وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

آموزش آینده پژوهی و آینده بینی

سازمان آینده بینی،  صفحه دو

 منبع:  اطلاعات شخصی، اینترنت،  نشریات.

دیدگاه آینده پژوهان

      کسی نمی تواند در آینده پژوهی تمام جهات را در نظر بگیرد،  آینده اقلیم شناسی، آینده پژوهی جامعه، آینده بینی علم و دانش، آینده نگری کار و شغل، تحصیل در آینده و غیره،  هر کدام پژوهش های ویژه خود را دارند و پژوهندگان آن تخصص و خواسته می بایست پیگیر آن باشند.  من انوش راوید که مطالعات و تحقیقاتم علم جغرافی ـ تاریخ و تاریخ جامعه شناسی است بر اساس دانش تاریخ جامعه شناسی و ریتم و آهنگ تاریخی و مطالعات جانبی در چگونگی آینده می توانم تا حدودی معقول آینده را پیش بینی کنم،  این غیر ممکن است که کسی بتواند آینده را کامل و درست بگوید.  در داستانها خوانده ایم که امثال نورس داموس یا شیخ ماهانی از آینده می گفتند و نوشته اند ولی آنچه از آنها می خوانیم ترفند های ناشرانی است که برای فروش کتاب ها و سود بردن کارهایی کرده اند،  باید در بسیاری از موضوعات این مهم را در نظر داشت.  این توهم و خرافات است که تصور شود از عالم غیب و غیره می آیند و به کسی از آینده می گویند این اغفال جادو گران عصر حجر است که سود جویان منافع استعماری و امپریالیسم برای مردم ساده استفاده می کردند.

      مدیر شرکتی برای آینده تمام پارادایم های مدیریتی را در نظر می گیرد،  ولی اکثر مواقع آنچه که پیش می آید برایش غیر قابل پیش بینی است،  و یا با وجود کارشناسی هایی به مشکلاتی بر می خورند،  زیرا آنها دیدگاه ها را در اندازه شغلی بررسی کرده اند.  در واقع آینده پژوهی به صورت عمومی در حد پسندیده و علمی امکان پذیر است،  برای این منظور باید تمام سرشته ها در آینده بینی را با جمع کارشناسی کار آمد وارد به علومی که در دانایی قرن 21 نوشته ام بکار برد.  مثال های بزنم،  بسیاری اشخاص در جستجو ها نوشته اند،  آینده شغل جامعه شناسان چیست،  یا آینده شغلی تحصیل کرده های ریاضی چه می شود،  یا آینده کارها چگونه است،  این چند نمونه را که در جستجو گوگل نوشته و از آنجا به وبلاگم رسیده بودند،  از ابزار وبگذر دیدم.  این اشخاص نظری ننوشته بودند که بگویند منظورشان از آینده چیست،  آنها فقط می خواهند از آینده فقط روز گار را به خوشی بدانند،  یا می خواهند آنچه از آینده است به واقعیت بفهمند و درک کنند.  ننوشته اند و احتمالاً نمی دانند تفاوت آینده و زمان وقوع آینده چیست،  در گذشته های دور برای رسیدن به آینده و یک تحول اجتماعی می بایست هزاران سال صبر کرد،  و در هزار سال پیش یکی دو قرن و در قرن بیستم چند دهه و اینک خیلی سریع انسان به آینده می رسد،  فقط باید دید منظور از آینده چیست،  تحولی کلی و یا برداشتی سطحی است.

   پرسش از عموم:  آیا نگاه شما از آینده تحول و تغییرات ناپیوسته کلی است یا برداشت های سطحی؟

مقاومت ابله ها برای تغییرات

      مردم در گذشته های دور زندگی دایره ای داشتند،  در تاریخ نیک توضیح داده ام،  هر روز کار آنها بیدار شدن و خوردن و خوابیدن و چیزای ساده دیگر و تا آخر همان بود،  در قرون صنعتی زندگی چون یک خط مستقیم شد،  خوشبختی در کنار خانواده و با شیب ملایم به سمت پیشرفت،  و افزودن چند وسیله زندگی و پست و مقامی و امثال آن شد.  مردم آن دوران این شیب ملایم و گاهی تند را تغییر می پنداشتند،  در صورتیکه هرگز نمی توانستند،  کار و پول و صلح و آزادی و سلامت،  و درکل ادامه شیب را پیش بینی کنند،  که همیشه نتیجه دیگری داشت.   قرنها بشر تغییرات را در توانایی و بدست خود و در شکل همان شیب می پنداشت،  و بدنبال ایده آل و سعادت شخصی خود در جهت امکانات و قدرت بیشتر بود،  این چشم انداز برای همه طبقات اجتماعی بود،  حتی اگر به آن دست نمی یافتند یا راضی نمیشدند،  یا موقتاً کارایی خود را از دست میداد.  مردم دایم بدون توجه،  تغییر تدریجی و پیوسته داشتند،  و البته گاهی ناگهان به تغییر ناپیوسته تبدیل میشد،  بدین جهت دست به شورش و انقلاب و جابجایی سلاطین میزدند.

      آینده ای که در انتظار آن هستیم،  در واقع تغییرات نا پیوسته است،  و آن هیچ جای نگرانی ندارد و فاجعه هم نیست،  گاهی بهترین راه پیشرفت برای جامعه میباشد،  برای دانستن تغییرات ناپیوسته به قرن سنت گریزی رجوع شود.  در هر گذر تاریخی سرعت تغییر افزایش و اندیشه آن بهبود یافته،  ولی جامعه های که به چشم و پای بندهای خود خو گرفته اند،  با سرعت و بینش فوق در مخالفت قرار میگیرد،  مانند نظر نوشته شده در مطلب چشم انداز عصر حجر در انتهای پست.   سرخپوست پرویی با مشاهده بادبان های کشتی های مهاجم اسپانیایی در افق،  پنداشت تغییرات عجیب و غریب جویست و به کار خود ادامه داد،  زیرا در تجارب خود درکی از کشتی بادبانی نداشت،  آنها با فرض دایره بودن و پیوستگی زندگی،  آنچه بر دریافتشان منطبق نبود نادیده میگرفتند،  تا مصیبت نازل شد،  آنها چیزی از آینده نمی دانستند.  مثال دیگر،  اگر قورباغه را درون تشت فلزی با آب معمولی به آرامی حرارت دهیم میپزد،  بدون اینکه حرکتی کند.   نتیجه این دو مثال،  اگر بخواهیم گرفتار سرنوشت سرخپوست پرویی و یا قورباغه پخته نشویم،  باید در جستجوی تغییرات ناپیوسته باشیم و از آن استقبال کنیم،   بدین منظور بهترین روش پیگیری علم آینده بینی در وبسایت ارگ انوش راوید می باشد.  

      سال  1991 طوفان صحرا عراقیها را سریع نابود کرد،  و این ابتدای ورود قرن  21  و تغییرات جدید بود،  با این اقدام تغییرات بنیادی قرن ورود خودش را نشان داد،  و گفت گذشته را دور بریزید که در غیر اینصورت تغییرات تمدن جدید و موج های نو مرزها را براحتی در می نوردد.  این اعلام ورود همانند شکست مهدی سودانی در ام دورمان سودان،  به دست انگلیس در ابتدای ورود قرن  20 میباشد.  امروزه شکاف عظیم بین تغییرات واقعی دنیا و عدم تحرک و حرکت ما،  رفته رفته دارد بافت های کهن دیار را دگرگون می سازد،  که یاس و سردرگمی و بی آینده گی پیامد آن است.   برای ترسیم خطوط کلی آینده ای که با چنگ و دندان به سویش پیش میرویم،  هیچ قوه پیش بینی و بصیرتی در کار نیست،  برای شتاب بخشیدن و تسهیل انتقال به آینده هیچ برنامه ای وجود ندارد.  کودن ها و ابله ها مانند سرخپوست پرویی چشم خود را برنشانه ها می بندد و چیزی نمی فهمند،  و چون قورباغه در آب جوش می پزند،  و یا در انتظار یک انقلاب و منجی می مانند.  اگر ما بینش و عادت و شیوه عملمان را تغییر دهیم،  براحتی میتوانیم دورانی از کشفیات تازه و آزادی های تازه داشته باشیم،  در واقع عصر فرهنگ یاد گیری حقیقی،  این همان است که افراد با هوش در پی آن هستند.   

       ما چه بخواهیم یا نپسندیم،  تمدن جدید به آرامی از زندگی ما سر بر آورده،  ولی کور دلان در همه جا مذبوحانه سعی در سرکوب آن دارند،  که در تاریخ انقلاب های انسانی ایران نمونه هایی نوشته ام.  این تمدن جدید اشکال جدید خانواده،  و شیوه های دگرگون شده کار و عشق و امرار معاش و اقتصاد جدید و تعارضات سیاسی جدید،  و فراتر از همه اینها آگاهی تغییر یافته به همراه دارد.  در قرن  21 انسان های جهان پیشرفته،  با جهشی کوانتومی به جلو میروند و شکوفاترین خیزش اجتماعی و خلاقانه ترین باز سازی همه تاریخ را در مینوردند،  و همچنین بیشترین اختلافات فکری و جامعه ای میان سنتی ها و سنت گریزها ایجاد شده.

سر درگمیها و نگرانیها

      بیشتر مردم اگر بتوانند و زحمت فکر کردن به خود بدهند،  میپندارند جهانی که میشناسند تا ابد دوام خواهد داشت،  برای آنان دشوار است که شیوه ای براستی متفاوت برای زندگی خود تجسم کنند،  چه رسد به آنکه تمدنی جدید را تصور کنند.  البته آنان متوجه هستند که اشیاء و امور در تغییرند،  اما میپندارند که تغییر و تحولات کنونی از کنار آنها خواهد گذشت و هیچ چیز اساس اقتصاد و ساختار سیاسی را متزلزل نخواهد ساخت.  این قبیل مردم با اطمینان تمام انتظار دارند که آینده تداوم حال باشد.  رویداد های سیاسی و اقتصادی و دانش های نوین اخیر این تصویر اطمینان بخش از آینده را به شدت متزلزل ساخته و باعث گردیده که تصویر یاس آورتری از آینده در میان مردم رواج روز افزون یافته باشد.  غالبا چیز های کوچک بیشترین و دیرپا ترین تغییرات را ایجاد کرده اند،  مثلا  دودکش،  بیش از هر جریان فکری باعث تغییرات اجتماعی شده است.  بدون وجود دودکش،  همه باید در یک مکان مرکزی و در کنار آتش، در محوطه ای با سوراخی در سقف تنگ کنار یکدیگر می نشستند.  دودکش با خروجی های جداگانه اش،  این امکان را پدید آورد که اتاق های متعدد در یک واحد مسکونی گرم شوند.  واحدهای کوچک توانستند مستقلاً در کنار یکدیگر بنشینند.  همبستگی قبیله ای در زمستان از بین رفت،  هیچ فرد سنتی در تاریخ نیست که بگوید کاش دود کش یا حرارت مرکزی اختراع نمیشد،  این قبیل اختراعات  مانند تلفن که اینک از نظر ما مهم نیست نا خواسته شیوه زندگی را تغییر داده است. 

      به بیان دیگر در قرن  21  موج و نسل دیگری از تمدن آغاز شده،  و باز مانده گان از قرن گذشته در سر درگمیها و نگرانیها و سرگردانی های شخصی گرفتارند،  و در تعارض کامل با موج نو هستند که رعد آسا می آید،  تا زمان و زندگی را بگیرد و گذشته را کنار بگذارد.  اگر این را درک کنیم آنگاه بسیاری از رویداد های به ظاهر بی معنی قابل درک میشوند،  انقلاب پویا در اراده و شعور و حرکتی نو برای بهترین ها،  مجدداً بقایی پسندیده و قابل تصور می شود.  دودکش و تلفن هر دو نوعی تکنولوژی هستند،  که چکاننده بالقوه نا پیوستگی بشمار میروند،  باید در نظر داشت واقعیت های اقتصادی چیز دیگری است.  حکومتها میتوانند برای مدتی انقلاب های پویا را به تاخیر اندازند،  اما برای همیشه امکانپذیر نیست،  کشورها برابر علم جغرافی ـ تاریخ و بر اساس مزایای نسبی خود دوران را می گذرانند.  مزیت نسبی به معنای وجود چیزی است که دیگران حاضرند بهای آنرا بپردازند،  خواه این چیز نفت باشد و یا مواد معدنی و یا نیروی کار ارزان و یا مغز متفکر و یا منطقه توریستی.   برای دنیای پیشرفته و کشور هایی با سابقه سنت گریزی بیشتر این مزایا مغز متفکر و تولیدات هوشمندانه است،  که با فروش خدمات هوشمندانه و دانش بالا رفاه گسترش پیدا میکند و پیامد آن تقاضا برای مردمان هوشمند و دانش بیشتر می باشد.   بدین ترتیب جا برای کم داناها یا نادانها تنگ میشود،  و زندگی برای کشور هایی با نادانی بیشتر سخترتر میگردد.  سنت گریزها که طرفدار نو آوری و تغییرات هستند با آمیختن دانش های جدید و ایجاد فکر هوشمندانه و زندگی هوشمندانه در تمام شکل آن،  میتوانند تمام عرصه های تاریخی و جغرافیایی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را به راحتی در سراسر جهان بدست بگیرند،  و هر آنچه که می خواهند با مردم نادان بکنند.  بنابر این با آگاهی از آینده نگری صحیح و دانستن واقعیت های تاریخ نباید از این قافله تغییرات عقب افتاد.    

      مطلب جالبی از گذشته یادم آمد که بعضی مادران میگفتند اگر دست به پشت هر کسی زدی و خاک بلند شد،  بدان که او کاری است،  ولی امروزه این داستان کاملاً مسخره و غیر قابل بررسی اقتصادی است.  امروزه دانش و هوش تولید کار مفید و اقتصاد خوب وابسته به تکنولوژی هر روز برتر در سازمانها نوین قرن 21 میکند،  و این تکنولوژی و اقتصاد چنان با یکدیگر می آمیزند که به بروز نوعی ناپیوستگی شدید در شکل،  مهارتها و مقاصد بسیاری از محافل اجتماعی و فردی منجر میشود.  سازمان های هوشمند توسط نیروها با دانش جدیدتر دیگر نمیتوانند سازمان سنتی باشند،  سازمان هوشمند،  به مراتبی غیر قابل باور در تمام زندگی تاثیر عمیق میگذارند و شکلهای متفاوت و عادات کاری دگری دارند.  یکی از رویکرد های جدید و مهم را میتوان تجزیه و تحلیل اجتماعی یا به نامی جبهه موجی نامید.  این رهیافت تاریخ را به صورت توالی امواج پیاپی تغییر و تحول مینگرد،  و این سئوال را مطرح میسازد که حاشیه مقدم هر موج ما را به کجا میکشاند.  این رهیافت توجه ما را به جای پیوستگی های تاریخ که دارای اهمیت خاصی هستند،  به نا پیوستگیها آن،  یعنی تغییرات و گسستگیها معطوف میدارد،  در این سیستم وقتی الگو های مهم دگرگونی پدیدار میشوند،  آنها را شناسایی میکند تا اینکه بتواند بر آنها تاثیر بگذارد. 

      در بیست سال گذشته بسیاری کارها که دارای تکنولوژی و دانش هستند ایجاد شده که قبلاً تصور آنها هم نمیشد،  و این کار های جدید تاثیر خیلی زیادی در تمام کارها و کل زندگی گذارده اند،  و همچنین در آینده نزدیک کار های زیادی شکل خواهد گرفت که هم اینک نمی دانیم چیست و چگونه است،  و کارگزاران آنها چه دانشی دارند.  دلیل این پدیده آمیزه نیرومند تکنولوژی و اقتصاد است،  که میتواند رسومات اجتماعی در تمام موارد آن منجمله سیاست را  دگرگون سازند.  در جامعه سنت گریز که با دانش های نوین و تکنولوژی روز و اطلاعات آمیزه  دارد،  زندگی راحتتر و شیرنتر است،   یافتن مشاغلی رضایت بخش آسانتر میشود،  زنان براحتی میتوانند خود را تامین کنند،  آنچه در روزگاران پیشین به لحاظ تکنولوژیک و اقتصادی و اجتماعی غیر قابل قبول و غیر ممکن بود امکان پذیر میشود،  ناپیوستگی در اقتصاد بدون اینکه جلب توجه کند به درون اجتماع راه می یابد.

   پرسش از عموم:  آیا میتوانید چند تغییرات نا پیوسته در اطراف خود بگویید؟

چشم انداز عصر حجر

      شاید عده ای با خواندن کامنت زیر که در پست تابستان 88 وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران نوشته شده از خود بپرسند،  انوش راوید که در مقالاتش می نویسد جوانان ایران با هوش و خردمند هستند،  پس معنی این و امثال آن نظر که فراوان هستند چیست؟  افراد نویسنده این قبیل نظرات که از جوانان بلاگر ایرانی هستند،  چرا اینگونه می نویسند و در مجموع نخوانده قضاوت می کنند،  توانایی های گفته شده در دانایی قرن 21 را چرا ندارند و غیره.  در اصل این چیز ها به آموزش و پروش و کلاً سیستم آموزشی مربوط می شود،  که به آنها فرهنگ یادگیری را یاد نداده،  و یا حداقل اول خوب بخوانند و تعلیل و تحلیل و بحث و نقد و ادامه موارد،  سپس در تخصص خود به قضاوت بنشینند.    

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  اصل کپی نظر:

    پنجشنبه 1 مرداد1388 ساعت: 10:38 توسط:شالیز

سلام

من مطلبتونو در مورد دروغ بودن اسکندر پیدا نکردم به نظر من حرفتون کانلا غلته که نه اسکندر نه چنگیز به ایران حمله کردن میشه بپرسم پس ایرانیا خودشون کرم داشتن بزنن مملکتشونو ویران کنند یا کتابخونه هاشونو اتیش بزنن /  باقیموندشم دو دستی تقدیم بیگانه کنن از کتاب های کهنی که در ملل دیگه موجود است میشه راحت فهمید که حمله صورت گرفته /  یعنی اگه اسکندر غلط باشه آریو برزن هم وجود نداشته تندیسشم الکی ساختن / تو میدون گذاشتن / تو تخت جمشیدم اون تصویره که ازشه غلطه ببینین با 1 حرفتون کلی از تاریخو میبرین زیر سوال /  من اطلاعاتم خیلی کمه چون سنم کمه اما شما به یه آدم بخته تر این حرفو بزنین بعد قضاوت کنین / که اسکندری بوده یا نه

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ   

      در تمام جوامع انسانها به سه دسته عمده تقسیم می شوند:  با هوش، کم هوش و کودن،  در جوامع مختلف در صد هر یک متفاوت است،  در بعضی کشور ها که مردمان آن نسل در نسل مشروبات الکلی می خوردند یا از مواد مخدر و سیگار استفاده می کردند،  با هوش ها کم و کودن ها زیاد است،  یعنی در وضع بحرانی انسانی بسر می برند و سطح علمی تحصیلی هم پایین است.  در بسیاری از ممالک اسلامی که نسل در نسل سالم زندگی میکردند،  وضع آی کی یو خیلی خوبتر است،  فقط در تعدادی از آنها بدلیل یک خطی و دگم بودن ارایه مکتبی اسلامی اجازه تفکر و اندیشه را نسل در نسل از افراد سلب کرده،  و به آنها گفته شده همین که هست،  و قدرت بررسی و تحقیق و نقد نا خود آگاه از توده مردم گرفته شده است،  اما در بعضی از اسلامی ها سیستم آموزشی بداد رسیده ، و به مردم فرهنگ یادگیری را آموزش داده است.  جوانان زیادی که از سرزمین های اسلامی دارای تعصب به غرب مهاجرت می کنند،  بدلیل سالم بودن خونشان خیلی سریع از بالاترین های اجتماعی،  در آن کشور غربی می شوند.

      هر مملکتی که انبوه وبلاگ های بی محتوا همراه با اشتباهات فراوان نگارشی دارد،  و نظرات بی دلیل و بی مفهوم در آنهاست،  و اصول دانایی قرن 21 را نمی دانند،  و همچنین نظریه های جدید در قرن سنت گریزی را ندارند،  و چیزی از آن به گوششان نخورده است،  چشم انداز عصر حجر در آن جامعه نمایان است.  آنچه که برای ما ایرانی ها روشن است،  بدلیل سالم تر بودن جامعه ما از بسیاری جاها روز به روز بر تعداد افراد با هوش اضافه می گردد،  و آنها به کمک افراد کم هوش می آیند،  و خیلی کودن های کمتری داریم.  همیشه  به خاطر داشته باشیم صحنه های موجود تا ابد ادامه ندارد،  این مسئله مهمی است که آینده نگران در تمام موارد و دیدگاه ها باید در نظر داشته باشند،  در انقلاب های انسانی ایران در این باره چیزهایی گفته ام.

      شاید آینده نگران،  به چشم انداز عصر حجر کمتر توجه کرده اند،  این هم یکی از اتفاقات است که آینده بینان بویژه جامعه پژوهان باید مورد توجه قرار دهند،  کمبود های فکری و ذاتی و فیزیکی که ممکن است صدمات به آینده برساند،  یا دلیلی برای بررسی آینده باشد،  حتماً در نظر بگیرند.  آیا در آینده با مردمی روبرو می شویم که فکر می کنند دانا هستند،  ولی چیزی نمی دانند،  می پندارند تحصیلات دارند ولی فقط تکه کاغذی گرفته اند و غیره،  در واقع مردمی خواهیم دید که چیزی از موج های نو نمی دانند،  و فقط مصرف کنند کالا ها و دانشی هستند که دیگران به آنها داده و می دهند.

تصویر مجلس شورای ملی حدود 1300 خورشیدی،  مشروح در راه راستی ایرانی،  عکس شماره 610.

کلیک کنید:  فرهنگ واژه های سیاسی ایران

کلیک کنید:  تاریخ مبارزات فرهنگی در ایران

کلیک کنید:  تاریخ صنعت و تکنولوژی در ایران

کلیک کنید:  تماس و نظر

تعریف کلی از آینده پژوهی

      همانگونه که بارها گفته و نوشته ام،  در قرن 21 باید برای هر چیز و هر واژه تعریف مشروح علمی داشت،  یعنی تعریفی که پایانی برای آن نیست.  برای این تعریف مقداری مطالب و مقالات از اینترنت و نشریات جمع کردم،  و با دانش خود آمیختم تا مطالب زیر جمع و جور شد.

      آینده پژوهی معادل لغت لاتین Futures Study است،  کلمه جمع Futures به این دلیل استفاده شده‌،  که با بهره گیری از طیف وسیعی از متدلوژی‌ها،  و بجای تصور فقط یک آینده، به گمانه زنی‌ های سیستماتیک و خردورزانه، در مورد نه فقط یک آینده بلکه چندین آینده متصور مبادرت می ‌شود.  آینده پژوهی مجموعه تلاش‌ های علمی است،  که با استفاده از تجزیه و تحلیل منابع،  نمونه ها و عوامل تغییر  و یا ثابت،  ضمن در نظر گرفتن دانایی نوین و سنت گریزی،  به تجسم آینده می پردازد،  و برنامه ریزی برای آینده می کند.  آینده پژوهی می گوید،  که چگونه از دل تغییرات پیوسته و نا پیوسته یا تغییر نکردن امروز،  واقعیت فردا بوجود می آید.

      بنا به تاریخ و فرهنگ یادگیری،  امروزه تغییرات با نرخ سریعتری بوقوع می‌ پیوندند،  موضوعات آینده پژوهی در برگیرنده گونه ‌های ممکن،  محتمل و مطلوب برای دگرگونی از حال به آینده می‌ باشند.  انقلاب و انفجار اطلاعات و ارتباطات،  تغییرات فناوری و متعاقباً تغییر در دیگر جنبه ‌های زندگی،  افزایش روز افزون وابستگی متقابل کشورها و ملل،  تمرکز زدایی جوامع و نهاد های موجود،  بدلیل گسترش دانایی قرن 21 شتاب بیشتری یافته است.  تمایل روز افزون سرمایه داری لجام گسیخته به جهانی شدن،  به همراه حفظ ویژگی های ملی و قومی، تاریخی و فرهنگی، و بسیاری عوامل دیگر،  درک جدید و بهتر از تغییرات و آینده را برای دولتها، کسب و کارها، سازمانها و مردم ایجاب می‌ کند.

      در هر صورت آینده بینی بر اساس آینده پژوهی،  اساساً قرین به عدم قطعیت است،  با این همه آثار و رگه‌ هایی از اطلاعات و واقعیتها،  که ریشه در گذشته و حال دارند،  می‌ توانند ریتم و آهنگ برای راهنمایی ما به آینده باشند.  ادامه تصمیم گیری و برنامه ریزی برای آینده،  که فقط بر اساس تجارب گذشته باشد،  و غفلت از رصد تغییرات آتی در آن دیده شود،  درست نخواهد بود.  عدم قطعیت نهفته در آینده برای بعضی،  توجیه کننده عدم دور اندیشی آنان است،  و برای عده‌ای دیگر که می توانند آینده را تا حدودی رسد کنند،  منبع گرانبها از فرصت‌ها می باشد،  مانند خرید املاک در جاهایی که ارزش آنها افزایش می یابد.

آینده ‌پژوهی در تاریخ

      اشتیاق بشر برای دانستن در باره آینده از عهد باستان وجود داشته،  پیشگویان و کاهن‌ها نمونه ‌هایی از کسانی هستند،  که در گذشته تلاش می کردند،  به این اشتیاق در نزد خاص و عام پاسخ دهند.  اولین نشانه‌ های جدی تر توجه بشر به آینده،  در عصر روشنگری دیده می ‌شود،  که بشر باور داشت علوم برای هر چیزی راه حلی خواهند یافت.  قوانین نیوتن در مورد حرکت،  درک و تحلیل بسیاری از پدیده‌ها را ممکن ساخته بود.  در اثر رشد شتابان علوم در این دوره،  متفکرین عصر روشنگری به این نتیجه رسیده بودند،  که تنها زمان می ‌خواهد،  تا همه قوانین و قواعد جامعه و محیط پیرامون بشر معلوم و آشکار شود.

      در دوران قرون جدید بر خلاف گذشته،  که بیشتر متفکرین افق های کاملاً روشنی از آینده مانند مدینه فاضله تصویر می ‌کردند،  تجسم ‌های تیره هم از آینده ترسیم کردند.  آثار متفکرینی چون اچ جی ول  H.G.Well، جورج اورول George Orwell و آلدوس هاکسلی Aldous Huxley از زمره چنین اندیشه ‌هایی محسوب می ‌شود.  با چنین نمونه‌ هایی آینده پژوهی راه خود به ادبیات را باز می ‌کند،  موفقیت عظیم رمان‌ های ژول ورن Jules Verne و پا گرفتن سبک علمی تخیلی در ادبیات، در همین مسیر بوده است.  برگزاری نمایشگاهی در سال ۱۸۹۳،  که در آن اختراعات و ابداعات شگفت انگیزی نظیر:  تلفن، لامپ برق، کینتوسکوپ اولین دوربین فیلمبرداری معرفی شد،  باعث هیجان عمومی گردید.  در همان روزها یک نشریه مطرح فراخوانی از ۷۴ شخصیت برجسته آن روزگاراعلام می ‌کند،  و از آنان می‌ خواهد که در مورد قرن بعدی پیش بینی‌ هایی بعمل آورند.  بعدها معلوم شد که پیش بینی‌ های آنان تا حد زیادی خوش بینانه بوده،  و تقریباً هیچیک از رخداد های مهم قرن بیستم،  نظیر اختراع اتوموبیل، رادیو و تلویزیون، بروز دو جنگ جهانی، کشف انرژی اتمی، پرواز به فضا، و البته ظهور کامپیوتر در فهرست آینده نگاری آنان یافت نمی‌ شد.

      اولین فعالیت آینده پژوهی در قالب یک تحلیل علمی در سال های ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳،  توسط یک گروه محققین با سرپرستی ویلیام اف آگبرن William F.Ogburn در زمینه جامعه ‌شناسی،  که علم نوپایی شناخته می‌شد،  در آمریکا انجام گردید.  این گروه برای اولین بار متدولوژی‌ های علمی نظیر برون یابی Extrapolation  و بررسی‌ های علمی در مورد روند های اجتماعی روز آمریکا را به انجام رسانده،  و ضمن انتشار اولین کاتالوگ روندها در آن کشور،  موفق به آینده بینی‌ های مهمی از جمله افزایش نرخ مهاجرت و ازدیاد طلاق شد.  همچنین بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم،  و به دنبال تجزیه و تحلیل تکنولوژی ‌های مورد استفاده در آلمان و ژاپن، متد های نوینی برای آینده پژوهی ابداع شد،  و در نتیجه آن دستاورد های تکنولوژی مهم دهه‌ های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ شامل رادار، موشک‌ های بالیستیک قاره پیما و حمل و نقل هوایی از قبل پیش بینی شد.

      در دوران جنگ سرد و مسابقه تسلیحات هسته ‌ای،  دغدغه مهم دست اندرکاران نظامی،  پیش بینی زنجیره رخداد هایی بود،  که پس از یک رویارویی احتمالی هسته‌ ای می ‌توانست اتفاق بیفتد.  از همین رو اولین بازی های جنگی War Games بوجود آمد،  اینها مدل هایی از یک رویارویی هسته ‌ای بودند،  که احتمالات مختلف را بررسی و تحلیل می ‌کردند.  شکل کاملتر این مدل‌ها موجب بوجود آمدن سناریوها شدند،  که امروزه یکی از مهم ‌ترین ابزار های آینده پژوهی محسوب می‌ شود.  با کمک این سناریوها سلسله رویداد های متصور در یک زمان بسیار کوتاه پس از شروع یک جنگ هسته ‌ای قابل تصور و مدل کردن می باشد.  در نتیجه می ‌توان عکس العمل‌ها و نحوه آمادگی‌ های لازم برای روبرو شدن با چنین جنگی را تدوین نمود.  این مشابه همان نقشی است،  که سناریو به ‌عنوان یک ابزار در آینده پژوهی فعلی بازی می ‌کند.

      عامل دیگری که باعث رشد آینده پژوهی شد،  تحول در طراحی و ساخت تسلیحات نظامی بود،  در سال های جنگ دوم جهانی،  تانک‌ها، هواپیماها و کشتی ها،  در مدت زمان نسبتاً کوتاهی طراحی، تکمیل و ساخته می ‌شدند.  اما بعدها با پیچیده تر شدن انواع تسلیحات،  موشک‌ های قاره پیما، زیر دریایی‌ های هسته‌ ای و...،  کار برنامه ریزان صنایع نظامی دشوار شد،  بدین معنی که مدت زیادی مثلاً ده سال از شروع طراحی تا ساخته شدن نخستین نمونه محصول بطول می ‌انجامید.  در نتیجه تکنولوژی بکار گرفته شده در ابتدای طراحی،  در طول پیشرفت پروژه دچار تغییرات اساسی می گردید،  و اغلب در برهه ساخت نمونه نخستین،  از رده خارج شده محسوب بودند. هوشیاری نسبت به زمینه ‌های آینده پژوهی از همین زمان آغاز شد،  هاریسون براون Harrison Brown در کتاب خود بنام،  چالش پیش روی آینده بشر،  در سال ۱۹۵۴ بسیاری از مسایل بوم‌شناسی ecological و مسایل مربوط به توسعه را که انسان در حال حاضر با آن روبروست،  پیش بینی کرد. 

       در واقع آینده پژوهی بمثابه یک فعالیت عمومی علمی ـ تحقیقی از دهه شصت آغاز شد،  برتراند دوژوئنل Bertrand de Jouvenel  اولین مطالعه نظری در مورد آینده را بنام هنر گمان را نوشت.  او در این زمینه با اشاره به این که:  هیچ واقعیتی در مورد آینده وجود ندارد،  نتیجه گرفت که یافتن مدارک و استنتاجات برای آینده، نیازمند روش ‌هایی غیر متداول می‌ باشد . راشل کارسون Rachel Carson  با نوشتن کتاب بهار ساکت Silent Spring ،  که در سال ۱۹۶۲ منتشر شد، با تصویر کردن دنیایی بدون سینه سرخ که نوعی پرنده زیباست و در جل و چلاسر بفراوانی یافت می شود،  آغازگر جنبش زیست محیطی بود.   در سال ۱۹۶۴ نیاز به پیش بینی تکنولوژی،  منجر به انجام یکی از مشهور ترین ارزیابی‌ها با استفاده از روش دلفی Delphi گردید.  در چارچوب حمایت ‌های موسسه رند  Rand،  خبرگان فنآوری ‌های مختلف طی یک پروژه مشترک مامور شدند،  که تکنولوژی‌ های نوظهور در یکصد سال آینده را پیش بینی نمایند.  بررسی آنان شش مقوله:  تحولات مهم علمی، کنترل جمعیت، اتوماسیون، پیشرفت در زمینه علوم فضایی، جلوگیری از جنگ و سیستم ‌های تسلیحاتی،  را شامل می ‌شد.  این تکنیک از افراد می‌ خواست که ضمن ارایه ارزیابی خود، پراکندگی پاسخ‌ های سایر خبرگان را نیز در نظر گرفته،  و پس از بحث در مورد تفاوت‌ها،  نهایتا ارزیابی ‌های تجدید نظر شده خود را ارایه کنند.  نتایج این تکنیک بطرز عجیبی در پیش بینی ظهور تکنولوژی‌ های دهه‌ های بعدی دقیق بود.

      از سوی دیگر تحلیل مسایل مربوط به آینده در کتاب بمب جمعیت،  اثر پاول ارلیشPaul Ehrlich  و نیز کتاب محدودیت ‌های رشدLimits to Growth  به نقطه اوج می‌ رسد.  انتشار این آثار و پیش بینی فرو پاشی جامعه صنعتی دنیای آن زمان را دچار شوک روحی نمود.   بعدها رویداد هایی نظیر ترور برادران کندی و مارتین لوتر کینگ، جنگ ویتنام،  بحران نفتی و رسوایی واتر گیت نشان داد،  که آینده پژوهان در پیش بینی این موضوع درست عمل کرده‌اند.  آینده پژوهان خوب اندیش نیز در دهه ۶۰ بسختی مشغول بودند،  دانیل بل Daniel Bell جامعه شناس برای اولین بار اصطلاح جامعه فرا صنعتی را در کتابی به همین نام بکار برد.  بل سرآغاز تعداد زیادی از آینده پژوهان نظیر مارشال مک لوان  Marshall Mcluan، آلوین تافلرAlvin Toffler  و جان نیسبیت John Naisbitt بود،  که آینده مورد پیش بینی آنها گرچه کمی دیر محقق شد.  اولین دوره آموزشی آینده پژوهی در سال ۱۹۶۳ توسط جیم دیتورJim Dator  در انستیتو پلی تکنیک ویرجینیا تدریس شد.  کوتاه مدتی پس از آن وندل بل Wendell Bell سری دوره‌ های آموزشی خود در دانشگاه ییل Yale شروع کرد.  پس از انتقال دیتور Dator به دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه هاوایی،  وی دوره‌ های آینده پژوهی متمرکزی در آن دانشگاه برای دانشجویان دوره‌ های فوق لیسانس و دکترا ایجاد نمود.

      در سال ۱۹۷۴ اولین دوره تخصصی فوق لیسانس برای آینده پژوهی در دانشگاه هوستون توسط جیب فاولز Jib Fowles  و کریس دید Chris Dede برپا شد.  بعدها مشابه این دوره در دانشگاه‌ های ماساچوست، آکرون، مینه سوتا، یو اس سی و دانشگاه ایالتی پورتلند نیز دایر شد. دو سازمان معتبر آینده پژوهی جهان یعنی  World Futures Society WFS  یا انجمن آینده دنیا،  و همچنین World Futures Studies Federation WFSF   یا فدراسیون جهانی آینده پژوهی،  به ترتیب در سال های ۱۹۶۷ در آمریکا و ۱۹۷۳ در پاریس تأسیس شدند.   WFS علاوه بر عضو گیری بیش از ۴۰۰۰۰ نفر،  فقط در اوایل دهه ۸۰ متجاوز از ۵۰۰۰ نفر را در کنفرانس ‌های مختلف آینده پژوهی حاضر کرد،  و موفق به انتشار مجله معروف آینده پژوه Futurist گردید.  از طرف دیگر WFSF که نسبت به WFS  سازمان بین‌المللی تری محسوب می ‌شود،  آینده پژوهان سرتاسر گیتی را در یک انجمن حرفه ‌ای گرد هم آورده‌ است.  همچنین در دهه ۸۰ انتشارات السویرElsevier  مجله معروف آینده ها را بنا گذاشت،  که هم اکنون معتبر ترین نشریه آکادمیک و فکری در زمینه آینده پژوهی محسوب می ‌شود.  بعدها در آغاز دهه ۹۰، نشریه معتبر فصلی تحقیق در مورد آینده ها توسط WFS و نشریه آینده نگاری توسط انتشارات کمفورد Camford Publishing  به نشریات مربوط به آینده پژوهی اضافه شدند.  ولی دنیا شاهد تحولات اساسی در زمینه ارتباطات و کسب و کار از طریق ظهور کامپیوتر های شخصی در دهه ۸۰ ،  و پیدایش اینترنت در دهه ۹۰ بود،  آینده و آن هم از نوع دیجیتال وارد شده بود.

آینده پژوهی قرن 21

       آینده پژوهی قرن 21 گستردگی زیادی نسبت به دوران شکوفای ۱۹۶۰ و اوایل ۱۹۷۰ دارد،  با بهره گیری از دانایی نوین،  دنیای امروز نسبت به آن سالها آمادگی و آشکاری بیشتری برای نگریستن به آینده دارد.  بر خلاف آن دوران آینده پژوهی تنها به عده معدودی از نویسندگان و استادان محدود نمی‌ شود،  بلکه دنیای کسب و کار، دولتمردان و فرهیختگان،  همگی در حال بیداری و درک این واقعیت هستند،  که برای اینکه آینده موفقی داشته باشیم،  باید بر روی آن تمرکز کنیم.  بدین ترتیب است که برنامه ریزی استراتژیک بر مبنای چشم اندازها و متکی بر سناریوها،  امکانپذیر خواهد بود.  در عین حال برنامه‌ های آموزشی و تحصیلی در زمینه آینده پژوهی در طول سالها بجای اینکه گسترده تر شوند، کمتر شده‌اند.  در عوض دوره‌ هایی نظیر هوش رقابتی Competitive Intelligence  و مدیریت استراتژیک  Strategic Management،  بدور از تعلقات تئوریک و ایدئولوژیک آینده پژوهی از بسیاری از ابزار های آن بهره گیری می ‌کنند.  در انتها آینده پژوهی احتمالاً سرنوشتی نظیر سایرعلوم اجتماعی خواهد داشت،  بدین معنی که کارکرد این علوم ضمن انگیزش علاقه اجتماع به موضوعی پراهمیت،  و بهره گیری از ابزار تکوین شده مناسب برای آن موضوع،  تقریباً کاملاً آکادمیک بوده،  ولی از نظر کاربردی دنبال کردن این علوم به خصوص توسط کسب و کارها و بنگاه ‌های دولتی، برای نتیجه بهتر انجام می‌ شود.

      وقوع یک آینده و قرار داشتن در آن چاره ای جز سازگاری با آن ندارد،  اما تمامی کوشش آینده پژوهان معطوف بر آن است،  که این آینده را پیش از وقوع پیشبینی کنند، و گر نه ما پیوسته در هر لحظه بعد نسبت به لحظه پیش از آن قرار داریم.  پذیرش آینده را باید از باور داشتن آن متمایز دانست،  نمی ‌توان گفت که یک باور در خصوص آینده همواره بر پایه‌ های واقعی و مستند شکل گرفته است.  پذیرش آینده یعنی سازگاری با آن، کسی که با آینده سازگاری پیدا می کند،  قابل مقایسه با فردی که خود را به یک آینده مبهم دلخوش کرده است، نیست.  آینده ‌پذیر هر لحظه از آینده را قدر می‌ داند،  و با دانش اقدام فعالیت ‌های لازم برای حضور سودمند در آینده را انجام می ‌دهد.  اما آینده ‌باوری تا حدودی نوعی نگرش منفعلانه را در فرد پدید می آورد،  و در بهترین حالت او را به آینده امیدوار می سازد،  امیدی که تحقق آن هنوز معلوم نشده است.

      تفکر درباره آینده برای کارها و اقدامات کنونی تمدن بشری بسیار مهم می باشد،  واکنش بدون تفکر به آینده امکان ‌پذیر است‌،  اما کنش امکان ‌پذیر نیست،  چرا که عمل نیاز به پیش‌بینی دارد.  بدین ترتیب‌، تصویر های آینده:  آرمان‌ها، اهداف‌، مقاصد، امیدها، نگرانی‌ها و آرزوها،  پیشران‌ های اقدامات فعلی ما هستند.  بنابر این آینده امری است،  که مردم می ‌توانند آن را با اقدامات هدفمند خود طراحی کرده و شکل دهند.  مردم برای آنکه عاقلانه عمل کنند،  بایستی نسبت به پیامد های اقدامات خود و دیگران آگاهی و شناخت کافی داشته باشند. همچنین واکنش ‌های دیگران و نیرو هایی را که خارج از کنترل آن‌هاست بررسی کنند،  این پیامدها تنها در آینده خود را نشان می‌دهد.  بدین ترتیب‌، افراد نه تنها می ‌کوشند امور در حال وقوع را بفهمند،  بلکه می‌ کوشند اموری را که شاید اتفاق بیفتد یا بالقوه امکان وقوع دارد،  و یا تحت شرایط خاصی در آینده اتفاق خواهد افتاد، نیز بشناسند.  افراد با استفاده از این شناخت حدسی موقعیت کنونی خود را تشخیص داده‌،  کارهایشان را دنبال کرده‌،  از بستر زمان و فضای مادی و اجتماعی می ‌گذرند.

      همانگونه که در قرن سنت گریزی نوشته ام،  سرعت تغییرات آنچنان سرسام‌آور است،  که دیگر نمی ‌توان با روش ‌های سنتی با آنها کنار آمد.  اگر با تغییرات همگام نشوید،  زیر چرخ عظیم تغییر خرد خواهید شد.  اما آیا امکانی برای اطلاع یافتن از آینده برای ما وجود دارد؟  قطعا در مورد آینده هیچ چیز یقینی وجود ندارد،  و این از اصول اولیه آینده ‌شناسی است.  اما اصل دیگری هم وجود دارد منجمله،  انسان می ‌تواند در سرنوشت آینده تأثیر گذار باشد.  در این میانه دانشی زاده می‌ شود که سعی می ‌کند با پیش‌بینی عوامل موثر در تغییرات آینده به صورتی دوگانه،  هم مهار تغییرات را در دست گیرد،  و هم جامعه را برای این تغییرات آماده کند.  آینده پژوهی فراتر از پیش‌بینی است،  و ادعای پیش‌ گویی هم ندارد.  آینده‌پژوهی هنر شکل دادن به آینده ‌است،  به آن شکل که آینده را می ‌خواهیم.  کسانی که این دانش را در دست دارند،  هم ‌اکنون هم به آینده جهان به دلخواه و مطلوب خود شکل می ‌دهند.  می‌ توان کشورها و جوامعی را دید،  که نتوانستند خود را با تحولات سازگار کنند،  و از این جهت از هم فرو پاشیدند،  آنها ذات تغییر را درست نشناختند.  آینده ‌شناسی از این منظر دانش شناخت تغییرات است،  شناخت آینده از حیاتی ‌ترین علوم مورد نیاز هر انسانی است.  آینده پژوهی همواره از آینده ها صحبت می کند،  و هدف اصلی آن:  کشف، ابداع، امتحان، ارزیابی و پیشنهاد،  آینده های:  ممکن، محتمل، مرجع،  به منظور شکل گیری آینده مطلوب است.  در یک کلام آینده پژوهی به ما نشان می دهد چگونه از دل تغییرات یا تغییر نکردن امروز، واقعیت فردا تولد می یابد.

   تصویر تاریخی از برافراشتن پرچم سرخ،  در بلندای رایشتاک و لحظات پایانی جنگ دوم جهانی،  مشروح در اینجا،  در آن زمان کسی تصورش را نمی کرد،  که کمتر از 35 سال وضع دگرگون می شود،  عکس شماره 1300.

کلیک کنید:  گوگل و خلیج فارس

کلیک کنید:  تاریخ بازرگانی ایران

کلیک کنید:  سخنرانی انوش راوید

 کلیک کنید:  تماس و نظر

ادامه رشد و تکامل تمدن

      این روزها شاهد جنبش های ضد سرمایه داری در تمام جهان کاپیتالیستی هستیم،  روزی نه چندان دور نسبت به تاریخ،  حدود سی چهل سال پیش،  غرب سرمایه داری خوشحال از سرنگونی کشور های کمونیستی و سوسیالیستی بودند.  در یکی از اعلامیه های همان حزب های سرنگون شده چپی،  در همان تاریخها نوشته شده بود:  روزی نه چندان دور،  مردم متوجه خواهند شد،  که چگونه اغفال ترفندها شده،  و روزی دگر توده ها در تمام جهان بسوی تمدن جدید باز خواهند گشت.  اما در آن موقع نمی دانستند و نمی توانستند تحلیل کنند،  که این تمدن جدید چگونه شکل می گیرد و چه خواهد بود.  امروزه با وجود امکانات و تکنولوژی های مدرن،  جوانان با هوش به راحتی می توانند بفهمند آینده چه شکلی است.  همانگونه که قبلاً نوشتم،  در چند دهه گذشته سرمایه داری علم و دانش را به احتکار گرفته،  و با انواع حقه بازیها و به انحصار در آوردن،  نگذاشته رشد و تکامل طبیعی خود را داشته باشد.  به همین جهت هیچ تولید دگرگون کننده و تمدن ساز در گیتی ایجاد نشده،  فقط در مواردی ورژن های جدید از گوشی و تلویزیون و این قبیل به بازار آمده،  تا فقط حفظ درآمد و پول برای سرمایه داری باشد.

      سرمایه داری افسار گسیخته غربی،  به کل تمدن بشری اهمیت نداده و نمی دهد،  و درکی از آن نداشته و ندارد،  و به ساختن و پرداختن های بی اهمیت مانند فیلم زمین ما و حفظ محیط زیست بسنده کرده اند.  در صورتی که مردم و بشر باید در همین زمین ما ادامه زندگی بدهند،  در واقع هیچ کس و هیچ نیرویی نمی تواند جلوی رشد و تکامل را بگیرد.  از آنجا که می دانیم از بدو پیدایش زمین و مردم،  رشد و تکامل وجود داشته و خواهد داشت،  بنابر این امکان باز گشت به گذشته وجود ندارد،  هر چه هست رفتن به جلوست.  دیگر دیدن دنیای کمونیستی و بسته گذشته مثلاً ضد سرمایه داری پیش نمی آید،  یا دیگر نمی توان بدوران قبیله های اولیه با زندگی دایره ای بازگشت.

      پس با وجود تخریب و انقراض موجود،  با بیکاری های گسترده،  دگرگونی آب و هوا،  مردمی که شیوه زندگی مصرفی دارند،  کمبود مواد غذایی،  جهش میکروبها و باکتریها،  و هزاران مشکل دیگر،  آینده چه می شود؟  آنچه که در گذشته وعده داده شده بود،  مانند اینکه تمدن آینده بسیار دلنشین و خوب،  با دست آورد های عالی علمی و تولیدی بشری است،  چه می شود؟  البته همه آنچه که برای آینده خوب وعده داده شده بود اتفاق می افتد،  این را من نمی گویم تاریخ می گوید.  قبلاً هم نوشته ام،  هر گذر تاریخی تمدن،  مشکلاتی و مسائلی دارد،  زمان مخصوص دوران خودش را می خواهد،  که از تاریخ و فرهنگ یادگیری است.  اینک هم در گذر تاریخی تمدن هستیم،  تا تمدن گذشته به تمدن جدید سپرده شود،  باید از این موضوع تحلیل درست و تحقیق امروزی داشت.

تحقیق و تحلیل امروزی

      از ابتدا شروع کنم،  چگونه می توان تحلیل و تحقیق درست و جامع امروزی داشت،  و اصلاً از دید انوش یعنی چه؟  آیا مفهوم دیگری است؟  در قرن گذشت برای تحقیق و تحلیل هر شخص در محیطی که در آن می گردید و کار می کرد،  می توانست بازی کند،  اما امروزه با وجود اینترنت،  می تواند هر آنچه را می داند و می یابد،  به راحتی در اینترنت منتشر نماید،  و با کمک افراد و عواملی که نمی شناسد،  کار خودش را سبک جدید و روحیه دگری دهد،  و نتیجه بهتری بدست آورد.  این کمکها حتماً نباید شکل کمک و یاری سنتی داشته باشند،  بلکه نفوذ در ذهن و ایجاد کار کردی دگرگون را هم شامل می شوند.  انتقال توانایی های ذهنی براحتی از طریق اینترنت امکان پذیر است،  که اکثراً ناخود آگاه اتفاق می افتد،  و نتیجه آن بخشی از شکل نوین تحقیق و تحلیل است.

      همانگونه که تمام گیتی در رشد و تکامل است،  هر شخص هم دارد رشد و تکامل پیدا می کند،  بویژه افرادی که در کار علم هستند،  این را در خود بخوبی احساس می کنند.  فقط باید هر آن بتوانند اندیشه های گذشته خود را باز نویسی کنند،  و درک کنند فسیل بودن چیست،  و از آن پرهیز نمایند.  شاید این جملات چندان خوشایند نباشد،  کم و کاستی داشته باشد،  ولی هیچ مشکلی نیست،  عده ای که در چند خط بالا گفته ام خواهند بود،  و یاری می کنند آنها را بهتر بیان داریم.

آگاهی درک موقـعـیـت

      اصول دیالکتیکی و دترمینیستی اجتماعی مبتنی بر اسباب و عللی است،  که مهمترین آن ایفای نقش روشنفکر آگاه به تحلیل صحیح جغرافیایی و تاریخی است،  که در جایگاه کاتالیزور های ضروری این فرایند اجتماعی میباشد،  و در صورت خالی بودن این میدان دید توسط رهبری صادق،  تنها باعث پر کردن این خلاء توسط غریبه های حکومت های بیگانه و بقولی  رهبران قلابی شده.  با پایان جنگ دوم جهانی و فروش گروپ به همه اولین قدم واقعی سرمایه داری فرا ملی شروع شد،  و سرمایه داری سنتی بی خبر از این حریف قوی،  که بسرعت و بدون انتظار مبتکرین آن بالا آمده،  این نو سرمایه داری سریع در پی جایگاه های جدید،  چین گشنه و خسته را یافت،  و آنها برای زنده و باقی بودن استقبال خوبی کردند،  چینی ها در هر صورت سابقه تاریخی خوبی داشتند.  پایان دهه 1970 هنوز این دو سرمایه داری یکدیگر را نشناختند،  امروز هم خیلی ها نمی دانند و در تحلیل ها اشتباه می کنند.  دو نیروی جهانی که یکدیگر را خوب نمی دانند،  حتماً در برنامه ریزی های مشترک اشتباه دارند،  یکی کمربند می خواست، که دیگر نیاز به آن نبود و دیگری از ترس تهدید های بچه گانه برای حفظ جاده ابریشم چین و خلیج فارس و آمریکا  یکی از ساده ترین ترفند های تاریخ سیاسی جهان را در سر داشت. 

      روس ها هم که رجال سیاسی واقعی نداشتند،  در به در و خسته از پرسه زدن های بیهوده در آفریقا و لاتین با دیدن این چین پریده خوششان آمد،  و  پروستوریکا  را پرداختند،  ولی بر عکس چین،  روسها سابقه تاریخی بدی داشتند.   بقیه هم بخاطر اینکه جا نماند دیوار برلین رو حتی خوردند!،   کمونیست سنتی یا به نوعی کلاسیک آن با فرو ریختن دیوار تا یافتن اندیشه دگری سرگردان شدند،  اروپا سر خوش و مست شبانه از این پیروزی بود،  ولی بی خبر که روس های گشنه ندانسته اسب تروا را پر از اسلحه دارند،  به آفریقا و لاتین می فرستند.  سرمایه داری فرا ملی و عمو سام هم شادتر از این سرمایه داری فراملی با آسه آنی ها مشغول بودند و زیر چشمی به آسیای جنوبی هم نگریسته تا حالی هم اونجا کنند.   تا امروز سرمایه داری فراملی با سرعت جلو رفته،  و سنگر های سرمایه داری سنتی،  که ارباب فکری و پایگاه اصلی آن اروپای غربیست، یکی بعد از دیگری گرفته،  و همزمان لیبرال سنتی اروپا تغییر شکل داده است.   در دهه آخر قرن 20 برخورد های آنها را خوب می دیدیم،  که نمونه آن فروختن چند پژو،  و تعدادی کاسه بشقاب و وسایل خانگی به ایران،  و تحریم ها...،  دیگری هم یواشکی با یک رقابت در کاسه و بشقاب فروختن خوشحال بودند.   در این ده سال آخر بیستم اسب تروای گفته شده، آفریقا را بی قانون و قاعده،  از سرمایه داری سنتی تا حدودی گرفته،  و چند قرن الماس بردن و تیله  فروختن تقریباً تمام شد،  خیر شو به شرش بخشیدن بهتره.  از قرن  21 همه چیز به نفع این سرمایه داری جدید تمام شده،  و در این سال سرمایه داری سنتی،  بطور کلی دارد تسلیم میشود،  مثل اجماع جهانی علیه ایران،  نه بخاطر ایران بلکه برای جاده ابریشم نفتی.   ولی از این بابت صف بندی های نو برای آنها خیلی مشکل است،  بوی پول است و یه عده مست.

      این وسط چند تا مسئله مهم می باشد،  مثل:  سهم روسیه تنبل با ترکیب فکری آن و منابع موجود،  منجمله دریا مازندران و منابع نفتی آن،  و احتمال بدست گرفتن اختیارش دست روسیه،  و باز نمودن کانال اقیانوس پیما و دگر شدن جغرافیای منطقه،  بالا گرفتن حرکت های ناسیونالیستی یا سوسیالیستی یا اسلامی در نیمه غربی آسیا،  و احتمال تغییر جغرافیایی به تمام معنی و عدم توانایی کنترل آن،  و به خطر افتادن جاده ابریشم جدید،  بوجود آمدن شکل دیگری از سرمایه داری بنام بی هویت بعد از  11 سپتامبر،  بدلیل شرایط پیش آمده.  اکثراً تحلیل گران سیاسی و اجتماعی، دولتی و غیر دولتی،  مسائل مطرح شده را در نظر نمی گیرند،  همچنین نوع قدرت و نفوذ نیرو های مدیریت کننده سرمایه داری های ذکر شده،  در همه جا،  مثال:  واشنگتن برای برهم زدن و مغشوش کردن نیرو های سیاسی و اندیشه ها و نگرش های آنها،  در برنامه هایی چون تلویزیون و غیره و حتی در پوشش های سیاسی بخوبی استفاده میکند.  در آسیای غربی بعضی نیرو های موجود تاثیر گرفته از همین برنامه ها جایگاه خود را اشتباه می گیرند،  در واقع باید وجود و افکار تمام نیرو های سیاسی و اجتماعی را قبل و بعد از کمربند یا دیوار خراب شده حساب کرد.  در این زمان ملتها در بخش سرمایه داری یا غیر،  با این سرمایه داری جدید که اصل ماموریت حفاظت از جاده ابریشم را به بدلیل امکاناتش به آمریکا سپرده،  در گیرند.  بنا بر این در یک وجه مشترک و دمکراسی خواهی همه در آسیای غربی باید یکدیگر را بیابند.  قرن  21 است،  کارها شیو های نو می طلبد،  و شناختن ترفند های موجود،  که در اشکال مختلف ارایه میشود بسیار مهم است.

جوهر قرمز نداریم

      قسمت هایی از صحبت های اسلاوی ژیژک،  فیلسوف اسلوونیایی،  در جمع اشغال کنندگان وال استریت:
      آن ها ما را خیال پرداز می نامند،  اما خیال پردازانِ واقعی کسانی هستند که فکر می کنند،  این سیستم می تواند برای مدت نامعلوم به همین شکل ادامه پیدا کند.  ما خیال پرداز نیستیم،  ما داریم آن ها را از خواب خوش شان،  که دارد به یک کابوس تبدیل می شود بیدار می کنیم.  ما چیزی را نابود نمی کنیم،  ما تنها شاهدِ آن هستیم که چه طور سیستم،  خودش را نابود می کند.  تصویر آشنای کارتون هایمان را به یاد بیاوریم،  یک گربه (در کارتون تام و جری) به سر پرتگاه می رسد،  اما بی حواس به مسیرش ادامه می دهد،  بی خیالِ این که زیرش خالی شده است.  اما درست آن زمانی که پایین را نگاه می کند،  و می بیند چیزی زیرش نیست،  می اُفتد.  این دقیقاً همان کاری است که ما داریم این جا انجام می دهیم.  ما داریم به سرمایه دارانِ وال استریتی می گوییم:  آهای!  زیر پای تان را نگاه کنید!
      در آوریل 2011 دولت چین دستور داد،  که فیلم ها و داستان های خیالی یا آن هایی که واقعیت های جایگزین را نمایش می دهند،  ممنوع شود.  این یک نشانه خوب برای چین بود،  این یعنی مردمانِ چین هنوز به جایگزین ها فکر می کنند،  و دولت چین مجبور می شود که آن را ممنوع کند.  ما این جا در آمریکا با ممنوعیت سر و کار نداریم،  چرا که سیستم مستقر حتی توانایی ما را،  برای خیال پردازی سرکوب کرده است.  به فیلم هایی که هر روز می بینیم نگاه کنید،  همه چیز در آن ممکن است،  می توان تصور کرد که یک شهاب سنگ به زمین می خورد،  و زندگی پایان می یابد و غیره و ذالک.  اما انگار نمی توان پایان سرمایه داری را حتی در خیال پردازش کرد.
      بگذارید یک داستان از دوران کمونیسم برایتان بگویم،  مردی از آلمان شرقی به سیبری فرستاده شد،  تا آن جا کار اجباری کند.  این مرد می دانست که سانسورچی ها نامه هایش را می خوانند،  به همین خاطر با دوستانش قراری گذاشت،  گفت:  که اگر نامه ای که از من می گیرید با جوهر آبی نوشته شده باشد،  یعنی آن چه که من در نامه نوشته ام درست است،  اگر با جوهر قرمز نوشته باشم نادرست.  بعد از یک ماه،  دوستانش اولین نامه را از طرف وی دریافت کردند،  همه متن با جوهر آبی نوشته شده بود.  در نامه آمده بود:  این جا همه چیز عالی است،  مغازه ها پر از غذا های خوشمزه است،  سینماها فیلم های خوب غربی پخش می کند،  آپارتمان ها بزرگ و مجلل است.  اما تنها چیزی که این جا نمی توان خرید،  جوهر قرمز است.
      خب این شیوه زندگی ماست،  ما از همه آزادی هایی که می خواهیم برخورداریم،  اما آن چه نداریم جوهر قرمز است.  یعنی زبانی نداریم که با آن بتوانیم عدمِ آزادی مان را بیان کنیم.  آن شکلی که ما یاد گرفته ایم درباره آزادی صحبت کنیم،  جنگ برای آزادی را مقابل تروریسم قرار می دهد،  این،  معنای واقعی آزادی را تحریف می کند.  و شما اشغال کنندگان وال استریت،  دارید آن کار بزرگ را انجام می دهید:  شما دارید جوهر قرمز را به ما می دهید.
      یک خطر وجود دارد،  ما نباید شیفته خودمان بشویم،  ما این جا روز های خوشی را کنار هم می گذرانیم.  اما یادمان نرود!  کارناوال های شادی زود گذرند،  آن چه که مهم است،  اتفاقی است که روز بعد می افتد.  زمانی که ما به زندگی عادی باز می گردیم،  آیا آن زمان تغییری رخ داده است؟  من نمی خواهم که شما این روزها را به یاد بیاورید و بگویید،  آه!  ما جوان بودیم!  چه روز های زیبایی بود!  یادمان باشد که پیام اصلی ما این است:  ما حق داریم به جایگزین ها فکر کنیم.
      ما در بهترین دنیای ممکن زندگی نمی کنیم،  اما یک راه طولانی در پیش است،  پرسش های به راستی دشواری پیش روی ماست.  ما می دانیم چه نمی خواهیم.  اما آیا می دانیم چه می خواهیم؟  چه نظام اجتماعی می تواند جایگزین سرمایه داری شود؟  رهبران جدید چه خصوصیت هایی باید داشته باشند؟  یادمان نرود:  مشکل اصلی فساد و زیاده خواهی نیست،  مشکل اصلی سیستم است.  سیستمی که ما را تا مرز تسلیم هل می دهد،  تنها از دشمنان حذر نکنیم،  حواس مان به دوستانِ نارفیقی،  که می خواهند جان حرکت ما را بگیرند نیز باشد.
      ما کمونیست نیستیم،  اگر کمونیسم آن نظامی است که در سال 1990 سقوط کرد،  یادمان باشد که آن کمونیست ها بی رحم ترین سرمایه دارانِ امروز هستند.  ما امروز در چین یک نظام سرمایه داری داریم،  که حتی پویاتر از سرمایه داری امریکایی است.  اما آن جا دموکراسی نیست،  این یعنی وقتی دارید سرمایه داری را نقد می کنید،  از تهدید کسانی که می گویند:  شما مخالف دموکراسی هستید نترسید.  پیوند همیشگی بین سرمایه داری و دموکراسی پایان یافته است.
      تغییر،  ممکن است،  ما این روزها چه چیز هایی را ممکن می دانیم؟  به رسانه ها گوش کنیم،  از یک طرف در حوزه تکنولوژی و سکسوالیته همه چیز ممکن است.  شما می توانید به ماه سفر کنید،  می توانید با بیوژنتیک زندگی ابدی داشته باشید،  می توانید با حیوانات سکس داشته باشید،  و امثالهم.  اما به حوزه اقتصاد و اجتماع نگاه کنید،  می گویند هر تغییری غیر ممکن است،  ما می خواهیم مالیات بر ثروتمندان اندکی افزایش پیدا کند،  می گویند:  محال است،  رقابت از دست می رود.  ما می خواهیم پول بیشتری صرف سلامت شود،  می گویند:  امکان ندارد،  یک دولت توتالیتر سر کار می آید.  چه طور می شود!  به ما وعده زندگی ابدی می دهند،  اما نمی توانند اندکی بیشتر صرف سلامت کنند؟  یک جای کار می لنگد.  بیایید اولویت های مان را همین جا تعیین کنیم،  ما استاندارد های بالاتری برای زندگی نمی خواهیم،  ما استاندارد های بهتری برای زندگی می خواهیم.
      ما باید صبر داشته باشیم،  تنها چیزی که از آن می ترسم این است،  که یک روز به خانه های مان برویم،  سالی یک بار،  یکدیگر را ملاقات کنیم،  آبجو بخوریم،  و نوستالژیک وار این روزها را به یاد آوریم.  بیایید به یکدیگر قول بدهیم،  که این اتفاق نمی افتد.  ما می دانیم که مردم،  اغلب نسبت به چیزی اشتیاق دارند،  اما واقعاً آن را نمی خواهند،  بیایید نترسیم و چیزی را که به آن اشتیاق داریم،  واقعاً بخواهیم.

تصویر تاریخی آینده بینی سنتی در قاره کهن،  عکس شماره 891 .

کلیک کنید:  فلسفه و فلاسفه ایران

کلیک کنید:  محوطه های تاریخی ایران

کلیک کنید:  دمکراسی،  فدرالیسم،  حزب

کلیک کنید:  تماس و نظر

هماهنگ شدن با آینده

      قبلاً در تاریخ و فرهنگ یادگیری نوشته ام،  سرعت گذر های تمدنی هر بار سریعتر و در مدت کوتاه تری اتفاق می افتد.  اینک از ابتدای قرن 21 تمدن قبلی بورژوازی با دانش کم هوش ویژه خود،  بسرعت بسمت تمدن جدید کنترل انرژی می رود،  مدت زمان این گذر همراه با نا آرامی های اقتصادی و اجتماعی بوده،  و ادامه خواهد داشت،  و می بایست برای آنها تعریف های علمی برابر با دانایی نوین داشت.  تمدن کنترل انرژی همراه شتاب در تخریب و انقراض،  جهت بیشتر و بهتر و ارزان تر بدست آوردن انرژی است.  با شرایطی که پیش می آید،  خود بخود اجبار در رشد و تکامل تاریخ اجتماعی است،  و فرار از آن و بازگشت به گذشته امکان ندارد.  بنابر این باید با دانستن از واقعیتها و بینش نو،  خود را با آینده هماهنگ نماییم،  نه اینکه با آینده پیش رو مبارزه کنیم، حذف یا فیلتر نماییم.

      آینده غیر از دست آورد های تکنولوژیکی،  مضرات و مسائلی هم دارد،  که هر چه جلو رویم مشکلات و ضررها بیشتر و بیشتر می شود.  مانند مشکلات زیست محیطی و بخطر افتادن سلامتی مردم،  که دو نمونه روشن آن ماجرای نشت نفت در خلیج مکزیک،  و نشت رادیو اکتیو در فوکوشیمای ژاپن است،  که مشروح آنرا در نهنگ ها انتقام می گیرند نوشته ام.  همچنین تغییرات آب و هوایی در آینده نزدیک باعث بالا رفتن آب دریاها می شود،  و شهر های مهم بندری و ساحلی جهان،  در خطر غرق شدن در آب و طوفان ها قرار می گیرند.  نمی توان از این تغییرات جلوگیری کرد،  ولی باید با روش های جدید،  ادامه زندگی و حیات بشری را با این شرایط هماهنگ نمود،  منجمله ایجاد شهرها و ساختمان های شناور به روی دریاها،  البته برای ایران نیاز نیست.  همچنین بدست آوردن فن آوری هایی که بتوان در جوی سمی و فضا های پر از عفونت تنفس کرد.

      از دیگر مشکلات آینده پیش رو،  بیماری های مختلفی است،  که در گذشته ها و طول تاریخ وجود نداشتند،  مانند انواع سرطان،  که حاصل مصرف غذا های کارخانه ای،  مصرف مواد شوینده و پاک کننده شیمیایی،  یا استشاق دود و هوای آلوده به گاز های سمی،  پرتوها و تابش های گاما یا بیگانه،  و یا رادیو اکتیوته شدن هوا می باشد.  ده بیست سال گذشته،  در شمال ایران سرطان بسیار بیشتر از دیگر نقاط ایران بود،  در جایی ذکر نشده که دلیل آن چه می توانست باشد،  آیا از آلودگی نشت رادیو اکتیو انفجار 26 آوریل 1986 چرنوویل بوده است.  در هر صورت نمی توان انرژی اتمی را تعطیل نمود،  ولی باید راه های علمی و پزشکی کنار آمدن با آن را یافت.  لازم است بودجه های تحقیقاتی،  برای هماهنگی با آینده در نظر گرفته شود.

   تصویر تاریخی یکی از دروازه های قدیمی تهران در 1310 خورشیدی،  عکس شماره 1243،  کسی تصورش را نمی کرد،  که چه سریع زمان می گذرد،  و البته آینده نیز خیلی زود تر خواهد رسید.  اینبار آینده پیش رو بسیار متفاوت تر از امروز خواهد بود،  می بایست آمادگی داشت تا غافلگیر نشد.

پیشگویی و پیش بینی آینده

      تلاقی تاریخ و آینده در بهترین حالت خود جوهر و ماهیت سیاست و حکومت را تشکیل می دهد،  سعی من بر این است که یک تارنگار آینده ـ آگاه (future-conscious) و قابل درک برای عموم جوانان با هوش و تحصیل کرده ایران عزیز مهیا شود،  ندانستن تاریخ و فرهنگ یادگیری بعلت ضعف آموزشگاه های سنتی ایران،  انتقال از تمدن قدیم به جدید در بسیاری از جهات ناشناخته و تعریف نشده مانده است.  این شناخت برای ایران فوق العاده اهمیت دارد که می تواند جهشی واقعی برای ساختن تمدنی نو باشد،  عدم آگاهی از حرکت ها و تحولات اصلی تاریخی ایران را با چالش های بزرگی روبرو می کند،  که امکان گذر از آنها مشکل می شود.  بشر تا قرن 20 دو حرکت مهم در تحولات اجتماعی داشته است،  هر یک به مقیاس وسیعی باعث محو فرهنگ ها یا تمدن های پیشین شده اند،  و شیوه هایی از زندگی را جایگزین آنها کرده که کلاً در نظر پیشینیان محال می نمود.  این حرکت ها و تحولات مهم اجتماعی را موج نامیده اند،  نخستین موج  تحول، انقلاب کشاورزی بود که هزاران سال طول کشید،  در حالی که تحقق موج دوم یعنی ظهور تمدن صنعتی،  فقط سیصد سال به طول انجامید.  امروزه تاریخ از این هم پرشتاب تر پیش می رود و چه بسا که موج سوم طی فقط چند دهه بستر تاریخ را طی کند و به کمال برسد.  و سپس در قرن 21 با موج جدید روبرو شویم که حرکتی متفاوت خواهد داشت،  و باید آنرا در بحثی آینده نگر برای کل جهان به تحلیل کشید.  نباید چشم را به واقعیتها بست و آنها را دیده گرفت چون در جایی دیگر بدنبال واقعیت می گردند و کلاً از ما برتر خواهند شد.  در قرن 21 سیر وقایع بسیار سریع است و شتاب در همه چیز و جا دیده می شود،  تغییرات و آهنگ جامعه در سرنوشت این تارنما تأثیر خواهد گذارد.  همانگونه که انقلاب صنعتی بسیاری از ساختارهای سیاسی متقدم را نابود یا باطل کرد،  انقلاب دانایی قرن 21 و موج نو مستلزم دگرگونی واقعی در امور انسانی است.  این انقلاب آینده ای نو را شکل می بخشد،  آنهایی که موفق به درک و تشخیص این واقعیت تاریخی نشوند،  در کام تنوره طوفان تاریخ فرو خواهند غلتید.

      برای پیشگویی و پیش بینی آینده،  انقلاب اطلاعاتی این قرن را باید با دو دگرگونی بزرگ، یعنی انقلاب کشاورزی و انقلاب صنعتی مقایسه نمودند،  و تغییرات در تاریخ را درک کرده در نتیجه فرایند ایجاد تمدنی نوین را یافت.  در سال 1991 جهان شاهد اولین جنگ بین سیستم های نظامی موج سومی آمریکا با یک ماشین نظامی کهنه موج دومی بود، به قرن سنت گریزی مراجعه شود.  طوفان صحرا انهدام یک جانبه عراقی ها به دست آمریکا و متحدین بود.  آن هم بیشتر به این دلیل که سیستم های موج سومی به طرز کوبنده ای ثابت کردند که سیستم های ضد هوایی پیچیده موج دومی در برابر جنگنده های رادار گریز موچ سومی هیچ خاصیتی ندارند و ارتش های سنگر گرفته موج دومی در مواجهه با سیستمهای اطلاعاتی موج سومی برای هدف گیری و لجستیک به سهولت مقهور و منهدم می شوند.  نتیجه اینها نبردی بود که از نظر اهمیت می توان آن را با شکست نیرو های موج اولی مهدی سودانی در ام دورمان سودان به دست ارتش موج دومی مصر و انگلیس در سال 1898 مقایسه کرد.

      تمدنی جدید در زندگی آشکار شده است،  مطابق معمول آل فسیل سکون طلب گذشته خواه همه جا سعی در مخالفت با آن دارند،  در تمدن جدید قرن 21 اشکال کار و عشق و امرار معاش و اقتصاد و کلاً همه چیز دگرگون شده است.  بدین جهت تعارضات اجتماعی و سیاسی جدید و فراتر از همه اینها آگاهی تغییر شکل یافته را به همراه دارد.  اواخر قرن 20 در جهان متمدن می پنداشتند که با جهشی کوانتومی به جلو می روند و احساس خلاقیت برای بازسازی هایی نو را داشتند،  بدون آنکه بتوانند شناخت روشن و درستی از این جهش داشته باشند.  با دانایی قرن 21 می بایست تحلیل درست و اینده بینی واقعی داشت،  با پیگیری و مطالعه دقیق وبسایت ارگ انوش راوید تاریخ و آینده را بهم پیوند زده و در جهت تحقیقات علمی مستقل دور از نفوذ استعمار و امپریالیست همراه شوید.  در اواخر دهه اول قرن  21  هستیم و می بینیم و می دانیم بسیاری از کشورها به دست آوردهای بزرگ علمی و اجتماعی رسیده اند،  آینده متفاوتی  که آینده نگران امروز آن را پیش بینی میکنند حتماً اتفاق می افتد،  و باید با دیدی نو بدانیم که چگونه خواهد بود تا بتوانیم بر آن تاثیر گذاریم،  در این روزگار ما میتوانیم با دانش و بینش نو مسئول سرنوشت خود و اطرافمان باشیم،  و دیدی علمی و نو به همه چیز داشته باشیم.

      تاریخ پر از ماجرا های  اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است،  که یکی پس از دیگری آمده و رفته اند،  البته بعضی مهمتر و خاص بودند،  اگر به آنها مانند داستان های دروغ اسکندر مقدونی و چنگیز مغول و غیره،  سطحی نگاه گردد و پندار شود که اتفاقی در تاریخ بوده و بس،  خیلی اشتباه است.  اتفاق های تاریخ یکی پس از دیگری تکمیل کننده جریان  های قبلی بوده که از جایی شروع شده و در جغرافیای دیگری ختم شده و این آهنگ هم چنان تا امروز و آینده ادامه دارد.  یافتن این آهنگ یا ریتم تاریخ فقط در دانستن واقعیتها است،  و برای اندیشمندان آینده بین و نگاه کنندگان به جلو بسیار مهم است.  با انبوه سازی فکر و اندیشه در قرن 20 می پنداشتند که  کمیت برتر از کیفیت است و کیفیت را در کار انبوه می دانستند،  یکی از مهمترین شاخص های آن قرن رأی گیری و انتخابات بود که سعی می کردند توده مردم را با یک حق مساوی و انبوه پای صندوق بیاورند.  در صورتیکه امروزه می دانند که نباید حق رأی یک شخص تحصیل کرده و شاخص اجتماعی برابر فردی باشد،  که سوادی و یا تحلیلی از جامعه ندارد،  و یا حتی مجرمی است که جز زیان به مملکت باری و کاری نداشته است.  این مسئله مهمی است که در قرن 20 به آن توجه نمی کردند ولی امروز قشر آینده بین و دلسوز و کار آمد باید به آن توجه ویژه نشان دهند،  تا ورود به آینده ای نوین و پویا را میسر کنند.

اصول علمی آگاهی نو

      اصول دیالکتیکی و دترمینیستی اجتماعی مبتنی براسباب وعللی است،  که مهمترین آن ایفای نقش روشنفکر آگاه به تحلیل صحیح جغرافیایی و تاریخی است که در جایگاه کاتالیزورهای ضروری این فرایند اجتماعی میباشد و در صورت خالی بودن این میدان دید توسط رهبری صادق تنها باعث پر کردن این خلاء توسط غریبه های حکومت های بیگانه وبقولی  رهبران  قلابی  شده.  با پایان جنگ دوم و فروش گروپ به همه اولین قدم واقعی سرمایه داری فرا ملی شروع شد و سرمایه داری سنتی بی خبر از این حریف قوی که بسرعت و بدون انتظار مبتکرین آن بالا آمده،  این نو سرمایه داری سریع در پی جایگاه های جدید چین گشنه و خسته را یافت و آنها برای زنده و باقی بودن استقبال خوبی کردند،  چینی ها در هر صورت سابقه تاریخی خوبی داشتند.  پایان دهه  1970  هنوز این دو سرمایه داری یکدیگر را نشناختند، امروز هم خیلی ها نمی دانند و در تحلیل ها اشتباه می کنند.  دو نیروی جهانی که یکدیگر را خوب نمی دانند حتماً در برنامه ریزی های مشترک اشتباه دارند،  یکی کمربند می خواست، که دیگر نیاز به آن نبود و دیگری از ترس تهدیدهای بچه گانه برای حفظ جاده ابریشم چین و خلیج فارس و آمریکا  یکی از ساده ترین ترفندهای تاریخ سیاسی جهان را در سر داشت. 

     روس ها هم که رجال سیاسی واقعی نداشتند، در به در و خسته از پرسه زدن های بیهوده در آفریقا و لاتین با دیدن این چین پریده خوششان آمد و  پروستوریکا  را پرداختند، ولی بر عکس چین، روسها سابقه تاریخی بدی داشتند.   بقیه هم بخاطر اینکه جا نماند دیوار برلینو حتی خوردند،   کمونیست سنتی یا به نوعی کلاسیک آن با فرو ریختن دیوار تا یافتن اندیشه دگری سرگردان شدند،   اروپا سرخوش و مست شبانه از این پیروزی بود، ولی بی خبر که روسهای گشنه ندانسته اسب تروا را پر از اسلحه دارند به آفریقا و لاتین می فرستند.  سرمایه داری فرا ملی و عمو سام هم شادتر از این سرمایه داری فراملی با آسه آنی ها مشغول بودند و زیر چشمی به آسیای جنوبی هم نگریسته تا حالی هم اونجا کنند.   تا امروز سرمایه داری فراملی با سرعت جلو می رود و سنگر های سرمایه داری سنتی، که ارباب فکری و پایگاه اصلی آن اروپای غربیست، یکی بعد از دیگری می گیرد و همزمان لیبرال سنتی اروپا تغییر شکل میدهد.   در دهه آخر قرن 20 برخورد های آنها را خوب می دیدیم، که نمونه آن فروختن چند پژو و کاسه بشقاب به ایران و تحریمهای دیگری و یواشکی با یک رقابت کاسه و بشقابش فروختن بود.   در این ده سال آخر بیستم اسب تروای گفته شده، آفریقا را بی قانون و قاعده، از سرمایه داری سنتی تا حدودی گرفته و چند قرن الماس بردن و تیله  فروختن تقریباً تمام شد،  خیرشو به شرش بخشیدن بهتره.  از قرن  21  همه چیز به نفع این سرمایه داری جدید تمام شده و در این سال سرمایه داری سنتی،  بطور کلی دارد تسلیم میشود،  مثل اجماع جهانی علیه ایران نه بخاطر ایران بلکه برای جاده ابریشم نفتی.   ولی از این بابت صف بندی های نو برای آنها خیلی مشکل است بوی پوله و یه عده مست.

     این وسط چند تا مسئله مهم می باشد،  مثل:  سهم روسیه تنبل با ترکیب فکری آن و منابع موجود،  منجمله دریا مازندران و منابع نفتی آن و احتمال بدست گرفتن اختیارش دست روسیه و باز نمودن کانال اقیانوس پیما و دگر شدن جغرافیای منطقه،  بالا گرفتن حرکتهای ناسیونالیستی یا سوسیالیستی یا اسلامی در نیمه غربی آسیا و احتمال تغییر جغرافیایی به تمام معنی و عدم توانایی کنترل آن و به خطر افتادن جاده ابریشم جدید،  بوجود آمدن شکل دیگری از سرمایه داری بنام بی هویت بعد از  11  سپتامبر بدلیل شرایط پیش آمده.  اکثراً تحلیل گران سیاسی و اجتماعی، دولتی و غیر دولتی مسائل مطرح شده را در نظر نمی گیرند،  همچنین نوع قدرت و نفوذ نیروهای مدیریت کننده سرمایه داری های ذکر شده، در همه جا،  مثال:  واشنگتن از  75  میلیون دلار برای برهم زدن و مغشوش کردن نیروهای سیاسی و اندیشه ها و نگرش های آنها، در برنامه های چون تلویزیون و غیره و حتی در پوشش های سیاسی بخوبی استفاده میکند.  در آسیای غربی بعضی نیروهای موجود تاثیر گرفته از همین برنامه ها جایگاه خود را اشتباه می گیرند،  در واقع باید وجود و افکار تمام نیروها سیاسی و اجتماعی را قبل و بعد از کمربند یا دیوار خراب شده حساب کرد.   در این زمان ملتها در بخش سرمایه داری یا غیر، با این سرمایه داری جدید که اصل ماموریت حفاظت از جاده ابریشم را به بدلیل امکاناتش به آمریکا سپرده در گیرند.  بنا براین در یک وجه مشترک و دمکراسی خواهی همه در آسیای غربی باید یکدیگر را بیابند.  قرن  21  است،  و کارها شیو های نو می طلبد و شناختن ترفند های موجود،  که در اشکال مختلف ارایه میشود بسیار مهم است.

کلیک کنید:  استراتژی ملی ایران

کلیک کنید:  حکومت جهانی چایمریکا

کلیک کنید:  گذر تاریخی انقلاب بورژوازی ایران

کلیک کنید:  تماس و نظر

فرمولهای آینده بینی

      آینده نگری فرمول هایی دارد که باید آنها را دانست،  بدون در نظر گرفتن تمام تکنیک های علمی این فرمولها،  آینده بینی داستان و پرت و پلا می شود.  در زبان فارسی و با دید ایرانی،  هیچ کتاب و نوشته ای درباره علم آینده پژوهی یا آینده نگری نداریم،  که واقعاً بر دانش و پاک بوده،  و از گفته های متفرق دور باشد.   در طول تاریخ اجتماعی افراد زیادی بودند،  که ادعا می کردند،  از آینده خبر دارند،  و خود را غیب گو، آینده بین،  نجات دهنده و غیره می دانستند،  و با گشودن کتابی،  نگاه کردن به گویی،  یا دست در آبی،  یا خلوت و تماس با غیب،  با کلک مقدار پرت و پلا می گفتند،  که هیچ تحلیل و دانش در آنها نبود.  البته همیشه از این افراد بوده و خواهند بود.  مهمترین این قبیل،  اسحاق نیوتن و نورث داموس می باشند،  که هر کدام به نوعی چیز هایی گفته اند،  و عده ای و کشور هایی برای بزرگ کردن آنها،  تفسیر ها و نوشته هایی را به آنها نسبت می دهند،  ولی هیچ کدام کتابی و فلسفه ای و مانیفست واقعی ندارند.

      در هر صورت آینده را نمی توان بدرستی پیش بینی کرد،  تا حدودی امکان دارد از آینده گفت،  مانند فیلم هایی علمی که فقط 15 ـ 20 سال پیش ساخته شده،  و از آینده می گفتند،  از تلفن همراه مهمترین وسیله امروزی، در آنها هیچ چیز و خبری نبود.  یکی از موضوعات مهم برای آینده پژوهی،  این است که باید از گذشته بدرستی و دور از دروغ دانست،  تا ریتم و آهنگ گذر زمان را مطابق دانش تاریخ و فرهنگ یادگیری بررسی نمود.  پایه و اساس کار علمی آینده پژوهی را نباید بر کتابها و داستان های دینی و اسطوره ای قرار داد،  باید رشد و تکامل تاریخ اجتماعی موضوع مربوطه را بخوبی دانست،  و مطالعه گسترده در تمام زمینه های جغرافی ـ تاریخ داشت.

      آینده نگری تقسیم بر خواسته هایی است:  آینده نگری فردی و خانوادگی، سازمان و جامعه،  کشور و جهان،  و نگرش در اقتصادی و مالی، اجتماعی و دینی، و غیره.

   آینده نگری =  (فلسفه پردازش + تحلیل داده ها) / تقسیم بر پدیده ذاتی

   فلسفه پردازش =  جغرافی ـ تاریخ + علوم بنیادی + کامپیوتر

   پدیده ذاتی =  (هوش و استعدادها + تربیت ها) × تجربه واقعی

   تحلیل داده ها =  تشخیص واقعیت از دروغ + تجربه تخصصی

   تجربه واقعی =  (آموزش های تخصصی + کار تخصصی) × سن مفید

      فقط این مطالب را مطالعه نکنید،  بیایید در تکامل و یا نقد وبلاگ سازمان آینده بینی نقش هم داشته باشید،  تا نگرشی نوین و ایرانی به علم آینده پژوهی و همچنین آینده بینی داشته باشیم.  امروزه اینترنت و امکانات باعث شده،   کف بینی و آینده بینی و دروغ بافی زیاد گردد،  و در کمال تعجب می بینیم آدم های ساده لوح هم کم نشده اند.

      بعد از جنگ سرد و از بین رفتن شوروی،  جهان غرب سرمایه داری یا آخرین مرحله امپریالیسم،  یکه تاز جهان شد،  و با تمام قوا به سرکوب مردمان کشورها،  منجمله مردم کشور خودشان مشغول شدند.  سندرم اسکندر مقدونی،  باعث حمله به افغانستان و عراق و بحران های جهانی گردید،  متعاقب مردم دیدند آینده آنها از بین رفت و چیزی ندارند،  و مقابل دولتها در آمدند.  بویژه در یکی دو سال اخیر تظاهرات و خواسته های مردم اروپا و آمریکا،  با شدت سرکوب و روشنفکران و مردم دستگیر و کشته شدند.   یا به نوع دیگر و با حرف های شیرین و خوش نوید،  از دهان رئیس جمهور های آینده،  مردم اغفال و وادار به سکوت نا خواسته شدند.  با این وضع از ابتدای قرن 21 یک بار بطور دقیق و حساب شده،  مردم رو در روی حکومتها قرار گرفته اند.  بدین ترتیب بدون گذشت و کنار آمدن،  هر دو طرف یعنی مردم و حکومت های غرب،  دارند مرحله آخر تمدن گذشته را به پایان می برند،  و وارد تمدن نو می گردند.  این گذر تمدنی نشانه های تکنولوژیکی دارد،  مانند،  بعد از سالها سکوت،  چند نفر از روشنفکران و مردم غرب در سایت اینترنتی بنام ویکی لیکس،  به رهبری جولیان آسانش،  گرد آمده اند،   برنامه ای نه آگاهانه با دیدگاه گذر تمدنی،  ولی در عمل برای این هدف شکل گرفته است.  نوعی همدلی و هم رزمی توده های غرب،  با مردم ایران و قاره کهن،  آفریقا و آمریکای لاتین و غیره است،  و نشانه هایی از گذر تمدنی مرحله آخر بورژوازی امپریالیسم قرن 20،  به تمدن جدید کنترل انرژی آینده در آن می باشد.

      مرحله آخر امپریالیسم،  با بدست گرفتن تمام وسایل ارتباطی و اطلاعاتی،  با همه ترفند ها،  ثروتها، بانکها، دولتها، و همه چیز جهان را در دست گرفته،  و نه تنها رحمی به مردم نمی کند،  بلکه به زمین ما هم اهمیتی نمی دهد و به نابودی و تخریب و انقراض می کشاند،  طبیعت و تاریخ را هم نمی شناسد.  با فیلم های مسخره و دروغی و انواع حقه بازی ها سعی می کند،  توده مردم جهان را گمراه و از فلسفه اندیشه دور نمایند.  باید با دقت این موضوعات را شناخت و با آن برخورد علمی و منطقی داشت،  آگاهی های لازم را به مردم رساند،  تا از گذشته و واقعیت های حال بدرستی بدانند،  تا بتوانند برای آینده برنامه ریزی درست نمایند.  تا فرمول های نوشته شده در بالا را با دقت بررسی و پیگیری نکرده،  به راحتی نمی شود روابط موضوعها را پیدا کرد مانند،  جولیان آسانش از ویکی لیکس با گذر تاریخی،  می توان از کارگاه فکر سازی یاری گرفت.

آینده طبیعت سیاره ما

     ترس از آن که تمام تلاش انسان برای کاهش میزان انتشار گازهای گلخانه ای با شکست روبه رو شود،  یا مکانیسم های بازخورد اقلیمی سیاره ای به روند گرمایش شتاب دهند،  نگرانی امروزه اندیشمندان شده است.  بسیاری به این فکر افتاده اند،  که دنیای آینده چگونه دنیایی خواهد بود،  زمین ما در آینده چگونه می توان جمعیت رو به رشد را در خود نگه دارد.  آیا با ادامه این روند دیگر می توان روی زمین زندگی کرد،  در آینده باشندگان آن چگونه هستند،  آیا چند نفر انسان باقی می ماند که نسل بشر را نگهدارند.  در حال حاضر جمعیت جهان 7 میلیارد نفر است،  که نیازمند برنامه ریزی های جدی برای آینده و ادامه حیات و زندگی هستند،  و باید آیند نگری را به تمام مردم برد.  این گونه که پیداست،  در مدت چند دهه آینده زمین 4 درجه گرمتر خواهد شد،  بظاهر 4 درجه چیز مهمی نیست،  در طول سال 20 تا 30 درجه اختلاف دما را تجربه می کنیم،  اما گرم شدن کلی 4 درجه متفاوت از حالت عادی زمین است.  بنا به پیشنهاد تعدادی از زمین شناسان،  می بایست قرن های 20 و 21 را یک دوره زمین شناسی تخصصی حساب کرد،  و نامی بر آن گذارد.  با این شرایط گرم شدن 4 درجه به آسانی می تواند رخ دهد،  چون هیچ استراتژی در هیچ کجا و هیچ دولتی،  برای مقابله و محافظه این دوره خطرناک وجود ندارد.  حتی در فکر این که چگونه بشر با این مسئله کنار آید هم وجود ندارد،  مسئله را با یکی و دو کنفرانس بین المللی بی نتیجه پایان داده،  و زمین به حال تخریب و انقراض رها شده است.  آیا به نقطه وارونگی خواهیم رسید یا خیر،  نقطه ای که در آن مکانیسم های باز خورد اقلیمی،  روند گرمایش را تسریع خواهند کرد.  اگر چنین اتفاقی بیفتد، عواقب آن برای باشندگان روی زمین وحشتناک خواهد بود،  بهتر است از اندیشه به آن خود داری کنم.

      آخرین باری که زمین افزایش دمایی تا این اندازه را تجربه کرد،  55 میلیون سال پیش،  پس از رویدادی که آن را  حداکثر حرارتی پالئوسن ـ ائوسن گفته اند بود،  در آن زمان حجم بزرگی از متان منجمد،  به دام افتاده در اعماق اقیانوس آزاد شدند،  توده های انفجاری عظیم ایجاد کردند،  و اتمسفر را با حدود 5 میلیارد تن کربن پر کردند.  زمین که پیش از آن گرم بود ناگهان با 5 ـ 6 درجه سانتیگراد افزایش دما مواجه شد.  زمین تغییرات اساسی کرد،  مکان جنگل و بیابان دگرگون شد،  جنگل های استوایی تا مناطق قطبی خال شده از یخ گسترش یافتند،  از آفریقای جنوبی تا اروپا را بیابان فرا گرفت.  پهن آبها در اثر دی اکسید کربن محلول،  به قدری اسیدی شدند،  که حیاط دریایی با انقراض گسترده روبه رو شد،  ضمن اینکه سطح آب دریا تا 100 متر نسبت به امروز بالاتر آمد.

      این که امروزه دقیقاً چه تغییراتی رخ خواهد داد،  بستگی به این دارد که دما با چه سرعتی افزایش یابد،  و چه مقدار از یخ های قطبی آب شوند،  با علمی که امروزه داریم می توانیم پیش بینی نماییم چه اتفاقی خواهد افتاد.  نخستین مشکل این است،  بسیاری از نقاطی که اکنون مردم در آن زندگی و کشاورزی می کنند،  دیگر برای کار و زیست مناسب نخواهد بود.  این روزها درباره آب شدن یخ ها،  و بالا آمدن آبها و طوفان های شدید،  بسیار گفته و می گویند،  و از تکرار آنها خود داری می کنم.  اما از هم اکنون این تغییرات آب و هوایی تأثیر غذایی بر بشر گذاشته،  و غذا دارد گران و آب آشامیدنی کمیاب می شود،  خشکسالی بخش های بزرگی از شمال آفریقا و ایران و قاره کهن را فرا گرفته،  و تولید غذا بشدت کم شده است.  این در صورتی است که کشاورزی سنتی در این سرزمین ها هم نابود شده،  و یا در مراحل آخر نابودی است،  مانند قنات ها و کاریزها و کشاورزی تاریخی و سنتی ایران.

چند پرسش دیدگاهی

      برای گسترش دیدگاه به داده های گذشته،  و یافتن آهنگ و ریتم گذر های تاریخی،  لازم است پرسش های زیادی را مطرح نمود،  و بدنبال پاسخ آنها بود.  یکبار دیگر یاد آوری نمایم الکی و بی دانش نمی توان آینده بینی داشت.

 آیا،  تاکنون کتاب خطی ایرانی و یا خارجی دیده اید؟

 آیا،  تاکنون مقاله های علمی قدیمی درباره آینده بینی خوانده اید؟

 آیا،  کتاب اصلی خطی تاریخی و دیدگاهی را در موزه ای و یا جایی دیده اید؟

 آیا،  پاپیروس می دانید چیست،  و دیده اید،  و روی آن چیزی نوشته و یا کنده اید؟

 آیا،  کتاب خطی که دیده اید مربوط به زمان نویسنده آن است یا سالها بعد رو نویسی شده؟

 آیا،  کتاب و نوشته های تاریخی که دیده اید،  با مرکب ماهی مرکب،  یا جوهر گیاهی نوشته شده بود؟

 آیا،  کتوب و نوشته های خطی دیده اید،  که بروی پوست یا کاغذ یا چیز دیگر،  نوع جنس آن چه بوده؟

 آیا،  پوست و کاغذ و جوهر و مرکب مورد استفاده آن کتاب خطی در طبیعت و جریانات تاریخی سالم مانده و چرا؟

 آیا،  کتابها و نوشته های خطی تاریخی مورد نظرتان در دوره های مختلف منجمله بیزانس یا روم بازنویسی شده است؟

 آیا،  هر نوشته را که می گویند تاریخی و قدیمی و اصل است،  باید با چشم و گوش بسته پذیرفت و یا درباره آن صد ها پرسش نمود؟

 آیا،  می توانید صدها سئوال دیگر از آینده بینی،  گذشته خوانی،  و این قبیل از خودتان بپرسید؟ 

 آیا،  آینده بینی به این پرسش ها مربوط می شود؟

تکنیک های نوین آینده پژوهی

      وبلاگ سازمان آینده بینی به عنوان وبلاگ آینده پژوهی و آینده نگری است،  و از علوم و فن آوری های نوین می گوید،  که در نهایت پدافند ملی و مردمی ایران را شکل می دهند.  مطالعه و پردازش آینده با شناخت دروغ های تاریخی،  و بدست آوردن ریتم و آهنگ از واقعیت ها امکان پذیر است.  تحلیل های گسترده در خصوص به دست آوردن تصویر های مطلوب تر و کامل تری از آینده،  و باز کردن ابعاد و تحولات نوین پیش رو موضوع اصلی می باشد.  در این راستا انوش راوید به تحقیق و بررسی روند های متنوع شکل دهنده آینده می پردازد،  و نیز رویداد های شگفتی آفرین و سناریوها را،  بنا به نیاز فکری متقاضیان و خوانندگان می نویسد.  شکل های گوناگون از روندها و رویداد های آینده را بررسی می نماید،  و به سیاست ها و برنامه و اقدامات امروز با دانایی نوین پیرو سخن وبلاگ نگاهی می اندازد.

      کار وبلاگ برای چند منظور است:  * کسب و گسترش آگاهی، * روش شناسی، * دلایل آینده پژوهی، * توسعه دانش آینده نگاری، * طراحی و تدوین فرایندها، * بسط تکنیک های نوین آینده پژوهی و * انتقال این دانش به عنوان یک فعالیت توانمند ساز در سطح جوانان با هوش ایرانی.  و نیز یاد آوری پروژه های آینده نویسی بومی و محلی جهت دادن مشاوره به سازمان های نوین به عنوان تعمیم کننده،  برای اجرای مفید و سازنده تصمیم گیری های امروزی.

      فعلاً وبلاگ پنج حوزه را در میان مطلب خود پوشش می دهد،  * امور فناوری آینده، * موارد کلیدی و استراتژیک، * کار کرد های مورد نیاز، * پرسش و پاسخ ها،  در آینده ذهن پروری برای آینده نگری به مطالب افزوده می گردد.  برای دستیابی به این اهداف،  تمرکز جدی و جهش های اکتشافی کوچک و بزرگ،  با هم فکری و یاری جوانان با هوش ایرانی لازم است.  همچنین می بایست ترس از درک تغییرات ناپیوسته را که در قرن سنت گریزی نوشته ام کنار گذاشت،  و حواس خود را در گردش زمین و زمان جمع کرد،  و حرکت های رادیکال مشکوک و یا ضد تکاملی آل فسیل را کنار زد.  می بایست روحیه و عمل کرد را جهت موفقیت،  با مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید بالا برد،  و با دانایی قرن 21 سبک کاری برتر از سطح جهانی داشت.

      آینده پژوه همیشه باید در مورد مسائل غیر منتظره فکر کند،  مانند فرو پاشی برج های دو قلو که زنگ پایان امپریالیسم قرن 20 و آغاز نو امپریالیسم بود،  یا عدم حضور قدرتمندانه سیاسی و نظامی و بالا سری استعمار و امپریالیسم در قرن 21 و تقاضا های فراوان جهت استقلال واقعی و ملی،  تصمیم گیری های پراکنده سیاسی و اقتصادی بدون فکر،  نداشتن دور اندیشی در جهان و برخورد ها و تزاد ها.  یا تغییرات آب و هوایی مانند،  سیل های مخرب پاکستان،  پایان کشاورزی سنتی در آسیا و آزاد و رها شدن ملیون ها انسان از روستا های تاریخی و تأثیر آن در آسیا و قاره کهن، کمبود غذا و ....  جهت بررسی تغییرات آب و هوایی جهانی و منطقه ای نمونه ای را در زیر از بخش دیگر وبلاگ  از اینجا آورده ام:

تغییرات آب و هوایی

      در جایی این نظر شخصی  را شنیدم،  البته درستی آن را نمی دانم:  علت خشکسالی در روسیه و ایران،  و سیل در پاکستان و دامنه ها و اطراف هندوکش،  آب شدن، کم شدن و بالا رفتن و ارتفاع گرفتن یخچال های طبیعی رشته کوه البرز بویژه البرز مرکزی است.  برودتی که این یخچال ها در تابستان ایجاد می کردند،  باعث تجمع و تراکم ابر هایی که از غرب می آمدند،  در رشته کوه و سپس کل منطقه می شد،  و متعاقباً بارندگی های تابستانی را داشت.  این بارندگی ها نیمی از بار ابرها را تخلیه می کرد،  و در ادامه گذر و مرحله بعد،  ابرها که در کوه های هندوکش اسیر می شدند،  و کم بار تر بودند.

      آب شدن توچال های رشته کوه البرز دو علت دارد،  اول گرمایش کلی زمین،  دوم و مهمتر تولید دوده و نشستن آنها روی یخچالها و دریافت مضاعف نور و گرمای خورشید.  این اتفاق براحتی از خود رشته کوه و در پایین توچال ها قابل دیدن است،  دوده ها و خط بالا رفتن آنها 300 تا 500 متر دیده می شود.  برای بر طرف کردن مشکل می بایست در منطقه دوده تولید نکنند،  بویژه از تبریز تا تهران و در جاده های تهران به شمال ایران.  البته با چند سال مراقبت،  زمین خود را باز سازی می کند،  و این مدت می تواند بهانه ای شود،  که ایران سریع تر و زودتر از بقیه کشور ها وارد تمدن کنترل انرژی گردد.  مسئله آب شدن یخچال های طبیعی،  حتی مهم تر از قطع فراوان درختان جنگل های البرز می باشد،  کاری خطرناک که بشدت بوده و ادامه دارد.

      ضمن مطالعه دقیق نمونه بالا و علائم وقوع،  می شود رویداد های آینده را مشاهده کرد،  ولی چرا نمی توان،  حوادث آینده را از قبل پیش بینی نمود؟  خیلی ساده است!  نمی خواهیم ببینیم و اگر بخواهیم می بینیم.  ما نمی خواهیم وقایع را طوری پیش بینی کنیم که امیدها و انتظارات ما تأیید نشود،  از این رو به استراتژی نا باوری پناه می بریم.  در هر صورت برای مشاهده آینده،  اندیشه باز و سناریو های پیش فرض و تدوین استراتژی های پایدار تاریخی ملی ایرانی لازم است.  ولی اغلب موارد ریسک ها و خطراتی پیش رو خواهد بود،  که گاه بیان آنها ممکن است صدماتی در پی داشته باشد،  ولی انوش راوید با تجربه ای خاص که در تولد در تاریخ نوشته ام آنرا پوشش می دهد.

خود را تست کنید:

      پیرو دانش تاریخی بر پایه دروغ های تاریخی، که احمقانه می گویند هر نیرو و دشمنی که به ایران حمله کرد،  توانست ایرانیها را بی دردسر شکست دهد و پیروز شود و ایران را اشغال نماید.  همچنین در ادامه اتفاقات سیاسی و اقتصادی امروزه جهان،  و سر و صدا های مختلف نشریاتی در باره پرت و پلا هایی مانند، آرماگدون، صهیون، آخر زمان و غیره.  آیا جنگ بزرگ واقعی با ملت ایران و قاره کهن در پیش است،  چه زمان؟

کلیک کنید:  جزایر ایرانی خلیج فارس

کلیک کنید:  هلنیسم دروغ دیگر تاریخ

کلیک کنید:  ماجرا های خواندنی تاریخی

کلیک کنید:  تماس و نظر

چند مطلب جالب و خواندنی 155


چند مطلب جالب و خواندنی 155

 

   عکس برف سنگین تنکابن،  عکس شماره 7190.  جهت اطلاع از برف تنکابن و کوسه سفید،  و خرابی های ناشی از آن،  و دلایل تغییرات آب و هوایی در اینجا.

یادی از یاد های بیشمار

      تقدیم به روح بزرگ استاد سوزن دوزی بلوچستان بانو مهتاب:

دیر دانستم

مهتاب زن بلوچ سرزمین من

تمام جهان را سوزن دوزی می کرد !

گرچه جنگل را ندیده بود

اما مسیر قطار میرجاوه را

تا زاهدان آنچنان سبز گلدوزی می کرد

که از تمام بلوچستان بوی شالیزار می آمد !

مهتاب وقتی موج را کنار شوره زار

حاشیه دوزی می کرد

ماهی های دریای مکران

زیر دستش سُر می خوردند!

مهتاب زن بلوچ ما وقتی

آسمان سترون بلوچستان را

آینه دوزی میکرد

دستهایش خیس باران می شد!

وقتی عشق و انتظار هانی را خاکستری سوزن دوزی میکرد

شیمرید زیر قولش می زد و هانی را انتخاب می کرد !

ادامه دستهای مهتاب

هزاران هزار دست هنرمند خواهرانم

که هر شب آسمان دریای مکران را

چون دل دریایی مهتاب

به رنگ دریا بلوچی دوزی خواهند کرد!  نسرین بهجتی

عکس بانوی هنرمند مهتاب،  عکس شماره 7530.

  شانس بهتره یا کار و تحقیق

     مدتها بود که می خواستم یکبار دیگر به اداره آموزش و پرورش نامه بنویسم،  که بس است و دست از دروغ های خانمان خراب کن بردارید.  گفتم صبر کنم این سال تحصیلی هم تمام شود،  و سپس نامه ای بنویسم،  و مطابق دست و سرنوشت این روزگار،  شانس خود را یکبار دیگر آزمایش کنم،  نه کار و تحقیق خودمان را.  بنابه تجربه ای که داشتم،  و نیز شنیده بودم شانس با شوخ طبعی بهتر عمل می کنه،  در محیط دمکرات ایران این نامه و پست را نوشتم.  البته می دانم این صفحه،  پشتوانه هزاران جوان باهوش متخصص خواننده وبلاگ را بدنبال دارد،  و تا نتیجه برداشت دروغها،  و بدست آوردن حق تاریخی،  آنها پیگیر خواهند بود،  امیدوارم مسئولین به این مهم توجه نمایند. 

تقاضای اصلاح درس تاریخ

    سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی

    دفتر برنامه ریزی و تألیف کتب درسی

    کپی وزیر محترم آموزش و پرورش

      سلام،  با احترام،  ضمن سپاسگزاری از زحمات فراوان پرسنل آن وزارتخانه و ادارات مربوطه،  که بی دریغ در راه خدمت به مردم و کشور می باشد،  پیرو نامه های 19 و 20 سال پیش،  که به آن اداره محترم نوشتم،  و کپی آنها در وب زیر همین نامه است،  یکبار دیگر از اداره محترم تقاضا دارم،  نسبت به برداشت دروغ های تاریخ از کتاب های درسی،  بنا به فرمایشات رهبر حضرت آیت الله خامنه ای که فرمودند:  ".... باید علوم انسانی را از دروغها و داده های خارجی پاک کنید ...."  اقدام نمایید.  یکی از مهمترین این دروغها حمله الکساندر یونانی به ایران و آتش زدن تخت جمشید است.

      در آن سالها شخص نامعلومی از مسئولان آن اداره محترم،  در یک پاسخ نوشت: "... که سند و مدرک برای اینکه ثابت شود این موضوع تاریخی دروغ است،  وجود ندارد ....."  بهمین جهت من اقدام به باز کردن وبلاگ کردم،  و اینک به اندازه کافی و فراوان سند و مدرک،  برای رد این دروغ تاریخی جمع گردیده است،  منجمله کتاب "اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست" تحقیق پر سند و مدرک پژوهشگر گرامی بانو پرنیان حامد.

      عزیزان آن اداره محترم،  در حال حاضر دو مورد تعریف برای حمله الکساندر یونانی به ایران وجود دارد،  یکی تاریخ نگاران خارجی هستند،  که می گویند:  "هخامنشیان قدرتمند بودند،  ولی الکساندر یونانی خیلی خیلی قویتر و باهوشتر از ایرانیان و شاه هخامنشی بود  دیگر آقای ناصر پورپیرار است،  که می گوید:  "چون ایران در آن زمان فاقد سکنه و ارتش و قدرت بود،  الکساندر یونانی راحت به ایران آمد،  و تخت جمشید را به آتش کشید".  ولی در کتب درسی تألیف آن اداره محترم،  مشخص نشده است،  که از کدام یک منابع بهره برده است،  که در نهایت دشمن آمده و تخت جمشید را به آتش کشیده است!؟.

   عکس سمت چپ آقای ناصر پورپیرار تاریخ نویس قرن 21 ایران،  عکس وسط مجسمه ای که می گویند الکساندر یونانی است،  و متهم اصلی ماجرا می باشد،  عکس سمت راست گروه تاریخ نویسان غربی قرن 20 مورد پسند سیستم آموزشی،  عکس شماره 5866.

      ضمن تشکر مجدد از خدمات پرسنل زحمت کش ادارات آموزش و پروش،  که واقعاً برای کسی پوشیده نیست،  در انتها یکبار دیگر از آن اداره محترم،  و وزیر محترم آموزش و پرورش،  خواهشمندم نسبت به این موضوع مهم رسیدگی و دستور دهند،  برای سال دیگر این دروغ بزرگ از کتاب های درسی حذف گردد.

با احترام انوش راوید  26 فروردین 1392

متن این نامه و نامه های قبلی در:

http://cae.blogfa.com/post/124

 

   توجه:  عزیزان آموزش و پرورش،  زحمت کشان محبوب،  و ای تألیف کنندگان کتاب های درسی،  انگار شما در این مملکت نیستید،  مگر نمی بینید دشمنان تاریخی ایران،  در چند دهه گذشته،  و در تمام 24 ساعت،  دارند با همه وسایل و امکانات،  انواع تبلیغات را می کنند،  که روحیه ملت ایران را خورد کنند،  و ایران و ایرانی را ضعیف و شکست خورده و شکننده نشان دهند.  آنوقت شما با دروغ نویسی های تکراری،  و ساخته و پرداخته نبرد نوپدید،  دارید به گونه ای خدای ناکرده،  همان کار را می کنید.  بیایید بعد از سی و چند سال یکبار که شده فکر کنید،  ببینید چقدر دشمنان برای انرژی هسته ای و این و آن کشور ایران،  بهانه تراشی می کنند،  چقدر دشمنی دارند،  شما چرا؟  می دانم که اشتباه و اشتباه بوده،  ولی واقعاً امروزه دیگر این دروغها و بازی های تاریخی،  که برای ایران ساخته و پرداخته اند تمام شده است.

نامه به آموزش و پرورش ایران

     در ادامه سبک کار ایرانی برای برداشت دروغها از تاریخ ایران،  19 و 20 سال پیش چند نامه به آموزش و پرورش نوشتم،  و از آنها خواستم که اینقدر زیاد درباره دروغ های تاریخ در کتاب های درسی ننویسید،  منجمله دروغ الکساندر یونانی،  که به ایران حمله کرد و تخت جمشید را آتش زد،  و یا دشمنان آمدند و ایرانیان را کشتند و شکست دادند.  این باعث بیزاری از علم و درس تاریخ،  و ناراحتی بچه های ایران می شود،  و متعاقب به روحیه ملی آنها صدمه وارد می شود.  آموزش و پرورشی ها،  نامه های مرا پاسخ ندادند،  فقط یکبار چنین با شلختگی بدون شماره و نام پاسخ سربالا دادند،  خود قضاوت کنید،  از کجا آب می خورده است.

عکس نامه جوابیه از سازمان پژوهش آموزش و پرورش،  عکس شماره 4048.

   متن نامه با خط کج و کوله:

وزارت آموزش و پرورش        بسمه تعالی     شماره  ندارد    تاریخ   6 / 9 / 73

سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی

دفتر برنامه ریزی و تألیف کتب درسی

جناب آقای راوید

نوشته جنابعالی در خصوص برخی مطالب مندرج در کتاب تعلیمات اجتماعی چهارم ابتدایی واصل شد،  پیش از این به قلم آقای مهندس احمد حامی،  نوشته ای در خصوص حمله اسکندر به ایران به چاپ رسیده که چندان مورد توجه صاحبنظران تاریخ ایران باستان واقع نگردیده است.

شایسته است حضرتعالی مطالب مورد نظر خود را بطور مستند و با اتکا به اسناد و دلایل کافی بنویسید در آن صورت کتاب مذکور را با توجه به مطالب شما اصلاح خواهیم کرد.

گروه تاریخ،  امضای بدون نام

   ــ  آنها انگار با سند و مدرک دروغ ها را در کتاب های درسی نوشته بودند،  که حال برای ننوشتن دروغ سند و مدرک می خواهند،  و انگار خیلی مشخص و با سلیقه بودند،  که اصلاح کنند.  در صورتیکه من نوشته بودم،  هیچ سند و مدرک و دلیل برای حمله الکساندر یونانی به ایران وجود ندارد،  که شما در کتب درسی مفصل نوشته اید،  و باعث صدمه روحی و ملی به نوجوانان می شوید،  ما اینهمه تاریخ داریم،  این یکی را فعلاً بردارید.  ولی در قرن 20 آنها در همین یکی پافشاری داشتند،  که بکوبند آنچه را که ترفندها می خواهد.

   جالب:  در 20 سال پیش برای ارسال یک متن،  در بهترین حالت،  فکس نامه بود،  اما امروزه براحتی وارد سایت های مربوطه می شویم،  و نامه را پست می کنیم. در ضمن می توان برای آگاهی مردم،  هر موضوعی را در اینترنت انتشار داد،  ولی همیشه باید به یک مهم توجه داشت،  در هر صورت نباید متن هر نامه یا نوشته برخلاف مصلحت های کشور و مردم باشد.  و باید به گونه تنظیم شود،  که خواسته را برساند،  و ترغیب به خواندن و اقدامات لازم درباره آن را بدنبال داشته باشد.  ما همه ایرانی،  و از یک سرزمین کهن بنام تمدن ایران هستیم،  تمدنی که در طول تاریخ دشمنان بی چون چرا داشته،  که نمی خواستند سر به تن ما باشد.  آنها همیشه ضعیف تر و کم هوش تر از ایرانیها بودند،  ولی با نفوذ در تاریخ ایران،  بروی کاغذ دشمنی خودشان را با ایران و ایرانی نشان می دادند.

   عکس تاریخی کتابدار پارسی  حدود 1310 خورشیدی،  عکس شماره 1255.  از گذشته های دور ایرانیان به کتاب و کتاب خوانی علاقه فراوان داشتند،  مشروح در اینجا.

    ادامه پرسش و نظر 1570:  ....  (در ضمن می خواستم بگم چه طور میشه به یکی بگی یک تمدنی هست به نام ایران!!؟؟؟

   من سرباز هستم، در پادگان به چند تا از هم دوره ایهایم وقتی گفتم اسکندر ایرانی است، یا چین یکی از استان های ایرانه، یا یونی آن در غرب خوزستان،  با عرض تاسف خندیدن و بعضی ها هم باور نکردند گفتم به سایت شما مراجعه کنند ولی باز هم...

   همه هم دارای لیسانس و فوق لیسانس هستند، از شانس خوب من کسی به حرفام اصلا توجه نمی کنه؟؟؟!!!!!!  چه کنم؟؟؟؟؟؟).   اگر خواستید می توانید قسمت داخل پرانتز رو حذف کنید.

   پاسخ انوش راوید:  اگر تعداد رشته های تخصصی را حدود 100 بدانیم،  و تعداد جوانان باهوش متخصص را 10 درصد،  در یک حساب سر انگشتی تعداد 20 هزار نفر با هر یک از ما،  دارای علاقه تخصصی مشترک می شوند.  یعنی در کل جمعیت از هر یکهزار نفر جوان،  یک نفر هم علاقه و هم دانش ما پیدا می شود.  حال اگر تعداد افرادی را که در اطراف خود داریم 50 نفر بدانیم،  باید با 20 برابر این تعداد ارتباط پیدا کنیم،  تا یک هم عقیده بیابیم.  البته علاقه نداشتن و یا بی توجه بودن آن 999 نفر دیگر،  به تاریخ و علم مورد علاقه ما،  دلیل بر عدم کشور دوستی یا خوب و بد نیست،  همین رنگارنگی هاست،  که یک کشور را خوب و به رشد و شکوفایی می رساند.

      یک مثال بزنم در روستای ما چلاسر و جل یک کدخدا داریم،  حدود 7 یا 8 سال از من کم سن تر است،  شخص بسیار وطن دوستی است،  اما ذره ای از تاریخ نمی داند و نمی خواهد بداند و نمی فهمد،  ولی او عشق فوتبال است،  تمام بازیکنان و گلها و مسابقات را می داند،  هنگام مسابقات بین المللی او جمع کثیری را گرد می آورد،  و تشویق دور دستی "ایران ایران" شان به آسمان می رود.  علاقه او به فوتبال است،  و متفاوت از من که به تاریخ است.  ما در موارد مورد علاقه امان هیچ چیز برای گفتن بهم نداریم،  فقط درصورت نیاز امور روزمره روستا را رسیدگی می کنیم.

      اما علاقمندان غیر تخصصی در همه موارد،  بسیار بیشتر از این آمار هستند،  بویژه در دو مورد فوتبال و تاریخ،  درباره تاریخ باید بگویم،  از ابتدای قرن 20 با نفوذ عوامل عجیب،  و گفتن و نوشتن دروغ در تاریخ،  و شکست ها و کشته شده های ایرانیان،  باعث شده که بیشتر نوجوانان و جوانان از تاریخ،  و دانستن سرگذشت کشور و مردم خود بیزار شوند.  این موضوع امروزه با وجود اینترنت و آزادی اندیشه و قلم در ایران،  دارد دگرگون می شود،  باید طی یک دوره زمانی،  دید و بینش عموم را به اینکه دشمنان تاریخ ایران چنین و چنان کردند،  تغییر داد و علاقه به تاریخ را باز گرداند.

 

نامه به شورای شهر تهران

      حضور محترم جناب آقای مهندس چمران                                              21  فروردین  1392

      دیدگاه جدید تاریخ

      درود و سپاس از توجه حضرتعالی به تاریخ ایران

      روز سه شنبه 20 فروردین،  حضرتعالی در شبکه دو تلویزیون جمهوری اسلامی،  در مورد تاریخ بنا سازی فرمودید:  ... طرح ساختمان سازی تاریخی ایران به رومی معرفی شده،  درصورتیکه ایرانی ها استادان بنا بودند نه رومیها ....

      بعرض حضرتعالی برسانم،  از اینکه در تاریخ جهان،  طاق ها و بنا های چند طبقه،  و سبک های مسجدی و کلیسایی،  به رومی معروف شده،  و در کتاب های تاریخی خطی ایرانی هم از رومی نام برده اند،  منظور روم در استان اصفهان است.  در تاریخ و شاهنامه فردوسی آمده،  که فریدون کشور را به سه فرزندش واگذار کرد،  ایران را به ایرج داد،  روم را به سلم داد،  توران را به تور داد،  این روم در استان اصفهان است،  این شهر ادامه تمدن کهن جی می باشد،  جایی که تمدن بشر از آن آغاز گشت.  گنبد های رومی مساجد اصفهان و سلطانیه،  از آخرین آثار این تمدن بودند.  دست آورد های تمدن های ایران با کمک دانشگاه های ایران،  که دروس خارجی بویژه غربی را تدریس می کنند،  براحتی به خارجیها واگذار شده است.

      در طول تاریخ بخشی از  مردم اصفهان و زنجان،  که رومی نامیده می شدند،  به مداین یا تیسفون،  و سپس به ترکیه غربی و کشور ایتالیا مهاجرت کردند.  رم یا روم در واژه حروف الفبای تمدن جی،  یا زبان های کهن ایرانی،  به معنی جایگاه و دربار است،  که در آن رام وجود دارد.  جهت اطلاع بیشتر مطالعه وبلاگ "گفتمان درباره دروغ های تاریخ" را پیشنهاد می کنم.

گفتمان تاریخ:  http://cae.blogfa.com

با احترام و آرزوی تندرستی و پیروزی،  انوش راوید

   نقشه ایران در زمان تهمورث از شاهنامه فردوسی،  و تحقیق و تحلیل از آثار تاریخی و باستانی بجا مانده،  مشروح در جغرافیای تاریخی ایران،  عکس شماره 2400.

 

دو مطلب جالب از نشریات

      این دو مطلب تاریخی زیر را در نشریات دیدم،  بدلیل جالب بودن در این پست می نویسم،  اصل کپی تمام مطالب:

   کشف اسکلت انسانی در «غار شاپور»

   پرسش:  آیا آرامگاه پادشاه ساسانی پیدا شده است؟

   نویسنده:  صدرا محقق

      روز گذشته و به صورت اتفاقی اسکلتی انسانی در قسمت انتهایی یکی از دالان های «غار شاپور» در «تنگه چوگان» کازرون کشف شد. با کشف این اسکلت، گمانه ها پیرامون احتمال قرار داشتن آرامگاه شاپور اول پادشاه بزرگ ساسانی در این غار را بار دیگر می توان مطرح کرد. غار شاپور که در درون خود مجسمه شش متری شاپور ساسانی را دارد، در کمرکش 1700 متری کوهی در دل تنگ چوگان واقع است. پیش از این از سوی برخی باستان شناسان گمانه هایی در رابطه با احتمال قرار داشتن آرامگاه این شهریار ساسانی در دل غار طرح شده بود، با این حال هیچ مدرکی که تاییدی بر این گمانه باشد در دست نبود اما کشف این اسکلت انسانی در انتهای یکی از دالان های درونی غار بار دیگر بحث ها پیرامون این گمانه را مطرح خواهد کرد. غار شاپور در نزدیکی شهر تاریخی بیشابور، مهم ترین پایتخت ساسانیان، در انتهای تنگه چوگان و در سینه کوه، قرار دارد. مجسمه شاپور تنها مجسمه سنگی بازمانده از دوران باستان است. غار شاپور یکی از سه غاری است که در قسمت غرب تنگ چوگان قرارگرفته اند. این غار با دهانه ای بزرگ تر از دو غار دیگر در وسط است: غار سمت چپ، به غار مادر شاپور معروف است و غار سمت راست «غار مرمر» نامیده می شود. تندیس شاپور، شهریار پر آوازه ساسانی در دهانه غار قرار دارد. در این تندیس شاپور با جامه ای ساده و ظریف با کمربندی که به دور کمر بسته و شمشیر حمایل کرده، نشان داده شده است. به گفته بسیاری از باستان شناسان مجسمه شش متری شاپور در این غار، شاهکار پیکر تراشی ایران باستان است که پس از نزدیک به 1700 سال هنوز باقی مانده است. با این حال اما، این تندیس در گذر ایام دچار آسیب های فراوان شده و بخش هایی از آن از بین رفته است. با وجود ارزش های تاریخی بی بدیل این غار، تاکنون از سوی پایگاه پژوهشی بیشابور که برای محافظت و مرمت آثار تاریخی این محوطه باستانی راه اندازی شده است هیچ اقدام پژوهشی، کاوشگرانه و مرمتی خاصی صورت نگرفته است. محسن عباسپور، فعال میراث فرهنگی در کازرون و عضو شورای مرکزی انجمن غیردولتی هم اندیشان جوان این شهرستان در رابطه با چگونگی کشف اسکلت انسانی در غار شاپور به «شرق» گفت: «این اسکلت ها در بدنه یکی از دالان های غار شاپور مشاهده شدند که طی سالیان گذشته بر اثر رسوب گذاری های متعدد زیر لایه ای از رسوب قرار گرفته بودند. هنوز چند قطعه از استخوان های این اسکلت نیز در دیواره غار باقی مانده و در انتظار حضور باستان شناسان باقی مانده است. با آنکه تاکنون کاوشی در غار شاپور صورت نگرفته، ولی قوی ترین نظریه های باستان شناسی در خصوص کاربری این غار، از احتمال وجود مقبره شاپور ساسانی در این غار باستانی حکایت می کنند. این نظریه ها عمدتا بر پایه این استدلال مطرح شده اند که در دوره های تاریخی پیش از ساسانیان نیز مقبره های پادشاهان ایرانی در سینه کوه ها قرار داشته اند که از جمله آنها می توان به مقبره های موجود در نقش رستم اشاره کرد.” این فعال میراث فرهنگی در ادامه می افزاید: «در حال حاضر بیش از هر چیز غار شاپور نیاز به حضور و مطالعات میدانی باستان شناسان دارد تا بتوانند با کاوش و خاکبرداری به سایر آثار احتمالی موجود در این غار باستانی دست یابند. مطمئنا این محوطه باستانی دارای حرف ها و ناگفته های تاریخی بسیاری است که مطالعات منسجم پیرامون آنها می تواند به شناخت بهتری از وضعیت غار و همچنین ارتباط آن با شهر تاریخی بیشابور بینجامد. با این وجود متاسفانه تاکنون پایگاه پژوهشی بیشابور به عنوان اصلی ترین متولی مطالعات باستان شناسی در این مجموعه، به ویژه طی سال های اخیر، بسیار منفعل عمل کرده و این انتظار وجود دارد که حداقل به دنبال کشف این اسکلت ها، بازنگری اساسی در شیوه مطالعات پیرامون شهر تاریخی بیشابور و محوطه های باستانی اطرافش صورت پذیرد؛ به ویژه آنکه این شهر به لحاظ ارزش بالای تاریخی خود، در ردیف کاندیداهای ایران برای ثبت در فهرست آثار جهانی قرار دارد.» با وجود گفته های عباسپور تنها عملیات مشخص باستان شناسی که در غار شاپور صورت گرفته، عملیات مرمت پاهای مجسمه شاپور و بلند کردن مجدد این مجسمه بوده که در دوران پهلوی و با عدم ظرافت و توسط یک هنگ نظامی صورت پذیرفته است که ماده تاریخی آن نیز در دیواره غار حجاری شده است. برای پیگیری نظر مسوولان پایگاه میراث تاریخی بیشابور به عنوان متولی اصلی محافظت از غار شاپور و مسوولان معاونت میراث سازمان میراث فرهنگی کشور با دو رییس پایگاه بیشابور مصیب امیری، و کفیری، مدیرکل امور بناها و محوطه های تاریخی میراث کل کشور تماس گرفتیم. بااین حال امیری در پاسخ به «شرق» تنها به ذکر این نکته بسنده کرد: «درست است که من رییس پایگاه بیشابور هستم. اما درحقیقت در این محوطه نیستم و مسایل مربوط به این محوطه تاریخی به معاونت میراث استان فارس مربوط است و من در جریان آن نیستم.» کفیری نیز با اعلام اینکه از این خبر اطلاعی ندارد گفت: «اجازه دهید من با مسوولان پایگاه بیشابور تماس بگیرم و اطلاعات لازم در این باره را از آن کسب کنم. پس از آن با شما تماس می گیرم و نظرم را اعلام خواهم کرد.» با این حال و با وجود گذشتن سه ساعت از این تماس، مدیرکل امور بناها و محوطه های تاریخی میراث کل کشور نه تنها با ما تماسی نگرفت، بلکه همه تلفن های «شرق» برای پیگیری ماجرا را نیز بی پاسخ گذاشت. به نظر می رسد مسوولان سازمان میراث فرهنگی کشور چندان به اهمیت کشف اسکلت انسانی در غار شاپور که می تواند پاسخی به پرسش های باستان شناسان در رابطه با این غار و چگونگی کفن و دفن پادشاهان سلسه ساسانی باشد واقف نیستند. با این همه امید می رود خبر کشف این اسکلت انسانی، پیش از آنکه پای غارتگران آثار تاریخی را به غار شاپور باز کند، منجر به انجام بررسی و کاوش های باستان شناسی و اعزام کارشناسان به این غار شود. غار شاپور در فاصله 20کیلومتری شرقکازرون و در استان فارس واقع شده است. این غار در فاصله ای نزدیک از شهر تاریخی بیشابور و نقوش برجسته های تنگ چوگان قرار گرفته است.

عکس مجسمه شاپور در غار شاپور تنگ چوگان شهر کازرون،  عکس شماره 5689 .

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

   40هزار سال پیش پناهگاه انسان، امروز طویله گوسفندان

   غار پیش از تاریخ «تمتمان» در 20 کیلومتری ارومیه

   نویسنده: صدرا محقق

      غار «تمتمان» یادگاری از انسان های نخستین در فاصله 20کیلومتری شهر ارومیه که از آن به عنوان یکی از کهن ترین سکونت گاه های انسان در شمال باختری ایران یاد می شود، امروز به طویله ای برای نگهداری گوسفندان چوپان های محلی بدل شده است. این در حالی است که غار تمتمان با شماره 14299 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است. این غار که در فاصله 20کیلومتری شمال غرب شهر ارومیه مرکز استان آذربایجان غربی قرار دارد، از کهن ترین سکونت گاه های انسان در شمال باختری ایران است. پژوهش های «کارلتون استانلی کوون» انسان شناس آمریکایی در سال 1949میلادی نشان داد که این غار از 40هزارسال پیش مسکونی بوده است. دهانه غار مثلثی و عمق آن 35مترونیم است. غار دارای یک اوشکوب و دو شاخه است. در درون قسمت انتهایی غار، نشانه های دستکاری انسان برای مهیا کردن این محل برای زیستن دیده می شود.

     در نزدیکی غار تمتمان چشمه آبی قرار دارد که روستاییان از آن بهره برداری می کنند. هوای غار در تابستان ها بسیار خنک و ملایم و به همان نسبت در زمستان ها گرم تر است و رطوبت چندانی ندارد. «بهروز خان محمدی» باستان شناس در رابطه با این غار در وبلاگ خود نوشته است:«طول کلی غار 30/35 و عرض آن 90/16 متر است. در بخش داخلی غار دو حفره وجود دارد، حفره سمت راست به عمق چهار و عرض 5/5 و حفره دراز تر سمت چپ به عمق 28 و عرض میانگین پنج متر است. هر چه به انتهای غار نزدیک تر می شویم ارتفاع آن بیشتر می شود. انتهای حفره اخیر به صورت دو اشکوبه است، ظاهرا اشکوبه پایینی مصنوعی است و به دست انسان ایجاد شده چراکه لایه های سنگی این بخش استحکام چندانی ندارند و به راحتی از یکدیگر جدا می شوند و این احتمال وجود دارد که غارنشینان جهت گنجایش بیشتر چنین کاری کرده اند. این غار یکی از قدیمی ترین سکونت گاه های انسان در شمال غرب کشور است.

    مطالعات علمی این غار نخستین بار توسط کارلتون استانلی کوون، انسان شناس آمریکایی در سال 1949 انجام گرفت. وی در این سال گمانه آزمایشی در کف غار باز کرد و از آن 48 قطعه مصنوعات سنگی و 2766 قطعه استخوان و دندان جانوری شامل سمور، کفتار، روباه، اسب سانان، مرال، گاو وحشی، آهو، گوسفندسانان و چند نمونه دیگر را به دست آورد و برخی از آنها را جهت مطالعه و بررسی بیشتر با خود به آمریکا برد. مطالعات وی نشان می دهد که غار در دوره میانی پارینه سنگی جدید یعنی تاریخ تقریبا حدود 40هزارسال پیش مسکونی بوده است. کوون معتقد است این غار تنها در تابستان ها مورد استفاده قرار گرفته است. با این حال تاریخ گذاری وی مورد تردید برخی دیگر از پژوهشگران قرار گرفته است.» علاوه بر این آنگونه که از سوی انسان شناسان انستیتو تحقیقاتی - اسمیت سوییان- وابسته به دانشگاه کلمبیا ذکر شده است: اجداد انسان جدید برای نخستین بار از حدود 40هزار سال پیش در منطقه شالیندار عراق در 90کیلومتری جنوب غربی ارومیه زندگی می کردند. انسان شناسان تاکنون هزاران آلات گوناگون و از جمله هفت اسکلت متعلق به انسان نئاندرتال را که صدهزار سال پیش از این زندگی می کرده در یکی از غارهای آن منطقه کشف کرده اند. علاوه بر این در صفحه 10 کتاب جغرافیای «ماد» نوشته جواد صدفی با اشاره مستقیم به غار تمتمان آمده است: کمیسیون ملی یونسکو در ایران بعد از بررسی نتیجه تحقیقات دانشمندان آمریکایی در گزارش خود (در آبان 133٦) اعلام کرد، ابزارآلات انسان دوره «لوا لوازین» که در حدود 3٥هزار سال پیش از میلاد در منطقه آذربایجان زندگی می کرد از غار تمتمان واقع در 20کیلومتری شمال غربی ارومیه به دست آمده است. با وجود این اما غار تمتمان این روزها به دلیل آنکه مورد محافظت خاصی قرار نمی گیرد به طویله و آغل محل استراحت گوسفندان بومی های گله دار منطقه بدل شده است، به گونه ای که سرتاسر کف غار و محوطه اطراف آن آکنده از پشگل گوسفندان است. علاوه بر این بازدید از این غار برای افراد علاقه مند و پژوهشگر در هنگامی که گوسفندان در آن مشغول استراحت هستند، سخت و ناممکن است.

    بوی بد ناشی از نگهداری گوسفندان در غار تمتمان و پشگلی که در کف آن ریخته شده نیز بازدید از غار را به مراتب سخت تر می کند. اما با وجود این اداره میراث فرهنگی استان آذربایجان غربی در بروشورهای تبلیغاتی خود برای معرفی استان، غار تمتمان را به عنوان یکی از آثار تاریخی مهم و کهن خود معرفی کرده و علاقه مندان را برای بازدید از آن دعوت می کند. برای پیگیری چرایی عدم محافظت از غار تمتمان با وجود ارزش های تاریخی بسیار با ذوالفقاری مدیرکل میراث فرهنگی آذربایجان غربی تماس گرفتیم، با این حال وی انجام این گفت وگو را منوط به هماهنگی با روابط عمومی میراث فرهنگی دانسته و گفت پس از انجام این هماهنگی همکاران ما برای ارایه توضیحات تماس خواهند گرفت. همچنان با وجود گذشت چهار ساعت از گفت وگو با آقای ذوالفقاری هیچ تماسی با روزنامه گرفته نشد و این مقام مسوول نیز تماس های دیگر ما را بی پاسخ گذاشت.

عکس انسان اولیه و غار از یک موزه خارجی،  عکس شماره 4104 از آرشیو عکس وبلاگ.

. . . . . . . . . . پایان دو خبر از نشریات. . . . . . . . . .

   درهم و دینار ــ  دو واحد پولی با سابقه تاریخی،  که به اشتباه آنها را عربی می دانند،  درصورتیکه کاملاً ایرانی هستند.  درهم = در (دور) یا مروارید،  که پول اصلی در هزاره های اول و دوم خ.ا،  در تمدن کهن جی بوده است،  دینار واحد کوچکتر پول بود.  دینار = دی+ نار،  ( دی= روز+ نار یا نهار یا روزی).  نار در هزاره های 5 و 6 خ.ا،  تبدیل به نهار شد،  چاشت= گزا یا غذا،  که درست آن چاش است= چ+ آش،  آش نام عمومی برای غذای اصلی بود،  با اضافه شدن علامت چ از حروف الفبای جی به آن،  مشخص کننده یک وعده غذا یا آش بود.  این واحد های پولی نشان می دهد،  که در تمدن جیرفت برده داری وجود نداشته،  بلکه کار و درآمد و تجارت جریان داشته است.  مثال برای حرف اضافه چ و چاش و نار و... زیاد است،  درصورت تقاضا و پرسش می نویسم،  در ضمن مروارید محصول تاریخی اصلی خلیج فارس است.

   پرسش:  نوشته بودید عیسی بمعنی آسمان همه است،  ممکن است توضیح دهید؟

   انوش راوید:  عیسا یا ایسا= (ای= همه که در ایران و ایلام تعریف کردم،  سا= آسمان (س= سر+ آ= حرف اول حروف الفبا)، که در جمع می شود سر اول یا سر بالا. 

کلیک کنید:  گردشگری در طبیعت ایران

کلیک کنید:  تاریخ نگهداری آثار تاریخی در ایران

کلیک کنید:  سایت ها دوران کهن و مناطق باستانی در ایران

 

استراتژی های متفاوت تغییر

      تغییرات فلسفه تاریخی و تاریخ اجتماعی جامعه،  زمان بر است،  بنابر این بمنظور سمت و سو و هدایت تغییرات،  باید روشنفکران واقعی استراتژی هایی تدوین و پیگیری کنند،  که صرفاً دلیل ندارد یکی و یک مدل باشند.  در این قرن تمام برنامه ها تخصصی و فوق تخصصی است،  در نتیجه هر استراتژی نیازمند طرح های حرفه ای و تخصصی است.  برای عدم دخالت و تداخل دانشها،  لازم است از تاکتیک سازمان های قرن نو،  همراه با استفاده از جدید ترین تحلیل های فدرالیسم علمی رعایت شود.

      تغییرات برای توده های مردم،  تعلیل و تحلیل ندارد،  آنها هر آنچه را که در زندگی روزمره خود می بینند،  تغییرات می پندارند،  و اگر این تغییرات به آرامی باشد،  آنرا هم حس نمی کنند.  ولی حرفه ای ها و یک درصد باهوش،  حرکت زمین زیر پای خود را درک می کنند،  و می خواهند نقشی در این تغییرات داشته باشند.  بدلایل انسانی و تاریخی و جغرافیایی،  اینها نمی توانند در برابر این تغییرات بی تفاوت باشند،  و می خواهند تغییرات را جهت دهند و به نوعی به سود خواسته خود پیش ببرند.  

      اگر جامعه ای نتواند تغییرات را درک کند،  و خود نخواهد تغییر یابد،  آن جامعه فسیل شده و بیمار و عقب افتاده است،  و ناگزیر نابود می شود.  در هر صورت تغییرات در تاریخ و تاریخ اجتماعی وجود دارد،  بخشی از آنرا در ساختار های تاریخی اجتماع نوشته ام،  پس باید یک درصد باهوش آنرا درک کنند،  و به آن جهت دهند،  البته مهم تر از همه،  آگاهی رساندن از تغییرات،  و لزوم تغییر است.  بدین منظور مثالی می گویم،  که بوضوح نشان دهند نیاز به تغییرات اصولی و اساسی در جامعه و تاریخ و تاریخ اجتماعی است.

عکس یخچال نو ولی خراب ایرانی،  در تعمیرگاه یخچال و آقای علی قاسمپور،  عکس شماره 7016.

      در روستای ما پنج نفر این مارک یخچال را از شرکت تعاونی روستای سلیمان آباد خریدند،  این یخچال ها از ابتدا دچار مشکل بودند،  و هر پنج نفر در مدت یک سال چند بار آنرا به تعمیر گاه یخچال در روستا برده اند،  زیرا هر دو سه ماه یک جای یخچال فرو می ریزد.  مسئولین شرکت تعاونی یا می دانستند که این یخچال ها دچار مشکل است،  یا نمی دانستند،  اگر می دانستند باید به خریداران می گفتند، زیرا همگی از روستائیان کم در آمد دهستان سلیمان آباد هستند.  وجود چند یخچال خراب ایرانی،  که سازنده آن گارانتی هم نمی پذیرفت،  ممکن است در ظاهر قضیه مطلب عادی باشد،  اما چند مشکل مهم اجتماعی را در خود دارد،  منجمله:

  *  عدم دقت کارخانه سازنده ایرانی،  که ممکن است زحمت مهندس و کارگر ایرانی زیر پرسش قرار گیرد.

  *  عدم رعایت رفتار انسانی،  آگاهی ندادن از خوب یا بد جنس توسط چند نفر،  رفتار خوب ایرانی زیر پرسش می رود.

  *  عدم احترام به حقوق خریدار،  تا مدتی گارانتی حق عادی خریدار هر کالاست،  مثلاً اجناس کره ای و چینی این نوع یخچالها تا 7 سال گارانتی دارند.

  *  عدم توجه به کل تولید ایران،  زیرا چند مورد این دست،  باعث می شود مردم از خرید جنس ایرانی خود داری کنند.

  *  عدم توجه به شعار سازندگی،  یا شعار های سال تولید ملی و یا ایرانی جنس ایرانی بخر،  که از طرف مقامات کشور و رادیو و تلویزیون و غیره مرتب گفته می شود.

      با مثال ساده فوق،  براحتی متوجه می شویم،  که جامعه دچار مشکل و بیماری است،  و باید تغییر یابد،  اگر در یک کشور پیشرفته و یا در حال توسعه،  اتفاق فوق افتاده بود،  کارخانه سازنده تمام کالا های معیوب و خراب را از بازار جمع آوری می کرد،  و اگر اینکار را نمی کرد،  از طرف مسئولین و یا قانون چنین می کردند،  تا بتوانند به مرحله اعتماد و اعتبار برسند.  همانگونه که در قرن سنت گریزی نوشته ام،  باید از سنت های قرن گذشته عبور کرد،  دروغ های تاریخی و تاریخ اجتماعی را شناخت و دور ریخت،  تا بتوان دید نو پیدا کرد،  و مسیر جدید و تغییرات را برنامه ریزی کرد. 

      تا وقتی نتوانیم بیماری و مشکلات جامعه خود را درک نماییم،  نخواهیم توانست با شعار ها،  ملت تولید و سازندگی داشته باشیم.  یکی از مهمترین کار هایی که لازم است بمنظور تغییرات انجام دهیم،  دشمنی آشکار و آشتی ناپذیر با بیماریها و مشکلات،  و دفع کامل آنها است.  این را باید دانست،  که یک انسان رو به رشد و تکامل است،  و هیچ وقت یک انسان کامل وجود ندارد،  بعضی از انسانها در دوره های قدیمی تر بسر می برند،  که ممکن است مشکل خاص خودشان را داشته باشند،  و نتوانند با اصول امروزی تغییر هماهنگ شوند یا بهبود یابند.  در هر صورت و در ابتدا،  باید از دروغ گفتن خود داری کرد،  با دروغ و دروگویی مبارزه نمود،  با هرگونه رفتار هایی،  که به رشد و شکوفایی ایران صدمه وارد می کند،  بشدت مبارزه و مخالفت کرد.

   جالب:  آقای علی قاسم پور،  تعمیر کار یخچال و مخترع سلیمان آباد،  که از او و اختراعاتش در اینجا نوشته ام،  می گوید:  کارخانه های تولیدی یخچال ایران،  باید دیدگاه خودشان را نسبت به کیفیت تولید،  و رفتار با مشتری عوض نمایند.  بسیاری از یخچال ها و یخچال فریزر های ایرانی خیلی زود و حتی کاملاً نو خراب می شوند،  که بیشتر آنها بدلیل،  بکار بردن اجناس ارزان قیمت و بی کیفیت در تولید،  عدم دقت در تولید،  صرفه جویی بیش از حد در تولید،  عدم سرویس دهی مناسب گارانتی و خدمات بعد از فروش،  و... می باشد.  این موارد باعث ناراحتی و مشکل برای خریداران شده است،  و متعاقب آن زیر سئوال رفتن تولید ایرانی است.  در اینباره چه خوب می شد مسئولین محترم صنایع و بازرگانی،  بمنظور تولید و گارانتی،  به این وضع نسبتاً خراب رسیدگی کنند.

      او با نشان دادن معایب چندین یخچال ایرانی در مغازه اش،  همچنین با اشاره به رفتارهای عمومی و اجتماعی مردم گفت:  تعدادی از مردم که به آنها در چند سال اخیر بطور تصاعدی اضافه شده است،  درکی از تولید و معرفت کسب و کار ندارند،  و این خود بر مشکلات مختلف کشور افزوده است.  او می گوید:  امید است روزی برسد که مسئولین روحانی محلی و محیطی،  برای رفع این وضع هم تدبیری کار ساز نمایند.  همچنین ایشان در راستای عدم تولید استراتژیک در مجموعه دهستان سلیمان آباد که نمونه ای روستایی است،  می گوید:  در اینجا حدود 50 میلیارد تومان اتوموبیل وجود دارد،  ولی هیچ یک از مردم در فکر این نبوده و نیستند،  که بخشی از این مبلغ،  یا اندکی از ثروت باد آورده نفتی را که نصیب دهستان شده است،  در تولید های استراتژیک ملی و مردمی سرمایه گذاری نمایند،  همه شیک شده،  با اتوموبیل هایشان،  ظاهراً در هم می لولند،  ولی همه در انزوا هستند،  و با برنامه های بی خود تلویزیون های خودی و غریبه الکی سرگرم و خوشند.  کار و تولید ملی و واقعی فراموش شده،  و همگی دنبال درآمد و راحت هستند،  که یک خواسته برگشت نشدنی شده است.  او همچنین در ادامه روند جدید شدن قرن نو،  و نیز درآمد های نفتی،  که باعث گردیده رشد و تکامل تاریخ اجتماعی ایران،  دچار تغییرات ناپیوسته شود ادامه داد،  در 30 سال پیش در دست مردم اینجا داس کشاورزی بود و اسب داشتند،  ولی امروزه چنین شیک شمال شهری شده اند،  اگر روزی پول نفت نباشد،  و یا مصیبت طبیعی یا غیر طبیعی بزرگی وارد شود،  کشور درمانده می شود، .... گفتنی زیاد است .....

      گفتنی زیاد داشت،  مجبور شدم حرف او را قطع کنم،  زیرا خود من هم 30 سال پیش بخاطر اینکه این دهستان محیط آرام و ساده روستایی بود،  از تهران به اینجا آمدم،  ولی امروزه خیلی سریع دگرگون شده است،  و دیگر از سبزیجات و لبنیات ارگانیک طبیعی،  و کردار و گفتار و پندار سنتی ایران خبری نیست،  و مانند تهران و شهر های بزرگ،  بجای دار و درخت،  آهن و ترافیک است،  منهم در اینباره گفتنی زیاد دارم،  که به مرور در وبلاگ نوشته و ادامه می دهم.

    عکس تصویر دعای داریوش بزرگ،  امید است که در ایران دیگر کسی دروغ نگوید،  عکس شماره 11494.

شکست فکر شوم در دریای مازندران

   سه سال پیش موش و گربه یا بوش و پوتین،  دست در دست هم مقابل کاخ سیاه سفید:  (ما با هم توافق کامل داریم،  بقیش موش و گربه بازیمونه). امروز دریای مازندران با کانال ولگا ـ دن  توسط بالا بر به دریای سیاه وصـل است.  ولی این کانال برای 6 متر آبخور و 2 یا 3 هزار تن وزن می باشد.  در واقع آمریکا و جهان نو اقتصادی،  تو خاورمیانه برنامه های جدید جغرافیایی و نفتی و مالی دارند.  بدلایلی که قبلاً ذکر شده و همه میدانند مجبورند جنگ را ادامه و گسترش داده،  و مثلاً به ایران هم بکشانند.  دشمنان ملت ایران می دانند،  که ایرانیها داغانشان می کنند،  و نفت هم مشکل میشود.  اگر یه کانال اقیانوس پیمایی به دریای مازندران بزنند چند تا خاصیت برای آنها دارد،  آب بالا می آید و مساحت دریا تا دو برابر افزایش پیدا می کند،  و شاید هم سطح آب های جهانی کمی پایین برود و مهمتر،  در یک حالت هر کی هر کی ول بشوی جنگ از مردم دور دریا هم راحت میشوند،  و نفت را به هر مقدار از اینطرف ببرند،  شاید کمی مسکن درد برای یکی و پول و پله و ملک و مال برای دیگری شود،  لوله نفتی اعتبار ندارد.  برای اینکار فقط باید 100 یا 150 کیلومتر کانال دو طرف شهر ولگا گراد بزنند،  بقیش قبلاً آماده شده.  یعنی دریای مازندران هم پا،  یا بجای خلیج فارس شود.

      اروپا هم میترسد این وسط له شود،  یه جوری دارد متحد جنگ اول جهانیش را میندازد جلو.  کور خوانده اند،  ناسیونالیسم در ایران خیلی قوی تر از فکر اینهاست.  فقط با اولین جرقه بیدار میشود،  و  300  میلیون ایرانی گرد نوروز و جغرافیای ایران باستان یک دل شده،  و سپس حقشان را از دریای مازندران و خلیج فارس و تمام سرزمین ایران باستان می گیرند.  همسایه های فضول هم که میخواهند از قربانی آینده سهمی بکنند،  این روزها به یاد عثمانی چنگ گرگی نشان میدهند،  و دارند طعمه را میگیرند،  بدانند ضعیت تر از این حرفها هستند با همان اولین حرکت غیر معـقـولشان تورم و بد بختی سراسر وجود شان را می گیرد.  در تاریخ ایران پادشاهان و سلسله ها با یکدیگر زیاد جنگیده اند،  ولی بدلیل موقعیت جغرافیایی و تاریخی در مقابل دشمن خارجی یکـدل شده،  و سپس شکست فکر شوم دشمنان.  از ایرانی بترسید.  دشمن دارد گول دروغ های تاریخ را که اسلاف خودشان گفته اند می خورد، خنگند.

      بدلایلی که در متن بالا و در این وبلاگ ذکر شده است،  حق تاریخی 50  درصدی ایران در دریای مازندران باید کاملاً برجا و محفوظ باشد.  من و مطمئناً تمام ایرانی های عزیز رنگها و زرنگی های دشمن را می شناسیم،  و با هر گونه تعرض بیگانگان به آب و خاک ایران مقابله می نماییم،  و آگاهانه از تمام حقوق خود دفاع می کنیم.  مردم ایران عاقل و سیاسی و با دانش هستند،  کلاه گشاد وای مصیبت دریا رفت و جنگ میشه ایران ویران میشه برای دشمنان برازنده است.  دشمنان ایران بدانید مردم ایران از جنگ و دشمن نمی ترسند.  بدلایل تاریخی، جغرافیایی و رشد فکری و اجتماعی و اقتصادی،  در ایران،  ایران عراق نمیشود.  در انقلاب  57 مردم بدون دولت،  یکدل و یکصدا جامعه را بی حادثه و کشتار اداره کردند.   

به کوروش به آ رش به جمشید قسم           به  نقش و نگار  تخت جمشید  قسم

که ایران همی قلب و خون  من است          گـرفتــه ز جـــان از وجــود مــن است

 خواهشاً بی خیال ــ  عده ای از هم میهن های عزیزم زحمت کشیده نظر می نویسند:  "که مگر کتابهای این و آن را نخواندی، چرا می گویی که اسکندر به ایران حمله نکرده،  مگر تخت جمشید را اسکندر آتش نزده،  پس کی آتش زده".  از این عزیزان خواهش میکنم یا وبلاگ را با دقت بخوانند،  و یا اگر تاریخی و در جهت این وبلاگ فکر نمی کنند،  و نفوذ دشمن در تاریخ ما را نمی پذیرند،  پس خواهشاً بی خیالش باشید.  من بمانم با آنهایی که متفکرانه در باره تاریخ و حرکت فکری و اجتماعی می اندیشند،  و هوشیارانه در جهت آمادگی برای باز نویسی تاریخ واقعی ما پیش میروند،  که تاریخ روح دهنده حال و سازنده آینده است.

دانش بشری

      از زمان قدیم آدمیزادها فکر می کردند آنچه میدانند،  آخر دانش است،  یه زمانی می گفتند،  چهار عنصر آب و باد و خاک و آتش،  و حالا  نزدیک به ۱00 عنصر پیدا کردن،  و یه جدول ساختن و باز هم  فکر میکنند، آخر دانشه،  یه خانم خونه دار مربا و ترشی که درست می کنه،  میگه آخرشه.  ولی همیشه بشر در قدم اوله،  این علم و دانش تا  بینهایت ادامه داره.  شیمی و فیزیک و ریاضی که طبیعت را تشکیل میدن،  فقط شامل این جدولا و فورمول های امروزی نیست،  اینها هنوز مثل همان جدول چهار تایی اولیه اند،  که آینده می خندند و می گویند،  چقدر علمشان  کم بود،  روزی میرسد این کهکشان را ذره ای و هر ذره ای را کهکشان  میابند.  من سعی می کنم با ایجاد این فکر، که هنوز و همیشه در قدم اول دانشیم،  و هر لحظه سئوالی هست،  و باید برای مردم عادی دائم ایجاد پرسش شود،  که همه چیز،  چگونه و چه و چرا بوده و هست.

کلیک کنید:  دانش و دانایی نوین

      چون مطالعاتم تاریخیست، مثال هایم هم تاریخیست،  یه تاریخ دان در تلویزیون می گفت،  یکی از حکام ایرانی با هفت هزار از نیرو هایش  به مغول  پیوست، و این یک خیانت بزرگ است.  این شخص هر گز به این موضوع که میگفت فکر نکرده،  و پرسش و اجازه فکر کردن هم ایجاد نمی کند،  انگار آنچه از یک کتاب می خواند،  و می گوید آخر دانشه.  البته این مغول خود فلسفه ایست،  این دانشمندان  شیعه ایرانی  بودند،  که برای سرکوب،  فرقه های مختلف دینی و مذهبی که در راس آنها بغداد بود،  ماجرای مغول را درست کردند،  که ظاهرا دست خودشان و ایرانیان مسلمان عزیز،  به خون خلفا و دارو دسته شان آلوده  نشود.

   پرسش از عموم:   اگر ما از مردم و زندگی آنان در آن دوره  بدانیم،  تصور چنین خیانت و وطن فروشی می کنیم؟  و آیا الکی بدون دادگاه و تحقیق و تحلیل های عمیق،  می توان حکم خیانت صادر کرد؟

آیا ایرانی ها برده بودند

      در خیلی از دروغ نامه ها می خوانیم که در زمان مغولان و اعراب و گاهی دیگران ایرانیان را اسیر می کردند و در بازار برده می فروختند و کلی چاخان های مختلف.  این دروغ با شرایط اجتماعی و جمعیتی آن زمان کاملاً در تضاد است.  من یک پرسش دارم،  که در واقع آزمایش کمی علمی هم می باشد، خودتان، بله خود شما که دارید این را می خوانید خود را در آن گذشته ها فرض کنید،  و خود را اسیر دست فرد بی سواد و بی شعوری که در آن داستانها تعریف می کنند قرار دهید،  چکار خواهید کرد؟،  حتمن خیلی سریع شرایط را به نفع خودتان بر می گردانید،  یا....

سر در گمی تاریخ دان های الکی

      در بسیاری از کتاب های تاریخی،  سردرد گمی تاریخ دان های الکی و طوطی های تاریخ گو را می بینیم،  که می خواهند رمانه واقع بینانه باشند.  در این باره نمونه آنقدر زیاد است،  که نمی شود برشمرد،  مخصوصاً در کتاب های تاریخی که اروپایی ها و آمریکایی نوشته اند،  برای مثال کتاب تاریخی،  خراسان و ماورالنهر نویسنده،  آ ـ بلنیتسکی،  عضو انستیتو باستان شناسی آکادمی علوم شوروی و معرف ترین آنها،  فقط یک بخش از کتابش را که در رابطه با اسکندر مقدونی است،  می نویسم متوجه می شوید چقدر سر در گم است.

نقل قول از آن کتاب،  ترجمه دکتر پرویز ورجاوند، چاپ نشر گفتار 1364:  نظریه بسیار غلو آمیز،  مرز شمال شرقی پادشاهی یونان ـ بلخی را در اوج شکوفایی آن به چین محدود می سازد،  اما این نظر تنها بر یک اشاره استثنایی یکی از منابع استوار است..... این اطمینان وجود ندارد که دولت یونان ـ بلخ بر سرزمین های آسیای میانه تسلط میداشته..... دو قرن تسلط یونان در آسیای میانه از ورود اسکند تا سقوط پادشاهی یونان تاریخ نویسان اروپایی را بسیار به خود مشغول داشته و نتیجه گیری مطلوبی نداشته و بلکه بیشتر جنبه مجادله آمیز بوده.....  نویسندگان کهن یونانی در باره مسائل و کشاورزی این حکومت زیاد غلو کردند که غیر قابل باور است.... با وجود درخشش پادشاهی یونانی ـ بلخی متخصصان اطلاعات پراکنده ای گرد آوری کرده اند....پایان نقل قول.

     این چند سطر از ده ها صفحه کتاب ذکر شده می باشد،  در تمام سطر های آن سر در گمی از دروغ حمله اسکندر مقدونی به ایران پیداست، و همه تاریخ دان های بی اندیشه و بی مخ سر گردانند.  عزیزان خواننده گان وبلاگها و مقالات  انوش راوید  اندیشه کنید و تحلیل و بررسی نمایید،  متوجه خواهید شد که چقدر دروغ در تاریخ گفته اند،  دشمنان تاریخی و استعمار می خواستند با این همه دروغ مردم ساده را به گمراهی بکشانند و استثمار کنند و منافع استعماری خود را ببرند.  استعمار گران تا قرن 20 آگاهی خوب نسبت به تاریخ داشتند،  ولی جانشینان یعنی استعمار نو از این دروغها غافل شد،  و این بدلایل مختلف علمی و سیاسی و اجتماعی در قرن 20 بوده است،  و از این نادانی آنها ما ایرانی ها باید استفاده ببریم،  چگونگی آنرا در پیگیری سایت های  انوش راوید  بیابید.

باید تاریخ و سرگذشت ها را با تحلیل های اساسی و نو دید،  و با شواهد واقعی سنجید،  و چون ساده دلان دنبال جفنگیات دشمنان و احمقها نرفت.  حتماً  لشکر و جنگ در دوره های تاریخ را که در  اینجا  نوشته ام بخوانید.

 در موارد مختلف جغرافیای طبیعی می تواند راه گشا باشد،  مثلاً ما می دانیم تمدن های اولیه 7 تا 10 هزار سال پیش در کنار رود های بزرگ و پر آب بوجود آمد.  شهر نشینی های مهمی که از دل آنها شاهان و کاخهای سنگی و بت ها پدیدار شدند،  از  نیل و دلتای آن،  فرات و دجله،  سند و پنجاب، آمو دریا و سیر دریا،  بر خواستند.  با نگاه به نقشه جغرافیایی می بینیم که در سرزمین های جنگلی و بیابانی و به اجبار طبیعت مردم دور از هم و در نقاط کم جمعیت بودند و به همین دلیل نمی توانستند تمدن های اولیه را بوجود آورند،  چون امکانات آنها محدود بود.  اما بعد از ایجاد تمدن های فوق در کنار رود های بزرگ،  اجبار طبیعی بشر او را وادار می کرد با تمدن های دیگر بده و بستان های اقتصادی و سیاسی داشته باشد.  بنا بر این سرزمین های میان این تمدن ها جای خوبی برای تبادل دانش و فرهنگ بود،  که در مابین بین النهرین و سند ما تمدن تکامل یافته تر و ترکیبی جیرفت را داریم،  در مابین بین النهرین و ماورالنهر تمدن کاشان را داریم،  و در مسیر دیگر کابل هست.  در تاریخ می بینیم که خیلی سریع این تمدنها که در خاک ایران بزرگ قرار دارند دور پیشرفت را از قبلی ها گرفتند.  اینان که در مسیر همه تمدن های اولیه قرار داشتند از هر چند سو بهره بردند و با وجود طبیعت چهار فصل و شکل خوبی از جغرافیای طبیعی،  دست آوردهایی مهمی  آوردند،  که در موزها و آثاری از آنها باقی است.  مشروح این مطالب در کتاب تاریخ نیک در  اینجا  نوشته ام.

   مهم مهم،  یکبار دیگر تکرار می کنم،  انسان قرن 21 نباید چشم و گوش بسته هر چیز را بپذیرد بلکه باید با دانایی قرن 21 که در اینجا گفته ام آنها را تجزیه و تحلیل کند،  و با اندیشه ای واژگون و دیدی نو رهی پویا بسازد.

آیا ایرانی ها برده بودند

      در خیلی از دروغ نامه ها می خوانیم که در زمان مغولان و اعراب و گاهی دیگران ایرانیان را اسیر می کردند و در بازار برده می فروختند و کلی چاخانهای مختلف.  من یک پرسش دارم،  که در واقع آزمایش کمی علمی هم می باشد، خودتان، بله خود شما که دارید این را می خوانید خود را در آن گذشته ها فرض کنید با همان فضا دقت کنید با همه چیز تاریخیش،  اسیر شده اید در دست عربی که می گویید عقب افتاده است و شما متمدن و با سواد،  چه می کنید و چگونه رفتار می کنید؟  آیا سریع ورق را به نفع خودتان بر نمی گردانید؟  آیا اصولاً امکان هست شما را در بازار برده بفروشند؟  و ده ها سئوال دیگر از خود بپرسید.  و از خود بپرسید چرا اجازه میدهید اینهمه   دروغ بخوردتان بدهند،  بپرسید مگر با دشمن ایران همدستیم که این دروغها را می پذیریم.   برده ها که بودند؟  از زمان هخامنشیان ایرانیان پایگاهی در زنگبار داشتند و در زمان ساسانیان و پس از آن در زمان خلفا این مکان به یک شهر ایرانی نشین تجارت پیشه تبدیل شد،  که خود داستانی دارد و از حوصله این وبلاگ خارج است.  اعراب بازرگان برده،  در این مکان بچه های چهار و پنچ ساله  قاره را می خریدند و به خلیج فارس می فرستادند و به فروش می رساندند، صاحبانشان آنها را در ده سالگی اخته می کردند،  و چون این جزیره در اختیار ایرانی ها بود نام های فارسی برای این برده های کوچک می گذاشتند.  بقیه این ماجراهای تاریخی را احتمالاً می دانید و در صورت لزوم بیشتر مینویسم.

  جالب:   ولی امروزه بسیاری یا اکثریت،  برده جهان سرمایه داری هستند... یا اسیر سرمایه داری مانند بانو مهتاب بلوچ که در بالا نوشتم.

بود و نبود ایران

      سرزمین وسیع و بزرگ ما،  ایران با تاریخ پر شکوهش،  در منطق های از نقشه جهان قرار گرفته،  که تاریخ و تمدن از آنجاست.  از مدیترانه تا پامیر از بین النهرین تا ماورا لنهر. هزاران هزار دانشمند و پیامبر و استاد،  به عالم عرضه کرده،  پیدایش زبان و دین و فرهنگ و شهر نشینی از اینجاست.  ایران ما هم در گذشته همه این وسعت بوده،  امروزه قسمت مهمی از این جغرافیاست،  و این جغرافیا به خاور میانه معروف است،  و در تاریخش همیشه حرف های مهمی داشته،  امروزه نیز نفت دارد ۸۰ درصد نفت جهان،  و زندگی بشر به این نفت بستگی دارد.  برای همین است که همه قدرتها و شبه قدرتها،  به این جغرافیا هجوم آورده اند،  و دارند همدیگر رو یه جوری بازی میدهند،  و غافل که این خاورمیانه نفتی و گازی،  و با امکانات بسیار دویست ملیون جمیت داره.

      ایران در نقشه ها نباشد بنفع کیست؟  چند کشور یا سرزمین کوچک،  که قسمت های جنوبی آن نفت و گاز دارند،  و مرکز آن معادن دیگر،  و شمال آن کشاورزی،  و شاید هم اندکی نفت و از آن چند سرزمین کوچک،  روسیه و ترکیه و پاکستان و چین،  و مقداری هم کشور های عربی اطراف سود میبرند.  روسیه از بدو تاریخش میخواست ایران نباشد،  که بارها در دوره قاجاریه میگفتند،  و امروز هم چیز هایی در همان اندازه اند.  ترکیه و پاکستان میتوانند،  به کشور های کوچک براحتی اعمال نفوذ کنند،  و نفت و گاز ببرند.  حرف هایی درباره جدایی قسمت هایی از ایران،  از زبان ناسیونالیست های، جمهوری آذربایجان و بلوچستان شنیده میشود.  از عربستان و عراق و کوچک های جنوب خلیج فارس هم،  جسته و گریخته،  و با ترس و لرز  گاهی چیز هایی میگویند،  مانند عربستان شمالی و ابوموسی و تازگی،  بندرعباس خاک عمان بوده.  برای چین و کمتر از آن هند،  اگر همه کشور های دنیا،  کوچک و کوچکتر شوند بهتره بیشتر میفروشند،  و با نیازی که به نفت و غیره دارند،  بهتر میبرند،  ولی از یک مسئله میترسند،  که نکند اوضاع آشفته شود.  اگر نفت به چین نرسد و تولیدا تش را نفروشد چه کند؟  نفت به دنیا نرسد؟؟. این بهایش سنگینتر است.                             

      ایران دمکرات بنفع کیست؟  یکپارچه و قوی بودن ایران دمکرات تعادل قوا را،  در خاورمیانه بین ایران و اعراب و ترکها و غیره حفظ میکند،  و از بزرگتر شدن روسیه و ترکیه و  پاکستان جلوگیری میکند،  در گذشته این خواست آمریکا و اروپا بود.  ولی امروزه آنها ایرانی مطابق میلشان میخواهند،  و این اختلاف بین آنها است.               

به کوری چشم دشمنان ما یکی هستیم

      امروزه دیده میشود،  بعضی از ایرانیان عزیز در وب ها یشان به یکدیگر  اهانت می کنند و ناسزا می گویند،  یکی می گوید فارسم و دیگری ترک و عرب و غیره،  و می گویند حق با ماست.  عزیزان،  ما دشمن مشترک داریم دشمنانی که می خواهد سر به تن ما نباشد،  دشمنانی که برایمان سرنوشت و تاریخ دروغ ساخته و باعث شده عده ای عزیز ساده دل علیه یکدیگر باشند،  عده ای که اغفال ترفند های همین دشمنان خون آشام را خورده و تاریخ شیرین ایران را از آن قومی و ملتی میدانند،  و البته شاید کسانی هم باشند که مزدور دشمن باشند،  و از اینکه وبها در دست جوانان است،  براحتی می توانند تفرقه ایجاد کنند.  در تاریخ به ما دروغ گفته اند که اعراب آمدند و کشتند و ایرانیان کتف اعراب به زنجیر کشیدند،  و دروغ ها گفتند که مغول آمد و کشت،  و ترک آورد و به سرزمین کرد زد،  و کرد سر برید و هزاران دروغ پرت و پلای دیگر نوشتند،  برای اینکه تفرقه و اختلاف ایجاد کنند و سود ببرند و استعمار کنند.

      عزیزان ما همه یکی هستیم،  از عرب و ایرانی و افغانی و ترک و پاکستانی و کرد و غیره،  در تمام تاریخ یکی بودیم،  نه مرزی داشتیم نه گذر نامه ای،  به هر سویی می رفتیم و احترام یکدیگر داشتیم.  بیائید به کوری چشم دشمن و برای شکست دشمن بیرحم،  که بطور واضح در عراق و فلسطین می بینیم،  چه می کند،  با یکدیگر متحد، متحد باشیم.  دشمنی که تجاوز می کند و تهدید به بمباران و اتم میکند،  دشمنانی که می خواهند بکشند و نفت و دریا و خاک و مال و جان ببرد.  ما مثل تاریخمان همه باید فدای هم باشیم،  ترک و عرب و فارس و کرد و بلوچ و افغان و تاجیک و ترکمن و غیر و غیره،  باید واقعاً مثل تاریخ شیرین و بدور از دروغ های آن یکی و متحد و متفق و یکدل باشیم،  و به یکدیگر احترام کامل بگذاریم،  و آماده سرکوب دشمن قدار باشیم،  و مهم،  اغفال رنگها و ظاهر فریبنده این دشمنان را نخوریم.  وب های دشمنان تفرقه افکن را شناسایی کنیم و بایکوت نماییم.  در غیر اینصورت می دانید چه به سر ما می آید،  تکه تکه و پاره پاره مان می کنند،  مگر عراق و فلسطین و چچن و بعضی نقاط دیگر دنیا را نمی بینید.  به کوری چشم دشمن برای شکست دشمن بیرحم ما یکی هستیم.    

 چند پاسخ کوتاه:  هیچ کس و هیچ تشکیلات باستانی و تاریخی، از  سومریها و سکاها و کاسپین ها و اینقبیل اقوام قدیمی نوار و سی دی صدا و موزیک ندارد،  که معلوم شود به چه لهجه ای صحبت می کردند.  هر شخصی و ملتی که مردم را جدا از هم میدانند،  ادعا می کند آنها از ما هستند.  از روی کتیبه های غیر خوانا و چند قبر و کاسه و کوزه تشخیص واقعیت بسیار مشکل است،  و نیازمند دانشی بیشتر و بدور از احساسات میباشد،  و باید توسط ایرانبان عزیز کاملاً علمی با این موضوعات تاریخی برخورد شود.  برای این قبیل تحقیقات وقت زیادی لازم است،  و نباید گرفتار ترفند های تفرقه افکنانه دشمن شد.

      من در هیج جا از مرگ و نابودی ملتی و جایی و یا اسرائیل نگفته ام تمام صحبت من اینست،  که باید در کمال بینش دمکراتیک بدنبال واقعیت گشت.  نفوذ صهیونیسم را دائم گوشزد کردم که این یک واقعیت است،  و حتی خودشان در کتابها و فیلمها بسیار گفته اند که واضح ترین نمونه آن فیلم مصائب مسیح است،  که می گویند از واقعیت ترین هاست و نشان میدهد دو هزار سال پیش،  توجه کن عزیز،  دو هزار سال پیش صهیونیست با عیسی چه کردند و چگونه مسیح را به صلیب کشیدند،  و چرا این کار را کرده و این را خودشان می گویند،  و نه من.  آیا  فکر کرده اید چرا بعد از دو هزار سال دست خودشان را رو می کنند،  و برنامه آنها چیست؟  آیا می دانید تجارت اشیای باستانی و تاریخی و کتب خطی در طول تاریخ در اختیار چه کسانی بوده؟  من سعی می کنم اندکی از این موضوعات را در وبلاگم  فقط جهت کشف دروغ هایی که در تاریخ ما جا زده اند بگویم،  هر چند که گاهی به نتایج سیاسی هم رسیده میشود،  چون جبر تاریخ و جامعه شناسی تاریخی است.

   عکس یک اثر باستانی ایرانی از طلا،  مشروح در موزه مجازی وبسایت ارگ،  عکس شماره 5623.

کلیک کنید:  حکومت چایمریکا

کلیک کنید:  طبقات اجتماعی ایران

کلیک کنید:  حروف الفبای تمدن کهن جی

    توجه:  اگر وبسایت به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir

 

کلیک کنید:  تماس و نظر