وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

هنر هشتم در روستا های ایران

هنر هشتم در روستا های ایران

پیش گفتار

این صفحه بزودی پست می شود

هنر هشتم روستایی

      نوشتن از چلاسر و جل تنها گفتن تعریفها و مشکلات نیست،   بلکه نوعی دفاع از حقانیت از دست رفته تاریخی روستا های ایرانی است،  که برای بازسازی آن باید هنر گردشگری را به کمک گرفت.  پیام و شعار سازمان جهانی گردشگری سال 1983 میلادی،  سفر کردن یک حق و یک مسئولیت شناخته شده است،  در گذشته ها سفر کردن یک نوع سبک زندگی به شمار می رفت،  که در جهان رواج داشته و دارد،  بویژه در ایران که سرزمین ایل ها بود،  کوچ و ییلاق و قشلاق برای تمام مردم از حکام تا توده مردم،  در تمام سال جریان داشت.  ولی امروزه سفر کردن را می توان به عنوان هنر،  بررسی و تحلیل کرد،  و باید آنرا بعنوان هنر به مردم شناساند تا بتوانند دیدگاه متفاوتی از گردش پیدا نمایند.  هنر به هنر های دستی،  هنر های ترسیمی،  هنر های نمایشی و....،  طبقه بندی می شود،  و چون امروز روابط عمومی به عنوان هنر هشتم قلمداد می گردد،  می توان آن را جزو هنر های رفتاری دانست و سفر کردن را هم به عنوان هنر،  بهتر است از گروه همین هنر های رفتاری حساب کرد.

   تعطیلات نوروز،  که تقریباً همیشه از  25 و 26 اسفند شروع می شود،  خونه ما و بویژه مادرم،  خیلی خوبه انقدر مهمان می آید و می رود که حد نداره،  تمام دوستان و فامیل هایی که حتی همدیگر رو ندیدند،  اینجا یکدیگر را ملاقات می کنند،  خیلی جالبه حتی گاهی تا 20 اتوموبیل در حیاط هایمان پارک می شود.  همین گونه تمام چلاسر،  جمعیتش در مدت عید بطور کلی،  تا 5،  که چه عرض کنم 10 برابر می شود،  برای همین عید برعکس تهران که تهرانیها می خواهند مدتی در خلوتی باشید،  ما اینجا در شلوغی رفت و آمد هستیم.  تا دو سال پیش خانم های همسایه،  خونه همدیگر جمع می شند،  و شیرینی محلی خوشمزه می پختند،  اما دو سه ساله که چند تا قنادی اینجا باز شده،  و  کمی گرانی مواد اولیه،  دیگه مردم کمتر شیرینی خانگی درست می کنند،  یا اصلاً در فکرش نیستند.

      بعد از عید اردیبهشت اینجا می آید،  که بهشت روی زمینه،  واقعاً بی نهایت خوبه،  خرداد هم گوجه و ازگیل های باغ می رسند،  و انجیر و... همینجور بترتیب میوه های مختلف،  دل کندن از اونها خیلی سخته.  اینها غیر از شیر کاملاً طبیعی و محلی است،  که هر روز آقا سهراب دم درب تحویل می دهد،  شیر و لبنیاتی که واقعاً دل کندن حتی برای یک روز از آن خیلی سخته.  تابستان هم وقت کار های زیاد روی زمین برنج و باغات چای است،  دامداری و باغ های کیوی و گل هم وقت را از همه می رباید.

   دیگر چون هزاران سال تاریخی،  اقتصاد منطقه چندان بر پایه تولیدات کشاورزی و دامی نمی گذرد،  در گذشته تولیدات محلی اینجا به تمام ایران و خارج صادر می شد،  ولی امروز پایه اقتصاد بر اساس فروش زمین کشاورزی برای ساخت ویلا به غیر بومیها می گردد،  مرحله بعد از حقوق هایی است که توسط بخش دولتی گسترده و بزرگ ایران به کارمندان می دهند،  سومین در آمد اقتصادی از کشاورزی است،  تولیدات دامی بسیار کم شده است،  چهارمین درآمد منطقه از گردشگران نان و پنیری و آبگوشتی داخلی بدست می آید.  بیشتر جوانان تحصیلات خوبی دارند و عالی ترین رفتار و نزاکت در جهان را دارند،  اما فاقد توانایی تولید فکر نو کار و کار یدی هستند.  اقتصاد ملی و تاریخی کاملاً به اقتصاد نفتی تبدیل شده است،  و جوانان چشم به این اقتصاد دوخته اند،  که هر آن ممکن است با بحران های جهانی دگرگون شود.

   جالب:   روزی کلاه فروشی از جنگلی می گذشت،  تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند،  لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید.  وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست،  بالای سرش را نگاه کرد،  تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند.  فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد،  در حال فکر کردن سرش را خاراند،  و دید که میمون ها همین کار را کردند،  او کلاه را از سرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند.  به فکرش رسید...  که کلاه  خود را روی زمین پرت کند،  لذا این کار را کرد،  میمونها هم کلاه ها را بطرف زمین پرت کردند.  او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد،  سال های بعد نوه او هم کلاه فروش شد،  پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش  تعریف کرد،  و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد،  چگونه برخورد کند.  یک روز که او از همان جنگل گذشت،  در زیر درختی استراحت کرد،  و همان قضیه برایش اتفاق افتاد.  او شروع به خاراندن سرش کرد،  میمون ها هم همان کار را کردند.  او کلاهش  را برداشت،  میمون ها هم این کار را کردند،  نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت.  ولی میمون ها این کار را نکردند،  یکی از میمون ها از درخت پایین آمد،  و کلاه را از روی زمین برداشت،  و با خنده ای روی درخت پرید و گفت:  فکر می کنی فقط تو پدر بزرگ داری.

   پرسش از عموم:  آیا از هر تجربه ای،  دوبار می توان استفاده کرد؟

 کلیک کنید:  تماس و نظر

اسطوره و افسانه از سفر می گویند

      گذشته های دور و زمانی که قبایل بدوی گرد یک آتش جمع می شدند،  جادوگران و بزرگان آنها از سفر های گذشتگان می گفتند،  که چگونه قهرمان گونه به سفر می رفتند،  و کار های بزرگی می کردند،  و این داستان ها در دل بچه های شنونده پهلوانی می کاشت.  قبل از تاریخ،  زمانی که اسطوره ها سخن می گویند،  بن مایه سفرها در تمام تمدنها و فرهنگها،  ماورایی و غیر این جهانی بوده،  و تنها خدایان و پهلوانان بودند،  که راه بسیار دشوار سفر را می  پیموده اند تا به مطلوب برسند.  به طور مثال:  در ایران می گویند آریاییها از راه های دور و شمال آمده اند،  و افسانه های زیادی از سفر های جمعی و انفرادی ایرانیها بیادگار مانده است،  به دلیل فراوانی آنها را در اینجا نوشته ام.  در بابل، ایشتار الهه عشق و باروری و زیبایی به دوزخ سفر میکند،  تا معشوق خود تموز را بیابد،  در هند، سویتری به دنبال شوهر خود،  ساتیاونت به جهان مردگان سفر میکند.  در زلاندنو، هوتو به دنبال همسر خود پاره،  به قلمروی شب سفر می کند،  در مصر ایزیس به دنبال ایزیس به سرزمین مردگان میرود.  در یونان، اورفه به هادس (جهنم) سفر میکند،  تا همسرش اوریپید را بیابد،  در رم انه برای دیدار با پدر مرده اش به سرزمین مردگان سفر می کند.

      در اسطوره  های تاریخی،  مقصد همه سفرها،  دنیای مردگان و جهان زیرین است،  می توان نتیجه گرفت سفر با مرگ که ناشناخته ترین موضوع و اساسی ترین آنها در ذهن بشر بوده است،  ارتباط تنگاتنگ دارد،  پس مفهوم سفر را می توان ترک مکان فعلی برای شناخت ناشناخته بزرگ قلمداد کرد.  مسافر به دنبال معشوق و همسر خود به دنیای دیگر سفر می کند،  احتمالا او آرامش و امنیت خاطر خود را از دست داده و قصد دارد دوباره آن را به دست بیاورد.   مقصد جهان تاریک و قلمروی شب است،  و از این جهت کاملا ناشناخته و غریب،  پس مسافر از توانایی خارق العاده ای برخوردار است،  که می تواند رنج و سختی را به جان بخرد و سفر کند.  در این سفرها،  امید به بازگشت از دنیایی مردگان و همین طور امید به زنده بازگرداندن معشوق دیده می شود.  به طور خلاصه از اسطوره  ها نتیجه می گیریم که سفر به منظور شناخت ناشناخته،  طلب آرامش، اثبات توانایی و امید به زندگی صورت می گیرد.  در زبان افسانه  ها نیز متوجه می  شویم که هومر یونانی در حماسه اودیسه،  قهرمان داستانش،  اولیس را به دنیای ارواح برده و خاطرات سفر زندگان به دنیای دیگر را بازگو کرده است.  افلاتون در کتاب جمهور خود افسانه سفر گونه ار  به دنیای پس از مرگ و بازگشت او را به جهان زندگان شرح داده است.  ویرژیل شاعر بزرگ روم،  در اثر معروفش،  حماسه انئید قهرمان داستانش، ائنا را در سفری به دوزخ فرستاد تا ارواح گذشتگان را ببیند.  کمدی الهی دانته هم چیزی نیست،  جز سفر به دوزخ و برزخ و بهشت،  نتیجه ای که از این افسانه ها می گیریم،  شباهت بسیاری به همان نتایج قبلی دارد.

   مسافرت قهرمانان ــ  بیشتر اسطوره و افسانه های تاریخی نوشته اند،  که سفر کردن توسط افراد خاصی صورت می گرفته که برای معرفی آنان، بهترین واژه، قهرمان مسافر است.  اینان که گویی از نیرویی فرا بشری بر خور دارند،  مامن مألوف خود را ترک کرده،  و برای رسیدن به جواب سوال  های غیر سطحی،  و رسیدن به خواسته  های غیر معمول، سفر می کنند.  قدیمی  ترین این قهرمانان، گیلگمش (شخصیت اسطوره ای بین النهرینی) است،  که برای رسیدن به گیاه جاودانگی سفر می کند.  آشنا ترین قهرمان مسافری که ما ایرانی ها می شناسیم، رستم است،  رستم را کمتر در سرزمین خود می بینیم، او همیشه در حال سفر و درعین حال مبارزه جویی است.  او در مسیر هفت خوان توانایی  های خود را محک می زند،  و در سرزمین  های دور دست به حل مشکلات و از بین بردن هر آن چه امنیت ایرانیان را به خطر می اندازد، می پردازد.  وجود قهرمان مسافر تنها در اسطوره و افسانه نیست،  بلکه در دنیای واقعی نیز ما با اشخاصی روبرو می شویم،  که برای درک هستی و دنیای پیرامون خود سفر کرده اند،  و همچون پهلوانان مشکلات بسیاری را از پیش رو بر داشته اند.  کافی است نگاهی به زندگی عرفا، شعرا، و دانشمندان و هنرمندان، چه ایرانی و غیر ایرانی از گذشته  های دور تا به امروز داشته باشیم،  تا این گفته را تصدیق کنیم.

      اما آن چه که می خواهم در این بخش بازگو کنم،  و در پی آن سفر کردن را به عنوان یک هنر رفتاری شناخته نشده،  مورد بررسی قرار دهم،  تمام کنش ها و واکنش  های روحی مسافر در طول سفر را در بر می گیرد،  لاجرم از او یک قهرمان یا پهلوان می سازد،  که با تعریف امروزی هنرمند پویا است.  اغراق نیست اگر بگوییم که خلاصه تمام نوشته  های ما می تواند همان مصرع زیبا و معروف بسیار سفر باید تا پخته شود خامی  باشد.  سفر موضوعی است که با کنجکاوی آغاز می شود،  و با تعالی به پایان می رسد،  در میانه آن دلشوره  های ترک عادت های معمول موج می زند.  سفر ذهن را از افکار نو آبستن می کند،  و زایمان این زائو را در تنهایی و انزوای روحی عجیبی رقم می زند،  که نمونه اش را فقط در تجربه عشق می توان یافت.  در سفر است که می توان زمان را با ترک مکان تحت تاثیر قرار داد،  و جسارت نادیده انگاشتن واقعیت را با نیروی اراده تجربه کرد.  سفر مقوله ای است که قبلش آدمی را در شرایط رویا قرار می دهد،  و بعدش نیز به برکت خاطره،  در موقعیت افسون.

      کسی که سفر می کند، با خود عهد می بندد که خود را در موقعیت غیر خود ببیند،  که اگر آگاهانه انجام پذیرد، انقلابی روحی را در بر خواهد داشت.  هنر به تعبیری خلق مخلوقی است متناسب،  بنابر این خلق رفتار متناسبی که نبوده و ندیده ایم،  می تواند در زمره هنر باشد.  انسان اگر در مکانی که می شناسد رفتاری تعریف شده دارد،  می تواند امیدوار باشد که در مکان ناشناخته،  تعریف رفتاری اش عوض خواهد شد.  در معادله دو مجهولی انسان - مکان، رفتار جواب  های گوناگون خواهد داشت که در صورت انتخاب بهترین گزینه، هنر نمایان خواهد شد.  چرا که بهترین گزینه یعنی خلق بهتر و تازه تری از انسان،  که دقیقا رسالت هنر،  یعنی خلق بهتر و تازه  تر را تداعی می کند.  همان طور که قبلاً گفتم،  سفر به منظور شناخت ناشناخته،  طلب آرامش، اثبات توانایی و امید به زندگی انجام می گیرد،  آیا همه این ها ذات و هدف اصلی هنر نیست؟   آیا هنر، همان جواب دادن به پرسش های غیر سطحی و رسیدن به خواسته  های غیر معمول نیست؟

   رامسر و رامک ــ  رامیشن  (ramishn) رامی نیشن (raminishn) و رامیه (ramih) در زبان پهلوی به معنای شادی، خوشی و آرامش است،  و جا هایی که در نام آنها از واژه رام استفاده شده است،  گویای سرسبزی و دلپذیری آن سرزمین می باشد:  رامسر در استان مازندران، رمک در شهرستان رامسر،  رامه در استان سمنان، رامجردی در شمال مرودشت شیراز، رامجین در استان تهران، رامک در جنوب ایران، رامشه در استان اصفهان، رامشیر و رامهرمز در استان خوزستان، رامیان در خاور گرگان و رامین در استان زنجان.  سزاوار است از آبشار زیبای رامینه در جنگل های دیدنی شهرستان ماسال در استان گیلان نیز یاد کنم.

کلیک کنید:  معنی نام شهرها و روستاهای ایران

بهترین اکو توریسم در جنگل

     امروزه اگر ترکیب اکوتوریسم را به مثابه شاخصه مهم گردشگری بپذیریم،  که نسبت به جنبه های اکولوژیکی و فرهنگی آن مسئولانه برخورد شود،  بوم شناخت صنعت گردشگری به شرط کنترل های لازم،  می تواند در خدمت حفاظت از محیط زیست باشد.  در ضمن توجه به این مقوله خود زمینه ای است،  در جهت تکامل فرهنگی حفظ ارزش های طبیعی و سامانه ای،  که می تواند سه نسل را بهم پیوند دهد.  چشم انداز زیبا شناختی و فرهنگی جنگل می تواند،  منابع مالی عظیمی از سوی گردشگران به صرف اقتصادی منطقه در کشور بیافزاید،  که اهمیت اقتصادی آن بیش از بهای چوبی خواهد بود،  که از این جنگلها بریده و به کارتن و مقوا یا کابینت و میز تبدیل می گردند.  از سوی دیگر توجیه اخلاقی حفاظت از پوشش گیاهی به ویژه جنگل،  که خود موجود زنده ای است،  و حق زندگی دارد،  و در فرهنگ و جامعه و مذهب،  داری ریشه های عمیقی است.

      جوامع بومی جنگل های شمال اران،  باقی مانده اکو سیسیتم باستانی است،  روش های تک گزینی قطع نواری، قطع حفره ای، قطع لکه ای، یا پاک تراشی،  بزرگترین آفت و انهدام کننده این جوامع هستند.   تعدیل آب و هوای منطقه،  تحت تأثیر جوامع گیاهی موجود در آن می باشد،  جوامع گیاهی دیگر متناسب با آن آب و هوا و خاک،  و به طور کلی با اقلیم هر ناحیه شکل می گیرد،  و رشد و توسعه می یابد.  در مجموع یک ژئو بیوسنوز،  از اجتماع این جوامع گیاهی جانوری و محیط بوجود می آید،  بشر قسمت عمده ای از غذا و پوشاک و سایر مایحتاج خود را،  از طریق کشاورزی، جنگل، مرتع، دریا،  بدست می آورد،  و لذا لزوم حفظ نگهداری بیشتر این طبیعت حس می گردد.

      در اکو توریسم جدید می توان برنامه ای چید،  که مردم چند روزی بطور کلی طبیعی،  و در جنگل و با جنگل زندگی کنند،  خود مایحتاج شان را چون انسان های اولیه از جنگل تأمین کنند،  و در جنگل زندگی تاریخی را تجربه نمایند.  بدین منظور باید بخش هایی از جنگل را برای این منظور آماده نمود،  و از ورود هر گونه اتوموبیل و دستگاه های مدرن به آن جلوگیری شود.  در این صورت مردمانی که چند روز را در جنگل زندگی کنند،  می توانند برای یکبار زندگی واقعی بدون دقدقه و با آرامش را تجربه کنند،  و بیشتر به اهمیت جنگل پی ببرند.  البته تعدادی از علاقمندان دنبال این موضوع هستند،  اما نمی دانند به کدام جنگل بروند،  که صدای وحشتناک اره موتوری و ماشین آلات حمل چوب نباشد.

کلیک کنید:  گته گلی خانه روستایی

کلیک کنید:  روستا های تاریخی ایران

کلیک کنید:  تاریخ مسافرت در ایران

آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir

 

کلیک کنید:  تماس و نظر