کند لقب اشک اندروس را هم داشته است. نام او  در متون ایرانی به صورت اشک هفتم  بغ پور شاه یعنی پسر بغ یعنی پسر خورشید خدا یعنی به قانون مهر = میترا = میثره همان میتری دات (مهرداد) یعنی دات = قانون یعنی به قانون میترایی است. این فرد با الکساندر 320 ق.م که از نژاد یونی های آشوری بوده و در تاریخ ایران با عنوان کی هروم (کهرم) آمده است هیچ ارتباطی ندارد!  الکس = حامی آندروس می شود الکساندر اما 266 سال بعد اسک = اشک لقب پادشاهان اشکانی که فاتح آندروس نیز بوده  می شود اسکندر و منظور میتری دات اشک هفتم خاندان اشکانی است.

   پرسش 1219:  نوروز متعلق به چه قوم ایرانی است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  سومریان, ایلامیان و کاسها.  این جشن متعلق به کلیه اقوام ایر و پارس می باشد.

   پرسش 1220:  خواستم نظر شما رو در مورد فیلم سینمایی راه آبی ابریشم بدونم! فیلم رو چطور می بینید! جالب اینه که تایلندی ها گفتن ایران بخشی از تاریخ کشورشان را به تصویر کشیده است! خب این هم نظریه در روزنامه های آن کشور!  توی فیلم محمد رسول الله همه دستار بر سر بودند! در حالی که هم الان و هم در گذشته اونا گتره یا همچین چیزی میذارن سرشون! و عمامه یا دستار مال قریش هست که زمان حضرت اسماعیل از بابل اومدن و طبق تاریخ بلعمی ایشون کرد بوده از به همین خاطر ایشون و نوادگانشون من جمله پیامبر اسلام دستار سرشون می ذارن و صدر اسلام هنوز باب نشده بوده!

   بهرام چوبین خاقان چین رو مفتضهانه شکست داد و کشت و پسرش رو نیز اسیر کرد! آیا منظور چین استان است؟  در ضمن برادرش وستهم هفت سال خراسان رو مستقل از حکومت مرکزی نگاه داشت! آیا منظور از خراسان هم در غرب ایران است؟ تشخیص همه ی این ها بنابر نوشته های کتاب اسکندر ایران الکساندر یونانی نیست کمی مشکله و مطالعه ی فراوان می خواهد!

   پاسخ پرنیان حامد:  کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست بررسی است تا زمان اشکانیان و به شما خاطر نشان می کنم مطابق اسناد ارائه شده تا این زمان کلیه نام ها در غرب ایران است.  بر اثر مهاجرت دسته جمعی در ایران حکومت ساسانیان گرفتار یک نام برای دو محل بودند،  که سعی در رفع آن کردند بار دیگر تکرار میکنم :

   برای بررسی مکانها در تاریخ ایران ــ  از شروع تا زمان حمله اسکندر و حکومت 300 ساله اشکانیان  کلیه این نامها (چین استان, هند استان, خورآزمیا, خورآسان، کرمان شهر, ایرآن شهر ... در غرب ایران امروزی بودند .

   برای بررسی تاریخ ساسانیان (که شما به بهرام چوبین در این زمان اشاره کردید) باید بپرسیم کدام خراسان؟  و این سوال شامل بررسی حمله اعراب به ایران نیز می باشد.  توجه ندارید که اعراب دوبار در اختلاف زمانی حدود 30 سال خراسان را فتح کرده اند.

   اما به شما خاطرنشان می کنم فردوسی در همین خراسان امروزی متولد شده است،  و امام رضا نیز در همین خراسان امروزی بوده است،  در این زمان این اختلاف مکانی به کلی حل شده است.

   ادامه پرسش:  سوالی دیگر داشتم در خصوص بندهش! که در آن به حمله ی تازیان اشاره دارد! آیا نویسنده زرتشتی آن مانند هرودوت و الکساندر نویسان عقده ی خود را بر روی کاغذ خالی کرده و انتشار دین اسلام را که قدرت را از موبدان زرتشتی گرفت را حمله اعراب نوشته است! البته می دانیم سه نسخه داشته که ممکن است دست برده باشند که در مقدمه ی کتاب هم ذکر شده که به هند برده شده و به دست مزدورانی از استعمار افتاده! و نخستین ترجمه از آن به دست انکتیل دوبرون انجام گرفته و نسخه را به فرانسه برد از هند! ن ل وسترگاد و مارتی هوگ آلمانی دیگر نسخه ها را در هند به دست آوردند!

   پاسخ پرنیان حامد:  شما به لغت تازیان توجه داشته باشید این لغت را در همه جا به اعراب ترجمه می کنند که درست نیست.  تازیان در متون پهلوی قبل از حمله اعراب به ایران مادها بوده اند،  که در کتاب اسناد لازم ارائه شده است و بر این وبلاگ کپی شده است و در پرسش پاسخ های قبلی به تفسیر شرح داده شده است.  اما در مورد تازیانی که در آخر بندهش آمده است شاید اعراب را نیز شامل شود اما کدام تازیان به کمک کدام تاریان دیگر به کجا حمله کرده اند و چند سال طول کشیده است سوالاتی است که باید بیشتر بررسی شود. همچنین شما در قسمت اول سوالتان به حضرت اسماعیل اشاره داشتید. حضرت اسماعیلی که پدرشان حضرت ابراهیم از کردستان ایران بوده است از دید بندهش از تازیان = مادها نتیجه می شود و از دید حقیقت ایرانی و از نژاد ماد بوده اند،  عربی درکار نیست! می دانید نژاد عرب در کجای جهان سکنی داشته است؟ نقشه را باز کنید انتهای شبه جزیره عربستان در عمان و یمن.  بنی اسماعیل از نژاد مادهای ایرانی (تازیان بندهش) اصلا نمی گذاشتند این اعراب به مکه برسند چه رسد به ایران!

   البته نویسنده زردشتی بندهش دل خوشی از حمله این گروه به ایران و دگرگونی مذهب در ایران نداشته است اما تصور می کنم با لغت تازیان به درستی نژادی که به ایران حمله کرده اند را مادهای ساکن مکه معرفی کرده است که با اسناد تاریخی و اسناد مذهبی مطابقت دارد و مجتهدین اسلامی این مدارک را تایید می کنند. گویا نژاد عرب به ایران حمله نکرده است.  من محقق تاریخ اسلام و حتی تاریخ ساسانی نیستم از شما تقاضا دارم برای اطلاع بیشتر و کشف حقیقت با محققین این دوره تاریخ و مجتهدین اسلامی کشورمان تماس حاصل فرمایید.

   نظر انوش راوید:  در مورد جاده ابریشم یا راه آبی ابریشم،  به کشور چین کنونی،  ساخته و پرداخته داستان نویس های قرن 20 است،  نه یک واقعیت تاریخی.  کشور چین دو هزار سال پیش تولید کننده ابریشم نبوده،  هیچ سند تاریخی در این باره وجود ندارد،  بلکه استان چین ایران تولید کننده ابریشم بوده است.  اما امروز با وجود آزمایش هایی متوجه شده اند،  که تعدادی از فراعنه مومیایی معتاد به کوکائین بوده اند.   پرسش:  چه کسی و چگونه می توانستند این کوکائین را تهیه نماید؟  وظیفه جوانان باهوش محقق ایرانی است،  که ثابت کنند ایرانیها در زمان سلسله هخامنشیان،  از راه دریا به پرو می رفتند و باز می گشتند،  و کوکائین را آورده بودند.

   مسلمانان صدر اسلام که به خورآسان ایران و پایتخت عاریه ای شاهنشاهی ساسانیان حمله کردند،  مردمان بخش های غربی ایران بودند،  آنها بدلیل تاریخی و جغرافیایی نمی توانستند به تمامی ایران کنونی وارد شوند.  مباشران هر دین با بزرگ و کوچک نمایی تاریخ،  ترفند های خاصی برای جلب توده ها داشته اند.  تاریخ استعمار انگلیس در ایران،  کلی استفاده از زرتشیان و پارسیان هندوستان را داشته است،  حتی بی بی سی در این مورد برنامه ای داشت،  که آنها چقدر به امپراتوری بریتانیا خدمت کرده اند،  البته این خدمت در مواردی دو طرفه بوده است،  که نیاز به تعلیل و تحلیل های مستقل دارد،  البته بنظر من به سود ایران بوده است.

   پرسش 1221:  چرا موزه ی بریتانیای صغیر از پس دادن گنجینه ی امودریا (شامل زیور الات طلایی از دوران هخامنش) به تاجیکستان تفره میره؟ منظور از سکه های عرب-ساسانی و ساسانی- سلوکی چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تصور نمی کنید اگر موزه های اروپا گنجینه های کشور هایی که دزدیده اند پس بدهند،  این موزه ها خالی می شود؟  آنوقت فقط دو مجسمه از سلت های دراز گوش که کل پیشینه و تاریخ باستان اروپا را تشکیل می دهد در این موزه ها باقی می ماند.  گنجینه آمودریا که هیچ اموال یونان را هم پس نمی دهد،  تازه ما هم باید منشور کوروش را با کلی منت قرض بگیریم!

      لابد اصطلاحات عرب- ساسانی و ساسانی – سلوکی هم چیزی شبیه به هند و اروپا و هند و یونانی است که ایران ان به زودی فاکتور گرفته می شود،  و به زودی شاهد عرب – هندی و هندی – یونانی خواهیم بود.  از من به شما نصیحت: هند و اروپا در کتاب تفسیر شد بخوانید،  و هند و یونان هم بر همین وبلاگ بود آن را هم بخوانید و بخندید،  و این اصطلاحات بامزه  و بی منطقی که با آن سر و ته جهان و سر و ته سلسله ها و نژادها را برای خودشان به هم دوخته اند را فراموش کنید .

   پرسش 1222:  یعنی مجسمه ی الکساندروس در ترکیه مجسمه میثره است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  آفرین به شما تصور نمی کردم بتوانید کله مجسمه را به این راحتی تشخیص بدهید،  آفرین،  قضاوت را به عهده خودتان گذاشتم.  من اسناد را کنار هم گذاشتم شما بگویید کدام است؟

      تنها به جا می دانم مسئله ای را به شما خاطر نشان کنم:  مجسمه شخصی در اروپا و در حال کشتن گاو در معابد میترایی پیدا شده است،  که به آن مهر (میثره, میترا) می گویند،  این فرد در اروپا سکه دارد که به سکه میثره مشهور است.  آنچه اسناد نشان می دهد, این است که این فرد سازنده معابد میترایی و فاتح اروپا و اسکندر تاریخ ایران است،  که چون نام او میتری دات (مهرداد) = قانون میترایی بوده است،  این مجسمه ها و سکه ها به میترا (مهر, میثره) شهرت پیدا کرده اند.

   پرسش 1223:  در کتیبه رباطک ننوشته خط یونانی خطی آریایی است, نوشته کتبیه ای به خط یونانی و زبان آریایی. چرا کانیشکا باید یونانی بنویسد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا این سوال را از خودشان نمی پرسید!؟  مگر متوجه استدلال شان نیستید؟ می گویند چون یونانی ها فاتح افغانستان بودند،  افغانی ها تا زمان حمله مغول به ایران به خط یونانی می نوشتند!  این مزخرفاتی است که در مورد ای خانم از ویکی پدیا برای من کپی کردند،  که تفسیر کنم!  به پرسش و پاسخ 21 مراجعه نمایید.  حال اگر صدهزار بار اینجا بنویسم :

      فنقیها 1300 ق.م،  خطی اختراع کردند که مادر خط  های آرامی , سریانی, یون انی, فارسی و عربی شد.  یونی آن در 1100 ق. م،  این خط را از فنقی ها گرفتند.  کهن ترین سند یونی مربوط به 800 ق.م است،  که از راست به چپ نوشته شده است.  این خط یونانی نیست این خط فنقی است،  و صدها قوم برای نوشتن از این خط استفاده می کردند،  که یکی از آنها یونی ها بودند،  دیدن این خط در جایی سند بر حضور یونی ها در این مکان نیست!  باز بر می دارند برای من سند ارسال می کنند،  که خط یونانی (در اصل فنقی) را در افغانستان دیدیم،  پس الکساندر فاتح هند است !

   پرسش 1224:  گویی اشتباهی کرده ام.  جزیره اندروس در جنوب شرقی جزایر دریای اژه است  .andros هم هست که ربطی با  anderos  ندارد. امید وارم سالی خجسته و پرکار همچون سال ها پیشتان داشته باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  هیچ ایرادی ندارد همه ما اشتباه می کنیم،  از تذکر شما نهایت سپاس را داریم.  آقای راوید از شما تقاضا دارم محبت بفرمایید،  در سوال پیشین ایشان غرب یونان را به شرق یونان تصحیح بفرمایید و یا این قسمت را همینگونه بر وبلاگ باز کنید،  که رفع هر گونه سوء تفاهمی بر ایشان باشد.

   پرسش 1225:  آیا "مگاس" معنی مغ میدهد،  و چرا بیشتر به معنی "بزرگ" ترجمه شده؟  آیا سکه های 2زبانه ی یافت شده ی از اکراتید (یونانی و پالی) نشانی از پیشروی به هند است؟ (دِمِتریوس که قادر نبود بر تمامی سرزمین ‌هایی که تصرف کرده بود فرمانروایی کند، متصرفاتش را در دره کابل و منطقۀ قندهار (شامل شهر هایی چون دِمِتریاپولیس) و اَلِکساندروپولیس، که احتمالا قندهار امروزی باشد) به برادرش آنتیماخوس یکم داد. انتیماخوس در حدود ۱۷۱ پیش از میلاد در طی یک کودتا بدست فرمانروایی ستمگر بنام اوکراتید سرنگون شد. اوکراتید پس از رسیدن به تاج و تخت، خود را، آنطور که بر روی سکه‌هایش نوشته شده، مِگاس Megas؛ "بزرگ" خواند. سکه‌های اوکراتید یکی از بزرگترین سکه‌های ضرب‌شده در عصر باستان هستند. اوکراتید که به باختر کفایت نمی‌کرد، به‌ سوی خاور و به هند لشکر کشید و برای کسب قدرتی در قلمرو دولت یونانیِ هند با این فرمانروایان یونانیِ هند درگیر شد:  آپولودوتوس یکم، آنتیماخوس دوم و مِناندِر یکم.  پیشروی‌های اوکراتید در هند بر روی سکه‌ های بیشمار دوزبانه (حک شده به یونانی و پالی) دیده می‌شود. این قتل جنگ‌های داخلی را دامن زد، که به تضعیف فرمانروایی یونانیانِ باختر منجر شد. بازماندگان اوکراتید - اوکراتید دوم و لیوکلِس یکم آخرین پادشاهان یونانیِ باختر بودند که نتوانستند از پیشرفت قبایل یوئه‌ژی از سوی شمال جلوگیری کنند.

   پاسخ پرنیان حامد: Magnus    ــ  در ترجمه های اروپایی تبدیل به der gross  آلمانی و the great  انگلیسی شده است،  و این لغت همان مگان یا مغان فارسی+ us  پسوند آشوری است.  مغ ان = بغ ان است،  که ما متاسفانه به جای استفاده لغت پارسی آن از ترجمه دوباره لغت the great   = کبیر استفاده می کنیم.  انتیماخوس در حدود ۱۷۱ پیش از میلاد در طی یک کودتا بدست فرمانروایی ستمگر بنام اوکراتید سرنگون شد.  بدین ترتیب شما بر این باور هستید که تا حدود 171 پیش از میلاد یونانی ها در کابل و قندهار بوده اند!  و اکراتید (لابد یونانی!) وسط افغانستان در این سال ها خود را بغ بزرگ میترایی= Magnus  معرفی کرده است!  بسیار خوب فقط به من بگویید این حکومت اشکانی که می گویند از ارشک 211 ق.م،  تا بلاش سوم 191م،  پادشاهان کجای جهان بودند؟  اگر باختریش را بلخ افغانستان تصور می کنید،  بالاخره یکی از روی این تاریخ های بامزه به ما هم بگوید 211 ق.م،  به بعد اشکانیان حاکم افغانستان و ایران بودند یا یونانی ها؟

   به نوشته و استناد کلیه مورخین یونانی : Oxus  از کوه های قفقاز سرچشمه گرفته و به دریای کاسپیان میریزد. Oxus   نمی تواند آمودریا در افغانستان باشد،  رودی در شمال غربی ایران امروز است. اسکندریه بر روی Oxus آی خانم با نام ازبکی! (و نه یونانی!) نیست . به نوشته و استناد کلیه متون ایرانی و کتیبه های داریوش اول :

باختریش که به زبان  پارسی معنی غرب را نیز دارد،  بلخ امروزی در افغانستان نیست،  استانی از موصل تا آذربایجان بوده است . نوشته مورخین یونانی غلط نیست،  مفسرینی که برای رساندن الکساندر به هندوستان امروزی,  باختریش را بلخ افغانستان تعبیرکرده اند،  ابروی آنها را برده اند.

   پرسش 1226:  یا میشود در مورد سنگ نوشته ی هاتیگومفا توضیح دهید: (طبق سنگ ‌نوشتۀ هاتیگومفا Hathigumpha؛ "غار فیل")،  در اودایاگیری هند، که گفته می‌شود در حدود ۱۵۷ پیش از میلاد کنده‌ کاری شده، پادشاه یاوانائی (یونانی) بنام دِمِتریوس سپاهیانش را عازم شرق هند،  و احتمالا تا شهر راجاگریها کرد،  پیش از آنکه به ‌سوی غرب عقب ‌نشینی کند.  دِمِتریوس که در نبرد شکست نخورده بود،  پس از مرگش عنوان آنیکِتوس را بر روی سکه‌ های ضرب‌ شده توسط آگاتوکولِس، یکی از بازماندگان دولت یونانی هند خویش کسب کرد. دمتریوس در این پیشروی یونانیِ هند را در خاورترین کرانه‌ های دنیای هِلِنی تاسیس کرد، و در آن یونانیان برای دوصد سال آینده فرمانروایی کردند. (حضور یونانیانِ هند در شمال‌غرب هند، شمال پاکستان، و شرق افغانستان تا سقوط آخرین امیر نشینانِ کوچک توسط کوچ‌ نشینان سکائی در حدود ۲۰ پیش از میلاد دوام کرد).

   پاسخ پرنیان حامد:  پرسش قبلی را که آن هم از شما بود  با وجود تکرار  پاسخ گفتم . محبت بفرمایید پرسش 1159 و پاسخ آنرا در اینجا را مطالعه بفرمایید،  چنانچه سوال دیگری جز آنکه مطرح شده است دارید،  برای پاسخ گویی در خدمت شما هستم.

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 5

کنکاش 5

   پرسش 1145:  در مورد تمام این ها توضیح دهید و نپیچونید!! مخصوصا در مورد اشیای کشف شده در ای خانم که در ویکی پدیا هست.

   پاسخ پرنیان حامد:  به روی چشم همین الان توضیح می دهم چرا عصبانی می شوید!  تاریخ به اندازه کافی پیچ خورده دوست عزیز،  اگر با هم تبادلی به صورت پرسش و پاسخ می کنیم،  برای رسیدن به حقیقت است، و تکرار می کنم من هیچ اصراری ندارم بگویم حق با من است.  سند, مدرک, دلیل منطقی ارائه بدهید که ایراد و اما و اگر و شاید و تفسیر بعدی در آن نباشد, آنقدر نیک اندیش هستیم که بپذیریم.  آقای انوش راوید از شما تقاضا دارم متن بلند بالای این دوست عزیز را با بررسی های این جانب در قسمت های مختلف برروی وبلاگ باز بفرمایید.  نظر هر کس هر چه باشد برای من قابل احترام است.  و بر روی این وبلاگ تا به امروز با وجود لحن خشن بعضی از دوستان در طرح سوال (نمونه سوال این پرسش و سوال قبلی) هیچگاه به کسی توهین یا جسارتی از جانب من نشده است.  اما وقتی شما هزار بار از من می پرسید در مورد مجسمه, سکه, کاسه کوزه هایی که در افغانستان یافت شده توضیح دهید و من هزار بار می نویسم اشیای قابل جا به جایی مدرک و سند حکومت فردی بر محلی نیست، و باز برای بار هزار و یکم می گویید" مخصوصا در مورد اشیای کشف شده در ای خانم که در ویکی پدیا هست مجبور می شوم به شما خاطر نشان کنم که در تحقیقات آخری, من به این نتیجه رسیدم که این اشیا را بار الاغ کرده بودند و به افغانستان بردند و نه شتر! دوست عزیز اشیا را شاید در زمان اشکانیان از بین النهرین به این منطقه برده اند.  شما نمی توانید بگویید چون مجسمه ای شبیه ابوالهول در افغانستان یافت شده است پس مصری ها فاتح ایران و افغانستان بودند! این چه استدلالی است که دائما آن را تکرار می کنید؟

   فرمودید سکه ها گفتم سکه می دهید کالا میگیرید،  سکه در جهان پخش می شود علامت ضربخانه مهم است،  که بر روی سکه الکساندرها و سلوکیان علامت ضربخانه های مشهور لائودیسه, ریگا, .... که بر سر راه یونان تا افغانستان هستند نیست! علامتی با عنوان باختر موجود است که تا به امروز بلخ تصور شده لاجرم سلوکیان را به این سند فاتح افغانستان میدانستند.  اما متاسفانه با در نظر داشتن شواهد یونانی و ایرانی گویا باختریش, بلخ امروزی نیست. لاجرم فرضیه الکساندر فاتح افغانستان که به استناد علامت ضربخانه ی باختریش بر روی سکه های او بوده است مردود می باشد.

   فرمودید معبد لائودیسه گفتم معبد 100% سلوکی است و در فریاد رسای تاریخ بررسی شد.  فرمودید تختِ سنگین در ویکی پدیا به شما خاطر نشان کردم که راهرو هایی که در ویکی پدیا از آن سخن رفته معماری معابد میترایی است،  که صدها نمونه آن در اروپا دیده می شود. این بنا معبد میترایی است.  فرمودید  معبد خورهه ذکر شد که قصر اعیان اشکانی بوده است و نه معبد! همه در فریاد رسای تاریخ بررسی شد.

    حال می فرمایید ای خانم در افغانستان است

   متن ارسال شده توسط این دوست گرامی عینا در اینجا کپی  و بررسی خواهد شد از خوانندگان عزیز تقاضا دارم توجه داشته باشند در موقع ماخذ گیری از متون یونانی و مکتوبات جهان مجبور به کپی این مدارک همانگونه که هستند می باشم لاجرم توجه داشته باشید که  این اسناد در نامها و زمانها (266سال) با اسناد ایرانی تفاوت دارند

   متن ارسالی:  اسکندر مقدونی بر روی این سکۀ طلا (بدست‌آمده از گنجینۀ میرزکه در سال ۱۹۹۳ در ولایت پکتیا) یکی از تنها دو سکۀ موجود در دنیاست که در دوران زندگی اسکندر ضرب شده‌ است (سکۀ دیگر در آرامگاه زادگاهش در وِرگینا (شهری کوچک در شمال یونان) کشف شده بود). غارت و چپاول میرزکه در سال‌های ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳- که گنجینه‌ای عظیم مشتمل بر چهار تُن (۴۰۰۰ کیلوگرم) سکه و در حدود ۷۷۰ پوند (حدود ۳۵۰ کیلوگرم) اشیاء طلا و نقره بود - بقدری گسترده و جبران ‌ناپذیر بوده که به یک رویداد افسانوی می‌ماند! این سکۀ اسکندر را که در تصویر بالا می‌بینید، بسرعت سر از لندن در آورد، و فعلا در همین شهر در کلکسیون شخصی یک نفر جای گرفته است! [صاحب این سکه تنها رسامی از این سکه را اجازه داده تا از کاپی شدن آن جلوگیری شود]. آثار باستانی دیگر از میرزکه در موزیم میهو در جاپان (ژاپن) موجود است. بقیۀ این گنجینه در سطح دنیا پراکنده شده و به کلکسیونرها در اقصا نقاط دنیا فروخته شده‌است سنگ‌ نوشته‌ای دو زبانه (یونانی و آرامی) که در قندهار کشف شده، یکی از ۳۸ ستون فرمان‌ها و حکامی‌های صخره‌ای به فرمان آشوکای بزرگ است، حدود ۲۶۲ پیش از میلاد، موزیم ملی افغانستان در کابل. سکهٔ دیودوت یکم، بنیان‌گزار دولت مستقل یونانی باختر، قدمت سکه حدود ۲۴۵ پیش از میلاد، کتابخانه ملی فرانسه، بخش مدال‌ها (Cabinet des Médailles). گفتنی‌است که زمانی مجموعهٔ مشهور ۳۵۰۰۰ سکه‌ای (مشمول سکه‌های دورهٔ یونانیانِ باختر) در گنجینه‌های موزیم کابل موجود بوده که در طول سه دهه جنگ‌های داخلی بیشتر آن به غارت رفته و اکنون شمار اندکی از آن باقی مانده‌است.[۵۱]

  پاسخ پرنیان حامد:  1.  منظور شما از سکه اسکندر چیست؟ روی کدام یک از سکه های الکساندر لغت "ا س ک ن د ر "نوشته شده است؟ روی این سکه ها لغت الس آندروس (بدون تفسیر زبان یونانی مدرن) و تازه با این تفسیر لغت "ا ل ک س آ ن د ر و س" دیده می شود "ا ل ک س "را چگونه تبدیل به "اس ک" کرده اید؟

   برای بار هزارم پیدا شدن سکه فردی در مکانی دلیل بر حکومت آن شخص بر آن مکان نیست. استان باختر ایران به پارسی یعنی استان غربی ایران و به استناد کتیبه داریوش اول و کتاب بندهش و .... این استان بلخ امروزی نیست!

 پس از بابل خارج شدم و به ماد رسیدم فرورتیش که خود را پادشاه ماد نامیده بود با سپاه خود به شهر (کوندروش) کندروش = کندروس در ماد در آمد تا با من نبرد کند.

 - نبرد کندروس که در جلگه دامنه بیستون انجام شد برای داریوش اهمیت بسیار داشت و از این جهت  سخره های بیستون را که شاهد پیروزی او بود برای نقر نوشته های خود انتخاب کرد (ویلیام کالیکان).

  نسایه:  در میان مرو و باختریش است (اوستا)  داریوش شاه گوید: من مغ گئومات را در دژ سکا اوواتیش در ناحیه نسایه در ماد کشتم. ماد در شمال غربی ایران امروزی بوده است.

   مشیر الدویه در تاریخ ایران باستان (صفحه6-1695) که ترجمه ی از آثار یونانی آن است (و کلیه مورخین یونانی نیز در این قسمت از سفر الکساندر همین را نوشته اند), در باره رفتن الکساندر و سپاهش از بلخ به سوی سغد می نویسد:

   اسکندر و سپاهیانش از بلخ (باختریش ) به سوی سغدیان (سوگود) براه افتادند و به بیابان های بی آب و علف آن کشور در آمدند! با  آنکه شبها راه می پیمودند به زودی فریاد "العطش" از سپاه بر خواست. آنان فرسنگها راه می رفتند بی آنکه به رودی برسن؟! پرتو آفتاب به ریگهای روان می تابید! ..... سپاهیان اسکندر بردباریشان به سر آمد و نا امید شدند ....... باری پس از بردن رنج فراوان به کنار آموی (oxus) رسیدند!

   بفرمایید این بیابان بی آب  با ریگ های روان و .... کجاست؟ بلخ امروزی در شش کلیومتری شمال غربی مزار شریف و در70 کیلومتری جنوب آمودریا است و در  کنار رود بلخاب که درازای آن نزدیک به 350 کیلومتر است که پس از گذشتن از کنار بلخ به سوی شهر آقچه روان گشته و سپس به آمو دریا می ریزد! دره بلخاب آباد است و از بلخ تا کنار آمودریا آبادی زیاد است مانند دیوالی, خیرآباد و غرچینک! این سپاه الکساندر چگونه در کنار رود بلخاب که به سوی آمودریا می رفتند در صحرای بی آب و علف و شن زار و ریگ روان و کدام بیابان افغانستان سر در گم بودند؟ به استناد متون و اسناد خود یونانی ها هم باختریش, بلخ نیست! سوگود سغد نیست! oxus  آمو دریا نیست! در عوض در غرب ایران امروز در فاصله موصل تا هندیجان تا دلتان بخواهد بیابان و صحرای بی آب و علف و شنزار با ریگ روان موجود است.

   ادامه متن ارسالی:  (سکهٔ طلایی اوکراتید یکم (فرمانروایی: ۱۴۵-۱۷۱ ق. م.)، یکی از نشانه‌های ثروت بیشمار یونانی ‌باختری‌ها در دورۀ فرمانروایی وی در سرزمین باختر است، موزیم بریتانیا در لندن.)

آی‌خانم (نامی است اُزبکی، "ماه‌بانو"؛ احتمالا همان شهر باستانی اسکندریه بر روی آمودریا /Alexandria on the Oxus، و بعدها اوکراتیدیه / Eucratidia).

   پاسخ پرنیان حامد: به نوشته و استناد کلیه مورخین یونانی:

Oxus از کوهای قفقاز سرچشمه گرفته و به دریای کاسپیان میریزد.  Oxus نمی تواند آمودریا در افغانستان باشد رودی در شمال غربی ایران امروز است.  اسکندریه بر روی Oxus آی خانم با نام ازبکی! (و نه یونانی!) نیست. لاجرم باقی نوشته زیبای شما در مورد اسکندریه Alexandria on the Oxus در غرب ایران امروز می باشد و به آی خانم افغانستان ارتباطی ندارد! و هند آن نیز بالاجبار هندیجان است!

   ادامه متن ارسالی:  شاید یکی از بزرگترین شهرهای "هزار شهر باختر"، که ما تا امروز می‌شناسیم، آی‌خانم باشد، که در محل پیوندگاه رودهای آمو و کوکچه در نزدیکی مرز تاجیکستان، در شمال افغانستان، بنا شده‌است. در ابتدا ساحۀ یک دژ بنام اسکندریه بر روی آمودریا (Alexandria on the Oxus) در ۳۲۸-۳۲۹ پیش از میلاد توسط سپاهیان اسکندر مقدونی بنا شد، این ساحه بعدها مستعمره‌ای یونانی شد که در آنجا سربازان و بخشی از شمار زیاد همراهان اسکندر ماندند و مادامیکه اسکندر به لشکرکشی‌هایش در هند ادامه می‌داد، آنان در دشت‌های آسیای میانه دولتی یونانی بنیان گذاردند. در ۱۵۰ سال بعدی، این دژ بتدریج وسعت پیدا کرد تا اینکه ردیف بناهایی در امتداد سواحل جنوبی آمودریا در آن افزوده شد.  

   پاسخ پرنیان حامد: متاسفم دوست عزیز یونانی ها به این منطقه نرسیده اند!  محبت کنید در سخنان زیبایتان تکلیف ما را روشن کنید.  در مورد oxus  که به استناد مدارک یونانی در غرب ایران است و اسکندریه در کنار آن سخن بگوییم و یا در مورد آمودریایی که در شرق ایران امروزی است و بنای نزدیک آن ای خانم؟

   ادامه متن ارسالی:  نقشۀ ساختمانی آی‌خانم شامل یک قصر شاهی، گنج‌خانه، حوض‌های آب‌بازی (استخرها) و فواره‌ها، پیش‌دروازه (Propylaea؛ سازه‌هایی به‌صورت راهرویی ستوندار و سرپوشیده متشکل از ۱۱۸ سرستون کُرینتی (Corinthian) که به‌عنوان دروازهٔ آغازین برای ورود به مکان‌های مقدس در یونان باستان ساخته می‌شد

   پاسخ پرنیان حامد: می بخشید وسط کلام تان : سازه های راهرویی ستون دار متشکل از گویا هزار ستون با سر ستون در تخت جمشید که نام دروازه های مختلف نیز به آن نسبت داده شده است نیز برای ورود به مکان های مقدس یونانی در شیراز توسط الکساندر و سلوکیان ساخته شده است یا قدمت معماری این گونه بنا ها  در ایران چند صد سالی قبل از الکساندر  و سلوکیان با عنوان پرستشگاه مهر موجود بوده است؟ آی خانم به سبک معماری ایرانی تخت جمشیدی است که قرنها قبل از الکساندر و سلوکیان در ایران رواج داشته است.

   ادامه متن ارسالی:  یک کتابخانۀ شاهی، یک ورزشگاه (gymnasium) که وقف هراکلس (نام یونانی: Herakles؛ نام رومی: Hercules؛ نام قهرمان اسطوره‌ای یونان و روم باستان فرزند خدای زئوس و آلکمنه)،

   پاسخ پرنیان حامد: هرکول پسر خدای اسطوره ای میتولوژی را می فرمایید که جمیع ایزدان بین النهرین با نام مستعار یونانی در آن جمع می باشند؟ این مجموعه برای به رخ کشیدن به اروپاییان جمع شده است می خواهید آن را به  رخ من ایرانی بکشید, که می دانم هلیوس آن همان ایزدمهر و هرمس آن همان بوذاسپ و.... و هرکول آن ایزد بهرام (کرساسپ اوستا  که پری خنثی تی که به زبان یونانی تبدیل به xena شده است او را فریب داده است) قدمت ایلیاد هومر بیشتر است یا اوستا؟ سند بیشتر می خواهید:

   زیر یکی از مجسمه های شخصی که یونانیان تا به امروز او را هراکلس یونانی نامیده اند آمده است:

   در سال 4 ارشک بلاش شاه شاهان پسر مهرداد شاه در میشان علیه مهرداد شاه پسر پاکر شاه شاهان جنگید مهرداد شاه را از آنجا بیرون راند همه میشان را گرفت این پیکر ایزد بهرام را از میشان آورد به عنوان نظر به معبد تیریه (عراق) نهاد.

   هراکلس ترجمه یونی نام ایزد بهرام است. ورزشگاه آی خانم تقدیم به ایزد بهرام شده است. ارتباط آن با الکساندر چیست؟ میدانید به نوشته هومر نام جد زئوس perse بوده است. این قسمت ها را توجه ندارید!

   ادامه متن ارسالی:  انبارخانه‌هایی برای جای‌دادن طلاها و سنگ‌های قیمتی که از کوه‌های مجاور استخراج می‌کردند. اجناس نفیس که از طریق تجارت و غنایم جنگی بدست می آوردند، و همچنین گورستانی (necropolis) برای تدفین مُردگانشان. ردیف بناهای ساخته‌ شده در امتداد ساحل آمودریا از روی سبک یونانی آکروپولیس (Acropolis؛ به یونانی قدیم: بلندشهر یا دژشهر) و تئاتر بزرگ یونانی (بزرگترین نوع آن در مشرق‌زمین، حتی بزرگتر از همتای بابلی‌اش) بنا شده‌ بودند.

  پاسخ پرنیان حامد:  خلاصه ای از معماری ای خان افغانستان:  نقشه شهر بسیار خوب طرح ریزی شده و شهر به محله ها تقسیم شده است. یک بخش آن به منازل رهایشی اختصاص یافته و بخش دیگر آن برای ساختمان های اداری و قلعه مستحکم نظامی و مذهبی اختصاص یافته بود. جاده عمومی از دروازه بزرگ شمال شروع و تا دریای کوکچه در سمت دیگر شهر امتداد داشت. ( نمونه آن در قصر بابل).

   شهر بسیار زیبا و با مهارت ساخته شده است، سیستم آبرسانی و آبیاری آن شامل چند کانال میباشد. این سیستم آبیاری مطابق رسم و رواج آن زمان طرحریزی شده بود. ناگفته نباید گذاشت که این رسم در بلخ نیز وجود داشت، چنانکه یکی از شبکه های وسیع آبیاری زمان باستان به نام «هژده نهر» نیز در ولایت بلخ قرار داشت. در ساختمان عمارتها و امور مهندسی آن از شیوه های کار و ساختمان محلی به عمل آمده است. (به گفته هرودوت ایرانیان در سیستم آب رسانی مهارت داشتند! نه یونانی ها)

   در ساختن آن از خشتِ خام استفاده شده و در قسمتهای تهداب آن خشتِ پُخته به کار رفته است. در معماری از تخنیک معماری محلی که حتی امروز نیز در افغانستان معمول است استفاده به عمل آمده است.  بامهای آن هموار بوده که منظره غیر یونانی دارند. (به علت وجود سنگ آهک مرغوب در یونان, یونانیان سنگتراشان زبر دستی بودند که در کار آجر پزی و کاشی کاری و .... مهارتی نداشتند!)

   بامهای عمارتها توسط خشتهای کاشی فرش گردیده و در ساختن ستونها و درهای ورودی از سنگ چونه استفاده شده و چونهء مذکور از فاصلهء «پنجاه کیلومتری» جنوب غرب شهر به این جا انتقال یافته است. نقشه  قصر طوری طرح ریزی شده  که دارای حویلی وسیع بوده و «116» پایه و ستونهای آن تا اندازه ی تحت تأثیر شیوه ی محلی هخامنشیها می باشد.

   یکی از عمارتهای فوق العاده کشف شده، عبارت از ساختمان یک معبد میباشد.  این ساختمان از خشتهای خامِ مربع شکل ساخته شده که نشانه های معماری شرقی در آن  مشاهده می شود.  این عمارت دارای سه مجسمه بوده که اصلاً به شکل ایستاده ساخته شده اند.  اما مجسمه های مذکور به طور کامل به دست نیامده است تنها  برخی علایم و نشانه های قسمت تحتانی آن ها یافت گردیده است. در قسمت شمالی شهر یک مدرسه و یک ورزشگاه قرار دارد که در آن دانش آموزان هم زمان با فراگرفتن دروس تمرینهای ورزشی را نیز انجام میدادند، زیرا ایرانیان مخصوصا هخامنشی ها برای تربیت بدنی و روحی اهمیت یکسان قایل بودند.

   در قسمت تحتانی ورزشگاه فواره آب با دو شیردهن قرار دارد که به شکل جمجمه دولفین و جمجمه شیر ساخته شده است. جالب این است که بعد از گذشت هزاران سال آب هنوز هم از این شیردهنها در حال فوران میباشد.

 کشف شهر آی خانم از نگاه تاریخ هنر نیز حایز اهمیت میباشد. حکاکی و هیلکتراشی با کیفیت عالی در آن به چشم میخورد. بقایای سه مجسمه ی کشف شده در نوع خود بی مانند اند. یکی از مجسمه ها مجسمه مَرد ریشو میباشد که با دست راست خود عمامه خویش را محکم گرفته است. مجسمه  دیگر مجسمه یک ورزشکار است. مجسمه سومی شخصیست که کفش به پا دارد. این حکاکیها و آثار تاریخی از لحاظ محتوی و مضمون دارای علایم و نشانه های محلی  میباشند که بیانگر دوره ی آغازین در انکشاف کلتور «گندهارا» میباشد. کلتور گندهارا از هنر ایرانی و هندی تشکیل شده است.

   ساحه قلعه یا ارگ مشتمل بر تعداد زیادی سردابه ها میباشد که در آن ظروف گِلی و کاشی حریق شده به دست آمده است. کتیبه های که توسط رنگ نوشته شده و کتیبه ای که اسامی باشنده گان این شهر و کسانی که وفات یافته اند در آن درج میباشد، نیز به دست آمده است. کتیبه دیگر نیز موجود است که در آن نصایح سودمند به رشتهء تحریر درآمده است:

   «هرگاه شخصی در سنین طفولیت رسوم و عادتهای بهتر را کسب نموده، در سن جوانی بر احساسات غلبه حاصل نماید و در سن کهولت نصایح خوب و سودمند بدهد، بدون شک در هنگام مرگ هیچ گونه اظهار تأسف و ندامت نخواهد کرد.»

   کتیبه ها نشان می دهند که معمار اصلی این شهر «کتیاس» بوده است. قصه ها و افسانه های محلی در مورد این شهر بیشتر تخیلی و رومانتیک به نظر میرسد. در بعضی این افسانه ها گفته میشود که آی خانم یا مهبانو، دختر زیبارویی بود که سه شهزاده بلخ به دامِ عشق او افتاده بودند. هر کدام سعی می کردند تا او را به چنگ بیاورند، تا این که روزی از روزها یکی از این شهزاده گان او را گرفت و با کشتی که توسط شیرها کشانیده میشد از دریای آمو عبور کرد. این شهزاده بالاخر به  این محل رسید و این شهر ساخته شد.

   نظریه یی که تا اندازه ی به واقعیت قرین میباشد این است که نام آی خانم از  "اناهیتا"، الهه ایران باستان مشتق گردیده است.

   باستانشناسان علایم آتش سوزی شدیدی را یافتند که شاید در اثر حمله های چادرنشینان آسیای میانه و به احتمال قوی توسط «کوشانیها» صورت گرفته باشد.

   ادامه متن ارسالی:  (سرستون کُرینتی یکی از چندین سرستون‌هاییست که در آی‌خانم (احتمالا همان شهر باستانی اسکندریه بر روی آمودریا و بعدها اوکراتیدیه یافت شده‌اند، سدۀ دوم ق م.)

   پاسخ پرنیان حامد:  این  ستون مشابه  ستون غنچه گل نیلوفر و گاو مهری در تخت جمشید و نمونه دیگر آن در برازجان ایران می باشد.

  ادامه پرسش:  سکهٔ چهار دراخمی یونانی ‌باختری که اوتیدِموس فرمانروایی: ح.۲۰۰-ح.۲۳۰ ق. م،   تندیس یک زن، آی‌خانم، سدۀ دوم ق. م.، موزیم ملی افغانستان در کابل.

   پاسخ پرنیان حامد:  گویا در ایران و افغانستان زن موجود نبوده است؟

   ادامه پرسش:  سکهٔ چهار دراخمی یونانی‌باختری که دِمِتریوس یکم فرمانروایی: ۱۸۰-۲۰۰ ق. م. را نشان می‌دهد.  لوحه‌ای که در آن کوبله توسط دو شیر کشیده می‌شود، آی‌خانم، سده دوم پیش از میلاد.

   پاسخ پرنیان حامد: سندی برای تایید افسانه محلی که برای این قصر می گویند! 

   ادامه پرسش:  نگارهٔ گُندُفَر روی سکه‌ای بجای‌مانده از دوران وی در سرزمین باستانی گندهارا، افغانستان مزیم ملی افغانستان در کابل.  سکۀ طلایی کانیشکا یکم (Kanishka I)، شاهنشاه مقتدر کوشانی.  روی سکه:  تصویر ایستادۀ شاهنشاه با پوشک کوشانی: بالاپوش (پالتو) سنگینی بر تن، بوت‌های (چکمه‌ها) بلند به پا، و شلوار بلند و پُرچین بر جانش. پیش رویش میز کوچک قربانی است و به دست چپش نیزۀ طویلی گرفته و از شانه‌هایش شعله‌های آتش ساطع می‌شوند. نوشتۀ روی سکه به زبان باختری و خط یونانی (با اضافه شدن حرف کوشانی Ϸ «ش»): ϷΑΟΝΑΝΟϷΑΟ ΚΑΝΗϷΚΙ ΚΟϷΑΝO؛ تلفظ: «Shaonanoshao Kanishki Koshano» : «شاهنشاه، کانیشکایِ کوشانی» پشت سکه: تصویر بودای ایستاده به سبک هِلِنی، که با دست راستش ژِستی نمادین از نشان اطمینان و امنیت (اَبهایا مودرا) را شکل داده، و با دست چپش چین ردایش را گرفته‌است.نوشتۀ پشت سکه به خط یونانی: BODDO «بودا». در سمت راست نشان کانیشکا (tamgha) ترسیم شده ‌است. موزیم بریتانیا

   پاسخ پرنیان حامد:  به نوشته ماخذ های اروپایی هر کدام که دوست دارید اینجا  لغتنامه معتبر جهان برایتان کپی می کنم (enzyklopaedie lexicon 2000) جلد دوم چاپ 1971 صفحه 684:

  " در شهر هایی که اسکندر در باختر ساخت بیشتر یونانی جا داد. نخستین ساتراپ بنام باختر یکی از بزرگان جزیره قبرس بود در این زمان در باختر کشور یونانی تمام عیاری درست شد که سده ها پایدار ماند تا آنجا که خط یونانی تا سده نهم میلادی در آنجا به جا ماند ! ( بدین ترتیب تقریبا  تا زمان حمله مغول به ایران! در افغانستان به زبان یونانی می نوشتند!) پیرامون سال 130 ق.م سکاهای هندو ژرمنی غیر ایرانی (شگفتا! اول که هندو های هندیجان شدند مردم آریابهارات (نام هند امروزی در آن زمان) بعد هم که ژرمان ها یکی از قبایل پارس (کرمان ها) شدند آلمانی! سپس از هند امروزی تا آلمان امروزی کشور ایران به کلی از آن حذف شده و سکاهای هندی- آلمانی غیر ایرانی نتیجه شده است عالیه جدی بفرمایید 130ق.م سکاهای فرقه ی آلمانی بودند یا فرقه هندی که به باختریش یورش بردند! این است آنچه ماخذ تاریخ ایران کردید! محل زندگی سکاها که به نوشته هرودوت در کنار دریای سیاه بوده, این که نه هند است و نه آلمان و نه افغانستان! حداقل پایبد نوشته اصلی مورخین یونانی بمانید Oxus آمودریا نیست! محل زندگی سکاها در جنوب دریای سیاه بوده است! باختریش (باختر) با این اسناد یونانی چگونه می تواند بلخ در افغانستان امروزی باشد؟)  که چوپانانی جنگجو بودند به باختر یورش بردند. فشار سکاها, یونانی ها را به سوی هندوکش! (هندوکش : در شهر فریدون) و استانهای جنوبی پس راند. کوشانیان که از روی زبانشان مردمی هند و ژرمنی بودند در سال 50 ق.م واپسین پادشاه یونانی باختر را در هندوکش در هم کوبیده پادشاه کوشان kanishka   150 ق.م تا اواخر قرن اول میلادی ....  به نام خداوند جان و خرد: سکه پادشاه سکایی از حوالی دریای سیاه که یونانی ها را از هندوکش در فریدون شهر بیرون ریخته چه ارتباطی به افغانستان دارد؟ ببخشید اشکانیان از ارشک 211 ق.م تا بلاش سوم 191م از تاریخ فاکتور گرفته شدند! یا کره ی ماه بودند! که پادشاه کوشانی از دریای سیاه آمده رفته افغانستان یونانی ها! را از افغانستان بیرون کرده باشد. یونانی ها تا زمان فرهاد دوم 128-138 ق.م در افغانستان بودند! پس تیرداد و ارشک و مهرداد اول و ....از 211 ق.م تا 150 ق.م پادشاهان کجا بودند؟  به خدا خرد هم خوب چیزی است!

   ادامه متن ارسالی:  (تندیس آفرودیت، بدست‌آمده از اتاق ۱۳ در بگرام، سدۀ نخست میلادی، گچ، موزیم ملی افغانستان در کابل.)

   پاسخ پرنیان حامد:  نه این مجسمه شباهتی به افرودیت دارد نه آن یکی هرمس بود. حال که ثابت شد آن یکی تندیس هرمس نیست مجسمه بعدی را برداشتید می گویید افرودیت است! خیر افرودیت نیست خود آی خانم است.

   ادامه متن ارسالی:  منطقۀ گندهارا قلب شاهنشاهی کوشان و زادبوم یک جامعۀ چندقومی و مدارا با گوناگونی‌های مذهبی بود. موقعیت مطلوب استراتژیک (سوق‌الجیشی) گندهارا و دسترسی مستقیم آن به راه‌های تجاری زمینی جاده ابریشم و پیوند آن با بنادر در دریای عرب، این منطقه را در طول تاریخ طولانی آن آماج لشکرگشایی‌های متعدد چون هخامنشیان، اسکندر مقدونی (۳۲۵/۲۴-۳۲۷/۲۶ ق.م.)، مائوریاهای هند، سلوکیان، شاهان یونانی باختری و بازماندگان هندو یونانی آنان (سده‌های سوم تا دوم ق.م.)، سکاها و اشکانیان (سده‌های دوم تا یکم ق.م.) ساخت. ادغام نژادها، باورها و مهارت‌هایی که در غرب و شرق رشد یافته بودند، فرهنگی دستچین و التقاطی پدید آورد که بطور روشن در هنرهای تصویری دورۀ کوشانی دیده می‌شود. درون‌ مایه‌های (تِم‌ها) برگرفته از اساطیر یونانی و رومی با نمادها و ظرافت‌های بودایی درآمیخته و نخستین ترسیم بودا در شکل یک انسان و ابتدایی‌ترین نگاره‌های شخصیت‌های مهم بودایی چون بوداسف (Bodhisattva) را در عصر کوشانیان خلق کرد.

  پاسخ پرنیان حامد: شخصی با نام بزسپ (بوذاسپ) که در ایام تهمورث بیرون آمد و دین صابیان آورد. خوارزمی صاحب مفاتیح العلوم گوید:

   کلدانیان آنان اند که صابیان و حرانیان نامیده می شوند و بقایای ایشان در حران و عراق هستند و پیغمبر خود بوذاسپ را می دانند که در هند ظهور کرد و برخی از ایشان می گویند که هرمس بوده است.  کیانیها که پادشاه بابل بودند و اهل بابل ایشان را کلدانیان می گویند.

   هرمس نام شخصی در شجره نامه رومیان پسران گرگ (خاندان گشواد ایرانی و حاکمان بابل) می باشد.

  بوذاسپ در هند که کشور هندوستان (اریابهارات) امروزی نیست ظهور کرده است و مردمان را دبیری فارسی آموخته است از زمان او مردم آفتاب پرستیدند و زنار بسته اند (مذهب میترایی) پسوند نام او اسپ است که این پسوند در نامهای ایرانی قدیم دیده می شود. این پیامبر هیچ ارتباطی با بودای (شاهزاده سیزارتا) هندوستان امروزی که هزاره ای پس از او به دنیا آمده است ندارد! جمشید هم اگر  به هند فرار کرده است از کردستان امروزی به شیراز رفته است و فریدون از تخمه او از تخت جمشید به اسپهان (کرمانشاه) بازگشته است. 

   صابیان همان کلدانیان هستند و کلدانیان همان کیانیان یعنی مادهای بوذاسپ مذهب (میترایی) که پادشاهان ایران شهر, اکباتان, بابل و... بودند.

   ادامه متن ارسالی:  گنجینۀ بگرام: در شصت کیلومتری شمال‌غرب کابل، در نزدیکی شهر امروزی چاریکار، در محل پیوندگاه غوربند و دره پنجشیر، پایتخت تابستانی شاهنشاهی کوشانیان بنا شد، در جایی بنام کاپیسا (که بعدها بگرام نام گرفت، و نباید با پایگاه هوایی بگرام امروزی اشتباه شود.).  بگرام که در یک نقطۀ گذرگاه کلیدی در امتداد جاده ابریشم بین کابل و بامیان واقع بود، زمانی توسط کوروش بزرگ، شاهنشاه هخامنشی ویران شد، و بعد از مدت کوتاهی توسط جانشینش داریوش بزرگ ترمیم شد، و بعدها توسط اسکندر مقدونی از نو بنا شده و در آن دژی برپاشد و بنام اسکندریه قفقاز (Alexandria of the Caucasus) مسمی گردید و این شهر را به یک پایگاه دفاعی برای یونانیان باختر تبدیل کرد.

پاسخ پرنیان حامد: خدا را شکر که برای رساندن الکساندر به هندوستان امروزی کوههای قفقاز را نیز کندید و به بلخ در افغانستان بردید! حداقل خودتان قبل از اینکه چنین نوشته ای را به عنوان سند به ما ارائه بدهید نقشه ی جغرافی باز کنید ببینید کوههای قفقاز در ارمنستان در چاله ی شمال غربی ایران که به دریای کاسپیان ختم می شود چگونه ممکن است از وسط افغانستان سر در بیاورد؟ اسکندریه قفقاز در ارمنستان است به افغانستان چه ربطی دارد؟

   ادامه متن ارسالی:  در اطراف جادۀ اصلی در بگرام، که توسط دیوار خشتی (آجری) بلند با برج و باروهایی در چهار گوشۀ آن مستحکم شده بود، و قصر تابستانی کوشانی واقع در این شهر کارگاه‌ها و دکان‌هایی واقع بودند. عاج‌های نفیس از هند، جعبه‌های لاکی (lacquer) از چین، ظروف شیشه‌‌ای و بُرُنزی از مصر و روم، برجسته‌ کاری‌های گچی تزئینی و دیگر اشیاء از جاده ابریشم نمایش و داد و ستد می‌شدند و احتمالا در صورت ‌کالاها نگهداری می‌شدند تا از روی آنها کاپی‌ برداری شود. علیرغم افتادن کاپیسا (بگرام) بدست ساسانیان در حدود سال ۲۴۱ میلادی، دو انبار خانه مملو از کالاهای جاده ابریشم، که برای جلوگیری از شناسایی آنها مُهر و موم شده بودند، تا مدت قریب به هفده قرن در داخل قصر در امان مانده بودند تا اینکه در سال‌های دهۀ ۱۹۳۰ میلادی توسط باستان‌ شناسان فرانسوی کشف شدند. هر یک از این آثار نفیس "گنجینۀ بگرام" گواهی است بر رونق بازرگانی در عصر کوشانی و احتمال وجود بازارهای مشابه در امتداد جاده ابریشم در سرتاسر جهان متمدن آن دوران. این کشفیات شیفتگی ما را با دست‌ ساخت‌های ماهرانه و شهروندی بسیار فرهیخته و با فرهنگ در عصر کوشانیان تجدید می‌کند.

 (جنیوس (Genius) حامل دستۀ گُل، بدست‌آمده از نیایشگاه تپه‌ کلان در پایگاه باستان‌ شناسی هَده در ولایت ننگرهار، سده‌های چهارم و پنجم میلادی، موزیم گیمه در پاریس.)

   پاسخ پرنیان حامد: اول آنکه دیوار خشتی از هنر ایران است و به یونان ارتباطی ندارد. دوم آنکه خودتان فرمودید جاده ابریشم محل تجارت و داد و ستد بوده لاجرم این مناطق پر از سکه های خارجی و اشیایی است که از دوردست به این منطقه می آوردند سوم آنکه جنیوس سده 4-5 میلادی به الکساندر یونانی چه ارتباطی دارد؟

   ادامه متن ارسالی:  مجموعه معابد بودایی در هَده: هده که یک پایگاه (ساحۀ) باستان‌شناسی یونانی-بودایی واقع در سرزمین باستانی گندهارا، در شش مایلی (ده کیلومتری) جنوب شهر جلال‌آباد در شرق افغانستان است، یکی از بزرگترین معابد و مجموعه زیارتگاه‌های بودایی در جهان، طی سده‌های نخست تا سوم میلادی بوده‌است. هده با موقعیت کلیدیش در مسیر دو هزار مایلی سفر زائران و مبلغان بودایی از هند به چین، مرکزی فعال برای ترجمه و تکثیر (نسخه‌برداری) نوشته‌های بودایی و همچنین هنر تندیس‌گری شمرده می‌شد. بیش از ۲۳٫۰۰۰ پیکره‌های یونانی- بودایی ساخته شده از خاک رُس و گچ، تزئینات معماری و سردیس‌ها و تندیس‌هایی که مردان، زنان، کودکان، دیوهای گوناگون، سالخوردگان، با حالات و پوشاک قابل تصور، از هر طبقه و مقامی، از هر گونه چهره‌ای از هر گوشۀ دنیا را نشان می‌داد - حتی چهره‌های بیشتر از آنچه که برای باز آفرینی تمام یک شهر بودایی ضرورت باشد - در سلسله کاوش‌های باستان‌شناسی و هِلِنی در هده بین دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۷۰ کشف شد. پیکره‌های بدست‌آمده از هده، عناصری از فرهنگ بودایی (یونانی) را در سبکی کامل و بی‌نظیر قابل شناسایی از هِلِنی تلفیق (باهم‌درآمیختن) می‌کنند. اگرچه به‌عقیدۀ کارشناسان خود سبک متعلق به هِلِنی واپسین (متاخر) در سده‌های دوم و اول پیش از میلاد است، اما پیکره‌های بدست‌آمده از هده احتمالا متعلق به سدۀ اول پس از میلاد و پس از آن هستند. با توجه به تاریخ کهن، کیفیت عالی، ظرافت کار، گوناگونی و کیفیت حیرت‌انگیز پیکره‌ها، هده می‌بایست یک "شهر کارخانه‌ای" بوده باشد که در آن هنرمندان یونانی و کارآموزان آنها، مجموعه معابد بودایی در هَده: هده که یک پایگاه (ساحۀ) باستان‌شناسی یونانی- بودایی واقع در سرزمین باستانی گندهارا، در شش مایلی (ده کیلومتری) جنوب شهر جلال‌آباد در شرق افغانستان است، یکی از بزرگترین معابد و مجموعه زیارتگاه‌های بودایی در جهان، طی سده‌های نخست تا سوم میلادی بوده‌است. هده با موقعیت کلیدیش در مسیر دو هزار مایلی سفر زائران و مبلغان بودایی از هند به چین، مرکزی فعال برای ترجمه و تکثیر (نسخه‌برداری) نوشته‌های بودایی و همچنین هنر تندیس‌گری شمرده می‌شد. بیش از ۲۳٫۰۰۰ پیکره‌های یونانی- بودایی ساخته ‌شده از خاک رُس و گچ، تزئینات معماری و سردیس‌ها و تندیس‌هایی که مردان، زنان، کودکان، ...  آیا این آثار کشف شده پس هستند؟؟

  پاسخ پرنیان حامد:  این قسمت کامل به دست ما نرسیده است و قسمت آبی دوباره تکرار شده است در هر صورت توضیحی از معابد بودایی در افغانستان به چشم می خورد که بی مورد لغت یونانی در داخل گیومه به آن اضافه شده است و سپس لغت هلنی نیز در جایی از آن دیده می شود. به درستی متوجه نمی شوم یونانی بودایی بوده یا هندی هلنی؟ یا هند و یونان بودایی هلنی بودند. راحت تر نیست بگویید پس از جنگ تروی، بودا از هلن خواستگاری کرد و با او ازدواج کرد چه ایرادی دارد شما که کوه قفقاز را به این آسانی کندید بردید آنطرف! سه چهار تا از آن ایزدان به عاریه گرفته شده ی یونانی را نیز که نامهای عجیبی دارند به عنوان ساقدوش معرفی کنید که عوام تصور کنند از موضوعی سخن می گویید که در حد فهم و بررسی آنان نمی باشد و هلیوس یونانی را فراموش نکنید. چون این معابد در اصل بودایی- میترایی هستند. و نشانه های آیین مهری در آن به وضوح به چشم می خورند و حال که آن را به هلنی تفسیر کردید نام یونانی شده بغ مهر = هلیوس یادتان نرود.!

   این اثار کشف شده هستند هیچکس هم منکر آنها نیست. سکه مجسمه کاسه کوزه را کاروان های تجاری جاده ابریشم برایشان برده اند. دیوارها, قصر ها و معابد و .... را هم حکومت اشکانیان و مهاجران مزدا آیین برایشان ساختند. اسکندریه قفقاز و اسکندریه oxus  نیز در ارمنستان امروزی می باشند و به افغانستان هیچ ارتباطی ندارند.

   ادامه پرسش:  (تصویر یونانی- رومی از یک گلادیاتور بر روی ظرف شیشه‌ای، پایگاه باستان‌شناسی بگرام در ولایت پروان، سده نخست میلادی، موزیم ملی افغانستان در کابل.)

   پاسخ پرنیان حامد: کاسه و کوزه ی که لغت یونانی آن بی مورد و روم آن نیز رومیه مدائن و سرداران اشکانی هستند. 

   ادامه پرسش:  (لوحۀ تزئینی بزرگی با چند زن در زیر مدخل آن، پایگاه باستان‌شناسی بگرام در ولایت پروان، سده نخست میلادی، موزیم ملی افغانستان در کابل)

   پاسخ پرنیان حامد: جدی بر این باور هستید که در عهد باستان جز در کشور یونان جای دیگری زن نبوده است، که این لوح را یونانی تشخیص می دهید؟

   ادامه پرسش:  پایتخت تابستانی کوشانیان در کاپیسا (بگرام امروزی، شمال کابل)، همچنین یک مرکز تجاری بوده، که باستان ‌شناسان در سال ۱۹۳۷ یکی از چشمگیرترین یافته‌های باستان‌شناسی را در آن بدست آوردند.

   پاسخ پرنیان حامد:  که البته همانگونه که بررسی شد  با یونان ارتباطی ندارد.

   ادامه پرسش:  (سنگ‌نوشتۀ رباطک به زبان باختری و خط یونانی، از دوران کانیشکا، امپراتور مقتدر کوشانی، در این سنگ نوشته زبان بکار رفته در آن بنام «زبان آریایی» (ariao) یاد شده[۵۳]، پایگاه باستان‌شناسی سُرخ‌کوتَل در ولایت بغلان، سدهٔ دوم میلادی، موزیم ملی افغانستان در کابل.)

   پاسخ پرنیان حامد: خط یونانی خود عاریه گرفته شده ای از خط فنقی است، لاجرم سنگ نوشته ای به زبان آریایی و خط فنقی به یونان چه ارتباطی دارد؟

   ادامه پرسش:  (چند چهره‌نگاری (Portrait)، بدست‌آمده از نیانشگاه تپه‌کلان، پایگاه باستان‌شناسی هَده در ولایت ننگرهار، سدۀ سوم میلادی،)

   پاسخ پرنیان حامد: شاید تصویر چهره ی الکساندر یونانی است که سده سوم بعد از میلاد خود شخصا با عنوان سوژه ی این چهره نگاری حضور داشته است 300 بعد از میلاد چه ارتیاطی به الکساندر یونانی دارد؟

   ادامه پرسش:  (صلح و فراوانی در دوران کوشانیان هنرمندان را قادر ساخت تا در مجموعه معابد بودایی همچون هده (جنوب جلال‌آباد)، با بهره‌گیری از هنر بومی گندهارا، نمونه‌هایی بی‌نظیر و فراموش‌نشدنی از تندیس‌گری را خلق کنند که هنر بودایی تا بحال ارائه کرده، ترسیم بوداسف (Bodhisattva) و چَندِکا، سدۀ پنجم میلادی موزیم گیمه در پاریس.)

  پاسخ پرنیان حامد:  تندیس گری 500 بعد از میلاد و ترسیم بوداسپ چه ارتباطی به یونان و الکساندر دارد؟

   با سپاس از شما برای ارسال این اسناد چنانچه به علت غیر منطقی بودن متن فوق جسارتی در لحن پاسخگو مشاهده شده است به بزرگواری خود بخشیده و شخصا به نویسنگان ویکی پدیا برای نوشتن جملاتی چون کوههای قفقاز در افغانستان و oxus = آمو دریا اعتراض بفرمایید . موفق باشید.

   پرسش 1146:  فیلیپ اصلا شاه بوده؟  نسبت هایی که به خانواده ی سلطنتی الکساندر میدن درسته؟ ایا او یکی از مشهور ترین اعضای سلسله ی ارگیاد و یکی از امپراطور های تاریخ باستان بود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ایلوس پدر اسکندر پادشاه بابل بوده است و نسبت او به کی کاووس و سیاوخش پادشاهان کیانی می رسد.  ارجاسپ (خزراسپ) پدر کهرم پادشاه بوده است و نسبت او به تور و افراسیاب (نماد پادشاهان آشوری) می رسد.

   پرسش 1147 :  در کتاب مجمل التواریخ امده : (دارای بن داراب پسر داراب بود, جزین روایت نیست و ان است که سکندر رومی بر وی خروج کرد و او را پسری بود نام او اشک , و هر چه از اشکانیان نسب نویسند, فرزندان این اشک بوده اند, و ملوک الطوایف ایشان را بزرگ داشتندی....) و در جای دیگر آمده: (صفت اشکانیان و نسب ایشان به روایت بهرام موبد شاپور: اشک بن دارا بن داراب -اشک بن اشکان -شاپور بن ادران بن اشک -بهرام بن شاپور -بلاش بن بهرام - هرمز بن بلاش -نرسه بن بلاش -فیروز بن هرمز -بلاش بن فیروز -خسرو بن ولادان بلاشان -اردوان بن بلاشان (-اردوان بزرگ بن اشکانان   -خسرو بن اشکانان -به افرید بن اشکانان -بلاش بن اشکانان نرسی بن اشکانان -اردوان کوچک افدم( اخرین) .)) این نسب نامه را تایید میکنید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر آنچه به رنگ قرمز است خود شجره نامه اردوان بلاشان اشکنان است،  که هم زمان با شاهان قبلی می شود.

   پرسش 1148 :  ولی در همین کتاب در مورد اسکندر ارومی نوشته: (بختیانوس ملک مصر حاذ بود چون از پادشاهی بیفتاد, بزمین یونان رفت متنکر, و حیلت ها کرد, تا خود را به دختر فیلقوس رسانید به جادویی, نام وی المفید (المپیاد) و از وی سکندر بزاد. و چند روایت نا معقول دیگر گویند. در مادر او که دختر فیلقوس بود شک نیست و اندر تاریخ ........) اینجا چرا اسکندر را یونانی میخواند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا تا لغت یونان را می بینید می ترسید؟ کجا نوشته یونانی بود؟ نوشته به زمین یونان برفت! هزار بار توی همین تاریخ ها نوشته در زمان طوطانس آشوری مردم ایلیوس اسیر یونی ان شدند، یعنی آشوری های یونی نژاد بابل را فتح کردند و سالها بعد فیلقوس (ایلیوس) پدر اسکندر با حمله به آنان مردم ایلیوس (بابل) را از قید یونی آن نجات و خود سرزمین یونی ها را فتح کرد.  بابل کجا!, نینوا کجا!, جزایر دریای اژه کجا؟ 

   پرسش 1149:  در جای دیگر همین کتاب در نسب نامه شاهان ایران از اسکندر با لغب ویرای کره یا همان ویران گر یاد شده!  در مورد زندان اسکندر در یزد و سد اسکندر توضیح دهید لطفا. با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  در تمام متون پهلوی نوشته اسکندر گجستک! وقتی راوی نقل می کند باید عین سند را بنویسد.

   پرسش 1150 :  در مورد همسران اسکندر و الکساندر و نام های اریوبرزن و یوتاب توضیح دهید؟ آیا بطلیموس مورخ الکساندر بوده؟ کدام مورخان یونانی درست نوشتند که الکساندر هندیجان و باختریش رو فتح کرده؟ بدرود

  پاسخ پرنیان حامد:  همسران اسکندر پسر ایلوس  : 1 . روشنک دختر دارا که رسما از او خواستگاری شده است. 2 دختر کید هند که برای ازدواج به اندازه قامتش به پای او طلا ریخته شده است.

همسران کهرم پسر ارجاسپ یونی : به آفرید (بادافره , اوستا : واریذکنا) و هما (اوستا :هومیا) بودند که آنان را پس از به آتش کشیدن قصر پادشاه ربود و با خود برد.

   در مورد اریو برزن توضیح داده شد . باز هم تکرار می کنم دو سرگذشت با هم آنچنان در آمیخته است که حال جدا کردن قهرمانان جنگها  و مورخین و مکانها و فرجام آنان, خود نیاز به پژوهش و کتاب دوم دارد. در آینده بررسی می کنم که اریو برزن فرشیدورد بوده یا خود یکی از سرداران هخامنشی بوده، که در مقابل سپاه مادها ایستادگی کرده است .

   در مورد مورخان یونانی بی گناه که نوشته اند الکساندر از سرزمین یون ها (هروم که جزایر دریای اژه نیست )! بلند شد و رفت باختریش را گرفت (که بلخ امروزی نیست) و از آنجا راهی سرزمین هندو شد (که هند امروزی با نام کهن آریابهارات نیست. اگر منظور هندوستان امروزی بود می نوشت آریابهارات چنین لغتی مکتوب  نیست!) و یا مورخ  یونانی کتزیاس که نوشته در راه شوش از شهر باختریش رد شدم و همه گفتند مردک دیوانه است, بلخ سر راه یونان و شوش نیست 3000 کیلومتر اشتباه کرده! این مورخین اشتباه نکردند! مفسرین سمج یونانی که می خواهند الکساندر را فاتح ایران جلوه دهند،  و لاجرم هندیجان را به کشور هند امروزی, باختریش را به بلخ امروزی ..... تفسیر می کنند و از جنگی در منطقه ای که با منطق و نوشته مورخین جور در می آید افسانه شاه و پریان ساختند ابرو و حیثیت  هر چه مورخ یونانی بوده بردند.

   پرسش 1150 : این تصویری که از اسکندر رو کتاب زدید چطوری بهش رسیدید؟موفق باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  تصویر جلد کتاب تنها تجسم پژوهشگر از شخصیتی است که در مورد او کنکاش کرده است،  و هیچگونه ارزش و سندیت تاریخی ندارد.  البته کلاه او کلاه ماد ها و سرخی جلد کتاب نماد میتراییان می باشد.

   پرسش 1152:  نسل اسکندر ماد بوده و نسل اشکانیان پارت؟ این درسته؟

  پاسخ پرنیان حامد:  نه دوست عزیز دو نژاد در ایران بوده است: 1. مادها، 2. پارس ها که شامل قبائل مختلف بودند و اشکانیان پارت یکی از قبایل ماد ها بوده است:

  * 1 ــ  مادها : بوزها, پارتاکن ها, استروخات ها, اری زانت ها, بودین ها, مغ ها

  * 2 ــ  پارسها : پاسارگادی ها, مرفی ها, ماسپیان ها, پانتالی ها, دروزی ها, ژرمن ها.  پارسها همچنین چهار قبیله چادر نشین داشتند که عبارتند از: ساگارتی ها, مرد ها, دروپیک ها, داآن ها.

   پرسش 1153:  شما چطور فهمیدید شماره 3 در پشت سکه اشکانیان یعنی شاه شاهان؟

   پاسخ پرنیان حامد:  پشت سکه های الکساندر ها سلوکیان و اشکانیان تا به زمان مهرداد دوم یک بار شماره 3 کوبیده شده است از زمان مهرداد اشکانی به بعد دو بار شماره 3 پشت هم آمده است.  اشتباه چاپی و یا تایپی هم نیست چرا که از این زمان به بعد تمامی سکه اشکانیان دو بار شماره 3 دارد.  یک بار شماره 3 یعنی شاه دو بار شماره 3 یعنی شاه شاه که گویا آن را در پارسی شاه شاهان می توان خواند به نظر شما شاه شاه چه مفهومی دارد؟

   پرسش 1154 :  خط کدام یک از کتیبه های آشوری همانند خط یونانیان است؟

  پاسخ پرنیان حامد:  خط یونانی (گریس) چیست؟ کتیبه ها و آثار باستانی و بنا ها و معابد در جزایر دریای اژه (یونان کنونی) که قدمت آن بیش از 2700 سال باشند کدام اند؟ قدمت چغامیش و سیلک کاشان به 5000 الی 7000 سال میرسد! کجاست آثار باستانی کتیبه نوشته ها (لوح سنگ قابل حمل نمی خواهم کتیبه ی همانند بیستون) و معابد خدایان این جزایر که قدمتی حدود 7000 سال داشته باشند؟ فنقیها در سده 1300ق.م خطی اختراع کردند که مادر خط  های آرامی, سریانی, یون ان, فارسی و عربی شد.  یونی ان  مقیم نینوا در 1100 ق.م این خط را از فنقی ها گرفتند. کهنترین سند یونی (که ارتباطی با گریس ها پیدا نمی کند)  مربوط به سده 800 ق.م است که از راست به چپ نوشته شده است.  هومر شاعر یونی به زمان افراطاناوس پادشاه آشور ایلیاد و اودیسه خود را به زبان youni نوشته که با زبان یونانی (گریس) امروزی تفاوت فاحش دارد! این شاعر در دربار افراطاناوس در نینوا بوده است. ارتباط این شاعر و نوشته هایش در نینوا (جز اینکه این نوشته ها را به جزایر دریای اژه انتقال داده اند) با گریس های ساکن جزایر دریای اژه در آن زمان چیست؟

   پرسش 1155 :  همه میدانند که در زمان ساسانیان جام ها و پیاله ها به شکل حیواناتی بوده که چهره هایشان واضح نبوده ولی در زمان اشکانیان چهره های حیوانات پیاله ها واضح تر بوده و این به خاطر تاثیر فرهنگ هلنی بوده و همه میدانند که شاهان اشکانی به تئاتر و فرهنگ یونانیان علاقه مند بوده اند .

   پاسخ پرنیان حامد:  فرهنگ هلنی چیست؟ پشت سکه های اشکانیان نوشته شده است "دوستدار هلن" به چه مجوزی آن را "دوستار یونان" ترجمه کرده اند؟ نام کدام قسمت کشور یونان امروزی و یا کدام قبیله ی یونانی هلن بوده است؟ ریشه ی لغت هلنیسم از کدام لغت یونانی  hellen ,Helena ,helios  گرفته شده و آیا مفهوم این لغات را بررسی کرده اید؟

Hellen  به استناد ایلیاد هومر  نام یکی از پسران پریام و یکی از دلاورانی بوده که بر ضد یونانی ها می جنگیده است!  این که خود یونانی نیست که هیچ!  دشمن یونانی ها هم بوده است.  در مورد نام جد بزرگ او نیز قبل از آنکه سخنی به میان آورید از معابد و آثار بازمانده  آکی ها, آشایی آن (Achaean) در نینوا پایتخت آشور دیدن بفرمایید. و بعد به ما بگویید چهار پسر او (jon,dorus,aiolos,achaios) که aiolos ایلوس آن جد هلن پسر پریام است و با عمو زاده گان خود یون ها و اشاین می جنگیده در بین النهرین بوده اند و یا در جزایر دریای اژه!

Helena   :  در افسانه های یونانی باستان آمده است که دختر زئوس و لداس بوده و از تخم پرنده بیرون آمده است! شاعران یونان باستان او را زنی زیبا و بی وفا وصف کردند.  آیا می پذیرید که نام زن بی وفایی را که از تخم بیرون آمده روی فرهنگ بزرگی گذاشته باشند؟

Helios    =  یونانیان باستان او را خدای روشنی می دانستند که سوار بر ارابه با اسبان سفید روزها در آسمان جولان می داده و شب هنگام در زورق زرین به پایگاه نخستین باز می گردیده است.

این که تعریف مهر (میثره , میترا) خدای مهریان است!  برای این خدا, اهورا میترا که ما هزاران سند در کتیبه ها معابد و متون پهلوی داریم! این اهورا که یونانی نبوده!

 حال که هلییوس ایزد یونانی و مهر ایزد ایرانی یک صفت دارند یک فرهنگ آن را از فرهنگ دیگری به عاریه برده است (دزدیده است). قدمت آثار باستانی  یافت شده از آیین میترایی در ایران 7000 سال می باشد.  قدمت آثار باستانی که نشان ایزد هلیوس یونانی بر آن است چقدر است؟

   پرسش 1156 :  زمانی که ایرانیان در گیر جنگ با مصر و بین النهرین و اشوریان بوده اند یونیان در حال فرا گیری دانش و فلسفه بوده اند و بگوید چرا ایران باستان هیچ فیلسوف و دانشمندی نداشته؟!!

   پاسخ پرنیان حامد:  زمانی که ایرانیان درگیر جنگ با مصرو آشور بوده اند یعنی حدود 3000 سال پیش مردم سرزمینهای دریای اژه به احتمال زیاد از ترس جانشان با گرزی نیمه لخت بر سر درخت بودند چرا که در این منطقه از نظر باستانشناسی سندی بر اثبات تمدنی 3000 ساله (معبد, قصر, حتی یک دیوار) یافت نشده است.  دانشمندان و فلسفه دانان نژاد یونی (و نه گریش) در این زمان مقیم کشور آشور و پایتخت ان نینوا بودند که پس از شکست از ایرانیان در جنگهای ذکر شده با کتاب و مجسمه و کاسه و کوزه شان عازم جزایر دریای اژه شدند .

البته نظر لطف شما را می رساند که به عنوان یک ایرانی از دانشمندان و فیلسوفان کشورتان بنیانگزاران علم نجوم, پزشکی, شیمی, .... جهان بی اطلاع هستید!  اما در مورد دانشمندان یونانی لابد بنیانگذاران علم حساب و هندسه! یا بهتر بگوییم گردآورنده گان (دزدان) علوم و فلسفه و ایزدان جهان:!

یونانیان باستان حروف  حساب کردن را (حروف حساب ابجد) از فنقیی ها  به عاریه گرفتند با این حروف که شمار آن تا 2000 بیش نیست نمی توان عمل  ضرب را انجام داد! بسیار متاسفم که به شما اطلاع بدهم کاشفین جدول ضرب به علت محدودیت حساب ابجد نمی توانستند یونانی ها باشند.  در عوض گیرشمن زمانی که در شوش مشغول جستجو بوده است تخته سنگی پیدا می کند که بر روی ان سه بار 1,5x40   مکتوب و زیر آن عدد 1,15 حک شده است و این نشانگر آن است که ایرانیان قرن ها پیش از فیثاغورث با جدول ضرب آشنایی داشته اند.

   پرسش 1157 :  همه میدانند که میراث یونان خیلی بیشتر از 12 سکه هست که شماها همیشه از بررسی و نمایش انها تفره میروید! شما دارید میگید که کل باستان شناسان دنیا اشتباه و دروغ میگن ولی بر شما 2 نفر وحی نازل میشه............

  پاسخ پرنیان حامد:  محبت بفرمایید میراثی که مطلق به یونان امروزی (کشور گریش در جزایر دریای اژه) می باشد ارسال بفرمایید تا آنان را برای اطلاع بیشتر در اختیار خوانندگان این وبلاگ قرار بدهیم.  ما چنین تهمتی به باستان شناسان که هیچ حتی به مورخین یونانی هم نزدیم شما از کجا به چنین نتیجه ای رسیده اید؟ ما دو نفر تنها بازگو کننده گفتار بزرگان کشورتان می باشیم که تا به امروز به هیچکدام توجهی نکردید!  و کاش به تفسیر شما لحظه ای وحی بر من نازل شده بود که هفت سال حداقل روزی هشت ساعت گرفتار کتب و اسناد گوناگون نمی شدم.

   پرسش 1158 :   باسلام ایا ضحاک تازی از نژاد مادها فرزند هوخشتره بوده؟

  پاسخ پرنیان حامد:  دوبار لقب اژدی هاک (ضحاک تازی) در تاریخ ایران آمده است.  اولی جمشید (نماد سومریان)  را از میان برد و هزار سال حکومت کرد که به نظر نمادی از حکومت 1000 ساله ی اکد ها (سامی ها) می باشد،  کتاب صفحه 75 :

   ضحاک 1000سال ( ماردوش(marduch

   اکد ها ( سامی ها) وارد منطقه سومریان می شوند.

  * فرومایه  ضحاک بیدادگر  <><><>  بدین  چاره  بگرفت  گاه  پدر *

  * بسر بر نهاد افسر تازیان  <><><>  بریشان ببخشود سود و زیان *

  2279 ــ 2334 ق.م، سارگن سامی سومری ها را مغلوب کرد او عنوان "فرمانروای چهارگوشه جهان" را داشت او شهر اور را پایتخت خود کرد. نارام سین و راشا - کالا – شار (جهانشاه,عالم شاه) پسر او آخرین پادشاهان این سلسله اند بعد از آنان قدرت به  اعیلام + باقیمانده سومریان رسید. (احمد توکلی).

 * سواران ایران همه شاه جوی  <><><>  نهادند یکسر به ضحاک روی *

 * بشاهی  بر او افرین  خواندند  <><><> ورا  شاه ایران زمین  خواندند *

   سارگن سامی + نارام سین + راشا-کالا-شار = اژدهای سه سر سه پوزه شش چشم منظور سه نسل یا سه نفر است.  مظهر مردوک شبیه دو مار سیاه است.

 * بفرمود تا دیو  چون جفت  اوی  <><><> همی  بوسه ای  داد  بر  کتف  اوی *

 * دو مار سیاه از دو کتفش برست <><><> غمی گشت و از هر سوئی چاره جست *

   و دومین بار این لقب به پسر هوخشتره ی (کی خسرو) می رسد که آشوریان را نابود کرده است لاجرم اولی می تواند از نژاد آشور و دومی از نژاد ماد یاشد.

  اخرور   axrura پسر کی خسرو --> استیاک astyages اژی دهاک

   پرسش 1159 :  نماد پرچم رومیان ( پرنده ) از ایران گرفته شده؟ میشه خواهشا پی دی اف های اوستا, یادگار زریران, زند وهومن یسن, مینوی خرد, بندهش و اثار الباقیه و اسکندر نامه ها رو واسه دانلود بذارین؟ خیلی ممنون

  پاسخ پرنیان حامد:  اون پرنده نماد پرچم کوروش کبیر بوده است.  در مورد کتاب ها فکر نمی کنم پی دی اف داشته باشند و ما نیز  اجازه ی چنین کاری را نداریم تنها می توانم اطلاعات و انتشارات کتاب های فوق را در اختیارتان بگذارم شاید در تهیه آن کمکی باشد

آثار الباقیه                      ابوریحان بیرونی               اکبر داناسرشت                            امیرکبیر         1386

دارب نامه                       طرسوسی                                    دکتر ذبح الله صفا                           علمی فرهنگی  1374

اسکندر نامه                    عبدالکافی بن ابی البرکات  ایرج اقشار                                  چشمه            1387

اوستا                             ..........                          ابراهیم پورداود                            دنیای کتاب      1386

اوستا                             .........                           دکتر جلیل دوستخواه                      مروارید         1382

یادگار زریران                  ........                            دکتر یحیی ماهیار نوابی                  اساطیر           1387

زند وهومن یسن (کارنامه اردشیر بابکان) ....                        صادق هدایت                               جامه دران       1385

کارنامه اردشیر پاپکان      .......                             قاسم هاشمی نژاد                         مرکز             1385

مینوی خرد                      .......                             احمد تفضیلی(بکوشش ژاله آموزگار)    توس          1385

بندهش                           فرنبغ دادگی                    مهرداد بهار                                توس              1385

   انوش راوید:  من نیز با Ebook موافقم و نسبت به کتاب های کاغذی ترجیح می دهم،  PDF  کتاب های فوق توسط بخش های مختلف خصوصی،  برای فروش در بازار وجود دارد،  و اگر من آنها را برای دانلود بگذارم،  ممکن است باعث ناراحتی و یا اعتراض تولید کنندگان آنها قرار گیرد.  در تهران مقابل دانشگاه تهران به فراوانی،  و در شهرستانها هم مقابل دانشگاه ها یا کتاب فروشی های بزرگ عرضه می شوند،  هم چنین می توانید از اینترنت خریداری نمایید.  در ضمن اگر یک موضوع کتاب پی دی اف در بازار نباشد،  امکان PDF نمودن آن برای من وجود ندارد،  باید به همان تولید کنندگان حرفه ای ایمیل یا تلفن زد،  و گفت که کتاب مورد نظر را به بازار عرضه نمایند.  در ضمن بعضی از کتاب های جدید دارای انحصار نشر هستند،  و نمی شود آنها را پی دی اف نمود.

   پرسش 1160 :  یکی از دوست داران یونان میگفت که فانوس اسکندریه در مصر ساخته شده الکساندر مقدونی است و واسه همین دارای طرح یونانی است! و هم چنین ادعا میکرد الک = حامی و ساندر = انسان و الکساندر = حامی انسان! و ادعا میکرد که ذوالقرنین قرانی همان الکساندر است! و کوروش کبیر را مخرب تمدن بابل و میانرودان بوده است! نظر شما چیست؟ این سنگ نگاره ای که منصوب به جنگ داریوش سوم و الکساندر میدانند را به چه پادشاهانی میدانید؟ ترجمه ی پاپیروس عراقی را که منصوب به الکساندروس میدانند, چیست؟ با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  اسناد ارسالی دوست داران یونان رویت و بر این وبلاگ بررسی شد (پرسش و پاسخ 21). صفات ذوالقرنین قرانی با صفات الکساندر یونانی هم خوانی ندارد. الکساندر یونانی نه تنها مذهبی نداشته که خود را خدا نامیده است و هر که در خدایی او شک می کرده او را گردن می زده است! ذوالقرنین قرآن هر مذهب و آیینی که داشته خود پرست نبوده است و کوروش کبیر به استناد منشور او در بابل  ناجی بابل, و به استناد تورات مسیح موعود یهودیان و بنیانگزار حقوق بشر در جهان است. مزخرف گفتن دل درد نمی آورد! بفرمایید این دوستان اصل و ترجمه اون سنگ نگاره منصوب به داریوش و الکساندر (من نمی دانم کدام سنگ نگاره را منصوب فرمودند) همچنین اصل و ترجمه ی پاپیروس عراقی (لابد پاپیروسهای والی مصردر زمان اردشیر اول آرسام را منصوب فرمودند) را ارسال بفرمایند تا بررسی شود.

   پرسش 1161 : هر دو اسکندر (میتری دات) 73 ق.م و الس اندروس 320 ق.م را میگویم. آرامگاه دارند؟

    پاسخ پرنیان حامد  

   عکس تابوت 320 ق.م،  در یکی از موزه های لبنان،  عکس‌ از روزنامه فرانکفورتر آلگماینه، 27 اوت 2007،  عکس شماره

   این تابوت متعلق به  سال 320 پیش از میلاد سیدون (صیدا) در فینیقیه باستان و لبنان امروزی است. این تابوت را متعلّق به الکساندر یونانی می دانستند که به علت ایرانی بودن بعضی لباسها در این صحنه جنگ این فرضیه را مردود کردند. صحنه جنگ روی تابوت بازگو کننده آن است که قهرمان داخل آن در جنگ کشته شده است و این تابوت به احتمال زیاد  متعلق به کهرم پسر ارجاسب یونی از نوادگان تور پسر فریدون می باشد (الس آندروس).

   و اما اسکندر به گفته فردوسی او نه در پارس خاک شده و نه در زادگاهش روم (ماد)  بلکه در اسکندریه ای که خود بنا کرده بود. از آنجا که در متون پهلوی او را اسکندر ارومی مصر نشین نوشتند. این اسکندریه که نه در پارس باشد و نه در ماد باید در مصر بوده باشد. اشعار فردوسی در این باب بسیار جالب است. شرح نزاع پارسها و رومیان (مادها) برای محل دفن اوست. سپس گویا پیشنهاد دفن او در تخت جمشید می شود:

 * یکی پارسی نیز گفت این سخن  <><><>  اگر چند گویی نیاید  به بن *

 * نمایم  شما  را  یکی  مرغزار   <><><>   ز شاهان  پیشینگان  یادگار *

 * ورا خرم خواند جهاندیده پیر  <><><>  بدو  اندرون بیشه  و  آبگیر *

 * یکی کوه بینی در آن مرغزار <><><>  که کرکس نیابد بر او بر گذار *

   به هر تقدیر به توافق نمی رسند و:

 * که خاک سکندر باسکندریست <><><> که او کرده بود روزگاری که زیست *

   ابیاتی که فردوسی از وصف عزا داری او می نویسد:

 * زلشکر سراسر بر آمد خروش  <><><>  هوا را بدرید از آواز گوش *

 * همه خاک بر سر همی ریختند  <><><>  ز مژگان همی خون دل بیختند *

 * زدند آتش اندر سرای نشست  <><><> هزار اسب را دم بریدند پست *

 * نهاده بر اسبان نگونسار زین  <><><>  تو گفتی همی بر خروشد زمین *

 * چو بردند او را به اسکندری  <><><>  جهان را دگرگونه شد داوری *

 * به ایکندری کودک و مرد و زن  <><><>  به تابوت او بر شدند انجمن *

 * و گر بر گرفتی ز مردم شمار  <><><>  مهندس فزون آمدی صدهزار *

   فردوسی سپس از زاری رومیان (سکاها) و مادرش و همسر او روشنک بر تابوتش سخن می گویید. لوح سنگی در مصر یافت شده است، که گویا  با سخنان فردوسی هم خوانی دارد.


   عکس لوح سنگ تراشیده شده که تشییع جنازه یک ایرانی را نشان می دهد و از خرابه های شهر ممفیس در مصر بدست آمده است . عزاداران عبارت از گروهی سکایی که بر سر میزنند و اسب و میرآخور وی که بر سر میزند،  و زنانی که سینه چاک کرده و گیسو می کنند. و نماد دو زن نیمه پرنده و نیمه انسان که بر سر می زنند.  این لوح قبلا در موزه برلین بوده است (با آن چه کردند؟ فکر می کنید این آثار را چرا بی صدا اینگونه نابود می کنند؟).  عکس شماره

   پرسش 1162 :  آیا ک را وارد الس اندروس کرده اند که با نام اسکندر شباهت داشته باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  الس آندروس لقب پادشاه های یونی نژاد اندروسی بوده که پادشاهان  اشکانی با از میان بردن سلوکید ها در این ناحیه به لقب اسک (اشک) اندروس نیز مفتخر بودند و مهرداد لقب اسک (اشک آندروس) را نیز داشته است. (ک) را بر الس تفسیر می کنند که من و شما را قاطی کنند! الکس آندروس هم اسک آندروس نیست! 

   پرسش 1163 :  جنگ های اشکانیان و سلوکیان از چه سال هایی بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  از زمان هوخشتره نژاد یونی با اشک ها در گیر بوده اند. نام سلوکیان یونی نژاد از زمان ارشک اشکانی به میان آمده است.

   پرسش 1164 :  آیا میشود لیستی از نام های الس اندروس ها و سلوکیان همراه با تاریخشان بنویسید.

   پاسخ پرنیان حامد:  لیست بلند بالا و سکه و اسناد آنها در تاریخ های مکتوب موجود است تنها این لیست در زمان هخامنشی است و نه پس از آنها این لیستها نشانگر شاهان (والی های) آندروس در زمان هخامنشی (شاه شاهان) است

   پرسش 1165 :  منظورتان از زرتشت زمان گشتاسپ (ویشتاسپ) این است که ما 2 تا زرتشت داشته ایم؟! چون گفته اید که اسکندر تاریخ ایران همانطور که در نامه تنسر آمده است اوستا را سوزانده بوده!

   پاسخ پرنیان حامد:  واقعیت مذهب زردشتی،  سخنانی نیست که فردی که در زمان گشتاسپ خود را زردشت معرفی کرده،  بازگو کرده است.  به کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  از صفحه  89 تا 112 رجوع کنید. آنچه اسکندر سوزانده سخنان این فردی است که آیین زردشتی را تحریف کرده است.       

   پرسش 1166 :  شما مطمئن هستید زاد روز حضرت مسیح ع 1903 سال پیش بوده ؟ میشود فرمولش را بگوید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تولد حضرت عیسی 1947 سال پیش از امروز بوده است. متاسفانه "4" در چاپ افتاده است،  که در چاپ دوم  به  1945 که با 2010 مقایسه شده بود،  تصحیح خواهد شد.

   ولادت  حضرت عیسی پسر مریم به استناد متون پهلوی و نوشته تاریخ بلعمی و مورخین شرقی چون عبدالله بن عباس:

   از گاه عیسی علیه السلام تا پیغامبر ما (محمد) صلی الله علیه و سلم پانصد و پنجاه و یک سال بود.

   طبری میگوید:  در ایام ملوک الطوایف ولادت عیسی (ع) بود این ولادت در سال 65 از غلبه الاسکندر بر سرزمین بابل در سال 51 اشکانی بود.

   در متون پهلوی سخن از پیشگویی است (به شما اطمینان می دهم زمان این پیش گویی ها در زمان حکومت ساسانی برای درست جلوه دادن آن با تاریخ اتفاقات تصحیح شده است) که به صورت زیر است:

   به 300 سالگی دین خسوف شود و دین بیاشوبد (که منظور حمله اسکندر است که به حساب تاریخ ایران حدود 300 سال بوده است) و بعد هوشیدر از زن باکره ای به دنیا می آید. در ماه آبان و به روز باذ و آسمان و ستارگان نشان خواهند کرد (زمان دقیق حساب شده از روی این متن 69 سال پس از آشوب دین یعنی حمله اسکندر بود که 65 طبری مورخ را نوشتم به تصور آنکه مبادا اشتباه کرده باشم)،  کتاب صفحه 165: 

   ...و پس از این ماجرا و پرسش زردشت از اهورامزدا که ناجی کیست؟ جریان موعود اول هوشیدر پسر زردشت به میان می آید که در نوشته محل تولد او در چین و هندوستان گفته شده و اینکه در زمان تولد این ناجی ستاره نشان نماید و او را بانوان شاه بپرورند. و همین پیشگویی باعث شده است که مجوسان در زمان تولد عیسی پسر مریم به هند که کشور هندوستان امروزی نیست و چینستان که کشور چین امروزی نیست بروند.  و چون عیسی در ایام هیرودیس پادشاه در بیت لحم یهودیه تولد یافت ناگاه مجوسی چند از مشرق به اورشلیم آمده گفتند کجاست آن مولود که پادشاه یهود است زیرا که ستاره او را در مشرق دیده ایم و برای پرستش او آمده ایم (انجیل متی باب 2).

   طبق نوشته زند و هومن یسن عیسی ناصری روز هفتم اکتبر (در ماه آبان و به روز باذ) به دنیا آمده است!  کشیشان کلیسا های اروپایی به کمک دولت ساسانی برای نابود کردن آثار اسکندر ایرانی از تاریخ با استفاده از زمان و مکان این پیشگویی نام عیسی بن مریم را که در این زمان پیشگویی شده به دنیا آمده است به جای نام و مذهب میترا در اروپا گذاشته اند.

   تذکر:  این تنها فرضیه من نبوده است مدیر روزنامه اشپیگل آلمان برای چاپ مقاله ای که این مهم را از طریق مدارک دیگر به اثبات رسانده بود از طرف واتیکان توبیخ شد. بنده تنها با رجوع به مدارک ایرانی و شرقی سندیت این مهم را در تاریخ ایران نیز یافتم.

  نظر و پرسش 1167 :  اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  مثل کتاب الاشکال الهندسیه العربیه هستش که این کتاب آثار اسلیمی و هنر زیبای ایران و ایرانی رو به اسم عرب و به کام عرب تموم کرده که جای تاسفه....

یکی از بحث های جدی میان روان شناسان دین و فیلسوفان اگزیستانسیالیسم، بحث از درد و رنج و آرامش و لذت است و اینکه انسان چگونه موجودی است؟ آیا رنج یک امر همیشگی در وجود انسان است و انسان را باید موجود بی قرار و رنجور معنا کرد یا آرامش در زندگی انسان دائمی است؟  ممنون که وقت میذارید و تشریف میارید و در بحث ما شرکت میکنید، التماس دعا  در پناه خدا

   پاسخ پرنیان حامد:  آیا شما این کتاب را مطالعه کردید؟ آیا شما می دانید که حمله الکساندر یونی به ایران در این کتاب رد نشده که هیچ از روی تاریخ ایران به اثبات رسیده است؟ آیا شما می دانید که مورخین یونانی که آنان را دیوانه قلمداد کرده بودند با اسناد این کتاب از این تهمت مبرا خواهند شد؟

   انسان برای رسیدن به حقیقت و هدف نیاز به سختی و ریاضت دارد و تا زمانی که به هدف و حقیقت مورد نظر خود نرسیده است, بی قرار و نا آرام خواهد بود و با رسیدن به حقیقت به آرامش خواهد رسید. لاجرم انسان به کلیه عناصر نامبرده نیاز دارد. دیگر نیازی به بحث نیست! حال هدف و حقیقت برخی انسانها کوچک است که به زودی به آرامش و لذت می رسند و برخی انسانها به دنبال اهداف و حقایقی والاتر هستند و به زودی به آرامش نخواهند رسید.

این وبلاگ برای صحبت در خصوص اسکندر و الکساندر می باشد،  چنانچه وبلاگی مد نظر شماست معرفی بفرمایید با کمال میل برای کسب اطلاع بیشتر در بحث شما شرکت خواهیم کرد، امید است که  خداوند پشت و پناه همه  ما باشد.

   انوش راوید:  اندکی وبلاگ و کتاب را نخوانده و حداقل از تاریخ نمی دانند،  سریع و بدون اندیشه نظر می نویسند،  مانند نظر فوق بشماره  1167 که البته در دنیای آزاد اینترنت هیچ مشکلی نیست،  من هم از نظرات و عقیده های مختلف در جای خودش استقبال می کنم.  اما در این وبلاگ که می خواهد دانش جغرافیا ـ تاریخ را بررسی کند،  جایی برای این قبیل افراد نیست،  می توانند به هزاران وب دیگر بروند،  و هر چه دلشان می خواهد بنویسند.  ولی با لطف و مرحمت بانوی گرامی پرنیان حامد به نظرات این قبیل افراد هم پاسخ داده می شود.

   پرسش 1168 :  سلام خانم حامد ما نه تمام گفته های مورخین یونانی را آیه آسمانی میدانیم و نه تمام گفته های مورخین ایرانی را آیه فضایی. در هر کدام آنها افسانه هست و واقعیت هم هست مثلا همین فردوسی گرامی که میگه تیر آرش کمانگیر تا رود سند و جیحون برای تعیین مرز ایران و توران رفت! اس ام اس هم اینقدر نمیره!

   پاسخ پرنیان حامد: دوست عزیز1. کجای شاهنامه فردوسی در مورد آرش کمانگیر نوشته؟ یک نگاه بندازید بعد با 10- 12 علامت (!) به عنوان سند برای من ارسال کنید. وقتی ارمنستان تبدیل به افغانستان می شود و کوه های قفقاز از بلخ افغانستان سر در می آورند!, بعد لاجرم آرش کمانگیر از آذربایجان تیر رها کرده در افغانستان فرود آمده, الکساندر هم 2-3 هفته ای از یونان رفته هندوستان! حقیقت آن است که پس از بررسی مکان ها آرش کمانگیر یک تیر انداخته از اینطرف رودخانه رفته تا آن طرف البته کار مهمی بوده ولی شدنی بوده و نیازی به اس م اس نداشته است.

  انوش راوید:  در باره جغرافیای تاریخی مطابق بسیاری موضوعات دیگر بشما دروغ گفته اند،  با مطالعه و پیگیری وبلاگ متوجه این دروغگویی های تاریخی می شوید.  جهت دانستن جغرافیای تاریخی سیحون و جیحون به نام های مکان های جغرافیایی در این وبلاگ،  یا به جغرافیایی تاریخی ایران و همچنین به استانهای تاریخی ایران مراجعه نمایید و پیگیری کنید.  

   پرسش 1169 :  هرودوت که از جنبش 7 یار نام میبره،  که داریوش و 6 نفر دیگه گئومات مغ را میکشند و شما هم گفتید که داریوش با 6 نفر این غصب تاج و تخت رو کرده! بعضی از گفته های شما در مورد مورخین یونانی خیلی مغرضانه و از روی تعصب هست!

   پاسخ پرنیان حامد:  من با مورخین یونانی هیچ غرضی ندارم،  من با مفسرین یونانی مکافات دارم که ابروی مورخین شان را هم با این تفسیر ها برده اند. کتاب نوشته شده در حقیقت حامی و مدافع مورخین یونانی است! 

   ادامه پرسش 1169 : همین مورخین یونانی که نمیدانند اقیانوس خوردنی است یا پوشیدنی به قول شما, اگر نبودند 1000 سال دیگه هم ما نمیفهمیدیم سلسله هخامنشی خوردنی است یا پوشیدنی! چه رسد به اسکندر و..! جز تعدادی کتیبه و لوح از آنها که حتی نمیتوانستیم آنها را بخوانیم ! که واسه این کار هم باستان شناسان خارجی کمکمان کردند! آنوقت فقط با احضار ارواح آن پادشاهان شاید تازه میتوانستیم اطلاعاتی از آنها بگیریم!

   پاسخ پرنیان حامد:  پایه و مبدا تاریخ ایران را بر اساس نوشته راوی حکایاتی کرده اید که خود به درستی نمیداند افسانه کدام شاه را نوشته است. می گویم کلی سند دیگر هم در ایران موجود است که به آنها توجه ی نشده, اساتید دور هم جمع شوند آنچه منطقی است از کلیه این تاریخ ها استخراج کنند یک تاریخ درست بنویسند.  اشکالی دارد؟  اون مفسرین یونانی و اون باستان شناسان اروپایی اگر نبودند الان هم قصرهای ایلامی سر جاش بود و هم انقدر سردر گمی در تاریخ جهان ایجاد نشده بود و متاسفانه به اطلاعتان می رسانم وقتی سرگذشت تولد هوخشتره با کورش کبیر با هم در هم شده و مبدا سنه های  نوشته های هرودوت این افسانه است لاجرم دومی و سومی هم درهم است و به لطف گروه خارجیان هنوز هم نمی دانیم هخامنشی خوردنی است یا پوشیدنی!  شما گویا حتی به اتفاقاتی که همین لحظه دارد می افتد توجهی ندارید!: کتیبه های طلای داریوش اول هخامنشی را از تخت جمشید برداشتند بردند دانشگاه  آمریکا, سالهاست بهانه کردند که نمی توانند آنها را بخوانند! معلوم نیست چه سندی در این نوشته ها یافتند که از افشای آن طفره می روند و حالا به بهانه تحریم ایران می خواهند این آثار را به حراج بگذارند می دانید حراج یعنی چه؟ یعنی نیست و نابود کردن رسمی این آثار! این کتیبه ها را بیاورید من بی کاره برایتان ترجمه می کنم چه رسد به اساتید زبان شناس کشورمان. دست بردارید دوست عزیز اروپاییان عزیزتان همه آثار ایران را به تاراج بردند نیست و نابود کردند. حواستان را جمع کنید از باقی مانده آثار و مکتوبات کشورتان دفاع کنید, شاید از داخل همین شکسته نصفه نیمه ای باقی مانده بالاخره بفهمیم هخامنشی خوردنی است یا پوشیدنی. پیروز باشید. 

   پرسش 1170 :  سلام .متوجه نشدم خاندان هوو و خاندان هخامنش و اشکانیان همشون در یک برهه زمانی شاه بوده اند؟ خواهش توضیح دهید . ممنون

پاسخ پرنیان حامد:

خاندان کیانی                                خاندان هخامنشی                                      خاندان اشکانیان

کی قباد (شاه شاهان)                                            ؟                                              

کی اپیوه                                     هخامنش

کی کاووس                                              چش پش                                                

کی خسرو                                               کورش اول                                                         

لهراسپ (خاندان هوو)                   کمبوجیه اول                                            اس ایکنار,اش جبار (اشک اول)

گشتاسپ(نماد چند پادشاه)              کورش کبیر                                            

گشتاسپ                                     کمبوجیه                                                             اشکان (اشک دوم)

گشتاسپ                                     داریوش اول                                            اشک ( اشک سوم)

گشتاسپ                                     خشایارشا                                                           شاهپور (اشک چهارم)

بهمن (نماد چند پادشاه)                  اردشیر اول

بهمن                                         داریوش دوم                                            بلاش (اشک پنجم)

بهمن                                         اردشیر دوم                                             اشکان (اشک ششم)

همای     ساسان بزرگ                  اردشیر سوم

دارا                                           ارشک

دارا                                        داریوش سوم 6 سال                        اشک ,بغ پور شاه (اشک هفتم)

...         ساسان                           ...                                 شاهپور

...         مهرمش                                                              گودرز

....        بهافرید                                                               بیژن

....        ساسان                                                               نرسی

....        بابک                                                                  اورمزد(هرمز)

...         ساسان                                                               ارش(کسری)

...                                                                                 بلاش

...         اردشیر بابکان                                                     اردوان بزرگ

حکومت ساسانی

   پرسش 1171 :  آیا استر غیر از اینکه ملکه هخامنشی بود،  در اصل یهودی بوده و 70000 ایرانی رو به کشتن داده است؟  اسم استر در واقع هاداسا بوده که چون یهودی بودن این اسم مشخص بوده نامش را به استر تغییر داده این مطلب در تلمود ذکر شده. خودشان تایید می کنند. شما که مسلمانید و ایرانی تایید نمی کنید؟ فیلمش را هم ساخته اند. اگر توانستم کلیپش را برایتان ایمیل می کنم.

   پاسخ پرنیان حامد:  استر ملکه هخامنشی نیست! استر مادر بهمنی بوده،  که پدرش اسفندیار نام دارد و حداقل 36 سال قبل از کوروش کبیر بوده است.  اخشویرش, به هیچ روی خشایار شاه نیست اسناد این مدعا در همین وبلاگ ارائه داده شده است:   http://cae.blogfa.com/post/3

   این هم مقایسه و سند غیر ممکن بودن این امر! هادسا می تواند همان هئوتوسا همسر گشتاسپ باشد من که هزار بار روی این وبلاگ نوشتم 266 سال زیادی زمان داریم! چرا توجه نمی کنید! تاریخ را دستکاری کرده اند. بیت المقدس به زمان گشتاسپ باز سازی شده است نه خشایار شاه! هادسا احتمالا نام زن گشتاسپ بوده نه خشایار شاه! حقیقت تاریخ را یافتن چه ارتباطی به مسلمانی دارد! چه ارتباطی به ایرانی! دوست عزیز استر, هاداسا, اشتر, هر چه که نام این زن بوده, این زن همسر خشایارشا هخامنشی نیست!  

   گویند استر یهودی تعدادی از ایرانیان را به کشتن داده است،  اما کلیه متون بازمانده از تاریخ ایران از جمله تاریخ طبری و بلعمی در این قسمت؛ به نوشته مرحوم استاد ملک الشعرای بهار, دستخوردگی دارد و حدود دویست سال پس و پیش است! و کلیه اسناد باستان شناسی از میان رفته و یا تراشیده شده است! اوستا در این قسمت تراشیده شده است! و... باشد که با این همه سند باقی مانده! بتوانیم حقیقت این قسمت تاریخ را بیابیم.

   انوش راوید:  فردی که پرسش فوق را بنوعی مطرح کرده بود،  اصرار داشت که ماجرای پوریم حقیقت دارد،  و از این بابت خیلی هم ناراحت بود،  که چرا در گذشته چنین اتفاق ناگواری برای ایرانیان افتاده است.  او تمام دانش خود را بر پایه اطلاعاتی قرار داده،  که از داده های استعمار و امپریالیسم می باشد،  که بارها و بارها در وبلاگ برای این مهم توضیح گفته ام،  حتی به من گفت فیلمش را هم دیده است.  وقتی می بینم عده ای در این قبیل داده های بیگانه و انیرانی پافشاری می کنند،  من نیز اصراری ندارم که این افراد دروغها را دور بریزند،  و بسوی واقعیت بروند.  همانگونه که بارها گفته ام،  این وبلاگ برای آن گروه از جوانان با هوش ایرانی است،  که می توانند وبلاگ را درک کنند،  در ضمن همیشه یاد آوری کرده ام،  این وبلاگ نظرات شخصی است،  حزب و فرقه نیست که هوادار بخواهد،  دین و مسلک نیست که پیرو بخواهد،  فروشگاه و باشگاه نیست که مشتری بخواهد،  ما،  یا در واقع ایران،  اندیشمند مستقل ملی می خواهد،  که خود او بتواند مستقل و بدون وابستگی به هر کس و هر واحدی،  برابر قوانین موج نو،  درباره تاریخ و تاریخ اجتماعی کار و تحقیق،  تعلیل و تحلیل نماید،  مشروح در سخن وبلاگ.

   پرسش 1172 :  ما وقتی کتاب بانو پرنیان حامد رو سفارش میدیم با این نوشته مواجه میشیم: (نویسنده در این کتاب، تلاش دارد به اثبات این ادعا بپردازد که برخلاف گفتة عموم تاریخ دانان «اسکندر مقدونی» (323ـ356ق) از نژاد مادها ....) مگه این اسکندری که ایشان در باره اش مینویسند در این زمان بوده؟ (323-356)؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر عزیزان،  خانه کتاب محبت کردند نظر خود را اینگونه بیان کردند،  که با گذاشتن این کمانک (323 ـ 356 ق.م) آنچه من ادعایی بر آن نداشتم، بر من تحمیل کرده اند! تیتر این کتاب: "اسکندر تاریخ ایران (83 ق.م) الکساندر یونانی نیست (320 ق.م)" خود گویای مطالب و ادعای پژوهشگر می باشد.

   نظر و پیشنهاد 1173 :  از شما و بانو پرنیان حامد تقاضا میکنم که اگر هر کسی سندی و نوشته هر چه باشد دروغ و یا راست چه مضحک و چه منطقی ... برای شما ارسال میکند در پاسخ دادن به ان شخص ابروی و حیثیت ان را زیر رادیکال نبرید! همین طوریش هم کم دشمن نداریم و با این جور پاسخ دادن ها بیشتر دشمن تراشی میکنید! ولی بسیار زیبا پاسخش دادید هر چند یکم تند بود.

   پاسخ پرنیان حامد:  دوست عزیز نه عمدی در توهین کردن به شخصی است و نه تند گویی! اما وقتی هزار بار روی وبلاگ تقاضا می کنم, خودتان به اسنادی که در دست دارید فکر کنید, خودتان حداقل یکبار این اسناد را مطالعه کنید, یونانی و اروپایی مدافع شما نیستند، آنها به نفع خودشان نوشتند و تفسیر کردند.  نیک اندیش باشید, باز مستقیم از ویکی پدیا کپی می فرستند! مجبور می شوم اینگونه بی پروا متن را برایشان بررسی کنم، شاید لحظه ای به خود بیایند و به جای در گیر شدن با هموطن خود, اندوخته های خوانده های یونانی شان را در راه بهبود تاریخ کشورشان به کار گیرند. کسی که دشمن حقیقت است همان به که دشمن بماند! ما به دنبال حقیقت هستیم حتی اگر مورخ یونانی حقیقت را گفته باشد.  سند راست و منطقی مورخین برای ما قابل احترام است،  و تفسیر دروغ و مضحک بعضی مفسرین، چه یونانی, چه ایرانی, چه ... بی ارزش و فاقد اعتبار می باشد.

   نظر 1174 :  با درود به دوستان .این روز ها خبر های خنده داری میشنویم . پسر کارگردان فیلم الکساندر کبیر امده ایران و تازه مسلمان شیعی شده!! حتما برای این مسلمان شده که از طرف پدرش به خاطر اون خیانت هایی که به تاریخ ایران کرده امرزش بخواد. تو اون فیلم وقتی الکساندر وارد قصر شاهی هخامنشیان شد انگار رفته بود به یکی از دیسکو تک های شبانه ی لندن!!! حتی این الکساندر خونخوارشون در انجا از صلح بین المللی حرف میزنه و میشه سفیر حقوق بشر!!!! بانو پرنیان حامد این خیانت ها و دروغ ها از جانب غرب و شرق همیشه بوده همه میدانیم اینا چه خیانتی به تاریخ و اثار باستانی ایران کردند.ستون های تخت جمشید در خانه ی یک سرمایه دار یهودی رفته!! در جنگ امریکا و عراق, خیلی از اشیای باستانی موزه ی بغداد به تاراج اروپا و امریکا و حتی کشور های عربی رفت!!! این روز ها هم به خاطر رکود اقتصادی یونان ,مردم یونان دارن اثار باستانی موزه هاشونو دزدیدند و میدزدن !!و واسه همین وزیر فرهنگ یونان از سمت خود استعفا داد!!! خودتان را ناراحت نکنید . خداوند همین بلا را سرشون در میاره.

   پاسخ پرنیان حامد:  مورد توجه است.

   پرسش 1175 :  مانده ام که چرا تاریخدانان در مورد سلطنت اشکانیان در پرتغال و لیتوانی و پروس و گورلاند و استونی ساکت مانده اند!!! در یک مقاله خوانده ام اردشیر به علت پیشگویی زردشت در مورد انحلال دین پس از هزار سال دستور داد دویست سال از تاریخ اشکانیان کم کنند تا پیشگویی عقب بیافتد!!! و مردم را فریب دهد!!! البته منبعی نداشت و فکر می کنم درست نباشد!! استاد احمد حامی کلی در مورد غیر ممکن بودن سفر الاکساندر گفته بعد خانم پرنیان حامد آنها را به دلیل شباهت او با کهرم تا حدودی نقض می کنم،  البته کتاب ایشان خیلی پرمهتوا بود!!! در شاهنامه قیصر برای تهدید کردن انوشیروان او را به یاد حمله اسکندر رومی انداخت آیا تمدن روم که جهان غرب آنقدر به آن افتخار می کند ایرانی است؟؟ در حالی که اسکندر انتقام جد خود لهراسپ را می گیرد که در شاهنامه هر دو مهر پرستند!!! چرا در مورد سکه های شاهان پارس در دوران سلوکیان اینقدر بیخود سکوت می کنند!!! در شاهنامه از چین تا جیحون در اختیار خاقان بود، از جیحون تا سغد در اختیار هیتالیان!!! خاقان برای بدرقه دخترش به سوی ایران تا جیحون آمد پس جیحون بین ایران و چین شاهنامه است!!! پس این چین جنوب بین النهرین به قول خانم پرنیان حامد و یا قم و همدان به قول شما باشد جیحون در ترکیه که نمی شود من که گیج شدم!!!

   پاسخ پرنیان حامد:  من اما مانده ام که تاریخ دانان چرا فراموش کردند حکومت اشکانیان را در اسکان دین آوی به معنای اشکان دین آور به زبان پهلوی در اسکاندیناوی و کل اروپا  با این همه معبد میترایی و این همه سند مکتوب کنند! در مورد آن مقاله که شما خوانده اید لابد نوشته اردشیر زمان حکومت اشکانیان را 200 سال زیاد کرد که پیش گویی عقب بیفتد ! 200 سال کم کند که 200 سال جلو می افتد نه عقب! موضوع این است که در کل تاریخ ایران حکومت اشکانی 200 و اندی سال مکتوب است. حال دائما مفسرین محترم تفسیر های مختلف کم و زیاد می کنند که اشکانیان 500 و اندی را جور کنند که نمی شود.  در این مورد چند جای کتاب توضیح داده شده است،  از جمله صفحه 30 کتاب:

   حکومت اشکانیان در ایران به استناد تاریخ ایران, متون پهلوی و گفته منجمان در حدود 266 سال بوده و اولین پادشاه آن پسر دارا بوده است، و حکومتی با عنوان سلوکیان در میان نبوده است!

   حال اگر تصور می کنید که حکومت ساسانیان به مقدار زمان حکومت اشکانیان دستبرد زده و به گفته بعضی از مورخین همچون مسعودی مقدار آن را کم کرده اند! می توانیم مطمئن باشیم که حکومت ساسانیان به شجره نامه سر سلسله خود اردشیر بابکان وفا دار بوده است!

 از مقایسه شجره نامه اردشیر بابکان با پادشاهان پس از بهمن در تاریخ ایران:

اسفندیار

بهمن  

ساسان بزرگ                                          همای

مهرمش                                                  داراب   

بهافرید                                                   دارا

ساسان                                                   اسکندر

بابک

ساسان                                                   حکومت اشکانیان

بابک شاه

اردشیر بابکان        

و همچنین به استناد ابیات شاهنامه فردوسی :

چو دارا برزم اندرون کشته شد                    همه دوده را روز برگشته شد

پسر بد مر او را یکی شادکام                        خردمند و دانا و ساسان بنام

پدر را بر نگونه چون کشته دید                    سر بخت ایرانیان گشته دید

از ان لشکر روم بگریخت اوی                     بدام بلا در نیاویخت اوی

بهندوستان در بزاری بمرد                          ز ساسان یکی کودکی ماند خرد

برین همنشان تا چهارم پسر                        همی نام ساسانش کردی پدر

   که از دارا تا اردشیر بابکان را 5 نسل نوشته است از اسکندر تا اردشیر بابکان نمی تواند بیش از حدود 266 سال باشد.

   پرسش 1176 :  احمد حامی کلی در مورد غیر ممکن بودن سفر الاکساندر گفته بعد خانم پرنیان حامد آنها را به دلیل شباهت او با کهرم تا حدودی نقض می کند.

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا آنچه من نگفتم به حساب من می گذارید؟ آن که از دوستان عزیز خانه کتاب! که با گذاشتن (320 ق.م) گفته ای را به من نسبت دادند که خواب آن را هم ندیده بودم! این هم از شما! پایه و اساس کتاب من بر گفته های استاد بزرگوارم احمد حامی است! احمد حامی از روی علم راه شناسی و زمین شناسی فرضیه رفتن الکساندر را به هند و افغانستان مردود دانسته و به گفته ایشان این فرد فقط تا هندی جان رفته است. من هم در تاریخ کاوش کردم دیدم 320 ق.م در تاریخ ایران مکتوب است که فردی با نام کهرم با نژاد یونی آمده ایران قصر شاه را سوزانده دختران شاه را به اسارت برده تا هندی جان هم رفته است اسکندر تاریخ ایران 37 ق.م , کهرم (الکساندر) یونانی نیست. باختریش بلخ نیست, هند، هندوستان امروزی نیست, ..... نیست, نیست و نیست. بیشتر تحقیق شد معلوم شد که مفسرین یونانی دو شخصیت تاریخی را به عمد و به کمک کشیش های کاتولیک و دولت ساسانی ایران در هم کرده اند و تمام تاریخ های ایران 200 سال دستخوردگی و تمام اسناد و کتیبه های ایرانی تراشیده شده است!  

   پرسش1177 :  در شاهنامه قیصر برای تهدید کردن انوشیروان او را به یاد حمله اسکندر رومی انداخت آیا تمدن روم که جهان غرب آنقدر به آن افتخار می کند ایرانی است؟؟

   پاسخ پرنیان حامد:  مگر شما کتاب را نخواندید؟ حد اقل 80 صفحه ی این کتاب سند در مورد روم = رومیه  = مدائن است!

   پرسش 1178 :  حالی که اسکندر انتقام جد خود لهراسپ را می گیرد که در شاهنامه هر دو مهر پرستند!!

   پاسخ پرنیان حامد: مگر ما با عراق جنگ کردیم هر دو شیعه نبودیم ؟ چه ارتباطی به مذهب شان دارد ؟ در ضمن اسکندر 73 ق.م انتقام جدش را گرفته چه ربطی به الکساندر یونی دارد؟

   پرسش 1179 :  چرا در مورد سکه های شاهان پارس در دوران سلوکیان سکوت می کنند اینقدر بیخود!!

   پاسخ پرنیان حامد:  دوست عزیز سکه شاهان پارس در زمان سلوکیان سکه های هخامنشی است.  سکوت چیه؟ انقدر این مسئله که مطرح کردم سخته؟ سلوکیان 320 ق.م بودند و شاه منطقه خود سوریه در زمان هخامنشی که 73 ق.م منقرض شده است. تاریخ را قاطی کردند چون سلوکیان موصل (باختریش) را گرفتند خیال کردند بلخ را گرفتند پس هخامنشی منقرض بوده! این طور نیست! باختریش بلخ نیست. الکساندر و سلوکیان به ایران هند و افغانستان نرفتند!

   پرسش  1180:  در شاهنامه از چین تا جیحون در اختیار خاقان بود.

   پاسخ پرنیان حامد:  در شاهنامه از سین تا سیحان و جیهون در اختیار خاقان بود.

   *  از جیحون تا سغد در اختیار هیتالیان!!!

   *  از سیحون و جیهان تا سوگود در اختیار هیتالیان.

در شاهنامه از چین تا جیحون در اختیار خاقان بود از جیحون تا سغد در اختیار هیتالیان!!!!خاقان برای بدرقه ی دخترش به سوی ایران تا جیحون آمد پس جیحون بین ایران و چین شاهنامه است!!!!پس این چین جنوب بین النهرین به قول خانم پرنیان حامد و یا قم و همدان به قول شما باشد جیحون در ترکیه که نمی شود من که گیج شدم!!!!!!

 

   *  خاقان برای بدرقه ی دخترش به سوی ایران تا جیحون آمد پس جیحون بین ایران و چین شاهنامه است!!!

   *  خاقان برای بدرقه دخترش به سوی ایران از نینوا تا سیحون و جیحان آمد،  پس جیحان بین سین و ایران در غرب ایران امروزی است.

   پرسش 1180 :  پس این چین جنوب بین النهرین به قول خانم پرنیان حامد و یا قم و همدان به قول شما باشد،  جیحون در ترکیه که نمی شود من که گیج شدم!

   پاسخ پرنیان حامد:   پس این سین به قول کلیه متون پهلوی و شاهنامه فردوسی  و کتاب خانم پرنیان حامد در صفحات 130 و  42 و ...... کشور چین امروزی نیست:

   چینستان, چین استان, حینستان: کشور چین امروزی نیست. استانی در جنوب بین النهرین بوده است.

1.       و آنان که به سرزمین سین اند که چین استان است (بندهش).

2.       سین یا سئن خدای ماه در آسیای غربی, خدای سامی ها (اکد) بوده است. سامی ها در نواحی خوزستان و شمال زاگرس بودند. میان دو رود را از نظر نژاد مردمان در آن زمان به دو دسته تقسم کرده بودند:                 

   شمال :   1.آشنویه = هوری،  2.ماری، 3 .آشوری،  که مردم آن را هیکوس میگفتند.

   جنوب:  1.السین 2.لارسا 3.بابل،  اتحادیه ای که پایتخت آن بابل بوده است.

    -  السین مردمان سرزمینی از سرزمینهای جنوبی بین النهرین.

   در شاهنامه فقفور چین آمده است. فقفور که همان بغ پور میترایی است لقب پادشاهانی است که به این دین و آیین بودند. تا به امروز نشنیده ایم که در کشور چین امروزی مذهب میترایی رایج بوده باشد.

  - کی خسرو در جنگ با تورانیان به میلاد می گوید،  به ترکستان اندر شو به راه چینستان (تاریخ بلعمی).

   پس از سوی ایران  چینستان محلی است سر راه ترکستان و اول چینستان بوده بعد ترکستان،  همچنین اسکندر از چینستان به مغرب و حجاب ظلمت رسید (تاریخ بلعمی).

   ــ  طبق روایت بندهش و اوستا به محل زندگی سین ها چین استان (چینستان) می گفتند،  و در همسایگی جنوبی آنان در سواحل خلیج فارس استان یا کشوری با نام هند قرار داشته است که امروزه به آن هندیجان گفته می شود.

   سیمرغ:  به تفسیر امروزی پرنده ای غول پیکر افسانه ای که دندان دارد و به فرزندان خود شیر میدهد!  و حتما بعد از خواندن شاهنامه باید به این نتیجه برسیم که این پرنده پزشکی خبره بوده است چرا که رستم را سزارین کرده و بعد از آن نیز در جنگ رستم و اسفندیار زخم های رستم را درمان میکند و این پرنده نه تنها در بهترین دانشگاه های آن زمان پزشکی خوانده است که یکی از بهترین جنگ آوران آن زمان بوده و در تاکتیکهای جنگی به خصوص یافتن نقاط ضعف دشمن بی همتا بوده است, این پرنده همچنین استاد زبان شناسی بوده و به زبان های مختلف آن زمان سخن می گفته است!!!

   باور کنید این تفسیر ها ظلم است به فردوسی طوسی،  مردی که عمر خود را وقف احیای تاریخ ایران کرده است.

  -           سیمرغ در اوستا سئن و یا مرغوسئن (مرغ و سئن) است.  و آنان که به سرزمین سین اند که چین استان است (بندهش) سین یا سئن خدای ماه در آسیای غربی, خدای سامی ها (اکد) بوده است. سامی ها در نواحی خوزستان و شمال زاگرس بودند. میان دو رود را از نظر نژاد مردمان در آن زمان به دو دسته تقسم کرده بودند:

   شمال:   1.  آشنویه = هوری،  2.  ماریف  3 . آشوری،  که مردم آن را هیکوس میگفتند.

   جنوب:  1. السین، 2. لارسا، 3. بابل،  اتحادیه ای که پایتخت ان بابل بوده است،  کوه مرغ به به لاران (لارسا) است (بندهش).

  ــ  همچنین مرغو را میتوان مرگو خواند و مرگو = مرو است، پس منظور از مرگو سئن اوستا می تواند سین های ناحیه مرو باشد.

    با مدارک بالا می توان گفت سیمرغ مردم جنوب بین النهرین، که در پزشکی پیشرفته بوده اند. این مردم حامی خاندان سام و پسر او زال و نوه او رستم بوده اند.  خاندان سام به رغم پافشاری بی مورد مفسرین تاریخ در سیستان و در شرق ایران امروز نبوده اند. محل آنان در متون قدیمی زرنک نوشته شده که این لغت هیچ ارتباطی با سیستان که زرنک را به این نام ترجمه کرده اند ندارد. این گروه که از نژاد تورانیان (اشوریان) می باشند (شجره نامه بندهش)، حکومت قسمتهای جنوبی آشور را به دست داشته اند ( نیمروز توران و نه نیمروز ایران!)، این خاندان که به ایرانیان بیش از آشوریان علاقه داشتند در تمام طول تاریخ حامی ایرانیان بوده اند. در شرایط سخت این خاندان از سئن ها که در جنوب بین النهرین ساکن بودند کمک می گرفتند. طبق روایت بندهش و اوستا به محل زندگی سین ها چین استان (چینستان) می گفتند، و در همسایگی جنوبی آنان در سواحل خلیج فارس استان یا کشوری با نام هند قرار داشته است که امروزه به آن هندیجان گفته میشود.  توجه:  جهت نقشه ها،  در همین وبلاگ به نام های جغرافیای تاریخی مراجعه نمایید.

   انوش راوید:  توضیح انوش با عنوان:  تلفظ تاریخی نام های جغرافیایی،  در اینجا.

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است. 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 4

کنکاش 3

   پرسش 1098:  سلام، در کل وبلاگ جالبیه موفق باشید؛  با اینکه با قسمتهایش مخالفم. ولی در کل قبول دارم تحریفات زیادی را در زمان گذشته حتی حال نیز وارد تاریخ ایران کردن امیدوارم که شما از آن دسته نباشید!

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام و سپاس از شما, من نه به دسته ای تعلق دارم و نه با گروهی هم پیمان! ایرانی وطن پرستی هستم که در تحقیقات تاریخی به اشکالاتی بر خوردم که با واقعیت سازگار نبود,  این مسئله در کتابی مطرح شده است که امید است اسناد این کتاب از سوی اساتید ایران مورد بررسی قرار گیرد.

   انوش راوید:  آنچه در این چند سال وبلاگ نویسی،  و روابط عادی اجتماعی متوجه شده ام،  آبی از اساتید کلاسیک گرم نمی شود،  علاقمندان باعث تغییر در علم می شوند،  نه متخصصان حقوق بگیر دانشگاهی و دولتی.  پس،  انوش و پرنیان و تعداد انگشت شمار علاقمند به تاریخ ایران هستند،  که می توانند دروغ های تاریخ را بشناسانند و بسوی واقعیتها بروند،  و علم تاریخ نویسی ایرانی را بنا نهند.  البته کارشان هم خوب پیش می رود،  چون تاریخ واقعی را درک می کنند.

   پرسش 1099:  با درود. خانم پرنیان حامد و آقای انوش راوید آیا شما این نوشته های ویکی پدیا در باره زبان سریانی و تغییر آن با زبان یونانی بعد از چیرگی خیالی اسکندر بر ایران را تایید میکنید؟

(سُریانی (به سریانی: ܣܘܪܝܝܐ تلفظ: سوریایا) نام یکی از لهجه‌های زبان آرامی و عبرانی است که خاستگاهش شمال میانرودان است. که به خط سطرنجیلی نگارش می‌شده است. این زبان پس از چیرگی اسکندر بر ایران و در درازای فرمانروایی سلوکیان با واژگان یونانی درآمیخت و چهره‌ای دیگر یافت. از این پس سریانی زبانی دانشیک گردید. نوشته‌های گرانبهایی درباره روزگار ساسانی و اشکانی به این زبان نوشته شده است و هنوز هم این زبان گویشورانی دارد.) یعنی چی زبان دانشیک ؟ 

   پاسخ پرنیان حامد:  نه دوست عزیز به هیچ عنوان چنین مزخرفات بی سند و بی سر و ته ی را باور ندارم.  آنچنان برای عوام فریبی همه چی را به هم آمیخته اند که آدم جدی حالت شوک بهش دست می دهد!  بیا دوست عزیز از اول شروع می کنیم با سند:

  "فنقیها در 1300ق.م خطی اختراع کردند که مادر خط های آرامی, سریانی, یون ان, فارسی و عربی شد.  یونی ان در 1100قبل از میلاد این خط را از فنقی ها گرفتند.  کهنترین سند یونی مربوط به 800 ق.م است که از راست به چپ نوشته شده است. "خوب این اولین اشکال اگر الکساندر یونانی 320 ق.م برایمان زبان ساخته با این سند 800 ق.م که حدود 500 سال قبل از او بوده چه کنیم؟  یونی 500 سال قبل از الکساندرش داشته به این خطی که مال بین النهرین بوده می نوشته!  خودش هم یکی از خاندان های آشوری بوده که وسط بین النهرین بوده:

   زبان یون ان همان زیان سریانی و آشوری است که از زبان های رسمی آن زمان و نمونه آن در کتیبه های هخامنشی,  و مخصوصا در سکه ها و آثار به جا مانده اشکانیان به چشم می خورد.  شخصی به نام هوخشتره که حکومت آشوریان را بر انداخت،  پرچم, زبان, فرهنگ, مکان .... آنان را تسخیر کرده احتمالا به این دلیل اشکانیان به زبان آشوری سکه می زدند.  در همین زمان شکست خورده گان این جنگ ( یونی ها خیونان, هیونان اوستا) به جزایر دریای اژه پناه بردند؛  که آنها هم زبان, فرهنگ, مجسمه, .... آشوریان را به محل زندگی قبیله نیمه وحشی گریس در این جزایر بردند،  و از پیوند این گروه با مردمان بومی سرزمین های دریای اژه کشور و نژادی به وجود آمد که ما ایرانیان به علت شناخت قوم مهاجر یونی به این کشور یونان و اروپاییان به علت شناخت قوم محلی این منطقه به آن گریس می گویند (قدیمی ترین ساختمان و بنا در کشور گریش مربوط به 2700 ق.م حدودا کمی پس از هوخشتره می باشد). این اشکانیان نیستند که به زبان یونانی می نوشتند, این گریس ها هستند که به زبان آشوری حرف می زنند و می نویسند!

   این لغت دانشیک را من هم نمی دانم یعنی چه می گردم اگر چیزی یافتم برایتان ارسال می کنم.

   پرسش و نظر 1100:  مثل اینکه دروغ های ویکی پدیا تمامی نداره........ تو ویکی پدیا نام بانو پوران فرخزاد را جستم و اثارش اینگونه امد: برخی از آثار :دانشنامه زنان فرهنگساز ایران و جهان (در دو جلد با عنوان اصلی «زن از کتیبه تا تاریخ»)، انتشارات زریاب، ۱۳۷۸کارنمای زنان کارای ایرانی، نشر قطره، ۱۳۸۱اوهام سرخ شقایق: برگزینی از اشعار زنان زمان، نشر ناژین، ۱۳۸۰زنان همیشه: گزیده اشعار کلاسیک، نیمایی و آزاد شاعران زن ایران (۱۳۳۰ - ۱۳۸۰)، انتشارات نگاه ۱۳۸۱نیمه‌های ناتمام: سیری در شعر زنان از رابعه تا فروغ، کتابسرای تندیس، ۱۳۸۰دستان سخن گوی شاملو

مسیح مادر (نشان زن در زندگانی و آثار احمد شاملو)، ۱۳۸۲زن شبانهٔ موعود (نشان زن در آثار سهراب سپهری)، انتشارات نگاه ۱۳۸۳کسی که مثل هیچ کس نیست: دربارهٔ فروغ فرخ‌زاد، با همکاری مسعود قاسم‌زاده، نشر کاروان ۱۳۸۱سفری در خط زماناز همت بلند...، نشر جام، ۱۳۶۲چنگ مشوش، تهران‌صدا، ۱۳۷۴در انتهای آتش آیینه، کتابسرای تندیس ۱۳۸۱[سلام مادر]، با همکاری شهلا تجویدی، علی‌اصغر تجویدی(شیرازی)، رضا معصومی، نشر جام ۱۳۸۱کارنامهٔ به دروغ: (جستاری نو در شناخت اسکندر مغانی از الکساندر مقدونی)، انتشارات علمی، ۱۳۷۶

 ویکی پدیا به دروغ نوشته جستاری نو در شناخت اسکندر مغانی از الکساندر مقدونی,وقتی اسکندر مغانی را جست و جو کردم دیدم تصویر و صفحه ی اسکندر مقدونی امد........... اینا دیگه دروغ رو پکوندن!!!

   پاسخ پرنیان حامد:  با ویکی پدیا خیلی بحث کردم زیر بار نمی روند،  شاید هم زمان لازم دارند نمی دانم این آدرس محل بحث است،  بازهم خوب است که این گفتار را باز کرده اند.

بحث:  اسکندر - ویکیپدیا

www.ziemiaprzyszlosci.pl/samochody/w/fa/  بحث:اسکندر ذخیره شده

رفتن به سفر جنگی اسکندر مقدونی به ایران وهندوستان بزرگترین دروغ تاریخ است.‏:  کتاب اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی نیست..

   پرسش 1101:  میگویند که کوروش وصیت کرد پیکرش را مومیایی نکنند و در خاک دفن کنند تا ذرات پیکرش خاک ایران را تشکیل دهند, پس برای چه مومیایی شد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  گزنفنون حکیم یونانی در کتابی با عنوان سیرت کورش کبیر ادعا کرده است که کورش کبیر در ایام کهنسالی!  در خواب دید که مرگ او نزدیک است پس فرزندان خود را کنار بالین جمع کرده و پس از این وصیت از جهان رفت.  قسمتی از این نوشته:  "فرزندانم وقتی من مردم بدنم را در طلا و نقره و امثال آن نپوشانید زودتر آن را در آغوش خاک بسپارید چه سعادتی از این بالاتر که بدن انسان در دل خاکی که منشا این همه ثروت های زیبا و چیزهای نیک و دلپسند است سپرده شود."

  1 ــ  خودتان هم به خوبی می دانید کورش کبیر در جنگ کشته شده است. لاجرم این وصیت نامه در سالخوردگی کوروش کبیر نمی تواند سندیت تاریخی داشته باشد!  از ارادت جناب آقای گزنفنون یونانی به کوروش کبیر سپاسگزاریم سخنان زیبایی مکتوب کرده است.  اما متاسفانه یا این سند مردود است و یا کشته شدن کوروش کبیر در جنگ!  این وصیت نامه می تواند متعلق به کوروش اول هخامنشی باشد،  که با کهولت سن از میان رفته و نام پسرش نیز کمبوجیه بوده است.

  2 ــ  اگر کورش کبیر مومیایی نبوده,  از کجا می دانند جسد او در مقبره نیست؟  نبش قبری در این مقبره موجود نیست!

   پرسش 1102:  میگویند اسکندر مقدونی پس از فتح امپراطوری پارس وقتی به پاسارگاد رسید به وصییت کوروش, در مقبره ی وی را مهر و موم کرد و چند بار قربانی به پیشگاه وی پیشکش کرد؟ این جوک هم راسته؟

   پاسخ پرنیان حامد:  100% وقتی میتری دات  (اسکندر ماد نژاد از مغ دونی یعنی دشت مغان) به مقبره کوروش کبیر رسیده است چند بار قربانی به پیشگاه بزرگترین پادشاه ماد پسر ماندانا و نتیجه هوخشتره (کی خسرو)  پیشکش کرده است.  100% مقبره او را از هر گزندی در امان داشته است.  کمی فکر کنید ببینید الکساندر یونانی از جزایر دریای اژه به چه مناسبت چنین کاری کرده باشد!  هر جای تاریخ را بگیرید دلیل تازه ای در می آید که اسکندر تاریخ ایران نمی تواند الکساندر یونانی باشد.

   پرسش 1103:  آیا قله ی نارنج در یزد, ساخته شده توسط سلیمان (ع) است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  غیر ممکن است . حضرت سلیمان(ع) به زمان کی کاووس بوده.  محل این حضرت در بیت المقدس و اطراف بوده است،  و هیچ سندی موجود نیست که این حضرت به آذربایجان (به علت نام تخت سلیمان در این محل) و یا یزد رفته باشد.  این سلیمان باید سپیتمان باشد و منظور زردشت زمان گشتاسپ است.  هر دو محل به استناد تاریخ ایران برای او ساخته شده است.

   پرسش 1104:  آیا 200 سال و اندی به عقب کشیدن پادشاهی کوروش کبیر به خاطر جای دادن حکومت سلوکیان بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله،  مکافات همین است,  فقط برعکس است.  اسکندر را کردند الکساندر 266 سال زیادی آمد.  اشکانیان را که خود قبل از آن شاه بودند و نه شاه شاهان همه را کردند شاهشاهان اشکانیان شد به جای 200 و اندی 500 و اندی باز کم آمد سلوکیان را زدند روش چون اشکانیان و سلوکیان در مرز نینوا دائما جنگ و گریز داشتند.  کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست صفحه 21:

   ــ  مورخین یونانی با سوء استفاده از تنفر دولت ساسانیان از حکومت اشکانیان و اسکندر همچنین تنفر کلیسا های اروپا از اسکندر و فتوحاتش در این ناحیه به راحتی توانستند از ادغام این دو شخصیت موجودی افسانه ای برای خود  بسازند که البته بین نیمه اول و دوم زندگی او حدود 266سال فاصله بوده است.  و این فاصله را نیز با سلسله ای ساختگی با نام سلوکیان پر کرده اند (حال که روی کاغذ فتح کرده ایم و کسی اعتراضی ندارد چرا 266 سال را حکومت نکنیم!) سکوت دولت ساسانی به علت گرایش به مذهب مزدایی و از بین بردن قهرمانی های این شخصیت با مذهب میترایی و سکوت اروپا برای از بین بردن آثار فتوحات اسکندر در اروپا و گریز از قید مذهب میترایی و استقلال آنها بوده است.

   پرسش 1105:  آیا کوروش بزرگ مومیایی شده، و وصیت نامه داشته است؟ آیا اسناد در این باره وجود دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  از کوروش کبیر وصیت نامه معتبری در دست نیست،  وصیتی که گزنفنون حکیم یونانی نوشته است نمی تواند مطلق به کورش کبیر باشد،  چرا که او در جنگ کشته شده است،  و نه در پیری و در بستر!  (دو سوال بالاتر توضیح داده شد) مدرک دیگری از یونانیان در دست است،  که اشاره به مومیایی بودن کوروش کبیر دارد که به نظر منطقی تر است.  متاسفانه در تاریخ ایران هیچ سرگذشتی از شاهان هخامنشی ذکر نشده است و جز از نام کوروش کبیر که خود نیمی ماد بوده نام آنان نیست.  باید خودمان کمر همت ببندیم و تاریخ دقیق هخامنشی را از روی اسنادی که در کشورمان (کتیبه و قصرها و...) داریم بنویسیم.

   پرسش 1106:  اگر اسکندر به ایران جمله نکرده،  چاله اسکندرون چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  دوست عزیز,  اون چاله مال اسکندر مغانی بوده است.

   پرسش 1107:  باسلام و خسته نباشید و عرض ارادت.  از شما میخوام که چند تا کتاب خوب تاریخی در مورد قومیت ها و نزاد ایرانیان و مناطق اقامت انها به من معرفی کنید و احیانا کتاب هایی که به نظرتون اطلاعات تاریخی خوبی به من میده. با سپاس.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  قسمت مکان های کتاب را برای آقای راوید ارسال کردم،  به زودی بر روی این وبلاگ می زنند. این قسمت را پرینت بگیرید با وجود اینکه بسیار سخت است،  هر طور شده  یک بار آن را مطالعه کنید بعد اگر می توانید شعر بخوانید شاهنامه فردوسی را بخوانید اگر نه به یکی از تاریخ های مکتوب ایرانی رجوع کنید: (بندهش, تاریخ بلعمی, آثارالباقیه ....).  برای باز کردن رمز شاهنامه فردوسی هم می توانید به کتاب "اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست"  قسمت شاهنامه فردوسی افسانه نیست رجوع کنید.

   پرسش 1108:  آیا ازمایش کربن 14 برای تعیین قدمت تخت جمشید و پاسارگاد کارایی دارد؟ اگر کارایی داشته باشه میشه قدمت هخامنشیان را تشخیص داد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تا آنجا که من اطلاع دارم کربن 14 می تواند با 200-300 سال حدود و تقریب قدمتی را مشخص کند. خوب بگوییند بین2200 تا 2500 سال قدمت این مکان است که مشکل ما حل نمی شود! البته مشکل آن دسته دوستانی که قدمت این مکان را 500سال می دانند در هر صورت حل شده است , قدمت این بنا با ازمایش کربن 14 حدود 2500 تا 2200 سال پیش تخمین زده شده است. اما مشکل ما متاسفانه روی این 266 سال وسط است که بی توجه 2500 سال را ملاک کردند. حال ما راه مان را ادامه می دهیم یک وقت هم دیدید بلند شدند آمدند آزمایش دقیق تری روی آن کردند و به نتیجه ی دقیق تری دست یافتند.

   پرسش 1109:  سرنوشت داریوش سوم چه میشود؟ داریوش دست روی دست گذاشت تا الکساندر بیاید و پایتخت دوست داشتنی اش بابل را بگیرد؟ یا اینکه الکساندر فقط بابل را گرفت و بعد دلش سوخت و برگشت به مقدونیه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  نام داریوش سوم به گفته یونانی ها کیدمان می باشد.  امان به استناد کتیبه داریوش شاه نژاد آنان است.

  داریوش شاه گوید:  این است این کارهایی که پس از شاهی به انجام رساندم،  یکی در نام کمبوجیه (پسر کوروش) از (تخمه) امان شهریاری را در اختیار داشت.....

  داریوش شاه گوید:  پادشاهی را که از تخمه امان غصب شده بود من ان را دوباره بازگرداندم و در جای خود باز نشاندم درست همان گونه که پیشتر بود.......

   آنچه باقی می ماند لغت کید است،  که در شاهنامه فردوسی با عنوان کید هند آمده است،  هنداستان  تاریخ ایران ... به مقاله پست های قبلی نام های جغرافیای تاریخی مراجعه نمایید.

   دارا داریوش سوم هخامنشی نیست،  اسکندر الکساندر نیست،  الکساندر قصر باختریش را فتح کرد و تا هندیجان رفت شکی نداریم،  اما با داریوش سوم 266 سال اختلاف تاریخی دارد.  آنکه با داریوش سوم درگیر بود اسکندر است،  او هم به هند امروزی نرفته است.  از کتاب :

   در تاریخ  کشور هندوستان امروزی نه پادشاهی با نام فور موجود است و نه جانشینی با نام سورگ و هیچ سند یا روایتی  بر حمله اسکندر ایرانی و یا الکساندر یونانی به این کشورموجود نمی باشد؟!

   پرسش 1110:  میراث یونانی که امروزه می بینیم و تا افغانستان پراکنده شده و BBC  در تارنمایش چند مقاله در اینباره دارد،  توسط چه گروهی به آنجا رسیده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  میراثی از یونان جز تعدادی سکه،  اشیای قابل جابجایی در افغانستان هند و ایران موجود نیست.  سکه ها هم علامت ضرابخانه دارند،  متاسفانه هیچکدام علامت ضرابخانه این محل را ندارند.  کجاست قصرهای یونانی ها در هند و ایران و افغانستان؟  چند سال است حکومت سلوکیانی که برایمان دیکته کردند؟  یک خانه هم برای خودشان نساختند در این 100 سال؟؟؟؟

   پرسش 1111:  آیا همة مورخین و دانشمندان یونانی و رومی دروغ گفته اند و توطئة مشترکی داشته اند که گفته اند پسر فیلیپ تا هندوستان را فتح کرد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر بالا هم توضیح داده شد،  مورخین درست نوشتند،  مفسرین آن نوشته های تاریخی خودشان را به مسخره کشیدند.  الکساندر شما 320 ق.م تا هندیجان را فتح کرد،  در تاریخ ایران مکتوب است،  اعتراضی نداریم. سپس کشته شده است،  سرنوشت او را به اشتباه به شخص دیگری پیوند زدند،  که 266 سال بعد بوده است.

   پرسش 1112:  آیا پاپیروسی که در عراق از الکساندر یافت شده و آقا انوش در وبلاگشان آنرا مسخره کرده اند در انگلستان نگاهداری و مطالعه میشود و خطاب به مردم بابل است، ساختگی و توطئة مشترک امپریالیسم است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با آقای انوش راوید همچون دو وطن پرست صحبت کنید،  ایشان حتما دلایل قاطعی بر رد آن و نوشتن این مقاله دارند.  مطمئن باشید ایشان انقدر روشن فکر هستند که اگر اسنادی بر رد حرف ایشان داشته باشید گفته و اسناد شما را نیز زیر همین مقاله بگذارند.

   انوش راوید:  به روشنی مشخص است،  پاپیروس نام برده،  که در نبرد نو پدید از آن نوشته ام،  دروغ و اشتباه ترجمه شده است،  در ضمن من مسخره نکردم،  فقط به حکم یک ایرانی در محیط دمکرات و آزادی قلم و اندیشه در اینترنت،  آنرا تکذیب و رد کرده ام.  بارها سفارش کرده ام نیرنگها و ترفند های استعمار انگلستان را بشناسید و افشا کنید.

   پرسش 1113: آیا ابوریحان بیرونی و علامة دهر شیخ الرئیس ابوعلی سینا هم تحریف شده اند یا تحریف کرده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر تحریفی در کار این بزرگان نیست!  چه کسی چنین ادعایی کرده؟

   پرسش 1114:  آیا در تاریخ و بخصوص منابع ایرانی (دینی و غیردینی) پیشا اشکانی نام «اسکندر» برای ایرانی دیگری هم بکار رفته است؟  اصلاً کجا نوشته که نام بانی اشکانیان اسکندر بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  متوجه سوال شما نمی شوم؟!  میتری دات اشک هفتم در سال 73 قبل از میلاد اولین شاه اشکانی است که لغت شاه شاهان را بر سکه خود زده است.  تاریخ را هم زیر ورو کردیم صحبت از 73-90 ق.م است.  او فاتح سوریه و  لقب او اسک اندروس بوده است.

   پرسش 1115:  آیا کتب دینی زردشتیان که اسکندر را گجسته نامیدند نیز در خلال یک توطئه مشترک جهانی نوشته شده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  متاسفم  بلی.  کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست صفحه 21 :

    مورخین یونانی با سوء استفاده از تنفر دولت ساسانیان از حکومت اشکانیان و اسکندر همچنین تنفر کلیسا های اروپا ازاسکندر و فتوحاتش در این ناحیه به راحتی توانستند از ادغام این دو شخصیت موجودی افسانه ای برای خود  بسازند که البته بین نیمه اول و دوم زندگی اوحدود 266سال فاصله بوده است.  و این فاصله را نیز با سلسله ای ساخته گی با نام سلوکیان پر کرده اند (حال که روی کاغذ فتح کرده ایم و کسی اعتراضی ندارد چرا 266 سال را حکومت نکنیم!) سکوت دولت ساسانی به علت گرایش به مذهب مزدایی و از بین بردن قهرمانی های این شخصیت با مذهب میترایی وسکوت اروپا برای از بین بردن آثار فتوحات اسکندر در اروپا و گریز از قید مذهب میترایی و استقلال آنها بوده است.

   پرسش 1116:  آیا این سخن مسخره که اسکندر اشکانی تمام ایران را تصرف کرد نه اسکندر مقدونی،  فقط مصرف داخلی دارد و برای ناآگاهانی که نمی فهمند گفته شده یا اینکه برای آکادمی های تاریخ اروپایی و آمریکایی هم میشود فرستاد و فرار نکرد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر اشکانی همان اسکندر مغ دونی است،  که الکساندر یونانی نیست،  اسناد در آلمان مورد قبول و کافی بود.  من که قصد فرار ندارم،  محکم پاش ایستادم،  کتاب به زودی به زبان آلمانی ترجمه خواهد شد.  شما را نمی دانم چه تصمیمی دارید.  اسناد را به هر آکادمی دوست دارید معرفی کنید،  من پاسخ گو هستم حتی اگر ایرانیانی چون شما  نیز به عوض کمک با من درگیر شوند.
   پرسش 1117:  حالا اروپایی هیچی،  آیا چنین سخنی را می توان در دانشگاه های ایران هم گفت؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کلی مرا تشویق کردند،  از اساتید ادبیات فارسی گرفته تا ...،  از اساتیدی که با این کتاب مخالفند،  می خواهم نقد و نظر خود را با آرامش دمکراتیک بگویند،  تا برای چاپ دوم کاملا تصحیح شود.

   پرسش 1118:  آیا شما موافق هستید یک اداره برای فرهنگ زبان پارسی مستقل از دولتی که به زبان کشورش اهمیتی نمیدهد, دایر شود؟ ایا میخواهید از واژگان زیبا و پارسی خاجه و بانو به جای واژگان زشت و نا پسند و بیگانه و ترکی اقا (به معنی غلام سفید پوست) و خانیم (خانم: به معنی رئیسه) استفاده شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا مخالف باشیم دوست عزیز؟  الان مدتی است مدید که مردم کشورمان به جای استفاده از واژه های زیبای پارسی به لغات عجیب و غریبی روی آورده اند و جمله ها و اصطلاحاتی مصرف می کنند که جدی اگر 2 سال از کشور خارج شده باشید 2-3 ماه طول می کشد تا متوجه شوید مردم چه می گویند! دولت اهمیت می دهد یا نمی دهد تقصیر ملت است که از خود متفاوت اشتباه خلق می کند! مشکل این است که شما نمی توانید از فردا به یک اجتماع حکم کنید به جای خانم بگویید بانو! اجتماع باید در این روند پیش برود و این جایگزینی نیز سالها طول میکشد. فعلا که  متاسفانه روبه نابودی زبان پارسی میرویم. مسئله بعدی هم این است که من و شما باید بدون کتاب لغت حرف هم را متوجه بشویم.  این جمله پارسی واقعی: "ژاژخایی ژکاره ی ژکور"  ببخشید عمدی نیست در گفتن این جمله سه لغت پارسی اصل را پشت هم کردم با شما دعوا کردم. جمله مفهوم دارد و پارسی اصل است. شما به عنوان یک ایرانی پارسی زبان متوجه میشوید دارم با شما دعوا می کنم؟ می دانید اجتماع کنونی ایران حداقل 30 سال وقت لازم دارد تا بتواند جمله بالا را بدون کتاب لغت متوجه شود؟ زبان ثابت نمی ایستد زبان دائما تغییر می کند اجتماعی که با هم زندگی می کنند، ناخداگاه در جریان این تغییرات هستند و حرف همدیگر را می فهمند, اگر به عقب برگردانید مردم دیگر حرف هم را نمی فهمند. تنها کاری که می توان کرد آن است که این تغییرات را در روند زیبا سوق داد. متاسفانه  فردا صبح هم نتیجه نمیگیریم اما سعی خودمان را بکنیم دوست عزیز.

   پرسش 1119:  با درود... ایا اسکندر مغانی اوستا را سوزاند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بلی اسکندر مغانی با فرقه میترایی از مذهب زردشتی (اصل مذهب زردشتی) اوستای زردشت زمان گشتاسپ را که فرقه جدیدی در این مذهب با عنوان مزدایی ساخته بود سوزانده است.

   پرسش 1120:  درود بر همه.ایا میشود نام و ادرس چند تا از معابد میترایی در اروپه را به بنده بگویید؟ خیلی ممنون.

   پاسخ پرنیان حامد:  حدود 40 معبد در کنار limes   (استحکامات مرزی امپراطوری روم 500 کیلومتر از rheibrohl  تا کنار رودخانه دانوب) را 100% معبد میترایی (مهرابه) تشخیص داده اند که نمونه ای از آنها:

   در کشور آلمان:  شهر کلنkoln  دو مهرابه یکی در شمال غربی شهر دومی نزدیک کلیسای مشهور شهر است. همچنین شهر های دیبورگ  dieburg نویهایمneuheim  مانهایم manheim  کونیگزهافن konigshafen  (نزدیک استراسبورگ) روکینگن  ruckingen هدرهایم  hedernheimساربروکن Saarbrucken  .... نیز معبد مهری (مهرابه) دارند.

   کشور اتریش:  مهرابه شهر دویچه التن بورگ deutsch-altenburg (شرق وین نزدیک مجارستان )

   کشور ایتالیا:  مهرابه زیر کلیسای سانتاپریکا santa prisca  در رم, مهرابه کاپوا capua  در شمال ناپل, مهرابه flicissimo   در شهرک اوستیا ostia  پیش بندر شهر رم )جالب است بدانید در این شهرک شانزده مهرابه یافت شده است که flicissimo  مشهور ترین آنها است)  ...

   کشور اسپانیا:  مهرابه مریدا merida (غرب این کشور سر راه مادرید به لیسبون) ...

   کشور انگلستان:  مهرابه لندن در نزدیکی وال بروک walbrook   ...

   پرسش و نظر 1121:  درود اینجوری که من جسته گریخته خوندم اشکانیان در زمان واپسین پادشاهان هخامنشی ساتراپ پارت را از چنگ هخامنشیان بیرون کشیدند و سپس مهرداد که بگفته شما اسکندر است خود شاهنشاه هخامنشی را شکست داده و خود را شاهنشاه خوانده ! درسه؟!

   پاسخ پرنیان حامد: اینگونه به نظر می آید.  از شما برای این اطلاعات بسیار سپاسگزارم . حتی در متون پهلوی و یکی از کتیبه های معبد میترایی آلمان  به نظر می آید که می دانستند زمین گرد است.  از کجا؟ سوال خوبی است نه؟

   بخشی از کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست:
      اسکندر تاریخ ایران, میتری دات با لقب کی سر که لقب پادشاهان ماد بوده و همان هو (خوب) + سر اوستا است،  که در زبان لاتین به صورت cae یا kei = کی + sarیا ser = سر در آمده است،  پادشاه روم و پایتخت آن رومیه که مدائن است, از نژاد مردمان ایلیوس که در زمان طوطانس آشوری مغلوب یونی ان شدند،  و پدرش ایلیوس (فیلقوس) با شکست دادن یونی ان انتقام آن را گرفته است, نه تنها یونانی یا گریش نبوده است، بلکه دشمن یونی ان و مردم سرزمینهای دریای اژه بوده است.
   فرمانروایی بیدادانه دیوان ژولیده موی از تخم خشم (میتری دات اشک هفتم) و همان اسکندر ارومی مصر نشین (جولیو سزار کنسول مصر)  تاریخ ایران است.  قدر مسلم پس از جنگ تروی و به آتش کشیده شدن این شهر به دست یونانیان،  اجداد جولیو سزار نمی توانستند از وسط لشکر یونانیان بگذرند،  تا طبق نوشته مورخین و مفسرین اروپا خود را به رم در ایتالیا برسانند.  آنان عقب نشینی کرده و خود را به روم در مرزهای ترکیه و رومیه در مدائن رسانده اند.  جولیوس سزار نمی تواند متولد رم در ایتالیا باشد،  این نیز یک دروغ بزرگ تاریخ و بازی با کلمات است.  آخر مگر در زبان لاتین لغات roum و room یکی هستند؟  به چه سند و مجوزی در تاریخ, رومیه = مدائن و رم پایتخت ایتالیا را یکی انگاشته اند؟ کی سر ایلیوس (بغ پور شاه) فاتح ایتالیا است،  و نه متولد این مکان! او و پسر خوانده اش augustus octavius = آرش اشک هشتم فرهنگ و مذهب رومیه را به این مکان برده و به علت فتوحات و حکومت آنان بر این منطقه نام قبیله و مذهب آنان بر این مناطق حکمفرما شده است.

  2010 سال پیش،  تاریخ تاجگذاری و فتح کامل اروپا به دست اسکندر و ارش (شاهپور خسرو نژاد اشک هشتم)  octavius  میباشد،  که هنوز هم مبدا تاریخ اروپاییان است،  چه که ولادت حضرت عیسی پسر مریم به استناد متون پهلوی و نوشته تاریخ بلعمی و مورخین شرقی چون عبدالله بن عباس:

   ــ    از گاه عیسی علیه السلام تا پیغامبر ما (محمد) صلی الله علیه و سلم پانصد و پنجاه و یک سال بود.
   تاریخ تولد عیسی پسر مریم حدود 1909 سال پیش،  و در روز هفتم اکتبر بوده است.  2010 سال پیش تاریخ فتح اروپا به دست اسکندر (میتری دات کسری ارومیه ای) و بنیانگذاری حکومت ارومیان با مذهب میترایی در اروپا و 24 دسامبر روز تولد میترا بوده است .
   در دیباچه کتاب دین میترایی آقای احمد اجودانی می نویسد:

  ــ  آنچه در تاریکی مانده این است، که چه پیش آمد بزرگی در سده های سوم, دوم و سده نخست پیش از زایش عیسا روی داده،  که یکباره مهر پرستی با شتاب شگفت انگیزی در سراسر جهان شناخته شده. آن زمان گسترش یافته و سالها دین فرمانسالاران رم بوده است،  و چه شده که دوباره پرده ای از راز,  چنان آن را پوشانید که مردمان,  دیگر دل و دلیری آن را نداشتند که آن را کنار زده, از آن دین آشکارا سخن گویند!؟
      این پیش آمد بزرگ چیزی نیست جز فتح اروپا به دست میتری دات،  و رواج دین میترایی در این منطقه،  و می دانیم که حتی اروپاییان برای پذیرفته شدن در مقام پیک خورشید و پیر باید اول به عنوان یک perse ایرانی شناخته می شدند.  حاکمان ایرانی،  و حکومت از آن ایرانیان فاتح بوده است.  همچنین میدانیم که یک چنین رسوخ عمیقی در دین و مبدا و فرهنگ اروپاییان از طریق 10-20 دزد دریایی و یا 200-300 سرباز رومی غیر ممکن و یاوه دیگری است،  که مورخین و مفسرین اروپایی به خورد جهانیان می دهند.  این حکومت و دین حدود 300 سال فرمانسالار رم و اروپا بوده است،  و پرده راز چیزی نیست جز پنهان نمودن این سرگذشت به دست اروپاییان و کشیش های کلیسا های مسیحی اروپا،  و متاسفانه دولت ساسانی در ایران به علت اختلاف مذهبی و نژادی که با آنان داشتند.  اینان دست به دست هم داده،  و موجودیت یک قهرمان ایرانی را از صفحات تاریخ حذف کردند.  امروز به هر سند, لوح و کتیبه ای که رجوع کنید،  قسمت هایی که ممکن است کمکی بر اثبات این امر باشد،  بر حسب اتفاق روزگار،  درست در همان قسمت مورد نیاز تراشیده شده است!  امروز زمانی که معبد میترایی در اروپا کشف می شود،  قبل از پاکسازی کامل آن از این اسناد به کسی اجازه ورود به آن را نمی دهند!  و آنچه در دسترس ماست همان است که مردمان دلیر ایران و اروپا سینه به سینه در دلشان نگه داشتند،  و در فرهنگ های ما به جا مانده است.  همچون اکثر اسطوره های رومی در کتاب انه اید اثر ویرژیل آمده است :
   اما فرزندش اسکانیوس (اشکانی + وس یونانی! یا بهتر بگوییم پسوند وس زبان آشوری) که اکنون لقب ایولو (ایلوس = پسر خدا) بر او نهاده شده استاو هنگامی که قدرت سلطنتی ایلیوم هنوز پا بر جا بود ایلو (در زبان بابلی به معنی خدا و باب ایلو = بابل است) نامیده می شد.  به مدت سی سال کامل،  بر اساس گردش ماه, حکومت خواهد کرد...  سپس فرزندان هکتور به مدت سیصد سال حکومت خواهند کرد،  تا آنکه راهبه ای از تبار سلطنتی به نام ایلیا (ایلیا به معنی بیت المقدس است) از مارس،  مارس را خودشان = آرس نوشته اند،  و آرس = آرش است،  آیا منظور کی آرش است،  یا شاید کی بغ آرش (بی ارش = گیو ارش) حاکم مکران + کرمان باشد!  و یک دو قلو به دنیا خواهد آورد.  سپس رومولوس,  شادمان از پوشش حنایی رنگ و گرگ سان خود - چون یک گرگ او را پرورده استمردم را به انقیاد در می آورد... (رومولوس و برادرش مشهور به پسران گرگ.  مسعودی می نویسد:  بانیان شهر رومیه پادشاهانی بودند،  که به پسران گرگ شهرت داشتند،  و نام رومیه (مدائن ) از نام آنها آمده،  و نام رومی را به نام ایشان و شاهان دیگر افزودند.

   بلعمی می نویسد:  رومیان از آنجا که بغداد است تا شام داشتندی،  و در جای دیگر از همین تاریخ آمده است:  و فرزندان عیص (اشک) به روم و خزر اند،  و فرزندان او روم است.  در شاهنامه فردوسی گیو پسر گودرز از خاندان گشواد،  را زیر بیرق گرگ پیکر می بینیم.  و نامهای دیگر گیو عبارتند از:  دیو - بی – وی - ویوویب – بیب – وای ......
   روزی خواهد رسید که خاندان آسارکوس، (آشارک + us جد آنه پدر اسکانیوس = اشکان،  + us حتی) فتیا و مسینی شکوهمند را به انقیاد در آورند،  و آرگوس را مسخر کنند .... سپس یک قیصر تراوایی از نژاد اشرافی متولد خواهد شد،  (تولد این فرد همانطور که می بینید در ایتالیا و رم نیست.  در تراوای ترکیه و یا شاید هم در صور امروزی بوده است)،  مرزهای قلمروش فقط به اقیانوس ها محدود خواهد بود,  معروفیتش به ستارگان خواهد رسید,  و نام او ژولیوس است,  نامی که از ایولوی بزرگ به او رسد.  شما او را روزی در آسمان خواهید دید که در میان غنایم جنگی شرق غنوده است,  مردم به درگاه او نیایش و از او طلب یاری خواهند کرد...  وفاداران سپید موی و وستا (سپیتمان؟ و اوستا؟),  رموس و برادرش کویرینوس (کوی + ایرین + us ؟) قانون وضع خواهند کرد. .... این است مردی که آمدنش (اینجا نیست می آید!) را بارها به تو نوید داده اند قیصر آگوست (کی سر آرش) فرزند خدا (ایلوس در مذهب میترایی ایرانی پسر خدا) که بار دیگر عصر طلایی را به لاتیوم باز می گرداند,  جایی که روزگاری ساتورن بر آن حکومت کرد.  او سرزمین گارمانت ها و هندوان (اگوستوس در هندوستان امروزی؟) در فراسوی مسیر سالانه خورشید و ستارگان, جایی که اطلس آسمان بر دوش, سپهر ستاره بار را بر شانه های خود می چرخاند گسترش خواهد داد.
   مردی که خبر آمدنش از هم اکنون نیز سرزمین های کاسپیان (اگوستوس در کاشان, قزوین, کناره دریای خزر, همدان امروزی؟) و مئوتی را پریشان, و دهانه هفتگانه نیل را آشفته و هراسان کرده است (پس این شخص در حال حاضر مشغول پریشان کردن هندوستان و سرزمین های کاسپ ها و دهانه هفتگانه نیل است،  و پس از آن به سوی رم در ایتالیا خواهد آمد.!).

   خانواده ژولیوس سزار مدعی بودند،  که از اعقاب ونوس (ناهید) و ایولو (فیلقوس ایلوس = پسر خورشید) فرزند آنه هستند.  آگوستوس نیز که برادر زاده یا خواهر زاده ژولیوس بود،  پس از قتل سزار (کی سر = شاه) وارث دارایی های او شد.  وی نام سزار را بر خود نهاد (نام کی سر؟ یا لقب کی سر یعنی شاه؟)  نام خود را از ک. اکتاویوس (اشک هشتم) به ک. ژولیوس سزار (کی سر = caeser ) تغییرداد (تغییری در کار نیست! چون به مقام شاهی رسیده کی سر شده،  و ایلیوس یا بغ پور پسر خورشید میتراییان لغب آنان بوده است.  آخر اگر اروپاییان نام سزار را از سزارین می دانند!  اگوست را که سزارین نکرده بودند!)  و خود را فرزند او نامید.  اگوستوس لقبی افتخاری بود،  که بعدا به او نهاده شد. (ارش لقب افتخاری است که به پادشاهان روم می دادند).

   پرسش 1122:  آیا در  کتیبه داریوش اول سخن از نژاد(تخمه) آمان به میان است ؟ پس چرا بیشتر ترجمه ها به صورت نژادمان (از تخمه ی ما)  می باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  متاسفانه گویا عدم توجه در ترجمه های کتیبه داریوش اول در بیستون،  موجب تحریف آن شده است:
Mana taumaya یعنی تخمه ما (نژاد ما) دودمان ما،
Amakam tauma یعنی از تخم (نژاد , دودمان) Amakam آمان.

   پرسش 1123:  آیا بر روی سکه های الکساندر, الساندروس و یا الذ اندروی نوشته شده است؟  پس چرا این نام را امروزه به صورت االکساندروس نوشته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خط سکه ها به زبان یونانی باستان 320 ق.م می باشد،  که متاسفانه آن را با  با خط نگارش یونانی مدرن  ترجمه می کنند:

Xi (uppercase Ξ, lowercase ξ) is the 14th letter of the Greek alphabet. It is pronounced [ˈksi] in Modern Greek, and generally /ˈzaɪ/ or /ˈsaɪ/ in English. In the system of Greek numerals, it has a value of 60.
Xi Ξ is not to be confused with the letter chi, uppercase Χ, lowercase χ; Greek:
χ which gave its form to the Latin letter X.
In ancient times, some local forms of the Greek alphabet used the chi Χ instead of xi Ξ to represent the /ks/ sound
.

   بنده اصلا نه با Modern Greek  کار دارم،  نه با مفسرین تاریخ و زبان مدرن گریک! دارم سکه 320 ق.م را می خوانم روی آن نوشته alezandros   و یا   alesandros !  و همانگونه که می بینید (ک) را از زبان مدرن یونانی وارد زبان باستانی کرده اند،  و سکه 320 ق.م را با زبان مدرن این کشور می خوانند! به جمله آخر توجه کنید تازه یونانی برای ks از حرف  Χ استفاده می کرده،  مفسر یونانی مدرن آمده میگوید خیر Ξ  که صدای /ˈzaɪ/ or /ˈsaɪ/  می دهد Χ بوده و Χ یونانی صدای kh می دهد،  و ...... هر کجا هر چه به نفع شان باشد،  ترجمه می کنند،  می نویسند و تفسیر میکنند!

   پرسش 1124:  نظر شما در مورد گفته ی  شادروان استاد وحید مازندرانی  که الکساندر (پاریس) پسر پرپام در کتاب ایلیاد هومر را «جد الکساندر کبیر» معرفی کرده است چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خوانندگان عزیز توجه داشته باشید بنده در "کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست"  تنها مدعی بودم که اسکندری که نام او در متون ایرانی آمده با الکساندر یونانی تفاوت دارد،  و شخص دیگری بوده است. اما گویا به استناد مدارک اساتید یونانی خوانده کشور مان چون مرحوم استاد وحید مازندرانی،  الکساندر هم یونانی نبوده!

   هرودوت می نویسد:  بعدها بنابر نظر راویان مزبور ,الکساندر پاریس پسر پرپام که این اتفاق را به یاد داشت, بران شد که با حمله و تعرض زنی از یونان برای خود به چنگ آورد،  پس هلن را به غنیمت ربود.  لاجرم الکساندر پاریس به گفته هرودوت و هومر،  نه تنها یونانی نبوده که دشمن یونانی ها نیز بوده است،  و پس از این زن ربایی به استناد ایلیاد و اودیسه هومر،  جنگ سختی میان آن ها در می گیرد،  که به نابودی تروی و الکساندر پاریس و خانواده اش می انجامد.

   ...:  شادروان استاد وحید مازندرانی،  که الکساندر (پاریس) پسر پرپام،  در کتاب ایلیاد هومر را «جد الکساندر کبیر» معرفی کرده است.

   بدین ترتیب حتی الکساندر320 ق.م نیز یونانی نبوده است،  چه رسد به اسکندر 73 ق.م.  بنده حتما برای قسمت دوم تیتراین کتاب "الکساندر یونانی" بیشتر مطالعه کرده،  و پس از پیدا کردن نژاد واقعی او،  این یونانی را تغییر خواهم داد،  با سپاس از شما به تاکید و گوشزد به این مهم.

   پرسش 1125:  درباره منطقه جغرافیایی پارت واسپارت توضیح دهید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تا به امروز به ما گفته بودند باختریش همان بلخ امروزی است. لاجرم تورانیان و سرزمین داهه محل زندگی پارت ها (اشکانیان) نیز به شرق ایران تعببیر شده است.  اسنادی در کتاب ارائه شده است که هم اکنون این قسمت کتاب بر روی این وبلاگ در اختیار شما,  و برای بررسی به Call_for_5th_Geonames_Conference ارسال شده است.  چنانچه این مدارک مورد قبول باشد:

   محل زندگی پارت ها در غرب ایران امروز و باختریش استان بزرگی رو به روی نینوا بوده است،  و تورانیان همان آشوریانی بودند که یکی از قبایل آن هیونها یون ها و یا به پارسی یون ان نام داشتند (که قبل از مهاجرت به یونان امروزی هیچ ارتباطی با قبیله ی گریش در جزایر دریای اژه نداشتند). و آنکه در مقابل خشایار شاه ایستادگی کرده است اس (تک خال, والی, شاه, ساتراپ) پارت بوده است، که محل این واقعه نیز تحریف شده است! حال هی برایمان فیلم 200 و300 و 500 بسازند. اسناد تاریخی گویای حقیقت دیگری است.

   پرسش 1126: اریوبرزن همان فرشید ورد شاهنامه برادر اسفندیار تورانی است؟ فرشیدورد هم اشوری بوده است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسفندیار پسر گشتاسپ ایرانی است و به استناد  یادگار زریران با تورانیان جنگیده اند و ارجاسپ تورانی و سپس پسر او کهرم (کی هروم)  هیونی (یونی) را شکست داده اند.  فرشیدورد برادر اسفندیار سرداری ایرانی بوده است!

   پرسش 1127:  با درود .ایا نوشته های کتاب اخبار الطوال در مورد اسکندر درست است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با درود این تاریخ هم حدودا همان است که طبری , بلعمی , ابوریحان بیرونی , فردوسی .... آن را به تفصیل گفتند.

   پرسش 1128:  ایا الکساندر (الس اندروس) لغب سلوکیان پادشاهان سوریه است و ایا لغب مگنوس داشته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  لقب سلوکیان نیست , لقب پادشاهان سلسله قبلی این ناحیه  بوده است.  در توضیح لغت magnus که فرانامی برای بسیاری از پادشاهان از جمله الکساندر یونانی است در کتاب آمده است:

-         Magnus  در ترجمه های اروپایی تبدیل به der gross  المانی و the great  انگلیسی شده است! و این لغت همان مغان فارسی+ us است . مغ ان = بغ ان!

   پرسش 1129:  نژادشان اشوری بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  نژاد پادشاهان سلوکی و الس آندروس ها آشوری بوده است که همان  قبیله هیون های تورانیان (آشوریان) اوستا است.

   پرسش 1130:  ایا اسکندر ارامگاه دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کدام اسکندر ؟ الکساندر آشوری 320 ق.م یا اسکندر تاریخ ایران (میتری دات ) 73 ق.م؟

   پرسش 1131:  ایا معماری و خدایان باستان یونان ریشه در اشوریان داشته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله هم خدایان آشوری و هم خدایان بین النهرین و هم اهورا میتراو هم ایزد بهرام و هفت سپند مزدایی و آناهیتا و هم خدایان مصر دور هم جمع شدند و به زبان یونانی مدرن ترجمه شدند و با عنوان میتولوژی  به دنیا ارائه شدند.

   پرسش 1132:  زبان گریش ها قبل از مهاجرت یون های اشوری چه بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  شاید با گرزی برهنه از ترس حیوانات وحشی بر سر درخت  پناه گرفته بودند.  قدمتی بیش از 2700 سال بر این منطقه دیده نمی شود!  لوح و کتیبه ای قبل از تاریخ ذکر شده ندارند که بدانیم با چه زبانی صحبت می کردند.  زبان یونی موجود در بین النهرین که آثار هومر به این زبان نوشته شده قدمت زیادی دارد.  اما این مدارک به سرزمین های دریای اژه منتقل شده است.

   پرسش 1133:  ایا هخامنشیان اشوری بوده اند نه پارسی؟نماد فروهر واسه همین از اشوریان گرفته شده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  نماد فروهر مطلق به ایلامیانی بوده است که توسط آشوریان (آشور بانی پال) و کوروش اول هخامنشی نیست و نابود شدند که آثار و هنر آنان را هخامنشی ها و آشوریان به یغما بردند.  نژاد ایلام را می گفتند ایر- آن (ایرج) و نژاد اشوریان را می گفتند توران (توران) که هر دو از یک نژاد (پسران فریدون و جمشید)هستند. تا به حال در ایران امروزی به اسامی رایج چون همایون = هما + یون یا کتایون = کتا + یون توجه کرده اید؟ یونی ها خاندانی از ایران بزرگ بوده و گریش ها فرهنگ خود را مدیون این ایرانیان مهاجری می باشند که از فرزندان فریدون بوده اند.

   نژادهای اوستا:

1.      ایریه = ایرانی

2.      تویریه = تورانیان  به معنی دلیر توریه نام مردمان ان سرزمین که به ایرانیان پیوند نزدیک داشتند خاندانهای مشهور آنان : دانو, خیون یا هیون (یونی ان), فریان , ویسه ,....) آنها دیو پرست و دژدین بودند و به آنها انیران (غیر ایرانی) گفته می شده است.  ترک خوانده می شدند و ترکستان سرزمین توران خوانده شده است.

3.      سیریم = هروم = روم  نام اقوام و سرزمینی باستانی که بعدها نام سلم = سرم یکی از سه پسر فریدون از ان گرفته شده،  در ادبیات پهلوی هروم = روم جانشین ان شده است و در نوشته های ساسانی و اسلامی آسیای کوچک و سوریه را به این نام نوشته اند در شاهنامه فردوسی سلم شهریار روم است.

4.      ساینی =  سرزمینی ست که نتوانستند جای آن را تعیین کنند ( شاید سئین مردمان چین استان )

5.      داهی = سرزمین قبیله داهه در کرانه سیردریا

به شما خاطر نشان می کنم کوروش هخامنشی افتخار کشورمان ایران است و این مسئله ای انکار ناپذیر کتاب صفحه 107:

   بنیانگذار حکومت هخامنشیان در ایران کورش کبیر شاه انشان پسر کمبوجیه اول نوه کورش اول از طرف پدری و پسر ماندانا دختر استیاک و نتیجه هوخشتره (کی خسرو) از طرف مادری بوده است.  او با یکی کردن دو گروه خاندان هخامنشی که در زمان جدش چش پش به دو گروه تقسیم شده بودند و در اختیار گرفتن ارتش ماد (چه از طریق جنگ و چه از طریق حق سلطنت مادرش در ماد به علت نبودن وارث پسری از استیاک) حکومتی قدرتمند در ایران امروز بوجود آورد. در نتیجه رفتارهای شایسته او, آزاد گذاشتن مذاهب و توجه به حقوق بشر با استقبال مردم بابل روبه رو می شود و یهودیان او را مسیح موعود می خوانند.

   کورش کبیر با روشی که برای حکومت اتخاذ کرده است,  قوانینی که وضع کرده است و آزادی که به مردم و مذاهب  داده است نه تنها یکی از بزرگترین افتخارات ایران است بلکه اولین نمونه انسانیت در جهان و پایه گذار حقوق بشر و آزادی مذاهب در جهان می باشد.    تنها سعی دارم نظر شما را به قدمت تاریخ  مکتوب کشورتان جلب کنم کتاب صفحه 8:

   کورش کبیر هخامنشی , البته از بزرگترین افتخارات این مرز و بوم است , اما او نیز همچون فردوسی, ابوریحان بیرونی, بلعمی, طبری ..., شما و من, وارث و حافظ فرهنگ و تمدن بزرگی بود که از گذشتگانی همچون جمشید, رستم, گیو, کی خسرو (پدر بزرگ او) و هزاران دلاور و شخصیت  تاریخ ایران, که متاسفانه ما آنان را افسانه انگاشتیم, به او رسیده بوده است. اگر هرودوت یونانی را پدر تاریخ جهان گفته اند! خود هرودوت میگوید: "به گفته ایرانیان که در تاریخ تبحر دارند" ماخذ تاریخ هرودوت تاریخ ایران است.  و دریغا که ما ایرانیان تاریخ واقعی جهان را که به همت بزرگانی چون فردوسی, ابوریحان بیرونی, بلعمی, طبری..... در دسترس ماست افسانه پنداشتیم, و از یاوه های مفسرین تاریخ یونان و اروپا برای خود تاریخی جدید خلق کرده, به هیچ افتخار می کنیم

   پرسش 1134:  اسفندیار تورانی که کی هروم را شکست داده متولد چه سالی بوده و ایا نامش در تاریخ جهان امده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسفندیار ایرانی که کی هروم تورانی را شکست داده حدود 36 سال قبل از کورش کبیر بوده که نام او در تمامی تاریخ های ایرانی و متون پهلوی و اوستا به کرات آمده است که به علت سهل انگاری ما ایرانیان تا به امروز به جهان عرضه نشده است.

   پرسش 1135:  در کتاب نمودار شاهنامه امده که داراب با ناهید ازدواج میکند و فرزندی به نام اسکندر به دنیا می اورند و با روشنک دخت دارا ازدواج میکند........ چرا برخی اسکندر را پور فیلقوس مینامند؟ وی پور داراب نبوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تاریخ هایی چون تاریخ طبری که او را پور فیلقوس نامیده است،  نیز در پاورقی به این روایت پسر داراب نیز اشاره دارد.  زنی باردار بی اطلاع شوهر که به خانه ی پدر در کشور دیگری برود شامل روایات مختلف می شود.  مهم آن است که خود فیلقوس کیست؟  فیلقوس که پارسی آن ایلیوس است،  خود پادشاه مردم ایلوس (بابل) بوده است و دشمن یونی ها!  توجه داشته باشید که دارا نیز داریوش سوم نیست این بیت شاهنامه را ببینید:  کتاب صفحه 135

  بروم اندرون شاه بود فیلقوس                یکی بود با رای او شاه سوس(شوش؟)

  نبشتند نامه که پور همای                       سپاهی بیاورد بی مر ز جای

   در این دو بیت سخن از سه پادشاه به میان است 1. فیلقوس شاه روم 2. شاه شوش (هخامنشیان) که با فیلقوس متحد بوده است 3. داراب پور همای.  در نتیجه دارا پسر دارا ب که با اسکندر پسر فیلقوس جنگیده و شکست خورده است داریوش سوم هخامنشی نیست. 

   پرسش 1136:  در کتاب سلمان پاک نوشته شده که مدائن (تیسپون و سلوکیه) هم چون قسطنطنیه ی روم داری هفت ناحیه بوده است: در غرب در زیجان, بهر سیر, جندیشاپور متصر به نهر الملک,در مشرق افانبر, رومیه و همچنین نونیفاذ و کردفاذ...... این رومیه ای که شما میگین همین یکی از هفت ناحیه از مدائن بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله دوست عزیز همین رومیه را می گویم که در تاریخ باستان با نام روم مشهور بوده در حالی که قسطنطنیه تازه 230 بعد از میلاد ساخته و به نام روم شهرت یافت.

   پرسش 1137:  درود بر اساتید . در کتاب زرتشت پیامبری که از نو باید شناخت تالیف ارباب کیخسرو شاهرخ, که از پیش گویی های حضرت زرتشت ع است در بند 30 نوشته شده: ترا این نیز که اندر ان گاه باشد که خداوند پیروزمندی اندر زمین اروم بسیار شهر و بسی شهرستان گیرد و بس خواسته به اوار (غنیمت - چپاول ) از زمین اروم بیاورد 31. پس ان خداوند پیروزمند بمیرد, و از ان فرزندان او به خداوندی نشینند ....... پرسش این جاست که این پیروز مند از زمین اروم همان اسکندر از هروم = اروم = رومیه است؟ میدانیم واژه ی خدا از خوتای به چم صاحب و مالک است و به خداوندی نشینی فرزندان وی همان پادشاهی فرزندان یا شاید هم همان ملوک الطوایفی است, نه؟ با سپاس از روشنگران راه راستی. بدرود

   پاسخ پرنیان حامد:  کتاب "اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست" صفحه 159 تا 166

   اما آنچه در اینجا و اضافه بر این متون جالب به بررسی میباشد متون پهلوی باقی مانده اند که با وجود بغض و نفرتی که در زمان ساسانیان از این شخص بوده است،  باز شاید بتوان از لابه لای این متون مدارکی بر تایید گفته های بالا جمع آوری کرد.

   در اکثر متون پهلوی اشاره به پیشگویی زردشت می باشد.  حالا یا این مسئله واقعا پیشگویی بوده است یا پس گویی از محدوده بحث ما خارج است انچه مسلم است آینده گان کیش مزدایی قدر مسلم به این متون دست برده و آنان را تصحیح کرده اند و همین امر باعث می شود که بتوانیم به این گفته ها از نظر تاریخ اتفاقات افتاده تا حدودی اعتماد کنیم.  در بخش 25 گزیده های زاداسپرم در ذکر اخرین پیشگویی آمده است:

-         به 300 سالگی دین , اندر روز کسوف بود , پس دین بیاشوبد و خدایی بلرزد.

   و در متن زند وهومن یسن شرح این ماجرا به تفضیل آمده است:

   زردشت به خواب درختی می بیند که 4 شاخه زرین , سیمین, پولادین , و آهنی دارد و اهورا مزدا آن را به 4 زمان تعبیر می کند که ما تنها زمان آهنی ان را در اینجا بازگو می کنیم.

-         و آن از آهن الوده فرمانروایی بیدادانه دیوان ژولیده موی از تخم خشم است. 

   در اینجا خشم اسم معنی نیست و مفهوم دیو خشمsmodee    را دارد ( صادق هدایت).

    در جاماسپ نامه "در پانزدهم" آمده است:

-           از آن فراز ایشان خود به خود افتند و یکدیگر را تباه کنند.  (آیا منظور برادر کشی های پایان دوران هخامنشی نیست؟) پس تازیان ژولیده موی از تخمه خشم بیایند به اندک زور و زاور (قدرت) ایران شهر را سیصد و هشتاد و دو سال و نه ماه و هفت روز و چهار زمان فراز گیرند.

   لغت تازی را مارکورات در کتاب" شهرستانهای ایرانشهر" از لغت تاختن به معنی تاخت و تاز و غارتگری مشتق می داند و معتقد است که هیچ ربطی نه با قبیله طی و نه با لغت تاژیک دارد که از تات می آید و ترکان ایرانیان را به این لفظ می خواندند. (شاید ترکها مادها را به این لفظ می خواندند چه که پارس ها خود دائما گرفتار تاخت و تاز تازیان بوده اند از زمان ضحاک تازی تا به زمان متنی که هم اکنون سعی بر تجزیه و تحلیل ان داریم!)

   بانو پوران فرخزاد در باب واژه تازی می نویسد:

-         به هر سان با پذیرش یکی بودن واژنام  تاجیک = تاژیک = تازیک , به ناچار این پرسش نیز به میان می آید که چرا ایرانی ها اعراب را هم تازیک = تازی میخوانند!... پاسخ این پرسش به کینه ژرف پارسیان (توجه کنید فقط پارسیان نه دیگر ایرانیان) به دوده ی اشکانی باز می گردد که خود را ریگ مند فرمانروایی هخامنشی می دانستند , کینه ای که در تمامی دوران شهریاری اشکانی ادامه داشت و پیوسته از اشکانیان با نام تازیک – تازی نه به معنای راستین واژگانی آن بل به معنای مهاجم و غاصب و یا تازشگر یاد می کردند که واژه ی تازشگر هم از همین ریشه بر آمده است. و چون واژه ها در گذاره زمان با معنی های دیگری هم در آمیزه می شود پس از یورش اعراب به ایران, ایرانیان نیز بنا بر همان عادت دیرینه به آنان فرا نام تازی – تازیک را بخشیدند چنانکه ارامنه به سبب دشمنانگی دیرینه با ترکها هنوزاهنوز هم آنان را داجیک می خوانند.

   ترکها ایرانیان را تازیک می خوانند و ارامنه ترکها را!  منظور بی شک همان میانه ارامنه و ترکها و پارسها بوده که روزی قلمرو مادها نام داشته و امروزه اثری از آن بر جا نیست و به نظر می آید که به این محل داهه = داهی = تاجی = تاژی = تازی گفته می شده و تبار اشکانیان که همان اسک های جدا شده از قبیله بزرگ اسکیت (ساکایی – سگزی) یا پارت ها بودند که پهنه زندگانیشان در خورآسان  بزرگ در شمال غربی ایران امروز  داهی  نامیده می شد و بی شک واژه دهستان نیز از این واژه است و با خراسان امروزی, تاجیکستان امروزی و سیستان امروزی در شرق ایران امروز هیچ ارتباطی ندارد.

   همچنین صادق هدایت در مقدمه کتاب " زند وهومن یسن" می نویسد:

-         نکته جالب توجه این است که گردآورنده این دستچین از پادشاهان ساسانی بعد از خسرو اول (انوشه روان) اسمی به میان نمی آورد. در اینصورت نباید اشاره به حمله عرب و مغول باشد... نتیجه می شود که اصل زند یا شرح  وهومن یسن در اواخر پادشاهی خسرو اول یا کمی بعد از او از اوستا ترجمه شده است.  زیرا از پادشاهان بعد ساسانی اسمی نمی برد. گویا منتخبات فعلی خیلی بعد از حمله اعراب به توسط نویسنده ای گردآوری شده که شرح تاخت و تاز و غارتگری آنها را (اعراب) به طور مبهمی با هجوم سرکرده گان تورانی مخلوط میکند.

شرح دوره آهنین در زند وهومن یسن به مدارک بالا حمله ماد های (تازیان) میترایی به ایرانشهر و به لرزه در آمدن دین مزدایی و حکومت بیدادانه (حکومت اسکندر واشکانیان) است که 300 سال پس از زردشت زمان گشتاسپ اتفاق افتاده است .  و در ادامه  زند وهومن یسن آمده است:

-         در آن پست ترین هنگام , یکصد گونه و یکهزار گونه و ده هزار گونه دیوان ژولیده موی از تخم خشم برسند. آن بد تخمان از گسته خوراسان به ایرانشهر بریزند. افراشته درفش باشند و زین سیاه دارند و موی ژولیده بر پشت دارند. و ... آنان به یاری جادو به ده های ایران که من اورمزد افریدم بریزند. انگاه بس چیزها را سوزند و آلایند و خانه از خانه داران, ده از دهگانان, آبادی و بزرگی و دهگانی و راستی در دین و پیمان و زنهار و شادی و همگی آفرینش من اورمزد که دادم و این دین ویژه مزدیسنان و آتش بهرام که به داد بر پا شده است, به نیستی رسد و زنگیان (منظور یا زرنک است محل حکومت رستم و یا حبشه که هیچکدام به اعراب ارتباطی ندارند)  و آوارگان پیدا ایند و ان روستای بزرگ شهر و آن شهر بزرگ, ده و آن ده بزرگ دودمانی شود و از آن دودمان بزرگ بیش از استخوان نماند (ملوک الطوایفی؟) ........ و فرمانروایی بیدادانه کنند. (فرمانروایی بیدادانه در آغاز متن کارنامه اردشیر بابکان صفتی برای حکمرانی اسکندر و اشکانیان میباشد) .... و آزادگان و بزرگان و دهگانان نیک از ده و جای خویش, از بن جای و دودمان خویش به در به دری شوند و از خردان و ناچیزان, چیز به نیاز خواهند و به درویشی و آوارگی رسند. از ده نفر , نه نفر این مردم به سوی باختر تباه شوند. (این احتمالا همان مهاجرت دسته جمعی مزداییان است که دو محل بودن یک نام را در تاریخ ایران سبب شده است. توصیف این واقعه کاملا به حمله اسکندر ماد نژاد با مذهب میترایی می ماند) ... پادشاهی از ایشان چرمین کمران, و تازیان, ارومیان به ایشان (انیران, خیونان, ترک اتور, توپیذ, اودرک, کوهیاران, چینیان، کابلیان, سغدیان, ارومیان, خیونان سپید سرخ پوش (باز تاییدی بر ملوک الطوایفی ایران بعد از اسکندر) رسد. ... چه همه ده های ایران به سم اسب ایشان کنده شود. درفش ایشان تا به پذشخوارگر (پتش – خوره – گر) برسد با فرمانروایی ستمگرانه جایگاه دین را از آنجا ببرند, و تاخت و تاز ایشان از آنجا خواهد رسید.  و در ادامه در "در ششم" توضیح بیشتری می آید:

-         اورمزد گفت که " ای سپیتمان زرتشت پس از نشانه سیاه , فرمانروایی از این خشم تخمگان به شیذ اسپان کرسیاک  دروج در ده سلمان رسد.  در مورد درفش سیاه صادق هدایت می نویسد:

   شاید منظور درفش سیاه است در افسانه اساطیری به موجب فردوسی علامت تورانیان است و درفش افراسیاب و پشوتن سیاه می باشد.   اما در این زمان تورانیانی موجود نبوده است چه که دولت آشور یا تورانیان توسط هوخشتره پادشاه ماد سرنگون و پرچم سیاه انان در اختیار فاتحان یعنی مادها بوده است.  و در مورد ده سلمان صادق هدایت می نویسد:

سرزمین سلم پسر فریدون. این لغت دیلمان نیز خوانده میشود که نام محلی در همان حوالی است.

    ماهونداد (نام یکی از شارحین است) گفت که ارومیان باشند. روشن  (روشن پسر آذر فرنبغ فرخزاد که در زمان مامون میزیسته) گفت که: سرخ کلاه (قزلباشان که ترکان سرخ کلاه می باشند و در زمان صفویه اسم آنها مشهور است) و سرخ زین و سرخ درفش باشند،  و اینها نشانه ایشان باشد.

   نشان رنگ میترایی , ارومیه و کشور ترکیه امروزی محل زندگی ماد های میترایی کیش در آن زمان است.  چون بیایند خورشید نشان سهمناکی بنماید و و ماه از رنگ بگردد و در جهان تیرگی و سهمناکی و تاریکی باشد, به آسمان نشانهای گوناگون پیدا آید.

  این هم نشان کسوفی که در زاداسپرم 300 سال بعد از زردشت پیش بینی شده است و آن را نشان حمله اسکندر به ایرانشهر گفته اند.  حال جمله"پایان هزاره زردشتی" که دائما در زند وهومن یسن به آن اشاره شده است چه محاسبه و چه حسابی است و اصلا از متن اصلی است و یا بعدها به آن اضافه شده است که این پیشگویی را مطابق حمله اعراب بنمایند نیاز به بررسی بیشتری دارد.  در هر صورت چون متون پهلوی اختلاف بین زردشت و اسکندر را 300 سال نوشته اند در مورد شروع و پایان هزاره یکی از دو اصل جور در نمی آید یا زردشت زمان گشتاسپ در اول هزاره نبوده و یا حمله اسکندر در آخر هزاره نبوده و یا طبق معمول هر روایت را از یک قوم گرفتند که مبدا و حساب هزاره های آنها متفاوت بوده و در یکی زردشت اول هزاره و در دیگری در تاریخ 700 هزاره بوده است و بی توجه به این مهم همه را با هم مخلوط کرده اند!

   اگر افسانه آمدن پادشاهان مجوس به بیت المقدس برای جستجوی عیسی پسر مریم را که در اکثر روایات موجود است بپذیریم لاجرم حضرت عیسی پسر مریم هوشیدر زردشتی است در این صورت حمله اسکندر تاریخ ایران درست در پایان هزاره است!   در مورد نام دروج شیذاسپان کرسیاک:

   کرسانی اوستا نام یکی از دشمنان دین مزدایی است دارمستتر ان را کلیسا حدس زده است و اکوان پسر گرکرسیاک را اسکندر تصور کرده است گمان میکند عیسویان و مخصوصا دشمن منفور ایران اسکندر است که از جانب روم عیسویان  به ایران آمده اکوان شاید اسکندر باشد اما در این زمان هنوز عیسی و عیسوی موجود نبوده که از رم در ایتالیا به ایران آمده باشد! رومیه = مدائن, عیسی = عیص بن اسحق و کلیسا هم حتما چون صلیب و ... از نمادهایی است که مطلق به اسکندر میترایی بوده و کشیشان عیسوی اروپا بعدها آن را به عیسی ناصری نسبت داده اند. (شیذ اسپان نامی است تورانی (آشوری)

   یکصد گونه و یکهزار گونه و ده هزار گونه باشد. درفش سرخ دارند و پیشرفت ایشان بسیار, به این ده های ایران که من اورمزد آفریدم بتازند تا کنار اروند (رود فرات) تا دوان پایتخت آشورستان.  ایدون ایشان از خشم تخمه گان صد گونه و هزارگونه و ده هزار گونه بکشند, و درفش, نشان سپاه بیشمار ایشان دیوان ژولیده موی بازگردند و سپاه پیشانی فراخ ترک و کلمیر دشمن به این ده های ایران که من اورمزد آفریده ام برسند. بدانید که افراشته درفش باشند, چه درفش را افراشته گیرند ترکان چرمین کمر و شید اسپ کرسیاک ارومایی (ارومیه ای!) با هم فرا رسند و بجنگند

صحبت از جنگ شیذاسپان کرسیاک با ترکها به میان است  اشاره دوباره به سند بالا بی جا نیست: اسکندر برفت تا آنجا که گور سیاوش بود ... پس آنجا فرمود که فرود آمدند و لشکرگاه بزدند. و آن ترکان خود ندانستند که او از نژاد لهراسپ است. می پنداشتند که او از روم است و پسر فیلقوس است ... و لشکر در قلعه سیاوشکرد افتادند و شمشیر در نهادند و لشکر شاه در شهر آمدند و شاه (اسکندر اشکانی) بر تخت توران شاه بنشست ... توران شاه را می آورند بند بر نهاده ... بفرمود تا او را گردن زدند و گفت: این کین جدم لهراسپ است که ارجاسپ او را در بلخ کشته است, چنان که در شهنامه معروف است. (اسکندرنامه تصحیح ایرج افشار)

  چون آن ترکان و تازیان و ارومیان هر سه به یکجا رسند گویند که در دشت نهاوند باشد ...( ترک و تاژیک و ارومیه ای یک بار در دولت ماد و بار دوم در زمان اشکانیان در هم ادغام شده اند).  و پس از این ماجرا و پرسش زردشت از اهورامزدا که ناجی کیست؟ جریان موعود اول هوشیدر پسر زردشت به میان می آید که در نوشته محل تولد او در چین و هندوستان گفته شده و اینکه در زمان تولد این ناجی ستاره نشان نماید و او را بانوان شاه بپرورند. و همین پیشگویی باعث شده است که مجوسان در زمان تولد عیسی پسر مریم به هند که کشور هندوستان امروزی نیست و چینستان که کشور چین امروزی نیست بروند.

-         و چون عیسی در ایام هیرودیس پادشاه در بیت لحم یهودیه تولد یافت ناگاه مجوسی چند از مشرق به اورشلیم آمده گفتند کجاست آن مولود که پادشاه یهود است زیرا که ستاره او را در مشرق دیده ایم و برای پرستش او آمده ایم (انجیل متی باب 2).   طبق نوشته ی زند و هومن یسن حدود100 سال پس از اسکندر عیسی ناصری روز هفتم اکتبر (در ماه ابان و به روز باذ) به دنیا آمده است!

   کشیشان کلیسا های اروپایی به کمک دولت ساسانی برای نابود کردن آثار اسکندر ایرانی از تاریخ با استفاده از  زمان و مکان این پیشگویی نام عیسی بن مریم را که در این زمان پیشگویی شده به دنیا آمده است به جای نام و مذهب میترا در اروپا گذاشته اند.  در یادگار جاماسپ (جاماسپ نامه در شانزدهم)  آمده است:

   ترا این نیز گویم که اندر آن گاه باشد که خداوند پیروزمندی اندر زمین اروم (اسکندر از ارومیه) بسیار شهر و بسی شهرستان گیرد, و بس خواسته به آوار (غنیمت – چپو) از زمین اروم بیاورد پس ان خداوند پیروزمند بمیرد, و از آن فراز فرزندان او به خداوندی نشینند. و شهر به چیرگی پایند و بسا ستمگری و بیدادی مردم ایرانشهر کنند. و بسا هیر(مال) همگان به دست ایشان رسد. و پس نیز به افسردگی و نابودی رسند... ایشان تازیان با ارومیان و ترکان اندر گمیزند (مخلوط شوند) و کشور را بوشفند (شلوغ کنند) ... و شهر شهر و ده ده و روستا روستا با یکدیگر کوخشش (ستیزه) و کارزار کنند و از یکدیگر چیز بستانند (ملوک الطوایفی پس از اسکندر).  اسکندر تاریخ ایران:

   آک وان = پادشاه  حوالی دریاچه وان محدوده ای از حکومت مادها, اس کندروس = پادشاه بیستون در محدوده حکومت مادها که تا به سوریه گسترده بوده است اسک اندروس شخصی تازی = داهی به معنی ماد از نژاد سکا ها, اسکها یا اشکش شاهنامه یا همان عیص (اشک) بن اسحاق (اشاک) به نوشته متون بعد از اسلام از اروم = ارومیه یا اموریه (عموریه) = کردستان  با پرچم سیاه آشوریان که مغلوب مادها بودند. با  لباس و کلاه قرمز که علامت مذهب میترایی است, منفور متون مزدایی به علت از بین بردن این فرقه زردشتی و محبوب روایات ملی و مردمی  چون شاهنامه فردوسی و تحریف شده کلیساهای اروپایی و دولت ساسانی به راهزنی از ارکه لائوس به علت فتوحاتش در اروپا و ترویج مذهب میترایی در این ناحیه.

   اسکندر مغانی, میتری دات , اشک هفتم با لقب بغ پور شاه اشکانی  یکی از ابرمردان تاریخ ایران فاتح اروپا مروج مذهب میترایی یکی از افتخارات ملی کشور و تاریخ  ایران می باشد و با راهزن بی سلوک و مذهب کشور گریش از ده سی هزار نفره ارکه لائوس و مرکز پلا هیچ ارتباطی ندارد و نسبت دادن فتوحات و افتخارات این ابر مرد تاریخ ایران به راهزن گریش دزدی مورخان یونانی (گریش) از تاریخ ایران محسوب می شود.

   پرسش 1138:  فیلیپ اصلا شاه بوده؟ نسبت هایی که به خوانواده ی سلطنتی الکساندر میدن درسته؟ ایا او یکی از مشهور ترین اعضای سلسله ی ارگیاد و یکی از امپراطور های تاریخ باستان بود؟ از هوخشتره تا کوروش 400 سال فاصله بوده؟ اخه گفتید هوخشتره (کیخسرو) تقریبا 2700 سال پیش اشوریان را شکست داد و کوروش کبیر 2300 سال پیش بوده! با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  هوخشتره 521 ق.م + 2012 = 2533 سال پیش به حساب تاریخ مکتوب ایران است. 2700 گفته یونانی هایی است که کوروش را هم 2500 سال پیش نوشتند که همان اختلاف حدود 200 سال است. حساب یونانی هم بر اصول "اول مرغ بود یا تخم مرغ" استوار است و سندی بر این حساب ندارند. می گوید هرودوت از اردشیر هخامنشی نوشته پس تا این زمان زنده بوده (اصلا معلوم نیست هرودوت از کدام پادشاه ایران سخن گفته چون سر گذشت کوروش کبیرش در تاریخ ایران سر گذشت هوخشتره با اختلاف 200 سال است و نه کوروش کبیر) و چون این زمان x تاریخ بوده پس کوروش 2500 ق.م بوده پس قدمت بنای من 2700 سال بوده پس ............ اون ایکس تاریخ که معلوم نیست زمان کدام پادشاه است و اون x سرگذشت تولد کوروش کبیر هرودوت که سرگذشت تولد شخصی 200 سال قبل از او بوده حساب مرغ و تخمه مرغ است که ارزش و سند تاریخی ندارد و متاسفانه از کم کاری ما ایرانیانی که تاریخ مکتوب داریم،  مرغ و تخمه مرغ شده پایه و اساس  تاریخ مکتوب جهان! از همه تاریخ های مکتوب کتاب ها 266 سال به استناد مدارک ایرانی که مکتوب در اختیار دارید کم کنید تا به حقیقت  تاریخی برسید.

   در مورد فیلیپ کدام فیلیپ؟ پدر اسکندر ایلوس (فیلقوس ) را می گویید یا پدر کهرم (الکساندر ) ارجاسپ؟ هر دو در تاریخ ایران شجره نامه بلند بالا دارند که در کتاب هم مکتوب است. پدر اسکندر هم مکتوب است که با یونی ها جنگیده است و خود یونی نبوده است. پدر کهرم هم مکتوب است که یونی کامل بوده است. کدام شجره نامه را لازم دارید؟

   پرسش 1139:  درود . (اسکندر در قربانگاه شهر بیت المقدس برای ستاره مشتری قربانی کرده است.) این سخن راسته؟ و همچنین جایی خواندم که (اسکندر بر سر کوهی با اسرافیل دیده میشود و بر مسیح و روح القدس سوگند میخورد! اوستا بند 24) اینم راسته؟ سپاس.

   پاسخ پرنیان حامد:  اوستا بند 24 ؟؟! محبت کنید دقیقا بنویسید کجای اوستا؟؟  اوستا کجا! (اوستا در هر صورت قبل از خاندان هخامنشی مکتوب شده! اگر الکساندر و اسکندر خاندان هخامنشی را منقرض کرده اند که اوستا نمی تواند مکتوب کرده باشد! مگر منظور همان کهرمی باشد که به زمان گشتاسپ و زردشت حمله کرده است کجای اوستا لغت اسکندر را نوشته بند 24 از کدام قسمت؟)  اسکندر 320 یا 73 ق.م کجا! میلاد حضرت عیسی 73 و یا 320 سال بعد از اسکندر کجا! که اسکندر به حضرت عیسی (ع) قسم خورده باشد. اسکندر به عیسو (عیص ) و میترا (پسر خورشید خدا) قسم  خورده است! در کتاب چند بار نوشته ام؟ شما بشمارید. نمونه ای از ان صفحه 188:

  بدین مسیحا و فرمان راست    <><><>                 بدارنده کو بر زبانم گواست

  بیزدان و دین صلیب بزرگ     <><><>                 بجان و سر شهریار بزرگ  

  بزنار و شماس و روح القدس  <><><>                 کزین پس مرا خاک در اندلس

  نه بیند نه لشکر فرستم به جنگ  <><><>              نه امیزم از هر دری نیز رنگ

  نه با پاک فرزند تو بد کنم          <><><>               نه فرمان دهم نه بدی خود کنم

  بجان باز بندم وفای ترا            <><><>               بچیزی نجویم جفای ترا

  برادر بود نیکخواهت مرا         <><><>                 بجای صلیب است گاهت مرا  

   در مورد معنی لغات بالا سخن گفته ایم اما اینجا نیز بار دیگر تکرار می کنیم که اسکندر قبل از عیسی پسر مریم بوده است و از نوادگان عیص = ایسو = عیسی بوده که در زبان فارسی = اشک فرزند اشکان است. فردوسی به عمد این لغات را به میان آورده تا بدانیم که این نمادها از ان اشکانیان بوده و بعدها به عیسی پسر مریم نسبت داده شده است.  کتاب صفحه 117

   خود لغت فیلقوس از واژه فیلوس یا ایلوس که در دار و دبستان مذاهب از ان به معنی ابن الله = پسر خدا  و با عنوان مهمله عیسی (عیص = ایسا!) یاد شده است. و می دانیم که اسکندر ارومی با مذهب مهری و تمامی شهریاران اشکانی باور داشته اند که فغفور = بغ پور = پسر خورشید بوده و چون خورشید خدای آنان بوده است به معنی پسر خدا بوده است. فیلوس یا فیلقوس به معنی پسر خدا که همان بغ پور است پدر اسکندر ایرانی با مذهب مهری بوده است.

   پرسش 1140:  درود بر شما .ایا الکساندر ها ( یا بهتر الس اندروس ها) والی های یونی هخامنشیان در منطقه ی سوریه ( اندروس) بوده اند که بعد از ان ها سلوکیان امده اند؟ کیش و مذهب انها چیست؟ خط و زبان رومیان چه بوده؟ و چه تغییری کرد؟ سپاسگزارم همیشه موفق باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  توجه دارید که یونی بودند نه یونانی امروزی! همه شان ایرانی بودند این هم سند،  کتاب صفحه 116:

از سرداران و مردمان سپاه خشایارشا به روایت هرودوت می توان از مگا پانوس در هیرکانی نام برد. از طرف دیگر کتیبه ای در شهر کاپادوس در ناحیه فرشا یا رود اندروس کشف شده که روی ان نوشته است:   "ساگاریوس پسر مگاپارنس سردار آریارمنا موبد مهر شد"

   پادشاه اندروس (اشک اندروس) شخصی ایرانی بوده است،  اسک ایناروس = اشک + ایناروس (به ناحیت سوریه) اسکینار (پادشاه سوریه) هم میتواند لقبی بر پادشاه همین منطقه یعنی مکران باشد.

اردشیر اول مگابیزوس را به عنوان والی به ایناروس فرستاد،  پادشاه ایناروس (اشک ایناروس) نیز ایرانی بوده است.

There were two rulers of Parthia named Andragoras mentioned by Justin, one of them Alexander the Great's satrap of Parthia (xii. 4. 12) and the second the governor of Parthia who was crushed by Arsaces I (xli. 4. 7)

  . از دو حاکمان آندروگوراس اشکانی که به نام ذکر شده اند، یکی از آنها الکساندر ساتراپ بزرگ از اشکانی (xii. 4. 12) و دوم والی اشکانی است که  Arsaces (xli. 4. 7) او را شکست داده است.

   پرسش 1141:  با درود .شما جایی نبشتید که اریوبرزن با اسکندر جنگید و جایی دگر نبشتید که این اریوبرزن همان فرشید ورت است که با کی هروم جنگیده! در این مورد توضیح دهید و ایا اشکانیان ماد نژاد بوده اند؟ با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  ببینید اریو برزن باز لقب است و به زبان یونانی! نام واقعی او چیست؟ من نمی دانم. گفتم اگر این سردار هخامنشی است (کدام سردار تاریخ ایران و اسکندر نامه ها است نام ببرید؟) با میتری دات (اسکندر) 73 ق.م   جنگیده است و اگر منظور فرشیدور است (که به نظر من اینگونه می نماید) 320 ق.م در مقابل کی هروم (الکساندر یونانی ) در زمانی که به نوشته تاریخ ایران شاه و سپاهش در قلعه اسطخر محاصره شده بودند, ایستادگی کرده است و او برادر اسفندیار (ایرانی) پسر شاه گشتاسپ بوده است. و اسفندیار به انتقام خون او کهرم را کشته است.

   پرسش 1142:  آیا ارشک هخامنشی (ارسس) نمی تونه همان ارشک اشکانی بنیانگذار اشکانیان باشه؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  خوب در این صورت با ید حکومت  داریوش سوم  14 سال + حمله اسکندر به ایران 14 سال  + خاندان سلوکیان در ایران 100 سال را واقعا  از تاریخ  فاکتور بگیریم! یک بار برایتان نوشتم برایمان تاریخ نوشتند و دیکته کردند  خودشان هم توش ماندند.

   پرسش 1143:  اگر مهرداد دوم همان اسکندر رومی باشه باید شش پادشاه دیگر پیش از او پادشاه باشند مه در اسکندر نامه ها و نسک های کهن پس از اسکندر رو نام بردند میشه روشنگری بیشتری کنید؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  در مورد پادشاهان پس از او در دو سوال بالا توضیح داده شد. در مورد شش پادشاه قبل از او که در تمام تاریخ های ایرانی مکتوب است به قرار زیر است (خاندان اشکانیان این جدول از آثار الباقیه می باشد و این مقایسه در کتاب یک مقایسه شخصی است) همچنین همان گونه که بار ها در کتاب ذکر شده است اینجا نیز دوباره تکرار می کنم:  زمانها در شاهنامه فردوسی از بعد از بهمن که حدود داریوش اول هخامنشی است منطقی و گویا آثار مکتوب از این زمان به بعد بیشتر بوده است و فردوسی توانسته از این پس سرگذشت تک تک پادشاهان را بیان کند لاجرم گشتاسپ و لهراسپ نیز نماد چند پادشاه است یکی از گشتاسپ ها به نظر همان اخشویرش مشهور است آن یکی که قبل از او بوده باید بیشتر بررسی شود.  کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،   صفحه 64:

خاندان هوو                                             خاندان هخامنشی                          خاندان اشکانیان

لهراسپ27سال                                        ؟                                   اس ایکنار,اش جبار (اشک اول)

لهراسپ 25سال                                       هخامنش 25 سال

لهراسپ 35سا                                         چش پش 35 سال                         اشکان (اشک دوم)

لهراسپ 33سال +گشتاسپ 7سال                کورش اول 40سال                       اشک ( اشک سوم)

گشتاسپ 41سال                                      کمبوجیه اول 41سال

گشتاسپ 31سال                                      کورش کبیر 31سال                       شاهپور (اشک چهارم)

گشتاسپ 6سال                                         کمبوجیه 6سال                            

گشتاسپ 35سال+بهمن 1 سال                    داریوش اول 36 سال

بهمن 21 سال                                          خشایارشا 21 سال                        بلاش (اشک پنجم)

بهمن 41سال                                           اردشیر اول 41سال

بهمن 21سال                                           داریوش دوم 20 سال

بهمن 16سال + همای 30سال                    اردشیر دوم 46سال                      اشکان (اشک ششم)

همای 2سال+داراب 12سال+دارا6سال         اردشیر سوم 20سال

دارا 2سال                                              ارشک 2سال

 دارا                                                       داریوش سوم 6 سال        اشک ,بغ پور شاه (اشک هفتم)

   بغ پور یعنی پسر خورشید خدا (مهر ) یعنی مهرداد،  کتاب صفحه 121:

-          کی کاوس --> سیاوخش --> اش --> اشغان --> اردوان --> اشک --> اشک (مسعودی)

-          کی کاوس --> سیاوش --> اش جبار --> اشغان ==> اشغانیان  (مسعودی)

-          کی کاوس --> سیاوش -->اس یکنار --> اشکان --> اشک--> شاهپور -->بلاش --> اشکان --> اشک (بغ پور) (اثارالباقیه ابوریحان بیرونی)

کی قباد --> کی ارش --> اسک ==> اشکانیان  (ثعالبی)

   پرسش 1144ب:  از چه نسک و بُنمایه ای باور می کنید که نوشته گزنفون درباره ی گفته های واپسین کوروش بزرگ دروغ یا نادرسته، شاید کوروش در جنگ با ماساژت ها کشته نشده باشه چون تا جایی که میدونم کوروش دیواری در برابر تاخت و تاز ماساژت ها از کناره ی دریای ورکانه تا بلخ و افغانستان ساخته که تا سدها سال هم پابرجا بوده با این گفته ها چگونه کوروش به جنگ ماساژت های تازنده رفته مگه میشه؟! روشنگری کنید ممنون میشم! بدرود!

   پاسخ پرنیان حامد:  ببینید یک یونانی مثل هرودوت  و چند تای دیگر گفته اند کوروش رفته جنگ کشته شده است! بعد یونانی بعدی گزنفنون و دارو دسته می گویند در بستر پیری وصیت کرده و مرده است! شما یکی از این دو دسته را انتخاب کنید تا من گفته های همان دسته که انتخاب کردید برایتان بررسی کنم ببینید از خنده روده بر می شوید یا نه!

   من زمانی که از پلوتارک یا هرودوت یا ... برای شما سند می آورم مثل سوال بالا فورا تایید فردوسی یا طبری و یا ...ایرانی را هم برایتان مکتوب می کنم.  در صورتی که اسناد یونانی با تاریخ ایران یکی نیاشد نوشته خارجی را با عنوان سندی بر تاریخ کشورم نمی پذیرم!

   یک دسته اساتید ایرانی (تاریخ داخلی, تاریخ نوشته شده ی خارجی , باستان شناس ,ادبیات فارسی,...) باید دور هم بشینند و بدون تعصب از اول همه را بررسی کنند و منطقی ها را بیرون بکشند و  یک تاریخ جامع برایمان بنویسند بگذارند آنجا! این کار نه کار من به تنهایی است و نه کار شما! یک قسمت از این تاریخ را من بررسی کردم به نظر می آید که اسکندر , الکساندر یونانی نیست اسنادی که بود نوشتم چاپ کردم. تازه همین هم که نوشتم نیاز به بررسی و تصحیح دارد که امید دارم اساتید ایرانی کمر همت به این کار ببندند.

   نظر انوش راوید:  در سخن وبلاگ نوشته ام،  که تاریخ را باید فرهنگستان ملی مردمی تاریخ ایران بنویسد،  و تأیید موقت نماید،  شرایط آن را هم توضیح داده ام.

   پرسش 1145ب:  درود .این کید هند که میگید در شاهنامه ی فردوسی ارجمند امده همان کید (منجم) هندی نیست که در کارنامه اردشیر پاپکان نامش امده؟http://www.mehriran.ir/pages/ebooks/index.pdf در بند 29 این کتاب نوشته شده:29. پادشاهی همه از ایرانیان بشود, وبه نا ایرانیان رسد, و بسیاری کیش و ایین گروش باشد,و اوزدن (کشتن) یکدیگر را به کرپه (ثواب) دارند و مردم کشی خوار باشد 30. ترا این نیز گویم که اندر ان گاه(زمان) باشد که خداوند پیروز مندی اندر زمین اروم بسیار شهر و بسی شهرستان گیرد ,و بس خواسته به اوار (غنیمت-چپاول) از زمین اروم بیاورد . 31.پس ان خداوند بمیرد و از ان فراز فرزندان او به خداوندی نشینند 32. و شهر به چیزی پایند. و بس ستمگیری و بیدادی به مردم ایرانشهر کنند و بس هیر (مال) همگان بدست ایشان رسد ......... یعنی چی (پادشاهی همه از ایرانیان بشود, وبه نا ایرانیان رسد ) ؟ نمیدانم شاید هم منظور هخامنشیان باشد که تاریخ ایران انها را ایرانی حساب نمیکند ولی انها را پادشاهان ایران میداند! (اندر ان گاه(زمان) باشد که خداوند پیروز مندی اندر زمین اروم بسیار شهر و بسی شهرستان گیرد ) و شاید هم منظور از پیروز مندی اندر زمین اروم همان اسکندر ارومی باشد ؟ نمیدانم.. نظر شما چیست ؟ با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  این قسمت متن پهلوی که یکی از اسناد مهم  بر ایرانی بودن اسکتدر است در کتاب به تفسیر و قسمتی از آن چند سوال بالاتر بر روی این وبلاگ کپی شده است. (پرسش و پاسخ 19) در ضمن داریوش اول هخامنشی در کتیبه خود مادها را انیران معرفی کرده است. اسکندر ارومی هم از نژاد ماد بوده برای همین در متون ساسانی انیران محسوب می شود. تاریخ ایران هم که تاریخ ایر-آن است و نه خاندان هخامنشی از آنان با عنوان هند استان نام برده و کوروش کبیر نیز به علت ماد بودن و زمان او که قبل از این کتیبه کذایی داریوش اول است در تاریخ ایران (مادها) مکتوب است. همچنین در این تاریخ مکتوب است که جمشید به هند رفت و تخت جمشید را ساخت بعد هم مکتوب است که ساسان پسر بهمن به هند رفت که جد اردشیر بابکان بوده است. این نشان های  هخامنشی ها در تاریخ ایران است منتها حکومت ساسانی آن چنان بغضی از مادها داشته که تمام متون و کتیبه های اشکانی را نیست و نابود کرده است! همچنین به محبت داریوش بزرگ کتیبه های کوروش و کمبوجیه و بردیا و باقی اثار شاهان ماد قبل از آنان  نیست و نابود است!

   پرسش  1146ب:  نام پادشاهانی همچون ارد - وونن - تیرداد - فرهاد - مهرداد و ... در نسک هایی که نوشتید نبودند آیا نام هایی که شما گفته اید از نام های دیگر پادشاهان هستند؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر نام همین پادشاهان است.  شما از القاب مذهبی آنان استفاده کردید و توجه به مفهوم لغتی با عنوان ملوک الطوایفی نیز ندارید!

   مهر داد و تیر داد =  داد به زان پهلوی، در اصل دات و به معنی قانون می باشد! مهردات یعنی قانون مهری یعنی این فرد به قانون مهری بوده است.  تیر دات یعنی به قانون ایزد تیشتر (ایزد باران) یعنی این فرد به این سلوک بوده است.

   ارد:  منظور شما از ارد هورودیس است؟  پلوتارخ مورخ یونانی در وصف سورنا می نویسد:  خاندان ایشان از باستان زمان این امتیاز را داشتند که چون شاه نوینی به تخت می نشست تاج بر سر او می گزاردند وهورودیس – ارد - پادشاه کنونی را هنگامی که بیرون کرده بودند او بازگردانید.  طبری می نویسد:  و ملکی بود از ملوک عجم از لب آب دجله از این سوی هم از ملوک الطوایف اشکانیان نام او هودوس... (در پاورقی خودوس, هیردوس , فردوس, ارد).

   ونون:  نامی که رومیان به او گذاشتند!؟ اسم خودش چی بوده؟ اگر ونون پسر فرهاد 14 (پاکر) است که نام اصلی او هم به استناد کتیبه زیر مهرداد است!

    در سال 4 ارشک بلاش شاه شاهان پسر مهرداد شاه در میشان علیه مهرداد شاه پسر پاکر شاه شاهان جنگید مهرداد شاه را از آنجا بیرون راند همه میشان را گرفت این پیکر ایزد بهرام را از میشان اورد به عنوان نظر به معبد تیریه (عراق) نهاد.

   سوال بعدی کدام مهرداد؟ ببینید اشکانیان ملوک الطوایفی بودند می دانید یعنی چه؟ یعنی 240 خاندان در یک زمان هر کدام به یک گوشه ای شاه بودند هر کس زورش به بقیه می رسید شاه شاهان. هر کدام از یک نژاد بودند خود اشکانیان 3-4 خاندان بودند زمانی که از خاندان بعدی یکی شاهشاهان می شد شجره نامه او را هم به اجبار می نوشتند مفسرین تاریخ ایران برداشتند همه اینها را زیر هم نوشتند یکجوری 266 سال را پر کنند! نمونه این از آن در تاریخ مکتوب خود ایران در سوال بالا ذکر شد نمونه بعدی تاریخ ترجمه شده یونانیان (حسن پیرنیا روحش شاد باد ولی بد گرفتاری برایمان به ارمغان آورد) از اشک اول با عنوان آشوبی در بابل شروع می شود. پدر او فری یاپت و برادر او تیرداد و پسر او اردوان سال (208 ق.م) بعد دوباره از نو مهردادی بی کس و کار با عنوان آشوب در بابل! پسر او فرهاد (فری یاپت) پسران او ارد (تیرداد) و مهرداد (ارشک)  پسر تیرداد باز فرهاد (فری یاپت) سال (57 ق.م) و باز همان داستان تکرار می شود!

   از آن شجره نامه ابوریحان بیرونی خوشتان نمی آید؟ این شجره اشکانیان شاهنامه ها و تاریخ طبری: کتاب صفحه 67:

  تاریخ بلعمی                                                       شاهنامه فردوسی شاهنامه ابومنصوری

اشک پسر داراب 10سال                                                               اشک بن دارا    13 سال

اشک 10سال (اشک هفتم)                         اشک از نژاد قباد                         اشک بن اشک   25 سال

شاهپور 60سال   (اشک هشتم)                   شاهپور خسرو نژاد                       شاهپور بن اشک 30 سال

گودرز 10 سال    (اشک نهم)                     گودرز اشکانیان               بهرام بن شاهپور 51 سال

بیژن 21سال(اشک دهم)                            بیژن کیانی                      نرسی بن بهرام   25 سال

گودرز 19 سال(اشک یازدهم)                                                                     هرمز بن نرسی  40 سال

نرسی 40سال(اشک دوازدهم)                                نرسی                             بهرام بن هرمز    5 سال

هرمز 17 سال(اشک سیزدهم)                    اورمزد                           هرمز              7 سال

اردوان 12 سال   (اشک چهاردهم)                                                  فیروز بن هرمز 20 سال

کسری 40سال(اشک پانزدهم)                                 ارش                              نرسی بن فیروز 30 سال

بلاش 24 سال(اشک شانزدهم)                    اردوان                          

اردوان 13 سال   (اشک هفدهم)         بهرام اشکانی(اردوان بزرگ)      اردوان   20 سال

            276 سال                                   دویست و اندی سال                                               266 سال

 

   این هم 14 بیت فردوسی که در آن 2-3 گروه نژاد مختلف اشکانی به خوبی مشخص شده که هم شاخشان کوتاه است و هم بیخشان متاسفانه!  و توضیح این شاخ و بیخ در تاریخشان باعث بوجود امدن اشکانیان 400-500 سال شده است! کتاب صفحه 66.

 پس از روزگار سکندر جهان        <><><>  چه گوید کرا بود تخت مهان

 چنین گفت گوینده دهقان چاچ         <><><>  کزآن پس  کسی را نبد تخت و تاج

 بزرگان که از تخم ارش بدند           <><><>  دلیر و سبکبار و سرکش بدند

 به گیتی به هر گوشه ای بر یکی      <><><>  گرفته به هر کشوری اندکی

 چو بر تختشان شاد بنشاندند                       <><><>  ملوک الطوایف همی خواندند

 از اینگونه بگذشت سالی دویست      <><><>             تو گفتی که اندر جهان شاه نیست

 نخست اشک بود از نژاد قباد                   <><><>     دگر گرد شاهپور خسرو نژاد

 دگر بود گودرز از اشکانیان         <><><>    چو بیژن که بود از نژاد کیان

 چو نرسی و اورمزد بزرگ          <><><>    چو ارش که بود نامدار سترک

 چو زو بگذری نامدار اردوان                 <><><>       خردمند و با رای و روشن روان

 چو بنشست بهرام از اشکانیان      <><><>    ببخشید گنجی بارزانیان

 ورا خواندند اردوان بزرگ       <><><>        که از میش بگسست چنگال گرگ

 ورا بود شیراز تا اصفهان         <><><>      که داننده خواندیش مرز مهان

 چو کوتاه بود شاخ و هم بیخشان     <><><>  نگوید جهاندیده تاریخشان

      زیر هم نوشتن پادشاهان نژاد های مختلف ملوک الطوایفی که گویا 240 خاندان بودند و جمع کردن سالهای حکومت آنان و ارائه آن با عنوان سالهای از اسکندر تا اردشیر پاپکان  بزرگترین فاجعه ای است که در تاریخ نگاری ایران رخ داده است!

   پرسش 1144:  توی فارستانه ابن بلخی شما پادشاهان اشکانی) اشغانی (20 تن و زمان پادشاهی آنان روی هم رفته 428 سال هست! آیا شما این نسک رو استوار و بدون دروغ می دونید؟!

   پاسخ:  خیر دروغی در کار نیست! اشتباه, سوء تفاهمی در کار است! این نسک از روی روایت حمزه اصفهانی به قرار زیر در "کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست"  صفحه 235-236-237 بررسی شده است:

  *  در مورد نسخه موبد که روایتی از حمزه اصفهانی در کتاب آثارالباقیه ابوریحان بیرونی می باشد، به نظر می آید که اولین فاجعه در تاریخ اشکانیان باشد، در این روایت پس از اردوان بن بلاشان نام 7 پادشاه دیگر آمده است و مفدار زمان حکومت اشکانیان را + جماعتی از رومیان که در اول آورده است به 496 سال نوشته است اصل این شجره در کتاب آثارالباقیه به صورت زیر است:

   ــ   نسخه موبد:  اسکندر رومی14سال،  ــ  سپس جماعتی از رومیان حکومت کردند که وزراء ایشان ایرانی بودند،  و شمار آنان 14 می باشد 68سال:

   ــ  اشک بن دارا بن دارابن دارا:  10 سال،  ــ  اشک بن اشکان:  20 سال،  ــ  شاپور بن اشکان: 60 سال،  ــ  بهرام بن شاپور: 11 سال،  ــ  بلاش بن شاپور:  11 سال،  ــ  هرمز بن بلاش: 40 سال،  ــ  فیروزبن هرمز: 17 سال،  ــ  بلاش بن فیروز:  12 سال،  ــ  خسرو بن ملاذان:  40 سال،  ــ  بلاشان:  24 سال،  ــ  اردوان بن بلاشان:  13 سال،  ــ  اردوان کبیر بن اشکانان:  20 سال،  ــ  خسرو بن اشکانان:  14 سال،  ــ  بهافرید بن اشکانان:  15 سال،  ــ    جودرز بن اشکانان:  22 سال،  ــ  بلاش بن اشکانان:  30 سال،  ــ  نرسی بن اشکانان:  20 سال،  ــ  اردوان اخیر:  31 سال.

   اول آنکه اگر جماعت چهارده نفری رومی حکومت کرده اند که باید زمان ان خیلی بیشتر از 68 سال باشد! گروه 14 نفره رومی احتمالا منظور12 نفر زیر + 2 دارا پدران اشک می باشند:

   ــ  اسکندر رومی:  14 سال،  ــ  اشک بن دارا بن دارا بن دارا:  10 سال،  ــ  اشک بن اشکان:  20 سال،  ــ  شاپور بن اشکان: 60  سال،  بهرام بن شاپور:  11 سال،  ــ  بلاش بن شاپور:  11 سال،  ــ  هرمز بن بلاش:  40 سال،  ــ  فیروزبن هرمز:  17 سال،  ــ  بلاش بن فیروز:  12 سال،  ــ  خسرو بن ملاذان:  40 سال،  ــ  بلاشان:        24 سال،  ــ  اردوان بن بلاشان:  13 سال.

   دوم آنکه اردوان بن بلاش به استناد همان جدول اوستا که در کنار آن است، آخرین پادشاه اشکانی بوده و 7 نفر نامبره شده پس از او به احتمال زیاد شجره نامه اوست که از اشکانان می باشد و با رومی ها یکی نبوده بل یکی از   240 خدایی که در ایران بوده است که به آنان ملوک الطوایفی می گفتند, است!  پس شاید بتوان شجره نامه موبد را به صورت زیر نوشت:

  ــ  اسکندر رومی:  14 سال،  ــ  اشک بن دارا بن دارا بن دارا:  10 سال،  ــ  اشک بن اشکان:  20 سال،  ــ  شاپور بن اشکان:  60 سال،  ــ  بهرام بن شاپور:  11 سال،  ــ         بلاش بن شاپور:  11 سال،  ــ  اردوان کبیر بن اشکانان:  20 سال،  ــ  هرمز بن بلاش:  40 سال،  ــ              خسرو بن اشکانان:  14 سال،  ــ  فیروزبن هرمز:  17سال،  ــ  بهافرید بن اشکانان:  15 سال،  ــ  بلاش بن فیروز:  12 سال،  ــ  جودرز بن اشکانان:  22سال،  ــ  خسرو بن ملاذان:  40 سال،  ــ  بلاش بن اشکانان:  30 سال،  ــ  بلاشان:  24 سال،  ــ  نرسی بن اشکانان:  20 سال،  ــ  اردوان بن بلاشان:  13 سال،  اردوان اخیر:  31 سال.  جمع:  258 سال.

      زیر هم نوشتن پادشاهان نژاد های مختلف ملوک الطوایفی که گویا 240 خاندان بودند،  و جمع کردن سالهای حکومت آنان و ارائه ان با عنوان سالهای از اسکندر تا اردشیر پاپکان  بزرگترین فاجعه ای است که در تاریخ نگاری ایران رخ داده است!

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است. 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 3

پرسش و پاسخ کنکاش 3

   پرسش 1043:  تصویر جام زندگی به کدام بخش شاهنامه می ماند؟ و آیا می توان تعریف شاهنامه ای داشته باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ایلام در شاهنامه با نمادی با نام ایرج است،  که یک بار به دست برادران تور (آشوریان)،  و سلم (رومیان مدائن)،  و بار دوم که دوباره شکل می گیرد با نماد منوچهر،  که در زمان زو به دست افراسیاب (آشوریان) نابود می شود.

   پرسش 1044:  در صفحه 56 کتاب طرحی روی نقشه ایران دارید،  که بنظر من منابع لازم برای آن ارئه نداده اید، آیا منابع بیشتری برای نام های جغرافیای تاریخی دارید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اصل تصویر صفحه 56 به صورت زیر می باشد که متاسفانه در چاپ سیاه و سفید کتاب اثری از آن باقی نماند! این تصاویر روی  مرز های ایران امروزی نمی باشد بلکه بین النهرین را نشان می دهد و از ایران امروزی تنها قسمت غربی آن را شامل می شود.  منابع و تجزیه تحلیل نام های جغرافیایی در کتاب از صفحه 31 تا 53 و سپس در ضمیمه از صفحه 251 تا 270 ارائه شده است.  طرح زیر به حدود و تقریب بر اساس داده های تاریخ بلعمی, کوش نامه, شاهنامه فردوسی, اوستا و بندهش کشیده شده است. (تکرار می کنم به حدود و تقریب و برای تجسم خواننده از این داده ها تا تصور روم در ایتالیا و یا تورانیان در شرق خراسان را به داده های تاریخ ایران نسبت ندهند.) 

نقشه تقسیمات  فریدون به استناد تاریخهای مکتوب،  عکس شماره 6101 .

نقشه تغییراتی که در این تقسیمات با گذشت زمان رخ داده است،  عکس شماره 6102 .

   پرسش 1045:  آیا ناپل ایتالیا قبلاً مقدونیه بزرگ (مغ دونی) نامیده می شده است؟  شنیده ام چندین پرستشگاه میترایی مهم تاریخی مربوط به هزاره اول قبل از میلاد دارد،  آیا درست است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کدام معبد مهری در اروپا قدمت هزاره اول قبل از میلاد دارد؟  قدیمی ترین سند مهری در اروپا یک تکه سفال در رم است که قدمت آن به سده یکم قبل از میلاد گفته شده است!  در ناپل هم  مهرابه کاپوا در شمال ناپل  همچنین قدمتی که شما می گویید ندارد!  در ایتالیا اصولا مذهب  گرایی بی داد می کند خوب شاید هم قبلا ناپل مغ دونی بوده است که بعد ها رم کشیش دونی شده است.  اما مغ دونی بزرگ و اصل مغ دونی و مذهب مغان مربوط به ایران و احتمالا دشت مغان می باشد. 

   پرسش 1046:  آیا پیروزی آشور بانیپال و درهم کوبیدن ایلام و خراب کردن شوش درست است؟  یا کتیبه پیروزی او را غلط ترجمه کرده،  یا اصلاً آشور بانیپال دروغ گفته است؟  و فقط صدمات عادی جنگ های منطقه ای به همسایه خود رسانده است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله آشور بانی پال و پیروزی او و از میان رفتن ایلام توسط او با همکاری کورش اول هخامنشی در کتیبه های آشوری,  در تاریخ جهان و انعکاس آن در ایران به زمان زو موجود است،  و هیچ تاریخ و سندی آن را رد نمی کند که هیچ همه آن را تایید می کنند،  تناقضی در اسناد و تاریخها در این مورد دیده نمی شود.  جنگ عادی هم نبوده در حدی که در تاریخ ایران از تعویض سلسه پیشدادی به کیانی سخن به میان است.

   پرسش 1047:  چرا چهره شمالی های ایران شبیه روسها،  جنوبی ها شبیه پرتقالی ها،  شرق شبیه مغول ها و غرب شبیه ترکها می باشند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اصل اولی که باید در نظر داشته باشید آن است که قیافه مردم به اقلیم, آب و هوا و غذای آنان ارتباط پیدا می کند،  و با مرز های قراردادی سازمان ملل متحد قیافه افراد تغییر نمی کند،  مرز هایی که برای ایران امروز مشخص شده است،  به علت کویر لوت و دو رشته کوه بلند در ایران این مرز و بوم،  دارای 3-4 اقلیم کاملا مجزا کرده است.  کمتر کشوری در دنیا موجود است که در زمستان بتوان در شمال آن شاهد برف سنگین و در جنوب آن با فاصله 1 ساعت هوایی در دریا شنا کرد!  این تفاوت سنگین آب و هوایی 100% بر روی قیافه افراد تاثیر فراوان می گذارد،  و لاجرم مردم شرق و غرب و شمال و جنوب کشور مان شباهت زیادی به هم ندارند.  اما شما چند مرز طبیعی را مجسم کنید به طور مثال شمال غربی ایران + قسمتی از ترکیه + قسمتی از کشور عراق در این ناحیه آب و هوا یکی است،  اقلیم یکی است،  مردم حتی مرز های قراردادی را قبول ندارند،  و قبایل عراقی, ترک و ایرانی دائما در حال وصلت با یکدیگرند،  و همه شان هم به یک قیافه هستند.  لاجرم این که شما به این نتیجه رسیده اید،  که بر اثر حملات پی در پی به ایران قیافه اقوام مختلف ایرانی به سان مهاجمان شده است. خیلی درست نمی باشد!  آنچه در تاریخ مکتوب است:

 1  شمالی ها شبیه به روس ها  =  روسها در زمان جنگ جهانی دوم فاتح شمال ایران بودند.

 2  شرقی ها شبیه به مغول ها =  مغول ها به سال 1218 میلادی یعنی 567 هجری فاتح شرق ایران بودند.

 3  جنوبی ها شبیه به پرتقالی ها =  پرتقالی ها  در زمان قاجاریه به جنوب ایران آمدند.

 4  غربی ها شبیه به ترکها =  ترکها در تاریخ 994 میلادی یعنی 343 هجری فاتح شرق ایران بودند.

 5  لابد،  جنوب غربی ها شبیه به عربها = 651 یعنی 31 هجری فاتح ایران شدند.           

      این تاریخ حملات,  همانگونه که مشاهده می فرمایید  ترکها رفتند خراسان را گرفتند،  اما به گفته شما مردم شرق ایران شبه مغولان هستند و نه ترکها!  این تاریخ ها هم همانگونه که می بینید همه پس از حمله اعراب به ایران است،  لاجرم قدمت تاریخی در کار نیست.  حال فرض کنید پرتقالی ها هم آمدند جنوب ایران به چند زن هم تجاوز کردند و 10-20 بچه هم به دنیا آمد.  این که تغییر نسل و ساختار قیافه اقوام نمی شود!

      اگر دنبال قدمت تاریخی هستید مرز های قراردادی را فراموش کنید،  و مرزهای طبیعی را در نظر بگیرید،  و سعی کنید قدمت تاریخی یک ژن را در اقوام بیابید،  مثلا اگر می گویید:  1.  شمال ایران مردم شبه به روسها هستند،  چون چشم آبی و موی بور دارند،  ببینید قدمت روسها بیشتر است یا کاس های ایرانی:

      کاسپ ها یا کوسیان در هزاره سوم ق.م  مردمی سفید پوست با چشمانی کبود و مو های بور در دره سفید رود و گیلان امروز بوده اند،  که مذهب آنان میترایی بوده و به پرورش اسب اشتغال داشته اند.  آنان سپس به قزوین (کاس پین) و همدان رفته اند،  که پیش از مادها مرکز آنها بوده و کارکاسی  نامیده می شده است.  نژاد مو بور چشم کبود در فومن, اسالم, تالش, آذربایجان, لرستان (تیره کاکاوند, حسنوند, بومیان نور آباد,) و.... همه از فرزندان کاسپ ها می باشند،  (احمد حامی).

      من خانم به شخصه باور ندارم که حدود 5000 سال پیش در روسیه و سیبری به علت سرمای شدید اصلا آدم  موجود بوده باشد،  که بخواهیم قضاوت کنیم کاسها روس بوده باشند.  خیر مهاجرت کاس های ایرانی به روسیه بعدها این ژن را به این منطقه برده است.

   پرسش 1048:  سلاح های فولادی از چه تاریخی جای خود را به سلاحهای مفرغی در منطقه میان رودان و ایلام دادند؟ و آیا تغییر نوع تولید سلاح در یک زمان تاریخی تأثیری در جنگها داشته یا نه؟ کدام منابع برای این منظور است؟ و کجا؟

   پاسخ پرنیان جامد:  تعدادی ظروف مس کاری طلا کاری و نقره از دوره حدود اواخر هزاره سوم قبل از میلاد از ایلام بدست آمده است،  که نشانگر آن است که این قوم از این زمان  فلزکاری می کردند.  پس از آن نیز چند ظرف و چکشی از برنز از این سرزمین و تمدن یافت شده است.  می دانید که برای بدست آوردن فولاد به درجه حرارت بالا تری نیاز است اینکه آیا تمدن ایلام به این مهم دست یافته است،  و فولاد چند درصدی بدست آورده اند را من نمی دانم تا به امروز هم به چنین سندی بر نخوردم که به شما معرفی کنم.  اما می توانم به شما اطمینان بدهم که در طول تاریخ  پیشرفت سلاح های جنگی همیشه باعث کشت و کشتار بیشتر و قدرت سازندگان آنان شده است. 

   پرسش 1049:  با سلام میخواستم خواهش کنم اگه براتون امکان داره اطلاعاتی در مورد تپه جعفر آباد شوش و چغامیش دزفول برای من به ایمیلم ارسال کنید،  و اگر عکس هوایی از این محوطه ها دارید.

   پاسخ پرنیان حامد: هر دو مکان مورد سوال شما از تمدن باستانی ایلام می باشند که متاسفانه گروهای فرانسوی (مارسل دیو لافوا, ژاک دو مرگان, رولان دو مکنم) که در قرن 19 برای کاوش به این ناحیه آمده بودند به علت روش های قدیمی و نارسا اغلب ابنیه های باقیمانده و بسیار مهم را ویران و از بین بردند.  پس از جنگ جهانی دوم رمان گیرشمن توانست با روش های مطمئن تری شهر سلطنتی دوراونتاش (تپه چغازنبیل) را از خاک بیرون آورد که مجموعه بزرگ معماری ایلام می باشد.  باقی اطلاعات همان است که بر روی خطوط اینترنت می توانید بیابید،  که نمونه ای از آن را برای شما کپی می کنم،  چنانچه سوال بخصوصی در این مورد دارید بفرمایید در خدمت هستم.  

   چغامیش یا شهر سلطنتی دوراونتاش،  این تپه در حدود سى کیلومترى جنوب شرقى دزفول در منطقه شلگهى واقع شده است.  چغامیش شهری از دوران پیش از اختراع خط است،  و قدمت آن به حدود 3400 پیش از میلاد می رسد. چغامیش را باید نخستین مرکز در ایران دانست که خط و کتاب، اول بار در آنجا ظاهر شده است.
    دکتر هلن کانتور در سال های ۱۹۶۱ تا ۱۹۷۶ میلادی این محل را کاوش کرد،  این دانشمندان ۴ بار و به تناوب در تپه های چغامیش به کاوش های باستان شناسی پرداختند.  در میان اشیای مکشوفه،  قدیمی ترین و جالب ترین سند دریانوردی را که به نوشته آنها ریشه فرهنگی آن به ۶ هزار سال قبل از میلاد برمی گردد کشف کرده و به جهانیان عرضه داشته اند.  این مهر گلین،  یک کشتی را با سرنشینانش نشان می دهد،  در این کشتی یک سردار پیروز ایرانی،  بازگشته از جنگ،  نشسته و اسیران زانوزده در جلوی او دیده می شوند،  همچنین در این مهر یک گاو نر و یک پرچم هلالی شکل هم دیده می شوند.

   پرسش 1050:  آیا راست هست که افغان ها را زاده مغول میدانند؟

   پاسخ پرنیان جامد:  شاید هم مغولان زاده افغانها باشند!  یک اقلیم مردمی یک شکل دارد و مرزهای قراردادی سازمان ملل قیافه آنها را عوض نمی کند.  خراسان ایران هم در همین اقلیم است.

   پرسش:  در چند جای وبلاگ خواندم که نام شهر های شرق ایران در غرب هم هستند،  به همین جهت بیشتر اطلاعات ما از غرب ایران است پس داستان تاریخ شرق ایران چه می شود؟

   پاسخ پرنیان جامد:  سوال شما بسیار سوال بجایی می باشد،  ببینید کشوری که ما امروز ایران می نامیم به علت وجود دو کویر بزرگ در بین آن از مرز های طبیعی گذشته بوده است.  این کویر ها در زمان قدیم قابل عبور نبوده است.  در تاریخ هرودوت آمده است که در شرق هندویش کویر بوده و آخر جهان است.  نام باستان هندوستان امروزی هم آریابهارات بوده،  که این نام در تاریخ ایران و یونان و... موجود نیست،  و گویا داریوش اول آن را برای اولین بار فتح کرده است.  مطمئن باشید شرق ایران امروز تمدن خود را داشته است.  اما آنچه مکتوب تاریخ ایر- آن و یونانیان می باشد،  نمی تواند در شرق این کویرها بوده باشد. (تا زمان اشکانیان) لاجرم هند تاریخ یونی ها (آشوری ها) و ایرانی ها (ایر-آن) هندیجان در غرب این مرز های طبیعی بوده است،  و نه آریابهارات!

      اینکه فرهنگ شرق چه بوده نیاز به پژوهش سنگین در تاریخ هندوستان امروزی,  افغانستان و پاکستان و جدا سازی اسنادی است،  که از غرب به این مکان انتقال داده شده است،  و حداقل به شش سال پژوهش در این مکانها نیاز است.  من ببخشید تنها می توانم از طرف غرب این مرز طبیعی به شما اطلاعات بدهم.

   کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  صفحه 46:

      فرهنگ کشور هندوستان امروزی (آریابهارات) هرچه که بوده است،  و هر قدمتی که دارد و هر تاثیری که در فرهنگ ایران کرده است،  بحثی است که از موضوع این کتاب خارج است،  حتی اگر کسی بگوید دولت هخامنشی و پارسیان پس از لشکرکشی به آریابهارات دارای فرهنگی عظیم تر و پیشرفته تری شدند،  قابل پذیرش است،  در این کتاب تنها و تنها ادعا شده است که محل هند استانی که در تاریخ ایران آمده است,  استان یا کشوریست که مرز های غربی آن در هندیجان (کرانه شمال غربی خلیج فارس)،  و مرز های شرقی آن پس از لشکرکشی داریوش کبیر به آریابهارات در شرق این سرزمین،  و قبل از این لشکر کشی به گفته هرودوت کویر لوت در مرکز ایران امروزی بوده است.  

   پرسش 1051:  چگونه عراق و افغانستان و آذربایجان از ایران جدا شد و چگونه می توانیم آنها را پس بگیریم؟

   پاسخ پرنیان حامد:  مرز های قراردادی عراق در زمان حمله اعراب, آذربایجان در زمان قاجاریه و افغانستان در زمان ... از ایران جدا شده اند.  فرهنگ, قدمت, تاریخ و .. هر سه کشور وابسته به ایران بزرگ و در بررسی های تاریخی, باستانی و.. کل این کشورها یکی محسوب می شوند.  مرز های قراردادی سازمان ملل در روند زندگی عشایر و ایلات این نواحی و کردستان و... هیچ تاثیری ندارد،  و این خاندانها بدون توجه به این مرزها مشغول معاشرت, پیوند و زندگی در کنار هم می باشند.  منظور شما از پس گرفتن چیست؟  می خواهید مرز های قراردادی سازمان ملل را تغییر بدهید؟  یک مشت انسانی هستیم که در زمانی تاریخ, فرهنگ و پادشاهان مشترکی داشتیم.  چرا افغانستان ما را پس نگیرد که ما افغانستان را پس بگیریم!؟  این طریقه تفکر را کنار بگذارید این طریق تنها تفرقه ایجاد می کند!  کشوری بوده با نام ایران بزرگ مرز های آن از استانبول ترکیه تا شرق هندوستان امروزی بوده که فرهنگ, تاریخ , پادشاه و... واحدی داشته است.  لاجرم همگان در این قسمت جهان تاریخ و فرهنگ و... مشترکی دارند و مرز های قراردادی نباید باعث نفاق شود.

   نظر انوش راوید:  برابر با کتاب های تاریخی آموزشی موجود،  کشور عراق کنونی از دوران خلافت اسلامی تا آخر حکومت صفویه همچنان با کشور ایران یک سرزمین بودند،  با نفوذ استعمار و ادامه نیرنگ و توطئه،  و پیدایش کشور عثمانی،  در افشاریه و زندنه بخش هایی جدا شدند،  و سپس در پادشاهی قاجار مرز های کنونی پردازش شد.  برای اطلاع بیشتر به لینکها مراجعه شود.

   پرسش 1052:  آیا امامزاده ها و زیارتگاه های ایران قبل از اسلام هم زیارتگاه بوده،  در این باره در وبلاگ ناصر پورپیرار خواندم که بیشتر آنها کلیسا بوده اند و در 500 سال گذشته ساخته شده اند،  همچنین در کتاب دیگری خواندم که 90 درصد آنها دروغ و الکی است،  و امروز در وبلاگ شما خواندم جمکران محل پنهان شدن جمشید،  و قم آرامگاه او بوده است؟  کدام واقعی است،  آدم گیج می شه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا گیج بشوید ! موضوع خیلی ساده تر از آن است که تصور می کنید.  1.  مذهب رسمی کشور ایران هیچگاه نه عیسوی و نه یهودی بوده است،  که زیارتگا های ایران کلیسا بوده باشد ! قدمت بسیاری از این بنا ها نیز خیلی بیشتر از 500 سال است.  2 . به علت هجوم قومی به نام اعراب به ایران مطمئن باشید که این افراد برای دفن عزیزانشان آنها را در مکان های مقدس مردم آن زمان به خاک سپارده اند.  حال اگر مثلا می گویند:  بنای مقبره امام رضا در مشهد در اصل یک معبد میترایی بوده است،  که در زمان ساسانی به آتشکده زردشتیان تبدیل شد و مامون پدرش هارون را در آنجا خاک کرد،  و برای اینکه شیعیان نیز او را جا به جا نکنند دستور داد اما رضا را نیز کنار او به خاک بسپارند،  (احمد حامی).  دلیل بر آن نیست که امام رضا در این مکان خاک نشده باشد!  البته ممکن است که در بعضی نواحی مردمی به اشتباه و یا به عللی مکان هایی را با نام امامزاده خوانده باشند،  که تشخیص چنین چیزی در صلاحیت من نمی باشد.  محبت بفرمایید در این مورد به پژوهشگران دوران اسلامی و فقهای اسلامی رجوع کنید.

   نظر انوش راوید:  وظیفه جوانان باهوش پژوهشگر متخصص است،  که درباره این موضوع تحقیق و بررسی کنند،  این بخش از تاریخ ایران بشدت تاریک می باشد،  در دل بسیاری از امکان مقدس ایران،  تاریخ برای گفتن زیاد است.

  پرسش 1053:  متاسفانه سازمان ملل نوروز را به نام افغان ها رقم زد.............چکار کنیم؟

   پاسخ پرنیان حامد:  از بس که بی عرضه و ملت خودخواهی شدیم،  که دو نفرمان نمی توانند براحتی دست به دست هم بدهند تا کاری را انجام بدهند.  در کشور ما روال شده است که به جای همکاری با عنوان یک ملت تیشه به ریشه همدیگر بزنیم!  چکار کنیم؟  برویم اخلاقمان را درست کنیم!  

   نظر شما عزیز چیست:  . . . .

   پرسش 1054:  آیا خراسان دوره فردوسی استان کرمانشاه فعلی است؟  آیا سیستان دوره فردوسی استان کردستان فعلی است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر ,  خراسان و سیستان در زمان فردوسی درست همین مکانی بوده که الان هست.

    خورآسان در زمان شروع سلسله ساسانی،  نام دو مکان یعنی خراسان امروزی و حدود کرمانشاه بوده،  و سکستان (زرنک) نیز به همین ترتیب نام دو مکان بوده است.  دولت ساسانی سعی در بر طرف کردن این مشکل کرد.  در متون باقی مانده از زمان ساسانی به طور مثال محل زردشت و گشتاسپ بیانگر این تضاد می باشد.  زردشت در خورآسان,  خورآزمیا و بلخ بوده است,  زردشت در ایران ویج بوده است,  ایرانویج به ناحیت آذربایجان است (بندهش)،  تضاد را ملاحظه می کنید!  در زمان شروع سلسله اشکانی با عنوان شاه شاهان خورآسان به حوالی کرمانشاه و سکستان (زرنک) جنوب نینوا بوده است.  فردوسی که روحش شاد باد و یادش جاودان،  ناجی زبان پارسی و تاریخ ایران مورخی است،  که به متون زبان پهلوی که در دست داشته بسیار وفا دار مانده است.  همانگونه که در کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  مشاهده می فرمایید, این بزرگوار آنچنان دقیق متون پهلوی اسکندر نامه را به شعر پارسی  ترجمه کرده است،  که توانستم محل گفته هایش را در اروپا و معابد میترایی بیابم.  در شاهنامه فردوسی  نیز که 80% آن  ترجمه ای خالصانه از متون پهلوی و خداینامک های زمان ساسانیان است،    درست همان تناقض مکانی متون پهلوی قبل از ساسانیان به چشم می خورد.  اما با خواندن شاهنامه در  حالی که تصور می کنیم جمشید و ضحاک و فریدون و کاوه آهنگر در شرق ایران امروز هستند،  و فریدون ضحاک را به دماوند امروزی اسیر کرده است،  فردوسی در مورد جوانانی که از دست ضحاک نجات پیدا می کنند می گوید:  کنون کُرد از آن تخمه دارد نژاد.

   ــ   و تاریخ های دیگر هم تایید می کند: مردی در بابل بر ضحاک خارج شد،  و علمی ببست و مردم اصفهان (اسپهان) از نژاد اویند (تاریخ طبری)،  به زمین اصفهان (اسپهان) مردی بود کشاورز کُردی و به دیهی و نام او کاوه ....

   این اسپهان به ناحیت بابل و کردستان امروزی است!  با اصفهان امروزی چه ارتباطی دارد؟

      لاجرم در تاریخ مکتوب ایران از جمله شاهنامه فردوسی قبل از سلسله ساسانیان  موارد زیر مورد بحث می باشد:

   اسپهان =  اصفهان امروزی نیست،  دنباوند =  دماوند امروزی نیست،  باختریش =  بلخ امروزی نیست،  خورآزمیا =  خوارزم امروزی نیست،  خورآسان =  خراسان امروزی نیست،  سکستان (زرنک) =  سیستان امروزی نیست .........

      و برای تحلیل تاریخ در زمان سلسله ساسانی و حمله اعراب به ایران  باید بپرسیم:  کدام اسپهان؟  کدام دنباوند؟ کدام ریگا (ری)؟  کدام خراسان؟  کدام سیستان؟ ......

   اما 300 سال بعد از حمله اعراب به ایران فردوسی متولد همین خراسان امروزی بوده،  و جای سوالی هم نیست.

   نظر انوش راوید:  به این ترتیب باید تمام تاریخ را زیر سئوال برد؟؟؟  و به تحقیق مستقل پرداخت،  و با شرایط دمکرات و علمی دوباره نویسی نمود.

   پرسش:  آیا ایرانیان به اسکندر اشکانی که خود ایرانی بود میگفتند اسکندر گجستک؟  یا فقط مزدیسناییان بهش گجستک میگفتند؟  با سپاس که همیشه پاسخگو هستید.

   پاسخ پرنیان حامد:  لغت گجستک تنها در متون پهلوی مذهبی  بازمانده از دوران ساسانی که مزدایی بوده اند یافت می شود.  در اسکندر نامه های ایران چنین صفتی برای اسکندر دیده نمی شود.

   پرسش 1055:  در مورد ذوالقرنین سوالی دارم اینکه اگر ذوالقرنین همان کوروش بزرگ خودمان باشد اونوقت باید کوروش دوم با حضرت خضر(ع) پسر خاله باشد طبق منابع اسلامی .که این با زمان حضرت موسی (ع) که با خضر نبی دیدار داشت و موسی خیلی قبل تر از کوروش بوده مطابقت نداره.

پاسخ پرنیان حامد:  کتاب اسکندر تاریخ ایران ... صفحه 31

  . . . دوم القاب مشترکی هستند که هر قومی آن را به قهرمانان خود نسبت داده است.  با دیدن لقبی چون ذوالقرنین لازم است بپرسیم کدام ذوالقرنین؟  از افریدون که ذوالقرنین کبیر است و پس از او کی خسرو و بعد از او کورش کبیر و در آخر اسکندر همه ذوالقرنین هستند،  و در روایات اقوام مختلف این صفت به یکی از آنان داده شده است!  ترکها هم که غوس (اگوست) را ذوالقرنین می دانند،  از این قبیل اند پرسش هایی چون:  کدام ملوک الطوایفی؟  کدام زردشت؟  و کدام اسکندر؟  از اسکندر پسر پرپام که نام او پاریس بوده است،  لقب اسکندر موجود بوده است،  تا زمان اسکندر سوروس پادشاه روم در سال های 235-222 بعد از میلاد اینها همه اسکندر هستند!

این مسئله مشکلات فراوانی در تاریخ به وجود آورده است،  به طور مثال در تاریخ بلعمی آمده است:

-          ان گاه اشکانیان از پس اشک بن داراب مملکت را 260سال بداشتند.

   و در جای دیگر از همین تاریخ :

-          و از وقت ذوالقرنین تا بدان وقت که اردشیر بابکان آمد 523 سال بود.

      خواننده سردرگم از خود می پرسد: چه کنیم؟  بالاخره 260 سال است یا 523 سال؟  خیلی ساده آنکه روایت دوم از آن یهودیان است و آنان کورش کبیر را ناجی,  مسیح و ذوالقرنین می دانستند،  و در این روایت منظور از ذوالقرنین اسکندر نمی باشد،  از زمان کورش کبیر تا به زمان اردشیر بابکان  یعنی سلسله هخامنشی  + سلسله اشکانیان حدود 523 سال است.

   پرسش 1056:  در بعضی مواقع مانند تاریخ های خیلی قدیم،  تاریخی مانند تاریخ هرودت مورد مطالعه قرار می گیرد و در بسیاری از مواقع به عنوان تنها ملاک تاریخی مورد توجه است, جنابعالی استحضار دارید بدون توجه به همین کتب تاریخی تقریبا بخش بسیار بزرگی از تاریخ حذف خواهد شد, مثلا شما برای مطالعه تاریخ هخامنشیان یا دشمنان یونانی آنها چه منبع تاریخی را معرفی میفرمایید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چشم ما از این پس همچون گذشته  تاریخ اشخاصی مانند هرودوتی را ملاک قرار می دهیم،  که نه تنها به درستی نمی دانسته افسانه ای که شنیده مربوط به کورش کبیر بوده یا جدش هوخشتره (کی خسرو)،  که حتی نمی دانسته اقیانوس چیست:

   * پدر تاریخ جهانیان! هرودوت کبیر!  در تاریخ خود در مورد اینکه علت طغیان رود نیل می تواند این باشد که از اقیانوس سرچشمه گرفته است استدلال می فرمایند:  من شخصا از وجود رودی به نام اقیانوس بی اطلاعم.  تصور می کنم هومر یا یکی دیگر از شعرای قدیم این اسم را اختراع و در شعر و ادبیات وارد کرده است. (تاریخ هرودوت قسمت 23 از بخش کلیاتی درباره مصر: نیل)،  ببخشید ولی این مورخ یونانی اصلا نمیداند اقیانوس خوردنی است یا پوشیدنی!

   و از کل تاریخ هایی که در ایران مکتوب است،  و به جا مانده صرف نظر و چشم پوشی می کنیم!

    به شرطی که شما یک اسب بردارید،  و از یونان تا هندوستان را از وسط ایران یک هفته ای بروید.

   برای مطالعه هخامنشیان و یونانی ها  هم به جای کتیبه و اسناد ایرانی،  به شما ایلیاد هومر یونانی را پیشنهاد می کنم که به گفته اش کوروش اول هخامنشی یونانی بوده است.

   نظر 1057:  خانم پرنیان حامد نوشته اند:  (بین سالهای 90-73 قبل از میلاد شخصی از ایران با سپاهی عظیم از سوی مصر به طرف الجزایر و از تونس با کشتی وارد جزیره سیسیل و از آنجا به طرف شمال رفته و از ژنو به ساربروکن در آلمان و از آنجا به فرانکفورت, و کلن رفته سپس با نرمان ها (نرم پایان شاهنامه) جنگ کرده از آنجا به اسلو رفته و در زمستان به طرف قطب شمال (ظلمات) به دنبال آب حیات می رود. سپس از این مکان به جزایر انگلستان رفته و در آنجا دیواری بر روی گوگ و ماگوگ ( یاجوج ماجوج) می کشد، و به سوی شرق باز می گردد که در راه بازگشت به وطن او را در شهر اور سر به نیست می کنند.) پس باید بگیم این شخص ایرانی که بر قوم یاجوج ماجوج دیوار میبندد و همچنین به دنبال چشمه آب حیات میرود (دقیقا مانند ذوالقرنین و خضر که دنبال آب حیات میروند)

همان صاحب دو شاخ و ذوالقرنین است چون که میگویند ذوالقرنین به چشمه آب حیات نمیرسد و در سفر میمیرد. دقیقا مانند نوشته های خانم پرنیان!  آقای انوش راوید شما قبول دارید که خانم پرنیان حامد خیلی خیلی شهنامه ی فردوسی رو جدی گرفته؟  ایشان درصدی هم به دروغ یا اشتباهات شاهنامه دقت نمیکندد.

   پاسخ پرنیان حامد:  1. شاهنامه فردوسی را کل اسکندر نامه ها, کل متون پهلوی, تاریخ بلعمی, آثارالباقیه,.... تایید می کنند،  و همان را می گویند. 2. اشتباهات و دروغ های شاهنامه فردوسی کدامند؟  3 . کدام ذوالقرنین؟ 100 تا ذوالقرنین موجود است.  ذوالقرنین یک صفت است یک لقب است.

   پاسخ انوش راوید:  نظرات خانم پرنیان حامد،  در میان انبوه کتاب های تاریخ در مورد دوران اسکندر تاریخی،  بهترین و با منابع ترین میباشد،  در هر صورت با نظرات عزیزان و پرسش و پاسخ ها،  و ادامه تحقیقات،  ایشان در جلد دوم کتاب،  نتیجه بهتر و کامل تری ارائه خواهند داد.  

   نظر 1058:  با سلام و تشکر از بابت توضیحتان در مورد پرسش من در مورد دریای خزر.  خانم پرنیان حامد، احساس کردم نوعی سوء تفاهم پیش آمده چون شما در جمله ای با رنگ قرمز نوشته بودید اگر می خواهید دریای شمال را خزر بنامید و دریای جنوب را خلیج عرب تا ماجرا خاتمه یابد البته ارجاعی هم به کتابتان داده بودید متاسفانه هنوز کتاب گرانقدر شما را تهیه نکرده ام و ان شاء الله در اولین فرصا اقدام خواهم کرد اما منظور من از خزرها همان قوم معروف ترک و یهودی است البته نمی دانم شما و آقای راوید چه نظری در ارتباط با آن ها دارید ولی تاریخ رسمی این طور آن ها را به ما می شناساند و این که در دوره هایی به ایران و قلمرو اسلامی حمله کردند و در کنار آن نام دریای خزر را برگرفته از آنان می دانند و همین باعث ایجاد یک سری بحث ها شده است. من از قول دانشمند بزرگوار جناب عبدالرحمان عبادی نوشتم که خزر نامی ایرانی است و شما کامل فرمودید که اصلا نام قومی ایرانی است بر این اساس هم من نظرم این است که خب وقتی چنین نام اصیلی داریم و جا هم افتاده و اقبال عمومی هم دارد (برخلاف نام دریای مازندران که جنبه ی رسمی دارد و کاسپین که مورد قبول عمومی واقع نشده و تازه طبق نظر آقای عبادی کاسپین اصلا غلط است و باید گفته شود کاسپی ) چرا این نام را رها کنیم و بچسبیم به نام فراموش شده ای مثل کاسپین. خزر هم اصالت دارد و هم مقبولیت، همان طور که خلیج فارس هم حقیقی است و هم اصیل و هم مورد قبول اکثریت و در واقع یک عده با باب کردن خلیج عرب است که مشکل درست کرده اند. به قول یکی از دوستان عرب زبان خوزستانی که می گفت وقتی خلیج فارس اسمی است که از نظر تاریخی درست است، خلیج عربی به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست.
در مورد مسلمانان و خزرها و ارتباطشان، منظورم جنگ و درگیری های آنان بود. به نظر از صحبت های من سوء برداشت شده بود. تقصیر از انشای بد بنده بود و شم به بزرگواری خود ببخشید.  در هر صورت باز هم از شما به جهت وقتی که برای پاسخ به این پرسش گذاشتید متشکرم و امیدوارم سوء تفاهمی به وجود نیامده باشد.

   پاسخ انوش راوید:  نه عزیز هیچ سو تفاهم نشده،  بلکه از نظرات و نوشته های شما خوشحالیم،  پاسخ ها جنبه عمومی دارند،  و حتی ممکن است نظرات شخص من با تحلیل های جدید تغییر کند،  در نقشه جدید در جغرافیای تاریخی ایران خزر در حدود گیلان کشیده ام،  که به زودی توضیح آنرا هم خواهم نوشت.  در ضمن مقاله بنویسید تا در وبلاگ منتشر کنم،  ما تازه اول کاریم و باید جوانان باهوش ادامه راه را بدهند.

   پرسش توسط هیچکس 1059:  خانم پرنیان حامد چطور فهمیدند ابراهام (ع) ایرانی هستند؟  طبق قران کریم زبان ابراهام سریانی بوده و فرزندانش عبری زبان (به جز اسماعیل که عربی را از قبیله جرهم اموخت و فرزندانش عربی تکلم کردند تا به محمد ابن عبدالله (ص)........ ایشان دارند قران کریم را زیر سوال میبرند! اگر ابراهیم ایرانی بوده پس باید بگیم یک سوم تا دو سوم پیامبران الهی ایرانی بوده اند!  باید بگیم قوم کثیف بنی اسراییل (بنی یعقوب) ایرانی بوده اند!  بنی اسماعیل هم همینطور!  خودتان را راحت کنید یه دفعه بگید کل جهان و حضرت ادم (ع) ایرانی بوده اند! اصلا این هم بگین اجنه و همچنین یوفو های مریخی هم ایرانی بوده اند! تا هتریک کرده باشید... 

   پاسخ پرنیان حامد:

-         طبری در تاریخ خود اشاره می کند که ابراهیم از قوم کُردان بود 

-         ابن خلدون می گوید : اسماعیل زبان عربی را از قبیله جرهم اموخت زیرا پدرش عرب نبود آزر پدر ابراهیم از خاندان فریدون است.

      این دو سند به سمع و نظر 3 مجتهداسلامی  در ایران رسید و با اجازه و تایید این بزرگواران در کتاب ارائه شد.  به گفته این بزرگواران حضرت ابراهیم (ع) به استناد کتاب مقدس قرآن با همسر خود و پسرش اسماعیل به مکه مهاجرت کردند،  و رسالت این پیامبر مشخص کردن مکان تولد خاتم النبیا حضرت محمد (ص) بوده است.  و این همان است که خداوند در آیه شریفه بقره می فرمایند بنی اسرائیل به کتاب تورات دست برده اند،  و نشانه های ظهور حضرت محمد (ص) را از این کتاب مقدس از میان برده اند.

      شما کی هستید که به خود اجازه می دهید روی سخن مجتهدین اسلامی کشورمان سخن بگویید؟  شما کی هستید که به خودتان اجازه می دهید حضرت یعقوب (ع) نوه حضرت ابراهیم (ع) را کثیف! خطاب کنید؟  

     طبری از مجتهدین اسلامی بوده،  وقتی می نویسد ابراهیم از قوم کردان بود من هم رفتم پرسیدم که آیا این تحریف است می گویند خیر.  به شما چه بگوییم؟  حضرت ابراهیم ایرانی نبوده است اما از قوم کردها بوده لاجرم از کردستان بوده است نه ایران!

      شما اگر دنبال حقیقت هستید چرا با نام هیچکس سوال می فرمایید؟  خودتان را معرفی کنید نام مجتهد مورد قبول تان را هم بفرمایید من از ایشان وقت می گیرم به اتفاق می رویم خدمتشان ببینیم نظر ایشان جز از نظر مجتهدین یاد شده است!؟

      البته کسی که خود را هیچکس معرفی می کند،  به گفته خود کسی نیست که من وقت بگذارم و جواب هیچکس را بدهم اما بدانید که در اسراییل ادعا کردند که در کتاب تورات آمده است:  ابراهیم پسر خود اسماعیل را قربانی کرد و کشت و مسلمانان دروغ می گویند شما اگر واقعا کسی هستید به جای اینکه با من درگیر شوید بلند بشوید کمر همت ببندید و جلوی این اراجیف یهودیان را بگیرید.   

     نام این حضرت نیز در قرآن کتاب آسمانی مسلمانان ابراهیم (ع) است.  اگر مسلمان هستید این نام را همانگونه که در قرآن است بنویسید. 

   پرسش 1061:  در ویکی پدیا آمده که نام الام (عیلام) را اکدیان و یهودیان به کار میبردند،  که معنی آن کوهستان نشین است.....آیا میشود گفت الام از کلمه ی عبری ال به معنی بلند- بلند مرتبه گرفته شده؟ و منظور از کوهستانی نشین همان بلندی نشین است؟ نام عبری علی ابن عمران(ع) هم الیا است،  که معنی بلند مرتبه میدهد....

   پاسخ پرنیان حامد:  آقای راوید تا آنجا که اسناد نشان می دهند بابلی ها این قسمت را الامتو یا الام می نامیدند،  و در کتیبه آشور بانی پال یعنی 668 ق.م نیز این نام آمده است.  و این بدان معنی است که نام الام 1320 سال قبل از حمله اعراب به ایران موجود بوده است.  این نام نمی تواند ساخته اعراب و یا عربی باشد!

   انوش راوید:  در پرسش و پاسخ های قبلی درباره نام الام یا ایلام هم گفته شده است.

   پرسش 1062:  بسیار جالب است که خیلی از ما ایرانیان با شهنامه فردوسی بیگانه هستیم و فقط چند بیتی که در مورد اعراب و ترکان و.. سروده شده را از آن کتاب میدانیم.  واقعا که...........

   پاسخ پرنیان حامد:  واقعا که متاسفم برای مردم کشوری که تاریخ جهان را به زبان مادری در اختیار دارند و به جای احیای آن به دنبال افسانه های بیگانگان سینه سپر می کنند!

   پرسش 1063:  دشت تازیان که در بندهش آمده دقیقا کجاست؟ تازی چه معنی میدهد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کتاب:  اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست:

      لغت تازی را مارکورات در کتاب" شهرستانهای ایرانشهر" از لغت تاختن به معنی تاخت و تاز و غارتگری مشتق می داند و معتقد است که هیچ ربطی نه با قبیله طی و نه با لغت تاژیک دارد که از تات می آید و ترکان ایرانیان را به این لفظ می خواندند. ( شاید ترکها مادها را  به این لفظ می خواندند چه که پارس ها خود دائما گرفتار تاخت و تاز تازیان بوده اند،  از زمان ضحاک تازی تا به زمان متنی که هم اکنون سعی بر تجزیه و تحلیل ان داریم!)

بانو پوران فرخزاد در باب واژه تازی می نویسد:

-         به هر سان با پذیرش یکی بودن واژنام  تاجیک = تاژیک = تازیک, به ناچار این پرسش نیز به میان می آید که چرا ایرانی ها اعراب را هم تازیک = تازی میخوانند!... پاسخ این پرسش به کینه ژرف پارسیان (توجه کنید فقط پارسیان نه دیگر ایرانیان ) به دوره ی اشکانی باز می گردد که خود را ریگ مند فرمانروایی هخامنشی می دانستند, کینه ای که در تمامی دوران شهریاری اشکانی ادامه داشت و پیوسته از اشکانیان با نام تازیک – تازی نه به معنای راستین واژگانی ان بل به معنای مهاجم و غاصب و یا تازشگر یاد می کردند که واژه ی تازشگر هم از همین ریشه بر آمده است.  و چون واژه ها در گذاره زمان با معنی های دیگری هم در آمیزه می شود پس از یورش اعراب به ایران, ایرانیان نیز بنا بر همان عادت دیرینه به آنان فرا نام تازی – تازیک را بخشیدند چنانکه ارامنه به سبب دشمنانگی دیرینه با ترکها هنوزاهنوز هم انان را داجیک می خوانند.

   ترکها ایرانیان را تازیک می خوانند و ارامنه ترکها را!  منظور بی شک همان میانه ارامنه و ترکها و پارسها بوده که روزی قلمرو مادها نام داشته و امروزه اثری از آن بر جا نیست و به نظر می آید که به این محل داهه = داهی = تاجی = تاژی = تازی گفته می شده و تبار  اشکانیان که همان اسک های جدا شده از قبیله بزرگ اسکیت (ساکایی – سگزی ) یا پارت ها بودند که پهنه زندگانیشان در خورآسان بزرگ در شمال غربی ایران امروز داهی  نامیده می شد و بی شک واژه دهستان نیز از این واژه است و با خراسان امروزی, تاجیکستان امروزی و سیستان امروزی در شرق ایران امروز هیچ ارتباطی ندارد.

   میدانم هرچه باشد معنی سگ شکاری نمیدهد زیرا اعراب میان رودان تبعه ایران در زمان ساسانیان بوده اند و این لفظ ناممکن است......

    منظور شما از اعراب میان رودان چیست؟  نژاد مردم عراق, سوریه, مصر ... عرب نیست! اعراب حمله کردند این کشورها را گرفتند مثل ما فردوسی نداشتند زبان شان عربی شد.  نژاد اعراب در عربستان صعودی بوده و هست.  اگر بگویید کشورهایی که اعراب فتح کرده اند عرب هستند پس ما هم عرب خواهیم بود.  مصری که وسط آفریقا است که از نژاد عرب نیست! همین طور عراق و سوریه و اردن و....

   پرسش 1064: جایی شما نوشته بودید عجم یعنی فرزند جم!! پس چرا در قران معنی غیر عرب میدهد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چون جم عرب نبوده است.

   پرسش 1065:  جایی دیگر نوشتید ایرانیان به خورشید احترام زیادی میگذاشتند.. شاید نام گذاری جمشید (همچو خورشید) به همین علت باشد یا شاید هم عجم به چم فرزندان خورشید باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  سومریان با نماد جمشید خورشید پرست بوده اند.

   پرسش 1066:  آیا راست هست که در زمان خلافت بنی عباس مانویان را میکشتند؟  خیلی از شهر ها و لغات پارسی مطابق با تلفظ اعراب شده مانند:   dezhpil= دزفول +   opatan= ابادان + parab = فاراب +  sepahan = اصفهان +  Caspian = قزوین +   rega= ری + اسپ = اسب  +  سپید = سفید + و... علت دگرگونی این قبیل کلمات که زیاد هم بوده اند چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  از پژوهشگران دوران ساسانی و اسلامی بپرسید.

   انوش راوید:  تغییرات در زبان پارسی و تبدیل شدن به زبان دری از دوران سلسله هخامنشیان بویژه داریوش بزرگ بود،  در این باره بارها در وبلاگ توضیح نوشته ام.  کشت و کشتار از ادیان دیگر همیشه تاریخ در همه جهان و به بهانه های مختلف وجود داشته،  ولی اصل مهم آن بر اساس غارت بوده است.  نمونه ساده آن جنگ نعمت حیدری یا دعوای جهود و شیعه،  در همین اواسط قرن گذشته در تهران بوده است،  که در نهایت منظور از آن غارت اموال بوده است.  گاه این غارتها محلی بوده،  و گاه  حکومتی،  به هیچ عنوان هیچ دینی اجازه چنین کشتار ها را نداده است.  ایکاش روزی برسد با دستکاری ژنتیکی،  این وضع هموساپین دگرگون شود،  و از کشتن یکدیگر دست بردارد.  در زمان خلفای اسلامی،  مانویان از ایران و عراق تا افغانستان و کاشغرستان پخش بودند،  و به همین دلیل بازرگانان ورزیده ای شده بودند،  و متعاقب آن پولدار.

   پرسش 1067:  چرا کتیبه ی ام قیس از معاویه در کشور اردن به خط یونانی،  شاید هم آشوری است،  و از نماد صلیب و از سال عربی (نه هجری قمری) بکار برده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  صلیب نماد میترایی بوده که مفهوم عالم گیر یعنی فاتح شمال, جنوب, شرق و غرب را می رساند،  احتمالا  معاویه با استفاده از این نماد خود را عالم گیر معرفی کرده است.  خط کتیبه به زبان محلی ترجمه و نوشته شده است که کاری روال بوده است کتیبه های هخامنشی هم سه زبانه هستند.  معاویه و یزید دشمن خانواده حضرت محمد (ص) بودند لاجرم تعجبی نیست،  که این حاکم به جای تاریخ هجرت این حضرت از تاریخی با عنوان اعراب استفاده کرده باشد.

   پرسش 1068:  چرا در تاریخ طبری شهر اصفهان 2 بار فتح میشود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چون همانگونه که در کتاب نیز به تفسیر آمده است از زمان ساسانیان در ایران یک نام برای دو مکان بوده است از جمله اسپهان که یک محل آن اصفهان امروزی و محل دوم آن در کردستان بوده است (البته سپاهانی که شما در بالا آورده اید با اسپهان و اصفهان ارتباطی ندارد خود تامی جدا می باشد!)

   پرسش 1069:   چرا یکی از سرداران عرب دو بار در جنگ با ایرانیان شهید میشود؟  فیلم هندی هم اینطور نیست......

   پاسخ پرنیان حامد:  در مورد این سوال محبت بفرمایید با پژوهشگران تاریخ اسلام مشورت کنید   

   پرسش 1070:  نظر شما در مورد کتیبه ی ام قیس چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کتیبه ای است از معاویه پدر یزید که به زبان محلی نوشته و کنده شده است واضح سوال کنید چه نظری باید داشته باشیم! حقیقتی است جلوی چشمتان!

   پرسش 1071:  چرا خلیفه ی مسلمان از نماد صلیب استفاده میکنه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  صلیب نماد میترایی بوده که مفهوم عالم گیر یعنی فاتح شمال ,جنوب,  شرق و غرب را می رساند احتمالا معاویه با استفاده از این نماد خود را عالم گیر معرفی کرده است.

   پرسش 1702:  لطفا درمورد موسیقی اصیل ایرانی هم بنویسید.

   پاسخ پرنیان حامد:  موسیقی اصیل ایرانی پایه و مبنای موسیقی کلاسیک اروپا و موسیقی جاز در اروپا الهام گرفته شده از بداهه سرایی در موسیقی اصیل ایرانی می باشد.  قدیم ترین کور موسیقی جهان در کتیبه های هخامنشی در زمان کورش کبیر می باشد.

   پرسش 1074:  فاکتور های معماری اصیل ایرانی چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در چه زمانی از تاریخ ؟ کدام دوره زمان مهریان ؟ زمان هخامنشی ؟ زمان ساسانی ؟ زمان اشکانیان ؟ زمان اسلام ؟؟

   پرسش 1075:  شباهت زیادی میان اکوپلیس و قصر سنا در ترکمنستان پایتخت پارتیان وجود داره. آیا این تاثیر گذاری یک طرفه است یا دو طرفه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ترکمنستان پایتخت پارتیان نبوده است.  

   پرسش 1076:  درود بر فردوسی زمان پرسش هایی داشتم:  حکومت امام علی (ع) در کوفه دروغه؟ حکومت روزبه(سلمان)در مدائن به خواست عمربن خطاب دروغه؟ ایا یزدگرد سوم دختر داشته؟ واقعه کربلا در عراق دروغه؟ایا اصلا عراق عرب در کار بوده ؟ امام حسین(ع) در کربلا به لشگریان یزید نمیگفت سرداران قادسیه؟ چطور معاویه پسر ابوسفیان از شجره ملعونه / ایرانی بوده؟در مورد سپاهیان خراسان و شکست ساسانیان از انها و ایرانی بودن یزید و معاویه و مروان بیشتر بنویسید. ایا دو تا اسکندر ما داشته ایم:1.اسکندری که هخامنشیان را نابود کرد2.اسکندری که کراسوس رو لوله کرد ؟ نبرد اریوبرزن و اسکندر در چه سالی بوده ؟تاریخ دقیق نابودی هخامنشیان و روی کار امدن اشکانیان کی بوده؟ ایا الکساندر و اسکندر جدا هستند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما,  فردوسی تکرار نخواهد شد.  در مورد سوالات دوره ساسانی و زمان حمله اعراب به ایران محبت بفرمایید با پژوهشگران این دوران تاریخی تماس بگیرید.  در مورد اشکانیان, اسکندر, و هخامنشی و قبل از آن در خدمت شما هستم.

      به استناد تاریخ ایران,  و متون پهلوی باقی مانده چون بندهش،  زمان مشخص شده برای حمله اسکندر به دارا بین سالهای 73-90 ق.م می باشد.  (اسناد این مدعا در کتاب می باشد) لاجرم اسکندری که نام و ماجرای او در تاریخ ایران موجود است،  نمی تواند الکساندر یونانی باشد،  که آنها را یکی دانسته اند.  در همین تاریخ  ایران و متون پهلوی اگر تا 320 ق.م پی گیری کنیم مواجه با حمله شخصی به نام کهرم (کی هروم) می شویم که اسناد مکتوب در این تاریخ ها با گفته های مورخین یونانی هم خوانی دارد.  کهرم نامی به ایران حمله کرده قصر پادشاه را در باختریش (بلخ امروزی نیست) می سوزاند دو دختر او را به اسارت می برد و تا هندیجان ایران پیشروی می کند.... . این دو شخصیت را در تاریخ یکی انگاشتند علت آن هم کاملا مشخص است و در کتاب 100 بار تجزیه و تحلیل شده است.  تاریخ حکومت اشکانیان با عنوان شاه شاهان (توجه کنید اشکانیان قبیله ای بوده اند،  که سالها والی, حاکم, شاه منطقه خود بوده اند) به استناد سکه های اشکانی در زمان میتری دات (مهرداد) می باشد،  که برابر 73 ق.م است.  قبل از آن سکه اشکانیان تنها با لقب شاه است و نه شاه شاهان!  لاجرم حکومت هخامنشی در سال 73ق.م از میان رفته است و نه 320 ق.م که این تاریخ را متون پهلوی و تاریخ ایران نیز تایید می کند. در مورد کراسوس که در تاریخ هم مشخص است همانی است که در سال 73 ق.م میتری دات (مهرداد ) اسکندر تاریخ ایران لوله کرده است.  اما آریوبرزن که این نام باز دچار گرفتاری القاب یونانی است.  آیا منظور فرشیدورد است؟ در این صورت این دلاور320 ق.م در مقابل سپاه کهرم پسر ارجاسپ مقاومت کرده است،  و برادر اسفندیار است.  ببینید دو شخصیت را در تاریخ آنچنان به هم آمیخته اند که جدا کردن روایاتش خود یک کتاب دوم لازم دارد.  اگر یونانی 100 سند آورده که الکساندر من همان اسکندر شماست که جهان گیر بوده است و ... من هم 100 سند آوردم که الکساندر او اسکندر نبوده و تا هندیجان بیشتر پیش نرفته و کشته شده است.  شما به عنوان یک ایرانی 100 سند من را می پذیرید یا خیر؟  اون سکه, آن هم تاریخ, آن هم کتیبه ... کتاب را مطالعه بفرمایید،  اگر 20% از اسناد کتاب برایتان قابل قبول بود تازه بلند بشویم استین بالا بزنیم و تاریخ کشورمان را احیا کنیم و خودمان را از این دروغ 2012 ساله رهایی بخشیم.

   پرسش 1077:  درود بر شما. درباره نام سام پرسشی داشتم: ایا این نام ایرانی است؟ همچنین سام نام یکی از 4 فرزند نوح(ع) است و میگویند که اصناف عجم از نسل ارفکشد یا همون ارفکشاد هستند. ایا این راسته؟ در ویکی پدیا امده:

(سام یکی از پسران نوح در تورات میباشد. نام او در قرآن ذکر نشده است ولیکن حدیثهای زیادی در مورد او در اسلام وجود دارد. پدرش پیامبری بود که مردم را به سوی آئین خویش می‌خوانده ولی آنها به فرمان او گوش فرا ندادند و خدا تصمیم گرفت که آنها را مجازات کند. این مجازات طوفانی بود که نوح برای رهایی از آن کشتی بزرگی را ساخت و گروهی از حیوان و انسان را در آن جای داد. سام و برادرانش حام و یافث نیز با همسرانشان از کشتی‌نشینان بودند که از توفان یاد شده رسته‌اند.

سام دارای چندین پسر به نامهای عیلام، آشور، ارفکشاد، لود و آرام و چندین دختر بود. ابراهیم که شخصیت مهمی در دینهای یهودیت، مسیحیت و اسلام است از نسل ارفکشاد است. واژه های سامی و حامی معمولا نشاندهنده نسبیت گروهی از نسل سام و یا حام دارند. زبانهای عربی، آرامی، عبری، اتیوپیایی، آکادی و فینیسی زبانهای سامی محسوب میگردند. ) ایا ایرنیان سامی هستند؟ و ایا گبتیان همونطور که منابع ادیان ابراهیمی میگویند از نسل قبط(گبت) ابن حام ابن نوح پدر نژاد سیاه (ابوالاسود)هستند؟اگر اینجور باشد باشد باید گبتان مصری از دم حاجی فیروز باشند

چون حام ابن نوح فرزندانشان از دم سیاه شدند به خواست خداوند .......... 

   پاسخ پرنیان حامد:  راست مطلب اینکه من هم خیلی سعی کردم شاید از طریق سام پسر حضرت نوح(ع) به شجره نامه ایرانیان برسم ولی متاسفانه نمی شود و جور در نمی آید انچه شما داخل ( ) نوشته اید که گویا از ویکی پدیا است دارای تناقض می باشد  ما یک سام پسر حضرت نوح داریم و بعد با اختلاف زمانی حدود 1700 سال یک سام پدر بزرگ رستم که شجره نامه او در بندهش است . و از تورانیان (آشوریان ) است . که در ضمیمه شجره نامه های کتاب آورده ام این سامی است که فرزندان او در بندهش به صورت زیر آمده است: 

سام ***

     ماریندک                 اسپروک                      خسرو                دستان                       دموک

 پادشاه پتشخوارگر       کدخدای سپاهان         کدخدای ری        پادشاه سکایان و ناحیه نیمروز کدخدای ابرشهر       

 پادشاه آسورستان

                                                                       زواره   uzwarag                   رستم

    تازه خود از نژاد ایرج نبوده بلکه از نژاد تور پسر فریدون بوده یعنی آشور در حالی که ایرانیان از نژاد ایرج هستند بعد هم مشکل بتوان این سام را پسر حضرت نوح دانست مگر انکه باز سلسله ای 1700 ساله با نماد سام منظور بوده باشد .

    تاریخ بلعمی در مورد پسران نوح می گویید: "از سام عرب و عجم و سپیدرویان (رومیان) و پیغامبران و نیک مردمان آمدند و از حام سیاهان حبش و زنگیان و هندوان و کافران و فرعونان و ملکان و ستمگران و از یافث ترک آمد و سقلاب و یاجوج ماجوج و کسانی که اندر ایشان خیر نسیت "

    این امر نیاز به پژوهش فراوان دارد من نمی توانم در این مورد چیزی بگوییم یا قضاوتی کنم اسناد جمع اوری شده را در اختیارتان گذاشتم خودتان قضاوت کنید.

   پرسش 1078:  با درود. چرا موزه ی ملی افغانستان پر از سکه های هلنی و اسکندری و دیودوت است؟ ایا نوشته های ویکی پدیا در مورد تخته سنگین میتواند دلیل بر حمله الکساندر باشد؟(تختِ سنگین بازمانده‌های شهری باستانی در سمت شمال آمودریا واقع در تاجیکستان در چند کیلومتری مرز با افغانستان است.
   این محوطه باستان‌شناسی در ریزشگاه دو رود وخش و پنج در غرب آی‌خانم قرار گرفته‌است.  باستان‌شناسان در این محل محوطه‌ای کوچکتر از آی‌خانم، بجای‌مانده از دوره هِلِنی متعلق به سده‌های سوم و دوم پیش از میلاد کشف کرده‌اند، که به همان اندازهٔ آی‌خانم دارای اهمیت است: نیایشگاهی که در بین مردمان محلی آنجا بنام تخت سنگین مشهور است. این ساحه ترکیبی از معبدی یونانی و آتشکدهٔ زرتشتی بوده، که نمایانگر این واقعیت است که در باختر دورهٔ هِلِنی (یونانی) دو رسم و سنت وجود داشته‌است. در تختِ سنگین شمار زیادی سکه (هدایای اهداشده به معبد) و تندیس‌ها و سردیس‌های واقع‌ نمایانه چشمگیری کشف شده‌اند: سردیس‌های رنگ‌آمیزی‌شده ساختِ محلی از مردان و موبدان، تندیس‌های مرمرین ساختِ محلیِ مردی شبیه به اسکندر مقدونی (با کلاه‌خودی با نقشی از شیر) و تندیس یونانی مارسواس (در اسطوره‌های یونان، نوازنده فلوت است)، که احتمالا مقصود از یک آیین‌ محلی بوده، در داخل معبد پیدا شده)...... با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما ,  خیر متاسفانه حداقل معبد لائودیسه یک معبد سلوکی است که آن هم دلیل بر حکومت سلوکیان (پادشاهان سوریه) در ایران نبود چه رسد به آی خانم و اطراف آن که هیچ سندی بر یونانی بودن این بنا ها  موجود نیست. در  سوال و جواب های گذشته هلنیسم, باختریش, یون آن ... تجزیه تحلیل شده است. اما باز هم بار دیگر با کمال میل برای شما:

سنتی با نام هلنیسم در میان پادشاهان اشکانی : 

به تعبیر و تفسیر خود یونانیان در مورد این لغت توجه بفرمایید :

 Helios  = یونانیان باستان او را خدای روشنی می دانستند که سوار بر ارابه با اسبان سفید روزها در آسمان جولان می داده و شب هنگام در زورق زرین به پایگاه نخستین باز می گردیده است.

   این که تعریف مهر (میثره , میترا) خدای مهریان است!  برای این خدا, اهورا میترا  که ما هزاران سند  در کتیبه ها معابد و متون پهلوی داریم! این اهورا که یونانی نبوده!

   تقریبا بر روی اکثر سکه های اشکانیان آمده است :  FILELLHNOS  که ترجمه ی الفبای آن به صورت "فیل للخنوز" میباشد که آن را به "فیل هلن" تعبیر کردند که خود به معنی دوستار آیین میترایی می باشد اما به ما گفتند که این واژه یعنی"دوستار یونان!" ما  هم باور کرده ایم و نمی دانم چرا هیچ کس اعتراضی ندارد؟!  

   اگر به استناد آنچه تا به امروز شنیده ایم اشکانیان با سلوکیان (که می گویید یونانی بوده اند)  جنگیده و آنان را از سرزمین ایران بیرون ریخته اند,  پس مفهوم دوستار یونان بر پشت سکه های اشکانیان چیست؟ اگر اینگونه  دوست و عاشق مرام و فرهنگ هم بودند پس چرا جنگیدند؟  ببینید حتی در تفسیر هایی که تا به امروز شده نیز جای سوال است!

   حقیقت آن است که اشکانیان که به آیین میترایی بوده اند بر پشت سکه های خود نام اهورا میترا را به زبان آشوری نوشته و خود را دوستار این آیین معرفی کرده اند که هیچ ارتباطی به یونان و گریس ندارد.

هلنیسم همان میترایی به زبان یون ها (آشوری- آرامی) است و با کشور گریس در  دریای اژه ارتباطی ندارد.

باختریش , بلخ امروزی نیست

   باختریش و یا باکتریا استانی بزرگ در مقابل نینوا بوده است و با بلخ امروزی در خراسان هیچ ارتباطی ندارد که اسناد این مدعا در  کتاب اسکندر تاریخ ایران اکساندر یونانی نیست  ارائه شده است. سلوکیان (پادشاهان سوریه) برای مدتی کوتاه فاتح این استان بوده اند و نه فاتح کل ایران و افغانستان! حال جمله ویکی پدیا را بررسی کنیم:

   نیایشگاهی که در بین مردمان محلی آنجا بنام تخت سنگین مشهور است. این ساحه ترکیبی از معبدی یونانی و آتشکدهٔ زرتشتی بوده، که نمایانگر این واقعیت است که در باختر دورهٔ هِلِنی (یونانی) دو رسم و سنت وجود داشته‌است.

   این ساحه ترکیبی از معبدی میترایی و آتشکده زردشتی می باشد چرا که توضیحی که از دالان های آن در پاراگراف بعدی آمده است همانندی آن را به معابد میترایی اروپا نشان می دهد و این نمایانگر آن است که در بلخ دو رسم سنتی زردشتی یعنی میترایی و مزدایی در این زمان وجود داشته است.

    در تختِ سنگین شمار زیادی سکه (هدایای اهداشده به معبد) و تندیس‌ها و سردیس‌های واقع‌نمایانه چشمگیری کشف شده‌اند: سردیس‌های رنگ‌آمیزی‌شده ساختِ محلی از مردان و موبدان، تندیس‌های مرمرین ساختِ محلیِ مردی شبیه به اسکندر مقدونی (با کلاه‌خودی با نقشی از شیر) و تندیس یونانی مارسواس (در اسطوره‌های یونان، نوازنده فلوت است)، که احتمالا مقصود از یک آیین‌ محلی بوده، در داخل معبد پیدا شده).

   کل اشیاء یاد شده اشیای قابل جابه جایی است که دلیل بر حکومت گروهی بر محلی نمی باشد! تکرار می کنم در زمانه ما سر ستون های تخت جمشید در پاریس است 1000 سال دیگر نمی توانند بگویند کورش هخامنشی فاتح پاریس بوده است!

   در مورد تندیس اسکندر با کلاه خود و نقش شیر,  شیر علامت میترایی است و شیر یکی از مقام های این آیین است.  در مورد تندیس مارسواس ببینید قدیمی ترین اسناد در مورد موسیقی در جهان در کتیبه های هخامنشی در زمان کورش کبیر است.  هر کس فلوت بزند مارسواس یونانی است؟ آخر این چه قضاوتی است!؟

   در مورد سکه های موزه افغانستان نیز این سکه ها دلیل بر حکومت گروهی بر محلی نمی شود سکه در جهان جا به جا میشود.  همانگونه که بار ها در این وبلاگ توضیح داده شده است باید علامت ضربخانه سکه را نگاه کنید جایی که سکه در آنجا ضرب شده است محل حکومت پادشاه را نشان می دهد.  بر روی سکه سلوکیان (پادشاهان سوریه) حتی علامت ضربخانه لائودیسه و یا ریگا و یا ... که بر سر راه است نیز دیده نمی شود!  

   نظر و پرسش 1079: کی میگه حضرت ابراهیم ایرانی نبوده؟

1 ــ در حاشیه تفسیر قران بنام خازن:امده است که ابراهیم{ع اهل کویه که در کردستان عراق نزدیک رانیه اتش را برایش روشن کردند لازم بذکر می باشد که کردستان عراق و کردستان ایران و کردستان سوریه و ترکیه از قوم ماد می باشند و الان بزبان کردی که زبان مادی می باشد تکلم دارند که این زبان همان زبان سریانی یاپهلوی یا پهلوانی می باشد.

2 ــ محمد ابو زهره در کتاب معروف خود بنام خاتم النبیین نوشته: ابراهیم ع در منطقه ابدره برزه در پناه کوهی به اسم قاسیوانمتولد شده است و این برزه همان منطقه بارزان امروزی است که در کردستان

3 ــ مسعودی مورخ مشهور در کتاب مروج الذهب می گوید ایرانیان قدیم بخاطر احترام به خانه کعبه و جدشان ابراهیم ع به زیارت خانه کعبه رفته و در ان طواف می کردند و اخرین شخص انها که به زیارت رفت ساسان پسر بابک پدر بزرگ اردشیر بابکان موسس پادشاهان ساسانی بود

4 ــ درتاریخ طبری از ابن عباس پسر عموی پیامبر اسلام نقل شده است که فرمودند ابراهیم ع وقتی که از

آور و کوسپه حرکت کردگویشش به زبان کردی یا سریانی یا همان پهلوانی بود در نزدیک حران یا همان کردستان از فرات عبور کرد خداوند با معجزه اش زبان او را به عبری برگرداندت

5 ـــ عالم بزرگوارمحمد بهاء الدین ملا صاحب در حاشیه کتاب کشف الغمه نوشته :انکس که حضرت ابراهیم ع را در اتش انداخت مردی بود از قوم خودش از کردها

6 ــ و در تفسیر قران ابن کثیر امده:و جعلواابراهیم علیه السلام فی کفه المنجنیق با اشاره رجل من اعراب فارسی {ایرانی من الاکراد قال شعیب الجبانی اسمه هیزن و این دلایل مختصری بود که کرد بودن حضرت ابراهیم علیه السلامو ایرانی و ماد بودن حضرت ابراهیم را به اثبات می رساند و اما قوم ماد که شامل طوایفی مختلف من جمله لر لک اورامان شکاک بادنیان سوران کلهر گوران جاف جلالی و فیلی و...می باشندو این قوم ماد 200سال قبل از کورش در ایران حکومت داشتند و پایتخت انها همدان بود و اما زرتشت پاک ع از همین قوم ماد در نزدیکی دریاچه ارومیه حدود مهاباد بدنیا امده است و اوستا قدیم به لهجه پهلوی یا پهلوانی که که لهجه کردی قدیم است می باشد و به زبان کردی امروزی خیلی نزدیک است.

   پاسخ پرنیان حامد:  آقای راوید تقاضا دارم محبت بفرمایید نظر و اسناد گرانقدر آقای مرتضی را با نام ایشان بر روی وبلاگ باز بفرمایید سپاسگزارم.

   انوش راوید:  آقای مرتضی بر اساس آزادی مجازی اندیشه و قلم،  لطفاً مطالب خود را بصورت یک مقاله به اندازه یک پست بنویسید. 

   نظر و پرسش 1080: هخامنشیان 72سال ق.م از بین رفته اند؟!  یعنی قریب به 508 سال حکومت کرده اند؟!  پس باید تعداد پادشاهانش 2 برابر شود!  بابا بی خیال چی میگی!؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر هخامنشی ها در ایران 222 سال حکومت کرده اند و اشکانیان حدود 260 سال اسناد در کتاب می باشد هم تاریخ ایران هم سکه ها و هم متون پهلوی تایید می کند.  ببینید تاریخ را به هم ریخته اند یعنی اگر به شما گفتند کورش کبیر 2500 سال پیش بوده باید 266 سال از آن کم کنید.  می بخشید اما دست هم بر نمی دارم بی خیال هم نمی شوم موضوع هم شوخی نیست موضوع دفاع از فرهنگ و تاریخ 7000 ساله  کشورم است،  که با 266 سال پس و پیش تبدیل به افسانه اش کردند و مزخرفات خودشان را به ثبت رساندند.  کمر همت ببندید اگر ایرانی هستید کمکم کنید 280 صفحه سند بی شوخی گذاشتم برایتان بلند شوید از کشور و فرهنگ و تاریختان دفاع کنید.

   پرسش 1081:  نسل اعراب فقط از عربستان بوده و هست؟ پس ما اعراب خوزستان باقی مانده ی اسکیمو ها هستیم؟ عرب ها عراق را گرفتند و همینطوری زبانشان عربی شد؟ یعنی در مدت 20 سال یا کمتر زبانشان عوض شد؟ فرضا اعراب زبان عراقی ها را به زور عربی کردند آیا به زور هم دش داشه تن عراقیها کردند؟ به زور هم مجبورشان کردند قبیله ای زندگی کنند و نام طوایف عرب (مانند جرهم.بنی طرف.بنی تمیم و..) روی خودشان بگزارن؟ عرب ها به اسپانیا و آذربایجان و ارمنستان یورش نبردند؟ آن کشور ها عربی حرف میزنند؟ آنها فردوسی داشتند یا فردوسی اون جاها شعبه داشته؟ بقایای قوم ثمود که عرب بود کجا رفت؟ مگر سرزمین شام؟شما یعرب ابن قحطان را میشناسید؟ عمان ابن قحطان رو چی؟ میدانید اعراب قحطانی(اعراب اصیل) خواستگاهشان کجا بوده؟ یمن و عمان یا عربستان؟ شما نمیدانید عرب ها(کوچک گرد ها) همیشه پراکنده بودند و در جستن چرا گاه؟ این قوم چطور میتوانسته فقط در یک کشور ساکن باشد آن هم کشوری که نسلشان از بنی اسماعیل و قبیله جرهم و.. است؟

   پاسخ پرنیان حامد: ای داد بی داد ! چه می گویید ؟  این چه برداشت اشتباهی است که شما دارید؟ کی گفت و هست؟  خیر بنده که جد مادریم امامزاده ابراهیم نور است،  از اسکیمو ها هستم!  خیر عرب پای شما دش داشه نکرد شما پای عرب دش داشه کردید.  این همه سند و عکس کتیبه دو صفحه پاین تر کلیک کنید 6000 سال ایرانی ها و پادشاهان هخامنشی دش داشه می پوشیدند عرب کجا بوده 6000 سال پیش؟  زبان عربی از کجا آمده؟ دستور زبان عربی را چه کسی نوشته؟

   چند سوال پاین تر نگاه کنید ببینید از کجا آمد.  نام طایفه شما را عوض کردند؟ مگه مال من را عوض نکردند "حامد" عربی است یا پارسی؟ عرب فقط جنوب اسپانیا را گرفت!  زبان و فرهنگ قدیم شان اون بالا مانده بود بعد از بیرون ریختن اعراب گذاشتند سر جاش فردوسی نمی خواستند همین گونه است ارمنستان! آذربایجان آذری حرف می زنند، کی به شما گفته اعراب کل کشور ترکیه امروزی را فاتح شدند؟  اعراب اصیل دقیقا در یمن و عمان بودند که جنوب عربستان است و دقیقا بنی اسماعیل نمی گذاشتند که از آن زیر حرکت بکنند.  ته شبه جزیره عربستان چه ربطی به عراق و سوریه و اردن داشته بنی اسماعیل نمیگذاشتند این اعراب اصیل به مکه برسند چه رسد به این بالا؟ شما اگر اهل خوزستان هستید ایرانی و از نژاد پارس هستید چرا خودتان را عرب معرفی می کنید؟  اگر هم در شجره نامه شما نسل اندر نسل از اعراب اصیل هستید تشریف ببرید کشور خودتان یمن و عمان! خوزستان در کشور ایران است و پس از هفت نسل متولد این مکان شما خوزستانی هستید و ایرانی و اجازه ندارید خودتان را عرب معرفی کنید! عرب هستید تشریف ببرید عربستان! 

  پرسش 1802:  با درودی گرم به محضرتان . درباره ی گیاه مستی اور هوم در ویکی پدیا هر چه گشتم بیشتر گیج شدم. تعریف شما از این گیاه در طول تاریخ ایران چیست؟ با سپاس  

   پاسخ پرنیان حامد:  باور بفرمایید من هم هنوز  به نتیجه درستی نرسیدم , برخی معتقد هستند که همان حشیش است, اما در متون پهلوی آمده که آن را با شیر مخلوط می کردند.  تصور می کنم حشیش یا تریاک را اگر با شیر مخلوط کنیم باعث حال به هم خوردگی می شود!  بعد هم به نوشته متون پهلوی آن را می نوشیدند جایی سخن از کشیدن آن نیست. لاجرم مشکل بتوان قضاوت کرد که هوم همان حشیش یا تریاک است. هزاران گیاه در جهان است که اگر با روش خاصی تهیه شود سکر آور است.  در آمریکا به طور مثال  سرخپوستان از شیره کاکتوسی با روش های خاص نوشیدنی سکر آور تهیه می کنند.  حال هوم کدام گیاه ایران است و با چه روشی سکر آور می شود متاسفانه تا این لحظه سندی نیافتم.  شاید منطقی باشد اگر در گیاهان کرمانشاه جست و جو کنیم چرا که این ناحیه گیاهان بسیار عجیب و غریبی دارد.  اگر سندی یافتم حتما روی وبلاگ منعکس خواهم کرد.   

   پرسش 1803:  درود بر شما . فامیل مادری من اسکندری است اصالتی کرمانشاهی دارد آیا میشود گفت که از دودمان اسکندر مغانی هست یا نه ؟ با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  بله مادر شما از نسل اسکندر مغانی میتری دات (اشک هفتم) از ابرمردان و افتخارات ما و کشورمان ایران است و مجسمه و کتیبه جد شما در بیستون می باشد.  کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست:

   در بیستون ایران چه خبر است؟

-          پیکره مهرداد دوم یکی دیگر از پیکره های کوه بیستون است. این پیکره بر دیواره ای که روبه روی سنگنبشته داریوش یکم هخامنشی بوده و در پایین آن کنده شده است.  در این پیکره تراشی، مهرداد دوم اشکانی (87/88-123/124 پیش از میلاد) ایستاده و در برابرش پنج تن از بزرگان اشکانی دیده می شوند. این بزرگان ایستاده و با دست راست پیشکشی را تا روبه روی چهره شان بالا آورده و به مهرداد نشان داده اند.  خود مهرداد دوم نیز دست راست را در پاسخ به آنان بالا آورده است. یک سنگنبشته یونانی که بالای سر این پیکره ها دیده می شود، بزرگان اشکانی را به ترتیب از چپ به راست چنین شناسانده است:  کوهزاد، مهراد، مهرداد رازدار، گودرز شهربان شهربانان، شاه شاهان بزرگ مهرداد این پیکره تراشی با گذشت روزگار دچار آسیب های طبیعی شده و همچنین شیخ علی خان زنگنه صدر اعظم شاه سلیمان صفوی در سال 1685 بخش هایی از آنرا برای کندن وقف نامه خود از میان برد.

   آیا باز هم باید جدأ باور کنیم که کتیبه مهرداد در بیستون بر حسب اتفاق روزگار توسط شیخ علی خان زنگنه صدر اعظم شاه سلیمان صفوی از بین رفته است ؟؟!! چرا کتیبه گودرز در همین محل دچار این سرنوشت نشده است؟ چرا کتیبه داریوش کبیر که از قدمت بیشتری برخوردار است, پا برجاست, اما کتیبه مهرداد (اسکندر) را از میان برده اند؟ کتیبه مهرداد اشکانی چرا در بیستون زیر کتیبه داریوش حک شده است؟ آیا مسئله انتقام شکست فرورتیس مادی در این محل در میان بوده است؟

-         پیکره هرکول / ورثرغنه (ایزدبهرام) که به نظر می آید تندیسی از تجاوز اسکندر گجستک به ایران باشد در بیستون در سال 1327 هجری هنگام احداث جاده آسفالته همدان به کرمانشاه در دامنه کوه کشف شد. این اثر شخص نیرومندی را نشان میدهد که به پهلوی چپ به روی نقش شیری در سایه درختی لمیده است و در دست چپ پیاله ای از شراب در دست دارد و دست راستش را بروی پای راستش قرار داده است. سر این مجسمه کنده و دزدیده شده بود, که پس از چند سال کشف و دوباره به جایگاه اصلی خودش برگشت.  زمان ساخت مجسمه سال ۱۵۳ ق.م تعیین می‌شود این تاریخ با اواسط سلطنت مهرداد اول اشکانی (اشک نهم ۱۳۶-۱۷۴ ق.م) منطبق می باشد.

  کله این مجسمه که نه ایزد بهرام است و نه هرکول,  بلکه اسکندر تاریخ ایران میتری دات می باشد,  چه کسی  دزدیده است؟؟  آیا کله ای که امروز بر این تنه است کله واقعی این مجسمه است,  یا کله ای جدید برای او ساخته و فرستاده اند؟  اگر  زمان ساخت مجسمه سال ۱۵۳ ق.م تعیین شده که این تاریخ با اواسط سلطنت مهرداد اول اشکانی (اشک نهم ۱۳۶-۱۷۴ ق.م) منطبق می‌باشد,  پس چرا می گویند حکومت سلوکیان آن را ساختند؟  این مجسمه که یا این حساب از ساخته های خود میتری دات (مهرداد) اشکانی است! کتیبه پشت آن را که به زیان آشوری است, چرا به زیان یونانی تعبیر می کنند؟  آخر مگر فراموش شده است که قدمت زبان آشوری چندین هزار سال بیش از زیان کپیه برداری شده از آن  یعنی یونانی است؟  عجب شباهتی است بین این مجسمه در بیستون و نقش معبد میترایی در اروپا!

   پاسخ به چند قسمت از نظر و پرسش 7 قسمتی در نظرات پرسش و پاسخ قبلی:   1 .  تا آنجا که در توان و سواد اینجانب بود در کتاب بررسی شده است بیش از این نیاز به همگاری اساتید کشورمان می باشد.

3.  هند مورد نظر هندیجان در خلیج فارس است و کتابی که مطالعه می کردید احتمالا کتاب استاد احمد حامی بوده است.  اسامی هند هایی که در ایران موجود است در کتاب آورده شده است.

4.  حدود 100 واژه فارسی در زبان اسکاندیناوی توسط استاد بزرگوار فریدون جنیدی در کتابی بررسی و به چاپ رسیده است.  چند وازه در زبان های اروپایی نیز توسط این حقیر بررسی و در کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست ارائه شد.

7.  متاسفانه همین گونه است که شما می فرمایید اما بدانید از دست من تنها کاری ساخته نیست!  کتابی بود نوشته شد کل این پیشنهاد های شما هم در آن نوشته شده است باید صبر کنیم ببینیم اساتید کشورمان چه نظری دارند، تکرار میکنم از دست من به تنهایی جز از این که کردم کاری ساخته نیست.  این کار نیاز به گروه دارد.  این کار نیاز به همبستگی اساتید در رشته های مختلف و گردهمایی گروهی این اساتید دارد.  با سپاس از نظر لطف و نیک اندیش شما.

      نظر 1084:  سلام از بابت جواب هایی که در وبلاگتان به پرسش هایم داده اید ممنونم،  البته دوست داشتم خودتان به سوال هفت قسمتی ام که در این جا مطرح کرده بودم پاسخ می دادید.  موفق باشید.

   انوش راوید:  درباره موضوع های نظر و پرسش 7 قسمتی شما،  همیشه و همیشه در کل مطالب وبلاگ نوشته ام،  و کلاً در یک جمله:  هیچ وقت استعمار و امپریالیسم و ترفند های آنها فراموش نشود.

   پرسش 1085:  آیا نام حضرت ابراهیم (ع) میتواند معرب پراهام (پرهام) باشد؟  من کاری به اون فرد که خود را هیچکس نامیده ندارم ولی نام ابرام (یا ابراهام ) جدای ابراهیم در قران آمده...... من نگفتم الام عربیست منظورم این بود که آیا ریشه اش از زبان های سامی بوده یا نه؟ با سپاس از شما.

   پاسخ پرنیان حامد:  عزیز, مگر من مجتهد هستم این سوالات را از من می کنید؟  من نیاز به دو سند در کتابم داشتم رفتم پرسیدم اجازه گرفتم گذاشتم آنجا!  شما سوال اسلامی دارید وقت بگیرید از یک مجتهد بروید بپرسید.  قبل از اینکه تشریف ببرید هم بشینید روی یک کاغذ زیر هم بنویسد "ا ب ر ا ه ی م" و " پ ر ا ه ا م"  (ا ب) یک لغت را برداشتید کردید( پ) بعد (ی) ان را برداشتید کردید (ا) مگر ممکن است؟  شما برداشتید لغت را به کلی و بی منطق عوض کردید.  نمی دانم شاید هم بشود بپرسید من نمی دانم.  لغت ابرام هم اگر هزاران بار در قرآن آمده است در مورد حضرت ابراهیم سوال و جوابی است باید بنویسد حضرت ابراهیم (ع) خودتان هم اشاره کردید "جدای" ابراهیم آمده است.

      لغت الام می تواند لغت بابلی و یا لغت آشوری باشد.  در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی اشاره ای است که به مردمان شمالی ایل آن می گفتند ممکن است لغت ایل ام منظور ایلی با نام ام باشد اما من هنوز به اندازه کافی سند ندارم که بتوانم چنین چیزی را به اطمینان به شما بگوییم.

   پرسش 1086:  خانم پرنیان حامد شما در گفت و گو با ناصر پور پیرار بش گفتید: که قران دست نویس توسط حضرت محمد (ص) در کدام موزه است؟از شما خواهش میکنم که این نوشته را از وبلاگ پاک کنید زیرا پیامبر (ص) امی بودند و سواد نداشتند و علی ابن عمران(ع) و زید ابن ثابت و عمر ابن خطاب قران را به نگارش در اوردند.حتما پاکش کنید با سپاس...

   پاسخ پرنیان حامد:  همه می دانیم که حضرت محمد (ص) امی بودند,  همه می دانیم که معجزه قرآن در همین امر است.  سوال این است که آیا چون دستخطی از حضرت محمد (ص) موجود نیست می توان قرآن را انکار کرد؟  خیر نمی توان. آیا چون دستخطی از حضرت موسی موجود نیست می توان تورات را انکار کرد؟  خیر نمی توانیم. آیا چون دستخطی از حضرت عیسی موجود نیست می توان انجیل را انکار کرد؟ خیر نمی توانیم.

   تمام فلسفه ناصر پورپیرار متاسفانه با توهین به اساتید کشورمان از جمله مرحوم ایرج افشار, مرحوم مجتبی مینوی و... این است که چون شاهنامه به دستخط فردوسی موجود نیست پس شاهنامه فردوسی مردود است‍! آیا می توان این فلسفه را باور کرد؟ خیر نمی توان.

   پرسش 1087:  خانم پرنیان حامد کی یعقوب ع را کثیف خواند؟ من گفتم بنی اسراییل که معنیش فرزندان یعقوب است نه خودش. ما باید به قومی که پیامبرانش را انکار میکرد و به قتل میرساند و شرور و خونخوار و ایراد گیر بود و از نیل تا فرات ارث خود میخواند و بار ها به خاطر اعمال شنیشان از طرف اروپاییان از اروپا خارج شده اند!! و حضرت اسماعیل ع را وحشی و اعوذ بالله زنا زاده خوانده اند باید چی بگیم؟ در کتاب افرینش از کتب عهد عتیق امده: (اما سارای زن ابرام, بچه دار نمیشد. پس او کنیز مصری خود هاجر (ها اجری) را به ابرام داد و گفت خداوند به من فرزندی نداده است, پس تو با این کنیز همبستر شو تا برای من فرزندی به دنیا اورد. ابرام با پیشنهاد سارای موافقت نمود. ابرام با هاجر همبستر شد( حتی نمیگن ازدواج کرد) و او ابستن گردید...... فرشته وحی فرمود: نزد بانوی خود برگرد و مطیع تو باش .... اینک تو (هاجر) حامله هستی و پسری خواهی زایید  .نام او را اسماعیل (یعنی خدا میشنود) گذار چون خدا اه و ناله تو را شنیده است. پسر تو وحشی خواهد بود (یعنی حضرت اسماعیل) و با برادران خود سر سازگاری نخواهد داشت. او ضد همه و همه ضد او خواهند بود) من باید به قوم بگم قوم تمیز؟  به خاطر این چرندیات؟

   پاسخ پرنیان حامد:  این پرسش را هر که مطرح کرده است:  اگر ابراهیم ایرانی بوده پس باید بگیم یک سوم تا دو سوم پیامبران الهی ایرانی بوده اند!!!  باید بگیم قوم کثیف بنی اسراییل (بنی یعقوب) ایرانی بوده اند.

   بنی یعقوب را کثیف خوانده است بنی یعقوب یعنی:  حضرت یوسف, حضرت موسی,  حضرت داوود, حضرت سلیمان ....

   من می گویم اسکندر , الکساندر نیست شما بر می دارید فحش می دهید به  پیامبران! شما بدون خواندن کتاب, بدون اطلاع از طرز تفکر پژوهش گر آن فقط عادت کردید بگویید نه! و به هم بپرید! شما دنبال حقیقت نیستید, شما دنبال جنگ و جدل با هموطنی هستید که خواسته, عقیده, و گفته خودتان را با کوشش و زحمت و تحقیق و پرس و جو از مجتهد و.... به چاپ رسانده است. کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست صفحه 102:

    کتاب اصلی زردشتیان را که اسکندر به هروم فرستاده است امروزه با نام توریت به جهان عرضه کرده اند. حضرت موسی پیامبر خدا هزار و اندی قبل از میلاد مسیح در مصر به دنیا آمده است و به پیامبری رسیده و تنها اتفاقات و سخنان این زمان مطلق به این پیامبر و کتاب آسمانی او تورات است،  بقیه آنچه موجود است مطلق به دین زردشتی مغان است نه دین یهودی که دارند با تشابه نام میثره (میترا) و موسی تمامی احکام و سنن دین میترایی را با نام یهود و توریت به خورد جهانیان می دهند! میثره اگر خود جمشید (حدود2200سال قبل از حضرت موسی) نباشد به زمان فریدون (حدود 500سال قبل از حضرت موسی ) بوده است!

 * پرستیدن  مهرگان  دین  اوست  <><> تن  آسانی و خوردن  آیین اوست *

 * کنون یادگار است از او ماه مهر <><> بکوش و به رنج ایچ منمای چهر *

   بنی اسرائیل اگر خود را از نژاد حضرت یوسف نوه حضرت ابراهیم میدانند که حضرت ابراهیم خود پیامبری متولد بابل و ایرانی است! اینان تنها خاندان کوچکی از فرهنگ ,تاریخ و ملتی بزرگ با نام ایران بوده اند که پس از به ستوه آوردن پیامبر خود حضرت موسی مشغول به بستوه آوردن جهانیان شده اند!

   قوم بنی اسرائیل آنقدر در تاریخ جهان دستکاری کرده اند که نه تنها تمیز آن غیر ممکن مینماید،  بلکه دیگر نمی دانیم کدام روایت را باور کنیم و کدام را انکار! پناه بیاوریم به گفته های ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه:

-          آری در قومی چون بنی اسرائیل که چندین مرتبه در ایشان قتل واقع شده و به اسارت برده شده اند دور نیست که چنین اختلافات روی دهد,  و بهتر این است که این بحث ها را کنار بگذارند و به کار دیگر مشغول شوند تا آنکه بامداد رستاخیز رسد.

   پرسش 1089:  چرا مقبره کوروش بزرگ خالی از جسد است به قول راهنمایان پاسارگاد؟ آیا دزدیده شدن جسد به حمله اسکندر و اعراب مربوط نیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله،  به احتمال زیاد مربوط است،  فقط امیدوارم که میتری دات (اسکندر )  آن را برداشته باشد و نه اعراب! جسد کوروش کبیر به صورت مومیایی است،  که بر روی گردن آن اثر ضربه شمشیر دیده می شود.  این مومیایی متاسفانه امروز در مقبره او نمی باشد چه اتفاقاتی  ممکن است افتاده باشد :

1.         میتری دات ( اسکندر ماد نژاد ) به علت آن که مادر  کوروش کبیر دختر پادشاه ماد بوده است این مومیایی را به سرزمین مادها انتقال داده باشد.

2.         در زمان حمله اعراب که همه جا را به آتش کشیدند و از بین بردند این مومیایی را نیز از بین برده باشند و یا طبق سنن اسلامی همان گوشه کنار ها به خاک سپرده باشند .

3.         به علت آنکه این مومیایی توسط ایرانیان انجام شده بود،  و نه مصریان و ایرانیان در این کار تبحر زیادی نداشته اند این مومیایی بر اثر مرور زمان در همان محلی که بوده کم کم از میان رفته باشد.

   انوش راوید:  فاصله زمانی تا داستان حمله اعراب خیلی زیاد است،  در این مدت چندین بار دین و مذهب های منطقه تغییر کرده،  و حکومت های مختلف آمده و رفته اند،  هر گونه سرقت، گنج جویی، انهدام و غیره در همان ابتدای تغییرات حکومتی انجام پذیرفته است.  بنظر من باید در این رابطه تحقیقات صورت پذیرد،  چه بسا هواداران در آن دوران،  مومیایی ها و اشیای قیمتی را در جایی و غاری پنهان کرده باشند،  تا از دست حوادث دور بمانند،  مانند مومیایی که هنگام راه سازی در حومه سنندج سال 88 یافت شد،  و یا دره فراعنه مصر باستان،  و محقق این زمینه در صورت کشف آنها،  به شهرت و ثروت کلانی خواهد رسید.

   پرسش 1090:  با درود آقای راوید،  از خانم پرنیان حامد بپرسید شکست نبوکد نصر بابلی بدست کوروش بزرگ و پادشاهی کوروش بزرگ در چه سالی بوده؟  از ایشان بسیار تشکر کنید.

   پاسخ پرنیان حامد: 2302( با حدود 10 سال تقریب ) یعنی 2302-2312 سال پیش آغاز حکومت کورش کبیر در ایران , به استناد بندهش ( متن پهلوی ساسانی) شاهنامه فردوسی (ادبیات ایران) و تاریخ بلعمی ( تاریخ بازنوشته شده بعد از حمله اعراب)  می باشد که به صورت زیر محاسبه شده است :

431  سال حکومت ساسانیان + 276 سال حکومت اشکانیان + 14 سال حکومت اسکندر= 721 سال از اسکندر تا حمله اعراب به ایران . 222 سال حکومت هخامنشی + 721 سال = 943 سال از کورش بزرگ تا حمله اعراب به ایران . اعراب 31 هجری به ایران حمله کردند که می شود 1359 سال پیش +  943 = 2302 سال پیش آغاز حکومت کورش کبیر در ایران .

من فقط از هر نمونه یعنی متن پهلوی, ادبیات و تاریخ بازنوشته شده یک مثال را در کتاب بررسی کردم همه تاریخ ها همین را می گوید اثارالباقیه هم همین است و ...... این سه سندی در کتاب است که برای بررسی زمان حمله اسکندر به ایران آمده است : کتاب صفحه 24

در بندهش آمده است :

460  سال حکومت ساسانیان و 268 سال حکومت اشکانیان و 14 سال حکومت اسکندر بوده است که مجموع این ارقام برابر 742 سال می باشد . حمله اعراب به ایران 652 میلادی بوده است .

90 = 652 -742 پس حمله اسکندر به ایران به گفته بندهش برابر 90 ق.م است.

در شاهنامه فردوسی آمده است :

502  سال و 5 ماه و 23 روز حکومت ساسانیان و 200 و اندی سال ملوک الطوایفی ایران و 14 سال حکومت اسکندر که مجموع این اعداد برابر 716 و کسر ان از 652 برابر 64 است و به روایت شاهنامه فردوسی حمله اسکندر به ایران 64 ق.م می باشد.

در تاریخ بلعمی آمده است :

431  سال حکومت ساسانیان و 276 سال حکومت اشکانیان و 14 سال حکومت اسکندر که مجموع ان برابر 721 و کسر آن از 652 میلادی برابر 69 و به روایت بلعمی حمله اسکندر به ایران 69 ق.م است.

در این قسمت کتاب و همچنین  ضمیمه کتاب باز هم اسناد بیشتری بررسی و تقدیم حضورتان شده است.  من از شما سپاسگزارم که در جستجوی حقیقت تحقیق می کنید.

   پرسش 1091:  آرامگاه مردخای در همدان پس مال کیه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  مال خود مردخای وزیر اخشویرش . فقط اخشویرش خشاریارشا ی هخامنشی نیست.  قدمت اخشویرش خیلی بیشتر از خشایارشا است.  این گفته را ببینید :

   بگفته شائول شاکد، استاد ارشد دانشگاه عبری اورشلیم و پژوهش‌گر نامدار تاریخ یهودیت،  در نوشتار مربوط به پوریم در دانشنامه ایرانیکا،  گواهی بر صحت این داستان از دیدگاه تاریخی وجود ندارد،  و معمولاً در مورد واقعیت تاریخی داستان با شک و تردید نگریسته می‌شود.  نظریه‌ هایی وجود دارد که داستان بر مبنای اساطیر ایلامی و یا بابلی است

آرامگاه این وزیر همانگونه که می بینید در همدان است،  نه شوش و نه تخت جمشید.  اخشویرش و وزیرش هر دو از ایلامیان بودند و نه هخامنشی ها.  سندیت صحت پوریم را من می توانم ثابت کنم (البته در داستان پوریم به نفع یهود و به ضرر ایران خیلی اغراق شده است) به یک شرط وقتی می گوییم گشتاسپ, شما زود به افسانه های شاه و پریان فکر نکنید وقتی می گوییم فردوسی قبول کنید که مورخ تاریخی است و تاریخ ایران را نجات داده است و شاهنامه افسانه و قصه نیست.  (این مدارک تاریخی ایران که تاریخ بلعمی و آثارالباقیه و بندهش و....هم از آن جمله اند همه همان حرف شاهنامه فردوسی را می گویند اصرار من به شاهنامه فردوسی فقط به خاطر آن است که این اثر کاملتر و ترتیب آن پشت هم رعایت شده است) آنچه در دنیا نمی توانند صحت آن را ثابت کنند از روی تاریخ ایران می توان ثابت کرد.  مو به مو به زبان مادری شما جلوی چشمانتان است باور نمی کنید بلند می شوید می روید دنبال اسنادی که با شک و تردید و جابه جایی شاهان ایران برای تان دیکته کرده اند و خودشان هم توش مانده اند  بعد آرامگاه را در همدان می بینید کتیبه را در شوش و تخته جمشید باز به تاریخ مکتوب خودتان رجوع نمی کنید!  باز می دوید دنبال هرودوت یونانی و پوریم یهودی.

اسناد ایرانی را شما باید بخوانید و ترجمه کنید که اروپایی و یونانی و یهود هم بتواند کمبود های تاریخش را جبران کند نه آنها برای شما!

   پرسش 1092:  درود!  سعدی درباره ی اسکندر رومی داستانی نوشته :

اسکندر رومی را پرسیدند:

دیار خاور و باختر به چه گرفتی، که پادشاهان پیشین را، گنج و زندگانی و زمین و لشگر ، بیش از این بوده است و ایشان را چنین چیرگی فراهم نشده؟

گفتا: به خواست آفریدگار، هر سرزمینی را که گرفتم، مردمش نیازردم، و نام پادشاهان مگر به نکویی نبُردم!

"گلستان بخش یکم داستان 41"

از دید من که درسته ولی آیا شما این داستان رو درست می دونید؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما,  بله درست است.  اسکندر که خود از مادها بوده است و خود ایرانی بوده است (به احتمالی از نوادگان بردیا پسر کورش کبیر و به احتمال دیگر از نوادگان فرورتیس ماد) روش کوروش کبیر را در حکومت و جهانگیری خود اتخاذ کرده است.

   پرسش 1093:  "گرد" در پایان برخی نامها همچون : یزدگرد ، بروگرد(بروجردی ها خودشون میگن بروگرد) ، دارابگرد ، سوسنگرد و هشتگرد (در نزدیکی کرج) نشانگر چیست؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  در مورد دارابگرد طبری نوشته است: " داراب شهری ساخت و آن را داراب کرد نام گذاشت"  لغت واضح "کرد" است و  کرده داراب معنی میدهد همین گونه است جم کرد که منظور ساخته جمشید است و خیلی از قصر ها دژ ها و شهر ها در تاریخ ایران به صورت سازنده + کرد آمده است.  برو کرد و سوسن کرد  هم می تواند پیرو همین رسم قدیمی نامگذاری شده باشد اما در مورد یزدگرد و هشتگرد محبت بفرمایید از اساتید ادبیات فارسی بپرسید که یزدگرد است یا یزد کرد ؟

   پرسش و شعر 1094:

درودم  از ته دل   بر تو ایران  <><>  همیشه نام  تو  باشد  به  میدان

شکست با دشمنان کاغذی بود  <><>  دروغ است گفته های مرد یونان

"خودم"

   درودی دوباره!  می خواستم چند تا پرسش که چندگاهی بود اندیشه ام را سرگرم خودش کرده پاسخ بدین!

   کشور کامبوج در خاور هندوستان کنونی میتونه یکی از کشورهایی باشه که کمبوجیه به ایران افزوده؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  خیلی مشکل بتوان چنین چیزی را باور کرد طبق تاریخ دو کشور ایران و هندوستان (آریابهارات) داریوش هند را فتح کرده آن هم غرب آن را نه شرق!  لاجرم کمبوجیه که قبل از او بوده است به هند امروزی نرفته است مگر آنکه آینده گان به یاد او این نام را به این مکان گذاشته باشند که این هم بعید است.  کسی خیلی در تاریخ دل خوشی از کمبوجیه نداشته که نام او را به یادگار به محلی بگذارد.

   انوش راوید:  مسلمان شدن بخشی از مردم هندو چین و اندونزی و فیلیپین،  توسط اسماعیلیان و دانشمندان و دریانوردان ایرانی انجام پذیرفته است،  بهمین جهت اسامی تاریخی ایران در آنجا فراوان یافت می شود،  که توسط آنها رفته است،  در این باره بزودی می نویسم.  در کامبوج یا خمر تاریخی،  آثار تاریخی 2500 ساله بزرگی وجود دارد،  که از قطعات سنگ های بزرگ تشکیل شده است،  و نمونه ای در هندو چین ندارد،  این آثار فقط در دوران باستان،  که برابر با زمان سلسله هخامنشیان بوده استفاده می شده است،  بعد از این دوره بطور کامل بدون استفاده و بهره برداری مانده و رها شده است.  بزودی در این باره می نویسم و از دانشجویان و توریست های ایرانی مقیم هند و چین می خواهم،  در میان آن آثار بگردند ببینند رد پایی از تمدن ایرانی در آنها یافت می شود یا نه،  تا ادامه تحقیقات حرفه ای را سازمان دهیم.

   عکس ویرانه های معبد باستانی آنکور کامبوج،  که در نزدیکی شهر سیمبری قرار دارد،  عکس های باکره آسمانی آبسراتا،  که زینت بخش دیوارهای بلند هستند،  و مار هفت سر ناگا،  که کنترل کننده باران است.  غربی ها رد پای معماری یونان باستان را در این معبد یافته اند،  چه بسا این یونان یونی ان و ایران باشد،  عزیزان هم میهن که در جنوب غرب آسیا هستند،  به این معبد بروند،  و با تهیه عکس و فیلم و ارسال آن برای کارشناس باستان شناس در ایران،  نسبت به شناسایی بیشتر و تحقیقات باستان شانسی ایرانی در آنجا اقدام شود.  عکس شماره 6422.

   پرسش 1095:  دکتر جهانگیر مظهری کتابی در دست چاپ دارند درباره ی اینکه هخامنشیان نخستین کسانی بودند که به آمریکا رسیدند!  این گفته رو چگونه ارزیابی می کنید؟!

پاسخ پرنیان حامد:  کتاب دکتر جهانگیر مظهری را ببینیم , بخوانیم , اسناد ایشان را بررسی کنیم , ارزیابی کنیم بعد اظهار نظر کنیم !  ایشان اگر مدارک محکمی بر صحت این ادعا داشته باشند, چرا که نه !

   پرسش 1096:  میشه فهرست درستی از پادشاهان اشکانی بنویسید؟!

   پاسخ پرنیان حامد :

  تاریخ بلعمی                                              شاهنامه فردوسی                   شاهنامه ابومنصوری

اشک پسر داراب 10سال                                                                      اشک بن دارا    13 سال

اشک 10سال (اشک هفتم)                                اشک از نژاد قباد                  اشک بن اشک   25 سال

شاهپور 60سال        (اشک هشتم)                       شاهپور خسرو نژاد                شاهپور بن اشک 30 سال

گودرز 10 سال        (اشک نهم)                         گودرز اشکانیان                   بهرام بن شاهپور 51 سال

بیژن 21سال(اشک دهم)                                   بیژن کیانی                         نرسی بن بهرام   25 سال

گودرز 19 سال(اشک یازدهم)                                                                 هرمز بن نرسی  40 سال

نرسی 40سال(اشک دوازدهم)                             نرسی                              بهرام بن هرمز    5 سال

هرمز 17 سال(اشک سیزدهم)                             اورمزد                             هرمز                     7 سال

اردوان 12 سال(اشک چهاردهم)                                                              فیروز بن هرمز 20 سال

کسری 40سال(اشک پانزدهم)                             ارش                               نرسی بن فیروز 30 سال

بلاش 24 سال(اشک شانزدهم)                            اردوان                            

اردوان 13 سال       (اشک هفدهم)                  بهرام اشکانی(اردوان بزرگ)            اردوان     20 سال

            276 سال                          دویست و اندی سال                                        266 سال

 

شجره خاندان اشکانی ابوریحان بیرونی  آاثارالباقیه

نام پادشاهان                       لقب               جدول اول              از اوستا                           نسخه موبد *

اسکندر رومی                                          14سال              اسکندر رومی  14 سال      اسکندر رومی14سال*

اشک بن اشکان                حوبنده                13سال              اشک بن بلاش 52 سال      اشک بن دارا10سال

اشک بن اشک بن اشگ      اشکان                25شال              شاپور ابن اشک 24سال     اشک بن اشکان20سال

شاپور بن اشک                زرین                 30سال              جودرز بن ویژن20سال     شاپور بن اشکان60سال

بهرام بن شاپور                 حورون              21سال              پسر برادر او ویژن 51سال     بهرام بن شاپور11سال

نرسی بن بهرام                 کیسور                25سال              جودرز بن ویژن19 سال     بلاش بن شاپور11سال

هرمز بن نرسی                سالار                 40سال              نرسه بن ویژن30 سال       هرمز بن بلاش40سال

بهرام بن هرمز                 روشن                25سال              عم او هرمزان17سال         فیروزبن هرمز17سال

فیروز بن بهرام                 بلاد                   17سال              فیروزان بن هرمزان 12سال      بلاش بن فیروز12سال

کسری بن فیروز               براده                  20سال              خسرو بن فیروزان 40سال      خسرو بن ملاذان 40سال

نرسی بن فیروز                شکاری              30سال              بلاش بن فیروزان 24سال       بلاشان         24سال

اردلان بن نرسی               اخیر-الاحمر        20سال              اردوان بن بلاش 55سال     اردوان بن بلاشان 13سال

280سال                                           358سال                 258 سال*

   پرسش 1097:  توی تاریخ اشکانیان اومده که فریاپت پدر ارشک پسر اردشیر (یا داریوش) دوم هست این رو چگونه ارزیابی می کنید؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  من که می گوییم برداشتند برایمان تاریخ نوشتند خودشان هم توش ماندند شما باور ندارید!  داری هوش (داریوش) و یا ارد +شیر هر دو لقب مذهبی است,  پادشاهان هخامنشی داشتند ولی پادشاهان ماد قبل از آنها این القاب را داشتند.  این تاریخی که شما اینجا آوردید از همان  تاریخ یونانیان است که شاهان را با هم قاطی کردند و برایمان دیکته کردند.  کتیبه داریم تخت جمشید نوشته:  ارشک پسر اردشیر سوم  است.  حالا منظور از این فریاپت خود اردشیر سوم پسر اردشیر دوم است؟ و بعد طبق همین تاریخ های دیکته شده ارشک (ارشاک) پسر فریاپت در سال 247 ق.م در باختریش از فرمان اکاتوکلیس (سردار الکساندر) سر کشید و دولت اشکانی را در ایران استوار کرد.  به به عجب جالب شد پسر اردشیر سوم پادشاه هخامنشی یا پسر برادر او فرقی ندارد,  قبل از حمله الکساندر یونانی به ایران از دستور سرداری که الکساندر یونانی  به حکومت ایران گذاشته بود!  سر پیچید و حکومت اشکانی را (قبل از به حکومت رسیدن  داریوش سوم  که تازه قرار بود 6 سال بعد به دست الکساندر یونانی کشته شود!) در ایران در سن 110 سالگی  استوار کرد.

حال اگر الکسندر یونانی (320 ق.م  واقعا اسکندر (75.ق.م ) نباشد چه می شود؟  این 247 ق.م که نوشته می شود 73 سال بعد از حمله  الس (والی) اندروس (سوریه ) به باختریش که موصل روبه روی نینوا بوده است که در زمان گشتاسپ نامی در ایر- ان و حدود داریوش اول هخامنشی در پارس بوده است.  پادشاهی که پس از گشتاسپ بوده است بهمن نام دارد که لقب او در متون ساسانی  اردشیر است.  نوه او ارشاک در موصل و نینوا حکومت اشکانی را پایه گذاری می کند و پس از فتح سوریه توسط آنان لغت الس اندروس تبدیل به اشک اندروس می شود. پادشاهان این گروه تا اشک هفتم همزمان با حکومت هخامنشی بوده اند.  و بر روی سکه های این پادشاهان اشکانی شاه نوشته شده است و نه شاه شاهان!  میتری دات ( مهرداد اشکانی ) اشک هفتم است و در سال 73 ق.م حکومت هخامنشی را شکست داده لقب شاهشاهان را به خاندان اشکانی می آورد.  سکه او اولین سکه اشکانی است که روی آن شاه شاهان نوشته شده است.

تازه این که اینجا نوشتم برایتان دقیق هم نیست من شش سال دنبال تفاوت اسکندر و الکساندر بودم اسناد اشکانیان در این تحقیق اجبارا جمع شده است.  هنوز نشسته ام این اسناد را مرتب کنم و پشت سر هم منطقی بگذارم,  اما با همین اسناد نا مرتب خودتان قضاوت کنید کدام حرف منطقی تر است تاریخ کهن ایران یا تاریخ ایران نوشته شده توسط  یونانی ها؟! (تازه باز هم اون مورخ اصلی یونانی درست نوشته این مفسرین بعدی برداشتند همه تاریخ را قاطی هم کردند.) اما چه اصراری است به تفسیر و مقایسه و پیدا کردن واقعیت شاهان  تاریخی که یونانی برایمان  نوشته!  خودمان اصل این تاریخ را در اختیار داریم.

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

Anoosh Raavid انوش راوید   ///  Email:  raavidco@yahoo.com

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 2

پرسش و پاسخ کنکاش 2

   پرسش 996:  وقتی علم باستان شناسی میاد میگه اسکندر و همچنین آثار یونانی در سرزمین های مفتوحه به دست اسکندر،  میگه اسکندر بوده ما باید چیکار کنیم. باید قبول کنیم. اگه مدرک وجود داشته باشد چی؟

   پاسخ پرنیان حامد:  لطف کنید آثار یونانی به غیر از سکه و مجسمه و اشیای که قابل جابجایی است را در هند, افغانستان و ایران  نام ببرید.  علم باستان شناسی می گوید الکساندر و سلوکیان شاهان سوریه بوده اند،  و فقط باختریش (روبه روی نینوا) را کوتاه مدت گرفته بودند. اگر مدرک دیگری دارید لطفا  به ما هم بگویید.

   پرسش 997:  تاریخ ما هیچ... تاریخ مصر و سلسله پادشاهان اون و فتح اون به دست اسکندر چی؟  این خلا چند ساله اسکندر و سلوکیان پس چیه؟  کی به جای اون تو مصر حکم میرونده؟  یا هند؟...  یا تو یونان که کل مورخها هم مال اونجا هستن.  خلا اسکندر چگونه پر میشه؟  نباید به قضیه یکطرفه نگریست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر را می گویید یا الکساندر؟  خلا در کار نیست،  به استناد متون پهلوی در ایران 226 سال را به زور به تاریخ ما اضافه کردند،  اسکندر به سال 73 ق.م است.  در متون پهلوی اسکندر ارومی مصر نشین آمده است.

   پرسش 998:  در هیچ جای تاریخ ننوشته که در دنیای باستان اشکانی ها به مصر دست یافتند،  پس شهر اسکندریه که شما میگید به دست اسکندر اشکانی بنا شده چی؟ 

   پاسخ پرنیان حامد:  در متون پهلوی آمده است اسکندر ارومی مصر نشین!  در کدام تاریخ ننوشته تاریخ یونانیان؟ یک بار برای یک بار شده یکی از تاریخ های خودمان هر کدام که دوست دارید را بر دارید و بخوانید ببینید در تاریخ چی نوشته شده؟ (بندهش, زند و هومن یسن, اوستا,تاریخ بلعمی, تاریخ طبری, آثارالباقیه ابوریحان بیرونی, شاهنامه فردوسی و...) اینها افسانه و تخیلات و مزخرفاته!  اما گفته یونانیان و رسیدن دو هفته ای الکساندر به هندوستان با لشکر از وسط کوه و دره و کویر لوت آیه آسمانی؟ 

   پرسش 999:  چرا باید مورخان روم و یونان چهره ی پلید از اسکندر به نمایش بگذارند.  مثل کشتن رفیق و مورخش که در برابر دعوی خدایی او اعتراض کرد.  یا کشتن چندین هزار نفر در شوش یا بابل؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر ایرانی با مذهب میترایی از نژاد ماد،  فاتح اروپا بوده و ایرانیان 300 سال بعد از او در اروپا حکومت کردند،  (280 صفحه سند در کتاب:  اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست،  بر این ادعا ارائه شد).

      حکومت ساسانی که به کیش مزدایی بوده اند،  و از نژاد پارس از این شخص و حکومت اشکانیان پس از او که از نژاد ماد بوده و به کیش میترایی متنفر بودند.

      اروپا و کلیسا های آن که به هر گونه می خواستند از قید این حکومت ایرانیان و مذهب میترایی خلاص شوند علاقه ای به اسکندر فاتح نداشتند.

      یون ها از نژاد آشوریانی،  که توسط ایرانیان به جزایر دریای اژه (سرزمین گریش ها) فراری شده بودند،  و با خود نام و اشیا و فرهنگ و زبان بین النهرین را به این منطقه برده بودند،  از فرصت استفاده کرده و داستان الکساندر خود را که در سال 230 ق.م بوده،  به اسکندر ایرانی فاتح جهان پیوند زدند.  از این دو با 266 سال اختلاف یک شخصیت بی سر و ته  درست کردند،  بعد اختلاف زمانی را با یک حکومت به اسم سلوکیان پر کردند.  نه حکومت ایران ( ساسانیان) اعتراضی داشته نه اروپا!

      در مورد علت تنفر این سه گروه یعنی یونان, اروپا و دولت ساسانی،  از اسکندر و اشکانیان سند زیاد است،  اما در مورد این افسانه های قاطی شده،  نمی دانم چه توضیحی باید به شما بدهم.  شما بگویید در مورد الکساندر یا در مورد اسکندر؟  اسکندر جنگیده فتح کرده در جنگ آدم کشی هم فراوان است،  البته اما هیچ روایتی در مورد او نداریم،  که ادعای خدایی کرده باشد یا دوستی را کشته باشد!  

   پرسش 1001:  اگر داستان اسکندر دروغ است پس اون اجنبی هایی که پس از هخامنشیان و قبل از اشکانیان بر ایران حکومت می کردند کی بودند.

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر دروغ نیست!  اون اجنبی ها مادها بودند،  که داریوش کبیر آنها را در کتیبه های خود اجنبی معرفی کرده،  و نه یونانی ها.  بین اسکندر و اشک اول اشکانیان 14 سال فاصله است،  (به استناد کلیه متون پهلوی و کلیه تاریخ باز نوشته شده پس از حمله اعراب).

   پرسش 1002:  اگر داستان اسکندر دروغ است،  پس چرا فردوسی از آن سخن میگوید.

   پاسخ پرنیان حامد:  فردوسی داستان جولیو سزار (ایلیوس = پسر خورشید خدا در آیین میترایی)،  کی سر (لقب پادشاهان ماد)،  را نوشته و نه داستان الکساندر یونانی!  اسکندر دروغ نیست!  میتری دات اشک هفتم بنیانگزار سلسله اشکانیان در ایران،  با عنوان شاه شاهان فاتح اروپا از نژاد ماد ها با مذهب میترایی از ابر مردان تاریخ ایران و از افتخارات کشور ایران بزرگ می باشد،  که در سال 73ق.م می زیسته است.  این است کسی که فردوسی سرگذشت او را آورده است.  ما فقط گفتیم "اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی نیست"  ( اسناد لازم بر این مدعا در کتاب موجود می باشد).

   پرسش 1003:  اگر داستان اسکندر دروغ است پس داستان مبارزه قهرمان ایرانی آریو برزن و خواهرش یوتاب در نبرد با سپاه اسکندر هم دروغ و ساخته دشمنان است.   

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر نه اسکندر دروغ است،  و نه آریو برزن و خواهرش!  فقط این اسکندری که می گویید الکساندر یونانی نیست.

      اسکندر که نام او در متون پهلوی الاسکندر = ال اسکندر،  در محلی به نام مغ دونی (دشت مغان ایران) و پایتخت او رومیه = مدائن بوده،  و از نژاد آیر-ان = مادها بوده است.  زمان حکومت او به استناد متون پهلوی و تاریخ ایران 73 ق.م بوده است،  که احتمالا آریوبرزن از دلاوران پارس با نژاد پارسی در مقابل او ایستاده است. الکساندر = ال کساندر شخصی با نژاد یون (هیون- خیون در اوستا)،  که به نظر از نژاد آشوری ها بوده،  در محلی به نام ارکه لائوس متولد،  و در سال 320 ق.م به استناد تاریخ باز مانده در ایران،  به کاخ پادشاه گشتاسپ در باکتریا حمله کرده،  و برای مدت کوتاهی فاتح ایران بوده،  نام او در تاریخ ایران کهرم پسر ارجاسپ است.  اما  اسفندیار او را شکست داده و از بین می برد.  این دو شخصیت در تاریخ توسط یونانی ها با کمک دولت ساسانی،  که از اسکندر و حکومت اشکانیان بی زار بودند،  و کشیش های کلیسا های اروپا که می خواستند آیین مهری را در این منطقه از بین ببرند و آثار فتوحات ایرانیان را در اروپا نیست و نابود کنند,  در هم ادغام شده و کلیه تاریخ جهان را به هم ریخته اند.

   پرسش 1004:  اصلا نام اسکندر آیا نامی ایرانی است؟  شما بر چه اساس و مستنداتی از ترکیب"اسکندر اشکانی" استفاده میکنید. 

   پاسخ پرنیان حامد:  بله این نام صد در صد ایرانی است.  اشک آندروس ( سوریه) – آس (تک خال والی) کندروس (بیستون) مقدونی = مغدونی = مغ دونی (محل اجتماع مغان)،  رومیه = مدائن.

   اساس مستندات زیر:

      هرودوت می نویسد:  "بعدها بنابر نظر راویان مزبور,  اسکندر پسر پرپام که این اتفاق را به یاد داشت,  برآن شد که با حمله و تعرض زنی از یونان برای خود به چنگ آورد.  پس هلن را به غنیمت ربود."

      اگر به ماخذ خود یونانیان نیز  رجوع کنیم می بینیم،  که "این پدر تاریخ جهان!"  آنان نیز اسکندر را نام یا لقب یونانی نمی داند که هیچ او را دشمن یونانیان می خواند.  در مورد محل و واقعیت این افسانه ها هر که هر جور صلاح می داند قضاوت کند.  آنچه مسلم است از زبان شخص هرودوت "اسکندر پسر پرپام نه تنها یونانی نیست که دشمن یونانیان می باشد" و این جملات او آنچنان واضح و روشن است،  که نیازی به هیچگونه تفسیر و تعبیر نمی باشد.

   2.   به استناد این سکه الکساندر (اسکندر) اشک آندروگوراس = اسک آندر = اسکآندر  از خاندان اشکانیان می باشد.

There were two rulers of Parthia named Andragoras mentioned by Justin, one of them Alexander the Great's satrap of Parthia (xii. 4. 12) and the second the governor of Parthia who was crushed by Arsaces I (xli. 4. 7)

    . از دو حاکمان آندروگوراس اشکانی که به نام ذکر شده اند،  یکی از آنها الکساندر ساتراپ بزرگ از اشکانی (xii. 4. 12) و دوم والی اشکانی است،  که  Arsaces (xli. 4. 7) او را شکست داده است.

      و به استنا د 280 صفحه سندی که در کتاب" اسکندر تاریخ ایران , الکساندر یونانی نیست" تقدیم حضورتان شده و این کوه سندی که اینجا جلوی من است،  می گویم اسکندر اشکانی و کسی هم دیگر نمی تواند مزخرفات یونانیان را به خوردمان بدهد.

   پرسش 1005:  چرا فرهنگ و هنر روم و یونان به یکباره در ایران نمایان گشت و کتیبه هایی به زبان یونانی در دوره اشکانی و ساسانی نگاشته می شد؟ چرا در شوش و اقسا نقاط ایران گلدانها و اشیائی با نقش و نگار یونانی یافت شده؟  و همچنین ورود معماری روم و یونان به ایران به طور گسترده دلیل چیست؟  یافت اشیاء فلزی و مغرغی و مسی در ایران با نقش خدایان یونان به چه علت است؟  اگر تاثیر پذیری است چرا فقط از جانب غرب برای ایران است نه برعکس؟    

   پاسخ پرنیان حامد:  فرهنگ و هنر روم؟  و یونان؟  به یکباره؟  کتیبه به زبان یونانی؟

      روم یا رومیه = مدائن,  یونان = هیون ان,  یون ها خاندانی از آشوریان (که قبل از جنگ هوخشتره,  کیاکسر در بین النهرین بودند،  و پایتخت آنان در نینوا بوده بعد از این جنگ به جزایر دریای اژه کوچ می کنند،  و با مردم نیمه وحشی بومی آنجا گریس ها مخلوط می شوند،  و بدین ترتیب ایرانیان مهاجر فرهنگ زبان (آشوری, آرامی),  خدایان و... آشوریان را به این محل می برند)،  اشکانیان به زبان آشوری نوشتند،  این یونانیان هستند که به زبان اشوری سخن می گویند،  و نه اشکانیان به زبان یونانی!  جابجایی اشیا آن هم بر سر راه تجاری ابریشم دلیل و سندی بر حکومت فرقه و گروهی در آن منطقه نیست.  (سر ستون های تخت جمشید در فرانسه است دلیل نمیشه بگویم کورش کبیر فرانسه را فتح کرده!)  و اما به یک باره ای در کار نیست!  کتیبه های داریوش هخامنشی هم به زبان آشوری است!  و اما من چند سوال از شما دارم:

   1  -      نام اروپا چرا ریشه از نام اروپه شاه (سر سلسله مادها ) دارد؟

   2  -      اسکاندیناوی را چرا می شود به زبان پهلوی اسکان دین اوی (اشکان دین آور ) خواند و ریشه در زبان محلی ندارد؟

   3  -      اسم کلاه اسقف اعظم عیسویان چرا میترا است؟

   4  -      شب 24 دسامبر که برابر  اول دی (شب یلدا , یلدا به زبان سامی یعنی تولد) است،  را چرا به جای تولد عیسی جشن می گیرند؟

   5  -      چرا در اسپانیا گاو بازی می کنند؟ ( کشتن گاو از مراسم آیین میترایی است).

   6  -      چرا صدها معبد میترایی در اروپا است؟

   7 -      چرا صدها لغت در زبان کشور های اسکاندیناوی را می توان به زبان پارتی خواند؟  (کتاب دکتر فریدون جنیدی).

      چرا تاریخ کشور خودتان را نمی خوانید و باور ندارید؟   و مزخرفات گریس ها را آیه آسمانی می دانید؟

   پرسش 1006:  پیدا شدن مجسمه و سکه های اسکندر را چگونه توجیح میکنید؟ سکه هایی با نام فیلیپ اری ده ، برادر و جانشین اسکندر یافت شده،  اینها از کجا آمده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  محبت بفرمایید مشخص کنید کدام اسکندر؟  روی اون سکه هایی که شما می فرمایید نوشته (آلس آندروس)  آلس (والی) آندروس (محلی در شمال سوریه کنونی)،  بعد بفرمایید کدام یکی از سکه ها را می گویید 12 سکه با این نام تا این لحظه من پیدا کردم،  همه را نوشته الکساندر کبیر همه را نوشته-300- 320 ق.م ولی صورت هیچکدام شبیه هم نیست!  سکه والی های سوریه پیدا شده تبریک می گویم!  اما این دلیل و سند چیست؟ اینها و کل سکه سلوکیان از سوریه آمدند,  جاده ابریشم بزرگ ترین جاده تجاری جهان بوده,  خوب حتما تجار سوریه هم به چین رفتند و سر راه پول خرج کردند،  همان جا توی افغانستان پول مانده!  چه توجیحی باید بشود؟؟  و بالاخره این هم سند,  کل این والی های اندروس (سوریه) هم ایرانی بودند:

      کتیبه ای در شهر کاپادوس در ناحیه فرشا یا رود اندروس کشف شده،  که روی آن نوشته است:  "ساگاریوس پسر مگاپارنس سردار اریارمنا موبد مهر شد"

      پادشاه اندروس (اشک اندروس) شخصی ایرانی بوده است.

      اسک ایناروس = اشک + ایناروس ( به ناحیت سوریه)  اسکینار (پادشاه سوریه) هم میتواند لقبی بر پادشاه همین منطقه یعنی مکران باشد.

      اردشیر اول مگابیزوس را به عنوان والی به ایناروس فرستاد.

      پادشاه ایناروس (اشک ایناروس) نیز ایرانی بوده است.

   پرسش 1007:  الکساندر مورخی داشته که در نبردها و لشکرکشی ها همراهش بوده،  و وقایع رو ثبت می کرده،  مثل داستان آریوبرزن،  آیا واقعی است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  لطفا نام این مورخی که همراه الکساندر در جنگ بوده  را بفرمایید ؟ و بفرمایید اصل نوشته های این مورخ در کدام موزه جهان نگه داری می شود؟  

      آنچه تا به امروز من یافتم آن که شخصی همراه اسکندر بوده با نام کالیستنس،  که نوشته های او مفقود شده. سپس سالها بعد شخصی مصری روایاتی نوشته،  و به او کالیستنس دروغین می گویند،  که روایات او هم گم شده.  اما می گویند 320 بعد از میلاد (یعنی 640 سال بعد)،  شخصی به نام ژولیوس والریوس آن را باز نویسی کرده (از کجا آورده؟ نمیدانیم)،  و در آخر این همان متنی است،  که به شخصی به نام عبدالکافی بن ابی البرکات رسیده،  که این متن به کوشش استاد بزرگوار مرحوم ایرج افشار جمع آوری و تحریر شده است،  و امروز در دسترس ما می باشد این هم چند خطی از آن:

  ــ  اسکندر برفت تا آنجا که گور سیاوش بود ...  پس آنجا فرمود که فرود آمدند و لشکرگاه بزدند،  و آن ترکان خود ندانستند که او از نژاد لهراسپ است.  می پنداشتند که او از روم است و پسر فیلقوس است ... و لشکر در قلعه سیاوشکرد افتادند،  و شمشیر در نهادند و لشکر شاه در شهر آمدند و شاه بر تخت توران شاه بنشست ... توران شاه را می آورند بند بر نهاده ... بفرمود تا او را گردن زدند و گفت:  این کین جدم لهراسپ است که ارجاسپ او را در بلخ کشته است,  چنان که در شهنامه معروف است،  (اسکندرنامه تصحیح ایرج افشار).

   تازه با این همه اما و شاید این است متنی که مورخ همراه اسکندر نوشته است.  الکساندری در کار نیست!
   پرسش 1008:  اسکندر تو شاهنامه سر سلسله اشکانیان هست،  ولی خود فردوسی در رابطه با اشکانیان 18 بیت سروده، اینم یکیش ((از ایشان جز نام نشنیده ام ××× نه در نامه ی خسروان دیده ام))

   پاسخ پرنیان حامد: 

   ــ   به کارنامه اردشیر بابکان چنین نوشته بود:  که ایرانشهر از پس مرگ اسکندر ارومی 240 ملک داشت، سپاهیان و پارس و خطه های نزدیکتر دست اردوان سالار بود.

   ــ  در تاریخ بلعمی نیز سخن از 90 پادشاهی است،  که البته می گوید:  ولیکن میانه پادشاهی داشتند از آنجا که اکنون بغداد است،  تا ری و ملوک الطوایف ایشان را ملوک بزرگ خوانندی و ایشان اشکانیان اند.

   فردوسی  در مورد این 240 ملک یا 90 پادشاه می گوید:

   *  از ایشان جز از نام نشنیده ام  <><><>  نه در نامه خسروان دیده ام  *

      یعنی در اسناد کتبی ساسانیان خداینامکها (نامه خسروان)،  که در دسترس من است نام این 240 پادشاه  نیست. فردوسی در همین 14 بیت کوتاه نام کلیه پادشاهان اشکانی ( شاه شاهان ان زمان) را آورده است که هنوز هم بعد از این همه تحقیقات تاریخی و حفاری ما به اندازه این 14 بیت اطلاعات در مورد خاندان اشکانیان نداریم!

   این هم بیت بعدی:

   * چو کوتاه بد شاخ و هم بیخشان <><><>  نگوید جهاندیده تاریخشان *

   قسمتی از کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست:

  پس از روزگار سکندر جهان                           چه گوید کرا بود تخت مهان

  چنین گفت گوینده دهقان چاچ                          کزآن پس  کسی را نبد تخت و تاج

  بزرگان که از تخم ارش بدند                            دلیر و سبکبار و سرکش بدند

  به گیتی به هر گوشه ای بر یکی                        گرفته به هر کشوری اندکی

  چو بر تختشان شاد بنشاندند                             ملوک الطوایف همی خواندند

  از اینگونه بگذشت سالی دویست                      تو گفتی که اندر جهان شاه نیست

  نخست اشک بود از نژاد قباد                            دگر گرد شاهپور خسرو نژاد

  دگر بود گودرز از اشکانیان                             چو بیژن که بود از نژاد کیان

  چو نرسی و اورمزد بزرگ                              چو ارش که بود نامدار سترک

  چو زو بگذری نامدار اردوان                          خردمند و با رای و روشن روان

  چو بنشست بهرام از اشکانیان                               ببخشید گنجی بارزانیان

  ورا خواندند اردوان بزرگ                              که از میش بگسست چنگال گرگ

  ورا بود شیراز تا اصفهان                                که داننده خواندیش مرز مهان

  چو کوتاه بود شاخ و هم بیخشان                        نگوید جهاندیده تاریخشان             

   و از مقایسه شجره نامه اشکانیان در شاهنامه فردوسی , تاریخ بلعمی و شاهنامه ابومنصوری:

   تاریخ بلعمی                شاهنامه فردوسی            شاهنامه ابومنصوری

 اشک پسر داراب 10سال                                                 اشک بن دارا،   13 سال

 اشک 10سال (اشک هفتم)            اشک از نژاد قباد               اشک بن اشک،   25 سال

 شاهپور 60سال (اشک هشتم)        شاهپور خسرو نژاد             شاهپور بن اشک،  30 سال

 گودرز 10 سال (اشک نهم)          گودرز اشکانیان                 بهرام بن شاهپور،  51 سال

 بیژن 21سال (اشک دهم)                   بیژن کیانی                  نرسی بن بهرام،   25 سال

 گودرز 19 سال (اشک یازدهم)                                           هرمز بن نرسی،  40 سال

 نرسی 40سال (اشک دوازدهم)                نرسی                    بهرام بن هرمز،    5 سال

 هرمز 17 سال (اشک سیزدهم)               اورمزد                    هرمز،        7 سال

 اردوان 12 سال (اشک چهاردهم)                                        فیروز بن هرمز،  20 سال

 کسری 40سال (اشک پانزدهم)               ارش                       نرسی بن فیروز،  30 سال

 بلاش 24 سال (اشک شانزدهم)              اردوان                            

 اردوان 13 سال (اشک هفدهم)         بهرام اشکانی (اردوان بزرگ)        اردوان، 20 سال

     276 سال                دویست و اندی سال                266 سال
   پرسش 1009:  اگر اسکندر به ایران حمله نکرده،  پس سلسله سلوکیان که جانشینان اسکندر در ایران بودند از کجا آمدند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چه کسی گفته حمله نکرده شما فقط بفرمایید اسکندر کیه؟  چه سالی بوده؟  و نژاد و مذهب او چه بوده است.  من سند آوردم که اسکندر به سال 73 ق.م،  از نژاد ماد ها و مذهب او میترایی بوده است،  قبول دارید؟

      سلوکیان جانشینان الس آندروس ها ( الکساندرها)،  در سوریه امروزی بودند،  به ایران امروزی ارتباطی ندارند.  چون کوتاه مدت باختریا را گرفته بودند،  خیال کردند همه ایران را گرفتند،  باختریا بلخ امروزی نیست در باختر ( یعنی غرب به زبان پارسی )،  ایران امروزی بوده است.  (اسناد این مدعا در کتاب می باشد).
   پرسش 1010:  اگر اسکندر پارسه رو آتش نزده،  پس چرا ما باید این داستان رو از مورخ های غربی بشنویم،  و آثار سوختگی در پارسه چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تخت جمشید آتش نگرفته آنچه می گویند آتش گرفته احتمالا قصر باختریش بوده است،  هیچ اثری از سوختگی در پارس کده دیده نمی شود!  کدام آثارسوختگی؟  قسمتی از کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست:

   گویند که الکساندر یونانی تخت جمشید را به آتش کشید!  به گفته های استاد احمد حامی در این مورد رجوع میکنیم:

   تخت جمشید هیچگاه در آتش نسوخته است زیرا:

  1 ــ  تخت جمشید روی سنگ آهک و با سنگ آهک ساخته شده است. 

  2 ــ  سنگ آهک خالص,  کربنات کلسیم caco3 است که در فشار یک جو, در گرمای 894,4 درجه با گرفتن cl/g  391 گرما, میپزد و به 44,05 درصد co2  و 56,07 درصد cao تجزیه می شود.  گاز co2 به هوا می رود و آهک زنده Cao می ماند.

  3 ــ  آهک زنده Cao , با آب ترکیب آهک شکفته ca(oH)2 میدهد،  و cl/g 280 گرما آزاد می شود.

  4 ــ  آب , آهک شکفته را میشوید،  و با آن , آب آهک درست می کند،  و روان میگردد.

  5 ــ  اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود،  باید سنگ های بالاتنه آن در شعله های آتش و سنگ های کف ان زیر جسم های سوزان فروریخته,  کمی پخته باشد آب باران و برف با پوسته آهک پخته ترکیب آهک شکفته داده باشد،  و آن را شسته باشد.

  6 ــ  سنگ هایی را که از زیر خاک بیرون آورده اند،  بویژه سنگ های کف همگی سالمند و لبه شان تیز،  و کنده گری شان مانند روز نخست به جا مانده است.  این می رساند که تخت جمشید نسوخته و سطح سنگ های آهکی آن نپخته است،  و ترکیبی از آب باران و شسته شدن آن نیز موجود نمی باشد. (احمد حامی)

      دریغ از یک دیوار به سبک یونانی در ایران،  که  حتی آثار ویرانی و غارت و به آتش کشیدن های این شخص را نمی توانیم در ایران اثبات کنیم!
   پرسش 1011:  اگر اسکندر هخامنشیان رو نابود نکرد،  پس این سلسله در تاریخ ایران چه شد.

   پاسخ پرنیان حامد:  حکومت هخامنشی را اسکندری نابود کرده که الکساندر یونانی نیست.   
   پرسش 1012:  آیا ایرانی ها سندی از عهد باستان دارند،  که در مورد اسکندر مقدونی چیزی بگوید؟

   پاسخ پرنیان حامد :  با نام اسکندر مقدونی خیر،  اما با نام اسکندر ارومی بله  کارنامه اردشیر بابکان,  نامه تنسر و...

      البته جالب است بدانیم که به علت حمله اعراب به ایران بیشتر متون بازنویسی شده پس از اسلام نیز از روی متون پهلوی بوده است،  مثل تاریخ بلعمی,  شاهنامه فردوسی و ....  
   پرسش 1013:  اگر اسکندر نبوده،  پس شهر اسکندریه مصر چیه؟

   پاسخ پرنیان حامد : اسکندر بوده شهر اسکندریه هم ساخته شخص اوست،  اسکندر ارومی مصر نشین (کارنامه اردشیر بابکان)،  الکساندر یونانی نیست.  اسکندر از نژاد ماد ها با مذهب میترایی و ایرانی بوده است.
   پرسش 1014:  اگر اسکندر به ایران حمله نکرده،  پس کراسوس به تقلید از کی می خواست ایران و هند رو بگیره،  که از سورنا شکست خورد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کراسوس به تقلید از الکساندر داشت می رفت باختریش و هندیجان را بگیرد،  که اسکندر (میتری دات اشک هفتم) زد درب و داغونش کرد.  
   پرسش 1015:  تکلیف سکه ها و مجسمه های به جای مانده اسکندر چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  احتمالا در موزه ها نگهداری می شوند!  منظور شما از تکلیف چیست؟  مجسمه جسم قابل جابجایی است و سند و مدرکی برای حکومت منطقه نمی باشد.  سکه های الکساندر ها که روی آنها نوشته شده است الس آندروس می رساند که الکساندر لقبی بر پادشاهان آندروس (سوریه) بوده است،  پس از سلسله الکساندر ها سلسله سلوکیان در سوریه بوده است،  که کتیبه ها و اسناد آنها در این منطقه یافت شده است.  هیچکدام از این دو سلسله در سوریه فاتح ایران, افغانستان و هند امروزی نبوده اند،  و اسکندر اشکانی هم هیچکدام از این الکساندر های سوریه ای نبوده است.  الا سکندر (ال اسکندر) نام او در متون پهلوی, الکساندر (ال کساندر) یونانی نیست.

   پرسش 1016:  آیا در زمینه تاریخ ایران در غرب،  100% تحریفات صورت گرفته است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در مورد اسکندر اشکانی  تقریبا 100%  بلی علت آن پنهان کردن فتوحات او در اروپا و نابود کردن مذهب میترایی توسط کشیش های عیسوی و متاسفانه حمایت دولت ساسانی به علت تنفر از اشکانیان و اسکندر برای اختلاف نژاد (پارس و ماد) و اختلاف کیش (مزدایی و میترایی) بوده است.  امروز که معابد میترایی از زیر کلیسا ها در اروپا بیرون می آیند بیشتر و بیشتر به این مهم پی می بریم (اسناد تک تک مدعا های بالا در کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست موجود می باشد).

   پرسش 1017:  آیا اسکندر پسر دارا، یا پسر فیلیپ، شاید هم الکساندری که به ایران حمله کرده با اسکندر ما (اسکندر رومی شاهنامه یا اسکندر اسکندرنامه) فرق داشته یا یکی هستند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر پسر داراب به یک روایت و یا پسر ایلیوس به روایت دیگر به استناد تاریخ ایران متون پهلوی .... به سال 73 ق.م از نژاد مادها با مذهب میترایی فاتح ایران بزرگ و اروپا بوده است،  که با الکساندر والی سوریه که فقط به باختریش و هندیجان حمله کرده است یکی نمی باشد،  (اسناد این مدعا در کتاب است).
   پرسش 1018:  آیا تحریف اسکندر می توند توسط ایرانیان انجام شده باشه،  مثل اسکندر و آب حیات،  اسکندر و خضر نبی.

   پاسخ پرنیان: واقعیت تاریخی شخصیتی با لقب  اسکندر  میتری دات اشک هفتم از ابر مردان تاریخ ایران و از افتخارات کشورمان فاتح اروپا  توسط دولت ساسانی و کلیسا های اروپا آنچنان تحریف شده است که احتمال میدهم از دیدن جملات بالا دچار سردرگمی شوید که باور آن را برایتان غیر ممکن بسازد.  در کشور مان علاوه بر متون پهلوی که سندیت ایرانی بودن او را تایید می کنند اسکندر نامه های متعددی نوشته شده است.  به علت آن که این شخص به اروپا رفته است و راویان این اسکندر نامه ها نمی دانستند از چه مکانی سخن می گویند کمی هم افسانه سرایی کرده اند.  فردوسی در اسکندر نامه اش از همه به متن اصلی که در دست داشته وفا دار تر بوده است.  لاجرم توانستم از روی گفته های فردوسی و مقایسه آن با معابد میترایی اروپا و باورهای اروپاییان رفتن او را به اروپا به اثبات برسانم،  (کلیه اسناد این مدعا در کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست می باشد).  حال اگر باورهای اروپاییان مسخره بوده گناه فردوسی راوی نیست!  نمونه ای از آن درختی است که دو سر داشته و صحبت می کرده اند،  عکس این درخت با دو سر در معبد میترایی دیبورگ آلمان می باشد،  (به کتاب رجوع کنید).  یا باور آب حیات در ظلمات این ظلمات منظور قطب شمال در زمستان است،  فردوسی هم می نویسد که برف می آمده پس زمستان بوده است و نمونه های دیگر که تک تک آنها در کتاب بررسی شده است.  اما در مورد خضر در شاهنامه صفت نبی به او داده نشده است و... 
   پرسش 1019:  آیا تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها،  در این موارد صدق می کند.

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا حتما چیزکی بوده که این همه اسکندرنامه تو ایران  نوشتن,  مخصوصا وطن پرست هایی مثل فردوسی حتما از چیزکی سخن گفتند که اسناد آن در حمله مغول از بین رفته است،  دیوانه نبوده که برای یک یونانی 6000 بیت شعر بنویسد!  حتما مطمئن باشید چیزکی هست که تا به امروز ایرانیان نام فرزندان خود را اسکندر می گذارند.  دیوانه که نیستیم اسم اجنبی که کشور مان را به نابودی کشیده باشه بگذاریم روی بچه های مان! اگر علاقه دارید بدانید این چیزکی چیست کتاب را مطالعه بفرمایید اگر هم حوصله ندارید کتاب را بخوانید جوری سوال کنید که بتوانم شما را راهنمایی کنم,  اسناد در اختیار شما بگذارم و به سوالاتتان پاسخ بدهم. 

   پرسش 1020:  آیا کسان دیگری بودند،  که بگویند هردوت دروغ نوشته است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  هرودوت در زمان اردشیر اول هخامنشی بوده است. لاجرم از الکساندر و یا اسکندر چیزی ننوشته که دروغ و یا راست باشد.  تاریخ هرودوت نقل قول افسانه هایی است که به علت درهم کردن قهرمانان آن و لاجرم به هم ریختن سالها و سرگذشت ها تاریخ شناسان جهان آن را تنها افسانه قلمداد کردند،  و آن را به عنوان تاریخ واقعی نپذیرفتند.

   پرسش 1021:  آشوریها، یونانی ها، رومیها دامن پوش تاریخی بودند،  اما تمام قبایل ایرانی یا آریایی،  شلوار پوش بودند، اینجا یک مسئله است،  اگر روم از رومیه باشد،  پس باید رومیه ها دامن پوش بوده باشند،  یعنی اسکندر ایرانی باید دامن پوش باشد،  و همچنین اشکانیان دامن پوش بوده باشند،  که نبودند.  آیا این موضوع می تواند یک تضاد ایجاد کند، که نیاز به تعریف و تحلیل داشته باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با کمال میل   تعریف و تحلیل می کنیم:

      اولین دامن پوش (شلیته پوش ) جهان = مهر ( میثره- میترا) پیامبر,  ملیت = ایرانی,  قدمت = حدود 7000 سال پیش.

 http://s2.picofile.com/file/7201886769/1430.jpg

   عکس از تصاویر میترا،  عکس شماره  1430 .

 http://s2.picofile.com/file/7201889137/1440.jpg

   * ــ  پادشاهان هخامنشی در مراسم رسمی از دامن بلند استفاده می کردند،  نمونه لباس رسمی پادشاهان هخامنشی در عکس یک شماره 1440.

   * ــ  نمونه لباس اقوام ایرانی در کتیبه تخت جمشید پارسها و مادها که همگی دامن دارند،  عکس دو شماره 1440.

   * ــ  ایرانیان در هنگام جنگ از دامن کوتاه (شلیته) استفاده می کردند،  نمونه جنگ سرباز پارس و ماد کتیبه تخت جمشید،  عکس سه شماره 1440.

   * ــ  نمونه لباس پادشاهان پارس و ماد با دامن بلند کتیبه تخت جمشید،  عکس چهار شماره 1440.

  http://s1.picofile.com/file/7201890321/1448.jpg

   عکس شماره 1448 .

   * ــ  کتیبه پیروزی داریوش شاه در بیستون عکس یک شماره 1448:

      در این کتیبه داریوش شاه و دو سربازش با دامن بلند رسمی و کلیه اسرا با دامن کوتاه دیده می شوند،  این پادشاهان اسیر شده عبارتند از:

   1 ــ  "اسرینا " پسر "اوپادرام" از  اعیلام ،  2 ــ  "نیدینتوبل" پسر " اینایرا" از بابل،  3 ــ "مارتیا" پسر "چین چیخ ری" از پارس و اعیلام،  4ــ "فراورتیش" از ماد،  5ــ  "چیساتاخما" اهل ساگارتی از دودمان هوخشتره،  6 ــ "فرادا" از مرو،  7 ــ "وهیزاداتا" از پارس، 8 ــ  "اراخی" پسر "خالدیت" از بابل،  9 ــ  اتامائیتا در اعیلام شورش کرد،  10 ــ "سکونخا" سردار سکاهای کلاه نوک تیز.

      به استناد این کتیبه مردان اعیلام, بابل, پارس, ساگارتی, مرو, ماد و سکاها همه شلیته (دامن کوتاه) پوش بوده اند.

   * ــ   پشت سکه اشکانیان پادشاه دامن پوش اشکانی،  عکس دو شماره 1448.

   * ــ  این هم نژاد و لباس و فرهنگ اروپا قبل از آنکه رومیان رومیه = مدائن،  به آنجا برسند،  (کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست صفحه 201.

   * ــ  عکس سه شماره 1448 ،  مجسمه ای از کلتن (سلتها) در آلمان

   * ــ  در توضیح نژاد گالیر آمده است:

      گالیر ها به سه قسمت هستند،  گروهی در  belgern گروهی در  auitanern و گروه سوم نژاد keltern در آلمان می باشند.

   * ــ  در مورد نژاد مردم انگلستان در تاریخ ایران و در شاهنامه فردوسی چنین آمده است:

  * همه روی هاشان چو روی هیون  <><><>  زبانها سیه دیدهاشان چو خون *

  * سیه روی و دندان ها  چون گراز  <><><>   که یارد شدن  نزد ایشان فراز *

   * ــ  عکس چهار شماره 1448 ،  سکه ای از گالیرها (سلتها)

   همچنین می دانیم که کلاه خودها و سپر های سلتی دارای نشان گراز بوده اند:

  * همه تن پر از موی و رخ همچو نیل  <><><>  بر و سینه و گوشهاشان چو پیل *

  * بخسبند  و   یک  گوش  بستر  کنند  <><><>  دگر  بر  تن  خویش  چادر  کنند *

   پرسش 1023:  شما تو حمله اسکندر به ایران بزرگترین دروغ تاریخ گفتید،  طبق شاهنامه اسکندر سرسلسله اشکانی هاست،  ولی تو شاهنامه در قسمت اشکانیها نوشته ایران پس از اسکندر 200 سال به صورت ملوک طوایفی اداره می شد.  خوب پس چطور فرزندان اسکندر نتونستند تو ایران شاهی کنند،  و تو این 200 سال چرا روم نتونست ایران رو فتح کنه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر در هر محلی که فتح می کرده پادشاهی به نیابت گذاشته بوده است و برای فتح اروپا عازم میشود و تا اسکاندیناوی میرود.  در راه بازگشت همین خرده شاهان قبل از آن که او به پایتخت خود برسد با برادر زاده او آرش اشک هشتم (هشت به لاتین اکتاو یوس میشود) قرار بسته و او را می کشند.  لاجرم این پادشاه خرده شاهان را از کار بر کنار نمی کند.  به قسمت هایی از مدارک کتاب اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یوتانی نیست،  توجه کنید:

   خانواده ژولیوس سزار مدعی بودند که از اعقاب ونوس (ناهید) و ایولو (فیلقوس ایلوس = پسر خورشید) فرزند آنه هستند.  آگوستوس نیز که برادر زاده  یا  خواهرزاده ژولیوس بود پس از قتل سزار (کی سر = شاه) وارث دارایی های او شد.  وی نام سزار را بر خود نهاد (نام کی سر؟ یا لقب کی سر یعنی شاه؟) نام خود را از   ک. اکتاویوس (اشک هشتم) به ک. ژولیوس سزار (کی سر = caeser) تغییر داد (تغییری در کار نیست! چون به مقام شاهی رسیده کی سر شده و ایلیوس یا بغ پور پسر خورشید میتراییان لغب آنان بوده است.  آخر اگر اروپاییان نام سزار را از سزارین می دانند! اگوست را که سزارین نکرده بودند!) و خود را فرزند او نامید.  اگوستوس لقبی افتخاری بود که بعدا به او نهاده شد. (ارش لقب افتخاری است که به پادشاهان روم می دادند)

   و در جای دیگر:

      آنچه از آن به اشتباه با عنوان مجلس سنای روم در ایتایا نامبرده شده است چیزی نیست جز هم دست شدن پادشاه خرده هایی که خود اسکندر در ناحیه پارس, پارت و رومیه قبل از سفرش به اروپا به حکومت گذاشته بوده،  و البته بی شک رسیدن اسکندر به رومیه پایتخت اصلی اش به نفع هیچکدام از این خرده پادشاهان نبوده است،  و تحریک برادر زاده او (پسر دارا) برای گرفتن انتقام خون پدر و هم پیمان شدن با او با وعده حکومت بر شاهان ملوک الطوایفی بدون جنگ و یا برکنار کردن انان کار سختی نبوده است.

      به نوشته اسکندر نامه دارا زنی داشته با نام روشنک از خاندان گیو و گودرز،  که این زن حامله بوده است و دارا این زن و فرزندی که در شکم او بوده است،  در لحظه مرگ به اسکندر وصیت میکند و به او می سپارد.

      به نوشته روایات اروپایی پس از کیسر ایلیوس پسر برادر او (و در برخی روایات پسر خواهر او) اگوستوس که کیسر او را به فرزندی قبول کرده بود به حکومت می رسد.

      به نوشته تاریخ بلعمی روشنک دختر دارا بوده و برادری همراه او بوده با نام اشک.  حال روشنک می تواند به راحتی دختر دارا بوده باشد،  و همچون همای و بهمن که پدر و دختر بوده اند,  روشنک از پدر خود دارا پسری داشته با نام اشک که در واقع برادر او نیز میشود.

   فردوسی می گوید نخست اشک بود از نژاد قباد.

   به نوشته لب التاریخ اشک بن دارا به سلطنت بنشست که در زمان عمویش اسکندر پنهان بود.

   به نوشته اسکندر نامه پسر خود اسکندر از همسر دیگرش اراقیت پادشاه پریان (پرنی ها) با نام اسکندروس از پادشاهی کناره گیری کرد (پارتها).

   پس از اسکندر به روایتی 240 پادشاهی و به روایت دیگر 90 پادشاهی در منطقه ایجاد می شود.  از این تعداد 3 یا 4 گروه از اشکانیان بوده اند،  که حکومت شاه شاهان را در دست داشته اند،  این چند گروه اشکانیان دائما با هم در جنگ بوده اند،  و هر کدام پیروز بودند لقب شاه شاهان را در دست داشته اند.  پارس و باقی مناطق تحت نفوذ ایران در آن زمان هم خدا داند که برای هر کیلومتر چند پادشاه داشته است!

  * بگیتی بهر گوشه ای بر یکی  <><><>  گرفته زهر کشوری اندکی *

   پرسش 1024:  بگید شهر سلوکیه چطور به وجود آمد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  سلوکیان =  پادشاهان سوریه،  و آن را ساختند.

   انوش راوید:  هر شهر به یکباره بوجود نمی آید تمام شهر های باستانی در چند لایه شهر و آبادی قرار دارند،  هر شهر بنا به موقعیت جغرافیایی و اقتصادی و سیاسی رشد می کند،  و نام آن عوض می شود.  سلوکیه مرکز حکومت سلوکیان و سلوکیها بود، همانگونه که از نام آنها پیداست،  ریشه در سلوک دارد،  که بعدها جنبه دینی پیدا کرد،  و سرمنشاء دین جدید آن دوران شدند.

   پرسش 1025:  شما میگویید تخت جمشید آتش نگرفته،  اونم به خاطر اینکه همش از سنگ آهک بوده،  این عمل از نظر علمی انجام نمی پذیره،  و میگید اشیایی هم که توش پیدا شده متعلق به عشایر و زهگذرها و... ست!  اما بیشتر اشیایی که در تخت جمشید پیدا شده زیر تلی از خاک بوده،  مثل قرقره ها، جام ها، خنجرها و... . پرده سوخته ها هم حتما باید در زیر سنگ های شکسته شده پیدا شده باشند،  زیرا به خاطر وزش باد 100% اونها هم از این محیط خارج شده،  و بالاخره نابود میشدند.  حالا نظرتون چیه؟  یا چرا قسمت هایی از تخت جمشید ناقص موند،  و هنوز آثار پیکرتراشی ها نیمه کامل، مشهوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  یک تکه پارچه نیمه سوخته را در حیاط منزلتان خاک کنید و هر روز مقداری آب به آن بدهید.  پس از دو یا حد اکثر سه سال محل دفن پارچه را حفاری بفرمایید.  آیا اثری از پارچه نیمه سوخته شما باقی خواهد ماند؟ چطور ممکن است پرده های نیمه سوخته تخت جمشید بعد از 2000 سال از بین نرفته باشند.  ترا به خدا هر مزخرفی که به شما می گویند باور نکنید.  این هم سندی که می رساند تخت جمشید هرگز نسوخته:

   تخت جمشید هیچگاه در آتش نسوخته است زیرا:

  1 ــ  تخت جمشید روی سنگ آهک و با سنگ آهک ساخته شده است. 

  2 ــ  سنگ آهک خالص,  کربنات کلسیم caco3 است که در فشار یک جو, در گرمای 894,4 درجه با گرفتن cl/g  391 گرما, میپزد و به 44,05 درصد co2  و 56,07 درصد cao تجزیه می شود.  گاز co2 به هوا می رود و آهک زنده Cao می ماند.

  3 ــ  آهک زنده Cao , با آب ترکیب آهک شکفته ca(oH)2 میدهد،  و cl/g 280 گرما آزاد می شود.

  4 ــ  آب , آهک شکفته را میشوید،  و با آن , آب آهک درست می کند،  و روان میگردد.

  5 ــ  اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود،  باید سنگ های بالاتنه آن در شعله های آتش و سنگ های کف ان زیر جسم های سوزان فروریخته,  کمی پخته باشد آب باران و برف با پوسته آهک پخته ترکیب آهک شکفته داده باشد،  و آن را شسته باشد.

  6 ــ  سنگ هایی را که از زیر خاک بیرون آورده اند،  بویژه سنگ های کف همگی سالمند و لبه شان تیز،  و کنده گری شان مانند روز نخست به جا مانده است.  این می رساند که تخت جمشید نسوخته و سطح سنگ های آهکی آن نپخته است،  و ترکیبی از آب باران و شسته شدن آن نیز موجود نمی باشد. (احمد حامی)

   پرسش 1026:  شما از کجا میدانید که الکساندرس کلمه ای عربی است،  که حرف «الـ» آن را حرف تعریف می شمارید؟  بر روی «لـ» این کلمه کسره وجود دارد نه ساکن.

   پاسخ پرنیان حامد:  لغت عربی؟  ببینید نام اسکندر ایرانی در متون پهلوی قبل از اسلام و عرب و عربی مثل کارنامه اردشیر بابکان که حدودا 400 سال قبل از عرب نوشته شده است,  الاسکندر آمده حالا چرا ال داشته که مشابه ال عربی شده نمی دانم فرقی هم ندارد ما جسارت کرده  فقط اسم ها را بخش کردیم،  گفتیم ال اسکندر  و ال کساندر با هم فرق دارند یکی نیستند که قاطی شان کردند.  به استناد مدارک کتاب  266 سال هم با هم تفاوت زمانی داشتند،  و به استناد همان مدارک نژاد و ملیت و مذهب آنها هم با هم فرق داشته است.

   پرسش 1027:  کل سقف تخت جمشید از چوب سرو لبنانی ساخته شده بوده،  ساختمان و کاخ هایی بدین بزرگی بی پوشش نبوده اند،  بلکه آنقدر فرش و قالی و گلیم و پرده و پارچه وجود داشته،  که به آسانی آتش بگیرند،  چند کاخ در تخت جمشید وجود دارد،  که ستون های آنها نیز چوبی بوده،  به احتمال قوی دیوار های تخت جمشید از کاه گل و با روکش گچ یا هر چیز دیگری بوده،  اردشیر در کتیبه ای گفته شوش آتش گرفت،  و من آن را بازسازی کردم،  خوب شوش هم مثل تخت جمشید،  و تقریبا با همون مصالح ساخته شده بود.  خوب وقتی این بنا که آتش گرفت به این ریختی که ما امروز می بینیم تبدیل نشد،  بلکه تو این 2300 سال اونقدر زلزله اومده،  تا این بنا تقریبا کل ستونهاش بریزه.  چندین کارشناس گفتن که تخت جمشید آتش گرفته.   تو دنیای امروز چطوری یه خونه آتیش میگیره؛  اونم با این همه آجر و سیمان و...؟

    شما و خیلی های دیگه میگید تخت جمشید برای مراسم آیینی ملی و دینی ساخته شده بود،  (یه چیز مثل کعبه در دنیای باستان).  خوب خشایارشا 90 سال پیش از این ماجرا معبد یونانیان رو تو آتن زغال کرد؛  خوب اسکندر میتونست شوش رو آتیش بزنه،  ولی چون میدونست پارسه محل برگزاری آیین های ایرانیان و یه چیز تو مایه های معبد هست،  به خاطر همین اونجا رو سوزوند،  تا انتقام یونانی های همراهش رو بگیره.  حالا چی میگید؟

   پاسخ پرنیان حامد : چرا خودتان را خسته می کنید؟ این دلیل

   تخت جمشید هیچگاه در آتش نسوخته است زیرا:

  1 ــ  تخت جمشید روی سنگ آهک و با سنگ آهک ساخته شده است. 

  2 ــ  سنگ آهک خالص,  کربنات کلسیم caco3 است که در فشار یک جو, در گرمای 894,4 درجه با گرفتن cl/g  391 گرما, میپزد و به 44,05 درصد co2  و 56,07 درصد cao تجزیه می شود.  گاز co2 به هوا می رود و آهک زنده Cao می ماند.

  3 ــ  آهک زنده Cao , با آب ترکیب آهک شکفته ca(oH)2 میدهد،  و cl/g 280 گرما آزاد می شود.

  4 ــ  آب , آهک شکفته را میشوید،  و با آن , آب آهک درست می کند،  و روان میگردد.

  5 ــ  اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود،  باید سنگ های بالاتنه آن در شعله های آتش و سنگ های کف ان زیر جسم های سوزان فروریخته,  کمی پخته باشد آب باران و برف با پوسته آهک پخته ترکیب آهک شکفته داده باشد،  و آن را شسته باشد.

  6 ــ  سنگ هایی را که از زیر خاک بیرون آورده اند،  بویژه سنگ های کف همگی سالمند و لبه شان تیز،  و کنده گری شان مانند روز نخست به جا مانده است.  این می رساند که تخت جمشید نسوخته و سطح سنگ های آهکی آن نپخته است،  و ترکیبی از آب باران و شسته شدن آن نیز موجود نمی باشد. (احمد حامی)

این آزمایش علوم :

    یک تکه پارچه نیمه سوخته را در حیاط منزلتان خاک کنید و هر روز مقداری آب به آن بدهید.  پس از دو یا حد اکثر سه سال محل دفن پارچه را حفاری بفرمایید.  آیا اثری از پارچه نیمه سوخته شما باقی خواهد ماند؟  چطور ممکن است پرده های نیمه سوخته تخت جمشید بعد از 2000 سال از بین نرفته باشند.

بفرمایید الکساندر شما به انتقام خشایارشا و آتن  چرا نرفته پایتخت آتش بزنه!  به معبد چی کار داشته؟  تخت جمشید فقط یک معبد بی آب بوده نه پایتخت هخامنشی!

     قرنها تخت جمشید (پرسپولیس – پارسه کد) به عنوان پایتخت هخامنشیان شناخته شده است.  اگر امروز کسی بگوید آن بنا معبد و پایگاه مهر (خور) بوده و نه تختگاه شاهان, پذیرش آن آسان نیست. (احمد توکلی)

      هر شهری نیاز به آب دارد.  پایتخت بزرگترین کشور باستانی نیاز به آب زیادی داشته است!  پسآب رود کوچک سیوند,  آّب برای سیراب کردن تخت جمشید نداشته.  آب رود کر هم به تخت جمشید سوار نمی شده است.  کم آبی تخت جمشید به اندازه ای بوده که برای آشامیدن و شستن از چاه آب می کشیدند و این چاه در دامنه کوه رحمت است.  همچنین برای انبار کردن آب استخری در 57 متری جنوب تالار دوازده ستونی ساخته بودند.  در جایی که آب نبوده نمی شده برای بزرگترین کشور باستانی پایتخت ساخت!  جایی که شهر نبوده,  پایتخت هم نبوده و ارگ هم نداشته که دور آن دیوار باشد! اینها را الکساندر نامه نویسان که از درون ایران به ویژه تخت جمشید کمترین آگاهی نداشتند دروغنویسی کرده اند،  که پیروزی الکساندر و سپاهش را بزرگ کنند.  در 50 سال گذشته که کاوشهای زیادی در تخت جمشید شده,  کمترین نشانه ای از ویرانی و به آتش کشیده شدن ان توسط الکساندر به دست نیامده است. ( احمد حامی)

   پرسش 1028:  آیا منظور شما این است،  که مقدونیه مصر بوده نه کشوری که ما در شمال یونان با پایتخت اسکوپیه سراغ داریم؟  اگر اینگونه است پس این کشور از کجا و چگونه تشکیل شده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست صفحه 119:

    مقدونیه:  این لغت یا مغونیه است که به این روز تحریف شده است و منظور دشت مغان در شمال غربی ایران می باشد،  و یا مقدونیه در مصر می باشد.  جالب است بدانیم که الکساندر یونانی در محلی با نام ارکه لائوس argous که مرکز آن پلاریا pellaria بوده است متولد شده است.  بی هیچ تردید پیاده کردن نام مقدونیه در منطقه ارکه لائوس پس از جعل قصه الکساندر به وجود آمده و چنان که اصلان غفاری نیز گفته است از دروغ سازی های دوران بیزانس است.

اصلا کلمه مقدونیه می تواند ریشه فارسی داشته باشد:  مغ + دونیه.

      لغت دونی و دونیه با دو معنای متفاوت امروزه هم در زبان فارسی رایج می باشند.  امروزه لغاتی چون مرغدانی و به اصطلاح عامه مرغ دونی و یا زباله دونی به معنای محل اجتماع مرغان  و محل اجتماع زباله ها هنوز در زبان فارسی رایج می باشند حال تصور:

   مغ دونی = محل اجتماع مغان =  دشت مغان امروزی در ایران.

   مسئله ایست که می توان بر روی ان بیشتر تامل کرد!

    همچنین لغت دون در فارسی به معنای حقیر و یا پایینی:

   و مغ دونیه = محل زندگی مغی که از مغان دون پایه تر و یا محل زندگی مغ های پایینی (از نظر جغرافیایی) بوده است،   از نظر لغت شناسی قابل بررسی می باشند.  حال دو پیشنهاد بر فارسی بودن کلمه مقدونیه داده شد.  ریشه های این کلمه در زبان یونانی و لاتین چیست،  که این نام را برای محلی در شمال یونان امروزی بپذیریم؟

   پرسش 1029:  اگر فردوسی این مطالب را از غربی ها می گرفت،  پس چرا در شاهنامه اسکندر را از تخمه داراب و از نژاد ایرانی میداند،  بر خلاف عقاید غربی ها،  او اسکندر را دست پرورده روم (یا یونان) میداند،  درست مثل تاریخ.  چرا نباید داستان او را باور کرد (به تاریخ ثبت شده نزدیک تر است)؟

   پاسخ پرنیان حامد:  رومیه = مدائن  نه اروپاست و نه یونان.  فردوسی اسکندر را دست پرورده گیو و گودرز می داند،  که کتیبه های آنها سر پل زهاب است.  عقاید غربی ها در مورد الکساندری است که 266 سال قبل از اسکندر بوده و ایران را هم فتح نکرده است،  بلکه اروپاییان این دو سرگذشت را با هم مخلوط کرده اند. (اسناد این مدعا در کتاب می باشد).

   نظر یک خواننده وبلاگ 1030:  آقای انوش،  بنده حق داشتم و دلیل اش هم عدم نصب کامنت ارسالی ام از جانب شما است!؟  در ضمن احتیاج به خواندن دوباره مطالب تکراری و کسل کننده شما نیست،  و خلاصه و در یک کلام میتوان گفت که داستان سرایی های شما هیچگونه سندیت و بار علمی ندارد،  و همانطور که جنابعالی به خوبی هم می دانید تحقیقات علمی آقای پورپیرار همه حقایق و جعلیات تاریخی را آشکار نموده است،  که همیشه از ذکر نام و تحقیقات ایشان بخاطر رودرویی با حقیقت واهمه و پرهیز می کنید!!!  و با طرز خاص خودتان در نوشته هایتان آن را کتمان می نمایید.  به هر حال امیدوارم که روزی از این خواب خوش بیدار شوید زیرا که بنابر این سخن معروف:  آدم خوابیده را می توام بیدار کرد ولی انسانی که خودش را به خواب زده است هرگز.  به امید قبول حقیقت و درستی.

   پاسخ پرنیان حامد:  عزیز من،  آقای ناصر پورپیرار،  یک سوال هم جواب نمی دهند!  کدام جعلیات تاریخی عزیز من،  ناصر پورپیرار با بزرگ و کوچک کردن عکس ها سایه عکس را به هم ریخته, بدون در نظر گرفتن حقایق و بدون سند فقط با توهین به دیگران می گوید نیست!  در مقالات ایشان آنقدر ضد و نقیض موجود است،  و ایشان حتی نمی آیند ما جاهلان را روشن کنند که چه می گویند!

      به پست های مربوطه به پرسش و پاسخ با آقای ناصر پورپیرار،  در این وبلاگ مراجعه نمایید،  شما این سوالات را بخوانید ایشان که عنایت نکردند جواب مرا بدهند،  شما اگر عنایت دارید و با فلسفه  ایشان آشنا هستید به این سوالات من حقیر پاسخ بدهید،  و اگر جواب شما را میدهند یک کلام بپرسید اقای پورپیرار شما که قران را به سندیت می گیرید،  آیا این کتاب را قبول دارید یا خیر؟  بگویید منت به سر من بگذارند این یک سوال را جواب بدهند:

1.      شما در مقاله های :  مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۱۹ ,20 , 21 , 22 ,23 ,24 در نهایت تاسف با توهین بی مورد به اساتید ایران!  از جمله مرحوم ایرج افشار, مرحوم مجتبی مینوی و.... با به در و تخته زدن ثابت فرمودید،  که شاهنامه به دستنویس فردوسی در جهان موجود نمی باشد.  بفرمایید:  دستنویس اصلی رخداد پوریم, در کدام موزه جهان است؟  دستنویس تورات توسط حضرت موسی, دستنویس انجیل توسط حضرت عیسی, دستنویس قران توسط حضرت محمد (ص) در کدام موزه می باشد؟  آیا می خواهید وجود این پیامبران را به علت نبودن اصل نوشته آنان رد کنید؟  در کتاب قران از وجود افرادی چون ذولقرنین, اصحاب کهف .... در منطقه ای که شما خالی از سکنه نام بردید سخن به میان است!  در این جا توجه به قران ندارید, چند سطر بعد  قران را به سندیت می آورید!  نظر شخصی خود را در مورد اینهمه ضد و نقیضی که خواننده در مقالاتتان دچار آن می شود بفرمایید؟ فردوسی و شاهنامه اش مزخرف و دروغ و ساخته یهودیان!  تاریخ بلعمی, تاریخ طبری, اثارالباقیه ابوریحان بیرونی, تاریخ مسعودی, بندهش, نوشته های راویان عرب و.......... ببخشید اینها همه دیوانه بودند که همان تاریخ را هی تکرار کرده اند؟  آقای پورپیرار آیا  واقعا در مرام یک پژوهش گر است که فرضیه خود را با توهین به دیگران ابراز کند؟

به امید آنکه روزی بتوانیم یاد بگیریم چگونه با پرسش و پاسخ  مودبانه از یکدیگر  تبادل نظر دوستانه کنیم و دست به دست هم حقایق تاریخ کشورمان را  روشن سازیم.

   نظر و پرسش 1031:  آیا شما یک نفر پیر مرد هفتاد هشتاد ساله به نام کامبیز، اردشیر؛ کوروش و داریوش تا الان سراغ دارید؟  کمی عمیقا در بنیان تاریخمان فکر کنیم.  تا جایی میرسیم که از 50-60 سال پیش شروع به تاریخ سازی هخامنشی نموده اند.  چه کسانی؟ به چه علتی؟ و چرا؟  این شمایید که باید بیابید.  در صورت تمایل پس از تفکر و تعقل نظرات خود را اعلام فرمایید.  شاد باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  در زمان محمد رضا شاه پهلوی سر مسئولان ما  را کلاه گذاشتند و برای اینکه قدمت یونان 2700 ساله را از ایران بیشتر جلوه بدهند شاه بی لیاقتمان را راضی کردند که کورش کبیر 2500 ساله را مبدا شاهنشاهی ایران اعلام کند و بدین ترتیب قدمت تاریخ 7000 ساله ایران را نا دیده گرفته اند.  اما اسناد موجود در جهان وجود خاندان هخامنشی را تایید می کند و اسناد ی که بر رد خاندان هخامنشی در ایران آورده شده است به علت تناقض فراوان قابل قبول نمی باشد.  نه تنها اسامی چون کوروش, داریوش, خشایار , ... همیشه در ایران روال بوده،  که اسامی چون ایرج, اسکندر, فریدون ,منوچهر, بهمن , جمشید, خسرو, مهران, .... نیز در ایران از قدیم تا به امروز رواج داشته است.

   پرسش 1032:  چگونه می توانیم زبان پارسی باستان،  و یا زبان پهلوی،  را باز آوری نماییم و بدان تکلم کنیم؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با مطالعه شاهنامه فردوسی.

   پرسش 1033:  چرا هنر ساسانی، بنام هنر اسلامی در ایران و جهان معرفی شده است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چون در  ایران،  اسلام به رسمیت شناخته شده است،  و ایران جزو کشور های اسلامی می باشد،  لاجرم فرهنگ, هنر, و ثروت این کشور به جهان اسلام واگذار شده است.

   پرسش 1034:  شما که ادعا دارید میخواید دروغو از ایران بردارید چرا درم ورده کروش و داریوش و هخامنشیان تاریخه اصلیو بازگو نمیکنید؟ و انهارا کبیر مینامید؟ چرا درم ورده منشوره کروش که تخلیه و منظوری بابلیه اصله ماجرا رو نمیگید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  سوال شما به این صورت به دست ما رسیده است که متاسفانه قابل خواندن نمی باشد,  محبت بفرمایید این سوال را بار دیگر ارسال بفرمایید.

   پرسش 1035: شهر انشان یا اشان با آن تاریخ 7000 ساله چگونه از بین رفت؟

   پاسخ پرنیان حامد:  شهر  7000 ساله آنشان توسط آشور بانی پال از خاندان تورانی با خاک یکسان شد . او حتی مردگان را نیز از قبر در آورد و اثری از آنان باقی نگذاشت . خاندان هخامنشی که در این جنگ همدستان آشور بانی پال بوده اند,  این قسمت را با عنوان غنیمت جنگی تصاحب کردند و آن را باز سازی نمودند.   کورش اول هخامنشی در تاریخ ملقب به سازنده شهر انشان می باشد.  انشان بازسازی شده متعلق به خاندان و نژاد هخامنشی بوده و از آن پس تا به زمان حمله اسکندر (ایرانی )،  در این منطقه از نژاد ایلامیان اثری نبوده است.

   پرسش 1036:  نوشته اید ال الکساندر ال تعریف است،  مگر رومی ها یا یونانی ها مثل عربها ال تعریف دارند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  این سوال چند بار مطرح شده است،   خیر الاسکندر (ال اسکندر) که نام او در متون پهلوی به این صورت آمده است،  الکساندر (ال کساندر) نیست.  موضوع ال تعریف عربی نیست!  نام ها را بخش کردیم تفاوت اسکندر و کساندر را ببینید.

   پرسش 1037:  شما از کجا میدانید که الکساندرس کلمه ای عربی است،  که حرف «الـ» آن را حرف تعریف می شمارید؟  بر روی «لـ» این کلمه کسره وجود دارد نه ساکن.

   پاسخ پرنیان حامد:  لغت عربی؟  ببینید نام اسکندر ایرانی در متون پهلوی قبل از اسلام و عرب و عربی مثل کارنامه اردشیر بابکان که حدودا 400 سال قبل از عرب نوشته شده است,  الاسکندر آمده حالا چرا ال داشته که مشابه ال عربی شده نمی دانم،  فرقی هم ندارد ما جسارت کرده،  فقط اسم ها را بخش کردیم گفتیم ال اسکندر  و ال کساندر با هم فرق دارند،  یکی نیستند که قاطی شان کردند.  به استناد مدارک کتاب  266 سال هم با هم تفاوت زمانی داشتند،  و به استناد همان مدارک نژاد و ملیت و مذهب انها هم با هم فرق داشته است.

   پرسش و نظر 1038:  در مورد دریای خزر بحثی داشتم. می دانید که این اسم حسابی سر زبان ها جا افتاده و چون به عقیده ی بعضی، خزر نام قومی است که دشمن ایرانیان و مسلمانان بوده اند، تلاش کرده اند تا نام مازندران و کاسپین، اسامی قدیمی این دریا را زنده کنند که به نظر زیاد موفق نبوده است. من خودم به شخصه، این سوال برایم مطرح بوده که واقعا چرا اسم دشمنان ما باید اینقدر به خوبی سر زبان ها بیفتد که نتوان آن را از یاد مردم برد. عقیده ی من این بود که یک جای کار اشکال دارد تا این که مطلع شدم یکی از فرهیختگان کشورمان، آقای عبدالرحمان عبادی، کتابی به نام چند صد نام دریای خزر نوشته اند. بر اساس تحقیق ایشان نام خزر ارتباطی با خزرها ندارد و از واژه ی کَسَر گرفته شده و نام های دیگر این دریا مثل کاسپین و قزوین نیز با این نام هم ریشه اند.  شما چقدر در مورد نام دریای خزر تحقیق کرده اید؟ و چه نظری در مورد جریانی دارید که برای تغییر نام خزر به مازندران یا کاسپین تلاش می کند؟ و دیگر این که چقدر موافقید که جلوی این جریان گرفته شده و نام خزر تثبیت شود و به این ماجرا خاتمه داده شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  فکر نمی کنم تغییر نام دریای کاسپین به خزر به مسلمانان ارتباطی داشته باشد.  خزر نامی است که در متون قدیمی به چشم می خورد به طور مثال نام دیگر ارجاسپ در تاریخ بلعمی خزر اسپ آمده است،  و آنچه من یافتم آنکه به مردم کناره دریای سیاه در زمان هخامنشی و قبل از آن خزر آن می گفته اند.  نام دریای شمال کشور ایران امروزی،  زمانی به خاطر نژاد کاسها در این محل کاسپی آن و نام دریای جنوبی این کشور به خاطر وجود نژاد پارسها, دریای  پارس و قبل از هخامنشی دریای پودیگ  بوده است.

  شما اگر موافق هستید بگذارید نام دریای شمالی را خزر بگویند،  و نام دریای جنوبی را خلیج عرب تا ماجرا جدا خاتمه پیدا کند!  * کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نسیت صفحه 33.

      آنچه ما امروزه به عنوان نقشه ایران و اطراف در دسترس داریم,  با آنچه در تاریخ قدیم ایران و جهان آمده است مطابقت ندارد.  می دانیم  که در زمان ساسانیان با مشکل دو محل بودن یک نام برای شهرها مواجه بوده اند،  و ساسانیان سعی بر برطرف کردن این مشکل به عمل آورده اند.  در متون ساسانی بی وقفه از در غرب بودن بلخ و ... سخن به میان است.

      آنطور که به نظر می آید بر اثر یک مهاجرت دسته جمعی ایرانیان از غرب به شرق این مرز و بوم نقشه و نام شهر های غربی این سرزمین عینا در شرق ان پیاده شده است.  این گروه نه تنها نام شهرها که فرهنگ و اشیا و کتب و ...را نیز با خود جابجا کرده اند.

     علت مهاجرتی به این صورت و با نامگذاری محل های جدید مطابق قدیم به رسم یادگار و از بین نرفتن این اسامی,  تنها می تواند حمله ناگهانی یک گروه و فرار گروه دیگر از محل زندگی خود باشد،  و چون میدانیم که دولت ساسانی نیز دچار این دو گانگی بوده است،  پس این مهاجرت نمی تواند از حمله اعراب سرچشمه گرفته باشد.  اما حمله اسکندر مادی با مذهب میترایی و حکومت اشکانیان پس از او می تواند علتی بر مهاجرت مزدایی آن که در غرب ایران بوده اند،  به مرز های شرقی این کشور باشد.  این گروه برای نجات مذهب و فرهنگ و جانشان نه تنها به شرق فرار کرده اند،  که برای باقی ماندن نام های محل های گذشته این اسامی را در شرق ایران بر روی محل های جدید عینا پیاده کرده اند.  این سخن که این اتفاق در زمان حمله اسکندر به وقوع پیوسته باشد تنها فرضیه ای بیش نیست،  و زمان بوجود آمدن این دو گانگی اسمی در شهر های ایران را نمی توان به سادگی اثبات کرد.  اما در اینکه این اسامی دوگانه هستند جای شک نمی باشد.  فاصله ها,  کوهها, دریاها, مرزها,.... هیچکدام با تاریخ همخوانی منطقی ندارد.  یا میتوان کل تاریخ جهان در مورد ایران را افسانه تصور کرد, که در این صورت فاصله هایی چون  شش هزار کیلومتر  نیازی به شک کردن و تفکر منطقی ندارد،  یا آنکه محل واقعی اسم های گفته شده را از میان متون قدیمی پیدا کنیم.  کتاب صفحه 36 -35

      آنچه از نگاه کردن  به نقشه ها و مقایسه آنها به ذهن می رسد،  آن است که این گروه مهاجرین دریای سیاه را با دریای خزر تعویض کرده،  و اکباتان سوریه را اکباتان مدی ها در همدان قرار داده و باقی شهر های شرقی را با همان معیاری که در غرب بوده است،  کپیه برداری و نامگذاری کرده اند.

   * ــ  دو اگباتانه موجود است:  1.  اگباتانه مدی ها،  2.  اگباتانه در سوریه (هرودوت اصلی).

   -   نام اصلی دریای خزر امروزی دریای کاسپین یا دریای کاسپیان بوده است.  کاسپ ها یا کوسیان در هزاره سوم ق.م،  مردمی سفید پوست با چشمانی کبود و موهای بور در دره سفید رود و گیلان امروز بوده اند،  که مذهب آنان میترایی بوده و به پرورش اسب اشتغال داشته اند.  آنان سپس به قزوین (کاس پین) و همدان رفته اند،  که پیش از مادها مرکز آنها بوده و کارکاسی  نامیده می شده است.  نژاد مو بور چشم کبود در فومن, اسالم, تالش, آذربایجان, لرستان (تیره کاکاوند, حسنوند, بومیان نور آباد,) و .... همه از فرزندان کاسپ ها می باشند،  نام دریای شمال ایران نیز دریای کاسپیان بوده،  و از چه موقع نام خزر به آن داده شده است به درستی معلوم نیست.

 -  خزر در شاهنامه فردوسی:

 * به قیصر خزر بود نزدیکتر  <><>  وز ایشان بدش روز تاریکتر *

 * به مرز خزر مهتر الیاس بود  <><>  که پور جهاندیده مهراس بود *

    به روم,  خزر نزدیکتر است تا باختریش پایتخت ایران،  که در شمال غربی ایران و کنار رود سیحان و جیحان بوده است.  توجه کنید پادشاه روم برای حمله به خزر نیازی نداشته،  که از باختریش که در نواحی آذربایجان امروزی است،  بگذرد بنابر این خزری که در این بیت آمده است نمی تواند کرانه های دریای کاسپین باشد.  خزر نام محلی در جنوب دریای سیاه بوده است.

 ــ  بعد از مرگ  آلیات (الیاس) کرسوس پسر او که 35 ساله بود به جای پدر به پادشاهی رسید. (تاریخ هرودوت اصلی)

اسامی پادشاهان لیدی منطبق بر شاهنامه فردوسی و محل آنان در جنوب دریای سیاه بوده است.

   پرسش 1039:  آیا چند هزارعرب قبیله های پراکنده عربستان در 2000 سال پیش عربی صحبت می کردند؟  یا اینکه زبان عربی بین 2500 تا 1500 سال پیش در بین النهرین شکل گرفت؟  لازم به ذکر است،  هم اکنون در نقاط دور دست و کوهستانی عسیر و ظهران جنوبی و مرز یمن،  مردمان قدیمی مدرسه نرفته با لهجه های دیگری حرف می زنند،  که  گویا بیشتر به زبان اریتره همانند است.  کلاً هیچ مدرک و سندی در دست نیست،  که آن چند هزار نفر ساکنان باستانی عربستان،  عرب بوده و عربی صحبت می کردند.  آیا نباید ایرانی های پژوهشگر گپ آن افراد کوهستانی را ضبط و در اینترنت منتشر کنند،  و به نوعی برای تحقیقات بیشتر تاریخی نگهداری شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خط عربی و فارسی  امروزی خطی است که قبل از حمله اعراب به ایران به خط کوفی شهرت داشته است،  و این خط مربوط به ایران بزرگ و بین النهرین بوده و به اعراب مربوط نمی شود.  دستور زبان و ... زبان عربی را نیز تا آنجا که اطلاع داریم روزبه پسر جشنش ملقب به عبدالله ابن مقفع از نوابغ ایرانی در زمان عباسیان برای آنان به وجود آورده است.  لاجرم زبان عربی امروزی قبل از زمان عباسیان وجود خارجی نداشته است.  این اطلاعات کوتاهی است که من می توانم به جرات در اختیارتان بگزارم چرا که صحت آن قابل اثبات می باشد.  اما توجه کنید پژوهشگر تاریخ شخصی نیست که برای 7000 سال تاریخ ایران سند جمع آوری کرده باشد.  تحقیقات و اسنادی که من جمع آوری کرده ام تا پایان حکومت اشکانیان بیش نمی باشد.  برای پیشنهاد جالب تان به پژوهش گران ساسانی و حمله اعراب به ایران رجوع کنید.     

   پرسش 1041:  آیا درباره شهر رومی میرا در جنوب ترکیه می دانید،  که می گویند محل تولد سنت نیکولاس یا همان بابانوئل است،  او راهب کلیسای آن شهر تاریخی بوده و چون قدیسی شمرده می شده،  جای قبر او نیز در آن شهر باستانی باقی است.  آیا به میترایی و اسکندر رومی مربوط است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بلی ,  در زمان کنستانتین که رومیان مدائن شکست خوردند و به استانبول امروزی مهاجرت کردند،   و آیین میترایی خود را به مذهب مسیحی تغییر دادند , نمادها و آیین های میترایی را با نام دیگر وارد مذهب جدید شان کردند که تقریبا هیچکدام با مذهب مسیحی و حضرت عیسی ارتباطی ندارد!  مشهود ترین آن مخلوط شدن تولد حضرت عیسی با نوروز میتراییان بوده است. ( کتاب صفحه 170):

   ولادت  حضرت عیسی پسر مریم به استناد متون پهلوی و نوشته تاریخ بلعمی و مورخین شرقی چون عبدالله بن عباس :

  ــ   از گاه عیسی علیه السلام تا پیغامبر ما (محمد) صلی الله علیه و سلم پانصد و پنجاه و یک سال بود.

تاریخ تولد عیسی پسر مریم حدود 1909 سال پیش و در روز هفتم اکتبر بوده است.  2010 سال پیش تاریخ فتح اروپا به دست اسکندر (میتری دات کسری ارومیه ای) و بنیانگذاری حکومت ارومیان با مذهب میترایی در اروپا و 24 دسامبر روز تولد میترا (خورشید ) و نوروز میتراییان  بوده است.

   سنت نیکولاس را هم که آیین مهری را در شب نوروز میترایی 24 دسامبر اجرا می کرده است تبدیل به ایزد فروغ کرده اند.  آیا تا به حال نشنیده اید که می گویند بابا نوئل در قطب شمال زندگی می کند؟ می دانید چرا؟

   کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  صفحه  73 :

   . بابا نوئل عیسویان که کلاه فریگی (مادی) بر سر و سدره سرخ بر تن دارد،  و سوار بر ارابه سورتمه ای بر اسمان ها می تازد و در زاد شب عیسی ( زاد شب مهر) به زمین فرود می آید و برای کودکان ارمغان  می آورد همان بغ مهر ایزد روشنی است،  که شانزده سده پس از بر افتادن آیین مهر در اروپا, عیسویان او را به شکل امروزی در آوردند (احمد حامی).   کتاب صفحه 206:

   . اروپاییان محل بابا نوئل (بغ مهر) را در قطب شمال می دانند او با سورتمه ای که اسپان شاخدار ان را می کشیده اند به طرف قطب شمال رفته است و هر ساله از قطب شمال می آید و برای کودکان ارمغان می آورد. عجیب است که اسکندر روایات ایران نیز از اروپا به قطب شمال رفته است کلاه فریگی (مادی) به سر داشته,  رنگ محبوب او قرمز و مذهب او میترایی بوده است و میترا با سورتمه و اسب شاخدار به آسمان رفته است (اسناد این گفته یعنی رفتن اسکندر به اروپا و سنگ لوح های معابد میترایی دال بر به آسمان رفتن میترا با سورتمه و اسب شاخدار و ... در کتاب ارائه شده است).

   پرسش 1042:  آیا چند ده کعبه موجود در کشور اتیوپی،  که هر کدام بعنوان کلیسای باستانی شناخته می شوند،  و دقیقاً مانند کعبه زرتشت در محوطه تاریخی نقش رستم هستند،  از اثرات تاریخی ایرانی است،  یا اینکه تأثیر متقابل فرهنگی و دینی می باشند؟  و کلاً چه توضیح بدور از  های تاریخ برای آنها وجود دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد: همان توضیحی داده می شود  که برای بیش از 100 معبد میترایی در اروپا و همین تعداد معبد در آفریقا موجود می باشد!

     تا به امروز به ما گفته اند آیین ایرانی میترایی از طریق 200 - 300 سرباز رومی و 10 - 20 دزد دریایی به اروپا رفته است!  باور می کنید که 320 نفر دزد و سرباز بتوانند یک همچین تاثیری در تقویم و فرهنگ و زبان و نژاد و  ... اروپاییان کرده باشند؟

   حقیقت را دوست دارید بدانید؟ :

      بین سالهای 90-73 قبل از میلاد شخصی از ایران با سپاهی عظیم از سوی مصر به طرف الجزایر و از تونس با کشتی وارد جزیره سیسیل و از آنجا به طرف شمال رفته و از ژنو به ساربروکن در آلمان و از آنجا به فرانکفورت, و کلن رفته سپس با نرمان ها (نرم پایان شاهنامه) جنگ کرده از آنجا به اسلو رفته و در زمستان به طرف قطب شمال (ظلمات) به دنبال آب حیات می رود.  سپس از این مکان به جزایر انگلستان رفته و در آنجا دیواری بر روی گوگ و ماگوگ ( یاجوج ماجوج) می کشد،  و به سوی شرق باز می گردد که در راه بازگشت به وطن او را در شهر اور سر به نیست می کنند.

      اسکندرنامه هایی که در ایران نوشته شده است،  بازگردان سفرنامه این سفر از زبان پهلوی به فارسی می باشد.  فتح کامل اروپا به دست میتری دات اشک هفتم (اسکندر تاریخ ایران) که توسط حکومت ساسانی و کشیشان اروپایی از تاریخ محو شده است.  در کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  از صفحه 186 تا صفحه 209 تک تک گفته های فردوسی در اسکندر نامه اش را برایتان با معابد میترایی اروپا, لوح سنگها, مجسمه ها و اسطوره های اروپایی مقایسه کردم،  و برایتان ثابت کردم فردوسی به اروپا نرفته حتما سندی به زبان پهلوی در دست داشته است،  که این اسکندر نامه را نوشته است.  

   شما دوست دارید اسمش را بگذارید تأثیر متقابل فرهنگی و دینی،  من تصور می کنم بیشتر به فتح اروپا و شمال آفریقا می ماند تا داد و ستد فرهنگی!

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است. 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 1

پرسش و پاسخ کنکاش 1

   پرسش 974:  در کتاب استر آمده خشایارشا چند هزار ایرانی را کشت،  و در ادامه تاریخ آمده که اسکندر برای انتقام به پارس حمله کرد.  در جمع بندی کتاب اسکندر ایرانی،  الکساندر مقدونی نیست،  اسکندر از رومیه در ایر ان دو سوی ارس بوده،  و به شوش و تخت جمشید حمله می کند.  پس آیا می تواند داستان استر درست باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در داستان  استر آمده است،  که اخشویرش ......

   اخشویرش یا اخشروش به چه سندی می تواند خشایارشای هخامنشی باشد؟  شما حداقل یک سند در یکی بودن این دو شخصیت تاریخی به من ارائه بدهید!

   1 .  نه نام این دو شباهتی به هم دارد.

   2 .  نه شخصیت و اعمال اخشویرش در استر شباهتی به شخصیت و اعمال خشایارشا در کتیبه های هخامنشی دارد

   3 .   به روایات باقی مانده خشایارشا تنها یک ملکه به نام آمستریس داشته است که به سن پیری رسیده است و بر اساس این روایات تغییر ملکه در زمان خشایارشا رخ نداده است.

  4 .  تأکید نویسنده کتاب استر بر صد و بیست و هفت ایالت شاهنشاهی ایران با واقعیت تاریخی بیست ایالت در زمان خشایارشا در تضاد است.

   5 .  شجره نامه احشویرش در تاریخ ایران:  احشویرش پسر کیرش پسر جاماسپ (ملقب به عالم)،  با شجره نامه خشایارشا در تاریخ ایران:  خشایارشا پسر داریوش نوه کورش پسر کمبوجیه ....  تفاوت فاحش دارد!

   6 .  در تاریخ ایران احشویرش یکی از چهار سرداری است،  که با بخت النصر (از نوادگان گودرز) به فرمان بهمن بیت المقدس را با خاک یکسان می کنند.  او سپس با پادشاه هند کارزار کرد و منشور حکومت هند را از بهمن دریافت کرد.  احشویرش را زنی بود بزرگوار به نام وشنا,  که چون او را خطایی رفت,  او را کشت و زن دیگری از بنی اسرائیل با نام استیر (استیژ-اشتر-استر- استاره) اختیار کرد که نام فرزند او کیورش بود.

      کدام قسمت این روایت با خشایارشا هخامنشی هم خوانی دارد؟   خشایارشا تا آنجا که می دانیم نه بیت المقدس را با خاک یکسان کرده!  نه به هند لشکر کشیده!  نه زن خود را کشته!  نه زن یهودی داشته!  نه نام فرزند او کورش بوده!  و نه خودش و پسرش به مذهب یهودی بوده اند!  در تمامی کتیبه های هخامنشی قسم به اهورا مزدا و اهورا میترا و آناهیتا است!

      پس باید بدانیم که به درستی مشخص نیست،  که اخشوروش دقیقا کدام یک از پادشاهان ایران است.

   بگفته شائول شاکد،  استاد ارشد دانشگاه عبری اورشلیم و پژوهش‌گر نامدار تاریخ یهودیت،  در نوشتار مربوط به پوریم در دانشنامه ایرانیکا،  گواهی بر صحت این داستان از دیدگاه تاریخی وجود ندارد،  و معمولاً در مورد واقعیت تاریخی داستان با شک و تردید نگریسته می‌شود.  نظریه‌ هایی وجود دارد که داستان بر مبنای اساطیر ایلامی و یا بابلی است.

    برخی محققین کتاب مقدس تاریخ نگارش کتاب استر را به دوران سلوکی‌ها مربوط می‌سازند،  ولی عدم وجود کلمات یونانی و شیوه زبان محلی عبری نویسنده بیانگر این است،  که کتاب قبل از شکست ایران از سپاه الکساندر نوشته شده‌است.

   حال اخشویرش که بوده؟  و چه کسی به انتقام چه چیزی به روایت چه کسی (لابد یونانیان؟)  به ایران حمله کرده؟ خودتان قضاوت کنید  ببینید فرض و حکم این مسئله شما چقدر دچار تناقض است.

   پرسش 975:  آیا درست است که در همین دوره،  و از همین نقاط عده ای به روم فرار کرده،  و روم غربی را بنا کردند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر !  رومیان رومیه = مدائن فاتح اروپا بوده اند،  و نه فراری!  آنچه در اروپا کم کم تحت عنوان رومی شکل گرفته است،  در اثر وجود والی های (ساتراپ های ) حکومت رومیان (اشکانیان) در این منطقه بوده است. فرمان اصلی از پایتخت یعنی مدائن صادر می شده،  محل تخت گاه پادشاهان روم { جولیو سزار(کی سر ایلیوس )  -  اکتاویوس(ارش اشک هشتم ) ........} تا به زمان کنستانتین (قسطنطنین) حدود  300 بعد از میلاد در شهر مدائن بوده است.  تازه در زمان کنستانتین که شکست خوردند و عقب نشینی کردند،  پایتخت را از مدائن به استانبول ترکیه منتقل کرده اند.  چه زمانی پایتخت آنها به رم در ایتالیا منتقل شده نمی دانیم،  اما مطمئن باشید پس از 300 میلادی  بوده است.

    در تاریخ روم می خوانیم:  تا 285 پس از میلاد اداره امپراطوری مشترک بوده،  و سپس به روم غربی تقسیم می شود.

   قدیمی ترین معبد میترایی در ایتالیا 100 بعد از میلاد است،  که این تاریخ برابر 173 سال بعد از جولیوسزار (کی سر ایلیوس  می باشد.  اما در تاریخ روم  پادشاهان این سلسله دائما ادعا بر ساختن معابد میترایی در پایتخت کرده اند.  رومی که از آن سخن به میان است،   به هیچ وجه نمی تواند رم در کشور ایتالیا باشد.  (حداقل تا 300 بعد از میلاد)  و تا این تاریخ رومیان (تیره ای از اشکانیان) فاتح کل جهان شناخته شده آن روزگار بودند،  و نیازی به فرار نداشتند!

   پرسش 976:  آیا اشک همان اسکندر بود،  که مانند پاپ و قیصر، اول و دوم و سوم دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد: اشک لقب کلیه پادشاهان اشکانی بوده است . اسکندری که نام و سرگذشت او در تاریخ ایران آمده است،  کی سر (لقب پادشاهان ماد به معنی شاه سر ) ایلیوس ( به معنی بابل ) پادشاه بابل،  که در لاتین به صورت:

  kei(cei)  ser (sar)      I (j) ulius  نوشته شده است.  میتری دات (به معنی قانون میترایی که در زبان پهلوی به صورت مهرداد در آمده است،  و همان بغ پور می باشد)،  خود اشک هفتم بوده است،  که با فتوحاتش لقب شاه شاهان را از خاندان هخامنشی در پارس به خاندان اشکانیان در شمال غربی ایران برده،  و بدین ترتیب از افتخارات خاندان اشکانیان  بوده است.

   پرسش 977:  آیا اشکانه که در بعضی از روستاها به خمره و یا پارچ حاوی آب خوردن می گویند،  و به تلفظ دیگر در روستاهای دیگر اسکانه است،  از همان ریشه اشکان و اسکندر است،  در ضمن گویا استکان (اسک + ته + کان = کین) که پای پارچ آب قرار می دادند،  از همان واژه است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  لغت اشکانه به نظر محل اجتماع اشک ها (قطرات آب ) می باشد،  اما آیا لغت "اشک چشم" با لقب "اشک اشکانیان" ارتباطی دارد،  تا به این لحظه علت و سند یا روایتی یافت نشده است.  قدر مسلم لغاتی که تا به امروز در زبان فارسی بی توجه مورد استعمال قرار داده ایم،  گویای ارتباط هایی هستند که به اثبات دروغ های گفته شده در تاریخ کمک فراوان می کنند،  ما وظیفه داریم بیشتر آنها را بررسی کنیم.  به طور مثال من نام شخص خود را برایتان مورد بررسی قرار میدهم،  خودتان قضاوت کنید ببینید از نامی ایرانی به  کجا می توان رسید:

   پرنیان = (پرنی + آن) گویای قوم مشهور اشکانیان پرنی ها و در زبان فارسی به معنی ابریشم و حریر!  سوال آیا قوم پرنی کاشف ابریشم بودند،  که این جنس به آنان نسبت داده شده است؟  تا به امروز مردم سرزمین چین را کاشف ابریشم و کاغذ معرفی کرده اند!  چین استان به استناد مدارک ارائه شده در کتاب "اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست"  کشور چین امروزی نیست،  محلی در بین النهرین بوده است :

   چینستان, چین استان, حینستان:  کشور چین امروزی نیست.  استانی در جنوب بین النهرین بوده است:

   ــ  ...  و آنان که به سرزمین سین اند، که چین استان است (بندهش).

   ــ  ...  سین یا سئن خدای ماه در آسیای غربی,  خدای سامی ها (اکد) بوده است. سامی ها در نواحی خوزستان و شمال زاگرس بودند،  میان دو رود را از نظر نژاد مردمان در آن زمان به دو دسته تقسیم کرده بودند:

   شمال ،  1 ــ  آشنویه = هوری،  2ــ  ماری،  3 ــ  آشوری،  که مردم آن را هیکوس میگفتند.

   جنوب ،  1 ــ  السین،  2 ــ  لارسا،  3 ــ  بابل،  اتحادیه ای که پایتخت آن بابل بوده است.

   ــ  ...  السین مردمان سرزمینی از سرزمین های جنوبی بین النهرین می باشند.

      در شاهنامه فقفور چین آمده است،  فقفور که همان بغ پور میترایی است،  لقب پادشاهانی است،  که به این دین و آیین بودند.  تا به امروز نشنیده ایم،  که در کشور چین امروزی مذهب میترایی رایج بوده باشد.

   ــ  کی خسرو در جنگ با تورانیان به میلاد می گوید،  به ترکستان اندر شو به راه چینستان (تاریخ بلعمی).  پس از سوی ایران،  چینستان محلی است سر راه ترکستان،  و اول چینستان بوده بعد ترکستان.

   ــ  همچنین اسکندر از چینستان به مغرب و حجاب ظلمت رسید (تاریخ بلعمی).

   ــ   طبق روایت بندهش و اوستا،  به محل زندگی سین ها،  چین استان (چینستان) می گفتند،  و در همسایگی جنوبی آنان در سواحل خلیج فارس،  استان یا کشوری با نام هند قرار داشته است،  که امروزه به آن هندیجان گفته می شود.

      کاشفین واقعی ابریشم و کاغذ کیستند؟  توران دخت دختر زیبای پادشاه آشور چرا در اپرا های اروپا از نژاد زرد پوست معرفی شده است؟

   با تحلیل نام شخص خودم،  می توانم کوهی از مدارک به دروغ جهان را زیر سوال ببرم،  و به آتش بکشم! ای دریغ از بزرگان سرزمین ایران،  که خودمان را باور ندارند،  و دائما به دنبال ماخذ و مدارکی از شرق و غرب هستند، که لایق آتش اند!

   پرسش 978:  آیا سلوکیان،  همان گونه که از نامش پیداست،  یک سلسله دینی بوده،  که در نهایت به میترائیسم نفوذ کرد،  و باعث پیدایش دین مسیح شد؟  سلوکیان عقیده به سازش و کوتاه آمدن داشتند،  (اگر کسی در گوشت سیلی زد،  گوش دیگرت را بگیر که سیلی بزند).  و آیا رهبران سلوکی همان پاپ های آینده نبودند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  متاسفانه من هر چه گشتم نه در تاریخ ایران،  نه در کتیبه ها و متون پهلوی به جا مانده،  و نه در آثار باستانی موجود در ایران،  هیچ اثری از حکومتی با عنوان سلوکیان از جزایر دریای اژه (گریس ها) در ایران یافت نکردم!  چند سکه موجود است که می گویند،  در باختریش ضرب شده است،  و این تنها مدرک فتح ایران توسط سلوکیان است!  باختریش در زبان فارسی به معنی غرب و محل این شهر "به استناد کل مدارک ارائه شده در کتاب و ضمیمه مکان های آن"  روبه روی نینوا بوده است.  در حوالی این مکان یعنی در نمرود داغ (در شمال سوریه و غرب رودخانه فرات)،  البته بر قبر شخصی به نام آنتیوکوس (69 تا 34 ق.م) سنگی یافت شده که او را از نیمه نسل پادشاهان هخامنشی،  و نیمه سلوکی معرفی کرده است.  به قسمتی از کتاب توجه بفرمایید:

   ــ  ...  به کارنامه اردشیر بابکان چنین نوشته بود،  که ایرانشهر از پس مرگ اسکندر ارومی 240 ملک داشت،  سپاهیان و پارس و خطه های نزدیکتر دست اردوان سالار بود.

   ــ  ...  در تاریخ بلعمی نیز سخن از 90 پادشاهی است،  که البته می گوید:  ولیکن میانه پادشاهی داشتند،  از آنجا که اکنون بغداد است،  تا ری و ملوک الطوایف ایشان را ملوک بزرگ خوانندی و ایشان اشکانیان اند.

      فردوسی  در مورد این 240 ملک یا 90 پادشاه می گوید:

   *  چو کوتاه بد شاخ و هم بیخشان  <><><>  نگوید جهاندیده تاریخشان *

   *  از ایشان  جز از نام  نشنیده ام  <><><>  نه در نامه خسروان دیده ام *

      یعنی در اسناد کتبی ساسانیان خداینامکها (نامه خسروان)،  که در دسترس من است،  نام این 240 پادشاه  نیست.  فردوسی در همین 14 بیت کوتاه نام کلیه پادشاهان اشکانی ( شاه شاهان آن زمان) را آورده است،  که هنوز هم بعد از این همه تحقیقات تاریخی و حفاری ما به اندازه این 14 بیت اطلاعات در مورد خاندان اشکانیان نداریم!  حال این آقای آنتیوکوس نیمه سلوکی،  هم یکی از این 240 پادشاهی،  که به قسمت کوچکی در نینوا حکومت می کرده و در باختریش که بلخ امروزی نیست،  به نام خود سکه زده!  این چه گواهی است،  بر حکومت 300 ساله گریس ها بر ایران؟

      بعد بفرمایید سلوکیان " که وجود خارجی ندارند" اما به فرض شما سلوکیان در سال 320 ق.م،  چه ارتباطی به 320سال بعد یعنی عیسی مسیح دارند،  که پاپ ها شده باشند؟  به قسمتی از مدارک جمع آوری شده در کتاب،  اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست،  در مورد زمان ها توجه کنید،  در بندهش آمده است:

   ــ 460 سال حکومت ساسانیان،  و 268 سال حکومت اشکانیان،  و 14 سال حکومت اسکندر بوده است،  که مجموع این ارقام برابر 742 سال می باشد.  حمله اعراب به ایران 652 میلادی بوده است.

   >>  90 = 652 - 742  پس حمله اسکندر به ایران به گفته بندهش برابر 90 ق.م است.

      در شاهنامه فردوسی آمده است:

   >>  502 سال و 5 ماه و 23 روز حکومت ساسانیان،  و 200 و اندی سال ملوک الطوایفی ایران،  و 14 سال حکومت اسکندر،  که مجموع این اعداد برابر 716 و کسر آن از 652 برابر 64 است،  و به روایت شاهنامه فردوسی حمله اسکندر به ایران 64 ق.م می باشد.

      در تاریخ بلعمی آمده است:

   >>  431 سال حکومت ساسانیان،  و 276 سال حکومت اشکانیان،  و 14 سال حکومت اسکندر،  که مجموع آن برابر 721 و کسر آن از 652 میلادی،  برابر 69 و به روایت بلعمی حمله اسکندر به ایران 69 ق.م است.

      طبری می گوید،  در ایام ملوک الطوایفی ولادت عیسی (ص) بود.  این ولادت در سال 65 از غلبه الاسکندر بر سرزمین بابل در سال 51 اشکانی بود. (نقل از ابن خلدون).

      ببینید من برای شما 4 سند آوردم،  متون پهلوی, ادبیات فارسی, تاریخ ایران،  باز نوشته شده پس از اسلام, روایت.  به هر سند ایرانی که رجوع کنید،  حمله "ال اسکندر" که "ال کساندر" نیست به حکومت هخامنشی بین 90 تا 64 ق.م بوده!  و 14 سال  بعد از این ال اسکندر,  حکومت پسر دارا برادر زاده ال اسکندر = اشکانیان در تمام این متون مکتوب است.

      این حکومت سلوکیان که گویند حاکم پارس شده اند!  در سال320 ق.م،  یعنی اوایل حکومت هخامنشی (حدود زمان داریوش اول تا اردشیر)،  چطوری رفتند نشستند وسط تخت جمشید؟

      شخصی به نام کهرم = کی هروم =پادشاه روم،  که نژاد او از یون آن (خیون آن, هیون آن اوستا و متون پهلوی) به سال 320 ق.م،  به ایران حمله کرده،  قصر شاه ایران به نام گشتاسپ را در باختریش (حدود نینوا) می سوزاند، زن و دختران او را اسیر می کند،  که در تاریخ ایران,  یادگار زریران (متنی به زبان پهلوی) مکتوب است.

      حالا یونانی ها برداشتند سرگذشت این فرد را (شاید ال کساندر)،  که توسط اسفندیار پسر همان شاه کشته شده است,  گره زدند به سرگذشت ال اسکندری،  که ایرانی بوده و 260 سال بعد ظهور کرده است!  قسمت دیگری از کتاب:

   ــ  ...  و البته در ادامه این داستان در تاریخ ایران،  اسفندیار از بند رها می شود و پس از هفت خوان مشهور اسفندیار،  از ارجاسپ و کهرم اثری باقی نمی گذارد.  قابل توجه آنکه زمان این جنگ طبق تاریخ سنتی ایران بین 300ق.م،  تا 320ق.م،  بوده است.  البته در مورد نتیجه این جنگ مورخین یونانی چیزی ننوشته اند،  و در ادامه ماجرا قهرمان خود الکساندر را به قالب شخصیت فردی برده اند،  که حدود 266سال بعد آمده است،  که عاقبتی بس زیبا تر از کهرم داشته است.  مورخین یونانی با سوء استفاده از تنفر دولت ساسانیان از حکومت اشکانیان و اسکندر،  همچنین تنفر کلیسا های اروپا ازاسکندر و فتوحاتش،  در این ناحیه به راحتی توانستند از ادغام این دو شخصیت،  موجودی افسانه ای برای خود بسازند،  که البته بین نیمه اول و دوم زندگی او حدود 266 سال فاصله بوده است.  این فاصله را نیز با سلسله ای ساختگی،  با نام سلوکیان پر کرده اند،  (حال که روی کاغذ فتح کرده ایم،  و کسی اعتراضی ندارد،  چرا 266 سال را حکومت نکنیم!) سکوت دولت ساسانی به علت گرایش به مذهب مزدایی،  و از بین بردن قهرمانی های این شخصیت،  با مذهب میترایی و سکوت اروپا برای از بین بردن آثار فتوحات اسکندر در اروپا،  و گریز از قید مذهب میترایی و استقلال آنها بوده است.

   . . .  و بدین ترتیب کل تاریخ جهان را به هم ریخته اند،  شما به من بگویید سلوکیان کیستند؟

   پرسش 979:  آیا سال های ماقبل از تاریخ،  و قبل از تاریخ هخامنشیان درست و مطابق سال های خورشیدی است،  یا اینکه بر مبنای دیگر سال حساب شده اند،  که سن و عمر و حکومت را طولانی تر نوشته اند؟  عطف به صفحه 26 و 70 کتاب:  اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست.

   پاسخ پرنیان حامد:  صفحه 133 کتاب:

      دیگر از دلایلی که شاهنامه را افسانه انگاشته اند،  زمان های عجیبی است،  که در آن موجود می باشد،  جمشید 700 سال,  ضحاک 1000 سال,  فریدون + ایرج 500 سال،  دراین اثر جدا باعث تعجب است،  و تاریخ نگاران و مفسرین بی حوصله را بر آن میدارد،  که آن را افسانه تصور کنند،  و خود را خلاص نمایند!

      فریدون + ایرج یعنی از فریدون تا منوچهر = 500 سال،  با خواندن متن پهلوی بندهش و شجره نامه بلند بالای زنان از فریدون تا منوچهر در آن و مقایسه آن با فرهنگ زن سالاری ایلامیان در این زمان بر این حقیر مشخص شده است،  و احتمالا جمشید 700 سال نشانگر 700 سال حکومت سومریان و ضحاک 1000 سال حکومت 1000 ساله سامیان است،  و جمشید و ضحاک یا نام سر سلسله گان و یا نماد آنان و یا شاید لقبی بر تمامی پادشاهان این حکومت ها بوده است،  که همچون نام خانوادگی امروزی از پدر به فرزند رسیده است،  (در سلسله اشکانیان نیز نام همه پادشاهان اشک است!)،  و ضحاک پایه گذار سلسله سامیان و ضحاکی که فریدون به بند کرده است،  یک شخص نبوده اند.  زمانها در شاهنامه فردوسی:  1.  از زمان بهمن که حدود داریوش کبیر و به رسمیت شناختن سالنامه خورشیدی است،  کاملا عادی می شوند،  2.  مقدار مدارک به جای مانده از زمان بهمن به بعد بیشتر بوده است،  و در نتیجه فردوسی توانسته است،  این روایات را با دقت و ریزبینی بیشتر و سرگذشت یک یک شاهان مکتوب کند،  و از بیان یک نام برای یک شجره نامه هزار ساله بپرهیزد. 

      در تاریخ ایران هم زمان ها خورشیدی و عادی است،  و هم طول عمر ها بیش از 100 الی 120 سال نبوده است،  علت این زمان های عجیب تنها نبودن مدارک کافی برای ریز نگری بر تک تک پادشاهان یک سلسله بوده است،  که البته خیلی از این ریز سلسله ها هم در تاریخ ایران مکتوب است،  و تنها نیاز به جمع آوری دارد به طور مثال از فریدون تا منوچهر = 500 سال،  در همین کتاب به صورت زیر از کتاب بندهش جمع آوری شده است،   صفحه 77 کتاب :     ایرج (فریدون+خاندان ایرج500سال)  پیشدادی.     

-          اعیلامی ها (از حدود 2600-644 ق.م):  زن در اعیلام مقامی عظیم داشت.  هیچ مرد خانواده سلطنتی شایسته سلطنت شمرده نمی شد،  مگر از اعقاب ملکه نخستین خواهر شاه و بنانگذار سلسله بوده باشد.  در واقع این زنان خاندان سلطنت بودند،  که حق فرمانروایی را به ارث می بردند،  ولی در عمل مردان خاندان سلطنتی وظایف ایشان را به عنوان فرمانروا انجام می دادند.  (مهرداد بهار)

-          شجره نامه زنان ایرانی از ایرج تا منوچهر در تاریخ ایران:

بندهش                                                       تاریخ بلعمی (اصل نسخه طبری)                                      

فریدون                                                       فریدون                                      

ایرج                                                          ایرج                                         

گوزک                                                       کوزک                                      

فرگوزک                                                    فرکوزک                   

زوشک                                                       زشک                                       

فرزوشک                                                    فرزشک                    

بیتک                                                         بتک                                         

ثریتک                                                       ایرک                                        

ایرک                                                         ویرک                                       

گوزک                                                       منش خواربغ                                                               

                                                                منش خور نر                               

منوچهر                                                      منوچهر     

   پرسش 980:  آیا نوشتن عیلام درست است؟  گویا این نام را عربها به سرزمین های شرق دجله و اروند رود می گفتند.  آیا این سرزمین که به عیلام معروف شده،  بخش اول سلسله هخامنشیان بوده است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  امید دارم قدرت شنیدن پاسخ سوال تان را داشته باشید. 

   بابلی ها  قسمت سرزمینی را که در مشرق بابل قرار داشت  الامتو elamtu یا الام  elam یعنی "کوهستان " و شاید" کشور طلوع خورشید" یعنی مشرق می نامیدند. بنابر کشفیات باستان شناسی اولین شهر نشینی در الام از اوایل هزاره چهارم ق.م و  شروع سلسه مکتوب  آوان در الام 2700 ق.م  بوده است.  آشوربانی پال در سال 640 ق.م به کمک کورش اول هخامنشی الام و الامیان را با طرز فجیعی از میان بردند و خاندان هخامنشی سهم خود را از این وحشی گری از آشور بانی پال دریافت کردند. چند سال بعد دولت آشور توسط هوخشتره (کی خسرو) به کلی از میان برداشته شد .

   تاریخ ایران با وجود بی لیاقتی خاندان هوو ( لهراسپ, گشتاسپ, بهمن, همای, داراب, دارا) که در شاهنامه فردوسی بر این بی لیاقتی تاکید شده است, گروه بی لیاقت نامبرده شده را به عنوان پادشاهان ایرانی نژاد قبول دارد و از خاندان هخامنشی به جز از نام کورش کبیر نوه ماد نژاد کی خسرو ,  نامی نیست!  تاریخ ایران اسکندر ایرانی ماد نژاد میترا مذهب را به علت بی لیاقتی خاندان هوو ناجی ایران و نژاد الام می داند.  ببینید برای از بین بردن حقیقت چه کرده اند!

   نظر انوش راوید:  هیچ کدام از مطالب بالا وجود کشور و یا حکومتی به نام عیلام را نمی رساند،  بلکه قرنها بعد می گوید سرزمین الام،  تازه اگر آنرا انگلیسی های آکادمی علوم بابل شناسی لندن درست خوانده و گفته باشند،  نمونه دروغ گویی آنها،  در نبرد نو پدید آورده ام.  بنظر من باید در میان اندک آثار بجا مانده از دوره ای،  که آنرا ایلام می نامند گشت،  تا به واقعیت نام کشور و حکومت سرزمین ایلام دست یافت.  همانگونه که می دانیم در دوره های تاریخی اجتماعی،  هر سرزمین و مردم آنجا را،  بگونه ای می شناختند،  در قاره کهن،  مردم سرزمین ایلام در دوره ابتدایی شاه خدایی بودند،  حکومت بابل در دوره تکامل شاه خدایی بود،  در دوره کاغذ و کتاب قرن های 8 تا 14 میلادی مردمان ایران بزرگ در سازمان قبیله ای دینی بودند،  هر کدام از این دوره ها،  دیدگاه خاص تمدن زمان خودشان را،  در تنظیم و نوشتن پیاده نموده اند،  همانگونه که ما امروز دیدگاه ملی گرایی در چارچوب یک کشور شناخته شده،  در نقشه جغرافیایی سیاسی داریم،  و آنرا در ذهنها جا انداخته اند.

      الام تا عیلام کلی تفاوت واژه ای و ادبی دارند،  بسیاری از آغاز دانش و اندوخته های تاریخی و باستانی ایران و جهان،  از این بخش تاریخی است،  ولی آثار باستانی آنها نیستند یا کم هستند.  ولی در هر صورت،  فعلاً بمنظور نوشتن نظر فنی،  می توان از نام عیلام بهره بود،  تا به امید روزی که بفهمیم،  این مردمان به کشور و سرزمین خودشان چه می گفتند.  ولی هنوز و بطور کلی،  حرفه ای ها به یک توافق برای نوشتن این نام هم پیدا نکرده اند،  ایلام، اعیلام، عیلام، الام،  من نیز مجبور می شوم برای ابراز بهتر و بیشتر در جستجوها،  از هر چهار نام استفاده کنم.  در اینجا خاطر نشان نمایم،  آزمایشات مستقل و شفاف دی ان ای های دکتر مازیا اشرفیان بناب،  که رهبر تیم ژنتیک شناسی دانشگاه کمبریج است (در اینترنت بیابید)، نشان می دهد،  که بیش از 90 درصد جمعیت کنونی ایران،  از جنوب غربی کشور،  یعنی همین سرزمین ایلام تاریخی هستند.  همین آزمایشها نشان می دهند،  که خون و تیره عربی در ایرانیان نیست،  فقط در گوشه هایی از خوزستان تا بخش های کمی از استان بوشهر است،  و ژن مغول مغولستانی یا منگولی اصلاً در ایران وجود ندارد،  و یک مورد هم یافت نشده،  و به نوعی تأیید دروغ حمله های اعراب و منگولها به ایران است.

   ادامه پرنیان حامد:  این حکومت هخامنشی را بگذارید زمین بیایید ببینید قدمت تاریخ مکتوب ایران که در منزل همه ما یافت می شود 7000 سال است!  چرا متوجه نیستید که با بزرگ کردن حکومت هخامنشی 2300 ساله به گفته آقایان 2500 ساله سعی دارند قدمت اصلی تمدن ایران را از بین ببرند که بگویند یونان 2700 ساله قدمت بیشتری از ایران دارد مگر هوخشتره در تاریخ مکتوب نیست؟؟  فکر می کنید چرا در زمان محمد رضا شاه پهلوی کورش کبیر نوه او را مبدا تاریخ ایران کردند؟  کی می خواهید از این خواب غفلت بیدار شوید ایرانیان هم وطنان عزیز؟!؟!؟  مقدمه کتاب:

    کورش کبیر هخامنشی , البته از بزرگترین افتخارات این مرز و بوم است, اما او نیز همچون فردوسی, ابوریحان بیرونی, بلعمی, طبری ...,  شما و من, وارث و حافظ فرهنگ و تمدن بزرگی بود که از گذشتگانی همچون جمشید, رستم, گیو, کی خسرو (پدر بزرگ او) و هزاران دلاور و شخصیت  تاریخ ایران, که  متاسفانه ما آنان را افسانه انگاشتیم, به او رسیده بوده است.  اگر هرودوت یونانی را پدر تاریخ جهان گفته اند! خود هرودوت میگوید: "به گفته ایرانیان که در تاریخ تبحر دارند" ماخذ تاریخ هرودوت تاریخ ایران است. و دریغا که ما ایرانیان تاریخ واقعی جهان را که به همت بزرگانی چون فردوسی,  ابوریحان بیرونی, بلعمی, طبری..... در دسترس ماست افسانه پنداشتیم, و از یاوه های مفسرین تاریخ یونان و اروپا برای خود تاریخی جدید خلق کرده, به هیچ افتخار می کنیم.

   نظر انوش راوید:  ضمن تأیید نظرات پرنیان حامد، همانگونه که در بالا گفتم دوره تاریخی ما با دوره های قبلی کاملاً متفاوت است،  بهمین جهت ما نباید مانند دوره های تاریخ فکر کنیم.  با امکانات تکنولوژی نوین براحتی وسعت دیدگاه پیدا کرده،  و می توانیم با تاریخ جدی برخورد کنیم،  نه داستانی،  باید در قرن سنت گریزی ذهنیت آموزشگاه های قرن گذشته را کنار نهاده،  و بسوی تمدن جدید رویم.

   پرسش 981:  سلام .  وقتتون بخیر.  زیاد صحبت نمیکنم. فقط یک سوال دارم.  چرا تاریخ دروغی تو کتابهای درسی خودمون تو ایران تدریس میشه؟ ایا مدیران ما این واقعییات رو نمیدونن؟ برای من واقعا جالب بود. شاد باشید.

   پرنیان حامد:  با سلام تحریف در تاریخ بسته به سیاست روز انجام می شود.  بستگی دارد مدیران ما  از کجا دستور گرفته باشند.  مثال اول:  در زمان ساسانیان سیاست این بوده،  که نام اسکندر ایرانی با مذهب میترایی و فتح اروپا به دست او,  از میان برداشته شود که شد،  و به همان صورت در تاریخ مانده و امروز برای عوض کردن این تحریف و راضی کردن تاریخ دانان نیاز به کیلو ها مدرک است،  که خوشبختانه در کتاب "اسکندر تاریخ ایران، الکساندر یونانی نیست" جمع آوری شد،  حال ببینیم مسئولان چه خواهند کرد.  مثال دوم:  در زمان محمد رضا شاه پهلوی سر مسئولان ما را کلاه گذاشتند،  و برای اینکه قدمت یونان 2700 ساله را از ایران بیشتر جلوه بدهند،  شاه بی لیاقتمان را راضی کردند که کورش کبیر 2500 ساله را مبدا شاهنشاهی ایران اعلام کند و بدین ترتیب قدمت تاریخ 7000 ساله ایران ماست مالی شد!  که این را هم شاید بتوان با کمک همین کتاب باز گرداند.  حالا می توانم برای شما هزاران مثال دیگر هم بزنم که متاسفانه کیلو ها سند هم برای رد دروغ ها جمع آوری نکردیم  اما جسارتا من یک سوال کوچک از شما دارم:

   پرسش 982:  اگر اسکندر مقدونی نبوده،  پس آریو برزن با آنهمه دلاوری هایش را چگونه گوییم؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر مقدونی بوده!  کسی سندی بر رد آن ندارد!  اسکندر که نام او در متون پهلوی الاسکندر = ال اسکندر در محلی به نام،  مغ دونی (دشت مغان ایران)،  و پایتخت او رومیه = مدائن بوده،  و از نژاد آیر-ان = مادها بوده است.  زمان حکومت او به استناد متون پهلوی و تاریخ ایران 73 ق.م،  بوده است،  که آریوبرزن از دلاوران پارس با نژاد پارسی در مقابل او ایستاده است.  الکساندر = ال کساندر شخصی با نژاد یون،  (هیون- خیون در اوستا)،  که به نظر از نژاد آشوری ها بوده،  در محلی به نام ارکه لائوس متولد،  و در سال 320 ق.م،  به استناد تاریخ باز مانده در ایران،  به کاخ پادشاه گشتاسپ در باکتریا حمله کرده،  و برای مدت کوتاهی فاتح ایران بوده.  نام او در تاریخ ایران،  کهرم پسر ارجاسپ است،  اما  اسفندیار او را شکست داده،  و از بین می برد.  این دو شخصیت در تاریخ توسط یونانی ها با کمک دولت ساسانی،  که از اسکندر و حکومت اشکانیان بی زار بودند،  و کشیش های کلیسا های اروپا،  که می خواستند آیین مهری را در این منطقه از بین ببرند،  و آثار فتوحات ایرانیان را در اروپا نیست و نابود کنند,  در هم ادغام شده،  و کلیه تاریخ جهان را به هم ریخته اند.  

   پرسش 983:  چرا فردوسی از اسکندر نام برده،  ولی از شاهان هخامنشی نام نبرده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  فردوسی که هیچ اصلا در کل متون پهلوی و در کل تاریخ های باز نوشته شده،  پس از حمله اعراب به ایران جز از اشاره ای کوتاه در تاریخ بلعمی،  (کی اورش از سرهنگ های گشتاسپ بود)،  و شجره نامه ملوک بابل  در کتاب آثارالباقیه ابوریحان بیرونی،  هیچ اثری از خاندان هخامنشی در تاریخ ایران نیست.  و  جواب سوال به جای شما،  چرا؟

      تاریخ ایران بازگو کننده سرگذشت نژادی است،  که به،  ان ایر ها،  یا همان آریان هرودوت می گفتند،  بازماندگان این نژاد در ایران امروزی در استان های کردستان, لرستان و آذربایجان،  می باشند.  در سال 823 ق.م،  به استناد کتیبه آشوری نژاد پارسها و مادها در جنوب دریاچه ارومیه،  در کنار یکدیگر زندگی می کردند،  سپس پارسها به سوی جنوب کوچ کرده اند.  تاریخ ایران این نژاد را با عنوان ایرانی و پادشاهان ایران قبول دارد.  در زمان آشور بانی پال,  کورش اول هخامنشی با او متحد می شود،  و حکومت ایلامی که از شمال زاگرس تا خلیج فارس وسعت داشته از میان می برند.  سپس شخصی به نام هوخشتره (که در کتاب با اسنادی که جمع آوری شده به نظر همان کی خسرو تاریخ ایران می باشد)،  به آشور حمله کرده،  حکومت آشوریان را به بایگانی تاریخ می فرستد. قسمت های جنوبی ایران در دست خاندان هخامنشی قدرتمند باقی می ماند.  اما تاریخ ایران یا همان شاهنامه فردوسی این پادشاهان خائن را با تمام قدرتی که داشتند،  به عنوان پادشاهان ایر نمی پذیرد.  خاندانی با نام هوو (لهراسپ, گشتاسپ, بهمن, همای, داراب, دارا)  با وجود بی لیاقتی تک تک،  آنها را با عنوان پادشاهان ایر نژاد نام می برد.  در شاهنامه فردوسی که یک اثر ملی مردمی است،  به عکس متون پهلوی ساسانی،  از تک تک پادشاهان این خاندان ایراد گرفته،  اما نامی از هخامنشی ها نمی آورد.  شاهنامه فردوسی اسکندر (توجه کنید ال اسکندر ایرانی با مذهب میترایی از نژاد مادها  و نه ال کساندر  یونانی متولد ارکه لائوس) را ناجی ایر-ان و مردم معرفی می کند،  و او را فاتح اروپا می داند،  (که در کتاب آثار بازمانده در معابد میترایی اروپا،  نژادها و اسامی پارتی باقی مانده در اروپا،  با سخنان فردوسی مقایسه،  و صحت گفته فردوسی به اثبات رسید).  از مقایسه  تخت جمشید و قصر نینوا نیز به نظر می آید که خاندان هخامنشی از نژاد آشوریان بوده باشند.  در هر صورت:

      آنچه اسناد  تاریخی نشان می دهد،  این است که در زمان حکومت گشتاسپ شخصی با نام کورش از انشان،  چه سردار او و چه از عموزادگان او،  خاندان هخامنشی را متحد کرده و ارتش مادها را (چه از طریق جنگ چه از طریق مادرش،  که تنها فرزند استیاک و قانونا پادشاه ماد بوده است)،  در اختیار گرفته به سوی بابل می رود،  و مردم بابل از او استقبال می کنند.  او خود را تا اینجا شاه انشان می خوانده،  و از این پس شاه شاهان می شود،  و این لقب از این پس از خاندان هوو به خاندان هخامنشی واگذار میشود.  ص 88 کتاب.

      بنیانگذار حکومت هخامنشیان در ایران کورش کبیر شاه انشان پسر کمبوجیه اول،  نوه کورش اول از طرف پدری،  و پسر ماندانا دختر استیاک و نتیجه هوخشتره (کی خسرو)،  از طرف مادری بوده است.  او با یکی کردن دو گروه خاندان هخامنشی،  که در زمان جدش چش پش به دو گروه تقسیم شده بودند،  و در اختیار گرفتن ارتش ماد (چه از طریق جنگ و چه از طریق حق سلطنت مادرش،  در ماد به علت نبودن وارث پسری از استیاک)،  حکومتی قدرتمند در ایران امروز بوجود آورد.  در نتیجه رفتار های شایسته او,  آزاد گذاشتن مذاهب و توجه به حقوق بشر با استقبال مردم بابل روبه رو می شود،  و یهودیان او را مسیح موعود می خوانند.

      کورش کبیر با روشی،  که برای حکومت اتخاذ نمود،  قوانینی وضع کرده است،  و آزادی که به مردم و مذاهب  داده است،  نه تنها یکی از بزرگترین افتخارات ایران است،  بلکه اولین نمونه انسانیت در جهان و پایه گذار حقوق بشر،  و آزادی مذاهب در جهان می باشد.  ص 107 کتاب.

      بدین ترتیب  نام  کشوری که ما امروز در آن زندگی می کنیم،  در حقیقت ایران – پارس ان است،  و ایرانیان در حقیقت هموطنان شمال غربی کشورمان می باشند،  که گروهی از آنان بی مورد نام خود را ترک گذاشته اند.  ترکها یا تورانیان و قبایل آنها،  (ویسه,فریان, دانو, یون ان ....)،  آشوری هایی بودند که اجداد هموطنان آذری ما آنان را با جنگ های پی در پی،  به جزایر دریای اژه تبعید کردند.  مرز های طبیعی قدیم دجله و فرات بوده،  و هر که در شرق این رودها می زیسته،  ایرانی و یا پارس بوده است.  من شخصا  نژادی از ترک و کرد و لر ندارم،  اما برای درک حقیقت باید تعصب را کنار بگذاریم:  ایران واقعی  = کردستان, کرمانشاه, لرستان و آذربایجان است،  و باقی شهر های جنوبی پارس است. 

   پرسش 984:  چرا باید مورخان روم و یونان چهره پلید از اسکندر به نمایش بگذارند،  مثل کشتن رفیق و مورخش که در برابر دعوی خدایی او اعتراض کرد،  یا کشتن چندین هزار نفر در شوش یا بابل؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر ایرانی با مذهب میترایی از نژاد ماد،  فاتح اروپا بوده،  و ایرانیان 300 سال بعد از او در اروپا حکومت کردند،  (280 صفحه سند در کتاب،  اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست،  بر این ادعا ارائه شد).  

حکومت ساسانی که به کیش مزدایی بوده اند،  و از نژاد پارس از این شخص و حکومت اشکانیان پس از او که از نژاد ماد بوده،  و به کیش میترایی متنفر بودند.

      اروپا و کلیسا های آن که به هر گونه می خواستند از قید این حکومت ایرانیان و مذهب میترایی خلاص شوند،  علاقه ای به اسکندر فاتح نداشتند.

      یون ها از نژاد آشوریانی،  که توسط ایرانیان به جزایر دریای اژه (سرزمین گریش ها) فراری شده بودند،  و با خود نام و اشیا و فرهنگ و زبان بین النهرین را به این منطقه برده بودند،  از فرصت استفاده کرده و داستان الکساندر خود را که در سال 230 ق.م،  بوده به اسکندر ایرانی فاتح جهان پیوند زدند.  از این دو با 266 سال اختلاف یک شخصیت بی سر و ته درست کردند.  بعد اختلاف زمانی را با یک حکومت به اسم سلوکیان پر کردند.  نه حکومت ایران (ساسانیان)،  اعتراضی داشته نه اروپا!

     در مورد علت تنفر این سه گروه یعنی یونان, اروپا و دولت ساسانی،  از اسکندر و اشکانیان سند زیاد است،  اما  در مورد این افسانه های قاطی شده نمی دانم،  چه توضیحی باید به شما بدهم.  شما بگویید در مورد الکساندر یا در مورد اسکندر؟  اسکندر جنگیده فتح کرده در جنگ آدم کشی هم فراوان است،  البته اما هیچ روایتی در مورد او نداریم،  که ادعای خدایی کرده باشد،  یا دوستی را کشته باشد.  

   پرسش 985:  در باره، معبد خورهه محلات،  معبد لااودیسه نهاوند،  کتیبه انتیوکوس سوم،  و تعدادی از مجسمه های برنزی به جا مانده از سلوکیان توضیح دهید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سپاس از سوال به جای شما،

   معبد خورهه:

   معبد خورهه که بر اساس نظر باستان شناس آلمانی هرتسفلد معبد دیونیوس ( خدای شراب ) تشخیص داده شده بود،  و هم اکنون این نظریه مردود اعلام شده است،  در روستای زیبایی به اسم خورهه واقع شده است.  تنها آثار به جا مانده از قصر یا پرستشگاه خورهه نزدیک محلات,  دو ستون باریک سنگی با ارتفاع حدود 6 متر با سر ستون و سکوی سنگی است،  که گویند  دارای طرح یونانی است,  ستون ها از حد تناسب کلاسیک میان ارتفاع و قطر تجاوز می کنند،  و این  سبک معماری ایرانی است, که در تخت جمشید هم دیده می شود.  خوشبختانه هم اکنون سازمان میراث فرهنگی در حال حفاری و کشف رمز و رموز این معبد قدیمی است،  که به گفته باستان شناسان حاضر در منطقه خانه ای ییلاقی برای اشراف بوده است،  و نه معبد دیونیوس.

      در دوره ایلخانیان بر روی خرابه های این معبد گورستانی برای مسلمانان ساخته شده است.  با حفاری های انجام شده،  دیگر دیوارها و کف این بنا از دل خاک بیرون آورده شده.  درکاوش های باستان شناسان در منطقه تعداد زیادی سفال و خمره پیدا شده است،  کشف سفال های کلینگی(جرینگی) که ظرافت خاصی دارند،  اثبات می کند که این خانه یک عمارت اربابی بوده است.  و بدین ترتیب احتمال معبد بودن بنای خورهه را رد می کند،  کمی بالاتر در کنار رودخانه به گفته باستان شناسان سنگ نوشته هایی نیز وجود دارد،  اما هر چه جستیم چیزی یافت نشد.  پیش از این فرض می شد ستون های بر جای مانده از معبد متعلق به دوره سلوکی بودهف  ولی اخیرا این نظریه رد شده است،  و معلوم شده این ستونها متعلق به اشکانیان است.

   معبد لائودیسه

      بقایای این معبد در محله ای بنام دو خواهران (شمال شرقی نهاوند)،  در زیر خروارها خاک مدفون است.  این معبد به یقین از یادگار های پادشاهان سوریه (سلوکی) در نهاوند میباشد،  و لاجرم کلیه اشیا کشف شده در این معبد به این گروه و آیین آنها مربوط می باشد.  از روی  کتیبه ای که در این مکان پیدا شده است،  می توان حدس زد که پادشاه منطقه سوریه (و نه شاه شاهان!) برای خواهر پیشکش شده خود مقام بالاتری را از طریق  بالا بردن مقام مذهبی او (کاهنه بزرگ)،  در معبدشان محیا می سازد.  لائو به معنی شیر و بالاترین مقام درآیین میترایی می باشد. پس از این مقام سه رتبه دیگر در این آیین موجود است،  که تنها کاهن و کاهنه ها می توانستند به آن دست یابند،  که گویا انتیوکوس سوم از این طریق راه پیشرفت خواهر را با این کتیبه باز کرده است.  می دانیم که کاهنه های اهدایی معابد در آن زمان تنها موظف به آمیزش با پادشاه و یا کاهن بزرگ را داشته اند.  پس از مرگ الاسکندر =ال اسکندر ایرانی با نژاد ماد (نه الکساندر = ال کساندر یونانی متولد ارکه لائوس)،  که پادشاهی او حدود 73 ق.م می باشد، خرده حاکمان  مناطق مختلف با ادعا و ساختن شجره نامه برای خود,  خود را شاه منطقه خود می نامیدند.

  ــ    به کارنامه اردشیر بابکان چنین نوشته بود،  که ایرانشهر از پس مرگ اسکندر ارومی 240 ملک داشت،  سپاهیان و پارس و خطه های نزدیکتر دست اردوان سالار بود.

  ــ    در تاریخ بلعمی نیز سخن از 90 پادشاهی است،  که البته می گوید:  ولیکن میانه پادشاهی داشتند،  از انجا که اکنون بغداد است،  تا ری و ملوک الطوایف ایشان را ملوک بزرگ خوانندی،  و ایشان اشکانیان اند.

 *  به گیتی به هر گوشه ای بر یکی  <><><>  گرفته به هر کشوری اندکی  *

 *  چو کوتاه بود شاخ و هم بیخشان  <><><>  نگوید جهاندیده تاریخشان  * (فردوسی)

      یکی از این پادشاهان شخصی با نام آنتیکوس بوده،  که در کتیبه خود در نمرود داغ (شمال سوریه) و در سال 69- 34 خود را نیمه هخامنشی و نیمه سلوکی معرفی کرده است،  که معبد لائودیسه در نهاوند و کتیبه آن که دال بر کاهنه و پیشکش بودن خواهر آنتیکوس سوم  به شاه شاهان می باشد،  سندیست محکم بر ادعای این پادشاه سوریه در سال 34-69 که نیمه هخامنشی بوده،   و با این اسناد چاره ای جز پذیرش آن نداریم!

      با حدود 187 معبد میترایی در اروپا,  با جشن مبدا میترایی (24 دسامبر = 1 دی = شب یلدا " یلدا در زبان سامی به معنی تولد" تولد  میترا) در اروپا,  با هزاران هزار لغت در زبان های اروپایی که ریشه در زبان  پهلوی و پارتی دارند،  و در زبان لاتین هیچ ریشه ای برای آنان یافت نمی شود.  یا نام خود اروپا که از نام اروپه ( اروپه شاه سرسلسله مادها)،  برای آنان به ارمغان برده شده است!  و صدها و صدها سند دیگر،  (که میتوانید در کتاب یافت کنید)،  من می گویم ایرانیان 300 سال فاتحان اروپا بودند،  شما شک میکنید!.  با یک معبد شکسته در نهاوند و یک لوح سنگ،  که واقع معلوم نیست جریان چه بوده, آیا باید من بپذیرم که سلوکیان 300 سال بر کل ایران و افغانستان و هندوستان حاکم بودند؟  

      در مورد جابجایی مجسمه ها اشیا سکه ها و.... در جهان،  اگر قرار باشد سندی بر فتح و حکومت بر آن منطقه باشد،  نظر خود را در مورد ستون های تخت جمشید در کشور فرانسه،  و در موزه لورر بفرمایید بدانیم کوروش هخامنشی فرانسوی بوده،  یا فاتح کشور فرانسه؟  پیدا شدن سکه سلوکیان (پادشاهان سوریه)،  در عشق آباد (بر سر راه تجاری ابریشم) دلیل و سندی بر حکومت سلوکیان در ایران نیست.  آنچه سلوکیان در ایران بزرگ کرده اند فتح باختریش آنهم کوتاه مدت بوده است.  باختریش,  بلخ امروزی نیست!  استان بزرگی روبه روی نینوا بوده است.! برای اثبات این مدعا در کتاب 25 صفحه اختصاص داده شده،  که قسمتی از آن ضمیمه می شود:

   آنچه ما امروزه به عنوان نقشه ایران و اطراف در دسترس داریم,  با آنچه در تاریخ قدیم ایران و جهان آمده است، مطابقت ندارد.  می دانیم  که در زمان ساسانیان با مشکل دو محل بودن یک نام برای شهرها مواجه بوده اند،  و ساسانیان سعی به بر طرف کردن این مشکل به عمل آورده اند.  در متون ساسانی بی وقفه از در غرب بودن بلخ و... سخن به میان است.

      آنطور که به نظر می آید بر اثر یک مهاجرت دسته جمعی ایرانیان،  از غرب به شرق این مرز و بوم نقشه و نام شهر های غربی این سرزمین عینا در شرق آن پیاده شده است.  این گروه نه تنها نام شهرها که فرهنگ و اشیا و کتب و... را نیز با خود جابجا کرده اند.

      علت مهاجرتی به این صورت و با نامگذاری محل های جدید مطابق قدیم به رسم یادگار و از بین نرفتن این اسامی,  تنها می تواند حمله ناگهانی یک گروه و فرار گروه دیگر از محل زندگی خود باشد،  و چون میدانیم که دولت ساسانی نیز دچار این دوگانگی بوده است،  پس این مهاجرت نمی تواند از حمله اعراب سرچشمه گرفته باشد.  اما حمله اسکندر مادی با مذهب میترایی و حکومت اشکانیان،  پس از او می تواند علتی بر مهاجرت مزدایی آن که در غرب ایران بوده اند،  به مرز های شرقی این کشور باشد.  این گروه برای نجات مذهب و فرهنگ و جانشان نه تنها به شرق فرار کرده اند،  که برای باقی ماندن نام های محل های گذشته این اسامی را در شرق ایران بر روی محل های جدید عینا پیاده کرده اند.  این سخن که این اتفاق در زمان حمله اسکندر به وقوع پیوسته باشد،  تنها فرضیه ای بیش نیست،  و زمان بوجود آمدن این دوگانگی اسمی در شهر های ایران را نمی توان به سادگی اثبات کرد.  اما در اینکه این اسامی دوگانه هستند جای شک نمی باشد.  فاصله ها, کوهها, دریاها, مرزها, .... هیچکدام با تاریخ همخوانی منطقی ندارد.  یا میتوان کل تاریخ جهان در مورد ایران را افسانه تصور کرد, که در این صورت فاصله هایی چون  شش هزار کیلومتر،  نیازی به شک کردن و تفکر منطقی ندارد،  یا آنکه محل واقعی اسم های گفته شده را از میان متون قدیمی پیدا کنیم.  در مثال زیر به غیر منطقی شدن تاریخ بر اثر این اشتباه شرق و غرب توجه بفرمایید:

  ــ    در تاریخ بلعمی آمده است:  در جنگ کی خسرو و افراسیاب،  افراسیاب بگریخت و از حد ترکستان به حد روم شد، (پس روم و توران مرز مشترک داشتند،  و تورانیان در غرب ایران بوده اند).

      در غیر اینصورت باید بگویم افراسیاب از مرز های شرقی ایران امروز از وسط سپاه ایران حدود 3000 کیلومتر را طی کرده،  تا به حد روم رسیده است.  البته منطقی تر آن است،  که تصور کنیم افراسیاب حدود 2500-3000 سال پیش با هواپیمای خصوصی خود این راه را طی کرده باشد!

   و در جای دیگر از همین تاریخ می خوانیم:

  ــ    بعد از کشته شدن افراسیاب،  کی خسرو سپاه را از آذربایگان بازگردانید،  و به پادشاهی و مملکت خویش بازآمد به خراسان (نجران) و به بلخ.  (تاریخ بلعمی)

      کی خسرو با سپاهش در آذربایجان چه کار می کرده،  اگر تورانیان در شرق ایران بوده اند؟  آذربایگان در شمال غربی ایران است!

     این اشتباه مکان شرق و غرب نه تنها تاریخ بلعمی, شاهنامه فردوسی, آثار ابوریحان بیرونی و کلیه متون باقی مانده از دوران قبل از اسلام را به مسخره کشیده است،  که در تاریخ کهن دیگر اقوام در مورد ایران نیز تاثیر کرده،  و آنان را دیوانه و افسانه سرا قلمداد کرده اند.  به طور مثال کتسیاس یونانی پزشک اردشیر دوم هخامنشی،  در آثار خود از باکتریا سخن می گوید،  و اشاره میکند:  "زمانی که من آنجا بودم "البته او دیوانه نیست و محلی که او از آن سخن میگوید،  باختریش در شمال غربی ایران بوده است،  و نه بلخ امروزی در شرق ایران با فاصله ای حدود 3000 کیلومتر.  کتسیاس واقعا برای مسافرت به دربار هخامنشی ایران،  از باکتریا در شمال غربی ایران عبور کرده است،  و راست می گوید!  به مثالی دیگر توجه بفرمایید:

      در تاریخ بلعمی آمده است:  رستم مهتر سگستان از خاندان تورانیان پادشاه نیمروز، که از کی کاووس و کی خسرو به پاس زحماتش عنوان پادشاهی می گیرد.  سکا ها که در جنوب دریای سیاه بودند!؟  اگر پادشاه نیمروز به معنی جنوب بوده است،  پس شاید منظور جنوب شاهنشاهی سکستان است!  که این هم  محلی در شمال غربی ایران امروز می باشد.  این چه ارتباطی به جنوب شرقی ایران امروز یعنی سیستان دارد؟

      چون نمیتوان این سوالات را برای تک تک شخصیت های تاریخ ایران مطرح کرد،  به برسی کلی می پردازیم:

آنچه از نگاه کردن به نقشه ها و مقایسه آنها به ذهن می رسد،  آن است که این گروه مهاجرین دریای سیاه را با دریای خزر تعویض کرده،  و اکباتان سوریه را اکباتان مدی ها در همدان قرار داده،  و باقی شهر های شرقی را با همان معیاری،  که در غرب بوده است،  کپیه برداری و نامگذاری کرده اند.

 * ــ   دو اگباتانه موجود است:  1.  اگباتانه مدی ها،  2.  اگباتانه در سوریه (هرودوت).

  ــ  نام اصلی دریای خزر امروزی دریای کاسپین یا دریای کاسپیان بوده است.  کاسپ ها یا کوسیان در هزاره سوم ق.م  مردمی سفید پوست با چشمانی کبود و مو های بور در دره سفید رود و گیلان امروز بوده اند،  که مذهب آنان میترایی بوده،  و به پرورش اسب اشتغال داشته اند.  آنان سپس به قزوین (کاس پین) و همدان رفته اند،  که پیش از مادها مرکز آنها بوده و کارکاسی  نامیده می شده است.  نژاد مو بور چشم کبود در فومن, اسالم, تالش, آذربایجان, لرستان (تیره کاکاوند, حسنوند, بومیان نور آباد, و ....)، همه از فرزندان کاسپ ها می باشند،  نام دریای شمال ایران نیز دریای کاسپیان بوده،  و از چه موقع نام خزر به آن داده شده است،  به درستی معلوم نیست.

   خزر در شاهنامه فردوسی:

  *  به  قیصر خزر بود  نزدیکتر  <><><>  وز ایشان بدش روز تاریکتر  *

  *  به مرز خزر مهتر الیاس بود  <><><> که پور جهاندیده مهراس بود  *

      به روم,  خزر نزدیکتر است،  تا باختریش پایتخت ایران،  که در شمال غربی ایران و کنار رود سیحان و جیحان بوده است.  توجه کنید پادشاه روم برای حمله به خزر نیازی نداشته،  از باختریش که در نواحی آذربایجان امروزی است بگذرد،  بنابر این خزری که در این بیت آمده است،  نمی تواند کرانه های دریای کاسپین باشد.  خزر نام محلی در جنوب دریای سیاه بوده است.

  ــ  بعد از مرگ  آلیات (الیاس) کرسوس پسر او که 35 ساله بود،  به جای پدر به پادشاهی رسید.  (تاریخ هرودوت اصلی).

   اسامی پادشاهان لیدی منطبق بر شاهنامه فردوسی و محل انان در جنوب دریای سیاه بوده است.

   نام های شهرها و استان های مهم ایران قدیم را یک به یک بررسی کنیم،  از باختریش (باکتریا) پایتخت ایران قدیم در کنار رود سیحون و جیحان (جیحون) شروع کنیم:

      باختریش (باکتریا) بلخ امروزی در شرق ایران  نیست،  و رود جیحون با سیحون و جیحان در کشور ترکیه امروزی مطابقت دارد:

  ــ    باختر به زبان فارسی به معنی غرب است،  عجیب آنکه ما این منطقه را در شرقی ترین استان کشور ایران محسوب کرده ایم،  همچنین پروفسور بارنت میگوید:  باکتریا bakhtrish  (bactrians)  سبک لباس پوشیدن آنها بالا تنه مادی با شلوار های کتان دهبانی یعنی گشاد و باد کرده است.  شلوار گشاد باد کرده امروزه در نواحی کردستان به چشم میخورد،  ومادها نیز در شمال غربی ایران بوده اند.  همچنین اگر این شهر یا استان به کنار جیحون است،  جیحون بی شک در شمال غربی ایران  بوده است.

  ــ    رود جیحون:  منوچهر از رود جیحون رود های بسیار کند،  و رود فرات را به سوی مغرب روان کرد.  (تاریخ بلعمی)

      حتما منظور رود جیحان یا سیحون در ترکیه بوده است،  که ما رودی از استان خراسان امروزی تا بین النهرین نداریم!  فاصله مرز های شرقی و غربی ایران حدود 3000 کیلومتر و در مرکز ایران کویر صعب العبور می باشد.

  ــ    در نقاشی دیواری یکی از کاخ های آموری در ماری در کناره فرات،  تصویر چهار نهر حک شده است،  و توضیح این نهرها در "سفر تکوین" چنین آمده است:  نهری از عدن بیرون آمد تا باغ را سیراب کند،  و از آنجا متقسم گشته چهار شاخه شد،  نام اولین قیشون است،  که تمام سرزمین حویله را که در آنجا طلا است،  احاطه میکند و طلای آن سرزمین نیکوست و در آنجا مروارید و سنگ جزع است,  و نام نهر دوم جیحون که تمام سرزمین کوش را احاطه میکند،  و نام نهر سوم حدقل که به جانب شرق آشور جاریست و نهر چهارم فرات است.

   سرزمین های اوستا و کتیبه های داریوش اول:

  ــ    نسایه:  در میان مرو و باختریش است،  (آفرینش اهرمن: گناه سست باوری)  داریوش شاه گوید:  من مغ گئومات را در دژ سکا اوواتیش در ناحیه نسایه در ماد کشتم،  ماد در شمال غربی ایران امروزی بوده است.

  ــ    مرو:  نیرومند و پاک (آفرینش اهرمن: خواهش های گناه آلود) چون نسایه در ماد است،  مرو هم همانجا در شمال غربی ایران بوده.

  ــ    باختریش: (baktris)،  زیبای افراشته درفش،  (آفرینش اهرمن:  برور = مور دانه گش) حال که نسایه در  سرزمین مادها بوده،  پس باختریش نیز در همان منطقه است،  همچنین سوگود در سنگ نوشته های نقش رستم از باکتریا بیش از 400 کیلومتر دور است.  سوگود نزدیک سکایان است،  و با 400 کیلومتر به مرز های شرقی ایران نمی رسیم باختریش در شمال غربی ایران است.

  ــ    جلگه سوگود: (suguda)،  (آفرینش اهرمن خرفستری به نام سکیتیه بیافرید = مرگ در گله گاوان)،  داریوش شاه گوید:  این شهریاری که من دارم از سکا ها که آنها آنطرف سغد هستند .... سکا ها شمال غربی ایران بودند،  پس سغد هم در همان نواحی است.

  ــ    در داستان کیومرث او به دماوند (دنباوند) بود،  و برای انتقام پسرش از مرده ها به سوی شرق  می رود،  و آنجا شهری میسازد با نام بلخ.  گوید در بلخ دره ای است،  آنجا که این دره را گر گویند،  و رودی اندر وی همی آید. همچنین سنگی بر رود است،  که آب از یک طرف داخل میشود،  و از طرفی دیگر خارج می شود، (تاریخ بلعمی).

دنباوند کوه دماوند امروزی نیست،  که شرق آن استان خراسان امروزی و بلخ امروزی باشد! 

  ــ    در کتیبه های آشوری از کوه بیکنی یا کوه بلورین در مکان دماوند امروزی یاد شده است،  دنباوند دماوند امروزی نیست.

  ــ    کوه دنباوند:  بیوراسپ (ضحاک) به آن بسته شده،  از پتشخوار است،  کوه کومش و گرگان (هیرکان) بدان پیوسته اند،  (بندهش).

  ــ    پتشخوار کوه:  (patis-xwarh/mahist xwarrah) (مهست فرخواری کوه)،  به طبرستان و گیلان است،  (بندهش) در فارسی،  با نام کوه های جنوبی طبرستان آمده است.   طبرستان،  به ناحیه جنوب غربی دریای خزر گفته می شود،  گیلان غرب،  شهری در استان  کرمانشاه امروزی است.

  ــ    هیرکان (گرگان! ):  هیرکان گرگان امروزی نیست.  هیرکان از یکسو همسایه آسوری ها (ارومیه)،  و مرز دیگرش به دریای خزر است،  مردمش با اران ها هم پیمان می شدند.  در آذربایجان خاوری است. هنوز هم مکان هایی با نام هیر = کشتزار دهی در جنوب خاوری اردبیل و هیران دهی پیرامون آستارا موجود است، (احمد حامی).  گزنفون می نویسد:  هیرکانی ها همسایه آشوری ها و لیدی ها بودند.

      میدانیم که لهراسپ بلخ بامیان را به عنوان پایتخت انتخواب می کند،  و گشتاسپ پسرش آتشکده ای در پایتختش می سازد،  و پادشاهان پیاده به زیارت آن می آمدند (شاهنامه).  در زمان ساسانیان پادشاهان پس از تاجگذاری از مدائن پیاده به زیارت معبد تخت سلیمان در آذر بایجان غربی می رفتند.

محل حکومت گشتاسپ یعنی بلخ بامیان،  در ناحیت آذربایجان بوده است،  نه شرق ایران امروزی........

در مورد سکه تنها از علامت ضربخانه آنها می توان محل ساخت آنان را مشخص کرد،  که متاسفانه در سکه های سلوکیان علامت ضربخانه های آریا, تراگزیان, رگا, کنگوبار, لائودیسا (ی شما) و نیسا یافت نمی شود!

علامت ضربخانه اکباتان موجود است،  اما کدام اکباتان؟ -   دو اگباتانه موجود است 1. اگباتانه مدی ها 2. اگباتانه در سوریه (هرودوت).

علامت ضربخانه مارژیا موجود است،  که به استناد کتیبه داریوش کبیر و بندهش مرو امروزی نیست.

علامت ضربخانه میتردات کرت (دژ نسا) موجود است،  که به استناد کتیبه داریوش کبیر و بندهش نسای امروزی نیست.

علامت ضرابخانه های آرته میتا, تیسفون, سلوکیه نیز بر روی این سکه ها موجود است،  که در غرب ایران امروز هستند،  و سندی بر حکومت سلوکیان در افغانستان امروزی،  هندوستان امروزی و ایران امروزی نمی باشد. همچنین علائمی که بر سکه های سلوکیان یافت می شوند، همگی نماد های آیین میترایی می باشد!

   نظر986:  اینها نمونه واژه های یونانی است،  که زمان اسکندر کبیر به ایران آمده،  و حتا 1500 سال بعد سعدی و حافظ از آن واژه ها استفاده کرده اند.

  نمونه واژه ها:  (آبنوس، ارغنون، اریکه، اسطرلاب، اسطوره، اسفنج، اقلیم، اقیانوس، اکسیر، الماس، بربط، برج، بلور، پول، تریاک، جغرافیا، درم، دیهیم، زمرد، سپهر، سمندر، سیم، صندل، فانوس، قفس، ققنوس، قلم، کالبد، کلید، کلیسا و گونیا).  در زمان های گذشته از زبان یونانی در زمان پیروزی اسکندر کبیر به صورت مستقیم یا غیر مستقیم وارد زبان پهلوی،  و سپس وارد زبان فارسی گردیده،  و در فارسی موطن گزیده است،  این واقعیت ها قابل کتمان نیست. 

   پاسخ پرنیان حامد:  منظورتان زبان گریس هاست،  یا زبان یون ها (آشوری)؟

   اقیانوس:  در مورد لغت اقیانوس که شما ایمان دارید الکساندر و گریشها آن را برای ما به ارمغان آورده اند،  پدر تاریخ جهانیان! هرودوت کبیر! در تاریخ خود در مورد اینکه علت طغیان رود نیل می تواند این باشد،  که از اقیانوس سرچشمه گرفته است.  استدلال می فرمایند:  من شخصا از وجود رودی به نام اقیانوس بی اطلاعم.  تصور می کنم هومر یا یکی دیگر از شعرای قدیم این اسم را اختراع و در شعر و ادبیات وارد کرده است،  (تاریخ هرودوت قسمت 23 از بخش کلیاتی درباره مصر : نیل).  ببخشید ولی این مورخ یونانی اصلا نمیداند اقیانوس خوردنی است،  یا پوشیدنی چطور ممکنه این لغت یونانی باشد!

   کلیسا:  زمان حمله الکساندر یونانی 320 سال قبل از میلاد مسیح،  یعنی عیسی یعنی آیین عیسوی که به معبد آن کلیسا می گویند بوده است.  باز هم ببخشید مگر این یونانی ها علم غیب داشتند،  که 320 سال قبل این لغت را وارد زبان پهلوی کرده اند!  

      با اجازه شما من یک اطلاعات کلی و کوتاه در مورد خط و زبان یونانی در اختیار تان می گذارم،  خود هر طور صلاح می دانید قضاوت کنید.

       فنقیها در سده سیزده ق.م خطی اختراع کردند،  که مادر خط  های آرامی, سریانی, یون ان, فارسی و عربی شد. یونی ان در سده یازده قبل از میلاد این خط را از فنقی ها گرفتند.  کهنترین سند یونی مربوط به سده هشتم ق.م است،  که از راست به چپ نوشته شده است.  زبان یون ان همان زیان سریانی و آشوری است،  که از زبان های رسمی آن زمان و نمونه آن در کتیبه های هخامنشی,  و مخصوصا در سکه ها و آثار به جا مانده اشکانیان به چشم می خورد. شخصی به نام هوخشتره که حکومت آشوریان را بر انداخت،  پرچم, زبان, فرهنگ, مکان .... آنان را تسخیر کرده، احتمالا به این دلیل اشکانیان به زبان آشوری سکه می زدند.  در همین زمان شکست خورده گان این جنگ (یونی ها خیونان, هیونان اوستا)،  به جزایر دریای اژه پناه بردند،  که آنها هم زبان, فرهنگ, مجسمه, .... آشوریان را به محل زندگی قبیله نیمه وحشی گریس،  در این جزایر بردند و از پیوند این گروه با مردمان بومی سرزمین های دریای اژه کشور و نژادی به وجود آمد،  که ما ایرانیان به علت شناخت قوم مهاجر یونی به این کشور یونان و اروپاییان به علت شناخت قوم محلی این منطقه به آن گریس می گویند،  ( قدیمی ترین ساختمان و بنا در کشور گریش مربوط به 2700 ق.م،  حدودا کمی پس از هوخشتره می باشد).  این اشکانیان نیستند که به زبان یونانی می نوشتند, این یونانی ها هستند،  که به زبان آشوری حرف می زنند،  و می نویسند!

   اسکندر کبیر, الکساندر کبیر!: در مورد این اصطلاح هم بدانید:

   در توضیح لغت magnus که فرانامی برای بسیاری از پادشاهان،  از جمله الکساندر یونانی است آمده است:

  ــ    Magnus  در ترجمه های اروپایی تبدیل به der gross  آلمانی و the great  انگلیسی شده است،  و این لغت همان مگان یا مغان فارسی+ us است.  مغ ان = بغ ان

منظور از مغ الکساندر یونانی،  از سرزمین های دریای اژه این است،  که او مغ زردشتی است؟   نمی دانستیم یونانیان زردشتی بوده اند!

    پرسش 987:  شما میگید سلوکیان دروغ محض و ساخته دست مورخان غربیه ولی شواهد چیز دیگه ای میگه یادمه سال پیش رفتم موزه ایران باستان اونجا یه کتیبه دیدم با ابعاد بزرگ که به خط یونانی نوشته شده بود،  و مطمئنم تاریخی که واسش ثبت کرده بودن مربوط به دوره سلوکی بود. و اسم پادشاه سلوکی هم تو ترجمش نوشته بودن.  حالا چرا باید یه چنین کتیبه ای تو ایران پیدا شه.  یا سکه ها و مجسمه های مربوط به این دوره پس از کجا اومده، اونم تو ایران.  یا چرا کتیبه های ساسانی به سه زبون نوشته می شد که یکیش یونانی بوده (مثل کتیبه کعبه زرتشت نقش رستم).  یا تو معماری اشکانی چرا نفوذ هنر یونان و روم رو میبینیم. شما میگید سلوکیان که حدود 100 سال تو ایران به زور حکومت کردن همش خالی بندیه. خوب ما اگه فرض کنیم غربیا خالی میبندن پس آثار مکشوفه که دیکه خالی نمی بندن.

   پاسخ پرنیان حامد:  ما نگفتیم سلوکیان دروغ محض است!  ما گفتیم حکومت صد ساله سلوکیان در بلخ, افغانستان, تخت جمشید, هند،  دروغ محض است.  سلوکیان پادشاهان سوریه بودند هم کتیبه و هم سکه در سوریه دارند.  کتیبه ای که شما در موزه ایران باستان دیدید،  مربوط به معبد لائودیسه در نهاوند است،  (در مورد این کتیبه و این معبد روی وب سایت گفتمان دروغ های تاریخ http://cae.blogfa.com،  سوال به جایی بود که به تفسیر جواب داده شد. اما همین یک کتیبه در کل ایران و هند و افغانستان پیدا شده سند دیگری موجود نیست.  در مورد زبان یون ها (آشوری) هم چند سوال بالاتر به تفسیر پاسخ داده شد.  سکه, مجسمه و هر چه قابل حمل باشد  نیز سند حکومت گروهی بر کشوری نمی باشد.

   پرسش 988:  شما تاریخی را می نویسید که تاحالا کسی نشنیده و ندیده پس حتما باید دلیل کافی داشته باشید،  که اینطوری تاریخ یه مملکتو تغییر بدید و بگید حق با منه. من میگم حرفای شما جای فکر داره اما وقتی فکر میکنم میبینم جواب من دست خود نویسنده ست.

    پاسخ پرنیان حامد:  ما تاریخی را می گوییم که در همه کتابخانه های کشور و حتی در منزل خود شما احتمالا حداقل یک نمونه آن  یافت می شود! ( بندهش, زند و هومن یسن, اوستا, تاریخ بلعمی, تاریخ طبری, آثارالباقیه ابوریحان بیرونی, شاهنامه فردوسی و...).  ما به مقداری مدارک داریم که علاوه بر مدارک  کتاب "اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست" سه یا چهار کتاب دیگر هم می توانیم با این مدارک پر کنیم و تقدیم کنیم.  اما هیچ اصراری نداریم که بگوییم حق با منه!  این شما هستید که باید بروید بگویید حق با ما ایرانی هاست. همینکه آنقدر نیک اندیش هستید،  که حداقل به این مسئله فکر می کنید،  شخص قابل احترامی می باشید.  از شما سپاسگزارم  علاوه بر مدارک کتاب هر مدرک و سندی نیاز دارید بفرمایید در اختیارتان بگزارم.

   پرسش 989:  در گرگان بندی هست که می گویند بند اسکندره اون چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  صفحه 21 کتاب اسکندر تاریخ ایران , الکساندر یونانی نیست:  . سد سکندر در گرگان که ترکمان ها به آن " قزل آلان" می گویند،  جوی بزرگ آب رسانی دشت گرگان است،  که نه سد است و نه الکساندرس مقدونی آن را ساخته است خرابه آن در شمال رودخانه گرگان و موازی با آن به درازای بیش از 180 کیلومتر از خواجه نفس به شمال پهلوی دژ به شمال بی بی شیروان به شمال گنبد کاووس می رود،  و از پیش کمر هم می گذرد برای آبیاری دشت گرگان سر راه این جوی بزرگ،  آبگیرهایی با آجرهای بزرگ ساخته بودند،  و از این آب انبارهای آجری آب پخش می کردند،  خیلی ها این آب انبار های آجری را قلعه نظامی و خرابه جوی بزرگ را سد دفاعی پنداشته اند که درست نیست تپه خاک کم بلندی شمال رودخانه گرگان کمترین ارزش دفاعی نداشته است. (احمد حامی)

   پرسش 990:  اگر به شوش آمده و کاخ آپادانا را ببینید،  حال و هوایش هم چون تخت جمشید است،  ولی 100 بار ویران تر،  این یکی که که سوخته نشده!!  در کتابی خواندم باستان شناسان فرانسوی از داغ دلشان که نمی توانستند ستون های کاخ آپادانای داریوش بزرگ در شوش را با خود ببرند،  آنها را تکه تکه می کردند.  آیا این خیانت و جنایت واقعیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  شاید ! آیا شما سندی بر این ادعا دارید؟  

   پرسش 991:  آیا بعضی از اطلاعات هردوت در کتابش قابل بهره برداری تاریخی می باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  هرودوت در زمان اردشیر اول هخامنشی بوده است.  هرودوت تنها افسانه هایی که از مسافران شنیده نقل کرده و حتی به درستی قهرمانان اصلی این روایات را نمی شناخته،  چنانکه در سرگذشت تولد کورش کبیر به طور مثال هزاران پرسش پیش می آید می دانید چرا؟  چون  به استناد متون ایرانی این سرگذشت تولد هوخشتره (کی خسرو) است،  و نه کورش کبیر!  (اسناد این مدعا در کتاب" اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست " می باشد).  البته از بعضی اطلاعات هرودوت می توان بهره برد چنانکه در کتاب ذکر شده نیز از بسیاری از این اطلاعات استفاده شد،  اما نه هرودوت پدر تاریخ جهان است!  و نه اطلاعات او کاملا صحیح و بی ایراد (در ضمن متاسفانه اصل نوشته های هرودوت در جهان موجود نیست.  آنچه ما امروز در اختیار داریم باز نوشته شده ای از اصل آن بوده است.  از این باز نویسی ها در کشور خودمان فراوانند،  چرا مال یونانی ها را سند کنیم مال خودمان که منطقی تر و واقعی ترند!)

   پرسش 992:  آیا اگر بعضی اطلاعات را از نوشته هایی امثال هردوت گردآوری نکنیم،  کمبود داده های تاریخی پیدا نمی شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کجای تاریخ واقعی ایران  کمبود دارد؟  ( بندهش, زند و هومن یسن, اوستا, تاریخ بلعمی, تاریخ طبری, آثارالباقیه ابوریحان بیرونی, شاهنامه فردوسی و...) این تاریخ ها را بخوانید ببینید اینها منطقی تر و کامل تر هستند،  یا مزخرفات یونانی ها!  ( الکساندر 2-3 هفته ای با یک لشکر در حال جنگ از یونان رسیده به هند!  شما که ایرانی هستید می دانید کوه و دره و کویر لوت یعنی چه!  یک اسب بردارید از هند بروید یونان ببینید چند روز طول می کشد!)  با این مزخرفات تاریخ ما را پر کرده اند چرا اعتراض نمی کنید؟

   پرسش 993:  آیا آنچه هردوت از مراسم دینی ایرانیها در زمان هخامنشی گفته حقیقت دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  گفته های مورخان یونانی در مورد ایرانیان مخصوصا مادها خالی از عقده و نفرت نیست. لاجرم زیاد روی کرده اند.  قهرمانان داستان ها هم بسیار در هم هستند کورش کبیر را با هوخشتره ماد عوضی گرفته و کلی نمونه های دیگر در این تاریخ!  اگر این غبارها را کنار بزنید زیر بنای اصلی واقعیتی است،  که در بیان آن به نفع خودشان افراط زیاد کردند.   

   پرسش 994: ابن سینا از ارسطو، نام برده آنرا چه می گویید؟

  پاسخ پرنیان حامد:  ابن سینا, فردوسی, بلعمی, ابوریحان بیرونی،  همه شان نام ارسطا لیس را با عنوان آموزگار اسکندر آوردند چه دوست دارید بگوییم؟

     در کتاب  صفحات 47-119-124-125-155-156-241 به کرات توضیح داده شده است.  یون ها همان هیون آن = یون آن یکی از خاندان های حکومت بسیار مقتدر و بزرگی به نام آشوریان در تاریخ مکتوب جهان و به نام تورانیان در تاریخ های قدیمی ایران بوده اند.  این حکومت در بین النهرین و پایتخت آن نینوا امروزی و از پادشاهان مقتدر آن آشور بانی پال بوده است.  شخصی به نام کیاکیسر (هوخشتره) از خاندان مادها به آنها حمله کرده و تمدن بزرگ آشوری را در خود ادغام می کند.  لاجرم کلیه تمدن, فرهنگ, زبان و پرچم سیاه آشوریان از آن ماد های ایرانی می شود،  که با اسناد ارائه شده در صفحات 80-81-82-83 کتاب هوخشتره همان کی خسرو در تاریخ ایران است. اقوام مختلف آشوری (دانو, فریا, ویسه, هیون ....) با قبایل مادها وصلت کرده ادغام می شوند،  و تنها خاندان هیونان = یون آن آنها (جهن ص 62) باقی می مانند.  آنان به زبان آشوری صحبت می کردند،  که یکی از زبانهای رسمی آن زمان بوده است.  در زمان قدیم بیشتر مدارک و کتیبه ها از جمله کتیبه داریوش در بیستون به سه زبان هستند،  که یکی از این زبانها آشوری (یونانی) است.  خاندان یون ها نیز پس از شکست های پی در پی ( پیروزی هوخشتره, اسفندیار و پدر اسکندر بر آنها) کم کم به طرف جزایر دریای اژه رانده شدند.  جزایر دریای اژه در زمان هوخشتره محل زندگی قومی به نام گریش بوده،  که در آن زمان نیمه وحشی بودند.  با مهاجرت ایرانیان (یون ها از فرزندان تور پسر فریدون از بین النهرین بوده و از خاندان ایران بزرگ محسوب می شوند)،  به جزایر دریای اژه فرهنگ, تمدن, زبان, خدایان, اسناد, نوشته های قدیمی, ......... آشوریان و بین النهرین به این جزایر راه پیدا می کنند.  از پیوند این گروه مهاجر با گریش ها ساکنین محلی این مکان مردم جدیدی به وجود می آیند،  که ما ایرانیان به علت شناخت خاندان یون آن به این کشور جدید یونان و اروپاییانی که خاندان گریش را می شناختند این کشور را با نام آنان گریش می خوانند.  جنگ یادگار زریان بین گشتاسپ و ارجاسپ و پسرانشان اسفندیار و کهرم در بین النهرین و در شرق دجله و فرات بوده است،  (زمانی که اسفندیار آنها را پس از شکست دنبال می کند،  تازه از کاسه رود و وه رود یعنی دجله و فرات میگذرد)،  و فقط نوشته های این جنگها بعدها به جزایر دریای اژه انتقال پیدا کرده است.  (ص 22).  اولین مهاجرت یون ها به جزایر دریای اژه در زمان هوخشتره بوده،  که این زمان با قدمت قدیمی ترین بنای یونان امروزی مطابقت دارد.  قبل از آن در این جزایر جز مردم نیمه وحشی بومی با نام گریش هیچ تمدنی نبوده است.

      هومر نویسنده ایلیاد و اودیسه از نژاد یون آن بوده اما متولد نینوا و آشوری بوده نه گریش!  (شجره نامه صفحه 240 و توضیح آن صفحه 241)

      هومر که هیچ ارسطو, افلاطون, و حتی خود هرودوت هم یونی بوده اند،  و احتمالا همه متولد بین النهرین و نینوا هستند،  این فقط کتابهای آنهاست که به جزایر دریای اژه انتقال پیدا کرده اند.  تا زمان ایلیوس پدر اسکندر یونی ها در بین النهرین  بوده اند.  در زمان طوطانس آشوری یون ها بر مردم ایلیوس فاتح می شوند،  ( یعنی بابل را فتح می کنند).  ایلیوس پدر اسکندر به آنان حمله کرده و تا نینوا را دوباره فتح می کند،  و مردم بابل را از قید یون ها نجات می دهد،  و از نینوا برای پسرش معلمی به نام ارسطاطالیس می آورد.  به استناد مدارکی که در کتاب است اسکندر بین سالهای 90 و 73 قبل از میلاد بوده است.  آیا ارسطو که آرس= آرش تالیس را به او نسبت میدهند متولد این زمان بوده است؟ 

      اصلا به فرض شما ارسطو متولد جزایر دریای اژه و نژاد او هم گریش, آیا معلم گریش داشتن سند و دلیل کافی بر گریش بودن است؟  در این صورت همه پادشاهان هخامنشی گریش هستند!  آیا ترجمه کردن آثار مکتوب به یکی از زبانهای رسمی آن موقع یعنی آشوری (یونانی)،  دلیل بر یونانی بودن است!؟  پس با کتیبه ها و اسناد سه زبانه هخامنشی چه کنیم؟  به استناد مدارک یونانی ها،  هخامنشی ها از نژاد یون ها هستند،  تشابه آثار باقی مانده از آنان به آثار باقی مانده از نینوا هم میرساند،  که نژاد آنان به احتمال زیاد از خاندان آشوریان بوده،  (اما نه از جزایر دریای اژه و نه از خاندان گریش!)  و شاید این دلیل آن است که در تاریخ ایران نامی از خاندان هخامنشی نیست،  در عوض یون ها از آنان  به تفسیر سخن گفتند!  جز نام کورش کبیر (آن هم در شجره نامه ابوریحان بیرونی و یک پاراگراف در تاریخ بلعمی)،  چون مادرش ماندانا دختر استیاک بوده،  و او را کورش پادشاه ماد می نامیدند،  هیچ نام یا سرگذشتی از حکومت هخامنشی در تاریخ ایران, شاهنامه فردوسی , بندهش, نوشته های قبل از اسلام و بعد از اسلام .... یافت نمی شود!

      به تفسیری که در صفحات 155-156 کتاب شده توجه کنید ببینید این علمای یونانی که می گویند کدامند.  به شجره نامه های اسکندر و پدرش که پی در پی در کتاب آمده است دقت کنید ببینید حتی نژاد آنان هم از یونی آن آشوری نبوده است.  رستم قهرمان ملی ایران به استناد شجره نامه بندهش (ص225 کتاب) از نژاد آشوری بوده است.  آیا رستم هم گریش (یونانی از جزایر دریای اژه) بوده است.  دوست دارید بگوییم رستم همان هرکول یونانی و متولد جزایر دریای اژه بوده است؟

  پرسش 995:  درباره قلمرو اسکندر و سلوکیان چه می گویید؟

  پاسخ پرنیان حامد:  قلمرو الکسا ندرها ها همه در آندروس (محلی در شمال سوریه )  روی سکه هایی که از الکساندرها مانده نوشته آلس آندروس یعنی والی آندروس حرف" ک" را نمی دانم از کجا آورده اند!  و قلمرو تمامی پادشاهان سلوکی در سوریه است و کتیبه های آنان نیز در این مکان می باشد.  آنچه الکساندر ها و سلوکیان کردند آن که کوتاه مدتی باکتریا را اشغال کرده اند،  اما باکتریا بلخ امروزی نیست.  محلی مقابل نینوا در غرب ایران امروزی بوده است (اسناد این مدعا در کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست می باشد).

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir