مصاحبه های مطبوعاتی پژوهشگران ارگ
پیش گفتار
در این صفحه تعدادی از مصاحبه های مطبوعاتی گروه پژوهشگران وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ پست می شود.
مصاحبه بانو پرنیان حامد با روزنامه ایران
گفتوگو با پرنیان حامد، تاریخ پژوه
از الکساندر مقدونی تا اسکندر ایرانی
http://inn.tarnamahost.ir/News/1263.html
ایران آنلاین/ ما همگی با این سرخوردگی بزرگ تاریخی بزرگ شدهایم که سلسله هخامنشی را حمله ویرانگر سپاهیان اسکندر مقدونی برانداخت و جانشینان بیگانه او، سلوکیان، دویست و اندی سال بر ایران حکومت کردند.
هر چند ما همگی تصوری بدیهی از این واقعه داریم، اما نظریات موازی در علم تاریخ وجود دارد که اساس این حملهی بزرگ و تصرف ایران توسط مقدونیان را زیر سوال میبرد. پژوهشگران اسناد و شواهدی را یافتهاند که به ما میگوید اسکندر تاریخ ایران با الکساندر مقدونی نسبتی ندارد. به مناسبت تاریخ سقوط شوش به دست سپاه اسکندر مقدونی به روایات یونانی، به سراغ پرنیان حامد رفتهایم تا در خصوص این نظریهی موازی بیشتر بدانیم. او پیش از این کتاب «اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست» را در این زمینه منتشر کرده است.
پرسش: ادعای واقعی نبودن اسکندر مقدونی ظاهرا ریشهیی قدیمی دارد و حتا ابوریحان نیز به آن اشاره کرده است. لطفا کسانی را که در طول تاریخ بر این ادعا بودهاند بیان بفرمایید.؟
پرنیان حامد: تناقضات و ناهمگونیهایی که در مکتوبات برای یکی کردن دو شخصیت تاریخی از دیر زمان به چشم دیده میشود باعث سردرگمی اکثر مورخان بعدی در تاریخ ایران همچون ابوریحان بیرونی، طبری، بلعمی و.... شده است.
خاطر نشان میکنم خود مورخان یونانی که در باب شخصی با نام الکساندر با 300 سال اختلاف زمان با واقعه سخن میگویند با وجود درهم کردن دو سرگذشت از مکانهایی سخن میگویند که با تفسیرهای امروزی اختلاف فاحش دارد در حدی که حتی مورخان بعدی آنها همچون استرابو نیز رسما حقیقت این اتفاق را زیر سوال میبرد. من در بررسی تاریخ سنتی کشور خودمان نیز به اسناد جالبی برخوردم که شرح آنها را در کتابم آوردهام. اسناد تاریخی ایران از شخصیتی با لقب اسکندر سخن میگوید که حدود 266 سال با الکساندر مورخان یونانی اختلاف زمانی دارد و اعمال او نیز با الکساندر تفاوت دارد، اما متاسفانه این دو شخصیت به هر دلیلی توسط مفسرین تاریخ در طول زمان با هم به اشتباه ادغام شدهاند.
توجه دارید که نخستین مورخ یونانی- رومی که در بارهی الکساندر نوشته است و مکتوبات او به ما رسیده است، دیودور سیسیلی در سال 30 ق.م است که خود 300 سال با آن واقعه اختلاف زمانی دارد و همین فاصله میتواند سبب همآمیزی این دو شخصیت در تاریخهای غربی باشد.
اسکندر تاریخ کشور ما در کلیهی مکتوبات این کشور شخصی است که به سال 65 ق.م بابل را فتح کرد. طبری میگوید در ایام ملوک الطوایف ولادت عیسی بود این ولادت در سال 65 از غلبه الاسکندر بر سرزمین بابل در سال 51 اشکانی بود.
پرسش: اما متاسفانه کسی به تفاوت این دو توجه نمیکند. ما در متن کتاب شهرستانهای ایرانشهر به زبان پهلوی شاهد دو نام مختلف هستیم: یکی «گجستک سوکندر ئی اروما» و دیگری «گی گجستک الاسکندر ئی فیلیپوس» اما متاسفانه هر دوی آنها به الکساندر مقدونی تفسیر و ترجمه شده است. اما آیا ممکن است در یک کتاب با یک نویسنده و در یک زمان یک نام را با دو گونهی متفاوت آورده شود؟
پرنیان حامد: نمونههای بیشماری از این تناقضات در تاریخ کشور ما و در مکتوبات مورخان یونانی و رومی آمده است که فرصت بازگویی همهی آنها را در این مجال نداریم. اما بجاست که در این جا یاد کنم از چهار پیشکسوت بزرگوارم زندهیاد مهندس احمد حامی، زندهیاد ذبیح بهروز، زندهیاد اصلان غفاری و اقای دکتر محمودی بختیاری که کلیهی تحقیقات پژوهشگران بعدی در مورد این نظریه را مرهون بنیادی هستیم که این بزرگواران پایه نهادند و امیددارم با کلیهی اسنادی که امروز از دسترنج تک تک محققان این کشور گردآوری شده و فرضیهی این بزرگواران را به راحتی اثبات میکند بتوانیم حقیقت تاریخ کشورمان و جهان را مکتوب کنیم.
پرسش: این که اسکندر مقدونی به ایران حمله نکرده با این که اسکندر ایرانی بوده است دو مسالهی متفاوت است. آیا از مورخان کسی به این مورد نیز اشاره داشته است؟
پرنیان حامد: پس از توضیحات فوق شاید بهتر باشد نام این دو شخص را نیز از هم جدا کنیم. یکی الکساندر مورخان یونانی که به ایران حمله کرد و این حمله در تاریخ کشور ایران نیز مکتوب و تایید شده است اما نام او در این مکتوبات کهرم، مخفف کیهروم، به معنی پادشاه سوریه، پسر ارجاسب است. حملهی مکتوب شده در نوشتههای تاریخی ایران مانند متن یادگار زریران با نوشتهی مورخان یونانی همخوانی کامل دارد و حساب تاریخ ایران آن را در حدود سال 320 ق.م را نشان میدهد. این فرد با اسکندر در تاریخ کشور ما در همین نوشتههای تاریخی 266 سال اختلاف زمانی دارد، لذا تکرار میکنم الکساندر مورخان یونانی، اسکندر مکتوب در تاریخ کشور ما نیست. اسکندر ایرانی بود، اما الکساندر به استناد نوشته همان مورخان یونانی، و همچنین سکههایش و محل تولد او اهل شمال کشور سوریهی امروزی است. اکثر مورخان کشور ما اسکندر را پسر داراب مکتوب کردهاند. دیگر مورخانی که اعتقاد به این مسئله ندارند او را پسر فیلقوس از نوادگان عیص بن اسحاق بن ابراهیم میدانند که در هیچ کدام از دو مورد بالا سخنی از کشور مقدونیهی امروزی و یا کشور گریک امروزی در میان نیست. یونان باستان به استناد همان لوحهای بابلی، که آن را سند ورود الکساندر به کشور ایران تفسیر کردهاند، کشور گریک امروزی نیست که من در گزارش لوحهای بابلی شرح آن را دادهام.
پرسش: چرایی این تحریف اگر صرفا از سوی سیاستمداران قرن نوزدهم و بیستم انجام میشد کاملا پذیرفتنی بود. اما چرا در دنیای قدیم این تحریف تا این حد عمومیت یافت و جای حقیقت تاریخی را گرفت؟
پرنیان حامد: علت اصلی آن دشمنی حکومت ساسانیان با سلسله اشکانی و سوگندهای فرزندان ساسان برای نابودی نسل اشکانیان است که در اسناد کشور ما مکتوب است. همان گونه که میدانید ما متاسفانه در این کشور از حکومت اشکانی تقریبا هیچ سندی نداریم چرا که حکومت ساسانی به علت این تنفر کلیهی این مدارک را نابود کرده است. دنیای قدیم نیز همچون امروز دچار سیاستمدار و تعصبات منطقهای و مذهبی بوده است.
در نظر داشته باشید که اشکانیان پیرو آیین میترایی بودهاند و ساسانیان دین مزدایی داشتهاند. بنا بر این جهانگیری اشکانیان و فتوحات گسترده آنان نه تنها برای فرزندان ساسان جذابیتی نداشته، که به عنوان رقیب کوشیدهاند آثار آن را نیز از میان بردارند. اما این آثار هنوز کمابیش در دسترس ما ست. در پروندهی اسکندر ایرانی، سر سلسلهی اشکانیان، فتح اروپا نمایان است و اسناد اروپا از جمله صدها معبد میترایی آن را تایید میکند. نام منطقهی اسکاندیناوی نیز سند دیگری است که در زبان آن منطقه بیمفهوم و در زبان پهلوی پارتی به صورت اسکان دینا وی و به مفهوم اشکان دینآور آمده است. علت این نامگذاری که از سوی مردم این منطقه ورود اسکانیها به این ناحیه توجیه شده که همان اشکانیها هستند و دیگر مدارک اروپا نیز این فتح را تایید میکند.
در واقع مورخان یونانی با سوء استفاده از تنفر دولت ساسانیان از حکومت اشکانیان و اسکندر همچنین تنفر کلیساهای اروپا از اسکندر و فتوحاتش در این ناحیه به راحتی توانستند از ادغام این دو شخصیت موجودی افسانهیی برای خود بسازند که البته بین نیمهی اول و دوم زندگی او حدود 266 سال فاصله بوده است و این فاصله را نیز با سلسلهای ساختگی با نام سلوکیان پر کردهاند. سکوت دولت ساسانی به علت گرایش به مذهب مزدایی و از بین بردن قهرمانیهای این شخصیت با مذهب میترایی و سکوت اروپا برای از بین بردن آثار فتوحات اسکندر در اروپا و گریز از قید مذهب میترایی و استقلال آنها بوده است. دکتر محمودی بختیاری عقیده دارند شباهت نام این دو شخصیت نیز کارساز بوده است. ایشان، ذبیح بهروز و اصلان غفاری و خانم پوران فرخزاد معتقدند که اسکندر ایرانی در واقع اسِ کنتار به معنای اشک دلیر است. ترکیب نام او و لقب او یعنی اسِ کنتار، به لحاظ آوایی شباهت کمی به الکساندر داشته است و همین سوءاستفادهها و سوءتفاهمها را آسانتر کرده است.
البته که هیچ انتظار دیگری نیست، نه از سیاستمداران امروز، نه از سیاستمداران قرن نوزدهم و بیستم، نه از متعصبان کلیسای دنیای قدیم، نه از حکومت ساسانیان که علاقهای به بیان و دفاع از قهرمانیهای این سلسله نداشتند که چنین حقیقتی را در جهان مکتوب کرده باشند. انتظار از استادان و پژوهشگران امروز کشور ایران است که بیتعصب گرد هم آیند و حقیقت این تناقضات را آشکار سازند.
پرسش: امروز اسناد فراوانی را برای حملهی اسکندر مقدونی ذکر میکنند. چهگونه ادعای «اس کنتار» ایرانی میتواند با این حجم اسناد رو در رو شود؟ آیا در سوی مقابل، نظریهی شما چنین اعتبار اسنادییی را دارد؟
پرنیان حامد: کدام اسناد؟ این اسنادی که شما میفرمایید حتی ورود کهرمی را که ما با عنوان الکساندر مورخان یونانی میپذیریم، به مرزهای امروزی کشور ایران اثبات نمیکند. کلیهی نشانیهایی که مورخان یونانی برای الکساندر نوشتهاند مرزهای غربی کشور ایران امروزی است نه کشور افغانستان امروزی. زمانی که مورخ یونانی خود نوشته است رود اکسوس از کوههای قفقاز سرچشمه میگیرد به دریای کاسپیان میریزد تفسیر آن به آمودریا را تنها سیاست یک سیاستمدار می تواند انجام دهد. کندن کوههای قفقاز از غرب دریای خزر و بردن آن به شرق این دریا عوامفریبی و سندسازی محسوب میشود نه اعتبار سندی برای یک واقعه. رود تانایس اگر مرز اروپا و آسیاست و شمال باختریش، باختریش چگونه به بلخ امروزی تفسیر شده است؟ افغانستان امروزی مرز اروپا و آسیا است؟ اینها سند نیست اینها تفسیر مفسری است که به مقتضی تعصبات و سیاست گذشته و امروز عوام را میفریبد که علت آن هم بر ما واضح است: کوچک کردن تمدن بزرگ ایران و خاورمیانه و تمدنسازی برای منطقهی اروپایی که به علت وجود یخهای قطور اصلا تمدنی نداشته است. و سپس ناگهان در تاریخ شاهد شهرسازیهای فراوان الکساندر در ایران هستیم که برداشتی از مکتوبات تاریخ ایران در باب اسکندر خودمان است. آیا شما میتوانید جز معبد لائودیسه که علت وجود آن در این منطقه پیماننامهی صلح گمشدهی ارشک و انتیاخوس سوم است، یک دیوار بازمانده به سبک یونانی از زمان این قهرمان خیالی در کل کشور ایران به من نشان بدهید؟ به افغانستان استناد نکنید. اسناد افغانستان نیز تحریف بیشرمانهی دیگری است که چنان چه مایل باشید در فرصتی دیگر به آن خواهیم پرداخت. به هر تقدیر اول باید ثابت کنند این الکساندری که میگویند از کشور ایران عبور کرده است. و باید ثابت کنند در کشور ایران شهرها ساخته است. در تاریخ ما آمده است اسکندر در جی شهر ساخت. یک دیوار، یک الوار، یک گچکاری، یک کتیبه... آخر یک نشانه از این شهر به سبک یونانی در اصفهان به من نشان بدهید که ادعای یکی بودن این الکساندر و اسکندر ایرانیان را بپذیریم. در واقع آن که شهر ساخته است، ایرانی بوده و به سبک خودمان شهر ساخته است، لذا اثری از شهرهای یونانی در این کشور نیست.
پرسش: یعنی مدعیان حمله الکساندر مقدونی هیچ سند دیگری را نمیآورند؟
پرنیان حامد: از این دست اسناد مخدوش فراوان آوردهاند که در وبلاگ گفتمان دروغهای تاریخ به طور مفصل آنها را بررسی کردهام. به عنوان نمونه به سکه استناد کردهاند. حال آن که سکه یک شیء قابل جابهجایی است و نمیتواند سند ورود این فرد به ایران باشد. هر چند همین سکهها را نیز بررسی کردم و دیدم که چهرهی این فاتح خیالی بر هر سکهای شکل دیگری است. سکهها و مجسمههایی که به الکساندر مورخان یونانی نسبت میدهند نه تنها مردی دو چهره، بل مردی صد چهره است. هر آن چه از زیر خاک مییابند میگویند این همان الکساندر است. آیا صورت مجسمهی منسوب به الکساندر موزهی ترکیه با صورت کاشیکاری منسوب به الکساندر یک صورت است که هر دو الکساندر باشند؟ جالب این که صورت مجسمهی ترکیه مشابه صورت مجسمهی مهر در اروپا و صورت کاشیکاری مشابه صورت معبد دورا در سوریه است. اما این دو شخص نامشابه هر دو همان الکساندر مورخان یونانی تفسیر میشوند. از دید شما و خوانندگان شما این سند است یا سندسازی؟
محکمترین به اصطلاح سندی که تا به امروز در باب این قهرمان خیالی به ما ارائه دادهاند، لوحهای بابلی است که من آنها را به دقت بررسی کردم. این لوحها به صورت بسیار عجیبی شکستگی و خوردگی دارند. جالب این که در ترجمهی اولیه نه تنها سند ورود شخصی به جایی نیست بلکه سرلوحها و نامهای باقی مانده از آن تاکید بر زمانهای مختلف، شاهان مختلف و وقایع مختلف میکنند. آن چه شما از آن به عنوان سند الکساندر مقدونی یاد میکنید در حقیقت تنها تفسیر مترجمی است که از روی تعصبات شخصی لوح شاهان مختلف هخامنشی و وقایع اتفاق افتاده در زمانهای مختلف را به حدس و به استناد ذهنی شخص خودش به الکساندر مقدونی نسبت میدهد. این مفسرین حتی پایبند مکتوبات مورخان یونانی نیز نماندهاند و در هر کجا که نوشتهی مورخ یونانی مغایر با افکار شخصی آنان است مورخ را فورا متهم به نادانی و ناآگاهی میکنند. در این مورد به کوشش آقای نوید صلحدوست گزارشی کوتاه تهیه شده و از طریق اینترنت در اختیار مردم کشورم قرار گرفت تا اگاه باشند و بدانند این اسنادی که میگویند دچار چه تناقضاتی است.
پرسش: چرا این نظریه امروز حداقل در مجامع دانشگاهی ایرانی جایگاهی ندارد؟ آیا این به خاطر ضعف اعتباری این نظریه است یا دلایل دیگری را در این امر موثر میدانید؟
پرنیان حامد: فرضیه و نظریهی اولیهیی که از سوی پیشکسوتان بزرگوار من در این کشور مطرح شد نقد درستی از تناقضات در این موضوع تاریخی بود. اسناد اولیهیی که این بزرگواران در رابطه با هرگز نسوختن تخت جمشید، جابهجایی مکانها و... ارائه دادند، اسناد بنیادینی بود که نیاز به کار بیشتر و تحقیق بیشتر و اسناد محکمتر داشت. آن اسناد این بزرگواران را بر آن داشت که باور کنند الکساندری که مورخان یونانی ذکر کردهاند، همان سرسلسلهی اشکانیان است. من نیز کتاب خودم را در سال 1390 به چاپ رساندم و در اختیار مردم و مجامع علمی قرار گرفت. اما اسناد این کتاب که تنها شامل اسناد تاریخ کشور ایران بود، برای اثبات این حقیقت در جوامع بینالمللی هنوز کافی نبود و برای تایید نیاز به اسناد محکم دیگری داشتیم، اسناد و شواهدی از دیگر مکتوبات جهان و مهمتر از آن بررسی اسناد دست اول از جمله کتیبهها، لوحها، سکهها و... این اسناد در طول سه سال گذشته از سوی این جانب جمعآوری شد که به صورت همین گزارشهای کوتاه، فیلم، کتاب و از طریق وبلاگ گفتمان دروغهای تاریخ در اختیار مردم کشورم قرار داده شده و خواهد شد.
امید است با اسناد جمعآوری شده استادان کشورم به تاریخ جامع و اسناد کشور خودمان کمی توجه بیشتری کنند و تاریخ کشورمان را به درستی احیا کرده و تفسیرهای بیسند جهان در باب تاریخ کشورمان را بیجهت و به عنوان حقیقت بدیهی تاریخی نپذیرند و بتوانند این تناقضات را از تاریخ کشور ما بزدایند. امیدوارم استادان این رشته روزی قهرمان کشورمان را به تاریخ ما بازگردانند و الکساندر یونانیان را در همان جایگاهی که در تاریخ ایران از او یاد شده است و همان سرنوشتی که در تاریخ ایران برای او مکتوب است قرار بدهند. اما باید بدانیم که زدودن دروغی دو هزار ساله از تاریخ یک کشور کار یک روزه نیست. باید به این بزرگوارن وقت بدهیم.
پرسش: به رغم بزرگ بودن و موثر بودن این ادعا،مقالات پژوهشی و کتابهای علمی کمی در این باره منتشر شده است. علت این کمبود را چه تحلیل میکنید؟
پرنیان حامد: انتظار تغییر عقیده از افرادی که سالهای سال زندگی خود را صرف ترجمه و نوشتن زندگینامهها و فتحنامههای الکساندر مقدونی در این کشور کردهاند، انتظاری بیجا است، حتی اگر به این حقیقت و تناقضات ترجمه شده توسط خودشان کاملا واقف باشند. لذا از گروه بزرگی از پژوهشگران و اساتیدی که به آن راه رفتهاند باید صرف نظر کنیم و انتظاری از آنان نداشته باشیم؛ نمونهی آن استاد محترم دانشگاهی بود که دو سال پیش حتی اجازهی نوشتن پایاننامهی دانشجوی خود در باب این نظریه به استناد کتاب مرا ندادهاند. انتظار دیگری از ایشان نبود. اما شما هم از علت کمبود از من نپرسید. علتها این است که افرادی که سالها وقت خود را صرف اشتباه کردهاند، راه تحقیق نسل بعدی را هم میبندند. امید ما به همان دانشجوی گرامی خواهد بود که استاد آینده این کشور است. پس صبر داشته باشیم و صبر داشته باشید.
گفت و گو از سید امین موسوی زاده
نظرات انوش راوید در بخش نظرات صفحه فوق:
1 ــ درود و سپاس از گرامی سید امین موسوی زاده، علاقمند جهت مطالعه مشروح مطالب به وبلاگ گفتمان درباره دروغهای تاریخ به آدرس زیر مراجعه نمایند:
2 ــ درود، بیشتر مطالب تاریخی آکادمیک غربی، بر گرفته از تاریخ نویسی استعماری قرون 18 و 19 است، و آنها جهت سبک کارشان تاریخ را نوشته اند. این نوع تاریخ نویسی که بشدت همراه دروغ و دونگ است، با انواع ترفندها بخورد مردم داده اند. اما امروزه با وجود انفجار اطلاعاتی و ارتباطی، باید این دروغها شناسایی و افشا و از سیستم آموزشی و علمی و مطالعاتی ایران خارج شوند، مشروح در وبسایت ارگ
.............................................................
فیلم گزارشها و مشروح سخنرانی دانشگاه اصفهان در:
http://www.cae.blogfa.com/post/189
بازی استعماری
مستند کوتاه زیر از داستان بلند بازی های استعماری برای نابودی تاریخ های کهن است، استعمار و امپریالیسم از هر تلاش و ترفندی کوتاهی نمی کند، تا در نهایت بگوید ملت های قاره کهن تاریخ نداشته اند، و داستان های دیگر از تاریخ بگوید و بنویسد، و بخورد ملت های ساده شده بده
کلیک کنید: پژوهشگران تاریخ ایران
کلیک کنید: فرهنگستان نوین تاریخ ایران
کلیک کنید: تاریخ مبارزات فرهنگی در ایران
آبی= روشنفکری و فروتنی، زرد= خرد و هوشیاری، قرمز= عشق و پایداری، مشروح اینجا
توجه: اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
ارگ http://arq.ir
کتابهای مهم تاریخی و جغرافیایی در ایران
در این پست کتاب هایی را معرفی می کنم، که می توانند تغییرات عمده در دیدگاه علمی تاریخی و جغرافیایی برای اهل علم ایران ایجاد کنند. البته ما نباید توقع داشته باشیم غربی ها در این مورد دانش اندک و اشتباه خودشان را تغییر دهند، آنها به کج راه خود، و ما به راه واقعی و علمی خودمان. جالب این است، که عده ای ایرانی تحصیل کرده در این گرایشها، بشدت پای بند دروغ های نوشته شده غربیها هستند، و یا به نوعی می توان گفت، ترفند استعمار و امپریالیسم خوب عمل کرده است.
عکس کتابدار پارسی در دهه 1310 خورشیدی، عکس شماره 1255.
اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست
کلیک کنید: اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست
جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
عکس جلد کتاب جغرافیای تاریخی جدید: "جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده" از پژوهشگر گرامی فرشاد فرشید راد، انتشارات سمرقند ـ تهران 1391 با مقدمه ای از دکتر هوشنگ طالع. کتاب بیش از پانصد رویه را دربر می گیرد. در این کتاب با ارائه اسناد و مدارک، درباره توانایی جغرافیایی ایرانیان در گذشته های تاریخی نوشته است. همانگونه که بارها گفته ام، ایکاش پژوهشگران محترم ایران، از ابتدای تحقیقات شان، کار خود را در اینترنت قرار دهند، تا با دیدگاه و دانش عزیزان دیگر، پربار تر شود، و نیز براحتی در اختیار علاقمندان قرار گیرد. امید است پژوهش های بیشتری از آقای فرشاد فرشید راد داشته باشیم.
کلیک کنید: مستند جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
تاریخ حضور مسلمانان و ایرانیان در قاره آمریکا پیش از کریستف کلمب
متن زیر را بدلیل اهمیت از سایت http://www.iranbeh.ir کپی پیس کردم، درباره کتاب تاریخ حضور مسلمانان و ایرانیان در قاره آمریکا پیش از کریستف کلمب از جناب دکتر حمید شفیع زاده، یک کتاب خوب و ارزشمند از اولین کاشفان قاره آمریکا است. از این کتاب در فیسبوک و چند جای اینترنت نوشته ام، امیدوارم جناب دکتر حمید شفیع زاده، PDF کتاب خودشان را درست کنند، و رایگان در اینترنت منتشر نمایند، تا بیشتر به بخشی از علم در ایران و برای ایرانی خدمت شود.
کلیک کنید: مشروح متن مهم و فهرست کتاب
آبی= روشنفکری و فروتنی، زرد= خرد و هوشیاری، قرمز= عشق و پایداری، مشروح اینجا
توجه: اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
ارگ http://arq.ir
پرسش و پاسخ ویژه 93
تعداد دیگری از پرسش و پاسخ های قابل توجه
بمنظور گسترش محیط دمکرات و آزادی اندیشه و قلم اینترنتی، این پرسش و پاسخ ها توسط بانو پرنیان حامد پاسخ داده می شود، جهت پرسش و پاسخ های انوش راوید در اینجا بروید.
توجه: عزیزان، بمنظور تحقیقات بیشتر، گاه ممکن است پاسخها مدت زیاد تری زمان ببرد، لطفاً حوصله نمایید، مطمئنا بمنظور پیش برد اهداف ایرانی، هیچ نظر و پرسش بی پاسخ نمی ماند. در ضمن اگر پرسش تأیید شد، و پاسخ آن نبود، در اولین پست بعدی پاسخ داده می شود، اگر پرسشی از قلم افتاد، لطفاً یاد آوری نمایید.
توجه 2: نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است، و نظر وبلاگ نمی باشد، پاسخ ها دانش وبلاگ است.
نظر 1965: استاد دوباره وقت شمارو میگیرم .. استاد امکانش وجود داره برای شما یا استاد حامد که خودتون شخصا اقدام به دفاع از وب خودتون کنید تو یه دانشگاهی جایی بصورت افتخاری و یا چطور بگم! بصورت سوری مثلن دارید تحصیلات و ادامه میدید برای دکترین و .. و سر آخر پایان نامتون ، وب و مطالب وب و رو کنید!! تصور کنید چه آبرویی از استادان مدعیه تاریخ! ایران میشه و بازتابش برای یک استارت و پرتاب به سمت روشنگری چقدر بزرگ و خوبه !!! اگر بشه البته ..
پاسخ پرنیان حامد: با سلام ، برای من امکان ان از ماه شهریور به بعد هست . اساتید مدعی تاریخ وقت معین کنند بارها تکرار کردم من پاسخ گوی سخنانم در باب اسکندر با سند مدرک در هر جلسه و انجمن که بفرمایید هستم .
ادامه نظر: من یک خیاط هستم و کارم و هم خوب بلدم اگر تو این راه برای دوخت و دوز لباس های ایران باستان به خیاط و طراح نیاز شد من افتخار میکنم ک کمکی از دستم برای کشورم بتونم انجام بدم. با سپاس.
پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما بزرگوار که کمک تان را از ما دریغ نکردید من از شما یک دنیا سپاسگزارم اگر لازم شد حتما با شما تماس می گیریم.
نظر 1966: درود و خسته نباشید ، استاد تا جایی ک شمارو میشناسم و راجبتون خوندم ، عشق وطن در خون شما ریشه داره و به زمان دور از خون پدربزرگتون میرسه .. و استاد حامد هم که یک دهه از عمرشون رو صرف تحقیق و بررسی تاریخ این کشور کردند و بدون شک ، آنهایی که بیشتر میفهمند! دردشان بیشتر است. استاد راوید شما گفتید ک وبلاگ و مطالبش قابل دفاع است، که بدون شک هم هست چرا این گنج بزرگ تاریخی که شما استادان بی ادعا و با غیرت کشف میکنید. و سند هم داره رو در دانشگاه های کوفتی این کشور، غارت شده مطرح نمیکنید ، که این اساتید بیخرد دانش! گاه هامون مخ آکبندشون و به کار بندازن!! استاد منظورم کم کاری شما نیست میدوو نیم ک سخنرانی و ... انجام دادید در دانشگاه و .. اما جوانهای دانشجوی تاریخ و حتی جغرافیا تاریخی میتونن ازین مطالب ارزشمند به عنوان پایان نامه استفاده کنند. آیا امکانش هست یا نه؟ به نظر من ک میشه به خدا من اگه دانشجو بودم انجام میدادم. حیف که جوونا هم راه استادای! دانش! گاه هامون و پیش گرفتن و طوطی وار پیش میرن پیشنهادم اینه حداقل، نام جدیدی برای دانشگاه! هامون انتخاب کنیم چند تا واژه ک بفکرم میرسه رو میگم شما هم کمک کنید. ممنون
"حفظش کن گاه ! جزوه گاه ! تقلید گاه ! آکبند گاه .."
با احترام و تقدیر از تمام استادان راستین راه دانش و خصوصا کسانی که درد وطن در دل دارند.
پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما در حال ارائه شدن است هیچ کوتاهی نکردیم اما گویی راضی کردن اساتیدی که عمری را در حال نوشتن و تحقیق در باب پرت و پلا گذرانده اند چندان کار آسانی نیست و تنها با ارائه مدارک و اسناد هر چند دندان شکن این کار به دلائل شخصی این افراد شدنی نیست (البته منصف باشیم شخصی که 50 سال است در باب الکساندر مقدونی و حمله او در ایران 40 جلد کتاب دارد چگونه الان این 40 جلد کتاب را بسوزاند و با 50 سال زحمتش خداحافظی کند ؟)
پاسخ یکی از نامی ترین اساتید کشورتان پس از ارائه مدارک به ایشان به بنده به جای هر سخن علمی و یا ارائه هر گونه توضیح و سند در رد اسناد من این بود: "من این را همان الکساندر مقدونی می بینم" انگار که ایشان شخصا شاهد ورود الکساندر در حال چرخاندن شمشیرش به ایران بودند. می فرمایید من با این اساتید چه کار کنم؟
امید تنها به همان دانشجویان امروزی و اساتید آینده این کشور است که متاسفانه نوشتن هر گونه پایان نامه برای این عزیزان در این باب در این لحظه نیز گویا غیر ممکن است. بانویی گرامی کتاب را از شخص من گرفت و برای ارائه پایان نامه به دانشگاه برد. استاد ایشان اجازه ندادند. پایان نامه ای نوشته نشد اما این بانوی گرامی که استاد آینده این کشور است این صحنه را فراموش نخواهد کرد.
آنچه در این کشور مطرح شد نیاز به زمان دارد زدودن دروغی که دوهزار سال است گقته شده است یکروزه امکان پذیر نیست نیاز به نسل ها دارد، همین اندازه که من افتخار این را داشتم که در عمر کوتاهم عکس العمل افرادی چون شما را با چشمان خودم دیدم برای من بزرگترین سربلندی است پیش کسوتان من حتی این را هم ندیدند. با قدرت تمام ادامه خواهیم داد. اشتباهاتمان را خودمان تصحیح خواهیم کرد و برای نسل های آینده به یادگار خواهیم گذاشت باشد که آنها راه مان را ادامه دهند به امید سربلندی ایرانمان پاینده باشید و صبور.
نظر 1967: درود. در جستار اسکندر ایرانی در هم میهن ؛ شخص با نام ساسان همچین چیزی نوشته:
من در نروژ زندگی میکنم چند سال پیش در یک روزنامه نروژی خواندم که در سوئد در عمق یک متری زمین سکه های ایرانی مربوط به پیش از اسلام کشف شد مقدار این سکه هام بسیار زیاد بود و مدفون بودنش در عمق زمین نشان از آن دارد که در همان زمان به این منطقه آمده این مطلب شاید گواهی باشد بردرستی آنچه خانم پرنیان میگویند.
پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما و ایشان . اگر ممکن است از ایشان بپرسد چند سال پیش این مقاله را خوانده اند؟ یک سری سکه اسکاندیناوی در مقاله ای که من خوانده بودم را به زمان ساسانیان نسبت دادند. اگر ممکن است از ایشان بپرسید سکه ها الان در کدام موزه است. من از آلمان پیگیری کنم. اگر یک عکس از آن ببینیم شاید خودمان تشخیص بدهیم ساسانی است یا اشکانی. (اگر ممکن است پاسخ را با ایمیل برای من ارسال کنید ببخشید من در این لحظه فرصت ندارم مستقیم در هم میهن با ایشان صحبت کنم. در بازگشت از ایشان تشکر خواهم کرد) با سپاس از شما.
نظر 1968: درود... درباره رود تاناایس , مورخین مانند آریان نوشته اند که الکساندر در نزدیکی مرکند, شخصی عالی رتبه به نزد سکاهای اروپایی میفرستد و با خانواده های سکاهای اروپایی دیدار میکند. پس با این توضیح این رود نمیتونه سیحون باشد زیرا فاصله بین افغانستان و محل زندگی سکاهای اروپایی بسیار زیاد است!
در مورد ماساژت هم باید گفت که این مکان همان مسخط در گرجستان است و نامش در کتیبه های ساسانی ماسیکیت است و در یک کتیبه آرامی مکشوفه در گرجستان که متعلق به اشکانیان است, این نام بصورت میسکیت آمده که نام مسخط و یا ماساژت است.
پاسخ پرنیان حامد: با سپاس از شما . همه مورخین یونانی این رود را مرز اروپا می دانند. افغانستان هیچگونه نمی تواند مرز اروپا شود و این پایان جریان به افغانستان و هند رفتن الکساندر در تاریخ است. هیچ مورخی چنین چیزی را تایید نکرده. هند و افغانستان را به کلی فراموش کنید تا حساب بقیه به اصطلاح مدارک و سند مفسرین تاریخ را هم برایتان یکسره کنم. آنوقت بشینیم ببینیم این الکساندر که از سوریه راه افتاده و نه مقدونیه واقعا تا کجا توانسته برود و آیا این همان اسکندر مکتوب تاریخ ما هست یا نیست.
هرودوت نوشته اول ماساژت ها بودند سپس سکاها سپس مادها این می شود گرجستان، کردستان، همدان. مراقب باشد ماساژت ها قومی ماهیگیر بودند نمی دانم محلی که شما می گویید کنار دریا هست یا خیر هرجا که هست ، باید کنار دریا باشد. پاینده باشید.
نظر 1969: با درود... در باب سلوکوس بنده دیگر چیزی نمیگم چون هر چی بگم شما میگید مزخرف است. اما مبدا سلوکی در میان اشکانیان به هر دلیل استفاده میشد مانند بنچاق اورامان. ویسپور به معنی شاهزاده است و ربطی به سلوکوس ندارد و انتیخوس هم انتی اکسوس! نمیتواند شود ... البته در تاریخ هم امده انتیوخوس سوم واسه بی احترامی معبد شوش او را کشتند که لوح بابلی هم تایید میکند ... اینکه او متولد شوش باشد نشانگر تصرف مصر و بین النهرین توسط یونانیان است .... البته یونی ها طبق گفته های مورخان عهد عباسی, از بابل به غرب رفته اند...
نکته آخر اینکه هوسرو که همان خسرو باشد, در متون پهلوی در آوانویسی husraw نوشته میشود و هوسر + وه ! نیست که آنرا به کیسر وهرود تفسیر کنید. البته لقب کیسر در کتیبه ای کوشانی, کیسره نوشته شده و شاه کوشانی خود را دیوه پوترا کیسره خوانده است. کیسر لقبی ایرانیست.
پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما . لابد سند دارم که می گوییم مزخرفه تا ابد هم بگویید تکرار خواهم کرد مزخرف است. این لوح را به دقت نگاه کنید :
1’ [9 cm, max. 24 signs mA-r]i-is-ki-la-mu u lú ERÍN.MEŠ mAn-ti-gu-nu-su a-n[a .. .. .. .. .. .. .. .. ..] |
[(max. 24 signs) A]rchelaus and the troops of Antigonus to [.. .. .. .. .. .. .. .. ..] |
2’ [4.5 cm = ca. 12 signs] ITI NE UD /25\.[KAM .. .. ..]x-šú @al-tum ina IGI lúERÍN.MEŠ mSi-lu-uk-ku [.....] |
[ca. 12 signs)] Month Âbu, day 25 (= 10 Aug. 309) [……. did] battle with the troops of Seleucus [(……)] |
به من بگویید: اریشکیلامو = mA-r]i-is-ki اریشک i-la-m ایلام+ u که در زبان اکدی نشانه مکان است چرا باید ارشه لائوس ترجمه شود؟ کجای تاریخ نوشته اسم اصلی ارشلائوس ارشک ایلامی بود؟
اصلا به لوح کاری نداشته باشم هم: تاریخ ارشک اشکانی که با محاسبه خود اروپا 303 ق.م در می آید را چرا 245 ق.م می نویسند؟ این ارشک که در زمان سلوکس شماست مبداء تاریخ اشکانی نیست سلوکس مبداء است؟ عجب!
تاریخ بلعمی صفحه 652 را باز کنید ببینم ... اخوس دمتریوس نام یک نفر است یا می تواند لقب هر شخص لا مذهبی در تاریخ باشد؟ (خدا را شکر هر جا هر سندی خواستیم شکستنش و زدگی و... دارد زدگی باید آنتی باشد زیاد هم تفاوتی ندارد باقیمانده آن کافی است)
عکس شماره 6627
اخوس و دمتریوس می تواند لقب هر شخصی باشد که به این ایین است. مثل مهر + دات یعنی قانون مهر همه مهرداد ها که یک آدم نیستند، هستند؟ یونانی ها هم به این آیین لامذهبی بودند ایرانی و عرب ترک هم می توانستند باشد و انتی اخوس باشند. هر انتی اخوسی که یونانی نیست!
حالا بفرمایید به من بگویید زیر یک مجسمه که اصلا به زبان یونانی نیست نوشته همان ... اخوس و اول سلوکس آن "و" دارد! یعنی اسم اول هم سلوکس نیست متاسفانه، این هر لامذهبی می تواند باشد! و شما اصرار دارید یک کتیبه به زبان سامی وآرامی که یک حرف یونانی روی آن نیست را بگویم سند ورود "و+سلوکس" به خوزستان است.؟ مجسمه را چرا کندند بردند؟ تاریخ بلعمی را چرا دستکاری کردند عجیب است!
4 ذبیح بهروز نوشته مبداء تاریخی با نام سلوکس قبلا موجود نبوده و این تاریخ از زمان مغول به نام سلوکی ثبت شده است (برای اینکه تاریخ ارشکی است نه سلوکی هرچی من به شما می گوییم گوش نمی کنید!)
5. آنتی اخوس هم دقیقا با لهجه دیگر می شود آنتی اکسوس، خ در یونانی و فارسی = ک س به لاتین (این هم نتیجه قضاوت عجولانه شما)
6. من فقط یک اخوس می شناسم که متولد شوش است و او هم اردشیر سوم هخامنشی است. نسبت دادن و قاطی کردن تاریخ کار آسونی است. بنده هم الان می گویم این مربی تیم ملی فوتبال که اسمش کوروش (کی + رش) است. ایرانی است و متولد پازارگاد است. نمیشه که هر گردی که گردو نیست آن هم با بازی با یک لقب مذهبی مثل اخوس که همه اخوس می توانند باشند چرا آن اخوس متولد شوش اردشیر نباشد که یک یونانی باشد که مادرش به گفته خودشان در پنتوس بوده پدرش از سوریه رفته پنتوس خواستگاری بچه را در شوش زاییده اند؟ فرض بر اینکه پدرش برای جنگ از سوریه (اینها که البته می گویند مقدونیه) راه افتاده آمده برای جنگ به شوش زن 9 ماه حامله را گذاشته روی اسب از مقدونیه آورده وسط میدان جنگ! ترا به خدا یک کمی فکر کنید اخر این می شود سند سلوکیان در ایران!
7. و نتیجه گیری عجولانه آخر شما: کتاب بنده صفحه 81 خط 13 چی نوشته ؟ در اوستا نه به زبان هردمی پهلوی که هر جور دوست داشته باشید خوانده می شود!
نام او در اوستا هئوسروه haosravah است آقای پورداود نوشتند که معرب آن کیسر است نمی دانم منظورشان از معرب چیست چون معرب آن قیصر است بماند و این همان کیا+ کیسر هرودوت و همان هوخشتریه ماست که نینوا را فتح کرد توران= آشور است و هو + سر + وه رابنده به فاتح وه رود تفسیر می کنم شما هم اول کتاب بنده صفحه 81 خط 13 را باز کنید درست نگاه کنید بعد هم اوستا را باز بفرمایید نگاه کنید. با سپاس
پرسش 1970: میتوانید راهنمایی کنید چرا گشتاسپ زمان زرتشت با پدر داریوش یکی نیست؟ لطفا در مورد زمان پادشاهی کوروش راهنمایی کنید. با تشکر
پاسخ پرنیان حامد: با سلام گشتاسپ زمان زردشت در همه متون پادشاه معرفی شده است حال آنکه در همه کتیبه های شجره های هخامنشی ویشتاسپ لقب شاهی ندارد (یک مرد نوشتند)
این کتیبه اردشیر سوم:
The great king Artaxerxes, the king of kings, the king of countries, the king of this earth, says: I am the son of king Artaxerxes [II Mnemon]. Artaxerxes was the son of king Darius [II Nothus]. Darius was the son of king Artaxerxes [I]. Artaxerxes was the son king Xerxes. Xerxes was the son of king Darius [the Great]. Darius was the son of a man named Hystaspes. Hystaspes was a son of a man named Arsames, the Achaemenid.
این کتیبه اردشیر دوم:
Artaxerxes, the great king, the king of kings, the king of all nations, the king of this world, the son of king Darius [II Nothus], Darius the son of king Artaxerxes [I Makrocheir], Artaxerxes the son of king Xerxes, Xerxes the son of king Darius, Darius the son of Hystaspes, the Achaemenid,
همه king دارند هیستاسپ ندارد.
این هم کتیبه خود داریوش اول:
(1) I am Darius, the great king, king of kings, the king of Persia, the king of countries, the son of Hystaspes, the grandson of Arsames, the Achaemenid.
نظر 1971: ذوالقرنین= دارنده دو شاخ (اشاره به گرز گاوسر فریدون)
پاسخ پرنیان حامد: با سلام ذوالقرنین یعنی فاتح دو قرن = شرق و غرب . در تاریخ ایران فریدون، کی خسرو = هوخشتره، کوروش کبیر و اسکندر همه فاتحان شرق و غرب بودند. (در کتاب مکتوب است). ذوالقرنین قرآن یکی از آنهاست و نظر شما نیز درست است.
نظر و پرسش 1972: سلام خانم حامد. از مطالب علمی و دقیق شما و اطلاعات فوق العاده بالای شما واقعا شگفت زده شدم. مدت زیادیه که برای یک پژوهش تاریخی در جستجوی مطالبی پیرامون تاریخ اشکانیان هستم اما متاسفانه در این دوره اطلاعات بسیار کمتری موجود است. می خواستم بدونم آیا می تونم هر زمان که پرسشی برام پیش اومد از شما بپرسم؟
به عنوان نخستین سوال می خوام بدونم آیا ارگانهای اداری پارتیان داخل کوشک سلطنتی قرار داشته است و یا خارج از آن؟ و آیا همسران پادشاه در کاخ های جداگانه زندگی می کرده اند؟ اگر چنین است آیا ملکه نیر وضعیتی مشابه سایر همسران را داشته است؟ ممنون می شوم اگر پاسخ را به ایمیل من ارسال کنید. به علت ازدحام مطالب وبلاگتون برام خیلی سخته که پاسخ سوالم را پیدا کنم.
پاسخ پرنیان حامد: با سلام همانگونه که خودتان گفتید اطلاعات در باب دوران اشکانی بسیار کم است
تصور می کنم ما به اشتباه این دوران را اشکانیان که فقط یک خاندان این ایلخانی (ملوک الطوایفی) است می نامیم. در این زمان در ایران اولین جمهوری جهان بنیانگذاری شده است. تاریخ ما از 90 الی 120 خاندان یاد می کند و پادشاه از میان کلیه این اقوام توسط مجلس مهستان انتخاب می شده است به همین علت فردوسی به کوتاه بودن شاخ و بیخ اشاره می کند و شاهان را با نژاد های مختلف نام می برد. پارتها، پرنی ها، اشک ها، اشکهای ارمنستان، ارشی ها. رومیان رومیه مدائن، سورن های بغداد و ..... تصور من بر این است که ما به اشتباه دنبال یک خاندان و سلسله شاهی هستیم و این باعث دگرگونی این برهه تاریخی می شود. به هر تقدیر از آنجا که پادشاه توسط مجلس مهستان مشخص می شده است و تاج را خاندان سورن بر سر شاه می گذاشتند لذا ارگانهای اداری در این زمان در مجلس بوده است نه در کوشک در باب زنان آنها هیچ نمی دانم. زنان هخامنشیان در کاخ اصلی ولی کاخ های کوچک جدا جدا بودند حتی ملکه هم کاخ جدا داشته است شاهان ملوک الطوایف را نمی دانم چگونه بوده است.
نظر 1973: درودی دگربار بر خانم پرنیان حامد. بنده جستاری در همین باره نوشتهام که امیدوارم سودمند افتد. خشنود خواهم شد آن را ببینید :
http://www.iranclubs.org/forums/showthread.php?t=129770
پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما از شما سپاسگزارم از تک تک محبت های شما از لحظه اول که اشاره به دستخوردگی فردوسی در بیت هفت هزار سال کردید و این یادگار را تا ابد برای من باقی گذاشتید و گوشزد شما باعث شد از این پس به دستخوردگی های ابیات فردوسی نیز توجه داشته باشم، تا آن مقاله زیبای شما در باب اسکندر در هم میهن و امروز این محبت شما و تنها می توانم بگویم سپاسگزارم، سربلند باشید گرامی.
پرسش 1974: درود بر سرکار خانم پرنیان حامد. آیا قصد ارائهی مستند دیگری را نیز دارید؟ این مستند چه زمان آماده خواهد شد؟ سپاس از تلاشهای شما.
پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما بله اما مستند بعدی کوتاه نخواهد بود مستندی جامع در باب اسکندر حدود دو ساعت خواهد بود مگر آنکه باز مجبور شویم اسناد کوتاه ارائه بدهیم. در باره مستند اسکندر با آقای صلح دوست صحبت کنید. من تمام سعی خودم را در ارائه هرچه سریعتر اسناد خواهم کرد. شماره تماس ایشان بر فراخوان صفحه اول هست. اگر هر پیشنهاد، انتقاد، کمک ..... دارید با ایشان تماس بگیرید با سپاس.
پرسش 1975: ایلیاسین= بالاترین سین (=شاه)، سین بلند مرتبه= افریدون. به نظر شما امکان دارد این دو مرد تاریخ در واقع یکی باشند. در تاریخ آمده که فریدون و خضر(ع) پسر خاله بودند و آمده که در جنگ فریدون و آژی دهاک بزرگمردی سحر و جادوی اژی دهاک را باطل میکرد که ممکن است خضر(ع) بوده باشد. از طرفی در عراق امروزی در نزدیکی شهر دهوک منطقه خضرالیاس وجود دارد. فریدون= فرا (بالا)+ دون (تون=تین=ثین=سین، این دگرگونی ها در گویشهای مختلف یافت میشود)
پاسخ پرنیان حامد: با سلام تفسیر جالبی است بر وبلاگ باز خواهد شد تنها مشکل "این دو مرد" شماست این مردانی که شما می گویید یکی 500 ساله است دیگری 1000 ساله دیگری .... شما این نامها را نماد سلسله حساب کنید محل آنان در همان حوالی عراق است چرا که ضحاک در بابل بوده است و شما نام دهوک را در کنار خضرالیاس در سینی که همان خوزستان است یافتید تنها دو مرد را فراموش کنید نماد سلسله های مختلف بگیرید (شاهان سلسله اشکانی هم همه اشک هستند این کار در ایران روال بوده است).
پرسش 1976: سلام تا پاسخ پرسش های تاریخی+ دینی رو ندید فکر نکنم زیاد بشه پرسید چون نصف پرسش های من تاریخی دینه تا فقط تاریخی برای این چه باید بکنم.
پاسخ پرنیان حامد: با سلام نمی دانم چه کار باید بکنید من تا آنجا که در صلاحیتم باشد جواب می دهم بقیه را باید بروید نزد مجتهد این کار کار من نیست ببخشید.
نظر و پرسش 1977: باسلام و درود. من یک نظر و ده ها پرسش دارم که به مرور آنها را مطرح میکنم. شما در چند مقاله فرمودید که به صرف اینکه یک اروپایی تاریخ ما را نگاشته نباید آن را پذیرفت. راستش وقتی یک ایرانی برای اثبات سخنش میگوید فلان شخصیت اروپایی این را گفته و همه بیچون و چرا آن را میپزیرند بی آنکه نام این شخص را پیشتر شنیده باشند خونم بجوش میاید. من خودم سالهای درازیست در اروپا زندگی میکنم و اروپاییان را خوب میناسم. اینها در تکبر خودخواهی قابل وصف نیستند و سر سوزنی صداقت ندارند هنگامی که به آنها بیگویید بوعلی یا فارابی چنین گفت با یک چشم غره میگویند برو بابا اینها دیگر چه خری هستند. تحقیر و اهانت به شرق را حتی به فیلم هایشان کشانده اند. در همین فیلم اسکندر هنگام فتح بابل اسکندر چنین میگوید: ایرانیان یک مشت بیسواد اند که کثافت میخورند و می اشامند و ما آنها را باید آموزش دهیم..... حال ما هر گاه نام این سردار را میبریم برای عرض احترام می گوییم اسکندر کبیر. من مطمئنم لجاجت این دسته افراد با شما از همین حیث بیگانه پرستی است و نه بیان حقیقت. نمیفهم چطور یک بیگانه پرست خود را میهن پرست هم میداند؟
به هر روی. شما گفتید در بابل نام سه اسکندر هست که دو تا پدر و پسر بودند و یکی هم شاه منطقه ای بنام پالا در سوریه. پرسشم اینه که چطور ممکن بود در قلمروی شاهان هخامنشی شاهان دیگری هم سر در بیاورند و قدرت بگیرند و هخامنشیان از آن بی خبر باشند؟ سپاس
پاسخ پرنیان حامد: با سلام مطابق اسناد تاریخ ما
یک کهرم= کی هروم = شاه سوریه می شناسم که از شمال سوریه محلی که قوم پالایت در آن زندگی می کردند و نام پایتختشان پلا بوده به ایران حمله کرده قصر شاه را سوزانده دختران شاه را به اسارت برده که باید همان الکساندر مورخین یونانی باشد چون سخنان و واقعه ها و .... مطابقت کامل دارد نمونه اسناد این مطابقت در کتاب موجود است. زمان او حدود 15 سال قبل از کوروش کبیر است.
یک اسکندر می شناسم که مطابق گفته صریح همه تاریخهای ما جانشین او اشک پسر دارا و مطابق گفته واضح طبری، طبری می گویید در ایام ملوک الطوایف ولادت عیسی بود این ولادت در سال 65 از غلبه الاسکندر بر سرزمین بابل در سال 51 اشکانی بود.
سال 65 قبل از میلاد است این دو شخصیتی است که مفسر برداشته با هم قاطی کرده برای خودش یک موجود افسانه ای ساخته است و هیچکدام از این دو وسط دوره قدرت هخامنشی نبودند.
پرسش 1978: سلام اقای راوید پاسارگاد به چه معنی است وچه ریشه ای دارد؟؟ موفق باشید
پاسخ انوش راوید: پاسارگاد = پارسا گراد = شهر یا قلعه پارسها
گراد = گورد = گرد = کرد = محیط، محوطه، شهر، قلعه
پاسخ پرنیان حامد: با سلام پارس کد که در حقیقت همان پارس کرد است اصطلاحی آشنا چون جم کرد به معنی ساخته شده توسط جم و یا پارس ها است.
ارگ http://arq.ir
پرسش و پاسخ ویژه 94
تعداد دیگری از پرسش و پاسخ های قابل توجه
بمنظور گسترش محیط دمکرات و آزادی اندیشه و قلم اینترنتی، این پرسش و پاسخ ها توسط بانو پرنیان حامد پاسخ داده می شود، جهت پرسش و پاسخ های انوش راوید در اینجا بروید.
توجه: عزیزان، بمنظور تحقیقات بیشتر، گاه ممکن است پاسخها مدت زیاد تری زمان ببرد، لطفاً حوصله نمایید، مطمئنا بمنظور پیش برد اهداف ایرانی، هیچ نظر و پرسش بی پاسخ نمی ماند. در ضمن اگر پرسش تأیید شد، و پاسخ آن نبود، در اولین پست بعدی پاسخ داده می شود، اگر پرسشی از قلم افتاد، لطفاً یاد آوری نمایید.
توجه 2: نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است، و نظر وبلاگ نمی باشد، پاسخ ها دانش وبلاگ است.
عکس قلعه فومن، عکس شماره 7221.
پرسش 1979: درود بر استاد گرامی انوش راوید لطفا بفرمایید من چگونه میتوانم اسامی روستاهها و شهرهای قدیمی ایران را بدست آورم؟
پاسخ انوش راوید: درود، تا آنجا که می دانم، در کتابخانه وزارت کشور و احتمالاً چند کتابخانه دولتی دیگر، کتاب یکصد هزار نام شهر و روستای ایران یا نام آبادی های ایران، من قصد داشتم تهیه و پی دی اف و منتشر کنم، که نشد، امیدوارم علاقمندان اینکار را بکنند.
نظر 1980: خوارزم= خوار (در زبان مازندرانی بمعنی خوب است)+ رزم =جایی که میتوان رزم را در آن خوب انجام داد یا جایی که رزمگران خوب دارد.
پاسخ پرنیان حامد: نام باستانی ان به پارسی Uvârazmîy به اکدی «هومَریزمَه» است.
نظر 1981: درود بانو پرنیان، پستهای شما رو در تالار اسکندر و شاهنامه فردوسی در هم میهن خواندم ، بسیار عالی و بی نقص بود ... تشکر از شما برای زنده نگه داشتن فرهنگ غنی ایرانیان. از مدیر گروه شنیدم که از ادامه همکاری در آنجا خودداری میکنید، بسیار حیف است که ما را از داشته های خود محروم میکنید .... بزرگوار هر آنچه از تاریخ میدانستم کاملا در ذهن من به هم ریخته است، فقط از گفتارهای شما نتهای من بالغ بر 3000 خطی میشود که هنوز نتونستم مرتبشون کنم !!! تازه هنوز کتاب و تمام پستهای اسکندر رو هم کامل نخوانده ام ...
پاسخ پرنیان حامد: درود بر
شما گرامی من داشته های خود را از هیچکس
دریغ نکرده و نمی کنم مسئله تهیه مستند لوحهای بابلی بود که شاهد آن هستید و این
فرصتی برای سخن بر تالارها باقی نمی گذارد. بر هم میهن جز از اسکندر و شاهنامه
فردوسی سه جستار دیگر در باب اسکندر و سکه ها و تاریخ ایران و... و یک جستار نیز
در باب طوفان موجود است و من تا آنجا که توانستم اطلاعاتم را با مردم کشورم در
میان گذاشته ام. وبلاگ گفتمان نیز شامل
پاسخگویی به سوالات و مقالات به مدت سه سال می باشد. اگر فرصتی باشد با کمال میل باز
بر تالارها پاسخگو خواهم بود. آنچه از تاریخ می دانستیم با خواندن تاریخ ایران و
مخصوصا شاهنامه فردوسی در ذهن من هم به هم ریخت و خوشبختانه در طول ده سال گذشته
تک تک به هم ریختگی ها در حال اثبات شدن است اما شاید بهتر باشد شما اینگونه نت بر
ندارید چرا که من هنوز خودم زنده هستم و مشغول پیشرفت و تصحیح خودم می باشم. سه هزار
خطی که محبت کردید و نت برداشتید و حال نمی دانید چگونه مرتب کنید (که تصور می کنم
در کتاب خود مرتب شده است) مرتب کردنش برای خود من نیم ساعت بیشتر طول نمی کشد.
این وقت گرانبهایتان را صرف پیشرفت کنید. سوالات و نقد های این سه هزار خط
نتی که برداشتید را بنویسید. آنچه در مدت
سه سال گذشته سند مسلم یافت را در اختیارتان می گذارم آنچه دچار تردید است را کمک
کنید سند بیابیم. من هنوز خودم در میان
شما هستم، دوباره کاری نکنید.
ادامه: حال سوال:
1) من هرچه جستجو کردم در تاریخ همانند شاهنامه نامی از هخامنشیان نیافتم و
هر آنچه راجب آن سلسله ای بود در انشان و زیگورات خلاصه شده بود، دلیل آن چیست؟ همانند آنچه گفته بودید در مورد پادشاهان انشان.
پاسخ پرنیان حامد: بر همان جستار سخنی در این باب پیش آمد فرضیه ای را بیان کردم که امروز برای من قابل اثبات است صبر داشته باشید اسناد آن در مستند اصلی اسکندر ارائه خواهد شد خاندان کوروش با نماد رستم ششصد ساله در شاهنامه مکتوب است.
http://forum.hammihan.com/thread52339-3.html
تا صفحه 7 ادامه دارد و دوباره بر جستار
اسکندر در تاریخ و ادبیات ادامه پیدا کرد، و بدانید خشایارشا نوه کوروش است اما پسر داریوش
هخامنشی. کوروش در لوحش اشاره ای به هخامنش ندارد. ... از پدرانش هم تنها با عنوان
شاه انشان نام می برد نه شاه شاهان تنها خودش و پسرش شاه شاهان هستند و این موضوع
توسط ساسانیان از میان رفته که دوباره شاهنامه به ان اشاره دارد و .............. صبر داشته باشید مستند
اسکندر ساخته شود.
ادامه: آیا این صفحه را مطالعه کرده اید؟ http://en.wikipedia.org/wiki/Sumerian_King_List
پاسخ پرنیان حامد: مطابق با
شجره لوحهای بابلی تنظیم شده است. در خود اصل ترجمه سالهای لوح به تفسیر مترجم است
چه رسد به تفسیر بعدی ویکی پدیا بر روی آن. گرامی مراقب باشید ویکی پدیا ماخذ نیست
شما هم فردا صبح می توانید هر آنچه دوست دارید بر ویکی پدیا مکتوب کنید، به شما
پیشنهاد می کنم حال که وقت گرانقدرتان را صرف این کار می کنید، به جای رجوع به
ویکی پدیا حداقل از livius.org اصل ترجمه لوحها را برداشته بر روی آنها کار
کنید که ماخذ شما برای جهان قابل قبول باشد.
ادامه: جمشید که نماد خاندان سومریان هست در کجای این شجره
نامه قراردارد؟
پاسخ پرنیان حامد: جمشید نماد سومریانی است که از جیرفت = جی رفته شده در زمان طوفانی که جی را رفت و آن محل را تبدیل به کویر لوت (لوت یعنی جایی که به گل نشسته و دیگر حاصل خیز نیست) به سوی بیت النهرین رفتند. سومریان اقوام کله پهنی هستند که با مردم بومی تفاوت داشتند و ناگهان از شرق یعنی فلات ایران در این محل ظاهر شدند (محبت کنید جستار طوفان را بر هم میهن مطالعه کنید طوفان بر همین وبلاگ گفتمان هم کپی شده است)
http://forum.hammihan.com/thread74976-3.html
ادامه: در این شجره چرا آکدیان که نماد ضحاک مدت حکومتشان کمتر از مدت 1000 سال است.
پاسخ پرنیان حامد: حال توجه کنید پاسخ هر دو سوال شما در باب جمشید و ضحاک :
مطابق سندی که خودتان از ویکی پدیا ارسال کردید از سطر اول شروع کنیم:
8 sars (28,800 years) |
Between 35th and 30th century BC |
|||
8 سارس به چه سندی بیست و هشت هزار و هشتصد سال است؟ من که اصلا بی سواد و جوان این مترجم سالخورده پس از خواندن سخنان دیودور باز می نویسد بیست و هشت هزار و هشتصد سال، مکافات از همین سطر اول شروع می شود مترجم مطابق معمول و به سیاست روز هر چه دوست داشته نوشته حساب، حساب مرغ و تخم مرغی است که به درد ما نمی خورد تاریخ ایران غنی تر است حساب آن دقیق است و با محاسبه زیج یزدگردی و اعدادی که داده شده است دقیقا بر سارس های لوحها منطبق خواهد شد وقت می خواهد من قرار بود فقط اسکندر را منطبق کنم که کردم و اسناد را برای مستند ارائه دادم دو زیج قبل را با ید محاسبه کنیم ( از پایین نه از بالا) و مطابق کنیم. تاریخ طوفان که برای آقای جمشید کیانی حساب کردم الان روی زیج شهریاری دقیقا 5160 سال پیش از امروز در آوردم. یا فرصت بدهید من حساب کنم دقیقا بنویسم کتاب کنم چاپ کنم (با وجود مستند اسکندر و دیگر امور با این روال حداقل دو سال وقت لازم دارم پاسخ شما را بدهم) یا اگر خیلی علاقمند هستید و فرصت دارید بیایید به من کمک کنید من می گویم شما بنویسید مرتب کنید کتابش کنیم چاپ کنیم. (از ماه شهریور در تهران در خدمت شما خواهم بود)
اینها هم بقیه مکافات های مترجمین لوحها. نگاه کنید پس از گذشت حدود 1700 سال به حساب اشتباهش باز می نویسد حدود 2600 ق.م روی این تناقض وحشتناک من برای شما جمشید و ضحاک مشخص کنم؟
Dumuzid (Dumuzi) |
"the fisherman
whose city was Kuara." |
100 years |
ca. 2600 BC |
|
"whose father was a phantom (?), the lord of Kulaba" |
126 years |
ca. 2600 BC |
و این
"who made the land of Elam submit" |
900 years |
ca. 2600 BC |
the earliest ruler on the List confirmed independently from epigraphical evidence |
|
"the son of En-me-barage-si" |
625 years |
ca. 2600 BC |
contemporary with Gilgamesh of Uruk, according to the Epic of Gilgamesh[6] Gilgameš and Aga Translation at ETCSL |
این شروع اصل لوح
Five cities; eight
kings ruled for 385,200sic years. After the Flood had
swept over, and the kingship had descended from heaven, the kingship
was in Kiš. |
مطابق محاسبه زیج شهریاری من عدد را 285 سال قبل از طوفان در آوردم 385،200 sic چه محاسبه ای است را تنها می توان از روی اعداد تاریخ ایران حساب کرد سپس گفته دیودور را باید حساب کنیم ببینیم مطابق می شود یا خیر و اگر نشد باید به حساب روز به جای سال حساب کنیم. و این "از بهشتی" که در اینجا نوشته دقیقا همان تمدن ارته است (جیرفت+ شهداد + شهرسوخته ) به آنجا بهشت می گفتند و .....
یا صبر داشته باشید یا کمک کنید پاسخ شما کار یک ساعت نیست و از بالا هم نمی توانید جایگزین کنید از پایین زیج شهریاری یزدگردی باید جایگزین کنید و شجره های آثارالباقیه را وسط آن جایگزین کنید محاسبه صفحه 246 کتاب "اسکندر تاریخ ایران، الکساندر یونانی نیست" صحیح است،این یکی دقیقا درست بود و علامت سوال آن دقیقا بخترشه زیج نیروسنه اوستا معروف به بختان نرسه بود مطابق لوح بابلی دقیقا جایگزین شد از همین جا باید تا طوفان محاسبه کنیم و بالا برویم.
ادامه: 4)The GUTIANS / [2]ˈ [3]ɡ [3]uː [3]t [3]i [3]ən [3]z
[3]/ [2] (also
GUTEANS, GUTI, QUTI,
QURTIE, QURTI, and KURDU[1] [4] )
در مورد این سلسله یا پادشاهی - آیا اینان کردها هستند ، همان کسانی که از دست
ضحاک فراری داده شدن آیا اینگونه است؟
پاسخ پرنیان حامد: بله باید حدودا اینگونه باشد تاریخی که داده برای من جالب بود. حدود 1000 بعد طوفان تاریخ زده است approximately 2154 BC. نمی دانم استناد تاریخش به کجاست باید بخوانم اما این حدودا همان است. سند جالبی بود با سپاس از شما
ادامه:
تاریخ رو از شهر سوخته
که فرموده بودید آغاز شاهنامه هست رو در حال برسسی کردن هستم سوال برایم زیاد است، مثلا در مورد The Marhashi که قبل از شهر سوخته است و همچنین Shahdad in Kerman province, is located in the oasis of Dasht-i Lut, on the edge of the Lut desert
بانو در بحثی فرموده بودید که شرق متمدن تر است شواهد و مدارک دال بر این حقیقت است،
نمونه شهر سوخته، عمده مشکل در غرب وجود داشته است، سپاس از شما و زحماتتان،
Links
[1] http://en.wikipedia.org/wiki/Sumerian_King_List
[2] http://en.wikipedia.org/wiki/Help:IPA_for_English
[3] http://en.wikipedia.org/wiki/Help:IPA_for_English#Key
[4] http://en.wikipedia.org/wiki/Guti_%28Mesopotamia%29#cite_note-Encyclopedia_of_the_Peoples_of_Africa_and_the_Middle_East-1
پاسخ پرنیان حامد: هر سه یک تمدن است (شهر سوخته + شهداد + جیرفت) احتمالا سیلک کاشان هم قسمت شمالی همین تمدن است (این می شود چهارپادشاهی روی لوح نوشته پنج پادشاهی پنجمی را باید پیدا کنیم ) بر اثر فاجعه شروع به حرکت از هر طرف کرده اند این احتمالا همان کوچ اریایی ها است که از این مکان در جهان شروع می شود و ان را از ما پنهان کردند و حال که اسناد جیرفت و...به دست امد فورا فرضیه "اریایی ها از کرات دیگر اسمانی در قطب شمال فرود امدند " را مطرح کرده اند . سیاست واقعا چیز کثیفی است . باید ان را ثابت کنیم ، باید زیج ها را مکتوب کنیم کتاب و مستند و .... کنیم و بدون هیچ امید کمک یا حمایتی تنها تا انجا که قادریم در این کشور پخش کنیم و امیدمان به نسل های اینده باشد تا شاید در زمانی بهتر که سیاست قالبی بر تمدن این کشور نباشد بتوانند با رجوع به انها تمدن ایران را بازسازی کنند . شرق شروع تمدن کل جهان است . اما بازبه مرور زمان توجه کنید . پنج هزار سال پیش اگر مرکز تمدن جیرفت و شهداد و ... است سه هزار سال پیش که در تاریخ نام مثلا رستم می اید دیگر به سیستان و بلوچستان امروزی ربطی ندارد مهاجرت کردند دوهزار سال هم گذشته است برای پیدا کردن مکان حادثه مکتوب در تاریخ باید مراقب گذشت زمان روی تاریخ باشید . پاینده باشید
کلیک کنید: طوفان بزرگ در ایران
پرسشها و پاسخها با دکتر صفی زاده
پرسشهای این بخش توسط استاد بزرگوار آقای فاروق صفی زاده پاسخ داده می شود.
پرسش علی: شهر ری به چه معنی است؟
پاسخ فاروق صفی زاده: رگا به معنی خداست در زبان اوستایی. به معنی راه و روش هم هست.
پاسخ انوش راوید: در تاریخ شهر ری نوشته ام، ری یا رای در بیش از 2000 سال پیش می شد، خدای خورشید که در بالا و بلندی قرار داشت، از دوران اسلامی خدای خورشید آن افتاد، و فقط بلندی و طولانی آن باقی ماند، مانند ری کردن برنچ. را یا رای، که خدای خورشید و پدید آورنده مصر بود، در ابتدای لقب فراعنه مانند رامسس قرار گرفت. باید تحقیق شود که شهر ری پدید آورنده مصر باستان بوده است، یا خود شهر ری شهر خدای خورشید بوده است، ادامه در تاریخ شهر ری.
پرسش داریوش: آیا سیمرغ شاهنامه یک پرنده بوده است؟
پاسخ فاروق صفی زاده: سی یا سین یا سان به معنی خورشید است، و مرت یعنی مرد پس سیمرغ را همان مهر یا میترا باید دانست.
پاسخ انوش راوید: در تعریف داستان شاهنامه، که سیمرغ زال را بزرگ می کند، و به او علم و دانش و بزرگی می آموزد، نمی تواند یک مرغ یا پرنده باشد. اگر چنین تصور کنیم، مانند این است که فردوسی را کوچک و کم دانش دانسته باشیم، که به نوعی ثابت کننده کم دانشی فردی است، که می پندارد سیمرغ پرنده ای بوده است. سین که بعدها چین شد، مردمان استان های مرکزی ایران بودند، مردم سین در پزشکی و تقریباً بسیاری از دانش ها و صنایع دوران باستان سرآمد بودند. بخشی از مردم سین یا مسین، رومی و یونانی نامید شدند، که در طول تاریخ بعنوان پزشکان یونانی و رومی معروف شدند، هم اینک در کشور افغانستان به پزشک های محلی می گویند حکیم رومی. مرغ منظور پر پرنده است، که با آن نسخه می نوشتند، و بعد ها نا گفته شد، که نای از آن آمد، و بعدها نا نی شد، و سیمرغ، سینا گردید، که نام پزشکان بزرگ ایرانی بود. چون مردم سین اطراف صحرای مرکزی ایران زندگی می کردند، این صحرا سینا گفته شد، که در دروغ های تاریخ آنرا به شمال کشور مصر برده اند، همانگونه که هند و چین ایران را به این طرف و آنطرف برده اند. البته دلیل اصلی آن مهاجرت مردم این استان های ایرانی، به آن سرزمین ها بوده است، که نام را هم با خود برده اند.
جالب: یادم است 40 – 50 سال پیش، در بعضی جاها، پیران اقوام، پر مرغی را لای کتاب مانند شاهنامه یا قرآن می گذاشتند، و آنرا نوعی طلسم درمان می دانستند، و به بیمار می دادند.
پرسش منصور: آیا سینوهه پزشک فرعون از اهالی سین ایران بود؟ و به معنی سین + اوه = افسونگر؟
پاسخ فاروق صفی زاده: سینوهه از پزشکان ایرانی بوده که نام آن در اوستا هم ذکر شده سریتا و سینوهه یک نام هستند.
پرسش آرش: آیا نقش دو مار مردم جیرفت 5 هزار سال پیش، همان نقش دو مار ضحاک و مردوک بوده است؟ و همین نقش دو مار پزشکی امروزی است؟ اگر همان است پس می توان احتمال داد، که مردم تمدن جیرفت پسران نوجوان را هم قربانی می کردند؟
پاسخ فاروق صفی زاده: قربانی در ایران هیچ گاه وجود نداشته دهاک یا ضحاک هک اشاره به تازش تازیان و یک استعاره است و حقیقت تاریخی ندارد.
پاسخ انوش راوید: من دقیقاً نمی توانم بگویم، برای همین بمنظور پاسخ، از اساتید دیگر کمک گرفتم، ولی دو عکس زیر نشان دهنده خیلی چیز هاست. 4500 سال پیش که تمدن کهن جی رو به افول رفت، تمدن های بین النهرین آغاز به رشد کردند، و سپس آثار تمدن جیرفت در بین النهرین بسیار دیده شده است.
عکس دو جام یا پارچ کشف شده در تمدن جیرفت، عکس شماره 4154 ، از این نوع ظروف با نشان دو مار در تمدن جیرفت زیاد کشف شده است. اینها درست مانند دو مار عکس های پائین هستند.
عکس مظهر مردوک خدای سامیان بین النهرین، از کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست، دو عکس فوق درست مانند نشان دو مار دارویی و بهداشتی امروزی می باشند. عکس شماره 6150.
ــ مار = سلامتی، مادر.
ــ بیمار = بی مار = بدون سلامتی.
ــ مردوک = ماردوش، مانند اهرام مقدس در مکزیک، که در دوش و پله آنها مار است.
پرسش منیژه: درود، آیا اسپارتاکوس ایرانی بود، اس + پارت یا پارتا + کوس، مانند: اس + کند + در، متشکر می شوم راهنمایی بفرمایید.
پاسخ فاروق صفی زاده: با درود بله اسپارتاکوس بر اساس معنی و مفهوم نام کاملا ایرانی و از سرداران خشایارشا بوده است.
پاسخ انوش راوید: اینقدر از تاریخ ما دزدی کرده اند، که اندازه ندارد، درباره اسپارتاکوس زیاد نوشته و فیلم ساخته اند، اما گویا آخرین سریال اسپارتاکوس خیلی دیدنی است، می توانید آنرا با زیر نویس فارسی از اینترنت دانلود کنید. در ضمن می توانید به مقاله درس های قیام اسپارتاکوس مراجعه نمایید، به:
پرسش احمد: با سلام ، نظر من با استناد نوشته های خودتان در رابطه با دانشمندان یونانی (بقراط) در مقاله دروغ هلنیسم را می توان به این صورت نوشت (بغرات) که اگر آنها را از هم جدا کنیم به این صورت در می آید «بغ= ارباب، خدا ، رهبر» «ر= قید حالت»، «ات= اتش» که «بغرات= ارباب آتشگر یا آتشساز» را میدهد که نشان میدهد بیشتر کیمیاگر بوده تا پزشک که از نظر من این اسم میتواند لقب او باشد تا نام او.
در رابطه با «اقلیدس» فقط این را بگویم که شهری داریم با نام «اقلید» که شاید هم هیچ ارتباطی با این نام نداشته باشد با تشکر نظرتان را در این باره بگویید.
پاسخ فاروق صفی زاده: سقراط ، بقراط و ارسطو هر سه جعل تاریخی است و یونانیان به خاطر عقده های حقارتی که داشته اند این نام ها را جعل کرده اند و کتبی که به نام این ها مشهور است از آثار ایرانیان جعل شده و هیچ اثری در جهان حتی یک ورق پاره از اینها تا کنون پیدا نشده و نخواهد شد.
پاسخ انوش راوید: خوب بود، امکان دارند، تحقیق و تحلیل هایتان را گسترده و بیشتر کنید، و به همه علاقمندان تاریخ گوشزد کنید، درباره نوشته های کلاسیک قرن 20 شک و پرسش کنند. در ضمن می توانید از فرصت استفاده نمایید، پرسش هایتان را از جناب دکتر فاروق صفی زاده در اینجا مطرح نمایید.
پرسش میترا: هوم که در مراسم باستانی استفاده می شد، چه نوع گیاه یا ماده ای بود؟ آیا اکنون هم آن گیاه وجود دارد؟
پاسخ فاروق صفی زاده: هوم امروز در کردستان و کرمان پیدا می شود اسم جدید آن را در جایی آورده ام الآن حضور ذهن ندارم.
پرسش کیارش: تاکنون چندین بار جوانان باهوش در وبلاگ گفته و پرسیده اند، که آقای دکتر صفی زاده، از 9 زردتشت نام برده است، آنها کدام هستند؟ لازم به ذکر است بانو پرنیان حامد، 5 زرتشت را در کتابشان و وبلاگ نوشته اند. لطف نمایید جهت تنویر افکار جوانان خواننده وبلاگ، در اینباره توضیح بفرمایید.
پاسخ فاروق صفی زاده: من در کتاب ادیان باستانی ایران نشر اوحدی از این نه زرتشت نام برده ام، نخستین آن در 14000 سال پیش همان پیامبر باستانی ایران است، و آخرین زرتشت حضرت ایراهیم که به ابراهیم زرتشت یا زرتشت ابراهیم مشهور بوده می باشد.
جهت پرسش های تخصصی از استاد فاروق صفی زاده، ایمیل ایشان:
farouq_safizade@yahoo.com
ارگ http://arq.ir