حروف الفبای تمدن جیرفت
اولین حروف الفبای جهان در منطقه باستانی جیرفت کشف گردید، اگر این چند کتیبه در هر کجای جهان یافت می شد، مردم آن کشور درباره آنها کلی تحقیق و تحلیل می کردند، و کلی تبلیغات که چه بوده و چه نبود. ولی در ایران همه بی خیالش هستند، که می تواند دو علت عمده داشته باشد، یا نمی دانند یا نمی توانند. در این پست سعی می کنم، شروع به کشف و یافتن رمز و راز حروف الفبای تمدن جیرفت نمایم.
حروف الفبای جیرفت با علائم مهندسی است، هر سیلاب شامل یک علامت است، که در کنار سیلاب بعدی قرار می گیرد، این حروف الفبا در هزاره سه و چهار آریایی میترایی به چین استان ایران رفت، و به مرور اشکال مهندسی سیلاب را از دست داد، و سپس توسط مردم چین ایران، به کشور چین برده شد، حروف الفبای چین ایران در بعضی ظروف باستانی دیده شده است، که به اشتباه پنداشته اند از کشور چین است، درصورتیکه راز خواندن آن در حروف الفبای جیرفت قرار دارد. این پست ادامه دارد و بازنویسی می شود.
اسلام و ایلام و سلام
اسلام به معنی پاک و مقدس است، اسلام = اس + لام، اس به معنی پاک است: اسپهان، استهبان، استخر، اسکندور، و غیره. لام به معنی مقدس و روشنایی دهنده است، ایلام = ای + لام، ای همچنان در بعضی از زبان های محلی قدیمی ایران به معنی همه است، که در جمع با لام مقدس می شود: ایلام مقدس یا چغامیش. از لام به معنی روشنایی دهنده، لامپ و لاما (کشیش بودایی یا در واقع بوداسپی) بیرون آمده است. ای به معنی همه، بعدها در نام ایران خود نمایی نمود، ای + ران، که می شود سرزمین همه (ای = همه + ران = جایگاه پروار و پر برکت).
اس از زبان های باستانی ایرانی، در هزاره سوم و چهارم آریایی میترایی با ایرانیان به اروپا رفت، و به صورت یکی از حروف الفبای انگیسی شد، و در لغات بسیاری معنی پاک خودش را حفظ کرد، اسکول = اس + کول، کول به معنی جایگاه کوچک است، و با اس مقدس مدرسه می شود، نمونه از اس زیاد است.
در هزاره اول و دوم آریایی میترایی هر کدام از حروف الفبا یک نماد داشتند، هیروکلیف ایرانی برعکس نوع مصری آن، با خطوط منظم هندسی مشخص می شد. بنظر من در این حروف اس، در نقش مربع می باشد، که بعد ها در زبان انگلیسی اس کوار گفته شد، که می شود همانند علامت اس، زیرا وار به معنی مانند و گونه می باشد، اسکوار = مربع.
یک روستای کهن در شهرستان درمیان استان خراسان جنوبی وجود دارد، که امروزه بنام اسکندر معروف شده است، ولی پیرمردان آن روستا می گویند، درست نام روستا اسکندور است، (اس + کندور)، که در گذشته کندور پاک و مقدس را آتش و دود می کردند، آن پیرمردان عزیز و با ارزش، از اینکه به روستایشان اسکندر می گویند، بشدت دلخور هستند، و می گویند اسکوندور Skondor درست است. کندر یا کندور = کن یا کون = خمیره، شیره، و در یا دور = پرارزش.
عکس روشن و دود کردن کندور توسط یک فرد از ایزدیان (یزدیان)، در عباتدگاه لالیش ایالت کردستان در شمال کشور عراق، و عکس توده پارچه های رنگی اعتقادی، که نشان دهنده رنگ های درفش کاویانی است، عکس شماره 4417.
در هزاره های اول تا پنجم آریایی میترایی، هر یک از حروف الفبای ایرانی شکل و معنی خاص داشتند، الف، جیم، میم، لام و غیره. تا یکصد سال پیش، لام در نزد بسیاری از دراویش جزو حروف مقدس بشمار می رفت، و این مقدس در ایلام خود را نشان می دهد. اگر آشوریها و یا غیره، در نیمه هزاره پنجم آریایی میترایی برای ایلام معنی دیگری گفته اند، مربوط به خود آنها یا ترجمه غلط می باشد، ایلام، که به معنی مقدس همه است، از حروف و واژه های هزاره اول تا چهارم آریایی میترایی است.
عکس کتیبه های کشف شده در تمدن جیرفت، عکس شماره 4147، تعداد حروف الفبای ایرانی بسیار بود، باید با کمک آوای حروف الفبای زبان انگلیسی، و گمانه زنی های متعدد، تعدادی از آنها را کشف نمود. مثلاً امروزه حروف اس و ای در زبان فارسی وجود ندارد، و در زبان انگلیسی بخاطر جزیره ای بودن، الفبای آریایی دست نخورده تر مانده است. به تعبیر دیگر ریشه زبان انگلیسی در تمدن جیرفت است، هر کس قبول ندارد، برود حروف و لغات انگلیسی را ریشه یابی و تحلیل کند، خود بخود به تمدن جیرفت می رسد.
با اضافه شدن ک کوچک کردن، به اس پاک، اسک شده است، و طی یکی دو هزاره با تغییر آوا اسک گردیده، مانند روستای آب اسک در جاده هراز، و سپس طی یکی دو هزاره دیگر اشک شده است، بمعنی آب پاک یا اشک چشم. شباهت جالب و قابل توجهی با اختلاف حروف اول، در ایلام و اسلام و سلام وجود دارد، زیرا هر سه از واژه های اصیل آریایی میترایی یا ایرانی می باشند، که در نهایت اسلام بعنوان یک دین اصلی، توسط ایرانیان پذیرفته شد.
در زبان فارسی امروزی بعضی از حروف مانند: س Sa، او O، اس S، ای E، و.. را نداریم، درصورتیکه در زبان های باستانی ایران وجود داشته اند، آنها در حروف جیرفتی هم می باشند، که باید با پیدا شدن کتیبه های بیشتر، تحقیق شود و کشف گردند. مانند: سلام، س = سر + لام = مقدس و روشن، که سلام به زبان باستانی ایرانی می شود: سرت سلامت یا سرت روشن و مقدس. س = سر، مانند سقف = س + قف = قفس = پناه، و سقف = سر پناه، تمام 30 زبان باستانی ایران و سپس زبان های بوجود آمده از آنها مانند عربی و انگلیسی، ریشه در زبان و حروف الفبای جیرفت دارند. بسیاری به اشتباه یا دانش کم، مثلاً می گویند: سلام و اسلام و... واژه های عربی هستند، لامپ و اسکول و غیره، انگلیسی، ایلام و.. آشوری و اینجایی و آنجایی هستند، درصورتیکه زبان های عربی و انگلیسی، تدوین شده توسط ایرانی ها و از زبان های ایرانی است.
بنظرم این مقاله اولین بار برای کشف حروف الفبای تمدن جیرفت است، بنابر این ممکن است کم و بیش داشته باشد، به مرور ادامه می دهم و بازنویسی می کنم. اگر می دانید که تاکنون شخصی در این باره تحقیقات دارد، در نظرات بگویید، همچنین علاقمندان نسبت به کشف رمز خطوط جیرفتی، با هوش و دانش خود اقدام کنند.
او O می تواند دایره باشد، و خود را در اورنگ به معنی غلط امروزی پرتقال نشان داده است، او = دایره و رنگ = گرد رنگی، نارنگ، تورنگ، بادرنگ و...، مرکبات با پیشوند های تعریف خودشان هستند. س = سر می تواند دایره ای باشد، با علامت هایی داخل آن. مخ، مغ، به معنی مرکز می باشد، که می توان مرکز عقل و اندیشه هم دانسته شود، بعدها و در طول زمان بای و بک و... به معنی رهبر و رهبر دینی و خداوند قومی و غیره در راستای آن بوجود آمد. مخ یا مغ بدلیل اهمیت، می توانند دارای یک علامت ویژه در این حروف باشند، که ممکن است بنوعی با اس و س و یا لام، ارتباط داشته باشند. سجده = س Sa + گ + ده، .... ادامه دارد
ایران، تهران، پارس
ایران = ای + ران، که می شود سرزمین همه (ای = همه + ران = جایگاه پروار و پر برکت)، مانند تهران = ته = پائین + ران. ران به معنی جای چاق و پر برکت، ماند ران پا، ران گوسفند و گاو. در بعضی از کلمات ر از ران افتاده و فقط ان آن باقی مانده است، که چگونگیش را باید در حروف یافت. پارس = پرس ParSa = پر + س، پر عمامه ای سبک ابریشمی که رهبران دینی به سر می گذاشتند، س هم که به معنی سر است، یعنی افرادی که عمامه ای به سر داشتند، پرس یا پرسر یا پارس و پارسا بودند. از پر، پرنیان بوجود آمد، پر + نیان. نام پرس بعدها به سرزمین این مردمان اطلاق شد، یونانیها به آنها پرس یا پارسا یا با تغییر آوا پرشا گفتند، بعد از مهاجرت یونانیها و رومیها به اروپا، نام پرشیا را با خود بردند. .... ادامه دارد
عکس عمامه شاه هخامنشی در یک نبرد تاریخی از کاشی نگاره باستانی، و عکس یک کشاورز نوازنده از روستای سام آباد استان خراسان جنوبی، عکس شماره 4595. با دقت در آثار متوجه می شویم، لباس این کشاورز امروز در سال 7000 آرایی میترایی، همانند همان شاه های هخامنشی است.
فرهنگ حاشیه هلیل رود و جیرفت (گزیده ای از اشیاء استردادی)
در سال 1383 دو محموله شامل اشیای به دست آمده از حفاری های قاچاق جیرفت در کشور انگلیس ضبط و نهایتا به کشور بازگشته و تحویل موزه ملی ایران شد. این مجومه شامل ظروف سنگی ساده و منقوش، پیکرک و اشیا دیگر است. کاتالوگ این نمایشگاه شامل 80 صفحه متن، به همراه عکس های رنگی از اشیا است. متن کاتالوگ اطلاعاتی از نحوه کشف، منطقه جیرفت، و فرهنگ حوزه جنوب شرق ایران در دوره مفرغ را ارایه می کند.
عکس کاتالوگ نمایشگاه حاوی نقشه و طرح و عکس های زیادی است، همچنین لیستی از 72 نمونه شی به نمایش در آمده و اطلاعات مرتبط به آنها است. عکس شماره 4158.
استونهنج ایرانی است
بنای بزرگ سنگی استونهنج در جنوب انگلستان قرار دارد، که توسط باشندگان اروپای باستان ساخته شده است. سازندگان استون هنج، در حدود 2000 آریایی میترایی، برابر با ۳0۰۰ ق.م، سنگ های این بنا را به شکل چند دایره تو در تو، در مکان فعلی آن کار گذاشتند. احتمالاً از این دایره های سنگی برای مشاهده حرکات خورشید و ماه و ستارگان، که در آن زمان طی مراسم مذهبی مورد پرستش قرار می گرفته، استفاده می کردند. سنگ هایی شبیه به آنچه که در این بنا به کار رفته، در مناطق دیگر مانند کارناک فرانسه و نیوگرنج ایرلند، یافت شده است.
چه کسی میداند که استون هنج دقیقا چگونه ساخته شده، سنگ هایی بزرگی، که تا ۵۰ تن وزن داشتند، با کشتی از فاصله 220 کیلومتری حمل شده، روی غلطکها به وسیله گروهی از مردان کشیده شده، و به محل آورده می شدند. وقتی سنگها به محل می رسیدند، با استفاده از طناب و در صورت لزوم با ایجاد سراشیبی خاکی، آنها را در حالت ایستاده قرار می دادند. بیشتر بنا های بزرگ برای دانش امروزی یک معما می باشند، همیشه دانشمندان و باستان شناسان سعی در یافتن اسرار ساخت آنها کرده اند. برای مردم قدیم این یک کار بسیار مشکل بود، که بتوانند سنگ های بزرگ را طوری در کنار هم قرار دهند، که دارای یک شکوه عظیم شود. این بناها می توانستند به عنوان محل سکونت، معابد، مقابر و یا حتی تقویم های بزرگ در فضای باز مورد استفاده قرار گیرند. مردم می توانستند با دنبال کردن حرکت اجرام آسمانی، درباره فصل های سال چیز هایی یاد بگیرند. دانشمندان باستان به مقدار زیادی برای درو کردن محصولات و غذای خود به فصول سال متکی بودند. آنها فصلها را به وسیله مراسم و تشریفات مذهبی جشن می گرفتند. احتمال اینکه این مناطق و نواحی حکم مقدس برای مردم داشته است، بسیار زیاد می باشد.
بسیاری از متخصصان بر این باورند که این حلقه بزرگ سنگی در استون هنج، برای نظارت و همچنین به عنوان معبدی برای ستایش کردن به کار می رفته است. آنها به خاطر وضعیت قرار گرفتن سنگ بزرگ به نام سنگ هیل (سنگ پاشنه) که حدود ۶ متر ارتفاع و ۳۵ تن وزن دارد، چنین حدس می زنند. هنگامی که در لحظه تغییر تابستان ۲۲ ژوئن، طولانی ترین روز سال، خورشید طلوع می کند، به سنگ هیل می تابد، و یک سایه بلند بوجود می آید، که تدریجاً از مرکز بنا عبور می کند. این امر ثابت می کند که استون هنج بر اساس دستورات نجومی ساخته شده است و اهداف مذهبی هم داشته است.
در سال 1960، منجم آمریکایی جرالد هاوکینگ چنین نظر داد، که استون هنج، یک رصد خانه و تقویم پیچیده ای بود. تفاسیر نجومی استون هنج با وجود بی دقتی هایی که دارد هنوز هم محبوب مانده است. بسیاری از محققین حدس میزنند افرادی که استون هنج و جا های دیگر را ساخته اند، دانسته های ریاضی را که برای پیش گویی بسیاری از وقایعی که در نظریه جرالد هاوکینگ موجود است، بدست آورده بودند. قصه گویان می گفتند مارلین جادوگر سنگها را در زمان شاه آرتور افسانه ای قرن پنجم میلادی از ایرلند به استون آورده است. امروزه متخصصان پی بردهاند، که قدمت استون هنج بسیار بیشتر از تاریخ فوق است. این بنا در سه مرحله ساخته شده است، که تقریباً آغاز بنای آن از سال 1900 آ،م، برابر با ۳۱۰۰ ق.م، بوده است. این مسئله ثابت می کند که استون هنج از اهرام مصر هم قدیمی تر است.
اولین مرحله یک کانال گرد با یک ساحل خاکی در درون آن بود، تقریباً یک هزار سال پیش، در طول مرحله دوم، کارگران دو حلقه متحد المرکز از سنگها را در مرکز بنای اصلی بلند کردند. احتمالاً برای آن از ۸۰ قطعه سنگ آتشفشانی باریک، به نام سنگ آبی استفاده نمودند. آنها بیشتر از کریستال های سنگ چخماق تشکیل می شدند، و به نظر میرسد از معادن کوه های پرسلی در دایفد، به آنجا آورده باشند. فاصله این منطقه تا استون هنج ۲۱۷ کیلومتر ۱۳۵ مایل است. احتمالاً یک تیم از کارگران سنگ های ۵/۴ تنی را به وسیله قایق در بیشتر طول راه حمل کرده اند. احتمالاً سپس آن سنگها را به ساحل کشیدهاند.
سومین مرحله از ساخت این بنا در سال 3000 آ،م، یا ۲۰۰۰ ق.م، شروع شد، سنگ های آبی با ۸۰ قطعه سنگ های سیاه بزرگ مرکزی به نام سارسین تعویض شدند، اینها همان سنگ های معروف هستند، که امروزه هم دیده می شوند. این سنگها از ناحیه اطراف مارل بورو داون به آنجا آورده شدند، اما حمل آنها هم حتی مشکلتر از سنگ های آبی بود. وزن آنها تا ۵۶ تن می رسید، و هر کدام را باید به وسیله گروهی از مردان روی زمین می کشیدند، بیشتر سنگ های سارسین به شکل یک حلقه در کنار هم چیده شدند. پنج تریلیتون نیز در داخل حلقه قرار گرفتند، که از ۲ سنگ ایستاده که روی آنها یک سنگ افقی قرار می گرفت، تشکیل می شدند. امروزه فقط ۳ تریلیتون باقی مانده است.
حرکت دادن سنگ های عظیم الجثه به محل استقرار شان، یک کار بسیار عظیم بود، یک مطالعه نشان می دهد که یک هزار نفر در مدت ۳ هفته می توانستند فقط یک قطعه را به استون هنج حمل کنند. حتی با استفاده از چنین نیروی کار عظیمی، ساخت قسمت مرکزی بنا بیش از ده سال طول می کشید. همچنین خرسنگ هایی نظیر استون هنج در شمال انگلستان موسوم به دایرهٔ سویین ساید که در طی قرنها در زمین فرو رفته اند، و دایرهٔ کالانیش یافت می شود، و به علاوه خرسنگ های عمودی باشکوهی در میان دشت آدبری که نماد جنس مذکر و مونثند نیز موجود است. بعضی براین باورند که این خرسنگها خاصیت شفا دهندگی نیز دارند، مثلا کودکان بیمار را از میان سوراخ های واقع در خرسنگ های دایرهای شکل واقع در کورن وال عبور میدهند، و گفته می شود عدهای از این سنگها نشان دهندهٔ کانال های نیرو در زمین نیز هستند.
مطالب فوق غیر علمی و تحقیقی است، که درباره استون هنج گفته اند، همه شاید و احتمالاً و شک و تردید و این موضوعات است. یک جمله را در مقاله قهوه ای کردم که می گویند: بیشتر بنا های بزرگ برای دانش امروزی یک معما می باشند. باید به آنها گفت معما نیست، شما اروپاییان نمی خواهید دنبال واقعیت بروید، و سر خود را در دروغها کرده اید، منشأ ساخت و دانش این بناها در ایران باستان است.
عکس استون هنچ، عکس شماره 5822 . اسناد و مدارک زیادی وجود دارد، که استون هنج یک اثر تاریخی باستانی است، و چیدن سنگها از حقه های تاریخ سازی بریتانیای نمی باشد. باستان شناسان انگلیسی در این فکر هستند، که بومیان تاریخی جزیره چگونه و با کدام سابقه ذهنی توانستند این بنا را علم کنند. هرگز آنها نمی توانند و نمی خواهند تصور و بررسی کنند، که کار ایرانی های مهاجر به جزیره بوده است، این وظیفه حرفه ای های ایرانی است، که در این بخش های تاریخ تحقیق و تحلیل نمایند. درباره استون هنج مقداری مطالب گفته و نوشته اند، که هیچ کدام پایه و اساس تاریخی و باستان شناسی ندارد، فقط نخواسته اند بگویند یک کار میترایی ایرانی است. نمونه سنگها و معابد و گورستان های ایرانی، در انگلستان و ایرلند و فرانسه بسیار وجود دارد، قبلاً عکس و مطالب از آنها پست کرده ام.
گروه هایی از مردم تمدن جیرفت، در هزاره یک و دو ایرانی، با کشتی از خلیج فارس به انگلستان و ایرلند رفتند، زیرا زبان و آثار زیاد نزدیک به ایرانی، بیشتر از نقاط دیگر اروپا در آنجا وجود دارد. ولی در طول تاریخ از هزاره دوم تا چهارم آریایی میترایی، اقوام مختلف ایرانی از راه زمینی ترکیه و بالکان یا اوکراین و لهستان به اروپا رفته اند، و با ترکیب شدن های متعدد در مسیر زمینی، آثار خالص ایرانی کمتر باقی مانده است. سومین نوع مهاجرت ایرانی ها، در زمان اسکندر کتاب اسکندر تاریخ ایران اسکندر یونانی نیست، در قرن های آخر هزاره پنجم آریایی میترایی اتفاق افتاد، آثار دینی مهر و میترا در اروپا، ثمره این حرکت ایرانی بوده است.
دلایل متعدد برای اثبات این مهاجرت ها وجود دارد، که بعلت مفصل بودن هر یک، به مرور می نویسم، مثلاً برای اولین دور مهاجرت ایرانیها به انگلستان، یک دلیل خیلی خوب را می توان گفت. خود انگلیسی ها هرگز نمی خواهند بگویند، که مهاجران و اولین آدم های متمدن وارد شده به جزیره ایرانی ها بوده اند، اما نمی توانند آنرا کتمان کنند، چون دم خروس هایی به بزرگی سنگ های استون هنچ دیده می شود. آنها می دانند که این سنگها از فاصله 220 کیلومتری با کشتی، و سپس با تکنیک به محل کنونی حمل شده است، پس چه کسی می توانسته چنین کشتی و کارایی و توانایی در نجوم، در هزاره دوم آریایی میترایی را داشته باشد، فقط مردم تمدن جیرفت بودند. اگر این مهاجران زمینی بودند، هرگز نمی توانستند چنین کشتی هایی داشته باشند، که سنگ های چند ده تنی را حمل کند.
عکس مومیایی 4000 ساله ایرلندی، که دو سال پیش در باتلاق منطقه «لیش» کشور ایرلند کشف شد، و نشان از تمدن فراتر از مصر باستان دارد، که چیزی جز اثری از تمدن جیرفت نمی تواند باشد، عکس شماره 5825.
زمان کشف، این مومیایی در یک کیسه چرمی قرار داشت، سال 2011 در زمان خشک کردن یک مرداب، در منطقه «کولگا مونا» کشور ایرلند کشف شد، و همانند مومیایی «توتنخامون» به یک مرد جوان تعلق دارد. محققان پس از کشف این مومیایی و انجام آزمایشهای فراوان از جمله آزمایش رادیو کربن، قدمت این اثر تاریخی منحصر بهفرد را حدود 4000 ساله برآورد کردند، که با این حساب حدود 700 ساله قدیمیتر از مومیایی "توتنخامون"، مشهورترین فرعون تمدن مصر باستان است و میتوان آن را قدیمیترین مومیایی اروپا لقب داد. محققان موزه ملی ایرلند که قرار است قدیمیترین مومیایی جهان در آینده نزدیک در آن به نمایش درآید، براین باورند که این مرد در عصر برنز میزیسته، و پس از مرگ در یک تابوت چوبی قرار داده شده است، که طی هزاران سال به تدریج از بین رفته است.
در هر صورت بعضی از عزیزان بدلیل کمبود اسناد و مدارک باستان شناسی، نمی پذیرند که مردمی از تمدن جیرفت به انگلستان رفته، و استون هنچ را بنا کرده باشند. و اصولاً بدلیل دروغ گویی های زیاد اروپائیان بویژه انگلیسیها در تاریخ، استون هنچ را یک دروغ می گویند، و عقیده دارند که سنگها را تازه روی هم گذاشته اند. استون هنچ یک واقعیت تاریخی است، مدت دو قرن گذشته بارها مورد بازدید باستان شناسان از همه کشورها قرار گرفته، و تاریخ آن مورد تأیید است، در این مورد فیلم های مستند زیادی موجود است. اما از اینکه آثار شهری و بنایی در نزدیکی آن وجود ندارد، دلیل این است، که قرنها آن منطقه از انگلستان مورد بهره برداری گندم بود، و بارها هنگام محاصره های جزیره، تمام منطقه را برای کشت گندم یکپارچه سازی کرده اند، و در ضمن طی دوران از چند هزار سال پیش، هر چه بوده و نبوده توسط جویندگان گنج و مردم برده شده است. بتازگی با پرتو نگاری چند کلبه در دل خاک بدست آوردند، که نشان می دهد این کلبه ها از آن کارگران سازنده استون هنچ بوده است، این کلبه ها هم از جانب باستان شناسان کشور های رقیب مورد بازدید و تأیید قرار گرفته، و فیلم و اسناد آن موجود است.
از اینکه سند و مدرکی برای اینکه مردمی از تمدن جیرفت آن بنا را ساخته اند وجود ندارد، باید به استدلال های توصیفی روی آورد، تا بلکه با وجود این وبلاگ، جوانان باهوش ایران بیش از پیش در این تخصص فعال شوند، و کشف های تاریخی صورت پذیرد.
1 ــ تنها نیرو هایی که می توانستند این سنگ ها را از 250 کیلومتری بوسیله کشتی با ظرفیت باربری بیش از 100 تن بیاورند، مردمی از سواحل خلیج فارس یا مصری ها بودند. از آنجا که مصریها در 5100 سال پیش هنوز به چنین توانایی دست نیافته بودند، مانند کشتی سازی یا توانایی در تنظیم نجوم، پس مردمی از تمدن جیرفت بودند، که چنین کاری را می توانستند بکنند.
2 ــ اگر مردمی که از راه زمین به اروپا مهاجرت کرده، و از آنجا به انگلستان رفته باشند، آنها خود بخود نمی توانستند کشتی هایی با ظرفیت بالا بسازند، که بتوانند آن سنگها را حمل کنند، زیرا در توانایی و تخصص آنها نبود. فقط می توانستند قایق های کوچک بسازند، که از دریا عبور کنند، همچنین آنها توانایی استفاده از قرقره ها و قلاب و بالابر هم نداشتند، چون تخصص کشتی سازی نمی دانستند.
3 ــ تمدنی می تواند چنین کار بزرگی دور از سرزمین مادری خود انجام دهد، که آثار دیگری از آن تمدن در بقیه جهان باقی مانده یا داشته باشد. قبلاً از مقداری آثار تاریخی، که از خلیج فارس به آمریکای مرکزی و جنوبی رفته بود نوشته ام. اگر ادامه ردیابی و تهیه گزارش های آنها توسط ایرانیان متخصص و حرفه ای حقوق بگیر، کوتاهی شده است، باید بعد از این وبلاگ، و با فشارها و حرکت های جوانان باهوش پیگیری شود.
عکس کشتی کوفو، که در گیزای کشور مصر کشف شد، عکس شماره 5748. این کشتی بسیار بزرگ، در 2400 آریایی میترایی و از 1200 قطعه چوب و مقدار زیادی طناب و بست های طلایی ساخته شده بود. در آن زمان 500 سال از ساخت استون هنچ می گذشت، و آن موقع در تاریخ مصر اثری از کشتی سازی های بزرگ نیست. این بخوبی نشان می دهد، مردمی در هزاره اول آریایی میترایی، در مصر مهاجر نشین ایجاد کرده، سپس از آنجا برای کشف جهان رفته اند، شاید سرآغاز داستان های هومر باشد.
عکس مقبره گذرگاهی نیو گرینچ در کشور ایرلند، که ممکن است آرامگاه سازندگان استون هنچ باشد، از این دست آثار کهن در آن قاره زیاد است. اروپائیان ادعا می کنند، که آنها از نظر تاریخی نامشخص هستند. ما در این وبلاگ می خواهیم درک جدید از جغرافیا ـ تاریخ و گرایش های مختلف آن ایجاد کنیم، تا جوانانی متخصص و متعهد و معتقد به توانایی های تاریخی و ملی خود پیگیری کنند، و ادامه دهند راه ما باشند.
انگلو های ایرانی
در داستان بزبز قندی یا همان داستان شنگول و منگول و حبه انگور، بزبز قندی کل ایران است، شنگول اقوام انشان های فارس و شنهاری هندی و هند خوزستان، منگول اقوام مغولستانی و چینی، انگول اقوام انگلیسی و اروپایی می باشند، و همه اینها در کل تاریخ تمدن ایران قرار داشتند. بمنظور متوجه شدن این نوشته، لازم است وبلاگ انوش راوید و لینک های آنرا با دقت و حوصله و زمان بخوانید. یکبار دیگر توضیح بدهم، حبه انگور درست نیست، و هیچ ترازی در داستان ندارد، درست آن انگول یا انگلوساکسن می باشد.
ــ انگول = انگل = ان (= خارج شده، خارج شده از چیزی) + گل (= گل و خاک = جوهر آدم) = در کل می شود خارج شده از خاک، آدم های خاکی.
ــ شنگول = شنگل = شن = سن = سان (= خورشید در زبان تمدن کهن جی) + گل (= جوهر آدم یا گل و خاک) = در کل می شود، آدم های خورشیدی.
ــ منگول = منگل = من (= واحد وزن و من شخصی و مرد) + گل (= جوهر آدم یا گل و خاک) = در کل می شود، آدم های حساب شده و منی.
درفش کاویانی بر سر ملکه انگلستان
انگلوساکسن = انگل های نیایش کننده خورشید، درفش کاویانی بر سر تاج ملکه انگلستان دلیل این معنی می باشد. همچنین می توانید به استون هنج ایرانی مراجعه نمایید.
درفش کاویانی؛ درفش اسطوره ای ایران از عهد قدیم تا پایان شاهنشاهی ساسانیان بوده است، به گفتهٔ مورخین ایرانی و اسلامی یک میلیون سکهٔ طلا ارزش داشته است. این درفش پس از شورشها و اسلام در ایران از بین رفت.
عکس طرح درفش کاویانی ایرانیان، که در تزیین و طراحی جواهرات سلطنتی ملکه مادر، ملکه ویکتوریا و ملکه الیزابت استفاده شده است. الماس کوه نور هم در این عکس دیده می شود، عکس شماره 5727.
پرسش از عموم: طرح درفش کاویانی، که در تاج و طراحی جواهرات سلطنتی انگلستان دیده می شود، از دوران مهاجرت مردم تمدن کهن جیرفت و ساخت استون هنج بدست آنها بوده، یا کار و طرح جدیدی مربوط به این یکی دو قرن اخیر می باشد؟.
ادامه دارد و باز نویسی می شود.
کلیک کنید: تاریخ زبان اربی (عربی)
پرسش و پاسخها
پرسش: آیا کوروش و داریوش و سروش و... نام های ایرانی هستند.
پاسخ انوش راوید: کوروش و داریوش از نام های کهن ایران در هزاره های اول و دوم آریایی میترایی ایران است، که در واقع کوراوس و داراوس بودند، که طی دوران س به ش تغییر یافته است. کور به معنی کوه و کوهستان، دار به معنی درخت و جنگل است، و اوس هم یعنی استاد، رهبر. این دو نام هم در ادامه نام های خدایان متعدد کهن است، که بسیاری از آنها مانند زئوس (ری + اوس) و مدئوس (مد = ماد + اوس) و غیره، توسط غربیها بنفع اروپا و کشور یونان دزدیده شده است. هنوز در بسیاری از سرزمین ها از نام های کوروس و داروس و... استفاده می کنند، مانند کشور های ارمنستان و اتیوپی و...، در ایران با پسوند و پیشوند اسلامی شده اند. کور مانند کوران، بادی که از کوه می آید، کورک یا کوه کوچک که در بدن می زند، دار هم دار و درخت است. سروش = س یا سر + اوس = خداوند بالا و سر و عقل، سراوس هم مانند کوراوس و داراوس طی دوران تغییر س به ش داده است. سیروس هم همان سراوس یا سیراوس است. امروزه این نامها بین المللی می باشند، جهت اطلاع بیشتر به حروف الفبای تمدن جیرفت مراجعه و پیگیری شود.
پرسش: مغ به چه معنی است؟ و با بغ و بک چه تفاوتی دارد؟
پاسخ انوش راوید: درباره مغ گفته اند که روحانیون یا کاهنان باستنانی دین های اهورایی و میترایی و زرتشتی بوده اند. اما نظر من کمی متفاوت است، مغ با بغ تفاوتی ندارد، و تغییر آوایی از مخ است، سپس از هزاره اول تا سوم آریایی میترایی تغییر آوا یافته، بک و بای شده است. قبل از تاریخ آریایی میترایی مردم دین نداشتند، ولی عبادت برکت های طبیعی را انجام می دادند. عده ای از افراد در شرایط دانایی بیشتری بودند، که به آنها مخ یا مغ یا بغ می گفتند، سپس با پیدا شدن دینها این نام به کاهنان و روحانیون دین های ایرانی گفته شد.
پرسش: آیا عمامه لغت فارسی است؟
پاسخ انوش راوید: درست عمامه، ام ما مه است، ام = دایی یا عمو یا بزرگ، + ما + مه = شبه یا سایه، جهت اطلاع بیشتر به حروف الفبای تمدن جیرفت مراجعه نمایید. این واژه ایرانی بعدها در هزاره سوم و چهارم آریایی میترایی، در حکومت بابل عربی و عمامه شد، عمامه هیچ ریشه یابی در زبان عربی کنونی ندارد. در بعضی از روستا های باستانی ایران، به عمامه پروانه می گویند، که به معنی "پر سر نهادن" است، آوای و معنی وانه به معنی نهادن است، پر بمعنی تکه پارچه ابریشمی است. در نهایت پروانه به معنی جواز روحانیون شد، امروزه پروانه به معنی اجازه نامه برای همه موضوعات استفاده می شود.
پرسش: نوشته اید ایران = ای + ران پس ایران = ایر + ان چه می شود؟
پاسخ انوش راوید: ای + ران در هزاره های اول و دوم آرایی میترایی در تمدن جیرفت بود، سپس بخشی از این مردم به کناره های دجله و فرات رفتند، مشروح در اینجا، و نام خود را هم با تغییر آوا بردند، و شدند اقوام و یا ملت ایر یا ار، و سپس این نام تغییر آوا داده شده از ای، در هزاره سوم و چهارم آریایی میترایی گسترش یافت.
جهن یا جن
در بسیاری از متون قدیمی و میانه و جدید از جن گفته و نوشته اند، و از پیران قدیمی نیز در این باره شنیده ایم، و همیشه برای همه پرسش پیش آمده که این جن چیست و چه بوده. تمام اینگونه داستان ها به دو.ران تمدن کهن جی بر می گردد، و از ادبیات آن تمدن است. و یک اصل مهم را هم باید توجه نمود، مردم تمدن های کهن آتلانتیس و جی، خیلی بیشتر از آنچه که ما تصور کنیم علمی بودند، و آنها عقایدشان نه بر اساس احساسات پوچ، بلکه بر پایه علم قرار داشت، زیرا مدت چند هزار سال سابقه تمدن داشتند، یعنی آنها عقاید نداشتند، بلکه علم داشتند.
ــ جن = جهن، درست آوای جن به معنی جن های غیر انسانی، جهن است، بر وزن جهنم (= جهن+ نم = جایگاه جهن)، نه بر وزن جهن خلاصه جهان. ولی در ادبیات چند سده گذشته آوا و نوشته آن از جهن به جن تغییر کرد، هـ کوتاه آوای وسط آن گفته نشد، هم اکنون اگر به نزد پیران مدرسه نرفته روستا های دور دست بروید، جن را جهن می گویند.
از پیران مدرسه نرفته روستا های دور دست در طی چندین سال شنیده ام، که جن ها می پریدند، و به آنها جهنده می گفتند، یعنی جهن + ده = عملکرد.
از گذشتگان شنیده بودم، می گفتند، در غارها و دخمه های قدیمی، که با سنگ چیده شده، و یا سنگ بزرگی نیز بر بالای آن قرار داده اند، جن ها زندگی می کردند. آن قدیمی ها می گفتند، که وقتی چند هزار سال پیش انسان های دوران سنگ منازل و گبر های شان را در طول تاریخ رها می کردند، جن ها آنجا را مناسب برای زندگی می دیدند، و درون آنها اقامت می کردند.
عکس انوش کنار گور دخمه ای در شهر یری، عکس شماره 5641.
آن موقع که جوان بودم و امکانات تکنولوژی تحقیقاتی چون امروز نبود، این گونه حرفها مانند جن را خرافات می دانستم، و بسیاری را همچون دروغ های تاریخی به حساب می آوردم، حالا می دانیم که از میان حرفها و داستان های قدیمی، می شود خیلی مسائل را به تحقیق گرفت. یکی دو سال گذشته همین حرفها را از مردمان آفریقا و اندونزی شنیده ام، قدیمی های ایران می گفتند، این جن ها یک سوم تا یک چهارم انسان قد و قامت دارند، و خیلی سریع و فرز هستند، و می جهند، در اندونزی و آفریقا هم چنین می گویند. چند سال پیش اسکلت نوعی انسان در اندونزی بنام هومو فلورسیلین Homo floresiensis کشف شده، که به همین مقیاس می باشد، و در تحقیقات مشخص کرده اند، که بدلیل اندازه کوچک خیلی سریع تر از انسان فعلی بوده اند. ولی هیچ کس بدرستی نمی داند به چه دلیل منقرض شده اند. گویا این انسان نما های کوچک در اندونزی چند ده یا چند هزار سال پیش منقرض شده اند، آنها توانایی شکار و کشاورزی و استفاده از ابزار و اسلحه را نداشتند، فقط می توانستند چیز هایی بیابند و بخورند، یا از انسان های Homo Sapiens بدزدند، درست مانند آنچه که قدیمی های ایران می گفتند.
افراد مسن و قدیمی های اندونزی تعریف می کنند، از قدیمی هایشان شنیده اند، که این آدم کوچولو ها از مزارع و منازل آنها دزدی می کردند. یک روز مردم که از دست آدم کوچولوها کلافه شده بودند، رفتند آنها را کشتند، و غارشان را آتش زدند. در همین غار مورد نظر باستان شناسان توانستند، باقی مانده اسکلت یک خانواده شش نفری آدم کوچک را پیدا کنند، تاکنون این تنها مورد یافته شده در نوع خود می باشد. شاید بد نباشد در گوشه کاوش های مناطق باستانی ایران، این قبیل انسان های کوچک را هم در نظر داشت.
عکس آدم کوتله های شهداد، عکس شماره 4165.
در نگاهی کوتاه به اعماق تاریخ نوشته ام: .... انسان های Homo Sapiens در گیر با انسان نما های هومو فلورسیلین Homo floresiensis شدند، که حدود 12 هزار سال پیش آخرین خانواده اینگونه انسان نما را در غار گینه سوزاندند، و استخوان های سوخته ای برای ما یادگار گذاشتند. جهت اطلاع بیشتر بزبان انگلیسی در جستجوها بنویسید: Homo floresiensis و اطلاعات و دانش بگیرید.
توجه و مهم: هیچ مطلب را بر اساس داستان و افسانه و عقیده نپذیرید، درباره آن پرسش و تحقیق و تحلیل نمایید.
کلیک کنید: تاریخ کاغذ در ایران
کلیک کنید: استان های تاریخی ایران
کلیک کنید: محوطه های تاریخی ایران
سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس
توجه: اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: وبلاگ انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران: حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ، حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ، و مقالات مهم مانند، سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار، و گفتمان تاریخ، و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ: