وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
وبلاگ تاریخی و جغرافیایی  " ارگ ایران "

وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران "

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 4

کنکاش 3

   پرسش 1098:  سلام، در کل وبلاگ جالبیه موفق باشید؛  با اینکه با قسمتهایش مخالفم. ولی در کل قبول دارم تحریفات زیادی را در زمان گذشته حتی حال نیز وارد تاریخ ایران کردن امیدوارم که شما از آن دسته نباشید!

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام و سپاس از شما, من نه به دسته ای تعلق دارم و نه با گروهی هم پیمان! ایرانی وطن پرستی هستم که در تحقیقات تاریخی به اشکالاتی بر خوردم که با واقعیت سازگار نبود,  این مسئله در کتابی مطرح شده است که امید است اسناد این کتاب از سوی اساتید ایران مورد بررسی قرار گیرد.

   انوش راوید:  آنچه در این چند سال وبلاگ نویسی،  و روابط عادی اجتماعی متوجه شده ام،  آبی از اساتید کلاسیک گرم نمی شود،  علاقمندان باعث تغییر در علم می شوند،  نه متخصصان حقوق بگیر دانشگاهی و دولتی.  پس،  انوش و پرنیان و تعداد انگشت شمار علاقمند به تاریخ ایران هستند،  که می توانند دروغ های تاریخ را بشناسانند و بسوی واقعیتها بروند،  و علم تاریخ نویسی ایرانی را بنا نهند.  البته کارشان هم خوب پیش می رود،  چون تاریخ واقعی را درک می کنند.

   پرسش 1099:  با درود. خانم پرنیان حامد و آقای انوش راوید آیا شما این نوشته های ویکی پدیا در باره زبان سریانی و تغییر آن با زبان یونانی بعد از چیرگی خیالی اسکندر بر ایران را تایید میکنید؟

(سُریانی (به سریانی: ܣܘܪܝܝܐ تلفظ: سوریایا) نام یکی از لهجه‌های زبان آرامی و عبرانی است که خاستگاهش شمال میانرودان است. که به خط سطرنجیلی نگارش می‌شده است. این زبان پس از چیرگی اسکندر بر ایران و در درازای فرمانروایی سلوکیان با واژگان یونانی درآمیخت و چهره‌ای دیگر یافت. از این پس سریانی زبانی دانشیک گردید. نوشته‌های گرانبهایی درباره روزگار ساسانی و اشکانی به این زبان نوشته شده است و هنوز هم این زبان گویشورانی دارد.) یعنی چی زبان دانشیک ؟ 

   پاسخ پرنیان حامد:  نه دوست عزیز به هیچ عنوان چنین مزخرفات بی سند و بی سر و ته ی را باور ندارم.  آنچنان برای عوام فریبی همه چی را به هم آمیخته اند که آدم جدی حالت شوک بهش دست می دهد!  بیا دوست عزیز از اول شروع می کنیم با سند:

  "فنقیها در 1300ق.م خطی اختراع کردند که مادر خط های آرامی, سریانی, یون ان, فارسی و عربی شد.  یونی ان در 1100قبل از میلاد این خط را از فنقی ها گرفتند.  کهنترین سند یونی مربوط به 800 ق.م است که از راست به چپ نوشته شده است. "خوب این اولین اشکال اگر الکساندر یونانی 320 ق.م برایمان زبان ساخته با این سند 800 ق.م که حدود 500 سال قبل از او بوده چه کنیم؟  یونی 500 سال قبل از الکساندرش داشته به این خطی که مال بین النهرین بوده می نوشته!  خودش هم یکی از خاندان های آشوری بوده که وسط بین النهرین بوده:

   زبان یون ان همان زیان سریانی و آشوری است که از زبان های رسمی آن زمان و نمونه آن در کتیبه های هخامنشی,  و مخصوصا در سکه ها و آثار به جا مانده اشکانیان به چشم می خورد.  شخصی به نام هوخشتره که حکومت آشوریان را بر انداخت،  پرچم, زبان, فرهنگ, مکان .... آنان را تسخیر کرده احتمالا به این دلیل اشکانیان به زبان آشوری سکه می زدند.  در همین زمان شکست خورده گان این جنگ ( یونی ها خیونان, هیونان اوستا) به جزایر دریای اژه پناه بردند؛  که آنها هم زبان, فرهنگ, مجسمه, .... آشوریان را به محل زندگی قبیله نیمه وحشی گریس در این جزایر بردند،  و از پیوند این گروه با مردمان بومی سرزمین های دریای اژه کشور و نژادی به وجود آمد که ما ایرانیان به علت شناخت قوم مهاجر یونی به این کشور یونان و اروپاییان به علت شناخت قوم محلی این منطقه به آن گریس می گویند (قدیمی ترین ساختمان و بنا در کشور گریش مربوط به 2700 ق.م حدودا کمی پس از هوخشتره می باشد). این اشکانیان نیستند که به زبان یونانی می نوشتند, این گریس ها هستند که به زبان آشوری حرف می زنند و می نویسند!

   این لغت دانشیک را من هم نمی دانم یعنی چه می گردم اگر چیزی یافتم برایتان ارسال می کنم.

   پرسش و نظر 1100:  مثل اینکه دروغ های ویکی پدیا تمامی نداره........ تو ویکی پدیا نام بانو پوران فرخزاد را جستم و اثارش اینگونه امد: برخی از آثار :دانشنامه زنان فرهنگساز ایران و جهان (در دو جلد با عنوان اصلی «زن از کتیبه تا تاریخ»)، انتشارات زریاب، ۱۳۷۸کارنمای زنان کارای ایرانی، نشر قطره، ۱۳۸۱اوهام سرخ شقایق: برگزینی از اشعار زنان زمان، نشر ناژین، ۱۳۸۰زنان همیشه: گزیده اشعار کلاسیک، نیمایی و آزاد شاعران زن ایران (۱۳۳۰ - ۱۳۸۰)، انتشارات نگاه ۱۳۸۱نیمه‌های ناتمام: سیری در شعر زنان از رابعه تا فروغ، کتابسرای تندیس، ۱۳۸۰دستان سخن گوی شاملو

مسیح مادر (نشان زن در زندگانی و آثار احمد شاملو)، ۱۳۸۲زن شبانهٔ موعود (نشان زن در آثار سهراب سپهری)، انتشارات نگاه ۱۳۸۳کسی که مثل هیچ کس نیست: دربارهٔ فروغ فرخ‌زاد، با همکاری مسعود قاسم‌زاده، نشر کاروان ۱۳۸۱سفری در خط زماناز همت بلند...، نشر جام، ۱۳۶۲چنگ مشوش، تهران‌صدا، ۱۳۷۴در انتهای آتش آیینه، کتابسرای تندیس ۱۳۸۱[سلام مادر]، با همکاری شهلا تجویدی، علی‌اصغر تجویدی(شیرازی)، رضا معصومی، نشر جام ۱۳۸۱کارنامهٔ به دروغ: (جستاری نو در شناخت اسکندر مغانی از الکساندر مقدونی)، انتشارات علمی، ۱۳۷۶

 ویکی پدیا به دروغ نوشته جستاری نو در شناخت اسکندر مغانی از الکساندر مقدونی,وقتی اسکندر مغانی را جست و جو کردم دیدم تصویر و صفحه ی اسکندر مقدونی امد........... اینا دیگه دروغ رو پکوندن!!!

   پاسخ پرنیان حامد:  با ویکی پدیا خیلی بحث کردم زیر بار نمی روند،  شاید هم زمان لازم دارند نمی دانم این آدرس محل بحث است،  بازهم خوب است که این گفتار را باز کرده اند.

بحث:  اسکندر - ویکیپدیا

www.ziemiaprzyszlosci.pl/samochody/w/fa/  بحث:اسکندر ذخیره شده

رفتن به سفر جنگی اسکندر مقدونی به ایران وهندوستان بزرگترین دروغ تاریخ است.‏:  کتاب اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی نیست..

   پرسش 1101:  میگویند که کوروش وصیت کرد پیکرش را مومیایی نکنند و در خاک دفن کنند تا ذرات پیکرش خاک ایران را تشکیل دهند, پس برای چه مومیایی شد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  گزنفنون حکیم یونانی در کتابی با عنوان سیرت کورش کبیر ادعا کرده است که کورش کبیر در ایام کهنسالی!  در خواب دید که مرگ او نزدیک است پس فرزندان خود را کنار بالین جمع کرده و پس از این وصیت از جهان رفت.  قسمتی از این نوشته:  "فرزندانم وقتی من مردم بدنم را در طلا و نقره و امثال آن نپوشانید زودتر آن را در آغوش خاک بسپارید چه سعادتی از این بالاتر که بدن انسان در دل خاکی که منشا این همه ثروت های زیبا و چیزهای نیک و دلپسند است سپرده شود."

  1 ــ  خودتان هم به خوبی می دانید کورش کبیر در جنگ کشته شده است. لاجرم این وصیت نامه در سالخوردگی کوروش کبیر نمی تواند سندیت تاریخی داشته باشد!  از ارادت جناب آقای گزنفنون یونانی به کوروش کبیر سپاسگزاریم سخنان زیبایی مکتوب کرده است.  اما متاسفانه یا این سند مردود است و یا کشته شدن کوروش کبیر در جنگ!  این وصیت نامه می تواند متعلق به کوروش اول هخامنشی باشد،  که با کهولت سن از میان رفته و نام پسرش نیز کمبوجیه بوده است.

  2 ــ  اگر کورش کبیر مومیایی نبوده,  از کجا می دانند جسد او در مقبره نیست؟  نبش قبری در این مقبره موجود نیست!

   پرسش 1102:  میگویند اسکندر مقدونی پس از فتح امپراطوری پارس وقتی به پاسارگاد رسید به وصییت کوروش, در مقبره ی وی را مهر و موم کرد و چند بار قربانی به پیشگاه وی پیشکش کرد؟ این جوک هم راسته؟

   پاسخ پرنیان حامد:  100% وقتی میتری دات  (اسکندر ماد نژاد از مغ دونی یعنی دشت مغان) به مقبره کوروش کبیر رسیده است چند بار قربانی به پیشگاه بزرگترین پادشاه ماد پسر ماندانا و نتیجه هوخشتره (کی خسرو)  پیشکش کرده است.  100% مقبره او را از هر گزندی در امان داشته است.  کمی فکر کنید ببینید الکساندر یونانی از جزایر دریای اژه به چه مناسبت چنین کاری کرده باشد!  هر جای تاریخ را بگیرید دلیل تازه ای در می آید که اسکندر تاریخ ایران نمی تواند الکساندر یونانی باشد.

   پرسش 1103:  آیا قله ی نارنج در یزد, ساخته شده توسط سلیمان (ع) است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  غیر ممکن است . حضرت سلیمان(ع) به زمان کی کاووس بوده.  محل این حضرت در بیت المقدس و اطراف بوده است،  و هیچ سندی موجود نیست که این حضرت به آذربایجان (به علت نام تخت سلیمان در این محل) و یا یزد رفته باشد.  این سلیمان باید سپیتمان باشد و منظور زردشت زمان گشتاسپ است.  هر دو محل به استناد تاریخ ایران برای او ساخته شده است.

   پرسش 1104:  آیا 200 سال و اندی به عقب کشیدن پادشاهی کوروش کبیر به خاطر جای دادن حکومت سلوکیان بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله،  مکافات همین است,  فقط برعکس است.  اسکندر را کردند الکساندر 266 سال زیادی آمد.  اشکانیان را که خود قبل از آن شاه بودند و نه شاه شاهان همه را کردند شاهشاهان اشکانیان شد به جای 200 و اندی 500 و اندی باز کم آمد سلوکیان را زدند روش چون اشکانیان و سلوکیان در مرز نینوا دائما جنگ و گریز داشتند.  کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست صفحه 21:

   ــ  مورخین یونانی با سوء استفاده از تنفر دولت ساسانیان از حکومت اشکانیان و اسکندر همچنین تنفر کلیسا های اروپا از اسکندر و فتوحاتش در این ناحیه به راحتی توانستند از ادغام این دو شخصیت موجودی افسانه ای برای خود  بسازند که البته بین نیمه اول و دوم زندگی او حدود 266سال فاصله بوده است.  و این فاصله را نیز با سلسله ای ساختگی با نام سلوکیان پر کرده اند (حال که روی کاغذ فتح کرده ایم و کسی اعتراضی ندارد چرا 266 سال را حکومت نکنیم!) سکوت دولت ساسانی به علت گرایش به مذهب مزدایی و از بین بردن قهرمانی های این شخصیت با مذهب میترایی و سکوت اروپا برای از بین بردن آثار فتوحات اسکندر در اروپا و گریز از قید مذهب میترایی و استقلال آنها بوده است.

   پرسش 1105:  آیا کوروش بزرگ مومیایی شده، و وصیت نامه داشته است؟ آیا اسناد در این باره وجود دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  از کوروش کبیر وصیت نامه معتبری در دست نیست،  وصیتی که گزنفنون حکیم یونانی نوشته است نمی تواند مطلق به کورش کبیر باشد،  چرا که او در جنگ کشته شده است،  و نه در پیری و در بستر!  (دو سوال بالاتر توضیح داده شد) مدرک دیگری از یونانیان در دست است،  که اشاره به مومیایی بودن کوروش کبیر دارد که به نظر منطقی تر است.  متاسفانه در تاریخ ایران هیچ سرگذشتی از شاهان هخامنشی ذکر نشده است و جز از نام کوروش کبیر که خود نیمی ماد بوده نام آنان نیست.  باید خودمان کمر همت ببندیم و تاریخ دقیق هخامنشی را از روی اسنادی که در کشورمان (کتیبه و قصرها و...) داریم بنویسیم.

   پرسش 1106:  اگر اسکندر به ایران جمله نکرده،  چاله اسکندرون چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  دوست عزیز,  اون چاله مال اسکندر مغانی بوده است.

   پرسش 1107:  باسلام و خسته نباشید و عرض ارادت.  از شما میخوام که چند تا کتاب خوب تاریخی در مورد قومیت ها و نزاد ایرانیان و مناطق اقامت انها به من معرفی کنید و احیانا کتاب هایی که به نظرتون اطلاعات تاریخی خوبی به من میده. با سپاس.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  قسمت مکان های کتاب را برای آقای راوید ارسال کردم،  به زودی بر روی این وبلاگ می زنند. این قسمت را پرینت بگیرید با وجود اینکه بسیار سخت است،  هر طور شده  یک بار آن را مطالعه کنید بعد اگر می توانید شعر بخوانید شاهنامه فردوسی را بخوانید اگر نه به یکی از تاریخ های مکتوب ایرانی رجوع کنید: (بندهش, تاریخ بلعمی, آثارالباقیه ....).  برای باز کردن رمز شاهنامه فردوسی هم می توانید به کتاب "اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست"  قسمت شاهنامه فردوسی افسانه نیست رجوع کنید.

   پرسش 1108:  آیا ازمایش کربن 14 برای تعیین قدمت تخت جمشید و پاسارگاد کارایی دارد؟ اگر کارایی داشته باشه میشه قدمت هخامنشیان را تشخیص داد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تا آنجا که من اطلاع دارم کربن 14 می تواند با 200-300 سال حدود و تقریب قدمتی را مشخص کند. خوب بگوییند بین2200 تا 2500 سال قدمت این مکان است که مشکل ما حل نمی شود! البته مشکل آن دسته دوستانی که قدمت این مکان را 500سال می دانند در هر صورت حل شده است , قدمت این بنا با ازمایش کربن 14 حدود 2500 تا 2200 سال پیش تخمین زده شده است. اما مشکل ما متاسفانه روی این 266 سال وسط است که بی توجه 2500 سال را ملاک کردند. حال ما راه مان را ادامه می دهیم یک وقت هم دیدید بلند شدند آمدند آزمایش دقیق تری روی آن کردند و به نتیجه ی دقیق تری دست یافتند.

   پرسش 1109:  سرنوشت داریوش سوم چه میشود؟ داریوش دست روی دست گذاشت تا الکساندر بیاید و پایتخت دوست داشتنی اش بابل را بگیرد؟ یا اینکه الکساندر فقط بابل را گرفت و بعد دلش سوخت و برگشت به مقدونیه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  نام داریوش سوم به گفته یونانی ها کیدمان می باشد.  امان به استناد کتیبه داریوش شاه نژاد آنان است.

  داریوش شاه گوید:  این است این کارهایی که پس از شاهی به انجام رساندم،  یکی در نام کمبوجیه (پسر کوروش) از (تخمه) امان شهریاری را در اختیار داشت.....

  داریوش شاه گوید:  پادشاهی را که از تخمه امان غصب شده بود من ان را دوباره بازگرداندم و در جای خود باز نشاندم درست همان گونه که پیشتر بود.......

   آنچه باقی می ماند لغت کید است،  که در شاهنامه فردوسی با عنوان کید هند آمده است،  هنداستان  تاریخ ایران ... به مقاله پست های قبلی نام های جغرافیای تاریخی مراجعه نمایید.

   دارا داریوش سوم هخامنشی نیست،  اسکندر الکساندر نیست،  الکساندر قصر باختریش را فتح کرد و تا هندیجان رفت شکی نداریم،  اما با داریوش سوم 266 سال اختلاف تاریخی دارد.  آنکه با داریوش سوم درگیر بود اسکندر است،  او هم به هند امروزی نرفته است.  از کتاب :

   در تاریخ  کشور هندوستان امروزی نه پادشاهی با نام فور موجود است و نه جانشینی با نام سورگ و هیچ سند یا روایتی  بر حمله اسکندر ایرانی و یا الکساندر یونانی به این کشورموجود نمی باشد؟!

   پرسش 1110:  میراث یونانی که امروزه می بینیم و تا افغانستان پراکنده شده و BBC  در تارنمایش چند مقاله در اینباره دارد،  توسط چه گروهی به آنجا رسیده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  میراثی از یونان جز تعدادی سکه،  اشیای قابل جابجایی در افغانستان هند و ایران موجود نیست.  سکه ها هم علامت ضرابخانه دارند،  متاسفانه هیچکدام علامت ضرابخانه این محل را ندارند.  کجاست قصرهای یونانی ها در هند و ایران و افغانستان؟  چند سال است حکومت سلوکیانی که برایمان دیکته کردند؟  یک خانه هم برای خودشان نساختند در این 100 سال؟؟؟؟

   پرسش 1111:  آیا همة مورخین و دانشمندان یونانی و رومی دروغ گفته اند و توطئة مشترکی داشته اند که گفته اند پسر فیلیپ تا هندوستان را فتح کرد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر بالا هم توضیح داده شد،  مورخین درست نوشتند،  مفسرین آن نوشته های تاریخی خودشان را به مسخره کشیدند.  الکساندر شما 320 ق.م تا هندیجان را فتح کرد،  در تاریخ ایران مکتوب است،  اعتراضی نداریم. سپس کشته شده است،  سرنوشت او را به اشتباه به شخص دیگری پیوند زدند،  که 266 سال بعد بوده است.

   پرسش 1112:  آیا پاپیروسی که در عراق از الکساندر یافت شده و آقا انوش در وبلاگشان آنرا مسخره کرده اند در انگلستان نگاهداری و مطالعه میشود و خطاب به مردم بابل است، ساختگی و توطئة مشترک امپریالیسم است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با آقای انوش راوید همچون دو وطن پرست صحبت کنید،  ایشان حتما دلایل قاطعی بر رد آن و نوشتن این مقاله دارند.  مطمئن باشید ایشان انقدر روشن فکر هستند که اگر اسنادی بر رد حرف ایشان داشته باشید گفته و اسناد شما را نیز زیر همین مقاله بگذارند.

   انوش راوید:  به روشنی مشخص است،  پاپیروس نام برده،  که در نبرد نو پدید از آن نوشته ام،  دروغ و اشتباه ترجمه شده است،  در ضمن من مسخره نکردم،  فقط به حکم یک ایرانی در محیط دمکرات و آزادی قلم و اندیشه در اینترنت،  آنرا تکذیب و رد کرده ام.  بارها سفارش کرده ام نیرنگها و ترفند های استعمار انگلستان را بشناسید و افشا کنید.

   پرسش 1113: آیا ابوریحان بیرونی و علامة دهر شیخ الرئیس ابوعلی سینا هم تحریف شده اند یا تحریف کرده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر تحریفی در کار این بزرگان نیست!  چه کسی چنین ادعایی کرده؟

   پرسش 1114:  آیا در تاریخ و بخصوص منابع ایرانی (دینی و غیردینی) پیشا اشکانی نام «اسکندر» برای ایرانی دیگری هم بکار رفته است؟  اصلاً کجا نوشته که نام بانی اشکانیان اسکندر بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  متوجه سوال شما نمی شوم؟!  میتری دات اشک هفتم در سال 73 قبل از میلاد اولین شاه اشکانی است که لغت شاه شاهان را بر سکه خود زده است.  تاریخ را هم زیر ورو کردیم صحبت از 73-90 ق.م است.  او فاتح سوریه و  لقب او اسک اندروس بوده است.

   پرسش 1115:  آیا کتب دینی زردشتیان که اسکندر را گجسته نامیدند نیز در خلال یک توطئه مشترک جهانی نوشته شده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  متاسفم  بلی.  کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست صفحه 21 :

    مورخین یونانی با سوء استفاده از تنفر دولت ساسانیان از حکومت اشکانیان و اسکندر همچنین تنفر کلیسا های اروپا ازاسکندر و فتوحاتش در این ناحیه به راحتی توانستند از ادغام این دو شخصیت موجودی افسانه ای برای خود  بسازند که البته بین نیمه اول و دوم زندگی اوحدود 266سال فاصله بوده است.  و این فاصله را نیز با سلسله ای ساخته گی با نام سلوکیان پر کرده اند (حال که روی کاغذ فتح کرده ایم و کسی اعتراضی ندارد چرا 266 سال را حکومت نکنیم!) سکوت دولت ساسانی به علت گرایش به مذهب مزدایی و از بین بردن قهرمانی های این شخصیت با مذهب میترایی وسکوت اروپا برای از بین بردن آثار فتوحات اسکندر در اروپا و گریز از قید مذهب میترایی و استقلال آنها بوده است.

   پرسش 1116:  آیا این سخن مسخره که اسکندر اشکانی تمام ایران را تصرف کرد نه اسکندر مقدونی،  فقط مصرف داخلی دارد و برای ناآگاهانی که نمی فهمند گفته شده یا اینکه برای آکادمی های تاریخ اروپایی و آمریکایی هم میشود فرستاد و فرار نکرد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر اشکانی همان اسکندر مغ دونی است،  که الکساندر یونانی نیست،  اسناد در آلمان مورد قبول و کافی بود.  من که قصد فرار ندارم،  محکم پاش ایستادم،  کتاب به زودی به زبان آلمانی ترجمه خواهد شد.  شما را نمی دانم چه تصمیمی دارید.  اسناد را به هر آکادمی دوست دارید معرفی کنید،  من پاسخ گو هستم حتی اگر ایرانیانی چون شما  نیز به عوض کمک با من درگیر شوند.
   پرسش 1117:  حالا اروپایی هیچی،  آیا چنین سخنی را می توان در دانشگاه های ایران هم گفت؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کلی مرا تشویق کردند،  از اساتید ادبیات فارسی گرفته تا ...،  از اساتیدی که با این کتاب مخالفند،  می خواهم نقد و نظر خود را با آرامش دمکراتیک بگویند،  تا برای چاپ دوم کاملا تصحیح شود.

   پرسش 1118:  آیا شما موافق هستید یک اداره برای فرهنگ زبان پارسی مستقل از دولتی که به زبان کشورش اهمیتی نمیدهد, دایر شود؟ ایا میخواهید از واژگان زیبا و پارسی خاجه و بانو به جای واژگان زشت و نا پسند و بیگانه و ترکی اقا (به معنی غلام سفید پوست) و خانیم (خانم: به معنی رئیسه) استفاده شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا مخالف باشیم دوست عزیز؟  الان مدتی است مدید که مردم کشورمان به جای استفاده از واژه های زیبای پارسی به لغات عجیب و غریبی روی آورده اند و جمله ها و اصطلاحاتی مصرف می کنند که جدی اگر 2 سال از کشور خارج شده باشید 2-3 ماه طول می کشد تا متوجه شوید مردم چه می گویند! دولت اهمیت می دهد یا نمی دهد تقصیر ملت است که از خود متفاوت اشتباه خلق می کند! مشکل این است که شما نمی توانید از فردا به یک اجتماع حکم کنید به جای خانم بگویید بانو! اجتماع باید در این روند پیش برود و این جایگزینی نیز سالها طول میکشد. فعلا که  متاسفانه روبه نابودی زبان پارسی میرویم. مسئله بعدی هم این است که من و شما باید بدون کتاب لغت حرف هم را متوجه بشویم.  این جمله پارسی واقعی: "ژاژخایی ژکاره ی ژکور"  ببخشید عمدی نیست در گفتن این جمله سه لغت پارسی اصل را پشت هم کردم با شما دعوا کردم. جمله مفهوم دارد و پارسی اصل است. شما به عنوان یک ایرانی پارسی زبان متوجه میشوید دارم با شما دعوا می کنم؟ می دانید اجتماع کنونی ایران حداقل 30 سال وقت لازم دارد تا بتواند جمله بالا را بدون کتاب لغت متوجه شود؟ زبان ثابت نمی ایستد زبان دائما تغییر می کند اجتماعی که با هم زندگی می کنند، ناخداگاه در جریان این تغییرات هستند و حرف همدیگر را می فهمند, اگر به عقب برگردانید مردم دیگر حرف هم را نمی فهمند. تنها کاری که می توان کرد آن است که این تغییرات را در روند زیبا سوق داد. متاسفانه  فردا صبح هم نتیجه نمیگیریم اما سعی خودمان را بکنیم دوست عزیز.

   پرسش 1119:  با درود... ایا اسکندر مغانی اوستا را سوزاند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بلی اسکندر مغانی با فرقه میترایی از مذهب زردشتی (اصل مذهب زردشتی) اوستای زردشت زمان گشتاسپ را که فرقه جدیدی در این مذهب با عنوان مزدایی ساخته بود سوزانده است.

   پرسش 1120:  درود بر همه.ایا میشود نام و ادرس چند تا از معابد میترایی در اروپه را به بنده بگویید؟ خیلی ممنون.

   پاسخ پرنیان حامد:  حدود 40 معبد در کنار limes   (استحکامات مرزی امپراطوری روم 500 کیلومتر از rheibrohl  تا کنار رودخانه دانوب) را 100% معبد میترایی (مهرابه) تشخیص داده اند که نمونه ای از آنها:

   در کشور آلمان:  شهر کلنkoln  دو مهرابه یکی در شمال غربی شهر دومی نزدیک کلیسای مشهور شهر است. همچنین شهر های دیبورگ  dieburg نویهایمneuheim  مانهایم manheim  کونیگزهافن konigshafen  (نزدیک استراسبورگ) روکینگن  ruckingen هدرهایم  hedernheimساربروکن Saarbrucken  .... نیز معبد مهری (مهرابه) دارند.

   کشور اتریش:  مهرابه شهر دویچه التن بورگ deutsch-altenburg (شرق وین نزدیک مجارستان )

   کشور ایتالیا:  مهرابه زیر کلیسای سانتاپریکا santa prisca  در رم, مهرابه کاپوا capua  در شمال ناپل, مهرابه flicissimo   در شهرک اوستیا ostia  پیش بندر شهر رم )جالب است بدانید در این شهرک شانزده مهرابه یافت شده است که flicissimo  مشهور ترین آنها است)  ...

   کشور اسپانیا:  مهرابه مریدا merida (غرب این کشور سر راه مادرید به لیسبون) ...

   کشور انگلستان:  مهرابه لندن در نزدیکی وال بروک walbrook   ...

   پرسش و نظر 1121:  درود اینجوری که من جسته گریخته خوندم اشکانیان در زمان واپسین پادشاهان هخامنشی ساتراپ پارت را از چنگ هخامنشیان بیرون کشیدند و سپس مهرداد که بگفته شما اسکندر است خود شاهنشاه هخامنشی را شکست داده و خود را شاهنشاه خوانده ! درسه؟!

   پاسخ پرنیان حامد: اینگونه به نظر می آید.  از شما برای این اطلاعات بسیار سپاسگزارم . حتی در متون پهلوی و یکی از کتیبه های معبد میترایی آلمان  به نظر می آید که می دانستند زمین گرد است.  از کجا؟ سوال خوبی است نه؟

   بخشی از کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست:
      اسکندر تاریخ ایران, میتری دات با لقب کی سر که لقب پادشاهان ماد بوده و همان هو (خوب) + سر اوستا است،  که در زبان لاتین به صورت cae یا kei = کی + sarیا ser = سر در آمده است،  پادشاه روم و پایتخت آن رومیه که مدائن است, از نژاد مردمان ایلیوس که در زمان طوطانس آشوری مغلوب یونی ان شدند،  و پدرش ایلیوس (فیلقوس) با شکست دادن یونی ان انتقام آن را گرفته است, نه تنها یونانی یا گریش نبوده است، بلکه دشمن یونی ان و مردم سرزمینهای دریای اژه بوده است.
   فرمانروایی بیدادانه دیوان ژولیده موی از تخم خشم (میتری دات اشک هفتم) و همان اسکندر ارومی مصر نشین (جولیو سزار کنسول مصر)  تاریخ ایران است.  قدر مسلم پس از جنگ تروی و به آتش کشیده شدن این شهر به دست یونانیان،  اجداد جولیو سزار نمی توانستند از وسط لشکر یونانیان بگذرند،  تا طبق نوشته مورخین و مفسرین اروپا خود را به رم در ایتالیا برسانند.  آنان عقب نشینی کرده و خود را به روم در مرزهای ترکیه و رومیه در مدائن رسانده اند.  جولیوس سزار نمی تواند متولد رم در ایتالیا باشد،  این نیز یک دروغ بزرگ تاریخ و بازی با کلمات است.  آخر مگر در زبان لاتین لغات roum و room یکی هستند؟  به چه سند و مجوزی در تاریخ, رومیه = مدائن و رم پایتخت ایتالیا را یکی انگاشته اند؟ کی سر ایلیوس (بغ پور شاه) فاتح ایتالیا است،  و نه متولد این مکان! او و پسر خوانده اش augustus octavius = آرش اشک هشتم فرهنگ و مذهب رومیه را به این مکان برده و به علت فتوحات و حکومت آنان بر این منطقه نام قبیله و مذهب آنان بر این مناطق حکمفرما شده است.

  2010 سال پیش،  تاریخ تاجگذاری و فتح کامل اروپا به دست اسکندر و ارش (شاهپور خسرو نژاد اشک هشتم)  octavius  میباشد،  که هنوز هم مبدا تاریخ اروپاییان است،  چه که ولادت حضرت عیسی پسر مریم به استناد متون پهلوی و نوشته تاریخ بلعمی و مورخین شرقی چون عبدالله بن عباس:

   ــ    از گاه عیسی علیه السلام تا پیغامبر ما (محمد) صلی الله علیه و سلم پانصد و پنجاه و یک سال بود.
   تاریخ تولد عیسی پسر مریم حدود 1909 سال پیش،  و در روز هفتم اکتبر بوده است.  2010 سال پیش تاریخ فتح اروپا به دست اسکندر (میتری دات کسری ارومیه ای) و بنیانگذاری حکومت ارومیان با مذهب میترایی در اروپا و 24 دسامبر روز تولد میترا بوده است .
   در دیباچه کتاب دین میترایی آقای احمد اجودانی می نویسد:

  ــ  آنچه در تاریکی مانده این است، که چه پیش آمد بزرگی در سده های سوم, دوم و سده نخست پیش از زایش عیسا روی داده،  که یکباره مهر پرستی با شتاب شگفت انگیزی در سراسر جهان شناخته شده. آن زمان گسترش یافته و سالها دین فرمانسالاران رم بوده است،  و چه شده که دوباره پرده ای از راز,  چنان آن را پوشانید که مردمان,  دیگر دل و دلیری آن را نداشتند که آن را کنار زده, از آن دین آشکارا سخن گویند!؟
      این پیش آمد بزرگ چیزی نیست جز فتح اروپا به دست میتری دات،  و رواج دین میترایی در این منطقه،  و می دانیم که حتی اروپاییان برای پذیرفته شدن در مقام پیک خورشید و پیر باید اول به عنوان یک perse ایرانی شناخته می شدند.  حاکمان ایرانی،  و حکومت از آن ایرانیان فاتح بوده است.  همچنین میدانیم که یک چنین رسوخ عمیقی در دین و مبدا و فرهنگ اروپاییان از طریق 10-20 دزد دریایی و یا 200-300 سرباز رومی غیر ممکن و یاوه دیگری است،  که مورخین و مفسرین اروپایی به خورد جهانیان می دهند.  این حکومت و دین حدود 300 سال فرمانسالار رم و اروپا بوده است،  و پرده راز چیزی نیست جز پنهان نمودن این سرگذشت به دست اروپاییان و کشیش های کلیسا های مسیحی اروپا،  و متاسفانه دولت ساسانی در ایران به علت اختلاف مذهبی و نژادی که با آنان داشتند.  اینان دست به دست هم داده،  و موجودیت یک قهرمان ایرانی را از صفحات تاریخ حذف کردند.  امروز به هر سند, لوح و کتیبه ای که رجوع کنید،  قسمت هایی که ممکن است کمکی بر اثبات این امر باشد،  بر حسب اتفاق روزگار،  درست در همان قسمت مورد نیاز تراشیده شده است!  امروز زمانی که معبد میترایی در اروپا کشف می شود،  قبل از پاکسازی کامل آن از این اسناد به کسی اجازه ورود به آن را نمی دهند!  و آنچه در دسترس ماست همان است که مردمان دلیر ایران و اروپا سینه به سینه در دلشان نگه داشتند،  و در فرهنگ های ما به جا مانده است.  همچون اکثر اسطوره های رومی در کتاب انه اید اثر ویرژیل آمده است :
   اما فرزندش اسکانیوس (اشکانی + وس یونانی! یا بهتر بگوییم پسوند وس زبان آشوری) که اکنون لقب ایولو (ایلوس = پسر خدا) بر او نهاده شده استاو هنگامی که قدرت سلطنتی ایلیوم هنوز پا بر جا بود ایلو (در زبان بابلی به معنی خدا و باب ایلو = بابل است) نامیده می شد.  به مدت سی سال کامل،  بر اساس گردش ماه, حکومت خواهد کرد...  سپس فرزندان هکتور به مدت سیصد سال حکومت خواهند کرد،  تا آنکه راهبه ای از تبار سلطنتی به نام ایلیا (ایلیا به معنی بیت المقدس است) از مارس،  مارس را خودشان = آرس نوشته اند،  و آرس = آرش است،  آیا منظور کی آرش است،  یا شاید کی بغ آرش (بی ارش = گیو ارش) حاکم مکران + کرمان باشد!  و یک دو قلو به دنیا خواهد آورد.  سپس رومولوس,  شادمان از پوشش حنایی رنگ و گرگ سان خود - چون یک گرگ او را پرورده استمردم را به انقیاد در می آورد... (رومولوس و برادرش مشهور به پسران گرگ.  مسعودی می نویسد:  بانیان شهر رومیه پادشاهانی بودند،  که به پسران گرگ شهرت داشتند،  و نام رومیه (مدائن ) از نام آنها آمده،  و نام رومی را به نام ایشان و شاهان دیگر افزودند.

   بلعمی می نویسد:  رومیان از آنجا که بغداد است تا شام داشتندی،  و در جای دیگر از همین تاریخ آمده است:  و فرزندان عیص (اشک) به روم و خزر اند،  و فرزندان او روم است.  در شاهنامه فردوسی گیو پسر گودرز از خاندان گشواد،  را زیر بیرق گرگ پیکر می بینیم.  و نامهای دیگر گیو عبارتند از:  دیو - بی – وی - ویوویب – بیب – وای ......
   روزی خواهد رسید که خاندان آسارکوس، (آشارک + us جد آنه پدر اسکانیوس = اشکان،  + us حتی) فتیا و مسینی شکوهمند را به انقیاد در آورند،  و آرگوس را مسخر کنند .... سپس یک قیصر تراوایی از نژاد اشرافی متولد خواهد شد،  (تولد این فرد همانطور که می بینید در ایتالیا و رم نیست.  در تراوای ترکیه و یا شاید هم در صور امروزی بوده است)،  مرزهای قلمروش فقط به اقیانوس ها محدود خواهد بود,  معروفیتش به ستارگان خواهد رسید,  و نام او ژولیوس است,  نامی که از ایولوی بزرگ به او رسد.  شما او را روزی در آسمان خواهید دید که در میان غنایم جنگی شرق غنوده است,  مردم به درگاه او نیایش و از او طلب یاری خواهند کرد...  وفاداران سپید موی و وستا (سپیتمان؟ و اوستا؟),  رموس و برادرش کویرینوس (کوی + ایرین + us ؟) قانون وضع خواهند کرد. .... این است مردی که آمدنش (اینجا نیست می آید!) را بارها به تو نوید داده اند قیصر آگوست (کی سر آرش) فرزند خدا (ایلوس در مذهب میترایی ایرانی پسر خدا) که بار دیگر عصر طلایی را به لاتیوم باز می گرداند,  جایی که روزگاری ساتورن بر آن حکومت کرد.  او سرزمین گارمانت ها و هندوان (اگوستوس در هندوستان امروزی؟) در فراسوی مسیر سالانه خورشید و ستارگان, جایی که اطلس آسمان بر دوش, سپهر ستاره بار را بر شانه های خود می چرخاند گسترش خواهد داد.
   مردی که خبر آمدنش از هم اکنون نیز سرزمین های کاسپیان (اگوستوس در کاشان, قزوین, کناره دریای خزر, همدان امروزی؟) و مئوتی را پریشان, و دهانه هفتگانه نیل را آشفته و هراسان کرده است (پس این شخص در حال حاضر مشغول پریشان کردن هندوستان و سرزمین های کاسپ ها و دهانه هفتگانه نیل است،  و پس از آن به سوی رم در ایتالیا خواهد آمد.!).

   خانواده ژولیوس سزار مدعی بودند،  که از اعقاب ونوس (ناهید) و ایولو (فیلقوس ایلوس = پسر خورشید) فرزند آنه هستند.  آگوستوس نیز که برادر زاده یا خواهر زاده ژولیوس بود،  پس از قتل سزار (کی سر = شاه) وارث دارایی های او شد.  وی نام سزار را بر خود نهاد (نام کی سر؟ یا لقب کی سر یعنی شاه؟)  نام خود را از ک. اکتاویوس (اشک هشتم) به ک. ژولیوس سزار (کی سر = caeser ) تغییرداد (تغییری در کار نیست! چون به مقام شاهی رسیده کی سر شده،  و ایلیوس یا بغ پور پسر خورشید میتراییان لغب آنان بوده است.  آخر اگر اروپاییان نام سزار را از سزارین می دانند!  اگوست را که سزارین نکرده بودند!)  و خود را فرزند او نامید.  اگوستوس لقبی افتخاری بود،  که بعدا به او نهاده شد. (ارش لقب افتخاری است که به پادشاهان روم می دادند).

   پرسش 1122:  آیا در  کتیبه داریوش اول سخن از نژاد(تخمه) آمان به میان است ؟ پس چرا بیشتر ترجمه ها به صورت نژادمان (از تخمه ی ما)  می باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  متاسفانه گویا عدم توجه در ترجمه های کتیبه داریوش اول در بیستون،  موجب تحریف آن شده است:
Mana taumaya یعنی تخمه ما (نژاد ما) دودمان ما،
Amakam tauma یعنی از تخم (نژاد , دودمان) Amakam آمان.

   پرسش 1123:  آیا بر روی سکه های الکساندر, الساندروس و یا الذ اندروی نوشته شده است؟  پس چرا این نام را امروزه به صورت االکساندروس نوشته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خط سکه ها به زبان یونانی باستان 320 ق.م می باشد،  که متاسفانه آن را با  با خط نگارش یونانی مدرن  ترجمه می کنند:

Xi (uppercase Ξ, lowercase ξ) is the 14th letter of the Greek alphabet. It is pronounced [ˈksi] in Modern Greek, and generally /ˈzaɪ/ or /ˈsaɪ/ in English. In the system of Greek numerals, it has a value of 60.
Xi Ξ is not to be confused with the letter chi, uppercase Χ, lowercase χ; Greek:
χ which gave its form to the Latin letter X.
In ancient times, some local forms of the Greek alphabet used the chi Χ instead of xi Ξ to represent the /ks/ sound
.

   بنده اصلا نه با Modern Greek  کار دارم،  نه با مفسرین تاریخ و زبان مدرن گریک! دارم سکه 320 ق.م را می خوانم روی آن نوشته alezandros   و یا   alesandros !  و همانگونه که می بینید (ک) را از زبان مدرن یونانی وارد زبان باستانی کرده اند،  و سکه 320 ق.م را با زبان مدرن این کشور می خوانند! به جمله آخر توجه کنید تازه یونانی برای ks از حرف  Χ استفاده می کرده،  مفسر یونانی مدرن آمده میگوید خیر Ξ  که صدای /ˈzaɪ/ or /ˈsaɪ/  می دهد Χ بوده و Χ یونانی صدای kh می دهد،  و ...... هر کجا هر چه به نفع شان باشد،  ترجمه می کنند،  می نویسند و تفسیر میکنند!

   پرسش 1124:  نظر شما در مورد گفته ی  شادروان استاد وحید مازندرانی  که الکساندر (پاریس) پسر پرپام در کتاب ایلیاد هومر را «جد الکساندر کبیر» معرفی کرده است چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خوانندگان عزیز توجه داشته باشید بنده در "کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست"  تنها مدعی بودم که اسکندری که نام او در متون ایرانی آمده با الکساندر یونانی تفاوت دارد،  و شخص دیگری بوده است. اما گویا به استناد مدارک اساتید یونانی خوانده کشور مان چون مرحوم استاد وحید مازندرانی،  الکساندر هم یونانی نبوده!

   هرودوت می نویسد:  بعدها بنابر نظر راویان مزبور ,الکساندر پاریس پسر پرپام که این اتفاق را به یاد داشت, بران شد که با حمله و تعرض زنی از یونان برای خود به چنگ آورد،  پس هلن را به غنیمت ربود.  لاجرم الکساندر پاریس به گفته هرودوت و هومر،  نه تنها یونانی نبوده که دشمن یونانی ها نیز بوده است،  و پس از این زن ربایی به استناد ایلیاد و اودیسه هومر،  جنگ سختی میان آن ها در می گیرد،  که به نابودی تروی و الکساندر پاریس و خانواده اش می انجامد.

   ...:  شادروان استاد وحید مازندرانی،  که الکساندر (پاریس) پسر پرپام،  در کتاب ایلیاد هومر را «جد الکساندر کبیر» معرفی کرده است.

   بدین ترتیب حتی الکساندر320 ق.م نیز یونانی نبوده است،  چه رسد به اسکندر 73 ق.م.  بنده حتما برای قسمت دوم تیتراین کتاب "الکساندر یونانی" بیشتر مطالعه کرده،  و پس از پیدا کردن نژاد واقعی او،  این یونانی را تغییر خواهم داد،  با سپاس از شما به تاکید و گوشزد به این مهم.

   پرسش 1125:  درباره منطقه جغرافیایی پارت واسپارت توضیح دهید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تا به امروز به ما گفته بودند باختریش همان بلخ امروزی است. لاجرم تورانیان و سرزمین داهه محل زندگی پارت ها (اشکانیان) نیز به شرق ایران تعببیر شده است.  اسنادی در کتاب ارائه شده است که هم اکنون این قسمت کتاب بر روی این وبلاگ در اختیار شما,  و برای بررسی به Call_for_5th_Geonames_Conference ارسال شده است.  چنانچه این مدارک مورد قبول باشد:

   محل زندگی پارت ها در غرب ایران امروز و باختریش استان بزرگی رو به روی نینوا بوده است،  و تورانیان همان آشوریانی بودند که یکی از قبایل آن هیونها یون ها و یا به پارسی یون ان نام داشتند (که قبل از مهاجرت به یونان امروزی هیچ ارتباطی با قبیله ی گریش در جزایر دریای اژه نداشتند). و آنکه در مقابل خشایار شاه ایستادگی کرده است اس (تک خال, والی, شاه, ساتراپ) پارت بوده است، که محل این واقعه نیز تحریف شده است! حال هی برایمان فیلم 200 و300 و 500 بسازند. اسناد تاریخی گویای حقیقت دیگری است.

   پرسش 1126: اریوبرزن همان فرشید ورد شاهنامه برادر اسفندیار تورانی است؟ فرشیدورد هم اشوری بوده است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسفندیار پسر گشتاسپ ایرانی است و به استناد  یادگار زریران با تورانیان جنگیده اند و ارجاسپ تورانی و سپس پسر او کهرم (کی هروم)  هیونی (یونی) را شکست داده اند.  فرشیدورد برادر اسفندیار سرداری ایرانی بوده است!

   پرسش 1127:  با درود .ایا نوشته های کتاب اخبار الطوال در مورد اسکندر درست است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با درود این تاریخ هم حدودا همان است که طبری , بلعمی , ابوریحان بیرونی , فردوسی .... آن را به تفصیل گفتند.

   پرسش 1128:  ایا الکساندر (الس اندروس) لغب سلوکیان پادشاهان سوریه است و ایا لغب مگنوس داشته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  لقب سلوکیان نیست , لقب پادشاهان سلسله قبلی این ناحیه  بوده است.  در توضیح لغت magnus که فرانامی برای بسیاری از پادشاهان از جمله الکساندر یونانی است در کتاب آمده است:

-         Magnus  در ترجمه های اروپایی تبدیل به der gross  المانی و the great  انگلیسی شده است! و این لغت همان مغان فارسی+ us است . مغ ان = بغ ان!

   پرسش 1129:  نژادشان اشوری بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  نژاد پادشاهان سلوکی و الس آندروس ها آشوری بوده است که همان  قبیله هیون های تورانیان (آشوریان) اوستا است.

   پرسش 1130:  ایا اسکندر ارامگاه دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کدام اسکندر ؟ الکساندر آشوری 320 ق.م یا اسکندر تاریخ ایران (میتری دات ) 73 ق.م؟

   پرسش 1131:  ایا معماری و خدایان باستان یونان ریشه در اشوریان داشته اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله هم خدایان آشوری و هم خدایان بین النهرین و هم اهورا میتراو هم ایزد بهرام و هفت سپند مزدایی و آناهیتا و هم خدایان مصر دور هم جمع شدند و به زبان یونانی مدرن ترجمه شدند و با عنوان میتولوژی  به دنیا ارائه شدند.

   پرسش 1132:  زبان گریش ها قبل از مهاجرت یون های اشوری چه بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  شاید با گرزی برهنه از ترس حیوانات وحشی بر سر درخت  پناه گرفته بودند.  قدمتی بیش از 2700 سال بر این منطقه دیده نمی شود!  لوح و کتیبه ای قبل از تاریخ ذکر شده ندارند که بدانیم با چه زبانی صحبت می کردند.  زبان یونی موجود در بین النهرین که آثار هومر به این زبان نوشته شده قدمت زیادی دارد.  اما این مدارک به سرزمین های دریای اژه منتقل شده است.

   پرسش 1133:  ایا هخامنشیان اشوری بوده اند نه پارسی؟نماد فروهر واسه همین از اشوریان گرفته شده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  نماد فروهر مطلق به ایلامیانی بوده است که توسط آشوریان (آشور بانی پال) و کوروش اول هخامنشی نیست و نابود شدند که آثار و هنر آنان را هخامنشی ها و آشوریان به یغما بردند.  نژاد ایلام را می گفتند ایر- آن (ایرج) و نژاد اشوریان را می گفتند توران (توران) که هر دو از یک نژاد (پسران فریدون و جمشید)هستند. تا به حال در ایران امروزی به اسامی رایج چون همایون = هما + یون یا کتایون = کتا + یون توجه کرده اید؟ یونی ها خاندانی از ایران بزرگ بوده و گریش ها فرهنگ خود را مدیون این ایرانیان مهاجری می باشند که از فرزندان فریدون بوده اند.

   نژادهای اوستا:

1.      ایریه = ایرانی

2.      تویریه = تورانیان  به معنی دلیر توریه نام مردمان ان سرزمین که به ایرانیان پیوند نزدیک داشتند خاندانهای مشهور آنان : دانو, خیون یا هیون (یونی ان), فریان , ویسه ,....) آنها دیو پرست و دژدین بودند و به آنها انیران (غیر ایرانی) گفته می شده است.  ترک خوانده می شدند و ترکستان سرزمین توران خوانده شده است.

3.      سیریم = هروم = روم  نام اقوام و سرزمینی باستانی که بعدها نام سلم = سرم یکی از سه پسر فریدون از ان گرفته شده،  در ادبیات پهلوی هروم = روم جانشین ان شده است و در نوشته های ساسانی و اسلامی آسیای کوچک و سوریه را به این نام نوشته اند در شاهنامه فردوسی سلم شهریار روم است.

4.      ساینی =  سرزمینی ست که نتوانستند جای آن را تعیین کنند ( شاید سئین مردمان چین استان )

5.      داهی = سرزمین قبیله داهه در کرانه سیردریا

به شما خاطر نشان می کنم کوروش هخامنشی افتخار کشورمان ایران است و این مسئله ای انکار ناپذیر کتاب صفحه 107:

   بنیانگذار حکومت هخامنشیان در ایران کورش کبیر شاه انشان پسر کمبوجیه اول نوه کورش اول از طرف پدری و پسر ماندانا دختر استیاک و نتیجه هوخشتره (کی خسرو) از طرف مادری بوده است.  او با یکی کردن دو گروه خاندان هخامنشی که در زمان جدش چش پش به دو گروه تقسیم شده بودند و در اختیار گرفتن ارتش ماد (چه از طریق جنگ و چه از طریق حق سلطنت مادرش در ماد به علت نبودن وارث پسری از استیاک) حکومتی قدرتمند در ایران امروز بوجود آورد. در نتیجه رفتارهای شایسته او, آزاد گذاشتن مذاهب و توجه به حقوق بشر با استقبال مردم بابل روبه رو می شود و یهودیان او را مسیح موعود می خوانند.

   کورش کبیر با روشی که برای حکومت اتخاذ کرده است,  قوانینی که وضع کرده است و آزادی که به مردم و مذاهب  داده است نه تنها یکی از بزرگترین افتخارات ایران است بلکه اولین نمونه انسانیت در جهان و پایه گذار حقوق بشر و آزادی مذاهب در جهان می باشد.    تنها سعی دارم نظر شما را به قدمت تاریخ  مکتوب کشورتان جلب کنم کتاب صفحه 8:

   کورش کبیر هخامنشی , البته از بزرگترین افتخارات این مرز و بوم است , اما او نیز همچون فردوسی, ابوریحان بیرونی, بلعمی, طبری ..., شما و من, وارث و حافظ فرهنگ و تمدن بزرگی بود که از گذشتگانی همچون جمشید, رستم, گیو, کی خسرو (پدر بزرگ او) و هزاران دلاور و شخصیت  تاریخ ایران, که متاسفانه ما آنان را افسانه انگاشتیم, به او رسیده بوده است. اگر هرودوت یونانی را پدر تاریخ جهان گفته اند! خود هرودوت میگوید: "به گفته ایرانیان که در تاریخ تبحر دارند" ماخذ تاریخ هرودوت تاریخ ایران است.  و دریغا که ما ایرانیان تاریخ واقعی جهان را که به همت بزرگانی چون فردوسی, ابوریحان بیرونی, بلعمی, طبری..... در دسترس ماست افسانه پنداشتیم, و از یاوه های مفسرین تاریخ یونان و اروپا برای خود تاریخی جدید خلق کرده, به هیچ افتخار می کنیم

   پرسش 1134:  اسفندیار تورانی که کی هروم را شکست داده متولد چه سالی بوده و ایا نامش در تاریخ جهان امده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسفندیار ایرانی که کی هروم تورانی را شکست داده حدود 36 سال قبل از کورش کبیر بوده که نام او در تمامی تاریخ های ایرانی و متون پهلوی و اوستا به کرات آمده است که به علت سهل انگاری ما ایرانیان تا به امروز به جهان عرضه نشده است.

   پرسش 1135:  در کتاب نمودار شاهنامه امده که داراب با ناهید ازدواج میکند و فرزندی به نام اسکندر به دنیا می اورند و با روشنک دخت دارا ازدواج میکند........ چرا برخی اسکندر را پور فیلقوس مینامند؟ وی پور داراب نبوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تاریخ هایی چون تاریخ طبری که او را پور فیلقوس نامیده است،  نیز در پاورقی به این روایت پسر داراب نیز اشاره دارد.  زنی باردار بی اطلاع شوهر که به خانه ی پدر در کشور دیگری برود شامل روایات مختلف می شود.  مهم آن است که خود فیلقوس کیست؟  فیلقوس که پارسی آن ایلیوس است،  خود پادشاه مردم ایلوس (بابل) بوده است و دشمن یونی ها!  توجه داشته باشید که دارا نیز داریوش سوم نیست این بیت شاهنامه را ببینید:  کتاب صفحه 135

  بروم اندرون شاه بود فیلقوس                یکی بود با رای او شاه سوس(شوش؟)

  نبشتند نامه که پور همای                       سپاهی بیاورد بی مر ز جای

   در این دو بیت سخن از سه پادشاه به میان است 1. فیلقوس شاه روم 2. شاه شوش (هخامنشیان) که با فیلقوس متحد بوده است 3. داراب پور همای.  در نتیجه دارا پسر دارا ب که با اسکندر پسر فیلقوس جنگیده و شکست خورده است داریوش سوم هخامنشی نیست. 

   پرسش 1136:  در کتاب سلمان پاک نوشته شده که مدائن (تیسپون و سلوکیه) هم چون قسطنطنیه ی روم داری هفت ناحیه بوده است: در غرب در زیجان, بهر سیر, جندیشاپور متصر به نهر الملک,در مشرق افانبر, رومیه و همچنین نونیفاذ و کردفاذ...... این رومیه ای که شما میگین همین یکی از هفت ناحیه از مدائن بوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله دوست عزیز همین رومیه را می گویم که در تاریخ باستان با نام روم مشهور بوده در حالی که قسطنطنیه تازه 230 بعد از میلاد ساخته و به نام روم شهرت یافت.

   پرسش 1137:  درود بر اساتید . در کتاب زرتشت پیامبری که از نو باید شناخت تالیف ارباب کیخسرو شاهرخ, که از پیش گویی های حضرت زرتشت ع است در بند 30 نوشته شده: ترا این نیز که اندر ان گاه باشد که خداوند پیروزمندی اندر زمین اروم بسیار شهر و بسی شهرستان گیرد و بس خواسته به اوار (غنیمت - چپاول ) از زمین اروم بیاورد 31. پس ان خداوند پیروزمند بمیرد, و از ان فرزندان او به خداوندی نشینند ....... پرسش این جاست که این پیروز مند از زمین اروم همان اسکندر از هروم = اروم = رومیه است؟ میدانیم واژه ی خدا از خوتای به چم صاحب و مالک است و به خداوندی نشینی فرزندان وی همان پادشاهی فرزندان یا شاید هم همان ملوک الطوایفی است, نه؟ با سپاس از روشنگران راه راستی. بدرود

   پاسخ پرنیان حامد:  کتاب "اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست" صفحه 159 تا 166

   اما آنچه در اینجا و اضافه بر این متون جالب به بررسی میباشد متون پهلوی باقی مانده اند که با وجود بغض و نفرتی که در زمان ساسانیان از این شخص بوده است،  باز شاید بتوان از لابه لای این متون مدارکی بر تایید گفته های بالا جمع آوری کرد.

   در اکثر متون پهلوی اشاره به پیشگویی زردشت می باشد.  حالا یا این مسئله واقعا پیشگویی بوده است یا پس گویی از محدوده بحث ما خارج است انچه مسلم است آینده گان کیش مزدایی قدر مسلم به این متون دست برده و آنان را تصحیح کرده اند و همین امر باعث می شود که بتوانیم به این گفته ها از نظر تاریخ اتفاقات افتاده تا حدودی اعتماد کنیم.  در بخش 25 گزیده های زاداسپرم در ذکر اخرین پیشگویی آمده است:

-         به 300 سالگی دین , اندر روز کسوف بود , پس دین بیاشوبد و خدایی بلرزد.

   و در متن زند وهومن یسن شرح این ماجرا به تفضیل آمده است:

   زردشت به خواب درختی می بیند که 4 شاخه زرین , سیمین, پولادین , و آهنی دارد و اهورا مزدا آن را به 4 زمان تعبیر می کند که ما تنها زمان آهنی ان را در اینجا بازگو می کنیم.

-         و آن از آهن الوده فرمانروایی بیدادانه دیوان ژولیده موی از تخم خشم است. 

   در اینجا خشم اسم معنی نیست و مفهوم دیو خشمsmodee    را دارد ( صادق هدایت).

    در جاماسپ نامه "در پانزدهم" آمده است:

-           از آن فراز ایشان خود به خود افتند و یکدیگر را تباه کنند.  (آیا منظور برادر کشی های پایان دوران هخامنشی نیست؟) پس تازیان ژولیده موی از تخمه خشم بیایند به اندک زور و زاور (قدرت) ایران شهر را سیصد و هشتاد و دو سال و نه ماه و هفت روز و چهار زمان فراز گیرند.

   لغت تازی را مارکورات در کتاب" شهرستانهای ایرانشهر" از لغت تاختن به معنی تاخت و تاز و غارتگری مشتق می داند و معتقد است که هیچ ربطی نه با قبیله طی و نه با لغت تاژیک دارد که از تات می آید و ترکان ایرانیان را به این لفظ می خواندند. (شاید ترکها مادها را به این لفظ می خواندند چه که پارس ها خود دائما گرفتار تاخت و تاز تازیان بوده اند از زمان ضحاک تازی تا به زمان متنی که هم اکنون سعی بر تجزیه و تحلیل ان داریم!)

   بانو پوران فرخزاد در باب واژه تازی می نویسد:

-         به هر سان با پذیرش یکی بودن واژنام  تاجیک = تاژیک = تازیک , به ناچار این پرسش نیز به میان می آید که چرا ایرانی ها اعراب را هم تازیک = تازی میخوانند!... پاسخ این پرسش به کینه ژرف پارسیان (توجه کنید فقط پارسیان نه دیگر ایرانیان) به دوده ی اشکانی باز می گردد که خود را ریگ مند فرمانروایی هخامنشی می دانستند , کینه ای که در تمامی دوران شهریاری اشکانی ادامه داشت و پیوسته از اشکانیان با نام تازیک – تازی نه به معنای راستین واژگانی آن بل به معنای مهاجم و غاصب و یا تازشگر یاد می کردند که واژه ی تازشگر هم از همین ریشه بر آمده است. و چون واژه ها در گذاره زمان با معنی های دیگری هم در آمیزه می شود پس از یورش اعراب به ایران, ایرانیان نیز بنا بر همان عادت دیرینه به آنان فرا نام تازی – تازیک را بخشیدند چنانکه ارامنه به سبب دشمنانگی دیرینه با ترکها هنوزاهنوز هم آنان را داجیک می خوانند.

   ترکها ایرانیان را تازیک می خوانند و ارامنه ترکها را!  منظور بی شک همان میانه ارامنه و ترکها و پارسها بوده که روزی قلمرو مادها نام داشته و امروزه اثری از آن بر جا نیست و به نظر می آید که به این محل داهه = داهی = تاجی = تاژی = تازی گفته می شده و تبار اشکانیان که همان اسک های جدا شده از قبیله بزرگ اسکیت (ساکایی – سگزی) یا پارت ها بودند که پهنه زندگانیشان در خورآسان  بزرگ در شمال غربی ایران امروز  داهی  نامیده می شد و بی شک واژه دهستان نیز از این واژه است و با خراسان امروزی, تاجیکستان امروزی و سیستان امروزی در شرق ایران امروز هیچ ارتباطی ندارد.

   همچنین صادق هدایت در مقدمه کتاب " زند وهومن یسن" می نویسد:

-         نکته جالب توجه این است که گردآورنده این دستچین از پادشاهان ساسانی بعد از خسرو اول (انوشه روان) اسمی به میان نمی آورد. در اینصورت نباید اشاره به حمله عرب و مغول باشد... نتیجه می شود که اصل زند یا شرح  وهومن یسن در اواخر پادشاهی خسرو اول یا کمی بعد از او از اوستا ترجمه شده است.  زیرا از پادشاهان بعد ساسانی اسمی نمی برد. گویا منتخبات فعلی خیلی بعد از حمله اعراب به توسط نویسنده ای گردآوری شده که شرح تاخت و تاز و غارتگری آنها را (اعراب) به طور مبهمی با هجوم سرکرده گان تورانی مخلوط میکند.

شرح دوره آهنین در زند وهومن یسن به مدارک بالا حمله ماد های (تازیان) میترایی به ایرانشهر و به لرزه در آمدن دین مزدایی و حکومت بیدادانه (حکومت اسکندر واشکانیان) است که 300 سال پس از زردشت زمان گشتاسپ اتفاق افتاده است .  و در ادامه  زند وهومن یسن آمده است:

-         در آن پست ترین هنگام , یکصد گونه و یکهزار گونه و ده هزار گونه دیوان ژولیده موی از تخم خشم برسند. آن بد تخمان از گسته خوراسان به ایرانشهر بریزند. افراشته درفش باشند و زین سیاه دارند و موی ژولیده بر پشت دارند. و ... آنان به یاری جادو به ده های ایران که من اورمزد افریدم بریزند. انگاه بس چیزها را سوزند و آلایند و خانه از خانه داران, ده از دهگانان, آبادی و بزرگی و دهگانی و راستی در دین و پیمان و زنهار و شادی و همگی آفرینش من اورمزد که دادم و این دین ویژه مزدیسنان و آتش بهرام که به داد بر پا شده است, به نیستی رسد و زنگیان (منظور یا زرنک است محل حکومت رستم و یا حبشه که هیچکدام به اعراب ارتباطی ندارند)  و آوارگان پیدا ایند و ان روستای بزرگ شهر و آن شهر بزرگ, ده و آن ده بزرگ دودمانی شود و از آن دودمان بزرگ بیش از استخوان نماند (ملوک الطوایفی؟) ........ و فرمانروایی بیدادانه کنند. (فرمانروایی بیدادانه در آغاز متن کارنامه اردشیر بابکان صفتی برای حکمرانی اسکندر و اشکانیان میباشد) .... و آزادگان و بزرگان و دهگانان نیک از ده و جای خویش, از بن جای و دودمان خویش به در به دری شوند و از خردان و ناچیزان, چیز به نیاز خواهند و به درویشی و آوارگی رسند. از ده نفر , نه نفر این مردم به سوی باختر تباه شوند. (این احتمالا همان مهاجرت دسته جمعی مزداییان است که دو محل بودن یک نام را در تاریخ ایران سبب شده است. توصیف این واقعه کاملا به حمله اسکندر ماد نژاد با مذهب میترایی می ماند) ... پادشاهی از ایشان چرمین کمران, و تازیان, ارومیان به ایشان (انیران, خیونان, ترک اتور, توپیذ, اودرک, کوهیاران, چینیان، کابلیان, سغدیان, ارومیان, خیونان سپید سرخ پوش (باز تاییدی بر ملوک الطوایفی ایران بعد از اسکندر) رسد. ... چه همه ده های ایران به سم اسب ایشان کنده شود. درفش ایشان تا به پذشخوارگر (پتش – خوره – گر) برسد با فرمانروایی ستمگرانه جایگاه دین را از آنجا ببرند, و تاخت و تاز ایشان از آنجا خواهد رسید.  و در ادامه در "در ششم" توضیح بیشتری می آید:

-         اورمزد گفت که " ای سپیتمان زرتشت پس از نشانه سیاه , فرمانروایی از این خشم تخمگان به شیذ اسپان کرسیاک  دروج در ده سلمان رسد.  در مورد درفش سیاه صادق هدایت می نویسد:

   شاید منظور درفش سیاه است در افسانه اساطیری به موجب فردوسی علامت تورانیان است و درفش افراسیاب و پشوتن سیاه می باشد.   اما در این زمان تورانیانی موجود نبوده است چه که دولت آشور یا تورانیان توسط هوخشتره پادشاه ماد سرنگون و پرچم سیاه انان در اختیار فاتحان یعنی مادها بوده است.  و در مورد ده سلمان صادق هدایت می نویسد:

سرزمین سلم پسر فریدون. این لغت دیلمان نیز خوانده میشود که نام محلی در همان حوالی است.

    ماهونداد (نام یکی از شارحین است) گفت که ارومیان باشند. روشن  (روشن پسر آذر فرنبغ فرخزاد که در زمان مامون میزیسته) گفت که: سرخ کلاه (قزلباشان که ترکان سرخ کلاه می باشند و در زمان صفویه اسم آنها مشهور است) و سرخ زین و سرخ درفش باشند،  و اینها نشانه ایشان باشد.

   نشان رنگ میترایی , ارومیه و کشور ترکیه امروزی محل زندگی ماد های میترایی کیش در آن زمان است.  چون بیایند خورشید نشان سهمناکی بنماید و و ماه از رنگ بگردد و در جهان تیرگی و سهمناکی و تاریکی باشد, به آسمان نشانهای گوناگون پیدا آید.

  این هم نشان کسوفی که در زاداسپرم 300 سال بعد از زردشت پیش بینی شده است و آن را نشان حمله اسکندر به ایرانشهر گفته اند.  حال جمله"پایان هزاره زردشتی" که دائما در زند وهومن یسن به آن اشاره شده است چه محاسبه و چه حسابی است و اصلا از متن اصلی است و یا بعدها به آن اضافه شده است که این پیشگویی را مطابق حمله اعراب بنمایند نیاز به بررسی بیشتری دارد.  در هر صورت چون متون پهلوی اختلاف بین زردشت و اسکندر را 300 سال نوشته اند در مورد شروع و پایان هزاره یکی از دو اصل جور در نمی آید یا زردشت زمان گشتاسپ در اول هزاره نبوده و یا حمله اسکندر در آخر هزاره نبوده و یا طبق معمول هر روایت را از یک قوم گرفتند که مبدا و حساب هزاره های آنها متفاوت بوده و در یکی زردشت اول هزاره و در دیگری در تاریخ 700 هزاره بوده است و بی توجه به این مهم همه را با هم مخلوط کرده اند!

   اگر افسانه آمدن پادشاهان مجوس به بیت المقدس برای جستجوی عیسی پسر مریم را که در اکثر روایات موجود است بپذیریم لاجرم حضرت عیسی پسر مریم هوشیدر زردشتی است در این صورت حمله اسکندر تاریخ ایران درست در پایان هزاره است!   در مورد نام دروج شیذاسپان کرسیاک:

   کرسانی اوستا نام یکی از دشمنان دین مزدایی است دارمستتر ان را کلیسا حدس زده است و اکوان پسر گرکرسیاک را اسکندر تصور کرده است گمان میکند عیسویان و مخصوصا دشمن منفور ایران اسکندر است که از جانب روم عیسویان  به ایران آمده اکوان شاید اسکندر باشد اما در این زمان هنوز عیسی و عیسوی موجود نبوده که از رم در ایتالیا به ایران آمده باشد! رومیه = مدائن, عیسی = عیص بن اسحق و کلیسا هم حتما چون صلیب و ... از نمادهایی است که مطلق به اسکندر میترایی بوده و کشیشان عیسوی اروپا بعدها آن را به عیسی ناصری نسبت داده اند. (شیذ اسپان نامی است تورانی (آشوری)

   یکصد گونه و یکهزار گونه و ده هزار گونه باشد. درفش سرخ دارند و پیشرفت ایشان بسیار, به این ده های ایران که من اورمزد آفریدم بتازند تا کنار اروند (رود فرات) تا دوان پایتخت آشورستان.  ایدون ایشان از خشم تخمه گان صد گونه و هزارگونه و ده هزار گونه بکشند, و درفش, نشان سپاه بیشمار ایشان دیوان ژولیده موی بازگردند و سپاه پیشانی فراخ ترک و کلمیر دشمن به این ده های ایران که من اورمزد آفریده ام برسند. بدانید که افراشته درفش باشند, چه درفش را افراشته گیرند ترکان چرمین کمر و شید اسپ کرسیاک ارومایی (ارومیه ای!) با هم فرا رسند و بجنگند

صحبت از جنگ شیذاسپان کرسیاک با ترکها به میان است  اشاره دوباره به سند بالا بی جا نیست: اسکندر برفت تا آنجا که گور سیاوش بود ... پس آنجا فرمود که فرود آمدند و لشکرگاه بزدند. و آن ترکان خود ندانستند که او از نژاد لهراسپ است. می پنداشتند که او از روم است و پسر فیلقوس است ... و لشکر در قلعه سیاوشکرد افتادند و شمشیر در نهادند و لشکر شاه در شهر آمدند و شاه (اسکندر اشکانی) بر تخت توران شاه بنشست ... توران شاه را می آورند بند بر نهاده ... بفرمود تا او را گردن زدند و گفت: این کین جدم لهراسپ است که ارجاسپ او را در بلخ کشته است, چنان که در شهنامه معروف است. (اسکندرنامه تصحیح ایرج افشار)

  چون آن ترکان و تازیان و ارومیان هر سه به یکجا رسند گویند که در دشت نهاوند باشد ...( ترک و تاژیک و ارومیه ای یک بار در دولت ماد و بار دوم در زمان اشکانیان در هم ادغام شده اند).  و پس از این ماجرا و پرسش زردشت از اهورامزدا که ناجی کیست؟ جریان موعود اول هوشیدر پسر زردشت به میان می آید که در نوشته محل تولد او در چین و هندوستان گفته شده و اینکه در زمان تولد این ناجی ستاره نشان نماید و او را بانوان شاه بپرورند. و همین پیشگویی باعث شده است که مجوسان در زمان تولد عیسی پسر مریم به هند که کشور هندوستان امروزی نیست و چینستان که کشور چین امروزی نیست بروند.

-         و چون عیسی در ایام هیرودیس پادشاه در بیت لحم یهودیه تولد یافت ناگاه مجوسی چند از مشرق به اورشلیم آمده گفتند کجاست آن مولود که پادشاه یهود است زیرا که ستاره او را در مشرق دیده ایم و برای پرستش او آمده ایم (انجیل متی باب 2).   طبق نوشته ی زند و هومن یسن حدود100 سال پس از اسکندر عیسی ناصری روز هفتم اکتبر (در ماه ابان و به روز باذ) به دنیا آمده است!

   کشیشان کلیسا های اروپایی به کمک دولت ساسانی برای نابود کردن آثار اسکندر ایرانی از تاریخ با استفاده از  زمان و مکان این پیشگویی نام عیسی بن مریم را که در این زمان پیشگویی شده به دنیا آمده است به جای نام و مذهب میترا در اروپا گذاشته اند.  در یادگار جاماسپ (جاماسپ نامه در شانزدهم)  آمده است:

   ترا این نیز گویم که اندر آن گاه باشد که خداوند پیروزمندی اندر زمین اروم (اسکندر از ارومیه) بسیار شهر و بسی شهرستان گیرد, و بس خواسته به آوار (غنیمت – چپو) از زمین اروم بیاورد پس ان خداوند پیروزمند بمیرد, و از آن فراز فرزندان او به خداوندی نشینند. و شهر به چیرگی پایند و بسا ستمگری و بیدادی مردم ایرانشهر کنند. و بسا هیر(مال) همگان به دست ایشان رسد. و پس نیز به افسردگی و نابودی رسند... ایشان تازیان با ارومیان و ترکان اندر گمیزند (مخلوط شوند) و کشور را بوشفند (شلوغ کنند) ... و شهر شهر و ده ده و روستا روستا با یکدیگر کوخشش (ستیزه) و کارزار کنند و از یکدیگر چیز بستانند (ملوک الطوایفی پس از اسکندر).  اسکندر تاریخ ایران:

   آک وان = پادشاه  حوالی دریاچه وان محدوده ای از حکومت مادها, اس کندروس = پادشاه بیستون در محدوده حکومت مادها که تا به سوریه گسترده بوده است اسک اندروس شخصی تازی = داهی به معنی ماد از نژاد سکا ها, اسکها یا اشکش شاهنامه یا همان عیص (اشک) بن اسحاق (اشاک) به نوشته متون بعد از اسلام از اروم = ارومیه یا اموریه (عموریه) = کردستان  با پرچم سیاه آشوریان که مغلوب مادها بودند. با  لباس و کلاه قرمز که علامت مذهب میترایی است, منفور متون مزدایی به علت از بین بردن این فرقه زردشتی و محبوب روایات ملی و مردمی  چون شاهنامه فردوسی و تحریف شده کلیساهای اروپایی و دولت ساسانی به راهزنی از ارکه لائوس به علت فتوحاتش در اروپا و ترویج مذهب میترایی در این ناحیه.

   اسکندر مغانی, میتری دات , اشک هفتم با لقب بغ پور شاه اشکانی  یکی از ابرمردان تاریخ ایران فاتح اروپا مروج مذهب میترایی یکی از افتخارات ملی کشور و تاریخ  ایران می باشد و با راهزن بی سلوک و مذهب کشور گریش از ده سی هزار نفره ارکه لائوس و مرکز پلا هیچ ارتباطی ندارد و نسبت دادن فتوحات و افتخارات این ابر مرد تاریخ ایران به راهزن گریش دزدی مورخان یونانی (گریش) از تاریخ ایران محسوب می شود.

   پرسش 1138:  فیلیپ اصلا شاه بوده؟ نسبت هایی که به خوانواده ی سلطنتی الکساندر میدن درسته؟ ایا او یکی از مشهور ترین اعضای سلسله ی ارگیاد و یکی از امپراطور های تاریخ باستان بود؟ از هوخشتره تا کوروش 400 سال فاصله بوده؟ اخه گفتید هوخشتره (کیخسرو) تقریبا 2700 سال پیش اشوریان را شکست داد و کوروش کبیر 2300 سال پیش بوده! با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  هوخشتره 521 ق.م + 2012 = 2533 سال پیش به حساب تاریخ مکتوب ایران است. 2700 گفته یونانی هایی است که کوروش را هم 2500 سال پیش نوشتند که همان اختلاف حدود 200 سال است. حساب یونانی هم بر اصول "اول مرغ بود یا تخم مرغ" استوار است و سندی بر این حساب ندارند. می گوید هرودوت از اردشیر هخامنشی نوشته پس تا این زمان زنده بوده (اصلا معلوم نیست هرودوت از کدام پادشاه ایران سخن گفته چون سر گذشت کوروش کبیرش در تاریخ ایران سر گذشت هوخشتره با اختلاف 200 سال است و نه کوروش کبیر) و چون این زمان x تاریخ بوده پس کوروش 2500 ق.م بوده پس قدمت بنای من 2700 سال بوده پس ............ اون ایکس تاریخ که معلوم نیست زمان کدام پادشاه است و اون x سرگذشت تولد کوروش کبیر هرودوت که سرگذشت تولد شخصی 200 سال قبل از او بوده حساب مرغ و تخمه مرغ است که ارزش و سند تاریخی ندارد و متاسفانه از کم کاری ما ایرانیانی که تاریخ مکتوب داریم،  مرغ و تخمه مرغ شده پایه و اساس  تاریخ مکتوب جهان! از همه تاریخ های مکتوب کتاب ها 266 سال به استناد مدارک ایرانی که مکتوب در اختیار دارید کم کنید تا به حقیقت  تاریخی برسید.

   در مورد فیلیپ کدام فیلیپ؟ پدر اسکندر ایلوس (فیلقوس ) را می گویید یا پدر کهرم (الکساندر ) ارجاسپ؟ هر دو در تاریخ ایران شجره نامه بلند بالا دارند که در کتاب هم مکتوب است. پدر اسکندر هم مکتوب است که با یونی ها جنگیده است و خود یونی نبوده است. پدر کهرم هم مکتوب است که یونی کامل بوده است. کدام شجره نامه را لازم دارید؟

   پرسش 1139:  درود . (اسکندر در قربانگاه شهر بیت المقدس برای ستاره مشتری قربانی کرده است.) این سخن راسته؟ و همچنین جایی خواندم که (اسکندر بر سر کوهی با اسرافیل دیده میشود و بر مسیح و روح القدس سوگند میخورد! اوستا بند 24) اینم راسته؟ سپاس.

   پاسخ پرنیان حامد:  اوستا بند 24 ؟؟! محبت کنید دقیقا بنویسید کجای اوستا؟؟  اوستا کجا! (اوستا در هر صورت قبل از خاندان هخامنشی مکتوب شده! اگر الکساندر و اسکندر خاندان هخامنشی را منقرض کرده اند که اوستا نمی تواند مکتوب کرده باشد! مگر منظور همان کهرمی باشد که به زمان گشتاسپ و زردشت حمله کرده است کجای اوستا لغت اسکندر را نوشته بند 24 از کدام قسمت؟)  اسکندر 320 یا 73 ق.م کجا! میلاد حضرت عیسی 73 و یا 320 سال بعد از اسکندر کجا! که اسکندر به حضرت عیسی (ع) قسم خورده باشد. اسکندر به عیسو (عیص ) و میترا (پسر خورشید خدا) قسم  خورده است! در کتاب چند بار نوشته ام؟ شما بشمارید. نمونه ای از ان صفحه 188:

  بدین مسیحا و فرمان راست    <><><>                 بدارنده کو بر زبانم گواست

  بیزدان و دین صلیب بزرگ     <><><>                 بجان و سر شهریار بزرگ  

  بزنار و شماس و روح القدس  <><><>                 کزین پس مرا خاک در اندلس

  نه بیند نه لشکر فرستم به جنگ  <><><>              نه امیزم از هر دری نیز رنگ

  نه با پاک فرزند تو بد کنم          <><><>               نه فرمان دهم نه بدی خود کنم

  بجان باز بندم وفای ترا            <><><>               بچیزی نجویم جفای ترا

  برادر بود نیکخواهت مرا         <><><>                 بجای صلیب است گاهت مرا  

   در مورد معنی لغات بالا سخن گفته ایم اما اینجا نیز بار دیگر تکرار می کنیم که اسکندر قبل از عیسی پسر مریم بوده است و از نوادگان عیص = ایسو = عیسی بوده که در زبان فارسی = اشک فرزند اشکان است. فردوسی به عمد این لغات را به میان آورده تا بدانیم که این نمادها از ان اشکانیان بوده و بعدها به عیسی پسر مریم نسبت داده شده است.  کتاب صفحه 117

   خود لغت فیلقوس از واژه فیلوس یا ایلوس که در دار و دبستان مذاهب از ان به معنی ابن الله = پسر خدا  و با عنوان مهمله عیسی (عیص = ایسا!) یاد شده است. و می دانیم که اسکندر ارومی با مذهب مهری و تمامی شهریاران اشکانی باور داشته اند که فغفور = بغ پور = پسر خورشید بوده و چون خورشید خدای آنان بوده است به معنی پسر خدا بوده است. فیلوس یا فیلقوس به معنی پسر خدا که همان بغ پور است پدر اسکندر ایرانی با مذهب مهری بوده است.

   پرسش 1140:  درود بر شما .ایا الکساندر ها ( یا بهتر الس اندروس ها) والی های یونی هخامنشیان در منطقه ی سوریه ( اندروس) بوده اند که بعد از ان ها سلوکیان امده اند؟ کیش و مذهب انها چیست؟ خط و زبان رومیان چه بوده؟ و چه تغییری کرد؟ سپاسگزارم همیشه موفق باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  توجه دارید که یونی بودند نه یونانی امروزی! همه شان ایرانی بودند این هم سند،  کتاب صفحه 116:

از سرداران و مردمان سپاه خشایارشا به روایت هرودوت می توان از مگا پانوس در هیرکانی نام برد. از طرف دیگر کتیبه ای در شهر کاپادوس در ناحیه فرشا یا رود اندروس کشف شده که روی ان نوشته است:   "ساگاریوس پسر مگاپارنس سردار آریارمنا موبد مهر شد"

   پادشاه اندروس (اشک اندروس) شخصی ایرانی بوده است،  اسک ایناروس = اشک + ایناروس (به ناحیت سوریه) اسکینار (پادشاه سوریه) هم میتواند لقبی بر پادشاه همین منطقه یعنی مکران باشد.

اردشیر اول مگابیزوس را به عنوان والی به ایناروس فرستاد،  پادشاه ایناروس (اشک ایناروس) نیز ایرانی بوده است.

There were two rulers of Parthia named Andragoras mentioned by Justin, one of them Alexander the Great's satrap of Parthia (xii. 4. 12) and the second the governor of Parthia who was crushed by Arsaces I (xli. 4. 7)

  . از دو حاکمان آندروگوراس اشکانی که به نام ذکر شده اند، یکی از آنها الکساندر ساتراپ بزرگ از اشکانی (xii. 4. 12) و دوم والی اشکانی است که  Arsaces (xli. 4. 7) او را شکست داده است.

   پرسش 1141:  با درود .شما جایی نبشتید که اریوبرزن با اسکندر جنگید و جایی دگر نبشتید که این اریوبرزن همان فرشید ورت است که با کی هروم جنگیده! در این مورد توضیح دهید و ایا اشکانیان ماد نژاد بوده اند؟ با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  ببینید اریو برزن باز لقب است و به زبان یونانی! نام واقعی او چیست؟ من نمی دانم. گفتم اگر این سردار هخامنشی است (کدام سردار تاریخ ایران و اسکندر نامه ها است نام ببرید؟) با میتری دات (اسکندر) 73 ق.م   جنگیده است و اگر منظور فرشیدور است (که به نظر من اینگونه می نماید) 320 ق.م در مقابل کی هروم (الکساندر یونانی ) در زمانی که به نوشته تاریخ ایران شاه و سپاهش در قلعه اسطخر محاصره شده بودند, ایستادگی کرده است و او برادر اسفندیار (ایرانی) پسر شاه گشتاسپ بوده است. و اسفندیار به انتقام خون او کهرم را کشته است.

   پرسش 1142:  آیا ارشک هخامنشی (ارسس) نمی تونه همان ارشک اشکانی بنیانگذار اشکانیان باشه؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  خوب در این صورت با ید حکومت  داریوش سوم  14 سال + حمله اسکندر به ایران 14 سال  + خاندان سلوکیان در ایران 100 سال را واقعا  از تاریخ  فاکتور بگیریم! یک بار برایتان نوشتم برایمان تاریخ نوشتند و دیکته کردند  خودشان هم توش ماندند.

   پرسش 1143:  اگر مهرداد دوم همان اسکندر رومی باشه باید شش پادشاه دیگر پیش از او پادشاه باشند مه در اسکندر نامه ها و نسک های کهن پس از اسکندر رو نام بردند میشه روشنگری بیشتری کنید؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  در مورد پادشاهان پس از او در دو سوال بالا توضیح داده شد. در مورد شش پادشاه قبل از او که در تمام تاریخ های ایرانی مکتوب است به قرار زیر است (خاندان اشکانیان این جدول از آثار الباقیه می باشد و این مقایسه در کتاب یک مقایسه شخصی است) همچنین همان گونه که بار ها در کتاب ذکر شده است اینجا نیز دوباره تکرار می کنم:  زمانها در شاهنامه فردوسی از بعد از بهمن که حدود داریوش اول هخامنشی است منطقی و گویا آثار مکتوب از این زمان به بعد بیشتر بوده است و فردوسی توانسته از این پس سرگذشت تک تک پادشاهان را بیان کند لاجرم گشتاسپ و لهراسپ نیز نماد چند پادشاه است یکی از گشتاسپ ها به نظر همان اخشویرش مشهور است آن یکی که قبل از او بوده باید بیشتر بررسی شود.  کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،   صفحه 64:

خاندان هوو                                             خاندان هخامنشی                          خاندان اشکانیان

لهراسپ27سال                                        ؟                                   اس ایکنار,اش جبار (اشک اول)

لهراسپ 25سال                                       هخامنش 25 سال

لهراسپ 35سا                                         چش پش 35 سال                         اشکان (اشک دوم)

لهراسپ 33سال +گشتاسپ 7سال                کورش اول 40سال                       اشک ( اشک سوم)

گشتاسپ 41سال                                      کمبوجیه اول 41سال

گشتاسپ 31سال                                      کورش کبیر 31سال                       شاهپور (اشک چهارم)

گشتاسپ 6سال                                         کمبوجیه 6سال                            

گشتاسپ 35سال+بهمن 1 سال                    داریوش اول 36 سال

بهمن 21 سال                                          خشایارشا 21 سال                        بلاش (اشک پنجم)

بهمن 41سال                                           اردشیر اول 41سال

بهمن 21سال                                           داریوش دوم 20 سال

بهمن 16سال + همای 30سال                    اردشیر دوم 46سال                      اشکان (اشک ششم)

همای 2سال+داراب 12سال+دارا6سال         اردشیر سوم 20سال

دارا 2سال                                              ارشک 2سال

 دارا                                                       داریوش سوم 6 سال        اشک ,بغ پور شاه (اشک هفتم)

   بغ پور یعنی پسر خورشید خدا (مهر ) یعنی مهرداد،  کتاب صفحه 121:

-          کی کاوس --> سیاوخش --> اش --> اشغان --> اردوان --> اشک --> اشک (مسعودی)

-          کی کاوس --> سیاوش --> اش جبار --> اشغان ==> اشغانیان  (مسعودی)

-          کی کاوس --> سیاوش -->اس یکنار --> اشکان --> اشک--> شاهپور -->بلاش --> اشکان --> اشک (بغ پور) (اثارالباقیه ابوریحان بیرونی)

کی قباد --> کی ارش --> اسک ==> اشکانیان  (ثعالبی)

   پرسش 1144ب:  از چه نسک و بُنمایه ای باور می کنید که نوشته گزنفون درباره ی گفته های واپسین کوروش بزرگ دروغ یا نادرسته، شاید کوروش در جنگ با ماساژت ها کشته نشده باشه چون تا جایی که میدونم کوروش دیواری در برابر تاخت و تاز ماساژت ها از کناره ی دریای ورکانه تا بلخ و افغانستان ساخته که تا سدها سال هم پابرجا بوده با این گفته ها چگونه کوروش به جنگ ماساژت های تازنده رفته مگه میشه؟! روشنگری کنید ممنون میشم! بدرود!

   پاسخ پرنیان حامد:  ببینید یک یونانی مثل هرودوت  و چند تای دیگر گفته اند کوروش رفته جنگ کشته شده است! بعد یونانی بعدی گزنفنون و دارو دسته می گویند در بستر پیری وصیت کرده و مرده است! شما یکی از این دو دسته را انتخاب کنید تا من گفته های همان دسته که انتخاب کردید برایتان بررسی کنم ببینید از خنده روده بر می شوید یا نه!

   من زمانی که از پلوتارک یا هرودوت یا ... برای شما سند می آورم مثل سوال بالا فورا تایید فردوسی یا طبری و یا ...ایرانی را هم برایتان مکتوب می کنم.  در صورتی که اسناد یونانی با تاریخ ایران یکی نیاشد نوشته خارجی را با عنوان سندی بر تاریخ کشورم نمی پذیرم!

   یک دسته اساتید ایرانی (تاریخ داخلی, تاریخ نوشته شده ی خارجی , باستان شناس ,ادبیات فارسی,...) باید دور هم بشینند و بدون تعصب از اول همه را بررسی کنند و منطقی ها را بیرون بکشند و  یک تاریخ جامع برایمان بنویسند بگذارند آنجا! این کار نه کار من به تنهایی است و نه کار شما! یک قسمت از این تاریخ را من بررسی کردم به نظر می آید که اسکندر , الکساندر یونانی نیست اسنادی که بود نوشتم چاپ کردم. تازه همین هم که نوشتم نیاز به بررسی و تصحیح دارد که امید دارم اساتید ایرانی کمر همت به این کار ببندند.

   نظر انوش راوید:  در سخن وبلاگ نوشته ام،  که تاریخ را باید فرهنگستان ملی مردمی تاریخ ایران بنویسد،  و تأیید موقت نماید،  شرایط آن را هم توضیح داده ام.

   پرسش 1145ب:  درود .این کید هند که میگید در شاهنامه ی فردوسی ارجمند امده همان کید (منجم) هندی نیست که در کارنامه اردشیر پاپکان نامش امده؟http://www.mehriran.ir/pages/ebooks/index.pdf در بند 29 این کتاب نوشته شده:29. پادشاهی همه از ایرانیان بشود, وبه نا ایرانیان رسد, و بسیاری کیش و ایین گروش باشد,و اوزدن (کشتن) یکدیگر را به کرپه (ثواب) دارند و مردم کشی خوار باشد 30. ترا این نیز گویم که اندر ان گاه(زمان) باشد که خداوند پیروز مندی اندر زمین اروم بسیار شهر و بسی شهرستان گیرد ,و بس خواسته به اوار (غنیمت-چپاول) از زمین اروم بیاورد . 31.پس ان خداوند بمیرد و از ان فراز فرزندان او به خداوندی نشینند 32. و شهر به چیزی پایند. و بس ستمگیری و بیدادی به مردم ایرانشهر کنند و بس هیر (مال) همگان بدست ایشان رسد ......... یعنی چی (پادشاهی همه از ایرانیان بشود, وبه نا ایرانیان رسد ) ؟ نمیدانم شاید هم منظور هخامنشیان باشد که تاریخ ایران انها را ایرانی حساب نمیکند ولی انها را پادشاهان ایران میداند! (اندر ان گاه(زمان) باشد که خداوند پیروز مندی اندر زمین اروم بسیار شهر و بسی شهرستان گیرد ) و شاید هم منظور از پیروز مندی اندر زمین اروم همان اسکندر ارومی باشد ؟ نمیدانم.. نظر شما چیست ؟ با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  این قسمت متن پهلوی که یکی از اسناد مهم  بر ایرانی بودن اسکتدر است در کتاب به تفسیر و قسمتی از آن چند سوال بالاتر بر روی این وبلاگ کپی شده است. (پرسش و پاسخ 19) در ضمن داریوش اول هخامنشی در کتیبه خود مادها را انیران معرفی کرده است. اسکندر ارومی هم از نژاد ماد بوده برای همین در متون ساسانی انیران محسوب می شود. تاریخ ایران هم که تاریخ ایر-آن است و نه خاندان هخامنشی از آنان با عنوان هند استان نام برده و کوروش کبیر نیز به علت ماد بودن و زمان او که قبل از این کتیبه کذایی داریوش اول است در تاریخ ایران (مادها) مکتوب است. همچنین در این تاریخ مکتوب است که جمشید به هند رفت و تخت جمشید را ساخت بعد هم مکتوب است که ساسان پسر بهمن به هند رفت که جد اردشیر بابکان بوده است. این نشان های  هخامنشی ها در تاریخ ایران است منتها حکومت ساسانی آن چنان بغضی از مادها داشته که تمام متون و کتیبه های اشکانی را نیست و نابود کرده است! همچنین به محبت داریوش بزرگ کتیبه های کوروش و کمبوجیه و بردیا و باقی اثار شاهان ماد قبل از آنان  نیست و نابود است!

   پرسش  1146ب:  نام پادشاهانی همچون ارد - وونن - تیرداد - فرهاد - مهرداد و ... در نسک هایی که نوشتید نبودند آیا نام هایی که شما گفته اید از نام های دیگر پادشاهان هستند؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر نام همین پادشاهان است.  شما از القاب مذهبی آنان استفاده کردید و توجه به مفهوم لغتی با عنوان ملوک الطوایفی نیز ندارید!

   مهر داد و تیر داد =  داد به زان پهلوی، در اصل دات و به معنی قانون می باشد! مهردات یعنی قانون مهری یعنی این فرد به قانون مهری بوده است.  تیر دات یعنی به قانون ایزد تیشتر (ایزد باران) یعنی این فرد به این سلوک بوده است.

   ارد:  منظور شما از ارد هورودیس است؟  پلوتارخ مورخ یونانی در وصف سورنا می نویسد:  خاندان ایشان از باستان زمان این امتیاز را داشتند که چون شاه نوینی به تخت می نشست تاج بر سر او می گزاردند وهورودیس – ارد - پادشاه کنونی را هنگامی که بیرون کرده بودند او بازگردانید.  طبری می نویسد:  و ملکی بود از ملوک عجم از لب آب دجله از این سوی هم از ملوک الطوایف اشکانیان نام او هودوس... (در پاورقی خودوس, هیردوس , فردوس, ارد).

   ونون:  نامی که رومیان به او گذاشتند!؟ اسم خودش چی بوده؟ اگر ونون پسر فرهاد 14 (پاکر) است که نام اصلی او هم به استناد کتیبه زیر مهرداد است!

    در سال 4 ارشک بلاش شاه شاهان پسر مهرداد شاه در میشان علیه مهرداد شاه پسر پاکر شاه شاهان جنگید مهرداد شاه را از آنجا بیرون راند همه میشان را گرفت این پیکر ایزد بهرام را از میشان اورد به عنوان نظر به معبد تیریه (عراق) نهاد.

   سوال بعدی کدام مهرداد؟ ببینید اشکانیان ملوک الطوایفی بودند می دانید یعنی چه؟ یعنی 240 خاندان در یک زمان هر کدام به یک گوشه ای شاه بودند هر کس زورش به بقیه می رسید شاه شاهان. هر کدام از یک نژاد بودند خود اشکانیان 3-4 خاندان بودند زمانی که از خاندان بعدی یکی شاهشاهان می شد شجره نامه او را هم به اجبار می نوشتند مفسرین تاریخ ایران برداشتند همه اینها را زیر هم نوشتند یکجوری 266 سال را پر کنند! نمونه این از آن در تاریخ مکتوب خود ایران در سوال بالا ذکر شد نمونه بعدی تاریخ ترجمه شده یونانیان (حسن پیرنیا روحش شاد باد ولی بد گرفتاری برایمان به ارمغان آورد) از اشک اول با عنوان آشوبی در بابل شروع می شود. پدر او فری یاپت و برادر او تیرداد و پسر او اردوان سال (208 ق.م) بعد دوباره از نو مهردادی بی کس و کار با عنوان آشوب در بابل! پسر او فرهاد (فری یاپت) پسران او ارد (تیرداد) و مهرداد (ارشک)  پسر تیرداد باز فرهاد (فری یاپت) سال (57 ق.م) و باز همان داستان تکرار می شود!

   از آن شجره نامه ابوریحان بیرونی خوشتان نمی آید؟ این شجره اشکانیان شاهنامه ها و تاریخ طبری: کتاب صفحه 67:

  تاریخ بلعمی                                                       شاهنامه فردوسی شاهنامه ابومنصوری

اشک پسر داراب 10سال                                                               اشک بن دارا    13 سال

اشک 10سال (اشک هفتم)                         اشک از نژاد قباد                         اشک بن اشک   25 سال

شاهپور 60سال   (اشک هشتم)                   شاهپور خسرو نژاد                       شاهپور بن اشک 30 سال

گودرز 10 سال    (اشک نهم)                     گودرز اشکانیان               بهرام بن شاهپور 51 سال

بیژن 21سال(اشک دهم)                            بیژن کیانی                      نرسی بن بهرام   25 سال

گودرز 19 سال(اشک یازدهم)                                                                     هرمز بن نرسی  40 سال

نرسی 40سال(اشک دوازدهم)                                نرسی                             بهرام بن هرمز    5 سال

هرمز 17 سال(اشک سیزدهم)                    اورمزد                           هرمز              7 سال

اردوان 12 سال   (اشک چهاردهم)                                                  فیروز بن هرمز 20 سال

کسری 40سال(اشک پانزدهم)                                 ارش                              نرسی بن فیروز 30 سال

بلاش 24 سال(اشک شانزدهم)                    اردوان                          

اردوان 13 سال   (اشک هفدهم)         بهرام اشکانی(اردوان بزرگ)      اردوان   20 سال

            276 سال                                   دویست و اندی سال                                               266 سال

 

   این هم 14 بیت فردوسی که در آن 2-3 گروه نژاد مختلف اشکانی به خوبی مشخص شده که هم شاخشان کوتاه است و هم بیخشان متاسفانه!  و توضیح این شاخ و بیخ در تاریخشان باعث بوجود امدن اشکانیان 400-500 سال شده است! کتاب صفحه 66.

 پس از روزگار سکندر جهان        <><><>  چه گوید کرا بود تخت مهان

 چنین گفت گوینده دهقان چاچ         <><><>  کزآن پس  کسی را نبد تخت و تاج

 بزرگان که از تخم ارش بدند           <><><>  دلیر و سبکبار و سرکش بدند

 به گیتی به هر گوشه ای بر یکی      <><><>  گرفته به هر کشوری اندکی

 چو بر تختشان شاد بنشاندند                       <><><>  ملوک الطوایف همی خواندند

 از اینگونه بگذشت سالی دویست      <><><>             تو گفتی که اندر جهان شاه نیست

 نخست اشک بود از نژاد قباد                   <><><>     دگر گرد شاهپور خسرو نژاد

 دگر بود گودرز از اشکانیان         <><><>    چو بیژن که بود از نژاد کیان

 چو نرسی و اورمزد بزرگ          <><><>    چو ارش که بود نامدار سترک

 چو زو بگذری نامدار اردوان                 <><><>       خردمند و با رای و روشن روان

 چو بنشست بهرام از اشکانیان      <><><>    ببخشید گنجی بارزانیان

 ورا خواندند اردوان بزرگ       <><><>        که از میش بگسست چنگال گرگ

 ورا بود شیراز تا اصفهان         <><><>      که داننده خواندیش مرز مهان

 چو کوتاه بود شاخ و هم بیخشان     <><><>  نگوید جهاندیده تاریخشان

      زیر هم نوشتن پادشاهان نژاد های مختلف ملوک الطوایفی که گویا 240 خاندان بودند و جمع کردن سالهای حکومت آنان و ارائه آن با عنوان سالهای از اسکندر تا اردشیر پاپکان  بزرگترین فاجعه ای است که در تاریخ نگاری ایران رخ داده است!

   پرسش 1144:  توی فارستانه ابن بلخی شما پادشاهان اشکانی) اشغانی (20 تن و زمان پادشاهی آنان روی هم رفته 428 سال هست! آیا شما این نسک رو استوار و بدون دروغ می دونید؟!

   پاسخ:  خیر دروغی در کار نیست! اشتباه, سوء تفاهمی در کار است! این نسک از روی روایت حمزه اصفهانی به قرار زیر در "کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست"  صفحه 235-236-237 بررسی شده است:

  *  در مورد نسخه موبد که روایتی از حمزه اصفهانی در کتاب آثارالباقیه ابوریحان بیرونی می باشد، به نظر می آید که اولین فاجعه در تاریخ اشکانیان باشد، در این روایت پس از اردوان بن بلاشان نام 7 پادشاه دیگر آمده است و مفدار زمان حکومت اشکانیان را + جماعتی از رومیان که در اول آورده است به 496 سال نوشته است اصل این شجره در کتاب آثارالباقیه به صورت زیر است:

   ــ   نسخه موبد:  اسکندر رومی14سال،  ــ  سپس جماعتی از رومیان حکومت کردند که وزراء ایشان ایرانی بودند،  و شمار آنان 14 می باشد 68سال:

   ــ  اشک بن دارا بن دارابن دارا:  10 سال،  ــ  اشک بن اشکان:  20 سال،  ــ  شاپور بن اشکان: 60 سال،  ــ  بهرام بن شاپور: 11 سال،  ــ  بلاش بن شاپور:  11 سال،  ــ  هرمز بن بلاش: 40 سال،  ــ  فیروزبن هرمز: 17 سال،  ــ  بلاش بن فیروز:  12 سال،  ــ  خسرو بن ملاذان:  40 سال،  ــ  بلاشان:  24 سال،  ــ  اردوان بن بلاشان:  13 سال،  ــ  اردوان کبیر بن اشکانان:  20 سال،  ــ  خسرو بن اشکانان:  14 سال،  ــ  بهافرید بن اشکانان:  15 سال،  ــ    جودرز بن اشکانان:  22 سال،  ــ  بلاش بن اشکانان:  30 سال،  ــ  نرسی بن اشکانان:  20 سال،  ــ  اردوان اخیر:  31 سال.

   اول آنکه اگر جماعت چهارده نفری رومی حکومت کرده اند که باید زمان ان خیلی بیشتر از 68 سال باشد! گروه 14 نفره رومی احتمالا منظور12 نفر زیر + 2 دارا پدران اشک می باشند:

   ــ  اسکندر رومی:  14 سال،  ــ  اشک بن دارا بن دارا بن دارا:  10 سال،  ــ  اشک بن اشکان:  20 سال،  ــ  شاپور بن اشکان: 60  سال،  بهرام بن شاپور:  11 سال،  ــ  بلاش بن شاپور:  11 سال،  ــ  هرمز بن بلاش:  40 سال،  ــ  فیروزبن هرمز:  17 سال،  ــ  بلاش بن فیروز:  12 سال،  ــ  خسرو بن ملاذان:  40 سال،  ــ  بلاشان:        24 سال،  ــ  اردوان بن بلاشان:  13 سال.

   دوم آنکه اردوان بن بلاش به استناد همان جدول اوستا که در کنار آن است، آخرین پادشاه اشکانی بوده و 7 نفر نامبره شده پس از او به احتمال زیاد شجره نامه اوست که از اشکانان می باشد و با رومی ها یکی نبوده بل یکی از   240 خدایی که در ایران بوده است که به آنان ملوک الطوایفی می گفتند, است!  پس شاید بتوان شجره نامه موبد را به صورت زیر نوشت:

  ــ  اسکندر رومی:  14 سال،  ــ  اشک بن دارا بن دارا بن دارا:  10 سال،  ــ  اشک بن اشکان:  20 سال،  ــ  شاپور بن اشکان:  60 سال،  ــ  بهرام بن شاپور:  11 سال،  ــ         بلاش بن شاپور:  11 سال،  ــ  اردوان کبیر بن اشکانان:  20 سال،  ــ  هرمز بن بلاش:  40 سال،  ــ              خسرو بن اشکانان:  14 سال،  ــ  فیروزبن هرمز:  17سال،  ــ  بهافرید بن اشکانان:  15 سال،  ــ  بلاش بن فیروز:  12 سال،  ــ  جودرز بن اشکانان:  22سال،  ــ  خسرو بن ملاذان:  40 سال،  ــ  بلاش بن اشکانان:  30 سال،  ــ  بلاشان:  24 سال،  ــ  نرسی بن اشکانان:  20 سال،  ــ  اردوان بن بلاشان:  13 سال،  اردوان اخیر:  31 سال.  جمع:  258 سال.

      زیر هم نوشتن پادشاهان نژاد های مختلف ملوک الطوایفی که گویا 240 خاندان بودند،  و جمع کردن سالهای حکومت آنان و ارائه ان با عنوان سالهای از اسکندر تا اردشیر پاپکان  بزرگترین فاجعه ای است که در تاریخ نگاری ایران رخ داده است!

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است. 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 3

پرسش و پاسخ کنکاش 3

   پرسش 1043:  تصویر جام زندگی به کدام بخش شاهنامه می ماند؟ و آیا می توان تعریف شاهنامه ای داشته باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ایلام در شاهنامه با نمادی با نام ایرج است،  که یک بار به دست برادران تور (آشوریان)،  و سلم (رومیان مدائن)،  و بار دوم که دوباره شکل می گیرد با نماد منوچهر،  که در زمان زو به دست افراسیاب (آشوریان) نابود می شود.

   پرسش 1044:  در صفحه 56 کتاب طرحی روی نقشه ایران دارید،  که بنظر من منابع لازم برای آن ارئه نداده اید، آیا منابع بیشتری برای نام های جغرافیای تاریخی دارید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اصل تصویر صفحه 56 به صورت زیر می باشد که متاسفانه در چاپ سیاه و سفید کتاب اثری از آن باقی نماند! این تصاویر روی  مرز های ایران امروزی نمی باشد بلکه بین النهرین را نشان می دهد و از ایران امروزی تنها قسمت غربی آن را شامل می شود.  منابع و تجزیه تحلیل نام های جغرافیایی در کتاب از صفحه 31 تا 53 و سپس در ضمیمه از صفحه 251 تا 270 ارائه شده است.  طرح زیر به حدود و تقریب بر اساس داده های تاریخ بلعمی, کوش نامه, شاهنامه فردوسی, اوستا و بندهش کشیده شده است. (تکرار می کنم به حدود و تقریب و برای تجسم خواننده از این داده ها تا تصور روم در ایتالیا و یا تورانیان در شرق خراسان را به داده های تاریخ ایران نسبت ندهند.) 

نقشه تقسیمات  فریدون به استناد تاریخهای مکتوب،  عکس شماره 6101 .

نقشه تغییراتی که در این تقسیمات با گذشت زمان رخ داده است،  عکس شماره 6102 .

   پرسش 1045:  آیا ناپل ایتالیا قبلاً مقدونیه بزرگ (مغ دونی) نامیده می شده است؟  شنیده ام چندین پرستشگاه میترایی مهم تاریخی مربوط به هزاره اول قبل از میلاد دارد،  آیا درست است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کدام معبد مهری در اروپا قدمت هزاره اول قبل از میلاد دارد؟  قدیمی ترین سند مهری در اروپا یک تکه سفال در رم است که قدمت آن به سده یکم قبل از میلاد گفته شده است!  در ناپل هم  مهرابه کاپوا در شمال ناپل  همچنین قدمتی که شما می گویید ندارد!  در ایتالیا اصولا مذهب  گرایی بی داد می کند خوب شاید هم قبلا ناپل مغ دونی بوده است که بعد ها رم کشیش دونی شده است.  اما مغ دونی بزرگ و اصل مغ دونی و مذهب مغان مربوط به ایران و احتمالا دشت مغان می باشد. 

   پرسش 1046:  آیا پیروزی آشور بانیپال و درهم کوبیدن ایلام و خراب کردن شوش درست است؟  یا کتیبه پیروزی او را غلط ترجمه کرده،  یا اصلاً آشور بانیپال دروغ گفته است؟  و فقط صدمات عادی جنگ های منطقه ای به همسایه خود رسانده است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله آشور بانی پال و پیروزی او و از میان رفتن ایلام توسط او با همکاری کورش اول هخامنشی در کتیبه های آشوری,  در تاریخ جهان و انعکاس آن در ایران به زمان زو موجود است،  و هیچ تاریخ و سندی آن را رد نمی کند که هیچ همه آن را تایید می کنند،  تناقضی در اسناد و تاریخها در این مورد دیده نمی شود.  جنگ عادی هم نبوده در حدی که در تاریخ ایران از تعویض سلسه پیشدادی به کیانی سخن به میان است.

   پرسش 1047:  چرا چهره شمالی های ایران شبیه روسها،  جنوبی ها شبیه پرتقالی ها،  شرق شبیه مغول ها و غرب شبیه ترکها می باشند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اصل اولی که باید در نظر داشته باشید آن است که قیافه مردم به اقلیم, آب و هوا و غذای آنان ارتباط پیدا می کند،  و با مرز های قراردادی سازمان ملل متحد قیافه افراد تغییر نمی کند،  مرز هایی که برای ایران امروز مشخص شده است،  به علت کویر لوت و دو رشته کوه بلند در ایران این مرز و بوم،  دارای 3-4 اقلیم کاملا مجزا کرده است.  کمتر کشوری در دنیا موجود است که در زمستان بتوان در شمال آن شاهد برف سنگین و در جنوب آن با فاصله 1 ساعت هوایی در دریا شنا کرد!  این تفاوت سنگین آب و هوایی 100% بر روی قیافه افراد تاثیر فراوان می گذارد،  و لاجرم مردم شرق و غرب و شمال و جنوب کشور مان شباهت زیادی به هم ندارند.  اما شما چند مرز طبیعی را مجسم کنید به طور مثال شمال غربی ایران + قسمتی از ترکیه + قسمتی از کشور عراق در این ناحیه آب و هوا یکی است،  اقلیم یکی است،  مردم حتی مرز های قراردادی را قبول ندارند،  و قبایل عراقی, ترک و ایرانی دائما در حال وصلت با یکدیگرند،  و همه شان هم به یک قیافه هستند.  لاجرم این که شما به این نتیجه رسیده اید،  که بر اثر حملات پی در پی به ایران قیافه اقوام مختلف ایرانی به سان مهاجمان شده است. خیلی درست نمی باشد!  آنچه در تاریخ مکتوب است:

 1  شمالی ها شبیه به روس ها  =  روسها در زمان جنگ جهانی دوم فاتح شمال ایران بودند.

 2  شرقی ها شبیه به مغول ها =  مغول ها به سال 1218 میلادی یعنی 567 هجری فاتح شرق ایران بودند.

 3  جنوبی ها شبیه به پرتقالی ها =  پرتقالی ها  در زمان قاجاریه به جنوب ایران آمدند.

 4  غربی ها شبیه به ترکها =  ترکها در تاریخ 994 میلادی یعنی 343 هجری فاتح شرق ایران بودند.

 5  لابد،  جنوب غربی ها شبیه به عربها = 651 یعنی 31 هجری فاتح ایران شدند.           

      این تاریخ حملات,  همانگونه که مشاهده می فرمایید  ترکها رفتند خراسان را گرفتند،  اما به گفته شما مردم شرق ایران شبه مغولان هستند و نه ترکها!  این تاریخ ها هم همانگونه که می بینید همه پس از حمله اعراب به ایران است،  لاجرم قدمت تاریخی در کار نیست.  حال فرض کنید پرتقالی ها هم آمدند جنوب ایران به چند زن هم تجاوز کردند و 10-20 بچه هم به دنیا آمد.  این که تغییر نسل و ساختار قیافه اقوام نمی شود!

      اگر دنبال قدمت تاریخی هستید مرز های قراردادی را فراموش کنید،  و مرزهای طبیعی را در نظر بگیرید،  و سعی کنید قدمت تاریخی یک ژن را در اقوام بیابید،  مثلا اگر می گویید:  1.  شمال ایران مردم شبه به روسها هستند،  چون چشم آبی و موی بور دارند،  ببینید قدمت روسها بیشتر است یا کاس های ایرانی:

      کاسپ ها یا کوسیان در هزاره سوم ق.م  مردمی سفید پوست با چشمانی کبود و مو های بور در دره سفید رود و گیلان امروز بوده اند،  که مذهب آنان میترایی بوده و به پرورش اسب اشتغال داشته اند.  آنان سپس به قزوین (کاس پین) و همدان رفته اند،  که پیش از مادها مرکز آنها بوده و کارکاسی  نامیده می شده است.  نژاد مو بور چشم کبود در فومن, اسالم, تالش, آذربایجان, لرستان (تیره کاکاوند, حسنوند, بومیان نور آباد,) و.... همه از فرزندان کاسپ ها می باشند،  (احمد حامی).

      من خانم به شخصه باور ندارم که حدود 5000 سال پیش در روسیه و سیبری به علت سرمای شدید اصلا آدم  موجود بوده باشد،  که بخواهیم قضاوت کنیم کاسها روس بوده باشند.  خیر مهاجرت کاس های ایرانی به روسیه بعدها این ژن را به این منطقه برده است.

   پرسش 1048:  سلاح های فولادی از چه تاریخی جای خود را به سلاحهای مفرغی در منطقه میان رودان و ایلام دادند؟ و آیا تغییر نوع تولید سلاح در یک زمان تاریخی تأثیری در جنگها داشته یا نه؟ کدام منابع برای این منظور است؟ و کجا؟

   پاسخ پرنیان جامد:  تعدادی ظروف مس کاری طلا کاری و نقره از دوره حدود اواخر هزاره سوم قبل از میلاد از ایلام بدست آمده است،  که نشانگر آن است که این قوم از این زمان  فلزکاری می کردند.  پس از آن نیز چند ظرف و چکشی از برنز از این سرزمین و تمدن یافت شده است.  می دانید که برای بدست آوردن فولاد به درجه حرارت بالا تری نیاز است اینکه آیا تمدن ایلام به این مهم دست یافته است،  و فولاد چند درصدی بدست آورده اند را من نمی دانم تا به امروز هم به چنین سندی بر نخوردم که به شما معرفی کنم.  اما می توانم به شما اطمینان بدهم که در طول تاریخ  پیشرفت سلاح های جنگی همیشه باعث کشت و کشتار بیشتر و قدرت سازندگان آنان شده است. 

   پرسش 1049:  با سلام میخواستم خواهش کنم اگه براتون امکان داره اطلاعاتی در مورد تپه جعفر آباد شوش و چغامیش دزفول برای من به ایمیلم ارسال کنید،  و اگر عکس هوایی از این محوطه ها دارید.

   پاسخ پرنیان حامد: هر دو مکان مورد سوال شما از تمدن باستانی ایلام می باشند که متاسفانه گروهای فرانسوی (مارسل دیو لافوا, ژاک دو مرگان, رولان دو مکنم) که در قرن 19 برای کاوش به این ناحیه آمده بودند به علت روش های قدیمی و نارسا اغلب ابنیه های باقیمانده و بسیار مهم را ویران و از بین بردند.  پس از جنگ جهانی دوم رمان گیرشمن توانست با روش های مطمئن تری شهر سلطنتی دوراونتاش (تپه چغازنبیل) را از خاک بیرون آورد که مجموعه بزرگ معماری ایلام می باشد.  باقی اطلاعات همان است که بر روی خطوط اینترنت می توانید بیابید،  که نمونه ای از آن را برای شما کپی می کنم،  چنانچه سوال بخصوصی در این مورد دارید بفرمایید در خدمت هستم.  

   چغامیش یا شهر سلطنتی دوراونتاش،  این تپه در حدود سى کیلومترى جنوب شرقى دزفول در منطقه شلگهى واقع شده است.  چغامیش شهری از دوران پیش از اختراع خط است،  و قدمت آن به حدود 3400 پیش از میلاد می رسد. چغامیش را باید نخستین مرکز در ایران دانست که خط و کتاب، اول بار در آنجا ظاهر شده است.
    دکتر هلن کانتور در سال های ۱۹۶۱ تا ۱۹۷۶ میلادی این محل را کاوش کرد،  این دانشمندان ۴ بار و به تناوب در تپه های چغامیش به کاوش های باستان شناسی پرداختند.  در میان اشیای مکشوفه،  قدیمی ترین و جالب ترین سند دریانوردی را که به نوشته آنها ریشه فرهنگی آن به ۶ هزار سال قبل از میلاد برمی گردد کشف کرده و به جهانیان عرضه داشته اند.  این مهر گلین،  یک کشتی را با سرنشینانش نشان می دهد،  در این کشتی یک سردار پیروز ایرانی،  بازگشته از جنگ،  نشسته و اسیران زانوزده در جلوی او دیده می شوند،  همچنین در این مهر یک گاو نر و یک پرچم هلالی شکل هم دیده می شوند.

   پرسش 1050:  آیا راست هست که افغان ها را زاده مغول میدانند؟

   پاسخ پرنیان جامد:  شاید هم مغولان زاده افغانها باشند!  یک اقلیم مردمی یک شکل دارد و مرزهای قراردادی سازمان ملل قیافه آنها را عوض نمی کند.  خراسان ایران هم در همین اقلیم است.

   پرسش:  در چند جای وبلاگ خواندم که نام شهر های شرق ایران در غرب هم هستند،  به همین جهت بیشتر اطلاعات ما از غرب ایران است پس داستان تاریخ شرق ایران چه می شود؟

   پاسخ پرنیان جامد:  سوال شما بسیار سوال بجایی می باشد،  ببینید کشوری که ما امروز ایران می نامیم به علت وجود دو کویر بزرگ در بین آن از مرز های طبیعی گذشته بوده است.  این کویر ها در زمان قدیم قابل عبور نبوده است.  در تاریخ هرودوت آمده است که در شرق هندویش کویر بوده و آخر جهان است.  نام باستان هندوستان امروزی هم آریابهارات بوده،  که این نام در تاریخ ایران و یونان و... موجود نیست،  و گویا داریوش اول آن را برای اولین بار فتح کرده است.  مطمئن باشید شرق ایران امروز تمدن خود را داشته است.  اما آنچه مکتوب تاریخ ایر- آن و یونانیان می باشد،  نمی تواند در شرق این کویرها بوده باشد. (تا زمان اشکانیان) لاجرم هند تاریخ یونی ها (آشوری ها) و ایرانی ها (ایر-آن) هندیجان در غرب این مرز های طبیعی بوده است،  و نه آریابهارات!

      اینکه فرهنگ شرق چه بوده نیاز به پژوهش سنگین در تاریخ هندوستان امروزی,  افغانستان و پاکستان و جدا سازی اسنادی است،  که از غرب به این مکان انتقال داده شده است،  و حداقل به شش سال پژوهش در این مکانها نیاز است.  من ببخشید تنها می توانم از طرف غرب این مرز طبیعی به شما اطلاعات بدهم.

   کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  صفحه 46:

      فرهنگ کشور هندوستان امروزی (آریابهارات) هرچه که بوده است،  و هر قدمتی که دارد و هر تاثیری که در فرهنگ ایران کرده است،  بحثی است که از موضوع این کتاب خارج است،  حتی اگر کسی بگوید دولت هخامنشی و پارسیان پس از لشکرکشی به آریابهارات دارای فرهنگی عظیم تر و پیشرفته تری شدند،  قابل پذیرش است،  در این کتاب تنها و تنها ادعا شده است که محل هند استانی که در تاریخ ایران آمده است,  استان یا کشوریست که مرز های غربی آن در هندیجان (کرانه شمال غربی خلیج فارس)،  و مرز های شرقی آن پس از لشکرکشی داریوش کبیر به آریابهارات در شرق این سرزمین،  و قبل از این لشکر کشی به گفته هرودوت کویر لوت در مرکز ایران امروزی بوده است.  

   پرسش 1051:  چگونه عراق و افغانستان و آذربایجان از ایران جدا شد و چگونه می توانیم آنها را پس بگیریم؟

   پاسخ پرنیان حامد:  مرز های قراردادی عراق در زمان حمله اعراب, آذربایجان در زمان قاجاریه و افغانستان در زمان ... از ایران جدا شده اند.  فرهنگ, قدمت, تاریخ و .. هر سه کشور وابسته به ایران بزرگ و در بررسی های تاریخی, باستانی و.. کل این کشورها یکی محسوب می شوند.  مرز های قراردادی سازمان ملل در روند زندگی عشایر و ایلات این نواحی و کردستان و... هیچ تاثیری ندارد،  و این خاندانها بدون توجه به این مرزها مشغول معاشرت, پیوند و زندگی در کنار هم می باشند.  منظور شما از پس گرفتن چیست؟  می خواهید مرز های قراردادی سازمان ملل را تغییر بدهید؟  یک مشت انسانی هستیم که در زمانی تاریخ, فرهنگ و پادشاهان مشترکی داشتیم.  چرا افغانستان ما را پس نگیرد که ما افغانستان را پس بگیریم!؟  این طریقه تفکر را کنار بگذارید این طریق تنها تفرقه ایجاد می کند!  کشوری بوده با نام ایران بزرگ مرز های آن از استانبول ترکیه تا شرق هندوستان امروزی بوده که فرهنگ, تاریخ , پادشاه و... واحدی داشته است.  لاجرم همگان در این قسمت جهان تاریخ و فرهنگ و... مشترکی دارند و مرز های قراردادی نباید باعث نفاق شود.

   نظر انوش راوید:  برابر با کتاب های تاریخی آموزشی موجود،  کشور عراق کنونی از دوران خلافت اسلامی تا آخر حکومت صفویه همچنان با کشور ایران یک سرزمین بودند،  با نفوذ استعمار و ادامه نیرنگ و توطئه،  و پیدایش کشور عثمانی،  در افشاریه و زندنه بخش هایی جدا شدند،  و سپس در پادشاهی قاجار مرز های کنونی پردازش شد.  برای اطلاع بیشتر به لینکها مراجعه شود.

   پرسش 1052:  آیا امامزاده ها و زیارتگاه های ایران قبل از اسلام هم زیارتگاه بوده،  در این باره در وبلاگ ناصر پورپیرار خواندم که بیشتر آنها کلیسا بوده اند و در 500 سال گذشته ساخته شده اند،  همچنین در کتاب دیگری خواندم که 90 درصد آنها دروغ و الکی است،  و امروز در وبلاگ شما خواندم جمکران محل پنهان شدن جمشید،  و قم آرامگاه او بوده است؟  کدام واقعی است،  آدم گیج می شه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا گیج بشوید ! موضوع خیلی ساده تر از آن است که تصور می کنید.  1.  مذهب رسمی کشور ایران هیچگاه نه عیسوی و نه یهودی بوده است،  که زیارتگا های ایران کلیسا بوده باشد ! قدمت بسیاری از این بنا ها نیز خیلی بیشتر از 500 سال است.  2 . به علت هجوم قومی به نام اعراب به ایران مطمئن باشید که این افراد برای دفن عزیزانشان آنها را در مکان های مقدس مردم آن زمان به خاک سپارده اند.  حال اگر مثلا می گویند:  بنای مقبره امام رضا در مشهد در اصل یک معبد میترایی بوده است،  که در زمان ساسانی به آتشکده زردشتیان تبدیل شد و مامون پدرش هارون را در آنجا خاک کرد،  و برای اینکه شیعیان نیز او را جا به جا نکنند دستور داد اما رضا را نیز کنار او به خاک بسپارند،  (احمد حامی).  دلیل بر آن نیست که امام رضا در این مکان خاک نشده باشد!  البته ممکن است که در بعضی نواحی مردمی به اشتباه و یا به عللی مکان هایی را با نام امامزاده خوانده باشند،  که تشخیص چنین چیزی در صلاحیت من نمی باشد.  محبت بفرمایید در این مورد به پژوهشگران دوران اسلامی و فقهای اسلامی رجوع کنید.

   نظر انوش راوید:  وظیفه جوانان باهوش پژوهشگر متخصص است،  که درباره این موضوع تحقیق و بررسی کنند،  این بخش از تاریخ ایران بشدت تاریک می باشد،  در دل بسیاری از امکان مقدس ایران،  تاریخ برای گفتن زیاد است.

  پرسش 1053:  متاسفانه سازمان ملل نوروز را به نام افغان ها رقم زد.............چکار کنیم؟

   پاسخ پرنیان حامد:  از بس که بی عرضه و ملت خودخواهی شدیم،  که دو نفرمان نمی توانند براحتی دست به دست هم بدهند تا کاری را انجام بدهند.  در کشور ما روال شده است که به جای همکاری با عنوان یک ملت تیشه به ریشه همدیگر بزنیم!  چکار کنیم؟  برویم اخلاقمان را درست کنیم!  

   نظر شما عزیز چیست:  . . . .

   پرسش 1054:  آیا خراسان دوره فردوسی استان کرمانشاه فعلی است؟  آیا سیستان دوره فردوسی استان کردستان فعلی است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر ,  خراسان و سیستان در زمان فردوسی درست همین مکانی بوده که الان هست.

    خورآسان در زمان شروع سلسله ساسانی،  نام دو مکان یعنی خراسان امروزی و حدود کرمانشاه بوده،  و سکستان (زرنک) نیز به همین ترتیب نام دو مکان بوده است.  دولت ساسانی سعی در بر طرف کردن این مشکل کرد.  در متون باقی مانده از زمان ساسانی به طور مثال محل زردشت و گشتاسپ بیانگر این تضاد می باشد.  زردشت در خورآسان,  خورآزمیا و بلخ بوده است,  زردشت در ایران ویج بوده است,  ایرانویج به ناحیت آذربایجان است (بندهش)،  تضاد را ملاحظه می کنید!  در زمان شروع سلسله اشکانی با عنوان شاه شاهان خورآسان به حوالی کرمانشاه و سکستان (زرنک) جنوب نینوا بوده است.  فردوسی که روحش شاد باد و یادش جاودان،  ناجی زبان پارسی و تاریخ ایران مورخی است،  که به متون زبان پهلوی که در دست داشته بسیار وفا دار مانده است.  همانگونه که در کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  مشاهده می فرمایید, این بزرگوار آنچنان دقیق متون پهلوی اسکندر نامه را به شعر پارسی  ترجمه کرده است،  که توانستم محل گفته هایش را در اروپا و معابد میترایی بیابم.  در شاهنامه فردوسی  نیز که 80% آن  ترجمه ای خالصانه از متون پهلوی و خداینامک های زمان ساسانیان است،    درست همان تناقض مکانی متون پهلوی قبل از ساسانیان به چشم می خورد.  اما با خواندن شاهنامه در  حالی که تصور می کنیم جمشید و ضحاک و فریدون و کاوه آهنگر در شرق ایران امروز هستند،  و فریدون ضحاک را به دماوند امروزی اسیر کرده است،  فردوسی در مورد جوانانی که از دست ضحاک نجات پیدا می کنند می گوید:  کنون کُرد از آن تخمه دارد نژاد.

   ــ   و تاریخ های دیگر هم تایید می کند: مردی در بابل بر ضحاک خارج شد،  و علمی ببست و مردم اصفهان (اسپهان) از نژاد اویند (تاریخ طبری)،  به زمین اصفهان (اسپهان) مردی بود کشاورز کُردی و به دیهی و نام او کاوه ....

   این اسپهان به ناحیت بابل و کردستان امروزی است!  با اصفهان امروزی چه ارتباطی دارد؟

      لاجرم در تاریخ مکتوب ایران از جمله شاهنامه فردوسی قبل از سلسله ساسانیان  موارد زیر مورد بحث می باشد:

   اسپهان =  اصفهان امروزی نیست،  دنباوند =  دماوند امروزی نیست،  باختریش =  بلخ امروزی نیست،  خورآزمیا =  خوارزم امروزی نیست،  خورآسان =  خراسان امروزی نیست،  سکستان (زرنک) =  سیستان امروزی نیست .........

      و برای تحلیل تاریخ در زمان سلسله ساسانی و حمله اعراب به ایران  باید بپرسیم:  کدام اسپهان؟  کدام دنباوند؟ کدام ریگا (ری)؟  کدام خراسان؟  کدام سیستان؟ ......

   اما 300 سال بعد از حمله اعراب به ایران فردوسی متولد همین خراسان امروزی بوده،  و جای سوالی هم نیست.

   نظر انوش راوید:  به این ترتیب باید تمام تاریخ را زیر سئوال برد؟؟؟  و به تحقیق مستقل پرداخت،  و با شرایط دمکرات و علمی دوباره نویسی نمود.

   پرسش:  آیا ایرانیان به اسکندر اشکانی که خود ایرانی بود میگفتند اسکندر گجستک؟  یا فقط مزدیسناییان بهش گجستک میگفتند؟  با سپاس که همیشه پاسخگو هستید.

   پاسخ پرنیان حامد:  لغت گجستک تنها در متون پهلوی مذهبی  بازمانده از دوران ساسانی که مزدایی بوده اند یافت می شود.  در اسکندر نامه های ایران چنین صفتی برای اسکندر دیده نمی شود.

   پرسش 1055:  در مورد ذوالقرنین سوالی دارم اینکه اگر ذوالقرنین همان کوروش بزرگ خودمان باشد اونوقت باید کوروش دوم با حضرت خضر(ع) پسر خاله باشد طبق منابع اسلامی .که این با زمان حضرت موسی (ع) که با خضر نبی دیدار داشت و موسی خیلی قبل تر از کوروش بوده مطابقت نداره.

پاسخ پرنیان حامد:  کتاب اسکندر تاریخ ایران ... صفحه 31

  . . . دوم القاب مشترکی هستند که هر قومی آن را به قهرمانان خود نسبت داده است.  با دیدن لقبی چون ذوالقرنین لازم است بپرسیم کدام ذوالقرنین؟  از افریدون که ذوالقرنین کبیر است و پس از او کی خسرو و بعد از او کورش کبیر و در آخر اسکندر همه ذوالقرنین هستند،  و در روایات اقوام مختلف این صفت به یکی از آنان داده شده است!  ترکها هم که غوس (اگوست) را ذوالقرنین می دانند،  از این قبیل اند پرسش هایی چون:  کدام ملوک الطوایفی؟  کدام زردشت؟  و کدام اسکندر؟  از اسکندر پسر پرپام که نام او پاریس بوده است،  لقب اسکندر موجود بوده است،  تا زمان اسکندر سوروس پادشاه روم در سال های 235-222 بعد از میلاد اینها همه اسکندر هستند!

این مسئله مشکلات فراوانی در تاریخ به وجود آورده است،  به طور مثال در تاریخ بلعمی آمده است:

-          ان گاه اشکانیان از پس اشک بن داراب مملکت را 260سال بداشتند.

   و در جای دیگر از همین تاریخ :

-          و از وقت ذوالقرنین تا بدان وقت که اردشیر بابکان آمد 523 سال بود.

      خواننده سردرگم از خود می پرسد: چه کنیم؟  بالاخره 260 سال است یا 523 سال؟  خیلی ساده آنکه روایت دوم از آن یهودیان است و آنان کورش کبیر را ناجی,  مسیح و ذوالقرنین می دانستند،  و در این روایت منظور از ذوالقرنین اسکندر نمی باشد،  از زمان کورش کبیر تا به زمان اردشیر بابکان  یعنی سلسله هخامنشی  + سلسله اشکانیان حدود 523 سال است.

   پرسش 1056:  در بعضی مواقع مانند تاریخ های خیلی قدیم،  تاریخی مانند تاریخ هرودت مورد مطالعه قرار می گیرد و در بسیاری از مواقع به عنوان تنها ملاک تاریخی مورد توجه است, جنابعالی استحضار دارید بدون توجه به همین کتب تاریخی تقریبا بخش بسیار بزرگی از تاریخ حذف خواهد شد, مثلا شما برای مطالعه تاریخ هخامنشیان یا دشمنان یونانی آنها چه منبع تاریخی را معرفی میفرمایید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چشم ما از این پس همچون گذشته  تاریخ اشخاصی مانند هرودوتی را ملاک قرار می دهیم،  که نه تنها به درستی نمی دانسته افسانه ای که شنیده مربوط به کورش کبیر بوده یا جدش هوخشتره (کی خسرو)،  که حتی نمی دانسته اقیانوس چیست:

   * پدر تاریخ جهانیان! هرودوت کبیر!  در تاریخ خود در مورد اینکه علت طغیان رود نیل می تواند این باشد که از اقیانوس سرچشمه گرفته است استدلال می فرمایند:  من شخصا از وجود رودی به نام اقیانوس بی اطلاعم.  تصور می کنم هومر یا یکی دیگر از شعرای قدیم این اسم را اختراع و در شعر و ادبیات وارد کرده است. (تاریخ هرودوت قسمت 23 از بخش کلیاتی درباره مصر: نیل)،  ببخشید ولی این مورخ یونانی اصلا نمیداند اقیانوس خوردنی است یا پوشیدنی!

   و از کل تاریخ هایی که در ایران مکتوب است،  و به جا مانده صرف نظر و چشم پوشی می کنیم!

    به شرطی که شما یک اسب بردارید،  و از یونان تا هندوستان را از وسط ایران یک هفته ای بروید.

   برای مطالعه هخامنشیان و یونانی ها  هم به جای کتیبه و اسناد ایرانی،  به شما ایلیاد هومر یونانی را پیشنهاد می کنم که به گفته اش کوروش اول هخامنشی یونانی بوده است.

   نظر 1057:  خانم پرنیان حامد نوشته اند:  (بین سالهای 90-73 قبل از میلاد شخصی از ایران با سپاهی عظیم از سوی مصر به طرف الجزایر و از تونس با کشتی وارد جزیره سیسیل و از آنجا به طرف شمال رفته و از ژنو به ساربروکن در آلمان و از آنجا به فرانکفورت, و کلن رفته سپس با نرمان ها (نرم پایان شاهنامه) جنگ کرده از آنجا به اسلو رفته و در زمستان به طرف قطب شمال (ظلمات) به دنبال آب حیات می رود. سپس از این مکان به جزایر انگلستان رفته و در آنجا دیواری بر روی گوگ و ماگوگ ( یاجوج ماجوج) می کشد، و به سوی شرق باز می گردد که در راه بازگشت به وطن او را در شهر اور سر به نیست می کنند.) پس باید بگیم این شخص ایرانی که بر قوم یاجوج ماجوج دیوار میبندد و همچنین به دنبال چشمه آب حیات میرود (دقیقا مانند ذوالقرنین و خضر که دنبال آب حیات میروند)

همان صاحب دو شاخ و ذوالقرنین است چون که میگویند ذوالقرنین به چشمه آب حیات نمیرسد و در سفر میمیرد. دقیقا مانند نوشته های خانم پرنیان!  آقای انوش راوید شما قبول دارید که خانم پرنیان حامد خیلی خیلی شهنامه ی فردوسی رو جدی گرفته؟  ایشان درصدی هم به دروغ یا اشتباهات شاهنامه دقت نمیکندد.

   پاسخ پرنیان حامد:  1. شاهنامه فردوسی را کل اسکندر نامه ها, کل متون پهلوی, تاریخ بلعمی, آثارالباقیه,.... تایید می کنند،  و همان را می گویند. 2. اشتباهات و دروغ های شاهنامه فردوسی کدامند؟  3 . کدام ذوالقرنین؟ 100 تا ذوالقرنین موجود است.  ذوالقرنین یک صفت است یک لقب است.

   پاسخ انوش راوید:  نظرات خانم پرنیان حامد،  در میان انبوه کتاب های تاریخ در مورد دوران اسکندر تاریخی،  بهترین و با منابع ترین میباشد،  در هر صورت با نظرات عزیزان و پرسش و پاسخ ها،  و ادامه تحقیقات،  ایشان در جلد دوم کتاب،  نتیجه بهتر و کامل تری ارائه خواهند داد.  

   نظر 1058:  با سلام و تشکر از بابت توضیحتان در مورد پرسش من در مورد دریای خزر.  خانم پرنیان حامد، احساس کردم نوعی سوء تفاهم پیش آمده چون شما در جمله ای با رنگ قرمز نوشته بودید اگر می خواهید دریای شمال را خزر بنامید و دریای جنوب را خلیج عرب تا ماجرا خاتمه یابد البته ارجاعی هم به کتابتان داده بودید متاسفانه هنوز کتاب گرانقدر شما را تهیه نکرده ام و ان شاء الله در اولین فرصا اقدام خواهم کرد اما منظور من از خزرها همان قوم معروف ترک و یهودی است البته نمی دانم شما و آقای راوید چه نظری در ارتباط با آن ها دارید ولی تاریخ رسمی این طور آن ها را به ما می شناساند و این که در دوره هایی به ایران و قلمرو اسلامی حمله کردند و در کنار آن نام دریای خزر را برگرفته از آنان می دانند و همین باعث ایجاد یک سری بحث ها شده است. من از قول دانشمند بزرگوار جناب عبدالرحمان عبادی نوشتم که خزر نامی ایرانی است و شما کامل فرمودید که اصلا نام قومی ایرانی است بر این اساس هم من نظرم این است که خب وقتی چنین نام اصیلی داریم و جا هم افتاده و اقبال عمومی هم دارد (برخلاف نام دریای مازندران که جنبه ی رسمی دارد و کاسپین که مورد قبول عمومی واقع نشده و تازه طبق نظر آقای عبادی کاسپین اصلا غلط است و باید گفته شود کاسپی ) چرا این نام را رها کنیم و بچسبیم به نام فراموش شده ای مثل کاسپین. خزر هم اصالت دارد و هم مقبولیت، همان طور که خلیج فارس هم حقیقی است و هم اصیل و هم مورد قبول اکثریت و در واقع یک عده با باب کردن خلیج عرب است که مشکل درست کرده اند. به قول یکی از دوستان عرب زبان خوزستانی که می گفت وقتی خلیج فارس اسمی است که از نظر تاریخی درست است، خلیج عربی به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست.
در مورد مسلمانان و خزرها و ارتباطشان، منظورم جنگ و درگیری های آنان بود. به نظر از صحبت های من سوء برداشت شده بود. تقصیر از انشای بد بنده بود و شم به بزرگواری خود ببخشید.  در هر صورت باز هم از شما به جهت وقتی که برای پاسخ به این پرسش گذاشتید متشکرم و امیدوارم سوء تفاهمی به وجود نیامده باشد.

   پاسخ انوش راوید:  نه عزیز هیچ سو تفاهم نشده،  بلکه از نظرات و نوشته های شما خوشحالیم،  پاسخ ها جنبه عمومی دارند،  و حتی ممکن است نظرات شخص من با تحلیل های جدید تغییر کند،  در نقشه جدید در جغرافیای تاریخی ایران خزر در حدود گیلان کشیده ام،  که به زودی توضیح آنرا هم خواهم نوشت.  در ضمن مقاله بنویسید تا در وبلاگ منتشر کنم،  ما تازه اول کاریم و باید جوانان باهوش ادامه راه را بدهند.

   پرسش توسط هیچکس 1059:  خانم پرنیان حامد چطور فهمیدند ابراهام (ع) ایرانی هستند؟  طبق قران کریم زبان ابراهام سریانی بوده و فرزندانش عبری زبان (به جز اسماعیل که عربی را از قبیله جرهم اموخت و فرزندانش عربی تکلم کردند تا به محمد ابن عبدالله (ص)........ ایشان دارند قران کریم را زیر سوال میبرند! اگر ابراهیم ایرانی بوده پس باید بگیم یک سوم تا دو سوم پیامبران الهی ایرانی بوده اند!  باید بگیم قوم کثیف بنی اسراییل (بنی یعقوب) ایرانی بوده اند!  بنی اسماعیل هم همینطور!  خودتان را راحت کنید یه دفعه بگید کل جهان و حضرت ادم (ع) ایرانی بوده اند! اصلا این هم بگین اجنه و همچنین یوفو های مریخی هم ایرانی بوده اند! تا هتریک کرده باشید... 

   پاسخ پرنیان حامد:

-         طبری در تاریخ خود اشاره می کند که ابراهیم از قوم کُردان بود 

-         ابن خلدون می گوید : اسماعیل زبان عربی را از قبیله جرهم اموخت زیرا پدرش عرب نبود آزر پدر ابراهیم از خاندان فریدون است.

      این دو سند به سمع و نظر 3 مجتهداسلامی  در ایران رسید و با اجازه و تایید این بزرگواران در کتاب ارائه شد.  به گفته این بزرگواران حضرت ابراهیم (ع) به استناد کتاب مقدس قرآن با همسر خود و پسرش اسماعیل به مکه مهاجرت کردند،  و رسالت این پیامبر مشخص کردن مکان تولد خاتم النبیا حضرت محمد (ص) بوده است.  و این همان است که خداوند در آیه شریفه بقره می فرمایند بنی اسرائیل به کتاب تورات دست برده اند،  و نشانه های ظهور حضرت محمد (ص) را از این کتاب مقدس از میان برده اند.

      شما کی هستید که به خود اجازه می دهید روی سخن مجتهدین اسلامی کشورمان سخن بگویید؟  شما کی هستید که به خودتان اجازه می دهید حضرت یعقوب (ع) نوه حضرت ابراهیم (ع) را کثیف! خطاب کنید؟  

     طبری از مجتهدین اسلامی بوده،  وقتی می نویسد ابراهیم از قوم کردان بود من هم رفتم پرسیدم که آیا این تحریف است می گویند خیر.  به شما چه بگوییم؟  حضرت ابراهیم ایرانی نبوده است اما از قوم کردها بوده لاجرم از کردستان بوده است نه ایران!

      شما اگر دنبال حقیقت هستید چرا با نام هیچکس سوال می فرمایید؟  خودتان را معرفی کنید نام مجتهد مورد قبول تان را هم بفرمایید من از ایشان وقت می گیرم به اتفاق می رویم خدمتشان ببینیم نظر ایشان جز از نظر مجتهدین یاد شده است!؟

      البته کسی که خود را هیچکس معرفی می کند،  به گفته خود کسی نیست که من وقت بگذارم و جواب هیچکس را بدهم اما بدانید که در اسراییل ادعا کردند که در کتاب تورات آمده است:  ابراهیم پسر خود اسماعیل را قربانی کرد و کشت و مسلمانان دروغ می گویند شما اگر واقعا کسی هستید به جای اینکه با من درگیر شوید بلند بشوید کمر همت ببندید و جلوی این اراجیف یهودیان را بگیرید.   

     نام این حضرت نیز در قرآن کتاب آسمانی مسلمانان ابراهیم (ع) است.  اگر مسلمان هستید این نام را همانگونه که در قرآن است بنویسید. 

   پرسش 1061:  در ویکی پدیا آمده که نام الام (عیلام) را اکدیان و یهودیان به کار میبردند،  که معنی آن کوهستان نشین است.....آیا میشود گفت الام از کلمه ی عبری ال به معنی بلند- بلند مرتبه گرفته شده؟ و منظور از کوهستانی نشین همان بلندی نشین است؟ نام عبری علی ابن عمران(ع) هم الیا است،  که معنی بلند مرتبه میدهد....

   پاسخ پرنیان حامد:  آقای راوید تا آنجا که اسناد نشان می دهند بابلی ها این قسمت را الامتو یا الام می نامیدند،  و در کتیبه آشور بانی پال یعنی 668 ق.م نیز این نام آمده است.  و این بدان معنی است که نام الام 1320 سال قبل از حمله اعراب به ایران موجود بوده است.  این نام نمی تواند ساخته اعراب و یا عربی باشد!

   انوش راوید:  در پرسش و پاسخ های قبلی درباره نام الام یا ایلام هم گفته شده است.

   پرسش 1062:  بسیار جالب است که خیلی از ما ایرانیان با شهنامه فردوسی بیگانه هستیم و فقط چند بیتی که در مورد اعراب و ترکان و.. سروده شده را از آن کتاب میدانیم.  واقعا که...........

   پاسخ پرنیان حامد:  واقعا که متاسفم برای مردم کشوری که تاریخ جهان را به زبان مادری در اختیار دارند و به جای احیای آن به دنبال افسانه های بیگانگان سینه سپر می کنند!

   پرسش 1063:  دشت تازیان که در بندهش آمده دقیقا کجاست؟ تازی چه معنی میدهد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کتاب:  اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست:

      لغت تازی را مارکورات در کتاب" شهرستانهای ایرانشهر" از لغت تاختن به معنی تاخت و تاز و غارتگری مشتق می داند و معتقد است که هیچ ربطی نه با قبیله طی و نه با لغت تاژیک دارد که از تات می آید و ترکان ایرانیان را به این لفظ می خواندند. ( شاید ترکها مادها را  به این لفظ می خواندند چه که پارس ها خود دائما گرفتار تاخت و تاز تازیان بوده اند،  از زمان ضحاک تازی تا به زمان متنی که هم اکنون سعی بر تجزیه و تحلیل ان داریم!)

بانو پوران فرخزاد در باب واژه تازی می نویسد:

-         به هر سان با پذیرش یکی بودن واژنام  تاجیک = تاژیک = تازیک, به ناچار این پرسش نیز به میان می آید که چرا ایرانی ها اعراب را هم تازیک = تازی میخوانند!... پاسخ این پرسش به کینه ژرف پارسیان (توجه کنید فقط پارسیان نه دیگر ایرانیان ) به دوره ی اشکانی باز می گردد که خود را ریگ مند فرمانروایی هخامنشی می دانستند, کینه ای که در تمامی دوران شهریاری اشکانی ادامه داشت و پیوسته از اشکانیان با نام تازیک – تازی نه به معنای راستین واژگانی ان بل به معنای مهاجم و غاصب و یا تازشگر یاد می کردند که واژه ی تازشگر هم از همین ریشه بر آمده است.  و چون واژه ها در گذاره زمان با معنی های دیگری هم در آمیزه می شود پس از یورش اعراب به ایران, ایرانیان نیز بنا بر همان عادت دیرینه به آنان فرا نام تازی – تازیک را بخشیدند چنانکه ارامنه به سبب دشمنانگی دیرینه با ترکها هنوزاهنوز هم انان را داجیک می خوانند.

   ترکها ایرانیان را تازیک می خوانند و ارامنه ترکها را!  منظور بی شک همان میانه ارامنه و ترکها و پارسها بوده که روزی قلمرو مادها نام داشته و امروزه اثری از آن بر جا نیست و به نظر می آید که به این محل داهه = داهی = تاجی = تاژی = تازی گفته می شده و تبار  اشکانیان که همان اسک های جدا شده از قبیله بزرگ اسکیت (ساکایی – سگزی ) یا پارت ها بودند که پهنه زندگانیشان در خورآسان بزرگ در شمال غربی ایران امروز داهی  نامیده می شد و بی شک واژه دهستان نیز از این واژه است و با خراسان امروزی, تاجیکستان امروزی و سیستان امروزی در شرق ایران امروز هیچ ارتباطی ندارد.

   میدانم هرچه باشد معنی سگ شکاری نمیدهد زیرا اعراب میان رودان تبعه ایران در زمان ساسانیان بوده اند و این لفظ ناممکن است......

    منظور شما از اعراب میان رودان چیست؟  نژاد مردم عراق, سوریه, مصر ... عرب نیست! اعراب حمله کردند این کشورها را گرفتند مثل ما فردوسی نداشتند زبان شان عربی شد.  نژاد اعراب در عربستان صعودی بوده و هست.  اگر بگویید کشورهایی که اعراب فتح کرده اند عرب هستند پس ما هم عرب خواهیم بود.  مصری که وسط آفریقا است که از نژاد عرب نیست! همین طور عراق و سوریه و اردن و....

   پرسش 1064: جایی شما نوشته بودید عجم یعنی فرزند جم!! پس چرا در قران معنی غیر عرب میدهد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چون جم عرب نبوده است.

   پرسش 1065:  جایی دیگر نوشتید ایرانیان به خورشید احترام زیادی میگذاشتند.. شاید نام گذاری جمشید (همچو خورشید) به همین علت باشد یا شاید هم عجم به چم فرزندان خورشید باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  سومریان با نماد جمشید خورشید پرست بوده اند.

   پرسش 1066:  آیا راست هست که در زمان خلافت بنی عباس مانویان را میکشتند؟  خیلی از شهر ها و لغات پارسی مطابق با تلفظ اعراب شده مانند:   dezhpil= دزفول +   opatan= ابادان + parab = فاراب +  sepahan = اصفهان +  Caspian = قزوین +   rega= ری + اسپ = اسب  +  سپید = سفید + و... علت دگرگونی این قبیل کلمات که زیاد هم بوده اند چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  از پژوهشگران دوران ساسانی و اسلامی بپرسید.

   انوش راوید:  تغییرات در زبان پارسی و تبدیل شدن به زبان دری از دوران سلسله هخامنشیان بویژه داریوش بزرگ بود،  در این باره بارها در وبلاگ توضیح نوشته ام.  کشت و کشتار از ادیان دیگر همیشه تاریخ در همه جهان و به بهانه های مختلف وجود داشته،  ولی اصل مهم آن بر اساس غارت بوده است.  نمونه ساده آن جنگ نعمت حیدری یا دعوای جهود و شیعه،  در همین اواسط قرن گذشته در تهران بوده است،  که در نهایت منظور از آن غارت اموال بوده است.  گاه این غارتها محلی بوده،  و گاه  حکومتی،  به هیچ عنوان هیچ دینی اجازه چنین کشتار ها را نداده است.  ایکاش روزی برسد با دستکاری ژنتیکی،  این وضع هموساپین دگرگون شود،  و از کشتن یکدیگر دست بردارد.  در زمان خلفای اسلامی،  مانویان از ایران و عراق تا افغانستان و کاشغرستان پخش بودند،  و به همین دلیل بازرگانان ورزیده ای شده بودند،  و متعاقب آن پولدار.

   پرسش 1067:  چرا کتیبه ی ام قیس از معاویه در کشور اردن به خط یونانی،  شاید هم آشوری است،  و از نماد صلیب و از سال عربی (نه هجری قمری) بکار برده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  صلیب نماد میترایی بوده که مفهوم عالم گیر یعنی فاتح شمال, جنوب, شرق و غرب را می رساند،  احتمالا  معاویه با استفاده از این نماد خود را عالم گیر معرفی کرده است.  خط کتیبه به زبان محلی ترجمه و نوشته شده است که کاری روال بوده است کتیبه های هخامنشی هم سه زبانه هستند.  معاویه و یزید دشمن خانواده حضرت محمد (ص) بودند لاجرم تعجبی نیست،  که این حاکم به جای تاریخ هجرت این حضرت از تاریخی با عنوان اعراب استفاده کرده باشد.

   پرسش 1068:  چرا در تاریخ طبری شهر اصفهان 2 بار فتح میشود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چون همانگونه که در کتاب نیز به تفسیر آمده است از زمان ساسانیان در ایران یک نام برای دو مکان بوده است از جمله اسپهان که یک محل آن اصفهان امروزی و محل دوم آن در کردستان بوده است (البته سپاهانی که شما در بالا آورده اید با اسپهان و اصفهان ارتباطی ندارد خود تامی جدا می باشد!)

   پرسش 1069:   چرا یکی از سرداران عرب دو بار در جنگ با ایرانیان شهید میشود؟  فیلم هندی هم اینطور نیست......

   پاسخ پرنیان حامد:  در مورد این سوال محبت بفرمایید با پژوهشگران تاریخ اسلام مشورت کنید   

   پرسش 1070:  نظر شما در مورد کتیبه ی ام قیس چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کتیبه ای است از معاویه پدر یزید که به زبان محلی نوشته و کنده شده است واضح سوال کنید چه نظری باید داشته باشیم! حقیقتی است جلوی چشمتان!

   پرسش 1071:  چرا خلیفه ی مسلمان از نماد صلیب استفاده میکنه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  صلیب نماد میترایی بوده که مفهوم عالم گیر یعنی فاتح شمال ,جنوب,  شرق و غرب را می رساند احتمالا معاویه با استفاده از این نماد خود را عالم گیر معرفی کرده است.

   پرسش 1702:  لطفا درمورد موسیقی اصیل ایرانی هم بنویسید.

   پاسخ پرنیان حامد:  موسیقی اصیل ایرانی پایه و مبنای موسیقی کلاسیک اروپا و موسیقی جاز در اروپا الهام گرفته شده از بداهه سرایی در موسیقی اصیل ایرانی می باشد.  قدیم ترین کور موسیقی جهان در کتیبه های هخامنشی در زمان کورش کبیر می باشد.

   پرسش 1074:  فاکتور های معماری اصیل ایرانی چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در چه زمانی از تاریخ ؟ کدام دوره زمان مهریان ؟ زمان هخامنشی ؟ زمان ساسانی ؟ زمان اشکانیان ؟ زمان اسلام ؟؟

   پرسش 1075:  شباهت زیادی میان اکوپلیس و قصر سنا در ترکمنستان پایتخت پارتیان وجود داره. آیا این تاثیر گذاری یک طرفه است یا دو طرفه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  ترکمنستان پایتخت پارتیان نبوده است.  

   پرسش 1076:  درود بر فردوسی زمان پرسش هایی داشتم:  حکومت امام علی (ع) در کوفه دروغه؟ حکومت روزبه(سلمان)در مدائن به خواست عمربن خطاب دروغه؟ ایا یزدگرد سوم دختر داشته؟ واقعه کربلا در عراق دروغه؟ایا اصلا عراق عرب در کار بوده ؟ امام حسین(ع) در کربلا به لشگریان یزید نمیگفت سرداران قادسیه؟ چطور معاویه پسر ابوسفیان از شجره ملعونه / ایرانی بوده؟در مورد سپاهیان خراسان و شکست ساسانیان از انها و ایرانی بودن یزید و معاویه و مروان بیشتر بنویسید. ایا دو تا اسکندر ما داشته ایم:1.اسکندری که هخامنشیان را نابود کرد2.اسکندری که کراسوس رو لوله کرد ؟ نبرد اریوبرزن و اسکندر در چه سالی بوده ؟تاریخ دقیق نابودی هخامنشیان و روی کار امدن اشکانیان کی بوده؟ ایا الکساندر و اسکندر جدا هستند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما,  فردوسی تکرار نخواهد شد.  در مورد سوالات دوره ساسانی و زمان حمله اعراب به ایران محبت بفرمایید با پژوهشگران این دوران تاریخی تماس بگیرید.  در مورد اشکانیان, اسکندر, و هخامنشی و قبل از آن در خدمت شما هستم.

      به استناد تاریخ ایران,  و متون پهلوی باقی مانده چون بندهش،  زمان مشخص شده برای حمله اسکندر به دارا بین سالهای 73-90 ق.م می باشد.  (اسناد این مدعا در کتاب می باشد) لاجرم اسکندری که نام و ماجرای او در تاریخ ایران موجود است،  نمی تواند الکساندر یونانی باشد،  که آنها را یکی دانسته اند.  در همین تاریخ  ایران و متون پهلوی اگر تا 320 ق.م پی گیری کنیم مواجه با حمله شخصی به نام کهرم (کی هروم) می شویم که اسناد مکتوب در این تاریخ ها با گفته های مورخین یونانی هم خوانی دارد.  کهرم نامی به ایران حمله کرده قصر پادشاه را در باختریش (بلخ امروزی نیست) می سوزاند دو دختر او را به اسارت می برد و تا هندیجان ایران پیشروی می کند.... . این دو شخصیت را در تاریخ یکی انگاشتند علت آن هم کاملا مشخص است و در کتاب 100 بار تجزیه و تحلیل شده است.  تاریخ حکومت اشکانیان با عنوان شاه شاهان (توجه کنید اشکانیان قبیله ای بوده اند،  که سالها والی, حاکم, شاه منطقه خود بوده اند) به استناد سکه های اشکانی در زمان میتری دات (مهرداد) می باشد،  که برابر 73 ق.م است.  قبل از آن سکه اشکانیان تنها با لقب شاه است و نه شاه شاهان!  لاجرم حکومت هخامنشی در سال 73ق.م از میان رفته است و نه 320 ق.م که این تاریخ را متون پهلوی و تاریخ ایران نیز تایید می کند. در مورد کراسوس که در تاریخ هم مشخص است همانی است که در سال 73 ق.م میتری دات (مهرداد ) اسکندر تاریخ ایران لوله کرده است.  اما آریوبرزن که این نام باز دچار گرفتاری القاب یونانی است.  آیا منظور فرشیدورد است؟ در این صورت این دلاور320 ق.م در مقابل سپاه کهرم پسر ارجاسپ مقاومت کرده است،  و برادر اسفندیار است.  ببینید دو شخصیت را در تاریخ آنچنان به هم آمیخته اند که جدا کردن روایاتش خود یک کتاب دوم لازم دارد.  اگر یونانی 100 سند آورده که الکساندر من همان اسکندر شماست که جهان گیر بوده است و ... من هم 100 سند آوردم که الکساندر او اسکندر نبوده و تا هندیجان بیشتر پیش نرفته و کشته شده است.  شما به عنوان یک ایرانی 100 سند من را می پذیرید یا خیر؟  اون سکه, آن هم تاریخ, آن هم کتیبه ... کتاب را مطالعه بفرمایید،  اگر 20% از اسناد کتاب برایتان قابل قبول بود تازه بلند بشویم استین بالا بزنیم و تاریخ کشورمان را احیا کنیم و خودمان را از این دروغ 2012 ساله رهایی بخشیم.

   پرسش 1077:  درود بر شما. درباره نام سام پرسشی داشتم: ایا این نام ایرانی است؟ همچنین سام نام یکی از 4 فرزند نوح(ع) است و میگویند که اصناف عجم از نسل ارفکشد یا همون ارفکشاد هستند. ایا این راسته؟ در ویکی پدیا امده:

(سام یکی از پسران نوح در تورات میباشد. نام او در قرآن ذکر نشده است ولیکن حدیثهای زیادی در مورد او در اسلام وجود دارد. پدرش پیامبری بود که مردم را به سوی آئین خویش می‌خوانده ولی آنها به فرمان او گوش فرا ندادند و خدا تصمیم گرفت که آنها را مجازات کند. این مجازات طوفانی بود که نوح برای رهایی از آن کشتی بزرگی را ساخت و گروهی از حیوان و انسان را در آن جای داد. سام و برادرانش حام و یافث نیز با همسرانشان از کشتی‌نشینان بودند که از توفان یاد شده رسته‌اند.

سام دارای چندین پسر به نامهای عیلام، آشور، ارفکشاد، لود و آرام و چندین دختر بود. ابراهیم که شخصیت مهمی در دینهای یهودیت، مسیحیت و اسلام است از نسل ارفکشاد است. واژه های سامی و حامی معمولا نشاندهنده نسبیت گروهی از نسل سام و یا حام دارند. زبانهای عربی، آرامی، عبری، اتیوپیایی، آکادی و فینیسی زبانهای سامی محسوب میگردند. ) ایا ایرنیان سامی هستند؟ و ایا گبتیان همونطور که منابع ادیان ابراهیمی میگویند از نسل قبط(گبت) ابن حام ابن نوح پدر نژاد سیاه (ابوالاسود)هستند؟اگر اینجور باشد باشد باید گبتان مصری از دم حاجی فیروز باشند

چون حام ابن نوح فرزندانشان از دم سیاه شدند به خواست خداوند .......... 

   پاسخ پرنیان حامد:  راست مطلب اینکه من هم خیلی سعی کردم شاید از طریق سام پسر حضرت نوح(ع) به شجره نامه ایرانیان برسم ولی متاسفانه نمی شود و جور در نمی آید انچه شما داخل ( ) نوشته اید که گویا از ویکی پدیا است دارای تناقض می باشد  ما یک سام پسر حضرت نوح داریم و بعد با اختلاف زمانی حدود 1700 سال یک سام پدر بزرگ رستم که شجره نامه او در بندهش است . و از تورانیان (آشوریان ) است . که در ضمیمه شجره نامه های کتاب آورده ام این سامی است که فرزندان او در بندهش به صورت زیر آمده است: 

سام ***

     ماریندک                 اسپروک                      خسرو                دستان                       دموک

 پادشاه پتشخوارگر       کدخدای سپاهان         کدخدای ری        پادشاه سکایان و ناحیه نیمروز کدخدای ابرشهر       

 پادشاه آسورستان

                                                                       زواره   uzwarag                   رستم

    تازه خود از نژاد ایرج نبوده بلکه از نژاد تور پسر فریدون بوده یعنی آشور در حالی که ایرانیان از نژاد ایرج هستند بعد هم مشکل بتوان این سام را پسر حضرت نوح دانست مگر انکه باز سلسله ای 1700 ساله با نماد سام منظور بوده باشد .

    تاریخ بلعمی در مورد پسران نوح می گویید: "از سام عرب و عجم و سپیدرویان (رومیان) و پیغامبران و نیک مردمان آمدند و از حام سیاهان حبش و زنگیان و هندوان و کافران و فرعونان و ملکان و ستمگران و از یافث ترک آمد و سقلاب و یاجوج ماجوج و کسانی که اندر ایشان خیر نسیت "

    این امر نیاز به پژوهش فراوان دارد من نمی توانم در این مورد چیزی بگوییم یا قضاوتی کنم اسناد جمع اوری شده را در اختیارتان گذاشتم خودتان قضاوت کنید.

   پرسش 1078:  با درود. چرا موزه ی ملی افغانستان پر از سکه های هلنی و اسکندری و دیودوت است؟ ایا نوشته های ویکی پدیا در مورد تخته سنگین میتواند دلیل بر حمله الکساندر باشد؟(تختِ سنگین بازمانده‌های شهری باستانی در سمت شمال آمودریا واقع در تاجیکستان در چند کیلومتری مرز با افغانستان است.
   این محوطه باستان‌شناسی در ریزشگاه دو رود وخش و پنج در غرب آی‌خانم قرار گرفته‌است.  باستان‌شناسان در این محل محوطه‌ای کوچکتر از آی‌خانم، بجای‌مانده از دوره هِلِنی متعلق به سده‌های سوم و دوم پیش از میلاد کشف کرده‌اند، که به همان اندازهٔ آی‌خانم دارای اهمیت است: نیایشگاهی که در بین مردمان محلی آنجا بنام تخت سنگین مشهور است. این ساحه ترکیبی از معبدی یونانی و آتشکدهٔ زرتشتی بوده، که نمایانگر این واقعیت است که در باختر دورهٔ هِلِنی (یونانی) دو رسم و سنت وجود داشته‌است. در تختِ سنگین شمار زیادی سکه (هدایای اهداشده به معبد) و تندیس‌ها و سردیس‌های واقع‌ نمایانه چشمگیری کشف شده‌اند: سردیس‌های رنگ‌آمیزی‌شده ساختِ محلی از مردان و موبدان، تندیس‌های مرمرین ساختِ محلیِ مردی شبیه به اسکندر مقدونی (با کلاه‌خودی با نقشی از شیر) و تندیس یونانی مارسواس (در اسطوره‌های یونان، نوازنده فلوت است)، که احتمالا مقصود از یک آیین‌ محلی بوده، در داخل معبد پیدا شده)...... با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما ,  خیر متاسفانه حداقل معبد لائودیسه یک معبد سلوکی است که آن هم دلیل بر حکومت سلوکیان (پادشاهان سوریه) در ایران نبود چه رسد به آی خانم و اطراف آن که هیچ سندی بر یونانی بودن این بنا ها  موجود نیست. در  سوال و جواب های گذشته هلنیسم, باختریش, یون آن ... تجزیه تحلیل شده است. اما باز هم بار دیگر با کمال میل برای شما:

سنتی با نام هلنیسم در میان پادشاهان اشکانی : 

به تعبیر و تفسیر خود یونانیان در مورد این لغت توجه بفرمایید :

 Helios  = یونانیان باستان او را خدای روشنی می دانستند که سوار بر ارابه با اسبان سفید روزها در آسمان جولان می داده و شب هنگام در زورق زرین به پایگاه نخستین باز می گردیده است.

   این که تعریف مهر (میثره , میترا) خدای مهریان است!  برای این خدا, اهورا میترا  که ما هزاران سند  در کتیبه ها معابد و متون پهلوی داریم! این اهورا که یونانی نبوده!

   تقریبا بر روی اکثر سکه های اشکانیان آمده است :  FILELLHNOS  که ترجمه ی الفبای آن به صورت "فیل للخنوز" میباشد که آن را به "فیل هلن" تعبیر کردند که خود به معنی دوستار آیین میترایی می باشد اما به ما گفتند که این واژه یعنی"دوستار یونان!" ما  هم باور کرده ایم و نمی دانم چرا هیچ کس اعتراضی ندارد؟!  

   اگر به استناد آنچه تا به امروز شنیده ایم اشکانیان با سلوکیان (که می گویید یونانی بوده اند)  جنگیده و آنان را از سرزمین ایران بیرون ریخته اند,  پس مفهوم دوستار یونان بر پشت سکه های اشکانیان چیست؟ اگر اینگونه  دوست و عاشق مرام و فرهنگ هم بودند پس چرا جنگیدند؟  ببینید حتی در تفسیر هایی که تا به امروز شده نیز جای سوال است!

   حقیقت آن است که اشکانیان که به آیین میترایی بوده اند بر پشت سکه های خود نام اهورا میترا را به زبان آشوری نوشته و خود را دوستار این آیین معرفی کرده اند که هیچ ارتباطی به یونان و گریس ندارد.

هلنیسم همان میترایی به زبان یون ها (آشوری- آرامی) است و با کشور گریس در  دریای اژه ارتباطی ندارد.

باختریش , بلخ امروزی نیست

   باختریش و یا باکتریا استانی بزرگ در مقابل نینوا بوده است و با بلخ امروزی در خراسان هیچ ارتباطی ندارد که اسناد این مدعا در  کتاب اسکندر تاریخ ایران اکساندر یونانی نیست  ارائه شده است. سلوکیان (پادشاهان سوریه) برای مدتی کوتاه فاتح این استان بوده اند و نه فاتح کل ایران و افغانستان! حال جمله ویکی پدیا را بررسی کنیم:

   نیایشگاهی که در بین مردمان محلی آنجا بنام تخت سنگین مشهور است. این ساحه ترکیبی از معبدی یونانی و آتشکدهٔ زرتشتی بوده، که نمایانگر این واقعیت است که در باختر دورهٔ هِلِنی (یونانی) دو رسم و سنت وجود داشته‌است.

   این ساحه ترکیبی از معبدی میترایی و آتشکده زردشتی می باشد چرا که توضیحی که از دالان های آن در پاراگراف بعدی آمده است همانندی آن را به معابد میترایی اروپا نشان می دهد و این نمایانگر آن است که در بلخ دو رسم سنتی زردشتی یعنی میترایی و مزدایی در این زمان وجود داشته است.

    در تختِ سنگین شمار زیادی سکه (هدایای اهداشده به معبد) و تندیس‌ها و سردیس‌های واقع‌نمایانه چشمگیری کشف شده‌اند: سردیس‌های رنگ‌آمیزی‌شده ساختِ محلی از مردان و موبدان، تندیس‌های مرمرین ساختِ محلیِ مردی شبیه به اسکندر مقدونی (با کلاه‌خودی با نقشی از شیر) و تندیس یونانی مارسواس (در اسطوره‌های یونان، نوازنده فلوت است)، که احتمالا مقصود از یک آیین‌ محلی بوده، در داخل معبد پیدا شده).

   کل اشیاء یاد شده اشیای قابل جابه جایی است که دلیل بر حکومت گروهی بر محلی نمی باشد! تکرار می کنم در زمانه ما سر ستون های تخت جمشید در پاریس است 1000 سال دیگر نمی توانند بگویند کورش هخامنشی فاتح پاریس بوده است!

   در مورد تندیس اسکندر با کلاه خود و نقش شیر,  شیر علامت میترایی است و شیر یکی از مقام های این آیین است.  در مورد تندیس مارسواس ببینید قدیمی ترین اسناد در مورد موسیقی در جهان در کتیبه های هخامنشی در زمان کورش کبیر است.  هر کس فلوت بزند مارسواس یونانی است؟ آخر این چه قضاوتی است!؟

   در مورد سکه های موزه افغانستان نیز این سکه ها دلیل بر حکومت گروهی بر محلی نمی شود سکه در جهان جا به جا میشود.  همانگونه که بار ها در این وبلاگ توضیح داده شده است باید علامت ضربخانه سکه را نگاه کنید جایی که سکه در آنجا ضرب شده است محل حکومت پادشاه را نشان می دهد.  بر روی سکه سلوکیان (پادشاهان سوریه) حتی علامت ضربخانه لائودیسه و یا ریگا و یا ... که بر سر راه است نیز دیده نمی شود!  

   نظر و پرسش 1079: کی میگه حضرت ابراهیم ایرانی نبوده؟

1 ــ در حاشیه تفسیر قران بنام خازن:امده است که ابراهیم{ع اهل کویه که در کردستان عراق نزدیک رانیه اتش را برایش روشن کردند لازم بذکر می باشد که کردستان عراق و کردستان ایران و کردستان سوریه و ترکیه از قوم ماد می باشند و الان بزبان کردی که زبان مادی می باشد تکلم دارند که این زبان همان زبان سریانی یاپهلوی یا پهلوانی می باشد.

2 ــ محمد ابو زهره در کتاب معروف خود بنام خاتم النبیین نوشته: ابراهیم ع در منطقه ابدره برزه در پناه کوهی به اسم قاسیوانمتولد شده است و این برزه همان منطقه بارزان امروزی است که در کردستان

3 ــ مسعودی مورخ مشهور در کتاب مروج الذهب می گوید ایرانیان قدیم بخاطر احترام به خانه کعبه و جدشان ابراهیم ع به زیارت خانه کعبه رفته و در ان طواف می کردند و اخرین شخص انها که به زیارت رفت ساسان پسر بابک پدر بزرگ اردشیر بابکان موسس پادشاهان ساسانی بود

4 ــ درتاریخ طبری از ابن عباس پسر عموی پیامبر اسلام نقل شده است که فرمودند ابراهیم ع وقتی که از

آور و کوسپه حرکت کردگویشش به زبان کردی یا سریانی یا همان پهلوانی بود در نزدیک حران یا همان کردستان از فرات عبور کرد خداوند با معجزه اش زبان او را به عبری برگرداندت

5 ـــ عالم بزرگوارمحمد بهاء الدین ملا صاحب در حاشیه کتاب کشف الغمه نوشته :انکس که حضرت ابراهیم ع را در اتش انداخت مردی بود از قوم خودش از کردها

6 ــ و در تفسیر قران ابن کثیر امده:و جعلواابراهیم علیه السلام فی کفه المنجنیق با اشاره رجل من اعراب فارسی {ایرانی من الاکراد قال شعیب الجبانی اسمه هیزن و این دلایل مختصری بود که کرد بودن حضرت ابراهیم علیه السلامو ایرانی و ماد بودن حضرت ابراهیم را به اثبات می رساند و اما قوم ماد که شامل طوایفی مختلف من جمله لر لک اورامان شکاک بادنیان سوران کلهر گوران جاف جلالی و فیلی و...می باشندو این قوم ماد 200سال قبل از کورش در ایران حکومت داشتند و پایتخت انها همدان بود و اما زرتشت پاک ع از همین قوم ماد در نزدیکی دریاچه ارومیه حدود مهاباد بدنیا امده است و اوستا قدیم به لهجه پهلوی یا پهلوانی که که لهجه کردی قدیم است می باشد و به زبان کردی امروزی خیلی نزدیک است.

   پاسخ پرنیان حامد:  آقای راوید تقاضا دارم محبت بفرمایید نظر و اسناد گرانقدر آقای مرتضی را با نام ایشان بر روی وبلاگ باز بفرمایید سپاسگزارم.

   انوش راوید:  آقای مرتضی بر اساس آزادی مجازی اندیشه و قلم،  لطفاً مطالب خود را بصورت یک مقاله به اندازه یک پست بنویسید. 

   نظر و پرسش 1080: هخامنشیان 72سال ق.م از بین رفته اند؟!  یعنی قریب به 508 سال حکومت کرده اند؟!  پس باید تعداد پادشاهانش 2 برابر شود!  بابا بی خیال چی میگی!؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر هخامنشی ها در ایران 222 سال حکومت کرده اند و اشکانیان حدود 260 سال اسناد در کتاب می باشد هم تاریخ ایران هم سکه ها و هم متون پهلوی تایید می کند.  ببینید تاریخ را به هم ریخته اند یعنی اگر به شما گفتند کورش کبیر 2500 سال پیش بوده باید 266 سال از آن کم کنید.  می بخشید اما دست هم بر نمی دارم بی خیال هم نمی شوم موضوع هم شوخی نیست موضوع دفاع از فرهنگ و تاریخ 7000 ساله  کشورم است،  که با 266 سال پس و پیش تبدیل به افسانه اش کردند و مزخرفات خودشان را به ثبت رساندند.  کمر همت ببندید اگر ایرانی هستید کمکم کنید 280 صفحه سند بی شوخی گذاشتم برایتان بلند شوید از کشور و فرهنگ و تاریختان دفاع کنید.

   پرسش 1081:  نسل اعراب فقط از عربستان بوده و هست؟ پس ما اعراب خوزستان باقی مانده ی اسکیمو ها هستیم؟ عرب ها عراق را گرفتند و همینطوری زبانشان عربی شد؟ یعنی در مدت 20 سال یا کمتر زبانشان عوض شد؟ فرضا اعراب زبان عراقی ها را به زور عربی کردند آیا به زور هم دش داشه تن عراقیها کردند؟ به زور هم مجبورشان کردند قبیله ای زندگی کنند و نام طوایف عرب (مانند جرهم.بنی طرف.بنی تمیم و..) روی خودشان بگزارن؟ عرب ها به اسپانیا و آذربایجان و ارمنستان یورش نبردند؟ آن کشور ها عربی حرف میزنند؟ آنها فردوسی داشتند یا فردوسی اون جاها شعبه داشته؟ بقایای قوم ثمود که عرب بود کجا رفت؟ مگر سرزمین شام؟شما یعرب ابن قحطان را میشناسید؟ عمان ابن قحطان رو چی؟ میدانید اعراب قحطانی(اعراب اصیل) خواستگاهشان کجا بوده؟ یمن و عمان یا عربستان؟ شما نمیدانید عرب ها(کوچک گرد ها) همیشه پراکنده بودند و در جستن چرا گاه؟ این قوم چطور میتوانسته فقط در یک کشور ساکن باشد آن هم کشوری که نسلشان از بنی اسماعیل و قبیله جرهم و.. است؟

   پاسخ پرنیان حامد: ای داد بی داد ! چه می گویید ؟  این چه برداشت اشتباهی است که شما دارید؟ کی گفت و هست؟  خیر بنده که جد مادریم امامزاده ابراهیم نور است،  از اسکیمو ها هستم!  خیر عرب پای شما دش داشه نکرد شما پای عرب دش داشه کردید.  این همه سند و عکس کتیبه دو صفحه پاین تر کلیک کنید 6000 سال ایرانی ها و پادشاهان هخامنشی دش داشه می پوشیدند عرب کجا بوده 6000 سال پیش؟  زبان عربی از کجا آمده؟ دستور زبان عربی را چه کسی نوشته؟

   چند سوال پاین تر نگاه کنید ببینید از کجا آمد.  نام طایفه شما را عوض کردند؟ مگه مال من را عوض نکردند "حامد" عربی است یا پارسی؟ عرب فقط جنوب اسپانیا را گرفت!  زبان و فرهنگ قدیم شان اون بالا مانده بود بعد از بیرون ریختن اعراب گذاشتند سر جاش فردوسی نمی خواستند همین گونه است ارمنستان! آذربایجان آذری حرف می زنند، کی به شما گفته اعراب کل کشور ترکیه امروزی را فاتح شدند؟  اعراب اصیل دقیقا در یمن و عمان بودند که جنوب عربستان است و دقیقا بنی اسماعیل نمی گذاشتند که از آن زیر حرکت بکنند.  ته شبه جزیره عربستان چه ربطی به عراق و سوریه و اردن داشته بنی اسماعیل نمیگذاشتند این اعراب اصیل به مکه برسند چه رسد به این بالا؟ شما اگر اهل خوزستان هستید ایرانی و از نژاد پارس هستید چرا خودتان را عرب معرفی می کنید؟  اگر هم در شجره نامه شما نسل اندر نسل از اعراب اصیل هستید تشریف ببرید کشور خودتان یمن و عمان! خوزستان در کشور ایران است و پس از هفت نسل متولد این مکان شما خوزستانی هستید و ایرانی و اجازه ندارید خودتان را عرب معرفی کنید! عرب هستید تشریف ببرید عربستان! 

  پرسش 1802:  با درودی گرم به محضرتان . درباره ی گیاه مستی اور هوم در ویکی پدیا هر چه گشتم بیشتر گیج شدم. تعریف شما از این گیاه در طول تاریخ ایران چیست؟ با سپاس  

   پاسخ پرنیان حامد:  باور بفرمایید من هم هنوز  به نتیجه درستی نرسیدم , برخی معتقد هستند که همان حشیش است, اما در متون پهلوی آمده که آن را با شیر مخلوط می کردند.  تصور می کنم حشیش یا تریاک را اگر با شیر مخلوط کنیم باعث حال به هم خوردگی می شود!  بعد هم به نوشته متون پهلوی آن را می نوشیدند جایی سخن از کشیدن آن نیست. لاجرم مشکل بتوان قضاوت کرد که هوم همان حشیش یا تریاک است. هزاران گیاه در جهان است که اگر با روش خاصی تهیه شود سکر آور است.  در آمریکا به طور مثال  سرخپوستان از شیره کاکتوسی با روش های خاص نوشیدنی سکر آور تهیه می کنند.  حال هوم کدام گیاه ایران است و با چه روشی سکر آور می شود متاسفانه تا این لحظه سندی نیافتم.  شاید منطقی باشد اگر در گیاهان کرمانشاه جست و جو کنیم چرا که این ناحیه گیاهان بسیار عجیب و غریبی دارد.  اگر سندی یافتم حتما روی وبلاگ منعکس خواهم کرد.   

   پرسش 1803:  درود بر شما . فامیل مادری من اسکندری است اصالتی کرمانشاهی دارد آیا میشود گفت که از دودمان اسکندر مغانی هست یا نه ؟ با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  بله مادر شما از نسل اسکندر مغانی میتری دات (اشک هفتم) از ابرمردان و افتخارات ما و کشورمان ایران است و مجسمه و کتیبه جد شما در بیستون می باشد.  کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست:

   در بیستون ایران چه خبر است؟

-          پیکره مهرداد دوم یکی دیگر از پیکره های کوه بیستون است. این پیکره بر دیواره ای که روبه روی سنگنبشته داریوش یکم هخامنشی بوده و در پایین آن کنده شده است.  در این پیکره تراشی، مهرداد دوم اشکانی (87/88-123/124 پیش از میلاد) ایستاده و در برابرش پنج تن از بزرگان اشکانی دیده می شوند. این بزرگان ایستاده و با دست راست پیشکشی را تا روبه روی چهره شان بالا آورده و به مهرداد نشان داده اند.  خود مهرداد دوم نیز دست راست را در پاسخ به آنان بالا آورده است. یک سنگنبشته یونانی که بالای سر این پیکره ها دیده می شود، بزرگان اشکانی را به ترتیب از چپ به راست چنین شناسانده است:  کوهزاد، مهراد، مهرداد رازدار، گودرز شهربان شهربانان، شاه شاهان بزرگ مهرداد این پیکره تراشی با گذشت روزگار دچار آسیب های طبیعی شده و همچنین شیخ علی خان زنگنه صدر اعظم شاه سلیمان صفوی در سال 1685 بخش هایی از آنرا برای کندن وقف نامه خود از میان برد.

   آیا باز هم باید جدأ باور کنیم که کتیبه مهرداد در بیستون بر حسب اتفاق روزگار توسط شیخ علی خان زنگنه صدر اعظم شاه سلیمان صفوی از بین رفته است ؟؟!! چرا کتیبه گودرز در همین محل دچار این سرنوشت نشده است؟ چرا کتیبه داریوش کبیر که از قدمت بیشتری برخوردار است, پا برجاست, اما کتیبه مهرداد (اسکندر) را از میان برده اند؟ کتیبه مهرداد اشکانی چرا در بیستون زیر کتیبه داریوش حک شده است؟ آیا مسئله انتقام شکست فرورتیس مادی در این محل در میان بوده است؟

-         پیکره هرکول / ورثرغنه (ایزدبهرام) که به نظر می آید تندیسی از تجاوز اسکندر گجستک به ایران باشد در بیستون در سال 1327 هجری هنگام احداث جاده آسفالته همدان به کرمانشاه در دامنه کوه کشف شد. این اثر شخص نیرومندی را نشان میدهد که به پهلوی چپ به روی نقش شیری در سایه درختی لمیده است و در دست چپ پیاله ای از شراب در دست دارد و دست راستش را بروی پای راستش قرار داده است. سر این مجسمه کنده و دزدیده شده بود, که پس از چند سال کشف و دوباره به جایگاه اصلی خودش برگشت.  زمان ساخت مجسمه سال ۱۵۳ ق.م تعیین می‌شود این تاریخ با اواسط سلطنت مهرداد اول اشکانی (اشک نهم ۱۳۶-۱۷۴ ق.م) منطبق می باشد.

  کله این مجسمه که نه ایزد بهرام است و نه هرکول,  بلکه اسکندر تاریخ ایران میتری دات می باشد,  چه کسی  دزدیده است؟؟  آیا کله ای که امروز بر این تنه است کله واقعی این مجسمه است,  یا کله ای جدید برای او ساخته و فرستاده اند؟  اگر  زمان ساخت مجسمه سال ۱۵۳ ق.م تعیین شده که این تاریخ با اواسط سلطنت مهرداد اول اشکانی (اشک نهم ۱۳۶-۱۷۴ ق.م) منطبق می‌باشد,  پس چرا می گویند حکومت سلوکیان آن را ساختند؟  این مجسمه که یا این حساب از ساخته های خود میتری دات (مهرداد) اشکانی است! کتیبه پشت آن را که به زیان آشوری است, چرا به زیان یونانی تعبیر می کنند؟  آخر مگر فراموش شده است که قدمت زبان آشوری چندین هزار سال بیش از زیان کپیه برداری شده از آن  یعنی یونانی است؟  عجب شباهتی است بین این مجسمه در بیستون و نقش معبد میترایی در اروپا!

   پاسخ به چند قسمت از نظر و پرسش 7 قسمتی در نظرات پرسش و پاسخ قبلی:   1 .  تا آنجا که در توان و سواد اینجانب بود در کتاب بررسی شده است بیش از این نیاز به همگاری اساتید کشورمان می باشد.

3.  هند مورد نظر هندیجان در خلیج فارس است و کتابی که مطالعه می کردید احتمالا کتاب استاد احمد حامی بوده است.  اسامی هند هایی که در ایران موجود است در کتاب آورده شده است.

4.  حدود 100 واژه فارسی در زبان اسکاندیناوی توسط استاد بزرگوار فریدون جنیدی در کتابی بررسی و به چاپ رسیده است.  چند وازه در زبان های اروپایی نیز توسط این حقیر بررسی و در کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست ارائه شد.

7.  متاسفانه همین گونه است که شما می فرمایید اما بدانید از دست من تنها کاری ساخته نیست!  کتابی بود نوشته شد کل این پیشنهاد های شما هم در آن نوشته شده است باید صبر کنیم ببینیم اساتید کشورمان چه نظری دارند، تکرار میکنم از دست من به تنهایی جز از این که کردم کاری ساخته نیست.  این کار نیاز به گروه دارد.  این کار نیاز به همبستگی اساتید در رشته های مختلف و گردهمایی گروهی این اساتید دارد.  با سپاس از نظر لطف و نیک اندیش شما.

      نظر 1084:  سلام از بابت جواب هایی که در وبلاگتان به پرسش هایم داده اید ممنونم،  البته دوست داشتم خودتان به سوال هفت قسمتی ام که در این جا مطرح کرده بودم پاسخ می دادید.  موفق باشید.

   انوش راوید:  درباره موضوع های نظر و پرسش 7 قسمتی شما،  همیشه و همیشه در کل مطالب وبلاگ نوشته ام،  و کلاً در یک جمله:  هیچ وقت استعمار و امپریالیسم و ترفند های آنها فراموش نشود.

   پرسش 1085:  آیا نام حضرت ابراهیم (ع) میتواند معرب پراهام (پرهام) باشد؟  من کاری به اون فرد که خود را هیچکس نامیده ندارم ولی نام ابرام (یا ابراهام ) جدای ابراهیم در قران آمده...... من نگفتم الام عربیست منظورم این بود که آیا ریشه اش از زبان های سامی بوده یا نه؟ با سپاس از شما.

   پاسخ پرنیان حامد:  عزیز, مگر من مجتهد هستم این سوالات را از من می کنید؟  من نیاز به دو سند در کتابم داشتم رفتم پرسیدم اجازه گرفتم گذاشتم آنجا!  شما سوال اسلامی دارید وقت بگیرید از یک مجتهد بروید بپرسید.  قبل از اینکه تشریف ببرید هم بشینید روی یک کاغذ زیر هم بنویسد "ا ب ر ا ه ی م" و " پ ر ا ه ا م"  (ا ب) یک لغت را برداشتید کردید( پ) بعد (ی) ان را برداشتید کردید (ا) مگر ممکن است؟  شما برداشتید لغت را به کلی و بی منطق عوض کردید.  نمی دانم شاید هم بشود بپرسید من نمی دانم.  لغت ابرام هم اگر هزاران بار در قرآن آمده است در مورد حضرت ابراهیم سوال و جوابی است باید بنویسد حضرت ابراهیم (ع) خودتان هم اشاره کردید "جدای" ابراهیم آمده است.

      لغت الام می تواند لغت بابلی و یا لغت آشوری باشد.  در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی اشاره ای است که به مردمان شمالی ایل آن می گفتند ممکن است لغت ایل ام منظور ایلی با نام ام باشد اما من هنوز به اندازه کافی سند ندارم که بتوانم چنین چیزی را به اطمینان به شما بگوییم.

   پرسش 1086:  خانم پرنیان حامد شما در گفت و گو با ناصر پور پیرار بش گفتید: که قران دست نویس توسط حضرت محمد (ص) در کدام موزه است؟از شما خواهش میکنم که این نوشته را از وبلاگ پاک کنید زیرا پیامبر (ص) امی بودند و سواد نداشتند و علی ابن عمران(ع) و زید ابن ثابت و عمر ابن خطاب قران را به نگارش در اوردند.حتما پاکش کنید با سپاس...

   پاسخ پرنیان حامد:  همه می دانیم که حضرت محمد (ص) امی بودند,  همه می دانیم که معجزه قرآن در همین امر است.  سوال این است که آیا چون دستخطی از حضرت محمد (ص) موجود نیست می توان قرآن را انکار کرد؟  خیر نمی توان. آیا چون دستخطی از حضرت موسی موجود نیست می توان تورات را انکار کرد؟  خیر نمی توانیم. آیا چون دستخطی از حضرت عیسی موجود نیست می توان انجیل را انکار کرد؟ خیر نمی توانیم.

   تمام فلسفه ناصر پورپیرار متاسفانه با توهین به اساتید کشورمان از جمله مرحوم ایرج افشار, مرحوم مجتبی مینوی و... این است که چون شاهنامه به دستخط فردوسی موجود نیست پس شاهنامه فردوسی مردود است‍! آیا می توان این فلسفه را باور کرد؟ خیر نمی توان.

   پرسش 1087:  خانم پرنیان حامد کی یعقوب ع را کثیف خواند؟ من گفتم بنی اسراییل که معنیش فرزندان یعقوب است نه خودش. ما باید به قومی که پیامبرانش را انکار میکرد و به قتل میرساند و شرور و خونخوار و ایراد گیر بود و از نیل تا فرات ارث خود میخواند و بار ها به خاطر اعمال شنیشان از طرف اروپاییان از اروپا خارج شده اند!! و حضرت اسماعیل ع را وحشی و اعوذ بالله زنا زاده خوانده اند باید چی بگیم؟ در کتاب افرینش از کتب عهد عتیق امده: (اما سارای زن ابرام, بچه دار نمیشد. پس او کنیز مصری خود هاجر (ها اجری) را به ابرام داد و گفت خداوند به من فرزندی نداده است, پس تو با این کنیز همبستر شو تا برای من فرزندی به دنیا اورد. ابرام با پیشنهاد سارای موافقت نمود. ابرام با هاجر همبستر شد( حتی نمیگن ازدواج کرد) و او ابستن گردید...... فرشته وحی فرمود: نزد بانوی خود برگرد و مطیع تو باش .... اینک تو (هاجر) حامله هستی و پسری خواهی زایید  .نام او را اسماعیل (یعنی خدا میشنود) گذار چون خدا اه و ناله تو را شنیده است. پسر تو وحشی خواهد بود (یعنی حضرت اسماعیل) و با برادران خود سر سازگاری نخواهد داشت. او ضد همه و همه ضد او خواهند بود) من باید به قوم بگم قوم تمیز؟  به خاطر این چرندیات؟

   پاسخ پرنیان حامد:  این پرسش را هر که مطرح کرده است:  اگر ابراهیم ایرانی بوده پس باید بگیم یک سوم تا دو سوم پیامبران الهی ایرانی بوده اند!!!  باید بگیم قوم کثیف بنی اسراییل (بنی یعقوب) ایرانی بوده اند.

   بنی یعقوب را کثیف خوانده است بنی یعقوب یعنی:  حضرت یوسف, حضرت موسی,  حضرت داوود, حضرت سلیمان ....

   من می گویم اسکندر , الکساندر نیست شما بر می دارید فحش می دهید به  پیامبران! شما بدون خواندن کتاب, بدون اطلاع از طرز تفکر پژوهش گر آن فقط عادت کردید بگویید نه! و به هم بپرید! شما دنبال حقیقت نیستید, شما دنبال جنگ و جدل با هموطنی هستید که خواسته, عقیده, و گفته خودتان را با کوشش و زحمت و تحقیق و پرس و جو از مجتهد و.... به چاپ رسانده است. کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست صفحه 102:

    کتاب اصلی زردشتیان را که اسکندر به هروم فرستاده است امروزه با نام توریت به جهان عرضه کرده اند. حضرت موسی پیامبر خدا هزار و اندی قبل از میلاد مسیح در مصر به دنیا آمده است و به پیامبری رسیده و تنها اتفاقات و سخنان این زمان مطلق به این پیامبر و کتاب آسمانی او تورات است،  بقیه آنچه موجود است مطلق به دین زردشتی مغان است نه دین یهودی که دارند با تشابه نام میثره (میترا) و موسی تمامی احکام و سنن دین میترایی را با نام یهود و توریت به خورد جهانیان می دهند! میثره اگر خود جمشید (حدود2200سال قبل از حضرت موسی) نباشد به زمان فریدون (حدود 500سال قبل از حضرت موسی ) بوده است!

 * پرستیدن  مهرگان  دین  اوست  <><> تن  آسانی و خوردن  آیین اوست *

 * کنون یادگار است از او ماه مهر <><> بکوش و به رنج ایچ منمای چهر *

   بنی اسرائیل اگر خود را از نژاد حضرت یوسف نوه حضرت ابراهیم میدانند که حضرت ابراهیم خود پیامبری متولد بابل و ایرانی است! اینان تنها خاندان کوچکی از فرهنگ ,تاریخ و ملتی بزرگ با نام ایران بوده اند که پس از به ستوه آوردن پیامبر خود حضرت موسی مشغول به بستوه آوردن جهانیان شده اند!

   قوم بنی اسرائیل آنقدر در تاریخ جهان دستکاری کرده اند که نه تنها تمیز آن غیر ممکن مینماید،  بلکه دیگر نمی دانیم کدام روایت را باور کنیم و کدام را انکار! پناه بیاوریم به گفته های ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه:

-          آری در قومی چون بنی اسرائیل که چندین مرتبه در ایشان قتل واقع شده و به اسارت برده شده اند دور نیست که چنین اختلافات روی دهد,  و بهتر این است که این بحث ها را کنار بگذارند و به کار دیگر مشغول شوند تا آنکه بامداد رستاخیز رسد.

   پرسش 1089:  چرا مقبره کوروش بزرگ خالی از جسد است به قول راهنمایان پاسارگاد؟ آیا دزدیده شدن جسد به حمله اسکندر و اعراب مربوط نیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله،  به احتمال زیاد مربوط است،  فقط امیدوارم که میتری دات (اسکندر )  آن را برداشته باشد و نه اعراب! جسد کوروش کبیر به صورت مومیایی است،  که بر روی گردن آن اثر ضربه شمشیر دیده می شود.  این مومیایی متاسفانه امروز در مقبره او نمی باشد چه اتفاقاتی  ممکن است افتاده باشد :

1.         میتری دات ( اسکندر ماد نژاد ) به علت آن که مادر  کوروش کبیر دختر پادشاه ماد بوده است این مومیایی را به سرزمین مادها انتقال داده باشد.

2.         در زمان حمله اعراب که همه جا را به آتش کشیدند و از بین بردند این مومیایی را نیز از بین برده باشند و یا طبق سنن اسلامی همان گوشه کنار ها به خاک سپرده باشند .

3.         به علت آنکه این مومیایی توسط ایرانیان انجام شده بود،  و نه مصریان و ایرانیان در این کار تبحر زیادی نداشته اند این مومیایی بر اثر مرور زمان در همان محلی که بوده کم کم از میان رفته باشد.

   انوش راوید:  فاصله زمانی تا داستان حمله اعراب خیلی زیاد است،  در این مدت چندین بار دین و مذهب های منطقه تغییر کرده،  و حکومت های مختلف آمده و رفته اند،  هر گونه سرقت، گنج جویی، انهدام و غیره در همان ابتدای تغییرات حکومتی انجام پذیرفته است.  بنظر من باید در این رابطه تحقیقات صورت پذیرد،  چه بسا هواداران در آن دوران،  مومیایی ها و اشیای قیمتی را در جایی و غاری پنهان کرده باشند،  تا از دست حوادث دور بمانند،  مانند مومیایی که هنگام راه سازی در حومه سنندج سال 88 یافت شد،  و یا دره فراعنه مصر باستان،  و محقق این زمینه در صورت کشف آنها،  به شهرت و ثروت کلانی خواهد رسید.

   پرسش 1090:  با درود آقای راوید،  از خانم پرنیان حامد بپرسید شکست نبوکد نصر بابلی بدست کوروش بزرگ و پادشاهی کوروش بزرگ در چه سالی بوده؟  از ایشان بسیار تشکر کنید.

   پاسخ پرنیان حامد: 2302( با حدود 10 سال تقریب ) یعنی 2302-2312 سال پیش آغاز حکومت کورش کبیر در ایران , به استناد بندهش ( متن پهلوی ساسانی) شاهنامه فردوسی (ادبیات ایران) و تاریخ بلعمی ( تاریخ بازنوشته شده بعد از حمله اعراب)  می باشد که به صورت زیر محاسبه شده است :

431  سال حکومت ساسانیان + 276 سال حکومت اشکانیان + 14 سال حکومت اسکندر= 721 سال از اسکندر تا حمله اعراب به ایران . 222 سال حکومت هخامنشی + 721 سال = 943 سال از کورش بزرگ تا حمله اعراب به ایران . اعراب 31 هجری به ایران حمله کردند که می شود 1359 سال پیش +  943 = 2302 سال پیش آغاز حکومت کورش کبیر در ایران .

من فقط از هر نمونه یعنی متن پهلوی, ادبیات و تاریخ بازنوشته شده یک مثال را در کتاب بررسی کردم همه تاریخ ها همین را می گوید اثارالباقیه هم همین است و ...... این سه سندی در کتاب است که برای بررسی زمان حمله اسکندر به ایران آمده است : کتاب صفحه 24

در بندهش آمده است :

460  سال حکومت ساسانیان و 268 سال حکومت اشکانیان و 14 سال حکومت اسکندر بوده است که مجموع این ارقام برابر 742 سال می باشد . حمله اعراب به ایران 652 میلادی بوده است .

90 = 652 -742 پس حمله اسکندر به ایران به گفته بندهش برابر 90 ق.م است.

در شاهنامه فردوسی آمده است :

502  سال و 5 ماه و 23 روز حکومت ساسانیان و 200 و اندی سال ملوک الطوایفی ایران و 14 سال حکومت اسکندر که مجموع این اعداد برابر 716 و کسر ان از 652 برابر 64 است و به روایت شاهنامه فردوسی حمله اسکندر به ایران 64 ق.م می باشد.

در تاریخ بلعمی آمده است :

431  سال حکومت ساسانیان و 276 سال حکومت اشکانیان و 14 سال حکومت اسکندر که مجموع ان برابر 721 و کسر آن از 652 میلادی برابر 69 و به روایت بلعمی حمله اسکندر به ایران 69 ق.م است.

در این قسمت کتاب و همچنین  ضمیمه کتاب باز هم اسناد بیشتری بررسی و تقدیم حضورتان شده است.  من از شما سپاسگزارم که در جستجوی حقیقت تحقیق می کنید.

   پرسش 1091:  آرامگاه مردخای در همدان پس مال کیه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  مال خود مردخای وزیر اخشویرش . فقط اخشویرش خشاریارشا ی هخامنشی نیست.  قدمت اخشویرش خیلی بیشتر از خشایارشا است.  این گفته را ببینید :

   بگفته شائول شاکد، استاد ارشد دانشگاه عبری اورشلیم و پژوهش‌گر نامدار تاریخ یهودیت،  در نوشتار مربوط به پوریم در دانشنامه ایرانیکا،  گواهی بر صحت این داستان از دیدگاه تاریخی وجود ندارد،  و معمولاً در مورد واقعیت تاریخی داستان با شک و تردید نگریسته می‌شود.  نظریه‌ هایی وجود دارد که داستان بر مبنای اساطیر ایلامی و یا بابلی است

آرامگاه این وزیر همانگونه که می بینید در همدان است،  نه شوش و نه تخت جمشید.  اخشویرش و وزیرش هر دو از ایلامیان بودند و نه هخامنشی ها.  سندیت صحت پوریم را من می توانم ثابت کنم (البته در داستان پوریم به نفع یهود و به ضرر ایران خیلی اغراق شده است) به یک شرط وقتی می گوییم گشتاسپ, شما زود به افسانه های شاه و پریان فکر نکنید وقتی می گوییم فردوسی قبول کنید که مورخ تاریخی است و تاریخ ایران را نجات داده است و شاهنامه افسانه و قصه نیست.  (این مدارک تاریخی ایران که تاریخ بلعمی و آثارالباقیه و بندهش و....هم از آن جمله اند همه همان حرف شاهنامه فردوسی را می گویند اصرار من به شاهنامه فردوسی فقط به خاطر آن است که این اثر کاملتر و ترتیب آن پشت هم رعایت شده است) آنچه در دنیا نمی توانند صحت آن را ثابت کنند از روی تاریخ ایران می توان ثابت کرد.  مو به مو به زبان مادری شما جلوی چشمانتان است باور نمی کنید بلند می شوید می روید دنبال اسنادی که با شک و تردید و جابه جایی شاهان ایران برای تان دیکته کرده اند و خودشان هم توش مانده اند  بعد آرامگاه را در همدان می بینید کتیبه را در شوش و تخته جمشید باز به تاریخ مکتوب خودتان رجوع نمی کنید!  باز می دوید دنبال هرودوت یونانی و پوریم یهودی.

اسناد ایرانی را شما باید بخوانید و ترجمه کنید که اروپایی و یونانی و یهود هم بتواند کمبود های تاریخش را جبران کند نه آنها برای شما!

   پرسش 1092:  درود!  سعدی درباره ی اسکندر رومی داستانی نوشته :

اسکندر رومی را پرسیدند:

دیار خاور و باختر به چه گرفتی، که پادشاهان پیشین را، گنج و زندگانی و زمین و لشگر ، بیش از این بوده است و ایشان را چنین چیرگی فراهم نشده؟

گفتا: به خواست آفریدگار، هر سرزمینی را که گرفتم، مردمش نیازردم، و نام پادشاهان مگر به نکویی نبُردم!

"گلستان بخش یکم داستان 41"

از دید من که درسته ولی آیا شما این داستان رو درست می دونید؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما,  بله درست است.  اسکندر که خود از مادها بوده است و خود ایرانی بوده است (به احتمالی از نوادگان بردیا پسر کورش کبیر و به احتمال دیگر از نوادگان فرورتیس ماد) روش کوروش کبیر را در حکومت و جهانگیری خود اتخاذ کرده است.

   پرسش 1093:  "گرد" در پایان برخی نامها همچون : یزدگرد ، بروگرد(بروجردی ها خودشون میگن بروگرد) ، دارابگرد ، سوسنگرد و هشتگرد (در نزدیکی کرج) نشانگر چیست؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  در مورد دارابگرد طبری نوشته است: " داراب شهری ساخت و آن را داراب کرد نام گذاشت"  لغت واضح "کرد" است و  کرده داراب معنی میدهد همین گونه است جم کرد که منظور ساخته جمشید است و خیلی از قصر ها دژ ها و شهر ها در تاریخ ایران به صورت سازنده + کرد آمده است.  برو کرد و سوسن کرد  هم می تواند پیرو همین رسم قدیمی نامگذاری شده باشد اما در مورد یزدگرد و هشتگرد محبت بفرمایید از اساتید ادبیات فارسی بپرسید که یزدگرد است یا یزد کرد ؟

   پرسش و شعر 1094:

درودم  از ته دل   بر تو ایران  <><>  همیشه نام  تو  باشد  به  میدان

شکست با دشمنان کاغذی بود  <><>  دروغ است گفته های مرد یونان

"خودم"

   درودی دوباره!  می خواستم چند تا پرسش که چندگاهی بود اندیشه ام را سرگرم خودش کرده پاسخ بدین!

   کشور کامبوج در خاور هندوستان کنونی میتونه یکی از کشورهایی باشه که کمبوجیه به ایران افزوده؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  خیلی مشکل بتوان چنین چیزی را باور کرد طبق تاریخ دو کشور ایران و هندوستان (آریابهارات) داریوش هند را فتح کرده آن هم غرب آن را نه شرق!  لاجرم کمبوجیه که قبل از او بوده است به هند امروزی نرفته است مگر آنکه آینده گان به یاد او این نام را به این مکان گذاشته باشند که این هم بعید است.  کسی خیلی در تاریخ دل خوشی از کمبوجیه نداشته که نام او را به یادگار به محلی بگذارد.

   انوش راوید:  مسلمان شدن بخشی از مردم هندو چین و اندونزی و فیلیپین،  توسط اسماعیلیان و دانشمندان و دریانوردان ایرانی انجام پذیرفته است،  بهمین جهت اسامی تاریخی ایران در آنجا فراوان یافت می شود،  که توسط آنها رفته است،  در این باره بزودی می نویسم.  در کامبوج یا خمر تاریخی،  آثار تاریخی 2500 ساله بزرگی وجود دارد،  که از قطعات سنگ های بزرگ تشکیل شده است،  و نمونه ای در هندو چین ندارد،  این آثار فقط در دوران باستان،  که برابر با زمان سلسله هخامنشیان بوده استفاده می شده است،  بعد از این دوره بطور کامل بدون استفاده و بهره برداری مانده و رها شده است.  بزودی در این باره می نویسم و از دانشجویان و توریست های ایرانی مقیم هند و چین می خواهم،  در میان آن آثار بگردند ببینند رد پایی از تمدن ایرانی در آنها یافت می شود یا نه،  تا ادامه تحقیقات حرفه ای را سازمان دهیم.

   عکس ویرانه های معبد باستانی آنکور کامبوج،  که در نزدیکی شهر سیمبری قرار دارد،  عکس های باکره آسمانی آبسراتا،  که زینت بخش دیوارهای بلند هستند،  و مار هفت سر ناگا،  که کنترل کننده باران است.  غربی ها رد پای معماری یونان باستان را در این معبد یافته اند،  چه بسا این یونان یونی ان و ایران باشد،  عزیزان هم میهن که در جنوب غرب آسیا هستند،  به این معبد بروند،  و با تهیه عکس و فیلم و ارسال آن برای کارشناس باستان شناس در ایران،  نسبت به شناسایی بیشتر و تحقیقات باستان شانسی ایرانی در آنجا اقدام شود.  عکس شماره 6422.

   پرسش 1095:  دکتر جهانگیر مظهری کتابی در دست چاپ دارند درباره ی اینکه هخامنشیان نخستین کسانی بودند که به آمریکا رسیدند!  این گفته رو چگونه ارزیابی می کنید؟!

پاسخ پرنیان حامد:  کتاب دکتر جهانگیر مظهری را ببینیم , بخوانیم , اسناد ایشان را بررسی کنیم , ارزیابی کنیم بعد اظهار نظر کنیم !  ایشان اگر مدارک محکمی بر صحت این ادعا داشته باشند, چرا که نه !

   پرسش 1096:  میشه فهرست درستی از پادشاهان اشکانی بنویسید؟!

   پاسخ پرنیان حامد :

  تاریخ بلعمی                                              شاهنامه فردوسی                   شاهنامه ابومنصوری

اشک پسر داراب 10سال                                                                      اشک بن دارا    13 سال

اشک 10سال (اشک هفتم)                                اشک از نژاد قباد                  اشک بن اشک   25 سال

شاهپور 60سال        (اشک هشتم)                       شاهپور خسرو نژاد                شاهپور بن اشک 30 سال

گودرز 10 سال        (اشک نهم)                         گودرز اشکانیان                   بهرام بن شاهپور 51 سال

بیژن 21سال(اشک دهم)                                   بیژن کیانی                         نرسی بن بهرام   25 سال

گودرز 19 سال(اشک یازدهم)                                                                 هرمز بن نرسی  40 سال

نرسی 40سال(اشک دوازدهم)                             نرسی                              بهرام بن هرمز    5 سال

هرمز 17 سال(اشک سیزدهم)                             اورمزد                             هرمز                     7 سال

اردوان 12 سال(اشک چهاردهم)                                                              فیروز بن هرمز 20 سال

کسری 40سال(اشک پانزدهم)                             ارش                               نرسی بن فیروز 30 سال

بلاش 24 سال(اشک شانزدهم)                            اردوان                            

اردوان 13 سال       (اشک هفدهم)                  بهرام اشکانی(اردوان بزرگ)            اردوان     20 سال

            276 سال                          دویست و اندی سال                                        266 سال

 

شجره خاندان اشکانی ابوریحان بیرونی  آاثارالباقیه

نام پادشاهان                       لقب               جدول اول              از اوستا                           نسخه موبد *

اسکندر رومی                                          14سال              اسکندر رومی  14 سال      اسکندر رومی14سال*

اشک بن اشکان                حوبنده                13سال              اشک بن بلاش 52 سال      اشک بن دارا10سال

اشک بن اشک بن اشگ      اشکان                25شال              شاپور ابن اشک 24سال     اشک بن اشکان20سال

شاپور بن اشک                زرین                 30سال              جودرز بن ویژن20سال     شاپور بن اشکان60سال

بهرام بن شاپور                 حورون              21سال              پسر برادر او ویژن 51سال     بهرام بن شاپور11سال

نرسی بن بهرام                 کیسور                25سال              جودرز بن ویژن19 سال     بلاش بن شاپور11سال

هرمز بن نرسی                سالار                 40سال              نرسه بن ویژن30 سال       هرمز بن بلاش40سال

بهرام بن هرمز                 روشن                25سال              عم او هرمزان17سال         فیروزبن هرمز17سال

فیروز بن بهرام                 بلاد                   17سال              فیروزان بن هرمزان 12سال      بلاش بن فیروز12سال

کسری بن فیروز               براده                  20سال              خسرو بن فیروزان 40سال      خسرو بن ملاذان 40سال

نرسی بن فیروز                شکاری              30سال              بلاش بن فیروزان 24سال       بلاشان         24سال

اردلان بن نرسی               اخیر-الاحمر        20سال              اردوان بن بلاش 55سال     اردوان بن بلاشان 13سال

280سال                                           358سال                 258 سال*

   پرسش 1097:  توی تاریخ اشکانیان اومده که فریاپت پدر ارشک پسر اردشیر (یا داریوش) دوم هست این رو چگونه ارزیابی می کنید؟!

   پاسخ پرنیان حامد:  من که می گوییم برداشتند برایمان تاریخ نوشتند خودشان هم توش ماندند شما باور ندارید!  داری هوش (داریوش) و یا ارد +شیر هر دو لقب مذهبی است,  پادشاهان هخامنشی داشتند ولی پادشاهان ماد قبل از آنها این القاب را داشتند.  این تاریخی که شما اینجا آوردید از همان  تاریخ یونانیان است که شاهان را با هم قاطی کردند و برایمان دیکته کردند.  کتیبه داریم تخت جمشید نوشته:  ارشک پسر اردشیر سوم  است.  حالا منظور از این فریاپت خود اردشیر سوم پسر اردشیر دوم است؟ و بعد طبق همین تاریخ های دیکته شده ارشک (ارشاک) پسر فریاپت در سال 247 ق.م در باختریش از فرمان اکاتوکلیس (سردار الکساندر) سر کشید و دولت اشکانی را در ایران استوار کرد.  به به عجب جالب شد پسر اردشیر سوم پادشاه هخامنشی یا پسر برادر او فرقی ندارد,  قبل از حمله الکساندر یونانی به ایران از دستور سرداری که الکساندر یونانی  به حکومت ایران گذاشته بود!  سر پیچید و حکومت اشکانی را (قبل از به حکومت رسیدن  داریوش سوم  که تازه قرار بود 6 سال بعد به دست الکساندر یونانی کشته شود!) در ایران در سن 110 سالگی  استوار کرد.

حال اگر الکسندر یونانی (320 ق.م  واقعا اسکندر (75.ق.م ) نباشد چه می شود؟  این 247 ق.م که نوشته می شود 73 سال بعد از حمله  الس (والی) اندروس (سوریه ) به باختریش که موصل روبه روی نینوا بوده است که در زمان گشتاسپ نامی در ایر- ان و حدود داریوش اول هخامنشی در پارس بوده است.  پادشاهی که پس از گشتاسپ بوده است بهمن نام دارد که لقب او در متون ساسانی  اردشیر است.  نوه او ارشاک در موصل و نینوا حکومت اشکانی را پایه گذاری می کند و پس از فتح سوریه توسط آنان لغت الس اندروس تبدیل به اشک اندروس می شود. پادشاهان این گروه تا اشک هفتم همزمان با حکومت هخامنشی بوده اند.  و بر روی سکه های این پادشاهان اشکانی شاه نوشته شده است و نه شاه شاهان!  میتری دات ( مهرداد اشکانی ) اشک هفتم است و در سال 73 ق.م حکومت هخامنشی را شکست داده لقب شاهشاهان را به خاندان اشکانی می آورد.  سکه او اولین سکه اشکانی است که روی آن شاه شاهان نوشته شده است.

تازه این که اینجا نوشتم برایتان دقیق هم نیست من شش سال دنبال تفاوت اسکندر و الکساندر بودم اسناد اشکانیان در این تحقیق اجبارا جمع شده است.  هنوز نشسته ام این اسناد را مرتب کنم و پشت سر هم منطقی بگذارم,  اما با همین اسناد نا مرتب خودتان قضاوت کنید کدام حرف منطقی تر است تاریخ کهن ایران یا تاریخ ایران نوشته شده توسط  یونانی ها؟! (تازه باز هم اون مورخ اصلی یونانی درست نوشته این مفسرین بعدی برداشتند همه تاریخ را قاطی هم کردند.) اما چه اصراری است به تفسیر و مقایسه و پیدا کردن واقعیت شاهان  تاریخی که یونانی برایمان  نوشته!  خودمان اصل این تاریخ را در اختیار داریم.

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

Anoosh Raavid انوش راوید   ///  Email:  raavidco@yahoo.com

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 2

پرسش و پاسخ کنکاش 2

   پرسش 996:  وقتی علم باستان شناسی میاد میگه اسکندر و همچنین آثار یونانی در سرزمین های مفتوحه به دست اسکندر،  میگه اسکندر بوده ما باید چیکار کنیم. باید قبول کنیم. اگه مدرک وجود داشته باشد چی؟

   پاسخ پرنیان حامد:  لطف کنید آثار یونانی به غیر از سکه و مجسمه و اشیای که قابل جابجایی است را در هند, افغانستان و ایران  نام ببرید.  علم باستان شناسی می گوید الکساندر و سلوکیان شاهان سوریه بوده اند،  و فقط باختریش (روبه روی نینوا) را کوتاه مدت گرفته بودند. اگر مدرک دیگری دارید لطفا  به ما هم بگویید.

   پرسش 997:  تاریخ ما هیچ... تاریخ مصر و سلسله پادشاهان اون و فتح اون به دست اسکندر چی؟  این خلا چند ساله اسکندر و سلوکیان پس چیه؟  کی به جای اون تو مصر حکم میرونده؟  یا هند؟...  یا تو یونان که کل مورخها هم مال اونجا هستن.  خلا اسکندر چگونه پر میشه؟  نباید به قضیه یکطرفه نگریست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر را می گویید یا الکساندر؟  خلا در کار نیست،  به استناد متون پهلوی در ایران 226 سال را به زور به تاریخ ما اضافه کردند،  اسکندر به سال 73 ق.م است.  در متون پهلوی اسکندر ارومی مصر نشین آمده است.

   پرسش 998:  در هیچ جای تاریخ ننوشته که در دنیای باستان اشکانی ها به مصر دست یافتند،  پس شهر اسکندریه که شما میگید به دست اسکندر اشکانی بنا شده چی؟ 

   پاسخ پرنیان حامد:  در متون پهلوی آمده است اسکندر ارومی مصر نشین!  در کدام تاریخ ننوشته تاریخ یونانیان؟ یک بار برای یک بار شده یکی از تاریخ های خودمان هر کدام که دوست دارید را بر دارید و بخوانید ببینید در تاریخ چی نوشته شده؟ (بندهش, زند و هومن یسن, اوستا,تاریخ بلعمی, تاریخ طبری, آثارالباقیه ابوریحان بیرونی, شاهنامه فردوسی و...) اینها افسانه و تخیلات و مزخرفاته!  اما گفته یونانیان و رسیدن دو هفته ای الکساندر به هندوستان با لشکر از وسط کوه و دره و کویر لوت آیه آسمانی؟ 

   پرسش 999:  چرا باید مورخان روم و یونان چهره ی پلید از اسکندر به نمایش بگذارند.  مثل کشتن رفیق و مورخش که در برابر دعوی خدایی او اعتراض کرد.  یا کشتن چندین هزار نفر در شوش یا بابل؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر ایرانی با مذهب میترایی از نژاد ماد،  فاتح اروپا بوده و ایرانیان 300 سال بعد از او در اروپا حکومت کردند،  (280 صفحه سند در کتاب:  اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست،  بر این ادعا ارائه شد).

      حکومت ساسانی که به کیش مزدایی بوده اند،  و از نژاد پارس از این شخص و حکومت اشکانیان پس از او که از نژاد ماد بوده و به کیش میترایی متنفر بودند.

      اروپا و کلیسا های آن که به هر گونه می خواستند از قید این حکومت ایرانیان و مذهب میترایی خلاص شوند علاقه ای به اسکندر فاتح نداشتند.

      یون ها از نژاد آشوریانی،  که توسط ایرانیان به جزایر دریای اژه (سرزمین گریش ها) فراری شده بودند،  و با خود نام و اشیا و فرهنگ و زبان بین النهرین را به این منطقه برده بودند،  از فرصت استفاده کرده و داستان الکساندر خود را که در سال 230 ق.م بوده،  به اسکندر ایرانی فاتح جهان پیوند زدند.  از این دو با 266 سال اختلاف یک شخصیت بی سر و ته  درست کردند،  بعد اختلاف زمانی را با یک حکومت به اسم سلوکیان پر کردند.  نه حکومت ایران ( ساسانیان) اعتراضی داشته نه اروپا!

      در مورد علت تنفر این سه گروه یعنی یونان, اروپا و دولت ساسانی،  از اسکندر و اشکانیان سند زیاد است،  اما در مورد این افسانه های قاطی شده،  نمی دانم چه توضیحی باید به شما بدهم.  شما بگویید در مورد الکساندر یا در مورد اسکندر؟  اسکندر جنگیده فتح کرده در جنگ آدم کشی هم فراوان است،  البته اما هیچ روایتی در مورد او نداریم،  که ادعای خدایی کرده باشد یا دوستی را کشته باشد!  

   پرسش 1001:  اگر داستان اسکندر دروغ است پس اون اجنبی هایی که پس از هخامنشیان و قبل از اشکانیان بر ایران حکومت می کردند کی بودند.

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر دروغ نیست!  اون اجنبی ها مادها بودند،  که داریوش کبیر آنها را در کتیبه های خود اجنبی معرفی کرده،  و نه یونانی ها.  بین اسکندر و اشک اول اشکانیان 14 سال فاصله است،  (به استناد کلیه متون پهلوی و کلیه تاریخ باز نوشته شده پس از حمله اعراب).

   پرسش 1002:  اگر داستان اسکندر دروغ است،  پس چرا فردوسی از آن سخن میگوید.

   پاسخ پرنیان حامد:  فردوسی داستان جولیو سزار (ایلیوس = پسر خورشید خدا در آیین میترایی)،  کی سر (لقب پادشاهان ماد)،  را نوشته و نه داستان الکساندر یونانی!  اسکندر دروغ نیست!  میتری دات اشک هفتم بنیانگزار سلسله اشکانیان در ایران،  با عنوان شاه شاهان فاتح اروپا از نژاد ماد ها با مذهب میترایی از ابر مردان تاریخ ایران و از افتخارات کشور ایران بزرگ می باشد،  که در سال 73ق.م می زیسته است.  این است کسی که فردوسی سرگذشت او را آورده است.  ما فقط گفتیم "اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی نیست"  ( اسناد لازم بر این مدعا در کتاب موجود می باشد).

   پرسش 1003:  اگر داستان اسکندر دروغ است پس داستان مبارزه قهرمان ایرانی آریو برزن و خواهرش یوتاب در نبرد با سپاه اسکندر هم دروغ و ساخته دشمنان است.   

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر نه اسکندر دروغ است،  و نه آریو برزن و خواهرش!  فقط این اسکندری که می گویید الکساندر یونانی نیست.

      اسکندر که نام او در متون پهلوی الاسکندر = ال اسکندر،  در محلی به نام مغ دونی (دشت مغان ایران) و پایتخت او رومیه = مدائن بوده،  و از نژاد آیر-ان = مادها بوده است.  زمان حکومت او به استناد متون پهلوی و تاریخ ایران 73 ق.م بوده است،  که احتمالا آریوبرزن از دلاوران پارس با نژاد پارسی در مقابل او ایستاده است. الکساندر = ال کساندر شخصی با نژاد یون (هیون- خیون در اوستا)،  که به نظر از نژاد آشوری ها بوده،  در محلی به نام ارکه لائوس متولد،  و در سال 320 ق.م به استناد تاریخ باز مانده در ایران،  به کاخ پادشاه گشتاسپ در باکتریا حمله کرده،  و برای مدت کوتاهی فاتح ایران بوده،  نام او در تاریخ ایران کهرم پسر ارجاسپ است.  اما  اسفندیار او را شکست داده و از بین می برد.  این دو شخصیت در تاریخ توسط یونانی ها با کمک دولت ساسانی،  که از اسکندر و حکومت اشکانیان بی زار بودند،  و کشیش های کلیسا های اروپا که می خواستند آیین مهری را در این منطقه از بین ببرند و آثار فتوحات ایرانیان را در اروپا نیست و نابود کنند,  در هم ادغام شده و کلیه تاریخ جهان را به هم ریخته اند.

   پرسش 1004:  اصلا نام اسکندر آیا نامی ایرانی است؟  شما بر چه اساس و مستنداتی از ترکیب"اسکندر اشکانی" استفاده میکنید. 

   پاسخ پرنیان حامد:  بله این نام صد در صد ایرانی است.  اشک آندروس ( سوریه) – آس (تک خال والی) کندروس (بیستون) مقدونی = مغدونی = مغ دونی (محل اجتماع مغان)،  رومیه = مدائن.

   اساس مستندات زیر:

      هرودوت می نویسد:  "بعدها بنابر نظر راویان مزبور,  اسکندر پسر پرپام که این اتفاق را به یاد داشت,  برآن شد که با حمله و تعرض زنی از یونان برای خود به چنگ آورد.  پس هلن را به غنیمت ربود."

      اگر به ماخذ خود یونانیان نیز  رجوع کنیم می بینیم،  که "این پدر تاریخ جهان!"  آنان نیز اسکندر را نام یا لقب یونانی نمی داند که هیچ او را دشمن یونانیان می خواند.  در مورد محل و واقعیت این افسانه ها هر که هر جور صلاح می داند قضاوت کند.  آنچه مسلم است از زبان شخص هرودوت "اسکندر پسر پرپام نه تنها یونانی نیست که دشمن یونانیان می باشد" و این جملات او آنچنان واضح و روشن است،  که نیازی به هیچگونه تفسیر و تعبیر نمی باشد.

   2.   به استناد این سکه الکساندر (اسکندر) اشک آندروگوراس = اسک آندر = اسکآندر  از خاندان اشکانیان می باشد.

There were two rulers of Parthia named Andragoras mentioned by Justin, one of them Alexander the Great's satrap of Parthia (xii. 4. 12) and the second the governor of Parthia who was crushed by Arsaces I (xli. 4. 7)

    . از دو حاکمان آندروگوراس اشکانی که به نام ذکر شده اند،  یکی از آنها الکساندر ساتراپ بزرگ از اشکانی (xii. 4. 12) و دوم والی اشکانی است،  که  Arsaces (xli. 4. 7) او را شکست داده است.

      و به استنا د 280 صفحه سندی که در کتاب" اسکندر تاریخ ایران , الکساندر یونانی نیست" تقدیم حضورتان شده و این کوه سندی که اینجا جلوی من است،  می گویم اسکندر اشکانی و کسی هم دیگر نمی تواند مزخرفات یونانیان را به خوردمان بدهد.

   پرسش 1005:  چرا فرهنگ و هنر روم و یونان به یکباره در ایران نمایان گشت و کتیبه هایی به زبان یونانی در دوره اشکانی و ساسانی نگاشته می شد؟ چرا در شوش و اقسا نقاط ایران گلدانها و اشیائی با نقش و نگار یونانی یافت شده؟  و همچنین ورود معماری روم و یونان به ایران به طور گسترده دلیل چیست؟  یافت اشیاء فلزی و مغرغی و مسی در ایران با نقش خدایان یونان به چه علت است؟  اگر تاثیر پذیری است چرا فقط از جانب غرب برای ایران است نه برعکس؟    

   پاسخ پرنیان حامد:  فرهنگ و هنر روم؟  و یونان؟  به یکباره؟  کتیبه به زبان یونانی؟

      روم یا رومیه = مدائن,  یونان = هیون ان,  یون ها خاندانی از آشوریان (که قبل از جنگ هوخشتره,  کیاکسر در بین النهرین بودند،  و پایتخت آنان در نینوا بوده بعد از این جنگ به جزایر دریای اژه کوچ می کنند،  و با مردم نیمه وحشی بومی آنجا گریس ها مخلوط می شوند،  و بدین ترتیب ایرانیان مهاجر فرهنگ زبان (آشوری, آرامی),  خدایان و... آشوریان را به این محل می برند)،  اشکانیان به زبان آشوری نوشتند،  این یونانیان هستند که به زبان اشوری سخن می گویند،  و نه اشکانیان به زبان یونانی!  جابجایی اشیا آن هم بر سر راه تجاری ابریشم دلیل و سندی بر حکومت فرقه و گروهی در آن منطقه نیست.  (سر ستون های تخت جمشید در فرانسه است دلیل نمیشه بگویم کورش کبیر فرانسه را فتح کرده!)  و اما به یک باره ای در کار نیست!  کتیبه های داریوش هخامنشی هم به زبان آشوری است!  و اما من چند سوال از شما دارم:

   1  -      نام اروپا چرا ریشه از نام اروپه شاه (سر سلسله مادها ) دارد؟

   2  -      اسکاندیناوی را چرا می شود به زبان پهلوی اسکان دین اوی (اشکان دین آور ) خواند و ریشه در زبان محلی ندارد؟

   3  -      اسم کلاه اسقف اعظم عیسویان چرا میترا است؟

   4  -      شب 24 دسامبر که برابر  اول دی (شب یلدا , یلدا به زبان سامی یعنی تولد) است،  را چرا به جای تولد عیسی جشن می گیرند؟

   5  -      چرا در اسپانیا گاو بازی می کنند؟ ( کشتن گاو از مراسم آیین میترایی است).

   6  -      چرا صدها معبد میترایی در اروپا است؟

   7 -      چرا صدها لغت در زبان کشور های اسکاندیناوی را می توان به زبان پارتی خواند؟  (کتاب دکتر فریدون جنیدی).

      چرا تاریخ کشور خودتان را نمی خوانید و باور ندارید؟   و مزخرفات گریس ها را آیه آسمانی می دانید؟

   پرسش 1006:  پیدا شدن مجسمه و سکه های اسکندر را چگونه توجیح میکنید؟ سکه هایی با نام فیلیپ اری ده ، برادر و جانشین اسکندر یافت شده،  اینها از کجا آمده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  محبت بفرمایید مشخص کنید کدام اسکندر؟  روی اون سکه هایی که شما می فرمایید نوشته (آلس آندروس)  آلس (والی) آندروس (محلی در شمال سوریه کنونی)،  بعد بفرمایید کدام یکی از سکه ها را می گویید 12 سکه با این نام تا این لحظه من پیدا کردم،  همه را نوشته الکساندر کبیر همه را نوشته-300- 320 ق.م ولی صورت هیچکدام شبیه هم نیست!  سکه والی های سوریه پیدا شده تبریک می گویم!  اما این دلیل و سند چیست؟ اینها و کل سکه سلوکیان از سوریه آمدند,  جاده ابریشم بزرگ ترین جاده تجاری جهان بوده,  خوب حتما تجار سوریه هم به چین رفتند و سر راه پول خرج کردند،  همان جا توی افغانستان پول مانده!  چه توجیحی باید بشود؟؟  و بالاخره این هم سند,  کل این والی های اندروس (سوریه) هم ایرانی بودند:

      کتیبه ای در شهر کاپادوس در ناحیه فرشا یا رود اندروس کشف شده،  که روی آن نوشته است:  "ساگاریوس پسر مگاپارنس سردار اریارمنا موبد مهر شد"

      پادشاه اندروس (اشک اندروس) شخصی ایرانی بوده است.

      اسک ایناروس = اشک + ایناروس ( به ناحیت سوریه)  اسکینار (پادشاه سوریه) هم میتواند لقبی بر پادشاه همین منطقه یعنی مکران باشد.

      اردشیر اول مگابیزوس را به عنوان والی به ایناروس فرستاد.

      پادشاه ایناروس (اشک ایناروس) نیز ایرانی بوده است.

   پرسش 1007:  الکساندر مورخی داشته که در نبردها و لشکرکشی ها همراهش بوده،  و وقایع رو ثبت می کرده،  مثل داستان آریوبرزن،  آیا واقعی است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  لطفا نام این مورخی که همراه الکساندر در جنگ بوده  را بفرمایید ؟ و بفرمایید اصل نوشته های این مورخ در کدام موزه جهان نگه داری می شود؟  

      آنچه تا به امروز من یافتم آن که شخصی همراه اسکندر بوده با نام کالیستنس،  که نوشته های او مفقود شده. سپس سالها بعد شخصی مصری روایاتی نوشته،  و به او کالیستنس دروغین می گویند،  که روایات او هم گم شده.  اما می گویند 320 بعد از میلاد (یعنی 640 سال بعد)،  شخصی به نام ژولیوس والریوس آن را باز نویسی کرده (از کجا آورده؟ نمیدانیم)،  و در آخر این همان متنی است،  که به شخصی به نام عبدالکافی بن ابی البرکات رسیده،  که این متن به کوشش استاد بزرگوار مرحوم ایرج افشار جمع آوری و تحریر شده است،  و امروز در دسترس ما می باشد این هم چند خطی از آن:

  ــ  اسکندر برفت تا آنجا که گور سیاوش بود ...  پس آنجا فرمود که فرود آمدند و لشکرگاه بزدند،  و آن ترکان خود ندانستند که او از نژاد لهراسپ است.  می پنداشتند که او از روم است و پسر فیلقوس است ... و لشکر در قلعه سیاوشکرد افتادند،  و شمشیر در نهادند و لشکر شاه در شهر آمدند و شاه بر تخت توران شاه بنشست ... توران شاه را می آورند بند بر نهاده ... بفرمود تا او را گردن زدند و گفت:  این کین جدم لهراسپ است که ارجاسپ او را در بلخ کشته است,  چنان که در شهنامه معروف است،  (اسکندرنامه تصحیح ایرج افشار).

   تازه با این همه اما و شاید این است متنی که مورخ همراه اسکندر نوشته است.  الکساندری در کار نیست!
   پرسش 1008:  اسکندر تو شاهنامه سر سلسله اشکانیان هست،  ولی خود فردوسی در رابطه با اشکانیان 18 بیت سروده، اینم یکیش ((از ایشان جز نام نشنیده ام ××× نه در نامه ی خسروان دیده ام))

   پاسخ پرنیان حامد: 

   ــ   به کارنامه اردشیر بابکان چنین نوشته بود:  که ایرانشهر از پس مرگ اسکندر ارومی 240 ملک داشت، سپاهیان و پارس و خطه های نزدیکتر دست اردوان سالار بود.

   ــ  در تاریخ بلعمی نیز سخن از 90 پادشاهی است،  که البته می گوید:  ولیکن میانه پادشاهی داشتند از آنجا که اکنون بغداد است،  تا ری و ملوک الطوایف ایشان را ملوک بزرگ خوانندی و ایشان اشکانیان اند.

   فردوسی  در مورد این 240 ملک یا 90 پادشاه می گوید:

   *  از ایشان جز از نام نشنیده ام  <><><>  نه در نامه خسروان دیده ام  *

      یعنی در اسناد کتبی ساسانیان خداینامکها (نامه خسروان)،  که در دسترس من است نام این 240 پادشاه  نیست. فردوسی در همین 14 بیت کوتاه نام کلیه پادشاهان اشکانی ( شاه شاهان ان زمان) را آورده است که هنوز هم بعد از این همه تحقیقات تاریخی و حفاری ما به اندازه این 14 بیت اطلاعات در مورد خاندان اشکانیان نداریم!

   این هم بیت بعدی:

   * چو کوتاه بد شاخ و هم بیخشان <><><>  نگوید جهاندیده تاریخشان *

   قسمتی از کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست:

  پس از روزگار سکندر جهان                           چه گوید کرا بود تخت مهان

  چنین گفت گوینده دهقان چاچ                          کزآن پس  کسی را نبد تخت و تاج

  بزرگان که از تخم ارش بدند                            دلیر و سبکبار و سرکش بدند

  به گیتی به هر گوشه ای بر یکی                        گرفته به هر کشوری اندکی

  چو بر تختشان شاد بنشاندند                             ملوک الطوایف همی خواندند

  از اینگونه بگذشت سالی دویست                      تو گفتی که اندر جهان شاه نیست

  نخست اشک بود از نژاد قباد                            دگر گرد شاهپور خسرو نژاد

  دگر بود گودرز از اشکانیان                             چو بیژن که بود از نژاد کیان

  چو نرسی و اورمزد بزرگ                              چو ارش که بود نامدار سترک

  چو زو بگذری نامدار اردوان                          خردمند و با رای و روشن روان

  چو بنشست بهرام از اشکانیان                               ببخشید گنجی بارزانیان

  ورا خواندند اردوان بزرگ                              که از میش بگسست چنگال گرگ

  ورا بود شیراز تا اصفهان                                که داننده خواندیش مرز مهان

  چو کوتاه بود شاخ و هم بیخشان                        نگوید جهاندیده تاریخشان             

   و از مقایسه شجره نامه اشکانیان در شاهنامه فردوسی , تاریخ بلعمی و شاهنامه ابومنصوری:

   تاریخ بلعمی                شاهنامه فردوسی            شاهنامه ابومنصوری

 اشک پسر داراب 10سال                                                 اشک بن دارا،   13 سال

 اشک 10سال (اشک هفتم)            اشک از نژاد قباد               اشک بن اشک،   25 سال

 شاهپور 60سال (اشک هشتم)        شاهپور خسرو نژاد             شاهپور بن اشک،  30 سال

 گودرز 10 سال (اشک نهم)          گودرز اشکانیان                 بهرام بن شاهپور،  51 سال

 بیژن 21سال (اشک دهم)                   بیژن کیانی                  نرسی بن بهرام،   25 سال

 گودرز 19 سال (اشک یازدهم)                                           هرمز بن نرسی،  40 سال

 نرسی 40سال (اشک دوازدهم)                نرسی                    بهرام بن هرمز،    5 سال

 هرمز 17 سال (اشک سیزدهم)               اورمزد                    هرمز،        7 سال

 اردوان 12 سال (اشک چهاردهم)                                        فیروز بن هرمز،  20 سال

 کسری 40سال (اشک پانزدهم)               ارش                       نرسی بن فیروز،  30 سال

 بلاش 24 سال (اشک شانزدهم)              اردوان                            

 اردوان 13 سال (اشک هفدهم)         بهرام اشکانی (اردوان بزرگ)        اردوان، 20 سال

     276 سال                دویست و اندی سال                266 سال
   پرسش 1009:  اگر اسکندر به ایران حمله نکرده،  پس سلسله سلوکیان که جانشینان اسکندر در ایران بودند از کجا آمدند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چه کسی گفته حمله نکرده شما فقط بفرمایید اسکندر کیه؟  چه سالی بوده؟  و نژاد و مذهب او چه بوده است.  من سند آوردم که اسکندر به سال 73 ق.م،  از نژاد ماد ها و مذهب او میترایی بوده است،  قبول دارید؟

      سلوکیان جانشینان الس آندروس ها ( الکساندرها)،  در سوریه امروزی بودند،  به ایران امروزی ارتباطی ندارند.  چون کوتاه مدت باختریا را گرفته بودند،  خیال کردند همه ایران را گرفتند،  باختریا بلخ امروزی نیست در باختر ( یعنی غرب به زبان پارسی )،  ایران امروزی بوده است.  (اسناد این مدعا در کتاب می باشد).
   پرسش 1010:  اگر اسکندر پارسه رو آتش نزده،  پس چرا ما باید این داستان رو از مورخ های غربی بشنویم،  و آثار سوختگی در پارسه چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تخت جمشید آتش نگرفته آنچه می گویند آتش گرفته احتمالا قصر باختریش بوده است،  هیچ اثری از سوختگی در پارس کده دیده نمی شود!  کدام آثارسوختگی؟  قسمتی از کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست:

   گویند که الکساندر یونانی تخت جمشید را به آتش کشید!  به گفته های استاد احمد حامی در این مورد رجوع میکنیم:

   تخت جمشید هیچگاه در آتش نسوخته است زیرا:

  1 ــ  تخت جمشید روی سنگ آهک و با سنگ آهک ساخته شده است. 

  2 ــ  سنگ آهک خالص,  کربنات کلسیم caco3 است که در فشار یک جو, در گرمای 894,4 درجه با گرفتن cl/g  391 گرما, میپزد و به 44,05 درصد co2  و 56,07 درصد cao تجزیه می شود.  گاز co2 به هوا می رود و آهک زنده Cao می ماند.

  3 ــ  آهک زنده Cao , با آب ترکیب آهک شکفته ca(oH)2 میدهد،  و cl/g 280 گرما آزاد می شود.

  4 ــ  آب , آهک شکفته را میشوید،  و با آن , آب آهک درست می کند،  و روان میگردد.

  5 ــ  اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود،  باید سنگ های بالاتنه آن در شعله های آتش و سنگ های کف ان زیر جسم های سوزان فروریخته,  کمی پخته باشد آب باران و برف با پوسته آهک پخته ترکیب آهک شکفته داده باشد،  و آن را شسته باشد.

  6 ــ  سنگ هایی را که از زیر خاک بیرون آورده اند،  بویژه سنگ های کف همگی سالمند و لبه شان تیز،  و کنده گری شان مانند روز نخست به جا مانده است.  این می رساند که تخت جمشید نسوخته و سطح سنگ های آهکی آن نپخته است،  و ترکیبی از آب باران و شسته شدن آن نیز موجود نمی باشد. (احمد حامی)

      دریغ از یک دیوار به سبک یونانی در ایران،  که  حتی آثار ویرانی و غارت و به آتش کشیدن های این شخص را نمی توانیم در ایران اثبات کنیم!
   پرسش 1011:  اگر اسکندر هخامنشیان رو نابود نکرد،  پس این سلسله در تاریخ ایران چه شد.

   پاسخ پرنیان حامد:  حکومت هخامنشی را اسکندری نابود کرده که الکساندر یونانی نیست.   
   پرسش 1012:  آیا ایرانی ها سندی از عهد باستان دارند،  که در مورد اسکندر مقدونی چیزی بگوید؟

   پاسخ پرنیان حامد :  با نام اسکندر مقدونی خیر،  اما با نام اسکندر ارومی بله  کارنامه اردشیر بابکان,  نامه تنسر و...

      البته جالب است بدانیم که به علت حمله اعراب به ایران بیشتر متون بازنویسی شده پس از اسلام نیز از روی متون پهلوی بوده است،  مثل تاریخ بلعمی,  شاهنامه فردوسی و ....  
   پرسش 1013:  اگر اسکندر نبوده،  پس شهر اسکندریه مصر چیه؟

   پاسخ پرنیان حامد : اسکندر بوده شهر اسکندریه هم ساخته شخص اوست،  اسکندر ارومی مصر نشین (کارنامه اردشیر بابکان)،  الکساندر یونانی نیست.  اسکندر از نژاد ماد ها با مذهب میترایی و ایرانی بوده است.
   پرسش 1014:  اگر اسکندر به ایران حمله نکرده،  پس کراسوس به تقلید از کی می خواست ایران و هند رو بگیره،  که از سورنا شکست خورد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کراسوس به تقلید از الکساندر داشت می رفت باختریش و هندیجان را بگیرد،  که اسکندر (میتری دات اشک هفتم) زد درب و داغونش کرد.  
   پرسش 1015:  تکلیف سکه ها و مجسمه های به جای مانده اسکندر چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  احتمالا در موزه ها نگهداری می شوند!  منظور شما از تکلیف چیست؟  مجسمه جسم قابل جابجایی است و سند و مدرکی برای حکومت منطقه نمی باشد.  سکه های الکساندر ها که روی آنها نوشته شده است الس آندروس می رساند که الکساندر لقبی بر پادشاهان آندروس (سوریه) بوده است،  پس از سلسله الکساندر ها سلسله سلوکیان در سوریه بوده است،  که کتیبه ها و اسناد آنها در این منطقه یافت شده است.  هیچکدام از این دو سلسله در سوریه فاتح ایران, افغانستان و هند امروزی نبوده اند،  و اسکندر اشکانی هم هیچکدام از این الکساندر های سوریه ای نبوده است.  الا سکندر (ال اسکندر) نام او در متون پهلوی, الکساندر (ال کساندر) یونانی نیست.

   پرسش 1016:  آیا در زمینه تاریخ ایران در غرب،  100% تحریفات صورت گرفته است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در مورد اسکندر اشکانی  تقریبا 100%  بلی علت آن پنهان کردن فتوحات او در اروپا و نابود کردن مذهب میترایی توسط کشیش های عیسوی و متاسفانه حمایت دولت ساسانی به علت تنفر از اشکانیان و اسکندر برای اختلاف نژاد (پارس و ماد) و اختلاف کیش (مزدایی و میترایی) بوده است.  امروز که معابد میترایی از زیر کلیسا ها در اروپا بیرون می آیند بیشتر و بیشتر به این مهم پی می بریم (اسناد تک تک مدعا های بالا در کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست موجود می باشد).

   پرسش 1017:  آیا اسکندر پسر دارا، یا پسر فیلیپ، شاید هم الکساندری که به ایران حمله کرده با اسکندر ما (اسکندر رومی شاهنامه یا اسکندر اسکندرنامه) فرق داشته یا یکی هستند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر پسر داراب به یک روایت و یا پسر ایلیوس به روایت دیگر به استناد تاریخ ایران متون پهلوی .... به سال 73 ق.م از نژاد مادها با مذهب میترایی فاتح ایران بزرگ و اروپا بوده است،  که با الکساندر والی سوریه که فقط به باختریش و هندیجان حمله کرده است یکی نمی باشد،  (اسناد این مدعا در کتاب است).
   پرسش 1018:  آیا تحریف اسکندر می توند توسط ایرانیان انجام شده باشه،  مثل اسکندر و آب حیات،  اسکندر و خضر نبی.

   پاسخ پرنیان: واقعیت تاریخی شخصیتی با لقب  اسکندر  میتری دات اشک هفتم از ابر مردان تاریخ ایران و از افتخارات کشورمان فاتح اروپا  توسط دولت ساسانی و کلیسا های اروپا آنچنان تحریف شده است که احتمال میدهم از دیدن جملات بالا دچار سردرگمی شوید که باور آن را برایتان غیر ممکن بسازد.  در کشور مان علاوه بر متون پهلوی که سندیت ایرانی بودن او را تایید می کنند اسکندر نامه های متعددی نوشته شده است.  به علت آن که این شخص به اروپا رفته است و راویان این اسکندر نامه ها نمی دانستند از چه مکانی سخن می گویند کمی هم افسانه سرایی کرده اند.  فردوسی در اسکندر نامه اش از همه به متن اصلی که در دست داشته وفا دار تر بوده است.  لاجرم توانستم از روی گفته های فردوسی و مقایسه آن با معابد میترایی اروپا و باورهای اروپاییان رفتن او را به اروپا به اثبات برسانم،  (کلیه اسناد این مدعا در کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست می باشد).  حال اگر باورهای اروپاییان مسخره بوده گناه فردوسی راوی نیست!  نمونه ای از آن درختی است که دو سر داشته و صحبت می کرده اند،  عکس این درخت با دو سر در معبد میترایی دیبورگ آلمان می باشد،  (به کتاب رجوع کنید).  یا باور آب حیات در ظلمات این ظلمات منظور قطب شمال در زمستان است،  فردوسی هم می نویسد که برف می آمده پس زمستان بوده است و نمونه های دیگر که تک تک آنها در کتاب بررسی شده است.  اما در مورد خضر در شاهنامه صفت نبی به او داده نشده است و... 
   پرسش 1019:  آیا تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها،  در این موارد صدق می کند.

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا حتما چیزکی بوده که این همه اسکندرنامه تو ایران  نوشتن,  مخصوصا وطن پرست هایی مثل فردوسی حتما از چیزکی سخن گفتند که اسناد آن در حمله مغول از بین رفته است،  دیوانه نبوده که برای یک یونانی 6000 بیت شعر بنویسد!  حتما مطمئن باشید چیزکی هست که تا به امروز ایرانیان نام فرزندان خود را اسکندر می گذارند.  دیوانه که نیستیم اسم اجنبی که کشور مان را به نابودی کشیده باشه بگذاریم روی بچه های مان! اگر علاقه دارید بدانید این چیزکی چیست کتاب را مطالعه بفرمایید اگر هم حوصله ندارید کتاب را بخوانید جوری سوال کنید که بتوانم شما را راهنمایی کنم,  اسناد در اختیار شما بگذارم و به سوالاتتان پاسخ بدهم. 

   پرسش 1020:  آیا کسان دیگری بودند،  که بگویند هردوت دروغ نوشته است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  هرودوت در زمان اردشیر اول هخامنشی بوده است. لاجرم از الکساندر و یا اسکندر چیزی ننوشته که دروغ و یا راست باشد.  تاریخ هرودوت نقل قول افسانه هایی است که به علت درهم کردن قهرمانان آن و لاجرم به هم ریختن سالها و سرگذشت ها تاریخ شناسان جهان آن را تنها افسانه قلمداد کردند،  و آن را به عنوان تاریخ واقعی نپذیرفتند.

   پرسش 1021:  آشوریها، یونانی ها، رومیها دامن پوش تاریخی بودند،  اما تمام قبایل ایرانی یا آریایی،  شلوار پوش بودند، اینجا یک مسئله است،  اگر روم از رومیه باشد،  پس باید رومیه ها دامن پوش بوده باشند،  یعنی اسکندر ایرانی باید دامن پوش باشد،  و همچنین اشکانیان دامن پوش بوده باشند،  که نبودند.  آیا این موضوع می تواند یک تضاد ایجاد کند، که نیاز به تعریف و تحلیل داشته باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با کمال میل   تعریف و تحلیل می کنیم:

      اولین دامن پوش (شلیته پوش ) جهان = مهر ( میثره- میترا) پیامبر,  ملیت = ایرانی,  قدمت = حدود 7000 سال پیش.

 http://s2.picofile.com/file/7201886769/1430.jpg

   عکس از تصاویر میترا،  عکس شماره  1430 .

 http://s2.picofile.com/file/7201889137/1440.jpg

   * ــ  پادشاهان هخامنشی در مراسم رسمی از دامن بلند استفاده می کردند،  نمونه لباس رسمی پادشاهان هخامنشی در عکس یک شماره 1440.

   * ــ  نمونه لباس اقوام ایرانی در کتیبه تخت جمشید پارسها و مادها که همگی دامن دارند،  عکس دو شماره 1440.

   * ــ  ایرانیان در هنگام جنگ از دامن کوتاه (شلیته) استفاده می کردند،  نمونه جنگ سرباز پارس و ماد کتیبه تخت جمشید،  عکس سه شماره 1440.

   * ــ  نمونه لباس پادشاهان پارس و ماد با دامن بلند کتیبه تخت جمشید،  عکس چهار شماره 1440.

  http://s1.picofile.com/file/7201890321/1448.jpg

   عکس شماره 1448 .

   * ــ  کتیبه پیروزی داریوش شاه در بیستون عکس یک شماره 1448:

      در این کتیبه داریوش شاه و دو سربازش با دامن بلند رسمی و کلیه اسرا با دامن کوتاه دیده می شوند،  این پادشاهان اسیر شده عبارتند از:

   1 ــ  "اسرینا " پسر "اوپادرام" از  اعیلام ،  2 ــ  "نیدینتوبل" پسر " اینایرا" از بابل،  3 ــ "مارتیا" پسر "چین چیخ ری" از پارس و اعیلام،  4ــ "فراورتیش" از ماد،  5ــ  "چیساتاخما" اهل ساگارتی از دودمان هوخشتره،  6 ــ "فرادا" از مرو،  7 ــ "وهیزاداتا" از پارس، 8 ــ  "اراخی" پسر "خالدیت" از بابل،  9 ــ  اتامائیتا در اعیلام شورش کرد،  10 ــ "سکونخا" سردار سکاهای کلاه نوک تیز.

      به استناد این کتیبه مردان اعیلام, بابل, پارس, ساگارتی, مرو, ماد و سکاها همه شلیته (دامن کوتاه) پوش بوده اند.

   * ــ   پشت سکه اشکانیان پادشاه دامن پوش اشکانی،  عکس دو شماره 1448.

   * ــ  این هم نژاد و لباس و فرهنگ اروپا قبل از آنکه رومیان رومیه = مدائن،  به آنجا برسند،  (کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست صفحه 201.

   * ــ  عکس سه شماره 1448 ،  مجسمه ای از کلتن (سلتها) در آلمان

   * ــ  در توضیح نژاد گالیر آمده است:

      گالیر ها به سه قسمت هستند،  گروهی در  belgern گروهی در  auitanern و گروه سوم نژاد keltern در آلمان می باشند.

   * ــ  در مورد نژاد مردم انگلستان در تاریخ ایران و در شاهنامه فردوسی چنین آمده است:

  * همه روی هاشان چو روی هیون  <><><>  زبانها سیه دیدهاشان چو خون *

  * سیه روی و دندان ها  چون گراز  <><><>   که یارد شدن  نزد ایشان فراز *

   * ــ  عکس چهار شماره 1448 ،  سکه ای از گالیرها (سلتها)

   همچنین می دانیم که کلاه خودها و سپر های سلتی دارای نشان گراز بوده اند:

  * همه تن پر از موی و رخ همچو نیل  <><><>  بر و سینه و گوشهاشان چو پیل *

  * بخسبند  و   یک  گوش  بستر  کنند  <><><>  دگر  بر  تن  خویش  چادر  کنند *

   پرسش 1023:  شما تو حمله اسکندر به ایران بزرگترین دروغ تاریخ گفتید،  طبق شاهنامه اسکندر سرسلسله اشکانی هاست،  ولی تو شاهنامه در قسمت اشکانیها نوشته ایران پس از اسکندر 200 سال به صورت ملوک طوایفی اداره می شد.  خوب پس چطور فرزندان اسکندر نتونستند تو ایران شاهی کنند،  و تو این 200 سال چرا روم نتونست ایران رو فتح کنه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر در هر محلی که فتح می کرده پادشاهی به نیابت گذاشته بوده است و برای فتح اروپا عازم میشود و تا اسکاندیناوی میرود.  در راه بازگشت همین خرده شاهان قبل از آن که او به پایتخت خود برسد با برادر زاده او آرش اشک هشتم (هشت به لاتین اکتاو یوس میشود) قرار بسته و او را می کشند.  لاجرم این پادشاه خرده شاهان را از کار بر کنار نمی کند.  به قسمت هایی از مدارک کتاب اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یوتانی نیست،  توجه کنید:

   خانواده ژولیوس سزار مدعی بودند که از اعقاب ونوس (ناهید) و ایولو (فیلقوس ایلوس = پسر خورشید) فرزند آنه هستند.  آگوستوس نیز که برادر زاده  یا  خواهرزاده ژولیوس بود پس از قتل سزار (کی سر = شاه) وارث دارایی های او شد.  وی نام سزار را بر خود نهاد (نام کی سر؟ یا لقب کی سر یعنی شاه؟) نام خود را از   ک. اکتاویوس (اشک هشتم) به ک. ژولیوس سزار (کی سر = caeser) تغییر داد (تغییری در کار نیست! چون به مقام شاهی رسیده کی سر شده و ایلیوس یا بغ پور پسر خورشید میتراییان لغب آنان بوده است.  آخر اگر اروپاییان نام سزار را از سزارین می دانند! اگوست را که سزارین نکرده بودند!) و خود را فرزند او نامید.  اگوستوس لقبی افتخاری بود که بعدا به او نهاده شد. (ارش لقب افتخاری است که به پادشاهان روم می دادند)

   و در جای دیگر:

      آنچه از آن به اشتباه با عنوان مجلس سنای روم در ایتایا نامبرده شده است چیزی نیست جز هم دست شدن پادشاه خرده هایی که خود اسکندر در ناحیه پارس, پارت و رومیه قبل از سفرش به اروپا به حکومت گذاشته بوده،  و البته بی شک رسیدن اسکندر به رومیه پایتخت اصلی اش به نفع هیچکدام از این خرده پادشاهان نبوده است،  و تحریک برادر زاده او (پسر دارا) برای گرفتن انتقام خون پدر و هم پیمان شدن با او با وعده حکومت بر شاهان ملوک الطوایفی بدون جنگ و یا برکنار کردن انان کار سختی نبوده است.

      به نوشته اسکندر نامه دارا زنی داشته با نام روشنک از خاندان گیو و گودرز،  که این زن حامله بوده است و دارا این زن و فرزندی که در شکم او بوده است،  در لحظه مرگ به اسکندر وصیت میکند و به او می سپارد.

      به نوشته روایات اروپایی پس از کیسر ایلیوس پسر برادر او (و در برخی روایات پسر خواهر او) اگوستوس که کیسر او را به فرزندی قبول کرده بود به حکومت می رسد.

      به نوشته تاریخ بلعمی روشنک دختر دارا بوده و برادری همراه او بوده با نام اشک.  حال روشنک می تواند به راحتی دختر دارا بوده باشد،  و همچون همای و بهمن که پدر و دختر بوده اند,  روشنک از پدر خود دارا پسری داشته با نام اشک که در واقع برادر او نیز میشود.

   فردوسی می گوید نخست اشک بود از نژاد قباد.

   به نوشته لب التاریخ اشک بن دارا به سلطنت بنشست که در زمان عمویش اسکندر پنهان بود.

   به نوشته اسکندر نامه پسر خود اسکندر از همسر دیگرش اراقیت پادشاه پریان (پرنی ها) با نام اسکندروس از پادشاهی کناره گیری کرد (پارتها).

   پس از اسکندر به روایتی 240 پادشاهی و به روایت دیگر 90 پادشاهی در منطقه ایجاد می شود.  از این تعداد 3 یا 4 گروه از اشکانیان بوده اند،  که حکومت شاه شاهان را در دست داشته اند،  این چند گروه اشکانیان دائما با هم در جنگ بوده اند،  و هر کدام پیروز بودند لقب شاه شاهان را در دست داشته اند.  پارس و باقی مناطق تحت نفوذ ایران در آن زمان هم خدا داند که برای هر کیلومتر چند پادشاه داشته است!

  * بگیتی بهر گوشه ای بر یکی  <><><>  گرفته زهر کشوری اندکی *

   پرسش 1024:  بگید شهر سلوکیه چطور به وجود آمد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  سلوکیان =  پادشاهان سوریه،  و آن را ساختند.

   انوش راوید:  هر شهر به یکباره بوجود نمی آید تمام شهر های باستانی در چند لایه شهر و آبادی قرار دارند،  هر شهر بنا به موقعیت جغرافیایی و اقتصادی و سیاسی رشد می کند،  و نام آن عوض می شود.  سلوکیه مرکز حکومت سلوکیان و سلوکیها بود، همانگونه که از نام آنها پیداست،  ریشه در سلوک دارد،  که بعدها جنبه دینی پیدا کرد،  و سرمنشاء دین جدید آن دوران شدند.

   پرسش 1025:  شما میگویید تخت جمشید آتش نگرفته،  اونم به خاطر اینکه همش از سنگ آهک بوده،  این عمل از نظر علمی انجام نمی پذیره،  و میگید اشیایی هم که توش پیدا شده متعلق به عشایر و زهگذرها و... ست!  اما بیشتر اشیایی که در تخت جمشید پیدا شده زیر تلی از خاک بوده،  مثل قرقره ها، جام ها، خنجرها و... . پرده سوخته ها هم حتما باید در زیر سنگ های شکسته شده پیدا شده باشند،  زیرا به خاطر وزش باد 100% اونها هم از این محیط خارج شده،  و بالاخره نابود میشدند.  حالا نظرتون چیه؟  یا چرا قسمت هایی از تخت جمشید ناقص موند،  و هنوز آثار پیکرتراشی ها نیمه کامل، مشهوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  یک تکه پارچه نیمه سوخته را در حیاط منزلتان خاک کنید و هر روز مقداری آب به آن بدهید.  پس از دو یا حد اکثر سه سال محل دفن پارچه را حفاری بفرمایید.  آیا اثری از پارچه نیمه سوخته شما باقی خواهد ماند؟ چطور ممکن است پرده های نیمه سوخته تخت جمشید بعد از 2000 سال از بین نرفته باشند.  ترا به خدا هر مزخرفی که به شما می گویند باور نکنید.  این هم سندی که می رساند تخت جمشید هرگز نسوخته:

   تخت جمشید هیچگاه در آتش نسوخته است زیرا:

  1 ــ  تخت جمشید روی سنگ آهک و با سنگ آهک ساخته شده است. 

  2 ــ  سنگ آهک خالص,  کربنات کلسیم caco3 است که در فشار یک جو, در گرمای 894,4 درجه با گرفتن cl/g  391 گرما, میپزد و به 44,05 درصد co2  و 56,07 درصد cao تجزیه می شود.  گاز co2 به هوا می رود و آهک زنده Cao می ماند.

  3 ــ  آهک زنده Cao , با آب ترکیب آهک شکفته ca(oH)2 میدهد،  و cl/g 280 گرما آزاد می شود.

  4 ــ  آب , آهک شکفته را میشوید،  و با آن , آب آهک درست می کند،  و روان میگردد.

  5 ــ  اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود،  باید سنگ های بالاتنه آن در شعله های آتش و سنگ های کف ان زیر جسم های سوزان فروریخته,  کمی پخته باشد آب باران و برف با پوسته آهک پخته ترکیب آهک شکفته داده باشد،  و آن را شسته باشد.

  6 ــ  سنگ هایی را که از زیر خاک بیرون آورده اند،  بویژه سنگ های کف همگی سالمند و لبه شان تیز،  و کنده گری شان مانند روز نخست به جا مانده است.  این می رساند که تخت جمشید نسوخته و سطح سنگ های آهکی آن نپخته است،  و ترکیبی از آب باران و شسته شدن آن نیز موجود نمی باشد. (احمد حامی)

   پرسش 1026:  شما از کجا میدانید که الکساندرس کلمه ای عربی است،  که حرف «الـ» آن را حرف تعریف می شمارید؟  بر روی «لـ» این کلمه کسره وجود دارد نه ساکن.

   پاسخ پرنیان حامد:  لغت عربی؟  ببینید نام اسکندر ایرانی در متون پهلوی قبل از اسلام و عرب و عربی مثل کارنامه اردشیر بابکان که حدودا 400 سال قبل از عرب نوشته شده است,  الاسکندر آمده حالا چرا ال داشته که مشابه ال عربی شده نمی دانم فرقی هم ندارد ما جسارت کرده  فقط اسم ها را بخش کردیم،  گفتیم ال اسکندر  و ال کساندر با هم فرق دارند یکی نیستند که قاطی شان کردند.  به استناد مدارک کتاب  266 سال هم با هم تفاوت زمانی داشتند،  و به استناد همان مدارک نژاد و ملیت و مذهب آنها هم با هم فرق داشته است.

   پرسش 1027:  کل سقف تخت جمشید از چوب سرو لبنانی ساخته شده بوده،  ساختمان و کاخ هایی بدین بزرگی بی پوشش نبوده اند،  بلکه آنقدر فرش و قالی و گلیم و پرده و پارچه وجود داشته،  که به آسانی آتش بگیرند،  چند کاخ در تخت جمشید وجود دارد،  که ستون های آنها نیز چوبی بوده،  به احتمال قوی دیوار های تخت جمشید از کاه گل و با روکش گچ یا هر چیز دیگری بوده،  اردشیر در کتیبه ای گفته شوش آتش گرفت،  و من آن را بازسازی کردم،  خوب شوش هم مثل تخت جمشید،  و تقریبا با همون مصالح ساخته شده بود.  خوب وقتی این بنا که آتش گرفت به این ریختی که ما امروز می بینیم تبدیل نشد،  بلکه تو این 2300 سال اونقدر زلزله اومده،  تا این بنا تقریبا کل ستونهاش بریزه.  چندین کارشناس گفتن که تخت جمشید آتش گرفته.   تو دنیای امروز چطوری یه خونه آتیش میگیره؛  اونم با این همه آجر و سیمان و...؟

    شما و خیلی های دیگه میگید تخت جمشید برای مراسم آیینی ملی و دینی ساخته شده بود،  (یه چیز مثل کعبه در دنیای باستان).  خوب خشایارشا 90 سال پیش از این ماجرا معبد یونانیان رو تو آتن زغال کرد؛  خوب اسکندر میتونست شوش رو آتیش بزنه،  ولی چون میدونست پارسه محل برگزاری آیین های ایرانیان و یه چیز تو مایه های معبد هست،  به خاطر همین اونجا رو سوزوند،  تا انتقام یونانی های همراهش رو بگیره.  حالا چی میگید؟

   پاسخ پرنیان حامد : چرا خودتان را خسته می کنید؟ این دلیل

   تخت جمشید هیچگاه در آتش نسوخته است زیرا:

  1 ــ  تخت جمشید روی سنگ آهک و با سنگ آهک ساخته شده است. 

  2 ــ  سنگ آهک خالص,  کربنات کلسیم caco3 است که در فشار یک جو, در گرمای 894,4 درجه با گرفتن cl/g  391 گرما, میپزد و به 44,05 درصد co2  و 56,07 درصد cao تجزیه می شود.  گاز co2 به هوا می رود و آهک زنده Cao می ماند.

  3 ــ  آهک زنده Cao , با آب ترکیب آهک شکفته ca(oH)2 میدهد،  و cl/g 280 گرما آزاد می شود.

  4 ــ  آب , آهک شکفته را میشوید،  و با آن , آب آهک درست می کند،  و روان میگردد.

  5 ــ  اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود،  باید سنگ های بالاتنه آن در شعله های آتش و سنگ های کف ان زیر جسم های سوزان فروریخته,  کمی پخته باشد آب باران و برف با پوسته آهک پخته ترکیب آهک شکفته داده باشد،  و آن را شسته باشد.

  6 ــ  سنگ هایی را که از زیر خاک بیرون آورده اند،  بویژه سنگ های کف همگی سالمند و لبه شان تیز،  و کنده گری شان مانند روز نخست به جا مانده است.  این می رساند که تخت جمشید نسوخته و سطح سنگ های آهکی آن نپخته است،  و ترکیبی از آب باران و شسته شدن آن نیز موجود نمی باشد. (احمد حامی)

این آزمایش علوم :

    یک تکه پارچه نیمه سوخته را در حیاط منزلتان خاک کنید و هر روز مقداری آب به آن بدهید.  پس از دو یا حد اکثر سه سال محل دفن پارچه را حفاری بفرمایید.  آیا اثری از پارچه نیمه سوخته شما باقی خواهد ماند؟  چطور ممکن است پرده های نیمه سوخته تخت جمشید بعد از 2000 سال از بین نرفته باشند.

بفرمایید الکساندر شما به انتقام خشایارشا و آتن  چرا نرفته پایتخت آتش بزنه!  به معبد چی کار داشته؟  تخت جمشید فقط یک معبد بی آب بوده نه پایتخت هخامنشی!

     قرنها تخت جمشید (پرسپولیس – پارسه کد) به عنوان پایتخت هخامنشیان شناخته شده است.  اگر امروز کسی بگوید آن بنا معبد و پایگاه مهر (خور) بوده و نه تختگاه شاهان, پذیرش آن آسان نیست. (احمد توکلی)

      هر شهری نیاز به آب دارد.  پایتخت بزرگترین کشور باستانی نیاز به آب زیادی داشته است!  پسآب رود کوچک سیوند,  آّب برای سیراب کردن تخت جمشید نداشته.  آب رود کر هم به تخت جمشید سوار نمی شده است.  کم آبی تخت جمشید به اندازه ای بوده که برای آشامیدن و شستن از چاه آب می کشیدند و این چاه در دامنه کوه رحمت است.  همچنین برای انبار کردن آب استخری در 57 متری جنوب تالار دوازده ستونی ساخته بودند.  در جایی که آب نبوده نمی شده برای بزرگترین کشور باستانی پایتخت ساخت!  جایی که شهر نبوده,  پایتخت هم نبوده و ارگ هم نداشته که دور آن دیوار باشد! اینها را الکساندر نامه نویسان که از درون ایران به ویژه تخت جمشید کمترین آگاهی نداشتند دروغنویسی کرده اند،  که پیروزی الکساندر و سپاهش را بزرگ کنند.  در 50 سال گذشته که کاوشهای زیادی در تخت جمشید شده,  کمترین نشانه ای از ویرانی و به آتش کشیده شدن ان توسط الکساندر به دست نیامده است. ( احمد حامی)

   پرسش 1028:  آیا منظور شما این است،  که مقدونیه مصر بوده نه کشوری که ما در شمال یونان با پایتخت اسکوپیه سراغ داریم؟  اگر اینگونه است پس این کشور از کجا و چگونه تشکیل شده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست صفحه 119:

    مقدونیه:  این لغت یا مغونیه است که به این روز تحریف شده است و منظور دشت مغان در شمال غربی ایران می باشد،  و یا مقدونیه در مصر می باشد.  جالب است بدانیم که الکساندر یونانی در محلی با نام ارکه لائوس argous که مرکز آن پلاریا pellaria بوده است متولد شده است.  بی هیچ تردید پیاده کردن نام مقدونیه در منطقه ارکه لائوس پس از جعل قصه الکساندر به وجود آمده و چنان که اصلان غفاری نیز گفته است از دروغ سازی های دوران بیزانس است.

اصلا کلمه مقدونیه می تواند ریشه فارسی داشته باشد:  مغ + دونیه.

      لغت دونی و دونیه با دو معنای متفاوت امروزه هم در زبان فارسی رایج می باشند.  امروزه لغاتی چون مرغدانی و به اصطلاح عامه مرغ دونی و یا زباله دونی به معنای محل اجتماع مرغان  و محل اجتماع زباله ها هنوز در زبان فارسی رایج می باشند حال تصور:

   مغ دونی = محل اجتماع مغان =  دشت مغان امروزی در ایران.

   مسئله ایست که می توان بر روی ان بیشتر تامل کرد!

    همچنین لغت دون در فارسی به معنای حقیر و یا پایینی:

   و مغ دونیه = محل زندگی مغی که از مغان دون پایه تر و یا محل زندگی مغ های پایینی (از نظر جغرافیایی) بوده است،   از نظر لغت شناسی قابل بررسی می باشند.  حال دو پیشنهاد بر فارسی بودن کلمه مقدونیه داده شد.  ریشه های این کلمه در زبان یونانی و لاتین چیست،  که این نام را برای محلی در شمال یونان امروزی بپذیریم؟

   پرسش 1029:  اگر فردوسی این مطالب را از غربی ها می گرفت،  پس چرا در شاهنامه اسکندر را از تخمه داراب و از نژاد ایرانی میداند،  بر خلاف عقاید غربی ها،  او اسکندر را دست پرورده روم (یا یونان) میداند،  درست مثل تاریخ.  چرا نباید داستان او را باور کرد (به تاریخ ثبت شده نزدیک تر است)؟

   پاسخ پرنیان حامد:  رومیه = مدائن  نه اروپاست و نه یونان.  فردوسی اسکندر را دست پرورده گیو و گودرز می داند،  که کتیبه های آنها سر پل زهاب است.  عقاید غربی ها در مورد الکساندری است که 266 سال قبل از اسکندر بوده و ایران را هم فتح نکرده است،  بلکه اروپاییان این دو سرگذشت را با هم مخلوط کرده اند. (اسناد این مدعا در کتاب می باشد).

   نظر یک خواننده وبلاگ 1030:  آقای انوش،  بنده حق داشتم و دلیل اش هم عدم نصب کامنت ارسالی ام از جانب شما است!؟  در ضمن احتیاج به خواندن دوباره مطالب تکراری و کسل کننده شما نیست،  و خلاصه و در یک کلام میتوان گفت که داستان سرایی های شما هیچگونه سندیت و بار علمی ندارد،  و همانطور که جنابعالی به خوبی هم می دانید تحقیقات علمی آقای پورپیرار همه حقایق و جعلیات تاریخی را آشکار نموده است،  که همیشه از ذکر نام و تحقیقات ایشان بخاطر رودرویی با حقیقت واهمه و پرهیز می کنید!!!  و با طرز خاص خودتان در نوشته هایتان آن را کتمان می نمایید.  به هر حال امیدوارم که روزی از این خواب خوش بیدار شوید زیرا که بنابر این سخن معروف:  آدم خوابیده را می توام بیدار کرد ولی انسانی که خودش را به خواب زده است هرگز.  به امید قبول حقیقت و درستی.

   پاسخ پرنیان حامد:  عزیز من،  آقای ناصر پورپیرار،  یک سوال هم جواب نمی دهند!  کدام جعلیات تاریخی عزیز من،  ناصر پورپیرار با بزرگ و کوچک کردن عکس ها سایه عکس را به هم ریخته, بدون در نظر گرفتن حقایق و بدون سند فقط با توهین به دیگران می گوید نیست!  در مقالات ایشان آنقدر ضد و نقیض موجود است،  و ایشان حتی نمی آیند ما جاهلان را روشن کنند که چه می گویند!

      به پست های مربوطه به پرسش و پاسخ با آقای ناصر پورپیرار،  در این وبلاگ مراجعه نمایید،  شما این سوالات را بخوانید ایشان که عنایت نکردند جواب مرا بدهند،  شما اگر عنایت دارید و با فلسفه  ایشان آشنا هستید به این سوالات من حقیر پاسخ بدهید،  و اگر جواب شما را میدهند یک کلام بپرسید اقای پورپیرار شما که قران را به سندیت می گیرید،  آیا این کتاب را قبول دارید یا خیر؟  بگویید منت به سر من بگذارند این یک سوال را جواب بدهند:

1.      شما در مقاله های :  مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۱۹ ,20 , 21 , 22 ,23 ,24 در نهایت تاسف با توهین بی مورد به اساتید ایران!  از جمله مرحوم ایرج افشار, مرحوم مجتبی مینوی و.... با به در و تخته زدن ثابت فرمودید،  که شاهنامه به دستنویس فردوسی در جهان موجود نمی باشد.  بفرمایید:  دستنویس اصلی رخداد پوریم, در کدام موزه جهان است؟  دستنویس تورات توسط حضرت موسی, دستنویس انجیل توسط حضرت عیسی, دستنویس قران توسط حضرت محمد (ص) در کدام موزه می باشد؟  آیا می خواهید وجود این پیامبران را به علت نبودن اصل نوشته آنان رد کنید؟  در کتاب قران از وجود افرادی چون ذولقرنین, اصحاب کهف .... در منطقه ای که شما خالی از سکنه نام بردید سخن به میان است!  در این جا توجه به قران ندارید, چند سطر بعد  قران را به سندیت می آورید!  نظر شخصی خود را در مورد اینهمه ضد و نقیضی که خواننده در مقالاتتان دچار آن می شود بفرمایید؟ فردوسی و شاهنامه اش مزخرف و دروغ و ساخته یهودیان!  تاریخ بلعمی, تاریخ طبری, اثارالباقیه ابوریحان بیرونی, تاریخ مسعودی, بندهش, نوشته های راویان عرب و.......... ببخشید اینها همه دیوانه بودند که همان تاریخ را هی تکرار کرده اند؟  آقای پورپیرار آیا  واقعا در مرام یک پژوهش گر است که فرضیه خود را با توهین به دیگران ابراز کند؟

به امید آنکه روزی بتوانیم یاد بگیریم چگونه با پرسش و پاسخ  مودبانه از یکدیگر  تبادل نظر دوستانه کنیم و دست به دست هم حقایق تاریخ کشورمان را  روشن سازیم.

   نظر و پرسش 1031:  آیا شما یک نفر پیر مرد هفتاد هشتاد ساله به نام کامبیز، اردشیر؛ کوروش و داریوش تا الان سراغ دارید؟  کمی عمیقا در بنیان تاریخمان فکر کنیم.  تا جایی میرسیم که از 50-60 سال پیش شروع به تاریخ سازی هخامنشی نموده اند.  چه کسانی؟ به چه علتی؟ و چرا؟  این شمایید که باید بیابید.  در صورت تمایل پس از تفکر و تعقل نظرات خود را اعلام فرمایید.  شاد باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  در زمان محمد رضا شاه پهلوی سر مسئولان ما  را کلاه گذاشتند و برای اینکه قدمت یونان 2700 ساله را از ایران بیشتر جلوه بدهند شاه بی لیاقتمان را راضی کردند که کورش کبیر 2500 ساله را مبدا شاهنشاهی ایران اعلام کند و بدین ترتیب قدمت تاریخ 7000 ساله ایران را نا دیده گرفته اند.  اما اسناد موجود در جهان وجود خاندان هخامنشی را تایید می کند و اسناد ی که بر رد خاندان هخامنشی در ایران آورده شده است به علت تناقض فراوان قابل قبول نمی باشد.  نه تنها اسامی چون کوروش, داریوش, خشایار , ... همیشه در ایران روال بوده،  که اسامی چون ایرج, اسکندر, فریدون ,منوچهر, بهمن , جمشید, خسرو, مهران, .... نیز در ایران از قدیم تا به امروز رواج داشته است.

   پرسش 1032:  چگونه می توانیم زبان پارسی باستان،  و یا زبان پهلوی،  را باز آوری نماییم و بدان تکلم کنیم؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با مطالعه شاهنامه فردوسی.

   پرسش 1033:  چرا هنر ساسانی، بنام هنر اسلامی در ایران و جهان معرفی شده است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چون در  ایران،  اسلام به رسمیت شناخته شده است،  و ایران جزو کشور های اسلامی می باشد،  لاجرم فرهنگ, هنر, و ثروت این کشور به جهان اسلام واگذار شده است.

   پرسش 1034:  شما که ادعا دارید میخواید دروغو از ایران بردارید چرا درم ورده کروش و داریوش و هخامنشیان تاریخه اصلیو بازگو نمیکنید؟ و انهارا کبیر مینامید؟ چرا درم ورده منشوره کروش که تخلیه و منظوری بابلیه اصله ماجرا رو نمیگید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  سوال شما به این صورت به دست ما رسیده است که متاسفانه قابل خواندن نمی باشد,  محبت بفرمایید این سوال را بار دیگر ارسال بفرمایید.

   پرسش 1035: شهر انشان یا اشان با آن تاریخ 7000 ساله چگونه از بین رفت؟

   پاسخ پرنیان حامد:  شهر  7000 ساله آنشان توسط آشور بانی پال از خاندان تورانی با خاک یکسان شد . او حتی مردگان را نیز از قبر در آورد و اثری از آنان باقی نگذاشت . خاندان هخامنشی که در این جنگ همدستان آشور بانی پال بوده اند,  این قسمت را با عنوان غنیمت جنگی تصاحب کردند و آن را باز سازی نمودند.   کورش اول هخامنشی در تاریخ ملقب به سازنده شهر انشان می باشد.  انشان بازسازی شده متعلق به خاندان و نژاد هخامنشی بوده و از آن پس تا به زمان حمله اسکندر (ایرانی )،  در این منطقه از نژاد ایلامیان اثری نبوده است.

   پرسش 1036:  نوشته اید ال الکساندر ال تعریف است،  مگر رومی ها یا یونانی ها مثل عربها ال تعریف دارند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  این سوال چند بار مطرح شده است،   خیر الاسکندر (ال اسکندر) که نام او در متون پهلوی به این صورت آمده است،  الکساندر (ال کساندر) نیست.  موضوع ال تعریف عربی نیست!  نام ها را بخش کردیم تفاوت اسکندر و کساندر را ببینید.

   پرسش 1037:  شما از کجا میدانید که الکساندرس کلمه ای عربی است،  که حرف «الـ» آن را حرف تعریف می شمارید؟  بر روی «لـ» این کلمه کسره وجود دارد نه ساکن.

   پاسخ پرنیان حامد:  لغت عربی؟  ببینید نام اسکندر ایرانی در متون پهلوی قبل از اسلام و عرب و عربی مثل کارنامه اردشیر بابکان که حدودا 400 سال قبل از عرب نوشته شده است,  الاسکندر آمده حالا چرا ال داشته که مشابه ال عربی شده نمی دانم،  فرقی هم ندارد ما جسارت کرده،  فقط اسم ها را بخش کردیم گفتیم ال اسکندر  و ال کساندر با هم فرق دارند،  یکی نیستند که قاطی شان کردند.  به استناد مدارک کتاب  266 سال هم با هم تفاوت زمانی داشتند،  و به استناد همان مدارک نژاد و ملیت و مذهب انها هم با هم فرق داشته است.

   پرسش و نظر 1038:  در مورد دریای خزر بحثی داشتم. می دانید که این اسم حسابی سر زبان ها جا افتاده و چون به عقیده ی بعضی، خزر نام قومی است که دشمن ایرانیان و مسلمانان بوده اند، تلاش کرده اند تا نام مازندران و کاسپین، اسامی قدیمی این دریا را زنده کنند که به نظر زیاد موفق نبوده است. من خودم به شخصه، این سوال برایم مطرح بوده که واقعا چرا اسم دشمنان ما باید اینقدر به خوبی سر زبان ها بیفتد که نتوان آن را از یاد مردم برد. عقیده ی من این بود که یک جای کار اشکال دارد تا این که مطلع شدم یکی از فرهیختگان کشورمان، آقای عبدالرحمان عبادی، کتابی به نام چند صد نام دریای خزر نوشته اند. بر اساس تحقیق ایشان نام خزر ارتباطی با خزرها ندارد و از واژه ی کَسَر گرفته شده و نام های دیگر این دریا مثل کاسپین و قزوین نیز با این نام هم ریشه اند.  شما چقدر در مورد نام دریای خزر تحقیق کرده اید؟ و چه نظری در مورد جریانی دارید که برای تغییر نام خزر به مازندران یا کاسپین تلاش می کند؟ و دیگر این که چقدر موافقید که جلوی این جریان گرفته شده و نام خزر تثبیت شود و به این ماجرا خاتمه داده شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  فکر نمی کنم تغییر نام دریای کاسپین به خزر به مسلمانان ارتباطی داشته باشد.  خزر نامی است که در متون قدیمی به چشم می خورد به طور مثال نام دیگر ارجاسپ در تاریخ بلعمی خزر اسپ آمده است،  و آنچه من یافتم آنکه به مردم کناره دریای سیاه در زمان هخامنشی و قبل از آن خزر آن می گفته اند.  نام دریای شمال کشور ایران امروزی،  زمانی به خاطر نژاد کاسها در این محل کاسپی آن و نام دریای جنوبی این کشور به خاطر وجود نژاد پارسها, دریای  پارس و قبل از هخامنشی دریای پودیگ  بوده است.

  شما اگر موافق هستید بگذارید نام دریای شمالی را خزر بگویند،  و نام دریای جنوبی را خلیج عرب تا ماجرا جدا خاتمه پیدا کند!  * کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نسیت صفحه 33.

      آنچه ما امروزه به عنوان نقشه ایران و اطراف در دسترس داریم,  با آنچه در تاریخ قدیم ایران و جهان آمده است مطابقت ندارد.  می دانیم  که در زمان ساسانیان با مشکل دو محل بودن یک نام برای شهرها مواجه بوده اند،  و ساسانیان سعی بر برطرف کردن این مشکل به عمل آورده اند.  در متون ساسانی بی وقفه از در غرب بودن بلخ و ... سخن به میان است.

      آنطور که به نظر می آید بر اثر یک مهاجرت دسته جمعی ایرانیان از غرب به شرق این مرز و بوم نقشه و نام شهر های غربی این سرزمین عینا در شرق ان پیاده شده است.  این گروه نه تنها نام شهرها که فرهنگ و اشیا و کتب و ...را نیز با خود جابجا کرده اند.

     علت مهاجرتی به این صورت و با نامگذاری محل های جدید مطابق قدیم به رسم یادگار و از بین نرفتن این اسامی,  تنها می تواند حمله ناگهانی یک گروه و فرار گروه دیگر از محل زندگی خود باشد،  و چون میدانیم که دولت ساسانی نیز دچار این دو گانگی بوده است،  پس این مهاجرت نمی تواند از حمله اعراب سرچشمه گرفته باشد.  اما حمله اسکندر مادی با مذهب میترایی و حکومت اشکانیان پس از او می تواند علتی بر مهاجرت مزدایی آن که در غرب ایران بوده اند،  به مرز های شرقی این کشور باشد.  این گروه برای نجات مذهب و فرهنگ و جانشان نه تنها به شرق فرار کرده اند،  که برای باقی ماندن نام های محل های گذشته این اسامی را در شرق ایران بر روی محل های جدید عینا پیاده کرده اند.  این سخن که این اتفاق در زمان حمله اسکندر به وقوع پیوسته باشد تنها فرضیه ای بیش نیست،  و زمان بوجود آمدن این دو گانگی اسمی در شهر های ایران را نمی توان به سادگی اثبات کرد.  اما در اینکه این اسامی دوگانه هستند جای شک نمی باشد.  فاصله ها,  کوهها, دریاها, مرزها,.... هیچکدام با تاریخ همخوانی منطقی ندارد.  یا میتوان کل تاریخ جهان در مورد ایران را افسانه تصور کرد, که در این صورت فاصله هایی چون  شش هزار کیلومتر  نیازی به شک کردن و تفکر منطقی ندارد،  یا آنکه محل واقعی اسم های گفته شده را از میان متون قدیمی پیدا کنیم.  کتاب صفحه 36 -35

      آنچه از نگاه کردن  به نقشه ها و مقایسه آنها به ذهن می رسد،  آن است که این گروه مهاجرین دریای سیاه را با دریای خزر تعویض کرده،  و اکباتان سوریه را اکباتان مدی ها در همدان قرار داده و باقی شهر های شرقی را با همان معیاری که در غرب بوده است،  کپیه برداری و نامگذاری کرده اند.

   * ــ  دو اگباتانه موجود است:  1.  اگباتانه مدی ها،  2.  اگباتانه در سوریه (هرودوت اصلی).

   -   نام اصلی دریای خزر امروزی دریای کاسپین یا دریای کاسپیان بوده است.  کاسپ ها یا کوسیان در هزاره سوم ق.م،  مردمی سفید پوست با چشمانی کبود و موهای بور در دره سفید رود و گیلان امروز بوده اند،  که مذهب آنان میترایی بوده و به پرورش اسب اشتغال داشته اند.  آنان سپس به قزوین (کاس پین) و همدان رفته اند،  که پیش از مادها مرکز آنها بوده و کارکاسی  نامیده می شده است.  نژاد مو بور چشم کبود در فومن, اسالم, تالش, آذربایجان, لرستان (تیره کاکاوند, حسنوند, بومیان نور آباد,) و .... همه از فرزندان کاسپ ها می باشند،  نام دریای شمال ایران نیز دریای کاسپیان بوده،  و از چه موقع نام خزر به آن داده شده است به درستی معلوم نیست.

 -  خزر در شاهنامه فردوسی:

 * به قیصر خزر بود نزدیکتر  <><>  وز ایشان بدش روز تاریکتر *

 * به مرز خزر مهتر الیاس بود  <><>  که پور جهاندیده مهراس بود *

    به روم,  خزر نزدیکتر است تا باختریش پایتخت ایران،  که در شمال غربی ایران و کنار رود سیحان و جیحان بوده است.  توجه کنید پادشاه روم برای حمله به خزر نیازی نداشته،  که از باختریش که در نواحی آذربایجان امروزی است،  بگذرد بنابر این خزری که در این بیت آمده است نمی تواند کرانه های دریای کاسپین باشد.  خزر نام محلی در جنوب دریای سیاه بوده است.

 ــ  بعد از مرگ  آلیات (الیاس) کرسوس پسر او که 35 ساله بود به جای پدر به پادشاهی رسید. (تاریخ هرودوت اصلی)

اسامی پادشاهان لیدی منطبق بر شاهنامه فردوسی و محل آنان در جنوب دریای سیاه بوده است.

   پرسش 1039:  آیا چند هزارعرب قبیله های پراکنده عربستان در 2000 سال پیش عربی صحبت می کردند؟  یا اینکه زبان عربی بین 2500 تا 1500 سال پیش در بین النهرین شکل گرفت؟  لازم به ذکر است،  هم اکنون در نقاط دور دست و کوهستانی عسیر و ظهران جنوبی و مرز یمن،  مردمان قدیمی مدرسه نرفته با لهجه های دیگری حرف می زنند،  که  گویا بیشتر به زبان اریتره همانند است.  کلاً هیچ مدرک و سندی در دست نیست،  که آن چند هزار نفر ساکنان باستانی عربستان،  عرب بوده و عربی صحبت می کردند.  آیا نباید ایرانی های پژوهشگر گپ آن افراد کوهستانی را ضبط و در اینترنت منتشر کنند،  و به نوعی برای تحقیقات بیشتر تاریخی نگهداری شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خط عربی و فارسی  امروزی خطی است که قبل از حمله اعراب به ایران به خط کوفی شهرت داشته است،  و این خط مربوط به ایران بزرگ و بین النهرین بوده و به اعراب مربوط نمی شود.  دستور زبان و ... زبان عربی را نیز تا آنجا که اطلاع داریم روزبه پسر جشنش ملقب به عبدالله ابن مقفع از نوابغ ایرانی در زمان عباسیان برای آنان به وجود آورده است.  لاجرم زبان عربی امروزی قبل از زمان عباسیان وجود خارجی نداشته است.  این اطلاعات کوتاهی است که من می توانم به جرات در اختیارتان بگزارم چرا که صحت آن قابل اثبات می باشد.  اما توجه کنید پژوهشگر تاریخ شخصی نیست که برای 7000 سال تاریخ ایران سند جمع آوری کرده باشد.  تحقیقات و اسنادی که من جمع آوری کرده ام تا پایان حکومت اشکانیان بیش نمی باشد.  برای پیشنهاد جالب تان به پژوهش گران ساسانی و حمله اعراب به ایران رجوع کنید.     

   پرسش 1041:  آیا درباره شهر رومی میرا در جنوب ترکیه می دانید،  که می گویند محل تولد سنت نیکولاس یا همان بابانوئل است،  او راهب کلیسای آن شهر تاریخی بوده و چون قدیسی شمرده می شده،  جای قبر او نیز در آن شهر باستانی باقی است.  آیا به میترایی و اسکندر رومی مربوط است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بلی ,  در زمان کنستانتین که رومیان مدائن شکست خوردند و به استانبول امروزی مهاجرت کردند،   و آیین میترایی خود را به مذهب مسیحی تغییر دادند , نمادها و آیین های میترایی را با نام دیگر وارد مذهب جدید شان کردند که تقریبا هیچکدام با مذهب مسیحی و حضرت عیسی ارتباطی ندارد!  مشهود ترین آن مخلوط شدن تولد حضرت عیسی با نوروز میتراییان بوده است. ( کتاب صفحه 170):

   ولادت  حضرت عیسی پسر مریم به استناد متون پهلوی و نوشته تاریخ بلعمی و مورخین شرقی چون عبدالله بن عباس :

  ــ   از گاه عیسی علیه السلام تا پیغامبر ما (محمد) صلی الله علیه و سلم پانصد و پنجاه و یک سال بود.

تاریخ تولد عیسی پسر مریم حدود 1909 سال پیش و در روز هفتم اکتبر بوده است.  2010 سال پیش تاریخ فتح اروپا به دست اسکندر (میتری دات کسری ارومیه ای) و بنیانگذاری حکومت ارومیان با مذهب میترایی در اروپا و 24 دسامبر روز تولد میترا (خورشید ) و نوروز میتراییان  بوده است.

   سنت نیکولاس را هم که آیین مهری را در شب نوروز میترایی 24 دسامبر اجرا می کرده است تبدیل به ایزد فروغ کرده اند.  آیا تا به حال نشنیده اید که می گویند بابا نوئل در قطب شمال زندگی می کند؟ می دانید چرا؟

   کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  صفحه  73 :

   . بابا نوئل عیسویان که کلاه فریگی (مادی) بر سر و سدره سرخ بر تن دارد،  و سوار بر ارابه سورتمه ای بر اسمان ها می تازد و در زاد شب عیسی ( زاد شب مهر) به زمین فرود می آید و برای کودکان ارمغان  می آورد همان بغ مهر ایزد روشنی است،  که شانزده سده پس از بر افتادن آیین مهر در اروپا, عیسویان او را به شکل امروزی در آوردند (احمد حامی).   کتاب صفحه 206:

   . اروپاییان محل بابا نوئل (بغ مهر) را در قطب شمال می دانند او با سورتمه ای که اسپان شاخدار ان را می کشیده اند به طرف قطب شمال رفته است و هر ساله از قطب شمال می آید و برای کودکان ارمغان می آورد. عجیب است که اسکندر روایات ایران نیز از اروپا به قطب شمال رفته است کلاه فریگی (مادی) به سر داشته,  رنگ محبوب او قرمز و مذهب او میترایی بوده است و میترا با سورتمه و اسب شاخدار به آسمان رفته است (اسناد این گفته یعنی رفتن اسکندر به اروپا و سنگ لوح های معابد میترایی دال بر به آسمان رفتن میترا با سورتمه و اسب شاخدار و ... در کتاب ارائه شده است).

   پرسش 1042:  آیا چند ده کعبه موجود در کشور اتیوپی،  که هر کدام بعنوان کلیسای باستانی شناخته می شوند،  و دقیقاً مانند کعبه زرتشت در محوطه تاریخی نقش رستم هستند،  از اثرات تاریخی ایرانی است،  یا اینکه تأثیر متقابل فرهنگی و دینی می باشند؟  و کلاً چه توضیح بدور از  های تاریخ برای آنها وجود دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد: همان توضیحی داده می شود  که برای بیش از 100 معبد میترایی در اروپا و همین تعداد معبد در آفریقا موجود می باشد!

     تا به امروز به ما گفته اند آیین ایرانی میترایی از طریق 200 - 300 سرباز رومی و 10 - 20 دزد دریایی به اروپا رفته است!  باور می کنید که 320 نفر دزد و سرباز بتوانند یک همچین تاثیری در تقویم و فرهنگ و زبان و نژاد و  ... اروپاییان کرده باشند؟

   حقیقت را دوست دارید بدانید؟ :

      بین سالهای 90-73 قبل از میلاد شخصی از ایران با سپاهی عظیم از سوی مصر به طرف الجزایر و از تونس با کشتی وارد جزیره سیسیل و از آنجا به طرف شمال رفته و از ژنو به ساربروکن در آلمان و از آنجا به فرانکفورت, و کلن رفته سپس با نرمان ها (نرم پایان شاهنامه) جنگ کرده از آنجا به اسلو رفته و در زمستان به طرف قطب شمال (ظلمات) به دنبال آب حیات می رود.  سپس از این مکان به جزایر انگلستان رفته و در آنجا دیواری بر روی گوگ و ماگوگ ( یاجوج ماجوج) می کشد،  و به سوی شرق باز می گردد که در راه بازگشت به وطن او را در شهر اور سر به نیست می کنند.

      اسکندرنامه هایی که در ایران نوشته شده است،  بازگردان سفرنامه این سفر از زبان پهلوی به فارسی می باشد.  فتح کامل اروپا به دست میتری دات اشک هفتم (اسکندر تاریخ ایران) که توسط حکومت ساسانی و کشیشان اروپایی از تاریخ محو شده است.  در کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  از صفحه 186 تا صفحه 209 تک تک گفته های فردوسی در اسکندر نامه اش را برایتان با معابد میترایی اروپا, لوح سنگها, مجسمه ها و اسطوره های اروپایی مقایسه کردم،  و برایتان ثابت کردم فردوسی به اروپا نرفته حتما سندی به زبان پهلوی در دست داشته است،  که این اسکندر نامه را نوشته است.  

   شما دوست دارید اسمش را بگذارید تأثیر متقابل فرهنگی و دینی،  من تصور می کنم بیشتر به فتح اروپا و شمال آفریقا می ماند تا داد و ستد فرهنگی!

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است. 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 1

پرسش و پاسخ کنکاش 1

   پرسش 974:  در کتاب استر آمده خشایارشا چند هزار ایرانی را کشت،  و در ادامه تاریخ آمده که اسکندر برای انتقام به پارس حمله کرد.  در جمع بندی کتاب اسکندر ایرانی،  الکساندر مقدونی نیست،  اسکندر از رومیه در ایر ان دو سوی ارس بوده،  و به شوش و تخت جمشید حمله می کند.  پس آیا می تواند داستان استر درست باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در داستان  استر آمده است،  که اخشویرش ......

   اخشویرش یا اخشروش به چه سندی می تواند خشایارشای هخامنشی باشد؟  شما حداقل یک سند در یکی بودن این دو شخصیت تاریخی به من ارائه بدهید!

   1 .  نه نام این دو شباهتی به هم دارد.

   2 .  نه شخصیت و اعمال اخشویرش در استر شباهتی به شخصیت و اعمال خشایارشا در کتیبه های هخامنشی دارد

   3 .   به روایات باقی مانده خشایارشا تنها یک ملکه به نام آمستریس داشته است که به سن پیری رسیده است و بر اساس این روایات تغییر ملکه در زمان خشایارشا رخ نداده است.

  4 .  تأکید نویسنده کتاب استر بر صد و بیست و هفت ایالت شاهنشاهی ایران با واقعیت تاریخی بیست ایالت در زمان خشایارشا در تضاد است.

   5 .  شجره نامه احشویرش در تاریخ ایران:  احشویرش پسر کیرش پسر جاماسپ (ملقب به عالم)،  با شجره نامه خشایارشا در تاریخ ایران:  خشایارشا پسر داریوش نوه کورش پسر کمبوجیه ....  تفاوت فاحش دارد!

   6 .  در تاریخ ایران احشویرش یکی از چهار سرداری است،  که با بخت النصر (از نوادگان گودرز) به فرمان بهمن بیت المقدس را با خاک یکسان می کنند.  او سپس با پادشاه هند کارزار کرد و منشور حکومت هند را از بهمن دریافت کرد.  احشویرش را زنی بود بزرگوار به نام وشنا,  که چون او را خطایی رفت,  او را کشت و زن دیگری از بنی اسرائیل با نام استیر (استیژ-اشتر-استر- استاره) اختیار کرد که نام فرزند او کیورش بود.

      کدام قسمت این روایت با خشایارشا هخامنشی هم خوانی دارد؟   خشایارشا تا آنجا که می دانیم نه بیت المقدس را با خاک یکسان کرده!  نه به هند لشکر کشیده!  نه زن خود را کشته!  نه زن یهودی داشته!  نه نام فرزند او کورش بوده!  و نه خودش و پسرش به مذهب یهودی بوده اند!  در تمامی کتیبه های هخامنشی قسم به اهورا مزدا و اهورا میترا و آناهیتا است!

      پس باید بدانیم که به درستی مشخص نیست،  که اخشوروش دقیقا کدام یک از پادشاهان ایران است.

   بگفته شائول شاکد،  استاد ارشد دانشگاه عبری اورشلیم و پژوهش‌گر نامدار تاریخ یهودیت،  در نوشتار مربوط به پوریم در دانشنامه ایرانیکا،  گواهی بر صحت این داستان از دیدگاه تاریخی وجود ندارد،  و معمولاً در مورد واقعیت تاریخی داستان با شک و تردید نگریسته می‌شود.  نظریه‌ هایی وجود دارد که داستان بر مبنای اساطیر ایلامی و یا بابلی است.

    برخی محققین کتاب مقدس تاریخ نگارش کتاب استر را به دوران سلوکی‌ها مربوط می‌سازند،  ولی عدم وجود کلمات یونانی و شیوه زبان محلی عبری نویسنده بیانگر این است،  که کتاب قبل از شکست ایران از سپاه الکساندر نوشته شده‌است.

   حال اخشویرش که بوده؟  و چه کسی به انتقام چه چیزی به روایت چه کسی (لابد یونانیان؟)  به ایران حمله کرده؟ خودتان قضاوت کنید  ببینید فرض و حکم این مسئله شما چقدر دچار تناقض است.

   پرسش 975:  آیا درست است که در همین دوره،  و از همین نقاط عده ای به روم فرار کرده،  و روم غربی را بنا کردند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر !  رومیان رومیه = مدائن فاتح اروپا بوده اند،  و نه فراری!  آنچه در اروپا کم کم تحت عنوان رومی شکل گرفته است،  در اثر وجود والی های (ساتراپ های ) حکومت رومیان (اشکانیان) در این منطقه بوده است. فرمان اصلی از پایتخت یعنی مدائن صادر می شده،  محل تخت گاه پادشاهان روم { جولیو سزار(کی سر ایلیوس )  -  اکتاویوس(ارش اشک هشتم ) ........} تا به زمان کنستانتین (قسطنطنین) حدود  300 بعد از میلاد در شهر مدائن بوده است.  تازه در زمان کنستانتین که شکست خوردند و عقب نشینی کردند،  پایتخت را از مدائن به استانبول ترکیه منتقل کرده اند.  چه زمانی پایتخت آنها به رم در ایتالیا منتقل شده نمی دانیم،  اما مطمئن باشید پس از 300 میلادی  بوده است.

    در تاریخ روم می خوانیم:  تا 285 پس از میلاد اداره امپراطوری مشترک بوده،  و سپس به روم غربی تقسیم می شود.

   قدیمی ترین معبد میترایی در ایتالیا 100 بعد از میلاد است،  که این تاریخ برابر 173 سال بعد از جولیوسزار (کی سر ایلیوس  می باشد.  اما در تاریخ روم  پادشاهان این سلسله دائما ادعا بر ساختن معابد میترایی در پایتخت کرده اند.  رومی که از آن سخن به میان است،   به هیچ وجه نمی تواند رم در کشور ایتالیا باشد.  (حداقل تا 300 بعد از میلاد)  و تا این تاریخ رومیان (تیره ای از اشکانیان) فاتح کل جهان شناخته شده آن روزگار بودند،  و نیازی به فرار نداشتند!

   پرسش 976:  آیا اشک همان اسکندر بود،  که مانند پاپ و قیصر، اول و دوم و سوم دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد: اشک لقب کلیه پادشاهان اشکانی بوده است . اسکندری که نام و سرگذشت او در تاریخ ایران آمده است،  کی سر (لقب پادشاهان ماد به معنی شاه سر ) ایلیوس ( به معنی بابل ) پادشاه بابل،  که در لاتین به صورت:

  kei(cei)  ser (sar)      I (j) ulius  نوشته شده است.  میتری دات (به معنی قانون میترایی که در زبان پهلوی به صورت مهرداد در آمده است،  و همان بغ پور می باشد)،  خود اشک هفتم بوده است،  که با فتوحاتش لقب شاه شاهان را از خاندان هخامنشی در پارس به خاندان اشکانیان در شمال غربی ایران برده،  و بدین ترتیب از افتخارات خاندان اشکانیان  بوده است.

   پرسش 977:  آیا اشکانه که در بعضی از روستاها به خمره و یا پارچ حاوی آب خوردن می گویند،  و به تلفظ دیگر در روستاهای دیگر اسکانه است،  از همان ریشه اشکان و اسکندر است،  در ضمن گویا استکان (اسک + ته + کان = کین) که پای پارچ آب قرار می دادند،  از همان واژه است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  لغت اشکانه به نظر محل اجتماع اشک ها (قطرات آب ) می باشد،  اما آیا لغت "اشک چشم" با لقب "اشک اشکانیان" ارتباطی دارد،  تا به این لحظه علت و سند یا روایتی یافت نشده است.  قدر مسلم لغاتی که تا به امروز در زبان فارسی بی توجه مورد استعمال قرار داده ایم،  گویای ارتباط هایی هستند که به اثبات دروغ های گفته شده در تاریخ کمک فراوان می کنند،  ما وظیفه داریم بیشتر آنها را بررسی کنیم.  به طور مثال من نام شخص خود را برایتان مورد بررسی قرار میدهم،  خودتان قضاوت کنید ببینید از نامی ایرانی به  کجا می توان رسید:

   پرنیان = (پرنی + آن) گویای قوم مشهور اشکانیان پرنی ها و در زبان فارسی به معنی ابریشم و حریر!  سوال آیا قوم پرنی کاشف ابریشم بودند،  که این جنس به آنان نسبت داده شده است؟  تا به امروز مردم سرزمین چین را کاشف ابریشم و کاغذ معرفی کرده اند!  چین استان به استناد مدارک ارائه شده در کتاب "اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست"  کشور چین امروزی نیست،  محلی در بین النهرین بوده است :

   چینستان, چین استان, حینستان:  کشور چین امروزی نیست.  استانی در جنوب بین النهرین بوده است:

   ــ  ...  و آنان که به سرزمین سین اند، که چین استان است (بندهش).

   ــ  ...  سین یا سئن خدای ماه در آسیای غربی,  خدای سامی ها (اکد) بوده است. سامی ها در نواحی خوزستان و شمال زاگرس بودند،  میان دو رود را از نظر نژاد مردمان در آن زمان به دو دسته تقسیم کرده بودند:

   شمال ،  1 ــ  آشنویه = هوری،  2ــ  ماری،  3 ــ  آشوری،  که مردم آن را هیکوس میگفتند.

   جنوب ،  1 ــ  السین،  2 ــ  لارسا،  3 ــ  بابل،  اتحادیه ای که پایتخت آن بابل بوده است.

   ــ  ...  السین مردمان سرزمینی از سرزمین های جنوبی بین النهرین می باشند.

      در شاهنامه فقفور چین آمده است،  فقفور که همان بغ پور میترایی است،  لقب پادشاهانی است،  که به این دین و آیین بودند.  تا به امروز نشنیده ایم،  که در کشور چین امروزی مذهب میترایی رایج بوده باشد.

   ــ  کی خسرو در جنگ با تورانیان به میلاد می گوید،  به ترکستان اندر شو به راه چینستان (تاریخ بلعمی).  پس از سوی ایران،  چینستان محلی است سر راه ترکستان،  و اول چینستان بوده بعد ترکستان.

   ــ  همچنین اسکندر از چینستان به مغرب و حجاب ظلمت رسید (تاریخ بلعمی).

   ــ   طبق روایت بندهش و اوستا،  به محل زندگی سین ها،  چین استان (چینستان) می گفتند،  و در همسایگی جنوبی آنان در سواحل خلیج فارس،  استان یا کشوری با نام هند قرار داشته است،  که امروزه به آن هندیجان گفته می شود.

      کاشفین واقعی ابریشم و کاغذ کیستند؟  توران دخت دختر زیبای پادشاه آشور چرا در اپرا های اروپا از نژاد زرد پوست معرفی شده است؟

   با تحلیل نام شخص خودم،  می توانم کوهی از مدارک به دروغ جهان را زیر سوال ببرم،  و به آتش بکشم! ای دریغ از بزرگان سرزمین ایران،  که خودمان را باور ندارند،  و دائما به دنبال ماخذ و مدارکی از شرق و غرب هستند، که لایق آتش اند!

   پرسش 978:  آیا سلوکیان،  همان گونه که از نامش پیداست،  یک سلسله دینی بوده،  که در نهایت به میترائیسم نفوذ کرد،  و باعث پیدایش دین مسیح شد؟  سلوکیان عقیده به سازش و کوتاه آمدن داشتند،  (اگر کسی در گوشت سیلی زد،  گوش دیگرت را بگیر که سیلی بزند).  و آیا رهبران سلوکی همان پاپ های آینده نبودند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  متاسفانه من هر چه گشتم نه در تاریخ ایران،  نه در کتیبه ها و متون پهلوی به جا مانده،  و نه در آثار باستانی موجود در ایران،  هیچ اثری از حکومتی با عنوان سلوکیان از جزایر دریای اژه (گریس ها) در ایران یافت نکردم!  چند سکه موجود است که می گویند،  در باختریش ضرب شده است،  و این تنها مدرک فتح ایران توسط سلوکیان است!  باختریش در زبان فارسی به معنی غرب و محل این شهر "به استناد کل مدارک ارائه شده در کتاب و ضمیمه مکان های آن"  روبه روی نینوا بوده است.  در حوالی این مکان یعنی در نمرود داغ (در شمال سوریه و غرب رودخانه فرات)،  البته بر قبر شخصی به نام آنتیوکوس (69 تا 34 ق.م) سنگی یافت شده که او را از نیمه نسل پادشاهان هخامنشی،  و نیمه سلوکی معرفی کرده است.  به قسمتی از کتاب توجه بفرمایید:

   ــ  ...  به کارنامه اردشیر بابکان چنین نوشته بود،  که ایرانشهر از پس مرگ اسکندر ارومی 240 ملک داشت،  سپاهیان و پارس و خطه های نزدیکتر دست اردوان سالار بود.

   ــ  ...  در تاریخ بلعمی نیز سخن از 90 پادشاهی است،  که البته می گوید:  ولیکن میانه پادشاهی داشتند،  از آنجا که اکنون بغداد است،  تا ری و ملوک الطوایف ایشان را ملوک بزرگ خوانندی و ایشان اشکانیان اند.

      فردوسی  در مورد این 240 ملک یا 90 پادشاه می گوید:

   *  چو کوتاه بد شاخ و هم بیخشان  <><><>  نگوید جهاندیده تاریخشان *

   *  از ایشان  جز از نام  نشنیده ام  <><><>  نه در نامه خسروان دیده ام *

      یعنی در اسناد کتبی ساسانیان خداینامکها (نامه خسروان)،  که در دسترس من است،  نام این 240 پادشاه  نیست.  فردوسی در همین 14 بیت کوتاه نام کلیه پادشاهان اشکانی ( شاه شاهان آن زمان) را آورده است،  که هنوز هم بعد از این همه تحقیقات تاریخی و حفاری ما به اندازه این 14 بیت اطلاعات در مورد خاندان اشکانیان نداریم!  حال این آقای آنتیوکوس نیمه سلوکی،  هم یکی از این 240 پادشاهی،  که به قسمت کوچکی در نینوا حکومت می کرده و در باختریش که بلخ امروزی نیست،  به نام خود سکه زده!  این چه گواهی است،  بر حکومت 300 ساله گریس ها بر ایران؟

      بعد بفرمایید سلوکیان " که وجود خارجی ندارند" اما به فرض شما سلوکیان در سال 320 ق.م،  چه ارتباطی به 320سال بعد یعنی عیسی مسیح دارند،  که پاپ ها شده باشند؟  به قسمتی از مدارک جمع آوری شده در کتاب،  اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست،  در مورد زمان ها توجه کنید،  در بندهش آمده است:

   ــ 460 سال حکومت ساسانیان،  و 268 سال حکومت اشکانیان،  و 14 سال حکومت اسکندر بوده است،  که مجموع این ارقام برابر 742 سال می باشد.  حمله اعراب به ایران 652 میلادی بوده است.

   >>  90 = 652 - 742  پس حمله اسکندر به ایران به گفته بندهش برابر 90 ق.م است.

      در شاهنامه فردوسی آمده است:

   >>  502 سال و 5 ماه و 23 روز حکومت ساسانیان،  و 200 و اندی سال ملوک الطوایفی ایران،  و 14 سال حکومت اسکندر،  که مجموع این اعداد برابر 716 و کسر آن از 652 برابر 64 است،  و به روایت شاهنامه فردوسی حمله اسکندر به ایران 64 ق.م می باشد.

      در تاریخ بلعمی آمده است:

   >>  431 سال حکومت ساسانیان،  و 276 سال حکومت اشکانیان،  و 14 سال حکومت اسکندر،  که مجموع آن برابر 721 و کسر آن از 652 میلادی،  برابر 69 و به روایت بلعمی حمله اسکندر به ایران 69 ق.م است.

      طبری می گوید،  در ایام ملوک الطوایفی ولادت عیسی (ص) بود.  این ولادت در سال 65 از غلبه الاسکندر بر سرزمین بابل در سال 51 اشکانی بود. (نقل از ابن خلدون).

      ببینید من برای شما 4 سند آوردم،  متون پهلوی, ادبیات فارسی, تاریخ ایران،  باز نوشته شده پس از اسلام, روایت.  به هر سند ایرانی که رجوع کنید،  حمله "ال اسکندر" که "ال کساندر" نیست به حکومت هخامنشی بین 90 تا 64 ق.م بوده!  و 14 سال  بعد از این ال اسکندر,  حکومت پسر دارا برادر زاده ال اسکندر = اشکانیان در تمام این متون مکتوب است.

      این حکومت سلوکیان که گویند حاکم پارس شده اند!  در سال320 ق.م،  یعنی اوایل حکومت هخامنشی (حدود زمان داریوش اول تا اردشیر)،  چطوری رفتند نشستند وسط تخت جمشید؟

      شخصی به نام کهرم = کی هروم =پادشاه روم،  که نژاد او از یون آن (خیون آن, هیون آن اوستا و متون پهلوی) به سال 320 ق.م،  به ایران حمله کرده،  قصر شاه ایران به نام گشتاسپ را در باختریش (حدود نینوا) می سوزاند، زن و دختران او را اسیر می کند،  که در تاریخ ایران,  یادگار زریران (متنی به زبان پهلوی) مکتوب است.

      حالا یونانی ها برداشتند سرگذشت این فرد را (شاید ال کساندر)،  که توسط اسفندیار پسر همان شاه کشته شده است,  گره زدند به سرگذشت ال اسکندری،  که ایرانی بوده و 260 سال بعد ظهور کرده است!  قسمت دیگری از کتاب:

   ــ  ...  و البته در ادامه این داستان در تاریخ ایران،  اسفندیار از بند رها می شود و پس از هفت خوان مشهور اسفندیار،  از ارجاسپ و کهرم اثری باقی نمی گذارد.  قابل توجه آنکه زمان این جنگ طبق تاریخ سنتی ایران بین 300ق.م،  تا 320ق.م،  بوده است.  البته در مورد نتیجه این جنگ مورخین یونانی چیزی ننوشته اند،  و در ادامه ماجرا قهرمان خود الکساندر را به قالب شخصیت فردی برده اند،  که حدود 266سال بعد آمده است،  که عاقبتی بس زیبا تر از کهرم داشته است.  مورخین یونانی با سوء استفاده از تنفر دولت ساسانیان از حکومت اشکانیان و اسکندر،  همچنین تنفر کلیسا های اروپا ازاسکندر و فتوحاتش،  در این ناحیه به راحتی توانستند از ادغام این دو شخصیت،  موجودی افسانه ای برای خود بسازند،  که البته بین نیمه اول و دوم زندگی او حدود 266 سال فاصله بوده است.  این فاصله را نیز با سلسله ای ساختگی،  با نام سلوکیان پر کرده اند،  (حال که روی کاغذ فتح کرده ایم،  و کسی اعتراضی ندارد،  چرا 266 سال را حکومت نکنیم!) سکوت دولت ساسانی به علت گرایش به مذهب مزدایی،  و از بین بردن قهرمانی های این شخصیت،  با مذهب میترایی و سکوت اروپا برای از بین بردن آثار فتوحات اسکندر در اروپا،  و گریز از قید مذهب میترایی و استقلال آنها بوده است.

   . . .  و بدین ترتیب کل تاریخ جهان را به هم ریخته اند،  شما به من بگویید سلوکیان کیستند؟

   پرسش 979:  آیا سال های ماقبل از تاریخ،  و قبل از تاریخ هخامنشیان درست و مطابق سال های خورشیدی است،  یا اینکه بر مبنای دیگر سال حساب شده اند،  که سن و عمر و حکومت را طولانی تر نوشته اند؟  عطف به صفحه 26 و 70 کتاب:  اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست.

   پاسخ پرنیان حامد:  صفحه 133 کتاب:

      دیگر از دلایلی که شاهنامه را افسانه انگاشته اند،  زمان های عجیبی است،  که در آن موجود می باشد،  جمشید 700 سال,  ضحاک 1000 سال,  فریدون + ایرج 500 سال،  دراین اثر جدا باعث تعجب است،  و تاریخ نگاران و مفسرین بی حوصله را بر آن میدارد،  که آن را افسانه تصور کنند،  و خود را خلاص نمایند!

      فریدون + ایرج یعنی از فریدون تا منوچهر = 500 سال،  با خواندن متن پهلوی بندهش و شجره نامه بلند بالای زنان از فریدون تا منوچهر در آن و مقایسه آن با فرهنگ زن سالاری ایلامیان در این زمان بر این حقیر مشخص شده است،  و احتمالا جمشید 700 سال نشانگر 700 سال حکومت سومریان و ضحاک 1000 سال حکومت 1000 ساله سامیان است،  و جمشید و ضحاک یا نام سر سلسله گان و یا نماد آنان و یا شاید لقبی بر تمامی پادشاهان این حکومت ها بوده است،  که همچون نام خانوادگی امروزی از پدر به فرزند رسیده است،  (در سلسله اشکانیان نیز نام همه پادشاهان اشک است!)،  و ضحاک پایه گذار سلسله سامیان و ضحاکی که فریدون به بند کرده است،  یک شخص نبوده اند.  زمانها در شاهنامه فردوسی:  1.  از زمان بهمن که حدود داریوش کبیر و به رسمیت شناختن سالنامه خورشیدی است،  کاملا عادی می شوند،  2.  مقدار مدارک به جای مانده از زمان بهمن به بعد بیشتر بوده است،  و در نتیجه فردوسی توانسته است،  این روایات را با دقت و ریزبینی بیشتر و سرگذشت یک یک شاهان مکتوب کند،  و از بیان یک نام برای یک شجره نامه هزار ساله بپرهیزد. 

      در تاریخ ایران هم زمان ها خورشیدی و عادی است،  و هم طول عمر ها بیش از 100 الی 120 سال نبوده است،  علت این زمان های عجیب تنها نبودن مدارک کافی برای ریز نگری بر تک تک پادشاهان یک سلسله بوده است،  که البته خیلی از این ریز سلسله ها هم در تاریخ ایران مکتوب است،  و تنها نیاز به جمع آوری دارد به طور مثال از فریدون تا منوچهر = 500 سال،  در همین کتاب به صورت زیر از کتاب بندهش جمع آوری شده است،   صفحه 77 کتاب :     ایرج (فریدون+خاندان ایرج500سال)  پیشدادی.     

-          اعیلامی ها (از حدود 2600-644 ق.م):  زن در اعیلام مقامی عظیم داشت.  هیچ مرد خانواده سلطنتی شایسته سلطنت شمرده نمی شد،  مگر از اعقاب ملکه نخستین خواهر شاه و بنانگذار سلسله بوده باشد.  در واقع این زنان خاندان سلطنت بودند،  که حق فرمانروایی را به ارث می بردند،  ولی در عمل مردان خاندان سلطنتی وظایف ایشان را به عنوان فرمانروا انجام می دادند.  (مهرداد بهار)

-          شجره نامه زنان ایرانی از ایرج تا منوچهر در تاریخ ایران:

بندهش                                                       تاریخ بلعمی (اصل نسخه طبری)                                      

فریدون                                                       فریدون                                      

ایرج                                                          ایرج                                         

گوزک                                                       کوزک                                      

فرگوزک                                                    فرکوزک                   

زوشک                                                       زشک                                       

فرزوشک                                                    فرزشک                    

بیتک                                                         بتک                                         

ثریتک                                                       ایرک                                        

ایرک                                                         ویرک                                       

گوزک                                                       منش خواربغ                                                               

                                                                منش خور نر                               

منوچهر                                                      منوچهر     

   پرسش 980:  آیا نوشتن عیلام درست است؟  گویا این نام را عربها به سرزمین های شرق دجله و اروند رود می گفتند.  آیا این سرزمین که به عیلام معروف شده،  بخش اول سلسله هخامنشیان بوده است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  امید دارم قدرت شنیدن پاسخ سوال تان را داشته باشید. 

   بابلی ها  قسمت سرزمینی را که در مشرق بابل قرار داشت  الامتو elamtu یا الام  elam یعنی "کوهستان " و شاید" کشور طلوع خورشید" یعنی مشرق می نامیدند. بنابر کشفیات باستان شناسی اولین شهر نشینی در الام از اوایل هزاره چهارم ق.م و  شروع سلسه مکتوب  آوان در الام 2700 ق.م  بوده است.  آشوربانی پال در سال 640 ق.م به کمک کورش اول هخامنشی الام و الامیان را با طرز فجیعی از میان بردند و خاندان هخامنشی سهم خود را از این وحشی گری از آشور بانی پال دریافت کردند. چند سال بعد دولت آشور توسط هوخشتره (کی خسرو) به کلی از میان برداشته شد .

   تاریخ ایران با وجود بی لیاقتی خاندان هوو ( لهراسپ, گشتاسپ, بهمن, همای, داراب, دارا) که در شاهنامه فردوسی بر این بی لیاقتی تاکید شده است, گروه بی لیاقت نامبرده شده را به عنوان پادشاهان ایرانی نژاد قبول دارد و از خاندان هخامنشی به جز از نام کورش کبیر نوه ماد نژاد کی خسرو ,  نامی نیست!  تاریخ ایران اسکندر ایرانی ماد نژاد میترا مذهب را به علت بی لیاقتی خاندان هوو ناجی ایران و نژاد الام می داند.  ببینید برای از بین بردن حقیقت چه کرده اند!

   نظر انوش راوید:  هیچ کدام از مطالب بالا وجود کشور و یا حکومتی به نام عیلام را نمی رساند،  بلکه قرنها بعد می گوید سرزمین الام،  تازه اگر آنرا انگلیسی های آکادمی علوم بابل شناسی لندن درست خوانده و گفته باشند،  نمونه دروغ گویی آنها،  در نبرد نو پدید آورده ام.  بنظر من باید در میان اندک آثار بجا مانده از دوره ای،  که آنرا ایلام می نامند گشت،  تا به واقعیت نام کشور و حکومت سرزمین ایلام دست یافت.  همانگونه که می دانیم در دوره های تاریخی اجتماعی،  هر سرزمین و مردم آنجا را،  بگونه ای می شناختند،  در قاره کهن،  مردم سرزمین ایلام در دوره ابتدایی شاه خدایی بودند،  حکومت بابل در دوره تکامل شاه خدایی بود،  در دوره کاغذ و کتاب قرن های 8 تا 14 میلادی مردمان ایران بزرگ در سازمان قبیله ای دینی بودند،  هر کدام از این دوره ها،  دیدگاه خاص تمدن زمان خودشان را،  در تنظیم و نوشتن پیاده نموده اند،  همانگونه که ما امروز دیدگاه ملی گرایی در چارچوب یک کشور شناخته شده،  در نقشه جغرافیایی سیاسی داریم،  و آنرا در ذهنها جا انداخته اند.

      الام تا عیلام کلی تفاوت واژه ای و ادبی دارند،  بسیاری از آغاز دانش و اندوخته های تاریخی و باستانی ایران و جهان،  از این بخش تاریخی است،  ولی آثار باستانی آنها نیستند یا کم هستند.  ولی در هر صورت،  فعلاً بمنظور نوشتن نظر فنی،  می توان از نام عیلام بهره بود،  تا به امید روزی که بفهمیم،  این مردمان به کشور و سرزمین خودشان چه می گفتند.  ولی هنوز و بطور کلی،  حرفه ای ها به یک توافق برای نوشتن این نام هم پیدا نکرده اند،  ایلام، اعیلام، عیلام، الام،  من نیز مجبور می شوم برای ابراز بهتر و بیشتر در جستجوها،  از هر چهار نام استفاده کنم.  در اینجا خاطر نشان نمایم،  آزمایشات مستقل و شفاف دی ان ای های دکتر مازیا اشرفیان بناب،  که رهبر تیم ژنتیک شناسی دانشگاه کمبریج است (در اینترنت بیابید)، نشان می دهد،  که بیش از 90 درصد جمعیت کنونی ایران،  از جنوب غربی کشور،  یعنی همین سرزمین ایلام تاریخی هستند.  همین آزمایشها نشان می دهند،  که خون و تیره عربی در ایرانیان نیست،  فقط در گوشه هایی از خوزستان تا بخش های کمی از استان بوشهر است،  و ژن مغول مغولستانی یا منگولی اصلاً در ایران وجود ندارد،  و یک مورد هم یافت نشده،  و به نوعی تأیید دروغ حمله های اعراب و منگولها به ایران است.

   ادامه پرنیان حامد:  این حکومت هخامنشی را بگذارید زمین بیایید ببینید قدمت تاریخ مکتوب ایران که در منزل همه ما یافت می شود 7000 سال است!  چرا متوجه نیستید که با بزرگ کردن حکومت هخامنشی 2300 ساله به گفته آقایان 2500 ساله سعی دارند قدمت اصلی تمدن ایران را از بین ببرند که بگویند یونان 2700 ساله قدمت بیشتری از ایران دارد مگر هوخشتره در تاریخ مکتوب نیست؟؟  فکر می کنید چرا در زمان محمد رضا شاه پهلوی کورش کبیر نوه او را مبدا تاریخ ایران کردند؟  کی می خواهید از این خواب غفلت بیدار شوید ایرانیان هم وطنان عزیز؟!؟!؟  مقدمه کتاب:

    کورش کبیر هخامنشی , البته از بزرگترین افتخارات این مرز و بوم است, اما او نیز همچون فردوسی, ابوریحان بیرونی, بلعمی, طبری ...,  شما و من, وارث و حافظ فرهنگ و تمدن بزرگی بود که از گذشتگانی همچون جمشید, رستم, گیو, کی خسرو (پدر بزرگ او) و هزاران دلاور و شخصیت  تاریخ ایران, که  متاسفانه ما آنان را افسانه انگاشتیم, به او رسیده بوده است.  اگر هرودوت یونانی را پدر تاریخ جهان گفته اند! خود هرودوت میگوید: "به گفته ایرانیان که در تاریخ تبحر دارند" ماخذ تاریخ هرودوت تاریخ ایران است. و دریغا که ما ایرانیان تاریخ واقعی جهان را که به همت بزرگانی چون فردوسی,  ابوریحان بیرونی, بلعمی, طبری..... در دسترس ماست افسانه پنداشتیم, و از یاوه های مفسرین تاریخ یونان و اروپا برای خود تاریخی جدید خلق کرده, به هیچ افتخار می کنیم.

   نظر انوش راوید:  ضمن تأیید نظرات پرنیان حامد، همانگونه که در بالا گفتم دوره تاریخی ما با دوره های قبلی کاملاً متفاوت است،  بهمین جهت ما نباید مانند دوره های تاریخ فکر کنیم.  با امکانات تکنولوژی نوین براحتی وسعت دیدگاه پیدا کرده،  و می توانیم با تاریخ جدی برخورد کنیم،  نه داستانی،  باید در قرن سنت گریزی ذهنیت آموزشگاه های قرن گذشته را کنار نهاده،  و بسوی تمدن جدید رویم.

   پرسش 981:  سلام .  وقتتون بخیر.  زیاد صحبت نمیکنم. فقط یک سوال دارم.  چرا تاریخ دروغی تو کتابهای درسی خودمون تو ایران تدریس میشه؟ ایا مدیران ما این واقعییات رو نمیدونن؟ برای من واقعا جالب بود. شاد باشید.

   پرنیان حامد:  با سلام تحریف در تاریخ بسته به سیاست روز انجام می شود.  بستگی دارد مدیران ما  از کجا دستور گرفته باشند.  مثال اول:  در زمان ساسانیان سیاست این بوده،  که نام اسکندر ایرانی با مذهب میترایی و فتح اروپا به دست او,  از میان برداشته شود که شد،  و به همان صورت در تاریخ مانده و امروز برای عوض کردن این تحریف و راضی کردن تاریخ دانان نیاز به کیلو ها مدرک است،  که خوشبختانه در کتاب "اسکندر تاریخ ایران، الکساندر یونانی نیست" جمع آوری شد،  حال ببینیم مسئولان چه خواهند کرد.  مثال دوم:  در زمان محمد رضا شاه پهلوی سر مسئولان ما را کلاه گذاشتند،  و برای اینکه قدمت یونان 2700 ساله را از ایران بیشتر جلوه بدهند،  شاه بی لیاقتمان را راضی کردند که کورش کبیر 2500 ساله را مبدا شاهنشاهی ایران اعلام کند و بدین ترتیب قدمت تاریخ 7000 ساله ایران ماست مالی شد!  که این را هم شاید بتوان با کمک همین کتاب باز گرداند.  حالا می توانم برای شما هزاران مثال دیگر هم بزنم که متاسفانه کیلو ها سند هم برای رد دروغ ها جمع آوری نکردیم  اما جسارتا من یک سوال کوچک از شما دارم:

   پرسش 982:  اگر اسکندر مقدونی نبوده،  پس آریو برزن با آنهمه دلاوری هایش را چگونه گوییم؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر مقدونی بوده!  کسی سندی بر رد آن ندارد!  اسکندر که نام او در متون پهلوی الاسکندر = ال اسکندر در محلی به نام،  مغ دونی (دشت مغان ایران)،  و پایتخت او رومیه = مدائن بوده،  و از نژاد آیر-ان = مادها بوده است.  زمان حکومت او به استناد متون پهلوی و تاریخ ایران 73 ق.م،  بوده است،  که آریوبرزن از دلاوران پارس با نژاد پارسی در مقابل او ایستاده است.  الکساندر = ال کساندر شخصی با نژاد یون،  (هیون- خیون در اوستا)،  که به نظر از نژاد آشوری ها بوده،  در محلی به نام ارکه لائوس متولد،  و در سال 320 ق.م،  به استناد تاریخ باز مانده در ایران،  به کاخ پادشاه گشتاسپ در باکتریا حمله کرده،  و برای مدت کوتاهی فاتح ایران بوده.  نام او در تاریخ ایران،  کهرم پسر ارجاسپ است،  اما  اسفندیار او را شکست داده،  و از بین می برد.  این دو شخصیت در تاریخ توسط یونانی ها با کمک دولت ساسانی،  که از اسکندر و حکومت اشکانیان بی زار بودند،  و کشیش های کلیسا های اروپا،  که می خواستند آیین مهری را در این منطقه از بین ببرند،  و آثار فتوحات ایرانیان را در اروپا نیست و نابود کنند,  در هم ادغام شده،  و کلیه تاریخ جهان را به هم ریخته اند.  

   پرسش 983:  چرا فردوسی از اسکندر نام برده،  ولی از شاهان هخامنشی نام نبرده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  فردوسی که هیچ اصلا در کل متون پهلوی و در کل تاریخ های باز نوشته شده،  پس از حمله اعراب به ایران جز از اشاره ای کوتاه در تاریخ بلعمی،  (کی اورش از سرهنگ های گشتاسپ بود)،  و شجره نامه ملوک بابل  در کتاب آثارالباقیه ابوریحان بیرونی،  هیچ اثری از خاندان هخامنشی در تاریخ ایران نیست.  و  جواب سوال به جای شما،  چرا؟

      تاریخ ایران بازگو کننده سرگذشت نژادی است،  که به،  ان ایر ها،  یا همان آریان هرودوت می گفتند،  بازماندگان این نژاد در ایران امروزی در استان های کردستان, لرستان و آذربایجان،  می باشند.  در سال 823 ق.م،  به استناد کتیبه آشوری نژاد پارسها و مادها در جنوب دریاچه ارومیه،  در کنار یکدیگر زندگی می کردند،  سپس پارسها به سوی جنوب کوچ کرده اند.  تاریخ ایران این نژاد را با عنوان ایرانی و پادشاهان ایران قبول دارد.  در زمان آشور بانی پال,  کورش اول هخامنشی با او متحد می شود،  و حکومت ایلامی که از شمال زاگرس تا خلیج فارس وسعت داشته از میان می برند.  سپس شخصی به نام هوخشتره (که در کتاب با اسنادی که جمع آوری شده به نظر همان کی خسرو تاریخ ایران می باشد)،  به آشور حمله کرده،  حکومت آشوریان را به بایگانی تاریخ می فرستد. قسمت های جنوبی ایران در دست خاندان هخامنشی قدرتمند باقی می ماند.  اما تاریخ ایران یا همان شاهنامه فردوسی این پادشاهان خائن را با تمام قدرتی که داشتند،  به عنوان پادشاهان ایر نمی پذیرد.  خاندانی با نام هوو (لهراسپ, گشتاسپ, بهمن, همای, داراب, دارا)  با وجود بی لیاقتی تک تک،  آنها را با عنوان پادشاهان ایر نژاد نام می برد.  در شاهنامه فردوسی که یک اثر ملی مردمی است،  به عکس متون پهلوی ساسانی،  از تک تک پادشاهان این خاندان ایراد گرفته،  اما نامی از هخامنشی ها نمی آورد.  شاهنامه فردوسی اسکندر (توجه کنید ال اسکندر ایرانی با مذهب میترایی از نژاد مادها  و نه ال کساندر  یونانی متولد ارکه لائوس) را ناجی ایر-ان و مردم معرفی می کند،  و او را فاتح اروپا می داند،  (که در کتاب آثار بازمانده در معابد میترایی اروپا،  نژادها و اسامی پارتی باقی مانده در اروپا،  با سخنان فردوسی مقایسه،  و صحت گفته فردوسی به اثبات رسید).  از مقایسه  تخت جمشید و قصر نینوا نیز به نظر می آید که خاندان هخامنشی از نژاد آشوریان بوده باشند.  در هر صورت:

      آنچه اسناد  تاریخی نشان می دهد،  این است که در زمان حکومت گشتاسپ شخصی با نام کورش از انشان،  چه سردار او و چه از عموزادگان او،  خاندان هخامنشی را متحد کرده و ارتش مادها را (چه از طریق جنگ چه از طریق مادرش،  که تنها فرزند استیاک و قانونا پادشاه ماد بوده است)،  در اختیار گرفته به سوی بابل می رود،  و مردم بابل از او استقبال می کنند.  او خود را تا اینجا شاه انشان می خوانده،  و از این پس شاه شاهان می شود،  و این لقب از این پس از خاندان هوو به خاندان هخامنشی واگذار میشود.  ص 88 کتاب.

      بنیانگذار حکومت هخامنشیان در ایران کورش کبیر شاه انشان پسر کمبوجیه اول،  نوه کورش اول از طرف پدری،  و پسر ماندانا دختر استیاک و نتیجه هوخشتره (کی خسرو)،  از طرف مادری بوده است.  او با یکی کردن دو گروه خاندان هخامنشی،  که در زمان جدش چش پش به دو گروه تقسیم شده بودند،  و در اختیار گرفتن ارتش ماد (چه از طریق جنگ و چه از طریق حق سلطنت مادرش،  در ماد به علت نبودن وارث پسری از استیاک)،  حکومتی قدرتمند در ایران امروز بوجود آورد.  در نتیجه رفتار های شایسته او,  آزاد گذاشتن مذاهب و توجه به حقوق بشر با استقبال مردم بابل روبه رو می شود،  و یهودیان او را مسیح موعود می خوانند.

      کورش کبیر با روشی،  که برای حکومت اتخاذ نمود،  قوانینی وضع کرده است،  و آزادی که به مردم و مذاهب  داده است،  نه تنها یکی از بزرگترین افتخارات ایران است،  بلکه اولین نمونه انسانیت در جهان و پایه گذار حقوق بشر،  و آزادی مذاهب در جهان می باشد.  ص 107 کتاب.

      بدین ترتیب  نام  کشوری که ما امروز در آن زندگی می کنیم،  در حقیقت ایران – پارس ان است،  و ایرانیان در حقیقت هموطنان شمال غربی کشورمان می باشند،  که گروهی از آنان بی مورد نام خود را ترک گذاشته اند.  ترکها یا تورانیان و قبایل آنها،  (ویسه,فریان, دانو, یون ان ....)،  آشوری هایی بودند که اجداد هموطنان آذری ما آنان را با جنگ های پی در پی،  به جزایر دریای اژه تبعید کردند.  مرز های طبیعی قدیم دجله و فرات بوده،  و هر که در شرق این رودها می زیسته،  ایرانی و یا پارس بوده است.  من شخصا  نژادی از ترک و کرد و لر ندارم،  اما برای درک حقیقت باید تعصب را کنار بگذاریم:  ایران واقعی  = کردستان, کرمانشاه, لرستان و آذربایجان است،  و باقی شهر های جنوبی پارس است. 

   پرسش 984:  چرا باید مورخان روم و یونان چهره پلید از اسکندر به نمایش بگذارند،  مثل کشتن رفیق و مورخش که در برابر دعوی خدایی او اعتراض کرد،  یا کشتن چندین هزار نفر در شوش یا بابل؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر ایرانی با مذهب میترایی از نژاد ماد،  فاتح اروپا بوده،  و ایرانیان 300 سال بعد از او در اروپا حکومت کردند،  (280 صفحه سند در کتاب،  اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست،  بر این ادعا ارائه شد).  

حکومت ساسانی که به کیش مزدایی بوده اند،  و از نژاد پارس از این شخص و حکومت اشکانیان پس از او که از نژاد ماد بوده،  و به کیش میترایی متنفر بودند.

      اروپا و کلیسا های آن که به هر گونه می خواستند از قید این حکومت ایرانیان و مذهب میترایی خلاص شوند،  علاقه ای به اسکندر فاتح نداشتند.

      یون ها از نژاد آشوریانی،  که توسط ایرانیان به جزایر دریای اژه (سرزمین گریش ها) فراری شده بودند،  و با خود نام و اشیا و فرهنگ و زبان بین النهرین را به این منطقه برده بودند،  از فرصت استفاده کرده و داستان الکساندر خود را که در سال 230 ق.م،  بوده به اسکندر ایرانی فاتح جهان پیوند زدند.  از این دو با 266 سال اختلاف یک شخصیت بی سر و ته درست کردند.  بعد اختلاف زمانی را با یک حکومت به اسم سلوکیان پر کردند.  نه حکومت ایران (ساسانیان)،  اعتراضی داشته نه اروپا!

     در مورد علت تنفر این سه گروه یعنی یونان, اروپا و دولت ساسانی،  از اسکندر و اشکانیان سند زیاد است،  اما  در مورد این افسانه های قاطی شده نمی دانم،  چه توضیحی باید به شما بدهم.  شما بگویید در مورد الکساندر یا در مورد اسکندر؟  اسکندر جنگیده فتح کرده در جنگ آدم کشی هم فراوان است،  البته اما هیچ روایتی در مورد او نداریم،  که ادعای خدایی کرده باشد،  یا دوستی را کشته باشد.  

   پرسش 985:  در باره، معبد خورهه محلات،  معبد لااودیسه نهاوند،  کتیبه انتیوکوس سوم،  و تعدادی از مجسمه های برنزی به جا مانده از سلوکیان توضیح دهید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سپاس از سوال به جای شما،

   معبد خورهه:

   معبد خورهه که بر اساس نظر باستان شناس آلمانی هرتسفلد معبد دیونیوس ( خدای شراب ) تشخیص داده شده بود،  و هم اکنون این نظریه مردود اعلام شده است،  در روستای زیبایی به اسم خورهه واقع شده است.  تنها آثار به جا مانده از قصر یا پرستشگاه خورهه نزدیک محلات,  دو ستون باریک سنگی با ارتفاع حدود 6 متر با سر ستون و سکوی سنگی است،  که گویند  دارای طرح یونانی است,  ستون ها از حد تناسب کلاسیک میان ارتفاع و قطر تجاوز می کنند،  و این  سبک معماری ایرانی است, که در تخت جمشید هم دیده می شود.  خوشبختانه هم اکنون سازمان میراث فرهنگی در حال حفاری و کشف رمز و رموز این معبد قدیمی است،  که به گفته باستان شناسان حاضر در منطقه خانه ای ییلاقی برای اشراف بوده است،  و نه معبد دیونیوس.

      در دوره ایلخانیان بر روی خرابه های این معبد گورستانی برای مسلمانان ساخته شده است.  با حفاری های انجام شده،  دیگر دیوارها و کف این بنا از دل خاک بیرون آورده شده.  درکاوش های باستان شناسان در منطقه تعداد زیادی سفال و خمره پیدا شده است،  کشف سفال های کلینگی(جرینگی) که ظرافت خاصی دارند،  اثبات می کند که این خانه یک عمارت اربابی بوده است.  و بدین ترتیب احتمال معبد بودن بنای خورهه را رد می کند،  کمی بالاتر در کنار رودخانه به گفته باستان شناسان سنگ نوشته هایی نیز وجود دارد،  اما هر چه جستیم چیزی یافت نشد.  پیش از این فرض می شد ستون های بر جای مانده از معبد متعلق به دوره سلوکی بودهف  ولی اخیرا این نظریه رد شده است،  و معلوم شده این ستونها متعلق به اشکانیان است.

   معبد لائودیسه

      بقایای این معبد در محله ای بنام دو خواهران (شمال شرقی نهاوند)،  در زیر خروارها خاک مدفون است.  این معبد به یقین از یادگار های پادشاهان سوریه (سلوکی) در نهاوند میباشد،  و لاجرم کلیه اشیا کشف شده در این معبد به این گروه و آیین آنها مربوط می باشد.  از روی  کتیبه ای که در این مکان پیدا شده است،  می توان حدس زد که پادشاه منطقه سوریه (و نه شاه شاهان!) برای خواهر پیشکش شده خود مقام بالاتری را از طریق  بالا بردن مقام مذهبی او (کاهنه بزرگ)،  در معبدشان محیا می سازد.  لائو به معنی شیر و بالاترین مقام درآیین میترایی می باشد. پس از این مقام سه رتبه دیگر در این آیین موجود است،  که تنها کاهن و کاهنه ها می توانستند به آن دست یابند،  که گویا انتیوکوس سوم از این طریق راه پیشرفت خواهر را با این کتیبه باز کرده است.  می دانیم که کاهنه های اهدایی معابد در آن زمان تنها موظف به آمیزش با پادشاه و یا کاهن بزرگ را داشته اند.  پس از مرگ الاسکندر =ال اسکندر ایرانی با نژاد ماد (نه الکساندر = ال کساندر یونانی متولد ارکه لائوس)،  که پادشاهی او حدود 73 ق.م می باشد، خرده حاکمان  مناطق مختلف با ادعا و ساختن شجره نامه برای خود,  خود را شاه منطقه خود می نامیدند.

  ــ    به کارنامه اردشیر بابکان چنین نوشته بود،  که ایرانشهر از پس مرگ اسکندر ارومی 240 ملک داشت،  سپاهیان و پارس و خطه های نزدیکتر دست اردوان سالار بود.

  ــ    در تاریخ بلعمی نیز سخن از 90 پادشاهی است،  که البته می گوید:  ولیکن میانه پادشاهی داشتند،  از انجا که اکنون بغداد است،  تا ری و ملوک الطوایف ایشان را ملوک بزرگ خوانندی،  و ایشان اشکانیان اند.

 *  به گیتی به هر گوشه ای بر یکی  <><><>  گرفته به هر کشوری اندکی  *

 *  چو کوتاه بود شاخ و هم بیخشان  <><><>  نگوید جهاندیده تاریخشان  * (فردوسی)

      یکی از این پادشاهان شخصی با نام آنتیکوس بوده،  که در کتیبه خود در نمرود داغ (شمال سوریه) و در سال 69- 34 خود را نیمه هخامنشی و نیمه سلوکی معرفی کرده است،  که معبد لائودیسه در نهاوند و کتیبه آن که دال بر کاهنه و پیشکش بودن خواهر آنتیکوس سوم  به شاه شاهان می باشد،  سندیست محکم بر ادعای این پادشاه سوریه در سال 34-69 که نیمه هخامنشی بوده،   و با این اسناد چاره ای جز پذیرش آن نداریم!

      با حدود 187 معبد میترایی در اروپا,  با جشن مبدا میترایی (24 دسامبر = 1 دی = شب یلدا " یلدا در زبان سامی به معنی تولد" تولد  میترا) در اروپا,  با هزاران هزار لغت در زبان های اروپایی که ریشه در زبان  پهلوی و پارتی دارند،  و در زبان لاتین هیچ ریشه ای برای آنان یافت نمی شود.  یا نام خود اروپا که از نام اروپه ( اروپه شاه سرسلسله مادها)،  برای آنان به ارمغان برده شده است!  و صدها و صدها سند دیگر،  (که میتوانید در کتاب یافت کنید)،  من می گویم ایرانیان 300 سال فاتحان اروپا بودند،  شما شک میکنید!.  با یک معبد شکسته در نهاوند و یک لوح سنگ،  که واقع معلوم نیست جریان چه بوده, آیا باید من بپذیرم که سلوکیان 300 سال بر کل ایران و افغانستان و هندوستان حاکم بودند؟  

      در مورد جابجایی مجسمه ها اشیا سکه ها و.... در جهان،  اگر قرار باشد سندی بر فتح و حکومت بر آن منطقه باشد،  نظر خود را در مورد ستون های تخت جمشید در کشور فرانسه،  و در موزه لورر بفرمایید بدانیم کوروش هخامنشی فرانسوی بوده،  یا فاتح کشور فرانسه؟  پیدا شدن سکه سلوکیان (پادشاهان سوریه)،  در عشق آباد (بر سر راه تجاری ابریشم) دلیل و سندی بر حکومت سلوکیان در ایران نیست.  آنچه سلوکیان در ایران بزرگ کرده اند فتح باختریش آنهم کوتاه مدت بوده است.  باختریش,  بلخ امروزی نیست!  استان بزرگی روبه روی نینوا بوده است.! برای اثبات این مدعا در کتاب 25 صفحه اختصاص داده شده،  که قسمتی از آن ضمیمه می شود:

   آنچه ما امروزه به عنوان نقشه ایران و اطراف در دسترس داریم,  با آنچه در تاریخ قدیم ایران و جهان آمده است، مطابقت ندارد.  می دانیم  که در زمان ساسانیان با مشکل دو محل بودن یک نام برای شهرها مواجه بوده اند،  و ساسانیان سعی به بر طرف کردن این مشکل به عمل آورده اند.  در متون ساسانی بی وقفه از در غرب بودن بلخ و... سخن به میان است.

      آنطور که به نظر می آید بر اثر یک مهاجرت دسته جمعی ایرانیان،  از غرب به شرق این مرز و بوم نقشه و نام شهر های غربی این سرزمین عینا در شرق آن پیاده شده است.  این گروه نه تنها نام شهرها که فرهنگ و اشیا و کتب و... را نیز با خود جابجا کرده اند.

      علت مهاجرتی به این صورت و با نامگذاری محل های جدید مطابق قدیم به رسم یادگار و از بین نرفتن این اسامی,  تنها می تواند حمله ناگهانی یک گروه و فرار گروه دیگر از محل زندگی خود باشد،  و چون میدانیم که دولت ساسانی نیز دچار این دوگانگی بوده است،  پس این مهاجرت نمی تواند از حمله اعراب سرچشمه گرفته باشد.  اما حمله اسکندر مادی با مذهب میترایی و حکومت اشکانیان،  پس از او می تواند علتی بر مهاجرت مزدایی آن که در غرب ایران بوده اند،  به مرز های شرقی این کشور باشد.  این گروه برای نجات مذهب و فرهنگ و جانشان نه تنها به شرق فرار کرده اند،  که برای باقی ماندن نام های محل های گذشته این اسامی را در شرق ایران بر روی محل های جدید عینا پیاده کرده اند.  این سخن که این اتفاق در زمان حمله اسکندر به وقوع پیوسته باشد،  تنها فرضیه ای بیش نیست،  و زمان بوجود آمدن این دوگانگی اسمی در شهر های ایران را نمی توان به سادگی اثبات کرد.  اما در اینکه این اسامی دوگانه هستند جای شک نمی باشد.  فاصله ها, کوهها, دریاها, مرزها, .... هیچکدام با تاریخ همخوانی منطقی ندارد.  یا میتوان کل تاریخ جهان در مورد ایران را افسانه تصور کرد, که در این صورت فاصله هایی چون  شش هزار کیلومتر،  نیازی به شک کردن و تفکر منطقی ندارد،  یا آنکه محل واقعی اسم های گفته شده را از میان متون قدیمی پیدا کنیم.  در مثال زیر به غیر منطقی شدن تاریخ بر اثر این اشتباه شرق و غرب توجه بفرمایید:

  ــ    در تاریخ بلعمی آمده است:  در جنگ کی خسرو و افراسیاب،  افراسیاب بگریخت و از حد ترکستان به حد روم شد، (پس روم و توران مرز مشترک داشتند،  و تورانیان در غرب ایران بوده اند).

      در غیر اینصورت باید بگویم افراسیاب از مرز های شرقی ایران امروز از وسط سپاه ایران حدود 3000 کیلومتر را طی کرده،  تا به حد روم رسیده است.  البته منطقی تر آن است،  که تصور کنیم افراسیاب حدود 2500-3000 سال پیش با هواپیمای خصوصی خود این راه را طی کرده باشد!

   و در جای دیگر از همین تاریخ می خوانیم:

  ــ    بعد از کشته شدن افراسیاب،  کی خسرو سپاه را از آذربایگان بازگردانید،  و به پادشاهی و مملکت خویش بازآمد به خراسان (نجران) و به بلخ.  (تاریخ بلعمی)

      کی خسرو با سپاهش در آذربایجان چه کار می کرده،  اگر تورانیان در شرق ایران بوده اند؟  آذربایگان در شمال غربی ایران است!

     این اشتباه مکان شرق و غرب نه تنها تاریخ بلعمی, شاهنامه فردوسی, آثار ابوریحان بیرونی و کلیه متون باقی مانده از دوران قبل از اسلام را به مسخره کشیده است،  که در تاریخ کهن دیگر اقوام در مورد ایران نیز تاثیر کرده،  و آنان را دیوانه و افسانه سرا قلمداد کرده اند.  به طور مثال کتسیاس یونانی پزشک اردشیر دوم هخامنشی،  در آثار خود از باکتریا سخن می گوید،  و اشاره میکند:  "زمانی که من آنجا بودم "البته او دیوانه نیست و محلی که او از آن سخن میگوید،  باختریش در شمال غربی ایران بوده است،  و نه بلخ امروزی در شرق ایران با فاصله ای حدود 3000 کیلومتر.  کتسیاس واقعا برای مسافرت به دربار هخامنشی ایران،  از باکتریا در شمال غربی ایران عبور کرده است،  و راست می گوید!  به مثالی دیگر توجه بفرمایید:

      در تاریخ بلعمی آمده است:  رستم مهتر سگستان از خاندان تورانیان پادشاه نیمروز، که از کی کاووس و کی خسرو به پاس زحماتش عنوان پادشاهی می گیرد.  سکا ها که در جنوب دریای سیاه بودند!؟  اگر پادشاه نیمروز به معنی جنوب بوده است،  پس شاید منظور جنوب شاهنشاهی سکستان است!  که این هم  محلی در شمال غربی ایران امروز می باشد.  این چه ارتباطی به جنوب شرقی ایران امروز یعنی سیستان دارد؟

      چون نمیتوان این سوالات را برای تک تک شخصیت های تاریخ ایران مطرح کرد،  به برسی کلی می پردازیم:

آنچه از نگاه کردن به نقشه ها و مقایسه آنها به ذهن می رسد،  آن است که این گروه مهاجرین دریای سیاه را با دریای خزر تعویض کرده،  و اکباتان سوریه را اکباتان مدی ها در همدان قرار داده،  و باقی شهر های شرقی را با همان معیاری،  که در غرب بوده است،  کپیه برداری و نامگذاری کرده اند.

 * ــ   دو اگباتانه موجود است:  1.  اگباتانه مدی ها،  2.  اگباتانه در سوریه (هرودوت).

  ــ  نام اصلی دریای خزر امروزی دریای کاسپین یا دریای کاسپیان بوده است.  کاسپ ها یا کوسیان در هزاره سوم ق.م  مردمی سفید پوست با چشمانی کبود و مو های بور در دره سفید رود و گیلان امروز بوده اند،  که مذهب آنان میترایی بوده،  و به پرورش اسب اشتغال داشته اند.  آنان سپس به قزوین (کاس پین) و همدان رفته اند،  که پیش از مادها مرکز آنها بوده و کارکاسی  نامیده می شده است.  نژاد مو بور چشم کبود در فومن, اسالم, تالش, آذربایجان, لرستان (تیره کاکاوند, حسنوند, بومیان نور آباد, و ....)، همه از فرزندان کاسپ ها می باشند،  نام دریای شمال ایران نیز دریای کاسپیان بوده،  و از چه موقع نام خزر به آن داده شده است،  به درستی معلوم نیست.

   خزر در شاهنامه فردوسی:

  *  به  قیصر خزر بود  نزدیکتر  <><><>  وز ایشان بدش روز تاریکتر  *

  *  به مرز خزر مهتر الیاس بود  <><><> که پور جهاندیده مهراس بود  *

      به روم,  خزر نزدیکتر است،  تا باختریش پایتخت ایران،  که در شمال غربی ایران و کنار رود سیحان و جیحان بوده است.  توجه کنید پادشاه روم برای حمله به خزر نیازی نداشته،  از باختریش که در نواحی آذربایجان امروزی است بگذرد،  بنابر این خزری که در این بیت آمده است،  نمی تواند کرانه های دریای کاسپین باشد.  خزر نام محلی در جنوب دریای سیاه بوده است.

  ــ  بعد از مرگ  آلیات (الیاس) کرسوس پسر او که 35 ساله بود،  به جای پدر به پادشاهی رسید.  (تاریخ هرودوت اصلی).

   اسامی پادشاهان لیدی منطبق بر شاهنامه فردوسی و محل انان در جنوب دریای سیاه بوده است.

   نام های شهرها و استان های مهم ایران قدیم را یک به یک بررسی کنیم،  از باختریش (باکتریا) پایتخت ایران قدیم در کنار رود سیحون و جیحان (جیحون) شروع کنیم:

      باختریش (باکتریا) بلخ امروزی در شرق ایران  نیست،  و رود جیحون با سیحون و جیحان در کشور ترکیه امروزی مطابقت دارد:

  ــ    باختر به زبان فارسی به معنی غرب است،  عجیب آنکه ما این منطقه را در شرقی ترین استان کشور ایران محسوب کرده ایم،  همچنین پروفسور بارنت میگوید:  باکتریا bakhtrish  (bactrians)  سبک لباس پوشیدن آنها بالا تنه مادی با شلوار های کتان دهبانی یعنی گشاد و باد کرده است.  شلوار گشاد باد کرده امروزه در نواحی کردستان به چشم میخورد،  ومادها نیز در شمال غربی ایران بوده اند.  همچنین اگر این شهر یا استان به کنار جیحون است،  جیحون بی شک در شمال غربی ایران  بوده است.

  ــ    رود جیحون:  منوچهر از رود جیحون رود های بسیار کند،  و رود فرات را به سوی مغرب روان کرد.  (تاریخ بلعمی)

      حتما منظور رود جیحان یا سیحون در ترکیه بوده است،  که ما رودی از استان خراسان امروزی تا بین النهرین نداریم!  فاصله مرز های شرقی و غربی ایران حدود 3000 کیلومتر و در مرکز ایران کویر صعب العبور می باشد.

  ــ    در نقاشی دیواری یکی از کاخ های آموری در ماری در کناره فرات،  تصویر چهار نهر حک شده است،  و توضیح این نهرها در "سفر تکوین" چنین آمده است:  نهری از عدن بیرون آمد تا باغ را سیراب کند،  و از آنجا متقسم گشته چهار شاخه شد،  نام اولین قیشون است،  که تمام سرزمین حویله را که در آنجا طلا است،  احاطه میکند و طلای آن سرزمین نیکوست و در آنجا مروارید و سنگ جزع است,  و نام نهر دوم جیحون که تمام سرزمین کوش را احاطه میکند،  و نام نهر سوم حدقل که به جانب شرق آشور جاریست و نهر چهارم فرات است.

   سرزمین های اوستا و کتیبه های داریوش اول:

  ــ    نسایه:  در میان مرو و باختریش است،  (آفرینش اهرمن: گناه سست باوری)  داریوش شاه گوید:  من مغ گئومات را در دژ سکا اوواتیش در ناحیه نسایه در ماد کشتم،  ماد در شمال غربی ایران امروزی بوده است.

  ــ    مرو:  نیرومند و پاک (آفرینش اهرمن: خواهش های گناه آلود) چون نسایه در ماد است،  مرو هم همانجا در شمال غربی ایران بوده.

  ــ    باختریش: (baktris)،  زیبای افراشته درفش،  (آفرینش اهرمن:  برور = مور دانه گش) حال که نسایه در  سرزمین مادها بوده،  پس باختریش نیز در همان منطقه است،  همچنین سوگود در سنگ نوشته های نقش رستم از باکتریا بیش از 400 کیلومتر دور است.  سوگود نزدیک سکایان است،  و با 400 کیلومتر به مرز های شرقی ایران نمی رسیم باختریش در شمال غربی ایران است.

  ــ    جلگه سوگود: (suguda)،  (آفرینش اهرمن خرفستری به نام سکیتیه بیافرید = مرگ در گله گاوان)،  داریوش شاه گوید:  این شهریاری که من دارم از سکا ها که آنها آنطرف سغد هستند .... سکا ها شمال غربی ایران بودند،  پس سغد هم در همان نواحی است.

  ــ    در داستان کیومرث او به دماوند (دنباوند) بود،  و برای انتقام پسرش از مرده ها به سوی شرق  می رود،  و آنجا شهری میسازد با نام بلخ.  گوید در بلخ دره ای است،  آنجا که این دره را گر گویند،  و رودی اندر وی همی آید. همچنین سنگی بر رود است،  که آب از یک طرف داخل میشود،  و از طرفی دیگر خارج می شود، (تاریخ بلعمی).

دنباوند کوه دماوند امروزی نیست،  که شرق آن استان خراسان امروزی و بلخ امروزی باشد! 

  ــ    در کتیبه های آشوری از کوه بیکنی یا کوه بلورین در مکان دماوند امروزی یاد شده است،  دنباوند دماوند امروزی نیست.

  ــ    کوه دنباوند:  بیوراسپ (ضحاک) به آن بسته شده،  از پتشخوار است،  کوه کومش و گرگان (هیرکان) بدان پیوسته اند،  (بندهش).

  ــ    پتشخوار کوه:  (patis-xwarh/mahist xwarrah) (مهست فرخواری کوه)،  به طبرستان و گیلان است،  (بندهش) در فارسی،  با نام کوه های جنوبی طبرستان آمده است.   طبرستان،  به ناحیه جنوب غربی دریای خزر گفته می شود،  گیلان غرب،  شهری در استان  کرمانشاه امروزی است.

  ــ    هیرکان (گرگان! ):  هیرکان گرگان امروزی نیست.  هیرکان از یکسو همسایه آسوری ها (ارومیه)،  و مرز دیگرش به دریای خزر است،  مردمش با اران ها هم پیمان می شدند.  در آذربایجان خاوری است. هنوز هم مکان هایی با نام هیر = کشتزار دهی در جنوب خاوری اردبیل و هیران دهی پیرامون آستارا موجود است، (احمد حامی).  گزنفون می نویسد:  هیرکانی ها همسایه آشوری ها و لیدی ها بودند.

      میدانیم که لهراسپ بلخ بامیان را به عنوان پایتخت انتخواب می کند،  و گشتاسپ پسرش آتشکده ای در پایتختش می سازد،  و پادشاهان پیاده به زیارت آن می آمدند (شاهنامه).  در زمان ساسانیان پادشاهان پس از تاجگذاری از مدائن پیاده به زیارت معبد تخت سلیمان در آذر بایجان غربی می رفتند.

محل حکومت گشتاسپ یعنی بلخ بامیان،  در ناحیت آذربایجان بوده است،  نه شرق ایران امروزی........

در مورد سکه تنها از علامت ضربخانه آنها می توان محل ساخت آنان را مشخص کرد،  که متاسفانه در سکه های سلوکیان علامت ضربخانه های آریا, تراگزیان, رگا, کنگوبار, لائودیسا (ی شما) و نیسا یافت نمی شود!

علامت ضربخانه اکباتان موجود است،  اما کدام اکباتان؟ -   دو اگباتانه موجود است 1. اگباتانه مدی ها 2. اگباتانه در سوریه (هرودوت).

علامت ضربخانه مارژیا موجود است،  که به استناد کتیبه داریوش کبیر و بندهش مرو امروزی نیست.

علامت ضربخانه میتردات کرت (دژ نسا) موجود است،  که به استناد کتیبه داریوش کبیر و بندهش نسای امروزی نیست.

علامت ضرابخانه های آرته میتا, تیسفون, سلوکیه نیز بر روی این سکه ها موجود است،  که در غرب ایران امروز هستند،  و سندی بر حکومت سلوکیان در افغانستان امروزی،  هندوستان امروزی و ایران امروزی نمی باشد. همچنین علائمی که بر سکه های سلوکیان یافت می شوند، همگی نماد های آیین میترایی می باشد!

   نظر986:  اینها نمونه واژه های یونانی است،  که زمان اسکندر کبیر به ایران آمده،  و حتا 1500 سال بعد سعدی و حافظ از آن واژه ها استفاده کرده اند.

  نمونه واژه ها:  (آبنوس، ارغنون، اریکه، اسطرلاب، اسطوره، اسفنج، اقلیم، اقیانوس، اکسیر، الماس، بربط، برج، بلور، پول، تریاک، جغرافیا، درم، دیهیم، زمرد، سپهر، سمندر، سیم، صندل، فانوس، قفس، ققنوس، قلم، کالبد، کلید، کلیسا و گونیا).  در زمان های گذشته از زبان یونانی در زمان پیروزی اسکندر کبیر به صورت مستقیم یا غیر مستقیم وارد زبان پهلوی،  و سپس وارد زبان فارسی گردیده،  و در فارسی موطن گزیده است،  این واقعیت ها قابل کتمان نیست. 

   پاسخ پرنیان حامد:  منظورتان زبان گریس هاست،  یا زبان یون ها (آشوری)؟

   اقیانوس:  در مورد لغت اقیانوس که شما ایمان دارید الکساندر و گریشها آن را برای ما به ارمغان آورده اند،  پدر تاریخ جهانیان! هرودوت کبیر! در تاریخ خود در مورد اینکه علت طغیان رود نیل می تواند این باشد،  که از اقیانوس سرچشمه گرفته است.  استدلال می فرمایند:  من شخصا از وجود رودی به نام اقیانوس بی اطلاعم.  تصور می کنم هومر یا یکی دیگر از شعرای قدیم این اسم را اختراع و در شعر و ادبیات وارد کرده است،  (تاریخ هرودوت قسمت 23 از بخش کلیاتی درباره مصر : نیل).  ببخشید ولی این مورخ یونانی اصلا نمیداند اقیانوس خوردنی است،  یا پوشیدنی چطور ممکنه این لغت یونانی باشد!

   کلیسا:  زمان حمله الکساندر یونانی 320 سال قبل از میلاد مسیح،  یعنی عیسی یعنی آیین عیسوی که به معبد آن کلیسا می گویند بوده است.  باز هم ببخشید مگر این یونانی ها علم غیب داشتند،  که 320 سال قبل این لغت را وارد زبان پهلوی کرده اند!  

      با اجازه شما من یک اطلاعات کلی و کوتاه در مورد خط و زبان یونانی در اختیار تان می گذارم،  خود هر طور صلاح می دانید قضاوت کنید.

       فنقیها در سده سیزده ق.م خطی اختراع کردند،  که مادر خط  های آرامی, سریانی, یون ان, فارسی و عربی شد. یونی ان در سده یازده قبل از میلاد این خط را از فنقی ها گرفتند.  کهنترین سند یونی مربوط به سده هشتم ق.م است،  که از راست به چپ نوشته شده است.  زبان یون ان همان زیان سریانی و آشوری است،  که از زبان های رسمی آن زمان و نمونه آن در کتیبه های هخامنشی,  و مخصوصا در سکه ها و آثار به جا مانده اشکانیان به چشم می خورد. شخصی به نام هوخشتره که حکومت آشوریان را بر انداخت،  پرچم, زبان, فرهنگ, مکان .... آنان را تسخیر کرده، احتمالا به این دلیل اشکانیان به زبان آشوری سکه می زدند.  در همین زمان شکست خورده گان این جنگ (یونی ها خیونان, هیونان اوستا)،  به جزایر دریای اژه پناه بردند،  که آنها هم زبان, فرهنگ, مجسمه, .... آشوریان را به محل زندگی قبیله نیمه وحشی گریس،  در این جزایر بردند و از پیوند این گروه با مردمان بومی سرزمین های دریای اژه کشور و نژادی به وجود آمد،  که ما ایرانیان به علت شناخت قوم مهاجر یونی به این کشور یونان و اروپاییان به علت شناخت قوم محلی این منطقه به آن گریس می گویند،  ( قدیمی ترین ساختمان و بنا در کشور گریش مربوط به 2700 ق.م،  حدودا کمی پس از هوخشتره می باشد).  این اشکانیان نیستند که به زبان یونانی می نوشتند, این یونانی ها هستند،  که به زبان آشوری حرف می زنند،  و می نویسند!

   اسکندر کبیر, الکساندر کبیر!: در مورد این اصطلاح هم بدانید:

   در توضیح لغت magnus که فرانامی برای بسیاری از پادشاهان،  از جمله الکساندر یونانی است آمده است:

  ــ    Magnus  در ترجمه های اروپایی تبدیل به der gross  آلمانی و the great  انگلیسی شده است،  و این لغت همان مگان یا مغان فارسی+ us است.  مغ ان = بغ ان

منظور از مغ الکساندر یونانی،  از سرزمین های دریای اژه این است،  که او مغ زردشتی است؟   نمی دانستیم یونانیان زردشتی بوده اند!

    پرسش 987:  شما میگید سلوکیان دروغ محض و ساخته دست مورخان غربیه ولی شواهد چیز دیگه ای میگه یادمه سال پیش رفتم موزه ایران باستان اونجا یه کتیبه دیدم با ابعاد بزرگ که به خط یونانی نوشته شده بود،  و مطمئنم تاریخی که واسش ثبت کرده بودن مربوط به دوره سلوکی بود. و اسم پادشاه سلوکی هم تو ترجمش نوشته بودن.  حالا چرا باید یه چنین کتیبه ای تو ایران پیدا شه.  یا سکه ها و مجسمه های مربوط به این دوره پس از کجا اومده، اونم تو ایران.  یا چرا کتیبه های ساسانی به سه زبون نوشته می شد که یکیش یونانی بوده (مثل کتیبه کعبه زرتشت نقش رستم).  یا تو معماری اشکانی چرا نفوذ هنر یونان و روم رو میبینیم. شما میگید سلوکیان که حدود 100 سال تو ایران به زور حکومت کردن همش خالی بندیه. خوب ما اگه فرض کنیم غربیا خالی میبندن پس آثار مکشوفه که دیکه خالی نمی بندن.

   پاسخ پرنیان حامد:  ما نگفتیم سلوکیان دروغ محض است!  ما گفتیم حکومت صد ساله سلوکیان در بلخ, افغانستان, تخت جمشید, هند،  دروغ محض است.  سلوکیان پادشاهان سوریه بودند هم کتیبه و هم سکه در سوریه دارند.  کتیبه ای که شما در موزه ایران باستان دیدید،  مربوط به معبد لائودیسه در نهاوند است،  (در مورد این کتیبه و این معبد روی وب سایت گفتمان دروغ های تاریخ http://cae.blogfa.com،  سوال به جایی بود که به تفسیر جواب داده شد. اما همین یک کتیبه در کل ایران و هند و افغانستان پیدا شده سند دیگری موجود نیست.  در مورد زبان یون ها (آشوری) هم چند سوال بالاتر به تفسیر پاسخ داده شد.  سکه, مجسمه و هر چه قابل حمل باشد  نیز سند حکومت گروهی بر کشوری نمی باشد.

   پرسش 988:  شما تاریخی را می نویسید که تاحالا کسی نشنیده و ندیده پس حتما باید دلیل کافی داشته باشید،  که اینطوری تاریخ یه مملکتو تغییر بدید و بگید حق با منه. من میگم حرفای شما جای فکر داره اما وقتی فکر میکنم میبینم جواب من دست خود نویسنده ست.

    پاسخ پرنیان حامد:  ما تاریخی را می گوییم که در همه کتابخانه های کشور و حتی در منزل خود شما احتمالا حداقل یک نمونه آن  یافت می شود! ( بندهش, زند و هومن یسن, اوستا, تاریخ بلعمی, تاریخ طبری, آثارالباقیه ابوریحان بیرونی, شاهنامه فردوسی و...).  ما به مقداری مدارک داریم که علاوه بر مدارک  کتاب "اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست" سه یا چهار کتاب دیگر هم می توانیم با این مدارک پر کنیم و تقدیم کنیم.  اما هیچ اصراری نداریم که بگوییم حق با منه!  این شما هستید که باید بروید بگویید حق با ما ایرانی هاست. همینکه آنقدر نیک اندیش هستید،  که حداقل به این مسئله فکر می کنید،  شخص قابل احترامی می باشید.  از شما سپاسگزارم  علاوه بر مدارک کتاب هر مدرک و سندی نیاز دارید بفرمایید در اختیارتان بگزارم.

   پرسش 989:  در گرگان بندی هست که می گویند بند اسکندره اون چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  صفحه 21 کتاب اسکندر تاریخ ایران , الکساندر یونانی نیست:  . سد سکندر در گرگان که ترکمان ها به آن " قزل آلان" می گویند،  جوی بزرگ آب رسانی دشت گرگان است،  که نه سد است و نه الکساندرس مقدونی آن را ساخته است خرابه آن در شمال رودخانه گرگان و موازی با آن به درازای بیش از 180 کیلومتر از خواجه نفس به شمال پهلوی دژ به شمال بی بی شیروان به شمال گنبد کاووس می رود،  و از پیش کمر هم می گذرد برای آبیاری دشت گرگان سر راه این جوی بزرگ،  آبگیرهایی با آجرهای بزرگ ساخته بودند،  و از این آب انبارهای آجری آب پخش می کردند،  خیلی ها این آب انبار های آجری را قلعه نظامی و خرابه جوی بزرگ را سد دفاعی پنداشته اند که درست نیست تپه خاک کم بلندی شمال رودخانه گرگان کمترین ارزش دفاعی نداشته است. (احمد حامی)

   پرسش 990:  اگر به شوش آمده و کاخ آپادانا را ببینید،  حال و هوایش هم چون تخت جمشید است،  ولی 100 بار ویران تر،  این یکی که که سوخته نشده!!  در کتابی خواندم باستان شناسان فرانسوی از داغ دلشان که نمی توانستند ستون های کاخ آپادانای داریوش بزرگ در شوش را با خود ببرند،  آنها را تکه تکه می کردند.  آیا این خیانت و جنایت واقعیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  شاید ! آیا شما سندی بر این ادعا دارید؟  

   پرسش 991:  آیا بعضی از اطلاعات هردوت در کتابش قابل بهره برداری تاریخی می باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  هرودوت در زمان اردشیر اول هخامنشی بوده است.  هرودوت تنها افسانه هایی که از مسافران شنیده نقل کرده و حتی به درستی قهرمانان اصلی این روایات را نمی شناخته،  چنانکه در سرگذشت تولد کورش کبیر به طور مثال هزاران پرسش پیش می آید می دانید چرا؟  چون  به استناد متون ایرانی این سرگذشت تولد هوخشتره (کی خسرو) است،  و نه کورش کبیر!  (اسناد این مدعا در کتاب" اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست " می باشد).  البته از بعضی اطلاعات هرودوت می توان بهره برد چنانکه در کتاب ذکر شده نیز از بسیاری از این اطلاعات استفاده شد،  اما نه هرودوت پدر تاریخ جهان است!  و نه اطلاعات او کاملا صحیح و بی ایراد (در ضمن متاسفانه اصل نوشته های هرودوت در جهان موجود نیست.  آنچه ما امروز در اختیار داریم باز نوشته شده ای از اصل آن بوده است.  از این باز نویسی ها در کشور خودمان فراوانند،  چرا مال یونانی ها را سند کنیم مال خودمان که منطقی تر و واقعی ترند!)

   پرسش 992:  آیا اگر بعضی اطلاعات را از نوشته هایی امثال هردوت گردآوری نکنیم،  کمبود داده های تاریخی پیدا نمی شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کجای تاریخ واقعی ایران  کمبود دارد؟  ( بندهش, زند و هومن یسن, اوستا, تاریخ بلعمی, تاریخ طبری, آثارالباقیه ابوریحان بیرونی, شاهنامه فردوسی و...) این تاریخ ها را بخوانید ببینید اینها منطقی تر و کامل تر هستند،  یا مزخرفات یونانی ها!  ( الکساندر 2-3 هفته ای با یک لشکر در حال جنگ از یونان رسیده به هند!  شما که ایرانی هستید می دانید کوه و دره و کویر لوت یعنی چه!  یک اسب بردارید از هند بروید یونان ببینید چند روز طول می کشد!)  با این مزخرفات تاریخ ما را پر کرده اند چرا اعتراض نمی کنید؟

   پرسش 993:  آیا آنچه هردوت از مراسم دینی ایرانیها در زمان هخامنشی گفته حقیقت دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  گفته های مورخان یونانی در مورد ایرانیان مخصوصا مادها خالی از عقده و نفرت نیست. لاجرم زیاد روی کرده اند.  قهرمانان داستان ها هم بسیار در هم هستند کورش کبیر را با هوخشتره ماد عوضی گرفته و کلی نمونه های دیگر در این تاریخ!  اگر این غبارها را کنار بزنید زیر بنای اصلی واقعیتی است،  که در بیان آن به نفع خودشان افراط زیاد کردند.   

   پرسش 994: ابن سینا از ارسطو، نام برده آنرا چه می گویید؟

  پاسخ پرنیان حامد:  ابن سینا, فردوسی, بلعمی, ابوریحان بیرونی،  همه شان نام ارسطا لیس را با عنوان آموزگار اسکندر آوردند چه دوست دارید بگوییم؟

     در کتاب  صفحات 47-119-124-125-155-156-241 به کرات توضیح داده شده است.  یون ها همان هیون آن = یون آن یکی از خاندان های حکومت بسیار مقتدر و بزرگی به نام آشوریان در تاریخ مکتوب جهان و به نام تورانیان در تاریخ های قدیمی ایران بوده اند.  این حکومت در بین النهرین و پایتخت آن نینوا امروزی و از پادشاهان مقتدر آن آشور بانی پال بوده است.  شخصی به نام کیاکیسر (هوخشتره) از خاندان مادها به آنها حمله کرده و تمدن بزرگ آشوری را در خود ادغام می کند.  لاجرم کلیه تمدن, فرهنگ, زبان و پرچم سیاه آشوریان از آن ماد های ایرانی می شود،  که با اسناد ارائه شده در صفحات 80-81-82-83 کتاب هوخشتره همان کی خسرو در تاریخ ایران است. اقوام مختلف آشوری (دانو, فریا, ویسه, هیون ....) با قبایل مادها وصلت کرده ادغام می شوند،  و تنها خاندان هیونان = یون آن آنها (جهن ص 62) باقی می مانند.  آنان به زبان آشوری صحبت می کردند،  که یکی از زبانهای رسمی آن زمان بوده است.  در زمان قدیم بیشتر مدارک و کتیبه ها از جمله کتیبه داریوش در بیستون به سه زبان هستند،  که یکی از این زبانها آشوری (یونانی) است.  خاندان یون ها نیز پس از شکست های پی در پی ( پیروزی هوخشتره, اسفندیار و پدر اسکندر بر آنها) کم کم به طرف جزایر دریای اژه رانده شدند.  جزایر دریای اژه در زمان هوخشتره محل زندگی قومی به نام گریش بوده،  که در آن زمان نیمه وحشی بودند.  با مهاجرت ایرانیان (یون ها از فرزندان تور پسر فریدون از بین النهرین بوده و از خاندان ایران بزرگ محسوب می شوند)،  به جزایر دریای اژه فرهنگ, تمدن, زبان, خدایان, اسناد, نوشته های قدیمی, ......... آشوریان و بین النهرین به این جزایر راه پیدا می کنند.  از پیوند این گروه مهاجر با گریش ها ساکنین محلی این مکان مردم جدیدی به وجود می آیند،  که ما ایرانیان به علت شناخت خاندان یون آن به این کشور جدید یونان و اروپاییانی که خاندان گریش را می شناختند این کشور را با نام آنان گریش می خوانند.  جنگ یادگار زریان بین گشتاسپ و ارجاسپ و پسرانشان اسفندیار و کهرم در بین النهرین و در شرق دجله و فرات بوده است،  (زمانی که اسفندیار آنها را پس از شکست دنبال می کند،  تازه از کاسه رود و وه رود یعنی دجله و فرات میگذرد)،  و فقط نوشته های این جنگها بعدها به جزایر دریای اژه انتقال پیدا کرده است.  (ص 22).  اولین مهاجرت یون ها به جزایر دریای اژه در زمان هوخشتره بوده،  که این زمان با قدمت قدیمی ترین بنای یونان امروزی مطابقت دارد.  قبل از آن در این جزایر جز مردم نیمه وحشی بومی با نام گریش هیچ تمدنی نبوده است.

      هومر نویسنده ایلیاد و اودیسه از نژاد یون آن بوده اما متولد نینوا و آشوری بوده نه گریش!  (شجره نامه صفحه 240 و توضیح آن صفحه 241)

      هومر که هیچ ارسطو, افلاطون, و حتی خود هرودوت هم یونی بوده اند،  و احتمالا همه متولد بین النهرین و نینوا هستند،  این فقط کتابهای آنهاست که به جزایر دریای اژه انتقال پیدا کرده اند.  تا زمان ایلیوس پدر اسکندر یونی ها در بین النهرین  بوده اند.  در زمان طوطانس آشوری یون ها بر مردم ایلیوس فاتح می شوند،  ( یعنی بابل را فتح می کنند).  ایلیوس پدر اسکندر به آنان حمله کرده و تا نینوا را دوباره فتح می کند،  و مردم بابل را از قید یون ها نجات می دهد،  و از نینوا برای پسرش معلمی به نام ارسطاطالیس می آورد.  به استناد مدارکی که در کتاب است اسکندر بین سالهای 90 و 73 قبل از میلاد بوده است.  آیا ارسطو که آرس= آرش تالیس را به او نسبت میدهند متولد این زمان بوده است؟ 

      اصلا به فرض شما ارسطو متولد جزایر دریای اژه و نژاد او هم گریش, آیا معلم گریش داشتن سند و دلیل کافی بر گریش بودن است؟  در این صورت همه پادشاهان هخامنشی گریش هستند!  آیا ترجمه کردن آثار مکتوب به یکی از زبانهای رسمی آن موقع یعنی آشوری (یونانی)،  دلیل بر یونانی بودن است!؟  پس با کتیبه ها و اسناد سه زبانه هخامنشی چه کنیم؟  به استناد مدارک یونانی ها،  هخامنشی ها از نژاد یون ها هستند،  تشابه آثار باقی مانده از آنان به آثار باقی مانده از نینوا هم میرساند،  که نژاد آنان به احتمال زیاد از خاندان آشوریان بوده،  (اما نه از جزایر دریای اژه و نه از خاندان گریش!)  و شاید این دلیل آن است که در تاریخ ایران نامی از خاندان هخامنشی نیست،  در عوض یون ها از آنان  به تفسیر سخن گفتند!  جز نام کورش کبیر (آن هم در شجره نامه ابوریحان بیرونی و یک پاراگراف در تاریخ بلعمی)،  چون مادرش ماندانا دختر استیاک بوده،  و او را کورش پادشاه ماد می نامیدند،  هیچ نام یا سرگذشتی از حکومت هخامنشی در تاریخ ایران, شاهنامه فردوسی , بندهش, نوشته های قبل از اسلام و بعد از اسلام .... یافت نمی شود!

      به تفسیری که در صفحات 155-156 کتاب شده توجه کنید ببینید این علمای یونانی که می گویند کدامند.  به شجره نامه های اسکندر و پدرش که پی در پی در کتاب آمده است دقت کنید ببینید حتی نژاد آنان هم از یونی آن آشوری نبوده است.  رستم قهرمان ملی ایران به استناد شجره نامه بندهش (ص225 کتاب) از نژاد آشوری بوده است.  آیا رستم هم گریش (یونانی از جزایر دریای اژه) بوده است.  دوست دارید بگوییم رستم همان هرکول یونانی و متولد جزایر دریای اژه بوده است؟

  پرسش 995:  درباره قلمرو اسکندر و سلوکیان چه می گویید؟

  پاسخ پرنیان حامد:  قلمرو الکسا ندرها ها همه در آندروس (محلی در شمال سوریه )  روی سکه هایی که از الکساندرها مانده نوشته آلس آندروس یعنی والی آندروس حرف" ک" را نمی دانم از کجا آورده اند!  و قلمرو تمامی پادشاهان سلوکی در سوریه است و کتیبه های آنان نیز در این مکان می باشد.  آنچه الکساندر ها و سلوکیان کردند آن که کوتاه مدتی باکتریا را اشغال کرده اند،  اما باکتریا بلخ امروزی نیست.  محلی مقابل نینوا در غرب ایران امروزی بوده است (اسناد این مدعا در کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست می باشد).

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir