وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

بزرگان و دلاوران تاریخ دو قرن اخیر ایران

بزرگان و دلاوران تاریخ دو قرن اخیر ایران

   پیش گفتار

      تاریخ ایران پر از دلاوری و وطن پرستی است،  در این صفحه بخش هایی از آنها را می نویسم،  و بمرور ادامه می دهم.  منبع اینترنت و اطلاعات شخصی،  ادامه دارد و بازنویسی می شود.

مزار های غریب تاریخی

سرداران ایرانی که مزارشان را کسی نمی شناسد

     این مزارها را شاید کمتر کسی بشناسد،  مزار سردارانی،  که نام و رشادت هایشان در تاریخ ایران ثبت شده است.

سرداری که مزارش انباری است

     مشتریان بازار تهران شاید هرگز ندانند،  مسیری که بارها آن را طی کرده اند،  و امامزاده ای که از کنارش گذشتنه اند،  پیکر کسی را در خود جای داده،  که روزگاری «شمشیر زن ترین جنگجوی شرق» بود.  «لطفعلی خان زند» جوان شجاع و دلاور ایرانی،  که آخرین پادشاه سلسله زندیه در ایران بود،  تبحر خاصی در شمشیر زنی داشت.

      لطفعلی خان زند از معدود پادشاهان عادل و محبوب ایران بود،  که  در زمان صدارتش،  خدمات بزرگی برای توسعه و پیشرفت ایران انجام داد.  لطفعلی خان مردی  راستگو، جوانمرد، صریح لهجه و دارای اراده قوی بود.  صفاتی که او را بیشتر از همه،  شبیه به کریم خان زند می کند.  او همانند کریم خان زند خوش خلق و دادگستر و نیک فطرت،  و با ترحم و نوع پرور بود،  و می گفت:  «نمی توانم چهره ای اندوهگین را ببینم و نمی توانم تحمل کنم که من سیر باشم وهم نوع من گرسنه.».

      گفته می شود او در مشرق زمین اولین کسی بود،  که به فکر تاسیس نوعی بیمه اجتماعی افتاد،  که البته عمرش کفاف عملیاتی کردن این فکر را نداد.

عکس آرامگاه لطفعلی خان زند،  در بازار تهران،  عکس شماره 5742 .

      سرانجام لطفعلی خان زند،  با خیانت «حاج ابراهیم خان کلانتر» حاکم شیراز،  در حالی که پس از ساعت ها جنگ تن به تن و دلاورانه،  غرق در خون بود،  به اسارت آغا محمدخان قاجار افتاد،  و به فجیع ترین شکل ممکن به قتل رسید.  پیکر او را در امامزاده زید تهران دفن کردند.  جایی که حالا بخشی از بازار بزرگ تهران است،  و کمتر کسی از آن اطلاعی دارد.  چند وقت پیش گزارش هایی منتشر شد،  که نشان می داد اتاقی که مزار لطفعلی خان زند در آن قرار دارد،  تبدیل به انباری شده است.

      برای یافتن آدرسی از آرامگاه و آستان مقدس،  در ورودی های مختلف بازار هیچ تابلو و علامتی وجود ندارد،  و تنها منابع آدرس یابی مغازه داران و ساکنین آن منطقه هستند،  که باید به آدرس های آنها اعتماد کرد.  پس از گذر از چندین پیچ و راسته در بازار تهران،  تابلویی در جوار محل مورد نظر نصب شده،  که نشان می دهد امامزاده زید(ع) در کجا قرار گرفته،  و به غیر از این تابلو که در جوار آستان نصب شده،  هیچ تابلوی دیگری از امامزاده یا حتی آرامگاه لطفعلی خان زند،  در طول بازار یا نصب نشده،  یا در انبوهی از جمعیت قابل مشاهده نیست.

      آرامگاه لطفعلی خان زند نیز در گوشه ای از محوطه امامزاده واقع شده،  اما گردشگران اجازه ورود به آرامگاه لطفعلی خان زند را ندارند،  چرا که در آرامگاه قفل شده،  و ورود به آن نیز با اجازه کتبی از میراث فرهنگی امکان پذیر است.

مزار سردار ملی تبریز

      شاید اگر الان از شما بپرسند مزار «ستارخان» در کجا قرار دارد،  بی واسطه و بلافاصله ذهن تان به سمت تبریز برود.  شهری که زادگاه «سردار ملی» بود،  و شروع نهضت مشروطیت از آنجا شکل گرفت.  اما جالب است بدانید مزار ستارخان،  جایی غیر از تبریز قرار دارد.

عکس مزار ستار خان،  در شهر ری،  عکس شماره 5743 .

     شهر ری و حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)،  پذیرای پیکر یکی از رهبران انقلاب مشروطیت در ایران بوده است.  سردار رشید و شجاع اهل تبریز،  که خاطره مبارزاتش در تاریخ ایران ثبت شده،  حالا در گوشه ای از صحن حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) آرمیده است.  هرچند طی سال های اخیر،  نوادگان ستارخان تلاش کرده اند تا پیکر او را با کسب مجوز های شرعی،  از شهرری به تبریز منتقل کنند،  اما تا به حال چنین اقدامی انجام نشده است،  و مزار سردار ملی و دلاور تبریزی، همچنان مهمان مردم شهرری و تهران است.

دلاوران تنگستان

      در آغاز جنگ جهانی اول بسال ۱۹۱۴ ،  قوای روس از شمال،  و نیرو های انگلستان از جنوب،  به ایران حمله کردند،  کشتی های جنگی انگلستان در مقابل بوشهر لنگر انداختند،  و نیرو های اشغالگر بریتانیا در ۸ اوت ۱۹۱۵،  دومین هجوم خود به جنوب ایران را آغاز کردند،  شهر بوشهر را به اشغال خود در آورند.  یک روز پس از اشغال بوشهر،  چهارده نفر از ساکنین آن علیه اشغالگران اعتراض کردند،  ولی چون اهل جدال و اسلحه نبودند،  دستگیر و به هندوستان تبعید شدند.  رئیس علی خان دلواری و شیخ حسین خان چاه کوتاهی و زایر خضرخان اهرمی،  سه نفر خوانین دلیر شهرستان تنگستان از این وقایع آگاه شدند،  و تصمیم گرفتند که علیه دشمن  وارد مبارزه شوند.
      حدود دو ماه قبل از این که قوای انگلستان بوشهر را اشغال کنند،  ژنرال کاکس کنسول انگلستان در خلیج فارس، نامه ای به مرحوم شیخ محمد حسین برازجانی روحانی متنفذ و مجتهد معروف دشتستان نوشت،  که جواب آن نامه انگیزه قیام رئیس علی دلواری آن قهرمان نامی ایران شد.  کنسول انگلستان در این نامه از شیخ محمد حسین برازجانی خواسته بود،  که از نفوذ خود استفاده کند،  و از هر گونه آشوب و قیام علیه اشغالگران جلوگیری نماید.  در این نامه تأکید شده بود،  که از دشمنی با دولت انگلستان هیچ سودی عاید ملت ایران نخواهد شد،  و اگر ایرانیان وارد جنگ شوند،  انگلستان یک سوم خاک ایران را به تصرف خود در خواهد آورد.
      شیخ در پاسخ به این نامه،  تمام مصیبت ها را از طرف دولت انگلستان برشمرده،  و اعلام کرد چنانچه عملیات انتقام جویانه وطن پرستان،  علیه اشغالگران ایران صورت پذیرد،  مسؤولیت آن بر عهده انگلیسی ها خواهد بود.  رئیس علی،  در نامه های متعدد به شیخ محمدحسین برازجانی برای جهاد و قیام علیه قوای انگلستان کسب تکلیف می کند،  سرانجام با فشار وطن پرستان،  مرحوم شیخ صورتی از حکم جهادی که مراجع شیعه از نجف اشرف ارسال داشته بودند،  به ضمیمه حکم خود مبنی بر وجوب جهاد با کفار انگلیسی و جلوگیری از رخنه آن ها به بنادر جنوب و دشتستان و تنگستان،  و لزوم همکاری خوانین این مناطق و بسیج مردم مسلمان برای رفتن به میدان جنگ صادر می کند،  و برای همه خوانین می فرستد.

رئیسعلی دلواری

      نماد رهبر بزرگ نهضت مقاومت مردم جنوب ایران،  در برابر استعمارگران است،  سرداری که نام «دلیران تنگستان» را برای همیشه جاودانه کرد،  و خاک جنوب ایران ، رشادت های او و همرزمانش را خوب به یاد دارد.  رئیسعلی دلواری نماد مقاومت مردم جنوب ایران است،  نامی که روزی بر اندام استعمارگران و متجاوزان انگلیس لرزه می انداخت.  کسی که 12 شهریور ماه سالروز شهادتش به نام «روز ملی مبارزه با استعمار انگلیس» نام گذاری شد.  اما شاید کمتر کسی بداند که مزار این سردار بزرگ و نامی ایران،  جایی به غیر از بوشهر و دلوار و حتی خاک ایران است.

   خانه ما کوه است،  و انهدام و تخریب آن ها خارج از حیطه قدرت و امکان امپراطوری بریتانیا است.  این پاسخ رئیسعلی به نامه تهدید آمیز بریتانیایی ها بود.  آنها رئیسعلی و یارانش را تهدید کرده بودند:  چنانچه بر ضد دولت انگلستان قیام و اقدام کنید،  مبادرت به جنگ می نماییم،  در این صورت خانه هایتان ویران و نخل هایتان را قطع خواهیم کرد.

   عکس مزار رئیسعلی دلواری،  دلاور دلوار، غریب در کشور عراق،  عکس شماره 5741.  پیکر او را ابتدا در نزدیکی امامزاده ای در روستای «کله بند» به خاک سپردند.  اما از آنجا که رئیسعلی وصیت کرده بود،  او را در نزدیکی بارگاه مولایش حضرت علی (ع) دفن کنند،  پیکر او به قبرستان وادی السلام شهر نجف کشورعراق منتقل،  و آنجا به خاک سپرده شد.  جایی که شاید حتی کمتر کسی از زائران ایرانی عتبات عالیات هم از آن باخبر باشند.

   نظر انوش راوید:  شاید بخاطر این به راق بردند،  که یاد دلاور و دلاوری در جنوب ایران فراموش شود.

     رئیس علی در تاریخ معروف به رئیس علی دلواری،  فرزند زایر محمد (کدخدای دلوار) از طایفه‏ نیامتی، از چهره ‏های سرشناس تنگستان در روزگار خویش بود.  تاریخ تولد او را بین سال 1299 تا 1303 ق*  دانسته ‏اند.  با توجه به شهادت او در 1333 قمری،  سن وی در هنگام وفاتش بین 30 تا 34 سال بود.  رئیس علی دلواری، در برابر استبداد داخلی و استعمار خارجی آن قدر مقابله و مبارزه نمود،  تا در این راه سال 1333 قمری برابر 1294 خورشیدی،  به درجه‏ شهادت نایل آمد.  مدفن وی در حرم امیرالمؤمنین(ع) در نجف اشرف قرار دارد.  او در زمان انقلاب مشروطیت جوانی 24 ساله،  بلند همت، شجاع، در صدق و وفا بی مانند،  و در میهن دوستی کم نظیر بود.  اگر چه سواد و معلومات کافی نداشت،  اما پاکی سرشت و صفات حمیده او طوری بود،  که زبانزد خاص و عام بود.  رئیس علی بعد از این که قوای اشغالگر انگلستان بوشهر را به تصرف خود درآوردند،  با شجاعتی وصف ناپذیر به مقابله پرداخت،  و شکست سنگینی بر قوای انگلستان وارد کرد،  و در حین مبارزه با دشمنان اسلام و ایران،  از پشت مورد هدف گلوله یکی از سربازان خائن خود قرار گرفت،  و در منطقه تنگک صفر،  در بیست و سوم شوال1333 هجری قمری به شهادت رسید.

      رئیس علی دلواری که نیرو های دلیر و شجاع ایرانی و تنگستانی دور او بودند،  از حکم جهاد مرحوم شیخ محمد حسین برازجانی و دیگر مراجع دینی آگاهی می یابد،  آماده نبرد با امپراطوری انگلستان می شود،  و مقدمات کار را در خانه حاج سید محمد رضای کازرونی فراهم می سازد.  رئیس علی همراه دوستش خالو حسین دشتی در اوایل ماه خرداد 1294 خورشیدی،  در عمارت حاج سید محمدرضا کازرونی،  پس از مذاکراتی با وی آمادگی خود را برای دفاع از بوشهر و جلوگیری از پیشروی نیرو های انگلیسی اعلام می دارد.  رئیس علی پس از اظهار تشکر،  قرآن مجید را می طلبد و همین که خادم قرآن می آورد،  برمی خیزد و تعظیم می کند،  و با احترام تمام آن را روی میز جلو خود می گذارد،  آن گاه رو به حاضرین کرده و می گوید:  ای کلام الله گفتار مرا شاهد باش،  من به تو سوگند یاد می کنم،  که اگر انگلیسی ها بخواهند بوشهر را تصرف کنند،  و به خاک وطن من تجاوز نمایند،  در مقام مدافعه برآیم و تا آخرین قطره خون من بر زمین نریخته است،  دست از جنگ و ستیز با آنان نکشم،  و اگر غیر از این رفتار کنم،  در شمار منکرین و کافرین به تو باشم،  و خدا و رسول از من بیزار شوند.
      بعد از اشغال شهر بوشهر در 1294 خورشیدی،  نیرو های انگلیسی قصد تصرف ناحیه دلوار را می کنند.  دلوار محلی بود که پیش از آن چند بار سربازان انگلیسی به آن جا تجاوز کرده،  اما طعم تلخ شکست را در این ناحیه چشیده بودند.  رئیس علی خان دلواری و شیخ حسین خان چاه کوتاهی و زایرخضر خان اهرمی،  از این وقایع آگاه و در مقام دفاع از وطن برمی آیند.  دفاع دلیران تنگلستان علیه اشغالگران آغاز می شود،  و نیرو های متجاوز انگلیسی که قریب به پنج هزار نفر با جدید ترین تجهیزات و اسلحه بودند،  در دام چند صد تن دلیر مردان تنگستانی،  که فقط تفنگ سر پر قدیمی داشتند گرفتار می آیند،  و عده زیادی از متجاوزان انگلیسی در این حمله از بین می روند.  دفاع مردم تنگستان بر روی هم هفت سال طول می کشد،  و در این مدت دلیران تنگستانی دو هدف عمده را دنبال می کنند:
  ۱ ــ  پاسداری از بوشهر و دشستان و تنگستان به عنوان منطقه سکونت خود.
  ۲ ــ  جلوگیری از حرکت قوای بیگانه به درون مرز های ایران و دفاع از استقلال وطن.
      رئیس علی دلواری که در حقیقت روح دفاع شورانگیز مردم جنوب ایران به شمار می رفت،  و از حیث خصایص اخلاقی و نظامی بر سایرین تفوق داشت،  قبل از این که زندگی را بدرود گوید،  بارها مرگ خود را پیش بینی کرده بود.  سرانجام در شب هجوم دشمن در ناحیه تنگک صفر هنگام شبیخون به دشمن،  از پشت سر توسط غلامحسین تنگکی،  در 1294 خورشیدی،  به فیض شهادت نایل می آید.  درباره علل قتل رئیس علی به صراحت نمی توان چیزی گفت،  چه وقایع نگاران و مورخان آن عصر به این موضوع اشاره نکرده اند.  ولی غلامحسین تنگکی قبل از به شهادت رساندن رئیس علی،  خطاب به صاحب منصب انگلیس گفته است:  من تشنه خون رئیس علی هستم،  چون جد او قاتل پسر عموی من است،   و مدت هاست که منتظر هستم با یک گلوله او را سوراخ کنم.  همیشه تاریخ،  استعمار و امپریالیسم از این قبیل افراد،  برای پیشبرد اهدافش استفاده کرده و می کند،  و با ترفند و زرنگی این قبیل جنایات را،  رنگ دشمنی خاندانی و ایرانی می دهد.
      رئیس علی دلواری در مبارزه با استعمار چهره واقعی و ژرفای ایمان خود را نشان داد،  و به قیام خونین ضد اجنبی مردم نواحی دشتی، دشتستان و تنگستان رنگ خاصی بخشید.  روح استقلال طلبی و عشق به میهن و غیرت و حمیت وی از او شخصیتی به وجود آورده بود،  که آوازه جانبازی و فداکاری اش در سراسر ایران طنین افکند.  وی نبرد علیه قوای مهاجم را وظیفه ملی و مذهبی خود می دانست،  و فعالیت های ضد انگلیسی او از این اعتقاد مایه می گرفت و تقویت می شد.  رئیس علی قاطعانه تصمیم گرفت خود را فدای استقلال و تمامیت ارضی وطن کند.  مقامات انگلیسی که اغلب با تزویر و نیرنگ و پرداخت رشوه و زر و سیم بر حریف چیره می شدند،  پس از اتخاذ تصمیم قطعی درباره اشغال بوشهر و پیشروی به سوی شیراز،  به منظور تطمیع رئیس علی،  دو نفر از متابعان حیدر خان حیات داودی را به دلوار گسیل می دارند،  تا به زعم خود موافقت او را مبنی بر پیاده شدن قوای انگلیس در کرانه خلیج فارس،  و حرکت به سوی شیراز جلب کنند.  نمایندگان حیدر خان ضمن ملاقات با رئیس علی متذکر می شوند،  که چنانچه او از قیام علیه قوای اشغالگر صرف نظر کند،  مقامات انگلیسی چهل هزار پوند به او خواهند پرداخت.  رئیس علی با صراحت و شجاعت تمام می گوید:  چگونه می توانم بی طرفی اختیار کنم،  در حالی که استقلال ایران در معرض خطر جدی قرار گرفته است؟
      پس از مراجعت نمایندگان حیدر خان،  که تیر شان به هدف مقصود اصابت نکرده بود،  نامه تهدید آمیز از طرف مقامات انگلیسی به رئیس علی نگاشته می شود، بشرح:  چنانچه بر ضد دولت انگلستان قیام و اقدام کنید،  مبادرت به جنگ می نماییم،  در این صورت خانه هایتان ویران و نخل هایتان را قطع خواهیم کرد.  رئیس علی در پاسخ مقامات انگلیسی می نویسد:  خانه ما کوه است و انهدام و تخریب آن ها خارج از حیطه قدرت و امکان امپراطوری بریتانیای است.  بدیهی است که در صورت اقدام آن دولت به جنگ با ما،  تا آخرین حد امکان مقاومت خواهیم کرد.

   پرسش از عموم:  آیا این ماجرای تاریخی ادامه دارد،  و نمونه های دیگر آن در جریان است و خواهد بود؟

   * روز شمار تاریخ ها را در این متن حذف کرم زیرا در منابع مختلف روز شمارها متفاوت ذکر شده بودند،  به همین جهت فقط سال ها را نوشته ام.  امید است جوانان با هوش استان بوشهر و شهرستان تنگستان،  به تحقیقات عمیقتر و وسیعتر در این مورد بپردازند،  و در اینترنت منتشر نمایند.

   جالب:  اگر و اگر!  این دلاوران برنامه های تدوین شده داشتند،  طرحها و استراتژی وسیع تر از دو نکته ذکر شده را دنبال می کردند،  چه بسا حتی جنگ اول جهانی رقم دیگری می خورد،  و تاریخ ایران هم دگر گون می شد.  همانگونه که در تاریخ مبارزان ایران نوشته ام،  مهمترین کار قبل از مبارزه یا هم زمان با مبارزه،  دانستن و داشتن اصولی است،  که برابر با قوانین منطق ایران باشد.

   عکس هنرمند دلاور ایران در تهران،  که خود را آماج گلوله مستقیم قرار داد،  مشروح در تاریخ هنر در ایران،  عکس شماره 7012.

کلیک کنید:  شورش پوست کنی

کلیک کنید:  آثار تاریخی کشور عراق

کلیک کنید:  تاریخ انقلاب های انسانی ایران

    توجه:  اگر وبسایت به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.


ارگ   http://arq.ir

کلیک کنید:  تماس و نظر

بزرگان تاریخ انقلاب مشروطیت

بزرگان تاریخ انقلاب مشروطیت

   پیش گفتار

     هر ایرانی باید تاریخ و بزرگان تاریخ میهن خود را بشناسد،  این صفحه پیوست تاریخ انقلاب مشروطیت است.

منابع اینترنت. . . . ادامه دارد . . .

اسعد بختیاری

   علی‌قلی‌خان بختیاری (زاده ۱۲۳۶ - درگذشته ۱ آبان ۱۲۹۶) معروف به سردار اسعد بختیاری،  از رؤسای روشن‌فکر و تحصیل‌ کرده ایل بختیاری و فرمانده فاتحان تهران،  در جریان انقلاب مشروطه در ایران بود.

علی‌قلی‌خان پسر سوم حسین‌قلی خان ایلخانی بود،  که پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی به فرمان محمدعلی ‌شاه،  به پشتیبانی از برادرش نجف‌قلی‌ خان صمصام ‌السلطنه و پسر عموی خود، ابراهیم‌ خان ضرغام‌ السلطنه، در اعتراض به این عمل برخاسته و پس از فتح اصفهان به دست سواران بختیاری،  از راه عراق،  خود را به بختیاری رسانده و شخصاً فرماندهی سواران بختیاری را،  در فتح تهران و احیای مشروطیت، عهده‌دار شد.

وی در برهه‌ ای از تاریخ ایران،  در منصب وزیر جنگ و دوره ‌ای نیز عهده‌دار وزارت داخله بود.  از دیگر وقایع مهم در زمان حیات سیاسی علیقلی ‌خان، اکتشاف نفت در مناطق جنوب و جنوب ‌غربی فلات ایران،  توسط کنسرسیوم دارسی،  در استان خوزستان و چاه شماره یک مسجدسلیمان بود.

عکس و تابلو نقاشی سردار اسعد،  عکس شماره 5411 .

      یک قرن پیش در مسیر تاریخ،  بزرگمردی ایستاده بر اریکه قدرت،  پادشاهی در قبضه قدرت اوست.  همین دیروز سلطان محمد علیشاه قاجار را از اریکه قدرت به زیر کشانده است.  سه هزار جنگجوی شجاع بختیاری تحت فرمانش نظم و انضباط را در تهران پایتخت ایران برقرار کرده اند.  و ما در این بازگشت بی پایان ملاحظه می کنیم،  که سفرای روس و انگلیس شتابان پیش می آیند،  آنان هم واقعیت را پذیرفته اند،  آری پیشنهاد پذیرش پادشاهی ایران را به سردار بختیاری ارائه می دهند.  نشریات اروپایی از سلسله پادشاهی جدیدی که بزودی در ایران تاسیس خواهد شد می نویسند،  و از سردار اسعد بختیاری و قوم بختیاری یاد می کنند،  که بزودی در ایران زمامدار حکومت خواهند شد.

      آنان از اصالت آریایی و ایرانی این سلسله پادشاهی می گویند،  و سفرای روس و انگلیس همچنان ایستاده اند،  تا که این خبر مهم یعنی پذیرش پادشاهی ایران را توسط حاج علی قلی خان سردار اسعد بختیاری،  به ممالک متبوعشان مخابره کنند،  که ناگهان خان بختیاری از جای بر میخیزد،  و با عصبانیت فریاد میزند،  که نه نه هرگز من نه از روی خودخواهی و جاه طلبی به این قیام دست زده ام،  و نه به تاج و تخت پادشاهی چشم دوخته ام،  من از برای وطن و حاکمیت قانون جان و مال و هستی ایل و تبارم را به قربانگاه آورده ام،  و فورا دستور میدهد مجلس بزرگان در بهارستان تشکیل،  و برای پادشاه جدید چاره جویی کنند.  این بزرگمرد در اوج قدرت از قدرت کناره گیری میکند،  و تنها شش ما ه وزارت را آنهم برای تحکیم پایه های قدرت حاکمیت مشروطیت پذیرا میشود.

      سردار اسعد بختیاری پدر انقلاب مشروطیت را باید تاثیر گذار ترین شخصیت در این انقلاب دموکراسی خواهانه به حساب آورد،  چرا که پس از یکصد سال از وفاتش هنوزکه هنوز است در رابطه با نقش و جایگاه این شخصیت تحصیلکرده و دانشمند در محافل علمی بحث و مباحثه ادامه دارد. علیقلی خان سرداراسعد فرزند سوم از میان شش پسر و دوازده دختر حسینقلی خان ایلخانی بختیاری است.  وی درعنفوان جوانی پس از شهادت پدرش در اصفهان به همراه برادر بزرگترش اسفندیارخان سردار اسعد اول گرفتار زندان مسعود میرزای ظل السلطان شاهزاده و حاکم اصفهان گردید. سبب قتل حسین قلیخان اقتدار نظامی وی بود،  که دربار قاجار را سخت به وحشت افکنده بود.

      علیقلی خان پس از یکسال با وساطت امین الساطان صدراعظم از زندان رهایی یافته به درجه سرتیپی نایل و بعنوان فرمانده گارد سلطنتی منصوب گردید. مشروطه خواهی وی از زمان گرفتاری اش در زندان اصفهان آغاز گردید،  و در تهران با آزادی خواهان متعددی به چاره اندیشی در جهت استقرار حاکمیت قانون تماس حاصل کرده،  به جمع آوری همدست در این راستا مبادرت نمود.  این درست ۲۳ سال قبل از تحصن بازاریان و آزادیخواهان تهران در سفارت انگلیس و حرم شاه عبدالعظیم جهت خواسته عدالت خانه و در نهایت مشروطیت بوده است.

      طی این سالها مذاکرات مربوط به احداث جاده ای جهت انتقال مال التجاره خارجی از بنادر جنوبی خوزستان از مسیر بختیاری میان خوانین بختیاری با شرکت موسوم به برادران لینچ انجام و این قرارداد با لحاظ کردن منافع بختیاری به امضاء رسید،  احداث پل شالوکه تا سال های اخیر مورد استفاده بود،  از جمله توافقات انجام شده و عملی شده این مذاکرات و قرارداد بوده است،  که شخص سردار اسعد نظارت مستقیم بر این مذاکرات داشت.

      با امضای فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه قاجار و استقرار مشروطیت سردار اسعد به پاریس رفته و دو سال در آن سامان اقامت گزید.  پس از وقایعی که منجر به تعطیلی مجلس و به توپ بسته شدن خانه ملت گردید.  دوباره آزادی خواهان ایرانی مقیم خارج از کشور با محوریت حاج علیقلی خان سردار اسعد در محلی بنام کافه دولاپه در پاریس اقدام به چاره اندیشی کردند.  مبارزات پراکنده داخلی خصوصا در تبریز بدلیل شناختی که تبریزیان از خوی جنایتکارانه و جاه طلبانه محمدعلیشاه در زمان ولایتعهدی و حکومت بر تبریز داشتند بتدریج آغاز گردید.  ولی استعداد نظامی این قیامها هرگز در حد تهدید حکومت مرکزی نبود.

      سردار اسعد از حضور لطفعلی خان امیرمفخم و نصیر خان سردار جنگ و خسرو خان سردار ظفر به همراهی تعدادی سوار در اردوی دولتی برای سرکوب آزادیخواهان تبریز سخت نگران شده فرصت را غنیمت شمرده یوسف خان امیر مجاهد را از پاریس به بختیاری اعزام و اقدام به جمع آوری نیرو و تجهیزات جهت مبارزه با استبداد محمد علیشاهی نمود.  امیرمجاهد میان جعفرقلی خان امیر بهادر پسر ارشد سردار اسعد و نجفقلی خان صمصام السلطنه آشتی ایجاد کرده بنا بر خواست سردار اسعد صمصام السلطنه را وادار به حمله به اصفهان نمود.  صمصام در میانه شک و تردید و ترس از قدرت گرفتن امیر مفخم و خاندان حاجی ایلخانی مصصم گردید هرچه سریعتر اصفهان را تصرف نماید.  چنین شد تا که ۱۱۰سوار بختیاری با سرفرماندهی ابراهیم خان ضرغام السلطنه اصفهان را که تحت حکومت اقبالدوله کاشی،  که ۴۵۰۰سرباز دولتی را در اختیار داشته و خود از جمله مستبدین شناخته شده بود،  با شهامتی کم نظیر در تاریخ به تصرف در آورده و روز بعد صمصام السلطنه با هشتصد سوار بختیاری وارد اصفهان شده بعنوان حاکم جدید و آزادی خواه مصدر امور گردید.  تصرف اصفهان در واقع کمر استبداد را شکسته و دو ابر قدرت وقت که منافع استعماری خود را در ایران با خطر مواجهه می دیدند سخت به تکاپو افتاده دست به اقداماتی زدند.

      سردار اسعد بختیاری از چهره های مشهور سیاسی اجتماعی تاریخ معاصر ایران و از مفاخر ملی به شمار می رود. وی که از سران بزرگ مشروطیت بود، نقش زیادی در تحولات کشور به ویژه در دوران نهضت مشروطیت داشت.  در خصوص زندگی و مبارزات وی نظرات متفاوتی ابراز شده است.  در این نوشتار زندگانی وی را به اختصار بررسی می نماییم.

      در کتاب تاریخ بختیاری در شرح احوالات وی این گونه آمده است: «...علیقلی خان سردار اسعد، چهارمین فرزند برومند حسینقلی خان ایلخانی کل بختیاری است...  در سال 1274 ق/1857 م.  در قشلاق بختیاری متولد شد»  پدر سردار اسعد «حسینقلی خان ایلخانی» از رجال متنفذ دورن قاجاریه و ایلخانی بختیاری بود،  که توانست با متحد کردن طوایف مختلف بختیاری به قدرت و موقعیت بزرگی در آن روزگار دست یابد.  مادر سردار اسعد، «بی بی مهری جان، دختر نجف خان و نوه الیاس خان بختیاری» است.  سردار اسعد در کودکی به تعلیم زبان فارسی و عربی پرداخت و بعدها مطالعات خود را در زمینه های دیگر تکمیل نمود.  بنابر اصول تربیت ایلی فنون رزم،  اسب سواری و تیر اندازی را در دامان طبیعت زیبای بختیاری فرا گرفت.

      قدرت روز افزون حسینقلی خان ایلخانی موجب هراس حکام قاجاریه گردید،  که در صدد نابودی وی برآمدند و نهایتاً به دستور ناصرالدین شاه و توسط ظل السلطان حاکم اصفهان به قتل رسید.  (27 رجب 1299 ق/1882 م.) پس از قتل حسینقلی خان ایلخانی بلافاصله اسفندیار خان و علیقلی خان سردار اسعد که دو تن از پسران ارشد وی بودند،  دستگیر شده و سپس به تهران منتقل و در آنجا زندانی می شوند.  سردار اسعد پس از یکسال با وساطت امین اسلطان صدراعظم که روابط نزدیکی با بختیاری داشت از زندان آزاد می گردد،  و در آنجا به ریاست جمعی از سواران بختیاری که عهده دار امور نظم و امنیت پایتخت بودند برگزیده شد. «سردار اسعد هنگام قتل ناصرالدین شاه در سال 1313 هـ.ش با درجه سرتیپی ریاست یکصد سوار بختیاری را داشت،  و جزو اداره امور دیوانی بود»

      در سال 1318 ق/1900م. سردار اسعد از راه هندوستان به مسافرت اروپا رفت و مدت دو سال در آن دیار اقامت داشت در این مدت زبان فرانسه را فرا گرفت و علاوه بر سیر و سیاحت،  به مطالعه تاریخ و فرهنگ و قوانین اروپا پرداخت و در محافل رسمی و پارلمان های کشور های اروپایی حضور یافت،  و به عنوان یکی از رجال سیاسی اجتماعی اشتهار یافت.  بار دیگر در سال 1324ق/1906م. به منظور معالجه چشم به اروپا سفر کرد،  و در همین سفر بود که با مشروطه خواهان آشنا شد،  و در محافل آنها راه یافت.  مشروطه طلبان از وی برای پیروزی نهضت مشروطیت کمک خواستند. تلگراف علما نجف مبنی بر حمایت از مشروطه نیز عاملی گردید تا سردار اسعد که روحیه آزادی خواهی و عدالت طلبی داشت،  برای حمایت از مشروط راسخ تر گردد.

      دکتر مهدی ملک زاده مورخ و از رجال مشروطیت در کتاب خود با «انقلاب مشروطیت ایران» در خصوص شخصیت سردار اسعد می نویسد:  «سردار اسعد به اروپا مسافرت کرد و در پاریس پایتخت فرانسه که در آن موقع مهد تمدن و آزادی و اندیشه های تازه و نوین بود اقامت گزید و در اندک مدتی جذب افکار مترقی و آزادی خواهانه اطرافیان خود شد.  چرا که از تجربه تلخی که از دوران استبدادی به خاطر داشت از صمیم قلب آرزو می کرد که روزی ایران از زیر یوغ استبداد رها شده و بتواند به یک آزادی واقعی و عدالت اجتماعی دست یابد»

    عکس تابلوی پنجگانه «فاتحین تهران» که امروزه در کاخ صاحبقرانیه جای گرفته است.  این تابلو به شیوه روایتی مرسوم زمانه رخداد های این جنبش اجتماعی را روایت کرده است،  عکس شماره 5410.

   فتح تهـران

    پس از این وقایع سردار اسعد تلگراف هایی به برادر خود صمصام السطنه می نماید و از وی می خواهد با متحد نمودن بختیاری و گردآوری سواران برای حمایت از مشروطه عازم فتح اصفهان و تهران شوند،  و خود نیز راهی ایران شد. او از راه هندوستان وارد خوزستان گردید،  و سپس به بختیاری عزیمت نمود.  فتح اصفهان به درخواست علما و روحانیون اصفهان صورت گرفت.  سردار اسعد و بختیاری ها روابط نزدیکی با روحانی بزرگ اصفهان حاج آقا نوراله نجفی اصفهانی داشتند.  بنا به گفته دانشورعلوی (از مشروطه خواهان) در کتاب تاریخ مشروطه ایران: «[سردار اسعد] با حاج آقا نوراله و دیگر آزادی خواهان عضو کمیته برای جلسه ای تشکیل داد،  و تصمیم تصرف اصفهان به وسیله بختیاری ها در همین نشست گرفته شده بود».  در این حال صمصام السلطه و ابراهیم خان ضرغام السطنه (از رجال نامدارمشروطه) به اتفاق سواران بختیاری اصفهان را فتح کردند.

      بعد از فتح اصفهان سردار اسعد، رهبری سپاه بختیاری را برای فتح تهران به عهده گرفت. در کتاب تاریخ ایران نوشته حسن پیرنیا در مورد فتح اصفهان و تهران به دست بختیاری ها آمده است «علیقلی خان سردار اسعد، از روسای روشنفکر این طایفه [بختیاری] که در فرنگستان بود به اصفهان آمد و به دستیاری صمصام السلطنه، اصفهان را از دست قوای دولتی گرفت و ملیّون از چند طرف به عزم فتح تهران و برانداختن شاه عازم پایتخت شدند. و در جنگ مختصری که در قریه بادامک نزدیک کرج اتفاق افتاد، قوای قزاق و سیلاخوریِ حامیان شاه را شکست دادند و در صبح جمادی الاخری 1327 ق،  وارد تهران شدند.»   (25 تیر ماه 1288هـ.ش/1909م.) محمد علی شاه به سفارت روسیه پناهنده شد و حکومت مشروطه با خواست مردم اسقرار یافت.  «روز آدینه بیست و پنجم تیرماه 1288 (27 جمادی الثانی1327) در تهران روز پر جوشی بود... سردار اسعد و سپهسالار بهارستان را نشیمنگاه گرفته،  و مردم دسته دسته به آنجا می شتافتند..»

      پروفسور گارثویت نیز در همین زمینه می نویسد: «بختیاری ها در خلال سال های 1911ـ1905 در یک مسیر مهم و پر تشنج گام نهادند و رهبری جنبش مشروطیت ایران را به عهده گرفتند»  و در جای دیگر ضمن اشاره به ویژگی های برجسته شخصیت سردار اسعد می گوید:  «پر واضح است سردار اسعد می توانست که نقش والا و برجسته ای در جنبش مشروطیت ایفا کند.»  سردار اسعد در کابینه اول مشروطه وزیر داخله بود و در آن شرایط بحرانی به شایستگی کشور را اداره کرد.  همچنین در کابینه های بعدی برادرش صمصام السلطنه با رای مجلس شورای ملی رئیس الوزرا (نخست وزیر) حکومت مشروطه گردید.  بختیاری ها در جنگ های پس از استقرار مشروطه نیز برای دفاع از حکومت مشروطه رشادت های فراوانی نشان دادند.  مجلس شورای ملی دوران مشروطه به پاس خدمات سردار اسعد به کشور از او تجلیل و لوح سپاس ویژه ای به وی اهدا کردند.  اما بعدها به دلیل بروز اختلافات فراوان میان مشروطه خواهان، ظهور چهره های جدید و دخالت های بیگانه ، سردار اسعد و بختیاری ها به تدریج از حکومت مشروطه کنار زده شدند.

عکس نیرو های قوم بختیاری در فتح تهران،  عکس شماره 5413.

   ویژگی های شخصیتی سردار اسعد:  بی تردید سردار اسعد فردی آزادی خواه، وطن پرست و بیگانه ستیز بود،  و در تاریخ و فرهنگ ایران زمین و بختیاری نقش ارزنده ای داشت،  و به عنوان انسانی فرهنگ دوست و روشنفکر خدمات شایانی را در عرصه های فرهنگی و اجتماعی به ثمر رساند.  ادبا و بزرگان تاریخ معاصر ایران از جمله علامه قزوینی، علامه دهخدا ، ملک الشعرا بهار، وحید دستجردی، دکتر مهدی ملکزاده (فرزند ملک المتکلمین) و... از شخصیت ممتاز وی تجلیل کردند.

      سردار اسعد از چهره های حامی فرهنگ و هنر ایران بود. برای اولین بار در بختیاری مدارس جدید را تاسیس نمود،  از جمله در مرکز استان چهارمحال بختیاری و جونقان اولین مدارس جدید را تاسیس کرد.  و معلمینی را از تهران برای تدریس به منطقه اعزام داشت.  وی علاقمند به نشر کتاب بود آثاری را از زبان فرانسه ترجمه نمود و به دستور وی کتاب تاریخ بختیاری تنظیم گردید.  بسیاری از جوانان بختیاری به تشویق و با همت وی برای تحصیل به خارج اعزام شدند.  شخصیت آرام و عدالت جوی وی باعث گردید که در بختیاری به عنوان میانجی مورد قبول همه باشد و برای رفع اختلافات ایل پیشگام بود. علیرغم دیدگاه های متفاوتی که در خصوص شخصیت و مبارزات سردار اسعد گفته شده است،  وی به عنوان یکی از اسطوره های سرزمین بختیاری همواره مطرح است.

      سردار اسعد در روز پنج شنبه 14 محرم 1336 ه.ق. برابر با 1917 میلادی در حالیکه از هر دو چشم نابینا و زمین گیر شده بود درگذشت.  جنازه‌ اش از طرف دولت با تشریفات رسمی و احترام نظامی در حالی که جسد وی روی توپ حمل می‌شد تشیع گردید و به اصفهان منتقل گردید و با احترام و شکوه خاصی در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.

      در روز ۱۹ بهمن ۱۲۸۷ انقلابیون به کمک محمدولی خان تنکابنی و یپرم خان رشت را تسخیر کردند.  پس از آن تمام گیلان به تصرف آزادی خواهان در آمد.  به موجب این پیروزی آن‌ها رونوشتی به سفرای خارجی نوشتند،  که نزاعی با شاه ندارند و فقط در صدد احیای مشروطه ‌اند. صدای انقلاب رشت به گوش شهرهای دیگر ایران و کشور های آزاد جهان رسید،  و باعث دلگرمی مجاهدان تبریز شد.  ستارخان و باقرخان تلگراف های مهیجی ارسال کردند،  و متحصنین سفارت های عثمانی و انگلیس به جشن پرداختند.

محمد ولی ‌خان تُنِکابُنی

      محمدولی‌خان تُنِکابُنی  ۱۳۰۵-۱۲۲۵ خورشیدی معروف به سپهدار تنکابنی،  سپهدار حکمران گیلان، سیاست ‌مدار و پنج دوره رئیس ‌الوزرای ایران.   وی پسر حبیب‌الله خان سردار و نوه محمدولی‌خان ساعدالدوله از سرداران محمد شاه قاجار در محاصره هرات بود.  او ابتدا ساعدالدوله و بعد نصرالسلطنه لقب داشت و در دوران جنبش مشروطه به سپهدار اعظم ملقب بود.  او یکی از دو فاتح معروف تهران در جریان انقلاب مشروطه بود،  فاتح دیگر سردار اسعد بختیاری است.

      وی در ابتدا از سرداران محمد علی شاه بود و حاکم منطقه تنکابن بود،  که توسط شاه به حکومت گیلان منصوب شد.  در شکستن بست مشروطه خواهان در مسجد شاه و در کشتار آزدیخواهان تبریز نقش ایفا کرده بود.  بعدها با محمد علی شاه اختلاف پیدا کرد،  و به املاکش در تنکابن رفت.  در دوران استبداد صغیر آزادیخواهان گیلان بدلیل اینکه وی فنون نظامی را می‌دانست،  و با محمد علی شاه هم اختلاف داشت او را به ‌عنوان رهبر برای فتح تهران برگزیدند.  وی توسط کمیته ستار و میرزا کریم خان رشتی مغز متفکر و گرداننده واقعی حوادث،  در راس مجاهدین گیلان قرار گرفت.  او بعد از پیروزی نهضت مشروطه لقب سپهدار گرفت.

   عکس سمت راست محمد ولی‌ خان تُنِکابُنی،  عکس چپ یـِپرم داویدیان گانتاکتسی معروف به یپرم خان ارمنی از انقلابیون و یکی از رهبران نظامی انقلاب مشروطه‌ است،  عکس شماره 5412.

      اولین فتح تهران توسط نیرو های سردار اسعد بختیاری،  و نیروهای سپهدار محمد ولی خان تنکابنی در ۲۸ تیر ۱۲۸۸ بود،  شاه و اطرافیانش به سفارت روس پناه بردند.  اسماعیل خان قشقایی معروف به صولت‌الدوله وی یکی از مقتدرترین ایلخان‌های ایل قشقائی بود.  قوم قشقایی در تمام مراحل فتح تهران دوشادوش نیرو های سردار اسعد بختیاری جنگیدند.

      نخستین بار در ۱۲۸۸ هجری خورشیدی رئیس‌الوزرا شد،  و تا ۱۲۹۴ هجری قمری که با لقب سپهسالار اعظم به این مقام رسید،  چهار بار دیگر رئیس‌الوزرا بود.  در دوره رضا شاه پهلوی بسیاری از املاک و اموال او را گرفتند،  و بالاخره خودکشی کرد.  خانواده او نام خانوادگی خلعتبری را برگزیدند.

سردار بی‌بی مریم بختیاری

      بی بی مریم بختیاری دختر حسینقلی خان ایلخانی، خواهر علیقلی خان سردار اسعد و همسر ضرغام السلطنه بختیاری و مادر علیمردان خان بختیاری از زنان مبارز عصر مشروطیت است.  زاد روز ۱۲۵۳،  درگذشت ۱۳۱۶ خورشیدی،  آرامگاه تخت فولاد, تکیه میرفندرسکی،  اصفهان. 

عکس سردار مریم بختیاری در سال ۱۳۱۳ خورشیدی،  عکس شماره 5414.

  او از زنان تحصیل کرده و روشنفکر عصر بود و به طرفداری از آزادیخواهانِ جنبشِ مشروطه برخاست. وی به مثابه زندگی ایلیاتی در فنون تیراندازی و سوارکاری ماهر بود و چون همسر و جانشینِ خان بود عده‌ای سوار در اختیار داشت و در مواقع ضروری به یاری مشروطه خواهان می‌پرداخت.

      نقش بی بی مریم در فتح تهران ــ  بی بی مریم، یکی از مشوقین اصلی سردار اسعد بختیاری برای فتح تهران محسوب می‌شد.  وی طی نامه‌ها و تلگراف ‌های مختلف بین سران ایل و سخنرانی‌های مهیج و گیرا، افراد ایل را جهت مبارزه با استبداد صغیر (استبداد محمدعلی شاهی) آماده می‌کرد،  و همواره، به عنوان یکی از شخصیت‌ های ضد استعماری و استبدادی عصر قاجار مطرح بوده ‌است.

      بی بی مریم بختیاری، قبل از فتح تهران، مخفیانه با عده‌ای سوار وارد تهران شده و در خانه پدری حسین ثقفی منزل کرد.  به مجرد حمله سردار اسعد به تهران، پشت بام خانه را که مشرف به میدان بهارستان بود سنگربندی نمود و با عده‌ای سوار بختیاری، از پشت سر با قزاق‌ها مشغول جنگ شد.  او شخصاً تفنگ به دست گرفت و با قزاقان جنگید.  نقش او در فتح تهران، میزان محبوبیتش را در ایل افزایش داد و طرفداران بسیاری یافت، به طوری که به لقب سرداری مفتخر شد،  مشروح در کتاب "خاطرات سردار مریم".

ستار خان سردار ملی

      ستارخان ملقب به سردار ملی،  از سرداران جنبش مشروطه ‌خواهی ایران از شهر تبریز استان آذربایجان.  زادروز۱۲۸۳ قمری / ۲۸ مهر ۱۲۴۵خورشیدی / ۱۸۶۶ میلادی،  درگذشت ۲۸ ذی الحجه ۱۳۳۲ / ۲۵ آبان ۱۲۹۳ / ۱۶ نوامبر ۱۹۱۴ (حدود ۴۸ سال)،  آرامگاه شهر ری - باغ طوطی در جوار شاه عبدالعظیم.   والدین حاج حسن قره داغی، همسر فاطمه،  فرزندان یدالله، سلطان، معصومه.

عکس ستار خان،  عکس شماره 5415.

از گفته ها:  "من می‌خواهم هفت دولت زیر پرچم ایران باشد"

     ستارخان با نام اصلی ستارخان قره‌داغی از سرداران جنبش مشروطه ایران ملقب به سردار ملی است.  وی با ایستادگی در برابر نیروهای دولتی ضد مشروطه در تبریز جانفشانی‌ های بسیاری کرد.  ستار قره‌داغی سومین پسر حاج حسن قره‌داغی در روستای بیشک ورزقان در آذربایجان به دنیا آمد.  وی در مقابل قشون عظیم محمدعلی‌شاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطه ‌خواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود،  ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد.  ستارخان مردم را بر ضد اردوی دولتی فراخواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدان و باقرخان سالار ملی،  مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد،  و نگذاشت تبریز به دست طرفداران محمدعلی‌شاه بیفتد.

باقر خان سالار ملی

باقر خان،  مشهور به سالار ملّی،  جز قهرمانان ملی ایران ،  و از مبارزان جنبش مشروطه است.  او، فرزند حاج رضا بنا، در سال ۱۲۴۰ شمسی در محله خیابان تبریز زاده شد.  شغل وی بنّائی بود ولی در جریان مشروطیت به مجاهدین پیوست.  ریاست مجاهدین محله خیابان تبریز را بعهده داشت.  پس از به توپ بستن مجلس،  به دستور انجمن ایالتی همراه با ستارخان به جنگ مسلحانه با قشون دولتی که تبریز را در محاصره داشت، پرداخت.  همزمان با او،  ستارخان در محله امیرخیز،  محله دیگر تبریز،  با دولتیان جنگ می‌کرد.  در اثر همکاری او با ستّارخان کار مشروطه‌ طلبان پیشرفت کرده و تبریز از محاصره درآمد.  پس از پیروزی مجاهدین،  مجلس شورای ملی باقرخان را به لقب سالار ملی ملقب ساخت،  و از او تقدیر نمود.

عکس از راست به چپ: ستارخان، سیف‌الله بهاری، باقرخان،  عکس شماره 5416.

. . . ادامه دارد . . .

کلیک کنید:  تاریخ ماجراجویی در ایران

کلیک کنید:  تاریخ جرگه و شورا در ایران

کلیک کنید:  تاریخ مزدوران بیگانه در ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir