وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

چند مطلب جالب 148

چند مطلب جالب 148

ایرانیان تاریخی در چین

     تاجیک‌های چین در چینی  Tǎjíkè Zú  که به پامیری‌ های چین هم شهرت دارند،  مردمی تاجیک و ایرانی تبار هستند،  که در خاک کشور چین کنونی بسر می‌برند.  این قوم یکی از ۵۶ قوم اصلی ساکن آن کشور هستند،  و جمعیتی حدود 500 هزار نفر را شامل می‌شوند.  در متون کهن چینی به این قوم اشاره شده ‌است،  در سلسلهٔ تانگ تاجیک‌ های چین با عنوان «چینا دوا گوتراً» معرفی شده ‌اند.  در این باب افسانه ‌ای قدیمی رایج است،  که ورود ایشان به چین از دورهٔ ازدواج شاهنشاه ایران باستان با ملکه‌ ای چینی بوده است.  تاجیک‌ های چین بیشتر در منطقهٔ سین کیانگ و تاشقورقان ساکن هستند،  پژوهش‌ها نشان داده،  که از تبار ایرانیان شرقی بوده،  و بیش از تاجیک‌ های تاجیکستان با وخی‌ها و شغنی‌ها خویشاوندی دارند.

   جالب ــ  بنا به تحقیقات وبلاگ انوش راوید،  این مردم مربوط به ادامه مهاجرت های مردم تمدن کهن جی،  و پخش شدن آنها در جهان می باشند،  به تاریخ مهاجرت مراجعه نمایید.

عکس دختر جوانی از تاجیک های چین،   عکس شماره 6352.

      خصوصیات چهره‌ ای و ظاهری تاجیک‌ های چین،  شبیه به مردم تاجیک و ایرانی ‌تبار است،  اما در اثر سده‌ها مجاورت و امتزاج با زرد پوستان ترک و چینی،  عده‌ ای از آنان تا حدودی چهره‌ ای شبیه چینی‌ها را نشان می‌دهند.  مردم تاجیک چین،  در محاورات از زبان ‌های متعددی استفاده می‌کنند،  دو زبان اصلی کاربردی و بومی ایشان زبان وخی و زبان سریکولی است،  که هر دوی این زبان‌ها از گروه زبان‌ های ایرانی و از شاخهٔ جنوب شرقی بشمار می‌روند.

      مردم تاجیک چین علاوه بر این زبان‌ها،  از زبان‌ های اویغوری و چینی در محاورات و تجارت نیز بهره می‌برند. هیچ کدام از این دو زبان در چین بصورت رسمی زبان کتابت نیست،  و در تاجیکستان گاهی خط سیریلیک و در چین و پاکستان گاهی خطوط فارسی- عربی و نیز اردو و لاتین برای نگارش بکار برده می‌شود.  جمعیت تاجیک‌ های چین را مسلمانان شیعه اسماعیلی به ‌ویژه در میان وخی‌ها و نیز مسلمانان سنی تشکیل می‌دهند.

      همچنین بمرکزیت کاشغر،  در شمال غربی این کشور،  مردم ساکن این ناحیه که به "اویغورها" معروفند،  سالیان دراز است،  که نوروز را جشن می گیرند.  بسیاری از این مردم به کشاورزی و دامداری اشتغال دارند.  در زبان مردم این ناحیه واژه های بسیار فراوانی با ریشه فارسی یافت می شود،  و خط آنان نیز الفبای کاملا مشابه فارسی است،  و خواندن آن برای یک فارسی زبان بسیار آسان است.  امروزه برای همه قومیت هایی که در این منطقه ساکنند،  و به اسلام گرویده اند،  نوروز جشن بزرگ ملی است،  اما حتی پیش از آنکه این مردم اسلام آورند،  نوروز را جشن می گرفته اند.

   توجه ــ  جوانان عزیز ایران،  نسبت به آسمیله کردن قومیت های ایرانی در کشور های روسیه و چین بگویید و بنویسد و اعتراض نمایید. 

کتیبه های باستانی ایران

کتیبه‌ های گنج‌ نامه یادگارانی از دوران داریوش و خشایار شاه هخامنشی،  بر دل یکی از صخره‌ های کوه الوند در 5 کیلومتری غرب همدان به زبان های پارسی باستان،  بابلی و عیلامی نوشته شده‌ اند.  لوح سمت چپ که کمی بالاتر از کتیبه دیگر در کوه کنده شده مربوط به داریوش بزرگ هخامنشی (521-485 پ.م) است.  طول آن حدود 290 سانتی‌متر، ‌ ارتفاعش 190 سانتی‌ متر و دارای متنی به شرح زیر است:

"خدای بزرگ است اهورامزدا که این زمین را آفرید؛ که آن آسمان را آفرید؛ که مردم را آفرید؛ که شادی برای مردم آفرید؛ که داریوش را شاه کرد، شاهی از بسیاری، فرمانروایی از بسیاری. منم داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمین‌ها که نژادهای گوناگون دارند، شاه سرزمین دور و دراز، پسر ویشتاسب هخامنشی".

      کتیبه‌ خشایارشا (485-465 پ.م.) نیز در قسمت پایین همین کتیبه،  به طول 270 سانتی‌ متر و ارتفاع 190 سانتی‌متر قرار دارد،  متن آن عبارت است از:

"خدای بزرگ است اهورامزدا، بزرگ‌ترین خدایان است که این زمین را آفریده که آن آسمان را آفریده که مردم را خلق کرد که برای مردم شادی آفرید که خشایار شاه را شاه کرد، یگانه از میان شاهان بسیار، یگانه فرمانروا، از میان فرمانروایان بی شمار. من خشایار شاه، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورهای دارای ملل بسیار، شاه این سرزمین بزرگ دور دست پهناور، پسر داریوش شاه هخامنشی".

عکس کتبه های گنج نامه،  عکس شماره 5674.

ارشیت دانا

توجه:  عزیزانی که اسناد تاریخی درباره آرشیت دانا و بانو ورتا می دانند،  بگویند.

      آرشیت دانا نخستین فیلسوف ایران زمین است،  وی نزدیک به دوم ژانویه  4511 خورشیدی ایرانی زاده شد،  و در 4657 خورشیدی ایرانی درگذشت،  نخستین فیلسوفی که نامش در تاریخ ایران باستان آورده شده است،  او 146 سال زندگی کرد،  و روی هم چهار گفتمان بزرگ بین او و سه فیلسوف بزرگ یونی آنی (یونانی) بنام های سقراط، افلاطون و ارسطو رخ داد،  که در هر چهار بار اندیشمندان یونی آنی در برابر دانش و اندیشه برتر او کرنش نمودند.  با سقراط در اسوس و با افلاطون دو بار، یک بار در آتن و بار دیگر در ساردس و با ارسطو در زادگاهش استاگیرا.

      کتاب پر آوازه او "شالوده جهان" میباشد،  و هم اکنون در موزه بریتانیا است،  ولی آنها می گویند چنین کتابی ندارند.  مردم در آن زمان بر این باور بودند،  که آرشیت دانا آب جاودانگی سرکشیده است،  و زندگی اش بی پایان می باشد،  اما در4657خ.ا،  بدست لازاروس جاسوس یونی آنی کشته شد،  زمانی که ارسطو را از ماجرای مرگ آرشیت در زادگاهش ترشیز (کاشمر کنونی) آگاه ساختند،  او گریست و گفت کاش همانند او در تاریخ یونان نیز می داشتیم .

      پر آوازه ترین شاگرد او بانو ورتا  4573 تا 4673 خ.آ،  است،  بانو ورتا نخستین زن فیلسوف جهان است .

ارشیت دانا:  زندگی دراز در خانه ایی است،  که شادی در آن جریان دارد.

   عکس کاخ خورشید،  که به دستور نادرشاه افشار جهت اقامت و خزانه برای جواهرات و غنایم در کلات ساخته شده‌ بود.  عکس شماره 5740.

      کلات محل تولد نادر شاه افشار است،  وسعتی حدود ۳۲۷۶ کیلومتر مربع دارد.  این شهرستان از شمال به وسیله تپه ماهور هایی به طول۱۸۰ کیلومتر با کشور ترکمنستان هم مرز است،  و از جنوب به کوه های هزار مسجد و شهرستان مشهد،  و از شرق به شهرستان سرخس و از غرب به شهرستان درگز محدود می شود.

گوشی های خون آلود

عکس یک معدن غیر اصولی در کشور کنگو،  عکس شماره 5951.

      کنگو کشوری در جنوب صحرای آفریقا با منابعی از الماس، طلا، کوبالت، مس، قلع، تانتالم است،  منابعی با ترلیون‌ها دلار ارزش!  ولی به علت جنگ‌ هایی که هرگز پایان نخواهند یافت،  کنگو یکی از فقیرترین کشورها با آسیب‌ های روانی زیادی است.  این مساله شاید برای خیلی‌ها چندان مهم نباشد،  مگر اینکه بدانند معادنی تحت سلطه‌ شبه نظامیان در کنگوی شرقی،  مواد خام برای کمپانی‌ های بزرگ تولید دستگاه‌ های الکترونیکی و جواهرات و زیورآلات گران‌ قیمت را فراهم می ‌کنند،  و در عین حال، اسباب بی نظمی و هرج و مرج در آن مناطق را نیز فراهم می‌کنند.  بنابر این در لپ‌تاپ، دوربین عکاسی، گوشی تلفن همراه یا گردنبند شما ممکن است میزانی از درد و رنج مردم کنگو موجود باشد،  که به چشم نمی‌خورد.  در اینباره یک فیلم مستند نیز ساخته شده است،  البته با خیلی مشکل و دردسر.

      البته این وضع تنها به کنگو مربوط نمی باشد، و در بسیاری از کشور های دست چندم در جریان است،  مانند کشور بنگلادش،  که با خون چشم و دل توده فقیر،  پوشاک مارک سرمایه داری غربی تولید می شود.

آثار حکومتی زبان فارسی

     عکس نسخه ای دست نویس و کم نظیر از شجره نامه دو خاندان سلجوقیان و خوارزمشاهیان،  که به زبان پارسی است.  این نسخه خطی زیبا به شکل مینیاتوری و بخط پارسی نگاشته شده است،  و هم اکنون در موزه «Ankara Etnografya Müzesi» شهر آنکارا کشور ترکیه نگهداری می شود.

کوه پدری یا جم

      کوه پدری یا کوه جم،  این کوه باستانی در حومه شهرستان جم از توابع عسلویه استان بوشهر و در میانه راه بندر کنگان به فیروز آباد شیراز قرار دارد.  عباتگاه یا آتشکده دوران کهن در قله کوه قرار دارد،  مجسمه ‌های «جمشید جم» و «غار آدم» در نزدیکی کوه پدری،  به دلیل فعالیت‌ های شرکت ‌های نفتی و گازی شهرستان عسلویه استان بوشهر،  در معرض خطر قرار دارند.  که باید نسبت به حفظ و نگهداری این آثار تدابیری انجام شود.

    پدری =( پد = دریچه ورود + ری یا رای = خدای خورشید)،  یعنی جایگاه یا عبادتگاه ورود به دل و خواسته خدای خورشید. پد و پا،  صفت و وسیله ورود و خروج است،  که در پاتک و پدآفند وجود دارد،  و در پا بطور کامل خود نمایی می کند.

عکس کوه پدری یا کوه جم،  عکس شماره 5666 .

      آثار عبادتگاه کوه پدری،  مربوط به دوران تمدن کهن جیرفت است،  در هزاره اول خورشیدی ایرانی،  تنها منطقه تمدنی جهان،  در حاشیه خلیج فارس قرار داشت،  البته آن زمان خلیج کوچکتر،  و فاصله کوه از دریا بیشتر بود.  درباره این کوه شایعات و داستانها و شایعات زیادی در جریان دارد که قابل ذکر علمی نیستند.

 لایک ها و کامنت های سرگردان

      در فیسبوک و وب های اجتماعی می بینیم،  همه در حال نوشتن و گفتن،  لایک زدن و غیره هستند،  اما هیچکدام پیگیر حرفه ای و کابردی نظراتشان نیستند،  و فقط دارند بار مالی و بورس فیسبوک و امثال را افزایش می دهند،  و همه چیز به نفع سرمایه داری غربی بویژه آمریکایی می چرخد و می رود.  عزیزان روشنفکر در فیسبوک و امثال آن،  بیایید بمنظور حرفه ای شدن کار،  جهت اهداف ملی و مردمی ایران،  برای اینگونه جاها برنامه ریزی کنید،  و سبک کار شایسته ایرانی را بیابید و پیشنهاد کنید.

   عکس کوزه های گلی،  جهت جمع آوری سرگردانی ها و جنس ها،  نه اینکه روشنفکر خود درون کوزه رود و باشد،  عکس شماره 3584.

قربانی کردن گاو

      از چند روز به عید قربان مانده،  دیدیم که عده زیادی از موضوع قربانی کردن گوسفند،  و یا هر موجود دیگری در ایام دینی،  بشدت ناراحت و دلخور هستند.  چه بسیار این احشام در مراسم دینی کشته می شوند،  و گوشت آنها از بین می رود.  قربانی کردن رسم باستانی از دوران میترائیسم است،  که به دین های دیگر بعد از آن هم رفته است.

      در نقش و نگار های باقی مانده از آثار سنگی و ظروف دوران کهن ایران،  بویژه در تمدن کهن جیرفت،  قربانی کردن وجود ندارد،  و حیوانات شاد و در حال جست و خیز در طبیعت دیده می شوند،  نه بحالت قربانی شدن.  با افزایش جمعیت مردم،  و ایجاد طبقات اجتماعی،  و بوجود آمدن دینها،  قربانی کردن هم پیدا شد،  در ابتدا گاو را قربانی می کردند،  چون گاو گران و بزرگ بود،  گوسفند را جایگزین آن کردند.

گوسفند =( گو= گاو + سفند = سپند = مقدس).

 

   عکس دو تصویر قربانی کردن گاو بدست میترا،  که در معابد مهر و میترا و موزه های اروپا دیده می شوند،  عکس شماره. 

    تعدادی از عزیزان هم پیشنهاد کرده بودند که بجای کشتن جانداری،  رسم را عوض کنیم و درخت بکاریم،  یعنی جانداری برپا کنیم،  در نظرات تعدادی از این ایرانیان نوشتم:

   بنظر من باید با قطع فراوان و بی رویه درختان 3000 ساله جنگلی در شمال مقابله اساسی کرد،  که این کار باعث تغییر آب و هوایی در منطقه ایران شده است،  باید آفت خشک شدن درختان جنگل های غرب ایران شناسایی شود،  و با آن مقابله گردد،  باید بمنظور آبرسانی به جنگل های مصنوعی استان های تهران و مرکزی و... که در حال از بین رفتن هستند کاری کابردی نمود،  باید.....،  کاشتن درخت پیشنهاد خوبی است،  اما فعلاً طلبمان،  آنهایی که داریم نگهداری کنیم!


شعور های سایکوپت

      سطح تحصیلات افراد مطلقاً هیچ ارتباطی با میزان شعورشان ندارد،  درباره میزان شعور و فهم و درک افراد،  روانشناسان گفته و نوشته های زیادی دارند،  اما هر شخصی با برخورد های خود با مردم،  دید متفاوتی از شعور های دیگران دارد.  من نیز با 7 سال وبلاگ نویسی و داشتن ده ها هزار نظر در وبلاگهایم،  دیده ام انگشت شماری علاقه به اهانت، مخالفت، مزاحمت، دارند،  آنها نوعی سایکوپت هستند،  معمولاً اینها هیچ وقت در هنگام نوشتن نظر درود یا سلام نمی گویند،  و هیچ وقت هم آرزوی موفقیت و یا تندرستی برای طرف مقابل ندارند.  مدتی است جوانکی که صفحه فیسبوک خودش را بروی مردم بسته است،  و گویا به فیسبوک جهت اعمال رفتار سایکوپتی آمده است،  در نظرات فیسبوک و وبلاگم همین رفتار های سایکوپتی را دارد.  او با کپی پیس کردن چند مطلب تاریخی از وب های دیگر در وب خودش،  فکر می کند که خیلی دانا شده،  و می خواهد با رفتار غیر عادی،  هم خودی نشان دهد،  و هم عقده خالی کند.  از نظر من این قبیل در بچگی و نوجوانی دچار آسیب ها و تجاوزات جسمی، روحی، اجتماعی،  قرار گرفته اند،  و نمی توانند بطور عادی و معمولی رفتار کنند.

بعضی از خصوصیات روانی سایکوپتها و جامعه ستیزان:  علاقه به آزار دیگران،  خود شایسته پنداری اغراق شده،  تلاش برای مجاب کردن دیگران،  جذابیت سطحی با لباس یا وب و غیره،  نداشتن حس ندامت و عذرخواهی و....

آرزوی سلامتی برای این انگشت شمار افراد را دارم.

عکس انوش در معبد میترایی،  مشروح در معابد مهر و میترا، عکس شماره 6311.

بیمار های سایکوپتی

     در نوشته پیش از این درباره شعور سایکوپتی نوشتم،  و گاه مزاحمت های اینترنتی این قبیل،  این نوشته تنها برای اینکه یکی یا دو تای آنها در کامنت به من اهانت کرده و مزاحم شدند نبود،  بلکه در واقع بمنظور آگاهی دیگران بود.  در مدت 7 سال کار اینترنتی،  با تعدادی از این افراد بیمار برخورد داشته ام،  و در کل متوجه شده ام،  حدود یک درصد مردم درگیر این بیماری هستند.  در هر صورت  بمنظور محیط و زندگی سالم،  باید سایکوپت ها را شناخت،  و راه درهم ریختن بیماری آنها را یافت.

البته من در آن عکس نوشته بودم، "سطح تحصیلات افراد مطلقاً هیچ ارتباطی با میزان شعورشان ندارد"  دلیل آن این بود،  که امروزه تمامی افراد اینترنتی دارای تحصیلات هستند،  و انگشت شماری بیماری سایکوپتی یا جامعه ستیزی دارند،  و چون آن بیماران دارای تحصیلات هستند،  با این اشاره و نوشته من در آن عکس،  شاید بتوانند تشخیص دهند،  که دچار بیماری هستند،  و نسبت به معالجه خود اقدام کنند. 

    عکس نعل اسب،  که از قدیم بمنظور دور کردن آزار سایکوپت ها به دربها می زدند،  شاید امروزه هم مجبور شویم به صفحه وب بزنیم،  ولی نه با درک و درایت امروزی سایکوپت ها بشناسیم،  تا بتوانیم جامعه ای بهتر ایجاد کنیم

نوشتن طرح جدید

      کشف مقدار استخوان و جمجمه یک میلیون و هشتصد هزار ساله،  باعث شده دانشمندان اظهار دارند،  کشف این استخوانها نگاه آنها را درباره روند تکامل انسانها تغییر داده است.  در این باره باید دانشمندان و دیرینه شناسان ایرانی هوشیار باشند،  و موضوع را با دقت پیگیری کنند،  چه بسا تکامل انسان در ایران و قاره کهن اتفاق افتاده باشد. 

   عکس جمجمه یک میلیون و هشتصد هزار ساله کشف شده در کشور گرجستان،  موجودی شبیه انسان به نام  دمانیسی Dmanisi عکس شماره 6371.

کلیک کنید:  تاریخ شطرنج و تخته نرد

کلیک کنید: تاریخ هنر های رزمی در ایران

کلیک کنید:  نقشه های سرنوشت سازی در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

چند مطلب جالب 148

پرسش و پاسخ ها

      تعداد دیگری از پرسش و پاسخ های قابل توجه پست های مختلف وبلاگ و یا ارسالی با ایمیل،  پرسشها خلاصه شده،  درود و سپاس،  خوب و بد،  و این قبیل را حذف کردم،  و تا آنجا که شده اشتباه های املایی و انشایی آنها را اصلاح نموده ام.  بخشی از پرسشها توسط بانو پرنیان حامد در اینجا پاسخ داده شده.  مطابق معمول این پست به مرور در چند روز آینده،  تا آخرین ظرفیت پر می شود.  یاد آوری نمایم،  گاهی از پاسخها ممکن است تا یکی دو هفته طول بکشد،  همچنین درصورتی که نظر و پرسش شخصی از قلم افتاد لطفاً تکرار نماید.

   توجه:  نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است،  و نظر وبلاگ نمی باشد،  پاسخ ها دانش وبلاگ است.

فیلم کوروش بزرگ

خبرگزاریها:  موافقت با ساخت فیلم سینمایی کوروش کبیر

    پس از دو سال و نیم انتظار، با ساخت پروژه ملی سینمایی «کوروش کبیر» به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی و تهیه ‌کنندگی علی معلم موافقت شد.  به گزارش مهر، علی معلّم تهیه ‌کننده پروژه «کوروش کبیر» ضمن اعلام این خبر افزود: با اعطای مجوز موافقت اصولی توسط شورای پروانه ساخت سازمان سینمایی در آخرین روزهای سال ۹۲، سرانجام این پروژه در سال ۹۳ وارد فاز جذب سرمایه‌ گذاری پیش ‌تولید خواهد شد.

      وی افزود:  فیلمنامه «کوروش کبیر» کامل با استناد به منابع تاریخی و مشاوره با مورخان، توسط مسعود جعفری جوزانی نگاشته و در مراجع ذیصلاح ثبت شده است.  این فیلم به دوران تولد کوروش تا رسیدن به امپراتوری و سرانجام مرگ او می‌پردازد.

      این منتقد سینما بیان کرد: امیدوارم با یاری همه مردم، سرمایه‌گذاران و نهادهای خصوصی و دولتی و همچنین سازمان‌های سینمایی و هنرمندانی که برای حضور در این پروژه اعلام آمادگی کرده‌اند، بتوانیم در زمانه‌ ای که بیشترین هجوم به سرزمین ایران از طریق ساخت فیلم‌ های جعلی پیرامون ملت بزرگ ایران و پیشینه تاریخی و معاصر آن صورت می‌گیرد،  گامی در جهت معرفی ساختار تمدن و قهرمانان تاریخی کشورمان برداریم.

عکس طرحی از یک هموتن، درباره فیلم کوروش بزرگ،  عکس شماره 7208 .

   مهم:  عزیزان علاقمند به تاریخ ایران،  هوشیار باشید،  و درباره دروغ های تاریخ به فیلم سازان گوشزد کنید،  که توجه نمایند و درباره تاریخ اشتباه نکنند و احتمالاً دروغ نگویند و نسازند.

   پرسش 618:  از چالشتر بگویید؟

   پاسخ انوش راوید:  پاسخ در:  کلیک کنید:  چالشتر باستانی

   پرسش 619:  لطفاً تاریخ را ریشه یابی کنید؟

   پاسخ انوش راوید:  ریشه یابی واژه تاریخ ــ   تا = مضاعف، مکعب، تا شده یا در نتیجه +  ریخ = ریخت، قیافه، شکل.

   پرسش 620:  استاد بزرگوار،  درود و عرض ادب،  نظر شما راجع به گنج بزرگ داریوش سوم چیست؟ آیا حقیقت دارد؟! عده ای میگویند پارسال این گنج پیدا شده و صدایش را در نیاوردند.

   پاسخ انوش راوید:  وظیفه ما تحقیق و تحلیل مسائل تاریخی است،  باید درباره این موضوع هم تحقیق صورت پذیرد،  و نباید چشم و گوش بسته هر چیزی را پذیرفت.

   پرسش 621:  سلام استاد راوید و استاد حامد باخبر شدم که ایران قرار است سال دیگه پروژه ساخت فیلم کورش بزرگ را بزند. چون مجوز ساخت گرفت .به نظر شما به چه نکاتی باید توجه کنند کارگردانان این فیلم؟ باید فیلم را براساس واقعیت ها بسازند. واقعیت هایی که شما وخانم حامد روشن کردید. در روزنامه خواندم که قرار است داستان تولد، به قدرت رسیدن و مرگ کورش به تصویر کشیده شود.. شما توصیه ای به تهیه کنندگان و نویسندگان دارید .. از انها بخواهید با شما مشورت کنند... یا شما به همراه سرکار خانم حامد به انها صحبت کنید.. و همکاری داشته باشید با مسولان این فیلم. چون قرار است فرهنگ و دنیای ایران ان روز را به تصویر بکشند. از شما درخواست میکنم که پیگیر باشید. با تشکر فراوان از شما دو عزیز.

   پاسخ انوش راوید:  سپاس از توجه عزیزان،  پاسخ در بالای صفحه بنام فیلم کوروش بزرگ.

   پرسش 622:  سلام .استاد راوید و استاد حامد .. از شما به خاطر روشن گری هایتان در باب تاریخ ایران تشکر فراوان دارم. و از خدای متعال برای شما سلامتی و خوشبختی و موفقیت ارزو دارم. من نه تنها در باب تاریخ توانستم اطلاعات خود را واقعی و درست کنم بلکه در جنبه های دیگر زندگی هم باعث شد که من با نگاه بهتری به ان نگاه کنم. و موفقیت های بیشتری به دست اوردم که تبعات مهم و عمیق روانی بر جنبه های روحی و شخصی و ارتباطی من گذاشت. باعث شد که من به دنبال واقعیت هر چیز باشم. من قرار است به روستاها و کوهستانهای اطراف شهرمان بروم و از مناطق باستانی عکس بگیرم و صحبت های مردمان محلی ان دیار را در وبلاگ بذارم ...

   پاسخ انوش راوید:  عالی است،  وظیفه جوانان باهوش متخصص و علاقمند است،  که در شهر و دیار خودشان همه اطلاعات جغرافیایی و تاریخی و زبانی را گرد آوری کنند،  و در اینترنت منتشر نمایید،  و همچنین بقیه مردم منطقه خود را تشویق به همکاری کنند.

   پرسش 623:  درود دوباره خدمت استاد بانو حامد و استاد راوید گرامی،  یه موضوع رو میخواستم بگم در باره واژه " فره" همون پیشوند فروهر منظورمه.  تو زبان ترکی یه مثل هست که به کنایه یا مستقیم میگه:  "فری باش توک ساخلاماز"  یعنی سر یا کله آدمی که دارای خصوصیت یا صفت فره باشه، مو رو نگه نمیداره!  میدونین! مثله' جمله طنزه،  بیشتر دکتر ها پر فسور ها کچل هستند، یا کچل میشن،  معنی میده!  فینگیلیشش ر و هم  می نویسم که تلفظش رو بفهمید،  Far+i bash took sakhlamaz

   فر! فار خونده نمیشه fer  هم خونده نمیشه، فر، خوده صفته + ی، پسونده  نسبت دادنه، مثل پسوند، ی، برای، ایران + ی = ایرانی.

   1، من شنیدم زبانهای اسپانیایی و آلمانی و انگیلیسی و... یک شاخه از زبان فارسیه و یا یک نسبتی با زبان فارسی دارند!

    می خوام بدونم علت اینکه الان فارسی زبانها نمیتونن این زبان ها رو متوجه بشن بخاطر استفاده کردن اونها در نوشتن از حروف لاتینه و همینطور گرامر لاتین یا تعقیر تلفظ صداها و آوای گفتاری که بخاطر استفاده از لاتین در اون زبان ها بوجود اومده !!؟ یا علتش کلن تعقییر کلمات و ریشه هاست؟ یا هرچی که هست و میخوام بدونم.

    و دوم اینکه وقتی گفته میشه این زبان ها یه شاخه از زبان فارسیه یعنی مثلن !؟ لری و کردی ی شاخه از فارسیه! درسته؟  یعنی اون زبان های اروپایی هم مثل لری و کردی یه لهجه از فارسین! که کمی تعقیر کرده .. و یا چی..!؟

    بهر حال اینطور تصور میشه که  اگه قرار باشه اون زبان ها شاخه ای از فارسی باشه !؟ یعنی عده ای فارسی زبان، که ساکن ایران بودند، مهاجرت کردند به اون جاها! و ساکن شدند در اونجا! چون زبان که خودش نمیتونه مثل یک دانه درخت توسط کسی یا باد به سرزمین دیگه برده بشه و در اون سرزمین رشد کنه!؟  یا یک یا چند نفر ایرانی رفته باشن اونجا ها و تدریس کرده باشن زبان فارسی رو! و فارسی ما با زبان محلی اون آدما مخلوط شده باشه، در نهایت منظورم همین زبان های امروزی اروپاست که ریشه فارسی داره!

  ممنون ازتون،  سوال آخرم،  آیا شهرستان جهرم یا گهرم با شهر رم کشور ایتالیا رابطه ای داره ؟؟

   و:-):-):-) *** پیشاپیش نوروز رو به شما گرانقدر ها تبریک میگم سال نو سال پربار و شادی باشه براتون ***:-):-):-).

   پاسخ انوش راوید:  ریشه تمام زبان ها و نام ها از زبان تمدن جی است،  لینک را مطالعه،  و لینک های پیوست آن صفحه را پیگیری کنید،  پاسخ تمام پرسش هایتان در آنها می باشد.

   پرسش 624:  درود و خسته نباشید خدمت استاد بانو حامد و استاد راوید.  در استان های اردبیل و آذربایجان، شهرستان های میانه و هشترود  خانواده هایی با نام فامیلی "مغانلو و مغانی" وجود داره که تو اون ها خودم مشاهده کردم آدمهای هستند که از لحاظ چهره هم نژاد مو بور وجود داره هم چهره هایی که خیلی کم شبیه به نژاد زرد و مغولی هستند، که تعداد شون کمه البته، هم چهره معمولی، با توجه به اطلاعاتی که شما تو وب در اختیار عموم گذاشتین، به تازگی فرضیه من اینطور شده زبان ترکی در شمال ایران از ابتدا بوده که یکی از زبانهای تمدن جی بوده اما زبان کاملی نبوده و زبان فارسی هم در کنار زبان ترکی در شمال غرب ایران وجود داشته، شاید زبان ترکی برای مردم 2000 سال قبل شمال غرب ایران بیشتر به عنوان زبان دینی و مذهبی به شمار میرفته یا اینکه چند قبیله و قوم بودن که جزو مهاجران بودند که از تمدن جی ابتدایی بودن و به این مناطق رفتند. و چنگیز که ایرانی بوده زمانی که فعالیتهای جنگی خودش رو شروع کرده. از قبیله های بیابان نشین مغولستان که خودتون گفتین از اقوام ابتدایی ترین تمدن جی هستند که اونها هم زبانی شبیه به ترکی دارند! به واسطه شباهت های گفتاری که داشتند، از نیروهای جنگی اون اقوام مغول برای جنگ هاش استفاده کرده به واسطه ی همون زبان شبیه به زبان ترکی مردم شمال غرب ایران، البته میدونم که چنگیز از شمال شرق ایران بوده. منظورم در کل این بود که خانواده هایی که نام فامیل مغانلو و مغانی دارند در اصل نژاد چنگیز و ایل و تبارشن و اون عده کم که در بین این خانواده های مغانلو و مغانی که چهره هاشون شبیه نژاد زرد و مغول هستند. از باقیمانده های نسل  تعدادی از سربازهای چنگیز هستند که از سرزمین مغولستان، هم رزم چنگیز شده بودن و احتمالا در بین ایل و تبار چنگیز راه پیدا کردند و ازدواج یا امیزش با ایل و تبار چنگیز داشتند.  نظر شما چیست استاد راوید و حامد گرامی.  البته جسارت کردم و در حد نظریه پرداز نیستم.

   پاسخ انوش راوید:  خیلی خوب است، درست است،  امیدوارم سیستم آموزشی وامانده  جوانان را تشویق به نظریه پردازی کند،  که در ادامه تمدن جدید قرن جدید بسیار مهم است.  آنها مغ با اصلت ایرانی بودند،  که مغول، مغانلو و مغانی و... شدند.  اشخاص با چهره چینی،  بر اثر اقامت چند هزار ساله در سرمای پامیر و گبی حاصل شده،  و بخشی از آنها با مهاجران چین استان ایران،  در کشور چین ترکیب شده اند،  و در امتداد مهاجرت های تاریخی و داد و ستد،  به مرز های قاره کهن و ایران کشیده شده اند،  و دوباره در ایران ترکیب شده اند.  این داستانها سر دراز در تاریخ دارد،  باید هزاران صفحه کتاب و نقشه و فیلم مستند را دید و خواند،  و با درک از دروغ های تاریخ،  و پیدایش تمدن از حوزه خلیج فارس،  که من آنرا تمدن کهن جی می نامم،  آنها را باز نویس کرد،  کار بسیار زمان بری است.

   پرسش 625:  درود و خسته نباشید خدمت استاد بانو حامد و استاد راوید گرامی.  استاد چند جا دیده ام که کلمه ی "داراب "  از چمه، دار و درخت می آید و اگر اشتباه نکنم یکجا در وبلاگ  دارایوش= دارایوس= دار= اوس. اوستای درخت و خاک و زمین معنا کردید، چند روز پیش در تلویزیون مستند ایرانگردی پخش میشد، رفته بودند به استان فارس، شهر داراب، گوینده معنی داراب را "دارای آب" معنی میکرد و اشاره ای به درخت،  نکرد، بعضی جا ها بعضی نامها اینطوری 2 جور تفسیر میشه! علتش چیه؟

   پاسخ انوش راوید:  د = دارنده،  + ا = بلند + ر = رفته و وابسته + آ = اولین، حرف نشان اولین + ب = دومین حرف و نشان آب و باران.  دارآب = دارنده آب بلند یا زیاد.

   داریوش = دار = دار و درخت + یوش = اوس = استاد، رهبر >  داریوش = رهبر و رئیس دار و درخت = نگهدارنده حیاط = پزشک.

    دار = د = دارنده + ا = بلندی+ ر = وابسته = وابسته به بلندی = درخت.

   مهم ــ  عزیزان کل زبان پارسی و زبان های دیگر جهان را در هیروکلیف هندسی زبان تمدن جی تحقیق و تحلیل کنید و بیابید. بدین منظور باید چند کتیبه موجود از تمدن کهن جی را جلوی دست داشته باشید،  خط هیروکلیف مصر و مایا را هم،  که ریشه در زبان تمدن جی دارد،  مطالعه نمایید،  و از زبان روستائیان پیر مدرسه نرفته ایران هم کمک بگیرید.  من چند ماه است مشغول این تحقیق و تحلیل می باشم،  و فقط می خواهم چند جوان علاقمند متخصص پیگیر این موضوع مهم باشند.

   ادامه پرسش:  یک سوال هم راجع به نام حیوانات در ایران باستان وقتی که نام حیوانات را رویشان گذاشته اند، بیشتر آنها در اول یا آخر حرف " گ" دارند! مانند، گرگ، گراز، گوسفند، گاو، تایگر، گوزن ...! اما چند تا هست که حرف " گ" ندارند! مانند "خرس" یا " شیر"؟ استاد آیا نام اینها تعقییر یافته است؟ یا چه؟؟!

   پاسخ انوش راوید:  باید درباره آن از دوستان پیر روستائیم در چند نقطه ایران پرسجو نمایم.  ولی تا آنجا که من می دانم و در تاریخ زبان در ایران نوشته ام:

      اروپائیان با هزار ترفند و مهندسی تاریخ می خواهند آغاز تاریخ را از 2700 سال پیش اروپا و چند سنگ انباشته کشور یونان بگویند.  شما تصور کنید از همین 2700 سالی که آنها مدعی هستند تاکنون،  جهان چقدر پیشرفت کرده است.  حال باز گردید و تمدن 7000 ساله کهن ایرانی را در نظر بگیرید،  براحتی متوجه می شوید،  که اگر 2700 سال روی آن بگذاریم،  تا به کجا می توانسته رسیده باشد،  یعنی حدود 4500 سال پیش بزرگترین دست آورد های دانایی حاصل شده بود،   منجمله جراحی های مغز و چشم،  و اینها مایه ایجاد تمدن جهان هستند.

در 7000 سال پیش آنقدر برای هر ذره ای در دنیا حساب شده کار می کردند،  که اگر بتوانیم آنها را بشکافیم،  خیلی چیزها تعجب برانگیز را در خود دارد.  منجمله تعیین نام حروف الفبا برای شهر هایشان،  تعیین نام های مختلف بنا به تعهدات بشر به طبیعت.

   در گ گاد را داریم،  در گ گات و گود و گاز و گان و گارد و گبر و گپ و گاه و گاو و گرگ و... داریم،  که به نوعی همه به مقدسات و برکات طبیعی و انسانی مربوط می شود،  که برای بقای بشر لازم است.

   ــ  نام سایت اصلی من هم ارگ است،  ارگ = ا = بلند و بالا + ر = وابسته + گ. 

   ادامه پرسش:  و یک پرسش دیگه؟  استاد اگر در نوشتن بعضی واژه ها؟ مانند، مثلا، حتما' ابدا' ... که حرف  "ا" در آخر"ن"خوانده میشود! بجای الف، ن، بنویسم درست تر نیست؟! مانند: حتمن، مثلن، ابدن !؟  چون احساس میکنم، این الف در آخر بعضی کلمات از دستور زبان عربی است، نه فارسی!

   پاسخ انوش راوید:  از نظر من "ن" را بگذاریم بهتر است،  ولی همانگونه که در نوشته هایم می بینید،  اینکار را نکردم،  زیرا قبل از هر چیزی ما ملت ایران،  نیازمند داشتن فرهنگستان های مستقل هستیم،  که علم را تعیین و تأیید موقت کنند.  عدم وجود اینگونه فرهنگستان ها،  باعث شده من از دستور زبان فارسی نیمه دوم قرن 20،  که با آن درس خوانده ام،  در نوشته های استفاده کنم.  به امید روزی که جوانان با هوش پیرو این وبلاگ،  به تخصص های مربوطه دست یابند،  و پایه های فرهنگستان های مختلف علمی مانند ادبیات، تاریخ، جغرافیا و غیره را بگذارند.  در ضمن ریشه زبان عربی هم در زبان پاسی است،  جهت اطلاع به تاریخ زبان عربی مراجعه نمایید.

   مهم  :  اگر خوانندگان وبلاگ دست در دهان کنند و با تعجب بگویند:  عجب پس واقعیت این بود،  باعث می شود ما فکر کنیم موفق نبودیم.  ولی وقتی جوانان مطالعه کننده وبلاگ،  در فکر گسترش وسیع دیدگاه های وبلاگ باشند،  یعنی افشا و حذف دروغ های تاریخ،  ما متوجه می شویم،  که موفق بوده ایم.  پس بخاطر ایران و ایرانی،  با دروغ های تاریخ واقعاً بجنگید،  اهمیت این جبهه خیلی زیاد است.  این وبلاگ را در همه جا در جمع دوستان،  در فیس بوک و دیگر تالار های اجتماعی و غیره معرفی نمایید،  و به راز و رمز و دستورات وبلاگ عمل کنید.

   پرسش 626:  درود بر شما. در بعضی نوشته ها آمده که چهارشنبه سوری رمز اعلام طهور مختار ثقفی بوده. نظر مبارکتان برایمان ارزسمند است.

   پاسخ انوش راوید:  چهارشنبه سوری،  سابقه 7000 ساله تاریخی در تمدن کهن جی دارد،  و نامی که شما نوشته اید،  کمتر از هزار و سیصد سال سابقه آوایی دارد.

ریشه یابی واژه چهارشنبه سوری

شنبه = شن = سن = سان = خورشید + به = وارد شده،  شنبه = خورشید رسید

یک و دو و سه و چهار و پنج، + شنبه

فرای دی = فرای = آزادی + دی = روز

فرای = فر = گسترده، والا + ای = ا + ی = اعلام

چهارشنبه سوری،  سوری = سو = عنصر آتش که در سوخته و سوزان وجود دارد

سوخته = سو + خته = ختم، ختنه، ختان، ختن = پایان آتش

سوزان = سوزا = سو + زان = زان پس، در شدن، پرکننده

سو = قرمز، آتشی، هیجان، انرژی،

سور = سو + ر = وابسته به = سور جشن و سور ورق بازی

سوری = سو + ری = بجا آورنده،  انجام دادن،  بیرون کردن

ریختن = ری + ختن

سورخ = سو یا رنگ آتش + رخ = نما،  که به مرور زمان آوای آن تغییر کرده،  و سرخ شده است،  سرخ کردن غذا نیز از سو در سوزان و سوخته می آید.

      جهت اطلاع بیشتر به معنی نام شهرها و روستا های ایران مراجعه شود.

   پرسش 627:  چرا بسیاری از جمله دبیر کل سازمان ملل متحد در پیام نوروزی شان جشن نوروز سه هزار ساله میگویند؟

   پاسخ انوش راوید:  چند علت دارد:  بی سوادند و کم دانشند،  نمی خواهند تاریخ ایران زیاد و قدیمیتر از اروپا باشد،  کم کاری تاریخ دان های ایرانیان است.

   پرسش 628:  من به بچه‌های گروه سنی 7 تا 14سال شاهنامه درس می‌دهم. سوالی که یکی از شاگردانم کرد این بود:

   هنگام توضیح داستان مرگ یزدگرد و اسب آبی: که این دریاچه‌ی سو کجاست؟  که این اسب از میان آن بر می‌خیزد. می‌خواستم به آنها بگویم که کدام قسمت کشورمان می‌باشد. سپاس

   پاسخ انوش راوید:  بمنظور پاسخ شما و دیدن تحقیقات جدید،  ده ها سایت و وبلاگ را باز کردم،   دیدم تقریباً همه از روی یکدیگر کپی کرده اند،  و همه آدرس اشتباه داده،  و تفسیر اشتباه گفته اند،  درصورتیکه آدرس دقیق را بانوی گرامی پرنیان حامد در کتابشان نوشته اند.  در اینجا ذکر کنم مفسر شاهنامه باید سن و سالی در علم سپری کرده باشد،  و به تاریخ عمومی و تاریخ اجتماعی و تاریخ سیاسی کاملاً مسلط باشد،  و خوشحالم که شما در این راه حرکت می کنید.

    هرگز نباید فردوسی را ساده دید و او را خیال باف و افسانه پرداز و... دانست،  فردوسی سرحد کمال دانایی انسان،  و برترین جامعه شناس و سیاسی بود،  گفته های او همه بر اساس واقعیت است،  نه واهی و بی بنیان،  که مثلاً اسبی از آب بیرون آید و دوباره به آب رود.

      یزدگرد اول ساسانی شاهی بود با منطق و خوب و جوانمرد،  و چون خواست از نفوذ بزرگان بکاهد،  و به تعصب مغها میدان نمی داد،  بنابر این او را گناهکار می دانستند،  و بر علیه او انواع توطئه ها و ترفند ها را بکار می بردند.  در شرایط ایجاد شده،  او بمنظور دفع فلسفی دشمنان،  و یا رو در رو قرار دادن میترایی و زرتشتی،  بسمت مرز شمالی می رود،  و با یکی از اقوام میترایی با نشان اسب سفید،  که خود را یکی از چهار اسب گردونه میترا می دانستند،  قرار همدلی و همکاری می بندد،  ولی طولی نمی کشد که آنها به او لگد اصطلاحی می زنند،  و او را به نوعی غافل گیر می کنند،  و می کشند،  درباره چگونگی اتفاق دینی و سیاسی این قتل باید تحقیق شود.

      منظور فردوسی از چشمه و دریاچه سو،  مرز شمالی در شهرستان خانقین کشور عراق بود،  که مردمان آنجا میترایی بودند،  در این شهرستان چشمه های آب و دریاچه وجود دارد،  و هم عبادتگاه های باستانی میترایی فراوان دارد،  که سر چشمه میترایی هم بوده اند.  عادت ایرانیان امروزی این است،  که همه تاریخ ایران را در مرز های کنونی کشور ایران می جویند،  مثلاً در همین تفسیرها،  درباره یزدگرد اول نوشته اند،  درصورتیکه خون از بینی او بیرون می آمد،  و بشدت بیمار بود،  تا کوه بینالود و چشمه ای در آنجا رفت.  ولی هرگز این مفسران ننوشته چنین بیماری و چنان همراهان زیادی،  چگونه چند ماه در راه بودند.  این درصورتی است،  که از نیمه شرقی کوه زاگرس کشور خود مختار چین استان ایران قرار داشت،  نه سرزمین شاهنشاهی ساسانیان.

      فردوسی بوضوح در باره این موضوع ننوشته و آدرس نداده است،  زیرا در زمانی که فردوسی شاهنامه را می نوشت،  هنوز مردمان خانقین میترایی بودند،  و او بدلایل سیاسی و اجتماعی نمی خواست آدرس بدهد،  و منظور او از اینکه از بینی یزدگرد خون می آمد،  درست مانند ضرب المثل خون گریه کردن امروزی است.  توجه نمایید علم پایانی ندارد،  سیستم آموزشی وامانده،  یاد داده علم همین است که هست،  شما لطف نمایید،  به دانش آموزان بگویید،  هر آنچه را که شنیده و می بینند اول علم است،  و چه بسا در ادامه رشد و تکامل علم،  آن دانشی که می دانیم چیز دیگری باشد.  این سیستم آموزشی حتی نمی تواند پاسخ یک نامه ساده مرا،  که در اینجا نوشته ام بدهد.

      در قدیم نام جاده بغداد به خانقین،  جاده خراسان بود،  و خانقین به شهر دو چشمه معروف بود،  در کنار این چشمه ها معابد قدیمی وجود دارد،  که در آنها آتش گاه بوده است،  امروزه بخشی از مردم آنجا و شمال کردستان عراق نیز پیرو آئین یزیدی هستند،  که باز مانده همان مردم دوران یزدگرد اول هستند،  همانگونه که در مقاله چهارشنبه سوری نوشتم،  سو به معنی عنصر آتش است.  یکی از چهار اسب سفید گردونه مهر و میترا،  آتش است.

   ــ  خراسان = خورآسان = خورسان = خور = خروج + سان = خورشید،  خراسان = محل خروج خورشید،  خاور.

خاور = خور + ور = سمت خروج،  منظور خروج سان یا خورشید.

      مردمان تمدن کهن جی بدنبال سرمنشا خروج خورشید،  دور دنیا چرخیدند، که در چند جای وبلاگ توضیح نوشته ام،  منجمله در استون هنج ایرانی است.  بسیاری از جاده هایی که به شرق می فت جاده خراسان یا راه ری گفتند،  ری نیز رای است،  توضیح قبلاً نوشته ام.  خواهشاً  اینگونه پرسش ها را برای ما بفرستید،  تا با تحلیل های جدید پاسخ دهیم،  و در نزد نوجوانان عزیز ایران،  فردوسی خیال پرداز معرفی نشود،  بلکه یک اندیشمند بی همتا دانسته گردد.

   ــ  سو به معنی رنگ قرمز هم می باشد:

   ــ  سو = سورخ = سو یا رنگ آتش + رخ = نما،  که به مرور زمان آوای آن تغییر کرده،  و سرخ شده است،  سرخ کردن غذا نیز از سو در سوزان و سوخته می آید.

   عکس تاریخی یک معبد یزیدی،  در کردستان کشور عراق،  حدود 1300 خورشیدی،  عکس شماره 4409.

      گردونه مهر و مار از نماد های مهم آیین میترا هستند،  ایزدیان که به نادرستی یزیدی خوانده می شوند،  به کیش یارسان شاخه ملک طاووسی در کرند و پاوه ایران بسیار نزدیک هستند،  و مسلمانان آنان را شیطان پرست می خوانند!  و همیشه مورد ستم و آزار بوده و هستند،  بویژه در سوریه و عراق.  بیشتر آنها را به اشتباه زرتشتی می دانند،  ولی آنان به آیین میترا پیوند دارند!  عید زمستانی آنها به عید مهر پرستان،  مسیحیان و یلدا نزدیک است!  که هر ۳ عید در واقع یک ریشه دارند.  بسیاری از مراسم امروز در قاره کهن،  بویژه در کردستان و نقاط دور دست کوهستانی،  نزدیک آئین های تاریخی میترایی هستند.  در ضمن این را هم بگویم،  بنظر من اختلاف تاریخی میترایی با زرتشتی در دوران شاهنشاهی ساسانیان،  باعث تضعیف دو دین شد،  ولی تاکنون تعریف و تفسیر در این باره ندیده ام.

   پس :  چشمه و دریاچه سو،  منظور سرچشمه دین میترایی است،  و اسب سفید نیز نماد آنها بوده است.

   ــ  جهت اطلاع از تاریخ خانقین و یزدیان، که از آنها در این پاسخ نوشته ام،  به زبان های انگلیسی و عربی آنها را در اینترنت جستجو نمایید،  و متعاقب لینکها و منابع ذکر شده را پیگیری کنید.

   مهم  :  در چند مورد به عزیزانی پاسخ تند مانند مسخره و... گفتم،  و گویا آنها دلخور شدند،  عزیزان مسائلی که ما در وبلاگ طرح می کنیم،  شخصی نیستند،  و به هیچ عنوان نباید آنرا شخصی نگاه کرد،  اگر حرف و گفته ای از من یا کس دیگری نوشته می شود،  این دلیل بر عدم ادامه پیگیر تاریخ واقعی نیست.  ادامه روند پیگیری دروغ های تاریخ،  و یافتن واقعیت های تاریخی برای من یا این و آن نیست،  ابتدا بمنظور علم است،  سپس برای کشور و مردم می باشد.  این را باید در نظر داشته باشید،  که ما در این وبلاگ مورد هجوم پان های مکتبی هستیم،  که گاه اشتباه در برداشت شناخت ها صورت می گیرد.  پان های ملی مورد احترام ما هستند،  من چند بار گفته ام که خودم را پان چلاسری،  یعنی روستایی که در آن زندگی می کنم می دانم.

   ــ  پان = ایستاده دارای حقیقت و برکت،  پا = پ = پهن + ا = راست و بلند،  پان = پا + ن = نان و برکت.

   عکس انوش راوید در یک پرستشگاه میترایی در شهر مراغه،  مشروح در اینجا،  عکس شماره 6311.

کلیک کنید:  تاریخ کاغذ در ایران

کلیک کنید:  نظریه های کوچک تاریخی

کلیک کنید:  جاده ابریشم دروغ دیگر تاریخ

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

 

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

   عکس یک قبرستان اسلامی در شهر قونیه کشور ترکیه، سنگ قبرها درست مانند سنگ گور های ایستاده گورستان خالد نبی استان گلستان ایران است،  عکس شماره 4218.

   نظر 612:  جناب انوش راوید گرامی،  به دلیل سبک دگراندیشی توام با میهن پرستی شما من خیلی برای شما احترام قائلم،  شاید خیلی از مطالب شما شباهت دار به نظریات پان ترکها و پان عربها و....  ولی یک فرق دارد اینکه شما طوری بیان نکنید،  که به ضرر همبستگی مردم ایران یا سوء استفاده پان های ... تجزیه طلب شود.  این نکته مطلب من نیست، صرفا خواستم بگویم من از آن ادمهایی نیستم بی اطلاع باشم و ندانم چه خبرست، یا کورکورانه از کسی خوشم بیاید. یک نکته بسیار منفی در کار شما دیدم شاید دیگران این انتقاد به شما کرده اند، و آن روش ریشه یابی لغات است.  لغت شناسی و ریشه یابی کار علمی است و من خیلی کم و معدود بر اساس مطالعاتم از کتاب های گران سنگی چون سبک شناسی بهار و فرشید ورود و مطالعه آثار عادل اشکبوس کمی اطلاع از روش ریشه یابی لغات دارم. این روش شما اصلا نمی پسندم، که مثلا ظاهر کلمه "سلام" جدا کنید، و ریشه فارسی از آن استخراج کنید. اصلا نیازی نیست تا این حد پیش بروید، برای کار خودتان، اصلا سره گرایی از هر نوعش ناپسندست این هم نوعی پارسی گرایی افراطی است. البته به بدی سره گرایی نیست، که وازگان دخیل و رایج در فارسی دری پالایش میکند. زبان فارسی دری زبانی جهانشمول است، و زبان همه مردمان منطقه ماست، و بدیهی است اثرات هر زبان و گویش محلی در آن باشد، از جمله عربی و ترکی. با احترام.

   پاسخ انوش راوید:  یکی از مهمترین موضوعات،  که چه عرض کنم،  مهمترین مسئله ای که ما ایرانیان باید یاد بگیریم،  آزادی اندیشه و قلم،  و احترام به گفته و نوشته دیگران است،  حال هر چه می خواهد باشد،  در اینباره زیاد توضیح نوشته ام.  من خیلی خوشحالم که عزیزانی چون شما،  به این موضوع مهم واقفید و احترام می گذارید.  نباید با قهر و ستیز بجنگ مخالفان عقیده و دانش خودمان برویم،  بلکه باید با بدست آوردن دانش برتر،  آنها را عقب برانیم.

      در پرسش و پاسخ های قبیلی هم در رابطه با ریشه یابی واژه ها توضیح نوشته ام،  این کار یا علم یا گرایش،  یعنی ریشه یابی واژه ها،  دانش جدیدی است،  که از طرف تعدادی از هم میهمنان عزیز پیگیری می شود،  و گاه در اینترنت منتشر می کنند،  و امیدوارم بزودی تبدیل به یک علم و دانش شود.  ریشه یابی را در این وبلاگ با الفبای تمدن جی و همچنین معنی نام شهرها و روستاهای ایران آغاز کردم،  و همچنان با کمک اندک پیران بی سواد مدرسه نرفته روستایی ادامه خواهم داد.  آنها آخرین یادگاران زبان و تاریخ ایران هستند،  آنها تاریخ زنده ولی فراموش شده ایران هستند.

      قبل از اینترنت و کشفیات کنار صندل استان کرمان،  ریشه یابی واژه ها در اندازه محدود و بیشتر به معنی کردن خلاصه می شد،  اما با پیدایش تمدن کهن جی،  امروزه براحتی متوجه شده اند،  که تمام زبان های دنیا از زبان این تمدن ریشه گرفته است،  چه عربی باشد یا انگلیسی یا دری و ترکی و غیره،  جهت اطلاع بیشتر به پرسش و پاسخ های قبلی مراجعه نمایید.  ضمن سپاس از لطف شما خواهش می کنم لینک ها را پیگیری نمایید،  و موارد مورد نظرتان را پرسش کنید.

   توجه:  یکی از عزیزان نوشته بود، "این پیام خصوصی است لطفا منتشر نکنید"  عزیزان پیام ها و نظرات درباره تاریخ ایران معمولاً خصوصی نیستند،  بهتر است آنها جهت روشن شدن دیدگاه ها و دانشها منتشر شوند.  معمولاً من پیام خصوصی درباره تاریخ و جغرافیای ایران ندارم،  زیرا این دانشها با کمک همه عزیزان گسترش می یابد و رشد و تکامل پیدا می کند.

   پرسش 613:  ... درباره خشایارشا و استر ....؟

   پاسخ انوش راوید:  در اینجا.

   نظر و پرسش 614:  شما در این مقاله (کدام؟) برخی کلید واژه مهم در ادبیات و حقوق سیاسی و جهانی را بکار بردید،  جناب انوش رواید گرامی،  لابد میدانید امروزه کلید واژه فدارل و مشتقاتش دستاویز تجزیه طلبان است.  اساسا معتقدم هر روشنفکر و منتقد میهن دوست ایرانی بایست شناخت- به نسبه- از علوم واژه شناسی (Lexicology)  ریشه شنانسی کلمات (Etymology) داشته باشد و گرنه به هیچ عنوان نباید دست به تعریف واژه بزند.  منظور از فدرالیسم اینست که مثلا کشورها یا سرزمین و ایالات تحت استیلای یک کشور اجنبی و دوردست با هم متحد شوند،  و به عبارت مشخص،  فدرالیسم مربوط به اتحاد واحدهای مستقل و جدا از هم است مانند کانادا، ایالات متحده، هند، چین، روسیه، آلمان، بریتانیا... حالا وضعیت تاریخی و کنونی ایران پارس کشور ما چه ربطی به برقراری فدرالیسم دارد؟  ایران بالغ بر پانصد سالست وحدت و تمامیت ارضی اش بدست آورده دوباره (از زمان صفوی) و یک واحد سیاسی است و نه چند واحد سیاسی که بخواهد فدرالیسم در آن اجرا شود.  این نکته مهمی است.  عدم تمرکز انواع مختلفی دارد و یکی از آنها در سیستم اتحاد واحد های متحده یعنی فدرالیسم تحقق میابد.  لازم نیست بر برقراری نظام عدم تمرکز حتما یک واحد متحد سیاسی مانند ایران را تجزیه غیر خشونت آمیز کرد (فدرالیسم قومی و زبانی)!  ایران پارس میتواند بر اساس پیشنهاد من سیستم شورایی محلی باشد با استان های مثلا هفتگانه بر مبنای موقعیت جغرافیایی و نه مرزبندی قومی و زبانی و تقسیما حداکثر در حد شهرستان و پایینتر.  عدم تمرکز از محلات شهرها و روستاها اغاز شود. اینگونه حتا کوچکترین و کم جمعیترین مردم (اقوام و طوائف) هم در اداره امور کشور و مناطق مشارکت میابند و نظام عدالت محور و دموکراتبک کاملا اجرا و نه اقلیت بر اکثریت دیکتاتوری دارد و نه اکثریت بر اقلیتها.

   پاسخ انوش راوید:  ضمن سپاس از توجه شما عزیز،  من چکاره هستم که فدرال بخواهم یا نخواهم،  من فقط یک رأی در ایران دارم،  اگر آنهم اجازه دهند،  پس در حال حاضر حتی یک رأی هم ندارم.  نظر: لابد میدانید امروزه کلید واژه فدرال و مشتقاتش دستاویز تجزیه طلبان است،  این یک دیدگاه است،  که دست آویز آنها شده است،  ما با عمومی کردن فدرال یا فدرالیسم علمی،  این واژه را از دست آویز بودن خارج کنیم،  آن را عادی و معمولی نماییم همچون واژه های،  غارت و خشم و اعدام،  و یا  خوردن و بردن و دزدیدن،  نه آنرا سانسوری و ترسی کنیم.

   نظر:  ایران پارس میتواند بر اساس پیشنهاد من سیستم شورایی محلی باشد،  خوب چرا بازی با کلمات،  این نظر همان فدرال است.  درضمن فدرال چه ربطی به موضوع نگارش من دارد،  همانگونه که نوشتم،  من چکاره هستم که فدرال بخواهم یا نخواهم،  لطفاً متن مورد نظرتان از وبلاگم کپی کنید و بفرستید،  در لینک ارسالی چیز مورد نظرتان را ندیدم،  تندرست و پیروز باشید.

   نظر پرسش 614:  با درود. دوست گرامی یکی از برگه های شما با نام پارسی که در زمینه زبان پارسی بود را میخواندم و نتوانستم گزینه دیدگاه را بیابم تا پیامی داده باشم به همین سبب اینجا دیدگاهم را بیان مینمایم. تلاش شما جای سپاس دارد اما در زمینه زبان پارسی شما خود بسیار واژه های غیر پارسی استفاده نمودید، و تنها ورود واژه های انگلیسی را گوشزد نمودید و به دور از اینکه بیش از 60% واژه های ما عربی است و عربی بیشترین زبانی است که در پارسی رخنه کرده و سبب نابودی این زبان گرانبها شده اگر چه بیش از 3000 واژه پارسی داریم که به زبان عربی رفته و معرب گشته و باز به پارسی برگشته و اکنون عربی محسوب میگردند و شما در برگه تان بسیار از واژه های عربی استفاده نمودید پس خواهشن بازنگری کرده و درست نویسی کنید تا کوشش شما پایدارتر و رساتر گردد و خواننده برای پیدا کردن برابری پارسی آن بکوشد تا همچنان به زنده نگهداری زبان پارسی کمک نموده باشیم. با سپاس و آرزوی تندرستی هر چه بیشتر

   پاسخ انوش راوید:  چشم،  ولی همه ریشه در الفبای تمدن جی دارند،  لطفاً نمونه مورد نظرتان را بفرستید.

   پرسش 615:  اسم صدها شهر و روستا و مکانهای طبیعی در آذربایجان و خوزستان در سال 1319 توسط فرهنگستان زبان فارسی به اسامی جعلی فارسی- ترجمه اسامی یا اسامی ساختگی- تغیر پیدا میکند و کسی حق اعتراض ندارد حالا عربها به خلیج فارس میگن خلیج عربی داد همه درمیاد. وقتی به خفاجیه سوسنگرد و به فلاحیه شادگان میگن تا حتی اهالی عرب اون شهرها نتوانند اسم شهر خودشان را تلفظ کنند ایرادی ندارد که خلیج را عربی بنامیم.

   پاسخ پرنیان حامد:   قبل از اینکه این آقایان عرب تشریف بیاورند و صاحب شهر بشوند،  اسم شهرها چه بود؟ قدمت آثار باستانی در خوزستان و ایلام به حداقل 5000 سال میرسد،  حالا عربی که عربی شده است،  با 1400 سال تمدن، با جمع آوری تاریخ از اینطرف و آنطرف،  نمی تواند برای ما اسم شهر تعیین کند؟  شما خجالت نمی کشید چنین پیغامی را به زبان فارسی برای من ارسال می کنید؟  چرا به زبان عربی نمی نویسید؟ هرکس نمی تواند بگویید سوسنگرد و شادگان تشریفش را ببرد، یمن و عمان آن جا هر اسمی دلش می خواهد روی شهرهای خودش بگذارد، اینجا ایران است و شهر های ما نام باستانی خود را دارد.  این خلیج هم خلیج فارس است آدرسی که یونانیان برای خلیج ارابی دادند دریای احمر امروزی است. عربها بروند خلیج شان را آنجا از یهودیان پس بگیرند. در ضمن نام دریای دوم هم دریای آمان است نه عمان که آن را هم از شما عرب زدگان پس خواهیم گرفت،  تشریف ببرید کشور خودتان جنوب شبه جزیره عربستان اینجا ایران است  سفر به خیر.

   نظر انوش راوید:  عزیزان ایرانی عرب زبان خوزستان و یا در جنوب خلیج فارس می توانند نظراتشان را درباره مطالب بالا بنویسند،  تا در این وبلاگ پست شود.  درضمن خاطر نشان نمایم،  ملت های کشور های عربی در تاریخ بشدت مورد ظلم و ستم استعمار و امریالیسم بودند،  و برای من دارای ارزش زیادی هستند.  این ملتها باید هوشیار باشند تا اغفال ترفند های دشمنان تاریخی خودشان نشوند،  هر چند که امروزه در تمام کشور های عربی مردم بحان یکدیگر افتاده اند،  و می کشند و خراب می کنند،  واقعاً جای تأسف دارد.

کلیک کنید:  تاریخ زبان عربی

   نظر 616:  بازی کلمات نیست عزیز.  برخی واژگان بار حقوقی و عوارض مهمی دارد. خودتان بروید به بحثهای حقوقی در مورد جزایر سه گانه مطالعه کنید. یا همین قرارداد یا توافق ژنو در مورد هسته یی و ببینید بدخواهان کشور ما با یک اصطلاح انگلیسی بکار رفته میخواهند حقوق مردم و کشور را پایمال کنند.  آری بعضی وقتها یک کلمه میتواند سرنوشت کسی یا مردم کشوری تعیین کند.  شما مطالب اینجانب بخوانید تا اهمیت کلمات پی ببرید که این بازی نیست، استفاده نابجا یا بجای یک کلمه میتواند سرنوشت کشورها عوض کند و اصلا هم شوخی بردار نیست. کشورهای بزرگ پیشرفته متمدن و قدرتهای امپرالیستی هیچ وقت کلمات را به بازی و شوخی نمیگرند و اگر هم بازی میگرند در جهت منافع خودشان است، کلمه یا اصطلاح "نظام فدرال" با "نظام عدم تمرکز" دو اصطلاح متفاوت است هر چند در برخی موارد معنای همپوشانی داشته باشند.  در واقع نظام فدرال میتواند در بهترین حالت نوعی از عدم تمرکز است و نه معادل و برابر آن و حتی فدرالیسم میتواند کاملاً صوری باشد، همان طوری که نظامات جمهوری و پارلمانی میتواند بر عکس منظور دموکراسی باشند مانند مثال نظام کمونیستی که از این اصطلاح بطور وسیع علیه خود دموکراسی استفاده کرده اند. الان برخی از رئیس جمهوریهای مادام العمر کمونیستی حتا از نظام سطلنتی مطلقه هم ضد دموکرات تر هستند!

http://mehre2.blogfa.com/post/76  و   http://mehre2.blogfa.com/post/68

http://mehre2.blogfa.com/post/66   و   http://mehre2.blogfa.com/post/59

 پاسخ انوش راوید:  وبلاگ من جهت تنویر افکار جوانان باهوش است،  و می خواهم یک محیط حداقل دمکرات مجازی ایجاد کنم،  تا عزیزان بدانند و بتوانند،  این حداقل آزادی را تجربه نمایند.  ایران 80 میلیون جمعیت با دیدگاه های مختلف دارد،  و آینده ایران نیز با دمکراسی ساخته می شود نه چیز دیگری.  انبوه عقاید و دانشها در ایران وجود دارند،  و بسیاری برای نظرات خودشان در تلاش هستند،  ولی همه وقتی می توانند با هم کنار بیایند،  که دمکراسی ایرانی را بشناسند.  بطور نمونه اشخاصی مانند آقایان ناصر پور پیرار و رضا مرادی غیاث آبادی که قبلاً مشروح درباره آنها در وبلاگ گفتمان تاریخ نوشته ایم،  نیز بخشی از آزمایش این تجربه هستند،  نه دشمن این تجربه.  یکبار دیگر برای همه عزیزان تکرار نمایم،  در سرنوشت ایران،  آزادی و دشمن آزادی را باید در نظر گرفت.  من از وبلاگ های جوانان باهوش،  که این مهم را مورد توجه قرار می دهند،  استقبال می کنم و رضایت دارم.

   پرسش 617:  درررووود بر شما،  ریشه یابی های شما خیلی خوب است، همانجور که گفتید خیلی چیزها را بما می گوید،  لطفاً سارا و دارا را ریشه یابی نمایید؟

   پاسخ انوش راوید:  البته این ریشه یابی ها نظرات و دانش شخصی من است،  که بر اساس بیش از نیم قرن معاشرت و صحبت با پیران مدرسه نرفته روستا های ایران حاصل شده است.

   ــ  سارا = از آسمان آمده یا روش آسمانی = سا = آسمان + را = راه و روش = بانوی فرشته.

   ــ  دارا = از راسته و بلندی آمده = دا = دار و درخت و بلند و راست و.. + را = آمده و راه و روش = مرد راست و بلند و قوی.

   ــ  سا = س = سر + ا = راست و بلند  بالا،  در کل سا می شود آسمان.   

   عکس آگهی فیلم یک شب با پادشاه،  One Night with the King ،  درباره خشایارشا و استر،  داستان دیگری از هالیود است،  DVD  آن در بازار موجود است،  پیشنهاد می کنم ببینید،  و درباره آن نظر بدهید،  عکس شماره 7053.

 کلیک کنید:  فرهنگ واژگان سیاسی

کلیک کنید:  دمکراسی، حزب، فدرالیسم

کلیک کنید:  نظریه های کوچک تاریخی و مدنی

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

   

http://ravid.ir    و   http://arq.ir



   عکس یک اثر باستانی ایرانی از طلا،  مشروح در موزه مجازی وبلاگ انوش راوید،  عکس شماره 5623.

   نظر مسخره 606:  سلام خانم حامد. گایوتسو, گایوزو نیست و نمیتوان الکی اسم را ریشه یابی کرد!  مثلا اقای راوید خیلی الکی نام ریشه یابی میکنند!   بنده هم میتوانم مثل شما اسم ریشه یابی کنم ! مثلا :

کلیمانجرو =  کلیم +انجارو ،  ر=ل،  کریم +انجارو،   کریم انجا رو نیگاه کن !!!

   پاسخ انوش راوید:  کسی که نام خودش را هر بار چیزی معرفی می کند،  و هر بار با نظرات و پرسش های منفی،  سعی در تهزیر شدن دارد،  توقعی جز این نداریم.  ریشه یابی در تمام موارد کار تازه ای است،  قبل از پیدایش اینترنت،  و کشفیات کنار صندل جیرفت،  ریشه یابی فقط به معنی نامها و واژه ها خلاصه می شد،  ولی امروزه تعدادی از عزیزان به این کار علاقمند شده اند،  و می رود که بزودی علم و گرایش ویژه در اینباره ایجاد شود.  امیدوارم شما نیز به راه علم آیید و بجای مسخره بازی،  گوشه ای از علم جغرافیا ـ تاریخ را کاوش و تحقیق و تحلیل کنید،  در اندازه دانش خودتان هر اندازه که باشد.

      این را بخاطر داشته باشد،  امثال شما نمی توانند با لودگی،  بازدارنده در موردی باشند.  یکبار بشما گوشزد کردم اگر از نام هایی همانند نام های رهبران امروزی استفاده نمایید،  نظر شما را حذف می کنم.  درصورتیکه دفعه دیگر،  ازنام های متفاوت و بدون ایمیل استفاده نمایید،  کاملاً حذف می شوید.  بیایید مردانه خودتان را طرح و معرفی کنید،  چرا در پس نام های الکی مخفی می شوید؟  مگر مشکل روانی دارید؟.

   ــ  کوه کلیمانجرو در شمال کشور تانزانیا قاره آفریقا،  از همان نام کوه کلمی در ایران کهن گرفته شده است،  که در تاریخ دین کلیمی،  بنام کوه سینا معروف شد،  اتفاقاً من دارم بدنبال آن مابین استان های کرمان و بلوچستان می گردم.  در آن ناحیه چند روستا و کوه با نام کل و کلمی وجود دارد،  روستا های اطراف کوه کلیمانجرو با نام های ماچامه، مورکا، یارانکوه، بارافو،  هم نام هایی با کمی تغییر آوا در همان نزدیکی کوه کلمی جنوب ایران دارد.  بزودی محل کوه کلمی ایران و اطلاعات بیشتر را می نویسم.

  بنابه پیشنهاد و در راستای یکی از تحقیقات بانوی گرامی پرنیان حامد،  در رابطه با کوه های این منطقه ایران،  و رابطه آنها با دین و آئین های دوران تمدن کهن جی،  به نتایج جالبی رسیده ام.  کوه کلیمانجرو در امتدای دره و رودخانه تانگا است،  که به جزیره زنگبار می رسد،  یا از جزیره زنگبار به راحتی می توان به آن رسید.  این جزیر سابقه تاریخی از دوران باستان ایران دارد،  که در آثار و آئین های ایرانی آنجا دیده می شود،  قبلاً درباره آنها نوشته ام.  درضمن شاخه ای از مردم یهودی فلاشای آفریقا در نزدیکی این کوه زندگی می کنند.

عکس و نقشه کشور تانزانیا و کوه کلیمانجارو،  عکس شماره 5876 .

   عکس آفریقایی های یهودی در حال سوار شدن به هواپیما برای رفتن به کشور اسرائیل،  عکس شماره 5877.  در اسباط دهگانه گم شده بنی اسرائیل آمده،  اوایل هزاره چهارم خورشیدی ایرانی،  فلاشا ها به آفریقا مهاجرت کردند.

      جوانان باهوش ایران،  تاریخ دوران کهن کشورتان را دریابید و آنرا از اسارت دروغ و دونگ افراد ناقص و نوچه و استعمار و امپریالیسم نجات دهید.  توجه نمایید تمام زبان های دنیا ریشه در زبان تمدن کهن جی ایران دارند،  جهت اطلاع بیشتر "حروف الفبای جی" را مطالعه و پیگیری کنید.  گرامیان،  اگر از جغرافیا و تاریخ ایران و جهان بدرستی ندانید،  هرگز نخواهید توانست ایران بزرگ و قوی داشته باشید.

   پرسش 607:  چگونه اطلاعات بیشتر درباره تاریخ و تمدن جیرفت بدست آورم؟

   پاسخ انوش راوید:  بهترین کار بمنظور سبک حرفه ای،  ابتدا باید از سایت های باستانی جیرفت در استان کرمان بازدید کنید،  سپس برشور و اطلاعات و  DVD های مربوطه را تهیه و مطالع نمایید،  و بعد با باستان شناس هایی که در آنجا کار تخصصی و پر زحمت کرده اند،  تماس بگیرید و مطالب و پرسش های  خود را با آنها مطرح نمایید.

یوسف مجید زاده

   عکس استاد یوسف مجیدزاده باستان‌شناس ایرانی گوشه بالا،  در یکی از حاصل های کار او در جیرفت،  عکس شماره 5875.

      استاد یوسف مجیدزاده ۱۳۱۵ در تبریز بدنیا آمد،  تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در زادگاهش به اتمام رساند.  در رشته باستان شناسی دانشگاه تهران تحصیل کرد،  و پس از کسب مدرک لیسانس با رتبه اول سال ۱۳۴۱ در ۱۳۴۴ با استفاده از بورس شاگرد اول‌ها به شیکاگو رفت،  و پایه فوق لیسانس و سپس دکترا را با رساله «باستان شناسی و گرایش پیش از تاریخ و تمدن بین النهرین» تا سال ۱۳۵۵ گذراند.  او در همان سال به ایران بازگشت و با عنوان استادیار در گروه باستان شناسی و تاریخ هنر دانشگاه تهران مشغول تدریس شد،  و در سال ۱۳۵۶ به درجه دانشیاری رسید.  او پس از پیروزی انقلاب اسلامی به مدت سه سال به سمت مدیریت گروه «باستان شناسی و تاریخ هنر» و عضو شورای انتخابات و ترفیعات دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منصوب شد.

      دکتر مجید زاده در سال ۱۳۶۷ خورشیدی بازنشسته شد،  و از سال ۱۳۶۶ عضو شورای علمی «مجله باستان شناسی و تاریخ» مرکز نشر دانشگاهی است.  یوسف مجیدزاده پس از بازنشستگی در پاریس زندگی می‌کرد،  و با دعوت مسئولین سازمان های مختلف،  از جمله سازمان میراث فرهنگی،  در اوایل دههٔ ۱۳۸۰ به ایران بازگشت،  تا ریاست عملیات حفاری و کاوشگری بسیار پیچیده منطقه باستانی تمدن جیرفت را به دست گیرد.  او معتقد است که جیرفت «حلقه گم شده» تاریخ بشریت محسوب می‌شود.

   ــ  اطلاعات فوق از ویکی پدیا می باشد،  در اینترنت اطلاعات بیشتر از این دانشمند ایرانی نویسنده ده ها کتاب و مقاله وجود دارد.

   نظر 608:  شما بهتره بری 4تات کتاب تاریخ بخونی بعد بیای اینجا واسه ملت فتوا بدی...  وقتی میای همه چی رو تکذیب میکنی کاملا واضحهه که پانتورکی و هدفت خدشه وارد کردن به تاریخ و تمدن این کشوره، بهتره بری واسه همون زادگاهت جمهوری آذربایجان مطلب بذاری.

   پاسخ انوش راوید:  متأسفانه اندیشه شما از اثرات سیستم آموزشی سنتی قرن گذشته ایران است،  حتی نمی توانید وبلاگ را بخوانید و ببینید چقدر منابع و تحلیل و تحقیق دارد،  دائم از جوانان باهوش ایران می خواهم نظرات و پرسش های تخصصی بدهند،  تا نتیجه بهتری بگیریم،  ولی هر چند گاه فردی راه کم کرده نظری و پرتی در این وبلاگ می نویسد،  خوب مهم نیست،  اینترنت است و آزادی اندیشه و قلم،  و مهمتر از همه این است،  که باید با تمام وجود این حداقل تجربه آزادی را پاس بداریم،  و شکر گذار باشیم.  بهمین جهت من بیشتر از آنچه که سپاسگزای ها از این وبلاگ را در پست بگذارم،  نظرات متفاوت را در پست می نویسم،  تا ما ایرانیان بتوانیم برای آینده بهتر،  این ابتدای آزادی قرن نو را پشت سر نهیم.

      پان ترک و پان فارس و کرد و شونیسم و غیره در ایران،  همه از یک آب و خاک تاریخی هستند،  و شکل گرفته افکار متفاوت است.  باید یاد گرفت هر شخص حرف و برنامه خودش را داشته باشد،  و درباره آن بگوید و بنویسد و دانش خودش را بالا ببرد،  نه اینکه با افترا و تهدید و تهمت بدیگری،  از زیر بار مسئولیت ایرانی بودن شانه خالی کند.  وظیفه یک جوان باهوش ایرانی،  شناساندن درست کشور و تاریخ خودش است،  بدین منظور ابتدا باید خوب بخواند و دیگر ایرانیان را هر چه هستند و می اندیشند،  دوست داشته باشد.  این را بدانید کوتاهی از درک این مطالب باعث نفوذ استعمار و امپریالیسم و عوامل و نوکران آنها به افراد کودن می شود،  و در نهایت اهداف دشمنان تاریخی در ایران پیاده شده،  و پیش می رود.

آتیلا

    آتیلا ۴۰۵ تا ۴۵۳ میلادی،  رهبر هون (خیون یا ایون)،  که در زمان حیاتش بزرگ‌ترین امپراتوری را در اروپا،  حداقل از ولگا تا راین داشت.  او یکی از بهترین و قوی ترین رهبران و مدیران و سازمان دهندگان تاریخ است،  آتیلا از آذربایجان تمدن جدید را به اروپا برد،  و بعد از آن اروپا تمدن طولانی شاه خدایی فئودالی برده داری را کنار گذاشت،  و تمدن جدید قبیله ای فئودالی را گرفت،  که در نهایت منجر به ادامه رشد و تکامل تاریخ تمدن اروپا گردید.

   عکس تابلو نقاشی جشن آتیلا- اثر Mór Than ،  بوضوح مشخص است،  آتیلا چهره زیبای آذربایجانی و ایرانی دارد،  نه مغولی و غیره،  ولی به دروغ می خواهند بگویند،  که او چهره مخوف وزشت و متمایل به منگولی داشته است،  عکس شماره 4128 .

   عکس آگهی فیلم آتیلا،  درغ گویان غربی با قدرت تمام تلاش می کنند،  که این قهرمان آذربایجانی را خونخوار و آدمکش و ویرانگر مرفی کنند.  عکس شماره 5827.

      عزیزان،  جوانان باهوش ایران،  اجازه ندهید که غربی های دروغ گو و دروغ پرداز،  با دروغ هایشان شما را در تاریخ،  بنا به مهندسی استعماری تاریخ،  هیچ یا جنایت کار و بد و ضعیف معرفی کنند.  آتیلا یکی از ادامه دهندگان راه اسکندر ایرانی،  برای فتح دوباره اروپا بود.  در یک زمان اسکندر ایرانی شاه خدایی را در ایران،  و برده داری در بقیه نقاط جهان متمدن آن روزگار را پایان داد،  و نیم هزاره بعد آتیلا همان راه را رفت،  و برده داری در اروپا را پایان داد.

      درباره معنی و ریشه یابی نام آتیلا،  خیلی مطالب خواندم،  که از نظر من همه آنها بدون ریشه یابی و فقط پرت و پلا بودند.  آتیلا = آت ایلا (نه آتی لا) آت = ابتدای آتش، آتش غیر فیزیکی و مقدس،  که در اول آتلانتیک و آتن و.. آمده  = بزرگ و رهبر و پدر دینی + ایلا = ایل + ا = بلند و راست،  که در کل می شود بزرگ بلند بالای ایل.

عکس پلنگ تنکابنی مشروح در اینجا،  عکس شماره 5949.

    پرسش 609 :  چرا درباره رضاشاه و کارهای او مثلاً کشف حجاب نمی نویسید؟

   پاسخ انوش راوید:  این وبلاگ جهت افشای  دروغ های اصلی و ریشه ای تاریخ است،  درباره کرنولوژی و کارها شاه های مختلف نیست.  امان الله خان و ملکه ثریا در سال 1308 به ایران آمدند،  و رضا شاه با دیدن کشف حجاب دربار و سران پادشاهی امان الله خان افغانستان،  تحت تأثیر مضاعف قرار گرفت،  و یدون در نظر گرفتن کار اصولی و فرهنگی دستور کشف حجاب را در 17 دی 1314 صادر کرد.

   مادر بزرگ من تعریف می کند،  که در خیابانها پاسبانها چادر را از روی سر بانوان می کشیدند،  و مادر بزرگ من و امثال او می ترسیدند به خیابان بروند،  زیرا آمادگی فرهنگی و پوششی برای اینکار را نداشتند.

عکس دو مادر بزرگ من در دهه 1320 بعد از کشف حجاب جهت گذرنامه،  عکس شماره 1722 .

      در آن زمان رضا شاه و مشاوران،  که اگر داشت،  و تا آنجا که من می دانم نداشت،  باید حوصله و دقت بیشتری بکار می بردند،  او دیده بود،  که امان الله خان بعد از این کشف حجاب در دربار و دولت،  نه کل کشور،  دچار کودتا و برکناری گردید.  رضا شاه هنوز طرح کلاه فرنگی و لباس مردانه را به پایان نرسانده بود،  که گام بس بزرگتری برداشت.  امروزه تحقیق و تحلیل درست در این گونه موارد تاریخی برای ما بخوبی امکان دارد،  و می تواند راهگشای آینده ای کم خطا باشد.

عکس امان الله خان و ملکه ثریا در دیدار از ایران،  عکس شماره 7037.

کلیک کنید:  موزه مجازی وبلاگ

کلیک کنید:  فرهنگستان تاریخ ایران

کلیک کنید:  کتیبه بیستون پایان شاه خدایی

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

  


   عکس سکه طلای 2500 ساله بجا مانده از سلسله هخامنشیان،  با نقش یورش شیر به گاو،  محل نگهداری موزه هنر متروپلیتن نیویورک،  5565.

   پرسش 597:  با سلام خدمت انوش راوید . این گفته باید اشتباه باشد پس نظر شما درمورد این متن (خیانت نیز چنان بود که در کنار فرات، یک جا، گروهی از دهقانان جسر ساختند تا سپاه ابوعبیده به خاک ایران بتازد، و شهر شوشتر را یکی از بزرگان شهر به خیانت تسلیم عرب کرد و هرمزان حاکم آن، بر سر این خیانت به اسارت رفت. در ولایاتی مانند: ری، قومس، اصفهان، جرجان و طبرستان، مردم جزیه را می پذیرفتند اما به جنگ آهنگ نداشتند و سببش آن بود که از بس دولت ساسانی دچار بیدادی و پریشانی بود کس به دفاع از آن علاقه ای و رغبتی نداشت. ترس و وحشت از دژخیمی و وحشی گری عرب بی رحمی و شقاوت در کشتار خود وحشتی سخت در دل مردم ایجاد کرده بود از علل سقوط سریع حکومت ساسانیان، نزدیک بودن پایتخت آن دولت به جزیره العرب و سهولت دستیابی اعراب بر آن شهر با شکوه بود. یکی دیگر از اسباب این سقوط خیانت بعضی از سرداران و بزرگان ایران به شاه مملکت بود. بنا بر نوشته ی بلاذری، در جنگ قادسیه چهار هزار تن از ایرانیان تحت فرماندهی دیلم راه خیانت در پیش گرفته بی آنکه وارد جنگ گردند، تسلیم تازیان شدند. از جمله بزرگانی که تا پای جان در برابر تازیان ایستاد و دلاورانه جنگید رستم فرخزاد سپهسالار ارتش ایران بود که بدست سعد بن ابی وقاص کشته شد و پس از کشته شدن وی ایرانیان راه گریز در پیش گرفتند که سیاه اسواری ، با عده ای از یارانش که همه از بزرگان سپاه یزدگرد بودند چون کر و فر تازیان بدیدند و از یزدگرد نومید شدند به آیین مسلمانی گرویدند و حتا در بسط و نشر اسلام نیز اهتمام کردند.  همین نومیدیها و ناخرسندیها بود که عربان را در جنگ ساسانیان پیروزی داد. در واقع این فتح نهاوند در آن روزگاران پیروزی بزرگ برای اعراب بود و سقوط شکست برای ایرانیان)......این متن چه معنی دارد. منتظر جواب هستم. با تشکر

   پاسخ انوش راوید:   بارها به اینگونه پرسش ها پاسخ داده ام،  مراجعه شود به پاسخ به شبهات دروغ حمله اعراب به ایران.  پرت و پلا های بدون داشتن تحلیل در قوانین و فاکتور های تاریخی و تاریخ اجتماعی زیاد گفته و نوشته اند،  و از روی یکدیگر کپی کرده اند،  خود شما در صورتیکه علاقمند به بخشی از گرایش تاریخ هستید،  سعی نمایید تخصصی با تاریخ برخورد کنید،  بدین منظور مطالعه و پیگیر وبلاگ انوش راوید کمک بزرگی است.

تازیان همان تاجیکان هستند،  و آنها عرب عربی نبودند،  جهت اطلاع به معنی نام شهرها و روستا های ایران بروید.  جهت معنی نام سعد ابن وقاص به تاریخ زبان عربی بروید.

   پرسش 598:  خواستم برای اطلاع عموم روشن کنید که با از هم پاشیدن شبکه قدرت حکومتی ساسانی و تشکیل دیلم خود مختار،  دیلم کجای نقشه قرار دارد؟  و آیا میتوان گفت که با توجه به نفوذ ترکان عباسی در اینده، ایران منهای غرب آن پس از از هم پاشیدن ساسانی،  بزودی در دست سلطه قدرت ترکان قرار گرفت؟

   پاسخ انوش راوید:  تا آنجا که من از نوشته های موجود می دانم،  دیلم از انبار در شمال عراق کنونی تا دیلم کنونی ایران یعنی در ارتفاعات زاگرس شمالی و البرز غربی بوده است.  در این باره و حقیقت و دروغ آن،  باید تحقیقات زمان بر کنم،  پاسخ مناسب تر بزودی.

      مشکل من با تمام تاریخ نویسها در یک موضوع اساسی است،  و آنهم ساختار های تاریخی اجتماع است،  تمام تاریخ نویسها از گذشته های دور تاکنون،  تاریخ و تاریخ تمدن را بدون در نظر گرفتن دوران تمدنی آن نوشته اند،  آنها هر دوره تاریخ را مانند دوره خودشان تصور کرده،  و بتصویر کشیده اند،  که این به هیچ عنوان علمی نیست،  یعنی تاریخ نویسی علمی نمی باشد،  بلکه آنها بنا به تصورات خودشان،  تاریخ را بتصویر کشیده اند،  نه اینکه علمی بنویسند.

      در پست های مربوطه نوشته ام،  شاهنشاهی ساسانیان،  ادامه تمدنی دوران شاه خدایی سلسله هخامنشیان بود،  و آنها دائم با قبایل درگیری داشتند.  در ادامه رشد و تکامل تاریخ تمدن،  قبایل پیروز شدند،  و شاه خدایی برای همیشه از تاریخ رفت،  ساسانیان آخرین مرحله و بازمانده کهن از دوران شاه خدایی بودند.  پیروزی ساختار قبایلی جدید،  نه بر اساس شرطه و شروط اسلام بود،  بلکه بر پایه تمدن جدید در تاریخ بود،  و آنهم سازمان قبیله ای دینی به میدان آمد.  بعد از اسلام دوران سازمان قبیله ای اشکانی،  که درگیری دائم با ساسانیان داشت،  به سازمان قبیله ای دینی ارتقاء تمدنی پیدا کرد،  و به همین جهت براحتی وارد تمدن جدید شد،  که تا دوران حکومت صفویه ادامه داشت.

      در دوران تمدن سازمان قبیله ای دینی،  هیچ یک از قبایل حکومت مطلق و برتری مانند دوران شاه خدایی نداشتند،  بسیاری از آنها با یکدیگر بر سر موضوعاتی اختلاف و حتی جنگ می کردند،  ولی در کل صلح و آرامش و دمکراسی آن دوران بر قاره کهن حاکم بود،  و در این دوران بیشترین اندیشمندان و دانشمندان به جهان عرضه شدند،  که پایه گذار علوم و دانش ها بودند.  فردوسی و حافظ و سعدی و ابوریحان و... همه را ز آن دوران داریم.  باید توجه کنید،  بسیاری از پرت و پلا هایی،  که بجای تاریخ بخورد ملتها و بویژه جوانان داده اند،  کار و برنامه استعماری است.

      دیلم = دی + لم = (دی = روز + لم = آرامش).  هنوز این روز های آرامش در این کوهستانها وجود دارد،  این کوهستانها مردان بزرگ و دلاوران بنامی به تاریخ داده اند.  چه خوبست جوانان باهوش دیار های مختلف ایران،  نسبت به معرفی روستا های تاریخی خودشان کار کنند،  بویژه با ایجاد خانه های بوم گردی و اکوتوریسم مانند در اینجا که خیلی مهم است اقدام کنند.  در ضمن از سلطه ای که گفته اید،  با ذکر تاریخ و منابع،  پرسش را تخصصی بفرمایید،  تا بتوانم توضیح موردی بدهم.

کلیک کنید:  نمونه خانه بوم گردی در ایران

   پرسش 599:  شما در مقاله شب یلدا یا یلدای مهر معنی یلدا را چیز دیگری نوشتید لطفاً بیشتر توضیح دهید؟

   پاسخ انوش راوید:  تاکنون از یلدا به معنی تولد به زبان های سریانی و آرامی و قبطی و... شنیده ایم،  که هیچ کدام دارای ریشه یابی نبوده و نیستند.  تا قبل از حروف الفبای تمدن کهن جی،  من نیز چندان دنبال ریشه یابی نبودم،  و هر پلات و پلایی را یا ندانسته یا ناچار می پذیرفتنم.  اما در نهایت با این وبلاگ و کشف تمدن کهن جی،  ما دیگر مطالب و گفته و نوشته ها را کاملاً ریشه یابی می کنیم،  و به راحتی و چشم و گوش بسته نمی پذیرم،  چه بسا بسیاری از آنها ممکن است پرت و پلا باشند، همانگونه که تاکنون در این وبلاگ به آنها پرداخته ایم و افشا کرده ایم.

      شب طولانی و بلند هیچ ربطی به معنی تولد ندارد،  بلکه این شب،  شب تولد و زایش خورشید است،  که بانوی گرامی پرنیان حامد در اینباره توضیح داده اند.  سادگی و باور کردن پرت و پلا های غریبه ها تا کی؟

  ریشه یابی یلدا ــ  یل = قوی، بزرگ + دا = بلند،  جهت اطلاع بیشتر به معنی نام های شهرها و روستاهای ایران مراجعه کنید.

      یل = پهلوان، قوی،  که تشکیل شد از ی حرف آخر حروف الفبا،  که قوی تر از همه است،  و در آخر قرار گرفته + ل = کشنده و دارند،  با نگاهی به فرهنگ لغت فارسی،  براحتی متوجه می شوید،  ل کشنده یک چیز است،  مانند کل که ل کشنده ک است،  و ک K شاخ های کل است،  همین روستایی که من زندگی می کنم،  جل است،  ل کشنده و دارانده ج است،  و ج در معنی با ل جلال است.  نیل،  ل کشنده و دارنده نی،  نی که نیاز و نیا و نیک و نیر و... را در خود دارد.  دا نیز به معنی بلند است،  مانند دارا یعنی دارنده بلندی،  دار به معنی درخت و غیره.

      یکبار دیگر خاطر نشان نمایم با کشف تمدن کهن جی،  و چند کتیبه آن،  برایمان مشخص شده است،  که پیدایش زبان و تمدن از این منطقه بوده است.  بدین منظور و جهت اطلاعات بیشتر به صفحات:  معنی نام شهرها و روستا های ایران،  و الفبای تمدن جی و... بروید.  جوانان با هوش ایران،  هوشیار باشید،  و اغفال ترفندها و تاریخ نویسی های غریبه نشوید،  آنها طی یکی دو قرن گذشته دارند تمام تاریخ و آثار ما را می دزدند و می برند،  نگذارید تاریخ و تاریخ اجتماعی شما به یغما رود،  و به نام های متفرق سریانی و آرامی و مصری و غیره گفته شود.

کلیک کنید: شب تولد مهر یا شب یلدا

   نظر 600:  جناب استاد خواهش میکنم، یک پست در زمینه ی کتیبه ها و تندیس های بزرگ و کوچکه به جا مانده از دوران اشکانی و ساسانی ،که به زبان یونانی و مجسمه هایی با ظاهر مردان و زنان و الهه های یونانی هستند، در وبلاگ یا سایت بگذارید. چون که مثلن اگر شخصی یکبار به موزه ایران باستان رفته باشد، کتیبه ها و مجسمه های یونی +آنی را که کم هم نیستند را هم دیده است و درست است که شما درباره آن ها کمی توضیح داده اید، ولی بنده به عنوان یک مخاطب نوعی که سالها است ذهنم با دروغ ها انباشته شده، برای درک و پذیرش واقعیت ها به توضیحات و مدارک بیشتری نیاز دارم، درین باره، که البته اگر یک صفحه از وبلاگ یا سایت را بطور کامل به این موضوع اختصاص بدهید اثر بخشی بهتر و بیشتری خواهد داشت. ممنونم

   پاسخ انوش راوید:  درود و سپاس از توجه شما عزیز،  چشم حتماً،  تندرست و پیروز باشید.

   پرسش 601:  چرا این همه واژه مغولی و ترکی در زبان فارسی وجود دارد؟

   پاسخ انوش راوید:  مغول های مغ استان (دامغان= جایگان مغان) که از این استان به چین استان (کاشان) حمله کردند و سپس بغداد را گرفتند،  با طوایف مغول که در کشور مغولستان زندگی می کنند متفاوت هستند،  زبان مردم مغول کشور مغولستان دارای ریشه زبان در زبان تمدن کهن جی است،  که در موج های مهاجرت اولیه از جنوب ایران به آنجا رفتند،  در این باره زیاد نوشته ام به مطالب وبلاگ مراجعه نمایید.  قبلاً لغاتی را که صور می کنند مغولی است ریشه یابی کردم شما هر واژه ای که فکر می کنید مغولی است بفرستید تا ریشه یابی نمایم.

   پرسش 602:  ساگارتی به چه منطقه ای گفته می شده است؟

   پاسخ انوش راوید:  آنچه که من در وبلاگم می نویسم،  متفاوت با نوشته های دیگران است،  اگر قرار باشد،  همان حرف ها را تکرار کنم،  که دیگر نیازی به این کار نیست.  طی 200 سال گذشته،  برای تاریخ ایران دروغ و پرت و پلا زیاد نوشته اند،  درباره ساگارت نیز همین گونه است.  کتاب ها و نوشته های زیادی دارم،  که از آنها درباره این نام نوشته شده است.  ولی باز با این وجود بمنظور تحقیق های احتمالی جدیدتر،  به اینترنت رجوع کردم،  دیدم همان پرت و پلاها را تکرار کرده اند،  و همه سردرگم هستند،  که ساگارت کجاست؟

   ــ  ساگارت = سا = آسمان + گار = پسوند بجا آورنده،  در جمع ساگارت می شود،  دعا کننده به آسمان.  ساگار یا ساگارت نام طایفه یا قومی با زبان و فرهنگ خاص نیست،  بلکه نام یک بینش در تاریخ اجتماعی است،  و می تواند بسیاری مردم را شامل شود،  جهت اطلاع بیشتر از ریشه یابی به معنی نام شهر ها و روستا های ایران بروید.

      در ابتدای سلسله هخامنشیان مردم دعا کننده به آسمان در مرکز و شرق ایران کنونی بسر می بردند،  زیرا در غرب ایران هنوز دین های قدیمی تر قدرت داشتند،  و امکان حیات و ممات را از آنها می گرفتند.  در ادامه تاریخ تمدن آنها توانستند،  نفوذ خود را گسترش دهند.  ساگار پیش درآمد دین های ابراهیمی بود،  بزودی در این باره توضیح می نویسم.

 

   عکس توپ برنجی 400 ساله،  به غنیمت گرفته شده از شکست ارتش پرتقال در مقابل سپاه شاه عباس صفوی در جزیره هرمز،  ساخته شده در1591 میلادی،  زمان فیلیپ دوم پادشاه پرتقال و اسپانیا در پرتقال.  محل نگهداری،  محوطه موزه نادری (آرامگاه نادر شاه افشار) مشهد،  عکس شماره 5567.

   پرسش 603:  در جایی شنیدم عراق از اوراق است یعنی از نام شهر اور،  و اوراق می شود آنطرف اور،  یا آنطرف آب،  زیرا،  او = آب،  آیا درست است؟

   پاسخ انوش راوید:  عراق = ار راق = ار + راق یا راک = کوه و کوهستان،  در جمع می شود ایران کوهستان،  و هیچ ربطی به اور ندارد،  زیرا هم آوای آن متفاوت است،  و هم جغرافیای عراق یا اراک چیز دیگری می گوید.

ار = ایر = ایران،  ار مانند:  اربیل، اردستان، اردبیل، اردکان و.... ا = بالا و بلندی + ر = رابرند و دارند.  ریشه یابی واژه ها در زبان و حروف الفبای تمدن کهن جی نهفته است،  هم اکنون علاقمندان زیادی مشغول کشف و ریشه یابی هستند،  امید است بزودی این علم کامل شود.

   ــ  تا قبل از قرن 20 به نیمه غربی کشور ایران،  و نیمه شرقی کشور عراق،  اراق می گفتند،  که شامل اراق عجم و اراق عرب بود،  یعنی مناطق مرتفع دو کشور،  یک سرزمین در جغرافیای تاریخی ایران بود..  

   ر = رابرند و دارند،  ا = بلند و راست،  ک = کوه و کوهستان،  جهت اطلاع بیشتر به معنی نام شهر ها و روستا های ایران و حروف الفبای جی بروید.  سرخ پوستان آمریکایی،  که اولین مهاجران تمدن کهن جی می باشند،  به کوهستان،  راک یا راق می گویند،  مانند کوه های راکی در آمریکای شمالی.

   ولسوالی راغستان ــ  راغستان یکی از ولسوالی های ولایت کوهستانی بدخشان در شمال خاوری افغانستان است.  این ولسوالی در سال ۲۰۰۵ میلادی از ولسوالی «راغ» تشکیل شد.  دیگر ولسوالی های تشکیل شده از ولسوالی راغ عبارتند از کوهستان و یاوان.  ولسوالی به نام راغ دیگر وجود ندارد.  ویکی‌پدیا.

   عکس بالا کوه های راغی در ولایت بدخشان کشور افغانستان،  پائین کوه های راکی در کشور آمریکا،  عکس شماره 6298.

   جالب:  در جایی من نوشته ام،  عجم = اجم = فرزند جم،  عرب = ارب = فرزند رب،  شاید پرسیده شود دراینجا به عنوان فرزند و زاده نام برده شده،  و در جای دیگر به معنی بلند و راست،  مانند نوشته بالا و یا قبلی در دار،  ا همان راست و بلندی است،  که از آن فرزند بوجود می آید،  در دوران کهن این "راست بلند"،  دارای معنی معنوی بود،  نه تحقیری و بد.

عکس سنگ قبر های ایستاده در گورستان خالد نبی استان گرگان،  عکس شماره 4220.

  ار = ا = راست و بلند + ر = وابسته به آن یا پی برنده از آن.  در فیلم مستندی از قبایل بدوی "پاپوا گینه نو" در شرق کشور اندونزی شنیدم،  که بومیان آنجا به آلت مردانه  ا  می گویند،  و دیدم آنرا با وسیله های گیاهی بلندتر می پوشانند،  جهت اطلاع در جستجوها بنویسید New Guinea Kombai.  یا جهت دیدن عکس های آن در اینجا یا در اینجا کلیک کنید.

   پرسش 604:  بازهم هنوز درباره دیو با شما مشکل دارم،  توضیح بیشتر دهید؟

  دیو و دایو

   دیو در ایران باستان ــ  در شاهنامه فردوسی آمده: .... اوست که کشتی بر آب راند و از کشوری بکشور دیگر رفت،  پنجاه سال هم در انجام این کار بود.  چون این کارها را بپرداخت،  پای فراتر نهاد،  بفر کیانی تختی ساخت،  بگوهر اندر نشانده و بهر جای که خواستی رفتن.  دیوها آنرا برداشته از هامون به آسمان بر افراشتی،  خورشید سان در آن تخت نشسته در هوا همی گشت...  مشروح در اینجا.

   عکس فرکیانی جمشید،  و پرواز آن برای سفر،  عکس شماره 2505،  البته در شاهنامه فردوسی منظور دیو باسوادها و متخصص های آن دوران می باشد،  که توانسته بودند با دانش خود تختی بسازند،  که توانایی پرواز داشته باشد.  ولی در تصویر های یکی دو قرن اخیر دیو و دیوان را با اشکال ترسناک شبیه انسان نما کشیده اند،  درصورتیکه دیو از دیواندار و دیوان می آید،  (دی = روز + و = دارنده جایگاه) که قبلاً "و" را در واژه وتن (وطن) تشریح کرده ام،  (دیو = دی + و = روزدار، روزنویس).

      اما دیو ترسناک اصطلاحی امروزی چیست،  و واژه آن چه بوده است،  بمنظور آگاهی ابتدا باید سنگ های ایکا را ببینید و بدانید.  دیو ترسناک توهمی امروزی،  دایو یا در واقع دایناسور بوده است.

سنگ های جالب ایکا

      ایکا نام شهری است،  که مرکز استان کواستال می باشد،  و در 300 کیلومتری شهر لیما پایتخت کشور پرو قرار دارد.  این شهر در حاشیه بیابان آتاکاما و نزدیک رودخانه ایکا بنا شده است،  جایی میان کوه و اقیانوس آرام،  و فاصله چندانی با نازکا ندارد.  در این شهر سنگ هایی یافت شده اند،  که به سنگ های ایکا معروف شده اند،  و از آثار باستانی ایکاست.  اکثر طرفداران نظریه فرازمینی ها با آن آشنایی دارند،  اما داستان این سنگ ها از نظر محققان بسیار مخدوش است،  زیرا غربیها نمی خواهند بگویند،  که مردمی از تمدن کهن جی،  آشنایی کامل با پیدایش و تاریخ زمین داشتند،  و آنها این علم و داستانها را در گذشته های دور تر به پرو منتقل کردند.

   عکس سنگ های ایکا،  عکس شماره 7067.  آنها در واقع مجموعه ای از سنگ های اندوزیتی هستند،  که سطح آنها پوشیده از تصاویر دایناسورها و فناوری پیشرفته است،  و آن را متعلق به عهد باستان می دانند.  همان طور که در تصاویر نیز پیداست،  اندازه سنگ ها متفاوت است.  مطابق ادعای هایی  سنگ ها را در حوالی شهر های اکوکاجی و ایکا یافت شده اند.  جهت اطلاع بیشتر در اینترنت بنویسید:  سنگ های ایکا یا به انگلیسی:   ica stones،  ولی تمدن کهن جی و کلنی نشین های این تمدن در ایرلند و انگلستان و دیگر نقاط جهان را بخاطر داشته باشید،  قبلاً در اینباره زیاد نوشته ام.

   ــ  دایناسور = دایو = دیو اصطلاحی امروزی + نا = زیاد + سور = بزرگ، جشنواره،  در کل می شود دیو بزرگ بزرگ،  این واژه نشان می دهد در تمدن کهن جیرفت،  از دایناسور شناخت کامل داشتند.  دایو = دا = بلند + یو،  دار = دا + ر = علامت وابسته.  جهت اطلاع بیشتر به معنی نام شهر ها و روستا های ایران بروید.

   Avicenna پورسینا (ابن سینا) دانشمند ایرانی

   پرسش 605:  آیا می دانید فلسفه لباس فارغ التحصیل های دانشگاه چیست و چرا این لباس به اینگونه طراحی شده است؟

   پاسخ:  آوی سنّا که همان ابن سینای ماست،  لباس بلند رِدا گونه می پوشید،  البته بعد از پایان ساسانیان و تا حدود یک قرن پیش،  علما و دانشمندان در تمام قاره کهن چنین ردایی بتن می کردند.  حدود یک قرن است که فارغ التحصیلان به احترام او که پدر علم جهان است،  این لباس را بصورت نمادین می پوشند.  آن کلاه نشانه همان دَستار  خورآسانی است،  البته طی یک روند تاریخی کمی فانتزی شده،  و منگوله آن نمادی از گوشه دستار خراسانی است،  که در ایران قدیم از گوشه دَستار آویزان می کردند،  و به دوش می انداختند.  از اواخر قرن 19 در اروپا و آمریکا  سپس کل جهان،  علامت یک آدم برجسته و دانش آموخته،  لباس و کلاه ابن سینا شده است،  عکس های شماره 4018 و 2977.



عکس های شماره 4018 و 2977.

      عربها امروزی تلاش دارند به اروپاییان بقبولانند،  که ابن سینا یک دانشمند عرب است،  و نامش عربی است،  بسیاری از دانشمند اروپایی هنوز نمی دانند،  که پور سینا ایرانی است.   پور به معنای فرزند یا زاده می باشد،  چون در دورانی ایران تحت حکومت خلفای اسلامی بود،  پیشوند ابن (فرزند) رایج گردید،  و نیز زبان عربی که دستور آنرا ایرانیان نوشته بودند،  در سرزمین های اسلامی قاره کهن رایج گردید،  تا اینکه با آمدن خانات ایرانی زبان پارسی، بار دیگر زبان علم و فرهنگ قاره کهن شد.  لباس فارغ التحصیلی دانشگاه های معتبر دنیا یا همان پوشش مشکی بلند و کلاه چهارگوش، میراث پدر علم جهان یا ابوعلی سینای ایرانی است،  که در واقع یک نمونه دیگر از ارزش های ایرانی است که بجهان عرضه شده است.

     کمتر کسی از دانشجویان و کسانی که این لباس را بر تن کرده اند،  آن را می شناسد.  تا به حال دیده اید وقتی یک دانشجو از دانشگاه فارغ التحصیل می شود،  یک لباس بلند مشکی به تن او می کنند،  و یک کلاه چهار گوش که از یک گوشه آن منگوله ایی آویزان است را بر سر او می گذارند،  و سپس او لوح پایان نامه را می خواند.  بسیاری از دانش آموختگان ایران نمی دانند ریشه این لباس و کلاه چیست، و گاهی عنوان می کنند که این لباس به نوعی با فرهنگ غرب آمیخته است،  اما بسیاری از فارغ التحصیل اروپایی و یا امریکایی می دانند،  که آنها به احترام (اوسینا) "ابن سینای ایرانی" پدر علم جهان این لباس را بر تن می کنیم.

     لازم به یاد آوری است،  شنیده ام علمای دینی در بعضی کشورها،  با این لباس مخالفت می کنند،  و آنرا نشانه غربی می دانند.  درصورتیکه این ردا طی یک روند تاریخی از خرسان تا ری و شام و قسطنطنیه،  تکامل یافته و به صورت امروزی در آمده است.  این مخالفت درست مانند مخالفت با کراوات است،  که دستمال گردن اقوام ایرانی کروات بوده،  و طی تکامل تاریخی مانند امروز شده است.  اگر روند رشد و تکامل را در تاریخ نشناسیم،  همیشه در تحلیل داده ها اشتباه خواهیم کرد،  و براحتی دست آورد های تاریخی خود را واگذار خواهیم کرد.

کلیک کنید:  حقوق تاریخی ایران

کلیک کنید:  هیئت های هدیه آورنده به تخت جمشید

کلیک کنید:   پاسخ به شبهات و پرسش های دروغ حمله اعراب به ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

استان مازندران

استان مازندران

   پیش گفتار

      منبع اینترنت و اطلاعات شخصی.

   جغرافیای استان مازندران

      استان مازندران با  24 هزار کیلو متر مربع مساحت و  3  میلیون  نفر جمعیت از استان ‌های سرسبز شمال فلات ایران است،  و در کرانه دریای خزر قرار دارد.  این استان در غرب استان گلستان و شرق استان گیلان است،  و از جنوب با استان‌های  سمنان و تهران و قزوین هم مرز است.  دریای مازندران مرز شمالی این استان را بطور کامل دربر گرفته‌ است.

   جالب:  سبزی استان های گیلان و مازندران که در شمال ایران قرار دارند رنگ سبز بالای پرچم ایران شده است.  

      تعداد ۱۵ شهرستان، ۳۶ شهر، ۳۸ بخش و ۱۰۴ دهستان در مازندران وجود دارد،  که ۴۳ درصد از شهرها در طول نوار ساحلی واقع شده‌اند.  مازندران تنها استانی است،  که با سه محور هراز، کندوان و سوادکوه با مرکز کشور مرتبط می‌باشد،  و چهار فرودگاه دشت ناز ساری، نوشهر، بیشه‌کلا بابلسر و رامسر ارتباط هوایی آن را با بقیه نقاط برقرار ساخته و راه آهن شمال یکی از شعبه ‌های اصلی راه آهن سراسری نیز از آن عبور می‌کند.  علاوه بر آن جاده ساحلی از رامسر تا بابلسر به طول ۲۲۰ کیلومتر با فاصله ۱۰ تا ۳۰۰ متر از کنار دریا می‌گذرد.

      دریای مازندران با دارا بودن منابع سرشار غذایی و ماهیان گوناگون،  به ویژه خاویار، در زمینه گردش گری نیز دارای ویژگی‌های منحصر به فردی است،  که آن را در جهان متمایز کرده ‌است.  قله دماوند که به بام ایران معروف است،  در این سرزمین جای نهفته و از جاذبه ‌های شاخص مازندران و جهان می‌باشد.

شهرستان های مازندران

   شهرستان آمل،  12 درصد  از جمعیت استان را داراست.  شامل آمل، لاریجان، شاهاندشت، آب اسک، نیاک.

   شهرستان بابل،  سابقا بارفروش، 15 درصد از جمعیت استان را داراست.  شامل:  بابل، بندپی، بهنمیر، امیرکلا.

   شهرستان بابلسر،  2 درصد از جمعیت استان را داراست.  شامل:  بابلسر، دریا کنار، خزرشهر

   شهرستان بهشهر،  نام پیشین اشرفی،  ٫۶ 2 درصد از جمعیت استان را داراست.  شامل:  بهشهر، گرجی محله، میانکاله.

   شهرستان جویبار، 4  درصد از جمعیت استان را داراست.  شامل:  جویبار، لاریم، کردکلا.   

   شهرستان چالوس،  نام پیشین شالوس،  ۲٫۴ درصد از جمعیت استان را داراست.  شامل:  چالوس، مرزن آباد، کلاردشت، نمک آبرود.

   شهرستان رامسر،  نام پیشین سخت سر،  ۴ درصد از جمعیت استان را داراست.  شامل:  رامسر، جواهر ده.

   شهرستان ساری،  مرکز استان،   8 درصد از جمعیت استان را داراست.  شامل:  ساری، دودانگه (پریم)، چهاردانگه (کیاسر)، فرح آباد، گلما، لاک دشت.

   شهرستان سواد کوه، ۴ درصد از جمعیت استان را داراست.  شامل:  پل سفید، زیرآب، شیرگاه، آلاشت، ورسک.

   شهرستان تنکابن،  نام پیشین شهسوار،   7 درصد جمعیت استان را داراست.  شامل:  تنکابن، عباس آباد، نشتارود، دوهزار، سه هزار.

   شهرستان قائمشهر،  نام پیشین شاهی، علی آباد،  10 درصد از جمعیت استان را داراست.  شامل:  قائمشهر، کردی خیل، ارطه، تِلار.

   شهرستان گلوگاه،  2 درصد جمعیت استان.  شامل:  شهر گلوگاه،  دو بخش مرکزی و کلباد.

   شهرستان محمودآباد،  8 درصد از جمعیت استان را داراست.  شامل:  محمودآباد، فریدونکنار.

   شهرستان نکا،  ۷ درصد از جمعیت استان را داراست.  شامل:  نکا، هزارجریب.

   شهرستان نوشهر، 7 درصد از جمعیت استان را داراست.

   شهرستان نور،  5 درصد از جمعیت استان.  شامل:  نور، رویان، چَمِستان، لاویج.

عکس کلبه ای در میان جنگل های تنکابن،  عکس شماره 4187.

شهرستان  تنکابن

      تنکابن (نام سابق شهسوار)  شهری در استان مازندران می‌باشد.   پسوند بُن که در زبان مازندرانی بِن تلفظ میشود،  به معنی پایینِ و ریشه میباشد،  و در اسامی مکان های زیادی در مازندران وجود دارد.  در نتیجه تنکابن به معنی پای یا زیر و ریشه تنکا میباشد.  تنکا  شهری بود که در سال 789 منهدم گشت،  و آن هنگام قلعه ای به نام (دز تنکا) در محل شهر سابق بود.  در ضمن نام این شهر در دوران پهلوی به شهسوار تغییر و پس از انقلاب مجدداً تنکابن نامیده شد.

   مشخصات جغرافیایی ــ  شهرستان تنکابن یکی از شهرستان های استان مازندران از نظر جغرافیایی در 52 درجه و 50 دقیقه‌ی درازای خاوری و 49 درجه و 36 دقیقه ی پهنای شمالی و 20 متر پایین تر از سطح دریای آزاد قرار دارد.  شهر تنکابن درمسیر راه رشت – چالوس واقع شده و از شمال به دریای مازندران، از خاور به چالوس، از جنوب به سلسله جبال البرز و از باختر به شهرستان رامسر محدود می‌شود.  براساس آخرین تقسیمات کشوری در سال 1377 مساحت این شهرستان بالغ بر 989و1 کیلومتر مربع است. براساس آخرین آمار جمعیتی در سال 1375 جمعیت این شهرستان بالغ بر 030و174 نفر بوده که از این رقم بالغ بر 650و33 نفر جمعیت مرکز شهرستان تنکابن بوده است. مسیر های درسترسی به تنکابن عبارتند از:

   ــ  راه تنکابن – رامسر،  به درازای 20 کیلومتر.

   ــ  راه تنکابن – چالکرود،  به درازای 40 کیلومتر.

   ــ  راه تنکابن – شانه تراش،  به درازای 43 کیلومتر.

   تقسیمات و روستاها و فرهنگ ــ  تنکابن دارای پنج دهستان وسیع،  بلده، گلیجان، نشتا، لنگارود و کلار آباد می باشد،  که هر یک از جهت آداب و رسوم و فرهنگ گویش تفاوت های چشم گیری با یکدیگر دارند.  در بعضی روستا های تنکابن که فاصله چندانی از هم ندارند اختلاف گویش به حدی است،  که تصور آن غیر قابل قبول می نماید.  جالب اینکه هر چقدر از تنکابن به سمت غرب پیش برویم،  به گویش گیلکی   بیه پسی   نزدیک خواهیم شد،  و هر چقدر بسوی نقاط شرقی نزدیک شویم،  به گویش مازندرانی خواهیم رسید.  محمدولی‌خان تنکابنی از سرداران مشروطه و پنج دوره رئیس‌الوزرای ایران،  اهل تنکابن بوده است.  تنکابن به معنی پایین تنکا است.  تاریخ تنکابن به گذشته های بسیار دور می رسد.  طبق مطالعاتی که از تاریخ به عمل آمده،  نخستین مردمی که در این حیطه زندگی می کردند،  به  (مردها) یا (آماردها) موسوم بودند.  بیشتر محققین  مردها  یا  آماردها  را ساکنین بومی شمال ایران می دانند.  مردها  مردمی سلحشور بودند و همیشه در مقابل پادشاهان و زورگویان دلیرانه ایستادگی می کردند،  و در تیرانداری بی نظیر بودند.

   توضیح انوش راوید:  اگر بتوانیم مازندران و طبرستان باستانی را همین مازندران کنونی بدانیم،  جهت اطلاع به مکان های جغرافیایی و یا جغرافیایی تاریخی ایران مراجعه شود.

      تنکابن در زمان ساسانیان جزء گیلان محسوب می شد.  چون حدود گیلان در آن زمان از تالش تا رود چالوس بود.  فرمانروایی این سرزمین سپس در اختیار (باوندیان و قارونیان) قرار گرفت،  (پادوسپانان) که از شاخه دوم گاوبارگان بودند تا زمان حکومت صفوی (شاه عباس اول) حکومت محلی خود را بر این منطقه ادامه دادند،  نوشته اند در زمان عمربن العلاء (145-157 هـ) رویان که تنکابن جزئی از آن بود به طبرستان پیوست.  دین مردم تنکابن به احتمال زیاد اوایل قرن دوم زرتشتی بود و اسلام بعد از آن در اینجا نفوذ کرد.

      تنکابن پیش از این جزو گیلان به شمار می‌آمده،  وحد خاوری آن به نمک آبرود می‌رسیده است.  (خرم‌آباد)  شهسوار  حاکم نشین نواحی قشلاقی و دو‌هزار  حاکم نشین ییلاقی آن محسوب می شد.  آثار و اشیایی که در ناحیه کلاردشت و تپه های اطراف آن بر حسب تصادف به دست آمده،  نشان می‌دهند که این منطقه در دوره‌ های گذشته، آباد و از تمدن ویژه‌ای برخوردار بوده است.  تنکابن یا شهسوار درگذشته های دور رستمدار هم خوانده می شد.  پادوسبانان تا زمان شاه عباس اول حکومت محلی این منطقه را در اختیار داشتند.  از دوران صفویه تا سال 1209 هـ. ق که آغاز سلطنت آقا محمد خان است،  این شهر فیض نامیده شد.  در دوره قاجاریه این شهرستان را تنکابن نامیدند.  پس از سقوط قاجاریه و با روی کار آمدن پهلوی اول، این شهر شهسوار و با وقوع انقلاب اسلامی مجددا تنکابن شد.

تنکابن امروزی شهری آباد و دیدنی است

      بهترین پرتقال کشور، بهترین ماهی گوشتی (استخوانی)،  بهترین کیوی کشور، بهترین گل گاوزبان و فندق، بهترین ساحل دریا و بهترین ترکیب و امتزاج دشت و کوه و ساحل به طوری که این گریز و فرار ساحل و کوه و جنگل گاهه به کمتر از یک کیلومتر و گاهی بیشتر از 20 کیلومتر میرسد،  این نزدیکی ساحل و جنگل در هیچ منطقه دیگر با این خوبی پیدا نمی شود.  طرح احداث جاده تنکابن به قزوین و الموت از طریق جاده سه هزار که در دست طرح است،  یکی از گزینه های موثر برای جذب توریست و فتح قسمت های جنوبی و شمالی البرز مرکزی است.
به جهت موقعیت اکولوژیکی و آب و هوای دلپذیر و جذاب توریستی،  تنکابن و رامسر بسیار مستعد رشد است.  این شهرستان باصفا و زیبای با جنگل‌ های معروف دوهزارو سه هزارو ده ها اثر طبیعی چون رودخانه‌ها، آبشارها، چشمه‌ها، دهکده های زیبای توریستی و... منطقه ‌شناخته شده‌ ای در سرتاسر ایران است.  شهرستان تنکابن در باختر استان مازندران و همسایگی شهرستان زیبای رامسر واقع شده،  و این دو شهرستان از جاذبه های متعدد گردشگری برخوردار هستند.  صنایع دستی علاوه بر تامین اقتصادی مردم،  از مهم ترین جاذبه‌های گردشگری این ناحیه به شمار می‌آیند.  از مهم ترین صنایع دستی تنکابن می‌توان سبدبافی، جاجیم بافی، گلیم بافی، شمد، پارچه های کتانی، ظروف چوبی و سفال و‌ بافتن جوراب های پشمی را نام برد.  کشاورزی و باغ‌داری اساس اقتصاد شهرستان تنکابن را تشکیل می‌دهد.  سواحل زیبای دریای مازندران، جنگل های بی شمار و سبز این شهرستان، دریاچه های موجود دراین شهرستان، رودخانه ها و چشمه های پرشماری که در مناطق دور ونزدیک این ناحیه پراکنده شده اند، پارک های طبیعی متعدد چون پارک محلی خشکه داران و غارهایی چون غار خرم آباد تنها بخشی از دیدنی های این شهرستان زیبا را تشکیل  می‌دهند.

   مکان های دیدنی و تاریخی  ــ  سواحل زیبای دریای مازندران، جنگل های بی شمار و سبز این شهرستان، دریاچه های موجود دراین شهرستان، رودخانه ها و چشمه های پرشماری که در مناطق دور ونزدیک این ناحیه پراکنده شده اند، پارک های طبیعی متعدد چون پارک محلی خشکه داران و غارهایی چون غار خرم آباد تنها بخشی از دیدنی های این شهرستان زیبا را تشکیل می‌دهند.

   صنایع و معادن ــ  انواع صنایع مرتبط با کشاورزی و باغ‌داری در شهرستان تنکابن رواج دارد.  کارخانه های کمپوت و کنسرو سازی، کارخانه های چای و برنج کوبی و... از انواع صنایع این منطقه هستند که در ارتباط با پایه های اقتصادی این منطقه برپا شده اند.  از معادن این شهرستان اطلاعات مستندی در دست نیست.   

   کشاورزی و دام داری ــ  کشاورزی و باغ‌داری اساس اقتصاد شهرستان تنکابن را تشکیل می‌دهد.  آب کشاورزی شهرستان تنکابن از رودها و چشمه تأمین می‌شود،  و محصولات کشاورزی آن برنج، گندم، جو، سبزیجات، تره بار، گل گاوزبان، گیاهان زینتی، چای، مرکبات، کیوی، فندق، گردو، گلابی، سیب، آلو، آلوچه و انجیر هستند.باغ های متعدد مرکبات در سرتاسر ناحیه تنکابن پراکنده هستند.  و انواع مرکبات، برنج، چای و کیوی مهم‌ترین صادرات این شهرستان را تشکیل می دهند.

عکس منظره ای از روستای جل،  عکس شماره 3340.

نگاهی کوتاه به رامسر

     رامسر،  در گذشته سخت سر نامیده میشد،  در گذشته رامسر بخشی از تنکابن محسوب میشد.  رامسر را عروس شهر های ایران لقب داده‌اند،  این شهر مرکز شهرستان رامسر است.  شهرستان توریستی رامسر در دامنه‌های جنگل و کرانه‌ های دریای مازندران در فضایی رویایی و سرسبز واقع شده و از قدیمی‌ترین و زیباترین نواحی شمال کشور و استان مازندران به شمار می‌رود.  رامسر تلاقی زیبایی هاست و در مرکز زیبایی‌های شگفت انگیز طبیعی واقع شده و  بزرگی طبیعت را به رخ می کشد.  سابقه و پیشینه‌ رامسر در برخی منابع و متون تاریخی،  حدود ده‌ ‌قرن آورده شده است.  خاندان های بزرگی که بیش تر آن ها از سادات بودند در شهر رامسر می زیستنه ‌اند.  رامسر پیش از سال 1310 هـ. ش دهی آباد به نام سخت سر بود.  از این سال به بعد تغییرات مهمی در آن صورت گرفت و هم اکنون از دیدگاه مسافران و جهانگردان خارجی این شهر تاریخی از بهترین‌ و معروف‌ترین گردشگاه های شمالی ایران به شمار می آید.

      شهرستان رامسر در باختر استان مازندران و دروازه ورودی به گیلان بوده،  و مرکز آن از نظر جغرافیایی در 39 درجه و 50 دقیقه‌ ی درازای خاوری و 55 درجه و 36 دقیقه‌ پهنای شمالی قرار دارد.  رامسر که در منتهی الیه باختر استان مازندران واقع است،  از شمال به دریای مازندران،  از جنوب به بلندی‌های البرز مرکزی،  از باختر به شهرستان رودسر در استان گیلان،  و از خاور به شهرستان تنکابن محدود می‌شود،  و در مسیر راه اصلی چالوس – رشت قرار دارد.  ارتفاع آن 20 متر از سطح دریای آزاد پایین ‌تر،  و آب و هوای آن نسبتا معتدل و مرطوب است.  آب کشاورزی رامسر از چشمه و رود تأمین می‌شود،  و محصولات مهم کشاورزی آن برنج، ‌گندم، بنشن، تره بار، گیاهان‌علوفه ای، مرکبات، سیب، به، گردو، فندق و کیوی هستند.  حصیربافی، سبدبافی، سفال، ظروف و مجسمه ‌های ‌چوبی، تافته‌بافی، گلیم، جاجیم بافی و دست‌بافت ها از مهم ترین صنایع دستی رامسراست.  آبشار ایج یا ده‌قلو در روستای ایج اشکور، آبشار ازارک درسنگ پشته رامسر، آبشار چار در درجنت رودبار، آبشار ریش براز و چشمه های جواهرده، کتالم و سادات محله از معروف ترین دیدنی های‌ شهرستان رامسر به شمار می‌آیند.  با این وجود شهرستان رامسر از چشم اندازهای بسیار بدیع و زیبایی برخوردار است و ستایش گردشگران از این همه عظمت و زیبایی نقطه‌ی مشترک اظهار نظر همه بازدید کنندگان این خطه است.  مسیر های دسترسی از این منطقه به اطراف عبارتند از :

   ــ  رامسر–  تنکابن به درازای 20 کیلومتر با جهت شمال باختری – جنوب خاوری.

   ــ  رامسر–  چابکسر به درازای 5 کیلومتر با جهت جنوب خاوری – شمال باختری.

   ــ  رامسر–  جواهر ده به درازای 25 کیلومتر با جهت جنوب باختری – شمال خاوری.

      مناطق وسیعی از مرکز شهر رامسر ازآب های گرم معدنی با انواع خواص طبی و درمانی برخوردار بوده،  که گردشگران زیادی از این آبها بهره‌مند می‌شوند.  وجود این آب گرم‌ها در نزدیکی ساحل دریا ویژگی منحصر به ‌فردی را به رامسر بخشیده است.  البته در فاصله پنج کیلومتری جنوب شرقی رامسر در شهر های کتالم و سادات محله نیز چند وان و استخر آب گرم معدنی وجود دارد،  که برای درمان بیماری های پوستی، رماتیسم و درد های عصبی و عضلانی سودمند است.

عکس منظره ای از جنگل ابر در ییلاق های رامسر،  عکس شماره 4177.

دیدنی های تنکابن و رامسر

   زیبا ترین غار ‏ــ  غار دانیال،  سلمانشهر تنکابن از جمله غار های آبی و رودخانه ‌ای ایران است،  که در کوه های ‏البرز واقع شده و دارای چشم ‌انداز زیبا است. ‏ این غار در پنج کیلومتری روستای دانیال از توابع شهر سلمانشهر واقع شده،  و از این روستا تا ‏غار باید نیم ساعت پیاده ‌روی کرد و دیدن آن برای هر گردشگری خاطره‌ انگیز است. ‏ دهانه غار سنگی بوده و برای ورود به آن باید حدود دو متر پایین رفت،  غار دارای یک شبه ‏دالان اصلی به طول تقریبی هزار متر است،  که با پیج و ‏خم‌ های فراوان و گذر از دالان های تنگ و باریک پرآب و حوضچه ‌های کوچک ادامه دارد. ‏

      سقف زیبای آن آمیخته به مواد آهکی و رود جاری و چشم‌ انداز دلفریب در این غاز سبب شده تا ‏بسیاری این غار را با غار علیصدر همدان مقایسه کنند. ‏ این غار از چشمه‌ها و حوضچه‌ های بسیار زیبا برخودار است،  و هوای آن در تابستان بسیار خنک ‏و زمستان بسیار گرم بوده،  و وجود استالاکتیت و استالاک – میت ‌های فوق‌العاده زیبا و به رنگ ‏قهوه‌ای، مناظر جذاب و منحصر بفردی را بدان بخشیده است.

      بیشتر غارنوردان تاکنون توانسته ‌اند تا حدود سه کیلومتری عمق این غار پیش بروند،  و هنوز ‏انتهای آن بر کسی مشخص نشده است،  ولی غارنوردان طول آن را شش هزار متر تخمین زده‌اند. ‏غار دانیال با جاذبه‌ های طبیعی و ورزشی فراوان،  بهشت غارنوردان و طبیعت گردان نام گرفته است،  و ‏ورزشکاران زیادی آرزوی عبور از تونل این غار را در سر می‌پرورانند. ‏

      آب غار دانیال از چند چشمه کوچک تامین می‌شود،  که آب این چشمه پس از پیوستن به یکدیگر رود کوچکی را تشکیل می‌دهند،  و در طی مسیر این غار آب جاری است،  از اینرو آن را غار رودخانه ‌ای ایران نامیدند.  به گفته برخی از اهالی به دلیل محدودیت‌ های منابع طبیعی،  تاکنون در زمینه احیای صنعت گردشگری در این غار سرمایه ‌گذاری نشده است. 

   کوه تنها را هم نشین شوید ــ  قله مارکوه،  مخروطی شکل،  مشجر و جدا شده از سلسه کوه های البرز است،  و در شش کیلومتری شرق رامسر و سه کیلومتری ساحل دریا و محور ارتباطی تنکابن به رامسر واقع است.  در بلندترین نقطه مارکوه بقایای یک قلعه برجای مانده،  که احتمالاً محیط دیده‌بانی حاکمان قدیم منطقه بوده است.  این کوه صخره ‌ای با وسعت ۶۰۰ هزار مترمربع،  با انواع درختچه‌ها، درختان انجیلی، بلوط، شمشاد و ازگیل پوشیده شده.  وجود 340 پله در ضلع جنوبی صعود به قله 500 متری را آسان می کند،  و سپس در بالای برج های قلعه،  چشم‌ انداز های زیبا دیده می شود،  در شمال شهر کتالم، دریا و مزارع برنج و باغات چای و مرکبات.  در جنوب تپه‌ها و ارتفاعات سرسبز البرز و روستا های اطراف و رودخانه نسارود،  که به این مکان موقعیتی ویژه بخشیده است.

   قلعه مارکوه ــ  در بلندترین نقطه مارکوه بقایای یک قلعه برجای مانده،  که احتمالاً محیط دیده‌بانی حاکمان قدیم منطقه بوده است.    فضای قلعه بقدری است،  که حدود یکصد تن سرباز می توانند در آن باشند. در قلعه گنگ های سفالین دیده میشود،  در وسط قلعه چاهی کنده شده،  که امتداد آن به باغ های اطراف می رسد.  مصالح بنای این قلعه سنگ و گچ غربالی است،  اطاقها و انبارها و بسیار چیز های دیدنی دیگر در قلعه و اطراف آن می باشد.

عکس انوش در قلعه مارکوه،  در تابستان 1388،  عکس شماره 4553.

      شهر راز و تماشا،  وجود قله‌های مخروطی شکل با پوشش انبوه گیاهان متنوع،  باغات مرکبات، چای، مزارع برنج، برخورداری از ساحل زیبا، مناطق ییلاقی خوش آب و هوا، منابع فراوان آبهای گرم معدنی، وجود فرودگاه و هتلهای قدیم و جدید این شهر را یکی از شهرهای منحصر به فرد تبدیل کرده است.  آبهای گرم معدنی در نزدیکی ساحل دریا و چند وان و استخر آب گرم معدنی در شهرهای کتالم و سادات شهر،  بوستان جنگلی صفارود در میان دره،  روستای جواهرده در ارتفاع 1800 متری سطح دریا،  قله مخروطی شکل مارکو و جداشده از سلسله کوههای البرز در شرق رامسر،  جنگل دالخانی،  کاخ موزه تماشاگه خزر نزدیک هتل بزرگ رامسر و دهها اثر تاریخی و دیدنی سبب شده است که سالانه هزاران مسافر و گردشگر داخلی و خارجی از رامسر عروس شهرهای ایران دیدن کنند.

   مقبرة چهل شهید ــ  در غرب قلعة مارکوه و شرق دهکدة کتالم،   بقعه محقر و گورستانی عظیم،  معروف به چهل شهید است.  چنانکه معروف است،  این شهدا در یک روز کشته شده اند.  ظاهراً این کشتار دسته جمعی یاد آور جنگی است که د ر پای این قلعه اتفاق افتاده است .

   موزه خشکه داران ــ  در کیلومتر 30 محور تنکابن به چالوس،  منطقه حفاظت شده 260 هکتری خشکه داران قرار دارد،  که با موزه  تاریخ طبیعی و حیاط وحش آن بسیار دیدنی است.

    جالب:  جنگل پیمایی و کوه نوردی های دل انگیز و فرح بخش در تنکابن و رامسر در مسیر های مختلف بسیار دوست داشتنی و براحتی دست یافتنی است.  از روستای زیبای لشتو بطرف آبشار خروشان و بلند چینی و لج کوه و آسیاب سر و آغوزکتی و گلین و جیرده و چورتی (جنت رودبار) و کوه گردین.  یا در مسیر زیبای دیگری،  دیمرون، لاکتراشان، لیگاه، و کوه بزاین،  یا در مسیر تیکیش و بالا تکش و انبارسر ، بالابند و ارتفاعات جنگلی و سپس پوشیده از برف.  مسیر های مختلف،  بکر و دست نخورده،  آماده کاوش های نو زمین شناسی و گیاه و جانور شناسی و عکس و تفریح.

      در انتهای جاده دوهزار بعد از پیمودن،  پائین اشتوج، بالا اشتوج،  گلستان محله، برسه سفلی، پلت دارین، میانکوه، هلو کله، میان لات،  به کوه خشکچال می رسیم و از ارتفاعات آن دشت قزوین بسیار زیبا دیدنی است.  همچنین در جاده سه هزار زیبایی های هلوان، درجان و میان رود،  در آخر به علم کوه مرتفع کوه ها تخت سلیمان می رسیم،  که با یخچال های طبیعی خودش یار قله شکوهمند دماوند است.
   آرامگا ه ها و امامزاده ها و زیارتگا ه ها ــ  * امامزاده درویش ماهرو تنکابن،  * امامزاده قاسم تنکابن،  * امامزاده ایوب پیغمبر تنکابن،  * امامزاده ابوالقاسم تنکابن،  * امامزاده سید ابوالحسن الموید بالله تنکابن،  * بقعه سید ابوجعفر ثائری ابیض تنکابن.
   عمارت و محوطه های باستانی ــ  ساختمان شهربانی تنکابن،  ساختمان ژاندارمری تنکابن،  ساختمان شهرداری تنکابن تنکابن،  ساختمان حاج خلیلی تنکابن،  نهارخوران امیراسعد،  فرهادجوی تنکابن،  راه مالرو تنکابن،  گبرستان سیاهکل چال.  خانه زیبای گلی، که با گل و چوب و سفال،  بصورت کاملاٌ سنتی ساخته شده،  مابین دو روستای دوست داشتنی چلاسر و جل.  این خانه به ما نشان می دهد که در قرن  21  ما می توانیم با دانایی قرن سنت گریزی براحتی قدیمی ها،  سالم و خوب زندگی کنیم،  مطالعه قرن سنت گریزی را به همگان پیشنهاد می کنم.  

   قلعه ها و برجها و آتشکده ها ــ  قلعه نوشاه تنکابن،   قلعه تنکا تنکابن،  قلعه کتی تنکابن،  قلعه هلوکله تنکابن،  قلعه هاله کله تنکابن،  قلعه لشکرک تنکابن،  قلعه بهکله تنکابن،  قلعه رودپشت تنکابن،  قلعه سیاورز خرم آباد تنکابن،  قلعه رودپشت تنکابن.

   جنگل دالخانی ــ  مسیر دسترسی به دالخانی از خروجی شرق شهر رامسر آغاز و پس از طی هفت کیلومتر در مسیر آسفالته رامسر به تنکابن به سه ‌راهی جنت رودبار می‌رسد.  جنگل دالخانی پس از طی ۲۳ کیلومتر در مسیر ارتباطی و آسفالته جنت رودبار در کنار جاده قرار داشته،  که برای احداث پارک جنگلی در نظر گرفته شده،  و اکنون نیز به عنوان یک تفرجگاه مهم شهر رامسر مورد استفاده گردشگران قرار می‌گیرد.

   قلعة گرزمان سر ــ  میان راه کتالم و گرسباسر،  این قلعه را امروز  دزد کول؟  می نامند و نزدیک دهکدة گرسباسر است،  و ظاهراً گرسباسر،  شکل دیگری از گرزمان سر است.  آنچه از دیواره های قلعه بجاست با سنگ و ملاطی بسیار محکم چیده شده است.  آثار گنگ های سفالین در این قلعه نشان می دهد،  که آب قلعه از چشمه هایی نزدیک آن تأمین می شده است.  محل این قلعه بسیار مرتفع و مسلط بر تمام دشت زیردست آن است.
   عمارتی قدیمی نیکنام ــ  متعلق به علینقی نیکنام،  در مرجان لات جنت رودبار ییلاق رامسر،  از بنا های اواخر دوران قاجاری است.  ابعاد آن 18*17 متر است.  دو ایوان بزرگ و وسیع در شمال و جنوب آن است.  در و پنجره های قدیمی آن بر جای است.

   دهستان جواهرده ــ  در ۲۷ کیلومتری رامسر و در ارتفاع ۱۸۰۰متری از سطح دریا قرار گرفته،  و مسیر دسترسی به جواهرده از منتهی‌الیه غربی شهر رامسر بوده،  که با عبور از میان کوه های مشجر و در امتداد رودخانه صفا رود،  این منطقه ییلاقی خودنمایی می ‌کند.  روستای جواهرده در فصل تابستان به لحاظ برخورداری از آب و هوای خنک مورد استقبال گردشگران داخلی و خارجی واقع شده،  و امکانات اقامتی در این منطقه برای گردشگران فراهم است.  روستای جواهرده علاوه بر زیبایی های فراوان طبیعی و دارا بودن چشمه‌ سارها از قدمت تاریخی تیز برخوردار است،  که وجود  گورستان های گبری  در آن گویای قدمت تاریخی این مکان است.
   بقعة آقا سید حسن بن امام موسی الکاظم ــ  در دهکدة چاک بلوک جنت رودبار،  بنایی است از سنگ و گل و چهار طرف آن چهار ایوان کتابی است.  هر ایوان دارای هشت ستون با سر ستون های ظریف است.   پنج ستون ایوان جلو لاچ لنگری ظریف است.  مقطع سایر ستونها هشت ضلعی است.  ایوانها تکائل صندوقی و کنده کاری های هندسی دارد.  
   راههای قدیمی رامسر یا سخت سر ــ  راه قدیمی جوردی یا جواهرده  به قزوین،  این راه از دهکدة ییلاقی جوردی به زلزلان دشت ـ سیاه کوتی ـ اژدهاسنگ ـ باغ دشت ـ یال بکت ـ لپاسر ـ تمل، از دهکدة ‌تمل که جزء بالا اشکور است،  و سایر دهکده های این ناحیة‌ کوهستانی راه های متعددی ‌‌‌‌‌‌به قزوین می رود.
   راه شاه عباس در رامسر ــ  این راه از سورخانی به میان ده،  از میان باغها و اراضی می گذرد و به میان ده وارد می شود.  از پل دوم و کنار حمامی قدیمی می گذرد و به برتولو می رسد،‌  و وارد لات می شود و به سه راهی می رسد،  از رودخانة ایلچارود می گذرد و به رزه سر وارد می شود.  پس از گذشتن از باغها و مزارع به شیخ زاهد محله می رفته است .
   قلعه بند ــ  یا شاه نشین در میان جنگلی در جنوب غربی سخت سر.  قلعه ای است قدیمی با دیوار های سنگی و آجری و غرفه ها و پله ها،  که بیشتر آنها را خاک و سبزه و درخت پوشانده است.  آب قلعه از چشمة درواست (؟)  می آمده و هنوز گنگ های سفالین آن بر جای است.  در محل معروف بود بر اثر جنگی که قلعه نشینان با مهاجمان داشته اند،  مخالفان آب قلعه را در محلی به نام  جولابن (؟)  بستند و مهار کردند،  و در نتیجة نرسیدن آب به قلعة،  ساکنان مجبور شدند قلعه را تخلیه کننند.
   چند جا و بناها و آثار تاریخی دشت و کوهستان سخت سر ــ  قلعه ای قدیمی بر قلة کوه پایین مازوسر راه رامسر به  جوردی یا جواهرده  امروزی.  بر سر قلة این کوه آثار باقیماندة دیوارهای قلعه ای قدیمی از سنگ دیده می شود . آثار آبادی و شهری قدیمی در مرتع پر چو در میان بند سخت سر یا ‌رامسر امروزی.  در سرراه رامسر به جواهرده در مرتعی به نام پرچه یا پر چو آثار ساختمان و گورستانی قدیمی دیده می شود.  در محل دیگری از این مرتع محلی به نام  ‌شهرستانک  است که آثار ساختمان و آبادی قدیمی است. مسجد و بقعه ای در دریا پشته حومة سخت سر،  نوسازی شده است،  و آثار قابل ذکر ندارد.   بقعة پوتک در پشت توبن سخت سر،  داخل جنگل،  بقعه ای زگالی است،  و آثار قابل ملاحظه ای ندارد.   قلعة دیزکول،  در محال سخت سر،  معروف است که سمج شه پرچال به این قلعه منتهی می شود.  از این قلعه آثاری بر جا نمانده بود.  مسجد و مدرسه میرزا عبدالباقی خان در آخوند محله رامسر.   آثار قلعه ای قدیمی در قلعه باغ نزدیک نیاسته،  اطراف آن خندقی به عرض هشت متر و ارتفاع چهارمتر باقی است،  مابقی اراضی آن تبدیل به باغ چای شده است.  در خشکاسرای بالای قریة سرولات آثار استخری بزرگ و گورستانی وسیع قدیمی است.   چاهی در هزارچال در محال سخت سر،  سر راه سادات محله به اربه کله است،  و باقی راه را پیاده یا با مال باید رفت.  گوستانی قدیمی در میان ده،   زیر خاکی فراوانی از اینجا بیرون آورده اند . بقعه ای قدیمی در کهنه میان ده،  نزدیک دهکده جنگ سرا.  غاری در پایین کوه قلعه بند یا شاه نشین کنار شاهراه عباسی پشت دهکدة رمک.  بقعه ای در شاه منصورمحله.  بقعه ای در دهکدة ایرانی از دهکده های جنت رودبار،  جنت رودبار.  قلعه گل کند در جنت رودبار،  در محل معروف بود،  که سمجی به چاه قلعة مارکوه دارد.  قلعه دربندان در جنت رودبار.  گورستان گبری در مراتع اژدلم سر راه رامسر به جوردی (جواهرده).  در این مرتع گور های بزرگ و فراوان است.  آهن پچان آثار قدیمی کوره ها و معدن آهن است.  سر راه جوری (جوارده)  از راه رجه.  راه از پهلوی پل بامسی به قهوه خانة بارگاه می رود،  آهن پچان روبروی قهوه خانه می افتد.  بقعه ای بر بالای اشکونه کوه در راه ییلاق جوردی.  دو بقعة قدیمی قدیمی در تنگه درة جوردی،  یکی به نام سید خرم کیا و دیگری به نام آجنکوله.  مسجد و حمام این محل نیز قدیمی است .  گورستان گیری در سرخ تله یا کهه بن در جوردی.  گورستان گبری درپای کوه وژه در جوردی . آثار قلعه ایی قدیمی بر قلة کوه زین دشته،  شرق جوردی . گورستانی قدیمی شامل گورهای گبری و اسلامی در لپاسر جوردی . آثار خرابة دهکدة قدیمی در اسیه گا جوردی.  آثار خرابة آبادی قدیمی در بازرشت در دهکدة جوردی . خانه ای قدیمی ملکی میررضائی در دهکدة جوردی.  خانه ای قدیمی ملکی آقای لاریجانی در دهکدة جوری.

   موزه رامسر ــ  این موزه در محل کاخ سلطنتی رامسر و در مجاورت غرب هتل بزرگ قرار دارد،  علاوه بر اشیایی که به نمایش گذاشته،  ساختمان کاخ نیز دیدنی است.  این بنا در اوایل دوران پهلوی در میان باغی بزرگ باشیوه معماری اروپایی ساخته شده است،  سنگ های مرمر سفیدرنگ در تزیینات خارج بنا و ستونها ومجسمه حیوانات بکار رفته،  به این کاخ جلوه‌ای ویژه بخشیده است.  هم‌اکنون آثاری از هنرمندان مشهور ایران و جهان شامل مجسمه‌های برنزی و سنگی،  تابلو های نقاشی و فرش در این کاخ در معرض دید عموم مردم قرار دارد.

عکس خوراک ماهی در رامسر،  عکس شماره 7123.

کلیک کنید:  موزه های ایران

کلیک کنید:  کندوان های تاریخی ایران

کلیک کنید:  تاریخ ماجرا جویی در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

داستان های ایرانی دو

افسانه های تاریخی ایرانی

   پیش گفتار

      جغرافیای طبیعی هر زمینی را به شکل مخصوص در می آورد،  و مردم آن جا روش زندگی و اخلاق مخصوص می یابند.  برای شناختن ملتی تنها مطالعه تاریخ آنها کافی نیست،  بلکه باید از آثار باستانی و سنن و کیش و لهجه و شعر و امثال آنها دانست چه بودند.   همچنین باید از داستان ها و سخن های مرموز و مختصر مردم آن دیار یاد کرد.  مقصود از بیان داستان ها این نیست که جامعه کنونی مانند چند هزار سال پیش ایران گردد،  نگاه مردم مترقی ایران عزیز  به آینده نوین و قرن 21 و سنت گریزی می باشد.   باید درست و واقعی بدانیم،  از آنچه نیاکان ما بوده و کرده اند،  تا اصل خود را نیک بشناسیم،  از داشتن ها و نداشتن ها،  که چه بودیم و چه شدیم چه باید بشویم.  باید از گذشته خوب بدانیم تا  صحیح ترین برنامه ریزی های اجتماعی و اقتصادی را انجام دهیم،  و بکوشیم که امروزمان به از دیروز و فردایمان به از امروز گردد.  هدف عالی در نظر داشته باشیم و از مللی که در راه ترقی و تکامل هستند برتر شویم.  کار های برجسته پیشینیان را قویتر و کامل کنیم،  و اگر آنها در پیچا پیچ موهومات و خرافات و بندگی و سر افکندگی عمرشان را گذرانده اند،  ما از آن پرهیز کنیم تا آینده را مسدود نکند،  و راه شایسته قرن 21 و سنت گریزی را در پیش گیریم.  سخن داستان های ایرانی همه از حسن و خوبی و عشق و مردانگی و فتوت و بلند حوصله گی است،  که در کشمکش و ستیز با شر زمانه و دیو و عفریت و جادو و خرافات هستند.  جهانگردی و سیر در گیتی و شهامت و دلیری و دانش و پارسایی و سخاوت و از خود گذشتگی و جوان مردی و شرم و عفت بانوان و محبت و صمیمیت و زیبایی و تحمل سختی ها در داستان های ایرانی میدرخشد.

      افسانه های تاریخی ایرانی دلیل بر فرهنگ عالی ایران بزرگ میباشد،  که در مرکز قاره کهن می درخشد،  و باید نسبت به زنده نمودن آنها در همه جا منجمله رادیو و تلویزیون اقدام شود.  در نیمه دوم قرن بیستم با ورود رادیو و تلویزیون این داستانها فراموش شده است،  و جای آنها را فیلم های منحط ولی با نگارش خوب هالیودی و یا سریال های بی محتوا و مسخره چون،  برره ها و چهار خونه ها گرفته اند.  این وظیفه جوانان غیور ایرانی میباشد تا بوسیله وب و نامه و مطبوعات جهت بر قراری داستانها زیبای ایرانی تلاش نمایند.  در حدود نیم قرن پیش در خانواده ما عمه توران و یا گاهی میگفتد خاله توران  داشتیم،  خدا بیامرز بانک یا صندوقچه قصه های شکوهمند ایرانی بود،  و می توانست به سه زبان ایرانی، کردی و فارسی و ترکی،  قصه بگوید،  در راه راستی از او نوشته ام.  قصه هایش هر شب حدود هشت شروع میشد،  و یک تا یک ساعت و نیم،  و با توقف چند دقیقه ای بدرازا میکشید.  این داستانها پیوسته بودند،  اما هر شب ماجرایی جدیدی داشتند،  که شنوند های قدیم و جدید خسته نشوند.  من میخواهم چند تا از این قصه ها را کوتاه کنم و بنویسم،  و اگر علاقمند داشتند ادامه می دهم.

   پرسش از عموم:  آیا شما قصه ایرانی می دانید؟

دلاوری از چلاسر

      از زمان قدیمی های چلاسر شنیده ام،  جوان دلاوری بنام سیروس،  در زمان خسرو خان چلاسری،  در دوران حکومت هندو شاه اشکوریان،  که از بازمانگان اشکانیان بودند،  زندگی می کرد.  قدیمی های چلاسر می گویند،  از گذشتگان خود شنیده اند که در این حوالی،  جنگجویی و سوار کاری و کوه پیمایی مرد و زن،  نداشت همگان سالم و قوی بودند،  و گویند گروهان های چلاسر و  گلیجان و حومه های آنها،  در نبرد کاشکوه شجاعت های زیادی داشتند و بسیار درخشیدند.  امید است همه عزیزان ایرانی داستان های افراد سن و سال دار محله خود را،  برای استفاده عموم و یادگاری به اینترنت بسپارند.   برویم به داستان سیروس دلاور برسیم.

عکس مسیر راه جنگلی چلاسر و جل به ییلاقها،  عکس شماره 4555.

     سیروس دلاور برای خواستگاری مهتاب به قلعه چنگیز گیو آمد،  اول روز بود و درب قلعه باز،  و امروز در میدان قلعه پنجشنبه بازار بود،  و از قلعه ها و روستاها و قبیله های مختلف که تا پنج فرسخی قرار داشتند،  برای خرید و فروش به پنجشنبه بازار می آمدند.  سیروس نیز در میان جمعیت می گشت و مردم را نگاه می کرد و گاهی با آنها سلام یا صحبت می کرد، ولی مردم را نگران می دید.   چنگیز خان حاکم قلعه و رئیس قبیله روشنائیان گیو است،  که از شاخه های طایفه بزرگ گیو هستند،  و مردم آن در دلاوری و سخت کوشی معروفند.  چنگیز خان گیو هم در مردی و معرفت زبانزد بود.  چهل سال سن داشت،  روزی خان و دوستانش هنگام شکار دسته جمعی،  گذرشان به اطراف آبادی گل باشه افتاد،  برای برداشت و نوشیدن آب به چشمه آن آبادی رفتند.  چشمه بسیار پر آب و با صفا و خلوتی بود،  مدتی کنار آن ماندند تا استراحت کنند،  و در آرامش آنجا فکر و مشورت نمایند.  جوان خوش قد و بالایی حدود 16 ساله از آبادی گل باشه وقتی چند سوار مسلح دید،  برای کنجکاوی پیش رفت،  وقتی چنگیز گیو چشمش به این جوان افتاد از او خوشش آمد،  و گفت تو نیزه می توانی پرتاب کنی؟  البته خان بزرگ می دانست که نو جوانان رشید ایرانی هم میهنش،  از ابتدای زندگی فنون رزمی می آموزند.  خان بعد از آزمایش جوان که مهران نام داشت،  به او گفت تو را به سپاه می سپارم تا رزمجوییت کامل شود.  چنگیز گیو برای جنگ بزرگ پیش رو می بایست هشت گروهان نیرو به حکومتی بفرست،  و می خواست خودش در راس این سپاه باشد.  مهران قبل از عزیمت به فرمانده مسئولش گفت،  من با خواهرم زندگی می کنم،  که باید با من به قلعه بیاید،.....

    مدت کوتاهی در پادگان قلعه گیو کار مهران بالا گرفت،  و با اینکه سنش کم بود،  بواسطه مشق و تمرین برج و بارو گیری معروف شد.  او با خواهرش مهتاب در اتاق اجاره ای آبادی قلعه گیو زندگی می کردند.  سیروس که از بچگی مهتاب را می شناخت و قصد ازدواج با او را داشت،  منتظر بود زمستان تمام شود،  و از راه  زیبای کوه های البرز مرکزی به اشکورات و قلعه گیو برود،  و مهران و مهتاب را ببیند.  اواسط خرداد خروس خوان،  سیروس سوار بر اسب بسمت قلعه گیو حرکت کرد،  او نزدیک ظهر به قلعه می رسید و خوشحال که مهتاب را می بیند،  و او را از مهران خواستگاری می کند.  به قلعه رسید پنجشنبه بازار بود،  ولی وضع را دگر گون دید،  مردم بعضی نگران و بعضی اشک ریزان و عده ای شمشیر و تیر آویخته و همه سعی در یاری هم داشتند.  شنید لشکر قلعه قبل از تکمیل شدن و آموزش لازم نفرات مجبور است،  بطرف دشت قزوین برود و برای نبرد به سپاه پادشاه بپیوندد.

      مهران در این زمان فرمانده گروهان ضربت قلعه گیر بود،  و در پشت حصار شمالی قلعه با نفراتش مشغول تمرین و مشق جنگ بود.  پیدا کردن او برای سیروس چندان مشکل نبود،  سیروس بعد از کمی سواری مهران را دید و یکدیگر را در آغوش گرفتند،  مهران پرسید از چلاسر چه خبر عمه چطور است؟  همه خوبند.  سیروس گفت حتماً از بچه های دسته چلاسر خبرها را شنیده ای،  مهران گفت البته ولی باز هم خبر می خواهم،  اما برایم عجیب است چرا کار سد سازی رودخانه را ها کرده اند،  اگر یکبار دیگر رود طغیان نماید،  و مزرعه و مرغزار را بکوبد مردم چه کنند.  سیروس گفت بخاطر جنگ، یا بهانه این جنگ بوده،  ولی جای نگرانی نیست،  به اندازه کافی از طغیان آب و حرکت احتمالی آن بطرف گلیجان یا از این سمت به چلاسر جلوگیری می شود.  مهران و سیروس تا نزدیکی های غروب از همه در گفتند،  و بطور جدی خوشحال از دیدار هم بودند.  سیروس چون می دید مهران مرتب هنگام گفتگوی آنها به میان افرادش می رود،  و می گوید چنین و چنان مشق کنند،  موقعیت را مناسب ندید چیزی از خواستگاری مهتاب بگوید.

عکس طرح آهنگری در دوران های تاریخی ایران،  عکس شماره 2504.

      سیروس دید در همان حوالی آهنگرانی که از دور و نزدیک آمده اند در گوشه ای مشغول ساخت،  شمشیر و سرنیزه، سپر و زره،  یراق و رکاب و غیره هستند، در میان آنها آهنگران چلاسر و گلیجان حومه های آنها معروف بودند.  کمان سازان هم به همین منوال،  نجار و خیاط و غیره همه و همه در راه خدمت به میهن،  همه و همه بشدت مشغول کار هستند.  بانوان نیز در کار شریک بودند،  از قبیل تهیه غذای آماده و قورمه،  و کمک به مردان در کار های سنگین،  و حتی نواختن آهنگ های رزمی و سرودها و اشعار محلی برای شور بیشتر.  بانوی دلاور قدیمی اشعار شاهنامه را با صدایی دلنشین و باز می خواند،  و به جوانان گوشزد می کرد،  که تاریخ ایران تمام نمی شود و همیشه ادامه دارد،  از جمشید آغاز شده و تا ابد ادامه دارد،  شور خود را از دست ندهید.

       غروب با یکدیگر بطرف منزل رفتند،  قلعه و آبادی گیو که در ضلع جنوبی آن بود،  تقریباً غیر معمول خلوت شده بود.  برنامه داشتند فردا پس از نیمه شب،  لشکر قلعه،  که شامل یک گروهان قلعه گیر،  دو گروهان سوار سبک و سنگین،  سه گروهان پیاده نیزه دار و شمشیر زن و کمان دار،  و یک گروهان بنه بود،  بطرف دشت قزوین خواهند رفت،  تا در آنجا به لشکر شاه بپیوندند،  و سپس برای جنگ به مرو بروند.  برای روز آخر چنگیز خوان قبل از خطبه نماز سوم ذی الحجه 772 هجری قمری می خواست از مردم حلالیت بطلبد،  چون سفری طولانی در پیش بود و بازگشتی برای آن متصور نبود،  در ضمن می خواست جانشین خود را معرفی نماید،  تا آن روز کسی نمی دانست چه شخصی است که لیاقت داشته باشد بتواند،  پنج فرسنگ در پنچ فرسنگ قلعه و آبادی های البرز را با درایت اداره کند.  غروب سیروس و مهران به منزل رسیدند و مهتاب با سلام و احوال پرسی گرم،  به پذیرایی از مهمان و برادر مشغول شد،  البته یکی از دختران صاحب خانه به مهتاب کمک می کرد،  چون او روزها در حکومتی مشغول کار بود.

      بعد از صرف شام مهتاب گفت:  شاه می خواهد نیروهایش سال 773 را در مشهد عید کنند،  و سپس عازم مرو شود،  ما نیز از اینجا می بایست همراه سپاه،  کره و روغن و پنیر بفرستیم،  البته این موقع سال تولید کم است،  برای همین باید یکماه بعد از رفتن شما یک گروهان بار و بنه رهسپار نماییم.  به همه سرگالشها پیغام فرستاده ایم که باید هر کدام چه مقدار بفرستند.  در مدتی که بعد از شام نشسته بودند،  باز هم صحبت تدارکات جنگ بود،  و سیروس باز نتوانست خواستگاری را مطرح نماید،  و جالب تر از همه این بود که خواهر و برادر فکر می کردند،  سیروس برای همدلی در باره جنگ نزد آنها رفته.  شب از حکومتی خبر آوردند که برای جلسه ای باید بروند،  مهتاب به مهمان گفت تو از صبح در راه بودی تا از چلاسر به اینجا بیایی،  استراحت کن تا ما برگردیم،  سیروس می دانست که در شورای جنگ قلعه،  مهتاب را مناسبتی نیست ولی تعجب می کرد،  که مهتاب چرا می رود.

      وقتی مهران و خواهرش باز گشتند،  نیمه شب هم گذشته و سیروس در خواب و بیداری بود،  آنها نیز بی معطلی خوابیدند،  و باز هم سیروس بی نتیجه ماند.  صبح مهران گفت باید تمام افراد را در محوطه قلعه گرد آوریم،  امروز مشق نداریم بلکه سان داریم،  تو می توانی نزدیک ظهر بیایی جایی مناسب برایت در نظر می گیرم.  میدان گاه قلعه که هفته ای یکبار در آن روز های بازار برپا می شد، آنقدر وسعت نداشت که 600 نفر نیرو و حدود ده هزار نفر جمعیت را در خود جای دهد و مراسم سان برگزار شود.  ولی در هر صورت با قرار دادن جمعیت و نیروها بشکلی منظم مشکل برطرف گردید،  سرپرستی این نظم را مهتاب بعهده داشت.  سیروس با تعجب نگاه می کرد که مهتاب چه قدرتی دارد،  و چقدر حرفها و دستوراتش را گوش می کنند.  بخود گفت زمانی که او را می شناختم همین چند سال پیش دختر بچه ای از روستایی کوچک بود،  وقتی به منزل عمه اش در چلاسر می آمد با او بازی می کردم،  وقتی هم ما به ییلاق می رفتیم با او و مهران بازی می کردم،  ولی حالا او فقط با بیست سال سن یک فرمانده شده.  سیروس با خود فکر کرد،  چیزی و کسی نبود که مزاحم و یا دردسر برای رشد آنها باشد،  و این خواهر و برادر توانستند مدت ده سال در این حکومتی مناسبی کسب کنند.  بانگ شیپور و ساز و دهل با نواختی شور انگیز،  جوش و خورش بیشتری در میدان ایجاد کرده بود.

      مهران شخصی را به دنبال سیروس فرستاد و او را از میان جمعیت شناخت،  و با خود به جایگاه ویژه آورد،  چنگیز خان سخنگوی قبل از خطبه نماز با صدای بلندی شروع به گفتن کرد،  و بعد از از هر جمله سکوت می کرد،  و چند نفر از میان جمعیت برای افرادی که دور دست تر بودند،  گفته ها را تکرار می کردند.  او گفت خدایا گناهان ما را ببخشای،  خدایا اگر ما غیر از خدمت به میهن و ملت چیز دیگری خواستیم از گناهان ما در نگذر.  و خان مدتی از مسائلی گفت که چندان به گوش سیروس نرفت،  ولی ناگه سیروس به خود آمد،  خان در ادامه خطبه خود گفت:  من مهتاب گل باشه ای فرزند مرحوم بیانی را در مدتی که به جنگ می رویم به جانشینی خودم بر می گزینم،  و اگر خواست خدا این بود که باز نگردم،  او تا زمانی که فرزند من توانایی اداره حکومت را داشته باشد،  و یا تا تعیین حکومتی جدید از جانب شاه،  فرمانده می باشد،  و حکم او واجب الاجراست،  و خواست که مهتاب به جایگاه آید.  سیروس به ناگه بر خود آبی پاشید و به خود گفت،  تو را که در دلاوری زبان زدی است،  در این شرایط باید یکبار دیگر خود را نشان دهی.  بعد از مراسم،  سیروس که فقط دو سال از مهران بزرگتر بود،  گفت من هم می خواهم با شما بیاییم،  مهران گفت تو به عمه نگفتی و اون نگران می شه،  گفت از میان این جمعیت چند نفری از چلاسر بودند،  به آنها می گویم خبرش را برسانند،  بعد از مدتی گفتگو و دیدن این و آن سیروس سمت منشی وقایع نگار هنگ را گرفت.

      شور و هیجان در قلعه به اوج خود رسیده بود، و اسب ها و قاطرها در بیرون قلعه قطار بودند،  نیمه شب همه مردم پای دیوار آماده بدرقه هنگ بودند،  سیروس هم با اسب خودش در میان جمعیت بود.  او و مهران از مهتاب و دیگران خداحافظی کردند،  و سیروس در دلش گفت باز می گردم برای تو،  چه خودم چه عشق و روحم.  آنها رفتند تا برای میهن خود بجنگند و فـدا کاری کنند،  آنها در تاریکی شب بی مهتاب با دل هایی آکنده از شور رفتند.  دیگر در تاریخ کسی از این لشکر خبر ندارد که چه بر آنها گذشت،  فقط می دانند چند روز در مشهد بودند،  و بعد از تحویل سال در محرم بسوی شمال شرق خراسان بزرگ رفتند.

   قابل توجه:  آغاز حرکت هنگ البرز که شامل گروهان های شرق گیلان، غرب مازندران، اشکورات البرز مرکزی بود،  در ساعت یک بامداد شنبه چهارم ذی الحجه 772 برابر 5 / 3 / 750 هجری خورشیدی،  و 19 می 1371 میلادی بوده است.  معمولاً حرکت های نظامی برای خروج از شهر از یک بامداد تا قبل از اذان بامداد انجام می شده،  تاریکی شب برای کاروانها مسئله ای نبوده است،  می توانید به سفر نامه های تاریخی و یا داستان های تاریخی ایران مراجعه نمایید.  در تاریخ ذکر شده حکومت های ایران طی قرون تاریخی در تمدن سازمان قبیله ای بوده اند،  و شاهان وقت،  انرژی حکومت خود را از قبیله ها می گرفتند،  حکام ولایات هم همچنین بودند و استقلال نسبی داشتند.

تصویر لشکر کشی تاریخی از شاهنامه فردوسی،  عکس شماره 2536 .

ادامه داستان های تاریخی ایران در اینجا

کلیک کنید:  سخنرانی انوش راوید

کلیک کنید:  لباس های محلی در ایرانی

کلیک کنید:  زیبا ترین و شادترین سفالگران

 

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

داستان های بوده و نبوده

ادامه از:    کلیک کنید:  داستان های تاریخی ایران

   پیش گفتار

   سال های 81 تا 83 پیمانکار فنی مهندسی در کارخانه صبا نیرو مابین پاسگاه نعمت آباد و چهار دانگه تهران بودم،  برای ابزار و وسایلم در نزدیکی آن کارخانه،  در خانه قدیمی و بزرگی انبارکی اجاره کرده بودم،  که نزد اهالی آن خانه بنام خانه قمر خانم معرف بود.  نیمی از خانه کارگاه و انبار بود،  و نیمی هم محل زندگی چند خانوار،  گاه به انبارکم سر می زدم،  و تجهیزات کار را کم و زیاد می کردم،  می گذاشتم و بر می داشتم.  سریال خانه قمر خانم که در دوران پیشین تاریخ ایران از تلویزیون پخش می شد،  خانه بزرگی بود که در آن تعداد زیادی مستاجر بسر می بردند.  مطابق حس کنجکاو و تحقیقاتیم،  که امروز بدلیل آموزش سنتی قرن گذشته در مردم کمتر دیده می شود،  از یکایک باشنگان آن خانه اطلاعاتی بدست آوردم،  داستان زندگی آنها را با شیوه،  گذشته و حال و آینده،  شدنی و نشدنی،  جغرافیایی و تاریخی،  ترکیب می کنم و به مرور هر کدام را خیلی کوتاه می نویسم. 

افسونگر هفت آسمان

      کارگاه قند شکنی خانگی حکیم در کوچه پس کوچه های یک از محله های پرت جنوب تهران است،  در این کارگاه هفت هشت خانم و آقا کار می کنند.  یکی از اینها کبرا 16 ساله است،  او از 14 سالگی کار کرده در سبزی پاکنی و بسته بندی حبوبات در همین نزدیکیها،  و مدتی هم اینجا دارد قند می شکند.  در این کارگاه های خانگی بیمه و قوانین کار وجود ندارد،  هرکه هر چقدر کار کند دست مزد می گیرد،  یه روز پنجشنبه مانند همه روزها رادیو روشن است،  5 بانو کنار هم در یک اتاق مشغول قند شکستن هستند،  آنها با هم کم صحبت می کنند،  چون مجبورند ماسک داشته باشند و سخت است،  و در ضمن آنقدر مشکلات دارند،  که هر کدام غرق در خودشان هستند.  رادیو می گوید فردا جمعه بمنظور افتتاح بزرگترین نیروگاه اتمی خورشیدی جهان در ایرانشهر،  یک مسابقه بالون سواری از پارک بزرگ ملی پارچین آغاز می شود،  و به پارک طبیعی بمپور ختم می شود،  ورود و تماشای حرکت بالونها برای عموم آزاد است،  رادیو کلی هم از این اولین نیروگاه انرژی اتمی خورشیدی جهان گفت،  که این تکنولوژی جدید منحصر بفرد،  تماماً ایرانی است،  کبرا چیزی سر در نیاورد....

      کبرا در حین کار تصمیم می گیرد حداقل فردا را تعطیل کند،  و با اصغر برادر کوچکش به تماشا بروند.  برای تعطیل کردن فقط کافیست به آقا حکیم بگوید،  که فردا نمی آید،  آقا حکیم هم معلوم نیست خوش اخلاق است،  یا بد اخلاق،  خیلی دم دمی مزاج است.  او در بازار آشفته چند بار ورشکست شده،  و چند سالی است به اینکار پناه آورده،  و کلاً دلخور بنظر می رسد.  کبرا فکر می کند که اگر فردا با اصغر به تماشا بروند،  برای اصغر خیلی خوب است،  از سه سال پیش که پدرشان فوت کرده،  برادرش حتی یک روز خوش ندیده،  او فقط دوازده سالشه گناه دارد.  کبرا خوشحال بود که فردا را می خواهد تعطیل کند،  در فکر هم بود،  چند سال پیش روزگار خوبی داشتند،  پدرش کامیون جدیدی خریده بود،  اما مجبور بود برای پرداخت قرض ها و قسط های کامیون همیشه در سفر باشد،  تا اینکه او نمی داند چه شد پدرش نتوانست سود روی سود را بپردازد،  و بلاخره کامیون و سپس از ناراحتی و غم و غصه خودش هم رفت.  سه ساله که رفته،  و مادر او و دو بچه را تنها گذاشت،  خانه اشان هم که در گرو بانک بود،  از چنگ آنها در آمد.  مادر مریض شد و دوساله که کبرا با کار هایی اینچنین روزگار شان را می گذراند،  در خانه قمر خانمی اتاقکی دارند و بس.

    صبح جمعه اول وقت کبرا و اصغر از خواب بیدار می شوند،  و با خوشحالی بهترین لباسهایشان را می پوشند و با سرعت می دوند،  سر خیابان اصلی سوار منرویل می شوند،  و با چند تا عوض کردن مترو و باریل ساعت 8 صبح به پارک بزرگ پارچین می رسند.  صحنه غیر قابل باور می بینند،  چند صد بالون رنگارنگ در حال باد شدن و آماده پروازند،  تلویزیون بزرگی که تاکنون کسی نمونه آنرا ندیده،  در ابتدای ورودی پارک ملی قرار دارد،  و برنامه های این مسابقه بالون سواری را پخش می کند.  کبرا و اصغر دقایقی به تماشای تلویزیون مشغول میشوند،  مجری برنامه در نزدیک یکی از بالون های که در حال باد شدن است قرار می گیرد،  و کنار دختر جوانی که لباس رنگی زیبایی دارد می ایستد،  و می گوید:  خود را معرفی کنید،  و بگوید چگونه می خواهید این سفر را طی کنید؟  من بنفشه 16 سالمه،  با خانم معلم ورزش مدرسه امان،  با افسونگر هفت آسمان می رویم،  و امید دارم سفر خوبی را خواهیم داشت.  تلویزیون بزرگترین بالون جهان را هم نشان می دهد،  که در میانه دشت آماده پرواز است،  براحتی قابل دیدن بود،  تلویزیون گفت این یک بالن بار بری است،  و مطابق همه بالونها موجود این مسابقه،  با نیروی خورشید حرکت می کند،  همانگونه که می بینید بخش هایی از سطح آن را سلول های خورشیدی تشکیل داده،  این بالن آزمایشی فعلاً ظرفیت 400 تن بار را دارد،  و در آینده با طرح های چند هزار تنی براحتی حمل بار و مسافر را  بدون هیچ هزینه،  و با کمترین مشکل بین شهر های ایران انجام خواهند داد.  کبرا و اصغر جلو می روند و از رنگ بالون افسونگر هفت آسمان،  بنفشه را از نزدیک می بینند،  می گوید اصغر ببین چقدر شبیه منه،  او دارد مراحل آخر حرکت را با خانم معلمش چک می کند،  خانم معلم می گوید:  بنفشه سوار شو،  بنفشه به بالون می رود،  که اتاقک زیبایی داد.   بنفشه آخرین تنظیمات را در صفحه نمایش اتاق فرمان بالون می بیند،  و حرکت را سر ساعت 9 صبح آغاز می کنند. 

      طبق نقشه های از پیش تعیین شده،  بالنها باید از بالای کانال بزرگ آب کویر ایران بروند،  کانالی که آب دریای خزر را به مرکز کویر می برد،  مسیر 1200 کیلومتری را باید در حدود 10 تا 14 ساعت طی کنند.  از آسمان صاف و آفتابی کویر ایران،  منظره زیبای کانال بزرگ و با آبادی های جدید و زمین های سبز غلات کاریها دیده می شد.  بنفشه غرق در لذت بود،  همه چیز بخوبی پیش می رفت،  و او داشت به موفقیت خود فکر می کرد،  این کار را مدیون پدرش بود،  مادر او سه سال پیش هنگام گردش در لندن خراب شده،  مورد دستبرد دزدان قرار گرفته و کشته شده بود،  مادر او به درس بنفشه فشار می آورد،  ولی در غیاب مادر پدر بنفشه برای اینکه او زیاد بخاطر از دست رفتن مادر ناراحت نشود،  او را بسوی ورزش می راند.  پدر او یک کشتی باری سریع اقیانوس پیمای ایرانی دارد،  و غلات صادراتی ایران را بچین میبرد،  و بیشتر وقتها در مسافرت است،  ولی پول خوبی در می آورد و پولدار هستند.

      در این زمان بنفشه غرق در خوشبختی خود بود،  و از آسمان ایران کویر زیبای سبز شده را می دید،  بخود گفت،  بعد از اسکی بزودی قهرمان بالون هم می شم،  و همه دنیا می فهمند،  ناگهان کسی پشت او را می زند،  وقتی رو بر می گرداند مادرش می گوید:  کبرا بیدار شو باید بری سر کار،  بهت می گم تا دیر وقت کار نکن،  باید بره صبح هم جون بزاری،  تو خیلی ضعیف شدی،  کبرا می گه:  مادر مگه جمعه نیست؟  مادر:  باید بری سرکار بلند شو قهرمان،  قهرمان فداکار من و اصغر.

عکس مزرعه کویری،  مشروح در تاریخ کشاورزی ایران،  عکس شماره 4192.

بازمانده نبرد خوانین

      از یک پیرمرد شنیدم،  که 70 سال پیش پدر او در حمله و غارت . . . این داستان بزودی بازنویسی و پست می شود.

   عکس تاریخی عده ای از مردم تهران،  حدود 1300 خورشیدی،  دوران کمبود غذا در جنگ اول جهانی،  عکس شماره  892.

مسجدی سفید با فرش های ایرانی

      مسجدی سفید با فرش های نفیس ایرانی،  در بندر چارک،  در استان طلائی هرمزگان،  روبروی جزیره کیش در ساحل شمالی خلیج فارس،  خلیج فارس همیشه جاوید،  قرار دارد.  خلیج فارس در دل خود قهرمانیها دارد،  فداکاری ایرانیان رشید و جنگجو دارد.  چارک،  مانند اسامی کیش، تنب، قشم، نام های بیادگار مانده از چهار هزار پیش و از دوران ایلام اولین سلسله هخامنشیان است،  که اولین پادشاهی واقعی تاریخ جهان بود.  ایلام به زبان تاریخی میان رودان،  یعنی سرزمین های غربی دجله،  که نوعی گویش محلی دگری از نام ایران بزرگ است.  بندر چارک، بندریست تاریخی از گذشته های دور،  با طبیعت بسیار زیبا،  که آثار دوره های مختلف زمین شناسی را در خود دارد.  امروزه شهریست کوچک ولی خرم و دلباز،  مدرن با خیابانها و بلوار های زیبا و ساختمان های بزرگ و بازارها و پاساژها،   که می تواند در آینده ای نزدیک همچون گذشته اش نامدار شود.  مردمی دارد نیکو، مومن، مهربان و مهمان نواز، مردمی دلاور و قوی،  همانند تمام مردم ایران عزیز و سواحل شمالی خلیج فارس دوست داشتنی.  بندر چارک بخاطر نزدیک به شهر توریستی و تماشایی و تاریخی لار،  و راه های داخلی مملکت اهمیت تجاری و صیادی داشته و داستان های شیرین دارد،  که در وقت دیگری به آنها می پردازم.

      از پایان شاهنشاهی ساسانیان تا حکومت صفویه،  گمرکات ایران وضع مرتب و خاصی نداشت،  و درآمد آن اکثراً در دست حکام محلی بود،  که به فراخور قدرت حکومت وقت،  مبلغی از این درآمد را به مرکز می فرستادند.  در زمان سلطنت طولانی نیم قرنی شاه عباس اول،  وضع گمرکات به کمک مشاوران استعماری انگلیس سرو سامان یافت،  و در دست دولت مرکزی قرار گرفت.  در تمام شهر هایی که ورود خروج اشخاص و کالا از آنها صورت میگرفت،  ساختمان گمرک بنا گردید،  و مسجد و کاروانسرا در نزدیکی آن ساختند.  بعضی مواقع در ساختمان گمرک مقر دولتی و حکومت هم مسقر شد،  و به مصلحت و نیاز مرزی،  قلعه و استحکامات نظامی ساختند،  و یا بازمانده ها از گذشته را تعمیر کردند.  در این زمان بدلیل پیدایش بورژوازی و سرمایده داری اولیه در اروپا،  متعاقباً نیاز هایی از برای آنها به ایران منتقل گردید.  امنیت برقرار شد،  راه های ارتباطی خوب و تاسیسات اقامتی متعدد و مناسب ایجاد گردید،  و اوج صنعت و تجارت یکبار دیگر در ایران پیدا شد.  اشخاص فعال حرف های مختلف،  از تمام ملل غرب به ایران هجوم آوردند،  مسافرت ایرانیان از داخل کشور به قصد تجارت،  زیارت و سیاحت به خارج از کشور زیاد شد،  و کاروان های بسیاری در همه سو به حرکت درآمدند.

      امروز در بندر چارک و ساحل زیبای خلیج فارس همیشه جاوید،  کاخ بزرگ و مخروبه ای وجود دارد،  که امواج دریا تا پای آن رقص کنان پیش می آیند،  که نشان از بالا آمدن آب یا پایین رفتن زمین،  طی دویست، سیصد سال گذشته میدهند.  دیوار های فرو ریخته،  برج های نیمه ویران،  پنجره های مشبک قیمتی،  شیشه های رنگارنگ به اشکال مختلف هندسی سالم و شکسته،  خمره های ضخیم بزرگ خاکستری با ارزش، سالم و گاهی لب پریده،  که درون اغلب آنها گل و لای پرشده،  اتاق هایی با اشیایی نه چندان زیاد،  ولی قدیمی و زیرزمین هایی مسدود شده از گل و لای،  که معلوم نیست در آنها چه بوده.  و مسجدی تاریخی و دایر با فرش های نفیس و با نوای ایرانی،  برای نماز گزاران،  در کنار کاخ خاکی ویران،  استوار قرار دار.

      بالای برج 15 متری ضلع جنوبی قلعه ویران،  رو به دریا نسیم خنک از خلیج فارس خوش منظر می وزد،  و به انسان روح تازه ای میدهد،  و تا دور دستها هم دیده میشود،  حتی شب هنگام نور باران کیش،  زرد و قرمز فوق العاده تماشا دارد.  دریای فیروزه ای شفاف،  آسمان آبی روشن،  کاخ مجلل بزرگ،  شهری آباد،  نخل های سبز سرفراز،  مسجدی سفید با فرش های نفیس ایرانی.

      . . . . .  در اسکله چوبی قهوه ای رنگ،  چند کرجی ماهیگیری و دو ناو سه دکله خارجی لنگر انداخته اند،  و مردمی خوشحال در جنب و جوشند.  کارگران در یکی از کشتی ها مشغول تخلیه بارند،  و در دیگری با حوصله بارگیری می نمایند،  چهچه ملوانی دلتنگ بگوش می رسد.  گاریها و شترها و قاطرها،  با صندوق های نقره ای بر پشتشان می آیند و می روند.  دکانها با درب هایی از شیز،  مملو از کالا های رنگارنگ نزدیک اسکله بازند،  و بلبلان در قفس بسته آواز دلنشین می خوانند.  شخصی که دستار نارنجی به سر بسته،  و گردبندی تسبیه مانند با مهر های رنگی دارد،  و بتازگی از هند آمده،  میمون با نمکی را به بازی گرفته،  و جمعی را بدور خود  گرد آورده و دینار و درهم میگیرد.  بازرگانان می دانند،  که کشتی دیگری در راه است و شاید امروز برسد.

عکس مرد هندی با میمون،  مشروح در تاریخ هندوستان،  عکس شماره 712.

      ناگه در افق دریا بادبان های سفید دیده میشود،  و مردمی که سرگرم فعالیتند آنرا به یکدیگر نشان میدهند،  و ساعتی بعد شلیک یک گلوله توپ،  نزدیکی کشتی به بندر را می گوید.  کاخ گمرگ که ساختمان عظیمی است،  در سه طبقه با بادگیری بزرگ و سالنها و اتاق های متعدد،  پنجره های مشبک و شیشه های رنگی و درب های چوبی با نقش گل و پرندگان،  که در گرداگرد حیاط اصلی می باشند،  و دفتر حکومتی و دفتر گمرک و اقامتگاه نگهبانان و اسلحه خانه را در میان دارند.  آشپز خانه و انبارها و محل خمره های بزرگ ذخیره آب و غذا و اصطبل و چاپارخانه و کاهدانی در طبقه پایین است.  دو برج بلند به ارتفاع 15  متر،  با دو توپ بزرگ برنجی براق و ایوان وسیع سنگفرش رو به دریا،  با تعدادی توپ و زنبورک و گلوله های سیاه در کنارشان،  آماده غرش در ضلع جنوبی است.

      همه به گمرک خیره شده اند،  پرچم بنفش شمشیر نشان برای اجازه ورود کشتی به بندر در اوج برج بر افراشته می شود.  چهار سوار رشید با لباده های طوسی و خنجر های مرصع به کمر و اسب های ورزیده،  که فخر فروشان میروند،  از دروازه با سر در هلالی خارج،  و بسوی لنگر گاه می تازند،  و مدتی بعد روی عرشه کشتی به نام امید مشغول مذاکره،  و کاغذ و پولی رد و بدل می شود.  آنها وظیفه اشان را خوب انجام می دهند،  می دانند که کوچکترین خطا و رشوه،  در زمان شاه عباس سریعاً رسیدگی و مجازات سختی دارد.  لحظاتی بعد تجار و مردم و کارگران که در انتظار بودند،  بسوی امید سرازیر و معاملات آغاز میگردد.  و قافله ها با صدای زنگوله ها به حرکت در می آیند.  همه شاد و گردش کار و تجارت با رونق ادامه دارد.

      بانگ اذان مسجدی سفید با فرش های بانوای ایرانی،  در کنار کاخ افسانه ای ویران،  مردم را به نماز فرا می خواند،  ناگه از رویای تاریخی بیرون آمده،  و با احتیاط از برج نیمه ویران پایین می آیم،  و همچنان که نسیم خنک خلیج فارس همیشه جاوید می وزد،  بعد از نماز،  دریای شفاف و فیروزه ای،  آسمان روشن آبی،  کاخ مجلل بزرگ،  شهری آباد با نخل های سبز سرفراز را به درود می گویم.

   گنج های گمشده شهر گمشده

      در شمال شرقی دشت کویر مرکزی ایران عزیز،  کنار رودخانه آرام کال شور یا با نام زیبای ابریشم رود،  در جنوب کوه های خوش منظره جغتای،  شهری بزرگ در زیر ماسه های کویر آرام آرامیده.  شهری از زمان حکومت اشکانیان دلاور و سلسله هخامنشیان مقدر،  شهری که در گاهی از متون تاریخی فقط نام آن باقی مانده.  شاید زلزله ای مهیب ویرانش کرده،  و یا به دلیل جمعیت زیاد بمرور درختها را برای سوخت و غیره قطع کرده اند،  و کویر را وسعت داده،  و سپس شن های روان شهر را در خود حفظ کرده،  تا آثار مهم و قیمتی را برای نسل های آینده نگه دارد،  و واقعیت های تاریخی را آشکار نماید.  در زمین رمل زرد کویر با آن آسمان آبی روشن همیشه آفتابی،  و شبهایی پرستاره،  که چون الماس می درخشند،  بدنبال شهری بزرگ بنام  برقیانوس  می گردیم.

      در جاده های خاکی  حاشیه کویری با سرعت می گذریم،  از میان روستاهایی دور دست با مردمی مهربان و مومن،  که هر خانه ای برای مسافر امید است،  بعد از توقفی کوتاه رد میشویم.  تپه های و کوه ها به رنگ های سبز و بنفش و خاکستری و سیاه،  که بیننده را محو تماشایشان می کند،  در هر طرف نمایان است.  اندکی که از  برقیانوس  شنیده ایم،  عماراتی از سنگ های رنگین و فیروزه ای،  این کوه های فریبنده ساخته اند،  بازارهای پر زرق و برق و با رونق و مغازه های زیاد،  و مردمی خوشحال که با لباس های فاخر و جواهرات در رفت و آمدند،  اماکن مقدسی که با طلا آراسته شده اند و در خود گنجینه ها دارند،  و قصرها و کاخ های مجلل که با وسایل قیمتی از تمام دنیای آنروز پر شده اند.  کتابخانه هایی با کتیبه های بیشمار که داستان هایی از تاریخ واقعی روی آنها با نقش گل و بلبل و زیبایی خاص حک شده است.

      می دانیم که شهر با شکوه زیر پایمان است،  اما کجا؟  در چند متری زیر رمل؟  می دانیم که تاریخ ایران بزرگ ما طولانی ترین است،  می دانیم که اولین تمدن بشری را،  بدلیل خاص جغرافیایی ما ایرانیان به جهان عرضه داشتیم،  می دانیم که باید در تاریخمان بگردیم و شهرها و واقعیت های گمشده را پیدا کنیم.  تابش خورشید درخشنده و گرمای ظهر کویری می گوید وقت نماز است،  و بعد از نماز دوباره پرسیدن از کویر و گمانه زنی در اینطرف و آنطرف،  کویر،  سخن بگو!  برقیانوس کجاست؟  برقیانوس،  اگر ما تو را نیابیم فردایی دگر،  ایرانی عزیز دگری تو را خواهد یافت،  و بطور حتم روزی سخن خواهی گفت.

      شهر افسانه ای دل کویر،  زمین گرم رملی زرد،  آسمان آبی روشن همیشه آفتابی،  و شب هایی پاکیزه که ستارگان چون الماس می درخشند،  و شهر افسانه ای زرین،  را تا دیداری مجدد به درود می گوییم.  و به این فکر می کنیم که ایران بزرگ واقعاً بی همتاست،  با تمام وجود ایران را دوست بداریم،  و برای ایران عزیز باشیم.

   آیا شما تاکنون به جستجوی مکانی گمشده رفته اید؟  آیا برقیانوس همان دقیانوس است؟  آیا خرابه های اطراف جیرفت و یا سبزوار است؟

   عکس آثار تاریخی تمدن کهن جیرفت،  اینگونه آثار در جای جای ایران از زمانها و دوره های مختلف تاریخی فراوان دیده می شود،  مشروح در شهر های تاریخی ایران،  عکس شماره 4146.

کلیک کنید:  تاریخ طبقات اجتماعی در ایران

کلیک کنید:  تاریخ گنج و گنج جویی در ایران

کلیک کنید:  تاریخ درویش و دراویش در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

تاریخ هنر های رزمی در ایران

.

تاریخ هنر های رزمی در ایران

.

پیش گفتار

      هنرهای رزمی در ایران سابقه طولانی دارد،  این سابقه بیشتر از هر کشور دیگری در جهان است،  زیرا تمدن جهان از ایران و تمدن کهن جی آغاز شده،  و طی چند هزاره در جهان پخش گردیده است.  بسیاری از کشورها با ساخت و پرداخت دروغ های تاریخ،  هنر های رزمی را از آن کشور خودشان کرده اند،  درصورتیکه ریشه همه آنها در ایران کهن و باستان است،  آن کشورها هیچ مدرک و سند واقعی برای این تقلب خود ندارند.  جوانان باهوش ایرانی،  بویژه عزیزان هنر های رزمی ایران،  با دقت وبلاگ انوش راوید را پیگیری نمایید،  تا دقیق موجه شوید،  که هنر های رزمی در اصل ایرانی است،  و با افتخار به کسب قهرمانی بیش از پیش برای ایران و ایرانی نائل گردید.

   عکس کشتن ضحاک تازی بدست فریدون،  مشروح در شاهنامه فردوسی،  عکس شماره 2522.  توجه نمایید قبلاً در اینجا توضیح داده ام،  که ضحاک، زه هاک است،  و تازی هم همان تاجی است،  و از تیره ارب کیانیان بود،  نه عرب،  ارب = ار = ایران + ب = بالا = در جمع ایران بالا.

* بدان  گرزه  گاو سر  دست  برد <><> بزد بر سرش ترگ بشکست خرد *

   توجه ــ  این صفحه بمناسبت تولد ورزش رزمی MMA در ایران،  بدست پهلوان رشید ایرانی،  بویژه پهلوان فرشاد محمدی پست گردید.  ضمن تبریک،  امیدوارم جوانان ایران،  همچون تمام طول تاریخ ایران،  قهرمان های ایران دوست باشند.

سایت پهلوان فرشاد محمدی:

http://www.farshad-mohammadi.com

.

آغاز هنر های رزمی از ایران

.

      تاریخ ایران پر از اسناد تاریخی درباره هنر های رزمی است،  در ادبیات تاریخی،  در آثار زیر خاکی، در سنگ ها و کوخ ها و غیره،  هم اکنون در ایران بیشترین انواع ورزش های محلی وجود دارد،  که نشان از سابقه طولانی این ورزش ها می دهد.  در شاهنامه فردوسی کلی از فنون رزمی در ایران کهن نوشته شده است.  تقریباً تمام شاهنامه پر از هنرهای رزمی است،  مثلاً درباره جمشید پیشدادی نوشته است:

* نخست  آلت جنگ را  دست برد <><> در  نام    جستن  بگردن   سپرد *

* بفّر  کیی    نرم     کرد    آهنا <><> چو خود و زره کرد و چون جوشنا *

* چو خفتان و تیغ و چو برگستوان <><> همه  کرد  پیدا  بروشن  روان *

      در جای دیگر درباره مردان جنگجوی رزمی می گوید،  که آنها فروزنده لشکر و کشورند:

 * کجا  شیر مردان  جنگ  آورند <><> فرو  زنده    لشکر  و   کشورند *

.

   عکس های فراوان از میترا و گاو،  و حاشیه کاری های آنها درباره هنرهای رزمی است،  عکس شماره 6179.  این آثار از 4 هزار سال پیش،  خبر از دانش هنر های رزمی و شکار و غیره دارند.

   عکس جام های باستانی با نقش و نگار های فنون های رزمی و شکار،  که در موزه های ایران و جهان بفراوانی دیده می شود،  عکس شماره 7162.

   عکس هایی از تخت جمشید،  بخوبی و روشنی و فراوانی،  فنون های رزمی و نظام جمع،  در این تخت گاه دیده می شود،  عکس شماره 4648.  هیچ کدام از این آثار بدون هزاران سال پشتوانه فرهنگی و هنری و رزمی،  امکان نداشته به این روشنی و خوبی وجود داشته باشند،  به تاریخ نظام جمع در ایران مراجعه شود.

    ــ  با ریشه یابی تمام نام ها و اصطلاح های هنرها و ورزش های رزمی،  که در جهان وجود دارد،  براحتی متوجه می شویم،  که آنها از ایران کهن و باستان است.  حتی امروزه نیز در بازیها و ورزش های رزمی کنونی ایران شنیده و دیده می شوند.  عزیزان و جوانان باهوش ایران،  این واژه ها را با کمک داده های این وبلاگ مانند صفحه و پست حروف و الفبای جی،  کشف و ریشه یابی کنید.

   عکس کشتی های محلی،  در شهر های ایران انواع کشتی ها و ورزش های رزمی محلی وجود دارد،  که فنون و واژه های دارند اصیل و ایرانی،  عکس شماره 7061.

   عکس بازی های رزمی محلی،  همانند بقیه هنر های رزمی ایرانی اصالت ایرانی دارند،  مشروح در تاریخ بازی های ایران،  عکس شماره 7062 .

   عکس های از رسم های پهلوانی و جوانمردی،  که از گذشته های دور تاکنون در ایران وجود داشته است،  و واژه هایی از این رسوم،  به انواع هنر های رزمی در جهان رفته است،  عکس شماره 7063.

   عکس هایی از شیر و شمشیر،  که در همه جای ایران،  از گذشته های دور تاکنون بفراوانی دیده می شود،  و همگی از وجود هنر های رزمی در طول تاریخ ایران خبر می دهند،  عکس شماره 7064.

   عکس تصویر کاشی کاری باستانی از نبرد اسکندر ایرانی،  با داریوش هخامنشی،  در این نبرد های تاریخی،  دلاوری و رزم آوری حاکمان و شاه های ایران،  همراه جنگجویان رزمی کار بخوبی نمایان است.  در تاریخ نویسی های یکی دو قرن اخیر،  دشمنان تاریخ ایران و ایرانی،  از ناآگاهی اساتید ایرانی سوء استفاده کرده اند،  و بسیاری از این اسناد را بنام خودشان کرده اند،  تا تاریخ نداشته اشان را با دروغ و دونگ بسازند.  عکس شماره 1400.

   عکس تصویر خیالی از نبرد تن به تن رستم و سهراب،  در نبرد های شاهنامه بفراوانی از فنون رزمی نام برده شده است.  در تحقیقات تاریخی ما در اینجا،  رستم و نماد رستم، همان کوروش بزرگ و خاندان کوروش بزرگ بوده است،  عکس شماره 2546.

* بشمشیر هندى بر آویختند <><> همى ز آهن آتش فرو ریختند *

* بزخم اندرون تیغ شد ریز ریز <><> چه زخمى که پیدا کند رستخیز *

* گرفتند زان پس عمود گران <><> غمى گشت بازوى کند آوران‏ *

* ز نیرو عمود اندر آورد خم <><>  دمان بادپایان و گردان دژم‏ *

* ز اسپان فرو ریخت بر گستوان <><>  زره پاره شد بر میان گوان‏ *

* فرو ماند اسپ و دلاور ز کار <><>  یکى را نبد چنگ و بازو بکار *

* تن از خوى پر آب و همه کام خاک <><>  زبان گشته از تشنگى چاک چاک *‏

* یک از یکدگر ایستادند دور  <><>  پر از درد باب و پر از رنج پور *

* جهانا شکفتى ز کردار تست <><>  هم از تو شکسته هم از تو درست *‏

* ازین دو یکى را نجنبید مهر <><>  خرد دور بد مهر ننمود چهر *

   تذکر:  در این شعر منظور از شمشیر هندی،  هند استان یا استان خوزستان کنونی،  که به اشتباه به شمشیر عربی معروف شده است،  مشروح در جغرافیای تاریخی ایران.

   ریشه یابی نام ای هنر های رزمی ــ  همانگونه که در بالا نوشته ام،  بسیاری از واژه های هنر های رزمی ریشه در زبان های ایرانی بازمانده از حروف الفبای جی دارند.  این واژه ها در کشور هایی که آنها را از ایران و ایرانی ربوده اند،  ریشه یابی تاریخ اجتماعی و زبان شناسی ندارند.  برای ترکیب هنر های رزمی  MMA مثال بزنم:

   ــ  M = mixed = مخلوط = میک = میک زدن + اس = شالوده و بنیاد،  اس با آوای ش می شود آش، اولین غذای بشر،  که نیاز به هم زدن داشت،  و شالوده و بنیاد غذا بود.

   ــ  M = martial =  رزمی،  با تلفظ مارشل،  که از مارش ایرانی می آید،  مار + ش = مار گزنده و کشنده،  که در آثار تمدن کهن جیرفت بفراوانی وجود دارد،  و ش تکمیل کننده و خروش.

   ــ  A = arts = هنر،  با تلفظ آرت = در زبان های ایرانی کهن به معنی هنر است،  مانند آرتش = آرت + تش = هنر افروختن آتش.

      جهت اطلاع بیشتر از ریشه یابی های فوق،  به حروف الفبای تمدن جی و یا معنی نام شهر ها و روستا های ایران مراجعه شود.  البته عده ای که همه چیز را خارجی و از خارج آمده می دانند،  نمی توانند متوجه این موضع مهم شوند،  و آنها بهانه های مختلفی خواهند گرفت،  که این واژه ها خارجی هستند نه ایرانی،  ولی گفته های آنها کاملاً قابل رد است،  و نمی توان از نظر علمی پذیرفت.

      یک دنیا مدرک و سند از دوران کهن ایران تا به امروز وجود دارد،  که نشان می دهد آغاز فنون های رزمی از ایران بوده است،  اینک در دوران تمدن جدید قرن 21،  وظیفه جوانان باهوش این رشته های ورزشی است،  که با نام گذاری های جدید،  دوباره این فنون را از اشغال و دزدی کشور های دیگر خارج نمایند،  و پس بگیرند.  بدین منظور مهم ترین کار آگاهی رساندن به مقامات محترم مربوطه کشور ایران است،  تا در این مورد آنها نیز بتوانند بمنظور بازستاندن بخش هایی از تاریخ ایران یاری رسانند.

پرسش و پاسخ

   پرسش 553:  می گویند که خاور دور از نظر تاریخی سابقه بیشتری در هنر های رزمی از ایران دارد درست است؟

   پاسخ انوش راوید:  آنها هیچ سند واقعی در اینباره ندارند،  فقط دروغ و دونگ و ترفند است،  آثار تاریخی خاور دور،  و سابقه تاریخی آنها را در اثرات جهانی تمدن آتلانتیک و جی بخوانید.    

  عکس یک باشگاه یا در واقع زیر انباری در یک روستا،  برای دختر بچه ها،  عکس شماره 6208.  عشق ذاتی که بازمانده از تاریخ ایران است،  باعث می شود ایرانیان حتی با حداقل امکانات بچه های خود را بورزش های رزمی بفرستند.

.   

کلیک کنید:  تاریخ زبان عربی

کلیک کنید:  تاریخ زبان پارسی

کلیک کنید:  نام مکان های تاریخی

.

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

چند مطلب خواندنی متفاوت

ماهات مانند شهریری

      سنگ های ایستاده ماهات کشور اندونزی،  درست مانند سنگ های ایستاده سایت باستانی شهر یری ایران هستند،  باستان شناسان اندونزی نمی دانند،  که این حدود 300 سنگ ایستاده را چه کسانی و در چه زمانی ایجاد کرده اند.  فقط با پیدا کردن چند استخوان انسان در زیر آنها،  و آزمایش با کربن 14 می گویند،  مربوط به حدود سه هزار سال پیش می باشد،  و هم چنین اظهار می دارند،  که اینها قدیمی ترین آثار انسان متمدن در اندونزی می باشد.  امید است جوانان باهوش متخصص ایرانی که در اندونزی هستند،  درباره این سنگ های ایستاده تحقیق کنند،  و در اینترنت منتشر نمایند.

      عکس سنگ های ایستاده ماهات اندونزی،  شماره های یک و 2 و 3 ، و عکس 4 انوش راوید در شهر یری،  عکس شماره 5645.  عکس های بیشتر شهر یری را در مقاله آن در اینجا ببینید.

 ارسی های زیبای ایران

      هنرهای تاریخی ایرانیان آنقدر زیاد است،  که هرگز نمی توان آنها را در یک کتاب یا وب جمع کرد و خواند،  یکی از این هنرها ارسی است،  ارسی یا اورسی  پنجره های زیبایی است،  که دیدگاه بیرون را از درون خانه نشان می دهد،  اور بمعنی محل و جایگاه و شهر است،  که در تاریخ به نام و یا پسوند و پیشوند شهر های مختلف گفته شده است.  سی بمعنی دیدن است،  و امروزه در روستا های قدیمی ایران و افغانستان،  هنوز به دیدن سی می گویند،  سی توسط اقوام مهاجر از ایران به زبان های اروپایی رفته است  See،  سی دیدن آزاد است،  و سیر (سی + ر) یعنی دیدن جهت دار و مشخص.  شاید اورسی بمعنی دیدن اور شهر تاریخی باشد،  ارسی پنجره بزرگ کاخها بوده،  که در بلندای ارگ قرار داشته،  و از آنجا براحتی اور دیده می شده است.  قبلاً در رابطه با نام اور و یا روم با تمدن جیرفت نوشته ام.  با تحقیق و تحلیل در باره ارسی،  بخوبی متوجه خیلی از موضوعات پنهان تاریخ می شویم،  مانند اینکه پنجره نیز از اختراع های ایرانی ها بوده است.

   عکس یک ارسی،  ارسی های زیادی در خانه های تاریخی ایران بویژه در شهر یزد وجود دارد،  عکس شماره 4414.

پیکر های تاریخی را دریابید

      معدن‌ها و انفجارها و ترک بر پیکره‌ نقش رستم ــ  در چند هفته گذشته پای کوه نقش رستم،  که آرامگاه چهار تن از پادشاهان هخامنشی در آن جای گرفته،  ترک ژرفی ایجاد شده است.  برخی از بروز زمین ‌لرزه‌ای کوچک،  که به ایجاد این شکاف انجامیده خبر می‌دهند،  اما برخی دوستداران میراث فرهنگی بر این ‌باورند،  که استفاده از کاریزها (قنات‌ها) و آب‌ های زیر زمینی به این ترک انجامیده ‌است.

      پیش از این ترک‌ هایی در بدنه کوه نقش ‌رستم،  به ویژه در بخش آرامگاه خشایارشا ، دیده شده بود،  که گفته می ‌شود بر میزان این ترک‌ها افزوده شده‌ است.  اما بسیاری از معادن پیرامون نیز مجوز هایی برای استخراج گرفته‌اند،  که انفجارها و لرزش های شدید ایجاد شده در این معادن،  این ترک‌ها را بزرگ‌تر کرده است.

      نفوذ آب در فصل زمستان به درون شکاف‌ها،  و سپس یخ زدن این آب‌ها دلیل دیگری برای بزرگتر شدن آن‌ها است . گذاشتن حفاظ و سرپوش یکی از روش‌ هایی است،  که از سوی برخی کارشناسان میراث،  برای نگهداری از این سازه‌ دیرینه پیشنهاد شده است،  ولی با این همه مسوولان سازمان میراث،  در این زمینه هیچ گونه بررسی و یا تعیین اعتباری انجام نداده‌ اند.

      نقش رستم،  مجموعه‌ باستانی بسیار مهم در شهرستان مرودشت استان فارس ایران است،  که یادمان‌ هایی از ایلامیان، هخامنشیان و ساسانیان را در خود جای داده ‌است.  آرامگاه چند تن از پادشاهان هخامنشی (داریوش بزرگ و خشایارشا)،  نقش ‌برجسته‌ هایی از رویداد های مهم روزگار ساسانیان (تاجگذاری اردشیر پاپکان و پیروزی شاپور اول بر امپراتوران روم)،  بنایی معروف به کعبه‌ ‌زرتشت و نقش ‌برجسته‌ ویران ‌شده‌ ای از روزگار ایلامیان در آن، جای دارد.

عکس ترک ها در سایت باستانی نقش رستم،  عکس شماره 5873 از اینترنت.

فهرست ایرانی است

      در ستون کناری،  لینک فهرست وبلاگ را قرار داده ام،  بسیاری می پندارند فهرست واژه ای عربی است،  در صورتیکه در زبان عربی ریشه یابی ندارد،  زیرا فهرست واژه ای ایرانی است.  فه اول فهمیدن به معنی آگاهی و رست به معنی رستن و روییدن است،  که در جمع می شود محل آگاه شدن رستن نوشته ها.  خود تاریخ زبان عربی ریشه در زبان کهن ایرانی دارد،  حتی آثار تاریخی مرکز کشور عربستان این موضوع را بوضوح می گوید.

   عکس بخشی از کتیبه ای که به مکعب الحمرا شهرت یافته است،  این اثر مهم تاریخی سه سال پیش در استان حائل کشور عربستان کشف شده است.  این اثر با جمع دیگری از آثار باستانی تازه کشف شده آن کشور،  در نیمه دوم 2012 و نیمه اول 2013 در اروپا و آمریکا،  با نام جاده های عربستان بنمایش گذاشته شده،  می توانید از اینترنت اطلاعات بیشتر بدست آورید.  بنا به گفته کارشناسان و مسئولان عربستانی و غربی،  در این کتیبه آثار باستانی ایران و مد (ماد) بخوبی دیده می شود.  عکس شماره 4638.

غار و مجسمه شاپور

   عکس غار و مجسمه شاپور،  عکس شماره 5689 ،  وزن مجسمه شاپور یکم حدود 25 تن است. مورخان اروپایی آثار باقیمانده در تنگ چوگان را محرّک غرور ملی ایرانیان و سند تمدن این ملت نوشته اند.  ....در زمان سلطنت محمد رضا شاه پهلوی،  او فرمان به برپا ساختن مجسمه داد،  و بوسیله سرلشکر دکتر بهرام آریانا رئیس ستاد ارتش شاهنشاهی ایران،  به سرلشکر محمد تقی مجیدی فرمانده سپاه ابلاغ،  و پس از شش ماه تلاش شبانه روزی در ساعت هفده روز بیست و ششم بهمن ماه یکهزار و سیصد و سی و شش خورشیدی،  مجسمه بجای خویش استوار گشت. این تلاش تحت رهبری و نظارت مستقیم سرلشکر محمد تقی مجیدی فرمانده سپاه ۵ و توسط هفت نفر افسران و یکنفر غیرنظامی،  ۱ - سرگرد فنی احمد بیضائی، ۲ - سروان پیاده کریم خرقانی،  ۳ - ستوان یکم مهندس حسن بختیاری،  ۴ - ستوانیکم پیاده غلامعلی آیرملو،  ۵ - ستوان دوم مهندس جواد عمادی ده حقی،  ۶ - ستوان دوم پیاده اصغر شکور،  ۷ - ستوانسوم پیاده مصطفی افراسیابی،  ۸ - غیر نظامی استاد موسی مختاری.  بالغ بر دویست نفر درجه دار و سرباز و افزارمند پادگان های شیراز و کازرون،  که نام آنها در دستور سپاه ۵ درج گردیده انجام پذیرفت.  علاوه از برپا کردن مجسمه،  تکمیل جاده اتومبیل رو از رودخانه شاپور تا ایستگاه اتومبیل،  و احداث راه سواره رو کوهستانی،  از ایستگاه اتومبیل تا پای دهانه غار،  و ساختن دویست و سی پله با سنگ تراشیده شده،  و نرده آهنی و ساختمان پیدار مسطحه،  با دیواره سنگی و پله های مربوطه در داخل غار نیز توسط افسران و افراد نامبرده بالا ساخته و پرداخته شده است.  ستاد سپاه ۵ بهمن ماه ۱۳۳۶»  نوشته هایی که ایتالیک شده‌اند،  مربوط به قسمت هایی از کتیبه هستند که بعداً تخریب شده‌ اند.

کوروش بزرگ در پاریس

   عکس سر درب یکی از موزه های خیابان شانزلیزه شهر پاریس کشور فرانسه،  که کاخ اکتشاف یا palais de decouvert است.  در آن سر درب بزرگترین پادشاهان جهان را گذاشته اند،  منجمله کوروش بزرگ با یک سرباز هخامنشی،  و یک شیر دیده می شود،  عکس شماره 5693.

اوجاهورسنت پزشک مصری

      عکس مجسمهٔ اوجاهورسنت  Oudjahorresné ،  پزشک مصری که در سیستم هخامنشی هم صاحب نفوذ شد،  که در موزهٔ واتیکان نگهداری می‌شود،  عکس شناره 1483.  اوجاهورسنت از کمبوجیه به نیکی یاد کرده،  روایت های منفیِ هرودوت از کمبوجیه،  ناشی از تبلیغات معابد مصری بوده است.  بعضی ها هم میگویند داریوش میخواسته کمبوجیه رو خراب کند،  ولی من مدارک واقعی در این باره ندیدم،  مسئله دیگر که توجهم را جلب کرده "سن یا سنت" نام زنانه است.

سیاست با دروغ و دونگ های تاریخی

"اوباما در سازمان ملل:  ما به دنبال تغییر رژیم در ایران نیستیم"

   انوش راوید:  بفکر تغییر نیستید یا نمی توانید!،  چرا منت می گذارید که لطف می کنید،  بگویید نمی توانیم،  و گرنه یه کوتایی و انقلاب مخملی،  بمبارانی یا چیزی راه می انداختیم،  و پدر همه رو در می آوردیم.

عکس اوباما رئیس جمهور کشور ایلات متحده آمریکا،  عکس شماره 7161.

      دشمنان تاریخ ایران بدانید،  ملت ایران و جوانان با هوش ایران،  با دقت به تاریخ و تاریخ اجتماعی و سرنوشت خود می نگرند و تحلیل و تحقیق می کنند.

عکس صحنه هایی که دیگر وجود ندارند

      کوچ های عشایری در این 30 سال گذشته بسیار کم شدند و تغییرات اساسی کردند،  در این مدت کوتاه چند هزار سال تاریخ به ناگه دگرگون شد،  عکس ها و فیلم هایی وجود دارند،  که دیگر نمونه عادی آنها را هرگز نخواهیم دید.  

عکس کاروان های کوچ عشایر با شتر،  عکس های 7024 و 7025.

 کلیک کنید:  تاریخ ایل و عشایر در ایران

کلیک کنید:  تاریخ هنر های رزمی در ایران

کلیک کنید:  تاریخ کاروان و ساربان در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir