وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

تاریخ زبان ترکی در ایران

تاریخ زبان ترکی در ایران در راستای زبانهای ایرانی در قاره کهن است،  زبانهای ایرانی همه ریشه در زبان ایر دارند،  و وسیع و قابل تحقیق عمیق امروزی هستند.
تاریخ زبان ترکی در ایران
پیش گفتار
      تاریخ زبان ترکی در ایران در راستای زبانهای ایرانی در قاره کهن است،  زبانهای ایرانی همه ریشه زبان ایر دارند،  و وسیع و قابل تحقیق عمیق امروزی هستند.  تحقیقات موجود درباره زبان ایر و زبانهای ایرانی کم و آغشته به دروغ های تاریخی است،  باید توسط جوانان باهوش متخصص در این باره تحقیق و تحلیل های جدید انجام پذیرد. 
تاریخ زبان ترکی در ایران
تصویر کتیبه اورخون،  عکس شماره 3527.
تاریخ زبان ترکی در ایران
لوگو در جهت علم باشید نه عقیده،  عکس شماره 1615.
این برگه بشماره1041 پیوست لینک زیر است:
. . . ادامه دارد و بازنویسی می شود . . .
تاریخ زبان ترکی در ایران
تاریخ زبان ترکی در ایران
      زبان ترکی در ایران زبان آذری هم گفته می شود،  آذری صفت یک مذهب از یک دین باستانی است،  و یک تیره و کیان تاریخی نیست.  البته در گذشته برای دینها زبان شفاهی خاصی می ساختند،  و فقط افراد موبد و کاهن آن دین با آن زبان دعا می خواندند،  که با زبان عموم نباشد و غیر عادی شنیده شود،  تا بتواند چون افسون و جادو در نزد عامه و توده ها عمل کند،  مانند اجی مجی لاترجی .....
      زبانی که به آذری باستانی معروف شده،  یکی از زبانهایی است،  که ریشه در سرزمین پهلان دارد،  یعنی سرزمین پهن بدون کوهستان،  و نهایت در ولایت بامیان تاریخی ایران،  که بعد ها به آذربایجان معروف شد،  و بدلیل آذرگشسب مهمترین مرکز مذهب آذری بود،  گسترش یافت و عمومی شد.  زبان ترکی یعنی زبان مردم ترک،  و ترک،  کیان و تیره انسانی نیست،  بلکه نام سرزمین است،  همانگونه که ایران یعنی سرزمین ایرها،  و کیان تیره خاصی را شامل نمی شود.
      یکی دیگر از مهمترین دروغها که تاریخ زبانهای ایرانی را،  چون کرنولوژی تاریخ ایران آلوده کرده،  دروغ حمله های مختلف به ایران است،  که می گوید زبان ترکی از حمله مغول و تیمور و غیره به ایران آمده است.  جای تعجب است،  چرا هیچ وقت هیچ ایرانی محقق،  نخواسته تحقیق کنند و بگوید،  که زبان هایی که در شمال و غرب کشور چین و کشور مغولستان و سکستان اصل یا نام سیبری کذایی وجود دارد،  توسط مهاجران ایرانی در طول تاریخ از ایران به آنجا رفته است.
      البته از قوم آز که گویا بعدها آذری شده است،  مطالبی خوانده ام،  آنچه از تاریخ برداشت کرده ام،  آنها بدلیل آذری بودن،  آزی نامیده شده اند،  و کلاً تاریخ آنها جدا از تاریخ زبان آذری است.  کوتاه بگویم،  آز، قاز، قز، کاس، کاسپین،  نام های دوره های مختلف تاریخی برای یک ملت است،  که آذری بودند،  و خود آنها اقوام و طوایف مختلفی را شامل می شدند،  در مطلب گز و قزوین و کاسپین درباره آنها نوشته ام.
   در شاهنامه فردوسی آمده است:   پس از هوشنگ،  پسرش تهمورث،  که او را دیوبند خوانند بتخت نشست،  او گفت:  جهان را از بدی بزدایم و از آسیب دیوان دور بدارم،  هر آنچه در زندگی سودمند هست پدید آورم.  اوست که پشم میش و موی چارپایان، رشتن آموخت و پوشش و گستردنی بافت.  چارپایان را از سبزه و کاه و جو خورش فراهم کرد،  ددان رمنده را چون سیه گوش و یوز از کوه و دشت گرد آورده،  رام ساخت.  مرغان سبک پرواز چون باز و شاهین را بپرورید،  ماکیان و خروس را بامدادان به بانگ زدن گماشت.  آنچه از برای مردم سودمند بود،  همه پدید آورده اوست.  به مردم گفت:  نیک کردار باشید،  خدای را سپاس آورید که ما را به همه ددان چیر ساخت.
      او را وزیری بود پاک نهاد و خوب کردار بنام شهرسپ،  او مردی بود که روز را با پرهیز کاری و شب را در ستایش سر آوردی.  او چنان شاه را از آلایش بپرداخت که از فره بر خوردار گردید،  آنچنان که توانست اهریمن را به بند اندر آورد و از او سواری گیرد،  برو زین نهد و بگرد گیتی گردد.  دیوها ناخشنود از او،  سر از فرمانش بر تافتند.  تهمورث چون این بدید،  به رام کردن آنها کمر بست،  همه را به زنجیر اندر کشید.  دیوها زینهار خواستند و گفتند اگر آنها را نکشد،  هنری او را بیاموزند.  آنگاه که آزاد شدند،  چندین گونه هنر نوشتن به تهمورث بیاموختند،  سی گونه خط چون رومی و تازی و پارسی و سغدی و چینی و پهلوی از آنهاست.  تهمورث را زندگی سر آمد،  کار هایش بیادگار ماند.
      در اینجا دیو منظور دیوانداران یا باسوادن می باشد،   سی گونه خط چون چینی،  که خط مسین ها یا سین ها بوده،  و در زمانی چین گفته می شده،  به جغرافیای تاریخی ایران مراجعه شود.  همچنین خط پهلوی که نشانی از خط آذری است.
   در جای دیگر شاهنامه آمده:  فریدون کشورهای خود را در میان سه پسر خود تقسیم کرد.  روم و خاور را به سلم،  توران را به تور،  ایران و یمن و سرزمین های تازیان را به ایرج داد،  و آنان را بخاک های پادشاهی خویش فرستاد.  بوضوح در اینجا مشخص است،  در دورانی به استان یا ولایت کشور می گفتند،  روم به مرکزیت استان زنجان، توران به مرکزیت استان همدان،  ایران به مرکزیت استان کرمانشاه،  بوده است،  جهت اطلاع بیشتر به کشور و ملت و هویت مراجعه شود.
تاریخ زبان ترکی در ایران
ترکی و آذری ایرانی
      زبان ترکی ایرانی معرف به زبان آذری،  از خانواده زبان ‌های ایران غربی است،  که با آوا های مختلف در آذربایجان و شمال غرب ایران رایج ‌است.  بیشتر دانشمندان ایران‌ شناس عقیده دارند،  زبان باستانی آذری،  بازمانده و دگرگون شده زبان ماد است،  و ریشه آریایی دارد.  تاریخ ‌دانان و جغرافی‌ نویسان اسلامی،  آن را زبان ایرانی،  فهلوی و آذری خوانده‌ اند.
      بزرگترین مشکل در تاریخ نویسی طول تاریخ ایران،  عدم طبقه بندی های علمی،  و عدم دسترسی کامل به کتابها برای دانشمندان بوده است.  آنها در بسیاری موارد نتوانسته اند تفاوت بین آذری و ترکی را تحلیل و تفسیر کنند، و هر دو را مترادف یا درهم و با هم نوشته اند،  درصورتیکه امروزه ما با درک از علوم مختلف،  و دسترسی به انواع داده های علمی جدید،  متوجه شده ایم،  که آذری ریشه قومی و کیانی و ژنی نیست،  بلکه پسوند و پیشوند دینی است.
      منابع زیادی در تاریخ ایران از زبان های آذری و ترکی نوشته اند،  قدیمی ترین منبع درباره زبان آذری باستان،  ابن مقفع ۱۴۲ق/۷۵۹م است،  که در الفهرست ابن ندیم نقل شده‌ است.  به گفتهٔ ابن مقفع زبان مردم آذربایجان پهلوی (الفهلویه) است،  منسوب به پهله (فهله) یعنی سرزمینی که شامل ری و اصفهان نه اصفهان کنونی و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان بوده ‌است.  همین گفته ابن مقفع را حمزهٔ اصفهانی به نقل یاقوت و خوارزمی نیز نقل کرده اند.
      مورخ دیگری که به این زبان بدون ذکر نام آن اشاره کرده بلاذری است.  مؤلفی که بعد از ابن مقفع از کلمهٔ آذری یاد کرده یعقوبی است،  که کتاب خود را در ۲۷۸ق/۸۹۱م تألیف کرده ‌است.  این مؤلف آذری (آذریّه) را به عنوان صفت در مورد مردم آذربایجان به کار برده‌ است.  مؤلف دیگری که از زبان آذری باستان نام برده مسعودی  ۳۴۶ق/۹۵۷م است،  که در ۳۱۴ق/۹۲۶ از تبریز دیدار کرده‌ است.  این مؤلف از میان زبانها ایرانی پهلوی،  دری و آذری را ذکر کرده ‌است،  که ظاهراً در نظر او مهم ترین زبانها و گویش های ایرانی بوده اند.
      پس از مسعودی، حمزه اصفهانی بعد از ۳۵۰ق/۹۶۱م است،  که به نقل از یک ایرانی نو مسلمان به نام زرتشتبن آذرخور،  معروف به ابوجعفر محمدبن مؤبد متوکلی،  در میان زبان های پنجگانهٔ ایرانی،  از زبان پهلوی یاد میکند،  و آن را منسوب به پهله میداند،  که شامل ۵ شهر اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربایجان است.
      مؤلف دیگری که بعد از حمزهٔ اصفهانی از زبان آذربایجان و ایرانی بودن آن سخن گفته ‌است،  ابواسحاق ابراهیم اصطخری است،  که کتاب خود المسالک والممالک را در پایان نیمهٔ اول قرن ۴ق/۱۰م نوشته‌ است.  اصطخری صریحاً زبان مردم آذربایجان و ارمنستان (بجز اردبیل و پیرامون آن) و ارّان را ایرانی (الفارسیه) ذکر میکند،  و زبان مردم بردعه را ارّانی میداند.  جهت یاد آوری بگویم،  در قفقاز صدها زبان و گویش وجود دارد.
تاریخ زبان ترکی در ایران
آثار زبان ترکی و آذری
       قدیمی ترین اثر مکتوب که به زبان ترکی آذربایجانی هم نوشته شده،  کتاب دده قورقود است،  4 نسخه باقی مانده از این کتاب،  بین اوایل قرن 2 هجری تا اواسط قرن 4 هجری نگاشته شده است.  البته این اثر مربوط به زمانی است،  که زبان ترکان آذربایجان و آناتولی به طور کامل به دو شاخه مجزای یک زبان تبدیل نشده بودند،  و تفاوت شان در حد آوا های مختلف بوده است.  با این حال این اثر که دارای نوشته بینابینی (بین آذربایجانی و استانبولی) است،  به آنچه که ما آنرا زبان آذربایجانی مینامیم نزدیکتر است.  پس از آن آثار مکتوب ادبی ترکی آذربایجان متعلق به قرن سیزده میلادی و اشعار حسن اوغلو و نصیر باکویی است.
      اثر منظوم ترکی این زمان نیز صحاح العجم اثر هندوشاه نخجوانی است.  در قرن چهاردهم میلادی شاعران بزرگی چون نسیمی، قاضی برهان‌الدین و ضریر آثار خود را به این زبان نوشته‌ اند.  عمادالین نسیمی عارف و فیلسوف بانی فرقه حروفیه را می‌‌توان موسس معماری شعر آذربایجان شمرد.  شاه اسماعیل ختایی و فضولی دو شاعر توانای قرن پانزدهم میلادی هستند.  فضولی شاعری با شهرت جهانی است،  که اشعار او به زبان های مختلف ترجمه شده است.  واقف و آقا مسیح شیروانی نمونه ‌ای از شعرای قرن 18 هستند.
      در قرن 19 نیز شاهد شعرای بنامی چون نباتی و هیدجی، تیلیم خان ساوه‌ ای، ماذون قشقائی و شکوهی مراغه ‌ای هستیم.  ده‌ها شاعر دیگر چون حقیقی و شیخ قاسم انوار و حبیبی و صراف و... و ادیبان معاصری چون معجز شبستری، ساهر، سهند، حداد، کریمی مراغه‌ای و شهریار را که در دوران معاصر به ترکی شعر گفته ‌اند را می‌‌توان نام برد.  زبان های عربی و فارسی،  به بخشی از ادبیات آذربایجانی که آنرا ادبیات دیوانی می نامند،  تأثیر گذارده است.  در ادبیات دیوانی لغات ترکی اصیل همراه با تشبیهات بسیاری،  که از شعر و ادب فارسی نشأت گرفته است،  به روشنی  دیده می شود.
   مهم:  هنوز پیر مردان و پیر زنان زحمت کش عزیز مدرسه نرفته،  در روستا های دور دست،  از رودبار تا انتهای آذربایجان،  با آوای زبان آذری باستان سخن می گویند،  باید جوانان باهوش متخصص در حفظ و نگهداری گویش آنها کار کنند.  درباره واژه هایی که آنها بکار می برند،  قبلاً در میان مطالب وبلاگ نوشته ام که ریشه کاملاً ایرانی،  در زبان های ایرانی دارد،  و به هیچ عنوان غیر ایرانی نیستند،  بزودی پست جداگانه ای درباره واژه های زبان ترکی ایرانی،  معروف شده به زبان آذری می نویسم.
تاریخ زبان ترکی در ایران
    عکس تاریخی از دو نوشته بزبان ترکی ایرانی،  در فایل های خودم  و نیز تمام اینترنت گشتم،  تا نوشته ای بخطوط قدیمی از زبان ترکی یا آذری ایرانی بیابم یافت نشد،  فقط این دو مورد را یافتم،  عکس شماره 5851.
   دَدَه‌قورقود ــ  نام مجموعه‌ای از چندین قصه به زبان ترک‌های قزاقستان است،  که در حدود قرن شانزده میلادی به صورت مکتوب درآمده‌است.  این مجموعه از ۱۲ داستان به نثر و نظم تشکیل شده و مجموعه‌ای است که زندگی،  ارزشهای اجتماعی و باورهای ایل‌های ترک اوغوز را نشان می‌دهد.  قدمت داستانها مربوط به قرن‌های چهاردهم و پانزدهم میلادی می‌باشد،  کهنترین نسخه دده قورقود کمتر از ۲۰۰ سال عمر داد.
   کتیبه اورخون ــ  قدیمی‌ترین نمونه‌های موجود از زبان ترکی باستان است. این کتیبه‌ها با آنچه امروزه الفبای اورخون نامیده می‌شود،  در دو بنای تاریخی واقع در دشت اورخون در مغولستان امروزی میان سال‌های ۷۳۲ تا ۷۳۵ میلادی به احترام دو شاهزاده گوک‌ترک یعنی کول تیگین و برادرش بیلگه خاقان یک سیاستمدار و یک فرمانده نظامی نگاشته شده‌اند.  سه یادبود کوچکتر نیز در اطراف این سنگ نبشته‌ها نیز کشف شده است.
      از میان سنگ نوشته های دشت اورخون مهمترین آن کتیبه کول تگین است.  این کتیبه‌ها توسط نیکولای یادرینتسف در سال ۱۸۸۹ میلادی کشف شد و توسط واژه شناس دانمارکی ویلهلم توماسن در سال ۱۸۹۳ رمز گشایی شد.  این سنگ نبشته‌ها بسیار به بناهای تاریخی که از دوران گوک‌ترکان در طی دوره دودمان تانگ در چین بجای مانده است شباهت دارد.
تاریخ زبان ترکی در ایران
نظرها و پرسشها و پاسخها
   نظر و پرسش مهدی:  آقای فیروز منصوری در کتاب مطالعاتی درباره فرهنگ و زبان و تاریخ آذربایجان ثابت کردند که رواج بیش تر زبان ترکی در آذربایجان، در دوره ی قاجار و تحت تاثیر اقدامات استعماری بوده است.
   پاسخ انوش راوید:  این کتاب را مطالعه نکردم،  چون تاریخ این زبان در اولویت برنامه ای من نیست،  در فرصتی آنرا می خوانم،  و بخش هایی از کتاب و نظرم را در پستی می نویسم.  در کل از دید من نمی شود،  با کدام مدرسه و کتاب و دفتر و امکانات،  استعمار و امپریالیسم چنین کاری را کرد،  در آن زمان نمی شود.  یکی از مهمترین موضوعات،  زلزله های شهر های تبریز و مراغه و غیره بوده،  که باعث کشته شدن جمعیت شهری فارسی زبان و مهاجرت جایگزین شهرهای دیگر و روستاها و عشایر به شهرهای زلزله زده بود.
      قبلاً نوشته ام که در زمان سلسله هخامنشیان،  با ساخت و پرداخت زبان دری و آموزش حکومتی های و افرادی،  از همه مردم،  منجمله پارسی و مادی و تازی و غیره با این زبان،  و فرستادن آنها به تمام نقاط ایران،  شهر هایی برای کنترل کشور وسیع از بابل تا کاشغر ساختند،  و جمعیت دری زبان طی چند قرن در آنها مستقر شدند.  تا قرن گذشته در این جغرافیا،  شهر های دری زبان را در محاصره روستا ها با زبان های محلی داشتیم.
      البته بعد از اسلام از هزار سال پیش،  با آمدن زلزله ها جنگهای داخلی و نیاز جمعیتی و غیره،  روستا ئیان و عشایر به شهرها کوچ کردند،  و بعضی شهر ها تغییر نسبی زبانی دادند.  همچنین زبان دری بدلیل ساختاری،  توانایی نفوذ و گسترش داشت،  بزودی در این باره مشروح با سند و سکه و ظرف و غیره می نویسم.
   توضیح:  بعد از زلزله شهر بم،  مدت یکسال درآن شهر بودم،  متأسفانه بیش از نیمی از جمعیت بم،  بویژه فارسی زبان شهر بم کشته شدند،  و جای آنها را بنا به نیاز،  روستائیان و عشایر عزیز ایرانی گرفتند،  خودم شاهد بودم.  همانگونه که در تاریخ شهر های آذربایجان،  اندیشمندان و دانشمندان و شاعران فارسی زبان داشته است،  و هیچ آثار تاریخی مکتوب به آواها یا زبان های تاریخ ایل و عشایر ایران باقی نمانده است.
   پرسش کیانوش:  ورود کلمات ترکی به زبان فارسی و گسترش آن به پهنای ایران بزرگ نه فقط آذربایجان چگونه است؟ جناب عالی به همان صراحتی که درباره ی دروغ حمله ی مغول وعرب و اسکندر صحبت کرده اید درباره ی حمله ی ترکان بحث نکرده اید. هرچند می دانم آن را قبول ندارید،  کتاب ها و متون و اشعار، همه به فارسی بوده اند،  اما چرا باید واژگان پیش پا افتاده ای  چون بشقاب و قاشق از ترکی به فارسی راه پیدا کنند البته می دانم این ها در فارسی معادل دارند.
   پاسخ انوش راوید:  در واقع بشقاب و قاشق و دیس و کارد و چنگال از زبان های ایرانی است،  مشروح در اینجا،  و حدود نیمی از مردم جهان می گویند.  در ضمن جنگ و بگیر و ببند و کشتار و مهاجرت،  در این سرزمین وجود داشته،  و من منکر این جنگ های درون قاره کهن و ایران بزرگ نیستم.  همانگونه که گفتم در زمان هخامنشیان از جمع زبان های موجود ایران،  زبانی بنام دری ساختند،  که از مجموع همه زبان های ایران بود.  واژه هایی که می پنداریم پارسی نیستند،  دری  شده اند،  دری یعنی این زبان فارسی کنونی ما،  و سپس نزدیکی و تبادل حکومتی و تجاری و فرهنگی باعث جابجایی چند لغت و لفظ شده است،  که همچنان ادامه دارد.
      از نیمه دوم قرن 20 با وجود شوروی سابق و جنگ سرد،  می خواستند بگویند که اینها از زبان ترکی و مغولی است،  مانند گلنگدن تفنگ،  که در واقع کاملاً پارسی است،  گل یعنی پهلو در زبان های گیلکی و گالشی و خوارزمی و غیره هم یعنی پهلو،  و گدن هم یعنی کشیدن،  و از زبان پارسی به ترکی رفته اند.  در تاریخ ما به دروغ یا اشتباه دری را فارسی یا تاجیکی گفته و نوشته اند،  و زبان پارسی را پارسی باستان.  خیلی موارد و موضوعات در تاریخ است،  که هنوز آمادگی ذهنی برای خوانندگان وجود ندارد،  تا مطرح کنم،  اول باید ده سال با همین اسکندر و چنگیز سرو کله بزنم سپس جلوتر بروم.
      برای چگونگی پیدایش زبان،  باید سری به گینه نو اندازیم،  در آنجا هر قبیله 20 تا 100 نفری که در میان جنگل زندگی می کنند،  زبان و گویش متفاوت از یکدیگر دارند.  در 20 هزار سال پیش انسان هایی که در فلات ایران کاملاً پراکنده زندگی می کردند،  زبانها و گویش های متفاوت داشتند،  که ریشه در زبان های اتیوپیایی داشت.  اولین تمدن شناخته شده گسترش یافته تمدن کهن جی بود،   سپس با پیدایش دولت شهر های متمدن زبانها شکل کامل و نوشتی گرفت.  در ادامه،  ترکیب زبانی و آمد و شد واژه ها هم آغاز شد،  تا اینکه از زمان داریوش هخامنشی،  بمدت 200 تا 300 سال زبان دری برای هماهنگی ایجاد شد.
   در نتیجه:  زبان ما ایرانیان در ایران و تاجیکستان و افغانستان و نیمی از ازبکستان و سرحدادت پاکستان و... دری است،  با این زبان بیش از 300 ملیون نفر مستقیم یا کم و بیش آموزش دیده و گپ می زنند،  و ششمین زبان دنیا برای استفاده جمعیتی است.  از نظر من اشتباه بزرگ است،  که بخواهیم زبان دری خودمان را با لغات پارسی خالص نماییم.  ولی مردم و بویژه جوانان باهوش،  باید نسبت به حفظ و نگهداری زبان های اتنیکی و قومی،  بومی و محلی خودشان بکوشند.
   پرسش نیما:  آیا قطران تبریزی و تعدادی دیگر از شعرا و آثار،  ترک یا آذری بوده اند؟
   پاسخ انوش راوید:  فرقی ندارد،  همه ایرانی بوده اند،  و همه در جهت آگاهی و روشنگری در دوره هایی از تاریخ و ساختار های تاریخی اجتماع کار و تلاش کردند.  چه ترک و کرد و گیلک و غیره باشند،  همه برای من دوست داشتنی هستند،  من می خواهم فراتر از دیدگاه های استعمار و استثمار قرن های گذشته باشم.
   پرسش محمود:  مگر ترکها نژاد متفاوت از فارسها نیستند؟
   پاسخ انوش راوید:  همه مردم یک نژاد هستند،  و با ریشه مشترک زبانی،  و در زمان و مکان کیان های و زبان های مختلف گرفتند،  و باز در طول تاریخ بوسایل مختلف،  از مهاجرت و جنگ و حوادث طبیعی و غیر طبیعی،  آمیختگی هایی حاصل شد،  و در پی این آمیختگیها،  باز تفاوت در زبان و بود و باش حاصل شد.    
   جالب:  رشد و تکامل رقابت این قرن،  در همه کشورها و سرزمین های مشترک است،  در اقتصاد و علم است،  نه چند واژه و پس و پیش یک زبان.  ولی از تحقیق و تحلیل های علمی در کوچکترین موارد هم نباید غافل بود،  زیرا به نوبه خود،  تکمیل کننده دانش است،  علم باید توسط جوانان باهوش ایران،  نقش خودش را در آینده بخوبی نشان دهد.
تاریخ زبان ترکی در ایران
تمام بشر یک نژاد
      تمام مردم یک نژاد هستند،  مسئله یافتن کیان اقوام نه نژاد،  کار سخت و زمان بر است،  در خیلی جاها درباره این و آن قوم خوانده ام،  که تقریباً در هیچ کدام کار علمی برابر با قوانین و فرمول های قرن 21 ندیدم.  البته تا آنجا که می دانم قشقایی می تواند به اسکندر اشکانی و یا رومیه ایران مربوط باشد.  درباره ترک قبلاً نوشته ام،  نظر من است:
  ــ  ترک = تورک = تور = زمین سخت + ک = کس، شخص.  تورک = مردم تور یا مردم زمین سخت. که در توران، تورفان، تورنادو و تور... زندگی می کردند.
   عزیزانی عقیده دارند:  شکل نوشتاری واژه‌های «کورد»، «تورک»، «لور» و.‌.. از کد واژهای قبیله‌ گرایان است.  هدفشان پیگیری پروژه دیوار کشی بین ملت ایران و تبدیل شهروند به عضوی از قبیله و نیز دهان کجی به سنت نگارشی زبان پارسی است.  «تُرک»، «کُرد» و «لُر» شکل سنتی و صحیح نگارش این واژه‌ها در پارسی است.  البته هستند انگشت‌شمارانی که ندانسته و از سر ناآگاهی، املای نادرست این واژه‌ها را بکار می‌برند.
   نظر دیگر درباره تور:   تویر ( tuvir ) آفتاب گیر،  یکی دیگر از پسوند های صفت فاعلی ساز بجز ( er و ar ) ( ir ) است ، یکی از ریشه های بسیار کهن نیاکان مان ( تو tu)  بود ، این ریشه با ( ر ) نسبت ( تور ) بود که برای نشان دادن خورشید استفاده می شد و  شاهنامه از آنان به ( تور +ان ) نام برده یعنی سرزمین نیایشگران خورشید ، بعد از عزل خورشید توسط زرتشت ، لفظ تور( وحشی ، دیوانه ) علیه وی بکار بردند که هنوز در خطه شمال مورد استفاده است و بعضی مناطق دیگر ، صفت فاعلی ( تور tur) یعنی با خورشید سر و کار داشتن ( تویر tuvir )  است.
      آذری نیز به معنی وسیع کلمه آن یک واژه دینی است،  و به مردمی گفته می شود،  که دین آنها آذری یا آتشی است،  تمام مردم ایران آذری هستند،  آذری واژه بیان دینی است،  نه واژه بیان کیان و قوم.
تاریخ زبان ترکی در ایران
عکس تاریخی از استان آذربایجان،  حدود 1325 خورشیدی،  عکس شماره 1128 .
...............
   برچسبها:  تاریخ زبان, زبان ترکی, زبان آذری, در ایران, دَدَه‌قورقود, کتیبه اورخون, نژاد بشر, آثار ترکی.
.............
تاریخ زبان ترکی در ایران
مستند های مربوط
مستند های بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید،  لینک آن در ستون کناری
تاریخ سازی با فیلم و دروغ و شیادی، بدون هیچ سند و مدرک واقعی تاریخی، مراقب باشید اغفال ترفند تاریخ سازی و تاریخ نویسی استعماری نشوید. مشروح در: http://arqir.com/163
* * * * * * * * * *
............................
    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ ایران به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  تارنمای ارگ ایران،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
   توجه 2:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری ارگ ایران بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید.  در جهت دانش مربوطه این تارنما،  با استراتژی مشخص یاریم نمایید.
   توجه 3:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و تارنمای دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arq.ir.
ارگ ایران   http://arq.ir
پرسشهای خود را ابتدا در جستجوهای تارنما بنویسید،  به احتمال زیاد پاسخ خود را می یابید
جهت آینده ای بهتر دیدگاه خود را بنویسید،  و در گفتگوهای تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی شرکت کنید
برای دریافت فهرست منابع نوشته ها در بخش نظرات زیر برگه مورد نظر پیام بگذارید

تاریخ زبان اربی (عربی)

تاریخ زبان اربی (عربی)
پیش گفتار
این صفحه پیوست دروغ حمله اعراب به ایران است.
      یکی از شبهاتی که در تاریخ نویسی استعماری به آن دامن می زنند،  این است که می گویند اعراب به ایران حمله کردند،  و زبان عربی را به ایرانیان تحمیل کرده،  و بخش هایی از زبان فارسی عربی است.  از این داستانها و پرت و پلا های بدون سند و مدرک،  برای همه کشورها گفته و می گویند،  تا ملتها را خورد و ضعیف و شکست خورده نشان دهند،  و نیز رو در روی یکدیگر بگذارند،  که بتوانند مقاصد شوم استعماری خودشان را پیش ببرند.
تصویر یکی از کتیبه های دیواری اسپی مزگت،  مشروح در اینجا،  عکس شماره 3361.
. . . ادامه دارد و بازنویسی می شود . . .
   توجه:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.
تصویر لوگوی مراقب باشید در دام تاریخ نویسی استعماری نیافتید،  عکس شماره 1606.
تاریخ ارب یا عرب
      اعراب که بودند،  از زمانی که یونی آنی تراوا،  در بصره کنونی،  توسط مسین ها در هم ریخته شدد،  مردم یونی آنی یا یونانیها پراکنده شده،  و بخشی به یونان کنونی و بخشی به بابل رفتند،  در بابل با ترکیب جدید جمعیتی،  تمدن جدید را بنا نهادند،  مشروح در اینجا.  یاد آوری نمایم هم یونانیان تراوا،  و هم مسین های استان میسان امروز عراق،  هر دو از یک تیره انسانی و سین یا ایرانی بودند.  یک بررسی کوتاه کنم،  مردم نیمه جنوب ایران به تمام مردم ایران سین و سینان و چین می گفتند،  و مردم نیمه شمالی به تمام مردم ایران گز و کاس و غز می گفتند،  و در کل مردم ایران را فرزندان جمشید می دانستند،  جم یعنی از آسمان آمده و شید هم یعنی اشعه و نور خورشید،  جمشید = نور از آسمان آمده.  جم توسط اندیشمندی در دوران پهلوی شناخته و تعریف شد،  و جام جم رادیو و تلویزیون از آن ساخته شد،  یعنی جامی که توسط ایر یا هوا می آید.
      درست اعراب،  ارب یا اربی است،  اربی ها از مردمان ماد بودند،  درست آوای ماد،  مد است،  مد همان مد دریاست،  یعنی بالا رونده و گسترش شونده.  امروز نیز نام مکان های زیادی ار + ب دارد،  مانند:  اربیل، اربید، اربیان،  و بسیاری دیگر هم بجای الف با ع نوشته شده است.  ار = ایر = ایران،  ار + ز = ارز = عرض = زمین.
      با رونق گرفتن بابل که بمعنی پر آب است،  اربی ها و مسین های یونانی،  که همگی از یک تیره انسانی بودند،  زیرا تمام بشر یک نژاد است،   حکومت ضحاک را ایجاد کردند.  ضحاک نام ایرانی است،  بمعنی حاشیه یا سایه خدا،  زه = حاشیه،  هاک = خدا،  به حروف الفبا کاری نداشته باشید،  آنها قرار دادی انسانها هستند،  به آوا دقت کنید،  جهت اطلاع به حروف هیروکلیف جی بروید.  زه مانند:  زهوار = زوار،  زهکشی = جوب کشی حاشیه ای،  یا زمین = زهمین،  زه + مین = خاک،  مانند:  گزوین = خاک گز که بعد ها قزوین شد،  یا کازمین = خاک کاز = کاس،  که بعدها کاظمین شد.  یاد آوری نمایم به تمدن کهن جی نیز ارب ته = ارب + ته گفته شده است.
      وقتی به جندق رفته بودم،  یک کشاورز جندقی،  که عکس او در وبلاگ است،  من و همراهم را به باغ انارش برد،  و انار های درشت خوشمزه ای به ما داد،  از او پرسیدم باغت چند متر است،  گفت زه مین من 400 متر است.  بعد از انقلاب کشاورزی در 7 یا 8 هزار سال پیش،  مردم چیزی از مساحت و متر مربع نمی دانستند،  مین یا خاک خود را با جوب کوچکی حاشیه گذار می کردند،  این حاشیه زه نام داشت،  و می گفتند این زه مین من است،  بعد ها تغییر آوا داده و شد زمین.  درباره ضحاک یا حاشیه خدا،  در تاریخ زیاد دیده ایم پادشاهان و رهبرانی که خود را سایه و نماینده خدا می دانستند.
       بابل را نیز به این جهت پر آب نام نهاده بودند،  که اروند رود = فرات در میان آن قرار داشت،  ار = نام تیره انسانی مدی + وند = دارند + رود.  در ادامه تاریخ،  اروند رود به بخش تلاقی دجله و فرات تا خلیج فارس می گفتند.  حکومت 1000 ساله ضحاک یا همان زه هاک  یا با آوای دیگر زه آک،  از یک طایفه تشکیل نشده بود،  بلکه این حاشیه های خداوند مانند پاپ ها،  از خانواده های مختلف بودند،  بهمین جهت از آنها ضحاکیان و اینقبیل نام برده شده است.  در حکومت دینی بابل مانند تمام دوران بشر رشد و تکامل ادامه داشت،  و مطابق همیشه تاریخ بشر،  کاهنان این دین هم می خواستند زبان دیگری برای دین داشته باشند،  که مردم متوجه آن نشوند.  با ترکیب مردمی و جمعیتی زبان عربی شکل گرفت،  و توسط کاهنان پرداخته شد،  با عمومیت و همه گیر شدن این زبان،  اهمیت دین من در آوری ضحاک ها هم به پایان رسید،  زیرا راز آنها افشا شد.  یکی از این راز ها ورد هایی بود،  که کاهنان ضحاک برای زوار عباتگاه ایشتار می خواندند.  از جالب ترین این عبادتها درمان نازایی زنها بود،  مردانی که زنانشان نازا بودند،  آنها را بدرگاه ایشتار می آوردند،  تا در آنجا توسط مرد دیگری هم خوابه شوند،  بعد از مراجعت به شهر و دیار خودشان،  زن حامله می شد،  و سال بعد هم این عمل تکرار می شد،  مرد بیچاره نمی دانست مشکل نازایی زن،  از اوست،  نه زن بیچاره،  و فکر می کرد اینگونه عبادت او،  باعث بچه دار شدن بوده است.  این پدید بد دین های اولیه،  تا اواخر قرن 20 در بعضی نقاط کشور هندوستان وجود داشت،  تا اینکه در دهه 80 و 90 میلادی دولت آن کشور با این موضوع برخورد جدی نمود.
  عکس منظره ای از بابل و رود فرات،  و دروازه ایشتار،  عکس شماره 6431،  بیشتر قصرها و باغ های بابل را نبوکدنصر بعنوان هدیه برای ملکه آرمدیا بنا نهاد،  تا او دلتنگ باغ های وطنش نشود،  و آنها باغ های سمیرامیس نامیده شده اند.  در کتیبه ای نوشته شده است:  ای بازدید کنندگان آرامتر به بابل وارد شوید،  زیرا بر اجساد سومریها قدم می گذارید.  تمام آثار تاریخی نامها و تاریخها،  حکایت از ایرانی بودن می کند،  چون عربی در کار نبوده است،  فقط گویش عربی بعنوان زبان دینی وجود داشته است.
     در بایل با شکل گرفتن زبان عربی و گسترش آن لهجه های مختلف هم پیدا شد،  و اسامی ایرانی در آنجا با آوای جدید گفته شد،  مانند محمود = مه + مود = ماد،  محمد = ماه + مد، عباس = اب آس،  سعد وقاص = ساد + وگاس، عمر = او + مر = جایگاه و همه.  بسیاری از نام هایی که می گویند عربی است،  در زبان رسمی عربی فاقد ریشه یابی تاریخی می باشند.  یاد آوری نمایم،  من در هیچ تاریخ علمی و ژن شناسی و استخوان شناسی،  نژاد یا تیره انسانی،  از عرب ندیدم،  با دقت و مطالع متوجه می شوید،  که مردم سوریه و لبنان و مصر از ده ها گونه تیره هستند،  مردم میانه کشور عربستان در ریاض و حومه،  قیافه های مادی یا مدی دارند،  مردم حاشیه دریای سرخ آن کشور رگه هایی از حبشی و شمال آفریقا دارند،  مردم جنوب خلیج فارس از تیره های ایرانی و تمدن کهن جی هستند،  به هیچ عنوان و هیچ تعریف علمی نژاد یا تیره عربی نداریم.
     یکی از مهم ترین بدعت های پایه گذاری شده بعد از سردمداری و درویشی دوران صفویه،  این است که ایرانیها می خواهند از سریعترین و ساده ترین راه به نتیجه برسند،  مثلاً تاریخ نویسان ایرانی حتی اگر بهترین پژوهشگر باشد،  هر کجا کم می آورند،  می گویند این و آن حمله کردند،  و اسناد را آتش زدند و خراب کردند و بردند.  در صورتی که ما هزاران جلد کتاب خطی خوانده نشده در کتابخانه ها داریم،  که البته می دانم امروزه کسی نمی تواند آنها را بخواند،  زیرا با ادبیات دوران میانه ایران نوشته شده است.  مانند هزاران جلد کتاب خطی فاسد شده کشف شده در ترکیه،  که کسی به آنها اهمیت نداد،  و نمی توانستند چیزی بخوانند،  یا از آنها مطلبی بفمهند،  قبلاً عکس آنها را در وبلاگ گذاشتم.
    در این باره ها خیلی گفتن و نوشتن دارم،  آنها را در وبلاگ پیگیری می کنم،  وقتی ما بدانیم،  که شهر بابل نامی ایرانی است،  ضحاک نام ایرانی است،  اربی و اروند و این و آن نام های ایرانی و بویژه مدی هستند،  پس تاریخ دگرگون می شود.  مانند قربانی کردن دو نو جوان برای هاک یا مردوک،  این نوع قربانی کردند تا کارتاژ شمال آفریقا گسترده شده بود،  و همین موضوع باعث انهدام کارتاژ گردید،  قبلاً در وبلاگ نوشته ام.  البته نمونه آن نیز در اینکا های مکزیک وجود داشت،  که با کشف اشیای ایرانی در پرو متوجه شدیم،  چه بسا این فرهنگ از بازماندگان جادو گران اوگاندایی بوده است،  که هم چنان دولت کشور اوگاندا با آن مبارزه می کند.  او گاندا = او= آب + گان = خروشان + دا = بلندی.  وقتی از هر دو نو جوان انتخاب شده برای قربانی،  یکی را فراری می دادند،  نژاد کرد پدید آمد،  دلیل بر وجود مد ایرانی در بابل می باشد.  در شاهنامه فردوسی آمده است:
* یکی مرد بود اندر آن روزگار <><> زدشت سواران نیزه گذار *
* که مرداس  نام  گرانمایه بود <><> بداد و دهش بر ترین پایه بود *
    دشت نیزه گذاران یا دشت تازیان،  بابل و اطراف آن در حاشیه فرات یکی از مراکز مهم تولید غذا در کشور عراق بوده و می باشد،  همچنین یکی از مراکز بهترین اسب های عربی (درست آن اربی یا مدی) است.  از قدیم و حتی از زمان هومر درباره سوار کاری آنها بسیار گفته اند،  و آنها را تازی نامیده اند،  یعنی سواران تازنده،  البته در جایی تازی هم به معنی زنگ بالا معنی کرده اند،  تازی = (تا = بالا + زی یا زنگ = طایفه ای بختیاری)،  که در سوار کاری معروف بودند،  و در دوران قجر تغییر نام داده شدند،  در وبلاگ عکسی از یک سوار زنگ بالا گذاشته ام.  در تاریخ های سنتی ایرانی مانند بندهش،  تاز و تاژ نام ایرانی و طایفه بزرگ ایرانی بود،  قبلاً درباره آنها نوشته ام در جستجوها بیابید.  مرداس = مرد = بخشی از ماد + آس = تک خال،  در کل یعنی انتخاب شده یا آس ماد،  جهت اطلاع بیشتر به حروف هیروکلیف جی مراجعه نمایید.
     عکس یک سوار بختیاری،  عکس شماره 4412 ،  بخشی از اقوام بختیاری در گذشته تازینگ بودند،  تازی = (تا = بالا + زی یا زنگ = طایفه ای بختیاری).
      وقتی با پیگیری شاهنامه متوجه شویم بابل نام ایرانی است،  و عرب وجود تیره ای در ساختار و الگوی ژنتیکی ندارد،  و زبان عربی ساخته و پرداخته ایرانی است،  تازیها نیز یک طایفه چند قوم ایرانی بودند،  پس حمله اعراب عربستان به ایران بی معنی می شود،  و در شاهنامه وجود ندارد.  در شاهنامه از حمله تیره های بنام عرب نامی برده نشده است،  البته در جا هایی از شاهنامه از عرب گفته شده است،  که این منظور ارب های مادی است،  که در بالا توضیح دادم،  و در بازنویسی های کاتبان از دوره حکومت صفویه به بعد،  در نگارشها،  ارب به عرب تغییر داده شده است.
      فردوسی بمنظور اینکه توده های مردم بتوانند شاهنامه را بخوانند،  و از آن سر درآورند،  مجبور بوده نام های دوران خودش را بنویسد،  در ضمن اگر می خواسته از نام های باستانی هم استفاده کنند،  بدلیل تغییر خط منابع در دسترس او،  با خط دوران زندگی او،  و با تغییر آوا ها  که در هر زمان پیش می آمد،  نوشته تاریخی او غیر حقیقی می نمود.  در هر صورت اینجا یاد آوری نمایم،  کلیه کتاب های تاریخی،  که از تاریخ برای ما گفته اند،  خام هستند،  و صرفاً نمی توان آنها را بعنوان تاریخ دانست،  بلکه باید بخشی را بعنوان نظریه یا تحلیل انتخاب کرد،  و برابر با قوانین علمی هم آهنگ نمود،  و سپس از آن بخش بمنظور تکمیل کننده علم بهره برد.
    همه جا بگویید و بنویسید:  ای بیگانگان،  سیمرغ طلایی را که از حسنلو برده اید پس دهید،   هزاران کتیبه ای که از تخت جمشید برده اید پس دهید،  انبوه آثار تاریخی و باستانی را که از ایران برده اید پس دهید.
      دشمنان ملت و تاریخ ایران با دروغ گویی و دروغ نویسی در تاریخ،  می خواستند ایرانیان را کوچک ضعیف و شکست پذیر نشان دهند،  تا منابع ببرند و غارت کنند،  آنها یا می دانستند یا نمی دانستند،  ولی در هر صورت یک هدف داشتند.  تعدادی از آنها نیز اگر از شاهنامه سر در می آوردند،  ولی از آنجا که نوکر استعمار و امپریالیسم بودند،  آنرا مانند نوشته بالا تحریف می کردند،  و دروغ می گفتند.  الان که دارم این را می نویسم،  یکی از این لجن پراکنها،  دارد در یکی از تلویزیون های بیگانه،  می گوید که اعراب به ایران حمله کردند و کشتند و غارت کردند و به اسارت بردند،  دارد می گوید فقط در یک مورد 300 هزار زن ایرانی بردند،  و به آنها تجاوز کردند،  آنقدر پرت و پلا بدون سند و مدرک می گوید،  که فقط فوق سادگان باید باور کنند،  و باور هم می کنند.
      قبلاً در وبلاگ بارها توضیح داده ام،  که ایرانیان بدلایل شرایط اجتماعی حاکم در زمان شاهنشاهی ساسانیان بدینها و مذاهب مختلف گرویدند،  منجمله ایزدیان که امروزه به یزدیان معروف است،  به صابرین،  که امروزه به مندایی معروف است،  به قبطی مسیحی در نیمه جنوب و کلیسای شرقی در نیمه شمالی ایران،  مغتسله که مانوی و مزدکی از آن آمد،  و غیره،  بیشتر این ادیان از همان بیت المقدس پدید آمد،  که بعدها به بابل معروف شد،  و تاریخ نویسان جدید به اشتباه یا عمد،  آنرا به فلسطین کنونی برده اند.  زبان رسمی این دین همان زبان ساخته شده مردم ارب مادی است،  که بعدها عربی گفته شد.  سپس و در  نهایت مردم ایران دین اسلام را پذیرفتند،  که چند علت داشت،  اولی رشد و تکامل فکری و اجتماعی،  دوم تأیید دانشمندان و اندیشمندان زمان،  و سوم حفظ یکپارچگی مردمی،  تا از کشت و کشتار ادیان از یکدیگر جلوگیری شود.
     در اینجا در رابطه با بیت المقدس توضیح کوتاهی بدهم،  در دروغ جنگ صلیبی،  فرنگی های صلیبی می خواستند بین النهرین را بگیرند،  ولی آنها در فلسطین و اسرائیل و لبنان زمین گیر و نابود شدند.  در آن زمان آنجاها کمتر از 500 هزار نفر جمعیت داشت،  زیرا خاک و آب اجازه جمعیت بیشتر را نمی داد.  صلیبیها مجبور شدند بیت المقدس  را 1000 کیلومتر به غرب ببرند،  و بگویند که آنرا فتح کردند،  و از آن تاریخ بیت المقدس در کتاب های تاریخی اروپایی،  و متعاقباً بقیه جهان جابجا شد،  جهت پرسش و پاسخ ها به اینجا مراجعه نمایید.
   عکس بخشی از کتیبه ای که به مکعب الحمرا شهرت یافته است،  این اثر مهم تاریخی سه سال پیش در استان حائل کشور عربستان کشف شده است.  این اثر با جمع دیگری از آثار باستانی تازه کشف شده آن کشور،  در نیمه دوم 2012 و نیمه اول 2013 در اروپا و آمریکا،  با نام جاده های عربستان بنمایش گذاشته شده.  بنا به گفته کارشناسان و مسئولان عربستانی و غربی،  در این کتیبه آثار باستانی ایران و مد (ماد) بخوبی دیده می شود.  عکس شماره 4638،  مشروح در اینجا.
   عکس مراسم رقص "تمنای باران" در روستای باستانی سلم آباد شهرستان درمیان استان خراسان جنوبی کشور ایران،  در بهار 7000 آریایی میترایی،  این مراسم بازمانده از آئین مهر و میترا می باشد،  عکس شماره 4395،  درست بعد از پایان این مراسم دیدنی رقص،  باران مفصلی آمد!!
دشمنی و تحریف شاهنامه
      چند خط نمونه از شاهنامه ای که با تعریف تحریفی در بعضی از وبلاگها دیده می شود:
تاختن سعد وقاس به ایران و فرستادن یزدگرد رستم را به جنگ او
      در شانزدهمین سال پادشاهی یزدگرد،  عمر،  خلیفه اعراب،  سعد  وقاص را با سپاه زیادی برای جنگ با یزدگرد به ایران فرستاد.  سعد وقاص یکی از ژنرال های جنگ آزموده اعراب است،  که در جنگ های زیادی شرکت داشته است.  یزدگرد چون از این سخن آگاه می شود، سپاه زیادی برای مقابله با اعراب فراهم می آورد.
* عمر، سعد وقاص را با سپاه <><> فرستادتا جنگ جوید شاه  *
* چو آگاه شد زان سخن یزدگرد <><> زهر سو سپاه اندر آورد گرد *
    . . . چند تفسیر و سروده دیگر . . .
      یزدگرد ادامه می دهد:  ژنرال اینان آدمی به نام سعد وقاص است،  که جویای گاه و کام است.  من پرچم سپاه ایران را بدست تو می سپارم،  بدون درنگ لشکر ایران را برای جنگ با اعراب آماده کن.
* سپهدار شان سعد وقاص نام <><> که جویای گاه ست و جویای کام  *
* درفش بزرگی و گنج و سپاه <><> ترا داده ام ای پهلو نیکخواه  *
* سپه را بیارای و بر ساز جنگ <><> نباید که گیری زمانی درنگ  *
    . . . چند تفسیر و سروده دیگر . . .
      رستم این را می گوید و زمین را می بوسد و از دربار یزدگرد بیرون می آید.  او سراسر شب را در اندیشه این کار بزرگ به سر می آورد،  صبح روز بعد رستم پهلوان و سردار سپاه را گرد می آورد و برای جنگ با سپاه اعراب آماده می شود.
* زمین را ببوسید و آمد به در <><> همه شب همی بود پر اندیشه سر  *
* چو خورشید تابنده بنمود روی <><> بیامد دمان رستم کینه جوی  *
* برفت و گرانمایگان را ببرد <><> هر آنکس که بودند بیدار و گرد *
      در تفسیر های فوق تحریف وجود دارد،  در سه نمونه ذکر شده،  از اعراب در ابیات شاهنامه گفته نشده و نشده،  ولی در تفسیر چنین وانمود می کند،  که شاهنامه درباره اعراب عربستانی گفته است،  و این از ترفند های چهره های استعماری است،  که برای خوشایند استعمار و امپریالیسم،  و اغفال جوانان اینکار را می کنند.  البته مهم نیست اینگونه کارها باعث می شود،  ما نیز کار متقابل و دفاع تاریخی کنیم.  در ضمن یاد آوری نمایم،  هر نوشته و گفته ای چه از من باشد یا نباشد،  کم و کاست دارد،  و باید با دید علمی بررسی و اصلاح شود. 
   ــ  سعد وقاص = ساد + وگاس = شاد و خجسته سرزمین گاس یا گز.
تصویر شاهنامه ای،  عکس 2600 .
پرسش و پاسخ
   پرسش:  اگر اعراب به ایران حمله نکردند چرا زبان علمی در زمان ابوعی سینا، زاکریای رازی، ابن حیان و... عربی بوده است؟
   پاسخ انوش راوید:  زبان عربی در ادامه تغییر های گویش در زمان و مکان و نیز بمنظور امور دینی و هماهنگی های اجتماعی بود،  و بویژه مخصوص کاهنان معابد بابل بود،  و در آنجا شکل گرفت و تدوین شد،  و بدلایل تاریخ اجتماعی،  این زبان بسرعت گسترش یافت.  با شکل گیری اسلام زبان عربی تا اندلس کشور اسپانیا گسترش یافت،  یعنی از ابتدای ایران غربی تا انتهای اروپای غربی.  با این زبان ملت های زیادی حرف می زدند و می نوشتند و می خواندند،  خود بخود علم با این زبان شکل گرفت،  و دانشمندان و اندیشمندان برای اینکه بتوانند علم فراگیرند و متاع علمی خودشان را بفروشند یا هدیه دهند،  مجبور بودند با زبان عربی بگویند و بنویسند.  تا اینکه از 6500 خورشیدی ایرانی با قدرت گرفتن عثمانیها،  تا حدودی مرز های ایران کنون ایران شکل گرفت،  و متعاقب آن شیعه و سنی و غیره بوجود آمد،  و عموماً ارتباط علمی بزبان عربی قطع شد.  از این تاریخ تا زمان پیدایش زبان های اروپایی در دو سه سده بعد،  زبان فارسی در ایران و هندوستان و ترکستان و... زبان علمی گردید.
   توجه:  امروز عده معدودی مذبوحانه سعی می کنند،  تا نگذارند جوانان ایران از تاریخ و گذشته خود بخوبی و درستی بدانند.  اگر جوانان باهوش هر ملت،  از سرگذشت تاریخی ملت و کشور خود بدرستی ندانند،  نخواهند توانست برای آینده سرزمین و کشور شان برنامه ریزی های درست و خوب داشته باشند.  آن عده معدود با انواع ترفند ها می خواهند مقاصد شوم استعمار و امپریالیسم را پیش ببرند،  همانگونه که دائم دارید می بینید و می شنوید،  دشمنان ایران بیش از 35 سال است با هر اقدامی چه نرم و چه سخت،  در تلاشند که ایران و ایرانیان را بی هویت و عقب افتاده و بی کشور کنند،  و سپس نفت و منابع و منافع ببرند و غارت کنند.
   ــ  جوانان باهوش ایران،  به هر گفته و نوشته دقت کنید،  و از موضوع مهم  تاریخ نویسی استعماری غافل نشوید،  و اغفال ترفند های دشمنان تاریخ ایران نگردید.
 آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا
    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
   توجه 2:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.
ارگ   http://arqir.com