وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

گرامیداشت کوروش بزرگ

گرامیداشت کوروش بزرگ

روز جهانی کوروش بزرگ بر ایرانیان فرخنده باد

   کوروش تنها نام یک شخص نیست،  بلکه نام مهمترین گذر تمدنی از شاه خدایی است،  جهت اطلاع به ساختارهای تاریخی اجتماع مراجعه شود.

      بیست و نهم اکتبر برابر با هفت آبان،  روز جهانی کوروش (سایرس دی) نام گذاری شده است.  از دیرباز ایرانیان، پارسیان سراسر جهان، یهودیان، دوستداران حقوق بشر و هواداران اداره جهان،  به صورت ملل مشترک المنافع تاریخی آن را گرامی داشته و رعایت می کنند.  این روز به مناسبت تکمیل تصرف بابل به دست ارتش ایران،  29 اکتبر 539 ق.م،  و آغاز گذر مهم تاریخی و پایان دوران شاه خدایی،  در دنیای باستان برقرار شده است.  2548 سال پیش در همین ماه،  اعلامیه تاریخی کوروش بزرگ در زمینه حقوق افراد و ملل انتشار یافت،  که نخستین سنگ بنای یک دولت مشترک المنافع جهانی و هر سازمان بین المللی حقوق بشر بشمار می آید.  حقوق انسان از دیدگاه کوروش همان زمان مکتوب شد و موجود است،  و استوانه کوروش نامیده می شود.  یکبار دیگر این روز خجسته را به همه ایرانیان و دوستان شادباش عرض می کنم.

تصویر استوانه کوروش بزرگ،  مشروح در اینجا،  عکس شماره 1001 .

      تمام سعی دشمنان ایرانیان این است که بگویند،  این ملت ضعیف و بی فرهنگ بوده و از همه شکست خورده و ملتی است که سر راه تمام مهاجمان بوده،  و فاقد یک هویت ملی است.  آنها هزاران هزار ترفند بکار بسته اند،  از دروغ گفتن و دروغ نوشتن،  جعل و تحریف تاریخ و غیره،  تا بلکه بتوانند جوانان با هوش ایران را بگمراهی و سرخوردگی بکشانند.  البته تا قرن گذشته امکان این بود،  که اندکی موفق بشوند،  ولی در این قرن با وجود تکنولوژی های نوین آنها خود نیز تغییر ساختار داده اند،  و با تغییرات ناپیوسته چهره متفاوتی یافته اند،  دانستن و شناختن این دشمنان،  که کی و چه می باشد خیلی مهم است.

      در هر صورت ما ایرانیان یک ملت بزرگ و مهم در تاریخ بوده و می باشیم،  براحتی این موضوع را در اخبار امروزه جهان متوجه می شوید،  پس چنین ملتی خواه ناخواه دشمنانی داشته و خواهد داشت.  بهمین جهت باید هوشیار بود،  و از حیثیت جغرافیایی و تاریخی و فرهنگی تاریخی خود،  با دانایی نوین از ایران و ایرانی دفاع نماییم.  این دشمنان گاه ضد کورش،  مانند غیاث آبادی،  ضد تاریخ مانند پورپیرار،  ضد جغرافیا مانند این و آن،  ظاهر می شوند.  هر یک از ما ایرانیها باید بتوانیم،  در تخصص خودمان حرفه و حرفه ای تر شویم،  تا آنها سرخورده شوند و شکست یابند،  و از بین بروند.

تصویر پرچم ها و درفش های دوران سلسله هخامنشیان،  عکس شماره 2765 .

کوروش  برای  جهان  بود

      بعضی از عزیزان می گویند،  کوروش بزرگ از ما نیست یا هست،  و حتی می گویند فقط برای پارسی ها می باشد.  کوروش برای یک ملت نبود،  کوروش با نجات قوم بنی اسرائیل از اسارت بابل،  در واقع به دوره 6 ـ 7 هزار ساله ای که پادشاهان چون خدا بودند،  پایان داد.  چند هزار سال بود،  شاه ها مردم را می کشتند و چشم در می آوردند،  و بت ها می ساختند.  ولی ذات تکامل اجتماعی بشر اجازه نمی داد،  که این مسیر قرنها ثابت باشد،  و تا ابد ادامه داشته باشد.  بنابر این تقاضای وجودی بشر و روشنفکر های آن زمان،  در کوروش گرد آمد و خواسته یا ناخواسته،  جهان را آماده پذیرش دین هایی خدایی جدید می کرد.  باید گیتی تکانی می شد،  به شرق و غرب می رفتند فرعونها را به زیر می کشیدند.  انسان داشت تحولی در سیر تمدن را تجربه می کرد،  معابد گذشته را آتش زدند و نابود کردند،  و یا نیمه کاره رها نمودند،  کار سازی این دوره جدید برای تمدن دینی،  یکصد سال بود،  و پیامد آن تا دو هزار سال بدرازا کشید.

      کوروش از آن همه جهان است،  کوروش دین های خدایی را از زندان  نابونائید یا بخت النصر،  حکومت بابل آزاد کرد،  و با اعلامیه کوروش،  گفته شد،  که فصل دیگری از تاریخ اجتماعی بشر آغاز گردیده است.  باید دید در این اقدامات کوروش چه نیرو هایی تاثیر داشتند،  قدرت های خدایی و غیبی،  یا دانایانی از میان بردگان بنی اسرائیل،  یا از اطرافیان،  یا دانایان از پارس یا ماد،  پارت یا تاز.  کلاً آنچه از سابقه زندگی کوروش میدانیم،  می توانسته برای این مهم تاثیر داشته باشد.  قبل از حرکت کوروش بزرگ،  جنگها و برخورد ها و آدم کشی ها برای سر یا خواسته پادشاهان بود،  ولی بعد از این حرکت تاریخ ساز،  تا ابتدای بورژوازی در ساختار های تاریخی اجتماع،  جمع شدن ها،  یکی شدن ها،  جنگها و برخوردها و آدم کشی ها برای دینها بود.  تا قبل از کوروش شاهان بی واسطه خدا بودند،  ولی بعد از آن،  و در دوره دو هزار ساله دین های تک خدایی،  حاکمان با آویختن صلیب و رنگ،  واسطه مردم با خدا شدند.  کوروش بزرگ باعث شد دین خدا از زندان دین شاهان در آید،  و سریع توانست طی یک قرن معابد پادشاهان،  که می پنداشتند ذاتاً خدا هستند از جا کنده شود.

  ولی این  هخاها  که پیش قراول نجات بشریت بودند،  و در واقع جغرافیای چهار سویی ایران این مهم را بعهده آنان گذاشته بود،  برنامه ای و راهی برای ادامه داشتند.  شاید چون امکانات نبود،  و بطور علمی درکی از رشد و تکامل نمی دانستند،  نمی توانستند کار و برنامه ای گرد آورند.  بدین جهت تا ظهور منجی هایی از دین های جدید،  این دوره تمدن نیازمند واسطه هایی بود، مانند،  میترا و زرتشت،  مانی و مزدک،  که پیش زمینه قانون ها دین های آسمانی و فکری،  برای طی مسیر دو هزار ساله آماده شود.  باید توجه داشت،  هیچ تمدنی و هیچ فرهنگی بدون وجود،  دلایل و فاکتور های جغرافیا ـ تاریخ شکل نمی گیرد.

   پرسش از عموم:  آیا از جامعه شناسی تاریخی در زمان کوروش بزرگ،  بدور از دروغ های تاریخی چیزی می دانید؟

تکرار سفارش انوش

      وبلاگ انوش راوید برای عزیزان علاقمند به تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران است،  که به آن اهمیت می دهند،  و در جهت برداشت دروغها از تاریخ ایران گام بر می دارند.  هم میهنان عزیزم در وبلاگ هایشان نشان دادند،  که شایستگی فراتر از هر تصوری را دارند،  در نوشته های آنها،  روز بروز سطحی نگری کمتر شده،  و با ادبیات علمی،  فراز و نشیب ها را خوب می شناسند،  که این می تواند جامعه شناسی نوین ایران را به تصویر بکشد.  روز بروز به تعداد جوانان با هوش دارای ذهن پویای تاریخی،  با توانایی سبک تاریخ نویسی ایرانی افزوده می شود.

     همانطور که در مقاله قرن سنت گریزی نوشتم،  هر شخص باید در جهت دانش و حرفه خود حرکت کند،  و کار فرهنگی خودش را در دنیای دمکراسی دیجیتال،  بخوبی و روشنی پیگیری نماید.  جوانان عزیز باید به توانایی خود برای کشف حقایق علمی تاریخ پی ببرند،  و ایمان فراوان داشته باشند که می توانند،  و از تکرار داستان های دروغی ساده لوحانه دشمنان خود داری کنند،  که کاری بسیار نا شایسته است.  تکرار کنم،  ساده نباشید،  و اغفال ترفند های دشمنان نگردید،  هر گونه کوتاهی مورد سوء استفاده استعمار نو و دشمنان برای تفرقه و جدایی و نیست در جهان شدن خواهد بود.  آنهایی که برای ما تاریخ دروغی نوشته اند،  خیلی بی سواد و مغرض بوده اند،  از   دروغ های آنها نهراسید،  با دست توانا و معرفت خاص ایرانی به دروغ های الکساندر و مغول و غیره بگوید:  نه، نه.  آنها می خواهند ما نتوانیم از حقوق تاریخی ایران دفاع کنیم،  و بگویند،  ایرانی ها ترسو و شکست خورده بودند!  بی تاریخ و اصل و نسب بودند!  دشمنان تاریخ ایران خیال و تصوری باطل و ساده لوحانه تر از دروغ های شان را دارند.

      تحولات در جهان قرن 21 به سرعت می گذرد،  و هر روز شاهد مسائل جدید علمی و اجتماعی و غیره هستیم،  بنابر این اندیشمندان در بخش تاریخ و جامعه شناسی تاریخی،  مسئولیت سنگین رساندن آگاهی صحیح را بعهده دارند.  نباید وابسته به دانش اندک گذشته،  و چند اثر بجای مانده باشیم،  که معلوم نیست واقعی و درست می باشند،  در اینجا توضیح داده ام.  گستردگی حرکت های مختلف جهانی،  در تمام بخشها را باید جدی گرفت،  و با نگرشی اصولی از باز نگری تاریخ باز نماند،  ندانستن واقعیتها باعث شکست و ناکامی غیر قابل جبران می شود.  در شرایطی که جهان و اطراف ما به ارتش های مختلف با سلاح های خطرناک نوین مجهز هستند،  و با دانش جعلیات و رجزخوانی و معرکه گیری تاریخی برنامه های شوم سرنوشت سازی دارند،  ما باید واقعیت های تاریخی و جغرافیایی را بدور از دروغها خوب بشناسیم،  و از آنها نهراسیم و نگران نباشیم.  حقیقت با دانستن واقعیتهاست،  و با درست دانستن دانش تاریخ،  می توان بهترین برنامه ریزیها را برای آینده نوین داشت.

       تعدادی از عزیزان هم میهن،  ندانسته در وبلاگ ها و نوشته ها و گفته های خودشان،  از قهرمانان  کاغذی داستان های دروغ های تاریخی دشمنان ایران،  به عنوان قهرمان و کبیر نام می برند،  مثلاً می گویند الکساندر کبیر!  امیدوارم هر چه زود تر با مطالعه وبلاگ انوش راوید بخود آیند،  و  خون شهیدان و فدا کاران ایران بزرگ در طول تاریخ را بیاد بیاورند.  بعضی از اساتید و گویندگان و مجریان،  در دروغ های تاریخی غرق شده اند،  و نمی خواهند واقعیتها را بپذیرید،  وظیفه جوانان با هوش ایرانی است که به آنها کمک کنند،  تا بسوی واقعیت های تاریخی بروند.  آنها می توانند با مطالعه و پیگیری وبسایت ارگ انوش راوید،  حرکت نوینی را آغاز کنند،  و به میهن و ملت بزرگ و زیبای ایران باز گردند.  آن عده ای که همچنان داستان های دروغی دشمن و استعمار و امپریالیسم،  را باور دارند،  و عوامل آنها را قهرمان و کبیر می گویید،  باید از ملت عزیز ایران شرمنده باشند.

تاریخ و برنامه های کلی

     تاریخ و تاریخ اجتماعی زیر بنای فکری و تحلیلی،  تمام تئوریسین ها و برنامه نویس های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی است،  اگر آنها از تاریخ بدرستی ندانند،  در برنامه ریزی هایشان اشتباه عمده می کنند.  مانند هیتلر که به دنبال آریایی ها جهانی را به کشتن و ویرانی داد،  صدام برای تکرار جنگ قادسیه،  کشتار و خرابی راه انداخت و خودش نابود شد.  آمریکا که می پنداشت اسکندر مقدونی و چنگیز مغول چه راحت به افغانستان و عراق پیروز شدند،  آمد و کشتن ها راه انداخت و اقتصاد خود و جهان را به نابودی کشاند،  و هزاران هزار مثال دیگر.  امروز همین اشتباه در داده های تاریخی،  که در ذهن خود آگاه و نا خود آگاه تیوریسین هاست،  دارند با پاکستان بازی می کنند،  شمال آنرا بمب باران کردند تا مسلمانان را تحریک کنند،  و به حرکت علیه دولت مرکزی آن کشور بر انگیزانند،  و دولت آن کشور را با ترفند ضعیف کرده تا شیعه و سنی بازی در منطقه راه بیاندازند.  برای تکرار هیاهو های تاریخی،  مانند امویه و عباسی و محمود غزنوی،  می پندارند که می توانند عربستان را وزنه ای حساب کنند،  و این طرف با ندانستن تاریخ واقعی بازی ساده تری را پیش گرفته است.

     تأثیر دروغ هایی مانند،  تاریخ یونان، تاریخ مغول، تاریخ عرب، تاریخ ترک، تاریخ اروپا،  در سرگذشت ایران را باید با دید واقعی نگاه کرد،  برای این منظور مطالعه و پیگیری این وبلاگ می تواند کمک بزرگی باشد.  هر گونه داده دروغ از تاریخ ایران بزرگ باعث اشتباه در برنامه ریزی های کلان شده،  و در نهایت صدمات جبران ناپذیری را در پی خواهد داشت.  وظیفه تاریخ دان تنها ذکر داستان های گذشته نیست،  کار سنگین او اتصال گذشته و آینده است،  این اتصال به تنهایی توسط یک یا چند نفر امکان ندارد،  بلکه باید در سازمان های قرن21 انجام شود.  تاریخ زیر بنای اصلی آینده نگری است،  و اگر تاریخ دانی قبل از مطالعه این وبلاگ در تاریخ و تاریخ اجتماعی اشتباه می کرده،  و در باره دروغ ها تحقیق و تحلیل نمی کرد،  او ندانسته بود.  مانند گفته بسیاری که در نظر های وبلاگ نوشته اند:  با اینکه ناسیونالیسم هستم، چرا تاکنون به دروغ بودن ها فکر نکردم،  و لی با این وبلاگ بخود آمدم،  و تاریخ را با دید دیگری خواهم دید. 

       مهم ترین و سنگین ترین وظیفه در این قرن به عهده تاریخ گویان است،  که داستان های تاریخی را تجزیه و تحلیل نمایند،  و با دیدی نو و سبک تاریخ نگاری ایرانی نگارش کنند.  برای این منظور باید در فرصت های مناسب و با حوصله تمام این وبلاگ و لینک های مربوط به مقالات را مطالعه نمایند.  افرادی که نمی توانند دروغ ها را دور بریزند،  و می خواهند به هر قیمتی شده آنها را حفظ نمایند و باور داشته باشند،  بزودی از دانش گرایش های مختلف تاریخی کنار زده خواهند شد.  بارها در وبلاگ نوشته ام،  که اگر این قبیل افراد درک وبلاگ را ندارند،  فوراً خارج شوند،  و در جای دیگری گذران وقت کنند.  این وبلاگ برای هدر دادن زمان نیست،  برای اشخاصی می باشد،  که می خواهند جدید و جدید تر اندیشه و کار،  تحقیق و تحلیل کنند.

            انگشت شماری در باور دروغ های تاریخ اصرار دارند،  و پا فشاری می کنند،  که اسکندر مقدونی و چنگیز مغول و اعراب بیابانی،  به ایران حمله کرده و در ایران بزرگ کشتار کرده.  می خواهند بگویند و باور داشته باشند،  که مبارزان تاریخ ایران تروریست و حشیشی نامیده شده اند،  و یا قهرمانان ایران را در اندازه زیاد و بدی،  رو در روی یکدیگر قرار داده اند،  و آنها را کوچک شمرده و ملت را خیانت کار گفته اند،  مانند بابک خرم دین و افشین و بسیاری دیگر.  ما برای برداشت دروغها از تاریخ ایران،  نباید روی شانس و امداد غیبی حساب باز کنیم،  بلکه باید با تحقیق و تحلیل، دانستن واقعیتها و سبک کار، هوش و درایت،  دشمنان تاریخ و سرگذشت دروغی ایران عزیز را شکست دهیم،  و درخت تنومند ایران بزرگ را از چنگال دروغها رهایی بخشیم.  جهان خواران استعماری را نباید دست کم گرفت،  آنها همیشه دروغ گفته و دروغ می گویند،  می دزدند و غارت می کنند.  در ضمن باید توجه داشت،  اندک اشخاصی که بخواهند مقابل دمکراسی قرن 21 قرار گیرند،  دقیقاً مقابل انبوه جوانان با هوش ایران بزرگ و قاره کهن قرار گرفته،  و خود بخود بی معنی می شوند و بزودی پایان می یابند.

تصویر مردم تهران در دوران انقلاب مشروطیت،  عکس شماره 1288.

کلیک کنید:  جنگ افزار های آینده

کلیک کنید:  سخنرانی انوش راوید

کلیک کنید:  اردوی مجازی ملی مردمی

    توجه:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir

 

کلیک کنید:  تماس و نظر

تاریخ کار و کارگری ایران


تاریخ کار و کارگری ایران

   پیش گفتار

      بعد از پایان دوره برده داری،  کار و کارگری در جهان پیدا شد،  هر قاره و سرزمین بنا به مختصات جغرافیایی و دینی،  به کار و کارگری نگرش ویژه داشت.  این صفحه ادامه دارد و بازنویسی می شود.

کار و گارگری در ایران باستان

      از ابتدای تاریخ ایرانیان به کار و کارگری اهمیت می دادند،  اولین اثار تاریخی نوشته شده از کار و کارگری در جهان مربوط به شاهنامه فردوسی و زمان جمشید است،  که کار و کارگری را ساماندهی کرد،  و از آن در تاریخ صنعت در ایران نوشته ام،  و از تکرار خود داری می کنم.  با رشد طبقه کارگر در دوران قبیله ای و شاهان ابتدای تاریخ ایران،  اولین قیام کارگری به رهبری کاوه آهنگر در زمان ضحاک پدید آمد،  اما مشخص نیست پیدایش ضحاک نام در تاریخ ایران بخاطر پوشش دادن به قیام کارگری بوده،  یا بر اثر وجود ضحاک ظالم،  قیام کارگری پدید آمد است،  یا شاید با طولانی نوشتن حکومت ضحاک یا ضحاکیان،  خواسته اند قیام کارگری را تحت پوشش ظلم های بیگانگان ببرند،  و شاه های ایران را از این قیام دور نمایند.  امید است توضیحات بیشتر در این باره را محقق های ایران باستان،  چون بانوی گرامی  پرنیان حامد لطف نمایند در اینجا بدهند. 

*خورشید زد دست بر سر زشاه <><> که شاها منم کاوه داد خواه *

* یکی  بی  زیان  مرد  آهنگرم <><> ز شاه آتش آید همی بر سرم *

   عکس تصویر خیالی از قیام کاوه آهنگر و سخنرانی او برای کارگران،  عکس شماره 2517 ،  و مسلح شدن کارگران و بیعت با شاهزاده فریدون،  برای انداختن کاخ ظلم و ستم ضحاکی،  عکس شماره 2518،  مشروح در شاهنامه فردوسی

      اولین جنگ و جدال بین کارگران و شاهان در تاریخ جهان بدین گونه در شاهنامه نوشته شده است،  این جدال های کارگری کم و بیش ادامه داشت،  تا اینکه تمدن شاه خدایی در ساختارهای تاریخی اجتماع پدید آمد.  ظلم شاهان در تمدن جدیداز فرعون تا ... ادامه داشت،  شاه ها تا توانستند ظلم کردند و کشتند و کاخها ساختند،  تا اینکه یکبار دیگر کارگران قیام کردند.  البته تاریخ و فرهنگ یاد گیری آن دوران باستان،  زمان این قیامها را تعیین می کرد،  وجود این حرکت های کارگری گذر مهم تمدن دیگر بشری را پدید آورد،  دوره هخامنشیان گذر تاریخی از شاه خدایی به تمدن جدید است.  در این دوره،  کارگران از برده بودن خارج شده،  و بعنوان حرفه و پیشه چون زمان جمشید شناخته شدند.  در یافته ها و آثار باستانی سلسله هخامنشیان،  درباره  کار و کارگری و دستمزد ها زیاد دیده شده است،  چون در وب های دیگر از آنها بسیار نوشته اند،  اینجا تکرار نمی کنم.

      این گذر تاریخی با حرکت کوروش بزرگ و آزاد سازی برده ها از دست شاهان بابل و غیره آغاز شد،  بسیاری از تاریخ نویسها که وابسته به استعمار و امپریالیسم بودند،  این اتفاق تاریخی را صرفاً در ادامه رشد سرمایه داری تمدن نوشته اند،  که شاهی و بزرگی کارگران را آزاد نمود.  ولی من برعکس می گویم،  این کارگران بودند که با قیام های متعدد پنهان و آشکار خود،  باعث تغییرات در تمدن بشری،  و ایجاد یک گذر مهم تاریخی شدند،  جهت توضیحات بیشتر به ساختارهای تاریخی اجتماع و تحلیل گذر های تاریخی بروید.

کار و گارگری در سده های میانه ایران

      در دوره های مختلف تاریخ ایران،  حرکت ها و قیام های کارگری پدید آمد و ادامه داشت،  که هر کدام از آنها تاریخ و داستان های مفصل دارد.  ولی مطابق معمول،  همان تاریخ نویسان وابسته به استعمار و امپریالیسم،  با انواع ترفندها این قیامها ها را،  در لابلای جریان های دیگر تاریخ پنهان کرده،  و یا از بین برده اند.  اما چون در دوره های مختلف تمدن،  مردم و کارگران نمی توانستند درک جدیدی از ایجاد یک حکومت داشته باشند،  تقریباً همه فعالیت های مردمی تحت پوشش تاریخ اجتماعی دوره ویژه خود قرار می گرفت،  و رشد و تکامل مسیر آرام تاریخی خود را می پیمود.  درباره این موضوع به بخش های تاریخی مربوطه که در فهرست وبلاگ می باشد،  مراجعه نمایید و پیگیری کنید.

کار و کارگری در ایران کنونی

      امروزه همان دستان استعمار سابق،  دارند برای ملت ایران برنامه ای جدید می چینند،  و اینبار با پایان دوره تاریخی قبلی،  می خواهند با ترفند جدیدی یکبار دیگر از کوروش بزرگ،  برنامه برای تاریخ کار و کارگری ایران پیاده کنند،  و بخیال خام خودشان ملت ایران را مچاله نمایند.  در این دوره انقلاب اطلاعاتی و ارتباطی،  جوانان باهوش ایران،  هوشیارانه به آگاهی های خود می افزایند،  و می دانند باید موضوعات و مسائل مختلف را در تخصصها و گرایشات متفاوت بررسی و تحلیل کرد.  آنچه که در تاریخ بوده را نمی تواند برای آینده پیاده نمود،  بلکه می دانند آینده بر پایه تحقیق و تحلیل های درست از گذشته،  و ترکیب باعلوم نوین در محیط آرام دمکرات می باشد.  ادامه دارد و بازنویسی می شود.

   مطالبی که در آینده خواهم نوشت:

   تاریخ کار در ایران . . . بزودی . . .

   تاریخ کارگری در ایران . . . بزودی . . .

   تاریخ پیمانکاری در ایران . . . بزودی . .

چند پرسش و پاسخ

      چند پرسش و پاسخ زیر در رابطه با تاریخ کار و کارگری ایران رسید،  که در وبلاگ گفتمان تاریخ پاسخ گفته شد،  و در اینجا تکرار می کنم.  پاسخها را در دو دیگاه تاریخی و تاریخ اجتماعی،  در زیر ملاحظه می فرمایید،  همانگونه که بارها نوشته ام،  برای علم پایانی نیست.

   پرسش 1314: 1 ــ  آیا داستان ضحاک واقعیت دارد؟  2 ــ  چرا ضحاک به ایران حاکم شد؟ 3  ــ  چرا ضحاک ظلم کرد؟  4 ــ  چرا مردم ایران اولین انقلاب کارگری تاریخ جهان را برهبری کاوه آهنگر انجام دادند، و به سرانجام رسانیدند؟

   پاسخ انوش راوید:  1 ــ  بنا به توصیف اسطور های علمی خاص،  که در اینجا نوشته ام،  ضحاک واقعیت دارد. 2 ــ  در ادامه تاریخ تمدن و ساختار های تاریخی اجتماع،  ایران در دوران جمشید به رشد سریع دست یافت،  که خود یک جهش بود،  بخشی از آن را در تاریخ صنعت در ایران نوشته ام.  این جهش برابر با قوانین تاریخ و فرهنگ یاد گیری از توانایی ذهنی مردم دوران قبایل اولیه خارج بود.  بهمین جهت جمشید بزرگان و سران لشگر را پیش خواند،  و به آنان گفت:  در جهان جز خود کسی را نبینم، هنر از من پدید گشت،  منم آراینده گیتی.  درست مانند حرف های تمام دیکتاتورها و خود کامگان تاریخ،  البته باید توجه داشت،  این خودکامگی ها از دو عامل اصلی حادث می شود.  ابتدا گذر های تاریخی اجتماع،  سپس جا ماندن ذهنی مردم در دوران قبلی تاریخ تمدن.  بمنظور دانستن و تحلیل آنها،  مطالعه و پیگیری وبلاگ را پیشنهاد می کنم.

* خور و خواب و آرامتان از من است <><> همان کوشش و کارتان از من است *

      از این گفتار همه سر به پیش افکندند،  چیزی نیاراستند و گفتن.

* منی چون به پیوست با کردگار <><> شکست اندر آورد و برگشت کار *

* بجمشید بر تیره گون گشت روز <><> همی کاست آن فر گیتی فروز *

      درست گویا فردوسی پیشگوی تمام تاریخ بوده،  با این چند جمله تمام تاریخ نظام های دیکتاتوری را پیش گویی کرد است،  و هم چنین می گوید:  در دشت نیزه گذاران،  که همان تازیان می باشد،  و در ادامه تاریخ به اشتباه اعراب گفته اند،  پادشاه پارسایی می زیست بنام مرداس،  که بداد و دهش نامبردار بود... همین چند جمله،  باز پیش گویی تمام جریان های تاریخی است.  جمع این موضوعها باعث حاکم شدن ضحاک گردید،  ادامه و اصل ماجرا را در شاهنامه فردوسی بخوانید،  دقیقاً نوشته و توضیح داده شده است.  3  ــ  دوباره همان روند و آهنگ رفتاری که جمشید پیشه کرده بود،  اتفاق افتاد،  اتفاقی که در تمام تاریخ یکی پس از دیگری تکرار شده است.  4 ــ  در ادامه رشد و تکامل تاریخ اجتماعی،  باز مردم قیام کردند،  اما این بار بخاطر کار های سابق جمشید،  مردم دارای تشکیلات کارگری شده بودند،  فقط بنا به درک آن دوران،  نیازمند رهبر بودند،  و فردوسی دقیقاً رهبری را انتخاب کرد،  که در تمام جریان های بعدی تاریخ جهان هم بود،  یعنی آهنگر نقش عمده ای داشت.

* خروشید و زد دست بر سرزشاه <><> که شاها منم کاوه دادخواه *

* یکی  بی  زیان  مرد  آهنگرم <><> زشاه  آتش آید همی  بر سرم *

   تکرار پرسش 1314: 1 ــ  آیا داستان ضحاک واقعیت دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  داستان ضحاک در تاریخ ایران نماد حمله اکد های سامی (ضحاک ها) به سومریان (جمشید ها) و حکومت هزار ساله آنان بر بابل است،  که از پادشاهان مشهور آنان حمورابی است.  (2334-2279) سارگن سامی  سومریان را مغلوب کرد.

   2 ــ  چرا ضحاک به ایران حاکم شد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چون سومریان از آنان شکست خوردند,  اما مسئله ای در تاریخ بیان شده است و ان اینکه مردم از سومریان به ستوه آمده بودند،  و خود به دنبال ضحاک رفتند.  به هر تقدیر اکد ها (سامی ها)  بر سومریان غلبه کردند.

   3 ــ  چرا ضحاک ظلم کرد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  گویا اکدها در زمان حمورابی  (1750-1792) با بزرگ کردن خدایی با نام مردوک که در دوره اموریان شکل گرفته بود،  و  نماد آن دو مار سیاه است (عکس  صفحه 132 کتاب), باعث اختلاف مذهبی می شوند،  که نتیجه آن قربانی شدن مخالفان (روزی دو نفر) در مقابله مجسمه این خدا بوده است. ظالم شدن ضحاک را فردوسی بدین گونه آورده است:

* بفرمود  تا دیو  چون  جفت اوی  <><> همی  بوسه ای  داد  بر کتف  اوی *

* دو مار سیاه از دو کتفش برست <><> غمی گشت و از هر سوئی چاره جست *

   تغییر مذهب و پذیرش مردوک از سوی آنان, و قربانی کردن (روزی دو نفر) از  نژاد سومریان در مقابل مجسمه او در بابل علت ظالم شدن او بوده است.

عکس مظهر مردوک خدای سامیان بین النهرین،  از صفحه 132 کتاب،  عکس شماره 6150.

   4 ــ  چرا مردم ایران اولین انقلاب کارگری تاریخ جهان را برهبری کاوه آهنگر انجام دادند،  و به سرانجام رسانیدند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کاسها (1157-1595) و ایلامیان با دو نماد فریدون و کاوه آهنگر متحد شدند و حکومت اکدها را بر انداختند.  این قیام یک قیام مردمی ملی بوده است،  اما با کمک خود شاه صورت گرفته است. کاوه آهنگر که به شدت از حکومت زمانه و نژاد سامی به ستوه آمده است، به دنبال فردی از نژاد شاهان سومری می گردد و به کمک او سامی ها را از ایران بیرون می کنند، (انقلاب نژادی مذهبی) پس از این جنگ شاهد تقسیم بین النهرین به سه گروه رومیان (کاسهای حاکم بر بابل) ایرجها (ایلامی ها و سرزمین های شرق دجله) و تورانیان (آشوریان در سرزمین های غرب دجله) هستیم، که هم نژاد بودند اما دائما (حتی می توان گفت تا به امروز) در حال جنگ و نزاع هستند.

عکس تاریخی کارگر باربر در بازار تهران،  حدود 1300 خورشیدی،  عکس شماره 1292.

 کلیک کنید:  تاریخ تقویم ایران

کلیک کنید:  دلاوران تاریخ ایران

کلیک کنید:  تاریخ مبارزات فرهنگی

آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه:  اگر وبسایت به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir

تاریخ جنگ و جنگ افزار


تاریخ جنگ و جنگ افزار

   پیش گفتار

      اشخاصی که تاریخ می خوانند،  حتماً باید از جنگ،  و جنگ افزار های دوره مربوط به آن گرایش تاریخ را بخوبی بدانند و بشناسند،  تا بتوانند دروغ های تاریخی را تشخیص دهند،  و کلاه تاریخی سرشان نرود.  ادامه دارد و باز نویسی می شود.

کلیک کنید:  بخش اول تاریخ ابزار جنگ و نبرد

عکس سنگ نگاره گارد جاویدان در تخت جمشید،  عکس شماره 1109.

کلیک کنید:  تاریخ نظام جمع در ایران

جنگ افزار های جدید

   هلی‌کوپتر ــ  (بالگرد یا چرخ‌ بال) هواگردی است که برخاستن و پیش ‌رانش آن به وسیله یک یا دو چرخانه افقی بزرگ صورت می‌گیرد،  چرخانهٔ یک بالگرد را ملخ می‌نامند.  بالگردها را در رده هواگرد های گردنده‌ بال طبقه ‌بندی کرده‌ اند تا بتوان آنها را از هواگرد های ثابت ‌بال مشخص کرد.  بالگرد در دنیای امروز یکی از مهم‌ ترین و پر استفاده ترین وسایل حمل و نقل به شمار می‌آید.  این وسیله در سه محور می‌ تواند حرکت کند.  یک خلبان بالگرد باید از دو دست و دو پای خود برای خلبانی استفاده کند،  که این امر نیاز به مهارت و قدرت تفکر بالا دارد.

      گویند:  طرح اولیهٔ ساخت بالگرد را چینی‌ها،  برای اولین بار در ۴۰۰ سال بعد از میلاد برای ساخت اسباب ‌بازی‌ های فرزند انشان به کار بردند (نیاز به سند).  لئوناردو داوینچی و یک روسی به نام میخائیل لومونوسوف نیز از کسانی بودند،  که طرح‌ هایی از بالگرد را ارائه دادند،  ولی نتوانستند از حرکت بخش اصلی بدنه به دور خود جلوگیری کنند.  مدل کوچکی از یک بالگرد که چاینیز تاپ نام داشت،  در سال ۱۷۸۳ وارد عرصه شد.  ۱۳ سال بعد "سر جورج کیلی" انواع آزمایشی این چاینیز تاپها را ساخت و بالگرد بخاری را طراحی کرد،  در عرض صد سال بعد طرح‌ هایی که ساخته می‌شد همگی مشکل موتور داشتند.

      واژهٔ هلیکوپتر به انگلیسی Helicopter اولین بار در سال ۱۸۶۱ توسط یک دانشمند فرانسوی که اولین مدل کوچک با موتور بخار را ساخت،  مورد استفاده قرار گرفت.  همچنین اولین مدل موتور الکتریکی را توماس ادیسون اختراع کرد.  اولین پرواز موفقیت آمیز نیز در سال ۱۹۰۷ در فرانسه البته توسط یک ماکت کوچک انجام شد،  که در این پرواز،  بالگرد مدل به مدت ۲۰ ثانیه در ارتفاع ۳۰ سانتیمتری سطح زمین معلق ماند.  هفت سال بعد از ساخته شدن اولین هلیکوپتر که می‌توانست پرواز کند،  دو افسر نیروی هوایی مجارستانی هلیکوپتری ساختند که اتفاقاً پرواز های متعددی در ارتفاعات بالا انجام داد،  ولی هرگز اجازهٔ پرواز آزاد نداشتند.

      بالگردهای ساخته شده انتظارات را بر آورده نمی‌کرد،  تا اینکه در سال ۱۹۳۶ شرکت آلمانی "فوک ولف" بالگردی ساخت،  که سرعت آن ۷۰ مایل در ساعت تا ارتفاع ۱۱ هزار پایی بود.  در سال ۱۹۴۰ و همزمان با پیشرفت در ساخت موتور های هم‌محور (موتورهایی که در آن نیروی پیشران و پسران هر دو ملخ توسط یک موتور تولید می‌شود) اولین بالگرد برای استفاده‌ های نظامی توسط سیکورسکی ساخته شد،  و اولین پرواز آن در سال ۱۹۴۰ در آمریکا با موفقیت صورت گرفت،  که آنرا دو خلبان تا ارتفاع یک کیلومتری زمین در مدت یک دقیقه بالا بردند.

   انواع بالگرد:  بالگرد تهاجمی،  بالگرد ترابری،  بالگرد پشتیبانی.

   انواع بالگرد های نظامی:  آواکس،  ناونشین،  ضد زیردریایی،  نجات دریایی،  گشت دریایی،  مسافربری،  باربری،  امداد و نجات،  آمبولانس.

   انواع بالگرد های غیر نظامی:  خصوصی،  ویژه،  آموزشی،  آتش‌نشانی،  علمی تحقیقاتی

عکس هلی کوپتر یا بالگرد،  عکس شماره 6568.

    F22 رپتور ــ هواپیمای جنگنده نسل پنجم ساخت شرکت های لاکهید و بوئینگ است،  که از فناوری رادار گریزی (Stealth)  استفاده می‌کند.  ایالات متحده تنها کشوری است،  که دارای این هواپیما است.  در اصل اف-۲۲ به عنوان یک جنگنده برای برتری هوایی طراحی شده بود،  اما دارای قابلیت‌ های اضافی است،  که شامل حمله به زمین،  جنگ الکترونیکی و اطلاعات سیگنال می‌ باشد.  لاکهید مارتین پیمانکار اصلی طرح است،  و تولید بیشتر بدنهٔ هواپیما،  سیستم‌ های سلاح و مونتاژ نهایی اف-۲۲ را به عهده دارد.  برنامه بوئینگ شامل بال، بدنه، ادغام آویونیک، و تمامی سیستم آموزش خلبان و نگهداری سیستم است.

      برای هواپیما اسامی مختلف F-۲۲ و F/A-۲۲ تعیین شده بود،  و بعدها وقتی به طور رسمی وارد سرویس USAF  شد در ماه دسامبر سال ۲۰۰۵ به عنوان اف-۲۲ای نامیده شد.  با وجود یک دوره رشد دنباله دار و پر هزینه،  نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا در نظر دارد،  از اف-۲۲ به عنوان یک جزء حیاتی برای آینده قدرت هوایی تاکتیکی ایالات متحده بهره گیرد.

     نکتهٔ جالب توجه این که ژاپن برای تکمیل نسل جدید جنگنده‌ هایش سفارش خرید اف۲۲ را به آمریکا داده بود،  ولی آمریکا با آن مخالفت کرد،  ولی با پیشنهاد ژاپنی‌ها در مورد اف-۳۵ موافقت شد.

عکس اف 22 ای،  عکس شماره 6566.

   میگ-۲۹ ــ  تاکنون بیش از ۱۶۰۰ فروند میگ-۲۹ تولید شده،  که حدود ۹۰۰ فروند آن به کشور های عراق، ایران، سوریه، یمن، کره شمالی، هند، میانمار، بنگلادش، مالزی، مغولستان، کوبا، پرو، افغانستان، چکسلواکی، آلمان شرقی و یوگسلاوی، الجزایر، سودان، اریتره،  صادر شده‌ اند،  و بقیه نیز در ارتش شوروی و پس از آن کشور های به جا مانده از فروپاشی شوروی میگ-۲۹ به کشور های متعددی استفاده شده ‌اند.  این جنگنده جنگ‌ های متعددی از جمله جنگ ایران و عراق،  جنگ خلیج فارس و جنگ یوگسلاوی را تجربه کرده است.

      هرچند در شرایط مساوی میگ-۲۹ را می توان برابر با اف-۱۵ یا اف-۱۶ دانست،  اما در تمام درگیری‌ هایی که تاکنون اتفاق افتاده میگ‌ های ۲۹ خلبانان ضعیف‌ تری داشته و شکست خورده‌ اند،  در فاصله‌ های بیش از ۶۰ کیلومتری،  جنگنده‌ های آمریکایی به دلیل برتری ‌های الکترونیکی،  توانایی بیشتری دارند،  اما از فاصله کمتر از ۱۵ کیلومتری کفه ترازو به نفع میگ-۲۹ می‌چربد.  در فاصله حدود ۸ کیلومتری می‌توان میگ-۲۹ را به دلیل دید بهتر سلاح‌ها و مانور پذیری بهتر برتر دانست.  سیستم دوربین نشانه‌ گیری سلاح میگ-۲۹ بر روی کلاه خلبان نصب شده،  و موشک را در امتداد خط دید خلبان هدایت می‌کند،  یعنی موشک به جایی که خلبان به سوی آن نگاه می‌کند می‌رود.

عکس میگ 29 ،  عکس شماره 6567.

    راکت‌انداز گراد ــ  از معروف ‌ترین و رایج ‌ترین انواع راکت‌انداز های خانوادهٔ کاتیوشاست و در چندین کشور دیگر هم مدل‌ های مختلف آن تولید شده و راکت ‌انداز های دیگری نیز بر اساس آن طراحی شده ‌اند.  گراد-۱ مدل سبکتری از سیستم گراد با ۳۶ لانچر، گراد-وی یا ام۱۹۷۵ یک مدل بیسار کوچکتر با ۱۲ لانچر برای نیرو های هوابرد و پریما یک مدل بزرگتر با ۵۰ لانچر از دیگر مدل‌ های تولیدی گراد در شوروی هستند.  آرام-۷۰ مدل تولید چکسلواکی و دبلیوآر-۴۰ لانگوستا مدل تولید لهستان از مهمترین انواع ارتقا یافته‌ گراد هستند.  رومانی مدلی از گراد با ۲۱ لانچر را تولید کرده و کره شمالی نیز مدل ۳۰ لانچره گراد به نام ب‌ام-۱۱ را که بر روی کامیون‌ های ژاپنی ایسوزو سوار شده ساخته است.  ب‌ام-۱۱ در ایران و پاکستان هم کپی شده ‌است،  صنایع دفاع ایران مدل‌ ۴۰ لانچره گراد را هم تولید کرده است،  که بر روی کامیون‌ های مرسدس بنز سوار شده‌اند.

      روس‌ها در بحبوحه جنگ ویتنام نوع سبکی از گراد به نام ۹پ۱۳۲ را هم طراحی و تولید کردند،  که فقط از یک پرتابگر قابل حمل توسط نفر تشکیل می‌شود.  این سیستم برای نیرو های ویتنام شمالی تولید شده بود،  و بعدها در میان نیرو های چریکی و شبه ‌نظامی نیز محبوبیت زیادی پیدا کرد،  اما هیچگاه وارد ارتش شوروی یا روسیه نشد.  ب‌ام-۲۱ گراد (به روسی: БМ-۲۱ "Град") نوعی راکت‌انداز چندتایی ۱۲۲ میلی‌متری است،  که در اوایل دهه ۱۹۶۰ در شوروی طراحی و تولید شد.  راکتی که گراد شلیک می‌کند ام-۲۱اُاف نام دارد.  گراد از ۴۰ تیوب پرتابگر تشکیل می‌شود،  که بر روی یک کامیون نصب شده‌ اند.  اولین انواع گراد در سال ۱۹۶۳ به عنوان جایگزینی برای راکت‌انداز ب‌ام-۱۴ وارد ارتش شوروی شده،  و بر روی کامیون شش‌ چرخه اورال-۳۷۵دی سوار شده بودند.

عکس راکت انداز گراد،  عکس شماره 6569.

کلیک کنید:  تمدن کهن آتلنتیس

کلیک کنید:  تاریخ لشکر و جنگ در ایران

کلیک کنید:  ارتش های نوین و جنگ افزار های آینده

 آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه:  اگر وبسایت به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir

اسکندر تاریخ ایران، الکساندر یونانی نیست

اسکندر تاریخ ایران، الکساندر یونانی نیست
پیش گفتار
      آنچه ما ایرانیان را در طول تاریخ نگه داشته،  تنها موقعیت جغرافیایی نبوده،  بلکه حس میهن و هم میهن دوستی است،  ایرانی در هر کجا باشد آب و غذای ایران را دوست دارد و می خواهد،  و همیشه از ایران یاد می کند،  و از افتخارات تاریخی کشورش می گوید.  هر چند در یکی دو قرن گذشته استعمار باعث شده بیشتر خاک ایران از دست برود،  و فقط نقش گربه ای برای ما بماند،  ولی جوانان باهوش ایرانی می توانند با کار فرهنگی،  تمام ایران تاریخی و شیر ژیان را باز یابند.  این یک داستان و خواب خوش نیست،  انجام پذیر است،  فقط کار و تلاش و یکدلی در محیط دمکرات می خواهد،  بیایید اندیشه هایمان را بمیان بگذاریم،  و از دل آن نیرو و دانش ایرانی بسازیم.
تصویر مجسمه فردوسی در میدان فردوسی شهر تهران،  عکس شماره 3388.
   توجه:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.
تصویر لوگو در گفتگو های تاریخی شرکت کنید،  عکس شماره .
گفتمان درباره دروغ های تاریخ
      از کلیه عزیزان علاقمند به افشای دروغ های تاریخ،  و برداشت دروغها از تاریخ شیرین کشور عزیز مان ایران،  و علاقمند به پژوهش واقعیت های تاریخ،   دعوت می کنیم در این تارنما با ما باشند. 
      تاریخ هویت ملتهاست،  از مردم یک خانواده و روستا گرفته،  تا یک کشور و قاره،  ما باید درباره تاریخمان بگوییم و بنویسیم،  و در بحث های تاریخی شرکت کنیم.  باید از تاریخ بخوبی و بدرستی دانست،  تا بتوان برای آینده برنامه ریزی کرد.  بزرگان تاریخ ایران گفته و نوشته اند،  ایران از آن همه است،  پارسها، تورانیها، مادیها، ارومیها،  و همه مردمانی که شکیل ترین سرزمین موزائیکی را در بهترین جایگاه گیتی،  گرد و گردان کرده اند.  واقعیت ایران و معنی نام ایران در اینجا.
تصویر جلد کتاب،  عکس شماره 6100.
نام کتاب:  اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست،     پژوهش:  پرنیان حامد.
پرنیان حامد:  با درود به وطن پرستی چون شما آقای راوید
 
گفتاری از بانوی پژوهشگر گرامی پرنیان حامد
   خواننده عزیز،  آنچه بد آهنگی و ناهمگونی از تاریخ روزگاران گذشته بدست ما میرسد،  نتیجه بد کنشی در ضمیر بشر است،  که به تعبیر خود با سوء استفاده از تفسیر یا دخل و تصرف در واقعیات به مزایای مادی یا ارضاء تعصبات مذهبی یا ملی خود پاسخ داده است.  والا گذشتگان زیسته اند و سال و ماهی در آن هدر است،  چه بد کار و چه نکو نام حقیقت دوران خویش بوده اند،  و این حقیقت می توانسته بی کتمان در دوران سیال باشد.  آنچه ما امروز به دست داریم در نتیجه سوء تفسیر ها و... دارای زعماتی است،  که ما را روز به روز به تاریکی بیشتر می کشاند.   روشن ساختن تاریخ گذشتگان باید به دست مورخانی انجام شود،  که خود را از تعصبات و جذب مادیات بر کنار دارند و بیانگر روشن وقایع باقی بمانند،  و خوانندگانی که در روشنی و بی غرضی آن را اشاعه دهند.  سوال اصلی این است که آیا بشر امروز بدان پایه رسیده است،  که در کشف حقایق این اندازه روشن و آزاد باشد؟
      تقدیم به نیک اندیشان جهان:
"اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست"
   ضمن درود به وطن پرستی چون آقای انوش راوید،  در باب دروغ هایی  که در تاریخ ایران به دلایل مختلف شکل گرفته است،  در مورد ایرانی بودن شخصیتی با نام اسکندر،  شخصا پاسخ گوی پرسش های خوانندگان این وب و کتاب می باشم.  به پاینده گی کشور زیبا و عزیزمان ایران،
پرنیان حامد
     در باب دروغ هایی  که در تاریخ ایران به دلایل مختلف شکل گرفته است،  در مورد ایرانی بودن شخصیتی با نام اسکندر به استناد متون باقی مانده به زبان پهلوی:  =  اوستا,  یادگار زریران,  زند وهومن یسن,  کارنامه اردشیر پاپکان,  مینوی خرد,  بندهش،  ....  سنگ نوشته های باقی مانده در ایران،  معابد میترایی در اروپا، ....  تاریخ ایران:  =   تاریخ بلعمی بلعمی,  تاریخ الرسل و ملوک (محمد بن جریر طبری),  آثار الباقیه (ابوریحان بیرونی)،  ....  ادبیات و اسکندر نامه های ایرانی:  =  شاهنامه فردوسی,  دارب نامه (طرسوسی),  اسکندر نامه (عبدالکافی بن ابی البرکات)،  کتاب "سفر جنگی اسکندر مقدونی،  درون ایران و هندوستان بزرگتری دروغ تاریخ است" استاد  احمد حامی،  کتاب "کارنامه به دروغ" بانو پوران فرخزاد،  کتاب "اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی نیست"  نوشته این حقیر،  که دو ماه پیش در تهران منتشر شد.
      * کتاب نگاهی است پژوهشی به واقعیت شخصی،  که نام او در تاریخ ایران با عنوان اسکندر آمده است.  شخصیت قدرتمندی که به استناد متون پهلوی, کتیبه و معابد موجود در ایران و اروپا و...,  فتح کامل اروپا را در کارنامه فتوحات به همراه دارد،  و ایران سرزمین مادری و وطن او می باشد.  حائز اهمیت است،  اختلاف زمانی،  که در این کتاب از روی اسناد یاد شده به اثبات رسیده است, خود دلیلی بر یکی نبودن دو شخصیت یعنی اسکندر ایرانی و الکساندر یونانی می باشدفردوسی این مرد وطن پرست،  سرگذشت  اسکندری را بیان کرده،  که در سال 73 ق.م،  بوده است،  و نه یونانی که به سال 230 ق.م،  می زیسته،  و همانا فرضیه الحاقی بودن اسکندرنامه شاهنامه فردوسی،  به استناد مدارک این کتاب بی اساس بوده،  و جمع آوری اسنادی تاریخی و فرهنگی از سرزمین مان ایران, بیانگر این مدعی است.
   مقدمه این کتاب:
   خواننده عزیز،  آنچه بد آهنگی و ناهمگونی از تاریخ روزگاران گذشته بدست ما میرسد،  نتیجه بد کنشی در ضمیر بشر است،  که به تعبیر خود با سوء استفاده از تفسیر یا دخل و تصرف در واقعیات به مزایای مادی یا ارضاء تعصبات مذهبی یا ملی خود پاسخ داده است.  والا گذشتگان زیسته اند و سال و ماهی در آن هدر است،  چه بد کار و چه نکو نام حقیقت دوران خویش بوده اند،  و این حقیقت می توانسته بی کتمان در دوران سیال باشد.  آنچه ما امروز به دست داریم در نتیجه سوء تفسیر ها و... دارای زعماتی است،  که ما را روز به روز به تاریکی بیشتر می کشاند.   روشن ساختن تاریخ گذشتگان باید به دست مورخانی انجام شود،  که خود را از تعصبات و جذب مادیات بر کنار دارند و بیانگر روشن وقایع باقی بمانند،  و خوانندگانی که در روشنی و بی غرضی آن را اشاعه دهند.  سوال اصلی این است که آیا بشر امروز بدان پایه رسیده است،  که در کشف حقایق این اندازه روشن و آزاد باشد؟
   شخصا پاسخ گوی پرسشهای خوانندگان این صفحه می باشم.  به پاینده گی کشورمان ایران.   پرنیان حامد.
تقدیم به نیک اندیشان جهان:
اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست.
      با توجه به اینکه در این کتاب,  به علت ارائه اسناد فراوان ممکن است سر در گمی خواننده عزیز را به همراه آورد,  و از آنجا که هدف اصلی این پژوهش,  روشنگری برای تمامی قشر های جامعه می باشد,  کوتاه و خلاصه آنکه:
      شخصی که در تاریخ ایران با نام اسکندر از او یاد شده است,  نه تنها یونانی نیست,  بلکه یک ابر مرد تاریخ ایران , از نژاد مادها و مذهب میترائی بوده است,  که همچون دیگر دلاوران ایرانی, رستم, اسفندیار, گیو, کی خسرو (هوخشتره), کورش کبیر ... از افتخارات این مرز و بوم می باشد.  این دلاور ایرانی فاتح اروپای امروزی نیز بوده است....  آگاه باشید که  با تغییرات و دستکاری در تاریخ قدیم ایران,  آنچه در غرب ایران امروز اتفاق افتاده است,  به شرق برده اند.  تمامی نام مکان های تاریخ ایران را دگرگون کرده اند.  با تغییرات و دستکاری در زمان اتفاقات, زمان تاریخ ایران را به هم ریخته اند.  تاریخ قدیم ایران را که تنها تاریخ واقعی قدیم جهان است,  تبدیل به افسانه کرده اند,  تا فتوحات ایرانیان را در اروپا تحریف سازند.
      در این کتاب در فصل مکانها, این درهم ریختگی و جابجایی نام های شهرها بررسی شده است.  همچنین در فصل تاریخ سنتی ایران مسئله اختلاف زمان مطرح شده,  و با اسناد ارائه شده,  سعی شده است واقعیت نوشته های قدیمی ایرانی چون شاهنامه فردوسی,  تاریخ بلعمی,  بندهش ... را که به علت غیر منطقی بودن فاصله ها و زمانها تبدیل به افسانه شده اند,  به اثبات رسانم. همچنین با مقایسه گفته های تاریخ قدیم ایرانی و اسنادی که از حفاریها در جهان کشف شده است, واقعی بودن نمادهایی چون جمشید, ضحاک, فریدون, ایرج, کی خسرو, و تمامی اسامی دیگر تاریخ ایران تا به زمان اسکندر در این کتاب به اثبات رسیده است.
      کورش کبیر هخامنشی,  البته از بزرگترین افتخارات این مرز و بوم است,  اما او نیز همچون فردوسی, ابوریحان بیرونی, بلعمی, طبری ... , شما و من,  وارث و حافظ فرهنگ و تمدن بزرگی بود که از گذشتگانی همچون جمشید, رستم, گیو, کی خسرو (جد بزرگ او) و هزاران دلاور و شخصیت  تاریخ ایران,  که  متاسفانه ما آنان را افسانه انگاشتیم,  به او رسیده بوده است.  اگر هرودوت یونانی را پدر تاریخ جهان گفته اند!  خود هرودوت میگوید: "به گفته ایرانیان،  که در تاریخ تبحر دارند"  ماخذ تاریخ هرودوت تاریخ ایران است.  و دریغا که ما ایرانیان تاریخ واقعی جهان را که به همت بزرگانی چون فردوسی, ابوریحان بیرونی, بلعمی, طبری..... در دسترس ماست افسانه پنداشتیم, و از یاوه های مفسرین تاریخ یونان و اروپا برای خود تاریخی جدید خلق کرده,  به هیچ افتخار می کنیم!
      در این کتاب با بررسی شخصیت, ملیت و مذهب اسکندر با مدارک ارائه شده از تاریخهای بعد از اسلام, نوشته های پهلوی بازمانده از قبل از اسلام ...,  ایرانی بودن این فرد به اثبات رسیده است.  برای جستجوی علت حمله او,  یا بهتر بگوییم علل این دگرگونی در ایران,  خاندان هخامنشی, خاندان هوو, اختلاف نژادی در ایران (پارسها و مادها),  اختلاف مذهبی دو کیش زردشتی در ایران (میترائی و مزدایی), زمان واقعی ایجاد ملوک الطوایفی در ایران, بررسی خاندان اشکانیان و زمان واقعی شکل گیری این خاندان در ایران,  بررسی شده و اسناد لازم ارائه شده است. همچنین روایات و اسنادی از اعمال اسکندر در ایران, و پس از آن با مقایسه گفته های تاریخ قدیم ایران و آنچه در اروپا کشف شده است, سفر او به اروپا و فتح این ناحیه توسط ایرانیان به اثبات رسیده است.
      با بررسی شخصیت افسانه ای در اروپا با نام یولیوس کیسر که همان ایلیوس کی سر پارسی است و بررسی مکان روم واقعی در گفته های تاریخ که به نظر مدائن امروزی می باشد,  و مقایسه افسانه های اروپایی در مورد این شخص با شاهنامه فردوسی در مورد اسکندر و اسناد ارائه شده,  می توان باور کرد,  اسکندر تاریخ ایران همان کی سر (لقب پادشاهان ماد) ایلیوس ( پسر خورشید، خدا در آیین میترایی) رومی از مدائن است,  که از نژاد گیو, گودرز و کاوه آهنگر است.  چه میتری دات (مهرداد) اشک هفتم یا کی سر ایلیوس همان اسکندر تاریخ ایران باشد و چه نباشد,  در هر حال اسکندری که نام و اعمال او در تاریخ ایران آمده است,  با الکساندر یونانی هیچ ارتباطی ندارد.  نه شجره نامه او از یونی آن بوده است,  نه مذهب او میترایی,  از مذاهب یونانیان است و نه متولد جزایر دریای اژه (یونان امروزی ) بوده است.  الکساندر یونانی,  با بررسی هایی که در این کتاب انجام شده است و با مدارک و اسناد ارائه شده,  تنها می تواند کهرم (کی هروم) پسر ارجاسپ باشد,  که او را هم پس از کلیه فتوحاتش, اسفندیار شکست داده است.
      پیوند زدن سرگذشت اسکندر,  این ابر مرد تاریخ ایران,  با کهرم پسر ارجاسپ,  به علت یکی بودن لقب آنان یعنی کی هروم (پادشاه هروم = روم ),  دستبرد گریش ها  greece  (به گفته ما ایرانیان یونانیان ساکن دریای اژه) از تاریخ ایران محسوب می شود.
      باشد که بزرگان این مرز و بوم با انتقادات و راهنمایی هایشان مرا در راه این روشنگری یاری دهند.
 
 مستند نقد و بررسی ترجمه لوح های بابلی مرتبط با الکساندر
      بر آن شدیم که از تاریخ سرزمین خود پاسداری کنیم،  با امکانات کم و بدون پشتیبان.  جای بسی خوش حالیست که هر روز جمعی بدون چشم داشت،  و با علاقه مفرط،  بیاری مان می آیند.
      از آقای نوید صلح دوست،  سپاسگزارم که در نهایت حوصله و دقت،  کوشش نمودند تا اینگونه تصویر و فریاد مان را بگوش جهانیان برساند.
پرنیان حامد
توجه:  جهت دیدن یا دانلود روی عکس کلیک کنید.
 

بخش هایی از کتاب:  اسکندر تاریخ ایران، الکساندر یونانی نیست
پیش گفتار
      در اینجا توضیحات و بخش هایی از کتاب "اسکندر تاریخ ایران، الکساندر یونانی نیست"،  تألیف پژوهشگر گرامی بانو پرنیان حامد را پست می کنم.  امیدوارم بمنظور گسترش افشای دروغ های تاریخ ایران،  و یافتن واقعیت های تاریخی،  چوانان باهوش متخصص خوب فعال شوند،  و به کم هوشها نیز کمک کنند،  تا زودتر متوجه شوند،  که دشمنان تاریخی ایران و قاره کهن،  چقدر دروغ و دونگ در تاریخ گفته اند،  تا مقاصد استعماری خودشان را پیش ببرند.  تا این موضع مهم را نفهمند،  هیچ چیزی از تاریخ و سرنوشت نخواهند فهمید.
تصویر شماره 4641.
این صفحه بزودی کامل پست می شود. 
   توجه:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arq.ir.
سکه ها و معابد سلوکیان
   سخنی چند درباره کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست:
      قدر مسلم با انکار سلسله سلوکیان در کتاب "اسکندر تاریخ ایران , الکساندر یونانی نیست" پژوهشگر موظف به  توضیح در مورد اسنادی می باشد که تا به امروز ماخذ و سند تاریخ نگاران بر حکومت این خاندان در هند, ایران و افغانستان  بوده است. این اسناد عبارتند از:
 1 –  سکه های سلوکیان و الکساندر در ایران،  2--  وجود دو معبد خورهه در محلات و لائودیسه در نهاوند.
 3 --  تاثیر سنتی با نام هلنیسم در میان پادشاهان اشکانی،   4--  زبان و خط یونانی بر روی سکه های اشکانیان.
(توجه داشته باشید پیدا شدن اشیا قابل حمل یک فرقه و گروه همچون مجسمه و ... دلیل و سندی بر حکومت آن فرقه و گروه  بر آن سرزمین نیست.)
سکه های سلوکیان و الکساندر در ایران
   سکه نیز همچون مجسمه شیئی قابل حمل می باشد لاجرم  پیدا شدن سکه سلوکیان (پادشاهان سوریه) در عشق آباد (بر سر راه تجاری ابریشم) دلیل و سندی بر حکومت سلوکیان در ایران نیست.  در مورد سکه تنها از علامت ضربخانه آنها می توان محل ساخت آنان را مشخص کرد که متاسفانه در سکه های سلوکیان علامت ضربخانه های آریا, تراگزیان, رگا, کنگوبار , لائودیسا  و نیسا یافت نمی شود!
علامت ضربخانه اکباتان موجود است،  اما کدام اکباتان؟ -  دو اگباتانه موجود است 1. اگباتانه مدی ها 2. اگباتانه در سوریه (هرودوت ). 
علامت ضربخانه مارژیا موجود است،  که به استناد کتیبه داریوش کبیر و بندهش مرو امروزی نیست. محلی در غرب ایران امروز بوده است (اسناد این مدعا در کتاب می باشد).
علامت ضربخانه میتردات کرت (دژ نسا) موجود است،  که به استناد کتیبه داریوش کبیر و بندهش نسای امروزی نیست. . محلی در غرب ایران امروز بوده است ( اسناد این مدعا در کتاب می باشد)
      علامت ضرابخانه های آرته میتا, تیسفون, سلوکیه نیز بر روی این سکه ها موجود است که در غرب ایران امروز هستند،  و سندی بر حکومت سلوکیان در افغانستان امروزی،  هندوستان امروزی و ایران امروزی نمی باشد. همچنین علائمی که بر سکه های سلوکیان یافت می شوند به نظر  نمادهای آیین میترایی می باشد.  در مورد سکه های مربوط به آلکساندر کبیر (336-323 ق.م)،   که متاسفانه این سکه ها بیانگر افرادی مختلف می باشند و صورت این افراد متاسفانه هیچ شباهتی با هم ندارند! نام این افراد بر روی سکه ها به صورت:  (1)  آمده است که ترجمه آن به صورت  آلذ آندروس یا آلس آندروس می باشد که باز با اسنادی که در کتاب موجود می باشد،  این افراد شاهان آندروس (محلی در سوریه) می باشند و همه گان والی ها ( ساتراپ های) هخامنشیان بوده و ایرانی بوده انده.
      و اما در مورد سکه های خاندان سلوکیان, پادشاهانی که کتیبه های آنان در سوریه یافت شده است. این افراد هیچ ارتباطی به سرزمینهای جزایر دریای اژه ندارند و سندی موجود نیست که نژاد پادشاهان سوریه را گریش گفته باشد. نژاد یون با گریش متفاوت می باشد,  پادشاهان سوریه از نژاد یون های آشوری بوده اند, نه از خاندان و نژاد گریش های دریای اژه, سکه های آنان همانگونه که در بالا ذکر شد دارای علامت آئین میترایی و علامت ضربخانه های آن تنها در غرب ایران امروزی می باشد. تنها سکه ای با علامت ضربخانه شوش موجود است (اگر تقلبی نباشد) می توان پذیرفت در یک درگیری کوتاه آنان به شوش رسیده باشند, که تازه شوش محلی نیست که بتوان حکومت آنها را بر هند, افغانستان و ایران تایید نماید. حتی علامتی از ضربخانه های ریگا (ری) و لائودیسه (نهاوند) که بر سر راه است هم بر روی این سکه ها دیده نشده است!
   اما مهم تر از این بحث لقب شاهان بر روی سکه های الکساندر, سلوکیان و اشکانیان تا به زمان مهرداد دوم (88 ق.م ) می باشد.  بر روی تمامی سکه های یاد شده لغت: (2) به معنی شاه موجود است. اما ناگهان از زمان مهرداد دوم اشکانی به بعد لغت:  (3)  به معنی شاه شاهان = شاهنشاه  بر روی تمامی سکه های شاهان اشکانی دیده می شود.  تا سال 73 ق.م شاه شاهان = شاهنشاه در ایران خاندان هخامنشی بوده و به استناد مدارک کتاب و سکه های موجود در سال 73 ق.م این لقب توسط میتری دات (مهرداد) اسکندر ارومی ماد نژاد میترا مذهب ایرانی از خاندان هخامنشی به خاندان اشکانیان آورده شده است. میتری دات اشک هفتم  بنیانگذار حکومت اشکانیان با عنوان شاهنشاه در ایران و فاتح اروپا بوده است. اسکندر تاریخ ایران , الکساندر یونانی نیست!
معبد خورهه و لائودیسه :
   معبد خورهه :
      معبد خورهه که بر اساس نظر باستان شناس آلمانی هرتسفلد معبد دیونیوس (خدای شراب) تشخیص داده شده بود، و هم اکنون این نظریه مردود اعلام شده است،  در روستای زیبایی به اسم خورهه واقع شده است. تنها آثار به جا مانده از قصر یا پرستشگاه خورهه نزدیک محلات, دو ستون باریک سنگی با ارتفاع حدود 6 متر با سر ستون و سکوی سنگی است که گویند دارای طرح یونانی است, ستون ها از حد تناسب کلاسیک میان ارتفاع و قطر تجاوز می کنند و این سبک معماری ایرانی است, که در تخت جمشید هم دیده می شود. خوشبختانه هم اکنون سازمان میراث فرهنگی در حال حفاری و کشف رمز و رموز این معبد قدیمی است، که به گفته باستان شناسان حاضر در منطقه خانه ای ییلاقی برای اشراف بوده است، و نه معبد دیونیوس. در دوره ایلخانیان بر روی خرابه های این معبد گورستانی برای مسلمانان ساخته شده است. با حفاریهای انجام شده، دیگر دیوارها و کف این بنا از دل خاک بیرون آورده شده. در کاوشهای باستان شناسان در منطقه تعداد زیادی سفال و خمره پیدا شده است،  کشف سفال های کلینگی(جرینگی) که ظرافت خاصی دارند، اثبات می کند که این خانه یک عمارت اربابی بوده است، و بدین ترتیب احتمال معبد بودن بنای خورهه را رد می کند، کمی بالاتر در کنار رودخانه به گفته باستان شناسان سنگ نوشته هایی نیز وجود دارد، اما تا کنون خبری از آنان نیست و بازدیدکنندگان اثری از آنان نمی بینند!
پیش از این فرض می شد ستونهای بر جای مانده از معبد متعلق به دوره سلوکی بوده ولی اخیرا این نظریه رد شده است و معلوم شده این ستونها متعلق به اشکانیان است.
   معبد لائودیسه:
      بقایای این معبد در محله ای بنام دو خواهران (شمال شرقی نهاوند) در زیر خروارها خاک مدفون است. این معبد به یقین از یادگار های پادشاهان سوریه (سلوکی) در نهاوند میباشد و لاجرم کلیه اشیا کشف شده در این معبد به این گروه و آیین آنها مربوط می باشد.  از روی  کتیبه ای که در این مکان پیدا شده است می توان حدس زد که پادشاه منطقه سوریه (و نه شاه شاهان!) برای خواهر پیشکش شده خود مقام بالاتری را از طریق  بالا بردن مقام مذهبی او (کاهنه بزرگ) در معبدشان محیا می سازد.  لائو به معنی شیر و بالاترین مقام در آیین میترایی می باشد. پس از این مقام سه رتبه دیگر در این آیین موجود است که تنها کاهن و کاهنه ها می توانستند به آن دست یابند که گویا آنتیوکوس سوم از این طریق راه پیشرفت خواهر را با این کتیبه باز کرده است. می دانیم که کاهنه های اهدایی معابد در آن زمان تنها موظف به آمیزش با پادشاه و یا کاهن بزرگ بوده اند. پس از مرگ الاسکندر = ال اسکندر ایرانی با نژاد ماد (نه الکساندر = ال کساندر یونانی، متولد ارکه لائوس) که پادشاهی او حدود 73 ق.م می باشد خرده حاکمان  مناطق مختلف با ادعا و ساختن شجره نامه برای خود, خود را شاه منطقه خود می نامیدند.
    به کارنامه اردشیر بابکان چنین نوشته بود که ایرانشهر از پس مرگ اسکندر ارومی 240 ملک داشت سپاهیان و پارس و خطه های نزدیکتر دست اردوان سالار بود.
   در تاریخ بلعمی نیز سخن از 90 پادشاهی است که البته می گوید: ولیکن میانه پادشاهی داشتند از آنجا که اکنون بغداد است تا ری و ملوک الطوایف ایشان را ملوک بزرگ خوانندی و ایشان اشکانیان اند.
   به گیتی به هر گوشه ای بر یکی                            گرفته به هر کشوری اندکی
    چو کوتاه بد شاخ و هم بیخشان                            نگوید جهاندیده تاریخشان (فردوسی)
   یکی از این پادشاهان شخصی با نام آنتیکوس بوده که در کتیبه خود در نمرود داغ (شمال سوریه) و در سال 69- 34 ق . م خود را نیمه هخامنشی و نیمه سلوکی معرفی کرده است. که معبد لائودیسه در نهاوند و کتیبه آن که دال بر کاهنه و پیشکش بودن خواهر آنتیکوس سوم به شاه شاهان می باشد سندیست محکم بر ادعای این پادشاه سوریه در سال 34-69 ق .م که نیمه هخامنشی بوده و با این اسناد چاره ای جز پذیرش آن نداریم!
   با صدها معبد میترایی در اروپا, با جشن مبدا میترایی (24 دسامبر = 1 دی = شب یلدا " یلدا در زبان سامی به معنی تولد" تولد  میترا) در اروپا, با هزاران هزار لغت در زبانهای اروپایی که ریشه در زبان  پهلوی و پارتی دارند و در زبان لاتین هیچ ریشه ای برای آنان یافت نمی شود.  یا نام خود اروپا که از نام اروپه (اروپه شاه سرسلسله مادها) برای آنان به ارمغان برده شده است! و صدها و صدها سند دیگر (که میتوانید در کتاب یافت کنید) در کتاب ثابت شده که ایرانیان 300 سال فاتحان اروپا بودند, باز دچار شک و شبهه می باشید...   یک معبد مشکوک در نهاوند چگونه می تواند سندیت و اثبات وجود حکومتی عظیم با نام سلوکیان بر کل ایران, افغانستان و هندوستان باشد؟ 
   آنچه سلوکیان (پادشاهان سوریه) در ایران بزرگ کرده اند فتح باختریش آنهم کوتاه مدت بوده است. باختریش, بلخ امروزی نیست! استان بزرگی روبه روی نینوا بوده است.
 سنتی با نام هلنیسم در میان پادشاهان اشکانی :
به تعبیر و تفسیر خود یونانیان در مورد این لغت توجه بفرمایید :
 Helios  = یونانیان باستان او را خدای روشنی می دانستند که سوار بر ارابه با اسبان سفید روزها در آسمان جولان می داده و شب هنگام در زورق زرین به پایگاه نخستین باز می گردیده است.
این که تعریف مهر (میثره , میترا) خدای مهریان است! برای این خدا, اهورا میترا که ما هزاران سند در کتیبه ها معابد و متون پهلوی داریم! این اهورا که یونانی نبوده!
   تقریبا بر روی اکثر سکه های اشکانیان آمده است :  (4) که ترجمه ی الفبای آن به صورت "فیل للخنوز" میباشد که آن را به "فیل هلن" تعبیر کردند که خود به معنی دوستار آیین میترایی می باشد اما به ما گفتند که این واژه یعنی "دوستار یونان!" ما هم باور کرده ایم و نمی دانم چرا هیچ کس اعتراضی ندارد؟!  
   اگر به استناد آنچه تا به امروز شنیده ایم اشکانیان با سلوکیان (که می گویید یونانی بوده اند) جنگیده و آنان را از سرزمین ایران بیرون ریخته اند, پس مفهوم دوستار یونان بر پشت سکه های اشکانیان چیست؟ اگر اینگونه دوست و عاشق مرام و فرهنگ هم بودند پس چرا جنگیدند؟ ببینید حتی در تفسیر هایی که تا به امروز شده نیز جای سوال است!
   حقیقت آن است که اشکانیان که به آیین میترایی بوده اند بر پشت سکه های خود نام اهورا میترا را به زبان آشوری نوشته و خود را دوستار این آیین معرفی کرده اند که هیچ ارتباطی به یونان و گریس ندارد.  هلنیسم همان میترایی به زبان یون ها (آشوری- آرامی) است،  و با کشور گریس در  دریای اژه ارتباطی ندارد.
زبان و خط یونانی بر روی سکه های اشکانیان :
      فنقیها 1300 ق.م خطی اختراع کردند که مادر خط  های آرامی, سریانی ,یون انی, فارسی و عربی شد. یونی آن در 1100 ق. م  این خط را از فنقی ها گرفتند. کهن ترین سند یونی مربوط به 800ق.م است که از راست به چپ نوشته شده است. زبان یون ان همان زیان سریانی و آشوری است که از زبان های رسمی آن زمان و نمونه آن در کتیبه های هخامنشی, و مخصوصا در سکه ها و آثار به جا مانده اشکانیان به چشم می خورد. شخصی به نام هوخشتره که حکومت آشوریان را بر انداخت پرچم, زبان, فرهنگ, مکان .... آنان را تسخیر کرده احتمالا به این دلیل اشکانیان به زبان آشوری سکه می زدند. در همین زمان شکست خورده گان این جنگ (یونی ها خیونان, هیونان اوستا) به جزایر دریای اژه پناه بردند که آنها هم زبان, فرهنگ, مجسمه, .... آشوریان را به محل زندگی قبیله نیمه وحشی گریس در این جزایر بردند. این اشکانیان نیستند که به زبان یونانی می نوشتند, این یونانی ها هستند که به زبان آشوری حرف می زنند و می نویسند!
توضیحی کوتاه در باب  یون آن , ارسطالیس یونی و نژاد خاندان هخامنشی :
   یون ها همان هیون آن = یون آن یکی از خاندانهای حکومت بسیار مقتدر و بزرگی به نام آشوریان در تاریخ مکتوب جهان و به نام تورانیان در تاریخ های قدیمی ایران بوده اند. (اسناد این مدعا در کتاب می باشد) این حکومت در بین النهرین و پایتخت آن نینوا امروزی و از پادشاهان مقتدر آن آشور بانی پال بوده است. شخصی به نام کیاکیسر (هوخشتره) از خاندان مادها به آنها حمله کرده و تمدن بزرگ آشوری را در خود ادغام می کند. لاجرم کلیه تمدن, فرهنگ, زبان و پرچم سیاه آشوریان از آن ماد های ایرانی می شود که با اسناد ارائه شده در صفحات 80-81-82-83 کتاب هوخشتره همان کی خسرو در تاریخ ایران است. اقوام مختلف آشوری (دانو ,فریا, ویسه, هیون ....) با قبایل مادها وصلت کرده ادغام می شوند و تنها خاندان هیونان = یون آن آنها (جهن ص 62) باقی می مانند. آنان به زبان آشوری صحبت می کردند که یکی از زبانهای رسمی آن زمان بوده است. در زمان قدیم بیشتر مدارک و کتیبه ها از جمله کتیبه داریوش در بیستون به سه زبان هستند که یکی از این زبانها آشوری (یونانی) است. خاندان یون ها نیز پس از شکست های پی در پی ( پیروزی هوخشتره, اسفندیار و پدر اسکندر بر آنها) کم کم به طرف جزایر دریای اژه رانده شدند. جزایر دریای اژه در زمان هوخشتره محل زندگی قومی به نام گریش بوده که در آن زمان نیمه وحشی بودند. با مهاجرت ایرانیان (یون ها از فرزندان تور پسر فریدون از بین النهرین بوده و از خاندان ایران بزرگ محسوب می شوند) به جزایر دریای اژه فرهنگ, تمدن, زبان, خدایان, اسناد, نوشته های قدیمی, ......... آشوریان و بین النهرین به این جزایر راه پیدا می کنند. از پیوند این گروه مهاجر با گریش ها ساکنین محلی این مکان مردم جدیدی به وجود می آیند که ما ایرانیان به علت شناخت خاندان یون آن به این کشور جدید یونان و اروپاییانی که خاندان گریش را می شناختند این کشور را با نام آنان گریش می خوانند. جنگ یادگار زریران بین گشتاسپ و ارجاسپ و پسرانشان اسفندیار و کهرم در بین النهرین و در شرق دجله و فرات بوده است (زمانی که اسفندیار آنها را پس از شکست دنبال می کند تازه از کاسه رود و وه رود یعنی دجله و فرات میگذرد) و فقط نوشته های این جنگها بعدها به جزایر دریای اژه انتقال پیدا کرده است. (ص 22کتاب) اولین مهاجرت یون ها به جزایر دریای اژه در زمان هوخشتره بوده که این زمان حدودا با قدمت قدیمی ترین بنای یونان امروزی (2700 سال پیش) مطابقت دارد. قبل از آن در این جزایر جز مردم نیمه وحشی بومی با نام گریش هیچ تمدنی نبوده است.
   هومر نویسنده ایلیاد و اودیسه از نژاد یون آن بوده اما متولد نینوا و آشوری بوده نه گریش! (شجره نامه صفحه 240 و توضیح آن صفحه 241 کتاب) در جنگ تروی که هومر آن را در ایلیاد مو به مو توضیح داده است می گوید:
    از سردارانی که با لشکر یونانیان به تروی حمله کردند کورش و مردمش سازندگان شهر آنشان بودند.
   کورش اول هخامنشی را می گوید! پس نتیجه بگیریم که خاندان هخامنشی گریش بودند؟ بسیار منطقی است چرا که نه!؟ مدارک هم که کافی است کتیبه های داریوش سه زبانه است که یکی از این زبان ها آشوری همان یونانی است و پادشاهان هخامنشی همه در کودکی معلم های یونانی داشتند!
   هومر که هیچ ارسطو, افلاطون, و حتی خود هرودوت هم یونی بوده اند،  و احتمالا همه متولد بین النهرین و نینوا هستند، این فقط کتابهای آنهاست که به جزایر دریای اژه انتقال پیدا کرده اند. تا زمان ایلیوس پدر اسکندر یونی ها در بین النهرین  بوده اند. در زمان طوطانس آشوری یون ها بر مردم ایلیوس فاتح می شوند (یعنی بابل را فتح می کنند). ایلیوس (فیلقوس) پدر اسکندر به آنان حمله کرده و تا نینوا را دوباره فتح می کند و مردم بابل را از قید یون ها نجات می دهد و از نینوا برای پسرش معلمی به نام ارسطاطالیس می آورد. به استناد مدارکی که در کتاب است اسکندر بین سالهای 90 و 73 قبل از میلاد بوده است. آیا ارسطو که آرس = آرش تالیس را به او نسبت میدهند متولد این زمان بوده است؟ 
   اصلا به فرض تاریخ های مکتوب ارسطو متولد جزایر دریای اژه و نژاد او هم گریش, آیا معلم گریش داشتن سند و دلیل کافی بر گریش بودن است؟ در این صورت همه پادشاهان هخامنشی گریش هستند! آیا ترجمه کردن آثار مکتوب  به یکی از زبانهای رسمی آن موقع یعنی آشوری (یونانی) دلیل بر یونانی بودن است!؟ پس با کتیبه ها و اسناد سه زبانه هخامنشی چه کنیم؟ با گفته هومر که کورش اول هخامنشی را یونی دانسته چه کنیم؟ از نژاد یون هستند آیا منظور از جزایر دریای اژه بودند؟  به استناد مدارک یونانی ها هخامنشی ها از نژاد یون ها هستند تشابه آثار باقی مانده از آنان به آثار باقی مانده از نینوا هم میرساند که نژاد آنان به احتمال زیاد از خاندان آشوریان بوده (اما نه از جزایر دریای اژه و نه از خاندان گریش!)  و شاید این دلیل آن است که در تاریخ ایران نامی از خاندان هخامنشی نیست در عوض یون ها از آنان  به تفسیر سخن گفتند! جز نام کورش کبیر (آن هم در شجره نامه ابوریحان بیرونی و یک پاراگراف در تاریخ بلعمی) چون مادرش ماندانا دختر استیاک بوده و او را کورش پادشاه ماد می نامیدند هیچ نام یا سرگذشتی از حکومت هخامنشی در تاریخ ایران, شاهنامه فردوسی, بندهش, نوشته های قبل از اسلام و بعد از اسلام .... یافت نمی شود!! چرا با وجود این همه کتیبه و آثاری که از خاندان هخامنشی در ایران است, تاریخ ایران آنان را به پادشاهی قبول ندارد و تنها از کورش کبیر با عنوان سرهنگ گشتاسپ نام می برد؟ با وجود آنکه در آثاری چون شاهنامه فردوسی از خاندان هوو (لهراسپ, گشتاسپ, بهمن, هما, داراب, دارا) به خوبی یاد نمی کند اما تنها اینان را به عنوان پادشاهان ایرانی (نسل ایران) قبول دارد و نه خاندان هخامنشی را! و اسکندر را به علت بی لیاقتی خاندان هوو ناجی خاندان کیان معرفی می کند. تصور نمی کنید فرهنگ, تاریخ و تمدن ما خیلی قدیمی تر و عظیم تر از حکومت هخامنشی ایست که برای مان دیکته کرده اند و با چند تعریف جزئی از یک خاندان کوچک این تمدن بزرگ, حواس ما را از اصل ماجرا پرت کرده اند؟
   به تفسیری که در صفحات 155-156 کتاب شده توجه کنید ببینید این علمای یونانی که می گویند کدامند. به شجره نامه های اسکندر و پدرش که پی در پی در کتاب آمده است دقت کنید ببینید حتی نژاد آنان هم از یونی آن آشوری نبوده است. رستم قهرمان ملی ایران به استناد شجره نامه بندهش (ص225کتاب) از نژاد آشوری بوده است. آیا رستم هم گریش (یونانی از جزایر دریای اژه) بوده است؟ دوست دارید بگوییم رستم همان هرکول یونانی و متولد جزایر دریای اژه بوده است؟  پرنیان حامد.
    تصویر پژوهشگر بانو پرنیان حامد هنگام سخنرانی در دانشگاه اصفهان،   مشروح در اینجا،  عکس 7979.   


تاریخ اسکندر مقدونی ایران
   پیش گفتار
      نوشته زیر بر گرفته از صفحه 114 کتاب:  اسکندر تاریخ ایران، الکساندر یونانی نیست.  در واقع اسکندر نامی ایرانی است،  و اسکندر رومی زاده رومیه ایران،  شاهزاده و سردار ایرانی بوده است.
اسکندر رومی کیست
      همانطور که گفته شد در زمان کی خسرو ملوک الطوایفی ایجاد می شود،  و پادشاهی کرمان + مکران به شخصی با نام اشکش (شاهنامه ) واگذار می شود.  مکران = سوریه, حران ... و کرمان = کرمانشاه میباشد.  مرز های امروزی را فراموش کنید.  این محل را با عنوان یک ایالت از پادشاهی ایران در نظر بگیرید،  که پس از فتوحات اسفندیار هروم نیز به آن افزوده شده است.
   لغت اسکندر را تجزیه و تحلیل کنیم،  که به نظر نام او نیست و تنها لقبی برای اوست.
   1 ــ  در تاریخ هرودوت (اصلی) به افسانه های زن ربایی اشاره شده است،  که هرودوت (اصلی) علت اصلی جنگ های ایران و یونان را همین میداند.  در افسانه "یو و گوگس" آمده است:  بنا بر قول ایرانیان که در تاریخ تبحر دارند,  باعث شروع اختلافات و نزاع فینیقی ها بودند،  که بعد از آنکه به سواحل مدیترانه مهاجرت کردند،  شروع به مسافرت های دور و دراز نموده،  اجناس مصری و آشوری را به "بودارگس" هلاس امروزی می بردند.  در این مکان دختر پادشاه "یو" دختر "ایناکوس" به کنار دریا می آید،  و فینیقی ها این زن یونانی را می ربایند،  و به مصر می برند.  چندی بعد عده ای از یونانیان که از مردم جزیره کرت "صور" بودند،  در سواحل فینیقیه پیاده شده،  و از شهر "آ" واقع در "گلخیس" دختر پادشاه "اروپه" مادانه را ربوده و با خود میبرند.  بعدها بنابر نظر راویان مزبور,  اسکندر پسر پرپام که این اتفاق را به یاد داشت,  بران شد که با حمله و تعرض،  زنی از یونان برای خود به چنگ آورد،  پس هلن را به غنیمت ربود.
      اگر به ماخذ خود یونانیان نیز رجوع کنیم می بینیم که "این پدر تاریخ جهان!" آنان نیز اسکندر را نام یا لقب یونانی نمی داند،  که هیچ او را دشمن یونانیان می خواند.  در مورد محل این افسانه جای شک و تردید می باشد،  چه که فنیقیه  در ساحل دریای مدیترانه و صور = تروی در جنوب آن است،  و این همان منطقه مکران در تاریخ ایران می باشد.  چطور محل تروی این افسانه را در شمال غربی ترکیه امروزی تشخیص داده اند!؟  در مورد محل و واقعیت این افسانه ها هر که هر جور صلاح می داند قضاوت کند.  آنچه مسلم است از زبان شخص هرودوت "اسکندر پسر پرپام نه تنها یونانی نیست که دشمن یونانیان می باشد"  و این جملات او آنچنان واضح و روشن است،  که نیازی به هیچگونه تفسیر و تعبیر نمی باشد.
   2 ــ  حال که اسکندر لقبی یونانی نیست آن را ریشه یابی کنیم:  اس + محل این ترکیب در بسیاری از نام های پادشاهان دیده می شود.  نمونه روشنی از آن نام بردیا از زبان یونانیان است.  بردیا = اسمردیس در نوشته یونانیان است.  اس مردیس یا بهتر بگوییم اس مدیس یعنی پادشاه (تک خال) مادها.  جالب آنکه یونانیان بردیا را تک خال (پادشاه, والی, ساتراپ)  ماد می دانستند.  و ما می دانیم که او ولایت باختریش (باکتریا ,بلخ) را از جانب پدر داشته است.  این هم سندی دیگر بر اینکه باکتریا در منطقه مادها است،  و بلخ امروز در شرق ایران نیست.  نمونه های دیگر اس + محل: اس تیاک = اژدی هاک فارسی که حداقل دوبار در تاریخ ایران این نام به وضوح آمده است:  1.  ضحاک تازی،  2.  پسر هوخشتره پادشاه مادها.  نمونه های دیگر این ترکیب:  اس فیان ( پدران در شجره نامه جمشید در بندهش), اس بن, اس پاتیه, اس پارت و..... می باشند.  اس به معنی تک خال در زبان فارسی امروزی را شاید بتوان به معنی پادشاه یا والی در نظر گرفت،  و اس + محل را لقبی بر پادشاه آن منطقه تصور کرد.
    لغت اسکندر هم میتواند به شرح بالا اس + کندر باشد،  و هم میتواند اسک + اندر:
      اسکندروس = اس کندروس.  کندروس در کتیبه های داریوش کبیر محل جنگ فرورتیس مادی با او,  همان محلی است که کتیبه های پیروزی او در آن قرار دارد،  که امروزه به آن بیستون میگوییم و محلی در کرمانشاه است.  اس کندروس = پادشاه کرمانشاه (کرمان فارسی باستان)،  همچنین می دانیم کندروسیان = مکران است و چنانچه به هیچ وجه حاضر به قبول فلسفه اس = پادشاه نمی باشد،  می توانیم آن را به صورت اسک اندروس بخوانیم که به نظر نویسنده هر دو محل یکی بوده،  و تنها مشخص کننده این پادشاه از قسمت شرقی و در دیگری قسمت غربی محل حکمرانی او می باشد.
اسک اندروس = اشک ( اشکش پادشاه مکران + کرمان و لقب همه جانشینان او در سلسله اشکانی) + اندروس (محلی به ناحیت سوریه,  رودی در ناحیه کاپادوس )  = پادشاه مکران.
از سرداران و مردمان سپاه خشایارشا به روایت هرودوت می توان از مگا پانوس در هیرکانی نام برد.  از طرف دیگر کتیبه ای در شهر کاپادوس در ناحیه فرشا یا رود اندروس کشف شده،  که روی آن نوشته است:  "ساگاریوس پسر مگاپارنس سردار آریارمنا موبد مهر شد"
پادشاه اندروس (اشک اندروس) شخصی ایرانی بوده است. 
 اسک ایناروس = اشک + ایناروس ( به ناحیت سوریه)  اسکینار (پادشاه سوریه) هم میتواند لقبی بر پادشاه همین منطقه یعنی مکران باشد.
اردشیر اول مگابیزوس را به عنوان والی به ایناروس فرستاد.
پادشاه ایناروس (اشک ایناروس) نیز ایرانی بوده است.
و اسیکنار در شجره نامه اشکانیان را که ابوریحان بیرونی ذکر کرده است،  به نظر دگرگون شده همین لغت اسکینار  می باشد که البته از اجداد اسکندر ما می باشد.
از دیگر تقسیماتی که می توان بر این نام کرد:
-           اسکان دروس = اشکان دروس
-           اس کنتار = (اسکن =اسکان)  اشکان  تاروس   است
      می دانیم که پادشاهی مکران (سوریه , حران) و کرمان (کرمانشاه) در زمان کی خسرو به اشکش واگذار میشود،  که جد پادشاهان اشکانی بوده است.  آنان پس از به حکومت رسیدن داریوش کبیر دائما با هخامنشیان در گیر بودند.  داریوش اول با یکی از سرکردگان آنان  با نام فرورتیس در مرزهای شرقی قلمروشان درگیر شده و او را می کشد. اسکندر تاریخ ایران می تواند از نوادگان فرورتیس مادی و حتی از نوادگان بردیا پسر کورش کبیر باشد،  که در زمان داریوش کبیر از کرمانشاه به طرف غرب سرزمینشان رانده شده اند.
حال بپردازیم به اصل و نسبی که برای این فرد در تاریخ ایران مشخص شده است،  شاید بتوانیم از میان شکسته دستخورد های نیم سوز در تاریخ ایران علامت و نشانه ای برای او بیابیم.
-           تاریخ بلعمی  پدر اسکندر , فیلقوس (فیلفوس ) را از فرزندان عیص ابن اسحق میداند.
   خود لغت فیلقوس از واژه فیلوس یا ایلوس که در دار و دبستان مذاهب از آن به معنی ابن الله = پسر خدا  و با عنوان مهمله عیسی (عیص = ایسا!) یاد شده است،  و می دانیم که اسکندر ارومی با مذهب مهری و تمامی شهریاران اشکانی باور داشته اند،  که فغفور = بغ پور = پسر خورشید بوده،  و چون خورشید خدای آنان بوده است،  به معنی پسر خدا بوده است.  فیلوس یا فیلقوس به معنی پسر خدا که همان بغ پور است،  پدر اسکندر ایرانی با مذهب مهری بوده است. 
اسحق پسر ابراهیم و برادر اسماعیل است.  ابراهیم در زمان نمرود پادشاه بابل و خود این حضرت متولد بابل و در حقیقت ایرانی می باشد.
-           طبری در تاریخ خود اشاره می کند که ابراهیم از قوم کُردان بود. 
-           ابن خلدون می گوید:  اسماعیل زبان عربی را از قبیله جرهم آموخت زیرا پدرش عرب نبود.
-           آزر پدر ابراهیم از خاندان فریدون است. 
   فرزندان اسحق عبارت از عیص و یعقوب بودند.  به دعای اسحق همه زمین کنعان و لب دریا از فرزندان عیص پر شد و او را پسری آمد نام او روم و آن پسر آنجا شد که امروز روم خوانند.  تاریخ بلعمی فیلقوس پدر اسکندر را از کنعانیان می داند،  و محل حکومت آنان را کنعان مشخص کرده که همان مکران + کرمان است.  اسکندر فیلفوس را از رومیه می داند،  که رومیه در تاریخ یعقوبی = مدائن آمده است.  که مدائن یا کنعان باز همان مکران + کرمان است.  در این تاریخ پس از اسکندر حکومت اشک اول پسر داراب در میان است،  و ملوک الطوایفی ایران و هیچ سخنی از سلوکیان در ایران به میان نیست.
   شاهنامه فردوسی ,  داراب نامه طرسوسی ,  خود تاریخ طبری در حاشیه و چند تاریخ دیگر اسکندر را پسر داراب و برادر پادشاه ایران دارا می دانند.  او را نوه فیلقوس و محل آنان را عموریه ( اموریه) ذکر کردند.
   اگر اسکندر پسر داراب است ( شاهنامه فردوسی) و اشک اول سر سلسله اشکانیان نیز پسر داراب است،  (تاریخ بلعمی)  پس شاید اسکندر = اشک اول پسر داراب و پایه گذار حکومت اشکانیان در ایران است! 
   در این تاریخ ها نیز هیچ سخنی از حکومت سلوکیان به میان نیست،  و ملوک الطوایف ایران را 200 و اندی سال نوشته اند.
   نظامی گنجوی در اسکندر نامه :
   دگرگونه دهقان آذرپرست           <><> به دارا کند نسل او باز بست   
    را با بیت " گزافه سخن را درستی نبود" رد میکند،  و او را از نژاد داراب نمی داند.  اما آنچه او قبول دارد:
  که از جمله تاجداران روم            <><>  جوان دولتی بود از آن مرز و بوم
  شهی نامور نام او فیلقوس  <><>    پذیرای فرمان او روم و روس
  نو آیین ترین شاه آفاق بود  <><>     نوا زاده عیص اسحاق بود
 چنان دادگر بود که از داد خویش <><>  دم گرگ را بست بر پای میش
   نوا زاده عیص اسحق همانطور که گفته شد و بیشتر به بررسی آن خواهیم پرداخت,  نسل ابراهیم از بابل در کنار دریای کنعان = مکران است،  و اما "چنان دادگر بود که از داد خویش" به هیچ وجه با فیلیپ یک چشم پدر الکساندر یونانی و روایات خود یونانیان جور در نمی آید.
   در کل تاریخ های ذکر شده به کرات از لغاتی چون یونان, مقدونیه و روم استفاده شده است.
   یونان:  یونی آن (هیونی ان) که یکی از قبایل آشوری (تورانی) بوده اند،  در قلمرو حکومتی آشوریان اقامت داشتند و مرکز این حکومت نینوا بوده است.  این گروه پس از جنگ اسفندیار و ارجاسپ برای بار اول و پس از جنگ فیلقوس پدر اسکندر برای همیشه راهی جزایر گریس greece  شدند،  از پیوند این گروه که خود از نوادگان تور پسر فریدون و ایرانی بوده اند،  با قبیله گریش که ساکنان بومی جزایر دریای اژه بوده اند،  مردمی به وجود آمده اند که ما ایرانیان آنان را یونی آن و اروپاییان آنان را گریش می خوانند.  یونی آن با بردن فرهنگ و تاریخ و زبان و ..... ایرانیان به این منطقه مروج فرهنگ ایرانی در سرزمین های گریش بوده اند.  گشتاسپ و ارجاسپ و در ادامه جنگ پسرانشان اسفندیار و کهرم در بین النهرین و در نزدیکی نینوا بوده است،  و تنها افسانه های آن به خاک گریش رفته است.  همچنین فیلقوس پدر اسکندر نه تنها خود یونی نبوده است،  بلکه با یونی آن جنگ کرده و آنان را مغلوب کرده است.  هیچکدام از اسنادی که در تاریخ ایران با عنوان یونی آن  ذکر شده است،  به جزایر و خاک کشوری که امروز گریش نامیده می شود،  ارتباطی پیدا نمی کند.
   مقدونیه:  این لغت یا مغونیه است،  که به این روز تحریف شده است،  و منظور دشت مغان در شمال غربی ایران می باشد.  و یا مقدونیه در مصر می باشد.  جالب است بدانیم که الکساندر یونانی در محلی با نام ارکه لائوس argous که مرکز ان پلاریا pellaria بوده است،  متولد شده است.  بی هیچ تردید پیاده کردن نام مقدونیه در منطقه  ارکه لائوس پس از جعل قصه الکساندر به وجود آمده و چنان که اصلان غفاری نیز گفته است،  از دروغ سازی های دوران بیزانس است.
  اصلا کلمه مقدونیه می تواند ریشه فارسی داشته باشد:  مغ + دونیه 
   لغت دونی و دونیه با دو معنای متفاوت امروزه هم در زبان فارسی رایج می باشند.  امروزه لغاتی چون مرغدانی و به اصطلاح عامه مرغ دونی و یا زباله دونی به معنای محل اجتماع مرغان و محل اجتماع زباله ها هنوز در زبان فارسی رایج می باشند حال تصور:
   مغ دونی = محل اجتماع مغان = دشت مغان امروزی در ایران
   مسئله ایست که می توان بر روی آن بیشتر تامل کرد!
   همچنین لغت دون در فارسی به معنای حقیر و یا پایینی:
   و مغ دونیه = محل زندگی مغی که از مغان دون پایه تر و یا محل زندگی مغ های پایینی (از نظر جغرافیایی)
بوده است،  از نظر لغت شناسی قابل بررسی می باشند.  حال دو پیشنهاد بر فارسی بودن کلمه مقدونیه داده شد.  ریشه های این کلمه در زبان یونانی و لاتین چیست که این نام را برای محلی در شمال یونان امروزی بپذیریم؟
   روم:  بانو پوران فرخزاد در کتاب کارنامه به دروغ در  پژوهش بی مانندشان روم یا رومیه را سرزمینی در آسیای کوچک می دانند،  که نامش از قدیم اروم بوده است،  و بی شک در آغاز هروم = خروم  به معنای خورشید بوده است،  و در نتیجه روم را ارومیه = ارومیه می دانند،  که هیچ ارتباطی با رم در ایتالیا از واژه لاتینی فروم به معنای میدان ندارد.
   اسکندر مغونی (از دشت مغان امروزی) می تواند همان اسکندر رومی (از ارومیه امروزی) باشد،  که هر دو تقریبا در یک محل واقع اند.
   حال در مورد عیص ابن اسحق بیشتر سخن بگوییم،  طبق شجره نامه مسعودی:
  ابراهیم،  پسرش اسحاق = آساک یا آشاک به پارسی = آرسس یونیان =  کی آرش یا شاید،  کی بی آرش است.
 (بی یکی از نام های گیو است همچنین کی بیارش می تواند کی بغ ارش نیز باشد)
  پسرش عیص = ایسو = ایشو  = عیسی = اسک یا اشک زبان پارسی است.
   پسر ش عقلان = دگر گون شده اشکان پارسی
  پسرش هرمان
  پسرش مسماحلین
  پسرش روم = رومینس
  اسحاق = اساک = اس + اک = پادشاه آکد
  شجره نامه ای برای رومیان می باشد که بی شباهت به شجره نامه اشکانیان پس از ملوک الطوایفی کی خسرو،  و شش اشک اول این سلسله نمی باشد‍!
-           کی کاوس --> سیاوخش --> اش --> اشغان --> اردوان --> اشک --> اشک (مسعودی)
-           کی کاوس --> سیاوش --> اش جبار --> اشغان ==> اشغانیان  (مسعودی)
-           کی کاوس --> سیاوش -->اس یکنار --> اشکان --> اشک--> شاهپور -->بلاش --> اشکان --> اشک (بغ پور) (اثارالباقیه ابوریحان بیرونی)
  کی قباد --> کی ارش --> اسک ==> اشکانیان  (ثعالبی)
  مسعودی همچنین در کتاب التنبه و الاشراف آورده است :
-           عیص بن اسحاق از دختران کنعانی زن گرفت و فرزندان فراوان آورد چنان که گویند عمالیق که همان عرب های صحرا نشین شام هستند،  از فرزندان نقار بن عیص =عیصو و رعوتیل بن عیص = عیصو بوده اند.  اما علمای عرب این را فقط در مورد رومیان می پذیرند،  و در مورد عمالیق و دیگران انکار می کنند،  و همه این رشته نسبتها مربوط به مندرجات تورات و دیگر کتب عبرانی است.
  و در جای دیگر می آورد:
-           بانیان شهر رومیه پادشاهانی بودند که به پسران گرگ شهرت داشتند،  و نام رومیه از نام آنها آمده،  و عنوان رومی را به ایشان و شاهان دیگر افزودند.
   در شاهنامه فردوسی گیو  در زیر پرچمی با مظهر گرگ قرار دارد ( به اسناد جمع اوری شده در مورد گیو در ملوک الطوایفی رجوع کنید).
   و مقایسه شجره نامه اشک هفتم  بنیانگذار سلسله اشکانیان در آثار الباقیه ابوریحان بیرونی با خاندان شاه شاهان به صورت زیر  خواهد بود:
کی کاووس
سیاوش
کی خسرو                                               اس ایکنار (اش جبار)
لهراسپ                                                 اشکان
گشتاسپ                                                 اشک
بهمن                                                     شاهپور
همای                                                     بلاش
داراب                                                    اشکان
 دارا                                                      اشک  (بغ پور شاه)
   این شجره نشانگر شاهان اشکانی (مکران +کرمان) بعد از ملوک الطوایفی کی خسرو می باشد.  نژاد اشک (بغ پور) طبق این شجره نامه از مادها و لقب او نشانگر مذهب میترایی او می باشد.
   آیا این شخص همان اشک اندروس (اس کندروس = اسکندر) تاریخ ایران است؟  به نظر می آید این شخص دلایل کافی برای فتح پایتخت هخامنشی داشته است.  اشکانیان را میتردات با فرا نام اشک هفتم پایه گذاری کرده است آیا نام اصلی اسکندر میتری دات است؟  یا میتری دات (مهرداد) فرا نامی بر مذهب او است،  و منظور همان بغ پور شاه است؟
   به هر حال فراموش نکنیم که اتفاقی بزرگ در تاریخ افتاده است،  شخصی با نام اسکندر گویا تا قطب شمال رفته است.  سوریه, لبنان, بیت المقدس, کل کشور ترکیه امروزی, و کل کشور عراق امروزی در آن زمان کشوری بوده است با نام ایران (پارس, پرس) مقر حکومت شاه این کشور در شوش و همدان امروزی بوده است.  پس از مرزبندی های بعدی جهان هر طایفه ای این روایت را از قول خود تعریف میکند.  این فرد از استان مکران + کرمان و ایرانی بوده است.  اگر مورخین عرب او را از پسران عیص نوشته اند،  از نوادگان حضرت ابراهیم بابلی ایرانی بوده است،  و کنعان در مرزهای غربی  استان  مکران + کرمان بوده است،  و اگر ترکها از شخصی عالم گیر(ذولقرنین) با عنوان آغوس یاد میکنند نیز می تواند پسر همین شخص باشد و مرزهای جنوبی ترکیه امروز نیز در شمال استان مکران + کرمان بوده است.
   اگر ما او را بی شک از نسل پادشاهان ماد با مذهب میترایی و ایرانی می دانیم به علت گفته های تاریخ است که می گوید زمانی که او به سمت پایتخت حرکت می کند نه تنها مردم با او نمی جنگند که درهای دژها را به روی او باز میکنند و این نشانگر آن است که این فرد ایرانی و از نژاد پادشاهان است.  پادشاه ایران در حال مرگ به او وصیت میکند که ایران را از بیگانه دور بدار,  با دختر من ازدواج کن و از قاتلین من انتقام بگیر این سه وصیت که مکتوب در تمامی تاریخ ها می باشد تنها می تواند از جانب پادشاه ایران به یک شاهزاده ایرانی باشد.  اگر این فرد ایرانی نبود دیگر وصیت در امان نگهداشتن ایران از دست اجنبی مفهومی نداشت!  اسکندر بر جسد پادشاه ایران خون گریه میکند,  نیز تنها میتواند نشانه پیوند خانوادگی او با پادشاه باشد،  این نوشته تاییدی بر برادر بودن این دو مرد می باشد مناسبتی ندارد،  که الکساندر یونانی بر مزار شاه ایران خون گریه کند!
   این شخص متولد ارومیه, رومیه = مدائن , سوریه,..... هیچ تفاوتی بر ما ندارد،  آنچه از تاریخ بر می آید آنکه مردم از حکومت هخامنشی ناراضی بودند،  و این حکومت پارسیان بوده است و شخصی از مادها که خود حقی در پادشاهی ایران داشتند میتوانسته در مقابل آنان قرار گیرد.  مردم همچنین از کیش مزدایی خسته بودند،  و می خواستند به کیش قدیمی خود یعنی میترایی باز گردند،  و پناهنده بغ های میترایی شده اند.
   در مورد مورخین ترک , عرب و یهود هرچه که می گویند قابل تجزیه و تحلیل و به هر تقدیر قابل قبول است چرا که  این اقوام مرزبندی های امروزی همه در استان مکران + کرمان (کرمانشاه) قدیم سهیم بوده اند.  اما در مورد مورخین یونانی و از آن بدتر مفسرین بعدی این تاریخ ها در مرزهای کشور یونان امروز باید بگویم که یونی آن (خیونی ها) تنها تبعید شدگانی بودند به مرز و بوم گریس و کشور گریس نه تنها در مرز بندی کنونی که در مرزبندی های زمان قدیم نیز هیچ سهمی از استان مکران + کرمان ندارند و ماجرای اسکندر با این مرز و بوم هیچ ارتباطی پیدا نمی کند.  این گروه مردم پس از شکست های پی درپی از سرزمین های اطراف ایران اخراج شده و به جزایر دریای اژه پناه بردند.  داستانها و افسانه های مورخین آنان تنها از روی عقده نوشته شده است،  و هیچگونه ارزش تاریخی ندارد.  از آن بدتر مفسرین این تاریخها با سوء استفاده از محل کنونی این کشور که بر سر راه تمدن بزرگ ایران و اروپا قرار گرفته است،  کلیه فرهنگ مصر و ایران قدیم را با نام خود به رخ اروپاییان می کشند.  آنان با خلق افسانه های بی سروته ای چون الکساندر یونانی و لغاتی چون هلنیسم و رویای سلسله افسانه ای چون سلوکیان,  با تعویض نام خدایان بین النهرین و دزدی تقویم خورشیدی از مصریان و میتراییان و به عاریه گرفتن الفبا و زبان سریانی و آشوری فرهنگ و تمدن ایران, مصر و بین النهرین را تحریف کرده و با نام خود به جهانیان ارائه می دهند یکی از بزرگترین شاهکار های آنان آئین روشن کردن آتش در اول بازی های المپیک می باشد!  اگر یونانیان نه زردشتی هستند و نه میترایی و نه مزدایی این آتش مقدس زردشتیان را (که آنان نیز آن را پیاده جابجا می کردند) چرا با عنوان نماد شروع رقابت های ورزشی که آن را نیز از ایران باستان به عاریه گرفته اند, جابجا می کنند؟  و امروز کار آنها به جایی رسیده است که این تحریفات و افسانه های بی سر و ته را که عاقبت جدی نفهمیدیم  کتیبه ها و اصل این نوشته ها در کدام موزه جهان است!  با عنوان تاریخ فیلم کرده به خورد جهانیان می دهند.  جالب آنکه گریس هایی که تمام تمدن خود را مدیون مهاجرین  یونی که خود ایرانی بوده اند می باشند.  در این فیلم های به اصطلاح تاریخی مردمانی با تمدن و پادشاهان ایران که بانی یکی از بزرگترین تمدن های شناخته شده جهان با لوح و سند و مدرک و پایه گذاران حقوق بشر در جهان بودند پابرهنه و ژنده پوش و وحشی نشان داده می شوند.  اینان با این کارها حتی احترام اشخاصی چون هرودوت (اصلی) را نیز از بین برده اند،  و حتی قبول نوشته های مورخینی چون کتزیاس  که شخصا در دربار ایران بوده است،  بر ما مشکل کرده اند!  از این قوم هیچ روایت و افسانه ای را نمی توان پذیرفت چه که از این روایات بی کتیبه و سند در فرهنگ خودمان فراوانند که حداقل مکان و زمان و روایاتش منطقی تر از آن یونانیان می باشند.
  در متون مذهبی مزدایی و نوشته های عهد ساسانیان که بیشتر از روی کینه و بغض نوشته شده اند،  او را اسکندر هرومی, رومی ارومیک, اهریمن ارومی مصر نشین نامیده اند اما در هیچیک از این متون سخنی از مقدونیه و یونان به میان نیست.  در ایران تا قبل از زمان قاجاریه هروم و رومیه را کشور ترکیه می دانسته اند.
   عکس سر مجسمه کشف شده،  که کاملاً شباهت به سر مجسمه ای دارد،  که به دروغ می گویند اسکندر یونانی است،  عکس شماره 4426.

مستند های مربوط

مستند های بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید،  لینک آن در ستون کناری

http://arqir.com

 

کلیک کنید:  تاریخ اقوام ایرانی

کلیک کنید:  ماجرا های خواندنی تاریخ

کلیک کنید:  تاریخ مزدوران بیگانه در ایران

آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   توجه 2:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری وبلاگ بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید،  و در جهت علم مربوطه وبلاگ،  با استراتژی مشخص یاری نمایید.

   توجه 3:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

ارگ ایران   http://arqir.com

 

کلیک کنید:  تماس و پرسش و نظر http://arqir.com/101-2

تاریخ نگهداری آثار تاریخی در ایران


تاریخ نگهداری آثار تاریخی در ایران

   پیش گفتار

      تاریخ نگهداری و پاسداشت آثار تاریخی و باستانی در ایران،  سابقه تاریخی طولانی دارد،  در زمان سلسله هخامنشیان برای حفظ آثار گذشتگان تلاش فراوان می شد،  و دستورات ملی و مردمی صادر می شد.  در دوره های اسلامی برای حفظ و نگهداری و بازسازی آثار دینی منجمله مساجد تلاش فراوان می شد،  و آثار زیادی از این دوره باشکوه و مفصل تاریخ ایران باقی مانده است.  اما با پیدایش استعمار،  غارتگران و کارگزاران و چهره های استعمار،  که در ایران بعنوان تاریخ نگار و تاریح نویس بوده اند،  بسیاری از آثار باستانی ایران را بعنوان غربی جا زده اند،  یا سرقت کرده و از بین برده اند.  عده ای مثلاً تاریخ دان ایرانی،  چه در بخش دولتی یا دانشگاهی،  بدون هیچ تحقیق و یا به ناچار،  گفته های آنها را رد یا تکذیب نکرده اند،  یا چشم و گوش بسته پذیرفته اند.  در این پست به تعدادی از آنها می پردازم، و به مرور ادامه می دهم. 

پیکره مقدس میترایی

      که به دروغ می گوند مجسمه هرکول است،  و آنرا نشانی و سندی از حمله الکساندر یونانی به ایران می نامند.  این پیکره در سال 1327 خورشیدی،  در محل کنونی کشف شد.  زمان ساخت آن حدود 150 ق.م،  تعیین کرده اند،  که برابر با اواسط سلطنت مهرداد اول اشکانی معروف به اشک نهم است،  البته این زمان جای باز نگری علمی جدید دارد.  کتیبه ای در پشت این پیکره به زبان آشوری است،  این زبان بسیار قدیمی تر از زمان پیدایش خط یونانی می باشد.  نمونه این مجسمه که مانند ایزد مهر است،  در چندین معبد میترایی اروپایی وجود دارد،  که بسیار شبیه هم هستند.

   عکس پیکره مقدس میترایی ایرانی،  که به اشتباه یا دروغ می گویند مجسمه هرکول یونانی است،  عکس شماره 1410.

   معبد هرکول ــ  معبدی که  در مسیر مسجد سلیمان به اندیکا است،  که نیای تخت جمشید و پاسارگارد است.  رومن گریشمن برد نشانده را یکی از قدیمترین عبادتگاه های رو باز ایرانی معرفی کرده است،  که برای قرنها تشریفات مذهبی،  در هوای آزاد در آن انجام می شد.  ساختمان آن متعلق به پارسها و هخامنشیان است،  و نقوش برجسته روی سنگ های آن مربوط به عهد اشکانیان می باشد.  این معبد نه به الکساندر یونانی ارتباطی دارد،  و نه با سلسله سلوکیان،  تنها به علت کشف مجسمه زیر,  آن را معبد هرکول نامیدند:

   مجسمه ای به ارتفاع بیش از دو متر،  در حالی که شیری را خفه می کند،  در این معبد از خاک بیرون آورده شده است.  گویند این مجسمه هرکول است!  توجه داشته باشید  مجسمه دیگری با این شمایل که زیر آن کتیبه ای بوده است این فرد را ایزد بهرام  معرفی کرده است.

   سکونتگاه هرکول ــ  غار طبیعی کرفتو یکی از بازمانده های دوران غار نشینی است،  که در استان کردستان می باشد.  بر سر در طبقه سـوم کتیبه ‌ای وجـود دارد،  و به همین علت غار را معبد هرکول هم می‌نامند،  در این کتیبه آمده است:  در ایـن جا هراکلس سکونت دارد،  باشـد که پلیدی در آن راه نیابد.

   اگر هراکلس (هرکول) در کردستان سکونت داشته است،  پس کرد بوده است و نه یونانی!  هرکول نام آشوری (یونی) ایزد بهرام اهل کردستان ایران است.   (منبع اینجا)

مومیایی حسن آباد سنندج

   تپه زاغه ــ  این تپه یک گورستان باستانی است،  و در مسیر شهرک حسن آباد- سنندج قرار دارد،  در این قبرستان مردگان به صورت چمباتمه‌ای دفن شده اند،  اشیائی همچون نیزه های جنگی، دست بند مفرغی و کاسه های سفالی نیز کشف شده است.

      در 30-8-1387 هنگام عملیات تعریض جاده مسیر شهرک حسن آباد ـ سنندج، 5 قبر تاریخی کشف شدند.  مسئولان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کردستان،  طبق کارشناسی های اولیه،  قدمت این قبرها را 3 هزار سال تخمین زدند.  در این قبرستان که مردگان به صورت چمباتمه‌ ای دفن شده اند،  اشیائی همچون نیزه های جنگی، دست بند مفرغی و کاسه های سفالی نیز کشف شده است.  شاهدان عینی که در ساعات ابتدایی کشف این گورها قادر به دیدن آنها شدند،  اظهار داشتند که یکی از این قبرها مربوط به یک پادشاه می باشد.  قبرستان کشف شده در فاصله 500 متری تپه باستانی زاگرس سنندج قرار دارد،  که در فهرست آثار ملی ثبت شده است.

عکس قبر های تاریخی یافته شده،  عکس شماره 5757.

      یک جسد کامل و سالم در یک تابوت طلایی قرار دارد،  لایه بیرونی آن را سرب و ساروج و لایه داخلی آن کامل طلا کاری شده،  طول این تابوت هم دقیقاً به اندازه طول جسد است.  در کنار سر این جسد،  یک یا دو جعبه طلایی و با محتویات و اشیایی از جنس طلا وجود دارد.  همچنین در کنار آن یک نیزه،  و در روی سینه و میانه بدن آن،  دو شیه یکی به شکل ماهی،  و دیگری به شکل عقاب قرار دارند.  روی این دو صفحه کلماتی به خط میخی حک شده است.  همچنین در پشت سر جسد و بر دیواره تابوت،  تصویری حک شده دیده می شود.

      نکته قابل توجه در این جسد،  سالم بودن جسم است،  این جسد حتی به شیوه مومیایی های کشف شده،  در پارچه  قرار داده نشده،  ولی با این وجود تمام نقاط آن کاملاً سالم مانده است.  تصاویر مربوط به چهار جسد دیگر،  در تلویزیون محلی کردستان پخش شده،  اما تصویر مربوط به این پادشاه تاکنون در تلویزیون ملی و شبکه محلی کردستان پخش نشده است.  به گفته مردم محلی،  با توجه به اینکه سرقت آثار تاریخی کردستان همواره از سوی تخریب گران آثار تاریخی ایران  صورت گرفته است،  این نگرانی وجود دارد،  که این جسد نیز همچون موارد دیگر به سرقت برود،  و یا تخریب شود.

عکس از مومیایی بی نظیر پیدا شده در منطقه حسن آباد سنندج،  عکس شماره 5756.

      احتمال داده می شود،  این مومیایی متعلق به دیاکو دوران پادشاهی ماد باشد،  در احتمال دیگر او را گودرز شاهنامه فردوسی می دانند.  متاسفانه تا کنون هیچ گونه اطلاعی از سرنوشت این مومیایی در دست نیست،  اما در هر صورت با حداقل عکس های موجود،  بزودی خط میخی نوشته شده در تابوت،  توسط علاقمندان و دانشمندان متخصص مستقل ملی مردمی ایران ترجمه و منتشر خواهد شد،  و مشخص می شود که واقعیت چه بوده است.  با وجود این کشف اتفاقی،  مشخص می شود که مومیایی های دیگری،  در دل خاک پاک ایران نهفته باشند،  و خود را از چشم ناپاک دشمنان تاریخ ایران استعمار و امپریالیسم پنهان کرده اند.

شاهنشاه ایران دیاآکو

      دیاآکو را اولین پادشاه ایران گفته اند،  او وقتی به پادشاهی رسید شهر همدان یا هگمتانه آنروزگار را پایتخت خویش قرار داد.  وی دستور ساخت هفت دیوار تو در تو و استوار را در همدان داد،  که درون این دیوارها باغ و بیشه و بوستان فراوانی پدید آوردند،  این سازه شگفت‌انگیز پایتخت ایران آن روزگار بود.  دیاآکو 53 سال پادشاهی کرد.


عکس تصویر خیالی شاهنشاه دیاآکو،  مشروح در اینجا،  عکس شماره 4020.

      در این زمان که عوامل و کارگزاران استعمار بیشر از هر دوره تاریخی در قاره کهن پخش هستند،  و می خواهند سر به تن این ملتها نباشد،  و دائم می گویند ایران و ایرانی در تاریخ نبوده،   وظیفه مسئولین محترم در حفظ و نگهداری آثار تاریخی سنگین تر است.  بنا به گفته شاهدان،  مومیایی توسط یک هلیکوپتر ناشناس،  از محل خارج گردید،  و به محل نامعلومی انتقال داده شده است.  سازمان میراث فرهنگی در موزه فقط چند تکه استخوان را به عموم مردم نشان داد،  و هنوز گزارشی از وضع مومیایی فوق ابراز نکرده است.  تصاویر گرفته شده توسط مردم حاضر در لحظات یافته شدن اجساد،  شبهاتی را نزد انبوه فراوان علاقمندان تاریخ و فرهنگ ایران بوجود آورده،  و آنها نگران این مومیایی با ارزش تاریخ ایران هستند.

   توجه:  درصورتیکه مقامات محترم سازمان میراث فرهنگی،  و یا هر یک از ایرانیان،  گزارش یا خبری از این موضوع مهم تاریخی و سرنوشتی دارند،  در نظرات یا ایمیل بنویسند،  تا در اینجا منتشر نمایم.

عکس بخشی از اشیاء کشف شده موزه بغداد،  عکس شماره 6290 .

      در زمان حملات هوایی و سپس زمینی آمریکا به بغداد،  موزه عراق غارت شد،  در بعضی تحقیقات مشخص شد،  که این غارت برنامه از قبل داشته است.  مقداری از اشیای موزه توسط موزه داران درست کار پنهان شده بود،  ولی بخشی بسرقت رفت،  تاکنون نیمی از آنها کشف شده است.  آیا هرگز کسی از این ایرانیان مدعی تاریخ ایران،  از آن موزه داران بغداد که با جان خود بازی کرده،  و نیمی از اشیای موزه را پنهان کرده بودند،  قدر دانی شده است؟  آیا کسی از ایرانیان مدعی تاریخ ایران،  پیگیر سرقت های موزه بغداد بوده است؟  اشیای موزه بغداد متعلق به تاریخ ایران است،  و در ازای زمان به امانت در آن موزه هستند.

 

کلیک کنید:  تاریخ نجوم در ایران

کلیک کنید:  منطق ملی مردمی در ایران

کلیک کنید:  آزادی و دشمنان آزادی در ایران

آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه:  اگر وبسایت به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir

تدوین قانون اساسی

منطق ملی مردمی در ایران

   پیش گفتار

      ما ایرانی ها منطق تاریخی خاصی داریم،  که ریشه در جشنهای تاریخی ایران دارد،  ولی امروز بدلیل انفجار اطلاعاتی و ارتباطی،  این منطق دچار شکافها و در پی آن لغزش و پراکندگی هایی شده است. وظیفه جوانان باهوش ایرانی این است که،  بنا به استراتزی ملی مردمی ایران،  نسبت به شناخت منطق تاریخی ایران،  و تدوین نوین آن گام بردارند.

تعریف منطق ایرانی

      از دیرباز در ایران .....

      با پوزش،  بدلیل بازنویسی و هماهنگی با شرایط،  متن خارج گردید،  بزودی پست می شود.

نوشتن قانون اساسی

        در جایی شنیدم یکی از کشور های تاریخی ولی پیشرفته امروزی،  برای قانون اساسی جدید کشور خود،  که بتواند نیاز های روز افزون قرن جدید را برآورد کند،  از عموم تقاضا کرده یک قانون اساسی بنویسند.  تا ضمن بررسی آنها،  باعث شود جوانان آن کشور،  هر چه بیشتر با قانون اساسی آشنا شوند،  و با یاری در ارائه و تدوین بهتر قانون همکاری داشته باشند.  بدین منظور من هم از ایران تصمیم گرفتم در این برنامه شرکت کنم،  خدا را چه دیدی،  شاید کسی در آن کشور نیم نگاهی هم به متن نوشته شده من اندازد.

      قانون اساسی یک کشور تعیین کننده پیشرفت آن کشور است،  بهمین جهت با شرایط سرعت رشد و تکامل در قرن جدید،  باید قانونی تدوین شود،  که بتواند حرکت های سریع تغییرات ناپیوسته را در نظر بگیرد،  تا مردم  کشور در قانون قدیمی جا نمانند.  ضمن بررسی جغرافیایی آن کشور،  متوجه شدم که سرزمین آنها دارای هشت موقعیت کلی آب و هوایی و آبریز و آبخیز است،  همچنین در طول تاریخ شرایط قومی و ملی و فولکوریک در این هشت موقعیت شکل گرفته است.  چون در قرن 21 می رود که هر چه بیشتر نیاز بشر به انرژی و غذا باشد،  نمی شود که این دو را در اصل و ابتدا برای تدوین یک قانون کار آمد قرار نداد.  هم چنین نمی شود با ترکیب تمامی جمعیت با تمامی منابع،  آنها را جمع آوری و سرهم کرد،  و بتوان نتیجه خوب گرفت.  من بدین منظور برای این قانون اساسی اصل فدرالیسم علمی را در نظر می گیرم،  فدرالیسمی که هر یک از مناطق کشور بتوانند با امکانات موجود خود،  زمینه رشد و شکوفایی سرزمین خود را فراهم آورند.  فدرالیسم علمی بر اساس منابع ملی و مردمی شکل گرفته،  نه بر پایه تیره ای و قومی.

      بدین منظور از قانون اساسی کشور عزیز ایران،  و چند کشور اروپایی و آمریکایی و غیره کمک گرفتم،  تا قانون اساسی برای آن کشور بنویسم.  در ضمن از جدید ترین دست آورد های علمی و تکنولوژی های نوین هم در قانون اساسی بهره بردم،  منجمله انتخابات اینترنتی،  و یا مجلس های استانی و ایالتی مجازی.  زیرا عقیده دارم که مردم هر یک از بخش های کشور باید از استعداد های ملی و مردمی خود بهره ببرند،  و وابسته به منابع ایالت و یا استان جانبی نباشند.  مانند استان های بیابانی ایران،  که با داشتن کویر های پر انرژی خورشیدی رایگان،  نباید محتاج نفت و گاز باشند،  و باید از این برکت طبیعت،  بتوانند چرخه های تولیدی را بگردانند،  و تولید ثروت و دانش نمایند.

      همچنین یکی از مهمترین موضوعات،  در نظر گرفتن تاریخ و فرهنگ یادگیری است،  به همین جهت برای قانون اساسی،  حداکثر اعتبار را 20 سال تعیین کردم.  یک مجلس قانون اساسی،  که اعضای آن از میان برگزیدگان حرفه ای قانون دان می باشند،  و توسط مردم انتخاب می شوند.  در صورت تقاضای بیش از 50 درصد مردم،  که توسط اینترنت در سایت قانون اساسی ثبت نام کرده باشند،  این مجلس قانون گذار زودتر برپا می شود،  و قانون اساسی را ترمیم و یا بازنویسی می کند.  توجه،  بعد از شرکت و پایان مسابقه،  قانون فوق را در اینترنت منتشر،  و در همین صفحه پست می کنم.

   پرسش از عموم:  آیا شما تاکنون قانون اساسی برای یک کشور،  یک سازمان یا.... نوشته اید؟  یا هرگز بفکر تدوین چنین قانونی بوده اید؟

   عکس انوش راوید سال 1345 خورشیدی،  هنگام دیدار از نوجوانان پرورشگاه و اهدا هدایایی به آنها،  مشروح در تولد در تاریخ،  عکس شماره 1680.

کلیک کنید:  حقوق تاریخی ایران

کلیک کنید:  نگرش های نو به جهان

کلیک کنید:  آزادی و دشمنان آزادی ایرانیان

 آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه:  اگر وبسایت به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir

پرسش و پاسخ

 پرسش و پاسخ ویژه 93

تعداد دیگری از پرسش و پاسخ های قابل توجه

      بمنظور گسترش محیط دمکرات و آزادی اندیشه و قلم اینترنتی،  این پرسش و پاسخ ها توسط بانو پرنیان حامد پاسخ داده می شود،  جهت پرسش و پاسخ های انوش راوید در اینجا بروید.

   توجه:  عزیزان،  بمنظور تحقیقات بیشتر،  گاه ممکن است پاسخها مدت زیاد تری زمان ببرد،  لطفاً حوصله نمایید،  مطمئنا بمنظور پیش برد اهداف ایرانی،  هیچ نظر و پرسش بی پاسخ نمی ماند.  در ضمن اگر پرسش تأیید شد،  و پاسخ آن نبود،  در اولین پست بعدی پاسخ داده می شود،  اگر پرسشی از قلم افتاد،  لطفاً یاد آوری نمایید.

   توجه 2:  نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است،  و نظر وبلاگ نمی باشد،  پاسخ ها دانش وبلاگ است.

   نظر 1965:   استاد دوباره وقت شمارو میگیرم .. استاد امکانش وجود داره برای شما یا استاد حامد که خودتون شخصا اقدام به دفاع از وب خودتون کنید تو یه دانشگاهی جایی بصورت افتخاری و یا چطور بگم! بصورت سوری مثلن دارید تحصیلات و ادامه میدید برای دکترین و .. و سر آخر پایان نامتون ، وب و مطالب وب و رو کنید!! تصور کنید چه آبرویی از استادان مدعیه تاریخ! ایران میشه و بازتابش برای یک استارت و پرتاب به سمت روشنگری چقدر بزرگ و خوبه !!! اگر بشه البته ..

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام ، برای من امکان ان  از ماه شهریور به بعد هست . اساتید مدعی تاریخ وقت معین کنند بارها تکرار کردم  من پاسخ گوی سخنانم در باب اسکندر با سند مدرک در هر جلسه و انجمن که بفرمایید هستم .

   ادامه نظر:  من یک خیاط هستم و کارم و هم خوب بلدم اگر تو این راه برای دوخت و دوز لباس های ایران باستان به خیاط و طراح نیاز شد من افتخار میکنم ک کمکی از دستم برای کشورم بتونم انجام بدم. با سپاس.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما بزرگوار که کمک تان را از ما دریغ نکردید من از شما یک دنیا سپاسگزارم اگر لازم شد حتما با شما تماس می گیریم.

   نظر 1966:   درود و خسته نباشید ، استاد تا جایی ک شمارو میشناسم و راجبتون خوندم ، عشق وطن در خون شما ریشه داره و به زمان دور از خون پدربزرگتون میرسه .. و استاد حامد هم که یک دهه از عمرشون رو صرف تحقیق و بررسی تاریخ این کشور کردند و بدون شک ، آنهایی که بیشتر میفهمند! دردشان بیشتر است. استاد راوید شما گفتید ک وبلاگ و مطالبش قابل دفاع است، که بدون شک هم هست چرا این گنج بزرگ تاریخی که شما استادان بی ادعا و با غیرت کشف میکنید. و سند هم داره رو در دانشگاه های کوفتی این کشور، غارت شده مطرح نمیکنید ، که این اساتید بیخرد دانش! گاه هامون مخ آکبندشون و به کار بندازن!! استاد منظورم کم کاری شما نیست میدوو نیم ک سخنرانی و ... انجام دادید در دانشگاه و .. اما جوانهای دانشجوی تاریخ و حتی جغرافیا تاریخی میتونن ازین مطالب ارزشمند به عنوان پایان نامه استفاده کنند. آیا امکانش هست یا نه؟ به نظر من ک میشه به خدا من اگه دانشجو بودم انجام میدادم. حیف که جوونا هم راه استادای! دانش! گاه هامون و پیش گرفتن و طوطی وار پیش میرن پیشنهادم اینه حداقل، نام جدیدی برای دانشگاه! هامون انتخاب کنیم چند تا واژه ک بفکرم میرسه رو میگم شما هم کمک کنید. ممنون

"حفظش کن گاه ! جزوه گاه ! تقلید گاه ! آکبند گاه .."

  با احترام و تقدیر از تمام استادان راستین راه دانش و خصوصا کسانی که درد وطن در دل دارند.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما در حال ارائه شدن است هیچ کوتاهی نکردیم  اما گویی راضی کردن  اساتیدی که عمری را در حال نوشتن و تحقیق در باب پرت و پلا گذرانده اند چندان کار آسانی نیست و تنها با ارائه مدارک و اسناد هر چند دندان شکن این کار به دلائل شخصی این افراد  شدنی نیست (البته منصف باشیم شخصی که 50 سال است در باب الکساندر مقدونی و حمله او در ایران 40 جلد کتاب دارد چگونه الان این 40 جلد کتاب را بسوزاند و با 50 سال زحمتش خداحافظی کند ؟)

    پاسخ یکی از نامی ترین اساتید کشورتان پس از ارائه مدارک به ایشان به بنده به جای هر سخن علمی و یا  ارائه هر گونه توضیح و سند در رد اسناد من این بود:  "من این را همان الکساندر مقدونی می بینم" انگار که ایشان شخصا شاهد ورود الکساندر در حال چرخاندن شمشیرش به ایران بودند. می فرمایید من با این اساتید چه کار کنم؟

   امید تنها به همان دانشجویان امروزی و اساتید آینده این کشور است که متاسفانه  نوشتن هر گونه پایان نامه برای این عزیزان در این باب در این لحظه نیز  گویا غیر ممکن است. بانویی گرامی کتاب را از شخص من گرفت و برای ارائه پایان نامه به دانشگاه برد. استاد ایشان اجازه ندادند. پایان نامه ای نوشته نشد اما این بانوی گرامی که استاد آینده این کشور است این صحنه را فراموش نخواهد کرد.

   آنچه در این کشور مطرح شد نیاز به زمان دارد زدودن دروغی که دوهزار سال است گقته شده است یکروزه امکان پذیر نیست نیاز به نسل ها دارد،  همین اندازه که من افتخار این را داشتم که در عمر کوتاهم عکس العمل افرادی چون شما را با چشمان خودم دیدم برای من بزرگترین سربلندی است پیش کسوتان من حتی این را هم ندیدند.  با قدرت تمام ادامه خواهیم داد. اشتباهاتمان را خودمان تصحیح خواهیم کرد و برای نسل های آینده به یادگار خواهیم گذاشت باشد که آنها راه مان را ادامه دهند به امید سربلندی ایرانمان پاینده باشید و صبور. 

   نظر 1967:   درود. در جستار اسکندر ایرانی در هم میهن ؛ شخص با نام ساسان همچین چیزی نوشته:

من در نروژ زندگی میکنم چند سال پیش در یک روزنامه نروژی خواندم که در سوئد در عمق یک متری زمین سکه های ایرانی مربوط به پیش از اسلام کشف شد مقدار این سکه هام بسیار زیاد بود و مدفون بودنش در عمق زمین نشان از آن دارد که در همان زمان به این منطقه آمده این مطلب شاید گواهی باشد بردرستی آنچه خانم پرنیان میگویند.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما و ایشان . اگر ممکن است از ایشان بپرسد چند سال پیش این مقاله را خوانده اند؟ یک سری سکه اسکاندیناوی در مقاله ای که من خوانده بودم را به زمان ساسانیان نسبت دادند. اگر ممکن است از ایشان بپرسید سکه ها الان در کدام موزه است. من از آلمان پیگیری کنم. اگر یک عکس از آن ببینیم شاید خودمان تشخیص بدهیم ساسانی است یا اشکانی. (اگر ممکن است پاسخ را با ایمیل برای من ارسال کنید ببخشید من در این لحظه فرصت ندارم مستقیم در هم میهن با ایشان صحبت کنم. در بازگشت از ایشان تشکر خواهم کرد) با سپاس از شما.

   نظر 1968:   درود... درباره رود تاناایس , مورخین مانند آریان نوشته اند که الکساندر در نزدیکی مرکند, شخصی عالی رتبه به نزد سکاهای اروپایی میفرستد و با خانواده های سکاهای اروپایی دیدار میکند. پس با این توضیح این رود نمیتونه سیحون باشد زیرا فاصله بین افغانستان و محل زندگی سکاهای اروپایی بسیار زیاد است!

   در مورد ماساژت هم باید گفت که این مکان همان مسخط در گرجستان است و نامش در کتیبه های ساسانی ماسیکیت است و در یک کتیبه آرامی مکشوفه در گرجستان که متعلق به اشکانیان است, این نام بصورت میسکیت آمده که نام مسخط و یا ماساژت است.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سپاس از شما . همه مورخین یونانی این رود را مرز اروپا می دانند. افغانستان هیچگونه نمی تواند مرز اروپا شود و این پایان جریان به افغانستان و هند رفتن الکساندر در تاریخ است. هیچ مورخی چنین چیزی را تایید نکرده. هند و افغانستان را به کلی فراموش کنید تا حساب بقیه به اصطلاح مدارک و سند  مفسرین تاریخ را هم برایتان یکسره کنم. آنوقت بشینیم ببینیم این الکساندر که از سوریه راه افتاده و نه مقدونیه واقعا تا کجا توانسته برود و آیا این  همان اسکندر مکتوب تاریخ ما هست یا نیست.

هرودوت نوشته اول ماساژت ها بودند سپس سکاها سپس مادها این می شود گرجستان، کردستان، همدان. مراقب باشد ماساژت ها قومی ماهیگیر بودند نمی دانم محلی که شما می گویید کنار دریا هست یا خیر هرجا که هست ، باید کنار دریا باشد. پاینده باشید.  

   نظر 1969:  با درود... در باب سلوکوس بنده دیگر چیزی نمیگم چون هر چی بگم شما میگید مزخرف است. اما مبدا سلوکی در میان اشکانیان به هر دلیل استفاده میشد مانند بنچاق اورامان. ویسپور به معنی شاهزاده است و ربطی به سلوکوس ندارد و انتیخوس هم انتی اکسوس! نمیتواند شود ...  البته در تاریخ هم امده انتیوخوس سوم واسه بی احترامی معبد شوش او را کشتند که لوح بابلی هم تایید میکند ... اینکه او متولد شوش باشد نشانگر تصرف مصر و بین النهرین توسط یونانیان است .... البته یونی ها طبق گفته های مورخان عهد عباسی, از بابل به غرب رفته اند...

   نکته آخر اینکه هوسرو که همان خسرو باشد, در متون پهلوی در آوانویسی husraw نوشته میشود و هوسر + وه ! نیست که آنرا به کیسر وهرود تفسیر کنید.  البته لقب کیسر در کتیبه ای کوشانی, کیسره نوشته شده و شاه کوشانی خود را دیوه پوترا کیسره خوانده است. کیسر لقبی ایرانیست.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما . لابد سند دارم که می گوییم مزخرفه تا ابد هم بگویید  تکرار خواهم کرد مزخرف است. این لوح را به دقت نگاه کنید :

1’ [9 cm, max. 24 signs mA-r]i-is-ki-la-mu u lú ERÍN.MEŠ mAn-ti-gu-nu-su a-n[a .. .. .. .. .. .. .. .. ..]

[(max. 24 signs) A]rchelaus and the troops of Antigonus to [.. .. .. .. .. .. .. .. ..]

2’ [4.5 cm = ca. 12 signs] ITI NE UD /25\.[KAM .. .. ..]x-šú @al-tum ina IGI ERÍN.MEŠ mSi-lu-uk-ku [.....]

[ca. 12 signs)] Month Âbu, day 25 (= 10 Aug. 309) [……. did] battle with the troops of Seleucus [(……)]

به من بگویید:  اریشکیلامو = mA-r]i-is-ki اریشک  i-la-m ایلام+  u که در زبان اکدی نشانه مکان است چرا باید ارشه لائوس ترجمه شود؟‌ کجای تاریخ نوشته اسم اصلی ارشلائوس ارشک ایلامی بود؟

اصلا به لوح کاری نداشته باشم هم: تاریخ ارشک اشکانی که با محاسبه خود اروپا 303 ق.م در می آید را چرا 245 ق.م می نویسند؟  این ارشک که در زمان سلوکس شماست مبداء تاریخ اشکانی نیست سلوکس مبداء است؟ عجب!

   تاریخ بلعمی صفحه 652 را باز کنید ببینم ... اخوس دمتریوس نام یک نفر است یا می تواند  لقب هر شخص لا مذهبی در تاریخ باشد؟ (خدا را شکر هر جا هر سندی خواستیم شکستنش و زدگی و... دارد زدگی باید آنتی باشد زیاد هم تفاوتی ندارد باقیمانده آن کافی است)

عکس شماره 6627

   اخوس و دمتریوس می تواند لقب هر شخصی باشد که به این ایین است. مثل مهر + دات یعنی قانون مهر همه مهرداد ها که یک آدم  نیستند،  هستند؟  یونانی ها هم به این آیین لامذهبی  بودند ایرانی و عرب ترک هم می توانستند باشد و انتی اخوس باشند. هر انتی اخوسی که یونانی نیست!

    حالا  بفرمایید به من بگویید زیر یک مجسمه که اصلا به زبان یونانی نیست نوشته همان  ... اخوس و اول  سلوکس آن "و" دارد! یعنی اسم اول هم سلوکس نیست متاسفانه، این هر لامذهبی می تواند باشد! و شما اصرار دارید یک کتیبه به زبان سامی وآرامی که یک حرف یونانی روی آن نیست را بگویم سند ورود "و+سلوکس" به خوزستان است.؟ مجسمه را چرا کندند بردند؟ تاریخ بلعمی را چرا دستکاری کردند عجیب است!

   4 ذبیح بهروز نوشته  مبداء ‌تاریخی با نام سلوکس قبلا موجود نبوده و این تاریخ از زمان مغول به نام سلوکی ثبت شده است (برای اینکه تاریخ ارشکی است نه سلوکی هرچی من به شما می گوییم گوش نمی کنید!)

 5. آنتی اخوس هم دقیقا با لهجه دیگر می شود آنتی اکسوس،  خ در یونانی و فارسی = ک س به لاتین (این هم نتیجه قضاوت عجولانه شما)

  6. من فقط یک اخوس  می شناسم که متولد شوش است و او هم اردشیر سوم هخامنشی است. نسبت دادن و قاطی کردن تاریخ کار آسونی است. بنده هم الان می گویم این مربی تیم ملی فوتبال که اسمش کوروش (کی + رش) است. ایرانی است و متولد پازارگاد است. نمیشه که هر گردی که گردو نیست آن هم با بازی با یک لقب مذهبی مثل اخوس که همه اخوس می توانند باشند چرا آن اخوس متولد شوش اردشیر نباشد که یک یونانی باشد که مادرش به گفته خودشان در پنتوس بوده پدرش از سوریه رفته پنتوس خواستگاری بچه را در شوش زاییده اند؟ فرض بر اینکه پدرش برای جنگ از سوریه (اینها که البته می گویند مقدونیه)  راه افتاده آمده برای جنگ به شوش زن 9 ماه حامله را گذاشته روی اسب از مقدونیه آورده وسط میدان جنگ! ترا به خدا یک کمی فکر کنید اخر این می شود سند سلوکیان در ایران!

  7. و نتیجه گیری عجولانه آخر شما: کتاب بنده صفحه 81 خط 13 چی نوشته ؟ در اوستا نه به زبان هردمی پهلوی که هر جور دوست داشته باشید خوانده می شود!

   نام او در اوستا هئوسروه  haosravah  است آقای پورداود نوشتند که معرب آن کیسر است نمی دانم منظورشان از معرب چیست چون معرب آن قیصر است بماند و این همان کیا+ کیسر هرودوت و همان هوخشتریه ماست که نینوا را فتح کرد توران= آشور است و هو + سر + وه رابنده به فاتح وه رود تفسیر می کنم شما هم اول کتاب بنده صفحه 81 خط 13 را باز کنید درست نگاه کنید  بعد هم اوستا را باز بفرمایید نگاه کنید. با سپاس

   پرسش 1970:  میتوانید راهنمایی کنید چرا گشتاسپ زمان زرتشت با پدر داریوش یکی نیست؟ لطفا در مورد زمان پادشاهی کوروش راهنمایی کنید. با تشکر

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام گشتاسپ زمان زردشت  در همه متون پادشاه معرفی شده است حال آنکه در همه کتیبه های شجره های هخامنشی ویشتاسپ لقب شاهی ندارد (یک مرد نوشتند)

این کتیبه اردشیر سوم:

The great king Artaxerxes, the king of kings, the king of countries, the king of this earth, says: I am the son of king Artaxerxes [II Mnemon]. Artaxerxes was the son of king Darius [II Nothus]. Darius was the son of king Artaxerxes [I]. Artaxerxes was the son king Xerxes. Xerxes was the son of king Darius [the Great]. Darius was the son of a man named Hystaspes. Hystaspes was a son of a man named Arsames, the Achaemenid.

این کتیبه اردشیر دوم:

Artaxerxes, the great king, the king of kings, the king of all nations, the king of this world, the son of king Darius [II Nothus], Darius the son of king Artaxerxes [I Makrocheir], Artaxerxes the son of king Xerxes, Xerxes the son of king Darius, Darius the son of Hystaspes, the Achaemenid,

همه  king دارند  هیستاسپ ندارد.

این هم کتیبه خود داریوش اول:

(1) I am Darius, the great king, king of kings, the king of Persia, the king of countries, the son of Hystaspes, the grandson of Arsames, the Achaemenid.

نظر 1971:  ذوالقرنین= دارنده دو شاخ (اشاره به گرز گاوسر فریدون)

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام ذوالقرنین یعنی فاتح دو قرن = شرق و غرب . در تاریخ ایران فریدون، کی خسرو = هوخشتره، کوروش کبیر و اسکندر همه فاتحان شرق و غرب بودند. (در کتاب مکتوب است). ذوالقرنین قرآن یکی از آنهاست و نظر شما نیز درست است.

   نظر و پرسش 1972: سلام خانم حامد. از مطالب علمی و دقیق شما و اطلاعات فوق العاده بالای شما واقعا شگفت زده شدم. مدت زیادیه که برای یک پژوهش تاریخی در جستجوی مطالبی پیرامون تاریخ اشکانیان هستم اما متاسفانه در این دوره اطلاعات بسیار کمتری موجود است. می خواستم بدونم آیا می تونم هر زمان که پرسشی برام پیش اومد از شما بپرسم؟

   به عنوان نخستین سوال می خوام بدونم آیا ارگانهای اداری پارتیان داخل کوشک سلطنتی قرار داشته است و یا خارج از آن؟ و آیا همسران پادشاه در کاخ های جداگانه زندگی می کرده اند؟ اگر چنین است آیا ملکه نیر وضعیتی مشابه سایر همسران را داشته است؟ ممنون می شوم اگر پاسخ را به ایمیل من ارسال کنید. به علت ازدحام مطالب وبلاگتون برام خیلی سخته که پاسخ سوالم را پیدا کنم.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام همانگونه که خودتان گفتید اطلاعات در باب دوران اشکانی بسیار کم است

تصور می کنم ما به اشتباه این دوران را اشکانیان که فقط یک خاندان این ایلخانی (ملوک الطوایفی) است می نامیم. در این زمان در ایران اولین جمهوری جهان بنیانگذاری شده است. تاریخ ما از 90 الی 120 خاندان  یاد می کند و پادشاه از میان کلیه این اقوام توسط مجلس مهستان انتخاب می شده است به همین علت فردوسی به کوتاه بودن شاخ و بیخ اشاره می کند و شاهان را با نژاد های مختلف نام می برد. پارتها، پرنی ها، اشک ها، اشکهای ارمنستان، ارشی ها. رومیان رومیه مدائن، سورن های بغداد  و ..... تصور من بر این است که ما به اشتباه دنبال یک خاندان و سلسله شاهی هستیم و این باعث دگرگونی این برهه تاریخی می شود. به هر تقدیر از آنجا که پادشاه توسط مجلس مهستان مشخص می شده است و تاج را خاندان سورن بر سر شاه می گذاشتند لذا ارگانهای اداری در این زمان در مجلس بوده است نه در کوشک در باب زنان آنها هیچ نمی دانم. زنان هخامنشیان در کاخ اصلی ولی کاخ های کوچک جدا جدا بودند حتی ملکه هم کاخ جدا داشته است شاهان ملوک الطوایف را نمی دانم چگونه بوده است.

   نظر 1973:  درودی دگربار بر خانم پرنیان حامد. بنده جستاری در همین باره نوشتهام که امیدوارم سودمند افتد. خشنود خواهم شد آن را ببینید :

http://www.iranclubs.org/forums/showthread.php?t=129770

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما  از شما سپاسگزارم از تک تک محبت های شما از لحظه اول که اشاره به دستخوردگی فردوسی در بیت هفت هزار سال کردید و این یادگار را تا ابد برای من باقی گذاشتید و گوشزد شما باعث شد از این پس به دستخوردگی های ابیات فردوسی نیز توجه داشته باشم، تا آن مقاله زیبای شما در باب اسکندر در هم میهن و امروز این محبت شما و تنها می توانم بگویم سپاسگزارم، سربلند باشید گرامی.

   پرسش 1974:  درود بر سرکار خانم پرنیان حامد. آیا قصد ارائهی مستند دیگری را نیز دارید؟ این مستند چه زمان آماده خواهد شد؟ سپاس از تلاشهای شما.

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما بله اما مستند بعدی کوتاه نخواهد بود مستندی جامع در باب اسکندر حدود دو ساعت خواهد بود مگر آنکه باز مجبور شویم اسناد کوتاه ارائه بدهیم. در باره مستند اسکندر با آقای صلح دوست صحبت کنید. من تمام سعی خودم را در ارائه هرچه سریعتر اسناد خواهم کرد. شماره تماس ایشان بر فراخوان صفحه اول هست. اگر هر پیشنهاد، انتقاد، کمک ..... دارید با ایشان تماس بگیرید  با سپاس.   

  پرسش 1975:  ایلیاسین= بالاترین سین (=شاه)، سین بلند مرتبه= افریدون. به نظر شما امکان دارد این دو مرد تاریخ در واقع یکی باشند. در تاریخ آمده که فریدون و خضر(ع) پسر خاله بودند و آمده که در جنگ فریدون و آژی دهاک بزرگمردی سحر و جادوی اژی دهاک را باطل میکرد که ممکن است خضر(ع) بوده باشد. از طرفی در عراق امروزی در نزدیکی شهر دهوک منطقه خضرالیاس وجود دارد. فریدون= فرا (بالا)+ دون (تون=تین=ثین=سین، این دگرگونی ها در گویشهای مختلف یافت میشود)

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام تفسیر جالبی است بر وبلاگ باز خواهد شد تنها مشکل "این دو مرد" شماست این مردانی که شما می گویید یکی 500 ساله است دیگری 1000 ساله دیگری .... شما این نامها را  نماد سلسله حساب کنید محل آنان در همان حوالی عراق است چرا که ضحاک در بابل بوده است و شما نام دهوک را در کنار خضرالیاس در سینی که همان خوزستان است یافتید تنها دو مرد را فراموش کنید نماد سلسله های مختلف بگیرید (شاهان سلسله اشکانی هم همه اشک هستند این کار در ایران روال بوده است).

   پرسش 1976:  سلام تا پاسخ پرسش های تاریخی+ دینی رو ندید فکر نکنم زیاد بشه پرسید چون نصف پرسش های من تاریخی دینه تا فقط تاریخی برای این چه باید بکنم.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام نمی دانم چه کار باید بکنید من تا آنجا که در صلاحیتم باشد جواب می دهم بقیه را باید بروید نزد مجتهد این  کار کار من نیست ببخشید.

   نظر و پرسش 1977:  باسلام و درود. من یک نظر و ده ها پرسش دارم که به مرور آنها را مطرح میکنم. شما در چند مقاله فرمودید که به صرف اینکه یک اروپایی تاریخ ما را نگاشته نباید آن را پذیرفت. راستش وقتی یک ایرانی برای اثبات سخنش میگوید فلان شخصیت اروپایی این را گفته و همه بیچون و چرا آن را میپزیرند بی آنکه نام این شخص را پیشتر شنیده باشند خونم بجوش میاید. من خودم سالهای درازیست در اروپا زندگی میکنم و اروپاییان را خوب میناسم. اینها در تکبر خودخواهی قابل وصف نیستند و سر سوزنی صداقت ندارند هنگامی که به آنها بیگویید  بوعلی یا فارابی چنین گفت با یک چشم غره میگویند برو بابا اینها دیگر چه خری هستند. تحقیر و اهانت به شرق را حتی به فیلم هایشان کشانده اند. در همین فیلم اسکندر هنگام فتح بابل اسکندر چنین میگوید: ایرانیان یک مشت بیسواد اند که کثافت میخورند و می اشامند و ما آنها را باید آموزش دهیم..... حال ما هر گاه نام این سردار را میبریم برای عرض احترام می گوییم اسکندر کبیر. من مطمئنم لجاجت این دسته افراد با شما از همین حیث بیگانه پرستی است و نه بیان حقیقت. نمیفهم چطور یک بیگانه پرست خود را میهن پرست هم میداند؟

   به هر روی. شما گفتید در بابل نام سه اسکندر هست که دو تا پدر و پسر بودند و یکی هم شاه منطقه ای بنام پالا در سوریه. پرسشم اینه که چطور ممکن بود در قلمروی شاهان هخامنشی شاهان دیگری هم سر در بیاورند و قدرت بگیرند و هخامنشیان از آن بی خبر باشند؟ سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام مطابق اسناد تاریخ ما

 یک کهرم= کی هروم = شاه سوریه می شناسم که از شمال سوریه محلی که قوم پالایت در آن زندگی می کردند و نام پایتختشان پلا بوده به ایران حمله کرده قصر شاه را سوزانده دختران شاه را به اسارت برده که باید همان الکساندر مورخین یونانی باشد چون سخنان و واقعه ها و .... مطابقت کامل دارد نمونه اسناد این مطابقت در کتاب موجود است. زمان او حدود 15 سال قبل از کوروش کبیر است.

   یک اسکندر می شناسم که مطابق گفته صریح همه تاریخهای ما جانشین او اشک پسر دارا و مطابق گفته واضح طبری،  طبری می گویید در ایام ملوک الطوایف ولادت عیسی بود این ولادت در سال 65 از غلبه الاسکندر بر سرزمین بابل در سال 51 اشکانی بود.

    سال 65 قبل از میلاد است این دو شخصیتی است که مفسر برداشته با هم قاطی کرده برای خودش یک موجود افسانه ای ساخته است و هیچکدام از این دو وسط  دوره قدرت هخامنشی نبودند.

   پرسش 1978:  سلام اقای راوید پاسارگاد به چه معنی است وچه ریشه ای دارد؟؟ موفق باشید

پاسخ انوش راوید:  پاسارگاد = پارسا گراد = شهر یا قلعه پارسها

گراد = گورد = گرد = کرد = محیط، محوطه، شهر، قلعه

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام پارس کد که در حقیقت همان پارس کرد است اصطلاحی آشنا چون جم کرد به معنی ساخته شده توسط جم و یا پارس ها است. 

 ارگ   http://arq.ir

پرسش و پاسخ ویژه 94

تعداد دیگری از پرسش و پاسخ های قابل توجه

      بمنظور گسترش محیط دمکرات و آزادی اندیشه و قلم اینترنتی،  این پرسش و پاسخ ها توسط بانو پرنیان حامد پاسخ داده می شود،  جهت پرسش و پاسخ های انوش راوید در اینجا بروید.

   توجه:  عزیزان،  بمنظور تحقیقات بیشتر،  گاه ممکن است پاسخها مدت زیاد تری زمان ببرد،  لطفاً حوصله نمایید،  مطمئنا بمنظور پیش برد اهداف ایرانی،  هیچ نظر و پرسش بی پاسخ نمی ماند.  در ضمن اگر پرسش تأیید شد،  و پاسخ آن نبود،  در اولین پست بعدی پاسخ داده می شود،  اگر پرسشی از قلم افتاد،  لطفاً یاد آوری نمایید.

   توجه 2:  نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است،  و نظر وبلاگ نمی باشد،  پاسخ ها دانش وبلاگ است.

عکس قلعه فومن،  عکس شماره 7221.

   پرسش 1979:  درود بر استاد گرامی انوش راوید لطفا بفرمایید من چگونه میتوانم اسامی روستاهها و شهرهای قدیمی ایران را بدست آورم؟

   پاسخ انوش راوید:  درود، تا آنجا که می دانم، در کتابخانه وزارت کشور و احتمالاً چند کتابخانه دولتی دیگر، کتاب یکصد هزار نام شهر و روستای ایران یا نام آبادی های ایران، من قصد داشتم تهیه و پی دی اف و منتشر کنم، که نشد،  امیدوارم علاقمندان اینکار را بکنند.

   نظر 1980:  خوارزم= خوار (در زبان مازندرانی بمعنی خوب است)+ رزم =جایی که میتوان رزم را در آن خوب انجام داد یا جایی که رزمگران خوب دارد.

   پاسخ پرنیان حامد:  نام باستانی ان  به پارسی Uvârazmîy  به اکدی  «هومَریزمَه»  است.

   نظر 1981:  درود بانو پرنیان،  پستهای شما رو در تالار اسکندر و شاهنامه فردوسی در هم میهن خواندم ، بسیار عالی و بی نقص بود ... تشکر از شما برای زنده نگه داشتن فرهنگ غنی ایرانیان. از مدیر گروه شنیدم که از ادامه همکاری در آنجا خودداری میکنید، بسیار حیف است که ما را از داشته های خود محروم میکنید .... بزرگوار هر آنچه از تاریخ میدانستم کاملا در ذهن من به هم ریخته است، فقط از گفتارهای شما نتهای من بالغ بر 3000 خطی میشود که هنوز نتونستم مرتبشون کنم !!! تازه هنوز کتاب و تمام پستهای اسکندر رو هم کامل نخوانده ام ...

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما  گرامی من داشته های خود را از هیچکس دریغ نکرده و نمی کنم مسئله تهیه مستند لوحهای بابلی بود که شاهد آن هستید و این فرصتی برای سخن بر تالارها باقی نمی گذارد. بر هم میهن جز از اسکندر و شاهنامه فردوسی سه جستار دیگر در باب اسکندر و سکه ها و تاریخ ایران و... و یک جستار نیز در باب طوفان موجود است و من تا آنجا که توانستم اطلاعاتم را با مردم کشورم در میان گذاشته ام.  وبلاگ گفتمان نیز شامل پاسخگویی به سوالات و مقالات به مدت سه سال می باشد. اگر فرصتی باشد با کمال میل باز بر تالارها پاسخگو خواهم بود. آنچه از تاریخ می دانستیم با خواندن تاریخ ایران و مخصوصا شاهنامه فردوسی در ذهن من هم به هم ریخت و خوشبختانه در طول ده سال گذشته تک تک به هم ریختگی ها در حال اثبات شدن است اما شاید بهتر باشد شما اینگونه نت بر ندارید چرا که من هنوز خودم زنده هستم  و مشغول پیشرفت و تصحیح خودم می باشم. سه هزار خطی که محبت کردید و نت برداشتید و حال نمی دانید چگونه مرتب کنید (که تصور می کنم در کتاب خود مرتب شده است) مرتب کردنش برای خود من نیم ساعت بیشتر طول نمی کشد. این وقت گرانبهایتان را صرف پیشرفت کنید. سوالات و نقد های این سه هزار خط نتی  که برداشتید را بنویسید. آنچه در مدت سه سال گذشته سند مسلم یافت را در اختیارتان می گذارم آنچه دچار تردید است را کمک کنید سند بیابیم.  من هنوز خودم در میان شما هستم، دوباره کاری نکنید.
ادامه:  حال سوال:  1) من هرچه جستجو کردم در تاریخ همانند شاهنامه نامی از هخامنشیان نیافتم و هر آنچه راجب آن سلسله ای بود در انشان و زیگورات خلاصه شده بود، دلیل آن چیست؟  همانند آنچه گفته بودید در مورد پادشاهان انشان.

  پاسخ پرنیان حامد:  بر همان جستار سخنی در این باب پیش آمد فرضیه ای را بیان کردم که امروز برای من قابل اثبات است صبر داشته باشید اسناد آن در مستند اصلی اسکندر ارائه خواهد شد خاندان کوروش با نماد رستم ششصد ساله در شاهنامه مکتوب است.

http://forum.hammihan.com/thread52339-3.html

   تا صفحه 7 ادامه دارد و دوباره بر جستار اسکندر در تاریخ و ادبیات ادامه پیدا کرد، و بدانید   خشایارشا نوه کوروش است اما پسر داریوش هخامنشی. کوروش در لوحش اشاره ای به هخامنش ندارد. ... از پدرانش هم تنها با عنوان شاه انشان نام می برد نه شاه شاهان تنها خودش و پسرش شاه شاهان هستند و این موضوع توسط ساسانیان از میان رفته که دوباره شاهنامه به ان اشاره دارد و  .............. صبر داشته باشید مستند اسکندر ساخته شود.
   ادامه:  آیا این صفحه را مطالعه کرده اید؟  http://en.wikipedia.org/wiki/Sumerian_King_List
   پاسخ پرنیان حامد:  مطابق با شجره لوحهای بابلی تنظیم شده است. در خود اصل ترجمه سالهای لوح به تفسیر مترجم است چه رسد به تفسیر بعدی ویکی پدیا بر روی آن. گرامی مراقب باشید ویکی پدیا ماخذ نیست شما هم فردا صبح می توانید هر آنچه دوست دارید بر ویکی پدیا مکتوب کنید، به شما پیشنهاد می کنم حال که وقت گرانقدرتان را صرف این کار می کنید، به جای رجوع به ویکی پدیا حداقل از   livius.org اصل ترجمه لوحها را برداشته بر روی آنها کار کنید که ماخذ شما برای جهان قابل قبول باشد.
   ادامه:  جمشید که نماد خاندان سومریان هست در کجای این شجره نامه قراردارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  جمشید نماد سومریانی است که از جیرفت = جی رفته شده در زمان طوفانی که جی را رفت و آن محل را تبدیل به کویر لوت (لوت یعنی جایی که به گل نشسته و دیگر حاصل خیز نیست) به سوی بیت النهرین رفتند.  سومریان اقوام کله پهنی هستند که با مردم بومی تفاوت داشتند و ناگهان از شرق یعنی فلات ایران در این محل ظاهر شدند (محبت کنید جستار طوفان را بر هم میهن مطالعه کنید    طوفان بر همین وبلاگ گفتمان هم کپی شده است)

http://forum.hammihan.com/thread74976-3.html

   ادامه:  در این شجره چرا آکدیان که نماد ضحاک مدت حکومتشان کمتر از مدت 1000 سال است.

   پاسخ پرنیان حامد:  حال توجه کنید پاسخ هر دو سوال شما در باب جمشید و ضحاک :

مطابق سندی که خودتان از ویکی پدیا ارسال کردید از سطر اول شروع کنیم: 

Alulim


8 sars (28,800 years)

Between 35th and 30th century BC












   8 سارس به چه سندی بیست و هشت هزار و هشتصد سال است؟ من که اصلا بی سواد و جوان این مترجم سالخورده پس از خواندن سخنان دیودور باز می نویسد بیست و هشت هزار و هشتصد سال،  مکافات از همین سطر اول شروع می شود مترجم مطابق معمول و به سیاست روز هر چه دوست داشته نوشته حساب، حساب مرغ و تخم مرغی است که به درد ما نمی خورد تاریخ ایران غنی تر است حساب آن دقیق است و با محاسبه زیج یزدگردی و اعدادی که داده شده است دقیقا بر سارس های لوحها منطبق خواهد شد وقت می خواهد من قرار بود فقط اسکندر را منطبق کنم که کردم و اسناد را برای مستند ارائه دادم دو زیج قبل را با ید محاسبه کنیم ( از پایین نه از بالا) و مطابق کنیم. تاریخ طوفان که برای آقای جمشید کیانی حساب کردم الان روی زیج شهریاری دقیقا  5160 سال پیش از امروز در آوردم. یا فرصت بدهید من حساب کنم دقیقا بنویسم کتاب کنم چاپ کنم (با وجود مستند اسکندر و دیگر امور با این روال حداقل دو سال وقت لازم دارم پاسخ شما را بدهم) یا اگر خیلی علاقمند هستید و فرصت دارید  بیایید به من کمک کنید من می گویم شما بنویسید مرتب کنید کتابش کنیم چاپ کنیم. (از ماه شهریور در تهران در خدمت شما خواهم بود) 

اینها هم بقیه مکافات های مترجمین لوحها. نگاه کنید پس از گذشت حدود  1700 سال به حساب اشتباهش  باز می نویسد حدود 2600 ق.م روی این تناقض وحشتناک من برای شما جمشید و ضحاک مشخص کنم؟ 

Dumuzid (Dumuzi)

"the fisherman whose city was Kuara."
("He captured
En-me-barage-si single-handed.")*

100 years

ca. 2600 BC


Gilgamesh

"whose father was a phantom (?), the lord of Kulaba"

126 years

ca. 2600 BC


و این

En-me-barage-si

"who made the land of Elam submit"

900 years

ca. 2600 BC

the earliest ruler on the List confirmed independently from epigraphical evidence

Aga of Kish

"the son of En-me-barage-si"

625 years

ca. 2600 BC

contemporary with Gilgamesh of Uruk, according to the Epic of Gilgamesh[6] Gilgameš and Aga Translation at ETCSL

این  شروع اصل لوح

Five cities; eight kings ruled for 385,200sic years.
Then
the Flood swept over.

After the Flood had swept over, and the kingship had descended from heaven, the kingship was in Kiš.
In Kiš, Gišur became king; he ruled for 1,200 years.


   مطابق محاسبه زیج شهریاری من عدد را 285 سال قبل از طوفان در آوردم   385،200  sic  چه محاسبه ای است را تنها می توان از روی اعداد تاریخ ایران حساب کرد سپس گفته دیودور را باید حساب کنیم ببینیم مطابق می شود یا خیر و اگر نشد باید به حساب روز به جای سال حساب کنیم. و این "از بهشتی" که در اینجا نوشته دقیقا همان تمدن ارته است (جیرفت+ شهداد + شهرسوخته ) به آنجا بهشت می گفتند و .....

   یا صبر داشته باشید یا کمک کنید پاسخ شما کار یک ساعت نیست و از بالا هم نمی توانید جایگزین کنید از پایین زیج شهریاری یزدگردی باید جایگزین کنید و شجره های آثارالباقیه را وسط آن جایگزین کنید محاسبه صفحه 246  کتاب "اسکندر تاریخ ایران، الکساندر یونانی نیست" صحیح است،این یکی دقیقا درست بود و علامت سوال آن دقیقا بخترشه زیج نیروسنه اوستا معروف به بختان نرسه بود مطابق لوح بابلی دقیقا جایگزین شد از همین جا باید تا طوفان محاسبه کنیم و بالا برویم. 

    ادامه:  4)The GUTIANS / [2]ˈ [3]ɡ [3]uː [3]t [3]i [3]ən [3]z [3]/ [2] (also
GUTEANS, GUTI, QUTI, QURTIE, QURTI, and KURDU[1] [4] )
در مورد این سلسله یا پادشاهی - آیا اینان کردها هستند ، همان کسانی که از دست ضحاک فراری داده شدن آیا اینگونه است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله باید  حدودا اینگونه باشد تاریخی که داده برای من جالب بود. حدود 1000 بعد طوفان تاریخ زده است  approximately 2154 BC.  نمی دانم استناد تاریخش به کجاست باید بخوانم اما این حدودا همان است. سند جالبی بود با سپاس از شما

   ادامه:  تاریخ رو از شهر سوخته که فرموده بودید آغاز شاهنامه هست رو در حال برسسی کردن هستم سوال برایم زیاد است،  مثلا در مورد The Marhashi که قبل از شهر سوخته است و همچنین Shahdad in Kerman province, is located in the   oasis of Dasht-i Lut, on the edge of the Lut desert
بانو در بحثی فرموده بودید که شرق متمدن تر است شواهد و مدارک دال بر این حقیقت است، نمونه شهر سوخته، عمده مشکل در غرب وجود داشته است،  سپاس از شما و زحماتتان،

Links
[1]
http://en.wikipedia.org/wiki/Sumerian_King_List
[2]
http://en.wikipedia.org/wiki/Help:IPA_for_English
[3]
http://en.wikipedia.org/wiki/Help:IPA_for_English#Key
[4]
http://en.wikipedia.org/wiki/Guti_%28Mesopotamia%29#cite_note-Encyclopedia_of_the_Peoples_of_Africa_and_the_Middle_East-1

   پاسخ پرنیان حامد:  هر سه یک تمدن است (شهر سوخته + شهداد + جیرفت) احتمالا سیلک کاشان هم قسمت شمالی همین تمدن است (این می شود چهارپادشاهی  روی لوح نوشته پنج پادشاهی پنجمی را باید پیدا کنیم ) بر اثر فاجعه شروع به حرکت از هر طرف کرده اند این احتمالا همان کوچ اریایی ها است که از این مکان در جهان شروع می شود و ان را از ما پنهان کردند و حال که اسناد جیرفت و...به دست امد فورا فرضیه "اریایی ها از کرات دیگر اسمانی در قطب شمال فرود امدند " را مطرح کرده اند . سیاست واقعا چیز کثیفی است . باید ان را ثابت کنیم ، باید زیج ها را مکتوب کنیم کتاب و مستند و .... کنیم و بدون هیچ امید کمک یا حمایتی تنها تا انجا که قادریم در این کشور پخش کنیم و امیدمان به نسل های اینده باشد تا شاید در زمانی بهتر که سیاست قالبی بر تمدن  این کشور نباشد بتوانند با رجوع به انها تمدن ایران را بازسازی کنند . شرق شروع تمدن کل جهان است . اما بازبه مرور زمان  توجه کنید . پنج هزار سال پیش اگر مرکز تمدن جیرفت و شهداد و ... است  سه هزار سال پیش که در تاریخ نام  مثلا رستم می اید دیگر به سیستان و بلوچستان امروزی ربطی ندارد مهاجرت کردند  دوهزار سال هم گذشته است برای پیدا کردن مکان حادثه مکتوب در تاریخ باید  مراقب گذشت زمان روی تاریخ باشید .  پاینده باشید

  کلیک کنید:  طوفان بزرگ در ایران

پرسشها و پاسخها با دکتر صفی زاده

پرسشهای این بخش توسط استاد بزرگوار آقای فاروق صفی زاده پاسخ داده می شود.

   پرسش علی:  شهر ری به چه معنی است؟

   پاسخ فاروق صفی زادهرگا به معنی خداست در زبان اوستایی.  به معنی راه و روش هم هست.

   پاسخ انوش راوید:  در تاریخ شهر ری نوشته ام،  ری یا رای در بیش از 2000 سال پیش می شد،  خدای خورشید که در بالا و بلندی قرار داشت،  از دوران اسلامی خدای خورشید آن افتاد،  و فقط بلندی و طولانی آن باقی ماند،  مانند ری کردن برنچ.  را یا رای،  که خدای خورشید و پدید آورنده مصر بود،  در ابتدای لقب فراعنه مانند رامسس قرار گرفت.  باید تحقیق شود که شهر ری پدید آورنده مصر باستان بوده است،  یا خود شهر ری شهر خدای خورشید بوده است،  ادامه در تاریخ شهر ری.

   پرسش داریوش:  آیا سیمرغ شاهنامه یک پرنده بوده است؟

   پاسخ فاروق صفی زادهسی یا سین یا سان به معنی خورشید است،  و مرت یعنی مرد پس سیمرغ را همان مهر یا میترا باید دانست.

   پاسخ انوش راوید:  در تعریف داستان شاهنامه،  که سیمرغ زال را بزرگ می کند،  و به او علم و دانش و بزرگی می آموزد،  نمی تواند یک مرغ یا پرنده باشد.  اگر چنین تصور کنیم،  مانند این است که فردوسی را کوچک و کم دانش دانسته باشیم،  که به نوعی ثابت کننده کم دانشی فردی است،  که می پندارد سیمرغ پرنده ای بوده است.  سین که بعدها چین شد،  مردمان استان های مرکزی ایران بودند،  مردم سین در پزشکی و تقریباً بسیاری از دانش ها و صنایع دوران باستان سرآمد بودند.  بخشی از مردم سین یا مسین،  رومی و یونانی نامید شدند،  که در طول تاریخ بعنوان پزشکان یونانی و رومی معروف شدند،  هم اینک در کشور افغانستان به پزشک های محلی می گویند حکیم رومی.  مرغ منظور پر پرنده است،  که با آن نسخه می نوشتند،  و بعد ها نا گفته شد،  که نای از آن آمد،  و بعدها نا نی شد،  و سیمرغ،  سینا گردید،  که نام پزشکان بزرگ ایرانی بود.  چون مردم سین اطراف صحرای مرکزی ایران زندگی می کردند،  این صحرا سینا گفته شد،  که در دروغ های تاریخ آنرا به شمال کشور مصر برده اند،  همانگونه که هند و چین ایران را به این طرف و آنطرف برده اند.  البته دلیل اصلی آن مهاجرت مردم این استان های ایرانی،  به آن سرزمین ها بوده است،  که نام را هم با خود برده اند.

   جالب:  یادم است 40 – 50 سال پیش،  در بعضی جاها، پیران اقوام،  پر مرغی را لای کتاب مانند شاهنامه یا قرآن می گذاشتند،  و آنرا نوعی طلسم درمان می دانستند،  و به بیمار می دادند.

   پرسش منصور:  آیا سینوهه پزشک فرعون از اهالی سین ایران بود؟  و به معنی سین + اوه = افسونگر؟

   پاسخ فاروق صفی زاده:  سینوهه از پزشکان ایرانی بوده که نام آن در اوستا هم ذکر شده سریتا و سینوهه یک نام هستند.

   پرسش آرش:  آیا نقش دو مار مردم جیرفت 5 هزار سال پیش،  همان نقش دو مار ضحاک و مردوک بوده است؟  و همین نقش دو مار پزشکی امروزی است؟  اگر همان است پس می توان احتمال داد،  که مردم تمدن جیرفت پسران نوجوان را هم قربانی می کردند؟

   پاسخ فاروق صفی زاده:  قربانی در ایران هیچ گاه وجود نداشته دهاک یا ضحاک هک اشاره به تازش تازیان و یک استعاره است و حقیقت تاریخی ندارد.

   پاسخ انوش راوید:  من دقیقاً نمی توانم بگویم،  برای همین بمنظور پاسخ،  از اساتید دیگر کمک گرفتم،  ولی دو عکس زیر نشان دهنده خیلی چیز هاست.  4500 سال پیش که تمدن کهن جی رو به افول رفت،  تمدن های بین النهرین آغاز به رشد کردند،  و سپس آثار تمدن جیرفت در بین النهرین بسیار دیده شده است.

   عکس دو جام یا پارچ کشف شده در تمدن جیرفت،  عکس شماره 4154 ،  از این نوع ظروف با نشان دو مار در تمدن جیرفت زیاد کشف شده است.  اینها درست مانند دو مار عکس های پائین هستند.

   عکس مظهر مردوک خدای سامیان بین النهرین،  از کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست، دو عکس فوق درست مانند نشان دو مار دارویی و بهداشتی امروزی می باشند.  عکس شماره 6150.

  ــ  مار = سلامتی، مادر.

  ــ  بیمار = بی مار = بدون سلامتی.

  ــ  مردوک = ماردوش،  مانند اهرام مقدس در مکزیک،  که در دوش و پله آنها مار است.

   پرسش منیژه:  درود، آیا اسپارتاکوس ایرانی بود، اس + پارت یا پارتا + کوس، مانند: اس + کند + در، متشکر می شوم راهنمایی بفرمایید.

   پاسخ فاروق صفی زادهبا درود بله اسپارتاکوس بر اساس معنی و مفهوم نام کاملا ایرانی و از سرداران خشایارشا بوده است.

   پاسخ انوش راوید:  اینقدر از تاریخ ما دزدی کرده اند،  که اندازه ندارد،  درباره اسپارتاکوس زیاد نوشته و فیلم ساخته اند،  اما گویا آخرین سریال اسپارتاکوس خیلی دیدنی است،  می توانید آنرا با زیر نویس فارسی از اینترنت دانلود کنید.  در ضمن می توانید به مقاله درس های قیام اسپارتاکوس مراجعه نمایید،  به:

http://arqir.com/456

   پرسش احمد:  با سلام ،  نظر من با استناد نوشته های خودتان در رابطه با دانشمندان یونانی (بقراط) در مقاله دروغ هلنیسم را می توان به این صورت نوشت (بغرات) که اگر آنها را از هم جدا کنیم به این صورت در می آید «بغ= ارباب، خدا ، رهبر» «ر= قید حالت»، «ات= اتش» که «بغرات= ارباب آتشگر یا آتشساز» را میدهد که نشان میدهد بیشتر کیمیاگر بوده تا پزشک که از نظر من این اسم میتواند لقب او باشد تا نام او.

   در رابطه با «اقلیدس» فقط این را بگویم که شهری داریم با نام «اقلید» که شاید هم هیچ ارتباطی با این نام نداشته باشد با تشکر نظرتان را در این باره بگویید.

   پاسخ فاروق صفی زاده:  سقراط ، بقراط و ارسطو هر سه جعل تاریخی است و یونانیان به خاطر عقده های حقارتی که داشته اند این نام ها را جعل کرده اند و کتبی که به نام این ها مشهور است از آثار ایرانیان جعل شده و هیچ اثری در جهان حتی یک ورق پاره از اینها تا کنون پیدا نشده و نخواهد شد.

   پاسخ انوش راوید:  خوب بود،  امکان دارند،  تحقیق و تحلیل هایتان را گسترده و بیشتر کنید،  و به همه علاقمندان تاریخ گوشزد کنید،  درباره نوشته های کلاسیک قرن 20 شک و پرسش کنند.  در ضمن می توانید از فرصت استفاده نمایید،  پرسش هایتان را از جناب دکتر فاروق صفی زاده در اینجا مطرح نمایید.

   پرسش میترا:  هوم که در مراسم باستانی استفاده می شد، چه نوع گیاه یا ماده ای بود؟  آیا اکنون هم آن گیاه وجود دارد؟

   پاسخ فاروق صفی زاده:  هوم امروز در کردستان و کرمان پیدا می شود اسم جدید آن را در جایی آورده ام الآن حضور ذهن ندارم.

   پرسش کیارش:  تاکنون چندین بار جوانان باهوش در وبلاگ  گفته و پرسیده اند،  که آقای دکتر صفی زاده،  از 9 زردتشت نام برده است،  آنها کدام هستند؟  لازم به ذکر است بانو پرنیان حامد،  5 زرتشت را در کتابشان و وبلاگ نوشته اند.  لطف نمایید جهت تنویر افکار جوانان خواننده وبلاگ،  در اینباره توضیح بفرمایید.

   پاسخ فاروق صفی زاده:  من در کتاب ادیان باستانی ایران نشر اوحدی از این نه زرتشت نام برده ام،  نخستین آن در 14000 سال پیش همان پیامبر باستانی ایران است،  و آخرین زرتشت حضرت ایراهیم که به ابراهیم زرتشت یا زرتشت ابراهیم مشهور بوده می باشد.

جهت پرسش های تخصصی از استاد فاروق صفی زاده،  ایمیل ایشان:

farouq_safizade@yahoo.com

ارگ   http://arq.ir

کتیبه بیستون و سنگ گور های افراشته


کتیبه بیستون پایان شاه خدایی

   پیش گفتار

      همانگونه که در سخن وبلاگ نوشته ام،  می خواهم بمنظور رسیدن و درک از تاریخ علمی و واقعی مطالب جدیدی مطرح کنم،  که تاکنون گفته و بررسی نشده است.  بهمین جهت برای عموم علاقمند،  گاهی فهمیدن آنها کمی مشکل می شود،  و پرسش های زیادی در ذهنها ایجاد می شود،  که همان خواسته اصلی من است،  یعنی چرخیدن گردونه یادگیری در علم تاریخ و تاریخ اجتماعی،  با این گردونه است،  که می توان هوش ها و لایه های جدید،  بمنظور اهداف ملی مرمی ایرانی برپا کرد.

این پست ادامه دارد و بازنویسی می شود.

تصویری از آغاز

    شاید بنظر بعضی ها بزرگی و عظمت ایران در کتیبه بیستون نمایان است،  که در آن شاه تمام پادشاهان منطقه تمدنی ایران را بزنجیر کشیده است،  داریوش شاه یک پرسر بود،  و پرسرها از ابتدای تاریخ،  تاکنون،  داستان های تاریخی خودشان را دارند.  قبل از سلسله هخامنشیان بیشتر ایران در دوران تمدن قبیله ای پیشرفته بسر می برد،  و قبایل استقلال و آزادی نسبی خودشان را داشتند.  با کمی دقت و هوشیاری تاریخی متوجه می شوید،  نقش این کتیبه و بزنجیر کشیده شدنها،  یکی از مهمترین گذر های تاریخی ایران و جهان است،  و خبر از آغاز پایان دوران شاه خدایی می دهد.  

عکس کتیبه بیستون،  عکس شماره 1132 .

      دوران هخامنشیان بخشی از تاریخ تمدن منطقه تمدنی قاره کهن و بویژه ایران است،  کلاً این زمان مرحله گذر تاریخی شاه خدایی به سازمان قبیله ای بود،  برای درک از تاریخ حرفه ای،  دانستن دوران تاریخ تمدن،  که من ساختارهای تاریخی اجتماع می نامم،  بسیار مهم است.  در دوران شاه خدایی کاخ های بزرگ بنا کردند که امروزه آثار آن در ایران و مصر و بین النهرین و... باقی است،  قبل و بعد از این دوران چنین کاخ هایی را نمی بینیم.  ساخت و بنا کردن کاخ ها مخارج و نارضایتی ایجاد می کرد،  این وضع را می توان در نمونه امروزی بهار عربی دید.  دوران شاه خدایی هم مانند تمام دوران تاریخ تمدن،  به دوره هایی تقسیم می شود،  که نیازمند بررسی های تخصصی است،  در میان مطالب مختلف وبلاگ توضیح نوشته ام.  بطور کلی آنرا سه دوره می گویم،  ابتدا برده داری،  دوم ظهور دینها و نیمه برداری،  سوم که مرحله آخر است، پایان برده داری و تکامل دینها،  که این زمان برابر است با دوران سلسله هخامنشیان در ایران.

عکس کاخ های ویران شده از انقلاب های ناتمام بنام بهار عربی،  عکس شماره 6291.

      ساخت کاخ های پادشاهان و معابد بزرگ،  در هر زمان و دوران دو حالت ایجاد می کند،  ابتدا مخارج که نیازمند مالیات بیشتر است،  در گذشته کارگران جوان هم جزیی از مالیات بودند،  دوم ایجاد نارضایتی در میان توده مردم.  البته تضاد هم در میان حاکمان درست می کند،  که خود آن موجب کودتا و جنگ و کشتار درون کاخها و دستگاه های سلطنتی و حکومتی می شود.  وقتی کاخی برپا می شود،  پایتخت بزرگی شکل می گیرد،  ارتش قوی ایجاد می شود،  و خود بخود باعث نابودی و ضعیف شدن بخش های دیگری از هر سرزمین و کشور می شود.  حال می خواهد حاکمان دستمزد داده باشند،  یا توده ها برده وار کار کرده باشند،  در هر صورت باعث مشکلات مالی و برهم خوردن نظم و چیدمان انسانی سنتی،  و نیز آلایش زیستی تاریخی می شود،  و طبقه های ضعیف بوجود می آید. هر چند که سکه های زیاد هم ضرب کنند،  و به دولتیان و کشوریان و لشکریان دهند،  در هر صورت تورم و گرفتاری است،  فرقی در زمان و دوران نمی کند،  نمونه در تاریخ زیاد است.

عکس تاریخی حفاری تخت جمشید،  در اوایل قرن 20 ،  عکس شماره 1112.

این پست ادامه دارد و بازنویسی می شود.

کلیک کنید:  شورش پوست کنی

کلیک کنید:  تاریخ زبان عربی یا اربی

کلیک کنید:  تاریخ جمعیت و مردم در ایران

 آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

 



سنگ گور های افراشته ایران

   پیش گفتار

      در بسیاری از نقاط ایران قبرستان هایی دیده می شوند،  که مزارهایشان دارای سنگ افراشته است،  برخی از این قبرستانها را بررسی می کنم،  منبع اینجا.  ادامه دارد.

قبرستان خالد نبی

      در نزدیکی زیارتگاه خالد نبی،  شهرستان کلاله استان گلستان،  قبرستانی در یک محوطه وسیع دیده می شود،  که برخی از مقبره های آن سنگ افراشته دارند.  تاکنون تحقیق جامعی در رابطه با این قبرستان انجام نشده،  با این حال تفسیر های متفاوتی از شکل این سنگ افراشته ها ارائه شده است.  یکی از حدسها این است،  که این سنگ افراشته ها به شکل آلت تناسلی مردانه هستند،  و به گونه ای بیانگر اعتقاداتی است،  که در میان مردم آسیای میانه دیده می شود.  بد نیست بدانیم که وجود برخی از باور های شمنی در این منطقه قابل تشخیص است.  به طور مثال در نزدیکی مقبره خالد نبی،  یک دیرک چوبی وجود دارد،  که ترکمنها از آن بالا می روند،  و باورهایی نسبت به آن دارند.  تقدس این دیرک در این مکان، یادآور تقدس دیرکی است،  که در خیمه مغولها وجود دارد،  و همچنین یادآور دیرکی است که شمنها از آن بالا می روند.  مثال دیگر این است که زیارتگاه خالد نبی بر روی کوهی به نام “تانگری داغ” قرار گرفته،  و “تانگری” در زبان مغولی به معنای خدا و آسمان است.  در واقع نام کوه،  این حدس را قوت می بخشد،  که روزگاری در این سرزمین آداب و باور های شمنی و مغولی معمول بوده است.

   توضیح انوش راوید:  دیرک چوبی فوق همان دیرک درفش کاویانی است،  که در مزار شریف هم وجود دارد،  قبلاً درباره آن توضیح نوشته ام،  درست تانگری،  تنگ ایری است،  تانگ یا تنگ به معنی بلندی و یا مخزن بلند است،  و ایری به معنی ایران است،  که می شود بلندی ایران.  دین سابق مغولها بوداسپ ایرانی یا بودایی بوده است،  که نام آنها نیز از واژه مغ+ لی= دارند،  است،  جهت اطلاع بیشتر به معنی نام مکان های ایران مراجعه شود.

قبرستان های منطقه باخزر

      در منطقه «باخزر» قبرستان های متعددی در روستاها دیده می شوند،  که دارای سنگ افراشته هستند.

   ۱-  روستای «جوذقان» در ۳۵ کیلومتری غرب تایباد،  و در کنار رود مرغزار واقع شده،  و سه قبرستان با مزار های سنگ افراشته دارد،  که بر روی بسیاری از آنها کتیبه ای حک شده است.

   ۲-  روستای «سوران» در ۴۸ کیلومتری غرب تایباد و در کنارهی رود مرغزار است،  که بیشترین و بلندترین سنگ افراشته های منطقه باخزر را در خود جای داده است.

   ۳-  روستای «شیزن» در ۵۰ کیلومتری غرب تایباد،  مزار هایی با سنگ افراشته دارد.

   ۴-  روستای «فایندر» در حدود ۸ کیلومتری شمال غرب خواف است،  و مزار هایش سنگ افراشته دارند.

   ۵-  در روستای «نشتیفان» که از توابع خواف،  به خاطر «آسباد»هایش معروف است،  سنگا فراشته را بر روی قبرها می بینیم.

عکس هایی از گورستان های سنگ افراشته ایران،  عکس شماره 5724.

قبرستان های استان آذربایجان شرقی

      حدود شش کیلومتری باغ «ایلگلی» روستای «پینه شلوار» شهرستان تبریز،  قبرستانی وجود دارد،  که چند قبر با سنگ افراشته بدون کتیبه،  شبیه به آنچه در خالد نبی می باشد،  دیده می شود.  ظاهرا و بنابه آنچه آقای «رجبعلی لباف خانیکی» گزارش کرده اند،  در روستا های «سردرود» و «کیجان» در «اسکو»،  قبرستان «شادبا» در «بستان آباد» و قبرستان اطراف «بقعه اسحاق» در «هریس» آذربایجان نیز مزار هایی با سنگ های افراشته وجود دارد.

      در روستای «اُنار» نزدیکی «لاهرود» و از توابع شهرستان مشکین شهر،  گورستانی با چندین سنگ قبر دارد،  که به شکل سنگ های افراشته هستند،  و بر راس این سنگها،  بخشی همانند کلاه قزلباشها با ۱۲ ترک (شیار) دارد،  که احتمالا نماد شیعه ۱۲ امامی است.

کلیک کنید:  سنگ افراشته های شهر یری

   قبرستان های استان لرستان

      در روستا های استان لرستان،  قبرستان های بسیاری با سنگ های افراشته دیده می شوند،  نام یکی از این روستاها، «ابوالوفا» در نزدیکی «کوهدشت» است.  سنگ افراشته های این قبرستان چهار وجهی و هرمی شکل هستند،  و در هر وجه آن نوشته ها و نقوش بسیار زیبا و معناداری دیده می شوند.

قبرستان های استان کرمانشاه

   ۱-  در نزدیکی مرز میان استان های ایلام و کرمانشاه،  شهری به نام  «شاهبداغ» (توحید) وجود دارد،  که جزو استان کرمانشاه محسوب می شود،  و در آن یک قبرستان با ویژگی قبرستان ابوالوفا و با سنگ های افراشته وجود دارد.

   ۲-  در استان کرمانشاه و در مسیر «ریجاب» به «بابا یادگار» یک قبرستان در سمت راست جاده دیده می شود.  در این قبرستان،  سنگ های افراشته مقبره ها چهار وجهی،  با حدود دو متر هستند،  که آجر چینی و سنگ چینی شده اند.  قبر های این قبرستان شبیه به میل «خسرو آباد» هستند،  که در بخش «کونانی» استان لرستان و در روستای خسرو آباد وجود دارد.  این میل به نام های میل «خسروآ» و میل «سید صفربک» هم معروف است،  و بلندی آن بیش از ۶ متر است.

سنگ افراشته مقبره عرفا و بزرگان

      مقبره عطار نیشابوری در نیشابور و شیخ احمد جام در تربت جام،  سنگ افراشته دارند،  بر روی این سنگ افراشته ها،  کتیبه هایی نیز حک شده است.  به نظر می رسد وجود سنگ افراشته بر روی مقبره بزرگان،  یک رسم بوده است.

عکس مقبره های عطار نیشابوری و شیخ احمد جام،  عکس شماره 5725.

   توجه:  در مناطق دیگر ایران هم سنگ افراشته مزارها وجود دارد،  بزودی درباره آنها می نویسم.

. . . ادامه دارد . . .

کلیک کنید:  استوانه کوروش بزرگ

کلیک کنید:  دانشگاه های تاریخی ایران

کلیک کنید:  نام و آدرس موزه های ایران

 آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه:  اگر وبسایت به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir

دو موضوع مهم تاریخی


کتیبه بیستون پایان شاه خدایی

   پیش گفتار

      همانگونه که در سخن وبلاگ نوشته ام،  می خواهم بمنظور رسیدن و درک از تاریخ علمی و واقعی مطالب جدیدی مطرح کنم،  که تاکنون گفته و بررسی نشده است.  بهمین جهت برای عموم علاقمند،  گاهی فهمیدن آنها کمی مشکل می شود،  و پرسش های زیادی در ذهنها ایجاد می شود،  که همان خواسته اصلی من است،  یعنی چرخیدن گردونه یادگیری در علم تاریخ و تاریخ اجتماعی،  با این گردونه است،  که می توان هوش ها و لایه های جدید،  بمنظور اهداف ملی مرمی ایرانی برپا کرد.

این پست ادامه دارد و بازنویسی می شود.

تصویری از آغاز

    شاید بنظر بعضی ها بزرگی و عظمت ایران در کتیبه بیستون نمایان است،  که در آن شاه تمام پادشاهان منطقه تمدنی ایران را بزنجیر کشیده است،  داریوش شاه یک پرسر بود،  و پرسرها از ابتدای تاریخ،  تاکنون،  داستان های تاریخی خودشان را دارند.  قبل از سلسله هخامنشیان بیشتر ایران در دوران تمدن قبیله ای پیشرفته بسر می برد،  و قبایل استقلال و آزادی نسبی خودشان را داشتند.  با کمی دقت و هوشیاری تاریخی متوجه می شوید،  نقش این کتیبه و بزنجیر کشیده شدنها،  یکی از مهمترین گذر های تاریخی ایران و جهان است،  و خبر از آغاز پایان دوران شاه خدایی می دهد.  

عکس کتیبه بیستون،  عکس شماره 1132 .

      دوران هخامنشیان بخشی از تاریخ تمدن منطقه تمدنی قاره کهن و بویژه ایران است،  کلاً این زمان مرحله گذر تاریخی شاه خدایی به سازمان قبیله ای بود،  برای درک از تاریخ حرفه ای،  دانستن دوران تاریخ تمدن،  که من ساختارهای تاریخی اجتماع می نامم،  بسیار مهم است.  در دوران شاه خدایی کاخ های بزرگ بنا کردند که امروزه آثار آن در ایران و مصر و بین النهرین و... باقی است،  قبل و بعد از این دوران چنین کاخ هایی را نمی بینیم.  ساخت و بنا کردن کاخ ها مخارج و نارضایتی ایجاد می کرد،  این وضع را می توان در نمونه امروزی بهار عربی دید.  دوران شاه خدایی هم مانند تمام دوران تاریخ تمدن،  به دوره هایی تقسیم می شود،  که نیازمند بررسی های تخصصی است،  در میان مطالب مختلف وبلاگ توضیح نوشته ام.  بطور کلی آنرا سه دوره می گویم،  ابتدا برده داری،  دوم ظهور دینها و نیمه برداری،  سوم که مرحله آخر است، پایان برده داری و تکامل دینها،  که این زمان برابر است با دوران سلسله هخامنشیان در ایران.

عکس کاخ های ویران شده از انقلاب های ناتمام بنام بهار عربی،  عکس شماره 6291.

      ساخت کاخ های پادشاهان و معابد بزرگ،  در هر زمان و دوران دو حالت ایجاد می کند،  ابتدا مخارج که نیازمند مالیات بیشتر است،  در گذشته کارگران جوان هم جزیی از مالیات بودند،  دوم ایجاد نارضایتی در میان توده مردم.  البته تضاد هم در میان حاکمان درست می کند،  که خود آن موجب کودتا و جنگ و کشتار درون کاخها و دستگاه های سلطنتی و حکومتی می شود.  وقتی کاخی برپا می شود،  پایتخت بزرگی شکل می گیرد،  ارتش قوی ایجاد می شود،  و خود بخود باعث نابودی و ضعیف شدن بخش های دیگری از هر سرزمین و کشور می شود.  حال می خواهد حاکمان دستمزد داده باشند،  یا توده ها برده وار کار کرده باشند،  در هر صورت باعث مشکلات مالی و برهم خوردن نظم و چیدمان انسانی سنتی،  و نیز آلایش زیستی تاریخی می شود،  و طبقه های ضعیف بوجود می آید. هر چند که سکه های زیاد هم ضرب کنند،  و به دولتیان و کشوریان و لشکریان دهند،  در هر صورت تورم و گرفتاری است،  فرقی در زمان و دوران نمی کند،  نمونه در تاریخ زیاد است.

عکس تاریخی حفاری تخت جمشید،  در اوایل قرن 20 ،  عکس شماره 1112.

این پست ادامه دارد و بازنویسی می شود.

کلیک کنید:  شورش پوست کنی

کلیک کنید:  تاریخ زبان عربی یا اربی

کلیک کنید:  تاریخ جمعیت و مردم در ایران

 آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

 

سنگ گور های افراشته ایران

   پیش گفتار

      در بسیاری از نقاط ایران قبرستان هایی دیده می شوند،  که مزارهایشان دارای سنگ افراشته است،  برخی از این قبرستانها را بررسی می کنم،  منبع اینجا.  ادامه دارد.

قبرستان خالد نبی

      در نزدیکی زیارتگاه خالد نبی،  شهرستان کلاله استان گلستان،  قبرستانی در یک محوطه وسیع دیده می شود،  که برخی از مقبره های آن سنگ افراشته دارند.  تاکنون تحقیق جامعی در رابطه با این قبرستان انجام نشده،  با این حال تفسیر های متفاوتی از شکل این سنگ افراشته ها ارائه شده است.  یکی از حدسها این است،  که این سنگ افراشته ها به شکل آلت تناسلی مردانه هستند،  و به گونه ای بیانگر اعتقاداتی است،  که در میان مردم آسیای میانه دیده می شود.  بد نیست بدانیم که وجود برخی از باور های شمنی در این منطقه قابل تشخیص است.  به طور مثال در نزدیکی مقبره خالد نبی،  یک دیرک چوبی وجود دارد،  که ترکمنها از آن بالا می روند،  و باورهایی نسبت به آن دارند.  تقدس این دیرک در این مکان، یادآور تقدس دیرکی است،  که در خیمه مغولها وجود دارد،  و همچنین یادآور دیرکی است که شمنها از آن بالا می روند.  مثال دیگر این است که زیارتگاه خالد نبی بر روی کوهی به نام “تانگری داغ” قرار گرفته،  و “تانگری” در زبان مغولی به معنای خدا و آسمان است.  در واقع نام کوه،  این حدس را قوت می بخشد،  که روزگاری در این سرزمین آداب و باور های شمنی و مغولی معمول بوده است.

   توضیح انوش راوید:  دیرک چوبی فوق همان دیرک درفش کاویانی است،  که در مزار شریف هم وجود دارد،  قبلاً درباره آن توضیح نوشته ام،  درست تانگری،  تنگ ایری است،  تانگ یا تنگ به معنی بلندی و یا مخزن بلند است،  و ایری به معنی ایران است،  که می شود بلندی ایران.  دین سابق مغولها بوداسپ ایرانی یا بودایی بوده است،  که نام آنها نیز از واژه مغ+ لی= دارند،  است،  جهت اطلاع بیشتر به معنی نام مکان های ایران مراجعه شود.

قبرستان های منطقه باخزر

      در منطقه «باخزر» قبرستان های متعددی در روستاها دیده می شوند،  که دارای سنگ افراشته هستند.

   ۱-  روستای «جوذقان» در ۳۵ کیلومتری غرب تایباد،  و در کنار رود مرغزار واقع شده،  و سه قبرستان با مزار های سنگ افراشته دارد،  که بر روی بسیاری از آنها کتیبه ای حک شده است.

   ۲-  روستای «سوران» در ۴۸ کیلومتری غرب تایباد و در کنارهی رود مرغزار است،  که بیشترین و بلندترین سنگ افراشته های منطقه باخزر را در خود جای داده است.

   ۳-  روستای «شیزن» در ۵۰ کیلومتری غرب تایباد،  مزار هایی با سنگ افراشته دارد.

   ۴-  روستای «فایندر» در حدود ۸ کیلومتری شمال غرب خواف است،  و مزار هایش سنگ افراشته دارند.

   ۵-  در روستای «نشتیفان» که از توابع خواف،  به خاطر «آسباد»هایش معروف است،  سنگا فراشته را بر روی قبرها می بینیم.

عکس هایی از گورستان های سنگ افراشته ایران،  عکس شماره 5724.

قبرستان های استان آذربایجان شرقی

      حدود شش کیلومتری باغ «ایلگلی» روستای «پینه شلوار» شهرستان تبریز،  قبرستانی وجود دارد،  که چند قبر با سنگ افراشته بدون کتیبه،  شبیه به آنچه در خالد نبی می باشد،  دیده می شود.  ظاهرا و بنابه آنچه آقای «رجبعلی لباف خانیکی» گزارش کرده اند،  در روستا های «سردرود» و «کیجان» در «اسکو»،  قبرستان «شادبا» در «بستان آباد» و قبرستان اطراف «بقعه اسحاق» در «هریس» آذربایجان نیز مزار هایی با سنگ های افراشته وجود دارد.

      در روستای «اُنار» نزدیکی «لاهرود» و از توابع شهرستان مشکین شهر،  گورستانی با چندین سنگ قبر دارد،  که به شکل سنگ های افراشته هستند،  و بر راس این سنگها،  بخشی همانند کلاه قزلباشها با ۱۲ ترک (شیار) دارد،  که احتمالا نماد شیعه ۱۲ امامی است.

کلیک کنید:  سنگ افراشته های شهر یری

   قبرستان های استان لرستان

      در روستا های استان لرستان،  قبرستان های بسیاری با سنگ های افراشته دیده می شوند،  نام یکی از این روستاها، «ابوالوفا» در نزدیکی «کوهدشت» است.  سنگ افراشته های این قبرستان چهار وجهی و هرمی شکل هستند،  و در هر وجه آن نوشته ها و نقوش بسیار زیبا و معناداری دیده می شوند.

قبرستان های استان کرمانشاه

   ۱-  در نزدیکی مرز میان استان های ایلام و کرمانشاه،  شهری به نام  «شاهبداغ» (توحید) وجود دارد،  که جزو استان کرمانشاه محسوب می شود،  و در آن یک قبرستان با ویژگی قبرستان ابوالوفا و با سنگ های افراشته وجود دارد.

   ۲-  در استان کرمانشاه و در مسیر «ریجاب» به «بابا یادگار» یک قبرستان در سمت راست جاده دیده می شود.  در این قبرستان،  سنگ های افراشته مقبره ها چهار وجهی،  با حدود دو متر هستند،  که آجر چینی و سنگ چینی شده اند.  قبر های این قبرستان شبیه به میل «خسرو آباد» هستند،  که در بخش «کونانی» استان لرستان و در روستای خسرو آباد وجود دارد.  این میل به نام های میل «خسروآ» و میل «سید صفربک» هم معروف است،  و بلندی آن بیش از ۶ متر است.

سنگ افراشته مقبره عرفا و بزرگان

      مقبره عطار نیشابوری در نیشابور و شیخ احمد جام در تربت جام،  سنگ افراشته دارند،  بر روی این سنگ افراشته ها،  کتیبه هایی نیز حک شده است.  به نظر می رسد وجود سنگ افراشته بر روی مقبره بزرگان،  یک رسم بوده است.

عکس مقبره های عطار نیشابوری و شیخ احمد جام،  عکس شماره 5725.

   توجه:  در مناطق دیگر ایران هم سنگ افراشته مزارها وجود دارد،  بزودی درباره آنها می نویسم.

. . . ادامه دارد . . .

کلیک کنید:  استوانه کوروش بزرگ

کلیک کنید:  دانشگاه های تاریخی ایران

کلیک کنید:  نام و آدرس موزه های ایران

 آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه:  اگر وبسایت به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir

تاریخ چای و غلات در ایران

تاریخ چای و غلات در ایران

این تاریخ بزودی کامل پست می شود

تاریخ صنعت چای ایران

   پیش گفتار

    در ده سال گذشته،  صنعت چای ایران بشدت آسیب دیده است،  ولی مسئولین و دست اندر کاران مردمی این صنعت،  سعی در نگهداری و رونق بخشیدن به آن را دارند. 

   کشت و صنعت چای در ایران

      از زمان سلسله هخامنشیان که مصر را فتح کردند،  قهوه نوشیدنی ایرانی ها گردید که از مصر و افریقا می آوردند،  از ابتدای دوران استعمار با ورود تجار اروپایی چای جایگزین آن شد،  جهانگردان از مصرف چای در قرن هفدهم یعنی عصر صفویه گزارش هایی نوشته اند.  کشت و صنعت چای در ایران قدمتی صد ساله دارد که اولین بار محمد میرزای کاشف السلطنه ملقب به چایکار 1244-1308 نخستین کسی است که در سال 1278، 1900م  سه هزار نهال چای را از دره کانگرای در هیماچال پراوش هندوستان به ایران آورد و به طور موفق در زمینی واقع در لاهیجان غرس نمود.  پس از آن مظفر الدین شاه امتیاز کشت چای در تمام نقاط ایران را به او واگذارد،  وی با توجه به شرایط آب و هوایی مشابه شمال ایران و هندوستان،  کوشش کرد در منطقه لاهیجان و اطراف،  کشت چای را توسعه بخشد.  کاشف السطنه روشنفکر و نوآور میهن دوستی بود که در سال 1285ش به فرمان رسمی مجلس شورای ملی نخستین شهرداری به سبک جدید را در تهران بنیان گذاشت و خود نخستین شهردار تهران شد.  کاشف السلطنه در زمانی که ایران زیر نفوذ استعمار بود و مقامات محلی در مقابل هر حرکت پیشرویی به شدت مقاوت نشان می داند،  توانست کشت و صنعت چای را در ایران بنیان گذارد و اولین صنعت تبدیلی غذایی ایجاد شود و نخستین کارخانه چایسازی در سال 1312 احداث گردید .

      اکنون چای به نوشیدنی اصلی مردم ایران جهت تمدد اعصاب و تجدید نیرو تبدیل شده است،  چای در همۀ خانه ها جای دارد و با سنت و تشریفات متنوع مردم ما تهیه و مصرف می گردد.  در مراسم، اعیاد، جشنها و سوگواریها،  در شهرها و روستاها و عشایر،  جایگاه خود را دارد، در میانه وقت کار نوشیدنی لذت بخش همگان است.  مردم حتی به هنگام مسافرت،  در کنار همۀ ضروریات،  وسایل تهیۀ چای را به همراه دارند.  قهوه خانه ها و چایخانه ها در سراسر ایران از دیر باز جایگاه تجمع سنتی به حساب می آیند،  که خود مرکزی جهت انتقال و بازگویی جنبه های مهمی از فرهنگ و اسطوره ها و قصه های ایرانی شده است.

      چای ایرانی از کیفیت بالایی در دنیا برخوردار است،  از این رو نباید انگیزه تولید این محصول استراتژیک را از کشاورزان گرفت،  تا آنان مجبور به تغییر کاربری زمین های خود شوند،  و از سویی این امر باعث خروج منابع و ارز کشور  گردد.  امید است با بهبود سطح کیفی چای ایرانی،  زحمت چایکاران داخلی نادیده گرفته نشود که درآمدشان از همین چای است،  باید تلاش نمود به کمیت و کیفیت اهمیت بیشتری داده شود.  گیاه چای ایران از بوته ‏‏‏‏های چینی آسامیک است،  و  اکثر کشاورزان باغات شمال چای را با دست می چینند،  که به تبع طعم و رنگ بهتری از کار ماشینی دارد،  ولی غیر پیشرفته و زحمت و نیرو بر می باشد،  و محصولشان را به صورت غیر استاندارد به کارخانه ها حمل می‏کنند.  جمعیت ایران در حدود 1% جمعیت جهان است اما بالغ بر 5% مصرف کل چای جهان به ایران اختصاص دارد،  و سومین مصرف کننده بزرگ چای در جهان است.  اگر چه ایران نیز با حدود 6/2% تولید چای هشتمین تولید کننده چای جهان محسوب می شود،  اما فقط 6/47% مصرف خود را می تواند از تولید داخلی تأمین نماید.  میزان مصرف چای خشک بنابر آمار های رسمی سالیانه در حدود یکصد هزار تن است،  که تقریباً نیمی از این مقدار تولید داخلی است.  گاه تولید داخلی تا هفتاد هزار تن نیز در سال های گذشته گزارش شده است،  این مقدار چای تولیدی در حدود 35000 هکتار از اراضی شمال کشور عمدتاً گیلان به ویژه در منطقۀ لاهیجان و نوار باریکی از غرب مازندران مانند چلاسر و جل به عمل می آید.  باغات چای لاهیجان با 7932 هکتار وسعت، 25% کل مساحت زیر کشت چای کشور را تشکیل می دهند.  در حدود یکصد و سی کارخانه چایسازی،  برگ های سبز را به چای خشک تبدیل می کنند.  برای تأمین نیاز مصرف به جز تولید داخلی،  سالانه در حدود پنجاه هزار تن چای خارجی به طور رسمی و حدود بیست هزار تن غیر قانونی وارد کشور می شود،  که تعیین نسبت های اقتصادی واردات با تولید داخلی بسیار حائز اهمیت می باشد.

      با ضریب تبدیل 5/22%  یک کیلوگرم چای خشک از 44/4 کیلوگرم برگ سبز چای به دست می آید،  بر اساس آمار فائو سطح زیر کشت کل در جهان 2788000 هکتار است که 7/94% درصد آن متعلق به کشور های در حال توسعه و 3/5% بقیه به کشورهای توسعه یافته اختصاص دارد.  مصرف سرانه انواع مختلف چای در جهان از 395 تا 460 گرم در نوسان بوده است،  که متوسط رشد سالیانه مصرف انواع چای در حدود 6/1% است.  بیشترین مقدار مصرف سرانه چای در جهان به انگلستان و ایرلند اختصاص دارد،  که بعلت داشتن صادرات مجدد مصرف داخلی آنها قابل تشخیص نمی باشد.  لیبی، ترکیه، آذربایجان، ایران، سیلان، بنگلادش، هندوستان و ایتالیا نیز جزو کشور های پرمصرف هستند.  سهم چای مصرفی در سبد هزینه خانوار ایرانی در حدود 2/0% تا 5/0% است.  تولید جهانی چای در حدود 5/4 میلیون تن برآورد می شود که از این مقدار سهم کشور های هندوستان، سیلان و کنیا به ترتیب برابر 850 هزار تن ، 300 هزار تن و 250 هزار تن است.  این کشورها از صادر کنندگان مهم چای در جهان به شمار می روند،  تولید کننده های چای، سریلانکا، چین، ژاپن، کنیا، اوگاندا، گرجستان، می باشند.  اقتصاد چای در ایران،  به مناسبات اقتصاد سیاسی جهان بستگی دارد،  سالانه حدود 3/2 میلیون تن چای در دنیا تولید می شود،  گردش مالی چای جهان در سال حدود 500 میلیارد دلار می باشد.  با افزایش قیمت چای در بازار جهانی،  در بازار داخلی هم طی یک سال اخیر روند صعودی داشته است،  علت افزایش قیمت چای در جهان مانند بقیه محصولات غذایی بوده است.

      هم اکنون 104 کارخانه چایسازی از مجموع 128 کارخانۀ بخش خصوصی  عضو سندیکا هستند،  مرکز اصلی سندیکا در شهر لاهیجان است.  سندیکای کارخانجات چای شمال نهادی صنفی و مدنی است،  که در سال 1341 جهت هماهنگی در امر تولید و مشارکت در سیاست گزاری های مربوط به صنعت چای با عضویت کارخانجات چایسازی تأسیس گردید.  سندیکا در سال های فعالیت خود و به خصوص از سال 1377 که به طور رسمی در تصمیم گیری های مربوط به چای حضور داشته است.  در کشور ما در حدود 58000 خانوار چایکار به امر باغداری چای و حدود 8500 نفر به طور تمام و نیمه وقت در فعالیت های صنعت چای اشتغال دارند.  شمار اشتغال کل مربوط به چای را می توان با برآورد سهم کاری شاغلان بخش تجارت چای، خرده فروشان چای، قهوه خانه ها و نظایر آن بدست می آورد.  نیروی های اصلی تولید چای در کشور کوشیده اند،  تا با بهینه سازی اقتصاد کشت و صنعت چای،  این محصول ملی را رونق بخشیده و در جهت خودکفایی و رفاه مصرف کنندگان گام بردارند.  امید واریم روزی برسد که مردم چای ایرانی را به چای خارجی ترجیح دهند.

عکس منظره باغ چای در روستای چلاسر و جل،  عکس شماره 7697.

کلیک کنید:  تاریخ کاغذ در ایران

کلیک کنید:  تاریخ لباس مردانه در ایران

کلیک کنید:  تاریخ مواد مخدر و اعتیاد در ایران

 آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

 

تاریخ استان و سـتان در ایران

   پیش گفتار

      این صفحه بزودی کامل پست می شود.

استان و سـتان

   واژه ستان ابتدا در حروف هیروکلیف تمدن جی،  استان بوده است،  اس + تا + ن.  اس = پاکی،  اس بعدها اش گفته شد،  مانند اسک یا اشک، اسکندر یا اشکانی.  حرف اس S در زبان انگلیسی از تمدن کهن جی رفته است،  اسکول،  اس = پاک + کول = جایگاه = جایگاه پاک.  اس اول اسلام،  جهت اطلاع بیشتر به معنی نام شهرها و روستاهای ایران بروید.

  ــ  تا = چند ضلعی، تا شده، مضاعف + ن = نان = برکت.

      استان = برکت مضاعف پاک.  در هزاره اول خورشیدی ایرانی،  بعد از آغاز پایان آخرین دوران یخبندان،  دنیا فاقد جمعیت بود،  و هر منطقه جدید برای مردم تمدن جی،  یک کلنی جدید ایرانی،  یا یک استان حساب می شد،  یعنی برکت مضاعف پاک.  سپس واژه استان در هزاره چهارم خورشیدی ایرانی به بعد،  در ادبیات گسترش یافت،  و ستان هم گفته شد،  و معنی و مفهوم جدید هم گرفت.

     واژه زبان هند و آریایی یا هند و ایرانی،  همان هند ایران یا خوزستان است،  نه کشور هندوستان،  غربیها نمی خواستند بگویند هند ایران زیرا نمی خواستند تمام تاریخ و پیدایش تمدن را از ایران بگویند،  بهمین جهت هند استان ایران را کشور هندوستان گفته اند.  سیستم آموزشی ایران در قرن گذشته،  کورکورانه و طوطی وار از آنها تقلید کرده بود،  و دروغ های تاریخ را بجای واقعیت نوشته،  و بخورد جوانان ایران می داد.

کلیک کنید:  استان های تاریخی ایران

   توجه ــ  جوانان باهوش متخصص ایران،  تاریخ تمدن خود را از دست دروغ نویس های غربی پس بگیرید،  و اغفال ترفند های آنها نشوید.  با مطالعه و پیگیر وبسایت ارگ انوش راوید،  روش های مقابله با دشمنان تاریخ نویس را بیابید.

   ــ  عزیزان با کار مضاعف و مطالعه بیشتر،  و درک از دروغ نویسی در تاریخ،  و یافتن واقعیت های تاریخی،  یکبار دیگر در تاریخ،  بمنظور نجات پایه ای تاریخ و تمدن ایران بکوشید.

مقاله های بی هویت

   مقاله زیر از لینک  http://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%80%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86 است:

ستان

ستان پسوندی فارسی است،  که به معنای «جا، مکان، یا سرزمین» است،  (انوش راوید:  واژه فاقد ریشه یابی است،  و در هوا و باد معنی شده است).  این پسوند در زبان فارسی بسیار پرکاربرد است و برای نامیدن جاهای گوناگونی به کار می‌رود. این پسوند از  sthāna در زبان هند و ایرانی از  sthāna در زبان هندو آریایی پسوندی با همین معنی بوده است. در هندو آریایی sthāna به معنی مکان بوده است و با واژه لاتین state و status به معنی ایستادن و قرار گرفتن هم ریشه است.

این پسوند در نام بسیاری از مناطق آسیای میانه و جنوب آسیا جایی که مردمان هند و ایرانی در دوره باستان در آنجا سکونت داشتند مشخص است (انوش راوید:  نویسنده درک تاریخی و زمین شناختی و... از هند و ایرانی ندارد).  به هر حال این پسوند در زبان فارسی مانند نام ریگستان (مکان ریگ) یا در اردو گلستان (مکان گل) در هندی دیوستان (مکان دیو) رایج است. این پسوند ریشه در زبان ‌های هند و ایرانی و در نهایت در زبان‌ های هند و اروپایی دارد.  در زبان نیا هند و اروپایی با stā- (ایستادن) آغاز می‌شود که ریشه واژه stand در انگلیسی ، stāre در لاتین و histamai در یونانی است که همه به معنی ایستادن هستند،  همانطور که در زبان پشتون tun (به معنی سرزمین خانگی یا محل زندگی) در روسی stan (زیستگاه یا مکان اقامت نیمه دائمی) است. در زبان‌های بوسنیایی و صربی و کرواتی stan در معنی مدرن معنی آپارتمان می‌دهد و در گذشته معنی محل زندگی می‌داد. همچنین ریشه این واژه را در زبان‌های ژرمنی می‌شود در واژه Stand به معنی محل و مکان یافت و Stadt در آلمانی ، stad/sted در هلندی و اسکاندیناوی ، stêd در فریسی غربی ، stead در انگلیسی همه به معنی شهر هستند.پسوند ستان مشابه پسوند -land است که در بسیاری از نام‌های مکان‌های گوناگون قابل مشاهده است.

کاربرد،  کشورها

کشورها و مناطق زیادی در آسیا و اروپا پسوند «ستان» را در نام خود دارند. به این صورت که نام این کشورها ترکیبی از نام نژاد مردم آن کشور یا منطقه و پسوند «ستان» است، که به معنای سرزمین آن مردم محسوب می‌گردد؛ مانند تاجیکستان، که به معنای «سرزمین تاجیک‌ها» است.

الف- ۷ کشور آسیای میانه پسوند «ستان» به صورت رسمی و جهانی را در نام خود دارند. که عبارتند از: افغانستان، ازبکستان، پاکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان، و قزاقستان. ارمنستان (به زبان ارمنی: هایاستان) نیز پسوند ستان را در نام خود دارد ولی در جهان با نام ارمنیا (Armenia) خوانده می‌شود.

ب- در زبان‌های ایرانی و زبان‌های ترکی برای نام بردن برخی کشورهای دیگر نیز از «ستان» می‌شود، در صورتی که آنها این پسوند را در نام خود ندارند. که عبارتند از: انگلستان، بلغارستان، گرجستان، صربستان، عربستان سعودی، لهستان، هندوستان، مجارستان، مغولستان، و یونانستان (در زبان ترکی استانبولی به یونان اطلاق می‌گردد).

مناطق

مناطق یا جمهوری‌های خودگردانی در آسیا و اروپا نیز این نام را با خود دارند، مثل: ترکستان (مناطق ترکنشین آسیای میانه)، بلوچستان پاکستان، کردستان عراق، اویغورستان (ناحیه پهناور اویغورنشین در شمال باختر چین)، تاتارستان و داغستان و آوارستان (روسیه) و...

   انوش راوید:  تمام این ستان ها همان استان هستند،  که در هزاره های اول و دوم خورشیدی ایرانی،  کلنی نشین های ایرانی در جهان بودند،  نمونه آنرا در استون هنچ ایرانی ببینید.

ایران

الف- استانها: سیستان و بلوچستان، لرستان، خوزستان، کردستان، و گلستان.

ب- شهرستانها و شهرها: اردستان، دشتستان، چمستان، تاکستان، تنگستان، و...

سایر کاربردها

واژه‌های بسیار دیگری هم پسوند «ستان» را در خود دارند، مانند: بوستان، شبستان، باغستان، گلستان، کودکستان، دبستان، دبیرستان، هنرستان، نگارستان، بهارستان، بیمارستان، گورستان، غرجستان، فرهنگستان، نخلستان، تابستان، زمستان، دهستان، شهرستان، استان، و...

 (جستار وابسته: مثالهایی از پسوند ستان)

نمونه‌ها:  بیمارستان، کودکستان و دبیرستان و هنرستان و شبستان. و گاه دلالت بر مکانی کند که چیزی در آن فراوان باشد: گلستان، موستان. استان به صورت مزید مؤخر ازمنه (ظرف زمان) در تابستان و زمستان دیده میشود. اینک کلمات مرکبه‌ای با استان (ستان) به صورت مزید مؤخر بترتیب حروف تهجی در ذیل نقل می‌شود: آجارستان (در قفقاز). آرناودستان. آلوستان. اردستان. ارمنستان. ازبکستان. ازگیلستان. اسپیددارستان. افغانستان. انارستان. انجیرستان (انجیلستان). انگلستان. ایراهستان. باب شورستان. باغستان (به اصطلاح مردم قزوین). بجستان. بستان (مخفف بوستان). بغستان (بیستون). بلغارستان. بلوچستان. بوستان. بهارستان (اسم خانهٔ سپهسالار قزوینی که امروز مجلس شورای ملی است). بهستان (بیستون). بیدستان. بیمارستان. پاکستان. تابستان. تاجیکستان. تاکستان. تخارستان. ترکستان. ترکمنستان. تنگستان. توتستان. توسستان. تیفستان (در زرگنده). تیمارستان. جادوستان. (شاهنامه. رجوع به فهرست ولف شود). جوردستان. چمستان. چیرستان. چینستان. چین‌استان. حبشستان. خارستان. خجستان. (تاریخ سیستان). خرماستان. خلجستان. خلخستان. (شاهنامه). خُمستان. خندستان (مجلس و معرکهٔ مسخرگی، فسوس و سخره، لب و دهان معشوق). (برهان). خوالستان خودستان (شاخ تازه که از تاک انگور سر زند). (برهان). خوردستان (شاخ تازه را گویند و آنکه از تاک انگور سر زند و آنرا به سبب ترش‌مزگی خورند و شاخهای تازهٔ درختان دیگر و نهال گل و ریاحین را نیز گفته‌اند). (برهان). خوزستان. دادستان. داغستان. دالستان. دبستان. دبیرستان. دروازهٔ کوهستان. دستستان. دشتستان. دورقستان. دهستان. دیلمستان. رام شهرستان. رزستان. ریگستان. زابلستان. زمستان. سارستان. سجستان. سکستان. سیستان. شامستان. شبستان. شهرستان (شهرستانهٔ مرز). صربستان. طبرستان. طخارستان. طمستان. عربستان. غرجستان. غرشستان. (تاریخ سیستان). فرنگستان. فرهنگستان. فغستان. فیلستان (نام قریه‌ای به ورامین) (؟) قبرستان. قزاقستان. قلمستان. قهستان. کابلستان. (معجم‌البلدان). کاجستان. کارستان. کافرستان. کردستان. کلاع‌استان. کودکستان. کوهستان. کهستان. کهورستان. گرجستان. گلستان. گورستان. لارستان. لرستان. لوالستان. (تاریخ سیستان). لهستان (پلنی). مجارستان (هنگری). مغلستان. موردستان. موستان. مهلستان. نارنجستان. نخلستان. نگارستان. نورستان. (تاریخ سیستان). نیرنگستان. نیستان. والستان. (تاریخ سیستان). وزیرستان. هندستان. هندوستان. هنرستان. هوجستان واجار (بازار خوزستان. سوق‌الاهواز).

   توضیح انوش راوید:  جهت زبان های باستانی ایران،  به کتاب های استاد فریدون جنیدی،  در بنیاد نیشابور مراجعه نمایید،  آدرس آنرا در اینترنت بیابید.

   عکس ظرف سفالین چهار هزار ساله ماهی شکل،  یافت شده در منطقه غرب ایران، آذربایجان،  طول 17 سانتی متر،  محل نگهداری موزه هنر لوس آنجلس،  عکس شماره 5561،  از موزه مجازی ارگ.

 کلیک کنید:  تاریخ زبان پاسی

کلیک کنید:  نظریه های کوچک تاریخی

کلیک کنید:  فرهنگستان تاریخ و تاریخ نویسی ایران

 آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه:  اگر وبسایت به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

ارگ   http://arq.ir