وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

راه راستی ایرانی

راه راستی ایرانی

   پیش گفتار

      در جهان دگرگون امروز،  ایران عزیز مانند همیشه تاریخ توسط دشمنان رنگارنگ به اشکال مختلف تهدید و تحذیر می شود،  وظیفه تمام روشنفکران و مبارزان است،  که گذشته و آینده را در جای جای ایران به هم پیوند دهند،  تا افق روشن برای این سرزمین وسیع و زیبا رقم خورد.  داشتن نگرشی جان گرفته از انقلاب های انسانی ایرانی مسلح شده به دمکراسی و فدرالیسم ملی تاریخی،  در جهت رشد و تکامل تاریخ اجتماعی ایران بزرگ،  مهم ترین کار سازمان های قرن 21 و سر گروه های نوین است.  در ضمن نباید ساده نگری کرد،  و استعمار و امپریالیسم را دست کم گرفت.  کار گزاران و چهره های استعمار در نزدیکی ها و اطراف ما هستند،  اما خرد جمعی ایرانی پر بار با دانایی قرن 21،  مانند همیشه آنها را شکست می دهد،  و حتماً موج های نو ایرانی بر آمده از پویایی و شکوفایی جوانان ایرانی در این قرن سنت گریزی،  آنها را برای همیشه به زباله دان تاریخ می فرستد.

      بنابر این وظیفه همه ایران دوستان عزیز است،  که با مطالعه وبسایت انوش راوید ،  راه راستی و درستی و حقیقت را در تاریخ بشناسند،  و در راه بر داشتن دروغ های تاریخی همراه شده،  و گام های استوار بر دارند.  فردایی که ما در پیش داریم بر گرفته از آهنگ تاریخی ماست،  در سازمان آینده بینی به آن اشاراتی کرده ام،  امید است برای یافتن بهترین روش راه راستی و نگرشی نو به قرن جدید،  در کارگاه فکر سازی نظریه پردازی هایی در خور توجه جهانی ارایه داده شود.  بدلیل علم جغرافی ـ تاریخ از ابتدای قرن 16 میلادی،  ایران با بدست آوردن ایدئولوژی ملی منسجم،  از بقیه کشور های منطقه در رفتار های اجتماعی پیشی گرفت،  که در ساختارهای تاریخ اجتماعی نوشته ام،  و این برتری باعث شد ایرانی ها سرمشق دیگر ملل قاره کهن باشند،  این وضع تاکنون با شدت ادامه داشته و خواهد داشت.

      در فضای انبوه دروغ و نیرنگ،  که فرد گرایان و خود نماها با انواع ترفند های عوام فریبانه دروغ ها را می سازند و دشمنی را تقویت می کنند،  وبسایت انوش راوید مرکز ثقل مبارزه با دروغ های دشمنان تاریخی ایران شده است،  که در جدالی سخت در راه راستی و درستی پیش می رود.  یکی دیگر از خواسته های راه راستی گرفتن مطالبات تاریخی عقب افتاده است،  وظیفه همگان می باشد که نسبت به آن اقدام کنند،  چگونگی آنرا با مطالعه و پیگیری این وبسایت و با ذوق و سلیقه خود بدست آورند.  همه چیز در جهان تحت کنترل امپریالیسم است،  که توسط امثال،  فراماسون ها،  کمیته 300 ، بیلدر برگ و غیره اعمال می شود،  و چه بسیارند افراد خود فروخته که احمقانه با این دشمنان بشریت همکاری می کنند.

این پست ادامه دارد و بازنویسی می شود.

بزرگان خانواده انوش راوید

     در زیر شرح زندگی سیاسی و اجتماعی و مبارزات افرادی از بزرگان و قدیمی های خاندان خود را نوشته ام،  بزودی چند تن دیگر را که در راه مردم و ایران فدا کاری کرده،  و یا جان باخته اند می نویسم.

  عکس دو مادر بزرگ انوش راوید،  حدود 1330 خورشیدی،  عکس سمت راست مادر بزرگ مادری،  عکس چپ مادر بزرگ پدری،  عکس شماره 1722.

حاج میرزا حسین یحیا کرمانشاهی

      مهر 1384 به مناسبت 130 مین سال روز تولد یکی از سرداران ملی ایران،  این متن را تهیه نمودم،  سرداری بزرگ که در رقابت های سیاسی همیشه طرف مردم را داشت،  و توده ها هم او را حمایت می کردند.  بهمین جهت نام او را کمتر در کتاب های تاریخ می بینیم،  شاید این کار هوشیاری دشمن و کم توجهی ما را می رساند،  که استعمار و امپریالیسم نمی خواهند،  مردم سرداران ملی را بشناسند.  

      حسین سال 1254 خورشیدی،  در خانواده بزرگی از مردم کرمانشاه بدنیا آمد،  پدر او یحیا انصاری که گویند وابسته به انصار پیغمبر اسلام بوده،  و از مجتهدین و خوانین غرب ایران و مقیم کرمانشاه بود،  کسی که با تعیین خطوط مرزی ایران و عراق مخالفت می کرد.  حسین آموزش های ابتدایی را در مکتب خانوادگی سپری کرد،  و برای آموزش های عالی دینی به نجف عراق رفت،  در نجف درجه اجتهاد در علوم شیعه را از آیت الله ملا کلظم خراسانی، و اجتهاد در سنی را دریافت نمود،  و سپس برای تدریس به دانشگاه الازهر شهر قاهره کشور مصر رفت،  و چند سالی سمت استادی داشت،  تا اینکه در سال 1286 خورشیدی،  دانشگاه الازهر  را جهت کار سیاسی در ایران،  برای همیشه ترک نمود.

      حسین از همان آغاز جوانی در فعالیت های سیاسی شرکت می کرد،  و از عشق ذاتی و ملی مردم ایران بزرگ  به دمکراسی و آزادی خبر داشت.  سال 1287 خورشیدی،  در تهران پایتخت ایران،  با دختر حاج آقا حجۀ الاسلام زنجانی از اهالی زنجان،  که در تهران بسر می برد ازدواج نمود،  و ثمره آن 5 پسر و 4 دختر بود،  یکی از پسران به نام منوچهر،  پدر انوش راوید می باشد،  که در جوانی نام فامیل خود را به راوید تغییر داده است.  حسین مردی خوش هیکل و قوی نسبتاً باریک با بلندای 190 سانتیمتر بود،  سوار کار و تیرانداز برجسته ای هم بود،  مسیر کرمانشاه تا تهران را با تعویض دو یا سه اسب یک روزه می پیمود.

      فروردین 1289 خورشیدی برابر 1910 میلادی،  مجلس شورای ملی دوم گشایش یافت،  در این زمان شاه ایران احمد شاه قاجار بود.  آیت الله حاج میرزا حسین یحیی کرمانشاهی از جانب مردم غرب ایران نماینده این مجلس بود.  در آن مجلس پنج نفر معمم نماینده بعنوان هیئت نظارت بر مصوبات مجلس بودند،  که قوانین بر خلاف اسلام نباشد و حاجی یک از آنها بود.  حاج میرزا حسین برای تاسیس حزب دمکرات اقدام کرد،  برای اولین بار در تاریخ ایران حزبی بنیان گذاری شد،  که در خارج مجلس طرفداران فراوان داشت،  و می توانستند نمایندگانی داشته،  و در کل به رفتار های مجلس نظارت داشته باشند.

      سوم دی 1290 برابر 24 دسامبر 1911 ناصرالملک،  که پس از در گذشت عضدالملک بسمت نایب السلطنه تعیین شده بود،  بطور ناگهانی مجلس را بسته و سران دو حزب دمکرات و اعتدال را به قم تبعید کرد،  و جراید را توقیف نمود.  مجلس دوم بسته شد و نمایندگان تبعید و پراکنده شدند،   منجمله سران حزب دمکرات و حاج میرزا حسین رهبر این حزب،  که اواخر تابستان همین سال برای مبارزه و سازماندهی به غرب ایران،  و سپس به دعوت علمای دینی به نجف در عراق کنونی رفت.  مجلس دوم در عمر کوتاه خود با بحران های سخت مواجه بود،  و در برابر انواع مشکلات داخلی و خارجی به فعالیت خود ادامه می داد،  قوانین مهمی در این مجلس وضع شد،  منجمله قانون حفظ الصحه و آبله کوبی،  قانون ثبت اسناد و قانون حکومت نظامی.  بعد ها بسیاری از کارها و قوانینی که مردم در مجلس وضع کرده بودند،  به رضا شاه نسبت دادند،   دشمنان دروغ های بسیاری هم در این زمان یعنی اوایل قرن 20 به تاریخ ایران وارد کردند.

      تابستان 1290 برابر 1911 فوج هایی از نیرو های نظامی روسیه تزاری،  با کمک عثمانی برای فتح تهران و سرنگونی دولت حرکت کردند،  حاج میرزا حسین با جمع آوری حدود ده هزار نفر از سپاه ملیون به مقابله آنها شتافت،  و دشمنان بشدت منهزم و فراری شدند.  بعد از این سرکوب دشمن،  حاجی ضمن ساماندهی مبارزان تهرانی که کاری مشکل بود،  بسمت غرب رفت تا امکانات و نیرو های محلی بیشتر برای حفظ قدرت مردمی پایتخت بیاورد،  همچنین آذوقه برای تهران گشنه تهیه نماید.

      پس از تعطیل مجلس دوم دوره فترت سه ساله پیش آمد،  و ناصرالملک حکومت مطلقه داشت.  روسها انواع تعدیات را به مردم ایران نمودند،  وقایع مهم این سه سال عبارت است،  از قتل عام تبریز و بدار آویختن آزادی خواهان بدست روسها در تبریز،  به توپ بستن گنبد مطهر حضرت رضا در مشهد از طرف روسها،  تبعید آزادی خواهان پایتخت،  تحصیل امتیازات و تعهدات از دولت ایران از طرف روس و انگلیس،  که در نتیجه مردم ایران را دچار یأس و نومیدی گردانید،  و از هنگام تعطیل مجلس تا آغاز جنگ اول جهانی،  ایران کاملاً در تحت نفوذ و فشار شدید دولت روسیه تزاری قرار داشت.

      مدت سه سال روسها با شدت به سرکوب آزادیخواهان و مردم نیمه شمالی ایران مشغول بودند،  و انگلیسها در جنوب به غارت می پرداختند.  تیر 1293 احمد شاه قاجار تاجگذاری کرد.  سال 1914 آغاز جنگ اول جهانی و باز گشت حاجی میرزا حسین از نجف به غرب ایران بود.  سیزده آذر 1293 برابر با ژانویه 1915 گشایش مجلس سوم،  هنوز شمال و جنوب ایران در اشغال روس و انگلیس بود.  مجلس سوم در ابتدا کار بیطرفی ایران در جنگ اول جهانی را اعلام کرد.

       سال 1916 دشمنان با نفوذ به ایل بزرگ کلهر،  و طایفه های مختلف در غرب ایران،  با ترفند آنها را دو گروه کرده،  و به جنگ نا آگاهانه با یکدیگر مجبور کردند،  که حاج میرزا حسین با میانجی گری دو گروه را متحد ساخت،  و بعنوان خان کل برگزیده شد،  و نیروی عظیمی از ایل ها و طایفه های غرب ایران تشکیل داده،  و به قصد فتح تهران و تمام کردن کار دشمنان داخلی و خارجی مردم ایران حرکت کردند.  سال های 1916 تا 1921 میلادی برابر 1295 تا 1299 خورشیدی،  دوره فترت فئودالیسم و گذر به نو بورژوازی در ایران بود،  که استعمار و امپریالیسم با دخالت آشکار حکومت مرکزی را از بین برده بودند،  و به هر کاری دست می زدند.  آگاهان و دلاوران ایران با امکانات ملی با آنها مبارزه می کردند،  ولی جاسوسان دشمنان و کارگزاران و چهره های استعمار در همه جا بودند.  حرکت دادن نیرویی عظیم مرکب از هشت هزار نفر جنگجو از غرب برای اشغال تهران و برنامه برای همزمانی در پشتیبانی مجاهدین تهران،  که پنج سال پیش به فرماندهی حاج میرزا حسین،  روس و عثمانی را نابود کرده بودند،  کار مهمی بود.  این نیرو می خواستند حکومت مشروعه ملی اعلام کنند،  تا انتخابات دمکراتیک برگزار شود،  ولی عوامل انگلیس می گفتند این حرکت بنفع عثمانی تمام خواهد شد.  عثمانی ها را در جریان خالی شدن غرب از نیروی مجاهد و مردمی قرار دادند،  عثمانی ها احمقانه برای اشغال آن دیار حرکت کردند.  عثمانیها با نیروی زیاد به ایران تجاوز کردند،  آنها در ترفند انگلیس افتاده بودند،  و نیرو های پشتیبانی خود در عراق را به ایران کشاندند.  حاج میرزا حسین به مجاهدان و نیرو های ملی دستور تعویض مسیر حرکت دادند،  تا با آنها به جنگ بپردازند،  و به این ترتیب اشغال تهران منتفی شد.  سال 1916 میلادی حاج میرزا حسین با کمک خواهر دلاورش معصومه خانم،  فرماندهی پارتی زانها را برای مقابل با تجاوز عثمانیها در غرب ایران داشتند،  که به شکست و نابودی عثمانیها و روس ها مهاجم به ایران در سال 1917 منجر شد.

      سال 1918 حاج میرزا حسین در تهران،  به سازماندهی توده ای برای بدست گرفتن حکومت انقلابی مردمی مشغول بود،  ستاد این فرماندهی در باغ و منزل حاج میرزا حسین واقع در محله حسین آباد تهران بود،  که خود حاجی آنرا آباد کرده و به نام خوش حسین آباد می گفتند،  و جنب پادگان عشرت آباد بود.  انگلیس از ترس این حرکت ملی و مردمی،  که در آن همه گروه های اجتماعی شرکت داشتند،  رضا خان را علم کرد.  یکشنبه سوم اسفند 1299 خورشیدی برابر با 22 فوریه 1921 ورود قزاق های رضا شاه به نقاط مختلف تهران،  و دستگیری 80 نفر از رجال سیاسی و دینی و تبعید و زندانی کردن آنها. 

      اول تیر 1300 پس از هشت سال دوره فترت و هرج و مرج،  و دخالت های استعمار اندکی آرامش آمد،  تا استعمار نفسی تازه کند و با گام های امپریالیستی جدید وارد کار زار ظلم شود.  در این دوره آیت الله حاج میرزا حسین یحیا کرمانشاهی،  که در واقع رقیب شکست خورده رضا خان بود،  خانه نشین شد و مانند بسیاری دیگر از مردان دینی آن زمان نمی توانست لباس روحانی بپوشد،  خود نیز بدلایلی تمایل نداشت،  و در سال 1308 با دریافت جواز وکالت به کمک مردم در امور حقوقی و عادی پرداخت.  سال 1334 حاجی در سن 80 سالگی بعد از چند سال بیماری فوت نمود.  آرامگاه او در قبرستان نو (ابوحسین) است،  که در نزدیکی حرم مطهر و آنسوی رودخانه قرار دارد،  قبرستان قدیمی و بزرگی که تعدادی از بزرگان قم و شخصیتها را در خود جای داده است.

عکس تاریخی مرحوم حاج میرزا حسین یحیی کرمانشاهی،  عکس شماره 1701.

عکس حاجی و خانم دوران بازنشستگی،  حدود 1320 خورشیدی،  عکس شماره 1711.

عکس وکالتنامه تاریخی حاجی،  عکس شماره 4651.

   حاجی همیشه می گفت دنیا از آن ظالم ها نمی شود،  و اگر آنها مظلومی بکشند،  خود هزار بار خواهند مرد.

   راپرت های پلیس مخفی

      بخشی از این راپرت یا گزارش های پلیس مخفی نظمیه (یا تأمینات یا آگاهی دوره های بعد) در سال 1333 و 1335 هجری قمری می باشد،  که از پدر بزرگ من حاج میرزا حسین نام برده شده.  سبب اینکه این گزارشها در اوراق بازمانده مستشارالدوله دیده می شود، آن است که او سه بار وزیر داخله بود،  بار اول در دولت میرزا حسن خان مشیرالدوله پیرنیا،  27 ربیع الثانی تا اواخر جمادی الثانیه 1333،  بار سوم در دولت محمد علی خان علاء السطنه 14 شعبان 1335 تا اواسط محرم 1336 ،  و چون نظمیه یکی از ادارات وزارت داخله است مرسوم بر آن بود،  که همه روز گزارش شایعات رایج در شهر که مأموران خفیه به نظمیه می دادند،  توسط رئیس نظمیه که در آن روزگار وستد اهل نروژ بود به وزیر داخله داده می شد،  تا او آنچه را لازم می داند به اطلاع هیأت دولت برساند.

      در نامه هایی که رئیس نظمیه همراه گزارشها به وزیر داخله می فرستاده،  آنها را راپرت و شایعات شهری می گفت،  و در هر نامه تعداد گزارش های همراه آن را مشخص می کرد.  هر گزارش بروی یک ورقه بود،  و در پایان گزارش به جای نام گزارش دهنده شماره ای داشت،  که رمز و وسیله شناسایی پلیس مخفی آن بود.  پلیس مخفی ها متن گزارش های خود را از شایعاتی که اینجا و آنجا می شنیدند،  و یا از مطالبی که استراق سمع می کردند،  به اداره پلیس مخفی می دادند.  طبعاً آن گزارشها در آنجا سبک و سنگین می شد،  و آنها را که قابل تر و مهم تر بودند،  استخراج و پاکنویس و شاید تحریر می کردند،  و به وزیر داخله می فرستادند.  خفیه نویسی و خبر کشی و زبان گیری و جاسوسی از کار های رایج و معمولی دولتها برای حفظ موجودیت خود بوده است،  و حکومتها همیشه از آن برای کسب خبر استفاده می کرده اند.  موارد و اشارات متعدد از این رویه در متون تاریخی قدیمی دیده می شود،  خواه به هنگام جنگها و مقابله با دشمن،  و خواه در روزگار معمولی.

   در 21 برج سرطان 1335 ــ  حاج میرزا حسین وکیل سابق کرمانشاهی می گوید،  باعث جنگ ایل کلهر با همدیگر که الان هم مشغولند به دستور آقا سید حسن اجاق است.

   در 24 برج اسد 1335 ــ  از قرار مذکور،  موتمن الدوله از طرف کمیسیون اجزاء بیکار وزارت خارجه به حضور آقای رئیس الوزراء رسیده تقاضا های حضرات را به عرض رسانیده،  از طرف ریاست وزراء جواب داده شده است،  که روز پنجشنبه به شهر آمده کار آنها را اصلاح می کنیم.  ولی معاضد السلطنه با حاجی میرزا حسین وکیل کرمانشاهی مذاکره نموده اند،  هر گاه از طرف آقای رئیس الوزراء جوابی مکفی داده نشود،  تقاضای خودشان را به توسط جراید اعلان نمایند.

   در 5 برج سنبله 1335 ــ  دیروز صبح تا ظهر کمیسیون اجزاء بیکار وزارت خارجه در حضور شش نفر مدعوین:  آقای سید اسد الله خرقانی و حاجی میرزا حسین و بهجت وکیل عدلیه و شریف زاده با دو نفر دیگر در منزل مفتاح الدوله تشکیل بود.  پس از اظهارات مساعدت آمیز که از طرف ایشان به آن کمیسیون شده،  قرار شد آقا سید اسد الله خرقانی آقای رئیس الوزراء را ملاقات نموده،  و پس از مذاکرات نتیجه آن را به کمیسیون اطلاع دهد.

   در 13 برج سنبله 1335 ــ  حاجی میرزا مهدی خزانه و میرزا زین العابدین خان گرکانی و مهام الدوله قرار گذاشته اند،  نفری چهل تومان برای پیشرفت وکیل شدن خودشان مخارج به میان بگذارند.  مهام الدوله می گفت من تاکنون بیست و پنج تومان خرج کرده ام باید حساب بشود،  و روز جمعه آینده هم جلسه دارند.  و نیز حضرات فوق با آقا سید اسدالله خرقانی و حاجی میرزا حسین کرمانشاهی و معاضدالسطان و میرزا محمود چنته هم ائتلاف کرده اند،  ولی این اشخاص چون دست خالی هستند و برای پول دادن حاضر نشدند،  قرار شده است آنها با پول اینها با تبلیغات این مقصود را انجام دهند.

   در 16 برج سنبله 1335 ــ  شب جمعه در کمیسیون انتخابات عدم تشکیلیون جمعیت زیادی بوده،  چندین نفر هم آمده اسامی خودشان در دفتر ثبت نمودند که داخل شوند.  بعد چند نفر از روسا خلوت نمودند،  از قرار مذکور گفتگو کرده اند که به هر نحو است دسته ای از دمکراتها را که بیطرف هستند،  با خودشان متحد نمایند.  یک مجلس هم با حاجی میرزا حسین کرمانشاهی که رئیس بیطرفها است ملاقات کرده،  ولی نتوانستند موفقیت حاصل نمایند.

   در 17 برج سنبله 1335 ــ  دمکرات های بیطرف که به توسط حاجی میرزا حسین کرمانشاهی اداره می شود،  اشخاص ذیل را برای وکالت کاندید نموده اند:

   مستوفی الممالک ــ  آقا سید اسدالله خرقانی ــ  مخبرالسلطنه ــ  مشارالدوله میرزا طاهر تنکابنی ــ  شیخ ابوطالب تبریزی ــ  مساوات ــ  وحید الملک ــ  تقی زاده ــ  حاجی میرزا حسین کرمانشاهی ــ  حاجی محمد تقی شاهرودی ــ  مخبرالملک.

   در 24 برج سنبله 1335 ــ  یک عده در صدد هستند که اگر آقا میرزا هاشم آشتیانی و حاجی آقا شیرازی در این دوره انتخابات اکثریت را بردند،  شرحی از دسیسه کاری آنها از روی اطلاعات صحیح نوشته و به انجمن نظار مرکزی ارسال دارند،  که برای آنها اعتبار نامه داده نشود.  اشخاصی که این مسئله را تصمیم کرده اند،  عجالتاً،  آقا سید اسدالله خرقانی و حاجی میرزا حسین کرمانشاهی و میرزا محمد خیاط و غیره هستند.

   در 24 برج سنبله 1335 ــ  احزاب سیاسی از حالا شروع به مکاتبات برای انتخابات ولایت نمودند،  عجالتاً  معاون السلطنه مدیر روزنامه آزاد کاغذی برای روسای ایل کلهر نوشته،  که من مجید الملک حاکم جدید را با شماها همراه کردم،  شما هم خوب است بنده و شاهزاده محمد باقر میرزا و مرآت السلطان و عماد الرعایا را وکیل انتخاب نمایید،  که ماها با خیالات شما کاملاً مساعدت و همراه داریم.  حاجی میرزا حسین کرمانشاهی از این مقدمه مسبوق شده لایحه ای برای سردار نصرت و سردار اقبال مبنی بر اتحاد و صمیمیت نوشته،  که با هم متحد باشند و ضمناً اشاره کرده است،  در موقع انتخابات گول معاون السلطنه را نخورید،  و مقصود مشارالیه این است که فعلاً از طهران انتخاب نشد،  لااقل کرمانشاه را از دست ندهد.

   در 30 برج سنبله 1335 ــ  دمکرات های بیطرف که به اسم صلح طلب تشکیلات داشته و رئیس آنها حاجی میرزا حسین کرمانشاهی بود،  بواسطه نداشتن پایه و اساس پس از اخذ تعرفه انتخابات،  رفته رفته حوزه های آن منحل شده،  و از قرار معلوم تاکنون حاجی میرزا حسین برای استفاده از آراء،  آنها را نگاه داشته بود.

   در 2 برج میزان 1335 ــ  حاجی میرزا حسین کرمانشاهی اظهار می داشت،  دسته ای از ضد تشکیلیون در بین مردم شهرت می دهند که دو روز قبل صمصام السلطنه به منزل آقا رضا معروف به اناری رفته،  مقداری آرد و برنج در بین چند نفر از کارکنان دسته تشکیلیون از قبیل،  میرزا علی اکبر ساعت ساز و صدرائی و سید عبدالرحیم و غیره تقسیم نموده است.   در صورت تقاضا،  راپورت های پلیس مخفی را ادامه می دهم.

آقای محمد امامی

      مرحوم سید محمد امامی پدر بزرگ نگارنده انوش راوید می باشد،  در جوانی با این پدر بزرگ گفتگو های تاریخی و ادبی داشتم،  در مشاعره فوق العاده بود،  و تقریباً همه شعر ها را حفظ بود.  تاریخ را بدرستی می دانست و تحلیل می کرد،  و از اینکه عده ای تاریخ دان دانشگاهی دارند دروغ هایی که  کار گزاران و چهره های استعمار نوشته اند بخورد مردم می دهند دلخور بود،  و از نفوذ استعمار و امپریالیسم خیلی نگران می شد.

     محمد سال 1274 در یک خانواده متمول متولد شد،  پدر او روحانی معروف شهر همدان بود،  که بعد ها آن سید از جانب رضا شاه به طالقان تبعید شد.  محمد در سن 22 سالگی داخل نیرو های ملی و مردمی گردید،  و برای مبارزات به تهران کشیده شد.  او شاعر و سخنوری ملی بود،  و اشعار حماسی میهنی می خواند،  ادبیات را خوب می شناخت و می دانست.  در جوانی به عشق بر پا شدن حکومت ملی و مردمی هم پا و همراه روشنفکران دیگر تلاش می کرد،  ولی با کودتای رضا شاه مواجه شد،  و با احساس شکست در کار سیاسی به تجارت مشغول گردید.  در تجارت فرد موفقی بود،  و به ملک التجار معروف شد،  تجارت عمده چوب را برگزید،  که در آن زمان تمام خانه ها با چوب ساخته می شدند.

      در تمام مدت حکومت رضا شاه فعالیت های سیاسی تعطیل شده بود،  ولی در ابتدای جنگ دوم جهانی دو هواپیمای متفقین چند بمب در پادگان های تهران انداختند.  ارتش رضا شاه که تا آن زمان مردم را تهدید می کرد،  و شاخ و شونه می کشید و می کشت،  در مقابل یک حمله کوچک چند بمب و چند کامیون سرباز،  پا به فرار گذاشت،  سربازان فراری از پادگان های رضا شاهی فریاد می زدند،  فرار فرار متفقین حمله کردند!!.  افسران عالی رتبه از ترس لباس های فرم و نظامی خود را در باغچه های خانه ها چال کردند،  و حتی تفنگ ها را در جوی آب انداخته بودند.  در این زمان عشایر با اسب های ارتش و تفنگ در دست خوشحال بسوی سرزمینشان می رفتند.  آقای محمد امامی در یکی از محلات قیمتی تهران به نام دروازه شمیران خانه ای بزرگ و بنگاه داشت،  این محل نزدیک پادگان عشرت آباد بود،  ایشان و فرزندان بزرگ او نظاره گر بودند.

         آقای محمد امامی در منزل خود ستادی دمکراتیک مردمی تشکیل داد،  تا به سربازان فراری بی پناه کمک کنند،  که به روستا های خود بروند.  همچنین دلاوران و آگاه هان را گرد آوری و سازماندهی نمایند،  تا اقداماتی جهت حفظ امنیت کنند،  و خدمات اجتماعی و فرهنگی و ملی مردمی را سازمان و انجام دهند.  شاید هم بتوانند حکومتی نو را بنیان گذارند،  در آن زمان دولتی وجود نداشت،  مانند همیشه مردم بودند و مردم.  مرحوم محمد امامی ده فرزند داشت،  پنج پسر و پنج دختر،  که مادر من یکی از آنها می باشد،  تمام فرزندان در قید حیات هستند،  و از استرالیا تا تهران و آمریکا زندگی می کنند.

       آقای محمد امامی می گفت،  تاریخ همیشه غافل گیر کننده است،  تاریخ های دروغی ادبیات دشمن و تاریخ واقعی عظمت مردم و ایران بزرگ می باشد.

عکس مرحوم آقای محمد امامی و خانم،  حدود 1345 خورشدی،  عکس شماره 1741.

   عکس مرحوم آقای محمد امامی پدر بزرگ انوش راوید،  در تجارتخانه امامی و پسران پشت میز کار،  و عکس مرحوم محمود امامی دایی بزرگ انوش نشسته،  و عکس علی آقا پیشکار تجارتخانه ایستاده،  عکس شماره 1746.

      آقای محمد امامی با قدی بلند و هیکل قوی،  قهرمان شمشیر و قمه زنی در تهران بود.  عکس حدود چهل سال پیش پدر بزرگ و مادر بزرگ انوش راوید در منزل قدیمی آقای امامی.  در گذشته ها یکی از مهمترین ورزشها مسابقه قمه زنی و شمشیر بازی و پرتاپ نیزه بود،  که ریشه تاریخی در دلاوری ایرانیان دارد،  سوار کاری جایگاه ویژه خود را داشت.  این ورزشها همراه انواع کشتی ها،  اجازه تجاوز نظامی دشمنان را به ایران نمی داد،  جمع بودن دور هم و فرهنگ عمومی دلاوری و گرد هم آمدن،  بزرگترین و منحصر ترین تمایل تاریخی ایرانی است.  

معصومه خانم

      سال 1916 ، سربازان  عثمانی از گروه  متحدین جنگ اول جهانی،  غرب ایران را اشغال کردند.  بدلیل عدم کفایت دولت وقت،  و نبود ارتش،  دشمن ضمن جنگ با نیرو های محلی، کرد و ترک و فارس و غیره،  وارد مرکز حکومتی غرب ایران،  شهر همدان شد.  در گرگ و میش هوا دم تاریکی،  به ارک حکومتی رسیدند،  و آنجا را خالی از مردان دیدند،  زیرا  قاجارک ها و نوکرانشان،  از آنجا  فرار کرده بودند.  سپس دشمن به قسمت داخلی و اندرون ها رفتند.  چون درب های قلعه اندرونی بسته بود،  و آنها  قصد غارت داشتند،  از دیوار پریدند،  غافل از اینکه شیرزنی دلاور و قهرمان،  از سرزمین ایران بزرگ با تفنگی از حوضچه خالی از آب و لابلای شمشاد ها،  آنها را با تفنگ هدف قرار میدهد.  فاصله این حوض تا دیوارها،  حدود 50 متر بود.  هر عثمانی که سایه سیاهش بالای دیوار ظاهر میشد،  هدف تیر قرار می گرفت.  پس از کشته و زخمی شدن بیست یا سی نیروی عثمانی،  و با ورود گروهان عثمانی،  دیگر جنگ یک تنه محا ل بود.  آن دلاور زن ایرانی به کنار بقیه سی،  چهل نفر زن و بچه ها آمد،  و کودکی در دست گرفته،  و مثل بقیه و البته الکی گریه و زاری می کرد.  دشمن بدنبال چندین مرد تیرانداز می گشت.

      بعد از ظهر آن روز،  قبل از ورود عثمانیها به حکومتی،  زنان طلا و جواهر و وسایل قیمتی خود را جدا گانه،  و یا چند نفره،  در جا هایی از آن ساختمان و حیاط و باغ،  پنهان و چا ل کرده بودند،  حتی در زیر زمینی مقدار زیادی کتاب، اسنا د و وسایل دیگر قرار داده،  و درب آنرا  گل اندود کردند،  تا دست دشمن نیفتند.  دشمن چون غنیمتی نیافت،  و بشدت ترسیده بود،  آن شب از حکومتی عقب نشینی کرد.  این شیر زن دلاور،  معصومه خانم خواهر پدر بزرگ انوش راوید،  حاج آقا میرزا حسین یحیا کرمانشاهی بود.  همان شب و روز بعد زنها و بچه ها،  دست خالی هر یک بسویی رفتند،  و در مدت  کوتاهی دشمن ارگ و حومه آنرا خراب کرد،  حتی درختان تنومند را نیز قطع کردند.

      دشمن ایران زمین،  در مدت کوتاه اشغال آن قسمت ها،  تلفات بسیار داد،  در هر جایی، هر کوچه ای و جاده ای آنان را می زدند و می کشتند.  تاریخ دلاوری های ایرانیان را ارج داریم،  تاریخ دانان و تاریخ گویان این مقدار زیاد و احمقانه ،  از کتاب های دروغی اجنبی نگویند.  مثلا می نویسند،  انگلستان عثمانی ها را شکست داد،  و از عراق  بیرون کرد،  ولی در واقع ملتها دشمن را شکست دادند.  شاید بگویند، چرا مدتها که عراق در اشغال عثمانی بود،  مردم عراق آنها را نزدند،  دوره بورژوازی و فئودالی سنتی و محلی،  با دوره نزدیکی با استعمار و امپریالیسم فرق دارد.  در آن زمان ایران در بدو ورود به دوره فئودالی از سازمان قبیله ای بود،  ولی عراق هنوز در سازمان قبیله بسر می برد،  به ساختار های تاریخی اجتماع مراجعه شود.  این ماجرا کشتن و شکست عثمانی ها را مرحومه معصومه خانم حدود سی و پنج سال پیش برایم تعریف کرده بود،  این شیر زن در آن زمان دلاوری و تیراندازی 25 سال داشت،  او مدتی در همان حوالی با گروه دلاورش دشمن را می زد،  و سپس به تهران آمد،  و در چمبره هزار رنگ سیاست،  خانه نشین شد.

      آیا بنظر شما، با این قبیل  دلاوری های مردم،  اسکندر و چنگیز حقیر، قابل قبولند،  حتی با اندک فهمی دروغشان مشخص است.  آنها که میگویند،  این اشغال های تاریخ واقعیست،  خیلی کم دارند.  تاریخ واقعی گنج ملت،  و تاریخ دروغی ادبیات ملت دیگر است.

   پرسش از عموم:  آیا شما دلاوران تاریخی در خانوده خود دارید؟

   عکس معصومه خانم در 1350 تهران،  55 سال بعد از نبرد یک تنه با گروهان عثمانی،  عکس شماره 1719.

کاری که در تاریخ نوشته نیست

      این داستان واقعی را سال 1352 خورشیدی از زبان مادر بزرگم،  همسر حاج میرزا حسین شنیده ام:

      سال 1916 م،  در وسط جنگ جهانی اول،  آلمان به عثمانی کمک می کرد تا بتواند به منافع و مراکز انگلیس در ایران و خلیج فارس ضربه بزند.  عثمانی ها توانایی طرح و برنامه ریزی های ظریف و کوچک را نداشتند،  آنها بیشتر به حرکتها و قشون کشی های کلان و پر جمعیت توجه می کردند.  آلمان هایی هم که به عثمانی کمک می کردند،  شناخت کاملی از موقعیت های جغرافیای طبیعی و انسانی غرب ایران و عراق و خلیج فارس نداشتند،  بنابر این نمی توانستند تاکتیک های مهم ولی کوچک را به سر انجام برسانند،  و در کل مفید نبودند.  در نبردها،  استراتژی ها و کار های ظریفی هست که باید انجام شود،  عدم آگاهی از این موضوعات ظریف و دقیق صدمات جبران ناپذیری را در پی دارد.  عثمانی ها تنها کاری که می دانستند و می توانستند انجام دهند،  رساندن اسلحه و مهمات سبک به شورشیان و نیرو های مردمی بود.  آنها به هر کسی که می خواست با دولت مرکزی ایران بجنگد اسلحه می دادند،  و قادر نبودند تشخیص دهند به چه کسی و چرا باید بدهند.

      یکی از کار هایی که آنها بسرعت دنبال می کردند،  ساخت خط آهن قسطنطنیه تا بغداد بود،  که بتوانند به راحتی نیرو های نظامی زیادی به بغداد برسانند،  و از آنجا به ایران و خلیج فارس گسیل دارند.  انگلیس نمی خواست این راه آهن کامل ساخته شود،  بنابر این با تمام نیرنگ و برنامه کار شکنی و خرابکاری می کرد.  کلاً مردم محلی و ایران و عراق اهمیت خاصی به این موضوع نمی دادند،  شاید برای آنها وجود راه آهن می توانست مفید باشد.  مردم و نیرو هایی که چنین فکر می کردند،  می خواستند که این خط را پس از ساخته شدن در کنترل داشته باشند.  یکی از این گروه ها به رهبری حاج میرزا حسین بود،  او  حاج محمود از اهالی کرمانشاه را مأمور کرد،  همان سال در بغداد فرماندهی عثمانی را ببیند و به آنها بگوید،  که رئیس یک ایل بزرگ است،  و کوچ آنها از غرب به شرق ایران و به حدود تهران می رسد.  دشمن هم که چیزی از جغرافیای ایران نمی دانست متوجه نشد،  که این کوچ بی معنی است.  طبق دستور حاج میرزا حسین،  محمود به دشمن گفت که چون حکومت ایران به آنها ظلم می کند،  اگر اسلحه داشته باشند می توانند از خود دفاع نمایند،  و حتی در تهران به حکومت ایران و منافع انگلیس ضرباتی وارد نمایند.

      عثمانی ها براحتی قبول کردند که به او اسلحه بدهند،  و گفتند که یکی از افسران خود را برای بازدید و تعیین مسائل لازم به کرمانشاه می فرستند.  هفته ای بعد،  دو افسر عثمانی با لباس مبدل وارد کرمانشاه شدند،  و توسط محمود به منزلش برده و سه روز پذیرایی شدند.  عده ای از سران ایلها و دوستان حاج میرزا حسین از شوق بدست آوردن اسلحه های مدرن و جدید بدیدار افسران می آمدند،  و باعث توجیه آنها شدند که دادن اسلحه به اینها کار درستی است.  قرار گذاشتند که در جایی حدود بیست فرسنگی کرمانشاه برای بار اول یک محموله شامل 120 تفنگ و 40 تپانچه و 300 عدد نارنجک دستی و مقدار لازم فشنگ در اختیار مبارزان ملی ایران قرار دهند،  و بعد از اولین عملیات که بر علیه دولت انجام دادند،  اسلحه های بیشتر و منجمله سنگین به آنها بدهند.  معصومه خانم خواهر حاج میرزا حسین و محمود و افرادشان در محل و وقت مقرر اسلحه ها را دریافت کردند،  و به ریش دشمن خندیدند.  آنها تصمیم داشتند با برنامه دیگر،  و یا شاید نسبت دادن یکی دو تا از زد و خورد های داخلی معمول آن روز های ایران به خود،  از عثمانی ها  بیشتر و بیشتر اسلحه بگیرند.  اما سرنوشت عثمانی ها و جنگ اول جهانی،  این فرصت را به این گروه ملی و مردمی نداد.

منوچهر راوید

      پدر نگارنده،  در سال 1304 خورشیدی در خانواده پر جمعیت حاج میرزا حسین بدنیا آمد،  تحصیلات دبستانی و دبیرستان و دانشگاهی خود را در تهران گذراند.  بعد از خدمت سربازی به استخدام وزارتخانه کار و امور اجتماعی آن زمان درآمد،  و از همان ابتدا پست های مهمی را گرفت،  که در تولد در تاریخ نوشته ام.  از سال 1355خورشیدی می دانست،  که داستان ایران چه می شود،  به جل و چلاسر مهاجرت کرد،  و در باغ وسیع خودش ضمن کار کشاورزی و باغداریٍ،  به سرودن شعر های عرفانی پرداخت.  در جل و چلاسر با یاری همسر خوبش بانو مهین امامی،  فرزند محمد امامی که در بالا نوشته ام،  همیشه پذیرای مهمان های بیشمار فامیل و دوست و آشنا بوده و می باشد.

   توجه:  مشروح مکتب عرفان و شعر،  تألیف منوچهر راوید،  در اینجا.

   عکس تاریخی منوچهر راوید،  حدود 1340 خورشیدی،  در اداره کار با حرف R مشخص است،  و جلسه ای با حضور چند کارگر شرافتمند،  عکس شماره 1750.

   عکس منوچهر راوید هنگام سخنرانی مراسم روز کارگر در اداره کار،  حدود 1338 خورشیدی،  عکس شماره 1752.

بزرگان یحیی

   غلامرضا یحیی ــ  بزرگترین عموی انوش راوید، تاریخ تولد 1296 هـ،خ، تهران،  وفات، 1385 هـ،خ،  شخص بسیار روشن فکر و فهمیده بود،  مجله مغان را منتشر می کرد،  مشروح در اینجا.

   عبدل علی یحیی ــ  دومین عموی انوش راوید،  متولد 1298 هـ.خ، تهران،  سرهنگ بازنشسته ارتش کشور ایران،  او در سال 1307 وارد مدرسه نظام شد،  و یکی از افسران مهم ارتش و طراح تاکتیکی و نظامی بود.

   عبدل باقی یحیی ــ  سومین عموی انوش راوید،  متولد 1299 هـ.خ، تهران،  وفات 1387 تهران.  سرهنگ بازنشسته ارتش کشور ایران،  او در سال 1308 وارد مدرسه نظام شد،  وی سال های زیادی رئیس فدراسیون اسکی و کوه نوردی ایران بود.

   حسین داد یحیی ــ  کوچکترین عموی انوش راوید،  متولد 1313 هـ.خ، تهران،  وفات 1391 هـ.خ، تهران. مهندس آرشیتکت تحصیل کرده کشور آلمان،  اولین بلند مرتبه ساز ایران.

عکس سرهنگ عبدل علی یحیی و مدال های وی،  عکس شماره 1749.

محمود امامی

قطعه شعری از زنده یاد دایی محمود انوش راوید،  کسی که دایی همه بود:

گوهر پندار

دین بمعنای توجه به خدا داشتن است <> بذر نیکی به محبت همه جا کاشتن است

قطع امید ز بد خواهی و بدکرداریست <> نقش عکس العمل از کار خود انگاشتن است

سر ما جای هزاران گل پندار نکوست <> نه که جای غم و کین روی هم انباشتن است

دل شود پاک زحرص و حسد و کینه و خشم <> گر بدانی که جهان رفتن و بگذاشتن است

زهد تنها ندهد  پاسخ صد  گونه  نیاز <> زاهدی  بار ز دوش همه  برداشتن  است

متعادل که شود مصرف و تولید و نفوس <> آن مکان جای خوشی دیدن و پنداشتن است

کار نیک لطف سخن روی خوش و مهر نگاه <> معنی اش پرچم توحید برافراشتن است

  زنده یاد محمود امامی فرزند سید محمد امامی،  متخلص به محمودا،  مقدار زیادی شعر و نصیحت بصورت پراکنده داشت،  بارها به او گفتم آنها را در یک دیوان جمع آوری،  و در اینترنت منتشر کنید،  تا همگان از آنها بهره گیرند،  او می گفت:  "آنچه که من کنم متفاوت از آن است که رهروان کنند".  عزیزان علاقمند که اشعار و نصایح او را در اختیار دارند،  خواهشاً آنها را جمع آوری و کمک نمایند جهت یک دیوان  EBook  تنظیم نماییم.  لازم به یاد آوریست،  اشعار پدرم منوچهر راوید را جهت دانلود در اینترنت قرار داده ام.

عکس منوچهر راوید و محمود امامی،  در 1330 خورشیدی تهران، عکس شماره 1753.

کلیک کنید:  تاریخ پدافند ملی ایران

کلیک کنید:  سرداران نامی تاریخ ایران

کلیک کنید:  استراتژی ملی مردمی ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir

 

کلیک کنید:  تماس و نظر

جغرافیای تاریخی ایران

جغرافیای تاریخی ایران

بخش اول،  بخش دوم در اینجا

   پیش گفتار

      در واقع و با دید درست براحتی می توان سرزمین هایی را که با کشور ایران کنونی هم تاریخ هستند،  به شش بخش اصلی وابسته تقسیم کرد،   سرزمین غربی شامل کشور عراق کنونی،  سرزمین شمال غربی شامل کشور های آذربایجان و ارمنستان،  سرزمین مرکزی شامل کشور ایران کنونی،  سرزمین شرقی شامل کشور افغانستان و ایلات سرحدات و بلوچستان،  سرزمین شمال شرقی شامل کشور های آسیای میانه اصطلاحی،  سرزمین جنوبی شامل کشور های جنوب خلیج فارس.  از ابتدای سال آریایی میترایی،  تمام این مناطق تحت پوشش یک فرهنگ تاریخی بوده،  و مرز های قبیله ای آنها در هم تنیده شده بود.  این پست ادامه دارد و باز نویسی می شود.

میان رودان تاریخی

      میان رودان تاریخی که بین النهرین هم گفته می شود،  یکی از مهمترین سرزمین هایی است که در طول تاریخ تمدن ایرانی پیوسته به تاریخ ایران بوده است.  پس از جنگ جهانی اول،  و متلاشی ‌شدن امپراتوری عثمانی،  در سرزمین تاریخی میان رودان،  که میان دو رودخانه بزرگ غرب آسیا  یعنی دجله و فرات قرار دارد،  کشور عراق تأسیس شد.  در واقع این کشور و چندین کشور کوچک دیگر در قاره کهن،  بر پایه برنامه ریزی و سیاست های استعماری کشور سازی انگلستان ایجاد شده اند.

دریای فراخ کرد

      در بسیاری از نوشته های قدیمی ایران، مربوط به هزاره های دوم تا چهارم آریایی میترایی،  نام دریای فراخکرد آمده است،  و بسیاری آن را به اشتباه یک دریا یا رودخانه می دانند،  و باعث تعجب شده است،  که چرا در همه طرف وجود دارد.  فراخکرد در جنوب ایران خلیج فارس است،  در شمال ایران دریای خزر است،  و در مدیترانه و دریای سیاه است.  در اینجا بگویم،  که تا هزاره چهارم آریایی میترایی،  می پنداشتند دریاچه خزر یک دریای آزاد است،  و از آب های فرخکرد می باشد.

      دریای فراخ کرد به معنی اقیانوس امروزی است،  و این نام براحتی به ما می گوید،  که در هزاره های اول تا نیمه هفتم آریایی میترایی،  ایرانی ها می دانستند زمین گرد است زیرا:

   فراخ = فراخ، بزرگ، گشاد، + کرد = گرد،  درباره کرد که گرد می شود،  می توانید از پیرمردان و پیرزنان روستایی دور دست مدرسه نرفته بپرسید،  آنها گرد را کرد می گویند.  امروزه کرد به معنی انجام دادن کاری آمده است،  و اصطلاح "گردش کن"  هم به همین معنی می آید.

   نقشه دریای فراخکرد و دجله و فرات و اروند رود،  عکس شماره 5869.  جهت مطالعه پرسش و پاسخ های مربوط به دریای فراخکرد،  به وبلاگ گفتمان تاریخ بروید.

   قابل توجه:  در هزاره های اول تا شش آریایی میترایی،  اقوام مختلف برای هر کدام از دریاها نامی گذاشته بودند،  که بنا به موقعیت جغرافیایی و انسانی آنها تعیین شده بود.  به مرور این نامها را بررسی می کنم،  و در همین پست می نویسم.

رود دجله

      رودخانه دِجله با ۱۹۰۰ کیلومتر طول،  سی و هشتمین رود جهان است،  که از دامنه‌ های جنوبی رشته ‌کوه توروس در شرق ترکیه سرچشمه می‌ گیرد،  پس از ورود به کشور عراق از میان شهر های بزرگی چون بغداد و موصل عبور کرده به اروند رود می ریزد.  دجله رود پر آب و بزرگی است،  به گونه ای که میان بغداد و موصل کشتی‌ هایی در آن حرکت می‌ کنند،  که از نظر بازرگانی اهمیت بسیار دارد.

      نام این رود در زمان سلسله هخامنشیان تیگره بوده است،  به معنی تیز = تند و سریع + رو = رونده،  که با آوای اربی (عربی) دجله شده‌ است.

   ــ  شهر های مهم مسیر رود دجله:   دیاربکر، بسمل، حصن کیفا، جزیره ابن عمر، موصل، تکریت، سامرا، کاظمین، بغداد، عماره، کوت.

   ــ  سر شاخه‌ها رود دجله:  عنبر، کورو، پاموک، هازرو، باتمان، گَرزان، گوک‌سو، ساوور، بوتان، خابور کوچک، زاب بزرگ، زاب کوچک، العظیم، سیروان (دیاله).

رود فرآت

      فرات یکی از دو رود بزرگ منطقهٔ میان ‌رودان (بین‌النهرین) است،  که در غرب دجله قرار دارد،  و از کوهستان ارمنستان سرچشمه گرفته،  و به سوی آشور، سوریه، بابل روان است،  و به اروند رود می ریزد.  فرات و دجله دو رودی هستند،  که منطقه میان‌ رودان را مشخص و محدود می ‌کنند.  فرآت به معنی فر = رونده با شکوه + آت = آتش است،  زیرا این رود از میان زیارتگاه های مهم کهن،  مانند شهر های باستانی بابل و دورا اورپوس و... عبور می کند،  قبلاً درباره آنها نوشته ام.

   عکس بمباران دجله و بغداد در جنگ دوم خلیج فارس،  عکس شماره 6293 ،  در این جنگ امپریالیسم سرمایه داری،  دشمنی خودش را با ملت های قاره کهن و بخش شرقی ایران تاریخی بخوبی نشان داد.

اروند رود

      اروند رود تاریخی از محل تلاقی دو رود دجله و فرات در شمال شهر بصره کنونی تشکیل می شد،  اروند رود به معنی رود ایر ها می باشد،  ار = ایر = قوم یا ملت ایر + وند = وابسته + رود.  این رود از همریزش رود های دجله، فرات و سپس کارون تشکیل شده است.  دجله و فرات پیش از پیوستن به کارون در شهر قرنه کشور عراق در ۳۷۵ کیلومتری جنوب شهر بغداد به هم می ‌پیوندند.  درازای اروند رود از قرنه تا ریزشگاه آن در خلیج فارس ۱۹۰ کیلومتر است.  ریزشگاه اروند رود در میان شهر ایرانی اروند کنار و شهر عراقی فاو است.

   اروندرود کنونی،  رودخانه پهناوری در جنوب غربی ایران و در مرز ایران و عراق است،  که از رود های دجله و فرات و کارون تشکیل شده،  و به خلیج فارس می ریزد.

   عکس منظره تاریخی حدود 1310 خورشیدی از اروند رود ایران،  عکس شماره 1248.

   خروش فریدون از شاهنامه فردوسی

       فریدون بخون خواهی پدر خویش روی به پیکار نهاد،  در خرداد روز (ششم) با سپاه و پیلان و گردانها  و بار و بنه راه اروند رود پیش گرفت.  چون بدانجا رسید از نگهبان رود خواست که کشتیها بر آب افکند و سپاهش را بدان سوی رساند.  نگهبان رود،  فرمان نبرد و گفت بفرمان ضحاک تازی نباید بگذارم که پشه ای هم بی دستور و مهر شاه از این آب بگذرد.  فریدون از این پاسخ خشمناک شد،  باسب بر نشست،  خود و سپاهش بی باک از آن رود ژرف گذشت و تازین اسب بآب فرو رفتند و بخشکی رسیدند و از آنجا بسوی بیت المقدس شتافتند.  بیت المقدس را در پهلوی گنگ دژ هوخت خوانند.

   ــ  لازم به یاد آوریست،  تازی همان تاجی است،  به معنی نام شهرها و روستاهای ایران مراجعه شود.

   نقشه مسیر فریدون و عبور از اروند رود،  عکس شماره 5872 .  محل عبور از اروند رود به شماره یک مشخص است.

  توجه:  کما بیش 50 درصد از آب رودخانه دجله از کوه های زاگروس (ایران) سرچشمه می گیرد،  با توجه به آبدهی دجله و فرات،  حدود 60 درصد آب رودخانه اروند رود،  از پیوستن این دو رودخانه تشکیل می شود.  میزان زیادی از آب رودخانه های فرات و دجله، در اثر سد سازی‌ های زیاد کشور های ترکیه و سوریه و عراق،  بر روی آنها کاهش یافته است.  بر اثر این سد سازی های نیمه دوم قرن 20 میلادی،  ارزش کشتی رانی رودها از بین رفته است.  فقط اروندرود ایران ارزش واقعی کشتی رانی دارد،  زیرا رودخانه کارون بزرگ ترین رودخانه‌ ایران بدان می پیوندد.

   مهم:  قرن 21 قرن کنترل انرژی و آب است،  جوانان باهوش ایران باید به مهم سد بندی های بی حساب و کتاب کشور های دیگر به روی رودخانه هایی،  که آب آنها به ایران می آید توجه کنند.  زیرا در آینده کشور ایران با مشکل کم آبی و بی آبی مواجه خواهد شد،  هر چند که هم اکنون نیز چنین است.  در وبها بگویید و بنویسید،  و درباره سد سازی های بی رویه و بدون اجازه و هماهنگی با ایرانیها،  بروی رودخانه هایی که از نظر تاریخی ایران حق آبه دارد اعتراض کنید.  باید بشدت تمام از حقوق تاریخی ایران دفاع کرد،  زیرا دشمنان تاریخی ایران،  با گفتن و نوشتن دروغ در تاریخ،  هر آن هر چه بیشتر از ایران و ایرانی می ربایند.

   عکس معدن طلای روشا در کشور رومانی،  عکس شماره 4095 ،  این معدن طلا در راستای جغرافیای تاریخی ایران بوده است،  قبلاً در اینجا از آن نوشته ام.

   طلای ایران و بلخ تاریخی

      از گذشته های دور طلا ارزش خاص خودش را داشت،  در تمام دوران های تاریخ از طلا برای تزئین و قدرت استفاده می شد،  در خاک کنونی ایران دو معدن طلای تاریخی وجود دارد،  که از زمان ایلامیها مورد بهره برداری قرار می گرفتند.  در کتیبه داریوش بزرگ در کاخ شوش نوشته شده که طلا های کاخ را از بلخ و سارد می آوردند،  ترجمه و تلفظ بلخ از آن کتیبه بدرستی معلوم نیست،  ولی آنچه که مسلم است در حوالی ولایت بلخ افغانستان کنونی معدن طلا وجود ندارد،  در زیر مکان های طلا دار افغانستان را نوشته ام.  در واقع،  بلخ یا باختریش با هر تلفظ دیگری به این منظور،  حدود یکی از شهرستان های تکاب یا صائین دژ یا میاندوآب می باشد،  که در کناره های سیمینه رود و زرینه رود قرار دارند،  که گاهی در تاریخ بنام سیحون و جیحون نامیده شده اند،  بنظر من و با جمع بندی های کلی میاندوآب انتخاب اصلی است،  در آینده نزدیک با یک سفر ده روزه به آن نواحی،  دقیق تر خواهم گفت بلخ تاریخی باخترکجا بوده است.

      در طول تاریخ مهاجرت های متعددی انجام پذیرفته،  که دلایل زندگی و دینی و غیره داشته است،  مردمانی که بجای جدید می رفتند دوست داشتند نام محل قبلی خود را در جای جدید بگذارند،  نمونه آن در تمام  قاره آمریکا از شمال به جنوب فراوان دیده می شود،  اروپائیان و آفریقائیان مهاجر،  نام های شهرهای قبلی خود را در مکان های جدید گذاشته اند،  در گذشته های تاریخی قاره کهن نیز چنین بوده است.  اشتباه در نگارش تاریخ ها و پرت و پلا هایی که بجای تاریخ در دو قرن گذشته نوشته اند،  بلخ باختر را با بلخ خاور اشتباه گرفته اند،  این غلط باعث شده تاریخ کلی بهم ریخته شود.  وظیفه پژوهشگران جوان باهوش ایرانی است،  که با دید نو و بدور از دروغها و غلط ها،  تاریخ را بازنویسی نمایند.

   معدن طلای زره‌شوران ــ  به عنوان بزرگترین معدن طلای ایران،  در ۳۵ کیلومتری شهرستان تکاب و ۱۵ کیلومتری مجموعه میراث فرهنگی و گردشگری تخت سلیمان واقع شده است.  واحد فرآوری و استحصال طلا با ظرفیت سالانه سه تن شمش طلا در منطقه زره‌شوران تکاب آغاز خواهد شد.  بر اساس مطالعات نهایی ذخیره قطعی معدن طلای زره‌شوران تکاب چهار میلیون تن کانسنگ طلا با عیار 5.8 PPM گرم در تن برآورد شده است.  ذخیره احتمالی این معدن هفت میلیون تن با عیار متوسط ۴ PPM است.

   معدن طلای آق‌دره ــ  به عنوان دومین معدن طلای کشور،  در ۳۰ کیلومتری شهرستان تکاب استان آذربایجان غربی واقع شده است.  خوراک این کارخانه از معدن طلای آق دره در 12 کیلومتری آن تامین می شود.  کارخانه فرآوری و استحصال طلای آق‌دره با ظرفیت تولید سالیانه ۲/۲ تن به بهره‌ برداری رسیده،  و هم اکنون فعال است. ظرفیت خوراک ورودی این کارخانه 2000 تن در روز کانسنگ طلا،  با عیار 3 گرم بر تن است.

   معادن طلا در افغانستان کنونی ــ  از گذشته های دور به طریقه کامل و ابتدایی زر شویی از رودخانه کوکچه طلا به دست می آید،  از این روش در مناطق مختلف از جمله در مناطق دروازه در بدخشان،  تا قلعه زال در قندوز و دره های راق و دادنگ چهل کان استفاده می شود.  تحقیقات وجود معادن طلا در بدخشان، قندهار، زابل ( زرکشان، انگوری، کریستو) را تثبیت می کند.

   معادن نقره در افغانستان کنونی ــ  مهمترین معادن نقره افغانستان در ارتفاعات بدخشان، منطقه پنجشیر، در سیم کوه هرات،  خاکریز قندهار، غوربند و علاقه هزارجات و در رگه های معدن سرب بی بی گوهر ( قندهار) مشخص گردیده است.

   معادن تاریخی طلا در ایران
      قدیمی ترین معدن طلایی که اسم آن در تواریخ و گزارش ها آمده است، معدن سیستان است،  پس از آن بیشتر نویسندگان از معدن کوه زر دامغان یاد کرده اند.  ابودلف سیاح عرب که در زمان سامانیان در ایران سیاحت کرده،  از معدن طلای شیز (تخت سلیمان نزدیک تکاب) یاد کرده و می نویسد:  طلای آنجا سه قسم است،  یک قسم به نام قومسی (شاید طلای معدن کوه زردامغان باشد)،  و آن عبارت از خاک طلا است،  که بر آن آب می ریزند،  و پس از شستشوی خاک،  طلای آن مانند گرد باقی می ماند.  این طلا با جیوه ترکیب می شود،  و رنگ آن سرخ روشن و سنگین و نرم و چکش خور می باشد،  و رنگ آن در آتش استقامت دارد. قسم دیگر شهربی نام دارد،  و تکه های آن از یک گندم تا ده مثقال یافت می شود،  رنگ آن تند و ثابت است ولی جنس آن کمی خشک می باشد.  قسم دیگر سجابذی است،  که رنگ آن سفید و هنگام محک سرخ می شود، (مخلوط با مس بوده است).  در جای دیگر از طلای همدان گفتگو کرده و می نویسد،  به علت اینکه زغال در آنجا کمیاب است،  هزینه به دست آوردن طلا زیاد و بهره برداری صرف نمی کنند،  بعدا از معدن طلای مازندران،  به نام کوه خشم یاد می کند.

   توجه نمایید:  در این متن های تاریخی معدن طلای سیستان،  سیستان حتماً باید در بخش هایی از استان کردستان و بخش هایی از استان آذربایجان غربی را شامل بوده باشد.

عکس کتیبه داریوش بزرگ در شوش،  عکس شماره 2855.

   کتیبه داریوش در شوش

      متن کتیبه داریوش بزرگ در کاخ آپادانا،  شوش ــ  داریوش پس از استعانت از سرور دانا اهورامزدا می گوید:  این کاخی است که من در شوش بنا کردم،  تزئینات آنرا از راه دور آوردم،  قالبگیری آجر کار بابلیان بود،  چوی صدر از کوه های لبنان توسط آشوریان تا بابل آورده شد،  و از بابل تا شوش کاریان و یونیان آنرا حمل کردند.  طلایی که اینجا بکار رفته از سارد و بلخ آورده شده است.  سنگ لاجورد و عقیق را از خوارزم آورده اند،  و نقره و مس را از مصر. عاجی که بکار رفته از حبشه و هندورخج حمل گشته است.  ستون های سنگی که اینجا کار گذاشته شده را از ایلام آورده اند.  هنرمندانی که سنگ را تراشیده اند یونیان و ساردیان بودند.  زرگرانی که طلا را کار کرده اند مادی و مصری بودند،  و آجر های مینایی کار بابلیان بوده است.  اینجا در شوش دستور ساختن ساختمان باشکوه داده شد،  و آن بطرزی عالی تحقق یافت.

   انوش راوید:  این قبیل کتیبه ها خیلی موضوعات تاریک تاریخی را برای ما روشن می کند،  مثلاً می گوید نقره و مس را از مصر آورده اند،  و می دانیم که کشور مصر از نظر مس و نقره فقیر می باشد،  و در زمان قدیم مصریان باستان،  خود از جایگاه عقاب می آوردند.  ولی استان کرمان ایران بسیار غنی،  و با سابقه طولانی تاریخی استخراج مس و نقره است،  مخارج آوردن از اوگاندا بسیار گرانتر و سخت تر بود،  تا آوردن از کرمان فعلی.  حال باید دید این مصری که در کتیبه نوشته نقره و مس دارد،  درست ترجمه شده یا یک میخ را جابجا ترجمه کرده اند،  در هر صورت بنظر من منظور از نقره و مس را از مصر آورده اند،  استان کرمان می باشد نه کشور مصر فعلی.  همانگونه که بارها گفته ام پژوهشگران نوین تاریخ ایران،  باید تمام دروغها و پرت و پلا های تاریخ را دور بریزند،  و تاریخ را از نو با در نظر گرفتن و تخصص و زمان لازم بپیچند.  در تاریخ نویسی نوین،  باید تمام قوانین، فاکتورها و فرمول های تاریخی و تاریخ اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در نظر داشت و پیاده کرد،  ضمن حفظ تاریخ و فرهنگ یادگیری که با جغرافیا به تمام معنی آن همخوانی داشته باشد.  کلاً نباید تصور شود که چیزی به یکباره نازل شده و اتفاقی است،  هر پدیده ای حتماً دارای ریشه ای تاریخی نسبت به دوره و زمان در ساختار های تاریخی اجتماع است.

   حکایت از گلستان سعدی

      بازرگانی را دیدم که صد و پنجاه شتر بار داشت،  و چهل بنده و خدمتکار،  شبی در جزیره کیش مرا بحجره خویش درآورد.  همه شب نیارمید از سخن های پریشان گفتن،  که فلان انبارم بترکستانست و فلان بضاعت بهندوستان،  و این قباله فلان زمین است،  و فلان چیز را فلان  ضمین.  گاه گفتی خاطر اسکندریه دارم که هوایی خوشست،  باز گفتی نه که دریای مغرب مشوش است،  سعدیا سفر دیگر در پیش است،  اگر آن کرده شود بقیت عمر خویش بگوشه ای بنشینم.  گفتم:  آن کدام سفرست؟  گفت:  گوگرد پارسی خواهم برد به چین، که شنیدم قیمتی عظیم دارد،  و از آنجا کاسه چینی بروم آرم،  و دیبای رومی بهند،  و فولاد هندی بحلب،  و آبگینه حلبی به یمن،  و برد یمانی بپارس،  وزان پس ترک تجارت کنم،  و بدکانی بنشینم.  انصاف از این ماخولیا،  چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند،  گفت:  ای سعدی توهم سخنی بگوی از آنها که دیده و شنیدی،  گفتم:

* آن شنیدستی که در اقصای غور  <><>  بارسالاری  بیفتاد  از  ستور *

* گفت  چشم تنگ  دنیا دوست  را  <><>  یا قناعت پر کند یا خاک گور *

   انوش راوید:  بوضوح در اینجا معلوم می شود،  چین بخشی از استان های همدان و مرکزی فعلی ایران است،  که در آن زمان معروفترین کاسه ها را داشته اند،  از لالجین تا میبد و قم کنونی،  و بهیچ وجه مقرون بصرفه نبوده،  که گوگرد به کشور چین ببرند،  و کاسه کشور چینی به کشور روم.  روم در اینجا استان زنجان ایران است،  که در مسیر راه ری و ابریشم و ادویه،  بازار توزیع دیبا های معروف ایران را داشته است،  هند نیز خوزستان است،  که فولاد داشته است،  اگر منظور کشور هندوستان بوده،  به هیچ وجه مقرون بصرفه تجاری نبوده،  و به هیچ عنوان سعدی چنین اشتباه را نمی کرده است.  اینجا یمن قبل از ولایت پارس است،  اگر بعد از ولایت پارس و منظور کشور فعلی یمن بوده،  نمی توانسته این بخش ماجرا کابرد تجاری داشته باشد.  در واقع یمن بصره تا کویت کنونی بوده،  در شاهنامه فردوسی سه عروس فریدون دختران پادشاه کشور یمن هستند،  بروشنی مشخص است که یمن،  کویت و بصره می باشد،  که محل تولید و تجارت برد یمانی بوده است،  عکس تاریخی از بصره دارم،  که از یک سایت تاریخی آنجاست،  و مردم برد پوشند.

   سر انجام جمشید

      ....از خودستایی جمشید،  فره ایزدی از او روی بر تافت،  از ایران خروش بر خاست و از هر سوی ستیزه و جنگ پدید آمد.  خواستاران شهریاری از هر گوشه سربلند کردند و با همدیگر بنبرد پرداختند،  همگان دل از جمشید بر کندند.  چون سپاهیان ایران شنیده بودند در سرزمین تازیان شاه اژدها پیکری پیدا شده،  در جستجوی خود بضحاک روی آوردند و او را بشاهی ایران زمین برداشتند.  ضحاک به ایران آمد و تاج بر سر نهاد،  لشگر گرد آورده پایگاه جمشید را بگرفت.  جمشید بناچار جا تهی کرد،  تاج و تخت برای ضحاک ماند.  جمشید هنگام صد سال ناپدید بود،  کسی او را نمی دید،  در سال صدم او را در کنار دریای چین یافتند.  روز بانان ضحاک او را با اره بدونیم کردند....  این دریای چین شاهنامه فردوسی،  دریاچه قم است،  و محل ناپدید شدن و آرامگاه جمشید در قم و جم کران فعلی است،  گویا هزاران سال زیارتگاه بوده.

      ممکن است برای شما این پرسش پیش آید،  بنا به آنچه که گفته شده،  تمام نوشته های فردوسی و بسیاری از تاریخ نویسان ایران از بخش غربی ایران بزرگ است،  پس بخش شرقی و تاریخ آن چه می شود؟  در صورتیکه خود فردوسی از طوس و شرق ایران است،  چرا از آن قسمت چیزی ندارد؟  و این فکر در ذهن می آید،  که نکند طوس فردوسی هم در غرب بوده باشد؟  توجه کنید:  باید دانست هر آن ممکن است،  با کشفی و دانش باز هم تاریخ بهم ریزد،  تا آنجا که من می دانم در مسیر راه ری،  که به جاده ابریشم معروف شده،  شهر هایی بودند،  که کاروانها بار هایشان را به یکدیگر می دادند،  زیرا هر کاروان مقدار معینی از راه را می رفت.  در همین شهرها که ری و نیشابور و طوس میانشان بود،  بازار های بزرگ و مهمی هم برای تبادل کالا داشتند،  در ضمن این شهرها همیشه محل تجمع و تبادل علم و دانش و تجربه،  ناراضیان و اندیشمندان هم بود.  بمنظور تاریخ بخش شرقی ایران یعنی کشور های کنونی:  افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمستان،  باید بدور از دروغ های تاریخی پژوهش هایی صورت گیرد.

نقشه ایران در زمان ایرج و تور و سلم،  عکس شماره 2400 .

   تهمورث (طهمورث)

       .... پس از هوشنگ،  پسرش تهمورث،  که او را دیوبند خوانند بتخت نشست،  او گفت:  جهان را از بدی بزدایم و از آسیب دیوان دور بدارم،  هر آنچه در زندگی سودمند هست پدید آورم.  اوست که پشم میش و موی چارپایان، رشتن آموخت و پوشش و گستردنی بافت.  چارپایان را از سبزه و کاه و جو خورش فراهم کرد،  ددان رمنده را چون سیه گوش و یوز از کوه و دشت گرد آورده،  رام ساخت.  مرغان سبک پرواز چون باز و شاهین را بپرورید،  ماکیان و خروس را بامدادان به بانگ زدن گماشت.  آنچه از برای مردم سودمند بود،  همه پدید آورده اوست.  به مردم گفت:  نیک کردار باشید،  خدای را سپاس آورید که ما را به همه ددان چیر ساخت.

      او را وزیری بود پاک نهاد و خوب کردار بنام شهرسپ،  او مردی بود که روز را با پرهیز کاری و شب را در ستایش سر آوردی.  او چنان شاه را از آلایش بپرداخت که از فره بر خوردار گردید،  آنچنان که توانست اهریمن را به بند اندر آورد و از او سواری گیرد،  برو زین نهد و بگرد گیتی گردد.  دیوها ناخشنود از او سر از فرمانش بر تافتند.  تهمورث چون این بدید،  به رام کردن آنها کمر بست،  همه را به زنجیر اندر کشید.  دیوها زینهار خواستند و گفتند اگر آنها را نکشد،  هنری او را بیاموزند.  آنگاه که آزاد شدند،  چندین گونه هنر نوشتن به تهمورث بیاموختند،  سی گونه خط چون رومی و تازی و پارسی و سغدی و چینی و پهلوی از آنهاست.  تهمورث را زندگی سر آمد،  کار هایش بیادگار ماند....

      توجه کنید سی گونه خط:  رومی و تازی و پارسی و سغدی و چینی و پهلوی،  این خطوط همه ایرانی است نه از کشور چین و غیره،  غیر ممکن بود که فردوسی از زبان و خطوط خارجی نام ببرد،  آنهم از کشور چین بعد از ده هزار کیلومتر و چند ده سرزمین دیگر.  اینجا وظیفه جوانان باهوش استان های مختلف ایران است،  که از این سی گونه خطوط استان های ایران،  خط تاریخی استان خود را،  از دل تاریخ بیرون بکشند،  و بجهان معرفی نماید.

   تکرار دفاع از تاریخ

      تنها وظیفه تاریخ نگار و تاریخ دان،  تکرار پرت و پلا های خارجی و دروغها نیست،  وظیفه اصلی دفاع از تاریخ و شرافت ایران است.  عده ای تاریخ دان و تاریخ نگار بسیار ساده و کم سواد وطنی،  تاریخ و سابقه های عالی کشورشان را مفت به خارجیها دادند،  آنها می پنداشتند که بزرگان و اندیشمندان ادب و تاریخ ایران چون خودشان بودند و با سادگی نگاشتند و نوشتند.

      چین ایران بمرکزیت کاشان تولید کننده چینی و ابریشم و منسوجات را مفت مفت به کشور چین واگذار کردند،  در حکومت گذشته باستان شناسان تقلبی خارجی هر چه چوب و تیر و تخته تاریخی از کارگاه های پارچه و ابریشم و دیبا و حریر و برد و غیره بود،  از بین بردند و سوزاندند،  تا کسی نداد اینجا مرکز تولید منسوجات و چین واقعی بوده است.  طلای ناب بلخ و مس و نقره مصر ایران را به بیگانه دادند،  جاده ابریشم استان چین به شوش را به کشور چین و بیگانه فروختند،  راه معروف ری را با سادگی جاده ابریشم نامیدند،  روم ایران بمرکزیت زنجان فعلی را که مرکز تجارت و صنایع بود،  به جای دیگر واگذار کردند،  تور علم و دانش را بمرکزیت همدان به ترکستان فرستادند. باروت تولید استان چین را به کشور چین سپردند،  و خانات ایران مسلح به باروت استان چین که اروپا را در هم می کوبید مغول مغولستان با باروت کشور چین معرفی کردند.  به گنبد سلطانیه کار و هنر استان روم ایران هم رحم نکردند،  پول فراوان دادند تا بیگانگان آنرا بیگانه سازی کنند.  جوانان باهوش ایران،  این وبلاگ را بخوانید و پیگیری نمایید،  و با تمام وجود تلاش کنید سرزمین و استان خود را بهتر و بهتر واقعی بشناسانید،  و سابقه درخشان تاریخی آنرا به جهان معرفی کنید.

   استان چین = استان مرکزی بمرکزیت کاشان،  امیدوام جوانان باهوش عزیز از مسئولین بخواهند نام بی معنی استان مرکزی را به استان تاریخی چین برگردانند،   اینگونه نام گذاریها تقلبی در حکومت های گذشته برای از بین بردن هویت ملی و ایرانی بوده است.  یاد آوری نمایم،  در طول تاریخ مرز های این استانها کم و بیش شده،  مثلاً استان روم تا رومیه یا مدائن و تراکیه پیش رفته،  استان تور نیز تا آذربایجان و شمال عراق،  و استان ایران تا... و غیره... امتدا پیدا کرده اند،  به مرور هر دوره تاریخی را با نقشه خواهم نوشت.

   استان روم =  استان زنجان بمرکزیت زنجان،  استان تور =  استان همدان،  استان باختر =  استان آذربایجان غربی،  بلخ =  میاندوآب،  استان خاور =  استان تهران،  بیت المقدس =  بابل قدیم در عراق فعلی،  اروند رود =  شط العرب،  دریای چین =  دریاچه قم،  استان ایران =  استان ایلام و شمال خوزستان،  استان سیستان =  استان کردستان،  هند =  خوزستان جنوبی،  استان یمن =  کشور کویت و استان یصره،  ادامه درد و باز نویسی می شود.

      توجه:  تنها وظیفه تاریخ نگار و تاریخ دان،  تکرار پرت و پلا های خارجی و دروغها نیست،  وظیفه اصلی او دفاع از تاریخ و شرافت ایران است.

کلیک کنید:  بخش دوم جغرافیای تاریخی ایران (استان های تاریخی ایران)

عکس جمکران که هنگام بازدید تاریخی و زیارت گرفتم،  عکس شماره 4517.

کلیک کنید:  تاریخ آرم و نشانه های ایران

کلیک کنید:  تاریخ جرگه و شورا در ایران

کلیک کنید:  تاریخ دمکراسی مردمی در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:


استان های تاریخی ایران

بخش نخست

   این پست پیوست جغرافیای تاریخی ایران است.

      تا از جغرافیای تاریخی ایران بدرستی ندانیم،  هرگز نمی توانیم تاریخ را بفهمیم،  هنوز بدرستی از استان های تاریخی ایران گفته و نوشته نشده است،  و این تازه اول کار است،  همانگونه که در اطرافمان پر از انواع و اقسام وسایل و چیز های خارجی،  از همه جای گیتی است،  تاریخمان هم به همین سرنوشت دچار است.  یک دنیا کتاب های تاریخی قدیمی بدرد بخور و خوب داریم،  ولی دور و برمان از همه جا و هر کس این جهان،  چیزی و پرت و پلایی، کتاب و فیلمی و غیره نقش بسته است.  دانش تاریخ استان های ایران اول راه است،  عزیزان باهوش،  برای این تحقیقات یاریم دهید.

    چگونه آثار را بیابیم ــ  بویژه دو استان مهم تاریخی ایران سین و مصر،  بدلیل قرار داشتن در دو طرف اصلی صحرای سین،  که همان صحرای سینای تاریخ واقعی است،  خیلی دست کاری شده هستند،  و یافتن واقعیت های آنها بسیار مشکل است.  ولی بدلیل وسعت جغرافیای و طولانی بودن تاریخ آنها،  هنوز خیلی جاها برای تحقیق و خیلی کتابها برای پژوهش دارند،  فقط و فقط نرم ابزار اصلی دید واقع بینانه و بدور از دروغ های تاریخ لازم دارد،  که می دانم جوانان باهوش ایران،  این ابزار مهم را دارند.  یکی از کار های مهم هیئت های استعماری مانند شرلی ها و همراهان آنها،  از بین بردن آثار تمدن چین و مصر بود،  بعد از ورود آنها و جان گرفتن حکومت صفویه،  روی تمام آثار را ماس مالی و کاشی کاری کردند.  من بارها در سفرهایم به اصفهان از هنر اسلامی کیف کردم،  در آن موقع متوجه نبودم که زیر این رنگ و لعابها تمدن سین را پنهان کرده اند.  ولی می دانم که هنوز آثار فراوان سین و یا چین و مصر تاریخی ایران باقی است،  باید به شهرها و روستا های این استان های تاریخی رفت،  و با دید یافتن این تمدن های گمشده جستجو نمود.

کلیک کنید:  بخش دوم استان های تاریخی ایران

   سرزمینها در کتیبه داریوش:

    بیستون                                   تخت جمشید                                 نقش رستم

1. پارسیان ( parsa )                                           ----                               پارس

2. عیلامی[h]uraga))                               خوزستان = اووج             خوزستان = اوو

3. بابلی ( babirus)                                 بابل = بابیروش               بابل = بابیروش

4. آشور  (atura)                                                 آشور = آثورا                 آشور = آثورا

5. عربان  (arabaya)                              عربستان = اربای             عربستان =اربای

6. مصر  (mudraya)                               مصر = مودرای آ             مصر = مودرای

7. مردم دهیو (tyaiy darayahya)                        ساکن خشکی دریا                 سکهای

8. ساردی ( sparda) ***                     سارد = سپرد                      سارد = سپرد

9. ایونی ( yauna )                                  یونان = ی اونا                 یونان = ی و ن

10. ماد (mada)                                      ماد = ماد                         ماد = ماد

11. آرمینا (aimena)                                ارمنستان = ارمین              ارمنستان = ارمین

12. کاپادوکیان (kat[a]patuka)                 کپدوکیه = کت پتوک            کپدوکیه = کت پتوک

13. پارتیان  (partava)                            پرثو = پرثو                     پارت = پرثو

14. زرنگ  (saraka) سیستان !                  زرنگ = زرک                  زرنگ = زرک

15. ایرها  (haraiva) هرات !                     هرات = هرئی و                هرات = هرئی و

16. خوارازمی ([h]uvarasmiya)               خوارزم = اووآرزمیی         خوارزم = اووآرزم یس

17. باکتریا (baktris) بلخ !                                    بلخ = باختریش                 بلخ = باختریش

18 . سوگود (suguda) سغد !                      سغد = سوگد                     سغد = سوگود

19. گندار  (gandarav) قندهار !                 گندار = گدار                      گندار = گ دار

20. سگاها (saka)                                   سکایی ها = سکا               ---

21. ثت گوشیان (tatagus)                                    ثت گوش = ث ت گوش          ثت گوش = ث ت گوش

22. اراخوزی harauvatis)) رخج !            رخج = هرووتیش                رخج = هرووتیش

23. ماکا (maka) مکه                               مک  = مک                     مک ها = مچی یا

24. ---------                                           هند = ه ئیدوش                 هند = هیدوش

25. ---------                                           --------                          حبشه = کوشی یا

26. ----------                                          --------                          سکودر = سکودر

   تاریخ استان چین

      از این استان در تاریخ بسیار گفته شده،  و همه بدون اندیشه و در یک اشتباه فاحش آنها را به کشور چین واگذار کردند،  مانند:  کشف باروت،  و دروغ حمله مغول کشور مغولستان به ایران،  و داستان سفر مارکو پلو،  که هیچ کدام از اینها به هیچ عنوان در کشور چین اثری و رد پایی ندارند،  و در ایران تعریف ماجرهایشان زیاد است.

     جغرافیای استان تاریخی چین ایران ــ  که در تاریخ بنام سین، کاسین، چین، چینستان،  معروف شده بود،  کا پیشوند قوم و فامیل یا وابسته است و سین نام سرزمین،  در زمانی با قرار دادن یک پ در میان،  آنرا کاسپین نمودند،  و باعث گمراهی همه شدند،  در یک سمت سرزمین سین کوه های ابرسین یا رشته کوه زاگرس قرار دارد،  دریای سین یا دریاچه قم نیز در شرق آن خود نمایی می کند،  سینجار یا صحرای سین تقریباً تمام شرق را گرفته،  که با اضافه کردن یک الف دیگر در آخرش،  آنرا صحرای سینا کردند،  و از شمال مصر ایران یعنی استان کرمان فعلی،  به شمال کشور مصر بردند،  و گفتند که قوم بنی اسرائیل 40 سال در صحرای سینا سرگردان بود،  و همه سادگی کردند،  گویا هیچ کس جغرافیا نمی داند و نگفتند،  صحرای سینای فعلی خیلی فسقلی است،  براحتی یک شتر سوار،  یکروزه از اینطرف به آنطرف آن می رود،  و دور و بر آن کلی شهر های تاریخی است،  چگونه می تواند یک قوم 40 سال سرگردان باشد.  در جنوب استان سین استان پارس و هند یا استان خوزستان،  و در شمال آن ماه سین که ماسین گفته شده قرار داشت،  که ماچین گفته شد و برابر با استان سمنان است.  در غرب سین تور یا توران که استان آذربایجان و بخش های از استان همدان بود،  و خورآزما یا خراسان غربی که همان استان کرمانشاه است قرار دارد،  در جنوب غرب آن مصر و مکران بود.

    شهرهای مهم و تاریخی استان سین ــ  مهمترین آنها کاسین که کاسپین نامیده شده و قزوین کنونی است،  و کاسین دیگر که کاسو و کاشو و سپس کاشان شده است،  و دیگری سینهار که با وجود آب پیشوند آن،  گویا اصفهان کنونی باشد.  این سه شهر در مواقع مختلف تاریخی گاهی پایتخت استان سین و یا کل ایران می شدند،  هزاران روستای تاریخی در این استان وجود دارد،  که نیاز به باز نگری جدید هستند.

    دست آورد های تاریخی استان چین ــ  بسیاری از اختراع ها و اکتشاف های تاریخی این استان،  بنام کشور چین شده است،  ولی هیچ کدام از آنها در کشور چین،  تعریف و تاریخ مشخص ندارند.  یکی از مهمترین آنها باروت است،  باروت در استان چین کشور ایران کشف شد،  در تاریخ گوگرد و باروت در ایران نوشته ام،  ولی در قرن گذشته آنقدر سادگی و کم کاری،  از طرف ایرانیان دانش پژوه شده،  که این دست آورد های ایرانی بنام کشور چین رقم خورده اند.

   زبان و دین مردم سین یا چین ــ  آنچه که از کتاب های تاریخی پیداست،  تا قبل از قرن 13 میلادی،  دین مردم میترایی بود،  و رهبر دینی و ملکی آنها فقفور که همان بغپور است،  بوده.  بدلیل از بین بردن آثار زبان آنجا دقیقاً مشخص نیست،  به چه لهجه ای حرف می زدند،  ولی در جایی از شاهنامه نوشته شده که دیوها خط چینی به تهمورث آموختند.  از آنجا که زمان تغییر دینی و نام استان چین به ما نزدیک است،  یعنی از زمان دروغ حمله مغول کشور مغولستان،  زبان هایی که در روستا های چین سابق حرف می زدند،  همین زبان و لهجه کنونی است،  که مردم مدرسه نرفته روستا های آنجا حرف می زنند.  از جوانان باهوش محلی می خواهم،  لفظ و گپ مردمان قدیمی مدرسه نرفته را برای حفظ در تاریخ ضبط کنند.

    قابل توجه:  1 ــ  یک خط از شعر طولانی که روی سنگ در بقعه سیدالاسادات گلپایگان حک شده،  بوضوح می گوید که در زمان فتحعلی شاه قاجار،  شهر گلپایگان خاک استان چین بوده است.  البته سادگان با تعجب می گویند،  چرا در این شعر خاقان کشور چین به دست بوس فتحعلی شاه ایران آمده است.  بعد از تاریخ سرکوب سنگین شورش مردم استان چین،  این استان تغییر نام داده شد.

 * شاه شاهان جهان فتحعلی شه کامده <><> جبهه سا بر آستان درگهش خاقان چین *

   2 ــ  می گویند پیغمبر به مسلمانان فرمود:  دانش را بیاموزید،  ولو اگر در سین (چین) باشد،  مطمئنا منظور استان سین ایران بوده نه کشور چین.

   پرسش از همگان:  آیا می دانید چرا نام استان چین یا چینستان ایران را،  در رژیم های قرن گذشته،  از تاریخ و جغرافیا پاک کردند؟

   هند یا هند استان

      هند تاریخ ایران،  کشور هندوستان امروزی نیست،  هندیجان در جنوب ایران است.  نام باستانی کشور هندوستان امروزی آریا بهارات و چند نام دیگر بود،  به تاریخ کشور هندوستان مراجعه شود.  احمد حامی:  در کفالایای مانی نوشته،  که او در سده سوم میلادی از بابل با کشتی به هند،  به فارس و از آنجا به بابل به میشان،  و به خوزستان رفته است.  هندی که مانی به آنجا رفته،  هند جنوب خوزستان است،  و گرنه شبه قاره هندوستان امروزی در سده سوم میلادی نامش هند نبوده است.  از این گذشته مانی شناسان باختر مانی را در راه هند روانه کشور کوشانیان و کابل کرده اند،  که نمی شود با کشتی به آنجا ها رفت.  زمان هم برای مانی برای رفتن و برگشتن به شبه قاره هند امروزی کافی نبوده است،  زیرا مانی در واپسین سال پادشاهی اردشیر با کشتی به هند رفته،  و پس از به تخت نشستن شاپور که پشتیبان مانی بود به تیسفون باز گشته،  و به دیدن شاپور رفته و کتاب شاپورگان را به نام او نوشته است.  از رفتن مانی به هند تا بر تخت نشستن شاپور کمتر از یکسال بوده،  و مانی در آغاز پادشاهی او به دیدنش رفته است.  مانی نمی توانسته دو، سه ساله به هندوستان امروز رفته باشد،  یکسال در آنجا دین خود را تبلیغ کرده،  و از راه فارس به بابل برگشته باشد.

   اسامی هند در ایران:

هند اولیا:  که در زبان فارسی هند کوهستانی است،  قسمتی در جنوب خوزستان است.  امروزه نام آن هندیجان است،  و رود پر آب آن هندیان (زهره) به خلیج فارس می ریزد،  مردم آن گنوسی ها هستند.

  هندزمین:  دهی در تارم جنوب زنجان.   ــ  هندکندی:  دهی در تارم شمال زنجان.

  هندخاله:  دهی در شهرستان فومن.      ــ  هندوکلا:  در شهر آمل.

  هندومرز:  در نوشهر.                       ــ  هندآباد:  در سردشت.

  هندمینی:  در شهر ایلام.                    ــ   هندی من:  در شهرستان سنندج.

  هنده:  در بروجرد.                            ــ  هندی:  در خرم آباد.

  هندآباد:  در نیشابور.                         ــ  هندوارک:  در سبزوار.

  هندوالان:  در طبس.                          ــ  هندیز:  در سیرجان.

  هندچوب:  در نایئن.                           ــ  هندو آباد:  در اردکان.

  هندوکش:  در شهر فریدون.                 ــ  هندرائی:  جزیره ای در خلیج فارس.

  چشم هندی:  در موسیان.                            (احمد حامی)

     داستان هرودوت می نویسد:  هندوستان دور ترین نقاط مشرقی مسکون است،  در مشرق هند زمین هایی است که به کلی شنزار است!  در این بیابان ها پر از خاک طلاست.  گویا این خاک طلا را حیوانی که او آن را مورچه مینامد در موقع حفاری لانه به بیرون می ریخته است،  و مردم آن را در گرمای ظهر جمع آوری می کردند،  زیرا این حیوان از گرما فراری بود،  و در زیر زمین به استراحت می پرداخت.  در هر صورت توضیحات هرودوت با هندوستان امروزی جور نمی باشد.

     از روی شکل های تخت جمشید که در هدیه آورندگان به تخت جمشید هم نوشته ام،  پروفسور بارنت می گوید:  هندی ها (hindush) با سینه های برهنه هستند،  و هدیه آنها الاغ و گرد طلا است،  نه فیل نه عاج فیل،  همچنین معلوم نیست الاغ در هندوستان وجود داشته،  یا می توانسته اینهمه راه تا تخت جمشید بیاید.

     در تاریخ بلعمی نوشته شده است:  در زمان پادشاهی ایرج به یمن اندر ملکی بود او را رایش از بهر آن خواندندی که بسیار غنیمتها بیاورد و جنگها کرد و پادشاهی او تا زمین هندوستان برسید....  دقت کنید:  بین یمن و هندوستان امروزی کشور پهناوری با نام ایران موجود است!  که بر حسب اتفاق روزگار در آن زمان پادشاهی قدرتمند با نام ایرج داشته است،  که یا این رایش باید ایران را گرفته باشد،  تا همسایه هندوستان شده باشد،  که چنین سخنی در تاریخ نیست،  و یا این هند, هندوستان امروزی نیست،  و با ایشان جنگ و کشتن کرد و خواسته ها و بردگان از زمین هندوستان بیاورد. 

    همچنین آمده:  به زمان آسا (پسر زاده سلیمان ابن داوود) میان او و ملک هندوستان زرج حرب افتاد،  (هندوستان تا بیت المقدس).

     سرزمین هند امروزی یکی از بخش های ایران هخامنشی به شمار می رفته،  و نام آن در آن زمان آریا بهارات بوده است.  در هند باستان = آریابهارات  لشکر کشی داریوش بزرگ را سرآغاز تاریخ خود می دانسته اند.  خاندان موریان در زمان هخامنشی و spooner پس از آن در این منطقه شاهان ایرانی بوده اند.  در کتاب ایران بزرگ آقای امید عطائی فرد می نویسد:

      آنچه که امروزه به نادرست "هند و اروپایی" و "هند و ژرمنی" خوانده می شود،  و نامی از ایران ندارد باید آریایی خواند.  کاربرد اصطلاح "هند و اروپایی" خیانت و نادانی درباره تاریخ و فرهنگ است.  ایرانیان (آریاها) دیرین ترین مردمان,  و نیاکان تیره های هندی و اروپایی به شمار می روند.

      اصطلاح هند و اروپایی آریابهارات یا کشور هندوستان امروزی نیست،  بلکه  دولت و فرهنگ هخامنشیان پارس نژاد و اروپای آن اروپه باستانی است،  که مردم آن از تخمه تهمورث منظور آیر ها می باشند،  که اگر جمع "ها" عربی را از آن برداشته و فارسی آن را که "ان" است به کار بریم آیران یا ایران نتیجه می شود،  نژاد آیران که هرودوت آن را به صورت arians آریان آورده است در آران  در شمال رود ارس بوده اند،  و کوچ های اری ان (آریایی ها) از این منطقه صورت گرفته است،  این تغییر مکان که بر اثر جنگها و.... از طرفی به سوی اروپای امروزی (فتوحات اسکندر در اروپا  و از سوی دیگر به سوی آریابهارات (مهاجرت شکست خوردگان جنگی و مزدا کیش در جنگ اسکندر)،  صورت گرفته است اصطلاح هند و اروپا را به وجود آورده است.  در مورد هند و کرمان (ژرمان) و یا آریایی های کرمانی (ژرمانی) نیز جز آنکه بگویم محل کرمانشهری که در تاریخ ایران آمده است کرمانشاه امروزی است،  بهتر است هیچ نگوییم که خود این نام به خوبی گویای واقعیت آن است.  

   توجه:  هند، هند استان، هندویش،  در ناحیه هندیجان و جنوب غربی ایران امروز بوده است،  و بارها در تاریخ نجوم در ایران گفته شده،  که نصف النهار مبدأ از آن می گذشته است.  هند که در تاریخ ایران آمده است،  استان یا کشوری است،  که مرز غربی آن در هندیجان شمال غربی خلیج فارس و مرز شرقی آن مکران و مرز شمالی آن چین بوده است.  جهت اطلاع بیشتر به جغرافیای تاریخی ایران مراجعه شود.

   تاریخ استان مصر

      در کتاب های تاریخی بسیار نوشته شده که مس و نقره را از مصر می آوردند،  و داریوش بزرگ هم در کتیبه کاخ شوش همین را نوشته است،  در واقع منظور استان کرمان فعلی است،  این استان تاریخی ایران هم به سرنوشت استان چین دچار شده و همه دارایی های تاریخی آن به باد رفته است.  تمدن بزرگ جیرفت و ادامه تاریخی آن نادیده گرفته شده،  و تقریباً از تاریخ ایران پاک شده است،  در واقع این تمدن با گذر از دریا به فنیقیه و سپس کشور مصر کنونی منتقل شد.

   پرسش:  آیا می دانید چرا تمدن مهم و بزرگ جیرفت و مصر ایران را،  در رژیم های قرن گذشته،  از تاریخ پاک کرده اند؟

   تاریخ استان خورآزمیا

      اووآرزمیی [h]uvarasmiya نه خراسان امروزی،  و نه خوارزم امروزی است.  در تاریخ بلعمی با نام نجران آمده است،  و در جای دیگر از همین تاریخ می گوید:  این مردمان نجران هم از عرب بودند،  از بنی تغلب و سبب ترسایی ایشان آن بود از میان بت پرستان که ایشان از اول بت پرست بودند.  به یاد نداریم که مذهب رسمی خراسان امروزی هیچگاه ترسایی بوده باشد.  همچنین در نقشه جغرافیای امروزی تعداد زیادی خراسان موجود است،  به طور مثال:  خراسان نام شهری در شمال شرقی ترکیه امروزی،  این شهر در شرق ارزروم می باشد.  به قسمتی از کتاب مادها و پارسها اثر ویلیام کالیکان توجه بفرمایید:

   نظر عمومی مورخین بر این است که در خورزمیا choresmia  در زمان کورش مردم از ظهور قائد و پیامبر مذهبی به نام سپیتما – زاراتوشتر یا همان زردشت به خوبی استقبال کردند.  محل این پیامبر در متون قدیم ایران به کرات ایران ویج و آذربایجان است،  پس این خوارزمی در خراسان امروزی نیست،  و به حوالی آذربایجان امروزی است.

      با این که می توان مطمئن بود که از جانب شرق کورش حدود متصرفات خود را  به رود سیر دریا  jaxartes محدود نمود،  ولی از استحکامات و برج و باروی جنگی که به گفته نویسندگان کلاسیک به وسیله کورش ساخته و نام شهر کرشاتا (شهر کوروش ) یا سیروپولیس هم آورده شده،  از نظر باستانشناسی اثری دیده نمی شود.

   جانب شرق یعنی چه؟  جمله بعدی سخن از رودخانه سیردریا به میان است jaxarts  که به نوشته همان نویسندگان کلاسیک از کوه های قفقاز سرچشمه می گیرد،  و به دریای کاسپین می ریزد!  البته این مکان در شرق یونان و اروپای امروزی می باشد،  ولی در شرق ایران امروزی نیست!  چه عجب است که از قلعه و استحکامات کوروش در شرق ایران امروز خبری نیست؟  اگر تمامی زمین های خراسان امروزی را هم بکنید این برج و بارو را در آن محل نخواهید یافت.  کرش اتا یا کرداوروش باید احتمالا همان کنداورش یا کندروش محل جنگ های داریوش کبیر با مادها باشد و خور (خورشید) آزمیا که ریشه از خوزستان دارد،  باید در همان نواحی خور میشان = کرمانشاه باشد.  در ماوراء این رودخانه اقوام ماساژتها که نژاد آریایی بودند به کورش تسلیم نشدند.  این مردم که خوراکشان ماهی بود (ماهی خوراک اصلی مردم کناره دریا هاست!)،  و بنا به گفته نیمه افسانه ای هرودوت ملکه تامیریس بر آنها حکومت می کرده با کورش به رزم پرداخته اند،  و در همین جنگها بود که کورش جان خود را از دست داد.

   بخشی از مطالب این پست بر گرفته از بخش نام های جغرافیای تاریخی ایران وبلاگ گفتمان تاریخ است،  و مطابق معمول این پست ادامه دارد و باز نویسی می شود.

   تاریخ استان مکران،  تاریخ استان روم،  تاریخ استان سند،  تاریخ استان تبت، و...،   بزودی در اینجا.

   توجه:  درصورت تقاضای متخصصین که در یکی از گرایش های جغرافیا ـ تاریخ پژوهش می کنند،  منابع اصلی مطالب وبلاگ را  ارسال می کنم،  جهت اطلاع به برگه تقاضای ارسال... مراجعه شود.




نقشه های ایران در دور های مختلف تاریخی،  عکس های 2401 تا 2404 ،  ادامه دارد.

کلیک کنید:  تاریخ زیبا سازی در ایران

کلیک کنید:  تاریخ شهر های باستانی ایران

کلیک کنید:  نویسندگان و تاریخ نویسان ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://www.ravid.ir

انرژی های نو در ایران


انرژی های نو در ایران

   پیش گفتار

      در ادامه مقاله زمین ما،  لازم دیدم نگاهی هم به انرژی های نو داشته باشم،  مقاله انرژی های نو را گسترش می دهم،  و سعی می کنم کارگاهی شود جهت آموزش برای چگونگی بهره برداری ساده و عمومی از انرژی های نو.  جهان بسرعت رشد می کند،  و نیاز بشر به انرژی روز افزون می شود،  در قرن سنت گریزی و موج های جدید نوشتم که آینده ای پویا و متفاوت در مقابل داریم،  و باید توانایی های علمی و کاری خود را به میدان بیاوریم.  بدین جهت عزیزانی که می توانند در این راه کمک باشند،  و شیوه های بهره برداری ساده و عمومی از انرژی های نو را می دانند،  خواهشاً بیاد زمین ما باشند،  هر گونه که می پندارند بهتر است،  سبک کاری پیاده نمایند،  تا نتیجه خوبی بگیریم.

   عکس تاریخی توربین های آبی بالا برنده آب،  در کل تاریخ از نیل تا اروند،  به تاریخ آب و آبداری مراجعه شود،  عکس شماره 4144.

انرژی باد

       تابش نور خورشید،  در عرض های مختلف کره زمین موجب تغییراتی در فشار و دمای هوا شده و باد به وجود می آید.  در مناطق گرمسیر، تابش نور خورشید سبب افزایش حرارت محیط می گردد،  و در مناطق قطبی افت درجه حرارت به وجود می آید.  اتمسفر کره به وسیله چرخش زمین حول محور خود که از قطبین زمین عبور می کند،  گرما را از مناطق گرمسیر به مناطق قطبی انتقال می دهد.  در مقیاس جهانی این جریانات اتمسفری به صورت یک عامل مهم انتقال گرما عمل می نماید.  علاوه بر عوامل فوق، عوامل دیگری مانند مشخصات توپوگرافی محل و تغییرات فصلی دما،  توزیع انرژی باد را تغییر می دهند.  برای مثال اختلاف ظرفیت گرمایی بین زمین و آب دریا در ساحل، ایجاد نسیم دریایی می کند،  و در دره ها، و کوهستان ها فرآیند مشابهی منجر به ایجاد باد های محلی می شود.

      انرژی بادی، مانند سایر منابع انرژی تجدید پذیر در نقاط مختلف کره زمین وجود دارد،  این انرژی قبل از انقلاب صنعتی به عنوان یک منبع انرژی مورد استفاده قرار می گرفت،  مانند بادبان کشتی ها و آسیاب بادی.   در طی انقلاب صنعتی سوخت های فسیلی به دلیل فراوانی، ارزانی و به ویژه قابلیت حمل بودن، جای انرژی بادی را گرفت.  بحران نفتی سال 1973 میلادی سبب شد تا دوباره به انرژی بادی فکر کنند،  و با طرح های هر روز نوین تر برق تولید کنند.  در سال های اخیر با نگرش های نو به جهان و مشکلات زیست محیطی و مسئله تغییر آب و هوای کره زمین، به سبب استفاده زیاد از حد انرژی های فسیلی، استفاده از انرژی بادی را افزایش داده است.  از سال 1975 میلادی پیشرفت های زیادی، در زمینه توربین های بادی مولد برق بدست آمده است.  در سال 1980 با اتصال توربین های بادی مولد برق به شبکه، اولین بازار چند مگاواتی انرژی بادی در کالیفرنیا بوجود آمد.  در پایان سال 1990، ظرفیت توربین های بادی مولد برق متصل به شبکه در جهان به حدود،   2000 مگا وات که با تولید سالانه به GWh 3200 رسید،  که تماما ًمربوط به آمریکا و دانمارک بوده است. در این زمان کشورهای هلند، آلمان، انگلستان، ایتالیا و هندوستان برنامه ملی خود را برای استفاده از انرژی بادی آغاز کردند.  به تدریج با پیشرفت فناوری، هزینه تولید انرژی با توربین های بادی کاهش یافته است، با این همه استفاده همه جانبه از سیستم های مولد برق بادی هنوز آغاز نشده است.

      در ایران برای بهره برداری از انرژی باد کارهایی صورت گرفته است،  توربین های باد ایران ساخت شرکت صبا نیرو می باشند،  که تنها کارخانه تولید و مونتاژ کننده تمامی قطعات توربین باد در ایران است،  در منجیل رودبار و بینالود نیشابور تعدادی توربین باد نصب و مورد بهره برداری قرار گرفته است.  این توربین ها به بلندای 40 تا 60 متر می باشند،  هر کدام می توانند 250 تا 660 کیلو وات کهربا تولید نمایند،  و فقط برای بهره برداری در شبکه برق و یا شهرک های صنعتی باشند.  البته هنوز بسیاری از مواد و لوازم لازم آن از خارج و به ویژه کشور دانمارک وارد می شود.  شرکت صبا نیرو وابسته به گرو صنعتی سدید می باشد کارخانه این شرکت در شهرک چاردانگه واقع در ابتدای جاده ساوه می باشد.

      یکی از کار برد های انرژی بادی پمپ کردن آب است،  در دهه 60-1950 که پمپ های موتوری به بازار عرضه شدند،  به سبب کاهش قیمت انرژی های فسیلی، کاهش ناگهانی در مورد استفاده از پمپ های بادی به وجود آمد.  در حال حاضر پمپ های بادی به طور عمده در چین، آفریقای جنوبی، آرژانتین و آمریکا به کار مشغولند.  پمپ های آب بادی به وسیله توربین های پُرپره کلاسیک با دور کم و ترک بالا کار می کنند.  به طور کلی در مورد استفاده از انرژی بادی، تأکید بر توربین های بادی مولد برق برای اتصال به شبکه خواهد بود، زیرا این کاربرد انرژی بادی می تواند، سهم مهمی در تأمین برق مصرفی جهان داشته باشد.  تخمین زده می شود در سال 2020 میلادی سهم انرژی جهان با قدرت مجموع، توربین های بادی GW 180 حدود TWh375 در سال باشد.  در قالب ضرورت های زیست محیطی، این سهم ممکن است در سال 2020 به حدود TWh 900 با قدرت،  مجموع توربین های بادی GW 470 افزایش یابد.  استعداد نهایی انرژی بادی به عنوان یک منبع انرژی دراز مدت،  تقریباً دو برابر مصرف انرژی فعلی جهان تخمین زده می شود.

    ذخیره کردن انرژی

      در مولد های بادی، باید روشی ابداع شود،  که انرژی تولید شده را در فواصلی از زمان که باد نمی وزد ذخیره کند، به عبارت دیگر جریان متغییر باد را به یک منبع ثابت و مداوم انرژی مبدل سازد.  در وضع فعلی، ذخیره کردن انرژی بادی از طریق استفاده از باتری های مخصوصی، که به تعداد زیاد به هم اتصال داده شده اند صورت می گیرد.  روش دیگر این است که نیروی برق تولید شده به وسیله آسیاب بادی،  برای تجزیه آب الکتریکی به دو جزء اکسیژن و هیدروژن و انبار کردن آنها به کار می رود.  مخلوطی از این دو گاز یک منبع انرژی هنگام احتراق است،  که می توان در هر موقع از آن استفاده کرد.  سرانجام ممکن است برق به دست آمده از نیروی باد را در مواقعی که مازاد بر مصرف باشد،  برای گرم کردن آب شوفاژ و یا حمام منازل به کار گرفت.

   انواع توربین های بادی:

   * توربین هایی، که دارای روتوری با محور قائم هستند.

   * توربین هایی، که دارای روتوری با محور افقی هستند.

عکس مزرعه باد و توربین های بادی،  عکس شماره 4142 .

   انتخاب توربین های بادی

    برای انتخاب توربین بادی در یک ناحیه،  لازم است مشخصات باد حداقل برای مدت 5 سال متوالی در دست باشد،  البته داشتن این اطلاعات برای سازنده آن به دلیل سرمایه زیاد راه اندازی مهم است.  برای انتخاب یک توربین بادی باید نکاتی مد نظر باشد،  از جمله،  برآورد مقدماتی قدرت توربین بادی مورد نیاز با دقت کافی، برآورد انرژی مورد نیاز و برآورد نهایی قیمت و نصب آن در محل.

   اجزای اصلی توربین های بادی

      چنانکه می دانیم، هر دو نوع توربین های بادی با محور افقی (HAWT) و توربین های بادی با محور عمودی (VAWT) نوع داریوس، با نیروی برای آیرو دینامیکی به حرکت درآمده و تولید انرژی می کنند. توربین های بادی با محور افقی معمولی ترین واحد هایی هستند که ساخته می شوند.  توربین های بادی با محور عمودی از نوع آسیاب های بادی قدیم برای آرد کردن غلات، اولین بار توسط ایرانیان حدود200 ق.م،  ساخته شده است.  دو نوع توربین های بادی فوق، از قسمت های زیر تشکیل شده است:

  1 ــ  روتور یا قسمت گردان شامل مجموع پره ها، شافت و توپی،

  2 ــ  سیستم محرکه شامل جعبه دنده، ژنراتور برق و مکانیزم ترمز،

  3 ــ  برج نگاهدارنده سیستم موتور،

  4 ــ  سیستم های کنترل و ایمنی،

  5 ــ  سایر قسمت ها شامل اتصال های برقی ، سازه ای و خدماتی،

    امروزه توربین های بادی، با توان kw 500-250 با قطر 35- 25 متر به طور تجاری، در دسترس است، توربین های بادی با محور افقی رو به جهت باد، برای تولید برق اغلب 2 یا 3 پره ای هستند.  توربین های با محور عمودی اغلب با دو پره ساخته می شوند.  پره ها را می توان از فایبر گلاس تقویت شده با پلی استر، چوب چند لایه، آلومینیم یا فولاد ساخت.  پره های از نوع فایبر گلاس تقویت شده با پلی استر سبک بوده، و نیروی وزن کمتری را بر یاتاقان ها وارد می کنند.  پره های چوبی چند لایه، به سبب مقاومت خوب چوب در مقابل خستگی امتحان خوبی داده اند.  بیشتر سازندگان توربین های بادی، با محور عمودی از پره های آلومینیومی تقویت شده استفاده می کنند. 

انرژی بیو گاز

      امروزه گاز های گوناگون و مفیدی برای سوخت، وجود دارند،  که بیش از سه نوع آن در جهان استفاده می شود،  که عبارتند از:  گاز مایع (ال.پی.جی) که مخلوطی از بخش‌ های پالایش شده نفت خام از قبیل پروپان، بوتان، پروپیلن و بوتیلن است.  این گاز به این دلیل که به آسانی به مایع تبدیل می شود، از آن برای سوخت سیلندر استفاده می شود.  نوع دوم،  گاز طبیعی،  که از دو منبع عمده منابع گاز مستقل و گاز همراه که حاصل از تفکیک نفت خام است،  تامین می شود.  نوع سوم،  بیوگاز است که در این نوشته آنرا بیشتر می نویسم.

      در سال های اخیر به دلیل مشکلات ناشی از وابستگی گسترده به نفت،  و محدودیت منابع تجاری انرژی، به استفاده از بیوگاز بیشتر توجه شده است.  بیوگاز بر اثر واکنش های تجزیه ای بی هوازی میکروارگانیسم های زنده،  که در محیط  مواد آلی وجود دارند تولید می شود.  از این قبیل محیط ها می توان به باتلاق ها و مرداب ها اشاره کرد،  و گازی که در این محیط ها تولید می شود،  گاز مرداب معروف است.  دلیل نام گذاری این گاز به بیوگاز این است، که بر اثر تجزیه بی هوازی مواد آلی و بیولوژیک به وسیله میکرو ارگانیسم های زنده تولید می شود.  بیوگاز مخلوطی از سه ترکیب به نام های متان، دی اکسید کربن و سولفید هیدروژن است.  ترکیب عمده و قابل اشتعال بیوگاز، متان است که سهم بیشتر این گاز یعنی 60 تا70 درصد آن را شامل می شود.  گاز متان، گازی است بی رنگ و بی بو که اگر یک فوت مکعب آن بسوزد، 252 کیلو کالری انرژی حرارتی تولید می کند که در قیاس با سایر مواد سوختی، رقم قابل توجهی است.  دو ترکیب دیگر به ویژه سولفید هیدروژن که سهم آن ناچیز است،  و از ترکیب های سمی هستند.  از مزیت های مهم متان به دیگر سوخت ها این است که هنگام سوختن، گاز سمی و خطر ناک منو اکسید کربن تولید نمی کند،  بنابر این از آن می توان به عنوان سوخت ایمن و سالم در محیط خانه استفاده کرد.  همان طور که گفته شد، 60 تا70 درصد بیو گاز را گاز متان تشکیل می دهد،  این درصد بالای متان، بیوگاز را به عنوان منبع عالی و ممتاز انرژی های تجدید پذیر برای جانشینی گاز طبیعی، و دیگر سوخت های فسیلی قرار داده است.

       امروزه از بیوگاز در گرم کردن دیگ های بخار کارخانه ها، موتور ژنراتورها برای تولید برق، گرم کردن خانه ها و پخت و پز استفاده می شود.  استفاده از فناوری تولید بیوگاز در ایران تاکنون کار برد عمومی نیافته است،  و در مرحله آزمایشگاهی است،  در حالی که در کشور های اروپای غربی، جنوب شرقی آسیا و به ویژه چین و هندوستان این فناوری بسیار قابل توجه است، و این کشورها با بهره گیری از این فناوری نیاز خود را به سوخت بر طرف کرده اند.  سوئد یکی از بهترین مصرف کنندگان بیوگاز در صنعت حمل و نقل است،  و برنامه ریزی نموده اند تا سال ۲۰۵۰ میلادی ۴۰ درصد از نیاز این کشور در بخش حمل و نقل از طریق بیوگاز تامین شود.  بر اساس این گزارش، هزینه تولید بیوگاز در سوئد از تولید بنزین با صرفه تر است،  زیرا تولید یک متر مکعب بیو گاز که شامل تولید، اصلاح و متراکم سازی است، ۵/۳ تا ۵/۴ کرون سوئد است،  که این مقدار، حدود ۷۰ درصد هزینه های جاری بنزین در سوئد است.  بررسی ها نشان می دهد در صورت استفاده از بیوگاز در صنعت حمل و نقل، میزان آلاینده دی اکسید کربن، که سبب افزایش گاز گلخانه ای جهان می شود،  تا حدود ۶۵ تا ۸۵ درصد کاهش می یابد.  باکتری های ویژه ای واکنش های تجزیه ای، و بی هوازی مواد آلی را به منظور تولید بیوگاز انجام می دهند،  این گروه باکتری ها قادر به شکستن و تجزیه مواد آلی پیچیده و ساده هستند،  که سرانجام به تولید بیوگاز منجر می شود.  اینها از باکتری های مزوفیل و تا حدودی گرما دوست هستند،  و در دمای 75 تا 100 درجه فارنهایت می توانند زندگی کنند.  تحقیقات نشان می دهد که بهترین دما برای رشد این گونه باکتری ها 95 درجه فارنهایت است،  در این دما باکتری ها بیشترین فعالیت آنزیمی را برای تجزیه موادآلی و تولید بیوگاز دارند.  با توجه به این موضوع در فصل زمستان که هوا سرد است،  تولید بیوگاز در مرداب ها و باتلاق ها متوقف می شود.  از شرایط مطلوب دیگر برای تولید بیوگاز، قلیایی بودن (PH=7-8) محیط واکنش است.  تجزیه و تبدیل فضولات و مواد گندیده آلی که می تواند محصول حیوانات اهلی و یا گیاهان باشد، به وسیله باکتری ها در دو مرحله به بیوگاز و بیوماس تبدیل می شود.

     از بیو گاز استفاده های فراوانی می توان کرد، و از بیوماس هم به عنوان کود آلی می توان بهره برد،  در مرحله نخست این واکنش بیولوژیک، باکتری های بی هوازی مواد آلی گندیده را، به اسید های آلی تبدیل می کنند. در مرحله دوم، گروه دیگری از باکتری ها اسید های آلی به وجود آمده را تجزیه می کنند، که در نتیجه آن بیوگاز که بخش عمده آن متان است، تولید می شود.  در مناطق روستایی، و مجتمع های کشاورزی و دامپروری و کشتارگاهی،  برای تولید بیوگاز می توان اقدام به ساخت دستگاه بیوگاز کرد،  که ساخت آن بسیار آسان و از بخش های زیر تشکیل شده است:

   تانک تخمیر ــ  تانک تخمیر،  بخش اصلی دستگاه بیوگاز است،  معمولاً به شکل استوانه و از جنس آجر و یا بتون ساخته می شود.  این تانک را می توان یا به صورت کامل درون زمین و یا بخشی از آن را در روی زمین ساخت.  مواد زاید آلی پس از ورود به تانک به مدت یک تا دو ماه در آن نگهداری می شوند.  در طول این مدت، مواد زاید آلی درشرایط بی هوازی و براثر فعالیت باکتری ها تجزیه می شوند.  نتیجه این تجزیه، تولید بیوگاز و مقداری بیوماس است،  که با تخلیه مرتب بیوماس و اضافه کردن مواد زاید جدید در تمام روزهای سال می تواند ادامه داشته باشد.

    محفظه گاز ــ  این محفظه به صورت سرپوشی شناور یا ثابت،  از جنس فلزی یا بتونی در روی بخش فوقانی تانک تخمیر، قرار می گیرد.  گاز های تولیدی در تانک تخمیر در بخش زیر این سرپوش جمع می شود،  که از طریق لوله کشی می توان آن را به نقطه مصرف انتقال داد.  نکته مهم در باره این محفظه این است،  که از افزایش فشار گاز در این محفظه جلوگیری شود.  بنابر این با نصب فشار سنج در این محفظه می توان فشار گاز را کنترل کرد. 

      لوله های ورودی و خروجی:  هدف از لوله های ورودی و خروجی در دستگاه بیوگاز، ورود مواد خام و تخلیه بیوماس از تانک تخمیر است.  جنس لوله ها را می توان از نوع پلاستیکی یا بتونی انتخاب کرد.  در مناطق روستایی هر خانوار می تواند،  به طور انفرادی یک دستگاه بیوگاز داشته باشد، و یا چند خانوار ساکن در کنار هم می توانند به طور اشتراکی یک دستگاه بیوگاز بسازند.  براساس محاسبات انجام شده،  کود حاصل از سه راس گاو و یا چند راس گوسفند،  پاسخ گوی تولید گاز مصرفی هر خانوار در طول سال است.  که این میزان تولید گاز، حدود 500 لیتر به ازای هر کیلو گرم فضولات تجزیه شده است.  بهره برداری و نگهداری از دستگاه بیوگاز به مهارت خاصی نیاز ندارد، و هرکس به راحتی می تواند از آن استفاده کند.  با توجه به موارد یاد شده، لزوم برنامه ریزی برای گسترش منابع انرژی غیر نفتی،  و استفاده از انرژی های نو در کشورمان به خوبی احساس می شود.  با انجام مطالعات و تحقیقات و مشارکت در ساخت دستگاه های بیوگاز در مناطق روستایی،  می توان در مصرف سوخت های نفتی به شدت صرفه جویی کرد.  در یک نتیجه گیری کلی استفاده از بیوگاز در زندگی روزمره می تواند، فایده های زیر را به دنبال داشته باشد:

  بیوگاز به عنوان یک منبع انرژی محلی و تجدید شونده؛

  بهبود وضعیت ایمنی صنعتی و خانگی، همچنین سودآور بودن آن؛

  بهبود وضعیت کیفیت هوا و کاهش بوهای نامطبوع؛

  کاهش انتشارگاز های گلخانه ای دشمن لایه ازون؛

  رشد اقتصادی و تضمین منبع انرژی؛

 جمع آوری مواد زاید و حیوانی در یک نقطه و جلوگیری از پراکندگی آنها در محیط اطراف؛

 استفاده از بیوماس تولیدی به عنوان کود سالم و مطمئن در کشاورزی؛

انرژی خیزآب

     یکی از مهمترین منابع انرژی ایران در تنگه هرمز قرار گرفته است،  با ساخت ماری بزرگ و شناور روی آب،  براحتی می توان از انرژی جزر و مد دریا که در خلیج فارس بسیار با شدت جریان دارد بهره برد.  در گذشته ها و زمان کشتی های بادبانی از این انرژی به خوبی استفاده می شد،  در داستان های تاریخی ایرانی توضیح داده ام.

انرژی آبشارها

  در کوهستان های ایران آبشار های زیادی وجود دارد،  با نصب توربینی در آنجا می تواند،  به نسبت قدرت آبشار و نیاز کهربا تولید کرد.

عکس نمونه برگه های انرژی خورشیدی،  عکس شماره 4143 .

انرژی خورشیدی

    این انرژی بی پایان و سالم ایران بزرگ و قاره کهن می باشد،  که براحتی می توان در بخش های صنعتی و خانگی از آن بهره برد.  البته ما ایرانی ها باید برای کیفیت برگه های خورشیدی بویژه با استفاده از تکنولوژی های نانو بهره برده و تولید آنرا ارزان و سبک نماییم.

عکس یک نیروگاه خورشیدی،  عکس شماره 3132 .

تصفیه  دو زیستی  فاضلاب برای این تصفیه خانه

          در نیم قرن گذشته فرآیند تصفیه طبیعی فاضلآب توسعه پیدا کرده،  و در شبکه های قابل کنترل تصفیه به کار گرفته شده است.  این فرآیند که به تصفیه در استخر تثبیت لجن موسوم است،  در تمام جهان و با انواع ابتکارات برای شرایط جغرافیایی و شهری و صنعتی حاوی مواد آلی استفاده می شود.  بعضی از سیستم های تصفیه در استخر تثبیت لجن نادرست طراحی شده، که از خود خصوصیات نا مطلوبی نشان میدهند.  با اندکی تغییرات قابلیت خود را بدست می آورند.  عموماً این روش کارایی خوبی نشان داده.  در سی سال گذشته ابداعاتی از انرژی صفر تا کم استفاده شده.  روش هایی موسوم به Accel-o-Fac    و  Aero-Fac   که سرمایه گذاری کم،  مصرف انرژی پایین و هزینه نگهداری اندک داشته،  قادر به عرضه پسآب تصفیه شده بسیار مرغوب هستند.  ظاهراً  بیولوژی این فرآیندها بسیار پیچیده و بغرنج می نماید،  ولی طراحی سیستم نسبتاً صریح و روشن است،  که این باعث هزینه کمتر از دیگر طراحی ها می باشد.  در بیولوژی طبیعی، مواد آلی توسط ارگانیسم زیستی باکتری تجزیه میشود.  که سه مرحله اصلی وابسته به دیگری برای غذا و رشد داردند.  ابتدا با دمای و زمان مشخص، مواد و زرات جامد  فاضلآب توسط باکتری های هوازی وابسته به اکسیژن و مواد آلی محلول در پسآب هضم می شوند.  و مواد آلی محلول آزاد شده و از طریق فعالیت در حوضچه بی هوازی توسط باکتری های نا همجنس دوست (هتروفیلیک) مورد استفاده قرار می گیرند،  و به  co2 و باکتری های جدید تبدیل میشوند.  تنفس هوازی مواد آلی را به مواد سلولی جدید و  co2 تبدیل می کند،  سپس در اختیار فتوسنتز جلبکی قرار می گیرد.  جلبکها که منبع اصلی اکسیژن در سلول فرآورنده هستند،  از طریق فتو سنتز اکسیژن را به شکل محصول پسمانده تولید می کنند،  که این پس از نمک های معدنی و co2  منبع غذایی آنها میشود.  مواد جامد آلی که در کف حوضچه اولیه بی هوازی ته نشین میشوند،  ابتدا از طریق فرآیند تخمیر متان توسط باکتریها بی هوازی و فرآیند تعفن توسط باکتری های طبیعی هضم میشوند.  باکتری های طبیعی که در لایه نازکی درست در بالای ناحیه لجن بی هوازی اقامت دارند،  مواد آلی مرکب تر را به مولکول های ساده تر نوعاً اسید های آلی تبدیل می کنند،  که به عنوان منبع غذایی باکتری های بی هوازی مورد استفاده قرار می گیرند.  اینها نیز اسید های آلی را به  CH , CO2 , NH3 , H2S تبدیل می کنند.  در طرح این تصفیه خانه،  ابتدا فاضلآب توسط کانالی که در آن کلیه مراحل آشغال گیری و دانه های شن و ذرات چربی گیری انجام میشود،  عبور کرده، و بعد از اعمال فوق فاضلآب را توسط پمپ به دو حوضچه هوادهی انتقال داده،  در حوض های هوادهی 2 میلیگرم در لیتر اکسیژن ضروریست،  و 6 تا 8 ساعت و یا بیشتر بطور دائم هوادهی و بر هم زده می شود،  تا توده بیو لوژیکی به حالت تعلیق باقی بماند.  سر ریز مخلوط حوض های هوادهی را به دو حوض ته نشینی قیفی شکل نهایی انتقال داده،  تا توده باکتری جدید در آن ته نشین شود، زمان ماند کلی لازم برای این مرحله 4 تا 6 ساعت است.  آب سر ریز ته نشینی نهایی به قسمت کلر زنی جهت ماند 30 دقیقه ضد عفونی،  و سپس برای مصرف به مزرعه آزولا و نی هدایت می شود.  لجن فعال ته نشینی بنا به نیاز سیستم توسط پمپ قسمت هایی به هوادهی و به تانک هاضم لجن و بستر لجن هدایت میشود.  لجن انتقال داده شده به تانک هاضم لجن که کاملاً بسته میباشد، بعد از زمان ماند مناسب به بستر لجن منتقل میشود،  لجن آن گرفته میشود،  و پسآب باقی مانده ته بستر به ابتدای سیستم منتقل میشود،  تا باکتری های آن جهت بی هوازی استفاده شود.  سر ریز تانک هاضم لجن به هوادهی میریزد.  بیو گاز حاصل شده در تانک هاضم جهت استفاده به مخزن گاز میرود.

عکس یک تصفیه خانه فاضلاب مدرن امروزی در سال 6998 آریایی میترایی،  عکس شماره 7520.

کلیک کنید:  سکو های نفتی

کلیک کنید:  طرح نانو منسوج

کلیک کنید:  مکتب عرفان و شعر

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://www.ravid.ir

 

تاریخچه و انواع سکوهای دریایی

   پیش گفتار

     از اواسط قرن 20 در ادامه تاریخ نفت ایران،  سکوی نفتی هم وارد تاریخ ایران شد،  بنابر این در وبلاگ انوش راوید جای دارد.  در این پست فعلاً مختصری می نویسم،  که از اینترنت گرفته ام،   و بزودی با تحقیقات جدید بازنویسی می کنم.

   توجه:  این صفحه ضمیمه تاریخ نفت ایران می باشد،  جهت پیگیری به اینجا مراجعه شود. 

   سکوهای اولیه

   سکو های چوبی ــ  احتمالا اولین تلاش جهت دستیابی به نفت بستر دریا،  در کالیفرنیا و حدود سال 1900 میلادی به ثمر رسید،  که چاه های نفت از روی اسکله ای متصل به ساحل و به فاصله 500 متر از ساحل حفر گردید. در سال 1909 در دریاچه  فری در  کادوپاریش لا،  با استفاده از شمع های چوبی و دکل های حفاری چوبی،  سکویی چوبی ساخته شد،  و از روی آن چاه هایی حفر گردید.  بدین ترتیب اتصال سکو به ساحل از بین رفت،  و سکو با استفاده از شمع در دریا احداث گردید.  در سال 1920 یک سکوی چوبی در آب های کم عمق دریاچه  ماراسی بیو واقع در ونزوئلا ساخته شد،  و از روی آن عملیات حفاری انجام پذیرفت.  البته از آنجایی که شدت امواج در این دریاچه به مراتب کمتر از دریا می باشد،  نمیتوان آن را سکوی دریایی قلمداد نمود.  در سال 1930 در جنوب لوئیزیانا،  از روی یک سکوی چوبی،  که کانالی در کنار آن جهت استفاده از سرویس بارجها،  و قایقها جهت حمل و نقل احداث شده بود،  حفاری صورت گرفت.  ایجاد سکو های چوبی با استفاده از شمع های چوبی همچنان ادامه یافت،  به نحوی که در سال 1933 سکویی در اعماق 7/3 متری آب،  و به فاصله یک کیلومتری از ساحل احداث گردید.  در سال 1937 شرکت،  برون اندروت آمریکایی در فاصله 6/1 کیلومتری از ساحل،  یک سکوی چوبی در عمق 3/4 متری احداث نمود.  عملیات احداث سکو های چوبی تا سال 1940 ادامه یافت،  و پس از آن به علت شروع جنگ جهانی دوم  گسترش عملیات معلق گردید.

   سکو های فولادی ــ  در زمان جنگ جهانی دوم،  و پس از آن به دلیل نیاز های جنگ،  صنایع فولاد پیشرفت شایان توجهی نمود،  و پس از پایان جنگ سازه های فولادی از جمله سکو های فولادی رواج یافتند.  اولین سکوی فولادی در سال 1946 میلادی،  در عمق 3/4 متری ساخته شد،  شایان ذکر است که جهت احداث این سکو 238 شمع به کار رفت.  اولین سکوی فولادی از نوع شابلونی،  با روش ساخت کنونی (یعنی ساخت در ساحل و پس از حمل نصب در محل)،  در سال 1947 در آب های خلیج مکزیک ساخته شد،  که این سکو در 29 کیلومتری از ساحل و در عمق 1/6متری نصب گردید.  سپس یک سکوی دیگر از این نوع در عمق 2/15 متری احداث شد،  و بدین ترتیب یک صنعت جدید متولد گردید.

      در طول دوره پیشرفت سکو سازی به موازات پیشرفت صنایع فولاد،  به مرور قطر شمع ها بزرگتر گردیده،  و از تعداد آنها کاسته شد،  و روش های اجرایی بهبود یافت.  در سال 1949 ده سکو در خلیج مکزیک احداث گردید،  که در اثر نیروی امواج طوفانی این سکوها یا کاملا  از بین رفت،  و یا صدمه کلی بر آنها وارد آمد.  در سال 1955 برای اولین بار با ساخت سکویی به طور کامل،  در ساحل  و حمل توسط بارج و نصب به  وسیله بارج های جرثقیل دار عظیم درعمق 5/30 متری،  ساخت سکو های بلند تر رواج یافت و روز به روز بر ابعاد سکوها افزوده گردید.  سکوها در اعماق بیشتر و به فاصله دورتر از ساحل نصب شدند.

      در سال 1976 کمپانی نفتی شل اعلام کرد،  که بلند ترین سکوی نفتی دنیا را در آب های خلیج مکزیک نصب خواهد کرد.  این سکو کامل و مجهز به تمامی تجهیزات،  منجمله دکل حفاری مخازن، گل حفاری، محل اقامت افراد، وسایل تولید و غیره... بود.  نام این سکو کونیاک گذارده شد،  و در فاصله 160 کیلومتری جنوب شرقی ایالت لوئیزیانا و حدود 15 کیلومتری دهانه می سی سی پی،  در عمق 9/310 متری نصب گردید،  که حدود 9/22 متر سکو نیز (علاوه بر عمق آب)،  از آب بیرون بود.  این سکو دارای 24 شمع با قطر خارجی 122 سانتیمتر،  و ضخامت جداره شمع ماکزیمم برابر 35/6 سانتیمتر بود،  که وزن کلی سکو بالغ بر 53500 تن متریک می باشد،  و برای موج به ارتفاع 9/22 متر و پریود 12 ثانیه و سرعت باد معادل 150 مایل در ساعت، و زلزله خطی 0/2G  و در حالت پلاستیک0/4G  طراحی گردیده است، مدل کامپیوتری این سکو شامل 700 گروه و 2000عضو میباشد،  کمپانی شل و 14 کمپانی دیگر در این کار شرکت داشتند،  که هزینه آن بالغ بر 250  میلیون دلار گردید.

      در حال حاضر بلند ترین  سکوی ثابت شابلونی در عمق 5/315 متری در خلیج مکزیک نصب گردیده،  و سکو های عظیم از نوع ثابت وزنی  بتونی در دریای شمال احداث گردیده است،  و برای اعماق خیلی زیاد از سکو های شناور و سکو های  پایه کششی استفاده میگردد.  در سال 1984 میلادی در اعماق 6/609 متری، به وسیله شرکت  بکتل یک سکوی پایه کششی نصب گردید.  همانگونه که تشریح گردید،  در روند تکاملی ساخت سکوها از آنجایی که مسائل نفتی، سیاسی و بعضا نظامی (از جمله سکوی رادار تکزاس)،  مطرح بوده،  شتاب زیادی به چشم میخورد و این صنعت که میتوان گفت حدود 50 سال قدمت دارد،  مراحل پیشرفت زیادی را پشت سر نهاده است.  به موازات پیشرفت سکو های فوق الذکر سکوهای حفاری مانند:  سکوهای  خود بالابر و غوطه ور و نیمه غوطه ور،  نیز مراحل تکاملی خود را طی نموده اند.

template platform  -- 1               ،         shell co  -- 2

3 --  template fixed platform      ،    4 --   gravity platform

tension leg  --  5    platform        ،        6  --  bechtel

jack up   --  7       ،    8  --   submersible  ،  semi-submersible --  9

  سکو های ثابت

 سکو های ثابت نوع  شابلونی ــ  این نوع سکو معمولا در آب های کم عمق تر نصب میگردد،  و البته امروزه از این نوع در اعماق 5/315 متری نیز نصب شده است،  ولی معمولا بیشتر تا عمقی حدود 100 متر از آنها استفاده میگردد.  نام گذاری این سکو بدین سبب میباشد،  که از پایه های سکو،  به عنوان هادی جهت نصب شمع ها استفاده میشود،  (شمع ها از داخل پایه سکو یا از خارج و متصل به پایه سکو کوبیده میشوند)،  اصطلاحا به آنها سکوی جاکت نیز گفته می شود،  این سکو شامل قسمت های زیر می باشد:

   1 ــ  جاکت یا یک قاب فضایی،  که جهت سرویس دادن در نصب شمع ها،  و به عنوان  مهاری های جانبی برای شمع ها طراحی گردیده اند.

   2 ــ  شمع ها که منتقل کننده بار افقی و عمودی دائمی به کف دریا میباشند.

   3 ــ  روسازه که شامل خرپا های فضایی و عرشه های ضروری جهت تحمل بار های بهره برداری،  و دیگر بارها می باشد.

      قسمت اعظم این نوع سکوها در دنیا (حدود 60% کل این سکوها)،  در خلیج مکزیک واقع می باشند،  که بلند ترین سکو از این نوع در عمق 5/315 متری در آب های خلیج مکزیک نصب گردیده است.  از این نوع سکو علاوه بر خلیج مکزیک،  در دریاچه ماراسی بیو، خلیج فارس، آفریقا، علی الخصوص نیجریه و سواحل کالیفرنیا استفاده می گردد.  نصب سکوی ثابت از سال 1955 در خلیج فارس متداول گردید،  و در سال 1964 اولین سکوی ثابت در آب های ایران نصب گردید.  هم اکنون حدود 135 سکوی ثابت نوع شابلونی در آب های ایران در خلیج فارس و متعلق به ایران وجود دارد.  سکو هایی که در خلیج فارس نصب میشوند،  در مقایسه با سکو های خلیج مکزیک در مقابله با امواج و طوفان های ضعیف تری طراحی می گردند.  در سواحل کالیفرنیا عامل تعیین کننده ابعاد سکوها زلزله می باشد،  نه امواج ناشی از طوفان در دریا.

      در آلاسکا فشار های ناشی از یخ به ضخامت 2/1 الی 8/1 متری وارده بر سکو،  به مراتب بحرانی تر از نیرو های ناشی از زلزله و امواج ناشی از طوفان می باشد.  این نیروها به حدی زیاد است،  که سکوی ثابت از نوع شابلونی برای این منطقه جوابگو نبوده،  و مناسب نمی باشد.  به همین دلیل از نوع سکوی تراز شونده،  و یا سکوی تک پایه مونوپاد استفاده می گردد.  سکو های ثابت دریایی اصولا از مزیت خاصی برخوردارند،  زیرا هزینه نصب آنها نسبتا پایین و سکو های پایداری می باشند،  که در خارج از سطح آب بدون ایجاد حرکت مهمی میتواند، عملیات حفاری و تولید و دیگر کارها مانند بر روی آنها انجام گیرد.  در خلیج مکزیک قابل دسترس بودن وسایل ساخت و سولت حمل و نصب بر رونق سکوهای ثابت دریایی در آن منطقه افزوده است.

tamplate - 1  ، 2 -  jacket  ، 3 -  lateral bracing ، 4 -  super structure

   سکوی حفاری خود بالابر ــ    jack up rig  سکو هایی هستند،  که بر روی آب شناورند و تا محلی که باید جهت حفاری یا کار های دیگر عمل کنند،  بر روی آب مانند کشتی حرکت مینمایند.  پس از استقرار در محل حفاری با جک های پنوماتیک - هیدرولیک یا الکتریک پایه های سکو تا کف دریا پایین رانده میشوند،  و بعد سطح عرشه را به سمت بالا تا ارتفاعی که لازم است،  بالا  برده تا از اثرات موج مصون بماند،  و یا ارتفاع لازم  جهت حفاری را کسب نماید.  سکوی خود بالابر در مواقع اسقرار در محل پایداری زیادی دارد،  و میتواند عملیات حفاری حتی تا اعماق 140 متری از روی آن انجام گیرد،  ولی معمولا برای اعماق 15 الی 100 متر از آن استفاده میگردد.

      بر روی این سکو محل اسکان پرسنل،  محل فرود هلیکوپتر، دکل حفاری، جرثقیل، قایق نجات،  و دیگر وسایل ضروری تعبیه میگردد.  شایان ذکر است که دولت ایران در سال 1363 هـ.خ،  یک دستگاه سکوی حفاری خود بالا بر از شرکت هیتاچی ژاپن خریداری کرد،  که این دستگاه با حدود 8300 تن وزن خالص و مساحت 4000 متر مربع و با پایه های قابل نصب تا عمق 93 متری قابلیت حفاری تا عمق 6100 متری را دارا می باشد.  این دستگاه دارای امکانات لازم از قبیل خوابگاه های متعدد، نماز خانه، رستوران، سالن کنفرانس، باشگاه، بهداری، محل فرود هلیکوپتر، و دیگر امکانات فنی جهت حفاری میباشد،  و مجموعا امکانات زندگی جهت حدود یکصد نفر را دارا می باشد،  که دولت ایران علاوه بر این سکو،  یک سکوی خود بالابر دیگر به نام شهید مدرس را دارا می باشد.

عکس سکوی نفتی،  عکس شماره 4349 .

 

شاهنامه فردوسی در فیلم

     تعدادی از فیلم های سینمایی و مستند،  که از شاهنامه فردوسی اقتباس شده اند،   و در سینمای ایران و دیگر کشورها،  تولید و نمایش داده شده است.

   فردوسی (عبدالحسین سپنتا، 6921 آریایی میترایی برابر با ۱۳۱۳ هجری خورشیدی) ــ  ششمین فیلم سینمایی ایران است،  سپنتا به مناسبت هزاره فردوسی، فیلمی در باره زندگی این شاعر همراه با قطعه هایی از شاهنامه می سازد،  که به قول خودش حاصل آشنایی نیمی از عمر او با ادب فارسی است.  با نمایش خصوصی فیلم،  که چون آثار دیگر سپنتا در هند ساخته شده،  رضاشاه دستور تغییر صحنه های ملاقات فردوسی با محمود غزنوی را می دهد.  در نتیجه این صحنه ها برای نمایش مجدد در سال 6921 آریایی میترایی برابر با ۱۳۱۳ با بازی نصرت الله محتشم (مامور سفارت ایران در هند)،  در نقش محمود غزنوی بازسازی می شود.  فردوسی خالی از افت های سینمایی نیست،  کارگردان برای بیان تیرگی و اندوه مرگ در صحنه تشییع جنازه شاعر از فیلم برداری ضد نور استفاده کرده است.  فیلم از نظر داستان گویی موفق است،  مانند صحنه ای که فردوسی در ایام پیری از پنجره اتاقش به بچه هایی نگاه می کند،  که شعر های او را حین بازی کردن می خوانند.  در این فیلم فردوسی نبرد رستم و سهراب را می سراید،  و فیلم ساز این قسمت از شاهنامه را به تصویر می کشد.

   رستم و سهراب (مهدی رئیس فیروز، 6944 آریایی میترایی برابر با ۱۳۳۶) ــ  این فیلم برداشت ضعیفی از داستان رستم و سهراب، غنی ترین داستان شاهنامه است.  فیلمنامه را دکتر جنتی نوشته،  که سابقه ادبی دارد،  و فیلم به روایتی اسطوره ای در چنگال فیلم فارسی است.  فیلم تصویر نادرستی از اثر حماسی فردوسی به دست می داد،  و از نظر تجاری نیز موفق نبود.  گذشته از نقایص فنی،  اشتباهات زیادی در فیلم دیده می شد.  زنی که مار به دست در حضور رستم می رقصد،  لحظه ای بعد ماری در دست ندارد،  ریش رستم گاه دو شقه است،  و گاه معمولی،  دندان های طلای زنانی که پای می کوبند و می رقصند،  برق می زند و...

   بیژن و منیژه (سیامک یاسمی، 6945 آ،م،  یا ۱۳۳۷هـ،خ) ــ  در دهه  6940 آ،م،  جریان فیلم فارسی بر سینمای ایران مسلط است،  شاید به دلیل وقت گیر بودن،  و هزینه زیاد اقتباس سینمایی از شاهنامه،  در این سالها کمتر کسی چنین فیلم هایی می سازد،  و اگر هم بسازد، نتیجه اش فیلمی با مایه های تجاری و قید و بند فیلم فارسی است.  بیژن و منیژه از این دست فیلم هاست،  فیلمی در رده دیگر آثار تجاری یاسمی.  نقطه مثبت بیژن و منیژه،  فیلم برداری نسبتاً خوب کوشان است.  ساخت فیلم که با آواز های فراوان پروانه همراه است،  هشت ماه به طور انجامیده است.

   سیاوش در تخت جمشید (فریدون رهنما، 6954 آ،م،  یا ۱۳۴۶ هـ،خ) ــ  این فیلم برداشتی امروزی از داستان رستم و اسفندیار است،  در این فیلم که نخستین کار این شاعر و منتقد سینمایی است.  پدر و پسر ثروتمندی بر سر یک زن با یکدیگر درگیر می شوند،  تا کار به نبرد رودرو می انجامد.  نوری علاء درباره فیلمش می گوید: می خواستم جنگی به وجود آورم،  که گرچه امروزی است،  ولی صورت همان جنگ رستم و اسفندیار را به خود بگیرد.  آدم های فیلم با ابزاری می جنگند،  که خیلی شبیه ابزار جنگی آن زمان است،  میل همان گرز است،  سنج همان سپر است،  اینها تغییر شکل یافته های همان ابزار جنگی هستند.  در فیلم ما شبکه ای را می بینیم،  که آدم های فیلم را در جبر قرار می دهد،  و آنها را به جان هم می اندازد.  برای من موقعیت آنها مطرح است.  به نظر می رسد تحمیل بازیگران اصلی به فیلم، بیشترین صدمه را به آن وارد کرده است.

   پسر ایران از مادرش بی خبر است (فریدون رهنما،  6960 آ،م، ۱۳۵۲ هـ، خ) ــ  رهنما این فیلم را در سال 60 آ،م،  می سازد،  این بار در برگردانی تمثیلی بر اساس داستانی از شاهنامه،  شرایط جامعه به تصویر کشیده می شود.  دلیل موفقیت آثار رهنما را باید در نوع نگاه او به واقعیت جست.  از نظر او که خود منتقد و شاعری تواناست،  داستانی حماسی که ۱۰ قرن قبل سروده شده،  می تواند با روایت دراماتیک و در قالبی نمادین،  واقعیت امروزه را عرضه کند.  از دید رهنما نوع برخورد و پیوند فیلم ساز با واقعیت است،  که آن را جاودانه می کند.  بدون این پیوند، واقعیت گنگ و گریزان،  و در هم است.  این واقعیت جویی رهنما را به کاوش های فرهنگی و هنری این سرزمین کشانده است.  در پسر ایران از مادرش بی خبر است،  رهنما دلهره مبهم خود را در چگونگی پیوند درست تاریخ و فرهنگ گذشته با امروز نشان می دهد.  رهنما در این فیلم از جلوه های ویژه نیز در جهت ارائه جهان فیلم استفاده می کند.

  ــ  بعد از انقلاب اسلامی،  آثار کمی بر اساس داستان های شاهنامه ساخته شده است،  مانند پرچم های قلعه کاوه که نتوانسته اند،  حداقل انتظارات را نسبت به این گنجینه عظیم ملی پاسخ دهند.

   فیلم های کوتاه و مستند ــ  در سینمای ایران،  همواره فیلم های کوتاه و مستند،  با تلاش بی پیرایه و صادقانه فیلم سازان ساخته شده اند.  در زمینه فیلم های اقتباسی شاهنامه در سینمای آماتور و مستند،  می توان به فیلم های انجمن سینمای جوان،  و نیز جشن توس مراجعه کرد.  در این زمینه آثار متعددی ساخته شده،  که از این میان می شود به بعضی از آنها اشاره کرد:  سوگ یک دلاور (ولی محمدی)،  نان، عشق و توس (حمید تمجیدی)، ماجرای شاهنامه (اریک بالایان)، فردوسی (حسین قوانلو)، سوگ سیاوش (احمد طالبی نژاد)،  که برداشتی تاریخی - اجتماعی و تازه بر اساس مرگ سیاوش و تناور شدن سیاوش های دیگر است،  زورخانه (عباس شباویز)، شاهنامه و مردم (نصیب نصیبی)، فردوسی و مردم (حسین ترابی)، سیمرغ (ابراهیم حیدرزاده)، زال و سیمرغ (علی بنایی) فیلم انیمیشن در خور توجهی است،  که جنبه های خاص شاهنامه را به زیبایی بررسی می کند،  سیری در پرده های شاهنامه (جمشید سپاهی)،  مینیاتور های شاهنامه (ایرج گرگین)،  شاهنامه از خطی تا چاپی (منوچهر خادم زاده)،  پرتو حماسه (منوچهر طیاب)،  مرگ سیاوش (بیژن مهاجر)،  و... از نمونه های مستند در این زمینه اند.  از  http://ferdosi-toosi.blogsky.com

کلیک کنید:  دروغ جاده ابریشم

کلیک کنید:  تاریخ نجوم در ایران

کلیک کنید:  منطق ملی مردمی در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://www.ravid.ir

اسپارتاکوس و انقلاب ضد برده‌ داری

پیام تبریک نوروز از اینجا

   ــ  تبریک سال نو در http://cae.blogfa.com است،  ولی پیام های آن را بدلیل اهمیت،  در این پست تکرار می کنم.

      هفت هزار و سی و پنجمین نوروز ایرانی را به همه ایرانیان در تمام گیتی تبریک می گوییم،  و امیدواریم آئین های کهن ایرانی هرچه بهتر و علمی تر اجرا شود.  یکی از مهمترین آئین های ایرانی،  با چهارشنبه سوری و خانه تکانی آغاز می شود،  که نماد ایجاد تغییر در دید و ذهن و آگاهی است،  تغییر در اندیشه و اساس و پایه می باشد.  شناختن کهنه ها و دور ریختن هاست،  پرت کردن آنچه که لازم نیست،  و ممکن است دست و پا گیر باشد.  این را باید دانست،  چهارشنبه سوری فقط برای سرو صدا و ایجاد آتش و بازی ها نیست،  خانه تکانی نوروزی فقط برای نظافت نیست،  در آنها فلسفه تغییر نهفته است،  از گذشته های دور ایرانیان می دانستند،  یک شخص و در کل جامعه،  بدون تغییر فسیل شده و فاسد و بیمار است،  و خواه ناخواه تحلیل می ورد،  و نابود می شود.

      در شرایط فعلی ایران که عدم درک ضرورت تغییر و نفوذ استعمار و امپریالیسم دیده می شود،  جشن های امروزی چهارشنبه سوری و نوروز،  چندان برابر خواسته تاریخی ایرانی نمی باشد.  باید شاد بودن الکی،  قر و فر دادن های بی معنی را در این روزها کنار گذاشت،  و بفکر ایجاد تغییرات بنیادی در درک چهارشنبه سوری و نوروز بود،  تا بتوان آنچه را که برای ایران لازم است،  در قرن نو پیاده کرد،  شاید به مفهوم واقعی انسانی رسید.  همچنین لازم است،  گفتمان های مختلف را پیشه کرد،  آزادی و دمکراسی نوروز را دوباره کشف نمود،  و نیز بطور کامل به حقوق و گپ و اندیشه دیگران احترام گذاشت،  و کلاً اخلاق خوب ایرانی را شناخت و پرپا کرد،  تا درصورت توانستن به ایجاد تغییرات،  ثمره آن پا پر جا بماند،  و دوام دار شود.

کدام سال ایرانی درست است

      عده ای سال 1392 هجری خورشیدی را 7077 خورشیدی ایرانی می گویند،  و عده ای 7035 را،  و عده ای بسیاری از مردم را سرگردان کرده اند،  که کدام سال واقعی ایرانی است،  و اصولاً مبدآ سال ایرانی،  که بنام آریایی میترایی معروف شده است چه می باشد.  هر کدام از این دو سال،  یا چند گونه مبداً سال ایرانی،  برای خودشان دلایلی دارند،  که این دلایل هر چه می باشد تفاوتی نمی کند،  زیرا ما می توانیم مثلاً گردونه مهری،  که در یک کاسه هفت هزار ساله است،  مبداً سال بدانیم،  یا یک اثر معبد باستان شناسی و یا چیز دیگری را،  که با پرتو نگاری و تعریف باستان شناسی چند هزار ساله می دانند،  مبداً سال بدانیم.  هیچ کدام از این سرآغاز های سال مشکلی نخواهد داشت،  خوبی سال خورشیدی همین است،  حتا می توان هر اتفاق دیگری را سر آغاز دانست.  مانند تغییرات تاریخی و اجتماعی در 1392 سال پیش را،  که در مدت یک قرن گذشته،  مبداً رسمی و دولتی سال ایرانیان در کشور های ایران و افغانستان شده است.

      اما مشکل در اینها نیست،  مشکل در عدم هماهنگی ملی و مردمی در تعیین سال است،  که البته این عدم هماهنگی،  در مسائل دیگر هم خود نمایی می کند،  این وضع را فقط و فقط جوانان باهوش متخصص ایرانی می توانند تغییر دهند،  با گفتن و نوشتن و بحث کردن درباره موضوع تقویم ایرانی و مبداً سال ایرانی.  ما ایرانیها در ابتدای ورود به تمدن جدید هستیم،  و باید موضوعات و مسائل اجتماعی خود را مطرح و بیان کنیم،  و درباره آنها عمیق تعلیل و تحلیل نماییم.  مهمتر از همه  قدرت نفوذ استعمار و امپریالیسم،  برای درهم ریختن تعادل و تفکر ایرانی بسیار زیاد است.  باید با دانستن و بر پا کردن محیط دمکرات،  درباره موضوعات مختلف گفتگو و تبادل نظر نمود،  مطمئن باشید هیچ کس و هیچ نیرویی نمی تواند تغییرات در علم و دانش و حرکت های اجتماعی و تاریخ اجتماعی ایجاد کند،  فقط و فقط تدابیر یکایک جوانان باهوش ایرانی است،  که باید ملت ایران را به قرن نو رهنمون شود.

   پرسش از عموم:  آیا درباره سال ایرانی،  معروف به آریایی میترایی نظر و تحلیل دارید؟

      اگر فقط بگوییم و شعار دهیم:  ملت قهرمان ایران در چهار هزار سال پیش،  اولین مهاجران متمدن به اروپا بودند،  و در دو هزار سال پیش اسکندر ایرانی فاتح بود،  و دین و زبان را به اروپا برد،  از اینکه بگویم پایه گذاران علوم در زمان هایی از تاریخ دانشمندان ایرانی بودند،  هیچ کدام دردی از ایران درمان نمی کند،  و به خودی خود هیچ چیز را تغییر نمی دهند.  بلکه بمنظور اهداف ایرانی،  باید قدرت درک و دانایی و تغییر را در خود بالا ببریم.  آنهم امکان پذیر نیست،  مگر اینکه جوانان باهوش ایران،  حرکت های تخصصی نو را آغاز کنند،  تا طی برنامه ریزی زمان بندی شده،  تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران تغییر کند.

      نوروز پیام دارد،  پیام انسانی دارد،  پیام نوروز در ژن مردم کشور های ایران، افغانستان، آذربایجان، کردستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، سرحدات، بلوچستان، و بسیاری از مردم کشور های دیگر نهفته است.  پیامی است که بدون هیچ دغدغه و مشکل،  و با سادگی و صفای کامل،  در یکساعت و روز های مشخص صدها میلیون انسان را به حرکت های نو وا می دارد.

تاریخ جدید ایرانی

      درباره چگونگی تغییر سال آریایی میترایی از 7035 به  7077 آریایی میترایی،  پرسش زیر را از یک تغییر دهنده،  جمع تغییر دهندگان شماره سال پرسیدیم.

   پرسش انوش راوید:  ما در مورد تقویم آریایی میترایی،  پیرو تحقیقات 23 سال پیش آقای .... بودیم،  و تاکنون از سالی استفاده می کردیم،  که نشان می دهد امسال 1392 هجری خورشیدی،  برابر با  7035 آریایی میترایی است،  و درباره آن نیز اسناد داریم.  حال چگونه است که یکباره سال 7077 شده است؟  آیا تغییرات در تحقیق و تحلیل و یا دیدگاه ایجاد شده است؟

   پاسخ زیر را دریافت کردیم:

   درود فراوان و مهر بسیار و سپاس از توجه و پرسش اندیشمندانه شما

   در کنگره امسال نو زرتشتی های جهان،  که در نوروز برگزار شد،  تصمیم گرفته شد تا تاریخ پادشاهی رضا شاه بزرگ که هفتاد و هفت سال پیش بوده است جایگزین 35 شود.

      ایشان در ادامه یاد آور شده اند،  که چون رضا شاه پهلوی به ایران خدمت کرده اند،  تصمیم گرفته اند سال 7000 آریایی میترایی را به دوران آن شاه تغییر دهند.

1315 = 77 – 1392

     مبدأ 7000 سال به سال 1315 می افتد،  نه ابتدا و نه انتها سلطنت یک شاه است،  و نه در این سال اتفاق خاصی افتاده است،  فقط دو مورد قابل ذکر در تاریخ نویسی وجود دارد،  که هیچ کدام نمی توانند مبدأ تاریخی باشند:

  ــ  21 مارس برابر با اول فروردین 1315 هـ. خ،  اعلام رسمی نام ایران بکشور های جهان بجای پرس یا پرشیا.

  ــ  تأسیس فرهنگستان بمنظور وضع لغات تازه مورد احتیاج در فارسی،  و تبدیل بعضی لغات بیگانه بواژه های فارسی.

      قبلاً و در مدت 35 سال گذشته،  مبدآ از 7000 سال،  در 1357 قرار داشت:

1357 = 35 – 1392

      اینگونه تغییرات بدون تحقیق و تحلیل های علمی،  و از روی احساسات سیاسی و مسلکی،  نمی تواند مورد تأیید تمامی ایرانیان باشد،  و کلاً علمی نیست.  سال ایرانی مربوط به همه ایرانیان با تمام عقاید و مسلکها می باشد،  و نمی توان آنرا با توجه به خوبی و یا بدی هر تولد و یا واقعه،  برای تمام مردم تغییر داد.  اگر قرار است این تغییرات صورت گیرد،  ما در ایران حاکمان و شاه های بسیار خوبی داشتیم،  اندیشمندان و دانشمندان بزرگی داشتیم،  چرا نباید مبدأ 7000 سال را به تولد رازی و سینا و فردوسی،  و یا نادر شاه و شاه عباس و کوروش هخامنشی و... تغییر داد.  اگر شاهی و حاکمی در نظر عده ای از مردم خوب و دلنشین است،  آیا می توان آنرا به دل و دانش همه مردم گسترش داد،  این پرسش مهمی است،  زیرا قرار است از یک سال ایرانی،  همه مردم با توجه به تحقیق و تحلیل های علمی درباره آن،  استفاده کنند،  و باید مورد توجه همه مردم قرار گیرد.

      درباره تحقیق اولیه،  که سال آریایی میترایی را 7035 نشان می داد،  ما می توانستیم بنا به یک تحلیل دیگر،  یک کاسه ای ایرانی با نشان گردونه مهر را،  که عده ای باستان شناس در سال 1978 میلادی برابر با 1357 هجری خورشیدی،  مربوط به 7000 سال پیش می دانستند،  مبدأ آغاز تحول نجوم ذکر شده ایرانی بدانیم.  بنابر این چون این کاسه در سال 1357 عمر 7000 ساله داشت،  ما می توانستیم مبدأ 7000 ساله را در 1978 میلادی،  برابر با 1357 هجری خورشیدی بدانیم.

      ولی چون تخمین یک کاسه،  می تواند با 200 یا 300 سال اختلاف باشد،  ما همیشه می خواستیم یک سال دقیق تر را برای مبدأ میترایی بر گزینیم.  از آنجا که برآورد کاسه مورد نظر ما،  با تحقیق دیگر توسط آقای سیاوش، + اوستا هر دو یک مبدآ 7000 ساله داشت،  برای اینکه هماهنگی ایجاد شده پابرجا بماند،  و مورد قبول و اشاعه شود،  در هر صورت آنرا پذیرفته،  و در چند سال گذشته در وبلاگ با این سال تبریک های خود را می گفتیم.  در مدت این وبلاگ،  جوانان ایران از ما می خواستند،  تمامی  سال های ذکر شده در وبلاگ را،  با سال ایرانی هم ذکر کنیم،  اما تاکنون بدلایلی اینکار را نکردیم،  و فقط تبریک سال را با سال ایرانی می گفتیم.

      حال باید ببینم چه سالی می تواند،  سال علمی و واقعی ایرانی یا آریایی میترایی باشد،  عزیزان اگر یادتان باشد در نیمه دوم  سال 1391 خورشیدی،  در تمام نشریات و رادیو و تلویزیون ها مطرح می کردند،  که شب یلدای 1391 هـ.خ،  جهان به پایان می رسد.  آنها بنای حرف خودشان را از پیشگویی های نورث داموس می دانستند،  که چنین گفته بود،  ولی نورث داموس هیچ چیز فوق العاده نمی دانست،  او هم مطابق تمام اندیشمندان دوران رونسانس اروپا،  متکی به علومی بود که از ایران به اروپا رفته بود.  البته بسیاری از کتابها و دانش های ایران قدیم،  هم اکنون در زیر زمین واتیکان مخفی می باشد،  زیرا با افشای آنها علم و دین جهان دگرگون خواهد شد.  نورث داموس نمی دانست که ایرانیان نگفته بودند جهان به پایان می رسد،  بلکه گفته بودند سال ایرانی به پایان می رسد،  و ما بنا به تحقیقات مختلف و تحلیل های خودمان می دانیم،  که عدد هفت در نزد ایرانیان کهن مقدس بود،  سال و تاریخ جهان با گذشت هفت هزار شماره به پایان می رسد،  و سال شمار جدید آغاز می شود.  یعنی براحتی می توان اعلام کرد سال 1392 هجری خورشیدی،  برابر است با سال 7000 آریایی میترایی،  یعنی هم اینک و بطور واقع و دقیق،  ما در سال 7000 ایرانی هستیم،  دقیق تر بگویم از سال دیگر ما تبریکات سال نو خودمان را،  با سال شمار جدید ایرانی بر این پایه خواهیم گفت.

      یکبار دیگر تکرار کنم،  بنا به تحقیقات و تحلیل های ما،  که تاکنون نوشته و باز هم به مرور خواهیم نوشت،  امسال 7000 ایرانی یا آریایی میترایی است،  و سال دیگر 7001 ایرانی است.  همچنین از همین امسال برابر با 2013 میلادی،  از این سال شمار 7000 میترایی،  برای بهبود و ذکر سالیان،  در کلیه مطالب وبلاگ استفاده می کنیم.

      عزیزان،  جوانان باهوش ایران،  در سرزمین وسیع و تاریخی ما،  شاه های بزرگی و حاکمان مهمی آمدند و رفتند،  اندیشمندان و دانشمندان بزرگ و عالمگیر هم بفراوانی در ایران پدید آمدند،  تمام اینها از آن ملت بودند،  همه اینها از دل ملت ایران بودند،  هیچ کدام بالاتر از ملت نبودند،  و ما نمی توانیم هیچ یک را برتر و مفید تر و مهمتر بدانیم،  هر کدام از آنها در شرایط خاص خودشان،  که مربوط به ساختار های تاریخی اجتماع بود،  آمدند و رفتند،  کار های خوب و نیک،  یا بد و بی دانش کردند،  هر کدام را باید بطور جداگانه به تحقیق و تحلیل گرفت،  ولی هیچ کدام بالاتر از مردم نبودند،  اصل پابرجا بودن ملت ایران است،  اصل رشد و شکوفایی مردم می باشد،  نه این و آن.  کارگزاران و  چهره های استعمار و امپریالیسم،  همیشه می خواستند وانمود کنند،  که ملت ایران هیچ بوده می باشد،  و ملت ایران در تمام تاریخ از همه شکست خورده،  و از همه باخته است،  و اگر هم کاری در ایران پیش رفته،  توسط این شاه و آن حاکم بوده،  و ملت ایران در این میان هیچ کاره است.  عزیزان اغفال ترفند های دشمنان ملت ایران نشوید،  این خود مردم هستند،  که اصل قضیه تاریخ می باشند،  و مردم ایران قدرت تاریخی ایران بوده و می باشند.

      این را هم باید حتماً بگویم،  سال ایرانی نباید توسط هیچ دین و شاه و مسلک مصادره شود،  سال ایرانی برای مردم ایران از همه گروه ها می باشد،  که ریشه در اولین پیدایش نجوم و سال شماری در ایران دارد.  سال ایرانی یا آریایی،  باید برای ده ها ملت و کشور هم فرهنگ باشد،  نه فقط برای گروهی.  نمی توان شمارش آنرا بیش از حساب علمی بالا برد،  و خیال پردازی کرد،  که باعث مسخره بازی می شود.  سال ایرانی باید آبروی تاریخی ملت ایران باشد،  نه بازیچه ترفند های و خواسته های گروهی.  این ملت ایران بود و می باشد،  که قدرتمندانه پابرجا است،  و رشد و تکامل خودش را ادامه داده و می دهد،  تمام شاهان و حاکمان،  اندیشمندان و دانشمندان،  با هر دیدگاهی چه خوب یا بد،  چه سازنده و چه ویران کنند،  آمدند و رفتند و باز هم خواهند آمد و رفت.

      بارها تکرار کرده ام و بازهم تکرار می کنم،  جوانان باهوش ایران،  خود شما،  که از وجود ملت هستید،  می توانید تغییر دهنده و پیش برنده رشد و تکامل و تأثیر گذارنده در سرنوشت و تاریخ باشید،  نه فرد دیگری.  شما در تمام تاریخ طولانی این سرزمین بوده و خواهید بود،  نباید اغفال ترفند های دشمنان تاریخ ایران گردید،  ترفند هایی که امروزه در تعدادی از نشریات اینترنتی،  و بوضوح در اندکی از تلویزیون های فارسی زبان بیگانه در سراسر جهان دیده می شود.

عکس کاسه های باستانی زیر خاکی

   عکس ظروف 7000 ساله ایرانی،  با علامت گردونه مهر،  که در موزه های ایران و جهان بفراوانی دیده می شوند،  عکس شماره 2953.

   توجه:  آریایی همان ایرانی است،  مهری و میترایی هم دین نیست،  بلکه کهن ترین آیین می باشد،  که عبادت و شکر گزاری از طبیعت و برکت های جهان است،  بارها در وبلاگ به این موضوع اشاره و توضیح داده شده است.

کلیک کنید:  تقویم ایرانی

شاهنامه فردوسی در فیلم

     تعدادی از فیلم های سینمایی و مستند،  که از شاهنامه فردوسی اقتباس شده اند،   و در سینمای ایران و دیگر کشورها،  تولید و نمایش داده شده است.

   فردوسی (عبدالحسین سپنتا،  ۱۳۱۳) ــ  ششمین فیلم سینمایی ایران است،  سپنتا به مناسبت هزاره فردوسی، فیلمی در باره زندگی این شاعر همراه با قطعه هایی از شاهنامه می سازد،  که به قول خودش حاصل آشنایی نیمی از عمر او با ادب فارسی است.  با نمایش خصوصی فیلم،  که چون آثار دیگر سپنتا در هند ساخته شده،  رضاشاه دستور تغییر صحنه های ملاقات فردوسی با محمود غزنوی را می دهد.  در نتیجه این صحنه ها برای نمایش مجدد در سال ۱۳۱۳ با بازی نصرت الله محتشم (مامور سفارت ایران در هند)،  در نقش محمود غزنوی بازسازی می شود.  فردوسی خالی از افت های سینمایی نیست،  کارگردان برای بیان تیرگی و اندوه مرگ در صحنه تشییع جنازه شاعر از فیلم برداری ضد نور استفاده کرده است.  فیلم از نظر داستان گویی موفق است،  مانند صحنه ای که فردوسی در ایام پیری از پنجره اتاقش به بچه هایی نگاه می کند،  که شعر های او را حین بازی کردن می خوانند.  در این فیلم فردوسی نبرد رستم و سهراب را می سراید،  و فیلم ساز این قسمت از شاهنامه را به تصویر می کشد.

   رستم و سهراب (مهدی رئیس فیروز، ۱۳۳۶) ــ  این فیلم برداشت ضعیفی از داستان رستم و سهراب، غنی ترین داستان شاهنامه است.  فیلمنامه را دکتر جنتی نوشته،  که سابقه ادبی دارد،  و فیلم به روایتی اسطوره ای در چنگال فیلم فارسی است.  فیلم تصویر نادرستی از اثر حماسی فردوسی به دست می داد،  و از نظر تجاری نیز موفق نبود.  گذشته از نقایص فنی،  اشتباهات زیادی در فیلم دیده می شد.  زنی که مار به دست در حضور رستم می رقصد،  لحظه ای بعد ماری در دست ندارد،  ریش رستم گاه دو شقه است،  و گاه معمولی،  دندان های طلای زنانی که پای می کوبند و می رقصند،  برق می زند و...

   بیژن و منیژه (سیامک یاسمی، ۱۳۳۷) ــ  در دهه ۱۳۳۰ جریان فیلم فارسی بر سینمای ایران مسلط است،  شاید به دلیل وقت گیر بودن،  و هزینه زیاد اقتباس سینمایی از شاهنامه،  در این سالها کمتر کسی چنین فیلم هایی می سازد،  و اگر هم بسازد، نتیجه اش فیلمی با مایه های تجاری و قید و بند فیلم فارسی است.  بیژن و منیژه از این دست فیلم هاست،  فیلمی در رده دیگر آثار تجاری یاسمی.  نقطه مثبت بیژن و منیژه،  فیلم برداری نسبتاً خوب کوشان است.  ساخت فیلم که با آواز های فراوان پروانه همراه است،  هشت ماه به طور انجامیده است.

   سیاوش در تخت جمشید (فریدون رهنما، ۱۳۴۶) ــ  این فیلم برداشتی امروزی از داستان رستم و اسفندیار است،  در این فیلم که نخستین کار این شاعر و منتقد سینمایی است.  پدر و پسر ثروتمندی بر سر یک زن با یکدیگر درگیر می شوند،  تا کار به نبرد رودرو می انجامد.  نوری علاء درباره فیلمش می گوید: می خواستم جنگی به وجود آورم،  که گرچه امروزی است،  ولی صورت همان جنگ رستم و اسفندیار را به خود بگیرد.  آدم های فیلم با ابزاری می جنگند،  که خیلی شبیه ابزار جنگی آن زمان است،  میل همان گرز است،  سنج همان سپر است،  اینها تغییر شکل یافته های همان ابزار جنگی هستند.  در فیلم ما شبکه ای را می بینیم،  که آدم های فیلم را در جبر قرار می دهد،  و آنها را به جان هم می اندازد.  برای من موقعیت آنها مطرح است.  به نظر می رسد تحمیل بازیگران اصلی به فیلم، بیشترین صدمه را به آن وارد کرده است.

   پسر ایران از مادرش بی خبر است (فریدون رهنما، ۱۳۵۲) ــ  رهنما این فیلم را در سال ۵۲ می سازد،  این بار در برگردانی تمثیلی بر اساس داستانی از شاهنامه،  شرایط جامعه به تصویر کشیده می شود.  دلیل موفقیت آثار رهنما را باید در نوع نگاه او به واقعیت جست.  از نظر او که خود منتقد و شاعری تواناست،  داستانی حماسی که ۱۰ قرن قبل سروده شده،  می تواند با روایت دراماتیک و در قالبی نمادین،  واقعیت امروزه را عرضه کند.  از دید رهنما نوع برخورد و پیوند فیلم ساز با واقعیت است،  که آن را جاودانه می کند.  بدون این پیوند، واقعیت گنگ و گریزان،  و در هم است.  این واقعیت جویی رهنما را به کاوش های فرهنگی و هنری این سرزمین کشانده است.  در پسر ایران از مادرش بی خبر است،  رهنما دلهره مبهم خود را در چگونگی پیوند درست تاریخ و فرهنگ گذشته با امروز نشان می دهد.  رهنما در این فیلم از جلوه های ویژه نیز در جهت ارائه جهان فیلم استفاده می کند.

  ــ  بعد از انقلاب اسلامی،  آثار کمی بر اساس داستان های شاهنامه ساخته شده است،  مانند پرچم های قلعه کاوه که نتوانسته اند،  حداقل انتظارات را نسبت به این گنجینه عظیم ملی پاسخ دهند.

   فیلم های کوتاه و مستند ــ  در سینمای ایران،  همواره فیلم های کوتاه و مستند،  با تلاش بی پیرایه و صادقانه فیلم سازان ساخته شده اند.  در زمینه فیلم های اقتباسی شاهنامه در سینمای آماتور و مستند،  می توان به فیلم های انجمن سینمای جوان،  و نیز جشن توس مراجعه کرد.  در این زمینه آثار متعددی ساخته شده،  که از این میان می شود به بعضی از آنها اشاره کرد:  سوگ یک دلاور (ولی محمدی)،  نان، عشق و توس (حمید تمجیدی)، ماجرای شاهنامه (اریک بالایان)، فردوسی (حسین قوانلو)، سوگ سیاوش (احمد طالبی نژاد)،  که برداشتی تاریخی - اجتماعی و تازه بر اساس مرگ سیاوش و تناور شدن سیاوش های دیگر است،  زورخانه (عباس شباویز)، شاهنامه و مردم (نصیب نصیبی)، فردوسی و مردم (حسین ترابی)، سیمرغ (ابراهیم حیدرزاده)، زال و سیمرغ (علی بنایی) فیلم انیمیشن در خور توجهی است،  که جنبه های خاص شاهنامه را به زیبایی بررسی می کند،  سیری در پرده های شاهنامه (جمشید سپاهی)،  مینیاتور های شاهنامه (ایرج گرگین)،  شاهنامه از خطی تا چاپی (منوچهر خادم زاده)،  پرتو حماسه (منوچهر طیاب)،  مرگ سیاوش (بیژن مهاجر)،  و... از نمونه های مستند در این زمینه اند.  از  http://ferdosi-toosi.blogsky.com

عکس صفحه ای از شاهنامه

اسپارتاکوس و انقلاب ضد برده‌ داری سوم

      اسپارتاکوس،  به یونانی Σπάρτακος  به لاتین Spartacus  ،  از اهالی شمال دریای اژه و تراسی،  تاریخ تولد ۱۰۹ ق.م،  تاریخ مرگ ۷۱ ق.م، بود.  او در جنگ رم با قبایل،  اسیر ارتش روم شده بود.  اسپارتاکوس را بعد از اسارت به مرکز آموزش گلادیاتور های شهر رم فروختند،  در آنجا بردگان را برای مبارزه با یکدیگر آماده می‌ کردند،  در آن مرکز اسپارتاکوس آموزش نظامی به گلاتیاتورها می داد.  اسپارتاکوس با دیدن ظلم و ستمی که به اساس انسانیت و بر بردگان در روم باستان وارد می ‌شد،  کوتاه نیامد،  و توانایی انسانی او بر خواسته های کوتاه دنیایی و مادی او پیروز شد،  و در سال ۷۳ ق.م،  دست به قیام زد.  قیام خیلی زود گسترده شد،  او بهمراه بردگانی که به قیام پیوسته بودند،  در راه آزادی به پیروزی‌ هایی نیز دست یافتند.

      پیام قیام ضد برده‌ داری اسپارتاکوس،  به سرعت در سرتاسر روم پیچید،  بردگان در کشور های اطراف دست به شورش زدند،  و اربابان خود را کشتند،  و خانه‌ ها و انبار های آنان را به آتش کشیدند.  هزاران برده از رنگ و نژاد های گوناگون به سپاه اسپارتاکوس پیوستند،  و تحت رهبری او به مبارزه پرداختند.  سنای روم چندین سپاه به مقابله آنها فرستاد،  اما برده‌ ها این سپاهیان را در هم شکستند.  بدین ترتیب، اسپارتاکوس چند سال در برابر سپاه منظم و مجهز روم پایداری کرد،  و انقلاب سوم ضد برده داری شکل گرفت.

      دولت بردار رم بشدت از قیام برده ها و کارگران بی پول و کشاورزان بی زمین به وحشت افتاده بود،  و قوی ترین و گران ترین نیروها را تجهیز کرد.  مارکوس لیسینیوس کراسوس،  فرماندهی سپاهیان روم را برای درهم شکستن انقلاب بردگان در دست گرفت.  او در سال ۷۱ ق.م،  با ترفند خرید تجهیزات حمل و نقل منجمله کشتی ها،  اسپارتاکوس را در موقعیت نظامی بدی قرار داد،  و در جنگی سخت شکست داد.  در پایان جنگ هیچ یک از همرزمان اسپارتاکوس حاضر به معرفی او به رومیان نشدند،  رهبر قیام همراه بیش از ۶۰۰۰ نفر به صلیب کشیده شد،  و قیامش پایان یافت،  با این حال ۵۰۰۰ برده نیز از دستگیری نجات یافتند.

درس های قیام اسپارتاکوس

      هنگام خواندن تاریخ و مطالب تاریخ اجتماعی،  نباید به سرنوشت ها سطحی و مانند فیلم سینمایی نگاه کرد،  بلکه باید دید عمیق به درون واقعیت ها داشت.  از ابتدای دوران پیدایش استعمار،  همیشه تاریخ نویس های استعمار و امپریالیسم،  سعی می کردند مسائل و حتی علم را آنگونه،  که بمنظور حفظ موقعیت آنها می باشد بگویند و بنویسند.  آنقدر در بعضی موضوعات دقت داشتند،  که می بینیم آگاهی هایی را که باید بچه های دبستانی یاد بگیرند و بدانند،  فقط اشخاص علاقمند می توانند در سنین بالا به آنها دست یابند،  که به نوبه خود باعث عقب افتادن علم و کاهش رشد و تکامل طبیعی انسانی و تمدن می شود. 

   توجه:  حکومت رم،  در ابتدا توسط مهاجران بین النهرین و ایران ایجاد شد،  مشروح در اینجا،  این مردم یک نمونه حکومت بین النهرینی در اروپا شکل دادند.  آنها در آن سرزمین مالکیت تاریخی و ذاتی بر زمین نداشتند،  ولی با توانایی های علمی و نظامی خود،  که از سرزمین اصلی به اروپا برده بودند،  خیلی زود قدرت گرفتند،  و توانستند زمین های قبایل مختلف کهن اروپا را تصاحب کنند،  و بخشی از افراد این قبایل را برده زمین کردند.  اینگونه تصاحب زمین و برده داری باعث شد،  اولین بار در دنیا،  ساختار اجتماعی فئودال زمین دار برده دار ایجاد گردد.  در زمان اگستوس امپراتور رم،  بخشیدن زمین های غصب شده قبایل،  به سران و سرداران رم،  بشدت اوج گرفت،  و رسماً و قانوناً اولین تیول داری و فئودالی در جهان شکل کامل گرفت.

      این شیوه از ساختارهای تاریخی اجتماع به نوبه خود تقاضا هایی برای اداره امور نیاز داشت،  مانند دین جدید می خواست،  زیرا دین های قدیمی قبایل،  بر اساس پرستش و عبادت به طبیعت بود،  زیرا آنها نعمت و برکت خود را از طبیعت می گرفتند.  ولی بعد از اینکه برده و یا سرف یا رعیت شده بودند،  باید گونه دیگری پرستش و عبادت می کردند،  زیرا دیگر طبیعت آنها را آزاد نکرده بود،  و غذا و جا به آنها نمی داد،  اینک ارباب بود که به آنها اندکی غذا و جا،  در مقابل کار طاقت فرسا می داد.  بمرور طی 200 سال دین و قانون جدید ایجاد شد،  و اینها نیز به نوبه خود رشد و تکامل دیگری برای تمدن در پی داشتند.

   جالب:  اول اینکه قیام اسپارتاکوس و بهم پیوستن و گردهم آیی هزاران برده،  در اولین قرن تمدن جدید فئودالی برداری،  درس هایی برای فئودالها داشت،  آنها متوجه شدند،  که با دین ها و علائق قدیمی اشخاصی،  که برده شده بودند،  نمی توان آنها را اداره کرد،  ابتدا باید روح و ذهن آنها را تصاحب کرد،  و سپس بدن آنها را.  دوم اینکه شکست اسپارتاکوس و قیام،  نه بر اثر عدم توانایی نظامی در مقابل قدرت رم بود،  بلکه باز می گشت به همان سنت و دین های متعدد طبیعی،  که آن افراد برده شده داشتند،  که خود بخود باعث تفرقه در سبک مبارزه و برداشت از زندگی و بود و نبود می شد،  که خرافات مختلف را در خود داشت.

   مهم:  چشمها را نباید بست،  و در شعر و رویا فرو رفت،  بلکه باید ذهن و پا را جلو کشید،  و با دیدگانی باز،  گذشته و آینده و دنیا را دید.  ضد تاریخها می خواهند،  مردم سطحی نگر باشند،  ولی جوانان باهوش ایران،  با توانایی تاریخی و ذاتی ایرانی خودشان،  بشدت با آنها مقابله می کنند،  و بسوی دانایی تخصصی و حرفه ای تر شدن می روند،  مشروح در قرن سنت گریزی.

   توجه:  عزیزان،  کشور های عرب جنوب خلیج فارس،  با درآمد سالیانه 700 میلیارد دلار و جمعیتی کمتر از 30 میلیون نفر،  دارند قاره کهن منجمله ایران را به بازی می گیرند،  و به آشوب می کشند،  اگر ایرانی هستید!  اگر میهن دوست هستید!  هوشیار باشید،  و فقط به چند دروغ تاریخ،  که سرآمد اتفاق های امروزی می باشد،  منحصراً به عنوان بررسی های راست و دروغ نپردازید،  بلکه پا و ذهن را جلو بکشید،  و دید عمیق تر داشته باشید،  اصل میهن و ایران را بدون درک های واقعی از گذشته و آینده،  نمی توانید تحقیق و تحلیل و تفسیر کنید.  سطحی نگری به تاریخ و تاریخ اجتماعی در این زمانه جایی ندارد،  جوامع با جوانان کم ذهن،  رو به نابودی می روند.  در این قرن آشوب های سیاسی و مالی و اجتماعی جهان را فرا گرفته،  که آنهم بدلیل نفوذ عمیق سرمایه داری لجام گسیخته به تمام جوانب است،  باید بیش از پیش هوشیار باشید،  اگر ایران نباشد،  تاریخ ایران هم نخواهد بود،  و دروغ یا راست،  حمله اسکندر، حمله عرب، مغول و غیره به ایران،  دیگر بی معنی خواهد شد.  بخود آیید که در آغاز دوره هزاره هفت ایرانی هستیم،  و خطر در بیخ گوش ایران و ایرانی است.

   عکس جمعی از مردم تهران زمان انقلاب مشروطیت،  عکس شماره 459،  تفاوت آشکار این قیام با قیام اسپارتاکوس بخوبی دیده می شود.  دو هزار سال قبل از انقلاب مشروطیت،  اسپارتاکوسیها با حرکت های خونین خود،  نتوانستند آزاد شوند،  ولی مسیر تاریخ تمدن را از حکومت های برداری،  به حکومت های فئودالی تغییر دادند،  در انقلاب مشروطیت دوران فئودالی ایران به بورژوازی تغییر داده شد،  و باز مردم اسیر بودند،  یعنی هر دو قیام با فاصله دو هزار سال،  یک نتیجه نهایی داشت.

   آگاهی:  عزیزان،  کشور های عرب جنوب خلیج فارس،  با درآمد سالیانه 700 میلیارد دلار و جمعیتی کمتر از 30 میلیون نفر،  دارند قاره کهن منجمله ایران را به بازی می گیرند،  و به آشوب می کشند،  اگر ایرانی هستید!  اگر میهن دوست هستید!  هوشیار باشید،  و فقط به چند دروغ تاریخ،  که سرآمد اتفاق های امروزی می باشد،  منحصراً به عنوان بررسی های راست و دروغ نپردازید،  بلکه پا و ذهن را جلو بکشید،  و دید عمیق تر داشته باشید،  اصل میهن و ایران را بدون درک های واقعی از گذشته و آینده،  نمی توانید تحقیق و تحلیل و تفسیر کنید.  سطحی نگری به تاریخ و تاریخ اجتماعی در این زمانه جایی ندارد،  جوامع با جوانان کم ذهن،  رو به نابودی می روند.  در این قرن آشوب های سیاسی و مالی و اجتماعی جهان را فرا گرفته،  که آنهم بدلیل نفوذ عمیق سرمایه داری لجام گسیخته به تمام جوانب است،  باید بیش از پیش هوشیار باشید،  اگر ایران نباشد،  تاریخ ایران هم نخواهد بود،  و دروغ یا راست،  حمله اسکندر، حمله عرب، مغول و غیره به ایران،  دیگر بی معنی خواهد شد.  بخود آیید که در آغاز دوره هزاره هفت ایرانی هستیم،  و خطر در بیخ گوش ایران و ایرانی است.

   عکس تعدادی از انبوه اندیشمند و دانشمندان تاریخ ایران،  که بنیان گذاران علوم بودند،  عکس شماره 2977.

کلیک کنید:  جنگ افزار های آینده

کلیک کنید:  محوطه های تاریخی ایران

کلیک کنید:  سکستان بزرگ تاریخی ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://www.ravid.ir