داستان تاریخ هرودوت جلد دوم
بخش دوم
منبع کپی پیس کتاب این برگه: وبسایت کتابخانه دیجیتالی الکترونیکی قائمیه در اینجا.
این برگه پیوست نامداران تاریخ نگار باستان است.
توجه: زیاد نیاز به نقد و بررسی این کتاب نیست، در باره دروغها و مطالب آن خیلی گفته و نوشته اند، من فقط چند خط نقد و نظر و بررسی نوشتم، همراه با فهرست جلد های تاریخ هرودوت در اینجا.
ادامه از بخش اول
50- تقریبا تمام اسامی خدایان از مصر به یونان آمده است. این مسئله مسلم است که این اسامی از اقوام وحشی «3» سرچشمه گرفتهاند و من با تحقیقات خود باین نکته اعتماد یافتهام. من تصور میکنم که قسمت عمده آنرا ما از مصریان گرفتهایم زیرا اگر پوزئیدون «4» و دیوسکورها «5» را که من قبلا بآن اشاره کردم و همچنین هرا «6»، هستیا «7»، تمیس «8». شاریت «9» و نرئید «10» ها را استثناء کنید اسامی دیگر خدایان از زمانهای بسیار قدیم در مصر وجود داشته. آنچه من در اینباره گفتم همانست که مصریان نیز مدعی هستند. و اما خدایانی که آنها قبول ندارند من
______________________________
(1)-Cadmos- ملامپوس با پرتوس)Proetos( پادشاه آرگوس معاصر بود، در- حالیکه کادموس نوه این پادشاه بوده است.
(2)-Beotie- قسمتی از یونان باستان که شهر تب)Thebes( پایتخت آن بود.
(3)- هردوت و بطورکلی یونانیان باستان غیر از خود دیگر اقوام آن زمان را متمدن نمیدانستهاند و بآنان لقب بربر یا وحشی دادهاند.
(4)-Poseidonیا نپتونNeptune- خدای دریاها، فرزند ساتورنSaturneو برادر زوس (ژوپیتر)
(5)-Dioscures- دیوسکور دو تن فرزندان زوس بودند که کاستور)Castor( و پلوکس)Pollux( نام داشتند.
(6)- هرا)Hera( یا ژونون)Junon( - همسر زوس و الهه ازدواج در یونان باستان.
(7)- هستیا)Hestia( یا وستا)Vesta( - الهه آتش و کانون خانواده در یونان باستان.
(8)-Themis- الهه عدل و دادگستری که پیوسته ترازوئی در دست دارد.
(9)- شاریت)Charites( یا گراس)Craces( الهههائی که مظهر زیبائی فتان بودند. این الههها سه تن بودند و چنین نام داشتند: آگلائه)Aglae( ، تالی)Thalie( و افروزین)Euphrosine(
(10)-Nereides- دختران نره)Neree( و دریس)Doris( الهههای دریای مدیترانه.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 151
تصور میکنم نام آنها از طوایت پلازژ «1» آمده باشد. ولی من نام پوزئیدون را از این دسته استثناء میکنم زیرا نام این خدا را یونانیان از ساکنان افریقا آموختهاند.
حقیقت آنست که در ادوار باستان فقط ساکنان افریقا نام پوزئیدون را میشناختند و پیوسته برای این خدا احترامات زیاد قائل بودهاند. و اما درباره نیمهخدایان «2»، باید گفت که مصریان آنها را بهیچوجه پرستش نمیکنند.
51- بنابراین، رسوم مذهبی که ما از آن سخن گفتیم و بسیاری از رسوم دیگر را یونانیان از مصریان اخذ کردهاند. ولی در موردیکه آنان مجسمه هرمس «3» را با آلت رجولیت در حال نعوظ میتراشند، این عادت را از مصریان اخذ نکردهاند و از اقوام پلازژ گرفتهاند. از بین یونانیان، اهالی آتن قبل از دیگران این عادت را از پلازژها اخذ کردهاند و دیگر یونانیان آنرا از اهالی آتن آموختهاند. زیرا در موقعی که پلازژها به سرزمین یونان آمدهاند و شریک سکونت اهالی آتن شدهاند اینان را یونانی میدانستهاند و بهمین جهت از همان زمان اهالی آتن خود را یونانی دانستند «4».
______________________________
(1)- پلازژ)Pelasges( قومی است بسیار کهن که در ازمنه ما قبل تاریخ در سرزمین یونان امروز و مجمع الجزایر و شبه جزیره آسیای صغیر و ایتالیا سکونت داشته. یونانیان آنها را از خاک خود راندند و جمعی از آنان را باسارت درآوردند. اهالی تراس و فریژیه و کاری)Carie( و اتروسکها)Etrusques( و آلبانیها و ایتالیائیهای ساکن جزایر از نژاد پلازژ و از بقایای این قوم میباشند.
(2)- نیمهخدایان)Heros( در عهد باستان کسانی بودند که از ازدواج یکی از خدایان با یکی از بنی نوع انسان بدنیا میآمدند و پس از آنکه مدتی بر روی زمین میزیستند خصوصیات الهی کسب میکردند و نیمهخدا میشدند.
(3)- هرمس)Hermes( یا مرکور)Mercure( فرزند ژوپیتر (زوس) پیامبر خدایان و خدای فصاحت و تجارت.
(4)- هردوت مدعی است که اهالی آتن خود از نژاد پلازژ بودهاند و عنوان یونانی بودن را بعدها بخود دادهاند (هردوت. کتاب اول، بند 56 و 57- کتاب هشتم، بند 44).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 152
هرکس به نمایش مذهبی کابری «1» که اهالی ساموتراس «2» برپا میکنند و این رسم را از پلازژها اخذ کردهاند آشنا باشد خوب میفهمد که من چه میخواهم بگویم. زیرا این اقوام پلازژ که با اهالی آتن در یکجا سکونت داشتند در گذشته در ساموتراس ساکن بودهاند «3» و تشریفات مذهبی کابری را اهالی ساموتراس از آنان آموختهاند. بدین ترتیب اهالی آتن نخستین یونانیانی بودند که مجسمه هرمس را با آلت رجولیت در حال نعوظ ساختند و آنها این عادت را از اقوام پلازژ آموخته بودند. مردمان پلازژ در اینباره افسانه مقدسی نقل میکنند که در جشنهای مربوط به ساموتراس نمایش داده میشود.
52- بطوریکه من در دودون «4» شنیدهام، در گذشته اقوام پلازژ تمام قربانیهای خود را باین ترتیب قربانی میکردند که فقط نام «خدایان» را بر زبان جاری میساختند و هیچیک از آنان را با صفت یا اسمی خاص مشخص نمیکردند، زیرا هرگز آنان چنین اسامی نشنیده بودند. علت اینکه آنان آنها را خدا میدانستند این بود که این خدایان نظم را در جهان مستقر و تقسیمات آنرا مشخص کرده بودند. بعدها، مدتها بعد، اقوام پلازژ با اسامی خدایان که از مصر آمده بود آشنا شدند باستثنای دیونیزوس که مدتها بعد از آشنائی با اسامی دیگر خدایان با آن آشنا شدند.
بازهم مدتی بعد درباره این اسامی با هاتف دودون به مشورت پرداختند زیرا هاتف دودون که یکی از قدیمترین هاتفهای یونانیان است در آن زمان تنها هاتف
______________________________
(1)- کابری)Cabries( نام خدایانی است که در شهرهای ساموتراس و لمنوس)Lemnos( مورد پرستش بودهاند و مشهور است که فرزندان هفستوس)Hephaistos( و خدای آتش و آتشفشان بودهاند.
(2)- ساموتراس)Asmothrace( یکی از جزایر یونان واقع در برابر ساحل تراس که شهرت آن مربوط به نمایش مذهبی کابری بوده است.
(3)- اقوام پلازژ پس از آنکه از شبهجزیره آتیک)Attique( یعنی سرزمین یونان اصلی رانده شدند به جزیره ساموتراس و لمنوس)Lemnos( رفتند (هردوت، کتاب ششم، بند 137).
(4)- دودون)Dodon( نام یکی از شهرهای ناحیه اپیر)Epyre( در یونان باستان.
شهرت آن بیشتر بعلت معبدی بود که در کنار جنگل آن قرار داشت و مخصوص خداوند زوس بود و صدای مرموز هاتف آن از خلال زمزمه برگهای درختان جنگل بگوش میرسید.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 153
وقت بود. پس پلازژها از هاتف دودون پرسیدند که آیا میتوانند نامهائی را که از نواحی اقوام وحشی آمده بود بکار برند؛ هاتف بآنان پاسخ داده بود که میتوانند این اسامی را بکار برند. از آن زمان ببعد در موقع قربانی کردن نام شخصی خدایان را بر زبان جاری میکردند و بعدها یونانیان این عادت را نیز از آنان اخذ کردند.
53- و اما درباره اینکه هریک از خدایان از کدام پدر و مادر بدنیا آمدهاند یا اینکه همه آنها از آغاز وجود داشتهاند و همچنین درباره اینکه قیافه هریک چگونه بوده است آنها تا تاریخی بسیار نزدیک و حتی میتوان گفت تا دیروز از آن بیاطلاع بودهاند.
زیرا من عقیده دارم که از یود «1» و هومر «2» چهارصد سال قبل از من میزیستهاند نه بیشتر؛ «3» در حالیکه همینها بودند که در اشعار خود تاریخ خدایان را تدوین کردند، خصوصیات هریک از خدایان را مشخص نمودند، افتخارات و اختیارات هریک را تعیین کردند و قیافه و شکل آنها را طراحی کردند «4». شعرائی که میگویند قبل
______________________________
(1)- ازیود)Hesiode( شاعر یونانی قرن هشتم قبل از میلاد است. وی در ناحیه بئوسی)Beotie( متولد شد و در زمینه اشعار اخلاقی استعدادی خاص یافت. معروفترین اثر او تئوگونی)Theogonie( یا «شجره نسب خدایان» نام داشت که معروف است جمعی از مریدان او تهیه کردهاند.
(2)- هومر)Hommere( شاعر یونانی قرن نه قبل از میلاد که دو اثر ادبی معروف ایلیاد و اودیسه را باو نسبت میدهند. درباره محل تولد او اختلاف است و هفت شهر ادعای موطن او را دارند. معروف است هومر پیری نابینا بوده که از شهری به شهری میرفته و اشعار خود را میسروده. بتازگی انتساب ایلیاد و ادیسه باین شاعر مورد تردید کامل قرار گرفته و جمعی عقیده پیدا کردهاند که این دو اثر نفیس دنیای باستان متعلق به شعرای گمنام دیگری است.
(3)- هردوت در اینجا دچار اشتباه بزرگی شده و ازیود و هومر را معاصر دانسته، در حالیکه هومر در قرن نه قبل از میلاد و ازیود در قرن هشت قبل از میلاد میزیسته.
(4)- در اینجا هرودت در بیان سهم ازیود و هومر در تعیین افسانه خدایان بطریقی خاص مبالغه میکند و باین نکته مهم توجه ندارد که برای اینکه این دو شاعر بزرگ بتوانند اخلاق و عادات و زندگانی خدایان را بنظم درآورند لازم بود مدتها قبل یونانیان از اخلاق و زندگانی آنان بااطلاع بوده باشند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 154
از این دو نفر میزیستهاند، بنظر من بعد از این دو نفر میزیستهاند «1». از آنچه در فوق گفتم، قسمت اول آن نقل گفتار هاتف دودون بود و بقیه آن که مربوط به ازیود و هومر بود عقیده شخصی منست.
54- و اما درباره هاتفهائی که در یونان و افریقا وجود دارد مصریان عقیده خود را چنین برای من نقل کردهاند: «2»
کاهنان معبد زوس در شهر تب برای من نقل کردهاند که دو تن از زنانی که در تب بخدمت خدایان مشغول بودهاند بوسیله فینیقیها ربوده شدند. سپس آن کاهنان مطلع شدند که یکی از آنان را به افریقا بردهاند و در آنجا فروختهاند و دیگری را به یونان بردهاند. گویا این دو زن نخستین کسانی هستند که در میان اقوام نامبرده بتأسیس هاتف پرداختند. من از کاهنان پرسیدم که این اطلاعات دقیق را از کجا بدست آوردهاند. آنها بمن جواب دادند که آنان مدتها در جستجوی این زنان بودهاند ولی از آنان اثری نیافتهاند و از آنچه برای من نقل کردند بعدها مطلع شدهاند.
55- چنین بود آنچه من خود از دهان کاهنان شهر تب شنیدم. و اکنون شرح میدهم که زنان کاهنه معبد دودون «3» چه روایتی دارند:
دو کبوتر سیاه از شهر تب واقع در مصر پرواز کردند؛ یکی از آنها به افریقا رفت و دیگری به دودون. چون کبوتر دوم بر روی درخت بلوطی نشسته بود، این درخت با صدای انسانی اعلام کرده بود که باید در آن محل هاتفی برای زوس
______________________________
(1)- از این قبیل است شاعر معروف اورفه)Orphee( ، موزه)Musee( ، لینوس)Linos( و المپوس)Olympos( .
(2)- درباره این افسانه رجوع شود به توضیح خارج از متن، جالب توجه است که در این افسانه نیز فینیقیها همان نقشی را بعهده دارند که در افسانه ربوده شدن یو بعهده داشتند (کتاب اول- بند اول-).
(3)-Dodone- از شهرهای یونان مرکزی که هاتف آن بعد از هاتف معبد دلف از معروفترین هاتفهای معابد دنیای باستان بود.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 155
برپا کنند «1». اهالی دودون این دستور را از جانب خداوند تلقی کردند و با این عقیده باجرای آن پرداختند. آن زنان کاهنه اضافه میکنند که کبوتری که به افریقا رفته بود به اهالی افریقا امر کرد که هاتفی برای آمون «2» برپا کنند.
این هاتف نیز یکی از هاتفهای زوس است. چنین بود آنچه زنان کاهنه برای من نقل کردند. مسنترین این زنان پرومنیا «3» و دومی تیمارته «4» و جوانترین آنها نیکاندرا «5» نام داشت. دیگر اهالی دودون نیز که در معبد کار میکردند با آنها همعقیده بودند.
56- و اما عقیده خود من در اینباره چنین است: اگر راست است که فینیقیها زنان مقدس را ربودهاند و یکی از آنانرا در افریقا و دیگری را در یونان فروختهاند، من تصور میکنم که دومی را در ناحیهای که تسپروتها «6» سکونت دارند و همان یونان امروز است که در گذشته سرزمین پلازژ «7» مینامیدند بفروش رساندهاند و چون این زن در این ناحیه در اسارت بسر میبرده است در زیر درخت بلوطی که در آنجا روئیده بود معبدی برای زوس برپا کرده است. طبیعی است که زنی که در شهر تب در یکی از معابد زوس خدمت میکرده است در سرزمینی هم که بدان قدم نهاده بود
______________________________
(1)- یکی از خصوصیات هاتف معبد دودون این بود که جواب خداوند را کاهنان از روی تعبیر صدای برگ درختان جنگلی که در آن حوالی بود کشف و به پرسشکننده اعلام میکردند. وجود درخت بلوط در این افسانه با این وضع بخصوص هاتف دودون بیارتباط نیست.
(2)- آمون)Ammon( یا آموون)Amoun( خدای مصریان باستان و حامی شهر تب)Thebes( که معبد بزرگی در کارناک)Karnak( بنام او وجود داشته.
(3)-Promeneia
(4)-Timarete
(5)-Nicandra
(6)- تسپروت)Thesprotes( قومی است که در قسمت غربی اپیر)Epie( میزیسته و از نژاد پلازژ بوده است. سرزمینی که این قوم در آن میزیست بعدها بنام آنان تسپروتی)Thesproties( نامیده شد.
(7)- پلازژی)Pelasgie( - نام اولیه شبهجزیره پلوپونز)Peloponnese( و دیگر نواحی که مدتها محل اقامت اقوام پلازژ بود (رجوع شود به یادداشت بند 50 همین کتاب)
تاریخ هردوت، ج2، ص: 156
بیاد زوس خواهد افتاد. بعد از آن، وقتی آن زن زبان یونانی را فهمید هاتفی در آن محل تأسیس کرد «1». و همین زن است که فاش کرد که فینیقیهائی که او را فروخته بودند خواهر او را نیز در افریقا فروخته بودند.
57- بطوریکه من حدس میزنم اهالی دودون بعلت آنکه این زنان خارجی بودند و زبان آنها را شبیه آواز پرندگان یافته بودند آنان را کبوتر نامیده بودهاند «2»؛ ولی مدتی بعد که آن زن توانست مقصود خود را بآنها بفهماند آنها مدعی شدند که کبوتر بسخن آمده است. تا زمانی که آن زن بزبان خارجی صحبت میکرد بنظر آنها چنین میآمد که صدای او شبیه صدای پرندگان است. چگونه ممکن است که یک کبوتر صدای انسان داشته باشد؟ و علت اینکه آن کبوتر را سیاه توصیف کردهاند اینست که خواسته بودند بگویند که زن مورد بحث مصری بوده است «3».
58- طرز غیبگوئی هاتف شهر تب در مصر با غیبگوئی هاتف معبد دودون بسیار شبیه است. فن غیبگوئی از روی احشای حیوانات نیز از مصر آمده است «4». در هر حال، مصریان نخستین کسانی هستند که جشنهای بزرگ مذهبی ملی را ترتیب دادهاند و حرکت دستهجمعی دستههای مذهبی را بدنبال خدایان و هدایای آنان مرسوم کردهاند. و یونانیان این رسم را از آنان اخذ کردهاند. یکی از دلایل مطلبی که گفتم اینست که این تشریفات در مصر از زمانهای بسیار قدیم مرسوم بوده، در حالیکه در یونان بتازگی مرسوم شده است.
______________________________
(1)- این اظهار هردوت با بعضی از نوشتههای یونان باستان مباینت دارد زیرا بحکایت بعضی از این نوشتهها در ادوار قدیم کارکنان هاتف معبد دلف مرد بودهاند نه زن (ایلیاد، کتاب شانزدهم، بند 235- سترابون، کتاب هفتم، بند 7 و 12)
(2)- یونانیان عادت داشتهاند زبانی را که نمیفهمیدند با صدای حیوانات مقایسه و تشبیه میکردند و شاید افسانه کبوتران تب نیز واقعا از همین عادت آنان سرچشمه گرفته باشد.
(3)- زیرا مصریان نسبت به یونانیان پوست تیرهتری داشتند.
(4)- برخلاف ادعای هردوت مصریان باستان از این طرز غیبگوئی بکلی بیاطلاع بودهاند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 157
59- مصریان هرسال جشنهای بزرگ متعددی برپا میکنند و هرگز به یک جشن در سال اکتفا نمیکنند «1». مهمترین و عمومیترین این جشنها جشنی بود که در مراسم آن مصریان بافتخار آرتمیس «2» به شهر بوباستیس «3» میرفتند. برای جشن دوم مصریان بافتخار ایزیس «4» به شهر بوزیریس «5» میشتافتند. در این شهر معبد بسیار مهمی برای ایزیس وجود دارد و خود شهر در میان مصب مصر قرار دارد.
ایزیس همان خدائی است که در زبان یونانی دمتر «6» مینامند سومین جشن بزرگ باین ترتیب برگزار میشد که مصریان بافتخار آتنا «7» به شهر سائیس «8» میرفتند.
برای چهارمین جشن خود بافتخار هلیوس «9» به هلیوپولیس «10» میشتافتند؛ برای جشن پنجم بافتخار لتو «11» به شهر بوتو «12» و برای جشن ششم بافتخار آرس «13» به شهر
______________________________
(1)- در یونان باستان در هرسال فقط چهار جشن بزرگ ملی برپا میشد که از آنجمله بود جشنهای المپی، دلف و نمه)Nemee( . بعضی از این جشنها چهار سال به چهار سال و بعضی دیگر دو سال به دو سال تجدید میشد.
(2)- آرتمیس)Artemis( از خدایان یونان باستان که نام دیگر آن دیان)Diane( است؛ دختر زوس (ژوپیتر) و خدای شکار و جنگلها بود.
(3)-Boubastis
(4)- ایزیس)Isis( الهه مصریان باستان، خواهر و زوجه ازیریس)Osiris( الهه طب و ازدواج و مزارع گندم و مظهر نخستین تمدن مصر باستان.
(5)-Bousiris- شهر مصر باستان که امروز تل بسته نام دارد و در نزدیکی زاگازیک)Zagazig( واقع شده.
(6)- دمتر)Demeter( یا سرس)Ceres( دختر ساتورن)Saturne( ، الهه مزارع و کشتزار و خرمن.
(7)- آتنا)Athena( یا آتنه)Athenee( الهه یونان باستان که نام رومی آن مینرو)Minerve( است؛ دختر زوس (ژوپیتر) و الهه عقل و هنرهای ظریف بود.
(8)- سائیس)Sais( از شهرهای مصر باستان و پایتخت خاندان سائیت)Saite( که امروز ساحل حجر نام دارد.
(9)- هلیوس)Helios( الهه خورشید و مظهر نور و روشنائی.
(10)- هلیوپولیس)Heliopolis( از شهرهای مصر باستان که ویرانههای آن در نزدیکی قاهره باقی است و تل الحسن نام دارد.
(11)- لئو)Leto( یا لاتون)Laton( مادر آپولون و آتنه و رقیب ژونون)Junon( الهه یونان باستان.
(12)-Bouto
(13)- آرس)Ares( یا مارس)Mars( ، فرزند ژوپیتر و ژونون و خداوند جنگ در یونان و رم باستان.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 158
پاپرمیس «1» میرفتند.
60- وقتی آنان به بوباستیس میروند بترتیب زیر رفتار میکنند: «2» مرد و زن همه با هم در قایق قرار میگیرند و در هرقایق جمعی کثیر از مرد و زن مینشینند و از راه آب حرکت میکنند. در تمام طول راه بعضی از زنان با خود اسباب موسیقی کروتال «3» دارند که با آن بازی میکنند و مردان نیز بعضی بنواختن نی مشغول میشوند. بقیه مردان و زنان آواز میخوانند و دست میزنند. و هربار که در ضمن سفر از کنار شهری میگذرند قایقهای خود را بنزدیکی ساحل میرسانند و چنین میکنند: در حالیکه عدهای از زنان همچنان بکاری که گفتم مشغولند زنان دیگر با صدای بلند زنان شهر را دشنام میدهند، بعضی دیگر میرقصند و بعضی دیگر ایستاده دامنهای خود را بالا میزنند. همین عمل را در کنار تمام شهرهائی که در کنار رود قرار دارد تکرار میکنند و همینکه به بوباستیس رسیدند با اهداء قربانیهای بزرگ جشن را آغاز میکنند. در ایامی که این جشن برپا است شراب انگور بمقداری بیش از تمام بقیه سال مصرف میشود. بنا باظهار اهالی محل، عده کسانی که از زن و مرد در آن محل جمع میشوند، باستثنای اطفال، به هفتاد هزار نفر میرسد.
61- چنین بود آنچه در بوباستیس برگزار میشد. من قبلا شرح دادهام که جشن ایزیس را چگونه در بوزیریس برپا میکنند «4». بعد از انجام مراسم قربانی تمام
______________________________
(1)-Papremis- باحتمال زیاد این شهر همان پلوز)Peluse( معروف است که یکی از دروازههای مستحکم مصر باستان بود.
(2)- جشنی که هردوت در این بند جزئیات آنرا شرح میدهد از لحاظ فقدان عفت و پاکدامنی بیشتر بافتخار الههای نظیر آفرودیت)Aphrodite( مناسب است تا برای الهه عفیف و پاکدامنی چون آرتمیس.
(3)- کروتال)Crotale( نوعی آلت موسیقی قدیم است که از دو چوب مجوف ساخته میشد. در موقع نواختن آن این دو چوب را نظیر بعضی آلات موسیقی که امروز در اسپانیا مرسوم است بهم میکوفتند تا از آن صداهای مختلف خارج شود.
(4)- بند 40 همین کتاب.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 159
مردان و زنان بعده هزاران هزار سینه میزنند. ولی من شرم دارم بگویم که بخاطر چه کسی آنها سینه میزنند «1». از قوم کاری کسانی که در مصر سکونت دارند «2» از این هم تجاوز میکنند بحدی که پیشانی خود را با خنجر مجروح میکنند و از روی همین عمل است که میتوان تشخیص داد که آنها مصری نیستند و خارجی هستند.
62- وقتی مصریان در شهر سائیس جمع میشوند، در شبی که مراسم قربانی انجام میدهند، چراغهای زیاد در هوای آزاد در اطراف خانههای خود روشن میکنند «3».
این چراغها از ظروف پهنی هستند که از نمک «4» و روغن مملو کردهاند؛ فتیله آنها در روغن قرار دارد و تمام شب میسوزد. این جشن را جشن چراغانی مینامند «5».
آن دسته از مصریان نیز که نتوانند در این مجلس شرکت کنند، همینکه شب قربانی فرارسد چراغهای خود را روشن میکنند، بقسمی که نه فقط در سائیس چراغها میسوزد، بلکه در سراسر مصر چنین است. و اما در باره اینکه چرا در شب مورد بحث این تشریفات و چراغانی را برپا میکنند افسانه مقدسی در اینباره وجود دارد «6».
______________________________
(1)- بخاطر مرگ ازیریس)Osiris( شوهر ایزیس)Isis( ، رب النوع مصر باستان و حامی مردگان.
(2)- از زمان پسامتیک)Psammetique( عده اقوام کاری که در مصر سکونت داشتند رو به ازدیاد گذارده بود (بند 154 همین کتاب) کاری)Carie( یکی از کشورهای قدیم آسیای صغیر در ساحل دریای اژه است که شهرهای معروف آن ملط و هالیکارناس بود.
(3)- روشن کردن این چراغها برای کمک به ازیریس بود که بتواند زوجه خود ایزیس را در تاریکی بیابد و همچنین ارواح پلید که ایزیس را شکنجه میدادند از روشنائی وحشت کنند و بگریزند.
(4)- نمک را مصریان بآن جهت با روغن مخلوط میکردهاند که احتراق بکندی انجام گیرد و فتیله چراغ تمام شب روشن بماند. همچنین ممکن است برای خنثی کردن اثر رطوبت روغن بآن اضافه میکردهاند.
(5)- در چین نیز جشنی بنام جشن فانوس وجود دارد و بهمین جهت و بدلایل دیگر بعضی از مورخان مدعی شدهاند که چین زمانی مستعمره مصر باستان بوده است.
(6)- این افسانه که هردوت از نقل آن خودداری میکند همان افسانه جستجوی ایزیس است که در یادداشت بند 62 بآن اشاره شد.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 160
63- در هلیوپولیس و در بوتو هنگام زیارت فقط به اهداء قربانی اکتفا میکنند. در پاپرمیس «1» همان تشریفات و همان قربانیها که در دیگر شهرها مرسوم بود اجرا میشود، ولی هنگامی که خورشید غروب میکند عده قلیلی از کاهنان گرد مجسمه خداوند بکار مشغولند و در همان حال عده زیادی که با چوبهای دستی مجهز شدهاند در مدخل معبد میایستند. در برابر اینها جمعی دیگر از مردان نیز که عده آنها از هزار تجاوز میکند و برای خواندن دعا آمدهاند در حالیکه هریک چوبدستی بدست دارند اجتماع میکنند. مجسمه در نمازخانه کوچکی از چوب که روی آن طلاکاری شده قرار دارد و از شب قبل آنرا به بنای مقدس دیگری منتقل کردهاند. چند کاهنی که در کنار آن قرار دارند گردونه چهار چرخهای را که نمازخانه و مجسمه درون آن را بر روی آن قرار دادهاند با خود میکشند. کاهنان دیگری که در دهلیز قرار دارند از ورود آنان به معبد جلوگیری میکنند. ولی آنها که کارشان دعا خواندن است بکمک خداوند میشتابند و با چوب کاهنان را میزنند و آنان نیز از خود دفاع میکنند. در این موقع زدوخورد شدیدی با چوب شروع میشود. سرها میشکند و من حدس میزنم که حتی عدهای از جراحت خود میمیرند، در حالیکه بمن گفتهاند که هیچکس در این ماجرا نمیمیرد. منشاء این جشن، بطوریکه اهالی محل نقل میکنند چنین است:
اهالی محل میگویند که مادر آرس «2» در این معبد سکونت داشت. آرس دور از مادر خود بزرگ شد و وقتی بسن بلوغ رسید به پاپرمیس آمد تا با مادر خود گفتگو کند. خدمتگاران مادر که تا آن زمان آرس را ندیده بودند از عبور او بداخل مانع شدند و او را کنار زدند. ولی او کسانی از شهری دیگر با خود آورد و با کارکنان معبد خشونت کرد و راهی بنزد مادر خود گشود. بطوریکه آنان میگویند رسم کتک زدن هنگام جشن آرس از اینجا ناشی شده.
______________________________
(1)-Papremis
(2)- آرس)Ares( یا مارس)Mars( خداوند جنگ و ستیز.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 161
64- و نیز منع مقاربت با زنان در اماکن مقدس یا ورود باین اماکن در موقعی که از کنار زنی برخاستهاند و قبل از غسل از مصر آمده است. باستثنای مصریان و یونانیان، تقریبا تمام اقوام دیگر در اماکن مقدس با زنان مقاربت میکنند و یا بعد از خروج از بستر زنان قبل از اینکه خود را بشویند در معبد وارد میشوند. آنها انسان را مانند دیگر حیوانات میدانند و میگویند تمام انواع چهارپایان و پرندگان در معابد خدایان یا اماکن مقدس باهم مقاربت میکنند؛ اگر این عمل بر خدایان خوشآیند نبود حیوانات نیز چنین نمیکردند. چنین بود آنچه آنان برای توجیه رفتار خود بیان میکردند، ولی من گفتار آنان را تصدیق نمیکنم.
65- مصریان که بطورکلی با وسواس زیادتری دستورات مذهبی را اجرا میکنند در موردی که شرح میدهم بخصوص دقت زیادتری میکنند. با اینکه مصر با افریقا همسایه است از حیث حیوانات غنی نیست «1». ولی آنچه حیوان در داخل این کشور یافت میشود، چه آنها که با انسان زندگی میکنند و چه آنها که با انسان زندگی نمیکنند، همه مقدس «2» میباشند. اگر من بخواهم علت این مقدس بودن را شرح دهم ناگزیر خواهم شد از امور الهی و مذهبی سخن گویم. اتفاقا اینها مسائلی هستند که من بیش از هرچیز دیگر از داخل شدن در بحث درباره آنها اجتناب میکنم و مختصری هم که تاکنون در اینباره گفتهام از روی اجبار و ضرورت بوده است. و اما درباره حیوانات رسم چنین است: عدهای از مصریان مرد و زن مأمورند که مراقب خوراک هریک از انواع حیوانات باشند و این وظیفه شرافتمندانه از پدر و مادر به فرزندان میرسد. ساکنان شهرها هریک بنوبه خود نذری که برای آن حیوانات کردهاند بطریق زیر انجام میدهند: هربار که دست دعا بسوی خداوندی که حیوان
______________________________
(1)- مقصود هردوت این است که مصر از لحاظ انواع مختلف حیوانات غنی نمیباشد نه اینکه در این کشور بطورکلی حیوانات کمیاب است.
(2)- بدیهی است مقصود هردوت این نیست که تمام حیوانات در سراسر مصر مقدس محسوب میشدند، بلکه مقصود اینست که در هرناحیه نوعی معین از حیوانات مقدس شمرده میشدهاند، بطوریکه ممکن بود حیوانی در ناحیهای مقدس باشد ولی در ناحیهای دیگر نباشد.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 162
بآن اختصاص دارد میگسترند، تمام یا نصف و یا یکسوم سر اطفال «1» خود را میتراشند و موهای آنرا در یکی از کفههای ترازو قرار میدهند و در کفه دیگر بوزن آن پول میریزند. وقتی کفههای ترازو متعادل شد پول را بکسی که از حیوانات نگهداری میکند میدهند، این شخص با آن پول یک ماهی میخرد و آنرا قطعهقطعه میکند و به حیوانات میدهد تا بخورند. این بود مقررات مربوط به تغذیه حیوانات. هرکس یکی از این حیوانات را بکشد اگر قتل از روی عمد باشد مجازات او اعدام است و اگر غیرعمد باشد جریمهای بمقداری که کاهنان تعیین میکنند خواهد پرداخت، ولی هرکس چه از روی عمد و چه غیرعمد یک مرغ آبی را یا یک باز را بکشد مجازات او در هرحال اعدام است.
66- از حیوانات اهلی بتعداد زیاد یافت میشود و اگر گربهها دچار حادثه نمیشدند تعداد آن از این هم تجاوز میکرد. وقتی گربههای ماده میزایند دیگر حاضر نیستند با گربههای نر باشند؛ گربههای نر میکوشند با آنها مقاربت کنند، ولی موفق نمیشوند. در چنین شرایط گربههای نر متوسل به حیلهای میشوند که چنین است: آنها بچهگربههای ماده را میربایند و میکشند، ولی آنها را نمیخورند.
همینکه گربههای ماده از بچههای خود محروم شدند چون آرزوی بچه میکنند به گربههای نر نزدیک میشوند، زیرا این نوع حیوان بچه داشتن را دوست دارد.
وقتی حریقی اتفاق میافتد، برای گربهها وضعی پیش میآید که به معجزه شبیه است.
مصریان در حالیکه بفاصلههای معین بصف ایستادهاند بدون اینکه بفکر خاموش کردن آتش باشند مراقب آنها هستند. ولی گربهها از میان آنان میدوند و یا از روی سر آنان میجهند و خود را بآتش میافکنند، و وقتی این حادثه اتفاق میافتد مصریان بشدت متأثر و عزادار میشوند. وقتی در خانهای گربهای بمرگ طبیعی بمیرد، تمام ساکنان آن خانه ابروهای خود را میتراشند و فقط ابروها را میتراشند
______________________________
(1)- معمولا مصریان این نذر را برای سلامتی فرزندان خود میکردهاند و در موقع تحقق نذر سر آنها را میتراشیدهاند و برابر وزن موی آنان پول به نگاهبانان حیوانات میدادند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 163
در خانهای که سگی بمیرد، تمام بدن و سر را میتراشند «1».
67- گربههای مرده را باماکن مقدس میبرند و آنها را مومیائی میکنند و سپس در بوباستیس دفن میکنند. سگ مرده را هرکس در شهر خود در تابوتهای مقدسی قرار میدهد و دفن میکند. موشها را نیز مانند سگان دفن میکنند.
موش پوزه باریک و بازها را به شهر بوتو «2» میبرند و مرغهای آبی را به شهر هرموپولیس «3» خرسها را که در مصر نایابند و گرگها را که از روباه بزرگتر نمیشوند در همانجا که جسد آنها را مییابند دفن میکنند.
68- و اما اکنون کلمهای چند درباره تمساح بگوئیم. در مدت پنج ماه از فصل زمستان تمساح چیزی نمیخورد و با اینکه حیوانی چهارپا است، در خشگی و آب ساکن زندگی میکند. تمساح تخم میگذارد و تخمهای خود را در خشگی میپروراند.
قسمت بزرگی از روز را در خشگی میگذراند ولی تمام شب را در رود که آب آن هنگام شب از هوا و شب نم زمین گرمتر است میگذارند. از بین تمام موجوداتی که در این جهان میشناسیم، تمساح تنها حیوانی است که از کوچکترین جثهها به بزرگترین آن میرسد. زیرا تخم آن از تخم غاز بزرگتر نیست و بچهای که از آن خارج میشود جثهاش بنسبت همان تخم است. ولی وقتی بزرگ میشود گاه بطول دوازده آرنج «4» و حتی بیشتر میرسد. چشمان آن باندازه چشمان خوک است و دندانهای برجسته بزرگش متناسب با جثهاش میباشد. این حیوان تنها حیوانی است که زبان ندارد. همچنین فک سفلای آن متحرک نیست و تنها حیوانی است
______________________________
(1)- آنچه هردوت در این بند میگوید با نوشتههای او در بند 36 مغایرت دارد، چه در بند 36 گفته است که مصریان در حال عادی سرهای خود را میتراشند و در مواقع عزاداری موهای سر خود را بلند میکنند، در حالیکه در اینجا هردوت عکس آنرا مدعی است و میگوید که در مواقع عزاداری سر خود را میتراشند.
(2)-Boutou
(3)-Hermopolis- یکی از شهرهای مصر باستان که محل پرستش هرمسHermesبوده است.
(4)- واحد طول در یونان باستان و برابر یک پا و نیم یا 444 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 164
که میتواند فک اعلای خود را به فک اسفل نزدیک کند «1». این حیوان پنجههائی بسیار قوی و پوستی پوشیده از فلس دارد و پوست قسمت پشت بدن آن غیرقابل نفوذ است. در آب چشمش نمیبیند؛ ولی در خشگی چشمانش بسیار نافذ است.
بعلت توقفی که در آب میکند داخل دهانش مملو از زالو است «2». بهمین جهت، در حالیکه حیوانات و پرندگان دیگر از او دوری میجویند با پرنده کوچکی «3» که آلام آنرا تسکین میدهد میسازد. زیرا وقتی تمساح از آب خارج میشود و بخشگی میآید و دهان خود را باز میگذارد (این حیوان باین کار عادت دارد و اکثر اوقات در حالیکه در جهت جنوب قرار میگیرد دهان خود را باز میگذارد) این پرنده در دهان آن وارد میشود و زالوها را میخورد. تمساح که از تسکین ناراحتی خود راضی است هیچ آسیبی بآن نمیرساند.
69- در نظر بعضی از مصریان تمساح حیوانی است مقدس، و در نظر بعضی مصریان دیگر چنین نیست و برعکس با آنها بخشونت رفتار میکنند. ساکنان ناحیه تب و دریاچه موریس «4» آنرا کاملا مقدس میدانند «5». در هریک از این دو ناحیه تمساحی را از بین تمام تمساحها انتخاب میکنند و سپس آن را غذا میدهند. حیوانی که باین ترتیب تربیت میشود رام و اهلی میشود. بگوشهای این تمساحها گوشوارههائی از جواهرات مصنوعی یا طلا میآویزند و به پنجههای قدامی آنها
______________________________
(1)- در اینجا هردوت اشتباه کرده و اشتباه کرده و اشتباه او از اینجا ناشی شده که زبان تمساح بسیار کوچک و کاملا چسبیده به فک سفلای آنست و بعلاوه چون حیوان طعمه خود را بطرزی خاص میرباید این تصور ایجاد میشود که فک اعلای آن حرکت میکند.
(2)- در اینجا نیز هردوت دچار اشتباه شده، چه صرفنظر از اینکه در رود نیل زالو وجود ندارد الیاف گوشتی سیاهرنگ دهان حیوان را که بتعداد زیاد میباشد و از دور شباهتی کامل به زالو دارد با زالو اشتباه کرده است.
(3)- این پرنده که سری سیاه دارد امروز نیز در مصر به «پرنده تمساح» معروف است.
(4)- دریاچه موریس)Moeris( از بزرگترین تأسیسات عمرانی مصر باستان که برای تنظیم جریان رود نیل بوسیله پادشاهی بهمین نام حفر شده بود و هردوت در همین کتاب شرح مبسوطی درباره آن دارد.
(5)- در جنوب تب شهری بود که به «شهر تمساح» معروف بود (استرابون- کتاب هفدهم، بند 1 و 47).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 165
بازوبند میبندند. غذاهای مخصوص و گوشت شکارهای مخصوص بآنها میدهند و تا زنده هستند به بهترین وضع از آنها مواظبت میکنند. وقتی مردند، آنها را مومیائی میکنند و در تابوت مقدسی قرار میدهند. برعکس، ساکنان ناحیه الفانتین «1» بدرجهای تمساح را مقدس نمیدارند که آنرا میخورند. در آنجا این حیوان را تمساح نمینامند و شامپسه «2» مینامند.
یونانیها نخستین کسانی هستند که این حیوان را «تمساح» نامیدهاند، زیرا قیافه آن شباهت زیادی به قیافه «تمساحهائی» دارد که در کشور آنان در دیوارهای سنگی خشک دیده میشوند. «3»
70- برای گرفتن تمساح طریقههای زیادی معمول است. من فقط طریقهای را شرح میدهم که بیشتر بنظرم شایسته نقل کردن میآید. قسمتی از گوشت پشت خوک را به قلابی وصل میکنند و سپس آنرا در رود رها میکنند. آنگاه با یک خوکچه زنده در کنار ساحل مینشینند و خوکچه را کتک میزنند. تمساح صدای خوکچه را میشنود و بطرفی که صدا شنیده میشود میرود و قطعه گوشت خوک را مشاهده میکند و میبلعد. در این موقع شکارچی آنرا بسوی خود میکشد و بمحض اینکه تمساح به خشگی رسید اولین کاری که شکارچی میکند اینست که چشمان حیوان را با خمیر خاک رس آغشته میکند. همینکه این کار انجام گرفت، شکارچی بآسانی میتواند بر حیوان مسلط شود، ولی بدون انجام این عمل بزحمت میتواند بر آن دست یابد.
71- اسب آبی را در ناحیه پاپرمیس «4» مقدس میدارند، ولی در دیگر نواحی مصر
______________________________
(1)- الفانتین)Elephantine( از نواحی سرحدی مصر و حبشه که محل آبشارهای بزرگ نیل است و امروز اسوان نام دارد.
(2)-Champsai- تمساح را مصریان قدیم اماش)Emash( مینامیدند ولی بطوری که هردوت مدعی است در ناحیه الفانتین آنرا شامپسه مینامیدهاند.
(3)- مقصود مؤلف حیوانی است که در اصطلاح خارجی)Lezard( و در اصطلاح فارسی «مارمولک» مینامند و در دیوارهای خشک خاکی و سنگی زیست میکند و گاه در خانههای دهات و شهرهای کوچک نیز مشاهده میشود.
(4)-Papremis.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 166
چنین نیست «1». اما شکل این حیوان چنین است: حیوانی است چهارپا که پاهای آن مانند پای گاو بشکل چنگال است؛ پوزه آن پهن است و یالی مانند اسب دارد و دندانهایش برجسته و بیرون آمده است. دم آن مانند دم اسب است و مانند این حیوان صدا میکند و اندام آن به بزرگی بزرگترین گاوها میرسد «2». پوست آن بقدری ضخیم است که آنرا خشگ میکنند و با آن دسته کارد میسازند.
72- در رود نیل سگ آبی نیز یافت میشود و آنرا نیز مقدس میدانند «3». از بین ماهیها نوعی را که لپیدول «4» مینامند و همچنین مارماهی را مقدس میدارند و آنرا مخصوص نیل میدانند. از پرندگان غازهائی که بشکل روباه میباشند مقدساند.
73- همچنین پرنده مقدس دیگری است که سیمرغ نام دارد و من فقط تصویر نقاشی شده آنرا دیدهام. و بهمین جهت کمتر در مصر دیده میشود و بطوریکه اهالی هلیوپولیس «5» نقل میکنند هرپانصد سال یکبار در مصر دیده میشود. بعقیده آنها سیمرغ وقتی میآید که پدرش بمیرد. اگر این پرنده همانطور که آنرا نقاشی میکنند باشد شکل ظاهری و اندازه آن چنین است که شرح میدهم: پرهای بالهایش بعضی طلائی رنگ و بعضی قرمز تند است. از حیث شکل و اندازه جثه به عقاب بسیار شبیه است «6». درباره عجایب این حیوان داستانی نقل میکنند که بنظر
______________________________
(1)- در پاپرمیس شایع بوده که اسب آبی با مادر خود نزدیکی میکند و چون این مطلب با افسانهای که درباره خدایان پاپرمیس نقل میشد شباهت داشت آن حیوان را مقدس میدانستند، در حالیکه در دیگر نقاط مصر اسب آبی مظهر دشمنی با ازیریس شناخته شده بود.
(2)- جثه اسب آبی بطور یقین از جثه بزرگترین گاوها بزرگتر است. بنابراین باید نتیجه گرفت که یا هردوت خود این حیوان را بچشم ندیده و یا بدقت آنرا مشاهده نکرده است.
(3)- در رود نیل چنین حیوانی یافت نمیشود.
(4)-Lepidole
(5)-Heloipolis- شهر مصر باستان در ساحل شرقی نیل در یازده کیلومتری محل فعلی قاهره.
(6)- مصریان سیمرغ را بشکل مرغ ماهیخوار خاکستری رنگ نمایش میدهند و از اینقرار هردوت از حیث شکل و رنگ این حیوان دچار اشتباه شده است. شاید اشتباه او از حیث رنگ پرها از آنجهت باشد که او نقاشیهای مذهبی و تفننی این حیوان را که معمولا با رنگهای زننده تزیین میشده دیده است، ولی اشتباه او از حیث شکل ظاهری و قیافه آن حیوان و شباهت آن یا عقاب معلوم نیست از کجا ناشی شده.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 167
من باورکردنی نیست. میگویند که این پرنده از عربستان پرواز میکند و جسد پدر خود را که با صمغ اندوده کرده به معبد هلیوس «1» میبرد و در آن معبد دفن میکند. و برای حمل آن بترتیب زیر عمل میکند: ابتدا با صمغ تخمی باندازهای که میتواند حمل کند میسازد و سپس سعی میکند که با این بار پرواز کند.
همینکه موفق شد، شکم تخم را خالی میکند و پدر خود را در آن جای میدهد.
آنگاه با صمغ دیگری آن قسمت از تخم را که سوراخ کرده و پدر خود را از آن داخل کرده مسدود میکند بقسمی که وزن آن مانند بار اول میشود. و همینکه آنرا باینطریق مستور کرد آنرا با خود به معبد هلیوس میبرد. چنین است آنچه میگویند این پرنده انجام میدهد.
74- در حوالی شهر تب مارهای مقدسی یافت میشود که هیچ آسیبی بانسان نمیرسانند «2».
این مارها قدی کوتاه دارند و دو شاخ بر بالای سر آنها قرار دارد. وقتی میمیرند آنها را در معبد زوس دفن میکنند، زیرا معروف است که آنها مخصوص این خداوند هستند.
75- در عربستان ناحیهایست که تقریبا در برابر شهر بوتو «3» قرار داده؛ وقتی من در باره مارهای بالدار «4» تحقیق میکردم باین ناحیه رفتم. وقتی بدانجا رسیدم بقدری استخوان و فقرات مار دیدم که از توصیف آن عاجزم. پشتههائی از ستون فقرات یافتم که بعضی بزرگ و بعضی کوچکتر از آن و بعضی باز هم کوچکتر بود و تعداد آنها کثیر بود. این محل که ستونهای فقرات بر زمین آن افشانده شده در نقطهای
______________________________
(1)- هلیوس)Helios(
(2)- شاید مقصود مارهای شاخداری است که نمونههائی از آنرا مومیائی شده بدست آوردهاند.
(3)- این شهر بطور قطع با شهری که در بند 59 بهمین نام ذکر شده یکی نیست و محل آن کاملا مشخص نیست. بعضی از محققان محل آنرا در مجاورت دریاچه تمساح میدانند.
(4)- در اینجا هردوت بقدری عادی درباره «مارهای بالدار» صحبت میکند که گوئی وجود چنین خزندهای چندان غریب بنظر نمیرسیده است و یا لااقل خواننده قبلا از وجود آن بتفصیل مطلع شده است در حالیکه قبلا در جائی از آن صحبت نکرده.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 168
قرار دارد که معبر باریکی از آنجا از بین کوهها به دشت وسیعی باز میشود و آن دشت هم به دشت مصر مربوط است. بطوریکه نقل میکنند هنگام بهار مارهای بالدار از عربستان بسوی مصر پرواز میکنند «1» و در همان موقع لقلقها در آن معبر بمقابله آنها میشتابند و مانع از ورود مارها بداخل کشور میشوند و آنها را میکشند.
اعراب میگویند که بعلت این خدمت است که مصریان احترام زیاد برای این پرنده قائل میباشند. و مصریان خود نیز تصدیق میکنند که این پرنده را بهمین جهت محترم میدارند.
76- و اما شکل و قیافه مرغ آبی چنین است: سراسر بدن این حیوان سیاه تیرهرنگ است. پنجههای آن نظیر پنجههای کلنک و منقار آن انحنای کاملی دارد. جثه آن باندازه جثه مرغهای باتلاق است. شکل ظاهری مرغ آبی سیاه یعنی همان که با مارها میجنگد چنین بود. و اما شکل نوعی از این مرغ که بیشتر بر سر راه انسان قرار میگیرد چنین است (زیرا دو نوع لقلق وجود دارد): تمام سر و گردن حیوان لخت است، پرهای آن سفید است باستثنای سر و گردن و انتهای بالها و دم آن (تمام قسمتهائی که اسم بردم سیاه تیرهرنگ است). از حیث پنجه و منقار شبیه نوع اول است. و اما مارها از حیث شکل شبیه مارهای آبی هستند. بالهای آنها پر ندارد و تقریبا شبیه بالهای خفاش است. در اینجا سخن درباره حیوانات مقدس کافی است.
77- از اهالی مصر «2» آنها که در قسمتی از این کشور که در آن غلات کشت میشود «3» سکونت دارند به حفظ خاطرات و یادگارهای گذشته خود از همه اقوام دیگر بیشتر علاقه دارند.
______________________________
(1)- هردوت در جای دیگر از کتاب خود مدعی است که این مارهای بالدار در عربستان درختان کندر را محافظت میکنند (هردوت- جلد سوم، بند 107)
(2)- هردوت بعد از توصیف و تشریح حیوانات سرزمین مصر از این بند ببعد به شرح احوال ساکنان این کشور میپردازد.
(3)- مقصود مصر علیا است نه قسمتی از مصر که در ناحیه مصب رود نیل قرار دارد و باتلاقی است.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 169
و از بین مصریانی که من آزمایش کردم این دسته از همه عالمتر و داناترند.
طرز زندگی این اشخاص چنین است: آنها هرماه سه روز پشت هم مسهل میخورند و سلامتی خود را با داروهای قیآور و تنقیه تأمین میکنند زیرا عقیده دارند که تمام امراض انسانی از غذاهائی که میخورند ناشی میشود. از طرفی بعد از اهالی افریقا مصریان سالمترین مردان جهانند و علت آن بطوریکه من حدس میزنم آب و هوای این کشور است که در تغییر فصول درجه حرارت آن تغییر نمیکند. زیرا علت غالب امراض انسان تغییر عادت است یعنی تغییر همهچیز بطورکلی و بخصوص تغییر فصول.
آنها از نانی که با الیرا «1» میپزند تغذیه میکنند و آنرا کیلستیس «2» مینامند.
شرابی که آنها معمولا مصرف میکنند نوعی از شرابی است که با جو میسازند «3» زیرا در این کشور درخت انگور وجود ندارد «4».
بعضی از انواع ماهی را که در مقابل آفتاب خشگ کردهاند خام میخورند و بعضی انواع دیگر آنرا در آب شور نگهمیدارند و بحال نمکسود پس از خارج کردن از آب شور میخورند. از پرندگان کبک و اردک و پرندگان کوچک را که قبلا نمک سود کردهاند خام میخورند. از دیگر پرندگان و ماهیها هرچه در کشور آنها یافت شود بصورت کباب یا آبپز میخورند باستثنای حیواناتی که مقدس میدانند.
78- در مجالس ضیافت مصریان ثروتمند، بعد از اتمام غذا شخصی یک مجسمه چوبی را که در تابوتی قرار دارد و عینا شبیه یک مرده نقاشی و دست کاری شده و
______________________________
(1)- امروز بدرستی معلوم نیست الیرا)Olyra( چه نوع گیاهی بوده. در بند 36 همین کتاب نیز مورخ باین گیاه اشاره کرده است.
(2)-Kyllestis
(3)- همانست که امروز ما آبجو مینامیم.
(4)- مؤلف در این مورد اشتباه میکند (رجوع شود به توضیح خارج از متن).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 170
و اندازه آن بر رویهم یک یا دو آرنج «1» است دور میگرداند «2». این شخص آن مجسمه را بهریک از مدعوین نشان میدهد و میگوید: «اول این را بنگر و بعد بنوش و خوشگذرانی کن، زیرا بعد از مرگ چنین خواهی شد.» این بود کاری که آنها در پایان ضیافت انجام میدهند.
79- مصریان عادات و رسوم اجدادی خود را رعایت میکنند و هیچ عادت تازهای بر- آن نمیافزایند. یکی از رسوم آنها که شایسته نقل است اینست که مصریان یک آواز بیش ندارند و آن آوازی است که بافتخار لینوس «3» خوانده میشود و در فینیقیه و قبرس و نقاط دیگر زیاد میخوانند «4». اسم این آهنگ در هرمحل و برای هرقوم فرق میکند ولی عقیده عموم آنست که آوازی که یونانیان میخوانند و لینوس مینامند همان آواز است، بقسمی که از جمله بسیار چیزهائی که در مصر موجب حیرت و تعجب من شد این نکته بود که مصریان این آواز لینوس را از کجا آوردهاند. ظاهرا بنظر میرسد که از ایام بسیار قدیم مصریان این آواز را میخواندهاند. در زبان مصری لینوس را مانروس «5» مینامند. مصریان برای من نقل کردهاند که این شخص یگانه فرزند نخستین پادشاه مصر بود و چون جوانمرگ شد مصریان این آواز غمانگیز را بیاد او خواندند و از آن زمان این آواز نخستین
______________________________
(1)- آرنج واحد طول در یونان باستان و برابر یک پا و نیم یا 444 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(2)- در حفاریهائی که در مصر بعمل آمده مجسمههای چوبی کوچکی در تابوتهای کوچک یافتهاند که باحتمال زیاد برای همان تشریفاتی بکار میرفته است که مورخ بدان اشاره میکند.
(3)- لینوس)Linos( نام شاعریست افسانهای و خیالی که با ارفه)Orphee( معاصر بوده است.
(4)- تصور میرود هردوت در این مورد اشتباه کرده و تمام آوازها و آهنگهای مصر باستان را یکی تصور کرده. امروز هم خارجیانی که به کشورهای مشرقزمین سفر میکنند و با آهنگها و موسیقی محلی این نقاط آشنائی ندارند هرآهنگ شرقی را شبیه آهنگ دیگر میدانند و تمیز این آهنگها از هم برای آنان تقریبا دشوار است.
(5)-Maneros- این کلمه در هیچیک از اسناد مصری مشاهده نشده.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 171
و یگانه آواز آنها شد.
80- مورد دیگری که مصریان با یونانیان یعنی فقط با اهالی لاکدمون «1» همعقیدهاند این مورد است. وقتی جوانان با اشخاص سالخورده روبرو میشوند باحترام از مقابل آنها کنار میروند و راه آنها را باز میکنند و اگر شخص سالخوردهای از راه برسد جای خود را باو میدهند. و اما یکی از مواردی که از آن حیث مصریان بهیچوجه با هیچیک از یونانیان شباهت ندارند اینست که در کوچه بجای اینکه بیکدیگر سلام کنند دست خود را تا زانو خم میکنند و تعظیم میکنند.
81- مصریان قبائی از کتان دربر میکنند که در محل اطراف ساق پاریش ریش است و آنرا کالازیریس «2» مینامند. بعلاوه روپوشهای پشمی سفیدی بر روی آن در بر میکنند ولی با لباس پشمی در معابد داخل نمیشوند و همچنین مردگان خود را با این لباس دفن نمیکنند زیرا دستورات مذهب این عمل را منع میکند. از این حیث دستورات مذهب مصریان شبیه دستورات مذهبی ارفه «3» و باکشوس «4» است که هردو درحقیقت از مصر آمدهاند و همچنین دستورات مذهب فیثاغورث است. زیرا آنهائی نیز که در مراسم این مذاهب شرکت کردهاند حق ندارند با لباس پشمی دفن شوند و در اینباره افسانهای مذهبی نقل میکنند.
82- از جمله چیزهای دیگر که مصریان ابتکار کردهاند اینست که هریک از ماهها و روزهای ماه را بیکی از خدایان اختصاص دادهاند. از روی روز تولد آنها سرنوشت آینده و چگونگی مرگ و خصوصیات اخلاقی آنها را پیشگوئی میکنند. آن
______________________________
(1)- لاکدمون)Lacedemon( نام دوم شهر معروف اسپارت است که پایتخت کولانی)Laconie( بود.
(2)-Calasiris
(3)- ارفهOrphee- فرزند پادشاه تراس و یکی از نیمهخدایان باستان (کالیوپ)Calliopeو بزرگترین موسیقیدان عهد عتیق است. اشعار و عقاید و مراسمی باو نسبت دادهاند که رفتهرفته جنبه مذهب بخود گرفته بود.
(4)- باکشوس)Bacchus( خدای شراب و فرزند ژوپیتر (زوس) که یونانیان دیونیزوس)Dionyos( مینامیدند. اشاره مؤلف به جشنها و مراسمی است که بافتخار این خدا برپا میشد.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 172
دسته از یونانیان که به شعر و شاعری پرداختهاند این اکتشافات مصریان را بکار بستهاند «1». مصریان بیش از جمیع اقوام دیگر معجزات را کشف کردهاند و آن باین ترتیب است که وقتی واقعهای خارق العاده رخ میدهد آثاری که از آن نتیجه میشود یادداشت میکنند و وقتی بار دیگر نظیر آن واقعه رخ میدهد نتیجه میگیرند که همان آثار از آن حاصل میشود.
83- فن پیشگوئی در مصر بترتیب زیر است: این فن بر هیچیک از افراد بشر مجاز نیست و فقط مخصوص بعضی از خدایان است. در این کشور هاتفهائی از هراکلس «2»، آپولون «3»، آتنا «4»، آرتمیس «5»، آرس «6» و زوس «7» وجود دارد و هاتفی که بیش از همه محترم است هاتفلتو «8» واقع در شهر بوتو «9» است. از طرفی طرز پیشگوئی همهجا بیک ترتیب نیست و در هرجا مختلف است.
84- علم طب بقدری در مصر خوب تقسیم شده که هرطبیبی فقط یک مرض را معالجه میکند نه تمام امراض را. و بهمین جهت همهجا پر از طبیب است «10»؛ بعضی طبیب
______________________________
(1)- از قبیل شعرائی نظیر ازدیود)Hesiode( ، ارفه)Orphee( و ملامپوس)Melampous( . ولی یونانیان بیشتر در تشخیص خصوصیات روزها و صلاح بودن بعضی امور در بعضی از روزها تخصص یافتند و به غیبگوئی و پیشگوئی سرنوشت آینده چندان توجهی نکردند.
(2)- هراکلس)Heracles( یا هرکول)Hercule( پهلوان دنیای باستان و مظهر نیز و قدرت.
(3)- آپولون)Apollon( فرزند ژوپیتر و ژونون)Junon( ، خدای شعر و موسیقی و مظهر زیبائی.
(4)- آتنا)Athena( یا آتنه)Athenee(
(5)- آرتمیس)Artemis( از خدایان یونان باستان، دختر ژوپیتر و خدای شکار و جنگل.
(6)- آرس)Ares( یا مارس)Mars( خداوند جنگ و ستیز، فرزند ژوپیتر و ژونون.
(7)- زوس)Zeus( یا ژوپیتر)Jupiter( خدای خدایان.
(8)- لتو)Leto( یا لاتون)Laton( مادر آپولون و آتنه و رقیب ژونون)Junon( الهه یونان باستان.
(9)-Bouto
(10)- بحدی که از کشورهای خارج اطبای مصر را دعوت میکردهاند (هردوت، کتاب سوم، بند 1 و 129)- کوروش کبیر از آمازیس)Amasis( فرعون مصر تقاضای اعزام یک طبیب چشم کرده بود. (هردوت، کتاب سوم، بند 1).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 173
چشم و بعضی دیگر طبیب سر، بعضی طبیب دندان و بعضی طبیب شکم و دستهای دیگر طبیب امراض داخلی میباشند.
85- اکنون کلمهای چند درباره چگونگی عزاداری و تشییع جنازه در مصر سخن میگویم. وقتی مردی نسبة محترم در خانهای میمیرد تمام زنان آن خانه سر و حتی صورت خود را به گل آلوده میکنند. سپس مرده را در خانه میگذارند و خود سینهها را لخت میکنند و لباس خود را با کمربند میبندند و سینهزنان همراه تمام زنان خانواده در شهر گردش میکنند و مردان نیز بنوبه خود لباس خود را با کمربند میبندند و سینه میزنند. وقتی این مراسم انجام گرفت جنازه را برای مومیائی کردن حمل میکنند.
86- برای این کار، کسانی تعیین شدهاند که این شغل بآنان اختصاص دارد. این اشخاص وقتی جنازهای برای آنها میبرند به کسانیکه جنازه را آوردهاند نمونههائی از جنازه چوبی که بطور طبیعی نقاشی شده نشان میدهند و برای آنها توضیح میدهند که بهترین مومیائی همان مومیائی است که برای کسی کردهاند که من ذکر نام او را در این مقام مناسب نمیدانم «1». بعد از آن نوع دومی از مومیائی که پستتر از نوع اول و هزینه آن نیز کمتر است نشان میدهند و سپس سومین نوع آنرا که ارزانترین آنست ارائه میدهند. بعد از بیان این توضیحات از مشتریها سؤال میکنند که مایلند از روی کدام نمونه جنازه آنها مومیائی شود. مشتریها بعد از آنکه درباره قیمت با مومیائیگران توافق کردند پی کار خود میروند. مومیائیگران در کارگاه میمانند و بترتیب زیر برای بهترین مومیائی مشغول کار میشوند: ابتدا مغز را بوسیله آهنی سرکج از سوراخ بینی خارج میکنند. قسمتی از مغز را بکمک آن آهن سرکج و قسمت دیگر آنرا بوسیله داروهائی که در سر میریزند خارج میکنند. سپس با یک قطعه سنگ تیز حبشی شکافی در طول کمر مرده وارد میکنند و تمام محتویات آنرا
______________________________
(1)- شاید مقصود مؤلف از این شخص ازیریس)Osiris( معروف است که برای نخستین بار بوسیله مخترع مومیائی که آنوبیس)Anubis( نام داشت مومیائی شده بود.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 174
خارج میکنند. این محتویات را تمیز میکنند و آنگاه نخست با شراب خرما و بار دیگر با گرد مواد معطر شستشو میدهند «1». آنگاه شکم مرده را از گرد صمغ خالص و دارچین و دیگر ادویه معطر باستثنای کندر پر میکنند و آنرا میدوزند.
بعد از این عمل جسد را نمکسود میکنند، باین ترتیب که مدت هفتاد روز آنرا در جوش طبیعی میخوابانند. آنها نمیتوانند جسد را برای مدت بیشتری در این نمک قرار دهند. بعد از هفتاد روز جسد را میشویند و تمام بدن را با نواری که از پارچه کتان تهیه کردهاند با قشری از صمغ (که مصریان معمولا بجای چسب بکار میبرند) میپوشانند «2». در این موقع خویشان مرده جسد را تحویل میگیرند سپس دستور میدهند صندوقی از چوب بشکل انسان بسازند و جسد را در این صندوق قرار میدهند. و بعد از آنکه باین ترتیب آنرا در صندوق بستند آنرا ایستاده کنار دیوار اطاقی که مخصوص مرده است قرار میدهند و با کمال دقت از آن مواظبت میکنند.
87- چنین بود گرانترین طرز مومیائی کردن مردگان. و اما برای کسانی که مومیائی متوسطی میخواهند و مایل نیستند هزینه زیادی متحمل شوند بترتیب زیر عمل میکنند: سرنگها را از مایع چربی که از سدر میگیرند پر میکنند و سپس بیآنکه شکم مرده را بشکافند یا محتویات آنرا خارج کنند آنرا از آن مایع پر میکنند. این مایع را از راه مقعد وارد میکنند و بعد از آن از برگشت مجدد آن مایع از راه مقعد جلوگیری میکنند و جسد را بهمان مدت معین «3» در نمک قرار میدهند. روز آخر روغن سدر را که در شکم جسد کردهاند خارج
______________________________
(1)- این مواد معطر را در چهار ظرف سنگی جداگانه میریختند و بر هریک سرپوشی که شکل سر یکی از چهار فرزند هوروس)Horus( بر روی آن حجاری شده بود قرار میدادند. هوروس یکی از خدایان مصر باستان است که مجسمه آنرا بصورت مردی با صورت عقاب میساختند.
(2)- درباره محلی که این صمغ را تهیه میکردهاند به بند 96 همین کتاب مراجعه شود.
(3)- یعنی مدت هفتاد روز بشرحی که در بند قبل نقل شده.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 175
میکنند و فشار آن بحدی است که محتویات شکم مرده را حل میکند و با خود بیرون میآورد. گوشتها هم در نمک جوش حل میشوند بقسمی که از جنازه بجز پوست و استخوان چیزی نمیماند. بعد از این عمل مومیاگران جنازه را بیاقدام دیگر به خویشان آن مستر میکنند.
88- و اما نوع سوم مومیائی که مخصوص فقرا است چنین است. محتویات شکم را با محلولی که سیرمایا «1» نام دارد شستشو میدهند و سپس آنرا مدت هفتاد روز در نمک قرار میدهند و آنگاه جنازه را به خویشان آن تحویل میدهند.
89- وقتی زنان شخصیتهای بزرگ میمیرند جسد آنها را فورا برای مومیائی نمیبرند.
همچنین است در مورد زنانی که بسیار زیبا هستند و یا آنها که بسیار محترم بودهاند. جسد این زنان را سه یا چهار روز پس از مرگ تحویل مومیاگران میدهند.
این احتیاط را از آن جهت میکنند که مومیاگران نتوانند با آنها مقاربت کنند، زیرا بطوریکه نقل میکنند یکی از آنها را در حین انجام این عمل با زنی که بتازگی مرده بود غافلگیر کردهاند و گویا یکی از همکاران او راز او را فاش کرده بوده.
90- اگر یکنفر مصری یا خارجی از حمله تمساح بمیرد یا در آب رود غرق شود و جنازه او بدست آید ساکنان شهری که جنازه در خاک آنها افتاده مجبورند آنرا مومیائی کنند و از آن مواظبت کامل کنند و در تابوت مقدس قرار دهند. غیر از کاهنان نیل «2» هیچکس حتی خویشان و دوستانش حق ندارند بآن دست زنند.
کاهنان آنرا بدست خود دفن میکنند، گوئی که این جنازه از جنازه یک شخص عادی محترمتر است.
91- مصریان از قبول رسوم یونانیان امتناع دارند و بطور خلاصه میتوان گفت که
______________________________
(1)-Syrmaia- درباره این دارو به بند 125 همین کتاب مراجعه شود.
(2)- مصریان برای رود نیل نیز مراسم مذهبی خاصی داشتند و برای این رود معابدی ساخته بودند که یکی از بزرگترین آن در نیلوپولیس)Nilopolis( واقع در ایالت آرکادی)Arcadie( بود. از این گفته هردوت چنین نتیجه گرفته میشود که باید در تمام طول ساحل نیل در شهرهای ساحلی کاهنانی برای این عمل آماده وجود داشته باشند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 176
آنان حاضر بقبول رسوم هیچ قومی نمیباشند. این قاعدهایست که بطورکلی آنان رعایت میکنند. ولی در ایالت تب «1» در مجاورت نئاپولیس «2» شهر بزرگی است که کمیس «3» نام دارد. در این شهر معبدی از پرسه «4» پسردانه «5» وجود دارد که چهارضلعی است و اطراف آن را درختان خرما احاطه کردهاند. دهلیزهای این معبد از سنگ ساخته شده و بسیار وسیعاند. در آنجا دو مجسمه بزرگ از سنگ قرار دارد. در این محوطه عبادتگاهی وجود دارد و در آن عبادتگاه مجسمهای از پرسه قرار دارد. ساکنان شهر کمیس اظهار میکنند که پرسه اغلب در کشور آنها و بخصوص در داخل معبد ظاهر میشود. و نیز میگویند که در این موقع یکی از کفشهای چوبی او که مستعمل است و طول آن به دو آرنج «6» میرسد در محل دیده میشود؛ و وقتی این کفش چوبی ظاهر میشود سراسر مصر سعادتمند و خوشبخت میشود. این مطلبی است که خود آنها اظهار میکنند. و اما آنچه بتقلید یونانیان بافتخار پرسه برپا میکنند چنین است: آنها مسابقههای بزرگ ورزشی ترتیب میدهند که جمیع انواع مسابقهها در آن پیشبینی شده. جایزه این مسابقهها حیوانات چهارپا و روپوش و پوست است. من از آنها سؤال کردم که بچه جهت پرسه فقط در مقابل آنان ظاهر میشود و چرا آنان با دایر کردن جشنها ورزش خود را از دیگر مصریان متمایز میکنند. آنها بمن پاسخ دادند که پرسه
______________________________
(1)-Thebesشهر معروف مصر باستان در قسمت علیای مصر که یکی از پایتختهای سهگانه این کشور در عهد باستان بوده است.
(2)-Neapolis
(3)-Chemmis
(4)- پرسه)Persee( نیمهخدای یونان باستان و فرزند ژوپیتر (زوس) و دانه)Danae( و مؤسس کشور میسن)Myceen( .
(5)- دانه)Danae( دختر پادشاه آرگوس و مادر پرسه و زوجه ژوپیتر (زوس).
(6)- آرنج واحد اندازه در یونان باستان و برابر یک پا و نیم یا 444 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان) بطوریکه از نوشته مؤلف در جای دیگر معلوم میشود اندازه پای هراکلس معروف نیز همین بوده است (هردوت- جلد چهارم، بند 82).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 177
در اصل ساکن شهر آنها بوده و دانه و لینکوس «1» از اهالی کمیس بودهاند که در کشتی نشستهاند و عازم یونان شدهاند. وقتی شجره نسب این دو نیمهخدا را ترتیب میدهند به پرسه میرسند «2». اهالی کمیس میگفتند که پرسه همانطور که یونانیان اظهار میکنند برای آنکه سر گورگون «3» را از لیبی باز آورد به مصر آمد و بخصوص بنزد اهالی کمیس رفت و در آنجا تمام خویشان خود را شناخت. در موقعی که به مصر حرکت میکرد نام کمیس را از مادر خود آموخت و بدستور خود او بود که جشنهای ورزشی را بافتخار او برپا میکردند.
92- تمام عاداتی که ما از آن سخن گفتیم در نزد مصریانی که در قسمت علیای منطقه باتلاقی زیست میکنند معمول است. آنها که در منطقه باتلاقها زیست میکنند «4» بطورکلی تابع همان آداب و رسومی هستند که بین مصریان دیگر معمول است و بخصوص مانند یونانیان هریک با یک زن زندگی میکنند. ولی برای اینکه آذوقه زیادی بدست آورند تدبیری اندیشیدهاند که چنین است: وقتی رود نیل از آب پر میشود و دشتها بصورت دریا درمیآیند نوعی شقایق که مصریان لوتوس «5» مینامند بمقدار زیاد در آب میروید. مصریان این گلها را میچینند و در آفتاب خشک میکنند و مغز لوتوس را که شبیه خشخاش است خارج میکنند و میکوبند و با آن نانی درست میکنند که با حرارت آتش میپزند. ریشه این گیاه نیز قابل مصرف است، مزه آن نسبتا شیرین و شکل آن گرد و به درشتی
______________________________
(1)- لینکوس)Lynchos( یا لینسه)Lyncee( یکی از اهالی آرگوس بود که معروف است چشمانی نافذ داشت و نور آن از حجاب دیوار میگذشت.
(2)- این شجره نسب چنین ترتیب داده شده بود: پرسه فرزند دانه)Danae( دختر آکریزیوس)Acrisios( پسر آباس)Abas( پسر هیپرمنستر)Hypermnestre( دختر دانه)Danae( و لینکوس)Lynchos( .
(3)- گورگون)Gorgon( نام سه تن از غولهای افسانهای باستان است که بهرکس نظر میافکندند او را بسنگ مبدل میکردند. گورگونها سه تن بودند که معروفترین آنها مدوز)Meduse( بود که افسانه حاکی است بدست پرسه کشته شد.
(4)- یعنی در ناحیه مصب و بین شعب رود نیل.
(5)-Lotus
تاریخ هردوت، ج2، ص: 178
یک سیب است. شقایقهای دیگری نیز وجود دارد که شبیه گل سرخ است و در آب میروید. میوه این گیاه روی شاخه دیگری غیر از شاخه اصلی که از کنار ریشه خارج میشود میروید و چیزی است که شباهت زیادی به سوراخهای لانه زنبور دارد و در آن دانههای خوردنی بدرشتی هسته زیتون بمقدار زیاد یافت میشود. این دانهها را تازه یا خشک مصرف میکنند. و اما پاپیروس که هرسال میروید، وقتی آنرا از باتلاق بیرون میکشند قسمت علیای آنرا میبرند و بمصرفهای مختلف میرسانند «1» و یا میفروشند، و قسمت تحتانی را که باقی میماند و طول آن تقریبا به یک آرنج «2» میرسد میخورند. آنها که بخواهند از پاپیروس غذائی واقعا لذیذ ترتیب دهند آنرا در اجاقی که حرارتی زیاد دارد کباب میکنند و بعد آنرا میخورند. بعضی از این مصریان فقط با ماهی زیست میکنند و وقتی این حیوان را صید میکنند بعد از آنکه شکم آنرا خالی کردند آنرا در آفتاب خشک میکنند و همینکه خشگ شد آنرا مصرف میکنند.
93- ماهیهائی که بطور دستهجمعی زندگی میکنند در آبهای جاری تولید نمیشوند بلکه در برکهها رشد میکنند و طرز زندگی آنها چنین است: وقتی هوس تولید مثل میکنند بطور دستهجمعی بطرف دریا میروند. نرها جلوتر میروند و سر راه نطفههای نر را از خود پراکنده میکنند. ماهیهای ماده که بدنبال آنها حرکت میکنند آن نطفهها را میخورند و بارور میشوند. وقتی کاملا در دریا آبستن شدند، همه در طول رود مراجعت میکنند و هریک به محل معمولی خود میرود. ولی این بار همانها که در دفعه قبل در جلو حرکت میکردند در جلو نیستند، بلکه مادهها هستند که جلو حرکت میکنند. این بار مادهها دسته را میرانند و همان کاری را میکنند که نرها میکردند، باین ترتیب که تخمهای خود را
______________________________
(1)- برای مصرفهای مختلف پاپیروس مراجعه شود به هردوت- کتاب دوم، بند 37، 38، و 39- کتاب پنجم، بند 58 کتاب هفتم، بند 25، 34، 36- کتاب هشتم، بند 29
(2)- آرنج واحد اندازه در یونان باستان و برابر یک پا و نیم یا 444 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 179
بصورت بستههای حاوی معدودی دانه تخم پراکنده میکنند و نرها که اینبار بدنبال آنها میآیند آن تخمها را میخورند. هریک از این دانهها یک ماهی است. از دانههائی که باقی میماند و نرها نخوردهاند ماهیهائی خارج میشوند که در آب بزرگ میشوند. اگر این ماهیها را در موقعی که بسوی دریا میروند بگیرند مشاهده میشود که طرف چپ سر آنها مجروح است. و اگر آنها را در مراجعت بگیرند مشاهده میشود که طرف راست سر آنها مجروح است. اما علت این جراحات آنها اینست: ماهیها برای رفتن به دریا از کنار ساحل چپ حرکت میکنند و وقتی هم برمیگردند باز از کنار همان ساحل حرکت میکنند و برای اینکه جریان آب آنها را از راه اصلی منحرف نکند خود را به ساحل نزدیک میکنند و تا جائیکه ممکن است خود را به ساحل میمالند. وقتی آب نیل رو بافزایش میگذارد، قبل از همهجا قسمتهای گود و باتلاقهای ساحل رود از آبی که از رود تراوش میکند پر میشوند و در همان موقع که این قسمتها پر میشوند بیدرنگ از ماهیهای کوچک مملو میشوند. اینکه این ماهیها از کجا ممکن است آمده باشند من تصور میکنم که منبع آنرا میدانم. وقتی در سال قبل آب نیل فرونشسته، ماهیهائی که در گلولای آن تخمگذاری کردهاند با آخرین قسمتهای آب خارج میشوند و وقتی مدتی بعد بار دیگر آب میرسد از آن تخمها ماهیهای مورد بحث پیدا میشوند. چنین بود آنچه درباره ماهیها باید گفت.
94- مصریانی که در منطقه باتلاقها زیست میکنند نوعی روغن مصرف میکند که از میوه کرچک استخراج میشود. این روغن را کیکی «1» مینامند و بطریق زیر آنرا استخراج میکنند: بذر کوچک را که در نواحی یونان خودبخود بحال وحشی میروید در ساحل نهرها و برکهها میافشانند. این گیاه در مصر میوه فراوانی میدهد ولی میوه آن بدبو است. مصریان آنرا جمعآوری میکنند، بعضی آنرا خرد میکنند و شیره آنرا بیرون میکشند و بعضی دیگر آنرا کباب میکنند و سپس در آب میپزند و شیره آنرا استخراج میکنند. این شیره مایعی است چرب
______________________________
(1)-KiKi
تاریخ هردوت، ج2، ص: 180
که برای سوخت چراغ از روغن زیتون دست کمی ندارد، ولی بوی شدیدی متصاعد میکند.
95- مصریان برای دفع پشهها که بمقدار زیاد در این کشور وجود دارد تدبیری اندیشیدهاند که چنین است: آنها که در قسمت علیای نواحی باتلاقها زیست میکنند «1» از برجهائی «2» استفاده میکنند که برای خوابیدن بالای آن میروند.
زیرا پشه از باد میگریزد و بهمین جهت نمیتواند در ارتفاع زیاد پرواز کند ولی آنها که در نواحی باتلاقی «3» زیست میکنند بجای برج وسایل دفاعی دیگری اندیشیدهاند:
هریک از آنها یک تور دارد که هنگام روز برای صید ماهی بکار میبرد و هنگام شب بترتیب زیر از آن استفاده میکند: آن تور را گرداگرد بستری که در آن میخوابد میگسترد و سپس خود بزیر آن میرود و میخوابد. «4» اگر لباس یا ملافهای بخود بکشید و بخوابید پشهها از پشت آن شما را میگزند. ولی از پشت پشهبند حتی درصدد نیش زدن برنمیآیند.
96- کشتیهائی را که برای حمل کالا بکار میبرند از چوب اقاقیا میسازند. این درخت از حیث شکل کاملا شبیه لوتوس در ناحیه سیرن «5» است و شیره آن نیز از صمغ است. مصریان درخت اقاقیا را بصورت قطعات چوبی بطور دو آرنج «6» خرد میکنند و سپس این قطعات را مانند آجر کنار هم قرار میدهند و با آن بترتیب زیر کف کشتی
______________________________
(1)- مقصود مصر علیا است.
(2)- این برجها بناهای سبکی بود که مصریان بر روی بام خانهها برپا میکردند تا با خیال راحت در هوای خنک دور از خطر خزندگان و گزندگان بخواب روند.
(3)- یعنی نواحی مصب نیل.
(4)- این تور که بر روی تخت میگستردند شبیه پشهبندهای امروز ما بوده است ولی بعید بنظر میرسد که با یک تور ماهیگیری هراندازه ظریف باشد بتوان از هجوم پشه جلوگیری کرد و استفاده پشهبند از آن نمود.
(5)- سیرن)Cyrene( نام مهاجرنشینی است که یونانیان در مغرب مصر در افریقا تأسیس کرده بودند و شهری که بهمین نام خوانده میشود در عهد عتیق پایتخت کشوری بود که سیرنائیک نام داشت.
(6)- آرنج واحد طول در یونان باستان و برابر یک پا و نیم یا 444 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 181
را میسازند: این چوبها را که باندازه دو آرنج بریدهاند به چوبهای بلندی که نزدیک هم قرار دارد وصل میکنند و وقتی کف کشتی باین ترتیب ساخته شد دو لبه آنرا با چوبی که بر روی چوبهای بلند قبلی قرار میدهند بهم متصل میکنند.
برای استحکام دو لبه، تسمه بکار نمیبرند، بلکه شکافهای آنرا از داخل با پاپیروس پر میکنند. فقط یک پارو میسازند که از قسمت عقب کشتی خارج میشود. دکل کشتی از چوب اقاقیا و بادبانهای آن از پاپیروس است. اگر باد مساعد نوزد این کشتیها قادر نیستند در خلاف جهت آب در رود بالا روند و در اینصورت باید آنها را از ساحل یدککش کرد. ولی در مراجعت کشتیها بترتیب زیر در مسیر آب حرکت میکنند: تختک «1» کوچکی با قطعات چوب درخت تمر ساختهاند که با الیاف نی بهم متصل شده. این تختک را با ریسمانی به جلوی کشتی میبندند و سپس آنرا در سطح آب رها میکنند. همچنین سنگ سوراخداری را بوزن تقریبی دو تالان «2» با ریسمان دیگری بعقب کشتی متصل میکنند. جریان آب بشدت با تختک تماس پیدا میکند و آنرا با سرعت میراند و در نتیجه باریس «3» (نام این کشتیها چنین است) را نیز با خود میکشد. در همان حال تخته سنگ سوراخ که در عقب کشتی به عمق آب رفته موجب میشود که حرکت کشتی بخط مستقیم صورت گیرد. از کشتی هائی که باین ترتیب ساختهاند در مصر خیلی زیاد یافت میشود و بعضی از آنها میتوانند چندین هزار تالان بار حمل کنند.
______________________________
(1)- این تختک را با حصیر و چوبهای سبک بشکل مثلث میساختند بطوریکه رأس آن در جهت حرکت آن قرار میگرفت و قاعده آن رو به کشتی بود. بعلت وسعت سطح قاعده و برخورد آب با آن نیروی زیادی حاصل میشد که بوسیله ریسمان به کشتی منتقل میگردید و کشتی را حرکت میداد. ولی بعید بنظر میرسد که این تختک سبک بتواند یک کشتی سنگین پربار را بکشد. شاید تنها استفادهای که مصریان از آن میکردهاند این بوده که چون تختک در جلوی کشتی بر سطح آب قرار داشت و با آب حرکت میکرد مانع میشد که کشتی از جریان خارج و به حوضچهها و آبهای راکد اطراف رانده شود.
(2)- تالان واحد وزن در یونان باستان و برابر 39 ر 36 کیلوگرام (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(3)-Baris
تاریخ هردوت، ج2، ص: 182
97- وقتی نیل طغیان میکند فقط شهرها از آب بیرون میمانند و تقریبا شبیه جزایر دریای اژه میشوند. بقیه خاک مصر مانند دریا میشود و فقط شهرها از آب بیرون میمانند «1». وقتی این اتفاق میافتد دیگر کشتیها در مسیر شعب نیل پیش نمیروند بلکه از میان دشت میروند «2»، مثلا برای اینکه از نوکراتیس «3» به ممفیس «4» بروند از کنار اهرام میگذرند. در حالیکه راه اصلی این نیست و راهی است که از انتهای مصب و شهر کرکاسور «5» میگذرد. و اگر از دریا و کانوپ «6» از راه دشت بسوی نواکراتیس بروید از کنار شهر آنتیلا «7» و شهر دیگری که بشهر آرخاندروس «8» معروف است خواهید گذشت.
98- از این دو شهر، آنتیلا که شهری بزرگ است تیول اختصاصی زن پادشاه فعلی مصر است و درآمد آن بمصرف هزینه تهیه کفش او میرسید. این رسم از موقعی که پارسها مصر را فتح کردند برقرار شده است. بطوریکه من حدس میزنم شهر دیگر نام خود را از داماد دانااوس «9» که آرخاندروس نام داشت و فرزند فتیوس «10»
______________________________
(1)- تکرار مطلب جمله قبل است.
(2)- بطور یقین مقصود هردوت این نیست که کشتیها از دشتهای آب فراگرفته میگذرند، بلکه مقصود اینست که کشتیها از مجاری که در دشت قرار دارند و در موقع طغیان نیل از آب پر میشوند میگذرند.
(3)- نوکراتیس)Naucratis( شهری بود واقع در مغرب شعبه نیل در شهر کانوپ)Canope( در نزدیکی تل نبیره.
(4)-Memphis
(5)-Kercasore
(6)- کانوپ)Canope( از شهرهای مصر سفلی در ساحل نیل و در نزدیکی ساحل مدیترانه که شعبهای از رود نیز بنام آن به شعبه کانوپ معروف است.
(7)-Anthylla- محل این شهر در مصر باستان مشخص نیست.
(8)-Archandros- محل این شهر هم در مصر باستان مشخص نیست.
(9)- دانائوس)Danaos( از شخصیتهای افسانهای و پادشاه مصر و آرگوس.
(10)-Phtios
تاریخ هردوت، ج2، ص: 183
پسر آکهاوس «1» بوده اخذ کرده و شهر آرخاندروس نامیده شده. ممکن است شهر دیگری بنام آرخاندروس وجود داشته باشد ولی در هرحال این نام یک نام مصری نیست.
خلاصه تاریخ مصر
99- تا اینجا آنچه گفتم نتیجه مشاهدات و تفکرات و تحقیقات خود من بود. ولی از اینجا ببعد آنچه مصریان نقل میکنند آنطور که خود شنیدهام نقل میکنم و مختصری هم از آنچه خود بچشم دیدهام بآن اضافه میکنم بطوریکه کاهنان برای من نقل کردهاند مین «2» که اولین پادشاه مصر بود برای حفاظت شهر ممفیس سدی ساخت. زیرا تا آن زمان تمام رود نیل در طول کوهستان شنی که در کنار افریقا قرار دارد جاری بود. ولی این پادشاه تقریبا در فاصلهای برابر صد ستاد «3» از بالای شهر ممفیس سدی در شعبه جنوبی نیل ساخت و پس از آنکه بستر قدیم آن خشک شد، امر کرد مجرای دیگری حفر کردند تا رود بین دو کوه جاری شود. حتی در حالحاضر پارسها توجه کاملی باین شعبه قدیمی نیل دارند تا مانع از جریان نیل در آن بشوند و هرسال آنرا مسدود میکنند. زیرا اگر رود در این نقطه سد را بشکند و طغیان کند تمام شهر ممفیس در معرض خطر سیل قرار میگیرد.
کاهنان میگویند که پس از آنکه این پادشاه که نخستین پادشاه مصر بود محوطهای را که نیل از آن دور شده بود خشگ کرد، شهری که امروز ممفیس نام دارد در محل آن تأسیس کرد- زیرا ممفیس هنوز در تنگترین قسمت مصر قرار دارد.
مین امر کرد در خارج این شهر دریاچهای حفر کردند که آب آن از رودخانه میرسید و در طرف شمال و مغرب شهر قرار داشت (زیرا در جهت مشرق شهر رود نیل قرار
______________________________
(1)-Achaios
(2)- مین)Min( یا منس)Menes( نخستین پادشاه افسانهای مصر باستان است که امروز تا حدی صحت وجود آن مورد قبول است. حدس زده میشود قبری که در نقده واقع در سی کیلومتری شمال شهر تب یافت شده باو تعلق دارد.
(3)- ستاد)Stade( واحد طول در یونان باستان و برابر 177 متر و 6 سانتیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 184
داشت). آنگاه در داخل شهر معبد هفستوس «1» را که از لحاظ وسعت و بزرگی شایسته ذکر است بنا کرد.
100- بعد از این پادشاه، کاهنان از روی کتابی نام سیصد و سی پادشاه دیگر را برای من خواندند. در این شجره نسب طولانی هیجده تن حبشی و یک زن بومی نیز بود و بقیه تمام مردان مصری بودند. زنی که ملکه بود مانند ملکه بابل نیتوکریس «2» نام داشت. بطوریکه کاهنان نقل میکنند برادر این ملکه پادشاه مصر بود و مصریان او را کشتند و بعد از قتل او نیتوکریس را جانشین او کردند. نیتوکریس برای کشیدن انتقام برادر خود جمعی کثیر از مصریان را با حیله هلاک کرد. وی دستور داد تالار زیرزمینی وسیعی برای او ساختند و به بهانه افتتاح آن جمعی از مصریان را که در قتل برادرش بیش از دیگران سهیم میدانست در ضیافتی بزرگ دعوت کرد. ولی قصد باطنی او چیز دیگری بود: در موقعیکه این مصریان به ضیافت مشغول بودند آب نیل را از مجرای مخفی بزرگی بروی آنها باز کرد «3». کاهنان درباره این زن دیگر چیزی برای من نقل نکردند جز اینکه بعد از اجرای نقشه خود برای آنکه از انتقامجوئی در امان باشد خود در اطاقی مملو از خاکستر پرتاب کرد.
101- کاهنان بمن گفتند که از دیگر پادشاهان هیچیک کار درخشانی که نام آنها
______________________________
(1)- هفستوس)Hephaistos( یا وولکن)Vulcan( خداوند آتش و آهن در یونان باستان.
(2)- نیتوکریس)Nitocris( یا نیتاکاریت)Nitakarit( ملکه مصر از ششمین خاندان سلطنتی مصر بود که تاریخ سلطنت او معلوم نیست. درباره ملکه نیتوکریس بابل که هردوت بدان اشاره میکند مراجعه شود به کتاب اول هرودت، بند 185 و 187.
(3)- تالار زیرزمینی که از مجرای نیل آب بآن وارد شود در معماری مصری بیسابقه نیست (رجوع شود به بند 124 و 127 همین کتاب).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 185
را بلند کند انجام ندادند، باستثنای آخرین آنها که موریس «1» نام داشت. این پادشاه در زمان سلطنت خود دهلیز معبد هفستوس را در قسمت شمال این معبد بنا کرد و دریاچهای حفر کرد و من بعدا خواهم گفت «2» که محیط آن بچند ستاد «3» میرسد و در این دریاچه اهرامی ساخت که من اندازههای آنها را در جائی که اندازه دریاچه را نقل میکنم نقل خواهم کرد.
102- چنین بود آنچه موریس انجام داد، بقسمی که کاهنان برای من نقل کردند.
در حالیکه دیگر پادشاهان هیچیک کاری انجام ندادند؛ بنابراین من از اینها میگذرم و از پادشاهی که بعد از آنها آمد و سسوستریس «4» نام داشت سخن میگویم.
بطوریکه کاهنان نقل میکنند، وی ابتدا از خلیج عربستان با کشتیهای جنگی حرکت کرد و پس از آنکه ساکنان سواحل دریای اریتره «5» را مطیع خود کرد آنقدر به بحرپیمائی ادامه داد تا بدریائی رسید که بعلت عمق کم قابل کشتیرانی نبود و باز بنا بگفته کاهنان وقتی این پادشاه به مصر مراجعت کرد سپاه بزرگی تجهیز کرد و بداخل قاره حرکت کرد و تمام اقوامی را که بر سر راهش بودند مطیع
______________________________
(1)- دریاچه مصنوعی موریس بوسیله آمن ام هات سومAmen -em -hatIIIاز سیزدهمین خاندان سلطنتی مصر که در حدود 2900 قبل از میلاد میزیسته و هردوت اشتباها دو هزار سال او را بما نزدیکتر کرده ساخته شده بود. موریس)Moeris( نام یکی از پادشاهان مصر است که از 1736 تا 1723 قبل از میلاد در مصر سلطنت کرده و بعلت شباهتی که بین اسم او و نام دریاچه موریس وجود دارد او را احداثکننده این دریاچه دانستهاند.
(2)- بند 149 همین کتاب.
(3)- ستاد واحد طول در یونان باستان و برابر 177 متر و 6 سانتیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(4)- سسوستریس)Sesostris( یا سسوسیس)Sesosis( یا سوستریس)Sostris( باحتمال زیاد رامسس دوم فرعون معروف مصر است. رامسس از حیث قدرت حکومت خود و فتوحاتی که کرد یکی از بزرگترین و معروفترین پادشاهان مصر است که در حدود چهارده قرن قبل از میلاد میزیست.
(5)- اریتره)Erythree( نامی است که یونانیان باستان به اقیانوس هند دادهاند ولی بعدها بجای اوقیانوس هند دریای احمر را چنین نامیدند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 186
کرد. و هرگاه با اقوامی روبرو میشد که بسختی و با شجاعت از آزادی خود دفاع میکردند، در کشور آنها لوحههای سنگی برپا میکرد و بر روی آنها کتیبههائی مینوشت و نام خود و وطن خود و اینکه بنیروی سپاهیان خود آنها را مطیع کرده بود بر آنها ذکر میکرد. اما در نقاطی که شهرهای آنرا بدون زحمت و بدون جنگ تسخیر کرده بود بر روی لوحههای سنگی کتیبههائی حک میکرد که مطالب آن با مطالب کتیبههای کشور اقوامی که با شهامت جنگیده بودند شبیه بود با این تفاوت که بر روی آن تصویر اعضای تناسلی زنان را نیز حک میکرد و با این عمل قصد داشت نشان دهد که آن قوم شهامتی نداشته است.
103- بعد از این عمل از یک سوی قاره بسوی دیگر رفت و سپس از آسیا به اروپا شتافت و تا کشور اقوام سیت «1» و تراس پیش رفت و این نقاط را نیز مطیع کرد «2».
من تصور میکنم این دورترین نقطهایست که سپاه مصر بآن دست یافته. زیرا در این نقطه از لوحههائی که از آن یاد کردم میتوان یافت ولی بالاتر از آن دیگر یافت نمیشود. این پادشاه در این نقطه عنان نگهداشت و از همان راه مراجعت کرد.
و وقتی به سواحل رود فاز «3» رسید بدرستی نمیتوانم بگویم چه واقعهای اتفاق افتاد، آیا سسوستریس خود قسمتی از سپاه خود را مجزا کرد و برای ایجاد مهاجرنشین در این ناحیه در آنجا پشت سر خود گذارد یا جمعی از سربازان او که از این صدمات سفر خسته بودند خود از روی میل در سواحل این رود مقیم شدند.
104- زیرا ظاهرا چنین معلوم میشود که اهالی کولشید «4» از نژاد مصری هستند.
______________________________
(1)- سیتها)Scythes( یا سکاها دستهای از اقوام وحشی عهد باستانند که غالبا بیابانگرد بودند و در شمال شرقی اروپا و شمال غربی آسیا سکونت داشتند. محل سکونت اصلی آنها که در شمال دریای سیاه بود سیتی)Scythie( یا کشور سکاها نام داشت.
(2)- حقیقت آنستکه سپاه فاتح مصر هرگز از نواحی شمال سوریه بالاتر نرفته و پای سربازان مصری هرگز بخاک اروپا نرسیده است.
(3)- فاز)Phase( نام رودخانهایست که در ایالت کولشید)Colchide( جاری بود و بدریای سیاه میریخت. امروز این رودخانه راریون)Rion( مینامند.
(4)- کولشید)Colchide( از نواحی قدیم آسیا واقع در مشرق دریای سیاه و جنوب قفقاز که رود فاز)Phase( آنرا مشروب میکرد.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 187
آنچه در اینباره گفتم عقیده شخص من است در موقعی که هنوز چیزی در اینباره از کسی نشنیده بودم. ولی چون این فکر در سر من بود از کسانی از هردو قوم در اینباره استفسار کردم و مشاهده کردم که اهالی کولشید یادگارهای بیشتری از مصریان دارند و مصریان یادگارهای کمتری از اهالی کولشید دارند. ولی بعضی از مصریان بمن گفتند که بعقیده آنها اهالی کولشید بازماندگان سربازان سسوستریس هستند.
من شخصا این نکته را از روی دلائل و امارات زیر حدس زده بودم: نخست بآن دلیل که اهالی کولشید پوستی گندمگون و موهائی مجعد دارند (ولی درحقیقت این موضوع دلیل چیزی نمیتواند باشد زیرا اقوام دیگری نیز چنین هستند). دلیل دوم که اهمیت بیشتری دارد اینست که فقط اهالی کولشید و مصریان و حبشیان هستند که از قدیمترین ایام ختنه کردن نزد آنها معمول بوده. فینیقیها و سوریهای فلسطین خود اعتراف میکنند که این رسم را از مصریان گرفتهاند. سوریهائی که در منطقه رود ترمودون «1» و پارتنیوس «2» سکونت دارند و ماکرونها «3» که همسایگان آنها هستند میگویند که این رسم را بتازگی از اهالی کولشید گرفتهاند. اینها تنها اقوامی هستند که عادت ختنه کردن نزد آنها معمول است و میتوان کاملا ملاحظه کرد که آنها ختنه را مانند مصریان میکنند. چون ختنه کردن بین مصریان و حبشیها از قدیمترین ایام معمول بوده، من نمیتوانم بگویم کدامیک از این دو قوم این رسم را از دیگری اخذ کرده است؛ و اما درباره اینکه دیگر اقوام این رسم را بعلت رفتوآمد زیاد در مصر آموختهاند یک دلیل قوی برای من موجود است که چنین است: تمام فینیقیهائی که در یونان رفتوآمد دارند دیگر اجزاء طبیعی بدن خود را مانند مصریان نمیکنند و اطفال خود را ختنه نمیکنند.
105- درباره اهالی کولشید نکته دیگری که این قوم را به مصریان نزدیک میکند و میتوان روی آن تکیه کرد اینست که اهالی کولشید و مصریان تنها اقوامی هستند
______________________________
(1)- ترمودون)Thermodon( رودخانهایست که بدریای سیاه میریزد.
(2)- پارتنیوس)Parthenios(
(3)-Macrons
تاریخ هردوت، ج2، ص: 188
که کتان را شبیه هم عمل میآورند. از حیث نوع زندگی و زبان نیز از هرحیث بیکدیگر شباهت دارند. یونانیان کتان کولشید را کتان ساردنی «1» مینامند، در حالیکه کتانی که از مصر میآید کتان مصری مینامند.
106- امروز غالب لوحههای سنگی که سسوستریس پادشاه مصر در کشورهای مختلف برپا کرد از بین رفتهاند. با این حال، در سوریه فلسطین من خود یکی از آنها را که هنوز موجود است بچشم دیدهام. بر روی این لوحه کتیبهای که از آن سخن گفتم و همچنین تصویر عضو تناسلی زنان مشاهده میشود «2». در یونی «3» نیز دو مجسمه از این مرد موجود است که بصورت کندهکاری مجسم بر روی تخته سنگهای راهی که از ناحیه افز «4» به فوسه «5» میرود و راهی که از سارد به ازمیر «6» میرود حجاری شده «7». در هریک از این دو محل تصویر مردی بدرازای یک آرنج «8» و نیم حجاری شده که نیزهای در دست راست و کمانی در دست دیگر
______________________________
(1)-Sardaigne
(2)- امروز اثری از چنین لوحهای در فلسطین یا سوریه مشاهده نمیشود.
(3)- یونی)Ionie( سراسر ناحیه وسیعی در آسیای صغیر که مدتها مرکز مهاجرنشین های یونان در ساحل این شبیه جزیره بزرگ بود و زمانی شامل سراسر شهرهای ساحلی آن گردید. از شهرهای معروف یونی ملط و تئوس و هالیکارناس و فوسه و افز میباشد که برای اولینبار در قرن شش قبل از میلاد بدست کوروش کبیر تسخیر شدند.
(4)- افز)Ephese( از شهرهای قدیم ناحیه یونی واقع در ساحل دریای اژه که امروز ویرانههای آن باقی است.
(5)- فوسه)Phocee( از شهرهای قدیم آسیای صغیر در ناحیه یونی که امروز فوچه نام دارد.
(6)- ازمیر)Smyrne( از شهرهای قدیم آسیای صغیر در ساحل مدیترانه که امروز نیز بهمین نام خوانده میشود.
(7)- این دو حجاری امروز هم در گذرگاهی که کرابل)Karabel( نام دارد در سی کیلومتری شهر ازمیر مشاهده میشود. بر روی یکی از این دو حجاری تصویر جنگندهای مشاهده میشود که نیزه و کمانی بدست و تاجی بر سر و قبائی که تا روی زانو میرسد در بر دارد. ولی بر روی این دو تصویر هیچگونه اثری از هنر مصری مشاهده نمیشود و بطور یقین میتوان گفت که این دو حجاری از آثار دوره سسوستریس نیست بلکه مربوط باقوام هیت معاصر با این پادشاه است (نیمه اول قرن سیزده قبل از میلاد).
(8)- آرنج واحد طول در یونان باستان و برابر یک پا و نیم یا 444 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 189
دارد. بقیه سلاح و تجهیزات آن قسمتی مصری و قسمتی دیگر حبشی است «1».
بر روی سینه این مجسمهها از شانهای به شانه دیگر کتیبهای به خط مذهبی مصری حک شده که چنین میگوید: «من به زور بازوهای خود این کشور را تسخیر کردم».
درباره اینکه این مجسمه کیست و صاحب آن از کجا باین نقطه آمده مطلبی بر روی آن حک نشده، ولی در جای دیگر از آن یاد شده. بعضی اشخاص که این آثار باستانی را دیدهاند حدس زدهاند که این حجاری تصویر ممنون «2» است، ولی آنها اشتباه میکنند و از حقیقت دوراند.
107- در موقعی که این سسوستریس مصری «3» بازمیگشت و عده زیادی اسیر از اقوامی که خاک آنها را تسخیر کرده بود با خود میبرد، بطوریکه کاهنان برای من نقل کردهاند، وقتی در ضمن این بازگشت به دافنه «4» واقع در نزدیکی پلوز «5» رسید برادری که سسوستریس مصر را بدست او سپرده بود او و فرزندانش را به ضیافت دعوت کرد. این برادر از خارج گردخانه خود چوب انباشت و سپس بر پشتههای چوب آتش افکند. وقتی سسوستریس متوجه موضوع شد بیدرنگ با زن خود
______________________________
(1)- کمان یکی از سلاحهای معروف حبشی است، در حالیکه نیزه یک سلاح مصری است (هردوت، جلد سوم بند 21 و جلد پنجم، بند 69).
(2)- ممنون)Memnon( از شخصیتهای معروف افسانهای عهد عتیق، پسر تیتون)Tithon( و خورشید سپیدهدم بود: در موقعی که شهر تروآ در محاصره یونانیان بود پدرش پادشاه مصر بود و او را بکمک اهالی ترآو باین شهر فرستاد و او در آن شهر بدست آشیل کشته شد. شهرت ممنون بیشتر بعلت مجسمه عظیمی است که در نزدیکی شهر تب از عهد عتیق از او باقی است و بقسمی که شایع است هرروز صبح هنگام طلوع آفتاب همینکه نخستین اشعه خورشید بر آن میتابد آهنگی در داخل آن شنیده میشود که گفته میشود صدای ممنون است که به مادر خود خورشید درود میفرستد.
(3)- علت اینکه هردوت مصری بودن سسوستریس را تصریح میکند آنست که ملیت سسوستریس در کندهکاریهای یونی تصریح نشده و گاه در این کندهکاری تصاویری از پادشاهان حبشه دیده میشود.
(4)- دافنه)Daphne( از شهرهای کوچک آنتیوش)Antioche( در نزدیکی مصر که در عهد باستان تشریفات مذهبی بزرگی بافتخار آپولون در آن برگزار میشد.
(5)- پلوز)Peluse( از شهرهای باستانی مصر در نزدیکی پرت سعید فعلی و از نقاطی که مدتها دروازه نظامی مصر در جهت آسیا محسوب میشد.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 190
بمشورت پرداخت. زیرا زن او نیز در این سفر همراهش بود. زن باو توصیه کرد که دو تن از شش فرزند خود را بر روی انبوه هیزم شعلهور بخواباند تا پلی برای عبور از آتش تشکیل دهند و سپس خود آنها از روی اجساد آنان بگذرند و خود را نجات دهند. گویا سسوستریس این کار را کرد، دو تن از اطفال او باین ترتیب سوختند و بقیه با پدر خود نجات یافتند.
108- در مراجعت به مصر، پس از آنکه از برادر خود انتقام کشید، انبوه اسیرانی را که از کشورهای تسخیر شده با خود آورده بود بترتیب زیر به کار گماشت: سنگهای بسیار بزرگی که در زمان او و برای او به معبد هفستوس «1» حمل شد بوسیله این اسیران کشیده شد. همچنین تمام مجاری آب که امروز در مصر باقی است بوسیله این اسیران از روی اجبار حفر شد و بدین ترتیب بدون اینکه آنها خود بخواهند کشور مصر را که در گذشته سراسر آنرا با اسب و گردونه طی میکردند بصورت کشوری درآوردند که دیگر در آن اسب و گردونه یافت نمیشود «2»، زیرا از آن ببعد کشور مصر با اینکه سراسر آن هموار است برای اسب و گردونه قابل عبور نیست، و علت آن مجاری آبی متعددی است که در تمام جهات حفر شده است. علت اینکه این پادشاه کشور خود را چنین از مجاری آب مستور کرد چنین بود: تمام مصریانی که شهر آنها در کنار نهر قرار نداشت و در میان دشت بود هربار که آب رود عقب میرفت ...، دچار کمبود آب میشدند و آب آنها محدود به آب شورمزهای میشد که از چاهها بیرون میکشیدند. باینجهت بود که مصر را از مجاری آب مستور کردند «3».
109- بطوریکه کاهنان نقل کردهاند، این پادشاه بین تمام مصریان زمین تقسیم کرد
______________________________
(1)- هفستوس)Hephaistos( خدای یونان باستان، خدای آهن و آتش که وولکن)Vulcain( نیز نام داشت.
(2)- برخلاف ادعای هردوت گویا مصریان مدتها طرز استفاده از اسب را نمیدانستند و باحتمال زیاد استفاده از اسب فقط از زمان هیکسوس)Hyksos( در مصر مرسوم شد و در این زمان در مصر مجاری زیادی وجود داشت.
(3)- هردوت در این قسمت از اظهارات خود اشتباه کرده زیرا علت حفر مجاری آب در مصر منحصرا استفاده از آب مشروب نبوده بلکه بیشتر برای زهکشی اراضی و تسهیل حملونقل بود که غالب مجاری مصر حفر شد.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 191
و بهریک از مصریان قطعهزمینی مساوی و مربعشکل اعطا کرد. و سپس براساس این تقسیم عایدات خود را تثبیت کرد و دستور داد هرکس مبلغی معین در سال بپردازد «1». اگر برحسب اتفاق قسمتی از زمین یکی از مصریان را رود اشغال میکرد، آن مصری بنزد پادشاه میرفت و آنچه گذشته بود بر او بازمیگفت.
پادشاه کسانی میفرستاد که مقدار خاکی که کسر شده بود اندازهگیری کنند تا در آینده برابر آن از پرداخت مالیات معاف گردد. همین مسئله است که بعقیده من موجب اختراع هندسه شد و یونانیان آنرا از مصر به کشور خود بردند. و اما استعمال پولوس «2» و گنومون «3» و تقسیم روز به دوازده قسمت را یونانیان از اهالی بابل آموختهاند.
110- همین پادشاه تنها پادشاهی است که در حبشه سلطنت کرد «4» و بعنوان یادگار در مقابل معبد هفستوس مجسمههای سنگی نصب کرد که دو تای آن سی آرنج «5» طول داشت و تصویر خود او و زنش بود و چهار تای دیگر آن مجسمه بچههای او بود که هریک بیست آرنج طول داشت. مدتها بعد از این تاریخ کاهن معبد هفستوس اجازه نداد که داریوش پارسی جلوی این آثار پیکری از خود نصب کند و مدعی بود که داریوش فتوحاتی که قابل قیاس با فتوحات سسوستریس مصری باشد بدست نیاورده بود. زیرا سسوستریس علاوه بر اقوامی که تعداد آن از اقوام مغلوب داریوش
______________________________
(1)- باستثنای کاهنان و سربازان که از پرداخت مالیات معاف بودند (همین کتاب، بند 87 و 168).
(2)- پولوس)Polos( نوعی ساعت آفتابنما بود که اساس آن حفرهای بود که در کنار آن چوبی نصب میکردند و از روی جهت حرکت و اندازه سایه آفتاب ساعات روز و فصول سال را تعیین میکردند.
(3)- گنومون)Gnomon( چوب یا میله عمودی بود که در کنار ساعت آفتابنما نصب میکردند و از روی حرکت سایه آن ساعات روز و فصول سال را مشخص میکردند.
(4)- این ادعا صحیح بنظر نمیرسد زیرا سلطه مصر بر حبشه از زمان سانوسرت سوم)SaowosretIII( شروع شد.
(5)- آرنج واحد اندازه در یونان باستان و برابر یک پا و نیم یا 444 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 192
کمتر نبود بخصوص توانسته بود اقوام سیت را نیز مطیع کند، در حالیکه داریوش نتوانسته بود بر این قوم پیروز شود. و بنابراین وقتی داریوش از حیث فتوحات خود از سسوستریس پیش نبود، شرط انصاف نبود که جلوی مجسمههائی که او نصب کرده بود مجسمهای نصب کند. بطوریکه کاهنان نقل میکنند داریوش با این موضوع موافقت کرد.
111- بطوریکه کاهنان نقل کردهاند، همینکه سسوستریس درگذشت سلطنت به پسرش فروس «1» رسید. این شخص هیچ عمل نظامی بزرگی انجام نداد ولی در نتیجه حادثهای که در زیر شرح میدهم کور شد: در آن زمان رود نیل بشدت طغیان کرده بود بقسمی که آب آن بارتفاع هیجده آرنج رسیده و کشتزارها بزیر آب رفته بود. در این موقع بادی شدید وزیدن گرفت و امواجی شدید بر روی آب ایجاد کرد. بطوریکه نقل میکنند، این پادشاه که دچار غروری جنونآمیز شده بود، خنجری بدست گرفت و آنرا میان امواج خروشان افکند. بلافاصله بعد از این واقعه چشمان او درد گرفت و از دو چشم نابینا شد. مدت ده سال کور بماند؛ در سال یازدهم هاتفی از معبد شهر بوتو «2» رسید و اعلام کرد که دوره کفاره گناه سپری شده و اگر چشمان خود را با ادرار زنی که فقط با شوهر خود مربوط بوده و با مردی دیگر رابطه نداشته شستشو دهد بار دیگر بینا خواهد شد. گویا فروس ابتدا با ادرار زن خود آزمایش کرد و چون همچنان نابینا ماند پیدرپی با ادرار بسیاری از زنان دیگر نیز امتحان کرد. وقتی بار دیگر چشمانش بینا شد تمام زنانی را که با ادرار آنها آزمایش کرده بود باستثنای زنی که ادرار او چشمانش را بینا کرده بود در شهری که امروز اریتره پولوس «3» (سرزمین سرخ) نام دارد گرد آورد.
______________________________
(1)- فروس)Pheros( یا فرون)Pheron( درحقیقت همان «فرعون» است که عنوان تمام پادشاهان مصر بود و هردوت آنرا اسم خاص تصور کرده. درباره این اسم و آنچه مؤلف در این بند نقل میکند رجوع شود به توضیح خارج از متن.
(2)-Bouto
(3)-Erythre Bolos- امروز شهری باین نام که سرزمین سرخ معنی میدهد و کشتارگاهی را در نظر مجسم میکند وجود ندارد و معلوم نیست آیا این شهر هم مانند خود داستان واهی و خیالی بوده یا واقعا حقیقت داشته. آنچه مسلم است ریشه فروس در زبان لاتن بمعنای خونخوار و بیرحم باقی مانده و در اشتقاقات اینگونه مفاهیم بکار میرود.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 193
و وقتی آن زنان همه در آن محل جمع شدند آنانرا با شهر بآتش سوزانید. و آن زنی را که ادرارش چشمان او را بینا کرده بود بعقد ازدواج خود درآورد.
وقتی این پادشاه از نابینائی نجات یافت بتمام معابد معروف هدایائی تقدیم کرد. و بخصوص آنچه بیش از همه قابل ذکر است اشیاء تماشائی است که به معبد خورشید اهدا کرده و عبارتند از دو ستون سنگی که هردو از سنگ یک- پارچه حجاری شده بود و هریک از آنها صد آرنج «1» ارتفاع و هشت آرنج عرض داشت «2».
112- بطوریکه کاهنان نقل کردهاند، بعد از این پادشاه سلطنت بیکی از ساکنان ممفیس که نام او به یونانی پروته «3» بود رسید. اکنون در ممفیس از این پادشاه حصار مقدسی باقی است که بسیار زیبا و مزین است و در جنوب معبد هفستوس قرار دارد.
گرد این حصار فینیقیهای شهر صور «4» سکونت دارند و تمام این محله را محله صوریها مینامند. در حصار پروته معبدی است که به معبد آفرودیت «5» خارجی
______________________________
(1)- آرنج واحد طول در یونان باستان و برابر یک پا و نیم یا 144 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(2)- یکی از ستونهای سنگی که بوسیله سانوسرت اول)Sanwosret I( نصب شده هم امروز در مقابل ویرانههای هلیوپولیس باقی است که قسمتی از آن در خاک مدفون شده و قسمت دیگر آن در حدود بیست متر از خاک بیرون است.
(3)- پروته)Protee( نام پیر سالخورده دریانورد افسانهایست که بحکایت افسانههای یونان باستان سالها در سواحل مصر به دریانوردی مشغول بوده و همان کسی است که در اودیسه منلاس)Menelas( با او مشورت میکند. معلوم نیست بین اسم شخص خیالی و یکی از پادشاهان مصر باستان چه ارتباطی موجود بوده که هردوت این نام را بیکی از فراعنه مصر نسبت داده است. درباره این اسم رجوع شود به توضیح خارج از متن.
(4)- صوریا تیر)Tyr( از شهرهای بزرگ فینیقی باستان که بوسیله اهالی صیدون ساخته شده و درگذشته شهرت زیادی از حیث تجارت و صنعت پارچهبافی داشته امروز از این شهر بزرگ قسمت کوچکی در جمهوری لبنان باقی است.
(5)- آفرودیت)Aphrodite( یا ونوس)Venus( الهه زیبائی و جمال در یونان باستان. شاید توصیف «خارجی» اشاره به فینیقی بودن آن الهه است و در اینصورت آفرودیت خارجی همان آستارته)Astarte( فینیقیها باید باشد.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 194
معروف است. من حدس میزنم که این یکی از معابد هلن «1» دختر تندار «2» است، زیرا بطوریکه شنیدهام هلن نزد پروته اقامت گزید و بعلاوه او را آفرودیت خارجی مینامند. از طرف دیگر برای هیچیک از معابد دیگری که بنام آفرودیت موجود است صفت خارجی وجود ندارد.
113- چون من درباره هلن از کاهنان استفسار کردم آنان افسانه او را برای من چنین نقل کردند: پس از آنکه اسکندر «3» او را از اسپارت ربود بادبان برافراشت و بسوی کشور خود گریخت. ولی وقتی به دریای اژه رسید باد مخالف او را به دریای مصر راند. و چون باد متوقف نشد از آنجا به خاک مصر رانده شد و به تاریشه «4» و محلی از مصب نیل رسید که امروز به مصب کانوپ «5» معروف است. در ساحل این محل معبدی از هراکلس بود که امروز هم باقی است «6». اگر بردهای متعلق بهرکس باین معبد پناهنده شود و خود را وقف خداوند کند و برای اثبات آن بر روی بدن خود خالهای مقدس «7» بکوبد دستگیر کردن آن برده جایز نیست. این رسم بهمان ترتیب که
______________________________
(1)- هلن)Helene( از شاهزادگان یونان باستان، دختر لدا)Leda( و خواهر کاستور)Castor( و زوجه منلاس)Menelas( بود که بعلت جاذبه و زیبائی خاص خود بوسیله پاریس)Paris( ربوده شد. و چون یونانیان برای نجات او به شهر تروآ لشگر کشیدند جنگ معروف افسانهای تروآ پیش آمد که بنام هلن به جنگ تروآ هلن معروف است.
(2)- تندار)Pyndar( پادشاه افسانهای اسپارت و شوهر لدا و پدر هلن معروف.
(3)- همان پاریس)Paris( معروف است که فرزند دوم پریام)Priam( و هراکلس)Heracles( بود و هلن زیبا و زوجه منلاس)Menelas( را ربود و موجب بروز جنگ معروف تروآ)Troie( شد. در مورد منلاس رجوع شود به توضیح بند یک صفحه بعد این کتاب.
(4)- تاریشه)Tarichees( باید نام محلی باشد که در آن معادن نمک زیاد بوده.
بطوریکه سترابون نقل میکند در ساحل افریقا چند جزیره وجود داشت که بهمین نام خوانده میشد (سترابون- کتاب هفدهم. بند 3 و 16).
(5)- کانوپ)Canope( از شهرهای مصر باستان که در نزدیکی دریای مدیترانه بر ساحل یکی از شعب نیل که بهمین نام است ساخته شده بود و بافتخار کانوبوس)Canobos( کشتیبان منلاس که در این محل درگذشت بنام او چنین نامیده شد (استرابون، کتاب هفدهم. بند 1 و 17).
(6)- این معبد در محلی بود که بعدها بنام هراکلس به هراکلیون)Heracleion( معروف شد.
(7)- پردههائی که در معابد مصری خدمت میکردند با خالکوبی مخصوصی مشخص میشدند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 195
در قدیم معمول بود در زمان من نیز مرسوم بود. پس همینکه بردگان و خدمتگذاران اسکندر از مقررات این معبد باخبر شدند ارباب خود را ترک کردند و بآن معبد رفتند و بحال زار زانو زدند و بقصد اینکه باسکندر زیانی وارد کنند او را متهم کردند و جزئیات سرگذشت او و هلن و اهانتی را که بر منلاس «1» وارد شده بود نقل کردند. آنان این اتهامات را در حضور کاهنان و نگهبان این شعبه از رود نیل که تونیس «2» نام داشت بر زبان جاری کردند.
114- همینکه تونیس سخنان آنان را شنید باشتاب کس بنزد پروته در ممفیس فرستاد و بوی چنین پیغام داد: «شخصی خارجی از اهالی تروآ بدین محل وارد شده که در یونان مرتکب عملی زشت گردیده. وی زن میزبان خود را فریب داده و با خزائن گرانبها همراه خود آورده. باد او را از راه منحرف کرده و بخاک تو آورده. آیا ما بگذاریم او سالم از اینجا بادبان برکشد یا آنچه همراه دارد از او باز گیریم؟» در جواب این سوال، پروته کسی مأمور کرد و چنین پیغام داد:
«چون این مرد بطرزی ناپسند بمیزبان خود اهانت کرده، هرکه هست او را دستگیر کنید و نزد من آورید تا بدانم چه جوابی دارد که بگوید.»
115- همینکه تونیس این دستور را گرفت اسکندر را دستگیر کرد و کشتیهای او را ضبط کرد. آنگاه او را بهمراهی هلن و گنجینهها و خدمتگذارانی که بدرگاه خداوند استغاثه میکردند از ساحل بسوی ممفیس فرستاد «3». وقتی همه آنها را انتقال دادند پروته از اسکندر پرسید که کیست و از کجا از راه دریا میآید. اسکندر نسب خود را بازگفت و نام کشور خود را بیان کرد و مبدء حرکت خود در این سفر بحری فاش ساخت آنگاه پروته از او پرسید که هلن را از کجا آورده است
______________________________
(1)- منلاس)Menelas( پادشاه معروف اسپارت و برادر آگاممنون که زوجهاش هلن بوسیله پاریس)Paris( ربوده شد و این واقعه منجر به جنگ معروف و افسانهای تروآ گردید.
(2)-Thonis
(3)- درباره منشاء این افسانه و مطالب بند 119 رجوع شود به توضیح خارج از متن.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 196
و چون اسکندر در جوابگوئی تردید کرد و حقیقت را نگفت آنان که بدرگاه خداوند زاری کرده بودند دروغ او را فاش کردند و جزئیات سرگذشت و اعمال بد او را شرح دادند. سرانجام پروته بشرح زیر درباره آنها حکم کرد: «اگر من علاقه نداشتم که هیچیک از خارجیانی که باد آنها را از راه خود منحرف کرده و بخاک من آورده بقتل رسانم، انتقام آن مرد یونانی را از تو میستاندم ای زشتکارترین مرد جهان که مهماننوازی او را با زشتترین خیانتها پاسخ دادهای.
تو با زن میزبان خود نزدیکی کردهای و باین هم قناعت نکردهای و او را تشویق کردهای که با تو بگریزد و خود با او حرکت کردهای و او را ربودهای. و هنگامی باینجا میرسی که خانه میزبان خود را غارت کرده و با خود آوردهای. اکنون چون من اصرار دارم که یک فرد خارجی را بقتل نرسانم، ترا مانع میشوم که این زن و این گنجینهها را با خود ببری. من آنها را برای میزبان یونانی تو حفظ خواهم کرد تا او خود مایل شود برای یافتن و بردن آنها حرکت کند. و اما درباره خود و همراهانت بتو امر میکنم که در ظرف سه روز بادبان بر کشتی بیفکن و سرزمین مرا ترک کن و الا با شما مانند دشمن رفتار خواهد شد.»
116- بطوریکه کاهنان برای من نقل کردهاند هلن باین ترتیب به نزد پروته رسید.
و بنظرم چنین میرسد که هومر «1» نیز این افسانه را شنیده بوده، ولی چون این افسانه باندازه افسانهای که او نقل کرده حماسی نبوده آنرا عمدا مهمل گذارده، ولی در عینحال اظهار کرده که از آن نیز باخبر بوده است. مؤید این موضوع قسمتی از ایلیاد «2» است (و در هیچجای دیگر خلاف آن سخن نگفته) که درباره سرگردانی
______________________________
(1)- هومر)Homere( شاعر معروف یونان در قرن نه قبل از میلاد که ایلیاد و اودیسه را باو نسبت میدهند. معروف است که هومر پیر نابینائی بود که از شهری بشهری میگشت و شعر میگفت. اخیرا وجود این شاعر یونانی مورد تردید قرار گرفته و جمعی معتقدند که اگر خود او هم حقیقة وجود داشته باشد ایلیاد و اودیسه اثر شعرای گمنام دیگری است و باو تعلق ندارد.
(2)- ایلیاد)Iliade( مجموع اشعاری است در بیست و چهار قطعه که شاهکار شعر
تاریخ هردوت، ج2، ص: 197
و دربدری اسکندر سخن میگوید و شرح میدهد که چگونه در موقعی که هلن را با خود میبرد از راه خود منحرف شد و در کشورهای مختلف گم شد و خصوصا به شهر صیدون «1» واقع در فینیقیه رفت. او این مطلب را در جائیکه از «شجاعتهای دیومد» «2» سخن میگوید بشعر چنین بیان میکند:
«... این پارچههای رنگارنگ که محصول کار زنان کارگر است،»
«که پاریس «3» با اندام رعنای خود از صیدون همراه میآورد،»
«در موقعی که در سفر پرحادثه خود در دریای وسیع،»
«هلن زیبا را بسوی کشورهای دورش سوق میداد.» «4»
او ضمن این اشعار در ادیسه «5» نیز از آن سخن میگوید:
«داروهای عالی که دختر زوس «6» همراه داشت،»
______________________________
یونان باستان محسوب میشود و تصنیف آنرا به هومر نسبت میدهند. اشعار ایلیاد شرح افسانه جنگ تروآ)Troie( است که پس از ربوده شدن هلن معروف بین یونانیان و اهالی این شهر باستان درگرفت و یکی از بزرگترین افسانههای حماسی نظم دنیای باستان است.
(1)- صیدون)Sidon( از شهرهای قدیم فینیقی در ساحل دریای مدیترانه که امروز سعیده نام دارد.
(2)- دیومد)Diomede( از پادشاهان افسانهای تراس که به خشونت و ظلم معروف بود. افسانه حاکی است که این پادشاه طعمه اسبان گوشتخوار هرکول پهلوان معروف شد.
(3)- پاریس)Paris( یا اسکندر پسر دوم پریام)Priam( و هرکول، همان کسی است که هلن زوجه منلاس را ربود و موجب بروز جنگ معروف تروآ گردید.
(4)- ایلیاد، کتاب ششم، بند 289 ببعد.
(5)- اودیسه)Odyssee( اشعار حماسی در بیست و چهار قطعه که مانند ایلیاد تصنیف آنرا به هومر نسبت میدهند. در اودیسه شرح مسافرتهای اولیس)Ulysse( بعد از فتح تروآ نقل شده و شامل قطعات و قسمتهای جالبی درباره حوادث و اتفاقاتی است که از آن نتایج اخلاقی عالی گرفته میشود.
(6)- زوس)Zeus( یا ژوپیتر، پدر خدایان و فرمانروای آنان و خدای خدایان در افسانههای یونان باستان.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 198
«پولیدامن «1» زوجه تون «2» آنراباو»
«داده بود، در گذشته، در خاک حاصلخیز»
«مصر، که از خاک آن انواع گیاهان میروید»
«بعضی گیاهان مفیدند که در کنار گیاهان سمی میباشند» «3»
و در جای دیگر منلاس «4» به تلماک «5» چنین میگوید.
«در مصر بود که من میخواستم از این کشور برگردم»
«ولی خدایان مرا که به نذر خود وفا نکرده بودم مانع شدند» «6»
از این اشعار هومر معلوم میشود که او کاملا از سرگردانی اسکندر در مصر با اطلاع بوده؛ زیرا سوریه با مصر مجاور است و فینیقیهائی که شهر صیدون بآنها تعلق دارد در سوریه سکونت دارند.
______________________________
(1)-Polydamna
(2)- تون)Thon( که همان تونیس)Thonis( نگهبان شعبه رود نیل است که این وقایع در قلمرو او رویداده بود و در بند 113 از او یاد شد.
(3)- اودیسه، کتاب چهارم، بند 227 و بعد و همچنین بند 351 و 352- قسمتهائی از ایلیاد و اودیسه که هردوت برای اثبات مدعای خود نقل میکند ظاهرا در جای مناسب نقل نشده و بهتر بود در آخر بند 119 نقل میشد زیرا در این بند هردوت مدعی است که هلن در مصر مدتی اقامت کرد و منلاس از مصر عبور کرد و هردوی این دو نفر را باد مخالف به مصر کشانید. از دو حال خارج نیست: یا این نقل قول را استنساخکنندگان بعدی به متن اصلی تاریخ هردوت اضافه کردهاند و یا هردوت خود آنرا در حاشیه نسخه اصلی گنجانیده که بعدا سر فرصت آنرا در جای مناسب قرار دهد و بعدها استنساخکنندگان اشتباه کردهاند و بجای اینکه آنرا در پایان بند 119 قرار دهند در جای دیگر قرار دادهاند.
(4)- منلاس)Menelas( پادشاه اسپارت و برادر آگاممنون- هلن معروف که بدست پاریس ربوده شد و موجب بروز جنگ تروآ گردید زوجه این شخص بود.
(5)- تلماک)Telemaque( پسر اولیس)Ulysse( و پنلوب)Penelope( که پدرش در طفولیت او عازم جنگ تروآ شد و او در جستجوی پدر به سیاحت و گردش گرد جهان پرداخت و بعدها فنلون نویسنده معروف قرن هفدهم فرانسه افسانه سفرهای او را بصورت کتابی تحت عنوان «حوادث تلماک» تدوین کرد.
(6)- اودیسه، کتاب چهارم، بند 351.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 199
117- و نیز این اشعار بطور یقین ثابت میکند که «تصنیفهای قبرسی» «1» اثر هومر نبوده بلکه از شخص دیگری است. زیرا در این تصنیف گفته شده که وقتی اسکندر هلن را از اسپارت آورد با استفاده از باد مساعد و دریای آرام درمدت سه روز به ایلیون «2» رسید. در حالیکه در ایلیاد شاعر مدعی است که اسکندر در همان موقع که هلن را همراه خود میبرد گمشد. در اینجا دیگر سخن درباره هومر و تصنیفهای قبرسی کافی است.
118- چون من از کاهنان سؤال کردم که آنچه یونانیان درباره جنگ تروآ «3» نقل میکنند پوچ و بیحقیقت است یا نه، آنان شرح زیر را که خود تصور میکردند منبع آن شخص منلاس است برای من نقل کردند: بعد از آنکه هلن ربوده شد سپاه کثیری از یونان به سرزمین تروآ بکمک منلاس شتافت. بعد از آنکه این سپاه در ساحل پیاده و در آن محل مستقر شد نمایندگانی به ایلیون «3» فرستاد و منلاس خود نیز با آنها حرکت کرد. وقتی این هیئت به محل رسید تقاضا کرد هلن و گنجینههائی را که اسکندر از منلاس ربوده بود مسترد کنند و از اهانتی که وارد شده بود عذر بخواهند. اهالی تروآ در این موقع نیز همان پاسخی را دادند که بعدها مکرر دادند و بقید سوگند تأکید کردند که هلن و جواهراتی که آنان را متهم بربودن آن میکنند نزد آنها نیست و آن هردو در مصر است و شرط انصاف نیست که آنان برای آنچه در اختیار پروته پادشاه مصر است مسئول باشند. ولی یونانیان بتصور
______________________________
(1)- «تصنیفهای قبرسی» آن قسمت از اشعاری است که موضوع آن شرح جنگ تروآ از آغاز تولد هلن است و علت اینکه شاعر آنرا تصنیفهای «قبرسی» نام نهاده آنست که مصنف آن تمام حوادث جنگ تروآ را به ونوس الهه قبرس نسبت میدهد و برای این الهه در این ماجرا سهمی بزرگ قائل است.
(2)- ایلیون)Ilion( نام دیگر تروآ)Troie( شهر معروف باستانی است که جنگ تروآ در آستانه آن درگرفت.
(3)- تروآ)Troie( یا ایلیون)Ilion( یا پرگام)Pergame( از شهرهای باستان آسیای صغیر که یونانیان در جنگ معروف تروآ مدت ده سال آن را محاصره کردند. بقایای این شهر را در حفریات اخیر در اطراف محلی که امروز حصارلک نام دارد یافتهاند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 200
اینکه اهالی تروآ آنها را تخطئه میکنند شهر آنها را محاصره کردند و آنقدر محاصره را ادامه دادند تا آنرا تصرف کردند. وقتی قلعه شهر تسخیر شد، چون اثری از هلن یافت نشد و باز اهالی شهر همان مطالبی را که قبلا گفته بودند تکرار کردند، یونانیان بگفته آنان اعتماد کردند و شخص منلاس را بنزد پروته فرستادند.
119- منلاس به مصر رسید و در طول شط تا شهر ممفیس پیش رفت، و وقتی حقایق را آنطور که بود نقل کرد با جوانمردی و کرم از او پذیرائی شد؛ هلن که هیچ آسیبی ندیده بود باو مسترد شد و همچنین تمام جواهراتی که باو تعلق داشت باو داده شد. ولی با اینکه با منلاس باین ترتیب رفتار شده بود، وی نسبت به مصریان ناجوانمردی کرد. وی شتاب داشت که هرچه زودتر راه دریا پیش گیرد ولی چون هوا مساعد برای دریانوردی نبود همچنان در محل متوقف ماند. و چون این وضع ادامه یافت نقشه ناپسندی در مخیله خود پرورانید که چنین بود «1»: منلاس دو طفل از بومیان را گرفت و قربانی کرد «2». وقتی این جنایت او علنی شد منفور و مطرود مصریان گردید و چون مورد تعقیب آنان واقع شد و با کشتیهای خود در جهت افریقا «3» گریخت. و اما اینکه او بعد از آن به کدام طرف متوجه شد مصریان اطلاعی از آن ندارند. آنها از قسمتی از آنچه که نقل شد خود بوسیله دیگران مطلع شده بودند ولی از آنچه که در سرزمین خود آنها رویداده بود با اطمینان و اعتماد قاطعی سخن میگفتند.
120- چنین بود آنچه کاهنان مصری میگفتند و اما من شخصا بملاحظه زیر نظر خود را درباره آنچه آنان درباره هلن نقل میکنند اضافه میکنم: اگر هلن در
______________________________
(1)- نقل این سرگذشت از قول مصریان و خاموش گذاردن مطلب درباره نظر یونانیان «خبث در این مورد موجب انتقاد شدید مخالفین یونانی هردوت گردیده. در رسالهای که تحت عنوان طینت هردوت» باقی است و تصنیف آنرا به پلوتارک نسبت میدهند بهمین مطلب بعنوان دلیل بارزی از «خبث طینت» او اشاره شده و نویسندگان یونان مدعی شدهاند که هردوت عمدا خواسته است مقام «بربرها» و خارجیان را بالا برد.
(2)- قربانی کردن اطفال بآن قصد بود که باد مخالف آرام شود و کشتیرانی در دریا میسر گردد.
(3)- در ساحل افریقا بندری بود بنام «بندر منلاس» که هردوت در بند 169 از کتاب چهارم خود بآن اشاره میکند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 201
ایلیون «1» بود، چه اسکند میخواست و چه نمیخواست، او را به یونانیان تسلیم میکردند. پریام «2» و خویشان دیگر او آنقدر ابله نبودند که وجود شخص خود و اطفال و شهر موطن خود را بخطر اندازند تا اسکندر بتواند با هلن زیست کند.
اگر هم حقیقة در اوایل کار چنین عقیدهای داشتند وقتی بعدا در هرتصادم با یونانیان جمعی کثیر از اهالی تروآ بقتل میرسیدند و هیچ کارزاری نبود که علاوه بر دیگران دوسه تن از فرزندان پریام و شاید بیشتر (اگر در این باره بقول شاعران حماسی اعتماد کنیم «3») از پا درنیایند، بعقیده من در این شرایط حتی اگر خود پریام شخصا از معاشرت با هلن منتفع میشد اگر به بهای تسلیم او میتوانست از مشکلاتی که باو روی آورده بود نجات یابد او را به اهالی آکه «4» تسلیم میکرد «5».
باید اضافه کرد که بعد از پریام که در آن زمان پیر بود سلطنت به اسکندر نمیرسید تا اداره امور در دست او باشد. فرزند ارشد او شخص دیگری بنام هکتور «6» بود که
______________________________
(1)- ایلیون)Ilion( نام دیگر شهر معروف تروآ است.
(2)- پریام)Priam( آخرین پادشاه تروآ فرزند لائومدون)Laomedon( و پدر هکتور)Hector( و پاریس)Paris( یا اسکندر رباینده هلن زیبا.
(3)- همانطور که توسیدید بگفته هومر در این باره اعتماد ندارد (توسیدید، جلد اول، بند 9 و 10) هردوت نیز بگفته شعرای حماسی نظیر هومر چندان ابراز اعتماد نمیکند و تردید خود را بصورت این عبارت معترضه بیان میکند.
(4)- آکه)Achaie( ناحیهای در ساحل شمالی شبه جزیره پلوپونز که محل اقامت قومی بهمین نام بود. اینان یونانیانی از اولاد آکوس)Achoeus( بودند و ابتدا در تسالی سکونت داشتند. مدتی بعد سراسر پلوپونز را تسخیر کردند ولی اقوام دری آنها را کنار زدند و ناگزیر در شمال این شبه جزیره در محلی که بنام آنان آکه نامیده شد سکونت کردند.
(5)- حتی در ایلیاد نیز که یکی از اشعار حماسی است مشاهده میشود که ریش سفیدان و عقلای شهر تروآ با وجود اینکه شیفته زیبائی غیرطبیعی و خارق العاده هلن شده بودند سرانجام باین نتیجه رسیدند که باید او را تسلیم کنند: «ولی با این حال، با اینکه او اینقدر زیبا است بهتر آنست که به کشتیهای آنان مراجعت کند و صلاح در آنست که او در این محل نماند تا ما نابود نشویم و بعد از ما فرزندان ما نیز نابود نشوند» (ایلیاد کتاب سوم، بند 159 و 160).
(6)- هکتور)Hector( فرزند ارشد و رشیدترین فرزند پریام پادشاه تروآ که در جنگ معروف تروآ رشادتهائی جالب از خود نشان داد و سرانجام بدست آشیل)Achille( کشته شد.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 202
بعد از مرگ پریام جانشین او میشد. و بر هکتور شایسته نبود که درموقعی که در نتیجه گناه برادرش مصائب بزرگی بر او و دیگر اهالی تروآ وارد شده بود برادر خود را در ادامه خطاهایش آزاد گذارد. نه، آنها هلن را در اختیار نداشتند که تسلیم کنند؛ آنها حقیقت را بیان میکردند ولی یونانیان بگفته آنان باور نمی- کردند. علت آنست که خداوند- در اینجا من نظر شخص خودم را اظهار میکنم- «1» ترتیب کار را طوری داده بود که با انهدام کامل اهالی تروآ بمردم نشان دهد که در برابر گناهان بزرگ، خدایان نیز عقوبتهائی بزرگ نازل میکنند. آنچه اکنون گفتم بیان عقیده شخص من بود.
121- بطوریکه کاهنان نقل میکنند بعد از پروته رامپسی نیتوس «2» بسلطنت رسید که دهلیز معبد هفستوس «3» درطرف مغرب از یادگارهای زمان او است «4». در مقابل این دهلیز مجسمههای بزرگی بارتفاع بیست و پنج آرنج «5» برپا کرد که مصریان آنرا که در جهت شمال است تابستان و آنرا که درطرف جنوب است زمستان نام نهادهاند «6». مجسمهای که تابستان نام دارد مورد احترام و پرستش است و با دیگری که زمستان نام دارد عکس آن رفتار میکنند.
- بطوریکه برای من نقل کردهاند وی چنان ثروت زیادی بپول داشت که هیچیک
______________________________
(1)- این عبارت معترضه دلیل قاطعی است بر اینکه هردوت بوجود خداوندان منتقم عقیده کامل داشته.
(2)- رامپسی نیتوس)Rhampsinitos( ظاهرا رامسس سوم پادشاه معروف بیستمین سلسله فراعنه مصر است. (در بیستمین سلسله فراعنه مصر بیش از ده پادشاه بنام رامسس سلطنت کردند).
(3)- هفستوس)Hephaistos( خداوند آتش و آهن که نام دیگر او و ولکن)Vulcain( است. تاریخ هردوت ج2 202 خلاصه تاریخ مصر ..... ص : 183
(4)- در تزیین این معبد چند تن از پادشاهان سلسله بیستم فراعنه مصر که رامسس نام داشتند شرکت کردهاند.
(5)- آرنج واحد طول در یونان باستان و برابر یک پا و نیم یا 444 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(6)- این نامگذاری چندان با عقیده مصریان درباره تقسیمات سال تطبیق نمیکند زیرا مصریان سال را به سه فصل تقسیم میکردهاند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 203
از پادشاهانی که بعد از او آمدند نتوانستند از این حیث از او تجاوز کنند و یا حتی باو نزدیک شوند. «1» برای اینکه خزاین خود را محفوظ بدارد اطاقی از سنگ ساخت که یکی از دیوارهای آن جزء حصار خارجی کاخ بود. مردی که مأمور این کار شد نقشههای شیطانی در سر داشت و تدبیری باین شرح اندیشید «2»: وی ترتیب کار را طوری داد که یکی از سنگها را دو نفر مرد و حتی یکنفر بتواند بآسانی از جای خود خارج کند «3». همینکه کار ساختن اطاق بپایان رسید پادشاه خزاین خود را در آن جای داد. مدتی گذشت و وقتی مرد سازنده پایان عمر خود را نزدیک دید فرزندان خود را بنزد خود طلب کرد (وی دو فرزند داشت) و بآنان توضیح داد که چگونه از راه دلسوزی برای آنان و برای اینکه آنان بتوانند در کمال رفاه زندگی کنند در موقع ساختن اطاق خزاین شاهی حیلهای بکار برده است.
سپس بوضوح تمام برای آنها شرح داد که برای بیرون کشیدن سنگ چه باید بکنند، اندازههای لازم را بآنان داد و اضافه کرد که اگر بدقت آنچه او گفت رعایت کنند، آنان نظار واقعی خزاین پادشاه خواهند بود.
- بعد از مرگ او فرزندانش بیدرنگ بکار مشغول شدند. آنان هنگام شب بنزدیکی کاخ رفتند و تخته سنگ را در روبنای ساختمان یافتند و بدون زحمت آنرا با دست جابجا کردند و مقادیر زیادی پول با خود بردند. وقتی پادشاه به خزانه آمد و آنرا گشود از اینکه پول داخل ظروف نقصان یافته بود دچار
______________________________
(1)- ثروت سرشار رامسس سوم و بذل و بخشش او مورد تأیید اسناد و مدارک زیادی است و از جمله این مدارک کتیبههای اطاقهائی خزاین معبد معروف شهر است که بدست او ساخته شده و هومر با الهام از آن شهر تب را شهری دانسته است «که در کاخهایش بزرگترین خزاین جهان انباشته شده».
(2)- افسانهای که هردوت در این مورد نقل میکند قسمت اول آن در یونان نظیر و شبیهی در تاریخ تروفونیوس)Trophonios( و آگامدس)Agamedes( دارد.
(3)- مسدود کردن مجاری اطاقها و قبور بوسیله تخته سنگ حجاری شده یکی از عادات مصریان قدیم بود و بسیار است قبور و اطاقهائی که مخرج آن بچشم نمیخورد و مردی میتواند بآسانی با جابجا کردن تخته سنگی بداخل آن راه یابد.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 204
حیرت شد «1». و چون مهر او دست نخورده بود و در اطاق بسته بود نمیدانست چهکسی را مورد اتهام قرار دهد. پادشاه برای بار دوم و سوم گنجینه را گشود و هربار مشاهده کرد که از مقدار پول کسر میشود (زیرا دزدان همچنان به دزدی خود ادامه میدادند). پس او متوسل باین تدبیر شد: بدستور او تلههائی ساختند و آنها را اطراف ظروفی که محتوی پول بود قرار دادند. دزدان طبق معمول آمدند و یکی از آنها بداخل رفت. همینکه او به ظرفی که قصد داشت بآن دستبرد زند نزدیک شد در دام افتاد. بمحض اینکه متوجه شد که در چه وضع بدی گرفتار شده برادر خود را طلبید و وضع خود را باو نشان داد و او را سوگند داد که هرچه زودتر بداخل وارد شود و سر او را از تن جدا کند تا اگر او را دیدند و شناختند برادر او نیز دچار مهلکه نشود. برادر دیگر نظر او را پسندید و قانع شد و آنچه او گفته بود انجام داد و بار دیگر سنگ را در جای خود قرار داد و سر برادر را برگرفت و بخانه رفت.
- وقتی هوا روشن شد پادشاه باطاق وارد شد و از اینکه اندام دزد بیسر در دام افتاده بود متحیر و مبهوت شد زیرا دستخوردگی در بنا نبود و در ورودی و خروجی در آن یافت نمیشد. پادشاه درعین حیرت و ناراحتی چنین کرد: وی امر کرد جسد دزد را بدیوار آویختند «2» و کسانی نیز برای محافظت آن گماشت و بآنان امر کرد هرکس را که دیدند در برابر آن جسد زاری و ندبه کرد بگیرند و بنزد او برند. وقتی جنازه را بدیوار آویختند مادر دزد خشمگین شد و برادر زنده او را سرزنش کرد و باو امر کرد بهروسیلهای که ممکن است جسد برادر را از دیوار پائین کشد و با خود بیاورد و او را تهدید کرد که اگر در این کار کوتاهی
______________________________
(1)- در عهد باستان عادت عمومی بر این بود که پول را در ظروف جداگانه انباشته میکردند و سپس در اطاق یا محفظهای که باید حفظ شود جای میدادند.
(2)- مجازات اعدام با دار یکی از مجازاتهای عادی در مصر باستان بود. گاه اتفاق میافتاد که جنازه گناهکاری را برای تنبیه کردن دیگران مدتی بدیواری میآویختند.
آمنوفیس دوم)Amenophis( برای اینکه قدرت و عظمت خود را برخ اتباع خود بکشد امر کرد جنازه شاهزادگان سوری را که اسیر کرده بود مدتی بر دیوارهای شهر تب بیاویزند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 205
کند او خود شخصا بنزد شاه خواهد رفت و خواهد گفت که پولها و خزاین پیش او «1» است.
- چون مادر سخت با برادری که زنده مانده بود درافتاد و آنچه آن برادر گفت در او مؤثر واقع نشد ناگزیر حیلهای اندیشید که چنین بود: خری چند آماده کرد و بر روی آنها مشکهائی سرشار از شراب قرار داد و سپس آنها را بجلو انداخت و خود از عقب حرکت کرد. وقتی بنزدیکی مستحفظینی که از جسد حفاظت میکردند رسید دهانه دو سه مشک را گشود و خود ریسمانی که آنها را بسته بود باز کرد. شراب جاری میشود و او بر سر خود میکوبد و بصدای بلند فریاد میزند و چنین وانمود میکند که نمیداند اول بکدام خر بپردازد.
وقتی مستحفظین مشاهده میکنند که شراب زیادی جاری شده با میل فراوان میدوند و ظرفهای خود را میآورند تا از این غنیمت استفاده کنند و شرابی که پخش میشود جمعآوری کنند. پس او تظاهر به خشم میکند و آنان را دستهجمعی دشنام میدهد. ولی مستحفظین او را دعوت به آرامش میکنند و چند لحظه بعد او چنین جلوه میدهد که آرام شده و خشمش بپایان رسیده. سرانجام خرها را به کنار راه میراند و بارهای آنها را مرتب میکند. سخنانی بین آنها ردوبدل میشود تا جائیکه یکی از مستحفظین با او شوخی میکند و او را به خنده میاندازد. او هم یکی از مشکهای خود را بآنها میبخشد. آنان بیدرنگ در همان محل بر زمین دراز میکشند و شروع به میگساری میکنند و از آن مرد جوان هم دعوت میکنند که با آنها همراه شود و آنجا بماند و باتفاق آنها بیاشامد. جوان قانع شد و بآنان پیوست، و چون در ضمن میگساری آنها با او رفتاری دوستانه درپیش گرفتند مشکی دیگر بآنان بخشید. وقتی مستحفظین بمقدار زیاد نوشیدند بیش از اندازه مست شدند و چون خواب بر آنها چیره شد در همان محل که نوشیده بودند بخواب رفتند. شب فرارسیده بود؛ مرد جوان جسد برادر خود را برداشت،
______________________________
(1)- مقصود فرزند زنده مادر است نه خود مادر.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 206
سپس برای شوخی گونه راست تمام مستحفظین را تراشید «1» و جسد را بر پشت خرهای خود نهاد و به خانه بازگشت و آنچه مادر باو دستور داده بود انجام داد.
- وقتی به پادشاه خبر دادند که جسد دزد را دزدیدهاند دچار خشمی شدید شد.
و چون تصمیم گرفت بهرترتیب است مردی را که بچنین کارهای ماهرانهای دست زده بیابد به تدبیری که شرح میدهم و برای من بسیار شگفت و باور نکردنی است دست زد: وی دختر خود را در فاحشهخانهای گذارد و باو امر کرد که تمام کسانی که به ملاقات او میآیند بپذیرد ولی قبل از اینکه با آنها نزدیک شود هریک از آنها را مجبور کند ماهرانهترین و بیرحمانهترین کاری را که در عمر خود انجام دادهاند برای او نقل کنند و اگر کسی آنچه درباره آن دزد اتفاق افتاده بود نقل کرد او را نگهدارد و مانع خروج او شود. دختر باجرای آنچه پدر باو توصیه کرده بود پرداخت. دزد که دانسته بود این ماجرا برای چه مقصود است، چون میخواست بازهم نکتههائی از جسارت خود به پادشاه نشان دهد چنین کرد: وی بازوی مردی را که بتازگی مرده بود از بیخ برید و در حالیکه آن بازوی بریده را زیر قبای خود مخفی کرده بود براه افتاد و بنزد دختر پادشاه رفت. و وقتی دختر پادشاه همان سؤالهائی را که از دیگران میکرد از او نیز کرد پاسخ داد که بیرحمانهترین عمل عمر خود را روزی انجام داده که در خزانه شاهی سر برادر خود را که در دام افتاده بود از بدن جدا کرده و ماهرترین کار خود را روزی انجام داده که مستحفظین دولتی را مست کرده و جسد برادر را که از دار آویخته بودند ربوده همینکه دختر این سخن را میشنود تصمیم میگیرد او را بگیرد. ولی دزد در تاریکی بازوی مرده را بسوی او دراز میکند و دختر آنرا میرباید و بتصور اینکه بازوی طرف است آنرا نگهمیدارد. ولی دزد آن بازو را رها میکند و بسوی در میرود و میگریزد.
______________________________
(1)- مردم مصر عادة صورت خود را میتراشیدند، ولی از زمان نوزدهمین سلسله فراعنه مصر سربازان خارجی که در سپاه مصر وارد شدند دسته جدیدی تشکیل دادند که معمولا ریش بلند داشتند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 207
- وقتی این موضوع را هم باطلاع پادشاه رساندند از تردستی و جرأت و جسارت این مرد دچار بهت و حیرت شد و برای اینکه باین موضوع خاتمه داده باشد کسانی به سراسر شهر فرستاد و همهجا جار زد که باین شخص امان داده است و اگر خود را معرفی کند انعام بزرگی باو خواهد داد. دزد اعتماد کرد و بنزد او رفت.
رامپسی نیتوس او را بسیار تحسین کرد و دختر خود را بعقد ازدواج او درآورد، زیرا او را زبردستترین مرد جهان تشخیص داد، چه از یکطرف مصریان را نسبت به دیگر اقوام زبردستترین اقوام میدانست و از طرف دیگر او را بین مصریان زیرکترین آنان دانست.
122- بطوریکه کاهنان نقل میکنند، وی بعدها زنده باعماق زمین بنقاطی که یونانیان آنرا محل خداوند هادس «1» میدانند نزول کرد و در آنجا با دمتر «2» به بازی نرد پرداخت؛ گاه میبرد و گاه میباخت و سرانجام با دستمالی زربفت که از دمتر هدیه گرفته بود بازگشت. بطوریکه کاهنان برای من نقل کردهاند نزول رامپسی نیتوس بزیر زمین در موقع مراجعت او موجب برپا کردن جشنی از طرف مصریان گردید. من کاملا اطلاع دارم که این جشن را حتی در زمان من برپا «3» میکنند ولی در اینکه آیا این جشن را بدلیلی که نقل شد برپا میکنند من نمیتوانم در این باره چیزی بگویم. در روز جشن و در طول همانروز کاهنان قبائی میبافند. سپس نواری بر روی چشمان یکی از افراد خود مینهند و قبا را بتن او میکنند و آنگاه او را براهی هدایت میکنند که بیکی از معابد دمتر منتهی میشود و خود مراجعت میکنند. آنها مدعی هستند که کاهنی که چشمانش بسته است
______________________________
(1)- هادس)Hades( یا آدس)Ades( خدای جهنم در افسانههای یونان باستان.
(2)- دمتر)Demeter( از خدایان باستان که مظهر زمین بود و او را سرس)Ceres( نیز مینامیدند. این الهه همانست که مصریان باستان ازیریس مینامند.
(3)- روشن نیست مقصود هردوت از این جشن کدام جشن مصر باستان است و معبدی که بعدا از آن سخن میگوید در نزدیکی کدامیک از شهرهای مصر باستان بوده است.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 208
بوسیله دو گرگ «1» تا معبد الهه که بمقدار بیست ستاد «2» از شهر فاصله دارد راهنمائی میشود و از معبد تا آن محل هم گرگها او را مراجعت میدهند.
123- هرکس بتواند باین نوع مطالب باور کند مختار است که این افسانههای مصری را نیز بپذیرد، ولی من هدفم در تمام طول تاریخی که نقل میکنم اینست که آنچه دیگران گفتهاند و من شنیدهام برشته تحریر درآورم. بطوریکه مصریان مدعی هستند دمتر و دیونیزوس «3» در جهنم حکومت میکنند. و نیز مصریان نخستین کسانی هستند که عقیده دارند که روح انسان جاویدان است «4» و وقتی بدن از بین میرود روح در کالبد حیوانی دیگر که بنوبه خود بدنیا میآید وارد میشود و پس از آنکه از تمام موجودات زمین و دریا و هوا گذشت بار دیگر در کالبد انسانی تولید مییابد و این جریان در طی سه هزار سال طی میشود. جمعی از یونانیان، بعضی زودتر و بعضی دیرتر، نظیر این عقیده را ابراز کردهاند بطوریکه گوئی عقیده شخص آنها بوده است. من نام این یونانیان را میدانم ولی از ذکر آن خودداری میکنم «5».
124- بطوریکه کاهنان نقل میکنند تا سلطنت رامپسی نیتوس در مصر آرامش کامل
______________________________
(1)- صورت شغالی که به گرگ شباهت دارد در غالب آثار باستانی مصر مشاهده میشود. این تصویر که گاه بصورت گرگ و گاه بصورت سگ هم درآمده حیوان مخصوص آنوبیس)Anubis( رب النوع مصر باستان است که تصویر او را بصورت مردی با سر شغال مجسم میکردهاند.
(2)- ستاد واحد طول در یونان باستان و برابر 177 متر و 6 سانتیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(3)- دیونیزوس)Dionysos( یا باکوس)Bacchus( خداوند شراب در یونان باستان- دمتر)Demeter( یا سرس)Ceres( نیز خداوند زمین بوده است و دیونیزوس یونانیان با ایزیس)Isis( مصری و دمتر با ازیریس)Osiris( تطبیق میکند.
(4)- از ازمنه بسیار قدیم مصریان عقیده داشتند که روح پس از مرگ از کالبد جدا میشود و به وجود مستقل خود ادامه میدهد.
(5)- باحتمال زیاد هردوت در این عبارت به فیثاغورث حکیم اشاره میکند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 209
برقرار بود و این کشور از آبادانی و رونقی کامل برخوردار بود. ولی خئوپس «1» که پس از او بر مصریان سلطنت نمود آنان را دچار فقر و نکبتی کامل کرد. نخست تمام معابد را بست و مصریان را از اهداء قربانی مانع شد؛ سپس آنها را مجبور کرد که همه برای او کار کنند. به بعضی امر کرد از معادنی که در کوههای عربستان قرار داشت سنگ استخراج کنند و تا رود نیل بیآورند. به بعضی دیگر دستور داد که این سنگها را که با کشتی به ساحل دیگر نیل نقل شده بود تحویل گیرند و تا کوهی که به کوه افریقا معروف است حمل کنند. این کار را مردانی که بدستههای ده هزار نفری تقسیم شده بودند انجام میدادند و در هرسه ماه این گروهها تجدید میشد. مدت ده سال مردم باین عمل شاق و طاقتفرسا مشغول بودند تا جادهای که سنگها را باید از آن حمل کنند ساخته شود و بعقیده من اهمیت احداث این راه از اهرام کمتر نیست (زیرا طول آن به پنج ستاد «2» و عرض آن به ده اورژی «3» و ارتفاع آن در مرتفعترین نقطه جاده به هشت اورژی میرسد). این راه را با سنگهای صیقلی شده که بر روی آن تصاویری حک شده بود ساختند. باین ترتیب احداث این راه و اطاقهای زیرزمینی تپهای که اهرام بر روی آن قرار داد مدت ده سال طول کشید. این اطاقها را خئوپس در جزیرهای ترتیب داد تا آب رود بوسیله مجرائی بآن داخل شود و آنها را مخصوص مقبره خود کرد. و اما مدت زمانی که ساختن خود هرم طول کشیده بیست سال است. هرم چهار ضلعی است و در هرطرف آن ضلعی بطول هفت پلتر «4» و بارتفاع مساوی مشاهده میشود. هرم از سنگ صیقلی
______________________________
(1)- خئوپس)Cheops( پادشاه مصر از سلسله چهارم فراعنه که خوفو)Khouphou( نیز نامیده میشد و در حدود 2800 سال قبل از میلاد مسیح سلطنت میکرد. خئوپس سازنده بزرگترین اهرام ثلاثه مصر است.
(2)- ستاد)Stade( واحد طول در یونان باستان و برابر 177 متر و 6 سانتیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(3)- اورژی)Orgye( واحد طول در یونان باستان و برابر شش پا یا یک متر و 776 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(4)- پلتر)Plethre( واحد طول در یونان باستان و برابر صد پا یا 29 متر و 6 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 210
ساخته شده و سنگها کاملا بهم جفت شدهاند. هیچیک از سنگهای آن از سی «1» پا کوچکتر نیست.
125- این هرم را بترتیبی که در زیر شرح میدهم ساختند؛ نخست چند ردیف پله بنا کردند که بعضی را کروسه «2» و بعضی دیگر را بومید «3» مینامند. بعد از اینکه ساختمان هرم را باین شکل شروع کردند بقیه سنگها را بکمک دستگاههائی که با قطعات چوب کوتاه ساخته بودند بالا بردند. این سنگها را از روی زمین برمیداشتند و بر روی اولین سکوی پلکان قرار میدادند. سنگی که باین ترتیب بآنجا میرسید از همانجا در دستگاه دیگری که در همان سکو نصب شده بود به سکوی دوم حمل میشد. زیرا بهر مقدار که سکو و پله وجود داشت بهمان مقدار نیز دستگاه حمل سنگ موجود بود. شاید هم یک دستگاه واحد بیشتر وجود نداشت که چون حمل آن آسان بود پس از آنکه تدریجا سنگ آن حمل میشد آنرا به سکوهای بالاتر منتقل میکردند. درحقیقت همانطور که در این باره دو روایت وجود دارد ما هم باید هردو روایت را نقل کنیم. نخست مرتفعترین قسمتهای هرم بپایان رسید و سپس تدریجا به ساختن قسمتهای مجاور آن پرداختند و قسمتهائی را که در زیر همه قرار دارد و به زمین متصل است بعد از همه ساختند. بر روی هرم به الفبای مصری بهای مقدار سیرمهآ «4» و پیاز و سیری که برای کارگران خرج شده حک شده است.
تا جائیکه گفته مترجمی که این کتیبه را برای من میخواند بخاطرم باقی است این مبلغ به هزار و ششصد تالان «5» نقره بالغ میشد. اگر چنین باشد باید حدس زد
______________________________
(1)- پا واحد طول در یونان باستان و برابر 269 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(2)-Crossai
(3)-Bomides
(4)- سیرمهآ)Syrmaia( - محتمل است گیاهی باشد شبیه ترب.
(5)- تالان)Talent( واحد وزن و پول در یونان باستان و برابر 90/ 5560 فرانک طلا (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 211
که چهمقدار برای ابزارآلات آهنی که هنگام کار مصرف میشده و همچنین برای غذا و پوشاک کارگران مصرف شده باشد، در حالیکه میدانم که ساختن این هرم مدت زمانی طولانی که ما بدان اشاره کردیم طول کشید و باید مدت زمانی نیز که برای تراشیدن سنگها و حمل آنها و حفر مجرای زیرزمینی طول کشید بر آن اضافه کرد و بنظر من این کارها هم در مدتی کوتاه انجام نگرفته است.
126- خئوپس بدرجهای از فساد تنزل کرده بود که درموقعی که بپول محتاج شده بود دختر خود را در فاحشهخانهای نهاد و باو امر کرد که مبلغی پول- که چون کاهنان مبلغ آنرا تصریح نکردهاند من از مقدار آن بیاطلاعم- جمعآوری کند. ولی او علاوه بر آنچه که بدستور پدر جمعآوری کرد ظاهرا بفکر افتاد که خود نیز بخرج خود بنائی یادگار گذارد. پس، از هریک از کسانی که بملاقات او می- آمدند تقاضا کرد قطعه سنگی نیز باو هدیه کنند و بطوریکه کاهنان نقل میکنند با این سنگهای هرمی بنا کرد که درمیان دسته اهرام سهگانه و در مقابل هرم بزرگ قرار دارد و هرضلع آن یک پلتر و نیم «1» است «2».
127- بطوریکه مصریان نقل میکنند خئوپس مدت پنجاه سال سلطنت کرد و بعد از مرگ او برادرش خفرن «3» در سلطنت جانشین او شد. و باز بطوریکه نقل میکنند این پادشاه از هرحیث از او تقلید کرد و بخصوص او نیز هرمی بنا کرد که به بزرگی هرم خئوپس نیست (ما خود آنها را اندازه گرفتهایم) ...، «4» زیرا در زیر آن
______________________________
(1)- پلتر)Plethre( واحد طول در یونان باستان و برابر صد پا یا 29 متر و 6 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(2)- در ویرانههای یکی از معابد نزدیک به اهرام کتیبهای کشف شده که بموجب آن خئوپس در کنار هرم خود هرمی نیز برای دختر خود هونتسن)Hontsen( بنا کرده است.
(3)- خفرن)Chephrene( یا خافرا)Khafra( پادشاه مصر از سلسله چهارم فراعنه، برادر خئوپس و سازنده دومین هرم بزرگ. بطوریکه بعضی اسناد حجاری شده عهد عتیق حکایت دارند بین این پادشاه و خئوپس پادشاه دیگری سلطنت کرده که ددفرا)Dedfera( نام داشته و محتمل است خفرن برادر همین شخص بوده باشد.
(4)- در اینجا قسمتی از متن اصلی کتاب هردوت از بین رفته ولی سیاق عبارت کاملا مانده.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 212
اطاقهای زیرزمینی وجود ندارد. و نیز مجرائی که آب نیل از آن وارد شود نظیر مجرائی که در هرم دیگر است و بوسیله نهری بآنجا میرسد و جزیرهای را که ظاهرا جسد خئوپس در آن دفن است احاطه میکند در این هرم وجود ندارد «1».
خفرن پایههای هرم خود را با سنگ حبشی برنگهای مختلف بنا کرد و از حیث ارتفاع به چهل پا «2» کمتر از هرم دیگری که در کنار هرم او قرار داشت اکتفا کرد.
هردوی آنها بر روی تپهای ساخته شدهاند که در حدود صد پا ارتفاع دارد.
128- بطوریکه کاهنان نقل میکنند خفرن مدت پنجاه و شش سال سلطنت کرد.
کاهنان باین حساب تعداد سالهائی را که مصریان دچار نکبت و فلاکتی کامل بودند به یکصد و شش سال میدانند. ظاهرا در تمام این مدت معابدی که درهای آنها بسته بود باز نشدند. نفرت مصریان نسبت باین دو پادشاه بحدی است که حتی حاضر به بردن نام آنها نیستند و حتی اهرام را بنام چوپانی فیلیتیس «3» نام که در آن زمان گوسفندان خود را در آن حوالی میچرانید مینامند.
129- بطوریکه کاهنان نقل میکنند بعد از این پادشاه میکرینوس «4» فرزند خئوپس در مصر سلطنت کرد. این پادشاه اعمال پدر خود را تقبیح کرد و معابد را گشود و مردم
______________________________
(1)- هردوت قبلا در بند 124 بقدر کافی در این باره سخن گفته بود و در این بند که سخن درباره خفرن است قید این توضیح اضافی درباره هرم او و تردید در اینکه او در این محل دفن است یا استعمال کلمه «ظاهرا» تا اندازهای بیموقع بنظر میرسد.
(2)- پا واحد طول در یونان باستان و برابر با 296 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(3)-Philitis- برخی عقیده دارند که این نام یادگار دورهایست که در زمان خاندان رامسسها قسمت شمالی مصر بدست بعضی اقوام شمالی و شاید فیلیستنها فتح شد و نام فاتحین بر محل باقی ماند. بعضی دیگر حدس میزنند که این نام یادگاریست از دوره سلطنت پادشاهان هیکسوس)Kyksos( که به چوپان معروف بودند.
(4)- میکرینوس)Mikerynos( یا منکااورا)Menkaoura( پادشاه مصر که ظاهرا ده نسل قبل از جنگ تروآ میزیست و سومین هرم بزرگ مصر را بنا کرد که بعدها جسد او را در آن یافتند. هردوت مدعی است که خفرن بعد از خئوپس مدت پنجاه و شش سال سلطنت کرد؛ در اینصورت بعید بنظر میرسد که فرزند خئوپس بتواند بعد از این مدت سلطنت کرده باشد و باید نتیجه گرفت که برخلاف گفته هردوت این پادشاه فرزند خئوپس نبوده.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 213
مصر را که دیگر خسته شده بودند و در نهایت فقر میزیستند آزاد گذارد که به کار خود بپردازند و قربانی اهدا کنند. بین تمام پادشاهان او تنها کسی بود که نسبت به مردم رفتاری بسیار عادلانه درپیش گرفت. این رفتار او موجب شد که مصریان بین تمام پادشاهانی که تا امروز بر آنها سلطنت کردهاند او را بیش از دیگران میستایند و یادآوری میکنند که نهتنها او از روی عدل و انصاف قضاوت میکرد بلکه اگر کسی نسبت به حکم و امر او اعتراض داشت از مال خود باو میبخشید و خشم او را با بذل و بخشش خود خاموش میکرد. با اینکه میکرینوس با اتباع خود خوشرفتاری و ملایمت میکرد و این مراسم را مرعی میداشت بدبختی و مصیبت باو رویآور شد و ابتدا دختر او را که یگانه فرزندش بود ربود. چون از مصیبتی که بدان دچار شده بود اندوهگین بود و قصد کرد برای دختر خود مقبرهای بسازد که از مقبره دیگران بهتر باشد، بطوریکه نقل میکنند دستور داد گاوی از چوب ساختند که شکم آن خالی بود و روی آنرا تذهیب کردند و سپس دختر خود را که مرده بود در آن دفن کرد.
130- گاوی را که از آن سخن گفتیم در خاک پنهان نکرده بودند و تا زمان ما نیز مشاهده میشد. آن گاو در سائیس «1» در داخل کاخ در تالاری مزین قرار دارد.
هرروز در کنار آن انواع عطریات را بآتش میسوزانند و هرشب پیوسته چراغی در کنار آن روشن است. در نزدیکی این گاو در تالاری دیگر مجسمههائی قرار دارد که بطوریکه کاهنان سائیس نقل میکنند مجسمه همخوابههای میکرینوس است. در حقیقت در این محل مجسمههای بزرگی از چوب وجود دارد
______________________________
(1)- سائیس)Sais( از شهرهای مصر باستان و پایتخت دستهای از فراعنه مصر است که بهمین نام خوانده میشوند. ولی بین این شهر و فراعنه چهارمین سلسله مصر ارتباطی موجود نیست و بطور قطع هردوت یا کسی که این خبر را باو داده این دو پادشاه را که قرنها بین آنها فاصله بوده باهم اشتباه کرده (رجوع شود به توضیح خارج از متن)، گاوی که در این بند مورد بحث است ظاهرا مجسمه ایزیس)Isis( بوده و بسیار شگفتآور است که مجسمه این خدای مصری را به قبر یک شاهزاده مصری اختصاص داده باشند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 214
که تعداد آنها تقریبا به بیست میرسد و مجسمه زنان عریان است «1». و اما درباره اینکه این مجسمهها از چه کسانی هستند من نمیتوانم درینباره مطلبی با اعتماد اظهار کنم و فقط آنچه دیگران درباره آن میگویند نقل میکنم.
131- درباره آن گاو و مجسمههای بزرگ برخی سرگذشت زیر را نقل میکنند:
میگویند که میکرینوس عاشق دختر خود شد و با وجود مخالفت دختر از او هتک عفت کرد. بعد از این عمل دختر از شدت یأس و حرمان خود را بدار آویخت و میکرینوس او را در آن گاو مدفون کرد. مادر دختر امر کرد دستهای خدمتگارانی را که دخترش را تسلیم هویوهوس پدر کرده بودند قطع کنند و امروز مجسمههای آنان نیز همان عقوبتی را که هنگام زنده بودن چشیدهاند نشان میدهد. ولی این افسانهها و بخصوص آنچه درباره دستهای مجسمههای بزرگ گفته شده پوچ و بیحقیقت است زیرا ما خود ملاحظه کردیم که دستهای این مجسمهها در اثر فرسودگی از بین رفته بود. در زمان من هنوز آن دستها در کنار مجسمهها بر زمین مشاهده میشد.
132- تمام اندام آن گاو در زیر روپوشی از پارچه ارغوانی رنگ پوشیده شده باستثنای گردن و سر آن که عریان است و از قشری ضخیم از طلا مستور است. در بین شاخهای آن تصویری از حلقه خورشید از طلا دیده میشود. این گاو ایستاده نیست، بلکه بزانو بر زمین نشسته و ابعاد آن باندازه ابعاد یک گاو بزرگ زنده است. هرسال در موقعی که مصریان بخاطر خدائی که من در اینگونه موارد از ذکر نام آن خودداری میکنم «2».
سینه میزنند گاو را از تالاری که در آن قرار دارد خارج میکنند. در همین زمان است
______________________________
(1)- مجسمه زن عریان در مصر بسیار نادر است و باین جهت احتمال میرود که مجسمههای مورد بحث حقیقة عریان نبودهاند و لباس نازک چسبنده دربر داشتهاند که هردوت درست تشخیص نداده است.
(2)- خدائی که هردوت از ذکر نام آن خودداری میکند ازیریس)Osiris( شوهر ایزیس)Isis( و حامی مردگان است. در روز جشن بزرگ سائیس)Sais( مجسمه این گاو را گرد معبد گردش میدادند تا مشقاتی که ازیریس در جستجوی ایزیس متحمل شده بود مجسم شود و همین مجسمه است که ظاهرا هردوت تصور کرده مقبره دختر میکرینوس بوده است.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 215
که گاو را در نور آفتاب قرار میدهند زیرا بطوریکه نقل میکنند آن دختر در موقع مرگ از پدر خود میکرینوس تقاضا کرده بود که سالی یکبار آفتاب را باو نشان دهند.
133- بطوریکه کاهنان برای من نقل کردهاند بعد از مرگ دختر پادشاه، مصیبت دیگری باو روی آورد که چنین بود: هاتفی از شهر بوتو «1» رسید و باو خبر داد که فقط شش سال دیگر بیش زنده خواهد بود و در سال هفتم خواهد مرد پادشاه که از این خبر خشمگین بود کسانی به معبد فرستاد تا خداوند را سرزنش کنند و شکایت کرد که پدرش و عمویش که درهای معابد را بستند و در فکر خدایان نبودند و بمردم هم ظلم و ستم میکردند عمری طولانی داشتند ولی او که مردی مقدس و مذهبی است باید باین زودی بمیرد. اما از معبد هاتف دیگری رسید و اظهار کرد که درست بهمین دلیل است که او حیات خود را کوتاه کرده است، زیرا او کاری را که میباید انجام دهد انجام نداده. لازم بود که کشور مصر مدت یکصد و پنجاه سال از مصائب رنج برد؛ دو پادشاه سلف او این مطلب را درک کرده بودند ولی او درک نکرده. وقتی میکرینوس این جواب را شنید چون احساس کرد که سرنوشت او تعیین شده دستور داد تعداد زیادی چراغ آماده کنند. همینکه شب فرامیرسید چراغها را روشن میکرد و شراب میآشامید و پیوسته شب و روز به خوشگذرانی میپرداخت و در دریاچهها و جنگلها و هرجا که میشنید بهتر میتوان تفریح کرد بگردش میپرداخت. وی این کار را بآن جهت ترتیب داد تا شب را به روز مبدل کند و شش سال عمر خود را دوازده سال کند و باین ترتیب خداوند را دروغگو نشان دهد.
134- این پادشاه نیز هرمی از خود باقی گذارد که از هرم پدرش خیلی کوچکتر است.
اگر بهریک از اضلاع آن بیست پا «2» بیفزائیم اندازه آن به سه پلتر «3» میرسد.
______________________________
(1)-Routo
(2)- پا واحد طول در یونان باستان و برابر 296 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(3)- پلتر)Plethre( واحد طول در یونان باستان و برابر صد پا یا 29 متر و 6 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 216
این هرم نیز چهارگوش است و تا نیمه ارتفاع آن از سنگ حبشی «1» ساخته شده.
بعضی از یونانیان مدعی هستند که این هرم یادگار یکی از زنان درباری بنام رودو «2» پیس است. ولی آنها اشتباه میکنند. بنظر من چنین میرسد که همه این اشخاص از این موضوع طوری صحبت میکنند که معلوم است نمیدانند رودوپیس چگونه زنی بود، زیرا اگر او را میشناختند بنای چنین هرمی را که میتوان گفت هزاران تالان صرف ساختن آن شده باو نسبت نمیدادند. و نیز اینها نمیدانند که رودوپیس در زمان سلطنت آمازیس «2» درخشید نه در زمان میکرینوس رودوپیس سالها و سالها بعد از پادشاهانی که اهرام را بنا کردند میزیست و او از اهل تراس «3» و غلام سامین یادمون «4» از اهل ساموس «5» پسر هفستوپولیس «6» و غلام همطراز ازوپ «7» افسانهنویس معروف بود. زیرا ازوپ نیز به یادمون تعلق داشت و کوچکترین دلیل آن این واقعه است که نقل میکنم: در موقعی که برحسب دستور هاتف، اهالی دلف مکرر با بانک بلند جار زدند که چه کسی حاضر است کفاره خون ازوپ را بپذیرد «8» «9» هیچکس جز یکی از فرزندان پسر یادمون که او نیز
______________________________
(1)- رجوع شود به بند 127 همین کتاب.
(2)-)Rodolis(
(3)- آمازیس)Amasis( پادشاه مصر از شانزدهمین خاندان فراعنه و معاصر با کوروش کبیر پادشاه هخامنشی.
(4)- تراس)Thrace( ناحیه شمال یونان باستان که امروز قسمتی از آن ضمیمه بلغارستان است.
(5)-Iadmon
(6)- ساموس)Samos( از جزایر مجمع الجزایر یونان و وطن فیثاغورث حکیم.
(7)-Hephaistopolis
(8)- ازوپ)Esope( افسانهنویس معروف یونان باستان که مدتها بصورت غلام میزیست و در اواخر عمر آزاد شد. مردی نیمهافسانه است که ظاهرا صورتی زشت و اندامی کریه داشت و در قرن ششم و هفتم قبل از میلاد میزیسته. مجموعهای افسانه از او باقیست که شهرتی فراوان دارد.
(9)- ازوپ را بیگناه در دلف باتهام ربودن یکی از اشیاء مقدس بقتل رساندند. وقتی بعد از این واقعه اهالی دلف دچار مصیبتی بزرگ شدند هاتف بآنان امر کرد کفاره خون او را بهرکس که داوطلب شود بپردازند و بهمین موضوع است که هردوت در این مورد اشاره میکند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 217
یادمون نام داشت حاضر نشد. از این قرار ازوپ غلام یادمون بود.
135- رودوپیس بکمک گزانتس «1» از اهل ساموس به مصر آمد. رودوپیس که به مصر آمده بود تا کار زنان هرجائی پیشه کند همینکه باین کشور رسید بوسیله مردی از اهل میتی لن «2» که شاراکسوس «3» پسر اسکاماندرونیموس «4» و برادر شاعرهای ساپو «5» نام بود در مقابل مبلغی گزاف آزاد شد. بنابراین ردوپیس باین ترتیب آزاد شد و در مصر ماند. و چون زنی بسیار جذاب بود پول زیادی بدست آورد که مقدار آن برای استرضای خاطر زنی مانند رودوپیس کافی بود ولی برای انجام مخارج هرمی بآن بزرگی کافی نبود. هرکس بخواهد میتواند حتی در زمان ما یکدهم ثروت او را مشاهده کند، ولی هرگز نباید ثروتی (بسیار) زیاد باو نسبت داد. زیرا رودوپیس اظهار تمایل کرد که از خود بنائی در یونان بیادگار گذارد و چیزی بسازد که هیچکس تا آن زمان تصور آنرا نکرده باشد و بهیچ معبدی تاکنون اهدا نکرده باشند و این هدیه را به معبد دلف تقدیم کند تا خاطره او محفوظ بماند. پس، از یکدهم اموال خود تعداد زیادی سیخ آهنی که هریک قادر به سوراخ کردن یک گاو بود بساخت و تعداد آنها آنقدر بود که یکدهم اموالش کفاف آنها را میداد و آنگاه این سیخها را به دلف فرستاد. این سیخها تا امروز در پشت عبادتگاهی که بنام اهالی کیوس «6» میباشد در مقابل خود معبد انباشته شدهاند. در نوکراتیس «7» زنان هرجائی معمولا بسیار جذاب و فتانند. زنی که
______________________________
(1)- گزانتس)Xanthes( یا گزانتوس)Xanlhos(
(2)- میتیلن)Mytilene( از جزایر معروف مجمع الجزایر یونان که امرولبوس)Lesbos( نام دارد.
(3)-Charaxos
(4)-Scamandronymos
(5)-Sappho
(6)- کیوس)Chios( یا کیو)Chio( از جزایر مجمع الجزایر یونان و موطن هومر شاعر معروف یونان باستان.
(7)-Naucratis
تاریخ هردوت، ج2، ص: 218
ما از او سخن میگوئیم بقدری معروف بود که تمام یونانیان نام رودوپیس را یاد گرفتند. بعدها زن دیگری که آرشیدیکه «1» نام داشت در یونان شهرتی زیاد کسب کرد و با این حال آنقدر که اولی در یونان بر سر زبانها است دومی نیست.
و اما شاراکسوس «2» بعد از آنکه رودوپیس را آزاد کرد به میتیلن بازگشت.
ساپو «* 2» در یکی از اشعار خود او را دشنام داده و در اینجا من سخن را درباره رودوپیس کوتاه میکنم.
136- بطوریکه کاهنان نقل میکنند بعد از میکرینوس آسیشیس «3» پادشاه مصر شد و در معبد هفستوس «4» دهلیزی در جهت مشرق بنا کرد که زیباترین و بزرگترین آنها محسوب میشود. بطورکلی در دهلیزها تصویرهائی هست که در سنگ حجاری شدهاند و از طرف دیگر منظره بسیار مجلل و باشکوهی دارند، ولی این دهلیز بدرجهای بسیار زیاد از دیگران عالیتر است. بگفته کاهنان چون در زمان این پادشاه بعلت کمیابی شدید پول کسبوکار مردم دچار رکود شد قانونی برای مصریان وضع شد که بموجب آن هرکس میتوانست مومیائی پدر خود را گرو گذارد و باعتبار آن پول قرض کند. قانون دیگری بر این قانون اضافه شد که بموجب آن وام دهنده بر مقبره تمام افراد خانواده وامگیرنده مسلط میشد. هرکس که بضمانت گروی مورد بحث متعهد میشد، چنانچه از پرداخت وام خود امتناع میکرد ضمانت اجرای آن چنین بود: او خود شخصا حق نداشت پس از مرگ در-
______________________________
(1)-Archidike
(2)-Charaxos
(* 2)-Sappho
(3)-)Asychis( پادشاهی باین نام در تاریخ مصر شناخته نشده. دیودور از اهل سیسیل مورخ باستان در کتاب خود از شخصی باین نام اسم برده و میگوید که یکی از مقننین مصر بوده است (دیودور- کتاب اول- بند 94) بهرحال یکی از جانشینان نزدیک میکرینوس که ظاهرا هرمی نیز بنا کرده شخصی است بنام آسسکاف)Aseskaf( یا شپسسکاف)Shepseskaf( که ممکن است هردوت او را آسیشیس نامیده باشد.
(4)- هفستوس)Hephaistos( یا وولکن)Vuclcain( خداوند آتش و آهن در یونان باستان.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 219
مقبره پدری یا در جای دیگر دفن شود و نیز حق نداشت هیچیک از افراد خانواده خود را که فوت میکردند دفن کند. بطوریکه برای من نقل کردهاند، چون این پادشاه قصد داشت بر تمام پادشاهانی که در مصر سلطنت کرده بودند سبقت جوید، بنائی که از خود یادگار گذارد هرمی بود که از آجر ساخته شده بود «1» و بر روی سنگی که در آن نصب بود کتیبهای باین مضمون حک شده بود: «مرا در مقام قیاس با اهرام سنگی حقیر مشمار، زیرا همانقدر که زوس «2» از دیگر خدایان برتر است، من نیز از اهرام سنگی برترم؛ زیرا این آجرها با فرو کردن چوبی باعماق دریاچه و بیرون کشیدن گلی که بآن میچسبد تهیه شدهاند و باین ترتیب است که مرا بنا کردهاند.» چنین بود بقسمی که برای من نقل کردهاند اعمال این پادشاه.
137- بعد از او (کاهنان همچنان نقل میکنند) یکی از کوران شهر آنیزیس «3» بسلطنت رسید و آنیزیس نامیده شد «4». در زمان این پادشاه اهالی حبشه و پادشاه آنها که ساباکوس «5» نام داشت با نیروی زیادی به مصر حمله کردند. پادشاه کور به نواحی باتلاقی پناهنده شد «6». پادشاه حبشه مدت پنجاه سال در مصر سلطنت
______________________________
(1)- روشن نیست این هرم که هردوت باستناد آنچه شنیده نقل میکند در کجای مصر قرار دارد. کتیبهای نیز که ظاهرا بر روی آن منقوش بوده و هردوت متن آنرا نقل میکند چندان از حیث سیاق عبارات مصری نیست و باید حدس زد که اصولا چنین هرم و کتیبهای وجود نداشته.
(2)- زوس)Zeus( یا ژوپیتر)Jupiter( خدای خدایان در یونان باستان.
(3)-)Anysis(
(4)- نام هیچیک از فراعنه مصر با نام این شخص نزدیک و شبیه نیست. سایس)Sayce( مدعی است که پادشاه مصر که بدست حبشیان مغلوب شد بوکوریس)Bokkoris( نام داشت نه آنیزیس.
(5)- ساباکوس)Sabacos( یا شاباکا)Shabaka( در حدود سال 815 قبل از میلاد به مصر حمله کرد و بیست و پنجمین خاندان فراعنه مصر را تأسیس کرد. مدتی بعد بدست سارگن بزرگ پادشاه آشور شکست خورد و کارش بپایان رسید.
(6)- در تمام مدت سلطه حبشیان بر مصر، پادشاهان مصر بطور مستقل تحت حمایت پادشاهان آشور در قسمتی از مصب نیل که ظاهرا همین ناحیه باتلاقی بوده است بسلطنت خود ادامه دادند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 220
کرد و در این مدت بطریق زیر رفتار کرد: اگر یکی از مصریان مرتکب گناهی میشد وی از کشتن او خودداری میکرد و در هرمورد برحسب اهمیت تقصیری که ارتکاب یافته بود حکمی صادر میکرد که بموجب آن به مقصرین دستور میداد در اطراف شهری که در آن زیست میکردند مقداری خاک انباشته کنند. بدین ترتیب بازهم شهرها ارتفاع بیشتری یافتند. نخستین بار خاکریزی شهرها بوسیله کسانی که در زمان سلطنت سسوستریس «1» بحفر مجاری آب پرداختند انجام گرفت ولی در زمان پادشاه حبشی بار دیگر تجدید شد و سطح شهرها خیلی بالا رفت. در مصر شهرهای دیگریست که ارتفاع آنها را زیاد کردند ولی بنظر من شهری که در آن بیش از همهجا خاکریزی کردند شهر بوباستیس «2» است. در این شهر معبدی از الهه بوباستیس «3» یافت میشود که از هرحیث شایسته توجه است زیرا اگرچه معابد دیگری هست که بزرگتر از آنند و خرج بیشتری برای آنها شده است، ولی هیچیک باندازه این معبد بچشم زیبا نیست. بوباستیس نام الههایست که در زبان یونانی آرتمیس «4» نامیده میشود.
138- و اما چنین است معبد این الهه: اگر معبری که از آنجا به معبد داخل میشویم وجود نداشت میتوان گفت که معبد در جزیرهای قرار داشت، زیرا دو مجرا از نیل جدا میشود و بیآنکه بهم متصل شوند تا مدخل معبد پیش میروند و یکی از آنها معبد را از یکطرف دور میزند و دیگری از طرف دیگر و هریک از این دو مجرا بعرض صد پا «5» میباشند و از سایه درختان پوشیده شدهاند. دهلیز آن ده
______________________________
(1)-Sesostris
(2)- بوباستیس)Boubaotis( یا)Buhaotis( از شهرهای باستان مصر سفلی است که بعلت جشنهای مذهبی باشکوهی که در آن برگزار میشد شهرتی خاص داشت.
(3)- بوباستیس)Boubastis( از الهههای مصر باستان است که با آرتمیس)Artemis( یونانیان و دیان)Diane( رومیان تطبیق میکند.
(4)- آرتمیس)Artemis( یا دیان)Diane( الهه یونان باستان.
(5)- پا واحد طول در یونان باستان و برابر 296 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
توجه: فهرست جلد های تاریخ هرودوت در اینجا.
کلیک کنید: تماس و پرسش و نظر http://arqir.com/101-2
تاریخ هردوت، ج2، ص: 221
ارژی «1» ارتفاع دارد و از تصویرهائی بطول شش آرنج «2» پوشیده شده و این تصویرها قابل توجه میباشند. معبد در میان شهر قرار دارد و وقتی گرد آن گردش میکنیم از همهطرف آنرا از بالا تا پائین مشاهده میکنیم. زیرا خاک شهر در اثر خاکریزی بالا آمده، در حالیکه معبد همانطور که در آغاز کار ساخته شده دست نخورده باقی مانده و باین جهت کاملا در برابر چشم قرار دارد. گرد آن حصاری قرار دارد که برروی آن تصاویری حجاری شده. در داخل این محوطه جنگلی از درختهای بسیار بزرگ وجود دارد و در میان آن معبد بزرگی قرار دارد که مجسمه الهه در داخل آنست. طول و عرض معبد از هرطرف یک ستاد «3» است. در مقابل در ورودی خیابانی که از سنگ مفروش است و در حدود سه ستاد طول دارد احداث شده که بطرف مشرق میرود و از میدان بازار میگذرد. عرض آن ممکن است سه پلتر «4» باشد. از دوطرف این خیابان درختانی سر بفلک کشیده روئیدهاند. این خیابان بیکی از معابد هرمس «5» منتهی میشود. چنین بود وضع معبد بوباستیس.
139- و اما عقبنشینی آن حبشی بشرحی که کاهنان نقل میکنند چنین صورت گرفت: ظاهرا بعد از آنکه وی هنگام شب خوابی که نقل خواهیم کرد دید راه فرار درپیش گرفت. وی در خواب دید که مردی در کنار او قرار گرفته و باو سفارش میکند که تمام کاهنان مصر را گرد آورد و آنان را از میان بدو نیم کند. بعد از این خواب، ظاهرا اظهار کرده است که بعقیده او خدایان باین وسیله بهانهای میجویند تا گناهی از وی سرزند و مصیبتی از جانب خدایان یا افراد بشر بر او نازل
______________________________
(1)- ارژی)Orgye( واحد طول در یونان باستان و برابر 6 پا یا یک متر و 776 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(2)- آرنج واحد طول در یونان باستان و برابر یک پا و نیم یا 444 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(3)- ستاد)Stade( واحد طول در یونان باستان و برابر 177 متر و 6 سانتیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(4)- پلتر)Plethre( واحد طول در یونان باستان و برابر صد پا یا 29 متر و 6 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(5)- هرمس)Hermes( نام یونانی رب النوع مصری است که توت)Thot( نام دارد.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 222
گردد. پس او تصمیم گرفت که چنین نکند، ولی چون مدتزمانی که هاتف پیشگوئی کرده بود که وی بر مصر حکومت خواهد کرد و بعد از آن باید از آن خارج شود گذشته بود، ظاهرا او از این کشور خارج شد. توضیح آنکه، هنگامی که او در حبشه بود، هاتفهائی که طرف مشورت حبشیانند بوی اعلام کرده بودند که او باید مدت پنجاه سال بر مصر سلطنت کند. چون این مدت منقضی شده بود و علاوه بر آن رؤیائی که در خواب بچشم او آمده بود او را مضطرب میکرد، ساباکوس خود داوطلبانه مصر را تخلیه کرد «1».
140- بطوریکه برای من نقل کردهاند، همینکه حبشی مصر را ترک گفت، آن مرد کور از نواحی باتلاقی بازگشت و بار دیگر بسلطنت رسید. وی مدت پنجاه سال در ناحیه باتلاقها در جزیرهای که سطح آنرا با خاک و خاکستر بالا آورده بود سکونت کرده بود. هربار که مصریان پنهان از آن مرد حبشی بنزد او میآمدند و بترتیبی که بهریک از آنها دستور داده شده بود برای او گندم میآوردند، وی از آنان تقاضا میکرد که مقداری خاکستر به هدایای خود اضافه کنند. تا قبل از آمیرتئوس«2» هیچکس نتوانسته بود این جزیره را کشف کند. مدت هفتصد سال پادشاهانی که قبل از این شخص سلطنت کردند موفق نشدند آن جزیره را بیابند.
نام این جزیره البو «3» است و اندازه آن از هرطرف ده ستاد «4» است.
______________________________
(1)- هنگام تخلیه مصر پادشاه حبشیان ساباکوس نبود و تانوت آمونTanout -Amon( نام داشت. ظاهرا این شخص خود از روی میل خاک مصر را تخلیه نکرده بلکه در اثر فشار آشوریها بچنین اقدامی دست زده ولی بعدا شایع کرده بوده که عقبنشینی او داوطلبانه بوده است.
(2)- آمیرتئوس)Amyrthaios( همان کسی است که با ایناروس)Inaros( متحد شد و در سال 460 قبل از میلاد بر ضد پارسها قیام کرد و تا سال 449 بمقاومت ادامه داد. هردوت مدعی است که بین سلطنت پادشاه کور و آمیرتئوس هفتصد سال فاصله بود، در حالیکه خود خلاف آنرا اظهار میکند و در هرحال این ادعا با واقعیت تاریخی تطبیق نمیکند زیرا بین دوره سلطه حبشیها و سلطنت آمیرتئوس بر مصر بیشاز سیصد سال فاصله نیست.
(3)-Elbo
(4)- ستاد)Stade( واحد طول در یونان باستان و برابر 177 متر و 6 سانتیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 223
141- بعد از او (بشرحی که برای من نقل کردهاند) یکی از کاهنان هفستوس «1» که ستوس «2» نام داشت سلطنت کرد. ظاهرا این پادشاه نسبت به طبقات نظامی مصر نه تنها توجهی نداشت بلکه نسبت بآنها بیاعتنا بود و تصور میکرد که بآنها احتیاجی نخواهد داشت. علاوه بر آزارهای دیگری که بآنها وارد کرد زمینهائی را که هریک از آنها بمقدار دوازده آرور «3» در زمان پادشاهان سلف بعنوان عطیه مخصوص پادشاه دریافت کرده بودند از آنها گرفت. بهمین جهت وقتی بعدها سنا خریب «4» با سپاه بزرگی از اعراب و آشوریها به مصر آمد، طبقات نظامی مصر از کمک باو امتناع کردند «5». این کاهن که دچار مشکلی عظیم شده بود ناگزیر به معبد رفت و در برابر مجسمه خداوند بخاطر سرنوشتی که وی را تهدید میکرد زاری کرد. در موقعی که به گریه مشغول بود خواب او را فراگرفت و در خواب دید که خداوند در کنار او ایستاده و او را تشویق میکند و اطمینان میدهد که اگر بمقابله سپاه اعراب رود هیچ واقعه ناگواری برای او روی نخواهد داد، زیرا خداوند خود برای او کمک خواهد فرستاد. ستوس باعتماد آنچه در خواب دیده و شنیده بود
______________________________
(1)- هفستوس)Hephaistos( یا وولکن)Vulain( خداوند آتش و آهن.
(2)- ستوس)Sethos( - بین فراعنه مصر چنین نامی مشاهده نمیشود و معلوم نیست مقصود هردوت از ستوس چه کسی است حدس زده میشود که این نام عنوان مقام کاهن مورد بحث بوده است که هردوت با نام او اشتباه کرده. هجوم سناخریب به مصر در زمان تیرهاکا)Tirhaka( در سال 701 قبل از میلاد اتفاق افتاده.
(3)- آرور)Aroure( واحد سطح در مصر باستان و برابر مربعی بود که هرضلع آن صد آرنج طول داشت. برای توضیح بیشتر درباره این واحد سطح رجوع شود به بند 168 همین کتاب که هردوت خود توضیح بیشتری درباره آن میدهد.
(4)- سناخریب)Sennacberib( پادشاه آشور از 705 تا 681 قبل از میلاد. فرزند و جانشین سارگن دوم بود و به کلده و فلسطین و ارمنستان و ماد و عربستان و مصر لشگر کشید و با وجود این اشتغالات نظامی بامور داخلی کشور خود نیز پرداخت و سرانجام بدست فرزند خود بقتل رسید. وی از پادشاهان قهار و معروف آشور است.
(5)- این واقعه بشرحی که گفته شد در سال 701 قبل از میلاد در زمان تیرهاکا)Tirhaka( اتفاق افتاد نه در زمان پادشاهی که هردوت از او نام میبرد.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 224
عدهای از مصریان را که حاضر شدند او را همراهی کنند برداشت و در پلوز «1» اردو زد (زیرا از این نقطه است که بداخل مصر وارد میشوند). وی از نظامیان کسی همراه نداشت و همراهان او کسبه و پیشهوران و تجار بودند. همینکه باین محل رسیدند دشمنان آنها «2» ...، هنگام شب لشگری از موشهای صحرائی بآنها هجوم بردند «3» و تیردانها و نیزهها و تسمههای سپرهای آنان را جویدند بقسمی که فردای آنروز چون بیدفاع (و بیسلاح) ماندند راه فرار را درپیش گرفتند و جمعی کثیر از آنان تلف شدند «4»، و امروز در معبد هفستوس مجسمهای از این پادشاه از سنگ باقی است که موش در دست دارد و کتیبهای از قول او چنین میگوید: «بر من نظر افکنید و درس ایمان بیاموزید» «5».
142- تا این قسمت از تاریخ من، سخن از قول مصریان و کاهنان نقل شد. گفته آنان نشان میدهد که از نخستین پادشاه تا این کاهن هفستوس که بعد از همه سلطنت کرد سیصد و چهل و یک نسل انسانی وجود داشته «6» و در فاصله این نسلها بعده مساوی کاهن و پادشاه دیده میشود. از طرفی سیصد نسل در خط ذکور نماینده ده هزار سال است، زیرا هرسه نسل صد سال است. و چهل و یک نسل باقیمانده که به سیصد
______________________________
(1)- پلوز)Peluse( یا پلوزیوم)Pelusium( از شهرهای باستانی مصر در مجاورت پرت سعید امروز که بعلت استحکاماتی که داشت درحقیقت دروازه مصر باستان بود. در این محل پیوسته پادگان نیرومندی از طرف فراعنه آماده دفاع در برابر مهاجمات اقوام آسیا آماده بود.
(2)- در اینجا قسمتی از متن اصلی هردوت از بین رفته ولی مفهوم عبارت کاملا محفوظ مانده (رجوع شود به توضیح خارج از متن).
(3)- بدیهی است مقصود از «آنها» آشوریها است نه مصریان.
(4)- در تورة گفته شده که سناخریب در نتیجه شیوع نوعی بیماری مسری که بوسیله فرشتهای در سپاه او وارد شد ناگزیر بعقبنشینی گردید.
(5)- چنین کتیبهای تاکنون در مصر مشاهده نشده.
(6)- نخستین پادشاه مصر مین)MIn( است و پس از او 330 تن پادشاه دیگر که آخرین آن موریس)Moeris( نام دارد و سپس ده پادشاه که هردوت نام میبرد جمعا 341 نسل را تشکیل میدهند (هردوت سلطنت پادشاه حبشی را که مدتی بین دو دوره از سلطنت آنیزیس سلطنت کرد بحساب نیاورده).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 225
اضافه میشود نماینده سیصد و چهل سال است «1». از این قرار در فاصله یازده هزار و سیصد و چهل سال بعقیده این اشخاص «2» هیچ خداوندی بظاهر انسانی درنیامد «3» و بطوریکه آنان «1» تأیید میکنند قبل از این زمان همچنین چیزی اتفاق نیفتاده بود «4» و بعد از آنهم بین پادشاهان دیگری که در مصر سلطنت کردند اتفاق نیفتاد.
آنان «1» نقل کردهاند که در طی این سالها «5» خورشید چهار بار تغییر محل داده بدینمعنی که دو بار از جائی که امروز غروب میکند طلوع کرده و دو بار هم در جائی که امروز طلوع میکند غروب کرده. با وجود این، هیچچیز در مصر تغییر نکرده و نه در آنچه زمین و شط بمردم میبخشد و نه در وضع بیماریها و مرگومیر هیچگونه تغییری حاصل نشده.
143- قبل از عبور من از شهر تب «6»، هکاته «7» تاریخنویس در این شهر شجره نسب خود را توضیح داده و شانزدهمین جد خانواده خود را یکی از خدایان معرفی کرده کاهنان زوس «8» با او همان رفتاری را کردند که با من که شجره نسبی ارائه ندادم
______________________________
(1)- هردوت در این محاسبه اشتباه میکند، زیرا اگر بگفته او هرسه نسل نشانه صد سال باشد، 341 نسل نماینده 11366 سال و دو ثلث از سال است نه 11340 سال.
(2)- مقصود کاهنان و دیگر مصریانی هستند که تا اینجا مطالبی که هردوت درباره مصر نقل کرده منبع اطلاعات او را تشکیل میدادهاند.
(3)- زیرا اگر یکی از خدایان بظاهر انسانی آشکار میشد بپادشاهی میرسید و سلسله زنجیر 341 پادشاه انسانی قطع میشد.
(4)- درینصورت خدایانی نیز که بادعای هردوت در بند بعد در اجتماعات انسانی زیست میکردند و مدتها قبل از این پادشاهان در مصر سلطنت کرده بودند قیافه انسانی نداشتهاند (بند 144 همین کتاب).
(5)- مقصود یازده هزار و سیصد و چهل سالی است که سیصد و چهل و یک نسل در آن سلطنت کردند.
(6)- تب)Thebes( از شهرهای مصر باستان که بوسیله کادموس)Cadmus( تأسیس شد. یکی از بزرگترین شهرهای عهد عتیق بود و به شهر صد دروازه معروف شده بود.
امروز بر روی ویرانههای این شهر دهکدههای کارناک و لوکسور)Louksor( باقی است.
(7)- هکاته)Hecatee( مورخ و جغرافیدان معروف یونانی از اهل ملط که در- قرن ششم قبل از میلاد و در حدود یک قرن قبل از هردوت میزیست.
(8)- زوس)Zeus( یا ژوپیتر خدای خدایان در یونان باستان.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 226
کردند. آنان مرا بداخل معبد که بسیار بزرگ بود وارد کردند و در آنجا مجسمههای چوبی بزرگی که عده آن درست برابر عدهای بود که من نقل کردم «1» بمن نشان دادند و شمردند. زیرا هریک از کاهنان بزرگ در حیات خود در این محل مجسمههای از خود برپا میکند. کاهنان با نشان دادن این مجسمهها بمن و با شمردن آنها بمن ثابت کردند که هریک از آنها فرزند پدری بودهاند که پدر او هم در آن دسته میباشد «2». آنان از آخرین کسی که مرده بود شروع کردند و تمام آنها را تا آخر بمن نشان دادند. وقتی هکاته شجره نسب خود را بآنان ارائه داد و شانزدهمین جد خود را یکی از خدایان معرفی کرد آنان شجره نسبی براساس این ارقام باو ارائه دادند و گفته او را نپذیرفتند و باور نکردند که مردی از خدایان بدنیا آید. آنان این شجره نسب را بترتیب زیر باو ارائه دادند: آنان اظهار کردند که هریک از این مجسمههای بزرگ یک پیرومیس «3» است که از پیرومیس دیگری زاده شده و بدین ترتیب این نزول از پیرومیس به پیرومیس را تا سیصد و چهل و پنج مجسمه رساندند «4» بیآنکه آنها را به خدائی یا نیمهخدائی وصل کنند. اگر پیرومیس را بزبان یونانی ترجمه کنیم معنای آن «مرد خوب» است.
144- بدین ترتیب بطوریکه کاهنان ثابت کردند، تمام آن مجسمهها نماینده کسانی بودند که انسان بودند و با خدایان تفاوت زیادی داشتند. آنها مدعی بودند که قبل از اینها کسانیکه در مصر سلطنت کرده بودند خدایانی بودهاند که با بنی نوع
______________________________
(1)- یعنی تعداد 341 پادشاهی که در مصر سلطنت کرده بودند.
(2)- مقصود اینست که هر سیصد و چهل و یک تن سلطنت را از پدر بارث برده بودند و پدر در پسر بسلطنت رسیده بودند و هیچگاه سلسله زنجیر خاندان آنان قطع نشده بود.
(3)- پیرومیس)Piromis( اصطلاح یونانی پیرومی)Pi -romi( مصری است که بمعنای «انسان» است. مصریان در حجاریهائی که خود را در کنار اقوام دیگر نشان میدادند در کنار صورتهای مصری این کلمه را حک میکردند.
(4)- کمی بالاتر در همین بند هردوت مدعی است که تعداد این مجسمههای بزرگ 341 بود در حالیکه در این عبارت مدعی است که از آن بتعداد 345 یعنی چهار مجسمه بیشتر به هکاته نشان دادند. چون هکاته در حدود صد سال زودتر از هردوت از این معبد گذشته بود بفرض اینکه هرصد سال سه نسل بر آن اضافه شده باشد باید در زمان هردوت تعداد آن بیشتر باشد نه کمتر.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 227
بشر در یک جامعه میزیستند و در آن اجتماع بود که همیشه حکومت با یکی از خدایان بود. ظاهرا آخرین نفر از این دسته از پادشاهان هوروس «1» پسر ازیریس «2» بوده است که یونانیان آپولون «3» مینامند. این پادشاه پس از آنکه تیفون «4» را سرنگون کرد خود آخرین کسی بود که در مصر سلطنت نمود. ازیریس همانست که در زبان یونانی دیونیزوس «5» نام دارد.
145- یونانیان عقیده دارند که هراکلس «6» و دیونیزوس و پان «7» مؤخرترین خدایانند، در حالیکه مصریان عقیده دارند که پان بسیار قدیمی و یکی از خدایان هشتگانه ایست که معروف است اولین خدایان میباشند. و نیز بعقیده مصریان هراکلس «8» دومین خدا از نسل دوم است که شامل دوازده خدا میباشد و دیونیزوس یکی از خدایان نسل سوم است که از خدایان دوازدهگانه بدنیا آمدهاند «9». و اما اینکه در نظر مصریان چهمقدار سال بین هراکلس و آمازیس فاصله بوده است، من قبلا بدان اشاره کردم «10». بطوریکه نقل میکنند بین پان و آمازیس فاصله
______________________________
(1)- هوروس)Horus( فرزند ازیریس رب النوع مصر باستان.
(2)- ازیریس)Osiris( رب النوع مصر باستان، زوج ایزیس)Isis( و حامی مردگان.
(3)- آپولون)Apollon( خدای یونان باستان، خدای روشنائی و هنرهای زیبا که نام دیگر آن فبوس)Phebus( است. پسر ژوپیتر و برادر دیان)Diane( بود.
(4)- تیفون)Typhon( خدای تاریکی و زشتیها در مصر باستان.
(5)- دیونیزوس)Dionysos( یا باکوس)Bacchus( خداوند شراب و عشق در یونان باستان.
(6)- هراکلس)Heracles( یا هرکول)Hercule( از پهلوانان و نیمهخدایان یونان باستان، فرزند ژوپیتر و مظهر نیرو و قدرت.
(7)- پان)Pan( فرزند هرمس)Hermes( و یکی از پریان که دریوپ)Dryope( نام داشت، خداوند رمه و گله که مجسمهاش را بصورت انسان با پای سمدار میساختند و بر سرش دو شاخ مینهادند (بند 46 همین کتاب).
(8)- همین کتاب. بند 43.
(9)- منشاء این تقسیمبندی که هردوت بدان اشاره میکند مجهول است، و برخلاف گفته مؤلف عادت مصریان این بود که خدایان خود را بدستههای نه نفری تقسیم میکردند
(10)- مؤلف به بند 43 همین کتاب اشاره میکند و در آنجا این مدت را هفده هزار سال ذکر کرده است.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 228
زمانی بیشتری بوده ولی نسبت به دیونیزوس این فاصله از همه کوتاهتر است و بطوریکه حساب میکنند از دیونیزوس تا آمازیس پانزده هزار سال فاصله است.
مصریان مدعی هستند که باین ارقام اطمینان کامل دارند زیرا پیوسته حساب سالها را داشتهاند و وقایع را تحریر کردهاند. از دیونیزوس که میگویند از سمله «1» دختر کادموس «2» بدنیا آمده تا زمان ما تقریبا هزار سال فاصله «3» است. هراکلس پسر آلکمن «4» در حدود نهصد سال پیش از ما بوده و پان پسر پنلوپ «5» (زیرا بطوری که یونانیان نقل میکنند پان از هرمس «6» و پنلوپ بدنیا آمده است) از جنگ تروآ بما نزدیکتر است و تا زمان من در حدود هشتصد سال داشته.
146- بین این دو دسته روایات هرکس مختار است هرکدام را صحیحتر تشخیص میدهد، بپذیرد، ولی من نظر خود را در اینباره اظهار کردهام «7» ... «8» زیرا اگر دیونیزوس فرزند سمله و پان فرزند پنلوپ نیز مانند هراکلس فرزند
______________________________
(1)- سمله)Semele( مادر دیونیزوس و دختر کادموس پادشاه شهر تب.
(2)- کادموس)Cadmos( مؤسس افسانهای شهر تب)Thebes( در یونان باستان
(3)- اگر همانطور که هردوت در بند 44 همین کتاب مدعی است بین کادموس و هراکلس پنج نسل فاصله بوده باشد بین هراکلس و دیونیزوس که نوه کادموس بوده است نیز نباید بیش از سه نسل یعنی در حدود یک قرن فاصله باشد.
(4)- آلکمن)Alcmene( زوجه آمفیتریون)Amphitryon( که فریب ژوپیتر را خورد و از او هراکلس معروف را بدنیا آورد. هراکلس را، هم فرزند آمفیتریون میدانند و هم فرزند ژوپیتر.
(5)- پنلوپ)Penelope( زوجه اولیس)Ulysse( و مادر تلماک)Telemaque( و بطوریکه هردوت در همین بند نقل میکند مادر پان)Pan( خداوند رمه نیز بوده است.
(6)- هرمس)Hermes( یا مرکور)Mercure( فرزند ژوپیتر، پیامبر خدایان خدای سخن و فصاحت.
(7)- اشاره هردوت به بند 50 همین کتاب است که در آنجا مدعی است که بنظر او منشاء تمام افسانههای خدایان یونانی از مصر است. بدیهی است در این مورد هردوت حق را بجانت روایت مصریان میدهد.
(8)- در این قسمت از متن هردوت باید نقصی وجود داشته باشد یا قسمتی از آن حذف شده باشد، زیرا تا اینجا مؤلف از هراکلس و پان و دیونیزوس توأما سخن میگوید ولی از این قسمت ببعد احساس میشود که مؤلف بین پان و دیونیزوس از یکطرف و هراکلس از جانب دیگر اختلاف قائل میشود.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 229
آمفیتریون «1» عمر خود را در یونان گذرانده بودند و خود را بر یونانیان ظاهر کرده بودند ممکن بود که مدعی شد که آنان نیز مانند هراکلس انسان بودهاند و فقط نام خدایانی که قبل از آنها میزیستهاند بر آنها مانده است. ولی امروز یونانیان مدعی هستند که همینکه دیونیزوس بدنیا آمد، زوس او را به ران خود دوخت و به نیزا «2» که در آنسوی مصر در حبشه قرار دارد برد. و اما درباره پان آنان نمیدانند که بعد از تولد به کجا رفت. بنابراین برای من تردیدی نیست که یونانیان نام این خدا را بعد از نام خدایان دیگر یاد گرفتهاند و تاریخ تولد آنها را همان زمانی میدانند که خود از وجود آنها مطلع شدهاند.
147- آنچه گذشت منحصرا از قول مصریان نقل شد. ولی من اکنون آنچه اقوام دیگر درباره وقایع این کشور نقل میکنند و مورد تأیید مصریان است نقل میکنم و بشرحی که در اینباره خواهم داد مطلبی نیز از آنچه خود دیدهام اضافه خواهم کرد. چون مصریان نمیتوانستند بیپادشاه زندگی کنند، بعد از سلطنت کاهنی که هفستوس «3» نام داشت دوازده پادشاه برگزیدند و سراسر مصر را برای آنان به دوازده حصه تقسیم کردند. این پادشاهان بعدها از راه ازدواج با یکدیگر خویش شدند و سلطنت خود را با قانونی که برای خود وضع کردند ادامه دادند و متعهد شدند که هرگز باهم خصومت نورزند و هیچیک در این فکر نباشد که از دیگری بیشتر داشته باشد و باهم دوست و صمیمی باشند. علت اینکه این قانون را برای خود وضع کردند و رعایت کامل آنرا متعهد شدند آن بود که در آغاز کار در موقعی که کارها را در دست گرفته بودند هاتفی بآنها خبر داد که یکی از آنها که با جامی از برونز مراسم مذهبی در معبد هفستوس انجام دهد- آنان در تمام معابد حضور میافتند- بر سراسر مصر سلطنت خواهد کرد.
148- و نیز آنان تصمیم گرفتند که بنای مشترکی از خود باقی گذارند. و همینکه این تصمیم را گرفتند بنای تودرتوئی که کمی بالاتر از دریاچه موریس)Moeris(
______________________________
(1)- آمفیتریون)Amphittryon( شوهر آلکمن و پدر احتمالی هراکلس.
(2)-Nysa
(3)-Hephaistos
تاریخ هردوت، ج2، ص: 230
واقع شده و تقریبا در حوالی شهری که به شهر تمساح «1» معروف است قرار دارد بنا کردند «2». من این بنا را دیدهام و حقیقة از آنچه میتوان درباره آن گفت عالی تر است. اگر تمام بناها و آثار هنری را که یونانیان ساختهاند رویهم گذارند از حیث کار و قیمت از این بنای تودرتو کمتر بنظر خواهند رسید، در حالیکه معبد افز «3» و معبد ساموس «4» شایسته نقل و تعریف میباشند. حتی اهرام مصر بیش از آنچه درباره آنها گفته شده ارزش دارند و هریک از آنها بتنهائی با بسیاری از بناهای یونانی و حتی بناهای بزرگ یونانی برابر میباشند. ولی این بنای تودرتو از اهرام هم عالیتر است. این بنا عبارتست از دوازده صحن سرپوشیده که درهای آنها روبروی هم قرار دارد و شش تای آن رو بشمال و شش تای دیگر رو بجنوب است. این صحنها بهم مربوطند و از خارج یک حصار واحد گرد آنها کشیده شده «5». در این بنا دو ردیف تالار مشاهده میشود که بعضی در زیرزمین قرار دارند و بعضی دیگر بر روی آنها و بالای زمین قرار دارند و جمعا سه هزار عدد میباشند که در هرردیف یکهزار و پانصد عدد است. ما خود تالارهائی که بر روی زمین قرار دارند بچشم دیدهایم و از آنها عبور کردهایم و آنچه درباره آن خود بچشم دیدهایم شرح میدهیم. ولی درباره تالارهائی که در زیر زمین قرار دارند شفاها اطلاعاتی کسب کردهایم. زیرا مصریانی که حفاظت آنها را بعهده دارند مطلقا
______________________________
(1)- این شهر در جنوب شهر معروف تب)Thebes( قرار داشت و سترابون نیز بدان اشاره کرده (رجوع شود به یادداشت بند 69).
(2)- بعضی از مورخین باستان عقیده دارند که این بنا یادگار یکی از پادشاهان سلسله دوازدهم مصر است که آمنمهات سوم)Amenemhat III( نام داشت و احداث دریاچه موریس نیز از عملیات او است بود.
(3)- افز)Ephese( از شهرهای یونی باستان واقع در ساحل آسیای صغیر که یکی از مراکز مهم نفوذ تمدن یونانی در آسیا بود.
(4)-Samos
(5)- اگر بگفته هردوت درهای این دوازده صحن بروی هم باز نمیشده قاعدة صحنها باید در دو ردیف ششتائی قرار گرفته باشند و در اینصورت شش به شش باهم ارتباط داشتهاند و بنابراین مقصود هردوت از قید قسمت اخیر این بند اینست که شش صحن شمالی و شش صحن جنوبی جداگانه باهم ارتباط داشتهاند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 231
حاضر نشدند آنها را بما نشان دهند و دلیل آنها این بود که اجساد پادشاهانی که در آغاز کار این بنا را ساختند و همچنین اجساد تمساحهای مقدس در داخل آن قرار دارد. از اینقرار، آنچه درباره تالارهای زیرزمینی نقل میکنیم منحصر به مسموعات ما است. ولی تالارهای فوقانی را که از حدود مصنوعات بشری تجاوز میکند بچشم دیدیم. راههائی که برای خروج از تالارها از آنها میگذشتیم و پیچ و خمهائی که هنگام عبور در صحنها درپیش داشتیم بعلت پیچدرپیچی زیاد خود ما را دچار اعجاب و تحسین زیاد کرده بود، در حالیکه ما از یکی از صحنها به تالارها میرفتیم و از تالارها به رواقها قدم میگذاردیم و سپس از این رواقها به تالارهای دیگری میرفتیم و از این تالارها به حیاتهای دیگری قدم میگذاردیم. سقف تمام این بناها و همچنین دیوارهای آن از سنگ است. دیوارها سراسر از تصویرهائی که بر روی آنها حک شده پوشیدهاند.
اطراف هریک از صحنها مجموعهای از ستونهای سنگی سفید بسیار منظم قرار دارد. در گوشهای که این بنای تودرتو ختم میشود هرمی بارتفاع چهل اورژی «1» قرار دارد که بر روی آن تصاویر بسیار بزرگی حک شده. راه ورود بآن از زیرزمین میگذرد.
149- چنین بود این بنای تودرتو. ولی دریاچهای که موریس «2» نام دارد و این بنا در کنار آن ساخته شده بیشتر موجب تعجب و تحسین میشود. طول محیط آن به سه هزار و ششصد ستاد «3» یعنی شصت اسکن «4» میرسد و این طول برابر است با طول
______________________________
(1)- اورژی)Orgyie( واحد طول در یونان باستان و برابر 776 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(2)- دریاچه موریس)Moeris( که در حدود 1720 سال قبل از میلاد بوسیله یکی از پادشاهان مصر بنام موریس حفر شده و امروز مختصری از آن باقی مانده که به برکة- العروق معروف است.
(3)- ستاد)Stade( واحد طول در یونان باستان و برابر 177 متر و 6 سانتیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(4)- سکن)Skene( واحد طول در یونان باستان و برابر ده کیلومتر و 655 متر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 232
جبهه دریا در ساحل مصر. این دریاچه بطرف شمال و جنوب امتداد مییابد و عمق آن زیاد است و در عمیقترین نقطه آن به پنجاه اورژی میرسد. مشاهده ظاهر آن نشان میدهد که این دریاچه را دست انسانی ساخته و بطور مصنوعی حفر شده. زیرا در نقطهای که تقریبا در وسط آن قرار دارد دو هرم مشاهده میشود «1» که هردوی آنها بمقدار پنجاه اورژی از سطح آب بالاترند و در زیر آب نیز بهمین مقدار ساخته شدهاند «2». بر روی هریک از آنها مجسمهای بزرگ از سنگ بر روی تختی قرار دارد. از اینقرار، ارتفاع این اهرام به صد اورژی میرسد که جمعا برابر یک ستاد شش پلتری «3» است، زیرا اورژی برابر است با شش پا «4» یا چهار آرنج «5» و یا برابر است با چهار پالم «6» و آرنج برابر است با شش پالم. آب موجود در دریاچه از چشمهای در محل خارج نمیشود (زیرا در این محل خاک مصر کاملا خشک و بیحاصل است) بلکه آنرا بوسیله مجرائی «7» از رود نیل باین محل آوردهاند.
مدت شش ماه آب از این مجرا به دریاچه وارد میشود و در مدت شش ماه دیگر از
______________________________
(1)- ظاهرا این دو هرم پایههای مجسمه بزرگ آمنمهت سوم)Amenemhet III( میباشند که در زمان هردوت هنوز وجود داشتهاند و شاید علت اینکه هردوت تصور کرده این دو مجسمه در میان آب قرار داشته آن بود که در موقع طغیان آب بتماشای این دریاچه مشغول بوده
(2)- معلوم نیست هردوت اندازههای قسمت زیر آب این پایهها را چگونه تشخیص داده. بعلاوه ارتفاع خارجی هرمها را نیز مبالغهآمیز نقل کرده.
(3)- پلتر)Plethre( واحد طول در یونان باستان و برابر 29 متر و 6 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(4)- پا واحد طول در یونان باستان و برابر 296 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(5)- آرنج واحد طول در یونان باستان و برابر 444 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(6)- پالم)Palme( واحد طول در یونان باستان.
(7)- محتمل است مقصود هردوت از این مجرا دریاچه طویل بحر الیوسف باشد. استرابون (کتاب هفدهم- بند 1- 4- 35- 37) و دیودور (کتاب اول بند 52) معتقدند که این مجرا از شهر هراکله شروع میشد و در حدود هشتاد ستاد یعنی برابر طول امروز طول آن داشت.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 233
آن خارج میشود و بطرف نیل برمیگردد «1». در موقعی که آب مدت شش ماه از دریاچه خارج میشود صید ماهی در دریاچه روزی یک تالان «2» نقره و در موقع بازگشت روزی یک مین «3» نقره برای خزانه پادشاه عایدی دارد.
150- همچنین اهل محل برای من نقل کردهاند که این دریاچه که در جهت مغرب در داخل خشکی پیش رفته «4» و در طول کوهی که بالاتر از ممفیس قرار دارد امتداد مییابد، از مجرائی زیرزمینی به ناحیه سیرت «5» افریقا میرود. چون خاکی که از حفر دریاچه باید بدست آمده باشد در هیچجا ندیدم و نسبت باین موضوع کنجکاو شدم از کسانی که در آن حوالی نزدیک سکونت داشتند پرسیدم که خاک این حفاری را کجا ریختهاند آنها برای من نقل کردند که آن خاک را به کجا بردهاند و من برای قبول گفته آنها زیاد بخود زحمت ندادم زیرا من قبلا شنیده بودم و میدانستم که وضعی مشابه آن در نینوا شهر آشوریان پیش آمده بود. زمانی دزدان بفکر افتادند که به خزائن سارداناپال «6» پادشاه نینوا که بسیار زیاد و در
______________________________
(1)- مقصود دورهایست که معمولا هرسال نیل طغیان میکند. هدف مصریان از حفر این دریاچه این بود که وسیلهای برای تنظیم آب نیل داشته باشند و این محوطه درحقیقت وسیله تنظیم آبهای زائد نیل بوده است.
(2)- تالان)Talent( واحد وزن و پول در یونان باستان و برابر 90/ 5560 فرانک طلا (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(3)- مین)Mine( واحد وزن و پول در یونان باستان و برابر 68/ 92 فرانک طلا (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(4)- هردوت در بند قبل ضمن توصیف این دریاچه گفته بود که «بطرف شمال و جنوب امتداد مییابد» و در اینصورت معلوم نیست چگونه بادعای او در این بند ممکن است. در جهت مغرب نیز امتداد داشته باشد.
(5)- سیرت)Cyrte( نام قدیم ناحیهای از شمال افریقا است که در مغرب مصر بین دو خلیج بزرگ قرار دارد و از مشرق به مصر و از مغرب به تونس امروز محدود میشود، در منتهیالیه شرقی این منطقه خلیجی وجود دارد که امروز خلیج سدر نامیده میشود و در منتهیالیه غربی آن در ساحل تونس خلیج دیگری است که امروز کابس)Cabes( نام دارد.
(6)- سارداناپال)Sardnapale( که معنای آن «آشور فرزندی بدنیا آورد» میباشد نام چند تن از پادشاهان معروف آشور است که تا 625 قبل از میلاد سلطنت کردند و معروفترین آنها سارداناپال سوم و چهارم و پنجم است. هردوت توضیح نمیدهد که مقصود او کدامیک از این پادشاهان است.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 234
انبارهای زیرزمینی حفاظت میشد دستبرد زنند. پس، از محل اقامت خود مجرائی زیرزمینی در جهت قصر شاهی حفر کردند و تا قصر شاهی رسیدند. مادام که بمقصود خود نرسیده بودند در موقع شب خاکی که از حفاری بدست میآمد در رود دجله که در نزدیکی نینوا جاری است میریختند. بطوریکه برای من نقل کردهاند گویا در موقعی نیز که این دریاچه را در مصر حفر میکردهاند همین کار را کردهاند، با این تفاوت که این کار در روز انجام میگرفت نه در شب. مصریان بتدریج که این مجرا را حفر میکردند خاک آنرا در رود نیل میریختند. چنین است بقسمی که نقل میکنند چگونگی حفر این دریاچه.
151- پادشاهان دوازدهگانه با یکدیگر با عدل و انصاف رفتار میکردند. بعد از مدتی در موقعی که در معبد هفستوس «1» باهداء قربانی مشغول بودند و در آخرین روز جشن که میخواستند مراسم مذهبی انجام دهند کاهن بزرگ جامهای زرینی که معمولا در این مراسم بکار میبردند حاضر کرد. ولی او درباره تعداد پادشاهان اشتباه کرد و یازده جام بیش نیاورد، در حالیکه آنان دوازده نفر بودند. آنکس که نفر آخر ایستاده بود و پسامتیک «2» نام داشت کلاه فلزی خود را که از برونز بود برداشت و دست خود را بگسترد و مراسم مذهبی را با آن انجام داد. پادشاهان دیگر نیز همه کلاه فلزی بسر میگذاردند و در آن لحظه نیز کلاه فلزی بر سر داشتند و بنابراین پسامتیک بیقصد قبلی و تعمد کلاه خود را برای انجام مراسم مذهبی پیش برده بود. ولی پادشاهان دیگر عمل او را با آنچه هاتف برای آنها پیشگوئی کرده بود یعنی اینکه هرکس از بین آنها با جامی از برونز مراسم
______________________________
(1)-Hephaistos
(2)- پسامتیک)Psammetique( یا پسامتیکوس)Psammetikos( مؤسس بیست و هشتمین خاندان سلطنتی مصر باستان که ابتدا از طرف پادشاهان آشور در قسمتی از مصر حکومت میکرد (از سال 672 قبل از میلاد در زمان آسارادونAssarhadonمصر بدست آشوریها فتح شده بود و تا زمان پسامتیک تحت سلطه آنها بود) وی در این تاریخ سر بطغیان برداشت و بکمک ژیژس)Gyges( پادشاه لیدی پیروز شد و پس از جنگ بزرگی که در ممفیس رویداد به سلطنت سراسر مصر رسید و در سال 660 قبل از میلاد بیست و ششمین خاندان سلطنتی مصر را تأسیس کرد.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 235
مذهبی را انجام دهد پادشاه منحصر بفرد مصر خواهد شد در مخیله خود بهم نزدیک کردند و با توجه باین پیشگوئی صحیح ندانستند که پسامتیک را بقتل برسانند زیرا پس از اینکه از او در این مورد استفسار کردند احساس کردند که بیتعمد و نقشه قبلی چنین کرده است. ولی تصمیم گرفتند او را به منطقه باتلاقها تبعید کنند و قسمت مهمی از اختیارات او را سلب کنند و قدغن کنند که از منطقه باتلاقها خارج نشود و با بقیه خاک مصر روابطی نداشته باشد.
152- ساباکوس «1» پادشاه حبشه قبل از این زمان پدر این پسامتیک را که نکوس «2» نام داشت کشته و خود او را به سوریه تبعید کرده بود. ولی وقتی پادشاه حبشه بعلت خوابی که دیده بود مصر را ترک کرد، مصریان ساکن سائیس «3»او را به مصر بازگرداندند. او بعد از این واقعه در مصر مشغول سلطنت بود که ناگهان برای بار دوم به ناحیه باتلاقها تبعید شد و این بار پادشاهان دوازدهگانه بودند که او را بعلت کلاه فلزیش تبعید کردند. ولی پسامتیک که تصور میکرد بناحق با او چنین کردهاند مصمم شد از کسانی که با او چنین کرده بودند انتقام گیرد. پس کس به شهر بوتو «4» به معبد لتو «5» که معتبرترین هاتف مصر در آن قرار دارد فرستاد.
______________________________
(1)- ساباکوس)Sabacos( یا ساباکون)Sabacon( پادشاه حبشه که در قرن هشتم قبل از میلاد مصر را فتح و بیست و پنجمین سلسله سلطنتی مصر را تأسیس کرد.
از این سلسله فقط سه پادشاه در مصر سلطنت کردند و پس از آن سلطنت بیست و ششمین خاندان سلطنتی که بوسیله پسامتیک تأسیس شده بود آغاز شد.
(2)- نکوس)Necos( یا نخائوی اول پادشاه مصر در اواخر قرن هشتم قبل از میلاد که بوسیله ساباکوس پادشاه حبشه مقتول شد. این پادشاه را نباید با نخائوی دوم که پسر پسامتیک بود و در اوائل قرن هفتم قبل از میلاد در مصر بسلطنت رسید اشتباه کرد.
(3)- سائیس)Sais( از شهرهای بزرگ مصر سفلی که مدتها پایتخت پادشاهان مصر بود. در این شهر معبد بزرگی در زمان آمازیس ساخته شده بود که هردوت جزئیات آنرا شرح داده است.
(4)- بوتو)Bouto( از الهههای مصر باستان است که مظهر حیات بود و در بسیاری از شهرهای مصر باستان و بخصوص در شهری که بنام او بوتو نام داشت و یکی از شهرهای بزرگ مصر سفلی در ساحل نیل بود پرستش میشد.
(5)-Leto
تاریخ هردوت، ج2، ص: 236
از هاتف باو جواب داده شد که انتقام او از راه دریا خواهد رسید و این در موقعی خواهد بود که مردانی از برونز بر او ظاهر شوند. پس او از روی سادهدلی فکر اینکه مردانی از برونز بکمک او خواهند آمد پذیرفت. ولی مدتی بعد سرنوشت چنین شد که یونیها و کاریهائی که برای بچنگ آوردن غنیمت در دریا بسیر مشغول بودند به ساحل مصر شدند و در حالیکه سراسر از سلاح برونزی پوشیده بودند پای بر ساحل گذاردند یکی از مصریان که هرگز مردانی ملبس به سلاح برونزی ندیده بود «1» در ناحیه باتلاقها به حضور پسامتیک شتافت و باو خبر داد که مردانی از برونز که از راه دریا رسیدهاند دهات را غارت میکنند. پسامتیک دریافت که پیشگوئی هاتف تحقق مییابد. پس با یونیها و کاریها رفتاری دوستانه درپیش گرفت و با وعدههای زیاد آنها را باتحاد با خود مصمم کرد. و وقتی آنها را در این امر مصمم کرد با موافقت آنان و مصریانی که کاملا با او همراه بودند پادشاهان دیگر را سرنگون کرد.
153- پسامتیک بعد از آنکه فرمانروای مطلق سراسر مصر شد در ممفیس رواقهائی برای هفستوس «2» برپا کرد و این همان رواقهائی است که در جهت باد جنوب قرار دارند «3». و همچنین در مقابل این رواقها صحنهای برای آپیس «4» ساخت تا در مواقعی
______________________________
(1)- ظاهرا مصریان تا آن زمان سلاح برونزی ندیده بودند زیرا تا آن زمان زره مصریان از کتان بود (هردوت- کتاب سوم- بند 47- کتاب هفتم- بند 89) و گاهی نیز پیراهنی از چرم که تیغههای فلزی بر آن نصب شده بود دربر میکردند.
(2)-Hephaistos
(3)- یونانیان باستان جهات چهارگانه را با بادهای چهارگانه تعیین میکردند (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(4)- آپیس)Apis( یا هاپیس)Hapis( الهه مصر باستان و مظهر زنده اوزیریس)Osiris( که بصورت گاوی سیاه با لکه چهارضلعی سفیدی در پیشانی و لکه سفید هلالی شکلی در طرف راست سر ظاهر میشد. این گاو را که معمولا در ممفیس از آن نگاهداری میکردند و کاهنان در خدمت آن بودند بعد از 25 سال در رود نیل غرق میکردند و بعد از تشییع جنازه باشکوهی که برای آن ترتیب میدادند در انتظار ظاهر شدن مجدد آن می- نشستند و هرگاه گاوی با مشخصات سابق مییافتند آن را بعنوان مظهر ازیریس بجای آپیس قبلی پرستش میکردند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 237
که ظهور میکند در آن صحن از آن نگهداری میشود. گرداگرد این صحن ستونهائی قرار داشت و دیوارهای آن از تصاویری مستور بود. بجای ستون مجسمههای بزرگی بطول دوازده آرنج «1» وجود داشت که تمام وزن بنا را تحمل میکرد. آپیس را در زبان یونانی اپافوس «2» میگویند.
154- پسامتیک برای سکونت یونیها و کارهائی که باو کمک کرده بودند قطعه زمینهائی بآنها واگذار کرد. این زمینها روبرویهم قرار دارند و رود نیل از میان آنها میگذرد و بعدها «اردوگاه» نامیده شد. پسامتیک این اراضی را بآنها واگذار کرد و از دیگر وعدههائی که داده بود شانه خالی کرد. و نیز بعضی از جوانان مصری را برای آموختن زبان یونانی بآنان سپرد. مترجمین یونانی که امروز در مصر وجود دارند از نسل همین جوانانند که زبان یونانی را آموختند. یونیها و کاریها مدتها در اراضی که بآنها واگذار شده بود زندگی کردند. این اراضی در ساحل دریا کمی پائینتر از شهر بوباستیس «3» در کنار شعبهای از نیل که به شعبه پلوز «4» معروف است واقع شده بود. بعدها آمازیس «5» آنها را مجبور کرد این نواحی را ترک کنند و در ممفیس اقامت کنند و بجای مصریان آنانرا بعنوان محافظ خود انتخاب کرد.
در نتیجه استقرار اینها در مصر و در اثر روابطی که ما با آنها داریم توانستهایم در یونان بدرستی از آنچه از زمان پسامتیک در مصر روی داده بااطلاع باشیم، زیرا اینها نخستین کسانی هستند که متکلم بزبان خارجی بودند و در مصر ساکن شده
______________________________
(1)- آرنج واحد طول در یونان باستان و برابر با 444 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(2)-Epaphos
(3)-Boubastis
(4)-Peluse- از شهرهای معروف مصر باستان در سرحد شرقی این کشور که پیوسته پادگان نیرومندی برای حفاظت مرزهای شرقی در برابر مهاجمات اقوام آسیائی در آنجا ساخلو داشت. پلوز دروازه مصر باستان بود.
(5)- آمازیس)Amasis( پادشاه مصر از 570 تا 526 قبل از میلاد که در مدتی نزدیک به چهل سال با قدرت تمام در مصر سلطنت کرد و با سیاست و تدبیر مانع از حمله کوروش به مصر شد ولی با کمبوجیه جنگید و در اوائل لشگرکشی کمبوجیه به مصر درگذشت.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 238
بودند. در نواحی که آنها را از آنجا بیرون بردند در زمان من هنوز انبارهای کشتیهای آنها و ویرانههای خانههای آنها باقی بود. چنین بود چگونگی بسلطنت رسیدن پسامتیک در مصر.
155- من تاکنون مکرر از هاتف مصر سخن گفتهام «1». این هاتف شایسته آنست که کمی بیشتر درباره آن سخن گوئیم و من اکنون باین کار میپردازم. این هاتف مصر یکی از معابد لتو «2» است که در یک شهر بزرگ در کنار شعبهای از نیل که به شعبه سبنی «3» معروف است ... «4» وقتی در داخل نیل در حال حرکت، از دریا بداخل خشگی پیش میرویم بنا شده. نام این شهر که هاتف در آن قرار دارد بوتو «5» است که من قبلا معبد را بهمین اسم نام بردهام. در این شهر بوتو معبدی از آپولون «6» و آرتمیس «7» وجود دارد. ولی معبد لتونیز که مقر هاتف است بزرگ است و رواقهائی بارتفاع دهارژی «8» دارد. اکنون از چیزهائی که در آنجا میتوان دید آنچه بیشتر مرا دچار حیرت و شگفتی کرده شرح میدهم. در این محوطه که به لتو اختصاص داده شده معبدی وجود دارد که در جهت ارتفاع و طول از یک سنگ ساخته
______________________________
(1)- هردوت در اینجا طوری مقصود خود را بیان میکند که بنظر میرسد در مصر فقط یک هاتف وجود داشته، در حالیکه در بند 83 همین کتاب از معروفترین این هاتفها سخن گفته و این مطلب خود دلیل آنست که در مصر چندین هاتف وجود داشته.
(2)-Leto
(3)-Sebennie.
(4)- دراینجا قسمتی از متن اصلی هردوت ناقص است و ظاهرا باید مؤلف در این قسمت وضع معبد را نسبت به رود نیل یا فاصله آنرا تا ساحل تعیین کرده باشد که از قلم افتاده.
(5)-Bouto
(6)- آپولون)Apollon( خدای روشنائی و هنرهای زیبا در یونان باستان، فرزند ژوپیتر و لاتون)Laton( .
(7)- آرتمیس)Artemis( یا دیان)Diane( رب النوع یونان باستان فرزند ژوپیتر و لاتون برادر آپولون.
(8)- اورژی)Orgye( واحد طول در یونان باستان و برابر یک متر و 776 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 239
شده «1»، هریک از دیوارها که بابعاد مساوی میباشند چهل آرنج «2» است. سقفی که این بنا را مستور کرده از قطعه سنگ یک پارچه است که روی آن قرار داده شده و برجستگی بطول چهار آرنج «2» در آن وجود دارد.
156- بنابراین، از چیزهائیکه در موقع تماشای این معبد بچشم میخورد این بنا بنظر من از همه شگفتآورتر است. از چیزهائیکه بعد دیده میشود شگفتانگیزتر از همه آنها جزیرهایست که کمیس «3» نام دارد و در دریاچهای عمیق و وسیع در نزد یکی معبد بوتو «4» قرار دارد. بطوریکه مصریان نقل میکنند این جزیره مواج است.
ولی من شخصا هرگز ندیدم که این جزیره مواج باشد و یا کمترین تکانی بخورد و وقتی من چنین چیزی را میشنوم با کمال حیرت از خود سؤال میکنم آیا حقیقتة ممکن است جزیرهای بتواند مواج باشد. آنچه مسلم است اینکه در این جزیره معبد بزرگی برای آپولون بنا کردهاند که سه قربانگاه دارد و تعداد زیادی درخت خرما و درختان بسیار دیگری در آن روئیده که بعضی میوه دارند و بعضی ندارند «5».
مصریان برای اثبات مواج بودن جزیره کمیس این افسانه را نقل میکنند: لتو «6»
______________________________
(1)- وجود سنگ مکعبشکل یک پارچه که هریک از ابعاد آن چهل آرنج طول داشته باشد بعید بنظر میرسد و حتی وجود تخته سنگهائی باین ابعاد نیز بعید بنظر میآید. محتمل است یکی از استنساخکنندگان بعد از هردوت عدد 24 را اشتباها 40 تحریر کرده و این غلط به نسخ بعدی منتقل شده باشد. معلوم نیست چرا هردوت فقط بذکر چگونگی دو بعد این بنا اکتفا کرده و بعد سوم یعنی عرض آنرا فراموش کرده. فقط در یک صورت ممکن است هردوت اشتباه نکرده و با این بیان مقصود خود را بطور کامل ادا کرده باشد و آن در صورتی است که این بنا بصورت مکعب متساوی الاضلاع بوده باشد که بتوان طول و عرض آنرا یکی دانست.
(2)- آرنج واحد طول در یونان باستان و برابر 444 میلیمتر (رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(3)-Chemmis
(4)-Bouto
(5)- ظاهرا مقصود هردوت از طرز بیان این عبارت اینست که وجود این بنای بزرگ و درختان ریشهدار در این جزیره دلیل آنست که قشر خاک آن ضخیم است و بنابراین نمیتواند مواج باشد.
(6)-Leto
تاریخ هردوت، ج2، ص: 240
که یکی از نخستین خدایان هشتگانه است و در شهر بوتو مقر هاتفی که ما از آن سخن گفتیم میزیست ظاهرا در این جزیره آپولون «1» را از ایزیس «2» بامانت گرفته و با پنهان کردن او در جزیرهای که تا آن زمان مواج نبوده و امروز میگویند مواج است در موقعی که تیفون «3» در جستجوی پسر ازیریس «4» سراسر جهان را طی میکرد جان او را نجات داده «5» است (بعقیده مصریان آپولون و آرتمیس فرزندان دیونیزوس «6» و ایزیس هستند و لتودایه و نگاهبان آنها بوده. در زبان مصری آپولون راهروس «7» و دمتر «8» را ایزیس و آرتمیس را بوباستیس «9» مینامند. اشیل «10» فرزند اوفوریون «11» نسبت بآنچه اکنون من نقل میکنم فقط
______________________________
(1)- آپولون)Apollon( در اینجا هروس)Horus( معروف فرزند ایزیس و ازیریس است که تیفون، خدای شر و بدی پس از قتل ازیریس در جستجوی او بود تا او را نیز بقتل برساند.
(2)- ایزیس)Isis( از کهنترین خدایان مصر باستان، خواهر و زوجه ازیریس)Osiris(
(3)- تیفون)Typhon( از رب النوعهای مصر باستان، خدای شر و ظلمت و نازائی برادر ازیریس که تمساح و اسب آبی و خر و عقرب مظهر او بودند. افسانههای مصریان باستان حاکی است که تیفون ازیریس را بقتل رسانید و خود نیز بدست هوروس)Horus( فرزند ایزیس که یونانیان آپولون مینامند بقتل رسید.
(4)- ازیریس)Osiris( خدای خیر و نیکوئی در مصر باستان و رقیب تیفون که با ایزیس زیبا ازدواج کرد و از او هروس)Horus( بدنیا آمد. افسانههای مصریان باستان حاکی است که وی بدست تیفون بقتل رسید.
(5)- استدلال مصریان برای مواج بودن جزیره در مورد این افسانه اینست که چون آپولون در این جزیره مخفی شده بود با اینکه تیفون در سراسر جهان در جستجوی او بود بعلت اینکه جزیره در حرکت بود از یافتن او عاجز شد.
(6)- دیونیزوس)Dioniysos( رب النوع یونان باستان، خدای عشق و شراب که نام دیگرش باکوس)Bacchus( است و با ازیریس مصریان تطبیق میکند.
(7)- هروس)Horus( فرزند ایزیس و ازیریس.
(8)- دمتر)Demeter( رب النوع یونان باستان و مظهر زمین که نام دیگر آن سرس)Ceres( است.
(9)-Boubastis
(10)- اشیل)Eschyle( قدیمترین شاعر یونان که در قرن پنج قبل از میلاد میزیست و در جنگهای معروف ماراتون و سالامین شخصا شرکت داشت و نوشتههای او بیشتر جنبه تاریخی دارد.
(11)-Euphorion
تاریخ هردوت، ج2، ص: 241
از این افسانه الهام گرفته نه از جای دیگر و از این حیث او تنها کسی است که با شعرای قبل از خود اختلاف دارد. وی آرتمیس را دختر دمتر معرفی میکند «1».
157- پسامتیک مدت پنجاه و چهار سال در مصر سلطنت کرد «2». از این پنجاه و چهار سال، مدت بیست و نه سال سپاهیان او گرد «3» آزوتوس که یکی از شهرهای بزرگ سوریه بود اقامت داشتند و این شهر را آنقدر محاصره کردند تا سقوط کرد و ویران شد. این شهر که آزوتوس نام دارد از تمام شهرهائی که ما میشناسیم مدت طولانیتری در برابر محاصره مقاومت کرده است.
158- فرزند پسامتیک نکوس «4» بود که در مصر سلطنت کرد «5». وی نخستین کسی بود که دست بکار حفر مجرائی شد که بدریای اریتره «6» میرفت و پس از او داریوش
______________________________
(1)- در حالیکه بموجب افسانههای یونان باستان آرتمیس یا دیان)Diane( دختر ژوپیتر و لاتون)Laton( است.
(2)- از 664 تا 610 قبل از میلاد.
(3)- آزوتوس)Azotos( یا آزودود)Azodod( پایتخت یکی از پنج ایالت اقوام قدیم سرزمین فلسطین در مغرب بیت المقدس که پس از بیست و نه سال محاصره بدست پسامتیک تسخیر و ویران شد.
(4)- نکوس)Necos( یا نخائوی دوم فرزند پسامتیک مشهور که از 617 تا 600 قبل از میلاد بجای پدر در مصر سلطنت کرد و بعد از فتوحات زیاد بدست بخت النصر دوم مغلوب شد.
(5)- بتدریج که بزمان معاصر با هردوت نزدیک میشویم اطلاعات مؤلف دقیقتر و صحیحتر میشود. بطوریکه ملاحظه خواهد شد فهرست پادشاهان مصر باستان از پسامتیک ببعد نقصی ندارد. بعد از نکوس یا نخائوی دوم پسامتیک دوم که هردوت پسامیس)Psammis( نامیده (بند 159 همین کتاب) مدت پنج سال سلطنت کرد و پس از او آپریس)Apries( در سال 589 قبل از میلاد بسلطنت رسید. شخص اخیر در سال 570 قبل از میلاد بدست آمازیس پادشاه معروف مصر از سلطنت برکنار شد. آمازیس نیز پس از یک دوره سلطنت طولانی و پرافتخار مقارن زمانی که کمبوجیه به مصر لشکر کشید در- گذشت. فتح مصر بدست کمبوجیه در 525 قبل از میلاد در زمان پسامتیک سوم اتفاق افتاد.
(6)- دریای اریتره)Erythree( در زمان مؤلف به مجموع اقیانوس هند و دریا- های منشعب از آن و از جمله دریای احمر اطلاق میشد. مجرائی که هردوت از آن سخن میگوید مجرائی بود که در زمان نخائوی دوم بین یکی از شعب نیل و دریای احمر حفر کردند و دریای احمر را از راه انشعابات نیل به دریای مدیترانه متصل کرد. بعدها داریوش کبیر این مجرا را تکمیل کرد.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 242
پارسی کار حفر آنرا ادامه داد «1». طول این مجرا باندازه چهار روز بحرپیمائی است. عرض آنرا آنقدر زیاد گرفتند که دو کشتی جنگی با سه ردیف پاروزن که از مقابل بهم برسند میتوانند در آن بحرپیمائی کنند. آب آن از نیل میرسد.
این مجرا از نقطهای شروع میشود که کمی بالاتر از شهر بوباستیس «2» قرار دارد و از کنار پاتوموس «3» که از شهرهای عربستان است میگذرد و بدریای اریتره منتهی میشود. این مجرا ابتدا در قسمت دشت مصر که در جهت عربستان ادامه دارد حفر شده و این همان دشتی است که در جهت داخل با کوهی که در مقابل ممفیس قرار دارد و معادن سنگ در آن یافت میشود مجاور میباشد. بنابراین، این مجرا در مسیر پایه داخلی این کوه حفر شده و از سمت مغرب به مشرق میرود، آنگاه از گردنهها میگذرد و سپس از کوهستان به جنوب و ناحیهای که باد نوتوس «4» در آن میوزد متوجه میشود و به خلیج عربستان میرود. در نقطهای که از دریای شمال تا دریای جنوب- همان دریائی که اریتره نام دارد- فاصله از همهجا کمتر و راه مستقیمتر است، از کوه کازیوس «5» که سرحد مصر و سوریه است، از این نقطه تا خلیج عربستان هزار ستاد فاصله است «6». این راه مستقیمترین راهها
______________________________
(1)- مؤید این مطلب کتیبهایست به سه زبان که بین دریاچههای شور و خلیج سوئز یافت شده.
(2)-Boubastis
(3)- پاتوموس)Patoumos( یا پیتیمو)Pi -toumou( که امروز تل المسکوت نامیده میشود و در 17 کیلومتری مغرب اسمعیلیه قرار دارد.
(4)- باد نوتوس)Notos( در نظر مردم عهد عتیق باد جنوب بوده و جهت جنوب را با آن مشخص میکردهاند. (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر و جهات در یونان باستان).
(5)-Casios
(6)- ستاد)Stade( واحد طول در یونان باستان و برابر 177 متر و 6 سانتیمتر (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان)* با این حساب، هزار ستاد فاصلهای که هردوت مدعی است بین این دو نقطه وجود دارد تا حدی اغراقآمیز بنظر میرسد و باحتمال زیاد این فاصله 800 ستاد بوده و بعدها در استنساخهای نسخه اصلی اشتباها آنرا هزار ستاد نوشتهاند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 243
است. ولی مجرا بسیار طویلتر است، زیرا پیچوخم زیاد دارد. در زمان نکوس یکصد و بیست هزار مصری برای حفر آن تلف شدند. نکوس در ضمن عملیات حفاری دست از ادامه حفر آن کشید زیرا هاتفی با آن مخالفت کرد و مدعی شد که نکوس با این عمل از پیش بنفع اقوام وحشی کار میکند. مصریان تمام کسانی را که با آنها همزبان نیستند وحشی مینامند «1».
159- وقتی نکوس از ادامه حفر مجری دست کشید متوجه لشگرکشیهای نظامی شد. پس امر کرد کشتیهای جنگی با سه ردیف پاروزن بسازند که بعضی برای دریای شمال «2» و بعضی برای خلیج عربستان و دریای اریتره درنظر گرفته شده بودند «3» و انبارهای آنها هنوز هم بچشم میخورد. نکوس این کشتیهای جنگی را در موقعی که بآنها احتیاج داشت بکار میبرد. وی با اهالی سوریه در ماگدولوس «4» تلاقی کرد و در این جنگ پیروز شد و بعد از این نبرد شهر کادیتیس «5» را که یکی از شهرهای بزرگ سوریه است تسخیر کرد. وی لباسی که در حین انجام این اقدام بزرگ
______________________________
(1)- این نکته که هردوت بدان اشاره میکند درحقیقت بیشتر در مورد یونانیان و رومیان قدیم صادق است که غیر از خود جمیع اقوام دیگر را وحشی مینامیدهاند. حتی هردوت خود یکی از کسانی است که غالبا در کتاب خود دیگر اقوام و از جمله پارسها را بربر و وحشی خطاب کرده (بند اول- کتاب اول)
(2)- مقصود از «دریای شمال» دریای مدیترانه است که نسبت به مصر در جهت شمال قرار دارد.
(3)- نکوس نخستین کسی است که عدهای از فلاحان فینیقی را مأمور گردش و سیاحت گرد قاره افریقا نمود (هردوت- کتاب چهارم- بند 42)
(4)-Magdolos
(5)- شهر کادیتیس)Cadytis( که هردوت مدعی است یکی از شهرهای بزرگ سوریه است ظاهرا باید بیت المقدس باشد (فرهنگ تاریخی و جغرافیائی)Louis Gregoire( چاپ پاریس 1888- صفحه 348) ولی مترجم نسخهBlles Lettresکه متن هردوت را از یونانی به فرانسه ترجمه کرده تصور کرده است این شهر غزه امروز است (هردوت ترجمهL .egrand- چاپ پاریس 1936- یادداشت 2 صفحه 180).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 244
دربر داشت به معبد برانشید «1» نزد اهالی ملط فرستاد تا به آپولون تخصیص داده شود «2». بعد از سلطنتی که جمعا شانزده سال طول کشید «3» درگذشت و حکومت به فرزندش پسامیس «4» رسید.
160- در موقعی که این پادشاه در مصر سلطنت میکرد نمایندگانی از جانب اهالی اله «5» نزد او آمدند. اهالی اله مدعی بودند که قواعد مسابقات المپی آنها منصفانهترین و بهترین قواعد دنیا است و باین امر مباهات میکردند. و عقیده داشتند که حتی مصریان که داناترین مردمان میباشند بهتر از آن نمیتوانند تصور کنند. پس از آنکه نمایندگان اله به مصر آمدند و علت ورود خود را بیان کردند پادشاه امر کرد داناترین مصریان در محضر او حاضر شوند. پس از آنکه این مصریان جمع شدند، از نمایندگان اله خواستند که تمام قواعدی را که در مورد این مسابقه رعایت میکنند شرح دهند. و نمایندگان اله بعد از- آنکه خوب موضوع را بیان کردند اظهار داشتند که بآنجا آمدهاند تا چیز بهتری بیاموزند و بدانند آیا مصریان میتوانند چیز منصفانهتری تصور کنند. مصریان، بعد از مشورت با یکدیگر، از نمایندگان اله پرسیدند آیا همشهریان آنها
______________________________
(1)- برانشید)Branchides( نام خانواده قدیمی از اهل ملط که در دیدم)Didyme( واقع در نزدیکی شهر ملط بخدمت در معبد خداوند آپولون مشغول بود و بعدها بوسیله خشایارشا به ناحیه سغدیان کوچ داده شد. این خانواده بانی و پایهگذار شهری بود که بنام آن برانشید نام گرفت و بعدها بوسیله اسکندر کبیر ویران شد.
(2)- از این مطلب معلوم میشود کسانی که هردوت را در جریان این وقایع گذاردهاند درباره شکستی که نخائو از بخت النصر در کرکمیش)Karkhemish( خورد چیزی برای او نقل نکردهاند.
(3)- از 617 تا 600 قبل از میلاد (در حاشیه ترجمه فرانسه نسخهBelles Lellresاین تاریخ 610 تا 594 قید شده و ظاهرا باید صحیح نباشد زیرا برخلاف گفته هردوت نخائوی دوم از 617 تا 600 قبل از میلاد در مصر سلطنت کرده است).
(4)- پسامیس)Psammis( یا پسامتیک دوم فرزند و جانشین نخائو که از 610 تا 594 قبل از میلاد در مصر سلطنت کرد. از وقایع مهم زمان او جنگ مصر و حبشه است.
(5)- اله)Elee( از شهرهای قدیم آسیا واقع در ائولی)Eolie( - شهر دیگری بهمین نام در ایتالیای باستان وجود داشت که بوسیله مهاجرین شهر فوسه تأسیس شده بود و مکتب فلسفی معروفی بدان منسوب است.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 245
میتوانند در مسابقه شرکت کنند. نمایندگان اله پاسخ دادند که هرکس که مایل باشد، چه از همشهریان آنها و چه از دیگر یونانیان، میتواند در مسابقه شرکت کند. پس مصریان اظهار داشتند که آنها با قبول این قاعده کاملا برخلاف عدل و انصاف رفتار کردهاند، زیرا ممکن نیست که آنها مطلقا از همشهریان خود که در مسابقه شرکت دارند بضرر خارجیان طرفداری نکنند، و اگر مایلند که واقعا مسابقه از روی عدل و انصاف تنظیم شود و اگر باین قصد به مصر آمدهاند بآنها توصیه میشود که این مسابقه را برای خارجیان ترتیب دهند و هیچیک از- اهالی اله حق نداشته باشند در آن شرکت کنند. چنین بود توصیهای که مصریان به نمایندگان اله کردند.
161- پسامیس فقط مدت شش سال در مصر سلطنت کرد «1». وی در حبشه جنگی کرد و بلافاصله بعد از آن درگذشت و پسرش آپریس «2» جانشین او شد. این پادشاه بعد از جد دوم خود پسامتیک خوشبختترین پادشاهی بود که تا آن زمان بسلطنت رسیده بود. او مدت بیست و پنج سال سلطنت کرد و در این مدت به صیدون «3» لشگر کشید و در دریا با اهالی صور «4» جنگید. ولی مقدر چنین بود که با تیرهبختی روبرو شود و این واقعه در جریان حوادثی روی داد که من ضمن نقل سرگذشت افریقا
______________________________
(1)- از 601 تا 594 قبل از میلاد (در حاشیه ترجمه فرانسه نسخهLegrendاشتباها از 595 تا 588 قبل از میلاد نوشته شده).
(2)- آپریس)Apries( فرزند پسامتیک دوم از 593 تا 569 قبل از میلاد در مصر سلطنت کرد و در سال 569 قبل از میلاد آمازیس)Amasis( او را از سلطنت خلع کرد.
(3)- صیدون)Sidone( بندر شمالی فینیقیه قدیم در شمال صور که از بنادر مهم دنیای باستان در ساحل شرقی مدیترانه بود. محل این بندر که امروز ویران است در نقطهایست که سعیده نام دارد.
(4)- صور یا تیر)Tyr( شهر و بندر معروف فینیقیه باستان واقع در ساحل شرقی مدیترانه در جنوب شهر صیدون. این شهر در دنیای باستان از حیث تجارت و نیروی دریائی و صناعت از دیگر شهرهای مدیترانه شرقی معروفتر بود و در مدتی کوتاه شهرتی فراوان یافت.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 246
از آن مفصلتر سخن خواهم گفت «1» ولی اکنون بچند کلمه درباره آن اکتفا میکنم.
آپریس به لشگرکشی بزرگی بر ضد اهالی سیرن «2» دست زد ولی با شکستی بزرگ روبرو شد. مصریان از این شکست او آزرده شدند و بر او شوریدند. مصریان تصور میکردند که وی آنانرا عمدا باین بلیه قطعی سوق داده بود تا موجب تلف شدن آنان شود و خود با آسایش خاطر بیشتر بر بقیه مصریان سلطنت کند. آنهائی که از این جنگ بازگشتند و دوستان آنهائی که کشته شده بودند از این وضع خشمگین شدند و آشکارا بر او شوریدند.
162- آپریس برای گفتگو با شورشیان و خاموش کردن آنها آمازیس «3» را نزد آنان فرستاد. آمازیس بنزد آنان رفت و کوشید مصریان را سرگرم کند و شورش آنان را مانع شود. ولی در موقعی که او سخن میگفت یکی از مصریان که پشت او ایستاده بود کلاهخودی بر سر او گذارد و اعلام کرد که بر سر گذاردن این کلاه درحقیقت بمنزله انتخاب او به پادشاهی است «4». بطوریکه من حدس میزنم این واقعه بی رضایت آمازیس پیش نیامد و رفتار او این موضوع را ثابت کرد. چه، پس از- آنکه مصریان شورشی او را پادشاه خود کردند وی به تهیه تدارکات برای مقابله با آپریس پرداخت. بوصول این خبر، آپریس مرد محترمی از اطرافیان مصری خود را که پاتاربمیس «5» نام داشت نزد آمازیس فرستاد و بوی امر کرد
______________________________
(1)- اشاره هردوت به مطالب بند 159 از کتاب چهارم است. ولی تعجب در اینست که مؤلف در آنجا بجز مطالبی که در بند حاضر نقل میکند چیزی اضافه نکرده و معلوم نیست مقصود وی از «مفصلتر» چیست.
(2)- سیرن)Cyrene( پایتخت قدیم ناحیه سیرنائیک)Cyrenaique( که در اواخر قرن هفت قبل از میلاد بزرگترین رقیب کارتاژ در دریای مدیترانه محسوب میشد.
امروز از این شهر جز ویرانههائی بیش باقی نیست.
(3)- آمازیس)Amasis( پادشاه معروف مصر معاصر با کوروش کبیر که پس از برکنار کردن آپریس خود جانشین او شد.
(4)- از مضمون بند 151 این کتاب نیز معلوم میشود که در مصر باستان بین سلطنت و کلاهخود فلزی ارتباطی بوده و این کلاه نشانه و علامت سلطنت شمرده میشده.
(5)-Patarbemis.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 247
آمازیس را زنده بنزد او برد. همینکه پاتاربمیس نزد آمازیس رسید او را دعوت به بازگشت کرد؛ آمازیس که در آن موقع بر اسب سوار بود ران خود را بلند کرد و بادی از خود خارج کرد و به پاتاربمیس گفت این جواب آمازیس است که میتواند به او برساند،. با این حال، پاتاربمیس او را دعوت کرد که بحضور پادشاهی که وی را بدنبال او فرستاده است برود. آمازیس باو پاسخ داد که مدتها است خود را برای این کار آماده میکند و آپریس نباید از این حیث از او گلهمند باشد. زیرا او خود شخصا بحضور او خواهد رسید و دیگران را نیز با خود خواهد آورد. پاتاربمیس وقتی این سخن را شنید درباره قصد او تردید نکرد و چون تدارکات او را دید با شتاب حرکت کرد تا آنچه در شرف وقوع بود به پادشاه خود گزارش دهد. وقتی او بحضور آپریس رسید، چون آمازیس را همراه نداشت پادشاه تأمل جایز ندانست و در عین خشم و غضب امر کرد گوشها و بینی او را قطع کنند. وقتی دیگر مصریان و آنان که هنوز طرفدار او بودند مشاهده کردند که آن مرد محترم چنین بطرز خفتآور مثله شد بیدرنگ از او روی برگرداندند و بسوی دیگر روی آوردند و به آمازیس پیوستند «1».
______________________________
(1)- اطلاعاتی که هردوت درباره اوضاع جغرافیائی مصر در این قسمت از کتاب دوم خود تا اینجا برای ما نقل کرد شاید بتوان گفت بهترین نوع معرفی یک کشور باستان از لحاظ جغرافیائی تواند بود. لیکن آنچه هردوت بعنوان گریز از مطلب ضمن شرح تاریخ پارسها درباره تاریخ مصر نقل کرده برخلاف اطلاعات جغرافیائی او درباره این کشور با اشتباهات زیاد توأم است. بعضی از اشتباهات تاریخی هردوت در یادداشتهای بندهای قبل یادآوری شد. تاریخ مصر که هردوت در قسمت اول از کتاب دوم خود بطور خلاصه شرح داده از آنچه هردوت تصور میکند قدیمتر است. منس)Menes( که وحدت این کشور باستان را تأمین کرد در 5000 سال قبل از میلاد میزیست. وی شهر ممفیس را که بعدها پایتخت امپراتوری قدیم مصر شد بنا کرد. دوره امپراتوری قدیم مصر با- مرگ ملکه نیتوکریس)Nitocris( که آخرین پادشاه دهمین سلسله سلطنتی مصر بود بپایان میرسد (3500 سال قبل از میلاد). این قسمت از تاریخ قدیم مصر دوره درخشانی است که پادشاهان بزرگی از قبیل خئوپس)Kheops( یا خوفو)Khufu( ، خفرن)Kephren( یا خافرا)Khafra( و میکرینوس)Mykerinos( یا من کارا)Men -Ka -ra( بناکنندگان اهرام سهگانه در مصر سلطنت کردند. پس از انقراض
تاریخ هردوت، ج2، ص: 248
______________________________
دهمین سلسله سلطنتی مصر در 3500 سال قبل از میلاد، مدت پانصد سال تاریخ مصر تاریک است و وقایع آن روشن نیست. در 3000 سال قبل از میلاد پایتخت به شهر تب)Thebes( منتقل شد و از این زمان است که دوره «امپراطوری وسطی» آغاز میشود.
قدرت پادشاهان مصر در این دوره در زمان دوازدهمین سلسله سلطنتی رو بافزایش گذارد پادشاهان این سلسله بتقلید از اسلاف خود که اهرام مصر را بنا کردند ستونهای سنگی یک پارچه معروف را که اوبلیسک)Obelisque( نام دارند و از شاهکارهای حجاری باستان محسوب میشوند از خود باقی گذاردند. از این زمان ببعد مصر برای مدت چند قرن تحت سلطه خارجیان درآمد و اقوام هیکسوس)Hyksos( که از سوریه آمده بودند بر این کشور مستولی شدند. یهودیان در زمان سه سلسله سلطنتی از اقوام هیکسوس (سلسله پانزدهم و شانزدهم و هفدهم) در مصر اقامت گزیدند و پادشاهان این سه سلسله که از نژاد سامی بودند یهودیان را با آغوش باز پذیرفتند. ولی طولی نکشید که شورش و قیام ملی مردم مصر به دوران سلطه عناصر خارجی خاتمه داد. در سال 1703 قبل از میلاد هیجدهمین سلسله سلطنتی مصر دوران جدید تاریخ این کشور را که به «دوره امپراتوری جدید» معروف است افتتاح کرد. این دوره در تاریخ مصر بمنزله یک رستاخیز بزرگ ملی و تجدید حیات گذشته محسوب میشود. در همین زمان است که مصر به فتوحات بزرگی دست زد و اسرای خارجی بزور شلاق محافظین مصری بناهای تاریخی عظیمی برپا کردند. رامسس دوم پادشاه مقتدر و معروف مصر در این دوره سلطنت میکرد و در همین زمان است که قوم اسرائیل ناگزیر شد خاک مصر را که ترک گوید (1320 قبل از میلاد). ولی همینکه سلطنت به- بیستمین خاندان سلطنتی رسید جنگ داخلی در مصر آغاز شد و کشور از هرطرف در معرض مهاجمات خارجی قرار گرفت، و در این فاصله بعضی از پادشاهان حبشه نیز تحت عنوان بیست و پنجمین خاندان سلطنتی در مصر حکومت کردند. در همین زمان است که مصر بوسیله سوریان فتح شد (672 قبل از میلاد). در این زمان کشور مصر به دوازده ایالت تقسیم میشد و در همین ایالات دوازدهگانه است که پادشاهان دوازدهگانه که هردوت از آنها نام برده و ظاهرا حقوق و امتیازاتی مساوی داشتهاند سلطنت کردهاند (بند 147 این کتاب) سرانجام پسامتیک توانست در سال 660 قبل از میلاد دست خارجیان را از مصر کوتاه کند و از این زمان است که هردوت بعنوان اولین مورخ دنیا دنباله وقایع مصر را خالی از اغراق و اشتباه تحریر کرده. در کتاب هردوت قسمتهائی از تاریخ مصر که مربوط است به زمانی معاصر با روی کار آمدن کوروش در پارس بحقیقت نزدیکتر است، چه مؤلف خود در این زمان میزیسته و علاوه بر آنکه از اطرافیان خود در اینباره بدقت کسب خبر کرده خود به مصر سفر کرده و در این کشور به سیر و سیاحت پرداخته.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 249
163- وقتی آپریس از این خیانت مطلع شد، سربازان روزمزد را مسلح کرد و بجنگ با مصریان فرستاد. آپریس با خود سی هزار سرباز مزدور از اهالی کاری و یونی همراه برد. مقر سلطنتی او در شهر سائیس «1» بود. این شهر وسیع است و شایسته آنست که آنرا تماشا کرد. آپریس و همراهانش بجنگ مصریان رفتند و آمازیس و یارانش بجنگ سربازان خارجی شتافتند. وقتی هردو دسته به شهر موممفیس «2» رسیدند خود را برای زورآزمائی مهیا کردند.
164- در مصر هفت طبقه «3» مردمان وجود دارند که کاهنان، نظامیان، گاوداران، خوکداران، تجار، مترجمین و ملاحان نام دارند «4». چنین است تعداد طبقات در مصر؛ و نام هریک از آنها از حرفهای اخذ شده که بدان مشغول هستند. آنهائی که طبقه نظامی را تشکیل میدهند کالازیری «5» و هرموتیبی «6» نام دارند و به «7» ایالات ذیل وابستهاند، زیرا سراسر مصر به ایالتهائی تقسیم میشود.
______________________________
(1)- سائیس)Sais( از شهرهای مصر سفلی که در عهد باستان پایتخت خاندان سلطنتی بهمین نام بود. در زمان آمازیس معبد بزرگی در آنجا بنا شده بود که هردوت شرح و تفصیل کاملی از آن داده است (بند 165 همین کتاب).
(2)-Momemphis
(3)- اصطلاح «طبقه» در مورد مصریان باستان باید بمعنائی تعبیر شود که در اصطلاح خارجی کاست)Caste( یعنی طبقه مسدود مینامند چه، از اهالی مصر آنها که در طبقهای معین بودند از راه وراثت بآن طبقه تعلق مییافتند و در تمام مدت عمر نمیتوانستند طبقه خود را تغییر دهند.
(4)- طبقات هفتگانهای که هردوت از مصریان باستان نقل میکند نباید خالی از نقص باشد زیرا با گفته بسیاری از مورخین باستان تطبیق نمیکند و بعلاوه از زارعین و پیشهوران که طبقات وسیعی از مردم مصر را تشکیل میدادهاند ذکری نکرده.
(5)-Calasiries- ظاهرا در مصر باستان این اصطلاح را ابتدا به پیادهنظام مزدور حبشی اطلاق میکردهاند.
(6)-Hermotybies- این اصطلاح در آغاز برای ارابهچیان سپاه بکار میرفته
(7)- هریک از واحد تقسیمات اداری و کشوری مصر باستان را نوم)Nome( مینامیدند.
تعداد نومها در ناحیه دلتا و تب جمعا به چهل میرسید. علاوه بر آن پنج نوم هم در عربستان مصر و شش نوم دیگر در مشرق ناحیه مصب و هفت نوم در مغرب آن بود. این تقسیمات تا قرن چهار بعد از میلاد در مصر وجود داشت. بر هریک از نومهای مصر باستان حاکمی نیمهمستقل که عنوان پادشاه نوم داشت حکومت میکرد.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 250
165- و اما چنین است ایالتهای هرموتیبیها: بوزیری «1»، سائی «2»، کمی «3»، پاپرمی «4»، جزیرهای که پروزوپیتیس «5» نام دارد، نیمی از ناتو «6». هرموتیبیها باین ایالتها تعلق دارند و در موقعی که تعداد آنها به بزرگترین رقم رسید یکصد و شصت هزار نفر بودند «7». هیچیک از آنها هیچگونه حرفهای از حرف پیشهوران را نیاموختهاند و همه خود را مخصوص نظام میدانند.
166- و اما ایالتهای کالازیری چنیناند: تب «8»، بوباستی «9»، آفتی «10»، تانی، «11»، مندسی «12»، سبنی «13»، آتریبی «14»، فاربائیتی «15»، تموئی «16»، انوفی «17»، آنیزی «18» میکفوری «19» (این ایالت شامل جزیرهایست که در برابر شهر بوباستیس قرار دارد).
چنین است قبایل کالازیریها که در موقعی که تعداد آنها به بزرگترین رقم رسید دویست و پنجاه هزار نفر بودند. این اشخاص نیز نمیتوانند بهیچ حرفهای
______________________________
(1)-Bousirie
(2)-Saie
(3)-Chemmie
(4)-Papremie
(5)-Prosopitis
(6)-Natho
(7)- در اینکه آیا واقعا این رقم و رقم 000 ر 250 که هردوت بعدا از آن صحبت میکند صحت دارد تردید است.
(8)-Thebes
(9)-Boubastie
(10)-Aphthie
(11)-Tanie
(12)-Mendesie
(13)-Sebennye
(14)-Athribie
(15)-Pharbaithie
(16)-Thmouie
(17)-Onoupbie
(18)-Anysie
(19)-Myecphorie
تاریخ هردوت، ج2، ص: 251
بپردازند، باستثنای حرفه جنگ که پدر در پسر در این حرفه جانشین هم میشوند.
167- در اینکه یونانیان این رسم «1» را مانند بعضی رسوم دیگر از مصریان گرفتهاند من نمیتوانم با اطمینان خاطر تأییدی بکنم، زیرا میبینم که اهالی تراس «2» و سکاها «3» و پارسها و لیدیها و بطور کلی جمیع اقوام وحشی «4» برای آن دسته از همشهریان خود که به حرفه پیشهوری اشتغال دارند، برای خود آنها و فرزندان آنها از دیگر مردمان احترام کمتری قائلند و کسانی را که از حرفههای یدی جدا شدهاند و بخصوص کسانی را که به حرفه جنگ اشتغال دارند اصیل و شریف میدانند. در هرصورت عموم یونانیان و بخصوص اهالی لاکدمون «5» این ترتیب را تقلید کردهاند و فقط اهالی کورنت «6» هستند که پیشهوران را کمتر تحقیر میکنند «7»
168- نظامیان باستثنای کاهنان «8» در مقابل دیگر مردم مصر امتیازات بزرگی داشتند.
که چنین است: بهریک از آنها دوازده آرور «9» زمین داده میشد که از مالیات
______________________________
(1)- مقصود مؤلف رسمی است که بموجب آن هرکس به حرفه یدی مشغول میشد مقام او در جامعه پست میشد و برای نظامیان و سربازان اشتغال بهرگونه حرفه یدی ممنوع شمرده میشد.
(2)-Thrace
(3)-Sythes
(4)- درباره این اصطلاح رجوع شود به یادداشت بند اول از کتاب اول هردوت.
(5)- در لاکدمون)Lachedemon( یعنی اسپارت هیچیک از کسانی که تابعیت شهر را داشتند نمیتوانستند غیر از حرفه نظام به دیگر حرف بپردازند و بطورکلی دیگر حرفهها مخصوص خارجیان و کسانی بود که تابعیت اسپارت را نداشتند.
(6)-Corinthe
(7)- استرابون مدعی است که اقوام سیسیونی)Sicyonie( نیز از این لحاظ نظیر اهالی کورنت بودهاند (استرابون- جلد هشتم بند 7- 23).
(8)- درباره امتیازات کاهنان رجوع شود به بند 37 همین کتاب.
(9)- آرور)Aroure( بقسمی که هردوت شخصا در توضیح آن بیان میکند برابر بود با صد آرنج مصری و چون هرآرنج مصری برابر بود با آرنج ساموس و آرنج ساموس برابر بود با هفت پالم و هرپالم بواحد طول امروز برابر بود با 525 ر. متر بنابراین هریک از اضلاع اراضی مورد بحث 52 متر و 50 سانتیمتر و مساحت کل آن 25 ر 2756 متر مربع کمی بیش از ربع هکتار بوده است.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 252
معاف بود. آرور مربعی است که هرضلع آن یکصد آرنج مصری است. آرنج مصری با آرنج ساموس «1» برابر است. این امتیاز به همه آنها داده شده بود ولی امتیازات بعدی بنوبت بآنها داده میشد و نوبت کسانی که از آن منتفع شدهاند هرگز تکرار نمیشد. هرسال، هزار تن از کالازیریها و هزار تن از هرموتیبیها دسته محافظین شاه را تشکیل میدادند. باین اشخاص، علاوه بر آرور امتیازات زیر نیز داده میشد: روزانه بهر نفر بمقدار وزن پنج مین «2» گندم بریان «3» و دومین گوشت گاو و چهار آریستر «4» شراب میدادند و این جیرهای بود که به محافظین میدادند.
169- وقتی آپریس در رأس مزدوران و آمازیس در رأس تمام مصریان بمقابله هم رفتند و به شهر موممفیس «5» رسیدند باهم بنزاع پرداختند. خارجیان خوب جنگیدند، ولی آنها از حیث عده بسیار کمتر بودند و بهمین جهت شکست خوردند.
بطوریکه نقل میکنند، آپریس آنقدر به بنیاد قدرت خود معتقد بود که تصور میکرد هیچکس حتی خدا قادر نخواهد بود او را برکنار کند. با این حال، در این جنگ مغلوب شد. و چون زنده دستگیر شد او را به سائیس «6» در منزلی که
______________________________
(1)- آرنج ساموس)Samos( غیر از آرنجی است که در یونان باستان واحد طول محسوب میشد و برابر بود با 444 میلیمتر (رجوع شود به توضیح مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان)- ساموس از جزایر مجمع الجزایر یونان است.
(2)- مین)Mine( واحد وزن در یونان باستان و برابر بود به نیم کیلو گرام (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان)- از اینقرار بهر نفر از محافظین روزانه دو کیلو و نیم گندم بریان یا نان داده میشد و این مقدار برای خوراک روزانه یک کارگر مصری نسبة کافی بنظر میرسد.
(3)- معلوم نیست مقصود هردوت از «گندم بریان» نان است یا دانههای کباب شده گندم و یا غذای دیگری که مصریان باستان با گندم تهیه میکردهاند.
(4)- آریستر)Arystere( ظاهرا قاشقی بود که مصریان باستان برای اندازه- گیری بکار میبردهاند و محتملا برابر بوده است با یک کوتیل یعنی 27 سانتیلیتر (درباره کوتیل)Cotyle( رجوع شود به یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان)
(5)-Momemphis
(6)- سائیس)Sais( از پایتختهای مصر باستان و مرکز قبیله سائی (رجوع شود به بند 166 و 167 همین کتاب).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 253
سابقا قصر او بود و از آن زمان قصر سلطنتی آمازیس شد انتقال دادند. در آنجا مدتی در قصر از او نگهداری شد و آمازیس با او خوشرفتاری کرد؛ ولی سرانجام چون مصریان آمازیس را سرزنش کردند که برخلاف عدل و انصاف بدترین دشمن شخص خود و آنها را در قصر نگهداری میکند، آمازیس ویرا به مصریان تسلیم کرد. مصریان او را خفه کردند و سپس در گور پدرانش که در معبد آتنا «1» است در نزدیکترین محل نمازگاه دفن کردند. در موقع ورود به معبد محل آن در طرف چپ است. سائیها «2» تمام پادشاهانی را که از این نوم «3» بودهاند در داخل این معبد دفن کردهاند. زیرا، اگر قبر آمازیس از قبر آپریس و اجداد او از عبادتگاه دورتر است، در هرحال قبر او نیز در داخل صحن معبد قرار داد. این محل رواقی است سنگی و وسیع که با ستونهائی بشکل نخل و با دیگر تزیینات عالی مزین است. در داخل این رواق دو در بزرگ وجود دارد و مقبره آمازیس بین این دو در واقع شده.
170- در معبد آتنا در شهر سائیس قبر شخص دیگری نیز هست که من شرط زهد و تقوی نمیدانم که نام او را در این مقام بر زبان آورم «4». مقبره این شخص در عقب نمازگاه قرار دارد و در تمام طول دیوار آن ادامه مییابد. در محوطه مقدس دو
______________________________
(1)- آتنا)Athena( یا آتنه)Athenee( الهه فکر و اندیشه در یونان باستان که معبد بزرگی از او در سائیس وجود داشت.
(2)- سائی)Saie( از قبایل چهلگانه مصر باستان است که پایتخت آنها سائیس)Sais( بود (رجوع شود به بند 164 تا 167 همین کتاب).
(3)- درباره نوم)Nome( واحد تشکیلات مملکتی مصر باستان رجوع شود به یادداشت بند 164 همین کتاب).
(4)- مقصود مؤلف ازیریس)Osiris( برادر و زوج ایزیس)Isis( فرزند آسمان و زمین و پدر هروس)Horus( است که در زیر ضربات دشمن خود تیفون)Tython( جان سپرد ولی باز زنده شده تا بار دیگر مانند خورشید که هرروز طلوع و غروب میکند در زیر ضربات دشمن خود از پا درآید. زوجهاش ایزیس تکهپارههای پراکنده اندام شوهر را که بدست تیفون به چهارده پاره شده بود جمعآوری کرد و بخاک سپرد. هردوت ازیریس را با دیونیزوس)Dionysos( یونانیان یکی میداند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 254
ستون سنگی بزرگ برپا است و در کنار آن دریاچهایست که گرداگرد آنرا حاشیهای از سنگ که با ظرافت تمام ساخته شده احاطه میکند و این دریاچه آنطور که بنظر من آمد از حیث وسعت با دریاچه دلس «1» که دریاچه مدور نیز مینامند برابر است.
171- هنگام شب در کنار «2» این دریاچه سرگذشت شهادت او را که مصریان تشریفات مذهبی مینامند نمایش میدهند. من درباره جزئیات این نمایشات اطلاعات بیشتری دارم ولی بهتر است که در اینباره سکوت اختیار کنم «3». همچنین درباره مراسم مذهبی دمتر «4» نیز که یونانیان تسموفوری «5» مینامند سکوت اختیار کنیم و فقط آنچه را که دستورات مذهبی اجازه میدهد فاش کنیم.
این مراسم مذهبی را دختران دانااوس «6» به مصر وارد کرده و به زنان قوم
______________________________
(1)- دلوس)Delos( از مجمع الجزایر یونان باستان که در عهد عتیق موطن آپولون و دیان)Diane( خدایان معروف بود و مورد احترام و پرستش جمیع ملل و اقوام یونانی نژاد و از مراکز مهم رفتوآمد دریای مدیترانه محسوب میشد.
(2)- در نسخه هانری برگن «روی این دریاچه» درج شده ولی چون در نسخ دیگر «کنار این دریاچه» ترجمه شده و بنظر میرسید که ترجمه اخیر صحیحتر باشد در ترجمه حاضر این اصطلاح انتخاب شد.
(3)- علت سکوت هردوت در این مورد معلوم نیست، حدس زده میشود که هردوت را در مراسم این نمایشات که فقط معدودی از مصریان حق حضور در آنرا داشتهاند شرکت دادهاند و هردوت اخلاقا تعهد کرده است که درباره آن چیزی در جائی نگوید.
(4)- دمتر)Demeter( یا سرس)Ceres( الهه فلاحت در یونان و رم باستان، دختر ساتورن و سیبل)Cybele( و زوجه ژوپیتر. افسانه ربوده شدن دخترش بدست پلوتون)Pluton( و چگونگی جستجوی او در انظار جهان یکی از عناوین نمایشات مذهبی دنیای قدیم بوده است.
(5)- تسموفوری)Thesmophories( نام مراسمی است که مدت سه روز در آتن و الوزی)Eleusis( بافتخار دمتر الهه فلاحت برگزار میشد. در این جشن فقط زنان حق شرکت داشتند و قبل از شروع جشن ناگزیر بودند مدت نه روز گوشهگیری اختیار کنند و از مردان دوری کنند. در روز اول جشن زنان از آتن به الوزی میرفتند و در روز دوم در- حالیکه مشعلهائی بدست میگرفتند در جستجوی دختر گمشده دمتر حرکت میکردند.
(6)- دانائوس)Danaos( یا دانااوس)Daneaus( برادر اژیپتوس)Egyptus( که بحکایت افسانههای کهن بر قسمتی از مصر سلطنت کرد و چون مورد تهدید داماد خود قرار گرفت از مصر گریخت و به آرگوس)Argos( در سرزمین یونان پناهنده شده و در آنجا اهالی آرگوس او را بپادشاهی برگزیدند. درباره این شخص افسانههای مختلف
تاریخ هردوت، ج2، ص: 255
پلازژ «1» آموختهاند. بعدها که ساکنان پلوپونز مجبور شدند در مقابل اقوام دری مهاجرت کنند این مراسم نیز از بین رفت. فقط آرکادی «2» ها یعنی آن دسته از اهالی پلوپونز که در محل ماندند و مهاجرت نکردند این مراسم را حفظ کردند.
172- وقتی آپریس شکست خورد آمازیس به سلطنت رسید. او از قوم سائیس بود و شهری که در آن متولد شده بود سیوف «3» نام داشت. در آغاز کار مصریان باو بیاعتنائی میکردند و چندان توجهی باو نداشتند زیرا او را از طبقه عوام و از خانوادهای گمنام میدانستند. ولی بعدها آمازیس بیشتاب و با کاردانی و مهارت آنها را با خود همراه کرد. بین هزاران چیزهای گرانبها که وی داشت حوضی زرین بود که خود و تمام مهمانانش در هرمورد و غالبا پای خود را در آن میشستند.
وی امر کرد این حوض را خرد کنند و با آن مجسمهای از خداوند ساخت که در داخل شهر در نقطهای مناسب قرار داد. مصریان دستهدسته بزیر مجسمه میرفتند و آنرا پرستش کامل میکردند. وقتی آمازیس از رفتار مردم شهر مطلع شد مصریان را دعوت کرد و ماهیت آن مجسمه را بر آنها فاش ساخت و گفت که این
______________________________
در عهد عتیق بر سر زبانها بود ولی یونانیان باستان بطورکلی او را مظهر ملت یونان میدانستند و هومر نیز در افسانههای خود از او چنین یاد کرده.
(1)- پلازژ)Pelasges( از اقوام قدیم یونان باستان که آثاری از تمدن آنها در ایتالیا و آسیای صغیر و اسپانیا نیز باقی مانده. پلازژها نخستین قومی بودند که در سرزمین یونان سکونت کردند و شبهجزیره پلوپونز بنام آنها به سرزمین پلازژی)Pelasgie( معروف شد. محل سکونت این قوم در پلوپونز آرگلی)Argolie( یا آرکادی)Arcadie( نام داشت. بعد از هجوم اقوام یونانی به سرزمین پلوپونز دستهای از پلازژها گریختند و آن دسته که باقی ماندند باسارت درآمدند و قومیت آنها از بین رفت. پلازژی)Pelasgie( نام قدیم شبهجزیره پلوپونز است.
(2)- آرکادی)Arcadie( ناحیهای از یونان باستان در مرکز شبهجزیره پلوپونز بین آکه)Achaie( و آرگوس. آرکادیها بازماندگان قوم پلازژ بودند که بعد از هجوم اقوام دری به سرزمین یونان در برابر آنها مقاومت کردند و حاضر بترک وطن نشدند.
شهرهای مهم آرکادی که هردوت مکرر از آنها سخن گفته تژه)Tegec( و ارکومن)Orchomene( است.
(3)-Siouphe
تاریخ هردوت، ج2، ص: 256
مجسمه از حوضی ساخته شده که در گذشته در آن استفراغ و ادرار میکردهاند و پاهای خود را در آن شستشو میدادهاند و اکنون آنها آنرا مورد پرستش قرار میدهند.
و سپس افزود که خود او «1» نیز سرنوشتی نظیر آن حوض دارد و اگر در گذشته از طبقه سوم بوده امروز پادشاه آنان است. و سپس از آنها دعوت کرد که نسبت باو احترام گذارند و رعایت احترام او را بنمایند. چنین بود راهی که وی برای همراه کردن مصریان با خود برگزید و آنانرا مجبور کرد که خود را رعیت او بدانند «2».
173- روش او در اداره امور کشور چنین بود: از بامداد تا ساعتی که در بازار شهر ازدحام بود تمام وقت خود را صرف رسیدگی باموری میکرد که بوی عرضه میشد.
از این ساعت ببعد به میگساری میپرداخت، با همسفرههای خود سربسر میگذارد و خود را سراسر بیقید و بیخیال جلوه میداد. دوستدارانش که از این رفتار او رنجیده بودند کسانی بنزد او فرستادند و چنین پیغام دادند: «تو چنانکه باید رفتار نمیکنی و خود را زیاد جلف و سبک جلوه میدهی. تو باید با شکوه و جلال تمام بر تختی باشکوه قرار گیری و در تمام مدت روز برسیدگی بامور بپردازی. اگر چنین کنی، مصریان خواهند دانست که رئیس آنها مردی است بزرگ و شهرت تو بهتر خواهد شد. آنچه تو در حال حاضر میکنی هرگز شایسته یک پادشاه نیست» ولی وی بآنها چنین پاسخ داد: «کسانی که کمانی دارند، وقتی محتاج به بکار بردن آن هستند آنرا میکشند، و بعد از آنکه از آن استفاده کردند آنرا بحال خود رها میکنند: زیرا اگر قرار باشد که کمان پیوسته کشیده باشد پاره خواهد شد و دیگر نخواهند توانست در صورت احتیاج آنرا بکار برند. وضع انسان نیز چنین است اگر قرار باشد انسان همیشه جدی باشد و در موقع مناسب به تفریح نپردازد بی آنکه خود متوجه شود یا دیوانه میشود یا خرفت. من از این موضوع با اطلاعم
______________________________
(1)- یعنی آمازیس
(2)- بسیاری از مطالبی که هردوت ضمن شرح این افسانه نقل میکند با عادات و رسوم مصریان باستان مغایرت دارد. از این جمله است بیاحترامی مردم نسبت به فرعون، دعوت مردم عوام بحضور فرعون و سخنرانی فرعون برای آنان، شستشوی پای میزبانان و قرار دادن مجسمه خدایان در میادین شهر.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 257
و برای هریک از این دو عامل سهمی قائل میباشم.» چنین بود پاسخی که او به دوستان خود داد.
174- بطوریکه نقل میکنند وقتی آمازیس یک فرد ساده بود میگساری و مزاح را دوست میداشت و هرگز مردی جدی نبود. و اگر در نتیجه میگساری و خوشگذرانی بیپول میشد بچپ و راست میرفت و دزدی میکرد. آنهائی که مدعی میشدند که اموالشان را او ربوده چون با انکار او روبرو میشدند غالبا او را به حضور هاتفی که هرکس در نزدیکی خانه خود داشت میبردند. چه بسا که هاتف او را محکوم میکرد و چه بسا او را معاف میداشت «1». وقتی بعدا او بپادشاهی رسید چنین کرد: معبد تمام خدایانی که او را بیگناه و از دزدی مبری دانسته بودند از نظر دور داشت و برای تعمیر آنها چیزی نداد و خود برای اهداء قربانی بآنجا نرفت، زیرا معتقد بود که این خدایان هاتفی دروغگو دارند و شایسته هیچگونه توجهی نمیباشند. برعکس، برای آنها که او را دزد دانسته بودند بزرگترین احترامات را قائل شد و آنها را خدایان واقعی دانست که پیشگوئی آنها درست و حقیقی بوده.
175- در سائیس «2» برای آتنا «3» رواقهائی ساخت که بسیار شگفتانگیز و شایسته تحسین است، هم از حیث ظاهر و هم از حیث عظمت؛ زیرا ارتفاع و وسعت این بنا از تمام بناهائی که دیگران ساختند بیشتر بود و همچنین است جنس سنگهائی که در آن بکار رفته بود. و نیز مجسمههای بزرگ و ابو الهول «4» های عظیمی که سر مردانه
______________________________
(1)- بین مصریان باستان مشورت با خدایان برای کشف دزدیها معمول بوده.
در کتیبهای که از مصر باستان باقی و ماسپرو)Maspero( خلاصهای از آنرا ترجمه کرده
) Maspero: Au temps de Ramses et d'Assurbanipal, p. 68 (
مشاهده میشود که یکی از نظاری که بدزدی متهم شده بود به خداوند آمون مراجعه میکند و خداوند او را بیگناه میشناسد.
(2)-Sais
(3)-Athena
(4)- مصریان باستان ابو الهول مجسمهای را مینامیدند که قسمتی از بدن آن بصورت انسان و قسمت دیگر بصورت حیوان بود. این مجسمهها را که یونانیان باستان سفنکس)Sphimx( مینامیدند و امروز در سراسر مصر بتعداد زیادی از آن باقی است غالبا با چهره مرد میساختند و بسیار نادر بود که یکی از آنها چهره زن داشته باشد. بزرگترین آنها ابوالهولی است که در کنار اهرام ثلاثه در نزدیکی قاهره قرار دارد.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 258
داشتند به خداوند اهداء کرد و برای تعمیرات «1» امر کرد تخته سنگهای عظیم دیگری باندازههای شگفتانگیز حاضر کنند. بعضی از این تخته سنگها را از معادنی که در برابر ممفیس «2» قرار دارد استخراج کرد و بقیه را که از حیث عظمت بینظیر بود از شهر الفانتین «3» که فاصله آن از شهر سائیس از بیست روز بحرپیمائی کمتر نیست بدست آورد. و اما آنچه از همه اینها بیشتر مرا دچار تحسین و شگفت کرده بنای یک پارچهایست که وی از شهر الفانتین آورده. حمل این بنا سه سال طول کشیده. دو هزار نفر برای انجام این کار مشغول بودهاند و همه آنها ملاح بودهاند. طول این بنا از خارج بیست و یک آرنج «4» و عرض آن چهارده و ارتفاع آن هشت آرنج است «5». چنین است اندازههای خارجی این بنای یک پارچه «6».
______________________________
(1)- آمازیس بیشتر به تعمیر ابنیه و آثاری که قبل از او ساخته شده بود پرداخت و باین کار بیش از احداث بناهای جدید توجه داشت.
(2)-Memphis
(3)- الفانتین)Elephantine( جزیرهایست در نزدیکی آبشارهای بزرگ نیل در نزدیکی مرز کنونی مصر و حبشه که امروز اسوان نام دارد. در محل فعلی اسوان ویرانه های زیادی از شهر معروف باستان که بنام جزیره الفانتین نامیده میشد باقی است. این محل در عهد عتیق یکی از مراکز مهم استخراج سنگ بود و قسمت مهمی از سنگهای بناهای عظیم مصر باستان از معادن آن تأمین میشد.
(4)- آرنج واحد طول در یونان باستان و برابر یک پا و نیم یا 444 میلیمتر (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(5)- هردوت این بنا را در حال واژگون بودن مشاهده کرده و بنابراین اندازهای که از ارتفاع آن داده مربوط به پهنای آنست.
(6)- هردوت در بند 155 همین کتاب از بنای یک پارچه عظیم دیگری صحبت کرده که ابعاد آن از هرطرف بطور مساوی چهل آرنج بوده است. صرفنظر از اینکه تصور بنائی که ابعاد آن از هرطرف چهل آرنج باشد دشوار است، ظاهرا باید این بنا همان باشد که در بند 175 از آن سخن میگوید. در اینصورت ابعادی که در بند 155 نقل شده نباید صحت نداشته باشد.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 259
در داخل، طول آن هیجده آرنج و بیست انگشت «1»، عرض آن دوازده آرنج و ارتفاع آن پنج آرنج است. این بنادر کنار مدخل معبد قرار دارد «2». و اما علت اینکه آنرا بداخل معبد نبردهاند بطوریکه نقل میکنند چنین است: در موقعی که آنرا بداخل میکشیدند، گویا سردسته کارگران که از کاری باین طولانی خسته شده بود نالهای حزین سرداد. آمازیس ظاهرا از این ناله دچار اضطراب شده و امر کرده است از کشیدن سنگ بجلوتر خودداری کنند. همچنین نقل میکنند که یکی از کسانی که سنگ را با اهرمها حرکت میداده در زیر سنگ خرد شده و در اثر این واقعه بود که از کشیدن آن بداخل معبد صرفنظر شد.
176- آمازیس در تمام معابد معروف دیگر نیز بناهائی احداث کرد که از حیث عظمت و بزرگی شایان تماشا هستند. بخصوص در ممفیس مجسمه عظیمی است که در مقابل معبد هفستوس «3» بر پشت خوابیده و هفتاد و پنج پا «4» طول دارد. بر روی همان پایه دو مجسمه بزرگ دیگر از سنگ حبشی برپا ایستادهاند که هریک بیست پا ارتفاع دارند و یکی از آنها در یک طرف مجسمه بزرگتر و دیگری در طرف دیگر آن قرار دارد «5». در سائیس «6» مجسمه بزرگ دیگری است که آن نیز مانند مجسمه ممفیس بر زمین خوابیده همچنین آمازیس بنای معبد بزرگی را که در ممفیس
______________________________
(1)- انگشت واحد طول در یونان باستان و برابر 18 میلیمتر (یادداشت مقدمه در- باره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(2)- این اظهار هردوت تردیدی باقی نمیگذارد که بنای مورد بحث همانست که مورخ در بند 155 بآن اشاره کرده و ابعاد آنرا اشتباها چهل آرنج نقل کرده.
(3)- هفستوس)Hephaistos( ، خدای آتش و آهن که و ولکن)Vulcain( نیز نامیده میشد.
(4)- پا واحد طول در یونان باستان و برابر 296 میلیمتر (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(5)- از این عبارت معلوم نیست مقصود هردوت اینست که مجسمه بزرگ 75 پائی نیز بر روی همین پایه استوار شده و بعدها بر روی زمین افتاده بوده است، یا از ابتدا آنرا از پشت بر روی زمین نهاده و دو مجسمه دیگر را در دوسوی آن قرار دادهاند.
(6)-Sais
تاریخ هردوت، ج2، ص: 260
قرار دارد و بسیار بزرگ و شایسته تماشا است و بافتخار ایزیس «1» ساخته شده تکمیل کرد.
177- بطوریکه نقل میکنند دوره سلطنت آمازیس دورهایست که مصر بیش از هر موقع دیگر آباد بود، هم از حیث مزایائی که شط نیل برای دهات دربر داشت و هم از حیث ثروتی که در دهات برای مردم ایجاد میشد. ظاهرا در آن زمان در مصر جمعا بیست هزار شهر مسکونی وجود داشته «2».
از طرف دیگر آنکس نیز که قانون زیر را به مصریان تحمیل کرد آمازیس بود:
هریک از مصریان هرسال میبایست وسایل معیشت خود را به پادشاه نشان دهند و هرکس که این کار را نمیکرد و یا مشروع بودن منبع آنرا ثابت نمیکرد به- مجازات اعدام محکوم میشد. سولون «3» از اهل آتن این قانون را از مصر اخذ کرد تا در آتن اجرا کند «4». و آتنیها آنرا پیوسته مانند یک قانون کامل و بیعیب اجراء میکنند.
178- آمازیس که دوستدار یونانیان بود به بعضی از آنان محبت خود را بوسائلی
______________________________
(1)- ایزیس)Isis( الهه مصر باستان: خواهر و زوجه ازیریس)Osiris( که فلاحت و ریسندگی و استخراج روغن زیتون را به مصریان آموخت و مظهر ماه و طبیعت که معابد زیادی بنام او در سراسر مصر باستان وجود داشت.
(2)- بعقیده دیودور)Diodore( از اهل سیسیل که از مورخان بعد از هردوت میباشد، در آن زمان در مصر 1800 شهر و آبادی کوچک وجود داشته و در زمان پتولمه)Ptolemee( این رقم به 3000 رسیده است.
(3)- سولون)Solon( مقنن معروف و یکی از هفت تن «عقلای» یونان باستان که در قرن 6 قبل از میلاد میزیست (640- 558 قبل از میلاد) و باطراف جهان به سیاحت پرداخت.
(4)- این ادعای هردوت نباید صحیح باشد زیرا آمازیس در سال 569 قبل از میلاد در مصر بسلطنت رسید، در حالیکه بیست سال قبل از این تاریخ سولون قوانین معروف خود را در آتن اجرا کرده بود. بعقیده پلوتارک (سولون- بند 17)، این قانون و مجازات اعدام آن منشائی قدیمتر دارد و به دراکون)Dracon( معروف میرسد و سولون در حقیقت با تغییراتی که در آن وارد کرد خشونت قانون دراکون را تا حدی کمتر کرد.
قانون دراکونی در اصطلاح حقوق به قانونی گفته میشود که مجازات آن نسبت به جرم شدید باشد.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 261
نشان داد «1». بخصوص بآنها که به مصر میآمدند شهر نوکراتیس «2» را اعطاء کرد تا در آن سکونت کنند «3». به کسانی که مایل نبودند در آنجا سکونت کنند ولی بعلت اینکه دریانورد بودند گذارشان به آنجا میافتاد محلهائی اختصاص داد تا برای خدایان خود قربانگاه و معبد بنا کنند. بزرگترین و معروفترین و پررفتوآمدترین این معابد که هلنیون «4» نام دارد مشترکا از طرف این شهرها که نام میبرم تأسیس شده بود: شهرهای یونی که عبارت بودند از کیوس «5»، تئوس «6»، فوسه «7»، و کلازومن «8»؛ شهرهای دری که عبارت بودند از شهرهای رودس «9»، کنید «10»،
______________________________
(1)- شاید علت رفتار سادهای که وی در سلطنت درپیش گرفته بود و با رفتار سلاطین مستبد مصر مباینت داشت و موجب مخالفت و سرزنش دوستان مصری او شد همین امر یعنی علاقه او به اصول تمدن یونان و عناصر یونانی بوده است.
(2)- نوکراتیس)Naucratis( از بنادر مهم مصر باستان در ساحل نیل بود که در زمان آمازیس درهای آن بروی یونانیان گشوده شد و چندین مؤسسه تجارتی یونانی در آن بکار مشغول شد.
(3)- تا زمان آمازیس، غیر از یونانیانی که بعنوان روزمزد در مصر خدمت میکردند، دیگر یونانیان حق سکونت در مصر نداشتند و فقط میتوانستند بعنوان مسافر یا سیاح از آن بگذرند و مدتی محدود در آن کشور سکونت کنند. ولی از زمان آمازیس ببعد یونانیان در شهر نوکراتیس مستقر شدند. در این شهر که از دو تمدن مختلف برخوردار بود هم خدایان مصری پرستش میشد و هم خدایان یونانی. قوانین آن با قوانین شهرهای دیگر مصر فرق داشت و عمال دولتی بطریق معمول در آتن از طرف مردم انتخاب میشدند.
(4)-Hellenion
(5)-Chios
(6)-Theos
(7)-Phocee
(8)-Clazomene
(9)-Rodes- در جزیره رودس شهری که بنام جزیره ردس خوانده شود وجود نداشت، جمعا سه شهر در این جزیره وجود داشت بنام یالیزوس)Ialysos( ، کامئیروس)Cameiros( و لیندوس)Lindos( که از هیچیک از آنها هردوت اسمی نبرده.
(10)-Cnide
تاریخ هردوت، ج2، ص: 262
هالیکارناس، فازلیس «1»؛ و فقط یک شهر ائولی که میتیلن «2» نام داشت. این بود شهرهائی که معبد بآنها تعلق دارد و همانها هستند که مأمورین تجارتی «3» را تعیین میکنند. تمام شهرهای دیگری که مدعی مشارکت در آن هستند ادعائی میکنند که متکی بهیچ حقی نیست. اهالی اژین «4» از حساب شخص خود معبد جداگانه دیگری برای زوس برپا کردهاند. اهالی ساموس «5» معبد دیگری برای هرا «6» بنا کردهاند. اهالی ملط هم معبدی برای آپولون ساختهاند «7».
179- در گذشته، نوکراتیس تنها بندری بود که درهای آن برای تجارت باز بود و غیر از آن، بندر دیگری در مصر وجود نداشت. اگر کسی در یکی دیگر از دهانههای مصب نیل وارد میشد میبایست سوگند یاد کند که شخصا از روی میل بآنجا نیامده و پس از ادای این سوگند مجبور بود با کشتی خود بسوی دهانه کانوپ «8»
______________________________
(1)- فازلیس)Phaselis( از شهرهای لیسی باستان در نزدیکی خلیج پامفیلی در جنوب شرقی شبهجزیره آسیای صغیر.
(2)- میتیلن)Mytilene( یا)Mitylene( پایتخت قدیم جزیره لبوس)Lesbos( که امروز متلن)Metelin( نام دارد.
(3)- این مأمورین که از طرف این شهرها تعیین میشدند مأموریت داشتند از تجار شهر خود حمایت کنند و نظم را در کسبوکار مستقر سازند و در مواردی که اختلافی بین همشهریان آنان پیش آید بآن رسیدگی کنند.
(4)- اژین)Egine( از جزایر یونان باستان که در خلیج آتن قرار دارد و امروز انجیا)Enghia( نامیده میشود.
(5)- ساموس)Samos( از جزایر دریای اژه در برابر برجستگی کوه معروف میکال)Mycale( در آسیای صغیر.
(6)- هرا)Hera( یا ژونون)Junon( الهه یونان باستان، مظهر ازدواج و زوجه ژوپیتر.
(7)- حفاریهای مصر باستان حاکی است که غیر از این معابد، یونانیان معابد متعدد دیگری نیز در مصر بنا کرده بودهاند.
(8)- کانوپ)Canope( یا کانوپوس)Canopus( از شهرهای مصر باستان در مغرب مصب رود نیل. تمام این شهر بر روی شاخهای از دهانههای مصب نیل که از کنار آن عبور میکرد بنا شده بود. شهر نوکراتیس که محل اقامت یونانیان بود در ساحل این شاخه نیل قرار داشت.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 263
حرکت کند و اگر باد مخالف مانع بحرپیمائی بآنسو بود، آن شخص مجبور بود کالای خود را بر روی قایقهای بومی حمل کند و مصب را دور بزند تا به شهر نوکراتیس برسد. چنین بود امتیازات این شهر.
180- وقتی آمفیکتیون «1» ها ساختن معبدی را که امروز در دلف قرار دارد بقیمت سیصد تالان «2» قبول کردند (زیرا معبدی که قبلا در آنجا وجود داشت در اثر حادثهای سوخته بود «3») قرار شد اهالی دلف یکربع این مبلغ را بپردازند. پس اهالی دلف برای جمعآوری پول از شهری به شهری رفتند و در موقع جمعآوری این پول در مصر بیش از هرنقطه دیگر پول جمع کردند؛ آمازیس خود هزار تالان زاج سفید بآنها اهداء کرد و یونانیانی که در مصر سکونت داشتند بیست مین «4» دادند «5».
181- آمازیس با اهالی سیرن «6» قرارداد دوستی و اتحاد بست «7» وی حتی میل کرد
______________________________
(1)- آمفیکیتون)Amphictyon( یا آمفیکتیونی)Amphictyonie( نوعی اتحاد مذهبی بین یونانیان باستان بود که وسیله اتحاد و اتفاق بعضی از شهرهای مجاور بود. از آمفیکتیونهای معروف یونان باستان که درحقیقت نوعی «سازمان ملل» مذهبی محسوب میشد اتحادیهای بود که بین شهرهای آتن و آرگوس و مگار)Megare( تأسیس شده بود و معروفتر از همه آنها آمفیکتیونی بود که از نمایندگان مذهبی دوازده شهر بزرگ در محل دلف تشکیل میشد. این اجتماع در حقیقت نوعی مجلس مذهبی بود که برای تسکین جنگهای داخلی شهرهای یونان تأسیس شده بود و جنبه سیاسی نداشت.
(2)- تالان)Talent( واحد وزن و پول در یونان باستان و برابر 39 ر 36 کیلوگرم (یادداشت مقدماتی درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(3)- هردوت برخلاف عدهای از معاصرین خود عقیده نداشت که آتشسوزی این معبد عمدی بوده و بدست خاندان پیزیسترات انجام گرفته است.
(4)- مین)Mine( واحد وزن در یونان باستان و برابر بود یک شصتم تالان (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(5)- هردوت تصریح نمیکند که یونانیان بمقدار بیست مین پول دادند یا بمقدار بیست مین زاج سفید.
(6)- سیرن)Cyrene( ، پایتخت قدیم سیرنائیک که در سال 630 قبل از میلاد بوسیله مهاجرین یونانی در ساحل دریای مدیترانه تأسیس شد و مدتها از حیث تجارت و بحرپیمائی رقیب کارتاژ در دریای مدیترانه محسوب میشد. امروز ویرانههای این شهر در پانزده کیلومتری ساحل مدیترانه باقی است.
(7)- برخلاف سلف خود که با آنها از در ستیز برآمد (بند 161 همین کتاب).
تاریخ هردوت، ج2، ص: 264
از بین آنان برای خود زنی انتخاب کند. خواه بعلت اینکه مایل بزنی یونانی بود، خواه برای دوستی که بین او و اهالی سیرن وجود داشت. آنچه مسلم است وی با زنی ازدواج کرد که بعضی میگویند دختر باتوس «1» پسر آرکزیلاس «2» بود و برخی دیگر میگویند دختر مردی متشخص بنام کریتوبولوس «3» بود که لادیکه «4» نام داشت. وقتی آمازیس در کنار او میخوابید قادر بتملک او نمیشد، در حالیکه از دیگر زنان میتوانست لذت برد. چون این وضع مدتی بطول انجامید، آمازیس به لادیکه گفت: «ای زن، تو مرا جادو کردهای و بهیچ وسیلهای نخواهی توانست از سختترین مرگی که زنی با آن روبرو میشود بگریزی.» لادیکه انکار کرد ولی خشم آمازیس بهیچوجه فروننشست. پس آن زن خود شخصا برای آفرودیت «5» نذری کرد باین ترتیب که اگر شب بعد آمازیس بتواند با او نزدیکی کند (امری که او را از تیرهبختی میرهانید) وی مجسمهای برای آفرودیت به سیرن خواهد فرستاد. بمحض اینکه این نذر را کرد آمازیس توانست او را تملک کند. از آن روز ببعد، هرروز که آمازیس بدیدن او میرفت با او نزدیک میشد و از آن ببعد او را با محبت تمام دوست داشت. لادیکه نذر خود را نسبت به الهه انجام داد و امر کرد مجسمهای ساختند و آنرا به سیرن فرستاد. این مجسمه در زمان من هنوز باقی بود و در خارج شهر سیرن قرار داشت. و اما لادیکه، در موقعی که کمبوجیه بر مصر مسلط شد وقتی از زبان او شنید که چه کسی میباشد
______________________________
(1)- باتوس)Battos( ظاهرا پادشاهی است که در 574 قبل از میلاد در سیرنائیک بسلطنت رسیده و همان کسی است که سپاهیان آپریس را شکست داد و راه را برای تغییر خاندان سلطنتی مصر گشود (هردوت- کتاب چهارم- بند 159).
(2)-Arkesilas
(3)-Crithoboulos
(4)-Ladike
(5)- آفرودیت)Aphrodite( یا ونوس)Venus( الهه عشق و زیبائی در یونان باستان.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 265
بیآنکه آسیبی باو رساند وی را به سیرن فرستاد «1».
182- آمازیس نیز هدایائی به کشورهای یونانی فرستاده است «2». به شهر سیرن مجسمهای پوشیده از طلا از آتنا «3» و تصویری از ود که نقاشی شده بود فرستاده است. در لیندوس «4» دو مجسمه سنگی از الهه آتنا و همچنین زرهی از کتان که تماشائی است به آتنا اهدا کرده. در ساموس «5»، دو تصویر چوبی از خود به خداوند هرا «6» اهدا کرد که در زمان من هنوز در معبد بزرگ و در پشت درهای آن قرار داشت. همچنین بعلت رابطه مهماننوازی که بین او و پولیکرات «7» پسر اآکس «8» وجود داشت هدایائی به ساموس فرستاد. و نیز هدایائی به لیندوس فرستاد ولی نه بعلت رابطه مهماننوازی و دوستی، بلکه بطوریکه میگویند بعلت آنکه
______________________________
(1)- زیرا شهر سیرن)Cyrene( بدون جنگ و خونریزی تسلیم سپاهیان پارس شده بود (هردوت، کتاب سوم- بند 13).
(2)- دلیل دیگری بر طرفداری او از یونان و علاقه او نسبت به یونانیان. تاریخ هردوت ج2 265 خلاصه تاریخ مصر ..... ص : 183
(3)- آتنا)Athena( یا آتنه)Athene( الهه فکر و اندیشه در یونان باستان و حامی شهر آتن.
(4)- لیندوس)Lindos( از شهرهای باستان جزیره رودس)Rhodes( واقع در در جنوب شرقی این جزیره.
(5)- ساموس)Samos( از جزایر دریای اژه در برابر کوه میکال در ساحل غربی آسیای صغیر.
(6)- هرا)Hera( یا ژونون)Junon( زوجه ژوپیتر و الهه ازدواج در یونان باستان.
(7)- پولیکرات)Pelycrate( حاکم خودمختار معروف ساموس که در 532 قبل از میلاد در این جزیره بحکومت رسید. مدتی با آمازیس پادشاه مصر متحد بود و همینکه کمبوجیه با آمازیس بجنگ پرداخت با او از در اتحاد درآمد و چهل کشتی برای لشکرکشی به مصر در اختیار پادشاه پارس گذارد. در سال 522 قبل از میلاد بدست یکی از ساتراپهای آسیای صغیر کشته شد.
(8)-Aiakes
تاریخ هردوت، ج2، ص: 266
معبد آتنا در این محل بوسیله دختران دانااوس «1» که در برابر پسران اژیپتوس «2» میگریختند و در حین فرار باین محل رسیده بودند تأسیس شده بود. این بود هدایائی که آمازیس اعطاء کرده بود.
وی در دنیا نخستین کسی است که جزیره قبرس را تسخیر و مجبور به پرداخت خراج کرد «3»
پایان جلد دوم
______________________________
(1)-Danaos- رجوع شود به یادداشت بند 171
(2)-Egyptos- رجوع شود به یادداشت همان بند
(3)- شاید مقصود مؤلف از «نخستین کس» «نخستین مصری در دنیا» است که بر جزیره قبرس مستولی شده است، زیرا مدتها قبل از آمازیس این جزیره بدست سارگون پادشاه معروف آشور فتح شده بود. جمعی از پادشاهان این جزیره که دست نشانده آشوریها بودند به پادشاهانی نظیر آسارادن)Assarhaddon( و آسوربانیپال خراج میپرداختند.
تاریخ هردوت، ج2، ص: 267
اسامی اشخاص و اماکن
آ
آباس: 177
آبتار: 130
آپریس: 50، 17: 91، 241، 245، 246، 247، 249، 252، 253، 255، 264
آپولون: 83، 157، 172، 189، 227، 237، 239، 240، 244، 254، 262
آپیس: 29، 121، 236
آتاربکیس: 141
آتریبی: 250
آتن: 5، 8، 9، 10، 15، 20، 33، 35، 61، 70، 111، 151، 152، 254، 260، 263، 265
آتنا: 31، 61، 73، 127، 157، 172، 253، 258، 265، 266
آتنه: 54، 127، 157، 172، 253، 265
آتیک: 152
آدس: 207
آرتمیز: 5
آرتمیس: 5، 31، 157، 158، 172، 220 238، 240، 241
آرخاندورس: 182، 183
آرس: 42، 45، 46، 157، 160، 172،
آرشیدیکه: 218،
آرکادی: 175، 255،
آرکزپلاس: 264
آرگوس: 114، 149، 150، 177، 182، 255، 263،
آریسنوفان: 2،
آریستید: 23،
آزوتوس: 241،
آزودود: 241،
آژنور: 145،
آسارادون: 266،
آستابوراس: 130،
آستارته: 193،
آستیاژ: 32،
آستیاژس: 32،
آسیشس: 85،
آسکاف: 218،
آسکلپیوس: 31،
آسوربانیپال: 266
آسماش: 130،
آسیا: 18، 19، 36، 53، 73، 118، 119، 120، 186، 189، 230، 244،
آسیای صغیر: 7، 8، 16، 19، 51، 104، 105، 135، 151، 159، 118، 230، 255، 262، 265،
آسیشیس: 85، 90، 218،
آشور: 11، 78، 82، 120، 219، 233، 266،
آشیل: 189، 201،
آفتی: 250،
آفرودیت: 31، 98، 141، 158، 193، 194، 263،
آکلائه: 150،
آکلوس: 114،
آکه: 201، 255،
آگارنانی: 114،
تاریخ هردوت، ج2، ص: 268
آگامدس: 203،
آگامنون: 195، 198،
آگوس: 201،
آلسه: 142،
آلفرهکروآزه: 13،
آلکمن: 143،
آله اوس: 183،
آمازس: 23،
آمازیس: 39، 40، 42، 50، 58، 70، 73، 77، 81، 86، 88، 91، 98، 99، 104، 144، 172، 216، 228، 235 238، 241، 245، 246، 247، 249 252، 253، 255، 256، 257، 258 259، 260، 261، 263، 264، 265 266،
آمده اوت: 13،
آمفیتریون: 143، 144، 145،
آمفیلیتون: 73، 263،
آمنامهات سوم: 185،
آمنمهات سوم: 230، 232،
آمنمت سوم: 75،
آمون: 52، 61، 93، 107، 121، 122، 130، 132، 136، 143، 155، 222
آموون: 155، 257،
آمیتون: 149،
آمیرتئوس: 91، 222،
آناکساگور: 98، 102، 123، 144،
آنتیلا: 172،
آنتینوش: 189،
آنوبیس: 173، 208،
آنتیزی: 250،
آنیزیس: 76، 90، 91، 219، 224،
الف
اآکس: 265،
ائولی: 104، 144، 262،
اپافوس: 138، 237،
اپیر: 152، 155،
اتئارکوس: 132، 133، 134،
اتروسکها: 151،
اتوفی: 250،
اتین: 3، 5، 6،
احمر (دریای): 114، 185، 241،
اراتو: 27،
ارسطو: 2، 11،
ارفه: 154، 170، 171، 172،
ارکومن: 9، 255،
اروپا: 18، 119، 127، 134، 145، 186،
اروپه: 32، 145،
اریپید: 3،
اریتره- (دریای): 111، 112، 114، 185 241، 242، 243،
اریترهپولوس: 192،
ازمیر: 94، 104، 188،
ازیریس: 42، 69، 121، 130، 140، 142 147، 148، 159، 166، 273، 207 208، 214، 227، 240، 260،
ازیود: 153، 154، 172،
ازوپ: 92، 216، 217،
اژه: 82، 114، 145، 182، 188، 194، 262، 265،
اژیپتوس: 254، 266،
اژین: 262،
اسارادون: 234،
اسپارت: 17، 171، 194، 195، 198، 299، 251،
اسپانیا: 134، 158، 255،
استرابون: 129، 164، 232، 251،
اسرائیل: 248،
تاریخ هردوت، ج2، ص: 269
اسکندر: 194، 195، 196، 197، 198، 199، 201، 644،
اسکولاپ: 31،
اسمعیلیه: 242،
اسوان: 57، 71، 127، 165، 258،
اشیاند: 114،
اشیل: 2، 123،
افریقا: 43، 53، 61، 93، 115، 118، 119، 120، 121، 125، 126، 132، 134، 135، 151، 154، 155، 156، 180، 183، 194، 200، 209، 233 243، 245،
افز: 92، 113، 188، 230،
افلاطون: 2،
البو: 222،
الفانتین: 57، 58، 59، 71، 93، 113، 120، 122، 133، 127، 128، 129، 130، 131، 165، 258،
المپ: 10، 111، 145،
الکتریون: 144،
المپوس: 154،
اله: 73، 77، 89، 244، 245،
انجیا: 262،
الوزی: 254،
اوترپ: 26، 27، 103، 104،
اوتیمنس: 123، 124،
اودیپ: 145،
اودیسه: 153، 193، 197، 198،
اوروپ: 31،
اورانی: 27،
اوزب: 3، 5، 6، 7، 54،
اوزیریس: 236،
اوفوریون: 240،
ایتالیا: 10، 111، 151، 255،
ایران: 21، 28،
ایستروس: 43، 45، 93،
ایستر: 127، 134، 135،
ایستریا: 134،
ایلیاد: 43، 50، 153، 156، 196، 197، 198، 199، 201،
ایزیس: 140، 142، 147، 157، 158، 159، 208، 213، 214، 227، 253 360،
ایلیون: 113، 199، 201،
ایناروس: 222،
اینافوس: 140،
ب
بابل: 92، 184،
باتوس: 265،
باکشوس: 148، 149، 171،
باکوس: 31، 208، 227، 240،
بئوسی: 150، 253،
بحر الغزال: 131،
بحر الیوسف: 232،
بحر یوسف: 60،
بخت النصر: 241، 244،
برانشید: 73، 244،
برکل (جبال): 130،
برکه العروق: 231،
بوباستی: 250،
بوباستیس: 42، 57، 84، 85، 157، 158، 220، 237، 240، 242، 250،
بوتو: 42، 56، 57، 84، 93، 157، 160، 163، 168، 172، 192، 215، 235، 238، 239، 240،
بوزیری: 250،
بوزیریس: 64، 157، 158،
بوکول: 21،
بوکوریس: 219،
بولبت: 121،
تاریخ هردوت، ج2، ص: 270
بولبیتین: 118، 121،
بیت المقدس: 241، 243،
بیروت: 144،
بیزانس: 3، 5، 6،
پاپرمی: 250،
پاپرمیس: 42، 69، 158، 160، 165، 166،
پاتاربمیس: 246، 247،
پاتوموس: 55، 56،
پارتینوس: 187،
پارس: 1، 5، 8، 18، 19، 20، 21، 22، 30، 37، 40، 51، 80، 92، 111، 131، 182، 183، 194، 248، 251، 265،
پاریس (شهر): 64، 243،
پاریس: 195، 197، 198، 201،
پامبلی: 147،
پامفیلی: 262،
پان: 43، 46، 147، 228، 229،
پانیازیس: 6، 7،
پتولمه: 260،
پرت سعید: 189،
پرتوس: 149، 150،
پرگام: 199،
پریام: 194، 197،
پروتی: 76،
پروته: 64، 75، 77، 90، 216، 193، 194، 195، 196، 200، 202،
پروزربین: 250،
پروسوبیتیس: 141،
پرسه: 60، 62، 118، 144، 177،
پرومنیا: 155،
پریکلس: 2،
پسامتیک: 42، 44، 49، 53، 55، 58، 72، 74، 76، 83، 87، 89، 90، 91، 105، 106، 119، 128، 130، 131، 159، 234، 235، 236، 237، 238، 241، 244، 245، 248،
پسامتیکوس: 234،
پسامنیس: 73، 77، 79، 91، 241، 244، 245،
پسامنیت: 91،
پلا: 6،
پلاته (جنک): 9، 20، 21،
پلازژ: 151، 152، 153، 155، 255،
پلنتینت: 110،
پلوپونز: 11، 111، 155، 201، 255،
پلوز: 109، 110، 118، 120، 158،
پلوتارک: 2، 13، 64، 200، 260،
پلوتون: 31، 254،
پلوکس: 150،
پنلوب: 198،
پورنیر: 54،
پوزئیدون: 31، 73، 108، 144، 150، 151،
پولیدامن: 198،
پولیکرات: 73، 265،
پولیمنی: 27،
پیتیمو: 242،
پیرنه: 134،
پیز: 111،
پیزیسترات: 23، 263،
پینریندلیس: 5،
ت
تئودور: 5،
تئوس: 188، 261،
تئوگونی: 153،
تاریخ هردوت، ج2، ص: 271
تاریشه: 194،
تازوس: 145،
تاسوس: 92، 94،
تاسینوپ: 135،
تالس: 2، 102،
تالس ملطی: 2، 132، 166،
تالی: 26، 15،
تانوت آمون: 74،
تاهارک: 73،
تب: 42، 45، 52، 58، 59، 61، 62، 63، 67، 71، 78، 95، 106، 107، 108، 109 113، 128، 142، 143، 150، 154، 155، 156، 164، 166، 183، 204، 225، 230، 248، 250، 254،
تراس: 92، 145، 151، 152، 186، 197 216، 251،
ترپسیکور: 27،
ترساندورس: 9،
ترمودون: 187،
تزه: 5، 250، 255،
تروآ: 50، 61، 95، 105، 113، 116، 289، 194، 195، 197، 199، 200، 201، 202، 212،
تروآد: 92،
تروفینیوس: 203،
تریپولی: 132،
تسالی: 201،
تسموفوری: 50،
تسپروتها: 155،
تل الحسن: 157،
تل المسکوت: 242،
تل بسته: 157،
تل دفنه: 130،
تلماک: 198،
تموئی: 250،
تمیس: 150،
تمیستوکل: 23،
تندار: 194،
توت: 221،
توترانی: 92، 113،
توریوم: 5، 6، 10، 11،
توسیدید: 2، 9، 10، 201،
تون: 198،
تونس: 233،
تونیس: 64، 132، 195، 198،
تهران: 28،
تیر: 144، 193، 245،
تیرنت: 143،
تیفون: 227، 240، 253،
تینون: 189،
تیمارنه: 156.
ح
حبشه: 71، 75، 114، 123، 137، 128، 130، 131، 165، 191، 213، 223، 229، 235، 244، 248، 258،
ج
جبل الطارق: 8، 15، 134،
جزیرة الاسوان: 313، 120،
خ
خافرا: 211، 247،
خئوپس: 66، 69، 70، 76، 77، 81، 85، 87، 88، 89، 90، 100، 209، 211، 212، 247،
خشایارشا: 8، 9، 21، 23، 24، 35، 244،
خفرن: 69، 70، 76، 90، 100، 211، 212، 247،
خوفو: 209، 247،
تاریخ هردوت، ج2، ص: 272
د
دارئیوس: 32،
داریوس: 32،
داریوش: 20، 23، 30، 32، 35، 40، 41، 191، 192، 241،
دافنه: 189،
دانا: 60،
دانااوس: 60، 182، 253، 266،
دانوب: 43، 45، 94، 128، 134،
دانه: 177،
دئیوکس: 32،
دجله: 234،
ددفرا: 211،
درار: 129،
دراگون: 260،
دری (فوم): 6، 7، 201، 255، 261،
دریس: 150،
دریو: 5،
دریوپ: 146، 227،
دفنه: 130، 131،
دمتر: 31، 50، 86، 157، 207، 208، 240، 241، 254،
دلس: 254،
دلف (شهر): 73، 157، 216، 263،
دلف (معبد): 34، 154، 156، 217،
دموتیک: 137،
دوبروجه: 134،
دودون: 42، 43، 45، 61، 63، 95، 152، 153، 154، 155، 156،
دیان: 157، 220، 227، 238، 241،
دیدیم: 244،
دیوژن: 201، 102،
دیودور: 260،
دیوسس: 32،
دیوسکور: 144، 150،
دیومد: 197،
دیونیزوس: 31، 43، 45، 130، 142، 147، 148، 149، 150، 152، 171، 208، 227، 229، 240، 253،
ر
را: 107،
راریون: 186،
رامسس: 212،
رامسس دوم: 185، 248،
رامسس سوم: 76، 86، 138، 202،
رامپسی نیت: 77، 81، 85، 86، 86، 90، 76،
رامپسی نیتون: 202، 207، 208،
راولینسن: 21، 24، 25،
رودس: 73، 261، 265،
رودوپیس: 92، 95، 98، 216، 217،
روزت: 121،
رم: 157، 245،
ز
زاگازیک: 157،
زلیخا: 88،
زوس: 31، 42، 130، 142، 243، 145، 148، 150، 151، 152، 154، 145، 156، 157، 167، 171، 172، 197، 219، 225، 229، 262،
ژ
ژوپیتر: 31، 138، 140، 143، 145، 148، 150، 151، 157، 171، 172، 197، 219، 225، 227، 238، 241 262، 265،
ژولین: 108،
ژونون: 31، 150، 157، 172، 262،
تاریخ هردوت، ج2، ص: 273
ژیژس: 234،
س
سائی: 250، 252، 253،
سائیس: 42، 57، 58، 59، 61، 69، 71، 73، 82، 84، 85، 89، 105، 113، 121، 128، 157، 159، 213، 214 235، 249، 250، 253، 255، 257، 258، 259،
ساپو: 271، 218،
ساباکوس: 74، 80، 84، 85، 100، 219، 222، 235،
ساباکون: 235،
ساتورن: 150، 157، 254،
سارد: 19، 20، 188،
سارداناپال: 92، 233،
ساردنی: 188،
ساردیه: 94،
سارگن: 219،
سارگون: 266،
سالامین: 20، 22، 240،
ساموتراس: 92، 152،
ساموس (شهر): 5، 7، 8، 15، 73، 92، 216، 217، 230، 235، 252، 262، 265،
سانوسرت سوم: 75، 191، 193،
سانیت: 157،
سایس: 13، 23، 219،
سبنی: 250،
سبنیت: 121، 141،
سبنیتوس: 121،
سترابون: 118، 156، 194، 230،
ستوس: 50، 76، 78، 80، 85، 89، 91،
سزیونیس: 110،
سرخ (دریای): 112،
سرس: 31، 157، 207، 208، 240.
سزوستریس: 50، 75، 76، 77، 80، 82، 84، 89، 94،
سسوستریس: 158، 186، 188، 189، 190 191،
سویس: 185،
سعیده: 298، 245،
سغدیان: 244،
سقراط: 2،
سکاها: 92، 94، 186، 251،
سناخریب: 75، 78، 82، 224،
سنار: 131،
سنگال: 123،
سوئز (خلیج): 114، 242،
سوئیداس: 3، 5، 6،
سودان: 113، 120،
سوردیل: 109،
سوریه: 51، 73، 94، 110، 114، 115، 123، 186، 188، 198، 241، 243، 248،
سوفوکل: 2، 9،
سولوئیس: 131،
سولون: 2، 70، 260،
سلت (اقوام): 134،
سیاگراز: 32،
سیاگرازس: 32،
سیاه (دریای)، 8، 135، 186، 187،
سیبل: 254،
سیپ سلوس: 32،
سیت (قوم): 20، 186،
سیتی: 186،
سیرن: 8، 17، 20، 73، 93، 132، 133، 180، 246، 263، 264، 265،
سیرنائیک: 73، 132، 180، 246، 263، 264،
تاریخ هردوت، ج2، ص: 274
سیروپدی: 104، 105،
سیروس: 32،
سیرت: 132، 133،
سیزیک: 35،
سیس: 107،
سیسیل: 10، 218، 260،
سیسیونی: 251،
سیلیسی: 120، 135،
سین: 58، 59،
سیین: 127،
سینا: 93،
سیوف: 255،
ش
شاباکا: 219،
شاراکوس: 217، 218،
شارون: 15،
شیسگاف: 218،
ع
عربستان: 56، 57، 111، 112، 114، 115 122، 167، 168، 185، 242، 243، 249،
ص
صور: 92، 144، 145، 150، 193، 245،
صیدون: 193، 197، 198، 245،
ف
فاتو: 950،
فارناسپ: 104،
فاریائیتی: 250،
فاز (رود): 186،
فازلیس: 262،
فایوم: 109،
فیوس: 227،
فتیوس: 182،
فرانسه: 2، 134، 146، 198، 243، 244، 245،
فروس: 75، 77، 81، 84، 85، 86، 87، 90، 192،
فرون: 192،
فریژیه: 105، 106، 113، 151،
فدیم: 32،
فدیمه: 32،
فلسطین: 187، 188، 241،
فوجه: 188،
فوسه: 94، 188، 244، 261،
فوسید: 62،
فیثاغورث: 2، 171، 208، 116،
فیلون: 198،
فیله: 129،
فینیقی: 193، 197،
فینیقیه: 8، 68، 82، 143، 144، 145، 150، 170، 245،
ق
قاهره: 112، 157، 166، 258،
قبرس: 106، 170، 199، 266،
قفقاز: 186،
ک
کابری: 153،
کابس: 132، 133،
کادموس: 15، 145، 150، 225،
کادیتیس: 243،
کارتاژ: 132، 246، 263،
کارنک: 108،
کارناک: 155، 225،
کاری: 114، 151، 237، 249،
کازیوس: 110، 242،
کاساندان: 32، 104،
تاریخ هردوت، ج2، ص: 275
کاساندانه: 32
کالازیری: 249، 250، 252
کالییوپ: 27، 171
کامبیز: 32
کامبیزوس: 261،
کانتن (دماغه): 133،
کاندول: 5، 31،
کاندولس: 32
کانو: 261،
کانوبوس: 118، 194، 262،
کانوپ: 118، 120، 141، 182، 194،
کتزیاس: 2، 13
کرابل: 188
کراتیس: 182، 217
کرت: 1، 82
کرکاسور: 118، 120، 182
کرکمیش: 44،
کرزوس: 19، 30، 31، 34، 104،
کروزوس: 32،
کرون: 187،
کروفی: 58، 128،
کلئوپاتر: 23،
کلازومن: 261،
کلییو: 26،
کمبوجیه: 30، 32، 37، 39، 40، 41، 104، 105، 144، 237، 241، 264، 265،
کمی: 250،
کمیس: 42، 53، 61، 62، 177، 239،
کنید: 261،
کور: 31،
کورش: 5،
کوروش: 19، 23، 30، 37، 38، 38، 39، 104، 105، 144، 172، 188، 216، 237، 245، 248،
کورنت (خلیج): 114، 251،
کولانی: 171،
کولشید: 50، 92، 97، 186، 187، 188،
کومیس: 128،
کیپ سلوس: 32،
کیروس: 30، 32،
کیمون: 91،
کیوس: 217،
گ
گزاس: 150،
گرانتس: 217،
گزانتوس: 217،
گزنفون: 20، 104، 105،
گدولوس: 242،
گورگون: 60، 177،
ل
لاتومدون: 201،
لاتون: 31، 157، 173، 238، 241،
لادیکه: 73، 264،
لاکدمون: 171، 251، 262،
لئو: 157، 172، 235، 238، 239،
لئوتیکدس: 17،
لئوتیداس: 17، 23،
لامپساک: 15،
لبنان: 110، 193،
لبوس: 217،
لدا: 194،
لوتر: 31،
لوکسور: 225،
لوکور: 108،
لوگران: 29،
لیبی: 112، 119، 120، 177، تاریخ هردوت ج2 275 اسامی اشخاص و اماکن ..... ص : 267
دی: 5، 8، 19، 30، 104، 114، 234
تاریخ هردوت، ج2، ص: 276
لیسی: 262،
لیکورگ: 2،
لیگدامیس: 5، 7،
لیگزس: 5، 6،
لیندس: 73، 261، 265،
لینسه: 177،
لینکوس: 177،
لینوس: 152، 154، 170،
م
مآندر: 92، 113، 129،
ماد (شهر): 8، 51،
ماراتون: 20، 240،
مارس: 31، 157، 160، 172،
مارسی: 123،
مارهآ: 99، 121، 130،
ماسپرو: 257،
مانتور: 75،
مانروس: 170،
مایسن: 143،
متیلن: 262،
مده: 18،
مدیترانه (دریای): 10، 15، 108، 114، 115، 118، 125، 132، 144، 150، 182، 188، 195، 197، 243، 245، 246، 254، 263،
مراوی: 130،
مردونیوس: 32،
مردونیه: 21،
مرکور: 31، 151،
مروئه: 130،
مصر: 20، 34، 37، 38، 39، 40، 41، 42، 43، 44، 46، 47، 48، 49، 50، 51، 52، 53، 54، 55، 56، 57، 58 59، 61، 62، 63، 64، 65، 66، 67 68، 69، 70، 71، 72، 73، 74، 75 76، 78، 79، 80، 81، 82، 84، 85 86، 87، 88، 89، 90، 91، 92، 93 94، 95، 97، 99، 100، 104، 105 107، 108، 109، 110، 111، 112 113، 114، 115، 116، 117، 118 119، 120، 131، 123، 224، 127 128، 131، 133، 135، 136، 137 138، 139، 140، 141، 143، 144 145، 146، 147، 148، 149، 150 254، 156، 157، 158، 159، 160 163، 164، 165، 166، 168، 170 172، 173، 174، 177، 180، 184 185، 186، 187، 188، 189، 190 191، 193، 194، 198، 100، 200 202، 204، 206، 207، 208، 209 212، 213، 214، 215، 216، 217 218، 219، 220، 222، 224، 225 226، 227، 229، 230، 231، 232 233، 234، 235، 236، 237، 238 240، 241، 242، 243، 245، 246 247، 248، 249، 251، 253، 254 257، 258، 260، 261، 262، 263 264، 265،
مکار: 262،
ملامپوس: 149، 150، 172،
ملپومن: 26،
ملط: 15، 16، 51، 114، 134، 159، 188، 225، 244، 262،
ممفیس: 39، 42، 57، 61، 63، 64، 67، 71، 85، 78، 84، 86، 90، 98، 105 106، 107، 109، 112، 113، 115 116، 117، 138، 183، 193، 195 200، 233، 234، 236، 237، 242 247، 249، 258، 259،
تاریخ هردوت، ج2، ص: 277
ممنون: 189،
منس: 108، 109، 183، 247،
مندس: 121، 142، 146، 147،
مندسی: 250،
منکارا: 89،
مندلیا: 104
منکااورا: 89، 212،
منکارا: 247،
ملاس: 61، 63، 64، 72، 77، 193، 194 195، 197، 198، 199، 200،
میندر: 114،
مورنیس: 84،
موریس: 42، 49، 56، 60، 75، 91، 108 109، 116، 164، 185، 224، 229 230، 231، 237،
موزه: 154،
موفی: 58، 128،
موواتالو: 94،
میترادات: 32،
میتراداتس: 32،
میتیلن: 15، 217، 218، 262،
میسرینوس: 32،
میسن: 1،
میکال: 20، 21، 262، 265
میکرینوس: 22، 44، 69، 70، 76، 77، 74، 85، 87، 89، 90، 98، 99، 211 213، 214، 215، 216، 218، 247
میکفوری: 250،
میلت: 20، 186،
میلتیاد: 20،
مین: 49، 76، 84، 108، 83، 224،
مینرو: 31، 157،
ن
نایاتا: 130،
نازامون: 42، 43،
ناسامون: 132، 133،
نئاپولیس: 62،
نبیره: 182،
نپتون: 31، 144، 150،
نخائو: 235، 241، 244،
نخب: 147،
نکوس: 42، 73، 91، 235، 241، 243،
نمه: 157،
نوتوس: 242،
نوکراتیس: 54، 57، 67، 73، 261، 262 263،
نیتاکاریت: 184،
نیتوکریس: 77، 86، 184، 247،
نینرا: 229،
نیکاندرا: 155،
نیموس: 217،
نیل: 10، 18، 42، 42، 44، 53، 55، 56 57، 58، 59، 60، 66، 67، 71، 84 87، 93، 97، 98، 99، 100، 101، 102، 105، 108، 112، 113، 114 115، 116، 117، 118، 119، 120 121، 122، 123، 125، 126، 127 128، 129، 130، 131، 132، 135 141، 142، 146، 164، 165، 166 168، 175، 180، 182، 183، 184 192، 194، 195، 198، 210، 212 219، 220، 232، 233، 234، 235 226، 237، 238، 241، 242، 258 261، 262،
نینوا: 233، 234،
و وستا: 31، 150،
تاریخ هردوت، ج2، ص: 278
ونوس: 31، 141، 193، 199، 264،
وولکن: 31، 106، 184، 190، 202، 218، 259،
هـ
هاپیس: 236،
هادس: 31، 207،
هارپاک: 32،
هارپاگوس: 32،
هالیکارناس: 5، 6، 7، 10، 11، 159، 188 262،
هانری برگن: 29، 254،
هخامنشی: 19، 37، 39، 40، 41، 80، 144، 216،
هرا: 31، 150، 262، 265،
هراکلس: 6، 8، 15، 17، 31، 42، 43، 44، 45، 53، 97، 134، 142، 143 144، 146، 172، 194، 227، 229
هراکلس نازوس: 145،
هراکله: 232،
هراکلیون: 194،
هرکول: 31، 142، 143، 172، 197، 227،
هرمر: 12، 63، 124، 153، 154، 196، 197، 198، 199، 201، 217، 255،
هرمس: 31، 146، 151، 152، 163، 221 227،
هرموپولیس: 163،
هرموتیبی: 249، 252،
هرودت: 1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8، 9، 10، 11، 12، 13، 14، 16، 17، 18، 19 20، 21، 22، 23، 24، 25، 26، 27 28، 29، 30، 31، 33، 34، 36، 37 38، 39، 40، 41، 43، 45، 46، 47، 48، 49، 50، 51، 52، 53، 54، 55، 56، 57، 58، 59، 60، 61، 62، 63، 64 65، 66، 67، 68، 69، 70، 71، 72 73، 74، 75، 76، 77، 78، 79، 80 82، 83، 84، 85، 86، 87، 88، 89 91، 92، 93، 94، 95، 96، 97، 98 99، 100، 101، 104، 105، 106، 107، 109، 110، 111، 112، 113 115، 116، 117، 118، 119، 121 123، 125، 126، 129، 130، 134 135، 136، 137، 138، 139، 140 241، 145، 147، 149، 150، 151 152، 153، 156، 158، 159، 161 163، 164، 165، 166، 167، 168 170، 172، 175، 178، 182، 184 185، 189، 190، 191، 192، 198 200، 201، 202، 203، 207، 208 211، 212، 213، 214، 216، 218 219، 222، 224، 225، 226، 227 230، 232، 233، 235، 236، 238 239، 241، 242، 243، 246، 247 248، 249، 250، 251، 252، 253 254، 255، 256، 258، 259، 260 261، 263، 264، 265،
هروس: 240، 253،
هستیا: 31، 150،
هفسنوپولیس: 216،
هفستوس: 32، 82، 84، 90، 106، 152، 184، 185، 190، 191، 193، 202 218، 224، 237، 234، 336، 259
هکاته: 3، 15، 16، 17، 43، 51، 52، 53، 54، 55، 56، 63، 72، 93، 99، 102، 124، 225، 226،
هکتور: 201، 202،
هلانیکوس: 15،
تاریخ هردوت، ج2، ص: 279
هلن: 18، 43، 50، 61، 63، 64، 72، 77 95، 98، 194، 195، 196، 197، 198، 199، 200، 201، 202،
هلنیون: 216،
هلیوپولیس: 57، 58، 59، 85، 106، 107 111، 112، 113، 138، 157، 160 166، 193،
هلیوس: 157، 167،
هند (اقیانوس): 111، 114، 115، 132، 185، 241،
هوروس: 174، 227،
هونتس: 211،
هیروگلیف: 137،
هیستاسپ: 32،
هیستاسپس: 32،
هیپرمنستر: 177،
هیکسوس: 190، 212، 248،
ی
یادمون: 216، 217،
یانیزوس: 261،
یو: 18، 138، 140، 154،
یونان: 1، 2، 4، 6، 7، 8، 9، 13، 14، 15 20، 22، 25، 26، 27، 30، 33، 35 40، 51، 54، 63، 64، 67، 74، 72 73، 82، 93، 95، 97، 107، 108، 110، 111، 114، 116، 118، 119 125، 126، 129، 141، 143، 144 145، 147، 149، 150، 151، 152 154، 155، 156، 157، 163، 170 172، 178، 178، 181، 183، 184 185، 187، 188، 190، 191، 193 195، 196، 197، 199، 202، 203 207، 208، 209، 210، 211، 212 215، 216، 217، 218، 219، 220 221، 222، 225، 229، 231، 232 233، 237، 238، 239، 240، 241 242، 252، 253، 254، 255، 258 260، 261، 262، 263، 264، 265،
یونی: 6، 7، 16، 20، 42، 104، 114، 118، 119، 120، 188، 230، 237 249، 261،
توجه: زیاد نیاز به نقد و بررسی این کتاب نیست، در باره دروغها و مطالب آن خیلی گفته و نوشته اند، من فقط چند خط نقد و نظر و بررسی نوشتم، همراه با فهرست جلد های تاریخ هرودوت در اینجا.