وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

تاریخ چهارشنبه سوری و نوروز

تاریخ چهارشنبه سوری و نوروز
   پیش گفتار
      این پست ادامه پست تاریخ جشن های ایرانی است.
 
 
چهارشنبه سوری
 
      در چهارشنبه سوری،  آتش در تمام سرزمین های تاریخی ایران شعله می کشد.  آتش اولین دست آورد دانایی بشر است،  که از برکت آن رشد و تکامل تمدن حاصل شده است.  آتش چهارشنبه سوری یاد آور آن است،  که ما باید تمام دست آورد های نیاکان مان را قدر گذاریم،  حتی اولین آن را که آتش باشد.
      امید است مسئولین محترم دولت جمهوری اسلامی،  شرایطی ایجاد نمایند تا این جشنواره کهن ایرانی بخوبی و بدون خطر و تنش برگزار شود.
 
جشن چهارشنبه سوری در شاهنامه فردوسی
ستاره‌ شمر گفت بهرام را <><> که در «چارشنبه» مزن کام را
اگر زین بپیچی گزند آیدت <><> همه کار ناسودمند آیدت
یکی باغ بُـد در میان سپاه <><> از این روی و زان روی بُـد رزم‌گاه
بشد «چارشنبه» هم از بامداد <><> بدان باغ که امروز باشیم شاد
ببردند پر مایه گستردنی <><> می و رود و رامشگر و خوردنی
. . . .
ز جیحون همی آتش افروختند <><> زمین و هوا را همی سوختند
از شاهنامه فردوسی، تصحیح رستم علی‌یف (علیپور)، انستیتوی خاورشناسی آکادمی علوم اتحاد شوروی، جلد هشتم، مسکو، ۱۹۷۰، ص ۳۷۷ تا ۳۷۹؛ بیت آخر به نقل از نسخه دستنویس موزه بریتانیا.
 
ریشه یابی واژه چهارشنبه سوری
شنبه = شن = سن = سان = خورشید + به = وارد شده،  شنبه = خورشید رسید
یک و دو و سه و چهار و پنج، + شنبه
فرای دی = فرای = آزادی + دی = روز
فرای = فر = گسترده، والا + ای = ا + ی = اعلام
چهارشنبه سوری،  سوری = سو = عنصر آتش که در سوخته و سوزان وجود دارد
سوخته = سو + خته = ختم، ختنه، ختان، ختن = پایان آتش
سوزان = سوزا = سو + زان = زان پس، در شدن، پرکننده
سو = قرمز، آتشی، هیجان، انرژی،
سور = سو + ر = وابسته به = سور جشن و سور ورق بازی
سوری = سو + ری = بجا آورنده،  انجام دادن،  بیرون کردن
ریختن = ری + ختن
سورخ = سو یا رنگ آتش + رخ = نما،  که به مرور زمان آوای آن تغییر کرده،  و سرخ شده است،  سرخ کردن غذا نیز از سو در سوزان و سوخته می آید.
      جهت اطلاع بیشتر به معنی نام شهرها و روستا های ایران مراجعه شود.
 
تاریخ نوروز جهانی
      به صورتی که آن را در سنگ ‌نوشته‌ های داریوش بزرگ در بیستون می‌ یابیم،  سال ایرانیان باستان در پاییز آغاز می‌ شد،  و جشن بسیار معروف مهرگان (بگیاد)،  جشن عید اول سال ایرانیان بوده‌ است.  نوروز از جشن‌های باستانی محدوده جغرافیایی  قاره کهن،  یعنی کشور های ایران، آذربایجان، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان، قفقاز و بخشهای کرد نشین کشور های، عراق و ترکیه و سوریه است،  که در روز اول فروردین، 21 مارس هر سال برگزار می ‌شود.  برگزاری جشن نوروز همچنین در زنگبار واقع در افریقای شرقی، که در قدیم سکونت گاه ایرانیان مهاجر بوده رواج دارد.  عده زیادی تفاوت میان نوروز و لحظهٔ تحویل سال نو را درست نمیدانند.  تعریف درست نوروز نخستین روز سال در تقویم ایرانی است،  یعنی یکم فروردین ماه و یا روز اورمزد از ماه فروردین.  لحظهٔ آغاز نوروز درست پس از نیمه شب است و این یک لحظهٔ تقویمی است.  لحظهٔ تحویل سال یک واقعه یا لحظهٔ طبیعی است،  و زمان آن می‌ تواند ساعت‌ها با لحظهٔ آغازین روز یکم فروردین فاصله داشته باشد.   بنابر این، لحظهٔ تحویل سال در سراسر جهان یکیست،  ولی لحظهٔ آغاز نوروز (یکم فروردین) نسبی است،  نسبت به خط استاندارد زمان بین المللی،  که سابقا به خط  گرینویچ مشهور بود،  و هنوز هم اکثر مردم آن را به همین نام میشناسند.
      پیشینه نوروز به باور میترایی،  ماه فروردین (نخستین ماه گاهشماری خورشیدی ایرانیان) به فره وشی (سرزندگی) اشاره دارد به اینکه،  که دنیای مادی را در آخرین روزهای سال دچار دگرگونی می‌کند.  از جشن نوروز در اوستا و ادبیات اوستایی هیچ نام برده نشده‌،  چنانکه از مهرگان نیز اشارتی نیست.  در ایران بزرگ و اواخر فرمانروایی داریوش کبیر،  تقویم میترایی را پذیرفتند،  بر طبق آن سال به دوازده ماه سی روزه،  به اضافهٔ پنج روز اضافی (پنجه دزدیده یا خمسهٔ مسترقه) تقسیم شده بود،  و در اعتدال بهاری آغاز می‌شد.  این سال از آئین میترایی کهن گرفته شده بود،  سال دینی زرتشتی گشت،  و تا امروز در نزد پارسیان حفظ گردیده‌ است.  روز اول سال در اعتدال بهاری،  اول فروردین، عید نوروز است.  بیش از سه هزار سال پیش از میلاد،  در قاره کهن دو عید رواج داشت، عید آفرینش در اوایل پاییز و عید رستاخیزی که در آغاز بهار،  برگزار می‌ شده‌ است.  بعدها دو عید پاییزی و بهاری به یک عید تبدیل گردیده،  و سر بهار جشن گرفته می‌شد.
      عید نوروز در ایران قبل از سلسله هخامنشیان وجود داشته،  در اوستا مطرح نمی‌شود،  چون یک عید ملی محسوب می‌شده و اوستا یک کتاب دینی است،  و جشن‌ های خاص خودش را دارد.  بعد از گذشت زمان،  سرانجام دین زرتشتی،  جشن مهرگان و نوروز را که در آغاز عیدها و جشن های  بومی و ملی بوده اند،  برای ایجاد دیدگاه مردمی می پذیرد.  جشن نوروز جمشیدى، روز اورمزد، روز نخست فروردین‌ماه، آغاز بهار در روی زمین بر پایه سنجیده‌ ترین اندازه‌ گیرى اخترشناسی ایرانی و گاهشماری در جهان، بزرگ‌ترین و باشکوه‌ترین جشن کهن در همه ایران بزرگ است.  جشن نوروز از نخستین روز بهار همراه با شکوفه درختان و سرسبزی و شادی آغاز می‌شود.  برابر با گفته باستان‌ شناسان،  در گذشته این جشن یک ماه به درازا مى‌کشید،  ولى امروز تا جشن سیزده دنبال مى‌شود.  جشن نوروز را بسیاری از بزرگان جهان باشکوه‌ ترین جشن گیتى نامیده‌ اند،  و بزرگ ترین جشن مردمى ایرانیان است،  که از روزگاران بسیار دور براى ما به یادگار مانده است،  و بنیاد میتُخت آن را به جمشید شاه پیشدادى پیوند مى‌دهند،  همچنان که این جشن تا امروز به نام جشن نوروز جمشیدی آوازه‌مند است.  گویند به زمان جمشید‌شاه سرما و توفان بزرگی ایرانویچ را فرا می‌گیرد،  و در پایان سال سوم،  در آغاز بهار سرما و توفان به پایان می‌رسد،  و به شادی آن جشن بزرگی برپا می‌کنند،  که جشن نوروز می‌نامند.
    *  داستان دیگری چنین می‌گوید:  جمشید شاه پس از یک زنجیره به‌سازى‌هاى چپیره‌اى (اجتماعى) بر تخت زرین نشست و دورى (فاصله) میان دماوند تا بابل را در یک روز پیمود،  و آن روز، روز هرمزد از فروردین ماه بود.  چون مردم این شگفتى را از وى بدیدند،  جشن گرفتند و آن روز را نوروز خواندند.  جشن نوروز پُربار از فرزانش کهن ایرانى است و هنوز جای بسیار برای کاوش دارد و هر چه گفته شود کم است.  اگر به گذشته باز گردیم و آیین‌ هاى فراموش ‌شده‌ اى هم چون بابا نوروز (عمو نوروز)، خواجه پیروز (حاجى فیروز)،  پنجه یا بهیزک و... را نیز به آن بیافزاییم، خواهیم دید که جشن نوروز بسیار گسترده‌ تر از آن چیزى است که امروز هست.  جشن نوروز با همه دشمنی‌ هایی که در درازاى زمان دیده و می‌بیند، هنوز استوار و پا برجا خود را به رخ جشن‌ های جهان مى‌کشد.
   جشن فروردگان ــ  جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه در دوران باستان به عنوان عید اصلی جشن گرفته می‌شد. این جشن فروهر‌ها بود،  و ظاهراً در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار می شد.  فروهرها همان ارواح مردگانند.  نام فروردین که آغاز بهار است،  برگرفته از نام فروهر هاست.  در فروردین یشت آمده است که در مدت جشن فروردگان فروهر های مؤمنان از اقامتگاه‌ های خود می‌ آیند،  و مدت ده شب در کنار مردم می‌ مانند،  این جشن مربوط به بازگشت مردگان بود.  زمان این جشن به حساب گاه شمار های امروزی،  پنج روز آخر اسفند و پنج روز اول فروردین،  بحساب می‌آمد.  از زمانی که آغاز سال در اعتدال بهاری تعیین گردید،  نوروز ششمین روز این جشن گشت که به فروردگان افزوده شد.  بدین ترتیب اندیشهٔ شکوه و پر اهمیت بودن ششمین روز جشن سال نو،  در ذهن ایرانیان، از قبل وجود داشته و در زمان شاهنشاهی ساسانیان هم حفظ گردید.
   نوروز کوچک ــ  روز نخست فروردین ماه نوروز عامه یا نوروز کوچک یا نوروز صغیر خوانده می‌شد.  پنج روز اول فروردین جشن نوروز گونه ‌ای همگانی داشته و عموم مردمان به اجرای مراسم و سرور و شادمانی می گذرانیده‌ اند،  از اینرو آنرا نوروز عامه نامیده‌اند.
   نوروز بزرگ ــ   در ششمین روز فروردین،  در گاه‌شماری زرتشتی ایران باستان،  روز ششم هر ماه شمسی و ماه سوم هر سال خورشیدی،  بنام خرداد می باشد.  نوروز بزرگ یا خرداد روز نام ششمین روز فروردین ماه در ایران باستان بوده‌ است.  خردادامشاسپند موکل بر آب است،  و این روز بدو منسوب می‌ باشد.  این روز در میان جشن‌ها و اعیاد فراوان ایران باستان به ویژه دوران  شاهنشاهی ساسانیان از اهمیت و ارزش و تقدس خاصی بهره داشته‌ است. بسیاری از حوادث مهم به موجب آن در چنین روزی واقع شده،  از جمله زرتشتیان بدان باور دارند،  که تولد زرتشت نیز در چنین روزی است،  بعدها وقتی ایرانیان اسلام و تقویم عرب را پذیرفتند،  جشن زرتشتی فروردگان و نوروز بزرگ،  در ششمین روز ماه فروردین،  از بین رفت.
   مراسم ایرانیان باستان ــ  آداب و رسوم نوروزی همه سرچشمه‌ ای کهن دارند،  و از نظر گاه دانش مردم‌ شناسی بسیار جالب توجه برای مطالعه هستند.  ایرانیان عقیده داشتند که سرنوشت انسان و جهان در سالی که در پیش است،  در نوروز تعیین می‌ شود.  در این روز نیکبختی‌ها برای مردمان زمین،  تقسیم می‌ گردد و از این روست که ایرانیان آن را روز امید نامند.
   خوان نوروزی ــ  ایرانیان عقیده داشتند که در ایام نوروز ارواح درگذشتگان از جایگاه آسمانی خود به زمین و به خانه‌های خویش باز می گردند.  بازماندگان برای پذیرایی از آنها سفره‌ای رنگین می‌گستراندند و انواع خوراک‌ها و نوشاک‌ها را در آن می‌نهادند،  تا ارواح درگذشتگان از پذیرایی و صفا و پاکیزگی بازماندگان،  دل خوش شده و آنان را برکت عطا کنند.  این رسم توجیه سفرهٔ نوروزی یا هفت سین شد،  یا همان خوانی است که جهت درگذشتگان می‌گسترده اند.
   کاشت حبوبات ــ  یکی از آیین‌ های که پیش از نوروز تدارک آن مرسوم بوده،  پروردن سبزه می‌ باشد.  به موجب روایتی کهن،  بیست و پنج روز پیش از عید،  ستون‌ هایی از خشت خام اطراف حیاط دربار برپا می‌ کردند،  و بر فراز هر ستونی نوعی دانه از حبوبات می‌کاشتند،  و خوبی و بدی رویش غلات را در سالی که در پیش بود،  از چگونگی روییدن آن پیش بینی می‌ کردند.  معمول بود به رشد این دانه‌ها نگریسته و هر یک از دانه‌ هایی که بهتر بار آمده بود،  تفال می‌ زدند،  که آن محصول در سال بیشتر خواهد بود.  در خانه‌ها نیز در ظروف ویژه سبزه به عمل می‌آوردند،  هر کدام از مردمان در ظرفی یا چیزی مانند آن،  اقلامی از دانه‌ها از قبیل:  گندم، جو، برنج، لوبیا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، ذرت، و ماش می‌کاشتند.
   مراسم آب پاشی ــ  از جمله مراسم بسیار مشهور و سنتی معتبری که در نوروز انجام می‌شد،  رسوم آبریزگان یا شست و شو و غسل و آب پاشیدن به یکدیگر بوده است.  در جشن آبریزگان و به کار بردن آب،  برای تطهیر و برای اطمینان یافتن از باران کافی بوده است.  ابوریحان بیرونی می‌گوید مردمان هنگام سپیده ‌دم این روز،  خود را می‌شستند و در آب کاریزها و آبگیرها،  غوطه‌ور می‌شدند.  در این روز مردمان به یکدیگر آب می‌پاشیدند،  به همان دلیلی که خود را می‌شستند و سبب آن همان اغتسال است.  برخی گفته‌ اند که علت این است که در کشور ایران دیرگاهی باران نبارید، ناگهان به ایران سخت ببارید و مردم به این باران تبرک جستند،  و از این آب به یکدیگر پاشیدند،  و این کار همین طور در ایران مرسوم بماند.  به نظر می‌رسد جشن آبریزگان اصلی همان تیرگان باشد،  و در نوروز عبارت بوده‌ است از،  غسل و شست و شو و آماده شدن از لحاظ سنن دینی جهت حلول سال نو.
   هدایای نوروزی ــ  در نوروز و مهرگان رسم بود که نمایندگان و بزرگان و فرمانروایان ایالات و اشراف و عامهٔ مردم هر یک به توانایی و استطاعت،  هدایایی را به دربار اهدا می‌کردند،  در اینجا.  در نوروز مردم بیکدیگر شیرینی هدیه می‌ دادند و این رسم در دوران شاهنشاهی ساسانیان همگانی بوده‌ است.  در نوروز بزرگ،  پیش از لب به سخن گشودن،  شکر می ‌خورند و بر خود روغن می‌ مالند،  تا از انواع بلایا در طول سال در امان باشند.
   جشن سوری ــ  یکی از جشن‌ های آتش مرسوم جشن سوری پایان سال بود،  این جشن در یکی از چند شب آخر سال که مسلماً چهارشنبه نبوده،  برگزار می‌ شده ‌است.  در جشن فروردگان مردم پیش از عید نوروز بر روی پشت بام‌ها آتش برمی‌ افروختند،  اگر چنین می‌ کردند تصور بر این بود که فروهر‌ها (ارواح مردگان) به طور گروهی بازگشته و مانند یک سپاه به بازماندگان کمک خواهند کرد.  در نتیجه سعی می کردند،  جنگ‌ های خیلی مهم را در بهار آغاز کنند،  چون فروهر‌ها در بهار به یاری بازماندگان می‌آیند.
   کوسه برنشین ــ  مراسم کوسه برنشین یا بهار جشن.  ابوریحان بیرونی شرح این رسم را آورده است،  که در اولین روز بهار مرد کوسه را بر خر می‌نشاندند،  که به دستی کلاغ داشت و به دستی بادزن که خود را مرتب باد می‌زد،  اشعاری می‌خواند که حاکی از وداع با زمستان و سرما بود،  و از مردم چیزی به سکه و دینار می‌گرفت.  آنچه از مردم می‌ستاند،  از بامداد تا نیمروز به جهت خزانه و شاه بود،  و آنچه از نیمروز تا عصر اخذ می‌کرد،  تعلق به خودش داشت. آنگاه اگر از عصر وی را می دیدند، مورد آزار و شتم قرار می‌دادند.  این رسم در روزگار ساسانی و دورهٔ اسلامی، توسط غلامان سیاه اجرا می‌شده،  که ملبس به لباس‌ های رنگارنگ شده و با آرایش ویژه و لهجهٔ شکسته و خاصی که داشتند، دف و دایره می‌زدند و ترانه‌های نوروزی می‌خواندند.  حاجی فیروز‌ های امروزی که مقارن نوروز و سال نو در کوی و برزن مردم را به طرب در می‌آورند،  از بقایای آن رسم کهن است.  با این تفاوت که امروزه چون غلام و سیاهانی نیستند که چنین کنند،  دیگران خود را سیاه کرده،  و به زی آنان آراسته و تقلیدشان می‌کنند.
   میر نوروزی ــ  در ایران رسم بود در ایام عید نوروز محض تفریح عمومی و مضحکه،  فردی عامی و از میان مردم را به عنوان پادشاه یا امیر یا حاکمی موقتی به نام میر نوروزی انتخاب می‌کردند،  و برای یک یا چند روز زمام امور شهری را به عهده‌اش می‌سپردند،  پس از انقضای ایام جشن سلطنت او نیز به پایان می‌ رسیده است.  واضح است که جز تفریح و خنده و بازی هیچ منظور دیگری در بین نبوده است،  و احکامی که میرنوروزی صادر می‌کرده،  پس از نوروز به حال اول بازگردانده می‌شده است.  نظیر این جشن در بابل نیز مرسوم بود.
   بار عام نوروزی ــ  در زمان هخامنشیان، شاه، نوروز را در تخت جمشید برپا می‌داشت.  از رسم‌هایی که شاهان در نوروز برگزار می‌کردند،  یکی این بود که شاه جشن نوروز را افتتاح می‌کرد،  و به مردمان اعلام می‌داشت که وی آنان را بار خواهد داد،  و به آنان نیکی خواهد کرد،  مشروح در اینجا.  دومین روز، بلند پایه‌ترین کسان را بار می‌داد،  یعنی دهقانان و اعضای خاندان‌ های بزرگ (اشراف بلند پایهٔ موروثی، ویسپوهران).  سومین روز، اسوران و بلند پایه‌ترین موبدان را بار میداد.  چهارمین روز، خانوادهٔ خود و نزدیکان خویشان و درباریان را بار می‌داد،  و پنجمین روز، فرزندان و کارگزاران خود را بار می‌داد.  بدین ترتیب به هر کدام رتبه و اکرامی را که شایستهٔ آن بود ارزانی می داشت،  چون روز ششم فرا می‌رسید،  شاه که وظایف خود را نسبت به آنان انجام داده‌ بود،  نوروز را برای خود و در خلوت جشن می‌گرفت.
در دو جشن بزرگ نوروز و مهرگان تظلم و دادخواهی و بار عام شاه و رسوم اهدای پیش کش‌ها بسیار اهمیت داشت،  و با تشریفات فراوان اجرا می‌شد.  در نوروز رسمی در دربار جاری بود،  که اربابان نقش بندگان را برعهده می‌گرفتند و برعکس.  خواجه نظام‌الملک طوسی وزیر مشهور سلاطین سلجوقی نکتهٔ دیگری دربارهٔ جشن نوروز در زمان ساسانیان ضبط کرده‌است.
      رسم ملکان عجم چنان بوده است،  که روز نوروز و مهرگان پادشاه اجازهٔ دیدار عامهٔ مردم را می‌داده‌است و هیچ کس را مانعی از دیدار با شاه نبوده‌ است. هر کس قصهٔ خویش نوشته و شکایت خود را آماده می‌کرد،  و شاه نامه‌ها و شکایات مردم را یک به یک، بررسی می‌کرد.  اگر از شاه شکایتی می‌شد،  موبد موبدان را قاضی قرار داده و شاه از تخت به زیر آمدی و پیش موبد به دو زانو می‌نشست و می گفت:  بدون محابا بین من و این مرد داوری کن. هیچ گناهی نیست، نزدیک ایزد تعالی،  بزرگتر از گناه پادشاهان چون شاه بیدادگر باشد،  لشکر همه بیدادگر شوند،  و خدای عز و عجل را فراموش کنند،  و کفران نعمت آرند.  پس موبد به داد مردم رسیدگی کرده و داد به تمامی بستاند،  و اگر کسی بر ملک، دعوی باطل کرده بود، عقوبتی بزرگ به او می‌داد و می گفت:  این سزای آن کس است که بر شاه و مملکت وی عیب جوید.  در نوروز هر که ضعیف تر بود،  نزدیکتر به شاه بود و کسانی که قویتر بودند،  باید دورتر از شاه جای می‌گرفتند. از زمان اردشیر تا زمان یزدگرد بزه گر (یکم)، این رسم بر جا بود،  یزدگرد روش های پدران را بگردانید.  خواجه نظام ‌الملک طوسی،  یزدگرد یکم را به عنوان پادشاهی که این رسم را برانداخته،  معرفی کرده‌است ولی در واقع این رسم توسط یزدگرد دوم،  لغو شده‌است.
آیین‌هاى باستانى نوروز
    سبزه یا ششه ــ  ایرانیان باستان ده روز مانده به جشن نوروز، به انگیزه فراوانی در سال نو، سه سینی سبزه از گندم و جو و ارزن به نماد هومت (پندار نیک)، هوخت (گفتار نیک) و هوورشت (کردار نیک)، می‌کاشتند.  رنگ سبز آنان،  رنگ پاترمی (ملی) ایرانیان و کیش میترایی و زرتشتی است،  که نماد امرداد امشاسپند بی مرگی و جاودانگی است،  و آن را مایه بالندگی فروَهر درگذشتگان می‌دانستند.  هم چنین در گذشته ایرانیان باستان دانه‌هاى گندم، جو، برنج، لوبیا، میچوک (عدس)، ارزن، نخود، کنجد، باسمر (باقلا)، کاجیله، بلال، و ماش به شماره دوازده ماه سال را در ستون‌ هایی از خشت خام بر مى‌آوردند که بالیدن هر یک را به شگون نیک مى‌گرفتند،  و بر آن بودند که آن دانه در سال نو مایه فزونى و باروری خواهد بود.
   فرزانش خانه تکانى ــ  ایرانیان باستان میترایی و زرتشتیان امروز،  بر این باور هستند که فروَهر مردگان (ریشه واژه فروردین) در این روزها براى سرکشى بازماندگان خود به زمین فرود مى‌آیند،  و اگر خانه را پاکیزه، آراسته و بستگانشان را شاد ببینند،  شادمند مى‌شوند و برای بازماندگان خود نیایش مى‌کنند،  و گر نه اندوهگین و افسرده باز مى‌ گردند.  با خانه‌ تکانى، کاشانه خود را برای برگزاری باشکوه‌تر جشن نوروز از بیرون و درون پاکیزه،  آماده و آراسته می‌کنند.  خانه تکانی هم‌ چنین نشان از فرزانش کهن ایرانی دارد،  که می گوید در پی آشفتگی، آراستگی و پاکیزگی می‌آید.
   هفت سین ــ  یکى دیگر از آیین و پیک نوروزی سفره هفت سین است که شمار آن از هفت امشاسپندان آیین میترایی سرچشمه مى‌گیرد.  ریشه واژه‌‌ هفت سین را از چیدن هفت سینی بر خوان نوروزی مى‌دانند،  که به آن هفت سینی مى‌گفتند،  و با گذشت زمان و افتادن ى پایانى آن به گونه هفت سین در آمده.  تا اندکی قبل در برخى از روستا های ایران این سفره را،  سفره هفت سینی مى‌ گویند.  هفت‌ سین سفره‌ ای است که ایرانیان هنگام نوروز می‌آرایند،  این سفره ممکن است روی زمین یا روی میز گذاشته شود.  اعضای خانواده معمولاً لحظهٔ تحویل سال را در کنار سفرهٔ هفت ‌سین می‌ گذرانند.  بعضی سفره را در مدت سیزده روز نوروز نگه می‌دارند،  و در پایان این دوره،  در روز سیزده نوروز سبزه را به آب می‌دهند.  بدلیل خوش یمن داشتن سفرهٔ هفت‌ سین منحصر به نوروز نیست،  و بعضی این سفره یا مشابهش را برای مراسم ازدواج یا شب چله تهیه می‌کنند.  در سفرهٔ هفت سین معمولاً هفت جزء یا بیشتر که با حرف سین آغاز می‌شوند قرار می‌گیرد،  که معمولاً از مجموعهٔ زیر انتخاب می‌شوند:  سیر، سیب، سبزه، سنجد، سرکه، سمنو، سماق، سنبل، سکه، سپند، سپستان، سوهان، سوسن، سرمه، سنگک، سبزی، سیاهدانه.  از این سین‌ها (و نیز اجزاء دیگر این سفره) معمولاً به نماد مفاهیمی چون نوزایی، باروری، فراوانی، ثروت، و مانند آنها یاد می‌شود.  بعضی نیز این اجزاء را به خدایان ایران باستان،  بالاخص آناهیتا و سپندارمذ، ایزدبانو های آب و خاک، نسبت می‌دهند.  چیزهایى که روی سفره هفت سین می‌چینند:
    * سبزه ــ  خانواده‌ های زرتشتی سه قاب از سبزه را به نماد اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک در سفره هفت سین قرار مى‌دهند،  تا موجب فراوانی در سال نو شود.  رنگ «سبز» آن رنگ ملی ایرانیان و نماد امرداد امشاسپند است.  سبزه از اجزای اصلی سفره شمرده می‌شود،  و معمولاً از گندم، یونجه، یا عدسِ سبزشده است،  که ممکن است بر کوزه سبز کنند.  از دیگر اجزای خاص‌تر این سفره می‌توان از سنبل نام برد،  که در مواقع دیگر سال کمتر حضور دارند.  * سمنو ــ  که نماد خوبی برای زایش و باروری گیاهان توسط فروهرهاست و از جوانه‌های گندم تهیه می‌شود.  * سنجد ــ  که بو و شکوفه آن سرچشمه دلدادگی باروری و زایندگى و عشق است.  * سماق ــ   چاشنی و محرک شادی در زندگی به شمار می‌رود.  * سیر و سرکه ــ  برای گندزدایی و پاکیزگی است. * سیب سرخ ــ  نماد سپندارمزد امشاسپند،  به معنى فروتنی، مهر و شیدایى است. * سکه ــ   نمادی از شهریور امشاسپند (نگهبان فلزات) به نیت درآمد و ثروت است.  * آب و  ماهی سرخ ــ  نماد خورداد امشاسپند به معنی سرزندگی، شادابی، تندرستی و رسایى است.  * کتاب ملی ــ  یکی از اجزاى اصلى سفره هفت سین به شمار مى‌رود،  شاهنامه فردوسی و کتاب های بزرگان و دانشمندان و شاعران ایران را بر سر سفره هفت‌سین مى‌گذارند. * آینه و شمعدان ــ  نماد اردیبهشت امشاسپند به معنی نور روشنایی و حتما باید در بالای سفره جای بگیرد. * شیر و تخم‌ مرغ ــ  نماد وهمن امشاسپند و پندار نیک و نوزایی به معنای نطفه و باوری وزایش است.  * نان و پنیر و سبزی، نُقل و شیرینی و آجیل، همگی نمادی از داده‌ های اهورایی است. * اسپند و آویشن ــ   نماد تندرستی و فرخندگى است.  * نارنج  ــ  نماد گوی زمین و گردی آن است.  * گلاب  ــ  نماد آب ریزان یا آب ‌پاشان است.  * انار ــ  نماد پارسایی و پاکى است.
برگزاری جشن نوروز
      ایرانیان کهن در نخستین بامداد نوروز،  در کنار چهار چوب پایین در ورودی خانه اندکی آویشن مى‌ریزند،  که نشان برپایی جشن در آن خانه است.  پیروان آئین های دینی در نخستین روز سال نو به نیایشگاه مکان زندگی خود مى‌روند،  تا سال نو را با همبستگی با یکدیگر و نیایش به درگاه اهورامزدا آغاز نمایند،  و سپس مانند هر ایرانی دیگر به دیدار بزرگان، خویشاوندان و آشنایان مى‌روند،   در پایان فردوسی درباره جشن نوروز چنین می‌گوید؛
 *  به جمشید بر، گوهر افشاندند <><><> مر آن روز را روز نو خواندند *
 *  سر سال نو هرمز و فروردین <><><> بر آسوده از رنج، تن دل، زکین *
 *  بزرگان به شادی بیاراستند <><><>   می و جام و رامشگران خواستند *
 *  چنین روز فرخ از آن روزگار <><><>   بمانده از آن خسروان یادگار *
      اکثر ملت‌ های قاره کهن که فرهنگ و سنت‌ های مشترک دارند (افغانان، تاجیک، ارمنی، کرد، ازبک، ترکمن) این سفره را حاضر نمی‌کنند،  و این سفره حتی بین کردها و زرتشتیان (که هر دو معمولاً از حافظان سنت‌های باستانی ایرانی بوده‌اند) نیز معمول نبوده است، هر چند اخیراً سفرهٔ هفت‌سین در میان زرتشتیان شهرنشین معمول شده است.
   پیشینه هفت سین ــ  هفت‌ سین احتمالاً رسم بسیار جدیدی است،  در یک دوبیتی نسبتا متأخر آن را باقی مانده از زمان کیانیان به صورت هفت شین دانسته (روز نوروز در زمان کیان/ می‌نهادند مردم ایران/ شهد و شیر و شراب و شکر ناب/ شمع و شمشاد و شایه اندر خوان).  ایدهٔ «هفت شین» توسط بعضی ایرانیان پشتیبانی می‌شود،  که از جمله می‌گویند به دلیل باور های اسلامی‌ سرکه،  جای شراب ناب تاریخی ایران را گرفته است،  و هفت شین به هفت سین تبدیل شده است.  این نظریه به دلیل این که نام اجزا را به عربی می‌آورد،  و از اجزای ویژه‌ ای چون سمنو نام نمی‌برد رد شده است. در بعضی ریشه‌ یابی‌های دیگر، هفت سین را به هفت «سینی» ربط داده‌اند،  یا اصلش را «هفت میم» دانسته‌اند،  یا آن را از ریشهٔ «هفت‌چین» به معنی هفت چیدنی نامیده‌اند.
      ولی جدا از یک مورد اشارهٔ تنها به این سفره در منبعی منتسب به دورهٔ حکومت صفویه، از هفت‌سین حتی در نوشته‌های مورخین و سیاحان قرن نوزدهم میلادی هم اثر چندانی نیست. تنها هاینریش بروگش که در ۱۸۶۰ میلادی از تهران بازدید کرده است،  می‌نویسد که ایرانیان برای نوروز گل هایی می‌کاشتند که نامشان با سین آغاز می‌شده است.  اما از طرف دیگر  اگر عناصر دیگر سفره را هم در نظر بگیریم،  می‌ توان آسان‌تر سفرهٔ نوروزی را به سنت‌ها و باور های ایرانی متصل کرد.  امشاسپندان و نمادهایشان در این سفره حضور دارند، (شیر به نشانهٔ وهومن، سپند و بیدمشک به نشانهٔ سپندارمذ، ظرف آب و سمنو به نشانهٔ آناهیتا، و...). مثلاً سمنو را که تقویت کنندهٔ قوای جنسی شمرده می‌شده،  تنها به این دلیل نباید نشانهٔ آناهیتا دانست،  بلکه می‌توان به این نکات نیز توجه کرد که در مراسم آیینی تهیهٔ سمنوی نوروزی،  فقط زنان باید حضور داشته باشند،  و مردان راهی به آن ندارند.  یا این که در تغییرات جدیدتر آیین سمنوپزان، سمنو به فاطمهٔ زهرا تقدیم می‌شود،  که نه تنها جایگزین ایزدبانوهای زن در آیین‌ های شیعی است،  بلکه حتی در نام زهرا به سیارهٔ ناهید،  که نماد دیگری از آناهیتاست اشاره دارد.
      دیگر این که در آیین نوروزی ساسانیان، عدد هفت اهمیت داشته است،  مثلاً در کتاب المحاسن و الاضداد (به عربی، منسوب به جاحظ)، آمده است که ساسانیان در نوروز هفت دانه را بر هفت ستون می‌کاشتند،  یا نانی می‌پختند از هفت غلهٔ مختلف.  ولی هفت سین را پدیدهٔ پیوسته‌ ای بازمانده از دوران پیش از اسلام دانستن،  در حالی که اشاره‌ ای به آن در دوران اسلامی (چه در میان فارس‌ها و مسلمانان و چه در میان کردها و زرتشتیان) تا قرن بیستم میلادی باقی نیست، ادعایی بی‌مدرک است.  در مجموع، هر چند عناصر سفرهٔ نوروزی باستانی و معنادار هستند و ریشه در سنت‌ های ایرانی دارند،  مشخصاً ایدهٔ هفت جزء آغاز شونده با سین جدید است،  و احتمالاً در قرن بیستم میلادی به کمک رسانه‌ های جمعی پا گرفته و فراگیر شده است.
نوروز در این روزگار
      پس از شکل گیری روش‌های جدید ارتباطی موج نو ایرانی مانند نامه ‌نگاری،  یا شکل جدیدتر آن نامه‌ های الکترونیکی رواج یافته،  ارسال کارت شاد باش است.  یک هفته پیش از آغاز سال نو،  زمان ارسال کارت‌های شاد باش فرا می ‌رسد،  فرستادن کارت شاد باش برای همه دوستان و آشنایان،  و اقوامی که در دیگر کشورها یا شهرها زندگی می ‌کنند، البته کاری پسندیده است،  امروزه و بعد از رواج تلفن بیشتر به یک تلفن برای گفتن تبریک سال نو پس از تحویل سال بسنده می‌کنند.  دید و بازدید رفتن تا پایان روز 12 فروردین ادامه دارد.  اما معمولاً در همان صبح نوروز به دیدن اقوام نزدیک، مانند پدر و مادر، پدر بزرگ و مادر بزرگ، پدر و مادر زن یا شوهر، عمه، عمو، خاله، دائی و… می‌‌روند.  روز های بعد نوبت اقوام دورتر فرا می‌‌رسد،  و سر فرصت به دیگر اقوام و دوستان سر می ‌‌زنند و دیدارها تازه می ‌کنند.  حتی اگر کسانی در طول سال به علت کدورت‌ هایی که پیش آمده از احوال پرسی یکدیگر سر باز زده باشند،  این روزها را فرصت مغتنمی برای رفع کدورت می ‌‌شمارند،  و راه آشتی و دوستی در پیش می ‌‌گیرند.  آنجا که مدارس در ایام نوروز کشور ایران تا 14 فروردین تعطیل است،  فرصت خوبی برای سفر کردن به دست می ‌آید.  پس گروه کثیری از مردم به شهر های دیگر،  و نقاط خوش آب و هوای کشور،  که در ایام نوروز از آب و هوای معتدل،  برخوردار هستند مانند اینجا، سفر می‌کنند.  اما این سفرها نیز خالی از دید و بازدید نیست.  مردم به دیدار یکدیگر می‌‌روند و دیگران را به شام و ناهار دعوت می‌کنند.  سفر های زیارتی نیز که از دیرباز مرسوم بوده،  همچنان رونق دارد.  به این معنی که عده زیادی شب عید به قم یا مشهد می‌‌روند،  و پس از یکی دو روز به خانه و کاشانه خود باز می‌‌گردند.
      دیگر آیین ها آداب و سنن مربوط به نوروز،  که در گذشته بیش از امروز و حتی تا چند دهه پیش در برخی نواحی ایران رواج داشته،  نوروز خوانی بوده است.  در گیلان و مازندران و آذربایجان، از حدود یک ماه پیش از فرارسیدن نوروز،  کسانی در روستاها راه می ‌افتادند،  و اشعاری در باره نوروز می خواندند.  اشعاری که بنا بر تعلقات مذهبی شیعیان با مضامین مذهبی آمیخته بود،  و ترجیع بند آن چنین بود:  باد بهاران آمده، گل در گلستان آمده / مژده دهید بر دوستان، . این پیک‌ های نوروزی، در مقابل نوروزی خوانی از مردم پول یا کالا می‌‌گرفتند،  و سورسات نوروزی خود را جور می‌‌کردند.  تا چهل پنجاه سال پیش به راه انداختن میر نوروزی نیز یکی از آئین‌های رایج بوده است.  داستان میر نوروزی این است که در پنج روز آخر سال اداره و فرمانروایی شهر را،  به فردی از پائین ‌ترین قشرهای اجتماعی می ‌سپردند،  و او نیز چند تن از مردم عوام را به عنوان خدم و حشم و عامل خود انتخاب می‌‌کرد،  و فرمان‌ های شداد و غلاظ علیه ثروتمندان و قدرتمندان می‌داد.  آنها نیز در این پنج روز حکم او را کم و بیش مطاع می‌‌دانستند،  و تنها در موارد پولی به چانه زدن می‌‌ پرداختند.  پس از آن پنج روز نیز میر نوروزی مطابق سنت از مجازات معاف بود،  و هیچ کس از او بازخواست نمی‌کرد،  که چرا در آن مدت پنج روز چنین و چنان کرده است. 
قصه دیو و سلیمان
      قصه چنین است:  که سلیمان فرزند داود انگشتری داشت،  که اسم اعظم الهی بر نگین آن نقش شده بود،  و سلیمان به دولت آن نام،  دیو و پری را تسخیر کرده و به خدمت خود در آورده بود،  چنانچه برای او قصر و ایوان و جام ها و پیکره ها می ساختند،  (قرآن / سبا / ١٣).  این دیوان همان لشکریان نفسند،  که اگر آزادباشند آدمی را به خدمت خود گیرند و هلاک کنند،  و اگر دربند و فرمان سلیمان روح آیند، خادم دولتسرای عشق شوند.
      روزی سلیمان انگشتری خود را به کنیزکی سپرد و به گرمابه رفت،  دیوی از این واقعه باخبر شد،  در حال خود را به صورت سلیمان در آورد و انگشتری را از کنیزک طلب کرد.  کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند و بر جای او  نشست و دعوی سلیمانی کرد،  و خلق از او پذیرفتند،  زیرا از سلیمانی جز صورتی و خاتمی نمی دیدند.  چون سلیمان از گرمابه بیرون آمد،  و از ماجرا خبر یافت،  گفت سلیمان حقیقی منم و آنکه بر جای من نشسته،  دیوی بیش نیست.  اما خلق او را  انکار کردند،  و سلیمان که به ملک اعتنایی نداشت،  و درعین سلطنت خود را مسکین و فقیر می دانست،  به صحرا و کنار دریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد.
  حافظ:  * دلی که غیب نمایست و جام جم دارد <><><> ز خاتمی که دمی گم شود، چه غم دارد؟ *
      اما دیو چون به تلبیس و حیل بر تخت نشست،  و مردم انگشتری با وی دیدند و ملک بر او مقرر شد،  روزی از بیم آنکه مبادا انگشتری بار دیگر به دست سلیمان افتد،  آن را در دریا افکند تا به کلی از میان برود،  و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکومت کند.  چون مدتی بدینسان بگذشت،  مردم آن لطف و صفای سلیمانی را در رفتار دیو ندیدند،  و در دل گفتند:
 * که زنهار از این مکر و دستان و ریو <><><>  به جای سلیمان نشستن چو دیو *
   بتدریج ماهیت ظلمانی دیو بر خلق آشکار شد و جمله دل از او بگردانیدند،  و درکمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر آورند،  و سلیمان حقیقی را به جای اونشانند،  به گفته حافظ:
 * اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش <><><> که به تلبیس و حیل، دیو سلیمان نشود *  و...
 * بجز شکر  دهنی،  مایه هاست  خوبی را  <><><>  به خاتمی نتوان زد  دم از سلیمانی *
   مولانا:  * خلق گفتند این سلیمان بی صفاست <><><> از سلیمان تا سلیمان فرق هاست *
      در این احوال ، سلیمان همچنان بر لب بحر ماهی می گرفت،  روزی ماهی ای را بشکافت،  و از قضا خاتم گمشده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد . سلیمان به شهر نیامد،  اما مردم از این ماجرا با خبر شدند،  و دانستند که سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی بیرون شهر است.  پس در سیزده نوروز بر دیو بشوریدند،  و همه از شهر بیرون آمدند تا سلیمان را به تخت باز گردانند.  این روز  برخلاف تصور عامه  روزی فرخنده و مبارک است،  و به حقیقت روز سلیمان بهار است،  و نحوست آن کسی راست که با دیو بسازد،  و در طلب سلیمان از شهر بیرون نیاید.  شاید رسم ماهی خوردن در شب نوروز، تجدید خاطره ای از یافتن نگین سلیمان ورمزی از تلاش انسان برای وصول به اسم اعظم عشق باشد،  که با نوروز و رستاخیز همراه است،  و از همین روی نسیم نوروزی نزد عارفان همان نفس رحمانی عشق است،  که از کوی یار می آید و چراغ دل را می افروزد:
* ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی <><><> از این باد ار مدد خواهی چراغ دل بیفروزی *
فلسفه نوروز در اقوام آریایی
      آنچه که امروز از نوروز می بینیم،  و نمونه آنرا در کشور تاجیکستان با برقص آوردن مردم در خیابانها به نمایش جهانی گذاشتند،  متفاوت با فلسفه نوروز است.  آنها می خواهند با اینقبیل ترفندها که در تاجیکستان درآورده اند،  فلسفه نوروز را در اندازه رقص خیابانی و اینقبیل پائین بیاورند.  فلسفه تاریخی نوروز در موارد زیر است:
 1 ــ  عشق به طبیعت و نجوم و علوم:  به تاریخ نجوم در ایران مراجعه شود.
 2 ــ  یاری و همدلی مردم بدون در نظر گرفتن طایفه و قبیله:  در تاریخ های واقعی می خوانیم که ملت های نوروزی بسیار یار و یاور هم بودند،  حتی اگر کینه و یا مشکلی داشتند بخاطر نوروز کنار می نهادند،  و نوروز باعث می شد این دشمنی فراموش شود،  و در نهایت اتفاقات کوچک هرگز ایجاد دشمنی نمی کرد.  بر عکس در سرزمین های دیگر همه قبیله ها با هم دشمنی داشتند،  مثلاً لورنس عربستان نوشته که کلی تلاش کرده بود،  تا چند طایفه عربستانی را باهم متحد کند،  ولی خیلی کم موفق می شد،  آنها بر سر مسائل کوچک با هم در جنگ و کشتار بودند،  و از کشتن همدیگر ابایی نداشتند،  حتی سر جرعه ای آب.  در آسیای جنوبی و غربی نیز همین گونه بود،  بوضوح در تاریخ ها نشان داده می شود،  حتی در فیلم های جومونگ و ممونگ و غیره می گوید،  که چقدر باهم ددمنشی داشتند.
 3 ــ  ایجاد اتحاد و یگانگی در اقوام آریایی بدون پیش شرط های خصوصی:  نوروز اتحادی ایجاد کرده بود،  که مانع نفوذ نظامی خارجی به سرزمین های این ملتها می شد ،  مانند اشغال نظامی استعمارگران.  در تاریخ می خوانیم که استعمار گران کشور های زیادی را به اشغال خود در آوردند،  ولی نتوانستند سرزمین های ملت هایی که نوروز دارند را به تصرف نظامی در آورند.  البته گاهی با تبلیغات دست به اغفال مردم در تاریخ می زدند،  و به دروغ می گفتند که اعتقادات دینی باعث می شد،  که ملتها در مقابلشان مقاومت کنند،  ولی این درست نیست،  اعتقادات دینی در کشور های عربی کم نبود،  ولی همه آنها به اشغال نظامی استعمار گران درآمدند،  در اندوزی و مالزی و هندوستان،  که در آن دوران نیم جمعت کشور هندوستان مسلمان و نیمی هندو بودند،  این کشورها هم بعلت نداشتن نوروز،  براحتی زیر بار اشغال استعمار گران رفتند.
 4 و 5 و غیره ..... ــ  را بزودی می نویسم ....
   تلویزیون های خارجی و لوس آنجلسی با به به و چه چه،  می گویند که در تاجیکستان چه مراسم خوبی بود،  و هیچکدام نقد و تحلیل ارائه نمی دهند،  در هیچ وب هم تحلیل ندیدم،  دلیل آن برای من روشن است:  باور داشتن به دروغ های تاریخ،  و عدم آگاهی از واقعیت های تاریخ،  و نیز مهمتر از همه شک داشتن در مرام ملی و یا وابسته بودن به استعمار و امپریالیسم.  البته آنچه که در تاجیکستان به نمایش گذاشتند را نباید فقط رد کرد و کنار زد،  بلکه باید آنرا به تحلیل هایی در شرایط موجود جهانی گرفت.
      غربیها و نیز دشمنان تاریخ ایران،  با تبلیغات در صدها رادیو و تلویزیون و هزاران وبسایت،  می خواهند دروغ های تاریخ را با ساختن فیلمها و داستان های مختلف نگهداری کنند،  ولی یکباره وبلاگ انوش راوید،  بساط آنها را بهم می ریزد.  با شناخت موقعیت تاریخ اجتماعی متوجه می شویم،  تغییرات ناپیوسته در فلسفه تاریخ پدید آمده،  و وضع به سود ملت های قاره کهن یا در واقع به نفع ما چرخیده،  و تعریف و تمجیدها از ایران و تاریخ ایران شروع می شود،  و روزی که مچ دروغگویی بی بی سی را گرفت بودم،  تبدیل به حکایت از کوروش بزرگ در برنامه نوروزی میشود،  تحلیل این چرخش خیلی ساده است،  و در مانیفست این وبلاگ نهفته است،  و گویا کلید آن در دستان انوش راوید و پرنیان حامد است.
   چند نکته جالب:  در ادامه دروغ های تاریخی،  قاره کهن را بهم ریختنه اند،  اعراب فکر می کنند مشکلشان شیعه و سنی است،  ایرانی بنیاد گرای تاریخی می پندارد از عرب است،  ناسیونالیسم قومیت و ملییتها این قاره را کوچک کرده اند و دید کم داد اند.  حتی به نورز هم رحم نکرده اند،  و در تاجیکستان بی پول و بیکار ترین کشور جهان،  مردم را با خواندن نوروز آمد و بهار آمد،  در خیابان به رقص آورده اند.  با این ترفند و با بزرگ نمایی بخشی از مراسم نوروز،  می خواهند فلسفه اتحاد و یگانگی ملی نوروز را از ذهن مردم خارج کنند.
      در صورتی که کشور های دیگر جهان کم و بیش آرمش نسبی دارند،  آسه آنیها فعلاً سرخوش تولید بیشتر هستند، لاتینها سر در لاکند،  فرنگیها فقط با 99 درصدی های کم زور در بی خیالی هستند.  فقط قاره کهن است که بشدت بهم ریخته،  و لیبی و مصر هم از نظر تاریخی درگیر این قاره اند.  ما می دانیم کوچکترین حرکت های مردمی در گوشه و کنار جهان را با،  ب 1 و ناپالم، کروز و آبرام،  پاسخ می دهند،  ولی می خواهند آموزش رفتار مسیح گونه دهند،  که اگر کسی در گوشت سیلی نواخت،  سمت دیگر صورت را هم جلو بیاور و بگو یکی هم اینطرف بزن،  آیا آنها شیاد نیستند،  آنها با ما شوخی ندارند،  می خواهند سر به تن ما نباشد،  و ما نیز نباید آنها را لوس کنیم،  در جنگیم،  ما داریم دست پلید دروغگویی آنها را رو می کنیم،  و این پایان کار و ترفند هایشان است،  در این جنگ ما رشد می کنیم،  و آنان زوال می روند،  اندک هوچیگرن بدکردار که در وبلاگی یا جایی پرت و پلا می گوید،  بدون خریدار روی دستشان باد کرده،  و نمی دانند آنها را چگونه دفن کنند.
  * هم اینک که این کوتاه را می نویسم،  اخبار تلویزیون دارد می گوید:  در مسکو 15 کارگر تاجیکستانی مهاجر غیر قانونی بازار سیاه کار در آتش سوختند،  آنها در یک اتقاق کوچک مشغول کار بودند،  و کارفرمایان درب را روی آنها بسته بود.  حکومتشان دل خوش به رقص خیابانی است،  آنها ایرانی بودند،  و هیچ ایرانی درباره این گونه موارد که کم نیست،  هیچ نگفته و ننوشته،  گویا ایران را فقط در ذهن خود دارند.
   پرسش از عموم:  چرا امروزه باید جمعی مردم زحمت کش با اصالت ایرانی،  با وضع بدی در کشور روسیه میان آتش بدبختی بسوزند؟
 
هفت سین جاودان
     عید نوروز از زمان تمدن کهن جی در ایران وجود داشته است،  نمی توان و نمی توانند آنرا از ایران و ایرانی بگیرند،  مطلب زیر را در اینترنت خواندم و جالب دیدم:
سفره هفت سین
       بهار برای هر ایرانی در هر جای این کره خاکی که باشد معنا و مفهوم منحصر به فردی دارد.  این معنا و مفهوم در هر شهر و روستای کشور متناسب با آداب و رسوم آن جا تجلی خاصی پیدا می کند،  اما همه و همه در داشتن سفره هفت سین با هم مشترکند؛  سیب و سکه و سیر و سماق و سنجد و سبزه و سمنو سین های مشترک این سفره ها هستند.
      اما در کنار این سی و پنج نوروزی که از انقلاب شکوهمند اسلامی کشورمان می گذرد هشت نوروز آن برای کشورمان رنگ و بوی دیگری داشته،  مخصوصاً برای جان بر کفانی که در جبهه های حق علیه باطل برای دفاع از این مرز و بوم مبارزه می کردند.
      نوروز و در پی آن سال تحویل برای رزمندگان و شهدای کشورمان در زمان هشت سال جنگ تحمیلی حال و هوای متفاوتی داشت و همواره با پارادوکس ترس و ایمان همراه بوده است.  در این میان شاید برای بسیاری از جوانان کشورمان جالب توجه باشد که لحظه سال تحویل برای دلاور مردان ایرانی در خط مقدم جبهه ها چگونه بوده و سین های سفره هفت سین را چه وسایلی تشکیل می دادند؟
      سین های سفره هفت سین جبهه های جنگ با سفره های نوروزی اقصی نقاط کشورمان متفاوت بود زیرا هر منطقه،  به فراخور در دسترس بودن اقلام و وسایل سین های متفاوتی داشتند.  سجاده و سربند و سنگ و سیم خار دار و سیم چین و سلاح و سیمینوف و سرنیزه و سوزن اسلحه .... سین های سفره هفت سین رزمندگان بودند،  که هر کدام به مقتضی زمان و مکان در این سفره قرار می گرفتند.  هر کدام از این سین های سفره هفت سین جبهه ها نیز کاربرد عملیاتی منحصر به فردی داشته که در ادامه به کاربرد برخی از این وسایل و ادوات پرداخته می شود.
عکس گروهی رزمنده در کنار هفت سین جبهه و جنگ،  عکس شماره 6377.
سرنیزه
سرنیزه تیغه یا خنجری نوک‌تیز است که برای وصل کردن بر انتهای لوله تفنگ یا مسلسل یا دیگر اسلحه گرم طراحی شده ‌است. با اتصال سرنیزه به یک سلاح گرم، این سلاح عملا حکم یک نیزه یا شمشیر را پیدا می‌کند و می‌توان از آن در جنگ‌ های تن‌به‌تن استفاده کرد.  سربازان معمولا در مواقع غیر از نبرد با جدا کردن سرنیزه از اسلحه، از سرنیزه‌ها به عنوان کارد و برای برش و کندن سنگر و چاله استفاده می‌کنند.
سیم خاردار
سیم خاردار یک نوع سیم رشته‌ای ساخته شده با لبه‌های تیز با نقاط تنظیم شده، در فواصل و امتداد مرتب شده از رشته‌ها می‌باشد. این رشته‌ها برای صعب العبور کردن مسیر مورد استفاده قرار می گرفت.
سیمچین
سیم‌چین وسیله‌ای است که بیشتر در الکترونیک و برق کاربرد دارد و از آن برای بریدن و لخت کردن سیم استفاده می‌شود.
سیمینوف
سیمینُف یا قَنّاصه یک تفنگ دوربین دار نیمه خودکار ساخت اتحاد جماهیر شوروی با عملکرد تا اندازه‌ای شبیه به کلاشنیکف است و با فشار گاز باروت مسلح می‌شود و از فشنگ‌های ۵۴×۷٫۶۲ استفاده می‌کند. این سلاح با آنکه بیشتر به سلاح تک تیرانداز معروف است و حتی در بین کشورهای مسلمان که امروزه عموم مصرفکنندگان آنرا تشکیل میدهند با نام قناصه بر گرفته از کلمه عربی قناص به معنی تک تیرانداز شناخته می شود ولی در اصل به منظور پشتیبانی سربازان در جبهه ساخته شده است.
سجاده
سجاده یا همان جانماز شاهد راز و نیاز مخلصانه رزمندگان و آزاد مردان کشورمان در دل شب بود و چه بسا تنها سجاده رزمندگان، محرم عبادت عاشقانه شان بوده باشد.
سربند
دلاور مردان جبهه های حق علیه باطل در هشت سال جنگ تحمیلی همواره با بر سربستن سربندهایی که منقش به نام ائمه اطهار بود ضمن مدد گرفتن از آنان شعار خود را به رخ جهانیان می کشاندند.
      حال بسیاری از جوانان و نسل سومی ها برای زنده نگه داشتن و آشنایی با رشادت های رزمندگان کشورمان در قالب کاروان های راهیان نور  سفره هفت سین سال تحویلشات را در مناطق جنگی برپا می کنند.
از:  http://defa.blogfa.com/post-116
 
 
 
سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس
 
 

کلیک کنید:  تماس و نظر

 

یلدای مهر

 

      هفت هزار سال پیش انسانی که به آسمان نگاه می کرد،  خورشید (مهر) را سرچشمه هستی می دانست،  و نابودی آن را آخر زمان تصور می کرد.  هر روز دستها را به سوی آسمان می برد و دعا می کرد:

" ای هستی بخش فردا نیز طلوع کن "

      روز اول زمستان در دیدگاه پرستندگان خورشید،  در اعصار باستان روز مقدسی بود،  ‌از این روز که کوتاهترین روز سال است، هرچه به ترتیب در شمارش تقویمی ایام به عقب یا جلو برویم،  روز پیوسته بلند تر می شود،  از سوی دیگر خورشید با رسیدن به چله تابستان،  به اوج قدرت خود می رسد،  و سپس کهولت و زوالی در نیرویش مشهود شده،  هر روز زمان دیدارش کوتاه تر و کوتاه تر می گردد،  و در طی پاییز به پایان خود می رسد.  سپس دراز ترین شب سال،  شب یلدا،  شب تولدی دیگر می رسد،  و پس از شب یلدا،  بار دیگر زندگی و جوانی شروع،  و هر روز نیرومند تر می شود.  اگر نخستین روز زمستان پس از شب یلدا،  که تولدی دیگر است،  و اگر نه تولد توان یافتن و جوانی از سرگرفتن دیگر برای خورشید بدانیم،  در واقع سال کهن،  خورشید کهن،  و همه چیز کهن،  با آغاز زمستان به سر می رسد،  و سال و خورشید و جهانی نو آغاز می گردد،  و آنگاه 10 و 40 زمستان و جشن گرفتن آن،  ما را با آیین کهن و زنده دیگری رو به رو می سازد.

      تقریبا در همه استان های کشور ما و سرزمین های ایرانی نشین،  10 و 40 تولد کودک را جشن می گیرند،  افروختن آتش ها به شب،  یعنی تاریکی را فرو کشتن،  در این جشن های زمستانی عمومیت دارد.  برای اطلاع از جشن های زمستانی،  به سابقه تاریخی جشن های اروپایی،  مراجه فرمایید:

http://www.cae.blogfa.com/post/14

.

      7000 سال است،  که اقوام ایران زمین،  این شب را با عنوان یلدا جشن می گیرند،  از نماد های این جشن انار میوه ایرانی است.

 

      در ایران شب 20 به 21 دسامبر شب یلدا است،  در نیمه شب آغاز زمستان،  پس از آنکه روز ها بلند و شبها کوتاه می شوند،  روشنی ایزدی بر تاریکی اهریمنی چیره میگردد،  مهریان در مهرابه ها  زاد شب ایزد فروغ بغ مهر را  با آواز و سرود هزاران سال قبل از میلاد مسیح جشن می گرفتند.  امروز ما ایرانیان این شب را جشن می گیریم،  و با توجه به دلبستگی مهریان به رنگ سرخ (که سرخی بامداد پیش از بر آمدن آفتاب را نماد جلوه ایزد مهر می دانستند)،  در این شب با خوردن هندوانه قرمز و انار قرمز آن را شکوهمند برگزار می کنیم.  همچنین می دانیم که بغ مهر از دوشیزه ای باکره به دنیا آمده،  و در آخر با ارابه ای که اسبها آن را میکشیدند به آسمان رفته است.

 

   2012 سال پیش به استناد تاریخ مکتوب ایران،  اسکندر ارومایی ماد نژاد،  با آیین مهری،  اروپا را فتح کرد،  و این آیین را در آن سرزمین رواج داد،  اروپاییان نیز همچون ما ایرانیان 2012 سال است،  که شب یلدا را با همان نماد های هفت هزار ساله ایرانیان جشن می گیرند.  گوی های قرمز بر سرو آریایی،  نماد انار ایرانی است،  و ستاره بالای این درخت نماد خورشید است.  تولد حضرت عیسی  به استناد تاریخ مورخین شرقی،  و مکتوبات بازمانده به زبان پهلوی،  حدود 1948 سال پیش،  و در روز هفتم اکتبر بوده است.

      بابا نوئل عیسویان که کلاه فریگی (مادی) بر سر،  و سدره سرخ بر تن دارد،  و سوار بر ارابه سورتمه ای بر آسمان ها می تازد،  در زاد شب عیسی (زاد شب مهر) به زمین فرود می آید،  و برای کودکان ارمغان می آورد،  همان بغ مهر ایزد روشنی است،  که شانزده سده پس از بر آفتادن آیین مهر در اروپا,  عیسویان او را به شکل امروزی در آوردند،  (احمد حامی).

      زاد شب بغ مهر در میان توده مردم امپراطوری روم ریشه دواند،  و در دل آنان بخوبی جا گرفت،  و چون کشیشان عیسوی نتوانستند آن را از یاد مردم ببرند،  آن را زاد شب عیسی کردند،  (گویا در آغاز سده 5 میلادی).

      یک نمونه از سرود هایی که در این شب در کلیسا ها خوانده می شود:


ای خورشید که بر می آیی,  ای درخشش همیشگی روشنی و خورشید حقانیت,  بیا و آنهایی را که در تاریکی,  در سایه مرگ نشسته اند روشن کن.

 

      مهری بودن این سرود به روشنی آفتاب است،  و هیچ ربطی با اعتقادات عیسی مسیح ندارد!  افراشتن درخت کاج از آیین مهر گرفته شده،  که همان سرو آریایی هاست،  و در تخت جمشید هم روی سنگ کنده کاری شده است.  میگویند رسم درخت کاج از عیسویان آلمان است،  در معابد میترایی hedderheim  و  dieburgکشور آلمان،  مهر و دو مهربانش بر درخت کاج نشسته اند!  ستاره ای را که بالای درخت کاج آویزان می کنند،  نماد خورشید است،  و روشن کردن شمع در مهرابه ها،  از سنن قدیمی مهریان است

      اروپاییان محل بابا نوئل (بغ مهر) را در قطب شمال می دانند،  او با سورتمه ای که اسپان شاخدار آن را می کشیده اند،  به طرف قطب شمال رفته است،  و هر ساله از قطب شمال می آید و برای کودکان ارمغان می آورد.  عجیب است،  که اسکندر روایات ایران نیز از اروپا به قطب شمال رفته است،  کلاه فریگی (مادی) به سر داشته,  رنگ محبوب او قرمز و مذهب او میترایی بوده است،  و به آیینی بود،  که میترا با سورتمه و اسب شاخدار به آسمان رفته است.

پرنیان حامد

 

کلیک کنید:  یلدای مهر در صدای تاریخ ایران

توجه:  جهت اطلاع از پیدایش مبدأ سال خورشیدی ایرانی،  و دلیل 7000 سال،  مراجعه نمایید به تاریخ تقویم در ایران.

ریشه یابی یلدا ــ  یل = قوی، بزرگ + دا = بلند،  جهت اطلاع بیشتر به معنی نام های شهرها و روستاهای ایران مراجعه کنید.

نگاره ای از تخت جمشید،  عکس شماره 1111 .

عکس منزل انوش راوید،  ژانویه 2007 میلادی در چلاسر و جل،  عکس شماره 7125.

 

کلیک کنید:  طبیعت گردی در ایران

کلیک کنید:  تاریخ جشن های ایرانی

کلیک کنید:  تاریخ و آدرس موزه های ایران

آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir

 

کلیک کنید:  تماس و نظر

چند مطلب جالب 148

پرسش و پاسخ ها

      تعداد دیگری از پرسش و پاسخ های قابل توجه پست های مختلف وبلاگ و یا ارسالی با ایمیل،  پرسشها خلاصه شده،  درود و سپاس،  خوب و بد،  و این قبیل را حذف کردم،  و تا آنجا که شده اشتباه های املایی و انشایی آنها را اصلاح نموده ام.  بخشی از پرسشها توسط بانو پرنیان حامد در اینجا پاسخ داده شده.  مطابق معمول این پست به مرور در چند روز آینده،  تا آخرین ظرفیت پر می شود.  یاد آوری نمایم،  گاهی از پاسخها ممکن است تا یکی دو هفته طول بکشد،  همچنین درصورتی که نظر و پرسش شخصی از قلم افتاد لطفاً تکرار نماید.

   توجه:  نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است،  و نظر وبلاگ نمی باشد،  پاسخ ها دانش وبلاگ است.

فیلم کوروش بزرگ

خبرگزاریها:  موافقت با ساخت فیلم سینمایی کوروش کبیر

    پس از دو سال و نیم انتظار، با ساخت پروژه ملی سینمایی «کوروش کبیر» به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی و تهیه ‌کنندگی علی معلم موافقت شد.  به گزارش مهر، علی معلّم تهیه ‌کننده پروژه «کوروش کبیر» ضمن اعلام این خبر افزود: با اعطای مجوز موافقت اصولی توسط شورای پروانه ساخت سازمان سینمایی در آخرین روزهای سال ۹۲، سرانجام این پروژه در سال ۹۳ وارد فاز جذب سرمایه‌ گذاری پیش ‌تولید خواهد شد.

      وی افزود:  فیلمنامه «کوروش کبیر» کامل با استناد به منابع تاریخی و مشاوره با مورخان، توسط مسعود جعفری جوزانی نگاشته و در مراجع ذیصلاح ثبت شده است.  این فیلم به دوران تولد کوروش تا رسیدن به امپراتوری و سرانجام مرگ او می‌پردازد.

      این منتقد سینما بیان کرد: امیدوارم با یاری همه مردم، سرمایه‌گذاران و نهادهای خصوصی و دولتی و همچنین سازمان‌های سینمایی و هنرمندانی که برای حضور در این پروژه اعلام آمادگی کرده‌اند، بتوانیم در زمانه‌ ای که بیشترین هجوم به سرزمین ایران از طریق ساخت فیلم‌ های جعلی پیرامون ملت بزرگ ایران و پیشینه تاریخی و معاصر آن صورت می‌گیرد،  گامی در جهت معرفی ساختار تمدن و قهرمانان تاریخی کشورمان برداریم.

عکس طرحی از یک هموتن، درباره فیلم کوروش بزرگ،  عکس شماره 7208 .

   مهم:  عزیزان علاقمند به تاریخ ایران،  هوشیار باشید،  و درباره دروغ های تاریخ به فیلم سازان گوشزد کنید،  که توجه نمایند و درباره تاریخ اشتباه نکنند و احتمالاً دروغ نگویند و نسازند.

   پرسش 618:  از چالشتر بگویید؟

   پاسخ انوش راوید:  پاسخ در:  کلیک کنید:  چالشتر باستانی

   پرسش 619:  لطفاً تاریخ را ریشه یابی کنید؟

   پاسخ انوش راوید:  ریشه یابی واژه تاریخ ــ   تا = مضاعف، مکعب، تا شده یا در نتیجه +  ریخ = ریخت، قیافه، شکل.

   پرسش 620:  استاد بزرگوار،  درود و عرض ادب،  نظر شما راجع به گنج بزرگ داریوش سوم چیست؟ آیا حقیقت دارد؟! عده ای میگویند پارسال این گنج پیدا شده و صدایش را در نیاوردند.

   پاسخ انوش راوید:  وظیفه ما تحقیق و تحلیل مسائل تاریخی است،  باید درباره این موضوع هم تحقیق صورت پذیرد،  و نباید چشم و گوش بسته هر چیزی را پذیرفت.

   پرسش 621:  سلام استاد راوید و استاد حامد باخبر شدم که ایران قرار است سال دیگه پروژه ساخت فیلم کورش بزرگ را بزند. چون مجوز ساخت گرفت .به نظر شما به چه نکاتی باید توجه کنند کارگردانان این فیلم؟ باید فیلم را براساس واقعیت ها بسازند. واقعیت هایی که شما وخانم حامد روشن کردید. در روزنامه خواندم که قرار است داستان تولد، به قدرت رسیدن و مرگ کورش به تصویر کشیده شود.. شما توصیه ای به تهیه کنندگان و نویسندگان دارید .. از انها بخواهید با شما مشورت کنند... یا شما به همراه سرکار خانم حامد به انها صحبت کنید.. و همکاری داشته باشید با مسولان این فیلم. چون قرار است فرهنگ و دنیای ایران ان روز را به تصویر بکشند. از شما درخواست میکنم که پیگیر باشید. با تشکر فراوان از شما دو عزیز.

   پاسخ انوش راوید:  سپاس از توجه عزیزان،  پاسخ در بالای صفحه بنام فیلم کوروش بزرگ.

   پرسش 622:  سلام .استاد راوید و استاد حامد .. از شما به خاطر روشن گری هایتان در باب تاریخ ایران تشکر فراوان دارم. و از خدای متعال برای شما سلامتی و خوشبختی و موفقیت ارزو دارم. من نه تنها در باب تاریخ توانستم اطلاعات خود را واقعی و درست کنم بلکه در جنبه های دیگر زندگی هم باعث شد که من با نگاه بهتری به ان نگاه کنم. و موفقیت های بیشتری به دست اوردم که تبعات مهم و عمیق روانی بر جنبه های روحی و شخصی و ارتباطی من گذاشت. باعث شد که من به دنبال واقعیت هر چیز باشم. من قرار است به روستاها و کوهستانهای اطراف شهرمان بروم و از مناطق باستانی عکس بگیرم و صحبت های مردمان محلی ان دیار را در وبلاگ بذارم ...

   پاسخ انوش راوید:  عالی است،  وظیفه جوانان باهوش متخصص و علاقمند است،  که در شهر و دیار خودشان همه اطلاعات جغرافیایی و تاریخی و زبانی را گرد آوری کنند،  و در اینترنت منتشر نمایید،  و همچنین بقیه مردم منطقه خود را تشویق به همکاری کنند.

   پرسش 623:  درود دوباره خدمت استاد بانو حامد و استاد راوید گرامی،  یه موضوع رو میخواستم بگم در باره واژه " فره" همون پیشوند فروهر منظورمه.  تو زبان ترکی یه مثل هست که به کنایه یا مستقیم میگه:  "فری باش توک ساخلاماز"  یعنی سر یا کله آدمی که دارای خصوصیت یا صفت فره باشه، مو رو نگه نمیداره!  میدونین! مثله' جمله طنزه،  بیشتر دکتر ها پر فسور ها کچل هستند، یا کچل میشن،  معنی میده!  فینگیلیشش ر و هم  می نویسم که تلفظش رو بفهمید،  Far+i bash took sakhlamaz

   فر! فار خونده نمیشه fer  هم خونده نمیشه، فر، خوده صفته + ی، پسونده  نسبت دادنه، مثل پسوند، ی، برای، ایران + ی = ایرانی.

   1، من شنیدم زبانهای اسپانیایی و آلمانی و انگیلیسی و... یک شاخه از زبان فارسیه و یا یک نسبتی با زبان فارسی دارند!

    می خوام بدونم علت اینکه الان فارسی زبانها نمیتونن این زبان ها رو متوجه بشن بخاطر استفاده کردن اونها در نوشتن از حروف لاتینه و همینطور گرامر لاتین یا تعقیر تلفظ صداها و آوای گفتاری که بخاطر استفاده از لاتین در اون زبان ها بوجود اومده !!؟ یا علتش کلن تعقییر کلمات و ریشه هاست؟ یا هرچی که هست و میخوام بدونم.

    و دوم اینکه وقتی گفته میشه این زبان ها یه شاخه از زبان فارسیه یعنی مثلن !؟ لری و کردی ی شاخه از فارسیه! درسته؟  یعنی اون زبان های اروپایی هم مثل لری و کردی یه لهجه از فارسین! که کمی تعقیر کرده .. و یا چی..!؟

    بهر حال اینطور تصور میشه که  اگه قرار باشه اون زبان ها شاخه ای از فارسی باشه !؟ یعنی عده ای فارسی زبان، که ساکن ایران بودند، مهاجرت کردند به اون جاها! و ساکن شدند در اونجا! چون زبان که خودش نمیتونه مثل یک دانه درخت توسط کسی یا باد به سرزمین دیگه برده بشه و در اون سرزمین رشد کنه!؟  یا یک یا چند نفر ایرانی رفته باشن اونجا ها و تدریس کرده باشن زبان فارسی رو! و فارسی ما با زبان محلی اون آدما مخلوط شده باشه، در نهایت منظورم همین زبان های امروزی اروپاست که ریشه فارسی داره!

  ممنون ازتون،  سوال آخرم،  آیا شهرستان جهرم یا گهرم با شهر رم کشور ایتالیا رابطه ای داره ؟؟

   و:-):-):-) *** پیشاپیش نوروز رو به شما گرانقدر ها تبریک میگم سال نو سال پربار و شادی باشه براتون ***:-):-):-).

   پاسخ انوش راوید:  ریشه تمام زبان ها و نام ها از زبان تمدن جی است،  لینک را مطالعه،  و لینک های پیوست آن صفحه را پیگیری کنید،  پاسخ تمام پرسش هایتان در آنها می باشد.

   پرسش 624:  درود و خسته نباشید خدمت استاد بانو حامد و استاد راوید.  در استان های اردبیل و آذربایجان، شهرستان های میانه و هشترود  خانواده هایی با نام فامیلی "مغانلو و مغانی" وجود داره که تو اون ها خودم مشاهده کردم آدمهای هستند که از لحاظ چهره هم نژاد مو بور وجود داره هم چهره هایی که خیلی کم شبیه به نژاد زرد و مغولی هستند، که تعداد شون کمه البته، هم چهره معمولی، با توجه به اطلاعاتی که شما تو وب در اختیار عموم گذاشتین، به تازگی فرضیه من اینطور شده زبان ترکی در شمال ایران از ابتدا بوده که یکی از زبانهای تمدن جی بوده اما زبان کاملی نبوده و زبان فارسی هم در کنار زبان ترکی در شمال غرب ایران وجود داشته، شاید زبان ترکی برای مردم 2000 سال قبل شمال غرب ایران بیشتر به عنوان زبان دینی و مذهبی به شمار میرفته یا اینکه چند قبیله و قوم بودن که جزو مهاجران بودند که از تمدن جی ابتدایی بودن و به این مناطق رفتند. و چنگیز که ایرانی بوده زمانی که فعالیتهای جنگی خودش رو شروع کرده. از قبیله های بیابان نشین مغولستان که خودتون گفتین از اقوام ابتدایی ترین تمدن جی هستند که اونها هم زبانی شبیه به ترکی دارند! به واسطه شباهت های گفتاری که داشتند، از نیروهای جنگی اون اقوام مغول برای جنگ هاش استفاده کرده به واسطه ی همون زبان شبیه به زبان ترکی مردم شمال غرب ایران، البته میدونم که چنگیز از شمال شرق ایران بوده. منظورم در کل این بود که خانواده هایی که نام فامیل مغانلو و مغانی دارند در اصل نژاد چنگیز و ایل و تبارشن و اون عده کم که در بین این خانواده های مغانلو و مغانی که چهره هاشون شبیه نژاد زرد و مغول هستند. از باقیمانده های نسل  تعدادی از سربازهای چنگیز هستند که از سرزمین مغولستان، هم رزم چنگیز شده بودن و احتمالا در بین ایل و تبار چنگیز راه پیدا کردند و ازدواج یا امیزش با ایل و تبار چنگیز داشتند.  نظر شما چیست استاد راوید و حامد گرامی.  البته جسارت کردم و در حد نظریه پرداز نیستم.

   پاسخ انوش راوید:  خیلی خوب است، درست است،  امیدوارم سیستم آموزشی وامانده  جوانان را تشویق به نظریه پردازی کند،  که در ادامه تمدن جدید قرن جدید بسیار مهم است.  آنها مغ با اصلت ایرانی بودند،  که مغول، مغانلو و مغانی و... شدند.  اشخاص با چهره چینی،  بر اثر اقامت چند هزار ساله در سرمای پامیر و گبی حاصل شده،  و بخشی از آنها با مهاجران چین استان ایران،  در کشور چین ترکیب شده اند،  و در امتداد مهاجرت های تاریخی و داد و ستد،  به مرز های قاره کهن و ایران کشیده شده اند،  و دوباره در ایران ترکیب شده اند.  این داستانها سر دراز در تاریخ دارد،  باید هزاران صفحه کتاب و نقشه و فیلم مستند را دید و خواند،  و با درک از دروغ های تاریخ،  و پیدایش تمدن از حوزه خلیج فارس،  که من آنرا تمدن کهن جی می نامم،  آنها را باز نویس کرد،  کار بسیار زمان بری است.

   پرسش 625:  درود و خسته نباشید خدمت استاد بانو حامد و استاد راوید گرامی.  استاد چند جا دیده ام که کلمه ی "داراب "  از چمه، دار و درخت می آید و اگر اشتباه نکنم یکجا در وبلاگ  دارایوش= دارایوس= دار= اوس. اوستای درخت و خاک و زمین معنا کردید، چند روز پیش در تلویزیون مستند ایرانگردی پخش میشد، رفته بودند به استان فارس، شهر داراب، گوینده معنی داراب را "دارای آب" معنی میکرد و اشاره ای به درخت،  نکرد، بعضی جا ها بعضی نامها اینطوری 2 جور تفسیر میشه! علتش چیه؟

   پاسخ انوش راوید:  د = دارنده،  + ا = بلند + ر = رفته و وابسته + آ = اولین، حرف نشان اولین + ب = دومین حرف و نشان آب و باران.  دارآب = دارنده آب بلند یا زیاد.

   داریوش = دار = دار و درخت + یوش = اوس = استاد، رهبر >  داریوش = رهبر و رئیس دار و درخت = نگهدارنده حیاط = پزشک.

    دار = د = دارنده + ا = بلندی+ ر = وابسته = وابسته به بلندی = درخت.

   مهم ــ  عزیزان کل زبان پارسی و زبان های دیگر جهان را در هیروکلیف هندسی زبان تمدن جی تحقیق و تحلیل کنید و بیابید. بدین منظور باید چند کتیبه موجود از تمدن کهن جی را جلوی دست داشته باشید،  خط هیروکلیف مصر و مایا را هم،  که ریشه در زبان تمدن جی دارد،  مطالعه نمایید،  و از زبان روستائیان پیر مدرسه نرفته ایران هم کمک بگیرید.  من چند ماه است مشغول این تحقیق و تحلیل می باشم،  و فقط می خواهم چند جوان علاقمند متخصص پیگیر این موضوع مهم باشند.

   ادامه پرسش:  یک سوال هم راجع به نام حیوانات در ایران باستان وقتی که نام حیوانات را رویشان گذاشته اند، بیشتر آنها در اول یا آخر حرف " گ" دارند! مانند، گرگ، گراز، گوسفند، گاو، تایگر، گوزن ...! اما چند تا هست که حرف " گ" ندارند! مانند "خرس" یا " شیر"؟ استاد آیا نام اینها تعقییر یافته است؟ یا چه؟؟!

   پاسخ انوش راوید:  باید درباره آن از دوستان پیر روستائیم در چند نقطه ایران پرسجو نمایم.  ولی تا آنجا که من می دانم و در تاریخ زبان در ایران نوشته ام:

      اروپائیان با هزار ترفند و مهندسی تاریخ می خواهند آغاز تاریخ را از 2700 سال پیش اروپا و چند سنگ انباشته کشور یونان بگویند.  شما تصور کنید از همین 2700 سالی که آنها مدعی هستند تاکنون،  جهان چقدر پیشرفت کرده است.  حال باز گردید و تمدن 7000 ساله کهن ایرانی را در نظر بگیرید،  براحتی متوجه می شوید،  که اگر 2700 سال روی آن بگذاریم،  تا به کجا می توانسته رسیده باشد،  یعنی حدود 4500 سال پیش بزرگترین دست آورد های دانایی حاصل شده بود،   منجمله جراحی های مغز و چشم،  و اینها مایه ایجاد تمدن جهان هستند.

در 7000 سال پیش آنقدر برای هر ذره ای در دنیا حساب شده کار می کردند،  که اگر بتوانیم آنها را بشکافیم،  خیلی چیزها تعجب برانگیز را در خود دارد.  منجمله تعیین نام حروف الفبا برای شهر هایشان،  تعیین نام های مختلف بنا به تعهدات بشر به طبیعت.

   در گ گاد را داریم،  در گ گات و گود و گاز و گان و گارد و گبر و گپ و گاه و گاو و گرگ و... داریم،  که به نوعی همه به مقدسات و برکات طبیعی و انسانی مربوط می شود،  که برای بقای بشر لازم است.

   ــ  نام سایت اصلی من هم ارگ است،  ارگ = ا = بلند و بالا + ر = وابسته + گ. 

   ادامه پرسش:  و یک پرسش دیگه؟  استاد اگر در نوشتن بعضی واژه ها؟ مانند، مثلا، حتما' ابدا' ... که حرف  "ا" در آخر"ن"خوانده میشود! بجای الف، ن، بنویسم درست تر نیست؟! مانند: حتمن، مثلن، ابدن !؟  چون احساس میکنم، این الف در آخر بعضی کلمات از دستور زبان عربی است، نه فارسی!

   پاسخ انوش راوید:  از نظر من "ن" را بگذاریم بهتر است،  ولی همانگونه که در نوشته هایم می بینید،  اینکار را نکردم،  زیرا قبل از هر چیزی ما ملت ایران،  نیازمند داشتن فرهنگستان های مستقل هستیم،  که علم را تعیین و تأیید موقت کنند.  عدم وجود اینگونه فرهنگستان ها،  باعث شده من از دستور زبان فارسی نیمه دوم قرن 20،  که با آن درس خوانده ام،  در نوشته های استفاده کنم.  به امید روزی که جوانان با هوش پیرو این وبلاگ،  به تخصص های مربوطه دست یابند،  و پایه های فرهنگستان های مختلف علمی مانند ادبیات، تاریخ، جغرافیا و غیره را بگذارند.  در ضمن ریشه زبان عربی هم در زبان پاسی است،  جهت اطلاع به تاریخ زبان عربی مراجعه نمایید.

   مهم  :  اگر خوانندگان وبلاگ دست در دهان کنند و با تعجب بگویند:  عجب پس واقعیت این بود،  باعث می شود ما فکر کنیم موفق نبودیم.  ولی وقتی جوانان مطالعه کننده وبلاگ،  در فکر گسترش وسیع دیدگاه های وبلاگ باشند،  یعنی افشا و حذف دروغ های تاریخ،  ما متوجه می شویم،  که موفق بوده ایم.  پس بخاطر ایران و ایرانی،  با دروغ های تاریخ واقعاً بجنگید،  اهمیت این جبهه خیلی زیاد است.  این وبلاگ را در همه جا در جمع دوستان،  در فیس بوک و دیگر تالار های اجتماعی و غیره معرفی نمایید،  و به راز و رمز و دستورات وبلاگ عمل کنید.

   پرسش 626:  درود بر شما. در بعضی نوشته ها آمده که چهارشنبه سوری رمز اعلام طهور مختار ثقفی بوده. نظر مبارکتان برایمان ارزسمند است.

   پاسخ انوش راوید:  چهارشنبه سوری،  سابقه 7000 ساله تاریخی در تمدن کهن جی دارد،  و نامی که شما نوشته اید،  کمتر از هزار و سیصد سال سابقه آوایی دارد.

ریشه یابی واژه چهارشنبه سوری

شنبه = شن = سن = سان = خورشید + به = وارد شده،  شنبه = خورشید رسید

یک و دو و سه و چهار و پنج، + شنبه

فرای دی = فرای = آزادی + دی = روز

فرای = فر = گسترده، والا + ای = ا + ی = اعلام

چهارشنبه سوری،  سوری = سو = عنصر آتش که در سوخته و سوزان وجود دارد

سوخته = سو + خته = ختم، ختنه، ختان، ختن = پایان آتش

سوزان = سوزا = سو + زان = زان پس، در شدن، پرکننده

سو = قرمز، آتشی، هیجان، انرژی،

سور = سو + ر = وابسته به = سور جشن و سور ورق بازی

سوری = سو + ری = بجا آورنده،  انجام دادن،  بیرون کردن

ریختن = ری + ختن

سورخ = سو یا رنگ آتش + رخ = نما،  که به مرور زمان آوای آن تغییر کرده،  و سرخ شده است،  سرخ کردن غذا نیز از سو در سوزان و سوخته می آید.

      جهت اطلاع بیشتر به معنی نام شهرها و روستا های ایران مراجعه شود.

   پرسش 627:  چرا بسیاری از جمله دبیر کل سازمان ملل متحد در پیام نوروزی شان جشن نوروز سه هزار ساله میگویند؟

   پاسخ انوش راوید:  چند علت دارد:  بی سوادند و کم دانشند،  نمی خواهند تاریخ ایران زیاد و قدیمیتر از اروپا باشد،  کم کاری تاریخ دان های ایرانیان است.

   پرسش 628:  من به بچه‌های گروه سنی 7 تا 14سال شاهنامه درس می‌دهم. سوالی که یکی از شاگردانم کرد این بود:

   هنگام توضیح داستان مرگ یزدگرد و اسب آبی: که این دریاچه‌ی سو کجاست؟  که این اسب از میان آن بر می‌خیزد. می‌خواستم به آنها بگویم که کدام قسمت کشورمان می‌باشد. سپاس

   پاسخ انوش راوید:  بمنظور پاسخ شما و دیدن تحقیقات جدید،  ده ها سایت و وبلاگ را باز کردم،   دیدم تقریباً همه از روی یکدیگر کپی کرده اند،  و همه آدرس اشتباه داده،  و تفسیر اشتباه گفته اند،  درصورتیکه آدرس دقیق را بانوی گرامی پرنیان حامد در کتابشان نوشته اند.  در اینجا ذکر کنم مفسر شاهنامه باید سن و سالی در علم سپری کرده باشد،  و به تاریخ عمومی و تاریخ اجتماعی و تاریخ سیاسی کاملاً مسلط باشد،  و خوشحالم که شما در این راه حرکت می کنید.

    هرگز نباید فردوسی را ساده دید و او را خیال باف و افسانه پرداز و... دانست،  فردوسی سرحد کمال دانایی انسان،  و برترین جامعه شناس و سیاسی بود،  گفته های او همه بر اساس واقعیت است،  نه واهی و بی بنیان،  که مثلاً اسبی از آب بیرون آید و دوباره به آب رود.

      یزدگرد اول ساسانی شاهی بود با منطق و خوب و جوانمرد،  و چون خواست از نفوذ بزرگان بکاهد،  و به تعصب مغها میدان نمی داد،  بنابر این او را گناهکار می دانستند،  و بر علیه او انواع توطئه ها و ترفند ها را بکار می بردند.  در شرایط ایجاد شده،  او بمنظور دفع فلسفی دشمنان،  و یا رو در رو قرار دادن میترایی و زرتشتی،  بسمت مرز شمالی می رود،  و با یکی از اقوام میترایی با نشان اسب سفید،  که خود را یکی از چهار اسب گردونه میترا می دانستند،  قرار همدلی و همکاری می بندد،  ولی طولی نمی کشد که آنها به او لگد اصطلاحی می زنند،  و او را به نوعی غافل گیر می کنند،  و می کشند،  درباره چگونگی اتفاق دینی و سیاسی این قتل باید تحقیق شود.

      منظور فردوسی از چشمه و دریاچه سو،  مرز شمالی در شهرستان خانقین کشور عراق بود،  که مردمان آنجا میترایی بودند،  در این شهرستان چشمه های آب و دریاچه وجود دارد،  و هم عبادتگاه های باستانی میترایی فراوان دارد،  که سر چشمه میترایی هم بوده اند.  عادت ایرانیان امروزی این است،  که همه تاریخ ایران را در مرز های کنونی کشور ایران می جویند،  مثلاً در همین تفسیرها،  درباره یزدگرد اول نوشته اند،  درصورتیکه خون از بینی او بیرون می آمد،  و بشدت بیمار بود،  تا کوه بینالود و چشمه ای در آنجا رفت.  ولی هرگز این مفسران ننوشته چنین بیماری و چنان همراهان زیادی،  چگونه چند ماه در راه بودند.  این درصورتی است،  که از نیمه شرقی کوه زاگرس کشور خود مختار چین استان ایران قرار داشت،  نه سرزمین شاهنشاهی ساسانیان.

      فردوسی بوضوح در باره این موضوع ننوشته و آدرس نداده است،  زیرا در زمانی که فردوسی شاهنامه را می نوشت،  هنوز مردمان خانقین میترایی بودند،  و او بدلایل سیاسی و اجتماعی نمی خواست آدرس بدهد،  و منظور او از اینکه از بینی یزدگرد خون می آمد،  درست مانند ضرب المثل خون گریه کردن امروزی است.  توجه نمایید علم پایانی ندارد،  سیستم آموزشی وامانده،  یاد داده علم همین است که هست،  شما لطف نمایید،  به دانش آموزان بگویید،  هر آنچه را که شنیده و می بینند اول علم است،  و چه بسا در ادامه رشد و تکامل علم،  آن دانشی که می دانیم چیز دیگری باشد.  این سیستم آموزشی حتی نمی تواند پاسخ یک نامه ساده مرا،  که در اینجا نوشته ام بدهد.

      در قدیم نام جاده بغداد به خانقین،  جاده خراسان بود،  و خانقین به شهر دو چشمه معروف بود،  در کنار این چشمه ها معابد قدیمی وجود دارد،  که در آنها آتش گاه بوده است،  امروزه بخشی از مردم آنجا و شمال کردستان عراق نیز پیرو آئین یزیدی هستند،  که باز مانده همان مردم دوران یزدگرد اول هستند،  همانگونه که در مقاله چهارشنبه سوری نوشتم،  سو به معنی عنصر آتش است.  یکی از چهار اسب سفید گردونه مهر و میترا،  آتش است.

   ــ  خراسان = خورآسان = خورسان = خور = خروج + سان = خورشید،  خراسان = محل خروج خورشید،  خاور.

خاور = خور + ور = سمت خروج،  منظور خروج سان یا خورشید.

      مردمان تمدن کهن جی بدنبال سرمنشا خروج خورشید،  دور دنیا چرخیدند، که در چند جای وبلاگ توضیح نوشته ام،  منجمله در استون هنج ایرانی است.  بسیاری از جاده هایی که به شرق می فت جاده خراسان یا راه ری گفتند،  ری نیز رای است،  توضیح قبلاً نوشته ام.  خواهشاً  اینگونه پرسش ها را برای ما بفرستید،  تا با تحلیل های جدید پاسخ دهیم،  و در نزد نوجوانان عزیز ایران،  فردوسی خیال پرداز معرفی نشود،  بلکه یک اندیشمند بی همتا دانسته گردد.

   ــ  سو به معنی رنگ قرمز هم می باشد:

   ــ  سو = سورخ = سو یا رنگ آتش + رخ = نما،  که به مرور زمان آوای آن تغییر کرده،  و سرخ شده است،  سرخ کردن غذا نیز از سو در سوزان و سوخته می آید.

   عکس تاریخی یک معبد یزیدی،  در کردستان کشور عراق،  حدود 1300 خورشیدی،  عکس شماره 4409.

      گردونه مهر و مار از نماد های مهم آیین میترا هستند،  ایزدیان که به نادرستی یزیدی خوانده می شوند،  به کیش یارسان شاخه ملک طاووسی در کرند و پاوه ایران بسیار نزدیک هستند،  و مسلمانان آنان را شیطان پرست می خوانند!  و همیشه مورد ستم و آزار بوده و هستند،  بویژه در سوریه و عراق.  بیشتر آنها را به اشتباه زرتشتی می دانند،  ولی آنان به آیین میترا پیوند دارند!  عید زمستانی آنها به عید مهر پرستان،  مسیحیان و یلدا نزدیک است!  که هر ۳ عید در واقع یک ریشه دارند.  بسیاری از مراسم امروز در قاره کهن،  بویژه در کردستان و نقاط دور دست کوهستانی،  نزدیک آئین های تاریخی میترایی هستند.  در ضمن این را هم بگویم،  بنظر من اختلاف تاریخی میترایی با زرتشتی در دوران شاهنشاهی ساسانیان،  باعث تضعیف دو دین شد،  ولی تاکنون تعریف و تفسیر در این باره ندیده ام.

   پس :  چشمه و دریاچه سو،  منظور سرچشمه دین میترایی است،  و اسب سفید نیز نماد آنها بوده است.

   ــ  جهت اطلاع از تاریخ خانقین و یزدیان، که از آنها در این پاسخ نوشته ام،  به زبان های انگلیسی و عربی آنها را در اینترنت جستجو نمایید،  و متعاقب لینکها و منابع ذکر شده را پیگیری کنید.

   مهم  :  در چند مورد به عزیزانی پاسخ تند مانند مسخره و... گفتم،  و گویا آنها دلخور شدند،  عزیزان مسائلی که ما در وبلاگ طرح می کنیم،  شخصی نیستند،  و به هیچ عنوان نباید آنرا شخصی نگاه کرد،  اگر حرف و گفته ای از من یا کس دیگری نوشته می شود،  این دلیل بر عدم ادامه پیگیر تاریخ واقعی نیست.  ادامه روند پیگیری دروغ های تاریخ،  و یافتن واقعیت های تاریخی برای من یا این و آن نیست،  ابتدا بمنظور علم است،  سپس برای کشور و مردم می باشد.  این را باید در نظر داشته باشید،  که ما در این وبلاگ مورد هجوم پان های مکتبی هستیم،  که گاه اشتباه در برداشت شناخت ها صورت می گیرد.  پان های ملی مورد احترام ما هستند،  من چند بار گفته ام که خودم را پان چلاسری،  یعنی روستایی که در آن زندگی می کنم می دانم.

   ــ  پان = ایستاده دارای حقیقت و برکت،  پا = پ = پهن + ا = راست و بلند،  پان = پا + ن = نان و برکت.

   عکس انوش راوید در یک پرستشگاه میترایی در شهر مراغه،  مشروح در اینجا،  عکس شماره 6311.

کلیک کنید:  تاریخ کاغذ در ایران

کلیک کنید:  نظریه های کوچک تاریخی

کلیک کنید:  جاده ابریشم دروغ دیگر تاریخ

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

 

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

   عکس یک قبرستان اسلامی در شهر قونیه کشور ترکیه، سنگ قبرها درست مانند سنگ گور های ایستاده گورستان خالد نبی استان گلستان ایران است،  عکس شماره 4218.

   نظر 612:  جناب انوش راوید گرامی،  به دلیل سبک دگراندیشی توام با میهن پرستی شما من خیلی برای شما احترام قائلم،  شاید خیلی از مطالب شما شباهت دار به نظریات پان ترکها و پان عربها و....  ولی یک فرق دارد اینکه شما طوری بیان نکنید،  که به ضرر همبستگی مردم ایران یا سوء استفاده پان های ... تجزیه طلب شود.  این نکته مطلب من نیست، صرفا خواستم بگویم من از آن ادمهایی نیستم بی اطلاع باشم و ندانم چه خبرست، یا کورکورانه از کسی خوشم بیاید. یک نکته بسیار منفی در کار شما دیدم شاید دیگران این انتقاد به شما کرده اند، و آن روش ریشه یابی لغات است.  لغت شناسی و ریشه یابی کار علمی است و من خیلی کم و معدود بر اساس مطالعاتم از کتاب های گران سنگی چون سبک شناسی بهار و فرشید ورود و مطالعه آثار عادل اشکبوس کمی اطلاع از روش ریشه یابی لغات دارم. این روش شما اصلا نمی پسندم، که مثلا ظاهر کلمه "سلام" جدا کنید، و ریشه فارسی از آن استخراج کنید. اصلا نیازی نیست تا این حد پیش بروید، برای کار خودتان، اصلا سره گرایی از هر نوعش ناپسندست این هم نوعی پارسی گرایی افراطی است. البته به بدی سره گرایی نیست، که وازگان دخیل و رایج در فارسی دری پالایش میکند. زبان فارسی دری زبانی جهانشمول است، و زبان همه مردمان منطقه ماست، و بدیهی است اثرات هر زبان و گویش محلی در آن باشد، از جمله عربی و ترکی. با احترام.

   پاسخ انوش راوید:  یکی از مهمترین موضوعات،  که چه عرض کنم،  مهمترین مسئله ای که ما ایرانیان باید یاد بگیریم،  آزادی اندیشه و قلم،  و احترام به گفته و نوشته دیگران است،  حال هر چه می خواهد باشد،  در اینباره زیاد توضیح نوشته ام.  من خیلی خوشحالم که عزیزانی چون شما،  به این موضوع مهم واقفید و احترام می گذارید.  نباید با قهر و ستیز بجنگ مخالفان عقیده و دانش خودمان برویم،  بلکه باید با بدست آوردن دانش برتر،  آنها را عقب برانیم.

      در پرسش و پاسخ های قبیلی هم در رابطه با ریشه یابی واژه ها توضیح نوشته ام،  این کار یا علم یا گرایش،  یعنی ریشه یابی واژه ها،  دانش جدیدی است،  که از طرف تعدادی از هم میهمنان عزیز پیگیری می شود،  و گاه در اینترنت منتشر می کنند،  و امیدوارم بزودی تبدیل به یک علم و دانش شود.  ریشه یابی را در این وبلاگ با الفبای تمدن جی و همچنین معنی نام شهرها و روستاهای ایران آغاز کردم،  و همچنان با کمک اندک پیران بی سواد مدرسه نرفته روستایی ادامه خواهم داد.  آنها آخرین یادگاران زبان و تاریخ ایران هستند،  آنها تاریخ زنده ولی فراموش شده ایران هستند.

      قبل از اینترنت و کشفیات کنار صندل استان کرمان،  ریشه یابی واژه ها در اندازه محدود و بیشتر به معنی کردن خلاصه می شد،  اما با پیدایش تمدن کهن جی،  امروزه براحتی متوجه شده اند،  که تمام زبان های دنیا از زبان این تمدن ریشه گرفته است،  چه عربی باشد یا انگلیسی یا دری و ترکی و غیره،  جهت اطلاع بیشتر به پرسش و پاسخ های قبلی مراجعه نمایید.  ضمن سپاس از لطف شما خواهش می کنم لینک ها را پیگیری نمایید،  و موارد مورد نظرتان را پرسش کنید.

   توجه:  یکی از عزیزان نوشته بود، "این پیام خصوصی است لطفا منتشر نکنید"  عزیزان پیام ها و نظرات درباره تاریخ ایران معمولاً خصوصی نیستند،  بهتر است آنها جهت روشن شدن دیدگاه ها و دانشها منتشر شوند.  معمولاً من پیام خصوصی درباره تاریخ و جغرافیای ایران ندارم،  زیرا این دانشها با کمک همه عزیزان گسترش می یابد و رشد و تکامل پیدا می کند.

   پرسش 613:  ... درباره خشایارشا و استر ....؟

   پاسخ انوش راوید:  در اینجا.

   نظر و پرسش 614:  شما در این مقاله (کدام؟) برخی کلید واژه مهم در ادبیات و حقوق سیاسی و جهانی را بکار بردید،  جناب انوش رواید گرامی،  لابد میدانید امروزه کلید واژه فدارل و مشتقاتش دستاویز تجزیه طلبان است.  اساسا معتقدم هر روشنفکر و منتقد میهن دوست ایرانی بایست شناخت- به نسبه- از علوم واژه شناسی (Lexicology)  ریشه شنانسی کلمات (Etymology) داشته باشد و گرنه به هیچ عنوان نباید دست به تعریف واژه بزند.  منظور از فدرالیسم اینست که مثلا کشورها یا سرزمین و ایالات تحت استیلای یک کشور اجنبی و دوردست با هم متحد شوند،  و به عبارت مشخص،  فدرالیسم مربوط به اتحاد واحدهای مستقل و جدا از هم است مانند کانادا، ایالات متحده، هند، چین، روسیه، آلمان، بریتانیا... حالا وضعیت تاریخی و کنونی ایران پارس کشور ما چه ربطی به برقراری فدرالیسم دارد؟  ایران بالغ بر پانصد سالست وحدت و تمامیت ارضی اش بدست آورده دوباره (از زمان صفوی) و یک واحد سیاسی است و نه چند واحد سیاسی که بخواهد فدرالیسم در آن اجرا شود.  این نکته مهمی است.  عدم تمرکز انواع مختلفی دارد و یکی از آنها در سیستم اتحاد واحد های متحده یعنی فدرالیسم تحقق میابد.  لازم نیست بر برقراری نظام عدم تمرکز حتما یک واحد متحد سیاسی مانند ایران را تجزیه غیر خشونت آمیز کرد (فدرالیسم قومی و زبانی)!  ایران پارس میتواند بر اساس پیشنهاد من سیستم شورایی محلی باشد با استان های مثلا هفتگانه بر مبنای موقعیت جغرافیایی و نه مرزبندی قومی و زبانی و تقسیما حداکثر در حد شهرستان و پایینتر.  عدم تمرکز از محلات شهرها و روستاها اغاز شود. اینگونه حتا کوچکترین و کم جمعیترین مردم (اقوام و طوائف) هم در اداره امور کشور و مناطق مشارکت میابند و نظام عدالت محور و دموکراتبک کاملا اجرا و نه اقلیت بر اکثریت دیکتاتوری دارد و نه اکثریت بر اقلیتها.

   پاسخ انوش راوید:  ضمن سپاس از توجه شما عزیز،  من چکاره هستم که فدرال بخواهم یا نخواهم،  من فقط یک رأی در ایران دارم،  اگر آنهم اجازه دهند،  پس در حال حاضر حتی یک رأی هم ندارم.  نظر: لابد میدانید امروزه کلید واژه فدرال و مشتقاتش دستاویز تجزیه طلبان است،  این یک دیدگاه است،  که دست آویز آنها شده است،  ما با عمومی کردن فدرال یا فدرالیسم علمی،  این واژه را از دست آویز بودن خارج کنیم،  آن را عادی و معمولی نماییم همچون واژه های،  غارت و خشم و اعدام،  و یا  خوردن و بردن و دزدیدن،  نه آنرا سانسوری و ترسی کنیم.

   نظر:  ایران پارس میتواند بر اساس پیشنهاد من سیستم شورایی محلی باشد،  خوب چرا بازی با کلمات،  این نظر همان فدرال است.  درضمن فدرال چه ربطی به موضوع نگارش من دارد،  همانگونه که نوشتم،  من چکاره هستم که فدرال بخواهم یا نخواهم،  لطفاً متن مورد نظرتان از وبلاگم کپی کنید و بفرستید،  در لینک ارسالی چیز مورد نظرتان را ندیدم،  تندرست و پیروز باشید.

   نظر پرسش 614:  با درود. دوست گرامی یکی از برگه های شما با نام پارسی که در زمینه زبان پارسی بود را میخواندم و نتوانستم گزینه دیدگاه را بیابم تا پیامی داده باشم به همین سبب اینجا دیدگاهم را بیان مینمایم. تلاش شما جای سپاس دارد اما در زمینه زبان پارسی شما خود بسیار واژه های غیر پارسی استفاده نمودید، و تنها ورود واژه های انگلیسی را گوشزد نمودید و به دور از اینکه بیش از 60% واژه های ما عربی است و عربی بیشترین زبانی است که در پارسی رخنه کرده و سبب نابودی این زبان گرانبها شده اگر چه بیش از 3000 واژه پارسی داریم که به زبان عربی رفته و معرب گشته و باز به پارسی برگشته و اکنون عربی محسوب میگردند و شما در برگه تان بسیار از واژه های عربی استفاده نمودید پس خواهشن بازنگری کرده و درست نویسی کنید تا کوشش شما پایدارتر و رساتر گردد و خواننده برای پیدا کردن برابری پارسی آن بکوشد تا همچنان به زنده نگهداری زبان پارسی کمک نموده باشیم. با سپاس و آرزوی تندرستی هر چه بیشتر

   پاسخ انوش راوید:  چشم،  ولی همه ریشه در الفبای تمدن جی دارند،  لطفاً نمونه مورد نظرتان را بفرستید.

   پرسش 615:  اسم صدها شهر و روستا و مکانهای طبیعی در آذربایجان و خوزستان در سال 1319 توسط فرهنگستان زبان فارسی به اسامی جعلی فارسی- ترجمه اسامی یا اسامی ساختگی- تغیر پیدا میکند و کسی حق اعتراض ندارد حالا عربها به خلیج فارس میگن خلیج عربی داد همه درمیاد. وقتی به خفاجیه سوسنگرد و به فلاحیه شادگان میگن تا حتی اهالی عرب اون شهرها نتوانند اسم شهر خودشان را تلفظ کنند ایرادی ندارد که خلیج را عربی بنامیم.

   پاسخ پرنیان حامد:   قبل از اینکه این آقایان عرب تشریف بیاورند و صاحب شهر بشوند،  اسم شهرها چه بود؟ قدمت آثار باستانی در خوزستان و ایلام به حداقل 5000 سال میرسد،  حالا عربی که عربی شده است،  با 1400 سال تمدن، با جمع آوری تاریخ از اینطرف و آنطرف،  نمی تواند برای ما اسم شهر تعیین کند؟  شما خجالت نمی کشید چنین پیغامی را به زبان فارسی برای من ارسال می کنید؟  چرا به زبان عربی نمی نویسید؟ هرکس نمی تواند بگویید سوسنگرد و شادگان تشریفش را ببرد، یمن و عمان آن جا هر اسمی دلش می خواهد روی شهرهای خودش بگذارد، اینجا ایران است و شهر های ما نام باستانی خود را دارد.  این خلیج هم خلیج فارس است آدرسی که یونانیان برای خلیج ارابی دادند دریای احمر امروزی است. عربها بروند خلیج شان را آنجا از یهودیان پس بگیرند. در ضمن نام دریای دوم هم دریای آمان است نه عمان که آن را هم از شما عرب زدگان پس خواهیم گرفت،  تشریف ببرید کشور خودتان جنوب شبه جزیره عربستان اینجا ایران است  سفر به خیر.

   نظر انوش راوید:  عزیزان ایرانی عرب زبان خوزستان و یا در جنوب خلیج فارس می توانند نظراتشان را درباره مطالب بالا بنویسند،  تا در این وبلاگ پست شود.  درضمن خاطر نشان نمایم،  ملت های کشور های عربی در تاریخ بشدت مورد ظلم و ستم استعمار و امریالیسم بودند،  و برای من دارای ارزش زیادی هستند.  این ملتها باید هوشیار باشند تا اغفال ترفند های دشمنان تاریخی خودشان نشوند،  هر چند که امروزه در تمام کشور های عربی مردم بحان یکدیگر افتاده اند،  و می کشند و خراب می کنند،  واقعاً جای تأسف دارد.

کلیک کنید:  تاریخ زبان عربی

   نظر 616:  بازی کلمات نیست عزیز.  برخی واژگان بار حقوقی و عوارض مهمی دارد. خودتان بروید به بحثهای حقوقی در مورد جزایر سه گانه مطالعه کنید. یا همین قرارداد یا توافق ژنو در مورد هسته یی و ببینید بدخواهان کشور ما با یک اصطلاح انگلیسی بکار رفته میخواهند حقوق مردم و کشور را پایمال کنند.  آری بعضی وقتها یک کلمه میتواند سرنوشت کسی یا مردم کشوری تعیین کند.  شما مطالب اینجانب بخوانید تا اهمیت کلمات پی ببرید که این بازی نیست، استفاده نابجا یا بجای یک کلمه میتواند سرنوشت کشورها عوض کند و اصلا هم شوخی بردار نیست. کشورهای بزرگ پیشرفته متمدن و قدرتهای امپرالیستی هیچ وقت کلمات را به بازی و شوخی نمیگرند و اگر هم بازی میگرند در جهت منافع خودشان است، کلمه یا اصطلاح "نظام فدرال" با "نظام عدم تمرکز" دو اصطلاح متفاوت است هر چند در برخی موارد معنای همپوشانی داشته باشند.  در واقع نظام فدرال میتواند در بهترین حالت نوعی از عدم تمرکز است و نه معادل و برابر آن و حتی فدرالیسم میتواند کاملاً صوری باشد، همان طوری که نظامات جمهوری و پارلمانی میتواند بر عکس منظور دموکراسی باشند مانند مثال نظام کمونیستی که از این اصطلاح بطور وسیع علیه خود دموکراسی استفاده کرده اند. الان برخی از رئیس جمهوریهای مادام العمر کمونیستی حتا از نظام سطلنتی مطلقه هم ضد دموکرات تر هستند!

http://mehre2.blogfa.com/post/76  و   http://mehre2.blogfa.com/post/68

http://mehre2.blogfa.com/post/66   و   http://mehre2.blogfa.com/post/59

 پاسخ انوش راوید:  وبلاگ من جهت تنویر افکار جوانان باهوش است،  و می خواهم یک محیط حداقل دمکرات مجازی ایجاد کنم،  تا عزیزان بدانند و بتوانند،  این حداقل آزادی را تجربه نمایند.  ایران 80 میلیون جمعیت با دیدگاه های مختلف دارد،  و آینده ایران نیز با دمکراسی ساخته می شود نه چیز دیگری.  انبوه عقاید و دانشها در ایران وجود دارند،  و بسیاری برای نظرات خودشان در تلاش هستند،  ولی همه وقتی می توانند با هم کنار بیایند،  که دمکراسی ایرانی را بشناسند.  بطور نمونه اشخاصی مانند آقایان ناصر پور پیرار و رضا مرادی غیاث آبادی که قبلاً مشروح درباره آنها در وبلاگ گفتمان تاریخ نوشته ایم،  نیز بخشی از آزمایش این تجربه هستند،  نه دشمن این تجربه.  یکبار دیگر برای همه عزیزان تکرار نمایم،  در سرنوشت ایران،  آزادی و دشمن آزادی را باید در نظر گرفت.  من از وبلاگ های جوانان باهوش،  که این مهم را مورد توجه قرار می دهند،  استقبال می کنم و رضایت دارم.

   پرسش 617:  درررووود بر شما،  ریشه یابی های شما خیلی خوب است، همانجور که گفتید خیلی چیزها را بما می گوید،  لطفاً سارا و دارا را ریشه یابی نمایید؟

   پاسخ انوش راوید:  البته این ریشه یابی ها نظرات و دانش شخصی من است،  که بر اساس بیش از نیم قرن معاشرت و صحبت با پیران مدرسه نرفته روستا های ایران حاصل شده است.

   ــ  سارا = از آسمان آمده یا روش آسمانی = سا = آسمان + را = راه و روش = بانوی فرشته.

   ــ  دارا = از راسته و بلندی آمده = دا = دار و درخت و بلند و راست و.. + را = آمده و راه و روش = مرد راست و بلند و قوی.

   ــ  سا = س = سر + ا = راست و بلند  بالا،  در کل سا می شود آسمان.   

   عکس آگهی فیلم یک شب با پادشاه،  One Night with the King ،  درباره خشایارشا و استر،  داستان دیگری از هالیود است،  DVD  آن در بازار موجود است،  پیشنهاد می کنم ببینید،  و درباره آن نظر بدهید،  عکس شماره 7053.

 کلیک کنید:  فرهنگ واژگان سیاسی

کلیک کنید:  دمکراسی، حزب، فدرالیسم

کلیک کنید:  نظریه های کوچک تاریخی و مدنی

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

   

http://ravid.ir    و   http://arq.ir



   عکس یک اثر باستانی ایرانی از طلا،  مشروح در موزه مجازی وبلاگ انوش راوید،  عکس شماره 5623.

   نظر مسخره 606:  سلام خانم حامد. گایوتسو, گایوزو نیست و نمیتوان الکی اسم را ریشه یابی کرد!  مثلا اقای راوید خیلی الکی نام ریشه یابی میکنند!   بنده هم میتوانم مثل شما اسم ریشه یابی کنم ! مثلا :

کلیمانجرو =  کلیم +انجارو ،  ر=ل،  کریم +انجارو،   کریم انجا رو نیگاه کن !!!

   پاسخ انوش راوید:  کسی که نام خودش را هر بار چیزی معرفی می کند،  و هر بار با نظرات و پرسش های منفی،  سعی در تهزیر شدن دارد،  توقعی جز این نداریم.  ریشه یابی در تمام موارد کار تازه ای است،  قبل از پیدایش اینترنت،  و کشفیات کنار صندل جیرفت،  ریشه یابی فقط به معنی نامها و واژه ها خلاصه می شد،  ولی امروزه تعدادی از عزیزان به این کار علاقمند شده اند،  و می رود که بزودی علم و گرایش ویژه در اینباره ایجاد شود.  امیدوارم شما نیز به راه علم آیید و بجای مسخره بازی،  گوشه ای از علم جغرافیا ـ تاریخ را کاوش و تحقیق و تحلیل کنید،  در اندازه دانش خودتان هر اندازه که باشد.

      این را بخاطر داشته باشد،  امثال شما نمی توانند با لودگی،  بازدارنده در موردی باشند.  یکبار بشما گوشزد کردم اگر از نام هایی همانند نام های رهبران امروزی استفاده نمایید،  نظر شما را حذف می کنم.  درصورتیکه دفعه دیگر،  ازنام های متفاوت و بدون ایمیل استفاده نمایید،  کاملاً حذف می شوید.  بیایید مردانه خودتان را طرح و معرفی کنید،  چرا در پس نام های الکی مخفی می شوید؟  مگر مشکل روانی دارید؟.

   ــ  کوه کلیمانجرو در شمال کشور تانزانیا قاره آفریقا،  از همان نام کوه کلمی در ایران کهن گرفته شده است،  که در تاریخ دین کلیمی،  بنام کوه سینا معروف شد،  اتفاقاً من دارم بدنبال آن مابین استان های کرمان و بلوچستان می گردم.  در آن ناحیه چند روستا و کوه با نام کل و کلمی وجود دارد،  روستا های اطراف کوه کلیمانجرو با نام های ماچامه، مورکا، یارانکوه، بارافو،  هم نام هایی با کمی تغییر آوا در همان نزدیکی کوه کلمی جنوب ایران دارد.  بزودی محل کوه کلمی ایران و اطلاعات بیشتر را می نویسم.

  بنابه پیشنهاد و در راستای یکی از تحقیقات بانوی گرامی پرنیان حامد،  در رابطه با کوه های این منطقه ایران،  و رابطه آنها با دین و آئین های دوران تمدن کهن جی،  به نتایج جالبی رسیده ام.  کوه کلیمانجرو در امتدای دره و رودخانه تانگا است،  که به جزیره زنگبار می رسد،  یا از جزیره زنگبار به راحتی می توان به آن رسید.  این جزیر سابقه تاریخی از دوران باستان ایران دارد،  که در آثار و آئین های ایرانی آنجا دیده می شود،  قبلاً درباره آنها نوشته ام.  درضمن شاخه ای از مردم یهودی فلاشای آفریقا در نزدیکی این کوه زندگی می کنند.

عکس و نقشه کشور تانزانیا و کوه کلیمانجارو،  عکس شماره 5876 .

   عکس آفریقایی های یهودی در حال سوار شدن به هواپیما برای رفتن به کشور اسرائیل،  عکس شماره 5877.  در اسباط دهگانه گم شده بنی اسرائیل آمده،  اوایل هزاره چهارم خورشیدی ایرانی،  فلاشا ها به آفریقا مهاجرت کردند.

      جوانان باهوش ایران،  تاریخ دوران کهن کشورتان را دریابید و آنرا از اسارت دروغ و دونگ افراد ناقص و نوچه و استعمار و امپریالیسم نجات دهید.  توجه نمایید تمام زبان های دنیا ریشه در زبان تمدن کهن جی ایران دارند،  جهت اطلاع بیشتر "حروف الفبای جی" را مطالعه و پیگیری کنید.  گرامیان،  اگر از جغرافیا و تاریخ ایران و جهان بدرستی ندانید،  هرگز نخواهید توانست ایران بزرگ و قوی داشته باشید.

   پرسش 607:  چگونه اطلاعات بیشتر درباره تاریخ و تمدن جیرفت بدست آورم؟

   پاسخ انوش راوید:  بهترین کار بمنظور سبک حرفه ای،  ابتدا باید از سایت های باستانی جیرفت در استان کرمان بازدید کنید،  سپس برشور و اطلاعات و  DVD های مربوطه را تهیه و مطالع نمایید،  و بعد با باستان شناس هایی که در آنجا کار تخصصی و پر زحمت کرده اند،  تماس بگیرید و مطالب و پرسش های  خود را با آنها مطرح نمایید.

یوسف مجید زاده

   عکس استاد یوسف مجیدزاده باستان‌شناس ایرانی گوشه بالا،  در یکی از حاصل های کار او در جیرفت،  عکس شماره 5875.

      استاد یوسف مجیدزاده ۱۳۱۵ در تبریز بدنیا آمد،  تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در زادگاهش به اتمام رساند.  در رشته باستان شناسی دانشگاه تهران تحصیل کرد،  و پس از کسب مدرک لیسانس با رتبه اول سال ۱۳۴۱ در ۱۳۴۴ با استفاده از بورس شاگرد اول‌ها به شیکاگو رفت،  و پایه فوق لیسانس و سپس دکترا را با رساله «باستان شناسی و گرایش پیش از تاریخ و تمدن بین النهرین» تا سال ۱۳۵۵ گذراند.  او در همان سال به ایران بازگشت و با عنوان استادیار در گروه باستان شناسی و تاریخ هنر دانشگاه تهران مشغول تدریس شد،  و در سال ۱۳۵۶ به درجه دانشیاری رسید.  او پس از پیروزی انقلاب اسلامی به مدت سه سال به سمت مدیریت گروه «باستان شناسی و تاریخ هنر» و عضو شورای انتخابات و ترفیعات دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منصوب شد.

      دکتر مجید زاده در سال ۱۳۶۷ خورشیدی بازنشسته شد،  و از سال ۱۳۶۶ عضو شورای علمی «مجله باستان شناسی و تاریخ» مرکز نشر دانشگاهی است.  یوسف مجیدزاده پس از بازنشستگی در پاریس زندگی می‌کرد،  و با دعوت مسئولین سازمان های مختلف،  از جمله سازمان میراث فرهنگی،  در اوایل دههٔ ۱۳۸۰ به ایران بازگشت،  تا ریاست عملیات حفاری و کاوشگری بسیار پیچیده منطقه باستانی تمدن جیرفت را به دست گیرد.  او معتقد است که جیرفت «حلقه گم شده» تاریخ بشریت محسوب می‌شود.

   ــ  اطلاعات فوق از ویکی پدیا می باشد،  در اینترنت اطلاعات بیشتر از این دانشمند ایرانی نویسنده ده ها کتاب و مقاله وجود دارد.

   نظر 608:  شما بهتره بری 4تات کتاب تاریخ بخونی بعد بیای اینجا واسه ملت فتوا بدی...  وقتی میای همه چی رو تکذیب میکنی کاملا واضحهه که پانتورکی و هدفت خدشه وارد کردن به تاریخ و تمدن این کشوره، بهتره بری واسه همون زادگاهت جمهوری آذربایجان مطلب بذاری.

   پاسخ انوش راوید:  متأسفانه اندیشه شما از اثرات سیستم آموزشی سنتی قرن گذشته ایران است،  حتی نمی توانید وبلاگ را بخوانید و ببینید چقدر منابع و تحلیل و تحقیق دارد،  دائم از جوانان باهوش ایران می خواهم نظرات و پرسش های تخصصی بدهند،  تا نتیجه بهتری بگیریم،  ولی هر چند گاه فردی راه کم کرده نظری و پرتی در این وبلاگ می نویسد،  خوب مهم نیست،  اینترنت است و آزادی اندیشه و قلم،  و مهمتر از همه این است،  که باید با تمام وجود این حداقل تجربه آزادی را پاس بداریم،  و شکر گذار باشیم.  بهمین جهت من بیشتر از آنچه که سپاسگزای ها از این وبلاگ را در پست بگذارم،  نظرات متفاوت را در پست می نویسم،  تا ما ایرانیان بتوانیم برای آینده بهتر،  این ابتدای آزادی قرن نو را پشت سر نهیم.

      پان ترک و پان فارس و کرد و شونیسم و غیره در ایران،  همه از یک آب و خاک تاریخی هستند،  و شکل گرفته افکار متفاوت است.  باید یاد گرفت هر شخص حرف و برنامه خودش را داشته باشد،  و درباره آن بگوید و بنویسد و دانش خودش را بالا ببرد،  نه اینکه با افترا و تهدید و تهمت بدیگری،  از زیر بار مسئولیت ایرانی بودن شانه خالی کند.  وظیفه یک جوان باهوش ایرانی،  شناساندن درست کشور و تاریخ خودش است،  بدین منظور ابتدا باید خوب بخواند و دیگر ایرانیان را هر چه هستند و می اندیشند،  دوست داشته باشد.  این را بدانید کوتاهی از درک این مطالب باعث نفوذ استعمار و امپریالیسم و عوامل و نوکران آنها به افراد کودن می شود،  و در نهایت اهداف دشمنان تاریخی در ایران پیاده شده،  و پیش می رود.

آتیلا

    آتیلا ۴۰۵ تا ۴۵۳ میلادی،  رهبر هون (خیون یا ایون)،  که در زمان حیاتش بزرگ‌ترین امپراتوری را در اروپا،  حداقل از ولگا تا راین داشت.  او یکی از بهترین و قوی ترین رهبران و مدیران و سازمان دهندگان تاریخ است،  آتیلا از آذربایجان تمدن جدید را به اروپا برد،  و بعد از آن اروپا تمدن طولانی شاه خدایی فئودالی برده داری را کنار گذاشت،  و تمدن جدید قبیله ای فئودالی را گرفت،  که در نهایت منجر به ادامه رشد و تکامل تاریخ تمدن اروپا گردید.

   عکس تابلو نقاشی جشن آتیلا- اثر Mór Than ،  بوضوح مشخص است،  آتیلا چهره زیبای آذربایجانی و ایرانی دارد،  نه مغولی و غیره،  ولی به دروغ می خواهند بگویند،  که او چهره مخوف وزشت و متمایل به منگولی داشته است،  عکس شماره 4128 .

   عکس آگهی فیلم آتیلا،  درغ گویان غربی با قدرت تمام تلاش می کنند،  که این قهرمان آذربایجانی را خونخوار و آدمکش و ویرانگر مرفی کنند.  عکس شماره 5827.

      عزیزان،  جوانان باهوش ایران،  اجازه ندهید که غربی های دروغ گو و دروغ پرداز،  با دروغ هایشان شما را در تاریخ،  بنا به مهندسی استعماری تاریخ،  هیچ یا جنایت کار و بد و ضعیف معرفی کنند.  آتیلا یکی از ادامه دهندگان راه اسکندر ایرانی،  برای فتح دوباره اروپا بود.  در یک زمان اسکندر ایرانی شاه خدایی را در ایران،  و برده داری در بقیه نقاط جهان متمدن آن روزگار را پایان داد،  و نیم هزاره بعد آتیلا همان راه را رفت،  و برده داری در اروپا را پایان داد.

      درباره معنی و ریشه یابی نام آتیلا،  خیلی مطالب خواندم،  که از نظر من همه آنها بدون ریشه یابی و فقط پرت و پلا بودند.  آتیلا = آت ایلا (نه آتی لا) آت = ابتدای آتش، آتش غیر فیزیکی و مقدس،  که در اول آتلانتیک و آتن و.. آمده  = بزرگ و رهبر و پدر دینی + ایلا = ایل + ا = بلند و راست،  که در کل می شود بزرگ بلند بالای ایل.

عکس پلنگ تنکابنی مشروح در اینجا،  عکس شماره 5949.

    پرسش 609 :  چرا درباره رضاشاه و کارهای او مثلاً کشف حجاب نمی نویسید؟

   پاسخ انوش راوید:  این وبلاگ جهت افشای  دروغ های اصلی و ریشه ای تاریخ است،  درباره کرنولوژی و کارها شاه های مختلف نیست.  امان الله خان و ملکه ثریا در سال 1308 به ایران آمدند،  و رضا شاه با دیدن کشف حجاب دربار و سران پادشاهی امان الله خان افغانستان،  تحت تأثیر مضاعف قرار گرفت،  و یدون در نظر گرفتن کار اصولی و فرهنگی دستور کشف حجاب را در 17 دی 1314 صادر کرد.

   مادر بزرگ من تعریف می کند،  که در خیابانها پاسبانها چادر را از روی سر بانوان می کشیدند،  و مادر بزرگ من و امثال او می ترسیدند به خیابان بروند،  زیرا آمادگی فرهنگی و پوششی برای اینکار را نداشتند.

عکس دو مادر بزرگ من در دهه 1320 بعد از کشف حجاب جهت گذرنامه،  عکس شماره 1722 .

      در آن زمان رضا شاه و مشاوران،  که اگر داشت،  و تا آنجا که من می دانم نداشت،  باید حوصله و دقت بیشتری بکار می بردند،  او دیده بود،  که امان الله خان بعد از این کشف حجاب در دربار و دولت،  نه کل کشور،  دچار کودتا و برکناری گردید.  رضا شاه هنوز طرح کلاه فرنگی و لباس مردانه را به پایان نرسانده بود،  که گام بس بزرگتری برداشت.  امروزه تحقیق و تحلیل درست در این گونه موارد تاریخی برای ما بخوبی امکان دارد،  و می تواند راهگشای آینده ای کم خطا باشد.

عکس امان الله خان و ملکه ثریا در دیدار از ایران،  عکس شماره 7037.

کلیک کنید:  موزه مجازی وبلاگ

کلیک کنید:  فرهنگستان تاریخ ایران

کلیک کنید:  کتیبه بیستون پایان شاه خدایی

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

  


   عکس سکه طلای 2500 ساله بجا مانده از سلسله هخامنشیان،  با نقش یورش شیر به گاو،  محل نگهداری موزه هنر متروپلیتن نیویورک،  5565.

   پرسش 597:  با سلام خدمت انوش راوید . این گفته باید اشتباه باشد پس نظر شما درمورد این متن (خیانت نیز چنان بود که در کنار فرات، یک جا، گروهی از دهقانان جسر ساختند تا سپاه ابوعبیده به خاک ایران بتازد، و شهر شوشتر را یکی از بزرگان شهر به خیانت تسلیم عرب کرد و هرمزان حاکم آن، بر سر این خیانت به اسارت رفت. در ولایاتی مانند: ری، قومس، اصفهان، جرجان و طبرستان، مردم جزیه را می پذیرفتند اما به جنگ آهنگ نداشتند و سببش آن بود که از بس دولت ساسانی دچار بیدادی و پریشانی بود کس به دفاع از آن علاقه ای و رغبتی نداشت. ترس و وحشت از دژخیمی و وحشی گری عرب بی رحمی و شقاوت در کشتار خود وحشتی سخت در دل مردم ایجاد کرده بود از علل سقوط سریع حکومت ساسانیان، نزدیک بودن پایتخت آن دولت به جزیره العرب و سهولت دستیابی اعراب بر آن شهر با شکوه بود. یکی دیگر از اسباب این سقوط خیانت بعضی از سرداران و بزرگان ایران به شاه مملکت بود. بنا بر نوشته ی بلاذری، در جنگ قادسیه چهار هزار تن از ایرانیان تحت فرماندهی دیلم راه خیانت در پیش گرفته بی آنکه وارد جنگ گردند، تسلیم تازیان شدند. از جمله بزرگانی که تا پای جان در برابر تازیان ایستاد و دلاورانه جنگید رستم فرخزاد سپهسالار ارتش ایران بود که بدست سعد بن ابی وقاص کشته شد و پس از کشته شدن وی ایرانیان راه گریز در پیش گرفتند که سیاه اسواری ، با عده ای از یارانش که همه از بزرگان سپاه یزدگرد بودند چون کر و فر تازیان بدیدند و از یزدگرد نومید شدند به آیین مسلمانی گرویدند و حتا در بسط و نشر اسلام نیز اهتمام کردند.  همین نومیدیها و ناخرسندیها بود که عربان را در جنگ ساسانیان پیروزی داد. در واقع این فتح نهاوند در آن روزگاران پیروزی بزرگ برای اعراب بود و سقوط شکست برای ایرانیان)......این متن چه معنی دارد. منتظر جواب هستم. با تشکر

   پاسخ انوش راوید:   بارها به اینگونه پرسش ها پاسخ داده ام،  مراجعه شود به پاسخ به شبهات دروغ حمله اعراب به ایران.  پرت و پلا های بدون داشتن تحلیل در قوانین و فاکتور های تاریخی و تاریخ اجتماعی زیاد گفته و نوشته اند،  و از روی یکدیگر کپی کرده اند،  خود شما در صورتیکه علاقمند به بخشی از گرایش تاریخ هستید،  سعی نمایید تخصصی با تاریخ برخورد کنید،  بدین منظور مطالعه و پیگیر وبلاگ انوش راوید کمک بزرگی است.

تازیان همان تاجیکان هستند،  و آنها عرب عربی نبودند،  جهت اطلاع به معنی نام شهرها و روستا های ایران بروید.  جهت معنی نام سعد ابن وقاص به تاریخ زبان عربی بروید.

   پرسش 598:  خواستم برای اطلاع عموم روشن کنید که با از هم پاشیدن شبکه قدرت حکومتی ساسانی و تشکیل دیلم خود مختار،  دیلم کجای نقشه قرار دارد؟  و آیا میتوان گفت که با توجه به نفوذ ترکان عباسی در اینده، ایران منهای غرب آن پس از از هم پاشیدن ساسانی،  بزودی در دست سلطه قدرت ترکان قرار گرفت؟

   پاسخ انوش راوید:  تا آنجا که من از نوشته های موجود می دانم،  دیلم از انبار در شمال عراق کنونی تا دیلم کنونی ایران یعنی در ارتفاعات زاگرس شمالی و البرز غربی بوده است.  در این باره و حقیقت و دروغ آن،  باید تحقیقات زمان بر کنم،  پاسخ مناسب تر بزودی.

      مشکل من با تمام تاریخ نویسها در یک موضوع اساسی است،  و آنهم ساختار های تاریخی اجتماع است،  تمام تاریخ نویسها از گذشته های دور تاکنون،  تاریخ و تاریخ تمدن را بدون در نظر گرفتن دوران تمدنی آن نوشته اند،  آنها هر دوره تاریخ را مانند دوره خودشان تصور کرده،  و بتصویر کشیده اند،  که این به هیچ عنوان علمی نیست،  یعنی تاریخ نویسی علمی نمی باشد،  بلکه آنها بنا به تصورات خودشان،  تاریخ را بتصویر کشیده اند،  نه اینکه علمی بنویسند.

      در پست های مربوطه نوشته ام،  شاهنشاهی ساسانیان،  ادامه تمدنی دوران شاه خدایی سلسله هخامنشیان بود،  و آنها دائم با قبایل درگیری داشتند.  در ادامه رشد و تکامل تاریخ تمدن،  قبایل پیروز شدند،  و شاه خدایی برای همیشه از تاریخ رفت،  ساسانیان آخرین مرحله و بازمانده کهن از دوران شاه خدایی بودند.  پیروزی ساختار قبایلی جدید،  نه بر اساس شرطه و شروط اسلام بود،  بلکه بر پایه تمدن جدید در تاریخ بود،  و آنهم سازمان قبیله ای دینی به میدان آمد.  بعد از اسلام دوران سازمان قبیله ای اشکانی،  که درگیری دائم با ساسانیان داشت،  به سازمان قبیله ای دینی ارتقاء تمدنی پیدا کرد،  و به همین جهت براحتی وارد تمدن جدید شد،  که تا دوران حکومت صفویه ادامه داشت.

      در دوران تمدن سازمان قبیله ای دینی،  هیچ یک از قبایل حکومت مطلق و برتری مانند دوران شاه خدایی نداشتند،  بسیاری از آنها با یکدیگر بر سر موضوعاتی اختلاف و حتی جنگ می کردند،  ولی در کل صلح و آرامش و دمکراسی آن دوران بر قاره کهن حاکم بود،  و در این دوران بیشترین اندیشمندان و دانشمندان به جهان عرضه شدند،  که پایه گذار علوم و دانش ها بودند.  فردوسی و حافظ و سعدی و ابوریحان و... همه را ز آن دوران داریم.  باید توجه کنید،  بسیاری از پرت و پلا هایی،  که بجای تاریخ بخورد ملتها و بویژه جوانان داده اند،  کار و برنامه استعماری است.

      دیلم = دی + لم = (دی = روز + لم = آرامش).  هنوز این روز های آرامش در این کوهستانها وجود دارد،  این کوهستانها مردان بزرگ و دلاوران بنامی به تاریخ داده اند.  چه خوبست جوانان باهوش دیار های مختلف ایران،  نسبت به معرفی روستا های تاریخی خودشان کار کنند،  بویژه با ایجاد خانه های بوم گردی و اکوتوریسم مانند در اینجا که خیلی مهم است اقدام کنند.  در ضمن از سلطه ای که گفته اید،  با ذکر تاریخ و منابع،  پرسش را تخصصی بفرمایید،  تا بتوانم توضیح موردی بدهم.

کلیک کنید:  نمونه خانه بوم گردی در ایران

   پرسش 599:  شما در مقاله شب یلدا یا یلدای مهر معنی یلدا را چیز دیگری نوشتید لطفاً بیشتر توضیح دهید؟

   پاسخ انوش راوید:  تاکنون از یلدا به معنی تولد به زبان های سریانی و آرامی و قبطی و... شنیده ایم،  که هیچ کدام دارای ریشه یابی نبوده و نیستند.  تا قبل از حروف الفبای تمدن کهن جی،  من نیز چندان دنبال ریشه یابی نبودم،  و هر پلات و پلایی را یا ندانسته یا ناچار می پذیرفتنم.  اما در نهایت با این وبلاگ و کشف تمدن کهن جی،  ما دیگر مطالب و گفته و نوشته ها را کاملاً ریشه یابی می کنیم،  و به راحتی و چشم و گوش بسته نمی پذیرم،  چه بسا بسیاری از آنها ممکن است پرت و پلا باشند، همانگونه که تاکنون در این وبلاگ به آنها پرداخته ایم و افشا کرده ایم.

      شب طولانی و بلند هیچ ربطی به معنی تولد ندارد،  بلکه این شب،  شب تولد و زایش خورشید است،  که بانوی گرامی پرنیان حامد در اینباره توضیح داده اند.  سادگی و باور کردن پرت و پلا های غریبه ها تا کی؟

  ریشه یابی یلدا ــ  یل = قوی، بزرگ + دا = بلند،  جهت اطلاع بیشتر به معنی نام های شهرها و روستاهای ایران مراجعه کنید.

      یل = پهلوان، قوی،  که تشکیل شد از ی حرف آخر حروف الفبا،  که قوی تر از همه است،  و در آخر قرار گرفته + ل = کشنده و دارند،  با نگاهی به فرهنگ لغت فارسی،  براحتی متوجه می شوید،  ل کشنده یک چیز است،  مانند کل که ل کشنده ک است،  و ک K شاخ های کل است،  همین روستایی که من زندگی می کنم،  جل است،  ل کشنده و دارانده ج است،  و ج در معنی با ل جلال است.  نیل،  ل کشنده و دارنده نی،  نی که نیاز و نیا و نیک و نیر و... را در خود دارد.  دا نیز به معنی بلند است،  مانند دارا یعنی دارنده بلندی،  دار به معنی درخت و غیره.

      یکبار دیگر خاطر نشان نمایم با کشف تمدن کهن جی،  و چند کتیبه آن،  برایمان مشخص شده است،  که پیدایش زبان و تمدن از این منطقه بوده است.  بدین منظور و جهت اطلاعات بیشتر به صفحات:  معنی نام شهرها و روستا های ایران،  و الفبای تمدن جی و... بروید.  جوانان با هوش ایران،  هوشیار باشید،  و اغفال ترفندها و تاریخ نویسی های غریبه نشوید،  آنها طی یکی دو قرن گذشته دارند تمام تاریخ و آثار ما را می دزدند و می برند،  نگذارید تاریخ و تاریخ اجتماعی شما به یغما رود،  و به نام های متفرق سریانی و آرامی و مصری و غیره گفته شود.

کلیک کنید: شب تولد مهر یا شب یلدا

   نظر 600:  جناب استاد خواهش میکنم، یک پست در زمینه ی کتیبه ها و تندیس های بزرگ و کوچکه به جا مانده از دوران اشکانی و ساسانی ،که به زبان یونانی و مجسمه هایی با ظاهر مردان و زنان و الهه های یونانی هستند، در وبلاگ یا سایت بگذارید. چون که مثلن اگر شخصی یکبار به موزه ایران باستان رفته باشد، کتیبه ها و مجسمه های یونی +آنی را که کم هم نیستند را هم دیده است و درست است که شما درباره آن ها کمی توضیح داده اید، ولی بنده به عنوان یک مخاطب نوعی که سالها است ذهنم با دروغ ها انباشته شده، برای درک و پذیرش واقعیت ها به توضیحات و مدارک بیشتری نیاز دارم، درین باره، که البته اگر یک صفحه از وبلاگ یا سایت را بطور کامل به این موضوع اختصاص بدهید اثر بخشی بهتر و بیشتری خواهد داشت. ممنونم

   پاسخ انوش راوید:  درود و سپاس از توجه شما عزیز،  چشم حتماً،  تندرست و پیروز باشید.

   پرسش 601:  چرا این همه واژه مغولی و ترکی در زبان فارسی وجود دارد؟

   پاسخ انوش راوید:  مغول های مغ استان (دامغان= جایگان مغان) که از این استان به چین استان (کاشان) حمله کردند و سپس بغداد را گرفتند،  با طوایف مغول که در کشور مغولستان زندگی می کنند متفاوت هستند،  زبان مردم مغول کشور مغولستان دارای ریشه زبان در زبان تمدن کهن جی است،  که در موج های مهاجرت اولیه از جنوب ایران به آنجا رفتند،  در این باره زیاد نوشته ام به مطالب وبلاگ مراجعه نمایید.  قبلاً لغاتی را که صور می کنند مغولی است ریشه یابی کردم شما هر واژه ای که فکر می کنید مغولی است بفرستید تا ریشه یابی نمایم.

   پرسش 602:  ساگارتی به چه منطقه ای گفته می شده است؟

   پاسخ انوش راوید:  آنچه که من در وبلاگم می نویسم،  متفاوت با نوشته های دیگران است،  اگر قرار باشد،  همان حرف ها را تکرار کنم،  که دیگر نیازی به این کار نیست.  طی 200 سال گذشته،  برای تاریخ ایران دروغ و پرت و پلا زیاد نوشته اند،  درباره ساگارت نیز همین گونه است.  کتاب ها و نوشته های زیادی دارم،  که از آنها درباره این نام نوشته شده است.  ولی باز با این وجود بمنظور تحقیق های احتمالی جدیدتر،  به اینترنت رجوع کردم،  دیدم همان پرت و پلاها را تکرار کرده اند،  و همه سردرگم هستند،  که ساگارت کجاست؟

   ــ  ساگارت = سا = آسمان + گار = پسوند بجا آورنده،  در جمع ساگارت می شود،  دعا کننده به آسمان.  ساگار یا ساگارت نام طایفه یا قومی با زبان و فرهنگ خاص نیست،  بلکه نام یک بینش در تاریخ اجتماعی است،  و می تواند بسیاری مردم را شامل شود،  جهت اطلاع بیشتر از ریشه یابی به معنی نام شهر ها و روستا های ایران بروید.

      در ابتدای سلسله هخامنشیان مردم دعا کننده به آسمان در مرکز و شرق ایران کنونی بسر می بردند،  زیرا در غرب ایران هنوز دین های قدیمی تر قدرت داشتند،  و امکان حیات و ممات را از آنها می گرفتند.  در ادامه تاریخ تمدن آنها توانستند،  نفوذ خود را گسترش دهند.  ساگار پیش درآمد دین های ابراهیمی بود،  بزودی در این باره توضیح می نویسم.

 

   عکس توپ برنجی 400 ساله،  به غنیمت گرفته شده از شکست ارتش پرتقال در مقابل سپاه شاه عباس صفوی در جزیره هرمز،  ساخته شده در1591 میلادی،  زمان فیلیپ دوم پادشاه پرتقال و اسپانیا در پرتقال.  محل نگهداری،  محوطه موزه نادری (آرامگاه نادر شاه افشار) مشهد،  عکس شماره 5567.

   پرسش 603:  در جایی شنیدم عراق از اوراق است یعنی از نام شهر اور،  و اوراق می شود آنطرف اور،  یا آنطرف آب،  زیرا،  او = آب،  آیا درست است؟

   پاسخ انوش راوید:  عراق = ار راق = ار + راق یا راک = کوه و کوهستان،  در جمع می شود ایران کوهستان،  و هیچ ربطی به اور ندارد،  زیرا هم آوای آن متفاوت است،  و هم جغرافیای عراق یا اراک چیز دیگری می گوید.

ار = ایر = ایران،  ار مانند:  اربیل، اردستان، اردبیل، اردکان و.... ا = بالا و بلندی + ر = رابرند و دارند.  ریشه یابی واژه ها در زبان و حروف الفبای تمدن کهن جی نهفته است،  هم اکنون علاقمندان زیادی مشغول کشف و ریشه یابی هستند،  امید است بزودی این علم کامل شود.

   ــ  تا قبل از قرن 20 به نیمه غربی کشور ایران،  و نیمه شرقی کشور عراق،  اراق می گفتند،  که شامل اراق عجم و اراق عرب بود،  یعنی مناطق مرتفع دو کشور،  یک سرزمین در جغرافیای تاریخی ایران بود..  

   ر = رابرند و دارند،  ا = بلند و راست،  ک = کوه و کوهستان،  جهت اطلاع بیشتر به معنی نام شهر ها و روستا های ایران و حروف الفبای جی بروید.  سرخ پوستان آمریکایی،  که اولین مهاجران تمدن کهن جی می باشند،  به کوهستان،  راک یا راق می گویند،  مانند کوه های راکی در آمریکای شمالی.

   ولسوالی راغستان ــ  راغستان یکی از ولسوالی های ولایت کوهستانی بدخشان در شمال خاوری افغانستان است.  این ولسوالی در سال ۲۰۰۵ میلادی از ولسوالی «راغ» تشکیل شد.  دیگر ولسوالی های تشکیل شده از ولسوالی راغ عبارتند از کوهستان و یاوان.  ولسوالی به نام راغ دیگر وجود ندارد.  ویکی‌پدیا.

   عکس بالا کوه های راغی در ولایت بدخشان کشور افغانستان،  پائین کوه های راکی در کشور آمریکا،  عکس شماره 6298.

   جالب:  در جایی من نوشته ام،  عجم = اجم = فرزند جم،  عرب = ارب = فرزند رب،  شاید پرسیده شود دراینجا به عنوان فرزند و زاده نام برده شده،  و در جای دیگر به معنی بلند و راست،  مانند نوشته بالا و یا قبلی در دار،  ا همان راست و بلندی است،  که از آن فرزند بوجود می آید،  در دوران کهن این "راست بلند"،  دارای معنی معنوی بود،  نه تحقیری و بد.

عکس سنگ قبر های ایستاده در گورستان خالد نبی استان گرگان،  عکس شماره 4220.

  ار = ا = راست و بلند + ر = وابسته به آن یا پی برنده از آن.  در فیلم مستندی از قبایل بدوی "پاپوا گینه نو" در شرق کشور اندونزی شنیدم،  که بومیان آنجا به آلت مردانه  ا  می گویند،  و دیدم آنرا با وسیله های گیاهی بلندتر می پوشانند،  جهت اطلاع در جستجوها بنویسید New Guinea Kombai.  یا جهت دیدن عکس های آن در اینجا یا در اینجا کلیک کنید.

   پرسش 604:  بازهم هنوز درباره دیو با شما مشکل دارم،  توضیح بیشتر دهید؟

  دیو و دایو

   دیو در ایران باستان ــ  در شاهنامه فردوسی آمده: .... اوست که کشتی بر آب راند و از کشوری بکشور دیگر رفت،  پنجاه سال هم در انجام این کار بود.  چون این کارها را بپرداخت،  پای فراتر نهاد،  بفر کیانی تختی ساخت،  بگوهر اندر نشانده و بهر جای که خواستی رفتن.  دیوها آنرا برداشته از هامون به آسمان بر افراشتی،  خورشید سان در آن تخت نشسته در هوا همی گشت...  مشروح در اینجا.

   عکس فرکیانی جمشید،  و پرواز آن برای سفر،  عکس شماره 2505،  البته در شاهنامه فردوسی منظور دیو باسوادها و متخصص های آن دوران می باشد،  که توانسته بودند با دانش خود تختی بسازند،  که توانایی پرواز داشته باشد.  ولی در تصویر های یکی دو قرن اخیر دیو و دیوان را با اشکال ترسناک شبیه انسان نما کشیده اند،  درصورتیکه دیو از دیواندار و دیوان می آید،  (دی = روز + و = دارنده جایگاه) که قبلاً "و" را در واژه وتن (وطن) تشریح کرده ام،  (دیو = دی + و = روزدار، روزنویس).

      اما دیو ترسناک اصطلاحی امروزی چیست،  و واژه آن چه بوده است،  بمنظور آگاهی ابتدا باید سنگ های ایکا را ببینید و بدانید.  دیو ترسناک توهمی امروزی،  دایو یا در واقع دایناسور بوده است.

سنگ های جالب ایکا

      ایکا نام شهری است،  که مرکز استان کواستال می باشد،  و در 300 کیلومتری شهر لیما پایتخت کشور پرو قرار دارد.  این شهر در حاشیه بیابان آتاکاما و نزدیک رودخانه ایکا بنا شده است،  جایی میان کوه و اقیانوس آرام،  و فاصله چندانی با نازکا ندارد.  در این شهر سنگ هایی یافت شده اند،  که به سنگ های ایکا معروف شده اند،  و از آثار باستانی ایکاست.  اکثر طرفداران نظریه فرازمینی ها با آن آشنایی دارند،  اما داستان این سنگ ها از نظر محققان بسیار مخدوش است،  زیرا غربیها نمی خواهند بگویند،  که مردمی از تمدن کهن جی،  آشنایی کامل با پیدایش و تاریخ زمین داشتند،  و آنها این علم و داستانها را در گذشته های دور تر به پرو منتقل کردند.

   عکس سنگ های ایکا،  عکس شماره 7067.  آنها در واقع مجموعه ای از سنگ های اندوزیتی هستند،  که سطح آنها پوشیده از تصاویر دایناسورها و فناوری پیشرفته است،  و آن را متعلق به عهد باستان می دانند.  همان طور که در تصاویر نیز پیداست،  اندازه سنگ ها متفاوت است.  مطابق ادعای هایی  سنگ ها را در حوالی شهر های اکوکاجی و ایکا یافت شده اند.  جهت اطلاع بیشتر در اینترنت بنویسید:  سنگ های ایکا یا به انگلیسی:   ica stones،  ولی تمدن کهن جی و کلنی نشین های این تمدن در ایرلند و انگلستان و دیگر نقاط جهان را بخاطر داشته باشید،  قبلاً در اینباره زیاد نوشته ام.

   ــ  دایناسور = دایو = دیو اصطلاحی امروزی + نا = زیاد + سور = بزرگ، جشنواره،  در کل می شود دیو بزرگ بزرگ،  این واژه نشان می دهد در تمدن کهن جیرفت،  از دایناسور شناخت کامل داشتند.  دایو = دا = بلند + یو،  دار = دا + ر = علامت وابسته.  جهت اطلاع بیشتر به معنی نام شهر ها و روستا های ایران بروید.

   Avicenna پورسینا (ابن سینا) دانشمند ایرانی

   پرسش 605:  آیا می دانید فلسفه لباس فارغ التحصیل های دانشگاه چیست و چرا این لباس به اینگونه طراحی شده است؟

   پاسخ:  آوی سنّا که همان ابن سینای ماست،  لباس بلند رِدا گونه می پوشید،  البته بعد از پایان ساسانیان و تا حدود یک قرن پیش،  علما و دانشمندان در تمام قاره کهن چنین ردایی بتن می کردند.  حدود یک قرن است که فارغ التحصیلان به احترام او که پدر علم جهان است،  این لباس را بصورت نمادین می پوشند.  آن کلاه نشانه همان دَستار  خورآسانی است،  البته طی یک روند تاریخی کمی فانتزی شده،  و منگوله آن نمادی از گوشه دستار خراسانی است،  که در ایران قدیم از گوشه دَستار آویزان می کردند،  و به دوش می انداختند.  از اواخر قرن 19 در اروپا و آمریکا  سپس کل جهان،  علامت یک آدم برجسته و دانش آموخته،  لباس و کلاه ابن سینا شده است،  عکس های شماره 4018 و 2977.



عکس های شماره 4018 و 2977.

      عربها امروزی تلاش دارند به اروپاییان بقبولانند،  که ابن سینا یک دانشمند عرب است،  و نامش عربی است،  بسیاری از دانشمند اروپایی هنوز نمی دانند،  که پور سینا ایرانی است.   پور به معنای فرزند یا زاده می باشد،  چون در دورانی ایران تحت حکومت خلفای اسلامی بود،  پیشوند ابن (فرزند) رایج گردید،  و نیز زبان عربی که دستور آنرا ایرانیان نوشته بودند،  در سرزمین های اسلامی قاره کهن رایج گردید،  تا اینکه با آمدن خانات ایرانی زبان پارسی، بار دیگر زبان علم و فرهنگ قاره کهن شد.  لباس فارغ التحصیلی دانشگاه های معتبر دنیا یا همان پوشش مشکی بلند و کلاه چهارگوش، میراث پدر علم جهان یا ابوعلی سینای ایرانی است،  که در واقع یک نمونه دیگر از ارزش های ایرانی است که بجهان عرضه شده است.

     کمتر کسی از دانشجویان و کسانی که این لباس را بر تن کرده اند،  آن را می شناسد.  تا به حال دیده اید وقتی یک دانشجو از دانشگاه فارغ التحصیل می شود،  یک لباس بلند مشکی به تن او می کنند،  و یک کلاه چهار گوش که از یک گوشه آن منگوله ایی آویزان است را بر سر او می گذارند،  و سپس او لوح پایان نامه را می خواند.  بسیاری از دانش آموختگان ایران نمی دانند ریشه این لباس و کلاه چیست، و گاهی عنوان می کنند که این لباس به نوعی با فرهنگ غرب آمیخته است،  اما بسیاری از فارغ التحصیل اروپایی و یا امریکایی می دانند،  که آنها به احترام (اوسینا) "ابن سینای ایرانی" پدر علم جهان این لباس را بر تن می کنیم.

     لازم به یاد آوری است،  شنیده ام علمای دینی در بعضی کشورها،  با این لباس مخالفت می کنند،  و آنرا نشانه غربی می دانند.  درصورتیکه این ردا طی یک روند تاریخی از خرسان تا ری و شام و قسطنطنیه،  تکامل یافته و به صورت امروزی در آمده است.  این مخالفت درست مانند مخالفت با کراوات است،  که دستمال گردن اقوام ایرانی کروات بوده،  و طی تکامل تاریخی مانند امروز شده است.  اگر روند رشد و تکامل را در تاریخ نشناسیم،  همیشه در تحلیل داده ها اشتباه خواهیم کرد،  و براحتی دست آورد های تاریخی خود را واگذار خواهیم کرد.

کلیک کنید:  حقوق تاریخی ایران

کلیک کنید:  هیئت های هدیه آورنده به تخت جمشید

کلیک کنید:   پاسخ به شبهات و پرسش های دروغ حمله اعراب به ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir